تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

موضوعات قرآنی ؛ دینی و آموزشی : مطالب طبقه بندی شده جهت تحقیق ؛ جزوه ؛ کتاب و .....

تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

موضوعات قرآنی ؛ دینی و آموزشی : مطالب طبقه بندی شده جهت تحقیق ؛ جزوه ؛ کتاب و .....

مشخصات بلاگ
تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

آشنائی با تاریخ اسلام :
عبرت آموزی (و لقد اهلکنا القرون من قبلکم .... گذشته چراغ راه آینده است)
آشنایی با علوم و موضوعات قرآنی ( هدی و رحمه للمتقین)

آخرین نظرات
  • ۴ خرداد ۰۱، ۱۷:۲۱ - خرید پیج اینستاگرام ارزان
    Great post.

کتاب های منتشر شده

zarepoorketab.blog.ir 

                            

بسم الله الرحمن الرحیم

فهرست مطالب

معنای سوگند و قسم           تنوّع در سوگندهاى قرآن                                               پیشینه تاریخی سوگند      تفاوت سوگندهای خداوند با سوگندهای متعارف میان مردم

 فلسفه و اسرار سوگندهاى خداوند         فصل اول قسمهاى یازده گانه

تهذیب نفس قسم های سوره شمس           آثار و اسرار نور خورشید:

برخى از ویژگى هاى ماه درخشان!            گوشه اى از برکات کره ماه

سوگند به روح انسان            فصل دوم: سوگندهای پنجگانه

سوگندهاى سوره طور        سوگندهاى سوره مرسلات

مأموریّت بادها!              سوگندهاى سوره نازعات گروههاى از فرشتگان

سوگندهاى سوره فجر          سوگندهاى پنجگانه و اعمال حج

فصل سوم : سوگندهاى چهارگانه     سوگندهاى سوره ذاریات

سوگندهاى سوره انشقاق          سوگندهاى چهارگانه سوگندهاى سوره بروج

سوگندهاى سوره تین           فصل چهارم: سوگندهاى سه گانه سوگندهاى سوره بلد

سوگندهاى سوره صافّات        سوگندهاى سوره مدّثر

سوگندهاى سوره تکویر            سوگندهاى سوره لیل

سوگندهاى سوره عادیات          این سوگندها براى چیست؟  

فصل پنجم: سوگندهاى دوگانه سوگندهاى سوره قلم    سوگندهاى سوره حاقّه                            سوگندهاى سوره قیامت        نفس در قرآن‌            سوگندهاى سوره طارق

سوگندهاى سوره ضحى          فصل ششم: سوگندهاى یگانه سوگند سوره نحل

سوگند دوم سوره نحل      سوگند سوره نساء

سوگند به ربّ             سوگند سوره حجر

سوگند سوره مریم         سوگند سوره معارج آیه 40

سوگند سوره حجر آیه 72          سوگند سوره هاى (یس، صاد، ق و دخان)

سوگند سوره عصر           بازار دنیا          سوگند سوره نجم و واقعه              سوگند به مدار ستارگان               سوگند سوره ذاریات                      موضوع شش سوگند چیست؟         بحث کلی در مورد سوگند و قسم                نقش‌ها و آثار سوگند              بی‌مبالاتی در سوگند خوردن

نقش سوگند دروغ و باطل در زندگی فردی و تأثیر آن در فروپاشی و بحران اجتماعی در جامعه

مقدمه نویسنده : خواننده گرامی!
سوگند خوردن از روش‌های جلب اعتماد و اطمینان دیگران به خود در جامعه است. البته مؤمنان فراتر از این، سوگند را پیمانی میان خود و خدا نیز قرار می‌دهند و با سوگند، متعهد و ملتزم به انجام کارهای خیر و عبادت می‌شوند تا این‌گونه عزم را جزم کرده و عملی نیک را به جا آورند و کمال و رستگاری را به دست آورند.

اما عده‌ای از مردم سوگند خوردن تنها لقلقه زبانشان است و آن را همانند هر امر مقدس و پاکی، ابزاری برای نیرنگ و فریب دیگران قرار می‌دهند .

در یک خلوت متفکرانه، آیا راه و روش خداوند مهربان، که با دادن عقل و شعور، همچنین ارسال این همه پیامبر و انزال کتابهای آسمانی و شفاف کردن مسیر تکامل و خوشبختی و باز نگه داشتن دائمی باب توبه و بازگشت از بدیها ، هیچ بهانه‌ای را برای بهانه جویی باقی گذارده است؟

پس بهتر نیست به خود آییم و زنگار و غبار را از دل بروبیم و در قرآن اندیشه کنیم { خداوند می فرماید: «افلا یتدبرون القرآن»؟ می گویم: نه، می گوید: ام علی قلوبهم اغفالها.}

سوگند و قسم برای این خورده و یا انجام می‌شود تا شخص خود را متعهد و ملتزم به انجام کاری کند یا از سخنی و کاری به عنوان کاری مطلوب و معروف دفاع نماید. البته کارکردهای دیگری نیز می‌توان برای سوگند بیان کرد؛ زیرا خداوند در آیات قرآنی از سوگند بهره‌ گرفته و به آیات تکوینی و کلمات وجودی چون قیامت، آسمان و خورشید و برخی از میوه‌ها و مانند آن سوگند خورده است.

از جمله کارکردهای این سوگندهای الهی، تبیین اهمیت و ارزش چیزی است که بدان سوگند خورده شده و نیز تأکید بر مفادی است که پس از سوگندها بیان می‌شود تا مخاطب پیام‌های قرآنی، ارزش و اهمیت چیزی که بدان سوگند خورده شده و نیز آنچه برای او سوگند خورده را بداند.

 به طور کلی سوگندهای قرآن دو هدف را دنبال می‌کنند: یکی جلب توجه به گزاره‌ای که به خاطر آن سوگند یاد می‌شود و دیگری جلب توجه به چیزی که به آن سوگند یاد می‌شود تا اینکه انسان را وادار به تفکر در خود آن چیزها بکند.

در این کتاب سعی شده تمامی سوگندهای قرآنی را ضمن اینکه اشاره می کند چرایی و علت هر مورد از این سوگند ها را توضیح دهد و در بخش آخر هم سوگند های عامیانه و حکم آن را به طور اختصار بیان نماید.     

                                 مولّف : محمود زارع پور

 

معنای سوگند و قسم

واژه «قسم» در زبان عربی مترادف کلمه «سوگند» در زبان فارسی و عبارت است از اقرار و اعترافی است که برای اثبات راستگویی، خدا یا بزرگی را شاهد گیرد؛ مانند قسم (به خدا، رسول، امامان و بزرگان) واژه «قسم» در زبان عربی مترادف کلمه «سوگند» در زبان فارسی است.و .... 

سوگند خوردن اختصاص به ملت و زبان خاصی نداشته و در تمام اعصار گذشته به مثابه یک سنت در میان اقوام و ملل مختلف جریان داشته است. سوگند خوردن از روش‌های جلب اعتماد و اطمینان دیگران به خود در جامعه است. البته مؤمنان فراتر از این، سوگند را پیمانی میان خود و خدا نیز قرار می‌دهند و با سوگند، متعهد و ملتزم به انجام کارهای خیر و عبادت می‌شوند تا این‌گونه عزم را جزم کرده و عملی نیک را به جا آورند و کمال و رستگاری را به دست آورند. سوگند در اصل نوعی آزمایش برای تشخیص گناهکار از بی گناه بوده، در قدیم مقداری آب آمیخته به گوگرد به متهم می خورانیدند و از تأثیر آن در وجود وی، گناهکار بودن یا بی گناه بودن او را تعیین می کردند.

سوگند خوردن از روش‌های جلب اعتماد و اطمینان دیگران به خود در جامعه است. از این‌رو نابهنجاری‌هایی چون دروغ و بدتر از آن سوگند دروغ و باطل یا بی‌مبالاتی و بی‌پروایی نسبت به آن در اسلام بسیار زشت و قبیح و ناپسند شمرده شده و خداوند به اشکال گوناگون در آیات مختلف قرآنی به این مسأله پرداخته است.  و یا نسبت به سوگند و مفاد آن بی‌مبالاتی می‌ورزند و پروایی در شکستن آن ندارند

و راه ابلیس را می‌پیمایند و برای دست‌یابی به موقعیتی برتر از سرمایه اجتماعی اعتماد مردم سوء استفاده می‌کنند. سوگندهای قرآنی در یک تقسیم بندی به سوگندهای الهی و غیرالهی تقسیم می شوند، «سوگندهای الهی» : سوگندهایی هستند که خدا در قرآن به موجوداتی سوگند یاد کرده است.

سوگندهای غیرالهی : سوگندهایی از قرآن می باشد که از افرادی غیر از خداوند صادر شده است مانند سوگندهای پیامبران، سوگندهای مردمان، سوگند ابلیس،

علاوه بر این بیشتر سوگندهای قرآنی به موجوداتی است که دارای خیرات و برکات فراوانی می باشند و بیشتر به خاطر توجه انسان ها به این امور است.                            .                                  سوگند هایی که در قرآن آمده است عبارت اند از :

در قرآن، در ضمن 104 آیه، 118 مورد سوگند آمده است که 95 مورد از آن سوگندهای آفریدگار جهان است که در حدود 44 سوره قرآن پراکنده است. 23 سوره از سوره های قرآن با سوگند آغاز شده است.

 1. دو مورد از زبان رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در اثبات وقوع روز قیامت و محاسبه اعمال و جزاء در آن روز .

 2. چهار مورد قسم هایی است که از برادران حضرت یوسف (علیه السلام) آمده است.

3. یک مورد، سوگندی است که ساحران برای فرعون یاد کرده‏اند که بر موسی غالب خواهند شد.

4. یک مورد سوگندی است که شیطان در اغوای بندگان غیر مخلص یاد کرده است. 

5. پانزده مورد مربوط به مشرکان و منافقان و منکران روز قیامت می باشد.

تنوّع در سوگندهاى قرآن :

خدای متعال در برخى از آیات قرآن به ذات پاک خویش قسم خورده، و در مواردى به قرآن مجید سوگند یاد کرده، و در پاره اى از آیات به شخص پیامبر خاتم (صلی الله علیه و آله).

روز قیامت، جان و روح انسان، فرشتگان و صفوف ملائکه، و در یک جمله، موجودات مقدّس، از دیگر امورى است که متعلّق سوگند پروردگار قرار گرفته. همان گونه که در آیات دیگر، موجودات با عظمتى، نظیر خورشید، ماه، شب و روز، شفق، صبحگاهان، سرزمین مقدّس مکّه، و اسب هایى که نفس زنان به سوى میدان جهاد حرکت مى کنند، و مانند آن موضوع قسم پروردگارند. حتّى سوگند به موادّ غذایى، نظیر انجیل و زیتون، نیز دیده مى شود.                 

پیشینه تاریخی سوگند: آثار به جای مانده از فرهنگ و تمدن بشری نشان می دهد که سوگند خوردن اختصاص به ملت و زبان خاصی نداشته و در تمام اعصار گذشته به مثابه یک سنت در میان اقوام و ملل مختلف جریان داشته است.

و به احتمال قوی می توان گفت تاریخچه قسم به تاریخ و زبان بشر بر می گردد و گواه بر این مطلب معتبرترین منبع تاریخ انسان، قرآن کریم است که سوگند خوردن انسان ها را در اعصار مختلف چون سوگند خوردن حضرت ابراهیم (علیه السلام) ، فرزندان حضرت یعقوب (علیه السلام) ، ساحران درباره فرعون، و مقدم تر از همه قسم خوردن شیطان در مقابل آدم و حوا، را نقل می کند.

تفاوت سوگندهای خداوند با سوگندهای متعارف میان مردم : سوگندهای الهی با سوگندهای متعارف میان مردم تفاوت های قابل توجهی دارد؛ زیرا 

1. هدف اصلی از سوگندهای مردم اثبات مطلب است، و این درجایی است که متکلم برای منظوری نیازمند باور کردن مطالب خود توسط مخاطب است.

وقتی گوینده‏ای احتمال می دهد که شنوندگان سخن او را باور نکنند با سوگند خوردن سعی می کند آنان را وادار به قبول نموده، شک را برطرف سازد.

اما خداوند نیازی به قبول کلام خود از طرف بندگان ندارد، بلکه این بندگان هستند که نیازمند ایمان، قبول و عمل به قوانین و دستورات الاهی هستند و فایده و سود آن را به مردم می رسد. 

2. مردم معمولاً به موجودات مقدس یا عزیز و با اهمیت در نزد خود قسم می خورند، اما خداوند در قرآن به موجوداتی سوگند یاد کرده که برخی از آنها در نظر مردم از تقدس و عزّت خاصی برخوردار نیستند.

 

فلسفه و اسرار سوگندهاى خداوند

یکى از فلسفه هاى سوگندهاى پروردگار، بیان درجه اهمیّت چیزى است که براى آن قسم خورده است دومین فلسفه قسم هاى خداوند، بیان اهمیّت و ارزش موجوداتى است که به آنها سوگند یاد کرده است. از مجموع قسم هاى قرآن در یک مورد خداوند یازده قسم یاد کرده، که آیات اولیّه سوره شمس است. و در چهار مورد سوگندهاى پنجگانه وجود دارد. و در چهار مورد قسم هاى چهارگانه یافت مى شود. سوگندهاى سه گانه شش مورد و قسم هاى دوگانه پنج مورد است. و قسم هاى یگانه شانزده مورد است که بیشترین عدد را به خود اختصاص داده است.

