تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

موضوعات قرآنی ؛ دینی و آموزشی : مطالب طبقه بندی شده جهت تحقیق ؛ جزوه ؛ کتاب و .....

تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

موضوعات قرآنی ؛ دینی و آموزشی : مطالب طبقه بندی شده جهت تحقیق ؛ جزوه ؛ کتاب و .....

مشخصات بلاگ
تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

آشنائی با تاریخ اسلام :
عبرت آموزی (و لقد اهلکنا القرون من قبلکم .... گذشته چراغ راه آینده است)
آشنایی با علوم و موضوعات قرآنی ( هدی و رحمه للمتقین)

آخرین نظرات
  • ۴ خرداد ۰۱، ۱۷:۲۱ - خرید پیج اینستاگرام ارزان
    Great post.

 

 

                              بسم الله الرحمن الرحیم

 

ضرورت پرداختن به خودسازى


به‌راستى ما کیستیم و حقیقت هستى ما چیست؟ هدف از ایجاد ما چه بوده است و براى ایفاى چه نقشى در جهان آفریده شده‌ایم؟ چه ظرفیّت‌هایى براى ایفاى آن نقش در وجود ما به ودیعت نهاده شده است و چه توانایى‌هایى براى نیل به آن هدف در ما تعبیه شده و نهفته است؟
هدف ما در زندگى چه باید باشد و با نیل به چه چیزى به کامیابى و کمال دست مى‌یابیم و در زندگى خود انسانى موفّق و سعادتمند خواهیم بود؟ فرصت کوتاه و جایگزین‌ناپذیر عمر را چگونه باید صرف کنیم و زمان و توان خود را چگونه باید برنامه‌ریزى و سازماندهى کنیم تا بهترین و شایسته‌ترین بهره را از عمر برده باشیم؟
مطرح بودن پرسش‌هاى فوق در ذهن انسان و یافتن پاسخ درخور و درست براى آنها، و در پى آن، پرداختن به شکوفاسازى استعدادها و فعلیّت بخشیدن به ظرفیّت‌هاى بالقوّه و پنهان وجود خود، و برنامه‌ریزى، سازماندهى و به‌کارگیرى توانایى‌هاى مزبور در جهت نیل به هدف زندگى و در راستاى دستیابى به کمال و سعادت، شرط حیات متعالى و انسانى است و حیاتى‌ترین امر در زندگى هر انسان آگاه و خردمند به‌شمار مى‌رود.
پیرامیبریمود و زندگى خود از آنچه انسان را از نیل به کمال و سعادت باز مى‌دارد و آراستن آن به آنچه لازمه‌ى دستیابى او به تعالى و کامیابى است، خودسازى یا تزکیه و تهذیب نامیده مى‌شود؛ و بر اساس آنچه گفته شد، ضرورى‌ترین و حیاتى‌ترین مسئله در زندگى هر شخص دانا و خردمند است.

در محضر صحیفه سجادیه

دعا، طلبکاری بنده از خدایش نیست
اجابت دعا، بدهکاری خداوند به مخلوقاتش نیست
دست دعا، فقط گیرنده خواسته ها و آرزوهای بی شمار انسان نیست
دعا فقط خواستن و دریافت کردن نیست
دعا پناه بردن بنده نیازمند به خالق بی نیاز است.
دعا اعتراف به فقر و احتیاج و ضعف بنده به درگاه خالق غنی و بی نیاز است.
دعا آموزش روش بندگی به درگاه معبود یگانه است.
و صحیفه سجادیه «نیایش نامه» مکتوب امام زین العابدین برای نشان دادن این روش بندگی و خود نگه داری در طوفان رفاه طلبی و دنیازدگی هاست.
و صحیفه سجادیه دعایی فریادگونه برای ساختن انسانی تهذیب نفس شده و خداجو برای مبارزه با ظلم و ستم است.
و به یاری خداوند برآنیم تا با بهره گیری از کلمات و فرازهای نورانی این «نیایش نامه» خود را به زیور بندگی حقیقی بیاراییم؛ باشد تا همراهمان باشید.
ان شاءالله
http://m5736z.blog.ir/post/sajadye

در محضر صحیفه: ۱ درخواست عاقبت بخیری

همه نگرانیم این است که سرمایه عمرم، در چه حالی به پایان میرسد
آیا زمانی به پایان میرسد که در زمرهء بندگان شایسته خدا هستم؟
آیا پیمانه عمرم زمانی به پایان میرسد که خداوند از من راضی است و عاقبت بخیر میشوم؟
یا اینکه نام من در پایان این پیمانه جزو کسانی است که بیراهه رفتند و گمان کردند به سوی سعادت و خوشبختی گام برمیدارند؟
خداوندا تو قلم در دست داری و هرچه را بخواهی محو و هرچه را بخواهی ثبت و اثبات میکنی
پس نام مرا در گروه سعادتمندان و عاقبت بخیران بنویس
و توبه ای نصیبم کن تا شایسته این نوشتن باشم

در محضر صحیفه: دعای یازدهم - ۲

یا مَنْ ذِکرُهُ شَرَفٌ لِلذّاکِرین

ای خدایی که وقتی یادش بر زبان و قلب و اعمالم جاری میشود به من شرافت و بزرگی می بخشد
ای خدایی که بزرگی و شرافتم و بلندمرتبه شدنم تنها در گرو یاد و نام اوست
ای خدایی که قلبم چنان مملو از یاد و نام اوست
که بی اختیار اعضاء و جوارحم نیز طبق فرمان او  حرکت میکنند
و زبانم جز به نام او در دهانم نمی گردد

در محضر صحیفه: ۳

یا مَن شُکُره ُ فَوزُ لِلشاکِرین

ای خدایی که اگر شکرش را آنچنان که باید به جا آورم برایم بزرگترین پیروزی است
خدایا چگونه شکر این همه نعمت را به جا آورم در حالیکه هر لحظه و هر ساعت نعمتی از پس نعمتی به من میرسد
خدایا شکر حقیقی را به من بیاموز تا راه رسیدنم به پیروزی دنیا و نجات آخرت باشد
خداوندا این فهم و شناخت را به من ارزانی کن تا نعمتهای تو را بشناسم
و این توانایی را به من عطا کن تا نعمتهایت را در همان جهتی که داده ای مصرف کنم
شاید اینگونه جزو شاکران قرار گیرم و به فوز دنیا و آخرت دست یابم

در محضر صحیفه: دعای یازدهم - فراز اول - ۴

و یا مَنْ طاٰعَتُة نَجاةً ِلِلمُطیعین

ای خدایی که اطاعت از او مایه نجات است برای کسی که از او اطاعت میکند
خدایا اگر همیشه و در همه حال به یاد تو باشم
و در هنگام پیش آمد گناه، یاد تو مانع من در انجام آن باشد
و  یاد تو عمل خیر مرا خالص گرداند
و اگر این قدرت را بیابم که نعمتهایت را در جای خود مصرف کنم آنگاه بنده خوب و مطیع تو خواهم بود
و می توانم به نجات و عاقبت نیکو امیدوار باشم
پس در این راه یاریم کن که شرف و بزرگی مخصوص توست

در محضر صحیفه: دعای یازدهم - فراز اول - ۵

صل ِعَلیٰ مُ‍حَمدٍ وَ آلهِ وَ اشْغَلْ قُلُوبَنا بِذِکْرِکَ عَنْ کُلِ ذِکْرٍ

خدایا قلبهای ما را با ذکر و توجه به خودت از هر گونه فکر و یادی تهی فرما
خدایا آنچه واسطه میان من و استجابت دعای من است، درود بر محمد(ص) و خاندان پاک اوست
پس به حق این خاندان پاک از تو میخواهم:
ظرف خالی قلبم را با یاد خودت پر کنی تا دیگران آن را از لغو و بیهودگی پر نکنند
خدایا اگر شغل و حرفه و تخصص قلب من، ذکر تو باشد دیگر چگونه با فکری عبث و بیهوده پر خواهد شد؟
 آنگاه هیچ غمی و هیچ تشویشی و هیچ اندوهی نمی تواند مرا مضطرب کند
خداوندا فقط تو میتوانی افکار و یادهای بیهوده ای که بر قلبم هجوم می آورند را از من دور کنی.
به حق محمد و آل محمد

در محضر صحیفه: دعای یازدهم - فراز اول _ ۶

و اَلْسِنَتِنا بِشُکْرِکَ عَنْ کُلِ شُکرٍ

خدایا زبانهای ما را با مشغول کردن به شکر خود از سپاس گویی دیگران بازدار
الها اعتراف میکنم زبانم از هر که تشکر کرد در حقیقت شکرگزار تو بود
چون هر کس به من خیری رسانید یا گرهی از مشکلم گشود یا سروری به قلبم وارد کرد  واسطهء فیض تو بود
و از نعمتها و اسباب تو بهره برد
پس خداوندا مراقبم باش تا زبان شکر گزاری ام، به تملق از مردم مبدل نشود
و به زبانم بیاموز که با دغدغه تشکر از تو؛ از هرچه غیر تو است، باز بماند
حتی آن زمان که از بندگانی که واسطه فیض تو هستند تشکر میکند

در محضر صحیفه: دعای یازدهم - فراز اول _ ۷

و َجَوٰارِحَنٰا بِطاعَتِکَ عَنْ کُلِ طاٰعَةٍ

و خدایا اعضاء و جوارح ما را  به سبب اشتغال به طاعت خود از هر طاعتی منصرف کن
نهایت بندگی این است که همه اعضای بدنم از تو اطاعت کنند
دستانم حرکتی نکنند که خشم تو را برانگیزد
پاهایم جایی نروند که تو کراهت داری
چشمانم نبیینند آنچه را نمی پسندی
 گوشهایم نشنوند آنچه را نام تو در آن برده نمی شود و…
پس خدایا به من بیاموز هر چه را که اطاعت توست
و بازدار از هر آنچه خلاف اطاعت توست
به حق محمد و آل محمد

در محضر صحیفه: دعای یازدهم - فراز اول _ ۸

خدایا به محمد و آل پاکش سوگند که من برای رفتن در مسیر بندگی تو  و همسو شدن با
«یسبح لله ما فی السماوات والارض»
که همه آنچه در آسمان و زمین است تسبیح گوی تو هستند.
 که مسیر عاقبت بخیری من است
به اشتغال قلبم به ذکر تو؛ حتی به قدر دور کردن «یادهای بیهوده» از آن و مشغول شدن زبانم به شکر تو؛
حتی به اندازه اینکه تملق در تشکر از دیگران نداشته باشد
و مشغول بودن اعضا و جوارح جسمم به طاعت تو؛ حتی به اندازه اینکه اطاعت بیهوده از دیگران نداشته باشم
نیازمندم
پس اجابتم کن که تنها تویی که میتوانی

در محضر صحیفه - دعای یازدهم- فراز دوم _ ۹

فاِن قَدٓرتَ لَنا فَراغََا مِن شُغلٍ، فَاجعَلهُ فَراغَ سَلامة

پس ای خدا اگر برای ما زمان فراغتی از کارها تقدیر فرمودی، در آن فراغت ما را سالم و محفوظ بدار
زیرا؛ ممکن است «قلب» من به ذکر؛ و «زبان» من به شکر؛ و « جوارح» من به طاعت خداوند؛ مشغول نشود.
شاید در زندگی من اوقات فراغتی وجود داشته باشد، اما از آن بهره ای نمی گیرم.
خدایا میدانم که این اوقات جز از سر لطف و رحمت تو نیست
تا در آن به عمل نیکی رو آورم و یا آمادگی برای شغل و کار و تکلیف بعد بیابم
پس خداوندا این استراحت و فراغت را که میتواند دامگاه شیطان باشد
تا در آن مرا به گناه آلوده کند؛ برایم سالم و ایمن از غفلت قرار ده، تا به بیهودگی نگذرانم.

در محضر صحیفه - دعای یازدهم - فراز دوم _۱۰

لا تُدرِکُنا فیهِ تَبِعة، و لا تُلحِقُنا فیهِ سَأٰمَةُ


خدایا در آن اوقات فراغت ابدا ناگواری و رنج و ملالی به ما نرسد
گاهی گمان میکنم، فراغت یعنی بی خیالی و آسودگی.
گاهی کسی میگوید، استراحت و باری به هر جهت بودن
خداوندا! اگر اوقات فراغتم به گناه هم آلوده نشود؛ اما بیهوده بگذرد؛ به بطالت و تهی شدن بگذرد؛ من کسل میشوم و خسته و ملول
خداوندا! گاهی گناه یا بطالت و وقت گذرانی های بیهوده
و خستگی و کسالت می شود تبعات بیکاری و فراغت من
خدایا کاری کن که فراغتم برایم شادی بخش و نشاط آور باشد
به من بیاموز تا در آن، استراحتی همراه با عافیت و عاقبت بخیری را دنبال کنم
تا خسته و ملول و غافل نگردم حتی اگر به طاعت و عبادت تو نمی پردازم

در محضر صحیفه: دعای یازدهم - فراز دوم _۱۱

حتی یَنصَرفُ عَنٓا کُتّابُ سَیِئاتِنا خالِیةٍ مِن ذِکرِ سَیِئاتناِ
و یَتَوَلّیٰ کُتّابُ الحَسَناتِ عَنّا مَسروُرینَ بِما کـتَبوا مِن حَسَناتِنا


تا فرشتگان مأمور نوشتن گناهان، گناهی نباشد تا در نامه عمل ما ثبت کنند،
اما فرشتگان ثبت اعمال حسنه، از نوشتن اعمال نیک ما، خشنود و شادمان از ما جدا شوند.
چقدر حالات و سرنوشت من در فرشتگانی که گناه یا حسنات مرا مینویسند اثر دارد
خدایا نمی دانستم که آنان هنگام ثبت گناه، نگران و هنگام ثبت نیکی هایم شاد میشوند.
پس خدایا اوقات فراغتم آنچنان سالم و بدون آفت باشد، تا فرشتگانی که گناهان مرا مینویسند با کارنامه ای خالی، از من فاصله بگیرند.
خدایا! کاری کن تا در اوقات فراغتم، اگر طاعت و عبادت نمی کنم، لااقل گناهی مرتکب نشوم.
 خدای خوبم!
آنچنان کن تا کارنامه ام پر باشد از خوبیها و نیکی ها؛ تا شاید شادی این کاتبان در من اثر کند، آنگاه که با خوشحالی، نامه مرا بالا میبرند.
و خدایا من چقدر به توجه تو  نیازمندم برای عاقبت بخیر شدن.

در محضر صحیفه: دعای یازدهم - پایان فراز دوم _۱۲
 خداوندا! گاهی حکایت افکار بیهوده، مثل حرفهای بیهوده میشود و تمام فضای قلب و ذهنم را مشغول میکند.
قلبم میشود مثل دروازه ای بی نگهبان که هر دم فکری می آید و فکری می رود. مخصوصا زمانی که فراغتی  دست میدهد‌‌.
تبعات این افکار، همیشه دامنگیر من است و میتواند زمینه آلوده شدن به گناهم را فراهم کند.
غیبت، تهمت، دروغ، لهو و لعب و …
و من نیازمند آنم تا قفلی بر دروازه قلبم نصب کنم.
خدایا میدانم که تنها راه، این است که بزرگ شوم؛ تا حدی که افکار و اعمال بیهوده را در شأن خود ندانم و شرافتم را ارزان نفروشم.
و راز این بزرگ شدن و نجات یافتن از این نگرانیها فقط در این است که:
با «یاد تو» و «اطاعت» از فرامین تو و «شکر» نعمتهای تو؛ خود را شریف و ارزشمند کنم.
 خدایا آیا مرا در این راه یاری میکنی؟

 در محضر صحیفه: دعای یازدهم - فراز سوم _۱۳
 
و اِذَا انْقَضَتْ اَیّامُ حَیاتِنا وَ تَصَرَّمَتْ مُدَدُ اَعْمارِنا، وَ اسْتَحْضَرَتْنا دَعوَتُکَ الَتی لابُدَّ مِنْها وَ مِن اِجابَتِها…


خدایا اگر ایام زندگی و مدت عمر ما سپری شد و تو ما را احضار فرمودی که ما گریزی از اصل احضار و اجابت آن نداریم…
خدایا البته «مرگ» را چاره ای نیست مرگ دعوتی است که همه عالم از اجابتش ناچارند زمان و مکانش دست کسی نیست
اما این منت توست بر بندگانت که اجازه داده ای، چگونگی و حالت مرگشان را از تو درخواست کنند؛
پس به لطف این انعام تو، به خود اجازه میدهم
ای خدای بزرگ و توانا و مهربان، که همه خواسته های پیشینم از سالم بودن ایام فراغت و شادی کاتبان عمل در نوشتن اعمال نیک
و شرافت یافتنم در ذکر تو و به جا آوردن شکر نعمتهایت را آغازی قرار دهم،
تا درخواست عاقبت بخیری را که لطف بزرگی برای هنگام «مرگم» می باشد، از تو داشته باشم
خوشا به حال آنان که پایان خوشی داشته باشند و بهنگام ملاقات با خداوند با «قلب سلیم» به محضر دوست شرفیاب شوند...
چقدر این لحظه با شکوه و زیباست... پس خدایا از تو میخواهمش…

در محضر صحیفه: دعای یازدهم - فراز سوم _۱۴

فصَلِّ عَلیٰ مُحَمَدٍ وَ اٰلِه، وَ جْعَلْ خِتامَ مٰا تُحْصٖی عَلَیْنا کَتَبَةُ اَعْمٰالِنا تَوْبَةً مَقْبُولَةً

پس بر محمد و آل او درود فرست و آخرین عمل ما را که کاتبان اعمالمان می نویسند «توبه ای» پذیرفته قرار ده.
من، ساخته شده از تمامی حالات و نقشهایی هستم که در دوران عمر، ایفا کردم.
من، تک تک رفتارها و گفتارهایم هستم
من، تک تک حرکات و سکناتم هستم
و این «من» روزی باید دعوت خدایش را لبیک بگوید و جز این چاره ای ندارد.
ای خدای «من»؛ این ساخته و پرداخته شدهء اعمال و رفتار گذشته،
تو را به حق، تنها سرمایه اش، محمد و خاندان پاک او، سوگند میدهد تا همیشه او را در پیمودن صراط مستقیم یاری کنی.
تا پیش از «مرگ» با توبه ای که مورد قبول تو باشد؛ نویسندگان اعمالش را مسرور کند.
خدای خوبم، یاریم کن تا اعمالم به گونه ای باشند که پیش از اجابت دعوتت، لیاقت این توبه و بخشش تو را داشته باشم

در محضر صحیفه: دعای یازدهم - فراز سوم _ ۱۵

لا تُوقِفُناهٰا بَعْدُهٰا عَلٰی ذَنْبٍ اجْتَرَحْنٰاهُ، وَل لٰا مَعْصٖیةٍ اقْتَرَفْنٰاهٰا


خداوندا به گونه ای توبه ما را بپذیر که بعد از آن
دیگر ما را در موقف گناهی که قبلا مرتکب شده ایم
و نافرمانی که از ما صادر شده است نگاه نداری
خداوندا، از تو درخواست دارم؛  پس از توبه ی مقبول در دنیا
در آخرت شرمگینم نکنی و مرا به گناهانی که در دنیا مرتکب شده ام، آگاه نسازی
یا ستار العیوب، من به پرده پوشی ات در همه حال نیازمندم در دنیا و بخصوص در آخرت
که روز آشکار شدن باطنهاست
خداوندا این بنده کوچکت در دنیا آبرویی از کسی نریخت و گناه کسی را در بین مردم آشکار نساخت
پس مهربان خدایم پوشاننده گناهانم باش در دنیا و آخرت؛
به حق آبرومندان درگاهت محمد و آل پاکش

در محضر صحیفه: دعای یازدهم - پایان فراز سوم _ ۱۶
خداوندا میدانم بر بندگانت، مرگ را پذیرش دعوت خود قرار داده ای
و پایان زندگی دنیا را به حیات آخرت وصل نموده ای
و میدانم که تک تک اعمال و رفتارم از نیک و بد را فرشتگانی که بر من مأمور ساخته ای مینویسند
و می شود آخرین عملی که از من می نویسند گناهی باشد که با آن تو را ملاقات کنم
غیبتی، تهمتی، شهوتی و یا ..‌.
خدای خوبم من نیازمند توبه و بازگشتی به سوی تو هستم
که آخرین چیزی باشد که برایم می نویسند.
تا پس از آن دیگر جز عمل صالح و دوری از گناه در نامه عملم ثبت نشود
 توبه ای خالص و بی بازگشت به گناه
خداوندا و اینگونه عاقبتم را به نیکی ختم کن
ای حضرت رحیم و ای  پذیرنده توبه و پوشاننده گناه

در محضر صحیفه: دعای یازدهم - فراز چهارم _ ۱۷

و لٰا تَکْشِفْ عَنّٰا سِتْرًا سَتَرْتَهُ عَلٰی رُئُوسِ الْاَشْهٰادِ یَوْمَ تَبْلُو اَخْبٰارَ عِبٰادِک


خداوندا در آن روز که به حساب بندگانت رسیدگی میکنی
پرده ای را که بر گناهانمان کشیده ای و آنها را از دید دیگران مستور داشته ای برنگیر.
شنیده ام انسان هر گونه زندگی کند محشور میشود
شنیده ام قیامت زمان ظهور واقعیت هاست و تمام رنگ و لعاب های دروغین نابود میشوند
شنیده ام در آن روز همه این واقعیت آشکار را درمیابند که آنچه دریافت میکنند تبلور زندگی دنیوی شان است
خداوندا برای اینکه در آخرت «علی رئوس الاشهاد» در برابر دیدگان همگان،
پرده از گناهانم بر نگیری و مجازاتم نکنی
به من بیاموز که در دنیا چگونه باید زندگی کنم؟
خداوندا آیا اینکه با بندگانت سخت گیر نباشم کافی است؟
آیا اینکه در رفتار با بندگانت باگذشت باشم، کافی است؟
آیا اینکه در معاشرت با آنان خوش بین باشم، کافی است؟
آیا اینکه در دنیا پرده دری و هتاکی نکنم و اسرار بندگانت را فاش نکنم، کافی است؟

در محضر صحیفه: دعای یازدهم - فراز چهارم _ ۱۸
خداوندا من به پرده پوشی تو در روز آشکار شدن باطنها نیازمندم
و میدانم هیچ چیز نزد تو  مبغوض تر از فاش کردن و رسوا کردن اسرار بندگانت نیست
خدای خوبم این بنده ات، هرگز کسی را رسوا نکرد
هرگز آبرویی از کسی نریخت
ظلم و سخت گیری بر بندگانت روا نداشت
پس آیا با من، با رحمت و مغفرت ملاقات خواهی کرد؟
پس آیا با پردهء محبتت مرا مستور خواهی نمود؟
 خداوندا از تو میخواهم
تا خودم را عهده دار رسیدگی به پرونده اعمالم قرار دهی
تا کسی بر اسرارم آگاه نشود
همانگونه که در دنیا پرده پوش بندگانت بودم
و کسی را به اسرارشان آگاه نساختم

 در محضر صحیفه: دعای یازدهم - فراز پنجم _ ۱۹
 
انَّکَ رَحیٖمٌ بِمَنْ دَعٰاکَ وَ مُسْتَجیٖبٌ لِمَنْ نٰادٰاکَ

 
خداوندا، اینها را از تو میخواهم، زیرا:
 تو نسبت به کسی که تو را بخواند، مهربانی
 و نسبت به کسی که تو را به فریاد طلبد، اجابت کننده ای
خدایا تو را خواندم؛ بااخلاص و از صمیم قلب و با انقطاع از غیر تو
و اقرار میکنم که همه چیز و همه کس، جز تو، واسطه اند
و میدانم که مؤثر حقیقی تو هستی
و رحمت تو تخلف ناپذیر است
و وعده ات راست و درست
«هرگاه بندگانم مرا بخوانند، به آنان نزدیکم و اجابتشان میکنم»
تو را میخوانم، خواندن کسی که جز به «رحمت خاص» تو امید ندارد
و با امید به تو، جز به اجابت دعایش نمی اندیشد

در محضر صحیفه: پایان دعای یازدهم _ ۲۰

عاقبت بخیری انسان، در گرو رفتارها و سبک زندگی اوست.
هر پایان نیکویی، نیاز به آغازی نیکو دارد.
پایه و اساس رفتاری و عملی انسان باید بر سه اصل استوار باشد
ذکر خداوند در همه حال و هر عمل و گفتار
شکر خداوند در به جا مصرف کردن نعمتهایش
و اطاعت از فرامین خداوند با اعضا و جوارح
در حقیقت تعریف یک سبک زندگی برای کل وجود انسان:
 خدایی بودن در همه حال، فراغت، فعالیت، تفریح و...
کمترین حد رفتاری انسان باید این باشد که
اگر مشغول ذکر و طاعت نیست، مشغول گناه نباشد
و بهترین هدیه ای که انسان میتواند از خداوند دریافت کند؛
توبه ای است قبل از مرگ که نجات دنیا و آخرتش در آن باشد
و پس از آن دیگر گناه را تکرار نکند
تا ان شاءالله مورد رحمت خاص خداوند قرار بگیرد و در قیامت که روز آشکار شدن باطنهاست؛
پرده پوشی و ستر خداوند شامل حالش شود
و رحمت خداوند او را در بر بگیرد
 آری در همه احوالات، نباید از رحمت خداوند ناامید شد
و باور داشت که در هر لحظه میتوان در صف عاقبت بخیران و نیکو آخرتان قرار گرفت
و رحمتی وسعت کل شئ

🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
در محضر صحیفه: دعای هفتم (دعا هنگام مهمات و سختی ها)


اگر آسمان و زمین بر روی بنده ای بسته شده باشد ولی آن بنده تقوا داشته باشد، خدای تعالی برای او از همان محیط به هم دوخته شده، راه خروجی باز میکند (علی علیه السلام)
طبیعت حیات و‌ زندگی، با سختیها و پیش آمد های ناگوار آمیخته شده است؛
و این چگونگی برخورد ما با مصائب و سختیهاست که‌ آنها را آسان و یا دشوار میکند.
و همه میدانیم که:
همه چیز در قبضه قدرت خداست و بدون خواست او هیچ‌ امری انجام نمیگیرد.
و اوست که میتواند همه مشکلات را حل کند
انسان مؤمن وقتی در میان امواج گرفتاری ها محاصره میشود
با تکیه بر قدرت خدای بی نیاز دست دعا و چشم امید به سوی او دراز میکند و او را به یاری میطلبد
امام سجاد در این دعا به ما می آموزد که؛
چگونه در ناملایمات به خدای خود پناه ببریم و تنها به او تکیه کنیم.

در محضر صحیفه: دعای هفتم ۱
 

خداوندا من این واقعیت را با عمق قلب خود لمس کرده ام که:
جهان از توست انسان از توست حرکات منظم موجودات از توست
و تو آفرینش مرا، با درد و غم و سختی و ابتلا، بنا نهادی
«لَقَد خَلَقْنَا الاِنْسانَ فیٖ کَبَد»
و این رنجها و سختیها را، پلکان ترقی من، قرار دادی
و میدانم که کلید حل تمام این رنجها و سختیها به دست توست.
پس خالصانه تو را میخوانم آنچنان که امام زین العابدین به من آموخته است.

دعای هفتم - فراز اول ۲

یا مَنْ تُحَلُّ بِهِ عُقَدُ الْمَکٰارِه
ای خدایی که گره های ناگواریها به دست تو باز میشود.
من خدایی دارم که گره های دشوار زندگیم و پیچیدگی کارهایم، فقط بوسیله او رفع میشود.
پس ای خدای من عقده ها و گره های روحی ام، آنچنان پیچیده شده است
که به دست هیچ کس، باز نمیشود و نظم زندگی ام به دلیل مشکلات، آنچنان به هم ریخته است
که هیچ کس و هیچ چیز نمی تواند، آن را سامان دهد.
و این تنها تو هستی که گره های کور را به آسانی باز میکنی؛ و این تو هستی که میدانی بندگان مبتلا و گرفتارت را چگونه سامان دهی.
خداوندا کلید همه اسرار گره خورده عالم به دست توست.
و همه چیز بر تو آسان است.

دعای هفتم - فراز اول ۳

و یٰا مَنْ یُفْثَأُ بِهِ حَدُّ الشَّداٰئِد
و ای خدایی که تیزی شدائد به دست تو شکسته میشود.
و یٰا مَنْ یُلْتَمَسُ مِنْهُ الْمَخْرَجُ اِلیٰ رَوْحِ الْفَرَج
و ای خدایی که برای خارج شدن از غم و اندوه و باز شدن گره های مشکلات به او التماس میشود.
ای خدا سختیها برّنده هستند؛ و من ضعیف و ناتوان؛ زود میشکنم و بریده میشوم
خداوندا نگذار برندگی شدائد مرا بشکند.
خدایا نه تنها گشایش هر در بسته ای به دست توست؛ شکنندگی مصائب و تیز بودن آنان نیز فقط در برابر قدرت تو کند میگردد.
و عبور من از کنار زندگی و سختیهای آن بدون هیچ اصطکاک و فرو ریختن روحم؛ فقط با پشتیبانی تو میسر است.
خدای من میدانم و مطمئن هستم که خروج از وادی غم، فقط بوسیله امید به کرم، مهربانی و رحمت تو امکان پذیر است.
و تو میدانی که یأس و ناامیدی در واژه کلماتم، جایی ندارد؛
تا آن زمان که قلب من به امید لطف و مهربانی خدای بزرگم میتپد.

 

 
 
 دعای هفتم - پایان فراز اول  4
 ای یگانه خداوند
این بنده ی موحدت خدایی را می شناسد که  مهربان است و دعای دردمندان را میشنود و می پذیرد
 خدایی که هم گره ها را می گشاید و هم، غم را تبدیل به راحت و آرامش میکند
خدای من! این بنده ات با تمام وجود به تو توکل کرده است
و چون بی خدایان نیست که در میان امواج گرفتاری و محنت خود را بدون پشتیبان ببیند و از همه کس و همه چیز ناامید شود... و تسلیم گردد.
 ای یگانه خداوند، این بنده تو؛ هرگز میدان را برای دشمن درون و بیرون که در کمین ایمان او به هنگام مصیبت و گره های کور زندگی نشسته اند، خالی نمیکند.
و ای مهربان خداوند؛
همه اینها را به امید گره گشایی تو و تمنای خروج از مشکلات و کُندکردن تیزی شدائد، به دست تو؛
تحمل میکند.
 
دعای هفتم - فراز دوم ۵
ذلَّتْ لِقُدْرَتِکَ الصِّعٰابُ
در برابر قدرت تو، ناهمواریها و سختیها ، رام و ذلیلند
ای خدایی که آسمان با این عظمت را برافراشتی؛
 دشواریها به قدرت تو آسان میگردد.
ای خدایی که زمین را با تمام شگفتیهایش، مهد حیات موجودات قرار دادی؛
دشواریها به قدرت تو آسان میگردد.
ای خدای کهکشانهای عظیم؛
و ای مدبر گردش بسیار منظم زمین و خورشید؛
دشواریها به قدرت تو آسان میگردد.
ای خدایی که این همه عظمت و شگفتی خلقت در برابر قدرتش، چیزی نیست،
دشواریها به قدرت تو آسان میگردد.
اگر من  از تو میخواهم که گره مشکلاتم را باز کنی؛
اگر از تو میخواهم که شدت سختیها را کُند و مرا به راحت برسانی
به این دلیل است که:
اینها امور سهل و بسیار بسیار کوچکی هستند در برابر عظمت تو.
سختی برای تو معنایی ندارد
دشواریها در برابر قدرت تو خوار و ذلیل هستند

 دعای هفتم - فراز دوم ۶

و تَسَبَّبَتْ بِلِطْفِکَ الْاَسْبٰابُ
خداوندا، این لطف تو است که باعث میشود اسباب و وسائل تأثیرگذار باشند؛ و همه سببها به تو باز میگردد یا مسبب الاسباب.
تو در این جهان نظامی از علت و معلول، برپا نمودی، و سببها را ساختی تا بواسطه آن قدرتت را بر خلقت جاری کنی.
آنان که کشف کردند و حرکت های سازنده کردند؛ در حقیقت، اسباب را کشف کردند، و به گوشه ای از راز آفرینش تو پی بردند.
ای خدای سبب ساز اگر تو نخواهی، آتش نمی سوزاند؛ اگر تو نخواهی، آب سیراب نمی کند؛ و اگر تو نخواهی هیچ وسیله ای اثر نخواهد گذاشت.
خدای سبب ساز من؛ هرچه سبب هست، در قبضه قدرت توست.
و تمام تلاش و کوشش این بنده ی موحد تو؛ و تمام سعی و کسب و کارش، با اعتقاد و ایمان به این عقیده است که؛ اسباب و وسایل رسیدن به هدف را تو برایش فراهم کرده ای.
 
دعای هفتم - فراز دوم ۷
و جَریٰ بِقُدْرَتِکَ الْقَضٰاءُ
خدایا اموری که مقدر و حتمی شده اند، به قدرت تو جاری میشوند.
و مَضَتْ عَلیٰ اِراٰدَتِکَ الْاَشْیاٰءُ
و بر اساس اراده و امضای تو اشیاء موجود میشوند.
آن زمان که باید موجودی ایجاد شود
ای خدای من
اراده تو در ایجاد و خلق آن موجود کافی است
قضای تو با قدرت بی انتهایت در جریان است
و اراده مقدس تو در همه چیز نافذ است
خدای من اگر اراده تو نباشد هیچ قدرتی نمیتواند گره از کار انسان بگشاید
خداوندا خواسته هایم را فقط از تو میخواهم چون میدانم‌
بر اساس اراده تو تمام موجودات در مجاری خود، جریان دارند
و میدانم که هر چه را تو اراده کنی ایجاد میشود
پس با قلبی پر از اطمینان و به دور از یأس و ناامیدی رأفت و رحمت و قدر بی انتهایت را واسطهء امضای باز شدن گره ها و یا آسان شدن تحمل  سختی هایم قرار میدهم.
ای خداوند قادر و صاحب نفوذ تو بالاتر و قاهر بر هر چیز هستی
و من جز تو تکیه گاهی ندارم.

