تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

موضوعات قرآنی ؛ دینی و آموزشی : مطالب طبقه بندی شده جهت تحقیق ؛ جزوه ؛ کتاب و .....

تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

موضوعات قرآنی ؛ دینی و آموزشی : مطالب طبقه بندی شده جهت تحقیق ؛ جزوه ؛ کتاب و .....

مشخصات بلاگ
تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

آشنائی با تاریخ اسلام :
عبرت آموزی (و لقد اهلکنا القرون من قبلکم .... گذشته چراغ راه آینده است)
آشنایی با علوم و موضوعات قرآنی ( هدی و رحمه للمتقین)

آخرین نظرات
  • ۴ خرداد ۰۱، ۱۷:۲۱ - خرید پیج اینستاگرام ارزان
    Great post.

جنگ نرم از منظر قرآن

قرآن و استقلال فرهنگی

فرهنگ : فرهنگ مجموعه پیچیده ای است از دانش ها، باورها، هنرها، قوانین، اخلاقیات، عادات و هرچه که فرد به عنوان عضوی از جامعه، از جامعه خویش فرا می گیرد و هویت هر جامعه انسانی را شکل می بخشد و از دیگر جوامع متمایز می سازد. قرآن اختلاف فرهنگی را امری طبیعی و در راستای رشد و تکامل فردی و جمعی انسان و جوامع انسانی برمی شمرد

تمدن های انسانی، اشکال تجسمی فرهنگ هاست. لذا هر فرهنگی، خاستگاه تمدنی متفاوت از دیگری میشود و فرهنگ های دیگر، آثار و برآیند فرهنگی دیگر تمدن ها را که به شکل فرآورده های تمدنی، تجسم و معنای خارجی مییابد، به سادگی نمی پذیرند و از آن سر باز میزنند بر همین اساس برخی ها کاربرد واژگان تمدن های دیگر را نمی پذیرند

زیرا بر این باورند که هر یک از این واژگان دارای بار فرهنگی خاصی است که از طریق فرآورده های فرهنگی و به شکل تجسمی آن (تمدن) میکوشد تا در فرهنگ و تمدن دیگر نفوذ کرده و آنرا تحت کنترل خود درآورد

واژه و یا فرآورده فرهنگی و تمدنی با خود مجموعه ای فرهنگ تمدن (دیگر) را همراه دارد که پذیرش آن لوازم و پیامدهائی به دنبال دارد که می تواند برای فرهنگ گیرنده و پذیرنده مخرب و زیانبار باشد. حتی خرده فرهنگ ها در میان کلان فرهنگ ها از چنین احساسی رنج می برند که مورد تهاجم فرهنگی قرار گرفته اند.
استقلال فرهنگی، مقدمه استقلال در حوزه های دیگر

موجودیت و هویت هر جامعه و تمدنی از استقلال فرهنگی آن جامعه برمی خیزد و خاستگاه استقلال در هر حوزه دیگری را باید در استقلال فرهنگی جست. به این معنا که فرهنگ به عنوان ریشه و خاستگاه تمدنی، اصلی ترین نقش را در حوزه استقلال و حفظ آن در همه جنبه ها و حوزه ها دارد

اگر فرهنگی دست خوش تغییرات ژرف شود و استقلال خود را در میان فرهنگ های دیگر از دست بدهد، آن جامعه و تمدن منسوب به آن فرهنگ نیز دچار بحران هویت و فروپاشی می شود و استقلال خود را در هر حوزه و زمینه دیگری چون نظامی، اقتصادی، سیاسی و تمدنی از دست می دهد

استقلال فرهنگی به عنوان ضامن و حافظ استقلال سیاسی و اقتصادی و نظامی عمل میکند و تمدنی را از تمدن دیگر جدا و متمایز می سازد. اگر انسان و یا جامعه ای از نظر بینش و اندیشه و فرهنگ مستقل نباشد نمی تواند مدعی استقلال در حوزه های دیگر شود.
قرآن و فرهنگ برتر اسلامی
قرآن هر چند که برای همه فرهنگ ها و تمدن ها ارزش و جایگاه ارزشی خاصی را قایل است و به همه آنها به عنوان فرآورده های انسانی و تولیدات خلیفه الهی در قرارگاه زمین می نگرد، ولی میان آنها تفاوت ها و تمایزهای ارزشی نیز قایل است. وقتی قرآن سخن از امت و جامعه و یا فرهنگ شاهد، نمونه و میانه میکند، تفکیک ارزشی میان فرهنگها و تمدنها قایل میشود

بنابراین، با حفظ احترام به همه فرهنگ ها و تمدن ها، ارزش ها و فرهنگ و تمدن مبتنی بر اصول ارزشی اسلام یعنی فرهنگ حقیقی و ناب اسلامی و قرآنی را برتر از دیگر فرهنگ ها و تمدن ها برمی شمارد

این تفکیک ارزشی میان فرهنگ و تمدن اسلامی (البته قرآنی و ناب که شاید در حال و گذشته آرمانی بوده) و دیگر تمدنها از آنرو صورت میگیرد که فرهنگ و تمدن اسلامی قرآنی بعنوان نمونه کامل و راه مستقیم سعادت دو سرایی ارایه شده و سرمشق قرار گیرد و دیگر جوامع انسانی دست کم در برخی از حوزه ها خود را با آن هماهنگ سازند.

سخن گفتن از استقلال فرهنگی به معنای آن نیست که از اصول عقلایی و ارزشی و فرهنگی مفید و سازنده دیگر جوامع بهره نگیرند؛ همان اصول ارزشی عقلایی که از آن در اصول فقه اسلامی به سیره عقلایی یاد می کنند و بر آن مهر تأیید می زنند. از همه اینها گذشته اسلام و قرآن خواستار هویت یابی فرهنگی امت و جامعه اسلامی است

بر این اساس با شعار شعوربخش و هدایت گر قُولُوا لا اِلهَ اِلَّااللهُ تُفلِحُوا، زنجیرهای فرهنگی و تمدنی بردگی و جهل و بندگی را از دست و پای بشریت برمی دارد (اعراف157)

هدف از این حرکت بینشی و نگرشی آن است که انسان را در جایگاه واقعی خود قرار دهد و فرهنگ و بینش برای رسیدن به این مقصد و مقصود، مهمترین عامل شناخته شود.
راهکارهای هویت بخشی به فرهنگ و تمدن اسلامی
قرآن برای رسیدن به استقلال فرهنگی و هویت بخشی تمدنی و جلوگیری از وابستگی فرهنگی، برنامه ها و راهکارهایی را ارایه داده :
1. قرآن: قرآن به عنوان مهمترین عامل برای استقلال فرهنگی و تمدنی اسلام معرفی شده؛ زیرا با قرآن به عنوان کتاب و قانون اساسی امتی که باید در درون تمدنها و فرهنگها برخیزد و هویت مستقل و جداگانه بیابد، این امکان فراهم آمد تا امت اسلام شکل و هویت مستقلی پیدا کند

هر جامعه و تمدن و فرهنگی نیازمند اصولی اساسی است که به عنوان امر ثابت از نسلی به نسل دیگر منتقل میشود و نسل حاضر با تلاش و کار فرهنگی میکوشد تا آن مبانی و اصول را به نسل دیگر آموزش داده و براساس آن تربیت کند این عمل را در علوم اجتماعی جامعه پذیری می گویند

جامعه پذیری موجب می شود تا همبستگی اجتماعی و وحدت رویه و عمل در میان نسل ها حفظ شود و سنت ها انتقال یابد. سنت ها و اصول اساسی هر فرهنگ می تواند به دو شکل شفاهی و کتبی منتقل شود. در قرآن و گزارش های تاریخی، ما با هر دو شکل حفظ فرهنگی جوامع آشنا شده ایم.

جامعه بی سواد حجاز با این روش، ارزش ها و سنت های فرهنگی خود را به دیگر نسل ها منتقل می کردند. بسیاری از آداب و سنت های مرسوم در عصر نبوی(ص) سنت ها و آدابی بود که از ابراهیم(ع) به یادگار مانده بود و به صورت شفاهی از نسلی به نسل دیگر منتقل می شد.
قرآن به عنوان عامل اساسی حفظ وحدت فرهنگی و پایداری ارزش های فرهنگی و تمدن اسلام به خوبی توانست از این مهم برآید. بنابراین قرآن در برابر دو کتاب (یعنی دو فرهنگ یهودی و مسیحی) و حتی دیگر فرهنگ ها و تمدن های دارای هویت پایدار فرهنگی چون تمدن و فرهنگ ایرانی و رومی عمل کرد

قرآن توانست با حضور و نقش خود استقلال فرهنگی و تمدنی امت اسلامی را تضمین کند. بنابراین باید بر این نکته پای فشرد که ارسال قرآن از سوی خداوند و کتابت آن به عنوان نخستین و مهمترین عامل هویت بخشی جامعه اسلامی عمل کرده

خداوند با این عمل خواست تا جامعه و امت اسلامی دارای هویت مستقل و پایداری باشد که در برابر آسیب های احتمالی زمان مصون بماند.

2. تجسم بخشی وحدت محوری با انتخاب مکه:

یکی دیگر از راهکارهایی که قرآن برای هویت بخشی فرهنگی و تمدنی اسلام ارایه داده، انتخاب مکه به عنوان قبله فرهنگ و تمدن اسلامی است. برای تداوم فرهنگی و پایداری تمدنی لازم است که نوعی محور تجسمی نیز در کنار محور فرهنگی (قرآن) وجود داشته باشد

کعبه به عنوان تجسم و نماد محوری وحدت فرهنگی و تمدنی جامعه اسلامی عمل می کند. پیش از انتخاب کعبه و مکه به عنوان قبله مسلمانان، این هویت به شکل معنوی وجود داشته ولی هرگز به شکل تجسمی نمود پیدا نکرده بود، از زمانی که این قبله به عنوان محور عینی مشخص شد، امت و تمدن اسلامی از تمدن و امت مسیحی و یهودی مجزا شد. (بقره145)
3- مسجد: دیگر عامل اساسی که برای هویت بخشی فرهنگی از سوی قرآن و پیامبر صورت گرفت، ساخت مسجد و تأکید بر این عنوان بود. اگر دیگر تمدن ها و فرهنگ ها دارای مشخصه ای چون کنیسه و کلیسا و صومعه بودند، اسلام برای ایجاد استقلال فرهنگی اقدام به ساخت مکانی برای عبادت به نام مسجد کرد که از نظر شکل و شمایل و متعلقات داخلی آن بسیار فرق داشت.
4- نماز: از دیگر راهکارهایی است که قرآن به صورت تجسمی کوشید تا نوعی استقلال فرهنگی و تمدنی را با آن سبب شود.
5- نفی تشبه و همانندی با دیگران: برنامه قرآن و اسلام این بود که پس از ایجاد استقلال فرهنگی آن را حفظ کرده و نگذارد به اشکال مختلف سست و یا از میان برود، از این رو دستور داد تا مسلمانان به عنوان یک امت و تمدن مستقل از تشبه به دیگران خودداری کنند

تشبهی که موجب می شود هویت فرهنگی و استقلال تمدنی آنان از میان برود. بنابراین هر آنچه این استقلال فرهنگی را به مخاطره می اندازد حرام و ممنوع گردید که از آن میان تشبه و همانندسازی خود با دیگران است. (نساء 89)
6- جلوگیری از تأثیرگذاری دیگران در حوزه های فرهنگی: از دیگر برنامه های قرآن و اسلام برای تداوم فرهنگی آن است که نگذارد دیگران در حوزه های فرهنگی اعمالی را انجام دهند که تغییرات فرهنگی را پدید می آورد و پایه استقلال فرهنگی را سست می کند

در آیه 17 توبه از مشارکت دادن دیگران در ساخت مساجد و بناهای دینی و فرهنگی نهی می کند و می فرماید: مشرکان نمی توانند و نباید در آبادانی مساجد مشارکت داشته باشند. در دستوری دیگر مسلمانان را از اینکه در این حوزه های حساس و سرنوشت ساز که هویت فرهنگی و جمعی امت بدان وابسته است، از دیگران بهره گیرند و آنان را حتی به عنوان مشاوران به خدمت گمارند، نهی کرده است

این همه تشدید و شدت عمل از آن روست که تصرف و دسترسی دیگران به این حوزه ها تأثیرات ژرف و مهمی را سبب می شود و جامعه و هویت مستقل آن را تهدید می کند. (آل عمران 100)
7- عدم کوتاهی در برابر ارزش ها: اگر جامعه و امت اسلامی و یا هر فرهنگی در برابر ارزش ها و اصول خود کوتاه بیاید و به عنوان آسان گیری و تساهل و تسامح آن را زیر پا گذارد، چنین فرهنگ و جامعه ای به زودی استقلال خود را از دست میدهد و چیزی نمی ماند تا با آن هویت خود را بنمایاند. انعطاف در برابر اصول ارزشی، امر نادرست و ضدفرهنگی است

بنابراین قرآن هر مسلمانی را فردی اصول گرا به معنای پاسدار ارزش های اساسی می داند. ارزش هایی که بر پایه اصول عقلانی و یا داده های وحیانی، معتبر است باید حفظ شود و از آن پاسداری کرد. اگر در اسلام سخن از تسامح و تساهل و آسان گیری است درباره اصول ارزشی نیست.

یک مسلمان می تواند و باید اهل تسامح و تساهل نسبت به دیگران باشد ولی نمی تواند و نباید در برابر اصول و ارزش ها کوتاه بیاید. (اعراف3 جاثیه19 کافرون1 تا5 ممتحنه4و5) کوتاهی در اصول اسلام به عنوان مداهنه و تدهین، امری مردود و زشت شمرده شده و اهل مداهنه درخصوص ارزش ها، به مجازات سختی تهدید شده اند (قلم9)
8- مبارزه با ارتداد: از دیگر راهکارهایی است که برای تداوم ارزشی و استقلال فرهنگی جامعه پیشنهاد شده

در هر جامعه و تمدن فرهنگی، افرادی که در حوزه قانون و سنت ها عمل نمی کنند و به زبانی جامعه پذیر نیستند و با نمادهای فرهنگی و یا اصول ارزشی جامعه همراهی و هماهنگی ندارند به سختی مجازات و تنبیه می شوند؛ زیرا اگر چنین برخوردی از سوی جامعه انجام نگیرد بنیاد ارزشی جامعه و هنجارهای آن سست و به زودی نابود می شود. در جامعه اسلامی نیز برای حفظ ارزش ها و وحدت فرهنگی جامعه از روش فوق استفاده شده

بنابراین قرآن همانند دیگر جوامع بشری با مخالفان ارزش ها و سنت های درست و معتبر عقلانی و عقلایی به شدت مبارزه و آنان را تنبیه و مجازات می کند.
تشخیص این مسئله به امام جامعه و دولتمردان بستگی دارد و از قوانین حکومتی برای حفظ و پاسداری از ارزش های اساسی جامعه است (آل عمران149 بقره109)

اینها نمونه هایی از راهکارهای قرآنی برای ایجاد و نیز پاسداری از استقلال فرهنگی و تمدنی جامعه اسلامی است. می توان با تفکر و تدبر در آیات دیگری از قرآن نمونه ها و راهکارهای دیگری برای این مسئله یافت که از آن میان می توان به راهکار هجرت (عنکبوت 56 نساء 97) اشاره کرد.

اصول فرهنگی در اسلام

فرهنگ اسلامی از ابتدای ورود خود به سرزمین جزیره العرب توانسته جوامع انسانی را بدرستی رهبری کند و آنان را به سمت و سوی گوهر انسانی، هدایت نماید و این بی تردید بر اصولی بنیادین اساسی مستقر گردیده؛ بطوری که میتوان گفت اگر این اصول مستحکم نبود؛ این فرهنگ در طول تاریخ و در گذر زمان، از میان می رفت.

1: برخورد با کفار و نیک رفتاری با یکدیگر

از جمله اصول بنیادین و راهگشای فرهنگی اسلام این است که مسلمین همواره باید دشمن شناس بوده و نیروهای خودی را از غیرخودی بازشناسند تا با خودی ها در تعامل و با غیر آنها در تقابل باشند

خداوند از این اصل اساسی چنین یاد می کند مُّحَمَّدٌ رَّسُولُ اللَّهِ وَ الَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاء عَلَى الْکُفَّارِ رُحَمَاء بَیْنَهُمْ فتح29. پیامبر خداست، و کسانی که با او هستند بر کافران سختگیرند و با یکدیگر مهربان

این آیه به خوبی بیانگر این واقعیت است که اسلام نمیتواند تحت هر شرایطی با کسانی که قصد نابودی آن را دارند کنار آمده و با آنان نیک رفتاری نماید بلکه این رفتار نیکو، زمانی معنا می یابد که دشمنان دین برای ریشه کن کردن اسلام توطئه ای نداشته باشند. لذا است که مسلمانان نسبت به براندازان، موضعی واحد یعنی مبارزه و برخورد دارند که ضامن صیانت از دین خواهد بود.
2: عدم توجه به خواسته های نامشروع دشمنان

یکی از مصائبی که همواره و در طول تاریخ، متوجه مسلمانان بوده این که دشمنان اسلام در تلاش برای چهره پوشی از خویش بوده اند به این معنا که خواسته اند این گونه به مسلمانان وانمود و القاء کنند که خیرخواه آنان هستند و در پی خوشبختی و سعادت آنان بوده و قصد دشمنی ندارند

این در حالی است که در هیچ کجای تاریخ نمی توان این خیرخواهی را یافت نمود. بلکه تنها چیزی که در تاریخ مکتوب و غیرمکتوب بشر از آنان به یادگار مانده، چیزی جز خباثت و شرارت نبوده

از این رو خداوند سبحان این خطر را به پیامبر گوشزد کرده وَ لَن تَرْضَى عَنکَ الْیَهُودُ وَ لاَ النَّصَارَى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ قُلْ إِنَّ هُدَى اللّهِ هُوَ الْهُدَى وَ لَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءهُم بَعْدَ الَّذِی جَاءکَ مِنَ الْعِلْمِ مَا لَکَ مِنَ اللّهِ مِن وَلِیٍّ وَ لاَ نَصِیرٍ (بقره120 یهودیان و نصرانیان از تو خشنود نمیشوند، تا به آیینشان گردن نهی. بگو (ای پیامبر) هدایت، هدایتی است که از جانب خدا باشد اگر از آن پس که خدا تو را آگاه کرده از خواسته آنها پیروی کنی، هیچ یاور و مددکاری از جانب او نخواهی داشت

بنابراین، جوامع اسلامی باید همواره به آنچه در این آیه آمده توجه داشته باشند تا در مقابل زیاده خواهی ها و بداندیشی های فرهنگی بداندیشان، مقاومت کرده و در پی برآورده سازی خواسته های نامشروع آنان نباشند چرا که اینان به چیزی کمتر از تهی سازی فرهنگی مسلمین رضایت نخواهند داد.
3: شروع از خویشتن

از دیر زمان موضوع فرافکنی مسائل و مشکلات فردی و جمعی، از جمله مسائلی بوده که در میان مسلمین رایج بوده و کمتر کسی به بازیابی اشکالات و مشکلات خویش توجه کرده در حالی که یکی از مسائل مهمی که خداوند صریحاً در ابتدای رسالت نبی مکرم اسلام(ص) به آن حضرت یادآوری می نماید همان توجه به خویش و خویشاوندان نزدیک ایشان می باشد وَ أَنذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ شعراء214 خویشاوندان نزدیکت را بترسان