سوگندهای الهی با سوگندهای متعارف میان مردم تفاوت های قابل توجهی دارد. خداوند در سوگندهای خود حکمت ها و اهداف بسیار بالایی دارد که بعضی از آنها عبارت اند از : بیان عظمت مورد قسم، تأکید، تأثیر در مخاطب، استدلال، اتمام حجت، اثبات آنچه برای آن قسم یاد می کنند و بیان واقعیتی که مورد تردید مردم واقع گردیده، متوجه ساختن بشر به منافع و فواید فراوان چیزهائى که به آن ها سوگند یاد می شود، توجه دادن به واقعیت داشتن مورد قسم که قبلاً مورد انکار بوده، مبارزه با خرافات و ....

در بعضی موارد نیز قرآن به نقل و بیان قسم هایی که توسط غیر خدا ایراد شده، پرداخته است. خداوند از همه راست گویان راستگوتر است، اما به دلیل حکمت ها و اهداف بلندی در کلام خود از سوگند استفاده کرده که به بعضی از آنها اشاره می کنیم :

1. بیان عظمت مورد قسم: همیشه به امور پرارزش و مهم سوگند یاد مى‏کنند، بنا بر این سوگندهاى قرآن دلیل بر عظمت و اهمیت امورى است که به آنها سوگند یاد شده؛ مانند : «یس وَ القُرآنِ الحَکیم »، و همین امر سبب اندیشه هر چه بیشتر در «مقسم به » یعنى چیزى که سوگند به آن یاد شده مى‏گردد، اندیشه‏اى که انسان را به حقایق تازه آشنا مى‏سازد. تا از آنها راهى به سوى خدا بگشاید.

 2. تأکید: سوگند همیشه براى تأکید و بیان اهمیت است، و دلیل بر این است که امورى که براى آن سوگند یاد شده از اهمیت بالایی برخوردار بوده درخواست خداوند کاملاً جدى و مؤکد است . خداوند در باره وعده مجازات کافران قسم یاد کرده و می فرماید: «وَ یَسْتَنْبِئُونَکَ أَ حَقٌّ هُوَ قُلْ إِی وَ رَبِّی إِنَّهُ لَحَقٌّ وَ ما أَنْتُمْ بِمُعْجِزِینَ »؛

از تو می پرسند آیا آن (وعده مجازات الهی) حقّ است؟ بگو: آری، به پروردگارم سوگند، قطعا حق است، و شما نمی توانید از آن جلوگیری کنید.

چون قبلاً در آیات دیگر وقوع قیامت و مسئله حقانیت قرآن و رسالت و وقوع ثواب و عقاب آمده، این جا در واقع تأکیدش بر آن همراه با قسم بوده است؛ چون این عرف اعراب بود که در تأکید ماجراها و شنیده‏ها متوسل به قسم می شدند و خداوند هم پیامبرش را به همین روش می خواند.                               

 3. تأثیر در مخاطب: هر گاه گوینده، سخن خود را قاطعانه بیان کند، از نظر روانى در قلب شنونده بیشتر اثر مى‏گذارد، مؤمنان را قوى‏تر، و منکران را نرم‏تر مى‏سازد.

4. استدلال: با دقت در بعضی از سوگندهاى قرآن مى‏توان فهمید که این سوگندها، نوعی استدلال است؛ نظیر آنچه نویسنده‏اى بگوید: قسم به این کتابم که من نویسنده هستم، مانند: « وَ الْقُرْآنِ الْحَکِیمِ إِنَّکَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ »

سوگند به قرآن مبین و آشکار کننده که تو ای پیامبر از فرستادگان خداوند حکیم و دانا هستی.  از آن جا که قرآن بالاترین معجزه پیامبر و بهترین دلیل نبوت آن حضرت می باشد، به همین دلیل مورد قسم واقع شده است. در حقیقت این قسم خوردن استدلالی است بر نبوت.

5. اتمام حجت: در بعضی از آیات هدف خداوند از سوگند و قسمی که یاد کرده است اتمام حجت به افراد است چنان که می فرماید: «فَلا وَ رَبِّکَ لا یؤْمِنُونَ حَتَّى یحَکِّمُوکَ فیما شَجَرَ بَینَهمُ ثُمَّ لا یجِدُوا فی‏ أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَیتَ وَ یسَلِّمُوا تَسْلیما» ،

نه چنین است، قسم به خدای تو که اینان (به حقیقت) اهل ایمان نمی‌شوند مگر آنکه در خصومت و نزاعشان تنها تو را حَکَم کنند و آن‌گاه به هر حکمی که کنی اعتراض نداشته، کاملاً (از دل و جان) تسلیم (فرمان تو) باشند. (نساء 65) 

و سپس از داورى تو، در دل خود احساس ناراحتى نکنند و کاملا تسلیم باشند. و یا آیه شریفه «فَوَ رَبِّکَ لَنَسْئَلَنَّهُمْ أَجْمَعین» ؛ به پروردگارت سوگند، (در قیامت) از همه آن ها سؤال خواهیم کرد. (در مورد اعمال خود مسئول خواهند بود )

 6. اثبات مقسم علیه و توجه دادن به واقعیت داشتن مورد قسم که قبلاً مورد انکار بوده یا در آن شک و تردید داشته یا موهوم و خیالی اش مى‏پنداشته‏اند؛ مانند فرشتگان، قیامت، روان، وجدان انسان (نفس ناطقه و لوامه) و غیر آن ها، 

چنان که می فرماید: وَ الصَّفَّاتِ صَفًّا. فَالزَّاجِرَاتِ زَجْرًا. فَالتَّالِیاتِ ذِکْرًا .إِنَّ إِلَاهَکمْ لَوَاحِدٌ سوگند به (فرشتگان) صف کشیده (و منظم)، و به نهی کنندگان (و باز دارندگان)، و تلاوت کنندگان پیاپی آیات الهی، که معبود شما یگانه است.

7. متوجه ساختن بشر به منافع و فواید فراوان چیزهائى که به آنها سوگند یاد می شود (مقسم به) مانند خورشید و ماه و ستارگان و شب و روز و حتى انجیر و زیتون.

8. رد افکار خرافى و اعتقادات جاهلانه‏اى که انسان های قدیم و حتى انسان متمدن امروز نسبت به بعضى امور داشته و دارد؛ مثل آن که عرب جاهلى بعد از ظهر را ناخجسته و براى کار و کسب بد میمنت می دانست و بر اثر چنین اعتقاد جاهلانه‏اى زیان هاى اقتصادى و اجتماعى و اخلاقى فراوان به وى می رسید .

نسل معاصر نیز مانند اهل هر عصرى از دوره و زمانه خود شکایت داشته، عمل خیر را در آن ناممکن مى‏پندارد. جمیع این اوهام را خداوند با سوگند یاد کردن به عصر که هم به معناى بعد از ظهر و هم به معناى دوره و زمانه می آید مردود شناخت.

فصل اول       قسمهاى یازده گانه

قسم های سوره شمس خداوند در این سوره یازده قسم یاد کرده، که چهارتاى آن دو تا دو تا، و سه مورد آن قسم یگانه. امّا چهار مورد اوّل به شرح زیر است:

1. «وَ الشَّمْسِ وَ ضُحَاهَا » سوگند به خورشید و تابندگیش در این آیه هم به خورشید قسم یاد شده، و هم به نورش.

2. «وَ السَّمَاءِ وَ مَا بَنَاهَا »قسم به آسمان و آن کس که این بناى رفیع و با عظمت را بنا کرده.

3. «وَ الاْرْضِ وَ مَا طَحَاهَا » قسم به زمین و خدایى که آن را گسترانیده است.

4. «وَ نَفْس وَ مَا سَوَّاهَا» قسم به روح انسان و آن کس که آن را آفریده است.

 در چهار مورد بالا مجموعاً هشت قسم وجود دارد

1. «وَ الْقَمَرِ إِذَا تَلاَهَا »قسم به ماه هنگامى که به دنبال خورشید بیرون مى آید.

2. «وَ النَّهَارِ إِذَا جلاَّهَا »قسم به روزهنگامى که پرتوآن صفحه زمین راروشن مى سازد

3. وَ اللَّیْلِ إِذَا یَغْشَاهَا قسم به شب هنگامى که ظلمتش روى زمین را فرا مى گیرد.

قسم باد بر شمس گیتى فروز            چو روشن نماید جهان را به روز

قسم باد بر قدر تابنده ماه                که دنبال خورشید آید ز راه

قسم باد بر روز چون با حضور        منوّر نماید جهان را به نور

قسم باد بر شب چو آن تیره شام     جهان در سیاهى کشاند تمام

قسم باد بر آسمان بلند                به آن کس که این کاخ را پى فکند

قسم باد بر تیره خاک زمین             به آن کس که گسترد آن را چنین

به نفس بشر نیز سوگند باد            قسم بر هرآن کس کمالش بداد

این همه قسم در سوره شمس برای چیست؟

 (قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّاهَا . وَ قَدْ خَابَ مَنْ دَسَّاهَا) سوگندهاى یازده گانه، براى تبیین اهمیّت فوق العاده این نکته است که: هر کس نفس خود را پاک و تزکیه کرده رستگار شده; و آن کس که نفس خویش را با معصیت و گناه آلوده ساخته، نومید و محروم گشته است.

 هرآن کس کند پاک، نفس از گناه        سعادت بیابد ز یکتا اله

 هرآن کس کند نفس خود را پلید        زیانهاى بسیار خواهد بدید  

سوگند به روح انسان :

(وَ نَفْس وَ مَا سَوَّاهَا. فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَ تَقْوَاهَا) خداوند متعال در این آیه شریفه به نفس آدمى، و آن کس که آن را آفریده، و بصورت معتدل قرار داده، سوگند یاد کرده و در ادامه متذکّر این نکته مى شود که به آفرینش روح انسان قناعت نکرده، بلکه فجور و تقوا را نیز به او تعلیم داده است.

یعنى هم اسباب سعادت را در اختیارش نهاد، و هم عوامل شقاوت را به وى معرّفى کرده، و به عبارت دیگر، راه و چاه را به انسان نشان داده است.

امام باقر و صادق (علیهما السلام) در تفسیر آیه‌ «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّاها» فرمودند: «قد افلح من اطاع» یعنى آن کس‌که از پیامبر و امامان معصوم، اطاعت کرد، رستگار شد.

در دید الهى، پاکان رستگارند. «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّاها» ولى در نزد فرعونیان، زورمندان رستگارند که غلبه دارند و به ظاهر پیروزند. «قَدْ أَفْلَحَ الْیَوْمَ مَنِ اسْتَعْلى‌»

در انجام کارهاى خیر، امید رستگارى است. «وَ افْعَلُوا الْخَیْرَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ» در حالى که در تزکیه نفس و خودسازى، رستگارى قطعى است.

«قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّاها» تزکیه نفس، شامل دورى از عقائد و اخلاقیات و رفتارهاى ناپسند و کسب عقائد و اخلاقیات و کردارهاى پسندیده است.

در قرآن، چهل مرتبه ماده فلاح به کار رفته یک فرد تزکیه شده مى‌تواند منشأ تحول در جامعه شود و به جامعه رشد و شجاعت و شخصیّت و معرفت و وحدت دهد، چنانکه یک نفر تزکیه نشده براى رسیدن به هوسهاى خود امت‌هایى را به فساد و نابودى و سقوط مى‌کشاند.

در قرآن، براى رستگارى انسان‌ها دو عامل مطرح شده است: یکى ایمان و دیگرى تزکیه.  «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّاها     قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ»

خورشید عالمتاب : در مورد عظمت و اهمیّت خورشید و نور آن، که خداوند متعال به آن قسم خورده، ، مطالبى که به هنگام نزول قرآن هیچ کس از آن مطّلع نبود:    الف) عظمت خیره کننده خورشید    ب) وزن خورشید   ج) جاذبه خورشید

  د) درجه حرارت خورشید              هـ) شعله هایى از خورشید    

آثار و اسرار نور خورشید:

  1. همه چیز مرهون نور خورشید!        2. پرورش موادّ غذایى با نور آفتاب 

  3. باران ها و نور آفتاب                       4. رابطه نور خورشید و بادها

5. آفتاب منشأ زیباییها                  6. نور خورشید منبع انرژیها سوگند به ماه: (و َالْقَمَرِ إِذَا تَلاَهَا).

برخى از ویژگى هاى ماه درخشان!

الف) حجم کره ماه    ب) وزن ماه              ج) زندگى در کره ماه   

 د) حرکت کره ماه    هـ) فاصله ما تا کره ماه     و) روز و شب در ماه

گوشه اى از برکات کره ماه:

1. ماه، تقویمى طبیعى!  

2. جزر و مد اینجاست که خداوند متعال ضمن درس تهذیب نفس (که قسم هاى یازده گانه سوره شمس براى آن است) درس توحید و خداشناسى هم مى دهد، و ما را متوجّه منبع فیّاض جهان هستى، و علّة العلل مى کند، تا با شناخت هر چه بیشتر او، به درجات بالاترى از کمال دست یابیم.

مضمون این سوره آن است که انسان با الهام خدایى، کار نیک را از کار زشت تشخیص مى‌دهد و اگر بخواهد رستگار شود، باید باطن خود را تزکیه کند و با انجام کارهاى نیک، آن را رشد و پرورش دهد و گرنه از سعادت محروم مى‌ماند.

آن گاه به عنوان شاهد، داستان قوم ثمود را ذکر مى‌کند که به خاطر تکذیب پیامبرشان حضرت صالح و کشتن شترى که معجزه الهى بود، به عذابى سخت گرفتار شدند.

