تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

موضوعات قرآنی ؛ دینی و آموزشی : مطالب طبقه بندی شده جهت تحقیق ؛ جزوه ؛ کتاب و .....

تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

موضوعات قرآنی ؛ دینی و آموزشی : مطالب طبقه بندی شده جهت تحقیق ؛ جزوه ؛ کتاب و .....

مشخصات بلاگ
تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

آشنائی با تاریخ اسلام :
عبرت آموزی (و لقد اهلکنا القرون من قبلکم .... گذشته چراغ راه آینده است)
آشنایی با علوم و موضوعات قرآنی ( هدی و رحمه للمتقین)

آخرین نظرات
  • ۴ خرداد ۰۱، ۱۷:۲۱ - خرید پیج اینستاگرام ارزان
    Great post.

عرفان های نوظهور

حزب شیطان. عوامل سقوط بشر

                                   کپی و تبدیل به جزوه و کتاب با اطلاع مجاز است

آیا شیطان وجود دارد؟ و آیا خدا شیطان را خلق کرد؟

استاد دانشگاه با این سوال ها شاگردانش را به یک چالش ذهنی کشاند.
آیا خدا هر چیزی که وجود دارد را خلق کرد؟ شاگردی با قاطعیت پاسخ داد: بله

استاد: اگر خدا همه چیز را خلق کرد پس او شیطان را نیز خلق کرد چون شیطان نیز وجود دارد و مطابق قانون که کردار ما نمایانگر صفات ماست خدا نیز شیطان است

شاگرد آرام نشست و پاسخی نداد

شاگرد دیگری دستش را بلند کرد و گفت: استاد, سرما وجود دارد؟ استاد: این چه سوالی است البته که وجود دارد.

شاگرد گفت: در واقع آقا, سرما وجود ندارد. مطابق قانون فیزیک چیزی که ما از آن به سرما یاد می کنیم در حقیقت نبودن گرماست

شاگرد: استاد تاریکی وجود دارد؟ استاد: البته

شاگرد: آقا! تاریکی هم وجود ندارد. تاریکی در حقیقت نبودن نور است. نور چیزی است که میتوان آنرا مطالعه و آزمایش کرد. اما تاریکی را نمیتوان

در آخر از استاد پرسید: آقا، شیطان وجود دارد؟ زیاد مطمئن نبود

استاد: البته همانطور که قبلا هم گفتم..*

ما او را هر روز می بینیم. او هر روز در مثالهایی از رفتارهای غیر انسانی بشر به همنوع خود دیده میشود. او در جنایتها و خشونتهای بی شماری که در سراسر دنیا اتفاق می افتد وجود دارد

اینها نمایانگر هیچ چیزی به جز شیطان نیست

شاگرد پاسخ داد: شیطان وجود ندارد یا حداقل در نوع خود وجود ندارد

شیطان را به سادگی میتوان نبود خدا دانست. درست مثل تاریکی و سرما..

کلمه ای که بشر خلق کرد تا توصیفی از نبود خدا داشته باشد

خدا شیطان را خلق نکرد. شیطان نتیجه آن چیزی است که وقتی بشر عشق به خدا را در قلب خودش حاضر نبیند

مثل سرما که وقتی اثری از گرما نیست خود به خود می آید و تاریکی که در نبود نور می آید

نام مرد جوان یا آن شاگرد تیز هوش کسی نبود جز، آلبرت انیشتن!


 جوانان شیطان پرست؟! 

شیطان در تمام داستان‌های کهن و در تمامی ادیان وجود دارد، شیطان آمده تا انسان خلیفةالله نباشد

شیطان بسان تاریکی مطلق در مقابل روشنایی و نور رحمت الهی است

هر چند در ابتدا بشر سعی داشت تا از شیطان دوری کند و از شر او در امان باشد اما بشر امروزی در پی فنا شدن در نیروی شیطان است

امروزه در دنیا تبلیغات زیادی برای عرفان یهود یا همان کابالا صورت می‌گیرد

شخصیت‌های مشهوری نظیر مادونا کابالیست می‌شوند و آموزه‌های کابالا در رمان‌های کوئیلیو نقش پررنگی پیدا می‌کند

در رمان‌های کوه پنجم، بریدا، شیطان و دوشیزه پریم و حتی کیمیاگر به روشنی تعالیم کابالا دیده می‌شود و...

این گونه می‌شود که جوانان به برخی ادیان نو پدید از جمله شیطان پرستی متمایل می‌شوند


عوامل متعددی در گرایش جوانان به این فرقه‌های جدید نقش بسزایی دارند از آن جمله:


لبیک گفتن به ندای شیطان
درون انسان عرصه جنگ میان شیطان و فرشته درون است

اگر شخص اراده خود را به سوی فرشته معطوف کند، شیطان را شکست داده و تسلیم خواهد کرد

اما در صورتی انسان به پیروی از شیطان درون روی آورد، فرشته درونی را تضعیف خواهد کرد و صد البته که فرشته درون هیچ‌گاه شکست نمی‌خورد

انسان تنها می‌تواند صدای او را نشنیده بگیرد ولی امکان از بین بردنش را ندارد


یکی دیگر از علل جذابیت شیطان‌گرایی مخالفت و اعتراض به نظم موجود و ارزش‌های رایج اجتماعی است، که برای جوانان هیجان زا و جالب است

در این اعتقادات حرف‌های درست و نادرست به هم آمیخته و ایدئولوژی شیطانی به جهت اینکه حرف‌های درستی هم دارد امکان تحقق و تداوم در دنیای آینده را خواهد داشت

و در کنار آن نگرش‌های باطل، خشونت‌آمیز، هوس مدارانه و غیر انسانی خود را نیز عملی خواهد کرد


جنبش شیطان‌گرایی می‌خواهد با تقدیس و مشروعیت دادن به شرارت و شیطنت، تضاد درونی و آشفتگی روانی را بکاهد و حتی وعده از بین بردن آن را می‌دهد

به همین منظور شیطان‌گرایان از مرگ خدا سخن می‌گویند تا بتوانند فرشته درون را نابود کنند و البته این توهمی بیش نیست

در این مرحله که به نتیجه نرسند ممکن است پایان دادن به هستی را پیش نهاد کنند و فکر کنند با خودکشی می‌توان از هستی و هستی بخش رو گردانند


استفاده از نمادها
یکی دیگر از علل گرایش به جنبش‌های شیطانی استفاده وسیع آن‌ها از نمادهاست

انتقال و نشر اندیشه‌ها از طریق گفتن یا نوشتن دشوار است و تعداد محدودی از مردم با آن ارتباط برقرار می‌کنند

اما نمادها به راحتی جایگاه خود را در فرهنگ عمومی پیدا می‌کنند و به خاطر اینکه ظرفیت کار هنری دارند، به صورت جذابی در جامعه، به خصوص بین جوانان و زنان گسترش می‌یابند

نمادها همواره حامل معنا و پیام هستند و نوعی نگرش یا فکر را تداعی می‌کنند و رفتار خاصی را یادآور می‌شوند


مردم با دیدن گلدسته یاد مسجد و نماز می‌افتند

جنبش شیطان‌گرایی با استفاده وسیع از نمادها و به کارگیری ظرفیت‌های هنری نظیر گرافیک، سینما و از همه بیشتر موسیقی به عرصه آمده

نمادها و سمبل‌های شیطانی روی لباس‌ها، گردنبندها و دستبندها، انگشترها و ساعت‌ها، از کفش تا کلاه همه جا دیده می‌شود

این نمادها با طراحی‌های متنوع و زیبا افراد را جذب می‌کنند، پس از اینکه استفاده از آن‌ها تکرار شد و به عنوان بخشی از رفتار و سلیقه شخص در آمده و به نوعی هویت و خود پنداره فرد را تشکیل می‌دهد

در این شرایط با افراد دیگری که نمودهای رفتاری و ذوقی همانندی را دارند، احساس همزاد پنداری کرده و خود را از آن‌ها و آن‌ها را از خود می‌پندارد و در رفتار و گفتار و افکار به طور ناخودآگاه شبیه به آن‌ها می‌شود


منشأ قدرت بودن شیطان
یکی دیگر از عوامل گسترش شیطان‌پرستی این که شیطان را منشأ قدرت معرفی می‌کنند و کامیابی و موفقیت در زندگی را در روزگار غلبه شیطان در گرو دست دادن با او و سپردن روح خود به شیطان اعلام می‌کنند

شیطان‌گرایان می‌گویند ما در دوران غلبه شر بر خیر زندگی می‌کنیم و این نشانه غلبه شیطان بر خداست، پس نیروی غالب نیروی شیطان است و در صورت همراهی با او می‌توان به نیروی لازم برای رسیدن به اهداف و آرزوها دست یافت

جنبش شیطان‌گرایی در راستای جا انداختن این دروغ بزرگ که در دوران غلبه نیروی شیطان به سر می‌بریم، دست به فعالیت‌های تبلیغی گسترده‌ای زده است


رومن پولانسکی در فیلم کودک رزماری (1968) تولد شیطان را اعلام کرد، تولدی که همه از آن خوشحال اند و او را فرزند قدرتمندترین قدرتمندان می‌دانند

در فیلم دروازه نهم(1999) شیطان را به صورت نیرویی که غلبه یافته معرفی می‌کند و سرانجام در فیلم گابریل تولید سال 2008، می‌بینیم که زمین را ظلمت و پلیدی فرا گرفته و خداوند فرشتگان را برای نجات زمین می‌فرستد

اما آن‌ها نیز آلوده می‌شوند و در پایان گابریل که همان جبرئیل است با دلخوری از خداوند، دست از زمین می‌کشد و به آسمان صعود می‌کند، تا نگذارد که خدا فرشتگان دیگر را به زمین بفرستد

این فیلم‌ها که با تکنیک‌های بالا و جذابیت‌های زیاد داستانی تولید می‌شود، در نهایت باور یا دست کم این احتمال را تقویت می‌کند که نیرویی به نام نیروی شیطان وجود دارد و پیوستن به او بسیار مفید و مؤثر است


میل به انتقاد و اعتراض در جوانان
بدون شک مدل زندگی ما که بر اساس اهداف و برنامه‌های تمدن غرب شکل گرفته با فطرت و طبیعت انسان ناسازگار و خیلی آزار دهنده است

نظام اقتصادی، سیاسی، آموزشی، فرهنگی و اجتماعی تقلید شده گاهی چهره ناخوشایندی به خود گرفته و سرشار از تباهی می‌شود و نشانه‌های این تباهی که در تار و پود تمدن معاصر و زندگی ما پیچیده

افسردگی‌ها، اضطراب‌ها، رنج‌های بیهوده، ارزش‌های پوچ نظیر پول، مدرک، مدال‌ها و جوایز مسخره بین‌المللی و هزاران پدیده موهوم و بی‌معنای دیگر است

نوجوان و جوانی که تازه با این عرصه آشنا می‌شود و هنوز این هنجارهای بی‌معنا را درونی نکرده ستم و تجاوز به حریم خود را کاملاً احساس می‌کند و به سرکشی رو می‌آورد


دقیقاً به همین علت در دهه 1960شاهد جنبش‌های دانشجویی وسیع در آمریکا و اروپا بودیم

دقیقاً در اوج این جنبش‌ها بود که پدیده‌ای به نام موسیقی متال به عنوان موسیقی اعتراض به وجود آمد که اهدافی نظیر مخالفت با مصرف‌گرایی، فاصله فقیر و غنی، سرمایه‌داری، جنگ، فرسایش روابط انسانی و... داشت

مثلاً جوانان می‌رفتند و از زباله‌ها لباس‌های پاره پیدا می‌کردند و می‌پوشیدند تا به اختلاف طبقاتی و بی‌عدالتی اعتراض کنند، داد و فریاد راه می‌انداختند، ویژگی موسیقی متال فریاد، حرف‌های اهانت آمیز و سر و صدای بلند است


دیری نگذشت که این جنبش به جهات انحرافی سوق پیدا کرد

در بین شعارها، دعوت به استفاده از ماری‌جوانا و سایر مواد مخدر پیدا شد

این گروه‌ها از آنجا که خلاف ارزش‌های اجتماعی حرکت می‌کردند و تندی و اهانت ورد زبانشان بود و نهادهای اجتماعی نظیر اقتصاد، حکومت، آموزش، خانواده و دین را مورد حمله قرار می‌دادند

ظرفیت خوبی برای گرایش‌های شیطانی داشتند و از سوی دست‌های پنهان سرمایه‌داری به همین سمت منحرف شدند


مخالفت و اعتراض به نظم موجود
یکی دیگر از علل جذابیت شیطان‌گرایی مخالفت و اعتراض به نظم موجود و ارزش‌های رایج اجتماعی است، که برای جوانان هیجان زا و جالب است

در این اعتقادات حرف‌های درست و نادرست به هم آمیخته شده و ایدئولوژی شیطانی به جهت اینکه حرف‌های درستی هم دارد، امکان تحقق و تداوم در دنیای آینده را خواهد داشت و در کنار آن نگرش‌های باطل، خشونت‌آمیز، هوس مدارانه و غیر انسانی خود را نیز عملی خواهد ساخت

سال‌ها طول می‌کشد تا پس از تجربه زندگی بر اساس طرح شیطانی به تعارض‌ها و رنج‌ها و ناکامی‌های آن پی ببریم و در جستجوی طرح دیگری برای زندگی برآییم

و به همان نقطه‌ای برسیم که انسان ناکام امروز رسیده است


حال چه کسی می‌خواهد نسبت به این امور روشنگری و اطلاع رسانی کند

بدون وجود هسته‌های قوی پژوهشی با مطالعات میان رشته‌ای و رویکرد آینده پژوهانه، مگر می‌توان این توطئه بزرگ را شناخت، تا در گام بعد به ترویج این شناخت اندیشید.

فرقه های متعدد شیطان پرستان در ایران هبوط شیطان در ردای یک فرشته!

سالهای پس از رنسانس را می توان به سالهای افسار گسیختگی جهان غرب در تمامی ابعاد فردی ، اجتماعی و جنبه های متعدد روابط انسانی توصیف کرد . در سالهای آغازین قرن بیستم برخی عناصر فاسد الاخلاق با اتکا به گرایش ها و نظریات توراتی و پروتستانی به‌طور مخفیانه جریان شیطان پرستی را با ویژگی هایی چون گناه گرایی ، قتل ، تجاوزات جنسی ، نابود کردن اصول اخلاقی ، بی توجهی به مسائل توحیدی و ... پایه گذاری کردند. گرایش مردم جهان به معنویت، اربابان قدرت و مدیران جامعه در غرب را بر آن داشت که به مدیریت این گرایش مواج بپردازند.

بیش از 20 سال از زمانی می‎گذرد که گرایش به معنویت، موج بزرگی را در دنیای غرب پدید آورد که به سمت‌ و ‌سوی معنویت دینی جهت می‌گرفت. علت هم این بود که باور‎های معنوی دینی تنها باور‎های موجود و به‎روز در جامعه بودند؛ بویژه که بعد از نهضت‌‎های دینی در شرق عالم بخصوص انقلاب اسلامی ایران، گرایش معنوی در جهان جهت اسلامی پیدا کرد و گرایش به اسلام در غرب بالا گرفت و افراد و جوانان زیادی را متأثر کرد.

این گرایش اگرچه یک گرایش فطری بود، اما علل و عواملی این موج را در دنیای غرب به انحراف کشاند و از درون آن نحله هایی چون شیطان پرستی بیرون آمد. این آیین خطرناک در کشور ما دیده می شود و برخی از جوانان خواسته یا ناخواسته وارد گروه ها و دسته های مروج این آیین شده اند و شواهد دال بر این موضوع دیده شده که خود لزوم پرداختن به آن، ریشه یابی و مقابله با آن را دو چندان می کند.

