انس با قرآن. انس ائمه و اولیاء الله. قرآن شفای جسم و روح. خاصیت سوره های قرآن. امنیت در قرآن
تدبر و تفکر در قرآن . غفلت از یاد خدا؛ . خشیت . خوف و رجا . اطاعت
مهجوریت زدائی از قرآن . شکوه ها و گلایه های قرآن از ما! قرآنی شدن جامعه . دانشمندان معاصر
اسرائیلیات . هدایتگری قرآن . ملی گرائی . صراط مستقیم
عدم اختلاف در قرآن کریم
آیه، مردم را ترغیب به تدبّر و تامّل در قرآن کریم مى کند. به این که در آیات الهى دقت کنند و ببینند که هیچ اختلافى در آیات قرآن وجود ندارد افلا یتدبّرون القران و لو کان من عند غیر اللّه لوجدوا فیه اختلافا کثیرا . همین عدم اختلاف در قرآن، مردم را به این مطلب هدایت مى کند که قرآن کتاب الهى است و از طرف غیر خدا نیست. زیرا اگر از جانب غیر خدا بود، از اختلاف سالم نمى ماند، چون نظام طبیعت بر اساس حرکت و تغییر استوار است. هیچ انسانى نیست که مشاهده نکند هر روز عاقلتر از دیروز است، هر عمل یا صنعت و یا هر نظریه و راءیى که دارد، در مرحله ى اخیر آن استوارتر از اولى است. معارف و حقایق قرآن در ضمن آیاتى نازل شده که حدود ۲۳ سال به طول انجامیده و در حالات مختلف شب و روز، حضر و سفر، صلح و جنگ، سختى و خوشى، تنگى و گشایش نازل شده، با این وصف، نه در بلاغت و نه در معارف و نه در قوانین فردى و اجتماعى این کتاب، هیچ گونه فراز و نشیب و اختلافى وجود ندارد. بنابراین، اگر کسى در قرآن کریم تدبر کند، حکم خواهد کرد که این سخنان از کسى نیست که تحوّل و تکامل هستى در او مؤ ثّر باشد، بلکه گوینده ى آن خداوند واحد قهّار است .
عظمت قرآن کریم إنّا اءنزلناه فى لیلة مبارکة قرآن کریم از سه جهت داراى عظمت است:
1 ذات آنکه سخن الهى است. 2 نزول آن در شب پر برکت شب قدر است. 3محل نزول آن که قلب مبارک پیامبر اکرم ص است.
مجد و شرافت قرآن کریم بل هو قرءان مجید فى لوح محفوظ مجد و شرافت قرآن بسیار است . از جمله :
1 یکى از دو ثقلین است که تمسک به آن مایه ى سعادت بشر است .
2 معجزه ى جاویدان پیامبر تا دامنه ى قیامت است .
3 به بهترین و محکمترین راه ها هدایت مى کند إنّ هذا القرءان یهدى للّتى هى اقوم
4 یکى از شفعاى روز قیامت است .
5 تلاوت هر سوره ى آن ، بلکه هر آیه ى آن از فضیلت خاصى برخوردار است .
حق تلاوت قرآن کریم این تعبیر، بسیار پر معناست و خطّ روشنى را براى ما در برابر قرآن کریم و کتب آسمانى مشخّص مى سازد. الّذین اتیناهم الکتاب یتلونه حق تلاوته اولئک یؤمنون به زیرا مردم در برابر آیات الهى چند گروهند:
الف قشرى گرایان که تمام اصرارشان بر اداى الفاظ و حروف از مخارج آن است. آنها هماره در فکر وقف و وصل و حروف یرملون و شدّ و مدّند و کمترین اهمیتى به محتوا و معنا نمى دهند، تا چه رسد به عمل کردن به آن.
ب علم گرایان که از الفاظ فراتر رفته و در معانى دقت مى کنند و در ریزه کارى ها و نکات قرآن مى اندیشند و از علوم آن آگاهند، اما در عمل کردن ناکامند.
ج مؤ منان راستین که قرآن را کتاب عمل و برنامه ى کامل زندگى خود مى شمارند. خواندن الفاظ و اندیشه در معانى و درک مفاهیم این کتاب بزرگ را مقدمه اى براى عمل مى دانند. از این رو، هنگام قرائت قرآن روح تازه اى در کالبد آن ها دمیده مى شود. در حدیثى از امام صادق ع در تفسیر این آیه یرتّلون آیاته و یتفقّهون به و یعملون بأحکامه و یرجون وعده و یخافون وعیده و یعتبرون بقصصه و یاءتمرون باءوامره و ینتهون بنواهیه ما هو و اللّه حفظ آیاته و درس حروفه .... حفظوا حروفه و أ ضاعوا حدوده و انّما هو تدبّر آیاته و العمل بأ رکانه قال اللّه تعالى : کتاب انزلناه إ لیک مبارک لیدبّروا ایاته آیات آن را با دقت بخوانند و حقایق آن را درک کنند و به احکام آن عمل کنند و به وعده هاى آن امیدوار و از وعیدهاى آن ترسان باشند، از داستان هاى آن عبرت بگیرند و به اوامرش گردن نهند و نواهى آن را بپذیرند. به خدا سوگند منظور فقط حفظ کردن آیات و خواندن حروف نیست، آنها حروف قرآن را حفظ کردند، اما حدود آنرا ضایع ساختند. منظور این است که در آیات قرآن بیاندیشند و به احکامش عمل کنند. چنانکه قرآن کریم مى فرماید: این کتاب پربرکت که ما بر تو نازل کردیم تا در آیاتش تدبّر کنند.
حم تنزیل من الرّحمن الرّحیم این کتاب نازل شده از ناحیه ى رحمن و رحیم است. اگر از میان همه ى اسما و صفات خداوند نام دو صفت رحمان و رحیم را ذکر کرد که اولى رحمت عامه ى خداوند را بیان مى کند که شامل مؤ من و کافر مى شود و دومى از رحمت خاصه ى خدا خبر مى دهد که تنها شامل مؤ منان است، اشاره به این نکته دارد که تنزیل کتاب آسمانى مایه ى اصلاح دنیا و آخرت مردم است .
در سوره الرحمن که فهرست گونه اى از نعم خداوند است ، اولین نعمتى را که خداوند ذکر مى کند، نعمت قرآن است الرّحمن علّم القران تعلیم قرآن، آشنا شدن به قرآن، نعمت فهمیدن قرآن سرآغاز نعمت هاى جهان هستى است.بعد کم کم سخن از بهشت و نعمت هاى آن است .
طهارت باطنى و تماس با قرآن کریم لا یمسّه إ لاّ المطهّرون این آیه دو تفسیر و یک تاویل دارد. مراد از مطهّرون، فرشتگان هستند؛ یعنى فرشتگانى که به امر الهى به کتاب مکنون و لوح محفوظ راه دارند. تفسیر دومش این است که آیه ى شریفه بیانگر حکم فقهى است و اگر چه به صورت نفى بیان شده، لیکن مفاد آن نهى است؛ یعنى کسانى که طهارت شرعى ندارند، نباید به نوشته هاى آیات قرآن دست بزنند. اما تاویل، یعنى معناى باطنى آن است که حقیقت قرآن را جز کسانى که طهارت توحیدى و ایمانى و قلبى دارند، درک نمى کند. علامه ى طباطبایى: منظور از مسّ قرآن، دست کشیدن به خطوط آن نیست، بلکه علم به معارف آن است که جز پاکان خلق، کسى به معارف آن عالم نمى شود و منظور از مطهّرون کسانى هستند که خداوند قلب آنها را از رجس پاک گردانیده إنّما یرید اللّه لیذهب عنکم الرّجس اهل البیت و یطهّرکم تطهیرا
فایده نگاه کردن به قرآن برای غیر عرب ها!
کتاب زندگی و تکامل انسان و کتاب هدایت و... است و دارای قداست و ارزش خاص خود است. بر این اساس؛ استفاده از آن هم مراتب و درجات متعددی دارد که استفاده از بعضی از مراتب آن با نگاه کردن به قرآن هم حاصل می شود. نگاه کردن به قرآن فوایدی دارد که در ذیل به برخی از آنها اشاره می شود:
الف. قرآن کتابی است که حقایقی فراتر از الفاظ دارد؛ چرا که گوینده آیات آن پروردگار عالمیان و حامل آن بهترین خلق او نبی اکرم(ص) و کاتبش، امام المتقین، امیرمومنان است. به همین جهت وقتی مسلمانی قرآن را باز کرده به آن نظر می کند، خود را در محضر خدای عالمیان و رسول خدا حاضر می بیند و معنویت حضور را ادراک می کند. فراموش نکنیم که حاضر شدن در محضر خدای عالمیان و ارواح پاک مطهر معصومین به سواد نیاز ندارد.
ب. ارتباط با قرآن ولو با نگاه کردن به کلمات آن از روی اعتقاد متضمن اقرار به توحید و رسالت و برائت از دشمنان قرآن و اسلام است؛ زیرا کسی که کتاب خدا را باز نموده و به آن تمسک می جوید و مؤمنانه به آن نظر می کند؛ هم به خداوند ایمان دارد هم به رسولش، هم به مضامین عالی آن و این خود اقرار عملی است به حقانیت خدا و رسول و کتاب آسمانی قرآن که نیاز به خواندن الفاظ ندارد.
ج. نگاه کردن به کلمات قرآن و اهمیت دادن به آن، باعث ترغیب افراد فاقد سواد به فراهم کردن مقدمات فراگیری قرائت فهم و درک قرآن است.از طرف دیگر در بسیاری از مواقع سبب می شود که افراد با سوادی که نسبت به قرآن بی توجه هستند، توجه بیشتری به وظایف خود کنند و این خود، امر به معروف عملی است که دیگران را با رفتار، دعوت به چنگ زدن به دامان کتاب هدایت می کند.
د. حقایق و معارف قرآن دارای مراتب مختلفی است که باعث شده هیچ قشری از مواجهه با قرآن بی بهره نباشد و هر کس به نسبت فهم و درک خود از قرآن بهره مند گردد؛ بی سوادان یا کم سوادان هم به نوبه خود از فیض حضور در محضر کتاب آسمانی بهره مند می شوند.
امام خمینی(ره) و شناخت قرآن
در نگرش امام خمینی(ره)؛ وحی، فطرت، قلب، عقل و حس انسان به عنوان منابع شناخت مطرح شده است. او همچون سایر علمای مسلمان معتقد است، حس انسان مُدرک است، اما کافی نیست و نقصان ادراک حسی به وسیله عقل جبران میشود. از طریق تفکر و تعقل، صاحب عقل به آگاهی و شناخت میرسد، منابع شناخت درونی، انسان را به تنهایی کافی نمیداند و به نقصان ادراک انسان، با اتکای صرف به این سه منبع اذعان دارد. به عنوان مثال، به عدم امکان شناخت چیستی رابطه هستی با حق، اشاره میکند و عقل انسان را از درک ماورای طبیعت و بسیاری از امور دیگر نظیر روح عاجز میداند. این منبع اساسی، وحی الهی است که به وسیله انبیاء، از جانب خداوند برای انسانها فرستاده میشود و آرمان اصلی آن، ایجاد معرفت برای بشر، بویژه شناخت حق تعالی و سایر حوزههایی است که عقل بشر، بدون ارجاع به وحی، امکان دسترسی به آنها را ندارد. با این مقدمه تلاش داریم تا دیدگاه ایشان درباره واسطه معرفت وحیانی یا قرآن کریم را مورد بررسی قرار دهیم.
"بدان ای عزیز که عظمت هر کلام و کتابی یا به عظمت متکلم و کاتب آن است و یا به عظمت مطالب و مقاصد آن است و یا به عظمت مرسل الیه و حامل آن است و یا به عظمت وقت ارسال و کیفیت آن است و بعضی از این امور ذاتاً و جوهراً در عظمت دخیل است و بعضی عرضاً و یا به واسطه و بعضی کاشف از عظمت است چنانچه در حدیث است: "ان الله سبعین الف حجاب من نور و ظلمه لوکشفت لا حرقت سبحات وجهه دونه". همانا خداوند هفتاد هزار حجاب است از نور و ظلمت و اگر آن حجابها کنار رود سبحات روی او، جز او را خواهد سوخت. (بحارالانوار، ج 55، ص45( عظمت رسول وحی و واسطة ایصال، پس آن جبرئیل امین و روح اعظم است. و اما حافظ و نگاهبان آن ذات مقدس حق جل جلاله است چنانچه فرماید انا نحن نزلنا الذکر و اناله لحافظون (حجر9) و اما شارح و مبین آن، ذوات مطهره معصومین (ع) از رسول خدا (ص) تا حجت عصر عجلالله فرجه که مفاتیح وجود و مخازن کبریا و معادن حکمت و وحی و اصول معارف و عوارف و صاحبان مقام جمع و تفضیلاند. و اما وقت وحی لیلهالقدر است، که اعظم لیالی (خیر من الف شهر) و نورانیترین ازمنه و فیالحقیقه وقت وصول ولی مطلق و رسول ختمی مرتبت ص است".
ایشان در باب هدف از نزول این کتاب بزرگ الهی میفرمایند: "این کتاب بزرگ الهی که از عالم غیب الهی و قرب ربوبی نازل شده و برای استفادة ما مهجوران و خلاص ما زندانیان سجن طبیعت و مغلولان زنجیرهای پیچ در پیچ هوای نفس و آمال به صورت لفظ و کلام درآمده از بزرگترین مظاهر رحمت مطلقة الهیه است که ما کور و کرها از آن به هیچ وجه استفاده نکرده و نمیکنیم. به عبارت دیگر این صحیفة نورانیه صورت"اسم اعظم" است ، چنانچه انسان کامل نیز اسم اعظم است". مسلمانان هر چه دارند و خواهند داشت، در طول تاریخ گذشته و آینده از برکات سرشار این کتاب مقدس است... از تمامی علمای اعلام و فرزندان قرآن و دانشمندان ارجمند تقاضا دارم که از کتاب مقدسی که تبیان کلی شیء است و صادر از مقام جمع الهی به قلب نور اول و ظهور جمعالجمیع تابیده است غفلت نفرمائید... و اکنون صورت کتبی آن که به لسان وحی بعد از نزول از مراحل و مراتب بیکم و کاست بدون یک حرف کم و زیاد به دست ما افتاده است، خدای نخواسته مبادا که مهجور شود".