نکته ها

شاید رمز سوگند به خورشید و ماه و شب و روز و ... آن است که آنچه را که براى آن سوگند یاد شده (تزکیه نفس) به مقدار عظمت خورشید و ماه ارزش دارد.

ارزش خورشید و ماه و شب و روز، بر کسى پوشیده نیست. حیات جانداران و پیدایش ابر و بارش باران و رویش گیاهان و درختان و تغذیه حیوانات و انسان، همه مرهون تابش خورشید است.

در قرآن، گاهى به خورشید بزرگ سوگند یاد شده و گاهى به انجیر و زیتون کوچک و این شاید به خاطر آن باشد که براى قدرت خداوند فرقى میان خورشید و انجیر نیست. همانگونه‌ که دیدن کاه و کوه براى چشم انسان یکسان است و دیدن کوه براى چشم، زحمتى اضافه بر دیدن کاه ندارد.

البتّه بالاترین سوگندها، سوگند به ذات خداوند است، آنهم درباره تسلیم بودن مردم در برابر رهبرى آسمانى. «فَلا وَ رَبِّکَ لا یُؤْمِنُونَ حَتَّى یُحَکِّمُوکَ»

پرسوگندترین سوره‌ها، همین سوره شمس است که طبیعتاً باید در مورد مهم ترین مسائل باشد و آن تزکیه روح از هرگونه پلیدى و آلودگى است.

شاید این همه سوگند براى بیان اینکه رستگارى در سایه تهذیب است، به خاطر آن باشد که خداوند به انسان بفهماند که من تمام مقدّمات را براى تو آماده کردم، با نور آفتاب و ماه صحنه زندگى را روشن و با گردش شب و روز، زمینه تلاش و استراحت شما را فراهم کردم.  زمین را براى شما گستردم و آسمان را برافراشتم و درک خوبى‌ها و بدى‌ها را به روح شما الهام کردم تا به اختیار خود، راه تزکیه نفس را بپیمایید.

ابر و باد و مه و خرشید و فلک در کارند / تا تو نانى به کف آرى و به غفلت نخورى‌

همه از بهر تو سرگشته و فرمانبردار     /  شرط انصاف نباشد که تو فرمان نبرى‌

«فجورها» از فجر به معناى شکافتن است.

برافراشتگى آسمان ها و گستردگى زمین، با اراده مستقیم الهى یا از طریق نیروها و عوامل طبیعى است و لذا قرآن مى‌فرماید: «وَ السَّماءِ وَ ما بَناها» و نفرمود: «من بناها» زیرا کلمه «ما» شامل غیر خداوند نیز مى‌شود.

یعنى آنچه آسمان را بنا کرد از نیروها و جاذبه‌ها و دافعه‌هاى طبیعى است که خداوند حاکم کرده و اگر مراد از کلمه «ما» در «وَ ما بَناها» خداوند باشد، به خاطر آن است که در لفظ «ما» نوعى ابهام برخاسته از عظمت نهفته و به همین دلیل به جاى کلمه «من» کلمه «ما» گفته شده است. (و اللّه العالم)

جهان هستى، گویا در ابتدا یک مجموعه متراکم بوده، سپس بخشى برافراشته و آسمان شده و بخشى گسترده و زمین شده است. 

«بَناها- طَحاها» مؤید این سخن آیه‌اى است که مى‌فرماید: آسمان و زمین رتق بود و فتق کردیم، یعنى بسته بود و بازش کردیم. «رَتْقاً فَفَتَقْناهُما»

بعضى کلمه‌ «طَحاها» را اشاره به حرکت زمین دانسته‌اند، چون یکى از معانى «طحو» راندن و حرکت دادن است.

اسلام، فکر انسان مادى را از شکم و شهوت و شمشیر و شراب، به تأمّل در عمق آسمان‌ها و زمین و گردش کرات و پیدایش ایام وا داشته است.

در تفاوت میان وحى و الهام، گفته‌اند که الهام، درکى است که انسان سرچشمه آن را نمى‌شناسد، در حالى که گیرنده وحى، سرچشمه وحى را مى‌شناسد.

فصل دوم                              سوگندهای پنجگانه

سوگندهاى سوره طور

و الطّورِ سوگند به کوه طور، وَ کِتابٍ مَّسْطُورٍ ﴿2 و کتابى که نوشته شده، فِی رَقّ ٍ مَّنشُورٍ ﴿3﴾ در صفحه اى گسترده، وَ الْبَیْتِ الْمَعْمُور﴿4 و سوگند به بیت المعمور وَ السَّقْفِ الْمَرْفُوعِ ﴿5 و سقف برافراشته، وَ الْبَحْرِ الْمَسْجُورِ ﴿6 و دریاى مملوّ و برافروخته . سوگند برای چه؟ إِنَّ عَذَابَ رَ‌بِّکَ لَوَاقِعٌ ﴿٧﴾ مَّا لَهُ مِن دَافِعٍ ﴿٨﴾ که عذاب پروردگارت واقع مى شود، و چیزى از آن مانع نخواهد بود!

بر آن سینا قسم بر گذشت     به قرآن کتابى که مسطور گشت

قسم نیز بر کعبه هم یاد باد      بلندآسمانى که ایزد نهاد

و به دریا قسم که بردارند       که عذاب خدا شود واقع

نباشد کسى را توانى و بخت     کند پیشگیرى از آن روز سخت

مواعید حق جملگى بى گمان     تحقق پذیرد به دور زمان

منظور از طور همان کوه طور، محلّ نزول وحى بر موسى بن عمران مى باشد;

«کتاب منشور» طبق این تفسیر «نامه اعمال» است.

و «کتاب مسطور» را به «لوح محفوظ» تفسیر کرده اند، «بیت معمور» برخى آن را به خانه کعبه تفسیر کرده اند.

چون کعبه خانه اى است که به دست ابراهیم خلیل آباد شد، و با گذشت زمان روز به روز آبادتر مى شود، علاوه بر اینکه از نظر معنوى نیز به سبب عبادت آباد و معمور است.

در «بحر مسجور» آتش گرفتن و برافروخته شدن; «بحر مسجور» دریاى مملوّ از آب است. عجیب اینکه آب دریاها و اقیانوس ها علیرغم عمر طولانى که دارد، هیچگاه کاسته نمى شود; زیرا چرخه طبیعت، آب هاى تبخیر شده بر اثر حرارت خورشید را به دریا باز مى گرداند.

خلاصه هیچ چیز بدون اذن پروردگار مانع تحقّق آن نخواهد شد.

راستى چه رابطه اى بین سوگندهاى مذکور، و حتمیّت تحقق عذاب الهى وجود دارد؟

رابطه اش روشن است. زیرا خداوند مى خواهد بفرماید: اى انسان! همه چیز برایت آفریدم; آسمان با تمام ستارگان و برکاتش; دریاها با تمام منابع غذایى، اقتصادى، علمى و تفریحى اش، کتاب آسمانى قرآن، و بیان آن توسّط پیامبر اعظم(صلى الله علیه وآله)،

و خلاصه تمام اسباب سعادت را در اختیارت نهادم. حال اگر علیرغم آماده بودن اسباب سعادت و اتمام حجّت، تخلّف کنى و به بیراهه بروى، و قدم جاى گام شیطان بنهى، عذاب من واقع مى شود و تو را در برخواهد گرفت، و هیچ چیز مانع و جلودار این عذاب نخواهد بود.

سوگندهاى سوره مرسلات

وَ الْمُرْسَلاَتِ عُرْفاً  فَالْعَاصِفَاتِ عَصْفاً  وَ النَّاشِرَاتِ نَشْراً  فَالْفَارِقَاتِ فَرْقاً  فَالْمُلْقِیَاتِ ذِکْراً  عُذْراً أَوْ نُذْراً  قسم به بادهاى پى در پى، سوگند به تندبادها، قسم به آنچه ابرها را مى گستراند، سوگند به بادهایى که ابرها را متفرّق مى کند، قسم به بادهایى که پیام الهى را به مردم مى رساند،

قسم بر رسولان یکتا اله                       که دنبال هم آمدندى ز راه

قسم بر ملائک که چون تندباد               شتابند بر حکم رب عباد

قسم باد برآن گروه از بشر                    که وحى خدا را کند منتشر

قسم بر گروهى که دور از خطا               هدایت کنند از ضلالت جدا

قسم بر کسانى که بر انبیاء                     نمایند القا کلام خدا

مواعید حق جملگى بى گمان           تحقق پذیرد به دور زمان

سوگندها برای چه؟، سوگند به همه این امور با عظمت که «إِنَّمَا تُوعَدُونَ لَوَاقِعٌ»  وعده خداوند در مورد قیامت تخلّف ناپذیر است.

آنچه بدان مژده داده می‌شوید و بیم می‌گردید . مراد قیامت و آخرت است .‏

مأموریّت بادها!

1. آبیارى کره زمین       2. بارور کردن گیاهان

3. تعدیل هوا               4. جابجایى هوا       5. تولید امواج در دریاها

قرآن مجید مى خواهد به ما بفهماند که همان خدایى که ابرها را بوسیله بادها به زمین هاى خشک و مرده هدایت نموده، و با نزول باران آن زمین ها را پس از مرگ دوباره زنده مى کند، روز قیامت نیز مى تواند انسان هاى مرده را زنده کند. بنابراین، انسان هایى که منظره مرگ و حیات گیاهان را هر ساله نظاره گرند، و در پس هر زمستانى شاهد حیات و رستاخیز مجدّد زمین مرده توسّط باران هاى پربرکت اند، چگونه همچنان بر مرکب شیطان سوارند، و از رستاخیز خود غافل؟! برخى از مفسّران ، سوگندهاى پنجگانه را به فرشتگان و ملائکه الهى و مأموریّت هاى پنجگانه آن ها تفسیر کرده اند.

در صفات سه گانه ناشرات، فارقات و ملقیات یک سیر طبیعى وجود دارد. یعنى ابتدا باید فرشتگانى معارف را گسترش دهند: «النَّاشِراتِ»، سپس در سایه آن، حق و باطل و حلال و حرام از هم جدا شوند: «الفارقات» و به دنبال آن، ذکر القا شود. «فَالْمُلْقِیاتِ ذِکْراً»

1. در مأموریّت های ارشادی،باید راه بهانه جویی مسدود شود. 

2. برای امور مهم همچون وقوع قیامت،سوگندهای متعدّد مفید و راهگشا است. «وَ الْمُرْسَلاتِ ، فَالْعاصِفاتِ ، وَ النّاشِراتِ ، فَالْفارِقاتِ ، فَالْمُلْقِیاتِ ، إِنَّما تُوعَدُونَ لَواقِعٌ»

3. انسان در مورد قیامت،دائماً نیاز به تذکّر و یادآوری دارد. «فَالْمُلْقِیاتِ ذِکْراً ... إِنَّما تُوعَدُونَ لَواقِعٌ»

سوگندهاى سوره نازعات گروههاى از فرشتگان

(وَ النَّازِعَاتِ غَرْقاً) قسم به آن گروه از فرشتگان که با خشونت، و با قدرت تمام ارواح بدکاران و مجرمان را از بدن آنها جدا مى کنند

(وَ النَّاشِطَاتِ نَشْطاً); قسم به فرشتگانى که به ملایمت و آرامى روح بندگان صالح و شایسته خدا را قبض مى کنند

(وَ السَّابِحَاتِ سَبْحاً); سوگند به فرشتگانى که شروع به حرکت و پرواز مى کنند، تا ارواح قبض شده را به عالم ملکوت ببرند

(فَالسَّابِقَاتِ سَبْقاً); قسم به فرشتگانى که به هنگام پرواز به عالم ملکوت و در حال حمل ارواح، از یکدیگر سبقت مى گیرند

(فَالْمُدَبِّرَاتِ أَمْراً); سوگند به ملائکه و فرشتگانى که عهده دار تدبیر و به فرمان پروردگار جهان امور جهان هستى هستند،

قسم بر ملائک که از کافران                  به سختى بگیرند جان را گران

قسم بر ملائک کز اهل جنان                 به شادى و راحت ستانند جان

قسم بر ملائک که امر ودود                   به پایان رسانند بسیار زود

قسم بر ملائک که از یکدگر                    گرفتند پیشى ز هم سربه سر

بکوشند بر امر پروردگار                         که نظم جهان را کنند استوار

سوگند ها برای چیست؟

«یَوْمَ تَرْجُفُ الرَّاجِفَةُ . تَتْبَعُهَا الرَّادِفَةُ» آن روز که لرزنده بلرزد (۶) و از پى آن لرزه‌اى [دگر] افتد (۷)

«که از راه آید زمان نشور»                  به لرزه درآرد جهان بانگ صور

یکى نفخۀ صور دیگر ز وى                    به دنبال آن بانگ آید ز پى

سوگند به آن گروه هاى پنجگانه فرشتگان روز رستاخیز و زندگى پس از مرگ حق است، و بدون شک روزى رخ خواهد داد.

