مسئولیتهای انسان (دعای توفیق الطاعه). دعای عهد؛ انتقال محبت مهدی، امام زمان وجه الله
کتاب های منتشر شده
zarepoorketab.blog.ir
مولّف : محمود زارع پور
ظهور اتفاق افتاده است. حضور علنی ؟ علامه حسن زاده آملی
اگر مقوله غیبت و ظهور حضرت(ارواحنا فداه) به طور دفعی و بدون هیچ زمینهای واقع شود، مسلماً جوامع بشری تاب این تحول شدید را نخواهد داشت. بدین علت حکمت الهی مقتضی تدریجی بودن این اتفاق عظیم است. برای توضیح مطلب باید مثالی بیان شود : پروردگار متعال قواعد عالم ملکوت را نظیر و شبیه قواعد عالم ملک قرار داده و عالم تکوین را منطبق با عالم تشریع خلق کرده تا بشر با پی بردن به اسرار و قواعد عالم ملک و تکوین، پی به اسرار ملکوت و تشریع ببرد و از این هماهنگی و شباهت حکمتهایی استفاده کند
یکی از این قواعد مسلم و عمومی طبیعت، تدریجی بودن تحولات میباشد فیالمثل حرکت وضعی زمین و در پی آن طلوع و غروب خورشید یک فرایند تدریجی است اگر خورشید به یک باره در آسمان زندگی مادی و طبیعی طلوع یا غروب کند در روند حیات اختلال ایجاد میشود و هیچ موجود زندهای قادر به تطبیق خود با تغییر وضعیت نور در میدان حیات نخواهد بود و نظم زندگی به هم میریزد. خورشید باید به تدریج غروب و طلوع کند تا موجوداتِ تحت تأثیر خورشید بتوانند خود را با تغییرِ رخ داده تطبیق کرده و حیات به چرخهی نظم خود ادامه دهد نظیر همین اتفاق نیز در حیات معنوی و ملکوتی بشر، در حال، اتفاق افتاده است.
امام معصوم(ارواحنا فداه) ، خورشید آسمان حیات معنوی بشر است و طلوع و غروب ایشان در صحنه حیات بشر تابع قواعدی شبیه قواعد طبیعی خورشید است اگر مقوله غیبت و ظهور حضرت(عجل الله تعالی فرجه) به طور دفعی و بدون هیچ زمینهای واقع شود، مسلماً جوامع بشری تاب این تحول شدید را نخواهد داشت. بدین علت حکمت الهی مقتضی تدریجی بودن این اتفاق عظیم است با بررسی تاریخ حیات با برکت حضرت در میابیم که این اتفاق در مورد غیبت حضرت(ارواحنا فداه) واقع شده است غیر از اینکه حیات سه امام همام قبل از امام عصر(ارواحنا فداه) تقریباً به حالت غیبت بوده و نوعی تمرین برای شیعیان برای زندگی مومنانه بدون ارتباط فیزیکی با امام بود.
غیبت حضرت(ارواحنا فداه) به دو مرحله غیبت صغری و کبــــــری تقسیم می شود مرحله غیبت صغری به مثابه آماده کردن مردم برای غیبت اصلی و طــــــولانی حضرت(عجل الله تعالی فرجه) بوده است. همین حکمت در دوران ظهور حضرت هم رعایت خواهد شد بشری که در طول صدها سال در دل ظلمت زندگیِ بدون حاکمیت فرهنگ توحیـــــدی-ولایــــــی نشو و نما پیدا کرده ظرفیت تحمل ناگهانی نور وجودی که به تعبیر قرآن زمین را اشراق میکند وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّهَا وَ وُضِعَ الْکِتَابُ را ندارد لذا باید واسطه در این بین وجود داشته باشد بدین معنا که مجالی برای تجلی نور ایشان در وسعتهای محدود به وجود آید، که مردم بتوانند خود را برای حضور آن مقام رفیع آماده کنند. قرائن و شواهد نشان می دهد انقلاب اسلامی و نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران ظهور صغرای حضرت بقیه الله الاعظم و بین الطلوعین حکومت جهانی امام زمان ارواحنا فداه میباشد.
مثلاً این مراسمات عبادی و معنوی را ببینید روزی در همین شهر قم، اگر چند طلبه به صورت انفرادی و با هزینه شخصی چند روزی اعتکاف میکردند، میگفتیم الحمدالله معنویت در حوزه پیشرفت کرده ولی اکنون میبینیم چند هفته قبل از ایام اعتکاف شاهد جوانانی هستیم که چندین شبانهروز و در سختترین شرایط و با کمترین امکانات در مساجد و حرمها معتکف میشوند و عمده هدف خود را خودسازی برای آمادگی ظهور اعلام میکنند
مگر در ایام رژیم گذشته عموم مردم از معارف اهلبیت و ادعیه ایشان این قدر اطلاع داشتند!؟ در روز عرفه در غیر صحرای عرفه شاید خواصی پیدا میشدند که دعای عرفه سیدالشهدا را با آن مضامین بلند و عرشی را قرائت میکردند؛ اما اکنون چه؟ از ظهر تا عصر عرفه، مساجد، حرمها و خیابانهای اطراف و رسانهها بسیج میشوند تا میلیونها انسان اعم از نوجوان و جوان و پیر و زن و مرد و عامی و عالم در کنار هم نشسته و با ناله و تضرع، این دعای به این حجم را قرائت میکنند، اینها فرج امام زمان نیست، پس چیست؟
زمانی بر این ملت گذشت که حتی در میان خواص کمتر کسی پیدا میشد که بتواند قرآن را از روی مصحف، به درستی قرائت کند تا چه رسد به درک معانی و معارف قرآن اما اکنون میبینیم که در سراسر کشور دهها هزار حافظ و قاری قرآن تربیتشدهاند که به دنبال درک حقائق قرآن و عمل به آنها هستند، آیا اینها جلوههای ظهور نیست؟ نمـــاز جمعهها، راهپیماییها، جهـــادها و شهادتها، احیـــاء مهدیهها و جمـــکران، اقـــــبال مردم به دعـــــای ندبــــه و... همه و همه نشان از یک خیزش عظیم و تحولی بیسابقه در تاریخ تشیع و همه جلوههایی از ظهور صغری است.
انقـــــلاب اســـــلامی ایـــــران ظهـــــور برنامهای، شخصیـــــتی و حقــــوقی حضرت مهـــــــدی موعـــــود(عجل الله تعالی فرجه) بوده و ظهــور جهانی و اصلی حضرت، ظهـــور شخصی و حقیـــقی ایشــان میباشد هر کس هر کاری میخواهد در دوران ظهور انجام دهد الان شروع کند چون وقتش فرا رسیده و زمینهاش از هر جهت آماده است. در روایات شیعه و غیر شیعه، مسلمان و غیر مسلمان آمده که شام و جنگ بزرگ آن مقدمه ی ورود به تاریخ ظهور است بعید نیست که جنگ بزرگی که در سالهای اخیر در سوریه جریان دارد همان جنگ بزرگ آخرالزمان است باشد؛ ولی یک چیز روشن است و آن اینکه هم اکنون هم در همین جنگ، جهان به دو جبهه ی سفیانی و یارانش از طرفی و خراسانی و یارانش از طرف دیگر تقسیم شده. همین امروز هم می توان تشخیص داد اگر فردا امام زمان ظهور کند چه کسانی در کدام جبهه می ایستند، در سمت شمال یا در یمین.
گفتمان مهدویت و منجی طلبی در جریان بیداری اسلامی
با آغاز رسمی و علنی مبارزات ملت ایران به رهبری امام خمینی (ره) از سال 42 به تدریج گفتمان مهدویت و منجی طلبی بار دیگر در امت اسلام ترویج شد و گفتارها و کردارهای امامخمینی (ره) نوید تشکیل یک حکومت که هدف آن تلاش برای نزدیکی ظهور و حضور حضرت است را به جهانیان و علی الخصوص امت اسلامی داد.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی و تشکیل نظام مقدس جمهوری اسلامی آرمان مهدویت و انتظار به صورت جدیتری فعال شد و بسیاری از نهادها و سازمانها نیز هدف خود را در مقدمه چینی برای ظهور منجی بشریت قرار دادند. اما در این قرن شاهد موج بیداری اسلامی در منطقه هستیم و گزاف نیست اگر بگوییم که این موج که برآمده از تفکرات انقلاب اسلامی است نوید ظهور و حضور منجی بشریت را به جهان میدهد. حرکتی که ملت های مسلمان منطقه به پیروی از الگوی ایران اسلامی انجام می دهند دقیقا منطبق با منطق ظهور است
امروز ملت اسلام بیدار شده است و در صدد مقابله با نمادهای ظلم و جور و کفر است. سقوط دیکتاتورهای وابسته به غرب در کشورهای اسلامی و سرکار آمدن افرادی که نطق های خود را با فریاد رسای الله اکبر آغاز می کنند بشارتی برای ظهور است و نشان می دهد که انقلاب اسلامی ایران در یک مسیر درست در حال حرکت است و توانسته است در منطقه و حتی جهان نیز تاثیر گذار باشد و موجی را علیه بنیان های ظلم و استکبار پدید آورد. اگر نگاهی دقیق به مفهوم انتظار داشته باشیم به این نکته پی می بریم که موج بیداری اسلامی در مسیر انتظار پویا و فعال است.
پر واضح است که یک انقلاب عظیم جهانی نیازمند بستر سازی است و این بسترسازی نیز به صورت تدریجی صورت می پذیرد و نه دفعی.
نمی توان انتظار داشت که ظهور و حضور در مقطعی رخ دهد که هیچ گونه بسترهایی برای آن آماده نشده است. یک انقلاب بزرگ جهانی نیازمند آمادگی های گسترده ای در حوزه های مختلفی است. به عنوان مثال سطح افکار مردم جهان باید چنان بالا رود که بدانند مسئله نژاد یا مناطق مختلف جغرافیایی و تفاوت رنگ و زبان ها و .... نمی تواند بشر را از هم جدا سازد و قرآن کریم هم شایستگی و صلاحیت را شرط آن انقلاب دانسته است. از سوی دیگر مردم جهان باید از ظلم و ستم نظام های موجود خسته شوند و تلخی این زندگی مادی و یک بُعدی را احساس کنند و از حل شدن مشکلات کنونی مأیوس گردند و به این واقعیت برسند که تنها حکومتی که می تواند حلال مشکلات باشد حکومت منجی عالم بشریت است.
یک جفا در این میان نسبت به امام منتظر عجل الله تعالی فرجه الشریف، صالحان و مستضعفان، از همه بزرگ تر و سنگین تر است وَ لَو أَنَّ أَشیَاعَنَا وَفَّقَهُمُ اللَّهُ لِطَاعَتِهِ عَلَی اجتِمَاع مِنَ القُلُوبِ فِی الوَفَاءِ بِالعَهدِ عَلَیهِم، لَمَا تَأَخَّرَ عَنهُمُ الیُمْنُ بِلِقَائِنَا و لتعجّلت لهم السّعاده بمشاهدتنا اگر شیعیان ما که خداوند آنان را به اطاعت خود موفق کند در وفای به عهدی که بر عهده آنهاست همدل بودند، قطعاً میمنت ملاقات ما به تأخیر نمی افتاد و در سعادت دیدار ما تعجیل می شد. این کلمات پر قیمت ما را به این معنا دلالت می کند که وفادار نماندن به میثاق الهی یا تفرقه نسبت به آن، برکت و سعادت را از حیات طیبه شیعیان به تاراج می برد.
این بیان شریف، تاریخ حضور و تشکیل دولت کریمه حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف را به ما نمی گوید اما نقشه راهنماست؛ نقشه راه و راهبرد کوتاه کردن فاصله ها تا روز موعود است؛ آدرس میان بر است که می تواند از شکست ها پیروزی و از فاصله و فراق، حضور و ظهور بسازد وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ وَ لکِنْ کَذَّبُوا فَأَخَذْناهُمْ بِما کانُوا یَکْسِبُونَ (اعراف 96) پیمان شکنان جبهه حق، سبب اتصال آسمان و زمین (برکت ملکوت برای برهوت ناسوت) را به غربت انداختند و پشت خود را خالی کردند و آنگاه در برابر مستکبران، مستضعف ماندند.
مشیت خدا بر آن نبود که دوستداران و دلباختگان امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف سرگردان رها شوند. به همین دلیل آن حضرت به تأسی از پدر بزرگوار خویش که شیعیان را به پیروی از فقیهان دیندار، مراقب نفس، مخالف هوا پرستی و مطیع فرمان مولا امر کرده بود به شیعیان فرمودند: در حوادث واقعه به راویان احادیث ما رجوع کنید که آنها حجت من بر شما هستند همچنان که من حجت خدا بر ایشانم.
این ارجاع و امر به اطاعت از فقهای پارسا آن قدر در عصر غیبت مهم و راهبردی بود که امام هادی علیه السلام فرمود اگر این نبود که پس از غیبت قائم آل محمد، برخی علما هستند که به سوی او می خوانند و مردم را به سوی او راهنمایی می کنند و از دین او با حجت های الهی پاسداری می کنند و بندگان ضعیف خدا را از افتادن در دام ابلیس و یارانش نجات می دهند، یقینا هیچ کس نمی ماند جز اینکه از دین خدا برمی گشت.
اما عالمان، زمام دل های ضعیفان شیعه را می گیرند همان گونه که ناخدای کشتی، سکان آن را به دست می گیرد؛ آنها نزد خداوند عزیز و بلند مرتبه از همه برترند.
دو نقشه بیشتر وجود ندارد. نقشه راه ولایت فقیه و ایمان و الفت بر مدار آنکه ما را به روز موعود نزدیک میکند و نقشه بدلی که بازی مطابق آن، نخبگان را طعمه شیطان میکند. نقشه سرویس های اطلاعاتی و جاسوسی طواغیت عالم، درست در نقطه مقابل نقشه راه ظهور و معکوس آن طراحی شده است.
می شود انتظار و اشتیاق را بر مدار صداقت تمرین کرد و به آن تراز دست یافتنی رسید که امام صادق علیه السلام فرمود : مؤمن، محکم تر از پاره آهن است. همانا آهن هنگامی که داخل آتش شود، نرم می شود و مؤمن اگر کشته شود و برانگیخته شود و باز کشته شود، قلب او دگرگون نمی شود. معصیت و نافرمانی، ما را از مقام عاشق صادق ساقط می کند. عاشق، مترصد و گوش به زنگ است... اگر نه، هزار بار هم که پیام و پیامک و نامه بفرستند و دلالت کنند، از جا نمی جنبد.
قیام های قبل از قائم در برخی روایات نقل شده که هر قیامی قبل از قیام قائم امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف باطل است و صاحب آن طاغوت می باشد. سؤال اصلی این است که انقلاب اسلامی را چگونه می توان با توجه به این گونه روایات توجیه کرد؟ از منظر کلی لزوم تشکیل حکومت اسلامی، براساس آموزه های دین و قرآن امری عقلانی و آشکار است. زیرا بخش عظیمی از قوانین اسلامی، برنامه هایی سیاسی و اجتماعی اند که جز در سایه تشکیلات و حکومت، قابل اجرا نمی باشند و چون این احکام دائمی و در زمان غیبت هم لازم الاجرا می باشند،
بنابراین هرگاه تشکیل حکومت امکان داشته باشد، به عنوان مقدمه اجرای احکام الهی، واجب است به آن اقدام شود. (ولایت فقیه، امام خمینی) اما آنچه در روایات به عنوان نهی از قیام، پیش از قیام حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف آمده، معنا و مفهوم خاصی دارد که باید به همه ابعاد و زوایای آن توجه کرد.
1. روشن است که احادیث در هر موضوعی، هم از حیث سلسله سند و راویان، و هم از جهت محتوا و مضمون، باید مورد بررسی قرارگیرد، که در بحث روایات قیام پیش از ظهور مهدی عجل الله تعالی فرجه نیز باید این تحقیق صورت گیرد.
2. در بررسی های به عمل آمده، بسیاری از روایات این مبحث غیرقابل اعتمادند و آنها که معتبرند تنها قیام هایی را مردود می شمارند که رهبران آن قیام ها خود مدعی مهدویت باشند، و به عنوان قائم آل محمد قیام کنند، و یا اینکه هدفی غیرالهی داشته باشند یا بدون تهیه مقدمات و اسباب لازم و قبل از فرا رسیدن زمان مناسب اقدام شود. اما اگر رهبر یا رهبران قیام نه به عنوان مهدویت و نه به منظور تاسیس حکومتی در برابر حاکمیت الله، بلکه به منظور دفاع از اسلام و قرآن و مبارزه با ظلم و استکبار و به قصد تاسیس حکومت اسلامی و اجرای کامل قوانین آسمانی و ارزش های وحیانی، قیام و مقدمات نهضت امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف را نیز پیش بینی کرده و مردم را به یاری بطلبند،
روایات مذکور چنین نهضت و انقلابی را مردود نمی شمارند. تاسیس چنین حکومتی، به منظور حاکمیت الله و در مسیر حکومت جهانی حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف و زمینه ساز آن می باشد. بنابراین، احادیث مذکور مخالف چنین قیام و نهضتی نخواهند بود.
3. این احادیث در شرایطی صادر شده اند که عده ای از علویان و برخی از عباسیان، برای مقابله با حکومت اموی؛ با استفاده از جهل مردم، خود را مهدی موعود که پیامبراعظم(صلی الله علیه و آله) وعده ظهور او را بشارت داده بود، قلمداد می کردند و از مردم برای خود، به عنوان مهدی منتظر، بیعت می گرفتند.
در چنین اوضاعی «ائمه» با موضع گیری مناسب، جلوی سوء استفاده آنان را می گرفتند. شاهد این جریان، قضیه «مهدی عباسی» یکی از خلفای ظالم عباسی است که به همین جهت لقب مهدی به خود داده و از مردم، بیعت می گرفت و نیز محمدبن عبدالله بن الحسن، معروف به نفس زکیه، به نام مهدی موعود، برای خود از مردم بیعت می گرفت و حتی از امام صادق(علیه السلام) نیز خواست که به نام مهدی آل محمد(صلی الله علیه و آله) با او بیعت کند و همراه او در جنگ با بنی امیه شرکت نماید!
