تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

موضوعات قرآنی ؛ دینی و آموزشی : مطالب طبقه بندی شده جهت تحقیق ؛ جزوه ؛ کتاب و .....

تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

موضوعات قرآنی ؛ دینی و آموزشی : مطالب طبقه بندی شده جهت تحقیق ؛ جزوه ؛ کتاب و .....

مشخصات بلاگ
تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

آشنائی با تاریخ اسلام :
عبرت آموزی (و لقد اهلکنا القرون من قبلکم .... گذشته چراغ راه آینده است)
آشنایی با علوم و موضوعات قرآنی ( هدی و رحمه للمتقین)

آخرین نظرات
  • ۴ خرداد ۰۱، ۱۷:۲۱ - خرید پیج اینستاگرام ارزان
    Great post.

کتابهای منتشر شده ی اینجانب 

  zarepoorketab.blog.ir 

بسم الله الرحمن الرحیم

مقدمه ی مؤلّف : انسان هرگاه در زندگی با مصیبت و بلا مواجه می‌شود، یا وقتی با فقر خود یا ثروت دیگری مواجه می‌شود  از خود می‌پرسد: چرا این مصیبت و بلا بر سر من آمد؟ چرا کافران وضعیت بهتری از نظر اقتصادی دارند? در کتاب حاضر به تبیین نقش حکمت الهی و مصلحت انسانی، به برخی از این پرسش ‌ها پاسخ داده شده است.

انسانی نیست که با بیماری دست و پنجه نرم نکرده باشد؟ هر روز خود و یا دیگران را می‌بینیم که دچار مصیبتی شده‌اند و یا منطقه‌ای را می‌شنویم که زلزله و سیل و توفان زیانبار آن را دگرگون کرده و برف سهمگین خسارت سنگینی را بر منطقه و اهالی آن وارد ساخته است. البته بسیاری از این بلایا را به عنوان بلایای طبیعی به حساب می‌آوریم و به سادگی از کنار آن می‌گذریم اما وقتی خودمان دچار بیماری و نقص در اموال و انفس می‌شویم و فرزند و پدر و مادر و همسری می‌میرد و یا به بیماری سخت درمانی گرفتار می‌شویم، می‌پرسیم: خدایا چرا من؟ این چه مصیبت و بلایی بود که بر سر من آمده است؟ یا این تصور که همین که انسان بناى ناسزا و دروغ گفتن داشت، خداوند او را لال کند و همین که بناى سیلى زدن به مظلوم داشت، دست او فلج شود، همین که بناى نگاه بد داشت چشمش کور شود و... آیا این انسان که از روى ناچارى خلاف نکرده، قابل ستایش است؟ سازمان آب و برق، به تمام منازل آب و برق مى ‏رساند، این صاحبان منازلند که مى‏ توانند از این آب و برق استفاده صحیح کنند یا نادرست. ارزش انسان زمانى است که با اختیار خودش، آزادانه و آگاهانه کارى را انجام دهد و یا از خلافى دست بردارد. اگر دست انسانى را با طناب بستند و از جیب او پول درآوردند و خرج کردند، نمى ‏توان گفت آن دست بسته، مرد سخاوتمندى است و اگر مرد نابینایى، به نامحرم نگاه نکرد، نمى ‏گویند چه انسان پاکى. یکی از پرسشهایی که با آن مواجه هستیم، چرا جامعه ای که منکر خداست و یا فسق و فجور در آن رواج دارد، از رفاه و آسایش بیشتری برخوردار است، میتواند برای خیلی از مردم، سؤال برانگیز باشد. لذا کتاب حاضر سعی دارد که با استفاده از آیات و روایات به این مقوله بپردازد.                                             محمود زارع پور

وفور نعمت بلای جان کافران

امام حسین(علیه السلام) در شب عاشورا در اطراف خیمه‌ها و حضرت زینب کبری(سلام الله علیها) در مقابل یزید این آیه را قرائت کردند.

وَ لا یَحْسَبَنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّما نُمْلِی لَهُمْ خَیْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّما نُمْلِی لَهُمْ لِیَزْدادُوا إِثْماً وَ لَهُمْ عَذابٌ مُهِینٌ‌ و کسانى که کافر شدند، مپندارند مهلتى که به آنان مى‌دهیم برایشان خوب است، همانا به آنان مهلت مى‌دهیم تا بر گناه (خود) بیفزایند و براى آنان عذابى خوارکننده است. (آل عمران 178)

مبادا که ناباوران خداى                                    نمایند در در دل چنین فکر و راى

که این مهلتى که به آنها دهیم                   چنین فرصتى که بر آنها نهیم

بر احوال آنان بود نیک تر                            به خیر و صلاحست نزدیک تر

که بلکه اگر فرصتى داده ایم                        بر ایشان کنون وقت بنهاده ایم

ازاین روست تا کافران به کیش                     دمادم فزایند بر کفر خویش

عذابى ببینند از کردگار                                   که در ذلت افتند و گردند خوار

ائمه ی معصومین (علیهم السلام) برای آگاهی بخشی و هشدار و بیداری خفتگان و دلالت بر انجام و کارهایی که با آن مواجه بودند در اکثر مواقع به قرآن استناد می‌کردند،. همان طور که در کتاب امام حسین علیه السلام و آیات قرآن اشاره کردم از زمان حرکت برای قیام در نقاط مختلف و بین راه و در مقابل افراد بالاخص در صحنه ی نبرد و بالاخره بالای نیزه در کوفه و شام.

حضرت زینب غیر از آیه فوق در مقابل ابن زیاد در کوفه وقتی شنید که آن ملعون گفت خداوند امام حسین را کشت، آیه معروف وَ لَا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّـهِ أَمْوَاتًا ۚ بَلْ أَحْیَاءٌ عِندَ رَ‌بِّهِمْ یُرْ‌زَقُونَ را تلاوت نمودند. (آل عمران169)

مبادا نمایید در دل گمان                                    که آنها که در راه رب جهان

بگشتند کشته، دگر مرده اند                       که آنان همه تا ابد زنده اند

همیشه به درگاه پروردگار                           بر آنهاست رزق نکو برقرار

آیه وَ لا یَحْسَبَنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّما نُمْلِی..... در اُحُد نازل شد؛ جایگاهی که حمزه سیدالشهدا به شهادت رسیده، دندان پیامبر(صلی الله علیه و آله) شکسته بود و مشرکان رجز پیروزی می‌خوانند. اما اگر خدا بخواهد کسی را زمین بزند به آنها وفور نعمت می‌دهد و نباید فکر کنند که مهلتی که به آنها داده شده خیری برای آنهاست. 

امام علی(علیه السلام) در حدیثی می‌فرمایند اگر خدا به تو نعمت داده و تو به گناهت ادامه می‌دهی و خدا با تو کاری ندارد بترس و هشیار باش. بلایی که بر سر قاتلان امام حسین(علیه السلام) در زمان 2 سال بعد از عاشورا و همچنین در خلافت نخستین خلیفه عباسی آمد این موضوع درباره قاتلان امام حسین(علیه السلام) دیده می‌شود نه فقط در قیام مختار که از قاتلان کربلا انتقام سختی گرفت.

نخستین حاکم بنی عباس ابوالعباس سفاح به قدرت که رسید سیه چرده‌ای وارد شد و گفت سدیف شاعر هستم و شعری خواند و در آن گفت ای ابوالعباس از حسین(علیه السلام) و زید بن علی بن حسین یاد کن . و ابوالعباس پس از شعر بود که گفت هر چه از بنی امیه زنده مانده را بکشید که گفته شده هزار نفر را کشتند و حتی گفته می‌شود برخی از آنان را از قبر خارج کرده و سوزاندند.                        . امام پس از بیان علت قیامشان فرمودند افرادی بر این مردم تسلط خواهد یافت که آنها را از قوم سبا ذلیل‌تر می‌کند.

روایت است که اگر جوانی نعمت جوانی‌اش را به بندگی خدا بگذراند پیر که شود و نتوانست چون جوانی بندگی کند خداوند فرشته‌ای را مامور می‌کند که همانند جوانی برای او نعمت بنویس. خداوند هم یا برای متدین بودن و یا برای گناه‌کار بودن به وفور نعمت می‌دهد .

 امام علیعلیه السلام : چه بسیار که نعمت به آنها داده شد و خود را گم کردند. مصیبت یا به خاطر گناه است و یا برای امتحان. و نعمت یا برای متدین بودن است و یا برای گناه‌کار بودن.

بخش 1 :                  سنت الهی «استدراج» و آیات قرآن

استدراج،  به معنای مجازات کافران و گناهکاران از سوی خداوند، از طریق افزایش تدریجی و آرام نعمت بعد از نغمت است. به گونه ای که مشمولین این سنت الهی، سرمست از نعمت و افزایش آن، استغفار و توبه و نیز شکرگزاری را فراموش میکنند و در آخرت به عذاب دردناک الهی میرسند و یا آنکه یکباره نعمتها را از دست میدهند و در همین دنیا مورد عذاب ناگهانی واقع میشوند.

امام صادق(علیه السلام) در پاسخ به پرسش معنای استدراج میفرماید: بنده ای چون گناه کند، به او مهلت داده شود و هنگام آن گناه نعمت او تجدید گردد تا او را از استغفار باز دارد و او اینگونه نعمتگیر شود از راهی که نمیداند.

همچنین فرموده : خداوند وقتی بخواهد به بنده اش خیری برساند، وقتی بنده اش گناهی میکند به دنبال گناهش، او را به بلا و گرفتاری دچارش میسازد تا استغفار کند؛ اما وقتی بخواهد به بنده اش شرّی برساند وقتی بنده اش گناهی کرد دنبال گناهش نعمتی به او میرساند، تا بدین وسیله استغفار از یادش برود و او همچنان به گناهکاری خود ادامه دهد. 

وَ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَیْثُ لا یَعْلَمُونَ و کسانى که آیات ما را تکذیب کردند، به تدریج، آنان را از جایى که ندانند، گرفتار خواهیم کرد (اعراف182) و این استدراج همان نعمت دادن در وقت معصیت است . وَ أُمْلِی لَهُمْ إِنَّ کَیْدِی مَتِینٌ آیه183 و به آنان مهلت مى‌دهم (تا پیمانه پر شود) همانا تدبیر من محکم و استوار است (و هیچ کس را قدرت فرار از آن نیست).

کسانى که آیات ما را مدام                          دروغین بخواندند اندر کلام

بتدریج گیرم گریبانشان                          ز جائى که آگاه نبودند از آن

بر ایشان یکى چند مهلت دهیم                 پس از آن به تدبیر قهرى نهیم

 استدراج که یکى از سنّت‌هاى الهى نسبت به مکذّبان و مُترفان است، از دَرَجَةٌ به معناى درهم پیچیدن تدریجى است. این سنّت در آیه‌ى 44 سوره‌ى قلم هم آمده است. فَذَرْنِی وَ مَنْ یُکَذِّبُ بِهَذَا الْحَدِیثِ  سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَیْثُ لَا یَعْلَمُونَ (ای رسول، تو کیفر) مکذّبان و منکران قرآن را به من واگذار که ما آنها را از آنجا که نفهمند (و گمان نعمت کنند) به عذاب سخت در افکنیم.

به من واگذار اى رسول مبین                 همه کاذبان به قرآن و دین

ز جائى که باور ندارند آن             بر ایشان برانیم قهرى گران

1- تکذیب آیات روشن الهى، به سقوط تدریجى و هلاکت مخفى مى‌انجامد. (چوب خدا، صدا ندارد)

2- مهلت دادن به مردم، از سنّت‌هاى خداست، تا هر کس در راهى که برگزیده، به نتیجه برسد و درها به روى همه باز باشد، هم فرصت طغیان داشته باشند، هم مجال توبه و جبران. «سَنَسْتَدْرِجُهُمْ» 

3- غالباً سقوط انسان، پلّه پله و آرام آرام است. سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَیْثُ لا یَعْلَمُونَ 4- عمر و زندگى، بدست خدا و گنهکار را از قدرت خدا گریزى نیست و أُمْلِی لَهُمْ 5- خداوند فرصت توبه و جبران به کافران مى‌دهد، ولى آنان لایق نیستند.

6- همیشه نعمت‌ها نشانه‌ى لطف خدا نیست، گاهى زمینه‌اى براى قهر ناگهانى خداوند است.

7- مرفّهان غافل، با تدبیر خدا طرفند. أُمْلِی لَهُمْ إِنَّ کَیْدِی (همان گونه که کید، عملى پنهانى است، استدراج نیز عذابى مخفیانه مى‌باشد)

8- خطر غرور و غفلت تا حدّى است که خدا با سه تعبیر پیاپى آن را مطرح کرده سَنَسْتَدْرِجُهُمْ‌.... أُمْلِی.... کَیْدِی ...

9- طرح و تدبیر الهى، شکست ناپذیر است. إِنَّ کَیْدِی مَتِینٌ و نیز آیات: (196 آل‌عمران، 44 انعام، 55 توبه و 55 و 56 مؤمنون)

فردی به نزد امام باقر(علیه السلام) آمد و گفت: هر چه از خدا می‌خواهم خدا می‌دهد و می‌ترسم مبادا استدراج باشد؛ از او پرسیدند آیا شکر خدا را به جا می‌آوری؛ آن فرد گفت بله؛ امام فرمودند از آن قسم نیست. باید نعمت‌ها را شکر ذهنی، شکر زبانی و شکر عملی کرد که شکر عملی استفاده از نعمت الهی در راه خداست.

