تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

موضوعات قرآنی ؛ دینی و آموزشی : مطالب طبقه بندی شده جهت تحقیق ؛ جزوه ؛ کتاب و .....

تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

موضوعات قرآنی ؛ دینی و آموزشی : مطالب طبقه بندی شده جهت تحقیق ؛ جزوه ؛ کتاب و .....

مشخصات بلاگ
تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

آشنائی با تاریخ اسلام :
عبرت آموزی (و لقد اهلکنا القرون من قبلکم .... گذشته چراغ راه آینده است)
آشنایی با علوم و موضوعات قرآنی ( هدی و رحمه للمتقین)

آخرین نظرات
  • ۴ خرداد ۰۱، ۱۷:۲۱ - خرید پیج اینستاگرام ارزان
    Great post.

 

اسلام ایرانیان،پیامبر و ایرانیان آ یات قرآن ،

 

                                                                                                                       چرا  مکتب تشیع؟                          30

 

ثروت خدیجه  علیهاسلام برای فقر و تنگدستی و شمشیر علی  علیه السلام برای دفاع                 

بسم الله الرحمن الرحیم

فهرست مطالب

بخش 1 :  آغاز اسلام ایرانیان زمان حیات پیامبر    تعبیرات پیامبرصلی الله علیه و آله

 در مورد ایرانیان    افتخاری ارزشمند، دو آیه قرآن در مختص ایرانیان

بخش 2 : اتفاقاتی که طی 10 قرن اولیه اسلام در ایران به وقوع پیوست                                فراگیری تشیع در ایران  : سلمان منّا . شهادت سیدالشهداء(اسلام حسینی و یزیدی)   شاگردان امام ششم حضور حضرت امام رضا  حضرت معصومه   حضرت شاه چراغ  و عبدالعظیم

بخش 3اسلام باذان ایرانی و سایر ایرانیان مقیم یمن زمان حیات پیامبر

بخش 4 : برخورد و جنگ اعراب با دولت ایران      فاتحین در زمان خلفا و بنی امیه   ناراضی بودن مردم و نظرات متفکرین

بخش 5نفوذ آرام ادبیات اسلام و تدریجی در اشعار شاعران ایرانی

بخش 6انتقام ایران (ابومسلم خراسانی) از اعراب (بنی امیه و مروانیان)                 نسبت تشیع به ایرانیان         چرا موالى (ایرانیان) به مکتب تشیع روى آوردند؟         ثروت خدیجهعلیهاسلام برای فقر و تنگدستی و شمشیر علیعلیه السلام برای دفاع                  امامان معصومعلیهم السلام در حمله اعراب به ایران شرکت نداشته اند

بخش 7 : ﺗﻘﺮﻳﺒﺎ 2500 ﺳﺎﻝ ﻣﻲ ﮔﺬﺭﺩ، ﻧﺰﺩﻳﻚ 14 ﻗﺮﻥ ، ﺑﺎ ﺍﺳﻠﺎﻡ            

ضرورت نقد منصفانه دوران صفویه و عملکرد حاکمان صفوی

بخش 8 : هیچ ملتی به اندازه ایرانیان به اسلام خدمت نکرد    

خبر از انقلاب ملت ایران   انتقال دانش از جهان اسلام به غرب

بخش 9 : انتقال دانش از جهان اسلام به غرب   

اعترافات متفکران غربی           تاثیر و تاثر فلسفه اسلامی از مغرب زمین

مقدمه

متأسفانه مطالب دروغ و شاخداری درباره نحوه شیعه شدن ایرانیها مطرح است. دروغ درباره شکنجه وحشیانه مردم تبریز توسط حکومت صفویه که خنده آور است. آیا میشود کسی را بزور عاشق چیزی کرد؟!! استقرار و نفوذ یک مذهب در میان یک قوم، امری نه دفعی بلکه به صورت تدریجی است. به نظر میرسد از زمانی که اولین ایرانی به تشیع گرایش یافته تا زمانی که تشیع در ایران فراگیر شد و اکثریت ایرانیان را شیعیان تشکیل دادند، اتفاقاتی که طی10 قرن اولیه اسلام در ایران به وقوع پیوست باعث فراگیری تشیع در ایران شد، هرگز بحث زور و شکنجه و کشتار حقیقت ندارد و متأسفانه غربزده های خودباخته و دشمنان تشیع تاریخ را جعل کرده تا علت شیعه شدن مردم ایران مخفی بماند. مرتب میگویند که دین و مذهب ایرانیها به زور و شمشیر صفویه و با متوسل شدن به زور بوده و هیچ اختیاری در این مورد نبوده و میگویند شیعه صفوی. ایرانیان تا قرن دهم سنی بودند. شاه اسماعیل صفوی در تبریز تاج گذاری کرد، بسیاری از سنی‏ها را قتل عام نمود. 

اولاً: شاه اسماعیل یک جوان 14 ساله بود و نمی‏توان پذیرفت که وی بدون حمایت شیعیان به قدرت رسیده باشد. زیرا منطقی نیست که حامیان وی از سنی‏ها باشند و علیه مذهب خود، شاه اسماعیل را به نفع مذهب تشیع حمایت کنند. بنابراین، در ایران آن زمان شیعیان زیادی وجود داشتندکه صفویه به اتکای آنان توانستند قدرتی تشکیل دهند و در برابر عثمانی که یک امپراتوری پر قدرت مدعی سنی بود، بایستند.

ثانیاً: در تاریخ ثابت نشده که صفویه با زور شمشیر شیعه را در ایران به وجود آورده باشند. البته به صورت جزیی و موردی، اهل سنت مورد آزار صفویان واقع می‏شدند، چنانکه شیعیان مورد آزار عثمانی‏ها قرار می‏گرفتند. روشن است که عمل هر دو حکومت نادرست و غیراسلامی بوده است.         مؤلّف محمود زارع پور

بسم الله الرحمن الرحیم

اسلام آوردن ایرانیان زمان حیات پیامبرصلی الله علیه و آله

 قبل از اینکه شریعت مقدس اسلام توسط اعراب به این ایران بیاید، ایرانیان مقیم یمن و بحرین به آئین اسلام گرویدند، علاقه ایرانیان به دین مقدس اسلام از همان آغاز ظهور این دین مقدس شروع شد. در زمان حیات پیغمبر اکرمصلی الله علیه و آله، در اثر تبلیغات اسلامی عده زیادی از مردم بحرین که در آن روز محل سکونت ایرانیان مجوس و غیر مجوس بود به آیین مسلمانی در آمدند، و حتی حاکم آنجا که از طرف پادشاه ایران تعیین شده بود مسلمان شد.

الف، تعبیرات پیامبرصلی الله علیه و آله در مورد ایرانیان

1.  پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله  در حدیثی از تعبیر علم بهره می گیرد و می فرماید: اگر دانش در ثریا باشد مردانی از سرزمین فارس به آن دست پیدا خواهند کرد لو کان العلم بالثریا یا لتناوله رجال من فارس (کنزالعمال، ج12 ، ص91) 
2.
 در جای دیگر، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله از ایرانیان به شکل دیگری تجلیل کرده است و آنان را ملتی نیکوکار و خیر خواه معرفی می کند و می فرماید: خداوند در میان بندگانش دو گروه دارد که منشاء خیر و خوبی هستند: در میان عرب، خیر و خوبی در قریش است و در میان عجم نیکوکاری و خیرخواهی از آن ایرانیان است. لله من عباده خیرتان: فخیرته من العرب قریش ومن العجم فارس. نفس الرحمان فی فضایل سلمان، ص133

3. زمانی که ایرانیان، ندای عدالت خواهانه و عزت منشانه اسلام را با گوش جان شنیدند، از روی بصریت و آگاهی لبیک گفتند و از این ندای آسمانی، به عنوان آیین رسمی خود، استقبال کردند و با عشق و ایمان، به تقویت و ترویج آن پرداختند که یکی از پرشورترین و گسترده ترین میدان های خدمت ایرانیان به اسلام، صحنه علم و فرهنگ است.
شهید مطهری(ره) می گوید: هر چند اکثر آثار علمی که از خارج دنیای اسلام، نقل و ترجمه شد از غیر ایران بود، ولی اکثریت آثار اسلامی، چه در رشته علوم دینی و چه در رشته های دیگر به وسیله دانشمندان مسلمان ایرانی به وجود آمد. افتخار و امتیاز ایرانیان در این دوره اسلام در همین است.

سپس شهید مطهری سخن ادوارد براون را نقل می کند و می گوید: اگر از علومی که عموما به اسم عرب معروف است، اعم از تفسیر و حدیث و الهیات و فلسفه و طب و لغت و تراجم احوال و حتی صرف و نحو زبان عربی، آنچه را که ایرانیان در این مباحث نوشته اند، مجزا کنید بهترین قسمت آن علوم، از میان می رود. (مجموعه آثار، ج14 ، ص390)
4.
 مرحوم جلال آل احمد می گوید: اسلام پیش از آنکه به مقابله با ما (ایرانیان) بیاید، این ما بودیم که او را به ایران دعوت کردیم، بگذریم که رستم فرخ زاد بود که از رژیم ساسانی و سنت متحجر زردشتی، دفاعی مذبوح کرد، اما اهل مدائن و تیسفون، نان و خرما به دست، در کوچه ها به پیشواز اعراب ایستاده بودند... و سلمان فارسی سال ها پیش از آنکه یزدگرد به مرو بگریزد، از جی اصفهان گریخته بود و به دستگاه اسلام پناه برده بود. (اسلام و ایران، ص186)

5- روزی پیامبر اکرمصلی الله علیه و آله، قریش را مورد خطاب قرار داد و فرمود: ای گروه قریش! شما در آینده به ایران حمله می کنید و ایرانیان را با شمشیر می زنید تا به آیین اسلام در آیند، به خدا سوگند، روزی خواهد آمد که ایرانیان شما را برای هدایت به اسلام با شمشیر خواهند زد معاشر قریش! تضربون العجم علی الاسلام هذا، والله لیضربنکم علیه عودا. (نفس الرحمان فی فضایل سلمان، ص131 و ص129) 
6- همه ملت هایی که به اسلام گرویدند در رشد و توسعه این آیین آسمانی نقش داشته اند ولی سهم ایرانیان در خدمت به اسلام از سایر ملت ها بیشتر بوده است.

پیامبر اکرمصلی الله علیه و آله از آغاز ظهور اسلام به نقش موثر ایرانیان و سهم فراوان آنان در بهره مندی از اسلام و بهره دهی به دیگران، بشارت می دهد و می فرماید: در میان ملت های اسلامی، بهره مندی ایرانیان در اسلام، از سایر ملت های مسلمان بیشتر است اعظم الناس نصیبا فی الاسلام اهل فارس (کنزالعمال، ج12ص90، حدیث34126)                         .
7- در مورد دیگر، پیامبر اکرم
صلی الله علیه و آله می فرماید: سعادتمندترین ملت های غیر عرب، در رابطه با اسلام، ملت ایران است اسعه العجم بالاسلام اهل فارس (حدیث34125)
8- از سخنان پیامبر اکرم
صلی الله علیه و آله این مفهوم به دست می آید که ایرانیان مردمی خدا دوست و دینمدار هستند و هر گاه تعلیمات آیینی را هماهنگ با فطرت خود ببینند آن را با جان و دل می پذیرند و در ترویج و باروری آن از هیچ کوششی دریغ نمی ورزند.
9- نکته دیگری که از سخنان نورانی رسول خدا می توان استفاده کرد این است که ایرانیان مردمی تلاشگر و پوینده هستند، آنان قله های ایمان و علم را در پرتو سخت کوشی فزاینده فتح خواهند کرد .                                                      .
10- پیامبر اکرم
صلی الله علیه و آله در بیان خود، خبر از ظهور نخبگان و چهره های فرهیخته در آینده تاریخ می دهد و می فرماید: مردانی از فرزندان این ملت، علم و ایمان را به دست خواهند آورد، اگر چه به ظاهر دست نایافتنی باشد .... لتناوله رجال من ابناء فارس.

افتخاری ارزشمند، دو آیه قرآن در مورد ایرانیان

11- اولین آیه قال النبی صلی الله علیه و آله : لو کان الدین معلقا بالثریا لتناوله رجال من ابناء فارس. (مجمع البیان، ج3 ،ص321) اگر دین به ستاره ثریا آویخته باشد مردانی از فرزندان ایران، آن را به دست خواهند آورد - شان صدور این حدیث، هنگامی بود که آیه54 سوره مائده نازل شد  یٰا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا مَنْ یَرْتَدَّ مِنْکُمْ عَنْ دِینِهِ فَسَوْفَ یَأْتِی اللّٰهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْکٰافِرِینَ یُجٰاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللّٰهِ وَ لاٰ یَخٰافُونَ لَوْمَةَ لاٰئِمٍ ذٰلِکَ فَضْلُ اللّٰهِ یُؤْتِیهِ مَنْ یَشٰاءُ وَ اللّٰهُ وٰاسِعٌ عَلِیمٌ

 الا مؤمنان هرکس از دین خود                   کنون مرتد و رویگردان بشد

برانگیزد ایزد به زودى زود                          یکى پاک قومى به دور وجود

که ایزد بر آنها رفیقى نکوست                     که ایشان هم او را بدارند دوست

که در پیش مردان یزدان پرست                  فروتن بمانند وز عشق مست

ولى پیش کفار ناراست کار                          سرافراز هستند و با اقتدار

برانگیزد این قوم را بر جهاد                          بجنگند در راه حق، در بلاد

که در راه دین خداوند پاک                           ندارند از سرزنش هیچ باک

بلى این چنین است فضل خدا                    که بر هرکه خواهد نماید عطا

که الطاف یزدان بود بیکران                       بود آگه از حال اهل جهان

اى کسانى که ایمان آورده اید! هر کس از   شما، از آیین خود  بازگردد (به خدا زیانى نمى رساند) خداوند گروهى را مى آورد که آنها را دوست دارد و آنان (نیز) او را دوست دارند. در برابر مؤمنان متواضع، و در برابر کافران سرسخت و نیرومندند. در راه خدا جهاد مى کنند، و از سرزنش هیچ ملامتگرى هراسى ندارند. این، فضل خداست که آن را به هر کس بخواهد (و شایسته ببیند) مى دهد. و فضل و احسان خداوند، گسترده و (او به همه چیز) داناست. (مائده/54) استثناء ترجمه روان همراه نظم در این آیه آمده است.

الف، چون پیامبر اکرمصلی الله علیه و آله این آیه را برای حاضران قرائت کرد، شخصی از آن حضرت پرسید: آن قومی را که خدا آنها را دوست می دارد و آنان نیز به خداوند عشق می ورزند چه کسانی هستند؟ پیامبر خداصلی الله علیه و آله دست بر شانه سلمان زد و فرمود: این مرد و هموطنان او هستند هذا و ذووه سپس فرمود: لو کان الدین معلقا بالثریا لتناوله رجال من ابناء فارس هموطنان تو مصداق این آیه‌اند . در آیات قبل، خطر سلطه کفّار و منافقان مطرح بود، اینجا سخن از ارتداد است. شاید اشاره به این باشد که نفاق و دوستى و رابطه با کفّار و پذیرش سلطه آنان، به ارتداد مى‌انجامد.

امام باقر علیه السلام درباره‌ى‌ یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَهُ فرمود: مراد علىّ علیه السلام و شیعیان اویند. در روایات شیعه و سنّى آمده است که پیامبر صلى الله علیه و آله در جنگ خیبر، پس از ناکامى فرماندهان در فتح قلعه‌هاى دشمن فرمود: به خدا سوگند فردا پرچم را به دست کسى مى‌دهم که خدا و رسولش او را دوست دارند، او هم، خدا و رسول را دوست دارد و پیروزى را به ارمغان مى‌آورد. آنگاه پرچم را به دست على علیه السلام داد

1. مؤمن باید به فکر عاقبت خود باشد، چه بسا مؤمنانى که مرتدّ شوند. ... آمَنُوا مَنْ یَرْتَدَّ

2- رهبر روشن ضمیر، باید احتمال ارتداد و برگشت پیروان خود را بدهد. مَنْ یَرْتَدَّ مِنْکُمْ

3- کفر یا ارتداد گروهى از مؤمنان، به راه خدا ضربه نمى‌زند. فَسَوْفَ یَأْتِی اللَّهُ‌ ...

4- زمینه ارتداد، نداشتن معرفت و محبّت نسبت به دین و خداست. یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَهُ

5- خداوند، نیازى به ایمان ما ندارد. فَسَوْفَ یَأْتِی اللَّهُ

6- در راه ایمان و شکستن سنّت‌ها و عادات جاهلى نباید از سرزنش‌ها و هوچى‌گرى‌ها و تبلیغات سوء دشمن ترسى داشت و تسلیم جوّ و محیط شد. لا یَخافُونَ لَوْمَةَ لائِمٍ

7- رفتار مسلمان، نرمش با برادران دینى و سرسختى در برابر دشمن است و هیچ یک از خشونت و نرمش، مطلق نیست. أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْکافِرِینَ

8- فضل خدا تنها مال و مقام نیست، محبّت خدا و جهاد در راه او و قاطعیّت در دین هم از مظاهر لطف و فضل الهى است. ذلِکَ فَضْلُ اللَّهِ

9- دوستى متقابل میان خدا و بنده، از کمالات بشر است. یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَهُ

10- با نوید جایگزینى دیگران، جلو یأس و ترس را بگیرید مَنْ یَرْتَدَّ...فَسَوْفَ یَأْتِی‌...وَ لایَخافُونَ‌

11- مؤمن واقعى کسى است که هم عاشق و هم محبوب خدا باشد. یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَهُ

12- کسى که ایمان واقعى دارد، هرگز در برابر کافران احساس حقارت نمى‌کند أَعِزَّةٍ عَلَى الْکافِرِینَ

13- دلى که از محبّت خدا خالى شد، بیمار و وابسته به کفّار مى‌شود، ولى دلى که از مهر خدا پر است هرگز وابسته نمى‌شود. فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ یُسارِعُونَ فِیهِمْ‌ ... یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَهُ‌

14- اسلام رو به گسترش ست،تنها به ریزش‌ها نگاه نکنیم به رویش‌ها نیز بنگریم. یَأْتِی اللَّهُ‌  

15- در آینده پرچم اسلام را کسانى بدست خواهند گرفت که عاشق خدا و مجاهد و با صلابت باشند یَأْتِی اللَّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَهُ‌...أَعِزَّةٍ عَلَى الْکافِرِینَ یُجاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ‌

16- جنگ روانى، در مؤمنان واقعى اثرى ندارد. «لا یَخافُونَ لَوْمَةَ لائِمٍ

17- فضل خداوند، محدود نیست؛ لیکن به هرکس به قدر حکمتش عطا مى‌کند.

