تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

موضوعات قرآنی ؛ دینی و آموزشی : مطالب طبقه بندی شده جهت تحقیق ؛ جزوه ؛ کتاب و .....

تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

موضوعات قرآنی ؛ دینی و آموزشی : مطالب طبقه بندی شده جهت تحقیق ؛ جزوه ؛ کتاب و .....

مشخصات بلاگ
تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

آشنائی با تاریخ اسلام :
عبرت آموزی (و لقد اهلکنا القرون من قبلکم .... گذشته چراغ راه آینده است)
آشنایی با علوم و موضوعات قرآنی ( هدی و رحمه للمتقین)

آخرین نظرات
  • ۴ خرداد ۰۱، ۱۷:۲۱ - خرید پیج اینستاگرام ارزان
    Great post.

 

                               وصیت، نشانه تقوای عملی

وصیت، کاری را پیشاپیش از دیگران خواستن است. در فارسی به آن سفارش می‌گویند. برخلاف تصور عمومی، وصیت تنها در امور مادی و دنیوی نیست، بلکه وصیت، شامل امور معنوی و اخلاقی و مانند آن نیز می شود. از این‌رو وصیت‌ پیامبران با فرزندان خویش، بقای بر دین‌داری و توحید و عمل به آموزه‌های اخلاقی و هنجاری است.
 در وصیت پیامبر(ص)، اطاعت از ولایت علوی و در وصیت امیرمؤمنان علی(ع) سفارش به تقوا و نظم و در وصیت امام صادق(ع) سفارش اکید به انجام فرایض بویژه نماز شده است. اینها تنها نمونه‌هایی از وصایای پیامبران و پیشوایان دین و دنیاست. برخی بر این باورند که وصیت بر کسی است که پایش لب گور است و یا اینکه وصیت‌ کردن مرگ را پیش می‌اندازد. چنین باورهای غلط، موجب شده که وصیت جایگاه واقعی خود را از دست دهد؛ درحالی که وصیت، نشانه اهتمام شخص به آینده‌ای است که خود رقم زده و آرزو‌ها و خواسته‌هایی است که خود طلب کرده و یا به دست آورده و خواهان حفاظت بر آن است یا خواهان دست‌یابی آیندگان به این هدف اصلی و اساسی اوست.
هرکسی در زندگی هدفی دارد؛ هرچه این هدف بلندتر و والاتر باشد، امکان دسترسی در مدت کوتاه عمر، سخت‌تر و دشوارتر می‌شود. از این‌رو، باتوجه به همت بلندی که شخص دارد، گام‌هایی را در این راه برمی‌دارد، ولی از همان آغاز راه، باتوجه به شناخت از مدت کوتاه عمر و یا حوادث و رخدادها، می‌داند که شاید این هدف در کوتاه مدت تحقق نیابد، از این‌رو، وصیت می‌کند تا دیگران این راه را ادامه دهند و یا اگر به هدفی رسید و می‌بایست همچنان این مسیر پیموده شود، به آیندگان وصیت می کند تا آن را انجام دهند. اینجاست که مسئله وصیت، ارزش و اهمیت واقعی خود را نشان می‌دهد. در سنت و سیره پیامبر(ص) بارها به مسئله وصیت توجه و عمل شده است.
آن حضرت که اسوه حسنه (احزاب، آیه21) و الگوی خدایی برای بشریت است، از همان آغاز حرکت انقلابی خویش، حضرت امیرمؤمنان علی(ع) را وصی خویش قرار داد تا ایشان همان راه را ادامه دهد و توحید و اسلام را جهانی سازد و به گوش همگان و نسل‌های آینده برساند. در سیره پیامبر(ص) گزارش شده که ایشان پس از ابلاغ علنی‌سازی حرکت اسلام، مهمانی ترتیب می‌دهد و از خویشان خود دعوت می‌کند.
در همین مهمانی پیامبر(ص) از حاضران سؤال کرد: چه کسی از شما مرا در این راه کمک می‌کند تا برادر و وصی و نماینده من در میان شما باشد؟ از میان همه اقوام و خویشان حاضر در این مهمانی فقط علی پاسخ داد: ای پیامبر خدا! من تو را در این راه یاری می‌کنم. پیامبر بعد از سه بار تکرار سؤال و شنیدن همان جواب فرمود: ای خویشاوندان و بستگان من، بدانید که علی برادر و وصی و جانشین پس از من در میان شماست. انسانی که هدفی بزرگ دارد، نیازمند کسی است که این هدف بزرگ و والا را پی‌گیرد و به مقصد و مقصود برساند.
همچنین حفاظت و حمایت از دستاوردهای مادی و معنوی نیز نیازمند دیگرانی از آیندگان است تا این راه را ادامه دهند و بر اصول و اهداف شخص باقی بمانند. از آنجایی که جهان، جایگاه رفتن نه ماندن است، باورمندان به این اصل، در زندگی خویش آن را نهادینه می‌سازند و همه رفتار خویش را بگونه‌ای سامان می‌دهند تا خود را برای آخرت آماده سازند. آمادگی برای رفتن و ساختن ابدیت، همان مفهوم واقعی تقواست؛ زیرا تقوا به معنای وقایه و نگه‌داری از خشم الهی است؛ زمانی که شخصی خود را در مسیر کمالی قرار نمی‌دهد و زندگی کوتاه دنیا را فرصت استثنایی برای شدن ابدی نمی‌شمارد، از مسیر حق خارج شده و به امور پست و بی‌پایه دل خوش می‌دارد. این‌گونه است که مسیر انحرافی می‌رود و خشم خداوند را بر خود می‌خرد و از تقوا بیرون می‌رود.
اما انسان باورمند به فلسفه وجودی آفرینش و فرصت کوتاه عمر، خود را برای ابدیت آماده می‌سازد. لذا همه چیز را در مسیر شدن‌های کمالی به کار می‌گیرد و از هر آنچه او را از این هدف دور می‌سازد، پرهیز می‌کند و این‌گونه است که تقوا را برای خود رقم می‌زند. از جمله نشانه‌های تقوای عملی، وصیت به دیگران است تا از مالی که فراهم آورده و اندوخته در مسیر کمالی استفاده شود و از دستاوردی عملی و معنوی که در زندگی به دست آورده، حفاظت شود و یا به سمت آن هدف نهایی حرکت ادامه یابد.
بنابراین، یکی از نشانه‌های تقوای عملی، وصیت در ابعاد مختلف به دیگران است تا در آینده مال و ثروت به درستی در مسیر شدن‌های کمالی استفاده شود و نیز دستاوردهایی که در طول عمر فراهم شده، حفاظت و مورد بهره‌برداری کامل از سوی آیندگان قرار گیرد؛ چرا که وصیت در لغت به معنای پیشاپیش از دیگری، عمل به چیزی خواستن است.
