تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

موضوعات قرآنی ؛ دینی و آموزشی : مطالب طبقه بندی شده جهت تحقیق ؛ جزوه ؛ کتاب و .....

تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

موضوعات قرآنی ؛ دینی و آموزشی : مطالب طبقه بندی شده جهت تحقیق ؛ جزوه ؛ کتاب و .....

مشخصات بلاگ
تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

آشنائی با تاریخ اسلام :
عبرت آموزی (و لقد اهلکنا القرون من قبلکم .... گذشته چراغ راه آینده است)
آشنایی با علوم و موضوعات قرآنی ( هدی و رحمه للمتقین)

آخرین نظرات
  • ۴ خرداد ۰۱، ۱۷:۲۱ - خرید پیج اینستاگرام ارزان
    Great post.

http://m5736z.blog.ir/post/Abbas1

 

http://m5736z.blog.ir/post/Abbas2

 

            

کرامات ابوفاضل

 ماجرای داش علی مست و روضه حضرت عباسعلیه السلام

یکى از جاهل‌هاى محل ما «داش على» بود که چند سال پیش فوت شد، در زمان حیاتش یک روز من از توى بازار رد مى‌شدم، دیدم داش على بازار را قُرقُ کرده و چاقویش را هم دستش گرفته و یک نفس کش جرأت نطق نداشت، آن روزها هنوز ماشین و اتومبیل نبود، من با قاطر به مجالس سوگواری حضرت سیدالشهداعلیه السلام مى‌رفتم، از سرگذر که رد شدم متوجه شدم که مرا دید و تا چشمش به من افتاد، گفت: از قاطر پیاده شو، پیاده شدم، گفت: کجا مى‌روى؟

دیدم مست مست است و باید با او راه رفت، گفتم: به مجلس روضه مى‌روم! گفت: یک روضه ابوالفضل همین جا برایم بخوان، چون چاره‌اى نداشتم، یک روضه اباالفضلعلیه السلام برایش خواندم، داش على بنا کرد گریه کردن، اشک‌ها روى گونه‌اش مى‌غلتید و روى زمین مى‌ریخت، چاقویش را غلاف کرد و قرق تمام شد، بعد فهمیدم همان روضه کارش را درست کرده و باعث توبه‌اش شده بود. چند سال بعد داش على مرد، چند شب بعد از فوتش او را در خواب دیدم،

حال او را پرسیدم، مثل اینکه مى‌دانست مى‌خواهم وضع شب اول قبرش را بپرسم، گفت: راستش این است که تا آمدند از من سؤال‌هایی بکنند، سقائى آمد، مقصودش حضرت ابوالفضلعلیه السلام بود و فرمود: داش على غلام ما است، کارى به کارش نداشته باشید.

شربتی که حضرت عباسعلیه السلام به یک طلبه داد

در مدرسه باقریه درب کوشک اصفهان بودم که با شیخ پیرمردى از اهل خوزستان آشنا شدم به او گفتم: از کراماتى که از آقا حضرت اباالفضلعلیه السلام با چشم خود دیده است، برای من نقل کند. گفت: من وقتى که جوان بودم هر چه درس مى‌خواندم توى مغزم نمى‌رفت تا اینکه یک روز خواندم که طلبه‌اى هر چه درس مى‌خواند نمى‌فهمید و درس نخوانده مى‌خواست عالم شود، متوسل به حضرت اباالفضلعلیه السلام مى‌شود تا اینکه یک شب خواب مى‌بیند حضرت چوب در دست دارد و او را مى‌خواهد بزند، حضرت به او فرمود: باید بروى درس بخوانى، از خواب بیدار مى‌شود و دنبال درس را مى‌گیرد و از علما مى‌شود

تا این داستان را دیدم دلم شکست و گریه زیادى کردم و بعد خوابم برد، در عالم خواب دیدم آقا حضرت اباالفضلعلیه السلام مقدارى شربت به من عنایت فرمود، وقتى که از خواب بیدار شدم و رفتم سر کتاب دیدم همه را متوجه مى‌شوم، هنگامى که سر درس رفتم از استادم اشکال مى‌گرفتم.

یک روز از بس از استادم اشکال گرفتم از دستم خسته شد، بعد از درس در گوشم فرمود: آنچه که حضرت اباالفضلعلیه السلام به تو داده به من هم عنایت کرده است، این قدر سر درس اشکال تراشى نکن!

داستان سقاخانه‌ای که مال کاسب بود و مغازه مال حضرت عباسعلیه السلام!

کاسبى در بازار اصفهان مغازه‌اى داشت و کنار مغازه‌اش سقاخانه‌اى به نام «آقا اباالفضلعلیه السلام» بود، او چون علاقه زیادى به حضرت عباسعلیه السلام داشت، مى‌گفت: آقاجان من به عشق شما این سقاخانه را تمیز مى‌کنم و از آن به خوبى نگهدارى مى‌کنم و آن را آب مى‌کنم که مردم جگر داغ شده، از آن بیاشامند و بیاد لب تشنه برادرت حسینعلیه السلام و فداکارى و ایثار و وفاى شما بیفتند و شما هم در عوض مغازه مرا نگهدارى کن که یک وقت سارق و دزد به آن نزند

هر روز کارش این بود که سقاخانه حضرت اباالفضلعلیه السلام را تمیز مى‌کرد و آب در آن مى‌ریخت و یخ مى‌گذاشت و مردم لب تشنه از آن مى‌آشامیدند و مى‌رفتند، یک روز صبح به مغازه آمد و مشاهده کرد که تمام لوازم مغازه را دزدیده‌اند، خیلى ناراحت شد، صدا زد

یا اباالفضل! من سقاخانه‌ات را تمیز مى‌کردم، آب مى‌ریختم، یخ مى‌گذاشتم، این قدر به شما علاقه داشتم و محبت مى‌کردم و مردم را به یاد شما و برادرت حسینعلیه السلام مى‌انداختم، حالا باید دزد مغازه مرا بزند، اگر مال من برنگردد، دیگر نه من و نه تو...!

با عصبانیت به خانه بر مى‌گردد، روز بعد به مغازه می‌آید و مشاهده مى‌کند تمام لوازم و اجناس مغازه‌اش سر جایش برگشته و دو نفر دم دَرِ مغازه ایستاده‌اند و رنگ صورتشان زرد است و مضطربند تا چشمشان به صاحب مغازه مى‌افتد به دست و پاى او مى‌افتند و مى گویند: اى آقا! ما را ببخش، ‍ چون آقا حضرت اباالفضلعلیه السلام رضایت شما را خواسته و الا ما هلاک خواهیم شد.