18- اگر خداوند به شخصى لطفى کرد، آگاهانه است. «واسِعٌ عَلِیمٌ»

12- دومین آیه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در موارد متعدد از ایرانیان، با همین مضمون، تجلیل به عمل آورده است و از آینده موفقیت آمیز پارسیان، درصحنه های علم و ایمان خبر داده است: یکی از اصحاب رسول خدا می گوید: روزی در خدمت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نشسته بودیم که آیات سوره جمعه بر آن حضرت نازل شد. پیامبرصلی الله علیه و آله آیات تازه نازل شده را برای ما تلاوت فرمود و چون به این آیه رسید: وَ آخَرِینَ مِنْهُمْ لَمَّا یَلْحَقُوا بِهِمْ وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ... (جمعه 3) یعنی گروه دیگری به غیر از امیین، از اقوام و ملت ها هستند که هنوز به اسلام نگرویده اند.

همین سان هدایت کند نیک رب                 گروهى که ملحق شود بر عرب

که او را بود حکمتى پایدار                          خدا راست در کار خود اقتدار

ذٰلِکَ فَضْلُ اللّٰهِ یُؤْتِیهِ مَنْ یَشٰاءُ وَ اللّٰهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ 4

چنین فضل از لطف یکتا خداست              که آن را ببخشد به هرکس که خواست

که هم فضل و هم رحمت کبریا               برون از حساب است و بى انتها

شخصی پرسید: آنان که تا این زمان به ما نپیوسته اند چه کسانی می باشند؟ من هولاء الذین لم یلحقوا بهم پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله اشاره به سلمان فارسی کرد و فرمود: سوگند! به خداوندی که جانم در دست قدرت اوست، اگر ایمان در ستاره ثریا باشد مردانی از جنس این قوم به آن دست پیدا خواهند کرد. و الذی نفسی بیده لو کان الایمان بالثریا لناله رجال من هولاء (الدر المنثور ج8 ص152) 
قابل توجه است که در حدیث قبل، از تعبیر دین استفاده شده لو کان الدین معلقا بالثریا... و در حدیث دوم از تعبیر «ایمان» استفاده شده است لو کان الایمان بالثریا...

پیام های آیه که در شان ایرانیان نازل شد

1. رسالت پیامبرصلى الله علیه و آله، مخصوص مردم معاصر خود نیست بلکه شامل تمام مردم پس از او، از هر نژاد و اقلیم مى‌شود. وَ آخَرِینَ مِنْهُمْ لَمَّا یَلْحَقُوا   

2. هیچ کس قدرت جلوگیرى از نفوذ اسلام در آینده تاریخ را نخواهد داشت

 3. پشتوانه پیامبران، قدرت و حکمت خداست. بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ‌ ... الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ‌

4. همان حکمتى که دلیل فرستادن انبیا براى پیشینیان بوده، در بعثت پیامبر نیز هست. الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ‌ ... بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ‌ ... وَ آخَرِینَ مِنْهُمْ‌ ... وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ‌

5. گرچه نبوّت فضل و مقام بزرگى است که خدا به هر کس بخواهد عطا مى‌کند ولى چون حکیم است، این مقام را تنها به اهلش مى‌دهد فَضْلُ اللَّهِ یُؤْتِیهِ مَنْ یَشاءُ

(ب) اینجا پیامبر از ایرانیان به شکل دیگری تجلیل کرده و آنان را ملتی نیکوکار و خیر خواه معرفی می کند: خدا در میان بندگانش دو گروه دارد که منشاء خیر و خوبی ند: در میان عرب، خیر و خوبی در قریش و در میان عجم نیکوکاری و خیرخواهی از آن ایرانیان است لله من عباده خیرتان: فخیرته من العرب قریش و من العجم فارس (نفس الرحمان فی فضایل سلمان ص133).

بخش 2 :        اتفاقاتی که طی 10 قرن در ایران به وقوع پیوست

فراگیری تشیع در ایران  :

1. جناب سلمان صحابه با وفای پیامبر و اهل بیتعلیهم السلام، فردی ایرانی و شیعی بود. در یمن نیز ایرانیانی وجود داشتند که متمایل به سمت اهل بیت بودند.

نامه پیامبرصلی الله علیه و آله به باذان ایرانی و توسط حضرت علی علیه السلام  باذان در زمان حیات رسول اکرم صلی الله علیه و آله به اسلام ایمان آورد و اهل یمن از همان زمان با حضرت علی علیه السلامآشنا شدند؛ در حالی که ساحل خلیج فارس تا یمن تحت نفوذ ایران بود

2 ـ  در دوره خلیفه دوم، وی تبعیض‏هایی بین عرب و عجم قائل شد که موجب آزردگی خاطر ایرانیان گردید. پس از کشته شدن خلیفه دوم به دست یک ایرانی، فرزند وی چند تن از ایرانیان موجود در مدینه را به قتل رساند. اما وقتی حضرت علیعلیه السلام به حکومت رسید اعلام کرد که بین عرب و عجم تفاوتی نیست و عرب هیچ گونه فضلی بر عجم ندارد و این باعث شد تا ایرانیان به حضرت علیعلیه السلامگرایش پیدا کنند. همچنانکه امام زین العابدینعلیه السلام با خریدن و آزاد کردن تعداد زیادی از بردگان و بندگان غیر عرب، جمعیت زیادی از موالیان در مدینه ایجاد کرد که محب اهل بیتعلیهم السلام بودند

3 ـ  پس از شهادت سیدالشهداء علیه السلام ایرانیان متوجه شدند از اسلام دو قرائت وجود دارد: اسلام یزیدی و اسلام حسینی. بنی امیه با آن سابقه ظلم‏ها و اعمال تبعیض‏ها نمی‏توانست در قلوب ایرانیان جایی داشته باشد و به صورت طبیعی ایرانیان به سوی امام حسین علیه السلام  و اهل بیت علیه السلام گرایش پیدا کردند. و بعدها در سقوط بنی امیه بیشترین کمک‏ها را نمودند (نقش ابومسلم خراسانی) زیرا بنی عباس با شعار حمایت از آل محمد صلی الله علیه و آله قیام کردند. اما بعد معلوم شد که این جریان نیز با جریان اهل بیت علیهم السلام فاصله دارد.

4 ـ  در طول تاریخ، برخی از شاگردان امام جعفر صادق و سایر ائمه علیهم السلام در ایران حضور یافتند و به طور گسترده مکتب اهل بیتعلیه السلام را تبلیغ کرده و ایرانیان را به مذهب آنان دعوت می‏کردند.

5 ـ  حضور حضرت امام رضاعلیه السلام در خراسان عامل دیگری است. یکی از دلایلی که مأمون می‏خواست امام رضاعلیه السلام را ولیعهد کند، مقابله با عرب‏هایی بود که از برادرش امین حمایت می‏کردند. تحلیل وی این بود که با ولایت عهدی امام رضاعلیه السلام هم ایرانیان شیعی را به سوی خود جذب خواهد کرد و هم شیعیان عرب؛ و این باعث تقویت قدرت وی و ضعف امین خواهد شد.

6 ـ  بسیاری از امام زادگان از ظلم منصور دوانیقی و دیگر خلفای ستمگر به ایران آمدند و پراکندگی آنان در سراسر ایران عامل دیگری در گسترش تشیع در ایران بود. همانطور که حضور حضرت معصومه علیهاسلام در قم، و حضرت شاه چراغ علیه السلام در شیراز و حضرت عبدالعظیم علیه السلام در ری، از دلایل مهم روی آوری مردم ایران به سمت تشیع است.

7 ـ  در عصر سلاطین شیعه‏ی آل‏بویه موجبات تبلیغ مکتب اهل بیتعلیهم السلام بیش از پیش فراهم شد و کتب مهم شیعی مثل تهذیب، استبصار، کافی و من لایحضره الفقیه در این زمان تألیف شد. و بزرگانی چون شیخ صدوق، شیخ مفید، شیخ طوسی، سید مرتضی و سید رضی توانستند در این عصر اسلام شیعی را به مردم معرفی نمایند.

8 ـ  در دوره ایلخانان، حضور علامه حلی به مدت 10 سال در ایران و آزادی وی در بیان احکام و مهارت او در فقه و کلام تاثیر گذار بود و همچنین تلاش‏های خواجه نصیر الدین طوسی عامل دیگری در این زمینه است.

9 ـ  حلقه آخر این جریان تاسیس دولت صفویه و اعلام تشیع به عنوان مذهب رسمی و حضور و دعوت از علمای شیعه از سراسر جهان اسلام است. این همه سبب شد تا بالاخره در عصر صفویه پس از طی 10 قرن، اسلام شیعی در ایران گسترش یابد و به صورت یک مکتب و مذهب فراگیر در این کشور معرفی شود.                    

پس به طور خلاصه می توان گفت :

1. جناب سلمان صحابه با وفای پیامبر و اهل بیت، فردی ایرانی و شیعی بود.

 2. دوره خلیفه دوم، تبعیضهایی بین عرب و عجم، موجب آزردگی ایرانیان گردید.     

3. با شهادت سیدالشهدا ایرانیان فهمیدند از اسلام دو قرائت هست(حسینی یزیدی)

4. برخی از شاگردان امام جعفر صادق و سایر ائمه علیهم السلام در ایران حضور یافتند.

5. حضور حضرت امام رضا علیه السلام در خراسان عامل دیگری است. 

. بسیاری از امام زادگان از ظلم خلفای ستمگر به ایران (قم، ری، شیراز) آمدند.

7. در عصر سلاطین شیعه ی آلبویه کتب مهم شیعی مثل تهذیب، استبصار، کافی و من لایحضره الفقیه (شیخ صدوق، شیخ مفید، شیخ طوسی، سید مرتضی و سید رضی)

8. زمان ایلخانان، حضور علامه حلی 10سال در ایران و تلاشهای نصیر الدین طوسی

9. تاسیس دولت صفویه و تشیع مذهب رسمی و دعوت از علمای شیعه از سراسر جهان

بخش 3 :  اسلام باذان ایرانی و ایرانیان مقیم یمن

هنگامی که دین مقدس اسلام آشکار شد و نبی اکرم صلی الله علیه و آله دعوت خود را آغاز فرمود، حکومت یمن به دست باذان بن ساسان ایرانی بود. باذان از جانب خسروپرویز بر یمن حکومت می کرد و بر سرزمینهای حجاز و تهامه نیز نظارت داشت و گزارش کارهای آن حضرت را مرتبا به خسروپرویز می رسانید.

حضرت رسول صلی الله علیه و آله در سال ششم هجری خسروپرویز را به دین مقدس اسلام دعوت کرد. وی از این موضوع سخت ناراحت شد و نامه آن جناب را پاره نمود، و برای باذان عامل خود در یمن نوشت که نویسنده این نامه را نزد وی اعزام کند. باذان نیز دو نفر ایرانی را به نام بابویه و خسرو به مدینه فرستاد و پیام خسروپرویز را به آن جناب رسانیدند. و این اولین ارتباط رسمی ایرانیان با حضرت رسول بوده است. هنگامی که خبر احضار حضرت رسول به ایران به مشرکین قریش رسید، بسیار خوشوقت شدند و گفتند دیگر برای محمد خلاصی نخواهد بود، زیرا ملک الملوک خسروپرویز با وی طرف شده و او را از بین خواهد برد

 نمایندگان باذان با حکمی که در دست داشتند در مدینه حضور پیغمبر رسیدند و منظور خود را در میان گذاشتند. حضرت فرمود : فردا بیایید و جواب خود را دریافت کنید. روز بعد که خدمت آن جناب آمدند حضرت فرمود : شیرویه دیشب شکم پدرش خسروپرویز را درید و او را هلاک ساخت. پیغمبر فرمود : خداوند به من اطلاع داد که شاه شما کشته شد و مملکت شما بزودی به تصرف مسلمین در خواهد آمد. اینک شما به یمن باز گردید، و به باذان بگویید اسلام اختیار کند. اگر مسلمان شد حکومت یمن همچنان با او خواهد بود. نبی اکرم صلی الله علیه و آله به این دو نفر هدایایی مرحمت فرمود و آن دو نفر به یمن باز گشتند و جریان را به باذان گفتند.

باذان گفت : ما چند روزی درنگ می کنیم، اگر این مطلب درست از کار در آمد معلوم است که وی پیغمبر است و از طرف خداوند سخن می گوید، آنگاه تصمیم خود را خواهیم گرفت. چند روزی بر این قضیه گذشت که پیکی از تیسفون رسید و نامه از طرف شیرویه برای باذان آورد، باذان از جریان قضیه به طور رسمی مطلع شد و شیرویه علت کشتن پدرش را برای وی شرح داده بود. شیرویه نوشته بود که مردم یمن را به پشتیبانی وی دعوت کند و شخصی را که در حجاز مدعی نبوت است آزاد بگذارد و موجبات ناراحتی او را فراهم نسازد. باذان در این هنگام مسلمان شد و سپس گروهی از ایرانیان که آنها را ابناء و احرار میگفتند مسلمان شدند و اینان نخستین ایرانیانی هستند، که وارد شریعت مقدس اسلام گردیدند.

حضرت رسول باذان را همچنان بر حکومت یمن ابقا کردند و وی از این تاریخ از طرف نبی اکرم بر یمن حکومت می کرد و به ترویج و تبلیغ اسلام پرداخت و مخالفین و معاندین را سر جای خود نشانید. باذان در حیات حضرت رسول درگذشت، و فرزندش شهربن باذان از طرف پیغمبر به حکومت منصوب شد. وی نیز همچنان روش پدر را تعقیب نمود و با دشمنان اسلام مبارزه می کرد.

هنوز فرستادگان پادشاه یمن در مدینه بودند که خسرو سقوط کرد و شکمش به دست پسرش دریده شد. خود پادشاه یمن و عده زیادی از یمنی ها بعد از این جریان مسلمان شدند و همراه آنان گروه زیادی از ایرانیان مقیم یمن نیز اسلام اختیار کردند. یُرِیدُونَ لِیُطْفِؤُا نُورَ اللّٰهِ بِأَفْوٰاهِهِمْ وَ اللّٰهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْکٰافِرُونَ صف 8

بخواهند کفار، نور خدا                          به گفتار لغو و کلام خطا

نمایند خاموش اندر قلوب                        بپوشند برآن لباس عیوب

و لیکن خداوند والامقام                          نگهدار آن نور باشد تمام

اگرچه که کفار بر ذوالجلال                    نباشند خوش دل از این گونه حال

(در آن زمان به واسطه یک جریان تاریخی عده زیادی از ایرانیان در یمن زندگی می کردند و حکومت یمن یک حکومت، صد در صد، دست نشانده ایرانی بود نیز در زمان حیات پیغمبر اکرم، در اثر تبلیغات اسلامی عده زیادی از مردم بحرین که در آن روز محل سکونت ایرانیان مجوس و غیر مجوس بود به آیین مسلمانی در آمدند، و حتی حاکم آنجا که از طرف پادشاه ایران تعیین شده بود مسلمان شد.

اولین اسلام گروهی ایرانیان در یمن و بحرین بوده است. و با میل و رغبت به احکام قرآن تسلیم شدند و از جان و دل در ترویج شریعت اسلام کوشش نمودند و حتی در راه اسلام و مبارزه با معاندین نبی اکرم جان سپردند.

البته اگر از نظر فردی در نظر بگیریم شاید اولین فرد مسلمان ایرانی سلمان فارسی است، و اسلام این ایرانی جلیل آنقدر بالا گرفت که به شرف سَلمانُ منّا اَهلُ البَیت نایل شد.

همین مقدار سابقه ایرانیان با اسلام در زمان پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله کافی بود که بسیاری از آنان با حقایق اسلامی آشنا شوند، طبعا این خود وسیله ای بود برای اینکه خبر اسلام به ایران برسد و کم و بیش مردم ایران با اسلام آشنا شوند،

خصوصا با توجه به اینکه وضع دینی و حکومتی آنروز ایران طوری بود که مردم تشنه یک سخن تازه بودند، در حقیقت در انتظار فرج به سر می بردند.

هر گونه خبری از این نوع، به سرعت برق در میان مردم می پیچید.

مردم طبعا می پرسیدند این دین جدید اصولش چیست ؟ فروعش چیست ؟

بنابراین علاقه ایرانیان به دین مقدس اسلام از همان آغاز ظهور این دین مقدس شروع شد.

ارتداد اسود عنسی و مبارزه ایرانیان با وی

پس از مراجعت نبی اکرم از حجة الوداع، چند روزی از فرط خستگی مریض شده بستری گردیدند. اسود از بیماری پیغمبر اطلاع پیدا کرد و پنداشت که نبی اکرم از این ناخوشی رهایی پیدا نخواهد کرد از این رو در یمن ادعای نبوت کرد و گروهی را دور خود جمع نمود. عده کثیری از اعراب یمن پیرامون وی را گرفتند. ارتداد اسود نخستین ارتدادی است که در اسلام پدید آمد (ابن اثیر در کامل التواریخ ج2 ص228)

عنسی با قبائلی از عرب که پیرامون وی را گرفته بودند به طرف صنعا حمله آورد. شهر بن باذان ایرانی که حاکم حضرت نبی اکرم در یمن بود و در مرکز صنعا حکومت می راند، خود را برای دفع اسود کذاب که بر ضد اسلام قیام کرده بود آماده ساخت.

اسود با هفتصد سوار به جنگ شهر بن باذان آمد و بین این دو، جنگ سختی درگرفت. شهر بن باذان در این جنگ شهید شد و این نخستین فرد ایرانی است که در راه اسلام به شهادت رسید. اسود، پس از کشتن وی با زن شهر بن باذان ازدواج کرد و بر همه یمن تا حضر موت، بحرین، احساء، و بیابانهای بین نجد و طائف تسلط پیدا کرد . پس از کشته شدن شهر بن باذان ریاست ایرانیان را فیروز و داودیه به عهده گرفتند.