در سال های اخیر فرقه های متعدد شیطان پرستان در ایران فعال شده اند که هر چند ماه یک بار خبری در مورد بازداشت گروهی از آنان منتشر میشود. موقعیت جغرافیایی فعالیت این جریان مخرب و ویرانگر اخلاقی برخی از شهرهای نقاط مرکزی و جنوب غربی ایران است و خشونت، خونخواری و آدم زدایی از ویژگی های آن به شمار میرود به گونه ای که برخی از جوانان هوادار این جریان‌ها با آسیب رساندن به خود و دیگران درصدد ارتقای جایگاه خویش در گروه هستند

شیطان‏پرستی معاصر، با داعیه دین و معنویت به میدان آمده‏ است، این مرام بر خلاف تصور رایج، جذابیت‏هایی دارد که فهم و درک آن برای کسانی که تصور روشنی از آموزه‏های این آیین ندارند، بسیار دشوار است، هر چند شیطان‏ پرستی جدید به تقلید از شیطان‏ پرستی قرون وسطایی شکل گرفته و بسیاری از آموزه‏های آن را در خود جای داده است، این جنبش، در نوع خود حرکت جدیدی است که باید با نگاه به ریشه‏های تاریخی اجتماعی آن در غرب تحلیل شود. شیطان‌پرستی، به معنای یک آیین و مکتب با عناصری از تفکر است.

شیطان‌گرایی مدرن در الگو قرار دادن ابلیس به همین معنا توجه دارد. در واقع یکی از وجوه الگو بودن ابلیس و شیطان برای شیطان‌گرایان دقیقاً همین امر است که انسان باید به دنبال قدرت برتر و توانمندی بالاتر باشد و برترین قدرت در جهان از آن کسی است که خدا را به زانو درآورد و آن کسی که چنین کاری را کرده است، کسی جز ابلیس نیست. بنابراین تصویرهایی که عهدین و بخصوص عهد عتیق و تورات از ابلیس ارائه کرده‌اند زمینه بسیار مناسبی برای ظهور جریانی در جهان غرب فراهم کرده است که خواهان قدرت بالاتر و برتر است.

اساساً شیطان‌ گرایی مدرن در اعتقاد به قدرت برین و توانمندی بالا خلاصه می‌شود. اینان معتقدند کسی در این جهان ماندگار است که دارای برترین و بالاترین توانمندی‌ها و قدرت‌ها باشد. شیطان‌ گرایان می‌گویند ما در دوران غلبه شر بر خیر زندگی می‌کنیم و این نشانه غلبه شیطان بر خداست، پس نیروی غالب نیروی شیطان است و در صورت همراهی با او می‌توان به نیروی لازم برای رسیدن به اهداف و آرزوها دست یافت. در حالی‌که واقعیت چیز دیگری است. ما در دوره مهلت یافتن شیطان و متأسفانه سستی انسان به سر می‌بریم.

شیطان نه تنها رقیب خداوند نیست، بلکه رقیب انسان هم نیست و اگر انسان به خود بیاید و به خدا پناه ببرد شیطان در برابر او عاجز و ذلیل خواهد شد. نیرنگ شیطان ضعیف است (نساء76) و سلطه‌ای بر اهل ایمان و توکل‌ کنندگان ندارد (نحل99) سلطه او فقط بر کسانی است که به او دل سپرده و فرمانش را می‌پذیرند و او را شریک پروردگارشان می‌پندارند (نحل100)

انسان هرچقدر هم خطا کند و با فطرت و خرد و فرشته درون خود مبارزه کند، نمی‌تواند وجود خود را از حضور آنها تهی سازد، زیرا فطرت در حقیقت ندای خالق و هستی بخش ماست که درون ما حضور دارد و تا هستیم او با ماست. به همین منظور شیطان‌گرایان از مرگ خدا سخن می‌گویند تا بتوانند فرشته درون را نابود کنند و البته این توهمی بیش نیست. در این مرحله که به نتیجه نرسند ممکن است پایان دادن به هستی را پیشنهاد کنند و فکر کنند با خودکشی می‌توان از هستی و هستی بخش رو گرداند.

فرقه‎‎های گوناگون هرکدام سلیقه‎ای برای رفتار‎های باطنی خویش دارند؛ یعنی بر این باور نیستند که خداوند باید راه سلوک را به انسان نشان دهد، بلکه می‌گویند ما خود راه سعادت و معنوی شدن را طراحی می‌کنیم. این همان معنویت اومانیستی است. در زمان ما، ده‌ها فرقه انحرافی و آیین های عرفانی و معنوی خرد و کلان در دنیا و به تبع آن در سطح کشور به گونه‌های مختلف در حال فعالیت هستند که برخی از آنان به صورت مخفیانه و برخی در سطح تبلیغات مکتوب و برخی دیگر با نام عرفان و معنویت و نفوذ در رسانه‌های ارتباطی می‌کوشند به جای ایمان و معنویت حقیقی، پیروانی را گرد خود جمع کنند و بهره‌های اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی خود را ببرند.

از فرقه های نوظهور تا شیطان پرستی

بهائیت، شیطان‌پرستی، وهابیت‌ و مسیحیت جدید با رویکرد صهیونیستی، و حتی گرایشات عرفانی نظیر بودیسم ، یوگابا گرایشات خاص ،اوشو، مدیتیشن و.... فرقه های معنوی نوظهوری هستند که رویکردی سلبی نسبت به دین دارند دین ستیزی و عقل ستیزی در تمامی این فرقه های نو پدید مشترک است . جوامع مدرن در نیمه ی دوم قرن بیستم در میان خود ،شاهد ظهور گروه ها و فرقه های دینی جدید بوده اند

این قبیل فرقه های دینی جدید ،گاه برآمده و وابسته به ادیان بزرگ و کلاسیک یا سنتی اند و گاه نیز یکسره مستقل بوده و جدید می نمایانند؛ گاه چون ادیان کلاسیک، سازمان یافته اند و گاه چنین نیستند. علل ظهور و پیدایی آنها ، حتی کثرت آنها ، آن هم به ویژه در جوامع مدرن، بسیاری از جامعه شناسان و دین پژوهان را به خود مشغول کرده است.

مخالفت با جنبش های دینی جدید در دهه ی 1960، بویژه در میان والدین، گسترش یافت. علت این مخالفت تلاش های گروه ها برای منحرف کردن جوانان و تقاضاهایی بود که گروه ها از [به اصطلاح]منحرفین داشتند .تلاش برای جذب و سرباز گیری، برخی مواقع به اخراج جوانان از دانشگاه و رها کردن مسیر اهداف، و پذیرفتن زندگی دینی تمام وقت در یک وضع گروهی ناآشنا منجر گردید. متحد الشکل شدن اعضا از روی صداقت و وفاداری و نظم و ادبی که گروه از آنها می خواست، زنگ خطر را به صدا در آورد.

گروه، ممکن بود از آنها بخواهد که لباس هایی عجیب و غریب بپوشند، رژیم غذایی غیر معمول یا سختی را پیش بگیرند، و در مواقعی خاص، موسیقی [عبادی ] اجراء کرده یا مراقبه داشته باشند، یا نام جدیدی برای خود انتخاب کنند. برخی از گروه ها از اعضا می خواستند که در اجتماعاتی منزوی به سر ببرند و اعضای ممنوع شده یا آنها که عضویت شان خاتمه یافته با اعضای خانواده زندگی کنند و دیگرانی هم بیرون از فرقه.
فرقه‌ها «عقل‌ستیز» هستند و «شست‌‌شوی مغزی» یکی از مهم‌ترین راه‌کارهاست. چون رهبر یک فرقه می‌خواهد مدیریت کند و همه از او اطاعت کنند، عقل ‌گریزند . والدین و وابستگان دیگر ، فرقه ها را متهم کردند که برای جذب و نگهداری اعضای جدید، فریب و نیرنگ بکار بسته و از مهارتهای روانشناختی، عملیاتی که کنترل ذهن یا شستشوی مغزی نام گرفت ، استفاده می کنند.

آنها بعداً فرقه ها را متهم کردند که از تکنیک های شستشوی مغز استفاده میکنند تا توان استقلال فکری و عملی اعضا از آنها سلب شود. اتهامات شستشوی مغزی بعد از خودکشی دستجمعی اعضای "معبد مردم"، مزرعه ای اشتراکی در "جونزتاون" در کشور گویان، در 1975 قوت گرفت .طبق فرمان رهبرشان "جیم جونز"، بیش از 900 نفر از پیروان فرقه که اکثراً آمریکایی بودند ،سم خورده و مردند.

تقسیم‌بندی کلی فرقه‌ها
1- عرفان‌های هندی 2- عرفان‌های آمریکایی 3- عرفان‌های چینی و خاور دور
4- عرفان مسیحی 5- عرفان یهود 6- عرفانهای اروپایی
این چند دسته مهم‌ترین دسته‌های این عرفان‌های نو پدید در دنیا هستند. البته عرفان‌های آفریقایی هم هستند اما خیلی مطرح نشدند، چون آفریقایی‌ها رسانه قوی و قدرت تبلیغاتی نداشتند.
نمادهای شیطان پرستیوجوه مشترک تمام فرقه‌ها
1-
این جریانات تقریباً وجوه مشترک دارند. اکثر این‌ها «انسان‌محور» هستند، چون اُمانیستی اند. وقتی در این فرقه‌ها تحقیق ‌کنید، می‌بینید همه چیزهایی که می‌گویند مال انسان است، نه انسان برای رسیدن به خدا انسان بماهو انسان. آرامش، خلسه، تنهایی، مدیتیشن، تمرکز، خودآگاهی، و حتی خودخدایی و... مسائلی است که هرکدام از این عرفان‌ها ترویج می‌کنند. یعنی همه‌اش برای خود (نفس). درست است در عرفان اسلامی هم خود لحاظ شده اما خود برای عبور از خود است. حضرت امیر می‌فرماید: عارف کسی است که نفس را شناخت و آن را پاک کرد و آن را از هرچه که از خدا دورش می‌کند رها کرد.
2- مسأله دوم اینکه این فرقه‌ها عمدتاً ضد معاد و تناسخ‌گرا هستند. یعنی معتقدند که وقتی انسان در این دنیا می‌میرد جسم از بین می‌رود ولی روح باقی است و وارد یک جسم دیگر می‌شود؛ و مدام گردش می‌کند تا به ابدیت نهایی و به تکامل نهایی عالم می‌رسد. برخی هم معتقدند که در یک دوره زمانی روح و جسم با هم از بین می‌روند و تمام می‌شوند؛ یعنی به معاد قائل نیستند.
3- سومین ویژگی شریعت ‌ستیز بودن است. عمده فرقه‌ها با شریعت مبارزه می‌کنند، خصوصاً اسلام. فرقه‌ها عمدتاً شخص‌ محور و «رهبر محور» هستند. اسلام شخص ‌محور نیست؛ کتاب محور است. «قانون محور» است، «سند محور» است. «وحی محور» است. ولی در این عرفان‌ها شخص، محور است. مثلاً «اوشو» یک محور می‌شود، فکر اوشو هرچه است با دین و شریعت مبارزه می‌کند. «پائولو کوئلیو» یک شخص است. اینها خیلی مهم است.

4- این‌ها عموما سعی دارند انسان را از فضای اجتماعی و فضای فعالیت‌های اجتماعی دور کنند. این چهارمین ویژگی است. یعنی انزوا طلبی، یوگا، مدیتیشن، تمرکز، جلسات خاص خودی و آرام کردن خود. البته برای خام کردن مردم حقه و شگرد هم دارند. یعنی از حربه‌های مختلف استفاده می‌کنند. آنها می‌گویند مگر نماز آدم را آرام نمی‌کند؟ یوگا هم به آدم آرامش می‌دهد! ظاهراً هم ممکن است موقتاً چند وقتی آرام شوی و تسکین موقت به وجود بیاید، اما این دائمی نیست. این‌ها شریعت‌ ستیز و شریعت ‌گریز هستند؛ نه فقط شریعت اسلام، بلکه از شریعت یهود و مسیحیت هم فرار می‌کنند.
5- فرقه‌ها عقل‌ ستیز هستند و «شست‌ و‌ شوی مغزی» یکی از مهم‌ترین راه‌کارهاست. چون رهبر یک فرقه می‌خواهد مدیریت کند و همه از او اطاعت کنند، عقل‌گریزند. با عقل مبارزه می‌کنند و سعی می‌کنند فردی را در جامعه‌بار بیاورند که با عقل مبارزه کند.
6- کرامت محور هستند. یعنی تلاش می‌کنند یک سری کارهای خارق‌العاده را تبلیغ کنند. طی‌الارض و... همین چیزهایی که آقایان به اسم عرفان اسلامی تبلیغ می‌کنند و اشتباه هم هستند و ما مخالفیم؛ چون عرفان اسلامی هدفش این چیزها نیست. مثل طی‌الارض، طی‌الماء، زندگی‌های آسمانی، بشقاب پرنده‌ها و... در همان فرقه معبد که قبلا ذکر شد این 913 نفر برای این خودکشی کردند که بشقاب پرنده‌های آسمانی بیایند روحشان را ببرند. یعنی آن قدر شست و شوی مغزی شده بودند همه باور کردند و با زن و بچه همگی خودکشی کردند. یک جمعیتی خودشان را به طرز وحشت‌ناکی کشتند برای این که به بشقاب پرنده‌های فضایی ملحق شوند.

شیطان پرستی؛ مسیری برای انحطاط جسم و روح

شیطان بر سر پیمانی که با خویش بسته بود، هنوز هم باقی مانده؛ چند سالی بیش تر نگذشت که شیطان و شیطان پرست ها پا به این مرز و بوم شرقی گذاشتند و در حال آلوده کردن جوانان هستند. اگرچه در این راه بسیاری از جوانان بر عقاید مذهبی خود پایبند بوده و فریب این گروه را نخوردند اما بودند آنهایی که بی اطلاع از لباس هایی که بر تن می کنند، بی توجه به مدل موهایی که آرایش می کنند، بدون اینکه بدانند زیور آلاتی که استفاده می کنند هر کدام نمادی از شیطان پرستی با خود به همراه دارد، به نوعی انگ شیطان پرستی به خود چسباندند.
رواج نشست‌های مخفی پارتی با نواختن موسیقی راک و متال به صورت هفتگی و حضور جمعی از جوانان با ظاهری نامناسب و مزین به آلات و نمادهای شیطان‌پرستی که به رقص و حرکات نامتعارف دست می زنند، از جمله برنامه های ویژه شیطان پرستان در ایران است. این در حالی است که سایت های اجتماعی نیز به صورتی کاملاً هدفمند مخاطبان خود را انتخاب کرده و آن ها را به مجالس مخفیانه خود می کشند.

از آنجایی که بسیاری از افراد بویژه جوانان در داخل کشور مفهوم موسیقی، پوشش و علائم شیطان پرستی را نمی دانند و ناآگاهانه از آن استفاده می کنند که این خود باعث ایجاد سوءظن نسبت به این افراد در بین دیگر افراد جامعه خواهد شد، .

اهداف پلید فرقه‏های انحرافی همان شیطان‏ پرستان
از جمله اهداف پلید گروه ها و فرقه های شیطان پرستی، القا و انتقال مفاهیم و مطالب انحرافی در قالب نمادهای تصویری، یارگیری و تشکیل گروه‏های مختلف در سراسر دنیا چرا که استفاده از نمادها خود نوعی جذب به گروه محسوب می‏شود، جذب افراد با تبلیغ و ترویج نمادها، ایجاد مدهای جدید مو، لباس، آرایش، ایجاد بودجه‏های اقتصادی برای فعالیت‏های شوم خود از طریق فروش نمادها به صورت جواهر یا لباس، استفاده و ترویج جادوگری از طریق نمادهای آن، فلسفه‏بافی و رمزگونه رفتار کردن، پشت پرده‏ی نمادها و به سُخره گرفتن ادیان دیگر به ویژه مسیحیت با نمادهای مختلف است.
ترویج نمادها در جامعه
در معرفی نمادهای این جریان انحرافی، نمادهایی مختص شیطان‏ پرستان است. همچنین نمادهایی که از آموزه‏های جادوگری و شبه جادوگری، مورد استفاده‏ی شیطان ‏پرستان قرار می‏گیرد. شیطان‏ پرستان برای گسترش دادن هرچه بیش‏تر عقاید دور از واقعیت خود دست به تبلیغ، ترویج و پخش آن می‏کنند تا از طریق آن بتوانند طرفداران متعددی در گوشه و کنار جامعه‏ها برای خود پیدا نمایند. در این زمینه ترویج را از راه‏های متفاوتی همچون، حکومت ها، فیلم ها، اینترنت، محصولات کودکان، پوشش، آرایش، زیورآلات و خالکوبی ها دنبال می‏کنند.