از این اصل مهم میتوان استفاده نمود که اولا در مسائل فرهنگی باید از خانواده و خویشان شروع کرد و ثانیاً مراکز و متولیان فرهنگی در گام اول باید مشکلات فرهنگی خویش را حل کرده تا در گام بعدی بتوانند به رفع مشکلات جامعه اقدام نمایند.
4: تحول آفرینی

تحول و ایجاد تغییر در هر امری، از جمله ویژگی های ذاتی انسان بوده و هست بگونه ای که دنیای امروز سرشار از این مهم می باشد و بی شک باید اذعان کرد که اگر این خواسته فطری نبود چنین اتفاقاتی رخ نمی نمود

خداوند طی اصلی کلی و اساسی به امت اسلامی این را یادآور گردیده که اگر بخواهید هر اتفاق مبارکی در زندگی فردی و جمعی شما رخ نماید باید خودتان پیش گام شده و اقدام به تحول آفرینی نمایید وگرنه هیچ اتفاق مثبتی پدیدار نخواهد شد إِنَّ اللّهَ لاَ یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ رعد11 خدا چیزی را که از آن مردمی است دگرگون نکند تا آن مردم خود دگرگون شوند. یا این که وَ أَن لَّیْسَ لِلْإِنسَانِ إِلَّا مَا سَعَى نجم39. برای مردم پاداشی جز آنچه خود کرده اند نیست؟

بنابراین اگر ما بخواهیم در مسائل فرهنگی جامعه اتفاقات میمون و مبارکی بیافتد لازم است خود باید تغییرات را آغاز نماییم و منتظر کسی نباشیم.
5: اجازه نفوذ به دشمن ندادن

یکی از آسیب هایی که همواره متوجه مسلمانان بوده و هست این که دشمنان از راه های مختلف از جمله فرهنگ، بر جوامع اسلامی سلطه یافته و آنان را از حقیقت خویش که همان فرهنگ ناب اسلامی باشد تهی و بر منابع مادی ایشان غالب گشته اند

که نمونه بارز آن را می توان «اندلس» دانست که در گذر زمان و با ورود مسیحیت به آن کشور دشمنان اسلام توانستند این سرزمین اسلامی را به سرزمینی به تمام معنا غربی تبدیل نمایند

خداوند در بیانی اخطارگونه به مسلمانان، تمام انواع نفوذ دشمنان را بر جوامع اسلامی طرد و نفی کرده وَ لَن یَجْعَلَ اللّهُ لِلْکَافِرِینَ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ سَبِیلًا نساء141 خداوند هرگز برای کافران به زیان مسلمانان راهی نگشوده

از این رو و در دنیای کنونی که دنیای تبلیغات و اطلاعات است ما نباید به دشمن اجازه راهیابی به درون فرهنگ خویش داده و عرصه را برای تاخت و تاز فرهنگی آنان بگشاییم چراکه در غیر این صورت در برابر خدا و نسل های آینده مسئول خواهیم بود.
6: عدم ولایت پذیری از مخالفان

شاید در ابتدای امر، موضوع ولایت پذیری تنها به حوزه مسائل سیاسی محدود گردد و ذهن مخاطب، به این سمت و سو هدایت شود ولی نباید از خاطر دور داشت که چنین تفسیری از قرآن، بسیار سطحی و غیرقابل پذیرش است لذا یکی از مصادیق ولایت پذیری را باید در حوزه مسائل فرهنگی جستجو نمود که برخی در این جهت نیز ولایت دیگران را بر ولایت خودی ها (مؤمنین) ترجیح داده و آنان را اطاعت میکنند

اگر نظام آموزشی یک کشور اسلامی برگرفته از یک نظام آموزشی غیردینی باشد یا این که برخی کتب مورد استفاده، ترجمه بوده و بعضاً مواد درسی، در عناد و تضاد با آموزه های دینی تدریس شود و یا این که الگوهای مد پذیری ما پوشش و منش دیگران باشد؛ مصداق ولایت پذیری از دیگران در حوزه فرهنگ قلمداد می شود.
خداوند برای رفع این نوع از ولایت پذیری در میان مسلمانان، می فرماید
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَ تَتَّخِذُواْ الْیَهُودَ وَ النَّصَارَى أَوْلِیَاء بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاء بَعْضٍ وَ مَن یَتَوَلَّهُم مِّنکُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللّهَ لاَ یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ مائده51. ای کسانی که ایمان آورده اید، یهود و نصارا را به دوستی برمگزینید هر کس از شما که ایشان را به دوستی انتخاب کند در زمره آنهاست و خدا ستمکاران را هدایت نمیکند

در این آیه به صراحت، پذیرش ولایت یهود و نصاری و... از جمله مصادیق ظلم دانسته که روا نیست جوامع اسلامی به آن گرفتار آینده و هزینه های گزافی بپردازند.
7: دوری از سخت گیری بی منطق

موضوع سخت گیریهای بی منطق و بی مورد هم از موضوعاتی است که گاه سدّی بر راه توسعه اندیشه ها و آموزه های دینی ادیان الهی بوده از سوی برخی متدینان و یا دین آشنایان اعمال گردیده

هرچند که بی شک در همه امور (اعم از دینی و غیردینی)، رعایت خطوط قرمز و به تعبیری رعایت حریم ها، لازم و ضروری است ولی این به معنای سخت گیری لجام گسیخته نخواهد بود

دین اسلام که در آسان سازی و آسان گیری در امور، بی همتا است، در مسائل مختلف از جمله مسائل فرهنگی بر این اصل که نباید جامعه را در تنگنا قرار داده و بر آنان سخت گرفت تأکید مینماید وَ مَا جَعَلَ عَلَیْکُمْ فِی الدِّینِ مِنْ حَرَجٍ (حج87) و برایتان در دین هیچ تنگنایی پدید نیاورد. لذا است که ما برای پیشبرد اهداف فرهنگی خویش نباید به برخی مسائل دست و پاگیری متوسل شویم که نه با دین و نه با منطق سازگار نمی باشد.
8: حفظ یکپارچگی فرهنگی

تمام جوامع بشری برای دست یابی به اهداف مادی و معنوی خویش درپی این هستند تا در سایه ایجاد و حفظ یکپارچگی در میان خویش، گام های مثبتی در این راستا بردارند

دین اسلام که از همان ابتدای ظهور خود، بر یگانگی امت اسلامی در برابر دشمنان اصرار نموده با توجه به این اصل و کار ویژه های آن توانسته مردمان مختلف و متفاوت را با یکدیگر به یک سمت و سو رهنمون باشد و راه خود را تا به امروز تداوم بخشد

خداوند متعال در دستوری، با صراحت به مسلمین، وحدت و ائتلاف نظر با یکدیگر را یادآور شده وَ اعْتَصِمُواْ بِحَبْلِ اللّهِ جَمِیعًا وَ لاَ تَفَرَّقُواْ (آل عمران103) و همگان دست به ریسمان خدا زنید و پراکنده مشوید

بدون تردید اگر جامعه ما بخواهد به سعادت فرهنگی نائل آید باید از امور پراکنده در عرصه فرهنگ، که در مواردی به کم کاری و موازی کاری و یا بی مسئولیتی نیز منجر می گردد پرهیز نماید و در یک منظومه منسجم فکری و فرهنگی به انجام مسائل حوزه فرهنگ بپردازد.
9: اعتماد به نفس

اعتماد به نفس که در حقیقت، موتور محرکه تمام امور می باشد از دیگر اصولی است که اسلام برای دست یابی مسلمین به جایگاه شایسته خویش در درون و برون از مرزهای خود، بر آن تأکید می نماید

در واقع باید توجه داشت که اگر ما بتوانیم براساس واقعیات، به حس اعتماد به خویشتن برسیم خواهیم توانست در بسیاری از مسائل از جمله در توسعه کمی و کیفی فرهنگ اسلامی موفقیت های لازم را کسب نماییم

خداوند در راستای ایجاد و تعمیق اعتماد به نفس، وَ لاَ تَهِنُوا وَ لاَ تَحْزَنُوا وَأَنتُمُ الأَعْلَوْنَ إِن کُنتُم مُّؤْمِنِینَ (آل عمران139). سستی مکنید و اندوهیگن مباشید، زیرا اگر ایمان آورده باشید شما برتر خواهید بود.
تحقیقاً باید گفت یکی از مسائلی که دشمنان درپی آن بوده اند این است که بگویند شما در هیچ عرصه ای از جمله فرهنگ نمی توانید مؤثر باشید و نیازمند فرد و یا افرادی هستید تا به هدایت شما اقدام نمایند

با تأسف هرچه تمام تر باید امروز به تحقق این نیت شوم در میان مسلمین اعتراف نمود چراکه موضوع «تهاجم فرهنگی» درپی این ماجراجویی بوده و همچنان به مرزهای فرهنگی جهان اسلام تجاوز می نماید، درحالی که اگر ما به آموزه های خویش توجه می نمودیم دیگر گرفتار این گرداب فرهنگی نمی شدیم.
10: شدت برخورد با بیگانگان

عصر کنونی که عصر رسانه ها و ارتباطات جمعی است، در بسیاری از مسائل از جمله مسائل فرهنگی جنگ و نبردی به معنای واقعی کلمه برقرار می باشد مبارزه و نبرد در حوزه مسائل فرهنگی از خطرناک ترین نبردها است

خداوند در بیانی به پیامبر چنین می فرماید یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ جَاهِدِ الْکُفَّارَ وَ الْمُنَافِقِینَ وَ اغْلُظْ عَلَیْهِمْ وَ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمَصِیرُ (تحریم9) ای پیامبر، با کفار و منافقان جهاد کن و بر آنها سخت بگیر

و یا در جای دیگر خطاب به مؤمنین می فرماید یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ قَاتِلُواْ الَّذِینَ یَلُونَکُم مِّنَ الْکُفَّارِ وَ لْیَجِدُواْ فِیکُمْ غِلْظَةً وَ اعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ مَعَ الْمُتَّقِینَ (توبه123) ای کسانی که ایمان آورده اید، با کافرانی که نزدیک شمایند جنگ کنید تا در شما شدت و درشتی یابند

از این دو آیه چنین استفاده می شود که امت اسلامی در قبال متهاجمان فرهنگی در هر عصری که باشند نباید با مسامحه و بی توجهی برخورد کنند بلکه باید در عرصه مسائل فرهنگی نیز همچون صحنه مبارزات سخت نظامی، با دشمن با شدت و سرسختی هر چه تمام تر برخورد کرده تا این که دشمن احساس کند که نمی توان به این حوزه حساس تعرض نمود.
11: رهبری فرهنگی جهان

از مهم ترین اصول فرهنگی ما این است که ما باید در دراز مدت بتوانیم رهبری دیگران را از جمله در حوزه مسائل فرهنگی برعهده بگیریم وَ الَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَذُرِّیَّاتِنَا قُرَّةَ أَعْیُنٍ وَ اجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِینَ إِمَامًا (فرقان74) و کسانى‏اند که مى‏گویند پروردگارا به ما از همسران و فرزندانمان آن ده که مایه روشنى چشمان [ما] باشد و ما را پیشواى پرهیزگاران گردان

از این آیه بخوبی می توان برداشت کرد که هدف عالی و غایی مسلمین در فرهنگ باید این باشد که برای دیگران الگو و به تعبیری رهبر باشند تا آنان را به حقیقت انسانیت رهنمودن گردند.

12: تعامل با دیگران

یکی از موضوعاتی که در باب فرهنگ مورد توجه است این که ما اصولا چه رویکردی باید در قبال دیگر فرهنگ ها داشته باشیم؟ آیا با آنان به تعامل و همکاری بپردازیم یا این که به تقابل و تخریب مبادرت نماییم؟ منطق قرآن اساساً بر این است که ما می توانیم بر مسائل مشترک و مورد اتفاق، با دیگر فرهنگ ها در تعامل باشیم نه این که با آنان بطور مطلق مبارزه کنیم

خداوند به پیامبر اسلام(ص) نسبت به دیگر ادیان قُلْ یَا أَهْلَ الْکِتَابِ تَعَالَوْاْ إِلَى کَلَمَةٍ سَوَاء بَیْنَنَا وَ بَیْنَکُمْ أَلاَّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللّهَ وَ لاَ نُشْرِکَ بِهِ شَیْئًا وَ لاَ یَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًا مِّن دُونِ اللّهِ (آل عمران64) ای اهل کتاب، بیایید از آن کلمه ای که پذیرفته ما و شماست پیروی کنیم آنکه جز خدای را نپرستیم و هیچ چیز را شریک او نسازیم و بعضی از ما بعضی دیگر را سوای خدا به پرسش نگیرد.
از این آیه به درستی روشن می شود که ما همواره باید بر مشترکات توحیدی و انسانی در تمام فرهنگ ها تکیه کرده و به گسترش آن اقدام و با یکدیگر در تفاهم و تضارب فکری باشیم نه این که کاملا از همدیگر روی برتافته و اقدام به امور ناصواب نماییم

بی شک این امر در درون جهان اسلام، معنای خاص و ویژه ای می یابد چرا که وقتی اسلام با دیگران می تواند روابط فرهنگی داشته باشد تحقیقا باید گفت مسلمانان در این جهت بهتر خواهند توانست به ایجاد و تداوم این رابطه اقدام نمایند

و هر روز بر عزت و شوکت خویش (در برابر دشمنان مشترک)، بیافزایند تا این که برخی از گروهک های بی منطق، در درون مسلمین اقدام به تفرقه افکنی های نابجا و در تضاد با آموزه های دینی در میان مسلمانان مبادرت نکرده و هر روز بر طبل دوری از یکدیگر نکوبند

                             تحلیل قرآن از جنگ فرهنگ ها و برخورد تمدن ها

چیستی فرهنگ و تمدن

درباره فرهنگ و تمدن و ارتباط میان آن دو، براساس تعاریفی که از هر یک ارائه می دهند، اختلاف آراء و نظرات بسیاری وجود دارد. فرهنگ مجموعه پیچیده ای است از دانش ها، باورها، هنرها، قوانین، اخلاقیات، عادات و هرچه که فرد به عنوان عضوی از جامعه، از جامعه خویش فرا می گیرد

اما تمدن که در لغت به معنای شهرنشینی. تمدن ها بیشتر بر فرهنگ تأکید دارند که در برگیرنده ادبیات، هنرهای تخصصی و حرفه ای، معماری، مذهب سازمان یافته و رسوم و سنت های پیچیده ای است و همه اینهادر خدمت توسعه یک جامعه خاص هستند.

جنگ فرهنگی و برخورد تمدنی، واقعیت انکار ناپذیر

از نظر قرآن، تقابل و تضاد فرهنگی، امری انکارناپذیر است قرآن در گزارش های خود از جوامع بشری، افزون بر توصیف و تبیین واقعیت های جوامع، به تحلیل و نیز توصیه های خاص می پردازد؛ چرا که هدف آموزه های قرآنی، ارایه بهترین و کامل ترین سبک زندگی برای رسیدن انسان به سعادت دنیوی و اخروی است

از این رو به تحلیل و تبیین و توصیف واقعیت های موجود از انسان و طبیعت و جوامع می پردازد و در همان حال به ارایه توصیه هایی مبتنی بر ارزش ها و اهداف و فلسفه وجودی آفرینش انسان و جهان می پردازد

خداوند در تبیین واقعیت ها و توصیف آن، گزارشی از جنگ قومی و نژادی ارائه می دهد و در آن جا روشن می کند که واقعیت جوامع بشری، تقابل نژادی و قومی است سپس به نقد این واقعیت می پردازد و ریشه آن را تحلیل و تبیین نادرست از واقعیت های نژادی می داند و می گوید هدف از تفاوت در رنگ ها و زبان ها، امکان شناخت نسبت به یکدیگر است. یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُم مِّن ذَکَرٍ وَأُنثَى وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ (حجرات13)

و این تفاوت های موجود واقعیتی انکارناپذیر است، ولی نمی بایست این واقعیت را علتی برای رفتارهای دیگر قرارداد؛ زیرا هدف از این تفاوت های نژادی و رنگ و قومی و زبان (شعوب و قبایل)، برای امکان رقابت های سازنده و شناخت و کمال یابی بیشتر است از طریق تقوا است نه آنکه تفاوت ها را عامل ظلم و ستم و تجاوز به یکدیگر قرار دهید

با این همه قرآن، تقابل و تضاد فرهنگی میان فرهنگ ها را نیز انکار نمی کند. خداوند در آیاتی از جمله 33 تا 35 زخرف از تفاوت های فرهنگی و تضاد و تقابل میان آنان سخن به میان آورده است وَ لَوْ لَا أَن یَکُونَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً لَجَعَلْنَا لِمَن یَکْفُرُ بِالرَّحْمَنِ لِبُیُوتِهِمْ سُقُفًا....... وَ لِبُیُوتِهِمْ أَبْوَابًا وَ سُرُرًا.... وَ زُخْرُفًا وَ إِن کُلُّ ذَلِکَ لَمَّا مَتَاعُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةُ عِندَ رَبِّکَ لِلْمُتَّقِینَ

(و اگر نه آن بود که [همه] مردم [در انکار خدا] امتى واحد گردند قطعا براى خانه‏ هاى آنان که به [خداى] رحمان کفر مى‏ورزیدند سقفها و نردبانهایى از نقره که بر آنها بالا روند قرار مى‏دادیم . و براى خانه‏ هایشان نیز درها و تختهایى که بر آنها تکیه زنند. و زر و زیورهاى [دیگر نیز] و همه اینها جز متاع زندگى دنیا نیست و آخرت پیش پروردگار تو براى پرهیزگاران است)

این تقابل فرهنگی که گاه به جنگ فرهنگی نیز کشیده می شود، در شکل امت ها و شرایع و ادیان و مذاهب و احزاب خودنمایی می کند؛ زیرا امت ها، گروه های بشری با مقاصد فرهنگی هستند که گردهم آمده اند تا مقصد و هدفی را تحقق بخشند.

اصولا دو بینش و نگرش اسلام و کفر، دو فرهنگ متضادی هستند که در تقابل فرهنگی به جنگ فرهنگی و تمدنی نیز می انجامد و تقابل فرهنگی آن دو در اشکال تهاجم و جنگ میدانی خودنمایی می کند. به هر حال اختلاف فرهنگی در میان امت ها و ملت ها وجود دارد و این اختلاف به ویژه در زمانی که فرهنگ به شکل تمدنی بروز کرد، به شکل فیزیکی و جنگ های فیزیکی خودنمایی میکند

اگر در اختلاف فرهنگی نخست تهاجم فرهنگی و جنگ نرم رخ می دهد و هر یک با عناصر فرهنگی می کوشد تا خود را چیره کند چون خواندن اشعار و تمسخر فرهنگی دیگر، ولی در هنگامی که به شکل تمدنی ظهور می یابد و امت و ملتی شکل می گیرد، در آن صورت به شکل جنگ فیزیکی و سخت خودنمایی می کند. از این رو در آیات قرآنی از جنگ نرم گرفته تا جنگ سخت درباره فرهنگ ها و تمدن ها سخن به میان آمده

در سوره کافرون از تضاد و تقابل دو فرهنگ کفر و ایمان سخن گفته شده و اینکه بهترین حالت در شرایط خاص، حرکت در مسیر تمدنی خود است. در آن جا پیشنهاد می شود که هر یک از دو فرهنگ راه تمدنی خود را بپیماید تا در آینده معلوم شود که کدامیک در تمدن سازی و رساندن ملت خود به سعادت موفق خواهد بود.