توصیف قرآن در 5 جمله
امام علی(ع) در بخشی از خطبه 18 نهج البلاغه به توصیف قرآن مجید مى پردازد و در پنج جمله کوتاه و بسیار پرمعنا حقایق زنده اى را درباره اهمیّت قرآن بیان مى کند: قرآن ظاهرش بسیار زیبا و شگفت آور است وَ اِنَّ الْقُرآنَ ظاهِرُهُ اَنیق. این جمله اشاره به فصاحت و بلاغت قرآن دارد، الفاظش بسیار موزون، تعبیرات بسیار حساب شده و آهنگ آیات، آهنگى مخصوص به خود دارد که هر قدر انسان آن را بخواند و تکرار کند هرگز خسته نمى شود.
و باطن آن عمیق است وَ باطِنُهُ عَمیق. غالباً پرداختن به زیباییهاى ظاهر، انسان را از عمق معنا دور مى سازد و این حقیقتی است که انسان در قرآن مجید به روشنى در مى یابد که ظاهرش فوق العاده آراسته، روح پرور، جذّاب و دلپذیر است و باطنش فوق العاده عمیق و پرمحتواست. ژرفا و عمق قرآن آن گونه است که هرچه، قویترین اندیشه ها درباره آن به کار بیفتد باز پایان نمى گیرد. چرا چنین نباشد در حالى که تراوش وحى الهى است و کلام خدا همچون ذات پاکش بى انتهاست. نه تنها ظلمت جهل و تاریکى کفر و بى ایمانى و بى تقوایى، بلکه ظلمات در صحنه زندگى اجتماعى و سیاسى و اقتصادى نیز بدون تعلیمات قرآن از میان نخواهد رفت
نکات شگفت آور قرآن هرگز فانى نمى شود و اسرار نهفته آن هرگز پایان نمى پذیرد لاتَفْنى عَجائِبُهُ، وَ لا تَنْقَضِى غَرائِبُهُ اشاره به جاودانگى و ابدى بودن شگفتیها و زیباییها و حقایق برجسته قرآن مى کند، چرا که کتابهاى زیادى را مى توان نام برد که در عصر خود، بسیار شگفت آور و جالب بودند ولى با گذشت زمان گرد و غبار کهنگى بر آنها نشست و شگفتیهایش بى رنگ شد ولى قرآن هرگز چنین کتابى نیست چرا که تمام کسانى که با آن آشنا هستند همیشه از مطالعه و بررسى در الفاظ و معانیش لذّت مى برند. جمله دوّم اشاره به اسرار نهفته قرآن است که با گذشت زمان هر روز بخش تازه اى از آن آشکار مى گردد
ظلمات و تاریکی ها جز در پرتو نور قرآن برطرف نخواهد شد! وَ لا تُکْشَفُ الظُّلُماتُ اِلاّ بِهِ. ژرفا و عمق قرآن آن گونه است که هرچه، قویترین اندیشه ها درباره آن به کار بیفتد باز پایان نمى گیرد. چرا چنین نباشد در حالى که تراوش وحى الهى است و کلام خدا همچون ذات پاکش بى انتهاست. امروز با این که دنیا از نظر صنایع، فوق العاده پیشرفت کرده، ولى با این حال انواع ظلمتها بر جامعه بشرى سایه شوم خود را گسترده است، جنگها و خونریزیها، ظلم و بى عدالتیها، فقر و بدبختى و از همه مهمتر ناآرامى هاى درونى همه جا را فراگرفته و تمام اینها نتیجه مستقیم ضعف ایمان و تقوا و فقر اخلاقى و معنوى است که بهترین راه درمان آن پناه بردن به قرآن است. از همه اسفناک تر رها کردن قرآن و پناه بردن به آراى ظنّى و افکار قاصر بشرى در زمینه احکام است که گروهى از مسلمانان به خاطر دور بودن از قرآن گرفتار آن شدند.
محتوا و مطالب قرآن کریم
توحید : محتویات و مطالب قرآن مجید را دو نوع مى توان بیان کرد : از مجموع (6236) حدود (1300) آیه درباره توحید و خداشناسى است. اعم از وجود خدا، وحدانیت و صفات او. و اینکه خلقت عالم و اداره آن در دست خداست و جهان، تک محورى، یک قطبى و یک کانونى است الله لا اله الا هو بیان ذات خدا، صفات خدا، یگانگى خدا و آنچه باید خدا از آن منزه باشد. و آنچه باید خدا به آن متصف باشد صفات ثبوتیه و سلبیه
معاد : حدود(1400) آیه درباره معاد، قیامت، مرگ و برزخ، حشر و نشر، بهشت و جهنم و خلود است .
احکام : حدود (۵۰۰) آیه درباره احکام است. از قبیل حلال و حرام، تجارت، جنگ و صلح، قصاص، احکام: نماز، روزه، زکات، خمس، حج، نذر، سوگند، بیع، رهن، نکاح، هبه، حقوق زوجین، حقوق والدین، طلاق، ظهار، وصیت، ارث، حدود، قضاوت، ثروت، مالکیت، حکومت، شورا، حق فقرا و غیره
انبیاء : حدود(2000) آیه در حالات انبیاء، امتها و پیروزى حق بر باطل مى باشد. حوادث و وقایع 23 ساله بعثت رسول اکرم ص . و بقیه آیات، درباره اخلاق، مواعظ، امثال و نظیر آنها است . سرگذشت پیامبران: یا انسانهایى که وحى الهى را دریافت کرده و به انسانهاى دیگر ابلاغ نموده اند. و میدان حق و باطلى که به وسیله آنها به وجود آمده است .
اما به طور مشروح :
1 - ملائکه، یعنى واسطه هاى فیض و نیروهاى با شعور و آگاه، همچنین جن و شیاطین .
2 - معجزات و خوارج عادات انبیا علیهم السلام و تایید کتب آسمانى مخصوصا تورات و انجیل و تصحیح اغلاط آن دو، و امثال این مطالب .
3 - جهان و قوانین پایدار جهان، ناپایدارى زندگانى دنیا و عدم صلاحیت آن اینکه ایده آل مطلوب باشد.
4 - توصیف قرآن در حدود پنجاه صفت : تسبیح موجودات جهان و نوع آگاهى درون موجودات، تسبیح به خالق و آفریننده خودشان .
5 - ترغیب و تشویق براى ایمان به خدا و معاد، و ملائکه، پیامبران و کتب آسمانى .
6 - خلقت آسمانها، زمین، کوهها، دریاها، گیاهان، حیوانات، ابر، باد، باران، شهابها، و غیره و خلقت همه عالم .
7 - دعوت به پرستش خداى یگانه و اخلاص در عبادت. کسى و چیزى را براى خدا شریک قرار ندادن.
8 - احتجاجها و استدلالها در مورد خدا، قیامت، پیامبران و نقل خبرهاى عینى در ضمن احتجاجها.
9 - تقوى، پارسى، و تزکیه نفس، توجه به نفس اماره و خطر وساوس نفسانى و شیطانى و نظیر آن.
10 - اخلاق فردى: شجاعت، استقامت، صبر، عدالت، احسان، محبت، ذکر خدا، محبت خدا، شکر نعمت ترس از خدا، توکل به خدا، رضاى خدا، تسلیم در برابر امر خدا، تعقل و تفکر، صدق و امانت و ...
11 - اخلاق اجتماعى ، از قبیل : اتحاد، توصیه بر حق و صبر، تعاون در نیکیها، امر به معروف و نهى از منکر، جهاد با مال و جان در راه خدا و تشویق بر اطعام مساکین و غیره .
12 - توصیف کلى در همه اعصار از سه گروه : مؤ منین، کافرین و منافقین .
علوم و دانش قرآنی
به طور کلی انسان در طول تاریخ برای کسب معرفت و شناخت همواره از دو منبع بهره میبرده. یکی وحی و حجت ظاهری الهی است که خداوند به واسطه پیامبران و از طریق کتب آسمانی، انسان را با حقایق پیدا و نهان جهان آشنا کرده است و منبع دیگر عقل و حجت باطنی است که آدمی از راه دقت در پدیده های طبیعی و تلاش فکری و تجربی به کسب معرفت و دانش نائل شده است. در ابتدا که شناخت انسان ها از جهان بیکران ناقص و محدود بود با استفاده از رهبران دینی و کتاب های آسمانی راه زندگی و نحوه شناخت و آگاهی خود را از محیط به دست می آوردند. با گذشت زمان که کتب آسمانی توسط متنفذین و مستکبران مورد تحریف و تفسیر شخصی گرفت به علوم تجربی و انسانی موجود در کتابها و نوشته های علمی توجه گردید. اما با ظهور دین اسلام و کتاب آسمانی قرآن و اصول و دانش نامتناهی آن بار دیگر توجه به دانش و علوم دینی مورد توجه قرار گرفت. بخصوص با توجه به بیان صریح و معجزه آسای قرآن که هیچگاه در طول تاریخ مورد تحریف قرار نگرفت، و در بیان بسیاری از علوم دینی و قوانین الهی مورد استفاده دانشمندان و محققان قرار می گیرد.
نسبت میان این دو منبع معرفت و بررسی رابطه معرفت دینی و تجربی که از آن در عرف محافل فکری به عنوان رابطه علم و دین نام برده می شود از مهمترین دغدغه های اندیشمندان و متفکران در هر دو حوزه فکری و معرفتی بوده و هست. قرآن کریم در طول تاریخ گهربار اسلام همواره منبع مهم تحقیق و پژوهش برای اندیشمندان اسلامی بوده و از این رهگذر علوم و رشته های متعددی پایه گذاری شده و در گذر زمان به رشد و بالندگی رسیده اند.همچنین این کتاب مهمترین معیار برای سنجش و قضاوت در مورد علومی بوده است که از طریق ترجمه یا غیر آن به جامعه اسلامی راه یافته اند. علاوه بر آن، با گذشت زمان و کشف و آشکار شدن علوم و دانش جدید بر اعتبار کتاب آسمانی مسلمانان افزوده می شود، زیرا بسیاری از رموز و اسراری که در لابه لای آیات قرآنی هست و انسان ها از معنا و مفهوم آن نا آگاه بودند کشف و روشن می گردد.
با نگاهی کوتاه به تاریخ تحول فکری اسلامی در می یابیم که سعی دانشمندان اسلامی همواره معطوف به "قرآنی کردن" دانش هایی بوده است که به اقتضای زمان وارد عرصه های فکری جوامع اسلامی شده اند. منطق و فلسفه اسلامی نمونه ای روشن از این گونه دانش هاست که با ورود به حوزه های فکری جوامع اسلامی سیر تحول خود را تا رسیدن به دانش دینی و قرآن به خوبی طی کرد. این دو علم در طول تاریخ توسط دانشمندان و محققان برجسته اسلامی نظیر ابوعلی سینا و فارابی با استفاده از علوم قرآنی کامل و نهایی گشت. امروزه از علوم قرآنی و دانش الهیات در تمامی کشورهای مسلمان و دیگر کشورها جهت تکامل علوم تجربی و انسانی مورد استفاده قرار می گیرد.
بیان علوم در قرآن
آیا این دیدگاه که گفته می شود همه علوم در قرآن وجود دارد، صحیح می باشد؟ درباره اینکه تا چه حدی علوم مختلف در قرآن وجود دارد دیدگاههای گوناگونی مطرح گردیده است که عبارتند از:
1- دیدگاه حداکثری بنابراین دیدگاه، تمام علوم در قرآن موجودند. به دلیل آیه 59 انعام و لا رطب و لا یابس الا فی کتاب مبین و هیچ تر و خشکی نیست، مگر اینکه درکتاب مبین ثبت است. و آیه 88 نحل و نزلنا علیک الکتاب تبیاناً لکل شیء ما کتاب را بر تو نازل کردیم که روشن کننده هر چیزی است. براساس این آیات همگان می توانند با سعی و تلاش و متناسب با رشته تخصصی خود، حتی دانش های مختلف همانند علم فیزیک، شیمی و ... را از قرآن استخراج کنند و حقایق را کشف نمایند. اسکندرانی در «کشف الاسرار التوراتیه» طنطاوی در کتاب «الجواهر فی تفسیرالقرآن» ابن کثیر در «تفسیر القرآن العظیم» و ملامحسن فیض کاشانی از این گروهند.
2-دیدگاه حداقلی بنابراین دیدگاه، قرآن تنها به بیان عقاید و ارزش ها پرداخته است و طرح مسائل علمی با قدسی بودن قرآن و دین، سازگار نیست.عبدالکریم سروش در کتاب « فربه تر از ایدئولوژی» از این گروه است. ناگفته نماند طرح مسائل علمی در قرآن با قدسی بودن آن منافات ندارد، چنان که ظاهر بسیاری از آیات قرآن، درباره کارهای دنیایی مردم، جنگ و صلح آنها دقت در پدیده های طبیعی و زمین و آسمان می باشد.
3- دیدگاه اعتدالی بر اساس این دیدگاه، همه علوم در قرآن وجود ندارد، بلکه قرآن کتاب هدایت است و برخی علوم دیگر به مناسبت های گوناگون، تنها مورد اشاره قرار گرفته اند.علامه طباطبایی و شهید مرتضی مطهری از این گروه میباشند. بنابراین دیدگاه، و نزلنا علیک الکتاب تبیانا لکل شیء گرچه مربوط به همین قرآن کریم است، ولی روشن کننده هر چیزی در موضوع خودش است و موضوع قرآن، هدایت بشر است؛ علوم تجربی و ریاضی و فیزیک، بلکه هرچیزی که درباره هدایت لازم باشد در قرآن وجود دارد. قرآن نیز کتاب هدایت و کتاب انسان سازی است و اگر گفته شود همه چیز در آن است. منظور چیزهایی است که مربوط به هدایت انسان می باشد. حال اگر سؤال شود که در آیه کل شیء آمده، اگر منظور آیه، فقط هدایت بود مخصص آن را می آورد، ولی نیاورده، پس مقصودش عموم است، به ویژه کلمه «کل» که نص در عموم است.
پس چرا باید آیه را فقط مربوط به علوم هدایتی انسان دانست؟ دراینجا قرینه و قید و مخصص عقلی، این است که اگر همه علوم در قرآن وجود می داشت شمار صفحات آن چند برابر قرآن فعلی می شد و علاوه بر این، باید آن مطالب از قرآن فهمیده می شد و صرف ادعا فایده ندارد، در حالی که فهم علوم و دانش های مختلف، مانند شیمی و فیزیک از قرآن، مشکل است.بنابراین به قرینه عقلی دراین آیه و ظهور آیات دیگر، معنای آیه این است که قرآن کتاب هدایت بشر است و از آنچه در این باره لازم باشد فروگذار نشده است.