بسیاری از اقوام که گرفتار عذاب میشوند و سیل و توفان، زندگی شان را از میان میبرد، کسانی هستند که خداوند به آنها مهلت داد تا دست از گناه بردارند ولی چون ادامه دادند در آن روز معین این گونه عذابشان میکند.

کسانی که خداوند عذابشان را آن قدر تأخیر می افکند تا بتوانند همه توانایی و استعداد خویش را در عرصه گناه به نمایش بگذارند و با افزایش و ازدیاد گناه، در نهایت ظلم و ستم قرار گیرند.

کید الهى و مهلت و طول عمر دادن به عنوان «استدراج»، بارها در آیات قرآن آمده، وَ لا یَحْسَبَنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّما نُمْلِی لَهُمْ خَیْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ ... و کسانى که کافر شدند، مپندارند مهلتى که به آنان مى‌دهیم ....

فَذَرْهُمْ فِی غَمْرَتِهِمْ حَتَّى حِینٍ ، پس ایشان را در غفلتشان واگذار. (مومنون 54)

 چو این مردمان خود به جهل اندرند         تو بگذار در جهل در سر برند

کلمه‌ى «غمرة» به معناى غرقاب و مراد در اینجا غرق شدن اهل مکّه در جمود و تعصّب بت‌پرستى است. بدترین نوع گمراهى آن است که خدا انسان را به حال خود واگذارد. «فَذَرْهُمْ»      - گودال بدبختى انسان را خود او حفر مى‌کند.

- اختلاف و تفرقه، ورطه‌ى هلاکت و مایه‌ى قهر و غضب خدا و رسول است. فَتَقَطَّعُوا أَمْرَهُمْ‌ ... فَذَرْهُمْ فِی غَمْرَتِهِمْ‌ 

- منحرفان تفرقه‌جو، مهلت زیادى ندارند و قهرالهى در انتظارشان است حَتَّى حِینٍ

- مرفّهین ثروتمند، تحلیل ‌ناروا دارند. رفاه، امکانات و فرزند پسر، سبب فریفته شدن آنان به خود و احساس محبوبیّت نزد خدا شده است. یَحْسَبُونَ‌ ...

- ارزیابى تنها بر مبناى مال و فرزند، نشانه‌ى بى‌شعورى است. بَلْ لا یَشْعُرُونَ . حضرت على علیه السلام فرمود: آنان که در رفاه و آسایش زندگى مى‌کنند، به فکر خطر استدراج باشند، مبادا نعمت‌ها وسیله‌ى خواب و غفلت آنان شود.

همچنین: کسى که در مواهب و امکانات بسیار زندگى کند و شکر نعمت را بجا نمى‌آورد و آن را مجازات استدراجى نداند، از نشانه‌هاى خطر غافل مانده است. آرى، خداوند مهلت مى‌دهد، امّا اهمال نمى‌کند. چنانکه بزرگان گفته‌اند: اِنَّ اللّهَ یَمهِل وَ لا یُهمَل

حضرت على علیه السلام فرمود: هنگامى که خداوند اراده خیرى براى بنده‌اى کند، به هنگام انجام گناه او را گوشمالى مى‌دهد تا توبه کند، ولى هنگامى که بر اثر اعمالش، بدى و شرّى مقدّر شود، هنگام گناه نعمتى به او مى‌بخشد تا توبه و استغفار را فراموش کند و به گناه ادامه دهد که در واقع نوعى عذاب مخفیانه و به تدریج است.

گاهى نعمت‌هاى الهى، پرده‌پوشى‌هاى خداوند و ستایش‌هاى مردمى، همه و همه، از وسائل غرور و سرگرمى و به نحوى استدراج است.

حضرت على علیه السلام: تحریف‌گران توجیه‌کار که هر روز مطیع طاغوتى هستند، مشمول قانون استدراج مى‌باشند. خدا، دوستان خود را با تلخى‌ها هشدار مى‌دهد و نااهلان را در رفاه، رها مى‌کند. (امام صادق علیه السلام)

 از امام سؤال شد از کجا بفهمیم نعمت‌هاى موجود در اختیار ما استدراج است؟ امام در جواب فرمود: اگر شکر نعمت به جاى آورى نگران نباش استدراج نیست.

تفاوت امهال و استدراج : 

امهال به معنای مهلت دادن است، هر چند که در کلیت همان سنت استدراج را نیز بیان میکند، ولی تفاوتهایی با استدراج اصطلاحی نیز دارد؛ چرا که اصل استدراج نوعی عذاب کافران و گناهکاران از طریق نعمت و افزایش آن است؛ در حالی که امهال به معنای تاخیر انداختن عذاب تا زمانی خاص. از سویی در امهال زمان برای عذاب تعیین میگردد مانند فرصت به ابلیس تا روز معلوم

قٰالَ فَإِنَّکَ مِنَ الْمُنْظَرِینَ . إِلىٰ یَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ حجر37.38

بفرمود مهلت بدادم تو را                   که تا روز معلوم یابى بقا

در حالی که در استدراج تعیین زمان نمیشود؛ همچنین امهال، حکم مستقیم الهی بی واسطه است در حالی که در استدراج از وسائط برای افزایش نعمت استفاد میشود (تفسیر المیزان ج8 ص454)

قالَ رَبِّ فَأَنْظِرْنِی إِلى‌ یَوْمِ یُبْعَثُونَ ص 79 ابلیس گفت: پروردگارا! پس مرا تا روزى که (خلایق) برانگیخته (و زنده) مى‌شوند مهلت ده. قالَ فَإِنَّکَ مِنَ الْمُنْظَرِینَ 80 إِلى‌ یَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ 81 (خداوند) فرمود: تو از مهلت یافتگانى، تا روز و زمانى معیّن. قالَ فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ 82 ابلیس گفت: به عزّت تو سوگند که همه (ى مردم) را گمراه خواهم کرد. إِلَّا عِبادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ 83 مگر بندگان تو آنان که خالص شده‌اند.

پس آنگاه شیطانِ تلبیس کار         79           به یکتا خدا گفت اى کردگار

مرا مهلتى ده ببخشا حیات                         که تا روز محشر نیابم وفات

خدا گفت دادم تو را مهلتى           80          به معلوم وقت و عیان مدتى

پس آنگاه شیطان زبان برگشاد       81          که سوگند بر جاه و قدر تو باد

که گمراه سازم تمام بشر               82         دراندازم ایشان به آیین شر

مگر بندگانى که مخلص شوند       83        به اخلاص در راه تو ره روند

حضرت على علیه السلام مى‌فرماید: دلیل مهلت دادن خداوند به ابلیس پر شدن پیمانه و تکمیل آزمایش او بود.

1- خداوند دعاى بدترین خلق خود را نیز اجابت مى‌کند. رَبِّ فَأَنْظِرْنِی‌ ... مِنَ الْمُنْظَرِینَ‌

2- غیر از ابلیس بعضى دیگر نیز عمر طولانى دارند. مِنَ الْمُنْظَرِینَ

3- هر طول عمرى نشانه مهر و محبّت خدا و عامل خوشبختى نیست.

4- سنّت خداوند آن است که مرگ را به همه بچشاند و لذا طول عمر ابلیس تا قیامت تضمین نشد بلکه تا روز خاصى اجابت شد. إِلى‌ یَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ     . 5- خطر وسوسه‌هاى ابلیس جدّى است. (او سوگند یاد کرده که همه را به نحوى گمراه کند). فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ

6- گاهى یک گناه، مقدّمه‌ى گناهان بزرگترى مى‌شود. (گناه سجده نکردن بر آدم، مقدّمه‌اى براى گناه اغفال مردم مى‌شود). لَأُغْوِیَنَّهُمْ

7- اخلاص در عبودیّت، شرط مصونیّت از دام‌هاى ابلیس استإِلَّا عِبادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ

چرا خداوند گمراهان را تنبیه و مجازات نمیکند تا به خود آیند و مسیر هدایت را انتخاب کرده و در مسیر فلسفه آفرینش و دستیابی به قرب الهی و کمال خداوندی و متاله و ربانی شدن قرار گیرند؟ 

قرآن در آیه 178 آل عمران تبیین میکند از آنجایی که کافران به هر شکل و شیوه ای که خداوند خواست تا آنان را هدایت کند، از پذیرش هدایت سرباز زدند و حاضر به پذیرش خالقیت و ربوبیت خداوند نشدند، آنان را گرفتار استدراج کرد؛ زیرا نظام هستی به گونه ای است که هدایت انسان به صورت جبری همانند فرشتگان نیست، بلکه آنان موجوداتی عاقل و مختار هستند که خود میبایست راه خویش را برگزینند. وَ لا یَحْسَبَنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّما نُمْلِی لَهُمْ خَیْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ

قرآن، واژه‌ى لایحسبنّ «گمان نکنید» را بارها خطاب به کفّار و منافقان و افراد سست ایمان بکار برده است؛ زیرا این افراد از واقع‌بینى و تحلیل درست و روشن ضمیرى لازم محرومند. آنها آفرینش را بیهوده، شهادت را نابودى، دنیا را پایدار، عزّت را در گرو تکیه به کفّار و طول عمر خود را مایه‌ى خیر و برکت مى‌پندارند که قرآن بر همه‌ى این پندارها خط بطلان کشیده است.

اهل کفر، داشتن امکانات، بدست آوردن پیروزى‌ها و زندگى در رفاه خود را نشان شایستگى خود مى‌دانند، در حالى که خداوند آنان را به دلیل آلودگى به کفر و فساد، مهلت مى‌دهد تا در تباهى خویش غرق شوند.

در تاریخ مى‌خوانیم: هنگامى که به فرمان یزید امام حسین علیه السلام به شهادت رسید، خاندان آن حضرت را به اسارت به کاخ یزید در شام بردند. یزید در مجلس خود با غرور تمام خطاب به حضرت زینب گفت : دیدید که خدا با ماست ،  حضرت زینب سلام الله علیها در پاسخ او، این آیه إِنَّما نُمْلِی لَهُمْ لِیَزْدادُوا إِثْماً را تلاوت کرد و فرمود: من تو را پست و کوچک و شایسته هرگونه تحقیر مى‌دانم. هر آنچه مى‌خواهى انجام بده، ولى به خدا سوگند که نور خدا را نمى‌توانى خاموش کنى. آرى، براى چنین افراد خوشگذرانى، عذاب خوار کننده آماده شده، تا عزّت خیالى و دنیایى آنان، با خوارى و ذلّت در آخرت همراه باشد.

مجرمان دوگونه‌اند: گروهى که قابل اصلاحند و خداوند آنها را با موعظه و حوادث تلخ و شیرین، هشدار داده و بیدار مى‌کند، و گروهى که قابل هدایت نیستند، خدا آنها را به حال خویش رها مى‌کند تا تمام قابلیّت‌هاى آنان بروز کند.

به همین جهت امام باقر علیه السلام ذیل این آیه فرمود: مرگ براى کفّار یک نعمت است، زیرا هر چه بیشتر بمانند زیادتر گناه مى‌کنند.

حضرت على علیه السلام درباره‌ى‌ إِنَّما نُمْلِی لَهُمْ لِیَزْدادُوا إِثْماً فرمود: چه بسیارند کسانى که احسان به آنان (از جانب خداوند)، استدراج و به تحلیل بردن آنان است و چه بسیارند کسانى که به‌ خاطر پوشانده شدن گناه و عیوبشان، مغرورند و چه بسیارند افرادى که به خاطر گفته‌هاى خوب درباره آنان مفتون شده‌اند . -خداوند هیچ بنده‌اى را به چیزى همانند مهلت دادن مبتلا نکرده است. مهلت‌هاى الهى، نشانه‌ى محبوبیّت نیست.  - نعمت‌ها به شرطى سودمند هستند که در راه رشد و خیر قرار گیرند، نه در راه شرّ و گناه

- طول عمر مهم نیست، چگونگى بهره از عمر مهم است. أَنَّما نُمْلِی لَهُمْ - زود قضاوت نکنیم، پایان کار و آخرت را نیز به حساب آوریم. - رفاه و حاکمیّت ستمگران، نشانه‌ى خشنودى خدا از آنان نیست. چنانکه دلیلى بر سکوت ما دربرابر آنان نیز نمى‌باشد. - عذاب‌هاى آخرت، انواع و مراحل متعدّدى دارد. «عَذابٌ مُهِینٌ» «عَذابٌ أَلِیمٌ» امام سجاد علیه السلام در دعاى «مکارم‌الاخلاق» چنین مى‌فرماید: خدایا! اگر عمر من چراگاه شیطان خواهد شد، آن را کوتاه بگردان

اگر کسی خود به اختیار و اراده خویش راه ضلالت را برگزید، خداوند جز به انذار و هشدار باش، وی را به سوی حق نمی خواند. پس کسانی که به این هشدارها توجهی نشان نمیدهند و به آن پشت میکنند و به تعبیر قرآنی گوشها و چشمهای خویش را میبندند نمیتوان آنان را به زور و اجبار به سوی خدا و حق و کمالات خواند.