بر این اساس، اگر کسی با دیگری عهد و پیمان بندد که در آینده کاری را برای او  انجام دهد، آن شخص را وصی می‌شمارند. کسی که وصیت می‌کند، با وصیت خویش نشان می‌دهد تا چه اندازه به هدف و راهی که در پیش گرفته اهتمام می‌ورزد و چرا خواهان حفاظت بر آن است؟ همین اهتمام به هدف اصلی زندگی و سفارش دیگران به استمرار یا حفاظت بر آن همان تقوای عملی ست. (بقره، آیه 180)
در اهمیت و ارزش وصیت همین بس که خداوند در آیه 12 سوریه نساء سفارش اکید می‌کند که هر شخص مسلمان وصیت کند. این وصیت در مسایل خاص از جمله دین و بدهکاری، تقسیم و توزیع اموال پس از مرگ و مانند آن ضروری است؛ زیرا حق‌الناس خیلی مهم و اساسی است و از جمله گردنه‌های روز قیامت، حساب و کتاب آن می‌باشد. درباره زمان وصیت نیز هر چند که در آیاتی از قرآن، هنگام فرا رسیدن مرگ و پیدایش آثار آن، مطرح می‌شود (بقره، آیات 132 و 133 و 180؛ مائده آیه 106)
ولی انسان هرگز نباید وصیت را به تأخیر بیندازد، زیرا مرگ، خبر نمی‌کند. بنابراین، هر کسی نسبت به اموری مهم و اساسی در زندگی خویش از جمله بدهکاری‌ها، سفارش‌های مادی و معنوی، وصیت کند و کسانی را بر این وصیت گواه گیرد. لازم است انسان در اولین فرصت، اقدام به تهیه و نگارش وصیت کند و منتظر دوران پیری نشود و چه بسا با امروز و فردا کردن، فرصت‌ها را از دست بدهد.
احکام وصیت وصیت در اصطلاح فقهی به معنای تملیک چیزی به دیگری، پس از مرگ خویش می‌باشد. (تحریرالاحکام، ج3، ص 310) البته وصیت از جمله عقود است. از این رو نیازمند ایجاب و قبول است. به این معنا که وصیت‌کننده، کسی ر ا وصی خود معرفی می‌کند و وصی، این وصیت را می‌پذیرد تا بر اساس آنچه وصیت شده عمل کند. بنابراین، وصی می‌تواند وصیت را رد کند و مالی که وصیت شده را نپذیرد. از آثار فقهی وصیت، انتقال مالکیت است. به این معنا که از اسباب مالکیت در اسلام، وصیت است. پس شخص می‌تواند بخشی از مال خویش را از طریق وصیت به دیگری البته پس از مرگ منتقل کند؛ زیرا تا زمانی که شخص وصیت‌کننده نمرده است، این مالکیت ثابت نیست. (بقره، آیه 180)
در آیات قرآنی بر ارزش حقوقی وصیت‌های میت تاکید کرده است. از جمله این آیات می‌توان به آیات 180 و 181 سوره بقره و 11 و 12 سوره نساء و 106 سوره مائده و نیز 6 سوره احزاب اشاره کرد. البته مالکیت وارثان از ارث، منوط به تنفیذ وصیت میت با پرداخت دیون و بدهکاری او می‌باشد. اگر شخص وصیت کرده که بدهکاری دارد، می‌بایست پس از پرداخت بدهکاری او، به تقسیم اموال در میان وارث اقدام کرد. (نساء، آیات 11 و 12)
از آیه 6 سوره احزاب نیز به دست می‌آید که تقسیم ارث در میان وارثان پس از عمل به وصیت و پرداخت بدهکاری است. (زبده البیان، ج 2، ص810) پس واجب است تا پیش از تقسیم ارث، بر اساس وصیت عمل شود یا بدهکاری او داده شود و سپس به تقسیم ارث میان وارثان اقدام گردد. (نساء، آیات 11 و 12)
به هر حال، وصیت یکی از اسباب مالکیت است و پرداخت و انتقال مال به سبب وصیت، امری قانونی و دارای نفوذ است. (بقره، آیه 180) بر اساس آموزه‌های قرآنی و روایات معتبر، وصیت کردن از جمله واجبات مسلمانی است. در روایات سفارش اکید بر وصیت کردن شده است. در صورتی که علائم مرگ در انسان ظاهر شود و اموال مردم یا حقوق الهی بر گردن او باشد، واجب است وصیت کند که اموال مردم را به صاحبانش بدهند و نماز، روزه، خمس، زکات، حج و سائر حقوق الهی که بر عهده او بوده و ادا نکرده را انجام دهند.
بدیهی است این گونه اموال (حقوق مردم و حقوق الهی) از اصل مال میت برداشته می‌شود و بدهی‌ها داده می‌شود و مابقی اموال بین ورثه تقسیم می‌شود. انسان می‌تواند برای امور مستحبی و خیرات هم وصیت کند، مثلا مقداری را صرف ساختن مدرسه یا مسجد یا کمک به بی‌بضاعت‌ها، انجام حج مستحبی، برگزاری مراسم روضه‌خوانی برای حضرت اباعبدالله(ع) و دیگر امور بنمایند.
در صورتی که ورثه راضی نباشند وصیت به امور مستحبی از ثلث اموال میت برداشته می‌شود و اگر راضی باشند می‌توان از اصل مال کم کرد گرچه از ثلث بیشتر باشد. در وصیت، باید شخصی را به عنوان وصی انتخاب کند که بعد از مردن، امور مذکور را انجام دهد. از شرایط وصیت این است که شخص وصیت‌کننده، نیازهای فرزندان و وارثان ضعیف را در نظر بگیرد (نساء، آیه 9) و کاری نکند که آنان به مشکل افتند. این در حالی است که برخی نه تنها در اندیشه فرزندان نیستند، بلکه همه اموال خویش را انفاق می‌کنند.
در شأن نزول آیه فوق آمده است که برخی در کنار محتضر حاضر شده و می‌گفتند: فرزندان تو در برابر خداوند هیچ سود و فایده‌ای ندارند؛ پس تمام اموال خودت را در راه خدا انفاق نما (کنز العرفان، ج 2، ص 108)
همان‌گونه که انفاق همه اموال، کار غلطی است، وصیت‌های غیرمتعارف نیز معتبر نیست (بقره، آیات 180 تا 182) زیرا وصیت‌کننده تنها  می‌تواند در ثلث مال خود وصیت کند و در بیشتر از آن اثم و جنف می‌باشد و اعتباری ندارد. (تفسیر نور الثقلین، ج 1، ص 161، حدیث 539) بر این اساس، وصیت‌کننده می‌بایست مراعات حد متعارف و عدالت کرده و از هرگونه ستمگری در وصیت‌های مالی پرهیز نماید. (بقره، آیه 180)
خداوند در این آیه بر واژه معروف تاکید می‌کند؛ زیرا معروف چیزی است که اهل فهم و درک آن را بشناسند و در آن هیچ ظلم و ستمی انجام نگیرد. (مجمع البیان، ج 1 و 2، ص 483 پس هر چیزی که عقل و عقلا و شریعت نمی‌پسندد در وصیت نیاورد. البته وصی هم نمی‌بایست به وصیت‌های غیرعادلانه عمل کند (بقره، آیات 180 و 181) و تنها به معروف و وصیت‌های عادلانه لازم است عمل نماید. (بقره، آیات 181 و 182)