حضرت زهراعلیها السلام قمر بنی‌هاشم را فرزند خود می‌داند

یکى از آقایان کربلایى روزى دو یا سه مرتبه به زیارت حضرت سیدالشهداعلیه السلام مى‌رفت و روزى یک مرتبه به زیارت حضرت عباسعلیه السلام مى‌آمد، یک شب در عالم رؤیا حضرت فاطمه زهراعلیها السلام را زیارت مى‌کند و محضر مقدس آن حضرت شرفیاب مى‌شود و سلام مى‌کند، حضرت به او اعتنایى نمى‌کند.

عرض مى‌کند: اى سیده من! تقصیر من چیست؟ از من چه قصورى سر زده که مورد بى‌اعتنایى شما قرار گرفتم ؟!

حضرتعلیها السلام فرمود: به خاطر اینکه تو به زیارت فرزندم بى اعتنایى کردى. مى‌گوید: اتفاقاً من روزى دو سه مرتبه به زیارت فرزند گرامى شما مى‌روم. حضرتعلیها السلام فرموده بودند: بله! فرزندم حسین را زیارت مى‌کنى، ولى فرزندم ابوالفضل العباسعلیه السلام را یک مرتبه به زیارتش مى‌روى، من مایلم این فرزندم را مانند فرزندم حسین زیارت کنى.

هنگامی که پیامبرصلی الله علیه و آله شفاعت باب‌ الحوائج را قبول کرد

مرد صالح و اهل خیرى در کربلا زندگى می‌کرد که فرزندش مرض سختى مى‌گیرد، هر چه حکیم و دوا مى‌کند نتیجه‌اى نمى‌گیرد، در آخر متوسل به ساحت مقدس حضرت ابوالفضل العباسعلیه السلام مى‌شود. فرزند مریض را به حرم مطهر آورده و به ضریح مى‌بندد و مى‌گوید: یا ابوالفضل! من دیگه از معالجه‌اش خسته شدم، هر جا که بردمش جوابم کردند، تو باب الحوائجى و از خدا شفاى این بچه را بخواه ...! صبح روز بعد یکى از دوستانش پیش او می‌آید و می‌گوید: براى شفاى بچه‌ات دیشب خواب دیدم، گفت : چه خوابى دیدى؟ گفت: خواب دیدم که آقا قمر بنى هاشمعلیه السلام براى شفاى فرزندت دعا می‌کرد و از خدا شفاى او را مى‌خواست

در این بین ملکى از طرف رسول خداصلی الله علیه و آله خدمت آن حضرت مشرف شد و گفت: حضرت رسول خداصلی الله علیه و آله مى‌فرماید: عباسم درباره شفاى این جوان شفاعت نکن، زیرا پیمانه عمر او تمام شده و مرگش رسیده است.

حضرت به آن ملک فرمود: تشریف ببرید به حضرت رسول اللهصلی الله علیه و آله بفرمایید: عباس سلام مى‌رساند و مى‌گوید: به وسیله شما از خدا تقاضاى شفاى این مریض را مى‌کنم و درخواست دارم که او را مورد عنایت قرار دهید.

ملک رفت و برگشت و همان سخن قبل را گفت که اجل او رسیده است. باز آقا قمر بنى هاشمعلیه السلام سخنان خود را تکرار فرمود، این گفت‌وگو سه مرتبه تکرار شد، مرتبه چهارم که ملک حرف قبلیش را می‌زد،

آقا ابوالفضلعلیه السلام فرمود: برو سلام مرا به رسول الله برسانید و بگویید مرا ابوالفضل مى‌گویند: مگر خداوند مرا باب الحوائج نخوانده است؟ مگر مردم مرا به این شهرت نمى‌شناسند؟

مردم به خاطر این اسم به من متوسل مى‌شوند و به وسیله من شفاى مریض‌هایشان را از خدا مى‌خواهند حالا که این طور است پس اسم باب الحوائجى را از من بگیرد تا مردم دیگر مرا باب الحوائج نخوانند.

 تا این پیام به پیغمبرصلی الله علیه و آله رسید، حضرت تبسمى کرد و فرمود: برو به عباسم بگو خدا چشم ترا روشن کند تو همیشه باب الحوائجى و براى هر کس که می‌خواهى شفاعت کن و خداوند متعال به برکت تو این بچه را شفا فرمود.

 قبر در وسط آب

آیه الله حاج سید عباس کاشانی حائری نقل می کرد: روزی در خانه آیه الله العظمی حکیم بودم که کلید دار آستان مقدس حضرت ابوالفضل علیه السلام تلفن کرد و گفت : سرداب مقدس ابوالفضل را آب گرفته و بیم آن می رود که ویران گردد و به حرم مطهر و گنبد و مناره ها نیز آسیب کلی وارد شود، شما کاری بکنید .

آیه الله حکیم فرمودند: من جمعه خواهم آمد و هر آنچه در توان دارم انجام خواهم داد. آنگاه گروهی از علمای نجف از جمله اینجانب به همراه ایشان به کربلا و به حرم مطهر حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام رفتیم، آن مرجع بزرگ برای بازدید به طرف سرداب مقدس رفت و ما نیز از پی او آمدیم،

اما همینکه چند پله پایین رفتند، دیدم نشستند و با صدای بسیار بلند که تا آن روز ندیده بودم، شروع به گریه کردند. همه شگفت زده و هراسان شدیم که چه شده است؟ من گردن کشیدم دیدم شگفتا منظره عجیبی است که مرا هم گریان ساخت. قبر شریف حضرت ابوالفضل علیه السلام، در میان آب مثل جایی که از هر سو به وسیله دیوار بتنی بسیار محکم حفاظت شود، در وسط آب قرار داشت، اما آب آن را نمی گرفت. درست همانند قبر سالارش حسین علیه السلام، که متوکل عباسی بر آن آب بست اما آب به سوی قبر پیشروی نکرد. (کرامات الصالحین، ص 286، به نقل از: کرامات العباسیه (معجزات حضرت اباالفضل، علی میرخلف زاده، ص 92)

عنایات قمر بنی هاشم علیه السلام به مسیحیان

شیخی در کشور آلمان مردی را مشاهده کرد که از ماشین پیاده شد و بچه‌اش را به اسم عباس صدا می‌زد. می‌گوید: این امر برایم تعجب‌آور بود، لذا جلو رفتم و گفتم: شما که یک آلمانی و مسیحی هستی،‌ چرا اسم بچه‌ات را عباس، که نامی عربی و اسلامی است، نهاده‌ای؟ و او پاسخ داد: بچه من مریض شد و بیماریش شدت گرفت، به گونه‌ای که تمام اطبا او را جواب کردند. با پاسخ رد اطبا، از بهبودی حال وی ناامید شده و بچه را به منزل بردیم.