اینان همچنان در طریقه اسلام و متابعت از نبی اکرم ثابت ماندند و روش باذان و فرزندش شهر بن باذان را از دست ندادند.

در این بین جریان کشته شدن شهر بن باذان و حوادث یمن به اطلاع حضرت رسید و مسلمانان مدینه متوجه شدند که جز ایرانیان و جماعتی از عرب، سرزمین یمن مرتد شده پیرامون اسود کذاب را گرفته اند.

نامه حضرت رسول به ایرانیان یمن

جشیش دیلمی که از ایرانیان مسلمان یمن بود گوید : حضرت رسول اکرم برای ما نامه نوشتند که با اسود کذاب جنگ کنیم.

فرمان پیغمبر صلی الله علیه و آله برای فیروز، دادویه، و جشیش صادر شده بود و اینان مأمور شده بودند که با دشمنان اسلام به طور آشکار و پنهان جنگ کنند، و فرمان حضرت رسول را به همه مسلمانان برسانند پس از این نامه ایرانیان مسلمان طی نقشه ای جالب که در تاریخ آمده است،

آزاده همسر شهر بن باذان که در تصرف اسوَد بود برای مجاهدین ایرانی پیامی محرمانه فرستاد و به آنان وعده‌ی همراهی داد. از طرق یک راهروی زیرزمینی، وارد اتاق خواب اسوَد عنسی شدند اسود کذاب را به قتل رساندند و آن سرزمین را به دامن اسلام بازگرداندند.

در شبی که اسود کذاب کشته شد از طریق وحی خبر کشته شدن وی به اطلاع نبی اکرم رسید، و فرمودند : قتل وی به دست مبارک که از یک خانواده مبارک می باشد واقع گردیده. از حضرت رسول پرسیدند کدام مرد وی را کشت ؟ فرمود : فیروز .

ایام حکومت و ریاست اسود در یمن و نواحی آن سه ماه به طول انجامید. فیروز گوید: چون اسود را کشتیم اوضاع و احوال به صورت عادی در آمد و مانند روزهای قبل از وی، بار دیگر امن و آرامش سرزمین یمن را فرا گرفت

بعد این جریان باز هم ایرانیان مسلمان یمن جهادها داشته اند که در تاریخ مکتوب است از جمله مبارزه ایرانیان یمن با گروهی از مرتدین عرب بعد از رحلت حضرت رسول صلی الله علیه و آله و شهادت مردان بزرگی چون دادویه ایرانی که جناب ابوبکر در عملی که بوی نژاد پرستی می داد قاتل عرب ایشان، که اسیر مسلمانان شده بود را آزاد کرد.

بخش 4 :             برخورد و جنگ اعراب با دولت ایران

در آن زمان دو قدرت درجه اول بر جهان حکومت می کرد: ایران و روم. سایر کشورها یا تحت الحمایه آنها بودند یا باج گزار آنها. ایرانیان آنروز چه از نظر سرباز و اسلحه و وسائل جنگی و چه از نظر کثرت جمعیت، و چه از نظر آذوقه و تجهیزات و امکانات دیگر، برتری فوق العاده ای نسبت به مسلمانان داشتند. اعراب مسلمان حتی با فنون جنگی آنروز در سطحی که ایرانیان و رومیان آشنا بودند، آشنا نبودند.

فاتحین عرب، در زمان خلفا و بنی امیه

زمان خلافت ابی بکر و عمر فرا رسید. اواخر دوره خلافت ابوبکر و تمام دوران خلافت عمر در اثر جنگهایی که میان دولت ایران و مسلمانان پدید آمد در روزگاری که مسلمانان با دولت ساسانی می جنگیدند. کشور ایران با همه اغتشاشات و از هم پاشیدگیهائی که داشت از نظر نظامی بسیار نیرومند بود.

از آنجا که اعراب تازه نفس بودند و با سختیها عادت کرده بودند و روحیه قوی و راسخی داشتند در عرض 20 سال ایرانیان و رومیان را شکست میدهند، سپاهی به فرماندهی ابو عبیده ثقفی به طرف ایران میفرستد و به خوزستان حمله برده و در مسیر اعراب ایرانی را تشویق به همکاری و همچنان پیش میروند، در ادامه گسترش سپاه در سرزمین ایران، دربار ساسانیان رستم فرخزاد حاکم خراسان را مامور تا با تشکیل سپاه مانع پیشروی اعراب گردد او هم بهمن دراز ابرو را برای دفاع میفرستد که سپاه اعراب تا غرب کشور یعنی مدائن و بابل عقب نشینی کرده ولی عمر با جمع آوری سپاه، کمک اعزام میدارد و در این جنگ بر روی رودخانه ها پل بسته میشود و یزدگرد هم سردارانی مثل مهران و مثنی را به کار میگیرد، در این جنگ ابو عبید زیر پای فیلان له شده و عمر برای اینکه یزدگرد را ضعیف نماید.

 سپاهی را هم به فرماندهی سعد بن وقاص به پایتخت ایران اعزام میدارد و در قادسیه درگیری سه روز ادامه یافته و با شروع طوفان و باد در سمت ایرانیان و کشته شدن رستم فرخزاد به فتح ایران در سال 14ق می انجامد در این جنگ غنائم هنگفتی از جمله فرشهای نفیس، طلا، پارچه های گرانبها و پرچم دولتی یا درفش کاویانی بدست سپاهیان عرب افتاد و به پایتخت یعنی مدائن راه پیدا کردند .

یزدگرد مقاومت نکرده و می گریزد و تیسفون هم بدست اعراب می افتد، یزدگرد را در زنبیلی گذاشتند و از کاخ مدائن بیرون بردند و به ری فرار کرده و بالاخره به مرو پناه میبرد و سپس به دست آسیابانی که شیفته لباس زیبای او میشود کشته و به رودخانه می اندازد. اعراب تا همدان و نهاوند و اصفهان و سیستان پیش روی میکنند فقط طبرستان و گیلان به علت موقعیت طبیعی که دارد تا نیمه قرن دوم استقلال خود را حفظ کرده بود.

از قسمت جنوب هم شوش و شوشتر. مقاومت هرمزان هم نتیجه ای نداشته و پس از 18 ماه به تصرف سپاه اعراب می افتد و هرمزان را اسیر و برای عمر میفرستند عمر از کشتن او صرف نظر کرده ولی بعدها به اتهام همکاری با ابولولو به قتل میرسد.

در سال 23 قمری یک نفر ایرانی به نام فیروز معروف به ابولولو به علت دیدن اسیران کودک در نهاوند و به علت اهمیت ندادن عمر به شکایت های مردم، با خنجری بر پای عمر وارد ، بعد از 6 روز در سن 53 سالگی در گذشت و به دستور عایشه در کنار پیامبر صلی الله علیه و آله دفن گردید. قاتل و هرمزان قصاص میشوند.

درآمد در حملات و فتح سرزمین ها بسیار بالا بود و متاسفانه ثروت اندوزی صحابه از این غنایم شروع شد و به عبارتی بلای جان حضرت علی علیه السلام و شیعیانش، و حاصل آن جنگ های دوران امامت حضرت و فتنه و انحراف در روش اسلام محمدی.

یکی از عوامل شکست حکومت ساسانی را باید ناراضی بودن ایرانیان از وضع دولت و آیین و رسوم اجحاف آمیز آن زمان دانست. این نکته از نظر مورخین شرقی و غربی مسلم است که رژیم حکومت و اوضاع اجتماعی و دینی آن روز بقدری فاسد و خراب بود که تقریبا همه مردم از آن ناراضی بودند. معمولا هجوم دشمن سبب اتحاد بیشتر و از میان رفتن اختلافات داخلی می شود، اما این به شرطی است که یک روح زنده در آن مملکت که از مذهب یا حکومت آنان سرچشمه بگیرد وجود داشته باشد.

اجتماع آنروز ایران یک اجتماع طبقاتی عجیبی بود با همه عوارض و آثاری که در اینگونه اجتماعات هست، تا آنجا که حتی آتشکده های طبقات مختلف با هم فرق داشت، هیچکس حق نداشت از طبقه ای وارد طبقه دیگر بشود، کیش و قانون آنروز هرگز اجازه نمی داد که یک کفش دوز و یا کارگر بتواند با سواد بشود، تعلیم و تعلم تنها در انحصار اعیان زادگان و موبد زادگان بود .

دین زرتشت در اصل هر چه بود، به قدری در دست موبدها فاسد شده بود که ملت باهوش ایران هیچگاه نمی توانست از روی صمیم قلب به آن عقیده داشته باشد و حتی آنچنانکه محققین گفته اند اگر هم اسلام در آنوقت به ایران نیامده بود مسیحیت تدریجا ایران را مسخر می کرد و زرتشتی گری را از میان می برد. روشنفکران و باسوادان آن روز ایران، و همچنین مراکز علمی و فرهنگی ایران آنروز را مسیحیان تشکیل می داده اند نه زردشتیان. زردشتیان آنچنان دچار غرور و تعصبهای خشک و سنتهای غلط بودند که نمی توانستند درباره علم و فرهنگ و عدالت و آزادی بیندیشند.                                         .

و در واقع مسیحیت بیش از زردشتی گری از ورود اسلام به ایران زیان دید، زیرا زمینه بسیار مناسبی را از دست داد. بی علاقگی مردم ایران نسبت به حکومت و دستگاه دینی و روحانیتشان، سبب می شد که سربازان آنها در جنگها با میل و رغبت علیه مسلمانان نجنگند و حتی در بسیاری از موارد به آنها کمک کنند.

متاسفانه امروز هم با عملکرد عرب های منطقه که دشمن در هدایت آن نقش داشته و اتحاد و استقلال خود را دوستی با اسرائیل می دانند و با آنهمه اختلافات و تفرقه‏ ها که در میانشان هست و استعمار هم آن را دامن مى‏زند، وجود دشمن مشترک یعنى اسرائیل عامل وحدت آنها شده است، قواى آنان را تدریجا جمع و جور مى‏کند، شعور آنها را یکدست مى‏کند و فعلا تا کنون موفق بوده و از آنجا که وهابیت ریشه در یهود دارند، دشمن توانسته سریع به اهداف پلید خود برسد.

اسلام به زور تحمیل شده یا ایرانیان به رغبت اسلام را پذیرفته اند:

پرفسور آرنولد استاد دارالفنون در کتاب نفیس خود درباره تعلیمات اسلام به وجه بسیار خوبی ثابت نموده است. آرنولد به بیتابی مؤبدان بی گذشت زرتشتی اشاره می کند و می گوید مؤبدان نه تنها نسبت به علمای سایر ادیان بلکه در برابر کلیه فرق مخالف ایران و مانویان و مزدکیان و عرفای مسیحی (گنوستیک) و امثالهم تعصب نشان می دادند. و بدین سبب به شدت مورد بی مهری و نفرت جماعات زیادی قرار گرفته بودند. رفتار ستمگرانه موبدان نسبت به پیروان سایر مذاهب و ادیان سبب شد که درباره آیین زرتشت و پادشاهانی که از مظالم موبدان حمایت می کردند حس بغض و کینه شدید در دل بسیاری از اتباع ایران برانگیخته شود و استیلای عرب به منزله نجات و رهایی ایران از چنگال ظلم تلقی گردد .

ادوارد براون : . . . و مسلم است که قسمت اعظم کسانیکه تغییر مذهب دادند به طیب خاطر و به اختیار و اراده خودشان بود.

پس از شکست ایران در قادسیه، فی المثل چهار هزار سرباز دیلمی، (نزدیک بحر خزر) پس از مشاوره تصمیم گرفتند به میل خود اسلام آورند و به قوم عرب ملحق شوند . این عده در تسخیر جلولا به تازیان کمک کردند و سپس با مسلمین در کوفه سکونت اختیار کردند و اشخاص دیگر نیز گروه گروه به رضا و رغبت به اسلام گرویدند.        .

اما جیره خواران استعمار و روشنفکران غربگرا، ناجوانمردانه نهضت اسلامی را در ردیف حمله اسکندر و مغول قرار می دهند. همین اعراب مسلمان در اروپا پیشروی کردند، اما پس از آنکه مقاومت شدیدی در برابرشان شد خواه ناخواه فتوحاتشان در اروپا متوقف گشت. پس معلوم می شود یکی از علل پیروزی مسلمانان این بود که مقاومت شدید و جدی در برابر آنها نمی شد، بلکه کشورهای فتح شده مقدمشان گرامی داشته می شد.

جمعیت آنروز ایران بزرگ را در حدود 140 میلیون تخمین زده اند که گروه بی شماری از آنان سرباز بودند و حال آنکه تمام سربازان اسلام در جنگ ایران و روم به 60.000 نفر نمی رسیدند و وضع طوری بود که اگر مثلا ایرانیان عقب نشینی می کردند این جمعیت در میان مردم ایران گم می شدند، ولی با این همه چنانکه بیان شد حکومت ساسانی به دست همین عده برای همیشه محو و نابود شد .

از طرفی علت پیروزی بعضی از عربهای مسلمانان فداکاریها و جانبازیهای ایمان آنان به خدا و قیامت و صدق رسالت نبی اکرم و رسالت تاریخی خودشان کامل بوده است، معتقد بوده اند جز خدا را نباید پرستش کرد و مللی را که غیر خدا را به هر شکل و هر صورت پرستش می کنند باید نجات داد، برای خود رسالتی قائل بوده اند که توحید الهی و عدل اجتماعی را برقرار کنند، طبقات مظلوم را از چنگ طبقات ستمگر رها سازند.

واقعا آنچنان بوده اند که علی علیه السلام توصیف کرده و حملوا بصائرهم علی اسیافهم (نهج البلاغه خ148) بینشهای روشن خویش را بر دوش شمشیرهای خویش حمل می کردند. مساله برخورد مسلمانان با دولت ایران و سرانجام پیروز شدن آنان بر حکومت ‏ساسانى یکى از مسائلى بود که عظمت و واقعیت اسلام را در نظر ایرانیان، بهتر جلوه‏گر مى‏ساخت.

در روزگارى که مسلمانان با دولت‏ ساسانى مى‏جنگیدند، کشور ایران با همه اغتشاشات و از هم پاشیدگى‏هایى که داشت از نظر نظامى بسیار نیرومند بود. ایران آن روز در مقایسه با مسلمانان آن روز طرف نسبت نبود. در آن زمان دو قدرت درجه اول بر جهان حکومت مى‏کرد: ایران و روم سایر کشورها یا تحت الحمایه آنها بودند یا باجگزار آنها .

بخش 5 :     نفوذ آرام ادبیات اسلام و تدریجی در اشعار شاعران ایرانی            . هر چه روزگار می گذشت بر علاقه و ارادت ایرانیان نسبت به اسلام و بر هجوم روز افزون آنان به اسلام و ترک کیشها و آیینهای قبلی و آداب و رسوم پیشین افزوده می شد. بهترین مثال، ادبیات فارسی است. تأثیر اسلام و قرآن و حدیث در ادبیات فارسی بیشتر شده است نفوذ اسلام در آثار ادبا و شعرا و حتی حکمای قرون ششم و هفتم به بعد بیشتر و مشهودتر است تا شعرا و ادبا و حکمای قرون سوم و چهارم. این حقیقت از مقایسه آثار رودکی و فردوسی با آثار مولوی و سعدی و نظامی و حافظ و جامی کاملا هویدا است .

بالطبع توجه شعرا و نویسندگان به نقل الفاظ و مضامین عربی فزونی گرفت و کلمات و امثال و حکم پیشینیان (قبل از اسلام) در نظم و نثر کمتر می آمد. چنانکه به حسب مقایسه در سخن دقیقی و فردوسی و دیگر شعرای عهد سامانی و اوائل عهد غزنوی نام زرتشت و اوستا و بوذرجمهر و حکم وی بیشتر دیده می شود، تا در اشعار عنصری و فرخی و منوچهری که در اواخر قرن چهارم و اوائل قرن پنجم می زیسته اند، تاریخ نشان می دهد که هر چه استقلال سیاسی ایرانیان بیشتر شده اقبال آنها به معنویات و واقعیات اسلام فزونی یافته. طاهریان و آل بویه و دیگران که نسبتا استقلال سیاسی کاملی داشتند، هرگز به فکر این نیفتادند که اوستا را دوباره زنده کنند و دستورات آن را سرمشق زندگی خود قراردهند، بلکه برعکس با تلاشهای پیگیر برای نشر حقایق اسلامی کوشش می کردند.                                    .

بخش 6 :  انتقام ایران (ابومسلم خراسانی) از اعراب (بنی امیه و مروانیان)

ایرانیان پس از صد سال از اسلام آوردن، نیروی نظامی عظیمی به وجود آوردند دستگاه خلافت اموی در اثر اجحافات و انحرافات از تعلیمات اسلامی مورد بی علاقگی عموم مسلمانان بجز اعرابی که روی تعصب عربی گام بر می داشتند واقع شد ایرانیان با قدرت و نیروی خود توانستند خلافت را از خاندان اموی به خاندان عباسی منتقل کنند. (نقش ابومسلم خراسانی و ابوسلمه ایرانی بسیار مهم و تاثیرگذار بوده) هر چند ائمه علیهم السلام این اقدامات را با اهداف عالی اسلام به دور می دانستند.

پس از شکست ایران در قادسیه، فی المثل 4000 سرباز دیلمی (نزدیک بحر خزر) پس از مشاوره تصمیم گرفتند به میل خود اسلام آورند و به قوم عرب ملحق شوند این عده در تسخیر جلولا به تازیان ضمن تسلیم کمک کردند و سپس با مسلمین در کوفه سکونت اختیار کردند و اشخاص دیگر نیز گروه گروه به رضا و رغبت به اسلام گرویدند.

قانون و آیین و حکومت ایران مقارن ظهور اسلام طوری بود که قاطبه ملت ایران را وا می داشت برای متابعت از حکومت و آیین تازه، خود را آماده کنند و بهمین جهت بود که وقتی ایران بدست اعراب فتح شد مردم ایران علاوه بر اینکه عکس العمل مخالفی از خود نشان ندادند خود برای پیشرفت اسلام زحمات طاقت فرسایی کشیدند و به راحتی تسلیم شده و اسلام گزیدند.

از طرفی ایرانیان با قدرت و نیروی خود توانستند. خلافت را از خاندان اموی به خاندان عباسی منتقل کنند افرادی مانند ابومسلم خراسانی و ابو سلمه و .... و از دودمان عباسی نیز ناراضی شدند.