این در حالی است که درباره آیه لارطب ولایابس الا فی کتاب مبین گفته اند: منظور از کتاب مبین لوح محفوظ و کتاب علم غیب الهی می باشد که فراتر از این قرآن است. البته می توان گفت همین قرآن موجود نیز دارای لایه ها و بطون فراوانی است؛ البته کلید فهم آنها در اختیار مفسران اصلی و اهل بیت(ع) است. در روایات آمده: قرآن هفت بطن دارد و هر بطنی نیز هفت بطن دارد. بنابراین ما معتقدیم که همه علوم در قرآن نیست، بلکه اشاراتی در قرآن هست که خاستگاه کسب تمامی علوم می تواند باشد.حتی از بعضی آیات استفاده میشود که تمام کهکشان ها درحال حرکت هستند. مثل کل فی فلک یسبحون همه چیز در حال سیر است ولی معنای آن این نیست که قرآن تمام مسائل علوم نجوم را بیان کرده . با چنین نگاهی می توان گفت که تمامی علوم و یا بسیاری از دانش ها از قرآن قابل استخراج است که چنین کاری توسط پیامبراعظم(ص) و امامان(ع) و راسخان فی العلم امکان دارد.
منظور از علوم قرآنی چیست؟
" علوم قرآنی" اصطلاحی است که درباره مسائل مرتبط با شناخت قرآن و شئون مختلف آن طرح میشود. تفاوت این ریشه با "معارف قرآنی" در آن است که علوم قرآنی بحثی بیرونی است و به درون و محتوای قرآنی از جنبه تفسیری کاری ندارد.اما معارف قرآنی کاملاً با مطالب درون و محتوای آن سر و کار دارد و در واقع یک نوع تفسیر موضوعی به شمار میرود. نظیر خداشناسی، جهان شناسی، انسان شناسی، نبوت، امامت، معاد، اخلاق و .....
به عبارت دیگر؛ "علوم قرآنی" شامل مجموعهای از علوم و معارف مربوط به قرآن است که بهطور خاص و ویژه در خدمت فهم قرآن میباشد، مثل: علم رسم، علم قرائات، علم اسباب النزول و ....اینکه گفته شد بطور خاص، علومی را که مختص به قرآن نیست ولی مقدمه فهم قرآن است مانند صرف و نحو، از تعریف خارج میکند. اصطلاح "علوم قرآنی" در قرن پنجم و ششم پدید آمد و علم تفسیر که تا آن زمان، علمی از علوم قرآنی به شمار میآمد، از آن جدا شده. در یک تقسیم بندی کلی، می توان گفت : مهمترین مباحث علوم قرآنی عبارت است از : تاریخ قرآن (وحی، نزول، تدوین، جمعآوری قرآن و قرائات)، تحریف ناپذیری، اعجاز و تحدّی، ناسخ و منسوخ، محکم و متشابه، تأویل و تفسیر. در این میان، برخی از مباحث مانند وحی شناسی، نزول قرآن، شناخت وجوه اعجاز قرآن و تحریف ناپذیری قرآن از اهمیت ویژه ای برخوردار است. چرا که این مباحث، الهی بودن قرآن را اثبات می کند و زمینه ساز تقویت اعتقاد و اعتماد و در نهایت ایمان راسخ خواهد شد. مباحث قرآنی شامل علوم قرآنی و معارف قرآن است. مهمترین کتاب هایی که ما را با علوم قرآنی آشنا میکند در سطح مقدماتی ، عبارتند از :
-قرآن در اسلام ( علامه سیدمحمدحسین طباطبایی) - آموزش علوم قرآنی (محمدهادی معرفت)
-درسنامه علوم قرآنی سطح یک ( حسین جوان آراسته) است.در سطح متوسط :
-درسنامه علوم قرآنی سطح 2 (حسین جوان آراسته) -علوم قرآنی (محمدهادی معرفت)
-علوم قرآنی (محمدباقر سعیدی روشن) -تاریخ قرآنی (محمود رامیار)
و پژوهشی در قرآن کریم (سیدمحمدباقر حجتی) است. و در سطح کتابهای مرجع در علوم قرآنی عبارتند از :
-البرهان فی علوم القرآن (محمد بن عبدالله زرکشی) -الاتقان فی علوم القرآن (جلال الدین سیوطی )
-التمهید فی علوم القرآن (محمدهادی معرفت) -وعلوم القرآن عند المفسرین( محققان مرکز فرهنگ و معارف قرآن)
و اما مهمترین کتابها درباره معارف قرآن عبارتند از :
-تفسیر المیزان (علامه سیدمحمدحسین طباطبایی) -تفسیر نمونه( زیر نظر آیت الله ناصر مکارم شیرازی)
-تفسیرهای موضوعی مانند پیام قرآن ، منشور جاوید -و تفسیرهای موضوعی آیت الله جوادی آملی
در قرآن دنبال چه باید گشت؟
قال علی ع: وَ فِی القُـرآنِ نَـبَـاُ مَا قَبـلِکُم وَ خَـبَـرُ ما بَـعـدِکُـم وَ حُکمُ مَا بَـیـنِکُم نهج البلاغه حدیث 313 سرگذشت نسلهای پیشین شما، و خبرهای مربوط به نسلهای آینده شما، و احکام و دستورات مربـوط به امـوری که بیـن شـما جاری است، هـمه در قـرآن آمده است.آنچه انسان، در زندگی این جهانی خود به آن نیازمند است، به طور کلی، خارج از این سه مورد نیست:
1- نخست، میخواهد بداند که پدران و مادران و نیاکان او، درگذشته، چگونه بوده، چگونه زیستهاند، چهها میاندیشیده، چه سرانجامی داشته، و در چه وضعی و حالی درگذشتهاند.
2- آنگاه، میخواهد بداند که پس از مرگ او، دنیا چه صورتی خواهد داشت، و نسلهای آینده در چه اوضاع و شرایطی خواهند زیست، و احوال آنها، در دنیای آینده چگونه خواهد بود. (البته این منظور از آینده می تواند اعم از آینده دنیا بوده و آخرت را نیز شامل شود)
3- و سپس میخواهد بداند در حال حاضر، در دوران بین گذشته و آینده، که خود در آن زندگی میکند، با مردم چگونه باید رفتار کند، و اموری را که بین او و دیگران جاری است، چگونه سر و سامان دهد، تا به راه نادرست نرود و در طریق آسایش و رستگاری گام بردارد. قرآن مجید، کلام الهی و آسمانی ما مسلمانان، کتاب سازنده و روشنگری است که این سه موضوع مهم و حیاتی را، برای ما، به روشنی و بدون تردید یا ابهام، توضیح داده است. پس ما، اگر میخواهیم با درک و آگاهی زندگی کنیم و در منجلاب گمراهیها فرو نرویم، و به سوی سعادت گام برداریم، باید قرآن را به دقت بخوانیم، معنی آن را درک کنیم و مفاهیم آن را دستور زندگی خویش قرار دهیم، و دستورات و احکام آن را به کار بندیم.
اگر قرآن صامت است چرا باید به آن رجوع شود؟!
الف – چون فرض نمودهاند که قرآن یعنی سطور نوشته شده بر روی چند صفحه کاغذِ قرار گرفته بین دو جلد، آن را صامت و خود را ناطق و برتر گمان نمودهاند! قرآن کریم، به قلب پیامبر اکرم (ص) وحی شده و از طریق کلام او به انسان ابلاغ شده، «قرآن» صامت نیست، بلکه فقط صورت این کتابی که در دست ماست(سطر، صفحه و کاغذ)، صامت است. قرآن عین کلام است و برترین کلام، چون کلام الله است.
ب – اما در مقایسه انسان ناطق با همین صورت کتاب صامت نیز باید گفت: مگر هر ناطقی نسبت به هر کتابی رحجان دارد؟ بالاخره انسان تا وقتی لب به کلام نگشوده، او هم صامت است و وقتی حرف زد، کلامش با کلام مقایسه میشود تا فهمیده شود کدام رحجان دارد و برتر است؟ یعنی دو کلام با هم مقایسه میشوند. در مقایسه بین دو چیز، باید سنخیت لحاظ شود. آیا میتوان گفت: انسانی که چیزی از ریاضی و فیزیک نمیداند، به صرف این که موجودی ناطق است، بر علوم مندرج در کتب ریاضی و فیزیک ارجحیت دارد یا ندارد؟. کسی که نمیداند، باید مراجعه نماید تا بداند.ببنیم چه زیبا بحث «انسان» با «علمِ انسان» را جدا مطرح نموده و میفرماید، بخوان، به نام پروردگارت که به انسان با قلمِ (صنع و خلقت و نیز کتابت) خود، آن چه را نمیدانست آموخت إقْرَأْ وَرَبُّکَ الْأَکْرَمُ * الَّذِی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ * عَلَّمَ الْإِنسَانَ مَا لَمْ یَعْلَمْ (القلم3تا5)
ج – اگر قرآن کریم فقط به شکل کتابت نازل شده بود (که اصلاً بدین شکل نازل نشده)، چنین شبههای جای تأمل داشت، اما قرآن اول فرد است، انسان است و سپس کتابت. قرآن کتاب شرح انسان است. خالق او، رب، جهان او، اول و آخر او، حقوق او، روابط او، بایدها و نبایدهای او، عوامل رشد و اسباب سقوط او را بیان کرده است: لَقَدْ أَنزَلْنَا إِلَیْکُمْ کِتَابًا فِیهِ ذِکْرُکُمْ أَفَلَا تَعْقِلُونَ (الأنبیاء10) در حقیقت ما کتابى به سوى شما نازل کردیم که یاد شما در آن است آیا نمىاندیشید. لذا اصل قرآن، همان انسان کامل است و نه کتابت. اگر به رسول وحی نشود و اگر رسول ابلاغ نکند و اگر به رسول (ص) رجوع نشود که قرآنی وجود نخواهد داشت. در این مقایسه، معلوم است که قرآن ناطق (معصوم) بر قرآن صامت (کتابت) رجحان دارد. چنان چه علی ع در هنگامی که یارانش فریب قرآن صامت بر سر نیزه را خورده بودند و از امام خود مۆمنتر شده و به ایشان معترض شدند که: ما با قرآن نمی جنگیم فریاد بر میآورد که: قرآن منم. آن کتابتی بیش نیست که برای فریب بر سر نیزهها رفته است.
قرآن و تحولات اجتماعی
در قانون و قاموس قرآن، تغییرات اجتماعی و انقلاب ها کاملا نظامندند و بر اساس قاعده علی و معلولی و اسباب و مسببات شکل می گیرند. اساسا اعتقاد به جبر و تغییرات اجباری مردود و مطرود است. چنان که قرآن با تأکیدات زیاد و به صورت استمرار و نفی دائمی می فرماید ان الله لایغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم (رعد11) ذلک بان الله لم یک مغیرا نعمه انعمها علی قوم حتی یغیروا ما بانفسهم (انفال35) خداوند از سر جبر تغییری را رقم نمی زند تا مردم خودشان دست به تغییرات بزنند. یادآوری حادثه عاشورا در دنیای اسلام و به ویژه در قلمرو یاران عترت علیهم السلام امروزه یک فرهنگ است. فرهنگی که ریشه در عقل و فطرت انسانی و آیات قرآن و سنت نبوی ص دارد. بخش مهمی از آیات قرآن، که گاه به یک سوم و گاه به یک چهارم و در برخی احادیث در حد نیمی از قرآن شناخته شده، در ارتباط نزدیک با پیامبر و اهل بیت رسول خداست، به طوری که در برخی از روایات آمده که نیمی از قرآن درباره ما و نیمی درباره دشمنان ماست. بیش از هزار آیه چون آیات تطهیر و مباهله و نور و ذی القربی و تبلیغ و ولایت، در روایات معصومین ع بر ائمه ع فضیلت ها و عملکرد و اندیشه و گفتار و رفتار آنان تطبیق و تفسیر شده است. و بخشی از آیات، اختصاص به حضرت سید الشهدا و جریان عاشورا و فرهنگ کربلا دارد.
سوره و الفجر و لیال عشر بر دهه آغازین محرم انطباق یافته است و در آیه و من قتل مظلوما فقد جعلنا لولیه سلطانا مصداق شهید مظلوم، سید الشهداء و مظهر کامل اولیای مظلومان، حضرت مهدی موعود است. روایات عترت حروف مقطعه کهیعص را حروف نمادین ماجرای عاشورا می شناسند. در میان معصومین علیهم السلام سیدالشهداء و جریان عاشورا، جایگاهی دارد. این جایگاه بلند اجتماعی، دستاورد رهنمودهای قرآن و سنت درباه سرور جوانان بهشتی است.
پیامبر و شک در حقانیّت قرآن!
فَإِن کُنتَ فِى شَکٍّ مِّمَّآ أَنْزَلْنَآ إِلَیْکَ فَسْئَلِ الَّذِینَ یَقْرَءُونَ الْکِتَابَ مِن قَبْلِکَ لَقَدْ جَآءَکَ الْحَقُّ مِن رَّبِّکَ فَلَا تَکُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِینَ (یونس94) اگر در آنچه بر تو نازل کردیم شک دارى، از آن کسانى که کتاب آسمانى پیش از تو را مىخوانند بپرس. یقیناً حقّ از سوى پروردگارت به سوى تو آمده است، پس از شک آوران مباش. برخی از شبهه افکنان، ساده لوحانه گمان کرده اند که این آیه در پی اثبات این معناست که پیامبر اکرم (ص) در آنچه از سوی خداوند بدو وحی می شده است تردید داشته و لذا ایمان پیامبر به حقانیت قرآن را زیر سوال برده اند. با آن که پیامبر ص هرگز در شک نبوده است؟ و عقل نمىپذیرد که پیامبرى، در وحى شک کند؟
1- کلمهى «اِن» (اگر) فرض است و نشانهى حتمیّت و وقوع نیست.
2- در آیهى 104 این سوره: اگر در دین من شکّ دارید. ان کنتم فى شکٍّ من دینى، پس خود آن حضرت شکّ نداشت، وگرنه تحدّى نمىکرد. همچنین قرآن مىفرماید: آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنزِلَ إِلَیْهِ پیامبر به آنچه به او وحى مىشد ایمان داشت. اگر بنا باشد با این آیه، وحى زیر سؤال و شک برود، باید در حقّانیّت همین آیه هم که مىگوید:«اگر شک دارى»، شک کرد!!
