تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

موضوعات قرآنی ؛ دینی و آموزشی : مطالب طبقه بندی شده جهت تحقیق ؛ جزوه ؛ کتاب و .....

تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

موضوعات قرآنی ؛ دینی و آموزشی : مطالب طبقه بندی شده جهت تحقیق ؛ جزوه ؛ کتاب و .....

مشخصات بلاگ
تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

آشنائی با تاریخ اسلام :
عبرت آموزی (و لقد اهلکنا القرون من قبلکم .... گذشته چراغ راه آینده است)
آشنایی با علوم و موضوعات قرآنی ( هدی و رحمه للمتقین)

آخرین نظرات
  • ۴ خرداد ۰۱، ۱۷:۲۱ - خرید پیج اینستاگرام ارزان
    Great post.

کتابهای منتشر شده ی اینجانب 

 zarepoorketab.blog.ir 

سلام بر بندگان برگزیده

31- وَ سَلَامٌ عَلَیْهِ یَوْمَ وُلِدَ وَ یَوْمَ یَمُوتُ وَ یَوْمَ یُبْعَثُ حَیًّا  (مریم آیه 15)

 و سلامى (شایسته) بر او باد روزى که متولّد شد و روزى که مى‌میرد و روزى که زنده برانگیخته مى‌شود.

در آن روز کو آمدى در حیات          به روزى که بسپرد جان بر ممات

به روزى که بهر حیات ابد                 برانگیخته مى شود از لحد

سلام خداوند بادا بر او                   نکوبنده اى بود پاکیزه خو

در خصوص زکریا و عیسی، همانطور که در این آیه ذکر شده، سلام خدا در سه مرحله وارد شده. «هنگام تولد، هنگام قبض روح و فوت، و هنگام حشر در قیامت» . هر سه این مواقع خوفناک ترین لحظات هر فرد است که خداوند با سلام خود، سلامت و اطمینان خاطر را به حضرت زکریا و عیسی بشارت داده است.

«وَ سَلامٌ عَلَیْهِ»: درودش باد. سالم و در امان خواهد بود از اذیّت و آزار و هول و هراس تمام مراحل زندگی. «حَیّاً»: زنده. حال است و جنبه تأکید دارد.

خداوند در این آیات، اوصاف گوناگونى را درباره حضرت یحیى برشمرده است:

او در پیشگاه خداوند پرهیزکار بود، (تَقِیًّا) نسبت به والدین نیکوکار بود،

(بَرًّا) و در برابر مردم، سرکش ‌و عصیانگر نبود. (لَمْ یَکُنْ جَبَّاراً عَصِیًّا)

توجه : مراد از سلامت هنگام مرگ، سلامت عقیده و با ایمان مردن است. و از روزی که زاده شد، قرین سلامت و از آفت ها پیراسته بود، و مقرّر کردیم که به هنگام مرگش و در عالم برزخ نیز گزندی نبیند، و روزی که زنده برانگیخته می شود نیز حیاتی پاک داشته باشد و هیچ رنجی به او نرسد.

1) مقام و منصب، ما را از یاد والدین غافل نکند، پیامبر هم باید نسبت به والدین نیکى کند. (وَ بَرًّا بِوالِدَیْهِ)

2) نیکى به پدر و مادر، نمودار تقواى الهى است. (کانَ تَقِیًّا وَ بَرًّا بِوالِدَیْهِ)

3) آن نیکى به والدین مورد ستایش است که در آن هیچ گونه نافرمانى و سلطه‌جویى نباشد. (بَرًّا بِوالِدَیْهِ وَ لَمْ یَکُنْ)

4) ترک نیکى به والدین، نشانه‌ى عصیان و سرکشى است. (وَ لَمْ یَکُنْ جَبَّاراً عَصِیًّا)

5) سلام و درود فرستادن بر اولیاى خدا مخصوص زمان حیات آنان نیست یَوْمَ وُلِدَ...

6) سلام کردن، نشانه‌ى کوچکى نیست، زیرا خداى بزرگ هم سلام مى‌کند

(سَلامٌ عَلَیْهِ)، (سَلامٌ عَلى‌ إِبْراهِیمَ) و (سَلامٌ عَلى‌ مُوسى‌ وَ هارُونَ)

7) یحیى تمام فراز و نشیب‌ها را با سلامتِ دین و ایمان به خدا سیر کرد. (سَلامٌ عَلَیْهِ یَوْمَ وُلِدَ وَ یَوْمَ یَمُوتُ و..... )

8) گرامیداشتِ روز تولّد و یادبود روز وفاتِ اولیاى خدا، امرى قرآنى است.

9) خواندن زیارت‌نامه که سلام بر اولیاى خدا در طول زندگى، امرى قرآنى است.

10) کلید سالم زندگى کردن و سالم مردن و سلامتى در قیامت، تقوا، نیکى به والدین و پرهیز از گناه و طغیان است کانَ تَقِیًّا وَ بَرًّا بِوالِدَیْهِ وَ لَمْ یَکُنْ جَبَّاراً عَصِیًّا وَ سَلامٌ عَلَیْهِ یَوْمَ‌ ...)

تفسیر المیزان - خلاصه

(سلام ) یعنی امن و خالی بودن از هرچه مایه ترس و کراهت است و اینکه سلام را نکره آورده برای دلالت بر تعظیم آن است . می فرماید: در این سه موضع سلامی عظیم و فخیم بر او باد که این ایام هر یک ابتدای یکی از عوالم است ، «یعنی روزی که متولد می شود » ، خداوند او را از هر مکروهی که با سعادت دنیویش ناسازگار باشد ایمن نموده «و روزی که می میرد » و زندگی برزخی را شروع می کند نیز او را قرین ایمنی و سلامت کرده «و روزی که دوباره زنده می شود»  و به حقیقت حیات در عالم آخرت می رسد او را سالم و ایمن کرده تا هرگز دچار تعب و اندوه نگردد.

 بعضی مفسران ، قید (حیّا) را دال بر این دانسته اند که آن حضرت شهید از دنیا می رود، چون خدای متعال در باره شهداء فرموده (بَل اَحیاءُ عِندَ رَبِّهِم یُرزَقون)، (بلکه زنده اند و نزد پروردگارشان روزی می خورند). و اختلاف در تعبیر (وُلِدَ) و (یَمُوتُ) و (یُبْعَثُ) که اولی را به صیغه ماضی و دوتای دیگر را با صیغه مضارع آورده است برای دلالت بر این مطلب می باشد که سلام و امن در حال حیات دنیوی آن حضرت بر او فرستاده شده ، نه در عصر رسول خدا.

سلام بر هدایت شدگان

32- فَأْتِیاهُ فَقُولا إِنَّا رَسُولا رَبِّکَ فَأَرْسِلْ مَعَنا بَنِی إِسْرائِیلَ وَ لا تُعَذِّبْهُمْ قَدْ جِئْناکَ بِآیَةٍ مِنْ رَبِّکَ وَ السَّلامُ عَلى‌ مَنِ اتَّبَعَ الْهُدی (طه آیه 47 ) پس به سراغ او بروید، پس (به او) بگویید: (اى فرعون) ما دو فرستاده‌ى پروردگار تو هستیم، و بنى‌اسرائیل را به همراه ما بفرست (و بیش از این) آنها را آزار مده. البتّه ما با معجزه‌اى از جانب پروردگارت به سوى تو آمده‌ایم و درود بر کسى که هدایت را پیروى کند.

کنون هر دو بر سوى او مى روید            بدین گونه سرگرم صحبت شوید

بگویید خود پیک حقیم ما                     فرستاده گشته ز یکتا خدا

کزین پس دگر بر بنى اسرییل                ستمها نسازى ز هر سو گسیل

به ما واگذارى ازاین پس دگر                 تعدى نسازى از این بیشتر

همانا که با حجت آشکار                        فرستاده گشتیم از کردگار

بر آن کس از ایزد ببادا سلام                که از حق اطاعت نماید تمام

إِنَّا قَدْ أُوحِیَ إِلَیْنا أَنَّ الْعَذابَ عَلى‌ مَنْ کَذَّبَ وَ تَوَلَّى (48) (به او بگویید:) همانا به ما وحى گردیده که عذاب بر کسى است که (آیات الهى را) تکذیب کند (و از آنها) سرپیچى نماید.

