تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

موضوعات قرآنی ؛ دینی و آموزشی : مطالب طبقه بندی شده جهت تحقیق ؛ جزوه ؛ کتاب و .....

تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

موضوعات قرآنی ؛ دینی و آموزشی : مطالب طبقه بندی شده جهت تحقیق ؛ جزوه ؛ کتاب و .....

مشخصات بلاگ
تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

آشنائی با تاریخ اسلام :
عبرت آموزی (و لقد اهلکنا القرون من قبلکم .... گذشته چراغ راه آینده است)
آشنایی با علوم و موضوعات قرآنی ( هدی و رحمه للمتقین)

آخرین نظرات
  • ۴ خرداد ۰۱، ۱۷:۲۱ - خرید پیج اینستاگرام ارزان
    Great post.
تفسیر جزء 30 . تفاسیر نور نمونه المیزان البرهان
فجر تا نباء

    ادامه 

تفسیر سوره اعلی

18- تسبیح ما مقدّمه کار گشایی خداوند است. سَبِّحِ اسْمَ رَبِّکَ ... نُیَسِّرُکَ لِلْیُسْری

19- شرط تذکّر، پند پذیری است و پیامبر نسبت به افراد پندناپذیر مسئولیّتی ندارد. «فَذَکِّرْ إِنْ نَفَعَتِ الذِّکْری»

20- تنها افراد خداترس تذکّر را می پذیرند. «سَیَذَّکَّرُ مَنْ یَخْشی» پنددادن افراد خداترس آسان تر است.

21- به مُبلّغ باید دلداری داد که کارش بیهوده نیست. فَذَکِّرْ ... سَیَذَّکَّرُ ... مُبلّغ نباید توقّع تأثیر فوری داشته باشد.

22- مشکل کفّار دوری خود آنان از قرآن و پیامبر است، نه آنکه در این دو عنصر پاک، ضعف یا نقصی باشد. «یَتَجَنَّبُهَا»

23- قرآن میزان است. پندپذیر آن مدال «یَخْشی» می گیرد، «سَیَذَّکَّرُ مَنْ یَخْشی» و پندناپذیر آن لقب «اشقی» دریافت می کند. «وَ یَتَجَنَّبُهَا الْأَشْقَی» دوری از پند و پیام قرآن، مایه شقاوت است.

24- سیره دائمی تیره بختان دوری از پند است. «یَتَجَنَّبُهَا» در قالب مضارع برای معنای استمرار و دوام است.

25- بدبخت ترین مردم کسی است که خشیت الهی ندارد. «اشقی»در برابر «یَخْشی» قرار گرفته است.

26- توقّع اصلاح همه مردم را نداشته باشید. «سَیَذَّکَّرُ مَنْ یَخْشی وَ یَتَجَنَّبُهَا الْأَشْقَی» عامل پذیرش و عدم پذیرش در درون خود انسان است. یَخْشی ...اشقی

27- کیفر به مقدار خباثت است. «اشقی- اَلنّارَ الْکُبْری»

28- دوزخ برای گروهی ابدی و همیشگی است. «لا یَمُوتُ فِیها وَ لا یَحْیی»

29- خلود در دوزخ، طبیعت دوزخیان را تغییر نمی دهد که دیگر از آتش رنج نبرند، بلکه دائما در شکنجه هستند. «لا یَمُوتُ فِیها وَ لا یَحْیی»

30- قرآن در پایان برخی آیات می فرماید: امید است رستگار شوید. «لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ» زیرا کار خیر از افرادی که تزکیه نکرده اند، با ریا و غرور و گناه و منّت گذاری محو می شود. ولی درباره تزکیه شدگان می فرماید: قطعاً رستگارند. «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَکّی»

31- تزکیه خود به خود حاصل نمی شود، باید به سراغ آن رفت. «تَزَکّی» تزکیه بدون نماز و عبادت نمی شود. «تَزَکّی ، ذَکَرَ اسْمَ رَبِّهِ فَصَلّی»

32- مانع تزکیه، علاقه به دنیاست. «بَلْ تُؤْثِرُونَ» دنیا بد نیست، آنچه مورد انتقاد است ترجیح آن بر آخرت است.

چگونه مى‏توان حب دنیا را از دل بیرون کرد با اینکه ما همه فرزند دنیائیم ، و علاقه فرزند به مادر یک امر طبیعى است ؟ ! این نیاز به آموزش فکرى و فرهنگى و عقیدتى ، و سپس تهذیب نفس دارد.

و از جمله امورى که مى‏تواند بالاترین کمک را به سالکان راه در این مسیر کند ملاحظه عاقبت کار دنیا پرستان است .

فراعنه با آنهمه قدرت و امکانات مالى سرانجام چه کردند ؟

33- هرگاه از چیزی انتقاد کنید، نمونه خوب و راهکار آن را نشان دهید تُؤْثِرُونَ...وَالْآخِرَهُ خَیْرٌ

34- راه پاک شدن دل و فکر انسان، ذکر مدام و مستمر نام خداوند است. تَزَکّی وَ ذَکَرَ اسْمَ رَبِّهِ

35- توجه به جلوه های ربوبیّت، عامل یاد خداست. نماز باید بر اساس ذکر و توجه باشد، نه غافلانه و بر اساس عادت. «ذَکَرَ اسْمَ رَبِّهِ فَصَلّی»

36- نمازگزاران زمانی رستگارند که اهل تزکیه و یاد خدا باشند. «تَزَکّی وَ ذَکَرَ اسْمَ رَبِّهِ فَصَلّی»

37- کتب آسمانی، همسو و هماهنگ با یکدیگر هستند. «إِنَّ هذا لَفِی الصُّحُفِ الْأُولی»

38- در میان کتب آسمانی، کتب حضرت ابراهیم و حضرت موسی امتیاز خاصی دارد. «صُحُفِ إِبْراهِیمَ وَ مُوسی»

محتواى پر اهمیت این سوره ، یا خصوص آیات اخیر ، از اصول اساسى عالم ادیان ، و از تعلیمات بنیادى همه انبیا و پیامبران است و این خود نشانه‏اى است از عظمت سوره و از اهمیت این تعلیمات. صحف جمع صحیفه در اینجا به معنى لوح و یا صفحه‏اى است که چیزى بر آن مى‏نویسند.

تفسیر سوره فجر

فجر را در این آیه به معنى مطلق آن یعنى سپیده صبح تفسیر شده که مـسـلمـا یـکى از نشانه هاى عظمت خداست ، نقطه عطفى است در زندگى انسانها و تمام مـوجـودات زمـیـنـى، و آغـاز حـاکـمـیـت نـور و پـایـان گرفتن ظلمت است، آغاز جنبش ‍ و حرکت مـوجـودات زنده، و پایان یافتن خواب و سکوت است، و به خاطر این حیات خداوند به آن سوگند یاد کرده .

بـعـضـى آن را بـه مـعـنـى فـجـر آغـاز مـحـرم کـه آغـاز سال جدید است تفسیر کرده اند.

و بـعـضـى بـه (فـجـر روز عـیـد قـربان) که مراسم مهم حج در آن انجام مى گیرد، و مـتـصـل بـه شـبـهـاى دهگانه است. ولى آیـه مفهوم وسیعى دارد که همه اینها را شامل مى شود، هر چند بعضى از مصداقهاى آن از بعضى دیگر روشن تر و پراهمیت تر است .بـعـضـى مـعـنـى آیـه را از ایـن هـم گسترده تر دانسته اند، و گفته اند منظور از فجر هر روشنایى است که در دل تاریکى مى درخشد.

بـنابراین درخشیدن اسلام و نور پاک محمدى (صلى الله علیه و آله و سلم) در تاریکى عـصـر جـاهـلیـت یکى از مصادیق فجر است، و همچنین درخشیدن سپیده صبح قیام مهدى (علیه السـلام) بـه هـنـگام فرو رفتن جهان در تاریکى و ظلمت ظلم و ستم ، مصداق دیگرى از آن محسوب مى شود (همانگونه که در بعضى از روایات به آن اشاره شده است ).

و قیام عاشوراى حسینى در آن دشت خونین کربلا، و شکافتن پرده هاى تاریک ظلم بنى امیه، و نشان دادن چهره واقعى آن دیوصفتان مصداق دیگر بود. و هـمـچـنـیـن تـمـام انـقـلابـهـاى راسـتـیـنـى کـه بـر ضـد کـفـر و جهل و ظلم و ستم در تاریخ گذشته و امروز انجام مى گیرد. و حـتـى نـخـسـتین جرقه هاى بیدارى که در دلهاى تاریک گنهکاران ظاهر مى شود و آنها را به توبه دعوت مى کند (فجر) است .

1- زمان، مقدّس و قابل سوگند است. وَ الْفَجْرِ- بعضی ایام از قداست ویژه ای برخوردار است. «وَ لَیالٍ عَشْرٍ» - ساعات پایان شب که سالکان در آن سیر معنوی دارند، از قداست خاصّی برخوردار است. «وَ اللَّیْلِ إِذا یَسْرِ»

2- مخاطبان قرآن، اهل خردند. «لِذِی حِجْرٍ»

3- تاریخِ قلع و قمع متجاوزان را فراموش نکنید. «أَ لَمْ تَرَ»

4- نابود کردن طغیانگران جلوه ربوبیّت خداوند است. «فَعَلَ رَبُّکَ بِعادٍ» به قول سعدی: ترحّم بر پلنگ تیزدندان ستمکاری بود بر گوسفندان

5- نشانه خرد و عقل،عبرت گرفتن از تاریخ است. «لِذِی حِجْرٍ أَ لَمْ تَرَ کَیْفَ فَعَلَ رَبُّکَ»

6- پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله توسط وحی از تاریخ قوم عاد و ثمود و فرعون آگاهی داشت. أَلَمْ تَرَ

7- ابتکار در معماری با استفاده از سنگ، در آن قوم عاد بوده است. «لَمْ یُخْلَقْ مِثْلُها فِی الْبِلادِ»

8-  اختلاف و تضاد فکری، مانع از بیان هنر و ابتکارات دیگران نشود. لَمْ یُخْلَقْ مِثْلُها فِی الْبِلادِ

9- قدرت بدون معنویّت، عاملی است برای بر هم زدن امنیّت. ... طَغَوْا فِی الْبِلادِ

10- طغیانگر و طغیان مرز نمی شناسد. «طَغَوْا فِی الْبِلادِ» (مراد از بلاد،همه مناطقی است که به آن دسترسی داشتند)

11- سرچشمه تباهی و فساد، طاغوت ها هستند. «طَغَوْا فِی الْبِلادِ فَأَکْثَرُوا فِیهَا الْفَسادَ»

12- تمدن و پیشرفت، اگر همراه با تقوا و صلاح نباشد عامل هلاکت است فَصَبَّ عَلَیْهِمْ

13- مربی،گاه برای تنبیه، نیاز به شلاق دارد. «رَبُّکَ سَوْطَ»

14- طغیان و فساد جز با قهر بر طرف نمی شود. طَغَوْا ... سَوْطَ عَذابٍ

15- مهلت ها شما را مغرور نکند که خدا در کمین است. «إِنَّ رَبَّکَ لَبِالْمِرْصادِ»

16- کیفر دنیوی نسبت به عذاب اخروی همچون تازیانه ای است که درد آن موقّت و آثارش سطحی است و تنها بر پوست می ماند. «سَوْطَ عَذابٍ»

17- آزمایشهای الهی، جلوه ای از در کمین بودن پروردگار نسبت به انسان است. مَا ابْتَلاهُ ...

18- آزمایش، وسیله تربیت و رشد انسان است. «الْإِنْسانُ إِذا مَا ابْتَلاهُ رَبُّهُ»

19- دریافت های انسان بر اساس لطف اوست نه استحقاق ما. پس گرفتار غرور و عجب نشده و از آزمایش غفلت نکنید. «فَأَکْرَمَهُ وَ نَعَّمَهُ»

20- نه فقر نشانه اهانت است و نه دارایی نشانه کرامت؛ بلکه هر دو وسیله آزمایش است.

21- مهمتر از جسم یتیم روح اوست که باید گرامی داشته شود. «تُکْرِمُونَ»

22- کمبودهای روحی را با احترام و محبت جبران کنید. (اولین انتظار یتیمان احترام به شخصیّت آنان است) «تُکْرِمُونَ الْیَتِیمَ»

23- در مورد کارهای خداوند، قضاوت نابجا نکنید. دلیل تنگی رزق را بی اعتنائی خداوند نپندازید، بلکه نتیجه عملکرد خودتان بدانید. «کَلاّ بَلْ لا تُکْرِمُونَ الْیَتِیمَ»

24- احسان به دیگران، در رزق و روزی انسان نقش مهمی دارد. «لا تُکْرِمُونَ - فَقَدَرَ عَلَیْهِ رِزْقَهُ»

25- بینوایان نباید گرسنه بمانند. با انفاق خود، با تشویق دیگران باید به آنان رسیدگی کرد. «تَحَاضُّونَ عَلی طَعامِ الْمِسْکِینِ»

26- در درآمدهای خود دقّت کنید؛ هر نانی مصرف کردنی نیست. «أَکْلاً لَمًّا»

27- علاقه به مال فطری است، آنچه مذموم است، علاقه شدید است «حُبًّا جَمًّا»

28- تکریم خداوند از شما، باید سبب تکریم شما از یتیمان باشد. فَأَکْرَمَهُ ... لا تُکْرِمُونَ

29- خدا، انسان را از علاقه شدید به مال و تصاحب حق دیگران باز می دارد. تُحِبُّونَ الْمالَ  کَلاّ

30- داروی حرص و حب مال، یاد قیامت است تَأْکُلُونَ التُّراثَ...تُحِبُّونَ الْمالَ...کَلاّ إِذا دُکَّتِ الْأَرْضُ

31- قیامت، روز حاکمیت مطلق فرمان الهی است. «جاءَ رَبُّکَ»

32- از رعایت نظم و سلسله مراتب، نمایش قدرت فرشتگان در قیامت به چشم می خورد. «الْمَلَکُ صَفًّا صَفًّا»

33- تذکّر و پشیمانی در قیامت سودی ندارد. «وَ أَنّی لَهُ الذِّکْری»

34- قیامت، روز هوشیاری و یادآوری است. «یَوْمَئِذٍ یَتَذَکَّرُ الْإِنْسانُ»

35- جهنم، در قیامت ظاهر می شود. جِیءَ ... بِجَهَنَّمَ  قیامت روز حسرت است. «یا لَیْتَنِی»

36- آرزو کارساز نیست، تلاش لازم است. «یا لَیْتَنِی قَدَّمْتُ»

37- زندگی واقعی و ابدی، زندگی قیامت است. «لِحَیاتِی»

38- خدای رحیم، در جای خود شدید است. «لا یُعَذِّبُ عَذابَهُ أَحَدٌ»

39- ممکن است برای کیفرهای خداوند در دنیا مشابهی باشد، امّا در آخرت عذاب الهی مشابه ندارد. «فَیَوْمَئِذٍ لا یُعَذِّبُ عَذابَهُ أَحَدٌ»

40- در قیامت، امکان فرار از عذاب نیست. لا یُعَذِّبُ ... لا یُوثِقُ

41- اصالت انسان با روح است و بدن، مرکب آن است. «یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ» (خطاب خداوند به نفس است)

42- بهشت بدون یار و همدم، بهشت نیست. «فَادْخُلِی فِی عِبادِی»

43- بهشت، انواع و درجاتی دارد. «جَنَّتِی» چنانکه قرآن در موارد متعدد فرموده جَنّاتِ عَدْنٍ

چـنـیـن نفسى هم اطمینان به وعده هاى الهى دارد، و هم به راه و روشى که برگزیده مطمئن است، هم در اقبال دنیا و هم در ادبار دنیا، هم در طوفانها، و هم در حوادث و بلاها، و از همه بالاتر در آن هول و وحشت و اضطراب عظیم قیامت نیز آرام است .مـنظور از بازگشت به سوى پروردگار بازگشت به سوى خود او است، یعنى در جوار قرب او جاى گرفتن، بازگشتى معنوى و روحانى نه مکانى و جسمانى .تـعبیر به راضیه به خاطر آن است که تمام وعده هاى پاداش الهى را بیش از آنچه تـصـور مـى کـرد قـریـن واقـعـیـت مـى بـیـنـد، و آنـچـنـان فـضـل و رحـمت خدا شامل حال او مى گردد که یکپارچه رضا و خشنودى مى شود و اما تعبیر به مرضیة به خاطر این است که مورد قبول و رضاى دوست واقع شده است .