اگر وصیت‌کننده در هنگام وضعیت ستم و تضییع حقوق وارثان می‌کند، می‌بایست او را وادار به تغبیر وصیت و اصلاح آن کرد (بقره، آیه 182) چرا که هرگونه جنف یعنی ستم و جور (مجمع البحرین، ج1،ص412) و نادیده گرفتن حقوق برخی از بازماندگان و خارج شدن از حد اعتدال و معروف و یا وصیت بیش از ثلث (یک سوم) از مال جایز نیست و این گناهی است که می‌بایست ترک کرد و با تغییر و اصلاح و وادار کردن وصیت‌کننده به تغییر آن از هرگونه نزاع جلوگیری کرد. (کنز العرفان، ج 2 ص 92)
همچنین وصیت به منکرات از سوی میت موجب جواز تغییر و عمل نکردن به آن است (بقره، آیه 182) از این رو امام صادق(ع) می‌فرماید اگر دستور به ساخت آتشکده‌ای یا ساختن شراب دهد، برای وصی انجام آن وصیت جایز نیست و نمی‌بایست به آن عمل کرد. (تفسیر نورالثقلین، ج1، ص161، حدیث 540)
حکم تغییر در وصیت از نظر آموزه‌های قرآنی، هرگونه تغییر و تبدیل در وصیت، کاری حرام و گناه است (بقره، آیات 180 تا 182) ولی در صورتی که محتضر یا موصی وصیتی غیرعادلانه و غیرمتعارف انجام می‌دهد، می‌توان او را وادار به اصلاح و تغییر کرد و در صورت وجود وصیت‌‌های غیر عادلانه و غیرمتعارف، مانند انفاق بیش از یک سوم از اموال، می‌توان این وصیت را تغییر داد و وصی میت دارای این حق ولایت الهی است که این‌گونه وصیت‌نامه‌های غیرمتعارف و غیرعادلانه را تغییر دهد. (همان)
بنابراین هرچند هرگونه تغییر و تبدیل وصیت پس از شنیدن آن از وصیت‌کننده، گناه و حرام است، ولی در صورتی که غیرعادلانه و یا غیرمتعارف باشد، این تغییر و تبدیل از سوی وصی گناه حساب نمی‌شود. از آیات پیش گفته حتی به دست می‌آید که اگر ترس از انحراف وصیت‌کننده در وصیت خود بر اساس حق وجود داشته باشد، وصی می‌تواند در آن تصرف کرده و تغییر دهد. از امام صادق(ع) روایت است که مثلا وصیت‌کننده اگر بیش از ثلث مال وصیت کند، از حد اعتدال و عدالت خارج شده است و می‌توان آن را تغییر داد (علل الشرایع، ج2، ص 567؛ نورالثقلین، ج 1، ص 161، حدیث 539)
البته تمایل بعضی از ورثه در تغییر این‌گونه وصیت‌‌ها، شرط است و همین درخواست و تمایل آنان می‌تواند موجبی برای جواز تغییر در وصیت‌های غیرعادلانه و غیرمتعارف شود. (تفسیر قمی، ج 1، ص 65؛ نورالثقلین، ج 1، ص 161، حدیث 540) به هر حال، وصیت در یک سوم اموال در راه خدا (نساء آیه 9 و نیز کنز العرفان، ج 2، ص 108) یا برای موالیان و دوستان دینی (احزاب، آیه 6 و زبده البیان، ج 2، ص 810) جایز است.
البته پیش از نزول آیات ارث، خداوند در آیه 240 سوره بقره، لازم دانسته بود تا هزینه یک سال همسران وصیت شود؛ اما پس از نزول آیات ارث، این حکم برداشته شد؛ زیرا پیش از این همسران در جاهلیت چیزی از شوهران به ارث نمی‌بردند و حتی نفقه یک سال را هم نداشتند. گام اول تغییر با وجوب نفقه یک سال برداشته شد و گام دوم، ارثی برای همسر از مال شوهر واجب و فرض شد و همسر در کنار فرزندان از حق ارث برخوردار شد. (نگاه کنید: مجمع‌البیان، ج 1 و 2، ص 602 و تفاسیر دیگر)
برای اینکه هیچ‌گونه تغییر و تبدیلی در وصیت انجام نگیرد، خداوند لازم دانسته تا شاهدانی عادل بر وصیت بویژه در سفر گرفته شود (مائده، آیه 106)  هر انسان مسلمان محتضر، می‌بایست دو عادل مسلمان را نزد خود بخواند تا به ایشان وصیت نماید و شاهدان، این وصیت را آنگونه که شنیده و دیده‌اند به دیگران منتقل کنند تا بر اساس آن عمل شود. (همان) لازم به یادآوری است که پرداخت دیون و بدهکاری‌های میت نیازمند وصیت از سوی او نیست، ولی اگر انسان به آن وصیت کند بهتر است تا دیونی بر گردن او از حق‌الناس نماند. (نساء، آیات 11 و 12) وصیت دینی  اخلاقی و سیاسی وصیت اختصاص به حوزه امور مادی و مالی ندارد. چنانکه از آیات قرآنی به دست می‌آید، وصیت در جانشینی، سفارش به دین و دینداری، مسائل و آداب اخلاقی و رفتاری و مانند آن نیز انجام می‌شود. خداوند در آیات 132 و 133 سوره بقره گزارش می‌کند که حضرت یعقوب(ع) این چنین وصیت کرد: و ابراهیم و یعقوب، پسران خود را به همان آیین سفارش کردند و هر دو در وصیتشان چنین گفتند:‌ «ای پسران من، خداوند برای شما این دین را برگزید، پس البته نباید جز مسلمان بمیرید.»
آیا وقتی که یعقوب را مرگ فرا رسید، حاضر بودید؟ هنگامی که به پسران خود گفت: «پس از من، چه را خواهید پرستید؟» گفتند: «معبود تو و معبود پدرانت، ابراهیم و اسماعیل و اسحاق- معبودی یگانه- را می‌پرستیم و در برابر او تسلیم هستیم.» علامه طبرسی در ذیل آیه می‌نویسد: از جمله درس‌ها و پیام‌های انسان‌ساز این آیه شریفه این است که مردم را به وصیت شایسته و بایسته پیش از فرا رسیدن مرگ، رهنمون می‌شود و روشن می‌سازد که زیبنده است انسان با ایمان وصیت کند و در وصیت خود نیز، ضمن رعایت حقوق خدا و خلق خدا، بر توحیدگرایی و تقواپیشگی و فرمانبرداری از خدا تاکید نماید. (مجمع البیان، ‌ذیل آیه) در طول تاریخ وصیت‌های زیادی در حوزه مسائل سیاسی و اجتماعی و اخلاقی از پیامبران و عالمان نقل شده است. از جمله وصیت‌های معروف سیاسی پیامبر(ص) وصیت به اطاعت از امیرمؤمنان(ع) به عنوان امام و خلیفه و اولواالامر و قرآن و عترت است که در کتاب‌های تاریخی نقل شده است. کتاب سلیم بن قیس (از تابعین)، تحقیق محمدباقر انصاری، ص 325؛ الاحتجاج طبرسی، ج 1، ص 223؛ بحارالانوار مجلسی: ج 31، ص 425 و ج 36، ص 277.
 