سخت نگران حال فرزند بودیم و چاره‌ای هم برای نجات وی به نظرمان نمی‌رسید. در کوچه نزدیک ما مسلمانهایی می‌زیستند که بعضا با ما آشنایی داشتند. روزی یکی از آنها که از حال من با خبر بود به من گفت: آقا، نگران مباش، من یک طبیب می‌شناسم که اگر به نزد او برویم شاید(بلکه مطمئنا) به شما جواب مثبت خواهد داد و بچه شما خوب خواهد شد. توضیح خواست، وی گفت: در کوچه ما روز تاسوعا برای حضرت عباس قمربنی هاشم علیه السلام مجلسی تشکیل می‌شود، شما هم شرکت کنید.

من در موعد مقرر، به همراه دوستم به مجلس مزبور رفتم، آنها صحبت کرده، مصیبت خواندند و بر مظلومیت و مصائب حضرت عباس قمر بنی هاشم علیه السلام گریستند. من هم به کمک آن دوست، دل را به آن جهت داده، مرض فرزندم را در نظر گرفتم و حضرت عباس قمر بنی هاشم علیه السلام را واسطه قرار داده و از خدا شفای فرزندم را درخواست کردم.

مجلس تمام شد و به سوی منزل حرکت کردم. در زدم و برخلاف انتظار، دیدم که پسرم درب را گشود. تعجب کرده و گفتم: پسرم، مگر مریض نیستی؟ چرا و چگونه توان حرکت یافتی؟ او گفت: شما که از منزل رفتید، ساعتی نگذشت که در خودم احساس قدرت نمودم، دیدم بدنم درد ندارد و می‌توانم حرکت کنم.

مرد مسیحی در ادامه گفت: پسرم را پیش اطبا بردم، همه بالاتفاق گفتند: در پسر شما هیچ نوع آثار مرض وجود ندارد. آری، پسرم را حضرت عباس علیه السلام شفا داده است و لذا من نام آن بزرگوار را برای پسرم انتخاب کرده و او را به نام آقا صدا می‌زنم، چون اطمینان دارم که ایشان در سلامتی و شفای فرزندم دخالت نام داشته است.

جناب آقای سرهنگ کریمی، ناقل مطلب، در اثنای کلام، سخت منقلب شده، می‌گریست، به گونه‌ای که توان بیان ادامه مطلب را نداشت و من با سؤالات مکرر از ایشان در ایام دیگر، نقل کرامت را تکمیل و نهایتا جمع‌بندی نمودم.

مسلمانها هر جا گیر می‌کنند حضرت عباس علیه السلام را صدا می‌زنند 

نمونه از این قبیل بسیار است که فقط به همین مورد اشاره گردید.

 

 

زندگینامه حضرت علی اکبر علیه السلام

حضرت علی اکبر علیه السلام فرزند ابی عبدالله الحسین علیه السلام بنا به روایتی در یازدهم شعبان، سال43 قمری در مدینه منوره دیده به جهان گشود. مادر محترمه اش لیلی بنت ابی مرّه بن عروه بن مسعود ثقفی است. او از طایفه خوشنام و شریف بنی هاشم بود و به بزرگانی چون پیامبر صلی الله علیه و آله، حضرت فاطمه زهراسلام الله علیها، امیر مؤمنان علیه السلام و امام حسین علیه السلام نسبت دارد. با ولادت این دُرّ درخشان در شهر مدینه رایحه عطرآگین رسول خدا در فضای خانه وحی بیش از پیش استشمام گردید.

مادرش لیلی. زنی که پاکی و بهره وافرش از ایمان موجب گردید تا با زنان اهل بیت عصمت و طهارت همنشین باشد و بر سر سفره انسان های پاک و وارسته حاضر گردد. اجداد این زن از یاران رسول خدا صلی الله علیه و آله بوده اند، چنانکه حارث بن خالد مخزومی درباره وی شعری سروده که ترجمه اش چنین است: او (لیلی)، پدر و مادرش، وفادارترین قریش در حفظ پیمان هستند و عموهایش از تیره ثقیف می باشند.

حضرت علی اکبر علیه السلام در خاندانی نشو و نما یافت که حافظ سرّ خداوند و جانشینان بر حقّ آخرین پیامبر او هستند. شرایط خانوادگی و محیط پرورش او پاکیزه ترین و عالی ترین مکان بود. امام حسین علیه السلام در سایه معیارهای تربیتی قرآن و سنت، شخصیت فرزندش را شجاع، طالب فضیلت و مُصرّ در احقاق حق بارور نمود و عالی ترین عواطف را نثار فرزندش ک رد
امام حسین علیه السلام نام وی را «علی» نامید تا برخلاف تبلیغات مسموم و شایعات امویان، نام پدر را در جامعه اسلامی احیا کند. از سنت های ائمه این بود که برای فرزندان خود کنیه تعیین می کردند. حضرت حسین علیه السلام نیز در جهت اجرای این سنّت پسندیده کنیه پدرش «ابوالحسن» را برای فرزندش، علی اکبر علیه السلام ، برگزید. در آداب زیارت علی اکبر علیه السلام که ابو حمزه ثمالی از امام ششم روایت کرده که صورت را بر قبر بگذار و بگو: صلّی اله علیک یا اباالحسن و این ذکر را سه مرتبه تکرار نما . آن حضرت به لقب «اکبر» معروف گردید و این لقب به دلیل فزونی سن او از امام سجّاد علیه السلام می باشد

درباره حضرت علی اکبر علیه السلام جوانی خوش‌چهره، زیبا، خوش‌زبان و دلیر بود و از جهت سیرت و صورت شبیه‌ترین فرد به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بود او شجاعت و رزمندگی را از جدش علی علیه السلام به ارث برده و جامع کمالات و محاسن بود.

وی نخستین شهید بنی‌هاشم در روز عاشورا بود. نقل است روزی علی اکبر علیه السلام به نزد والی مدینه رفته و از طرف پدر بزرگوارشان پیغامی را خطاب به او می‌برد، در آخر والی مدینه از علی اکبر سئوال کرد نام تو چیست؟

فرمود: علی سئوال نمود نام برادرت؟ فرمود: علی ! آن شخص عصبانی شد، و چند بار گفت: علی، علی، علی، ما یُریدُ اَبُوک؟ پدرت چه می خواهد، همه اش نام فرزندان را علی می گذارد، این پیغام را علی اکبر علیه السلام نزد اباعبدالله الحسین علیه السلام برد،

ایشان فرمود : و الله اگر پروردگار دهها فرزند پسر به من عنایت کند نام همه آنها را علی می گذارم و اگر دهها فرزند دختر به من عطا، نماید نام همه آنها را نیز فاطمه می گذارم.