ستاره پنج پر، دو مثلث معکوس روی هم (ستاره داود)، صلیب معکوس (ضد مسیحیت) و نشانه آمون خدای مصریان را از جمله نمادهای پیروان شیطان پرستی است.
حکومت‏ها ـ در بعضی از جامعه‏ها، نفوذ شیطان ‏پرستی به حدی است که رهبران سیاسی و حتی مذهبی مانند جرج بوش پدر، رونالد ریگان، بیل کلینتون، جرج دبلیو بوش، اوباما، سناتور جان کری، لورا بوش، سیلویو برلوسکنی و... به ناچار و یا به طور دلخواه این فرقه را به طور رسمی می‏پذیرند. هرچند پذیرش دولت‏ها چه به صورت رسمی و یا به صورت‏های دیگری نیز باشد؛ عاملی برای حمایت و گسترش شیطان ‏پرستان در گوشه و کنار جهان بیکران است.
فیلم‏ها ـ نمادهای شیطان‏ پرستان بطور دائم در فیلم‏های مختلفی دیده می‏شود که برخی از آنها عبارتند از: گنجینه ملی، سه ایکس، وَن هلسینگ، طالع نحس، جن‏گیر، ارباب آرزوها، ارباب حلقه‏ها، خانه، مرا به جهنم ببر، بازی کودک، فرشتگان و شیاطین، مهاجم مقبره، مقبره‏ی شیطان، پناهگاه شیطان، سرزمین دور افتاده، مکس پین و... در چنین فیلم‏هایی نمادها معرفی و مطرح می‏شوند و در بعضی فیلم‏ها راه‏حل مشکل یا امر مهم درک همان نماد است و قهرمان فیلم به طور دائمی با آن نماد درگیر است.
اینترنت ـ در وبلاگ‏ها و پایگاه‏های اینترنتی، اشخاصی برای تبلیغ و ترویج نمادها تلاش می‏کنند و به شکل‏های گوناگونی آنها را مطرح می‏نمایند. به عنوان مثال، پایگاه اینترنتی کلیسای شیطان، نمادها را به صورت‏های مختلف معرفی و تبلیغ می‏کند.
جادوی کودکان ـ در آموزه‏های شیطانی، دستور خاصی در مورد کودکان آمده است. در میان محصولات سرگرمی کودکان ما می‏توانیم لباس‏های با نقش شیطان‏، بازی‏های کامپیوتری، کارتون، انیمیشن و... شیطان را به عنوان یک موجود دوست ‏داشتنی تبدیل و نمادها و ترویج آن را مشاهده کنیم. شخصیت‏هایی همچون غول، هیولا، شیطان و جادوگر از محبوب‏ترین سرگرمی‏های کودکان می‏باشد. تأثیر این محصولات به طوری است که بعد از پخش فیلم‏های هری پاتر، شعار بسیاری از کودکان در کشورهای مختلف غربی آمادگی خود را برای شرکت در مدرسه جادوگری اعلام کردند و پس از آن کودکستان و مدرسه‏هایی با لباس‏ها و نمادهای جادوگری تأسیس شد و ابزار و لباس‏های هری پاتر به صورت گسترده در مغازه‏ها به فروش رسید.
لباس‏ها و پوشش‏ها ـ برخی از افراد که متأسفانه عده‏ی زیادی را جوانان تشکیل می‏دهند با اطلاع و یا بدون اطلاع سراغ لباس‏ها و پوشش‏های عجیب و غریب می‏روند. هرچند در میان افراد استفاده‏گر این نوع پوشش‏ها اعتقادی به شیطان‏پرستی و افکار آنان نداشته باشند، ولی باز هم به نوعی تابلوی متحرکی برای تبلیغ و ترویج نمادها و عقیده‏های آنان هستند. می‏توان برخی از علائم شیطان ‏پرستان را بر روی لباس‏های ورزشی مانند اعداد ... را مشاهده کنیم.
آرایش‏‏ها و خالکوبی‏ها ـ استفاده از آرایش‏های تند و زننده با حالت مو و صورت غیرمعمول همراه با خالکوبی‏های مبتذل و نمادین مجموعه‎ای از ظواهر شیطان‏ پرستان و طرفداران آنان می‏باشد که توجه بسیاری را به خود رواج نشست‌های مخفی پارتی با نواختن موسیقی و ....
جواهر زینتی ـ نمادهای شیطانی از تصاویر و نقش‏های همیشگی جواهر و زینت‏های شیطان‏ پرستان می‏باشد. این جواهرات به صورت دائمی در کنسرت‏ها، فیلم‏ها، کلیپ‏ها و ظاهر افراد مورد استفاده قرار می‏گیرد. متأسفانه امروزه، این اشیاء در بازارهای کشور البته در برخی از مغازه‏های مخصوص که اقدام به فروش آن می‏کنند را به راحتی می‏توان یافت کرد.

شیطان‏پرستی قدیمی

در ایران قدیم، گروه‏هایی بودند که به نظر برخی از افراد می‏توانند در رده شیطان ‏پرستی قرار گیرند که دو نمونه‏ مشهورتر آن ها، دروزی ها و گنوسی ها هستند.
دروزی‏ها: دروزی‏ها اقوام مهاجری هستند که از مناطق غربی کشور طی فاصله زمانی حداقل ده قرن پیش به دلیل آزارهای حکومتی وقت بر علیه شیعیان فراری شده و در مناطقی از فلسطین اشغالی، سوریه، لبنان و... سکنی گزیده‏اند. برخی از مورخان و کارشناسان ادیان بر این باورند که دروزی‏های درون‏گرا، نوعی از شیطان را اختیار کرده‏اند و ریشه‏هایی از ایشان نیز در عراق و ایران مستقر هستند و دارای معبد مقدس نیز می‎‏باشند!
گنوسی‏ها: گنوسی‏ها از جذب، معاشرت و رویارویی با سایر مردم پرهیز داشته و در چند دسته‏ کوچک به مراسم خاص شیطان‏پرستی همچون قربانی و حج شیطان و... می‏پردازند.
شیطان پرستی نوین:
نوع شیطان‏ پرستی جدید به ایران طی یک بازده زمانی ده ساله با چند وقفه کوتاه راه نفوذ خود را پیدا کرد. مهم‏ترین عامل ورود شیطان‏ پرستی به ایران، رواج یافتن میل جوانان به استفاده از موسیقی متالیکا و ساز گیتار برقی بوده است که هرچند به صورت زیرزمینی و غیرمجاز بوده و مفاهیم آن سرشار از مفاهیم شیطان‏ پرستی می‏باشد. اقدام تأمل برانگیز و بسیار غیرمسئولانه متولیان امر (دوره اصلاحات)، در صدد صدور مجوز برای گروه‏ها، آلبوم‏ها و کتاب‏های اشعار موسیقی متالیکا نیز نقش اساسی را در جلب توجه عمومی مخاطبین جوان به این نحله انحرافی فراهم آورد. این در حالی است که آورندگان شیطان ‏پرستی به ایران شامل افراد و گروه‏های زیر می‏باشند: ـ تحصیل‏کرده‏ها و سرخورده‏های اجتماعی در خارج از کشور که دچار خسارت و شکست‏های سنگین مادی یا معنوی شده بودند.

فعالیت فعلی این گروه‏ها و دیگر گروه‏های شیطان‏پرست :
?- تحرک در اینترنت ?- ترویج نمادها ?- ترویج متالیکا
?- پارتی‏های شبانه ?- همکاری با سلطنت‏طلب‏ها
اقدامات و رفتارهای شیطان‏پرستان
?- بی اعتقادی به خدا، دین، آخرت، پیامبران و...
?- اهانت به کتب مقدس و مخصوصاً کتاب انجیل که معمولاً آن را یا پاره می‏کنند و یا می‏سوزانند.
?- اهانت به علامت‏ها یا اشیاء و یا اماکن مقدس، مثلاً برعکس کردن صلیب حضرت مسیح(ع)، اهانت به قبله‏ و...
?- اغفال دختران با اقدام به آزار و اذیت و رابطه جنسی همراه با خشونت با آنها به خاطر عقاید ضد زنی و .....
?- کشتن و آزار حیواناتی مانند سگ، گاو، گوسفند و گربه به صورت دار زدن، سر بریدن، سوزاندن و...
?- برگزاری مراسم خودزنی و بعد از آن خوردن خون خود یا دیگری. از جمله اهداف پلید گروه ها و فرقه های شیطان پرستی، القا و انتقال مفاهیم و مطالب انحرافی در قالب نمادهای تصویری، یارگیری و تشکیل گروه‏های مختلف در سراسر دنیا چرا که استفاده از نمادها خود نوعی جذب به گروه محسوب می‏شود، و اعمال شیطان پرستی اعمال و مراسم مختلفی به عنوان شیطان پرستی انجام می‏گیرد که اینجا به ذکر نمونه‏های مهم‏تر آن می‏پردازیم:
- مناسک جنسی: مهم‏ترین اعمالی که بر اجرای آن مداومت جدی دارند، اعمال جنسی است. آنان پس از انجام این کار از شیطان کمک میخواهند. این عمل همراه با خشونت می‏باشد به طوری که می‏توان عملکرد آنها را ناشی از مشکلات روحی و روانی چنین افرادی دانست، یعنی افرادی که به علت طرد شدن از جامعه یا آزار دیدن در دوران کودکی، نوجوانی و حتی جوانی، نوعی بیماری روانی پیدا کرده و با چنین اعمالی سعی در جبران آن دارند. مناسک جنسی در میان شیطان ‏پرستان موجب به وجود آمدن بیماری ایدز که شایع‏ترین بیماری‏ها در میانشان می‏باشد می‏توان اشاره کرد و عمده‏ترین نشانه‏های آنان را هم می‏توان در تجاوز، قتل به ویژه در تجاوز به کودکان و نوجوانان همراه با قتل دنبال کرد.
- مراسم عضویت یک عضو جدید: این مراسم مجموعه‏ای است کارهای مختلف که توسط کشیش کلیسای شیطان‏ پرستان و یا همسر وی انجام می‏شود. این عمل، در جادوگری نیز وجود دارد. در این مراسم، پنج بوسه‏ی مقدس وجود دارد که بر بدن شخص عضو شونده زده که باعث خیر و برکت، تقدیس او در بین شیطان ‏پرستان، تشکر از وی به منظور عضو شدن و در نهایت قبول فرد، خواهد شد.
- مراسم نماز سیاه یا نماز جماعت سیاه: این مراسم، یکی از مهم‏ترین مراسم شیطان است که در کلیسای شیطانی انجام می‏شود و دقیقاً همانند مراسم عشاء ربّانی مسیحیت می‏باشد با این تفاوت که تمام کارها برعکس انجام می‏شود. کشتن کودکان، ریختن خون معصومان و باکره‏ها و خواندن دعاهایی با مضامین متفاومت از جمله اعمال آنها می‎‏باشد. در این مراسم که از پلیدترین مراسم آنان می‏باشد، نمادهای مختلف شیطانی همچون ستاره‏ی پنج پر وارونه، جمجمه، شراب، خون، شمع و پارچه‏های سیاه، آتش‏دان و... دیده می‏شود.
- مراسم حج شیطان ‏پرستان یزدیه: یزیدیان علاوه بر روزه‏های عمومی و خصوصی، نماز و زکات با تفاسیر خاص خود که مخالف ادیان الهی است، مراسم حجی دارند که در آن مرقد شیخ عدی را کعبه قرار داده و مراسم خون را با خوردن شراب، قرص‏های مخصوص، شادی کردن در روز 15ماه سپتامبر شرقی آغاز می‏کنند که تا پنج روز ادامه دارد. امروزه لالش یکی از پرستش‏گاه‏ها و محل انجام مراسم حج شیطان‏ پرستان یزدی، می‏باشد. از جمله اعمال مهم این حج، پرتاب دستمال به سنگ برجسته‏ای است؛ این مرحله از اصلی‏ترین مراحل حاجی شدن همراه با چشمان بسته با فاصله‏ای هفت متری دستمال سیاه بزرگی را به طرف سنگ پرتاب می‏کنند. اگر شخصی سه بار موفق شود این عمل را انجام دهد، حج آن شخص قبول است در غیر این صورت باید دو روز بعد بازگردد و مجدداً این کار را انجام دهد.
- موسیقی شیطان ‏پرستان: توصیه‏ای که شیطان ‏پرستان در مورد موسیقی می‏کنند: شنیدن آهنگ‏های تند، همواره با خشونت است که وحشت و نفرت را با خود دارد.
- مراسم قربانی کردن: در شیطان‏ پرستی جدید قربانی کردن مفهومی ندارد؛ اما برای آنان که هنوز پیرو شیطان‏ پرستی قدیمی و قرون وسطایی هستند، این کار در شبی تاریک انجام می‏شود. قربانی توسط آب مقدس غسل داده می‏شود و بر روی محراب خوابانده می‏شود. البته قربانی قبل از انجام مراسم بیهوش می‏شود و در کامل‏ترین مراسم قربانی کردن برای شیطان، پس از کشته شدن و نوشیدن خون وی، توسط آتش سوزانده می‏شود. در این مراسم خواندن وِردهای مخصوص و بی‏معنا و بعضی اوقات عِبری، انجام می‏گیرد.

شیطان پرستی معاصر

شیطان پرستی معاصر با بحران های بعد از جنگ جهانی دوم پیوند خورده است. جنگ جهانی دوم شرایطی ناامید کننده ایجاد کرده بود. فریاد مبارزه و اعتراض از هر کوی و برزن بلند بود. جوانان دریافتند که نظام سرمایه داری، جهان را به مرز نابودی و انهدام رسانده است. ظلم و خفقان شدید باعث شد گروهی از جوانان عصیان کنند و اعتراض خود را با ترویج هیپی گری نشان دهند، بلکه بتوانند با طرح تفکری نو در حوزه اخلاق و امنیت اصلاح گری کنند.

سرانجام جوانان، به ویژه دانشجویان برخاستند و با استفاده از ظرفیت موسیقی، با شعار «سرانجام اصلاحی باید» جنبش متال را به وجود آوردند. شاید اولین گام در به انحراف کشاندن این حرکت اصلاحی، استفاده از این ابزار (موسیقی) بود. در دهه اول موسیقی متال، تقریبا تمامی اشعار و ترانه های آن دارای خمیرمایه اعتراض آمیز بر ضد جنگ، عشرت طلبی و سلطه سیاسی بود. در این ترانه ها مبارزه با مدرنیته و سلطه تجاری موج می زد و بخش قابل توجهی از محتوای ترانه ها هم مربوط به مسائل معنوی، بیداری ضمیر انسان ها و ندای درون بود3.

اما گردانندگان و طراحان نظام سرمایه داری بیکار نبودند. مهار بحران برای آن ها بسیار حیاتی بود. سرانجام با کشاندن کنسرت های اعتراض به دامن شیطان پرستی، توانستند از همراهی توده مردم با این جنبش جلوگیری کنند و با ترویج نمادها و پوشش های شیطانی در پاره ای از کنسرت ها، عملا به شناساندن این مرام به مردم کمک کنند. یقینا خواست اولیه جوانان معترض، ترویج و گسترش شیطان پرستی نبود.