چون ارشاد و تبلیغ سران ستمگر و هدایت آنان کار بسیار سخت و مهمى بوده است، لذا خداوند فرمان حرکت به سوى فرعون را تکرار مى‌فرماید:  (اذْهَبْ إِلى‌ فِرْعَوْنَ)، (اذْهَبْ أَنْتَ وَ أَخُوکَ)، (اذْهَبا إِلى‌ فِرْعَوْنَ)، (فَأْتِیاهُ).

در این آیات به سه رکن اعتقادى؛ یعنى توحید، نبوّت و معاد اشاره شده است: (رَبِّکَ‌أُوحِیَ إِلَیْنا أَنَّ الْعَذابَ)

خداوند، دستورالعمل مأموریت موسى و هارون علیهما السلام را در پنج مرحله تنظیم فرموده است:

الف: رفتن. (فَأْتِیاهُ)                       ب: گفتن. (فَقُولا)

ج: دلیل آوردن. (جِئْناکَ بِآیَةٍ)،      د: تشویق. وَ السَّلامُ عَلى‌ مَنِ اتَّبَعَ الْهُدى

ه: تهدید. (أَنَّ الْعَذابَ عَلى‌ مَنْ کَذَّبَ وَ تَوَلَّى).

1) کارهاى ارشادى و تبلیغى باید بدیع و تهاجمى باشد، نه تدافعى. (فَأْتِیاهُ)

2) رسالت انبیا از شئون ربوبیّت خداوند است. (رَسُولا رَبِّکَ)

3) غرور مستکبران را بشکنید. (رَبِّکَ) در مقابل کسى که مى‌گوید: (أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلى‌)

4) سخن با نرمى و لطافت، منافاتى با قاطعیت و صراحت ندارد. (إِنَّا رَسُولا رَبِّکَ)

5) آزادسازى انسان‌ها از ستم و بردگى طاغوت، در رأس وظایف انبیاست. (فَأَرْسِلْ مَعَنا بَنِی إِسْرائِیلَ)

آرى دین از سیاست جدا نیست، مبارزه با طاغوت‌ها و آزاد کردن مردم در متن دستورات الهى است.

6) هجرت از محیط ظلم و گناه، مقدمه نجات است. ابتدا آزادى، سپس ایمان.

7) مبارزه با طاغوت و آزادى مردم زمانى ارزش واقعى و همه جانبه دارد که در خط انبیا باشند.

8) آزار و شکنجه‌ى مردم، ممنوع است. (لا تُعَذِّبْهُمْ) عملکرد مأموران، به حساب فرمانده و مسئول آنان نیز گذارده مى‌شود. (لا تُعَذِّبْهُمْ) با توجّه به اینکه شخص فرعون، شکنجه‌گر تک‌تک مردم نبود.

9) امنیّت و سلامتى کامل و جامع، تنها در پرتو پیروى از هدایت‌هاى الهى بدست مى‌آید.

10) سلام به طاغوت و ستمگران و کسانى که در مسیر هدایت نیستند، ممنوع است.

11) آنچه مهم است پیروى از حقّ است. (اتَّبَعَ الْهُدى‌) سلام دادن در پایان سخن، از آداب سخن است.

در این آیه مجددا دستور به رفتن نزد فرعون تکرار شده، البته بعد از وعده نصرت و امان و همچنین در اینجا رسالت آن دو را رسما بیان فرموده و آن این است که نزد فرعون روند و او را به ایمان و دست برداشتن از عذاب بنی اسرائیل دعوت کنند و پیشنهاد نمایند که بنی اسرائیل را اجازه دهد تا با آنها به هر جا خواستند بروند، ایشان با بیان اینکه رسول پروردگار هستند به فرعون فهماندند که پروردگار یکتا پروردگار او نیز هست، و وقتی الله، ربّ باشد دیگر ربوبیّتی برای فرعون نخواهد بود.

و در جمله (فَأَرْسِلْ مَعَنا بَنِی إِسْرائِیلَ) تکلیفی فرعی را متوجه شخص فرعون نمودند.

و سپس با جمله (جِئْناکَ بِآیَةٍ مِنْ رَبِّکَ) برای اثبات رسالتشان استناد به حجت کردند و با نکره آوردن آیت دلالت بر عظمت آیت و مبهم بودن عدد آن و وضوح دلالتش بر رسالت نموده اند.

و سپس در مقام خداحافظی و تحیّت و برای اشاره به اینکه بگویند ما دیگرحرفی نداریم و رسالت ما همین بود که گفتیم، فرمودند:

 درود بر آنکه از هدایت پیروی کند.

و این کلام خلاصه محتوای دعوت دینی است که دامنه سلامت تمامی افرادی را که هدایت و سعادت را پیروی می کنند، شامل می شود.

و چنین افرادی در مسیر زندگی به هیچ مکروهی بر نمی خورند، نه در دنیا و نه در آخرت.

 

سلام (وداع) با جاهلان

24- وَ إِذَا سَمِعُوا اللَّغْوَ أَعْرَضُوا عَنْهُ وَ قَالُوا لَنَا أَعْمَالُنَا وَ لَکُمْ أَعْمَالُکُمْ سَلَامٌ عَلَیْکُمْ لَا نَبْتَغِی الْجَاهِلِینَ  (قصص 55)

هرگاه (سخن) لَغوى را بشنوند، از آن روى برگردانند و گویند: اعمال ما براى ما و کارهاى شما براى شما باشد، سلام (وِداعِ ما) بر شما باد، ما به سراغ جاهلان نمى‌رویم.

چو لغوى نیوشند خود از عدو                ز گفتار آنان بتابند رو

بگویند اعمال ما بهر خویش                   شما راه خود را بگیرید پیش

سلامت بمانید ما هیچگاه                     نسازیم با جاهلان طى راه

نکته ها: سلام در آیه معنی وداع دارد همانطور که بین اعراب متداول است .

در آیه‌ى قبل خداوند به کسانى که در راه او صبر کنند و بدى‌ها را با خوبى پاسخ دهند و از اموالشان در راه خدا بخشند، پاداشِ دو برابر وعده داد، این آیه به یکى از نمونه‌هاى صبر و برخوردهاى خوب، اشاره مى‌فرماید.

(لغو) یعنى امر بیهوده که هم در کلام و هم در عمل قابل بروز است و مؤمنان به اعراض از آن سفارش شده‌اند.

(لا لَغْوٌ فِیها وَ لا تَأْثِیمٌ) از جمله ویژگى‌هاى بهشت آن است که لغو و بیهودگى در آنجا نیست.

(مُدارا)، کوتاه آمدن از موضع قدرت است، نظیر پدرى که دست کودکش را در دست دارد و قدرت بر تند رفتن دارد، ولى آهسته راه مى‌رود؛ امّا (مُداهنه)، کوتاه آمدن از موضع ضعف است.

نظیر بسیارى از رؤساى کشورها که به خاطر نداشتن شجاعت، در اختیار ابرقدرت‌ها قرار دارند.

انبیا و اولیاى الهى با مردم مدارا مى‌کنند؛ امّا در برابر کفر مداهنه نمى‌ورزند.

از صفات مومنان و عباد الرحمن در سوره ی مومنون اعراض از لغو می باشد (وَ الَّذینَهُم عَنِ اللَّغوِ مُعرِضون) «شیخ طوسى» گویند:  این آیات درباره عبدالله بن سلام و تمیم الدّارى و جارود العبدى و سلمان فارسى نازل گردیده، هنگامى که مسلمان شده بودند.