پس جز بیان و تبیین حق از باطل و ابلاغ و بیان، تکلیفی برعهده خداوند نیست و او مردم را هرگز به جبر به سوی حق و حقیقت نمیراند (بقره256 آل عمران20 مائده92 و 99) لذا میتوان گفت که سنت استدراج زمانی اجرایی و پدیدار میشود که شخص از هرگونه پذیرش اسلام و آموزه های وحیانی آن سرباز زند و راه گمراهی و کفر را با همه روشنگریها و بینات و معجزات در پیش گیرد و به انکار حق و معلومات یقینی خود بپردازد . و با آن که در دل به آن یقین داشتند، از روى ستم و برترى جویى انکارش کردند

از امام صادق علیه السلام انواع کفر را که در قرآن آمده سؤال کردند، امام فرمود: کفر پنج نوع است: یکى از اقسام آن این است که انسان در دل باور و شناخت دارد، ولى باز هم انکار مى‌کند.

سپس این آیه را تلاوت فرمودند: وَ جَحَدُوا بِها وَ اسْتَیْقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ ظُلْماً وَ عُلُوًّا فَانْظُرْ کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الْمُفْسِدینَ فرعون و اطرافیانش با این که دل هایشان به درستى معجزات ما یقین داشت آنها را به ستم و از سر تکبّر انکار کردند. پس بنگر فرجام فسادگران چگونه شد (نمل 14)

اگرچه که در پیش خود در نهان                  حقیقت بر آنها بگشتى عیان

ولى باز آن قوم نادان و کور                         بکردند انکار حق از غرور

ببین تا سرانجام فاسد گروه                       چه گشت و کجا رفت فر و شکوه

انکار، زمینه‌ى افساد است. علم و یقین، اگر با تقوا همراه نباشد کارساز نیست- بسیارى از کفّار در دل ایمان دارند و انگیزه‌ى انکارشان جهل نیست، لکه ظلم و برترى‌جویى است.

- تاریخ و مطالعه‌ى آن را وسیله‌ى عبرت قرار دهید فَانْظُرْ   - فرجام کار مفسدان، سقوط و تباهى است کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الْمُفْسِدِینَ

در این هنگام است که خداوند با افزایش رفاه و نعمتها و برکات بیشتر، شخص منکر را در وضعیتی قرار میدهد که هر چه بیشتر در گناه و عذاب غرق شود و از خدا و مسیر حق و فلسفه آفرینش دور شود و برای خود بدبختی و شقاوت ابدی خوارکننده و سختتری را رقم زند .

البته باید توجه داشت که سنت استدراج برای مومنان به شکل سنت ابتلاء و سنت فتنه ظهور مییابد. به این معنا که

یکی از فلسفه ها و اهداف سنت استدراج این است که : مومنان و جامعه ایمانی نیز آزموده شوند و در فتنه و بلا نشان دهند که تا چه اندازه به ربوبیت خداوند باور دارند.  چرا که وقتی خداوند به کافران به عنوان سنت استدراج و امهال، مهلت و افزایش نعمت میدهد، سست ایمانها، خود را میبازند و با توجه به وضعیت بهبود یافته کافران و گناهکاران از سویی و یا عدم مجازات و عذاب آنان با همه گناهان و کفران، در ایمان و باور خود تردید میکنند و این گونه دچار فتنه و بلا میشوند که یک سنت ثابت و فراگیر و عمومی خداوند است

أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا یُفْتَنُونَ (عنکبوت2) وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَیَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِینَ صَدَقُوا وَ لَیَعْلَمَنَّ الْکاذِبِینَ 3 در حالى که بدون تردید کسانى را که پیش از ایشان بودند آزمودیم تا خداوند کسانى را که راست گفتند معلوم دارد و دروغگویان را (نیز) معلوم نماید .                                            

به دل مى نمایند آیا گمان                           همین که برانند روى زبان

که هستیم مؤمن به یکتا خدا                   رها مى شوند و نیاید بلا؟

از این پیش بودند بسیار اُمم                      شدند امتحان با بلایا و غم

بگردند ناراست گویان عیان                     از آنان که دارند صدق بیان

. در برخی از آیات قرآنی به این فتنه ها اشاره شده و آمده که چگونه ثروت قارونی یا قدرت فرعونی موجب فتنه در برخی شده و وضعیت خوب کافران و گناهکاران تردیدهایی را در برخی از مسلمانان سست ایمان موجب شده است.

عوامل گرفتاری به استدراج و امهال

عوامل گرفتاری به استدراج را میتوان به دو دسته اصلی فکری و رفتاری تقسیم کرد. به این معنا که عامل استدراج میتواند افکار و عقاید شخص باشد یا رفتارهایی که در پیش گرفته است؛ چرا که برخی از اهل اسلام نیز دچار استدراج میشوند که مرتبط به رفتارهای فاسقانه آنان است. مهمترین عوامل فکری و اعتقادی گرفتاری انسان به سنت استدراج و امهال را میتوان در کفر و عقاید باطل دانست .

رُبَما یَوَدُّ الَّذِینَ کَفَرُوا لَوْ کانُوا مُسْلِمِینَ (حجر 2) چه بسا کسانى‌که کفر ورزیدند آرزو دارند که اى کاش مسلمان بودند. ذَرْهُمْ یَأْکُلُوا وَ یَتَمَتَّعُوا وَ یُلْهِهِمُ الْأَمَلُ فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ 3 آنان را (به حال خود) رها کن تا بخورند و بهره‌مند شوند و آرزوها سرگرمشان کند، پس به زودى (نتیجه این بى‌تفاوتى‌ها را) خواهند فهمید. وَ مٰا أَهْلَکْنٰا مِنْ قَرْیَةٍ إِلاّٰ وَ لَهٰا کِتٰابٌ مَعْلُومٌ 4

بسا آنکه کفار ناراست خو                         نمایند در دل چنین آرزو

که اى کاش بودند یزدان پرست                 به دامان اسلام آرند دست

تو اى مصطفى، کافران را پریش                     رها کن که باشند بر حال خویش

بگردند مشغول بر خورد و خواب               به شهوت پرستى کنندى شتاب

که با این چنین آرزوهاى پست                     بگردند غافل ز هر چیز هست

بزودى ببینند پاداش خود                          از آن بیهوده کامرانى که بُد

نکردیم هرگز، دیارى هلاک                        مگر وقت معلوم بر روى خاک

لاٰ یَغُرَّنَّکَ تَقَلُّبُ الَّذِینَ کَفَرُوا فِی الْبِلاٰدِ 196 مَتٰاعٌ قَلِیلٌ ثُمَّ مَأْوٰاهُمْ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمِهٰادُ 197 سوره آل عمران نیز  در همین راستاست. و آیات (بقره126 آل عمران178)

 چو بینى که کفار رب و معاد                    تصرف نمودند خاک و بلاد

مخور گول و هرگز نباشى غمین               که آنها گرفتند این سرزمین

جهان چون متاعیست ناچیز و پست       بر آنها پس از این جهان دوزخست

بد آرامگاهیست آن جایگاه                     ببینند سختى در آن پایگاه

دسته اول، در حوزه فکری

الف، شرک و ضلالت و گمراهی : قُلْ مَنْ کانَ فِی الضَّلالَةِ فَلْیَمْدُدْ لَهُ الرَّحْمنُ مَدًّا حَتَّى إِذا رَأَوْا ما یُوعَدُونَ إِمَّا الْعَذابَ وَ إِمَّا السَّاعَةَ فَسَیَعْلَمُونَ مَنْ هُوَ شَرٌّ مَکاناً وَ أَضْعَفُ جُنْداً (مریم75) بگو: هرکه در گمراهى است، خداوند رحمان (طبق سنّت خود) مدّتى به او مهلت و مدد مى‌دهد، تا زمانى که آنچه را وعده داده مى‌شوند ببینند، یا عذاب (این دنیا) یا (عذاب) قیامت را.

بگو هرکه سر از اطاعت بتافت                به آیین کفر و ضلالت شتافت

خداوند رحمان رب بى نیاز                     به او مى دهد طول عمرى دراز

بیاید زمانى که بیند به چشم                 عذاب الهى و آن قهر و خشم

سیه کار کفار خام و عنود                       بدانند یکسر بزودى زود

که را هست بدتر همى روزگار              سپاه چه کس هست مغلوب و خوار

 پس (در آن روز) خواهند دانست چه کسى جایگاهش بدتر و لشکرش ناتوان‌تر است. به عبارتی، خداوند متعال به همه‌ى کسانى که راه شرّى را انتخاب کنند، مهلت مى‌دهد.  این مهلت براى این است که شاید توبه کنند، یا فرزندان صالحى از نسل آنان به وجود آید. گرچه برخى گمراهان از مهلت الهى سوء استفاده کرده، گناهان بیشترى مرتکب مى‌شوند و عذاب خود را بیشتر مى‌کنند.

ب، تکذیب پیامبران و وحی : فَذَرْنِی وَ مَنْ یُکَذِّبُ بِهذَا الْحَدِیثِ سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَیْثُ لا یَعْلَمُونَ قلم 44 وَ أُمْلِی لَهُمْ إِنَّ کَیْدِی مَتِینٌ 45 پس مرا با کسى که (قرآن،) این حدیث (الهى) را تکذیب مى‌کند واگذار، ما آنان را از راهى که نمى‌دانند تدریجاً (به سوى عذاب) پیش مى‌بریم.  

به من واگذار اى رسول مبین          همه کاذبان به قرآن و دین  

ز جائى که باور ندارند آن         بر ایشان برانیم قهرى گران                                                تو مهلت ده اکنون برآن انجمن     45    که بس استوارست تدبیر من

و به آنان مهلت مى‌دهم، همانا تدبیر من محکم و استوار است. همچنین آیات (اعراف، 182 و 183) به عنوان عوامل استدراج معرفی شده است.

«استدراج» یعنى نزدیک شدن درجه درجه و گام به گام و مراد آن است که خداوند گروهى را گام به گام به گونه‌اى که متوجه نشوند به ورطه سقوط نزدیک مى‌کند. در قرآن آیات زیادى است که مى‌فرماید ما به گناهکاران مهلت مى‌دهیم و آنان خیال نکنند که ما آنان را دوست داریم یا فراموششان کرده‌ایم. امام صادق علیه السلام فرمود: اگر گناهى انجام گرفت و گناهکار همچنان در رفاه و نعمت بود، این‌ نشانه استدراج الهى در کیفر است

ج، رفتارهای استهزا آمیز منافقان : وَ إِذا لَقُوا الَّذِینَ آمَنُوا قالُوا آمَنَّا وَ إِذا خَلَوْا إِلى‌ شَیاطِینِهِمْ قالُوا إِنَّا مَعَکُمْ إِنَّما نَحْنُ مُسْتَهْزِؤُنَ‌ و چون با اهل ایمان ملاقات کنند گویند: ما (نیز همانند شما) ایمان آورده‌ایم. ولى هرگاه با (همفکران) شیطان صفت خود خلوت کنند، مى‌گویند: ما با شما هستیم، ما فقط (اهل ایمان را) مسخره مى‌کنیم. اللَّهُ یَسْتَهْزِئُ بِهِمْ وَ یَمُدُّهُمْ فِی طُغْیانِهِمْ یَعْمَهُونَ‌ خدا آنان را به استهزا مى‌گیرد و آنان را در طغیانشان مهلت مى‌دهد تا سرگردان شوند بقره14.15

چو بینند افراد مؤمن به دین                بگویند هستیم از مؤمنین

ولى چونکه در خلوتى مى روند              شیاطینشان هم سخن مى شوند

بگویند ما با شمائیم یار                       نداریم ایمان به پروردگار

چو گوئیم هستیم از مؤمنین                  تمسخر نمائیم تنها همین

و لیکن خداوند بى چون وچند       15      بر ایشان بخواهد کند ریشخند

بر ایشان بدادست مهلت فزون              نیایند از دام حیرت برون

امام رضا علیه السلام در تفسیر این آیه مى‌فرماید: خداوند، اهل مکر و خدعه و استهزا نیست، لکن جزاى مکر و استهزاى آنان را مى‌دهد. همچنان که آنان را در طغیان و سرکشى خودشان، رها مى‌کند تا سر درگم و غرق شوند. و چه سزایى سخت‌تر از قساوت قلب و تسلّط شیطان و وسوسه‌هاى او، میل به گناه و بى‌رغبتى به عبادت، همراهى و همکارى با افراد نا اهل و سرگرمى به دنیا و غفلت از حقّ که منافقان بدان گرفتار مى‌آیند.

منافقان، دوگانه رفتار مى‌کنند و لذا با آنها نیز دو گونه برخورد مى‌شود؛ در دنیا احکام مسلمانان را دارند و در آخرت کیفر کفّار را مى‌بینند.