حضرت امام جعفر صادق (علیه‌السلام) در (تأویل) این آیة شریفه که: «روزی که لرزاننده و زلزله‌ای بزرگ جهان را بلرزاند و به دنبال آن حادثه دومین رخ دهد» فرمودند:  لرزاننده حسین بن علی (علیه‌السلام) و حادثه دومین علی‌بن ابی‌طالب (علیه‌السلام)  است. نخستین فردی که (در رجعت) قبر او شکافته می‌شود (و از آن بیرون می‌آید) و خاک را از سر می‌زداید حسین‌بن‌علی (علیه‌السلام) است. در آن روز، دل هایی ترسان و لرزان است. و چشم ها (از ترس) فرو افتاده.(آنان که در دنیا) می گویند: آیا (پس از مرگ) ما به زندگی نخستین باز گردانده می شویم؟ آنگاه که استخوان هایی پوسیده شدیم؟ (با خود) گویند: در این صورت، این بازگشتی زیانبار است. جز این نیست که آن بازگشت، با یک صیحه عظیم است. که ناگهان همگی در صحرای محشر حاضر شوند. دل هایی که در دنیا از خوف خدا لرزان باشد وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ در آخرت در امان است. فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ و دل هایی که در دنیا آرامش غافلانه دارند،آنجا مضطربند. قُلُوبٌ یَوْمَئِذٍ واجِفَهٌ

پیام هاى سوگندهاى پنجگانه: نخستین پیام قسم هاى مذکور این است که: اى انسان! خداوندى که قادر است این همه فرشتگان را با مأموریّت هاى متفاوت خلق کند، او قادر بر معاد و بازگرداندن حیات و زندگى به انسان هاى مرده پس از رستاخیز نیز خواهد بود . پیام دیگر این قسم ها توجّه به مرگ و مسأله قبض روح است. خداوند مى خواهد در سایه این قسم باور انسان ها را نسبت به مرگ تقویت کند، تا این باور عامل تربیتى مهمّى براى وى گردد. انسان باید بپذیرد که لحظه بسیار حسّاسى بنام مرگ را در پیشرو دارد، سوگند به رزمندگان مخلصى که امور جنگ و جبهه را تدبیر مى کنند; دشمن را شناسایى نموده، و براى هر قسمتى از میدان نبرد به مقتضاى شرایط آن تاکتیک خاصّى اجرا مى کنند. سنگرها را مستحکم نموده، تا در برابر هجوم هاى احتمالى دشمن تاب مقاومت داشته باشند. از سوگندهاى بالا استفاده مى شود که جهاد در جهان بینى توحیدى اهمیّت فراوانى دارد. جهاد موجب عزّت و قدرت و شوکت مسلمین، و باعث ضعف و شکست و حقارت دشمنان دین است.

نکته ها: بر خلاف بعضى انسان‌ها که نمازشان با کسالت و انفاقشان با کراهت است، فرشتگان الهى در انجام مأموریّت‌ها با نشاط هستند. «ناشط» به کسى گویند که کارى را با رغبت انجام مى‌دهد. «نازعات» و «ناشطات» در واقع دو وصف براى طایفه‌اى از فرشتگان است . «سابحات» از «سبح» به معناى حرکت سریع در آب یا هواست. اشاره به اینکه فرشتگان در انجام مأموریّت‌هاى الهى سریع و چابک هستند. به فرموده حضرت على (علیه‌السلام) ، فرشتگان با آرامى و رفاقت جان مؤمنین را مى‌گیرند. سوگند خداوند به فرشتگان، هم نشانه اهمیّت و جایگاه فرشتگان در نظام هستى است و هم اهمیّت امرى که برایش سوگند یاد شده است. ممکن است پنج صفتى که در این آیات آمده، براى پنج گروه فرشته باشد و ممکن است براى یک گروه باشد، به این معنا که به محض صدور فرمان از جا کنده و با نشاط پیگیرى و با سرعت حرکت مى‌کنند و از یکدیگر سبقت مى‌گیرند تا فرمان را مدبّرانه انجام دهند.

پیام ها : دگرگونی نظام طبیعت از مقدّمات رستاخیز است.  زلزله های قیامت در یک مرحله نیست،پی درپی هستند.  در قیامت همه نگران نیستند، بعضی دل ها دلهره دارند.  ارتباط عمیقی بین روح و جسم برقرار است. گروهی از مردم،با طرح سؤالات تکراری،وقوع قیامت را انکار می کنند. یَقُولُونَ أَ إِنّا لَمَرْدُودُونَ ؟

سوگندهاى سوره فجر سوگندهاى پنجگانه و اعمال حج:

وَ الْفَجْرِ  قسم به فجر صبحگاهان، هنگام درخشیدن اوّلین سپیدى که دل سیاهى شب را مى شکافد. آرى! قسم به طلوع فجر صبح روز عید قربان که آن صحنه هاى پرشکوه و بیادماندنى در آن خلق مى شود.

وَ لَیَال عَشْر  قسم به آن ده شب و روزى که هنگامه جنب و جوش مسلمانان جهت مراسم زیارت خانه خداست

وَ الشَّفْعِ وَ الْوَتْرِ سوگند به روز 8 و 9 ذى الحجّه که دو روز پر مشغله و مملوّ از ذکر خداست

 وَ اللَّیْلِ إِذَا یَسْرِ ; قسم به شب، هنگامى که (به سوى روشنایى روز) حرکت مى کند. هَلْ فِی ذَلِکَ قَسَمٌ لِذِی حِجْرٍ آیا در آنچه گفته شد، سوگندی برای خردمند هست؟     

قسم باد بر موقع صبحگاه                به ده شب در آغاز ذى حجه ماه

قسم نیز بر جفت و بر فرد باد           به شب چون به پایان خود رو نهاد

در آنچه ز سوگند گردید ذکر        نبوده قسم لایق اهل فکر؟

سوگندها برای چیست : (إِنَّ رَبَّکَ لَبِالْمِرْصَادِ) ﴿١٤ بی تردید پروردگارت در کمین گاه است؛ 

بدان اى پیمبر که پروردگار      کمین کرده بر قوم ناراست کار

منظور از این شب، شب دهم ذى الحجّه است، جرقّه هاى اجتماعى که در شب تاریک ظلم حاکمان ظالم زده مى شود، و بیدارى و هوشیارى و قیام و اعتراض و انقلاب مردم را به دنبال دارد، و در نهایت به برچیده شدن نظام ظلم و سیاهى منتهى مى شود، نیز مشمول بحث ماست.  بنابراین، فجر معناى وسیع و گسترده اى دارد، و هر نوع جرقّه اى که در دل سیاهى هاى مادّى یا معنوى زده شود، و آن سیاهى را نورانى کند، شامل مى گردد.

قسم به سپیده صبح روز عید قربان، سوگند به سپیده صبح تمام ایّام سال، سوگند به بعثت پیامبر (صلی الله علیه و آله)،

قسم به ظهور حضرت مهدى(ارواحنا فداه)، سوگند به ده شب اوّل ذى حجّه، قسم به ده شب اوّل محرم، سوگند به دهه آخر ماه مبارک رمضان، قسم به نظام اعداد که حاکى از حساب و کتاب است،  سوگند به خداوند یگانه و تمام مخلوقات، قسم به تمام این امور بسیار مهم که خداوند در کمین انسانهاى ستمگر و ظالم است.

قسم های سوره فجر برای چیست؟

(هَلْ فِی ذَلِکَ قَسَمٌ لِذِی حِجْرٍ) آیا در آنچه گفته شد، سوگندی برای خردمند هست؟

(أَلَمْ تَرَ کَیْفَ فَعَلَ رَبُّکَ بِعَادٍ) آیا ندانسته ای که پروردگارت با قوم عاد چه کرد؟

(إِرَمَ ذَاتِ الْعِمَادِ) و [با آن شهر] اِرم که دارای کاخ های باعظمت و ساختمان های بلند بود؟

(الَّتِی لَمْ یُخْلَقْ مِثْلُهَا فِی الْبِلادِ) همان که مانندش در شهرها ساخته نشده بود؟

(وَ ثَمُودَ الَّذِینَ جَابُوا الصَّخْرَ بِالْوَادِ) و با قوم ثمود آنان که در آن وادی [برای ساختن بناهای استوار و محکم] تخته سنگ ها را می بریدند؟

(وَ فِرْعَوْنَ ذِی الأوْتَادِ) و با فرعون نیرومند که دارای میخ های شکنجه بود؟  

(الَّذِینَ طَغَوْا فِی الْبِلادِ) همانان که در شهرها، طغیان و سرکشی کردند؟

(فَأَکْثَرُوا فِیهَا الْفَسَادَ) و در آنها فساد وتباه کاری فراوانی به بار آوردند؟  

(فَصَبَّ عَلَیْهِمْ رَبُّکَ سَوْطَ عَذَابٍ) پس پروردگارت تازیانه عذاب های گوناگون را بر آنان فرو ریخت و بالاخره سوگند 5 گانه برای اینکه خدایت در کمین گاه می باشد ای انسان.

(إِنَّ رَبَّکَ لَبِالْمِرْصَادِ) ﴿١٤ بی تردید پروردگارت در کمین گاه است؛ 

 نکته ها «فجر» به معناى شکافتن است و مراد از آن، شکافتن تاریکى با سپیده دم است که زمان مقدّس و با ارزشى است و در آن هنگام، جنبنده‌ها به تکاپو مى‌افتند و صبح و روز تازه‌اى را آغاز مى‌کنند.

در حدیثى مراد از فجر را حضرت مهدى (عجل الله تعالی فرجه) دانسته (الفجر هو القائم علیه السلام )که شب تاریک ظلم و فساد، به صبح قیام آن حضرت برچیده خواهد شد.

حِجْرٍ به معناى منع و مراد از آن عقل است که انسان را از کار خلاف منع مى‌کند. چنانکه «محجور» به معناى ممنوع التصرف است. عقل انسان ها در قیام حجت بالا میرود.

در روایات، براى (شفع) به معناى زوج و (وتر) به معناى فرد، مصادیق زیادى گفته شده است، از جمله اینکه مراد از وتر، روز نهم ذى‌الحجه (روز عرفه) و مراد از شفع روز دهم‌ ذى‌الحجه (عید قربان) است و یا مراد از شفع، دو کوه صفا و مروه است و مراد از وتر، کعبه که یکى است.

و یا مراد از وتر، خداوند یکتا و مراد از شفع، مخلوقات‌اند که همه جفت و زوج هستند، یا مراد نماز مستحبّى شفع و وتر است که در سحر خوانده مى‌شود و یا مراد از شفع، روز نهم و دهم ذى الحجه و وتر، شب مشعر است.

زمان خیلى ارزشمند و بلکه مقدّس است و نباید آن را بیهوده از دست دهیم. خداوند به تمام بخشهاى زمان سوگند یاد کرده است؛ «وَ الصُّبْحِ» به صبح سوگند، «وَ الضُّحى‌» به چاشت سوگند، «وَ النَّهارِ» به روز سوگند، «وَ الْعَصْرِ» به عصر سوگند.

جالب آنکه به سحر سه بار سوگند یاد کرده است؛ «وَ اللَّیْلِ إِذا یَسْرِ» ، «وَ اللَّیْلِ إِذا عَسْعَسَ» ، «وَ اللَّیْلِ إِذْ أَدْبَرَ» (به شب سوگند آنگاه که رو به آخر مى‌رود، یعنى به هنگام سحر سوگند.)

فصل سوم                                 سوگندهاى چهارگانه

سوگندهاى سوره ذاریات

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

(وَ الذَّارِیَاتِ ذَرْوًا) سوگند به بادهای افشان کننده [که ابرهای باران زا و گرده های نرینه و مادینه گیاهان را می افشانند.]

(فَالْحَامِلَاتِ وِقْرًا) سوگند به ابرهایی که بار سنگین باران را با خود [به نواحی مختلف] حمل می کنند

(فَالْجَارِیَاتِ یُسْرًا) و سوگند به کشتی هایی که به آسانی روی آب دریاها روانند

(فَالْمُقَسِّمَاتِ أَمْرًا) و سوگند به فرشتگانی که [به امر خدا] کارها را [برای تدبیر امور هستی میان خود] تقسیم می کنند،

قسم باد بر بادهایى وزان                      که بذرى فشانند در هر کران

قسم باد بر ابرها و سحاب                  که بر دوش گیرند باران و آب

به هرچه که کشتى است بادا قسم       که گردند آسان شناور به یم

قسم بر ملائک که همت کنند              امورات افراد قسمت کنند

قسم ها برای یک حادثه ی عظیم است.

(إِنَّمَا تُوعَدُونَ لَصَادِقٌ )که بی تردید آنچه را [از اوضاع و احوال روز جزا] به شما وعده می دهند، راست ویقینی است

(وَ إِنَّ الدِّینَ لَوَاقِعٌ) و قطعاً [روز] جزا واقع خواهد شد

که هر وعده اى کز خداوند خاست      همه صدق باشد همه هست راست

همانا جزا اتفاق اوفتد                          بلى روز دین را وثاق اوفتد

و یک بار دیگر قسمی دیگر

(وَ السَّمَاءِ ذَاتِ الْحُبُکِ) و سوگند به آسمان که داری اعتدال و زیبایی و آراستگی است؛

بر این آسمان نیز سوگند باد                 که دادار آن را مشبک نهاد

اکنون باید دید که این سوگند مهم براى چه مطلب مهمّى است؟

(إِنَّکُمْ لَفِی قَوْلٍ مُخْتَلِفٍ) که شما [در رابطه با قرآن و حقایقی که قرآن با دلیل و برهان اثبات می کند] در گفتاری متناقض و گوناگون هستید. و یا که شما (مردم نادان) در اختلاف سخن باز ماندید (و حقیقت قرآن و رسول حق را نیافته شعر و سحر و ساحرش خواندید).

