تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

موضوعات قرآنی ؛ دینی و آموزشی : مطالب طبقه بندی شده جهت تحقیق ؛ جزوه ؛ کتاب و .....

تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

موضوعات قرآنی ؛ دینی و آموزشی : مطالب طبقه بندی شده جهت تحقیق ؛ جزوه ؛ کتاب و .....

مشخصات بلاگ
تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

آشنائی با تاریخ اسلام :
عبرت آموزی (و لقد اهلکنا القرون من قبلکم .... گذشته چراغ راه آینده است)
آشنایی با علوم و موضوعات قرآنی ( هدی و رحمه للمتقین)

آخرین نظرات
  • ۴ خرداد ۰۱، ۱۷:۲۱ - خرید پیج اینستاگرام ارزان
    Great post.

 

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

قرآن نگاه جنسیتی به حوزه های اصلی بشر ندارد  

 

  و اگر تفاوت هایی را در احکام و قوانین زندگی بشر در دنیا قایل است، به سبب تفاوت های طبیعی است که تأثیری در اساس مسئله بجا نمی گذارد. اگر نوعی تبعیض جنسیتی در برخی موارد دیده شده، به قصد بازسازی ضعف طبیعی زن و فراهم آوری امکان بیشتر تساوی عدالت می باشد

از جمله افزایش دیه و ارث تا دو برابر برای مرد، در ظاهر به نفع مرد است، ولی اگر بدرستی تحلیل و تبیین شود، این احکام تماماً در خدمت منافع زن و برقراری عدالت است؛ زیرا این زن است که از این افزایش بهره می برد تا این گونه نقص طبیعی جبران شود و عدالت اجرا گردد. اگر سخن از مقام مادر و زن است، به این معناست که فراتر از حقوق و اجرای عدالت، احسانی شامل زن و مادر شود و به شکل برتر، از او تکریم و تجلیل به عمل آید.

برابری جنسیتی زن و مرد در آموزه های قرآنی

تفاوت هایی که در احکام و قوانین شریعت دیده می شود، برای ایجاد فضای اعتدال و تعادل برای روح انسانی در دو کالبد متفاوت زن و مرد است تا محدودیت های کالبدهای روح در دنیا، موجب نشود تا انسان به مقام بایسته و شایسته خویش نرسد. به عنوان نمونه اگر جهاد در راه خدا، تأثیراتی در متاله و ربانی شدن روح انسانی دارد، این معنا برای مرد از طریق جهاد با کافران در مرزها به دست می آید و روحیه لطیف و سرشار از عواطف و احساسات زن، می بایست در شکل دیگر، همان مزایای جهاد را به دست آورد. این گونه است که نیکو شوهرداری کردن در حکم جهاد دانسته شده (نهج البلاغه، قصار136)
بر این اساس، آموزه های قرآنی، متناسب با کالبد جسمانی روح زن و مرد بیان شده است تا روح انسانی در هر دو کالبد بتواند بدرستی اسمای الهی را در خود فعلیت بخشد و با خدایی و متاله شدن، ربوبیت الهی را مظهریت نماید.
کالبد زنانگی اجازه نمی دهد تا برخی از مسئولیتهای حساس و کلیدی چون پیامبری، امامت، و مانند آن را به عهده گیرد، این بدان معنا نیست که روح انسانی وی نمی تواند به کمالاتی که بر آن مترتب است برسد؛ بلکه به معنای دست یابی به این کمالات از راههای دیگر است. از این رو حضرت فاطمه(س) همانند امیرمؤمنان علی(ع) و اهل بیت(ع) در حکم نفس پیامبر ص است و همان مقامات پیامبر و پیامبری را دارا می باشد

از نظر آموزه های قرآنی، این تفاوتها تأثیری در اصل فلسفه وجودی انسان بجا نمیگذارد و به اشکال گوناگون، تأثیرات کالبدهای زنانگی و مردانگی به گونه ای جبران شده تا روح انسانی در هر دو کالبد زنانگی و مردانگی به کمال بایسته و شایسته خود برسد.

جبران ضعف ها با احکام خاص
قوانین خاصی برای مرد و زن وضع شده تا نقاط ضعف هر یک از دو کالبد جبران شود. آموزه های وحیانی قرآن، یک مجموعه کاملی است که برخورد گزینشی با هر قطعه از قطعات آن می تواند به اصل این مجموعه و تأثیر و کارآیی آن ضربه بزند. بنابراین، هرگونه برخورد گزینشی و ایمان به برخی و کفر به برخی دیگر به عنوان راه سوم وَ یقُولُونَ نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَ نَکْفُرُ بِبَعْضٍ.... أُوْلَئِکَ هُمُ الْکَافِرُونَ حَقًّا وَأَعْتَدْنَا لِلْکَافِرِینَ عَذَابًا مُّهِینًا (نساء150و151) عین کفر به همه آیات قرآنی است. بر این اساس، لازم است تا به اختصاصات مرد یا زن توجه شود.

تکریم و احسان، نوعی تدارک و جبران
برخی از احکام قرآنی ناظر به حوزه فراتر از عدالت یعنی احسان است؛ چرا که لازم است به برخی از افراد در برخی از جایگاه ها یا زمان ها، توجهی خاص مبذول شود. این نگاه خاص که از آن به «احسان» یاد می شود، در یک نگاه کلان تر در زیر مجموعه عدالت مطلق قرار می گیرد؛ چرا که با احسان، شرایط عادلانه ای برای این افراد یا در این زمان های خاص آفریده می شود تا آنان نیز بتوانند در یک بستر و شرایط مناسب تری به کمالات خود دست یابند

گرامیداشت مقام مادر خداوند در آیاتی چند از جمله وَ اعْبُدُواْ اللّهَ وَلاَ تُشْرِکُواْ بِهِ شَیْئًا وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَانًا وَبِذِی الْقُرْبَى وَالْیَتَامَى وَالْمَسَاکِینِ و خدا را بپرستید و چیزى را با او شریک مگردانید و به پدر و مادر احسان کنید و در باره خویشاوندان و یتیمان و مستمندان و... (36 نساء) و151 انعام و 23 اسراء، بر وجوب احسان و نیکی به والدین تأکید کرده است

احسان به پدر و مادر بارها از سوی خداوند سفارش شده. وَ وَصَّیْنَا الْإِنسَانَ بِوَالِدَیْهِ حَمَلَتْهُ أُمُّهُ وَهْنًا عَلَى وَهْنٍ وَ فِصَالُهُ فِی عَامَیْنِ أَنِ اشْکُرْ لِی وَ لِوَالِدَیْکَ إِلَیَّ الْمَصِیرُ او باردار شد سستى بر روى سستى و از شیر باز گرفتنش در دو سال است [آرى به او سفارش کردیم] که شکرگزار من و پدر و مادرت باش که بازگشت [همه] به سوى من است ( لقمان14) و (عنکبوت8؛ احقاف15)
پیامبران از جمله حضرت عیسی(ع) به مادر خویش احسان و نیکی خاص روا می داشت. (مریم23 و34 ) از نظر خداوند، احسان به والدین، مقدم بر احسان بر هر کس دیگری حتی زن و فرزند است. (بقره38 نساء36 ) در این میان مادر، مستحق احسان و نیکی بیشتر در مقایسه با پدر است؛ زیرا وی مدت سی ماه رنج بارداری و شیردادن و بیداری های شبانه روزی را تحمل کرده و سختی های آن را به جان و دل پذیرا شده.

اگر کسی بخواهد ذره ای کوچک از سختی ها و جانفشانی های مادر را تنها در مدت سی ماه بارداری و شیردادن، جبران کند، می بایست اصل شفقت و دلسوزی و مهربانی در رفتار را در پیش گیرد و کوچک ترین بی مهری نسبت به مادر روا ندارد وَ بَرًّا بِوَالِدَتِی وَ لَمْ یَجْعَلْنِی جَبَّارًا شَقِیًّا و مرا نسبت به مادرم نیکوکار کرده و زورگو و نافرمانم نگردانیده است (مریم32) از آن جایی که هر فرزندی بخشی از رنج و سختی را بر دوش والدین بویژه مادر انداخته است، لازم است تا این را تدارک بیند و عدالت را تحقق بخشد؛ از این رو، برای تدارک و رسیدن به درجه خدایی شدن، لازم است تا احسان به والدین را در راس امور زندگی خویش قرار دهد و آنان را دست مایه بهشت رفتن خود سازد (احقاف15و 16)

بنابراین جایگاه والدین؛ چنان والا و ارجمند است که انسان، بی توجه به شرک و کفر و فسق والدین، تنها به حکم پدر و مادر بودن، می بایست به ایشان تکریم و احترام کند. بنابراین، کفر و شرک مانع احسان نیست (لقمان14)

خداوند در آیات 13 تا 15 مریم، احسان به والدین و پرهیز از هرگونه نافرمانی نسبت به آنان را مهم ترین عامل در عاقبت بخیری سرشار از سلامت و امنیت برای انسان می داند و از فرزندان می خواهد تا برای فرجام نیک خود هم شده، به والدین احسان کرده و در احترام و تکریم آنان بکوشند. کسانی که در برابر ایشان گستاخی کرده و حتی از روی خستگی اف بگویند، خود را زیانکار خواهند یافت و در قیامت از اهل خسران خواهند شد. (احقاف17و18)

 

 

و [نیز] از جانب خود مهربانى و پاکى [به او دادیم] و تقواپیشه بود

 

وَ حَنَانًا مِّن لَّدُنَّا وَ زَکَاةً وَ کَانَ تَقِیًّا ﴿13

و با پدر و مادر خود نیک‏رفتار بود و زورگویى نافرمان نبود

 

وَ بَرًّا بِوَالِدَیْهِ وَ لَمْ یَکُن جَبَّارًا عَصِیًّا ﴿14

و درود بر او روزى که زاده شد و روزى که مى‏میرد و روزى که زنده برانگیخته مى‏شود

 

وَ سَلَامٌ عَلَیْهِ یَوْمَ وُلِدَ وَیَ وْمَ یَمُوتُ وَ یَوْمَ یُبْعَثُ حَیًّا ﴿15