در دوره بنی عباس غلبه طاهر بن الحسین به طرفداری از مامون بر سپاهیان طرفدار امین بار دیگر نشان داد که قدرت نظامی در اختیار ایرانیان است، ایرانیان نه به فکر استقلال سیاسی افتادند و نه به فکر اینکه دین اسلام را کنار بگذارند و نسبت به آیین مقدس اسلام سخت وفادار ماندند، اغلب ایرانیان در دوره استقلال سیاسی ایران مسلمان شده اند.

مردم طبرستان و قسمتهای شمالی ایران تا سیصد سال پس از هجرت هنوز دین جدید را نشناخته بودند و با دولت خلفا به دشمنی بر می خاستند. بیشتر مردم کرمان در تمام مدت خلافت امویها زردشتی ماندند و در روزگار استخری (صاحب کتاب المسالک و الممالک) زردشتیان فارس اکثریت را تشکیل می داده اند. اینها همه می رساند که چنانکه گفتیم ایرانیان تدریجا اسلام را پذیرفته اند و اسلام تدریجا و مخصوصا در دورهای استقلال سیاسی ایران بر کیش زرتشتی غلبه کرده است.

 عجیب اینست که زرتشتیان در صدر اسلام که دوره سیادت سیاسی عرب است آزادی و احترام بیشتری داشته اند از دوره های متأخرتر که خود ایرانیان حکومت را بدست گرفته اند هر اندازه که ایرانیان مسلمان می شدند. اقلیت زردشتی وضع نامناسبتری پیدا می کرد و ایرانیان مسلمان از اعراب مسلمان تعصب بیشتری علیه زردشتیگری ابراز می داشتند و ظاهرا همین تعصبات ایرانیان تازه مسلمان سبب شد که عده ای از زرتشتیان از ایران به هند مهاجرت کردند و اقلیت پارسیان هند را تشکیل دادند.

آل بویه بیشتر دلبستگی به سنت های عربی خاندان علی علیه السلام و فرهنگ اسلامی داشتند تا به سربلندی های گذشته ایران، مثلا عضدالدوله یکی از پادشاهان آل بویه در سال 955م / 344 ه، دستور داد تا کتیبه ای در تخت جمشید به عربی بکنند. چه عاملی سبب شد که قرنها بعد از زوال سیادت سیاسی عرب، مردم ایران گرایش بیشتری نسبت به اسلام نشان بدهند؟ آیا جز جاذبه اسلام و سازگاری آن با روح ایرانی چیز دیگری در کار بوده است؟

خود حکومتهای مستقل ایرانی که از لحاظ سیاسی دشمن حکومتهای عربی بودند بیش از حکومتهای عربی پاسدار اسلام و مؤید و مروج علمای اسلام و مشوق خدمتگزاران اسلام بودند، دانشمندان را در تألیف و تصنیف کتابهای اسلام و در تعلیم علوم اسلامی کمک می کردند.

شور و هیجانی که ایرانیان نسبت به اسلام و علوم اسلامی در طول چهارده قرن اسلام حتی در دو قرن اول که سرجان ملکم انگلیسی نام آنها را دو قرن سکوت گذاشته است نشان دادند، هم از نظر اسلام بی سابقه بود و هم از نظر ایران، یعنی نه ملت دیگری غیر از ایرانی، آنقدر شور و هیجان و عشق و خدمت نسبت به اسلام نشان داده است و نه ایرانیان در دوره دیگری برای هدف دیگری، چه ملی و چه مذهبی، این قدر شور و هیجان نشان داده اند. .

ایرانیان پس از استقلال بدون هیچ مزاحمتی می توانستند آیین و رسوم کهن خود را احیاء کنند ولی نکردند، بلکه بیشتر به آن پشت کردند و به اسلام رو آوردند، چرا چون آنها اسلام را با عقل و اندیشه و خواسته های فطری خود سازگار می دیدند.

هیچگاه خیال تجدید آیین و رسومی را که سالها موجب عذاب روحی آنان بود در سر نمی پروراندند و این سنتی است که طبق شهادت تاریخ در طول این چهارده قرنی که اسلام به ایران آمده است همچنان باقی و پا برجاست، چه ایرانیان بارها نشان داده اند که از خود اعراب، اسلام را با روحیات خود سازگارتر دانسته اند (طبق پیش بینی و تقدیر پیامبر صلی الله علیه و آله  در چند حدیثی که در آغاز کتاب به آن اشاره شد.) و دلیل آن، اینهمه خدمات صادقانه ای است که آنان در طول این چهارده قرن به اسلام و قرآن نموده اند خدماتی که با اخلاص و ایمان عجیبی همراه بوده است، قانون و آیین و حکومت ایران مقارن ظهور اسلام طوری بود که قاطبه ملت ایران را وا می داشت برای متابعت از حکومت و آیین تازه یی خود را آماده کنند و بهمین جهت بود که وقتی ایران بدست اعراب فتح شد مردم ایران علاوه بر اینکه عکس العمل مخالفی از خود نشان ندادند و وقتی بخشی از سنت پیامبر را در رفتار اندک قلیلی از اعراب دیدند، خود برای پیشرفت اسلام زحمات طاقت فرسایی کشیدند. توده های مردم نه تنها در خود در برابر جاذبه جهان بینی و ایدئولوژی ضد تبعیض طبقاتی اسلام مقاومتی احساس نمی کردند، بلکه درست در آرمان آن همان چیزی را می یافتند که قرنها به بهای آه و اشک و خون خریدار و جان نثار و مشتاق آن بودند و عطش آن را از قرنها در خود احساس می کردند (دیباچه ای بر رهبری 255)

 عملا نیز روش حکومت خلفای راشدین به ویژه علی را در حد خواب و خیال افسانه آمیزی، بی پیرایه تر از آنچه خود می خواستند و آرزویش را در دل داشتند ساده یافتند.

 یکی از حساس ترین لحظات برخورد این دو جهان بینی برخورد سنت منحط ساسانی و آیین نو اسلام را در بسیج علی امیرالمؤمنین علیه السلام هنگام لشکر کشی به شام با کشاورزان آزاد شده ایرانی شهر انبار بر ساحل فرات پیدا می کنیم.                         . این برخورد موجب تقریر یکی از شیواترین و تکان دهنده ترین خطبه های علی علیه السلام است که از این پیشوای بی نظیر تاریخ جهانداری و سیاست، برای همیشه برای عبرت رهبران آینده جهان بر جای مانده است.

نیروی عراق بسوی شام بسیج کرده بود، دهگانان شهر زیبای انبار بر ساحل فرات به آئین ایران قدیم صف بسته بودند تا موکب همایون امیرالمؤمنین علیه السلام را  استقبال کنند، چون نوبت رسید پیش دویدند، علی علیه السلام را که از سربازان دیگر امتیازی نداشت با هلهله و شادباش و شادی تلقی کردند.

آن پیشوای بزرگ از رسم تعظیم و تکریم ایرانیان نسبت به پیشوای خویش با بیانی پر لطف اینچنین انتقاد می کند . . . پروردگار متعال از این عمل راضی نیست. در نظر امیرالمؤمنین علیه السلام هم سخت ناپسند و مکروه است، احرار و آزادگان نیز هرگز به چنین ننگی تن در نمی دهند . . .

در جنگهای هفتصد ساله ایران و روم هیچگاه چنین مسئله ای در برابر توده ها مطرح نگشته بود. بارگاه بی پیرایه علی علیه السلام در کوفه قرار داشت و موالی و ایرانیان با آن تماس نزدیک داشتند سادگی آنرا تنها به وصف نمیشنیدند. بلکه برای العین با دیدگان خویش بخوبی میدیدند. از اینرو اگر توده های ستمدیده ایرانی بدین دعوت لبیک اجابت گفتند شگفتی ندارد.

سفرنامه‏ هایى که در قرن سوم و چهارم نوشته شده حکایت مى‏کند که تا آن زمانها در ایران آتشکده‏ ها و کلیساهاى فراوان وجود داشته است، بعدها کم‏کم از عدد آنها کاسته شده و جاى آنها را مساجد گرفته است.

مى‏گویند: سامان جد اعلاى سامانیان خود از بزرگان بلخ بوده است در حدود قرن دوم، و جد اعلاى خاندان قابوس که آنها نیز حکومت و فرمانروایى یافتند در قرن سوم، و مهیار دیلمى شاعر زبر دست و معروف ایرانى در اواخر قرن چهارم هجرى به دین اسلام گرویدند.

ایرانیان در طول این تاریخ زبان خود را حفظ کردند و آن را در زبان عربى محو و نابود نساختند. پذیرفتن اسلام مستلزم این نیست که اهل یک زبان، زبان خود را کنار بگذارند و به عربى سخن گویند. در قرآن یا روایات و قوانین اسلام چنین چیزى را نمى‏توان پیدا کرد.

اصولا در مذهب اسلام که آیین همگانى است مساله زبان مطرح نیست. احیاى زبان فارسى به خاطر مبارزه با اسلام نبود، ایرانیان این قدر در احیاى لغت عربى، قواعد زبان عربى، صرف و نحو عربى، معانى و بیان بدیع و فصاحت و بلاغت زبان عربى کوشش کردند و جدیت نمودند. ایرانیان زبان عربى را زبان بیگانه نمى‏دانستند. زبان عربى را زبان اسلام مى‏دانستند نه زبان قوم عرب، و چون اسلام را متعلق به همه مى‏دانستند زبان عربى را نیز متعلق به خود و همه مسلمانان، نمى‏دانستند.

زبان عربى فقط زبان یک کتاب است ‏به نام قرآن. قرآن تنها نگهدارنده و حافظ و عامل حیات و بقاى این زبان است. تمام آثارى که به این زبان به وجود آمده، در پرتو قرآن و به خاطر قرآن، بوده، است. کسانى که به این زبان خدمت کرده‏ اند و کتاب نوشته ‏اند،به خاطر قرآن بوده است . کتابهاى فلسفى، عرفانى، تاریخى، طبى، ریاضى، حقوقى و غیره که به این زبان ترجمه یا تالیف شده، فقط به خاطر قرآن است. پس حقا زبان عربى زبان یک کتاب است نه زبان یک قوم و یک ملت.

مولوى در شعر، زبان عربى را بر زبان فارسى که زبان مادرى اوست ترجیح مى‏دهد، به این دلیل؟ که زبان عربى زبان دین است. سعدى ، زبان فارسى زبان مردم عوام است و زبان عربى زبان اهل فضل و دانش. به دستور پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله زبانهاى فارسى، رومى، قبطى، حبشى را از افرادى که در مدینه بودند و یکى از این زبانها را مى‏دانستند آموخته بود و سمت مترجمى رسول اکرم صلی الله علیه و آله را داشت.

در تواریخ نقل شده است که حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام گاهى به فارسى تکلم مى‏کرده‏ اند. بنى العباس به خاطر مبارزه با بنى امیه که اساس سیاستشان قومیت و نژاد و عنصر پرستى عربى بود با عربیت و هر چه موجب تفوق عرب بر غیر عرب بود مبارزه مى‏کردند، عنصر غیر عرب را تقویت مى‏کردند و امورى را که سبب مى‏شد کمتر غیر عرب تحت تاثیر عرب قرار بگیرند نیز تقویت مى‏کردند، و به همین جهت ‏به ترویج زبان فارسى پرداختند و حتى با زبان عربى مبارزه کردند.

ابراهیم امام که پایه گذار سلسله بنى عباس است، به ابو مسلم خراسانى نوشت: کارى بکن که یک نفر در ایران به عربى صحبت نکند و هر کس را که دیدى به عربى سخن مى‏گوید بکش.

طاهریان و دیالمه و سامانیان که همه از نژاد ایرانى خالص بوده ‏اند در راه پیشبرد زبان فارسى کوشش نمى‏کردند و حال آنکه غزنویان که از نژاد غیر ایرانى بودند وسیله احیاى زبان فارسى گشتند. سامانیان از نسل بهرام چوبین سپهسالار معروف دوره ساسانى بوده‏اند. این سلسله از سلاطین، از مسلمان‏ترین و هم دادگسترترین سلاطین ایران به شمار مى‏روند، نسبت ‏به اسلام و شعائر اسلامى نهایت علاقه‏ مندى را داشته ‏اند.

در دربار سامانیان با همه اصالت در نژاد ایرانى، زبان فارسى به هیچ وجه ترویج و تشویق نشده است و وزراى ایرانى آنها نیز علاقه‏اى به زبان فارسى نشان نمى‏دادند، همچنانکه دیالمه ایرانى شیعى نیز چنین بوده‏اند.

بر عکس، در دستگاه غزنویان ترک نژاد سنى مذهب متعصب، زبان فارسى رشد و نضج‏ یافته است. اینها مى‏رساند که علل و عوامل دیگرى غیر از تعصبات ملى و قومى در احیاء و ابقاى زبان فارسى دخالت داشته است.

صفاریان توجهشان به زبان فارسى بوده است، آیا علت این امر نوعى تعصب ایرانى و ضد عربى بوده است‏ یا چیز دیگر؟

نسبت تشیع به ایرانیان

با عنایت به ادله عقلی و نقلی شامل آیات قرآن کریم، سیره پیامبر اکرمصلی الله علیه و آله و شأن و جایگاه اهل بیت علیهم السلام  :

اولا: عقیده تشیع همان اعتقاد به امامت الهی و نظریه نص از جانب خداوند بر امام و خلیفه مسلمین بعد از رسول خدا صلی الله علیه و آله  است. نظریه‌ای که از قرآن و روایات فریقین استفاده می‌شود.

نظریه‌ای که موسس آن خداوند متعال بوده و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در طول 23 سال آن را آبیاری کرده است.

پیامبر صلی الله علیه و آله کسی بود که پیروان علی علیه السلام را شیعه نامید و آنان را مورد مدح و ستایش قرار داد.

ثانیا: از عصر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله برخی از صحابه به این عقیده معتقد بودند و حضرت علی علیه السلام را امام منصوب از جانب خدا به عنوان خلیفه بعد از رسول خدا صلی الله علیه و آله می‌دانستند و در میان آنها به جز سلمان فارسی همگی از اعراب معروف بودند.

ثالثا: بعد از وفات رسول خدا صلی الله علیه و آله علی علیه السلام شیعیانی داشت از عرب که معتقد به ولایت و امامت آن حضرت بودند و هنگام به خلافت رسیدن آن حضرت در رکاب او در جنگ‌های مختلف مشارکت داشتند.

رابعا: فرهنگ اسلام در بین ایرانیان گسترش یافت، همان‌گونه که در بین اقوام و ملت‌های دیگر نیز گسترش پیدا کرد.

چرا موالى (ایرانیان) به مکتب تشیع روى آوردند؟

برخلاف پیمانى که میان ایرانیان و سپاه عرب بسته شده بود، اعراب میان خود و آنان، تبعیض روا مى داشتند که همین مسأله، آنان را از خلفاى بنى امیه روى گردان کرد.

الف، برخى رفتارهاى تبعیض آمیز اعراب بدین قرار بود:

1. موالى در عراق شهروند درجه دوّم بودند                                   .
2. کارهاى پر مشقت مانند: چرخاندن امور بازار، راه سازى و اصلاح درختان به آنان واگذار شد .                                         .
3. از زمان خلیفه دوّم مرسوم بود که عجم ها را به «مدینة الرسول» راه نمى دادند. موالى را نیز به مدینه راه نمى دادند .                                                        .
4. به دستور عمر خلیفه اول عرب ها از موالى زن مى گرفتند، ولى به آنان زن نمى دادند.
5. اسلام موالى را اسلام حقیقى نمى دانستند و از اسلام عرب ها پایین تر نشمردند. به همین دلیل، موالى حق نداشتند امام جماعت باشند یا در صف اوّل نماز بایستند.

6. کار تا جایى پیش رفت که حتى در نکوهش زبان فارسى، به نقل از ابوهریره از پیامبرصلی الله علیه و آله  به این مضمون حدیث جعل کردند: مبغوض ترین زبان نزد خدا زبان فارسى است و ... از این قبیل اقدامات..... لذا ایرانیان حضرت علی علیه السلام و پیروان آن حضرت را ترجیح می دادند و از پیروان خلفا دوری گزیده و پرهیز می کردند.

ب، موالى نسبت به اسلام و پیامبرصلی الله علیه و آله خوش بین بودند، ولى از رفتار و برخورد خلفا و حاکمانى که خود را جانشینان پیامبر مى دانستند، بسیار متنفر بودند.  از آن طرف، حضرت علىعلیه السلام در زمان خانه نشینى، به خلفا نصیحت مى کرد که با موالى به عدالت رفتار کنند. خود نیز در زمان حکومت دارى، با موالى با محبت رفتار مى کرد. براى نمونه، اموال بیت المال را به نسبت مساوى میان آنان و اعراب تقسیم مى کرد و مى فرمود: حضرت آدم نه غلامى به دنیا آورد و نه کنیزى، بندگان خدا آزادند. اگر مالى نزد من باشد، در تقسیم آن میان سیاه و سفید فرق نخواهم گذاشت. حتى در بسیارى اوقات، سهم خود را از بیت المال براى آزادى اسیران ایرانى مصرف مى کرد دقیقا مثل نوه اش امام سجاد علیه السلام.

دیدن آن همه ستم و بى عدالتى از بنى امیه و دیدن این همه لطف و عدالت از على علیه السلام  بغض اموى و حبّ علوى را در دل پدید آورد. این کار، پیدایش تشیع سیاسى بود. شیعه گرى موالى به این معنا بود که آنان، على را از دیگر خلفا بالاتر و برتر و تنها ادا کننده حقوق خود مى دانستند. البته شیعه بودن آنان از نظر اعتقادى در سطح قابل توجهى مطرح نبود.

به گفته شهید مطهرى، مردم ایران که مردمى باهوش بودند و سابقه فرهنگ و تمدن نیز داشتند، روح و معناى اسلام را در خاندان رسالت یافتند، چون آن بزرگواران، خواسته ایرانیان عدل و مساوات را برقرار و روح شیرین عدالت جویى ایرانیان را سیراب مى کردند. این تشیع سیاسى با توجه به ارتباط همیشگى دیگر امامان (علیهم السلام) با ایرانیان مهاجر و ادامه یافتن رفتارهاى تبعیض آمیز خلفاى بنى امیه با آنان، نهایتاً زمینه ساز پیدایش تشیع اعتقادى گردید.