در صدر اسلام و در شهر مکه، وقتی گروهی از مردم، ندای توحید را با جان و دل پذیرا شدند، با سرزنش های جاهلانه مخالفان اسلام روبرو گردیدند؛

خداوند متعال، در این ایه، وظیفه یک مسلمان را برابر رفتار جاهلان بیان می کند.

«ضرورت پرهیز از لغو» محیط شهر مکه، برای تازه مسلمان ها علاوه بر شکنجه و تهدید، با سرزنش و بیهوده گویی مخالفان اسلام همراه بود.

قران کریم در چنین محیط شرک آلودی اصل ضروری نهی از منکر را وظیفه یک مسلمان می داند و از او می خواهد با اعراض و دوری از لغو، به نهی از منکر برخیزد (وَ إِذا سَمِعُوا اللَّغْوَ أَعْرَضُوا عَنْهُ).

طبق این ایه، مسلمانان صدر اسلام، با تعیین مسیر زندگی خود برابر بیهوده گویی دشمنان می گویند:

«مسوولیت کارهای ما بر عهده ما است و عواقب کارهای شما نیز بر عهده خودتان می باشد.

سلام وداع ما بر شما. ما از رفتار جاهلانه شما  دری جستیم و بیزار هستیم.

پیام ها

1) مؤمن واقعى کسى است که نه تنها به مجلس لغو نمى‌رود و به سخن لغو گوش نمى‌دهد، بلکه اگر کلام بیهوده‌اى هم شنید، عکس‌العمل نشان مى‌دهد. (وَ إِذا سَمِعُوا اللَّغْوَ أَعْرَضُوا عَنْهُ)

2) یکى از نمونه‌هاى صبر، بى‌اعتنایى به لغو و اعراض از آن است صَبَرُوا- أَعْرَضُوا عَنْهُ

3) اعراض از لغو در گفتن، شنیدن، دیدن و معاشرت، کمالى است که در همه‌ى ادیان الهى از آن ستایش شده است. (سَمِعُوا اللَّغْوَ أَعْرَضُوا عَنْهُ) (آیه فوق در توصیف گروهى از اهل‌کتاب است.)

4) از شیوه‌هاى عمومى و ساده‌ى نهى از منکر، اعراض از منکر است. (سَمِعُوا ...أَعْرَضُوا عَنْهُ‌) (لغو را با لغو پاسخ نگوییم.)

5) انسان در برابر آنچه مى‌شنود، مسئول است. (سَمِعُوا ... أَعْرَضُوا)

6) قاطعیّت، صلابت و عدم سازش، نشانِ ایمان راسخ است. (لَنا أَعْمالُنا وَ لَکُمْ أَعْمالُکُمْ)

7) سود و زیان عمل هر کس به خود او برمى‌گردد.

8) اعراض، باید کریمانه باشد. (أَعْرَضُوا ... سَلامٌ عَلَیْکُمْ‌)

9) اعراض باید همراه هشدار به اهل لغو باشد. (أَعْرَضُوا ... لا نَبْتَغِی الْجاهِلِینَ‌)

10) لغو، میوه‌ى جهل و بیهوده‌گو، جاهل است. (لا نَبْتَغِی الْجاهِلِینَ)

سلام خدا بر نوح علیه السلام

25) قیل یا نُوحُ اهْبِطْ بِسَلامٍ مِنَّا وَ بَرَکاتٍ عَلَیْکَ وَ عَلى‌ أُمَمٍ مِمَّنْ مَعَکَ وَ أُمَمٌ سَنُمَتِّعُهُمْ ثُمَّ یَمَسُّهُمْ مِنَّا عَذابٌ أَلِیمٌ (هود48)

به نوح خطاب شد :

(اینک) با سلامى از جانب ما و برکاتى برتو و بر تمام امّت‌هایى که با تو هستند، فرود آى، و بزودى امّت‌هایى (از نسل همین نجات یافتگان) را از نعمت‌ها برخوردار خواهیم ساخت، (امّا) سپس (به خاطر غفلت و کفر و گناه،) عذابى دردناک از طرف ما به آنان خواهد رسید.

پس آنگه بر او خواند یزدان درود           که اى نوح بازآ ز کشتى فرود

ز ما بر تو هم رحمت و هم سلام           همین گونه بر پیروانت تمام

هرآن ملتى را که شد بت پرست               بر عصیان و بر ظلم آغشت دست

اگرچه به دنیا تمتع دهیم                       برآن کامرانى بساطى نهیم

و لیکن سرانجام بعد از هلاک               عذابى بر آنها رسد دردناک

دستور (هبوط)، هم درباره‌ى حضرت آدم (علیه السلام) و هم در مورد حضرت نوح (علیه السلام) آمده و به دنبال آن، مردم به دو دسته‌ى مؤمن و کافر تقسیم شده‌اند منظور از (امّت‌هایى) که با نوح بودند، یا هر نفر از همراهان آن حضرت است که بعدها سر سلسله قبیله‌اى شدند .

و یا اینکه مراد، هر کدام از مؤمنانى است که سوار کشتى شده و از یک قبیله‌اى بودند.

در واقع خداوند به نوح و همراهانش اطمینان خاطر و بشارت (سلام) سلامتی از عذاب را میدهد که از کشتی فرود آیید با سلامتی. که از سیل و طوفان نجات یافته اید.

پیام ها:

1) زندگانى پس از آن سیل‌فراگیر، با دو خطر عمده روبرو بود، یکى آلودگى‌ها و تلاقى‌بودن زمین که با کلمه‌ى‌ (بِسَلامٍ) و وعده‌ى سلامتى بر طرف شد و دیگر نابودى انواع گیاهان که با وعده برکات تأمین گردید. (بِسَلامٍ مِنَّا وَ بَرَکاتٍ عَلَیْکَ)

2) اگر چه خداوند در مواردى موعظه مى‌کند، هشدار مى‌دهد و یا حتّى فرزند بى‌دین را در مقابل چشمان پدر غرق مى‌سازد، امّا در جاى خود، سلام و برکات خویش را نیز نثار مى‌کند.

3) آنچه مؤمن از نعمت‌هاى الهى دریافت مى‌کند، سلامت و برکت است، ولى دریافت کافر از نعمت‌ها جنبه‌ى متاع بودن آن است، پس هر متاع و کامیابى، نعمت و برکت نیست، بلکه نعمت، آن دریافتى است که عاقبت خوب هم داشته باشد. (بِسَلامٍ مِنَّا وَ بَرَکاتٍ)

4) خداوند متاع دنیا را از کفّار دریغ نمى‌کند. (سَنُمَتِّعُهُمْ ثُمَّ یَمَسُّهُمْ)

5) این سنّت خداوندى است که ابتدا نعمت و مهلت مى‌دهد، سپس به پاداش یا کیفر مى‌رساند. (سَنُمَتِّعُهُمْ ثُمَّ یَمَسُّهُمْ)

6) مهر و قهر، هر دو از اوست. (بِسَلامٍ مِنَّا ... یَمَسُّهُمْ مِنَّا)

7) خداوند نوح را به پدید آمدن جامعه‌ها و امّت‌هایى کافر، از نسل مؤمنانى که سوار کشتى شدند، خبر داد. (وَ أُمَمٌ سَنُمَتِّعُهُمْ ثُمَّ یَمَسُّهُمْ مِنَّا عَذابٌ أَلِیمٌ)

کشتى سازى نوح (علیه السلام) از آیات سوره هود برمى آید که خداى تعالى به آن جناب دستور داد تا کشتى را با تایید او بسازد و آن جناب شروع به ساختن آن کرد که مردم دسته دسته از محل کار آن جناب گذشته و او را مسخره مى‌کردند،

چون کشتى آب مى‌خواهد و کشتى سازى باید در لب دریا باشد و آن جناب این کار را در بیابانى بدون آب انجام مى‌داد و همین باعث مى‌شد که مردم او را مسخره کنند و آن جناب در پاسخشان مى‌فرمود :

اگر امروز شما ما را مسخره مى‌کنید بزودى خواهید دید که ما شما را مسخره مى‌کنیم و بزودى خواهید فهمید که کسى که دچار عذاب گردد خوار و ذلیل و بیچاره مى‌شود و عذابى که مى‌آید عذابى است مقیم و غیرقابل زوال.