1. کسى که اهل منطق نباشد، ثباتى نداشته و هر لحظه حرفى مى‌زند. لذا راه مستقیم یکى‌است، ولى بیراهه زیاد. عقیده حقّ یکى است، ولى ناحق زیاد. «إِنَّکُمْ لَفِی قَوْلٍ مُخْتَلِفٍ»

2- مخالفان، درباره پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله) سخنان مختلفى مى‌گفتند، از قبیل:

 شاعر، کاذب، شاگرد دیگران، جادوگر، جادو شده، مجنون، کمک گیرنده از دیگران، بازگو کننده افکار و افسانه‌هاى پیشینیان و امثال آن.

آیه شریفه (إِنَّکُمْ لَفِى قَوْل مُّخْتَلِف) پاسخ این سؤال را مى دهد. سوگند به آسمانِ داراى چین و شکن، که مخالفان پیامبر و قرآن و معاد گرفتار تناقضات آشکارند، و این تناقض گویى دلیل بر بطلان سخنان آنهاست.

تفسیرى از حضرت على(علیه السلام) منظور از«ذاریات» بادهایى است که حرکت مى کند، و ابرها را در آسمان مى گستراند، و هر قطعه ابرى را به جایى مى برد که مأمور باریدن در آنجاست.

یا بادهایى که دانه هاى گیاهان را به نقاط مختلف زمین مى برد و گرده افشانی انجام شده و درختان و گیاهان بارور تا در آنجا بروید.

 و امّا «حاملات» ابرهایى که هزاران تن آب را حمل مى کنند. اگر خوب دقت کنید خداوند قادر دریاهاى متعدّدى را در قالب ابرها بر بالاى سر ما نگه داشته و هر زمان اراده کند بر زمین بباراند . پیام آیات مذکور این است که عالم حساب و کتاب دارد، و خداوند حکیم است.

بنابراین در مجموعه اى که مدیر آن شخص حکیمى است، و بر اساس نظم و حساب و کتاب اداره مى شود، شکّى در تحقّق وعده هاى داده شده نداشته باشید.

علاوه بر اینکه شما نیز هماهنگ با مجموعه آفرینش شوید، و به کارهاى خویش نظم خاصّى ببخشید، و بر سرِ عهد و پیمانتان باشید، و از آن تخلّف ننمایید، هر چند به نفع شما نباشد.

نکته ها

بادها که عامل حرکت کشتى‌ها و ابرها که مایه‌ى برکت زمین هستند، در این آیات مورد سوگند خداوند واقع شده‌اند. حیات بشر، حیوانات و گیاهان در گرو باران است و بادها در جابجا نمودن ابرها، تعدیل هوا و لقاح گیاهان نقش مهمى دارند.

نقش کشتى در زندگى گذشته و حال بشر بر کسى پوشیده نیست.

وسیع‌ترین، ارزان‌ترین و کم حادثه‌ترین راه‌ها، راه‌هاى دریایى و سفر با کشتى است. زمانى نقش آن معلوم مى‌شود که چند روزى کشتى‌هاى جهان متوقّف شوند.

امام رضا (علیه السلام) فرمود: مراد از «فَالْمُقَسِّماتِ أَمْراً» ملائکه‌اى هستند که هر روز ارزاق مردم را بین طلوع فجر تا طلوع خورشید تقسیم مى‌کنند.

در تقسیم ارزاق، به هر فرد و قبیله و منطقه‌اى، سهمى و چیزى داده مى‌شود و چیز دیگرى داده نمى‌شود، تا براى جبران کمبود، مسئله مشارکت، تعاون، رقابت، تجارت، حرکت و ابتکار راه بیفتد و هیچ فرد و قبیله‌اى، خود را از هر جهت بى‌نیاز نبیند و دست به طغیان نزند.

آرى تنگناها در کنار گشایش‌ها، به طور حکیمانه‌اى قرار گرفته است. (قرن بسعتها عقابیل فاقتها)

توجّه به قدرت‌نمایى خداوند در باد و ابر و کشتى، پذیرفتن معاد را براى انسان آسان مى‌کند. در آغاز این سوره با چهار سوگند پیاپى، قطعى بودن وقوع قیامت بیان شده است.

حُبُک، معجزه علمى قرآن!

خداوند متعال در این آیات به آسمان با ویژگى خاصّى سوگند یاد کرده است، که از این جهت قسم تازه اى محسوب مى شود. زیرا هر چند قبلا هم به سماء قسم خورده بود، امّا تنها در این سوره به «آسمان ذات حُبُک» به آسمان دارای شیارهای مختلف سوگند یاد کرده است.

هنگامى که به تصویرهاى تهیّه شده از کهکشان ها نگاه مى کنیم ناخودآگاه به یاد آیه (وَ السَّمَاءِ ذَاتِ الْحُبُکِ) مى افتیم!

چرا که چین و شکنهاى ستارگان کهکشان ها کاملا مشهود و قابل رؤیت است! عجیب اینکه ستارگان کهکشان ها به صورت مارپیچ و داراى چین و شکن هاى جالبى است.

 و این از معجزات علمى قرآن است که 1400 سال پیش از چین و شکن هاى مذکور خبر داده، و اکنون معناى آن روشن شده.

موضوع شش سوگند چیست؟

اگر شخصیت بزرگی سخنی بگوید و از وقوع رخداد و حادثه‌ای خبر دهد، بی‌شک به حرف او اعتماد کرده و برای مواجهه با آن رخداد خود را آماده خواهید کرد. حال، اگر آن شخصیت دلسوز و مورد اعتماد برای تأکید هرچه بیشتر و قطعیت وقوع، سوگند بر اتفاق حتمی آن رخداد یاد کند، منطق و عقل ایجاب می‌کند که با جدیت و سعی و تلاش وافرتری خود را مجهز و آماده نمائیم تا درصورت روبه‌رو شدن با آن، غافلگیر و خسارت‌زده نشویم.

فراتر از آن، اگر تأکیدهای مکرر و سوگندهای متعدد، ما را زنهار و هشدار دهد و به این تنبه‌ها و زنگ خطرها ترتیب اثری ندهیم و همچنان بی‌تفاوت در قبال زمینه‌های منطقی حادثه و آثار و علائم رخداد قریب‌الوقوع، در عالم بی‌خیالی خود سیر کنیم، آیا حتی قبل از وقوع آن حادثه احتمالی، قابل ملامت و سرزنش نیستیم که جنبه احتیاط را رعایت نکرده و در مقابل آینده و امنیت خود مسئولانه رفتار ننموده‌ایم، مستوجب توبیخ و پرداخت هزینه بی‌احتیاطی خود نیستیم؟!

این ملامت ها زمانی تبدیل به حسرت های جانکاه می‌شوند که طبق پیش‌بینی آن شخصیت مورد وثوق، اتفاق آنچنان که او خبر داده بود رخ دهد و ما ناآماده و غیرمجهز، مقهور و مغلوب آن رخداد شویم که به هیچ‌وجه جبران‌پذیر نباشد؟! در این هنگام باید پذیرفت که در قبال غفلت مالیخولیایی خود، مستحق هر مجازات و کیفری می‌باشیم.

یکی از پرسش‌های اساسی عقلاء در این زمینه، وجود خداوند و هدفمندی خلقت انسانها و ترسیم آشکار راههای سعادت و نیکبختی برای دستیابی به فلسفه وجودی هستی و نقش اصلی و اساسی انسان در گستره آفرینش به عنوان محور فاعلی خلقت است.

در اصالت تکوین و تشریع مبانی یاد شده، که حتی برای سکولارها و لائیک های کنونی جهان جای هیچ تردیدی وجود ندارد،

تاریخ می‌گوید که علی‌رغم تلاش شبانه‌روزی ظالمان و متجاوزان به فطرت ها در محو جد و جهدهای فداکارانه پیامبران، جاودانگی و نام نیکو و بلند، از آن پیامبران و صالحان و پیروان درستکار آنان است و نابودی و خسران دنیا و آخرت متوجه کسانی است که نه به دلالت های عقلی خود به عنوان پیامبر درونی و نخستین، و نه به توصیه‌ها و راهنمائی های ناصحانه و مشفقانه پیامبران اعزامی از سوی خداوند توجه نکرده‌اند.
با هم به یکی از موارد متعدد سوگندهای خداوند در سوره «مرسلات» رجوع کنیم تا منش آن فیاض حکیم برای ما آشکارتر شود. در این سوره مبارکه می‌خوانیم: سوگند به پیامبران که برای هدایت خلق پی‌درپی از سوی خدای تعالی فرستاده شدند.

سوگند به فرشتگانی که در انجام اوامر الهی چون بادهای سریع‌السیر در حرکتند.  سوگند به آنانی که حقایق الهی را در بین خلایق به بهترین وجه نشر می‌دهند.  سوگند به رسولانی که تفاوت بین حق و باطل را آشکار می‌سازند.

سوگند به فرشتگانی که وحی و کلام الهی را به پیامبران القاء می‌کنند تا وسیله استدلال باشد برای نیکان و بیم و هشدار برای بدکاران . سوگند به تمام این سوگندها که آنچه به شما درباره قیامت وعده داده شده همه واقع خواهد شد.                               .
امید آنکه مطالعه این سطور برای‌تان به واسطه برخورداری از فطرتی پاک و قلب الهی تأمل‌برانگیز باشد، علت شش سوگند خداوند را که جویا شوید، به این خبر در سوره مرسلات برمی‌خورید که: بدون کوچک‌ترین تردید، روز قیامت برای جدائی حق از باطل فرا می‌رسد .

ممکن است که در این دنیا باطل با پوشش و توجیهاتی خود را حق جلوه دهد و با ریاکاری موجبات فریب دیگران را فراهم آورد، اما در قیامت که خداوند آن را جداکننده حق از باطل ذکر می‌کند، با جدائی باطل از حق، حق‌گرایان و تکذیب‌کنندگان و یا پوشانندگان حق نیز مشخص می‌شوند.

آیاتی از این سوره، هشدار و آگاهی نسبت به قیامت و عاقبت باطل‌گرایان می‌دهد و سپس برای بازگشت خطاکاران و همه عبرت‌آموزان، مجددا به فرآیند آفرینش آدمیان از قطره‌ای آب پست و ظرفیت‌های اهدایی به انسان برای رشد به سوی بی‌نهایت‌ها با تذکر چندین‌باره نسبت به پیامدهای منفی تکذیب و نادیده انگاری حق می‌پردازد.

براستی، چرا خداوند بزرگ و مهربان با شش بار سوگند، واقعیتی عقلی و منطقی را بیان می‌دارد و به دستاوردهای مثبت و منفی تأیید یا تکذیب معاد تصریح می‌نماید؟ آیا نمی‌توان یک دلیل آن را عدم عنایت جدی و عملی آدمیان نسبت به معاد و بی‌فروغی التزام آن در زوایای مختلف زندگی‌شان از باطن اعمال و رفتار گرفته تا ظاهر آنها دانست؟ آیا این سوگندها نباید ما را بر آن بدارد تا تجدیدنظری در زندگی و نوع روابط‌مان با خدای متعال و اصلاح خلوت و جلوت خود بنمائیم؟!

تذکر جدی این سوره در خصوصیت دنیا و آخرت است که دنیا محل عمل و آخرت محل کیفر و جزاء می‌باشد. قیامت با قطع فرصت عمل، حتی سخن گفتن را که نوعی عمل است، از باطل‌گرایان سلب می‌کند و ضمن عرضه نتیجه اعمال گناهکاران، صالحان و حق‌گرایان را نیز متنعم می‌سازد.

و در آیه 43 خطاب به متقین می‌فرماید: بخورید و بیاشامید و از نعمات الهی بهره ببرید. همه گوارای وجودتان باد؛ زیرا اینها پاداش اعمال نیک شما در دنیاست.

آیا سوگندهای خداوند صادق‌الوعد، که در کنار همه تذکرها، رحمت‌ها و مهربانی‌ها؛ شدیدالعقاب نیز هست، می‌تواند ما را چنان آگاه سازد که در دغدغه‌ای همیشگی از رفتار، نیات و کردار خود به‌طور علی‌الدوام مراقبه کنیم . و با عیار تقوا با همه پدیده‌ها مواجه شویم تا دچار غفلت و خسارات نشویم که اگر غیر از این شد، آیا دیگر بهانه‌ای قابل قبول خواهد بود با وجود آنکه خداوند همه نعمات خود را معمولا در هر ماه رمضان و در ضیافت و بار عام اختصاصی خود بر ما تمام می‌فرماید؟!

واقعا شما بفرمایید که وظیفه‌مان چیست و چگونه می‌توان در برابر بزرگی و کریمی خداوند پوشاننده عیب‌ها همچنان فرصت بزرگ شدن و خلیفه خداوند شدن را از دست نداد؟!

سوگندهاى چهارگانه        سوگندهاى سوره انشقاق 

 فَلاَ أُقْسِمُ بِالشَّفَقِ 16  نه نه سوگند به شفق

 وَ اللَّیْلِ وَ مَا وَسَقَ 17  سوگند به شب و آنچه [شب] فروپوشاند

 وَ الْقَمَرِ إِذَا اتَّسَقَ  18  سوگند به ماه چون [بدر] تمام شود

لَتَرۡکَبُنَّ طَبَقًا عَن طَبَقٖ 19  فَمَا لَهُمۡ لَا یُؤۡمِنُونَ 20

چنین نیست کز کرده هاى شما                نه آگاه باشد یگانه خدا

قسم بر شفق باد ، و بر تیره شب         به هرچه در آن جمع کردست رب

قسم خورد بر ماه یکتا اله                   به وقتى که کامل شود قرص ماه

بر اینها قسم خورد یکتا خدا                بود گونه گون حال و روز شما

دگر ازچه رو کافران لعین                     نیارند ایمان به یزدان و دین

تمام قسم هاى بالا براى بیان این حقیقت است که :

وَ أَلْقَتْ ما فِیها وَ تَخَلَّتْ . وَ أَذِنَتْ لِرَبِّها وَ حُقَّتْ و هر چه در درون دل پنهان داشته (از مردگان و گنج ها و معادن) همه را به کلی بیرون افکند و تهی گردد.