1- جان هیلنز، فرهنگ ادیان جهان، ص.428 2- بلک سبت، شب را ورق بزن، ص.17 3-همان، ص.21

آموزه‌های مسیحیت، بستر اصلی ظهور شیطان‌گرایی مدرن

آموزه‌های مسیحیت در قالب عهدین و بخصوص عهد عتیق زمینه و بستر اصلی ظهور شیطان‌گرایی مدرن است. در سفر پیدایش تورات، آموزه‌هایی بدین دیده می‌شود که ابلیس با خدا کشتی گرفت و درنهایت پیروز میدان مبارزه شد و پشت خدا را در این میدان به زمین زد. این آموزه بیان می‌کند که ابلیس قدرت برتر در جهان است و همان گونه که پیش از این اشاره شد، شیطان‌گرایی مدرن در الگو قرار دادن ابلیس به همین معنا توجه دارد. در واقع یکی از وجوه الگو بودن ابلیس و شیطان برای شیطان‌گرایان دقیقاً همین امر است که انسان باید به دنبال قدرت برتر و توانمندی بالاتر باشد و برترین قدرت در جهان از آن کسی است که خدا را به زانو درآورد و آن کسی که چنین کاری را کرده است، کسی جز ابلیس نیست.

بنابراین تصویرهایی که عهدین و بخصوص عهد عتیق و تورات از ابلیس ارائه کرده‌اند زمینه بسیار مناسبی برای ظهور جریانی در جهان غرب فراهم کرده است که خواهان قدرت بالاتر و برتر است. اساساً شیطان‌گرایی مدرن در اعتقاد به قدرت برین و توانمندی بالا خلاصه می‌شود. اینان معتقدند کسی در این جهان ماندگار است که دارای برترین و بالاترین توانمندی‌ها و قدرت‌ها باشد. قدرت‌ زمانی در قالب و نمود تسلیحات جلوه‌گر شده است، در دوره‌ای دیگر در قالب قدرت اقتصادی و در دوره‌های جدیدتر در ارتباطات و ... اما معتقدند که امروزه، تمام عناصر قدرت با همدیگر دست به دست هم داده‌اند و مجموعاً و همراه با هم، عنصر اصلی قدرت را تشکیل می‌دهند؛ به تعبیر دیگر امروزه قدرت برتر در جهان از آن کسی است که دارای بالاترین تسلیحات، بیشترین ارتباطات، اقتصاد قوی‌تر و دانش برتر باشد.

مقابله با فرقه شیطان‏ پرستی

کسانی که قصد نقد این فرقه را داشته‏اند، بیشتر به تبلیغ این جریان دامن زده‏اند؛ نه نقد و آسیب‏شناسی صحیح، علت این است که بیش از آنکه به ایدئولوژی شیطان‏‏گرایان بپردازند، به توضیح نمادها پرداخته‏اند و از قضا این همان کاری است که شیطان‏پرستان می‏خواهند، کسانی که قصد مبارزه با شیطان‏پرستی از طریق نمادها را دارند، باید در باب نمادها سه نکته اساسی را مورد توجه قرار دهند، غفلت از این سه امر، ممکن است به شناخت و تحلیل ناصواب این فرقه منجر شود و یا باعث ترویج ناخواسته آیین شیطانی شوند:

اول اینکه جریان شیطانی، بسیاری از نمادهایی را که در دیگر آیین‌ها و مسلک‌ها ریشه دارد، امروزه به سود خویش و در خدمت خود به کار گرفته است، بسیاری از نمادهایی که امروزه به نام شیطان‌پرستی مشهور شده، متعلق به جریان شیطانی نیست و آنها این نمادها را تصاحب کرده‌اند، هدف از این تردستی، اثبات ریشه‌دار بودن آیین‌شیطان پرستی و تثبیت آن و اعتماد ‌بخشی به یاران شیطان است. پاره‌ای از این نمادها در تمدن‌های باستانی مصر و یونان ریشه دارد و بعضی دیگر متعلق به شرق است؛ هر چند جریان شیطانی محصول عرفان یهود و فراماسونری و نتیجه نامشروع این دو جریان است، جریان شیطانی، امروزه خود را آیینی برخوردار از سنت‌های منحصر به‌ فرد، نمادهای ویژه، مبانی مجزا و در یک کلمه، یک «جریان مستقل تاریخی» معرفی می‌کند.

دوم اینکه؛ نمادها لزوماً معنای واحد ندارند، علت این که فرهنگ‌های مختلف از همدیگر تأثیر پذیرفته‌ اند و اقوام و ملت‌ها، در تعامل با دیگر فرهنگ‌ها، دست به اقتباس زده و به سود خود، تغییراتی در محصولات دیگران ـ البته به نسبت آرمان‌ها و ارزش‌های بومی خود ـ داده‌اند و به مرور این فرآورده جدید، نماد ارزش‌ها و باورهای ایشان شده؛ بنابراین نمادها نه ریشه واحد دارند و نه معنای واحد.

سوم اینکه؛ چون نماد ابزاری قوی و نافذ است و چون برخورداری از نمادهای گویا و متنوع، قدرتی بی‌بدیل محسوب می‌شود، نسبت دادن نمادهای دیگر آیین‌ها به شیطان‌پرستی، تلاش غیر مستقیم برای تبلیغ این مرام انحرافی و کمک ناخواسته به آن است؛ نمادهایی که امروزه در خدمت این جریان ضد دینی و ضد توحیدی ایفای نقش می‌کند؛ باید برای انتساب این جریان به عقبه سیاسی خود و فهم ریشه‌ها و مبانی استکباری آن مورد توجه قرار گیرد؛ نه استقلال دادن به این جریان و در نتیجه تبلیغ و تثبیت آن. از سوی دیگر آنچه تاکنون مورد غفلت قرار گرفته، نگرش‏های مؤسس این جریان در باب جهان‌بینی و هستی شناسی است، «آنتوان لاوی» که شخصیت مطرح جریان شیطانی است و سهم زیادی در پی‏ریزی این بنای ضد دینی داشته است، افکارش را در کتاب مقدس شیطان‏ پرستان مطرح کرده و تلاش دارد از حیث نرم افزاری این جریان را تقویت کرده و به مرز قبول نزدیک کند.

جرانات شیطان پرستی و فرقه های نوظهور

شیطان‌پرستی در جامعه هشدار و خبر داده بود که اکنون بیش از 70 فرقه شیطان ‌پرستی در کشور فعال هستند. شیطان پرستی اکنون در حال انتقال نمادها به جامعه است و بزودی به انتقال ایدئولوژی نیز خواهد پرداخت. شیطان پرستی دارای یک جهان بینی بوده و شیطان پرستان برای اثبات حقانیت خود شواهد زیادی دارند و در مواردی می توانند افراد 6 تا 60سال را با خود همراه کنند. شیطان پرستان اکنون در دانشگاه ها و بین دانشجویان رخنه کرده و به اجرای برنامه ها از جمله کنسرت در دانشگاه می پردازند.

شیطان پرستان، شیطان را به عنوان قدرت غالب در جهان می دانند و اگر کسی می خواهد در جهان خوب زندگی کند باید با شیطان باشد به طوریکه معتقدند راه خدا از طریق ارتباط با شیطان می گذرد! اما نکته جالب توجه در این میان اینست که آنها از طریق تهیه فیلم و موسیقی، شیطان پرستی را ترویج می دهند و اکنون این موسیقی در میان تعدادی از جوانان دست به دست می شود. یکی از شرایط عضویت و پذیرش از سوی گروه های نوظهور شیطان پرستی، مصرف مواد تخدیری بسیار قوی از جمله کوکائین، حشیش و قرص های اکس است. دلیل استفاده این گروه ها از این مواد ورود به حالت خلسه برای انجام مراسم های ویژه آنان است.

بد رفتاری با یتیم و ناتوانان ریشه بد رفتاری با یتیمان را می بایست در همین تکبر و عدم ترس از قیامت جست. در حقیقت هرگونه رفتار ضداخلاقی ریشه در بینش و نگرشی نادرست دارد که می بایست تصحیح گردد و خداوند گاه برای تصحیح از روش های همانند سازی بهره می گیرد. از این رو در آیه 8 و 9 نساء تبیین میکند که هرگونه بدرفتاری نسبت به یتیمان دیگران می تواند عاملی برای بدرفتاری نسبت به یتیمان خود شخص باشد.

اندیشه های شیطان پرستینُه اصل عقیدتی کلیسای شیطان
1. شیطان سمبل لذت جویی و آزادی و افراط است نه ریاضت کشی.
2. شیطان نماد وجود و زندگی شاداب و مادی است نه خوابی ناچیز و معنوی ( امور معنوی و غیر مادی، توهّم و تظاهر است).
3. شیطان می گوید کم عقلی و بی عفتی بهتر از ریاکاری و خود فریبی است.
4. شیطان می گوید مهربانی با کسانی که شایسته آن هستند بهتر است از عشق ورزیدن از روی ظاهر و برای جلب توجه.
5. شیطان سمبل انتقام جویی است نه گرداندن آن طرف صورت!
6. شیطان سمبل مسئولیت پذیری برای مسئول است به جای دل مشغولی برای خون آشامان خالی ( اشاره به ترس مؤمنان از معاد و جهنم و انجام اعمال خوب).
7. شیطان انسان را با دیگر حیوانات کاملاً همانند می داند، گاه بهتر و اغلب بدتر از آن حیواناتی که بر چهار دست و پا راه می روند. بارها و بارها شدیدتر از آنهایی که در این راه به طور اجباری آلوده شده اند، به خاطر خدای معنوی اش و ظهور عقلانی، به صورت حیوانی شرور تبدیل شده است.
8. شیطان تمام آنچه را گناه نامیده شده مایه ی خرسندی و مسرت روانی، فکری و عاطفی می داند.
9. شیطان بهترین دوستی است که کلیسا تاکنون داشته، چرا که در تمام این سال ها کلیسا را مشغول داشته .
درباره نه اصل و بیانیه شیطان، نکاتی چند به ذهن می رسد که به برخی از آن ها اشاره می شود:
الف) آزادی و لذت بردن دو گونه است: آزادی مثبت و منفی. آزادی از بند نفس و خواهش های غیر مشروع و معقول آن مثبت و مطلوب است. لذت حاصل از آن هم واقعی و پایدار است. اما آزادی از همه قیود و شکستن حدود اخلاقی و الهی منفی است. پیروی از امیال شیطانی زبان، شکم و شهوت جنسی، عین اسارت است نه آزادی. شیطان از گذشته سمبل عصیان و غرور است،‌ در فرهنگ ادیان الهی نیز موجودی مستکبر و کافر در بارگاه الهی است.
ب) کار بد و زشت، زشت است و باید ترک شود، خواه کوچک یا بزرگ و یا بزرگ تر. بی عفتی، ریاکاری و خودفریبی همگی زشت و مردود هستند.
ج) مهربانی کردن با دیگران کار پسندیده ای است، زیباتر آن است که انسان به دشمنان خود نیز محبت کند و خاطیان و ظالمان را هم ببخشد. اگر کسی با ما مهربانی کرد، مهربانی کردن ما با او، چندان کار بزرگ و دشواری نیست. اما ارزش همه این رفتارهای ظاهری، بستگی به نیت آن ها دارد و البته تظاهر و ریاکاری، عمل زشتی است.
د) آنچه در مورد فرهنگ مسیحیت معروف است که اگر کسی به صورت تو سیلی زد، طرف دیگر صورت را بیاور، در واقع در مورد عفو و برخورد با دوستان است نه کسی که قصد دشمنی و ظلم دارد. نه انتقام جویی خوب است و نه ظلم پذیری، گذشت در حال قدرت خوب است و مبارزه با ظلم در همه حال. قرآن می فرماید: (مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللهِ وَالَّذِینَ مَعَهُ أَشِدّاءُ عَلَی الْکُفّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُمْ) (2)؛ محمد ص فرستاده خداست؛ و کسانی که با او هستند در برابر کفار سرسخت و شدید، و در میان خود مهربانند. و می گوید: «إِنْ تَعْفُوا وَتَصْفَحُوا وَتَغْفِرُوا فَإِنَّ اللهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ) (3)؛ و اگر عفو کنید و چشم بپوشید و ببخشید، [خدا شما را می بخشد]؛ چرا که خداوند بخشنده و مهربان است.

ه) در فرهنگ مادی و الحادی، انسان موجودی مادی و یکی از انواع حیوانات است با قابلیت هایی بیشتر و نه یک موجودی دارای روح مجرّد و الهی که خلیفه خداوند در زمین و دارای زندگی دنیوی و اخروی است. انسان با تعریف مادی البته هدفی غیر از لذت جویی و ارضای امیال مختلف جسمی ندارد. اما کسی که با لذت های عقلی و معنوی آشنا باشد، به ابعاد مادی اکتفا نمی کند.
و) در فرهنگ دینی، واجبات و محرمات مبتنی بر مصالح و مفاسد واقعی دانسته شده است. معنای این اصل این است که تمام دستورهای دینی دقیقاً با فواید و ضررهای جسمی و روحی، پیوند خورده است. هیچ امری گناه و عصیان شمرده نمی شود مگر این که دارای یک یا چند ضرر جدی و اساسی بر جسم یا روح بشر باشد. از نظر عقلی و تجربی نیز شواهد فراوانی بر پی آمدهای سوء و غیر قابل جبران این گناهان وجود دارد، ضررهای زنا، لواط، شراب خواری، تجاوز،‌ دروغ، تهمت، غیبت و رشوه و مانند این ها از نظر فردی و اجتماعی بر هر کسی آشکار است.
ز) شیطان برخلاف نظر پیروان کلیسای شیطان، نماد عصیان، غرور و تکبر است،‌ هم چنین دعوت کننده به سوی همه پلیدی ها و زشتی هاست و تا انسان جاهل را از درگاه الهی دور نکند و به گناه و کفر وادار نکند، دست از وسوسه ها و فریب های خود برنخواهد داشت و البته همیشه زشتی را زیبایی جلوه می دهد تا افراد را در دام خود اسیر کند.