د، ظلم و ستمگری انسانها : وَ کَأَیِّنْ مِنْ قَرْیَةٍ أَمْلَیْتُ لَها وَ هِیَ ظالِمَةٌ ثُمَّ أَخَذْتُها وَ إِلَیَّ الْمَصِیرُ (حج 48) و چه بسیار از (شهرها و) آبادى‌هایى که به (اهل) آن مهلت دادم در حالى که ستمگر بودند. (امّا از این مهلت، براى توبه و اصلاح خویش استفاده نکردند و بر کفر خود اصرار ورزیدند). سپس آن (ها) را با قهر خود گرفتم و بازگشت (همه) به سوى من است.

چه بسیار بودند شهر و بلاد                که همواره کردند ظلم و فساد

بدادیم لیکن بر آنها زمان                       بدیدند فرصت ز رب جهان

به ناگاه بر قهر بردیم دست                  بر آنها چشاندیم طعم شکست

که هر نیک و هر بد، سرانجام کار     نمایند رجعت سوى کردگار

1- یکى از سنّت‌هاى الهى، مهلت دادن به ستمگران است پس عجله ما بیهوده است وَ کَأَیِّنْ مِنْ قَرْیَةٍ أَمْلَیْتُ

2- ظلم انسان، سبب قهر الهى است. وَ هِیَ ظالِمَةٌ - أَخَذْتُها

ه، جرم و گناه : وَ کَمْ أَهْلَکْنا مِنَ الْقُرُونِ مِنْ بَعْدِ نُوحٍ وَ کَفى‌ بِرَبِّکَ بِذُنُوبِ عِبادِهِ خَبِیراً بَصِیراً (اسراء 17) و چه بسیار مردمانى را که پس از نوح (به کیفر گناه و کفرشان) نابود کردیم و همین کافى است که پروردگارت به گناهان بندگانش آگاه و بیناست.

پس از نوح بسیار قوم و ملل                 بگشتند نابود بر این علل

همین هست کافى که پروردگار              بود مطلع زین خبرها و کار

از آنها که کردند کار گناه                      برفتند بر راه زشت و تباه

این آیه که انقراض نسلى از بشر و آغاز نظام نوینى در زندگى بشر را بازگو مى‌کند، نشان مى‌دهد که زمان حضرت نوح علیه السلام، نقطه‌ى عطفى در تاریخ بشر بوده است.

زندگى قبل از نوح، بسیار ساده و با جمعیّتى محدود بوده و تاریخ پر ماجرایى نداشته است و تداوم نسل بشر، با چند مؤمنى صورت گرفته که در کشتى همراه نوح علیه السلام بودند. 

 آیه، ضمن اینکه هشدار به غافلان و عبرت براى مردم است، مایه‌ى تسکین و آرامش پیامبر صلى الله علیه و آله است، که اگر کافران از آزارشان دست برندارند، گرفتار قهر الهى خواهند شد. پس از قوم نوح، قوم عاد، ثمود، لوط، اصحاب مدین، فرعون، هامان، قارون و اصحاب فیل هم، گرفتار قهر الهى شدند. مِنَ الْقُرُونِ مِنْ بَعْدِ نُوحٍ

 و، رواج فسق و فجور در جامعه : وَ إِذا أَرَدْنا أَنْ نُهْلِکَ قَرْیَةً أَمَرْنا مُتْرَفِیها فَفَسَقُوا فِیها فَحَقَّ عَلَیْهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْناها تَدْمِیراً (اسراء 16) و هرگاه بخواهیم (مردم) منطقه‌اى را (به کیفر گناهشان) هلاک کنیم، به خوشگذرانان آنان فرمان مى‌دهیم، پس در آن مخالفت و عصیان مى‌کنند، که مستحقّ عذاب و قهر الهى مى‌شوند، سپس آنجا را به سختى درهم مى‌کوبیم.

پس از نوح بسیار قوم و ملل                     بگشتند نابود بر این علل

همین هست کافى که پروردگار                  بود مطلع زین خبرها و کار

از آنها که کردند کار گناه                          برفتند بر راه زشت و تباه

أَمَرْنا مُتْرَفِیها، یعنى بزرگان قوم را فرمان به اطاعت مى‌دهیم، زیرا خداوند به فسق و گناه دستور نمى‌دهد، بلکه به عدل و احسان فرمان مى‌دهد. شیوه‌ى هلاک کردن خدا به این نحواست که به اطاعت دستور مى‌دهد، مرفّهان بى درد مخالفت مى‌کنند و افراد عادّى هم از آنان پیروى مى‌کنند، آنگاه قهر الهى بر همگان حتمى و محقّق مى‌شود، و عذاب و غضب الهى فرا مى‌رسد.

اراده‌ى قهر خداى حکیم، براساس زمینه‌هاى گناه و خصلت‌هاى منفى ماست، و گرنه خداوند مهربان، بى‌جهت اراده‌ى هلاک قومى را نمى‌کند.

 به فرموده‌ى حضرت رضا علیه السلام: اراده‌ى الهى در این آیه، مشروط به فسق ماست. وَ إِذا جاءَتْهُمْ آیَةٌ قالُوا لَنْ نُؤْمِنَ حَتَّى نُؤْتى‌ مِثْلَ ما أُوتِیَ رُسُلُ اللَّهِ اللَّهُ أَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسالَتَهُ سَیُصِیبُ الَّذِینَ أَجْرَمُوا صَغارٌ عِنْدَ اللَّهِ وَ عَذابٌ شَدِیدٌ بِما کانُوا یَمْکُرُونَ (انعام 124) و چون آیه و نشانه‌اى (از سوى خدا براى هدایت آنان) نازل شد گفتند: ما هرگز ایمان نمى‌آوریم تا آنکه به ما هم مثل آنچه به فرستادگان خدا داده شد، داده شود، (بگو:) خداوند بهتر مى‌داند که رسالت خود را کجا (و نزد چه کسى) قرار دهد. به زودى به آنها که گناه کردند، به سزاى آن نیرنگ‌ها که مى‌کردند، خوارى و عذاب سخت از نزد خداوند خواهد رسید.

بر آنها چو نازل بشد آیه اى                   که بهر هدایت بود پایه اى

بگفتند ایمان نیاریم ما                          نگردیم مؤمن به یکتا خدا

مگر آنکه همچون رسولان رب               به ما نیز وحیى شود زین سبب

خدا نیک داند که اندر کجا                    رسالت نماید به شخصى عطا

همه مجرمان را بزودى زود                   خداوند تعذیب خواهد نمود

عذابى بر آنها فرستد شدید                  سزاوار آن مکرهاى پلید

در شأن نزول آیه گفته‌اند: ولیدبن مغیره، مغز متفکّر کفّار، مى‌گفت: چون سن و ثروت من بیش از محمّد صلى الله علیه و آله است، پس باید به من هم وحى شود. چنین حرفى از ابوجهل هم نقل شده است. درباره‌ى جمعى از سران کفر که در جنگ «بدر» کشته شدند، وعده‌ى الهى عملى شد و ذلّت به آنان رسید .                        .                            ز، ناسپاسی و کفران نعمت به جای شکرگزاری : لِیَکْفُرُوا بِما آتَیْناهُمْ فَتَمَتَّعُوا فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ (روم 34) تا سرانجام درباره‌ى آنچه به ایشان بخشیده‌ایم کفران پیشه کنند، پس کام بگیرید که به زودى خواهید دانست (نتیجه‌ى کفر و کفران چیست).

نمایند تکفیر آن نعمتى                         که ایزد بدادست بى محنتى

پس اى ناسپاسان که کفر آورید              کنون تا توانید سودى برید

بگردید آگه بزودى زود                       که پاداش این ناسپاسى چه بود

همچنین آیات :

لِیَکْفُرُوا بِمٰا آتَیْنٰاهُمْ وَ لِیَتَمَتَّعُوا فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ عنکبوت66

که هر نعمتى را که یکتا خدا                    نماید ز فضلش بر آنان عطا

نمایند کفرانش از جهل خویش             که عقلى ندارند آن قوم و کیش

ثُمَّ إِذٰا کَشَفَ الضُّرَّ عَنْکُمْ إِذٰا فَرِیقٌ مِنْکُمْ بِرَبِّهِمْ یُشْرِکُونَ 54  لِیَکْفُرُوا بِمٰا آتَیْنٰاهُمْ فَتَمَتَّعُوا فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ اعراف 55

ولى باز چون آن بلا دور کرد                 چو محنت ز بالینتان کرد طرد

گروهى بگردید مشرک به وى               شریکان بخوانید بر رب حى

على رغم آن لطفهاى زیاد                       که یزدان ز رحمت بر ایشان بداد

ولى بازگردند، کافر بر او                        به دنبال کفرند در جستجو

کنون بهره یابید چندى ز زیست           بزودى بدانید فرجام چیست

ح، مکر، خدعه و نیرنگ : وَ کَذلِکَ جَعَلْنا فِی کُلِّ قَرْیَةٍ أَکابِرَ مُجْرِمِیها لِیَمْکُرُوا فِیها وَ ما یَمْکُرُونَ إِلَّا بِأَنْفُسِهِمْ وَ ما یَشْعُرُونَ (انعام 123) و ما این گونه در هر دیارى مجرمان بزرگش را مى‌گماریم تا در آن قریه‌ها و مناطق، حیله (و فسق و فساد) کنند، امّا جز به خودشان نیرنگ نمى‌کنند ولى نمى‌فهمند (که نتیجه‌ى حیله، به خودشان باز مى‌گردد).

نهادیم در هر مکان و دیار                       رئیسان بدخوى و ناراست کار

که با خلق خود مکر ورزند و رنگ           نمایند عرصه برآن قوم تنگ

ولى در حقیقت به حق سخن                فقط مکر ورزند با خویشتن

وزین نکته آگاه هم نیستند                    که یک عمر در جهل خود زیستند

شأن نزول آیه‌ى قبل، به جنگ و ستیز ابوجهل با پیامبر اشاره شد، مى‌فرماید: وجود ابوجهل‌ها، چیز تازه‌اى نیست و همیشه و همه جا در مقابل دعوت‌هاى حقّ، چنین مهره‌هاى فاسدى بوده است.

فَإِذا نُقِرَ فِی النَّاقُورِ .  فَذلِکَ یَوْمَئِذٍ یَوْمٌ عَسِیرٌ .  عَلَى الْکافِرِینَ غَیْرُ یَسِیرٍ . ذَرْنِی وَ مَنْ خَلَقْتُ وَحِیداً  .  وَ جَعَلْتُ لَهُ مالًا مَمْدُوداً  .  وَ بَنِینَ شُهُوداً  .  وَ مَهَّدْتُ لَهُ تَمْهِیداً  .  ثُمَّ یَطْمَعُ أَنْ أَزِیدَ  . کَلَّا إِنَّهُ کانَ لِآیاتِنا عَنِیداً  .  سَأُرْهِقُهُ صَعُوداً  .  إِنَّهُ فَکَّرَ وَ قَدَّرَ  پس آن روز، روز سختى است. بر کافران آسان نیست. مرا واگذار با آن که خود به تنهایى آفریدم. و به او مالى پیوسته و در حال فزونى دادم. و پسرانى که در کنارش حاضرند. و براى او اسباب کامیابى را به طور کامل آماده کردم. با این حال، طمع دارد که بیفزایم. هرگز، زیرا او به آیات ما عناد مى‌ورزد. به زودى او را به گردنه‌اى سخت گرفتار مى‌کنم. همانا او (براى مبارزه با قرآن) فکر کرد و به سنجش پرداخت (مدثّر 8 تا 18)

در آن روز اندر دمندى به صور         چه سخت است هنگامۀ آن حضور

که بر کافران، نیز گردنکشان    ز آسایش آن روز نَبْوَد نشان

مرا با کسى کافریدم ورا   تو بگذار تنها و مى کن رها

بر او مال و ثروت نمودم عطا    پسرهاى بسیار دادم ورا

بدادم بر او مکنت و اقتدار      فراوان ز حد و برون از شمار

بخواهد ولى باز مالى دگر        طمع کرده یابد از این بیشتر

نخواهم بر او بیش ثروت نهاد که با آیت حق بکرده عناد

به دوزخ دراندازم او را چه زود       که بسیار اندیشۀ بد نمود

بگیرد خدا جان آن پست مرد  که اندیشه اى سخت باطل بکرد

ستاند تن و جان او را خدا       به فکرى که او کرد زشت و خطا

راه تشخیص استدراج امام حسینعلیه السلام در بیان استدراج میفرماید: اَلاِسْتِدْرَاجُ مِنَ اَللَّهِ سُبْحَانَهُ لِعَبْدِهِ أَنْ یُسْبِغَ عَلَیْهِ اَلنِّعَمَ وَ یَسْلُبَهُ اَلشُّکْرَ ؛ استدراج از ناحیه خداوند نسبت به بنده اش، به این معنا است که خدا نعمتی را به سمت بنده سرازیر میکند و از آن طرف، شکر را از او میگیرد (بحارالأنوار ج75 ص117)  برای استدراج دو مؤلفه اصلی بیان شده که یکی افزایش نعمت و دیگری سلب شکر نعمت از شخص گرفتار استدراج است. پس استدراج همراه با غفلت نیز است، آثار استدراج این است که شخص دچار غفلت از واقعیت و حقیقتی میشود که در برابرش وجود دارد و همچنین از جایی ضربه میخورد که نمیداند.   