وقتی امام صادق(علیه السلام) حاضر به بیعت با این عنوان نشد «عبدالله» پدر محمد، سخت عصبانی شد و سخنانی ناروا خطاب به امام بیان کرد. در این مناظره حضرت به عبدالله فرمود: نه پسر تو آن مهدی موعود است و نه الان وقت قیام است و اگر می خواهید برای خدا غضب کنید، امر به معروف و نهی از منکر نمایید. این روایت خود دلیل بر این است که از نظر ائمه(علیهم السلام) هر قیامی محکوم نبود، بلکه امام (علیه السلام) برای شرکت در قیامی که برای امر به معروف و نهی از منکر باشد، اعلام همکاری کرده بود و این گونه قیام و انقلاب را امضاء کرده و مشروع اعلام می کند.
اغلب روایات نهی از قیام که مخالفین به آنها استناد کرده اند، از این نوع روایات بوده و در چنین فضایی صادر شده اند و منع از قیام، مشروط و ناظر به افراد خاصی است و مطلق نمی باشد. از سوی دیگر اگر روایات مذکور را به معنای ظاهری و نفی مطلق همه قیام ها و مبارزات برای تشکیل حکومت بدانیم.
نتیجه آن وجوب سکوت در برابر همه ظلم ها، طاغوت ها و بی عدالتی هاست و این مخالف نص صریح قرآن و روایات اهل بیت(علیهم السلام) است که اسلام دین عدالت است و مردم را به عدالت و زندگی عادلانه دعوت کرده و سکوت در برابر اهل ظلم و کفر را جایز ندانسته است.
دشمنان امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف : مهمترین وظیفة شیعه شناخت و پیروی از جانشین پیامبر(صلی الله علیه و آله) و امام زمانش است و با توجه به این نکته ضرورت طرح مباحث مهدویت را می توان با سه رویکرد اساسی دنبال کرد. رویکرد اول: امام شناسی قال رسول الله(صلی الله علیه و آله): مَن مَات وَ لَم یَعرِف إمَامَ زَمَانَهُ مَات مِیتَةَ الجَاهِلِیَّة هر کس بمیرد و امام زمان خویش را نشناسد به مرگ جاهلیت از دنیا رفته است. این حدیث اِشعار دارد که نبود شناخت و معرفت امام زمان آنقدر مهم است که انسان متدین را بی دین می کند و یا بهتر بگوئیم، دین او مورد قبول حضرت حق واقع نمی گردد و انسان را به سوی کمال و قرب حق نمی کشاند
خداوندا خود را به من بشناسان که اگر خود را به من نشناسانی پیامبرت را نمیشناسم، خدایا پیامبرت را به من بشناسان که اگر پیامبرت را به من نشناسانی امامت را نمی شناسم ، خدایا حجت خود را به من بشناسان ، اگر حجت خود را به من نشناسانی، از دینم گمراه می شوم.
منظور از شناخت و معرفت باید توجه داشت که منظور از شناخت و معرفت اعم از شناخت شخصی و شأنی امام است. شناخت شخصی و فردی امام بسیار مهم است و شناخت، منحصر در خصوصیات فردی و شخصی امام نیست بلکه خصوصیات شأنی و جایگاهی را هم شامل می شود و در سعادت و شقاوت انسان تأثیر مستقیم دارد برای معرفت پیدا کردن و شناخت شخصی و شأنی امام می بایست تحقیق و بررسی نمود تا انسان به شناخت صحیحی نائل شود که ذیل مصادر کلامی، ادامه اصل نبوت در علم کلام، شناخت امام بصورت عام و در مباحث مهدویت شناخت حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه به عنوان آخرین امام بصورت خاص مورد بررسی قرار می گیرد.
رویکرد دوم : دشمن شناسی دشمنان اسلام و مذهب شیعه و امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف در عصر کنونی را در دو حوزه دینی و غیر دینی می توان شناسائی کرد.
الف ) حوزه دینی :از بین ادیان جهانی، بیشترین دشمنی را با اسلام، صهیونیستهای یهودی و صهیونیستهای مسیحی که فرقه هائی از مسیحیت پروتستان با نام ایوانجلیسم و نو انجیلی هستند، با اسلام و مسلمانان دشمنی خاصی داشته و هیچگاه این موضوع را در گفتار و رفتار انکار ننموده اند این دشمنان نیز در حوزه آخرالزمان و منجی گرائی، نظرات خاص خودشان را دارند و قصد تحقق این نظرات را نیز در عالم دارند یعنی اعتقادات آخرالزمانیِ صهیونیسم مسیحی و یهودی، همانند یهودیان و مسیحیان سنتی (که باید دست روی دست گذاشت تا منجی مان بیاید) نمی باشد،
صهیونیستهای یهودی و نسیحیان ایوانجلیست معتقدند که باید برای آمدن منجی کارهائی را انجام دهند مثلاً می گویند برای نزول عیسی (که مدعی اند منجی شان است) باید یهودیان عالم را در فلسطین جمع نمود و برای آنها حکومت تشکیل داد و آنها را یاری داد تا دشمنانشان (که مسلمانان هستند) را نابود کنند و مسجدالاقصی را تخریب و بجای آن معبد موسوم به سلیمان را ساخت تا اینکه منجی بیاید، و اینگونه ادعا میکنند که منجی مسلمانان دشمن منجی غربی ها و مسیحیان است و باید منجی مسلمانان و پیروان او را نابود کرد تا جهان متعلق به خودشان گردد، ناگفته پیداست که این اهداف صهیونیستی در تعارض با دین های آسمانی خصوصاً اسلام و مسلمانان می باشد.
اما متأسفانه صهیونیستهای مسیحی و یهودی شدیداً این فکر را با رسانه ها و شبکه های ماهواره ای و فیلم های سینمائی ترویج می نمایند و از حوزه فرهنگ سازی نیز گذشته و عملاً به لشکرکشی به خاورمیانه دست میزنند و هدف خود را نیز زمینه سازی برای نزول منجی معرفی می نمایند یعنی با اسم دین مبارزه با ادیان و به اسم منجی به مبارزه با منجی عالم می روند! همچنین در بخشی دیگر از جبهه دینی می توان از یهودیان صهیونیست نام برد که اعتقادات آخرالزمانی شان تقریباً با ایوانجلیست های مسیحی یکی است بجز قسمت آخر آن، یعنی یهودیان به ایوانجلیست ها این خادمان حلقه بگوششان هم فرصت حیات نمی دهند و معتقدند منجی بنی اسرائیل که آمد، حکومت جهانی یهود برپا می شود و تمامی ساکنان زمین بجز نژاد بنی اسرائیل کشته خواهند شد.
ب) حوزة غیر دینی: مکتب دیگری که درباره آینده جهان در غرب و آمریکا نظرات جدی و خشنی دارد، لیبرال دموکراسی است، استراتژیست های این گروه که پایگاه اصلیشان در آمریکا حزب دموکرات است، نظرات خطرناکی درباره آینده جهان عنوان می نمایند. از جمله این افراد فرانسیس فوکویاما، ژاپنی الاصل آمریکائیست که در نظریه و کتاب معروفش "پایان تاریخ" عنوان نمود، تمامی ادیان و مکاتب در طول تاریخ، ما را به اینجا رساندند که بفهمیم لیبرال دموکراسی تنها دین و راه زندگی است و مابقی ادیان و مکاتب باید نابود شوند و بشر در آینده یک دین، یک حکومت و یک کشور دارد و در یک حکومت جهانی راه و رسم زندگی بشر، روش لیبرالی یعنی سبک زندگی آمریکایی است و نه چیز دیگر
فرد دیگر این جبهه نظریه پردازی به نام ساموئل هانتیگتون آمریکایی است که با ارائه نظریه برخورد تمدن ها راه را برای اقدامات صهیونیستهای لیبرال هموار نمود؛ او جهان را به چند حوزه تمدنی تقسیم می نماید و اعلام میکند هر تمدنی که قویتر است حق است! و چون تمدن غربی بر پایه لیبرال دموکراسی از همه قویتر است پس باید حاکم باشد و مخالفیتش نابود شوند. .برای نابودی دیگر تمدن ها هم دو راه پیشنهاد می کند :
1- هزم شدن فرهنگی: مثلاً تمدن ارتودکس که شامل روسیه و حوزه پیرامونی اش می شود را در مقابل تهاجم فرهنگی غرب بی دفاع می داند و اعلام می کند که بزودی روسیه جزئی از فرهنگ غرب می شود و تمام ماهیت دینی، ملی، سنت ها و .... به روش ها و فرهنگ و ارزش های غربی تبدیل می شوند.
2- نبرد نظامی برای از بین بردن تمدن: درباره تمدن اسلامی با محوریت ایران، عنوان میکند با تهاجم فرهنگی نمیشود تمدن اسلامی ایرانی را بطور کامل از میان برداشت بلکه باید با جنگی تمام عیار مسلمانان و آثار اسلامی را از بین برد تا اثری از این تمدن باقی نماند! با توجه به دو رویکرد دینی و غیر دینی فوق که در رأس آنها صهیونیستهای یهودی قرار دارند و هدف مشترکشان نابودی اسلام و مسلمانان است و رهبری هر دو جریان در آمریکا (با مشخصه دو حزب سیاسی نامبرده) در اختیار صهیونیستها قرار دارد، صحنه نبرد آینده و دلیل دشمنی های غرب با اسلام و ایران روشنتر می شود.
بصورت خلاصه باید گفت دشمنان اسلام در حوزة دینی و غیر دینی، نظراتی نسبت به آینده و منجی دارند و بر اساس آن نظرات دست به اقداماتی می زنند که این اقدامات در حوزة فرهنگ، سیاست ، اقتصاد و نظامی گری در جهت دشمنی و ضربه زدن به اسلام و مسلمانان و فرهنگ اسلامی است
میدانیم که یکی از شرایط ظهور حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف پذیرش مردمی برای حکومت الهیِ عادلانة جهانی است، که در فرج و حضور آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف تأثیر مستقیم دارد، درست در مقابل این دیدگاه اقدامات فرهنگی دشمنان اسلام قرار دارند، آنها برای اینکه حضور حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف به تأخیر افتد
و حاکمیت آنها بر مردم جهان ادامه داشته باشد، دست به منحرف کردن مردم و ترویج گناهان در سطح جهان می زنند و با اینکار به نتیجه مورد نظر خود (که همانا گمراهی بشریت و خواست آنها برای ظلم و فساد و حکومتی مستکبر و جهانی و بی تفاوتی آنها در قبال اعمال ظالمانه حکّام بین المللی و زرسالاران جهانی می باشد)، می رسند و این انحراف در تفکر و تیرگی باطنی، منجر به نتیجه غم انگیزی برای مظلومین و انسنهای آزاد در سراسر جهان یعنی تأخیر در ظهور منجی بشریت حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف میگردد.
شیعه در طول تاریخ با امید زنده بودن و انتظار ظهور و حضور منجی، عامل امید و نیروی حرکت بخش این او در مقابل گردنکشان تاریخ بوده و هست
و به همین دلیل، وقتی استعمار به عمق نیروی این عامل واقف شد، در صدد خشکاندن اساس آن برآمد که فرقهسازی از آن جمله است و ایجاد بهائیت، نماد آشکار آن به شمار میرود. بهائیان به عنوان دشمنترین دشمنان حضرت ولیعصر عجل الله تعالی فرجه الشریف با هرچه که ذرهای یاد آن امام غایب از نظر را زنده سازد، به شدت مخالفت میورزند و میکوشند همه کانونهای مهدوی را با خشونت هرچه تمامتر، نابود سازند.
رفتار امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف با مخالفان و معاندان
طبق وعده ی الهی که یقینا تخلف ناپذیر می باشد، سرانجام روزگار ظلم و سختی ها به سر آمده، پرتو خورشید سعادت، آشکار مى گردد و مهدی موعود که با یارى الهى، بناى زدودن آثار ظلم و جور را دارد، ظاهر گشته و سپس بعد از مدتی حضور خواهند یافت. آن حضرت، دست به اصلاحات گسترده و انقلابی بنیادى و معنوى و مادى مىزند و جامعه بشرى را چنان سامان مى بخشد که خشنودى خداوند را در پى داشته باشد. طبیعی است که دشمنان و تعدادی افراد و گروه هایی قصد دارند با ایجاد مشکلات، مانع این قیام عظیم شوند یا با اخلالگرى حرکت قیام او را کند نمایند، دشمنان سرسخت بشریّت و دین الهى محسوب مىشوند و کیفر آنان جز نابودى به دست قدرتمند حضرت مهدى نخواهد بود.
افراد اخلالگر در انقلاب امام، کسانى هستند که دستشان به خون بشریّت آلوده است یا انسانهاى بىتفاوتى هستند که در برابر جنایات تجاوز گران، سکوت پیشه کرده، ولى در برابر حضرت، پرچم مخالفت بر مىدارند و یا کج فهمانى هستند که درک خود را بر سخن حضرت برترى مىدهند. طبیعى است که باید آنان با قاطعیت تمام سرکوب شوند تا جامعه بشرى براى همیشه از شرّ آنان مصون بماند. از این رو، روش و سیاست حضرت مهدى عجل الله تعالی فرجه الشریف با آنان بسیار قاطعانه و بدون اغماض است.
الف) قاطعیت امام عجل الله تعالی فرجه الشریف در رویارویى با دشمنان پیامبر(صلی الله علیه و آله) با ملایمت و نرمى و مهربانى رفتار مىکرد تا دلها را به دست آورد و مردم با آن حضرت اُلفت گیرند؛ ولى حضرت قائم عجل الله تعالی فرجه الشریف، طبق دستورى که دارد، رفتار مىکند و توبه کسى را نمىپذیرد. پس واى بر کسى که با او مخالفت کند.
ب) برخورد با گروههاى مختلف هنگامى که حضرت مهدى عجل الله تعالی فرجه الشریف قیام مىکند، با گروهها و دستههاى گوناگونى برخورد خواهد کرد. برخى از آنان قوم و نژاد خاصى هستند، گروهى پیرو ادیان دیگرى غیر از اسلامند و گروهى هر چند به ظاهر مسلمانند، ولى منافقانه رفتار مىکنند و از مقدس نماهاى کج فهمى هستند که با حضرت مخالفت مىنمایند و یا پیرو فرقههاى باطل مىباشند.
1. قوم عرب امام صادق(علیه السلام) مىفرماید: آنگاه که قائم ما قیام کند، بین او و عرب و قریش راهى جز شمشیر (و جنگ نظامى) نخواهد بود. نیز آن حضرت در حالی که با دست به گلوی خود اشاره می کرد، فرمود: میان ما و عرب راهی جز بریدن سرها نمانده است. شاید مراد، زمامداران و فرمانروایان خودسر آنان است و یا مراد پیروان مذهب دیگر اسلامی باشد. امام صادق (علیه و السلام) در زمینه ی ستیز با قریش می فرماید: « هنگامی که حضرت قیام کند... قریش را هدف قرار می دهد. از آنان نمی ستاند جز شمشیر و به آنان نمی دهد جز شمشیر. (بحار الانوار، ج52، ص 355)
2. اهل کتاب عبداللَّه بن بکیر از امام کاظم(علیه السلام) درباره تفسیر آیه وَ لَهُ أسْلَمُ مَنْ فى السَّمواتِ و الأرض طَوْعاً و کرْهاً هر آن که در آسمان و زمین است چه از روى اختیار یا اجبار مطیع فرمان خداست (آل عمران 83). سؤال کرد. امام فرمود: این آیه درباره قائم ارواحنا فداه فرود آمده؛ هنگامى که علیه یهود، نصارا، صابئیان، مادى گرایان و برگشتگان از اسلام و کافران در شرق و غرب کره زمین قیام مىکند و اسلام را به آنان پیشنهاد مىنماید. هر کس از روى میل پذیرفت، دستور مىدهد که نماز بخواند و زکات بدهد و بر طبق آن چه فرد مسلمان مأمور به انجام آن است، رفتار نماید و هر کس مسلمان نشود، مىکشد تا آن که در شرق و غرب جهان، یک کافر برجاى نماند. (بحار الانوار، ج52، ص 340)
3. فرقه های باطل و منحرف امام باقر (علیه و السلام) می فرماید: وای به حال مرجئه! فردا هنگامی که قائم ما قیام کند، به چه کسی پناه خواهند برد؟ راوی گفت: می گویند، در آن هنگام که ما و شما در برابر عدالت یکسان خواهیم بود؟ فرمود: هر یک از آنان توبه کند، خدا از او می گذرد و اگر در درون خود نفاق و دورویی داشته باشد، خداوند جز او کسی را تبعید و آواره نمی کند و اگر چیزی از آن نفاق را آشکار سازد، خداوند خونش را خواهد ریخت.