3- گاهى خطاب قرآن به پیامبر است، ولى مخاطبِ مورد نظر دیگرانند. مثل این آیه:إِمَّا یَبْلُغَنَّ عِندَکَ الْکِبَرَ أَحَدُهُمَا أَوْ کِلاَهُمَا ... اگر پدر و مادرت در نزد تو به سنّ پیرى رسیدند. در حالى که پدر حضرت رسول قبل از تولّدش و مادر او در سنّ کودکى آن حضرت از دنیا رفتند و در هنگام نزول این آیه، پیامبر پدر و مادرى نداشت تا پیر باشند. آیه از بابِ «به در بگو تا دیوار بشنود» است، که در زبان عربى مىگویند: ایّاک اعنى و اسمعى یا جاره. در مسائل تربیتى هم گاهى خطاب به بزرگان و شخصیّتها مىکنند، تا دیگران حساب کار خودشان را بکنند.
4- گاهى آیهاى خطاب به پیامبر است، ولى مسلمانان مورد خطاباند چنانکه جملهى بعدى آن نیز جمع است. مانند: یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِذَا طَلَّقْتُمُ ... و نیامده «طلّقت. به علاوه مىدانیم که پیامبر هرگز زنى را طلاق نداده است.
5 - اگر بنا باشد با این آیه، وحى زیر سؤال و شک برود، باید در حقّانیّت همین آیه هم که مىگوید: «اگر شک دارى»، شک کرد!!
6- براى اهل کتاب، شک و سؤالى مطرح بود و از پرسیدن خجالت مىکشیدند، خداوند با این بیان راه سؤال را به رویشان گشوده است.
7- ممکن است از باب مماشات و همراهى با طرف در بحث باشد، مثل حضرت ابراهیم که به ستاره پرستان گفت: «هذا ربى» این (ستاره) خداى من است.
8 - رسول اکرم ص چون این آیه را شنید، فرمود: من شکّ ندارم. امام صادق ع نیز فرمود: و اللَّه پیامبر شک نداشت.
قرآن کریم برای آینده و مدرن برنامه ای دارد؟
دلیلهای زیادی را میتوان آورد که قرآن جاودانه و برای تمام زمانها بوده و مخصوص یک زمان نمیباشد:
1ـ خطابات عام قرآن : بسیاری از آیات قرآن خطابهایی دارد که برای تمام مردم و هر مکلفی میباشد. یا ایها الذین آمنوا و یا ایها الناس و یا ایها الانسان
2ـ طرز بیان قصههای قرآن: در قرآن داستانهای فراوانی از پیامبران و امتهای گذشته ذکر شده، ولی چون هدف قرآن هدایت انسانهاست، این داستانها را به طور کامل و مرتب بیان نکرده و آنچه را برای هدایت مفید بوده، آورده است تا بندگان از آن جریانات پند گیرند. بنابراین نمیشود گفت این جریانات برای گذشته بوده و ربطی به آینده ندارد، پندگیری از یک جریان برای همیشه است.
3ـ آیاتی که قرآن را جاودانه معرفی میکند: قرآن کتابی جهان شمول است و اختصاصی به زمان، مکان، نژاد، آداب و سنن خاص ندارد؛ زیرا قرآن خود را چنین معرفی مینماید ان هو الا ذکری للعالمین [4] قرآن جز یک پند برای عالمیان نیست. نذیراً للبشر [5] بیم دهنده تمام انسانها است. لازمة این کلیّت و دوام و نیز نیازمندی همیشگی بشر به آن، این است که هیچ گاه گرد کهنگی بر آن نشیند و همیشه تازه باشد.
4.روایات: از روایات استفاده میشود، محتوای قرآن کریم به گونهای تنظیم شده تا همانند سفرهای همگان در هر عصری بر سر آن بنشینند، و از نعمتهای معرفتی آن استفاده برند:
1ـ از امام صادق ع : تازگی قرآن خدای تبارک و تعالی آن را برای زمان موقّت یا مردم خاص نفرستاده و چون همیشگی و همگانی است، در هر زمان جدید است، و در نزد هر مردمی تا روز قیامت شیرین و پر جذبه است [6]
2ـ امام باقر ع : قرآن همانند خورشید و ماه همیشه در جریان است، و زندگی انسانها را تا پایان دنیا روشن میسازد [7]
3ـ باطن داشتن قرآن کریم: قرآن علاوه بر ظاهر، دارای باطن است. و ظاهر قرآن همان دلالت ظاهری قرآن است که از قرائن، از جمله شأن نزول آیه به دست میآید و جنبة خصوصی دارد؛ ولی باطن قرآن با قطع نظر از قرائن موجود، برداشتهایی کلی است که از متن قرآن به دست میآید، و همه جانبه و جهان شمول است، لذا پیوسته مانند جریان خورشید و ماه در جریان است. اگر چنین نبود قرآن از استفاده دائمی ساقط میگردید.لذا همین برداشتهای کلی و جهان شمول است که تداوم قرآن را برای همیشه تضمین کرده و آن را همواره زنده و جاوید نگاه داشته است [8] و اگر چنین نبود میبایست با از بین رفتن گروهی، آیة مخصوص آنها نیز باطل میشد. امام باقر ع میفرماید:اگر آیهای در مورد قومی نازل شود و آن قوم بمیرد، آیه هم میمیرد، و برای قرآن چیزی باقی نمیماند، ولی قرآن تا آسمان و زمین باقی است، جریان دارد. پس بنابراین باید از قرآن معنایی به دست آورد که برای عموم افراد تا قیامت باشد :
بتپرستی: اولاً: بتپرستی مخصوص زمان پیامبر اکرم (ص)نبوده، زیرا هم اکنون تعداد زیادی از افراد در کشورهایی چون ژاپن، هند و ... بتپرست هستند
ثانیاً: بتپرستی در هر زمانی جلوهای دارد، در آن زمان چوب و سنگ بود، و هم اکنون صورتهای دیگری چون دنیاپرستی، پولپرستی، مقامپرستی و... دارد [9]
اما این که قرآن در رابطه با آینده سخنی ندارد، باید گفت: کتابهایی که اعجاز قرآن را بیان کردهاند، یک بخش را اختصاص به اعجاز علمی دادهاند که قرآن مطالبی را بیان کرده که برای آن زمان مشخص نبود، و بعداً با پیشرفت علم معنای آیه خوب روشن شده است، مانند دشواری تنفس با افزایش ارتفاع که امروزه، علم به آن رسیده است [10] خداوند در آیة 125 انعام میفرماید: ... خداوند هر که را خواهد گمراه کند، سینة او را آنچنان تنگ میکند که گویا میخواهد به آسمان برود.
جامعیت قرآن : یکی از ویژگیهای مهم قرآن جامع و کامل بودن آن است. جامعیت قرآن بدین معناست که این کتاب آسمانی، در تمامی ابعاد مربوط به شان هدایتگری انسان، به سوی کمال و فلاح، تام و کامل است و هیچ گونه نقص یا نارسایی در آن راه ندارد. خداوند متعال کلیه تعالیم و حقایق لازم برای هدایت و نجات مادی و معنوی انسان را در کتاب خود بیان کرده است: و نزلنا علیک الکتاب تبیانا لکل شیء؛ و کتابی را بر تو فرو فرستادیم که بیانگر همه چیز است نحل89). امیرالمؤمنین (ع) در سخنی تاکید میکند که خداوند بوسیله قرآن، هدایت خود را به کمال رسانده و پیامبر نیز تمام احکام هدایتگر خدا را بیان کرده است: خدای متعال نور هدایت خود را تمام و دین خود را بهوسیله قرآن کامل کرده است. زمانی جان پیامبر را گرفت که ابلاغ هدایتهای قرآنی را به پایان برده بود. پس خدای سبحان را چنان بزرگ دارید که او خود خویشتن را بزرگ داشته؛ زیرا چیزی از دین خود را بر شما پوشیده نداشته . هیچ چیز نیست که او را خشنود سازد یا سبب کراهت او گردد، مگر آنکه برای آن نشانی روشن و آیهای محکم قرار داده که از مکروهات باز میدارد و به آنچه خشنود است فرا میخواند (نهجالبلاغه خ182).
گاه امام علی (ع) از جامعیت قرآن این گونه تعبیر کرده : بدانید که علم آینده و سخن گذشته، و درمان دردهایتان و سامان زندگیتان در قرآن است (خ157) فی القرآن نبأ ما قبلکم و خبر ما بعدکم و حکم ما بینکم؛ خبر و گزارش آنچه پیش از شما و آنچه پس از شماست و حکم آنچه اکنون در میان شماست همه در قرآن است (غررالحکم، ج2، ص311). در جای دیگری پس از گزارش ویژگیهای دوران جاهلیت، به رسالت پیامبر و نزول کتابی آسمانی اشاره میکند که شامل مطالب کتابهای آسمانی پیشین و تصدیق کننده آنها و بیانگر احکام حلال و حرام است: پس پیامبر رونوشت آنچه را در صحیفههای نخستین بود و تصدیقکننده پیامبران و کتابهای پیشین است و شرح و بیان حلال و حرام را برایشان آورد... در آن، علم گذشته و آینده، تا قیامت موجود است (تفسیر القمی ج1 ص2). در سخنی دیگر امام با بیان اینکه قرآن منبع تشریع و قانونگذاری اسلامی است و احکام و حدود خدا در آن آمده است، از جامعیت قرآن پرده برمیدارد: قرآن امرکننده و بازدارنده است، حدود در آن مشخص و سنتهای خدا در آن مقرر و مثلها بیان شده و دین در آن تشریع شده است (التفسیر ج1 ص7).
پی نوشت : [4]. انعام90. [5]. مدثّر36. [6]. تفسیر موضوعی، قرآن در قرآن،ج 1ص 313. [7].همان. [8] - معرفت، ج 3، ص 29. [9] - تفسیر نمونه، ج 8، ص260. [10] - معرفت، علوم قرآنی، ص 425.
زبان دل در گرو قرآن
مخاطب قرآن عقل انسان است و قرآن با زبان منطق و استدلال با او سخن می گوید. اما قرآن به جز این زبان، زبان دیگری نیز دارد که مخاطب آن عقل نیست بلکه دل است و این زبان دوم، احساس نام دارد. کسی که می خواهد با قرآن آشنا شود و به آن انس بگیرد، باید با هر دو این دو زبان آشنا باشد و از هر دو در کنار هم استفاده کند. تفکیک این دو از یکدیگر، خطا و اشتباه را به دنبال خواهد داشت. منظور ما از دل، احساسی بسیار عظیم و عمیق در درون انسان است که گاهی به آن احساس هستی می گوییم؛ یعنی احساسی از ارتباط انسان با هستی مطلق. کسی که زبان دل را بداند و با آن انسان را مخاطب قرار دهد، او را از اعمال هستی و کنه وجودش به حرکت درمی آورد، آن وقت دیگر تنها فکر و مغز انسان تحت تأثیر نیست بلکه سراسر وجودش تحت تأثیر قرار می گیرد.
یکی از عالی ترین غرایز و احساسات هر انسان، حس مذهبی و فطرت خداجویی اوست و قرآن این حس شریف و برتر را مخاطب خود قرار می دهد. قرآن توصیه می کند که او را با آهنگ لطیف و زیبا بخوانند. با همین نوای آسمانی است که قرآن با فطرت الهی انسان سخن می گوید و آن را تسخیر می کند. چرا تلاوت قرآن عبدالباسط این قدر در تمام کشورهای اسلامی گسترش یافته است؟ برای اینکه عبدالباسط با صدا و آهنگ عالی و با دانستن انواع قرائت ها و آهنگ ها و شناختن آهنگ هر سوره آن را می خواند.
در احادیث آمده است که بسیاری از ائمه(ع) از جمله امام سجاد(ع) و امام باقر(ع)قرآن را با صدا و آهنگ بلند و دلپذیر می خواندند، به گونه ای که صدایشان به کوچه می رسید و هر کس از کوچه می گذشت، برای شنیدن صوت قرآن می ایستاد. هنگامی که امام در خانه اش قرآن را با آهنگ لطیف و زیبا قرائت می کرد، پشت در خانه جمعیت جمع می شد و راه، بند می آمد. به بیان قرآن، کتاب الهی دو زبان دارد؛ قرآن گاهی خود را کتاب تفکر و منطق و استدلال معرفی می کند و گاهی کتاب احساس و عشق. به دیگر سخن، قرآن فقط غذای عقل و اندیشه نیست غذای روح هم هست
آهنگ پذیری قرآن
مسئله آهنگ پذیری قرآن خیلی عجیب است. تا آنجا که نشان داده اند در زبان ها جز شعر چیز دیگری آهنگ نمی پذیرد، آهنگ واقعی که یک نفر موسیقیدان بتواند برای آن آهنگ بسازد، شعر است که آهنگ می پذیرد. البته هر نثری را می شود با آواز بلند خواند اما آن کسی هم که آهنگها را نمی شناسد می فهمد که اگر این راه ساده بخوانند بهتر از آن است که با آواز بخوانند. ولی یک چیز آهنگ پذیر آن چیزی است که وقتی آن را با آهنگ می خوانند آن را بهتر بیان می کند تا وقتی که ساده می خوانند. به این می گویند آهنگ پذیری؛ یعنی آهنگ، آن را بهتر می توان بیان کند از غیر آهنگ. قرآن از طرفی ما می بینیم شعر نیست، چون نه وزن دارد نه قافیه و نه هجاهایش هماهنگ با یکدیگر است.
از نظر محتویات هم، چون شعر اصلا به تخیل بستگی دارد، تخیل در آن نیست، آن تشبیهات و خیالات شاعرانه در آن نیست. قرآن یگانه نثری است آهنگ پذیر. همین قرائتهایی که می خوانند. کسانی که اهل قرائت هستند- با آهنگ می خوانند. حالا شما یک کلام دیگر، خود خطبه های پیغمبر را بیایید با آهنگ بخوانید، اصلا نمی پذیرد. تنها قرآن است که آهنگ پذیر است و این همان مطلبی است که از صدر اسلام به آن توجه شده است. اینکه توصیه شده است که قرآن را به صوت حسن بخوانید برای همین بوده است که در قرآن چنین استعداد و پذیرشی بوده و با آهنگ بهتر می توانسته است خودش را نشان بدهد و نمایان کند.
قرآن به چه کسانی ارث رسید؟
خداى متعال در آیه 32 فاطر به حاملان قرآن، این کتاب بزرگ آسمانى اشاره کرده همان کسانى که بعد از نزول قرآن بر قلب پاک پیامبر(ص) این مشعل فروزان را هم در آن زمان و هم در قرون و اعصار دیگر، حفظ و پاسدارى نمودند. مى فرماید: سپس، این کتاب آسمانى را به گروهى از بندگان برگزیده خود به ارث دادیم ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْکِتابَ الَّذِینَ اصْطَفَیْنا مِنْ عِبادِنا.