بیست قانون شیطان گرایی برگرفته از کتاب سیاه شیطان

1. از افسوس و ترحم بگریزند، زیرا اینانند که «نیرومند» را از پای درمی آورند.
2. همواره توانایی خود را بیازمایید، از آن بابت که دروغ ها موفق اند.
3. شادی را در پیروزی بجویید، نه در صلح.
4. از یک استراحت کوتاه بیشتر از یک خواب دراز مدت لذت ببرید.
5. یک «دروگر» باشید، بدین سان دانه خواهید کاشت.
6. هرگز به چیزی آن مقدار عشق نورزید که نتوانید شاهد مرگش باشید.
7. بر روی ماسه چیزی نسازید، بلکه بر بلندای صخره و برای امروز یا دیروز نسازید، بلکه برای تمام زمان ها.
8. همواره برای بیشتر تلاش کنید، پیروزی پایانی ندارد.
9. بمیرید به جای آن که تسلیم شوید.
10. یاد بگیرید روی پای خود بایستید، پس در همه حال پیروز خواهید بود.
11. خون یک جاندار بهترین است از برای آبیاری دانه های یک زندگی جدید.
12. آن کس که بر بلندای « مرتفع ترین هرم ساخته شده از جمجمه ها» ایستاده، می تواند دورترین نقطه را ببیند.
13. از عشق دوری نکنید ولی با آن، آن گونه رفتار کنید که با یک شیّاد رفتار می کنید، همواره منصف باشید.
14. هر آن چیز که عظیم است بر فراز اندوه بنا شده.
15. تنها به سمت جلو مبارزه نکنید، در جهت ترقّی نیز بجنگید از برای آن که عظمت در آسمان ها بیارامد.
16. مانند باد خنک نیرومندی باشید که آفرینش ها را درهم می شکند.
17. بگذارید، عشق زندگی، یک هدف باشد اما اجازه دهید بالاترین هدفتان «بزرگی و سربلندی» باشد.
18. هیچ چیز زیبا نیست، به جز انسان؛‌ ولی زن، زیباترین در جهان است.
19. دروغ ها و نیرنگ ها را از خود برانید این دو، از برای انسانِ قدرتمند مانع اند.
20. آن چیز که نمی کشد، قوی تر می سازد. (11)

ملاحظات

درباره بیست قانون ذکر شده و توصیه های اخلاقی، نکاتی چند قابل ذکر است:
الف) برخی از گزاره ها و بندها مشتمل بر نکات مفیدی است مانند « همواره منصف باشید، تلاش برای پیشرفت و ترقی بیشتر، یا گزاره 14 که می گوید هر چیز بزرگی بر فراز اندوه بنا شده، اگر مراد این است که موفقیت های بزرگ در سایه ی سختی ها و تلاش های زیاد است و نیز گزاره 7 و برخی از گزاره ها نیز تا حدودی مبهم هستند، مثل گزاره های 5، 11، 12، 16 و 20.
ب) افسوس خوردن بر گذشته و «اگر» و «ای کاش» گفتن مورد پسند نیست، اما ترحّم بر دیگران در جایی که موضع رحمت است، امر پسندیده ای است و انعکاس آن هم رحم کردن دیگران و گذشتن از جرائم و خطاهای ماست. اگر حیوانی یا انسانی نیاز به کمک و گذشت دارد، جوانمردی و مروّت اقتضا می کند که به او پاسخ مثبت دهیم.
ج) دروغ از جرایم و گناهان بزرگ است که پی آمدهای سوء فردی و اجتماعی دارد. اما در این وصایا یک بار در گزاره 2 آمده که دروغ ها موفق اند و در گزاره 19 گفته شده دروغ ها را از خود برانید که سد راه افراد قدرتمند است. به نظر می رسد که دو جمله با هم ناسازگار هستند.
د) گزاره 11 دقیقاً روشن نیست. اگر مراد این باشد که برای سلامتی و حیات یک انسان، قربانی کردن یک حیوان از بهترین وسایل است، این سخن شبیه سنت عقیقه کردن یا قربانی حاجیان در منی و در ضمن اعمال حج، یا ذبح گوسفند، گاو و شتر برای سلامتی یک انسان و صدقه دادن به دیگران است که در ضمن سفارش های دینی آمده . البته تفاوت نگاه مادی و الهی محفوظ است. ولی اگر مراد از خون، خون یک انسان باشد، غیر قابل پذیرش است.
ه) برخلاف گزاره 18 باید گفت همه چیز زیباست، چرا که از خداوند جمیل جز جمیل صادر نمی شود و انسان احسن مخلوقات است. و زن هم مظهر صفات جمال الهی است و مایه تسکین مرد. اما زیباترین زیباها، وجود خداوند زیبا آفرین است.

پی نوشت ها : 2. فتح29. 3. تغابن14. 5. ارشاد جاهل به راه مستقیم و امر به معروف و نهی از منکر از دستورهای دینی اسلام است. شاعر می گوید:چو می بینی که نابینا و چاه است اگر خاموش بنشینی گناه است . 6. بقره194 و هر کس به شما تجاوز کرد، همانند آن بر او تعدّی کنید. و از خدا بپرهیزید (و زیاده روی ننماید) و بدانید خدا با پرهیزکاران است. 7. درباره شرایط ازدواج و رابطه زن و مرد، یعنی در حقیقت راه مجاز از سوی پروردگار به کتاب نکاح در رساله های عملیه مراجع عظام مراجعه کنید. 8. در قرآن آیات متعددی راجع به سحر داریم. برای مطالعه بیشتر به تفسیر آیات مبارزه موسی ع با ساحران درباره فرعون طه57-76؛ اعراف116؛ یونس81 . 10. برای آشنایی بیشتر با مکتب اومانیسم و اشکالات آن انسان شناسی، فصل مربوط؛ احمد واعظی، انسان از دیدگاه اسلام و عبدالرسول بیات و دیگران، فرهنگ واژه ها.

اصول شیطان‌پرستی پروتستانی که به دروغ به آنتوان لاوی منصوب می‌شود شامل :
1. شیطان می‌گوید دست و دلبازی کردن به جای خساست .
2. شیطان می‌گوید زندگی حیاتی به جای نقشه خیالی و موهومی روحانی .
3. شیطان می‌گوید دانش معصوم به جای فریب دادن ریاکارانه خود .
4. شیطان می‌گوید محبت کردن به کسانی که لیاقت آن را دارند به جای عشق ورزیدن به نمک‌نشناسان .
5. شیطان می‌گوید انتقام و خون‌خواهی کردن به جای برگرداندن صورت [ اشاره به تعالیم مسیحیت که می‌گوید هرگاه برادری به تو سیلی زد ،‌آن طرف صورتت را جلو بیاور تا ضربه‌ای به طرف دیگر بزند] .
6. شیطان می‌گوید مسئولیت‌پذیری در مقابل مسئولیت‌‌پذیران به جای نگران بودن خون آشام‌های غیر مادی .
7. شیطان می‌گوید انسان مانند دیگر حیوانات است ، گاهی بهتر ولی عذاب بدتر از آنهایی که روی چهار پا راه می‌روند ،‌به دلیل آنکه انسان دارای خدای روحانی و پیشرفت‌های روشنفکرانه ، او را پست‌ترین حیوانات ساخته .
8. شیطان تمام آن چیزهایی که گناه شناخته می‌شوند ارائه می‌دهد چون که تمام آنها به یک لذت و خوشنودی فیزیکی ،روانی یا احساسی منجر می‌شوند .
9. شیطان بهترین دوست کلیساست چراکه در میان تمام این سال‌ها وجود شیطان دلیل ماندگاری کلیساها است . قوانین فوق و 11 بندی که در ادامه می‌آید تنها متنی است که در سال 1490 و در کتاب " ‌پتک جادوگران " ‌در باب شیطان‌پرستی نوشته شده و صرفا ترجمه‌اش آن هم به دروغ به شیطان‌پرستی لاوییان و یا معاصر نسبت داده می‌شود که نگاه به 11 اصل بعدی علی‌رغم آنکه آشکارا نکات انحرافی نیز دارد ،‌ نشان می‌دهد که این نوع شیطان‌پرستی یک حرکت انتقادی صرف بوده و نمی‌توان میان آن و جریان معاصر رابطه‌ای برقرار کرد :
" 1. هرگز نظراتت را قبل از آنکه از تو بپرسند بازگو نکن.
2. هرگز مشکلاتت را قبل از آنکه مطمئن شوی دیگران میخواهند آن را بشنوند بازگو نکن.
3. وقتی مهمان کسی هستی ، به او احترام بگذار و در غیر این صورت هرگز آنجا نرو.
4. اگر مهمانت مزاحم تو است، با او بدون شفقت و با بیرحمی رفتار کن.
5. هرگز قبل از آنکه علامتی از طرف مقابلت ندیده‌ای به او پیشنهاد نزدیکی جنسی نده.
6. هرگز چیزی را که متعلق به تو نیست برندار، مگر آنکه داشتن آن برای کس دیگری سخت است و از تو میخواهد آن را بگیری.
7. اگر از جادو به طور موفقیت آمیزی برای کسب خواسته‌هایت استفاده کرده‌ای قدرت آن را اعتراف کن. اگر پس از بدست آوردن خواسته‌هایت قدرت جادو را نفی کنی، تمام آنچه بدست آوردی را از دست خواهی داد.
8. هرگز از چیزی که نمی‌خواهی در معرض آن باشی شکایت نکن.
9. کودکان را آزار نده.
10. حیوانات -غیر انسان- را آزار نده مگر آنکه مورد حمله قرار گرفته‌ای یا برای شکارشان می روی.
11. وقتی در سرزمینی آزاد قدم بر میداری، کسی را آزار نده، اگر کسی تو را مورد آزار قرار داد، از او بخواه که ادامه ندهد. اگر ادامه داد، نابودش کن . " لازم به ذکر است دلیل پرداختن جدی‌‌تر به این بخش استناداتی است که شیطان‌پرستان برای دوره‌های تاریخی از آنها بهره می‌برند .
«حقوق بشر» در آیین شیطان پرستی
برای حقوق بشر در این گروه قوانینی ذکر شده است که از این قرار می باشد:
هیچ خدایی برتر و بالاتر از انسان نیست؛
انسان این حق را دارد که طبق قوانین دلخواه خود زندگی کند؛
آن گونه زندگی کند که دلخواه اوست؛
کار کند آن گونه که دلخواه اوست؛
تفریح کند آن گونه که دلخواه اوست؛
استراحت کند آن گونه که دلخواه اوست؛
بمیرد در هر زمان و به هر شکل که دلخواه اوست؛
انسان این حق را دارد که بخورد هر آن چه را که دوست دارد؛
بیاشامد هر آن چه را که دوست دارد؛
اقامت گزیند هر کجا که دوست دارد؛
حرکت کند به روی زمین به هر سو که دوست دارد؛
انسان این حق را دارد که بیندیشد هر آنچه را که می خواهد؛
بگوید هر آن چه را که می خواهد؛
بنویسد هر آن چه را که می خواهد؛
ترسیم کند، بتراشد و بسازد هر آن چه را که می خواهد؛
بپوشد هر آن چه را که می خواهد؛
انسان این حق را دارد که عشق بورزد به هر نحو که مایل است؛ سرشار از عشق شو و عشق را بخواه آن طور که آرزو داری، در هر زمان و هر مکان و با هر کس که تو می خواهی». انسان این حق را دارد که مقابله کند با کسانی که با این حقوق مخالف اند. « برده ها باید خدمت گزاری کنند (9)

ملاحظات

قوانین ذکر شده که درباره حقوق بشر از جهات مختلف هستند، همگی مبتنی بر اومانیست یا انسان مداری و انسان خدایی هستند و اشکال ما در این جا یک ایراد مبنایی و ریشه ای است. با ردّ اومانیسم، در حقیقت پایه این قوانین و گزاره ها فرومی ریزد. بحث از اومانیسم و ارکان آن و نقد و بررسی تفصیلی آن مجال دیگری می طلبد، ولی به طور خلاصه می توان گفت: انسان مانند سایر مخلوقات و موجودات پیرامون خود، وابسته و نیازمند به امور و شرایط فراوان است که با نبود هر کدام از آن ها، وجود انسان هم نبود یا ناقص می گردد. بنابراین انسان ها نیز مانند سایر موجودات مخلوق و محتاج پروردگار خالق و یکتای بی نیاز هستند.

و وقتی وجود انسان و همه نعمت ها از آن دیگری بود، بنابراین منطقاً نمی تواند و نباید هرگونه می خواهد زندگی کند، کار کند، تفریح و استراحت کند، دوست بدارد، بیاشامد، بخورد، بگوید، ‌بنویسد، فکر کند، ببیند و بشنود. و آیا هیچ عاقلی می پذیرد که انسانی که سراپا غرق نیاز و نقص و فقر است، خدا و «همه کاره» باشد (10)
اومانیسم
اومانیسم به هر نوع فلسفه ای اطلاق می شود که منزلت ویژه ای برای انسان قائل می شود و او را مقیاس همه چیز قرار می دهد. این مکتب فکری، افراطی است در مقابل تفریطی که در قرون وسطی و بعد از آن در مورد حقوق و ارزش انسان وجود داشت. بها دادن به انسان و توجه به کرامت و شرافت انسان و جلوگیری از تحقیر انسان ها، از نقاط خوب و مثبت است اما محوریت انسان در هستی و افراط در بها دادن به انسان - چه انسان کامل و چه انسان ناقص و عاصی - صحیح نیست. انسان از دیدگاه اسلام طیفی از افراد مختلف از اعلی علّیّین تا اسفل السّافلین را شامل می شود و میزان حرمت و ارزش انسان به عبودیت و تقوای اوست. محور همه چیز خالق و آفریننده امور و عالم و حکیم مطلق است نه انسان ضعیف و محدود و مخلوق. اومانیسم، هیچ پشتوانه ی فکری مستدلی برای اثبات حقانیت خود ندارد (عدم دلیل).
مؤلفه های اومانیسم
1. خردگرایی برای گذران زندگی و رسیدن به سعادت و شناخت عالم هستی و خوب و بد، خرد انسان کفایت می کند. ملاحظه: دین می گوید عقل، تفکر و تدبیر بسیار مهم است اما حس و عقل انسان محدود است و نیاز به وحی و هدایت الهی دارد و بهره ی علم ما در مقابل علم بی نهایت او بسیار ناقص و اندک است، لذا نظر او بر ما مقدم است.
2. آزادی خواهی انسان آزاد به دنیا آمده است و باید از هر قیدی جز آنچه خودش تعیین می کند رها باشد.
ملاحظه: انسان تکویناً آزاد آفریده شده است ولی تشریعاً آزادی او مقید و محدود می شود به حدود و قیود الهی که دستورهای دین است و آزادی مطلق در هیچ جای عالم یافت نمی شود. و بالاترین و اصلی ترین آزادی، آزادی انسان از قید و بند نفس اماره و شیطان رجیم است.
3. تساهل و تسامح ادیان و مکاتب مختلف با حفظ تفاوت های خود می توانند در کنار یکدیگر همزیستی مسالمت آمیزی داشته باشند. چرا که معتقدات دینی انسان ها از درون آن ها سرچشمه می گیرد و امری واقعی و ماورایی نیست. نوع حاکمیت و ارزش ها منوط به اراده مردم است. ملاحظه: اسلام به مدارا و تحمل دیگران و همزیستی مسالمت آمیز با سایر ادیان معتقد و پای بند است،‌ اما بی تفاوتی در برابر عقاید و رفتار دیگران مردود است. عقاید دینی دقیقاً ناظر به واقعیت و عالم هستی است نه درونی، ذهنی و سلیقه ای. براساس اذن و امر الهی، در دین، تبلیغ و ارشاد و نصیحت و امر به معروف و نهی از منکر داریم.
4. سکولاریسم و جدایی دین از دنیا عرصه ی ذهن و خلوت با افکار و معبود را باید به دین داد و سایر ابعاد وجود و زندگی انسان مثل فرهنگ، اقتصاد و سیاست را به عقل و علم بشری سپرد. ملاحظه: راه دین و قوانین الهی از وسط دنیا و کارهای دنیوی می گذرد: «الدنیا مزرعه الآخره». میزان و موارد دخالت دین در امور دنیوی، اقتصادی، فرهنگی، قضایی، سیاسی و... را فرمان ها و وحی الهی تعیین می کند نه میل و عقل انسان. اقتضای قوانین مختلف عبادی، ‌اجتماعی، حقوقی و سیاسی اسلام و سیره ی زندگی معصومان علیهم السلام به روشنی آمیختگی و پیوند دین و دنیا و سیاست را نشان می دهد. چون در قوانین و آموزه های این فرقه بر آزادی و امیال افراد تأکید فراوان می شود.
لیبرالیسملیبرالیسم در لغت یعنی آزادی خواهی، رهایش، آزادی، اباحی گری. و در اصطلاح عبارت است از یک گونه تفکر در زمینه های سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و دینی که تکیه ی اصلی آن بر آزادی هرچه بیشتر و توجه به حقوق طبیعی افراد است.
اصول مکتب:
1. فردگرایی: فرد بر همه چیز مقدم است، دولت هم در خدمت خواست افراد است.
نقد: اگر فردی آزادی گریز یا آزادی ستیز بود، این اصل با اصل دوم تعارض پیدا می کند.
در تعارض منافع افراد با جامعه، منافع جمع مقدم می شود (جمع بر حق و مؤمن) و اگر در موردی بقای دین و ارزش ها اقتضا کرد حتی منافع جمع هم محدود می شد، چه رسد به فرد.
2. ارزش مطلق آزادی: هیچ ارزش دیگری مثل عدالت اجتماعی و اقتصادی و اخلاق نمی تواند جلوی آزادی انسان ها را بگیرد.
نقد: انسان تکویناً آزاد به دنیا آمده است ولی تشریعاً آزادی او محدود است به حدود الهی و دستورهای دینی. آزادی مطلق در هیچ جای عالم وجود ندارد و احدی نمی تواند معتقد باشد. اختلاف بر سر قیود آزادی است نه قید داشتن. بالاترین و اصلی ترین آزادی، آزادی انسان از قید نفس و شیطان و بندگی غیر خداست و آزاد واقعی، کسی نیست جز عبد کامل خداوند: «لا تَکُن عبد غَیرک فَقَد جعلَک اللهُ حراً». آزادی بیان و اندیشه و لیبرالیسم محدودیتی ندارد، اما در اسلام نوشتن و گفتن و تبلیغ و عقیده نسبت به برخی امور مثل هتک خداوند و معصومین علیهم السلام ممنوع است.
3. سازگاری لیبرالیسم با کاپیتالیسم یا سرمایه داری:
نقد: سرمایه داری و کار و کسب در اسلام آزاد است ولی مشروط به پرداخت حقوق مالی دیگران و حقوق دینی و توجه به اصل مساوات و برادری نه بی حد و مرز.
4. اومانیسم یا انسان محوری: آن چه مهم و اصل است انسان و فهم و اراده اوست.
نقد: انسان عبد خداست و باید مطیع فرامین الهی باشد در محدوده ای که او اجازه داده است، حق تصمیم و انتخاب دارد. و درجه ی شرافت و کرامت انسان به میزان عبودیت و بندگی اوست در برابر خداوند: «إلهی کفی بی فخراً أن أکون لَک عبداً». یک نکته ی اساسی این که در مکتب لیبرالیسم قانون گذاری حق اکثریت مردم است و قانون هر چه کمتر، بهتر. قوانین اساسی کشورها هم، تابع اعلامیه جهانی حقوق بشر است.
اما در اسلام حق قانون گذاری مختص مالک حقیقی یعنی خداوند است و قوانین شریعت در همه عرصه های درشت و ریز وارد شده است. حق قانون گذاری انسان منوط به اذن او و در محدوده ای است که او وضع قانون نکرده است. حقوق جهانی بشر هم هر جا که برخلاف شرع باشد، هیچ اعتباری ندارد. أَطِیعُوا اللهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الأَمْر (نساء59). نکته ی دیگر آن که در لیبرایسم دولت رفاه گستر است و باید هرچه کمتر در امور مردم دخالت کند و باید نظم و امنیت برقرار کند تا مردم به امیال و لذایذ خود برسند. اما در اسلام دولت هم رفاه گستر است و هم فضیلت گستر. هم حافظ جان، مال و ناموس و هم ضامن معنویت، اخلاق و کرامت انسان ها. رفاه، پیشرفت، توسعه ی علمی و اقتصادی، بدون پیشرفت اخلاق و معنویت؛ بر ضد سعادت بشر است.