آثار مراقبت از مادر

در کافی از زکریابن ابراهیم نقل شده: من نصرانی بودم و مسلمان شدم. پس از آن به عنوان حج از محل خود به جانب مکه رفتم. در آنجا خدمت حضرت صادق«ع» رسیدم. عرض کردم من نصرانی بودم و اسلام آوردم. فرمود چه چیزی در اسلام دیدی؟ گفتم این آیه موجب هدایت من شد ما کنت تدری ماالکتاب و لاالایمان و لکن جعلناه نوراً نهدی به من نشاء تو ای پیغمبر کتاب و ایمان را نمی دانستی، لکن ما ایمان (یا کتاب) را نوری قرار دادیم که هدایت می کنیم به وسیله آن هرکس را که بخواهیم، حضرت فرمود: خدا به راستی تو را هدایت کرده بعد سه مرتبه فرمود: اللهم اهده خدایا او را به راه های ایمان هدایت فرما

و سپس فرمود: پسرک من ، هرچه می خواهی سؤال کن. گفتم پدر و مادر و خانواده ام نصرانی هستند و مادرم کور است آیا من که با آنها زندگی می کنم در ظرف آنها می توانم غذا بخورم؟ حضرت پرسید آنها گوشت خوک می خورند؟ گفتم نه، حتی دست به آن نمی زنند. فرمود: با آنها باش مانعی ندارد. آن گاه دستور داد نسبت به مادرت خیلی مهربانی کن و هرگاه بمیرد او را به دیگری واگذار مکن و به هیچ کس مگو که پیش من آمده ای تا در منی مرا ببینی ان شاءالله. گفت در منی خدمتش رسیدم و مردم مانند بچه های مکتب دور او را فراگرفته بودند و سؤال می کردند

وقتی به کوفه آمدم با مادرم مهربانی فراوان کردم و به او غذا می دادم، لباس و سرش را می شستم. مادرم گفت: فرزند من تو در موقعی که به دین ما بودی این طور با من مهربانی نمی کردی. اکنون چه انگیزه ای تو را وادار به این خدمت نموده؟ گفتم مردی از اهل بیت پیغمبرمان مرا به این روش امر کرده است. گفت آن شخص پیغمبر است؟ گفتم نه او پسر پیغمبر است. گفت نه مادر، او پیغمبر است. زیرا این چنین گفتاری از سفارش های انبیاء است. گفتم مادر بعد از پیغمبر ما پیغمبری نخواهد آمد و او پسر پیغمبر است.گفت دین تو بهترین ادیان است

آن را برمن عرضه دار. من دو شهادت را به او آموختم داخل اسلام شد و نماز خواندن را نیز فراگرفت نماز ظهر و عصر و مغرب و عشا را خواند. در همان شب ناگهان حالش تغییر کرد. مرا پیش خواند و گفت نور دیده آنچه به من گفتی اعاده کن. من شهادت را برایش گفتم اقرار کرد و در دم از دنیا رفت. صبحگاهان مسلمانان او را غسل دادند و من برای او نماز خواندم و در قبرش گذاشتم (بحارالانوار، ج16، ص18)

ارزش نیکی به پدر و مادر

امام سجاد(ع) می فرماید: مردی خدمت پیامبر گرامی(ص) آمد و گفت: یا رسول الله(ص) هیچ عمل قبیح و زشتی نیست که من انجام نداده باشم، آیا راهی برای توبه من هست؟ پیامبر اکرم(ص) فرمود: آیا از پدر و مادر تو کسی زنده است. عرض کرد: پدرم در حال حیات است. پیامبر(ص) فرمود: برو و به او نیکی کن. همچنین در روایتی جوانی نزد رسول خدا(ص) آمد و گفت: من جوانی بانشاط هستم و جهاد را دوست دارم، اما مادری دارم که دوست ندارد من به جبهه جهاد بروم. پیامبر(ص) فرمود: برو و همراه مادرت باش، سوگند به خدا که مرا به حق برانگیخت، یک شب مانوس بودن مادرت با تو، برای تو بهتر از ثواب یک سال جهاد در راه خدا است (اصول کافی ج2 باب البر بالوالدین ح20)

دعای مادر و همنشینی با موسی(ع) در بهشت

موسی بن عمران یک بار هنگام مناجات با خداوند از پروردگارش خواست که رفیق و همنشین او را در بهشت به وی بشناساند. خطاب آمد: جوانی است در فلان ناحیه، و او همنشین تو در بهشت برین است. موسی(ع) به سراغ او رفت. دید جوانی است قصاب. از دور مراقبت کرد تا ببیند چه عمل فوق العاده و کار پرارزشی از او صادر می گردد که نزد خداوند چنین منزلتی دارد تا همنشین پیامبر قرار گیرد. زمانی که جوان محل کار خود را ترک و رهسپار خانه می شد، موسی بدون آنکه خود را معرفی کند نزد وی آمد و از او خواست تا آن شب را میهمان جوان باشد

جوان پیشنهاد موسی را پذیرفت و او را با خود به خانه برد. موسی(ع) دید هنگامی که جوان وارد خانه شد، قبل از هر چیز، غذایی آماده ساخت.آن گاه به سراغ پیرزنی، که دست و پایش فلج شده و از کار افتاده بود، رفت و با صبر و حوصله غذا در دهان آن زن گذارد تا او را سیر کرد، پس لباس او را عوض کرد و زن را در جای مخصوص قرار داد. هنگام خداحافظی موسی(ع) از جوان پرسید: این زن که بود؛ زمانی که تو به او غذا می دادی چشم به آسمان می دوخت و کلماتی بر زبان می راند؛ آن کلمات چه بود؟ جوان گفت: این زن مادر من است و آن کلمات چنین بود: خدایا به پاداش این خدماتی که فرزندم نسبت به من انجام می دهد، او را همنشین و رفیق موسی بن عمران در بهشت گردان. هنگامی که موسی(ع) این جریان را شنید، تکان خورد و به جوان مژده داد که دعای مادرت درباره تو مستجاب گردید

حق والدین ، حق الله

باید توجه داشت که والدین به ویژه مادر در نظر خداوند از مقام و جایگاه والایی برخوردار است، لذا احکام خاصی برای رعایت آنان صادر شده است. از سوی دیگر، همین مقام والا در نزد پروردگار موجب شده تا استغاثه و دعای والدین به ویژه مادر تأثیر شگرفی در خوشبختی و بدبختی فرزند به جا بگذارد و تأثیر هدایتی خاص داشته باشد

از نظر قرآن، بر همگان است تا از والدین خصوصا مادر اطاعت کنند و تنها موردی که اطاعت از آنان جایز نیست، دعوت به شرک و بی دینی است که در این مورد با تکریم و احترام خاص، دعوت ایشان رد می شود، ولی همچنان لازم است تا احسان و تکریم آنان ادامه یابد و حتی توجه ویژه ای به آنان مبذول شود تا ایشان نیز به راه راست هدایت یابند وَ وَصَّیْنَا الْإِنسَانَ بِوَالِدَیْهِ حُسْنًا وَ إِن جَاهَدَاکَ لِتُشْرِکَ بِی مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ فَلَا تُطِعْهُمَا إِلَیَّ مَرْجِعُکُمْ فَأُنَبِّئُکُم بِمَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ (عنکبوت8 لقمان۱۴و۱۵)
از نظر قرآن، پس از خداوند، تنها والدین هستند که می بایست مورد توجه ویژه قرار گیرند و سخنان ایشان مورد اطاعت قرار گیرد؛ چرا که حق والدین بر فرزندان همانند حق الله است. البته ناگفته نماند که فرمان پیامبران(ع) و امامان معصوم(ع) و اولواالامر صاحب شرایط، همان حکم الله است و تفاوتی با آن ندارد. و گفته شده که پس از خداوند تنها حکم والدین است که همانند حکم الله می باشد

این که بهشت زیر پای مادران است یا مرد از دامن زن به معراج می رود، به خوبی جایگاه زن و مادر را نشان می دهد. پس هر کسی که درجه خدایی شدن را می خواهد، می بایست اطاعت و احسان مادر را فراموش نکند و در تکریم و احترام مادر و همچنین زنان صالح و مومن بکوشد، چرا که شرایطی که زن برای تعالی و کمال مرد فراهم می آورد، همانند سکوی پرتاب انسان به اوج های ربوبیت است

زنان با از خودگذشتگی و ایثار خود، مردان را به کمال می رسانند و موجب آرامش و امنیت روحی و روانی آنها می شوند تا به کمالات دست یابند؛ چراکه در بیوت است که نام خدا رفعت می یابد و از خانه و خانواده است که اوج و عروج آغاز می شود. (نور63 و اسراء1) به حکم خداوندی در آیات 15 و 16 احقاف، احسان و تکریم و تجلیل از مادر، دست مایه بهشت رفتن آدمی است.

فرمان الهی: از احترام به پدر تا اطاعت او

عنوان و اصطلاح پدر در حقیقت به نقش و مسئولیت مرد در خانواده اشاره دارد. در زبان فارسی این عنوان به معنای مردی است که از او فرزند به وجود آمده است. (فرهنگ فارسی، ج 1، ص 706) این کاربرد واژه، کاربردی در معنای حقیقی آن است؛ چرا که گاهی نیز به معنای کسی است که سبب ایجاد و یا اصلاح و یا ظهور چیزی باشد. از همین رو به پیامبر(ص) پدر مومنان گفته می شود و یا به روحانی و استاد معنوی نیز پدر اطلاق می شود

خداوند در سوره ابراهیم(ع)، آن حضرت را پدر دینی و معنوی تمامی مسلمانان جهان معرفی می کند و با عنوان ابیکم از ایشان ستایش به عمل می آورد.
واژه اب به سبب گستردگی معنایی، افزون بر پدر حقیقی بر پدر معنوی و سرپرستان و مربیان نیز اطلاق می شود، چنان که حضرت پیامبر(ص) خود و امیرمومنان(ع) را به عنوان پدران امت معرفی میکند انا و علی ابوا هذه الامه. (بحارالانوار، ج 23، ص 259) در این حدیث، مراد آن حضرت، نقش پرورشی و معنوی آن حضرات نسبت به امت اسلام است.