دعای هفتم - پایان فراز دوم  ۸
وقتی میدانم خداوند برتر از هر کس و هر چیز است
وقتی میدانم قدرت و حاکمیت او در همه چیز برقرار است و جریان دارد؛
وقتی میدانم بر اساس اراده او تمامی موجودات در مجرای اصلی خود، در حرکتند؛ قلبم آرام میشود
و یأس و نومیدی در من میخشکد و هیچگاه در زندگی به بن بست نمیرسم
و آنگاه است که با تضرع و خشوع و انابه به پیشگاه این همه عظمت و از صمیم قلب؛ میگویم:
خدای خوبم
در مهمات زندگی و گرفتاری های دردآور فقط تو هستی که فریاد رسی
و فقط آنچه را تو سامان دهی و موانعی را که تو برطرف کنی رهایی از آنها حاصل میشود.
و یقین دارم که با سعی و تلاش و صبر و تحمل و اطمینان به قدرت و مهربانی تو همه چیز سامان خواهد گرفت.
و هرگاه او اراده کند؛ هر آنچه که نباید باشد نخواهد بود و هر آنچه باید باشد خواهد بود.
 
دعای هفتم - فراز سوم ۹
فهِیِ بِمَشِیَّتِکَ دُونَ قَوْلِکَ مُؤْتَمِرَةٌ
پس هر چه خواهی به مجرد خواستنت، پیش از فرمانت، اطاعت کند.
و بِاِرٰادَتِکَ دُونَ نَهْیِکَ مُنْزَجِرَةٌ
و هر چه بخواهی به صرف اراده، بدون آنکه نهی کنی، بازایستد.
تمام این قضا و وجود پیدا کردن؛ یا نابودشدن اشیاء، فقط به خواست توست.
حتی بدون گفتنت، همه مطیع فرمانند.
و اگر تو بخواهی چیزی نباشد، فقط به اراده تو؛ تحقق می پذیرد.
خداوندا
همه عوالم و مخلوقات، فرمانبردار و مطیع اراده تو هستند؛
با قدرت تو و قبل از گفتار تو هر چیز که وجودش لازم باشد  ایجاد میشود.
و بر اساس اراده تو به وجود و حرکت خود ادامه میدهد.
و هر زمان که فرمان و اراده تو بر نبودن چیزی تعلق گرفت و در بودنش حکمتی نبود بدون آنکه از بودن او را نهی کنی دیگر نخواهد بود.
و هیچ کس دیگر را در این بودن ها یا نبودن ها سهمی نیست جز همان خدای گره گشای سبب ساز قادر.
خداوندا! حال که چنین است، توانائی فهم این قدرت قاهر را به من عطا کن، تا اراده خود را در ظل قدرت تو ببینم، و فراموش نکنم که همین اراده محدود من نیز پرتوی از عنایت توست...
 
دعای هفتم - پایان فراز سوم ۱۰
خدای عزیز و قدرتمندم
وقتی که میدانم و اطمینان دارم که بدون اراده تو حتی  برگی از درخت نمی افتد
وقتی میدانم و اطمینان دارم خدای حاکم بر این جهان مهربان است
و همه چیز را میداند هم به درد و غم و گرفتاری بنده اش آگاه است و هم نیازهای او را میشناسد و میداند
وقتی میدانم و اطمینان دارم همه سببها فقط به خواست او عمل میکنند
چقدر سبک میشوم و چقدر آرام میگیرم و چقدر حاجتهایم کوچک میشود
که اگر خدایم مرا اینگونه  میخواهد و صلاحم را در این میداند پس من هم باید فرمان پذیر باشم
خدای خوبم
و اگر لطف و اراده کنی که غم و اندوه این بنده ات، به راحتی و آرامش تبدیل شود یک اراده ات کافی است

دعای هفتم - فراز چهارم ۱۱
انْتَ الْمَدْعُوُّ لِلْمُهِمّٰاتِ

تو آن خدایی هستی که در هنگام حُزن، تو را میخوانند.
و اَنْتَ الْمَفْزَعُ فیِ الْمُلِمّٰاتِ
و تو آن خدایی هستی که هنگام نزول مشکلات، پناهگاهی
خداوندا من فقط تو را مخاطب قرار میدهم و نه غیر تو را
خداوندا تنها تو هستی که در رویدادهای غم انگیز، خوانده میشوی
و تنها تو در پیشآمدهای دردناک پناه هستی
هر گاه که از محنت و درد و غم و رنج و مصیبت، بترسم
پناهگاهم حضرت توست
در آن حال به دامن عنایت تو چنگ میزنم تا تو مرا در پناه خود بگیری و احساس امنیت و آرامش
سراسر وجودم را فرا بگیرد
خدای خوبم

دعای هفتم - فراز چهارم 12
 لٰایَنْدَفِعُ مِنْهٰا اِلّا مٰا دَفَعْتَ
هیچ رنج و پریشانی دفع نمیشود
مگر آنکه تو دفع کنی
وَلٰا یَنْکَشِفُ مِنْهٰا اِلّٰا مٰا کَشَفْتَ
و هیچ گرفتاری برطرف نشود
مگر آنکه تو برطرف کنی
اعتراف میکنم که هیچ چیز جز به اراده تو بوجود نخواهد آمد
و جز به اراده تو زائل نخواهد شد
 پس گرفتاری ها و گره های ایجاد شده در زندگی من نیز جز به حکمت و مصلحت تو ایجاد نشده اند
و جز به اراده و خواست تو از من دور نخواهند شد

دعای هفتم  پایان فراز چهارم ۱۳

من آن بنده ای هستم که اُنس با اسباب و واسطه های نعمت نمی گذارد آفریننده این اسباب را ببیند
 من آن بیچاره ای هستم که در چنگال طوفان سهمگین دریا گرفتار شده
و اکنون همه خدایان  دروغین را فراموش کرده
من آن آفریده کشتی شکسته ای هستم که شنا کردن نمیداند، تا خود را از غرق شدن برهاند
و اکنون در اوج نیازمندی و سختی امیدش از هر آفریده ای و از همه جا و هر چه اسباب و وسایل است جز خدای سبب ساز، قطع شده
خداوندا در میان طوفان سهمگین سختی ها و گرفتاریها کشتی ام شکسته و شنا کردن نمیدانم
و امید به هیچ کس و هیچ چیز ندارم
 خدایا همه دلبستگی و امیدم به توانایی و قدرت توست و هیچ نجات دهنده ای جز تو نمی شناسم به فریادم برس


دعای هفتم - فراز ششم ۱۵
 وَ بِقُدْرَتٍکَ اَوْرَدْتَهُ عَلَیَّ

خداوندا تو با قدرت خودت این گرفتاری ها را بر من وارد کرده ای؛
 وَ بِسُلْطٰانِکَ وَجَّهْتَهُ اِلَیَّ
و با سلطه خود آن امور را متوجه من نموده ای.
 خداوندا آن بار سنگینی که مرا عاجز کرده و به سختی انداخته
 هرگز گزافه و بیهوده و اتفاقی نیست
 من میدانم که به تقدیر ازلی تو و بر حسب حکمت و مصلحت بر بنده ات وارد ساخته ای
 میدانم که یا مکافات و مجازات عمل من است
و یا ابتلا و امتحان ایمانم از جانب تو
میدانم که سر رشته همه چیز به دست توست هر چند به ظاهر، مشکلاتم از حانب دیگری باشد
 میدانم که تو با دست قدرتت این سیلی را به من زدی تا بیدارم کنی
و این سیل را به سوی من روانه کردی تا هوشیارم کنی.

۱۶
دعای هفتم - پایان فراز ششم

شدائد و گرفتاریها و حوادث ناگوار
 گاهی چنان انسان را خسته و ناتوان میکند که
تمام توان خود را از دست میدهد
و در چنین شرایطی، جز تاریکی و یأس و ناامیدی، چیزی نمی بیند
 و در این حالت، آنان که به قدرت حکیمانه برتر و نیروی لایزال الهی امیدوارند
هرگز شدائد زندگی بر آنان غالب نخواهد شد
و نه تنها امیدشان به یأس تبدیل نمیشود
بلکه قدرت ایمانشان بالاتر میرود
خداوندا
ای قادر برتر  و ای حکیم سبب ساز و گره گشا در سختیها و دشواریهای سنگین، امید و توکل ما به توست و نه غیر تو


دعای هفتم - فراز هفتم 
۱۷ 

 فَلٰا مُصْدِرَ لِمٰا اَوْرَدْتَ
پس غمی را که تو آورده ای هیچکس دیگر نمیتواند ببرد.

 وَ لٰا صٰارِفَ لِمٰا وَجَّهْتَ
و مشکلی که تو فرستی غیر تو نتواند زایل کند.

 وَ لٰا فٰاتِحَ لِمٰا اَغْلَقْتَ
و هر در که تو بسته ای، هرگز بازکننده ندارد.

 وَ لٰا مُغْلِقَ لِمٰا فَتَحْتَ
و آن در را که تو باز کنی، بستن آن در توان کسی نیست.
 هرگز کسی را نرسد که مانع اراده خداوند شود
 آنچه را او به سویی حرکت دهد
هرگز مانعی بر سر راهش نخواهد بود
 و آن در که او ببندد هرگز کلیدی نخواهد داشت
 کلید گشودن همه امور و بستن همه راهها در اختیار اوست
 خداوندا میدانم که گاهی درهای رحمتت را به روی خود می بندم
میدانم که گاهی درهایی را میکوبم که خانهء تو نیست
ولی آیا میتوانم کلید باز شدن درهایی را که خود بسته ام از تو درخواست کنم؟
آیا میشود همهء درهای امیدواری به رویم باز باشد؟
 میدانم که میشود و تو میتوانی؛ پس لطف ویژه ات را نصیب من کن!

دعای هفتم - فراز هفتم  ۱۸

وَ لٰا مُیَسِرَ لِمٰا عَسَّرْتَ

آنچه را تو مشکل کنی، کسی آسان نتواند ساخت.
 وَ لٰا نٰاصِرَ لِمٰا خَذَلْتَ
و آن کس را که تو خوار سازی، کسی یاری نتواند کرد.
خداوندا عالم طبیعت را خالی از آلام و مصائب نگرداندی همچنان که غبار لازمهء آسیاب است
و من دل به جایی نمیبندم
و قدرتی را در این جهان نمی شناسم که آرام بخش اضطرابهای درونی ام باشد
و شفابخش رنجهای روحی ام
 خداوندا من با نیروی لایزالی اُنس دارم
که کلید مشکلاتم را در دست او میبینم
 نیرویی رئوف و مهربان آرام بخش و مطمئن
که اگر اینگونه نبود در جهنمی از وحشت و اضطراب بسر میبردم
 
دعای هفتم - فراز هشتم  ۱۹
فصَلِّ عَلیٰ مُحَمَّدٍ وَ اٰلِهِ
پس ای خدا، درود فرست بر محمد و آلش
ای خدای بزرگ دفتر قلبم را به درگاهت گشودم
و به پیشگاهت، انابه کردم.
شدت نگرانی بر روح‌‌ و روانم را در برابرت، شمردم.
از ضعف خویش نسبت به تحمل این سختیها به سویت، ناله کردم.
اکنون میخواهم برجستگانی آبرومند را به درگاهت، به شفاعت بیاورم
اکنون میخواهم به ریسمان محکمی چنگ بیندازم که‌ میدانم مرا از عمق چاه غم و سختی
نجات خواهند داد.
این ریسمان محکم، محمد و آل پاکش هستند؛ که میدانم عزت والائی نزد تو دارند...
پس بر محمد و آل پاکش، درود، سلام و رحمت فرست
و بواسطه آنان، حاجات این بنده گرفتارت را، اجابت نما
اکنون با این حال؛ چقدر نزدیک است اجابت «من»؛ زیرا که در کنار نام این پاکان قرار میگیرد.

دعای هفتم - فراز هشتم ۲۰

وَ افْتَحْ لیٖ یاٰ رَبِّ باٰبَ الْفَرَجِ بِطَوْلِکَ
و به قدرت خود، گشایش را نصیبم فرما
وَ اکْسِرْ عَنّیٖ سُلْطاٰنَ الْهَمِّ بِحَوْلِکَ
و پریشانی و سلطه همّ و غم را در قلبم در هم شکن
وَ اَنْلِنیٖ حُسْنَ النَّظَرِ فیٖماٰ شَکَوْتُ
و به شکوه های من حسن نظر بفرما
گاهی اوقات چنان غم گذشته بر «من» مسلط میشود انگار لشکری سهمگین بر «من» فرود آمده
لشکری از فقر، از قرض، از دشمن مکار، از گذشته های سخت و سختیهای طاقت فرسا؛
و آنگاه است که نظر لطف نیکوی خدایم را میطلبم
نعمت بیشتر و لطف گوارایش را نیازمندم تا مرا از غربت درون خویش برهاند
 و راهی را که لشکر غم بر من بسته پیدا کنم
و دوستی خدایم را که به واسطه غمها به فراموشی سپرده ام، بازیابم.
 پس:  خدایا بر محمد و آلش درود فرست و پریشانی و غم را در هم شکن
خدایا بر محمد و آلش درود فرست و‌ به شکوه های من حُسن نظر بفرما
امین
http://m5736z.blog.ir/post/sajadye

دعای هفتم - فراز هشتم  ۲۱

وَ اَذِقْنیٖ حَلاٰوَةَ الصُّنْعِ فیٖماٰ سَأَلْتُ
و‌شیرینی اجابت را در آنچه درخواست میکنم به من بچشان
 وَ هَبْ لیٖ مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَةً وَ فَرَجًا هَنیٖئًا
و از جانب خود به من رحمت و گشایش و خوش گواری عنایت فرما
 وَ اجْعَلْ لیٖ مِنْ عِنْدِکَ مَخْرَجًا وَحیًّا
و برای من از لطف خود از هر مشکلی راه خروج سریعی الهام فرما.
 شیرینی عافیت از دردها و رنجها و امراض چه آرامش بخش و لذت آور است.
 و سعادت خروج سریع از گناه و دام دشمن، قابل وصف نیست.
خدایا این «بنده ات» آرزوی چشیدن شیرینی اجابت از دست تو را دارد.
 شیرینی رهایی از دردها و شیرینی رسیدن به عافیت هر دو دنیا.
 پس ای خدای محمد؛ بر محمد و آلش رحمت فرست
 و توفیق چشیدن این شیرینی را به من بچشان.
و بگذار تا این آرامش و لذت را با تمام وجود احساس کنم
آمین
http://m5736z.blog.ir/post/sajadye

دعای هفتم - پایان فراز هشتم
۲۲
 ای خداوند سبب ساز قدرتمند
 این «من»؛ بنده توست و نه بنده غیر تو
و این «بنده ات» میداند در هم شکستن پریشانی و غم از جانب توست
و چشیدن اجابت درخواستهایش از توست
و گوارایی  گشایش از درگاه منیع توست
و آسان شدن سریع دشواریها فقط به دست توانای تو ممکن است
پس ای خدای محمد و آل محمد از تو میخواهم بر محمد و آل پاکش درود فرستی
 و میدانم که حتما این خواسته را اجابت میکنی که این خاندان پاک هیچ مانعی برای اجابت ندارند
 و پس از آن ای خدای من رحمت و گره گشایی
 و خوشحالی گوارای بی رنج را تنها از تو درخواست میکنم
 و کمال عنایت و توجه تو را میطلبم
به حق محمد و آل محمد و میدانم که با وجود این نامهای پاک حتما اجابتم میکنی
آمین
 
۲۳
دعای هفتم - فراز نهم
 وَ لٰا تَشْغَلْنیٖ بِالْاِهْتِماٰمِ عَنْ تَعاٰهُدِ فُروُضِکَ وَاسْتِعْماٰلِ سُنَّتِکَ
و مرا به سبب غم و اندوه، از کار و وظیفه بندگی و به جای آوردن سنن و احکامت، به هیچ کار دیگر مشغول مگردان
 زمانهایی بوده که خوشی ها و ناخوشیها 
 غمها و اندوه ها و مشکلات زندگی حال عبادت و انجام واجبات را 
از «من» گرفته است
گاهی توجه به امور روزمره زندگی چنان مرا به خود مشغول کرده که
از برکات و فیض یاد خدا، باز مانده ام
گاهی بیماری و درد و گاهی آزمونهای سخت الهی
 گاهی غم گذشته و گاهی اندوه آینده
 هر دم به بهانه ای و اشتغالی از عبادت و بندگی دور شده ام
 خدای من؛ این وضعیت را برای من مپسند؛ 
میدانم که این حالت نارواست؟
میدانم که این شرط بندگی نیست؛
پس یاریم ده؛ تا خود را برهانم و پیوسته به بندگی تو بپردازم و سر در فرمان تو داشته باشم.
آمین
۲۴
دعای هفتم - پایان فراز نهم
 ای خدای محمد و آل محمد
بر محمد و آل او رحمت فرست
 و آنگاه به ناله های «من» توجه نما
خدای «من» گرفتاری طاقتم را از دست برده و دل و جانم آکنده از اندوه گشته
 و غم و اندوه دوری از عبودیت و بندگی تو این درد را دوچندان کرده
خدایا
این «من» نه آن است که با وجود سختیها  توان حرکت داشته باشد
خدایا
این «من» توانش در تقابل با گرفتاریها 
به صفر میرسد.
خدای خوبم! از تو انتظار دارم که این وضع را دگرگون کنی؛
و توانم را آنچنان بالا ببری که بر همه اندوهها و گرفتاریها غالب سوم. 
خدای خوبم
به من عافیتی عطا کن تا در پناه آن به عهد بندگیت، پایدار باشم
و مرا از بندگانی قرار ده که‌ در شرایط دشوار و آزمونهای سخت
سربلند بیرون بیایم.
آمین
 
۲۵
دعای هفتم - فراز دهم
 
 فَقَدْ ضِقْتُ لِماٰ نَزَلَ بیٖ یاٰ رَبِّ ذَرْعاٰ
پس ای پروردگارم، از حوادثی که بر من فرود آمده، دلتنگ و بی طاقت شده ام
 
و َامْتَلَأْتُ بِحَمْلِ ماٰ حَدَثَ عَلَیَ هَمّاً
و به سبب تحمل آنچه بر من نازل شده
پر شده ام از حزن و اندوه
چقدر قلبم منقبض و فشرده میشود
و چقدر احساس عجز و ضعف میکنم
و چقدر اضطراب بر وجودم مسلط شده 
سنگینی باری که بر دوش میکشم 
حرکتم را کند 
و قدمهایم را کوتاه و تنگ کرده
و اندوه بر دوش کشیدن چنین باری
قلبم را مالامال نموده
 
۲۶
دعای هفتم -فراز دهم
وَ اِنْتَ الْقاٰدِرُ عَلیٰ کَشْفِ ماٰ مُنیٖتُ بِهِ
و فقط تو ای پروردگارم، قادری بر برطرف کردن آنچه به آن مبتلا شده ام.
 وَ دَفْعِ ماٰ وَقَعْتُ فیٖهِ
و تو قادری بر دفع کردن آنچه به آن 
واقع شده ام.
 ای مالک مدبر و مربی «من»
قادر حقیقی تویی
و توانای بی نظیر تویی
 توانایی و قدرت «من» به خواستن یا نخواستن تو وابسته است
 این «من» کوچک آرزوهایی دارد بس بزرگ که تنها تو قادر و توانا به
 اجابتشان هستی 
همانطور که قادر و توانا بر دفع و رفع شدائدی هستی که به امر نافذ خودت بر من واقع شده
و فقط تو میتوانی گرفتاری را از بنده ات بگردانی
ای قادر متعال
 
۲۷
دعای هفتم - یایان فراز دهم
 
 فَافْعَلْ بیٖ ذٰلِکَ 
پس تو آن غم را به کرمت برطرف کن
 وَ اِنْ لَمْ اَسْتَوْجِبْهُ مِنْکَ، 
یٰا ذَالْعَرْشِ الْعَظیٖمِ
هر چند «من» مستوجب این لطف تو نباشم، ای صاحب عرش بزرگ
 پس ای خدای محمد و آل محمد
 بر محمد و آل پاکش درود فرست
 و خواسته ها و آرزوهای مرا 
از برطرف شدن گرفتاریها
 تا گشایش و فرج و رسیدن به راحتی
 و دور نشدن از عبادت و بندگی تو
 و بالا رفتن ظرفیت روحی ام در شدائد
اجابت بفرما
 پروردگارا 
این بندهء ضعیف و ناتوان و بی ظرفیت تو میداند و اعتراف میکند شایستگی این لطف بزرگ را ندارد
این بنده تو آنقدر گرفتار خواهشهای نفس خویش است
و آنقدر مطیع فرامین نفس اماره به بدی است که جایی برای شایستگی باقی نمانده
 و اگر رحم و لطف تو نباشد نمیداند به‌کجا پناهنده شود
ای خدای محمد و آل محمد بر محمد و آل او درود فرست
و با این بنده ات با فضل و کرم 
رفتار کن و نه با عدل و علمت به گناهانش
ای صاحب عرش عظیم و علم قدیم یا ارحم الراحمین
 
پایان دعای هفتم  ۲۸

به لطف خداوند این دعا را به پایان رساندیم و آموختیم که:
انسان مؤمن موحد در هر شرایطی چشم امید به سوی خداوند؛ آن قدرت حاکم بر تمام عالم هستی دارد.
و خدایی را میشناسد که مهربان است
و قدرتی را باور دارد که میتواند نظام طبیعت را شکافته و بر خلاف جریان عادی معجزه ای بیافریند
یأس و ناامیدی زمانی بر انسان غلبه میکند که قدرت و عظمت و توانایی خداوند را با قلب  و روح خود باور نکرده باشد
دلخوش به اسباب ظاهری بوده و زمانی که از این اسباب و واسطه ها کاری ساخته نبود
از همه قطع امید کرده و تسلیم حوادث و ناگواریها گردد.
پس با هم دعا کردیم، و خداوند را
گره گشا و سبب ساز
و شکننده تیزی شدائد نامیدیم
به خودمان یاد آوری کردیم که تا امر او نباشد نه چیزی ایجاد میشود و نه از بین میرود
 باورمان را در این زمینه محکم کردیم که تنها کسی که میتواند گرفتاری و سنگینی تحمل آن را از روی دوش ما بردارد،
و یا ظرفیت ما را برای تحمل این بار افزون کند؛ خداست و بس
خداوندا به حق محمد و آل پاکش
دعای ما را اجابت کن و توانائی درک وفهمی به ما بده؛ تا آنقدر تو را بزرگ و عظیم ببینیم که همه چیز در برابرت کوچک باشد.
آمین.
http://m5736z.blog.ir/post/sajadye
 
در محضر صحیفه: کلام اول
دعای هشتم
 دعای پناهنده شدن به پروردگار، از مهالک اخلاقی

ما معمولا در حالتی هستیم که خارج از خود را به خوبی و بادقت و موشکافانه می بینیم؛ اما درون خود را نه!!!
متأسفانه اکثر ما خاشاک را در چشم دیگران می بینیم؛ ولی شاخه را در چشم خود نمی بینیم.
حکم چراغی را داریم که نورش؛ فقط محیط پیرامونش را برای دیدن عیب دیگران، روشن میکند ولی درون خودش تاریک است.
 آدمهای دیگر را خوب میشناسیم؛ و درباره خوبیها و بدیهایشان خیلی دقیق نظر میدهیم
 ولی متأسفانه نمیتوانیم به خودمان و معایبمان نگاه کنیم.
دعای هشتم صحیفه سجادیه، دعای انسانی است که قرار است خودش را بشناسد و نسبت به معایب و بدرفتاریها و بد اخلاقیهای خود به سطحی از شناخت برسد تا خود را در محاصرهٔ دشمنان خطرناکی ببیند که تصمیم دارند که:
تا او را بدعاقبت نکنند، دست از او برندارند!
دعای انسانی است که آژیر خطر مکر و فریب شیطان برای او به صدا درآمده؛
لذا مضطرب شده و به دنبال  پناهگاهی می گردد؛
در این میان امن ترین پناهگاه را پناه بردن به آغوش پرمهر پروردگارش می بیند و فریاد برمی آورد که:
اللَّهُمَّ إِنیِّ أَعُوذُ بِکَ مِنْ هَیَجَانِ الْحِرْصِ، وَ سَوْرَةِ الْغَضَبِ، وَ غَلَبَةِ الْحَسَدِ، وَ ضَعْفِ الصَّبْرِ، وَ قِلَّةِ الْقَنَاعَةِ، وَ شَکَاسَةِ الْخُلُقِ، وَ إِلْحَاحِ الشَّهْوَةِ، وَ مَلَکَةِ الْحَمِیَّةِ
 انسانی که اکنون دریافته علت اصلی عقب افتادگی فرد، خانواده و جامعه ندیدن و نشناختن عیوب نفسانی و از بین نبردن آنهاست.
و در این دعا می آموزد که چگونه
از بیرون خود را قضاوت کند
همانگونه که دیگران را قضاوت میکند
خود را بر لبه پرتگاهی از آتش می بیند؛
هیچ فریادرسی پیدا نمیکند، جز آنکه.....
به آفریننده اش پناه ببرد.
و خود را فقیر و محتاج و نیازمند آن پناه دهنده مهربان اعلام کند.
تا او را از شر هر چه بدی است پناه دهد،....
دعای هشتم، راه تطهیر از اخلاق و رفتار و عادتهای زشت و ناپسند را نشان میدهد.
 در این دعا می آموزیم که چگونه
خود را قضاوت کنیم؛
همانگونه که دیگران را قضاوت می کنیم
 
۲
دعای هشتم - فراز اول
 اَللّٰهُمَّ اِنّیٖ اَعُوذُ بِکَ مِنْ هَیَجٰانِ الْحِرْصِ
خداوندا پناه میبرم به تو از هیجان و طغیان حرص و آز
خدایا از خطر حرص، آن زمان که طغیان میکند
و امواجش به خروش می آید
و از طوفان بیدادگرش  به تو پناهنده میشوم
خدایا، پناه میبرم به تو از آن حالتی که مرا بر جمع کردن آنچه نیاز ندارم، برمی انگیزد
خدایا پناه میبرم به تو از تکاثر در ثروت و پایمال کردن حقوق دیگران
پناه میبرم به تو از آن هیجان و زیاده خواهی که حد و مرز نمی شناسد
پناه میبرم به تو از آنچه مرا به سوی این دامگاه میکشاند
غفلت از تو و بی توجهی به شناخت خودم
از دور ماندن از تربیت و رشد و قرآن و هدایت و دوستی شدید دنیا و ایمنی از حساب و کتاب...
 
۳
دعای هشتم -فراز اول
 اَللّٰهُمَّ اِنّیٖ اَعُوذُ بِکَ مِنْ هَیَجٰانِ الْحِرْصِ
خداوندا پناه میبرم به تو از هیجان و طغیان حرص و آز
پروردگارا!
برای در امان ماندن از صفت پلید و ویرانگر «حرص» و به جوش آمدن و طغیان آن
از تو میخواهم یاریم کنی تا بفهمم و یقین کنم که همه چیز در این عالم
 از آن توست
و تو مالک همه آن چیزی هستی که در دست «من» و در دست مردمان است.
و دریابم که به هرکه خواهی می بخشی و از هرکه خواهی باز می ستانی
تا آرامش یابم و هرچه بخواهم از تو طلب کنم.....
خدایا برای در امان ماندن از حرص
یاریم کن تا هرگز فراموش نکنم
هر چه اکنون دارم و هر چه در آینده به دست خواهم آورد
 و هر چه در دست مردم است با مرگ از میان خواهد رفت.
خداوندا میانه روی در معیشت و قناعت را به من بیاموز
پروردگارا، از این خطر سنگین و از این هیجان مهلک و از این طوفان دین و دنیا و ایمان برانداز
با تمام وجود به تو پناهنده میشوم
و خدایا تو با قوت و قدرت و عنایت و لطفت مرا از این طوفان حرص و زیاده خواهی 
در حریم امنت پناه ده و حفظ کن
آمین
 
۴
دعای هشتم - فراز اول
اَللّٰهُمَ اِنّیٖ اَعُوذُ بِکَ.... وَ سَوْرَةِ الْغَضَبِ
و خدایا پناه میبرم به تو
 از تندی و تیزی و فوران غضب
غضب را خداوند مهربان به «انسان» عنایت کرد
تا از خودش در برابر باطل دفاع کند
 تا آن را برای حفظ دین و جلوگیری از دست اندازیهای دشمن و کوبیدن تجاوزگریهای شیطانی به کار برد
 ولی خدای «من» نمیدانم چرا ناگهان آتش خشم «من» برافروخته میشود و شعله هایش دامن عزیزان و نزدیکانم را میگیرد
و «من» در آن لحظات خود را شبیه ترین کس به شیطان می بینم
 و دورترین کس از خدای خوبم و نزدیکترین کس به جهنم
شاید اگر در لحظه خشم چهره خود را در آینه ببینم 
از زشتی صورتم شرمنده شوم
 و میدانم که در حال خشم کارهایم خشن و خارج از تعقل است؛
پروردگار خوبم! در آن لحظات خطرناک، نیاز به آرامش بخشی تو دارم،
خداوندا آتش خشم مرا تو سرد کن،
در آن لحظات، حد و مرزها را به من بفهمان؛
تا از حدود تو خارج نشوم و در آن وضعیت آشفته، مرزها را رعایت کنم.
زبان خود را کنترل کنم،
دست و بازویم را به تو بسپارم، تا درد و رنجی به کسی نرسانند، 
درد و رنجی که پشیمانی بعد از آن، هیچ سودی ندارد....
 
۵
دعای هشتم - فراز اول
خداوندا 
به تو پناه میبرم از آتش زیر خاکستر از شدت و تندی خشم که در لایه های باطنی قلبم پنهان است
و از اینکه با تکبر و گردن کشی این آتش زیر خاکستر را شعله ور کنم
خدایا به تو پناه میبرم
از مالک نبودن عقل خویش که غضب و تندی را نصیبم میکند
خدای خوبم یاریم کن تا با فرو بردن خشم از بندگان باتقوای تو باشم 
خدای مهربانم یاریم کن تا آنچه را نمی پسندم با رحمت و رأفت و مهربانی و زبانی نرم به دوستانم و عزیزانم بگویم
 و یاریم کن تا بر حالت خشم و زشتی آن غالب شوم و خشم؛ مغلوب «من» باشد
 تا نزدیکترین کس به تو باشم و  تو دوستدار من باشی و از نیروی غضب فقط در راه دین و مقابله با شیطان درون و بیرون استفاده کنم
آمین
 
۶
دعای هشتم - فراز اول
اَللّٰهُمَ اِنّیٖ اَعُوذُ بِکَ.... وَ غَلَبَةِ الْحَسَدِ
و پناه میبرم به تو از غلبه و پیروزی حسد بر «من»
خدایا میخواهم نزد تو اعترافی بکنم
و از خودم به تو شکایت کنم
میخواهم بگویم:
گاهی میشود وقتی به کسی نعمتی میدهی که «من» آن را ندارم ، رنج میبرم
گاهی میشود نه تنها تحمل دیدن هیچ نعمتی را برای دیگران ندارم
دوست دارم که برای همیشه آن نعمت را از دست بدهد
و حتی گاهی از بدبختی او خوشحال میشوم
شاید این حالت از زیاده خواهی و حرص «من» سرچشمه میگیرد
شاید از کینه و خشم «من» نسبت به صاحب نعمت سرچشمه میگیرد
شاید از اینکه نمیتوانم مثل آن نعمت را داشته باشم اینگونه در رنج هستم
و شاید این از ضعف «من» است که نمیتوانم خود را کنترل کنم و به داشته ام راضی باشم 
هر چه هست خدای من میدانم حسادت است که بر «من» غلبه کرده و حکومت میکند و حسادت وقتی ظهور میکند کَمش هم زیاد است و غالب.
 