و نیز از دو سوره هود و سوره مومنون برمى آید که خداى عزوجل براى نزول آن عذاب، علامتى قرار داده بود و آن این بوده که آب از تنورى بالا مى‌زند.

بعثت و رسالت نوح (علیه السلام) در زمان نوحعلیه السلام فساد در زمین شایع گشت و مردم از دین توحید و از سنت عدالت اجتماعى روی گردان شده و به پرستش بت ها روى آوردند.

فاصله طبقاتى روز به روز بیشتر شد و آن هایى که از نظر مال و اولاد قوى تر بودند حقوق ضعفاء را پایمال کردند و جباران، زیردستان را به ضعف بیشتر کشانیده و طبق دلخواه خود بر آنان حکومت کردند.

در این زمان بود که خداى تعالى نوح (علیه السلام) را مبعوث کرده و او را با کتاب و شریعتى به سوى آنان گسیل داشت تا از راه بشارت و انذار، به دین توحید و ترک خدایان دروغین دعوتشان نموده مساوات را در بینشان برقرار سازد.

سلام و اجازه ی ورود

26- یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَدْخُلُوا بُیُوتًا غَیْرَ بُیُوتِکُمْ حَتَّى تَسْتَأْنِسُوا وَ تُسَلِّمُوا عَلَى أَهْلِهَا ذَلِکُمْ خَیْرٌ لَّکُمْ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ  (سوره نورآیه 27 )

اى کسانى که ایمان آورده‌اید! به خانه‌هایى که منزل شما نیست، وارد نشوید، مگر آنکه اجازه بگیرید و بر اهل آن سلام کنید. این به نفع شماست، شاید پند گیرید.

بدون اجازه ز صاحب سرا                       مبادا به بیتى گذارید پا

مگر خانه باشد از آن شما                       که بى اذن رفتن بباشد روا

چو داخل بگشتید اول کلام                    نمایید بر اهل منزل سلام

که این کار بهر شما بهترست                 الا ای که هستید یزدان پرست

بگردید یادآور این سخن                      ز خُرد و جوان و ز پیر و کهن

معناى (استیناس)، اجازه خواستن و اعلام ورود است که به گفته‌ى روایات مى‌تواند با ذکر خدا باشد و یا با سلام کردن و امثال آن.

شخصى از پیامبر (صلى الله علیه و آله) پرسید: آیا براى ورود به منزل مادرم اجازه بگیرم؟ فرمود: بله، گفت: در خانه جز او کسى نیست و جز من خادمى ندارد! حضرت فرمود: آیا دوست دارى مادرت را بدون لباس مناسب ببینى؟ گفت نه.

فرمود: پس اجازه بگیر. در روایتى دیگر، پیامبر (صلى الله علیه و آله) از ورود مردان به خانه زنانى که همسران آنان حضور ندارند نهى فرمود.

در روایات مى‌خوانیم : اجازه گرفتن براى ورود به خانه دیگران سه مرتبه باشد تا اهل خانه فرصت جمع و جور کردن خود را داشته باشند.

و براى نجات غریق و مظلوم و مورد آتش سوزى، اجازه لازم نیست.

پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) هرگاه مى‌خواست وارد منزلى شود، براى اجازه گرفتن، روبروى در خانه نمى‌ایستاد تا نگاه مبارکشان به داخل خانه نیفتد.

پیام ها

1) اهل ایمان، در امور زندگى باید از وحى الهى دستور بگیرند. (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا)

2) امنیّت و آزادى براى ساکنین خانه باید حفظ شود. (لا تَدْخُلُوا) (ورود سرزده به حریم دیگران، حرام است.)

3) از مواضع تهمت دورى کنید. باز بودن در خانه، دلیل جواز ورود نیست. مالکیّت افراد محترم است.

4) برخورد مؤمنان با یکدیگر، باید با محبّت همراه باشد. (تَسْتَأْنِسُوا وَ تُسَلِّمُوا)

5) از هر کارى که موجب شکستن حریم حیا و حجاب مى‌شود، دورى کنید (تَسْتَأْنِسُوا)

6) وارد شونده باید سلام کند، هر که باشد. (تُسَلِّمُوا عَلى‌ أَهْلِها) (سلام کردن لازم نیست از کوچکتر به بزرگتر باشد.)

7) مراعات ادب و حقّ دیگران، سرچشمه‌ى سعادت بشر است. (ذلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ)

8) دستورات الهى را فراموش نکنیم و به یاد داشته باشیم. (لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ)

9) آداب و اخلاق دینى، همان نداى فطرت است، که مورد غفلت قرار گرفته و باید با تذکر بیدار کنیم. (تَذَکَّرُونَ)

تفسیر المیزان - خلاصه

اجازه برای ورود:

(فَإِنْ لَمْ تَجِدُوا فِیها أَحَداً فَلا تَدْخُلُوها حَتَّى یُؤْذَنَ لَکُمْ وَ إِنْ قِیلَ لَکُمُ ارْجِعُوا فَارْجِعُوا هُوَ أَزْکى‏ لَکُمْ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ عَلِیمٌ)

(پس اگر کسی را در آنجا نیافتید، وارد نشوید تا زمانیکه به شما اجازه داده شود و اگر به شما گفته شد که باز گردید، بازگشته و وارد نشوید، که این برای شما پاکیزه تر است و خداوند به آنچه انجام می دهید داناست )

 یعنی اگر پس از استیناس و سلام کردن، کسی جواب شما را نداد و دانستید که کسی در خانه نیست داخل آن نشوید، مگر اینکه از جانب مالک به شما اذن داده شده باشد، همه این دستورات برای جلوگیری از افشای اسرار مردم است

و در ادامه می فرماید: اگر کسی در خانه بود ولی به شما اجازه ورود نداد، در این صورت وارد نشوید و باز گردید، که البته این عمل بهتر است و کرامت شما را حفظ می کند.

در این آیه با جمله دیگرى این دستور تکمیل مى‏شود: پس اگر کسى را در آن خانه وارد نشوید تا به شما اجازه داده شود.

ممکن است منظور از این تعبیر آن باشد که گاه در آن خانه کسانى هستند ولى کسى که به شما اذن دهد و صاحب اختیار باشد حضور ندارد شما در این صورت حق ورود نخواهید داشت.

سپس اضافه مى‏کند «و اگر به شما گفته شود باز گردید (این سخن را پذیرا شوید و) باز گردید، که براى شما بهتر و پاکیزه‏ترست» و هرگز جواب رد، شما را ناراحت نکند، چه بسا صاحب خانه در حالتى است که از دیدن شما در آن حالت ناراحت مى‏شود.

و از آنجا که به هنگام شنیدن جواب منفى گاهى حس کنجکاوى بعضى تحریک مى‏شود و به فکر این مى‏افتند که از درز در، یا از طریق گوش فرا دادن و استراق سمع مطالبى از اسرار درون خانه را کشف کنند.

در ذیل همین آیه مى‏فرماید: و خداوند به آنچه انجام مى‏دهید آگاه است

 

سلام به هنگام ورود به خانه (2)

27- فَاِذا دَخَلْتُم بُیُوتًا فَسَلِّمُوا عَلَى أَنفُسِکُمْ تَحِیَّةً مِّنْ عِندِ اللَّهِ مُبَارَکَةً طَیِّبَةً کَذَلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمُ الْآیَاتِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُون  (نور آیه 61) و چون وارد خانه‌اى شدید، پس بر یکدیگر سلام کنید، که تحیّتى است الهى و مبارک و پسندیده. خداوند آیات خود را این چنین براى شما بیان مى‌کند، شاید که بیندیشید.