شخصیت علی اکبر علیه السلام شجاعت و رزمندگی را از جدش علی علیه السلام به ارث برده و جامع کمالات، محامد و محاسن بود

در روایتی به نقل از شیخ جعفر شوشتری در کتاب خصائص الحسینیه آمده است: اباعبدالله الحسین هنگامی که علی اکبر را به میدان می فرستاد، به لشکر خطاب کرد و فرمود یا قوم، هولاءِ قد برز علیهم غلام، اَشبهُ الناس خَلقاً و خُلقاً و منطقاً برسول الله.... ای قوم، شما شاهد باشید، پسری را به میدان می فرستم، که شبیه ترین مردم از نظر خلق و خوی و منطق به رسول الله صلی الله علیه و آله است بدانید هر زمان ما دلمان برای رسول اللهصلی الله علیه و آله تنگ می شد نگاه به وجه این پسر می کردیم

آن حضرت در عصر خلافت عثمان بن عفان (سومین خلیفه) دیده به جهان گشود این قول مبتنی بر این است که وی به هنگام شهادت بیست و پنج ساله بود

در برخی روایات هم سن ایشان را 28 ساله ذکر کرده اند، وی در مکتب جدش امام علی بن ابی طالب علیه السلام  و در دامن مهرانگیز پدرش امام حسین علیه السلام در مدینه و کوفه تربیت و رشد و کمال یافت

امام حسین علیه السلام در تربیت وی و آموزش قرآن و معارف اسلامی و اطلاعات سیاسی و اجتماعی به آن جناب تلاش بلیغی به عمل آورد و از وی یک انسان کامل و نمونه ساخت و شگفتی همگان، از جمله دشمنانشان را بر انگیخت

به هر روی علی اکبر علیه السلام در ماجرای عاشورا حضور فعال داشت و در تمام حالات در کنار پدرش امام حسین علیه السلام بود و با دشمنانش به سختی مبارزه می کرد.
گفتنی است، با اینکه حضرت علی اکبر
علیه السلام به سه طایفه معروف عرب پیوند و خویشاوندی داشته است

با این حال در روز عاشورا و به هنگام نبرد با سپاهیان یزید، هیچ اشاره ای به انتسابش به بنی امیه و ثفیف نکرد، بلکه هاشمی بدون و انتساب به اهل بیت علیهم السلام را افتخار خویش دانست و در رجزی چنین سرود

أنا عَلی بن الحسین بن عَلی             نحن بیت الله آولی یا لنبیّ
أضربکَم با لسّیف حتّی یَنثنی            ضَربَ غُلامٍ هاشمیّ عَلَویّ
وَ لا یَزالُ الْیَومَ اَحْمی عَن أبی            تَاللهِ لا یَحکُمُ فینا ابنُ الدّعی

وی نخستین شهید بنی هاشم در روز عاشورا بود و در زیارت شهدای معروفه نیز آمده است السَّلامُ علیکَ یا اوّل قتیل مِن نَسل خَیْر سلیل

علی اکبر علیه السلام در نبرد روز عاشورا حدود (120) تن از سپاه عمر سعد را در دو مرحله به هلاکت رسانید و سرانجام مرّه بن منقذ عبدی بر فرق مبارکش ضربتی زد و او را به شدت زخمی نمود

آن گاه سایر دشمنان، جرأت و جسارت پیدا کرده و به آن حضرت هجوم آوردند و وی را آماج تیغ شمشیر و نوک نیزه ها نمودند و مظلومانه به شهادتش رسانیدند

امام حسین علیه السلام در شهادتش بسیار اندوهناک و متأثر گردید و در فراقش فراوان گریست و هنگامی که سر خونین اش را در بغل گرفت

فرمود ولدی علی عَلَی الدّنیا بعدک العفا فرزندم علی ،دیگر بعد از تو اف بر این دنیا

روایتی از امام زین العابدین علیه السلام نقل شده که دلالت دارد بر اینکه وی از جهت سن کوچک تر از علی اکبر علیه السلام بود

آن حضرت فرمود: کان لی اخ یقال له علیّ اکبر منّی قتله الناس ... مقبره حضرت علی اکبر علیه السلام در کربلای معلی پایین پای اباعبدالله الحسین علیه السلام است و در سلام زیارت عاشورا منظور از علی ، علی ابن الحسین آقا علی اکبر علیه السلام می باشد.

حضرت علی اکبر علیه السلام در ردیف اول ولایتمداری بود

کلماتی که در زیارتنامه امام حسین علیه السلام و مطالبی که در کتاب‌ها در خصوص شیوه زندگی ایشان می‌بینیم، بسیار اعجاب‌انگیز است

حضرت علی اکبر علیه السلام از نور دو امام که صاحب ولایتند، بهره برده و امام زمان خویش را که امام حسن علیه السلام باشد، درک کرده است

جلوه ولایت امام حسن علیه السلام در حضرت علی اکبر علیه السلام نمایان است چرا که در سایه تربیت ایشان قرار داشته و از خصوصیات ویژه امام حسن علیه السلام بهره برده است.

از آنجایی که اخلاق خوب در ایجاد روابط تاثیر‌گذار است و از آنجایی که حضرت علی‌ اکبر علیه السلام خلقیاتش شبیه پیامبر بود، به قدری نسبت به افراد محبت داشتند که همه عاشق و شیفته‌اش می‌شدند

ایشان از نظر منطق و سخن چنان رسا و زیبا سخن می‌گفت که در دل‌ها سحر ایجاد می‌شد و در امام‌ شناسی و ولایتمداری از امام زمان خویش در ردیف اول قرار داشت

جوانان باید با الگوپذیری از سیرت و اخلاق و ولایت‌محوری از حضرت علی‌اکبر  علیه السلام پیروی کنند.

سرو نگارخانه عاشورا از نظر وجاهت و زیبایی، ملاحت و دلربایی، شبیه‌ترین مردم به رسول خدا صلی الله علیه و آله بود

همچنین دارای صورت و سیرتی جذاب و طبع بلند، منظره ملیح، دارای ادب و تربیت بی‌نظیر، و پیوسته با خضوع و خشوع و با صلابت و بزرگوار بود.

علی اکبر همچنین دارای صدای خوشی بود، به گونه‌ای که گاهی که اباعبداللّه الحسین علیه السلام برای صوت قرآن جدّ عزیزش دلتنگ می‏شد، به علی می‏فرمود: علی جان! برایم قرآن بخوان تا از آن لذت و بهره برم

او در ویژگی‌های معنوی و فضایل علمی و اخلاقی، رشد جسمی و اجتماعی و کمالات روحی و مناقب نفسانی و سجایای ملکوتی در میان تمام بنی‌هاشم و یاران پدر بزرگوارش امام حسین بن علی علیه السلام کم نظیر بود

این روحیه قوی و صفات شایسته، چنان ابهت و عظمت به علی اکبر داده بود که افزون بر دوستان، دشمنان اهل بیت نیز به برتری‏هایش اعتقاد و اعتماد داشتند و اعتراف می‏کردند

با توجه به زیارتنامه‌های حضرت به نظر می‌رسد که ایشان نیز دارای اهل و عیال بوده‌اند

زیارت نامه ایشان عبارت است از صلی الله علیک و علی عترتک و اهل بیتک و آبائک و ابنائک

همچنین سفارش امام صادق علیه السلام به ابو حمزه ثمالی که فرمود: چون به قبر حضرت رسیدی، ضع خدک علی القبر! و قل: صلی الله علیک یا ابا الحسن! که با توجه به این فراز، ایشان فرزندی به نام حسن داشته است

به علاوه بنا بر برخی روایات، نظیر روایت احمد بن نصر بزنطی، حضرت علی اکبر علیه السلام ، ام ولد (کنیز) داشته است و از او صاحب فرزند بوده است. هرچند برخی از علمای انساب تصریح کرده‌اند که از آن بزرگوار اولادی نمانده و نسل امام حسین علیه السلام تنها از طریق امام چهارم حضرت سجاد علیه السلام ادامه پیدا کرده است.