۷
دعای هشتم - فراز اول
ای خدای «من»
میدانم که ‌میل به ترقی و پیشرفت را در بندگانت قرار دادی
میدانم که مسابقه برای رسیدن به کمال را سفارش کرده ای
و میدانم احساسی به بندگانت عنایت کرده ای تا در سایهء آن، در این مسابقه  پیروز شوند و نامش را «غبطه» گذاشتی
و اکنون این «من» با ضعف و زبونی، این احساس زیبا را به صفتی زشت به نام «حسد» تبدیل کرده است
و این «من» آنچنان مغلوب این حسد گردیده که دیگر توان کنترل خود را ندارد
و شاید این «من» نمیداند که روانش به سخت ترین و بدترین بیماری مبتلاست
خداوندا ای تنها پناهگاه «من» به تو پناهنده میشوم از این احساس 
به تو پناهنده میشوم از این صفت زشت
به تو پناهنده میشوم از این ضعف و زبونی؛ از این حسادت کشنده
و از تو میخواهم ای پناهگاه امن «من»
یاریم کنی در خیرخواهی 
و درخواست پایداری نعمت برای دیگران
و کنترل نفس در ظهور حسد و سلامت نفس و قدرت روحی
 
۸
دعای هشتم - فراز اول

اللّٰهُمَ اِنّیٖ اَعُوذُ بِکَ..... و ضَعْفِ الصَّبْرِ
و پناه میبرم به تو از ضعف صبر و شکیبایی
خدایا این بنده ات برای اینکه هنگام سختیها و مصیبتها و ناملایمات زندگی بی تابی نکند
مضطرب نشود زبان به شکایت نگشاید و رفتارهای نامناسب از خود بوز ندهد؛نیازمند نیروی صبر و بردباری است
خداوندا، این بنده ات برای کامل شدن ایمان و تقویت اراده و آبدیده و نیرومند شدن در برابر دشمن و به زانو در آوردن او؛ و جذب محبت و عطوفت تو نیازمند استقامت و پایداری است
خداوندا این بنده ات برای اینکه با متانت و بر اساس عقل و دستورات تو و با تلاش و کوشش  از میان مشکلات راه پیروزی خود را باز کند نیازمند صبر و بردباری است
 
۹
دعای هشتم - فراز اول


خداوندا پناهم باش در هنگامی که ناملایمات مرا از درون در فشار قرار میدهند؛ تا شکایت نکنم
خداوندا پناهم باش در بدست آوردن عالی ترین و شریفترین امتیازی که به انسان هدیه کرده ای امتیاز «صبر».....
خداوندا یاریم کن تا  در سختی مصیبت ها و پدید آمدن زمینه های گناه؛ خوددار باشم
و استقامت و بردباری را برگزینم و کسل و سست و بی حال نشوم تا حق بندگیت را ضایع نکنم
و دلتنگ و بی قرار نگردم تا بتوانم شکر تو را بجا آورم و زبان به شکایت نگشایم که اگر شکایت کنم به راه عصیان رفته ام
خداوندا پناه میبرم به تو از کمی و ضعف صبر

۱۰
دعای هشتم - فراز اول

اللّٰهُمَ اِنّیٖ اَعُوذُ بِکَ.... وَ  قِلَّةِ الْقَنٰاعَةِ

و خدایا پناه میبرم به تو از کمی قناعت
قناعت آن حالتی است که مرا از حریص بودن دور میکند
قناعت آن حالتی است که مرا در تمام شئون زندگی مادی یا معنوی خانوادگی و اجتماعی ... به حق خود قانع میکند
خدای «من» پناهم باش و یاریم کن تا به حق خویش قانع و از حرص به دور باشم تا حقوق دیگران را ضایع نکنم
خدای «من» پناهم باش و یاریم کن تا از قناعت قلعه ای محکم بسازم تا از شر شیطان که میخواهد دنیا را وسیله فریب «من» قرار دهد در امان باشم
و خدای خوبم پناهم باش و یاریم کن تا به بهانه قناعت، از کار و تلاش و فعالیت باز نایستم.... که  تو بندهء تنبل و خمود و بی تلاش را دوست نمیداری
خدایا پناه میبرم به تو از کمی قناعت که سرچشمه زشتیهایی چون حرص،
 بخل، تکبر، ربا، دزدی، کم فروشی، اسراف خشم، ظلم و..است

۱۱
دعای هشتم - فراز اول

اللّٰهُمَ اِنّیٖ اَعُوذُ بِکَ.... وَ شَکٰاسَةِ الْخُلْقِ

و پناه میبرم به تو از خُلق بد و سختگیرانه
خدایا به تو پناه میبرم از خُلق سخت و بدی که مرا با دیگران درگیر کند
و به تو پناه میبرم از اینکه با خُلق بد و سختگیری آرامش خانه و جامعه را بر هم زنم
از  اینکه مردم از «من» متنفر باشند هر چند به ظاهر تحملم کنند
از  اینکه به خاطر اخلاق بد منزوی و تنها شوم و محبوب دلها نباشم از اینکه به خاطر اخلاق بد در کارهایم گره ایجاد شود و به کندی‌پیش روند
و از اینکه در هنگام بدخلقی اسرار دیگران را فاش کنم.
خدایا پناهم ده که سوء خلق، عملم را فاسد و کارهایم را حبط نکند ای پناه پناه خواهان
آمین
 
۱۲
دعای هشتم - فراز اول
اَللّٰهُمَ اِنّیٖ اَعُوذُ بِکَ... وَ اِلْحٰاحِ الشَّهْوَةِ
و پناه میبرم به تو از اصرار شهوتم
خداوندا پناه میبرم به تو از نشناختن جایگاه خود در آفرینش و غافل شدن از تو و مرگ و برزخ و قیامت
خدایا پناه میبرم به تو از شهوت کنترل نشده ای که انسان را از اخلاق و فضیلت دور میکند
و پناه میبرم به تو از شهوتی که بر خواسته اش اصرار و الحاح دارد و انسان را از قید دین و اخلاق جدا میکند
و خدایا پناه میبرم به تو از اینکه طوفان شهوت و هوای نفس مرا در مال، چون قارون و در مقام، چون فرعون
و در شهوت، چون حیوان درنده و در شکم، حرام خوار و دزد و شراب خوار  و ثروت اندوز گرداند
خدایا پناهم ده و یاریم کن تا این میل و خواسته ای را که به من عطا کردی در سایه تربیت و تعالیم تو تربیت و کنترل کنم و یاریم کن تا در این راه سختی ها و دشواریها را تحمل کنم.
 
۱۳
دعای هشتم - پایان فراز اول

اللّٰهُمَ اِنّیٖ اَعُوذُ.... وَ مَلَکَةِ الْحَمِیَّةِ 

و به تو پناه میبرم از حمیت جاهلیت و طرفداری باطل
گاهی چنان است که حقیقتی را میدانم ولی تعصب نمیگذارد به آن اعتراف کنم و حتی گاه از این هم فراتر میروم و بر آنچه خلاف حقیقت و باطل است اصرار میکنم
گاهی در تعصب از این هم پا را فراتر میگذارم و خوبی و حق بودن کسی را کتمان میکنم و باطلی را که وابسته به «من» است حق جلوه میدهم و بی هیچ قید و شرطی از باطل خویش طرفداری نامعقول میکنم
این حمیت و جاهلیت و تعصب گاهی چنان مالک «من» میشود و بر «من»غلبه میکند که اختیار و قدرت تفکر را از «من» میگیرد و آنگاه است که دیگر کور میشوم از تمیز میان حق و باطل
شاید این تعصب، از تکبر و خودپسندی «من» است و شاید از جهل و غرور «من» است و شاید از کوته فکری و فقر فرهنگ «من» است
هر چه هست ای خدای «من» احساس میکنم عامل ورود به گناهان دیگر است.
پس، خدای من! پناهم ده و نگذار به این تعصب کور گرفتار شوم....
آمین
 
۱۴
دعای هشتم - فراز دوم
 وَ مُتٰابِعَةِ الْهَویٰ
و خدایا به تو پناه میبرم از متابعت هوای نفس
خدایا این بنده ات را ببخش خواسته های نفس اماره؛ لذتهای دنیا، آنقدر جاذبه دارند که گاهی نمیتوانم در برابر آنها خود را کنترل کنم
خدایا مرا ببخش گاهی ممکن است خواسته های نفس اماره از حد شرع تجاوز کند
 گاهی یک قدم که به دنبالش برمیدارم و خواسته اش را اجابت میکنم تا چندین قدم دیگر مرا به دنبال خود میکشد
وقتی یک در را به روی هوای نفس میگشایم، مجبور میشوم درهای بسیار دیگری را نیز به رویش بگشایم در آن زمان، در دلم به طرز عجیبی احساس تاریکی و ظلمت میکنم و آنگاه است که آرام آرام مغلوبش میشوم و  او بر «من» حکومت میکند.
اما خداوندا؛ به یاری تو امید دارم؛ که مرا از این وضعیت بحرانی برهانی و قدرت غلبه برنفس را به من عطا کنی.
خدای من! تو بهترینی برای نجات «من»
 
۱۵
دعای هشتم - فراز دوم

ای خدای پناه دهنده این بنده ات، از خواهشهای مکرر و سیری ناپذیر هوای نفس درمانده شده
ای خدای پناه دهنده این بنده ات، آرزوی داشتن قلبی نورانی و با صفا دارد
 این بنده ات آرزوی دوستی تو را دارد
پس ای خدای مهربانم به تو پناه میبرم از اینکه جاذبه هوای نفس گمراهم کند.
به تو پناه میبرم از اینکه مغلوب هواها و خواسته های خارج از حد شوم
 یاریم کن تا خواست تو را بر خواسته نفس ترجیح دهم
خدای مهربانم مرا در جنگ با این نفس اماره یاری کن و پناه ده تا مغلوبش کنم و احساس  نزدیکی به تو آرامم کند
آمین
 
۱۶
دعای هشتم - فراز دوم
ٰ وَ مُخٰالَفَةِ الْهُدیٰ


به تو پناه میبرم از اینکه برخلاف سیر هدایت حرکت کنم.
خداوندا تو آفرینش را بر اساس هدایت بنا نهادی و مرا بر اساس اینکه تبعیت کنم و یا مخالفت ورزم، آفریدی.
باید انتخاب کنم تبعیت از هدایت تو و یا مخالفت با هدایت تو «من» بر سر دو راهی انتخاب قرار دارم
خدای من اگر هدایت و بودن با تو را بخواهم باید با هوای نفسم مخالفت کنم و از مسیر هدایتی که تو برایم طراحی کرده ای تبعیت کنم
خدایا در درون «من» دائماً دو نیرو مرا به سوی خود میخوانند یکی عقل، نماینده تو در وجود «من» و یکی هوی، دور کننده «من» از تو و «من» میدانم که سقوطم در پرتو مخالفت کردن با هدایت تو و پیروی کردن از هوای نفس است. اینجاست که باید از تو یاری بجویم ...
 
۱۷
دعای هشتم - فراز دوم


خدایا از تو میخواهم در کشمکش درونی «من» میان حق و باطل میان عقل و هوی پناهم باشی
خدایا پناهم باش که شیطان این موجود فعال و خستگی ناپذیر که‌ روز و شب نمی شناسد
این بنده ات را به مخالفت با مسیر هدایت نکشاند که‌ خلاف هدایت حرکت کردن رسیدن به ضلالت و گمراهی است
خداوندا پناهم باش در مخالفت کردن «من» با هوای نفس و تبعیت کردن «من» از هدایت و یاریم کن در رسیدن به سعادت و دوری از شقاوت
خداوندا پناهم باش در هر صبح پناهم باش در هر شب پناهم باش در هر لحظه یک پناهگاه دائم و پیوسته
خدایا پناهم باش حتی در آن لحظه که فکر مخالفت کردن با هدایت و تبعیت از هوی در «من» جان میگیرد ای مطمئمن ترین و محکم ترین پناهگاه
 
۱۸
دعای هشتم - فراز دوم

 وَ سِنَةِ الغَفْلَةِ

و پناه میبرم به تو از خواب آلودگی غفلت
گاهی وقتها که نسبت به کاری یا دیدار کسی شوق دارم؛ یا در انتظار رسیدن زمان مهمی هستم؛
از خوابیدن بیم دارم.
 حتی مواظبم چُرت مرا نگیرد که میدانم به دنبال آن، خواب نیز خواهد آمد.
خدایا پس چگونه است که اغلب در هنگام عبادت و عمل دچار سستی و بی خیالی و بی حالی و چُرت می شوم ولی نگران نیستم؟
چگونه است که شوق دیدار یک انسان که آفریده توست و یا رسیدن به لحظات دوست داشتنی زندگی که تو به «من» عنایت کرده ای از دیدار تو و رضایت تو و عبادت تو و عمل به تکالیف تو برایم دوست داشتنی تر است؟
پس چگونه است که از این اندیشه آشفته؛ این پریشانی نابودکننده؛ و غفلت گسترده به تو پناهنده نمیشوم؟
آیا این از متابعت هوای نفس و یا مخالفت کردن با مسیر هدایت تو نیست؟

۱۹
دعای هشتم - فراز دوم


خدایا به تو پناه می برم از خواب غفلت و مقدمه آن سستی و تنبلی و فراموشی مسئولیت
 خدایا به تو پناه می برم حتی از کمترین و کوتاهترین لحظات غفلت و فراموش کردن تو
 به تو پناه می برم که از «خودم» و مسئولیتهایم و وظایف و نقشهایی که بر عهدهء «من» است، غافل شوم
 به تو پناه می برم از بیحالی و سستی که باعث فراموشی حرکت و رفتن و تلاش در «من» میشود
خدایا چه ضربه ها و کمبودهای فردی واجتماعی که از غفلت و سستی «من» در انجام مسئولیتم ایجاد نشد.
 و چه گناهانی که انجام شد؛ چون «من» در خواب غفلت از تو و وظایفم بودم
خدایا پناهم باش تا با یادآوری دائم دیدار تو و خشنودیت و شوق به لحظات انجام وظیفه سستی خواب غفلت و تنبلی آن بر «من» چیره نگردد
پناهم باش تا با خواب غفلت بر خلاف مسیر هدایت حرکت نکنم و از آن دور نشوم.
آمین

۲۰
دعای هشتم - فراز دوم


  وَ تَعاٰطِی الْکُلْفَةِ
و پناه می برم به تو از تکلف و سختگیری
خدای من زندگی آمیخته با تکلف را دوست ندارد این که برای خودم مشقت و رنج و گرفتاری بیجا تولید کنم، را دوست ندارد
خدای من افراط و زیاده روی در هیچ کاری را دوست ندارد
خدای من زحمتی را که بیش از توان و اندازه انسان است، دوست ندارد
خدای من تحمیل کردن مشقت و زحمت را بر دیگران دوست ندارد
خدای من تلاش و کوشش را، به همراه زهد و متعادل خرج کردن را دوست دارد
خدای من میانه روی و برنامه ریزی را دوست دارد
خدای من نفس عفیف و حاجت خفیف را دوست دارد
ولی «من» گاهی میخواهم به چیزی دست پیدا کنم که دستم به آن نمیرسد؛ یا اندازه و ظرفیتم کوتاه و کم است و یا آن هدف، خیلی بلند و دور از دسترس و همین مرا به زحمت و سختی و تکلف و دردسر های خارج از طاقت می انداخت

۲۱
دعای هشتم - فراز دوم


خدایا پناه میبرم به تو از هر آنچه باعث گرفتار شدن «من» در تکلف و سختی میشود.
از حرص و زیاده خواهی از تجمل و اسراف از بی برنامگی و عدم مدیریت زندگی
خدایا پناه می برم به تو از آن خواسته هایی که جز رنج و زحمت و فکر و بیخوابی و دردسر چیزی برایم ندارد
خدایا یاریم کن تا اندازه خود را بشناسم اندازه تواناییم را اندازه قدرت روحی ام را اندازه میزان تحمل و طاقتم را اندازه ظرفیت و استعدادم را
 تا بیش از آن، باری بر خودم تحمیل نکنم که مرا از یاد تو و عبادت تو دور کند
خدایا به «من» کمک کن تا اهل کار و تلاش، زهد و دوری از حرص توکل و اعتماد به تو باشم؛
تا از آفات تکلف و سختگیری به دور باشم از خرجهای اضافی از خستگی از فشارهای روانی از افسردگی و انزوا و ...
یاریم کن تا نه فقط بر خود، که بر دیگران نیز هیچ سختی و مشقتی و کاری خارج از توانشان تحمیل نکنم
خدایا مراقبم باش تا در هنگام مبارزه با تکلف، مرا به سوی بی نظمی، بی انظباطی، تنبلی، شلختگی بی ادبی و... سوق ندهد
ای تنها پناهگاه «من»

۲۲
دعای هشتم - فراز دوم

وَ ایٖثٰارِ الْبٰاطِلِ عَلیَ الْحَقِّ.

و پناه میبرم به تو از اینکه باطل را بر حق ترجیح دهم
خداوند، بندگانش را حق شناس و حق پذیر آفرید و بندگانش بر اساس این آفرینش، حق را بر باطل ترجیح میدهند و در راه آن فداکاری میکنند.
بندگان خداوند خدایشان را حق و غیر او را باطل میدانند.
«من» همه اینها را میدانم ولی ای خدای «من»! تو محرم اسرار منی؛ و از آنچه در درونم میگذرد آگاهی میخواهم بگویم: با وجود فطرت حق گرایی که تو برایم ساخته ای، گاهی جای حق و باطل پیش «من» عوض میشود
احساسم به «من» میگوید چیزی حق است در حالیکه آن چیز باطل است
خدای «من» در آن زمان «باطل» در چهره «حق»، مرا تسلیم خودش میکند
و گاهی حق را میشناسم ولی نمی توانم صاحب حق را بشناسم
 خدای «من» بدتر از اینها زمانی است که حق را میشناسم و صاحب حق را میشناسم اما درد بزرگ آن است که: به خاطر نفسانیتم، آن را کتمان میکنم
و باطل را به خاطر وسوسه های شیطان و شهوت درونی ام بر حق ترجیح میدهم
خدایا شرمنده ام که بگویم گاهی سخن حقی گفته میشود؛ و چون با شأن خیالی «من» سازگار نیست، آن را نمی پذیرم، و توجیه میکنم، و باطل خود را برجسته و حق دیگری  را سرکوب میکنم. خدایا شرمنده ام....
 
۲۳
دعای هشتم - فراز دوم


خدایا این بندهٔ شرمنده ات  به تو پناه میبرد تا پناهش دهی که از مسیر حق شناسی و حق پذیری دور نشود
پناهش دهی آنگاه که باطل، لباس حق میپوشد...
پناهش دهی که فریب لباس باطل را نخورد.... و آن را به جای حق ننشاند.
 یاریش دهی؛ در زندگی روزمره و زندگی شخصی، خانوادگی و اجتماعی؛ آنگاه که: حق را میشناسد، بر آن پافشاری کند و با قاطعیت باطل را به کناری نهد.
خدایا این بنده ات را یاری کن تا همیشه حق را بپذیرد؛ حتی آن زمان که با تلخی و رنج همراه است.
یاریش کن که راحت طلبی، او را به ظلم و فساد و برگزیدن ظلمت بر نور و دنیا بر آخرت، نکشاند.
این بنده ات را یاری کن تا توهم حق بودن و حق داشتن، او را به ترجیح باطل و عافیت طلبی و تکبر نکشاند
 خدای خوبم این بنده ات برای همه این خواسته ها نیاز به تقوا و آگاهی و عمل دارد
پس ای خدای خوبم پناه میبرم به تو از اینکه حتی لحظه ای حق را هر چند  برایم سخت باشد فدای راحتی و خوشی باطل کنم.

۲۴
دعای هشتم - فراز دوم

 وَ الْاِِصْرٰارِ عَلیَ الْمَأْثَمِ

و پناه میبرم به تو از اینکه بر گناه اصرار و پافشاری کنم.
مومنین آنان هستند که اگر اشتباهی کردند، و مرتکب گناهی شدند، اصراری بر تکرار آن ندارند....
مومنین آنان هستند که بر خطاهایشان مداومت ندارند.
مومنین آنان هستند که بر جادهٔ ایمان و تقوا حرکت میکنند و طبعشان با گناه هماهنگ نمیشود
مومنین؛ حتی از گناهان کوچک، پرهیز دارند، تا مبادا با تکرار و پافشاری برآن، تبدیل به گناهی عادی گردد، و زشتی و قبح گناه از بین برود.
آخر، گرفتاری برخی همین تکرار و تکرار و تکرار گناهان کوچک است
گناهانی که به دلیل کوچکی شان برایش بی اهمیت و نادیدنی شده اند. و خدا نکند که «مؤمن» بی مبالات شود و بی دقت شود در انجام گناه کوچک و غفلت کند از عادی شدن
 گناه کوچک و بی پروا شود در ارتکاب گناه صغیره که همین جا کمینگاه شیطان است

۲۵
دعای هشتم - فراز دوم


خدایا پناه میبرم به تو از گرفتاری بزرگ از باقی ماندن بر گناهان کوچک و اصرار بر آنها بدون توبه و ندامت و سقوط در دره بی تقوایی و بی پروایی و خروج از جادهٔ بندگی
خدایا پناه میبرم به تو از غفلت و بی دقتی و بی توجهی و تکرار در گناهان کوچک
خدایا یاریم کن تا گناهان کوچک مرا از راه رشد و هدایت و کمال بازندارند
 خدایا یاریم کن در استغفار و توبه از گناهان کوچک که شیطان میخواهد روی تکرار گناهی کوچک بمانم تا بمیرم
خدایا یاریم کن تا گناهان کوچک مرا به دام گناهان بزرگ گرفتار نکنند
خدایا بیم آن دارم که اگر در گناهان کوچک از تو نترسم در انجام گناهان بزرگ نیز بی پروا شوم و خدای خوبم مرا در آن  گروه از  بندگانت قرار بده که هرگاه از روی غفلت گناهی مرتکب میشوند بلافاصله توبه میکنند و هیچ اصرار بر تکرار آن ندارند و جزای آنان آمرزشی از جانب تو و بهشتهاست
آمین

۲۶
دعای هشتم - فراز دوم

وَ اسْتِصْغاٰرِ الْمَعْصِیَةِ

و پناه می برم به تو از کوچک شمردن گناه
خدایا پناه میبرم به تو از طراحی شیطان برای زمین گیر کردن اهل ایمان از کوچک نمایی گناهان در نگاه و عملشان
خدایا «من» میدانم هیچ گناهی کوچک نیست چون در محضر تو انجام میشود و در محضر تو و نافرمانی از تو هر گناهی، بزرگ است
و میدانم که اگر تو بر اساس عدل با من رفتار کنی و مرا مؤاخذه کنی نابود میشوم
خدایا پناه میبرم به تو از فریبکاری گام به گام شیطان و دخالت او در فکر و عمل «من» از تحقیر و کوچک کردن گناه در فکرم و از عادت دادن «من» به گناه و احساس عدم نیاز به اسنغفار از هیزمهای کوچکی که از گناهان کوچک روی هم انباشته میشوند و میتوانند آتش بزرگی برپا کنند
خدایا پناه میبرم به تو از روزنه نفوذ شیطان در «من» لذت بردن از گناه و تکرار این لذت که با طبع زمینی «من» سازگار است  و با کشش «من» به دنیا و لذتهایش هماهنگ است
خدای خوبم پناه میبرم به تو

 ۲۷
دعای هشتم- فراز دوم

خدای خوبم، در بستن راه نفوذ شیطان یاریم کن

خدایا یاریم کن و پناهم بده تا عظمت تو را درک کنم و خود را در محضر تو ببینم و یقین کنم که مرا و اعمالم را می بینی پس در محضر تو هر گناهی را بزرگ ببینم
خدایا یاریم کن تا به ندای درونم که هنگام پیش آمد گناه، برانگیخته میشود و صدایم میزند و هشدارم میدهد، توجه کنم و نادم شوم تا به توبه دست یابم
خدای خوبم مرا در توبه و استغفار از گناهان کوچک، یاری کن و موفق کن استغفار از شنیدنی های بی اهمیت‌ که آرام آرام گوشم را آلوده‌ میکنند
استغفار از دیدنی های نامناسب که‌ چشمها و نگاهم را  آلوده میکنند
استغفار از کلمات نامناسب و بیجا که از گوشهٔ زبانم رها میشوند و دهان و سخنم را آلوده میکنند
 استغفار از این کوچکهای مزاحم؛ از این دیده نشدنی های غفلت ساز
خداوندا یاریم کن تا آرام آرام، به لطف تو  همه نادیدنی های کوچک گناه آلودم راببینم و بزرگ ببینم و به اذن تو و عنایت تو، مصون شوم  از گناه
خدایا یاریم کن تا دغدغه ام افزودن لذت دنیا نباشد و دغدغه ام افزودن و توسعه سهم عصمت و مصونیتم از گناه باشد
 خدای خوبم پناهم بده و یاریم کن
آمین

۲۸
دعای هشتم - فراز دوم

و َاسْتِکْبٰارِ الط‍ّاٰعَةِ

و پناه میبرم به تو از بزرگ و سنگین شمردن طاعت خود
آیا تاکنون برایتان پیش آمده که هنگام انجام فریضه ای یا عبادتی یا طاعتی احساس سنگینی و دشواری کنید؟
آیا تا به حال برایتان پیش آمده که انجام عبادت و طاعتی را آنقدر بزرگ و سنگین محاسبه کنید که خود را از انجامش محروم کنید؟
آیا تاکنون احساس کرده اید که طاعت خداوند بسیار سنگین است و از شدت سنگینی خارج از توان شماست؟
همه ما غالبا همینگونه ایم این طراحی شیطان و تصرف او در محاسبات ما و فعال کردن راحت طلبی ماست
«من» هم گرفتار این ابتلا هستم طبع شلخته، آسان خواه، تکلیف گریز مسئولیت ستیز و عجولِ طبعِ زمینیِ «من» عبادتش آمیخته با اکراه و سنگینی است.
اما فطرت آسمانیم، شیفته و مشتاق عبادت است.... و همواره چالشی بین طبیعت و فطرتم برقرار است، مهربان من! یاریم ده تا این درگیری را به دفع فطرت آسمانیم تمام کنم....

۲۹
دعای هشتم - فراز دوم


خدایا دوست دارم از آنان باشم که قلهٔ محبت و طاعت و عبادت تو را فتح میکنند
از آنان که در عبادت، هیچ احساس سنگینی و دشواری نمیکنند و سختی راه، از رفتن بازشان نمی دارد
پس خداوندا به تو پناه میبرم از اینکه احساس سنگینی و سختی طاعت و فرمان تو مرا از انجام آن محروم کند
خداوندا پناه میبرم به تو از وسوسه و فریب شیطان و همراهی نفس تنبل و راحت طلب با او در دور کردن «من» از فرمانبرداری تو
خدایا پناهم ده و یاریم کن تا بر این احساس غلبه کنم
یاریم کن تا باور کنم هیچ زحمت و طاعتی هر چند کوچک در محاسبات تو گم نمیشود
یاریم کن تا خود را با تمرین و مداومت، به طاعت عادت دهم
و شیرینی فتح قلهٔ محبت و پاداش تو سختی و سنگینی بالا رفتن و خسته شدن و زمین خوردن را برایم آسان کند
و این نفس تنبل و تکلیف گریز باور کند که تو هیچ دستوری خارج از توان بندگانت بر آنان تحمیل نمی کنی

۳۰
دعای هشتم - پایان فراز دوم


خداوندا چگونه فرمان تو و طاعت تو   و عبادت تو بر «من» سنگین است در حالی که بندهٔ تو هستم و تو پروردگار و مولای «منی»
خداوندا چگونه طاعت تو بر من گران است در حالیکه ادب بندگی و قرار گرفتن در فهرست بندگان صالح باید مرا به اطاعت از فرمان تو وادار کند
 خداوندا «من» قطره ای هستم که تا در دریا نیفتد دریا نمیشود و قابل ذکر نمیشود و وجود پیدا نمیکند
 و این بجا آوردن طاعت تو و سخن گفتن با توست که این قطره را به تو وصل میکند
پس چگونه طاعت تو را سنگین میدانم
 خدای خوبم پناهم بده از مکر شیطان و تلقین سنگینی عبادت و طاعت تو تا هر جا شیطان بیشتر خودنمایی کند
آنجا محل پایداری و ایستادگی «من» باشد  آنجا میدان ورود جدی «من» و کم کردن روی شیطان گردد که‌ برآورده شدن تمام نیازهای روحی، فکری، عاطفی، دنیایی، آخرتی و ... «من» در بجا آوردن طاعت توست
ای خدای خوبم پس پناهم بده و یاریم کن
آمین

۳۱
دعای هشتم - فراز سوم
وَ مُبَاهَاةِ الْمُکْثِرِینَ

خدایا پناه‌ میبرم به تو از فخر فروشی ثروتمندان
وَ الْإِزْرَاء ِبِالْمُقِلِّین
و از حقیر شمردن بینوایان
خداوندا پناه میبرم به تو از دو آفت اخلاقی خطرناک دو صفت زشت در هم آمیخته
از نگرشی آلوده و نگاه‌ محدود مادی از تغییر و دگرگونی ارزشهایم و نگاه حقیر دنیایی و غیر خدایی به انسانها زیرا أین نگاه مرا به این دو صفت زشت گرفتار میکند
 تفاخر به ثروت و به رخ دیگران کشیدن و تحقیر و‌ کوچک‌شمردن فقرا چه در عمل و چه در گفتار
 پناه میبرم‌ از اینکه انسانها را بر اساس این نگرشهای غلط دسته بندی کنم
و آنان را با میزان ثروتشان بسنجم
خداوندا  ثروت را زینت دنیا و فانی نامیدی و آن را خط ارتباطی «من» با دنیا و وسیله امتحانم قرار دادی
خداوندا این هنر را به من عطا کن تا این فانی را به باقی تبدیل کنم که آنچه نزد توست باقی است و غیر آن همه فانی است
 آیا این قدرت را به «من» خواهی داد تا هرچه از مال دنیا به «من» ببخشی در مسیر تبدیل فنا به بقا قرار دهم؟
آیا یاریم میکنی تا نعمت تو را که امانتی مسئولیت آور، در دست من است
 در مسیر رضای تو مصرف کنم؟
میترسم از آنان باشم که با نگاه ظاهربین، مردم را ارزشگذاری میکنند
میترسم از آنان باشم که رابطه شان را با دیگران بر اساس همان نگاه حقیر دنیایی تنظیم میکنند

۳۲
دعای هشتم - فراز سوم


وَ مُبَاهَاةِ الْمُکْثِرِینَ
خدایا پناه‌میبرم به تو از فخرفروشی ثروتمندان
وَ الْإِزْرَاءِ بِالْمُقِلِّین
و از حقیر شمردن بینوایان
این سخن چه زیباست: انسانها همه بندگان خداوند هستند و اگر کسی تمام ثروت دنیا را داشته باشد نه بد است و نه خوب؛ بلکه ایمان و تقوا ملاک ارزشگذاری اوست.
ولی این ثروت و جایگاه «من» گاهی چنان مغرورم میکند که ناخودآگاه غافل میشوم از امتحان خداوند
و گاهی چنان ظرفیتم کم میشود که پایین تر از خود را با نگاه حقارت مینگرم حتی گاهی بدون اینکه خودم بدانم چنین میشوم
خانه را که بزرگتر میسازم؛ حقیرتر میشوم ماشین گرانتر که میخرم؛ بدبخت تر میشوم
و بیشتر تفاخر میکنم و خودم را بالاتر احساس میکنم و به رخ دیگران میکشم
اینها از دست رفتنی هایی هستند که «من» داشتنی و ماندنی می پندارم
و بر همین توهم زندگی و رفتارم را شکل میدهم
«من» به باوری نیازمندم تا یقین کنم که مال و ثروت، فرصتی برای تکاثر و فخرفرشی نیست.
«من» نباید به چیزی بنازم که در گذشته از آنِ من نبوده است و در آینده نیز از آنِ «من» نخواهد بود.
نباید به چیزی فخر بفروشم که با حادثه ای، در خطر نابودی قرار میگیرد و با مرگ، دیگر صاحب آن نیستم.
خدایا ایمانی به من عنایت کن که ظرفیتم را تا آنجا بالا ببرد که در برابر ابتلا به ثروت شکور باشم؛ و نه فخرفروش!
خدایا یاریم کن تا رابطه ام را با دیگران فقط بر اساس شخصیت انسانی شان شکل دهم و نه بر اساس ارزشهای دنیایی.
خدایا یاریم کن تا افراد را بر اساس ایمان و میزان ارتباطشان با تو ارزش گذاری کنم
 
در محضر صحیفه: ۳۳
دعای هشتم - فراز سوم
 
خدای خوبم! اگر پناهم دهی و یاریم کنی؛ در اینکه تفاخر نکنم و فقرا را حقیر نبینم
و یاریم کنی در تبدیل ثروت فانی؛ به بهشت باقی 
آنگاه مرا در برابر فقرا بخصوص مؤمنین شان، خاضع و فروتن خواهی یافت.
و برخوردم را با ثروتمندان با وقار خواهی دید.
آنگاه «من» اگر ثروتمند باشم، امانتدار تو خواهم بود و هر چه بر ثروتم بیفزایی
مرا متواضع تر و ساده تر خواهی دید.
آنگاه خواهی دید که ثروتم مرا رشد خواهد داد و صعود خواهم کرد از این حقارت و صفت زشت و پرواز میکنم به سوی درجات عالی بهشت
 ای خدای خوبم
 
صحیفه ی سجادیه امام سجاد (ع):
در محضر صحیفه: ۳۴
دعای هشتم - فراز سوم
 
... وَ سُوءِ الْوِلایَةِ لِمَنْ تَحْتَ أَیْدِینَا،
خدایا من به تو پناه میبرم از ظلم به زیردستانم برای هر کس زیردستانی هست که بر آنها فرمان میراند و مدیریت شان میکند
برای هرکس زیر دستانی هست که از او فرمان میبرند 
فرزندانش، همسرش، دوستانش، همکارانش و شاگردان و ...
و هر چه تعداد این فرمانبران بیشتر باشد مسئولیت و مدیریت سنگین تر خواهد بود و چقدر سخت و سنگین است به عدالت رفتار کردن با همه آن کسانی که «من»‌ آنها را مدیریت میکنم
همه کسانی که مخاطب «من» هستند و «من» برایشان برنامه ریزی میکنم
خانواده ام، فرزندانم، دوستانم، همکارانم و....
خدایا پناه میبرم به تو از ضعف مدیریت از نداشتن دانش و مهارت در مسئولیتم
از ضعف ایمان از ناتوانی در تصمیم گیری از بی برنامگی و نداشتن هدف در مدیریت زیردستانم
و پناه میبرم به تو از اینکه انسانها ابزار مدیریت و پیشرفت «من» باشند
بدون اینکه خودشان رشد و بالندگی داشته باشند
پناه میبرم به خدایم‌ از اینکه بر اثر سوء مدیریت، نفرت و انزجار و دشمنی بین مردم ایجاد کنم
از اینکه با ضعف در مدیریت استعدادها و قابلیت های زیردستانم را نابود کنم 
از اینکه‌ با بی لیاقتی در مدیریت باعث اختلاف و دودستگی
 
در محضر صحیفه:۳۵
دعای هشتم - فراز سوم


خدایا از تو درخواست میکنم که پناهم دهی و یاریم کنی در مدیریت نیکو و شایسته در مدیریت مهربنیان و بر اساس رحمت
مدیریت و سازماندهی مؤمنانه و بر طبق رضای خودت
مدیریتی که حق الناس را به دنبال نداشته باشد
خدایا یاریم کن در کسب علم و مهارت و تجربه در سرپرستی زیردستانم
در رفتار نیکو با فرزند، همسر، دوست، همکار و همه آنان که تحت سرپرستی «من» قرار میگیرند
یاریم کن تا شایسته موقعیتم باشم.
شایسته مسئولیتی  که بر عهده ام گذاشته ای
یاریم کن در خودسازی و مطالعه دائم و تقویت ایمان و تقوی و علم و تقویت رفتار مدیریتی ام  تا یک پدر، یک مادر یک مدیر، یک استاد و... خوب باشم.
 و عوامل مدیریت بد را در خود بشناسم و رفع کنم
خدایا یاریم کن تا موقعیتم را امانت و مسئولیتی بدانم که باید پاسخگوی آن باشم و از قدرت و زورمندی خود درباره زیردستانم سوء استفاده نکنم
خدایا یاریم کن تا‌ با عدالت، مهربانی، صبر، شکرگزاری و سهل گیری با  افراد تحت فرمانم رفتار کنم
 و اینگونه از حُسن مدیریت برخوردار و سرپرستی شایسته باشم
آمین
در محضر صحیفه: ۳۶
دعای هشتم - فراز سوم

وَ تَرْکِ الشُّکْرِ لِمَنِ اصْطَنَعَ الْعَارِفَةَ عِنْدَنَا.