چه شایسته باشد که وقت ورود                  بگویید خود همدگر را درود

که نیکو بود گفتن این کلام                            تحیت ز یزدان بود در سلام

خدا روشن آیات سازد بیان                          که اندیشه سازید شاید در آن

در اینجا سلام، تحیتی از جانب خدا و مبارک و طیب معرفی شده است.آنگاه به ذکر مسأله ادب هنگام ورود می پردازد و می فرماید هنگام ورود بر خودتان سلام کنید، یعنی بر هر کسی که داخل خانه باشد، سلام کنید چون مسلمانان همه با هم یکی هستند و خدا همه آنها را از یک نسل واحد آفریده و همه ایشان در عقیده و ایمان یکی هستند. از همین عبارت استفاده می شود که وقتی کسی بر خانه ای وارد می شود سلام کند و اهل خانه نیز جواب سلام او را بدهند و این سلام، تحیتی از ناحیه خداست که او آن را تشریع کرده و حکمش را نازل فرموده و سلام درودی مبارک و دارای خیر بسیار و باقی و طیب است . چون با نفس بشر سازگار و ملائم می باشد و باعث گسترش امنیت و سلامتی می گردد و امنیت و سلامتی پاکیزه ترین چیزی است که باید میان دو نفرکه به یکدیگر برمی خورند، برقرار باشد. و خدا این چنین احکام دینی را بیان می کند تا شاید مردم به معالم دین خود آگاهی بیابند و به آن عمل کنند.

امام باقر (علیه السلام) فرمود: هنگامى که شخصى وارد خانه مى‌شود و بر اهل آن سلام مى‌کند و آنان جواب دهند، این سلام بر خویشتن است. خانه‌ى فرزند در این آیه نیامده است، شاید به خاطر این که این مورد، روشن و مسلم است. در حدیث مى‌خوانیم: (اَنتَ وَ مالُکَ لِاَبیکَ) تو و مالت از آن پدرت مى‌باشید.

1) سلام کردن، از آداب ورود به منزل است. (فَإِذا دَخَلْتُمْ بُیُوتاً فَسَلِّمُوا)

2) سلام، ادبى آسمانى، مبارک و پسندیده است. (تَحِیَّةً مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُبارَکَةً طَیِّبَةً)

3) سلام‌کردن، در خیر و برکت زندگى مؤثّر است. اهل خانه به منزله‌ى جان شما هستند.

4) مرز حقّ و حقوق را باید خداوند تعیین فرماید. (یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمُ الْآیاتِ) در احکام الهى باید اندیشید. (لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ)

 

سلام به مومنان

28- وَ إِذَا جَاءکَ الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِآیَاتِنَا فَقُلْ سَلاَمٌ عَلَیْکُمْ کَتَبَ رَبُّکُمْ عَلَى نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ أَنَّهُ مَن عَمِلَ مِنکُمْ سُوءًا بِجَهَالَةٍ ثُمَّ تَابَ مِن بَعْدِهِ وَ أَصْلَحَ فَأَنَّهُ غَفُورٌ رَّحِیمٌ  (انعام 54 )

و هرگاه کسانى که به آیات ما ایمان دارند نزد تو آیند، بگو: سلام بر شما! پروردگارتان بر خودش رحمت را مقرّر کرده که هر کس از شما از روى نادانى کار بدى انجام دهد و پس از آن توبه کند و خود را اصلاح نماید.

هرآنگه که جویندگان خدا                       بیایند نزد تو اى مصطفى

بگو بر شما باد اکنون سلام                    ز ما و ز یزدان والامقام

خدا فرض کردست بر خویشتن               کند رحمتى عام بر مرد و زن

کسى از شما گر کند کار زشت              ولى بعد از آن خط توبه نوشت

در این حال البته رب جهان                 ببخشاید او را، بود مهربان

در شأن نزول آیه آمده، جمعى گنهکار، خدمت پیامبر آمده و گفتند: ما خلاف‌هاى زیادى کرده‌ایم. حضرت ساکت شد. این آیه نازل شد.  در این سوره، خداوند دوبار جمله‌ى: «کَتَبَ عَلى‌ نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ» گفته، یکى براى دلگرم کردن مؤمنان در همین دنیا (همین آیه)، یکى هم در آیه‌ى 12 که براى معاد است. (کَتَبَ عَلى‌ نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ لَیَجْمَعَنَّکُمْ) امام صادق فرمود: مراد از (جهالة) جهل به زشتى باطن گناه است که شامل همه گناهکاران مى‌شود.

1) ایمان زائر پیامبر خدا، از شرایط دریافت لطف الهى است.( وَ إِذا جاءَکَ الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِآیاتِنا فَقُلْ‌(

2) زیارت پیامبر، راه دریافت لطف خداست. رابطه‌ى رهبر و مردم، بر پایه‌ى انس و محبّت است.( إِذا جاءَکَ‌ ... فَقُلْ سَلامٌ عَلَیْکُمْ)‌

3) بهترین عبارت تحیّت، (سَلامٌ عَلَیْکُمْ) است. تحقیر شدن مؤمنان را جبران کنید. (در آیه‌ى 53 )متکبّران با لحن تحقیرآمیزى مى‌گفتند:

(أَ هؤُلاءِ ... )ولى در (آیه‌ى 54) خداوند آن تحقیر را جبران مى‌کند و به پیامبرش دستور سلام کردن به مؤمنان را صادر مى‌کند.) (فَقُلْ سَلامٌ عَلَیْکُمْ)

4)) سلام)، شعار اسلام است. بزرگ نیز به کوچک، سلام مى‌کند.  مربّى و مبلّغ، باید با برخوردى محبّت‌آمیز با مردم، به آنان شخصیّت دهد.                                       .  5) اگر گناه از روى لجاجت و استکبار نباشد، توبه قابل پذیرش است. خدا، رحمت را بر خویش واجب کرده؛ ولى شرط دریافت آن، عذرخواهى و توبه است. (کَتَبَ‌ ... ثُمَّ تابَ‌) توبه‏ ى مؤمن حتماً پذیرفته مى‏شود.

سلام ابراهیم به آزرِ بت پرست

29- قَالَ سَلَامٌ عَلَیْکَ سَأَسْتَغْفِرُ لَکَ رَبِّی إِنَّهُ کَانَ بِی حَفِیًّا (مریم  47) (ابراهیم از او جدا شد و) گفت: سلام بر تو، به زودى از پروردگارم براى تو آمرزش مى‌خواهم، زیرا او همواره نسبت به من بسیار مهربان بوده است .

دگرباره گفتا که بادت سلام                  ز من گوش کن اى پدر این کلام

ز یزدان بخواهم تو را مغفرت              که در حق من دارد او مرحمت

پاسخ ابراهیم در تهدید پدرش که او را در برابر دعوت به ترک بت پرستی به سنگسار تهدید کرد.

کلمه‌ى‌ (حَفِیٌّ) به کسى گفته مى‌شود که کمال نیکى و گرامى‌داشت را در حقّ دیگرى دارد و گاهى به معناى عالم است .

در این آیات، روحیّات مؤمن و کافر در گفتگوها به خوبى به چشم مى‌خورد:

الف: ابراهیم عاطفى حرف مى‌زند و عمویش با خشونت، ابراهیم چهار بار مى‌گوید: (یا أَبَتِ) ولى عموى بت‌پرستش حتّى یک بار نگفت: (یا بُنىّ)

ب: ابراهیم با استدلال حرف مى‌زند، امّا آزر بى‌دلیل سخن مى‌گوید.

ابراهیم مى‌گوید: (لِمَ تَعْبُدُ ما لا یَسْمَعُ) عمو مى‌گوید: (آلِهَتِی) ابراهیم، دلسوزانه حرف مى‌زند، امّا آزر با تهدید جواب مى‌دهد.

ج: ابراهیم، سلام مى‌کند، امّا آزر دستور فاصله گرفتن مى‌دهد. (وَ اهْجُرْنِی)

کم مباش از درخت سایه فکن‌         هر که سنگت زند ثمر بخشش‌

استغفار حضرت ابراهیم، براى عموى بت‌پرستش به خاطر آن بود که احتمال هدایت شدن او را مى‌داد. (سَأَسْتَغْفِرُ لَکَ) ولى همین که از هدایت عمو مأیوس شد، از او برائت جست.