حضرت علی اکبر علیه السلام برترین اسوه جوانان

ولادت با سعادت حضرت علی اکبر علیه السلام در کشور ما به عنوان روز جوان معرفی شده است. آگاهی، ولایت‌پذیری، ایثار و دلاوری، روحیاتی بودند که جملگی در وجود فرزند گرامی حضرت امام حسین علیه السلام تبلور یافته بود

جوانان غیور کشورمان نیز باید به شخصیت حضرت علی اکبر علیه السلامتاسی کرده و ایشان را الگوی سعادتمندی خود قرار دهند

جوانی به رنگ نبی

جامعه پویا و سالم که مشعل توسعه فکری و فرهنگی را در دست دارد و در تباهی ها و مفاسد کنونی که چون مرداب های متعفّن جهان را فرا گرفته، انسان های تشنه حق را به سرچشمه معنویت و معرفت توجّه می دهد،

در صورتی می تواند در این راه موفق شود که در جهت بهبود وضع فکری و روحی جوانان اهتمام ورزد

بی تردید بزرگ ترین و موثرترین عاملی که جوانان را به سوی معارف ناب الهی سوق می دهد و عزّت و عظمت آنان را میسر می سازد و روح ایمان و فداکاری را در اعماق وجودشان احیا می کند، معرفی ابعاد زندگی اسوه های فضایل و جلوه های مکارم است

در واقع نسل جوان در جستجوی اسوه ای شایسته و قهرمانی محبوب است تا اخلاق و رفتار خویش را مطابق او تنظیم نماید

بدان امید که پرتوی از کمالات الگوی خویش در وجودش راه یابد

 یکی از این اسوه های شایسته فضایل و طلایه داران عظمت های معنوی، حضرت علی اکبر علیه السلام است.

مقام معلم قرآن حضرت علی اکبر سوره حمد

عبدالرحمان سلمی به حضرت علی اکبر علیه السلام سوره حمد را می آموخت، وقتی طفل تمام سوره را آموخت و آن را در حضور پدر قرائت کرد، امام به معلّمش پول و هدایای فراوان داد و دهانش را از مروارید پُر نمود

برخی که از این رفتار حضرت شگفت زده شده و چنین عطایی را برای آن تلاش معلم، بزرگ دانستند، دلیل آن را از امام جویا شدند

حضرت فرمودند: این هدایا کجا می تواند با عطای سلمی؛ یعنی، تعلیم قرآن برابری کند که هرچه به ازای آن داده شود، ناچیز است

آیینه تمام نمای پیامبر

 پیوستگی معنوی و روحی رسول خدا با امام حسین علیه السلام سبب شد تا خصوصیات ظاهری و خصلت های اخلاقی وی به فرزندش علی اکبر علیه السلام نیز انتقال یابد، بطوریکه او به عنوان آیینه تمام نمای پیامبر صلی الله علیه و آله مشهور گردید

آن حضرت در خَلق، خُلق، منطق و بیان در عصر خویش شبیه ترین افراد به پیامبر اکرم ص بود؛ چنانکه در روز عاشورا وقتی عازم جنگ با اشقیا بود، پدر بزرگوارش درباره اش فرمود: اللّهمّ اشهد علی هولاء القوم، فقد برز الیهم غلام اشبه الناس برسولک محمد خَلقا و خُلقا و منطقا، و کنا اذا اشتقنا الی رویة نبیک نظرنا الیه  خدایا گواه باش جوانى به جنگ این مردم رفت که در خلقت و سیرت و گفتار شبیه ترن مردم به پیامبرت بود و ما هرگاه به دیدن پیامبرت مشتاق مى‏شدیم به این جوان نگاه مى‏کردیم

این در حالیست که خداوند درباره پیامبرش ‏فرمود: اِنّکَ لَعَلى خُلُقٍ عَظیمٍ (قلم4)؛ همانا تو داراى اخلاق عظیم و برجسته‏اى هستى

ارزش معنوی علی اکبر علیه السلام

عده ای از مردم مدینه که نسبت به پیامبرشان شوق و علاقه داشتند و با ارتحال آن خورشید پر فروغ در اندوهی ژرف به سر می بردند، گاهی دسته دسته به منزل علی اکبر می رفتند و به شوق سید پیامبران، او را زیارت می کردند. علی اکبر علیه السلام هم با کرامت خاصّی از آنان پذیرایی می نمود . آن حضرت به حدی در قلوب مردم جا گرفته بود که مخالفین هم با دیده احترام و عزّت به او می نگریستند.                                            .
ارزش معنوی علی اکبر علیه السلام تا به آن اندازه است که پدر بزرگوارش که دارای مقام عصمت و امامت می باشد. زندگی پس از او را فنا و مرگ می داند، و هنگامی که علی اکبر علیه السلام به شهادت رسید، امام، قاتلان او را به عنوان افرادی معرفی کرد که بر خداوند رحمان جسارت کرده و حرمت رسول الله را هتک نموده اند

دریای معرفت و شهامت

عشق علی اکبر علیه السلام به ذات الهی، شجاعت و شهامت و ایمانی راسخ به وی بخشیده بود. او در طریق دانش و معرفت به کمالاتی نایل شد، و چشمه های حکمت در روح و روانش جاری گشته بود؛ محدثی بنام بود و از جدّش روایت نقل می کرد .

امامان معصوم در روایات و زیارات، مقام حضرت علی اکبر علیه السلام را به پاکی و طهارت نفس ستوده اند، چنانکه حضرت مهدی (عجل الله علیه و آله) در زیارت ناحیه مقدسه او را از نسل پاک و تبار ابراهیم علیه السلام دانسته، بر او و پدرش درود فرستاده است.

آری، علی اکبر علیه السلام ، تنها شهیدی است که نزدیک سالار شهیدان دفن شده است.

 

(1) شهادت حضرت على اکبر علیه السلام

 روز عاشورا وقتى اذن‏ میدان طلبید، امام حسین‏ علیه السلام‏ چهره به آسمان و گفت اللهم‏اشهد على هؤلاء القوم فقد برز الیهم غلام اشبه الناس برسولک محمد خلقا و خلقا و منطقا...  شجاعت و دلاورى على اکبر و رزم آورى و بصیرت دینى و سیاسى او، در سفر کربلا بویژه در روز عاشورا تجلى کرد. سخنان، فداکاریها و رجزهایش دلیل آن است.