باید توجه داشت کسی که شکر نعمت را به جا می آورد و آن را به درستی در محل مناسب به کار میبرد و شاکر و سپاسگزار خداوند است، چنین شخصی گرفتار استدراج نیست؛ بلکه شخصی گرفتار استدراج است که با وجود نعمت و افزایش آن شاکر و سپاسگزار نیست .

یکی از یاران امام صادق(علیه السلام) عرض کرد: من از خداوند مالی طلب کردم، به من روزی فرمود، فرزندی خواستم به من بخشید، خانه ای طلب کردم به من مرحمت کرد، من از این میترسم نکند این استدراج باشد! امام فرمود: اگر اینها همراه با حمد و شکر الهی است استدراج نیست. یعنی باید با این شاخص و معیار به استقبال نعمت و افزایش آن رفت که آیا شکرگزار هستیم یا ناسپاس و کفران نعمت میکنیم؟

از پیامبر (صلی الله علیه و آله) نقل شده است: خداوند وحی فرستاد به داود که: ای داود! در هر حال از من بترس و از هر حالی بیشتر آن موقعی بترس که نعمتهایم از هر دری به سویت سرازیر میشود. مبادا! کاری کنی که به زمینت زنم و دیگر به نظر رحمت به سویت نظر نکنم.

بخش 2 :             چرا خدا به ستمگران و گنهکاران مهلت مى‏دهد

1)  آسایش برای کافران شاید بارها دیده یا شنیده اید که عده ای به طعنه می گویند همه عذاب ها و گرفتاری ها برای مسلمانان است در حالی که کافران در آرامش و آسایش هستند . مثلا مردم فلان کشور اروپایی که حتی به مسیحیت ایمان ندارند و کافر مطلق هستند، در آسایش و آرامش بیش تری قرار دارند و بر پایه آمارهای جهانی شادترین و امیدوارترین مردم به زندگی هستند.

 این در حالی است که مسلمانان در جهان در بدترین شرایط زیستی قرار دارند و همواره با انواع و اقسام مشکلات و گرفتاری دست و پنجه نرم می کنند.  
برخی، همین را علتی برای کفر گویی و ستیزه جویی خود با دین قرار می دهند و بر اساس این تحلیل، آسایش و آرامش آنان را دلیلی بر حقانیت آنان بر می شمارند.

 اینگونه افراد معیار آسایش دنیوی را به عنوان دلیل و برهان حقانیت می دانند و حتی برخی پا از این فراتر نهاده و با توجه به موقعیت طبیعی اروپا و آب و هوای خوب آن به این نتیجه رسیده اند که همین طبیعت خوب دلیل بر حقانیت آنان است.

 این در حالی است که خدا برخلاف آن چه به فکر و نظر ما می رسد عمل می کند. لذا برای کافران آسایش قرار می دهد و مؤمنان را هر چه از نظر رتبه و درجه برتر و بالاتر باشند، به بلا و گرفتاری بیش تری دچار می سازد

خداوند در آیات ۳۳ تا ۳۵ سوره زخرف درباره این سیاست خود نسبت به کافران

وَ لَولا أَن یَکونَ النّاس اُمَّهً واحِدَهً لَجَعَلنا لِمَن یَکفُر بِالرَّحمانِ لَبُیوتِهم سَقفاً مِن فِضَّه وَ مَعارِجَ عَلَیها یَظهَرون ¤ وَ لَبُیوتِهم أَبواباً وَ سُرَراً عَلَیها یَتَّکِئون وَ زُخرُفًا وَ اِن کُلّ ذلِکَ لَمّا مَتاعُ الحَیاهِ الدّنیا وَ الاخِرَه عِندَ رَبّکَ لِلمُتَّقین؛ و اگر نه آن بود که همه مردم در انکار خدا امتی واحد گردند، قطعاً برای خانه های آنان که به خدای رحمان کفر می ورزیدند، سقفها و نردبانهایی از نقره که بر آنها بالا روند قرار می دادیم؛ و برای خانه هایشان نیز درها و تختهایی که بر آنها تکیه زنند؛ و زر و زیورهای دیگر نیز؛ و همه اینها جز متاع زندگی دنیا نیست، و آخرت پیش پروردگار تو از آن پرهیزگاران است.

اگر ثروت کافران جهان                            نمى کرد تشویق دیگر کسان

که گردند کافر به یکتا خدا                       چو یک واحد اُمت همه هم صدا

خدا بر کسانى که کافر شدند                     به یکتائیش نیز منکر شدند

چنان مال دنیا بدادى فزون                       سراهائى از حد عادى برون

که سقف سراهایشان را بکام                     بسازند با نقره و سیم خام

چنان مى نمود آن سراها بلند                   که با نردبانش به بالا روند

سراهایشان داد وسعت چنان                   که درهاى بسیار باشد برآن

بسى تختهائى بدادى قرار                        که تکیه نمایند در آن جوار

عماراتشان را همه سربه سر                     بیاراست بسیار با زیب و زر

ولى کل اینها متاعیست خوار                   که در دار باقى نیاید به کار

بلى آخرت نزد پروردگار                          بود خاص افراد پرهیزکار

 بنابراین، آسایش کافران هیچ دلیلی بر حقانیت آنان نیست، چنان که مشکلات و گرفتاری های مسلمانان و مومنان دلیلی بر بطلان دین و آیین ایشان نمی باشد، بلکه به این معناست که مومنان و مسلمانان با برخی از کارها تنبیه می شوند و این امور بازتاب خطاها و گناهان ریز و درشت آنان است. هر چند که برخی از این گرفتاری ها و ابتلائات مومنان برای این است که زنگارها از دل هایشان زدوده شود و پاک گردند.

این که در روایت آمده است: البَلاءُ لِلوَلاء کَاللَّهَب لِلذَهَب؛ بلا برای ولایت و محبت الهی مانند لهیب آتش است برای طلاست، به این معناست که این گونه گرفتاری ها موجب ازدیاد ارزش انسان و خلوص وی از هرگونه آلودگی ها و پالایش وی می شود.

بنابراین می توان در برخی از موارد گفت:

هر که در این بزم مقربتر است جام بلا بیشترش می دهند.

 اما چنان که گفته شد، برخی از این گرفتارها این گونه نیست، بلکه هشدارهای سریع و تندی است که از سوی خداوند به بنده مومن داده می شود تا چرک ها و آلودگی ها هر چند کوچک و ریز را ببیند و خود را از آن پاک نماید؛ زیرا هرگونه زنگاری در این افراد به چشم می آید و جلوه زشتی به چهره و سیمای مومن می دهد.

این در حالی است که خداوند برخلاف آنچه به فکر و نظر ما میرسد عمل میکند.

لذا برای کافران آسایش قرار میدهد و مؤمنان را هر چه از نظر رتبه و درجه برتر و بالاتر باشند، به بلا و گرفتاری بیش تری دچار می سازد. البته در دنیا هر کس به اندازه ای از سختی و مصیبت بهره مند میشود.

شاید شما وضع کسی را بنگرید و تصور کنید که اگر شما به جای او بودید، زندگی تان سراسر خوشی بود . اما آن انسان با ظرفیت متفاوتی که دارد سختی ها و رنج های خاص خویش را دارد که شاید شما متوجه آن نباشید.

تصور نشود مؤمن همیشه در آسایش است بلکه گاهی هم گرفتار می شود، و در گرفتاری هم رضایت درونی دارد و همواره شاد است. اینطور نیست که همیشه گرفتار باشد.

نکته دیگر آن است که مؤمن واقعی چون تسلیم رضای الهی است هنگام گرفتاری هم شاد است چون آن را هدیه الهی می داند و مؤمنان واقعی آرامش روحی و روانی واقعی دارند.

اگر کسی وظایف خود را انجام داد. این نوع بلا از برای ارتقای درجه و از لطف های خداست.

2)  چرا کافران برخلاف مؤمنان دنیای آبادتری دارند؟!

خداوند انسانهای صالح را دوست دارد، لذا اگر خلافى کنند، فوراً آنان را با عذاب خود مى ‏گیرد تا متذکّر شوند. وَ لَوْ تَقَوَّلَ عَلَیْنا بَعْضَ الْأَقاوِیلِ . لَأَخَذْنا مِنْهُ بِالْیَمِینِ . ثُمَّ لَقَطَعْنٰا مِنْهُ الْوَتِینَ اگر پیامبر سخنى را که ما نگفته ‏ایم به ما نسبت دهد، با قدرت او را به قهر خود مى ‏گیریم (حاقّه46.44)

اگر هم پیمبر به یکتا خدا                     سخنها همى بست از افترا

به تحقیق بر او گرفتیم قهر                  رگ قلب او مى بریدم به جهر

همچنین اگر مؤمنین خلافى کنند، چند روزى نمى گذرد مگر آنکه گوشمالى مى‏ شوند.

امّا اگر کافران و نااهلان خلاف کنند، آنها که کافر شدند [و راه طغیان پیش گرفتند] تصور نکنند اگر به آنان مهلت مى ‏دهیم، به سودشان است! ما به آنان مهلت مى‏ دهیم فقط براى اینکه بر گناهان خود بیفزایند و براى آنها، عذاب خوارکننده ‏است! وَ لَا یحْسَبنَ‏ الَّذِینَ کَفَرُواْ أَنَّمَا نُمْلىِ لَهُمْ

اگر قطره‏ اى چاى روى شیشه عینک شما بریزد، فوراً آن را پاک مى‏ کنید. امّا اگر قطره‏ اى چاى روى لباس شما بچکد، صبر مى‏ کنید تا به منزل بروید و لباس خود را عوض کنید.

خداوند نیز با هرکس به گونه‏ اى رفتار مى ‏نماید و بر اساس شفّافیّت یا تیرگى روحش، کیفر او را به تاخیر مى‏ اندازد.

بخش 3 :                           عوامل استعجال و سختیها

استعجال در مشقت و زحمت انداخت خود را در آن کار. برخی از اعمال انسانها موجب تقدیم عذاب از آخرت به دنیا و نیز از اجل مسمی به اجل معلق میشود و یا مسلمان و مومن را دچار گرفتاری و سختی در زندگی میکند و آسایش و آرامش را از او برمیدارد.

تعدادی از این اعمال عبارتند از:

1- فسق و فجور: خداوند در آیه 16 اسراء در بیان علت گرفتاری مردم به عذاب دنیوی به رفتارهای آنان توجه میدهد و میفرماید که اعمال فسق و فجور موجب آن است که خداوند مردم را در همین دنیا عذاب کند و به آنان مهلت ندهد؛ در حالی که سنت الهی بر تاخیر عذاب تا آخرت است؛ ولی این گونه رفتارها آنچنان بر جوامع بشری خطرناک است که میبایست در همین دنیا به عذاب استیصال دچار شوند تا جلوی گسترش آن گرفته شود و دیگران نیز عبرت گیرند.

وَ مٰا أَرْسَلْنٰا فِی قَرْیَةٍ مِنْ نَبِیٍّ إِلاّٰ أَخَذْنٰا أَهْلَهٰا بِالْبَأْسٰاءِ وَ الضَّرّٰاءِ لَعَلَّهُمْ یَضَّرَّعُونَ 94

نه هرگز فرستاد پروردگار                        رسولى به ملکى و شهر و دیار

مگر آنکه افراد آن قوم را                        درانداخت در محنت و در بلا

که شاید به درگاه پروردگار                  تضرع نمایند و گریند زار

 ثُمَّ بَدَّلْنٰا مَکٰانَ السَّیِّئَةِ الْحَسَنَةَ حَتّٰى عَفَوْا وَ قٰالُوا قَدْ مَسَّ آبٰاءَنَا الضَّرّٰاءُ وَ السَّرّٰاءُ فَأَخَذْنٰاهُمْ بَغْتَةً وَ هُمْ لاٰ یَشْعُرُونَ اعراف 95

مبدل نمودیم آن رنجها                    به آسایش و شادى و گنجها

که یکسر ببردند آنان ز یاد                   که بودند در محنت و رنج حاد

بگفتند از روى نسیان سخن                رسیدى بر اجداد ما آن محن

نیاید به ما هیچ رنجى دگر                   ز محنت نبینیم هرگز اثر

که ما نیز بر کیفر آن خطاب              بر آنها براندیم خشم و عقاب

اگرچند بودند غافل از آن               نسیم جهالت بر ایشان وزان

2- هتک حرمت و آبرو ریزی: خداوند در سوره نور بیان میکند که اعمالی چون هتک حرمت اشخاص و آبرو ریزی موجب میشود تا خداوند عذاب را پیش اندازد و شخص را در همین دنیا مجازات کند و کیفر دهد افزون بر اینکه در آخرت نیز عذاب دردناکی در انتظار او خواهد بود. إِنَّ الَّذِینَ یُحِبُّونَ أَنْ تَشِیعَ الْفاحِشَةُ فِی الَّذِینَ آمَنُوا لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ (نور 19) همانا براى کسانى که دوست دارند زشتى‌ها در میان اهل‌ایمان شایع گردد، در دنیا وآخرت عذاب دردناکى است، و خداوند مى‌داند و شما نمى‌دانید.