فرم پیشنهادی وصیتنامه بر اساس فتاوای مراجع تقلید . ارث
  وصیّت را جدی بگیرید!

یکی از مسایل اسلامی که هم مورد توجه قرآن و هم روایات واقع شده است ، موضوع وصیت می باشد .وصیِت از ریشه ی "وَصِیَ" است که در لغت به معنای گیاهان به هم وصل شده و بافته شده آمده و "أرض واصیة" یعنی زمینی که سراسر پوشیده از گیاه به هم متصل.1 "وصیت" در اصطلاح علم اخلاق با پند و موعظه سفارش کردن بر دیگری، جهت فرمان بردن و عمل نمودن است؛2 و در اصطلاح فقه این است که انسان، تملیک و واگذاری عین مال یا منفعت آن را بعد از وفات خودش به شخص دیگر یا عموم مردم سفارش کند؛ به¬طوری-که تصرف در اموال وی بعد از مرگش برای دیگران مباح باشد.3

وصیت در قرآن:واژه ی "وصیت" در قرآن کریم در دو معنا به کار رفته: اخلاقی که به معنی موعظه و نصیحت باشد، و فقهی که سفارش فردی به وصی خودش، برای رسیدگی به اموال و کارهای باقی مانده ی بعد از مرگ او، مطرح شده است.4

الف. سفارش و موعظه

1. خداوند، برترین موعظه کننده

پروردگار متعال در قرآن کریم برای تکامل روحی و معنوی انسان، او را به انجام اموری سفارش نموده که قدم گذاشتن در راه حق اهم آن است:

«وَ أَنَّ هذا صِراطی‏ مُسْتَقیماً فَاتَّبِعُوهُ وَ لاتَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِکُمْ عَنْ سَبیلِهِ ذلِکُمْ وَصَّاکُمْ بِهِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ ؛ این راه مستقیم من است، از آن پیروى کنید! و از راه‏هاى پراکنده (و انحرافى) پیروى نکنید، که شما را از طریق حق، دور مى‏سازد! این چیزى است که خداوند شما را به آن سفارش مى‏کند، شاید پرهیزگارى پیشه کنید! »5