امیر مؤمنان (علیه و السلام) پس از شکست خوارج به هنگام گذشتن از کشتگان آنان فرمود: آن کس شما را به کشتن داد که شما را فریفت. پرسیده شد: او کیست؟ فرمود: شیطان و نفس های پلید (بحار الانوار، ج52، ص328)
4. مقدس نماها امام باقر (علیه و السلام) می فرماید: ... حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به سوی کوفه رهسپار می شود. در آن جا گروهی حدود 16000 نفر مجهز به سلاح در برابر حضرت می ایستند؛ آنان قاریان قرآن و دانشمندان دینی هستند که پیشانی های آنان از عبادت زیاد پینه بسته، چهره های شان در اثر شب زنده داری زرد شده است و نفاق سراپای شان را پوشانده است. آنان یک صدا فریاد بر می آورند: ای فرزند فاطمه! از همان راه که آمده یا باز گرد، زیرا به تو نیازی نداریم
حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در پشت شهر نجف، از ظهر روز دوشنبه تا شامگاه بر آنان شمشیر می کشد و همه را از دم تیغ می گذراند. در این نبرد از یاران حضرت حتی یک نفر زخمی نمی شود. (بحار الانوار، ج2، ص 598)
5. ناصبی ها امام صادق (علیه و السلام) می فرماید: هنگامی که حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) قیام کند، همه ناصبیان و دشمنان اهل بیت را بر آن حضرت عرضه می کنند. اگر به اسلام که همان ولایت اهل بیت است اقرار کردند، آنان را رها، و گرنه به قتل می رسند، یا آنان را به پرداخت جزیه همچنانکه اهل ذمه می پردازند ملزم می کند . ابو بصیر می گوید: به امام صادق (علیه و السلام) عرض شد: رفتار امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) با ناصبیها و کسانی که با شما دشمنی دارند، چگونه خواهد بود؟ فرمود: ای ابا محمد! در دولت و حکومت ما، مخالفان بهره ای نخواهند داشت. خداوند برای ما خون های شان را در آن هنگام حلال خواهد کرد؛ ولی امروز خونشان بر ما و شما حرام است. پس کسی تو را فریب ندهد و بدان روزگاری که قائم ما قیام کرد، حضرت برای خدا و رسولش و برای ما انتقام خواهد گرفت. (بحار الانوار، ج52، ص 376)
6 . منافقان در تفسیر آیه ی لَوْ تَزَیلُوا لَعَذَّبْنَا الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْهُمْ عَذَابًا أَلِیمًا؛ (فتح 25) اگر شما عناصر کفر و ایمان از یک دیگر جدا می گشتید، همانا آنان که کافرند را به عذاب دردناک معذب می ساختیم. امام صادق (علیه و السلام) فرمود: « خداوند، در صلب کافران و منافقان، امانت هایی از مؤمنان دارد. حضرت قائم ما ظهور نمی کند، مگر آن که آن امانت ها را خداوند از صلب آنان بیرون آورد (و آن مؤمنان متولد شوند). پس از آن، حضرت کافران و منافقان را به قتل می رساند.
امام صادق (علیه و السلام) می فرماید: هنگامی که حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) قیام کند، نیازی ندارد که از شما درخواست یاری کند و نسبت به بسیاری از شما منافقان، حد خدا را جاری می کند. (وسائل الشیعه، ج11، ص 382)
امام حسین (علیه و السلام) به فرزندش امام سجاد (علیه و السلام) می فرماید: سوگند به خدا که خون من از جوشش باز نمی ایستد تا این که خداوند، مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را برانگیزد. آن حضرت به انتقام خون من از منافقان فاسق و کافر، هفتاد هزار نفر را می کشد. (بحار الانوار، ج45، ص 299)
7. شیطان وهب بن جمیع مىگوید: از حضرت صادق(علیه السلام) پرسیدم: این که خداوند به شیطان فرمود: فإنَّکَ من المُنظرینَ إلى یَوْمِ الوَقْتِ الْمَعلُوم آرى، به تو (شیطان) مهلت داده خواهد شد تا به وقت معیّن و روز معلوم، این وقت معلوم چه زمانى خواهدبود؟ فرمود: آیا پنداشتهاى این روز، روز قیامت است؟
خداوند تا روز قیام قائم ما، به شیطان مهلت داده است. وقتى خداوند او را مبعوث مىکند (و اجازه قیام مىدهد)، حضرت به مسجد کوفه مىرود. در آن هنگام شیطان در حالى که با زانوان خود راه مىرود، به آنجا مىآید و مىگوید: اى واى بر من از امروز! حضرت مهدى ارواحنا فداه پیشانى او را مىگیرد و گردنش را مىزند و آن هنگام، روز وقت معلوم است که مهلت شیطان بپایان مىرسد. (بحار الانوار، ج60، ص 254)
علامه، اکثر آیات قیامت به ظهور حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و گاهی به رجعت و گاهی به قیامت تفسیر می کند، شاید بدین لحاظ است که این سه روز در ظاهر شدن حقایق شریکند؛ هر چند از حیث شدت و ضعف با هم اختلاف دارند؛ (المیزان فی تفسیر القرآن، ج12، ص 184) البته از آیت الله وحید خراسانی نیز نقل شده.
استعمار و بهره گیری از آخرالزمان
استعمار انگلیس، طعم مبارزه با مهدى سودانى یا متمهدى سودانى را که با ادّعاى مهدویّت، عدّه اى را به دور خود گرد آورد و جنگ هاى بسیارى با دولت مصر و حتّى انگلیس کرد و حتّى در نهایت، از این حرکت نیز براى رسیدن به اهداف خود استفاده کرد و با تشویق عدّه اى براى ادّعاى مهدویّت، ایجاد تفرقه میان مسلمانان را آغاز کرد..
استعمار، زاییده تخیل ما نیست، دورانی از تاریخ جهان است .از درون آن، دو دنیای پیشرفته و عقب مانده بیرون آمده است. دورانی که برای تأمین منافع عده ای خاص، نابودی بیش از 15 میلیون انسان در قاره آمریکا و اسارت و بردگی 18 میلیون بینوا در آفریقا را به همراه داشته است (که البته این جزئی از آثار زیانبار این دوران است)
کار استعمار، زراندوزی و استعمارگران زرسالاران هستند که برای قوام و هستی خود نیاز به چپاول و غارتگری دارند.
غرب باید توان اقتصادی و نظامی لازم برای حفظ منافع خود در رابطه با این تمدن ها (اسلام و کنفوسیوس) داشته باشد از مناطق مهم برای تأمین هدف استعمارگران، منطقه خاورمیانه می باشد که به علت برخورداری از 70% نفت جهان و 40% از ذخائر گاز دنیا، به پول سازترین نقطه تبدیل گشته و چشم زراندوزان را به خود خیره کرده است. در مورد علت حمایت بریتانیا از فرزند نامشروع خود اسرائیل چنین می گوید: حق دارید بپرسید دلایل حمایت انگلیس از یهود و تمایل دولت آن ها جهت تحقق آرزوهای یهود در فلسطین برای چیست؟
این جماعت گستاخ زودتر از همه مسلمانان دریافته اند که نمی توان از انرژی نهفته و پتانسیل «منجی گرایی» غافل شد و سال هاست که درصدد بر آمده اند که آن را در خدمت اهداف خود در آورند. در این راستا طرح مباحثی مجعول چون ضرورت آمادگی برای ظهور عیسی مسیح، تخریب مسجد الاقصی، ساختن مجدد هیکل سلیمان و ایدئولوژی آرماگدون چیزی جز تسلط بر خاورمیانه و به زیر سلطه کشیدن اسلام اصیل (که در حال حاضر با دو شاخصه حسینی و مهدوی بودن خاری در چشم آنان می باشد) نیست. استعمار، در هندوستان نیز احمدخان قادیانى را به این ادّعا برانگیخت و فرقه قادیانیّه را ایجاد کرد.
مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف ، آن گونه که غرب معرفی می کند!
استعمار، آغازی برای مدعیان دروغی مهدویت
امروزه در رسانه های نوشتاری و دیداری غرب، شاهد القائات نادرست و سیاه نمایی های بسیاری علیه اسلام و مفاهیم دینی اخلاقی هستیم. جهان غرب با استفاده از رسانه های فراگیر سعی می کند که مفاهیم مورد نظر خویش را در جهت بهره برداری خاص خود به مخاطبانش القا کند. مفاهیم دینی نیز از این قاعده مستثنی نیست؛ چنان که نخستین تاثیر استعمار بر ملل مستعمره، نفوذ در فرهنگ است. ایجاد رخنه در عقاید و تبدیل بنیادهای اصیل اندیشه ای در میان مردم، مسئله ای است که استعمارگران از آن به مثابه راه رسیدن به اهداف شوم خویش، بهره میبرند. بعد از آغاز غیبت صغرا، عدّه اى، به خیال کسب مال و مقام، شروع به ادّعاى نیابت و بابیت حضرت مهدى ارواحنافداه کردند و افرادى مانند شریعى، شلمغانى، نمیرى، کرخى، حلاج، ابن ابى العزاقر و... خود را نایب و باب امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف نامیدند و بعد از اندک مدّتى، کم کم، ترقى کردند، خود را امام و حتّى پیامبر خواندند (بحارالأنوار ج51 ص367)
ادّعاى نیابت و حتّى ادّعاى مهدویت که براى رسیدن به مال و مقام دنیوى و فریب دادن مردم ساده دل بود، تا اینکه نوبت به استعمار رسید. دولت هاى استعمارى که در طول جنگ هاى صلیبى، طعم شکست را چشیده بودند، بعد از آغاز رنسانس و آغاز نفوذ به کشورهاى آفریقایى و آسیایى، به این نتیجه رسیدند که براى نفوذ در کشورهاى اسلامى، چاره اى جز ایجاد اختلاف هاى دینى ندارند.
همفر (جاسوس انگلیسى) به هنگام توضیح موادّ موافقت نامه ى مقامات بلند پایه ى وزارت مستعمرات بریتانیا براى شکست و نابودى اسلام، به 14 بند از آن اشاره مى کند. در بند ششم چنین آمده: تبلیغ عقاید و مذاهب من درآوردى و ساختگى در مناطق اسلامى با برنامه ریزى آگاهانه و منظّم به گونه اى که تبلیغ پس از ارزیابى زمینه هاى مساعد فکرى در اقشار مردم صورت گیرد. و اختلافات و منازعات شدیدى بین این فرقه ها برپا گردد تا بدان جا که هر فرقه اى خود را مسلمان واقعى و دیگران را مرتد و کافر و واجب القتل پندارد. (خاطرات همفر)
اشخاص دیگرى مدّعى مهدویّت شدند که سیاست خارجى، آن ها را تحریک نمود وگرنه فرومایگى آن ها مانند آفتاب آشکار شد. مانند سیّد على محمد باب، میرزا یحیى ازل، حسین على عبدالبهاء، یوسف خواجه کاشغرى که گفت من امام زمان هستم و پیشواى تراکمه گردید و بیست و نه هزار ترکمن را در کنار رود گرگان با قشون ایران مصاف داده و نظایر بسیار در اطراف جهان از آن ها دیده شده است. استعمار غرب، روش هاى گوناگونى را براى تحقق این اهداف، در پیش گرفت. یکى از آن ها، روشى بود که در یک برهه از زمان، مبارزان مسلمان براى مبارزه با استعمار از آن استفاده کرده بودند. آن روش، ادّعاى مهدویّت از سوى برخى از مسلمانان آفریقا بود. استعمار مى خواست از این حربه، براى شکست خود اسلام استفاده کند.
راههای در امان ماندن از گزند مدعیان
1ـ ثبات قدم در دینداری عصر غیبت و دوران آخرالزمان، آکنده از انواع فتنهها، شرارتها، ضلالتها و مفاسد است. آنگاه که واپسین حجت خدا، رخ در پس پرده غیبت نهان کرد، بدعتها، هواپرستیها، فتنهانگیزیها و عداوتها اوج گرفت؛ باطلپیشهگانِ گردنکش بر مسند قدرت نشستند و خداجویان و حقطلبان، اقلیتی ناچیز را تشکیل دادند. طبعاً در این زمان، پای فشردن بر شاخصهای حیات طیبه دینی و اجرای حدود الاهی، حقمدار ماندن، تقوا داشتن، دست به چرب و شیرین دنیا نیالودن، از پرتگاه فتنهها جستن و به دام بدعتها گرفتار نیامدن، امری شگرف است که جز با برخورداری از اراده پولادین و دینشناسی بنیادین و توفیق الاهی، حاصل نمیشود .
آنچه مدعیان دروغین مهدویت را در عصر ارتباطات از مدعیان دورانهای پیشین متمایز میسازد عبارت است از: برخورداری از انسجام تشکیلاتی، رعایت اصول حفاظتی و رازداری در اجرای برنامهها و برخورد با افراد غیر گروه، وجود رابطة شدید «مرید و مرادی» بین اعضا و مدعیان دروغین، برخورداری آنان از حمایت بیگانگان و برخی محافل مشکوک، سوء استفاده از احساسات و تعصبات مذهبی و استفاده از ابزار ارتباط جمعی برای نفوذ هر چه بیشتر در جامعه.
2 ـ زدودن دروغ و خرافهپردازی از آموزههای مهدویت بدون شک، نمیتوان برای تبیین آموزه مهدویت به هر روش ناصواب تمسّک جست. حتی اگر از رهگذر استفاده از این روشها، مخاطبان برای مدتی، رفتارهایی دینی از خود بروز دهند،
این امر هیچ گاه دوام نخواهد داشت. پیامد شوم دروغ و خرافهپردازی، بسیار بیشتر از آثار کوتاه و به ظاهر مثبت آن خواهد بود؛ زیرا افزون بر این که این امر، محتوای دین را دستخوش آسیب و تحریف میکند و حقایق را با خرافات میآمیزد، به هنگام آشکار شدن حقایق، تنفر و بیاعتمادی مخاطبان را به آموزة مهدویت برخواهد انگیخت.
3 ـ بازخوانی دوباره آموزهها مهدویت مفاهیم و آموزههایی مانند غیبت، انتظار، ارتباط و ملاقات، علایم و شرایط ظهور و ... همچون دیگر آموزههای دینی، به تبیین و تفسیر صحیح و مستند کارشناسان نیازمندند؛ زیرا ممکن است بدفهمی آنها، بدعتها، فرقهها و نحلههای منحرف بسیاری را پدید آورد. از این رو، فهم و تفسیر صحیح مسائل مهدویت، از مهمترین بایستههای مهدویت پژوهی و رسالت مهم کارشناسان و مراکز علمی فرهنگی است. البته این بدان معنا نیست که مفاهیم را از آن چه جوهره آن است، تهی سازیم؛ بلکه مفاهیم باید به گونهای تحلیل شوند که در آن، عقلانیت با معنویت، قدرت با اخلاق، دانش با ارزش و عمل با علم، جمع شود.
4 ـ تبیین نقش، جایگاه و مسئولیت علما و خواص در احیاء و نشر فرهنگ مهدویت عصر غیبت با چالشهای «فترت»، «حیرت»، «فتنه» و «یأس» همراه است. از همین رو است که سکّان رهبری مردم را به فقها سپردهاند تا با اصول راهبردی، به مقابله با این چالشها برخیزند. از این رو در عصر غیبت، علما، وظیفه سنگینی به عهده دارند و آن، این که باید در جهت پیرایش فرهنگ مهدوی بکوشند و آن را بازخوانی کنند تا پاک بودن ساحت آن از بدعتها و نیز توانمندی آن در حماسه سازی مغفول نماند. حضور عالمانِ مسئولیت پذیر راه را برای تفکرات عوامانه، مطالب ضعیف، دروغ و ویرانگر میبندد.
خطر قرار گرفتن در دام مدعیان دروغین برای تمامی اقشار جامعه وجود دارد؛ اما اقشار مذهبی به خاطر باورهای اعتقادی، بیشتر در معرض خطر قرار دارند. امروزه دشمنان دین و افکار اصیل اسلامی فهمیدهاند که بهرهگیری از زور و ابزارهای سخت و خشن در تغییر نگرشهای اصیل جامعه نتیجهای ندارد و از این رو به بهرهگیری از روشهای نرم و خزنده و نفوذ از روزنه ایجاد شبهه در اعتقادات و گسترش تفکرات انحرافی با پوشش دینی و مذهبی روی آوردهاند.
بصیرت، هوشیاری و بیداری بایستی مبنای کار خواص قرار گیرد تا از یک طرف، اندیشة مهدویت مهجور نشود و از دیگر سو، به بهانه ترویج آموزه مهدویت، دروغ گفتن، صواب تلقی نگردد، که چنین اندیشهای بسیار خطرناک و زمینهساز تحریف و بدعتهای فراوان خواهد شد.
5ـ جلوگیری از سیطرة نااهلان بر اندیشه مهدویت تنها کسانی میتوانند عهدهدار هدایت دیگران شوند که خود در مسیر هدایت گام نهاده و به هدایت رسیده باشند. اندیشه مهدویت، زمانی به سر منزل مقصود میرسد که کسانی عهده دار آن شوند که هدایت الهی را درک کرده، از دین و دانش، بهره کافی برده، و در عمل به آن ملتزم باشند. از این رو است که نه عالمان بیعمل و نه جاهلان بیخبر از شیوه صحیح دعوت افراد به آموزه مهدویت، نمیتوانند به ترویج این آموزه بپردازند. حضور افراد غیر متخصص در عرصه بیان و بلاغ آموزه مهدویت، زمینهساز تحریفهای لفظی در اندیشه مهدویت میباشد
نفوذ خرافات میان مردم تا موعود گرایی سیاسی
موعود آموزه مشترک ادیان شرقی و غربی است، اما هیچ یک از تحریف مصون نماندهاند. در این میان، اندیشه مهدویت در اسلام بهویژه تشیع، شفافترین صورت و سیمای «موعود» است، اما طی سالهای اخیر از سوی برخی آلایشها و آسیبها تهدید شده است. در اسلام، آموزه موعودگرایی یا مهدویت نیز در دو فرقه اصلی جهان اسلام نیز به تفصیل مورد بررسی قرار گرفته است، به عبارت دیگر آموزه مهدویت از عصر حضور ائمه (علیهم السلام) طرفدارانی داشته است.
در ادوار تاریخ اسلامی عدهای با بهرهمندی کاذب از این باور و معرفی خویش به عنوان موعود آخرالزمان یا مرتبط با امام مهدی، انحرافاتی در تحرکات سیاسی و حق طلبانه جامعه ایجاد کردهاند. در میان باورهای انحرافی که درباره موعود و مهدویت پدید آمده است نقش تشکیلاتی و سازمانی عوامل استعمار و صهیونیسم و نیز سایه تفکرات مدرنیت و غربیت مشهود است. طی سالهای اخیر نیز باور به ظهور امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و نحوه تعامل حضرت حجت با جامعه شیعی از سوی برخی آلایشها و آسیبها تهدید میشود
افرادی مدعی رابطه با امام زمان عجل الله تعالی فرجه بوده و از طرح این ادعا برای خود بازاری تدارک دیدهاند. برخی پا را فراتر گذاشته و خود را نماینده حضرت در بین مردم جا زدهاند و عدهای در نهان و آشکار خود را شخص صاحبالزمان توصیف میکنند. وجه مشترک تمامی این مدعیان تقدس مآبی، زهد فروشی، غلو و درشتگویی، اظهارات رمز آلود و ایهام گویی و اوصافی از این دست است، شگفت اینجا است که این اوصاف را با تفحص در گفتار و کردار مدعیان پیشین و پر سر و صدایی که از سوی استعمار حمایت میشدند نیز میتوانیم ببینیم.