احترام و احسان به پدر
خداوند بر لزوم حفظ حرمت پدر و مادر (والدین)و پرهیز از هرگونه اهانت و آزار آنان تاکید می کند و هرگونه بی حرمتی به والدین و کوتاهی در رعایت حقوق آنان را گناه و نیازمند توبه می داند. در همین آیات به این نکته نیز توجه داده شده که شرط برخورداری از آمرزش الهی در صورت بی حرمتی به والدین، بازگشت به صلاح و تحقق نیت صادق است. وَ اخْفِضْ لَهُمَا جَنَاحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ وَ قُل رَّبِّ ارْحَمْهُمَا کَمَا رَبَّیَانِی صَغِیرًا رَّبُّکُمْ أَعْلَمُ بِمَا فِی نُفُوسِکُمْ إِن تَکُونُواْ صَالِحِینَ فَإِنَّهُ کَانَ لِلأَوَّابِینَ غَفُورًا و از سر مهربانى بال فروتنى بر آنان بگستر و بگو پروردگارا آن دو را رحمت کن چنانکه مرا در خردى پروردند پروردگار شما به آنچه در دلهاى خود دارید آگاه‏تر است اگر شایسته باشید قطعا او آمرزنده توبه‏ کنندگان است (24 و 25 اسراء)

از نظر قرآن، همان گونه که کودکان در خردسالی نیازمند توجه بیشتر هستند و والدین تمام تلاش خود را بکار می برند تا کودک در بهترین شرایط زیستی قرار گیرد و پرورش مناسبی داشته باشد، بر فرزندان است تا در هنگام کهنسالی والدین هم، احترام ویژه ای را نسبت به والدین داشته باشند، چرا که سن پیری، سن نیاز به دیگران همانند کودکان است و این سن حتی بسیار حساس تر از خردسالی است، زیرا کودک واکنش های بزرگسالان را تحلیل و تجزیه نمی کند و در روحیه و روان وی تاثیر منفی نمی گذارد، اما هرگونه بی احترامی نسبت به بزرگسالان به سبب قدرت بالای تحلیل رفتارها و تاثیرپذیری روانی، می تواند بسیار زیانبار باشد و افسردگی و دلمردگی آنان را به دنبال داشته باشد

از این رو احترام بیشتر را در سن کهنسالی و پیری ضروری می شمارد. رفتار احترام آمیز حضرت یوسف(ع) نسبت به والدین خود هنگام ورود آنان به مصر نمونه ای از شیوه رفتاری با والدین است که در آیاتی از جمله 99 تا 100 یوسف فَلَمَّا دَخَلُواْ عَلَى یُوسُفَ آوَى إِلَیْهِ أَبَوَیْهِ وَقَالَ ادْخُلُواْ مِصْرَ إِن شَاء اللّهُ آمِنِینَ پس چون بر یوسف وارد شدند پدر و مادر خود را در کنار خویش گرفت و گفت ان شاء الله با [امن و] امان داخل مصر شوید
اما درباره نیکوکاری و احسان نسبت به آنان به عنوان صفت اهل توحید و مایه دست یابی انسان به بهشت معرفی شده و پذیرش تمام اعمال نیک انسان به درگاه خداوند منوط و مشروط بدان شده است؛ چنان که احسان به والدین دارای آثار دیگری چون شمول عفو الهی نسبت به انسان، جلب محبت الهی و رهایی از آتش دوزخ و رسیدن به بهشت دانسته شده است

فرزند باید توجه داشته باشد که نمی تواند پیوند ولایت ایمانی با پدر مشرک و کافر خود برقرار کند، چرا که چنین ارتباط ولایی (افزون بر ولایت طبیعی پدر) در حکم ستم پیشگی و وجود روحیه ظلم در انسان است یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَ تَتَّخِذُواْ آبَاءکُمْ وَإِخْوَانَکُمْ أَوْلِیَاء إَنِ اسْتَحَبُّواْ الْکُفْرَ عَلَى الإِیمَانِ وَمَن یَتَوَلَّهُم مِّنکُمْ فَأُوْلَئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ اى کسانى که ایمان آورده ‏اید اگر پدرانتان و برادرانتان کفر را بر ایمان ترجیح دهند [آنان را] به دوستى مگیرید و هر کس از میان شما آنان را به دوستى گیرد آنان همان ستمکارانند (توبه23).

کسانی که مومن هستند می بایست به جای ولایت معنوی با پدر کافر از ولایت همه جانبه الهی بهره مند شوند و محبت خویش را مصروف خدا و ایمان و قیامت کنند و به همان ولایت طبیعی پدر کافر بسنده کنند یُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَوْ کَانُوا آبَاءهُمْ أَوْ أَبْنَاءهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَوْ عَشِیرَتَهُمْ (مجادله22). این بدان معناست که اطاعت ایمانی از پدر و مادر کافر جایز نیست و اگر امر دایر به اطاعت از خدا و پدر کافر شود می بایست از خداوند اطاعت کرد.
البته از آیه 14 لقمان و 15 احقاف برمی آید که احسان به مادر نسبت به پدر در اولویت است، چرا که مادر با تحمل سختی های بارداری و شیردهی، نقش مهم و حیاتی در زندگی فرزند ایفا کرده است که به هیچ شکلی نمی توان آن را جبران کرد

بنابراین احسان و احترام به والدین بویژه مادر تنها پاسخی مناسب به گوشه ای از زحمات ایشان است. از آیات 83 بقره و 36 نساء برمی آید که والدین نسبت به دیگران در اولویت احسان هستند و از آیه 151 انعام نیز استفاده می شود که احسان به ایشان واجب و ترک آن از محرمات الهی است. خداوند در آیه 36 نساء روشن می سازد که مهمترین عامل ترک احسان نسبت به والدین را باید در خوی تکبر و تفاخر شخص جست وجو کرد.

لزوم ادب
افزون بر احترام و احسان نسبت به پدر باید ادب را نیز مراعات کرد. ادب، رفتارهای خاص و لطیفی است که در عرف خاص صورت می گیرد. هر طبقه و قشری برای خود آداب و رسومی خاص دارد که می بایست مراعات شود، مانند ادبی که نسبت به استاد و در مهمانی های رسمی صورت می گیرد. خداوند در آیاتی از جمله 15 سوره لقمان بر لزوم رعایت ادب و ملاطفت با پدر و مادر حتی اگر مشرک و کافر باشند تاکید می کند. از آدابی که در قرآن نسبت به پدر بیان شده، استقبال و پیشوازی از او و نشاندن در بهترین و بالاترین جای مناسب است

از این رو حضرت یوسف(ع) به استقبال و پیشوازی پدر و مادر می شتابد و آنان را بر عرش سلطنتی می نشاند(یوسف99 و100) به هر حال بر فرزندان است که نسبت به والدین و پدر خود برخورد عاطفی و مودبانه داشته باشند و در هنگام سخن گفتن ایشان را تکریم کنند. هرگونه تندخویی در گفت وگو با پدر و مادر از سوی خداوند در آیه 23 اسراء نهی شده. کسانی که در حق والدین بی ادبی می کنند، به عذاب حتمی الهی دچار خواهند شد (احقاف17 و 18)

اطاعت از پدر
از وظایف فرزند نسبت به پدر می بایست به اطاعت و گوش سپاری به فرمان ها و خواسته های او اشاره کرد بدون تردید داستان ذبح اسماعیل(ع) به دست حضرت ابراهیم(ع) و اطاعت فرزند از پدر تنها به عنوان یک داستان تراژدی مطرح نیست بلکه بیانگر نوع برخورد فرزند نسبت به پدر و اطاعت از اوست؛ چرا که جان و مال فرزند از پدر است و فرزند می بایست از پدر تا پای جان نیز اطاعت کند فَبَشَّرْنَاهُ بِغُلَامٍ حَلِیمٍ فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْیَ قَالَ یَا بُنَیَّ إِنِّی أَرَى فِی الْمَنَامِ أَنِّی أَذْبَحُکَ فَانظُرْ مَاذَا تَرَى قَالَ یَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِی إِن شَاء اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِینَ پس او را به پسرى بردبار مژده دادیم و وقتى با او به جایگاه سعى رسید گفت اى پسرک من من در خواب [چنین] مى‏ بینم که تو را سر مى ‏برم پس ببین چه به نظرت مى ‏آید گفت اى پدر من آنچه را مامورى بکن ان شاء الله مرا از شکیبایان خواهى یافت (101 و 102 صافات)

البته فرزند در اطاعت از پدر تا آن حد باید گوش به فرمان باشد که برای انجام فرمان های او خود را به سختی افکند. در داستان حضرت یوسف(ع) پسر بزرگ برای انجام فرمان پدر می کوشد تا در مصر بماند و بنیامین را از دست حکومت نجات دهد و از زندان برهاند (یوسف80)
این اطاعت می بایست در امور خردی چون ورود از دروازه های متعدد با آن که دلیلی برای این فرمان نمی یابد (یوسف67 و 68) تا گردن نهادن در زیر تیغ (صافات101 و102) انجام پذیرد. هر چند که برای بیشتر مردم، اطاعت از مسایل خرد بدون دلیل و مبنای به ظاهر منطقی سخت است ولی بی گمان اطاعت از والدین می تواند درهای حکمت و احسان الهی را به سویش باز کند

حضرت اسماعیل(ع) پدر خویش را برای انجام ماموریت و فرمان الهی تشویق می کند و نه تنها مانع بر سر راهش نمی شود بلکه کمک می کند تا پدر با آرامش بیشتری به فرمان عمل کند. پدر در آسمان زندگی فرزند، همچون خورشید تابان است که مهر و محبت و زندگی به او می بخشد، چنان که مادر در حکم ماه و برادران چون ستارگان می باشند إِذْ قَالَ یُوسُفُ لِأَبِیهِ یَا أَبتِ إِنِّی رَأَیْتُ أَحَدَ عَشَرَ کَوْکَبًا وَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ رَأَیْتُهُمْ لِی سَاجِدِینَ (یوسف4)

بر همین اساس اگر کسی در خواب خورشید را دید میبایست آن را مرتبط با پدر بداند و براساس آن تجزیه و تحلیل کند.
همان طور که فرزند مایه چشم روشنی پدر است وَ قَالَتِ امْرَأَتُ فِرْعَوْنَ قُرَّتُ عَیْنٍ لِّی وَلَکَ لَا تَقْتُلُوهُ عَسَى أَن یَنفَعَنَا أَوْ نَتَّخِذَهُ وَلَدًا وَهُمْ لَا یَشْعُرُونَ (فرقان74 قصص9) و دوری او برایش سخت است به گونه ای که حتی ممکن است حزن و اندوه فراق، چشمان پدر را کور کند (یوسف13 و 84تا 86) همچنین فرزند می بایست حقوق پدر را مراعات کند و موجبات اذیت و آزار وی را فراهم نیاورد

برخی از فرزندان به باور نادرست گمان می کنند که پدر و مادر تفاوت و تبعیضی در حق فرزندان قائل می شوند و محبت ایشان نسبت به فرزندان کم و زیاد است و همین باور نادرست ایشان را به سوی حسادت و رفتارهای زشت سوق می دهد.