گرایش فرهنگ ها به غلبه و چیرگی

اما از آنجا که فرهنگ های متقابل و متضاد، هرگز اجازه نمی دهند که دیگری گفتمان غالب و چیره شود، در شکل تمدنی نیز به برخورد و درگیری می انجامد و اختلافات فرهنگی وَ لَوْ شَاء رَبُّکَ لَجَعَلَ النَّاسَ أُمَّةً وَاحِدَةً وَ لاَ یَزَالُونَ مُخْتَلِفِینَ و اگر پروردگار تو مى‏خواست قطعا همه مردم را امت واحدى قرار مى‏داد در حالى که پیوسته در اختلافند (هود118) به جنگ و برخورد تمدنی منجر می شود؛ چرا که فرهنگ ها و تمدن های متضاد و متقابل هرگز جز به غلبه بر یکدیگر نمی اندیشند

تهاجم فرهنگی به هدف غلبه فرهنگی صورت می گیرد و هرگاه فرهنگی در یک عرصه کوتاه بیاید و از اصول ارزش های خود دست بردارد می بایست گام های دیگری را برای عقب نشینی از مواضع اصولی و ارزشی خود بردارد. داستان حضرت سلیمان و فرستاده شدن دو فرشته هاروت و ماروت و از آن دو [فرشته] چیزهایى مى‏آموختند که به وسیله آن میان مرد و همسرش جدایى بیفکنند (بقره102)

چراکه هر فرهنگ بزرگ و پیچیده ای چون فرهنگ های اسلامی و مسیحی و یهودی یا کفر و ایمان، گرایش به گسترش و نفوذ در فرهنگ های دیگر دارد و در بعضی مواقع آنها را در خود هضم و محو می کند (نمونه این واقعیت تمدن چینی و نفوذ آن در خرده فرهنگ های کره، ژاپن، ویتنام و غیره است)

بعضی تمدن ها واقعا فرهنگ های بزرگ و عظیم جهانی دارند که شامل ملت ها و مناطق بسیاری میشوند و می کوشند تا همه را تحت سیطره فرهنگی و تمدنی خود قرار دهند که از آن جمله می توان به فرهنگ مسیحی رومی غرب اشاره کرد که سلطه جهانی را می جوید.

آیه 32 روم و 53 مؤمنون از گرایش فرهنگ ها برای غلبه و چیرگی سخن به میان می آورد، زیرا هر حزب که یک گروه فرهنگی کوچک است، بر آن است تا فرهنگ خود را حفظ کرده و بر خرده فرهنگ های دیگر مسلط شود. این گرایش طبیعی است که در فرهنگ بزرگ و تمدنی به جنگ فرهنگی و برخورد تمدنی می انجامد مِنَ الَّذِینَ فَرَّقُوا دِینَهُمْ وَ کَانُوا شِیَعًا کُلُّ حِزْبٍ بِمَا لَدَیْهِمْ فَرِحُونَ

در آیه 213 بقره از اتحاد ابتدایی انسان و وحدت رویه در کسب مادیات سخن به میان می آورد و سپس می فرماید که تفاوت های فرهنگی که پس از علم و دانش و تجربه در میان انسان پدید می آید، مهمترین عامل برای اختلافات بشری میشود و انسان ها به سبب تفاوت های فرهنگی به جان هم می افتند وَ مَا اخْتَلَفَ فِیهِ إِلاَّ الَّذِینَ أُوتُوهُ مِن بَعْدِ مَا جَاءتْهُمُ الْبَیِّنَاتُ بَغْیًا بَیْنَهُمْ

حتی اگر وحدت ابتدایی در جامعه بدوی و نخستین در امور مادی وجود داشت با افزایش دانش و علم و تجربه، تفاوت های فرهنگی را سبب شد که این تفاوت های فرهنگی خود در شکل تمدنی به بروز جنگ تمدنی انجامید. (المیزان ج2 ص111 )

اصولا آن چیزی که در آخر الزمان میان اسلام و کفر رخ میدهد یک جنگ فرهنگی تمام عیار و جهانی است؛ زیرا اسلام به داعی عدالت جهانی در برابر کفر به داعی ظلم و بی عدالتی جهانی قرار می گیرند

و حضرت صاحب الامر(عج) پیشوای تمدنی و فرهنگی اسلام در برابر فرهنگ کفر و ظلم و بی عدالتی قرار می گیرد و جنگ جهانی آخر الزمانی رخ میدهد هر چند که وعده خداوند بر تسلط فرهنگ اسلام و هیمنه تمدنی اسلام است؛ زیرا هیمنه به معنای در برگرفتن همه خرده فرهنگها و شرایع و ملت هاست

از این رو در آخرالزمان فرهنگ مسیحی و یهودی همچنان میماند ولی با تسلط فرهنگی و تمدنی اسلام این معنا تحقق خواهد یافت

در آیاتی از جمله 33توبه از غلبه و چیرگی اسلام به عنوان دین جهانی سخن به میان می آورد. اینکه برخی می گویند که جنگ فرهنگی و تمدنی و تهاجم فرهنگی توهمی بیش نیست، اگر به واقعیت های جامعه جهانی نظری بیفکنند بخوبی درمی یابند که جنگ تمدنی وجود دارد و جنگ فرهنگ ها و برخورد تمدنی، واقعیتی انکارناپذیر است هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَ دِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ

در یک کلام، تحلیل و تبیین و توصیف قرآنی از واقعیت ها ی انسانی و جوامع بشری این است که جنگ نرم، جنگ فرهنگی، تهاجم فرهنگی، جنگ تمدن و برخورد تمدنی واقعیتی انکارناپذیر است و نمی توان با چشم فرو بستن این واقعیت را توهم و خیال دانست

بلکه باید با هوشیاری تمام به فهم و درک و واقع نگاری ابعاد و حوزه های جنگ های نرم و سخت فرهنگی و تمدنی پرداخت و زمینه تقابل و مقابله با آن را براساس نقشه راه دشمن تدوین کرد و اجازه نداد تا در دام فریب بزرگ فقدان جنگ نرم و یا جنگ فرهنگی، فرصت مقابله و تجهیز را از خود و امت اسلام و تمدن اسلامی گرفت

فتنه های فرهنگی
هر چند در تعریف فتنه معانی مختلفی ذکر شده ولی مهمترین معانی آن که در آیات قرآنی نیز به کار رفته؛ آزمایش و فریب میباشد که این امر گاه فردی و گاه نیز گروهی رخ می نماید. سابقه بروز فتنه ها را باید در تاریخ حیات بشری جستجو نمود چرا که انسان ها همیشه دوران با آن مرتبط بوده اند

فتنه که در تمام زمینه های مادی و معنوی زندگی انسان ممکن است اتفاق بیفتد انواع مختلفی دارد که از جمله می توان به فتنه فرهنگی اشاره نمود که نوع خطرناک فتنه است

اگر بخواهیم بعنوان نمونه به یکی از مصادیق فتنه فرهنگی اشاره کنیم باید به داستان گوساله سامری اشاره کرد که سامری در غیاب حضرت موسی (ع) توانست با مجسمه گوساله، مردم را از باورداشت های فرهنگی و دینی ایشان دور نماید و به اهداف شوم خویش دست یابد.

حقیقت فتنه ها: فتنه ها براساس ذاتشان دارای خصوصیات منحصر به فردی هستند که تنها میتوان این خصوصیات را در آنها جستجو نمود. حضرت علی (ع) در خ92 از نهج البلاغه به چند نمونه از این خصوصیات اشاره فرمودند:
1-جلوه گری باطل در قالب حق

حضرت اولین و بارزرترین خصوصیت فتنه ها را جلوه گری باطل در قالب و به تعبیری در لباس حق می دانند ان الفتن اذا أقبلت شبهت آگاه باشید وقتی فتنه ها روی می آورند باطل به صورت حق جلوه می کند. در دوران فتنه تشخیص حق از باطل سخت بوده و به گونه ای که حتی و برخی از خواص نیز فریفته ظاهر آنها و یارای مقابله و برخورد با آن را ندارند

نمونه این را می توان در جنگ صفین دانست که طرفداران معاویه قرآن ها را بر نیزه کردند تا این که برخی از پیروان حضرت علی (ع) را فریفته به گونه ای که حتی در برابر آن حضرت ایستاده و دست به شمشیر بردند.
2- ناشناختگی پیشینی

هنگام ورود و ابتدای بروز خود ناشناخته اند به گونه ای که نمی توان آنچه در حال رخ دادن است را به فتنه منتسب کرده و در برابر آن قیام نمود زمانیکه فتنه ها در دوران شکل گیری اند به راحتی نمیشود گفت که چه چیزی در حال اتفاق افتادن است تا به برنامه ریزی در ریشه کن نمودن آن پرداخت

این امر نسبت به فتنه های فرهنگی قدری مخفی تر و جدی تر می نماید. حضرت علی(ع) : ینکرن مقبلات (فتنه ها آن هنگام که روی کنند ناشناخته اند)
3-شناختگی پسینی

پس از ظهور و بروز در اجتماع و ایجاد تخریب و اختلال در عرصه های هدف نشانگر این اند که فتنه بوده اند. فتنه ها پس از این که حوزه مقصد خود را تحت تاثیر قرار داده و به تمام یا برخی از اهداف خویش دست می یابند. برای بسیاری از افراد جامعه شناخته می شوند و یعرفن مدبرات آن دم که [فتنه ها] پشت کنند شناخته می شوند.

زمینه های بروز فتنه :

تمام فتنه هایی که اتفاق می افتند (در هر حوزه و گستره ای که باشند) بی شک زمینه و آبشخورهایی دارند که اساس شکل گیری آنها بوده و موجب پدیداری آنها می شوند. فتنه فرهنگی در بسترهایی رخ می نماید که بیشتر جنبه غیر مادی دارند لذا شناخت این بسترها بسیار مشکل می نماید.

1-سوء استفاده از نقاط ضعف

یکی از مهمترین بسترهای شکل گیری فتنه ها نقاط ضعفی است که در اجتماع وجود دارد به این که فتنه گران با سودجویی از نقاط آسیب پذیر اعتقادی، چه سیاسی و... جامعه توانسته اند ضربات مهلکی بر پیکره آن وارد آورند که جبران آن به راحتی مقدور نمیباشد

فاما الذین فی قلوبهم زیغ فیتبعون ما تشابه منه ابتغاء الفتنه اما آنها که در دلشان میل به باطل است، به سبب فتنه جویی و میل به تأویل از متشابهات پیروی می کنند هر چند متشابهات خودداری حکمت بوده و اهل معرفت بدرستی از آنها بهره می گیرند ولی در همین حال فتنه گران از این موضوع بعنوان نقطه ضربه پذیر (به جهت امکان تفسیرهای گوناگون) بهره جسته و فتنه های خویش را عملی می سازند.

2- پیروی از هواهای نفسانی

افراد تنها در پی تحقق خواسته های خود می باشند. حضرت در خطبه 56 انما بدء وقوع الفتن أهواء تتبع آغاز فتنه ها پیروی از هواهای نفسانی

فتنه گران در این صورت هیچ گونه توجهی به نیازها و خواسته های دیگران نداشته و تنها به خود و منافع نامشروع خویش می اندیشند و همیشه منتظر بهره کشی از مردم بوده و اصولا حاضر به بهره دهی نیستند لذا است که در فرصت های پیش آمده بر طبل فتنه کوبیده و جامعه را دچار سرگردانی می سازند.

3- مخالفت با دین خدا

رفتار برخلاف آموزه های قرآنی و مخالفت با آن یکی دیگر از عوامل ایجاد فتنه است به این که اگر فتنه گران همواره در جامعه آتش فتنه شعله ور باشد بدلیل این است که از مفاهیم و آموزه های قرآنی به دور افتاده و در جهت خلاف آن گام برمی دارند

و یتولی علیها رجال رجالا علی غیر دین الله عده ای از مردم دیگران را به این دو امر و برخلاف دین خدا یاری می کنند. اگر افراد روح قرآنی بر آنان حاکم باشد هرگز اقدام به ایجاد فتنه و به تعبیری در پی فتنه انگیزی نخواهند رفت و همیشه ایام به دنبال امنیت و سلامت جامعه خواهند بود.

4- چنگ زدن به حق و باطل

فتنه جویان که بر باطل اند برای جلب توجه آحاد جامعه به بخشی از مسائل حق تمسک می کنند. لذو لکن یوخد من هذا ضعث و من هذا ضعث فیمزجان اما چون قسمتی از حق و قسمتی از باطل گرفته می شود و در هم آمیخته می گردد.

5- حمایت های شیطانی

براساس بینش قرآنی، همان گونه که جبهه حق دارای یارانی است جبهه باطل که شیطان نماد اصلی آن است نیز دارای یاورانی است که مرتب با آنان در ارتباط است کَذَلِکَ جَعَلْنَا لِکُلِّ نَبِیٍّ عَدُوًّا شَیَاطِینَ الإِنسِ وَالْجِنِّ یُوحِی بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُورًا وَلَوْ شَاء رَبُّکَ مَا فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَمَا یَفْتَرُونَ و بدین گونه براى هر پیامبرى دشمنى از شیطانهاى انس و جن برگماشتیم بعضى از آنها به بعضى براى فریب [یکدیگر] سخنان آراسته القا مى‏کنند و اگر پروردگار تو مى‏خواست چنین نمى‏کردند پس آنان را با آنچه به دروغ مى‏سازند واگذار (انعام112)

در بحث فتنه نیز میتوان یکی از بسترهای ایجاد آن را حمایت های شیطان از فتنه گران (که در واقع پیروان شیطان هستند) دانست. خطبه 56 فهنالک یستولی الشیطان علی أولیائه اینجاست (هنگام بروز فتنه ها) شیطان بر دوستان خود مسلط میگردد. بنابراین نقش هدایت ها و حمایت های شیطان را نمی توان در کم و کیف فتنه ها منکر گردید.

مصادیق فتنه های فرهنگی:

فتنه گران فرهنگی با توجه به فضای فرهنگی هر جامعه و سوء استفاده از برخی مسائل اقدام به طراحی فتنه های فرهنگی می کنند. بدون شک خواست عالی این گونه فتنه ها در نهایت، براندازی فرهنگ هدف است که در گذر زمان به این هدف دست می یابند

فرهنگ اسلامی به ویژه فرهنگ غنی و انسان ساز تشیع در طول تاریخ حیات خود همواره هدف هجمه بدخواهان بوده و هست و در این جهت این بداندیشان از هیچ تلاشی فروگذار نبوده و نیستند

در بررسی فتنه های فرهنگی در جوامع شیعی میتوان به برخی از مصادیق فتنه های فرهنگی اشاره نمود که بیشتر مورد بهره کشی فتنه گران فرهنگی بوده و امروز نیز برآن دامن می زنند.

1: شبهه افکنی:

یکی از فتنه های فرهنگی که از دیر زمان نیز همچنان در جوامع اسلامی بویژه نسبت به باورها و اعتقادات تشیع از سوی بدخواهان تعقیب می شده موضوع شبهه افکنی و طرح مسائل ناموزون پیرامون آنها بوده

به تعبیر امیرالمومنین(ع) شبهه از آن جهت شبهه نامیده شده که به حق شبهات دارد سمیت الشبهه شبهه لانها تشبه الحق (خطبه38) و افراد فکر میکنند که آن هم عین حقیقت میباشد درحالیکه به واقع این چنین نخواهد بود

بنابر این دشمنان که همواره موجودیت خویش را با وجود اعتقادات پاک و سالم در خطر می دیدند، در تلاش برای براندازی اعتقادی جامعه و تهی کردن مردم از درون بوده اند

دشمنان درصددند فرهنگ دینی را از میان جامعه بردارند برخی می خواهند نور خداوند را خاموش کنند اما خداوند نمی گذارد این نور به خاموشی بگراید یُرِیدُونَ لِیُطْفِؤُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْکَافِرُونَ (صف8) اینان نتوانسته اند به اهداف شوم خویش دست یابند.

2: بدعت گذاری در دین:

بدعت که در حقیقت به معنای نوآوری است در این مقام به معنای وارد نمودن چیزی در دین است که از دین نمی باشد. بدین معنا که برخی افراد علیرغم این که می دانند که آنچه مطرح می کنند در دین نیامده و اساسا در آموزه های دینی به رسمیت شناخته نشده ولی آن را به دین نسبت داده و آن را جزئی از آن می شمرند

بدون شک و براساس آموزه های اسلامی این کار موجب عذاب است و افرادی که این گونه عمل می کنند می باید همواره هدف طعن و لعن جامعه باشند و در میان اجتماع رسوا گردند تا دیگر به این امر مبادرت نکنند. چرا که این موضوع در طول زمان موجبات تحریف و اضمحلال دین را فراهم می نماید

فتنه گران یکی از شگردهای خویش را بر این می نهند تا در قالب های مختلف نسبت به آنچه در دین وجود ندارد در میان مردم آن را ترویج و گونه ای وانمود کنند که این مسائل از ضروریات دین بشمار می رود و دین بدون آن ناقص است.

3: فرقه گرایی:

همان گونه که از لفظ فرقه برمی آید اساس آن بر جدایی و ایجاد تفرقه استوار گردیده. چنین که برخی افراد فرصت طلب برای تامین منافع و خواسته های فردی و جمعی خویش اقدام به تاسیس گروه های دینی نموده اند. این امر باعث هدر رفت فرصت ها و امکانات جهان اسلام گردیده

باید جامعه اسلامی همواره در برابر فرقه سازی و فرقه گرایی در درون خویش جبهه واحد داشته و نگذارد وحدت دینی و اجتماعی مسلمانان از میان برود

خداوند جامعه اسلامی را به صراحت از هرگونه تفرقه و منازعه برحذر داشته (ای مومنین) از خدا و پیامبرش اطاعت کنید و با یکدیگر به نزاع برمخیزید که ناتوان شوید و مهابت و قوت شما برود (انفال46)

4- خرافه پرستی:

این حقیقت که همه ادیان الهی بویژه دین مبین اسلام از هرگونه خرافه گرایی و خرافه پرستی به دور بوده و هیچ نوع از آن را برنمی تابند، دین برای رشد و حرکت انسان از عالم طبیعت به عالم ملکوت و از عالم ظاهر به عالم باطن آمده نه این که بخواهد با برخی پندارهای باطل انسان رابه خود سرگرم و او را از کمال محروم سازد

فتنه گران فرهنگی مرتب در پی این هستند تا از هر روزنه ای که احتمال تاثیرگذاری بر مردم را دارد وارد شده و با باورهای ایشان بازی کنند

به عنوان مثال موضوع توسل که از جمله موضوعات مهم دینی است ابزار دست عده ای قرار گرفته و دامنه آن به قدری گستردگی یافته که حتی افراد به برخی درختان و... نیز توجه می کنند.

5- غلو گرایی :

غلو هم که به معنای گزافه گویی و یا گزافه پنداری نسبت به مقام و جایگاه برخی افراد و به ویژه معصومین(ع) است، این موضوع در طول تاریخ اسلام نیز وجود داشته

عده ای در پی بزرگ نمایی بیش از اندازه نسبت به معصومین(ع) بوده به گونه ای که آنان را در حد خداوند می دانسته اند. حضرت علی(ع) در بیانی بسیار زیبا از این موضوع به صراحت نهی فرموده و محبان غلوکننده را هلاک شده معرفی می نمایند (حکمت146)

از این رو و برای این که جامعه بتواند از الگوهای مناسب زندگی بهره گرفته و براساس آن به پی ریزی حیاتی طیبه برای خویش بپردازد ضرورت دارد آن گونه که پیشوایان دینی فرموده اند آنان را در همان اندازه ای هستند (نه کم تر و نه بیشتر) شناخته و به تبعیت از آنان همت نماییم تا گرفتار شگردها و افسون های شیطانی فتنه گران نشویم.