ارتباط موعودگرایی انحرافی با استکبار اما آیا ظهور تفکرات و خرافههای مدرنیستی و بتهای ذهنی غربیت در باورهای موعود گرایانه شیعی، تنها ناشی از تحرکات اجانب بوده؟ البته چنین نیست؛ رواج این تفکرات در سرزمین های اسلامی که بر باورهای موعود گرایانه موثر افتاد؛ اما هر چه انحراف و خرافه بیشتر میشود، طمع ورزی بیگانگان بر بهره مندی از این فرصت جدیت مییابد. این مکاتب نه تنها از منظر نظری از مدرنیته تأثیر میپذیرفتند، بلکه از سوی استعمار نیز حمایت و هدایت میشدند
در سده اخیر نیز تأثیرپذیری طبیعی از مدرنیته در میان متفکران جهان اسلام مشاهده می شد و در کنار آن مأموریتپذیری عدهای دیگر برای اجرایی کردن مدرنیت مدرن را نیز مشاهده می کنیم. ظهور مکاتب دینپیرایانه و دانش گریزانه و فرهنگ ستیزانه افرادی چون علی محمد باب، میرزاحسینعلی بهاءالله و احمد کسروی را باید از دسته اخیر دانست. آشنایی با ابعاد تأثیر پذیری جامعه اسلامی از مدرنیته و نیز ظهور خرافههای مدرنیستی در آموزههای موعود گرایانه میتواند نقطه عزیمتی برای جامعه اسلامی باشد تا آینده خود را بر مبنای حرکت درست به سوی موعود تنظیم کند.
نشانههای ظهور، مصادیق بدلی برای اهداف شوم شیطانی و استعماری
دشمنان اسلام در طول تاریخ همواره با جعل و تحریف به مصاف اسلام ناب آمدهاند، و شخصیتهای بدلی و جعلی دستپرورده استعمارگران در طول تاریخ خود گواه این مطلب است. آنان با اشرافی که بر آیات و روایات ما دارند به خوبی میدانند که چگونه شخصیتها، جریانها، و گروههایی را با دستهای شیطانی خود بپرورانند و آنها را به عنوان مصادیق ناب و اصیل در میان مسلمانان مطرح کنند و از این طریق عدهای را گمراه و از دین متنفر نمایند، بنابراین مدعیان تطبیق همیشه بستر را برای شیاطین و استعمارگران و شیادان فراهم میکنند تا آنها بتوانند با جعل مصادیق بدلی به اهداف شوم شیطانی و استعماری خود برسند.
تطبیق نشانههای آخرالزمانی راهگشای تحلیل درست از حوادث و رویدادها نیست.
کسانی که همواره به دنبال تطبیق و تعیین علائم و نشانههای ظهور امامزمان(ارواحنا فداه) بر مصادیق خاص هستند، هیچگاه درک و تحلیل درستی از حوادث و رویدادهای محیط پیرامونی خود نخواهند داشت. چرا که تغییر و تحولات چه در سطح داخلی، یا منطقهای و بینالمللی تابع علل و اسباب و قوانین و متغیرهای خاص خود میباشد که باید به درستی شناخته شود و مواضع صحیح و متناسب با آنها اتخاذ گردد . مدعیان تطبیق چون صرفا به دنبال تعیین مصادیق میباشند از علل و اسباب واقعی پیدایش حوادث و رخدادها غافل شده و به گمراهی و ضلالت گرفتار میشوند.
کسانی که برای عصر ظهور ذهنی خود مصداقسازی میکنند و افراد، جریانها و گروههای خاصی را با علائم و نشانههای ظهور امامزمان(ارواحنا فداه) تطبیق میدهند، خواسته یا ناخواسته در مسیر شیادان و استعمارگران گام برمیدارند و پیامدهای ناگوار زیادی را به همراه میآورند که به طور خلاصه عبارتند از:
1. ناامیدی و یاس در اثر عدم اتفاق ظهور
2. بی اعتقادی نسبت به اصل ظهور به دلیل عدم تحقق تطبیقهای مطرح شده
3. استهزا و تکذیب باور مهدویت در نتیجه محقق نشدن ظهور
4. شک و تردید در اصل ظهور و روایات پیرامون آن
نگرانی استکبار و سلطه گران
اقویا و حکومتها، از ظهور مفاهیم اسلامى و روشن شدن حقایق قرآن سخت بیمناکند، زیرا آنجا که قرآن و اسلام است و آنجا که نداى برابرى و مساوات ان اکرمکم عند الله اتقاکم همانا گرامى ترین شما در نزد خدا پرهیزکارترین شما است. بلند است، و آنجا که بانگ وَ لَقَدْ بَعَثْنَا فِی کُلِّ أُمَّةٍ رَّسُولًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ و همانا ما در میان هر امتى پیغمبرى فرستادیم تا به خلق ابلاغ کند که خداى یکتا را بپرستید و از بتان دورى کنید.
اکنون که رسما نظام اسلام بر تمام دنیا حاکم نیست، نفوذ اسلام و برنامه هاى آن در نفوس باقى است، فقهاء، روات احادیث اهل بیت علیهم السلام به صورت صنف خاصى شکل گرفته است، امَّا الْحَوادِثُ الْواقِعَهُ فَارْجِعُوا فیها إلی رُواهِ حَدیثِنا (احادیثِنا) فَإنَّهُمْ حُجَّتی عَلَیْکُمْ وَ انَا حُجَّهُ اللهِ عَلَیْکُمْ فَسْاَلُوَّاْ أَهْلَ الذِّکْرِ إِن کُنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ (نحل43) اگر نمیدانید از آگاهان بپرسید اهل ذکر، در مورد "رجوع جاهل به عالم" یعنی همان رجوع مقلد به مجتهد است (المیزان ج12 ص271)
براى اینکه قلوب، در تحت تصرف ولایتى امام علیه السلام قرار دارد و هر چه دشمنان بخواهند با تمهیدات و نقشه ها قلوب را از علما و نواب امام منصرف سازند، نمىتوانند. باید این چراغ روشن بماند و حجتهاى امام در بین مردم باقى بمانند، و همانطور که خدا زمین و خلایق را بدون حجت نخواهد گذارد، امام نیز مردم و شیعیان را بدون حجتى از جانب خود نخواهد گذاشت. و این رشته نیابت و هدایت و حکومت از جانب امام همانطور که از آغاز و از عصر غیبت کبرى تا حال منقطع نشده، تا زمان ظهور آن حضرت نیز منقطع نخواهد شد: لئلا یکون للناس على الله حجة تا مردم بر علیه خداوند حجتى نداشته باشند.
حاصل اینکه امام در عصر غیبت بر امور نظارت دارند، و بطور مطلق از کارها کناره گیرى ندارند. اگر گفته شود: حال که چنین است، اگر چه ظهور کلى حضرت صاحب الامر (ارواحنا فداه) متوقف بر حصول شرایط و مقدمات و اذن خداوند متعال است، ولى اگر اینگونه مداخلات و توجیهات و مقابلات و تشرف دادن اشخاص به سعادت لقاء و شرفیابى به حضور آن حضرت بیشتر باشد، که یک ظهور جزئى همیشه در بین باشد، اصلاحات مهمى انجام خواهد شد و بسیارى از مصالح تامین و مفاسد زیادى دفع مىگردد.
خط کش ادیان ابراهیمی برای شایعههای آخرالزمان
ادیان الهی یک خطکش و معیاری را برای تعیین روز قیامت ارائه کرده است، میگوید: طبق نظر ادیان ابراهیمی هر فردی که برای قیامت وقت مشخص کند، دروغگوست، مثلاً اینکه هر کسی بگوید امام زمان(ارواحنا فداه) در فلان روز ظهور میکند، دروغ میگوید، پس دیگر نیازی نیست که اندیشمندان و الهیدانان در برابر هر شایعهای هر روز موضع بگیرند. هیچ ادلهای متقن بر دست داشتن لابی صهیونیسم جهانی در شایعه آخر دنیا وجود ندارد، ولی به طور قطع میتوان گفت که غرب از این شایعه نهایت سوء استفاده را کرده است، به طوری که نظام آمریکا گفته است: ای مردم! شنیدهاید که 21 دسامبر قرار است دنیا به پایان برسد؟ معنی پایان دنیا ممکن است این باشد که جمهوری اسلامی ایران میخواهد با بمب اتمی به دنیا حمله کند!! !
مستندی که سوءاستفاده آمریکا از شایعه دسامبر 2012 را رسوا میسازد به گونهای که رسانههای آمریکایی از این موضوع در راستای تفکر خودشان به ویژه برای اسلام هراسی استفاده کردند که شواهد روشن و صریح تولید مستند «ایرانیوم» است که این تلفیقی است از کلمه ایران و اورانیوم، یعنی خطر جنگ هستهای به وسیله ایران که در این مستند به آن پرداخته شده است! در این مستند جهاد، شهادت طلبی و جالبتر از همه روحیه موعود باوری را به چالش کشیده است.
هجمه اعتقادات شیعی با معرفی منجی ساختگی هدف از القای آخرین روز دنیا، این است که امید از اذهان جامعه بشری پاک شود، جریان صهیونیسم جهانی به دنبال این است که اذهان جامعه بشری را نسبت به جنایتهایی که در جهان سلام رخ میدهد، منحرف سازد، همچنین نگاه هستی شناختی مردم جهان را از اعتقاد به وجود خداوند پاک سازد. غرب به دنبال آن است که خدا را از زندگی مردم مشرقزمین خارج سازد، آنها سعی میکنند با ایجاد این شایعهها، سناریوی منجی دستساز را کلید بزنند تا با معرفی منجی ساختگی، تفکرات منجیگرایانه تشیع را به چالش بکشند. ساخت فیلم 2012 در سال 2009: این فیلم به خوبی از اهداف صهیونیسم جهانی درباره حوادث مرتبط با سال 2012 پرده بر میدارد. .
چه کسی از زمان قیامت باخبر است؟! چرا زمان قیامت نامعلوم بودن است؟ شاید یکی از دلایل این امر، اثر تربیتى آن است، زیرا اگر زمان قیامت مشخص باشد، فراموشی و غفلت همگان را فرا مىگیرد و اگر نزدیک باشد، پرهیز از بدیها به شکل اضطرار و دور از آزادى و اختیار انجام میشود.
قرآن کریم به شایعات روز آخر دنیا چگونه پاسخ میدهد
قرآن کریم این مصحف آسمانی با خط بطلان بر همه شایعههای بشری درباره زمان وقوع قیامت و آخریم روز دنیا، چنین میفرماید: یَسْأَلُکَ النَّاسُ عَنِ السَّاعَةِ قُلْ إِنَّمَا عِلْمُهَا عِندَ اللَّهِ وَ مَا یُدْرِیکَ لَعَلَّ السَّاعَةَ تَکُونُ قَرِیبا (احزاب63)، مردم از تو درباره رستاخیز میپرسند، بگو علم آن فقط نزد خداست و چه میدانی؟ شاید رستاخیز نزدیک باشد.
آرمان سبز مهدویت نگاه به مسئله آخر الزمان تقریبا در تمامی ادیان ابراهیمی و حتی آیین هایی همچون بودیسم وجود دارد. اینکه سرانجام جهان به کدام سمت و سو خواهد رفت و نقطه فرجام انسان به کجا می رسد دغدغه ای است که در تمام ادیان وجود دارد. با این حال دین مبین اسلام به عنوان نهایی ترین و کامل ترین ادیان پاسخ بسیار روشنی را در خصوص آخرالزمان داده است . و قرآن مجید نیز صراحتا به مسئله پایان دنیا اشاره فرموده است. جهانی سازی مهدوی از اصیل ترین و جدی ترین آرمان های شیعیان است که خداوند متعال به صراحت در قرآن مجید وعده آن را به مستضعفین داده است. وَ نُریدُ أن نَمُنَّ عَلیَ الذّینَ اسْتُضعِفوا فی الاَرضِ وَ نَجعَلهُم أئِمّة و نَجعَلهُم الوارثینَ (قصص5) و ما بر آن هستیم که بر مستضعفان زمین منت نهیم و آنان را پیشوایان و وارثان زمین گردانیم. مهدویت که از اساسی ترین نظریه های شیعه است دقیقا در برابر حکومت جهانی لبیرال دموکراسی قرار میگیرد. زیرا در لیبرالیسم اساس بر من خودبنیادگر، فردگرایی و لذتگرایی است و به عبارت بهتر تفکرات اومانیستی تمامی ساحت های سیاسی اجتماعی را تکوین میبخشد.
از نظر قرآن انسان موجودی است برگزیده از طرف خداوند، خلیفه و جانشین او در زمین، نیمه ملکوتی و نیمه مادی، دارای فطرتی خدا آشنا، آزاد، مستقل، امانتدار خدا و مسئول خویشتن و جهان، مسلط بر طبیعت و زمین و آسمان، ملهَم به خیر و شر، وجودش از ضعف و ناتوانی آغاز میشود و به سوی قوّت و کمال سیر میکند و بالامیرود اما جز در بارگاه الهی و جز با یاد او آرام نمیگیرد، ظرفیت علمی و عملیاش نامحدود، از شرافت و کرامتی ذاتی برخوردار، احیاناً انگیزه هایش هیچگونه رنگ مادی و طبیعی ندارد، حق بهره گیری مشروع از نعمتهای خدا به او داده شده است ولی در برابر خدای خودش وظیفه دار است (مجموعه آثار مطهری ج2)
حال آنکه در جامعه مهدوی اساس بر تعالی انسان ها و اتکال بر روح خدا سرشت انسان هاست . از سوی دیگر راه رسیدن به حکومت مهدوی از نگاه تشیع تنها به دست صاحب امر و واسطه فیض میان عالم معنا و ناسوت تحقق پیدا می کند در حالی که انسان تراز عقلانیت مدرن درصدد است تا خود به تنهایی بهشتش را روی زمین رقم بزند. البته این بدین معنا نیست که افراد نقشی در تحقق آرمان مهدویت بازی نمیکنند بلکه دعوی ما در این است که اساس تحقق چنین امر بزرگی نیازمند حضوری معنوی است. با این حال باید گفت ایران اسلامی از ابتدا داعیه دار آماده سازی جهانی برای ظهور آخرین منجی بوده.
گفتمان انقلاب اسلامی پس از طرح در عرصه جهانی، به وضوح امپراتوری جهانی سازی (امپریالیسم جهانی) را به تمام معنای آن به چالش کشید و به سرعت به دیگری جهان غرب (به معنای فکری و فرهنگی آن و نه صرفا غرب جغرافیایی) تبدیل شد. انقلاب اسلامی بویژه زمانی که رسالت جهانی خود را روشن می سازد و امام راحل (ره) اعلام می دارند: این واقعیت و حقیقت را بارها اعلام نموده ایم که در صدد گسترش نفوذ اسلام در جهان و کم کردن سلطه جهانخواران بوده و هستیم. در نگاه غرب و غرب گرایان از یک جابجایی ساده قدرت سیاسی در گوشه ای از دنیا فراتر می رود. رهبر معظم انقلاب نیز در این خصوص می فرمایند: انقلاب ما در راه آن هدفی که امام زمان برای تأمین آن هدف مبعوث میشود و ظاهر میشود یک مقدمه لازم و یک گام بزرگ بوده. ما اگر این گام بزرگ را برنمی داشتیم، یقینا ظهور ولیعصر(ارواحنا فداه) به عقب می افتاد.
سردرگمی انسان مدرن ، پیشگویی قوم مایا
عرضه مطالب دینی برای کاهش اضطراب جهانی از اولویتهایی است که باید مورد توجه قرار گیرد. باید به این مسئله توجه داشت که اصولا این پیشگویی بر چه اساس و پایهای است و چه دلیل معتبر دینی و غیر دینی برای این مسائل وجود دارد. از نظر دین اسلام اینگونه پیش بینیها نه تنها غیر معتبر بلکه غیر جایز است و موجب ایجاد عدم امنیت عمومی یا سلب در جوامع بشری میشود. اینگونه علم ها نیز چون سعی دارند با روشهای خاص پیش بینیهایی را انجام دهند از منظر اسلام علم غیر جایز به شمار میآیند. آنچه که در متون دینی اسلام آمده، نشان میدهد که پایان دنیا را کسی جز خدا نمیداند و برخی از علامتهایی هم در این زمینه وجود دارد نیز زمان قطعی پایان دنیا را روشن نکرده است. از سویی دیگر بر اساس مبانی دینی اسلام قبل از پایان دنیا، حضرت مهدی (ارواحنا فداه) ظاهر خواهند شد و حضور خواهند یافت. و ظهور منجی نه تنها در دین اسلام بلکه در بسیاری از کتب آسمانی نیز نوید داده شده است.
پایان دنیا در تاریکی جهل مدرن
یکی از ویژگی های عقلانیت مدرن و پست مدرن خرافه زایی است. در حالی که غول های فکری عقلانیت غربی ادعا داشتند که انسان ها باید با عقلانیت به واقعیات جهان پی ببرند اما نتایج ترویج این نوع از عقلانیت خرافه زایی و نوعی جهل مدرن را در پی داشته است.
عقلانیت مدرن منکر و نافی وحیانیت و عالم ماورای طبیعت است و هرآنچه را که در پنجه حس نگنجد نیز غیر واقعی اعلام می دارد. اما همین به اصطلاح عقلانیت موجب ترس، اضطراب و وحشت انسان مدرن شده است. امروز شهروندان غربی با انکار معاد و قیامت آینده ای سیاه و روبه نابودی را برای انسان ترسیم کرده اند و همین وحشت از پایان بی سرانجام زندگی انسان ها موجب شده است تا خرافات و عرفان های کاذب و شیطانی اوج بگیرند. یکی از ویژگی های فطری انسان ها نیاز به جاودانه ماندن است.