آگاهی و معرفت انسان، حتی اگر اهل تفکر باشد، در برابر جهان هستی ناقص و کوتاه است که اگر به خود واگذاشته شود، قادر به تشخیص حق از باطل نیست و هر لحظه با قدم گذاشتن در راه نادرست، به وادی هلاکت و تباهی سقوط می کند؛ اما تنها چیزی که می تواند نجات دهنده ی انسان از این خطر عظیم شود، قدم گذاشتن در راه حق و پیروی از فرامین و دستورات الهی است که خدای متعال بشریت را به آن توصیه کرده است.6

همچنین نیکی به والدین از دستورات مؤکد خدای تبارک به انسان هاست:ما به انسان توصیه کردیم که به پدر و مادرش نیکى کند، و اگر آن دو (مشرک باشند و) تلاش کنند که براى من همتایى قائل شوى که به آن علم ندارى، از آنها پیروى مکن! «وَ وَصَّینَا الْانسَانَ بِوَالِدَیهِ حُسْنًا وَ إِن جَاهَدَاکَ لِتُشْرِکَ بىِ مَا لَیسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ فَلَاتُطِعْهُمَا... ؛ ‏ یکی از سفارشات و دستورات اکید خداوند به انسان، احترام به پدر و مادر و اطاعت از دستورات آنهاست. وجوب این مسئله به حدی است که در قرآن مجید لفظ والدین به صورت عام و مطلق بیان شده و احترام به پدر و مادر غیر مسلمان را نیز شامل می شود. تنها استثنایی که وجود دارد، دستور والدین به شرک و گناه است که فرزندان از اطاعت از این نوع اوامر نهی شده اند.8

عدم تصرف در مال یتیم، دقت در حلال و حرام و صبر در برابر مشکلاتی که در راه خدا به سراغ انسان می آید، نیز از جمله توصیه های خداوند در قرآن مجید است.9

2. توصیه در سیره ی پیامبران:پیامبران الهی از جمله حضرت ابراهیم و حضرت یعقوب –علیهماالسلام- رمز موفقیت و سعادت انسان را در تسلیم در برابر حق خلاصه کرده و به فرزندان خود سفارش نموده اند. قرآن با بیان این وصیت به انسانها متذکر می شود، همانگونه که در این دنیا مسئول و نگران معیشت فرزندان خود هستند، از زندگی معنوی آنها نیز نباید غافل باشند10 :«وَ وَصَّى بِها إِبْراهیمُ بَنیهِ وَ یعْقُوبُ یابَنِیَّ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفى‏ لَکُمُ الدِّینَ فَلاتَمُوتُنَّ إِلاَّ وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ ؛و ابراهیم و یعقوب (در واپسین لحظات عمر،) فرزندان خود را به این آیین، وصیت کردند (و هر کدام به فرزندان خویش گفتند:) فرزندان من! خداوند این آیین پاک را براى شما برگزیده است و شما، جز به آیین اسلام [تسلیم در برابر فرمان خدا] از دنیا نروید . »11

ضمیر "بِها" در آیه به"مِلَّة" برمی گردد که در آیه ی قبل ذکر شد؛ به این معنا که حضرات ابراهیم و یعقوب فرزندان خویش را به ملت و دین حنیف توصیه نمودند. و اینکه قرآن واژه ی "وصیت" را به کار برده، چون انسان هنگامى وصیت می کند که آثار موت را احساس نماید، پس راجع به امور مهم توصیه کند، نه امور غیر مهم؛ لذا می گویند: وصیت کرد، و نمی گویند: امر کرد.

دوم اینکه وصیت را به فرزندان حضرت ابراهیم اختصاص داد، چون از هر جهت با دیگران امتیاز داشتند و از طرفى مردم پس از رحلت آن حضرت توجه و علاقه ی خاصى که داشتند، به این سو بود؛ لذا این توصیه به فرزندان، جهت تأکید ویژه است.12

عمل به مستحبی که بوی تأکید دارد!

قرآن می‌فرماید: «کُتِبَ عَلَیْکُمْ إِذا حَضَرَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ إِنْ تَرَکَ خَیْراً الْوَصِیَّةُ لِلْوالِدَیْنِ وَ الْأَقْرَبینَ بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَى الْمُتَّقینَ»13 «کُتِبَ عَلَیْکُمْ» یعنی بر شما نوشته شد. درست است که وصیت امری مستحبی می باشد ، اما لحن آن لحنی وجوبی است .

در قرآن دوبار از عبارت " کتب علیکم " استفاده شده است : یکی راجع به گرفتن روزه ؛ «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیامُ کَما کُتِبَ عَلَى الَّذینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ»14 که امری واجب است ، و یک بار هم برای وصیت ، که امری مستحب است ، بیان شده است ، اما این مستحب به قدری شدت دارد که به مرز واجب بودن رسیده است

مردن پیر و جوان ندارد!

«إِذا حَضَرَ أَحَدَکُمُ» در آیه وصیت به پیر یا جوان بودن آدمی اشاره ای نشده است ، به عبارتی با این بیان ، قرآن پیام رسانی می کند که مردن پیر و جوان ندارد و هشداری می دهد به آنانی که در معرض انجام گناه هستند و کار های خود توجیه کرده و می گویند : ما جوان هستیم ، هرگاه به سن پیری رسیدیم توبه می کنیم و اگر نگاهی عمیق و از روی تدبیر به گورستان ها داشته باشیم ، خواهیم دید که امروزه عکس جوان‌ها بیش از پیر ها در آنجا دیده می شود .

مگر ما می دانیم که تا کی زنده هستیم ؟!آیا می دانیم که اصلاً فرصت توبه کردن را پیدا خواهیم کرد یا نه ؟!