تعبیر به «ارث» در اینجا، و موارد دیگرى شبیه آن در قرآن مجید، به خاطر آن است که،«ارث» به چیزى گفته مى شود که: بدون داد و ستد و زحمت به دست مى آید، و خداوند این کتاب بسیار بزرگ را این گونه در اختیار مسلمانان قرار داد. در اینجا روایات فراوانى از طرق اهل بیت(علیهم السلام) وارد شده، که در همه آنها «بندگان برگزیده خدا» به امامان معصوم(ع) تفسیر شده است. به گواهى قرآن مجید، خداوند بزرگ، مواهب عظیمى به امت اسلامى داده، که از مهمترین آنها همین میراث بزرگ الهى قرآن است. امت مسلمان را بر سایر امم برگزیده، و این نعمت را به آنها داده، ولى به همان نسبت که آنها را مورد لطف خاص خویش قرار داده، مسئولیت سنگین نیز بر عهده آنها گذارده است.
تنها در صورتى مى توانند، حق پاسدارى این میراث عظیم را انجام دهند که، در صف سابقین بالخیرات (فاطر32) در آیند. یعنى از تمام امتها در انجام نیکیها پیشى گیرند، در فراگیرى علم و دانش سبقت جویند، در تقوا و پرهیزگارى، در عبادت و خدمت به خلق، در جهاد و کوشش، در نظم و حساب، و در ایثار و فداکارى، در همه این امور پیشگام باشند، در غیر این صورت، حق آن را ادا نکرده اند. مخصوصاً تعبیر به «سابقین بالخیرات» آن چنان مفهوم وسیع و گسترده اى دارد که، تقدم در همه جنبه هاى مثبت زندگى، اعمال نیک را شامل مى شود. آرى، حاملان چنان میراثى تنها چنین کسانى مى توانند باشند. حتى آنها که به این هدیه بزرگ آسمانى پشت مى کنند، و حرمتش را نگاه نمى دارند، به مصداق ظالم لنفسه بر خویشتن ستم مى کنند چرا که محتواى آن چیزى جز نجات و خوشبختى و پیروزى آنها نیست، آن کس که نسخه شفابخشى را پشت سر مى افکند، به ادامه درد و رنج خود کمک کرده، و آنکس که، به هنگام طى طریق ظلمانى چراغ روشن خود را مى شکند، خویشتن را به بیراهه و پرتگاه سوق مى دهد، چرا که خداوند از همگان بى نیاز و مستغنى است.
آثار و خواص قرآن
در حقیقت قرآن به عنوان آخرین وحى الهى که بر افضل انبیاء نازل شده ، نور هدایت ابدى براى بشر و تجلى کلام خداوند مىباشد.قرآن؛ شاهد زنده بر نبوت رسول اکرم ص و قوىترین برهان بر حقانیت او و دلیل دائمى و حجت همیشگى به شمار مى آید. قرآن؛ مهمترین سرمایه معنوى یک مسلمان است که با داشتن آن، همواره سرفراز و از بیگانگان بى نیاز و دست نیاز دیگران به سوى او دراز است .قرآن ؛ ارزنده ترین اندوخته اى است که در رویدادهاى خطرناک زندگى و هجوم امواج سهمناک کفر و الحاد و انحراف و کج روى، انسان را نجات مىدهد و خیر و صلاح و رشد او را تاءمین مى کند.
قرآن گرانقدرترین موهبت خدایى و گوهر گرانبهایى است که منشاء آثار سعادت انسانى مى شود و در پرتو آن ، مى توان از چنگال عفریت جهل رها گردید و به کمال مطلوب دنیا و آخرت نائل شد و با ملکوتیان و جهان ابدیت نیز رابطه برقرار کرد. قرآن ؛ فرشته نجات و پاره کننده بندهاى اسارت از گردن توده گرفتار و بى نوا و برقرار کننده نظام هاى صحیح و مجرى عدالت اجتماعى و کوبنده اساس شخص پرستى و اختلاف طبقاتى و خاموش کننده فریادهاى گوش خراش ضلالت و گمراهى و زنده کننده روش هاى ستوده و کرامت هاى اخلاقى است . قرآن ؛ در بردارنده اصول قوانین اجتماعى و انفرادى بشر، از قبیل عبادات ، تجارات ، نکاح و غیره است . قرآن دستور دهنده عادلى است که اصول وظایف زندگانى بشر را از آغاز تا انجام بیان فرموده و تمام دستورات و قوانین این کتاب مقدس آسمانى بر پایه عقل و منطق استوار است .
مسئولیت ما در برابر قرآن
1. شناخت مفاهیم قرآن ما باید خود را بشناسیم (و کشف کنیم و دریابیم) که انسان هستیم. انسانى که استعدادها و نیازهاى مادى و معنوى دارد و از ابعاد گوناگون برخوردار است. باید قرآن را بشناسیم و ابعاد گوناگون سیاسى ، فرهنگى ، اخلاقى ، اجتماعى ، عقیدتى ، تجارى و اقتصادى اش را کشف کنیم
خداوند متعال کسانى را که قرآن مى خوانند، اما در آیاتش تدبر و تفکر نمى کنند، مورد سرزنش قرار داده؛ یک انسان آگاه که دین و (قرآن) را نیک شناخته و فهمیده باشد در برابر شیطان و موانع کمال از هزار عابد (بدون شناخت و فهم) محکمتر است
آنکه دائما قرآن بخواند ولى آن را نشناسد و در مفهوم آن تفکر نکند، مانند کسى است که در شب ظلمانى ، چراغ را در پشت سر خود قرار داده و در بیابان پرفراز و نشیب حرکت کند
آیا یک چنین انسانى چراغ برایش سودى دارد؟ آیا او با چنان موقعیتى به مقصد مى رسید؟!
2. عمل به دستورهاى آن
باید قرآن همواره در صحنه زندگیمان حضور داشته باشد و عملا ما را از تاریکى ها به سوى نور هدایت کند
چنانکه قرآن به طور مکرر به این مساله مهم تصریح کرده کتاب انزلناه الیک لتخرج الناس من الظلمات الى النور
اى پیامبر محبوب این قرآن کتابى است که آن را به سوى تو فرستادیم تا (به وسیله آن) مردم را از تاریکى ها(ى شرک و جهل) به سوى نور قلبى (ایمان به خدا و قیامت ، عدالت اجتماعى ، آگاهى کامل) در آورى .
فضیلت قرآن
در عالم هستى هیچ کتابى در فضیلت و برترى به پایه قرآن نمى رسد؛ زیرا نه تنها قرآن خلاصه و عصاره تعلیمات همه انبیاء الهى است، بلکه از همه موجودات آفرینش برتر و والاتر است
پیامبر اسلام ص القرآن افضل کل شى ء دون الله فضیلت قرآن به جز خدا از همه چیز برتر و بالاتر است.فضیلت قرآن از همه کتاب هاى آسمانى بیشتر و بالاتر است ؛ زیرا کتاب هاى دیگر آسمانى براى برهه اى از زمان و مردم خاصى فرود آمده بود اما قرآن براى همه زمان ها تا روز قیامت و براى همه انسان ها در همه مکان ها حتى براى غیر انسان ها مانند جن نازل شده و همه موظف هستند به دستورات آن عمل کنند
قرآن بهترین کلام و هدیه اوست ، و نیز تکلم خدا با بشر است
انسان عاقل و فهمیده به هیچ عنوان حاضر نیست بین او و قرآن فاصله بیفتد. مگر نه این است که گوش و چشم انسان مى خواهند لذت ببرند. چرا لذت را با شنیدن و دیدن آیات و کلام الهى تامین نکنند تا بخواهند از راه باطل چشم و گوش را به لذت مادى سرگرم کنند
اگر براى انسان، روشن و واضح شد که قرآن، هم کلام الهى و هم تکلم خداوند با بشر است، چرا به استقبال آن نمیشتابد! اگر کسى مزاج روحى خود را با گناه مسموم کند از شهد و شیرینى قرآن لذت نمى برد.
چرا که گناهان مانع مى شوند وى طعم گوارى کلام الهى را بچشد. قرآن اثر جود و بخشش الهى است که بر قلب بهترین افراد بشر نازل شده، پیامبر اسلام ص: قرآن در گمراهى ، مایه هدایت و در نابینایى ، مایه روشنى و موجب بخشش لغزش ها است . قرآن انسان را از نابودى حفظ مى کند و از انحراف رهایى مى بخشد. فتنه ها را روشن مى سازد آدمى را از دنیا به آخرت مى رساند و کمال دین در آن نهفته است . هر کس از قرآن فاصله گرفت در آتش افتاده . قرآن همان قانون خدایى و ناموس آسمانى است که اصلاح دین و دنیاى مردم را به عهده گرفته و سعادت جاودانى آنان را تضمین کرده . آیات آن سرچشمه هدایت، راهنمایى و کلماتش معدن ارشاد و رحمت . کسى که به سعادت همیشگى علاقمند است، و سعادت و خوشبختى هر دو جهان را مى خواهد داشته باشد. بر وى لازم است که روز و شب با استوارتر سازد. و آیاتش را به حافظه خود سپرده و با مغز و فکر خویش درآمیزد تا در پرتو آن کتاب آسمانى، به سوى رستگارى و سعادت جاودانى رهنمون شود.
مراتب سه گانه بهره گیری از قرآن
قرآن، راهنمای کامل
قرآن راهنمای آدمی به سوی کمال و تمام انسانیت است. انسان با بهره مندی از آموزه های شناختی و دستوری آن می تواند راه و هدف خویش را بیابد و با عمل به آموزه های آن، خود را چنان بسازد که هدف آفریدگار و آفرینش است. عبودیت راهی به سوی الوهیت و ربوبیت آدمی است. این عبودیت تمام و کمال نیز تنها در صراط مستقیمی به دست می آید که در آموزه های وحیانی قرآن ترسیم شده است. آدمی در این مسیر عبودیت، تقرب به الوهیت می یابد و با رنگ خدایی گرفتن در گام نخست، اسمای الهی را صفت خویش می سازد و در گام بعدی، اسمای الهی را جزو ذات خود قرار می دهد و در مقام الحی القیوم می نشیند و متاله و خدایی می گردد. آن گاه در گام سوم، ماموریت می یابد تا در مقام ربوبیت ظاهر شود و ربانی گردد و ربوبیت دیگران را با خلافت الهی به عهده گیرد. بنابراین، می توان گفت که قرآن کتاب شناختی و پرورشی است که انسان با هر آیه ای که قرائت میکند، خود و هستی و خدا را می شناسد و با هدف و راه کمال آشنا میشود و با عمل به آموزه های وحیانی که از آن به سعی و عمل صالح یاد میشود، خود را می سازد؛ چرا که انسان عمل را می سازد و عمل نیز انسان را می سازد و پرورش میدهد و تا مقام تقرب عبودیتی که کنه و جوهر و ذاتش الوهیت است خودسازی میکند. آنگاه که با شناخت به همه گزاره های شناختی و عمل به همه آموزه های دستوری، متاله و کامل شد و تمامی اسمای الهی را جزو ذات خویش نمود، در مقام کامل کننده و مکمل ظهور می یابد و در مقام ربانی و ربوبیت می نشیند و خلافت الهی را به تمام و کمال به عهده می گیرد.
آسانی و سنگینی و اتقان قرآن
قرآن، کتاب هدایت انسان است. همین ویژگی موجب میشود تا از قابلیت هائی چون آسانی و روانی برخوردار باشد تا همه انسان ها به عنوان مخاطبان آن بتوانند از قرآن استفاده کنند؛ زیرا اگر این گونه نباشد، نمی تواند مسئولیت هدایتی بشر را به عهده گیرد. در 97 مریم، قرآن را کتابی آسان و قابل فهم و درک بشر دانسته. در 58دخان، 7 و 22 و 32 و 40قمر با آوردن یسر، بر آسانی آیات قرآنی برای بشر تاکید کرده و آن را قابل درک و فهم برای همگان دانسته. درهمین آیات در تبیین علت آسان سازی فهم معارف و مطالب متعالی قرآن برای بشر، به موهبت و عنایت خاص الهی به بشر توجه داده . به این معنا که قابل فهم سازی و آسان سازی مطالب سنگین و بلند برای بشر، موهبت الهی است که انسان می بایست آن را به یادآورد. البته در این آیات تنها علت آسان سازی را این معنا ندانسته بلکه به علل دیگری نیز توجه داده . خداوند دراین باره می فرماید که به قصد پندگیری بشر و بشارت به اهل تقوا و انذار افراد لجوج و امکان بهره مندی همگانی از معارف بلند و مطالب متعالی، آیات قرآنی، آسان یاب شده . خداوند برای رسیدن به این منظور، ازقصه و داستان های تاریخی و واقعی بهره گرفته تا همه بشر درهمه سطوح فهم و ادراک بتوانند از این آموزه های بلند قرآنی بهره مند شوند (قمر 9تا 40)
از نظر قرآن درمقام اثبات نمی توان از دو دلیل مهم درآسان سازی بی توجه گذشت به این معنا که زبان تکلمی پیامبر(ص) و زبان عربی و ساختار بیانی و ادبی آن، این امکان را داده تا معارف بلند و متعالی درشکل آسان و قابل فهم برای همگان ارایه شود. بنابراین نمیتوان نقش اساسی زبان عربی درآ سان سازی و تسهیل بیان معارف و محتوای بلند قرآن (مریم 97و دخان 58) و نیز نقش پیامبر (ص) به عنوان واسطه آسان شدن محتوای بسیار عالی قرآن بی توجه بود. (همان)
آیه 97 مریم درصدد تبیین این معناست که حقایق و معارف قرآن بلندتر از آن است که دست افراد عادی به آن برسد، ولی این حقایق به زبان پیامبر(ص) آسان گشته است تا دیگران از آن بهره لازم را ببرند. (المیزان، ج14، ص 116)
از دیگر ویژگی های قرآنی، اتقاق و استحکام آن است (آل عمران 85 و یونس1) این اتفاق درکنار روشنی و آسانی قرآن، جلوه ای از حکمت الهی است (همان و لقمان2 و یس2) این گونه است که قرآن در کمال آسانی و روشنی و در عین اتقان و استحکام و بلندی، در اختیار بشر قرار گرفت تا حجت بر همگان تمام شود. (نساء174 و نور34 و 46 و کهف 52تا 55) این کتاب وحیانی در میان همه کتب آسمانی و غیر آن، بهترین کتاب است، زیرا در بردارنده بهترین سخن، درباره دین و هدایت مردم است. (زمر،23) خداوند در قرآن، به خصوصیات و ویژگی های قرآن اشاره دارد و آن را کتابی دارای برهان (نساء174)، بینایی و بصیرت برای همه بشریت (انعام 104 و جاثیه20) بیان حقایق و دلایل در اشکال و انواع مختلف برای فهم همگان (اسراء40 و 41)، دارای بینات و دلایل آشکار (بقره99و 158 و 209 و آیات دیگر)، تبیان هر چیزی (نحل89)، تفصیل و تشریع هر چیزی و پیراسته از هرگونه ابهام و پیچیدگی (اعراف52 و 173 و 174) و فرقان و جداکننده حق و باطل (بقره185)، مبین و روشنگر (نساء 174) و نور روشنگر (همان و مائده15) معرفی می کند. این بدان معناست که قرآن، کتابی آسان و روان و پیراسته از تعقید و پیچیدگی است.