چـنـیـن بـنـده اى، بـا چـنـان اوصـاف، و بـا رسـیـدن بـه مـقـام رضـا و تـسـلیـم کـامـل، حـقـیـقـت عـبـودیت را که گذشتن از همه چیز در طریق معبود است دریافته، و در سلک بندگان خاص خدا گام نهاده، و مسلما جایى جز بهشت براى او نیست.

پیام های سوره تکویر

آن روز که طومار کائنات پیچیده شود

در آغـاز اشارات کوتاه و هیجان انگیز و تکان دهنده اى از حـوادث هولناک پایان این جهان، و آغاز رستاخیز بر خورد مى کنیم که انسان را در عوالم عجیبى سیر مى دهد، و مجموعا هشت نشانه از این نشانه ها را بازگو مى کند.

1- نظام موجود خورشید و ستارگان در آسمان و کوه و دریا و زمین، روزی دگرگون می شود إِذَا...

2- هستی، محکوم اراده خداوند است و هرگاه او اراده کند، نظام عالم به هم می خورد.

3- شاید در قیامت، حیوانات وحشی نیز زنده شوند. «وَ إِذَا الْوُحُوشُ حُشِرَتْ»

4- دفاع از مظلوم، اسلام و کفر ندارد. با اینکه دختران زنده به گور شده مسلمان نبودند، ولی قرآن از حقّ آنان دفاع می کند. «وَ إِذَا الْمَوْؤُدَهُ سُئِلَتْ»

5- دفاع از مظلوم، زن و مرد، کوچک و بزرگ و فرد و جمع ندارد، حتی از یک دختر کوچک باید دفاع کرد. «بِأَیِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ»

6- با سؤال، وجدان ها را بیدار کنید. «بِأَیِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ»

7- ولایت پدر بر فرزند، شامل حق کشتن فرزند نمی شود. «بِأَیِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ»

(به کدامین گناه کشته شدند؟!) (باى ذنب قتلت ).

(مـوءودة ) از مـاده (واءد) (بـر وزن وعـد) بـه معنى دخترى است که زنده در زیر خاک دفـن شـده، بـعـضـى گـفـتـه انـد ریـشـه آن بـه مـعـنـى ثـقـل و سـنـگـینى است، و چون این دختران را در گور دفن مى کنند و خاک به روى آنها مى ریزند، این تعبیر درباره آنها به کار رفته است .

و شامل هر گونه قطع رحم، و یا قطع مودت اهل بیت (علیهم السلام) مى شود.

در حـدیـثـى از امـام بـاقـر (عـلیـه السـلام) مـى خـوانـیم هنگامى که از تفسیر این آیه سؤ ال شد فرمود: من قتل فى مودتنا : (منظور کسانى است که در طریق محبت و دوستى ما کشته مى شوند.

در حـدیـث دیـگـرى آمـده اسـت کـه شـاهـد ایـن سـخـن آیـه قـربـى اسـت قـل لا اسـالکـم عـلیـه اجـرا الا المـودة فـى القربى : (بگو: من هیچ پاداشى در برابر دعوت نبوت از شما نمى طلبم جز محبت اهلبیتم ).

بـا نـهـایـت تـاءسف این مساءله به اشکال دیگرى در جاهلیت قرون اخیر نیز خودنمایى مى کـنـد، در شـکـل آزادى سـقـط جـنـیـن کـه بـه صـورت قـانونى در بسیارى از کشورهاى به اصـطـلاح مـتـمدن رواج یافته اگر عرب جاهلى بعد از تولد نوزادان را مى کشت انسانهاى مـتـمـدن عـصر ما آن را در شکم مادر مى کشند!

- قـابـل توجه این که قرآن مجید به قدرى این مساءله را زشت و منفور شمرده ، و با آن بـرخـورد قاطع کرده است که حتى رسیدگى به این موضوع را مقدم بر مساءله نشر نامه هـاى اعـمـال در قـیـامـت و دادخواهى در مسائل دیگر مى شمرد، و این نهایت اهتمام اسلام را به خـون انـسـانـها و مخصوصا انسانهاى بى گناه ، همچنین ارزش جنس زن را از دیدگاه اسلام نشان مى دهد.

- نـکـته دیگرى که توجه به آن در اینجا لازم است این که قرآن نمى گوید از قاتلین سـؤ ال مـى کـنـنـد، بـلکـه مـى گـویـد از ایـن کـودکـان مـعـصـوم سـؤ ال مـى شـود که گناهشان چه بوده است که چنین بى رحمانه کشته شدند؟ گویى قاتلین ارزش بازپرسى را هم ندارند، بعلاوه شهادت و گواهى این مقتولین به تنهایى کافى است .

8- بیم و امید در کنار هم سازنده است. «الْجَحِیمُ سُعِّرَتْ - اَلْجَنَّهُ أُزْلِفَتْ»

9- در قیامت، بهشت و دوزخ به اهلش نزدیک می شود. «الْجَنَّهُ أُزْلِفَتْ» (و در آیه 23 سوره فجر می فرماید: «وَ جِیءَ یَوْمَئِذٍ بِجَهَنَّمَ» در آن روز جهنّم آورده شود.)

10- اعمال انسان در دنیا ثبت شده و پرونده عمل هر کس در قیامت باز میشود. الصُّحُفُ نُشِرَتْ

11- روز قیامت روز شهود و تجسّم عمل است. «عَلِمَتْ نَفْسٌ ما أَحْضَرَتْ»

12- در قیامت، انسان به جزئیّات کار خود آگاه می شود. «ما أَحْضَرَتْ»

13- فرشته وحی، کریم، امین، قوی و مطاع است. کَرِیمٍ، ذِی قُوَّهٍ... الْعَرْشِ مَکِینٍ، مُطاعٍ، أَمِینٍ

14- کرامت و بزرگواری، توانایی و مکنت، داشتن نیروهایی فرمان بر و امانت داری از شرایط لازم برای پیام رسانی و ارشاد است. «کَرِیمٍ ، ذِی قُوَّهٍ ، مَکِینٍ ، مُطاعٍ ، أَمِینٍ»

15- جبرئیل مأمورانی فرمان بردار در اختیار دارد. «مُطاعٍ»

16- گاهی باید تهمت ها را بی جواب نگذاشت و پاسخ داد. «وَ ما صاحِبُکُمْ بِمَجْنُونٍ»

17- پیامبر، همراه با مردم و در کنار آنان زندگی می کرد. «صاحِبُکُمْ»

18- بهترین نشانه ی سالم بودن عقل پیامبر، آن است که شما عمری با او مصاحبت و معاشرت داشته و هیچ فکر و کردار و گفتار و رفتار ناروایی از او ندیده اید. «وَ ما صاحِبُکُمْ بِمَجْنُونٍ»

19- پیامبر، جبرئیل را می دید. وَ لَقَدْ رَآهُ (در سوه نجم آیه 13 می فرماید: لَقَدْ رَآهُ نَزْلَهً أُخْری)

20- در برابر تحقیرها، تکریم تحقیر شده ها لازم است. «لَقَدْ رَآهُ بِالْأُفُقِ الْمُبِینِ»

21- در جایگاه ملاقات پیامبر با جبرئیل، جای هیچ ابهامی نیست. «بِالْأُفُقِ الْمُبِینِ»

22- شکر علم، بازگویی آن است و بخل علمی، امری ناپسند است. وَ ما هُوَ عَلَی الْغَیْبِ بِضَنِینٍ

23- پیامبر اکرم علم غیب می دانست. «وَ ما هُوَ عَلَی الْغَیْبِ بِضَنِینٍ»

24- رسول خدا، نه از درون گرفتار جنون است: «ما صاحِبُکُمْ بِمَجْنُونٍ» و نه از بیرون تحت تأثیر القائات شیطانی است. «وَ ما هُوَ بِقَوْلِ شَیْطانٍ رَجِیمٍ»

25- قرآن، در مرحله نزول از هرگونه تحریفی محفوظ است و جبرئیل هیچ گونه دخل و تصرّفی در آن نمی کند، رَسُولٍ کَرِیمٍ ... أَمِینٍ همان گونه که در مرحله ابلاغ، دچار هیچ کم و کاست نمی شود. «وَ ما هُوَ عَلَی الْغَیْبِ بِضَنِینٍ»

26- قرآن، سخن فرشته وحی ست، نه شیطان مطرود لَقَوْلُ رَسُولٍ کَرِیمٍ...ماهُوَ بِقَوْلِ شَیْطانٍ رَجِیمٍ

27- انسان بی هدف و بی مکتب نداریم، حتی کفار و مشرکان برای خود راه و مرامی دارند، «لکم دینکم» آنچه مهم است، انتخاب راه درست است. «فَأَیْنَ تَذْهَبُونَ»

28- قرآن، بهترین وسیله پند، تذکّر و موعظه است. «إِنْ هُوَ إِلاّ ذِکْرٌ»

29- قرآن، برای همه جهانیان است و به زمان و مکان و نژاد خاصی وابسته نیست. «لِلْعالَمِینَ»

30- در شیوه تبلیغ، تذکّر آری ولی اجبار نه. «ذِکْرٌ لِلْعالَمِینَ لِمَنْ شاءَ مِنْکُمْ أَنْ یَسْتَقِیمَ»

31- راه یابی به راه راست و پایداری در آن، در گرو خواست خود انسان است شاءَ مِنْکُمْ أَنْ یَسْتَقِیمَ

32- راه قرآن، راه مستقیم است و به دور از هرگونه افراط و تفریط و اعوجاج می باشد.

33- خواست ما در مدار خواست خداست، نه به اجبار او، که در این صورت، خواست ما بی معنا می شود. «وَ ما تَشاؤُنَ إِلاّ أَنْ یَشاءَ اللّهُ»

34- انسان، نه بی اراده است و نه خود مختار. «وَ ما تَشاؤُنَ إِلاّ أَنْ یَشاءَ اللّهُ»

35- مشیّت خداوند بر مبنای ربوبیّت اوست. «یَشاءَ اللّهُ رَبُّ الْعالَمِینَ»

36- چون خداوند ربّ العالمین است و بر همه امور تسلّط دارد، پس خواست انسان نیز مشروط به خواست اوست. «وَ ما تَشاؤُنَ إِلاّ أَنْ یَشاءَ اللّهُ رَبُّ الْعالَمِینَ»

نظم آیات

در آیات سوره به دوازده حادثه در رابطه با مساءله رستاخیز اشاره شده که شش حادثه نخست مربوط به مرحله اول یعنى فناى این جهان است، و شش حادثه دوم مـربـوط بـه مـرحـله دوم، یـعـنـى زنـدگـانـى مـجـدد و حـیات پس از مرگ است در قسمت اول سـخـن از تـاریـکـى خـورشـیـد، بـى فـروغـى سـتـارگـان، تـزلزل و حـرکـت کـوهـهـا، آتـش گـرفـتـن دریـاهـا، فـرامـوش شـدن اموال و ثروتها، و متوحش شدن حیوانات است .

و در مـرحـله دوم سـخـن از مـحـشـور شـدن انـسـانـهـا در صـفـوف جـداگـانـه سـؤال از دخـتـران بـى گـنـاهـى کـه، زنـده بـه گـور شـدنـد، گـشـوده شـدن نـامـه اعـمال، کنار رفتن حجابها از صفحه آسمان، بر افروخته شدن آتش دوزخ، نزدیک شدن بهشت، و بالاخره آگاهى کامل انسان از اعمال خویش است .

ایـن آیات در عین کوتاهى به قدرى پر معنى، و پر طنین و بیدارگر که هر انسانى را تـکان مى دهد، و در عالمى از اندیشه و فکر فرو مى برد، به گونه اى که سرانجام ایـن جـهـان، و چـگـونـگـى رسـتاخیز را در عباراتى کوتاه در برابر چشمان خود مجسم مى بـیـنـد، و چـه زیـبـا و رسا است آیات قرآن و تعبیراتش، و چه پر معنى و الهام بخش است اشارات و نکاتش؟!

پیام های سوره انفطار

آن زمان که نظام جهان درهم ریزد!

بـاز در آغـاز ایـن سـوره بـه قـسـمـتـى از حـوادث وحـشـت انـگـیزى که در آستانه رستاخیز سرتاسر این جهان را فرا مى گیرد برخورد مى کنیم . نـظـام جـهـان بـالا درهـم مـى ریزد، و انفجارهاى عظیمى سراسر کرات آسمانى را فرا مى گـیرد، منظومه ها نظام خویش را از دست مى دهند، و ستارگان از مدار خود بیرون مى روند، و بـر اثـر تـصـادم شـدیـد بـه یکدیگر متلاشى مى شوند، عمر جهان به پایان مى رسد، و همه چیز ویران مى شود، تا بر ویرانه هایش عالم نوین آخرت بر پا گردد.

سـپـس از آسـمـان بـه زمـیـن مى آید بحار: (در آن زمان که دریاها به هم پیوسته شوند).                    گـرچـه امـروز نـیز تمام دریاهاى روى زمین (غیر از دریاچه ها) به هم ارتباط دارند، ولى به نظر مى رسد که در آستانه قیامت بر اثر زلزله هاى شدید، یا متلاشى شدن کوهها و ریختن آنها در دریاها چنان دریاها پر مى شوند که آب سراسر خشکیها را فرا مى گیرد، و دریـاهـا بـه صـورت یـک اقـیـانـوس گـسترده فراگیر در مى آیند،

1- نظام حاکم بر آسمان و زمین به دست خداست هرگاه او بخواهد تغییر می کند إِذَا السَّماءُ انْفَطَرَتْ

2- معاد جسمانی است و مردگان از قبر بر می خیزند. «إِذَا الْقُبُورُ بُعْثِرَتْ»

در سـوره زلزال مى خوانیم و اخرجت الارض اثقالها: (زمین ذخائر خود را خارج مى سازد)

(بـنـابـر اینکه منظور مردگان مدفون در زمین باشد که یکى از تفسیرهاى مشهور این آیه است ) و یا شبیه چیزى که در سوره نازعات آیه 13 و 14 (تـنـهـا یـک صـیـحـه خـواهـد بـود و بـه دنبال آن ناگهان همگى بر صفحه زمین ظاهر مى شوند). هـمـه ایـن تـعـبـیـرات نشان مى دهد که زنده شدن و خارج گشتن مردگان از قبرها سریع و ناگهانى صورت مى گیرد.