کسانى که دارند میلى چنین                 که در بین افراد مؤمن به دین

عملهاى زشت و مرام قبیح                  رواجى بیابد عیان و صحیح

به دنیا و عقبى عذابى الیم                     به پاداش اعمال بد مى دهیم

کز آن فتنه آگاه باشد خدا                و لیکن نباشید آگه شما

3- اشغالگری و آواره سازی مردم: آواره سازی مردم از خانه ی وطن خویش، عامل دیگری است که موجب خشم خداوند شده و خداوند خواری و بلکه مرگ همراه با عذاب را در همین دنیا به آواره کنندگان میچشاند.

وَ إِذْ قُلْنَا ادْخُلُوا هذِهِ الْقَرْیَةَ فَکُلُوا مِنْها حَیْثُ شِئْتُمْ رَغَداً وَ ادْخُلُوا الْبابَ سُجَّداً وَ قُولُوا حِطَّةٌ نَغْفِرْ لَکُمْ خَطایاکُمْ وَ سَنَزِیدُ الْمُحْسِنِینَ‌ (بقره 58) و (به خاطر بیاورید) زمانى که گفتیم: وارد این قریه (بیت المقدّس) شوید و از (نعمت‌هاى فراوان) آن، هر چه مى‌خواهید با گوارایى بخورید و از درِ (معبد بیت المقدّس) سجده‌کنان و خاشعانه وارد شوید و بگویید: گناهان ما را بریز)، تا ما خطاهاى شما را ببخشیم و به نیکوکاران، پاداشى افزون خواهیم داد.

 زمانى که فرمود یکتا خدا                      به بیت المقدس گذارید پا

ز دریاى نعمت که آنجا درست              تناول نمائید کاین بهترست

از آن در درآئید سجده کنان                همه طائفه، مردها و زنان

بگویید آنگه به یکتا اله                      خدایا بیامرز ما را گناه

چو این کارها از شما رو نمود               ببینید آمرزش از آن ودود

بر آنها که هستند نیکوى کار             فزون تر دهد اجر، پروردگار

پس از چهل سال ماندن در بیابان تیه، بنى‌اسرائیل مأمور شد که وارد شهر بیت المقدّس شده و به معبد در آیند و موقع داخل شدن به مسجد، کلمه‌ى حِطّة را بگویند. حطّة به معناى ریزش گناهان و طلب عفو و اظهار توبه است. همچنین آیات (اسراء 66 و 67 و 101 و 103)

وَ لَقَدْ آتَیْنٰا مُوسىٰ تِسْعَ آیٰاتٍ بَیِّنٰاتٍ فَسْئَلْ بَنِی إِسْرٰائِیلَ إِذْ جٰاءَهُمْ فَقٰالَ لَهُ فِرْعَوْنُ إِنِّی لَأَظُنُّکَ یٰا مُوسىٰ مَسْحُوراً 101 فَأَرٰادَ أَنْ یَسْتَفِزَّهُمْ مِنَ الْأَرْضِ فَأَغْرَقْنٰاهُ وَ مَنْ مَعَهُ جَمِیعاً  اسراء101.103

خداوند نه معجزه آشکار              101        به موسى ببخشید در روزگار

بپرس از بنى اسرییل این سؤال                  که آنها نکوتر بدانند حال

که موسى بر آنها بیامد فرود                    پس آنگاه فرعون لب برگشود

گمان مى نمایم که تو ساحرى               که در سحر کردن بسى ماهرى

پس آنگاه فرعون خوار و عنود     103     بر این کار باطل اراده نمود

که از موسى و قومش از فرط کین           بریزد یکى جوى خون بر زمین

خدا نیز فرعون و کل سپاه                     همه کرد در نیل غرق و تباه

4- جاسوسی و تجسس: جاسوسی و استراق سمع برای مقاصد شیطانی، عامل استعجال عذاب در دنیاست که در آیات 7 تا 9 صافات به آن اشاره شده است.

وَ حِفْظاً مِنْ کُلِّ شَیْطانٍ مارِدٍ و (آن را) از هر شیطان متمرّد و سرکشى محفوظ داشتیم. لا یَسَّمَّعُونَ إِلَى الْمَلَإِ الْأَعْلى‌ وَ یُقْذَفُونَ مِنْ کُلِّ جانِب آن‌ها نمى‌توانند به (اسرار) عالم بالا گوش فرا دهند و از هر سو به آنها (شهاب) پرتاب مى‌شود.

دُحُوراً وَ لَهُمْ عَذابٌ واصِبٌ . إِلَّا مَنْ خَطِفَ الْخَطْفَةَ فَأَتْبَعَهُ شِهابٌ ثاقِبٌ هم به قهر برانندشان و هم به عذاب دائم (قیامت) گرفتار شوند. مگر شیطانى (به آسمان بالا رود و) به سرعت خبرى را برباید که شهاب و شراره‌اى نافذ او را دنبال (و نابود) کند.

ز هرگونه شیطان مطرود و خوار        نگهبان آن بود پروردگار

که تا نشنوند آن شیاطین خام              ز وحى و ز گفت ملائک کلام

بگردند رانده خود از هر طرف              نیابند راهى به سوى هدف

بگردند رانده به قهر و عقاب                ببینند روز قیامت عذاب

چو شیطانى از آن شیاطین                   شر بخواهد رباید ز بالا خبر

شهابى فروزان کند راه طى                   به تعقیب پوید به دنبال وى

5- زیاده روی و اسراف: اسراف از جمله عواملی است که موجب هلاکت انسان و جامعه در دنیا میشود. وَ ما جَعَلْناهُمْ جَسَداً لا یَأْکُلُونَ الطَّعامَ وَ ما کانُوا خالِدِینَ (انبیاء 8) و (همچنین) ما آنها را پیکرهایى که غذا نخورند قرار ندادیم و آنان جاویدان نبودند (که نمیرند).

نیامد رسولى خود از سوى من              که او را فرستم بدون بدن

همى خورد و نوشید چون دیگران            در این خاکدان هم نَبُد جاودان

فرشته نبودند پیغمبران                       بلى جمله بودند چون دیگران

از جمله رموز موفّقیّت یک رهبر آن است که در امور زندگى، در کنار مردم و همانند با آنان باشد تا مردم با دیدن او و برخوردهاى او ساخته شوند.

ثُمَّ صَدَقْناهُمُ الْوَعْدَ فَأَنْجَیْناهُمْ وَ مَنْ نَشاءُ وَ أَهْلَکْنَا الْمُسْرِفِینَ 9 سپس ما به وعده‌اى که به آنان داده بودیم، وفا کردیم. پس آنان و هر که را خواستیم، نجات دادیم و اسراف کاران را هلاک نمودیم.

هرآن عهد بستند با کردگار                        به پیمان وفا کرد پروردگار

به همراه هرکس که یزدان بخواست        بلاى عدو از رسولان بخاست

ولى مسرفان را در این تیره خاک                بکشتیم و کردیم یکسر هلاک

این آیه در مقام تسلیت و دلدارى پیامبر اکرمصلى الله علیه و آله است، که ما به وعده‌هاى خود در مورد نجاتِ مؤمنان وفا مى‌کنیم. وعده‌ى خداوند به انبیا نجات آنان و هلاکت مخالفان آنهاست و حتمی است. فَأَنْجَیْناهُمْ‌ ... وَ أَهْلَکْنَا - کیفرهاى الهى، نتیجه‌ى اعمال خود ماست. أَهْلَکْنَا الْمُسْرِفِینَ  - اسراف، زمینه ساز هلاکت است. و هلاکت، سرنوشت همه‌ى اسراف کاران است.

6- اطاعت از مستکبران و جبارین : پیروی و اطاعت از مستکبران و زورگویان و جباران نیز از دیگر عوامل گرفتاری انسان در دنیا به عذابهای الهی است قُلْ أَرَأَیْتُمْ إِنْ أَخَذَ اللَّهُ سَمْعَکُمْ وَ أَبْصارَکُمْ وَ خَتَمَ عَلى‌ قُلُوبِکُمْ مَنْ إِلهٌ غَیْرُ اللَّهِ یَأْتِیکُمْ بِهِ انْظُرْ کَیْفَ نُصَرِّفُ الْآیاتِ ثُمَّ هُمْ یَصْدِفُونَ انعام 46 بگو: چه فکر مى‌کنید، اگر خداوند، شنوایى و بینایى شما را بگیرد و بر دل‌هاى شما مهر بزند، جز خداوند، کدام معبودى است که آنها را به شما باز دهد؟ ببین که ما چگونه آیات را به گونه‌هاى مختلف بیان مى‌کنیم، امّا آنان (به جاى ایمان و تسلیم) روى بر مى‌گردانند.

بگو اى پیمبر چو یکتا خدا                  بگیرد دو چشم و دو گوش شما

به دلهایتان مهر خذلان نهد              چه کس مى تواند که از آن رهد؟

بود غیر ایزد خدایى مگر؟                    که آن را دهد باز، بار دگر

ببین تا که آیات خود را چسان          بیان مى نماییم هردم عیان

ولى باز از آن بتابند روى                   که هستند تیره دل و زشتخوى

نکته : اگر درختان سبز نشوند، لَوْ نَشاءُ لَجَعَلْناهُ حُطاماً اگر آبها تلخ و شور شوند، لَوْ نَشاءُ جَعَلْناهُ أُجاجاً اگر آبها به زمین فرو روند، إِنْ أَصْبَحَ ماؤُکُمْ غَوْراً اگر شب یا روز، همیشگى باشد، إِنْ جَعَلَ اللَّهُ عَلَیْکُمُ اللَّیْلَ سَرْمَداً ... و اگر چشم و گوش و عقل انسان از کار بیفتد، إِنْ أَخَذَ اللَّهُ سَمْعَکُمْ وَ أَبْصارَکُمْ وَ ...

آیه ای دیگر : قُلْ أَ رَأَیْتَکُمْ إِنْ أَتاکُمْ عَذابُ اللَّهِ بَغْتَةً أَوْ جَهْرَةً هَلْ یُهْلَکُ إِلَّا الْقَوْمُ الظَّالِمُونَ انعام47 بگو: چه خواهید کرد اگر عذاب خداوند، به طور پنهان و ناگهانى یا آشکارا به سراغ شما آید، آیا جز گروه ستمگران هلاک خواهند شد؟

بگو اى پیمبر چه خواهید کرد             در آن دم چه کارى توانید کرد

عذاب خدائى اگر ناگهان                      بیاید فرود آشکار و نهان

پس آیا بجز ظالمان روى خاک             کس دیگرى نیز گردد هلاک

شاید مراد از بَغْتَةً به هنگام خواب در شب و مراد از جَهْرَةً به هنگام کار در روز باشد. مثل آیه‌ى‌ أَتاها أَمْرُنا لَیْلًا أَوْ نَهاراً، و شاید مراد از بَغْتَةً، عذاب‌هاى بى‌مقدّمه باشد و مقصود از جَهْرَةً، عذاب‌هایى که آثارش از روز اوّل آشکار شود، مثل ابرهاى خطرناک که بر سر قوم عاد فرود آمد.

چنانکه در جاى دیگر مى‌خوانیم: فَلَمَّا رَأَوْهُ عَارِضًا مُسْتَقْبِلَ أَوْدِیَتِهِمْ قَالُوا هَٰذَا عَارِضٌ مُمْطِرُنَا ۚ بَلْ هُوَ مَا اسْتَعْجَلْتُمْ بِهِ ۖ رِیحٌ فِیهَا عَذَابٌ أَلِیمٌ پس چون آن عذاب را به شکل ابری دیدند که بر رودخانه‌هاشان روی آورد گفتند: این ابری است که بر ما باران می‌بارد. (هود به آنها گفت: چنین نیست) بلکه اثر عذابی است که به تعجیل درخواستید، این باد سختی است که در آن عذابی دردناک است. (احقاف24)

سؤال: این آیه مى‌گوید: تنها ظالمان از عذاب الهى هلاک مى‌شوند، در آیه‌اى دیگر وَ اتَّقُوا فِتْنَةً لَا تُصِیبَنَّ الَّذِینَ ظَلَمُوا مِنْکُمْ خَاصَّةً ۖ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقَابِ فراگیرى فتنه و شعله‌هاى عذاب نسبت به همه بیان شده و هشدار داده شده است، چگونه مفهوم این دو آیه قابل جمع است؟ (انفال25)

پاسخ: هر فتنه‌اى هلاک نیست. در حوادث تلخ، آنچه به ظالمان مى‌رسد هلاکت و قهر است، و آنچه به مؤمنان مى‌رسد، آزمایش و رشد است.

وَ لَمَّا جاءَ أَمْرُنا نَجَّیْنا هُوداً وَ الَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِنَّا وَ نَجَّیْناهُمْ مِنْ عَذابٍ غَلِیظٍ هود58 و زمانى که فرمان (قهر) ما آمد، هود و کسانى را که با او ایمان آورده بودند، به رحمت خود نجات دادیم و از عذاب سخت رهایشان ساختیم. همان گونه که نزول عذاب به فرمان خداوند است، نجات از آن نیز به اراده‌ى اوست. نَجَّیْنا

وَ تِلْکَ عادٌ جَحَدُوا بِآیاتِ رَبِّهِمْ وَ عَصَوْا رُسُلَهُ وَ اتَّبَعُوا أَمْرَ کُلِّ جَبَّارٍ عَنِیدٍ هود59 و آن قوم عاد، آیات پروردگارشان را منکر شدند و پیامبرانِ او را نافرمانى کرده و از فرمان هر ستمگر لجوجى پیروى نمودند.