انس گرفتن ها، جدایی را سخت می کند!

وقتی انسان با گناه انس بگیرد ، دیگر برایش سخت است که آن گناه را رها کند . مثل اینکه به فردی بگویند که شما یکی یکی سیگار بکش بعد یک دفعه آن را تعطیل کن ، اگر کسی سیگاری شود ، مشکل است که آن را ترک کند . وقتی روح با گناه انس پیدا کند دل کندن از آن برایش سخت خواهد شد .

منبع سایت تبیان -فرآوری : زهرا اجلال

پی نوشت ها :

[1]. ابن منظور، محمد بن مکرم؛ لسان العرب، بیروت، دار صادر، 1414ق، چاپ سوم، ج15، ص395.

[2]. راغب اصفهانى، حسین بن محمد؛ المفردات فی غریب القرآن‏، دمشق بیروت، ‏دارالعلم الدارالشامیة، 1412ق، چاپ اول، ص873.

[3]. طریحى، فخرالدین‏؛ مجمع البحرین، تهران، کتابفروشى مرتضوى، ‏1375ش‏، چاپ سوم، ج1، ص440.

[4]. طیب، سید عبدالحسین؛ ‏اطیب البیان فی تفسیر القرآن،‏ تهران، اسلام،1378ش، ‏چاپ دوم، ج‏2، ص319. [5]. أنعام/153.

6]. مصطفوى، حسن‏؛ تفسیر روشن، تهران‏، مرکز نشر کتاب، ‏1380ش، چاپ اول‏، ج‏8، ص240. {7]. عنکبوت/8.

[8]. طوسى، محمد بن حسن؛ التبیان فى تفسیر القرآن، بیروت، ‏دار احیاءالتراث العربى، بی¬تا، ج‏8، ص189 و بانوى اصفهانى، سیده نصرت امین؛ ‏مخزن العرفان در تفسیر قرآن‏، تهران، نهضت زنان مسلمان، ‏1361ش، ج‏10، ص16. [9]. انعام/144، 151 و 152، عصر/3 و مریم/31.

[10]. مکارم شیرازى، ناصر و همکاران؛ تفسیر نمونه، تهران‏، دارالکتب الإسلامیة، 1374ش‏، چاپ اول، ج‏1، ص462. [11]. بقرة/132.

[12]. تفسیر آسان، ج‏1، ص292 و 293. [13] . بقره / 180. [14] . بقره / 183.

منابع: - مقاله زهرا کرمانی ، با عنوان " وصیّت " - مقاله حجت الاسلام قرائتی پیرامون وصیّت  

            

وصیتنامه بر اساس فتاوای مراجع تقلید

"شایسته است هنگامی که مرگ شما فرا رسد ، اگر مالی از خود بجای میگذارید ، برای پدر و مادر و نزدیکان ، بطور صحیح وصیت کنید . این حقی است بر عهده پرهیزکاران "

کسانی که وصیت مسلمانی را پس از مرگش تغییر دهند و به آن عمل نکنند گناهکارند که خداوند شنوا و داناست .( محتوای آیات 181 و 182 سوره بقره )

فرم پیشنهادی وصیتنامه بر اساس فتاوای مراجع تقلید و تجربیات نگاشته شده است . امیدوارم که بهره معنوی این کار به ارواح درگذشتگان من و شما ، خصوصا مرحوم علامه طباطبایی و مرحوم دکتر جواد مناقبی برسد

اینجانب... با نگارش این سطور به صورت شرعی و قانونی وصیت میکنم :

1. وصی اینجانب آقا/خانم ... میباشند و پس از ایشان آقا/خانم ... و پس از ایشان هرکسی که او معرفی کرده باشد و به همین ترتیب اوصیاء بعدی نیز معین می شوند. لازم به ذکر است که من این مطلب را با دو وصی مذکور مطرح نموده و با رضایت ایشان آنها را به عنوان وصی معین می کنم1.

2- همسر من آقا/خانم ... و فرزندان من ... و ... و ... می باشند و من جز آنها همسر یا فرزند دیگری ندارم.

3-قیم فرزند صغیرم2 .... آقا/خانم ... می باشند و پس از وی هرکسی که او معرفی کند.

4- وسایل شخصی همسر وهرکدام از فرزندانم را در زمان حیاتم به خود آنها بخشیده ام ، لذا این اموال اعم از البسه ، کتب ، لوازم آرایش و غیره ملک خود آنها می باشد و از شمول این وصیت نامه خارج است .

5- صورت اموالی که در زمان حیاتم بخشیده ام ولی هنوز موفق به انتقال آنها نشده ام را در دو دفتر جداگانه تحت نام ... نوشته ام که هر دو دفتر یکسان بوده و در ... و ...گذاشته شده اند و ذیل هر مورد توسط خودم امضاء شده ( و اثر انگشت هم گذاشته شده است ) . این اموال از شمول این وصیت نامه خارج است3.

الف) ... ب) ... ج) ... د) ...

6- اموال من (اصل مال) که این وصیت نامه شامل آنها می باشد عبارتند از :

الف)مسکن ... ب) زمین ... ج) حسابهای بانکی ... د) اتومبیل ه) کتاب ها و البسه و لوازم شخصی و غیره و) سهام ...

7- صورت طلبها و بدهی های من که باید قبل از برداشت ثلث از اصل مالم پرداخت و یا اخذ شود در دو دفتر جداگانه تحت عنوان ... نوشته شده که هر دو دفتر یکسان هستند و در ... و... گذاشته شده اند و ذیل هر مورد طلب یا بدهی من توسط خودم امضاء شده و اثر نگشت هم گذاشته شده است4.

8- اگر چه مستطیع برای حج واجب شده بودم ولی متاسفانه توفیق تشرف حاصل نشد . وصی محترم از اصل من مال یک حج توسط یک فرد صالح برای من می گیرند5 .