و پناه میبرم به تو از اینکه شکر کسی را که به من خوبی کرده، ترک کنم.
پروردگار «من» شکور است.
پروردگار «من» هیچ یک از کارهای خوب بندگان از نگاهش پنهان نمی ماند.
پروردگار «من» نیکی های بندگانش را در دنیا و آخرت آشکار و برجسته میکند و چند برابر پاداش میدهد.
و «من» نیز شاکر نعمتهای پروردگارم هستم
شکری همراه با محبت شکر اینکه خدایم مرا دیده است واز سر لطف، نعمتهایش را بر«من» می بارد
خدایم اراده کرده تا لطف و انعامش با‌ واسطهٔ بندگانش به «من» برسد؛ پدر، مادر، معلم، دوست، همکار و ...
و من همه آنان را که در چرخهٔ رسیدن نعمت به «من» حضور دارند، سپاس می گویم.
خداوندا تو را سپاس می گویم به خاطر تمام نعمتهایت نعمتهایی که می بینم
و نعمتهایی که از شدت وفور به چشمم نمی آیند
خداوندا تو را سپاس میگویم که به وسیلهٔ آفریدگانت لطف و نعمت بی شمارت را به این بنده ات میرسانی

در محضر صحیفه: ۳۷
دعای هشتم - پایان فراز سوم

 وَ تَرْکِ الشُّکْرِ لِمَنِ اصْطَنَعَ الْعَارِفَةَ عِنْدَنَا
. (۲)
و پناه میبرم به تو از اینکه شکر کسی را که به من خوبی کرده، ترک کنم.
 خداوندا پناه میبرم به تو از اینکه لطف و محبت دیگران را نبینم و از آنها تشکر نکنم
 پناه میبرم به تو  از اینکه فراموش کنم که تو انسانها را نیازمند  به یکدیگر آفریدی تا در این آفرینش خواسته هایشان به وسیله یکدیگر برطرف شود
 پناه میبرم به تو از اینکه قدرشناس واسطه های نعمتت نباشم
خداوندا پناه میبرم به تو از اینکه سپاسگزاری از کسی که به من خدمتی کرده است را ترک کنم.
خداوندا مبادا که با قدرنشناسی از محبتهای دیگران، باعث شوم که از محبت دریغ کنند
خداوندا یاریم کن تا خوبیها را به یاد آورم و با زبان تشکر کنم و در خلوت خود برایشان دعا کنم و خوبیهایشان را جبران کنم
خدایا پناه میبرم به تو از اینکه در این‌چرخه خلقت، محبتها برایم تکراری و عادی شود و آنها را نبینم
خدایا یاریم کن در سپاسگزاری و تشکر از همهٔ کسانی که با محبتی یا خدمتی یا لطفی مرا مدیون خود میکنند که تشکر از مخلوق، تشکر از خالق است
خدای خوبم
و من میدانم که ولی نعمت حقیقی تو هستی و خودت از من خواسته ای تا از واسطه های فیضت قدردانی کنم
پس خدای خوبم پناهم باش که هرگز شکر از تو و تشکر از بندگانت را فراموش نکنم
آمین

 در محضر صحیفه: ۳۸
دعای هشتم - فرازچهارم
أوْ أَنْ نَعْضُدَ ظَالِما

و پناه میبرم به تو از اینکه ظالمی را در ظلم یاری کنم.
أَوْ نَخْذُلَ مَلْهُوفاً
و یا مظلومی را به حال خود واگذارم و به یاری او نشتابم.
خدایا پناه میبرم به تو از اینکه یاری دهنده کسی باشم، در ظلم به دیگران
پناه میبرم به تو‌ از  یاری کردن کسی که به حقوق بندگانت تجاوز میکند زیرا هر نوع کمک ‌به ظالم، محکوم به لعنت توست
پناه میبرم به تو از هر نوع کمک به ظالم در ظلمش عاطفی، قلبی، مالی، باطنی و ...
همان ظالمی که ستم کردن به دیگران منش و روش او شده و تمام قوایش را در این راه به کار میگیرد
و پناه میبرم به تو از بازوی ظلم شدن در هر کجا و هر زمان که ظلمی در حق بندگانت روا میشود
 پناه میبرم به تو از اینکه در حریم حقوق بندگانت وارد شوم و گرفتار عقوبت تو در همین دنیا گردم
خداوندا تو در همین دنیا  آنان را که در حال ستم به بندگانت هستند، مجازات میکنی
و پناه میبرم به تو از اینکه بواسطه این کمک به ظالم بی آبرویم کنی و سرمایه معنوی و آرامش و عزتم را از «من» بگیری و مرا گرفتار نکبت و ذلت کنی.

در محضر صحیفه: ۳۹
دعای هشتم - فراز چهارم
أوْ أَنْ نَعْضُدَ ظَالِما

خدایا میدانم که از ظلم و ظالم تنفر داری و بر ستمگران خشم میگیری،
پناهم بده تا بگونه ای رفتار کنم تا در زیر آوار این خشم تو، گرفتار نیایم.
خدایا من همچون تو ظالمین را لعنت میکنم و از هر نوع همکاری با آنان دوری میجویم
حتی از اینکه تمایلی به آنان پیدا کنم یا در باطن آنان را دوست بدارم و راضی به ظلمشان باشم.
و یا اینکه به آنان تکیه کنم و تحت سرپرستی شان باشم؛ حتی از مجالست و هم صحبت شدن
با آنان دوری میکنم تا شریک آنان در ظلمشان نباشم
همان ستمگرانی که در کنار «من» و در جامعه «من» نفس میکشد و زندگی میکند و ظلم میکنند
خدایا نفرتم را از قدرتهای بزرگی که ظلمهای بزرگ میکنند و به حقوق ملتها تجاوز میکنند
روز به روز افزونتر گردان مرا در جریانی قرار نده که وامدارشان گردم و مجبور به همکاری با آنان.
خدایا میدانم اگر کیفر ظالمان را به تأخیر می اندازی، جز برای آن نیست که در روزی که چشمها از شدت ترس از حدقه بیرون می پرد؛ به سزای اعمالشان برسانی
 آری حال آنها دیدنی است روز حساب و کتاب!
خدایا مرا از افتادن در این ورطه های هولناک حفظ کن و آنجا که قلم، توان، آبرو، قدم و مال «من» به سمت یاری ظالم میرود، قلم و قدم مرا بشکن و توانم را بگیر و ضعف را بر «من»غالب کن
تا هرگز چنین نکنم
آمین

در محضر صحیفه: ۴۰
دعای هشتم - فراز چهارم


أوْ أَنْ نَعْضُدَ ظَالِما، أوْ نَخْذُلَ مَلْهُوفا،
به تو پناه میبرم به تو از اینکه مظلومی را به حال خود رها کنم
خدا نکند که «من» یاری گر ظالمی باشم و خدا نکند که مظلومی را به حال خود رها سازم و از کمک او دست بردارم خدا نکند که آنقدر بی محبت و بی انصاف و به دور از انسانیت باشم که کمک به مضطر و بیچاره ای را ترک کنم
خدا نکند وقتی توانایی کمک به مسلمان مظلومی را دارم با ترک آن مرتکب گناه کبیره شوم و در دنیا و آخرت خوار و ذلیل گردم
خداوندا پناه میبرم به تو از اینکه به دلیل قساوت قلب، دلم برای مظلومی نسوزد و یا شجاعت به میدان رفتن و نجات مظلوم را از ریر دست ظالم نداشته باشم و یا به خاطر منفعت طلبی به فریاد مظلومی نرسم
خدایا پناه میبرم به تو از ایمان ضعیف ایمانی که مرا به میدان نمی آورد ایمانی که روح قوی و شجاع
در «من» ایجاد نمی کند که تو مؤمن ضعیف را
دوست نمی داری

در محضر صحیفه: ۴۱
دعای هشتم - فراز چهارم

أَوْ أَنْ نَعْضُدَ ظَالِما،
 أَوْ نَخْذُلَ مَلْهُوفا،

به تو پناه میبرم به تو از اینکه مظلومی را به حال خود رها کنم
 خدایا تو دل نازک و لطیف و مهربان را دوست داری دلی که وقتی خبری به او میرسد بی قرار میشود
خدایا یاریم کن تا روحم را قوت بخشم تا دست مظلومان را بگیرم و بی نهایت مهربان باشم
خدایا یاریم کن تا احساس مسئولیت و ایثارگری در «من» اوج بگیرد
خدایا به «من» این توفیق را عنایت کن که دست یاری تو برای مظلوم مضطری باشم که با تمام وجود تو را فریاد میزند
یاریم کن تا از مالم و آبرویم و جایگاهم و نیروی بازویم و تمام امکاناتم برای یاری مظلوم استفاده کنم
که همهٔ ما ملهوف و بیچاره و مضطر درگاه تو هستیم که اگر همه چنین باشیم
و یاریگر ظالم نباشیم و مظلوم را دریابیم کدام ظالم جرئت ظلم کردن خواهد داشت

در محضر صحیفه: ۴۲
دعای هشتم - فراز چهارم

أَوْ أَنْ نَعْضُدَ ظَالِما
أَوْ نَخْذُلَ مَلْهُوفا

أَوْ نَرُومَ مَا لَیْسَ لَنَا بِحَقٍّ، و یا اینکه چیزی را بخواهم که حق من نیست.
پناه میبرم به خداوند از اینکه به حق خود قانع نباشم
پناه میبرم به خداوند از اینکه قصد چیزی را کنم و آن را برای خودم بخواهم که حق «من» نیست
از چنین اراده و خواستنی و تلاش و حرکت کردنی  به او پناه میبرم
از اینکه مقامی یا موقعیتی یا شهرتی  را طلب کنم و برای رسیدن به آن تلاش کنم که شایستگی آن را ندارم حتی اگر دیگران مرا شایسته بدانند
پناه میبرم از طبع حق گریز از نفس خودحق پندار از تکبر و طمع از جهالت  که‌ دائما مرا به‌ عبور از حق‌ خویش و مطالبه بیش از آن میخوانند
خدایا پناه میبرم به تو از اینکه حقی را که متعلق به دیگری است از آن خود بدانم و تصاحب کنم و گرفتار حق الناس شوم.

در محضر صحیفه: ۴۳
دعای هشتم - فراز چهارم

أوْ نَرُومَ مَا لَیْسَ لَنَا بِحَقٍّ،

و یا اینکه چیزی را بخواهم که حق من نیست.
خدایا پناه میخواستم از تو از آروز کردنم در آنچه حق «من» نیست و «من» حق خود میپندارم
پناه میخواستم از تو از خودشایسته پنداری؛ از تجاوز به حقوق دیگران
خداوندا پناهم ده و یاریم کن تا حتی در حد آرزو هم بیش از حق خود نخواهم و قصد گناه هم نکنم
خدایا به من ایمانی عطا کن تازندگیم را بر مدار حق و حق خواهی اداره کنم و فقط طالب همان باشم که تو برایم
 حق دانسته ای و نه بیش از آن یاریم کن تا حد و اندازه خود را بشناسم و پا از آن فراتر نگذارم تا مشمول رحمت تو قرار گیرم
یاریم کن تا در مرزهای حقوق شرعی دیگران حرکت نکنم و برای خود جایگاه نسازم و در حق الناس سختگیر و جدی باشم
خدایا تا آنجا مرا یاری کن که حتی آنجا که لازم است از حق خود، اهل گذشت و اغماض باشم و  یاد قیامت و حساب را مایهٔ تذکر «من» قرار بده
خدای خوبم توفیق زندگی حق مدار و مؤمنانه را روزیم کن و مرا از ادعای باطل و آنچه حق «من» نیست حفظ کن و تقوا را در «من» افزون کن
آمین

در محضر صحیفه: ۴۴
دعای هشتم - فراز چهارم


أوْ أَنْ نَعْضُدَ ظَالِما،
أوْ نَخْذُلَ مَلْهُوفا،
أوْ نَرُومَ مَا لَیْسَ لَنَا بِحَق
أوْ نَقُولَ فِى الْعِلْمِ بِغَیْرِ عِلْمٍ
یا آنکه در علمی که بدان دانا نیستم، سخنی بگویم
خداوند که انسان را آفرید به او «بیان» آموخت به انسان «سخن»گفتن را تعلیم کرد و این نعمت بزرگ را به او یادآوری نمود.
و شکر این نعمت بزرگ بر انسان این شد که حریم سخن را پاس بدارد و با آگاهی و مسئولیت و محکم و مستند و عالمانه «سخن» بگوید
 ولی انسان «سخن» گفت بدون توجه به عوارض و آثار و نتایجش و انسان «سخن» گفت بدون توجه به اینکه هر لفظش را مراقبی است که آن سخن را حفظ میکند و سپس با تمامی دامنه ها و آثارش به او بازمیگرداند
و انسان «سخن» گفت، بدور از تقوی و بی پروا و زیاده از نیاز و بی آنکه دانش کافی نسبت به گفته هایش داشته باشد
و فقط از شنیده هایش وحدس و گمانش و بدون علم «سخن» گفت! و این شد که «سخن» این نعمت بزرگ خداوند شد منشأ خسارت های مادی و معنوی، به دیگر انسانها
 
در محضر صحیفه: ۴۵
دعای هشتم - پایان فراز چهارم
 
ٍّأَوْ نَقُولَ فِى الْعِلْمِ بِغَیْرِ عِلْمٍ
خدایا پناه میبرم به تو از اینکه در علمی که بدان دانا نیستم سخنی بگویم
خداوندا «من» از این بیماری شایع از این نمایش و پُز به تو پناه میبرم
از اینکه در علمی بدون آگاهی اظهار نظر کنم به تو پناه میبرم
از بی پروا و بی تقوا و زیاده گفتن به تو پناه میبرم
از اینکه جایگاه و حریم علم را پاس ندارم و غیر عالمانه «سخن» بگویم
از اینکه کسی از «سخنم» گمراه شود و خسارت ببیند
از «سخن» گفتن بر اساس حدس و گمان و شنیده ها، به تو پناه میبرم از ضعف شخصیت از خود کم بینی و ترس و نداشتن شجاعت در گفتن«نمیدانم» که مرا به گفتنهای بی دانش میکشاند به تو پناه میبرم
خدایا یاریم کن در سکوت در احساس مسئولیت، هنگام سخن گفتن و سنجیده «سخن» گفتن که اگر کسانی که نمیدانند ساکت میشدند بسیاری از اختلافات، هرگز وجود نمیداشت و چه بسیار وقتها که تلف نمیشد و چه انسانهایی که خسارت نمی دیدند
خدایا پناه میبرم به تو از سخن گفتن به غیر علم
 
در محضر صحیفه: ۴۶
دعای هشتم - فراز پنجم


وَ نَعُوذُ بِکَ أَنْ نَنْطَوِىَ عَلَى غِشِّ أَحَد
و پناه میبریم به تو که قصد فریب کسی را در دل داشته باشم.
خدایا از این حالتی که گاهی فریب کسی را در ذهن خود می پرورانم و آن را مخفی میکنم از اینکه در رابطه ام با دیگران نیرنگ بزنم به تو پناه میبرم
گاهی رگه هایی از ناخالصی در دل پیدا میکنم که روی زبان، نگاه ، آرزو و رفتارم  با دیگران اثر میگذارد؛
رگه هایی از بدخواهی نسبت به دیگران؛ در «من» هست و آن را بروز نمیدهم و رفتارم در ظاهر خیلی عادی و گاهی دوستانه است ولی دوست دارم در یک وقت مناسب به او ضربه بزنم، نیرنگ کنم؛
در دلم «غِش» دارم؛ خودم میدانم!
احساس میکنم این حالت مهم ترین وسیله شیطان برای سقوط «من» است.
و «من» در نقطه مقابل رضای خداوند قرار گرفته ام و اساس سعادتم در دست ویرانی است
در خیالم میخواهم با بدخواهی و فریب به دیگری ضربه بزنم ولی در حقیقت این ضربه ها چون پتکی بر روح و روان خودم وارد میشود و آرامشم و صفای درونم و اخلاقم را نابود میکند
خدایا این چه حالتی است در «من»؟
آیا وسوسه گری مدام شیطان است؟
آیا بدخواهی «من» برای دیگران به این دلیل است که گمان میکنم موفقیت آنها؛
مانع پیشرفت «من» است؟
آیا محبت به دنیا آنقدر مرا پست و حقیر کرده که برای وصل به آن حقد و کینه در «من»ایجاد شده؟

در محضر صحیفه: ۴۷
دعای هشتم - فراز پنجم


و نَعُوذُ بِکَ أَنْ نَنْطَوِىَ عَلَى غِشِّ أَحَد (۲)
و پناه میبریم به تو که قصد فریب کسی را در دل داشته باشم.
پناه میبریم به خداوند از «غِش» از بدخواهی پنهان شده در درون گاهی حواسمان نیست که مشکلاتمان از کجاست
تنگناهای شدید برکت نداشتن عمر و زندگی شکافهای اجتماعی رنج و محنت و فشار روانی ترس و نگرانی دائمی از پیشرفت دیگران و عقب ماندگی خود همه ثمرهٔ بدخواهی برای دیگران و غش پنهان در درون است کم یا زیادش هم فرقی نمیکند به همان مقدار  گرفتارمان میکند
و از همه اینها سخت تر، این است که بر اساس این بیان مبارک امام علی ابن موسی الرضا(ع)، گرفتار نفرین ولی خدا شویم: با خود عهد کرده ام؛ هر که را که در کار بدخواهی دوستان ما برآید، نفرین کنم»

در محضر صحیفه: ۴۸
دعای هشتم - فراز پنجم

وَ نَعُوذُ بِکَ أَنْ نَنْطَوِىَ عَلَى غِشِّ أَحَد (۳)

و پناه میبریم به تو که قصد فریب کسی را در دل داشته باشم.
پناه میبریم به خداوند از «غِش» از بدخواهی پنهان شده در درون
خدایا ما را از این اخلاق زشت و ریاکارانه در امان نگاه دار‌ و میان ما رابطه ای صاف و زلال و شفاف و خالی از ناخالصی و نیرنگ و فریب و مملو از خیر خواهی و سودرسانی حاکم کن
خدایا فضای قلب ما را گشاده و وسیع و شعبه ای از لطف و رحمت بی پایان خود نسبت به خلقت، قرار ده
خداوندا با ما چنان کن که هر چه بر خود می پسندیم برای دیگران هم آرزو کنیم
خدای مهربان، زندگی ما را چنان کن که دائم در حال نقشه ریزی برای خیر رساندن به دیگران باشیم
خدایا در شناخت زوایای پنهان این مرض یاریمان کن و موفقمان کن به توبه و یاریمان کن تا خود را فریب ندهیم و به خود مظنون باشیم و سخت بگیریم
خداوندا اگر در گذشته به مؤمنین نیرنگی زده ایم به لطف و کرمت ما را ببخش و عوارضش را از زندگی و نسل ما دور کن

در محضر صحیفه: ۴۹
دعای هشتم - فراز پنجم

وَ نَعُوذُ بِکَ أَنْ نَنْطَوِىَ عَلَى غِشِّ أَحَدٍ
وَ أَنْ نُعْجِبَ بِأَعْمَالِنَا

 و پناه به تو میبریم از اینکه به کارهاى خویش ‍ ببالیم
عُجْب، آن حالت خودشگفتی است که محصول توجه به خود است
❗️عجْب، آن حالت تعجب از نگاه به زیباییها و حَسَنات خود است
‼️عجْب، آن نگاه محبت آمیز به ظاهر و باطن و قابلیت های خود است
عُجْب، حاصل رشد بیمارگونه «من» و ندیدن الطاف خداوند است
او خود را چنین میفریبد: «من» قابلیت داشتم «من» توانستم لطف خدا را جذب کنم «من» استحقاق داشتم، تلاش کردم
پس چه کسی بهتر و شایسته تر از «من» است؟!
تازه این «من» شایستهٔ بیش از اینهاست..... و «من» آن میشود که نگاهش به دیگران تحقیرآمیز و همراه با خودبزرگ بینی خواهد بود
«من» کارگردان اصلی همهٔ صحنه هاست و «خدا» روکشی است زیبا تا قابل دانستن «من» پشت آن پنهان شود
و خدا نیاورد روزی را که شیطان عملیات «تزیین» «بدی» ها را آغاز کند و خدا نکند که خودشگفتی تا آنجا قلب «من» را تسخیر کند که «بدی» ها هم خوبی و حُسن دیده شوند
و غلط کاریها و گمراهی ها و اشتباهات و رفتارهای زشت حُسن و برتری دیده شوند

در محضر صحیفه: ۵۰
دعای هشتم - فراز پنجم

وَ أَنْ نُعْجِبَ بِأَعْمَالِنَا

خدایا پناه میبریم به تو از اینکه به اعمالمان ببالیم
خدایا در پناه تو که باشیم نگاهمان به خود، شگفتی آفرین نیست؟!
در پناه تو که باشیم هر چه هست لطف و عنایت توست و فقر و نبودن «من» و غنا و بودن «تو»
در پناه‌ تو که باشیم؛ دچار خودبینی نخواهیم شد؛ و اگر کاستی ببینیم، تقصیر و قصور ماست...
خداوندا! ما را بگونه ای بگردان که توجه مان به شکر توفیقات و نعمتهای تو باشد...
و نگرانی مان از قطع عنایت و توجه تو
پس خدایا پناه میبریم به تو از فاسد کنندهٔ عمل و ریشهٔ کبر و غرور و حسد
از عُجب؛ از خود شگفتی؟! که هر عملی با آن همراه شود محکوم به فساد است حسنات را محو و هیچ چیز باقی  نمی گذارد
و پناه میبریم به تو از عُجب که موریانه وار، موذیانه و پنهانی و به تدریج، راه طلبکاری و منت بر پروردگار را هموار میکند
خدایا پناه میبریم به تو از آثار عُجب از تولید دشمنی از تحقیر دیگران ناتوانی در اُنس با دیگران از تنهایی و انزوا از خودخوشی و ندیدن عیوب خود
خدایا «من» به تو نیازمندم و تو بی نیاز و ستوده ای
خدایا «من» فقر محضم «من» خود فقرم ماهیت «من» فقر است 
خدای خوبم چیزی جز تو نیست و نبوده و نخواهد بود
❓پس چه جای عُجب و سرخوشی و خود شیفتگی❓

در محضر صحیفه: ۵۱
دعای هشتم - فراز پنجم

وَ نَعُوذُ بِکَ أَنْ نَنْطَوِىَ عَلَى غِشِّ أَحَدٍ وَ أَنْ نُعْجِبَ بِأَعْمَالِنَا وَ نَمُدَّ فِى آمَالِنَا.

خدایا پناه میبریم به تو از اینکه آرزوهایمان را دور و دراز کنیم
آرزو کشش و جاذبه دل است به سمت کسی یا چیزی؛ که دل را به سوی خود میکشد
آرزو یک نیاز است که ما به آن گره میخوریم
آرزوها از درون نیازها و هدف های ما متولد میشوند
آرزوها پله ایی هستند که نیاز ما را به هدفهایمان وصل میکنند
نیازی مثل عطش به آب و آرزوی رسیدن به آن مثل نیاز به آرامش و آرزوی رسیدن به آن
ولی گاهی «نَفْس»، تولید آرزو میکند آنگاه نیازها از مرز واقعیت فراتر میروند
توسعه پیدا میکنند جاذبه پیدا میکنند وهم و خیال میشوند و به سراب پندار میرسند
و خود را واقعی جلوه میدهند و آنگاه آرزوهای ما میشوند فهرستی طولانی از نیازهای پنداری... از خوراکی، پوشیدنی، نوشیدنی، نیازهای روانی، عاطفی، رفاهی.... و چقدر شیطان در این زمینه فعال است و چقدر دائماً منطقه عملیاتی اش را گسترده میکند!
و هر روز مرز واقعیت محدودتر و محدودتر میشود و نیازهای پنداری و غیرواقعی گسترده و گسترده تر میشود و پناه میبریم بر خدا از این گرفتاری دردناک

در محضر صحیفه: ۵۲
دعای هشتم -فراز پنجم

خدایا پناه میبریم به تو از اینکه آرزوهایمان را دور و دراز کنیم
خداوندا پناه میبریم به تو از کشیدن آرزوها از دور و دراز کردن آرزوها از طول اَمل
خدایا پناه میبریم به تو از خواستن های غیرواقعی از آرزوهای شبیه سازی شده نیازهای دروغین و پنداری
خدایا پناه میبریم به تو از رزوهای که ریشه در واقعیت ندارند خواستن های به دور از تعقل بر اساس غرور و فریب
پناه میبریم از آرزوهای بازدارنده
پناه میبریم از امیدهای بدون عمل حتی اگر واقعی باشند!
خداوندا پناه میبریم به تو از آرزویی که درازتر از ظرفیت عمرمان باشد آرزویی که زنجیر میکند دلمان را به دنیا و آنگاه که اجل رشته آن را پاره میکند جز حسرت دست نیافتن، چیزی باقی نمی ماند.
خدایا در پناه خودت یاریم کن تا پل آرزوهایم را در سراب نسازم
یاریم کن که نیاز حقیقی ام را بشناسم و بیش از آن از زندگی بهره ای آرزو نکنم
یاریم کن تا زنجیرهای آرزو زمین گیرم نکنند و از حرکت بازم ندارند.

در محضر صحیفه: ۵۳
دعای هشتم - پایان فراز پنجم


خداوندا به تو پناه می برم از اینکه آرزوهایم را دور و دراز کنم
خداوندا، مرا از حزن و پریشانی و افسردگی که حاصل ناکامی در رسیدن به خواسته های غیرواقعی است در پناه خود نگاه دار
خداوندا، آرزوها ی غیرواقعی ریشه در توهم دارند و عجیب قدرت تکثیرشان بالاست و «من» از بزرگنمایی شان میترسم
میترسم؛ چون شخصیتم را میسازند
میترسم؛ چون تعقلم را به خدمت میگیرند
میترسم؛ چون مرا در خوش خیالی فرومیبرند
میترسم؛ چون عمر مفیدم را به خود اختصاص میدهند
و آن زمان که مرگ فرا رسید طنابهای ضخیمی هستند که به سادگی پاره نمی شوند؛ و نمیگذارند از این دنیای خاکی دل برکنم.
پس خداوندا،  آرزوهایم را سامان ده تا «من» هم سامان بگیرم و آنگاه که اجل به سراغم می آید تارهای نازک آرزویم به راحتی پاره شوند و دل کندن از دنیا برایم  آسان آسان باشد
آمین

در محضر صحیفه: ۵۴
دعای هشتم - فراز ششم

و نَعُوذُ بِکَ مِنْ سُوءِ السَّرِیرَةِ،

و ای خدا پناه میبریم به تو از اینکه باطن و درونمان زشت باشد
باید توبه کنیم از بخش پنهانی شخصیتمان؛ اگر زشت باشد
باید توبه کنیم از افکار، آرزوها و نیت هامان؛ اگر زشت باشند
باید توبه کنیم از باطن نازیبایی که دوست داریم مخفی بماند
باید توبه کنیم از ظاهری که هیچ تناسبی با درون مان ندارد
ظاهری زیبا و درونی سوء که ما را به سوی نفاق می کشاند
باید پناه ببریم به خداوند،  از اندیشه ها و افکار و آرزوهایی که کارگردان حقیقی درون ما هستند
باید پناه ببریم به خداوند، از  زشتی هایی که در لایه های درون مان پنهان کرده ایم و ناخودآگاه، بر زبان و در چهره مان آشکار میشوند
باید پناه ببریم به خداوند، از  فریب دادن خلق خدا با ظاهری زیبا و باطنی زشت
 باید پناه ببریم از روزی که پردهٔ ستر خداوند برداشته شود و بدیهامان آشکار گردد
خداوندا پناه میبریم به تو، از  آلودگی سریره از لانه‌ گزینی شیطان در سینه هامان از وسوسه او در فکر، دل و آرزوهایمان از همه بدیهایی که ریشه در نهان ما دارد
آمین

در محضر صحیفه: ۵۵
دعای هشتم - فراز ششم


خداوندا! پناه میبریم به تو از اینکه باطن و درونمان زشت باشد
خداوندا، باطن عالم را زیباتر از ظاهر آن خلق نمودی و برای «من» هم ظاهر و باطنی قرار دادی کارگردان اصلی «من» درون «من» است آنچه از درونم تراوش میکند، بیرونم را میسازد
خداوندا، مرا آنگونه قرار ده که ظاهر و باطنم زیبا باشد و حتی باطنم زیباتر و کامل تر از ظاهرم باشد
 خداوندا، مرا آنگونه قرار ده که همواره در حال زیباسازی درونم باشم و دائم آنچه میان «من» و توست اصلاح نمایم
خداوندا مرا از پلیدی و زشتی درون حفظ کن
خداوندا تو هر چه در پستوی دل «من» میگذرد می دانی و بدی آن را از بندگانت پنهان میکنی و زیبایی هایم را آشکار میسازی پس یاریم کن تا این نعمت تو را پاس بدارم و بر تقوای قلبم و درونم و سریره ام بیافزایم تا از رسوایی دنیا و آخرت در امان باشم
خداوندا، مرا در اعمال نیک پنهانی موفق بدار تا به این وسیله باطنی پاک و پاکیزه داشته باشم تا آنچه بر زبان و چهره ام نمایان میشود خوبیهای درونم باشد
یا ستارالعیوب  به این بنده ات توان و قدرتی عنایت کن تا عیبها و زشتیهای درونش را تطهیر کند
آمین

در محضر صحیفه : ۵۶
دعای هشتم - فراز ششم

وَ نَعُوذُ بِکَ مِنْ سُوءِ السَّرِیرَةِ
وَ احْتِقَارِ الصَّغِیرَةِ

و خدایا پناه میبریم به تو از اینکه گناهان صغیره را کوچک بشماریم برای مؤمنین که از گناهان کبیره پرهیز دارند
شیطان برنامه ریزی دقیقی دارد و در این برنامه خیلی هم جدی است تا عصمت شان را از آنان بگیرد
برای مؤمنین که غالبا با گناهان کبیره نمی توان از محیط ایمان دورشان کرد شیطان، جدی تر وارد میدان می شود.
گناهان صغیره را در نظرشان کوچک و حقیر جلوه میدهد *
و این میشود مقدمات ورود به گناهان بزرگ.... ...و بیچارگی مؤمن از اینجا آغاز میشود....
و ما پناه میبریم به خدا از این بیچارگی از اینکه در گناهان کوچک، از خدا نترسیم
به خدا پناه میبریم از اینکه؛ گناهان کوچک را چنان حقیر و بی اهمیت ببینیم که از توبه و استغفار غافل شویم
از خدای خوبمان میخواهیم تا بزرگترین هنر ما تداوم و توسعه عصمت مان باشد
خدایا هیچ گناهی در محضر تو کوچک نیست و هر گناهی هر چند کوچک * درون ما را آلوده میکند و با هر آلودگی چندین گام از تو دور میشویم
خدایا پناه میبریم به تو، تا هدایتمان کنی که هیچ گناهی را کوچک و ناچیز نبینیم

در محضر صحیفه :۵۷
دعای هشتم -فراز ششم

وَ نَعُوذُ بِکَ مِنْ سُوءِ السَّرِیرَةِ،
وَ احْتِقَارِ الصَّغِیرَةِ،
وَ أَنْ یَسْتَحْوِذَ عَلَیْنَا الشَّیْطَانُ

و پناه میبریم به تو از اینکه شیطان بر ما تسلط پیدا کند
 پناه میبریم به خداوند از شیطان؛ این دشمن جدی و قسم خورده و پا به رکاب و فعال از عوامل ‌و لشکر و شگردهای خطرناکش پناه میبریم از اولین دشمن آدم در اولین روز خلقتش از اغواگری و تسویل و تزیین گناهانش
 و پناه میبریم از اینکه از دشمنی او غافل شویم و دست کمش بگیریم
خداوندا از تو یاری می جوییم تا برای مقابله با شیطان هشیار باشیم؛
ودر مقابل طراحی های شگفت آور او، زیرکانه ترین طرحها را مهندسی کنیم و برنامه های گسترده و برجسته تدوین کنیم.
 پناه میبریم از این عابد کهنه کار که تمام فوت و فن ها را میداند و اگر در قله عبادت باشیم
میداند چگونه به پایین پرتابمان کند
 به‌خدا پناه میبریم از دشمنی که با خارج شدن از دایره اطاعت الهی به علت کبر و غرورش به این پستی و پلیدی و کثیفی افتاده از این ملعون هشیار و بیدار
به خدا پناه میبریم که‌ ما را بر سر دو راهی ها و جاذبه ها و کشش ها می لغزاند و اراده کرده است تا اکثرمان را گمراه کند

در محضر صحیفه: ۵۸
دعای هشتم - فراز ششم

و أَنْ یَسْتَحْوِذَ عَلَیْنَا الشَّیْطَانُ(۲)

و پناه میبریم به تو از اینکه شیطان بر ما تسلط پیدا کند منطقه عملیاتی شیطان کجاست؟
⁦ همین پیش روی انسان است؛ همین زندگی دنیاست؛ که روبروی ماست...
 هر چیزی که نفس ما به آن تمایل دارد، از لذتها و نگرانی هایش اموال اولاد  آرزوهای رنگارنگ و طولانی و تمام دلبستگی هایش همین پشت سر انسان است؛ همین آثار اعمالی است که از انسان باقی میماند از باقیات، آنچه پس از مرگ باقی می ماند از اموال و اولاد و آثار اعمال و آثار آرزوها
 همین سمت راست، سمت خوبیها.... اعمال خوبی که با عُجب ‌آلوده می گردد.
آلوده شدن ایمان به تکبر تردید در انجام کار نیک، که باعث میشود؛ آن کار نیک، انجام نپذیرد....
چه‌کسی باور میکند که شیطان از طریق نماز و روزه و کارهای خوب، سراغ انسان بیاید!!!
همین سمت چپ، منطقهٔ فحشا و‌ منکرات و معصیت ها با تولید غفلت و وسوسه و ترغیب به گناه و تزیین گناهان کوچک

در محضر صحیفه: ۵۹
دعای هشتم - فراز ششم

و أَنْ یَسْتَحْوِذَ عَلَیْنَا الشَّیْطَانُ(۳)

و پناه میبریم به تو از اینکه شیطان بر ما تسلط پیدا کند
شیطان را جدی بگیریم هر لحظه این امکان هست که توسط شیطان، از جاده مستقیم الهی خارج شویم
اما سلاح انسان در مقابله با شیطان چیست؟
خداوند ما را وسط شیاطین رها نکرده است؛ شیطان تحت اراده خداوند است و وسیله آزمایش انسان
انسان مؤمن با هشیاری نسبت به شیطان؛ در صراط مستقیم باید حرکت کند و هر جا که احساس خطر کرد؛ به پروردگارش پناهنده شود، و فریاد برآورد که:
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
در این صورت، فرشتگان پروردگار عزیزمان، در مقابل شیاطین اغواگر  به کمک ما می آیند
آنها با ما می مانند و رفیق مان می شوند، و در این نبرد سخت، ما را یاری می کنند.
و انبیا که جانشان را برای هدایت ما میدهند  و عقل که راهنمای به سوی هدایت الهی است یاریگران دیگر ما در مقابل شیطان هستند.
پس مؤمن همواره از مکر شیطان به خدای عزیزش پناه میبرد و خود را به مقام شکر میرساند
شکر یعنی درست دیدن درست شنیدن درست فکر کردن یعنی ادای حق نعمت های فراوان ظاهری و باطنی و همه تلاش شیطان این است که ما در مسیر شکر حرکت نکنیم.