نمونه ای که قرآن به آن اشاره می کند داستان برادران حضرت یوسف(ع) است که گمان می کردند پدرشان به یوسف(ع) بیش تر محبت می کند و برای جلب محبت آن حضرت(ع) و منحصر ساختن محبتش، به جنایتی بزرگ دست می زنند إِذْ قَالُواْ لَیُوسُفُ وَأَخُوهُ أَحَبُّ إِلَى أَبِینَا مِنَّا وَنَحْنُ عُصْبَةٌ إِنَّ أَبَانَا لَفِی ضَلاَلٍ مُّبِینٍ اقْتُلُواْ یُوسُفَ أَوِ اطْرَحُوهُ أَرْضًا یَخْلُ لَکُمْ وَجْهُ أَبِیکُمْ وَتَکُونُواْ مِن بَعْدِهِ قَوْمًا صَالِحِینَ هنگامى که [برادران او] گفتند یوسف و برادرش نزد پدرمان از ما که جمعى نیرومند هستیم دوست‏ داشتنى ‏ترند قطعا پدر ما در گمراهى آشکارى است [یکى گفت] یوسف را بکشید یا او را به سرزمینى بیندازید تا توجه پدرتان معطوف شما گردد و پس از او مردمى شایسته باشید (یوسف8و 9)

این در حالی است که عشق پدر و مادر به فرزندان تفاوتی ندارد و این تفاوت ها تنها براساس نیاز هر یک از فرزندان از سوی والدین اعمال می شود تا جبران امری در یکی از آنان شود و همگی به کمال خود دست یابند و تربیت شوند، چرا که تربیت، حق والدین است (اسراء 23و 24)
اصولا والدین نقش به سزایی در کمال فرزندان خود دارند (مریم49) که این تنها با تفاوت در شیوه های رفتاری نسبت به هر یک از فرزندان تحقق می یابد. بنابراین تفاوت ها را نباید به عنوان تبعیض ها قرارداد. البته بر والدین است که به شیوه ای عمل کنند که حسادت برانگیز نباشد. باید توجه داشت که زندگی در کنار والدین هم خطرساز است و هم برکت آفرین و سعادت آور، به این معنی که فرزندانی که با پدر و مادر زندگی می کنند مسئولیت دو برابر دارند و به علت اینکه حق ندارند از گل نازک تر به آنان بگویند

باید شدیداً مراقب اعمال و رفتار و گفتار خود باشند که مبادا عمداً یا سهواً کاری نکنند یا سخنی نگویند که نارضایتی و ناراحتی آنان را موجب شوند که در این صورت آتش قهر خدا را برای خود تهیه کرده اند از طرفی بودن در کنار والدین، انسان را مشمول برکات و عنایات خاص خداوندی می کند چرا که آنان سفارش شده های خاص پروردگار هستند و احسان به آنان قطعاً پاداشی مضاعف را نصیب انسان می کند، اطاعت و احترام و احسان به والدین از مهم ترین آموزه های قرآنی است که در این جا تنها به بخشی از آنها اشاره گردید.

حدود اطاعت از پدر
روزی گذر امام حسین (ع) بر عبدالله‌بن عمروعاص افتاد، پس عبدالله گفت: هر که دوست دارد محبوب‌ترین مردم زمین نزد اهل آسمان را ببیند، پس به این عبور کننده امام حسین(ع) بنگرد، اگر چه من از شبهای صفین تاکنون با او هم سخن نشده‌ام. ابوسعید خدری او را نزد امام حسین (ع) آورد. حضرت پرسید: آیا تو می‌دانستی که من محبوب‌ترین مردم زمین، نزد آسمانیانم و در عین حال با من و پدرم در صفین به جنگ برخاستی؟ به خدا سوگند که پدر من بهتر از من بود
عبدالله پوزش خواست و گفت: پیامبر (ص) به من فرمود: از پدرت اطاعت کن! حضرت فرمود:آیا فرموده خدای متعال را نشنیده بودی که: و اگر پدر و مادرت تو را وادار کنند که آنچه را نمی‌دانی شریک خدا قرار دهی، امر آنان را اطاعت مکن؟! و آیا فرموده رسول خدا را نشنیده بودی که: همانا اطاعت از غیر خدا، فقط در کارهای نیک است؟! و نیز فرموده او را که: هیچ مخلوقی در چیزی که نافرمانی آفریدگار در آن است نباید اطاعت شود؟! - فرهنگ جامع سخنان امام حسین (ع)، ص802

تکریم عالمان دین و والدین در قرآن

ذات مقدّس صدیقه کبری (س) همانند ائمه معصوم (علیهم السّلام) سعی می کردند عالمان الهی را در ردیف بزرگان دین نام ببرند و حرمت بنهند. این ادب را اهل بیت (ع) از خود قرآن کریم آموختند. خدای سبحان در قرآن کریم برای اینکه به یک مطلبی اهمیّت ببخشد؛ نام خود را در کنار آن نام و آن نام را در کنار نام خود ذکر می کند. البته دو منطقه ممنوعه باید در اذهان همه ما باشد؛ یعنی منطقه ذات و هویت مطلقه که مخصوص واجب تعالی است، و منطقه اکتناه صفات ذات که عین ذات است. این دو منطقه، ممنوعه مطلقه است

بقیه ظهور خدا و فیض خدا و فعل خدا و نور خداست، که همه اینها در عالم امکان است.
خدای سبحان اسم بعضی را در کنار همین ظهور می برند، خود را در مقام ظهور کنار نام دیگران ذکر می کنند. برای اینکه به همه ما بفهماند احترام به پدر و مادر لازم است، حق شناسی مقام والای پدر و مادر برکات فراوانی دارد؛ نام خود را در کنار نام پدر و مادر، و نام پدر و مادر را در کنار نام خود ذکر می کند ان اشکر لی و لوالدیک (لقمان14)؛ یعنی نسبت به ذات أقدس له شاکر باشید و از پدر و مادر هم حق شناسی کنید. در جریان رعایت ارحام هم فرمود: و اتّقوا الله الّذ ی تسائلون به و الأرحام

صله رحم لازم است، همانطوری که رعایت احکام الهی و حقوق الهی لازم است. حق ارحام را رعایت کنید، همانطوری که حق خدا را رعایت می کنید. اینکه نام خود را در کنار نام ارحام می برد، یا نام خود را در کنار نام پدر و مادر مطرح می کند؛ برای آن است که به ما تنبّه بدهد، ما را متوجه کند که حق شناسی پدر و مادر بسیار مهم است، و رعایت ارحام بسیار مهم است؛

پیامبر اکرم (ص) و امیر مؤمنان (ع)؛ پدران معنوی امت اسلامی
پدر و مادر را خود اهل بیت (ع) برای ما مشخص کرده اند که یک پدر ظاهری و شناسنامه ای داریم که از او متولّد شدیم؛ یک پدر ملکوتی داریم که هویت مان، دین مان، آخرت مان، حقیقت مان را از او گرفتیم و آن وجود مبارک پیغمبر و امیرالمؤمنین (ع) هستند که وجود مبارک پیامبر فرمود: أنا و علیأ ابوا هذه الامّه (بحار الأنوار36 / 11). اگر کسی بخواهد فرزند معنوی و روحانی ما باشد، ما او را به عنوان فرزندی قبول داریم.

چرا شیر مادر بهترین است؟!

متجاوز از ۱۴ قرن است که در آموزشهای اسلامی با جامع ترین ، زیباترین و قوی ترین انگیزش ها ، نکات مهمی درباره شیر مادر در قالب توصیه ها و آموزشها مطرح شده است . آگاهی از این توصیه ها و استفاده به جا از آنها کارآمدترین و مؤثرین انگیزه های ترویج تغذیه کودکان با شیر مادر را در پی خواهد داشت. در تمام منابع اسلامی همچون قرآن کریم (که به عنوان مهمترین و اساسی ترین منبع و در حقیقت قانون اساسی اسلام است‌)، روایات پیامبر اکرم ( ص ) و معصومین ( ع) و نیز کتب فقهی مطالب جالب و مهمی در مورد تغذیه با شیرمادر و آثار و احکام آن وجود دارد.

شیر مادر در قرآن کریم

۲۳۳ بقره این آیه به اعتباری ، مهمترین آیه در خصوص شیر مادر است . ۱۵ احقاف ۱۴ لقمان ۲۳ نساء ، این آیه ناظر به ارتباط خویشاوندی رضاعی می باشد . ۶ طلاق ۲ حج ۷ قصص ۱۲ قصص آنچه از قرآن پیرامون شیر مادر می آموزیم :

حق شیردادن و شیرخوردن ۲۳۳ بقره با والوادات یرضعن اولادهن حولین کاملین لمن ارادان یتم الرضاعه آغاز می شود. در این آیه به جای کلمه متعارف ام به معنای مادر از کلمه والدات (جمع والده)استفاده شده. والده به مادری گفته می شود که کودک را زاییده در حالی که معنای ام ، هم مادر و هم کسی را که برجایگاه مادری نشسته شامل می شود. به عبارت دیگر ، این آیه این نکته را یادآور می شود که حق شیردادن متعلق به والده است

به عبارتی مادر حق دارد از احساس رضایت جسمی و معنوی ناشی از شیر دادن و دیگر برکات آن بهره مند شود و این حق را نمی توان از او سلب کرد در عین حال آن که نمی توان او را به شیر دادن اجبار نمود . به طور کلی به دلایل بسیار، هیچ شیری برای کودک مناسب تر از شیر مادر خودش نیست ؛ لذا کودک با تأکید این آیه کریمه حق دارد دوران شیر خواری را به طور طبیعی با بهره گیری از شیر مادر خودش سپری کند تا از مناسب ترین غذا وحمایت ایمونولوژیک و آثار مطلوب مترتب بر آن استفاده نماید. در حقوق اسلامی بر همین پایه، حق حضانت کودک را در دوران شیر خواری با تأکید به مادر می دهند و نیز باز بر همین پایه اجرای برخی احکام به زمان دیگر پس از دوره شیردهی منتقل می گردد.