وقتى امام‏حسین از منزلگاه‏ قصر بنى مقاتل‏ گذشت، روى اسب چشمان او را خوابى ربود و پس از بیدارى‏ انا لله و انا الیه راجعون‏ گفت و سه بار این جمله و حمد الهى را تکرار کرد. على‏اکبر وقتى سبب این حمد و استرجاع را پرسید، حضرت فرمود: در خواب دیدم سوارى‏ مى‏گوید این کاروان به سوى مرگ مى‏رود. پرسید: مگر ما بر حق نیستیم؟ فرمود: چرا .

روز عاشورا نیز پس از شهادت یاران امام اولین کسى که اجازه میدان طلبید تا جان را فداى ‏دین کند او بود. گر چه به میدان رفتن او بر اهل بیت و بر امام بسیار سخت بود، ولى از ایثار و روحیه جانبازى او جز این انتظار نبود. وقتى به میدان مى‏رفت امام حسین علیه السلام در سخنانى سوزناک به آستان الهى، آن قوم ناجوانمرد را که دعوت کردند ولى تیغ به رویشان‏کشیدند، نفرین کرد.

على اکبر چندین بار به میدان رفت و رزمهاى شجاعانه‏اى با انبوه سپاه دشمن نمود. هنگام جنگ، این رجز را مى‏خواند که نشان دهنده روح بلند و درک عمیق اوس انا على بن الحسین.... من علی، پسر حسین فرزند علی هستم. به خدا سوگند که ما به رسول خدا از همه کس نزدیک تریم. آن قدر با نیزه با شما بجنگم که نیزه ام خم شود. از پدرم حمایت می کنم و با شمشیر بر شما ضربتی فرود می آورم که زیبنده جوان هاشمی علوی است.

پسر زیاد کجا و حکم‌کردن درباره ما کجا. پیکار سخت، او را تشنه‏تر ساخت. به خیمه آمد بى آنکه آبى بتواند بنوشد، با همان‏تشنگى و جراحت دوباره به میدان رفت آنقدر کشت (120) که خسته و کلافه شده بود که ای خدا کی به شهادت میرسم ؟ کی با پیامبر ملاقات میکنم؟ نامردان از پشت به او حمله و پهلویش را میشکافند دیگری هم با گرز آهنین بر سرش وارد میسازد و خون فوران کرده و روی چشم اسب میریزد و اسب بی اختیار به طرف دشمن میرود و آنچه نباید میشد، شد.  

پیکر على اکبر با شمشیرهاى دشمن قطعه قطعه شد. وقتى امام بر بالین او رسیدکه جان باخته بود. صورت بر چهره خونین على اکبر نهاد و دشمن را باز هم نفرین کرد: قتل الله قوما قتلوک . و تکرار مى‏کرد که على الدنیا بعدک العفا و جوانان هاشمى ‏را طلبید تا پیکر او را به خیمه گاه حمل کنند.

نزدیکترین شهیدى که با حسین‏ علیه السلام‏ دفن شده. مدفن او پایین پاى ابا عبد الله الحسین‏ علیه السلام‏ قرار دارد و به این‏خاطر ضریح امام، شش گوشه دارد

 (2) چگونگی شهادت علی اکبر علیه السلام

شیخ صدوق(ره) به نقل از امام زین العابدین علیه السلام می نویسد: هنگامى که على اکبر علیه السلام براى مبارزه به سوى دشمن رفت، چشمان حسین علیه السلام، گریان شد و گفت اللّهُمَّ کُن أنتَ الشَّهیدَ عَلَیهِم، فَقَد بَرَزَ إلَیهِمُ ابنُ رَسولِکَ، وأشبَهُ النّاسِ وَجهاً وسَمتاً بِهِ خدایا ! تو بر ایشان گواه باش ، که فرزند پیامبرت و شبیه ترینِ مردم به او در صورت و سیرت ، به سوى آنان مى رود.

علی اکبر علیه السلام به میدان رفت و جنگ نمایانی کرد. آن گاه، ده تن از آنان را کُشت و سپس به نزد پدرش باز گشت و گفت: اى پدر ! تشنه ام. حسین علیه السلام فرمود: شکیبایى کن، پسر عزیزم! جدّت با کاسه اى پُر به تو مى نوشانَد. او باز گشت و جنگید و 44 تن از دشمنان را کُشت.

تاریخ الطبرى به نقل از ابو مِخنَف می نویسد: زُهَیر بن عبد الرحمان برایم نقل کرد که مُرّة بن مُنقِذ بن نُعمان عبدى لیثى، او را دید و گفت: گناهان عرب بر دوش من، اگر بر من بگذرد و چنین کند و من، پدرش را به عزایش ننشانم !على اکبر علیه السلام، با شمشیرش به دشمن حمله مى بُرد که بر مُرّة بن مُنقِذ گذشت .

او نیزه اى به على اکبر علیه السلام زد و او [بر زمین] افتاد .على اکبر علیه السلام، ندا داد: اى پدر ! سلام بر تو ! این، جدّم است که به تو سلام مى رساند و مى فرماید: زودتر ، به سوى ما بیا .

دشمن، گِردش را گرفتند و با شمشیرهایشان، او را تکّه تکّه کردند .همچنین سلیمان بن ابى راشد، از حُمَید بن مسلم اَزْدى برایم نقل کرد که : در روز عاشورا، به گوش خود شنیدم که حسین علیه السلام مى گوید: خدا، بکشد کسانى را که تو را کشتند،

اى پسر عزیزم! چه گستاخ بودند در برابر [خداى] رحمان و بر هتک حرمتِ پیامبر! دنیا، پس از تو ویران باد! و گویى هم اینک به زنى مى نگرم که مانند خورشیدِ به گاه طلوع، به سرعت، بیرون دویده، ندا مى دهد: اى برادرم و فرزند برادرم! در باره او پرسیدم. گفته شد: این، زینب، فرزند فاطمه دختر پیامبر خدا صلى الله علیه و آله است. آن زن آمد تا خود را بر روى [پیکر] على اکبر علیه السلام انداخت.

حسین علیه السلام نزد او آمد و دستش را گرفت و او را به خیمه، باز گردانْد. سپس، حسین علیه السلام به پسرش روى آورد و جوانان [خاندان] او نیز همراهش آمدند. حسین علیه السلام فرمود: برادرتان را ببرید !آنان، او را از آن جایى که بر زمین افتاده بود ، بُردند و در خیمه اى نهادند که جلوى آن مى جنگیدند.

(3) - می خواهم به میدان بروم... چه طنین پر رمز و رازی داشت صدایش...