قرآن مى‌فرماید: (وَ ما کانَ اسْتِغْفارُ إِبْراهِیمَ لِأَبِیهِ إِلَّا عَنْ مَوْعِدَةٍ وَعَدَها إِیَّاهُ فَلَمَّا تَبَیَّنَ لَهُ أَنَّهُ عَدُوٌّ لِلَّهِ تَبَرَّأَ مِنْهُ) می فرماید: ابراهیم هم اگر برای پدر مشرکش طلب آمرزش کرد به جهت آن بودکه در آغاز می پنداشت که او دشمن خدا و معاند نیست

لذا از روی عاطفه پدر وفرزندی برای پدرش طلب استغفار می نمود،

اما زمانی که برایش قطعی و مسلم گشت که او دشمن خداست و بر شرک و گمراهی خود اصرار دارد و از ایمان به خدا تکبر می ورزد، آنگاه از پلیدی شرک، نفس خود را مبرا نموده و از پدرش بیزاری جست. و از آنجا که ابراهیم خداترس بود و بسیار به درگاه خدا ناله می نمود، لذا به پدرش وعده نیکی و آمرزش می داد و به جهت آنکه شخصی بردبار بود، در برابر جفای پدر تحمل به خرج داده و بازهم برایش طلب خیر و نیکی می نمود (سَأَسْتَغْفِرُ لَکَ رَبِّی إِنَّهُ کَانَ بِی حَفِیًّا) :

الف) از پروردگارم برای تو آمورزش خواهم خواست براستی که او نسبت به من مهربان است.

ب)   پروردگار او را ببخشای براستی که تو نسبت به من مهربان هستی.

ج)   از پروردگارش برای تو آمورزش خواست زیرا که پروردگارش بسیار مهربان است.

د)   پروردگارم تو را خواهد آمرزید زیرا او نسبت به ما مهربان بوده است.

1) مردان خدا در برابر تهدید و تحقیر دیگران، صبور و دریا دلند. (قالَ سَلامٌ عَلَیْکَ)

2) سعى کنیم آتش خشم دیگران را با سلام و سخنان زیبا و آرام‌بخش، خاموش کنیم. (لَأَرْجُمَنَّکَ‌ ... قالَ سَلامٌ عَلَیْکَ‌)

3) استغفار انبیا و اولیا، آثار خاصّى دارد. (و گرنه وعده‌ى استغفار نقش مهمى ندارد.)

4) قبول عذرخواهى، از شئون ربوبیّت است. (سَأَسْتَغْفِرُ لَکَ رَبِّی)

5) براى استغفار، زمان‌هاى خاصى اولویّت دارد. (سَأَسْتَغْفِرُ) یعنى در زمان مناسب دعا خواهم کرد.

6) از آداب دعا توجّه به ربوبیّت خداوند است. (رَبِّی)

7) در برابر تهدیدهاى مخالفان، به یاد الطاف خدا باشیم. (إِنَّهُ کانَ بِی حَفِیًّا)

 

راه های امن سلام و سلامت

30) قَدْ جَاءکُم مِّنَ اللّهِ نُورٌ وَ کِتَابٌ مُّبِینٌ . یَهْدِی بِهِ اللّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَهُ سُبُلَ السَّلاَمِ وَ یُخْرِجُهُم مِّنِ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِهِ وَ یَهْدِیهِمْ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ       خداوند به وسیله‌ى آن (کتاب) کسانى را که به دنبال رضاى الهى‌اند، به راه‌هاى امن و عافیت هدایت مى‌کند، و آنان را با خواست خود از تاریکى‌ها به روشنایى در مى‌آورد، و به راه راست هدایت مى‌کند. (مائده 16)

که نورى عظیم و کتابى مبین             ز یزدان بیامد که جوئید دی

هدایت نماید خدا با کتاب                  هرآن کس ره او کند انتخاب

هم از بهر خشنودى کردگار               به راه سلامت نماید گذار

کند خارج او را ز جهل و خطا             سوى روشنائى شود رهنما

شود رهبر او را به آیین راست           جز این راه هر راه دیگر خطاست

قرآن انسان های علاقه مند به خشنودی خدا و جلب رضایت خالق را به راه های سلامت و امن دعوت میکند. این راه ها همگی به صراط مستقیم وصل میشوند

تا فرد هدایت شده را در نهایت به دارُ السّلام برسانند.

هدایت داراى مراتبى است:

یک مرحله، هدایت عمومى براى همه‌ى انسان‌هاست، خواه پیروى کنند یا نکنند و نوع دیگر مخصوص کسانى است که هدایت عمومى را پذیرفته باشند.

این آیه نوع دوم را بیان مى‌کند. سلام، یکى از نام‌هاى خداست، (السَّلامُ الْمُؤْمِنُ... )و یکى از نام‌هاى بهشت هم‌ (دارُ السَّلامِ) است. پس راه‌هاى سلام، یعنى راه خدا و بهشت که رسیدن به آن دو از (سُبُلَ السَّلامِ) و صراط مستقیم مى‌گذرد.

(سُبُلَ السَّلامِ)، شامل راه‌هاى سلامت فرد و جامعه، خانواده و نسل، فکر، روح و ناموس و ... مى‌شود. مصداق روشن پیروان رضوان خدا در (مَنِ اتَّبَعَ رِضْوانَهُ)، پویندگان خط (غدیر خم) اند، چون آیه‌ى‌ (رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِیناً) بعد از نصب علىّ‌بن ابى‌طالب (علیه السلام) به مقام جانشینى پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله) نازل شد.

1) کسانى قابل هدایتند که در پى تحصیل رضاى حقّ باشند، نه دنبال مقام و مال و هواى نفس و انتقام. (یَهْدِی بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوانَهُ) انسان، خود زمینه‌ساز هدایت خویش است.

2) هدایت به راه‌هاى سلامت و سعادت، در گرو کسب رضاى خداست و هر کس در پى راضى کردن غیر او باشد، در انحراف است. (یَهْدِی بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوانَهُ سُبُلَ السَّلامِ)

3) راه حقّ یکى است و راه‌هاى باطل (شرک، کفر، نفاق و تفرقه و ...) متعدّد .

 کلمه‌ى (نور) مفرد؛ ولى (ظلمات) جمع آمده.

آرى، همه‌ى نیکى‌ها و پاکى‌ها در پرتو نور توحید، یک حالت وحدت و یگانگى به خود مى‌گیرد، امّا ظلمت همیشه مایه‌ى تفرقه و پراکندگى صفوف است.

4) هدف، یکى است؛ ولى راه‌هاى رسیدن به آن متعدّد است.

(سُبُلَ السَّلامِ) مکتب وحى، سلامت و سعادت فرد و جامعه و روح و جسم را تضمین کرده ‌است. بشر در سایه‌ى قرآن، به همزیستى و صفا در زندگى مى‌رسد.

5) (سُبُلَ السَّلامِ) به‌ (صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ) منتهى مى‌شود، و همه‌ى کسانى که با انجام تکالیف گوناگون در شرایط مختلف، در پى کسب رضاى خداوند مى‌باشند، به صراط مستقیم مى‌رسند. (یَهْدِی‌ ... سُبُلَ السَّلامِ‌ ... یَهْدِیهِمْ إِلى‌ صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ‌)

6) براى رسیدن به صراط مستقیم، تنها پیامبر و کتاب کافى نیست، لطف و اراده‌ى خدا هم لازم است.