در محضر صحیفه: ۶۰
دعای هشتم - فراز ششم

وَ نَعُوذُ بِکَ مِنْ سُوءِ السَّرِیرَة
وَ احْتِقَارِ الصَّغِیرَة
ِوَ أَنْ یَسْتَحْوِذَ عَلَیْنَا الشَّیْطَانُ
 أَوْ یَنْکُبَنَا الزَّمَانُ،

 خدایا از اینکه زمانه با ما دربیفتد، به تو پناهنده می شویم.
 تا به حال توجه کرده اید ما در چه‌محیط عجیبی زندگی می کنیم؟
در وسط مجموعه ای از علت ها و معلول ها و اسباب و مسببات در هم تنیده که به صورت زنجیره ای به هم متصل هستند و این عالم را پر کرده اند.
علتهایی که بسیاری شان برایمان ناشناخته است دلیل بسیاری از اتفاقات را نمیدانیم و از اختیارمان خارج است.
 و ما به این مجموعه با تمام علتها و اتفاقات اختیاری و غیراختیاریش زمانه میگوییم که گاهی بدجور شرایط و اوضاعش با ما همراهی نمیکند.
و طوفانی از دشواری ها و گرفتاری ها و تیرها، از چله کمانش به سوی ما شلیک میکند و ناکامی وشکست و دردسر تولید میکند و گاهی این هجوم آنقدر ناگهانی است که در مدت کوتاهی زندگی مان زیر و رو میشود
و خدایا پناه میبریم به تو از اینکه زمانه با ما دربیفتد و مصیبت های روزگار به ما هجوم آورد
به راستی علت چیست؟ و در چنین شرایطی پناه بردن به خداوند به چه معنی است
 
صحیفه ی سجادیه امام سجاد (ع):
در محضر صحیفه: ۶۱
دعای هشتم - فراز ششم
 
أَوْ یَنْکُبَنَا الزَّمَانُ(۲)
 خدایا از اینکه زمانه با ما دربیفتد و مصیبت های روزگار به ما هجوم آورد به تو پناه میبریم
خدایا از تصمیم و انتخاب و عملکرد بدی که داریم و میصبت ها را بر ما آوار میکند
به تو پناه میبریم از گناهانی که به اختیار انجام میدهیم و نکبت و مصیبت شان دامن مان را میگیرد؛
از ظلم، دل شکستن، ریا، بی عفتی غیبت، دروغ...‌‌ دوری از امر به‌معروف‌ و نهی از منکر که‌ خشک و تر را با هم‌ میسوزاند
به تو‌ پناه ‌میبریم از بی برنامگی و برنامه ریزی بد در زندگی؛ سوء تدبیر و نداشتن مدیریت زمان که زمانه را بر ما مسلط و تولید نکبت میکند به تو ‌پناه میبریم
خدایا ما از دشواریهای غیرقابل تحمل که اختیارشان در دست ما نیست از این عوامل پنهانی به تو پناه میبریم
خداوندا! شاید میخواهی با این مصیبت ها ما را ادب کنی شاید میخواهی خیر بالاتری به ما برسانی؛ ما از این امتحان به تو پناه می آوریم و از تو صبر و تحمل میخواهیم
 
در محضر صحیفه: ۶۲
دعای هشتم - فراز ششم
أَوْ یَنْکُبَنَا الزَّمَانُ(۳)
خدایا ما از اینکه زمانه با ما دربیفتد
و مصیبتهای روزگار به ما هجوم آورد
 به تو  پناه میبریم
پناه بردن به خداوند از مصیبت زمانه یعنی: خدایا «من» از تو می خواهم آنچه از مصیبتهای پنهانی و غیراختیاری که قرار است بر سر «من» بیاید محو کنی 
پناه بردن از زمانه یعنی: خدایا کمک کن تا مصیبتی که بر ما وارد میشود، تحمل کنیم و برایمان تبدیل به رشد شود
پناه بردن از زمانه یعنی: طلب مغفرت از پروردگار برای گناهانی که تولید نکبت و مصیبت میکنند
یعنی عفو الهی و دوری از نکبت قبل از اینکه عوارض گناهان به ما و اجتماعمان برسد
پناه بردن یعنی: هدایت خواستن از خداوند تا مقدمات گناه و نکبت از میان برود
یعنی: خدایا کمک کن تا مدیر زمانه و عمر و زمان خودم باشم و خوب و شایسته، برنامه ریزی و بهره برداری کنم تا از مصیبتهای ناشی از بی برنامگی حفظ شوم
خداوندا ما را به حقیقت پناهندگی برسان تا از بسیاری عوامل که خارج از اختیار ماست، در امان بمانیم و در آنجا که در اختیار ماست، هشیار باشم.
خداوندا یاریمان کن تا پناهندگی مان به تو، با اعتقاد کامل باشد تا دعاهایمان، محو کنندهٔ عوامل نکبت بار باشد.
 
صحیفه ی سجادیه امام سجاد (ع):
در محضر صحیفه: ۶۳
دعای هشتم - پایان فراز ششم
 
وَ نَعُوذُ بِکَ مِنْ سُوءِ السَّرِیرَةِ،
وَ احْتِقَارِ الصَّغِیرَةِ،
وَ أَنْ یَسْتَحْوِذَ عَلَیْنَا الشَّیْطَانُ،
 أَوْ یَنْکُبَنَا الزَّمَانُ،
 أَوْ یَتَهَضَّمَنَا السُّلْطَانُ
 و خدایا پناه میبریم به تو از اینکه سلطان بر ما ستم کند.
خدایا از اینکه در معرض ستم سلطان یا حاکم جائر و طاغوت قرار بگیریم به تو پناهنده میشویم
از شر سلطان ظالمی که فکر و انسانیت ما را نابود میکند به تو پناه میبریم
 از شر هر طاغوتی که فساد فکری و رفتاری برایمان به همراه دارد
 خدایا از شر هر قدرت غیر الهی که تولید ظلم میکند، ما را در حصن حصین خود نگاه دار
خدایا، ما از قدرت خارج از نظم و تقوای الهی که به ظلم و ستم میرسد؛ به تو پناهنده میشویم از قدرتی که استعدادها را نابود و‌ما را در معرض فساد قرار میدهد؛ به تو‌پناه میبریم
از شر حاکمی که امنیت و شخصیت ما را نابود میکند و در طراحی برای از بین بردن کانون ظلم و ستم جهانی، از خداوند یاری میطلبیم تا ستمگران جهانی و دستگاه سلطه و ظلم، بر ما مسلط نشوند.
پادشاهان و سلطه گران ستمگر به هر جا وارد شوند آن را تباه و عزیزانش را خوار میکنند
خداوندا ما را در حفظ حاکمیت الهی و رفتن به مصاف ستم جهانی، یاری کن
 
در محضر صحیفه:۶۴
دعای هشتم - فراز هفتم


وَ نَعُوذُ بِکَ مِنْ تَنَاوُلِ الْإِسرَاف(۱)
خدایا پناه میبریم به تو از اینکه به اسراف مبتلا شویم.
آن نکته ای که همه‌ میدانیم این است که: ‌خدا اسراف کاران را دوست ندارد و نیز به ما آموخته اند که:
«بخورید و بیاشامید ولی اسراف نکنید»
ولی به راستی چگونه باید به مقوله اسراف نگریست؟
 آیا از دید معیشت فردی و اقتصاد خانواده  به آن بنگریم؟
 یا از نگاه کلان و اقتصاد یک‌جامعه بزرگ به آن توجه‌ کنیم؟
 آیا با این دید به آن بپردازیم که اگر امروز در خرج کردن اعتدال نداشته باشیم
فردا روزی تنگ دست خواهیم شد؟
 آیا نگاهمان به اسراف و پرهیز از آن صرفاً به دلیل امر و نهی الهی باشد؟
 یا از جهت توجه ‌به نوع استفاده از نعمتها به آن بپردازیم؟
 اسرافی که امام سجاد در اینجا از آن به خداوند پناه میبرد، همه این موارد است.
 پس باید نگاهی گسترده به مقوله اسراف داشته باشیم تا عمیق تر و جدی تر به رعایت آن همت گماریم.

در محضر صحیفه: ۶۵
دعای هشتم - فراز هفتم


 و نَعُوذُ بِکَ مِنْ تَنَاوُلِ الْإِسرَاف(۲)
خدایا پناه میبریم به تو از اینکه به اسراف مبتلا شویم
خداوند طیبات را برای انسان آفرید و او را در استفاده از نعمت های الهی آزاد گذاشت.
ولی او را مأمور به نگاه داشتن اندازه در مصرف کرد.
خداوند انسان را مأمور کرد که نعمتها را بی حساب و بی برنامه مصرف نکند
آنگاه گروهی را که ضایع کردن نعمت، شیوه زندگی و جزء شخصیتشان شد، «مسرفین» نامید و «حد وسط» نگاه داشتن در مصرف و بهره برداری از نعمتها را از صفات «عبادالرحمن» خواند.
اسراف، اندازه نگه نداشتن در استفاده از نعمتهاست که به لحاظ موقعیتهای اجتماعی و خانوادگی و دارایی، زمان، عرف و... تعریف میشود.
ولی شأن و عرف انسانهای عاقل و دیندار
 مسرف کسی است که خریدن، پوشیدن و  خوردنی هایش، در شأنش  نیست،
 و  آنجا که اسراف ،به معنی خراب کردن و ضایع کردن نعمتهاست
 دیگر نه زمان میشناسد نه شرایط، نه عرف و نه سن و نه وضع مالی خوب و نه...
حتی در مقدار آبی که مینوشیم در مقدار و تنوع خوراکی که میخوریم و.... باید دقت کنیم...
 اسراف، نکبت می آورد محرومیت معنوی می آورد
در دیگرانی که ندارند، تولید حسرت میکند.
 اسراف در جامعه، عوارض روانی ایجاد میکند
به متنوع خوردن متنوع پوشیدن و تجمل گرایی، میکشاند
و در نتیجه، گرفتاریهای اقتصادی و معیشتی جامعه را به دنبال دارد.

در محضر صحیفه: ۶۶
دعای هشتم - فراز هفتم


و نَعُوذُ بِکَ مِنْ تَنَاوُلِ الْإِسرَاف (۳)
خدایا پناه میبریم به تو از اینکه به اسراف مبتلا شویم
پناه میبریم به تو از اسراف وقتی قصد خودنمایی داریم وقتی میخواهیم در مسابقه اجتماعی کم نیاوریم
پناه میبریم به تو از اسراف آنجا که چشم و هم چشمی؛ خودکم بینی؛ و عقده حقارت، ما را به تجمل گرایی میکشاند
پناه میبریم به تو از اسراف آنجا که در ریخت و پاش و ضایع کردن نعمت به دنبال جلب قلوب و کسب اعتباریم
پناه ‌میبریم به تو از اسراف حتی آن زمان که‌خود را سخاوتمند میپنداریم و در انفاق و بخشش ولخرجی میکنیم
خداوندا پناه میبریم به تو از عادی شدن و ارزش دانستن و همه گیر شدن اسراف در جامعه که ما را به اشتباه می اندازد و آن را با آراستگی و تفریح و زیبایی و مهماندوستی و ... جایگزین میکنیم

در محضر صحیفه: ۶۷
دعای هشتم - فراز هفتم


و نَعُوذُ بِکَ مِنْ تَنَاوُلِ الْإِسرَاف (۴)
خدایا پناه میبریم به تو از اینکه
مبتلا به اسراف شویم

پناه بردن به خدا در اسراف یعنی: فرهنگ سازی یعنی حساب و کتاب داشتن یعنی اقدام کردن و از جایی آغاز نمودن  یعنی از توجیه، خودداری کردن
 پناه بردن به خدا در اسراف یعنی: نعمت عمر را شناختن و در این سرمایه، مسرف نبودن و مدیریت درست در استفاده از لحظات آن
پناه بردن به خدا در اسراف یعنی: از تمامی امکانات و موجودیهای خود مراقبت کردن از دیدنی هایمان از شنیدنی هایمان از خوردنی و آشامیدنی هایمان از تمامی لذتهایمان
پناه بردن به خداوند در اسراف یعنی: شناختن نعمتها یعنی شناختن صاحب این نعمتها و بر اساس رضای خدا مصرف کردن آنها یعنی تغییر معیار ارزش گذاری در ارتباط با خود و دیگران و خدایا پناه می بریم به تو از اسراف

در محضر صحیفه: ۶۸
دعای هشتم - فراز هفتم


وَ نَعُوذُ بِکَ مِنْ تَنَاوُلِ الْإِسرَاف
ِوَ مِنْ فِقْدَانِ الْکَفَافِ
و پناه میبریم به تو از نداشتن روزی به اندازه کفاف
خدایا «من» از تو کفاف در زندگی و معیشت را می خواهم از تو میخواهم از نعمتهای دنیا به مقدار کافی به «من» عطا کنی و نه زیاده از نیاز
همان مقدار که در شأن یک انسان مؤمن است همان مقدار که با جایگاه اجتماعیم متناسب است
 شاید «من» دچار اشتباه شوم و شأن خود را بیشتر و یا کمتر از آنچه هست تصور کنم.
خدایا به «من» آن مقدار ببخش که باعث آرامش خاطرم باشد و آبرویم را حفظ کند که زیاده از نیاز و بیش از کفاف؛ قرار گرفتن در معرض آزمایش و امتحانی دیگر است،
و اگر نتوانم از این امتحان سربلند بیرون آیم، به گرفتاری سخت و تازه ای فرو رفته ام.
خداوندا این بنده ات را دچار زیادی در داشتن نعمتها مکن، که به تجمل رو آورد و جلوه های رنگارنگ دنیا فریبش دهد، و او را بلغزاند.
آری بهنگام عبور از گردنه های سختِ امتحان، معلوم می شود که اضافه بار چه بلائی بر سر من خواهد آورد و با «من» چه خواهد کرد.
آنگاه که همچون کوهنوردی از قلهٔ رسیدن به سعادت آخرت بالا می آیم، خواهم دانست که بار کمتر چقدر می توانست بر سرعتم بیفزاید.
این داشته های زیاده از نیاز دنیا، عجیب کار را بر انسان سخت میکند!
خداوندا مرا که از دوستان «محمد و خاندان او» هستم روزی به قدر کفاف عطا کن.
پروردگارا! اندکی که به اندازه باشد، برای «من» بهتر از زیادی است که مشغولم کند و از یاد تو غافلم گرداند
 
در محضر صحیفه: ۶۹
دعای هشتم - پایان فراز هفتم
 
ِوَ مِنْ فِقْدَانِ الْکَفَافِ
و پناه میبریم به تو از نداشتن روزی به اندازه کفاف
خدایا «من» زیاده از نیاز طلب نمیکنم ولی از تو‌ می خواهم‌که مرا به کمبود روزی نیز گرفتار نکنی
تو میدانی ای خدای «من» روزیم به قدر کفاف که نباشد دچار پریشانی میشوم
ممکن است از نظر معنوی آسیب  ببینم و حال و حوصله راز و نیاز و نماز را از دست بدهم.
بداخلاق و خسته شوم و شأن اجتماعیم خدشه دار گردد
شاید از ناچاری و نیاز دستم را پیش هرکس ‌دراز کنم 
و یا خدای ناکرده گرفتار گناه و بی تقوایی شوم
خدایا میدانم که‌ دلیل کمبودهایم،‌ زیاده روی و اسراف برخی در زمان وسعت روزی است
و یا گاه‌از بی تدبیری و بی برنامگی و بی عقلی است
ولی گاه این کمبودها حاصل سیاستهای تأدیبی توست و «من» هیچ‌نقشی در ایجادشان ندارم
و یا گاه دیگران این کمبودها را بر «من» تحمیل میکنند 
خداوندا پناه میبرم به تو از فقدان کفاف با استغفار از گناهی که عامل آن است
پناه میبرم به تو از فقدان کفاف بوسیله بازگشت به تدبیر و برنامه داشتن
پناه میبرم به تو از فقدان کفاف با اندازه نگاه داشتن
پناه میبرم به تو از فقدان کفاف بوسیله‌کار وتلاش و دوری از اسراف و قناعت در همه حال
و خدایا پناهم بده آنجا که فقدان کفاف و کمبود روزی خارج از ارادهٔ «من» است و صبر جمیل را بر من ارزانی کن
و خدایا توفیقم ده تا آنچه را بپسندم که تو می پسندی و تو اندازه نگاه داشتن و قناعت را برای بندگان خوبت می پسندی

در محضر صحیفه : ۷۰
دعای هشتم - فراز هشتم

و نَعُوذُ بِکَ مِنْ شَمَاتَةِ الْأَعْدَاء
(۱)
خدایا پناه میبریم به تو از شماتت دشمنان شاید هیچ چیز سخت تر از این نباشد که انسان در موقعیتی قرار بگیرد که دیگران او را سرزنش کنند گاهی بلایی که بر ما نازل میشود تحملش آسان تر از ملامتها و سرزنش های دیگران است
مخصوصا اگر این شماتت از سوی دشمن باشد، که خیلی سخت است!...
دشمنی که همیشه منتظر بوده از ما ضعف یا سستی ببیند تا ضربه اش را وارد کند تا کینه و حسادتش را تخلیه کند تا به ما ضرر و زیان برساند چه مادی و چه معنوی همهٔ ما در زندگی از این تجربیات سنگین داشته ایم.
گاه از ناحیه دشمن به ما  آسیبی وارد🔱 میشود و ما از خود ضعف نشان میدهیم
 گاهی نیز بلایی؛ چون بیماری؛ از دست دادن عزیزی؛ کوتاهی در کاری...
زمینه شماتت  دشمن را برایمان فراهم میکند و زبان ملامت دشمن به رویمان باز میشود که خیلی سخت است...
شماتت دشمن، در واقع یک جنگ  روانی است که تأثیر عجیبی می گذارد و مبانی روانی انسان را متزلزل میکند
وقتی دشمن بهانه ای برای سرزنش پیدا کرده و به میدان می آید روحیهٔ ما تخریب و انگیزه حرکت از ما سلب میشود گاهی هم دوستان و نزدیکانمان؛ از روی جهالت، دقیقا کار دشمن را انجام میدهند
و در برابر مشکلات و سختیها،  شماتت و سرزنش مان میکنند زخم زبان میزنند
انگار منتظر این فرصت بوده اند و یا گاهی همین نزدیکان با کارهایشان زمینه شماتت دشمن علیه انسان را فراهم میکنند
و با رفتارهای نازیبا و خارج از عرف یا شرع باعث سرزنش دیگران  نسبت به ما میشوند.

در محضر صحیفه: ۷۱
دعای هشتم - فراز هشتم
و نَعُوذُ بِکَ مِنْ شَمَاتَةِ الْأَعْدَاء
(۲)
خدایا پناه میبریم به تو از شماتت دشمنان

دشمنی چون شیطان همان دشمن آشکار همان که وقتی بر ما مسلط میشود و به گناه مبتلایمان میکند با خوشحالی خارج از وصفش شماتت و زبان درازی هم میکند!
خدایا به تو پناه میبریم از دشمنانی چون جریان عمومی کفر و نفاق و استکبار و‌ شماتت آنها نسبت به جامعه مؤمنین که منتظر دیدن گرفتاری یا ضعف و سستی ما هستند تا تبلیغات گستردهٔ همراه با ملامت  و سرزنش خود را آغاز کنند و اعتقاداتمان را زیر سؤال سؤال ببرند
خدایا به تو پناه میبریم؛آن زمان که چون در برابر دشمن ضعف نشان نمیدهیم و بر خلاف خواست او حرکت میکنیم .
 به میدان شماتت می آید تا سرکوب و تخریبمان کند جریان سازی میکند و زبان تندش را
علیه ما به کار میگیرد
خدایا به تو پناه میبریم از این همه زمینه های ملامت به تو پناه میبریم تا به بلایی دچار نشویم که باعث شماتت دشمن شود
خدایا اگر هم به بلایی مبتلا شدیم کمک کن تا در برابر تیر خطرناک شماتت دشمن کم نیاوریم
خدایا یاریمان کن تا آنجا که به اختیار ماست، با سوء تدبیر و ضعف عملکرد باعث شماتت دشمن نشویم و دشمن را شاد نسازیم
خداوندا؛ از ضعف و کم کاری و بی دقتی هایمان که سبب میشود زبان دشمن بر ما باز شود به تو پناه میبریم

در محضر صحیفه: ۷۲
دعای هشتم - فراز هشتم


وَ نَعُوذُ بِکَ مِنْ شَمَاتَةِ الْأَعْدَاء ِ(۳)
خدایا از اینکه دشمن‌ ما را شماتت کند به تو پناه میبرم و از اینکه من بخواهم دشمن خود را شماتت کنم‌ نیز به تو پناه میبرم
به تو پناه میبرم از آن هنگام که آتش غضب به شکل حسادت و کینه و عداوت نسبت به کسی که زمانی به ما بدی کرده، ظاهر شود.
و خنک شود دلم از بدبختی اش از مصیبت اش از اتفاق ناخوشایندی که برایش پیش آمده و سرزنش کنم و زخم زبان زنم
خدایا از این حقارت؛ از این زبونی و ضعف؛ به تو پناه میبرم
خدایا پناه میبرم به تو از اینکه با سرزنش، دل مؤمن زمین خورده ای  را بشکنم
هر چند زمانی به من بدی کرده باشد
شاید با زخم زبان و ملامت ما محبت خداوند به او جلب شود و به او ترحم کند و مهربانیش متوجه او شود و خدای نکرده بلا به سمت ما بیاید
خداوندا قلبی به ما عطا کن که به نور توحید و ولایت اهل بیت منور باشد که ‌چنین قلب لطیفی هرگز از زمین خوردن دیگران خوشحال نمیشود
خدایا شاید یاریمان کنی و ما بتوانیم تا آنجا بزرگ شویم که اگر بر دشمن هم غلبه کنیم دشمن زمین خورده را لگد نکنیم
خدایا پناه میبریم به تو؛ از شماتت کردن و شماتت شدن
آمین
 
در محضر صحیفه: ۷۳
دعای هشتم - فراز هشتم

وَ نَعُوذُ بِکَ مِنْ شَمَاتَةِ الْأَعْدَاء
ِوَ مِنْ الْفَقْرِ إِلَى الْأَکْفَاءِ،

و خدایا پناه میبرم به تو از اینکه بخواهم فقر و حاجت خود را به دیگران ارائه کنم
 فقر آن حالتی است که کسب و کار و مال، جوابگوی هزینه ها و نیازهای ضروری نباشد، آن حالتی است که دخل و خرج با هم هماهنگ نیست و آنقدر بدتر و بدتر میشود تا انسان را به مسکنت اندازد و مسکین کند.
فقر، باعث ارائه نیاز یک طرفه به غیر و سراغ این و آن رفتن و خواسته های خود را عرضه کردن است
فقر، ذلت آور است و شخصیت مؤمن و جامعه مؤمنین را زیر سؤال میبرد⁉️
و خداوند ذلت را نمی پسندد عزت را برای مؤمنان می خواهد خداوند رفع نیاز بندگانش را قبل از ابراز حاجت، می پسندد
خداوند انفاق و احسان را بدون زیر سؤال بردن شخصیت انسان ها، و حفظ کرامت آنان می پسندد
خدایا نکند به فقری مبتلا شویم که آبرو و کرامت ما لکه دار شود و ناچار شویم به دیگران رو بیندازیم؟

در محضر صحیفه: ۷۴
دعای هشتم - فراز هشتم


خدایا به تو پناه میبرم از اینکه بخواهم فقر و نیاز و حاجت خود را به کسی مثل خودم عرضه کنم
 پناه بردن به خداوند در فقر،
یعنی: تدبیر و فکر و برنامه ریزی و اندازه گیری معیشت
 یعنی: برنامه عملی داشتن
یعنی: کسب مهارت در کار و مجاهدت و تلاش
پناه بردن به خداوند از فقر یعنی: دوری از اسراف و مدیریت هزینه
 یعنی: استغفار از گناهی که فقر می آورد
خدایا مرا نیازمند مردم مکن که در زندگی خوار شوم و وقار و متانتم از بین برود
خدایا یاریم کن تا امورم را خودم برآورده کنم و در دریای تلاش و زحمت و کار غوطه ور شوم و بر دانش خود بیفزایم. تا زندگیم را با عزت اداره کنم
خداوندا هرگز ما را به فقر مبتلا نکن و برکاتت را بر ما نازل کن
آری اگر مردم شهرها ایمان آورده و تقوا پیشه کنند قطعا درهای برکت آسمان و زمین بر آنان گشوده خواهد شد.