فواید شیر مادر ۱- فواید شیر برای کودک      ۲- فواید شیردهی برای مادر

فواید شیر برای کودک شیر مادر به تنهایی تا پایان شش ماهگی برای رشد کودک کافی است و کودک به هیچ نوع غذا یا نوشیدنی نیازی ندارد. آغوز که همان شیر زرد رنگی است که پس از تولد کودک در سینه های مادر جریان پیدا میکند، حاوی مواد مفید و ارزنده ای است که اولین و بهترین واکسن برای محافظت از کودک و ضد بیماریهای عفونی است. شیر مادر مبارک ترین غذای کودک است. این جمله مبارک امیر المؤمنین که کودک با هیچ شیری تغذیه نمیشود که به اندازه شیر مادر خودش مبارک و یا با برکت باشد نیز همانند کلام حضرت رسول اکرم (ص) بیانی کامل، نغز و پر مغز و در عین کوتاهی در بردارنده دنیایی از اطلاعات و همه سونگری است
فواید شیردهی برای مادر شیردهی توسط مادر فقط برای کودک مفید نیست، بلکه برای مادر نیز بسیار اهمیت دارد. شیر خوردن نوزاد از سینه مادر باعث میشود عکس العملها و واکنشهای عصبی صورت گیرد و در آن موقع انقباضاتی در رحم به وجود می آید که این انقباضات عضلانی باعث به هم چسبیدن رگهای خونی و در نهایت جلوگیری از خونریزی میکند. شیردهی توسط مادر باعث میشود، چربیهای اضافه ای که در دوران بارداری در بدن ذخیره شده است زودتر از بین برود و بدن به حالت قبل از بارداری بازگردد . هنگامی که مادر به نوازدش شیر می دهد، احساس خوشحالی و شادی خواهد داشت و تمام سختیهایی که در دوران بارداری و هنگام زایمان دچار آن شده بود را فراموش میکند.

مدت توصیه شده و حداقل بر اساس آیه ۲۳۳ بقره در کلمه حولین کاملین دو سال تمام و آیه ۱۴ لقمان یک دوره شیردهی کامل، ۲۴ ماه است وَ الْوَالِدَاتُ یُرْضِعْنَ أَوْلاَدَهُنَّ حَوْلَیْنِ کَامِلَیْنِ لِمَنْ أَرَادَ أَن یُتِمَّ الرَّضَاعَةَ وَعلَى الْمَوْلُودِ لَهُ رِزْقُهُنَّ وَکِسْوَتُهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ و مادران [باید] فرزندان خود را دو سال تمام شیر دهند [این حکم] براى کسى است که بخواهد دوران شیرخوارگى را تکمیل کند و خوراک و پوشاک آنان [=مادران] به طور شایسته بر عهده پدر است

اما با استنباط از آیه ۱۵ احقاف حداقل مدت شیردهی برای کودکی که ۹ ماه زندگی جنینی را پشت سر گذاشته، ۲۱ ماه است وَ وَصَّیْنَا الْإِنسَانَ بِوَالِدَیْهِ إِحْسَانًا حَمَلَتْهُ أُمُّهُ کُرْهًا وَ وَضَعَتْهُ کُرْهًا وَ حَمْلُهُ وَ فِصَالُهُ ثَلَاثُونَ شَهْرًا حَتَّى إِذَا بَلَغَ أَشُدَّهُ و انسان را [نسبت] به پدر و مادرش به احسان سفارش کردیم مادرش با تحمل رنج به او باردار شد و با تحمل رنج او را به دنیا آورد و باربرداشتن و از شیرگرفتن او سى ماه است تا آنگاه که به رشد کامل خود برسد

بدیهی است این میزان حداقل به هر مقدار که از طول مدت بارداری کم شده باشد افزایش خواهد یافت و این نیز از شگفتیهای قابل تأمّل در آموزش های قرآنی است که می توان با کمک یافته های علمی آن را تشریح کرد .

هم آغوشی مادر و کودک از مضمون آیه ۲ حج، هم آغوشی شیرخوار و مادر استنباط میشود یَوْمَ تَرَوْنَهَا تَذْهَلُ کُلُّ مُرْضِعَةٍ عَمَّا أَرْضَعَتْ روزى که آن را ببینید هر شیردهنده‏اى آن را که شیر مى‏دهد [از ترس] فرو مى‏گذارد

امروزه بحث هم اتاقی مادر و کودک یا به اصطلاح Rooming in مورد تأکید است تا کودک را پس از ولادت از مادر جدا نسازند و در همان اتاق نزدیک مادر قرار دهند. شکل تکامل یافته هم اتاقی، هم آغوشی است. تماس هرچه نزدیکتر مادر و شیر خوار، لمس بدن، بوییدن، نگاه کردن و فکر کردن به کودک توسط مادر در افزایش ترشح پرولاکتین و اکسی توسین نقش دارد و بهترین حالت برای ایجاد چنین حالتی، زمانی است که کودک در حال خوردن شیر مادر است.

شیر مادر در احادیث و روایات

حضرت رسول اکرم (ص) آمدهلیس للصبی لبن خیر من لبن امه؛ برای کودک هیچ شیری بهتر از شیر مادرش نیست.کاملترین بیان در اهمیت تغذیه کودک با شیر مادر (بخصوص مادر خودش) را در بردارد.شیر مادر مبارکترین غذای کودک است. این جمله مبارک امیر المؤمنین که کودک با هیچ شیری تغذیه نمی شود که به اندازه شیر مادر خودش مبارک و یا با برکت باشد نیز همانند کلام حضرت رسول اکرم (ص) بیانی کامل ، نغز و پر مغز و در عین کوتاهی در بردارنده دنیایی از اطلاعات و همه سونگری است . از حضرت امام جعفر صادق (ع) نقل شده که آغوش چپ مادر، جایگاه مناسبتر شیرخوار است و در تحقیقات دانشگاه کورنل، ثابت شده است که به دلیل آنکه سمت چپ آدمی جایگاه قلب اوست و ارتباط کودک وابسته به ضربات قلب مادر است، سمت چپ در شیر دادن به کودک افضل می باشد

آنچه که امروزه به عنوان نتیجه تحقیقات علمی روز، در کفایت شیر مادر به هنگام تغذیه انحصاری Exclusive Breast Feeding عنوان میشود، در روایات معصومین ع از پیش مطرح بوده. جابر بن عبدا انصاری از حضرت رسول اکرم (ص) نقل می کند که فرمود: خداوند متعال روزی کودک را در دو پستان مادر قرار داده است. در بخشی آب و در بخش دیگر غذای او را و از هنگام ولادت کودک ، به تناسب نیاز هر روز وی، روزی متناسب آن روز او را مقرر فرموده است . در توصیه حضرت امام صادق(ع) به همسرشان با تأکید به شیر دادن از هر دو سینه در هر بار شیر دادن به تأمین آب و غذای کودک اشاره شده است.دانش روز ثابت کرده رقیق بودن شیری که در آغاز هر بار شیر خوردن دریافت می شود برای تامین آب مورد نیاز و رفع حس تشنگی کودک است و به عکس ترکیب شیر پسین که چرب تر ، غلیظ تر و متراکم تر است سبب سیر شدن کودک می شود .

شیر دادن به هنگام شب امروزه بر اساس دانش نو شناخته و نوآور کرونوبیولوژی که در آموزشهای اسلامی ریشه ای به قدمت ۱۴۰۰ سال دارد، تغییرات ترشح هورمون ها و کاهش و افزایش آنها در ساعات مختلف شبانه روز بررسی گردیده و نشان میدهد چنانچه مادران شیرده پس از نیمه شب یکی دو بار به کودکان خود شیر دهند سطح پایه ای هورمون پرولاکتین افزایش می یابند و تضمین یک شیر دهی موفق را میسر می سازد که در آموزشهای اسلامی با ثواب فراوان مورد توصیه قرار گرفته .

جایگاه پدر و مادر در روایات

کسانی که حق والدین را ادا نکنند باید در همین دنیا از کیفر و مجازات عمل خود بهراسند. بسیاری از مردم در زندگی با مشکلاتی مواجه می شوند که ارتباط تنگاتنگی با رفتارهای نادرست خودشان دارد. از این رو خداوند درباره کسانی که یاد خدا را فراموش می کنند، از وضعیت سخت زندگانی آنان به عنوان آثار رفتارشان سخن می گوید. به این معنا که رفتار خودمان در همین دنیا به شکل آثار و پیامدها به خودمان بازمی گردد.

خداوند در آیاتی چند بر نیکی به پدر و مادر تاکید کرده است که از آن جمله می توان به آیه 13 اسراء اشاره کرد که در آن فرمان داده که جز خدا را نپرستید و به پدر و مادر نیکی کنید و اگر یکی از آنان یا هر دو به پیری رسیدند، به آنان اف مگوئید و با آنان تندی مکنید و با ایشان سخنی ملایم و نرم بگوئید.
پیامبر(ص) می فرماید: هر که بامدادان، پدر و مادرش یا یکی از آن دو از او راضی و خشنود باشند، درهای بهشت به رویش گشوده می شود؛ هر که شامگاهان، پدر و مادرش یا یکی از آن دو از او خشمگین باشند، درهای دوزخ به رویش باز می گردد. (انوار الهدایه، ص 107) آن حضرت می فرماید:نگاه محبت آمیز فرزند به پدر و مادر عبادت خداست. (بحارالانوار، ج74، ص 84)

درباره بازتاب اعمال انسان در دنیا امام صادق(ع) می فرماید: به پدرانتان نیکی کنید تا فرزندانتان به شما نیکی کنند. (امالی الصدوق، ص 238 و کافی، ج5 ص 554) پیامبر(ص)نیز خشنودی خدا را در خشنودی پدر و مادر و خشمش را در خشم ایشان می داند(بحارالانوار، ج 74، ص 80) و امام صادق(ع) آسان شدن سختی های مرگ را در صله رحم و ارتباط با خویشاوندان و نیکی به پدر و مادر دانسته و می فرماید: اگر کسی این گونه باشد سختی های مرگ بر او آسان می شود و در زندگی هرگز دچار تنگدستی نمی شود. (همان، ص 81)
نافرمانی پدر و مادر، عامل فشارها و ناکامی ها