چگونگی مبارزه با فتنه ها

1- دوری از فتنه ها:

یکی از راه های قیام علیه فتنه ها این است که افراد جامعه از هرگونه طرفداری و به تعبیری پرچمداری نسبت به فتنه دوری نمایند و عملا میدان و عرصه را بر رشد و گسترش شعله های فتنه بسته تا توان بر تداوم حیات شوم فتنه نباشد

در خطبه 151 نهج البلاغه فلا تکونوا انصاب الفتن (بکوشید که شما پرچم فتنه ها نباشید) یعنی : یکی این که آحاد جامعه خود فتنه گر نباشند و دیگر این که از فتنه ها طرفداری ننمایند.

2: تمسک به قرآن و اهل بیت(ع):

باید در تمام مصادیق فتنه به آموزه های دینی توجه و اوضاع را بر آن عرضه نماییم تا در صورت مغایرت با این آموزه ها از فتنه ها پرهیز نمود. به تعبیر امیرالمؤمنین(ع)، در اوضاع فتنه گون باید امواج فتنه ها را با کشتی های نجات در هم شکست. در بسیاری از روایات از این کشتی های نجات به اهل بیت(ع) تعبیر شده

خطبه 5نهج البلاغه ایها الناس شقوا امواج الفتن بسفن النجاه بی تردید پناه بردن به اهل بیت(ع) و قرآن بعنوان دو یادگار گرانسنگ نبی مکرم اسلام(ص)، در دوران ظلمانی فتنه (که تشخیص حق از باطل بسیار مشکل است) می تواند بعنوان چراغی فروزان فرا راه مؤمنان بوده و راه نجات را بر آنان بگشاید و از امواج فتنه ها آنان را به سلامت به ساحل امن رشد و رستگاری رهنمون سازد.

3: عدم باج دهی:

عدم باج دهی که به تعبیری امتیاز ندادن به دیگران است از دیگر راه هایی است که در بیانات حضرت علی(ع) از آن بعنوان مهم ترین ابزار در مبارزه با فتنه یاد شده و به صراحت در حکمت 1 می فرمایند: کن فی الفتنه کابن اللبون لا ظهر فیرکب و لاضرع فیحلب (در هنگام وقوع فتنه چون شتر دو ساله باش که نه پشت قدرتمندی دارد که سواری دهد و نه پستانی دارد که بتوان از او شیر دوشید)

این تشبیه بسیار زیبا و رسا گویای این حقیقت است که برای در امان ماندن از آثار سوءفتنه ضرورت دارد آحاد جامعه (بویژه خواص) خود را از هرگونه باج دهی به دور دارند و زمینه بهره کشی دیگران را از خود فراهم نیاورند و به صراحت از هرگونه فتنه گری و فتنه گران ابراز برائت نمایند و دست رد به سینه آنان بزنند.

4: بهره گیری از کارشناسان فرهنگی:

در مبارزه با فتنه های فرهنگی دنیای امروز امور فرهنگی جوامع جزو تخصص هایی است که تنها می توان به کسانی که در آن تخصص دارند اعتماد نمود و برای سامان یابی مسائل فرهنگی از آنها کمک خواست

علی(ع): فانا فقات عین الفتنه و لم یکن لیجتری علیها احد غیری من چشم فتنه را از حدقه درآوردم و کسی غیر از من جرأت این کار را نداشت (خطبه/29) این سخن به این حقیقت اشاره دارد که در مبارزه با هر فتنه ای باید از صاحب نظران همان عرصه بهره گرفت تا بدرستی بتوانند با آن مبارزه و اساس آن را از جامعه براندازند چرا که در غیر این صورت نه تنها هیچ مبارزه ای صورت نخواهد پذیرفت بلکه وخامت اوضاع روزآمد خواهد شد و فتنه گران قدرت و قوت بیشتری خواهند یافت

                                  استبداد فرهنگی در حوزه قرآن آیت الله جوادی آملی

قرآن کریم : رژیم ارباب و رعیتی کلاً باطل است. کسی خود را صاحب فکر بداند و مردم را به فکر خودش دعوت کند و بگوید من اینچنین فهمیده ام، شما بپذیرید.
بیان قرآن در ابطال استبداد فرهنگی
هیچ پیامبری و هیچ امامی و هیچ کسی این حق را ندارد که خدا به او حکم بدهد، کتاب بدهد، نبوّت بدهد؛ بعد به مردم بگوید از من اطاعت کنید، 
ثُمَّ یَقُولَ لِلنَّاسِ کُونُواْ عِبَادًا لِّی مِن دُونِ اللّهِ وَلَکِن کُونُواْ رَبَّانِیِّینَ بِمَا کُنتُمْ تُعَلِّمُونَ الْکِتَابَ وَ بِمَا کُنتُمْ تَدْرُسُونَ (آل عمران79

علت فروپاشی ملت‌ها و تمدن‌ها

اعراف 34 وَ لِکُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ فَإِذَا جَاء أَجَلُهُمْ لاَ یَسْتَأْخِرُونَ سَاعَةً وَ لاَ یَسْتَقْدِمُونَ برای هر امتی زمان معینی که هرگاه فرا رسد، نه ساعتی از آن تاخیر می‌کنند و نه بر آن پیشی می‌گیرند

مرگ و حیات مخصوص افراد انسان نیست، بلکه اقوام و جمعیت‌ها و جامعه‌ها را نیز دربرمی‌گیرد، با این تفاوت که فنا ملت‌ها اغلب بر اثر انحراف از مسیر حق و عدالت و رو آوردن به ظلم و ستم و فرو رفتن در منجلاب گناه و شهوات و دوری از خداست

جوامعی که چنین باشند در سراشیبی سقوط و فروپاشی قرار می‌گیرند. بررسی سقوط تمدن‌هایی مثل تمدن بابل و فراعنه مصر، قوم سبا، کلدانیان و مسلمانان اندلس و... این حقیقت را نشان می‌دهد که در لحظه فرارسیدن فرمان نابودی از طرف خداوند، حتی ساعتی نتوانستند پایه‌های لرزان حکومت خویش را نگه دارند.
بنابراین تاریخ تمدن‌ها و فرهنگ‌های گذشتگان باید فراروی جوامع امروزی بشری باشد، و بدانند که اگر جامعه‌ای از مسیر حق، عدالت و خداپرستی خارج شود و در سراشیبی سقوط در منجلاب گناه، ظلم، فساد اخلاقی و جنسی قرار گیرد، ناگزیر از تن دادن به این سنت مسلم خداوندی است

اعراف130 وَ لَقَدْ أَخَذْنَا آلَ فِرْعَونَ بِالسِّنِینَ وَ نَقْصٍ مِّن الثَّمَرَاتِ لَعَلَّهُمْ یَذَّکَّرُونَ: فرعونیان را به قحطی‌ها و کمبود میوه‌ها و محصولات، گرفتار کردیم، شاید متنبه شوند ولی این قوم طغیانگر به جای پند گرفتن و متنبه شدن، بر گمراهی خویش اصرار ورزیدند

پس خدای متعال بلاها و مصیبت‌های دیگری برای نابودی و هلاکت آنان فرستاد که در آیات بعد به آن اشاره دارد: ما طوفان، ملخ، آفت گیاهی، قورباغه و خون را که نشانه‌هایی از هم جدا بودند را بر آنان فرو فرستادیم ولی سرکشی کردند (بیدار نشدند) و قومی مجرم بودند فَأَرْسَلْنَا عَلَیْهِمُ الطُّوفَانَ وَ الْجَرَادَ وَ الْقُمَّلَ وَ الضَّفَادِعَ وَ الدَّمَ آیَاتٍ مُّفَصَّلاَتٍ فَاسْتَکْبَرُواْ وَ کَانُواْ قَوْمًا مُّجْرِمِینَ (اعراف133)

سبب هلاکت امت‌ها

انعام 6 : أَلَمْ یَرَوْاْ کَمْ أَهْلَکْنَا مِن قَبْلِهِم مِّن قَرْنٍ مَّکَّنَّاهُمْ فِی الأَرْضِ.... : آیا ندیده‌اند (که) چه بسیار پیش از ایشان اقوامی را به هلاکت رساندیم (که) به آنان چنان تمکن و اقتداری در زمین داده بودیم که به شما نداده‌ایم و باران‌های پی درپی بر آنان فرستادیم و نهرها از زیر (آبادیها و یا پاهای) آنان جاری ساختیم،

پس آنان را به خاطر گناهانشان هلاک کردیم و پس از آنان قوم و جماعت دیگری را به وجود آوردیم؟ خدای متعال به عامل گناه به عنوان هلاک‌کننده اقوام گذشته، حال و آینده تاکید فرموده و در واقع پیامدهای ایمان و کفر را بیان می‌کنند

چرا که تقدیر و سنت الهی بر این قرار گرفته که اگر افراد جامعه‌ای ایمان آوردند و تقوا پیشه کردند و در آن جامعه احکام الهی پیاده و اجرا شد، نعمت‌های خود را بر آنان فرو می‌ریزد و آنان را مشمول عفو و فضل خود قرار دهد، از لغزش‌های جزیی آنان چشم پوشیده و برکات آسمان و زمین را در اختیار آنان قرار می‌دهد
خداوند این سنت الهی را در اعراف96 بیان می‌فرماید: اگر اهالی قریه‌ها (اقوام) ایمان می‌آوردند و تقوا پیشه می‌کردند، برکاتی از آسمان و زمین به رویشان می‌گشودیم، ولکن (آیات الهی را) تکذیب کردند، در نتیجه آنان را به کیفر اعمالشان مجازات کردیم.

اثر تکوینی ایمان و کارهای نیک افراد یک امت، در جهان طبیعت، منشا خیرات فراوانی است

در روایتی از امام موسی بن جعفر(ع) در تفسیر یحیی الارض بعد موتها زمین را بعد از مرگش زنده می‌کند آمده : زنده کردن به باران منظور نیست بلکه خداوند مردانی را برمی‌انگیزد که عدل را زنده می‌کنند و برپا می‌دارند و به زنده شدن عدل، زمین زنده می‌شود. به تحقیق که اقامه حد در جامعه، سودمندتر است برای زمین از چهل صبح باران باریدن. (وسایل الشیعه ج 18، ص308)

اسلام و خشونت فرهنگی

به طور قطع باید گفت فرهنگ اسلام از تمام مظاهر خشونت (در پذیرش و گسترش اسلام) به دور می باشد چرا که براساس آموزه های اسلامی و به گواهی تاریخ، مسلمانان هیچ گاه برای تبلیغ دین و فرهنگ خود به خشونت متوسل نگشته بلکه این دشمنان اسلام بودند که برای حفظ و گسترش فرهنگ خویش، همواره در تلاش برای نابودی اسلام برآمده و همه ایام به طراحی و برنامه ریزی علیه آن اشتغال داشته اند

نمونه آن را می توان برافروختن جنگ های مختلفی از قبیل بدر، احد، احزاب، تبوک و... دانست که در صدر اسلام از سوی کفار و مشرکین بر مسلمانان تحمیل گشت که هیچ گاه مسلمانان آغازگر آن نبودند بلکه فقط از خود دفاع می کرده اند.
بر این اساس، فرهنگ اسلامی از اعمال هر نوع خشونت علیه دیگر فرهنگ ها، بیزار است و همواره در تلاش برای تعامل سازنده میان آنان می باشد. البته این به دان معنا نیست که اسلام در مقابل فرهنگ های مخرب، سکوت کرده و هیچ برنامه ای ندارد

به عبارت دیگر، فرهنگ اسلامی به جهت رویکرد غارتگرانه ای که بر برخی از فرهنگ ها حاکم است به گونه ای که همه فرهنگ ها را به خود فراخوانده و آنان را از داشته های خویش تهی می نمایند وَ لَن تَرْضَى عَنکَ الْیَهُودُ وَ لاَ النَّصَارَى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ (بقره120) برای جلوگیری از ورود ویرانگرانه دیگر فرهنگها به درون جامعه مسلمانان، به امت اسلامی سفارش هایی نموده:

1- شدت عمل با کفار و منافقین

خداوند در قرآن، از پیامبر و جامعه اسلامی به عنوان کسانی که با کفار با شدت تمام برخورد کرده و دست رد به سینه آنان می زنند یاد و در همین حال آنان را با یکدیگر مهربان می داند و می فرماید مُّحَمَّدٌ رَّسُولُ اللَّهِ وَ الَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاء عَلَى الْکُفَّارِ رُحَمَاء بَیْنَهُمْ فتح29) محمد پیامبر خدا، و کسانی که با او هستند بر کافران سختگیرند و با یکدیگر مهربان

از این رو اگر سخت گیری و به تعبیری خشونتی هم در دین وجود دارد نسبت به بدخواهان آن می باشد که امری ضروری می نماید چرا که براساس عقل و منطق نمی توان با همه افراد و فرهنگ هایی که در حال جنگ با مسلمانان هستند دوستانه برخورد کرد و با آنان به هر قیمتی رابطه برقرار نمود

پیامبر(ص) به عنوان کسی که الگوی جامعه اسلامی است و هماره باید مسلمین از او تبعیت کنند، خداوند خطاب به ایشان دستور مبارزه و برخورد با منافقین داده یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ جَاهِدِ الْکُفَّارَ وَ الْمُنَافِقِینَ وَ اغْلُظْ عَلَیْهِمْ توبه73) ای پیامبر، با کافران و منافقان بجنگ و با آنان به شدت رفتار کن

تحقیقاً این سخن به دان معنا است که اگر مسلمین بخواهند از شر منافقین معاند و توطئه گر در امان بمانند باید در برخورد با آنان از قوه قهریه خود استفاده کرده و نگذارند فرهنگشان را تباه ساخته و به تعبیری آن را غارت کنند.

2- دوری از جریان شرک

یکی از جریانات خطرناکی که در طول تاریخ اسلام در برابر فرهنگ و آموزه های ناب اسلامی ایستاده و علیه آن قیام کرده جریان شرک بوده به گونه ای که هیچ گاه این جریان انحرافی تاب دیدن فرهنگ پیشرو و سعادت بخش اسلام را نداشته و در راه رشد و گسترش آن سنگ اندازی کرده است

خداوند برای دور ماندن جامعه اسلامی از آثار مخرب این جریان، به رسول خود دستور می دهد تا از آنان دوری کند. این خود نوعی رفتار خشونت آمیز تلقی می گردد اتَّبِعْ مَا أُوحِیَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ لا إِلَهَ إِلاَّ هُوَ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِکِینَ انعام106) از هرچه از جانب پروردگارت برتو وحی شده است پیروی کن... و از مشرکان روی برتاب

بی تردید باید گفت هرچند ظاهر برخی از آیات فوق، در این معنی است که باید با کفار، مشرکین و منافقین جنگ نظامی و به تعبیری جنگ سخت افزاری نمود تا دیگر یارای مقابله با مسلمانان را نداشته باشند ولی با توجه به این که مصادیق و اشکال جنگ، مرتبا در حال دگرگونی است لذا می توان این آیات را در مصادیق مختلف جنگ ها جاری دانست

مثلا در دنیای امروز که یکی از مصادیق جنگ، همان جنگ نرم و به عبارتی جنگ فرهنگی است که به مراتب از جنگ های سخت، شکننده تر و مخرب تر می باشد می توان آن را نوعی جنگ و مبارزه مسلمین علیه دنیای کفر و شرک دانست و از این آیات نحوه برخورد جوامع اسلامی با آنان را استفاده نمود

به این که ما در این میدان مبارزه نباید در مقابل این جریانات از داشته های فرهنگی خویش کوتاه آمده و با آنان طرح دوستی بریزیم چرا که این امر در نهایت به نابودی فرهنگ اسلامی خواهد انجامید و هیچ نتیجه مثبتی به ارمغان نخواهد آورد.

                                    کلید تحول در کشور فرهنگ است

ملت ما، با 1300 سال بعد از اسلامش، واقعاً سرشار از برجستگی ها و درخشندگی هاست. در دوره اسلام که آنچه شده به برکت اسلام اتفاق افتاده ملت ایران واقعاً خیلی توانایی و نبوغ نشان داد، و خیلی حق و منّت بر همه دنیا، نه فقط دنیای اسلام دارد، که اینها در سطر سطر تاریخ دنیا، مسطور و مضبوط است

اگر خود ما که امروز غافلیم، به این تاریخ مراجعه کنیم، آنها را خواهیم دید. یقیناً منبع عظیم فرهنگ و فکر و رشد و ذوق و نبوغ، در سینه این ملت همچنان موج می زند و باید از آن استفاده کرد و بهره برد

ما شبیخون زده شدیم. یعنی از غفلت ما و غفلت سردمداران و فرمانروایان این کشور استفاده شد و عده ای با یک فرهنگ تازه و با نیروی جدیدی که بر اثر رنسانس، دنیا را به جوش آورده بودند و خودشان در آن جوش و خروش بودند، بر سر ما ریختند و ما خواب بودیم.

اروپایی ها آمدند، ترتیبات اروپایی را وارد این کشور کردند و کسانی که فریفته آنها بودند، همچون آن روشنفکران نسل اول این کشور؛ مثل ملکم خان ها و امثال اینها، که روشنفکری را از آنها فرا گرفته بودند، با آنها همدست شدند. در داخل هم که غفلت بود و فرمانروایان غرق در فساد و تباهی..

امروز در فرهنگ غرب، انصافاً عناصری وجود دارد که برای ما حیاتی است، ما باید آنها را یاد بگیریم. اینها عناصر مثبت و مطلوب فرهنگ آنهاست. اینها را البته باید گرفت و استفاده کرد.

امام‌ خمینی‌ و هویت‌ ملی

‏در خصوص‌ هویت‌ ملی‌ در جامعه‌ ایران‌، امام‌ خمینی‌ (ره‌) معتقد به ‌هویتی‌ اسلامی‌ و انسانی‌ است‌ که‌ در صد سال‌ اخیر به شدت‌ منسوخ‌ و تحریف‌ شده‌ بود. ایشان‌ ماهیتی‌ انسانی‌ و دینی‌ برای‌ جامعه‌ ایران‌ قائلند و احیای‌ این‌ هویت‌ را مهم‌ترین‌ ساز و کار پایایی‌ انقلاب‌ اسلامی‌ و دستیابی‌ به‌ آرمان‌های‌ این‌ تحول‌ بزرگ‌ می‌دانند

احیای‌ هویت‌ ملی‌ که ‌در سطح‌ فردی‌ و سپس‌ اجتماعی‌ صورت‌ می‌گیرد، موجب‌ خودباوری‌، اتکاء به‌ نفس‌، امید به‌ آینده‌ و عدم‌ سلطه‌‌پذیری‌ شده‌ و تلاش‌ برای ‌پیشرفت‌ را در پی‌ خواهد داشت‌. مهم‌ترین‌ گام‌ برای‌ احیای‌ هویت‌ ملی‌ در جامعه‌ ایران‌ و تقویم‌ سویه‌های‌ بنیادین‌ آن‌، یعنی‌ فرهنگ‌ اسلامی‌ ـ انسانی‌، نفی‌ "خود کاذب‌" است‌. ‏

‏"خودِ کاذب‌" یا غرب‌زدگی‌ همان‌ فرهنگ‌ منحرفی‌ است‌ که‌ در دوران‌ معاصر به‌ جای‌ فرهنگ‌ اصیل‌ اسلامی‌ نشسته ‌است‌ و قدرت‌ پویایی‌، تولید، اندیشه‌ و عمل‌ را سلب‌ کرده‌ است‌. امام خمینی، رویکردی فرهنگی به هویت ملی در ایران داشته و بر این اساس، ذات هویت ملی در ایران را نوعی فرهنگ اسلامی و انسانی می‌داند.