7) نه جبر، نه تفویض؛ بلکه امر بین الامرین. انسان انتخاب‌گر است؛ (اتَّبَعَ رِضْوانَهُ) امّا رسیدن به هدف بدون اراده خدا نمى‌شود. (بِإِذْنِهِ)

8) قرآن، داروى شفابخش همه ظلمات است. تاریکى‌هاى: جهل، شرک، تفرقه، توحّش، شبهات، شهوات، خرافات، جنایات و اضطراب‌ها را به نور علم، توحید، وحدت، تمدن، یقین، حقّ، صفا و آرامش تبدیل مى‌کند. (یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ)

 

سلام بر سه روز مهم

33- قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ سَلَامٌ عَلَى عِبَادِهِ الَّذِینَ اصْطَفَى آللَّهُ خَیْرٌ أَمَّا یُشْرِکُونَ  (نمل 59)

بگو: سپاس براى خداست و سلام بر آن بندگانش، که آنان را برگزید. آیا خدا بهتر است یا آنچه را که شریک قرار مى‌دهند؟

بگو اى پیمبر که تنها خداست            که بهر پرستش شما را سزاست

همانا که بر، برگزیده عباد                  تحیت ز یزدان بخشنده باد

ستایش یگانه خدا را سزاست              و یا بت که بى روح و بى دست و پاست ؟

در این آیه به عنوان نتیجه گیری از ذکر داستان های انبیاء خطاب به رسول خدا می فرماید: بگو ستایش مخصوص خداست، چون او مرجع تمامی خلقت ها و تدبیرهاست و هر فعل جمیلی را مطابق حکمتش انجام می دهد

و بگو سلام بر بندگان برگزیده شده خدا، چون در نزد آنها جز هدایت الهی و آثار جمیل آن چیزی نیست پس مانعی از تسلیم شدن به آنان و درود به ایشان وجود ندارد.

1) مجازات مجرمان و نجات مؤمنان، از الطاف الهى است و باید شکر آن را به جاى آورد. (فَساءَ مَطَرُ الْمُنْذَرِینَ......)

2) شیوه‌ى شکر را باید از خدا بیاموزیم. (قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ)

3) ستایش بندگان خدا و سلام بر آنان، در کنار ستایش خدا مطرح است.

4) به یاد خدا باشیم، (قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ) تا خدا هم یاد ما را زنده بدارد. 

5) یاد اولیاى خدا را فراموش نکنید. (سَلامٌ عَلى‌ عِبادِهِ) اولیاى خدا زنده‌اند و سلام ما را دریافت مى‌کنند.

6) دل به خدا بسپاریم و بنده‌ى او شویم تا سلام خدا و رسول را دریافت کنیم. 

7) بندگى انسان، معیار گزینش الهى است. (عِبادِهِ الَّذِینَ اصْطَفى‌)

8) با سؤال، وجدان‌ها را بیدار کنید. (آللَّهُ خَیْرٌ أَمَّا یُشْرِکُونَ)

در این آیه به عنوان نتیجه گیری از ذکر داستان های انبیاء خطاب به رسول خدا (ص ) می فرماید:

بگو ستایش مخصوص خداست ، چون او مرجع تمامی خلقت ها و تدبیرهاست و هر فعل جمیلی را مطابق حکمتش انجام می دهد و بگو سلام بر بندگان برگزیده شده خدا، چون در نزد آنها جز هدایت الهی و آثار جمیل آن چیزی نیست .

 پس مانعی از تسلیم شدن به آنان و درود به ایشان وجود ندارد. در واقع یعنی ای پیامبر نفس خود را آماده قبول هدایتی که نزد ایشان است و آثار حسنه آن، نما همچنانکه در جای دیگر به پیامبر می فرماید:

(أُولئِکَ الَّذِینَ هَدَى اللَّهُ فَبِهُداهُمُ اقْتَدِهْ). آنان کسانی بودند که خدا هدایتشان کرد پس تو به هدایت آنان اقتداء کن.  

و در آخر به نحو استفهام تقریری می فرماید: خدا بهتر است یا آنچه شریک او می گیرند؟

یعنی وقتی همه ثناء و ستایش مخصوص خداست و اوست که بندگان شایسته خود را برگزیده، لذا او از آلهه ای که مشرکان می پرستند بهتر است، چون آن ها نه خالق هستند و نه مدبّر و لیاقت حمد و ستایش را ندارند، زیرا هیچ خیری بدست آنها افاضه نشده ‌است‌.

دارُ السّلام  (1)

34- لَهُمْ دَارُ السَّلاَمِ عِندَ رَبِّهِمْ وَ هُوَ وَلِیُّهُمْ بِمَا کَانُواْ یَعْمَلُونَ (انعام 127)

سراى سلامت نزد پرردگارشان، تنها براى آنان است و او به پاداش اعمالى که انجام مى‌دادند، سرپرست و پشتیبان و دوست آنان است.

بر آنهاست دارالسلام خدا                          که آن خانه امن هست و صفا

بود دوست با آن کسان کردگار                    که بودند بسیار نیکوى کار

1) در بهشت، خشونت، رقابت، حسرت، تهمت، حسد، کینه، دروغ، اندوه و هیچ گونه مرگ و مرض و فقر راهى ندارد. (دارُ السَّلامِ)

2) برتر از نعمت امنیّت و سلامت، در سایه‌ى لطف مخصوص پروردگار بودن است. (دارُ السَّلامِ عِنْدَ رَبِّهِمْ)

3) خداوند خود امور رهروان راه مستقیم را به عهده دارد. (وَ هُوَ وَلِیُّهُمْ)

4) رسیدن به ولایت الهى، در سایه‌ى عمل و تلاش انسان است. (وَ هُوَ وَلِیُّهُمْ بِما کانُوا یَعْمَلُونَ)

دارُ السّلام  (2)

35- وَ اللّهُ یَدْعُو إِلَى دَارِ السَّلاَمِ وَ یَهْدِی مَن یَشَاء إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ

(یونس آیه 25)

و خداوند (مردم را) به سر منزل سلامت و سعادت (بهشت) مى‌خواند و هر که را بخواهد، به راه راست هدایت مى‌کند.

خدا هرکسى را که بخشد وجود                  بخواند به راه درستى و جود

ولى خویشتن هرکسى را که خواست           هدایت نماید به آیین راست

(دارُ السَّلامِ)، یکى از نامهاى بهشت است، زیرا در آنجا کینه‌اى در دل ها نیست، تا جنگ و جدال و بهره‌کشى پیش بیاید.

(وَ نَزَعْنا ما فِی صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ) سلام، نام خداست و دارالسّلام، یعنى جوار رحمت الهى و جایى که کلام و درودشان سلام‌ است و از خداوند هم به آنان سلام مى‌شود. (سَلامٌ قَوْلًا مِنْ رَبٍّ رَحِیمٍ) در روایات، راه ولایت امیرالمؤمنین (علیه السلام) و رهبران معصوم آسمانى به عنوان بهترین نمونه‌ى راه مستقیم بیان شده است.

1) دعوت الهى، نشانه‌ى لطف خاصّ او بر بندگان است. (وَ اللَّهُ یَدْعُوا)

2) سلامتى دنیا گذراست، ولى سلامت آخرت، پایدار است. (دارِ السَّلامِ)

3) صراط مستقیم، مایه‌ى آرامش است و علاوه بر آخرت، همین دنیا را هم براى انسان دارالسلام مى‌سازد. (یَدْعُوا إِلى‌ دارِ السَّلامِ)

4) زندگى و جامعه‌اى سالم، خاستگاه خداوند است. (یَدْعُوا إِلى‌ دارِ السَّلامِ)

5) خداوند، هم دعوت مى‌کند و هم راه نشان مى‌دهد. (یَدْعُوا، یَهْدِی)

6) دعوت الهى براى همه است، ولى هدایتِ ویژه، مخصوص کسانى است که او بخواهد و خواست خداوند هم متوقف است بر آگاه‌سازى خود فرد. (یَهْدِی مَنْ یَشاءُ)

7) حرکت در صراط مستقیم، توفیق الهى مى‌خواهد. (یَهْدِی‌ ... إِلى‌ صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ‌)

در سوره مبارکه (حمد) مى خوانیم :

(اهدنا الصراط المستقیم صراط الذین انعمت علیهم )عبارتند از: انبیاء، صدیقین، امامان، شهدا، اعمال و مؤ منان بسیار با اخلاص. (من یطع الله و الرسول فاولئک مع الذین انعم الله علیهم من النبیین و الصدیقین و الشهداء) و آنان که خدا و رسول را اطاعت کنند البته با کسانى که خداوند به آن ها لطف و عنایت کامل فرموده یعنى با پیامبران و صدیقان و شهیدان.