روح انسان نمیتواند برای خود لحظه ای را تصور کند که دیگر وجود ندارد. اما تمدن غربی هیچ پاسخی به این نیاز بشری نداده است و جاودانگی انسان را به دست خرافات و جهل سپرده است. همین سردرگمی انسان مدرن نیز باعث شده است تا بازار خرافات و جهل در این تمدن روبه فزونی بگذارد به نوعی که تئوری پایان دنیا در روز جمعه ابتدای دی ماه سال 91 به اوج خود رسیده است.
البته در این بین نقش سینمای هالیوود در دامن زدن به این خرافات نیز بسیار حائز اهمیت است و فیلم 2012 هالیوود که فیلم پرفروشی نیز بود در ایجاد هراس و نگرانی در میان کشورهای غربی تاثیر خاصی داشته. این فیلم که چند سال پیش اکران عمومی شد. بر اساس همین شایعه پایان دنیا در تقویم مایاها ساخته شده و شمایی کلی از جهان در حال نابودی را به معرض دید مخاطبان می گذارد.
البته این فیلم تنها فیلم آخر الزمانی هالیوود نبوده و نیست و ما در سالهای اخیر شاهد موج سواری کمپانی های فیلمسازی بر روی شایعات پایان دنیا بوده ایم.
فیلم های آخرالزمانی هالیوودی می خواهند با تهدید و خشونت در دل مردم رعب و وحشت ایجاد کنند. حتی بسیاری از فیلم ها ما هم به غلط این راه را رفته در حالی که اسلام مردم را به آرامش دعوت می کند و این مفاهیم با دین و فرهنگ ما سازگار نیستند.
سینمای هالیوود براساس انسان محوری و حذف خدا بنا شده در برخی فیلم های آخرالزمانی مثل طالع نحس و مومیایی گاه شیطان را محور قرار می دهند. اغلب این فیلم ها مبتنی بر خرافه هستند و در حال حاضر بیشترین القای خرافه از سوی سینمای هالیوود شکل می گیرد. معمولا مؤلفه های عمده فیلم های آخرالزمانی هالیوودی را در چند مورد می توان دسته بندی کرد:
1- نشان دادن یک آمریکایی و یا یک یهودی به عنوان نجات دهنده بشریت.
2- نشان دادن تصویر مخدوش از مسلمانان به عنوان نیروی ضد منجی.
3- القای غلبه نهایی تمدن غرب و شکست حتمی مسلمین.
4- نشان دادن چهره برتر از یهودیان و معرفی آنان به عنوان نیروی عمده در آخرالزمان.
5- القای تصویری اهریمنی از مسلمین
6- غیرالهی نشان دادن منجی با قداست زدایی از آن.
کلام آخر آن که ما امروز ائتلافی میان فرهنگ لیبرال دموکراسی و صهیونیسم می بینیم که توسط شیپور جهانی آن یعنی هالیوود به گوش جهانیان نواخته می شود.
صهیونیسم بین الملل با ترویج خرافات و افسانه های دروغ از طریق سینما، به نوعی جهانی سازی اسطوره ای دست زده و قصد آن دارد تا باورهای خرافی خود در زمینه: «شیطان»، «پایان دنیا»، «ظهور منجی یهود»، «سفر به سرزمین موعود»، تشکیل امپراطوری جهانی» و «اسطوره های بنیانگذار سیاست اسرائیل» را به سایر اقوام و ادیان و ملل نیز تسری می دهد.
از نگاه شیعه در مدینه فاضله مهدوی مردم عقلشان کامل می شود. چون تا زمان ظهور دو باب علم درک می شود و بعد از آن 24 باب.
این تعریف در ضدیت با فضای فیلم های آخرالزمانی هالیوودی قرار می گیرد که دائماً بر مدار خشونت و کشتار می چرخند. سینمای دینی ما باید بدیلی در برابر این چنین رویا پردازی های هالیوودی ارائه دهد تا بیش از این ذهن مردمان مسلمان ما با این ایستارهای مسیحی- صهیونیستی آلوده و مسموم نشود.
با این حال باید اذعان کنیم هرچند این شایعه تقریبا برای اکثریت قریب به اتفاق مردم مسلمان کشور ما هیچ اهمیتی ندارد اما در کشورهای غربی این شایعه به شدت رسوخ پیدا کرده و مردم از ترس به پناهگاه ها هجوم آورده اند. مردم ما برخلاف غربی ها که آینده جهان را در دست ناسا می دانند و از این جمع علمی کمک می گیرند آینده جهان را از آن خداوند می دانند.
خداوندی که این جهان را از نابودی و نیستی خلق نمود و پس از آن نیز در روز قیامت جهان را دگرگون خواهد نمود. مردم ما بر خلاف غربی ها تحلیل دقیقی از آغاز و پایان دنیا دارند و این تحلیل ها نیز بر اساس عقلانیت صرف نیست بلکه ما با کمک وحی شناخت صحیح و قابل اطمینانی از آغاز و پایان دنیا داریم. .
بله همین خالق جهان بزرگ در قرآن مجید به ما انسان های کوچک می فرماید وَ إِذَا سأَلَک عِبَادِی عَنی فَإِنی قَرِیبٌ أُجِیب دَعْوَةَ الدَّاع إِذَا دَعَانِ فلْیَستَجِیبُوا لی وَ لْیُؤْمِنُوا بی لَعَلَّهُمْ یَرْشدُونَ (بقره186) و چون بندگان من از تو سراغ مرا میگیرند بدانند که من نزدیکم و دعوت دعاکنندگان را اجابت میکنم البته در صورتی که مرا بخوانند پس باید که آنان نیز دعوت مرا اجابت نموده و باید به من ایمان آورند تا شاید رشد یابند.
حال مطمئنا چنین کسی که خالق این جهان را چنین به خود نزدیک می بیند و خود را نیز مقرب درگاه الهی می داند دیگر ترس و هراسی از آغاز و یا پایان دنیا ندارد.
البته ما نیز جایگاه عقل را به عناوین یک چراغ هدایت و راهنما میپذیریم اما می دانیم که دامنه و برد این عقلانیت همه مسائل را پوشش نخواهد داد بلکه این عقل راهی است به درک معنویت و سعادت الهی.
آینده جهان از نظر اسلام آیتالله جوادی آملی
مذاهب و شرایع مختلف آسمانی و یا بشری، هرکدام از دیدگاه خود درباره موضوع آینده جهان اظهار نظر کردهاند و تقریبا در تمامی مذاهب و شرایع بهنحوی از ظهور منجی عدالتگستر در آخرالزمان سخن به میان آمده است.
در این میان موضوع آینده جهان در آیین الهی اسلام که تبلور راستین آن در مکتب تشیع است، مورد توجه قرار گرفته بهطوریکه این موضوع در آیات قرآن کریم و روایات پیشوایان معصوم اسلام پیشبینی شده و آینده جهان از آن مستضعفان و بندگان صالح خدا دانسته شده است. برای تبیین آینده جهان از نظر اسلام توجه به اصول جهانبینی از دیدگاه اسلامی لازم است. از این رهگذر، به برخی از قواعد کلی جهانشناسی در مکتب دین اشاره میشود؛ تا نتایج آن معلوم گردد و نظم نوین جهانی به خوبی معنا شود و در تأسیس آن سعی بلیغ شده تا استکبار جهانی خیال خام در سر نپروراند.
یکم. هدفدار بودن جهان آفرینش آفرینش جهان هدفدار بوده، هیچگونه بطلان و عبث در او نیست؛ (ما آسمان و زمین و آنچه را میان آنهاست بیهوده نیافریدیم...) وَ مَا خَلَقْنَا السَّمَاءَ وَ الْأَرْضَ وَ مَا بَیْنَهُمَا بَاطِلًا (ص 27) و هدف هر چیزی کمال مناسب آن شیء است و کمال وجودی جهان خلقت، همانا نیل به مقام برتر هستی و رهیدن از نقص نسبی و عیب قیاسی و رسیدن به تمامت و سلامت است
دوم. ناهماهنگی و تضاد ستم با هدف جهان آفرینش ستم چون سَمّ زیانباری است که با جهاز هاضمه جهان خلقت ناسازگار بوده، مایه تباهی وی میشود و چون با نظام داخلی جهان آفرینش ناهماهنگ میباشد، با هدف خلقت نیز تضاد داشته، همواره مانع رسیدن به هدف است؛ (فساد در خشکى و دریا بهخاطر کارهایی که مردم انجام دادهاند، آشکار شده ظَهَرَ الْفَسَادُ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِمَا کَسَبَتْ أَیْدِی النَّاسِ (روم، 41)، و اگر حق از هوسهای آنها پیروی کند، آسمانها و زمین و همه کسانی که در آنها هستند تباه میشوند... وَ لَوِ اتَّبَعَ الْحَقُّ أَهْوَاءَهُمْ لَفَسَدَتِ السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرْضُ (مؤمنون، 71)
سوم. عبث نبودن خلقت انسان انسان مخلوقِ ممتازی است که با هدف ویژه آفریده شد و هرگز یاوه و بیهوده نبوده، گزاف و عبث در حریم آفرینش وی راه نیافته، باطل و رها نیست؛ (آیا انسان گمان میکند بیهدف رها میشود؟) أَیَحْسَبُ الْإِنْسَانُ أَنْ یُتْرَکَ سُدًى (قیامت36)، (آیا گمان کردید شما را بیهوده آفریدهایم، و به سوی ما بازگردانده نمی شوید؟). أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاکُمْ عَبَثًا وَ أَنَّکُمْ إِلَیْنَا لَا تُرْجَعُونَ (مؤمنون115)
چهارم. ظلم و تجاوز مانع رسیدن به هدف خلقت ظلم و تجاوز به حقوق دیگران، چون شعله نورانی است که با کمال انسان مناسب نبوده، همواره سدّ راه رسیدن وی به مقصود آفرینش است و بدون پرهیز از هر گونه ستم فردی و جمعی، خواه به صورت استبداد، خواه به طور استثمار و خواه به نحو استعمار که جامع اضلاع این مثلّث مشئوم، همانا استعباد و به بردگی در آوردن دیگران است، میسور نخواهد شد.
پنجم. صلاح افراد در حیات جمعی زندگی انسان یک حیات جمعی است، خواه جامعه وجود جدایی از وجود افراد داشته باشد که عدّهای بر آناند یا آنکه جامعه وجودی منحاز و مستقلی نداشته بلکه وجود آن همان حیثیت اجتماعی هر فردی باشد که همراه با حیثیّت فردی وی آفریده شده است؛ چنانکه گروه دیگری بر این نظرند؛ بنابراین صلاح هر فردی را باید در صلاحیت حیات جمعی جامعه جستوجو کرد؛ زیرا گر چه ممکن است در جامعه آلوده، فردی به صفا زندگی کند یا آنکه در جامعه پاک، فردی به آلودگی مبتلا گردد، لیکن با موارد نادر نمیتوان حکم کلی و جامع را به دست آورد.
ششم. قوانین و رهبری لازمه حیات جمعی تأمین حیات جمعی جامعه بدون نظام حکومتی ممکن نیست؛ یعنی بدون قانون یکتا و رهبری یگانه و بدون پذیرش همگان نسبت به قانون جامع و رهبری واحد، یا اصلاً زندگی اجتماعی میسّر نیست یا به کمال مطلوب نمیرسد و همانطوری که تعددّ قانون، مانع استقرار نظام حکومتی است، تعددّ رهبر و کثرت آن هر چند شورایی هم باشد، مانع ایدهآل نظام حکومتی است.
هفتم. نیاز جامعه به قانون جامع و رهبر وارسته تدوین قانون جامع از طرف فرد معین یا گروه خاص، هرگز ضامن منافع همه اقشار و جوامع نمیباشد؛ زیرا هر فرد یا گروهی، یا فقط سود خود را میطلبد یا در تشخیص سود و زیان دیگران ناتوان است؛ چنان که رهبری فردی که فقط چهره مردمی داشته، از تأیید الهی برخوردار نمیباشد یا به طور صحیح وارث مکتب الهی نیست، ضامن مصالح همه مردم نبوده؛ بلکه در گرایشها و تنشهای سیاسی و اجتماعی، منافع طبقه مخصوص را بر مصالح دیگران ترجیح میدهد؛ لذا چارهای جز تأمین دو رکن اصیل سیاسی اجتماعی نیست؛ اول، قانون آزاد و دوم، رهبر آزاده. و قانونِ آزادِ از اشتباه و تبعیضِ نابجا، همانا قانون الهی است و رهبر آزاده همانا انسان وارستهای است که از بندِ باند بازی، آزاد و از مرز آز و آزار، حُریّت یافته باشد
هشتم. عدم تحقق نظام حکومتی ایدهآل جهان آفرینش تا کنون شاهد نظام حکومتی بَرین نبوده، جوامع بشری به جامعه ایدهآل نائل نیامده است؛ یعنی به هدف خلقت خویش بارنیافته است، گرچه در این راه راهیان کوی حق قربانیهای فراوان نثار کردهاند و طبقات مخصوص به اوج ایثار رسیده، از اینجهت به کمال خویش باریافتهاند، لیکن هدف عمومی آفرینش حاصل نشده است. البته زمینههای مناسبِ مقصود نهایی را فراهم نمودهاند و از این نظر، مأموریتهای الهی خویش را امتثال کردهاند.
نهم. نوید تشکیل حکومت صالحان اسلام برابر اصول یاد شده، چنین نوید میدهد که حکومت پهنه زمین و گستره زمان آینده به دست وارستگان آزاده از هر گونه رذیلت قرار میگیرد؛ تا هم به ستم ظالمان پایان بخشوده شود، هم سطح زمین از تباهی طاغیان تطهیر گردد، هم طبقه محروم از فقر رهایی یابد، هم شکمبارگی مُترفان فراموش گردد؛ (ما میخواستیم بر مستضعفان زمین منت نهیم و آنان را پیشوایان و وارثان روی زمین قرار دهیم) وَ نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ (قصص5) (... بندگان شایستهام وارث (حکومت) زمین خواهند شد) أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُهَا عِبَادِیَ الصَّالِحُونَ (انبیاء105)
دهم. گسترش قسط و عدل و احکام الهی در جهان برنامه حکومت صالحان، همانا احیای زمینِ ظلم زده و زمینه ستمدیده، و نجات آن از هر گونه تعدی و طغیان و اصلاح آن به گسترش قسط و عدل است و چون مهم ترین عامل رهایی از سلطه شیطان و بردگی هوس همانا ایجاد روح بندگی خداوند در فرد و جامعه میباشد، اسلام وظیفه صالحان وارث زمین را چنین ترسیم مینماید: (همان کسانی که هرگاه در زمین به آنها قدرت بخشیدیم، نماز را برپا میدارند، و زکات میدهند، و امر به معروف و نهی از منکر میکنند، و پایان همه کارها از آن خداست) الَّذِینَ إِنْ مَکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلَاةَ وَ آتَوُا الزَّکَاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِ وَ لِلَّهِ عَاقِبَةُ الْأُمُورِ (حج41)
بنابراین، نتیجه نگرش الهی به جهان خلقت، همانا به آینده خوش بین بودن و با هر ظلمی مبارزه نمودن و زمینه صلح جهانی را فراهم کردن و به هدف والای بشری معتقد بودن و از هر گونه یأس و نا امیدی نجات یافتن. و در مقابل پیشرفت سلاحهای اتمی و جنگ ستارگان، مقاومت کردن و به انتظار مُصلح آزاده جهانی بسر بردن و در زمان ظهور وی از هیچ نثار و ایثاری دریغ نکردن و برای استقرار حکومت آن انسان کامل و خلیفه خدا در زمین جهاد و اجتهاد نمودن و ذائقه تلخ تهیدستان را با براندازی توانگران زر اندوز شیرین کردن و سر انجام، آفریدگار جهان را با تعدیل نظام بشری خشنود ساختن خواهد بود. بامید آن روز بهروز و به انتظار ظفر عدل بر ظلم و اهتزاز پرچم قسط بر فراز هر کاخ و کوخ!
ظهور مصلحان در مواجهه با تمدن غرب
در رویارویی با فرهنگ و تمدن غرب به دو نوع رویکرد مسلمانان شامل: غربگرایی و غربزدگی به نحو اجمال اشاره کرد.
مرحله ظهور مصلحان: آنچه برای مسلمانان و کشورهای اسلامی باقی ماند، جز تباهی فرهنگی، سرخوردگی، بردگی فکری، تضاددینی- فرهنگی محسوس و ... نبود. از سوی دیگر، استعمار فرهنگی منجر به استعمار سیاسی و به دنبال آن استعمار اقتصادی شد. جوامع اسلامی شاهد آن بودند که همه سرمایه های ملی آنها به جای به کارافتادن در صنعت و تولید، به حساب سرمایهداران استعمارگر خارجی و دولتهایشان ریخته میشود. گذشته از آن، از این رهگذر، ذلت و خواری فراوانی نصیب مسلمانان شد و مسلمانان، به ویژه متفکران آنها، این امر را به روشنی لمس میکردند.
در این دوران بود که مصلحان واقعی به پا خاستند و حرکتی نوین را بنا نهادند. آنها به معنای واقعی کلمه نوگرا یا تجددگرا بودند و خواهان بازاندیشی مسلمانان در رفتارهای خود شدند. شاید برخی، آغاز نوگرایی مسلمانان را همان مرحله اول بدانند، اما حقیقت آن است که دو مرحله پیش را باید به همان نحو که گفته شد توصیف کرد.
مسلمانان ، هیچگاه به معنای واقعی کلمه نوگرا نبودند، بلکه مقلد یا مجری فرهنگ منحط غرب بودند. به تعبیر دیگر ، مسلمانان و سردمداران آنها شیفته علم و فناوری و نظامهای اجتماعی غرب شدند و رویکردشان هیچگاه با معتقدات دینی آنها همخوان نبود. البته بودند کسانی که تلاش آنها همخوان کردن رویکردهایشان با فرهنگ و دین اسلام بود، اما این عده در اقلیت بودند و رویکرد غالب، شیفتگی به غرب و فراموشی فرهنگ اصیل اسلام بود. محتوای رویکرد نوگرایان، بازبینی در رفتارهای سابق و دین اندیشی به معنای واقعی کلمه بود. .