- نمی گویم نرو ...برو... اما پیش از رفتن کمی اطراف خیمه ها راه برو!

و «علی» در میدان ظاهر شد؛ سپاه دشمن که بوی خون مستشان کرده بود، به طمع زره و کلاه خود و نیزه ای دیگر، عزم او را کردند...

راستی انگشتر عقیق هم داشت؟ آهنگ حمله گرگ ها ناگاه خاموش شد! گام ها آرام آرام به عقب رفت...

- این که رسول الله است... الله اکبر... ما داریم با رسول الله می جنگیم... وای بر ما!

حلقه محاصره از هم پاشید... لشکریان ابن سعد دیوانه وار به عقب باز می گشتند و گویی از میدان فرار می کردند؛ آخر کسی به میدان آمده بود که در مدینه محل رجوع هر آن کسی بود که دلش برای رسول رحمت و رافت می گرفت...

فرقی نداشت مسلمان و مسیحی و یهودی؛ هر که قاب چشمانش هوس زیارت رسول الله را می کرد و دلش آهنگ دلتنگی می نواخت، نشانی خانه ای را می گرفت در کوچه بنی هاشم... همان جا که علی اکبر حسین علیه السلام  زندگی می کرد؛

لختی نگاه کن تا دمی بیاسایی! ناگاه ملعونی حنجره اش را خراش داد و جمله ای گفت که جماعت مست دیوانه، دوباره چونان براده های آهن گداخته، گرد مغناطیس علی اکبر جمع شدند... مردک زبان باز کرد بر روی نقطه جوش نامردمان کوفه...

او پیامبر نیست! او علی اکبر است...

بوی تعفن بغض این زخم خوردگان عدالت علوی، شمشیرها را با لعن و نفرین روانه جغرافیای حضور علی اکبر علیه السلام  کرد... حضرت می دانست که این جماعت را دلی نمانده تا به یاد رسول اللهصلی الله علیه و آله این خیانت تاریخی شان را کمی از حافظه آزادگان جهان پاک کنند اما...

اما علی اکبر را به میدان فرستاد تا دیگر بهانه ای نباشد آنها را که امام شان را خارجی می خواندند

او را به قربانگاه فرستاد تا هم ابراهیم خلیل علیه السلام  اشک هایش را قیمتی کند و هم اتمام حجتی باشد با تاریخ... تا بگوید این جماعت رسول الله زمان را نیز ندیدند که مسخ شدگان صحرای کربلا را زر و زور معاویه کور کرده بود...

اصلا این جماعت تشنه خون فرزند رسول الله صلی الله علیه و آله  شده بودند و خون مردگی پیدا کرده بودند حتی با دیدن تصویری دیگر از پیامبر خدا... چه جنگی کرد اشبه الناس بر رسول الله! تشنه شد... تشنه بود... تشنه تر شد..

به سمت خیمه ها بازگشت و تنها شرم خشک کامی پدر را دو چندان کرد و به وعده شهد شیرین شهادت دوباره به میدان بازگشت... زیاد نگذشته بود که... پدر....خداحافظ... دارم جدم رسول الله را می بینم... مادرم فاطمه(سلام الله علیها) را نیز... اینجا پدرتان علی ابن ابی طالب نیز هستند... خداحافظ!

«سکوت» تنها میهمان کربلا بود... خیمه ها بی قرار شده بود و چشم ها خیره به پیکر شهزاده... تیغ آفتاب بر شن های داغ و داغ دیده کربلا می تابد و زینب(سلام الله علیها) همچنان در انتظار آن ثانیه های تلخ مانده از یک تاریخ خلاصه شده در یک روز... و حضرت چشم هایش را به آسمان دوخته و خدا را شاهد می گیرد بر این غم بزرگ و پیروزی ابدی...

حالا دیگر «تنهایی» آرام آرام دارد خودش را به کربلای دل مولا و سینه پردرد بانو می رساند...

 

فضایل حضرت علی اکبر علیه السلام

نمود  حضرت علی اکبر علیه السلام و حضرت اباالفضل علیه السلام  در صحنه ی کربلاست مورخین نقل کرده اند زمانی که لشکرعمر سعد چهره ی با برکت حضرت را دیدند گفتند (فتبارک الله احسن الخالقین) این قدر حضرت علی اکبر شبیه پیامبر صلی الله علیه و آله بودند که لشکر عمرسعد گمان کردند پیامبر صلی الله علیه و آله است که حضرت علی اکبر علیه السلام فرمود: انا علی بن الحسین بن علی و بعد بحث ولایت و توحید را عنوان کرد و فضایل امام حسین علیه السلام را توصیف فرمود.

فضایل حضرت علی اکبر علیه السلام به قدری بود که در زیارت عاشورا به ایشان سلام داده شده السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین لفظ علی بن الحسین اشاره به وجود با برکت حضرت علی اکبر علیه السلام دارد.

 برای روشن فضایل حضرت به معرفی  جعفر کذاب می پردازیم جعفرکذاب فرزند امام هادی علیه السلام بود که به دروغ ادعای نبوت کرد و خود را به جای  امام زمان ارواحنا فداه معرفی کرد پس می رساند که درست است که پدر جعفر معصوم بود امام جعفر کذاب شد و ادعای امامت کرد

پس اگر بگوییم فضایل حضرت علی اکبر علیه السلام فقط به خاطر این بوده که فرزند امام حسین علیه السلام بوده درست نیست لذا حضرت علی اکبر علیه السلام  خودشان خود سازی داشته اند و شرایط مساعد بوده و لقمه حلال خورده اند ولی مهم اختیار انسان است . حضرت به اختیار خود اینگونه شده بودند و به همین دلیل امام حسین در وصف ایشان فرمودند

اللهم اشهد علی هولاء القوم فقد برز علیهم غلام اشبه الناس خلقا و خلقا و منطقا برسولک خدایا شاهد باش بر این قوم به سوی آنها آشکار می شود پسری که شبیه ترین فرد از نظر ظاهر و اخلاق و گفتار به پیامبر صلی الله علیه و آله است.

در نظر بگیریم که خلقت پیامبر هیچ نقصی نداشته و حضرت علی اکبر علیه السلام شبیه ترین فرد به پیامبر صلی الله علیه و آله بوده پیغمبری که قرآن در مورد اخلاق ایشان فرموده انک لعلی خلق عظیم حضرت علی اکبر علیه السلام  از نظر اخلاق هم شبیه ترین فردبه پیامبر صلی الله علیه و آله بوده است از نظر منطق هم شبیه ترین فرد به پیامبر بوده است.

گفتار پیامبر به فرموده ی قرآن از روی هوای نفس نبوده امام حسین در وصف علی اکبر فرمود: علی اکبر شبیه ترین فرد از نظر گفتار به پیامبراست یعنی ما ینطق علی الهوی (بدون هوای نفس) است و در ادامه فرمود: و کنا اذا شفقنا الی بنیک نظرنا الی وجهه خدا این پسر را با این ویژگی به میدان می فرستم هرگاه دلمان برای پیامبر تنگ می شد به جمال او نگاه می کردیم.