3- به هم ریختن نظام هستی، مقدّمه رستاخیز و رستاخیز، برای حساب و کتاب و جزای اعمال انسان هاست. عَلِمَتْ نَفْسٌ ما قَدَّمَتْ ...

4- در قیامت ظرفیّت انسان توسعه می یابد و همه کارهای گذشته را به یاد می آورد.

5-انسان، هم باید به فکر گذشته خود باشد، تا اگر خلافی کرده توبه کند و هم به فکر پس از مرگ خود باشد تا یادگار خوبی از خود بجای گذارد. «ما قَدَّمَتْ وَ أَخَّرَتْ»

6- در قیامت، انسان هم به آنچه عمل کرده آگاه می شود و هم به آثار خوب یا بد اعمال خود. 7- در قیامت، انسان به کارهایی که می توانسته بکند و به تأخیر انداخته و نکرده، پی می برد.

درسـت کـه انـسـان در ایـن دنیا نیز اجمالا از اعمال خود با خبر است، ولى فراموشکاریها و خـودخـواهـیـهـا و حـب ذات غـالبا مانع مى شود که همه را به خاطر بسپارد، و به عمق آثار اعـمـال خـویـش واقف گردد، ولى در آن روز که انقلاب و تحولى در همه چیز پیدا مى شود روح و جـان آدمـى نـیـز دسـتـخـوش چـنـیـن انـقـلابـى مـى گـردد، آنـجـاسـت کـه بـه تـمـام اعـمـال خـود عـلم تـفـصـیـلى و دقـیـق پـیـدا مـى کـنـد بـلکـه طـبـق آیـه 30 سـوره آل عـمـران همه را در مقابل خود حاضر مى بیند.

1- انسان، موجودی غافل و فریب خورده است و خود را از عواقب کار و قهر خدا در امان می پندارد. یا أَیُّهَا الْإِنْسانُ ما غَرَّکَ بِرَبِّکَ چرا انسان با آن همه نیاز و ضعف، مغرور باشد ؟              3- بدترین نوع کبر و غرور،آن است که در برابر پروردگار کریم و هستی بخش باشد .                  .                     4- غرور و غفلت انسان، سوء استفاده از لطف و کرم و پرده پوشی خداست.  

در اینجا انسان را به عنوان انسانیتش که اتمام امتیازات او را بر سایر موجودات این جـهـان یـاد آور مـى شـود مخاطب ساخته، سپس او را در برابر خداوندى قرار مى دهد که هم رب اسـت و هـم کـریـم بـه مـقتضاى ربوبیتش پیوسته او را در کنف حمایت خود قـرار داده، و تـربـیـت و تکامل او را بر عهده گرفته، و به مقتضاى کرمش او را بر سر خـوان نـعـمـت خـود نشانده، و از تمام مواهب مادى و معنوى برخوردار ساخته است، بى آنکه انـتـظـارى از او داشـتـه بـاشـد و پـاداش و عـوضـى بطلبد، حتى خطاهاى او را نادیده مى گیرد، و با کرمش او را مورد عفو قرار مى دهد. آیا سزاوار است چنین موجود شریفى در برابر چنان پروردگار بزرگى جسور گردد؟ و یـا لحـظـه اى از او غـافـل شـود و در انجام فرمانش که ضامن سعادت خود او است قصور ورزد؟

5- لطف و کرم ابتدایی خدا تنها نسبت به مؤمنان نیست، بلکه نسبت به همه انسان هاست.  

6- غرور انسان، بیانگر غفلت او از نعمت های الهی و عظمت آفریدگار است.  

7- درمان غرور، توجّه به الطاف کریمانه است. اَلْکَرِیمِ ... خَلَقَکَ فَسَوّاکَ فَعَدَلَکَ

8- آفرینش، نشانه قدرت، «خَلَقَکَ» تسویه، نشانه حکمت، «فَسَوّاکَ» و اعتدال، دلیل علم او به تمام نیازهاست. «فَعَدَلَکَ»

9- آفرینش انسان و هماهنگی و تعادل میان اعضای او، جلوه ای از کرم خداوند است.  

10- تنوّع شکل و قیافه انسان ها، براساس خواستِ حکیمانه خداوند است. «فِی أَیِّ صُورَهٍ ما شاءَ رَکَّبَکَ» برای شکستن غرور، باید نعمت های الهی را پی درپی گوشزد کرد.  

12- آنکه در دنیا تو را آفرید، در آخرت نیز تو را خلق می کند، پس تکذیب چرا؟ کَلاّ بَلْ تُکَذِّبُونَ بِالدِّینِ

13- کسی که به دنیا مغرور شود، آخرت را انکار می کند. «غَرَّکَ - تُکَذِّبُونَ»

14- گرچه شما قیامت را منکر می شوید، ولی فرشتگان کار خود را انجام می دهند. تُکَذِّبُونَ ... إِنَّ عَلَیْکُمْ لَحافِظِینَ فرشتگان متعدّد، مسئول حفظ و حراست از انسان ها هستند.

16- فرشتگان، مسئول ثبت و ضبط کارهای انسانند. «کِراماً کاتِبِینَ»

17- فرشتگانِ مراقب، در ثبت اعمال برخوردی کریمانه دارند. «کِراماً کاتِبِینَ»

18- فرشتگان هم متعدّدند، هم تیزبین و هم ریزبین. «یَعْلَمُونَ ما تَفْعَلُونَ»

19- توجّه به ثبت اعمال توسط فرشتگان معصوم، سبب حیا و تقوای انسان می شود.  

1- در تربیت و تبلیغ، سرنوشت خوبان و بدان را مقایسه کنید إِنَّ الْأَبْرارَ..نَعِیمٍ - إِنَّ الْفُجّارَ..جَحِیمٍ

2- حتّی پیامبر، به بسیاری از امور قیامت آگاه نیست. «وَ ما أَدْراکَ ما یَوْمُ الدِّینِ»

3- مسائل قیامت را با عقل عادی نمی توان درک کرد، بلکه باید از طریق وحی بپذیریم.  

4- مطالب مهم را باید تکرار کرد. «ما أَدْراکَ - ثُمَّ ما أَدْراکَ»

5- پیدایش قیامت برای جزا و کیفر عملکرد دنیوی ماست. «یَوْمُ الدِّینِ»

6- مجرمان برای همیشه در دوزخند. «ما هُمْ عَنْها بِغائِبِینَ»

7- قیامت روز سلب مالکیّت و اختیار از همه انسان هاست. «یَوْمَ لا تَمْلِکُ نَفْسٌ لِنَفْسٍ شَیْئاً»

8- قیامت، تجلّی حاکمیّت مطلقه خداوند است. «وَ الْأَمْرُ یَوْمَئِذٍ لِلّهِ»

پیام های سوره انشقاق

تلاشى پر رنج به سوى کمال مطلق

در آغاز این سوره نیز اشاره به حوادث عظیم و عجیب پایان جهان اشاره شده مى فرماید: (در آن هنگام که آسمان شکافته شود) (و اجرام و کرات آسمانى متلاشى گردد، و نظام کواکب برهم خورد) اذا السماء انشقت. نـظـیـر آنـچـه در سـوره انفطار آمده بود. و این اعلام پایان دنیا و خرابى و فناى آن است .سـپـس مـى افزاید: (و تسلیم فرمان پروردگارش شود و سزاوار است چنین باشد) و اذنت لربها و حقت.

مـبـادا تـصـور شـود کـه آسـمـان بـا آن عـظـمـت کـمـتـریـن مـقـاومـتـى در مقابل این فرمان الهى مى کند، او همچون بنده مطیع و فرمانبردارى است که در برابر این دستور کاملا تسلیم است .

در حدیثى از امیر مؤ منان على (علیه السلام) در تفسیر اذا السماء انشقت آمده که فرمود انها تنشق من المجرة : (آسمانها از کهکشان جدا مى شود)! ایـن حـدیـث پـرمـعنى و قابل دقت است، و از معجزات علمى محسوب مى شود، از حقیقتى پرده بـرمـى دارد کـه در آن زمان هیچیک از دانشمندان به آن نرسیده بودند و آن اینکه دانشمندان فـلکـى امـروز با مشاهدات نجومى خود به وسیله تلسکوبهاى عظیم و نیرومند ثابت کرده انـد کـه عـالم مـجـمـوعـه اى اسـت از کـهـکشانها و هر کهکشان مجموعه اى است از منظومه ها و ستارگان ، و به همین دلیل آنها را شهرهاى ستارگان مى نامند، کهکشان راه شیرى معروف که با چشم قابل مشاهده است مجموعه عظیم و دایره مانندى از همین منظومه ها و ستارگان است، یک طرف از آن بقدرى از ما دور است که ستارگانش را به صورت ابرى سفید مى بینیم ، ولى در واقع مجموعه نقاط نورانى نزدیک به هم است .امـا آن طـرفـش کـه بـه مـا نـزدیـک اسـت سـتـارگـانـش قـابـل رؤ یـت مـى بـاشد، و همین ستارگانى است که ما در آسمان شب مى بینیم ، و به این ترتیب منظومه شمسى ما جزء این (مجره) (کهکشان) است .

1- در آستانه قیامت، آسمان های استوار و محکم سَبْعاً شِداداً شکافته می شوند السَّماءُ انْشَقَّتْ

2- هستی گوش به فرمان و تسلیم خداوند است. «أَذِنَتْ لِرَبِّها» (هم آسمان و هم زمین )

3- طبیعت نوعی شعور دارد که فرمان پذیر خداوند است. «أَذِنَتْ لِرَبِّها»

4- تسلیم خدا شدن، تنها تسلیم شدنی است که شایسته و سزاوار است. «حُقَّتْ»                                5- در آستانه قیامت، زمین چنان دگرگون می شود که تمام ناهمواری های آن از میان رفته و سطحی گسترده و هموار می شود. «إِذَا الْأَرْضُ مُدَّتْ»

6- انسان در حرکت به سوی خداست. «یا أَیُّهَا الْإِنْسانُ إِنَّکَ کادِحٌ إِلی رَبِّکَ» چنانکه در جای دیگر می فرماید: إِنّا لِلّهِ وَ إِنّا إِلَیْهِ راجِعُونَ پایان حرکت انسان، رسیدن به خداوند است. فَمُلاقِیهِ

7- انسان در مسیر حرکت به سوی خدا، با مشکلات بی شماری روبروست. کادِحٌ إِلی رَبِّکَ

8- خداوند در تاریخ و جامعه قوانینی ثابت قرار داده است که همه از آن تبعیّت می کنند؛ نه می توانند توقف کنند، نه به عقب بازگردند و یا به سویی دیگر روند. «کادِحٌ إِلی رَبِّکَ کَدْحاً»

ایـن حـوادث عظیم که با تسلیم کامل همه موجودات تواءم است، از یکسو بیانگر فناى این دنـیـا اسـت، فـنـاى زمـیـن و آسـمـان و انـسـانـهـا و گـنـجـهـا و گنجینه ها، و از سوى دیگر دلیل بر ایجاد نقطه عطفى است در جهان آفرینش، و مرحله نوین و تازه هستى .و از سـوى سـومـى نـشـانه قدرت خداوند بزرگ است، بر همه چیز مخصوصا بر مساءله معاد و رستاخیز.

سـپـس انـسـانها را مخاطب ساخته و سرنوشت آنها را در مسیرى که در پیش دارند براى آنها روشـن مـى کـنـد، مـى فـرمـایـد: (اى انـسـان تـو بـا تـلاش و رنـج و زحـمـت بـه سـوى پـروردگـارت پـیش مى روى ، و سرانجام او را ملاقات خواهى کرد)

9- اعمال انسان در دنیا ثبت شده و در قیامت، به صورتی مکتوب و مستند به او ارائه می شود. «أُوتِیَ کِتابَهُ» آرى هـنـگـامـى کـه ایـن حـوادث واقـع شـود، انـسـان، نـتـیـجـه اعمال نیک و بد خود را مى بیند (و این جمله اى است که در تقدیر است ).

10- در قیامت،حساب مردم گوناگون است و خوبان حسابی آسان دارند. «حِساباً یَسِیراً» (و تبهکاران حسابی سخت. «حِساباً شَدِیداً» )

11- به شادی های دنیوی مغرور نشوید که می گذرد، به شادی پایدار قیامت، فکر کنید. (اگر امروز به خاطر فرمان الهی از بعضی لذّت های خانوادگی صرف نظر کردیم و برای جهاد یا تحصیل علم یا خدمت از خانواده دور شدیم، در آینده جبران خواهد شد.) یَنْقَلِبُ إِلی أَهْلِهِ مَسْرُوراً

12- در روزی که برخی از یکدیگر فرار می کنند: یَوْمَ یَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِیهِ .. آن که حسابش آسان و جایگاهش بهشت باشد، به سوی خانواده اش بازمی گردد.

«یَنْقَلِبُ إِلی أَهْلِهِ مَسْرُوراً» (شاید فراریان از یکدیگر، مراد کافران باشند)

13- منشأ بدبختی انسان، غفلت از معاد یا انکار آن است. «ظَنَّ أَنْ لَنْ یَحُورَ»

14- از آنـجـا کـه ظـهـور (شـفـق) خـبـر از یـک حـالت تـحـول و دگـرگـونـى عـمیق در جهان مى دهد، و اعلام پایان روز و آغاز شب است، بعلاوه جلوه و زیبایى خاصى دارد، و از همه گذشته وقت نماز مغرب است، خداوند به آن سوگند یاد فرموده تا همگان را وادار به اندیشه در این پدیده زیباى آسمانى کند. و امـا سـوگـنـد بـه شـب بـه خـاطـر آثـار و اسـرار زیـادى است که در آن نهفته شده و در گذشته مشروحا از آن سخن گفته ایم .                                                             .   15- ریشه خوشی های مستانه، غفلت از آخرت است. کانَ فِی أَهْلِهِ مَسْرُوراً ... ظَنَّ أَنْ لَنْ یَحُورَ  16- عقل و احتیاط حکم می کند که اگر یقین به قیامت ندارید، لااقل به وقوع آن گمان داشته باشید، یَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلاقُوا رَبِّهِمْ نه آنکه به عدم وقوع قیامت گمان برید که منشأ هلاکت است. «ظَنَّ أَنْ لَنْ یَحُورَ»

17- نتیجه قرائت قرآن باید عبودیّت و تسلیم باشد. إِذا قُرِئَ ... اَلْقُرْآنُ لا یَسْجُدُونَ

18. حـدوث ایـن حـالات، و عـدم اسـتـقـرار آدمـى بـر یـک حـالت، از یـکـسـو دلیل مخلوق بودن او، و نیاز به خالق داشتن است، چرا که هر متغیرى حادث، و هر حادثى خـالقـى مـى خـواهـد، و از سـوى دیـگر دلیلى است بر عدم پایدارى این جهان، و از سوى سـوم نـشـانـه اى اسـت بـر حـرکـت مـسـتمر انسان به سوى ذات پروردگار و مساءله معاد، سـپـس بـه عـنوان یک نتیجه گیرى کلى از بحثهاى گذشته مى فرماید: (چرا آنها ایمان نمى آورند)؟! (فما لهم لا یؤمنون ).