هرآنچه که کردست در دل نهان         سراسر برون افکند آن زمان

نیوشد سخنهاى پروردگار                   سزد گر دهد گوش بر کردگار

اى انسان! تو نیز در دوران عمرت دائماً در حال تغییر و تحوّل هستى، همان گونه که دیگر موجودات مشمول این قانون هستند. آنکه هرگز فانى نشود، و تغییرناپذیر است، فقط ذات پاک و ازلى و ابدى اوست.

انشقاق  به معناى شکافته شدن است. حضرت على (علیه السلام) فرمودند: تنشق السماء من المجرة یعنى آسمان از طریق کهکشان از هم گسیخته شود. در قیامت آنچه در دل زمین است، از مردگان و گنج‌ها و ... به بیرون پرتاب مى‌شود. چنانکه در سوره زلزال مى‌فرماید إِذا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزالَها وَ أَخْرَجَتِ الْأَرْضُ أَثْقالَها ... در آستانه قیامت، آسمان‌هاى استوار و محکم‌ سَبْعاً شِداداً شکافته مى‌شوند إِذَا السَّماءُ انْشَقَّتْ هستى گوش و تسلیم خداست. أَذِنَتْ لِرَبِّها  (این جمله درباره آسمان و زمین آمده. )  طبیعت نوعى شعور دارد که فرمان‌پذیر خداوند است.  أَذِنَتْ لِرَبِّها  تسلیم خدا شدن، تنها تسلیم شدنى است که شایسته و سزاوار است. حُقَّتْ  در آستانه قیامت، زمین چنان دگرگون مى‌شود که تمام ناهموارى‌هاى آن از میان رفته و سطحى گسترده و هموار مى‌شود. «إِذَا الْأَرْضُ مُدَّتْ»

مُدَّت : کشیده و گسترده شد . مراد دو چیز است : از میان رفتن پستی ها و بلندی ها و تبدیل زمین به پهنه و گستره فراخ و یکپارچه‌ای . و  ، گسترده‌تر و فراخ تر شدن زمین تا برای خلائق اوّلین و آخرین گنجایش پیدا کند .‏ این حوادث عظیم که با تسلیم کامل همه موجودات توأم است ، بیانگر مرحله نوین هستی است . جواب (إِذا) محذوف است و جمله‌ای این چنین است : انسان نتیجه اعمال خوب و بد خود را می‌بیند . برخی آیه بعدی را متضمّن جواب (إِذا) می‌دانند .‏

سوگندهاى سوره بروج

(وَ السَّمَاءِ ذَاتِ الْبُرُوجِ); سوگند به آسمان که داراى برجهاى بسیار است

(وَ الْیَوْمِ الْمَوْعُودِ); قسم به«یوم موعود» است. روز موعود پایان دنیا و آغاز جهان آخرت است.

و َشَاهِد وَ مَشْهُود «شاهد» وجود مبارک پیامبر (صلی الله علیه و آله)، و مشهود اعمال امّت اسلامى یا جمیع امّت هاست.

قسم باد بر آسمان وسیع                   که دارد چنین برجهائى رفیع

قسم باد بر عرصۀ رستخیز                 به مشهود و شاهد قسم باد نیز

سوگند برای اتفاقی بزرگ از زیر و روی زمین و رسیدگی به ظلم های انجام گرفته

قُتِلَ أَصْحابُ الْأُخْدُودِ مرگ بر شکنجه گران صاحب گودال (آتش)

کنون مرگ بادا ز پروردگار               بر اصحاب اُخدود ناراست کار

سوگندهاى چهارگانه براى بیان این حقیقت است که شکنجه گران به سزاى اعمالشان رسیدند.

ضمناً معلوم مى شود که یهودیان صهیونیست از قدیم الایّام شکنجه گر بوده اند. یعنى زمین آنچه از مردگان در جوف دارد بیرون مى اندازد، و خود را از آنچه دارد تهى مى سازد.

 

بعضى گفته اند:

مراد بیرون انداختن مرده ها و گنج ها است. یا این که از آنچه از کوه ها و دریاها که در پشت خود دارد. و شاید وجه اول به ذهن نزدیک تر باشد.

نتیجه اینکه شکنجه در اسلام، آن قدر مذموم و زشت و ناپسند است که خداوند براى نابودى شکنجه گران چهار سوگند یاد کرده است.

معناى این سخن آن است که حساب و کتاب حتّى در همین دنیا حاکم است، و ظالمان بالاخره به مکافات اعمال ظالمانه خود مى رسند.

اصحاب اُخدود در همین دنیا دچار مکافات عمل گشته، و نابود شدند. ما نیز باید از این مسأله درس عبرت گرفته، و مواظب و مراقب اعمالمان باشیم، و از آن غفلت نکنیم.

مراد از «بروج » در این آیات، ستارگان آسمان است که همچون برجى بلند، از دور آشکار و درخشان هستند.

براى آیه‌ «شاهِدٍ وَ مَشْهُودٍ » حدود سى مصداق گفته شده، از جمله اینکه شاهد، خدا و مشهود، ما سوى اللّه است، یعنى سوگند به خالق و به کلّ هستى. إِنَّا أَرْسَلْناکَ شاهِداً 

سوگندهاى سوره تین

 وَ التِّینِ وَ الزَّیْتُونِ ﴿1﴾ سوگند به انجیر و زیتون

وَ طُورِ سِینِینَ ﴿2﴾ و قسم به طور سینا سرزمین شام و بیت المقدس،

وَ هَذَا الْبَلَدِ الْأَمِینِ ﴿3﴾ و این شهر امن [و امان] (مکّه)

قسم برای چه ؟

لَقَدْ خَلَقْنَا الإنْسَانَ فِی أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ﴿4﴾ ما انسان را در بهترین صورت و نظام آفریدیم ثُمَّ رَدَدْنَاهُ أَسْفَلَ سَافِلِینَ ﴿٥﴾ سپس او را به پایین ترین مرحله بازگرداندیم،

به دو کوه انجیر و زیتون قسم        به سیناى موسى قسم نیز هم

قسم بر چنین شهر امن و امان  

که بر بهترین وجه اندر جهان          نمودیم خلق آدمى و سپس

به سفلى ترین جاى راندیم پس   

إِلا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فَلَهُمْ أَجْرٌ غَیْرُ مَمْنُونٍ ﴿٦﴾

(توجه دادن خداوند خالق به مخلوقش که به عجایب درون خود دقت کند)، مگر کسانى که ایمان آورده و اعمال صالح انجام داده اند، که براى آنها پاداشى تمام شدنى است!

قسم هاى چهارگانه اشاره به چهار منطقه از مناطقى است که خاستگاه وحى الهى بوده.

«تین» اشاره به کوهى است در سرزمین شام که در آن کوه بر عدّه اى از پیامبران الهى وحى نازل مى شده، و از آنجا که آن کوه درختان انجیر فراوانى داشته، کوه تین نامیده شده است.

«زیتون» اشاره به کوهى در بیت المقدّس است، که انبیاى بزرگى به آنجا رفته، و در آن منطقه بر آنان وحى نازل مى گشته است.

و با توجّه به اینکه این کوه مشتمل بر درختان زیتون فراوانى بوده، به کوه زیتون مشهور شده است

«طور سینین» همان کوه طور معروف، که محلّ نزول وحى بر حضرت موسى(علیه السلام) بوده. همان وادى سینا میان مصر و فلسطین امروزى است.

«بلد الامین» مکّه مکرّمه، محل نزول وحى بر پیامبر اسلام، حضرت محمد (ص) است.

خداوند متعال به دو مادّه غذایى جسم، و دو مادّه غذایى روح بشر قسم یاد کرده که اشاره به دو مکان مقدس است،

مراد از «التِّینِ وَ الزَّیْتُونِ» نیز محلّ رویش این دو میوه مى‌باشد و ایه را اشاره به شهرهاى مدینه و بیت المقدس دانسته‌اند.

در میان خوردنى‌ها، میوه‌ها و در میان آنها میوه‌هاى قنددار و چربى‌دار براى سوخت و ساز بدن بیشتر مورد نیاز است.

 

فصل چهارم        سوگندهاى سه گانه سوگندهاى سوره بلد

لَا أُقْسِمُ بِهَذَا الْبَلَدِ﴿1 سوگند به این شهر

وَ أَنتَ حِلٌّ بِهَذَا الْبَلَدِ ﴿2﴾ و حال آنکه تو در این شهر جاى دارى

وَ وَالِدٍ وَ مَا وَلَدَ ﴿3 سوگند به پدرى [چنان] و آن کسى را که به وجود آورد

قسم به این شهر مقدّس (مکّه) شهرى که تو در آن ساکنى، و قسم به پدر و فرزندش ابراهیم خلیل و فرزندش اسماعیل ذبیح،

این همه سوگند براى چه؟ لَقَدْ خَلَقْنَا الاِنسَانَ فِى کَبَد ﴿4 ما انسان را در رنج آفریدیم (و زندگى او پر از رنجهاست).

أَیَحۡسَبُ أَن لَّن یَقۡدِرَ عَلَیۡهِ أَحَدٞ 5 آیا انسان پندارد که هیچ کس بر او توانایی ندارد؟

بخوردم بر این شهر آرى قسم         اگرچه در این شهر هستى تو هم

قسم بر پدر باد و اخلاف وى          که دنبال او آمدندى ز پى

که جنس بشر را یگانه خدا              بکردست خلقت به رنج و بلا

گمان کرده آیا ز روى هوس             که قادر نباشد بر او هیچ کس

یعنى اى انسان ها! اگر تصوّر مى کنید که زندگى دنیا بدون مشکل و زحمت و ناراحتى است، این فکر اشتباهى است.

آدمى در گذران زندگى با مشکلات فراوانى روبرو مى شود، لذا در سراسر جهان انسانى را نخواهید یافت که مشکلى نداشته باشد.

تمام انسان ها داراى رنج ها و ناراحتی ها و مشکلاتى هستند.

و خداوند براى توجّه دادن ما به این حقیقت سوگندهاى سه گانه را یاد کرده است.

در قرآن سه بار جمله‌ «لا أُقْسِمُ» به کار رفته است و اهل تفسیر آن را دو گونه معنا کرده‌اند. 

منظور از «بلد»، مکّه است که قبل از اسلام هم مورد احترام بوده است.

مکّه حَرَم امن الهى و اولین خانه‌اى است که براى انسان قرار داده شد.

ای پیامبر دست تو در مورد این شهر باز است و در فتح مکّه هر تصمیمى که درباره مخالفان بخواهى مى‌توانى بگیرى.

اینکه انسان در دل رنج و سختى آفریده شده، یعنى کامیابى‌هاى دنیوى آمیخته با رنج و زحمت.

حضرت على (علیه السلام) مى‌فرماید: دنیا خانه‌اى است که با سختى‌ها عجین شده است. «دار بالبلاء محفوفة»

در تفسیر مجمع البیان آمده است، مراد از آن، حضرت آدم و اولیاء از نسل او است.

 

سوگندهاى سوره صافّات

وَ الصّافّاتِ صَفّا 1 سوگند به (فرشتگان) صف کشیده (و منظّم)

وَ الزّاجِراتِ 2 و (قسم) به نهى کنندگان (و بازدارندگان)

وَ التّالِیاتِ 3 و (سوگند) به تلاوت کنندگان پیاپى آیات الهى

سوگند برای إِنَّ إِلَٰهَکُمۡ لَوَٰحِدٞ 4 که معبود شما یگانه است; رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَ الأرْضِ وَ مَا بَیْنَهُمَا وَ رَبُّ الْمَشَارِقِ 5 پروردگار آسمان ها و زمین و آنچه میان آنهاست، و پروردگار مشرق ها یگانه است.

بر آنان که صف را بیاراستند           قسم باد چون بر غزا خاستند

به زجرآفرینان قسم باد نیز             که از زجرشان نیست راه گریز

قسم باد بر اهل تدبیر و فکر             که دائم خدا را نمایند ذکر

که یکتا بود کردگار شما                  جز اللّه نبود شما را خدا

هرآن چیز در بین آنها بجاست         همى بعثت و خلقتش از خداست

مشارق خداوند کرده پدید               که این نیز را هم بحق آفرید

«صافات» رزمندگانى هستند که در صفوف منظّم و حساب شده به سمت جبهه حرکت کرده، و در راه خداوند با دشمن به نبرد مى پردازند.

و «زاجرات» اشاره رزمندگانى است که موانع را از سر راه عقب مى زنند، و به صفوف دشمن و خطّ مقدم سپاهان اهریمن نزدیک و با آنها درگیر مى شوند . کلمه «زاجرات» هم مى‌تواند از «زجر» به معناى باز داشتن باشد که مراد باز داشتن از وسوسه‌ها و گناهان است و هم مى‌تواند از «زجره» به معناى فریاد باشد، یعنى سوگند به فریادگران تاریخ.

و «تالیات» حاکى از رزمندگانى است که در حال مبارزه نام خداوند را همواره بر زبان جارى مى سازند، و پیروزى را از جانب او مى دانند، و شعار آنان (وَ مَا النَّصْرُ إِلاَّ مِنْ عِنْدِ اللهِ الْعَزِیزِ الْحَکِیمِ) است.