جنگ تاریخی دو جریان ایمان و کفر

تبلیغ به معنای رساندن پیام با ابزارهای تبلیغاتی به مخاطب است و تبلیغات به مجموعه ای از روش ها اطلاق می شود که دسترسی آسان مخاطب به محتوای پیام را در بهترین و زیباترین شکل آن ممکن می سازد

نقش تبلیغات را در حوزه افکار سازی و جنگ نرم به دست آورد؛ چراکه در جنگ نرم، هدف، حذف فیزیکی دیگری نیست، بلکه تأثیرگذاری در وی است به گونه ای که نه تنها همدلی او را برانگیزد، بلکه او را با هدف خود همراه سازد

این گونه است که رسانه در عصر کنونی به عنوان بهترین، کامل ترین، ساده ترین، تاثیرگذارترین و کم هزینه ترین، ابزار در جنگ نرم به شمار می آید که بر محور عنصر تبلیغات درعرصه دیپلماسی عمومی فعالیت می کند.
با نگاهی به تفاوت های دنیایی انسان از نظر گرایش به خیر و شر، خوبی و زشتی، عدالت و بی عدالتی و مانند آن، می توان دو جبهه اصلی را در جهان آدمی شناسایی و ردگیری کرد که در طول تاریخ بشریت در برابر هم قرارگرفته اند. این دو جریان همواره کوشیده اند تا بر جامعه بشری تسلط یافته و گفتمان خود را چیره سازند و مدیریت جسم و جان آدمی را دراختیار گیرند.
رهبری دو جریان عدالت خواه و بی عدالتی را پیامبران و شیاطین به عهده دارند. شیاطین مجموعه ای از جنیان و انسان ها هستند که با روحیه خود بزرگ بینی، تکبر، استکبار، غرور، تفاخر، تکاثر، دنیاطلبی، شهوت پرستی و مانند آن به تعدی وتجاوز نسبت به حقوق دیگران اقدام می کنند. از مهم ترین گروه های اجتماعی که به این جریان وابسته اند می توان به اشراف، ملا، مستضعفین مقلد، بی خردان و صاحبان زر و زور و تزویر اشاره کرد.

با نگاهی به فیلم های هالیودی می توان این معنا را به سادگی دریافت که جبهه باطل چگونه هر پستی و زشتی را زیبا و عادی جلوه می دهد و با تکرار نماهایی از زشت کاری چون خیانت به همسر، تجاوز به خردسالان، هم جنس بازی، شیطان پرستی و حق ستیزی، آن را قابل باور و نشانه تمدنی نشان می دهند تا دل های بیمار جهانیان را به سوی خود بکشاند و اجازه تفکر و تعقل را از آنان سلب نماید.

فیلم های هالیودی تلاش می کند تا زشتی های گناه و خیانت و قتل را بکاهد و دور زدن قوانین اخلاقی و عقلانی و عقلایی را امری مثبت جلوه دهد و هرگونه پایبندی به اخلاق و عقل و سنت و سیره عقلایی را عقب افتادگی فرهنگی، املی، ارتجاع و خرافه پرستی معرفی نماید

بی گمان تحمیق مردم از مهمترین اهداف تبلیغات جبهه کفر است وَ نَادَى فِرْعَوْنُ فِی قَوْمِهِ قَالَ یَا قَوْمِ أَلَیْسَ لِی مُلْکُ مِصْرَ وَ هَذِهِ الْأَنْهَارُ تَجْرِی مِن تَحْتِی أَفَلَا تُبْصِرُونَ و فرعون در [میان] قوم خود ندا درداد [و] گفت اى مردم [کشور] من آیا پادشاهى مصر و این نهرها که از زیر [کاخهاى] من روان است از آن من نیست پس مگر نمى‏بینید (زخرف51)

و فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطَاعُوهُ إِنَّهُمْ کَانُوا قَوْمًا فَاسِقِینَ پس قوم خود را سبک‏ مغز یافت [و آنان را فریفت] و اطاعتش کردند چرا که آنها مردمى منحرف بودند (زخرف54) تا مردم از اندیشه و عقل دور شده و گوسفند وار در پی خرمای خر دجالی بروند که به جای پهن خرمای تازه برایشان می ریزد و ایشان را به دنبال خویش به هر سوی باطل و ناحقی می کشاند

تبلیغات جبهه کفر همواره دعوت به انحراف اخلاقی و دور شدن از اصول عقلانی و عقلایی و حرکت در مسیر سقوط و تباهی دوزخی است وَ جَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً یَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَیَوْمَ الْقِیَامَةِ لَا یُنصَرُونَ. وَ اسْتَکْبَرَ هُوَ وَ جُنُودُهُ فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ إِلَیْنَا لَا یُرْجَعُونَ (قصص41 و39) در این میان اشرف و سرمایه داران بی درد، نقش بسیار خطرناکی را ایفا می کنند. آنان با پول و ثروت خویش زمینه های تحمیق مردم و انحراف اخلاقی و اعتقادی ایشان را سبب می شوند.

صاحبان زر و زور در کنار رسانه های تزویر درهر دوره ای می کوشند تا به اهداف کفر و بی عدالتی خویش برسند و انسانها را از حق و عدالت دور سازند. قَالَ نُوحٌ رَّبِّ إِنَّهُمْ عَصَوْنِی وَاتَّبَعُوا مَن لَّمْ یَزِدْهُ مَالُهُ وَوَلَدُهُ إِلَّا خَسَارًا (هود25 و27 نوح21 تا27) یکی از عناصری که در تبلیغات کافران و اهل باطل بر آن تاکید می شود، انکار قیامت و حساب و کتاب و بلکه حتی انکار خداوند است

در تمامی فیلم های هالیودی می توان این مسائل را ردگیری کرد. رسانه های امپراتوری جهانی کفر بر این مسایل تاکید بسیار دارند

آنان براین مسئله نیز تاکید می کنند که اموری از این دست که در حوزه متافیزیک قرار دارد اصولا مسائلی بی معنا و پوچ و خرافی است و اگر واقعا خدا و قیامتی باشد ما حاضریم از جانب همه مردم پاسخگو باشیم و آن را بپذیریم. اتَّبِعُوا سَبِیلَنَا وَ لْنَحْمِلْ خَطَایَاکُمْ وَ مَا هُم بِحَامِلِینَ مِنْ خَطَایَاهُم مِّن شَیْءٍ (عنکبوت21)

شایعه و تهمت از مهم ترین شیوه های تأثیرگذاری اهل کفر و نفاق در جنگ نرم است که در آیاتی از جمله 11 سوره نور بدان اشاره شده إِنَّ الَّذِینَ جَاؤُوا بِالْإِفْکِ عُصْبَةٌ مِّنکُمْ لَا تَحْسَبُوهُ شَرًّا لَّکُم بَلْ هُوَ خَیْرٌ لَّکُمْ . رهبران جبهه کفر و باطل برای اینکه به اهداف خود برسند، دور از چشم مردم برای آنان برنامه ریزی می کنند و توطئه های خویش را می ریزند. از این رو خداوند در آیاتی از جمله 8 مجادله به انجمن های سری آنان اشاره می کند که برای توطئه علیه بشریت ایجاد می شود

جوسازی و افکارسازی و معرفی اهل ایمان و عدالت به صورت کاریکاتوری و چهره های ساده لوح و خوش باور از دیگر ابزارهایی است که در جنگ نرم ازسوی جبهه کفر و امت باطل به کار می رود وَ مِنْهُمُ الَّذِینَ یُؤْذُونَ النَّبِیَّ وَ یِقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ قُلْ أُذُنُ خَیْرٍ لَّکُمْ (توبه16)

براساس گزارش های قرآنی، اشراف قوم نوح توانسته بودند با استفاده از همه ابزارهای کارآمد در جنگ نرم، علیه حضرت نوح(ع) موفق شوند و ایشان را با گروهی بسیار اندک تنها بگذارند، به گونه ای که اصولا تفکر نوحی در جامعه ایشان هیچ جایگاه و ارزش و اعتباری نداشت و مردم چنان مسخ شده بودند که جز به کفر نمی اندیشیدند و جز به گناه و فسق و فجور گرایش نداشتند و حتی فرزندان ایشان در چنین محیط آلوده ای امکان رشد طبیعی نداشته و مسخ شده بودند

از این رو آن حضرت از خداوند می خواهد تا چنین مردمان آلوده و محیط گناه و کفرآلودی را از میان بردارد و با آب خشم خویش بشوید. (نوح26و27)

دنیای معاصر، اسیر زندانهای فرهنگی

برای رسوخ کردن در میان یک جامعه، باید روح فرهنگی ان جامعه را مورد یورش قرار داد و به طرق مختلف به تخریب آن دست زد. چهره دنیایی که در ان زندگی می کنیم، توسط زندانهای فرهنگی بسیاری احاطه شده و شکلی کریه و ناپسند به آن بخشیده است

در کنار این، انواع رمانها، داستانها و فیلم ها نیز به ارائه نمایی از کنترل عقاید و تفکر افراد توسط ابزار ارتباطاتی، در سرزمینهای مختلف، نشان داده شده. بدون تردید میلیونها انسان بر روی کره زمین هستند که تحت تسلط این ابزارها قرار دارند. تخریب فرهنگ در عصر تکنولوژی، غالبا در پوشش تلاش و رشد و با نقابی که پوزخندی بر لب دارد، صورت می گیرد

وضعیت فرهنگی جامعه، تا حد زیادی در دستان شبکه های ماهواره ای و سپس تلویزیون، قرار دارد.
به همان میزان که ممکن است خشونت زیاد باشد به همان میزان هم شاهد افزایش مصرف گرایی و ارزشمند شدن ارضای تمایلات نفسانی هستیم. تمایلاتی که افراد را به سمت خوردن، پوشیدن، مهمانی و خوشگذرانی و ...ترغیب می کند

شبکه های اجتماعی و خطرات آن

شبکه های اجتماعی امروزه توانسته اند مخاطبان بسیاری در سرتاسر جهان کسب کنند و به یکی از مهمترین پایگاه های اینترنتی تبدیل شوند. با این حال یکی از چالش های پیش روی شبکه های اجتماعی مسئله امنیت است. در واقع با گسترش استفاده از شبکه های اجتماعی مانند فیس بوک ، توئیتر ، گوگل پلاس و ... موضوع امنیت در این بخش از فضای مجازی نیز مورد نظر صاحب نظران و همچنین کاربران قرار گرفته است

ضمن آنکه هر روز نیز اخباری از تهدیدات امنیتی در این شبکه ها اعلام می گردد. شبکه های اجتماعی، به دلایل بسیار، به یک بستر مناسب برای ترتیب و اجرای حملات اینترنتی، سرقت اطلاعات محرمانه و ارزشمند کاربران، انتشار و اشتراک آلودگی های رایانه ای، ویروس های اینترنت، لینک های مخرب و اجرای کلاهبرداری های آن لاین تبدیل شده اند. شبکههای مجازی اجتماعی غرب، امروز یکی از بسترها و ابزارهای مهم دشمن در جنگ نرم محسوب میشود.

از فرهنگ دینی تا فرهنگ عمومی

شرع مقدس اسلام بهترین زندگی را برای انسانها پیشبینی کرده است ولی فاصله ما با این زندگی بسیار زیاد است. فاصله ما در رفتار، اخلاق، تعاملات، پوشش و .... با آنچه اسلام بیان کرده بسیار متفاوت است. انتظاری که از یک جامعه دینی از حیث رفتار و اخلاقیات وجود دارد با اتفاقی که در حال حاضر در جامعه ما رخ میدهد متفاوت است

ما به سراغ آرمانها رفتهایم و در مقایسه بین آرمانها و واقعیت‌‌ها فاصلهای وجود دارد و موجب میشود قضاوتهایی دال بر فاصله گرفتن فرهنگ عمومی از فرهنگ دینی صورت بگیرد. در حالی که برخی دیگر با اشاره به مظاهری در جامعه که به هیچ وجه با مظاهر دینی و اخلاق اسلامی قابل جمع نیستند،

فرهنگ جامعه ما متأثر از موضوعات و محیط های مختلف است، در حالی که در قرآن کریم بر این نکته تأکید شده و خداوند جهان را از روی نظم آفرید و انسانها نباید این توازن را به هم بزنند. متأسفانه امروزه آثار ترویج فرهنگ دینی و قرآنی را در بین اقشار مختلف جامعه کم مشاهده میکنیم

متأسفانه امروزه آثار ترویج فرهنگ دینی و قرآنی را در بین اقشار مختلف جامعه کم میبینیم، مثلاً مسئله دروغ در خانوادهها به شوخی و جدی مورد اهمال قرار میگیرد و قبح دروغ در بین کودکان آن خانواده از بین میرود و این مغایر فرهنگ عمومی دینی در تربیت کودک است

توجه به امر به معروف و نهی از منکر در جامعه به شدت کاهش یافته و حتی میتوان گفت از فرهنگ عمومی جامعه رخت بربسته است، به نحوی که اگر در مقابل چشمان مردم مومن کشورمان که برای اقامه نماز جماعت راهی مسجد هستند، منکری رخ دهد، گویی که نهی از منکر جزء واجبات دین نیست، آنها بیتوجه به واجبِ امر به معروف و نهی از منکر به سراغ اقامه نماز جماعت میروند.

فرهنگ اسلامی مجموعهای گرانبها از آداب تعاملات اجتماعی، رعایت حقوق افراد، همسایگان، دوستان، فامیل و .... است که در صورتی که به کار گرفته شود جامعهای سعادتمند شکل میگیرد. اکنون فضای ارتباطات، فضای مجازی و اینترنت اطلاعات زیادی را از سبک زندگی غرب به جامعه ما خصوصاً گروههای سنی جوان و نوجوان تزریق میکند

آنها در هر موج از امواج به دنبال انتقال پیام هستند و میخواهند زندگی غربی را به جامعه ما انتقال دهند. دشمن در حال فعالیت است و طبعاً ممکن است در یک محیط اجتماعی به لحاظ عدم آگاهی، نبود اطلاع رسانی و نداشتن رشد و بالندگی یک فرد از افراد مخاطب از فرهنگ بیگانه تأثیر بپذیرد

فرهنگ دینی فرهنگی است که پشتوانه آن جهان بینی دینی خواهد بود و جهان بینی، آن نگرشی است که تکلیف ما را نسبت به همه چیز معین کرده و در واقع روش و منش زندگی را تعیین می کند. فرهنگ می تواند مآخذ مختلفی از جمله سنتها داشته باشد، اما ریشه های فرهنگ دینی در دین است.

بی توجهی به فرهنگ دینی، دنبال کردن سیاست تساهل و تسامح، ترویج سکولاریسم و بازتولید اندیشه های التقاطی از جمله سیاستهای دشمن در هجمه فرهنگی خود به ایران است. دشمن همواره تلاش دارد با تغییر در هویت فرهنگی یک ملت زمینه تحریف و دگرگونی در فرهنگ آن ملت را فراهم کند

همچنین ایجاد شبهه در مسائل اعتقادی اصیل، ایجاد شبهه در اصل ولایت فقیه، عزاداریهای امام حسین(ع) و ... از دیگر ترفندهای دشمنان در این زمینه است. جایگزین کردن فرهنگ بیگانه به جای فرهنگ دینی و بومی یکی دیگر از ترفندهای دشمن در هجمه فرهنگی است. لذا باید در تربیت فرزندان از سنین ابتدایی اهتمام ویژه ای صورت بگیرد.

لازم و ضروری است در این میان با شناخت درست ابزارهای نفوذ و تاثیرگذار فرهنگی امروز (که بیشتر به صورت دیداری و شنیداری است) آگاهانه و هوشمندانه عمل کنیم و با حفظ هویت خود، تبیین ارزشها و آموزههای دینی در ساختار نهاد خانه و با تربیت درست در روابط همسران و اعضای خانواده، نوعی مصونیت در حریم خانواده و اجتماع ایجاد کنند. و با بازگشت به متن آموزههای دینی به الگوگیری از سنت و سیره ائمه معصومین (ع) در بطن جامعه اقدام کنیم.

.

                                  تهاجم فرهنگی، مرگ تدریجی یک ملت!‏

تهاجم فرهنگی عبارت است از حمله فرهنگی دو قوم یا دو گروه و یا دو ملت بر علیه یکدیگر به منظور تغییر و حذف عناصری از فرهنگ قوم مقابل و جایگزین کردن عناصر فرهنگی خود در میان آن قوم. به عبارت دیگر، یورش فرهنگی قومی علیه قومی دیگر به منظور از بین بردن فرهنگ طرف مقابل و جایگزین کردن فرهنگ خود را، تهاجم فرهنگی گویند.

تهاجم فرهنگی یک جریان برنامه‌ریزی شده، هدفمند و سازمان یافته است که بر اساس برنامه مشخص و از قبل تعیین شده، باورها، ارزشها، آداب و ایده‌های بومی مورد حمله قرار گرفته و فرهنگ جدیدی توسط گروهی که معمولا غالب است به گروه دیگر تحمیل می‌شود

هدف اصلی از تهاجم فرهنگی تسخیر فرهنگ کشور دیگری است که حمله کننده با تمام قوای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و غیره بر آن است که کشور مقابل را از لحاظ فرهنگی وابسته ساخته و تغییرات و تحولات مورد نظر در آنجا اعمال کند. گفتنی است تهاجم فرهنگی باعث انهدام فرهنگ و هویت ملی کشور هدف می‌شود

رمز بقای هر کشوری در پابرجایی هویت ملی آن کشور است، و اگر آن از بین برود و اشتراکی بین زمینه‌های فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و اعتقادی، وجود نداشته باشد، کشور از لحاظ فرهنگی منهدم شده و برای پر کردن خلاء فرهنگی به نحوی وابسته به فرهنگهای دیگر خواهد شد.‏

نخستین نشانه‌های تهاجم فرهنگی علیه انقلاب اسلامی ایران، پس از ارتحال حضرت امام خمینی (ره) پدیدار شد. دشمنان با توجه به ماهیت فرهنگی انقلاب اسلامی ایران، دریافتند که برای فروپاشی این بنیان مرصوص، راهی جز نابودی پایه‌های فکری و اعتقادی آن وجود ندارد، همچنان که از تصریح بدان نیز هیچ ابایی نداشته و ندارند

از این روی پس از جنگ تحمیلی به ساماندهی یک حرکت تهاجمی فرهنگی، علیه نظام اسلامی پرداختند. سرگرم بودن دولت سازندگی به بازسازی ویرانه‌های وسیع ناشی از جنگ تحمیلی و غفلت از مقوله فرهنگ دینی و اسلامی نیز، بستر مناسبی را برای این حرکت خطرناک فراهم کرد

تفکر تکنوکراتی و فن‌سالاری در این دوره، جایگزین تفکر مبتنی بر زهد، اخلاص، پارسایی، ایثار، پرکاری و کم ‌توقعی گردید و لیبرالیسم فرهنگی نیز در سایه این غفلت مجدداً جان گرفت و حرکت خزنده خود را به سوی بنیان های فرهنگی و عقیدتی مردم آغاز کرد.