بسترهای شیطان ‌پرستی در غرب

یکی از جریان‌های فاسد فکری و فرهنگی که ابتدا مرزهای اخلاقیات را در کشورهای اروپایی و آمریکایی در هم شکسته و سپس به سرزمین‌‌های شرقی رسید شیطان‌ پرستی یا شیطان ‌گرایی است.
۱.فلسفه یونانی
یکی از مواردی که اغلب ، کارشناسان فرق و مذاهب در خصوصی تحلیل شیطان‌گرایی از آن بهره‌برداری می‌نمایند، دیدگاه ادیان نسبت به مساله " شیطان " و معرفت خاصی دینی نسبت به این شر مطلق است. در همین رابطه نیز ادعای لاوی در استناد به ذهنیات موهن خود مبنی بر تغییر واژه یونانی (Devil) یا شیطان به devil و انتساب آن به زبان سانسکریت که آن‌گاه معنای الهه می‌یابد قابل توجه است. در واقع نظریه‌پردازان طریقت گمراهی مذکور دست به مغالطه‌ای می‌زنند و سپس در بستر آن به تبیین نظریاتشان می‌پردازند . بخش دوم ارتباط شیطانیسم یا فلسفه یونانی نیز در نگاه به اسطوره‌‌ها، ‌افسانه‌ها و خدایان یونان باستان است. همانطور که در بخش قبلی نیز اشاره شد از یکسو میل به پرستش که امر فطری و طبیعی است و از سوی دیگر بنای فکری گروه قابل توجهی از ایشان منجر به آن می‌شود تا از "‌درد بی‌خدایی به خدایان دروغین" پناه ببرند .
2. پروتستانیزم
کلیسای کاتولیک و نهاد مستهلک آن طی 10 قرن فجایع اخلاقی ، ‌عقیدتی ، سیاسی ، ‌اجتماعی و اقتصادی را علیه غرب به راه انداخت . پس از اقدام مارتین لورتر و کالوین در اعلام "‌خریداری شدن جهنم" جامعه مسیحیان به صورت افسار گسیخته و با جهتی کاملا غیر‌‌دینی رویکردهایی را نسبت به مولفه‌های فوق اتخاذ کردند . باید توجه داشت که عده‌ای از شیطان‌گرایان نیز قصد دارند که با ارجاع مستقیم تاریخ تشکیل‌شان به سال 1565 در حقیقت دست به نوعی تاریخ‌سازی بزنند که فاقد عنصر استناد است. اما ضروری است یادآور شویم که ریشه‌ای اولیه این حرکت انحرافی به دوران رنسانس یا همان تاریخ ادعایی می‌رسد اما در آن دوره گزارش تاریخی مستندی از شیطان‌گرایی وجود ندارد ، بلکه برخی افراد با ادعایی از دل سپردن به شیطان‌سعی در راه‌اندازی یک حرکت انتقادی علیه کلیسا را داشتند و بس .
3. معرفت‌شناسی یهودی از شیطان
اگرچه در بخش بعدی به تفضیل در باب رابطه " صهیونیسم و شیطانیسم " سخن به میان خواهیم آورد ، لکن ضروری است صرفا اشاره شود حرکت اعتراضی رنسانس و جنبش‌‌ها و گرایش‌های بعدی آن عمیقا تحت تاثیر آموزه‌های یهودیان بوده است . همچنین نفوذ آثار یهودیان ،‌بر روی برخی از رهبران رنسانس در گذشته و نظریه‌پردازان فعلی قابل ملاحظه می‌باشد
4. افول معنویت
آنگاه که چراغ عالم افروز معنویت رو به افول نماید ، بدیهی است که انواع و اقسام منحرف‌ترین سراب‌هایی رخ نموده و انسان معاصر را به دام بلا می کشاند . در این محور باید تاکید شود که تعویض جای معنویت و نقش خداوند با آموزه‌های مستعمل و فرسوده امروزی یکی از علل اصلی شکل‌گیری این گروه‌ها بوده. باید اشاره کرد که موسسان شیطان‌گرایی علی‌الخصوص لاوی به صورت جدی تحت تاثیر فلاسفه پوچ‌گرا و بدون معنویتی همچون نیچه بوده‌اند .
5. رمانس‌گرایی
رمانس‌‌گرایی در جهان غرب عمدتا با اسطوره‌گرایی در جهان اسلام و یا آئین‌ شرق ارتباط کپی‌گرایانه دارند . بدین معنا که غربیان به دلیل احساس نیاز به وجود قهرمان شخصیت‌‌های تخیلی و دروغین با قدرت‌های نیک و بد آفریدند تا خلاء ناشی از عدم حضور اسطوره‌ها را در فرهنگ جبران نمایند. از این منظر میل به قهرمان یک رمانس شدن همیشه در روح و روان و اندیشه انسان غربی وجود دارد آنقدر که حاضر است برای آن حتی به " شیطان " هم بدل شود


عرفان حلقه و شیطان گرایی

از جمله مباحثی که در عرفان حلقه به صورتی پر رنگ تبلیغ می شود، نگرشی جدید، به «شیطان» است
به عنوان نمونه در کتاب موجودات غیر ارگانیک ص14 آمده: وجود عامل تضاد ضرورت داشت و برای این منظور، ابلیس به فرمان سجده بر آدم اعتنا نکرد و این وظیفه را انجام داد

براستی در کجا آمده که خدا از قبل دستور جدایی و امر مجزایی برای شیطان صادر کرده باشد که بر غیر من سجده نکن؟ در کدام حدیث یا آیه وارد شده که امر به سجده بر آدم (که خطاب به همه ملائکه بود) فقط برای امتحان شیطان بوده است؟

در نتیجه این سرپیچی، نه فقط برای شیطان معصیت به حساب نیاید؛ بلکه این سرپیچی نشان از کمال توحید برای شیطان باشد!
به گزارش قران فقط یک امر وجود داشت و آن هم امر « اسجدوا» است و مخاطب هم همگان بودند. از همه اینها گذشته، سجده به آدم عین توحید بود*

چرا که درخواست مستقیم خداوند بود و از آن جا که این امر از جانب خود خداوند صادر شده بود، سجده به آدم در حقیقت سجده به خداوند بود نه خلاف توحید.
دو نکته مهم در این باب وجود دارد که مولف کتاب عرفان کیهانی نتوانسته این دو نکته را دقیقا هضم نماید. به همین جهت در تحلیل خود از نگاه توحیدی قران فاصله گرفته است

نکته اول این است که وی نتوانسته بین اذن تکوینی خداوند و خواست تشریعی او پیوند منطقی ایجاد کند، به همین جهت به خطا رفته است. وی تصور کرده که اگر خدا واقعا می خواست شیطان سجده کند، پس شیطان قدرت مخالفت نداشت

نکته دوم اینکه وی ساحت های وجودی انسان را به گونه دیگر تصور کرده، به همین جهت گزارشی که از «ابعاد وجود انسان» می دهد، یک گزارش غیر واقعی و غیر منطبق با متون دینی است.

اگر گفتار رهبر عرفان حلقه در باب شیطان را بپذیریم، باید بگوییم که خدا شیطان را اغوا کرد. چرا که از یک طرف وی را مامور به عدم سجده بر آدم کرد و از طرف دیگر بعد از سجده نکردن شیطان، او را لعن کرد و از درگاه رحمت خویش اخراج کرد. خوش مزه این خواهد بود که در این صورت، گفته ایشان با گفته خود ابلیس یکی خواهد بود؛ چرا که ابلیس هم اغوای خودش را به خدا نسبت داد و با گفتن «اغویتنی» (تو مرا گمراه کردی)، عامل گمراهی خود را، خدا معرفی کرد. که البته خداوند عدم سجده شیطان را نشات گرفته از تکبر و کفر او معرفی نمود أبی و استکبر و کان من الکافرین ( بقره34) و کان الشّیطان لربّه کفورًا (اسراء 27)

در دو آیه بالا خداوند دلیل عدم سجده شیطان را استکبار او معرفی می کند نه مامور بودن شیطان و به علاوه خداوند در دو آیه بالا صریحا از کفر شیطان سخن به میان می آورد و روشن است که کفر هیچ گاه با موحد بودن ـ که او این مقام را به شیطان نسبت می دهد ـ قابل جمع نیست. در آیه زیر خداوند کار شیطان را فسق می شمارد نه انجام ماموریت. فسجدوا الاّ ابلیس کان من الجنّ ففسق عن أمر ربّه (کهف50). در آیه دیگر کار شیطان، معصیت شمرده شده نه اطاعت. انّ الشّیطان کان للرّحمن عصیا، مریم44)
لازمه گفته رهبر عرفان حلقه در باب شیطان این است که خداوند باید به خاطر عدم سجده بر غیر خدا، شیطان را تکریم نماید و از او تمجید کند؛ در حالی که قران خبر از خطاب وهن آمیز به شیطان می دهد. قران خبر می دهد که شیطان نه تنها با این عمل، بزرگ نشد؛ بلکه به عکس به خواری و پستی رسید و با خطاب توبیخی خداوند مواجه شد. (فاخرج انک من الصاغرین). بیرون رو که از حقارت شدگان هستی

جای دیگر شیطان را رانده شده از درگاه خدا خطاب می کند. قال فاخرج منها فانّک رجیم (حجر/34). در آیه دیگر خداوند خود شیطان را لعن می کند. و انّ علیک اللّعنه لی یوم الدّین (حجر35).

تعبیر کان من الکافرین با لحاظ این که کان فعل ماضی است و حکایت از گذشته وضعیت شیطان دارد ـ نشان می دهد که شیطان نه فقط در عدم سجده بر آدم جزء موحدین نبود؛ بلکه حتی قبل از این فرمان نیز حساب خود را از مسیر فرشتگان و اطاعت فرمان خدا جدا کرده بود و در سر فکر استکبار می پروراند، و شاید به خود می گفت اگر دستور خضوع و سجده به من داده شود، قطعا اطاعت نخواهم کرد

به همین جهت در روایات، جمله ما کنتم تکتمون (آنچه را کتمان می کنید) که خداوند قبل از فرمان سجده خطاب نمود، اشاره ای به کفر قبلی شیطان دانسته شده است که قبل از این پنهان می نمود؛ چنان که در حدیث تفسیر قمی از امام عسکری (ع) این معنی نقل شده است.

بنابراین تعبیراتی هم چون فسق، کفر، عصیان، رجیم، ملعون، صاغر، استکبار که قران در مورد شیطان به کار برده است، پرده از انگیزه شیطان بر می دارد و کوچک ترین قرابتی با تصور رهبر عرفان حلقه ندارد. قران کریم در پاره ای از آیات، انگیزه شیطان را از زبان خودش نقل می کند. در این آیه، شیطان انگیزه خود را اعتقادش به برتری بر آدم می شمارد و می گوید: آیا بر کسی سجده کنم که تو او را از خاک افریدی؟ فسجدوا لاّ بلیس قال ء أسجد ل من خلقت طینًا (61 اسرا)

بنا بر این چیزی که رهبر عرفان حلقه به شیطان نسبت می دهد و به نفع او تبلیغ می کند، طبق نقل قران خود شیطان هم قبول ندارد. در نتیجه با وجود آیات بالا، هیچ جایی برای دفاع وی از شیطان و تبرئه ابلیس باقی نمی ماند؛ چرا که قران در این مقام در افشاگری شیطان و یارانش سنگ تمام گذاشته است

اضافه می کنیم که بر خلاف تصور رهبر حلقه، سجده بر آدم از آن جا که دستور خود خداوند بود، نه فقط تنافی با توحید ندارد ، بلکه عین توحید است. سجده بر آدم نه سجده بر مشتی خاک، بلکه سجده بر روحی الهی بود که خداوند در او دمیده بود. در حقیقت سجده بر تطور و شانی الهی بود که در کالبد آدم تجلی کرده بود.
از امام صادق سوال شد: مگر سجده بر غیر خداوند صحیح است؟ فرمود: نه. پرسید: پس چگونه فرشتگان را امر به سجده آدم کرد؟ فرمود: «بدرستی هر که به دستور خداوند سجده کند در اصل خدا را سجده کرده، پس سجده او اگر در پی دستور حضرت حقّ باشد همان سجده خدا است. (احتجاج ج 2،ص203) در کتاب عیون الاخبار از امام علی بن موسی الرضا (ع ) در مورد سجده ملائکه بر آدم چنین می خوانیم: کان سجودهم لله تعالی عبودیه ، و لادم اکراما و طاعه ، لکوننا فی صلبه سجده فرشتگان از یک سو پرستش خداوند و عبودیت او بود و از سوی دیگر اکرام و احترام آدم بود، چرا که ما در صلب آدم بودیم.
الف) ماموریت مشترک فیلم های هالیوودی و عرفان حلقه
نگاهی مختصر به پاره های از محصولات هالیوود و مقایسه آن با نگرش رهبر عرفان حلقه در باب شیطان مفید خواهد بود. شیطان «تنها منجی» عالم هستی معرفی می شود که باید در «دنیای تاریک» به او رو می آورد. در فیلم مومیایی شیطان در عرض قدرت خدا ظاهر می شود و می تواند در برابر خدا عرض اندام کند. در نگاه هالیوودی، شیطان از آن جا که قدرت مند و غالب است، قابلیت ظهور و نمود در چهره های مختلف دارد

از همین روست که می تواند در کالبد انسان حلول کند و برای اعمال نیروهای خود، کالبد آدمی را به خدمت گیرد. با همین نگرش است که شیطان گاه در جسم یک کودک معصوم، گاه در کالبد یک زن، گاه در جسم یک سیاستمدار به اعمال تصرف در عالم می پردازد. این تفکر در مجموعه هری پاتر و طالع نحس، جنگیر، خون آشام و آثار دیگری تعقیب شده است.