19. مـرحـوم طـبـرسـى در مـجـمـع البـیـان از آیـات اخـیـر ایـن سـوره اولا اصـل اخـتیار و آزادى اراده را استفاده مى کند، چرا که ملامت بر ترک سجده، و ترک ایمان، در مورد افراد مجبور، از خداوند حکیم قبیح است، لا یؤمنون ... لا یسجدون دلیل روشنى است بر مساءله اختیار، و ثانیا ملامت بر ترک سجده دلیل بر این است که کفار همانگونه که مکلف به اصول دین هستند مکلف به فروع نیز مى باشند (این سخن بنابراین است که سـجـده در آیـه فـوق بـه مـعـنـى هـمـان سـجـده مـعـهـود نـمـاز بـاشـد و یـا لااقـل مـعـنـى گـسـتـرده اى داشـتـه بـاشـد).

20- کافران، نه تنها در برابر آیات قرآن تسلیم نمی شوند، بلکه تکذیب می کنند. بَلِ ... یُکَذِّبُونَ

21- خداوند، به اسرار درونی انسان احاطه دارد. «وَ اللّهُ أَعْلَمُ بِما یُوعُونَ»

22- گاهی انسان در قالب انکار و تکذیب، اهداف دیگری را دنبال می کند که خداوند به آن آگاه است. «یُکَذِّبُونَ وَ اللّهُ أَعْلَمُ بِما یُوعُونَ»

23- گاهی انسان به خاطر حفظ منافعش، در ظاهر تکذیب می کند ولی در دل آن را می پسندد.

24- گرچه مبنای کیفر و پاداش عمل است، امّا ارزش عمل به هدف و انگیزه آن است که خداوند به آنها آگاه است. «وَ اللّهُ أَعْلَمُ بِما یُوعُونَ»

25- لازمه ایمان، انجام هر عمل است که صالح و شایسته باشد، در هر زمینه ای که باشد. «آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ» (عبادت، یکی از مصادیق عمل صالح است.)

26- ایمان از عمل جدا نیست و لازم ملزوم یکدیگرند. «آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ»

27- پاداش های الهی، گسسته نمی شود و همراه با منّت نیست. «لَهُمْ أَجْرٌ غَیْرُ مَمْنُونٍ»

پیام های سوره بروج

مؤ منان در برابر کوره هاى آدم سوزى !

مسلمانان مکه در آغاز سخت در فشار بودند، و دشمنان هرگونه شکنجه را درباره آنـان روا مـى داشـتـنـد، و هـدف از نـزول ایـن سـوره هشدارى است به این شکنجه گران که سرنوشت اقوام مشابه خود را در گـذشـته تاریخ به خاطر بیاورند، و از سوى دیگر تسلى و دلدارى و تقویت روحیه مؤ مـنـان نـخـسـتـیـن اسـت و درسـى اسـت بـراى هـمـه مـسـلمـانـان در طول تاریخ . (سوگند به آسمان که داراى برجهاى بسیار است)

مجموعه اى از ستارگان که در نظر ما شباهت به یکى از موجودات زمینى دارد، و برجهاى دوازدهگانه دوازده صورت فلکى است که خورشید در مـسـیـر سـالانـه خـود در هر ماه محاذى یکى از آنها قرار مى گیرد.  سـوگـنـد بـه هر یک از این معانى باشد حکایت از عظمت آن مى کند، عظمتى که شاید در آن زمان در نظر عرب روشن نبود، ولى امروز براى ما کاملا شناخته شده است، هر چند بیشتر به نظر مى رسد که منظور همان ستارگان درخشان آسمانى باشد.

پیوند ظریفى در میان این قسمتهاى چهارگانه از یکسو، و مطلبى کـه بـراى آن سـوگـنـد یـاد شـده از سوى دیگر وجود دارد، آسمان و ستارگان درخشان و بـرجـهـاى مـوزونـش هـمـگـى نـشانه نظم و حساب است و (یوم موعود) صحنه روشنى از حـسـاب و کـتـاب، و شاهد و مشهود نیز وسیله اى است براى رسیدگى دقیق به این حساب، وانـگـهـى هـمـه ایـن سـوگـنـدهـا بـراى آن اسـت کـه بـه شـکـنـجـه گـران ظـالم هشدار دهد اعـمـال آنـهـا در برابر مؤمنان راستین همگى ثبت و ضبط، و براى روز موعود نگهدارى مى شـود، و شـهـودى کـه گـرداگـرد وجـود شـمـا را فـرا گـرفته اند، اعم از فرشتگان، و اعـضـاى پـیـکـر و شـبـهـا و روزها، و مانند آن همه این کارها را زیر نظر دارند و در آن روز گواهى مى دهند. لذا بـعـد از ایـن سـوگـنـدهـا مـى فـرمـایـد: (مـرگ و عـذاب بـر صـاحـبـان گودال شکنجه باد)!

1- همه هستی در نزد خداوند ارزش دارد و قابل سوگند است، از جمله: آسمان و ستارگانش. «وَ السَّماءِ ذاتِ الْبُرُوجِ»

2- از قیامت غافل نباشید که میعادگاه همه است. «الْیَوْمِ الْمَوْعُودِ»

3- شما و کارهایتان، همه زیر نظر است، آن هم زیر نظر خدا. «وَ شاهِدٍ وَ مَشْهُودٍ»

4- اعلام برائت و اظهار تنفّر از ستمگر لازم است. «قُتِلَ أَصْحابُ الْأُخْدُودِ»

5- در نقل تاریخ، عبرت ها مهم است نه جزئیات. (از مکان اخدود، زمان حادثه، نام و تعداد ستمگران و تعداد شهدا و... سخنی به میان نیامده است، چون اثری در گرفتن عبرت ندارد.)

6- تفکّر ظلم ستیزی و ظالم کوبی ارزش است، گرچه ظالم وجود نداشته باشد.

(اصحاب اخدود امروز حضور ندارند، چنانکه ابولهب امروز نیست، روحیه تنفّر از آنان باید همچنان زنده باشد. «تَبَّتْ یَدا أَبِی لَهَبٍ وَ تَبَّ» ) «قُتِلَ أَصْحابُ الْأُخْدُودِ»

اخدود به معنى گودال بزرگ یا خندق است، و منظور در اینجا خندقهاى عظیمى است که مملو از آتش بود تا شکنجه گران مؤ منان را در آنها بیفکنند و بسوزانند. در ایـنکه این ماجرا مربوط به چه زمان و چه قومى است؟ و آیا این یک ماجراى خاص و معین بـوده، و یـا اشـاره بـه مـاجـراهـاى مـتـعـددى از ایـن قبیل در مناطق مختلف جهان است؟ در میان مفسران و مورخان گفتگو است .معروفتر از همه آن است که مربوط به ذونواس آخرین پادشاه حمیر در یمن است .

ذونواس به آیین یهود درآمد، و گروه (حمیر) نیز از او پیروى کردند، او نام خود را (یوسف) نهاد، و مـدتـى بـر ایـن مـنـوال گـذشـت، سـپـس بـه او خـبر دادند که در سرزمین (نجران) (در شـمال یمن) هنوز گروهى بر آیین نصرانیتند، هم مسلکان (ذونواس) او را وادار کردند که اهل (نجران) را مجبور به پذیرش آیین یهود کند، او به سوى نجران حرکت کرد، و ساکنان آنجا را جمع نمود، و آیین یهود را بر آنها عرضه داشت و اصرار کرد آن را پذیرا شـونـد، ولى آنـهـا ابا کردند حاضر به قبول شهادت شدند. اما حاضر به صرف نظر کردن از آیین خود نبودند.

ذونـواس دسـتور داد خندق عظیمى کندند و هیزم در آن ریختند و آتش زدند، گروهى را زنـده زنده به آتش سوزاند، و گروهى را با شمشیر کشت و قطعه قطعه کرد، به طورى که عدد مقتولین و سوختگان به آتش به بیست هزار نفر رسید!.

7- سوزاندن، سخت ترین نوع عذاب است و در میان انواع کشتن ها، خداوند نام در آتش انداختن مؤمنان را نام برده است. «النّارِ ذاتِ الْوَقُودِ»

8- نقل ظلم ها و مظلومیّت ها و ذکر مصیبت و روضه خوانی، سابقه قرآنی دارد.

9- ارتکاب گناه یک مسئله است، ولی سنگدلی و نظاره گری و رضایت بر آن، مسئله دیگر.  

10- ستمگرانی که شاهد بر شکنجه مؤمنانند، بدانند که خدا شاهد بر آنان و کار آنهاست.

11- پایداری بر ایمان، تاوان دارد. «وَ ما نَقَمُوا مِنْهُمْ إِلاّ أَنْ یُؤْمِنُوا» (جمله «یُؤْمِنُوا» به جای «آمنوا» رمز آن است که کفّار از پایداری مؤمنان ناراحت بودند و اگر دست بر می داشتند شکنجه ای در کار نبود.)

12- منطق کافر، تهدید و انتقام است. در نزد کفّار، ایمان بزرگ ترین جرم است و جز با دست برداشتن از ایمان به چیز دیگری راضی نمی شوند. وَ ما نَقَمُوا مِنْهُمْ إِلاّ أَنْ یُؤْمِنُوا ...

13- کافران بدانند که حامی مؤمنین خدای عزیز است که قدرت انتقام دارد. یُؤْمِنُوا بِاللّهِ الْعَزِیزِ

این شکنجه گران بیرحم، سرانجام به عذاب الهى گرفتار شدند و انتقام خونهایى که ریخته بودند در همین دنیا از آنها گرفته شد، و عذاب حریق و سوزنده قیامت نیز در انتظارشان است  این کوره هاى آدم سوزى که به دست یهود به وجود آمد احتمالا نخستین کوره هاى آدم سوزى در طـول تـاریـخ بـود، ولى عـجب اینکه این بدعت قساوت بار ضد انسانى سرانجام دامان خـود یـهـود را گـرفت، و چنانکه مى دانیم گروه زیادى از آنها در ماجراى آلمان هیتلرى در کـوره هـاى آدم سـوزى بـه آتـش کـشـیـده شدند، و مصداق (عذاب الحریق) این جهان نیز درباره آنها تحقق یافت .عـلاوه بـر ایـن (ذونـواس یـهـودى) بـنـیـانـگـذار اصـلى ایـن بـنـاى شوم ، نیز از شر اعمال خود بر کنار نماند.

14- جاذبه اتّصال به خدای قادر، اشکالات وارده بر شهادت و از جان گذشتگی در راه خدا را حل می کند. «یُؤْمِنُوا بِاللّهِ الْعَزِیزِ الْحَمِیدِ»

15- حکومت واقعی از آنِ خداوند است. «لَهُ مُلْکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ»

16- حکومت الهی همراه با علم و حضور اوست. «وَ اللّهُ عَلی کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ»

17- اصحاب اخدود و همه شکنجه گران تاریخ، مورد قهر الهی هستند. اَلَّذِینَ فَتَنُوا الْمُؤْمِنِینَ

18- زنان با ایمان در کنار مردان، آزار و شکنجه ها را به جان می خریدند. «وَ الْمُؤْمِناتِ»

19- در دفاع از مظلوم، تفاوتی میان زن و مرد نیست. فَتَنُوا الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِناتِ ...

20- راه توبه همواره باز است و برای هیچ کس بن بست وجود ندارد و لذا یأس از رحمت خدا ممنوع است. (آری، خداوند حتّی شکنجه گرانی که مؤمنان را می سوزاندند، دعوت به توبه کرده است.) فَتَنُوا ... ثُمَّ لَمْ یَتُوبُوا . خداوند توبه پذیر است، گرچه مدّتی طول کشیده باشد.

21- کیفر سوزاندن، سوزاندن است. «النّارِ ذاتِ الْوَقُودِ - عَذابُ الْحَرِیقِ»

22- بشارت و انذار باید همراه یکدیگر باشد. عَذابُ الْحَرِیقِ ... جَنّاتٌ تَجْرِی ...

23- بهترین لذّت ها، لذّت بردن از طبیعت است. جَنّاتٌ ... اَلْأَنْهارُ

24- برای کفّار شکنجه گر دو عذاب است: عذاب کفر و شکنجه....جَهَنَّمَ وَ...عَذابُ الْحَرِیقِ

25- دنیا زودگذر است. هم کامیابی های ستمگران گذراست و هم سختی های مؤمنان. به فکر آخرت باشید که عذاب دوزخیان بی پایان و پاداش بهشتیان، جاودان است.... لَهُمْ جَنّاتٌ

26- قهر و غلبه الهی به گونه ای است که هیچ کس و هیچ چیز نمی تواند مانع آن شود. إِنَّ بَطْشَ رَبِّکَ لَشَدِیدٌ

27- قهر و کیفر از شئون ربوبیّت و در جهت پیشبرد اهداف رسالت و دلداری پیامبر است.

28- آفریدن و بازگرداندن، کار همیشگی خداوند است. «إِنَّهُ هُوَ یُبْدِئُ وَ یُعِیدُ»

29- قدرت خداوند بر آفریدن و بازگرداندن یکسان است. «یُبْدِئُ وَ یُعِیدُ»

30- خداوند هم قهر و غلبه دارد و هم بخشش و محبّت. ... لَشَدِیدٌ ... وَ هُوَ الْغَفُورُ الْوَدُودُ

31- علاوه بر آفریدن، تدبیر و فرمان روایی همه چیز برای اوست. «ذُو الْعَرْشِ»

32- در قهر و مهر، هیچ چیز مانع اراده الهی نیست. بَطْشَ رَبِّکَ لَشَدِیدٌ -... الْوَدُودُ-... لِما یُرِیدُ

33- کارهای الهی محدودیّت ندارد. «لِما یُرِیدُ» (ناگفته پیداست که اراده الهی همراه با حکمت است و کاری که حکیمانه نباشد، اراده نمی کند تا انجام دهد.)

34- شنونده را تشنه کنیم، سپس سخن خود را بگوییم هَلْ أَتاکَ حَدِیثُ الْجُنُودِ فِرْعَوْنَ وَ ثَمُودَ

35- باید از تاریخ گذشتگان آگاه بود و از برخورد خدا با آنان عبرت گرفت.

36- مجهّزترین سپاه و لشکرها در برابر قهر او ناچیزند. انـتـخـاب قـوم فـرعـون و ثمود از میان همه اقوام پیشین به عنوان دو نمونه از اقـوام سـرکـش بـه خـاطـر ایـن اسـت کـه هـر دو در نـهـایت قدرت بودند، یکى مربوط به گذشته هاى دور است (قوم ثمود) و دیگرى به گذشته نزدیکتر(قوم فرعون) بعلاوه اقوام عرب با نام آنها آشنا بودند و از تاریخشان اجمالا باخبر.

37- کافران، در تکذیب قرآن و وعده های آن اصرار و پافشاری دارند. بَلِ الَّذِینَ کَفَرُوا فِی تَکْذِیبٍ

38- ستمگران از مدار قدرت الهی خارج نیستند و هیچ راه گریزی ندارند، ولی خودشان نمی فهمند. وَ اللّهُ مِنْ وَرائِهِمْ مُحِیطٌ (کلمه «وَرائِهِمْ» نشانه غفلت آنان از علم و قدرت خداست.)