دین هیچگاه در حاشیه حرکت نبود، بلکه در متن حرکت نوگرایی و در واقع محرک و انگیزه اصلی نوگرایی بود. نوگرایان در این مرحله، که به معنای واقعی و دقیق کلمه باید از آنان به عنوان «اصلاحگر» یاد کرد، دغدغه دینی داشتند ما این مرحله را نوگرایی دینی یا همان اصلاحگرایی دینی میخوانیم و در نوشتار نیز، نوگرایی مورد بحث، نوگرایی اسلامی یا همان اصلاحگرایی دینی است.
زمینههای اجتماعی، فرهنگی، تاریخی و دینی این مرحله را فراهم آورد. باید دید دغدغه خاطر نوگرایان یا اصلاحگرایان دینی چه بوده است؛ مسئلهای که صحت و سقم حرکت نوگرایی یااصلاحگرایی را تعیین میکند. بنابراین فقط در مرحله اخیر باید با این ملاک با فرهنگ و تمدن و غرب مواجه شد که اصالت و هویت دینی و خودباوری اسلامی مسلمانان تحتالشعاع دستاوردهای بشری فرهنگ و تمدن غرب قرار نگیرد و خدای ناکرده مسلمانان با یک نوع روحیه خودباختگی و مرعوبشدن در این رابطه با دنیای غرب تعامل نکنند.
زمینه سازی برای ظهور چرا و چگونه؟ هر انقلابی برای اینکه ابعاد آن شناخته شود و یا با شکست روبه رو نگردد نیاز به زمینه سازی دارد و قیام و انقلاب حضرت مهدی(ارواحنا فداه) اگرچه محکوم به شکست نمی باشد، اما برای اینکه ابعاد آن برای همگان روشن شود، بدین جهت باید پیشاپیش برای آن زمینه سازی کرد. البته این زمینه سازی از قرآن شروع شده، سپس پیامبر و معصومین به ابعاد آن پرداخته اند. قرآن مجید در چند آیه، وراثت صالحان را نسبت به زمین نوید داده و همچنین حکومت روی زمین را که در آینده به آن ها واگذار خواهدکرد بیان داشته است،
وَ لَقَدْ کَتَبْنا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُها عِبادِیَ الصَّالِحُونَ (انبیاء 105) پس از تورات در زبور نوشتیم که وارث نهایی زمین، بندگان نیکوکار من خواهند بود. و همچنین فرموده: وَ نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّه وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِینَ (قصص 5) ما می خواهیم بر مستضعفان زمین منت نهیم و آنان را پیشوایان و وارثان روی زمین قرار دهیم. و فرموده: وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الذی ارتضی لهم و لیبدلنهم من بعد خوفهم أمنا یعبدوننی لا یشرکون بی شیئاً. (نور 55) خداوند به مؤمنان و شایسته کاران وعده داده است که آنان را جانشینان زمین قرار دهد، دینی که برای آنها آن را پسندیده است، مستقر سازد. دوران خوف آنان را تبدیل به امنیت نماید تا بدون هیچ ترس و واهمه ای خدای خویش را بپرستند و اطاعت غیر خدا را گردن ننهند. .
آیات فوق مردم را به فکر و اندیشه واداشته که این صالحان کیانند که هم وارث زمین خواهند بود و هم حکومت را به دست می گیرند و هم اسلام را فراگیر و جهانی کرده و بدون هیچ ترس و وحشتی و در امنیت کامل به عبادت خدا می پردازند. به دنبال طرح این آیات از سوی پروردگار در قرآن مجید، پیامبر(صلی الله علیه و آله) از همان ابتدا مسلمانان را به حکومتی جهانی به رهبری یکی از فرزندانش که همنام و هم کنیه اش بوده خبر داده است.(تذکره الخواص ص362، عقد الدرر ص23، منهاج السنه ج4 ص211)
و روایاتی که نقل شده مردم و مسلمانان را به این چهره مقدس و این حکومت الهی آشنا ساخته و معصومان با تبیین مسائل بیشتری به تمام ابعاد آن پرداخته اند. به گونه ای که تمام احادیث اسلامی درباره امام مهدی(ارواحنا فداه) با زمینه سازی کاملاً مرتبط است.
چگونه برای حضور زمینه سازی کنیم؟
1- شناختن و شناساندن ولی عصر (ارواحنا فداه) مسئله شناخت امام زمان از مسائل ضروری است که به تعبیر روایات، اگر کسی امام زمان خویش را نشناسد به مرگ جاهلیت مرده است. و شناخت بقیه الله بدین جهت لازم است که اگر او را نشناسیم نه تنها عمل ما باطل است بلکه منحرف و گمراه خواهیم شد. امام موسی بن جعفر(علیه السلام) فرمود: امام، حجت بندگان است و هرکه او را رها کند گمراه می شود و هر که با او باشد نجات می یابد و رستگار می گردد. (معجم احادیث الامام المهدی ج 4) به همین جهت است که در دعا می خوانیم: اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی نَفْسَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی نَفْسَکَ لَمْ أَعْرِفْ رَسُولَکَ؛ اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی رَسُولَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی رَسُولَکَ لَمْ أَعْرِفْ حُجَّتَکَ ، اللهم عَرِّفْنی حُجَّتَک فانّک اِنْ لَم تُعَرِّفْنی حُجَّتَک ضَلَلْتُ عَنْ دینی ، اللهم لاتمتنی میته جاهلیه مرحوم شیخ عباس قمی این دعا را از جمال الاسبوع ابن طاووس حلی نقل کرده
خدایا خودت را به من بشناسان که اگر خودت را به من نشناسانی رسولت را نخواهم شناخت، خدایا پیامبرت را به من بشناسان وگرنه حجتت را نخواهم شناخت، خدایا حجتت را به من بشناسان وگرنه از دین خود گمراه خواهم شد، خدایا مرا به مرگ جاهلیت نمیران. در همین زمینه احادیث فراوانی در کتابهای شیعه و سنی از پیامبر(ص) آمده است که آن حضرت روی شناخت امام، زیاد تکیه کرده اند.
2- مبارزه با انحرافات و کجروی ها یکی از حکمتهای غیبت امام عصر(ارواحنا فداه) وجود گناهانی است که در جامعه به آنها دامن زده می شود، اینجاست که مبارزه با گناهان زمینه ای است برای ظهور امام، زیرا یکی از اهداف بسیار مهم امام مبارزه با انحرافات و کجرویها و ریشه کن کردن مفاسد است. امام می آید تا به ظلم و ستم فرجام داده و عدل و داد را روی زمین بگستراند. پیامبر(صلی الله علیه و آله) در یک پیشگویی فرمود: مَهْدىُّ اُمَّتِى الَّذى یَمْلاُ الاَرْضَ قِسْطا وَ عَدْلاً کَما مُلِئَتْ جَوْرا وَ ظُلْما؛ بنابراین اگر بخواهیم زمینه ظهور را فراهم کنیم باید به کمک امام شتافته و دراین کار با او همگام شویم. نه باسکوت و بی تفاوتی و نه در برابر انحرافات و مفاسد اجتماعی چنین فکر کنند که باید به مفاسد در جامعه دامن زد که کاملا غلط است (غیبه نعمانی ص 18)
3- ضرورت خودسازی یکی از مسائل اساسی درخصوص زمینه سازی برای ظهور، مسئله خودسازی یاران حضرت مهدی ارواحنا فداه است. کسانی که می خواهند جزو یاوران و یاران حضرت حجت باشند باید خود را به مرتبه ای از تهذیب و کمال و خودسازی برسانند تا بتوانند لیاقت همراهی و یاوری آن حضرت را داشته باشند.
کسانی که فرآیند خودسازی را در وجود خود طی نکرده اند نمی توانند امیدوار باشند که زمینه را برای ظهور منجی آخرالزمان فراهم کرده اند. یاور حضرت باید به درجه ای از کمال رسیده و فضایل اخلاقی را در خود پیاده کرده باشد که بتواند ادعا کند در رکاب حضرت به یاری دین خدا خواهد پرداخت. مسلما حضرت با افراد خودساخته خواهد توانست به رفع ظلم و اصلاح جوامع بپردازد.
4- تبیین اهداف امام مسئله دیگری که زمینه ساز ظهور امام زمان ارواحنا فداه است، اینکه پس از شناخت و معرفت به امام عصر، اهداف وی را بررسی و مورد مطالعه قرار دهیم. مثلا ویژگی های حکومت امام و تمایز آن از سایر حکومت های پیشین و اینکه حکومتی که در قرآن بدان اشاره شده و پیامبران پیشگویی کرده اند، با تمام حکومت ها تفاوت اساسی خواهد داشت. حکومت امام عصر ارواحنا فداه جهانی و الهی و حکومت الهی دین و قرآن و اهل بیت پیامبر است. حکومت برقراری امنیت جهانی است، حکومت بسط عدالت است
حکومت حاکمیت اخلاق و ارزش های انسانی است. بدانیم که امام می آید تا اهداف پیاده نشده تمام انبیای الهی را به انجام برساند، امام می آید تا عالی ترین مظاهر یک حکومت مترقی را به نمایش بگذارد امام می آید تا بشر را به کمال واقعی خود برساند. و خلاصه کاری که امام عصر ارواحنا فداه می کند، تاکنون به دست هیچ پیامبر و یا حاکمی در جهان در طول تاریخ صورت نگرفته است. اعتقاد به این مسائل سبب می شود که برای رسیدن به چنین حکومتی تلاش کرده، موانع را از سر راه برداریم و همچنین دیگران را تشویق بنماییم که چنین کاری خود زمینه سازی برای ظهور خواهد بود.
5- انتظار فرج از دیگر موارد زمینه سازی ظهور امام زمان ارواحنا فداه انتظار فرج است، انتظاری که پیامبر و معصومین ما را به آن دعوت کرده اند، انتظاری که در روایات، برترین اعمال و بهترین عبادت شمرده شده، انتظاری که به تعبیر امام صادق(علیه السلام) اگر شخص درحال انتظار بمیرد شهید خواهد بود، اگر چه در بستر هم مرده باشد.
6- شناخت وظایف و عمل به آن بزرگان ما براساس روایات و احادیث و سفارش پیامبر(صلی الله علیه و آله) و معصومین علیهم السلام وظایفی را برای مردم درحال غیبت کبری بیان کرده اند که هر یک از آنها خود زمینه ساز ظهور مهدی موعود ارواحنا فداه خواهد بود. مرحوم محدث قمی به چند مورد از آن ها اشاره کرده است:
1- مهموم بودن برای آن جناب در ایام غیبت.
2- دعا کردن برای حفظ وجود مبارک امام عصر ارواحنا فداه از شر شیاطین انس و جن و طلب تعجیل فرج و نصرت و پیروزی او بر کفار و ملحدین و منافقین.
3- صدقه دادن در حد توان برای حفظ وجود مبارک ولی عصر ارواحنا فداه.
4- به جا آوردن حج به نیابت از امام عصر ارواحنا فداه چنان که در گذشته میان شیعه مرسوم بوده است.
5- برخاستن از برای تعظیم به هنگام ذکر نام مبارک آن حضرت به ویژه نام مبارک قائم ارواحنا فداه
6- تضرع و درخواست از خداوند برای حفظ دین و ایمان از دستبرد شیاطین و رهایی از شبهات.
7- استمداد و استعانت و استغاثه به آن جناب در هنگام سختی ها و گرفتاری ها و بیماری ها و شبهات و فتنه ها (منتهی الآمال ج 2 ص 384)
ضرورت اصلاحات، پیش از ظهور
انسان برای اصلاح خود و جامعه تلاش می کند. اما از آنجا که برخی از عوامل درونی و بیرونی مانع از تحقق این خوشبختی و سعادت بشر است و برخی از انسان ها برخلاف فطرت خویش گام برمی دارند و بدی و زشتی را برمی گزینند، مسئله اصلاح انسان و جامعه از سوی انسان های صالح مطرح می شود. انسان های صالح دوست دارند تا محیطی متناسب با کمالات و خوبی ها فراهم آورند و با هرگونه مانع به عنوان فساد مبارزه کنند. اینجاست که مسئله منجی بشریت مطرح می شود و انتظار انسان صالح و مصلح که بتواند جامعه بشری را نجات دهد، به عنوان یک آرمان مقدس در همه جوامع بشری در طول تاریخ شکل می گیرد.
اصلاحات، نیاز دایمی بشر جهان ماده به گونه ای آفریده شده که حیات و ممات، بد و خوب، زشت و زیبا در آن تنیده و آمیخته شده است و افراط به ویژه در جنبه مادی آن به جای آنکه چهره کمالی را به نمایش گذارد، جنبه زشت و بد آن را آشکار می سازد، این در حالی است که در جهان آخرت چنین تنیدگی و آمیختگی وجود ندارد و جهان آخرت همه اش کمالی و خیر و حیات محض است وَ مَا هَذِهِ الْحَیَاةُ الدُّنْیَا إِلَّا لَهْوٌ وَ لَعِبٌ وَ إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِیَ الْحَیَوَانُ لَوْ کَانُوا یَعْلَمُونَ (عنکبوت 64).
پیامبران(صلوات الله علیهم) از سوی خداوند به عنوان انسان های صالح و کامل، ماموریت یافتند تا مردم را با حقیقت کمال و راه راست رسیدن به آن آشنا سازند و در نقش مصلح به اصلاحات اموری که به تباهی و فساد کشیده شده بپردازند. وَ مَا نُرْسِلُ الْمُرْسَلِینَ إِلَّا مُبَشِّرِینَ وَ مُنْذِرِینَ فَمَنْ آمَنَ وَ أَصْلَحَ فَلَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لَا هُمْ یَحْزَنُونَ انعام48 و (اعراف35)
این اصلاحات در همه عرصه ها و زمینه ها مساله دایمی است؛ زیرا انسان ها در ا فکار و عقاید به اسراف می روند و تباهی و فساد می آفرینند، چنانکه در مسائل اقتصادی و جنسی نیز این گونه مسیر اسراف و افراط را در پیش گرفته و فساد و تباهی در آن پدید می آورند. وَ کَذَلِکَ نَجْزِی مَنْ أَسْرَفَ وَ لَمْ یُؤْمِنْ بِآیَاتِ رَبِّهِ وَ لَعَذَابُ الْآخِرَةِ أَشَدُّ وَ أَبْقَى طه127 و (انعام141 اعراف31و85، یونس83، شعراء151، ذاریات 34)
اصلاحات، بازگشت به مسیر کمالی هدف از اصلاحات برطرف کردن فساد و تباهی و انجام دادن کار شایسته است. پس هرگاه در چیزی برخلاف طبیعت و فطرت آن، فسادی راه یافت، نیاز به اصلاحات است؛ مسیر اصلی حرکت های جهانی براساس سنت های الهی، رسیدن هر موجودی به کمال آن است که نوعی سکونت و آرامش را موجب می شود که مخصوص رسیدن به این کمالات است.
خصوصیات منتظران واقعی، در انتظار صالح و مصلح کل امور دنیایی چنان آمیزه ای از حق و باطل، زشت و زیبا و بد و خوب است که هراز گاهی انسان نیازمند بازبینی و ارزیابی کارهای انجام شده و راه های رفته است؛ زیرا انسانها هنگام اشتغال به کاری چنان در آن غرق میشوند که از امور دیگر غفلت میکنند. اینجاست که لازم است هراز گاهی دست از کار کشید و به ارزیابی بر اساس نقشه راه پرداخت تا هرگونه انحراف و کژی شناخته و اصلاح شود. .
با توجه به شرایط عمومی جهان و گسترش امور ضد کمالی و نابهنجار و زشت در جوامع، انسان های صالح تلاش هایی را برای رهایی دیگران به خرج می دهند؛ زیرا رهایی خویش را در گرو رهایی جوامع بشری از کفر و فجور میدانند. (سوره عصر) اما تلاش های این افراد صالح همواره قرین موفقیت نبوده و نیست؛ چرا که مفسدان قدرتمند از هر ابزاری برای رسیدن به اهداف شوم و بدخویش سود می برند؛ درحالی که مصلحان با محدودیت ابزارها مواجه هستند؛ چرا که برای رسیدن به هدف خوب و صالح می بایست از ابزار نیک و صالح و راه و مسیر خوب و هنجاری استفاده کرد و هیچگاه هدف وسیله را توجیه نمی کند. از آنجایی که صالحان، اهل ایمان هستند و می دانند که جهان در نهایت به سمت کمال می رود، در انتظار مصلح و منجی کل هستند تا جامعه انسانی را به سمتی هدایت کند.