 خداوند به رزمندگانى که داراى صفات و ویژگی هاى مذکور هستند قسم خورده است.     ( عظمت کار مجاهدان و تلاشگران و اهمیت جهاد و تلاش )

آرى! تمام این سوگندها و قسم ها براى بیان این حقیقت مهم است که معبود همه انسانها واحد و یگانه است.

این سوره با سه سوگند خداوند آغاز شده است. گرچه خداوند نیازى به سوگند ندارد و مؤمنان بدون سوگند سخن او را مى‌پذیرند، امّا سوگند، نشانه اهمیّت و عظمت مورد سوگند و توجّه دادن به آن است. لذا خداوند به امور مختلف سوگند خورده است.

«إِنَّا زَیَّنَّا السَّمَاءَ الدُّنْیَا بِزِینَةٍ الْکَوَاکِبِ»  سوگند به اینکه خداوند آسمان را به وسیله ستارگان زیبا زینت بخشیده است ( توجه دادن به عظمت منظومه شمسی و خالق آن )

سوگندهاى سوره مدّثر

کَلَّا وَ الْقَمَرِ ﴿32 نه چنین است[که مى‏پندارند] سوگند به ماه

وَ اللَّیْلِ إِذْ أَدْبَرَ ﴿33 و سوگند به شامگاه چون پشت کند

وَ الصُّبْحِ إِذَا أَسْفَرَ ﴿34 و سوگند به بامداد چون آشکار شود

این سوگند ها برای چیست؟ إِنَّهَا لَإِحْدَى الْکُبَرِ ﴿٣٥﴾ که بی تردید این [قرآن] از بزرگ ترین پدیده هاست؛ نَذِیرًا لِلْبَشَرِ ﴿٣٦﴾ هشدار دهنده به بشر است،

قسم باد بر ماه و بر شام تار             چو وقت سحر بازیابد قرار

قسم باد بر صبح گیتى فروز             چو روشن نماید جهان را به روز

که قرآن که اینک کنار شماست        ز اکبرترین آیه هاى خداست

 دهد پند و اندرز بر آدمى                 اگر نکته هایش نیوشد دمى  

لِمَنْ شَاءَ مِنْکُمْ أَنْ یَتَقَدَّمَ أَوْ یَتَأَخَّرَ ﴿٣٧﴾ برای هر کس از شما که بخواهد [به وسیله ایمان، طاعت و انجام کار خیر] پیشی جوید یا [به سبب کفر، طغیان و گناه] پس ماند؛ این چنین نیست (که آنها تصوّر مى کنند و قیامت را انکار مى نمایند)

که هرکس بخواهد ز بین شما                    تقرب بجوید به نزد خدا

هرآن کس نپوید به راه اله                         دگر بازماند در این تیره راه

هشدار و انذارى است براى همه انسان ها، براى کسانى که مى خواهند پیش افتند یا عقب بمانند  بسوى هدایت و نیکى پیش روند یا نروند.

ارتباط سوگندهاى سه گانه: خداوند متعال در این سه قسم در حقیقت بر نظام نور و ظلمت تکیه کرده است.

قمر نمادى از نور است، همان گونه که سپیده صبح نیز نوید بخش نور مى باشد.

و شب نمادى از ظلمت و تاریکى است. بنابراین، خداوند در حقیقت به نظام نور و ظلمت سوگند یاد کرده است

و این دو از نعمت هاى پروردگار است; هم نور و هم ظلمت; زیرا اگر ظلمت نباشد نور قابل استفاده نخواهد بود.

سوگند به ماه تابان، سوگند به سحرگاهان، و سوگند به سپیده صبح که روز قیامت موضوع بسیار مهمّى است.

قسم هاى سه گانه براى اهمیّت روز قیامت و توجّه به این موضوع خطیر است.

دادگاهى که تمام اعمال انسان، حتّى کوچکترین اعمال خوب و بد وى را محاسبه، و سپس پاداش یا کیفر مى دهد.

ماه، به خاطر حرکت به دور زمین، نور رسانى در شب، زیبایى و تقویم طبیعى بودن، ایجاد جزر و مدّ و نقش‌هاى دیگر آن در هستى، یکى از آیات بزرگ الهى است که سزاوار است به آن سوگند یاد شود.

سوگندهاى سوره تکویر

نشانه هاى دوازده گانه آغاز قیامت : خداوند متعال در آیات اوّلیه سوره تکویر، دوازده نشانه از علامت هاى پایان عمر دنیا و آغاز قیامت را مطرح کرده، سپس سوگندهاى سه گانه و سخن از نبوّت پیامبر (صلی الله علیه و آله) به میان آورده است.

فَلَا أُقْسِمُ بِالْخُنَّسِ الْجَوَارِ الْکُنَّسِ ﴿16﴾ سوگند به ستارگانى که باز مى گردند، حرکت مى کنند و از دیده ها پنهان مى شوند

وَ اللَّیْلِ إِذَا عَسْعَسَ ﴿17﴾ و قسم به شب، هنگامى که پشت کند و به آخر رسد

خداوند در این آیه شریفه به تمام شب قسم نخورده، بلکه به بخشى از شب که همان سحرگاهان و اوج تاریکى شب است، سوگند یاد کرده است.

وَ الصُّبْحِ إِذَا تَنَفَّسَ ﴿18 و (سوگند) به صبح هنگامى که تنفّس کند.

همانا که برآن کواکب قسم                که بعد از سفر بازگردند هم

ز چشمند گاهى نهان اختران               دگرباره آیند از هر کران

بدان تیره شب نیز سوگند باد            چو روى جهان را سیاهى نهاد

قسم باد بر صبح چون دم زند           سیاهىّ گیتى چو برهم زند

این همه قسم براى چه؟

(إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُول کَرِیم); قسم به ستارگان و صبحگاهان و سحرگاهان که این قرآن سخن فرستاده خدا به پیامبر (صلی الله علیه و آله) است، و زاییده فکر بشر و اندیشه پیامبر (صلی الله علیه و آله) نمى باشد.

سوگند به امور سه گانه بالا که قرآن وحى آسمانى است که توسط فرستاده خداوند، حضرت جبرئیل، بر پیامبر گرامى نازل شده است.

که قرآن کلام رسول خداست           رسول بزرگى که از کبریاست

بود صاحب قوت و قدر و جاه          مکین است در پیش یکتا اله

[در این آیه منظور رب جلیل           فرشته بود نام او جبرئیل]

«تَنَفَّسَ» به معناى نفس کشیدن صبح است. گویا روز از حبس شب آزاد شده و در هواى آزاد نفس مى‌کشد.

سوگند خداوند به دمیدن صبح و پنهان شدن ستاره و حرکت کرات آسمانى در زمانى که مردم در جاهلیّت به سر مى‌بردند، نشانه‌ى توجّه اسلام به طبیعت و تفکر در آن است.

پنج ستاره معروف منظور از «خنّس» در سوگند اوّل ستارگان پنجگانه منظومه شمسى است که با چشم عادى دیده مى شود.

و آنها عبارتند از: عطارد، مریخ، مشترى، زهره و زحل.

سوگند به پنج ستاره عطارد، زهره، مشترى، زحل و مریخ، که در صفحه آسمان جریان دارند و در رفت و آمدند، و شبها ظاهر و روزها پنهان مى گردند گرچه در همان حال پنهانى، در حرکت اند و لذا شب بعد به جاى خود بازمى‌گردند.

خداوند متعال در اینجا پنج صفت براى جبرئیل بیان کرده، و گویا مى خواهد به همه اعلان کند که فرستادگانشان باید داراى این صفات پنجگانه باشند:

1. کریم  اوّلین ویژگى یک رسول و فرستاده اینکه شخص کریم و بزرگوارى باشد

2. ذى قوّة دومین صفت فرستاده اینکه توانایى انجام کار مورد نظر را داشته باشد

3. «عند ذى العرش مکین»; ویژگى دیگر یک فرستاده این است که در پیشگاه پروردگار مقام و مرتبه خوبى داشته باشد.

یعنی دارای مقام و منزلت در نزد خدای صاحب عرش، فقط صفات مادّى و دنیایى کافى نیست، علاوه بر آن فرستاده باید در سطح عالى از تقوا باشد

4. «مطاع» : یعنی فرشته ای که ملائکه دیگر زیر دست و تحت فرمان او هستند، همان گونه که حضرت جبرئیل در میان فرشتگان مطاع بود و ملائکه سخن او را مى پذیرفتند، رسول و فرستاده شما هم باید از میان کسانى انتخاب شود که پذیرش مردمى و اقبال عمومى دارند، نه کسى که مردم به سخن او وقعى نمى نهند و وجهه اجتماعى مناسبى ندارد.

5. «امین»; آخرین ویژگى اینکه علاوه بر ویژگی هاى چهارگانه فوق، لازم است امانتدار باشد. یعنی در رساندن وحی و رسالت، خیانت و دخل و تصرفی نمی کند و نیز آن را فراموش نمی نماید.

خداوند صبح را درهنگام طلوع به کسی تشبیه کرده که بعد از اعمال دشواری که انجام داده نفس عمیقی می کشد تا استراحت کند، سپس به عنوان جواب قسم می فرماید:

همانا این قرآن، گفتار رسول گرامی پروردگار، جبرئیل امین است، یعنی جبرئیل است که کلام خدا را به رسول اکرم وحی می کند و جبرئیل را با 6 صفت توصیف می کند :

1) رسول ، 2) کریم ، 3) ذی قوت ، 4) عند ذی العرش مکین ، 5) مطاع ، 6) امین ،

بعضی مفسران این صفات را در باره رسول خدا دانسته اند، اما این معنا با آیات بعدی‌ سازگار نیست‌.

نتیجه اینکه

خداوند متعال به ستارگان پنجگانه (با ویژگی هاى سه گانه) و سحرگاهان و صبحگاهان سوگند یاد کرده که قرآن مجید حاصل مأموریّت حضرت جبرئیل (با ویژگیهاى پنجگانه آن) است، که از سوى خداوند متعال بر قلب مبارک پیامبر (صلی الله علیه و آله) نازل کرده، و هرگز تصوّر نکنید که این کتاب آسمانى ساخته و پرداخته ذهن بشر مى باشد.

سوگندهاى سوره لیل

وَ اللَّیْلِ إِذَا یَغْشَى ; قسم به شب هنگامى که تاریکى او جهان را مى پوشاند (سایه‌ شب نعمت بزرگ، در آن تعدیل حرارت، آسایش جسم، آرامش روح و نیایش‌هاى خالصانه انجام مى‌گیرد)

وَ النَّهَارِ إِذَا تَجَلَّى ; قسم به روز هنگامى که کاملا تجلّى و بروز کند

وَ مَا خَلَقَ الذَّکَرَ وَ الاْنْثَى ; قسم به آن کس که جنس مذکّر و مؤنّث را آفرید.  

سوگند برای اینکه :

الف : «إِنَّ سَعْیَکُمْ لَشَتَّى » سعى و تلاش شما مختلف است سوگند، تنها براى تفاوت سعى‌ها نیست، زیرا که این تفاوت بر همه روش است، بلکه سوگند به خاطر نتایج و آثار متفاوت کارها است.

ب : «فَأَمَّا مَنْ أَعْطى‌ وَ اتَّقى‌» امّا آن کس که (در راه خدا) انفاق کند و پرهیزگارى پیش گیرد و جزاى نیک (الهى) را تصدیق کند، ما او را در مسیر آسانى قرار مى دهیم 

ج : «وَ أَمَّا مَنْ بَخِلَ وَ اسْتَغْنى»‌ امّا کسى که بخل ورزد و (از این راه) بى نیازى طلبد، و پاداش نیک (الهى) را انکار کند، بزودى او را در مسیر دشوارى قرار مى دهیم، و در آن هنگام که (در جهنّم) سقوط مى کند، اموالش به حال او سودى نخواهد داشت.

قسم خورد بر شب یگانه اله         چو سازد جهان را به ظلمت سیاه

قسم باد بر روز چون با ظهور       منور نماید جهان را به نور

قسم بر خلایق که جفت آفرید     که سعى شما مختلف شد پدید

هرآن کس بترسید از کردگار          عطا کرد و انفاق در روزگار

هرآن کس که او بخل ورزید باز      بدانست خود را ز حق بى نیاز

این آیه در درجه اول درباره کسی است که: نسبت به دارایی‌هایش بخل می‌ورزد و فکر می‌کند بدین ترتیب می‌تواند به بی‌نیازی برسد اما درباره آن معانی دیگری هم گفته شده، از جمله:

در مورد ادای حق الله بخل می‌ورزد، بویژه در مورد خمس . دیگر اینکه خود را از تن دادن به حق محروم می‌کند. و عملی انجام می‌دهد که با این عمل گویی نیازی به خداوند و رحمت او ندارد.

با تکیه بر نظرِ شخصیِ خویش خود را بی‌نیاز از مراجعه به اولیای الهی می‌شمرد. بنابراین قانون زوجیّت در تمام عالم آفرینش، اعمّ از انسان ها، حیوانات، نباتات و بلکه جمادات نیز حاکم است. زیرا هسته اولیّه تمام جمادات را اتم تشکیل مى دهد، و در دل هر اتمى دو عنصر الکترون و پروتون وجود دارد که یکى مثبت و دیگرى منفى است.

به هر حال عالم زوجیّت عالم عجیبى است، هر چند ما به خاطر عادى شدن این امور، به آن اهمیّت چندانى نمى دهیم.  در حدیث مى‌خوانیم: خداوند به هر چه از مخلوقاتش که بخواهد، حق دارد سوگند یاد کند ولى مردم باید تنها به خدا سوگند یاد نمایند.