علی رغم اینکه بر امام حسین علیه السلام بسیار سخت گذشت امام حتی یک کلمه نمی گوید که عدم رضایت بر خداوند را برساند طبق آیه قرآن معصوم هم احساس دارد چرا که می فرماید اَنَا بَشرٌ مِثلکُم یَوحی اِلیَّ پیامبر فرمود من هم بشری مثل شما هستم پس امام حسین علیه السلام نیز احساس دارد ولی چون می داند رضای خدا در این بوده ناراضی نیست.

حضرت علی اکبر علیه السلام اولین شهید بنی هاشم در صحنه ی کربلا بود. حضرت علی اکبر علیه السلام چنان مقام ویژه ای نزد امام حسین علیه السلام  داشت که هیچ گاه نفرین نکرده بود . بعد از شهادت حضرت علی اکبر علیه السلام بر لشکریان یزید نفرین کرد و فرمود قطع الله رحمک و نفرین کرد که خدا عمرسعد را مقطوع النسل کند که مقطوع النسل هم شد.

 از حضرت علی اکبر علیه السلام الگو بگیریم جوان باید گفتار و رفتار و اخلاقی شبیه حضرت علی اکبر علیه السلام داشته باشد حضرت از نظر شجاعت بی نظیر بود و شهادت را سعادت می دانست و از مرگ هراسی نداشت و امام حسین علیه السلام فرمود: لا اری الموت الا سعاده و الحیاه مع الظالمین الا برما (من مرگ را جز سعادت نمی بینم و زندگی با ستمگران را جز ذلت نمی بینم )

روزی معاویه در جمعی نشسته بود و پرسید چه کسی به خلافت برازنده تر است گفتند معاویه بن ابوسفیان. معاویه گفت: ای دغل بازان چاپلوس خودتان می دانید که دروغ می گویید بما اولی الناس بهذا الامر علی بن الحسین بن علی جده رسول الله (شایسته ترین فرد برای خلافت علی بن الحسین بن علی (علی اکبر) که جد او رسول الله است می باشد) در ادامه سخنش معاویه گفت و فیه شجاعه بنی هاشم و سخاه بنی امیه و... ثقیف (شجاعت بنی هاشم و سخاوت بنی امیه و خوش رویی قبیله ثقیف را دارد). در وصف فضایل حضرت علی اکبر علیه السلام همین بس که دشمنان مدحش کردند چه رسد به دوستان.

حضرت علی اکبر؛ پاره تن سیدالشهدا

على اکبر علیه السلام در واقعه عاشورا، از ارکان سپاه امام علیه السلام به شمار مى رفت.  تأکید او بر حق مدارى و دفاع از حق تا ایثار جان، هنگام شنیدن خبر به شهادت رسیدن خود در مسیر کربلا از پدر بزرگوارش، اذان گفتن براى اقامه جماعت به امامت حسین علیه السلام در جریان برخورد سپاه حُر با کاروان امام علیه السلام، بر عهده گرفتن مسئولیت آب رسانى به خیمه ها در شب عاشورا و همچنین داوطلب شدن ایشان براى شهادت پیش از دیگر بنى هاشم، بنا بر نقل مشهور، از ویژگى هاى این فرزند برومند سیّدالشهدا علیه السلام است.

در زیارت ناحیه مقدّسه، خطاب به او آمده است السَّلامُ عَلَیکَ یا أوَّلَ قَتیلٍ مِن نَسلِ خَیرِ سَلیلٍ مِن سُلالَةِ إبراهیمَ الخَلیلِ، صَلَّى اللّه ُ عَلَیکَ و عَلى أبیکَ، إذ قالَ فیکَ : قَتَلَ اللّه ُ قَوما قَتَلوکَ ، یا بُنَیَّ ما أجرَأَهُم عَلَى الرَّحمنِ وعَلَى انتِهاکِ حُرمَةِ الرَّسولِ ! عَلَى الدُّنیا بَعدَکَ العَفا سلام بر تو ، اى نخستین کُشته از تبار بهترین بازمانده از نسلِ ابراهیم خلیل ! درود خدا بر تو و بر پدرت، آن گاه که در باره ات فرمود: خدا ، بکُشد آن گروهى را که تو را کُشت . پسرم ! چه جرئتى بر خداى مهربان کردند. و چه جسارتى در هتکِ حرمت پیامبر !

حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام :

(بحارالانوار، ج 23، ص 94 ؛ الغدیر، ج10)

علامه محقق، شیخ عبدالله ممقانی در کتاب نفیس تنقیح المقال

(امالی صدوق ۳۷۴)          

(مولد العباس بن علی ص 88 وص 97 العباس بن علی ص 36)    

(ینابیع الموده ج 2، ص 341)

حضرت علی اکبر علیه السلام :

شیخ جعفر شوشتری در کتاب خصائص الحسینیه

شیخ صدوق (ره) به نقل از امام زین العابدین علیه السلام

ادامه

http://m5736z.blog.ir/post/Abbas1

http://m5736z.blog.ir/post/Abbas2

به نام خدا
مطالب جمع آوری شده در زمینه های مفاهیم قرآنی و تاریخی

از سال 1354   و    بارگذاری آن  در سال  1380 در   سایت

تاریخی فرهنگی قرآنی

و از سال 1393 به تدریج بعضی از مقالات تبدیل به کتاب شده

 و  به حول قوه الهی در  مهر سال 1399 به 40 جلد کتاب رسیده است.

نام  : محمود زارع پور متولد تهران محله قلهک شمیران 1336

کارشناسی علوم قرآن و دینی ، دبیر    و 25 سال   مدیریت    مدرسه

نظرات  (۱)

با سلام و عرض خسته نباشید، ارائه آمار و مطالب بدون سند  و از روی حدث و گمان به اعتبار نشریه شما لطمه جدی وارد کرده است بنده به عنوان یک فرد رسانه ای با وجود این که با شما در جنایتکاربودن آمریکا موافقم اما به هیچ عنوان نمی توانم آمار بدون سند را قبول کنم. چون مخدوش و غیرمستدل می نماید چه برسد به افرادی که نسبت به آمریکا دیگاه منو شما را ندارد. بنده نفهمید م هدف شما از انتشار آمرا بدون سند چیست اگر آگاهی دادن به مخاطب است باید بگویم مخاطب محاصره شده در اقیانوس نشریات و اطلاعات به هیچ وجه به اطلاعات بدن سند اعتماد نمی کند. لطفا یا منتشر نکنید و یا با سند و م ستند آمار و ادعا های خود را نشر دهید چون به اعتبار نشریان انقلابی نیز لطمه وارد می کنید.با تشکر

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">