در محضر صحیفه: ۷۵
دعای هشتم - فراز هشتم


وَ نَعُوذُ بِکَ مِنْ شَمَاتَةِ الْأَعْدَاء
وَ مِنْ الْفَقْرِ إِلَى الْأَکْفَاءِ
وَ مِنْ مَعِیشَةٍ فِى شِدَّةٍ
 خدایا ما از زندگی در سختی و دشواری به تو پناه میبریم
 خدایا دنیا را اینگونه خلق کردی که تلخی و شیرینی شدت و فرج خیر و شر و مرگ و زندگی و ... در آن به هم آمیخته است
فراز و فرودها را جزء زندگی قرار دادی
و اینگونه شد که معیشت (زندگی دنیا) با شدت و سختی آمیخته شد
 و ما با ایمان و ارتباط با تو بر این شدت ها غلبه میکنیم و با صبر و توکل و حُسْن ظن به تو زندگی را مدیریت میکنیم
و با تسلط بر دشواری ها آنها را به فرصتی برای رشد معنوی تبدیل میکنیم
ولی خدای «من» ما از دشواری هایی بیم داریم که از رشد و تعالی بازمان بدارند
از سختیهایی به تو پناه میبریم که طاقت سوز و آسیب زننده هستند

در محضر صحیفه: ۷۶
دعای هشتم - فراز هشتم


وَ نَعُوذُ بِکَ مِنْ شَمَاتَةِ الْأَعْدَاء
وَ مِنْ الْفَقْرِ إِلَى الْأَکْفَاءِ
وَ مِنْ مَعِیشَةٍ فِى شِدَّةٍ(۲)
خدایا از زندگی در سختی و دشواری به تو پناه میبریم
به تو پناه میبریم از سختی های شکننده ای که حاصل سوء تدبیر و سوء عمل
و سوء خُلق و سوء فکر ماست
پناه‌میبریم که ‌یاریمان کنی با حُسن عمل و حُسن تدبیر و حُسن خُلق و حُسن فکر بر مشکلات فائق آئیم.
و پناه میبریم به تو از شدت هایی که عاملشان را نمی شناسیم تا مدیریتشان کنیم
ولی هستند و آزارمان میدهند و دین و ایمان ما را تهدید میکنند
پناه میبریم به تو از تنگناهای نَفَس گیر زندگی که با دوری از یاد تو، آغاز میشوند
خداوندا یاریمان کن که دشواریها و شدت های زندگی، ما را از «تو» جدا نکند.
و به ما توانی عطا کن که در مشکلات صبور باشیم و با برنامه ریزی و مدیریت از آنها عبور کنیم
آمین

در محضر صحیفه: ۷۷
دعای هشتم - فراز هشتم

وَ نَعُوذُ بِکَ مِنْ شَمَاتَةِ الْأَعْدَاءِ،
وَ مِنْ الْفَقْرِ إِلَى الْأَکْفَاءِ،
وَ مِنْ مَعِیشَةٍ فِى شِدَّةٍ،
وَ مِیتَةٍ عَلَى غَیْرِ عُدَّةٍ.
و پناه میبریم به تو از مرگ بدون توشه
توشه برداشتن، خاص سفر است
توشه، مایحتاج طی مسافت است
و ما باید باور کنیم که مرگ هم یک سفر است
سفری برای فرود آمدن بر بساط قرب الهی
باید باور کنیم که مرگ پایان دهندهء غم ها، اندوه ها، حسرت ها و درد و رنج هاست
باید باور کنیم که مرگ فرج بعد از شدت
و یُسر بعد از عُسر است
باید باور کنیم که مرگ امکانی است برای رسیدن به لیاقتها و شایستگی ها
باید باور کنیم که زندگی دنیا بیش از یک  آزمون نیست
باید باور کنیم که‌مرگ از جنس حقیقت است و دنیا، مجازی بیش نیست؛ سرابی بیش نیست.
باید سفر مرگ را باور کنیم. تا دلواپس توشه اش باشیم تا نگران زاد راه این سفر باشیم
همانگونه که دنیا را و سفرهایش را
و زادراه و توشه هایش را باور داریم
دنیا را آنقدر باور داریم که سفری هر چند کوتاه، بدون توشه برایمان قایل تصور نیست
اصلا سفر یعنی برداشتن آذوقه همراه داشتن مایحتاج به قدر طول راه
چگونه برای سفر مرگ ‌توشه برگیریم
در حالیکه به دل باورش نداریم؟

در محضر صحیفه: ۷۸
دعای هشتم - پایان فراز هشتم


وَ مِیتَةٍ عَلَى غَیْرِ عُدَّةٍ.(۲)
خدایا پناه میبریم به تو از آمدن مرگ و نداشتن توشه
خدایا از تو میخواهیم باور مرگ را باور سفر بودن این زندگی را باور حقیقت بودن مرگ را نصیبمان کنی
تا دلواپسی و اضطراب تهیهٔ نیازمندیهای زندگی، در ما جان نگیرد
از تو میخواهیم باور به ابدیت پس از مرگ را و باور طول این سفر را به ما عنایت کنی
باید بشنویم صدای رحیل را و آهنگ کوچ را که ندا میدهد سبک بار شوید و مجهز شوید و الا جا می مانید
آماده باشید برای مرگ این سفر جاودانه و ابدی این راحت روح و کلید رهیدن از قفس و تقوی را که  بهترین توشه  است  برگیرید و باور کنید که مرگ از آنچه فکر میکنید
به شما نزدیکتر است با آن اُنس بگیرید و نگذارید دنیا شما را با خود ببرد
آیا توشه هاتان آماده است؟
آیا زیبایی سفر ابدیت را باور کرده اید؟
خدایا پناه می بریم به تو از اینکه مرگمان فرا رسد در حالیکه هیچ توشه ای نیندوخته ایم که با کوله بار خالی چگونه میتوان سفر کرد؟
 
در محضر صحیفه: ۷۹
دعای هشتم - فراز نهم


وَ نَعُوذُ بِکَ مِنَ الْحَسْرَةِ الْعُظْمَى
وَ الْمُصِیبَةِ الْکُبْرَى
خدایا پناه میبریم به تو از دریغ و افسوس بزرگ و کاری که پشیمانی آورد
حسرت آنجاست که کارهایی انجام نمی شود
و فرصتهایی از دست میروند و غمی که ایجاد می شود و تأسفی که انسان را می خورد.
و حسرت عظمی، آتشی است سوزناک که از قلب انسان طلوع میکند
«من» از آن حسرتی میترسم که در همین دنیا درونم را می سوزاند
از فرصتهایی که رفته اند و هرگز باز نمی گردند
از جوانی، آن هنگام که به پیری میرسد
از زمان محدود تحصیل علم
از زمانهایی که میتوان نیکی کرد
می توان محبت کرد می توان ....
«من» از این فرصت سوزیها میترسم
«من» از حسرت آن لحظه ای می ترسم که مرگ پرده ها را از مقابل چشمانم کنار میزند
و سوزش دردناک این فرصت سوزیها درونم را شعله ور خواهد ساخت.
آنگاه قیمت لحظه لحظه این دنیا را می فهمم و در آن لحظه از پروردگارم میخواهم تا مرا بازگرداند تا نیکوکار باشم
از این حسرتهای ممتد و متصل به قیامت می ترسم
«من» از آن «حسرت عظمای قیامت» می ترسم

در محضر صحیفه : ۸۰
دعای هشتم - فراز نهم

وَ نَعُوذُ بِکَ مِنَ الْحَسْرَةِ الْعُظْمَى
وَ الْمُصِیبَةِ الْکُبْرَی(۲)

خدایا پناه میبریم به تو از دریغ و افسوس بزرگ و کاری که پشیمانی آورد
خداوندا کاش میشد حسرتهای من در این دنیا از جنس مؤمنانه باشد تا مرا بسازد و ادب کند.
کاش فرصت سازی را می آموختم
خدایا «من» در این دنیا از آن حسرتی به تو پناه میبرم که‌ کافرانه باشد
 از جنس حسرتِ: ضربه ای به مؤمنی در آن دنیا از حسرتی به تو پناه میبرم که نمی توان توصیفش کرد
حسرتی از جنس کارنامه ای که به دست چپم میدهند از آن بخش عمرم که با گناه بوی تعفن میدهد
از آن بخش عمرم که زمانها و فرصتهای از دست رفته را نشان میدهد
زمانهایی که با بطالت گذشت
* نه ذکری
*نه فکری
*نه عملی
*نه جهادی
*نه اقدامی
*و نه هیچ کار مثبتی لحظه های خالی و ساعتهای تاریک که تولید حسرت عظمای قیامت میکند
و «من» با «ای کاش» گفتن حرارت و حسرتِ درونم را برای هر ثانیه و کسری از ثانیه فریاد میزنم

در محضر صحیفه : ۸۱
دعای هشتم - فراز نهم


و نَعُوذُ بِکَ مِنَ الْحَسْرَةِ الْعُظْمَى
و الْمُصِیبَةِ الْکُبْرَى(۳)
خدایا پناه میبریم به تو از دریغ و افسوس بزرگ و کاری که پشیمانی آورد
خدایا، در این دنیا مرا بساز آنچنانکه لحظات را دریابم و فرصتها را نسوزانم و فرصت جبران بگذاربرای زمانهایی که در گذشته سوزانده ام
و پس از مرگ حسرتم را ممتد قرار مده تا امید بهشت آرامم کند
که حسرت از علائم دوزخ است
و مرا به بهشت شیرین و گوارا و خنکی وارد ساز که هیچ حزن و اندوه و‌ حسرتی از گذشته، در آن نمی توان دید
که بهشت باحسرت دیگر بهشت نیست
خدایا این بنده ات از حسرت می ترسد؟ حتی تا دروازه بهشت!
پس ای خدای عزیز مرا از حسرت این دنیا و حسرت و دریغ و افسوسِ آن دنیا در پناه خود نگاه دار
و مرا آنچنان هدایت کن که آخرتی زندگی کنم فرصت شناس ظرفیت شناس و موقعیت شناس
تا اینگونه اهل ایمان عمل صالح و جهاد باشم و هیچ فرصتی از دستم نگریزد
خدایا پناه بردن به تو از حسرت عظمی یعنی:
یاریم کنی تا دیر نشده در پناه قرآن و اهل بیت از جوانیم و لحظه های عمرم با کسب علم و خدمت و استغفار و گره گشایی از کار بندگانت و اُنس با قرآن بهره مند باشم
یاریم کنی تا مدیریت کنم زمانم را و عمرم را و تمام امکاناتم را که به «من» ارزانی داشته ای
آمین

در محضر صحیفه: ۸۲
دعای هشتم - فراز نهم


و نَعُوذُ بِکَ مِنَ الْحَسْرَةِ الْعُظْمَى، وَ الْمُصِیبَةِ الْکُبْرَى، و أَشْقَى الشَّقَاءِ،
 پناه به تو مى بریم از دریغ و افسوس بزرگ و کارى که پشیمانى آرد و از اندوه عظیم و بدترین بدبختى ها
روزی که پرده ها کنار میرود؛ در آن روز؛ که از هول و هراسش بچه پیر میشود و مادر، نوزاد شیری اش را فراموش میکند.
آن روز طولانی که به اندازه پنجاه هزار سال است؛ برخی را می بینی که در نور خود سیر میکنند و بالا میروند و از رهگذر حَظِّ از قرآن
با آیه آیهٔ آن پرواز میکنند
و برخی فقط نگاه میکنند و حسرت میخورند؛ حسرت عظمی
یعنی مصیبتی بالاتر از این هم هست؟
آری! مصیبت بالاتر؛ آن است که انسان را در بدترین وضعیت قرار میدهند، که ‌جهنم بشود بِئسَ الْقرار و سوءِ الْمَآب که دوزخ بشود جایگاه دائمی
افسوس و دریغ و حسرت.... که حتی نمی توان تصورش کرد.
می ترسم از چنین «مصیبت کبری» از اینکه در زمرهٔ پست ترین مرتبه تیره بختان باشم
خدایا پناه میبرم به تو از این همه حسرت و مصیبت و بدبختی

در محضر صحیفه : ۸۳
دعای هشتم - فراز نهم


‌ِو حِرْمَانِ الثَّوَاب
و حُلُولِ الْعِقَابِ
 و پناه میبریم به تو از نومیدى از ثواب و فرود آمدن عقاب.
خدایا پناه میبرم به تو از تمام این حسرتها از همه این افسوس ها از همه اینها که جانم را درونم را، می سوزانند
.پناه میبرم به تو از اینکه مرا در میان متقیان حساب نکنی و از پاداش هایشان نصیبی ندهی و محروم کنی از آن چشم روشنی ها که برای بندگان سحرخیز مهیا کرده ای از پاداشی که برای نیکوکاران آماده ساخته ای
خدایا پناه میبرم به تو از تمام غفلتهایی که از ثواب بازم میدارند از گرفتار شدن در گناه و حق الناس و گرفتار تأمین رضایت این و آن شدن که‌جز عقوبت و عذاب چیزی به ارمغان نمی آورد
خدایا یاریم کن تا از لحظه لحظه و ثانیه های این زندگی و این جهان ثواب برچینم از سلام کردن به مؤمنی؛ یا تبسمی؛ مصافحه ای؛ تا تجارتهای بزرگ و بزرگتر که دنیا تجارت خانهٔ اولیای خدا و مانع حسرتهای عظمی در روز حشر است
ای قوم به حج رفته کجایید کجایید دلدار همین جاست بیایید بیایید

در محضر صحیفه : ۸۴
دعای هشتم - فراز دهم

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ
و أَعِذْنِى مِنْ کُلِّ ذَلِکَ بِرَحْمَتِکَ وَ جَمِیعَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ، یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ.
 خدایا درود بر محمد و آل او فرست، و مرا و همه مردان و زنان مؤمن را از همه این ها در پناه خود حفظ کن، برحمتک یا ارحم الراحمین.
صلوات، اتصال فکر و قلب و روح ما به قلب و روحِ عالمِ امکان است
صلوات، نور، روشنایی، گره گشایی کفاره گناهان و برکت است
صلوات، روی شیطان را سیاه و نفاق را کاهش میدهد
صلوات، کلید جامع تمام قفل هاست در برزخ، موجب روشنایی و چراغ
و اُنس است
و در قیامت،‌ در تمام مواقف از جمله‌ میزان و صراط به فریاد میرسد
صلوات، هدیه مؤمنین به پیامبر اعظم است
و پیامبر، هنگام محاسبهٔ اعمال این هدایا را به صاحبانش بازمیگرداند و به فریاد میرسد
صلوات، نماد محبت، مودت تعلق، دلبستگی شوق و جوشش قلبی است
پس
خدایا با درود بر محمد و ال او استعانت و مدد می خواهم
و به نصرت، کرامت، شفاعت هدایت و مدد محمد و آل محمد پناهنده میشوم
تا مرا در مقابله با شیطان حسد، غضب و حسرت عظمی
یاری دهند
خدایا به رحمت و لطف و مهر خود مرا و جمیع مؤمنین و مؤمنات را از همهٔ اینها پناه ده
آمین
پایان دعای هشتم

در محضر صحیفه 85
دعای دَهُم صحیفه نورانی سجادیه


«فِی اللَّجَإِ إِلَی اللَّه تَعَالی»
در پناهندگی به پروردگار

هدف دعا، ترقی روح و اُنس با پروردگار و از سَر فقر چیزی خواستن است
دعا سخن گفتن صمیمانه و بی پیرایه و مؤدبانه با خداوند است
پس باید که سخن‌گفتنِ صمیمانه و بی پیرایهٔ مؤدبانه را بیاموزیم

اما یک نکته:
به راستی در طول شبانه روز چقدر با خدای خود حرف میزنیم؟
آیا فقط هنگام نماز؟ آن هم بدون توجه؟
فقط در هنگام سختی و تنگ شدن عرصهء زندگی؟
واقعیت این است که زبان ما برای سخن گفتن با خداوند باز نیست.
و شاید تنها زمانی که با تمام وجود با خداوند سخن می گوییم، زمان گرفتاری و مصیبت های سخت باشد.
و این حسرت بزرگی را پس از مرگ برایمان فراهم میکند
باید از خداوند بخواهیم تا زبانِ عقل و دل و دهانمان، باز شود
و صمیمانه و با کمال آرامش با خالق خودمان ارتباط برقرار کنیم؛ درددل کنیم؛ خواسته داشته باشیم؛ توقعات مان را بگوییم؛ و از این راه به درجاتی برسیم.
اما افسوس که غالباً از چنین نعمتی غافل هستیم....
و دعاهای نورانی صحیفه چنین زبانی را برایمان باز میکنند
و در نهایت ادب، هم خواسته های حقیقی ما را تصویر میکنند
و هم عواطف ما را برای ایجاد یک ارتباط صمیمی آماده میکنند
در دعای دهم صحیفه انسان میخواهد
که با خدای خود حرف بزند و نیازهای اصلی خود را در کمال ادب
و در اوج صمیمیت و با هماهنگی عقل و دل و زبان و در قالب کلماتی دلنشین بیان کند
پس با هم  و با اقتدا به مولایمان از این کلمات نورانی توشه برمی چینیم و ادب سخن گفتن با خدایمان را می آموزیم.

در محضر صحیفه: ۱
دعای دهم - فراز اول

اللَّهُمَّ إِنْ تَشَأْ تَعْفُ عَنَّا فَبِفَضْلِکَ،

خدایا، اگر خواهى، بر ما ببخشایى به فضل توست
 و إِنْ تَشَأْ تُعَذِّبْنَا فَبِعَدْلِکَ
 و اگر خواهى، ما را کیفر دهى به عدل توست
 خدایا اگر بخواهی ببخشی از سر فضل توست و اگر بخواهی عذاب کنی به عدل رفتار کرده ای
بخشش بدون استحقاق از سوی پروردگار است و آنجا که پای استحقاق و لیاقت به میان می آید به علت نقص های فراوان در اعمال ما؛ امید هیچ نجاتی نیست و هلاکت قطعی است.
 مجازات الهی یعنی:
خدایا تو برای تشفی خاطر مجازات نمیکنی این بساطی است‌که خود تهیه کرده ایم‌‌ و آتشی است ‌که خود روشن کرده ایم‌
عدالت الهی یعنی:
پروردگارا تو به هیچ‌کس ستم نمی کنی هر چه هست عمل ماست که با آن روبرو میشویم و عمل زشتمان است که به ما باز می گردد
 فضل خدا در بخشش یعنی:
کار خوب هم که می‌‌کنیم نماز هم که می‌خوانیم روزه هم که می‌‌گیریم پر از اشکال در ظاهر و باطن و نیت است آن وقت خداوند با فضل خود، آن را می پذیرد.
فضل خدا یعنی:
اگر تمام عمر در سجده یک نعمت بگذرد عمر می‌گذرد
اما شکر به پایان نمی‌رسد و اینگونه است که اگر پای عدل خداوند وسط بیاید هلاکت ما قطعی است.

در محضر صحیفه: ۲
دعای دهم - فراز اول


اللَّهُمَّ إِنْ تَشَأْ تَعْفُ عَنَّا فَبِفَضْلِکَ،
و إِنْ تَشَأْ تُعَذِّبْنَا فَبِعَدْلِکَ(۲)
خدایا، اگر خواهى، بر ما ببخشایى به فضل توست
و اگر خواهى، ما را کیفر دهى به عدل توست
خدایا تو اگر خواستی ما را عفو کن و اگر نخواستی هیچ طلبی از تو نداریم
زیرا کاری نکرده ایم و عملی نداریم ولی میدانیم که رحمت تو بر غضبت سبقت دارد  و می‌دانیم که رحمت اساس آفرینش توست تو بندگان را خلق کردی تا به آنها رحمت و مهربانی کنی  و میدانیم که غضب از ناحیه تو نیست
غضب، مقتضای گناه گناه‌کاران است
پس ای خدایی که رحمت او بر غضبش پیشی دارد و ای خدایی که آفریدی تا مهربانی کنی  رحمت و خوبی‌ها از توست و ظلم و گناه از «من» است
عفو از فضل تو سرچشمه می‌گیرد نه شایستگی «من» که اگر شایستگی به میان آید
یأس بر بنده‌ات غالب خواهد شد و تنها راه نجات «من» رسیدن به «عفو» تو
و بخششِ بی‌استحقاقِ یک‌طرفه از جانب توست
که ‌اگر فضل تو و رحمتت نبود هرگز هیچ‌کس پاک نمی‌شد هیچ‌کس نجات پیدا نمی‌کرد
 
در محضر صحیفه: ۳
دعای دهم - فراز دوم
 
فَسَهِّلْ لَنَا عَفْوَکَ بِمَنِّکَ،
وَ أَجِرْنَا مِنْ عَذَابِکَ بِتَجَاوُزِکَ، 
پس منت نه و بر ما ببخشاى و آسان گیر و از ما در گذر و از عذاب خود پناه ده 
خداوندا ادب مرا بپذیر
که کلام را با ادب بندگی آغاز کردم
و تو را با نامی ندا دادم‌ که جمع همه اسماء توست (اللهم)
و اقرار کردم که عفو و بخشش فقط از منبع بی‌انتهای فضل توست و گناه «من» مرا مستحق عدل تو می‌سازد.
تو پاک و منزهی از ظلم به بندگانت و سراسر لطف و رحمتی برای مخلوقاتت
و «من» در زمرهٔ ظالمین به خویش؛
 پس نیازمند «عفو» تو هستم
فَسَهِّلْ لَنَا عَفْوَکَ بِمَنِّک
و به آیینِ اِنعام خود، عفو خویش را
بی دریغ به ما ارزانی دار.
این است آنچه از تو می‌خواهم.....
خدایا ما راهی جز عفو تو نداریم به سمت عدلت که بیاییم تکلیفمان معلوم است.
یک راه بیشتر نداریم و آن اینکه سَمت «عفو» تو بیاییم
مرا عفو کن ولی نه پس از مدتی طولانی که مرا معطل کنی و بلاتکلیف باشم که آیا ببخشی یا عذاب کنی که این خود نوعی عذاب است.
مرا عفو کن ولی نه آنچنان که مرا تا پای حساب بیاوری خطاهایم را نشان دهی
گناهانم را برشماری
و آنگاه که شرمنده شدم ببخشایی
 مرا عفو کن ولی نه آنچنان که‌ بگویی: امروز نامه ات را بخوان و خودت حسابرس خودت باش و قضاوت را به خودم بسپاری و «من» ذوب شوم سرافکنده شوم و آنگاه ببخشی.
اگر چنین کنی؛ چه عفو سختی خواهد بود
مرا عفو کن ولی نه آنچنان که‌ فرشتگانت و دوستانت و پیامبرانت، حاضر باشند و «من» در حضور همه رسوا شوم چو آنگاه ببخشی.
مرا عفو‌ کن ولی نه آنچنان که مرا با خودت روبرو کنی و گناهانم را به رُخم بکشی و آنگاه ببخشایی
 
در محضر صحیفه: ۴
دعای دهم - فراز دوم
 
خدایا پس «عفو» خود را برای ما آسان کن و با گذشت خود ما را از عذاب خود پناه ده
فَإِنَّهُ لا طَاقَةَ لَنَا بِعَدْلِکَ، وَ لا نَجَاةَ لِأَحَدٍ مِنَّا دُونَ عَفْوِکَ 
که یاراى تحمل عدل تو را نداریم و بى بخشایش تو کسى از ما نجات نیابد.
خداوندا «من» عفو آسانت را میخواهم 
و به چیزی جز بخشش تو فکر نمی‌کنم زیرا اصلا راهی به جز این ندارم.
پس مرا بخششی کن که آبرویم نریزد
و گناهم را به رویم نیاوری و کسی باخبر نشود از خطاهایم.
 مرا ببخش کریمانه و بزرگوارانه که تو خود بندگان صالحت را به گذشت نیکو و زیبا اَمر کرده‌ای.
توقع «منِ» کوچک از خدای بزرگم
این‌گونه بخشش و بزرگی است
پروردگارا! با این گذشتت، ما را از عذاب پناه ده که همه ما در خطر هستیم.
خداوندا واقعیت این است که ما طاقت عدل تو را نداریم شأن «من» بی طاقتی است!
واقعیت این است که برای احدی از ما راه نجاتی غیر از عفو تو نیست و هیچ‌یک از ما جز به فضل تو به سر منزل مقصود نمی‌رسد
پس ما را آساِنِ آسان ببخش
آمین

در محضر صحیفه: ۵
دعای دهم - پایان فراز دوم


فَإِنَّهُ لا طَاقَةَ لَنَا بِعَدْلِکَ،
وَ لا نَجَاةَ لِأَحَدٍ مِنَّا دُونَ عَفْوِکَ(۲)
که یاراى تحمل عدل تو را نداریم و بى بخشایش تو کسى، نجات نیابد.
         ای بندگان خدا هر چه زودتر خود را به نقطهٔ رفیع «عفو» الهی برسانید که هیچ راه دیگری نیست
ای بندگان خدا
بدانید: موجی از خوددوستی در پس پردهٔ ذهن همه ما پنهان است که گناهان و خطاهایمان را برایمان کوچک جلوه میدهد
و این توهم؛ یعنی کوچک انگاشتن گناه، نمی‌گذارد سوز و گداز به هنگام توبه در ما جان بگیرد.
و آسوده و آرام و بدون دغدغه در محضر او گناه میکنیم
ای بندگان خدا
هر چه زودتر خود را به نقطهٔ رفیع
بخشش او برسانید که عُجبی پنهان
پشت صحنه اعمال نیک ماست
«من» بودم و «من» کردم و من و من....
و همه نعمتها و توفیقات به حساب «من» درمی‌آید و لیاقتِ «من»؛ حرف اول را میزند
ای بندگان خدا هر چه زودتر با نزدیک شدن به نقطه رفیع عفو خدا از عدل او به عفوش پناهنده شوید.
و گمان نکنید که گناهانتان بر اساس عدل، کوچک و قابل بخشش است
 واقعیت این است که ما طاقت عدالت پروردگار را نداریم و جز به واسطهٔ بخشش او نجات نخواهیم یافت

در محضر صحیفه: ۶
دعای دهم - فراز سوم


یَا غَنِیَّ الْأَغْنِیَاءِ، هَا، نَحْنُ عِبَادُکَ بَیْنَ یَدَیْکَ، وَ أَنَا أَفْقَرُ الْفُقَرَاءِ إِلَیْکَ،
ای بی‌نیاز کننده بی‌نیازان، اینک ما بندگان توایم، در پیشگاه تو و من از همه محتاج‌ترم
 ای بی‌نیاز کنندهٔ بی‌نیازان ای غِنابخش بهره‌مندان ای آفریننده ای که به آفریده‌هایت علاوه بر هستی، هدایت می‌بخشی و مخلوقات هر چه دارند از توست...
 اعتراف مرا بپذیر که‌ «من» به غنای مطلق تو اقرار دارم.
و با تمام وجود، اعتراف می‌کنم هرکس در این عالم بهره‌ای دارد؛ از تو دارد
دارایی‌های عالم، از خزانهٔ لطف و کرم و غِنای توست
 و همه فقیر تو هستند داشته‌های ما، خیالی بیش نیست!
فقط یک احساس بی‌نیازی است؛ توهم استقلال است!
همهٔ ما هر چه که هستیم نیازمندان تو هستیم
ما مخلوقیم و در اصل هستی محتاج توأیم
هَا، نَحْنُ عِبَادُکَ بَیْنَ یَدَیْک
ای خدا، یا الله این که میخواهم بگویم
خیلی برایم مهم است
میخواهم بگویم که متنبه شده‌ایم بیدار شده‌ایم و دانسته‌ایم که:
ما‌ عبد و بندهٔ تو هستیم بیچاره‌هایی هستیم پر از اضطرار که در برابر تو در صف احتیاج ایستاده ایم و اختیارمان و رفع نیازمان به دست توست.
و همهٔ اینها را گفتم تا بگویم:
وَ أَنَا أَفْقَرُ الْفُقَرَاءِ إِلَیْکَ،
«من» به «تو» از همه فقرا، فقیرترم.
آری در میان بندگانت که همه گدای تو هستند
«من» از همه نیازمندتر و محتاج ترم

در محضر صحیفه: ۷
دعای دهم - فراز سوم


یَا غَنِیَّ الْأَغْنِیَاءِ، هَا، نَحْنُ عِبَادُکَ بَیْنَ یَدَیْکَ، وَ أَنَا أَفْقَرُ الْفُقَرَاءِ إِلَیْکَ،(۲)
ای بی‌نیاز کننده بی‌نیازان، اینک ما بندگان توایم، در پیشگاه تو و من از همه محتاج‌ترم
«من» به اینجا رسیده‌ام که اساس بهره‌مندی بندگان از رحمت خداوند
درک و اعترافشان به «فقر» در برابر آن غَنی مطلق است
دانسته‌ام، هنر انسان به اعلام «فقر» در برابر اوست
هر چه بتوانی در برابر پروردگارت، فقیرتر و افتاده تر باشی بهره‌مندتری.
آنکه از همه بیشتر اعلام‌ فقر کند؛ در پیشگاه خداوند از همه بهتر است.
پس :
وَ أَنَا أَفْقَرُ الْفُقَرَاءِ إِلَیْکَ
خدایا در میان فهرست بدهکاران و گرفتاران و آنان که باید جواب تو را بدهند؛
آنها که باید پای محاسبه بنشینند؛
آنکه بیشتر از همه به «عفو» تو نیازمند است «من» هستم
با هر کس در این عالم روبرو شدم از «من» بهتر بود
آنان که از «من» بزرگترند خدمت و عبادتشان، بیشتر است و آنان که از «من» کوچکترند گناهانشان کمتر است
و آنکس که هم سال «من» است از خطاها و گناهانش بی‌خبرم ولی از گناهان خود به خوبی باخبرم
پس حالِ بیچارگی و اضطرار و فقر «من» از همه بدتر است و از همه فقیرتر و محتاج‌ترم به «عفو» تو

در محضر صحیفه: ۸
دعای دهم - فراز سوم


یَا غَنِیَّ الْأَغْنِیَاءِ، هَا، نَحْنُ عِبَادُکَ بَیْنَ یَدَیْکَ، وَ أَنَا أَفْقَرُ الْفُقَرَاءِ إِلَیْکَ،(۳)
ای بی‌نیاز کننده بی‌نیازان، اینک ما. بندگان توایم، در پیشگاه تو و من از همه محتاج‌ترم.
خداوندا از چه چیز طلب عفو کنم از دروغهایی که گفته ام؟
از غیبت هایی که انجام داده ام؟
از تهمت هایی که به دیگران بسته ام؟
از حقوقی که ضایع کرده ام؟
یا از استعدادهایی که دادی و بر زمین ماند و شکوفایشان نکردم از سرمایه‌هایی که عطا کردی و فعالشان نکردم؟
از ایستادن و پیش نرفتن، طلب عفو کنم یا از عقب‌گردهایم بخشش بخواهم؟
یا از ثانیه‌های عمری که می‌توانست پر از برکت و عمل خیر باشد ولی به غفلت گذشت و هرگز باز نمی‌گردد؟
اکنون «من» از همه فقیرترم و چرا فقیرتر نباشم که امکانات و نعمتهای الهی را بیهوده صرف کردم و اکنون دستم خالی است
و اگر تو با عدلت با من رفتار کنی هیچ عذری ندارم.
ولی می‌خواهم بگویم تو به عذاب کردن «من» نیاز نداری که مرا پای حساب سخت ببری
تو غنی هستی همهٔ ثروتمندان عالم
بر سفرهٔ تو نشسته‌اند.
اینک در مقابل تو ایستاده‌ام؛ سراپا فقر؛ نیاز؛ عجز؛
نَحْنُ عِبَادُکَ بَیْنَ یَدَیْک
«من» بندهٔ تو هستم و چشمم به دستان
 لطف و کرم توست و نیازمند عفو و فضل تو

در محضر صحیفه: ۹
دعای دهم - فراز سوم


فَاجْبُرْ فَاقَتَنَا بِوُسْعِکَ، وَ لا تَقْطَعْ رَجَاءَنَا بِمَنْعِک
 پس به وُسعِ خودت بی‌‌نوایی ما را جبران کن و رشته امید ما را با منع خود قطع مکن.
خداوند؛ فقر و عجز بندگانش را
 جبران میکند
ناتوانی‌شان را جبران میکند قصورشان را جبران می‌کند
با وُسعِ خودش جبران میکند آخر او غَنی الاغنیاء است
 او نه تنها به عذاب بندگانش نیازی ندارد بلکه واسع و جابر هم هست و می‌تواند تمام کم و کاستی‌ها را جبران کند
و هیچ نقصی هم به دستگاه باعظمتش
وارد نمی‌شود.
 و «من» به این دو اسم مقدس متوسل می‌شوم تا فقرم را جبران کنم
فَاجْبُرْ فَاقَتَنَا بِوُسْعِکَ
تو می‌توانی برای «من» جبران کنی جبران کردن از وُسع توست
اگر تمام سحرهایی را که از دست داده‌ام، به «من» برگردانی چیزی از تو کم نمی‌شود
 اگر تمام غفلت‌هایی را که داشتم تمام جوانی و عمری که بر باد رفت برای «من» جبران کنی چیزی از تو کم نمی‌شود
برای تو این‌کار آسان است چون همه‌اش بدستِ توست
پس امیدم را ناامید نکن
وَ لا تَقْطَعْ رَجَاءَنَا بِمَنْعِکَ،
نکند امیدی که در ما به فضل و عفو تو برانگیخته شده،  ناامید کنی و یا فضلت را از ما برگردانی و مانع شوی

در محضر صحیفه: ۱۰
دعای دهم - فراز سوم


فتَکُونَ قَدْ أَشْقَیْتَ مَنِ اسْتَسْعَدَ بِکَ،
تا آن کسی که از تو طلب سعادت می‌کند
بدبخت نگردد.

و حَرَمْتَ مَنِ اسْتَرْفَدَ فَضْلَکَ
و آن‌که از فضل تو چشم عطا دارد نومید نشود
خداوند می‌تواند طوری ببخشد که هیچ اثری از بدی‌ها نماند
چنان رُفو کند که هیچ اثری از گناهان باقی نماند
و از آن بالاتر، به ما درجات و حُسن و نیکویی عطا کند
پس خداوندا؛ امید ما را قطع نکن زیرا ما به رحمت تو امیدوار شده ایم.
هر چه هم بد باشیم، امید داریم که تو از بدی‌های ما ‌بگذری
هر چه هم جامانده و عقب‌مانده باشیم تو می‌توانی ما را برسانی
تو‌ می‌توانی ما را به هدف برسانی خدا نکند ما با اعمالمون «مانع» ایجاد کنیم. و جا بمانیم.
خدایا، احسانت را از من دریغ مدار که اگر چنین شود کسی که از رحمت تو نیک‌بختی طلب کرده بدبخت میگردد.
و آن که از فضل تو کمک خواسته نومید می گردد.
و حَرَمْتَ مَنِ اسْتَرْفَدَ فَضْلَکَ
خدایا اگر امیدم را به بخشش و عفوت
قطع کنی و سعادتی را که از تو می‌خواهم با وُسع خودت عطا نکنی
محروم ابدی خواهم شد....

در محضر صحیفه: ۱۱
دعای دهم -فراز چهارم


فَإِلَى مَنْ حِینَئِذٍ مُنْقَلَبُنَا عَنْکَ،
وَ إِلَى أَیْنَ مَذْهَبُنَا عَنْ بَابِکَ،
اگر از جانب تو نومید شویم،
سوی که باز‌گردیم و از در خانهٔ تو کجا برویم؟
اگر خداوند از سعادت محروممان کند؛ جای دیگری هست که برویم؟
اگر خداوند ما را عفو نکند؛ کس دیگری را می‌شناسیم که قدرت بر آمرزش ما داشته باشد؟
آیا خانهٔ دیگری را می‌شناسیم که در خانه اش را بکوبیم و با حفظ آبرو حاجت‌مان را برآورده سازد؟
پس خدایا اگر رها کردی، نپذیرفتی، مانع شدی، ناامیدم کردی، و «من» محروم شدم آیا جای دیگری دارم که بروم؟
کس دیگری هست که مرا تحویل بگیرد؟
سؤال :من» این است: در  این عالم،ِ اگر پدر تحویلم نگرفت به آغوش مادرم پناه می‌برم.
ولی خدای «من»: آنگاه که تو تحویلم نگیری به کدام آغوش پناه ببرم؟
وَ إِلَى أَیْنَ مَذْهَبُنَا عَنْ بَابِکَ
و از درِ خانهٔ تو به کجا بروم؟
خدایا اگر در رحمت تو بسته شود، کجا بروم؟ کدام در را بزنم؟
مگر درِ دیگری وجود دارد؟

در محضر صحیفه: ۱۲
دعای دهم -فراز چهارم


فَإِلَى مَنْ حِینَئِذٍ مُنْقَلَبُنَا عَنْکَ،
وَ إِلَى أَیْنَ مَذْهَبُنَا عَنْ بَابِکَ، (۲)
اگر از جانب تو نومید شویم، سوی که بازگردیم و از در خانهء تو کجا برویم؟
آن روز که خداوند ما را آفرید «قُل هُوالله اَحَد» را نیز به ما آموخت.
به ما آموخت که جز «اَحَد» کسی را نداریم.
و ما هم با تمام وجود باور کردیم که «الله» احد است یکی است و دو ندارد و شخص دیگری در کار نیست.
آموختیم که هستی‌مان، وجودمان، آن به آن وابسته به اوست و اگر لحظه‌ای رهایمان کند نیست خواهیم شد
اگر نازی کند از هم فرو ریزند قالب‌ها و این‌گونه شد که همهٔ امیدمان را به او بستیم و فقط راه خانهٔ او را شناختیم راه دیگری نبود که بشناسیم.
ما آفریدگانش چون چراغی شدیم که برای روشن ماندن باید دائماً و لحظه به لحظه به منبع انرژی وصل باشد
حال اگر یک لحظه این ارتباط قطع شود چراغ فوراً خاموش خواهد شد.
ما شدیم انسان فقیری که با فضل پروردگارش، به همه چیز می‌رسد و این احساس فقر در ما و یقین به غنا و قدرت آفریدگار شد، عامل وصل‌مان به منبع انرژی و فیض دائم
و روشنی مدام.