در این مورد، سیاست امام سجاد علیه السلام قابل توجه است. ایشان با گریه هاى مداوم بر امام حسین (علیه السلام)، احساسات حسینى و ضد اموى را به آنان منتقل مى کرد.

در نتیجه، موالى به تشیع گرایش قلبى پیدا کردند و این احساس را به دیگر سرزمین ها از جمله ایران انتقال دادند.

هجرت علویان و سادات بیشتر به خاطر امنیت موجود در ایران و علاقه مردم نسبت به خاندان پیامبرصلی الله علیه و آله و فشارهاى حاکمان عباسى و اموى شام و عراق صورت مى گرفت.                  .              

در قضیه ترور خلیفه دوم و ماجراى قتل هرمزان، على ‏علیه السلام خواستار قصاص عبیدالله بن عمر شد. از همین زمان نگاه ایرانى‏ها متوجه امام شد و به آن حضرت تمایل زیادى پیدا کردند (به راحتى مى‏توان نشانه‏هاى گرایش ایرانیان به تشیع و على علیه السلام را در حوادث مدینه این عصر جست‏وجو کرد).

البته دوره خلافت امام و بازگشت ‏به سیاست‏هاى تسویه‏اى زمان رسول‏الله ‏صلی الله علیه و آله نیز طبعا توجه ایرانى‏ها و غیر عرب‏ها را به على‏بن ابى‏طالب‏ علیه السلام بیشتر کرد. بسیارى از صحابه هم به دلیل عدم برخوردارى از بینش عمیق نسبت ‏به تعالیم اسلام و به دلیل منافعشان، همسو و هم جهت ‏با سیاست‏هاى خلفاى دوم و سوم عمل کردند.

ج، توجه خاص به اقلیت ها شهر انبار یکی از مناطق تحت حکومت امام علیعلیه السلام بود که مردم آن مسلمان و یهودی بودند. جمعی از لشکریان معاویه به آن دستبرد زدند و زیورآلات برخی از زنان، از جمله یک زن یهودی را به یغما بردند. حضرت از شنیدن این خبر چنان اندوهناک شد که فرمود: اگر مسلمانی از شنیدن خبر غارت یک زن یهودی که تحت حمایت حکومت اسلامی است، بمیرد، پیش من نه تنها سزاوار ملامت نیست، که شایسته تکریم و اجراست.                                   .
د، پرداخت مستمری به از کار افتادگان اهل کتاب: امام علیه السلام در راه به پیرمرد فقیری برخورد. حضرت درباره وضع او از یارانش پرسید: گفتند: او مسیحی است.

امام علیه السلام با خشم و تندی فرمودند: شما در ایام جوانی از او استفاده کردید [یعنی او نیز مانند سایرین در ایام جوانی خود به این سرزمین خدمت نموده] تا این که به پیری و ناتوانی رسیده است، آیا سزاوار است که او را به حال خود واگذارید؟ همانجا حضرت دستور دادند از بیت المال به او معاش و حقوق پرداخت نمایند.

ه- بدرقه همسفر یهودی : حضرت در راه کوفه با یک یهودی همسفر شدند. مقداری به کوفه مانده بود که یهودی راه دیگری را پیش گرفت. حضرت نیز در پی او رفت، آن شخص از حضرت پرسید: پس چرابا من می آیی؟ حضرت فرمود: تو همسفر من بودی و من می خواهم تو را چند قدم بدرقه کنم.                                   .
و- تسامح و مدارا در برابر خوارج : خوارج گروهی از لشکریان حضرت علی علیه السلام در جنگ صفین بودند که در مسئله حکمیت از قرارگاه آن حضرت خارج شدند. اینان تا جایی پیش رفتند که حضرت علی علیه السلام را تکفیر کردند، ؛ گاه با حضور در مسجد و عدم اقتدا به ایشان، علنا به حضرت اهانت می کردند.

به همین مقدار نیز بسنده نمی کردند گاه در اثنای نماز به دادن شعارهای تند و بعضا ناسزاگویی دست می زدند. با این حال حضرت با آنها مدارا می نمود و دست به هیچ گونه عکس العمل تندی نمی زد و یاران خود را نیز دعوت به سکوت و آرامش می کرد و بر کشتگان آنان نیز نماز می گزارد.

حتی به آنان اجازه حضور در مسجد را می داد و حقوق آنان را از بیت المال پرداخت می نمود. حضرت مکرر تاکید می کرد که به این اصل مدارا عمل خواهد نمود: لا نمنعکم مساجد الله ان تذکروا فیها اسمه لانمنعکم من الفیحا مادامت ایدیکم مع ایدینا لانقاتلکم حتی تبدوونا                                      .
ز- سنت مناظره: مناظرات ائمه شیعه با مخالفان و کافران در حالیکه حکومت و قدرت در دست مسلمانان بود گواه دیگری بر مدارات اسلامی است که تاریخ موارد بسیاری از آن را ثبت کرده.

آری دیدن آن همه ستم و بى عدالتى از بنى امیه و دیدن این همه لطف و عدالت از على علیه السلام بغض اموى و حبّ علوى را در دل ایرانیان تازه مسلمان پدید آورد. و گرایش به این امام برحق و رئوف و در عین حال شجاع و دلاور روز به روز بیشتر و بیشتر می شد و بر تعداد دوستداران و پیروانش افزوده و جمعیت شیعه رو به فزونی داشت.

علاوه بر مقایسه علی علیه السلام و اسلام علوی با اسلام انحرافی اعراب که غالب فاتحین را از جمعیت اسلام تشکیل می داد، از یک سو و از سوی دیگر شهادت طلبی امام حسین علیه السلام و رسوا شدن اعرابی که پیرو اسلام ابوسفیانی و مروانی.

و روشنگری های امام سجاد و زینب کبری علیهما السلام در اسارت و بعد از اسارت و مناظرات علمی امام باقر و امام صادق علیهما السلام و تشکیل جلسات مناظره ای بین فرق اهل تسنن و تشیع و معرفی اسلام ناب در مقابل اسلام تحریف شده از صدر اسلام و بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله.

تا امامت امام رضا علیه السلام که مامون دستور داده بود که امام را در ایران از مناطق سنی نشین به خراسان بیاورند و امام با مدیریت فرهنگی آثاری از خود در این شهرها برای همیشه باقی گذاشت و برخلاف هدف نظر و نتیجه ای که مامون در سر می پروراند انجام شد.

که مفصل در کتاب  (امام رضا علیه السلام و مدیریت فرهنگی هنگام هجرت به ایران .....) منتشر شده از اینجانب به آن پرداخته شده است.

ثروت خدیجه علیهاسلام برای فقر و تنگدستی و شمشیر علی علیه السلام برای دفاع

گاهی خود ما مسلمانان حرف‌هایی می‌زنیم که نه با تاریخ منطبق است و نه با قرآن، مثل اینکه برخی می‌گویند: اسلام با دو چیز پیش رفت.

1. با مال حضرت خدیجه علیهاسلام

2. با شمشیر علی علیه السلام یعنی با زر و زور    .  
ثروت خدیجه به درد مسلمین خورد، در شرایطی که مسلمین و پیغمبر صلی الله علیه و آله در نهایت درجه سختی و تحت فشار بودند. جناب خدیجه مال و ثروت خودش را در اختیار پیغمبر گذاشت (محاصره اقتصادی در شعب ابی طالب و .....) ولی نه برای اینکه پیغمبر العیاذ بالله به کسی رشوه بدهد، و تاریخ نیز هیچ گاه چنین چیزی نشان نمی‌دهد.                                    .
این مال آن قدر هم زیاد نبوده و اصلا در آن زمان، ثروت نمی‌توانسته این قدر زیاد باشد. ثروت خدیجه که زیاد بود، نسبت به ثروتی که در آن روز در آن مناطق بود زیاد بود... پس اگر مال خدیجه نبود شاید فقر و تنگدستی، مسلمین را از پا درمی‌آورد. مال خدیجه خدمت کرد اما نه خدمت رشوه دادن که کسی را با پول مسلمان کرده باشد، بلکه خدمت به این معنی که مسلمانان گرسنه را نجات داد.

شمشیر علی علیه السلام بدون شک به اسلام خدمت کرد و اگر شمشیر علی نبود سرنوشت اسلام سرنوشت دیگری بود در شرایطی که شمشیر دشمن آمده بود ریشه اسلام را بکند، علی بود که در مقابل دشمن ایستاد. بنابراین وقتی می‌گوییم اگر شمشیر علی علیه السلام  نبود اسلامی نبود، معنایش این نیست که شمشیر علی علیه السلامآمد و به زور مردم را مسلمان کرد.

بلکه معنایش این است که اگر شمشیر علی علیه السلام در دفاع از اسلام نبود، دشمن ریشه اسلام را کنده بود، همچنان که اگر مال خدیجه نبود، فقر، مسلمین را از پای درآورده بود.

امامان معصوم علیهم السلام در حمله اعراب به ایران شرکت نداشته اند

معصوم هیچ گاه تحت پرچم غیر معصوم نمی‌رود اخیراً موضوع «حمله اعراب به ایران» بسیار متمسک مخالفین دین و سایت‌هایی که مأموریتی جز ضد تبلیغ علیه اسلام ندارند قرار گرفته است. این ضدّ تبلیغ گسترده به همراه دروغ پراکنی‌ها، خود جای تأمل و تعمق دارد که چرا؟

مگر فقط اعراب به ایران حمله کرده‌اند؟ مگر در همین سه قرن گذشته، ایران مدام هدف حمله روس، انگلیس و امریکا قرار نگرفته است و مگر قتل عام‌ها، تجاوزات و غارت‌های آنان بیش از حمله اعراب نبوده است و مگر حتی استعمار و استثمار کامل یک کشور و یک ملّت صورت نپذیرفته است؟ هنوز از عمر استقلال این کشور بیش از 41 سال نمی‌گذرد. چرا این همه جنایت علیه ایران و ایرانی را رها کرده و از کل تاریخ این کشور فقط یک حمله در 1400 سال پیش را چالش قرار داده‌اند؟

هدف اصلی این است که اولاً اسلام را عربی نشان دهند، در صورتی که دین ملیّت ندارد. و ثانیاً با عربی نشان دادن اسلام، حسّ وطن دوستی (ناسیونالیستی) مردم مسلمان را علیه اعراب تحریک کنند، به گونه‌ای که نتیجه‌اش دشمنی با اسلام شود. در حالی که این ملّت 1440 سال است که با عقل، فهم، شعور، علم، اراده و اختیار خود مسلمان است و هیچ گاه نیز دل خوشی از اعراب نداشته است.

اولاً اگر ثابت شود که حضرت علی علیه السلام  با این جنگ‌ها و کشورگشایی‌ها موافق بوده و حسنین علیه السلام نیز در جنگ‌ها شرکت داشته‌اند (که چنین نبوده است)، بدون تردید و شک، حق با آنان بوده است و دلیلی نیست که کسی بگوید: جنگ با کفار مکه و مدینه، جنگ با خوارج نهروان، جنگ با منافقین، صفین و ...، همه یک تکلیف الهی بوده و پیامبر و امام که برگزیده و فرستاده‌ی خدا هستند و صاحب عصمت می‌باشند، همه جا حق دارند، اما اگر با ایرانی طرف شدند، چون ما ایرانی هستیم، لابد حق ندارند. دشمنان چون اعتقادی به خدا و هیچ شناختی از دین ندارند، گمان دارند که ملیّت ها و مرزهایی که بشر برای خود تعیین کرده است و هر روز تنگ و گشاد می‌شود، خدا را نیز مجبور به رعایت می‌کند.

حال آن که ایرانی و امریکایی هر دو مخلوق او هستند و چین و ژاپن و ایران، همه مُلک او هستند و تنها مرزی را که تعریف کرده است، مرز ایمان و کفر است. دشمنان می‌خواهند با این ترفند القا کنند که قومیت گرایی، ارجح از خداپرستی و دین‌گرایی است، در حالی که اصلاً چنین نیست و او تنها ارجحیّت و امتیاز را به تقوا داده است. هر چند این دشمنان اصلاً حسّ ناسیونالیستی هم ندارند. 

و تجربه نیز ثابت کرده است که هر گاه خطری این کشور و ملّت را تهدید کرده است، این مؤمنین به الله و اسلام بودند که به دفاع برخاستند و از وجب به وجب خاک، فرهنگ و ثروت‌های مادی و معنوی کشورشان دفاع کردند و آنان که سنگ وطن‌پرستی به سینه می‌زدند، اغلب یا فرار کردند، یا با دشمن همکاری کردند و یا دست کم هیچ کمکی نکردند و البته دائم نق زدند، فتنه کردند، جوّ ساختند، شانتاژ و ضد تبلیغ کردند، در تضعیف روحیه کوشیدند و آب به آسیاب دشمن ریختند.

ثانیاً از کی تا به حال تمامی فرازهای تاریخ طبری که یک مورخ اهل سنّت آن را نوشته است، برای ما کتاب مرجع و حجّت شده است؟ جالب آن که مخالفان اسلام در حالی که در خود قرآن کریم تشکیک می‌کنند، چه رسد به کتبی چون اصول کافی یا بحارالانوار، هر گاه ببینند می‌توانند ایرانی را علیه اسلام تحریک کنند، به کتاب تاریخ طبری چنان استناد می‌کنند که گویی وحی منزل است(؟!) سند این فراز (شرکت و فرماندهی حسنین علیه السلام در حلمه به ایران)

در تاریخ طبری، یکی «سیف بن عمر» است که در زمان حیاتش نیز به زندیق مشهور بود و خود طبری در فرازهایی او را بی‌اعتبار خوانده است

و سند دیگرش از «علی بن مجاهد» است که علما، محدثان، مورخان و مشاهیر اهل سنّت نیز خودشان وی را جاعل و دروغ‌گو معرفی کرده‌اند و نوشته‌اند که به تألیف تاریخ جنگ‌ها پرداخت و از خودش هر چه خواست دروغ نوشت! (تاریخ بغداد، الخطیب بغدادی ج12، ص106).

ثالثاً در این خصوص نقل و جعل بسیار است. برخی گفته‌اند که پس از نافرمانی خلیفه وقت از امیرالمؤمنین علیه السلام  در خصوص خودداری از حمله به ایران، بنا شد تا حسنین علیه السلام نیز راهی شوند تا اولاً مردم ایران به وسیله دو امام معصوم با اسلام آشناتر شوند و ثانیاً سپاهیان فرمان آنان را برده و ظلم نکنند .

چون آنها نپذیرفتند، این دو بزرگوار همراهی ننموده و بازگشتند. اما اقوال صحیح‌تر این است که اولاً هیچ سند محکمی دال بر رضایت حضرت امیر علیه السلام و عزیمت این دو امام وجود ندارد و ثانیاً معصوم هیچ گاه تحت پرچم غیر معصوم نمی‌رود و نمی جنگد و ثالثاً هیچ پیامبر یا امامی برای کشورگشایی نجنگیده است. چنان چه بنابر نقل ابن اثیر، ابن خلدون، سید هاشم معروف الحسنی و همچنین باقر شریف قرشی: حسن و حسین علیه السلام  بعد از پیامبر در هیچ فتحی شرکت نداشتند.

رابعاً گویا از تمام فرازهای تاریخ صدر اسلام فقط همین یک جمله نقل شده‌ی از زندیق، جاعل و دروغ‌گو را خوانده‌اند! آیا نخوانده‌اند که اساساً امیرالمؤمنین علی علیه السلام و فرزندانش را نه تنها از حکومت و تصمیم‌گیری در سیاست‌های خُرد و کلان ساقط و خانه نشین کرده بودند، بلکه حتی قرآن مکتوب وی را نیز قبول نکردند، اموالش را غصب کردند و حتی اجازه گریه به همسرش نیز نمی‌دانند و طی آن 25 سال سیاه، جوّ اختناق شدیدی بر ایشان حاکم شده بود؟ حال چطور شد که فرزندان ایشان را فرمانده‌هان حلمه اعراب در زمان حکومت عمر به ایران می‌خوانند؟!

چرا امامان از جمله خود حضرت برای رعایت عدالت بعد از فتوحات دخالت کرده و سعی داشتند در تقسیم غنایم حتی الامکان حقوق سربازان و فقرا که معمولا نادیده می گرفتند را مورد توجه قرار دهند. لذا این شده کمک و شرکت در فتوحات و کشورگشایی خلفا. !!تقسیم غنایم که دلیل شرکت در جنگ نبوده بلکه این اعتماد به امام را در عدالت ایشان می رساند .

حقیقت جو باشیم نه متعصب، ارمغان اسلام برای ایران

می‌خواهم شما را به ۱۵۰۰ سال قبل ببرم. به عربستان فکر نکن. نه! همین ایران خودمان. بله! چند سال قبل از اسلام، ایران چه وضعیتی داشت؟!

زنانی که به خاطر بدهی شوهرانشان و با اجبار به صورت استقراضی به عقد مرد دیگری در می‌آمدند (ترجمه فارسی وندیداد، ص۵۰۷ و ایرانیان در زمان ساسانیان ص۴۴۲؛ کتاب نقش زن در سنت زرتشتی و نظام حقوقی ایران باستان ص۱۵) .

مردانی که به خاطر کوتاهی در انجام اعمال مذهبی و ارتداد، یا پوستشان کنده می‌شد و یا بدنشان تکه تکه می‌شد (ترجمه فارسی وندیداد، ص۷۰۵ و ۱۱۹۵) .

زندانیانی که چشمشان به وسیله میله‌ی داغ و یا ریختن روغن، کور می‌شد و یا در قبال یک جرم، اعضای خانواده‌ی او را نیز می‌کشتند و یا پوستش را زنده زنده می‌کندند (ایرانیان در زمان ساسانیان، کریستن سن، ص۴۱۴) .

جوانان مستعد که یک غیر ایرانی (پیامبر) در حقشان فرمود: اگر علم در ثریا باشد، مردمانی از سرزمین فارس بدان دست می‌یابند . ولی همین مردمان در یک حکومت با سرپرستی یک شاه آریایی حق تحصیل نداشتند (ایرانیان در زمان ساسانیان، کریستن سن، ص ۵۴۶) .