چو هنگامۀ خشم حق رو نمود     احقاف24       بدیدند ابرى فراروى رود

بگفتند اینست ابرى نکو                                 که باران رحمت بباراند او

بگفتا نبى این بود آن عذاب                              که کردید آن را طلب با شتاب

بخیزد کنون تندبادى عظیم                            بیاید شما را عذابى الیم

بترسید ز آن فتنه اى در جهان    انفال 25       که تنها رسد بر ستم پیشگان

بدانید حقا یگانه خدا                                شدید العقاب است روز جزا

چو فرمان بیامد ز یزدان پاک        هود58         که نابود گردند قوم و هلاک

به لطف و به رحمت رهاندیم هود              هرآن مؤمنى هم که با هود بود

که از آن عذاب غلیظ و گران                      بدادیم ما آن کسان را امان

همین قوم عادند غرق شغب       هود59        که کردند تکذیب آیات رب

رساندند آزار بر رهبران                                اذیت نمودند پیغمبران

نهادند در دست آن خوار دست                که او بود مغرور و جبار و پست

خطراتى که یک جامعه را تهدید مى‌کند عبارتند از:

الف: کفر به آیات الهى. «جَحَدُوا بِآیاتِ رَبِّهِمْ»

ب: نافرمانى از انبیا و رهبران حقّ. «عَصَوْا رُسُلَهُ»

ج: پیروى از طاغوت‌ها. «اتَّبَعُوا أَمْرَ کُلِّ جَبَّارٍ»

تاریخ پیشینیان فرا روى شماست، چرا عبرت نمى‌گیرید؟

7- ظلم و ستم: امام صادقعلیه السلام: رسول خداصلی الله علیه و آله فرمود: زودرسترین بدیها از نظر کیفر و عقوبت، تجاوزکاری و ستمگری است (اصول کافی ج4ص19) بَلِ الظَّالِمُونَ فِی ضَلالٍ مُبِینٍ لقمان11 آرى، ستمگران (مشرک) در گمراهى آشکارند.

1- سرسختى و لجاجت در برابر حقّ، ظلم است. بَلِ الظَّالِمُونَ (این همه آثار را مى‌بینند، ولى باز هم با خدا و راه حقّ دشمنى دارند).

2- کسانى که به سراغ غیر خدا مى‌روند، هم گمراهند و هم ظالم بَلِ الظَّالِمُونَ فِی ضَلالٍ

3- انحراف شرک، بر کسى پوشیده نیست. ضَلالٍ مُبِینٍ

4- پیروزى موقّت کفّار، نشانه محبّت خداوند به آنان نیست. اللَّهُ لا یُحِبُّ الظَّالِمِینَ

علامه مجلسی گوید: مقصود از تعجیل در کیفر او این است که در دنیا نیز کیفر کردارش به او میرسد.

إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظِیمٌ لقمان 13 شرک (به خدا)، قطعاً ستمى بزرگ است. شرک، بزرگ‌ترین خطر و اصلى‌ترین مسئله است، در نزد خداوند، همه‌ى دنیا متاع قلیل است، مَتاعُ الدُّنْیا قَلِیلٌ، ولى شرک ظلم عظیم است.

لَظُلْمٌ عَظِیمٌ یعنى اگر همه‌ى دنیا را به کسى بدهند که مشرک شود، نباید بپذیرد. مواعظ خود را با دلیل و منطق بیان کنیم. لا تُشْرِکْ‌ ... إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظِیمٌ‌

8- بدخلقی: تندخویی و بدخلقی از دیگر عوامل استعجال عذاب در دنیاست که در آیاتی از جمله آیات 13 و 16 قلم به آن اشاره شده است.

إِذا تُتْلى‌ عَلَیْهِ آیاتُنا قالَ أَساطِیرُ الْأَوَّلِینَ قلم 15 سَنَسِمُهُ عَلَى الْخُرْطُومِ 16 هرگاه آیات ما بر آنان تلاوت شود، گویند: افسانه‌هاى پیشینیان است. به زودى بر بینى‌اش مهر ذلت مى‌نهیم.

هرآنگه از آیات پروردگار                      تلاوت بگردد برآن مرد خوار

بگوید که این نیست زین بیشتر           یکى قصه از مردم پیشتر

بزودى برآن مرد کیفر دهیم                 که بر بینى اش داغ آتش نهیم

در روایات مى‌خوانیم: خداوند به حضرت شعیب فرمود: من جمعیّت صد هزار نفرى را گرفتار قهر خود مى‌کنم با اینکه چهل هزار نفرشان بد و شصت هزار نفرشان خوبند و این به خاطر آن است که خوبان غیرت دینى ندارند و با گناهکاران مداهنه مى‌کنند.

مخفى نماند آنچه مورد انتقاد است سازش از موضع ضعف است که نامش مداهنه است ولى کوتاه آمدن از موضع قدرت که نامش مداراست مانعى ندارد، نظیر پدرى که به خاطر رعایت حال کودکش آهسته راه مى‌رود.

1- دارا بودن ثروت و نیرو کفّار نمى‌تواند دلیل سازش باشد. لَوْ تُدْهِنُ‌ ... أَنْ کانَ ذا مالٍ وَ بَنِینَ

2- خط اول مخالفان انبیا، سرمایه داران بى درد هستند. ذا مالٍ وَ بَنِینَ‌ ... قالَ أَساطِیرُ الْأَوَّلِینَ‌

3- خداوند کیفر متکبران را به گونه‌اى مى‌دهد که آثارش در بدنشان باقى مى‌ماند.

4- کیفر تحقیر کننده، تحقیر شدن است. سَنَسِمُهُ عَلَى الْخُرْطُومِ

9- بخل ورزی: اینکه انسان با داشتن نعمت از آن بهره نبرد و در بخشش آن، کوتاهی ورزد و بخل نماید، یکی از علل خشم الهی نسبت به او و دچارشدن به عذاب خداوندی در دنیاست. (قلم 17 ....)

إِنَّا بَلَوْناهُمْ کَما بَلَوْنا أَصْحابَ الْجَنَّةِ إِذْ أَقْسَمُوا لَیَصْرِمُنَّها مُصْبِحِینَ 17 وَ لا یَسْتَثْنُونَ 18 فَطافَ عَلَیْها طائِفٌ مِنْ رَبِّکَ وَ هُمْ نائِمُونَ 19 فَأَصْبَحَتْ کَالصَّرِیمِ 20 فَتَنادَوْا مُصْبِحِینَ 21 أَنِ اغْدُوا عَلى‌ حَرْثِکُمْ إِنْ کُنْتُمْ صارِمِینَ 22 همانا، ما مردم (مکّه را) آزمودیم، همان گونه که صاحبان آن باغ (در یمن) آزمودیم، آنگاه که سوگند یاد کردند صبحگاهان میوه‌هاى باغ را بچینند. و چیزى را (براى فقرا) استثناء نکردند. پس هنگامى که در خواب بودند، از طرف پروردگارت آفتى بر گرد باغ چرخید (و باغ را سوزاند).

پس صبح شد در حالى که (اصل باغ به کلى) برچیده شده بود. (آنان بى خبر از ماجرا) بامدادان یکدیگر را ندا دادند. که اگر قصد چیدن میوه دارید به سوى کشتزار حرکت کنید.

فَانْطَلَقُوا وَ هُمْ یَتَخافَتُونَ «23» أَنْ لا یَدْخُلَنَّهَا الْیَوْمَ عَلَیْکُمْ مِسْکِینٌ «24» وَ غَدَوْا عَلى‌ حَرْدٍ قادِرِینَ «25» فَلَمَّا رَأَوْها قالُوا إِنَّا لَضَالُّونَ «26» بَلْ نَحْنُ مَحْرُومُونَ «27» قالَ أَوْسَطُهُمْ أَ لَمْ أَقُلْ لَکُمْ لَوْ لا تُسَبِّحُونَ «28»

قالُوا سُبْحانَ رَبِّنا إِنَّا کُنَّا ظالِمِینَ «29» فَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلى‌ بَعْضٍ یَتَلاوَمُونَ «30» قالُوا یا وَیْلَنا إِنَّا کُنَّا طاغِینَ «31» عَسى‌ رَبُّنا أَنْ یُبْدِلَنا خَیْراً مِنْها إِنَّا إِلى‌ رَبِّنا راغِبُونَ «32» کَذلِکَ الْعَذابُ وَ لَعَذابُ الْآخِرَةِ أَکْبَرُ لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ «33» پس به راه افتادند، در حالى که آهسته با یکدیگر مى‌گفتند. که مبادا امروز مسکینى بر شما وارد شود. در آن صبحگاهان قصد باغ کردند در حالى که خود را قادر (بر جمع محصول) مى‌پنداشتند.

پس چون آن را (سوخته) دیدند، گفتند: ما راه را گم کرده‌ایم، (این باغ ما نیست). عاقل‌ترین آنها گفت: آیا به شما نگفتم چرا خدا را منزّه نمى‌دانید (و با تصمیم بر بخل خیال کردید خدا عاجز و شما همه کاره‌اید). گفتند: پروردگار ما منزّه است، قطعاً ما ستمکاریم. پس به یکدیگر روى آورده در حالى که به ملامت هم مى‌پرداختند. گفتند واى بر ما که سرکش بودیم.  امید است پروردگار ما بهتر از آن را براى ما جایگزین کند، همانا ما به پروردگارمان رغبت و امید داریم. اینگونه است عذاب و اگر بدانند عذاب آخرت بزرگتر است.

10- عاق والدین: 

همان طوری که دعای والدین و صله رحم موجب افزایش عمر است (بحارالانوار ج 71 ص 58) عقوق والدین نیز موجب تعجیل عذاب و مرگ زودرس میشود.  پیامبرصلی الله علیه و آله میفرماید: سه گناه است که عقوبت را پیش می اندازد و تا آخرت به تاخیر نمی اندازد : ثلاثة من الذّنوب تعجّل عقوبتها و لا تؤخّر الی الآخرة: عقوق الوالدین، و البغی علی النّاس، و کفر الإحسان. سه دسته از گناهان، در همین دنیا مورد عقوبت واقع می شوند و عذاب آنها به آخرت نمی رسد:

1) کسی که عاق والدین باشد؛ 

2) کسی که بر مردم ستم می کند

3) کفران کسی که نیکی و احسان نموده است. (امالی الطوسی، ج 1، ص 13)

 

11- کفران نعمت و ترک شکرگزاری: از دیگر عواملی که موجب میشود تا نعمت از انسان گرفته شود و عذاب و گرفتاری به آدمی روی آورد، کفران نعمت و ترک شکر و سپاسگزاری است.

امام سجادعلیه السلام میفرماید: گناهانی که موجب تغییر نعمت میشود عبارتند از: ظلم به مردم، ترک عادت در کارهای خیر و انجام معروف، کفران نعمت و ترک شکر و سپاس (معانی الاخبار ص 270)

12- سکوت در برابر گناه: سکوت کردن و ترک امر به معروف و نهی از منکر از دیگر عواملی است که مرگ و عذاب را زودرس میکند و انسان و جامعه در همین دنیا گرفتار خشم و عذاب الهی میشود.

وَ سْئَلْهُمْ عَنِ الْقَرْیَةِ الَّتِی کانَتْ حاضِرَةَ الْبَحْرِ إِذْ یَعْدُونَ فِی السَّبْتِ إِذْ تَأْتِیهِمْ حِیتانُهُمْ یَوْمَ سَبْتِهِمْ شُرَّعاً وَ یَوْمَ لا یَسْبِتُونَ لا تَأْتِیهِمْ کَذلِکَ نَبْلُوهُمْ بِما کانُوا یَفْسُقُونَ اعراف163 و (اى پیامبر!) از آنان درباره‌ى (مردم) آن آبادى که کنار دریا بود سؤال کن! آنگاه که (به قانون،) در روز شنبه تجاوز مى‌کردند، هنگامى که روز تعطیل (شنبه)، ماهى‌ها (به روى آب در) کناره‌هاى دریا نزد آنان مى‌آمدند، ولى روزى که تعطیل نبودند، ماهیان آشکار نمى‌شدند. ما این گونه آنان را به خاطر تجاوز و فسقشان آزمایش مى‌کردیم.

روز شنبه که صید حرام بود، ماهى‌ها خود را از عمق آب به ساحل مى‌رساندند. بعضى نیز گفته‌اند مراد از «شُرَّعاً» ماهى‌هایى است که سر از آب بیرون آورده و خود را نشان مى‌دهند.

گروهى از بنى‌اسرائیل (مردم ایله) که در ساحل دریا زندگى مى‌کردند، به فرمان خدا در روزهاى شنبه صید ماهى براى آنها ممنوع بود، امّا در همان روز، ماهى‌هاى دلخواه آنان، حِیتانُهُمْ جلوه‌گرى بیشترى مى‌کردند، شُرَّعاً و مردم را بیشتر وسوسه مى‌کردند! که این خود آزمایش الهى بود. این قوم، قانون الهى را مزوّرانه شکستند و با ساختن حوضچه‌هاى ساحلى و بستن راه فرار و خروج ماهى‌هایى که شنبه‌ها به آن وارد مى‌شدند، روز یکشنبه به راحتى آنها را صید مى‌کردند و ادّعا مى‌کردند که از فرمان الهى تخلّف نکرده و روز شنبه صید نکرده‌اند.