در حال حاضر، بخش مهمی از همت رهبری انقلاب در این مقطع هشت ساله، مصروف بیدارگری‌ها و توجه دادن عموم مردم و مسئولین فرهنگی و امنیتی به شکل گیری جبهه جدید دشمن، و تهاجم ناپیدای آنها در حوزه فرهنگ، اخلاق و دین؛ و تبیین ابزارها و اهداف این تهاجم؛ و بیان ماهیت تهاجم فرهنگی و تفاوت آن با تبادل فرهنگی و. . . شد.

ابعاد تهاجم فرهنگی غرب به کشورهای اسلامی را می‌توان از دو بعد کلی مطرح ساخت:

1- بعد خارجی : در این بعد هدف تام دشمن تحریف و تخریب اسلام ناب محمدی است. کشورهای مهاجم با نشان دادن تصاویر مسخ ‌شده از انقلاب اسلامی ایران برآنند جوانان و نوجوانان ما را به سوی اهداف دروغین خود فراخوانند و آنان را با مسائل ظاهر و زیور‌آلات دنیوی و خوشگذرانی‌های آنی و زودگذر آشنا سازند، تا با آنان مانوس شوند

آنان تلاش می‌کنند از طریق شبکه‌های گسترده بین‌المللی و بنگاههای تجارتی و تبلیغاتی و همچنین با استفاده از عناوین ظاهری چون حمایت از حقوق بشر، آزادی مطلق و محض برای زنان، آزادی اندیشه و بیان، آزادی برای مطبوعات و نویسندگان و ... توجه جوانان ما را به سوی خود جذب کنند

آنان با تبلیغات برآنند که بگویند در کشورهای اسلامی خبری از آزادی، حقوق بشر، بیان اندیشه‌های سیاسی و غیره نیست

یکی از سیاست‏های دشمنان اسلام این است که ایمان مردم را بگیرند و اعتقاد آنها به انقلاب را سلب کنند. اینها می‌خواهند اصل اعتبار انقلاب را زیر سئوال ببرند؛ انقلابی که یکی از افتخارات تاریخ بشری در زمان ماست؛ انقلابی که یک ملت با دست خالی و به برکت ایمان، آن هم در مقابل یک دژ علی‌الظاهر تسخیرناپذیر استکبار در این منطقه آن را بر پا کرد و موفق شد؛

انقلابی به نام خدا؛ انقلابی در راه ارزش‏‌های اسلامی؛ انقلابی که ملت‌‏های مسلمان را به اسلامشان امیدوار و به هویت اسلامیشان دلگرم کرد؛ انقلابی که در همه‌ نقاط جهان ملت‏‌ها را خودباوری بخشید و آنها احساس کردند که یک ملت می‌تواند بر بزرگ‏‌ترین موانع پیروز شود و فایق آید

دشمنان می‌خواستند پیام آزادی، معنویت، ارزش و فضیلت و کرامت انسانی‌ای را که در این انقلاب بود، ندیده بگیرند. این کاری بود که به صورت برنامه‌ریزی شده و با انواع و اقسام طرق تبلیغاتی، آن را دنبال کردند.‏

‏2- بعد داخلی : در این بعد دشمن با تدوین برنامه و سیاست‌ مدارانه عمل میکند. کشورهای مهاجم با تلقین برنامه‌های خود بر کشورهای هدف، بر آنند اهداف خود را عملی سازند. برنامه‌های مدون شده توسط دشمن بسیار است که از جمله آنها می‌توان «ترویج اندیشه‌های غیر اسلامی»، «نشر افکار تلفیقی کاذب و التقاطی»، «سست نمودن پایه‌های اعتقادی و مذهبی جوانان»، «ترویج انسان محوری در مقابل خدامحوری»، «بی‌ارزش تلقی کردن معارف الهی و تکذیب آنها»،

«تبلیغ افکار و آثار روشنفکران و شبه متفکران غرب زده در نشریات متعدد»، «ترویج مفاهیم ضدیت با ولایت فقیه و بی‌اساس خواندن آن»، را نام برد. دشمن برای از بین بردن فرهنگ اصیل اسلامی و انقلابی و نیل به اهداف خود به ابزار و وسایل مدرن متوسل می‌شود و سعی می‌کند با آنها در تسهیل اهداف خود گامهای موثری بردارد.

رفع یا دفع تهاجم فرهنگی...؟
بر اساس آموزه های دینی، ما به عنوان مسلمان باید همیشه به دنبال این باشیم که اجازه ورود به دشمن را در حوزه های مختلف سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ندهیم. بدین معنا که نباید میدان را آماده بهره کشی کسانی نمود که همه تلاش آنها بر انهدام فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و ... جامعه اسلامی است

مهمترین دلیل اثبات این مدعا را می توان آیه نفی سبیل دانست که خداوند در آن، تمام راههای نفوذ و تاثیر گذاری کفار (دشمنان) را نفی کرده و اجازه ورود به آنان به درون حوزه های مختلف مسلمین را نمیدهد وَ لَن یَجْعَلَ اللّهُ لِلْکَافِرِینَ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ سَبِیلًا نساء 141

بنابراین نظر صحیح این است که ما اساسا نباید اجازه هیچ گونه حرکت تخریبی از سوی فرهنگ های مهاجم به فرهنگ خودی بدهیم و همواره باید بسان سربازان میدان جنگ نظامی، آمادگی خویش را همچنان در بالاترین سطح حفظ و مرتب به دیدبانی در حوزه فرهنگ بپردازیم تا در نهایت به سالم سازی فرهنگ خودی کمک نماییم. از این رو ما به دفع تهاجم فرهنگی اعتقاد داریم و نه به رفع آن

راه مبارزه با تهاجم فرهنگی 

اساسی ترین راه مبارزه (با تهاجم فرهنگی) تطهیر روح و تهذیب اخلاق و ساختن مدینه فاضله است. بنابراین جز تهذیب روح که نتیجه و ثمره جهاد اکبر (مبارزه با نفس) است چیزی نخواهد توانست جلو تهاجم فرهنگی را بگیرد

توجیه تبهکاری به بهانه تهاجم بیگانگان، نه در مکتب وحی و نه در محضر عقل، قابل قبول نیست. این نظر که برگرفته از آیات قرآنی بوده به حقیقت مسئله در باب برخورد با تهاجم فرهنگی اشاره دارد چرا که در همه موارد تعلیم و تعلم، همیشه مقام تهذیب و تزکیه آحاد جامعه مقدم می باشد یزکّیهم و یعلّمهم الکتاب

بنابراین باید توجه داشت که اگر بخواهیم مبارزه ای عملی و اساسی با تهاجم فرهنگی صورت گیرد باید در جهت تربیت دینی احاد جامعه برنامه ریزی نموده و روح آنان را برای مقابله با هر پدیده شوم و مخربی آماده نماییم که در حقیقت همان دفع اساسی تهاجم فرهنگی خواهد بود که به مراتب از رفع آن کاراتر و ارزشمندتر می نماید.

تهاجم فرهنگی به دو صورت یا به دو معنا انجام می گیرد

یکی از معانی اش این است که بعد از آنکه دشمن با ابزارهای نظامی و سیاسی و اقتصادی به جایی نرسید، به ابزارهای فرهنگی، یعنی به تبلیغات، هنر، کتاب، مقاله، رمان، فیلم های وارداتی و تولید دیگر کالاهای فرهنگی

کسی که زبان باز و دل روشن و مغز فعال دارد، می تواند مقابل تهاجم فرهنگی را بگیرد. با سنگر فرهنگی، با حصار فرهنگی و با سلاح دور زن فرهنگی.

اما تعبیر دوم از تهاجم فرهنگی این است که فرهنگ انقلابی حاکم بر ذهنیت جامعه را مورد هجوم قرار دهد. در داخل جامعه به فرهنگ جامعه بپردازند، برای اینکه آن فرهنگ را دست کاری کنند؛ ذهن ها را مردّد کنند و دل های مؤمن و مستقر را از حالت استقرار خارج و دچار تردید کنند. اقدام به این کار دشوار نیست؛ اما اگر از آن غفلت شد، خیلی سخت می شود

یکی از راه های تهاجم فرهنگی این بوده است که سعی کنند جوانان مؤمن را از پایبندی های متعصبانه به ایمان، که همان عواملی است که یک تمدن را نگه می دارد، منصرف کنند. همان کاری را که در اندلس، در قرن های گذشته کردند. یعنی جوانان را در عالم به فساد و شهوت رانی و می گساری و این چیزها مشغول کردند. این کار حالا هم انجام می گیرد.

حمله به بنیان ها هدف تهاجم فرهنگی 

مبارزه با طاغوت، فرهنگ این جامعه بوده است و باید حفظ شود. دشمن می خواهد حساسیت در مقابل طاغوت را از شما سلب کند نسلی که می آید و طاغوت را لمس نکرده است، مورد تهاجم دشمن قرار می گیرد.
یکی دیگر از فرهنگ های انقلاب، عبارت بود از
جهاد، تلاش و مبارزه. اصل برای جوان مؤمن این بود که در راه خدا کاری انجام دهد

در تهاجم فرهنگی، چیزهایی که به ملت مورد تهاجم می دهند، چیزهای خوب نیست، بلکه چیزهای بد است. فرض بفرمایید اروپایی ها، وقتی تهاجم فرهنگی را در کشور ما شروع کردند، مسأله لاابالی گری جنسی را وارد کشور ما می کردند..

نفی خود باختگی فرهنگی ‏"إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلَا فِی الْأَرْضِ وَ جَعَلَ أَهْلَهَا شِیَعًا یَسْتَضْعِفُ طَائِفَةً مِّنْهُمْ ..؛ فرعون در سرزمین (مصر) به سرکشی روی آورد و مردم آن را طبقه طبقه ساخت؛ طبقه ای از آنان را زبون می‌داشت قصص4 از کارآمدترین حربه‌های قدرتهای استعمارگر، مسخ شخصیت و بی‌هویت نمودن ملل تحت سلطه و از بین بردن خودباوری آنهاست

زیرا کسی که هویت و جایگاه خود را نشناسد و دچار بحران هویت شود، استقامت و پایداری را از دست می‌دهد و برای ادامه حیات خود نیازمند قدرتی خواهد شد تا به آن متکی شود

قرآن کریم درباره فرعون می‌گوید: "فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطَاعُوهُ إِنَّهُمْ کَانُوا قَوْمًا فَاسِقِینَ؛ پس قوم خود را سبک مغز شمرد (و آنان را تحقیر کرد) و اطاعتش کردند چرا که آنها مردمی منحرف بودند"(زخرف:54).‏

یکی از دستاوردهای گرانقدر انقلاب اسلامی ایران در حوزه فکر و اندیشه، از بین بردن خود باختگی و ایجاد خودباوری فرهنگی است. اصلاحات فکری و تحولات اندیشه‌ای از مسائل مهم و ریشه‌ای در هر دگرگونی بنیادی و انقلاب می‌باشد. تا تفکر و اندیشه اصلاح نشود، هیچ گونه حرکت و تحول اساسی صورت نمی‌گیرد

یکی از دردها و رنجهای اساسی اجتماعی، طی سالهای طولانی در رژیم پهلوی، درد خود باختگی فرهنگی بود. فضایی به وجود آورده بودند که مردم می‌پنداشتند خود از نظر فرهنگی فقیر و بی‌محتوا هستند و بر عکس، غرب دارای فرهنگ شایسته و مترقی است و مردم ضرورتا باید پیرو آن فرهنگ باشند. این خودباختگی فرهنگی و غربزدگی در همه جای کشور اعم از دانشگاه ها، مدارس، ادارات، اجتماع، خانواده، کارخانه‌ها، موسسات و سازمانها حاکم بود.

بسیاری از مردم باور کرده بودند که باید مثل غربیها فکر کرد، مثل آنها لباس پوشید و سخن گفت، اخلاق و رفتار آنها را تقلید کرد و مانند آنها روابط خانوادگی و فردی را تنظیم کرد. باید در سخن گفتن، اصطلاحات غربی را به کار گرفت و حتی نام فرزندان و کالاها باید غربی باشد. زندگی بی‌بند و بار غربی باید ملاک عمل باشد و نگرش به مذهب و دین باید همانند نگرش غربیها باشد

سفر به غرب و اقامت در محیط فاسد آن، ارزشمند تلقی می‌شد. ‏پیروزی انقلاب به این دوران حقارت بار و خودباختگی فرهنگی پایان داد و مردم رشید ایران با رهبریها و هدایتهای روشنگرانه امام امت، به خودباوری فرهنگی رسیدند

ملت ایران به این رشد و آگاهی رسیدند که خودباختگی فرهنگی، زمینه و ریشه بسیاری از وابستگی‌ها و مفاسد می‌باشد لذا تکیه به فرهنگ خودی و اسلامی را عمیقا باور کردند (متاسفانه برخی مسئولین و متمکین هنوز بر این باورند و آلوده ی غرب)

رهبر انقلاب : اجازه ندهید عناصر خودی منزوی شوند
تهاجم فرهنگی
مثل خود کار فرهنگی، اقدام آرام و بی سر و صدایی است. یکی از راه های تهاجم فرهنگی این بوده است که سعی کنند جوانان مؤمن را از پایبندی های متعصبانه به ایمان، که همان عواملی است که یک تمدن را نگه می دارد، منصرف کنند

همان کاری را که در اندلس، در قرن های گذشته کردند. یعنی جوانان را در عالم به فساد و شهوت رانی و می گساری و این چیزها مشغول کردند. در مقابل تهاجم، عناصر مؤمن خودی می توانند بایستند. عناصر مؤمن خودی را، هرجا که هستند، گرامی بدارید.
اگر روزی دشمنی به کشوری حمله نظامی کند، چه کسی در مقابلش می ایستد؟ کسی که از همه به سرزمین خود علاقه مندتر است، به ملت خود علاقه مندتر است، به زخارف دنیوی بی علاقه تر است، احساس مسئولیت بیشتری می کند و متعهدتر است

عنصر مؤمن انقلابی علاقه مند به سرنوشت میهن، علاقه مند به سرنوشت کشور و یک فرد فداکار. رفت وسط میدان و با فداکاری دشمن را به زانو درآورد.
در زمینه فرهنگی نیز همین طور است. آن عنصری که وابسته به دستگاه شاهنشاهی است و دلش به یاد آن روزها می تپد، نمی آید از نظام و فرهنگ اسلامی دفاع کند. چرا ما باید غافل باشیم؟! کسی از فرهنگ اسلامی و حیثیت و موجودیت این ملت دفاع می کند و در مقابل تهاجم دشمن می ایستد که دلش در هوای اسلام بتپد و اسلام و ایران را دوست بدارد

این ملت، برای اینکه حیثیتش و کیان حقیقی و انسانی و اسلامی و انقلابی و فرهنگ ملی اش حفظ شود، احتیاج به مجاهدت و مقاومت و ایستادگی در مقابل تهاجم دشمن و تهاجم کردن به نقاط ضعف دشمن دارد.

                                           فرهنگ از دیدگاه امام خمینی (ره):

از دیدگاه امام خمینی (ره) فرهنگ اساس سعادت یا شقاوت یک ملت است و رستگاری هر جامعه از راه اصلاح و احیای فرهنگی امکان پذیر است. از نگاه امام فرهنگ دارای دو ساحت اصلی است

نخست بُعد فردی فرهنگ که با انسان و سعادت او ارتباط دارد و دیگری بُعد اجتماعی فرهنگ که در عرصه حیات اجتماعی انسان ها حضور دارد. به هر روی با این نگاه فرهنگ موضوعی است ویژه انسان و ارتباطی وثیق با هدایت و تربیت او دارد

از نگاه ایشان فرهنگ سازنده و پیشرو در حوزه های فردی و اجتماعی سبب هدایت انسان ها و جامعه و تربیت الهی هر دو خواهد شد. پویایی و سرزندگی فرهنگ از نگاه امام یکی از ویژگی های اصلی فرهنگ است

به اعتقاد امام فرهنگ مشرق زمین این توانایی رادارد که بدون تأثیر از سایر فرهنگ ها نقشی فعال و پویا ارائه نماید. ایشان در وصیت نامه خویش درفرازی به نقشه دامنه دار استعمار غرب برای رخوت و رکود فرهنگی جوانان به وسیله مظاهر فساد اشاره می نمایند و آن را مغایر پویایی فرهنگی مشرق و بخصوص ایران می دانند.

از نگاه امام الگوی خودباوری شرق یکی ازراه های پویایی و سرزندگی فرهنگ شرقی است و به همین جهت در وصیت نامه خویش خطاب به جوانان ایرانی می فرمایند:« و بدانید که نژاد آریا و عرب از نژاد اروپا و آمریکا و شوروی کم ندارد اگرخودی خود را بیابد.»(صحیفه نور، ج 21، ص 66)

مدرنیته و مدرنیسم در دیدگاه امام، از ورود و شرکت موفق در تولید اندیشه، ایجاد نشاط علمی،توسعه دولت رفاهی،تحکیم حقوق شهروندی، آزادی های مدنی،توسعه فرهنگی، تحکیم ارزش های انسانی و آرمان هایی مانند اینها، نه تنها در ایران توفیقی به دست نیاورد بلکه با حمایت بی چون و چرا از رژیم های استبدادی و جنایت های آنها علیه فرزندان این مرز و بوم و توطئه علیه فرهنگ ایرانی، مقابله با باورها و ارزش ها و اعتقادات مردم و از همه مهم تر چپاول ذخایر و منابع ملی به نوعی در ناکامی های الگوهای توسعه و تجدد ایران سهیم بود.

رهبر انقلاب : خیلی کارهای فرهنگی باید می کردیم که نکردیم
بخش عمده فرهنگ، همان عقاید و اخلاقیات یک فرد یا یک جامعه است. رفتارهای جامعه هم که جزو فرهنگ عمومی و فرهنگ یک ملت است، برخاسته از همان عقاید است

درست است که مقوله فرهنگ در موارد زیادی شامل رفتارها هم می شود، لیکن اساس و ریشه فرهنگ عبارت است از عقیده و برداشت و تلقی هر انسانی از واقعیات و حقایق عالم، و نیز خلقیات فردی و خلقیات اجتماعی و ملی.
همه رفتارهای فردی و جمعی ، تحت تأثیر دو مجموعه عوامل است؛ یک مجموعه، آن استعدادها و امکانات و اینهاست؛ هوش، توانایی ها و استعدادهای مردم

بخش دوم، آن عامل مؤثر و جهت دهنده ذهنیت است. یعنی آن ذهنیت های حاکم بر وجود انسان که رفتار های او را به سمتی هدایت می کند (تسریع، یا کند می کند) این، حداقل نیمی از عوامل تعیین کننده و پیش برنده و جهت دهنده به همه رفتار هاست.