سوگندهاى سوره عادیات

وَ الْعَادِیَاتِ ضَبْحا ; سوگند به اسبان دونده (مجاهدان) در حالى که نفس زنان به پیش مى رفتند، سوگند به اسب هاى دونده مجاهدان، که به فرماندهى على بن ابى طالب(علیه السلام)، نفس نفس زنان به سمت مشرکان مخاصم با اسلام حرکت کردند

فَالْمُورِیَاتِ قَدْحاً ; و قسم به افروزندگان جرقه آتش (در برخورد سم هایشان با سنگ هاى بیابان)، و گاه در برخورد سم اسبان (که با سرعت حرکت مى کردند) با سنگ هاى بیابان، که شاید سنگ چخماق بود، جرقّه هایى تولید مى شد، که خداوند به آن جرقّه ها قسم یاد کرده است

فَالْمُغِیرَاتِ صُبْحاً ; و سوگند به هجوم آوران سپیده دم، که گرد و غبار به هر سو پراکندند، و (ناگهان) در میان دشمن ظاهر شدند، که انسان در برابر نعمت هاى پروردگارش بسیار ناسپاس و بخیل است.

این سوگندها براى چیست؟   چرا که انسان ناسپاس است

«إِنَّ الاْنسَانَ لِرَبِّهِ لَکَنُودٌ» انسان در برابر نعمت هاى پروردگارش بسیار ناسپاس و بخیل است. مال پرستى «وَ إِنَّهُ لِحُبِّ الْخَیْرِ لَشَدِیدٌ» و او (انسان) علاقه شدیدى به مال دارد.

بدان اسبهائى که روز جهاد               نفسهایشان بر شماره فتاد

ز سُم خود از تاختن روى سنگ        بیفروختند اخگرى وقت جنگ

شبیخون به دشمن زدند و شرر       به غارت گرفتندشان در سحر

به آنها قسم کآدمى بى اساس             به پروردگارش بود ناسپاس

بدین ناسپاسى دهد خود گواه         چو حاضر شود نزد یکتا اله

بود سخت مشتاق مال جهان          بخیل است همواره در بذل آن

آرى! برخى انسان ها علاقه افراطى به اموال و دارایى دارند; بدین جهت فکر نمى کنند که از چه راهى بدست مى آید، بلکه فقط در فکر جمع آورى آن هستند.

در حالى که در روز قیامت از جمله چیزهایى که مورد سؤال قرار مى گیرد، و تا انسان پاسخ ندهد اجازه نمى دهند قدم از قدم بردارد، این سؤال است که: از کجا بدست آورده اى، و در کجا مصرف نموده اى؟

 این آیه اشاره به سربازان تحت فرمان حضرت على بن ابى طالب(علیه السلام) است، که به فرمان آن حضرت با طلوع فجر صادق و به هنگام سپیده دم به دشمن حمله کردند و بر آنها غالب گشتند.

سوگندهاى سه گانه بالا در حقیقت سوگند به جهاد است.

اسب هاى مجاهدان، جرقّه پاى اسب هاى مجاهدان که به سمت میدان جنگ حرکت مى کنند، و کسانى که براى رضاى خدا در سپیده دم به دشمن حمله مى کنند، همه این ها چون در مسیر جهاد اسلامى است ارزش سوگند را یافته است.

خداوند متعال با این سوگندهاى سه گانه مى خواهد ما را به اهمیّت جهاد و جایگاه رفیع آن در اسلام، و ارزش فوق العاده اش آگاه سازد، تا مسلمانان در ابعاد نظامى، فرهنگى، اقتصادى، سیاسى، اجتماعى و دیگر ابعاد آن دست از جهاد نشویند، و خود را از این فیض بزرگ محروم نسازند.

و در سایه جهاد به آثار و برکات و میوه هاى ارزشمند این شجره طیّبه دست یابند، و ذلّت و خوارى و زبونى را از خود دور ساخته و عزّت و عظمت و بزرگى خویش را به رخ جهانیان بکشند.

قرآن در برخى آیات، انسان را به خاطر برخى صفات، مورد سرزنش قرار داده و او را «ظَلُوماً جَهُولًا» (ستمگر و نادان)، «هَلُوعاً» (حریص)، «یَؤُساً»(ناامید)، «کَفُوراً »(ناسپاس)، «جَزُوعاً »(بى صبر)،« مَنُوعاً »(بخیل) خوانده است.

ولى از سوى دیگر درباره انسان مى‌فرماید: «کَرَّمْنا» (گرامى داشتیم)، «فَضَّلْنا» (برترى دادیم)،« أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ» (بهترین قوام را به او دادیم)، «نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی »(روح الهى در او دمیدیم) و این دوگانگى به خاطر آن است که در انسان دو نوع عامل حرکت وجود دارد: یکى عقل و یکى غریزه.

اگر در مسیر بندگى خدا و تربیت اولیاى خدا قرار گیرد، به گونه‌اى است و اگر در مسیر هوس ها و طاغوت‌ها و وسوسه‌ها قرار گیرد، به گونه دیگر.

در قرآن از علاقه شدید و حریصانه به مال دنیا که سبب فراموش کردن آخرت و محرومان شود، انتقاد شده «إِنَّهُ لِحُبِّ الْخَیْرِ لَشَدِیدٌ» قرآن از مال دنیا به «خیر» تعبیر کرده است:« لِحُبِّ الْخَیْرِ» تا بفهماند مال باید از راه خیر بدست آید و در راه خیر با نیت خیر و با شیوه خیر مصرف گردد.

الْخَیْرِ: اموال و دارائی.  «شَدِیدٌ» : تند و سخت.« بخیل» و تنگ چشم. حرف لام در واژه «لِحُبِّ الْخَیْرِ» می‌تواند برای تعدّیه باشد، و معنی آیه انسان به علّت دوست داشت اموال و دارائی بخیل است.

- ناسپاسى و مال دوستى انسان را در برابر جبهه حق قرار مى‌دهد.

- شهداى جبهه‌ها و امدادهاى الهى را فراموش نکنید.

- پیروزى و امنیّت انسان را مغرور مى‌کند، هشدار لازم است.

- وجدان انسان آگاه است؛ حتى در مواردى که عذر و بهانه مى‌آورد خود مى‌داند که چه کاره است.

- در فرهنگ اسلامى، ثروت و مال خیر است.

- علاقه به مال، امرى فطرى است، آنچه مذموم است علاقه افراطى است که انسان از یک سو دست به هر نوع درآمدى مى‌زند و از سوى دیگر حقوق واجب الهى را نمى‌پردازد.

 

سوگند سوره عصر

وَ الْعَصْرِ إِنَّ الاْنسَانَ لَفِى خُسْر إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَ تَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ به عصر سوگند، که انسان ها همه در زیانند، مگر کسانى که ایمان آورده و اعمال صالح انجام داده اند، و یکدیگر را به حق سفارش کرده و یکدیگر را به شکیبایى و استقامت توصیه نموده اند.

 سوگند به عصر : غروب و طلوع آفتاب دو تحوّل بزرگ در عالم هستى، و دو نشانه از نشانه هاى پروردگار است، و لهذا متعلّق سوگند خدا قرار گرفته است.

قسم باد بر عصر کاین آدمى   زیانها رساند به خود هر دمى

بجز مؤمنان به پروردگار     که پیوسته نیکند و پرهیزکار

سفارش نمایند هم را مدام     به حق و شکیبائى و اهتمام

مجموعه تاریخ بشر : طبق این تفسیر منظور از عصر مجموعه تاریخ بشر از آغاز آفرینش تا پایان عمر دنیاست، که حوادث در آن فشرده شده است. و از آنجا که تاریخ آیینه عبرت هاست، خداوند متعال به مجموعه تاریخ بشر سوگند یاد کرده است

عصر قیام پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله): برخى از مفسّرین معتقدند منظور از «عصر» در سوره والعصر، عصر قیام پیامبر اکرم(ص) است. چرا که این دوران اهمیّت بسیار ویژه اى داشت، و بدین جهت خداوند متعال به آن دوران سوگند یاد کرده است

عصر قیام حضرت مهدى (عجل الله تعالی فرجه) احتمال دیگر اینکه منظور از «عصر»، زمان قیام حضرت مهدى (عجل الله تعالی فرجه) است، چرا که آن دوران نیز بسیار مهم است.

آنچه براى آن قسم یاد شده: خداوند براى این نکته مهم سوگند یاد کرده که (إِنَّ الاْنسَانَ لَفِى خُسْر) تمام انسان ها در هر پست و مقام و موقعیّتى که هستند و از هر رنگ و نژاد و قومیّتى که باشند در حال خسران و زیانند! خسارت در مال قابل جبران است، امّا خسارت در انسانیّت، بالاترین خسارت هاست «إِنَّ الْخاسِرِینَ الَّذِینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ» انسان در دنیا مانند یخ فروشى است که هر لحظه سرمایه‌اش آب مى‌شود. (فخر رازی)

بازار دنیا: نگاه اجمالى به آیات قرآن ما را به این نکته اساسى مى‌رساند که دنیا بازار است و تمام مردم عمر و توان و استعداد خودشان را در آن عرضه مى‌کنند و فروش جنس در این بازار اجبارى است. حضرت على (علیه السلام) مى‌فرماید: (نفس المرء خطاه الى اجله) یعنى نفس کشیدن انسان گامى به سوى مرگ است. پس انسان الزاماً سرمایه عمر را هر لحظه از دست مى‌دهد و ما نمى‌توانیم از رفتن عمر و توان خود جلوگیرى کنیم. بخواهیم یا نخواهیم توان و زمان ما از دست ما مى‌رود. لذا در این بازار آنچه مهم است انتخاب مشترى است. افرادى با خدا معامله مى‌کنند و هر چه دارند در طبق اخلاص گذاشته و در راه او و براى رضاى او گام بر مى‌دارند این افراد، عمر فانى را باقى کرده و دنیا را با بهشت و رضوان الهى معامله مى‌کنند.

این دسته برندگان واقعى هستند، زیرا 

اولًا: خریدار آنها خداوندى است که تمام هستى از اوست. 

ثانیاً: اجناس ناچیز را هم مى‌خرد. «فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَیْراً یَرَهُ» 

ثالثاً: گران مى‌خرد و بهاى او بهشت ابدى است. «خالِدِینَ فِیها»

رابعاً: اگر به دنبال انجام کار خوب وبدیم امّا موفق به عمل نشدیم باز هم پاداش مى‌دهد. «لَیْسَ لِلْإِنْسانِ إِلَّا ما سَعى‌» یعنى اگر کسى سعى کرد گرچه عملى صورت نگرفت کامیاب مى‌شود.

خامساً: پاداش را چند برابر مى‌دهد. «أَضْعافاً مُضاعَفَةً» به قول قرآن تا هفتصد برابر پاداش مى‌دهد و پاداش انفاق‌هاى نیک مثل دانه‌اى است که هفت خوشه از آن بروید و در هر خوشه صد دانه باشد. امّا کسانى که در این بازار، عمر خود را به هوس هاى خود یا دیگران بفروشند و به فکر رضاى خداوند نباشند، خسارتى سنگین کرده‌اند که قرآن چنین تعبیراتى در مورد آنها دارد:

تجارت بد انجام داده‌اند. «بِئْسَمَا اشْتَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ»

تجارتشان سود ندارد. «فَما رَبِحَتْ تِجارَتُهُمْ»

زیان کردند. «خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ» 

  زیان آشکار کردند. «خُسْراناً مُبِیناً»

در زیان غرق شدند. «لَفِی خُسْرٍ»

در دید این گروه، زرنگ و زیرک کسى است که بتواند با هر کار و کلام و شیوه‌اى، خواه حق و خواه باطل، زندگى مرفهى براى خود درست کند و در جامعه شهرت و محبوبیّتى یا مقام و مدالى کسب کند و در غیر این صورت به او لقب باخته، عقب افتاده و بدبخت مى‌دهند.

امّا در فرهنگ اسلامى، زیرک کسى است که از نفس خود حساب بکشد و آن را رها نکند، براى زندگى ابدى کار کند و هر روزش بهتر از دیروزش باشد. از مرگ غافل نباشد و به جاى هرزگى و حرص و ستم به سراغ تقوا و قناعت و عدالت برود.       .

 امام هادى (علیه السلام) فرمودند:  (الدنیا سوق ربح قوم و خسر آخرون) دنیا بازارى است که گروهى سود بردند و گروهى زیانکار شدند.

منابع :

تفسیر نور استاد قرائتی

تفسیر نمونه آیت الله مکارم

برداشت های مولف 

 

مطالب قسمت دوم
http://m5736z.blog.ir/post/sogand2

به نام خدا
مطالب جمع آوری شده در زمینه های مفاهیم قرآنی و تاریخی

از سال 1354   و    بارگزاری آن  در سال  1380 در   سایت

تاریخی فرهنگی قرآنی

و از سال 1393 به تدریج بعضی از مقالات تبدیل به کتاب شده

 و  به حول قوه الهی در  مهر سال 1399 به 40 جلد کتاب رسیده است.

نام  : محمود زارع پور متولد تهران محله قلهک شمیران 1336

کارشناسی علوم قرآن و دینی ، دبیر    و 25 سال   مدیریت    مدرسه

نظرات  (۱)

موفق باشین تقبل الله ... و خدا یارتون با این توضیحات کامل و اطلاعات عمومی  در رابطه با قران

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">