9- روز محاسبه خمس من .../... می باشد . وصی محترم تمام درآمد ها و اجناس خریداری شده از آخرین مرتبه ی محاسبه ی خمس من تا زمان مرگم را ( اعم از حقوق ، لوازم یا مواد غذایی خریداری شده که مصرف نشده اند) محاسبه و یک پنجم آن را از اصل مال من به عنوان بدهی خمس من بپردازد .

10-متاسفانه به آقا/خانم ... معادل ... و به آقا/خانم ... معادل ... به علت ... ( دیه )بدهکارم که از اصل مال من پرداخت شود6.

11- به همسرم ... به عنوان مهریه بدهکارم که از اصل مال من بپردازید7.

12-برآورد تقریبی دارایی من پس از پرداخت موارد فوق ... ریال می باشد که جهت احتیاط و برای اینکه در حق ورثه ی عزیزم جفا نشده باشد یک چهارم8 آن ، معادل ... ریال به عنوان ثلث ( بنا به اصطلاح عرفی ) تعیین می کنم که به صورت زیر مصرف شود :

12/الف ) ده سال سکونت در خانه مسکونی/ملکی من واقع در ... یا هر خانه دیگری که در شان خانواده من باشد و وصی من صلاح بداند 9 که خانواده من در آن مسکن خواهد نمود .

12/ب ) تمام وسایل منزل ، مواد خوراکی ، فرشها و ... که مشمول بند 4 فوق نیست که در اختیار همسر و فرزندانم می باشد که هر کدام از آنها یا هرکسی با اجازه ی یکی از آنها وارد منزل شود از آن استفاده کنند10.

12/ ج ) ... 12-/ د ) ... 12-/ ه) ... 11

13. وصی من برای رد کردن ثلث ، یک سال/دو سال فرصت دارد 12 و تعجیل در این کار ضروری نیست ، هرچند سعی می کنند در اولین فرصت ممکن ثلث را به سر انجام برسانند .

14-ثلث فوق مذکور در بند 12 را ( غیر از بند های 12/الف و 12/ب که مصرف اش معیین شده است) به ترتیب در موارد زیر صرف صرف کنند :

الف) حقوق ماهانه/سالانه/کلی ... ریال جهت وصی محترم و ... ریال جهت قیم و ... ریال جهت ناظر

ب ) ... روز نماز و روزه ی قضا که هر سال نماز قضا شامل دو نماز آیات هم می شود.

ج ) ... ریال به عنوان خمس احتیاطی13

د ) ... ریال رد مظالم احتیاطی که به مستحقین از شیعیان اثنی عشری داده می شود.

ه )هر کسی که ادعای طلبی از من کرد اگر وصی محترم به صحت ادعایش یقین داشتند که از اصل مال من طلب اش را می پردازند و در صورت تردید در صحت ادعای او از ثلث من طلب ادعای اش را بپردازند که همه این حسابها در کنار ترازوی الهی و پل صراط تصفیه خواه شد .

و) موارد زیر را به خصوص برای هر کدام از همسر و فرزندانم قرار می دهم .

همسر: ... فرزند : ...

فرزند: ... فرزند : ...

ز ) ... ریال جهت دفن بدن من در ... و مراسم ترحیم به صورت ... از ثلث صرف شود .

ح )کارهای خیر نظیر صدقات جاریه ، قرض الحسنه ، کمک به تبلیغ دین ، کمک به ازدواج ، کمک به سادات و با رعایت اولویت خویشاوندانم به غیر خویشاوندان

15. من از همه حقوقی که بر دیگران دارم یا بدهی های دیگران به خودم ( غیر از حسابهای مالی )گذشتم و با دلی خالی از کینه رهسپاردیار ابدیت می شوم و امیدوارم که خداوند متعال هم همچنانکه وعده فرموده از من بگذرد . از دیگران ( خصوصا همسر ، فرزندان و نزدیکانم ) تمنا می کنم بر تنهایی و دستهای خالی من ترحم کنند و از من بگذرند . باشد که خداوند متعال نیز از لغزشهای آنان بگذرد .

16. این وصیت نامه در دو نسخه ی متحد المطلب نوشته شده و با امضاء و اثر انگشت من و دو مرد شاهد و وصی من تایید شده و بدین ترتیب هر وصیت کتبی یا شفاهی دیگر من غیر از این وصیت باطل می شود .

پاورقی ها :

1. در صورتی که مایل باشید می توانید برای وصی ، ناظر هم معین کنید

2. در صورتی که فرزند صغیر داشته باشید

3. در صورتی که چنیین اموالی باشد 4- اگر ضروری باشد 5- اگر اینطور باشد

6- در صورتی که به شوخی یا جدی ضرب و جرحی مرتکب شده باشید ، حتی در صورتی که بدلیل نیشگون یا ... بدن کسی قرمز یا کبود شده باشد

7. در صورتی که وصیت نامه توسط مردی نوشته می شود که مهر زن خود را پرداخته است

8. برای احتیاط می توانید این مقدار را یک پنجم هم قرار دهید یا هر مقداری که کمتر از یک سوم باشد

9. در واقع اجاره ی ده ساله تقریبی خانه مورد نظر را خودتان معین می کنید و به عنوان ثلث قرار می دهید

10. بدین ترتیب مشکلات عدم جواز ورورد به منزل یا تصرف در اثاثیه برا ی کسانی که به ثلث وصیت کرده اند و یا صغیر دارند بر طرف می شود

11. در صورتی که اموال جداگانه ای نظیر حساب بانکی یا مغازه یا ملک یا ویلا و ...دارید برای راحتی بیشتر ورثه وصی می توانند ثلث خود را از آنها قرار دهند