نفوذ قرآن
دین مبین اسلام بر پایه یک سلسله قواعد و قوانین اخلاقی و عملی استوار است که ریشه تمامی آنها به قرآن کریم ختم می شود.قانون نامه ای که تاکنون و تا پایان دنیا نه کسی همانندش را آورده و نه توان خلقش را دارد؛ کتابی که به فرموده خداوندگار هستی هدایت گری تواناست و هر ره گم کرده ای که به دستورات و فرامینش عمل کند از ظلمت رهایی می یابد و رستگار می شود: ان هذا القرآن یهدی للتی هی اقوم همانا این قرآن، خلق را به استوارترین طریقه هدایت می کند (اسرا9) کتاب انزلناه الیک التخرج الناس من الظلمات الی النور قرآن وسیله ای است تا مردم از ظلمات به نور هدایت شوند (ابراهیم1) خدای رحمان قرآن را برای ترسیم برنامه خیر و سعادت و کمال زندگی بشری به سوی بهترین آیین جهان یعنی اسلام فرستاد تا به تعبیر مولای متقیان علی(ع)محبت را به انسانها هدیه کند: خداوند آن را برای خود برگزید و با دیده عنایت پروراند، بهترین آفریدگان خود را مخصوص ابلاغ آن قرار داد، تا این دین سراسر محبت را برای انسانها به ارمغان بیاورد (نهج البلاغه خ 198)
در آغاز رسالت پیامبر اعظم(ص)، کفار قریش سعی می کردند تا نوای آسمانی حضرت را کسی نشنود. و افراد غریبی را که به مکه وارد می شدند توصیه می کردند که پنبه در گوش کنند تا مبادا صوت قرآن آنها را متحول سازد ولی هر بار که آیه های نورانی بر لسان دلربای پیامبر(ص) جاری می شد چنان جذبه ای داشت که غریبه ها، مشتاق به شنیدن آن می شدند و برای همیشه از بت و بت پرستی رو می گرداندند و به شهر و دیار خود میرفتند و قوم و خویشان را از دین نجات بخش جدید آگاه می ساختند و آنان نیز به رستگاری رهنمون می شدند. مشرکین مکه وقتی این اوضاع را می دیدند که کسی را یارای ایستادن در برابر کلام خدا نیست و سخنان محمد(ص) نفوذ خاصی بر روی مردم آشنا و غریبه دارد و یکی پس از دیگری به او می پیوندند، به ستوه آمدند و به سراغ یکی از بزرگانشان به نام عتبه که در فصاحت استاد بود رفتند و او را به نزد پیامبر(ص) فرستادند تا راهی برای خاموش کردن و مبارزه با او را پیدا کنند. چند نفر خواستند وی را همراهی کنند تا مبادا او نیز تسلیم شود ولی عتبه گفت:خودم تنها می روم تا ببینم چه باید کرد؟ وقتی خدمت پیامبر(ص) رسید، گفت: ای محمد از این اشعارت برایم بخوان. رسول خدا فرمود: من اهل شعر نیستم. گفت: سخنت را بخوان. فرمود: سخن من نیست سخن رب العالمین است. گفت: بسیار خوب همین را برای من بخوان.
خواننده ای که پیامبر(ص) باشد دیگر عاقبت آن معلوم است. عتبه با آن دیدگاه و غلظتش گوش گرفت. پیامبر(ص) هم حم دخان را برایش خواند تا رسید به این آیه: فان اعرضوا فقل انذرتکم صاعقه مثل صاعقه عاد و ثمود اگر روی گرداندند پس بگو شما می ترسانم بصاعقه ای چون صاعقه عاد و ثمود یعنی:عتبه با آن قلدری تکان خورد دیگر نمی توانست تحمل کند دستش را نزدیک لبان مبارک پیامبر(ص)آورد و آن بزرگوار را قسم داد که ادامه ندهد. گیج و منگ به سوی مشرکین برگشت، ابوجهل و دیگران به او شماتت کردند و گفتند: آیا به محمد(ص) گرویدی؟ گفت: نه، لیکن کلامش نه شعر است نه خطابه و اصلا کلام بشر نیست مرا آتش زد! (قلب قرآن ص38)
پیام آور صلح و دوستی برای تبلیغ دین رنج و مرارت بسیار کشید، مشرکان برای جلوگیری از نفوذ کلام الهی از هیچ آزار و اذیتی بر او و یارانش دریغ نکردند،جنگها و فتنه های بیشمار به راه انداختند ولی غافل از آن که فرمان حکمران هستی این است که فتنه باید ریشه کن شود و حق نمایان گردد جاء الحق و ذهق الباطل قرآن بعد از حیات پربرکت رسول الله هم چنان جاویدان مانده و در طول تاریخ راه رسیدن به کمال را به پناهندگانش نمایان کرده است.
هماره این کتاب سدمحکمی بوده در برابر هجوم اندیشه های کفر و الحاد. سردمداران ظلم و جور هیچ وقت نتوانسته اند با بودن کلام الهی در میان مردمانشان آسوده حکومت کنند و چه نیرنگ ها کردند تا جلوی نفوذ دلنشین آیات نورانی قرآن را بگیرند اما تیرشان به سنگ خورده و عاقبت سرنگون شدند.
بزرگترین دلیل پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی و استواری تداوم این نظام الهی به زعامت امام راحل، سرلوحه قرار دادن قرآن در رأس تمامی امور است و تا کتاب خدا بر کشور ما حکومت نماید هیچ تهدیدی نمی تواند به مملکت عزیزمان آسیبی برساند. حفظ و تلاوت، نگاه کردن و گوش دادن به آیات نورانی خداوند نه تنها اجر و ثواب عظیم دارد که موجب آرامش دل انسان می شود و آدمی را از هرگونه اضطراب و شک دودلی و افسوس به دور نگه می دارد. به مسلمان و غیرمسلمان سفارش شده است که در آیات آن تدبر کنند و راه رستگاری را برگزینند لیدبروا آیاته.
محکمات و متشابهات در قرآن
محکمات در قرآن مجید، آیاتى هستند که معناى آنها واضح و مراد خداوند متعال از آنها معلوم و روشن است . و آنها تقریبا هشتاد درصد قرآن را تشکیل مى دهند. و مقدار زیادى از آنها در بادى امر، غیر معلوم مى باشند ولى به وسیله اخبار و آیات دیگر، معلوم مى شوند. همه اینها از اقسام محکمات هستند. اما متشابهات دو قسم هستند؛ قسم اول آنکه : همه قرآن متشابهات است. یعنى در ارشاد، هدایت ، کلمات و معانى شبیه هم مى باشند چنانکه مى فرماید: الله نزل احسن الحدیث کتابا متشابها مثانى تقشعر منه جلود الدین یخشون ربهم ثم تلین جلودهم و قلوبهم الى ذکر الله ...
منظور از متشابه ؛ شبیه هم بودن در تفهیم معانى و نشان دادن راه حق و باطل است .
قسم دوم آنکه : متشابهات در مقابل محکمات است . متشابهات آیاتى هستند که مراد حقتعالى از آنها معلوم نیست ؛ آیاتى هستند که از حیث مصداق خارجى و پیاده شدن و خارج ، براى ما نامعلوم مى باشند. وگرنه از لحاظ الفاظ و مفاهیم ، متشابهى در میان نیست . هو الذى انزل علیک منه آیات محکمات هن ام الکتاب و اخر متشابهات فاما الذین فى قلوبهم زیغ فیتبعون ماتشابه من ابتغاء الفتنة و ابتغاء تاءویله و ما یعلم تاءویله الا الله . والراسخون فى العلم یقولون آمنا به کل من عند ربنا و ما یذکر الا اولواالالباب
یعنى : خدا آن است که بر تو این را نازل کرده است . بعضى از آن آیات محکمات هستند و آنها اساس کتاب مى باشند و قسمتى دیگر متشابه مى باشند. اما آنهایى که در قلوبشان انحراف هست ، از متشابه پیروى مى کنند براى طلب فتنه و براى دانستن تاءویل آن و حال آنکه تاءویل متشابه را جز خدا کسى نمى داند. اما آنهایى که در دانش ثابت و استوارند، مى گویند: به متشابه ایمان آوردیم همه قرآن اعم از محکم و متشابه از طرف خداست از این سخن جز عاقلان پند نگیرند . امام صادق -علیه السلام - مى فرماید: اما المحکم فنؤ من به و نعمل و ندین به اما المتشابه فنؤ من به و لا نعمل به .محکم آن است که به ایمان مى آوریم و عمل مى کنیم و متشابه آن است که به ایمان مى آوریم و عمل نمى کنیم .
اما متشابهات آیاتى است که معناى آنها با برگردان به آیات محکم ، معلوم مى شود. در المیزان مى فرماید: محکمات به این جهت ام الکتاب نامیده شده که متشابهات به آنها برگردانده مى شوند.
کلام امیر المؤ منین در این که مشتابهات قفلهاى ناگشودنى است و تا ابد پرده هاى آن برداشته نخواهد شد، صریح مى باشد. آن جناب در خطبه اشباح به کسى که از او خواست تا خدا را توصیف کند، چنین فرمود: واعلم یا عبدالله ان الراسخین فى العلم هم الذین اغنا هم الله عن الاقتحام على السدد المضروبة دون الغیوب اقرارا بجهل ما جهلوا تفسیره من الغیب المحجوب فقالوا: امنا به کل من عند ربنا و قد مدح الله اعترافهم بالعجز عن تناول ما لم یحیطوا بعلمه ، فسمى ترکهم التعمق فیما یکلفهم البحث عنه (عن کهنه ) رسوخا بدان اى بنده خدا! راسخون در علم کسانى هستند که خداوند انها را بى نیاز کرده از داخل شده به درهایى که درهاى غیوب نامیده مى شوند. آنها اقرار مى کنند که تفسیر آن غیبهاى مستور را نمى دانند. لذا در مقام عجز گفته اند: آمنا به کل من عند ربنا خداوند در مقابل این اعتراف ، آنها را مدح فرموده و عملشان را در ترک تعمق در این گونه حقایق رسوخ در علم نامیده است .
پس معلوم مى شود که این گونه آیات ، پیوسته متشابه خواهند ماند و باید به مضمون انها ایمان آورد و کشف حقیقت انها را به خداوند واگذار نمود.
ذیلا مقدارى از آیات متشابه را به عنوان نمونه نقل مى نماییم :
-1 و اذا وقع القول علیهم اخرجنا لهم دابة من الارض تکلمهم ان الناس کانوا بایاتنا لایوقنون چون وعده ما بر انها تحقق یابد از زمین جنبنده اى را براى آنها خارج مى کنیم که با آنها سخن بگوید؛ زیرا مردم به آیات ما یقین ندارند. این حقیقت به درستى معلوم نمى شود در بعضى از روایات به على ع تفسیر شده است اما یقینى نیست
-2 درباره معراج حضرت رسول ص مى خوانیم : و لقد راه نزلة اخرى عند سدرة المنتهى عندها جنة الماءوى اذ یغشى السدرة ما یغشى مازاغ البصر وما طغى لقد راى من آیات ربه الکبرى این آیات راجع به شب قدر و تعیین سرنوشت در آن مى باشد) ما قرآن را در یک شب پربرکت نازل کرده ایم . ما انذار کننده ایم . هر امر با حکمت در آن شب از هم جدا مى شود، روى فرمانى از جانب ما که ارسال کننده ایم. وقوع خارجى این آیات چیست ، کارها چطور از هم جدا مى شود و نصیب هر کس چگونه به سوى او مى آید. اینها بر ما پوشیده است و تا ابد پوشیده خواهد ماند.
-4 تنزل الملائکة و الروح فیها باذن ربهم من کل امر ملائکه و روح در آن شب (شب قدر) براى تمشیت هر کارى با اذن خداوند نازل مى شوند. اما چطور نازل مى شوند؟ و چگونه تمشیت مى دهند و... براى ما نامعلوم است .
-5 ... و حفظا من کل شیطان مارد لایسمعون الملا الاعلى و یقذفون من کل جانب دحورا ولهم عذاب واصب الا من خطف الخطفة فاتبعه شهاب ثاقب این آیات درباره رانده شدن شیاطین از آسمان است ، ملاء اعلى و مجمع ملائکه کجاست و چگونه است و در کجاى آسمان است ؟ چطور گوش مى دهند، شنیدن آنها چطور است ؟ شهاب ثاقب چیست و چگونه شیطان را مى راند. همه اینها براى ما مجهول است . و این قفلها گشوده نخواهد شد. و مصداق واخر متشابهات هستند که باید بگوییم : آمنا به کل من عند ربنا .
6 - قل اوحى الى انه استمع نفر من الجن فقالوا انا سمعنا قرآنا عجبا
-7 واذ صرفنا الیک نفرا من الجن یستمعون القرآن فلما حضروه قالوا انصتوا فلما قضى ولوا الى قومهم منذرین
-8 یدبر الامرین السماء الى الارض ثم یعرج الیه فى یوم کان مقداره الف سنة مما تعدون
-9 تعرج الملائکة و الروح الیه فى یوم کان مقداره خمسین الف سنة فاصبر صبرا جمیلا آیه شریفه از لحاظ مفهوم ، کاملا روشن و صریح است ولى از لحاظ وقوع خارجى ، قفل ناگشودنى و سر مکتوم است و قابل درک نیست .
-10 و از این قبیل است ، جریان اصحاب کهف ، معجزات پیامبران ، حروف مقطعه در اول برخى از سوره هاى مبارکه و...