از هر کدام سؤال می کردید چرا مبارزه می کنید، می گفت وظیفه من است. امام گفتند، دستور دینی من است. دشمن به کشور من تجاوز کرده، مرزها و ناموس مرا تهدید می کند. ما ملت زنده ای هستیم و باید از خودمان دفاع کنیم

او مجموعه ای از باورهای ذهنی را برای شما در میان می گذارد که اعتقاد به خدا، اعتقاد به قیامت، اعتقاد به شهادت، اعتقاد به دستور امام، لزوم اطاعت از امام، اعتقاد به متجاوز بودن این دشمن، اعتقاد به اینکه من ملتی هستم که باید از خودم دفاع کنم، در آن هست

این مجموعه در هم آمیخته در هم تنیده اعتقادات دینی، در بیان او بروز می کند

یک عالم می تواند این کار را بکند؛ «مداد العلماء»، واقعاً افضل از «دماء الشهداء» است. برای خاطر اینکه همین جوانان طلبه ما در میدان جنگ -آن گروه رزمی، تبلیغی که من بارها آنها را در آنجا مشاهده کردم- به میدان جنگ می رفتند و انسان ها و آدم های معمولی را تبدیل به آدم های مقاوم می کردند؛ انسان های سست را تبدیل به آدم های قرص، و انسان های متزلزل را تبدیل به انسان های ایستاده دارای مقاومت می کردند. بحث فرهنگ است، بحث ذهن است، بحث قوه درّاکه انسانی است؛ بحث سازندگی شخصیت انسان هاست و خلاصه، بحث دل است.
مسئله اول کشور باید فرهنگ باشد
ما اگر توانستیم فرهنگ این کشور را با پایه های مستحکم و قویم و نهادهای صحیحی که کارآیی لازم را داشته باشند، پشتیبانی و تقویت کنیم، کار این کشور روی غلتک خواهد افتاد و پیشروی این کشور در همه زمینه های مورد نظر تضمین خواهد شد. چنانچه ما فرهنگ را اصلاح و دنبال نکردیم، به احتمال زیاد برنامه ریزی هایمان ابتر خواهد بود؛ یعنی مدتی تلاش می کنیم، زحمت می کشیم، اما نمی توانیم به نتایج قطعی آن امیدوار باشیم.
فصل دوم: منشأ انقلاب اسلامی
ألم تر کیف ضرب الله مثلاً کل مهً طیبهً کشجره طیبه أصلها ثابأ و فرعها فی السّماء 1 خدای متعال برای اینکه جریان های زندگی و تاریخ را به درستی به بشر بفهماند این تمثیل را در قرآن کریم می آورد که هر پدیده ای، هر جریانی، هر فکری و هر واقعیتی در جامعه و در تاریخ در صورتی می ماند و بارور می شود که در اصل و ریشه، طیّب و پاکیزه باشد؛ مانند درختی که طیّب و پاکیزه است

یعنی درختی که در اصل، سالم است و دچار نقص و بیماری و آفت نیست، و این درخت در زمینی که می تواند درختان را بارور بکند، غرس می شود؛ این چنین درختی رشد می کند و باقی می ماند و در زمان خود شکوفا می شود و در زمان خود میوه شیرین و مطلوب را می دهد و انسان از آن بهره می برد

یک حادثه، یک پدیده اجتماعی هم همین طور است. کلمه یعنی همه پدیده ها و همه حادثه ها و همه اندیشه ها و عقیده ها و خلاصه همه چیزهایی است که در این عالم به انسان ارتباطی دارد.

کلمه، اگر طیّب باشد، اگر سالم باشد و اگر مانند نهالی که در سرزمین مناسبی غرس می شود در سرزمین مناسب خود قرار بگیرد، رشد می کند. همه جریان های تاریخ را و همه حوادث را می شود با این ترتیب و با این معیار، نسبت به ماندن یا نماندنشان پیش بینی کرد

انقلاب ما بسیار عظیم و بسیار بالاتر و برتر از تقویم ها و تقدیرهای ناظران بین المللی است. از لحاظ بنیه، بسیار قوی است. به همین دلیل با وجود اینکه علیه این انقلاب، تهاجم ها و ضربه ها و محاصره ها، بیش از همه انقلاب هایی که من می شناسم بوده؛ آسیب پذیری این انقلاب، از همه انقلاب های بزرگ دنیا به مراتب کمتر بوده است.

انقلاب به یک فرهنگ غنی نیازمند است منشأ این انقلاب در تدین و در ایمان است. ایمان مذهبی و اسلامی. ایمان مذهبی عبارت است از تضمین و تأمین کننده بخشی از استعداد و توانایی های انسان که بیشترین تأثیر را در انتخاب راه ها و پیمودن آنها دارد. ایمان مذهبی به انسان قدرت، شجاعت، معرفت، استقلال، اتّکاء به نفس، ثبات و استقامت در میدان های سرشار از خطر می دهد. ایمان، نقش واقعیات را به انسان، آنچنان که هست، می نمایاند

اگر انسانی باایمان باشد، قدر و ارزش و مقدار پدیده های مادی و توانایی های آنها را می شناسد و درباره آنها نه زیاده روی می کند و نه کوتاهی. این خاصیت ایمان است. انسانی که ایمان ندارد، برای ارزش های مادی حسابی بیش از آن چه که باید باز کند، باز می کند و پول و مقام و قدرت و نظایر آن، در زندگی او نقش می یابد.

انسان باایمان برای پول و آسایش و رفاه زندگی این دنیا، نقش مناسب آن را قائل می شود و برای معنویت، آخرت، رضای خدا، بهشت و همه ارزش های معنوی دیگر که خ رد انسان آنها را درمی یابد، ارزش مناسب و جایگاه شایسته ای در نظر می گیرد. ایمان به معنای تدین و تعبد، نه ایمان به معنای مجرد خودش که بگوییم ما آدم باایمانی هستیم، اما در عمل، نه اهل نمازیم، نه اهل تعبد و ذکریم، نه اهل توجه به خدا و عمل کردن به هیچ یک از فرایضیم، فقط می گوییم ما باایمانیم! نه؛ من اصلاً این ایمان را نمی گویم

این ایمان، همانی است که قرآن اشاره می کند: «قالت الاعراب آمنّا، قل لم تؤمنوا و لکن قولوا اسلمنا» تسلیم شدیم. آن، تسلیم شدن است، نه ایمان آوردن. ملت ما ایمان اسلامی داشتند.

فصل سوم: فرهنگ و هنر ایران و انقلاب
آن کسانی که تصور می کنند انقلاب اسلامی ایران با ادبیات و با هنر سر و کاری ندارد، ربطی ندارد، خیلی پرت از معرکه اند. این انقلاب بیش از همه به یک ادبیات قوی، به یک فرهنگ غنی نیازمند است. ما امروز به یک زبان قوی، که داریم؛ و به یک فرهنگ عمیق و تاریخی و غنی، که داریم؛ و به یک ذهنیت فرهنگی در ملت مان و در همه مردممان، که داریم؛ و به یک هنر سطح بالا، که نداریم؛ به شدت نیازمندیم

همه ابزارهای لازم هست، اما آن هنر برّنده تیزی که امروز بتواند این ابزارها را سر هم کند و سوار کند و این ظرف را از محتوای فرهنگی این انقلاب پر کند و ارائه بدهد؛ این را ما نداریم. این مشکل بزرگ کار ماست و به این به شدت نیازمندیم و باید دنبالش باشیم. یک نگاهی بکنید به عنوان مقدمه ای در ذهنتان به صدر اسلام. اینها همان مفاهیم اسلامی است، مفاهیم، مفاهیم صدر اسلام است.

آنچه کهنه نمی شود مفاهیم است. کهنگی در همه چیز عالم می آید جز مفاهیم اصیل انسانی، اینها کهنگی بردار نیست. ابزارها عوض می شوند، رابطه ها عوض می شوند، شکل ها عوض می شوند، قالب ها عوض می شوند، اما مفاهیم اصیل انسانی هیچ وقت عوض نمی شود

شرافت های انسانی، کرامت های انسانی، حسن ها و قبح هایی که عقل انسان آنها را تشخیص می دهد، آنها عوض بشو نیست؛ و معرفت اسلامی همواره برای ما یک معرفت نو است. خود اسلام از اول در یک قالب صددرصد هنری ارائه شده، و آن قرآن است. قرآن از لحاظ زبان هنری یک چیز بی نظیر و استثنائی است.

اینکه حالا به جای خود قرآن، ایده و ادبیات ابتدایی و اولی فکر و انقلاب، یک چنین ادبیات راقی و بالایی بوده، علاوه بر این خود رسول اکرم از ظرفیت های بالای ادبی سعی می کرده استفاده کند

پیغمبر هم در کلمات خودش، هم در کلمات رهبران اسلام در آن روزگار -صحابه بزرگ و پیشوایان و اینها- و هم علاوه بر اینها از شعر شعرا. پیغمبر از شعر شعرا که آن روز شعر رائج ترین و برّنده ترین ابزار فرهنگی بود، تا آن جایی که ممکن بوده استفاده کرده.
پیغمبر اکرم روی شعر، شاعر، جذب شاعر، وادار کردن شاعر به شعر، لبخند زدن به شاعر، تحسین کردن شاعر و ارزش کردن شعر، آن همه سرمایه گذاری می کند؛ که این در صدر اسلام و در زندگی پیغمبر کاملاً مشهود است

آن هم در جامعه ای که چیزهای زیادی، تجملی و غیراصولی اصلاً مطرح نبود، و جامعه ای که سیاحتش جهاد است، عزلتش جهاد است، که در روایات گوناگونی هست، هرکس می خواهد از دنیا بهره ببرد، برود جهاد کند؛ هرکس می خواهد سیاحت کند، برود جهاد کند

پیغمبر شعرای اسلام را تشویق می کرد که بروند به مقابله با آنها تا فقط حرف آنها در تاریخ ثبت نشود و اسلام در مقابل این حربه تاریخی ماندگار که اسمش شعر است، بی دفاع نماند. این، صدر اسلام است. خب حالا ما در انقلاب خودمان هم، به این ظرفیت بالای هنری و توان بالای هنری نیازمندیم.

آمادگی فرهنگی

از آنجا که اسلام برای زندگی این جهانی و آن جهانی بشر آمده است علاوه بر ارائه برنامه های معنوی؛ به فراخور پیشرفت و توسعه زندگی مادی بشر، برنامه های مورد نیاز ارائه کرده است.
جامعه اسلامی که می باید مردم در آن با کمال آرامش، به تمام حقوق و خواسته های قانونی خویش دست یابند لازم است در تلاش برای برآورده سازی حداکثری این خواسته ها باشد

برای تحقق این هدف، در مفاهیم دینی، دستورات مختلفی بیان گردیده است از جمله این که مسلمانان را بر تدارک روزافزون توانمندی های نظامی، تحریض کرده تا این که حداقل، مرزهای جامعه مورد طمع و تعرض دشمنان واقع نشود و مردم همیشه آسوده خاطر باشند.
بدون تردید دشمنان جوامع اسلامی به اقتضای هر زمان ممکن است برای تهدید این جوامع از ابزارهای همان زمان بهره گیرند. گاه ممکن است این موضوع مسائل نظامی و به تعبیری لشکرکشی باشد و گاه ممکن است مسائل سیاسی و گاه اقتصادی و گاه هم ممکن است مسائل فرهنگی را اهرم و ابزاری برای مبارزه با جوامع اسلامی قرار دهند که طبعا به اقتضای هر کدام می باید با بهره گیری از فرامین و آموزه های دینی، دشمنان را ناکام کرده و کار خود را به پیش ببریم.
در دنیای امروز بر همگان روشن است که دشمنان اسلام، جبهه مبارزات را متوجه مسائل فرهنگی کرده اند و مسائل نظامی در درجات بعدی از اهمیت برای آنان قرار دارد لذا ضرورت دارد تا در این زمینه توجه تام صورت گیرد و به این فراخور برنامه های ما نیز متغیر و موثر گردد

خداوند در قرآن کریم خطاب به جوامع اسلامی می فرماید: وَ أَعِدُّواْ لَهُم مَّا اسْتَطَعْتُم مِّن قُوَّةٍ وَ مِن رِّبَاطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدْوَّ اللّهِ وَ عَدُوَّکُمْ انفال60 (ای مسلمانان) تا می توانید در برابر آنها (دشمنان) نیرو و اسب های آماده و زین کرده، بسیج کنید تا با آن، دشمن خدا و دشمن خودتان

اگر تنها به لفظ صریح این آیه توجه کنیم، تنها بهره ای که خواهیم برد این خواهد بود که جوامع اسلامی در زمینه مسائل نظامی باید خود را برای دفع و رفع حملات دشمنان، آماده نمایند تا این که دشمن توان بر حمله به مسلمانان را نداشته باشد و از آنان بترسد

هر چند در نگاه اول، این برداشت خوب جلوه می نماید اما به اعتقاد برخی مفسران، این آیه علاوه بر اشاره به تجهیز نظامی مسلمانان (به انواع تسلیحات و شگردهای جنگی) اشاره به مسائل فرهنگی نیز دارد و توصیه این آیه در حوزه فرهنگ این است که ما باید در این حوزه نیز کاملا مجهز شده تا از ترفندها و شگردهای افسون گرانه فرهنگی عصر خویش در امان بوده و فرهنگ خود را از غارت رهزنان فرهنگی نجات دهیم. به عبارت دیگر این آیه بر آمادگی فرهنگی مسلمانان نیز تأکید می نماید.
««رباط» به معنی بستن و پیوند دادن است سپس به همین تناسب به معنی محافظت و مراقبت به طور کلی آمده است، و «مرابطه» به معنی محافظت مرزها و همچنین به معنی مراقبت از هر چیز دیگر می آید.» (تفسیر نمونه ج 7 ص 221)

از این رو نمی توان موضوع محافظت و مراقبت را به مرزهای یک سرزمین محدود ساخت و از این آیه تفسیری جزئی ارایه کرد. بلکه این محافظت شامل تمام عرصه های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و... است که پاسداشت آن برای جامعه ضرورت دارد

این مفسر قرآن، در معنای «قوه» چنین فرمودند:کلمه «قوه» نه تنها وسائل جنگی و سلاح های مدرن هر عصری را دربر می گیرد، بلکه تمام نیروها و قدرت هایی را که به نوعی از انواع در پیروزی بر دشمن اثر دارد شامل می شود؛ اعم از نیروهای مادی و معنوی از قدرت های اقتصادی، فرهنگی، سیاسی که آنها نیز در مفهوم «قوه» مندرج هستند و نقش بسیار موثری در پیروزی بر دشمن دارد نیز نباید غفلت کرد (همان ص 222)

بنابراین اگر در آیه مذکور تعبیر به «قوه» شده است به معنای وسیع کلمه شامل هر نوع توان اعم از علمی، سیاسی، نظامی، فرهنگی و... است که جامعه برای حفظ و دفاع از موجودیت خود باید به آن مجهز گردد.

مصادیق آمادگی فرهنگی:
1- تقویت باورهای دینی
اولین و مهم ترین گام و به تعبیری، بارزترین مصداق آمادگی فرهنگی این است که دستگاه های متولی امر فرهنگ، برای ارتقای داشته های فرهنگی جامعه در تلاش باشند و باورهای دینی را تقویت نمایند تا این که مردم در برابر هجمه های فرهنگ های غیرخودی در امنیت باشند.
2- هجمه به فرهنگ های منحط
آنچه نباید مورد غفلت باشد این که، ما نباید همیشه در قبال فرهنگ های منحط دنیا (از جمله فرهنگ منسوخ غربی) موضع انفعالی و به تعبیری، برخورد دفاعی داشته باشیم بلکه در دنیای کنونی که فرهنگ های غیرخودی رنگ باخته و در آزمون فرهنگی، رفوزه شده اند، باید از موضع فعال و به تعبیری، هجومی عمل کنیم تا بتوان ضمن به چالش کشیدن این فرهنگ ها، هر روز غنای فرهنگی خود را بیشتر اثبات کنیم و از کیان آن صیانت نماییم.
3- بهره گیری از ابزارها و صنایع فرهنگی
درعصر کنونی که عصر انفجار اطلاعات و به عبارتی عصر رسانه ها نام گرفته است می توان از جمله مصادیق آمادگی فرهنگی را بهره گیری از ابزارها و به تعبیری صنایع فرهنگی دانست که نقش بسیار مهم و تعیین کننده ای در مسائل و مبادلات فرهنگی دارد به گونه ای که دیگر نمی توان بدون آن، به ترویج و تثبیت مفاهیم فرهنگی اقدام نمود

به عبارت دیگر، همان گونه که در آمادگی نظامی باید به تازه ترین و پیشرفته ترین تسلیحات مجهز گردید؛ در حوزه فرهنگ و کم و کیف ادوات و صنایع فرهنگی هم باید به روز بود و از آن به درستی بهره جست.
4- برنامه ریزی فرهنگی (مهندسی فرهنگی)
دستگاه های فرهنگی می باید برای پاسخ گویی صحیح به نیازهای فرهنگی جامعه، برنامه ریزی و به تعبیری مهندسی فرهنگی داشته باشند تا بتوان ضمن بدست گرفتن نبض فرهنگ خودی، نسبت به آن مصونیت نیز ایجاد نمود.

پاسداری از ارزش های فرهنگی بومی و ملی
به همان سرعت و با همان اقتداری که انقلاب اسلامی ایران درحال گسترش به تمام جهان است، استکبار جهانی و دشمنان پیدا و پنهان انقلاب هم بیکار نمی نشینند و سعی دارند به خیال واهی خود در راه اشاعه این فرهنگ ناب اسلامی به سراسر جهان سنگ اندازی کنند یا با شیوه های تبلیغاتی خود جوانان و آینده سازان کشور را از راه دین و انقلاب منحرف سازند

اما در این بین یک نکته را نباید فراموش کرد، اکنون که در دهه سوم از حیات پربرکت نظام اسلامی به سر می بریم چالش های گوناگون فرهنگی، آرمان ها و دستاوردهای فکری و فرهنگی انقلاب را تهدید می کند. شبیخون فرهنگی و جنگ نرم... از جمله این مخاطراتی است که پیش روی جوانان ما قرار دارد. حال سؤال این است که چگونه می توانیم از این سرمایه های فرهنگی در برابر چالش ها و تنگناهای موجود پاسداری کنیم؟
«از ابتدای انقلاب، دشمن، بازیگران بیرونی و سلطه گران وارد منازعه خاصی با جمهوری اسلامی ایران و انقلاب اسلامی شدند که این منازعه از ناحیه ابرقدرت ها و استکبار جهانی ابعاد متعددی داشت و یکی از آنها منازعه فرهنگی با جمهوری اسلامی یا به تعبیری نوعی جنگ فرهنگی علیه ایران بود که از طرق مختلف این جنگ صورت می گرفت.»
«آنها به تدریج سعی کردند از روزنه ها، مجراها و آسیب هایی که در داخل وجود داشت، بتوانند در خرده فرهنگ های جامعه نفوذ کنند، اما با توجه به اینکه نفوذ فرهنگی در دهه اول و زمان جنگ کند بود و دشمنان از اینکه از دستیابی خود از طریق سخت افزار، تحریم اقتصادی و جنگ ناامید شدند، رویکرد آنها به فرهنگ تشدید شد و نفوذ فرهنگی خود را از زوایای دیگری مورد پیگیری قرار دادند؛

نفوذ آنها در مراکز فرهنگی، دانشگاه ها و مراکز آموزشی در این عرصه ها به صورت ظریف نفوذ کرد و سپس سعی داشتند در عرصه های هنر، کتاب، موسیقی، مطبوعات و حتی در زندگی روزمره مردم نفوذ کنند، تا بتوانند یک استحاله فرهنگی ایجاد کنند و این استحاله فرهنگی توانست افراد و بخشی از متفکران و کارگزاران فرهنگی را تحت تأثیر قرار دهد.»
« از سال 70 به بعد از ناحیه دشمنان شاهد نفوذ فرهنگی و یک تهاجم فرهنگی بودیم که سران استکبار به صورت آشکار آن را مطرح کردند آن ها از طریق ابزارهایی مثل ماهواره، فرهنگ ما ارزش های اسلامی انقلاب را هدف تخریب قرار دادند و از طریق جنگ نرم به این مسئله دامن زدند.