39- هم خداوند، صاحب مجد و عظمت است و هم قرآن او. ذُو الْعَرْشِ الْمَجِیدُ ...

40- لوحی که قرآن بر آن ثبت شده، برای ما ناشناخته است، گرچه در نزد خداوند محفوظ است. قرآن، از هر گونه تهدید و تحریف بیمه است. «قُرْآنٌ مَجِیدٌ فِی لَوْحٍ مَحْفُوظٍ»

تفسیر سوره نازعات

سوگند به این فرشتگان پر تلاش

در ایـن آیـات بـه پـنـج موضوع مهم قسم یاد شده ، و هدف از این سوگندها بیان حقانیت و تحقق مساءله معاد و رستاخیز است، نام سوره، برگرفته از آیه اول است و به معنای فرشتگانِ گیرنده جان می باشد. از آنجا که گرفتن جان مؤمنان و کافران و تدبیر امور همه بندگان بر عهده فرشتگان است، سوگند خداوند به فرشتگان،هم نشانه اهمیّت و جایگاه فرشتگان در نظام هستی است و هم اهمیّت امری که برایش سوگند یاد شده است.

4 صفت برای فرشتگان که قسم خورده شده : نزع به معنای جدا کردن با کندن . غرق به معنای شدت است . نشط به معنای گشودن گره است و نشاط یعنی آنکه عقده های روحی باز شوند . سابحات به معنای حرکت سریع در آب یا هواست . سابقات سبقت گیرنده اشاره به اینکه فرشتگان در انجام مأموریّت های الهی سریع و چابک هستند.

1-  هر کس دل بسته تر به مادیات باشد، دل کندنش سخت تر خواهد بود. وَ النّازِعاتِ غَرْقاً

2-  لحظه مرگ، آغاز پاداش و کیفر است. غَرْقاً ، نَشْطاً

3-  هر دسته از فرشتگان مأمور کاری مخصوص اند. النّازِعاتِ ، اَلنّاشِطاتِ ، اَلسّابِحاتِ

4-  نشاط داشتن در انجام مأموریّت یک ارزش است. وَ النّاشِطاتِ نَشْطاً

5- تمام هستی میدان کار فرشتگان است. وَ السّابِحاتِ سَبْحاً

6-  فرشتگان در انجام مأموریّت الهی بر یکدیگر سبقت می گیرند. فَالسّابِقاتِ

7-  فرشتگان، کار خود را به نحو احسن انجام می دهند. غَرْقاً ، نَشْطاً ، سَبْحاً ، سَبْقاً

8- با اینکه تدبیر هستی با خداست: «یُدَبِّرُ الْأَمْرَ» ولی خداوند به فرشتگان نیز اجازه تدبیر داده است. فَالْمُدَبِّراتِ أَمْراً فرشتگان در اداره و تدبیر مهارت لازم را دارند.

9-  تدبیر و مدیریّت امور، نیازمند نشاط و سبقت و چابکی است. النّاشِطاتِ ، اَلسّابِحاتِ ، فَالسّابِقاتِ ، فَالْمُدَبِّراتِ

10- نظام هستی تصادف نیست، بر اساس تدبیر است. فَالْمُدَبِّراتِ ...

11- تدبیر ارزشی است که به خاطر آن می توان سوگند یاد کرد. «فَالْمُدَبِّراتِ أَمْراً»

همه این سوگندها براى بیان مطلبى که بگوید: (سوگند به این امور که همه شما سرانجام مبعوث و محشور مى شوید و قیامت و رستاخیز حق است ).

12- دگرگونی نظام طبیعت از مقدّمات رستاخیز است. تَرْجُفُ الرّاجِفَهُ ...

13- زلزله های قیامت در یک مرحله نیست، پی درپی هستند. اَلرّاجِفَهُ ... اَلرّادِفَهُ

14- در قیامت همه نگران نیستند، بعضی دلها دلهره دارند. قُلُوبٌ

15- ارتباط عمیقی بین روح و جسم برقرار است. قُلُوبٌ ... واجِفَهٌ ، أَبْصارُها خاشِعَهٌ

16-گروهی از مردم، با طرح سؤالات تکراری، وقوع قیامت را انکار می کنند. یَقُولُونَ أَ إِنّا لَمَرْدُودُونَ؟

آنها از روى جِدّ و نه از روى استهزاء، این سـخن را مى گویند، و مقصودشان این است که اگر بازگشتى در کار باشد یک بازگشت تکرارى و بیهوده ، بلکه زیانبار است، اگر زندگى خوب است چه بهتر که خداوند همین را ادامه دهد، و اگر بد است باز گشت براى چیست؟

17- آغاز سخن با سؤال، شوق شنیدن را در افراد زیاد می کند.  نقل سرگذشت پیامبران پیشین برای پیامبران بعدی، عامل تقویت روحیه است. هَلْ أَتاکَ حَدِیثُ مُوسی

بیان گوشه ای از ماجرای حضرت موسی و فرعون و طغیان و سرکشی او در برابر حق، که مجازات سخت الهی را در دنیا برای او بدنبال آورد، مقدّمه ای است برای بیان یک اصل کلّی که طغیان و دنیاپرستی انسان را به دوزخ می کشاند، در حالی که مبارزه با هواهای نفسانی و پروا در برابر پروردگار، انسان را به بهشت سعادت رهنمون می سازد.

18- رهبران الهی قبل از مبارزه با طاغوت ها، ارتباط خود را با خداوند محکم می کردند. إِذْ ناداهُ رَبُّهُ ... اِذْهَبْ إِلی فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغی

19- برخی سرزمین ها، مورد احترام و قداست هستند. بِالْوادِ الْمُقَدَّسِ طُویً

20-انبیا، سردمداران مبارزه با طاغوتند. إِنَّهُ طَغی در نهی از منکر به سراغ ریشه ها بروید.

21- از هدایت هیچ کس حتی فرعون مأیوس نباشید و لااقل، سخن حق را به او ابلاغ کنید تا اتمام حجّت شده باشد. فَقُلْ هَلْ لَکَ إِلی أَنْ تَزَکّی

22-در نهی از منکر، حتی با طاغوت ها به نرمی سخن بگویید. إِنَّهُ طَغی فَقُلْ هَلْ لَکَ ...

23- با سؤال، فطرت ها را بیدار کنید. هَلْ لَکَ إِلی أَنْ تَزَکّی

24- در شیوه تبلیغ، لحن عاطفی و نرمش در گفتار را فراموش نکنید. هَلْ لَکَ

25- جهت دعوت انبیا، تزکیه انسان هاست. هَلْ لَکَ إِلی أَنْ تَزَکّی

26- در دعوت و تبلیغ مردم، از کلماتی استفاده کنید که همه انسان ها بپذیرند و بپسندند.(دعوت به پاکی و دوری از ناپاکی) إِلی أَنْ تَزَکّی

27- اگر به تزکیه تمایلی نباشد، تلاش انبیا بی ثمر است.  تَزَکّی وَ أَهْدِیَکَ إِلی رَبِّکَ

28-  در مکتب انبیا، برای مبارزه با طاغوت ها، ابتدا آنها را موعظه می کنند. ... تَزَکّی وَ أَهْدِیَکَ إِلی رَبِّکَ

29- نشانه هدایت پذیری، خوف و خشیت است. أَهْدِیَکَ ... فَتَخْشی

30- پیامبران مردم را به سوی خدا دعوت می کردند نه خود.  إِلی رَبِّکَ

31- طغیان همراه با بی باکی و ناپاکی است. (خداوند می فرماید:به سراغ فرعون طغیانگر برو و درباره تزکیه و خشیت با او سخن بگو، یعنی او ناپاک و جسور است.)  

32- اصلاح افراد، بستگی به اراده و اختیار خود آنان دارد.  

33- برای امثال فرعون باید بزرگترین معجزه ها را آورد.  الْآیَهَ الْکُبْری

34- طاغوت ها برای حفظ کیان خود از منحرفان استمداد می کنند.  فَحَشَرَ فَنادی

35- ادّعای نبوّت و انتظار تسلیم شدن دیگران، به معجزه آوردن نیاز دارد. فَأَراهُ الْآیَهَ الْکُبْری

36- در برخی متکبران، حتی بزرگ ترین معجزات کارساز نیست.  الْآیَهَ الْکُبْری فَکَذَّبَ

37- معجزات انبیا یکسان نیست. الْآیَهَ الْکُبْری

38- تکذیب انبیا، برای نافرمانی از تعالیم آنان و آزاد بودن از قید و بندهای دینی است. فَکَذَّبَ وَ عَصی

39- کسانی که از استدلال و گفتگوی مستقیم عاجزند، پشت پرده تلاش می کنند.فَکَذَّبَ ... ثُمَّ أَدْبَرَ یَسْعی

40-جوّ سازی و شعار و هیاهو، از ابزار فرعون هاست. فَحَشَرَ فَنادی

41- مردم دارای فطرت خداجویی ند. طاغوت ها مسیر آن را متوجه خود می کنند أَنَا رَبُّکُمُ

42- مستکبران، روزی به زانو در خواهند آمد. أَنَا رَبُّکُمُ ... فَأَخَذَهُ اللّهُ

43- تاریخ وسیله عبرت است، نه سرگرمی و پرکردن ایام فراغت. لَعِبْرَهً از تاریخ آن قسمتی را بازگو کنید که سازنده و عبرت آموز باشد.

44- عبرت ها بسیار است، عبرت گرفتن مهمست که به آمادگی روحی نیاز دارد لَعِبْرَهً لِمَنْ یَخْشی

در آیات نکات جالبى است که توجه به آن لازم است :

الف - عـلت رفـتـن بـه سـوى فـرعـون را طغیان فرعون ذکر مى کند، و این نشان مى دهد که یکى از اهداف بزرگ انبیا هدایت طغیانگران یا مبارزه قاطع با آنها است .

ب - دعوت فرعون را با ملایم ترین و خیرخواهانه تان تعبیر دستور مى دهد مى فرماید: بـه او بـگـو: آیـا مـیـل دارى پـاک و پـاکـیـزه شـوى ؟ (البـتـه پـاکـیـزگـى مـطلق که هم شامل پاکیزگى از شرک و کفر مى شود و هم از ظلم و فساد) شبیه تعبیرى که در آیه 44 سوره طه آمده فقولا له قولا لینا (با او با ملایمت سخن بگویید).

ج - این تعبیر اشاره لطیفى به این حقیقت است که رسالت انبیا براى پاکسازى انسانها و باز گرداندن طهارت فطرى نخستین به آنها است .در ضمن نمى گوید: من تو را پاک کنم ، بلکه مى گوید: پاکى را پذیرا شوى ! و این نـشـان مـى دهـد کـه پـاک شـدن بـایـد بـه صـورت خـودجـوش بـاشـد نـه تحمیل از برون .

د - ذکـر (هـدایـت) بـعـد از (پـاک شـدن) دلیل بر این است که باید در آغاز شستشویى کرد سپس به کوى دوست گام نهاد.

ه - تـعـبـیـر به (ربک ) (پروردگارت ) در حقیقت تاءکید بر این نکته است که تو را بـه سوى کسى مى برم که مالک و مربى و پرورش دهنده تو است ، چرا از مسیر سعادتت مى گریزى ؟!

و - (خـشـیـت) و خـدا تـرسـى نـتـیجه هدایت به سوى خدا است، آرى ثمره درخت هدایت و تـوحـید همان احساس مسؤ ولیت در برابر خداوند بزرگ است، چرا که هرگز خشیت بدون مـعـرفـت حـاصـل نـمـى شود، و لذا در آیه 28 سوره فاطر مى خوانیم : انما یخشى الله من عباده العلماء (تنها علما و ارباب معرفت از خدا مى ترسند)

ز - موسى نخست سراغ هدایت عاطفى او مى رود، بعد هدایت عقلى و منطقى از طریق نشان دادن آیت کبرى و معجزه بزرگ، و این مؤثرترین راه تبلیغ است که نخست از طریق خیر خواهى و مـحـبـت در عـواطـف طـرف نـفـوذ کـنـنـد سـپـس بـه طـرح استدلال و بیان حجت بپردازند. اکـنـون بـبـینیم فرعون در برابر اینهمه لطف و محبت، و این منطق و بیان زیبا و ارائه آیت کـبـرى چـه عکس العملى نشان داد؟ این طاغوت خیره سر، هرگز از مرکب غرور پیاده نشد، و چنانکه در آیه بعد آمده (دعوت موسى را تکذیب کرد، و به عصیان پروردگار پرداخت) (فکذب و عصى).

ایـن نشان مى دهد که تکذیبها مقدمه عصیانها است، همانگونه که تصدیقها و ایمانها مقدمه طاعتها است .

بـه ایـن مـقـدار هـم قـناعت نکرد و در برابر دعوت موسى بى تفاوت نماند بلکه (سپس پـشـت کـرد و بـى وقـفـه براى مبارزه با او و محو آیینش سعى و تلاش نمود) (ثم ادبر یسعى).

و از آنـجـا کـه معجزه موسى تمام موجودیت طاغوتى او را به خطر مى انداخت ، ماءموران را بـه شـهـرهـاى مختلف اعزام کرد تا ساحران را جمع کنند، و در میان مردم نیز دستور داد ندا دهند و آنها را براى مشاهده مبارزه ساحران با موسى دعوت نمایند (فحشر فنادى).

گوشه اى از فصاحت قرآن

دقـت در یـازده آیـه کـوتـاه بالا بیانگر نهایت فصاحت و بلاغت قرآن است، در این چند خط کـوتـاه خـلاصـه اى از تـمـام مـاجراى موسى و فرعون، انگیزه رسالت، هدف رسالت، وسـیـله پـاکـسـازى، چـگـونـگـى دعـوت، کـیـفـیـت واکـنـش و عـکـس العـمل، چگونگى توطئه فرعون، نمونه اى از ادعاهاى پوچ و بى اساس او، و سرانجام مجازاتهاى دردناک این مست باده غرور و در نهایت درس عبرتى که از آن عائد همه انسانهاى بیدار مى شود منعکس شده است .

45- در تبلیغ، شیوه سؤال بسیار مفید است. أَ أَنْتُمْ أَشَدُّ خَلْقاً أَمِ السَّماءُ

46- بهترین راه خداشناسی، توجّه به نعمت های اوست. باید از محسوسات برای پی بردن به معقولات استفاده کرد. رَفَعَ سَمْکَها فَسَوّاها

47- دنیا برای ماست، نه ما برای دنیا. مَتاعاً لَکُمْ

48- در کامیابی های مادی، انسان و چهارپا در کنار هم هستند.(آنچه مایه امتیاز انسان است کمالات معنوی است.) مَتاعاً لَکُمْ وَ لِأَنْعامِکُمْ

49-نعمت ها برای بهره گیری انسان است، تحریم ها و ریاضت های نابجا بی معنا است.

50- گسترش زمین و گردش آن در فضا، بعد از آفرینش آسمان ها بوده است. «وَ الْأَرْضَ بَعْدَ ذلِکَ دَحاها»

آفرینش شما مشکل تر است یا آسمانها؟ دلیل دیگرى بر معاد.