از حضرت رضا ع نقل شده: من رد متشابه القرآن الى محکمه هدى الى صراط مستقیم. هر کس که متشابه قرآن را به محکمات آن برگرداند، به راه راست هدایت شده است . به نظر، مى آید که منظور حضرت راجع به بعضى از آیات است که با دقت در آیات دیگر، معناى آنها روشن مى شود؛ مثلا از دیدن آیات : وجوه یومئذ ناضزة الى ربها ناظرة به نظر مى آید که بشر واقعا به چهره خدا نگاه خواهد کرد و - نعوذ بالله - خدا چهره دارد. ولى با دقت در آیات : لا تدرکه الابصار و هو یدرک الابصار و لیس کمثله شى ء معلوم مى شود که مراد، تماشا کردن به نعمتهاى خداوندى است . وگرنه آیاتى که فوقا نقل شد با برگرداندن به آیات دیگر، محکم نخواهند شد.
از امیرالمومنین ع در ضمن حدیثى نقل شده که : علت وجود متشابه در قرآن مجید، آن است که : مردم خود را از امامان ع بى نیاز ندانند و در آموختن قرآن به آنها رجوع کنند: و انما فعل ذلک لئلا یدعى اهل الباطل من المستولین على میراث رسول الله من علم الکتاب ما لم یجعله لهم و لیقودهم الاضطرار الى الایتمار بمن ولاه. به نظر مى آید که : منظور آن حضرت ، آیات احکام و مانند آنهاست که با کمک روایات ، معلوم مى شوند. و بدون رجوع به آنها حکم خدا را نمى توان از آنها فهمید. و گرنه متشابهاتى که آن حضرت آنها را ، سدد مضروبة دون الغیوب نامیده است ، چطور معلوم خواهد شد؛ زیرا ما در عالم ماده و مادى هستیم و از درک ماوراى ماده عاجز مى باشیم . و الله العالم .
علت وجود متشابه آن است که مردم به طرف اولیاء الله بروند و از آنها بخواهند. اما علت اولى را که ما اختیار کردیم ، قانع کننده تر است .و همچنین به نظر بعضى : علت متشابه آن است که قرائن و استثناهاى یک آیه در آیات دیگر و روایات آمده است . و بدون آنها، مقصود از آیه روشن نمى شود. این سخن فى نفسه درست است ولى چون آن آیات به وسیله آیات دیگر و روایات روشن شدند، دیگر متشابهى نمى ماند. و حال آنکه دو صف محکمات و متشابهات ، پیوسته خواهند بود
- با تلاوت آیه اى حافظ قرآن شد
عبدالله مبارک گوید: در سالى به مکه مى رفتم . در بین راه با زنى که حافظ قرآن بود، آشنا شدم و به مهمانى او در آمدم ! بعد از خداحافظى فرزندان او تا بیرون خیمه مرا مشایعت کردند. از آنان پرسیدم : اى جوانان ! آیا مادر شما به جز قرآن سخن نمى گوید؟ چگونه او حافظ تمام قرآن شده؟ در پاسخ گفتند: مادر ما در روزى در مسجد الاقصى نماز مى خواند و قرائت قرآن مى نمود
چون به این آیه شریفه رسید لو انزلنا هذا القرآن على جبل لراءیته خاشعا متصدعا من خشیه الله و تلک الاءمثال نضربها للناس لعلهم یتفکرون اى رسول گرامى اگر ما این قرآن (عظیم الشاءن) را (به عوض جان و دل مردم) بر کوه نازل مى کردیم، مشاهده مى نمودى که کوه از ترس و خشیت الهى خاشع و ذلیل مى شد و از هم متلاشى مى گردید. ما این گونه مثالها را (در قرآن) براى مردم بیان مى کنیم شاید که اهل تعقل و تفکر شوند
بى هوش شد و بر روى زمین افتاد. بعد از مدتى به هوش آمد، در حالى که ما اطراف او نشسته بودیم . رو به ما کرد و گفت : پس دلهاى این مردم از سنگ سختر است آیا در این مثل فکر و اندیشه نمى کنند که در پیش چه دارند؟ از آن روز تا به حال مادر ما سخن نگفته است ، مگر با قرآن. عبدالله گوید: چون این سخن را شنیدم، بر سر خود زدم و گفتم: واى بر من، اگر این همه علم و فضیلت را در این زن ندیده بودم، به علم خود مغرور بودم و به آن مى بالیدم
ولى الان معلوم شد که خود از دروغ گویانم. آرى انسان وارسته و خدا ترس باید آن گونه تلاوت قرآن کند و این گونه به دستوراتش عمل کند. وقتى انسان با دل پاک و خالى از کبر و منیت و ریا، به سوى قرآن کریم آورد، قرآن نیز این طور در دل او اثر مى کند و او را منقلب مى سازد.بعضى گویند: این خانم باتقوا فضه، خادمه حضرت زهرا بوده. ولى بعضى دیگر مى گویند:این زن دختر زاده فضه بوده که در داستان انس با قرآن گذشت
تاثیر قرآن در جان انسان
1- درسى از یک آیه در زمان حضرت رسول (ص) شخصى داخل مسجد شد و گفت : یا رسول الله ! به من قرآن بیاموز، حضرت او را به یکى از یارانش سپرد.او دست این تازه وارد را گرفت و به گوشه اى از مسجد برد و براى آن شخص سوره زلزال را تلاوت نمود و آن را به او یاد داد، تا رسید فمن یعمل مثقال ذره خیرا یره و من یعمل مثقال ذره شرا یره هر کس به مقدار ذره اى کار خیر یا شرى انجام دهد،(در روز قیامت) آن را خواهد دید. شخص تازه وارد کمى به فکر فرو رفت. و رو به معلم کرد و گفت : آیا این جمله، از جانب خداست؟ معلم گفت بلى گفت بس است (من درس خود را از همین آیه گرفتم
اکنون که ریز و درشت کارهاى مخفى و آشکار ما در این جهان حساب دارد، تکلیفم روشن شد! این جمله براى زندگى من کافى است، من رفتم. و از مسجد خارج شد. معلم با تعجب، خدمت حضرت رسول خدا (ص) آمد و گفت : یا رسول الله ! این شاگرد امروز خیلى کم حوصله بود. حتى نگذاشت من بیش از یک سوره کوچک براى او بخوانم و گفت: در خانه اگر کس است یک حرف بس است! من درسم را گرفتم و رفتم ! پیامبر (ص) فرمود:او به مقام فقاهت و شناخت عمیقى که باید برسد، رسید!
2- صعصعه نیز از آن آیه درس گرفت زمانى که مردم جاهلیت در زمان فقر و ننگ داشتن دختر، آنان را زنده به گور مى کردند، شخص بادیه نشینى با نام صعصعه بن ناجیه (جد فرزدق شاعر آل البیت) دلش براى دختران بى گناه به رحم آمد و در برابر این عمل ننگین قیام نمود و تا سر حد امکان از آنان دفاع کرد. تا آنجایى که در عوض هر دخترى که پدرش مى خواست او را زنده به گور کند، سه شتر مى داد و دختر را از زنده به گور کردن نجات مى داد. این شخص با وجدان، در طول عمرش 750 شتر داد و در عوض دویست دخترى که پدرانشان مى خواستند آنان را زنده به گور کنند خرید و از مرگ نجات داد. بعد از آن که پیامبر اسلام (ص) از مکه به مدینه هجرت کرد، صعصعه به حضور آن حضرت شرفیاب شد و تقاضاى موعظه نمود
حضرت فرمود: اى صعصعه ! مواظب پدر و مادرت باش و به آنان احترام کن. عرض کرد: یا رسول الله ! زیادتر فرما، فرمود: آنچه از دهانت خارج مى شود (یعنى گفتار خود) و قوه شهویه اى که تو را به مصیبت وادار مى کند محافظت کن، تا آلوده نشوى و به گناه و حرام نیفتى. عرض کرد: یا رسول الله ! از دل و جان اطاعت مى کنم، بیشتر موعظه ام کن. حضرت این دو آیه را تلاوت فرمود فمن یعمل مثقال ذره خیرا یره و من یعمل مثقال ذره شرا یره صعصعه وقتى آنها را شنید، تکان خورد و عرض کرد: اى رسول خدا! دیگر نخوان، این مقدار کافى است. من دیگر ترسى ندارم، اگر از قرآن غیر از این دو آیه چیز دیگرى نشنوم، همین مرا کفایت مى کند.
3- جان دادن طفلى با شنیدن آیه اى مردى فرزندش را براى خواندن درس به مکتب فرستاد، وقتى آن پسر از مکتب برمى گشت . پدر دید او عوض شده و منقلب است، رنگش تغییر نموده و تب کرده. گفت : اى فرزند! چرا منقلبى و رنگت زرد شده است ؟! پسر شروع به گریه کرد و گفت : امروز، استاد این آیه را به ما درس داد فکیفتتقون ان کفرتم یوما یجعل الولدان شیبا اگر شما کافر شوید چگونه خود را از عذاب شدید الهى برکنار مى دارید؟ روزى که کودکان را پیر مى کند (و موى آنان را سفید مى نماید)؟! آن پسر در اثر همان آیه ، تب کرد و مریض شد. بعد از مدتى هم از دنیا رفت، در حالى که هنوز مکلف نبود. جنازه او را دفن کردند. پدر هر وقت بر بالین قبرش مى آمد، مى گفت : اى فرزند! حق من بود که از ناپاکى بمیرم، نه تو که گناه نکرده بودى .
4- آیاتى که در روح ام عقیل اثر گذاشتام عقیل زنى بادیه نشین بود. اسلام را با جان و دل پذیرفته و با ایمان راستین به قوانین آن عمل مى کرد. این زن پسرى داشت به نام (عقیل) که شترانشان را به چرا مى برد. روزى دو میهمان به خانه اش وارد شدند. ضمن پذیرایى از میهمانان برایش خبر آوردند که : در نتیجه ازدحام شتران، پسرت به چاه افتاده و جان سپرده. ام عقیل بدون آنکه خود را ببازد و بدون آنکه موضوع را به اطلاع مهمانان برساند، به پیام آور گفت: از مرکب خود پیاده شو، این گوسفند را ذبح کن و طعامى براى میهمانان و خویشان درست کن
پس از خوردن غذا، میهمانان از ماجراى کشته شدن پسرش باخبر شدند و همه از صبر و روحیه عالى این زن تعجب کردند و در شگفت شدند! وقتى سفره را جمع کردند. ام عقیل در مجلس حاضر شد و گفت : اى جماعت ! آیا در میان شما کسى هست که از کتاب خدا چیزى بداند و با تلاوت آن مرا تسلى خاطر دهد؟ یکى از حاضران گفت: بله، من قرآن را مى دانم. آن بانوى محترمه گفت: از آیات قرآن برایم بخوان تا در مصیبت پسرم دلم آرام گیرد. آن شخص این دو آیه را تلاوت نمود و بشر الصابرین الذین اذا اصابتهم مصیبه قالوا انا لله و انا الیه راجعون، اولئک علیهم صلوات من ربهم و رحمة و اولئک هم المهتدون اى محمد! بشارت ده افراد صابر را، آنان که وقتى دچار مصیبت و بلا مى شوند، مى گویند ما از خدا و به فرمان او آمده ایم و آخرالامر به سوى او رجوع خواهیم کرد. این ها مشمول دعا و رحمت پروردگارشان هستند و ایشان هدایت شده گانند.
مروری بر ماجرای حافظ قرآن شدن کربلایی کاظم ساروقی نوری از آفاق ایمان
آیت الله العظمی مکارم شیرازی نقل می کنند: حدود چهل سال قبل، وقتی طلبه نوجوانی بودم، برای تبلیغ ایام ماه محرم، به منطقه ای در اطراف ملایر، رفته بودم. در مجلس به من گفتند پیرمردی اینجاست که حافظ تمام قرآن است و داستان عجیبی دارد. او کشاورز ساده ای است که روزی خسته و ناتوان، بعد از کار روزانه، از کنار امامزاده ای در حوالی همان منطقه عبور می کرده، و طی ماجرایی، این موهبت الهی نصیبش شده که بدون هیچ سابقه قبلی حافظ تمام قرآن میگردد. من از ماجرا خوشحال شدم و مایل بودم سئوالاتی از او بپرسم و امتحانش کنم. قرآن به دست گرفتم و او را آزمودم، دیدم یا للعجب این مرد دهاتی بیسواد، با تسلط کامل سئوالات را پاسخ می گوید.
خدمت مراجع و آیات بزرگ همچون آیت الله العظمی بروجردی رسید و طلاب در مدرسه فیضیه مثل پروانه اطراف وجود او را می گرفتند، گاهی بعضی از طلاب چند جمله از آیات مختلف قرآن را از سوره های متعدد گرفته، با هم تلفیق می کردند و می گفتند: کل کاظم! این آیه در کدام سوره است؟ او خنده ای می کرد و میگفت:ناقلاگری میکنی؟ جمله اول در فلان سوره و قبل و بعدش این است، جمله دوم در فلان سوره و قبل و بعد آن چنین است و همچنین جمله های دیگر. از حفظ قرآن مهمتر، این بود که یافتن آیات از روی قرآن، برای او همچون آب خوردن بود و هر قرآنی را اعم از چاپی یا خطی به او می دادی و میگفتی:کل کاظم! فلان آیه را بیاور مثل استخاره کردن با قرآن که قرآن را باز می کنند، باز می کرد و آیه در یکی از دو صفحه مقابل بود.
آیت الله خزعلی می گفتند: من بعد از فوت کربلایی کاظم متوجه شدم که به او اسرار آیات و باطن قرآن را هم تعلیم داده بودند. یعنی اگر کسی برای شفای مرض ناعلاج، پیدا شدن گمشده، طی الارض و مانند اینها از او سئوال می کرد، او با قرآن جواب می داد. مثلاً به او گفته شد فلانی بسیار مقروض است و از شما تقاضای دعا دارد. در جواب گفته بود من جز قرآن چیزی بلد نیستم. به او بگویید آیه و من یتق الله یجعل له مخرجاً تا آخر را تا ده روز فلان تعداد بخواند. ولی نباید به کسی بگوید که اثرش از بین می رود. آیت الله دستغیب(ره) نیز در کتاب داستان های شگفت، ماجرای کربلایی کاظم را نقل کردهاست.