ب) نگاه یهودی مسیحی به شیطان
در نگاه یهودی مسیحی شیطان یک فرشته است که در داستان آدم(ع)و حوا به نوعی نقش یک منجی را برای نوع بشر بازی می کند و با راهنمایی آن دو به سمت میوه درخت معرفت ! آنها را از باطن امور آگاه و از یوغ بندگی استثمارگونه خداوند رها می نماید. شیطان به عنوان «فرشته ای» معرفی شد که آدم را به درخت دانش دعوت کرد و قدمی او را به آزادی نزدیک نمود؛ بلکه شیطان در عمل معلم آدم شد و آدم از این حیث به معلم خویش مدیون است.

البته چنین تصویری از شیطان مقدمه «تدوین ایدئولوژی شیطانی» در مغرب زمین شد و بدین گونه شیطان مظهر خرد و آگاهی معرفی شد و فرقه شیطان پرستی به همین نگرش شکل گرفت. طبق این نگرش شیطان یک فرشته است؛ اما در نگرش قرانی شیطان یک جن است که در سایه عبادت هایش به جمع ملائک راه یافت

در متون عرفان حلقه از شیطان به عنوان ملک و فرشته یاد می شود که در حال انجام ماموریت الهی است. برای به وجود آمدن چرخه جهان دو قطبی (ملک جاری کننده قانون تضاد)، وجود عامل تضاد ضرورت داشت و برای این منظور، ابلیس به فرمان سجده بر آدم اعتنا نکرد و این وظیفه را انجام داد (موجودات غیر ارگانیک ص14)

ارتباط شیطان با ساحت های وجودی انسان
رهبر عرفان حلقه معتقد است که اگر شیطان نبود، انسان قدرت انجام گناه نداشت. جای دیگر می گوید: خداوند خواسته است که ابلیس عامل برقراری تضاد در زمینه حرکت آدم باشد تا در این چرخه، او همواره در معرض خیر و شر بماند و به این وسیله بتواند با انتخاب هر یک، هدایت یا گمراهی خود را تعیین کند

یا می گوید: شیطان در وجود هر انسانی سهم مشخصی دارد و کسی نیست که در درون خود، عامل تضاد نداشته باشد. از این جملات بر می آید که اگر شیطان سر به نافرمانی برنداشته بود، انسان هم وجودش متضاد نبود. وی از این نکته غفلت ورزیده که ادم از بدو خلقت و قبل از تمرد شیطان، برخوردار از دو جنبه ملکوتی و مادی بود.

این طور نیست که برای دعوت آدمی به شر و فساد، دو عامل وجود داشته باشد: یک عامل هواهای نفسانی، یک عامل هم شیطان؛ بلکه همان گونه که ملائکه انسان را به سوی امور خیر و نیکی دعوت می کنند عامل مجزایی به حساب نمی آیند؛ بلکه در طول گرایش های متعالی وجود انسان اند و هم چنان که ملائکه، عامل ثانوی در مقابل زمینه های درونی انسان محسوب نمیشوند؛ شیطان هم عاملی ثانوی در مقابل الهامات شر نیست

چنان که در حدیث آمده است که دل انسان دو گوش دارد، از گوش راست ملائکه می آید الهام خیر می کند و از گوش چپ شیطان می آید و القای شر می کند.
از طرف دیگر، نقش شیطان و هواهای نفسانی برای انسان، فقط در حد «دعوت» است ، نه بیشتر؛ یعنی راه تسلط شیطان همان راه هواهای نفسانی است و هواهای نفسانی هیچ وقت عامل اجبار کننده نیستند، چرا که انسان همیشه خود را در مقابل دو میل مختلف می بیند و در میان این دو میل مختلف، یک راه را انتخاب می کند

بنابراین ، لشکر شیطان، همین هواهای درونی و تمایلات نفسانی است. قرآن می گوید: انه یریکم هو و قبیله5 شیطان و قبیله او شما را می بینند. قران از این نقش، برای شیطان به «تزیین» (زینت دادن) یاد می کند؛ عبارت و زین لهم الشیطان 6 همان رنگ و لعاب دادن به اموری است که مطلوب شیطان است.

همان طور که از واژه وسوسه هم استفاده می شود تاثیر شیطان در وجود انسان یک نوع تاثیر خفی و ناآگاه است که در بعضی از آیات از آن تعبیر به ایحاء شده است. ان الشیاطین لیوحون الی اولیائهم (انعام121) شیاطین به دوستان خود و کسانی که آماده پذیرش دستورات آنها هستند وحی می کنند! همان طوری که می دانیم وحی در اصل همان صدای مخفی و مرموز و احیانا تاثیرهای ناآگاهانه است. الشیطان سوّل لهم و أملی لهم (محمد28) شیطان اعمال زشتشان را در نظرشان زینت داده، و آنها را با آرزوهای طولانی فریفته است یعدهم و یمنّیهم (نساء120).

سول از ماده سؤل به معنی حاجتی است که نفس آدمی نسبت به آن حریص است و تسویل معنی ترغیب و تشویق نسبت به اموری که به آن حریص است، و نسبت این امر به شیطان به خاطر وسوسه هائی است که او در جان انسان می کند، و مانع هدایت او می شود.
کار شیطان این است که این زمینه درونی را با تسویل و تزیین سرعت میدهد. این زمینه نفسانی، همان چیزی است که از نگاه رهبر عرفان حلقه مخفی مانده است. وی این زمینه و بستر درونی انسان را انکار نموده و به همین جهت، تمامی گرایش های منفی وجود انسان را به تصرفات شیطان بر می گرداند.

خلاصه مطلب :

حقیقت شیطان و رد نظر عرفان حلقه

1. در عرفان حلقه، شیطان یکی از موحدین معرفی می شود و تمرد شیطان از دستور خداوند را نشانه ایمان او می شمارند در حالی که قران نه فقط عصیان شیطان را گوشزد می کند بلکه صریحا انگشت روی کفر شیطان می گذارد.
2. شیطان در عرفان حلقه، یک فرشته و ملک معرفی می شود؛ این نگاه، نگاه یهودی ـ مسیحی به شیطان است، نه قرانی

قران کریم تصریح می کند شیطان از جنیان بود و جنس او از آتش بود، نه فرشته. شیطان فقط در صف فرشتگان بود نه از جنس آن ها.
3. «خوش بینی نسبت به شیطان» که در میان سران حلقه وجود دارد، ریشه در موحد دانستن شیطان دارد که رهبر عرفان حلقه به صورت پررنگی آن را مطرح می کند

قران در تعلیماتش تلاش می کند که انسان با عینک خوش بینی با شیطان مواجه نشود

انّ الشیطان لکم عدوّ فاتخ ذوه عدواًّ (فاطر6) شیطان دشمن شماست، پس او را دشمن بگیرید. جمله انه لکم عدو مبین که متجاوز از ده بار در قرآن مجید به دنبال نام شیطان آمده است برای این است که تمام نیروهای انسان را برای مبارزه با این دشمن بزرگ و آشکار بسیج کند.
4. بزرگنمایی که رهبر عرفان حلقه از قدرت های شیطانی به نمایش می گذارد، با آموزه های قرانی هماهنگی ندارد، بلکه در آثار سینمایی هالیوود این قدرت نمایی با زبان هنر به تصویر کشیده شده است

قران کید شیطان را ضعیف می شمارد و کار او را فقط دعوت و تزیین می شمارد

5. در نگاه قران نظام عالم دو قطبی نیست، بلکه نظام هستی همیشه تک قطبی بوده و تا ابد هم تک قطبی خواهد ماند

قران نظام هستی را «توحید محور» می داند و تمامی غیر خدا را مصداق بالذات عدم می داند و مصداق بالعرض وجود و این طور نیست که قبل از سجده بر آدم، نظام عالم تک قطبی بوده باشد و بعد از تمرد شیطان نظام عالم دو قطبی شده باشد

در نگاه توحیدی، دو قطب معنا ندارد، تمامی عوالم با نگاه توحیدی، تک قطبی اند

6. شیطان بر خلاف گمان رهبر عرفان حلقه، جزئی از وجود انسان نیست؛ بلکه همان طور که ملائکه بخشی از وجود انسان نیستند، شیطان هم کارش بستر سازی برای ا عمال قوای نفس اماره است

وجود انسان از ابتدای خلقت، متضاد خلق شده بود و دارای دو گرایش الهی و حیوانی بوده است. کار شیطان جهت دادن به گرایش های غریزی و کار ملائکه تقویت گرایش های متعالی است.

**************************************************

عرفان های نوظهور 1

عرفان های کاذب داستانی است که سالهای اخیر بلای جان جوانان ایران زمین شده است که علی رغم انکه هیچ هویت و ریشه ای برای نشان دادن و ماندگاری خود ندارد اما میتواند چند صباحی جوانان خام و بی تجربه و گاه پرشور و هیجان را به سمت و سوی کاذبی بکشاند.

تعریف عرفان

عرفان مثل بسیاری از اصطلاحات علوم انسانی قابل تعریف نیست، عرفان یافتنی است و نه دانستنی.و چون یافتنی است، قابل تعریف نیست.

عارف کسی است که دائماً فکرش متوجه قدس جبروت1 باشد و منتظر تابش نور خدا در سرش باشد.

تقسیم بندی عرفانها

عرفان مانند هر چیزی حلال و حرام دارد و نباید با اصل عرفان مخالف بود، عرفانهایی از قرآن و اهل بیت علیهم السلام گرفته شد و درست و مورد تائید هستند، عرفانهایی نیز از مسیر غیر از اهل بیت گرفته شده است و عرفانهایی نیز از ضد مسیر اهل بیت گرفته شده است و ما با آن مخالفیم و باید جلویش را بگیریم، اما هرکدام را باید در حد خلافشان با آنها برخورد کرد نه بیشتر، یعنی افراط و تفریط نباید کرد، یک درویشهایی هستند که عیبشان این است که مسجد نمی روند، تقلید نمی کنند، خمس و زکات ندارند، ظاهر شرعی، آداب شرعی را رعایت نمی کنند تا این حد و تا همین حد باید با آنها باید مخالفت کرد.

ولی یک درویش هایی هستند مثل پسیخانی و نقطویان که قطعاً و یقیناً از بت پرستان هندوستان نیز بدتر هستند. یعنی با یک چشم نباید همه آنها را نگاه کنیم، یک افرادی صد در صد کافر و مشرک و بت پرست و نجس هستند و یک افرادی هم در این حد است که مسجد نمی روند و تقلید نمی کنند و ... که اینها خیلی با هم متفاوت است، از گناه آدم تا گناه ابلیس از زمین تا آسمان تفاوت است.2

- یک نوع عرفان، عرفانی است که صوفی ها و دراویش مدعی آن هستند: اصحاب صفه زمان پیامبر اکرم(ص)، زهاد ثمانیه و خواجه ربیع مشهد، تا ابوهاشم صوفی در زمان امام چهارم در کوفه و یا صفیان سوری در زمان امام پنجم و ششم، یعنی از زمان پیامبر نیز بوده است و ما با آن مخالفیم و کارهای خلاف شرع نیز در این فرقه ها نیز وجود دارد.

- یک نوع عرفان، عرفان ادیان شرقی است مثلاً عرفان بودائی یا جینی، یا هندوئیزم، و حتی عرفانهایی الان در سیبری و قطب شمال است، این نیز نوعی عرفان است که مال ادیان شرقی هندوستان است که غالباً بت پرستند.3

- یک نوع عرفان، عرفانهایی است که در بعضی ادیان وجود دارد، مثلاً یهودیها یک نوع عرفان دارد، مسیحیها یک نوع عرفان دارد همان رهبانیت و .. مثلاً الان در اسپانیا خانقاهی است که هر 500 سال یکبار درب آن باز می شود و کسانی که به این خانقاه می روند تا500 سال دیگر نمی توانند به بیرون از آن بیایند و زاد و ولدشان نیز داخل همان کلیسا است و از زمان حضرت عیسی تا الان تاکنون چهار بار درب آن بازشده است. که در اروپا اینطور مسائل خیلی است و این نیز رهبانیتی است که دین ما می گوید لا رهبانیة فی الاسلام.

- یک نوع عرفان، عرفانی است که معلول ترس از جنگ بوده است، زمانی که جنگهای آتن و اسپارت رخ داد یک عده از جنگ می ترسیدند و بهمین خاطر جلوه مقدسی به خود گرفتند.چیزی که در همین هشت سال دفاع مقدس خودمان نیز بود، آدمهایی بودند که از جنگ می ترسیدند ولی رویشان نمی شد بگویند و می گفتند ما جنگ را قبول ندارم. آدمهایی بودند که گاهی از صدام هم دفاع می کردند و به هر طریقی جبهه و رزمندگان و .. را تضعیف می کردند و از دشمن تعریف می کردند. که اینها از دو سه هزار سال قبل سابقه دارند و وقتی از جنگ می ترسیدند می گفتند: دارم دعا می کنم و یک چله دارم می ترسم بهم بخورد و جبهه نمی روم.

- عرفانهایی نیز در این چند سال اخیر پیدا شده است: عرفان های اوشو، اکنکا، کریشنامورتی، شیطان پرستی، عرفانهای سرخپوستی و...

علت جذاب بودن عرفان

علت این است که عرفان جاذبه های فراوانی دارد، مثلاً اگر شما بخواهید به کشور دوردستی که غیرمسلمان غلبه دارد سفر کنید، درسهای که در حوزه خوانده می شود(فقه و اصول)، را نمی توان بیان نمود ولی عرفان اسلامی را در هر جای دنیا، برای بی دین و دین دار جاذبه دارد چون هر کسی عطش معنوی دارد، چه مسلمان چه غیر مسلمان. کمونیست هم که باشد عطش معنوی دارد. خمرهای سرخ وقتی که در کامبوج قدرت در دستشان بود بیش از2میلیون آدم را سربریدند، اما مردم بخاطر مسائل عرفانی مقاومت می کردند، با اینکه مسلمان نبودند، ولی هرکسی عطش معنوی دارد. در عین حال که فقه و اصول برای ما بسیار مهم است و ارزش دارد ولی به جنبه های معنوی خیلی باید توجه کنیم.

امام خمینی که فقیه به تمام معنا بود، یک عارف به تمام معنا نیز بود و تا آخر عمرش نیز عرفان را رها نکرد.

هندوستان150میلیون مسلمان دارد، که بخاطر یک عارف (خواجه نظام الملک) ، 150 میلیون نفر مسلمان شدند، یعنی عرفان اینقدر تاثیر گذار است،

فلذا ما هیچ وقت نباید با عرفان مخالفت کنیم بلکه باید آنرا پیرایش و پالایش کنیم و با این کارهای صوفی ها و دراویش و حرف های نادرست و مکاشفات دروغین مخالفت کنیم و جلویش را بگیریم، ولی اصل عرفان چیز خوبی است، فقط باید جلوی انحرافات را گرفت تا واردش نشویم.

عرفانهای نوظهور از اساس بر امر باطلی است ولی ادعاها، ادعاهای قشنگی است.

پاورقی ها

1- جبروت پائین و بالا دارد که قدس جبروت یعنی بالای آن و نگاه و فکر عارف به قدس جبروت است.