در محضر صحیفه: ۱۳
دعای دهم - فراز چهارم


َسُبْحَانَکَ نَحْنُ الْمُضْطَرُّونَ
پاک خداوندا! ما فروماندگانیم
الَّذِینَ أَوْجَبْتَ إِجَابَتَهُمْ،
 و تو اجابت فروماندگان را واجب کرده اى
وَ أَهْلُ السُّوءِ الَّذِینَ وَعَدْتَ الْکَشْفَ عَنْهُمْ
 و مستمندانیم که گشودن مشکل آنها را نوید داده اى.
و اکنون ای خدایِ «من» ما بندگان فقیرِ گنه‌کارِ گرفتار و مضطر شده‌ایم.
و به تنها درِ رحمتی که می‌شناسیم امید بسته‌ایم.
سُبْحَانَکَ، منزهی تو ای خدا از آنکه ما را از درگاه خود برانی.
نَحْنُ الْمُضْطَرُّون که ما درماندگانیم
ما آن درماندگانی هستیم که اجابتشان را واجب ساخته‌ای
تو در را به روی بنده‌هایت نمی‌بندی تو آنها را ناامید نمی‌کنی آنها را از خود دور نمی‌کنی
تو بزرگتر از آنی که به در خانه‌ات بیاییم ولی محروم برگردیم
ما همان مضطری هستیم که با تمام وجود فریاد میزنیم:
ٱَمَّن یُجیبُ الْمُضطَرَّ آیا چه کسی جواب مضطر را می‌دهد؟
وَ یکْشِفُ السُوء و چه کسی بدی را از او دفع می‌کند؟
آن کسی که وقتی درمانده ای او را بخواند، اجابت می‌کند، کیست؟
آیا غیر از تو کسی هست؟
اکنون ماییم خدایا همانها که فرصت‌ها را از دست داده‌ایم.
وَ أَهْلُ السُّوءِ نعمت‌ها را تباه ساخته‌ایم قُرُق‌ها را شکسته و گناهکار شده‌ایم.
الَّذِینَ وَعَدْتَ الْکَشْفَ عَنْهُم ماییم آن گرفتاران رنج که رفع گرفتاری را به ایشان وعده داده‌ای.
پس دست مرا بگیر که «من» هیچ راهی جز اینکه عذرم را بپذیری ندارم.

در محضر صحیفه: ۱۴
دعای دهم - فراز پنجم


وَ أَشْبَهُ الْأَشْیَاءِ بِمَشِیَّتِکَ،
وَ أَوْلَى الْأُمُورِ بِکَ فِى عَظَمَتِکَ رَحْمَةُ مَنِ اسْتَرْحَمَکَ،
سزاوار مشیت و شایسته عظمت و بزرگى توست که بر مستمندان ببخشایى و آن کس را که فریادرس خواهد، به فریادش رسى.
وَ أَشْبَهُ الْأَشْیَاءِ بِمَشِیَّتِک
خداوندا شبیه‌ترین چیز به مشیتت،  رحمت توست.
مشیت، ارادهٔ خداوند است که در همه چیز جریان دارد و هیچ مانعی بر سر راهش نیست
مشیت خدا، همان اراده و خواست اوست
خداوند اراده کرده که زمین به دور خورشید بگردد او خواسته که خورشید، نور‌افشانی کند
با مشیت اوست که شب است و به مشیت اوست که صبح می‌شود
هرچه که هست؛ از ارادهٔ اوست از مشیتِ پروردگار و مظاهر رحمت اوست.
خداوندا! پس بر زاری و نیاز ما رحمت آور، و اکنون که خویشتن را بر آستانِ تو افکنده‌ایم، بی‌نیازمان فرما.
خداوندا، هنگامی که به من رحمت می آوری؛ عظمت تو  را به نظاره می نشینم و بزرگی و جلال تو  را مشاهده میکنم.

در محضر صحیفه:۱۵
دعای دهم - فراز پنجم


وَ غَوْثُ مَنِ اسْتَغَاثَ بِکَ،
و آن کس را که از تو یاری طلبد، فریادرس باشی.
فَارْحَمْ تَضَرُّعَنَا إِلَیْکَ،
پس بر زاری و نیاز ما رحمت آور،
وَ أَغْنِنَا إِذْ طَرَحْنَا أَنْفُسَنَا بَیْنَ یَدَیْکَ
 و اکنون که خویشتن را بر آستانِ تو افکنده‌ایم، بی‌نیازمان فرما.
و مناسب‌ترین چیزها به مقتضای مشیت تو و سزاوارترین کارها برای تو در عظمت؛ رحمت آوردن بر کسی است که از تو طلب رحمت کند
خداوندا، «من» آمده‌ام بگویم به فریادم برس آمده‌ام بگویم، رحمت از همه چیز شبیه‌تر به ارادهٔ توست و اصل ارادهٔ تو همین رحمت است
آمده‌ام بگویم، «من» مشیت تو را می‌خواهم «من» رحمتت را می‌خواهم.
چیزی که بیشتر به تو می‌آید، عفو و رحمت است و نه خشم و عذاب خشم و غضب تو ثمرهٔ کار زشت
«من» است و آنچه در وجود توست فضل و رحمت است.
آمده‌ام بگویم، این انسان کوچک که هیچ در این عالم به حساب نمی‌آید، در مقابل تو ایستاده و شرمنده معصیت های خود است.
و اکنون به درگاه تو استغاثه می‌کند و از تو می‌خواهد به او ترحم کنی
آنچه‌ برازنده عظمت توست، این است که او را ببخشی و عفوت را شامل حالش سازی.
ای خدای عظیم، آنچه به عظمت تو می‌آید و اولویت دارد، این است که وقتی کسی از تو طلب رحمت و عفو کرد دستش را بگیری و به او رحم کنی و نجاتش بخشی

در محضر صحیفه:۱۶
دعای دهم - پایان فراز پنجم


خدایا هر چه آفریدی جلوه‌ای از رحمت توست
اصل خلقت، مبدأ خلقت، مسیر خلقت و منتهای آفرینش همه رحمت است
اول و آخِر و ظاهر و باطن، همه جلوهٔ رحمت است
کتاب خداوند با نام رحمت آغاز می‌شود
بسم الله الرَّحمن الرَّحیم
ولی آن‌کس که این رحمت را نخواست و موجبات رحمت را کنار زد و رحمت الهی را به جریان نینداخت
خودش را محروم از رحمت الهی و گرفتار خشم او  کرده است
و خداوند اگر بخواهد می‌بخشد که این از فضل اوست و اگر نخواست، به عدالت رفتار کرده است
ولی فضل و رحمت از همه چیز به او شبیه‌تر و نزدیک‌تر است مخصوصا وقتی بنده‌ای استغاثه می‌کند و کمک می‌خواهد
و در حضورش خود را به زمین می‌اندازد و اعتراف می‌کند به فقر و احتیاج و طلب بخشش و رحمت
پس ای بندگان خداوند با او به گونه‌ای سخن بگویید که رحمتش به سوی‌تان سرازیر شود
و از دریای بی‌کران مهربانی‌اش تا می‌توانید، مرواریدِ فضل و بخشش صید کنید
که جز او پناهی نداریم و جز او مهربانِ بی‌توقعی نمی‌شناشیم.

در محضر صحیفه: ۱۷
دعای دهم - فراز ششم


اللَّهُمَّ إِنَّ الشَّیْطَانَ قَدْ شَمِتَ بِنَا إِذْ شَایَعْنَاهُ عَلَى مَعْصِیَتِکَ،
 خدایا شیطان شاد گشت که در گناه، از او پیروى کردیم،
 فصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ لا تُشْمِتْهُ بِنَا بَعْدَ تَرْکِنَا إِیَّاهُ لَکَ، وَ رَغْبَتِنَا عَنْهُ إِلَیْکَ
پس بر محمد و آل او درود فرست، و پس از این که او را رها کردیم و روى به تو آوردیم، او را شاد مگردان.
خدایا، وقتی از شیطان پیروی کردیم، ما را وسوسه کرد، و در دام او افتادیم او به ما خندید و ما را شماتت کرد.
شماتت و سرزنش جگر انسان را می‌سوزاند شماتت چه چیز بدی است....
وقتی کسی بر دشمنش غلبه می‌کند وقتی دشمنش روی زمین می‌افتد و دیگر کاری از او ساخته نیست می‌ایستد و پیروزمندانه، به او می‌خندد.
حال، شیطان، انسان را گمراه کرده است و اکنون به او می‌خندد
و چون کار از کار گذشت، می‌گوید: در حقیقت خداوند به شما وعدهٔ راست داد و وعدهٔ من خلاف بود
شما وعدهٔ الهی را، جدی نگرفتید و حرف مرا گوش دادید؛ پس مرا ملامت نکنید که مرا بر شما، هیچ تسلطی نبود
خداوندا، ما به دنبال شیطان رفتیم و در معصیت تو او را پیروی کردیم
اللَّهُمَّ إِنَّ الشَّیْطَانَ قَدْ شَمِتَ بِنَا
و این‌گونه شد که شیطان،  ما را شماتت کرد

در محضر صحیفه: ۱۸
دعای دهم - پایان فراز ششم


فصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ،
پس بر محمد و آلش رحمت فرست
خدایا به آبروی محمد و آل محمد به مَکانت محمد و آل محمد
خدایا به رحمت محمد و آل محمد به جمال محمد و آل محمد
خدایا به شرف محمد و آل محمد
و لا تُشْمِتْهُ بِنَا بَعْدَ تَرْکِنَا إِیَّاهُ لَکَ، وَ رَغْبَتِنَا عَنْهُ إِلَیْکَ
اکنون که شیطان را به خاطر تو ترک کرده‌ایم و از او، به تو متوجه شده‌ایم به او مجال شماتت ما را مده‌
اکنون ما شیطان را رها کرده ایم و از تو طلب رحمت، لطف، کرم و عفو داریم که ما را نجات دهی
اکنون ای خدا اگر دست ما را نگیری و شیطان ما را شماتت کند و بگوید:
سوی خدا رفتید ولی، تحویلتان نگرفت، چه کاری از ما ساخته است؟!
پس خداوندا حال که از تو طلب مغفرت و رحمت می‌کنیم و شیطان را رها کرده‌ایم زبان شماتتش را به روی ماباز نکن.
آمین
پایان دعای دهم

در محضر صحیفه:
دعای چهلم - هنگام یاد مرگ ۱

دعای چهلم مربوط به زمانی است که خبر مرگ کسی را مید‌هند و یا خودِ انسان به یاد مرگ می‌افتد.
شنیدن خبر مرگ دیگران؛ فرصت مغتنمی است که نباید از دست برود.
و تا میتوان باید در آن لحظه، دعا و ذکر و درخواست داشت.
امام در این دعا به ما می‌آموزند که چگونه از این لحظه بهره‌برداری کنیم
موضوع این دعا؛ مسئله مرگ و یاد مرگ است.
یاد مرگ؛ درمان تمام آسیب‌های اخلاقی است سرعت‌گیر و سرچشمه همه گناهان است.
 وقتی دنیا با زینت های خود؛ پیش چشم انسان، عظمت و آبرو پیدا کرده است.
یاد مرگ می آید و پرده ها را کنار میزند و واقعیت دنیا را نشان میدهد، یاد مرگ آرزوهای طولانی و نامعقول را، از بین می‌برد
یاد مرگ، عقل و اندیشه انسان را شفاف می‌کند
یاد مرگ دل را زنده و استعداد‌های معنوی را فعال می‌سازد
یاد مرگ، گناهان را متلاشی می‌کند
در این دعا، چگونه یاد مرگ‌کردن را از امام سجاد (ع) بیاموزیم.

در محضر صحیفه:
دعای چهلم - فراز اول ۲

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ،
خدایا درود بر محمد و آل او فرست
و اکْفِنَا طُولَ الْأَمَلِ،
 و ما را از آرزوهاى دور و دراز نگاه دار
وَ قَصِّرْهُ عَنَّا بِصِدْقِ الْعَمَلِ
 و به صدق عمل، آرزوهای ما را به دنیا کوتاه گردان.
ما باید با دیدن مرگ دیگران، به یاد مرگ خودمان بیفتیم اما افسوس که از احوال شخصی خودغافلیم و به دنبال سن و سال و دلیل مرگ متوفی میگردیم.
آنگاه که مرگ دیگری را می‌بینیم باید بگوییم: «و ما به خواست خدا به شما ملحق خواهیم شد»
خدایا اکنون که به مردگان ملحق می‌شویم و به بارگاه تو می آئیم
و اکْفِنَا طُولَ الْأَمَلِ، ما را در برابر آرزوهای طولانی کفایت کن.
آرزوی طولانی تهدید است باید با کوتاه کردن آرزوها آنها را به فرصت تبدیل کنیم
خدایا این سد بزرگی که در برابر ماست
 و قَصِّرْهُ عَنَّا بِصِدْقِ الْعَمَلِ با عمل صادقانه کوتاه کن عملی درست، کامل و شایسته و خالصانه
خدایا در پرتو یاد اهل بیت، مرا یاری کن تا تردید در عمل، بیچاره‌ام نکند و با امروز و فردا کردن در عمل؛
فرصت را از دست ندهم.
خدایا یاریم کن تا با عمل درست و به‌هنگام‌، با آرزوهای بی‌ریشه و فریبنده که جز وَهم و خیال نیستند
و تمام عمر مرا به بازی می‌گیرند مقابله‌کنم و به «من» ایمانی عطا کن تا دیدن مرگ دیگران ویاد مرگ خودم،
 نه تنها افسرده و ملولم نکند که روحیهٔ کار و تلاش و برنامه‌ریزی را در «من» دو چندان کند.

در محضر صحیفه:
دعای چهلم - فراز اول ۳

حتَّى لا نُؤَمِّلَ اسْتِتْمَامَ سَاعَةٍ بَعْدَ سَاعَةٍ، وَ لا اسْتِیفَاءَ یَوْمٍ بَعْدَ یَوْمٍ، وَ لا اتِّصَالَ نَفَسٍ بِنَفَسٍ، وَ لا لُحُوقَ قَدَمٍ بِقَدَمٍ
چنان که آرزو نکنیم ساعتى را به ساعت دیگر رسانیم و روزى را به روز دیگر بریم، یا دمى را به دمى دیگر پیوندیم و گامى پس از گامى برداریم.
خدایا کمک کن در موقعیتی قرار بگیرم که: توقع ساعتی بعد از این ساعت و روزی بعد از امروز را نداشته باشم
آرزوی دراز یعنی توقع نَفَس بعدی یعنی توقع روزِ بعد از امروز و ماه بعد از این ماه و همه اینها یعنی از دست دادن فرصت و عمل امروز را به فردا سپرد
فرصتها، گاهی فقط یک لحظه هستند و مانند صید باید شکارشان کرد
گاهی به قدر یک نَفَس هم زمان نیست و فرصت عمل از دست می‌رود و امید و آرزوی زندگی روز بعد و ساعت بعد و ماه بعد، خسران بزرگی را به بار می‌آورد
خدایا یاریم کن تا یاد مرگ مرا در استفاده از فرصتها به پیش براند
اینجا زمان عمل است و فردا که حساب آغاز شد فرصت عمل قطع می‌شود
پس لحظه لحظهٔ حضور در این دنیا برایمان سرنوشت‌ساز است
در این دنیا قیمت لحظه‌ها آن است که به عمل تبدیل شوند
و مؤمن حتی یک لحظه را هم از دست نمی‌دهد
حتَّى لا نُؤَمِّلَ اسْتِتْمَامَ سَاعَةٍ بَعْدَ سَاعَةٍ، وَ لا اسْتِیفَاءَ یَوْمٍ بَعْدَ یَوْمٍ، وَ لا اتِّصَالَ نَفَسٍ بِنَفَسٍ، وَ لا لُحُوقَ قَدَمٍ بِقَدَمٍ
و آرزوی نَفَسی و ساعتی و قدمی دیگر او را از فرصت امروز دور نمی‌کند
 
 در محضر صحیفه
دعای چهلم - فراز دوم ۴
 
وَ سَلِّمْنَا مِنْ غُرُورِهِ، وَ آمِنَّا مِنْ شُرُورِهِ،
 وَ انْصِبِ الْمَوْتَ بَیْنَ أَیْدِینَا نَصْبا، 
وَ لا تَجْعَلْ ذِکْرَنَا لَهُ غِبّا
 و ما را از فریب آمال نگاهدار، و از شر آن ایمن گردان، و مرگ را پیش ‍ چشم ما مجسم کن، و یاد آن را هیچ گاه از خاطر ما مبر.
آرزوهای دروغین و سراب‌انگیز، ما را فریب می‌دهند و با وعدهٔ آینده، زمان را از ما می‌گیرند
 پس باید از خداوند بخواهیم که:
وَ سَلِّمْنَا مِنْ غُرُورِهِ، وَ آمِنَّا مِنْ شُرُورِهِ
خدایا این آرزوها، همراه خود زنجیره‌ای از شرور دارند و ما را به گناه می‌کشانند
و حقیقت این است که:
آن‌کس که گناه می‌کند، حتماً درگیر آرزوست
و به این اطمینان رسیده است که 
فرصت دارد و هنوز وقت باقی است
و زمان برای جبران هست
خداوندا، ما را سالم بدار از
غرور و شرور آرزوی دور و دراز راه نجات این است که «مرگ» 
همیشه پبش چشم ما باشد
خدایا
وَ انْصِبِ الْمَوْتَ بَیْنَ أَیْدِینَا نَصْبا
مرگ را پیش چشم «من» و دقیقاً در مقابل «من» حاضر کن، واضح و مجسّم 
خدایا یاد مرگ را در «من» 
مستمر قرار بده بدون فاصله و غیر منقطع تا فراموش نکنم که «مرگ» فقط یک لحظه است
و پس از آن دیگر هیچ ابزاری و فرصتی در اختیار «من» نیست
خدایا میدانم روزی خواهم رفت
 و در این دنیا جاودان نخواهم ماند
اما مشکل «من» اینجاست که 
آرزوهای طولانی در گوشم نجوا می‌کنند که  «بعداً خواهی رفت»
و هنوز تا بانگ رحیل زمان باقی است و اینگونه تمامی فرصتها می‌سوزند
پس خداوندا  یاد مرگ را چون تابلویی روشن و واضح 
همیشه در مقابل چشمانم زنده بدار.
 
صحیفه ی سجادیه امام سجاد (ع):
در محضر صحیفه
دعای چهلم - فراز سوم ۵
 
 وَ اجْعَلْ لَنَا مِنْ صَالِحِ الْأَعْمَالِ عَمَلا نَسْتَبْطِئُ مَعَهُ الْمَصِیرَ إِلَیْکَ 
 خداوندا ابتدای کلام از تو درخواست داشتم، که هرگز مرگ را فراموش نکنم
فراموش نکردنی پیش‌برنده که بر سرعت «من» در حرکت به سوی خوبی‌ها بیفزاید
یاد مرگی که مشوّق «من» در  بهره‌برداری از فرصت‌ها و ضایع نکردن آنها باشد
و از تو خواستم که یاد مرگ را چون تابلویی روشن و واضح 
در مقابل چشمانم نصب کنی
تا آروزی بودن و ماندن در لحظه و ساعت و ماه دیگر؛ مرا از مرگ غافل نکند
و به اینجا برسم که اگر الان خطایی مرتکب شدم یا بار گناهی بر دوش دارم
لحظه را از دست ندهم و بلافاصله توبه کنم و جبران و استغفار داشته باشم
چرا که «من» فرصت دیگری را نمی‌بینم که به امید آن؛ این لحظه و فرصت را رها سازم
خداوندا اکنون می‌خواهم در پرتو یاد مرگ، از تو درخواست دیگری داشته باشم
وَ اجْعَلْ لَنَا مِنْ صَالِحِ الْأَعْمَالِ عَمَلا نَسْتَبْطِئُ مَعَهُ الْمَصِیرَ إِلَیْکَ
عمل صالحی را روزی «من» کن که بعد از انجام آن، احساس کنم باید 
همین لحظه عالم را ترک کنم 
عمل صالحی که نتیجه‌اش را از تو دریافت کنم و هر لحظه ماندن در این دنیا بعد از آن 
برایم سنگین باشد.
به صحیفه سجادیه اهمیت بدهید.
دعاهای صحیفه همه اش خوب است اما من اگر بخواهم توصیه کنم،
دعای پنجم و دعای بیستم (مکارم ‌الاخلاق) و دعای بیست و یکم را میگویم
این دعاها پر از مطالبی است که دل را قرص میکند و گام شما را محکم میکند تا بتوانید حرکت کنید.
رهبرانقلاب 95.4.12
 
در محضر صحیفه
دعای چهلم - فراز  سوم ۶
 
وَ نَحْرِصُ لَهُ عَلَى وَشْکِ اللَّحَاقِ بِکَ
و آن عمل نیک، ما را حریص و مشتاق دیدار تو گرداند.
خدایا، مرا در این دنیا به عمل صالحی موفق کن
که بعد از انجام آن، هر درنگی در این عالم برای «من» سخت باشد
و به آن ملاقات حریص باشم به لحظاتی برسم که به مرگ بگویم:
«من» الان آمادهٔ دیدار تو هستم. و در کمترین زمان به ملاقات تو برسم و به پاداش تو ملحق شوم
حَتَّى یَکُونَ الْمَوْتُ مَأْنَسَنَا الَّذِى نَأْنَسُ بِه تا جایی‌که مرگ مایه اُنس ما باشد که به آن اُنس می‌گیریم
خدایا مرا به نقطه‌ای برسان که مرگ برای «من» مونس و مألف و خویشاوند و عزیز شود.
 وَ مَأْلَفَنَا الَّذِى نَشْتَاقُ إِلَیْهِ، و موعد اُلفتی باشد که بدان مشتاقیم
 وَ حَامَّتَنَا الَّتِى نُحِبُّ الدُّنُوَّ مِنْهَا
و همانند خویشاوندی، که نزدیک شدن به آن را دوست داریم
 باید چنان از فرصتهایم استفاده کنم که مرگ مانند عزیزترین کسانم باشد که به دیدارش اشتیاق داشته باشم
 و این اُنس مرا به انسانی تبدیل کند که‌، هر لحظه را آخرین فرصت خود بدانم پس بهترین عمل را در آن انجام دهم
هر نماز را آخرین نماز بدانم هر دیدار با عزیزان را آخرین دیدار بدانم
و در نتیجه زیباترین نماز را بخوانم و مهربان‌ترین برخورد را داشته باشم
 
دعای چهلم - فراز سوم ۷
 مهم‌ترین دردی که «یاد مرگ» در انسان درمان می‌کند:
*آرزوهای دروغین* است
آرزوهای دروغین* موتور عقل را از کار می‌اندازد
غرور و شُرور آرزوهای دروغین مثل زنجیر، دست و پای ما را می‌بندد
و ما باید این آرزوها را مدیریت کنیم.
جاذبهٔ دنیا خیلی سنگین است و درازی آرزو 
و امروز و فردا کردن بهره بردن از فرصت‌ها را در ما می‌کُشد
و این یاد مرگ است که به ما سرعت و سبقت و اُنس می‌دهد.
یاد مرگ نباید ما را افسرده، رنجور و ناامید و از حرکت باز بدارد.
یاد مرگ باید زندگی انسان مؤمن را متحول کند و به آسانی از کنار فرصت‌ها عبور نکند
 قصد شیطان ضربه فنی کردن ماست او این یاد را از ما می‌گیرد تا حرکت‌مان کُند شود و دلبسته دنیا شویم
باید لحظه‌ها را دریابیم باید دائم به خود بگوییم « شاید لحظه دیگری، نَفَس دیگری وجود نداشته باشد»
پس همین لحظه و همین الان باید اقدام و عمل کرد کار نیک، عمل خیر، اخلاق نیکو و ... در همین لحظه باید انجام شود.
یادمان باشد
 
دعای چهلم - فراز چهارم ۸
فَإِذَا أَوْرَدْتَهُ عَلَیْنَا وَ أَنْزَلْتَهُ بِنَا فَأَسْعِدْنَا بِهِ زَائِرا، وَ آنِسْنَا بِهِ قَادِما، 
پس چون اجل را بر ما وارد ساختی و مرگ را بر ما فرود آوردی ، پس ما را به دیدارش سعادتمند گردان
و ما را با او مأنوس فرما
سعادتمند شدن و خشنود بودن از ورود مرگ یعنی: اگر طبق راهبرد الهی عمل کنیم مرگ وقتی بر ما وارد می‌شود غریبه نیست
چون قبلا با او دوست شده‌ایم اُنس و اُلفت پیدا کرده ایم.
اگر مرگ را به همه رفتارهایمان ضمیمه کرده باشیم
در لحظه آخر، میزبان خوبی برایش خواهیم بود.
لحظات مرگ برای انسان خیلی سرنوشت‌ساز است
مرگ یک حقیقت است که با ما ملاقات می‌کند.
و همهٔ ما را با تمام ظرفیت، امکان، استعداد، ظاهر و باطنمان، به سوی خود فرا می‌خواند
توجه کنیم که لحظهٔ پایانی، حاصل جمعِ لحظات قبلی ماست
پس اکنون از تمام لحظه‌های خود استفاده کنیم و متوجه باشیم که هر لحظه‌ می‌تواند لحظهٔ پایانی ما باشد
هر حرفی که میزنیم یاد مرگ را به آن ضمیمه کنیم تا سخن ما اعتبار پیدا کند هر کاری که می‌خواهیم انجام دهیم
آن را به یاد مرگ ضمیمه کنیم تا کار خوب انجام دهیم
و تمام لحظاتمان را به یاد مرگ ضمیمه کنیم تا بهترین استفاده را از آنها ببریم.
 
در محضر صحیفه: ۱۰
دعای چهلم - فراز پنجم
أَمِتْنَا مُهْتَدِینَ غَیْرَ ضَالِّینَ،
خدایا ما را هدایت‌یافته بمیران نه گمراه
 طَائِعِینَ غَیْرَ مُسْتَکْرِهِین
و با حال طاعت و اشتیاق به تو و نه با حال کراهت از ملاقاتت
تَائِبِینَ غَیْرَ عَاصِینَ وَ لا مُصِرِّینَ،
و به حال توبهٔ کامل و نه بر حال عصیان و اصرار بر نافرمانی
 یَا ضَامِنَ جَزَاءِ الْمُحْسِنِینَ، وَ مُسْتَصْلِحَ عَمَلِ الْمُفْسِدِینَ
ای خدایی که ضامن تلاش نیکوکاران و اصلاح کنندهٔ عمل تبهکاران هستی.
 خدایا یاری کن تا در زمان مرگ در مقام هدایت، مستقر باشیم
 و اعوجاج و کجی و انحرافی در کارمان نباشد که وقتی مرگ می‌آید نه تنها کراهت نداشته باشیم، که با شوق برویم
خدایا یاری کن که آخرین وضعیت ما توبهٔ مقبول باشد و بعد از آن هیچ گناهی نباشد
که تو ای خدای «من» با توبهٔ مقبول، گناهان را به حسنات تبدیل می‌کنی
 خداوندا ما را با یاد مقدس «مرگ» مأنوس کن و برکات و نصرت، عنایت و رحمتت را 
بر تمام بندگانت در سراسر عالم نازل فرما
آمین
 
پایان دعای چهلم
بیایید اهل شب‌زنده داری شویم 
با مناجات زیبای «ابوحمزه ثمالی» (۱)
إِلَهِی لاَ تُؤَدِّبْنِی بِعُقُوبَتِکَ وَ لاَ تَمْکُرْ بِی فِی حِیلَتِکَ مِنْ أَیْنَ لِیَ الْخَیْرُ یَا رَبِّ 
خدایا مرا به مجازات و عقوبتت ادب نکن و به مجازات عملم مکر و حیله‌ام را به خودم باز مگردان. از‌ کجا خیری به دست آورم ای پروردگار من
 خدایا گرچه در اثر گناه، مستحق عقوبت هستم. مستحق تنبیه و کیفر هستم تا ادب شوم
ولی ای خدای «من» مرا با عقوبتت ادب نکن
وقتی به داشته‌ها مغرور می‌شوم وقتی به هر بهانه‌ای تو را فراموش می‌کنم و کج می‌شوم از صراط مستقیم برای راست ایستادنم مرا نزن گوشمالی و تنبیهم نکن
برای اینکه ‌در صراط مستقیم حرکت کنم با درد و مرض با بلا و هم‌نشین بد و رنج و سختی ادبم‌ نکن
ای خدای «من» مرا با لطف مؤدب کن با مهربانی به راه راست برگردان
به «من» بگو‌عزیزم چرا بد کردی؟ چرا از راه درست کج شدی؟ به نزد خدایت بازگرد که دوستت دارم.
خدایا «من» بندهٔ توأم و بی‌طاقت و ضعیف و بی‌چیز
توان ندارم که تو مرا با سختی ادب کنی
هیچ ندارم و همه چیز می‌خواهم
 
بیایید اهل شب‌زنده داری شویم 
با مناجات زیبای «ابوحمزه ثمالی» (۲)
إِلَهِی لاَ تُؤَدِّبْنِی بِعُقُوبَتِکَ وَ لاَ تَمْکُرْ بِی فِی حِیلَتِکَ 
خدایا مرا با کیفرت ادب نکن و مکر و حیله‌ام را به خودم بازنگردان
 این نجوای عاشقانهٔ بنده‌ای است که می‌خواهد خودش را برای خدایش عزیز کند
بنده‌ای که در فضائی عاشقانه، می‌خواهد برای خدایش ناز کند!
خدایی که میداند خیلی دوستش دارد.
خدایا در مقابل گناهانم و سرکجی‌هایم عقوبتم نکن و کیفرم نده.
«من» بندهٔ بدی هستم که با حیله و نیرنگ می‌خواهد _به گمان خودش_ راه فرار از فرمان تو را پیدا کند.
«من» حیله می‌کنم تا تو را سرپیچی کنم
می‌خواهم با نقشه‌هایم، نقش و ارادهٔ تو را در زندگی عقب بزنم و بر فرمان تو غلبه کنم!
غافل از اینکه هر جا بروم و هر کار انجام بدهم خارج از حکومت و سلطهٔ تو نخواهم بود.
من در حقیقت به خودم نیرنگ میزنم
ولی تو ای خدای خوبم این مکر را به خودم بازمگردان
مرا گرفتار حیله‌های خودم نکن
منِ ضعیف و عاجز کجا و حیله زدن به تو کجا؟!
تو ولی نعمتم هستی بی‌ادبی و جسارت مرا ببخش
خدایا من جاهلم که با تو مکر میکنم
تو به بزرگواری خودت، عکس‌العمل مکرم را به خودم باز نگردان
خدایا نه با کیفر و مجازات ادبم کن
و نه حیله‌ام را به جان خودم بینداز
لطف کن و مرا با ناز و مهربانی تربیت کن.
از همان راههای مهر و رحمت که خودت میدانی،
مرا از بدی و گناه و کجی باز بدار 
و به صراط مستقیم راهنمایی کن.
http://m5736z.blog.ir/post/sajadye
 
بیائید اهل شب‌زنده داری شویم 
با مناجات زیبای «ابوحمزه ثمالی» (۳)
مِنْ أَیْنَ لِیَ الْخَیْرُ یَا رَبِّ 
 وَ لاَ یُوجَدُ إلاَّ مِنْ عِنْدِکَ 
خدایا غیر از نزد تو، کجا چیزی که برای من خیر باشد وجود دارد؟
وقتی خیر فقط در نزد توست، پس «من» کجا به دنبال آن بروم؟
آیا خیر «من» در خوردن و خوابیدن و تفریح کردن است؟
آیا خیر «من» در لذت‌ها و آسایش‌های زودگذر است؟
اینها نیازهای «من» است ولی خِیرِ پایدار «من» نیست
اینها از بین رفتنی هستند؛ در حالیکه «من» ابدی ام
خیر «من» در آن چیزی است که باقی است، و آنچه باقی است، فقط و فقط در نزد توست.
وَ مِنْ أَیْنَ لِیَ النَّجَاهُ وَ لاَ تُسْتَطَاعُ إلاَّ بِکَ
خدایا جز به وسیله تو چگونه می‌توانم نجات پیدا کنم؟
«مرا که در بند آمال و آرزوهای خود هستم، و در قفس تنگ هواهای نفسانی گرفتار آمده ام؛ فقط تو می‌توانی نجات دهی بندِ عادت‌های غلط بندِ افکار و اندیشه‌های موهوم یک عمر در هوی و هوس زندگی کردم
چگونه می‌توانم نجات پیدا کنم؟
آسان می‌شود این نجات، اگر تو دستم را بگیری نجات از دست خودم و صفات بدم فقط به دست تو امکان‌پذیر است
تو اگر بخواهی هر بندی را از پایم باز می‌کنی و «من» می شوم آن آزاده‌ای که فقط بندهٔ تو خواهد شد
 
بیایید اهل شب‌زنده داری شویم 
با مناجات زیبای «ابوحمزه ثمالی» (۴)
لاَ الَّذِی أَحْسَنَ اسْتَغْنَی عَنْ عَوْنِکَ وَ رَحْمَتِکَ وَ لاَ الَّذِی أَسَاءَ وَ اجْتَرَأَ عَلَیْکَ وَ لَمْ یُرْضِکَ خَرَجَ عَنْ قُدْرَتِک
 خدایا نه آنکس که اهل نیکوکاری است از یاری و رحمت تو بی‌نیاز است
 و نه آنکس که به خود جرأت داد و گناه کرد و تو را از خود راضی نساخت، از قدرت تو بیرون است.
 همه به تو نیازمندند
«منِ» دربند و اسیر دنیا که همهٔ نیازهایم و همهٔ خیر و خوبی هائی که انتظار دارم، فقط در نزد تو پیدا می‌شود؛
چه عمل نیکی می‌توانم داشته باشم که تو به آن نیازمند باشی؟
در حالیکه تمام ابزار و امکانِ خوب بودن را تو به «من» داده‌ای.
عمل نیک «من» فقط وسیلهٔ جلب رحمت و محبتِ بیشتر توست 
«من» برای حرکت به سوی سعادت، نیازمند تو و رحمت و یاریت هستم
 چگونه انسان نیکوکار، محتاج تو نباشد که هرچه دارد از توست و هر کار خوبش عنایت و لطفی از جانب توست
چه کسی توانست نعمت‌های تو را به شماره آورد؟
چه کسی توانست شکر نعمت به‌جا آورد؟
وقتی پیامبرت که مرکز همهٔ خوبیهاست از شکر تو عاجز است؟!
 