مجرمانی که مثل یک موش آزمایشگاهی برای استفاده‌ی طبی زنده نگه داشته می‌شدند (ایرانیان در زمان ساسانیان، کریستن سن، ص۵۵۱) .                               . مردمی که اجازه‌ی تلفظ اسم شاه خود را نداشتند بلکه باید لقب آنان را، شماخ بغان (وجود الهی شما یا مقام الوهیت شما)، بر زبان می‌آوردند (ص ۵۲۸) .

پادشاه عادلی به نام انوشیروان دادگر (در اصل داتگر) که ۱۳۰۰۰ ایرانی را کشت (ایرانیان در زمان ساسانیان، ص۵۷۶) .

خسروپرویز که ۳۰۰۰ زن و ۳۰۰۰ زن خدمتکار و ۸۵۰۰ اسب و ۷۶۹ فیل داشت، در حالی که به زور از مردم فقیر، مالیات می‌گرفت (ص۵۸۹ و ۵۹۰ و تاریخ ایران) ۸۰ هزار ایرانی که در یک روز به همراه پاک‌سازی مزدکیان کشته شدند (کتاب تاریخ ایران خنجی، ص ۹۵۹) .

زنان حامله‌ای که در یمن شکمشان پاره می‌شد و فرزندانشان سر بریده می‌شدند.

اعراب سیاه‌پوست و مردمان سیاه‌پوستی که در یمن فرمان قتل عام کلی آنان از پیر و کودک صادر شد (تاریخ ابن اثیر، ج۲، ص۵۲۲) .

زنان حائضی که مجبور بودند در ادرار گاو، خود را بشویند و در محدوده‌ای جدا از خانه باشند (ترجمه فارسی وندیداد، ص۱۱۷۱) .

زنانی که اهریمن نامیده می‌شدند (ترجمه فارسی وندیداد، ص۱۵۴۹) .

مردمی که اجازه حمام کردن با آب را نداشتند بلکه فقط باید با گومیز (ادار گاو) حمام می‌کردند. اگر با آب حمام می‌کردند کشته می‌شدند (وندیداد، ص ۷۲۴)

آیا باز هم می‌گویی اسلام هیچ ارمغانی برای ایران نداشته است؟!

آیا باز طوطی‌وار و هیتلر مآبانه می‌گویی اسلام به ایرانیان ظلم کرد ؟

فقط به این دلیل که خدا پیامبرش را در کشوری عرب مبعوث کرد؟!!

 

ﻣﺎ ﭼﻮﻥ ﺩﺭ ﯾﮏ ﮐﺸﻮﺭ ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ ﻣﺘﻮﻟﺪ ﺷﺪﻩ ﺍﯾﻢ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﯿﻢ

ﺍﮔﺮ ﺩﺭ ﯾﮏ ﮐﺸﻮﺭ ﯾﻬﻮﺩﯼ ﻣﺘﻮﻟﺪ می ﺸﺪﯾﻢ ﯾﻬﻮﺩﯼ ﺑﻮﺩﯾﻢ، ﭘﺲ ﺟﺒﺮ ﺟﻐﺮﺍﻓﯿﺎﯾﯽ ﺑﺮ ﻣﺎ ﺣﺎﮐﻢ ﺍﺳﺖ ﭘﺲ ﺣﻖ ﻧﺪﺍﺭﻡ ﻓﻘﻂ ﺍﺳﻼﻡ ﺭﺍ ﺣﻖ ﺑﺪﺍﻧﯿﻢ

ﭘﺎﺳﺦ ﻟﻐﻮﯼ ﻭ ﺍﺻﻄﻼﺣﯽ : ﺟﺒﺮ ﺑﺎ ﺍﺛﺮ ....... ﺩﻭ ﮔﺰﺍﺭﻩ ﯼ ﺍﺯ ﻫﻢ ﺟﺪﺍ ﻫﺴﺘﻨﺪ، ﻣﺎ ﺍﺯ ﺟﻐﺮﺍﻓﯿﺎ ﺗﺎﺛﯿﺮ ﮔﺮﻓﺘﯿﻢ ﻭﻟﯽ ﻣﺠﺒﻮﺭ ﺑﻪ ﺗﺒﻌﯿﺖ ﺍﺯ ﺟﻐﺮﺍﻓﯿﺎ ﻧﯿﺴﺘﯿﻢ. 
ﭘﺎﺳﺦ ﻗﺮﺁﻧﯽ : ﭼﺮﺍ ﻫﻤﺴﺮ ﺣﻀﺮﺕ ﻟﻮﻁ ﺟﺰﻭ ﮔﻨﺎﻫﮑﺎﺭﺍﻥ ﺑﻮﺩ ﻭﻟﯽ ﻫﻤﺴﺮ ﻓﺮﻋﻮﻥ ﺟﺰﻭ ﺍﯾﻤﺎﻧﺪﺍﺭﻥ؟ ﺍﻭﻥ ﻃﻮﺭﯼ ﮐﻪ ﺩﯾﻦ ﺳﺘﯿﺰﺍﻥ ﻣﯿﮕﻦ ﺑﺎﯾﺪ ﻏﯿﺮ ﺍﯾﻦ ﺛﺎﺑﺖ ﻣﯿﺸﺪ. 
ﭘﺎﺳﺦ ﻋﻘﻠﯽ : ﭼﺮﺍ ﺭﻭﺯ ﺑﻪ ﺭﻭﺯ ﺑﻪ ﺁﻣﺎﺭ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﺎﻥ ﺩﺭ ﺍﺭﻭﭘﺎ ﻭ ﺷﺒﻬﻪ ﻗﺎﺭﻩ ﻫﻨﺪﻭﺳﺘﺎﻥ ﺍﻓﺰﻭﺩﻩ ﻣﯿﺸﻪ؟ ﻣﮕﻪ ﺗﺤﺖ ﺍﺛﺮ ﺟﺒﺮ ﺟﻐﺮﺍﻓﯿﺎ ﻧﯿﺴﺘﻦ؟                                            .
ﭘﺎﺳﺦ ﻋﻘﻠﯽ ﺩﻭﻡ : ﭼﺮﺍ ﺧﻮﺩ ‏(ﺑﻌﻀﯽ‏) ﻣﺮﺗﺪﺍﻥ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ ﺩﯾﮕﺮ ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ ﻧﯿﺴﺘﻨﺪ؟ ﻣﮕﺮ ﺟﺒﺮ ﺑﺮ ﺁﻧﻬﺎ ﺗﺎﺛﯿﺮ ﻧﮕﺬﺍﺷﺘﻪ؟ ﭼﺮﺍ ﺗﻮﺍﻧﺴﺘﻨﺪ ﺑﺮ ﺟﺒﺮ ﻏﻠﺒﻪ ﮐﻨﻨﺪ؟ 
ﭘﺎﺳﺦ ﻓﻠﺴﻔﯽ : ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻣﻮﺟﻮﺩﯼ ﻣﺨﺘﺎﺭ ﺍﺳﺖ. ﺷﺎﯾﺪ ﺧﯿﻠﯽ ﺍﺯ ﮐﺎﺭﻫﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺯﻭﺭ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺗﺤﻤﯿﻞ ﮐﻨﻨﺪ ﺍﻣﺎ ﺑﺎﻭﺭ ﺍﺷﺨﺎﺹ ﮐﺎﻣﻼ  ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ ﺍﺳﺖ.ﮐﺎﻓﯿﻪ ﮐﻤﯽ ﺗﻌﻘﻞ ﮐﻨﯿﻢ ﻭ ﭘﺮﺩﻩ ﻫﺎﯼ ﺟﻬﻞ ﻭ ﺗﻌﺼﺐ ﺭﺍ ﮐﻨﺎﺭ ﺑﮕﺬﺍﺭﯾﻢ ...                      .
ﺍﻣﺮﻭﺯﻩ ﺩﺭ ﺑﯿﻦ ﮐﺎﺭﺑﺮﺍﻥ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ ﺷﺎﻫﺪ ﭼﻨﯿﻦ ﺟﻬﻠﯽ ﻫﺴﺘﯿﻢ. ﺍﯾﻨﻬﺎ ﺍﺯ ﻟﺤﺎﻅ ﺍﯾﺪﺋﻮﻟﻮﮊﯾﮑﯽ ﺑﺎ ﺧﻮﺩ ﺍﺳﻼﻡ ﻣﺸﮑﻠﯽ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ ﻭ ﻧﻤﯿﺘﻮﺍﻧﻨﺪ ﺍﺯ ﺩﺳﺘﻮﺭﺍﺕ ﺍﺳﻼﻡ ﻣﺸﮑﻠﯽ ﺑﯿﺎﺑﻨﺪ ﺍﻣﺎ ﻋﻤﻠﮑﺮﺩ ﻏﻠﻂ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﻬﺎ، ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻫﺮﭼﻪ ﺩﯾﻦ ﻭ ﻋﺒﺎﺩﺕ ﺍﺳﺖ ﻣﺘﻨﻔﺮ ﺳﺎﺧﺘﻪ ﺍﺳﺖ ‏(ﻣﺨﺼﻮﺻﺎ ﺳﯿﺎﺳﺘﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺩﺍﺧﻞ ﮐﺸﻮﺭ ﺭﻧﮓ ﺩﯾﻦ ﺑﻪ ﺧﻮﺩ ﮔﺮﻓﺘﻪ!)،

ﻣﻮﺭﺩ ﺩﯾﮕﺮ ﻫﻢ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﮊﺳﺖ ﺭﻭﺷﻨﻔﮑﺮﯼ ﻭ ﺩﺍﺭﻭﯾﻨﯽ ﻭ ...ﮐﻪ ﮔﻮﯾﺎ ﺍﻣﺮﻭﺯﻩ ﻣﺪ ﺷﺪﻩ!! ‏(ﻃﻮﺭﯼ ﻭﺟﻮﺩ ﺧﺪﺍ ﻭ ﺩﯾﻦ ﺭﺍ ﺍﻧﮑﺎﺭ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ ﻫﺮ ﮐﺲ ﻧﺪﺍﻧﺪ ﻣﯿﮕﻮﯾﺪ ﭼﻨﺪﯾﻦ ﺟﻠﺪ ﮐﺘﺎﺏ ﺗﺎﻟﯿﻒ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﺭﻭﺯ ﻭ ﺷﺐ ﺗﺤﻘﯿﻖ ﮐﺮﺩﻩ ﮐﻪ ﺑﻪ ﭼﻨﯿﻦ ﻧﺘﯿﺠﻪ ﺍﯾﯽ ﺩﺳﺖ ﯾﺎﻓﺘﻪ) !! 
ﺍﯾﻦ ﻣﻮﺍﺭﺩ ﺩﺳﺖ ﺑﺪﺳﺖ ﻫﻢ ﺩﺍﺩﻩ ﺗﺎ ﺟﻮﺍﻧﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﻣﻄﺎﻟﻌﻪ ﮐﻤﯽ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﺧﯿﻠﯽ ﺳﺮﯾﻊ ﺩﭼﺎﺭ ﭼﻨﯿﻦ ﺳﺮﺩﺭﮔﻤﯽ ﺷﻮﻧﺪ ﻭ ﻋﻠﻨﺎ ﺑﮕﻮﯾﻨﺪ ﻧﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﻣﺎ ﺍﺳﻼﻡ ﺭﺍ ﻗﺒﻮﻝ ﻧﺪﺍﺭﯾﻢ ﺑﻠﮑﻪ ﺧﺎﻟﻘﯽ ﻧﯿﺰ ﺩﺭ ﮐﺎﺭ ﻧﯿﺴﺖ!!! ﻫﺮ ﭼﻘﺪﺭ ﻫﻢ ﮐﻪ ﻣﯿﺨﻮﺍﯼ ﺑﺎ ﺩﻟﯿﻞ ﻭ ﻣﻨﻄﻖ ﺗﻮﺟﯿﻬﺸﺎﻥ ﮐﻨﯽ ﺑﺎﺯ ﺑﺎ ﻟﺠﺎﺟﺖ ﺗﻤﺎﻡ ﺣﺮﻑ ﺧﻮﺩ ﺭﻭ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ ... ﺍﺷﮑﺎﻝ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﺑﮕﺬﺍﺭ ﺧﻮﺵ ﺑﺎﺷﻨﺪ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﺩﻻﯾﻞ ﻭﺍﻫﯽ ﻭ ﻟﺠﺎﺟﺖ ﺷﺎﻥ ﺑﮕﺬﺍﺭ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﻫﻢ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺑﯿﺴﻮﺍﺩ ﺑﯿﺸﺘﺮﯼ ﺑﻪ ﻟﯿﺴﺖ ﺧﻮﺩ ﺑﯿﻔﺰﺍﯾﻨﺪ ‏(ﻫﺮ ﭼﻨﺪ ﮐﻪ ﻗﻠﺒﺎ ﺭﺍﺿﯽ ﻧﯿﺴﺘﯿﻢ ﺑﻪ ﮔﻤﺮﺍﻫﯽ آﻧﻬﺎ‏)

ﻫﺮ ﭼﻘﺪﺭ ﻫﻢ ﮐﻪ ﺑﺮ ﻟﯿﺴﺖ ﺍﯾﻦ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺍﻓﺰﻭﺩﻩ ﺑﺸﻪ ﻋﻮﺽ آﻥ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﻫﺰﺍﺭﺍﻥ ﻧﻔﺮ ﺍﺯ ﺩﺍﻧﺸﻤﻨﺪﺍﻥ ﻭ ﺗﺤﺼﯿﻞ ﮐﺮﺩﻩ ﻫﺎﯼ ﻏﺮﺑﯽ ﺍﺭﻭﭘﺎﯾﯽ ﺑﻪ ﺩﯾﻦ ﺍﺳﻼﻡ ﻣﯿﭙﯿﻮﻧﺪﻧﺪ. ﻣﻌﺎﻣﻠﻪ ﺧﯿﻠﯽ ﺧﻮﺑﯿﻪ ﺑﯿﺴﻮﺍﺩ ﻭ ﺟﺎﻫﻞ ﻣﯿﺪﯾﻢ ﺩﺭ ﻋﻮﺽ ﻣﺘﻔﮑﺮ ﻭ ﺩﺍﻧﺸﻤﻨﺪ ﻣﯿﮕﯿﺮﯾﻢ ... ﺍﯾﻦ ﻫﻢ ﻟﯿﺴﺖ ﭼﻨﺪ ﺗﻦ ﺍﺯ ﺩﺍﻧﺸﻤﻨﺪﺍﻥ ﻭ ﺍﺩﯾﺒﺎﻧﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ ﺷﺪﻩ ﺍﻧﺪ. ﺁﯾﺎ ﯾﻬﻮﺩ ﻭﺍﺭ، ﺍﯾﻦ ﻫﺎ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺗﮑﺬﯾﺐ ﻭ ﺗﺤﻘﯿﺮ ﻣﯿﮑﻨﯿﺪ ﯾﺎ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﺣﻖ ﺑﻮﺩﻥ ﺍﺳﻼﻡ ﺑﻪ ﺷﮏ ﻣﯽ ﺍﻓﺘﯿﺪ؟

 1 ﺟﺮﺍﺡ ﻓﺮﺍﻧﺴﻮﯼ ﭘﺮﻭﻓﺴﻮﺭ ﻣﻮﺭﯾﺲ ﺑﻮﮐﺎﯼ
 2 ﭘﺮﻭﻓﺴﻮﺭ ﮐﯿﺚ ﻣﻮﺭ، ﺩﺍﻧﺸﻤﻨﺪ ﻣﻌﺮﻭﻑ ﺟﻨﯿﻦ ﺷﻨﺎﺱ
 3 ﻋﺎﻟﻢ ﮐﺎﻟﺒﺪﺷﻨﺎﺳﯽ ﺗﺎﯾﻠﻨﺪﯼ، ﺗﺎﺟﺎﺕ ﺗﺎﺟﺲ
 4 ﺩﺍﻧﺸﻤﻨﺪ ﺯﯾﺴﺖ ﺷﻨﺎﺱ ﺁﻟﻤﺎﻧﯽ ﺁﻟﻔﺮﺩ ﮐﺮﻭﻧﯿﺮ
 5 ﺩﮐﺘﺮ ﻓﺮﺍﻧﺴﻮﯼ، ﻋﻠﯽ ﺳﻠﯿﻤﺎﻥ ﺑﻨﻮﺍ
 6 ﺩﺍﻧﺸﻤﻨﺪ ﻣﺠﺎﺭﯼ، ﻋﺒﺪﺍﻟﮑﺮﯾﻢ ﺟﺮﻣﺎﻧﻮﺱ
 7 ﺩﺍﻧﺸﻤﻨﺪ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺷﻨﺎﺱ ﺍﻧﮕﻠﯿﺴﯽ، ﺣﺴﯿﻦ ﺭﺋﻮﻑ
 8 ﻣﺘﻔﮑﺮ ﺍﻧﮕﻠﯿﺴﯽ، ﻣﺎﺭﺗﯿﻦ ﻟﻨﮕﺰ
 9 ﻧﻮﯾﺴﻨﺪﻩ ﯼ ﺁﻣﺮﯾﮑﺎﯾﯽ ﻣﺎﯾﮑﻞ ﻭﻟﻔﯽ ﺳﯿﮑﺘﺮ
 10 ﺩﺍﻧﺸﻤﻨﺪ ﻭ ﺭﻭﺯﻧﺎﻣﻪ ﻧﮕﺎﺭ ﻭ ﻣﻮﻟﻒ ﺁﻟﻤﺎﻧﯽ، ﺩﮐﺘﺮ ﺣﺎﻣﺪ ﻣﺎﺭﮐﻮﺱ
 11 ﻧﻮﯾﺴﻨﺪﻩ، ﻗﺼﻪ ﮔﻮ ﻭ ﺷﺎﻋﺮ ﺑﺮﯾﺘﺎﻧﯿﺎﯾﯽ ﻭﯾﻠﯿﺎﻡ ﺑﯿﮑﺎﺭﺩ
 12 ﻧﻘﺎﺵ ﻭ ﻣﺘﻔﮑﺮ ﻣﻌﺮﻭﻑ ﻓﺮﺍﻧﺴﻮﯼ ﺍﺗﯿﯿﺎﻥ ﺩﯾﻨﯿﻪ
 13 ﺍﻧﺪﯾﺸﻤﻨﺪ ﺳﻮﺋﯿﺴﯽ ﺭﻭﮊﻩ ﺩﻭﺑﺎﮐﯿﻪ
 14 ﻧﻮﯾﺴﻨﺪﻩ ﯼ ﺁﻣﺮﯾﮑﺎﯾﯽ ﮐﻮﻟﻨﻞ ﺩﻭﻧﺎﻟﺪﺱ ﺭﺍﮐﻮﯾﻞ
 15 ﺩﺍﻧﺸﻤﻨﺪ ﺑﺮﯾﺘﺎﻧﯿﺎﯾﯽ ﺁﺭﺗﻮﺭ ﺁﻟﯿﺴﻮﻥ
 16 ﻟﺮﺩ ﺟﻼﻝ ﺍﻟﺪﯾﻦ ﺑﺮﻧﺘﻮﻥ