2- در آینده نظرات فقها و مراجع را درباره آنها خواهیم گفت.

3- حتی فرقه ی نعمت اللهی ها، تصوفشان می رسد به معصوم علیشاه دکنی و در قرن نه از دکن حیدرآباد هندوستان به ایران آمد ابتدا به شیراز و بعد به اصفهان و بعد به گناباد منتقل شد.

نقد و بررسی عرفان های نوظهور 2

یک لفظ داریم و یک معنا، لفظ چیزی است که انسان با گوش خودش حس می کند و یا با زبان تلفظ می کند یا با چشم نوشته ی لفظ را می بیند یعنی لفظ محسوس است. اما معنای لفظ هیچ وقت محسوس نیست. ما لفظ را می شنویم و مقصود معنا است که شنیدنی نیست و پنهان است.

یکی از علّت های زیاد شدن عرفانهای نوظهور، عدم پرداختن به عرفان اسلامی است چون مردم عطش معنوی و علاقه به عرفان دارند و وقتی کسی عرفان اسلامی را مطرح نمی کند، بازار دراویش و عرفانهای کاذب گرم می شود. یعنی ما نیز تا حدّی مقصریم.

درخصوص عرفانهای نوظهور کتابی که بی طرفانه به نقد پرداخته باشد بنده سراغ ندارم 1.یعنی یک عده کتاب می نویسند علیه دراویش یا علیه فلان فرقه، ولی متاسفانه هم عرفانهای نوظهور را نقد می کنند و هم عرفان اسلامی را زیر سوال می برند، یعنی کتاب می خواهد در مورد دراویش بنویسد، عرفا را نیز نقد می کند، می خواهد درویش را نفی کند، امام خمینی و آقای بهجت را نیز نفی می کند یا مثلاً با آقای قاضی و بهاری و ملا حسین قلی رضوان الله علیهم مخالف است و این کار اشتباه است که کسی به اسم مخالفت با عرفانهای نوظهور، عرفانهای صحیح را زیر سوال ببرد و بعضی ها نیز برعکس به اسم دفاع از عرفان اسلامی و با توجه به یک مطلبی که در کتابهای عرفانی هست به اسم صلح کل، همه فرقه ها و عرفانها را می پذیرند، که هیچ کدام درست نیست.

اختلافاتی که بین یک فرقه درویشی است با مثلاً عرفانی مثل عرفان ملاحسین قلی همدانی، بیش از اختلاف مسلمان و کافر است.

اما توضیحاتی در خصوص کلمه معنویت

گاهی می گوییم فلان شخص آدم با معنویتی است، معنا و اهل معنا یعنی چه؟

عرفان باید معنویت داشته باشد و عارف نیز باید اهل معنا باشد و کسی که اهل ظاهر است عارف نیست.

یک لفظ داریم و یک معنا، لفظ چیزی است که انسان با گوش خودش حس می کند و یا با زبان تلفظ می کند یا با چشم نوشته ی لفظ را می بیند یعنی لفظ محسوس است. اما معنای لفظ هیچ وقت محسوس نیست. ما لفظ را می شنویم و مقصود معنا است که شنیدنی نیست و پنهان است.

پس معنا یعنی یک امر نامحسوس. وقتی می گوییم یک نفر معنویت دارد یا اهل معنا است یعنی یک چیزهای نامحسوس دارد که نه دیدنی است و نه شنیدنی.

و وقتی می گوییم وهابیها معنویت ندارند، یعنی هرچه هست ظاهرشان است. گریه، توسط درونی، ذکر خفی و اینگونه مسائل هیچ وقت در وهابیت وجود ندارد. یعنی هرچه هست در ظاهر است و به آنها می گوییم اهل ظاهر، و معنویت ندارند.

ولی اگر یک کسی غیر از چیزی که می بینید یک کارهای دیگری انجام می دهد، می شود اهل معنویت.

معنویت در چند چیز است:

الف)کسی که به امور نامحسوس اعتقاد دارد.

- اولین شرط در معنویت اعتقاد به خدای متعالی است. خداوند نامحسوس است، اگر کسی اعتقاد به خدا داشته باشد البته خدای مجرد و نامحسوس. داشته باشد معنویت دارد. وهابی ها اعتقاد به خدا دارند اما خدای محسوس نه نامحسوس، اما با اینکه اعتقاد به خدا دارند بی معنویتند.یا مثلاً فرض کنید یک شخص مسیحی عیسی را تجسد خدا می داند، بنابراین مسیحی نیز اهل معنویت نمی شود مگر عیسی را تجسد خدا نداند.

- انسان اعتقاد به معاد داشته باشد و معاد بعنوان معاد جسمانی و روحانی، اگر یک نفر می گوید من اعتقاد به معاد دارم ولی معاد با جسم عنصری مادی نه روحانی، (جسمانی نه روحانی) این آدم معنویت ندارد. کسی معنویت دارد که هم اعتقاد به معاد دارد و معاد را هم جسمانی و هم روحانی بداند، جسمانی بدون روحانی، یعنی محسوس بدون نامحسوس

- اعتقاد به روح داشته باشد. پس کسی که اعتقاد به روح ندارد معنویت ندارد چون روح ناپیدا است مثل معاد و خدای متعال و چیزهایی از این قبیل

- اعتقاد به ملائکه

- اعتقاد به عوالم مجردات، ملکوت، جبروت، لاهوت و...

- و...

ب)باید امور نامحسوس را بر امور محسوس ترجیح بدهد.

اگر کسی می گوید هم ظاهر را قبول دارم و هم باطن، ولی همیشه اصل برایش ظاهر است، هیچ معنویتی ندارد.

- کسی که هم اعتقاد به جسم دارد و هم اعتقاد به روح و عقیده اش این است که جسم غذا می خواهد و روح نیز غذا می خواهد ولی همیشه غذای جسم برایش مقدم بر غذای روح است. این آدم معنویت ندارد، مثلاً ظهر، ناهار غذای جسم است و نماز غذای روح، کسی که می گوید اول ناهار بعد نماز، معنویت ندارد،مثلاً کسی که سر سفره، مرغی آن طرف سفره است و دستش نیز به آن نمی رسد، یا باید بلند شوم از آن طرف سفره بیاورد و بردارد که آبرویش می رود یا به کسی بگوید آن مرغ را به من بده که بازهم آبرویم می رود، آبرو امر نامحسوس است و مرغ خوردن امر محسوس است، هرکس امر محسوس را بر نامحسوس ترجیح داد، و مرغ را خواست، معنویت ندارد، حاضر است آبرویش برود ولی مرغ را بخورد.

- معنویت آنست که همیشه چیزهای نامحسوس را بر محسوس ترجیح دهد. خدا نامحسوس است و دنیا محسوس ، هرکه دنیا را ترجیح داد معنویت ندارد.

- اگر کسی دستش را بخواهد در جیب ما بکند، و پول بردارد، و من اجازه نمی دهم و با او گلاویز نیز می شوم، حالا اگر کسی به اعتقادات من و باورهای من حمله کرد، نعوذ بالله به پیامبر صلی الله علیه و آله توهین نمود، اگر حاضر بودم بدتر از کسی که می خواهد مال من را بدزد با او برخورد کنم، این می شود معنویت. ولی اگر کسی پولش را بردارند، دعوا می کند، ولی به اعتقاداتش حمله کند دعوا نمی کند، این شخص معنویت ندارد.

پس شرط دوم معنویت این شد که همیشه امر نامحسوس را ترجیح بدهد به امر محسوس

ج)امر نامحسوس را قابل معامله نداند.

امور مادی و محسوس قابل معاوضه اند، قابل گذشتند، می شود انسان پولی را بگیرد و از چیزی بگذرد، مثلاً کسی در مقابل ده هزار تومان کتابش را به شما می دهد. ولی اگر کسی راجع به امور نامحسوس اینطوری بود که حاضر بود از آن بگذرد یا معامله کند، معنویت ندارد. معنویت آنست که کسی به آن مجرداتی که اعتقاد دارد، در هیچ شرایطی حاضر نشود با هیچ چیزی معاوضه کند، نه با پول ، نه با مقام و...

پاورقی

1- کتابهای کوچکی الان در موسسه بهداشت روان دارد، در خصوص عرفانهای نوظهور که به عنوان کار فرهنگی خوب است ولی نه کار علمی. البته 2 پایان نامه سطح 4 درخصوص عرفانهای نوظهور در حوزه نوشته شده است که بنده یکی از آنها را تائید می کنم و یکی از آنها را تائید نمی کنم.

نقد و بررسی عرفان های نوظهور 3

قبلاً گفته شد که عرفان قابل تعریف نیست و نمی توان تعریف جامعی از آن ارائه داد تا نتیجه گرفت آیا در عرفانهای کاذب مثلاً در اشو و اکنکا یا کریشنا مورتی عرفان وجود دارد یا خیر. و فقط ویژگیها و خصوصیات عرفان را ذکر می کنیم.

توحید و ولایت

بصورت کلی عرفان دو بخش دارد: 1- توحید و خداشناسی 2- ولایت و انسان کامل

یعنی این دو مسئله اگر در جایی مطرح شد، می گویند بحث عرفانی است. بعنوان مثال، می گویند:مثنوی مولوی یک کتاب عرفانی است چون در قالب قصه، حرفهایش درباره ولایت و انسان کامل است، نمی خواهم بگویم حرفهای مثنوی درست است یا خیر. فقط می خواهیم بیان کنیم مثنوی را می گویند کتاب عرفانی چون بحث ولایت دارد و بعضی کتابها مثل نصوص قونوی کتاب عرفانی است چون فقط درباره توحید است. و بعضی کتابها نیز شامل هردو بخش است.پس یکی از ویژگی های عرفان شناخت خدا و شناخت ولی خداست. و کسی که خدا و ولی خدا را نشناسد عارف نیست.

عرفان غیرت دارد

ویژگی دیگر عرفان این است که در عرفان یک حالت غیرت، کتمان و پنهان سازی است. و اگر کسی بخواهد سخنرانی عمومی درباره عرفان بکند،دیگر آن عرفان نیست. یعنی شرط عرفان غیرت و کتمان و پنهان سازی است. امیرالمومنین علیه السلام بزرگترین عارف است، ولی مسائل عرفانی را در مسجد نمی گفت، کمیل و یا شخص دیگر را پیدا می کرد، بعد از نماز عشا به بیرون شهر کوفه می رفتند و برای کمیل مطالب عرفانی می فرمود. کسی که عاشق کسی می شود همیشه سعی می کند آنرا کتمان کند و خوبی های معشوق خودش را نیز به کسی نمی گوید. عشق غیر از محبت و مودت است و غیر از خلّت است

شرط عشق خلوت، سر، کتمان و پنهان کردن است و کسی که علنی کند چیزی از عشق نفهمیده است.

اگر کسی کاری کند که مردم سراغ او بیایند، عارف نیست و عارف در بین مردم طوری صحبت می کند که مردم متوجه عرفان او نشوند و در زندگی عرفای بزرگ، این مسائل بسیار است.سیدالشهدا در مسجد نشسته بود، شخص عربی آمد مسئله سوال کند رفت کنار ابن عباس، ابن عباس اشاره کرد که از سیدالشهدا علیه السلام بپرس و فرد عرب با کمال بی ادبی گفت ایشان که بلد نیست من از شما می پرسم که عالمید. امام حسین علیه السلام عارف است که آنکه اهل این حرفها نیست اصلاٌ نمی فهمد که ابن عباس اگر چیزی بلد است شاگرد امام حسین علیه السلام است و شرط عرفان کتمان است وکسی که کتمان نمی کند عارف نیست.

ولی در عرفانهای نوظهور، کتابهای فراوان پخش می کنند، رهبر اکنکار 25 سال در کشورهای مختلف دنیا چرخیده است و هرکجا می رود می گوید من عارفم و تعلیمایم عرفانی نیز اینگونه است و به من ایمان بیاورید. این دیگر عارف نیست. مرتاض های هند خیلی بهتر از اوشو و کریشنا و اوکن کار و ... اند چون هیچ وقت اظهار نمی کنند و کسی را دعوت نمی کنند، و کسی نزدشان برود می گویند برو.

عرفان عشق است، عشق سر کوچه و بازار نیست، آخر شب است و مخفیانه و روشن است که عشق غیرت می خواهد و غیرت یعنی معشوق برای من است و نه کس دیگر.

مرجعیت علمی اهل بیت علیهم السلام بلامنازع است یعنی رقیب ندارند. اگر کسی دنبال معجزه و کرامت و خبر از دل شما و.. باشد عارف نیست. در اول تذکره الاولیاء، عطار می گوید معجزه و کرامت برای شاگردان امام صادق علیه السلام است و نه خود امام صادق علیه السلام و شأن امام صادق علیه السلام اجل تر از این حرفهاست." و کسی که ائمه علیهم السلام را با این چیزها معرفی می کند درواقع مقام حقیقی ائمه علیهم السلام را بیان نکرده است.

در حالی که عرفانهای کاذب بحث اینکه کاری کنند تا از دل مردم باخبر شوید یک اصل است، بحث اینکه آدم چه کار بکند که قدرتهای روحی زیاد شود تا بتواند کارهای خارق العاده انجام دهد. ما نیز اینها را بلدیم ولی خلاف شرع می دانیم.

مهمترین معجزه پیامبراکرم (ص) قرآن است که قرآن نیز معجزه قولی است و معجزه قولی فقط برای علما است و برای عوام اصلاً معجزه نیست.

مثلاً درویش های قادری از این کارها زیاد می کنند، میخ در سر فروکردن یا شیشه و سنگ خوردن و ... ولی اینها اولاً چیز مهمی نیست، صرفاً تمرکز روح می خواهد، و تاکنون چند پایان نامه نیز در این خصوص نوشته شده که انسان چگونه می تواند کاری کند که چاقو در شکم فرو نرود و... مثلاً شما آدمی را خیلی قبول داشته باشید و به او معتقد باشید، دو ساعت به او خیره شوید و چشمتان نیز بهم نخورد بعد از دو ساعت اگر چاقویی در شکمتان فرو کنند، دردتان نمی آید. اگر چاقو را در بیاورند و زخم شده باشد، تمام تمرکز روح را متمرکز کنید روی زخم، در همان لحظه خوب می شود و حتی اثری از آن نمی ماند.

یادگیری این مسائل راحت است ولی بناء دین ما به این چیزها نیست، و اینها خدایی کردن است، که دین نمی خواهد و دین عبد بودن را می خواهد، یکی از درسهایی که در قدیم در حوزه ها می خواندند، کوئیلو بوده، که در همین رابطه بوده ولی بنای شرع بر این چیزها نیست. ولی در عرفانهای کاذب این مسائل زیاد است و مردم عوام مردم نیز گول همین مسائل را می خورند. کسی مریض را خوب کند یا از دل کسی خبر دهد و... مردم به این چیزها ایمان می آورند. در حالی که هیچ کدام از اینها دلیل بر حقانیت نیست و فقط قدرت روح است و قدرت روح در هر کاری تربیتش کنید می تواند انجام دهد.

کتاب نفایس الفنون محمود آملی در کتاب درسی های حوزه این موضوع وجود دارد. استاد احمد عابدی

نظرات  (۱)

اگر در شیطان پرستی بنگرید  نمونه جدید بت پرستی است که در خیلی از مسایل حرف یک بخش از دین را برجسته کرده و انحرافات و هدف را تغییر داده است خدا مسخر کننده است پس باید نکات را جواب کاربردی خود و صحیحش را داد اخوندها با اسم انحراف فقط نقد میکنند ابتدت احترام انسان نیاز است که یکی از اصول شیطان پرستی است جهل نویسنده انسان را نیاز وحی میداند در صورتی که تعقل و تاریخ انسان را بی عیب میکند انسان وقتی خلق شد گفتهدشد و تبارک الله احسن الخالقین انحرافات دین داران هم مصوب شده است بی عدالتی نتیجه اش بی دینی است حدیث است وغیره

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">