بنابراین، کسى که مى گوید: (اهدانا الصراط المستقیم) از خداوند مى خواهم که او را به صراط انبیا و صدیقین برساند که فعلا به آن نرسیده است.

از  آیه  (اهْدِنَا الصِّرَ‌اطَ الْمُسْتَقِیمَ) مى‌آموزیم:

1) راه سعادت، صراط مستقیم است؛ زیرا برخلاف راه‌هاى بشرى که هر روز تغییر مى‌کند، ثابت و پایدار است؛ کوتاه‌ترین فاصله میان دو نقطه است؛ هیچ‌گونه انحراف و انحنایى ندارد؛ در کوتاه‌ترین زمان، انسان را از مسیرى مطمئن به مقصد مى‌‌رساند.

2) هم در انتخاب راه، و هم براى ماندن در راه مستقیم، باید از خدا کمک بخواهیم؛ زیرا همواره در معرض اشتباه و گمراهى هستیم.

گمان نکنیم که اگر تابه‌حال در جادۀ زندگى، دچار سقوط یا انحراف نشده‌ایم، بقیۀ مسیر را نیز سالم طى خواهیم کرد.

چه بسیار کسانی که عمرى را با ایمان گذراندند؛ امّا وقتى به پول یا مقام رسیدند، خدا را فراموش کردند.

سلام به جاهلان

36. وَ عِبادُ الرَّحْمنِ الَّذِینَ یَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْناً وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً «فرقان 63» و بندگان خداى رحمان کسانى‌اند که روى زمین بى‌تکبّر راه مى‌روند، و هرگاه جاهلان آنان را طرف خطاب قرار دهند (و سخنان نابخردانه گویند) با ملایمت (و سلامت نفس) پاسخ دهند.                                                     .

عباد خداوند رحمان کی اند ؟                   کسانی که اندر تواضع زیند

گذارند چون در زمین گام خویش             رهی از تواضع بگیرند پیش 

چو شخصی بر ایشان براند عقاب            به گفتار خوش می دهندش جواب       

این سلام مهارت نرم است در مقابله افراد نادان.

نکته ها : در این آیات، دوازده صفت از صفات ویژه‌ى‌ «عِبادُ الرَّحْمنِ» بیان شده که بعضى اعتقادى، بعضى اجتماعى و بعضى اخلاقى است.

مراد از «مشى» و حرکت آرام در زمین، تنها نحوه‌ى راه رفتن نباشد، بلکه شیوه‌ى زندگى متعادل را هم شامل شود. «هون» هم به معناى تواضع و مدارا و نرمخویى است و هم به معناى سکینه و وقار.

امام صادق (علیه السلام) فرمود: مراد از «هَوْناً» زندگى کردن بر اساس فطرت و هماهنگ با روحیه‌اى است که خداوند آفریده است. یعنى بندگان خدا، خود را به تکلّف و رنج و تعب نمى‌اندازند.

کلمه‌ى «سلام» در این جا به معناى سلامِ وداع با یاوه‌ها و برخورد مسالمت‌آمیز است. چنانکه درباره‌ى حضرت ابراهیم (علیه السلام) مى‌خوانیم: همین که عمویش او را طرد کرد و گفت: از من دور شو، ابراهیم گفت: (سَلامٌ عَلَیْکَ سَأَسْتَغْفِرُ لَکَ ) خداحافظ، به زودى براى تو از پیشگاه خدا طلب آمرزش خواهم کرد.

1) بالاترین مدال براى انسان، مدال بندگى خداست. «وَ عِبادُ الرَّحْمنِ» زیرا انتساب به بى‌نهایت، انسان را بالا مى‌برد.

2) رفتار هر کس، نشان دهنده‌ى شخصیّت اوست. (عِبادُ الرَّحْمنِ‌ ... یَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْناً) (بندگان خاص خداوند، مظهر تواضع هستند.)

3) اسلام، دین جامعى است که حتّى براى چگونه راه رفتن برنامه دارد  ( یَمْشُونَ....هَوْناً)

4) ایمان و اعتقاد انسان، در رفتار شخصى او مؤثّر است. (عِبادُ الرَّحْمنِ‌ ... یَمْشُونَ‌)

5) تواضع، ثمره‌ى بندگى و نخستین نشانه‌ى آن است. «هَوْناً»

6) سرچشمه‌ى مدارا و نرمخویى بندگان خدا، ایمان است، نه ترس و ضعف آنان.

7) وقار و نرمى از بارزترین صفات مؤمن است. (یَمْشُونَ‌ ... هَوْناً)

8)تواضع نسبت به همه‌ى مردم لازم است. (نسبت کوچک و بزرگ، دانا و نادان).

9) با جاهلان مقابله به مثل نکنید. (إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً)

10) مُدارا و حلم و حوصله، از صفات بارز مؤمنان است. (قالُوا سَلاماً)

11) تواضع باید هم در عمل باشد،(یَمْشُونَ‌ ... هَوْناً )، هم در کلام، (قالُوا سَلاماً) و هم در عبادت. (سُجَّداً وَ قِیاماً)

12) با افراد نادان و فرومایه مجادله نکنید. (قالُوا سَلاماً) (آنان سخنى در شأن خود مى‌گویند، ولى شما سخنى عالمانه و کریمانه بگویید)

تفسیر المیزانعبادالرحمن، خضوع و تذللشان در برابر مؤمنین است نه کفار و دشمنان خدا، البته این در صورتى است که به گفته راغب کلمه « هون» به معناى تذلل باشد. و اما اگر آن را به معناى رفق و مدارا بدانیم معناى آیه این مى شود که : مؤمنین در راه رفتنشان تکبر و تبختر ندارند . صفت دومى که براى مؤمنین آورده این است که، چون از جاهلان حرکات زشتى مشاهده مى کنند و یا سخنانى زشت و ناشى از جهل مى شنوند، پاسخى سالم مى دهند، و به سخنى سالم و خالى از لغو و گناه جواب مى گویند، شاهد اینکه کلمه سلام به این معنا است آیه لاَ یَسْمَعُونَ فِیهَا لَغْواً وَ لاَ تَأْثِیماً إِلاَّ قِیلاً سَلاَماً سَلاَماً در آنجا سخن بیهوده و نسبت گناه به دیگرى را نمى‌شنوند. سخنى جز سلام و درود نیست) مى باشد، پس حاصل و برگشت معناى این کلمه به این است که : بندگان رحمان، جهل جاهلان را با جهل مقابله نمى کنند. در برخوردهای روزمره در خیابان و .... کلا اجتماع، اگر این اخلاق فرهنگ شود .... دوری از نزاع و صلح و صفا ....

منابع :

تفسیر نور حجت الاسلام استاد قرائتی

تفسیر نمونه آیت الله مکارم شیرازی

تفسیر المیزان علامه طبا طبایی
ترجمه به نظم امید مجد

و برداشت نویسنده و مولّف

شماره 1 تا 22 سلام

m5736z.blog.ir/post/Salam.Q

 

m5736z.blog.ir/post/SalamQ

 

به نام خدا
مطالب جمع آوری شده در زمینه های مفاهیم قرآنی و تاریخی

از سال 1354   و    بارگزاری آن  در سال  1380 در   سایت

تاریخی فرهنگی قرآنی

و از سال 1393 به تدریج بعضی از مقالات تبدیل به کتاب شده

 و  به حول قوه الهی در  مهر سال 1399 به 40 جلد کتاب رسیده است.

نام  : محمود زارع پور متولد تهران محله قلهک شمیران 1336

کارشناسی علوم قرآن و دینی ، دبیر    و 25 سال   مدیریت    مدرسه

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">