17 ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﺁﻣﺮﯾﮑﺎﯾﯽ ﻣﺤﻤﺪ ﺁﮐﻮﯾﺎ
 18 ﺍﻧﺪﯾﺸﻤﻨﺪ ﻓﺮﺍﻧﺴﻮﯼ ﻭﻧﺴﻨﺖ ﻣﻮﻧﺘﯿﻪ
 19 ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺭﯾﺎﺿﯿﺎﺕ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﺁﻣﺮﯾﮑﺎ ﺟﻔﺮﯼ ﻻﻧﮓ
 20 ﺍﻧﺪﯾﺸﻤﻨﺪ ﺍﺗﺮﯾﺸﯽ ﻟﯿﺒﻮﻟﺪ ﻭﺍﯾﺲ
 21 ﺩﺍﻧﺸﻤﻨﺪ ﺭﯾﺎﺿﯿﺎﺕ ، ﭘﺮﻭﻓﺴﻮﺭ ﮐﺎﻧﺎﺩﺍﯾﯽ، ﮔﺮﯼ ﻣﯿﻠﺮ
 22 ﻣﺘﻔﮑﺮ ﺷﻬﯿﺪ ﺍﺳﭙﺎﻧﯿﺎﯾﯽ ﻣﺎﺭﯾﺎ ﺁﺳﺘﺮﺍ
 23 ﻧﻮﯾﺴﻨﺪﻩ ﯼ ﺁﻣﺮﯾﮑﺎﯾﯽ ﻣﺎﺭﮔﺎﺭﺕ ﮐﺎﺭﮐﻮﺱ
 24 ﻧﻮﯾﺴﻨﺪﻩ ﯼ ﺑﺮﯾﺘﺎﻧﯿﺎﯾﯽ ﺍﯾﻠﻮﯾﻦ ﮐﻮﺑﻠﺪ
 25 ﺩﺍﻧﺸﻤﻨﺪ ﮐﺎﻧﺎﺩﺍﯾﯽ ﺻﻮﻓﯽ ﺑﻮﺍﻓﯿﺮ
 26 ﻓﯿﻠﺴﻮﻑ ﻓﺮﺍﻧﺴﻮﯼ ﺭﯾﻨﯿﻪ ﮊﯾﻨﻮ
 27 ﭘﮋﻭﻫﺸﮕﺮ ﺁﻣﺮﯾﮑﺎﯾﯽ ﺑﺎﺭﺑﺎﺭﺍ ﺑﺮﺍﻭﻥ
 28 ﺍﺳﺘﺎﺩ ﻓﻠﺴﻔﻪ ﯼ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﻓﺮﺍﻧﺴﻪ ﺭﺍﺑﺮﺕ ﭘﯿﺮﮊﻭﺯﻑ
 29 ﺩﺍﻧﺸﻤﻨﺪ ﺭﻭﺍﻧﺸﻨﺎﺱ ﺁﻟﻤﺎﻧﯽ ﻓﯿﻠﯽ ﺑﻮﺗﻮﻟﻮ
 30 ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺭﻭﺯﻧﺎﻣﻪ ﻧﮕﺎﺭﯼ ﺁﻣﺮﯾﮑﺎﯾﯽ ﻣﺎﺭﮎ ﺷﻠﯿﻔﺮ
 31 ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺍﺩﺑﯿﺎﺕ ﺑﺮﯾﺘﺎﻧﯿﺎﯾﯽ ﺟﺎﻥ ﻣﻮﻧﺮﻭ
 32 ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﺍﺳﭙﺎﻧﯿﺎﯾﯽ ﻣﯿﭽﻞ ﭘﯿﺮﻭ

33 ﭘﮋﻭﻫﺸﮕﺮ ﮐﺎﻧﺎﺩﺍﯾﯽ ﻣﻮﺭﺩﯼ ﺩﯾﻮﯾﺪ ﮐﯿﻞ
 34 ﺭﺋﯿﺲ ﺩﺍﻧﺸﮑﺪﻩ ﯼ ﺑﯿﻦ ﺍﻟﻤﻠﻠﯽ ﺗﮑﻨﻮﻟﻮﮊﯼ ﺩﺭ ﺭﯾﺎﺽ، ﺩﮐﺘﺮ ﺍﺑﺮﺍﻫﯿﻢ ﺷﺎﻫﯿﻦ
35 ﺩﮐﺘﺮ ﯾﻬﻮﺩﯼ ﺳﺎﺑﻖ ﻋﺮﺍﻗﯽ ﺍﺣﻤﺪ ﻧﺴﯿﻢ 

36 ﻣﺘﻔﮑﺮ ﺍﻧﮕﻠﯿﺴﯽ ﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ ﮐﻮﯾﻠﯿﺎﻡ
ﺍﯾﻨﻬﺎ ﭼﻨﺪ ﻧﻔﺮ ﺍﺯ ﻣﺸﻬﻮﺭﯾﻦ ﻭ ﺑﺮﺟﺴﺘﻪ ﻫﺎﯼ ﺩﻧﯿﺎﯼ ﻏﯿﺮ ﺍﺳﻼﻡ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ ﺷﺪﻩ ﺍﻧﺪ. ﻭ ﻓﻮﺝ ﻋﻈﯿﻢ ﻣﺮﺩﻡ ﻋﺎﺩﯼ ﺟﺎﯼ ﺧﻮﺩ ﺩﺍﺭﺩ ﻭ ﺍﺻﻼ ﻗﺎﺑﻞ ﺍﻧﮑﺎﺭ ﻧﯿﺴﺖ.

اگه ایرانیها بعد حمله اعراب، بزور مسلمان شدند، پس چرا بعد از حمله مغولها، بودایی (شمنی) نشدند؟

یا وقتی اسکندر ایران رو فتح کرد هلنی نشدیم، تازه اگه حمله ی یه مهاجم به یه کشور دیگه مساوی باشه با پذیرفتن دین مهاجمین از سوی مردم اون کشور، چرا وقتی ایرانی ها، رومی ها رو شکست دادن مردم روم زرتشتی نشدن؟!

از این گذشته اندونزی بزرگترین کشور مسلمان، عربها که دیگه به اونجا حمله نکردن، پس چه جوریه؟! اونجا که دیگه شمشیری تو کار نبوده! به نظرتون، نژادپرستان اسلام ستیز، چه جوابی دارند؟

آغوش باز ایرانیان برای پذیرش اسلام... پیام تازه ای که محمدصلی الله علیه و آله خود را حامل آن می‌دانست همه جهان را به برابری و نیکی و برادری می‌خواند و از شرک و نفاق و جور و بیداد نهی می‌کرد.

نه همان اعراب که زندگی شان یکسره در جور و تطاول و شرک و فساد می‌گذشت بلکه ایران و روم نیز که رسم و آیین دیرینشان دستخوش اختلاف و تعصب روحانیون گشته بود در آن روزگاران به چنین پیام دلنشینی نیاز داشتند و آن را مژده رهایی و نجات تلقی می‌کردند.

لذا با جان و دل اسلام را پذیرفتند تعصب نشان ندادند همراهی کردند و در پیشبرد آن نیز رشادت ها از خود نشان دادند. (طبق شواهد تاریخی و سخنان بزرگان) که در کتاب به آن اشاره شد.

 

بخش 7 :               از 2500 ﺳﺎﻝ ، 1400 سال ، ﺑﺎ ﺍﺳﻠﺎﻡ

ﻃﺒﻖ ﮔﻮﺍﻫﻲ ﺗﺎﺭﻳﺦ، ﺧﺴﺮﻭﭘﺮﻭﻳﺰ ﺗﻨﻬﺎ ﻛﺴﻲ ﺑﻮﺩ، ﻛﻪ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﻧﺎﻣﻪ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﺍﻫﺎﻧﺖ ﻛﺮﺩ ﻭ ﺁﻧﺮﺍ ﺩﺭﻳﺪ. وقتی پیامبرصلی الله علیه و آله خبر غیبی کشته شدن خسروپرویز را داد، ﺧﻮﺩ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﻳﻤﻦ ﻭ ﻋﺪﻩ ﺯﻳﺎﺩﻱ ﺍﺯ ﻳﻤﻨﻲ‌ﻫﺎ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺟﺮﻳﺎﻥ ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ ﺷﺪﻧﺪ ﻭ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺁﻧﺎﻥ ﮔﺮﻭﻩ ﺯﻳﺎﺩﻱ ﺍﺯ ﺍﻳﺮﺍﻧﻴﺎﻥ ﻣﻘﻴﻢ ﻳﻤﻦ ﻧﻴﺰ ﺍﺳﻠﺎﻡ ﺍﺧﺘﻴﺎﺭ ﻛﺮﺩﻧﺪ

ﻋﺪﻩ ﺯﻳﺎﺩﻱ ﺍﺯ ﺍﻳﺮﺍﻧﻴﺎﻥ ﺩﺭ ﻳﻤﻦ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﻣﻲ‌ﻛﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺣﻜﻮﻣﺖ ﻳﻤﻦ ﻳﻚ ﺣﻜﻮﻣﺖ، ﺻﺪ ﺩﺭ ﺻﺪ، ﺩﺳﺖ ﻧﺸﺎﻧﺪﻩ ﺍﻳﺮﺍﻧﻲ ﺑﻮﺩ. ﻧﻴﺰ ﺩﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﺣﻴﺎﺕ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺍﻛﺮﻡ، ﺩﺭ ﺍﺛﺮ ﺗﺒﻠﻴﻐﺎﺕ ﺍﺳﻠﺎﻣﻲ ﻋﺪﻩ ﺯﻳﺎﺩﻱ ﺍﺯ ﻣﺮﺩﻡ ﺑﺤﺮﻳﻦ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﻣﺤﻞ ﺳﻜﻮﻧﺖ ﺍﻳﺮﺍﻧﻴﺎﻥ ﻣﺠﻮﺱ ﻭ ﻏﻴﺮ ﻣﺠﻮﺱ ﺑﻮﺩ ﺑﻪ ﺁﻳﻴﻦ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﻲ ﺩﺭ ﺁﻣﺪﻧﺪ  ﻭ ﺣﺘﻲ ﺣﺎﻛﻢ ﺁﻧﺠﺎ ﻛﻪ ﺍﺯ ﻃﺮﻑ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﺍﻳﺮﺍﻥ ﺗﻌﻴﻴﻦ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ ﺷﺪ. ﻋﻠﻴﻬﺬﺍ ﺍﻭﻟﻴﻦ ﺍﺳﻠﺎﻡ ﮔﺮﻭﻫﻲ ﺍﻳﺮﺍﻧﻴﺎﻥ ﺩﺭ ﻳﻤﻦ ﻭ ﺑﺤﺮﻳﻦ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ.

ﺑﻪ ﻃﻮﺭﻱ ﻛﻪ ﺗﺎﺭﻳﺦ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﻣﻲ‌ﺩﻫﺪ، ﻣﺎ ﺍﻳﺮﺍﻧﻴﺎﻥ ﺩﺭ ﻃﻮﻝ ﺯﻧﺪﮔﺎﻧﻲ ﭼﻨﺪﻳﻦ ﻫﺰﺍﺭ ﺳﺎﻟﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﺎ ﺍﻗﻮﺍﻡ ﻭ ﻣﻠﻞ ﮔﻮﻧﺎﮔﻮﻥ ﻋﺎﻟﻢ، ﺑﻪ ﺍﻗﺘﻀﺎﻱ ﻋﻮﺍﻣﻞ ﺗﺎﺭﻳﺨﻲ، ﮔﺎﻫﻲ ﺭﻭﺍﺑﻂ ﺩﻭﺳﺘﺎﻧﻪ ﻭ ﮔﺎﻫﻲ ﺭﻭﺍﺑﻂ ﺧﺼﻤﺎﻧﻪ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺍﻳﻢ. ﻳﻚ ﺳﻠﺴﻠﻪ ﺍﻓﻜﺎﺭ ﻭ ﻋﻘﺎﻳﺪ ﺩﺭ ﺍﺛﺮ ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺍﺑﻂ ﺍﺯ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﺑﻪ ﻣﺎ ﺭﺳﻴﺪﻩ ﺍﺳﺖ، ﻫﻤﭽﻨﺎﻧﻜﻪ ﻣﺎ ﻧﻴﺰ ﺑﻪ ﻧﻮﺑﻪ ﺧﻮﺩ ﺩﺭ ﺍﻓﻜﺎﺭ ﻭ ﻋﻘﺎﻳﺪ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﺗﺄﺛﻴﺮ ﻛﺮﺩﻩﺍﻳﻢ.                                  .
ﻫﺮ ﺟﺎ ﻛﻪ ﭘﺎﻱ ﻗﻮﻣﻴﺖ ﻭ ﻣﻠﻴﺖ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﺑﻪ ﻣﻴﺎﻥ ﺁﻣﺪﻩ ﻣﻘﺎﻭﻣﺖ ﻛﺮﺩﻩ ﻭ ﺩﺭ ﻣﻠﻴﺖ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﻫﻀﻢ ﻧﺸﺪﻩ ﺍﻳﻢ، ﻭ ﺩﺭ ﻋﻴﻦ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺑﻪ ﻣﻠﻴﺖ ﺧﻮﺩ ﻋﻠﺎﻗﻪ ﻣﻨﺪ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﻳﻢ ﺍﻳﻦ ﻋﻠﺎﻗﻪ ﻣﻨﺪﻱ ﺯﻳﺎﺩ ﺗﻌﺼﺐ ﺁﻣﻴﺰ ﻭ ﻛﻮﺭ ﻛﻮﺭﺍﻧﻪ ﻧﺒﻮﺩﻩ ﻭ ﺳﺒﺐ ﻛﻮﺭ ﺑﺎﻃﻨﻲ ﻣﺎ ﻧﮕﺸﺘﻪ ﺍﺳﺖ ﺗﺎ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺣﻘﻴﻘﺖ ﺩﻭﺭ ﻧﮕﺎﻩ ﺩﺍﺭﺩ ﻭ ﻗﻮﻩ ﺗﻤﻴﺰ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻣﺎ ﺑﮕﻴﺮﺩ ﻭ ﺩﺭ ﻣﺎ ﻋﻨﺎﺩ ﻭ  ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺣﻘﺎﻳﻖ ﺑﻪ ﻭﺟﻮﺩ ﺁﻭﺭﺩ. ﺍﺯ ﺍﺑﺘﺪﺍﻱ ﺩﻭﺭﻩ ﻫﺨﺎﻣﻨﺸﻲ ﻛﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﺍﻳﺮﺍﻥ ﻛﻨﻮﻧﻲ ﺑﻪ ﺍﺿﺎﻓﻪ ﻗﺴﻤﺘﻬﺎﻳﻲ ﺍﺯ ﻛﺸﻮﺭﻫﺎﻱ ﻫﻤﺴﺎﻳﻪ، ﺗﺤﺖ ﻳﻚ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﺩﺭ ﺁﻣﺪ.

14 ﻗﺮﻥ، ﻣﺎ ﺑﺎ ﺍﺳﻠﺎﻡ ﺑﻪ ﺳﺮ ﺑﺮﺩﻩ ﺍﻳﻢ ﻭ ﺍﻳﻦ ﺩﻳﻦ ﺩﺭ ﻣﺘﻦ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﻣﺎ ﻭﺍﺭﺩ ﻭ ﺟﺰﺀ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﻣﺎ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ، ﺑﺎ ﺁﺩﺍﺏ ﺍﻳﻦ ﺩﻳﻦ ﻛﺎﻡ ﺍﻃﻔﺎﻝ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺮﺩﺍﺷﺘﻪ ﺍﻳﻢ، ﺑﺎ ﺁﺩﺍﺏ ﺍﻳﻦ ﺩﻳﻦ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﻳﻢ، ﺑﺎ ﺁﺩﺍﺏ ﺍﻳﻦ ﺩﻳﻦ ﺧﺪﺍﻱ ﻳﮕﺎﻧﻪ ﺭﺍ ﭘﺮﺳﺘﻴﺪﻩ ﺍﻳﻢ، ﺑﺎ ﺁﺩﺍﺏ ﺍﻳﻦ ﺩﻳﻦ ﻣﺮﺩﻩ‌ﻫﺎﻱ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﺎﻙ ﺳﭙﺮﺩﻩ ﺍﻳﻢ ﺗﺎﺭﻳﺦ ﻣﺎ، ﺍﺩﺑﻴﺎﺕ ﻣﺎ، ﺳﻴﺎﺳﺖ ﻣﺎ، ﻗﻀﺎﻭﺕ ﻭ ﺩﺍﺩﮔﺴﺘﺮﻱ ﻣﺎ، ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻭ ﺗﻤﺪﻥ ﻣﺎ، ﺷﺆﻭﻥ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﻣﺎ، ﻭ ﺑﺎﻟﺎﺧﺮﻩ ﻫﻤﻪ ﭼﻴﺰ ﻣﺎ ﺑﺎ ﺍﻳﻦ ﺩﻳﻦ ﺗﻮﺃﻡ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ.                         .