به دنبال نـقـل سـرگذشت موسى و فرعون به عنوان یک درس عبرت براى همه طغیانگران و تکذیب کنندگان بار دیگر به مساءله معاد و رستاخیز بر مى گردد و نمونه هایى از قدرت بى انـتـهـاى حـق را در جـهـان هـستى به عنوان یک دلیل براى امکان معاد بیان مى کند و گوشه هـایـى از نـعـمـتـهـاى بـى پایانش را بر انسانها شرح مى دهد تا حس شکرگزارى را که سرچشمه معرفة الله است در آنها برانگیزد. نـخـست منکران معاد را مخاطب ساخته و ضمن یک استفهام توبیخى مى فرماید (آیا آفرینش شـمـا (و بازگشت به زندگى پس از مرگ) مشکل تر است یا آفرینش این آسمان با عظمت که خداوند بنا نهاده است)                                                                       . 51-  قیامت، بزرگترین و فراگیرترین حادثه است که تمام حوادث دیگر را تحت الشعاع خود قرار می دهد. الطَّامَّهُ الْکُبْری

52- انسان در قیامت، دائماً متذکّر کارهایش در دنیا می شود. یَتَذَکَّرُ الْإِنْسانُ ما سَعی

53- ریشه طغیان، دنیاپرستی است. طَغی وَ آثَرَ الْحَیاهَ الدُّنْیا دنیا بد نیست، ترجیح آن بر آخرت بد است.

54-خداوند که ترس ندارد، مقام اوست که مایه ترس انسان می شود. مثل اینکه انسان از قاضی می ترسد، زیرا می داند اگر جرمی مرتکب شود، با او سر و کار دارد. خافَ مَقامَ رَبِّهِ

55- ریشه مبارزه با نفس، خوف الهی است. خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَ نَهَی النَّفْسَ عَنِ الْهَوی

56- نفس انسان فتنه گر است که باید او را باز داشت.

57- قانون الهی برای همه افراد یکسان است. مَنْ طَغی ... مَنْ خافَ

58- برخی سؤالات درباره قیامت، نابجاست و نیاز به پاسخ ندارد.(مانند سؤال از زمان وقوع قیامت) یَسْئَلُونَکَ عَنِ السّاعَهِ ...

59- گفتگو در امری که به بشر مربوط نیست، معنا ندارد. فِیمَ أَنْتَ مِنْ ذِکْراها

60- علم بشر محدود است و نمی تواند به انتهای علم که مخصوص خداوند است دست یابد. إِلی رَبِّکَ مُنْتَهاها

61- وظیفه پیامبر، انذار مردم است، نه الزام و اجبار به پذیرش. إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرُ

62-از شرایط پذیرش دعوت انبیا، آمادگی روحی و پرواداشتن از گناه أَنْتَ مُنْذِرُ مَنْ یَخْشاها

63- آخرت به قدری بزرگ است که تمام عمر دنیا و برزخ در کنار آن، به مقدار شبی یا روزی بیش نیست. «لَمْ یَلْبَثُوا إِلاّ عَشِیَّهً أَوْ ضُحاها»

در حـقـیـقت آیات فشرده بالا اصول سعادت و شقاوت انسان را به نحو زیبا و شایسته اى ترسیم کرده است، شقاوت انسان را در طغیان و (دنیا پرستى ) مى شمرد، و سعادت او را در (خـوف از خـدا) و (ترک هوا) و عصاره تمام تعلیمات انبیاء و اولیاء نیز همین است و بس .

تفسیر سوره مطففین

آیات آغاز این سوره که درباره کم‏فروشان سخن مى‏گوید ناظر به افرادى است که در مدینه به این کار کثیف مشغول بودند. بعضی کاسبان دو پیمانه کوچک و بزرگ داشت به هنگام خریدن از پیمانه بزرگ استفاده مى‏کرد و به هنگام فروش از پیمانه کوچک .

و در آیاتى کوتاه و پر طنین از رستاخیز و حوادث قیامت خبر مى‏دهد، مخصوصا آیات اواخر این سوره که بیانگر استهزاى کفار نسبت به مسلمانان است نیز تناسب زیادى با محیط مکه دارد که مؤمنان در اقلیت بودند و کفار در اکثریت قاطع .

بسیارى از اهل مدینه تاجر بودند و در کار خود کم‏فروشى مى‏کردند، و بسیارى از معاملات آنها معاملات حرام بود، این آیات نازل شد و پیامبر (صلى‏الله‏علیه‏وآله‏وسلّم‏) آنها را براى اهل مدینه تلاوت فرمود سپس افزود خمس بخمس : پنج چیز در برابر پنج چیز است ! عرض کردند اى رسول خدا : کدام پنج در مقابل کدام پنج است ؟!  فرمود :

هیچ قومى عهدشکنى نکردند مگر اینکه خدا دشمنانشان را بر آنها مسلط ساخت.

و هیچ جمعیتى به غیر حکم الهى حکم نکردند مگر اینکه فقر در میان آنها زیاد شد.

و در میان هیچ ملتى فحشاء ظاهر نشد مگر اینکه مرگ و میر در میان آنها فراوان گشت !

و هیچ گروهى کم‏فروشى نکردند مگر اینکه زراعت آنها از بین رفت. قحطى آنها را فرو گرفت!

و هیچ قومى زکات را منع نکردند مگر اینکه باران از آنها قطع شد !

کم‏فروشى از عوامل فساد در ارض

در آیات قرآن مجید کرارا از کم‏فروشى نکوهش شده، گاه در داستان شعیب (علیه‏السلام‏) در آنجا که قوم را مخاطب ساخته، مى‏گوید : اوفوا الکیل ... حق پیمانه را ادا کنید ، و دیگران

را به خسارت میفکنید ، با ترازوى صحیح وزن کنید ، و حق مردم را کم نگذارید ، و در زمین فساد نکنید ( شعراء 181 - 183 ) .

و به این ترتیب کم‏فروشى و ترک عدالت به هنگام پیمانه و وزن را در ردیف فساد در زمین شمرده است ، و این خود دلیلى به ابعاد مفاسد اجتماعى این این کار است.

و نیز در آیه 7 و 8 سوره رحمن رعایت عدالت در وزن را همردیف عدالت در نظام آفرینش در عالم جهان هستى گذارده، مى‏فرماید : و السماء رفعها و وضع المیزان الا تطغوا فى المیزان خداوند آسمان را برافراشت و میزان و حساب در همه چیز گذاشت تا شما در وزن و حساب طغیان نکنید اشاره به اینکه مساله رعایت عدل در سنجش مساله کوچک و کم اهمیتى نیست، بلکه در حقیقت جزئى از اصل عدالت و نظم کلى حاکم بر سراسر عالم هستى است.

و به همین دلیل پیشوایان بزرگ اسلام به این مساله اهمیت فراوانى مى‏دادند ، تا آنجا که در روایت معروف اصبغ بن نباته آمده است که مى‏گوید : از على (علیه‏السلام‏) شنیدم که بر فراز منبر مى‏فرمود : یا معشر التجار ! الفقه ثم المتجر : اى گروه تجار ! اول فقه بیاموزید، و سپس تجارت کنید و این سخن را امام (علیه‏السلام‏) سه بار تکرار فرمود ...

و در پایان این کلام فرمود : التاجر فاجر، و الفاجر فى النار، الا من اخذ الحق و اعطى الحق : تاجر فاجر است و فاجر در دوزخ است مگر آنها که به مقدار حق خویش از مردم بگیرند و حق مردم را بپردازند .

1-  خطر را با کلماتِ هشدار دهنده اعلام کنید. وَیْلٌ  

2-  مال حرام از راه کم فروشی، عامل سقوط انسان است. وَیْلٌ لِلْمُطَفِّفِینَ

3-  تفاوت گذاردن در گرفتن و دادن کم فروشی است. آنچه بر خود نمی پسندی بر دیگران مپسند. اِکْتالُوا ... یَسْتَوْفُونَ - کالُوهُمْ ... یُخْسِرُونَ

4-  کم فروشی نسبت به هر کس، گرچه مسلمان نباشد،نارواست. عَلَی النّاسِ

5- بالاتر از گناه، انس گرفتن با گناه است، به گونه ای که کم فروشی شغل انسان شود. «یُخْسِرُونَ» (فعل مضارع، نشانه استمرار است.)

6-  برای جلوگیری از مفاسد اقتصادی، باید یاد معاد را در دل ها زنده کنیم. أَ لا یَظُنُّ أُولئِکَ أَنَّهُمْ مَبْعُوثُونَ

7-  اعتقاد به معاد حتّی در حدّ گمان بازدارنده است. أَ لا یَظُنُّ أُولئِکَ أَنَّهُمْ مَبْعُوثُونَ

8-حوادث روز قیامت، بزرگ و هولناک است. لِیَوْمٍ عَظِیمٍ

9- برای کم فروشی و حق الناس باید پاسخ گو باشیم. یَقُومُ النّاسُ لِرَبِّ الْعالَمِینَ

10- کیفر و مجازاتِ مجرمان، از شئون ربوبیّت خداست. «یَقُومُ النّاسُ لِرَبِّ الْعالَمِینَ»

11- کم فروش، فاجر است و پرده دیانت را می درد. لِلْمُطَفِّفِینَ ... اَلفُجّارِ

12 - سرنوشت فاجران، قطعی و مشخص است. کِتابٌ مَرْقُومٌ

13- گناه، انسان را به کفر و انکار حقایق وامی دارد. وَ ما یُکَذِّبُ بِهِ إِلاّ کُلُّ مُعْتَدٍ أَثِیمٍ

14-  کسانی آیات قرآن را افسانه و اسطوره می خوانند که در گرداب گناه و طغیان فرو رفته اند. کُلُّ مُعْتَدٍ أَثِیمٍ إِذا تُتْلی عَلَیْهِ آیاتُنا قالَ أَساطِیرُ الْأَوَّلِینَ

15- توجیه وحی به افسانه، راهی است برای کافر ماندن. قالَ أَساطِیرُ الْأَوَّلِینَ

16-  لقمه ی حرام، انسان را تا مرز کفر پیش می برد. (در آغاز سوره سخن از کم فروشی بود که عامل کسب لقمه حرام است، در آیات بعد سخن از فجور شد و در ادامه سخن از تکذیب است.) وَیْلٌ یَوْمَئِذٍ لِلْمُکَذِّبِینَ

17-  رفتار انسان، در عقائد و باورهای او اثر می گذارد. تجاوز و گناه پی درپی، انسان را به تکذیب وامی دارد. وَ ما یُکَذِّبُ بِهِ إِلاّ کُلُّ مُعْتَدٍ أَثِیمٍ

18-به یک تذکّر و انذار نباید قناعت کرد، تذکّر و تلاوت باید دائمی باشد. «تُتْلی عَلَیْهِ آیاتُنا»

19- قرآن، حتّی نزد مخالفان پرجاذبه است. «قالَ أَساطِیرُ الْأَوَّلِینَ» (اسطوره به داستان های زیبا و پر جاذبه گفته می شود.)

20-  افسانه پنداشتن قرآن،ناشی از ناپاکی دل است. کَلاّ بَلْ رانَ عَلی قُلُوبِهِمْ

21-  گناه، روح انسان را دگرگون و از درک حق باز می دارد بَلْ رانَ عَلی قُلُوبِهِمْ ما کانُوا یَکْسِبُونَ

22- فطرت انسان سالم است، آنچه آن را می پوشاند، گناه است. رانَ عَلی قُلُوبِهِمْ

23- در فرهنگ قرآن، قلب و روح مرکز درک حقایق است. رانَ عَلی قُلُوبِهِمْ

24-اصرار و تداوم بر گناه، سبب زنگار قلب است. ما کانُوا یَکْسِبُونَ

25-  عمل، سرمایه انسان است که با آن، خوبی ها یا بدی ها را کسب می کند. کانُوا یَکْسِبُونَ

26- زنگار گناه که در دنیا مانع درک حقیقت است، در آخرت نیز مانع دریافت الطاف الهی می شود. إِنَّهُمْ عَنْ رَبِّهِمْ یَوْمَئِذٍ لَمَحْجُوبُونَ

27- مأموران دوزخ، دوزخیان را سرزنش می کنند. «ثُمَّ یُقالُ هذَا الَّذِی کُنْتُمْ بِهِ تُکَذِّبُونَ»

28-  وعده های الهی در مورد پاداش خوبان قطعی است. «إِنَّ الْأَبْرارَ لَفِی نَعِیمٍ» (کلمه انّ و حرف لام و جمله اسمیه، بیانگر قطعی بودن وعده است.)

29- دریافت نعمت در حضور دیگران،لذّت را چند برابر می کند. یَشْهَدُهُ الْمُقَرَّبُونَ

30-  جایگاه بلند و اشراف بر منظره های زیبا، از نعمت های بهشتیان است عَلَی الْأَرائِکِ یَنْظُرُونَ

31- حالات روحی و روانی انسان، بر جسم او تأثیرگذار است. «تَعْرِفُ فِی وُجُوهِهِمْ» (درخشندگی صورت بهشتیان برای انسان مشهود است.)

32- بکر و دست نخورده بودن نعمت های بهشتی، یک ارزش است. مَخْتُومٍ

33 - لذّت های بهشتی، عوارض ندارد. خِتامُهُ مِسْکٌ

34- در فرهنگ اسلام، دنیا، میدان مسابقه و رقابت است، البتّه رقابت برای به دست آوردن نعمت های اخروی. وَ فِی ذلِکَ فَلْیَتَنافَسِ الْمُتَنافِسُونَ

35- بهشتیان، درجات و مراتبی دارند. «الابرار- المقربون»

36- مؤمنان باید آماده برخوردهای ناروای گنهکاران و مجرمان باشند. إِنَّ الَّذِینَ أَجْرَمُوا

37- خنده، غمزه، نیش و نوش های دیگران شما را دلسرد نکند، زیرا خود آنان مجرم هستند. إِنَّ الَّذِینَ أَجْرَمُوا

38-  تمسخر و تحقیر، روش دیرینه مجرمان است. کانُوا ... یَضْحَکُونَ

39-  مجرم به گناه خود قانع نیست، پاکان را تحقیر می کند و به آنان ضربه روحی می زند. یَضْحَکُونَ ، یَتَغامَزُونَ

40- ساختن طنز و فکاهی برای تمسخر مؤمنان از شیوه های مجرمان است. انْقَلَبُوا فَکِهِینَ

41-  اصرار بر گناه،دید و قضاوت انسان را عوض می کند.(جالب است که مجرمان،مؤمنان را گمراه می پندارند.) قالُوا إِنَّ هؤُلاءِ لَضالُّونَ

42-  گنه پیشگان، لایق قضاوت و اظهار نظر درباره مؤمنان نیستند. قالُوا إِنَّ هؤُلاءِ لَضالُّونَ وَ ما أُرْسِلُوا عَلَیْهِمْ حافِظِینَ

43- مؤمنان، نباید انتظار تأیید مخالفان را داشته باشند. وَ ما أُرْسِلُوا عَلَیْهِمْ حافِظِینَ

44- گویا مجرمان، خود را قیّم مؤمنان می دادند که خداوند آن را نفی می کند. وَ ما أُرْسِلُوا عَلَیْهِمْ حافِظِینَ

45-  مؤمنان در قیامت، عامل رنج روحی مجرمان هستند، زیرا در آنجا مؤمنان نیز به آنان خواهند خندید. فَالْیَوْمَ الَّذِینَ آمَنُوا مِنَ الْکُفّارِ یَضْحَکُونَ

46- کیفر در قیامت، با گناه در دنیا تناسب دارد. (کیفر خنده های تمسخرآمیز در دنیا، مورد خنده قرار گرفتن در آخرت است.) اَلَّذِینَ أَجْرَمُوا کانُوا...یَضْحَکُونَ - اَلَّذِینَ آمَنُوا... یَضْحَکُونَ

47- کیفرهای قیامت، بازتاب اعمال خود انسان است. «هَلْ ثُوِّبَ الْکُفّارُ ما کانُوا یَفْعَلُونَ»

تفسیر سوره عبس

نام سوره از اولین آیه گرفته شده و به معنای چهره درهم کشیدن است. خداوند کسى را در آنها مورد عتاب قرار داده به خاطر ایـنـکـه فـرد یا افراد غنى و ثروتمندى را بر نابیناى حقطلبى مقدم داشته است. گرچه شأن نزول آیات اولیه این سوره، برخورد نامناسبی است که با یک فرد نابینا صورت گرفته، امّا محور مطالب آن،همانند دیگر سوره های مکّی،معاد و حوادث تکان دهنده قیامت و سرنوشتِ مؤمنان و کافران در آن روز است.