12. بدین ترتیب مشکل عدم حق تصرف در مال قبل از رد کردن ثلث بر طرف می شود

13. حداقل معادل خمس یک سال در زمان نگارش وصیت

14. شایسه است که زندگی آنها پس از شما هم با آبرومندی ادامه پیدا کند،خصوصا همسر

15-در صورتی که مایل باشید می توانید وصیت کنید که این بند از ثلث شما سرمایه گذاری در کار سود آوری شود و از سود آن کارهای خیر انجام شود تا اصل سرمایه باقی بماند

16. پیشنهاد می شود حداقل سالی یک بار این وصیت نامه بروز و تجدید شود

امیرحسین مناقبی

 

نکاتی پیرامون مسئله ارث (ضرورت ارث برای حفظ نظام اجتماعی)

یکی از برنامه‌های حیاتی بشر که برای حفظ نظام اجتماعی ضروری است، جریان ارث است که به طور اختلاف در ادیان و ملل جهان بوده و هست و چون اسلام کامل‌ترین آنهاست، این مطلب اساسی را با رعایت مصالح همه‏جانبه تنظیم نموده تا هم از تراکم ثروت در دست برخی از افراد بکاهد و هم به وابستگان و یا پیوستگان نیازمند، کمکی شده باشد و اگر در توزیع بعضی از سهام، نکته تبعیض و یا سرّ ترجیح روشن نیست، با بررسی عمیق و تدبّر کافی تا حدودی مصالح مرموز و نهانی آن آشکار خواهد شد. پروردگار بزرگ، همان‌طوری‌که خون را در رگهای پیکر واحدهای انسانی به طور مناسب و اسلوب صحیح تقسیم نمود، مال را که محور اقتصاد و به منزله خون در پیکر اجتماع بوده و طبق بیان قرآن مجیدْ موجب قیام است، به سبک عادلانه و اساسی توزیع فرمود.

برای اینکه مال به افراد غیرمناسب و بیگانه نرسد، پاره‌ای چیزها را مانع از ارث قرار داد؛ مانند کفر، قتل، زنا و لِعان. برای آنکه روش غیرعادلانه جاهلیّت را برطرف کرده و رژیم تبعیض بیجا را القاء کرده باشد، صریحاً در قرآن اسم زنها را مستقل و جدای از نام مردها ذکر کرده و با یک اصل مستقل و رسمی و صریح، جریان ارث بردن آنها را اعلام نمود.[2]عللی که موجب توارث است، یا پیوند نژادی است و یا پیوستگی زناشویی و خانوادگی است و یا وابستگی عتق و ضمان جریره و مانند آن است و آنچه به نام پیوند نژادی نامیده می‌شود، همان نسب است که مایه ارث بردن هر یک از منسوبین است از دیگری.چون تنظیم سهام ارث، روی مالی است که از شخص متوفّا مانده است، بنابراین، باید اموال دیگران و حقوق آنها که بدین‏مال تعلّق گرفته است، قبلاً خارج شود؛ یعنی وامهای میّت، مقدّم بر ارث می‌باشند و همچنین حقوقی که میّت برای خودش مقرر کرده(در حدود ثُلث، یک سوم مجموع مال) مقدّم برمیراث بوده وباید قبل از تقسیم‌سهام، به‌مصرف وصیّت برسد.
شبهه بی عدالتی در توزیع ارث:چون برخی از غرضورزان و یا بی‌خبران، انتقادی به سبک توزیع سهام ارث در اسلام داشته و دارند، لازم است به گوشه‌ای از آن اشاره کرده و به شمّه‌ای از جواب آن آشنا شد. یکی از اشکالات قانون ارث اسلام، عدم رعایت عدالت در تقسیم میراث زن و مرد است؛ با اینکه هر دو در خلقت انسانی شریک بوده و از لحاظ بشریّت در یک سطح واقع‌اند.جواب آن این است که اوّلاً در برخی از موارد، زن بیش از سهم مرد برده و در پاره‌ای از موارد دیگر، مساوی آن می‌برد؛ گرچه در جاهای دیگر کمتر از آن بهره‌مند خواهد شد.

مثال اوّل: اگر وارث میّت، منحصر باشد به پدر و مادر و شوهر، در اینجا شوهر یک دوم مال را می‌برد و مادر یک سوم و بقیّه که یک ششم است، سهم پدر می‌باشد و در این‌مورد به خوبی روشن است که سهم زن، دو برابر سهم مرد است؛ زیرا یک سوم که سهم مادر است دو برابر یک ششم است که سهم پدر خواهد بود.

مثال دوم: اگر وارث میّت، منحصر باشد به خواهر و برادر مادری، در این مورد تمام مال را به طور تساوی بین آنها تقسیم می‌نمایند و همچنین اگر منحصر باشد به جدّ و جدّه مادری، باز بین آنها به طور تساوی تقسیم خواهد شد؛ یعنی سهم برادر و خواهر مادری و همین‌طور جدّ و جدّه مادری، در هر کجا که ارث می‌برند، مساوی یک‌دیگر می‌باشد و از اینها به کلاله تعبیر می‌شود و مراد از کلاله که در ارث به طور تساوی سهیم‌اند، منسوبین به میّت از طریق مادر است؛ ولی منسوبین به او از طریق پدر و یا از طریق پدر و مادر، به طور تفاوت ارث می‌برند و این دو مطلب را در سوره مبارکه «نساء»، آیه 12 (مربوط به کلاله مادری) و آیه 176 پایان سوره «نساء» مربوط به کلاله پدری و یا پدری و مادری بیان فرمود.
ثانیاً همان‌طوری که در متن کتاب، صفحه 21 به مقداری از مصالح ترجیح سهم مرد بر سهمیّه زن گوشزد شد، مسئولیتهای سنگین هم متوجّه مرد بوده و در عهده اوست که زن از آن مسئولیتهای وزین مالی و اجتماعی برکنار است.
[1] ـ سوره نساء، آیه 5. [2] ـ سوره نساء، آیه 7

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">