بنابراین بسیاری از تنگدستی ها و فشارهای مادی زندگی به سبب بی احترامی به پدر و مادر و نادیده گرفتن حقوق ایشان است که بر آدمی تلنبار می شود و شخص می گوید چرا من به این وضعیت فلاکت بار درآمده ام؛ زیرا اگر به رفتار خود با پدر و مادرش توجه کند درمی یابد که همه این مشکلات می تواند به سبب سوءرفتار با ایشان باشد، یا این که یاد خدا را فراموش کرده است. در ارزش و جایگاه پدر و مادر، حضرت امیرمؤمنان(ع)از پیامبر نقل می کند که آن حضرت می فرماید: ای علی! هر کس پدر و مادرش را غمگین کند با آنان مخالفت ورزیده است. (همان، ص 84)

به این معنا که غمگین کردن ایشان همانند مخالفت کردن با آنان است که نتیجه آن چیزی جز عقوق والدین نمی باشد؛ زیرا نافرمانی پدر و مادر از گناهان کبیره است و خداوند فرزند نافرمان را معصیت کار و بدبخت قرار داده است.(همان، ص 74) پیامبر(ص) می فرماید: کسی که پدر و مادرش را دشنام دهد ملعون است. (محجه البیضاء، ج5، ص 218)همچنین از کسانی که اعمال و رفتار بدی انجام می دهند که دیگران پدر و مادرش را دشنام دهند می توان به عنوان ملعون یاد کرد، زیرا چه خود دشنام دهد و یا زمینه دشنام را فراهم کند، ملعون می باشد هر چند که تفاوتی در دشنام مستقیم با غیرمستقیم نیز هست

از پیامبر(ص) روایت است که سه گناه است که در کیفر آن ها خداوند شتاب و تسریع می کند و آن را به آخرت موکول نمی کند که عبارتند از: نافرمانی پدر و مادر، ستم بر مردم و ناسپاسی در برابر احسان دیگران.(بحارالانوار، ج57، ص 275) بنابراین باید توجه داشته باشیم که با رفتار خود کاری نکنیم که عذاب های الهی در دنیا دامنگیر ما شود و به سبب نافرمانی والدین بدبخت و شقی شویم.

تحلیل قرآن از فرزند سالم و صالح

فرزند سالم و صالح یکی از نعمت های الهی به بندگان است که بدین ترتیب نعمت و فضل الهی بر بندگان تمام می شود و آرامش و آسایشی خاص فزون تر از آرامش ابتدایی وجود همسران، در کنار هم پدید می آید. با این همه بسیاری از مردم قدر این نعمت و فضل بزرگ الهی را نمی دانند و همان گونه که در زندگی شخصی نسبت به نعمت های الهی راه ناسپاسی را در پیش می گیرند، همچنین نسبت به فضل فرزند این گونه عمل می کنند و کفران نعمت می کنند.
آرزوی پدر و مادر شدن، آرزوی هر انسان
هر موجودی، خواسته و ناخواسته بر آن است تا نوع خود را حفظ کند. این بقای نوع، هر چند که در بسیاری از موجودات به عنوان یک قانون و سنت الهی صورت می گیرد و به شکل غریزی در نهاد همگان قرار داده شده اما در نوع انسانی، به سبب وجود اراده و اختیار، معنا و مفهوم دیگری می یابد. همه موجودات بطور طبیعی و غریزی به فرزندداری گرایش داشته و اقدام به آن می کنند. در نهاد همه موجودات علاقه به فرزند به هر شکل آن قرار داده شده است. در انسان نیز این علاقه و محبت وجود دارد (آل عمران 14 و توبه24) و تولید نسل یکی از دغدغه ها و علاقه مندی های انسانی است تا این گونه بقای نسلی تضمین گردد

از گزارش خداوند در آیه 189 اعراف درباره آدم و حوا (ع) این معنا به دست می آید که ایشان آرزوی داشتن فرزندی صالح را داشتند؛ زیرا مراد از نفس واحده همان حضرت آدم(ع) و منظور از زوجها همسرش حضرت حوا(ع) است (جامع البیان طبری ج6 جزء9 ص190) آن دو بزرگوار هنگامی که دریافتند که حوا آبستن است، از خداوند خواستند تا فرزندی صالح و سالم به ایشان ارزانی کند. به این معنا که از نظر اعضا کامل و بدون بیماری و نقص باشد و از نظر روحی و اعتقادی نیز در مسیر کمال گام بردارد. (اعراف189 و 190 المیزان ج8 ص 375)
از این آیات همچنین به دست می آید که هر انسانی این گونه است و آرزوی داشتن فرزندی سالم و صالح را دارد و از خداوند می خواهد که فرزندی سالم و صالح به ایشان عنایت کند تا این گونه سپاسگزار نعمت های الهی باشند؛ ولی با این همه، بسیاری از همسران پس از برخورداری از فرزندی اینچنین، راه ناشکری را در پیش می گیرند و گمان می کنند که در تولید فرزند کسی غیر از خداوند نقش داشته است، در حالی که اینچنین نیست و تنها خداوند است که این نعمت فرزندداری و فرزند سالم را به ایشان بخشیده است. (همان)

علاقه به فرزند اختصاص به عامه مردم ندارد، بلکه حتی پیامبران اولوالعزم چون حضرت ابراهیم(ع) به فرزند علاقه مند بود و از آن جایی که تا زمان پیری فرزندی نداشت، همواره دغدغه بی فرزندی او را می آزرد. از این رو با بشارت فرزندداری از سوی فرشتگان، ضمن شگفتی و تعجب، شادان می شود و همسرش این شادی را به صورت صوت و هیجانات صدایی ابراز می کند. (حجر51 تا 54 هود69 تا 72)

همچنین حضرت زکریا(ع) نیز با بشارت فرزندی به نام یحیی(ع) خوشحال می شود و با روزه سکوت، این نعمت را شکر می گذارد. (آل عمران38 و 39 مریم2 تا 7) خداوند در آیه 14 آل عمران، بیان میکند که در ذات انسان ها علاقه به فرزند قرار داده شده و همین عامل خود عامل گمراهی بشر نیز می شود، زیرا در دام این زینت دنیایی می افتد و مسیر تعالی را گم می کند و یا از آن دور می شود؛ زیرا محبت ویژه به فرزند همانند محبت به زن و مال و متاع دنیای فریبنده، اجازه نمی دهد تا در مسیر آخرت و کمال گام های درست و استوار را بردارد.

فرزند، آزمون بزرگ الهی
فرزندداری ارتباط تنگاتنگی با عواطف و احساسات بشری دارد و به بخش بزرگی از نیازهای عاطفی و احساسی بشر از این طریق پاسخ داده می شود. عشق و علاقه به فرزند همان اندازه که پاسخگوی عواطف و احساسات آدمی است همان اندازه مایه آزمون های بزرگی برای اوست. انسان ها به اشکال گوناگون در دام این آزمون گرفتار می شوند و به سادگی نمی توانند سربلند از آن بیرون آیند. خداوند گزارش می کند که برخی از مردم به فرزند تفاخر می ورزند (کهف34 تا 39) و فرزند بیشتر را مایه تفاخر و بزرگی خود برمی شمارند و بدان بر دیگران تکبر می ورزند و خودنمایی می کنند (مریم77؛ و سبا34 و 35) همین تفاخر و تکاثرطلبی، آنان را از خود و خدا جدا می کند و موجبات شرک، کفر و انکار قیامت و معاد ایشان را فراهم می آورد. (کهف34 و 36 و 37 و 42)
البته برخی از فرزندان به طریق دیگر مایه گمراهی بشر می شوند و در دام خسران و زیان ابدی می افتند. (نوح21) از این افراد می توان به کودکی اشاره کرد که حضرت خضر(ع) وی را می کشد چون زمینه کفر و گمراهی والدین خود را فراهم می آورد. از امیرمؤمنان علی(ع) این معنا درباره عبدالله بن زبیر آمده است که موجبات گمراهی پدرش زبیر را فراهم آورد و او را به جنگ با علی(ع) وادار کرد. خداوند در آیه 14 تغابن از دشمنی برخی از فرزندان با پدران مؤمن خود در امر دین خبر می دهد (مجمع البیان طبرسی ج9 و 10ص452)

در همین آیه خداوند به مؤمنان توصیه می کند تا هوشیاری خود را حفظ کنند و از تأثیرات سوء فرزندان خود در امر دین بر حذر باشند؛ چنان که از ایشان خواسته است تا با عفو و گذشت و چشم پوشی همراه با هوشیاری زمینه بازگشت آنان به دین را فراهم آورده و اجازه ندهند تا ایشان به سبب تسلط عاطفی خود بر والدین آنان را گمراه کنند. در حقیقت مدارا با فرزندان باید به شکلی باشد که ایشان به دین بازگردند نه اینکه موجبات تزلزل دینی والدین را فراهم آورند و آنها را به راهی که می روند ببرند و در دام گمراهی افکنند.
اصولا یکی از روش های آزمون الهی، آزمون با نعمت است که از این جمله می توان به آزمون انسان ها با فرزندان اشاره کرد. از این رو خداوند در آیاتی از جمله 28 انفال و 14 و 15 تغابن نسبت به آزمایش مؤمنان از طریق فرزندان هشدار می دهد تا آمادگی روحی و روانی برای این آزمون سخت و خطرناک داشته باشند. این آزمون، اشکال گوناگونی دارد که از جمله آنها مرگ فرزندان است (بقره155)

خداوند در آیه 34 ص، افکنده شدن جنازه فرزند سلیمان بر تختش را وسیله ای برای آزمایش او می داند و در آیات 83 تا 106 صافات، حضرت ابراهیم(ع) مأمور ذبح فرزندش می شود تا اینگونه، آزمون الهی را بگذراند. از نظر بسیاری از مردم ارزش فرزند گاه حتی از دین و ایمان و آخرت نیز فراتر می رود و این گونه است که بسیاری از مردم دین و ایمان خویش را فدای فرزند می کنند. از این رو خداوند به مؤمنان هشدار می دهد تا در مقایسه و ارزیابی خود به درستی حرکت کنند و فرزند را فراتر از ارزش های اعتقادی و اموری چون خدا و جهاد و آخرت قرار ندهند.