منتظران مصلح و منجی جهان، خود انسان های صالحی هستند. انسان هایی هستند که از تنهایی راه نمی هراسند و در برابر دشمنان و مفسدان چون آهن، سخت و شدید هستند و برای رهایی از بدیها تلاش میکنند و استقامت می ورزند فَاسْتَقِمْ کَمَا أُمِرْتَ وَ مَنْ تَابَ مَعَکَ وَ لَا تَطْغَوْا إِنَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ پس تو چنان که مأموری استقامت و پایداری کن و کسی که با همراهی تو به خدا رجوع کند نیز پایدار باشد، و (هیچ از حدود الهی) تجاوز نکنید که خدا به هر چه شما میکنید بصیر و داناست. (هود 112)
امام سجاد(علیه السلام) درباره منتظران واقعی: إذا قامَ قائِمُنا أذهَبَ اللّهُ عَن شیعَتِنَا العاهَةَ و جَعَلَ قُلوبَهُم کزُبَرِ الحَدیدِ؛ آن گاه که قائم ما قیام کند، خدا آفت را از شیعیان ما بزداید و دل هایشان را چون پاره های آهن استوار سازد. (الخصال شیخ صدوق ج2 ص541) منتظران واقعی به عللی برترین مردمان زمان خود و حتی زمان های دیگر هستند؛ زیرا اینان با آنکه در شرایط سخت محیطی و گفتمانی زندگی می کنند و از همه جهات بر ایشان فشار است و فساد و تباهی امان ایشان را بریده است ولی هرگز در درستی راه خویش شک نمی کنند و با همه فشارها سعی می کنند تا صالح باشند و به میزان توان خویش اصلاحات را پیگیر باشند و جامعه را به سوی صلاح و اصلاحات ببرند. از این رو امام سجاد(علیه السلام) منتظران واقعی را برترین مردمان روزگار برمی شمارد و می فرماید: الْمُنْتَظِرُونَ لِظُهُورِهِ أَفْضَلُ أَهْلِ کل زمان؛
در همین راستا و به سبب سختی دوران انتظار و مبارزه با اهل فساد و جنگ عملی و علمی با آنان، امام سجاد در جایی دیگر ارزش انتظار را بسیار بالا می برد و می فرماید: مَنْ ثَبَّتَ عَلی وِلایَتِنا فی غَیْبَةِ قائِمِنا أَعطاهُ اللهُ اَجْرَ اَلفَ شَهیدٍ مِثْلِ شُهداءِ بَدْرٍ وَ اُحُدٍ؛ هرکه در دوران غیبت قائم ما، بر ولایت ما ثابت قدم باشد، خداوند پاداش هزار شهید مانند شهدای بدر و احد را به او عطا می فرماید. (کشف الغمه، ج3، ص312)
امام صادق(علیه السلام): المُنتَظِرُ لِلثّانی عَشَرَ کَالشّاهِرِ سَیفَهُ بَینَ یَدَی رَسولِ اللَّهِ یَذُبُّ عَنهُ؛ کسی که منتظر امام دوازدهم است مانند کسی است که در کنار رسول خدا و برای دفاع از آن حضرت شمشیر می زند. (غیبت نعمانی، ص14) امام موسی کاظم(علیه السلام) نیز در بیان علت ارزش و اهمیت انتظار: طُوبی لِشیعَتِنا المُتَمَسّکینَ بِحُبِّنا فی غَیبَةِ قائِمِنا، ..... وَ اللَّهِ مَعَنَا فِی دَرَجَتِنَا یَوْمَ الْقِیَامَةِ، خوشا به حال شیعیان ما که در غیبت قائم ما بر محبت و ولایت ما و بیزاری از دشمنان ما پایدار ماندند، آنها از ما و ما از آنهاییم.
آنان امامت ما را پذیرفتند، ما هم آنها را به عنوان شیعیان خود پذیرفتیم. خوشا به حال آنها و بازهم خوشا به حال آنها، آنان به خدا قسم در درجه ما و درکنار ما در روز قیامتند. (الزام الناصب، ص86) امام هادی(علیه السلام) مسیر درست منتظر واقعی را نشان می دهد و معلوم می دارد که وظیفه منتظر واقعی در عصر غیبت چیست؟.آن حضرت می فرماید: اگر نه این بود که پس از غیبت قائم آل محمد، برخی از علما وجود دارند که به سوی او دعوت می کنند و مردم را به حضرتش سوق می دهند و از دینش با استدلالهای الهی حمایت می کنند و ضعیفان از بندگان خدا از افتادن در دام ابلیس و یارانش، رهایی می بخشند، پس به تحقیق هیچ کس نمی ماند جز اینکه از دین خدا برمی گشت ولی آن عالمان، زمام قلوب ضعفای شیعه را می گیرند همانگونه که ناخدای کشتی، سکان کشتی را می گیرد، پس آنها نزد خدای عزوجل از همه برترند. براین اساس ارزش انتظار در همان مبارزه جویی و اصلاح گری اهل انتظار است که برای اصلاح جامعه خود تلاش می کنند و منتظر مصلح واقعی هستند و در برابر فشارهای مفسدان مقاومت می کنند و از راه درستی که شناخته اند کوتاه نمی آیند و هیچ گونه ای از فساد را نمی پذیرند، بلکه نسبت به آن واکنشی منفی داشته و مبارزه می کنند
برخی بر این باورند که باید بگذاریم تا فساد و تباهی گسترش یابد و زمینه برای ظهور مصلح کل فراهم آید؛ در حالی که براساس آموزه های قرآنی، انسان های صالح به سوی امور کمالی و صالح می روند و با آن دمخور می باشند و از فساد و تباهی بیزاری می جویند. (نور62) حال چگونه است که به جای گرایش به صلاح و اصلاحات اجازه می دهند که امور خبیث و فاسد در جامعه گسترش یابد و با آن مبارزه نمی کنند؟ امام سجاد(علیه السلام) می فرماید که انسان های صالح نه تنها کارهای خوب را می پسندند بلکه با افراد صالح نشست و برخاست دارند تا این فضای مناسب را برای خود و جامعه ایجاد کنند: مُجالَسَةُ الصَّالِحیِنَ داعِیَةٌ إلی الصَّلاحِ؛ همنشینی با صالحان، به سوی صلاح رهنمون می شود. (بحارالانوار، ج87، ص403) پس معنا ندارد که انسان های صالح به انسان های طالح و بد گرایش داشته باشند و با آنان همنشین شده و آنان را تقویت کنند یا اجازه تقویت به آنان بدهند در حالی که اصل امر به معروف و نهی از منکر به گونه ای است که اگر کسی نسبت به منکر ساکت باشد همانند عامل به منکر شناخته می شود. (اعراف،164تا 166) به هر حال، انتظار مصلح کل شرایط و وظایفی دارد که شخص منتظر واقعی می بایست به آنها توجه داشته باشد و براساس آن عمل کند وگرنه تنها مدعی دروغین و منافقی بیش نیست که ادعای انتظار دارد ولی در خلاف جهت مصلح و فلسفه انتظار عمل و رفتار می کند.
آیا با حضور امام زمان ارواحنا فداه دنیا بهشت میشود؟ استاد پناهیان
باید بدانیم پس از ظهور مشکلات حل نخواهد شد و حتی خود حضرت به دست مخالفان شهید خواهند شد. باید بدانیم که تا دنیا باقی است سختیها و مشکلات دنیا هم وجود خواهند داشت. باید بدانیم پس از ظهور مشکلات حل نخواهد شد و حتی خود حضرت به دست مخالفان شهید خواهند شد. باید بدانیم که تا دنیا باقی ست سختیها و مشکلات دنیا هم وجود خواهند داشت. برای نزدیک شدن فرج باید ابتدا از عوامزدگی و نگاه عامیانه پرهیزکرده و به صورت غیرواقعی و خیال پردازانهای ظهور و حضور امام را در ذهن دور کنیم.
عوام زدگی موجب تحریف میشود و اگر باعث انحراف نشود لااقل موجب بیزار شدن کسانی خواهد شد که با دقت و موشکافی با قضیه روبرو میشوند
یک نگاه عامیانه به ظهور این است که تلقی شود عملیات نجات قرار است خارج از سنتهای تغییر ناپذیر الهی انجام شود؛ سنتهایی که تاریخ حیات بشر بر آن مبتنی بوده و هیچ گاه دچار کمترین تغییر و تبدیلی نشده است.
اگر خداوند فقط از طریق معجزه و امداد، برای عملیات نجات بشر کاری را به انجام برساند، نقش آگاهی و اراده انسانها در سعادتشان در نظر گرفته نشده است؛ و ارزش سنتهای الهی و اساسا ارزش حیات بشر و این همه امتحانات و شکستها و پیروزیها زیر سوال خواهد رفت. البته این درست است که نگاه معنوی حضرت معجزه میکند اما باید به این سؤال پاسخ داد که قواعد رشد و کمال و نقش عزم و لیاقت انسان چه خواهد شد؟
تصور عامیانه دیگر این است که در حکومت حضرت با شمشیر همه مسائل حل میشود؟ این سلاح همان شمشیری است که در زمان علی(علیه السلام) بود، ولی فرصت پیدا نکرد، و موفق نشد؟ آری در موقع حضور امام، سلاح و تجهیزات استفاده می شود، همین فلج شدن جهان با ویروس کرونا، چه مقدار به ضعف بشر در مقابل توانایی خداوند توجه شد؟ از همه مهمتر با ایجاد شدن شرایطی و یکی از آن شرایط اتمام حجت و روشن بینی مردم خواهد بود
صرف خسته شدن مردم از ظلم و به اوج رسیدن جور، برای تحقق فرج کافی ست و دیگر نیازی به آمادگی مردم برای پذیرش عدالت نیست.
در صورتیکه تاریخ چیز دیگری را نشان میدهد. بعد از ۲۵سال دوران غربت حضرت علی(علیه السلام) مردم که از ظلم خسته شده بودند، هجوم آوردند برای بیعت با امام ولی خدا به مردم گفتند: مرا رها کنید! امام که تعارف نداشتند و در جایی که تکلیف باشد چه جای رد کردن؟ آمادگی مردم و یاری کردن ولی خدا . علت اساسی امتناع امیرالمومنین از پذیرش بعد از کشته شدن خلیفه سوم این بود که، هر چند مردم از ظلم خسته شده بودند، اما خواهان عدالت هم نبودند. عده ای در دوران خلفا به اموالی رسیده بودند، عده ای هم حال مبارزه نداشتند.
پس مردم، باید از ظلم خسته شده باشند، خواهان عدالت باشند و هر چند بصورت اجمالی ریشههای مظالم را بشناسند تا مهدی حضور یابند.
تصور عامیانه دیگر این است که پس از ظهور دنیا جای خود را با بهشت عوض خواهد کرد حقیت اینست که برطرف شدن سختیهای زندگی مقدماتی دارد که اهمّ آنها بر چیده شدن بساط کفر است که همیشه مستقیم یا غیر مستقیم موجب ظلم میگردد و بر طرف شدن مشکلات مقدمهای است برای اهداف مهمتری مثل فراغت بندگان خدا برای عبودیت و کسب کمالات معنوی؛
گسترش نگاه عامیانه به مسئله ظهور آثار سوئی دارد از جمله مانع گسترش و فرهنگ اصیل انتظار در جهان بشریت میشود وقتی ما سطحی برخورد کردیم و تئوریهای حکومت حضرت را به صورت علمی بیان نکردیم، کمکم این موضوع به یک امر خیالی و خرافی تبدیل میشود و ترویج انتظار به محافل مذهبی و مساجد محدود میشود و دین و دنیا همچنان از یکدیگر جدا خواهند ماند جامعه ما امروز از این موضوع رنج میبرد
اثر سوء دیگر نگاه عامیانه، بستری است که برای انحراف و بهرهبرداری دشمنان از موضوع مهدویت ایجاد میشود مثل انواع ادعاهای دروغین و مسئله بهائیت و جریانها و عرفانهای کاذب، نگاه عامیانه باعث انحراف دوستان هم میشود مثل اینکه مردم را صرفا بر روی بحث رابطه عاطفی شخصی با امام زمان متمرکز میکنند و این یعنی «رخوت» این خیلی بد است که ما هر وقت اسم امام زمان بیاید آهی بکشیم و بگوییم ان شاءالله آقا بیاید و بعد به زندگی پر اشتباه خود ادامه دهیم.
وقتی به موضوع انتظار سطحی نگاه کنیم، نمیتوانیم وظایف خوبی برای خود استخراج کنیم و در وجود خود مسئولیتی احساس کنیم بدترین اثر منفی نگاه عامیانه به مهدویت اینست که ممکن است منتظران امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، به دلیل اینکه وجود واقعی و نازنین حضرت با آن تصور خیالی آنها سازگاری ندارد، جزو دشمنان او قرار بگیرند مثل یهودیانی که سالها پیش از بعثت به مدینه آمدند و منتظر پیامبر بودند ولی به محض آمدن پیامبر او را انکار کردند
یکی دیگر از آثار سوء نگاه عامیانه به خصوص در بحث استفاده حضرت از معجزات و مطلق دیدن آن در اصلاح امور، این است که عدهای خواهند گفت: دیدید دین خدا اجرایی نبود؟ دیدید که کار هیچ کدام از پیامبران نگرفت؟ آخر سر هم خدا آمد و با معجزه همه چیز را درست کرد؟ آیا واقعا امام زمان میآیند که بگویند: ای انسان! ما از آدم شدن تو ناامید شدهایم، لذا خودمان با یک عنایت معنوی، قلب تو را منقلب میکنیم؟ پس اینکه مردم تا به حال این همه زجر میکشیدهاند تا خودسازی کنند، کار بیهودهای انجام میدادند؟
در یک تحلیل عالمانه از مسئله ظهور، همه قواعد طبیعی حیات بشر که یقینا عنصر معنویت هم در اوج آن جای دارد، در نظر گرفته میشود عنصر معجزه هم در یک گوشهای از آن منظومه جایگاهی دارد عنصر نصرت الهی و عنصر عنایت معنوی حضرت هر کدام جایگاه ویژه خودشان را دارند
منتها باید تئوریهای علمی آن را استخراج کنیم و تبیین درستی از اینکه مثلا چگونه یک رهبر الهی با نورش جامعه را نجات میدهد داشته باشیم و جایگاه و نقش این نور را در آن منظومه بشناسیم.
به ویژه که ما فراموش نمیکنیم که با وجود حضور نورانی و بیمانند رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و سپس حضرت علی(علیه السلام) و دیگر امامان، به دلیل فراهم نبودن عوامل دیر، هیچ گاه آن حکومت نمونه و نجات بخش به طور کامل مستقر نشده و تداوم نیافت.
وقتی نگاههای عامیانه را کنار بزنیم سوالهای درستی برای ما ایجاد میشود که نفس جوشش این سؤالها خود به معنای جدی گرفتن امر ظهور است بعضی سؤالات از این قبیلاند: آن احکامی که تاکنون امکان اجرا نداشتهاند، کدامها هستند؟ در زمان ظهور چرا و چگونه فرصت اجرا پیدا میکنند؟ به چه دلیل و با کدام ساز و کار طبیعی و اجتماعی، حکومتی که از ابتدای خلقت تاکنون امکان تحقق نداشته، امکان تحقق پیدا میکند؟ وقتی تشکیل حکومت با استفاده از ساز و کار طبیعی مبتنی بر یک سری قواعد و سنن الهی باشد در چنین وضعیتی سوالهای دیگری مطرح میشود: اگر آدمها به صورت اجباری و یا با معجزه خوب نمیشوند، پس میتوانند از اختیار خود استفاده کنند و باز آدمهای بدی شوند ولی در زمان ظهور آدمها اکثرا خوب میشوند این امر چگونه اتفاق میافتد؟ چه عاملی باعث خوب شدن اکثر آدمها میشود؟ چرا این خوبیها پایدار میمانند. چرا بدیهای آدمهای بد پنهان میشود و آنها نمیتوانند ضرر چندانی بر جامعه بزنند؟ این آدمهای بد در جامعه مهدوی چگونه زندگی میکنند؟
امام زمان (ارواحنا فداه) با مشکل نفاق و فساد چگونه برخورد خواهند کرد؟ آیا ما همین الان هم میتوانیم به سوی چنین جامعهای حرکت کنیم؟ تا چه حد؟ آیا میتوانیم از قواعدی که منجر به ایجاد چنین تحولی در زندگی بشر میشوند برای حل مشکلات امروز جامعه خود استفاده کنیم؟ اساسا آیا این قواعد طبیعی بدون حضور امام معصوم قابل بهره برداری هستند؟ یا بخشی از آن هست و بخشی نیست؟ نقش حضور امام در جامعه و نقش حاکمیت او در تحقق سعادت بشر دقیقا چیست؟
فلسفه حضور منجی، آینده روشن برای جهانیان
حکمت عاشورایی همواره با فلسفه ظهور پیوند تنگاتنگی خورده است؛ چرا که قیام عاشورایی برای اجرای عدالت به هر طریق ممکن صورت گرفت و ظهور منجی برای آن است که جامعه جهانی، عدالت جهانی را تجربه کند و انتقام همه بشریت را از ظالمان بگیرد. این گونه است که عدالت و انتقام دو روی سکه ظهور منجی است.
حضرت صاحب الامر و الزمان (ارواحنا فداه) قیام نهایی بشریت را برای دست یابی به عدالت جهانی انجام می دهد و به عنوان منتقم آل محمد(صلی الله علیه و آله) از همه ستمگران تاریخ از قابیل تا یزید تا یزیدیان و فرعونیان آینده تاریخ، انتقام می گیرد. براساس آموزه های شیعی و قرآنی، تاریخ بشریت فلسفه ای دارد که در سنت و قوانین تغییر ناپذیر الهی نوشته شده است.
از این سنت و فلسفه تاریخی می توان به جبر تاریخی نیز یاد کرد. به این معنا که سرانجام تغییر ناپذیر تاریخ بشر، چیزی جز پیروزی مومنان و اهل عدالت و تقوا بر سپاه کفر و ظلم نیست. خداوند در آیات 22 و 23 سوره فتح بیان می کند که این سنت هر چند در گذشته دارای نمودهایی بوده ولی در آینده تاریخ بشریت یک امر قطعی و حتمی است. وَ لَوْ قَاتَلَکُمُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَوَلَّوُا الْأَدْبَارَ ثُمَّ لَا یَجِدُونَ وَلِیًّا وَ لَا نَصِیرًا و اگر کافران با شما مسلمین به جنگ برخیزند از قتال شما پشت گردانیده و فرار کنند و دیگر هیچ ناصر و یاوری برای خود نیابند. سُنَّةَ اللَّهِ الَّتِی قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلُ وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبْدِیلًا سنّت الهی (و قانون نظام ربّانی) بر این بوده (که حق بر باطل غالب شود) و ابدا در سنّت خدا تغییری نخواهی یافت
بنابراین در پایان تاریخ بشریت، این مومنان و نیکوکاران هستند که بر زمین حاکمیت می یابند و پیروزی نهایی از آن ایشان است. وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ ..... خدا به کسانی از شما بندگان که (به خدا و حجّت عصر علیه السّلام) ایمان آرند و نیکوکار گردند وعده فرمود که (در ظهور امام زمان) در زمین خلافتشان دهد چنانکه امم صالح پیمبران سلف را جانشین پیشینیان آنها نمود، و دین پسندیده آنان را (که اسلام واقعی است بر همه ادیان) تمکین و تسلط عطا کند و به همه آنان پس از خوف و اندیشه از دشمنان ایمنی کامل دهد که مرا به یگانگی، بی هیچ شائبه، شرک و ریا پرستش کنند، و بعد از آن هر که کافر شود پس آنان به حقیقت همان فاسقان تبهکارند. (نور55 المیزان ج15 ص151) امام حسین(علیه السلام) و امام زمان (ارواحنا فداه) ، پیوند گذشته با آینده شیعیان با پشتوانه عاشورایی، وظیفه کنونی خود را می دانند و به امید آینده ای روشن برای خود و فرزندان، حرکت ها و قیام های عدالت خواهانه خود را سامان می دهند
از این رو، شیعیان هرگز در لحظه های تاریخی و در درون فتنه ها سرگردان و حیران نمی مانند؛ چرا که می دانند چه وظیفه ای دارند و برای چه هدفی بزرگ باید حرکت کنند. از اینرو هرگز گسستی میان گذشته و آینده ایشان پدید نمی آید. هر مومن شیعی، به عشق حسین (علیه السلام) پرچم عدالت را بر می دارد تا در زیر فرمان امام زمان (ارواحنا فداه) آینده روشن خود را ترسیم کند. .