اکنون هم از شیوه های دیگری مثل ترور شخصیت های علمی همه توان خود را برای تسلیم فرهنگی جامعه به سمت فرهنگ منحط غربی به کار بسته اند، گر چه آنها از مکانیزم های ارتباطی جدید و دانش روانشناسی در این زمینه برخوردارند و مهمترین محققان خود را به کار گرفته اند و حرکت ها و فضاهایی ایجاد کرده اند که الگوی مصرفی فرهنگی داخل کشور، خود اتکا نباشد و جوانان فرهنگ غرب را به عنوان بهترین الگوی جهانی بپذیرند

اما علی رغم تمام این تلاش ها نباید ارزش هایی که مبتنی بر فطرت انسان ها است نادیده گرفته شود ، ارزش های اسلامی و فرهنگی در داخل ایران علی رغم تهاجمات همچنان اقتدار و سلطه خود را حفظ کرده است، . با تمام نفوذ ها و اقدامات فرسایشی، ما از وجود منبع پرقدرت ارزش های اسلامی در ایران برخورداریم و همواره می توانیم از این سرمایه ها استفاده کنیم.» «این منابع با مهندسی درست توان تبدیل فرهنگ به قدرت را دارد و می تواند به آن اعتبار ببخشد.»

                           مسخ فرهنگی در جنگ نرم

شاید پیچیده ترین و زیانبارترین شیوه جنگی، جنگ نرم باشد؛ زیرا در جنگ سخت و فیزیکی، انسان مال و جان خویش را از دست می دهد؛ اما در جنگ نرم انسانیت انسان تهدید می شود و انسان نه تنها برده بلکه بنده طرف پیروز جنگ نرم می شود

در جنگ نرم قلوب و اذهان تسخیر می شود و انسان بنده می گردد و هویت خود را از دست می دهد. یکی از شگردهای موثر در جنگ نرم، مسخ فرهنگی است

خداوند در آموزه های قرآنی به این مسئله پرداخته و به مومنان هشدار داده تا با مرزبندی میان خودی و غیرخودی اجازه ندهند که در یک فرآیند تحت تسخیر فرهنگی دشمن قرار گیرند و هویتشان مسخ شود.

از مسخ فرهنگی تا مسخ ظاهری

مسخ به معنای تغییر و دگرگونی در خلقت از لحاظ شکلی و ظاهری است، به صورتی که زشت تر و قبیح تر و پست تر از حالت پیشین خود می شود

براساس آموزه های قرآنی، انسان منعطف ترین و قابل ترین موجود هستی است که می تواند پست ترین تا شریف ترین حالات موجودات را بروز و ظهور دهد؛ چرا که انسان برخلاف موجودات دیگر هستی و آفریده های الهی، موجودی مرید و مختار است که ماهیت ثابتی ندارد؛ بلکه همواره درحال شدن و صیرورت است

این امکان برای او هست که تا از ملک و ملکوت بگذرد و خدایی و ربانی شود (بقره43 آل عمران79) یا آنکه سرمایه های وجودی خود را تباه سازد و از جانوران و چارپایان نیز پست تر گردد (اعراف179)

مسخ فرهنگی و باطنی در جنگ نرم

از شگردهای مهم در جنگ نرم، مسخ انسان از حقیقت خودش است. از این رو تلاش می کنند تا قلب و عقل انسان را در اختیار گیرند. هدف اصلی در جنگ نرم، نه تنها بردگی انسان بلکه بندگی اوست

به این معنا که با تسلط و تسخیر قلوب و اذهان و عقول آدمی، او را بنده افکار و اهداف خود سازند و کاری کنند که او برده وار خود درپی برآورده ساختن اهداف آنان حرکت و تلاش کند (انعام109و110) دشمنان برای تحقق این هدف گام به گام عمل می کنند

اگر در شیوه های دشمنان دقت و تأمل شود، دشمنان گاه به اعتقادات و باورهای مسلمانان و مؤمنان حمله می کنند و گاه دیگر به احکام و آیین های آنان هجوم می آورند

از این رو گاه با ایجاد شبهات در عقاید و باورهای مردم تشکیک ایجاد می کنند و گاه کاری به عقاید و باورهای آنان ندارند، بلکه اجازه نمی دهند تا شخص به احکام و آیین های مذهبی خود عمل کند تا در یک فرآیندی مسخ شود.

راهکار مبارزه با شگرد مسخ فرهنگی

بخش بزرگی از آموزه های قرآنی به معرفی دشمن و راه و روش های او اختصاص یافته است. قرآن ضمن معرفی دشمن اصلی بشریت یعنی ابلیس و شیاطین همراه وی از جنیان، بیان می کند که ایشان تنها با وسوسه وارد میدان نبرد می شوند، ولی با استفاده از پیروان انسانی یعنی شیاطین انسانی خود، گام های بلندی برای نابودی نسل انسانیت برمی دارند

خداوند همچنین به مؤمنان می آموزد که در برابر هجوم فرهنگی دشمن که به اشکال و شگردهای گوناگون صورت می گیرد، هوشیاری و آمادگی کامل داشت

دشمن برای تردید افکنی گاه به ظاهر، اسلام می آورد

تا به جامعه اسلامی نفوذ کند. یکی از روش هایی که دشمنان انجام می دهند، ایمان در آغاز روز و کفر به آن در آخر روز است وَ قَالَت طَّآئِفَةٌ مِّنْ أَهْلِ الْکِتَابِ آمِنُواْ بِالَّذِیَ أُنزِلَ عَلَى الَّذِینَ آمَنُواْ وَجْهَ النَّهَارِ وَ اکْفُرُواْ آخِرَهُ (آل عمران72)
از این رو، اسلام نسبت به دوستی با کافران حتی اهل کتاب حساسیت زیادی به خرج می دهد و اجازه نمی دهد که میان اهل کتاب و اهل اسلام دوستی، به گونه ای باشد که اطلاعات از جامعه اسلامی منتقل و نقاط ضعف و قوت آن برای دشمن شناخته شود. (مائده51و57 آل عمران118)

در حقیقت مشخص بودن مرزها میان خودی و غیرخودی این امکان را به اهل اسلام می بخشد تا افکار و اعمال غیرمسلمین را یاد نگیرند و در فرآیندی، مسخ فرهنگی نشوند؛ زیرا ارتباط زیاد، به گونه ای که به تمام اسرار امت آگاه شوند، هم به آنان اجازه می دهد تا از نقاط ضعف آگاه شوند و هم مؤمنان و مسلمانان را نسبت به فعالیت های خود بی خیال می کند و از حساسیت آنان می کاهد *

در اسلام هرگونه تشابه و همانند شدن با اهل کتاب مورد سرزنش قرار گرفته

زیرا این تشابه با اهل کتاب خود سرچشمه مسخ فرهنگی و اعتقادی است اسلام با هویت سازی برای مسلمان بر آن شده تا جلوی هرگونه تشابه و همانند سازی را بگیرد

از این رو اسلام با تعطیلی روز جمعه در برابر روزهای شنبه و یک شنبه، تعیین قبله کعبه به جای بیت المقدس، تعیین نمازهای روزانه به شکل خاص، حج بیت الله الحرام، مسجد در برابر کنیسه و کلیسا و مانند آن تلاش کرد تا هویت خاصی به مسلمانان و جامعه اسلامی ببخشد تا خودی از غیرخودی شناخته و معلوم شود

به هر حال، اسلام با تأکید بر عدم تشابه به اهل کتاب و کفار بر آن است تا از هرگونه مسخ و استحاله فرهنگی جلوگیری به عمل آورد؛ چرا که هرگونه نزدیکی و دوستی با کفار و اهل کتاب، فرصتی برای آنان است تا استحاله و مسخ فرهنگی را پی گیری کنند و مسلمانان را از هویت اسلامی و انسانی خود تهی نمایند.

اهمیت جهاد علمی و فرهنگی به عنوان محور اصلی رسالت پیامبران
از جهاد کبیر فرهنگی تا جهاد اکبر خودسازی
جهاد کبیر، جهاد فرهنگی است. خداوند در آیاتی از قرآن، مأموریت و رسالت پیامبران از جمله پیامبر گرامی اسلام(ص) را جهاد کبیر دانسته که جهادی بزرگ در راستای تحقق اهداف آفرینش انسان است

جهاد فرهنگی، تلاشی انسانی برای انسان است؛ زیرا ارائه بینش و نگرش راستین به بشر جهت حرکت در بهترین هاست

انسان با فرهنگ انسانی می تواند سعادت و خوشبختی را تجربه کند. همه انواع و اقسام جهادهای دیگر از مالی و جانی، مقدمه ای برای ایجاد بستر مناسب جهت جهاد فرهنگی است؛ زیرا این امکان را به همگان می دهد تا انسانی بودن را بشناسد و آن را تجربه کنند. رسالت و مأموریت پیامبران از جمله حضرت محمد(ص)
جهادهای اصغر و صغیر سخت افزاری
هرچند که خداوند برای پیامبر(ص) مأموریت های چندی را در آیات قرآنی بیان کرده، ولی شکی نیست که از نظر اهمیت باید آنها را در مراتب و درجات مختلفی قرار داد

بنابراین برخی از مأموریت ها خود مقدمه واجب دیگر و مأموریت بالاتری است. از این رو می توان در یک دسته بندی کلی مأموریت ها و رسالت های پیامبر(ص) را در سه بخش مأموریت های ابتدایی و مقدمی، مأموریت های متوسط و میانی و مأموریت های غایی و نهایی قرار داد

برای اینکه انسان به این مقام خلافت برسد، لازم است تا مقدماتی را فراهم آورد. البته از آن جایی که در فطرت انسانی مقدمات به صورت یک نرم افزار از پیش طراحی و نصب شده وجود دارد، انسان می بایست تنها آن را روشن کرده و به کار اندازد و در مسیر درست و راست به کار گیرد و سرگرم لعب و لهو و بازی با آن نشود

 

(خداوند متعال) به تمام نهانی ها دانا و از همه اندیشه ها آگاه است، برای او به ظاهر و باطن هر چیزی احاطه و نسبت به هر چیزی غلبه و توانایی است.

بنابراین، مأموریت پیامبران در وهله نخست تعلیم و آموزش حقیقت نرم افزاری وجودی انسان و شیوه به کارگیری درست آن در مسیر مقصد نهایی یعنی خدایی و ربانی شدن است. گام دیگر در تکمیل این مأموریت، تزکیه است. (آل عمران 146، بقره151، جمعه2)

خداوند از جمله مأموریت های پیامبران و پیروان مؤمن ایشان پس از جهادهای مالی و جانی، جهاد فرهنگی می داند و از آن به «جهاد کبیر» تعبیر می کند

جهاد کبیر در حقیقت جهاد فرهنگی گفتمان سازی مطلوب اخلاقی و انسانی است. به این معنا که لازم است تا با ایجاد بصیرت و تغییر فضای فاسد و ناسالم بینشی و نگرشی، بینش ها و نگرش های درست و راستین ارایه شود و مردم با حقایق هستی و فلسفه وجودی خود و آفرینش آشنا شوند.

جهاد فرهنگی، جنگ نرم و جهاد در عرصه بینش ها و نگرش ها

جهاد کبیر که جهاد فرهنگی است. اگر هدف از جهاد اصغر مالی، فراهم آوری ابزارهای جنگ و جهاد سخت است؛ و یا هدف در جهاد صغیر جانی، حذف موانع فیزیکی و ظالمانه است؛ در جهاد کبیر، آنچه محوریت دارد، حذف موانع نرم افزاری یعنی بینش ها و نگرش های غلط و نادرستی است که جامعه بر شخص تحمیل کرده

در جهاد کبیر، تلاش می شود که فکرها تغییر کرده و اذهان و اندیشه ها مدیریت شود و در نهایت با تسلط بر قلوب، آنان از بردگی نفس و شیطان به بندگی خدا دعوت شوند و در مسیر خدایی شدن قرار گیرند

اگر در جهاد صغیر قدرت بدنی و جسمی و تعداد و نفرات و امکانات تأثیرگذار است؛ در جهاد کبیر فرهنگی، آنچه مهم و موثر است حضور نخبگان علمی و فرهنگی است تا با بیان حقایق و حل شبهات، بینش های مردم را تغییر داده و گرایش قلبی ایشان را به سمت حقیقت دگرگون سازند *

آیه 52 فرقان به پیامبر(ص) فرمان می دهد که با کافران، جهاد کبیر داشته باشد. در این آیه ابزار این جهاد کبیر، یک ابزار نرم معرفی شده زیرا آیه دلالت دارد که جهاد کبیر در نزد خداوند جهاد متکلمان در حل شبهات اهل باطل و دشمنان دین است (مجمع البیان ج 7و8 ص273)

بنابراین، در جهاد نرم می بایست روی اذهان و قلوب کار کرد و آنها را تحت سلطه درآورد. به عبارت دیگر مراد از این جهاد تغییر بینشی و نگرشی و گرایشی افراد است. پس می بایست با حل شبهات و ارایه فکر راستین و درست، بینش و شناخت درستی را به افراد انتقال داد و با تحت تأثیر قرار دادن عواطف و احساسات، گرایش قلوب آنان را دگرگون ساخت.
آیات 87 و 88 توبه، جهاد پیامبر(ص) را نشأت گرفته از درک صحیح و بینش عمیق آن حضرت نسبت به ارزش ها و حقایق می داند

بنابراین، جهاد کبیر یا همان جهاد فرهنگی و علمی، از مهمترین مأموریت پیامبران و مومنان و پیروان ایشان است و می بایست در عرصه گفتمان سازی و تغییر بینش ها، نگرش ها و گرایش ها از همه امکانات بهره گیریم و در این جنگ نرم تردیدی روا نداشته و در بذل علمی و جهاد فرهنگی کوتاهی نورزیم.

سلطه فرهنگی

مهم‌ترین نوع سلطه در جنگ نرم، سلطه فرهنگی است و پیش نیاز سلطه‌های سیاسی، اقتصادی و نظامی و... محسوب می‌شود. در سلطه فرهنگی بیگانه باورهای توحیدی و ارزش‌های اسلامی مورد تهاجم قرار می‌گیرد و به مرور ضعیف و بی‌ثمر می‌گردد.
هود 19 : همان‌ها که مردم را از راه خدا بازمی‌دارند و (با القای شبهات) آن را کج و معوج نشان می‌دهند و به سرای آخرت کافرند. این افراد ساز و کارهایی را برای رسیدن به اهداف خود به کار می‌گیرند که مهم‌ترین آنها عبارتند از:
 1- ترویج فرهنگ سکولار
سکولار به معنی عرفی‌گرایی و جدای دین از سیاست و جنبه فردی به دین دادن پدیده تازه‌ای نیست و از زمان رسول خدا(ص) حداقل، دشمنان اسلام تلاش نمودند، خلافت امامان معصوم را به سلطنت و پادشاهی تبدل کرده و پیروی از آنان را همانند پیروی از خدا و رسول واجب دانستند و آن‌چنان بر جامعه اسلامی سلطه فرهنگی پیدا کردند که مردم چشم و گوش بسته، تسلیم سخنان آنان شده، و حتی آنان را از خدا و پیامبر برتر شمردند.
امام صادق(ع) : عبادت تنها سجود و رکوع نیست هر کس مخلوقی را در معصیت آفریدگار پیروی کند به راستی او را پرستیده است (و این شرک بزرگی است) و در تفسیر آیه اتَّخَذُواْ أَحْبَارَهُمْ وَ رُهْبَانَهُمْ أَرْبَابًا مِّن دُونِ اللّهِ (توبه31) فرمود: به خدا سوگند (یهودیان) برای دانشمندان و راهبان خود نه نماز خواندند و نه روزه گرفتند، بلکه در معصیت خدا از آنان فرمانبری کردند. احبار و رهبان چنان بر مردم سلطه فرهنگی پیدا کرده بودند که مردم آنان را ارباب و خدایان خود می‌پنداشتند و تسلیم سخنان آنان می‌شدند.
2- ناآگاهی و بی‌بصیرتی افراد جامعه
دشمنان می‌کوشند با تحریف و کتمان حقایق، جامعه را در بی‌خبری و بی‌بصیرتی نگه دارند. به‌عنوان مثال بنی‌امیه از نمایندگان فرهنگی خود، یعنی خطیبان، امامان جمعه و جماعات، شعرا و... می‌خواستند همه تعالیم اسلام را به صورت صحیح و کامل در اختیار مردم نگذارند و فقط بخشی از آن را بگویند

امام صادق(ع) از این سیاست شیطانی در سلطه فرهنگی چنین پرده‌برمی‌دارد: همانا بنی‌امیه مردم را در آموزش ایمان و توحید آزاد گذاشتند، ولی آنان را در آموزش شرک آزاد نگذاشتند تا اگر روزی آنها را به شرک فراخواندند، حقیقت و حد و مرز آنرا نشناسند (کافی، ج2، ص117) تحت تاثیر همین یکجانبه‌نگری تعالیم دینی بود که مردم، شرک و مؤلفه‌های آن را نشناختند و در عمل گرفتار آن شدند و همان راه و رسم سنت‌های جاهلی و شرک آلود را پیمودند.
3- وارونه‌سازی دین
جامعه‌ای که دین اصیل و حقیقی را نشناسد، به راحتی دستاویز حاکمان جور می‌شود، سیاست حاکمان ظالم این است که دین را وارونه جلوه دهند و دین اصیل، حقیقی و اسلام ناب را از مردم پنهان کنند

امام علی(ع): «ای مردم به زودی زمانی بر شما می‌رسد که اسلام واژگونه می‌شود، همانند ظرفی که واژگون شده و آنچه در درون دارد خالی شود (خطبه 103) در بیانی دیگر اسلام همچون پوستینی وارونه پوشیده می‌شود (خطبه 108) در عصر بنی‌امیه و بنی‌عباس، اسلام از محتوای حقیقی آن خالی شد، مردم فقط از اسلام نامش را می‌شناختند و با آموزه‌های پیامبر اکرم(ص) و ائمه‌ اطهار(ع) بیگانه بودند.
دشمنان اسلام، در سلطه فرهنگی، ابتدا کمر به نابودی اسلام ناب نمی‌بندند، بلکه با زیرکی، اسلام ناب را از متحوای ارزشی خود خالی کرده، حقایق را تحریف می‌نمایند و اسلامی خشن، بی‌محتوا، ترسناک، همانند پوستین وارونه به مردم می‌نمایانند.
4- ترویج قرائت‌های گوناگون از دین
دشمنان اسلام در سلطه فرهنگی و جنگ نرم، به تفسیر نادرست و منطبق با هوا و هوس‌های نفسانی دست می‌زنند، و با قرائت‌های گوناگون آنها را با شبهات درمی‌آمیزند تا جامعه از دسترسی به اسلام ناب و اصیل بازماند و میان قرائت‌های گوناگون، صراط مستقیم را تشخیص ندهد

امام علی(ع) : حرام خدا را با شبهات دروغین و هوا و هوس‌های فراموشی‌آور حلال می‌شمردند (خطبه 103)
همچنین در مورد بدعت‌ها نیز که ریشه دین را می‌زند فرمود: چیزی بسان بدعت‌ها دین را ویران نمی‌کند.


نظرات  (۱)

خیلی کامل بود استفاده کردم ممنون

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">