بنابراین لازم است تا انسان های مؤمن با پایین قراردادن ارزش فرزند درمقایسه با ارزش های الهی، پیامبر(ص)، جهاد و آخرت، درمسیر تعالی و کمال به درستی گام بردارند. (توبه24) البته از نظر قرآن، فرزند خود یک ارزش است به شرط آنکه درمسیر تعالی وکمال مورد ارزیابی قرار گیرد و عامل بازدارنده نباشد. با این همه حتی اگر فرزند به عنوان یک ارزش و نعمت الهی با دیگر امور چون احسان و انفاق و محبت به خدا و اولیای الهی سنجیده شود، فرزند درمقایسه با آن باقیات صالحات، دارای ارزش محدود و ناچیزی است. (کهف46) به سخن دیگر، امیدبستن به فرزند، درمقایسه با امیدواربودن به پاداش الهی امری کم ارزش و ناچیز است؛ بنابراین باید توجه بیشتری به دیگر باقیات صالحات داشت و برای ذخیره آخرت و دست یابی به کمالات از آن بهره برد.

حقوق طرفین
هریک از فرزند و والدین حقوق و تکالیفی دارند که لازم است آن را رعایت کنند.فرزند سالم و صالح فرزندی است که به این دو تکالیف و حقوق خویش به درستی آگاه باشد و براساس آن حرکت کند. از وظایف والدین نسبت به فرزند آن است که نام خوب و زیبایی برای وی برگزینند تا در آینده از نام خویش شرمگین نشود. در روایات از جمله حقوق فرزند انتخاب نام خوب دانسته شده است. از دیگر وظایف والدین تعلیم و تربیت فرزندان است. تعلیم و تربیت از هر چیزی حتی تغذیه نیز واجب تر است

البته این بدان معنا نیست که فرزندان از تغذیه و بهداشت مناسب و خوب برخوردار نباشند، بلکه به معنای توجه ویژه پدر و مادر به تربیت و تعلیم فرزندان است. بنابراین نباید عشق و علاقه به فرزندان، والدین را از تربیت و تعلیم درست غافل سازد. خداوند در آیات 58 و 59نور، به والدین سفارش می کند تا در تربیت فرزندان کوشا باشند و مسائل مهمی چون آداب زندگی و ریزه کاری های آن را بیاموزند. از آن جمله بر ایشان است که به فرزندان بیاموزند که چگونه می بایست در خلوتگاه والدین رفت و آمد کنند و بی اجازه ایشان به هرجایی نروند. در آیات 17 و 19 لقمان، آموزش اخلاق و آداب معاشرت از مهمترین وظایف پدر نسبت به فرزندش بیان شده است. بنابراین محبت و عشق نباید مانع آموزش های سخت و ناخوش اخلاقی و آداب معاشرت شود.
حضرت علی(ع) می فرماید: ما نحل والد ولدا نحلا افضل من ادب حسن؛ هیچ پدری هدیه ای بهتر از تربیت نیکو به فرزندش نداده است. (مستدرک الوسائل ج15 ص165) پیامبر(ص) فرمود: لأن یودب الرجل ولده خیر له من ان یتصدق کل یوم ینصف صاع؛ اگر پدری فرزندش را تربیت کند، بهتر از این است که روزی یک و نیم کیلوگرم طعام صدقه بدهد. (وسایل الشیعه، ج15، ص195)
همچنین امام صادق(ع) درباره فرزند، سه حق را بر پدر لازم می داند که یکی از آنها جدیت در تربیت اوست: تجب للولد علی والده ثلاث خصال: اختیاره لوالدته و تحسین اسمه والمبالغه فی تأدیبه؛ فرزند بر پدر سه حق دارد: انتخاب مادر مناسب برای او، نام نیک نهادن بر او و جدیت در تربیت او. هر سه حق می تواند در تربیت فرزند مؤثر باشد، ولی تأثیر قسم سوم کاملا تربیتی است. (بحارالانوار ج7 ص236)
و نیز فرمود: دع ابنک یلعب سبع سنین و یؤدب سبع سنین الزمه نفسک سبع سنین فان افلح و الا فلا خیر فیه؛ فرزندت را هفت سال رها کن تا بازی کند و هفت سال دوم او را تربیت کن و هفت سال سوم نیز همراه و ملازم او باش. اگر هدایت شد چه خوب وگرنه دیگر خیری در او نیست (وسائل الشیعه ج51 ص194) البته مراد امام(ع) از این که فرمود بعد از 12 سالگی اگر هدایت نشد، دیگر خیری در او نیست قطعی بودن این امر نیست، زیرا کودکی که حدود پانزده سال به تربیتش پرداخته شود و هدایت پذیر نباشد، دیگر چندان امیدی نمی توان به او داشت. شاید هم مراد این باشد که دیگر وظیفه پدر درباره تربیت او ساقط است و تربیت او برعهده خودش می باشد.
دو روایت دیگر از پیامبر(ص) و علی(ع) در تأیید این مطلب وارد شده که به والدین و مسئولان تربیت فرزند دستور می دهد که بعد از این سن دیگر او را آزاد بگذارید و دست از تربیت او بردارید. قال امیرالمؤمنین ع: احمل صبیک حتی یأتی علیه ست سنین ثم ادبه فی الکتاب ست سنین ثم ضمه الیک سبع سنین فادبه بادبک فان قبل صلح و الا فخل عنه (وسائل الشیعه ج51 ص195) یا می فرماید: شما دیگر معذورید و به تکلیف و وظیفه خود عمل کرده اید. قال النبی(ص): الولد سید سبع سنین و عبد سبع سنین و وزیر سبع سنین فان رضیت خلائقه لاحدی و عشرین سنه و الا ضرب علی جنبیه فقد اعذرت الی الله (همان منبع)
بنابراین، روایت بر تربیت فرزند در دوران کودکی، نوجوانی و اوایل جوانی تأکید فراوان دارند. حضرت علی(ع) در نامه ای خطاب به فرزندش امام حسن(ع) علت این امر را این گونه بیان می کند: «چون قلب کودک مانند زمین خالی است که هر بذری در آن بکارند می روید، من تربیت تو را در کودکی و قبل از اینکه قلبت سخت و ذهنت مشغول شود، آغاز کردم تا تو به حقیقت آنچه را که اهل تجربه تو را از تجربه مجدد آن بی نیاز می سازند، بپذیری. (نهج البلاغه عبده ج3 ص
۴۰)
از این رو خداوند از موعظه و پنددهی به فرزند همراه با مهربانی و عطوفت به عنوان یک سیره خوب انسانی یاد می کند که از سوی لقمان(ع) انجام می شد. (لقمان31تا 91) ازنظر خداوند، حقوق فرزند از پیش از تولد آغاز می شود و بر والدین است که این حقوق را مراعات کنند (بقره332 و نساء9تا 21. طلاق6 تحریم6)

خداوند در آیه233 بقره بر لزوم رعایت تقوا در حقوق فرزند شیرخوار تأکید می کند و محفوظ بودن حق شیرخواری فرزند از مادرش حتی در صورت طلاق را لازم برمی شمارد. برخورد نیک و گفتار درست و راست با کودکان بویژه فرزندان یتیم از جمله مطالبی است که در آیه9 نساء بدان اشاره شده است. خداوند باتوجه دادن به مسأله تقوا و ترساندن از عقوبت اخروی و کیفر آتش دوزخ می کوشد تا مردم را به سوی مراعات این حقوق وادار سازد. (نساء9 و ۱۰) چنان که با برانگیختن عواطف و احساسات انسانی بر آن است تا زمینه های ایجاد انگیزه برای رعایت حقوق فرزندان بویژه یتیمانی که بیشتر در معرض خطر تعرض به حقوقشان قرار دارند، فراهم آورد

از حقوق فرزند بر پدر و مادر آن است که در حق فرزند دعا کنند، چنانکه این دعا می تواند پیش از انعقاد نطفه هم باشد. از این رو حضرت ابراهیم(ع) و زکریا(ع) برای فرزند خویش این گونه دعا کردند که خداوند فرزندی سالم و صالح به ایشان ببخشد. (اعراف180 بقره127 و 128مریم5 و 6)

از حقوق فرزندان آن است که تفاوتی میان دختر و پسر نگذارند و ایشان را تکریم و احترام کنند. (آل عمران16) این مطلب را می توان از سیره پیامبر(ص) نیز به دست آورد. البته آیه16 آل عمران که آیه مباهله نیز خوانده می شود، به خوبی روشن می سازد که در تحلیل قرآنی، فرزندان دختر و پسر باهم در ازرش انسانی تفاوتی ندارند.از این رو حسن و حسین(ع) فرزندان حضرت فاطمه(س) به عنوان فرزندان و پسران پیامبر(ص) معرفی شده است تا این گونه نشان دهد که هیچ تفاوتی میان دختر و پسر نیست، زیرا پسران حضرت فاطمه(س) به عنوان پسران پیامبر(ص) معرفی شده اند

از دیگر حقوق فرزندان آن است که آنان را از مرگ و تلف شدن حفظ کنند. بنابراین کشتن فرزند از ترس فقر و گرسنگی گناهی نابخشودنی و امری سفیهانه و جاهلانه شمرده شده است. (انعام104 و 151 و اسراء13). در عصر حاضر نیز افراد بی خردی به دلایل واقعی فرزند خود را به کشتن می دهند و با انجام سقط جنین، در حق فرزند ظلم می کنند. مشورت با فرزندان در مسایل مربوط به ایشان از امور شایسته ای است که در آیه201 صافات به آن توجه داده شده است. خداوند در آیات 18 و 101 و 201 همین سوره به سیره حضرت ابراهیم(ع) اشاره می کند که به مشورت با فرزندش می پردازد و از وی نسبت به عمل خود و واکنش وی پرسش می کند.