بنابراین اگر در جهاد عدالت خواهانه به دست ظالمان و مستکبران و ستمگران شهید شود، خود را پیروز می داند چرا که به وظیفه خود همانند امام حسین(علیه السلام) عمل کرده است و اگر شکست ظاهری بخورد، می داند سرمایه بزرگ برای آیندگان فراهم آورده است تا عدالت را برای یاری امام زمان (ارواحنا فداه) جهانی سازد. بنابراین، شیعیان با این همه آموزه های کامل از نظریه و عمل، در کنار الگوها و سرمشق های زندگی از امام حسین(علیه السلام) تا امام زمان (ارواحنا فداه) همانند امیرمومنان علی(علیه السلام) و امام حسن(ع) پرچم عدالت برپا می کنند و عدالت خواهان را به دور این پرچم گرد می آورند و امیدوارانه گام بر می دارند. حکمت عاشورایی به آنان قدرت و فلسفه ظهور به آنها، امید می دهد. از این دشمنان همواره در تلاش هستند تا عاشورا و ظهور منجی را از ایشان بگیرند و با انواع تشکیک ها و تردیدافکنی ها می خواهند نسل کنونی را از گذشته و آینده شان جدا سازند و سرگردانی و حیرت را برایشان به ارمغان آورند
هجوم هایی که در سال های اخیر به دو مساله مهم و هویت بخش عاشورا و امام زمان (ارواحنا فداه) انجام می گیرد، نشان میدهد که دشمن در اندیشه هویت زدایی از شیعیان است تا آنان را نیز همانند دیگر جوامع در حیرت و سرگردانی و گسست میان آینده و گذشته قرار دهند. هوشیاری شیعیان تاکنون توانسته همه هجوم های دشمنان به فرهنگ والای تشیع را دفع کند و همچنان شور حسینی برای شهادت طلبی در راه عدالت و امیدواری به جهان در سایه عدالت منجی را در ایشان زنده نگه دارد. به هر حال، عاشورا و ظهور دو واژه به هم گره خورده در فرهنگ تشیع است؛ چرا که این مفاهیم اکنون شیعیان را به گذشته و آینده چنان پیوند می زند که فرهنگ سرشار از زندگی، حیات، شور، عشق، جاودانگی و حرکت را برای آنان پدید می آورد.
بنابراین، بدون عاشورا صحبت از ظهور کردن بی نتیجه گذاردن حرکت حضرت امام حسین(علیه السلام) است و نوعی خودفراموشی از اصل فرهنگ عاشورا است؛ چرا که حرکت امام حسین(علیه السلام) پیشرفت در مسیر برپایی عدالت بود که این حرکت در نهایت با ظهور امام عصرارواحنافداه به مرحله عمل در کل جامعه بشری خواهد رسید. باشد که همواره پاسدار فرهنگ عاشورا و انتظار باشیم تا حرکت و قدرت را در رگ های جامعه تزریق کنیم و امید به آینده را در دل ها زنده نگه داریم.
ادعای رؤیت امام زمان(ارواحنا فداه) آیا صحیح و معتبر است؟
شکی نیست که براساس آموزههای دینی، امام زمان(ارواحنا فداه) در عصر غیبت کبری به مسلمانان بویژه شیعیان توجه و عنایت خاصی دارند و به تعبیر یکی از روایات همانند انتفاع خورشید این بهرهمندی صورت میگیرد. از طرفی حضرت در مجامع مختلف حضور پیدا میکند. بین مردم رفت و آمد دارد، در مشاهد مشرفه به خصوص در ایام حج در مکه و عرفات حضور دارند، آن حضرت مردم را مشاهده میکند و مردم نیز ایشان را میبینند، اما او را نمیشناسند.
بنابراین آثار وجودی و برکات معنوی و مادی امام عصر(ارواحنا فداه) براساس آموزههای وحیانی در عصر غیبت کبری برکسی پوشیده نیست اما سخن در این است که کسی ادعای رویت یا مشاهده حضرت را داشته باشد و از این طریق بخواهد برای خود جایگاه و مقام معنوی خاصی را احراز کند که واسطه فیض است و ارتباط خاصی با حضرت حجت دارد, تا چه اندازه معتبر است؟ این سخن براساس توقیع شریف حضرت مهدی(ارواحنا فداه) به چهارمین نائب خاص خود «علیبن محمد سمری» مردود شناخته شده و فرد مدعی کذاب و دروغگو معرفی شده است.
در توقیع منسوب به آن حضرت خطاب به نائب چهارم آمده است : ای علیبنمحمد سمری! خداوند اجر برادران دینی تو را در سوگ تو افزون کند. تو زندگی را شش روز دیگر بدرود خواهی گفت. کار خویش را سامان بخش و به کسی درمورد جانشینی خود (در نیابت خاصه) وصیت نکن که غیبت کامل کبری آغاز گردیده و ظهور جز به اذن الهی تحقق نیابد، و آن پس از مدتی دراز و قساوت دلها پراکنده شدن زمین از جور و ستم خواهد بود. آگاه باشید، هر کس پیش از خروج سفیانی و صیحه آسمانی ادعای مشاهده ما را داشته باشد، سخت دروغگو و افترا زننده است (بحارالانوار ج51 ص260) از این توقیع استفاده میشود، کسانی که پیش از خروج سفیانی و شنیده شدن صیحه آسمانی، ادعای رویت و مشاهده حضرت را داشته باشند، «کذاب و مفتری» خواهند بود، و تکذیب آنان لازم است، و این سخن تا روز قیامت و هنگام ظهور حضرت بر مسلمانان حجت است و باید مدعیان دروغگو را تکذیب و طرد کنند
بنابراین مراد از توقیع مذکور، نفی ادعای اختیاری بودن مشاهده و رؤیت و ارتباط با امام زمان(ارواحنا فداه) میباشد، یعنی اگر کسی مشاهده و ارتباط را به اختیار خود ادعا کند، به این صورت که هر وقت بخواهد خدمت امام عصر(ارواحنا فداه) شرفیاب میشود و با آن حضرت ارتباط پیدا میکند، کذاب و افترا زننده است و این ادعا از احدی در غیبت کبری پذیرفته نیست. اما از طرف دیگر این سخن حضرت به این معنا نیست که کسی با کسب فضائل، تقوا و معنویت و شایستگی و قابلیت لازم نمیتواند به حضور امام برسد و آن حضرت را درک کند، چراکه ارتباط معنوی با امام در آیات و روایات تأکید شده و این ارتباط با بهرهگیری از تقوا، تهذیب نفس، و توسل به اهلبیت(علیهم السلام) به ویژه ساحت مقدس امام زمان(ارواحنا فداه) امکانپذیر است،
شاید بر همین اساس باشد که یکی از وظایف شیعیان در زمان غیبت، دعا برای امام زمان و توسل به آن حضرت بیان شده است (منتهیالامال، ص559) ارتباط معنوی بدان معنا نیست که انسان امام زمان را ملاقات حضوری کند، بلکه باید با امام ارتباط معنوی برقرار کند و همیشه به یاد او باشد و او را در تمام اعمال ناظر بداند.
هرگاه چنین لیاقت و شایستگی برای کسی حاصل شد، قطعاً حضرت به او توجه ویژه نموده و به رفع مشکلاتش میپردازد، از اینرو امام زمان(ارواحنا فداه) در توقیعی که برای شیخ مفید صادر نمود، فرمودند: «ما بر اخبار و احوال شما آگاهیم. هیچ چیز از اوضاع شما بر ما پوشیده نمیماند، در رسیدگی و سرپرستی شما کوتاهی نکرده و یاد شما را از خاطر نبردهایم. اگر جز این بود، دشواریها و مصیبتها بر شما فرود میآمد، دشمنان شما را ریشهکن میکردند (احتجاج طبرسی، ج2، ص596)
در این زمینه امام علی(علیه السلام) میفرماید: سوگند به خدا، حجت خدا میان مردم هست، در کوچه و بازار گام برمیدارد، به خانههای آنان وارد میشود، در شرق و غرب جهان به سیاحت میپردازد، گفتار مردمان را میشنود، بر اجتماعات آنان وارد شده، سلام میدهد، او مردم را میبیند (غیبت نعمانی، ص72) بنابراین توقیع شریف حضرت به نائب چهارم، جلوی شیادان و حقهبازان و دروغگویان که قصد سوءاستفاده از عقاید و احساسات مردم را دارند را میگیرد تا هرکسی نتواند ادعای ارتباط کند و مردم را فریب دهد
و دیگر اینکه بعد از اتمام غیبت صغری و شروع غیبت کبری راه ارتباط مستقیم با حضرت طبق مصالح غیبت مسدود شد. و اگر قرار باشد هرکس بتواند با حضرت ارتباط داشته باشد و ارتباط را به اطلاع همه برساند خلاف مصلحت و فلسفه غیبت عمل شده است
آیا میتوان برای حضور امام عصر(ارواحنا فداه) وقت تعیین کرد؟
نزدیک بودن حضور آرزوی قلبی همه منتظران امام عصر میباشد و دعای هر لحظه و هر ساعت شیفتگان مهدوی است. پیشوایان ما به همه ما آموختهاند که برای فرج آن حضرت دعا کنیم و منتظر ظهور و حضور او باشیم و خود را هر لحظه برای حکومت عدل گستر او آماده سازیم (بحارالانوار ج92 ص326) دوران غیبت امام عصر، بنابر تعالیم اهل بیت(علیهم السلام)، دوران امید است و شور و نشاط و تحرک ویژهای میطلبد. با این حال این شور و نشاط محدودهای هم دارد که خود اهل بیت، برایمان ترسیم نمودهاند و پیشروی بیش از آن را به شدت نهی کردهاند
در فرهنگ اهل بیت «پیگیری تاریخ ظهور» امری نکوهیده و دعا برای «تعجیل فرج» کاری پسندیده است. محدوده دیگری که در روایات به شدت از آن نهی شده، «توقیت» یعنی «تعیین وقت برای ظهور» است
علامه مجلسی در جلد 52 بحارالانوار، ص 101 بابی با عنوان «التمحیص و النهی عن التوقیت» (نهی از تعیین وقت ظهور) گشوده و تعداد زیادی از این گونه روایات را جمع آوری کرده است. فراوانی این روایات و اعتبار سندی قسمت قابل ملاحظهای از آنها و اجماع دانشمندان بزرگ شیعه بر این مساله، جای هیچ شک و شبههای را برای حرمت و نهی شدید این مسئله باقی نگذاشته است. با کنکاش در این دسته از روایات روشن میشود که این روایات به چند نکته پراهمیت اشاره دارند:
اول اینکه: تنها خداوند است که از تاریخ ظهور خبر دارد.
از امام رضا(علیه السلام) نقل شده که فرمودند: أَنَّ النَّبِیَّ ص قِیلَ لَهُ یَا رَسُولَ اللَّهِ مَتَى یَخْرُجُ الْقَائِمُ مِنْ ذُرِّیَّتِکَ فَقَالَ مَثَلُهُ مَثَلُ السَّاعَة الَّتِی «لا یُجَلِّیها لِوَقْتِها إِلَّا هُوَ ثَقُلَتْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ لا تَأْتِیکُمْ إِلَّا بَغْتَهْ (اعراف187) (کمال الدین، ج 2، ص 373) .از پیامبر خدا سوال شد که چه زمانی قیام کنندهای که از فرزندان تو است، خروج خواهد کرد؟ پیامبر خدا پاسخ داد: قیام او همانند قیامت است که (قرآن درباره روز رستاخیز چنین میگوید: همانا علم آن تنها نزد پروردگار من است و) هیچ کس جز او (نمىتواند) وقت آن را آشکار سازد. (این حادثه حتى) در آسمانها و زمین، سنگین (و بسیار پر اهمیت) است و جز بطور ناگهانى، به سراغ شما نمىآید! .
دوم اینکه: به دلیل آنکه تاریخ ظهور را تنها خداوند میداند، بنابراین هر کس برای ظهور، زمان تعیین کند، دروغگو است: «اسحق بن یعقوب» توسط جناب محمد بن عثمان عمرى نامهاى خدمت امام زمانارواحنافداه فرستاد و سؤالاتى نمود و امام در فرازى از پاسخ در مورد وقت ظهور فرمودند: وَ أَمَّا ظُهُورُ اَلْفَرَجِ فَإِنَّهُ إِلَى اَللَّهِ تَعَالَى ذِکْرُهُ وَ کَذَبَ اَلْوَقَّاتُونَ و اما ظهور فرج به فرمان خداى متعال وابسته و تعیین وقت کنندگان دروغگویند (کمال الدین ج2ص160 حدیث4)
همچنین در روایتی «فضیل» از امام باقر(علیه السلام) پرسید: آیا براى این امر وقتى تعیین مىشود؟ امام سه بار فرمود: «کذب الوقاتون» تعیین کنندگان وقت دروغگویند (الغیبه طوسى ص426)
البته منظور از تعیین وقت تعیین دقیق وقت ظهور است و اینگونه تعیین وقت را پیشوایان معصوم(علیهم السلام) به هیچ وجه جایز نشمرده اند و آن را از اسرار الهى دانسته اند ولى علاماتى را ذکر فرموده اند که چون آنها واقع شوند نزدیک بودن ظهور را نوید مىدهند. .
سوم اینکه: سیره دائمی اهل بیت نیز چنین بوده که هیچگاه برای ظهور تعیین وقت نکردهاند. امام صادق(علیه السلام) میفرماید: کَذَبَ المُوَقِّتونَ ما وَقَّتْنا فیما مضى و لا نُوقِّتُ فیما یُستَقْبَلُ (الغیبه طوسی، ص 426)؛ وقت گذاران دروغ مىگویند. ما (اهل بیت) نه در گذشته، وقت (ظهور) را تعیین کردهایم و نه در آینده، تعیین وقت خواهیم کرد.
چهارم اینکه: وظیفه عموم شیعیان در برابر کسانی که برای ظهور وقت تعیین میکنند، تکذیب علنی و مبارزه فکری با آنان است. امام صادق(علیه السلام) به محمد بن مسلم میفرماید: مَنْ وَقَّتَ لَکَ مِنَ النَّاسِ شَیْئاً فَلَا تَهَابَنَّ أَنْ تُکَذِّبَهُ فَلَسْنَا نُوَقِّتُ لِأَحَدٍ وَقْتاً (الغیبه طوسی، 426)؛ هر کس براى تو وقت تعیین کرد، بى محابا آن را دروغ بشمار؛ زیرا ما براى هیچ کس، هیچ وقتى تعیین نمىکنیم. .
و پنجم اینکه: تعیین وقت برای ظهور جدای از تاثیرات نامطلوب فراوانی که بر روی منتظران میگذارد، ظهور را نیز به تعویق خواهد انداخت. امام باقر(علیه السلام) میفرماید:
أَبَى اللهُ إِلَّا أَنْ یُخَالِفَ وَقْتَ الْمُوَقِّتِین (الکافی ج1 ص368)؛ خداوند جز این نمیخواهد که با تاریخی که وقت گذاران تعیین کردهاند، مخالفت کند (و بر خلاف آن تاریخ، حضرت را ظاهر گرداند)
بنابراین هر کس با هر قصد و غرض و انگیزهای و در هر جایگاه و منصب و مقامی، اگر به دام توقیت بیفتد و برای ظهور حضرت مهدی وقت تعیین کند، دروغگو خواهد بود و وظیفه عموم جامعه شیعی، مقابله جدی و تکذیب چنین افرادی است.
تمسک به امام زمان (عج) و منحرف نشدن قالالصادق(علیه السلام): طُوبی لِمَنْ تَمَسَّکَ بِاَمْرِنا فِی غَیْبَةِ قائِمِنا فَلَمْ یَزِغْ قَلْبُهُ بَعْدَ الْهِدایَةِ؛ خوشا به حال کسی که در زمان غیبت قائم ما متمسک به امر ما باشد و قلبش پس از هدایت منحرف نگردد.
دنباله مطالب
قسمت اول http://m5736z.blog.ir/post/zohoormonji
قسمت دوم http://m5736z.blog.ir/post/zohoormonji2
قسمت سوم http://m5736z.blog.ir/post/ZAMAN3
منابع : مجموعه ای از سخنرانی های
(رهبر کبیر انقلاب امام خمینی) (مقام معظم رهبری)
(علامه حسن زاده عاملی) (آیت الله جوادی عاملی)
آیت الله : مصباح یزدی، علامه طباطبایی، ابراهیم امینی و استاد پناهیان
تلخیص مولف
به نام خدا
مطالب جمع آوری شده در زمینه های مفاهیم قرآنی و تاریخی
از سال 1354 و بارگذاری آن در سال 1380 در سایت
تاریخی فرهنگی قرآنی
و از سال 1393 به تدریج بعضی از مقالات تبدیل به کتاب شده
و به حول قوه الهی در مهر سال 1399 به 40 جلد کتاب رسیده است.
نام : محمود زارع پور متولد تهران محله قلهک شمیران 1336
کارشناسی علوم قرآن و دینی ، دبیر و 25 سال مدیریت مدرسه