بیان گوشه ای از نعمت های خداوند به انسان و کفران و ناسپاسی او در برابر این نعمت ها، بخشی دیگر از آیات این سوره را تشکیل می دهد.

1- نقص عضو نشانه نقص شخصیّت نیست.(احترام نابینایان و معلولین و افراد ناقص الخلقه لازم است.) عَبَسَ وَ تَوَلّی أَنْ جاءَهُ الْأَعْمی

2- ارزش اخلاق به خاطر کمال ذاتی آن است،نه خوشایند دیگران. (نابینا که عبوس کننده را نمی بیند تا شاد یا ناراحت شود.) عَبَسَ وَ تَوَلّی أَنْ جاءَهُ الْأَعْمی

3- اسلام با روحیه استکبار و تحقیر دیگران مخالف است. ما یُدْرِیکَ لَعَلَّهُ یَزَّکّی

4- به ظاهر افراد نمی توان قضاوت کرد. گاهی نابینا، از بینا طالبتر ست اَلْأَعْمی ... لَعَلَّهُ یَزَّکّی

5-میزان پذیرش افراد جامعه متفاوت است.در برابر ارشاد و دعوت پیامبر، گروهی تزکیه می شوند و گروهی در حدّ تذکّر سود می برند. یَزَّکّی أَوْ یَذَّکَّرُ

6- تذکّر دادن، بی نتیجه نیست و اثر خود را می گذارد. یَذَّکَّرُ فَتَنْفَعَهُ الذِّکْری

7- اصل، ایمان انسان هاست نه ثروت و سرمایه آنها. أَمّا مَنِ اسْتَغْنی أَمّا مَنْ ... یَخْشی

8-پیامبر مسئول ارشاد مردم است نه اجبار آنان. وَ ما عَلَیْکَ أَلاّ یَزَّکّی

9- احساس بی نیازی محکوم است.جمله «أَمّا مَنِ اسْتَغْنی» در مقام انتقاد است.

10- احساس بی نیازی و خود را کامل و بی نیاز دانستن، سبب محروم شدن از تزکیه است.  

11- طبقه محروم با سرعت به سراغ اسلام می آیند. جاءَکَ یَسْعی

12-  خشیت درونی با تلاش و حرکت بیرونی باید توأم باشد. یَسْعی وَ هُوَ یَخْشی

13- راه خودسازی، درک محضر پیامبر و یا استاد ربّانی است. جاءَکَ یَسْعی

14- در شیوه تبلیغ برخورد دوگانه با فقیر و غنی جایز نیست فَأَنْتَ لَهُ تَصَدّی- فَأَنْتَ عَنْهُ تَلَهّی

15- آیات قرآن مایه تذکّر و عامل بیداری فطرت بشری است. إِنَّها تَذْکِرَهٌ

16- مقام و مرتبه قرآن برتر از دسترسی نااهلان و تحریف و تغییر آنان است مَرْفُوعَهٍ مُطَهَّرَهٍ

17- قرآن را باید در جایگاه بلند قرار داد. مَرْفُوعَهٍ

18- قرآن باید از هر آلودگی حفظ شود. مُطَهَّرَهٍ

19-در دعوت قرآن، اکراه و اجباری نیست و هرکس بخواهد با اختیار خودش آنرا می پذیرد.

20- آنچه را خداوند تکریم کرده ما نیز باید تکریم کنیم. صُحُفٍ مُکَرَّمَهٍ

21- قرآن را، فرشتگان کرام به پیامبر می رسانند. صُحُفٍ مُکَرَّمَهٍ ... کِرامٍ  هم سرچشمه قرآن خداوند کریم است و هم خود قرآن و هم آورندگان آن و هم بر کسی که نازل شده است.

22- انسانِ کافر و ناسپاس مورد لعن خداست. قُتِلَ الْإِنْسانُ ما أَکْفَرَهُ

23- در شیوه تبلیغ گاهی باید برای گروهی تند سخن گفت. قُتِلَ الْإِنْسانُ

24- به آفرینش خود از نطفه ناچیز بنگرید تا از کفر و غرور دست بردارید. مِنْ نُطْفَهٍ خَلَقَهُ

25- آفرینش انسان تصادفی نیست، بلکه از روی حساب و کتاب و تقدیر و اندازه گیری است.  آفریدن، دلیل قدرت و اندازه گیری، دلیل حکمت است. خَلَقَهُ فَقَدَّرَهُ

چرا این انسان به اصل خلقت خود نمى اندیشد؟! و ناچیز بودن مبدا اصلى خود را فراموش مـى کند، وانگهى چرا قدرت خداوند در آفرینش این موجود بدیع از آن نطفه ناچیز را نمى نگرد؟ که دقت در همین آفرینش انسان از نطفه و اندازه گیرى تمام ابعاد وجودى او، اعضاء پـیـکـرش ، اسـتـعـدادهـایـش و نـیـازهـایـش خـود بـهـتـریـن دلیل براى خداشناسى و معرفة الله است .

26- با آسان بودن راه شناخت حق و پیمودن آن،چرا گروهی بی راهه می روند؟ قُتِلَ الْإِنْسانُ ما أَکْفَرَهُ ... ثُمَّ السَّبِیلَ یَسَّرَهُ

27- خداوند با آسان کردن راه تکامل،اتمام حجت کرده است. ثُمَّ السَّبِیلَ یَسَّرَهُ

28 -انسان دارای استعدادهای زیادی است که با پیمودن راه حق به تکامل می رسد سَّبِیلَ یَسَّرَهُ راه تـکـامـل پـرورش جـنـیـن در شـکـم مـادر، و سـپـس راه انتقال او را به این دنیا سهل و آسان نمود.

از عـجائب تولد انسان این است که قبل از لحظات تولد آن چنان در شکم مادر قرار دارد که سـر او بـه طرف بالا و صورتش به پشت مادر و پاى او در قسمت پایین رحم است ، ولى هـنـگـامـى کـه فـرمان تولد صادر مى شود ناگهان واژگونه مى گردد سر او به طرف پـایـیـن مـى آیـد، و هـمـیـن مـوضـوع امـر تـولد را بـراى او و مـادرش سـهـل و آسـان مـى کـنـد، البـته گاهى بچه هایى هستند که از طرف پا متولد مى شوند و مشکلات زیادى براى مادر ایجاد مى کنند.

بعد از تولد نیز در مسیر نمو و رشد جسمى در دوران کودکى ، و سپس نمو و رشد غرائز، و بـعـد از آن رشـد در مـسـیـر هـدایـت مـعـنـوى و ایـمـان ، هـمـه را از طـریـق عقل و دعوت انبیاء براى او سهل و آسان ساخته است .

29- انسان که مرگ و قبر را می بیند،چرا سرسختی می کند؟ قُتِلَ الْإِنْسانُ ما أَکْفَرَهُ ... ثُمَّ أَماتَهُ فَأَقْبَرَهُ

30- تمام کارها در حقیقت منسوب به اوست. «أَماتَهُ فَأَقْبَرَهُ

31- معاد، جسمانی است. فَأَقْبَرَهُ ... أَنْشَرَهُ یعنی همان را که در قبر برد، بیرون آورد.

یکى از احترامات خداوند نسبت به نوع بشر همین برنامه دفن اجساد آنها است ، چرا که اگر راهى براى دفن وجود نداشت ، و یا دستورى در این زمینه صادر نشده بود، و جسد آدمى روى زمین مى ماند و متعفن مى گشت و سپس طعمه حیوانات درنده و پرندگان مى شـد، ذلت و خـوارى عـجـیـبـى بـود، بـنـابـرایـن الطـاف الهـى نـه تـنـهـا شـامـل حـال انـسـان در حـیـات دنـیـا اسـت کـه بـعـد از مـرگ نـیـز مشمول الطاف او است .

از ایـن گـذشـتـه دسـتـور بـه دفـن کـردن بـدن مـردگـان (بـعـد از غـسل و کفن و نماز) دستورى است الهام بخش که مرده انسانها باید از هر نظر پاک و محترم باشد تا چه رسد به زنده آنها!

ایـن نـکـته نیز قابل توجه است که مساءله مرگ در این آیه نیز در عداد نعمتهاى الهى ذکر شـده ، و اگـر دقـت شـود مـطـلب هـمـیـن گـونـه است ، چرا که اولا مرگ مقدمه اى است براى آسـودگـى از رنـجهاى این جهان ، و انتقال به سراى دیگر که عالمى است بسیار گسترده تـر، و ثـانـیا مرگ نسلهاى موجود سبب مى شود که جا براى نسلهاى آینده گشوده شود، و نـوع انسان طى نسلها تداوم و تکامل یابد، و در غیر این صورت چنان عرصه بر انسانها تنگ مى شد که زندگى کردن در روى زمین غیر ممکن بود.

32- با اینکه راه باز و حرکت آسان است، امّا گروهی وامانده اند. لَمّا یَقْضِ ما أَمَرَهُ

33- توحید و نبوت و معاد در کنار یکدیگر مطرحند. خَلَقَهُ - اَلسَّبِیلَ یَسَّرَهُ - أَنْشَرَهُ

34- زمان وقوع قیامت تنها در اختیار خداست. إِذا شاءَ أَنْشَرَهُ

35- انسان از ابتدا تا انتها تحت تدبیر و در دست اوست. «خَلَقَهُ - أَماتَهُ - أَنْشَرَهُ»

در میان انواع برخوردهایی که با مردگان می شود،دفن آنها در گور،شیوه ای است که خداوند به انسان آموخته است.در آیه 31 سوره مائده می خوانیم: «فَبَعَثَ اللّهُ غُراباً یَبْحَثُ فِی الْأَرْضِ لِیُرِیَهُ کَیْفَ یُوارِی سَوْأَهَ أَخِیهِ» آنگاه که قابیل در فکر چاره جویی و پنهان کردن جسد بی جان برادرش هابیل بود،خداوند با فرستادن کلاغی،دفن در خاک را به او آموخت.

36- انسان، مأمور به تفکر در غذا، به عنوان یکی از نعمت های خداست، خوردن بی فکر کار حیوان است. فَلْیَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلی طَعامِهِ

37- اگر ملاکهای معنوی نباشد، انسان و حیوان در کامیابی از غذا و طبیعت، در یک ردیفند. مَتاعاً لَکُمْ وَ لِأَنْعامِکُمْ

38- دقّت در پیدایش نعمت ها، وسیله ای برای کفر زدائی است. قُتِلَ الْإِنْسانُ ما أَکْفَرَهُ ...

39- هستی، مدرسه خداشناسی است، چه سیر تکاملی درون انسان و چه بیرون انسان. مِنْ نُطْفَهٍ خَلَقَهُ فَقَدَّرَهُ - أَماتَهُ - أَنْشَرَهُ صَبَبْنَا الْماءَ صَبًّا ثُمَّ شَقَقْنَا الْأَرْضَ شَقًّا ...

40-ریزش باران و رویش انواع گیاهان و درختان، هدفمند است و فراهم شدن غذا برای انسان و حیوانات، یکی از حکمت های آن است. أَنّا صَبَبْنَا الْماءَ ...شَقَقْنَا الْأَرْضَ ... فَأَنْبَتْنا فِیها حَبًّا ... مَتاعاً لَکُمْ وَ لِأَنْعامِکُمْ

41- انگور، زیتون و خرما، از میوه های مورد سفارش قرآن است. عِنَباً ... زَیْتُوناً وَ نَخْلاً

42- قیامت، روز فرار است. فرار برادر از برادر، فرزند از پدر و مادر، مرد از همسر، پدر از پسر. فَإِذا جاءَتِ الصَّاخَّهُ یَوْمَ یَفِرُّ ...

43- روابط خویشاوندی، در قیامت گسسته می شود. یَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِیهِ وَ ...

44- در قیامت، هرکس به فکر نجات خویش است. لِکُلِّ امْرِئٍ ... شَأْنٌ یُغْنِیهِ

45- در قیامت، فرصت برای پرداختن به کار دیگران نیست لِکُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ یَوْمَئِذٍ شَأْنٌ یُغْنِیهِ

46- معاد جسمانی است. وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ ...

47- چهره باز و خندان یک ارزش است. مُسْفِرَهٌ ، ضاحِکَهٌ

48- خنده های قیامت،بر اساس بشارت به آینده ای روشن است. «ضاحِکَهٌ مُسْتَبْشِرَهٌ

49- آلودگی به گناه در دنیا، سبب آلودگی چهره در قیامت می شود. تَرْهَقُها قَتَرَهٌ أُولئِکَ هُمُ الْکَفَرَهُ الْفَجَرَهُ

50-کفر، سبب ارتکاب گناه و فسق و فجور است. الْکَفَرَهُ الْفَجَرَهُ

51- صورتِ اهل ایمان و تقوا، شاد و خندان است. (به قرینه اینکه صورتِ اهل کفر و فجور، دود آلود است) وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ مُسْفِرَهٌ ... وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ عَلَیْها غَبَرَهٌ

52- از بهترین شیوه های تبلیغ، مقایسه است. وُجُوهٌ ... وُجُوهٌ

53- گناه، باعث می شود که چهره پاک الهی انسان، با نقابی زشت و سیاه پوشیده شود. عَلَیْها غَبَرَهٌ تَرْهَقُها قَتَرَهٌ

این آیات، مردم را در قیامت به دو دسته تقسیم می کند : اهل سعادت و اهل شقاوت، که هر دو گروه با سیما و چهره شان شناخته می شوند. چون صورت انسان، آئینه سیرت اوست و شادی و غم درونی او در چهره اش ظاهر می گردد.

این سوره با چهره درهم کشیدن در دنیا آغاز و با چهره دود آلوده شدن در قیامت پایان می یابد.

تفسیر سوره نباء

نام سوره برگرفته از آیه دوم است که از قیامت، به «نبأعظیم» یعنی خبر بزرگ یاد می کند. آیات این سوره با استدلال به نظام حکیمانه حاکم بر طبیعت،برپایی قیامت برای اجرای نظام پاداش و کیفر را لازمه حکمت الهی شمرده و هستی انسان بدون آن را عبث و بیهوده می داند. ادامه سوره گوشه ای از عذاب سخت طغیان گران و نعمت های بهشتیان را بیان می دارد و با هشدار شدید به کافران پایان می پذیرد.