اطاعت نکردن از دستورات غیرشرعی والدین
اطاعت از والدین و پدر و مادر که در آموزه های وحیانی به آن به نحو موکد سفارش شده در چه محدوده ای است و آیا اگر آنان فرزندشان را به کارهای خلاف شرع وادار کردند وظیفه در چنین شرایطی اطاعت است یا مخالفت؟ ولایت پدر و مادر در راستای اطاعت خداوند متعال، معنا پیدا می کند. به عبارت دیگر چون خداوند توصیه کرده است که از پدر و مادر اطاعت کنید، در طول اطاعت حکم الهی، مطیع دستورات پدر و مادر نیز هستیم. البته این نکته علاوه بر بیان شرعی مذکور، جنبه عاطفی و اخلاقی نیز می تواند داشته باشد

اما در باب جعل ولایت برای پدر یا مادر، حکم اسلام نافذ است. بنابراین در دستوراتی که والدین برخلاف حکم الهی می دهند، نباید از آنها اطاعت کرد، گرچه اطاعت نکردن از آنها به معنای جواز بدرفتاری فرزند با پدر و مادرش نیست، برای نمونه، اگر پدر به پسرش که حج واجب بر گردن دارد، بگوید که چون دلش برای او تنگ می شود پس حج نرود، پسر باید با ادب و صمیمیت و مهربانی با پدر رفتار کرده با او سخن بگوید تا پدر را قانع کند، اما در هر صورت گوش دادن به این دستور پدر جایز نیست چون برخلاف حکم الهی است. خلاصه آن که لزوم رفتار مناسب و همراه با رأفت اسلامی با پدر و مادر، با اطاعت نکردن از امر آنها در دستوراتی که برخلاف شرع است، در تعارض نیست و منافاتی ندارد.
اطاعت از پدر و مادر در طول اطاعت از خداست، و در عین اطاعت نکردن از این دستورات، احترام به پدر و مادر ضروری و سفارش شده است. (وسایل الشیعه، ج 16، ص 155) در ضمن مکتوب امام رضا(ع) برای مأمون که در آن احکام اسلام را نوشته، چنین آمده است: «و بر الوالدین واجب، و ان کانا مشرکین ولا طاعه لهما فی معصیه الخالق» و نیکی به والدین واجب است هر چند مشرک باشند و اطاعت از آنها در معصیت نباید کرد. (گناهان کبیره، ج 1، باب عقوق والدین). نمونه عینی این مطلب در مورد زکریا بن ابراهیم است که او فردی نصرانی بود و مسلمان شد

امام صادق(ع) به او سفارش فرمود: مادرت را ملاحظه کن و به او احسان نما و...وی پس از برگشت به وطن، با مادرش بسیار مهربان شد حتی لقمه در دهانش می گذاشت و او را پاکیزه نگه می داشت. مادر گفت: ای فرزندم!قبلا که نصرانی بودی این طور با من رفتار نمی کردی، چه شده که اکنون این گونه مراقب من هستی؟ زکریا جریان را گفت و مادر تحت تأثیر این سفارش پیامبرگونه مسلمان شد. (الکافی، ج 2، ص 160) آری درواقع این جوان به توصیه قرآنی عمل کرد که خدای متعال در آیه 51 لقمان می فرماید: اگر پدر و مادر بکوشند تا چیزی را که در مورد آن علم نداری با من شریک کنی، اطاعتشان مکن و در این دنیا به نیکی همدم آنها باش.

حقوق پدر و مادر
در مقابل، به فرزندان نیز توصیه شده تا مراعات والدین به ویژه در هنگام پیری و ناتوانی را بکنند و ایشان را یار و یاور باشند. خداوند در آیه53 آل عمران، خدمت فرزند به مادر را از حقوق طبیعی مادر دانسته است که البته مادر می تواند از این حق خویش بگذرد. ولی این بدان معنا نیست که فرزند دست از خدمت مادر بشوید. البته مادر می تواند فرزند خویش را به خدمت دیگری حتی خدا درآورد و از حقوق خویش بگذرد و به دیگری بدهد، چنان که همسر عمران از حق خویش گذشت و حضرت مریم(س) را به خدمتکاری خانه خدا درآورد

خداوند در آیه51 احقاف تبیین می کند که یکی از حقوق والدین آن است که فرزندان در حق ایشان دعا کنند تا مورد رحمت الهی قرار گیرند. این دعا در حقیقت پاداش تربیتی است که والدین در خردسالی در حق فرزندان روا داشته اند. (اسراء32و42) بر فرزندان است که در هنگام سخن گفتن با والدین مراعات تکریم و احترام ایشان را نمایند و به صورت محترمانه با آنها سخن بگویند و درشتی نورزند و حتی سخنی که بیانگر آزردگی و خستگی است بر زبان نرانند. (اسراء32) فرزندان باید همواره شکرگزار خدا و والدین خویش باشند و این شکرگزاری بر فرزندان امری واجب و لازم است تا دست کم گوشه ای از رنج ها و سختی های والدین و محبت ایشان را جبران کنند. (لقمان14) هرگونه زیان رسانی به والدین از سوی فرزندان امری حرام و گناهی است که مورد نهی الهی قرار گرفته و خداوند در آیه332 بقره از آن برحذر داشته است.

حرف آخر را والدین مى زنند

هیچ یک از ما وقت نداریم در تمام برخوردهایمان به مذاکره بپردازیم ولی آن را با روش خودمان انجام می دهیم. والدین خود می دانند که چه موقع این کار را انجام دهند. سؤال این نیست که «من باید حتماً گفت وگو کنم» بلکه «سؤال این است که» من چه موقع و کجا باید صحبت کنم؟ به خاطر داشته باشید که بعضی مسائل قابل گفت وگو و مذاکره نیستند، مثل حس امنیت که فرزند شما در خانه دارد، مثل سلامتی و البته گاهی اوقات، مسائلی که قابلیت گفت وگو دارند ولی ما زمانی را به آنها اختصاص نمی دهیم

در کتاب چگونه با کودکان گفت وگو کنید حتی زمانی که فکر می کنید نباید این کار را انجام دهید. آمده است؛ شما می گویید؛ «موقع خوابیدن است»، «زمان رفتن است»،«موقع انجام تکالیف است»، «موقع خوردن شام است» اما فرزند شما می گوید؛ «چند دقیقه دیگر» و شما از گفتن کلمه «نه» خسته شده اید، همین طور از بحث و مشاجره کردن، خب چه باید کرد؟

تسلیم شوید، از عصبانیت منفجر شوید، یا گفت وگو کنید؟ زندگی با کودکان حتی اگر نخواهیم گاهی ما را وارد گفت وگوها و مذاکره هایی می کند. گفت وگو و مذاکره بین والدین و فرزندان می تواند حقیقتاً تجربه زندگی برای فرزندان باشد.اگر شما با فرزندتان گفت وگو نکنید وی ممکن است هرگز یاد نگیرد که چگونه به طور مثبت و سازنده ای با مغایرت ها روبه رو شود. اگر شما به آنها یاد ندهید که چگونه با شما کنار بیایند آنها هرگز یاد نخواهند گرفت که با دیگران چگونه باید کنار بیایند. بنابراین مذاکره با کودکان اغلب مرحله ای چالشی است و والدین باید به فرزندان یاد دهند که چگونه احساسات و رفتار خود را مدیریت کنند. چیزی که ما از انجام گفت وگو با تمامی سنین می دانیم این است که وقتی هیجانات و احساسات آنها بالاست، مهارت در گفت وگو و مذاکره کردن به وضوح پایین می آید.

پیشنهاد چند استراتژی برای حل موضوع

با یک گفت وگوی ساده شروع کنید نه با یک بحث و جدل. درخواست خود را طوری بیان کنید و آن را در یک عبارت مناسب بگنجانید که فرزندتان بتواند به آن جواب مثبت دهد. اگر شما بگویید «آیا دوست داری بشقاب ها و قاشق ها را بچینی؟» خیلی دوستانه تر می تواند حس همکاری شما را نشان دهد تا زمانی که بگویید «میز را بچین، همین حالا.» نظرات و تصمیمات خود را به طور کامل توضیح دهید. شما می گویید؛ «ما باید به خانه برگردیم، دیگر وقت نداریم که در پارک بمانیم، من باید شام درست کنم.»فرزند شما می گوید؛ «به من مربوط نیست. من که گرسنه نیستم.» برای او توضیح دهید که؛ «ولی من گرسنه هستم، برادرت هم همین طور. پس بهتر است که برویم.»

گفت وگو به معنای تسلیم شدن نیست

- وقتی شما درمورد خرید یک خودرو جدید مشورت می کنید، تسلیم تصمیم کسی نمی شوید بلکه یک داد و ستد انجام می دهید، نظری می دهید و نظر دیگران را دریافت می کنید.

- به خاطر داشته باشید که گفت وگو کردن برد و باختی ندارد.

- به انتقادها به صورت معقول پاسخ دهید.

- اگر فرزندتان از شما می خواهد که دست از غر زدن درمورد تمیز کردن اتاقش یا حتی حمام کردن وی بردارید، شما بگویید؛ «تو خودت چگونه می خواهی این مسائل را انجام دهی؟ دوست داری این کارها را چه موقع انجام دهی؟»

- راه حل ها را روی کاغذ بیاورید. تمام اعضای خانواده را گردهم جمع کنید و نظرات همه را بنویسید. به طور واضح بحث کنید ولی اجازه ندهید درمورد نظر کسی، انتقادی شود. در این صورت می توانید نظر و ایده خود را هم در متن نوشته شده، بگنجانید.

- به کودکان اجازه دهید گاهی اوقات برنده شوند. عاقلانه نبرد کنید و به خاطر داشته باشید که ایجاد تغییراتی در فکر و ذهن شما به معنی بازنده شدن نیست.

- به خاطر داشته باشید که حرف آخر را شما می زنید ولی خب مجبور نیستید به این دلیل که تصمیم آخر با شماست، از روی اجبار و ناعادلانه تصمیمی بگیرید که فرزندان تان تمایلی به انجام آن نداشته باشند ولی مجبور به قبول آن شوند

پدر و مادرها اسطوره نیستند

این‌که گفته شود خانواده‌های امروزی از خانواده‌های قدیمی خانواده‌ترند شاید برای آنانی که به همه چیزهای سنتی اعتقاد دارند کمی عجیب باشد اما دکتر علی انتظاری جامعه‌شناسی است که با قاطعیت این جمله را چندین بار تکرار می‌کند. او معتقد است که عامل پیونددهنده خانواده‌های سنتی در وهله نخست اقتصاد است و عامل پیوند‌دهنده خانواده‌های امروزی عاطفه. او البته همه خانواده‌های امروزی را از یک نوع نمی‌داند؛ چرا که باور دارد بسیاری از خانواده‌ها هستند که به جای تمرکز بر تربیت فرزندان تنها به سیر کردن شکم آنان مشغولند. این فاصله‌ها اگرچه تاحدی طبیعی است، اما بی‌تفاوت گذشتن از کنار آنها می‌تواند خانواده را شکننده و آسیب‌پذیر کند. البته وقتی با او به گفتگو نشستیم، نقبی هم به لایحه حمایت از خانواده زد و تاکید کرد که در پس قوانین مربوط به خانواده ما هیچ تئوری‌ای وجود ندارد.

 

 

نظرات  (۱)

موارد خوبی بود
ممنون

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">