ﻧﻴﺰ ﺑﻪ ﺍﻋﺘﺮﺍﻑ ﻫﻤﻪ ﻣﻄﻠﻌﻴﻦ، ﻣﺎ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﻣﺪﺕ، ﺧﺪﻣﺎﺕ ﺍﺭﺯﻧﺪﻩ ﻭ ﻓﻮﻕ ﺍﻟﻌﺎﺩﻩ ﻭ ﻏﻴﺮ ﻗﺎﺑﻞ ﺗﻮﺻﻴﻔﻲ ﺑﻪ ﺗﻤﺪﻥ ﺍﺳﻠﺎﻣﻲ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﺍﻳﻢ ﻭ ﺩﺭ ﺗﺮﻗﻲ ﻭ ﺗﻌﺎﻟﻲ ﺍﻳﻦ ﺩﻳﻦ ﻭ ﻧﺸﺮ ﺁﻥ ﺩﺭ ﻣﻴﺎﻥ ﺳﺎﻳﺮ ﻣﺮﺩﻡ ﺟﻬﺎﻥ ﺍﺯ ﺳﺎﻳﺮ ﻣﻠﻞ ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ ﺣﺘﻲ ﺧﻮﺩ ﺍﻋﺮﺍﺏ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﻛﻮﺷﻴﺪﻩ ﺍﻳﻢ. ﻫﻴﭻ ﻣﻠﺘﻲ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﻣﺎ ﺩﺭ ﻧﺸﺮ ﻭ ﺍﺷﺎﻋﻪ ﻭ ﺗﺮﻭﻳﺞ ﻭ ﺗﺒﻠﻴﻎ ﺍﻳﻦ ﺩﻳﻦ ﻓﻌﺎﻟﻴﺖ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺍﺳﺖ

آیا اسلام در ایران پذیرش ملی داشته است یا خیر ؟ آیا پیشرفت اسلام در ایران به خاطر محتوای عالی و انسانی و جهانی آن بوده است و ایرانیان آنرا انتخاب کرده اند، یا همان طور که برخی اظهار می دارند آیین مزبور را بر خلاف تمایلات مردم ایران به آنان تحمیل کرده اند؟ البته منظور ما این نیست که تنها عامل گرایش مردم غیر عرب را جهانی و عمومی بودن تعلیمات اسلامی و به عبارت دیگر اصل مساوات اسلامی معرفی کنیم، عامل گرایش ملتها به اسلام یک سلسله مزایاست که بعضی فکری و اعتقادی و بعضی اخلاقی و اجتماعی و سیاسی است. تعلیمات اسلامی از طرفی معقول و خردپسند است.

و از طرف دیگر فطری، مقیاسهای کلی و عمومی و جهانی اسلام یکی از مزایا و یکی از جنبه هایی است که به این دین نیرو و جاذبه داده است، ما فعلا درباره سایر مزایای اسلام بحثی نمی کنیم.

در اینجا به مناسبت بحث ملیت این عامل را مورد نظر قرار می دهیم. در حدود چهارده قرن است که ایرانیان مذاهب سابق خود را کنار گذاشته و آیین مسلمانی را پذیرفته اند در خلال این قرون صدها میلیون ایرانی با مذهب اسلامی زاده شدند و پس از گذراندن دوران زندگی با همین آیین جان به جان آفرین تسلیم کردند.

در میان کشورهای اسلامی شاید جز کشور عربستان سعودی کشوری نداشته باشیم که به اندازه ایران اکثریت مردم آن مسلمان باشند، حتی کشور مصر که خود را عاصمه اسلام می داند به قدر مملکت ایران (البته با حفظ نسبت) مسلمان ندارد،

با اینحال خوب است روشن بشود که آیا اسلام ایرانیان در طول چهارده قرن اجباری بوده یا آنها آن را از روی صمیم قلب پذیرفته اند؟ خوشبختانه تاریخ ایران و اسلام با آنهمه دسایسی که استعمارگران می خواهند به کار ببرند کاملا روشن است.

شیعه، مذهبی ریشه‌دار در تاریخ اسلام، و بنیاد آن در زمان خود پیامبر        . اسناد و مدارک و دلایل تاریخی فراوانی بر این حقیقت تأکید دارد که نه تنها مذهب شیعه، مذهبی ریشه‌دار در تاریخ اسلام است. و بنیاد آن در زمان خود پیامبر صلی الله علیه و آله بنا نهاده شده است، بلکه ورود تفکر و گرایش شیعی به ایران هم در سال‌هایی بسیار دورتر از پیدایش صفویان اتفاق افتاده است؛

شکی نیست که صفویان در گسترش مذهب تشیع نقش برجسته‌ای دارند، اما آیا می‌توان به آسانی باور کرد که تشیع در تاریخ ایران پیش از صفویه سابقه‌ای نداشته است.

 و صفویه با خشونت و اجبار آن را رسمیت بخشیده و ترویج کرد‌ه‌اند؟! با شروع قرن دوم هجری، تشیّع از مرزهای جزیره العرب و عراق بیرون رفت و به تمام قلمرو اسلامی کشیده شد؛

یکی از نتایج قطعی این، نهضت‌ علویان و پراکندگی آنها در مناطق گوناگون بود؛ چنانکه بعد از قیام محمد نفس زکیه در زمان حکومت منصور و شکست او، نوادگان امام حسن علیه السلام در مناطق گوناگون پراکنده شدند؛ قم یکی از مهمترین شهرهای شیعه‌نشین ایران است که از قرن دوم هجری، سابقه‌ تشیع پر رنگی داشته است! (شروع امامت امام صادق علیه السلام)                                         .
بدون تردید شاه اسماعیل صفوی بنا به دلایل و انگیزه‌های مختلف، مذهب شیعه را به عنوان مذهب رسمی ایران معرفی و اقدامات سختگیرانه‌ای‌ نیز انجام داد که برخی از آنها یقینا درست نبوده؛ اما این واقعیت هیچ ربطی به مذهب تشیع ندارد و آن را باید در راستای اقدامات یک حکومت برای تحقق اهداف و برنامه‌های خود تحلیل کرد؛ البته همه‌ گزارش‌هایی که در این‌باره شایع است، برای شناخت حقانیت یا بطلان هر مذهب فکری باید به منابع اصیل اعتقادی و کتاب‌های علمای آن مذهب مراجعه کرد، نه تاریخ شکل‌گیری یک حکومت در بخشی از جهان با نام آن مذهب!

ضرورت نقد منصفانه دوران صفویه و عملکرد حاکمان صفوی

در خصوص تاریخ صفویه یکی از شبهات این است که با بررسی تاریخ دولت صفویان از آغاز تا پایان، این گونه به دست می‌آید که مذهب شیعه، دست‌پرورده‌ شاهان صفوی برای از میان بردن اسلام و تحکیم پایه‌های حکومت خود در ایران است؛

شیعیان با غفلت و ناآگاهی از تاریخ کشور خویش، از یاد برده‌اند که تبار ایشان، همه از اهل سنت بوده‌اند و چگونه شاهان صفوی و در رأس آنها، شاه اسماعیل اول، با جنگ و خونریزی بر همه‌ رقیبان و مخالفان خود چیره شد و با اهداف سیاسی و قدرت‌طلبانه، پایه‌های مذهب شیعه را استوار کرد!

شیعه، رویشی ریشه‌دار در تاریخ ایران!

یکم: در ایران پیش از صفویه، مذهب تشیع به صورت فزاینده‌ای رواج یافته بود و به صورت طبیعی، زمینه‌های بروز یک دولت با گرایش شیعی انتظار می‌رفت؛ دولت‌ علویان طبرستان و دولت آل بویه، آشکارا حکومت‌هایی شیعی بودند که پیش از صفویه در ایران وجود داشتند؛ در چنین شرایطی، سیاست صفویان، که رسمیت دادن به تشیع اثنی‌عشری بود، با مقاومت چندانی روبرو نمی‌شد؛ زیرا زمینه‌های تشیع و موج شیعه‌پذیری در میان ایرانیان، از پیشترها به راه افتاده بود.                             .
دوم: یک تحلیلگر منصف و کاوشگر نمی‌تواند درباره‌ همه‌ پادشاهان صفوی و اقدامات آنها بطور یکسان اظهار نظر کند؛ چرا که هریک از آنها شیوه و رفتاری متفاوت و خاص به خود داشته‌اند و شخصیت و منش هرکدام باید جداگانه و بطور دقیق و منصفانه مورد ارزیابی قرار گیرد؛ ما منکر برخی از اعمال و رفتارهای نامشروع و ناپسند و یا احتمالاً وحشیانه‌ برخی از پادشاهان صفوی نیستیم، ولی باید توجه داشت که اقدامات ناشایست پیروان و منتسبان به یک دین و مذهب، به هیچ‌وجه نباید به پای آن دین و مذهب نوشته شود؛

چنانکه امروزه نیز جنایات وحشیانه و غیرانسانی یهودیان صهیونیست و اشغالگر را با دین یهود یکی نمی‌دانیم؛ همچنین جنایت‌های بی‌نظیر و سفاکانه وهابیون تکفیری همچون داعشی‌ها در اقصی نقاط جهان و خصوصا در کشورهای اسلامی را به پای مذهب اهل سنت نمی‌نویسیم؛

در طول تاریخ بسیاری از حاکمان عرب به نام اسلام حکومت کرده‌اند و از قضا رفتار و منش آنها کمترین شباهتی با ارزش‌های اسلامی و سیره‌ پیامبر صلی الله نداشته است؛ اما هرگز نمی‌توان آن را به پای دین مبین اسلام ثبت کرد؛ منابع مهم شناخت اسلام و مذهب تشیع، قرآن، سنت و سیرت پیامبر و امامان هدی علیهم السلام است و بس! 

سوم: با نگاهی به تاریخ جهان و حکومت‌های مختلف، می‌توان دریافت که در هر حکومتی خطاها و معضلاتی بوده است و کمتر حکومتی را می‌توان یافت که ظلم و بی‌‌عدالتی در آن وجود نداشته است؛

بویژه در دوره‌های گذشته که زمینه‌های فرهنگی و اجتماعی متفاوتی وجود داشته و اکثر کشورها و جامعه‌ها با بحران‌های پرشمار اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی دست و پنجه نرم می‌کرده‌اند؛ حتی امروز نیز در مقتدرترین و دموکراتیک‌ترین حکومت‌های جهان، جنایات و ستم‌های زیادی، به صورت خواسته یا ناخواسته رخ می‌دهد که همه محصول حکومت‌های بشری و مدیریت غیرمعصوم است؛

دوران حکومت صفویه نیز از خبط و خطا و ظلم پیراسته نیست و هیچگاه نمی‌توان اشتباهات، گناهان و ظلم‌هایی که احیانا به امر آنها و به دست عاملانشان انجام شده را نادیده گرفت و توجیه کرد؛ اما باید همواره رویه انصاف را ملاک قضاوت‌ قرار دهیم و تنها خطاها و بدی‌ها را نبینیم و به اقدامات مثبت نیز توجه کنیم؛ یکی از محققین در این زمینه می‌نویسد:

شاهان صفوى خطاهاى زیادى داشتند؛ حتى در اداره کشور در اواخر دوره صفوى، آنچنان ضعفى از خود نشان دادند که مشتى افغان قندهارى، از راه طولانى به اصفهان آمدند و این عروس آسیا را نابود کرده و دولت صفوى را ساقط کردند؛ طبعاً دفاع از این دوره‌ پرشکوه، دفاع از خرابى‏ها، مظالم و ستمگرى‏هاى برخى از شاهان صفوى نیست؛ دفاع از مجموعه‏اى است که در این دوره، تحت رهبرى این دولت، توانست کشور خویش را با کمترین امکانات بسازد و آباد کند و از تجزیه و چپاول آن توسط مهاجمان جلوگیری کند.

صفویان توانستند مناطق مختلف ایران را که متفرّق و هرکدام در سلطه‌ حاکمى محلى بود، متحد سازند و حکومت مرکزى شیعه را بنیان نهند؛

این امر، نقش بسزایى در وحدت ملى ایران داشت و توانست از سیادت ایران در میان دولت‌هاى اسلامى سُنّى مذهب، که او را احاطه کرده بودند، دفاع و حفاظت کند و ایران همچون سد محکمى میان این کشورها باشد.                                          .
چهارم: واقعیت این است که گاهی درباره‌ دوره‌ صفویه و اقدامات آنها به شدت اغراق و سیاه‌نمایی می‌شود و برخی با نیت‌های خصمانه و برای ضربه زدن به حقانیت تشیع، می‌کوشند که این دوره‌ مهم را سیاه و تاریک جلوه دهند، تا مشروعیت مذهب شیعه را زیر سؤال ببرند؛

انصاف و اخلاق تحقیق حکم می‌کند که در قضاوت‌های خود حق‌طلب و حق‌مدار باشیم و حقیقت را، هرچند با گرایش‌های قلبی ما در تقابل باشد، پاس داریم؛ در چند دهه‌ اخیر دشمنى‏هاى زیادى با صفویان ابراز شده است که ریشه در برخى از ناآگاهى‏هاى تاریخى و مذهبى دارد؛                                               .   

جریان روشنفکرى دینى در ایران، در مقطعى از حرکت خود، با حمله به صفویان و فرهنگ مذهبى صفوى، کوشید تا آن را از پایه، سست گرداند؛ مع الاسف، این حرکت توفیق زیادى به دست آورد و توانست در یک مقطع تاریخى، تصور مردم کشور ما را به آن دوره، بدبین سازد؛

چیزى که هنوز آثار آن در اذهان و افکار جامعه ما بر جاى مانده؛ براى زدودن آثار منفى، لازم است تا روى این دوره‌ ناشناخته، که تا به امروز بسیارى از منابع آن در دسترس عموم قرار نگرفته و ابعاد آن از سوى مورخان و محققان بى‏طرف آشکار نگشته، کارهاى جدى‏ترى صورت گیرد.  

پنجم: دولت صفویه برای نیل به مقاصد خود و رسمی کردن مذهب تشیع، راه‌های مختلفی را در پیش گرفت، که اعمال خشونت، تنها یکی از آنها بوده است؛ در حالی که راه‌ها و برنامه‌های دیگری نیز داشته‌ که منتقدان و مخالفان، جاهلانه یا عامدانه به آن نمی‌پردازند؛ صفویان سیاست‌های تشویقی هم در این زمینه داشته‌اند؛ در دو منطقه از سرخه سمنان، سنگ‌نوشته‌هایی از شاه عباس بر جای مانده که حاوی این دستور است که اگر کسی شیعه شود از مالیات معاف خواهد بود!

ششم: بر محققان منصف پوشیده نیست که موفقیت مذهب تشیع در مسیر گسترش و ریشه‌دارشدن، نشان‌دهنده‌ این حقیقت است که علاوه بر تلاش‌هایی که برای تحکیم پایه‌های آن در جامعه‌ ایرانی صورت گرفت،

یقینا جاذبه‌های برجسته‌ای که در فرهنگ شیعه وجود دارد و با روحیه‌ سلحشوری و ظلم‌ستیزی ایرانیان، هماهنگ و همنواست، یکی از مهمترین علل پذیرفته‌شدن آن از سوی مردم ایران است.                                      .
هفتم: اسناد تاریخی گواه این واقعیت است که برخی سختگیری‌ها و آزارهایی که از رفتارهای صفویان گزارش شده است، در ابتدای دولت صفویه رخ داده و این امر زمانی رخ می‌دهد که خود شاهان صفویه نیز اطلاع چندانی از فرهنگ تشیع نداشته‌اند؛
رفته رفته و پس از برقراری ارتباط دولت صفوی با علمای بزرگ شیعه و تلاش مجاهدانه این عالمان، که تشیع واقعی را توسعه و تعمیق دادند، دیگر از آن اقدامات خبری نبود.

 علمای شیعه در استقرار اولیه‌ سلسله‌ صفویه هیچ نقشی نداشتند؛ سلسله‌ صفویه براساس نظریه‌‌ سیاسی ویژه‌ای که در دایره‌ تصوف، بین مرشد کامل و مریدان وجود داشت، به وجود آمد؛ نظامی که می‌توان از آن با عنوان خلیفه‌گری یاد کرد؛

مبنای اطاعت قزلباشان از شاه اسماعیل، اعتقاد آنان به اسماعیل، به عنوان رئیس خانقاه اردبیل و نه فقیه جامع‌الشرایط طبق نظریه‌ شیعه دوازده امامی بود. در حقیقت، نه خود صفویان و نه هواداران قزلباش آنها، آشنایی چندانی با اصول و مبانی فقهی مذهب شیعه نداشتند

و تشیعی که آنها بر آن پای می‌فشردند، بیشتر متأثر از اندیشه‌های غالبانه‌ای بود که اعتقاد به تجسم و حلول، محبت غلوآمیز در حق ائمه (علیهم السلام) و دشمنی شدید با اهل تسنن، از ویژگی‌های بارز آن به شمار می‌رفت و با تشیع فقاهتی مورد تأئید علمای شیعه ارتباط چندانی نداشت؛

در چنین شرایطی، صفویان برای اینکه بتوانند تشیع را به مذهب رسمی و مورد قبول مردم درآورند، به علمای شیعه و کتب فقهی آنها توجه ویژه‌ای نشان دادند. این چنین اظهارنظرهایی، اصولی و منطقی نیست؛ زیرا بی‌طرفانه و دور از غرض‌ورزی نبوده؛ خشونت‌ها و بی‌رحمی‌های صفویان در همه‌جا و در همه‌ احوال یکسان نبوده و چنین خشونت‌هایی بیشتر زمانی اعمال می‌شد که فرد یا افرادی در برابر سیاست مذهبی جدید از خود مقاومت نشان می‌دادند؛ به علاوه این خشونت‌ها صرفاً جنبه‌ مذهبی نداشته‌اند، بلکه کینه‌توزی‌های شخصی و اهداف و مطامع سیاسی نیز در این امر بسیار مؤثر بوده؛ اصولاً تأسیس یک دولت جدید و گسترش مناطق تحت نفوذ آن در مراکز مختلف، بدون در نظر گرفتن سیاست مذهبی آن، مستلزم اعمال زور و خشونت برای از میان برداشتن رقیبان و به تمکین واداشتن مردم بود.

ادامه مطالب

قسمت دوم

http://m5736z.blog.ir/post/IRANeslam2

قسمت اول 

http://m5736z.blog.ir/post/IRANeslam1

به نام خدا
مطالب جمع آوری شده در زمینه های مفاهیم قرآنی و تاریخی

از سال 1354   و    بارگذاری آن  در سال  1380 در   سایت

تاریخی فرهنگی قرآنی

و از سال 1393 به تدریج بعضی از مقالات تبدیل به کتاب شده

 و  به حول قوه الهی در  مهر سال 1399 به 40 جلد کتاب رسیده است.

نام  : محمود زارع پور متولد تهران محله قلهک شمیران 1336

کارشناسی علوم قرآن و دینی ، دبیر    و 25 سال   مدیریت    مدرسه

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">