به عنوان یک استفهام آمیخته با تعجب مى فرماید: (آنها از چه چیز از یکدیگر سؤ ال مى کنند؟) گاهی سؤال، برای ایجاد تشکیک و تردید در ذهن دیگران است، آنهم در امور قطعی و حتمی مانند وقوع قیامت که قرآن در این آیات،آن را مورد مذمّت قرار می دهد.

منظور از این خبر بزرگ نبا عظیم چیست؟ مفسران پاسخهاى متعددى گفته اند: گـروهـى آن را اشـاره بـه روز رسـتـاخـیـز، و بـعـضـى اشـاره بـه نزول قرآن مجید، و بعضى به همه اصول دین از توحید گرفته تا معاد، و در روایاتى نیز تفسیر به مساءله ولایت و امامت شده است که در نکته هاى آینده به آن اشاره خواهد شد. در روایـات زیـادى کـه از طـرق اهـل بـیـت (عـلیـهـم السـلام) و بـعـضـى از طـرق اهـل سـنـت نـقـل شده ، (نبا عظیم) (خبر بزرگ) به مساءله ولایت و امامت امیرمؤ منان على (علیه السلام) که مورد اختلاف و گفتگو از سوى جمعى بود، یا به مساءله (ولایت به طور اعم) تفسیر شده است . ایـن روایـات گـاه از خـود عـلى (عـلیـه السـلام)، و گـاه از امـامـان دیگر (علیهم السلام) نقل شده است.

1-  شروع سخن با طرح سؤال، در تأثیر کلام مؤثّر است. عَمَّ یَتَساءَلُونَ

2-  تشکیک در قیامت، کار کافران است. یَتَساءَلُونَ عَنِ النَّبَإِ الْعَظِیمِ

3-  اگر سوال طبیعی بود باید جواب داد: یسئلونک... قل. ولی اگر شیطنت بود. برخورد لازم است. کَلاّ سَیَعْلَمُونَ

4-  در برابر طعنه و کنایه به مقدّسات و باورهای قطعی، با قاطعیّت باید سخن گفت. کَلاّ

5-در برابر تردید، باید حرف حق را تکرار کرد. کَلاّ سَیَعْلَمُونَ ... کَلاّ سَیَعْلَمُونَ

6- قیامت دورنیست. «َیَعْلَمُونَ»(حرف سین رمز نزدیک بودن است)

7- قیامت، روز کشف حقائق است. «سَیَعْلَمُونَ»

8- مشت نمونه خروار است. مطالعه در هستی، بهترین راه خداشناسی و معادشناسی است.  أَ لَمْ نَجْعَلِ الْأَرْضَ مِهاداً ...

9- انسان در دادگاه عقل و وجدان خدا پرست است و می توان از وجدان او درباره قدرت الهی سوال کرد. أَ لَمْ نَجْعَلِ

10-  از قدرت خداوند به آفرینش زمین و آسمان و دیگر پدیده های طبیعی، به قدرت او برای برپایی قیامت، استدلال کنید. اَلْأَرْضَ ... اَلْجِبالَ ... اَللَّیْلَ ... اَلنَّهارَ ...

11-  پس از طرد افکار باطل، بر عقاید حقتان استدلال کنید. کَلاّ سَیَعْلَمُونَ ... أَ لَمْ نَجْعَلِ

در مورد معاد جسمانى بعضى در آن اظهار تردید و شک مى کردند که لحن آیات قرآن آن را منعکس کرده است (نمل 66)

و بعضى شدیدا منکر بوده و حتى پیامبر (صلى الله علیه و آله و سـلم) را به خاطر ادعاى معاد جسمانى (نعوذ بالله) دیوانه، یا مفترى بر خدا، مى دانـسـتـنـد (سـبـا 7 و 8) و بـه ایـن تـرتـیـب اخـتـلاف آنـهـا در مـسـاءله مـعـاد قابل انکار نیست .سـپـس مـى افزاید: (اینچنین نیست که آنها درباره قیامت مى گویند و فکر مى کنند، و به زودى مى فهمند)

12- اگر روحیه لجاجت نباشد، انسان از همین زمین و زمان و خواب و خوراک می تواند درس بگیرد. اَلْأَرْضَ ... اَللَّیْلَ ... اَلنَّهارَ ...

13- قدرت و حکمت الهی در آفرینش ما و هستی،دلیل آن است که ما را با مرگ رها نخواهد کرد. خَلَقْناکُمْ أَزْواجاً ... نَوْمَکُمْ سُباتاً ... اَلنَّهارَ مَعاشاً

14- خداوند اداره هستی را بر اساس یک نظام مشخص (نظام سببیّت و علّت و معلول) قرار داده است. (نور و حرارت خورشید همراه با ابر و باران، عامل تولید دانه و گیاه می شود.) سِراجاً وَهّاجاً ... ماءً ثَجّاجاً لِنُخْرِجَ بِهِ حَبًّا وَ نَباتاً

15- قرآن، شعر نیست، امّا از آهنگ و موسیقی خاصّی برخوردار است. وَهّاجاً ، ثَجّاجاً ، نَباتاً

16- اسباب و وسایل طبیعی، نباید ما را از خداوند غافل کند. لِنُخْرِجَ بِهِ ...

17- خداوندی که زمین مرده را با نزول باران به صورت بوستانی پر درخت در می آورد، از زنده کردن مردگان عاجز نیست. لِنُخْرِجَ بِهِ ... جَنّاتٍ أَلْفافاً

18- دنیا، مقدّمه قیامت و این همه نعمت عبث و بیهوده نیست إِنَّ یَوْمَ الْفَصْلِ کانَ مِیقاتاً

19- زمان قیامت از قبل نزد خداوند معلوم است. کانَ مِیقاتاً

20- قیامت نیز نظامی دارد یَوْمَ یُنْفَخُ فِی الصُّورِ

21- در قیامت، نظام آسمان و زمین دگرگون می شود. فُتِحَتِ السَّماءُ ... سُیِّرَتِ الْجِبالُ

این همه تکیه بر معاد براى چیست؟

از مهم ترین مسائلى که روى آن تـکـیـه شـده مـسـاءله (مـعـاد) و شـرح احوال انسان در روز رستاخیز است .ایـن بـه خـاطـر آن اسـت کـه بـراى اصـلاح انـسان نخستین گام این است که بداند حساب و کتابى در کار است .دادگاهى وجود دارد که چیزى بر دادرسان آن مخفى نمى ماند. محکمه اى که نه ظلم و جور در آن راه دارد و نه خطا و اشتباه .نـه تـوصـیـه و رشـوه در آن کـارسـاز است، و نه امکان دروغ و انکار و بالاخره هیچ راهى براى فرار از چنگال مجازات در آنجا نیست ، تنها راه ترک گناه در اینجاست .ایـمـان بـه وجـود چـنـین محکمه و دادگاهى انسان را تکان مى دهد، و ارواح خفته را بیدار مى کـنـد، روح تـقـوى و تـعهد و احساس ‍ مسؤ ولیت را زنده مى کند، و او را به وظیفه شناسى دعوت مى نماید.

22-انسان با مرگ، رها و فراموش نمی شود. یَوْمَ الْفَصْلِ کانَ مِیقاتاً

23- به پیوندها و روابط دنیوی دلخوش نباشید، روزی همه چیز گسسته میشود یَوْمَ الْفَصْلِ

24- ارتباط زمین و آسمان و اهل آنها،در قیامت توسعه می یابد. «فُتِحَتِ السَّماءُ»

25- دوزخ، از هم اکنون در کمین خلافکاران است. إِنَّ جَهَنَّمَ کانَتْ مِرْصاداً

26- گرفتار شدن و به دام افتادن مجرمان، امری قطعی است. مِرْصاداً لِلطّاغِینَ

27- طغیان گری، نشانه دوزخیان است. لِلطّاغِینَ

28- کیفرهای الهی عادلانه است. جَزاءً وِفاقاً

29-حتی احتمال حساب و کتاب در قیامت، برای کنترل انسان کافی است. لا یَرْجُونَ حِساباً

30- بی اعتقادی به قیامت، رمز طغیان است. لِلطّاغِینَ ... لا یَرْجُونَ حِساباً

31- انکار قیامت، زمینه انکار همه چیز است. لا یَرْجُونَ حِساباً وَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا کِذّاباً

32- ریز و درشت کارها حساب و کتاب دارد و خداوند احاطه علمی به همه چیز دارد و این احاطه، ثابت و باقی است. (کِتاباً رمز ثبوت و بقا است) «کُلَّ شَیْءٍ أَحْصَیْناهُ کِتاباً»

33-  بیم و امید باید در کنار هم باشد. در این سوره پاداش متقین در برابر کیفر طاغین قرار گرفته است. إِنَّ جَهَنَّمَ کانَتْ مِرْصاداً لِلطّاغِینَ ... إِنَّ لِلْمُتَّقِینَ مَفازاً

بخشى از پاداش عظیم پرهیزگاران

در آیـات پـیـشین سخن از سرنوشت طغیانگران و قسمتى از کیفرهاى دردناک آنها و علت این بـدبـخـتـى بـود، در آیـات مـورد بـحـث بـه شـرح نـقـطـه مـقـابـل آنـهـا پـرداخـته از مؤ منان راستین، و پرهیزگاران، و قسمتى از مواهب آنها در قیامت سـخـن مـى گـوید تا در یک مقایسه رویارو میان این دو، حقایق روشن تر گردد، همانگونه کـه سـیـره قـرآن مـجـیـد در سـوره هـاى دیـگـر مـى بـاشـد کـه اضـداد را در مقابل هم قرار داده، و وضع آنها را در این مقابله تبیین مى کند.

34- کامیابی و رستگاری در سایه نعمت های مادی و معنوی است. «إِنَّ لِلْمُتَّقِینَ مَفازاً» (کلمه «حَدائِقَ» رمز نعمت های مادی و کلمه «لا یَسْمَعُونَ» رمزنعمت های معنوی است.)

35- نعمت های بهشتی، انسان را گرفتار غرور و غفلت و یاوه گوئی و بدمستی نمی کند لا یَسْمَعُونَ

36- جلساتی که در آن لغو و دروغ نباشد، جلسات بهشتی ست لا یَسْمَعُونَ فِیها لَغْواً وَ لا کِذّاباً 37-نه تنها کیفرها عادلانه ست جَزاءً وِفاقاً بلکه پاداشها نیز حساب و کتاب دارد عَطاءًحِساباً 38- در جامعه بهشتی، افراد یکدیگر را تکذیب نمی کنند و اعتماد و اطمینان میان آنها حاکم است. وَ لا کِذّاباً

39- پاداش های الهی، عطا و تفضّل است نه اینکه ماطلبی داشته باشیم جَزاءًمِنْ رَبِّکَ عَطاءً 40-لازمه ربوبیّت،نظام کیفر و پاداش است. جَزاءً مِنْ رَبِّکَ

41- پاداش الهی به متقین حساب دارد.هر که تقوای بیشتری دارد پاداش بیشتری خواهد داشت. «عَطاءً حِساباً»

42- تدبیر اداره امور همه هستی برای خدا یکسان است. آسمان و زمین و آنچه میان آنهاست، برای او تفاوتی ندارد. رَبِّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَیْنَهُمَا

43- پیامبر اکرم مقام بس والائی دارد. گویا او در یک کفّه و تمام هستی در کفّه دیگر است. رَبِّکَ ... رَبِّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ .  ربوبیّت الهی بر اساس رحمت است. رب – الرحمن .     44- حق گفتگوی خودسرانه و معترضانه در قیامت نیست. «لا یَمْلِکُونَ مِنْهُ خِطاباً»       45- نه فقط انسان و جنّ،بلکه فرشتگان نیز در صحنه قیامت حاضر می شوند. یَوْمَ یَقُومُ الرُّوحُ وَ الْمَلائِکَهُ

46- رعایت نظم و آمادگی برای انجام دستورات،از ویژگی های فرشتگان الهی است. صَفًّا    47- در قیامت شفاعت منوط به اذن خداست لایَتَکَلَّمُونَ إِلاّ مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ وَ قالَ صَواباً 48- انسان در انتخاب راه آزاد است. فَمَنْ شاءَ

49-قیامت، روزی که هم وقوع آن حق است و هم بر اساس حق عمل میشود الْیَوْمُ الْحَقُّ 50- چون قیامت حق است، پس راهی را انتخاب کنیم که به سوی او باشد. إِلی رَبِّهِ مَآباً

51- برای افراد غافل، هشدار و انذار مهمتر از بشارت است. إِنّا أَنْذَرْناکُمْ

52- دلیل غفلت آن است که مردم، قیامت را دور می پندارند. عَذاباً قَرِیباً

53- پشیمانی، دلیل بر اختیار انسان است. یا لَیْتَنِی کُنْتُ تُراباً

54- در قیامت، انسان ناظر بر عملکرد خویش است. یَنْظُرُ الْمَرْءُ ما قَدَّمَتْ یَداهُ

55-سرنوشت اخروی هر کس به دست خود اوست.

56- خاک یک دانه می گیرد، یک خوشه می دهد، ولی کفّار صدها دلیل و برهان می شنوند ولی یکی را نمی پذیرند. پس خاک بر کافر برتری دارد. «کُنْتُ تُراباً»

بـسـیـارى از افـراد عـقیده به جبر یا سرنوشت جبرى یا قضا و قدر به معنى جبرى آن را که همه ریشه هاى مشترکى دارند به خاطر فرار از زیر بار مسئولیتها پـذیـرفـتـه انـد یـا ایـن عـقـیـده را پـوشـشى براى شکستها و ناکامیهاى خود که بر اثر کوتاهى و سهل انگارى حاصل شده قرار داده اند.       و یـا پـوشـشـى بـراى هـوسـهـاى سـرکـش خـویـش کـه (مـى خـوردن مـا را حـق ز ازل مـى دانـسـتـه و مـا بـراى ایـن مـى مـى خـوریـم کـه عـلم خـداونـد جهل نشود!) گـاه اسـتـعـمـارگـران براى درهم کوبیدن مقاومت مردم، و خاموش کردن آتش قهر ملتها با تـوسـل بـه ایـن عـقـیـده خـود را بـر هـمـه تـحـمـیـل مـى کـردنـد کـه سـرنـوشـت شـمـا از اول همین بوده و غیر تسلیم و رضا کوچارهاى؟! بـا قبول این مکتب اعمال همه جنایتکاران موجه مى شود، و گناه همه گنهکاران توجیه منطقى مى یابد، و فرقى میان مطیع و مجرم باقى نخواهد ماند.

قسمت اول
http://m5736z.blog.ir/post/Tafsir30.1

به نام خدا
مطالب جمع آوری شده در زمینه های مفاهیم قرآنی و تاریخی

از سال 1354   و    بارگزاری آن  در سال  1380 در   سایت

تاریخی فرهنگی قرآنی

و از سال 1393 به تدریج بعضی از مقالات تبدیل به کتاب شده

 و  به حول قوه الهی در  مهر سال 1399 به 40 جلد کتاب رسیده است.

نام  : محمود زارع پور متولد تهران محله قلهک شمیران 1336

کارشناسی علوم قرآن و دینی ، دبیر    و 25 سال   مدیریت    مدرسه

نظرات  (۲)

با اجازتون قسمتی از مطالب را کپیئ کردم
با سلام و تشکر مطالبتون رو کپی میکنم

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">