خداوند، گرچه ماهى را براى استفاده‌ى مردم آفریده است، ولى از هفته‌اى یک روز صید ماهى را به عنوان امتحان، منع فرمود، بنابراین هر تحریمى، الزاماً جنبه‌ى بهداشتى ندارد، ماهى شنبه با روزهاى دیگر از نظر مواد پروتئینى فرقى ندارد.

حضرت على علیه السلام به شدّت از توجیه گناه و حلال کردن حرام با توجیه خمر به نبیذ، رشوه به هدیه و ربا به معامله، انتقاد مى‌کردند.

گاهى آزمایش الهى، در صحنه‌هایى است که تمایلات انسان به اوج مى‌رسد، چنانکه در این آیه منع از صید و آزمایش در حالى است که ماهى‌ها بیشتر خود را نشان مى‌دهند، تَأْتِیهِمْ حِیتانُهُمْ یا در آیه‌ى 94 سوره‌ى مائده که سخن از تحریم شکار در حالت احرام است، مى‌خوانیم: لَیَبْلُوَنَّکُمُ اللَّهُ بِشَیْ‌ءٍ مِنَ الصَّیْدِ تَنالُهُ أَیْدِیکُمْ وَ رِماحُکُمْ آنجا که شکار، در دسترس و در تیررس است، منع صید در آن حالت، یک آزمایش الهى است.

وَ إِذْ قالَتْ أُمَّةٌ مِنْهُمْ لِمَ تَعِظُونَ قَوْماًنِ اللَّهُ مُهْلِکُهُمْ أَوْ مُعَذِّبُهُمْ عَذاباً شَدِیداً قالُوا مَعْذِرَةً إِلى‌ رَبِّکُمْ وَ لَعَلَّهُمْ یَتَّقُونَ اعراف 164 و (به یاد آور) زمانى که گروهى از آنان (بنى‌اسرائیل، به گروه دیگر که نهى از منکر مى‌کردند) گفتند: چرا شما قومى را موعظه مى‌کنید که خدا هلاک کننده‌ى ایشان است، یا عذاب کننده‌ى آنان بر عذابى سخت است؟

گفتند: براى آنکه عذرى باشد نزد پروردگارتان و شاید آنها نیز تقوا پیشه کنند. گاهى امر و نهى ما امروز اثر نمى‌کند، ولى در تاریخ، فطرت و قضاوت دیگران اثر دارد. چنانکه امام حسین علیه السلام در راه امر به معروف و نهى از منکر شهید شد، تا وجدان مردم در طول تاریخ بیدار شود.

فَلَمَّا نَسُوا ما ذُکِّرُوا بِهِ أَنْجَیْنَا الَّذِینَ یَنْهَوْنَ عَنِ السُّوءِ وَ أَخَذْنَا الَّذِینَ ظَلَمُوا بِعَذابٍ بَئِیسٍ بِما کانُوا یَفْسُقُونَ اعراف165 پس چون تذکّرى را که به آنان داده شده بود فراموش کردند، کسانى را که نهى از منکر مى‌کردند نجات دادیم و ستمگران را به سزاى نافرمانى که همواره انجام مى‌دادند، به عذابى سخت گرفتیم.

فَلَمَّا عَتَوْا عَنْ ما نُهُوا عَنْهُ قُلْنا لَهُمْ کُونُوا قِرَدَةً خاسِئِینَ 166 پس چون از آنچه نهى شده بودند تجاوز کردند، به آنان گفتیم: به شکل میمون‌هاى طرد شده در آیید. طبق روایات، چون موعظه کنندگان بنى اسرائیل دیدند پندشان در قوم خود بى‌اثر است، از مردم جدا شدند و همان شب، قهر و عذاب الهى نازل شد و گنهکاران و سکوت‌کنندگان را در برگرفت. و این تبدیل و تحوّل، از تصرّفات تکوینى الهى است.

بپرس اى پیمبر ز قوم یهود       163       در آن قریه خود داستانش چه بود

که بر حکم تعطیل شنبه چرا              نمودند ظلم و تعدى روا

که در روز شنبه چو آن ماهیان             بگشتند نزدیک ساحل عیان

بجز روز شنبه به روز دگر                    ز ماهى نبودى در آنجا اثر

بکردیمشان امتحان چون ز آز            در کفر و عصیان نمودند باز

گروهى از آن جمع اندرزگو        164        نمودند با یکدگر گفتگو

که این امتى را که یزدان پاک                 دهد حکمشان بر عذاب و هلاک

چسان مى نمایید اندرز و پند                 بدانید هرچند خود نشنوند

بگفتند پندى که از ما رود                      فقط بهر اتمام حجت بود

امیدست سازد در آنها اثر                   بترسند از کردگار بشر

هرآنچه بر آنها بدادیم پند         165         ببردند از یاد و غافل شدند

بدادیم ما ناصحان را نجات                   چه در دور دنیا چه بعد از حیات

براندیم بر ظالمان هم عذاب               سزاوار آن فسق گشته عقاب

ز دستور ما روى برتافتند           166         به آنچه نبایست بشتافتند

بگفتیم بوزینه باشید و خوار               همه دور از رحمت کردگار

 

13- سفاهت و اعمال سفیهانه: اعمال سفیهانه از دیگر علل و عوامل استعجال عذاب در دنیا میشود که این مطلب از آیه 155 اعراف به دست میآید.

وَ اخْتارَ مُوسى‌ قَوْمَهُ سَبْعِینَ رَجُلًا لِمِیقاتِنا فَلَمَّا أَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ قالَ رَبِّ لَوْ شِئْتَ أَهْلَکْتَهُمْ مِنْ قَبْلُ وَ إِیَّایَ أَ تُهْلِکُنا بِما فَعَلَ السُّفَهاءُ مِنَّا إِنْ هِیَ إِلَّا فِتْنَتُکَ تُضِلُّ بِها مَنْ تَشاءُ وَ تَهْدِی مَنْ تَشاءُ أَنْتَ وَلِیُّنا فَاغْفِرْ لَنا وَ ارْحَمْنا وَ أَنْتَ خَیْرُ الْغافِرِینَ اعراف 155 و موسى براى (آمدن به) میعادگاه ما، از قوم خود هفتاد مرد را برگزید. پس همین که (در پى درخواست دیدن خدا) زمین لرزه آنان را فرا گرفت گفت: پروردگارا! اگر مى‌خواستى، مى‌توانستى آنها و مرا پیش از این (آمدن به طور) بمیرانى، آیا ما را به خاطر کارهاى بى‌خردان ما هلاک مى‌کنى؟ این صحنه جز آزمایشى از جانب تو نیست که با آن، هر که را (سزاوار بدانى و) بخواهى گمراه مى‌کنى و هر که را بخواهى (و لایق بدانى) هدایت مى‌کنى، تو ولىّ و سرپرست مایى، پس ما را ببخشاى و بر ما رحم کن، که تو بهترین آمرزندگانى.

چو موسى از آن قوم هفتاد مرد              خود از بهر میقات معلوم کرد

یکى زلزله آمد آنجا فرود                      که پیک اجل بر همه رو نمود

چنین گفت موسى به یکتا خدا             اگر حکمت این بود اندر قضا

که ما را در اینجا نمائى هلاک                از این پیشتر مى فکندى به خاک

تو ما را به گفتار آن چند خام                که راندند آن جاهلانه کلام

کنون جان ستانى و سازى هلاک             کنى رهسپر سوى تیره مغاک

همانا که این کار جز امتحان                  نبودست اى کردگار جهان

در این امتحان هرکه را خواستى               کنى گمره از نور و از راستى

کسى را که خواهى هدایت کنى              بر او التفات و عنایت کنى

تو مولاى مائى توئى کردگار                     بیامرز ما را به روزِ شمار

به رحمت به ما کن نظر همچنین         همانا توئى برترین غافرین

در این که حضرت موسىعلیه السلام یک میقات یا چند میقات داشته و مرگ و هلاکت در میقات، به خاطر تقاضاى دیدار خدا بوده یا گوساله‌پرستى مردم، گفتگوهایى است که در فهم آیه نقشى ندارد. یاران موسى علیه السلام با دیدن آن همه معجزات، باز هم تقاضاى دیدن خدا یا شنیدن صداى خدا را داشتند، در حالى که آن هفتاد نفر، برگزیده‌ى از میان هفتصد نفر بودند که به کوه طور رفته و گرفتار قهر الهى شدند، زیرا کسى که معجزه‌اى دید، نباید بهانه بیاورد. در عدد «هفتاد» نیز مانند عدد «چهل»، راز و رمزى نهفته است. وقتى برگزیدگان پیامبرى همچون موسىعلیه السلام چنین از کار درآیند، چگونه مى‌توان گفت: مردم عادّى، امام را برگزینند؟!

حضرت مهدى ارواحنافداه در پاسخ کسى که پرسید چرا مردم حقّ انتخاب امام را ندارند؟ فرمودند: حضرت موسى که هفتاد نفر را انتخاب کرد معلوم شد لایق نبودند، پس وقتى انتخاب شدگان پیامبرى مثل موسى منحرف شدند، انتخاب‌شدگان مردم‌ چه وضعى خواهند داشت. (تفسیر نورالثقلین)

14- جدال و ستیزه جویی : اینکه انسان بی دلیل جدال کند و بخواهد سخنی ناروا را به کرسی بنشاند، خود عامل استعجال عذاب میشود. از این رو مومن آل فرعون به جدالگران فرعونی هشدار میدهد که رویه ای را در پیش نگیرند که قوم شعیب در پیش گرفتند و موجب نابودی خودشان شدند

وَ إِلى‌ مَدْیَنَ أَخاهُمْ شُعَیْباً قالَ یا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ ما لَکُمْ مِنْ إِلهٍ غَیْرُهُ وَ لا تَنْقُصُوا الْمِکْیالَ وَ الْمِیزانَ إِنِّی أَراکُمْ بِخَیْرٍ وَ إِنِّی أَخافُ عَلَیْکُمْ عَذابَ یَوْمٍ مُحِیطٍ هود 84

و به سوى (منطقه و مردم) مدین، برادرشان شعیب (را فرستادیم، او) گفت: اى قوم من! خدا را پرستش کنید (که) جز او خداى دیگرى براى شما نیست، و پیمانه و ترازو را (در هنگام خرید و فروش) کم نگذارید، همانا (در این صورت) من شما را به خیر (و صلاح) مى‌بینم و براستى که من از عذاب روز (قیامتى که) فراگیر (است،) بر شما مى‌ترسم.

چو بر اهل مدین در آن روزگار              شعیب آمد از سوى پروردگار

دلى داشت آکنده از صدق و مهر            فرستاده شد از خداى سپهر

بگفتا پرستید یکتا خدا                          که جز او نباشد خدایى سزا

بسنجید با کیل و میزان بهوش              مبادا که باشید خود کم فروش

که خیر شما را ببینم در آن                   که انصاف ورزید در کارتان

بترسم از آن روز اندر قضا                    که گیرد شما را عذابى فرا

مَدْیَنَ شهرى که مردم و فرزندان حضرت اسماعیل بوده و با کشورهاى مصر و لبنان و فلسطین تجارت داشتند. فساد امّت‌ها، در هر دوره و زمانى متفاوت است که باید به آن توجّه کامل داشت، فساد قوم لوط، انحراف جنسى و فساد قوم شعیب، کم‌فروشى و فساد اقتصادى بوده است.

1- تنها عبادت خدا کافى نیست، بلکه برائت از مشرکان نیز لازم است  مِنْ إِلهٍ غَیْرُهُ

2- انبیا علیهم السلام، تنها مسائل اعتقادى و اخلاقى را مدّ نظر نداشتند، بلکه به امور اقتصادى و عوامل فساد آن نیز مى‌پرداختند.  لا تَنْقُصُوا الْمِکْیالَ .

3- رفاه و درآمد، به تنهایى بازدارنده از کلاهبردارى و فساد اقتصادى نیست. لا تَنْقُصُوا الْمِکْیالَ‌ ... إِنِّی أَراکُمْ بِخَیْرٍ

امام صادق علیه السلام، مراد از آن فراوانى و ارزانى اجناس دانسته‌اند.

ادامه مطالب

http://m5736z.blog.ir/post/Estedraj2

 

http://m5736z.blog.ir/post/Estedraj1

 

به نام خدا
مطالب جمع آوری شده در زمینه های مفاهیم قرآنی و تاریخی

از سال 1354   و    بارگزاری آن  در سال  1380 در   سایت

تاریخی فرهنگی قرآنی

و از سال 1393 به تدریج بعضی از مقالات تبدیل به کتاب شده

 و  به حول قوه الهی در  مهر سال 1399 به 40 جلد کتاب رسیده است.

نام  : محمود زارع پور متولد تهران محله قلهک شمیران 1336

کارشناسی علوم قرآن و دینی ، دبیر    و 25 سال   مدیریت    مدرسه

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">