مرحوم ابوی، روستازاده و کشاورز بود. یک روز که پای منبر واعظ روستای خود «ساروق» نشسته بود و به سخنان او دل سپرده بود؛ از زبان واعظ می شنود که: هر کس زکات مال خود را ندهد، نمازش درست نیست؛ و مالش غصبی است. اگر ملکی و خانه ای از درآمد مالش بخرد، غصبی خواهد بود و در قیامت، خدا او را مؤاخذه خواهد کرد. کربلایی کاظم پس از شنیدن این مطلب در چند سخنرانی، به گونه ای جدی به مسئله پاکسازی اموال خود از طریق زکات اهتمام میکند. با اندکی توجه درمی یابد صاحب ملکی که او برایش کشاورزی میکند، زکات مال خود را نمی دهد و طبعاً زمینهای او غصبی است.با درک این مطلب، کشاورزی را رها میکند و برای امرار معاش از ساروق خارج شده و در مابین اراک و قم، که جاده ماشینی ساخته میشد، به کارگری میپردازد. پس از نزدیک به یک سال که برای سرکشی به ارحام و بستگان خود به روستا میآید متوجه می شود که صاحب ملکی که برایش کار میکرد، توبه کرده و اکنون زکات مال خود را میدهد. از طرفی از بستگان کربلایی کاظم تقاضا کرده تا کربلایی را به سر ملک و کشاورزی او در آن برگردانند. ایشان پس از اطمینان کامل از توبه صاحب ملک، به شغل رعیتی بازمی گردد و صاحب ملک، قطعه زمین کوچکی را نیز به کربلایی کاظم میدهد تا افزون بر کار برای ارباب، بر روی زمین خودش نیز کار کند.
روزی عازم منزل می شود. سر راه، نزدیک «امامزادگان هفتاد و دو تن»، دو نفر سید خوش سیما را می بیند که جلوی درب امامزاده ایستاده و او را به نام صدا میزنند و از او می خواهند علوفه را روی سکوی جلوی در گذاشته و به اتفاق آنها به داخل برود. آن دو سید بزرگوار داخل امامزاده اوّلی شده، فاتحه میخوانند و به سمت چهل دختران میروند و داخل میشوند؛ و به مرحوم پدرم میگویند: شما هم بیایید.مرحوم پدرم میگوید: متولیان امامزادگان میگویند: فقط زنها می توانند داخل این قسمت شوند و ممنوع است آقایان به این قسمت وارد شوند. آن دو بزرگوار می گویند: بیایید داخل؛ اشکال ندارد. ایشان هم داخل میشود و پس از قرائت فاتحه برای آنان به سمت امامزادگان قسمت شرقی عازم میشوند که مدفن امامزاده عبیدالله بن علی الصّالح و سایر امامزاده ها را زیارت کنند. پس از زیارت و خواندن فاتحه، نماز و دعا، یکی از آن آقایان که کربلایی هیچ یک را قبلاً ندیده و نمی شناخت؛ به بالای حرم، دور تا دور سقف اشاره میکند و به پدرم میگوید: این کتیبه ها را ببین و بخوان. پدرم به محل مورد اشاره نگاه میکند و در آنجا خط هایی نورانی میبیند؛ که گویی با آب طلا نوشته شده؛ خط هایی که آنها را هیچ گاه در گذشته که بارها و بارها به امامزاده آمده بود، ندیده بود. به آنها میگوید: من درس نخوانده ام و هیچ سواد ندارم و نمی توانم بخوانم؛ تشخیص می دهم که خط هایی نورانی در آنجا نوشته شده که تا کنون ندیده ام؛ ولی قادر به خواندن آنها نیستم.
یکی از آقایان سادات میفرماید: محمدکاظم! بخوان؛ میتوانی بخوانی. باز عرض میکند: نمیتوانم بخوانم؛ سواد ندارم. باز هم همان آقا می فرماید:بخوان می توانی. در حین خواندن آیه به وسیله یکی از آقایان و تکرار آن به وسیله کربلایی کاظم؛ بر سینه کربلایی دست می کشند. کربلایی به گونه ای غرق در خواندن کلام الله با لهجه خوش آن بزرگوار می شود که حضور آنان را از یاد میبرد؛ وقتی به خود می آید، می بیند آن دو بزرگوار از نظر غایب شدهاند! بی هوش میشود.شب فرا رسیده و پاسی از شب گذشته بود، نماز صبح را در امامزاده خواندم. به این امید که آن بزرگواران را دوباره ببینم، چند بار به محل واقعه آمدم؛ ولی از آنان خبری نبود. از کتیبه ها و آیاتی که بر روی قسمت فوقانی دیوار نوشته شده بود نیز اثری باقی نمانده بود. از امامزاده بیرون آمدم و علوفه را از همانجا که گذاشته بودم، برداشتم و به طرف خانه حرکت کردم. در راه، با خود زمزمه میکردم!گویا چیزهایی می دانستم؛ مطالبی را می خواندم؛ سینه ام مملو از کلماتی بود که معانی آن را نمی دانستم؛ ولی هر گاه آنها را می خواندم، قلبم آرامش پیدا میکرد، احساس سرحالی و سبکی میکردم. بین راه که مردم با من برخورد میکردند، سلام و علیکی می گفتند و می پرسیدند: از دیروز تا کنون کجا بودی؟ سراغت را می گرفتند و می گفتند فرزند کربلایی عبدالواحد گم شده. به منزل آمدم؛ خانواده و پدر و مادرم دورم جمع شدند و پرسیدند از دیشب تاکنون کجا بودی؟ همه جا سراغت را گرفتیم؛ ولی تو را پیدا نکردیم. منزل همه دوستان، بستگان و آشنایان را جویا شدیم ولی اثری از تو نیافتیم.حتی سر خرمن و باغ هم رفتیم؛ هیچ جا از تو نشانی نبود. گفتم: من شب را در امامزاده به صبح رساندم؛ و آنها گفتند: مگر دیوانه شده ای! تا صبح، در امامزاده چه میکردی؟
پیوسته در خفا به خواندن قرآن مشغول بودم و البته خودم نیز آن طور که باید قدر خود را ندانسته و به درستی درک نکردم که خدای متعال چه موهبت بزرگی به من عطا کرده است! کربلایی کاظم می گوید: من سه چیز را رعایت می کردم که شاید به خاطر همین سه چیز مورد لطف خداوند قرار گرفتم: 1- اینکه هرگز لقمه حرام نخوردم، 2- هرگز نماز شبم ترک نشد، 3- پرداخت خمس و زکاتم را هرگز قطع نکردم.
وقتمان را صرف تلاوت قرآن کنیم یا تدبر آن؟!
از آن جا که قرآن کریم، کلام آفریننده انسان هاست با دیگر سخن ها تفاوت اساسى داشته و داراى آثار ویژه اى است که در هیچ کلام دیگرى یافت نمى شود
خواندن قرآن و شنیدن آن حتى براى کسانى که با زبان عربى آشنایى نداشته و معناى آیات الهى را نمى فهمند به عنوان عملى نیک در پرونده اعمالشان ثبت شده، آمرزش گناهان، نورانیت دل و ثواب اخروى را در پى دارد
افزون بر این، مطابق روایت امام صادق (علیه السلام) حتى نگاه کردن در قرآن نیز عبادت بوده و وجود داشتن یک جلد از قرآن در خانه، موجب طرد شیاطین از آن خانه مى شود.
در حدیث مشهورى پیامبر اسلام (ص) فرموده اند: خانه هاى خود را با تلاوت قرآن نورانى کنید؛ زیرا هر خانه اى که در آن قرآن، بسیار تلاوت شود خیر آن خانه زیاد شده و اهل آن گشایش مى یابند و آن خانه براى اهل آسمان نور افشانى مى کند چنان که ستارگان آسمان براى اهل دنیا نور افشانى مى کنند
«إِنَّ الَّذینَ یَتْلُونَ کِتابَ اللَّهِ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ أَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقْناهُمْ سِرًّا وَ عَلانِیَةً یَرْجُونَ تِجارَةً لَنْ تَبُورَ» اما باید دانست که گرچه قرآن کریم به دلیل آن که مبارک است، براى هر یک از اقشار جامعه بهره مناسبى داشته و حتى تلاوت آن نیز روح افزا و دلکش است ولى حدیث تدبر در قرآن حدیث دیگرى بوده و قلّه رفیع آثار دنیوى و اخروى آن بسى مرتفع تر از آثار تلاوت بدون تدبر است.
سرّ مطلب آن است که غرض اصلى از نزول قرآن، هدایت انسان ها به سوى کمال و سعادت واقعى آنان است و این غرض تنها با عمل کردن به دستورات قرآن محقق مى گردد و عمل به قرآن میسر نیست مگر پس از فهمیدن آن چه قرآن در صدد بیان آن است و تنها راه رسیدن به این درجه از فهم، تدبر و تفکر در آیات الهى است. در حقیقت تلاوت قرآن نیز مقدمه اى براى تدبر در آیات آن است. بى سبب نیست که قرآن کریم، خود نه تنها در بیش از سیصد آیه به تفکر و تذکر و تعقل دعوت کرده، بلکه هدف از فرو فرستادن قرآن را تفکر، تعقل و تدبر در آیات الهى دانسته است. «کِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَیْکَ مُبارَکٌ لِیَدَّبَّرُوا آیاتِهِ».
دقت به چند نکته:
1- بدون شک بر اساس روایات و سیره عملی پیامبر و امامان ـ علیهم السلام ـ تلاوت قرآن به خودی خود امری پسندیده و دارای آثار تربیتی، معنوی و مادی در جسم، جان، و زندگی یک مومن است.در روایات آمده است که هر چیزی زنگار می گیرد و نیازمند صیقل است، دل آدمی هم در هنگام زنگ زدگی با تلاوت قرآن جلا می یابد. از طرف دیگر تلاوت قرآن، مقدمه انس با قرآن و انس با قرآن، مقدمه آشنایی و فهم معارف آن و فهم معارف و ارزش های قرآن، مقدمه عمل به آن و رسیدن به یک زندگی قرآنی است. از این رو نمی توان به بهانه تلاوت قرآن، از تدبر و تعمق در معارف آن چشم پوشید و یا به بهانه آشنایی با معارف آن از تلاوت آیات، غفلت کرد. در حدیثی آمده است که امام سجاد ع فرمود: قرآن عهدنامه خداوند با انسان مومن است: از این رو سزاوار است که هر مسلمان دست کم در روز 50 آیه از این عهدنامه را بخواند و با گوش جان بیندیشد و به امر و نهی و مواعظ آن دل سپرده و عمل کند.
2- ثواب تلاوت قرآن همراه با تدبر، مسلّماً برابر با تلاوت بدون تدبر نیست، اکتفا کردن به تلاوت تنها، ما را از معارف عمیق و غذاهای روحانی این مائده آسمانی محروم می کند.
3- یک انسان مومن بدن شک هنگامی که برای زندگیش برنامه درستی را تعریف کند و در چنین برنامه ای سهم قابل توجهی به عبادت و انس با خدا قرار دهد، خواهد توانست هم از لذت تلاوت و نورانیتش با نام خدا بهره ببرد و هم با تأمل در ترجمه و مفاهیم آیات کریمه، عقل تشنه و روح گرسنه خود را از مائده آسمانی معارف قرآن سیر و سیراب کند.
وظیفه علمی و عملی ما در برابر قرآن
خداوند دو وظیفه اصلی و مهم برای مسلمانان نسبت به کتاب الهی بیان کرده است
خداوند در آیه 63 سوره بقره میفرماید: «خُذُوا مَا آتَیْنَاکُمْ بِقُوَّهًٍْ؛ آنچه به شما داده شده را با قوت بگیرید.» این گرفتن باید به دو شکل علمی و عملی باشد. یعنی تدبر و فهم دقیق و عمیق و عمل درست و کامل.
از امام صادق(ع) ذیل همین آیه میپرسند: «أقوهًْ فی الأبدان أم قوّهًٌْ فی القلوب؛ آیا به نیروی جسمها یا دلها؟» آن حضرت میفرماید: «فیهما جمیعا؛ به هردو»(بحارالأنوار، ج13، ص226)
خداوند در آیه 29 سوره ص میفرماید: «کِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَیْکَ مُبَارَکٌ لِیَدَّبَّرُوا آیَاتِهِ؛ این کتابی مبارک است که به سوی تو فرستاده شده تا در آیات آن تدبر کنید.» و در آیه 24 سوره محمد نیز میفرماید: أَفَلاَ یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَی قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا؛ چرا در قرآن تدبر نمیکنند، آیا بر دلهایشان قفل نهاده شده است؟
این دو آیه وظیفه علمی ما را نسبت به قرآن بیان میکند. اما در باره وظیفه عملی نیز میفرماید که مسلمانان باید این گونه باشند: «کانهم بُنْیَانٌ مَرْصُوصٌ»( صف، آیه 4) یعنی مسلمانان باید به گونهای عمل کنند که دیگر نفوذ ناپذیر شوند و کسی قصد و نیت حمله پیدا نکند. باید اهل استقامت و پایداری در دین باشند: فَاسْتَقِمْ کَمَا أُمِرْتَ وَمَن تَابَ مَعَکَ وَلاَ تَطْغَوْاْ إِنَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ؛ پس، همان گونه که دستور یافتهاى، ایستادگى کن و هر که با تو توبه کرده [نیز چنین کند] و طغیان مکنید که او به آنچه انجام مىدهید بیناست.(هود، آیه 112) مسلمان باید به گونهای باشد که دشمن وقتی میآید میبیند که نمیتواند نفوذ کند و «وَلْیَجِدُوا فِیکُمْ غِلْظَهًًْ؛ باید در شما غلظت و ستبر و سختی باشد» که کسی دیگر طمع نورزد.(توبه، آیه 123) البته در میدان جهاد باید حمله کرد و غلظت داشت: «جَاهِدِ الْکُفَّارَ وَالْمُنَافِقِینَ وَاغْلُظْ عَلَیْهِمْ؛ با کفار و منافقان جهاد کن و بر آنان سخت بگیر!(توبه، آیه 73)
اما در حالت عادی نمیخواهد این گونه رفتار کنید بلکه باید کسی که از بیرون شما را ببیند دژی استوار و نفوذ ناپذیر ببیند و لازم نیست حمله کنید تا غلظت و ستبری خود را در حمله به نمایش بگذارید، بلکه همین غلظت و ستبری و سختی را در شما بیابند.
پس وظیفه هر مسلمانی نسبت به قرآن این است که در آن تدبر کند و مفاهیم آن را بفهمد و در مقام عمل به شدت بر عمل به آن مراقبت و مواظبت نماید و کوتاه نیاید و از حدود الهی تجاوز نکند و اجازه تجاوز و عصیان ندهد.