بیایید اهل شب‌زنده داری شویم 
با مناجات زیبای «ابوحمزه ثمالی» (۵)
وَ لاَ الَّذِی أَسَاءَ وَ اجْتَرَأَ عَلَیْک
َ وَ لَمْ یُرْضِکَ خَرَجَ عَنْ قُدْرَتِک
 آن‌کس که جرأت کرد و گناه و زشتی مرتکب شد، خود را بی‌نیاز پنداشت و فراموش کرد که هر نَفَسش و هر طپش قلبش با لطف و عنایت خدای دوست داشتنی ممکن است
و در مقابل تو و در پیش چشم تو که از هیچ آفریدی و به همه چیز رساندی، گستاخی کرد
خدایا چگونه جرأت می‌کنیم در حضور تو که بر همه عالم احاطه داری؛ حتی گناهی کوچک انجام دهیم؟
خدایا چگونه محتاج تو نباشد انسانِ گستاخ و گنه‌کاری که؛ هر جا برود از قدرت و حکومت تو خارج نیست؟
و تو در تمام لحظات مراقب تک‌تک حالات و اعمال بندگان هستی و فقط تو می‌توانی بندگانت را 
از این چاه دنیا و سختی‌ها و کجی‌هایش بیرون بیاوری
یاٰرَبِّ یارَبِّ یارَبِّ.....
 
بیایید اهل شب‌زنده داری شویم
با مناجات زیبای «ابوحمزه ثمالی» (۶)
یا رب یا رب یا رب...
پروردگارم، پروردگارم، پروردگارم....
 رب «من» تو هستی و بس
تو ربّ منی در احسان
تو رَبّ مَنی در رحمت
تو رَبّ منی آنگاه که جرأتِ گناه می‌کنم
تو ربّ منی وقتی به مکر رو می آورم
 چون انسان گرفتار و در حال غرق شدن تا نفس دارم، تو را صدا میزنم آنگاه تو را با تمام وجود احساس میکنم
 اکنون خود را در محضر تو می‌بینم و از هرزمان به تو نزدیک‌تر مشاهده میکنم
 تو از باب لطف و رحمت، خودت را به «من» نشان دادی
بِکَ عَرَفْتُکَ وَ أَنْتَ دَلَلْتَنِی عَلَیْکَ وَ دَعَوْتَنِی إلَیْک
خدایا تو را به تو شناختم، و تو مرا بر هستی خود راهنمایی کردی و به سوی خود خواندی
َ وَ لَوْ لاَ أَنْتَ لَمْ أَدْرِ مَا أَنْتَ و اگر راهنمایی تو نبود، «من» نمی‌دانستم تو که هستی؟
همهٔ وجودم فریاد می‌زند که: من، نیازمند معبودی همچون تو هستم تا ستایشش کنم و در پناهش آرام گیرم
و این نور توست که در همه‌جا جلوه‌گر است و عطش این تشنه را آرام می‌کند
و «من» برای دیدنت و سیراب شدن از رحمت و آغوشت به هیچ واسطه‌ای نیاز ندارم
و اگر خودت راهنماییم نمی‌کردی، بیراهه می‌رفتم
اکنون با تمام وجود می‌دانم که هر چه هست تویی، و غیر از تو، هیچ‌خبری نیست
این چیزی است که تو به «من» آموختی
 
بیایید اهل شب‌زنده داری شویم 
با مناجات زیبای «ابوحمزه ثمالی» (۷)
بِکَ عَرَفْتُکَ وَ أَنْتَ دَلَلْتَنِی عَلَیْکَ
وَ دَعَوْتَنِی إلَیْک
خدایا تو را به تو شناختم، و تو مرا بر هستی خود راهنمایی کردیو به سوی خود خواندی
َ وَ لَوْ لاَ أَنْتَ لَمْ أَدْرِ مَا أَنْتَ 
و اگر راهنمایی تو نبود، «من» نمی‌دانستم تو که هستی؟
اَلْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَدْعُوهُ فَیُجِیبُنِی
«من» خدایی را حمد میکنم؛ که وقتی او را می‌خواهم و می‌خوانم، مرا اجابت می‌کند
 وَ إِنْ کُنْتُ بَطِیئاً حِینَ یَدْعُونِی  
گر چه هر وقت او مرا خواست، من با کُندی به سوی او حرکت کردم و گاهی هم ممکن است اصلا حرکت نکنم
«من» خدایی را عبادت می‌کنم؛ که جواب می‌دهد حتی اگر من در جواب دادن به او، وقتی مرا می‌خواند تنبلی کنم و وظیفه‌ام را درست انجام ندهم
من خدایی دارم که هرگز رهایم نمی‌کند و باز مرا به سوی خود می‌خواند
خدایا همهٔ وجودم را از تو می‌دانم و شاکر تو هستم و با وجود همهٔ تنبلی و سستی‌ام،
 هرگز غیر از تو کسی را نمی‌خوانم
«من» حتی در دعا کردن و ابراز نیاز به سوی تو کوتاهی و سستی می‌کنم ولی تو هرگز و در هیچ حالی
 از خدایی خود و پاسخ به بندگانت، دست بر‌نخواهی داشت
و همین است که من،  تو را شایستهء حمد و ثناء می‌دانم و با وجود کُندی در اطاعت و گناه
 و کفران نعمت، بزرگی و بزرگواری و احسان تو  مرا وادار به نیایش و درخواست از تو می‌کند
عطاهای تو پاداش نیست، لطف است
بدون اینکه «من» مستحق آنها باشم
 
بیایید اهل شب‌زنده داری شویم
با مناجات زیبای «ابوحمزه ثمالی» (۸)
وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَسْأَلُهُ فَیُعْطِینِی
خدایی را حمد می‌کنم که هر چه از او بخواهم به «من» می‌دهد.
وَ إِنْ کُنْتُ بَخِیلاً حِینَ یَسْتَقْرِضُنِی و اگر خودِ خدا از «من» قرض
 بخواهد، کُندی می‌کنم و بُخل می‌ورزم!
خدایا وظیفهٔ «من» درخواست کردن و اظهار نیاز به توست و تو هم عطا کردن و دادن را بر خود
لازم کرده‌ای.
خدایا تو از عمل نیکِ «من» بی‌نیاز بودی، عمل نیک، بهانه‌ای بود که عطا کنی مهربانی کنی، ببخشی
تو اصلا به دعا  فرمان دادی، تا بواسطهٔ آن؛ درخواست هایم را اجابت کنی، ای مجیب
تو با وجود بی‌نیازی‌ات، عمل نیک از «من» به قرض می‌خواهی و مرا دعوت به انفاق می‌کنی تا چندین برابر آن را پاداش دهی و من، از همین کار هم بُخل می‌ورزم ولی تو باز هم از بخشش، بُخل نمی‌ورزی
آری «من»  برای همین تو را و فقط تو را، حمد می‌کنم
وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أُنَادِیهِ کُلَّمَا شِئْتُ لِحَاجَتِی وَ أَخْلُو بِهِ حَیْثُ شِئْتُ لِسِرِّی بِغَیْرِ شَفِیعٍ فَیَقْضِی لِی حَاجَتِی
حمد می‌کنم خدایی را که هر وقت «من»خواستم با او تنها باشم و کسی مرا همراهی نکند،
مرا راه می‌دهد و هیچ واسطه‌ای از «من» نمی‌خواهد
خدایی را ستایش می‌کنم که هر گاه پَرِ پرواز ندارم هر گاه شفیعی ندارم، کسی ندارم که مرا یاری کند؛
 مرا می‌پذیرد و  سخنم را می‌شنود
خدای مهربانی که با تمامِ فرو مایگی «من» و حق ناشناسیم
هیچ‌گاه قهر نمی‌کند و زبان به ملامت و سرزنشم، نمی‌گشاید و دعوتم را می‌پذیرد
در حالیکه غیر از او، کسی توان اجابت ندارد.

بیایید اهل شب‌زنده داری شویم
با مناجات زیبای «ابوحمزه ثمالی» (۹)
و الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی لاَ أَدْعُو غَیْرَهُ
خدایی را حمد و شکر می‌کنم، که «من» فقط او را می‌خوانم و غیر او را نمی‌خوانم
و لَوْ دَعَوْتُ غَیْرَهُ لَمْ یَسْتَجِبْ لِی دُعَائِی
که اگر غیر او را بخوانم، استجابتم  نمی‌کند. چون کاری از
 غیر او ساخته نیست.
نام خدای «من» مجیب است.
و این نام فقط خاص خدای «من» است فقط او توان اجابت بندگانش را دارد.
و این اجابت را تضمین کرده است.
پس «من» او را با این نام، ستایش میکنم و غیر او را نمی‌خوانم.
که غیر او توان اجابتم را ندارند‌.
و هیچ‌کس را نیز در این درخواست، شریک نمی‌کنم مگر خودش اجازه‌ام دهد.
خدایا واقعیت این است که «من» هرکس را بخوانم و بخواهم، تو را خواسته‌ام و تو را خوانده‌ام که اصلا غیری نیست تا خوانده شود و خواسته شود.
دیگران هر چه هست، ردّ پای تو هستند و قابلیت خواستن و خواندن ندارند «من» تو را می‌خوانم، فقط تو راو رحمت و اجابتت را.
که در غیر تو جز ناامیدی نیست

بیایید اهل شب‌زنده داری شویم
با مناجات زیبای «ابوحمزه ثمالی» (۱۰)
و الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی لاَ أَرْجُو غَیْرَهُ
وَ لَوْ رَجَوْتُ غَیْرَهُ لأََخْلَفَ رَجَائِی 
من خدایی را حمد می‌کنم که به غیر او امید ندارم
که اگر به غیر او امید داشته باشم امیدم را ناامید می‌کند.
خدایی که نه به غیر او امید دارم و نه از غیر او میترسم و نه به غیر او تکیه می‌کنم و این چنین، نهایت توحید و یگانه‌پرستی‌ام را به او ابراز می‌کنم
 خدایی را می‌خوانم، که اجابتم را، تضمین کرده است و ناامیدم نمی‌کند و هیچ دری، جز خانهٔ او نمی‌شناسم که در حقیقت، خانه‌ای جز خانهٔ او وجود ندارد
و الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی وَکَلَنِی إلَیْهِ فَأَکْرَمَنِی
 وَ لَمْ یَکِلْنِی إلَی النَّاسِ فَیُهِینُونِی
خدایی را حمد می‌کنم، که کرامت بندگانش را حفظ می‌کند و امورشان را به دیگری، واگذار نمی‌کند
خدایی که دوست ندارد دست نیاز به سوی کسی دراز کنم، که مرا سرزنش کند و به خاطر نیازم، به «من» اهانت کند
حمد مخصوص توست ای خدای «من» که رفع حاجتم را به بندگانی چون خودم واگذار نکرده ای تا خوار و ذلیل شوم.
 تمام «عزت» فقط مخصوص توست و تو هر کس را اراده کردی، عزیز میداری و غیر تو جز ذلت، چیزی ندارند، تا عرضه کنند
 
بیایید اهل شب‌زنده داری شویم 
با مناجات زیبای «ابوحمزه ثمالی» (۱۱)
وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی تَحَبَّبَ إلَیَّ وَ هُوَ غَنِیٌّ عَنِّی
حمد میکنم خدایی را که مرا دوست دارد در حالیکه، از «من» بی‌نیاز است
او خود را دوست «من» می‌نامد در حالی‌که این دوستی، هیچ نفعی به او نمی رساند.
و «من» چنین خدایی را ستایش میکنم،
که در دوست داشتن و محبتش، به دنبال سود و منفعت برای خودش نیست؛
بلکه فقط سود کلان «من» را می طلبد.
خدایی که مرا خلق کرد تا مهربانی کند و دوستم بدارد.
خدای مهربانی که در نهایت، بی‌نیازی است ولی دائماً مرا نوازش می‌کند
و با رحمت وسیعش، به «من» پر و بال می‌ بخشد
در حالیکه «من» همیشه چون تاجران
او را عبادت می کن و در دوستی و اطاعتش، به دنبال سود و منفعت هستم،
بهشت می‌خواهم.
پیروزی و سرافرازی می خواهم....
آری من سراپا نیاز هستم و فقر و محتاج به آن غنی مطلق
اکنون اعلام می کنم؛ خدایا عشق بی‌ریای تو به بندگانت؛ در عین بی‌نیازی، مرا شرمنده می‌کند
وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی یَحْلُمُ عَنِّی حَتَّی کَأَنِّی لاَ ذَنْبَ لِی 
و حمد می‌کنم خدایی را که، با «من» بردباری می‌کند آنگونه که انگار اصلا گناهی نکرده‌ام
«من» خدایی را ستایش می‌کنم که زود عصبانی نمی‌شود و فورا نتیجه گناهم را به «من» باز نمی‌گرداند
آری خدای «من» از این هم بالاتر است چنان با «من» صبوری می‌کند،
که تصور می‌کنم، و مهربانیش حقِّ «من» است، و وظیفه او!
فَرَبِّی أَحْمَدُ شَیْ ءٍ عِنْدِی وَ أَحَقُّ بِحَمْدِی 
خدای «من» از هر موجودی، دلرباتر، محبوب‌تر و شایسته‌تر، برای ستایش است
خدایا هیچ‌کس شایسته‌تر از تو به پرستش نیست، چون؛ در کمال بزرگواری
و بی‌نیازی به «من» محبت می‌کنی
و در کمال صبوری، از گناهانم می گذری در حالیکه غیر تو، نه بی‌توقع مرا دوست دارند و نه از لغزشهایم می‌گذرند
پس خدای مهربان، حمد و ثنای مرا بپذیر
 
بیایید اهل شب‌زنده داری شویم 
با مناجات زیبای «ابوحمزه ثمالی» (۱۲)
اَللَّهُمَّ إِنِّی أَجِدُ سُبُلَ الْمَطَالِبِ إلَیْکَ مُشْرَعَهً
خدایا «من» راه‌های در‌خواست حاجت‌هایم را به سوی تو باز می‌یابم
وَ مَنَاهِلَ الرَّجَاءِ إلَیْکَ مُتْرَعَه
و چشمه‌های امید را نزد تو پُر و لبریز می‌بینم
وَ الاِسْتِعَانَهَ بِفَضْلِکَ لِمَنْ أَمَّلَکَ مُبَاحَه
و یاری خواستن از فضل تو را میسر و آسان یافتم برای کسی که آرزوی فضل تو را دارد
خدایا «من» راهِ آمدن به سوی تو و حاجت گرفتن را، بیکران میبینم
کران تا کران راهِ آمدن به سوی تو باز است و هیچ‌کس مزاحم دیگری نیست
خدایا «من» می‌بینم که «تو» توان اجابت خواسته‌های همه و همهٔ خواسته‌های همه را، داری
و می‌بینم که همه را به سوی این راه
دعوت کرده‌ای
خدایا «من» می‌بینم که امید به رحمت و مهربانیت را هم‌چون چشمه‌ای از آب حیات، در زمین وجود بندگانت، جوشانده‌ای و لبریز کرده‌ای
که اگر نبود این امید؛ یأس و ناامیدی همه را خشکانده بود
وَ أَبْوَابَ الدُّعَاءِ إلَیْکَ لِلصَّارِخِینَ مَفْتُوحَه
و «من» درهای دعا را برای آنان که فریاد دارند درد دارند، باز می‌بینم
خدایا «من» می‌بینم که آغوش گرمت را 
برای پذیرایی از بندگانت، آماده کرده‌ای
در‍ِ خانهٔ تو همیشه باز است دربان هم ندارد اذن ورودش، طلب و حاجت «من»
است
همه چیز مهیاست آنچه می‌ماند، آمدنِ «من» است و ایستادگیم در، آمدن
آمدنی بدون امید و تکیه به غیر از تو
آمدنی سراپا نیاز و آرزوی رسیدن به لطف تو آمدنی از روی عشق با دعایی خالصانه و اشکی از روی شوق
 
بیایید اهل شب‌زنده داری شویم 
با مناجات زیبای «ابوحمزه ثمالی» (13
وَ أَعْلَمُ أَنَّکَ لِلرَّاجِی بِمَوْضِعِ إِجَابَهٍ
خدایا «من» می‌دانم که تو برای امیدواران،کافی هستی و در جایگاه اجابت نیازهایشان قرار داری
 وَ لِلْمَلْهُوفِینَ بِمَرْصَدِ إِغَاثَهٍ 
و میدانم که ‌همیشه در کمینگاهی
تا غمگین و رنج دیده را، فریادرسی کنی و میدانم کسی که رنج‌دیده، داغ‌دیده و ملهوف و غمگین است، تو می‌توانی مشکلش را حل کنی 
و نیازهایش را برطرف کنی
وَ أَنَّ فِی اللَّهْفِ إلَی جُودِکَ وَ الرِّضَا بِقَضَائِکَ عِوَضاً مِنْ مَنْعِ الْبَاخِلِینَ وَ مَنْدُوحَهً عَمَّا فِی أَیْدِی الْمُسْتَأْثِرِینَ  
و حقیقتا آن غمگینی که خود را
 به «جود» و «راضی شدن به قضای» تو می‌سپارد، تو او را بی‌نیاز میکنی از هرچه توانگر بخیل است
پس «من» ای پروردگارم افسوسم را و غم و اندوهم را،
به جود و کرم و رضا و قضای تو‌ واگذار کردم تا تو به جای همه‌کس و همه‌چیز، مرا کفایت کنی. 
و «من» به رحمت پروردگارم امیدوارم 
و پرودگارم که آب را برای عطش آفرید رحمت و مهربانی و اجابت را هم برای لحظه‌های ناامیدی‌ و گرفتاریم، آفرید زیرا که خداوند در جایگاه اجابت بندگان است و می‌دانم هر‌گاه پریشان‌حال می‌شوم
و ناله می‌کنم، پروردگارم پاسخم می‌دهد و می‌دانم و مطمئن هستم
 که پروردگارم، همیشه رصد می‌کند تا گمراهان را، هدایت و گرفتاران را با بخشش خود و رضا به قضای خود، آرام کند و هرگاه مردم در گرفتاری به دادم نرسند و جوابم ندهند، این خدای «من» است که پاسخم می‌دهد و هرگز دست نیازم را رد نمی‌کند
 پروردگارم مرا از غیر خود و از بخیل و حسود بی‌نیاز ساخت و از آنچه‌ در دست توانگران است و «من» نیازم را تنها به درگاه او می‌برم که پرودگارم مرا کافی است.
خداوندا مرا چه نیاز به، توانِ توانگرانِ بخیل، آن‌گاه که خود را به کرم تو می‌سپارم و آن‌گاه که راضیم به رضای تو که توانگران، خود در عین نیازمندی و بیچارگی‌اند
 
بیایید اهل شب‌زنده داری شویم 
با مناجات زیبای «ابوحمزه ثمالی» ۱۴
وَ أَنَّ الرَّاحِلَ إلَیْکَ قَرِیبُ الْمَسَافَهِ 
کسی‌که مسافر کوی توست، راهش به سوی تو بسیار نزدیک است
سفر «من» از تو آغاز شد و «من» با هر حرکتم با هر کلامم
با هر خواسته‌ و آرزویم با هر علم و فهمم به سوی تو در حرکتم «من» مسافر کوی تو هستم چه بخواهم و چه نخواهم
چه بدانم و چه ندانم سفر یعنی رسیدن به مقصد سفر یعنی پخته شدن یعنی رشد کردن و با موانع راه، دراُفتادن خداوندا تو از «من» خواستی، غافل نباشم و حرکت کنم
و سستی نکنم و یادم باشد که مسافر کوی توأم و باید حرکتم را و سفرم را به سوی خودت جهت دهم و بدانم که رسیدن به تو دور از دسترس نیست.
وَ أَنَّکَ لاَ تَحْتَجِبُ عَنْ خَلْقِکَ إلاَّ أَنْ تَحْجُبَهُمُ الأَْعْمَالُ دُونَکَ
و اصلا حجابی بین تو و خلقت نیست مگر خطاها و گناهان خودشان بندگانی که قصد تو می‌کنند، تا رسیدن به تو فقط یک قدم فاصله دارند یک گام که روی نَفس خود بگذارند، روی خواسته‌ها و هواهایشان؛ قدم بعدی رسیدن و وارد شدن به دالان کوی توست 
آه ای پروردگارم، چقدر سفر به سوی تو آسان است، و چقدر راه نزدیک، اگر سنگینی بار گناه بر دوشم نباشد و اکنون گرچه‌ استحقاق ندارم،
 ولی به امید تو آمده‌ام تا موانع و حجاب بین خودم و تو را بردارم
 می‌آیم و با توبه می‌آیم با اطاعت امر تو می‌آیم با شکر نعمت‌های تو می‌آیم با سر فرود آوردن به همهٔ آنچه گفته‌ای، می‌آیم
اما ای خدای «من» در همین حرکتم و رفع کردن نقص‌هایم یاری تو را نیاز دارم که همه قدرت ها در دست توست خدایا چنان ساز که شایستهٔ تو باشیم
 
بیایید اهل شب‌زنده داری شویم 
با مناجات زیبای «ابوحمزه ثمالی» (۱۵)
ای پروردگارم، حال که مسافتِ آمدن به سوی تو کوتاه است پس «من» با تنها توشه‌‌هایم 
به سوی تو می‌آیم:
وَ قَدْ قَصَدْتُ إلَیْکَ بِطَلِبَتِی 
«من» آهنگ آمدن به سوی تو را دارم با هزاران نیاز و طلب 
و این طلب و خواستن اولین توشهٔ راه «من» است
وَ تَوَجَّهْتُ إلَیْکَ بِحَاجَتِی و با همین نیازهایم، به تو توجه میکنم
و همین حاجت و نیاز است که دومین توشهٔ راه «من» است.
«من» در تمام حوائجم، جویای تو هستم هر چند در ظاهر؛ دیگری را بطلبم یا غیر تو را بخوانم
پروردگارا، بندگانت در هنگام حاجت، و در هنگام نیاز قبل از هر کسی، به تو  توجه می‌کنند یعنی همه با تو مأنوسند حتی اگر خود ندانند
اصلا همین حاجتمندی است که توجه بندگانت را به سوی تو جلب می‌کند
و آنان را به تو نزدیک و نزدیک‌تر می‌کند
و البته که بندگانت همه روز و همه ساعات و همه لحظاتشان پر از نیاز است 
پس همهٔ  لحظه‌هایشان و همه ساعات و روزهایشان با توجه به تو، سپری می‌شود هر چند که خود، ندانند و غافل باشند
«من» هم بندهٔ توأم و وقتی حاجتمند می‌شوم تازه می‌فهمم چقدر در خانهٔ تو آمدن زیباست و شاید اینکه هر روز حاجت تازه‌ای به «من» میدهی
برای همین است، تا «منِ» حاجتمند هر روز تو را بخوانم تا هر روز به در خانه‌ات بیایم و درِ خانهٔ دیگری نروم و فراموشت نکنم
و گرنه تو نیازهایم را میدانی قبل از اینکه لب به سخن و خواستن بگشایم
 خدایا حال که دانسته‌ام راهِ آمدن به سوی تو چقدر نزدیک است
نزدیک به اندازهٔ یک قصدکردن و طلب داشتن نزدیک؛ به اندازهٔ حاجتمند بودن
 از تو و فقط از تو نزدیک به اندازهٔ توجه کردن به تو هنگام نیاز
پس اراده کرده‌ام تا به سویت حرکت کنم و از رکود و سکون خارج شوم
 خدایا از بنده‌ات بپذیر این قصد کردن و آمدن را
 
بیایید اهل شب‌زنده داری شویم
با مناجات زیبای «ابوحمزه ثمالی» (۱۶)
وَ قَدْ قَصَدْتُ إلَیْکَ بِطَلِبَتِی
وَ تَوَجَّهْتُ إلَیْکَ بِحَاجَتِی
خداوندا مگر نه این‌است که همه تویی
 و کسی غیر از تو نیست و بین «من و تو» فاصله‌ای نیست
اما بنده همیشه بنده است و از خود هیچ ندارد
خداوندا وجودم و عمرم و مالم و هر چه دارم از توست خودم هیچ نیستم هر چه هست حاجت است و نیازمندی
خداوندا گرچه وظیفه و تکلیف من «عمل» کردن به فرمانهای توست؛
اما سرمایهٔ «من» برای ورود به درگاهت «عمل» نیست.
خداوندا گرچه من باید نیرویم را در عبادت تو به کا بگیرم و تمام تلاشم را در جهت معرفت و شناخت تو به کار بگیرم؛
اما تکیه من به عبادت و معرفت هم نیست!
چون تو بی‌نهایتی و عمل و عبادت من محدود و ناقصتو بی‌نهایتی و به درگاه بی‌نهایت باید
سرمایهٔ بی‌نهایت برد!
پس بنده‌ات چه چیز دارد، جز اعلام فقر به درگاه تو و بیان ناتوانی خود و گفتن نیازهای گسترده و دائمی خود
پس سرمایهٔ بنده‌ات برای پیش‌کش کردن به درگاهت یک فقر بی‌نهایت است.
و همین دانستن فقر و نیاز است
که مقصد بودن و متوجه بودن مرا به سوی تو کامل می‌کند
و به «من» معرفتِ هیچ بودن می‌دهد!
خدایا از بنده‌ات بپذیر این اعتراف به فقر محض و خالص را که او سراپا نیاز است.
و اینها توشه‌ها و سرمایه‌هایی هستند که بنده‌ات را در حرکت به سوی خدایش
همراهی می‌کنند

بیایید اهل شب‌زنده داری شویم
با مناجات زیبای «ابوحمزه ثمالی» (۱۷)
وَ جَعَلْتُ بِکَ اسْتِغَاثَتِی
و سرمایهٔ دیگر «من» آن هنگام که به سویت می‌آیم، آه و نالهٔ من است
اشک و آهی برخواسته از نیاز اشک و آه کسی‌که از همه چیز و همه کس بریده است
خدایا «من»  با این استغاثه با این اشک و آه دائم خودم را در پناه تو قرار می‌دهم
و به آستان ربوبیت وارد می‌شوم و در این حالِ اشک و استغاثه بیشترین نزدیکی را به تو احساس می‌کنم
خدایا این استغاثه بنده‌ات همیشگی است حتی اگر حاجتش را بدهی، باز هم دست از اشک و آه برنخواهد داشت
چون می‌داند که پروردگارش، هر لحظه می‌تواند، همه چیز را دگرگون کند و همه چیز متعلق به اوست
اشک و آه بنده‌ات پایان نخواهد یافت چون مقصدش را که تو هستی می‌شناسد
و توجهش دائم به سوی توست پس هرگز و در هیچ حالی رهایت نمی‌کند
چه حاجتش را به دست بیاورد و چه به دست نیاورد مقصود بنده‌ات، تو هستی و نه چیز دیگری
که اگر غیر از این باشد و فقط هنگام حاجت، تو را بخوانم و به درگاهت استغاثه کنم
هرگز نه تو را شناخته‌ام و نه نیازمندی و فقرم را باور کرده‌اکنن
خدایا نمی‌خواهم فقط در هنگام حاجت، به تو توجه کنم
دوست دارم استغاثه‌ام و اشک و آه و ناله‌ام به درگاهت، همیشگی باشد
همچون بندگان مقربت. که در راحتی و آسایش، بیشتر استغاثه می‌کنند

بیایید اهل شب‌زنده داری شویم
با مناجات زیبای «ابوحمزه ثمالی» (۱۸)
پروردگارا، وقتی قصد آمدن، به سوی تو‌کردم و توجهم تنها به سوی تو شد همان زمان است که:
وَ بِدُعَائِکَ تَوَسُّلِی
به دعوت تو توسل می‌جویم و با همان دعوت توست که توان متوسل شدن به تو را به من میدهد.
و توسلم به درگاه تو، سومین وسیلهٔ نزدیکیم به تو خواهد بود
خدایا «من» با فقر مطلق ولی با توسل به تو آمده‌ام چون خودت به بنده‌ات اجازهٔ توسل دادی و او را به سوی خود، خواندی
و چه وسیله‌ای بهتر از خواندن تو و چه بهانه‌ای بهتر از خودت، برای نزدیک شدن  به تو
ظاهر این است که «من» خدایم را میخوانم ولی حقیقت این است که اوست که بنده‌اش را فرا میخواند و به خود دعوت میکند.
و چه درد بزرگی است که تو ما را می‌خوانی و ما از تو می گریزیم.
و خود را به غیر تو مشغول می‌کنیم وچقدر تو صبوری، ای پروردگارم و چه درد بزرگی است که بندگانت را دوست داری ولی بندگانت با گناهانشان، بی‌وفایی و بی‌مهری می‌کنند
و چه درد بزرگی است که بندگانت دعوت تو را زیر پا می‌گذارند
در حالیکه به دعوت شیطان و نفس اماره دائم مثبت میدهند!
چه فرقی میکند گناه کوچک باشد یا بزرگ دردش نافرمانی پروردگار بزرگی چون تو است و چه بدبختی بزرگی است که «من» با خشم با تو رفتار می‌کنم و پاسخ محبت تو را با بغض می‌دهم ولی تو باز مرا دعوت می‌کنی و به من رحمت و احسان می‌کنی
و «من» باز به همین دعوت،
به تو متوسل می‌شوم.
 
بیایید اهل شب‌زنده داری شویم 
با مناجات زیبای «ابوحمزه ثمالی» (۱۹)
منْ غَیْرِ اسْتِحْقَاقٍ لاِسْتِمَاعِکَ مِنِّی
ولی میدانم که استحقاق و شایستگی این که تو  صدایم را بشنوی یا درخواستم را اجابت کنی، ندارم
ولی با این حال دعای مرا می‌شنوی و آن را اجابت می‌کنی و این «من» هستم که پاسخ تو را نمی بینم و نمی‌شنوم
خدای«من»، همان است که شنونده خوبی است و به سخن بندگانش گوش فرا میدهد
خدای «من»، همان است که سخنان قلبی مرا هم می‌شنود و پاسخ می‌دهد
خدای «من» همان است که منتظر شنیدن صدای بندگان است هر چند که هیچ لیاقتی در بندگانش نباشد.
خدای «من» آن هنگام که با وجود گناه و زشتی‌ و بی‌لیاقتی‌هایم، دعوتم کردی، و اجازه دعایم دادی فهمیدم می‌خواهی اجابتم کنی
پروردگارا، این «من» نیستم که سعادت سخن گفتن با تو را دارم این «تو» هستی که با بزرگواری مرا به سوی خود می‌خوانی و مرا می‌شنوی و با این‌حال همیشه طلبکار تو هستم
و عمل کوچکم را که‌خودت توفیقش را داده‌ای بزرگ می‌بینم
پروردگارا، «توسل» سرمایه‌ای است که خودت به بندگانت عطا کرده ای تا آنان که با دهانی پر از گناه، اما شرمسار از سر فقر و عجز تو را می‌خوانند بی پناه نمانند.
دوستت دارم ای خدای «من»
http://m5736z.blog.ir/post/sajadye
 
بیایید اهل شب‌زنده داری شویم 
با مناجات زیبای «ابوحمزه ثمالی» (۲۰)
پروردگارا، نه تنها شایستگی اینکه صدایم را بشنوی ندارم؛
و لاَ اسْتِیجَابٍ لِعَفْوِکَ عَنِّی 
بلکه شایستهٔ عفو تو هم نیستم
تو هیچ اجباری در بخشش بنده‌ات نداری و همهٔ عالم گوش به فرمان تو است
این ما بندگان هستیم که باید فرمان تو را اجرا کنیم
خداوندا، میدانی چرا به درگاهت روی می‌آورم؟
بلْ لِثِقَتِی بِکَرَمِکَ
چون اعتماد «من» به بزرگواری توست و به کرم تو پشت‌گرمم
 به کرم تو ایمان دارم تو کریمی؛ و نشان کرمت آن است که؛ لطف و رحمتت بی‌انتظار توقع و سپاس است
و آنقدر کریمی که لطف و رحمتت بی‌استحقاق، شامل بندگانت می‌شود
و در کرامت تا آنجا پبش می‌روی که گناهان را به حسنات مبدل می‌کنی
خدایا، بنده‌ات می‌داند که، دعا خواندنش، توجهش، آمدنش و توسلش، همه از کرم تو است نه استحقاق خودش
پس‌چگونه من می توانم به خود حق بدهم که
این خدای کریم را فراموش می‌کنم؟
خدایا ما بندگان ضعیف تو هستیم و عظمت و گستردگی کرم تو را نمی فهمیم
یا کریم ما را به نادانی و ناتوانی مان مگیر و به کرمت گناهان ما را ببخش
آمین
http://m5736z.blog.ir/post/sajadye
 
بیایید اهل شب‌زنده‌داری شویم 
با مناجات زیبای «ابوحمزه» (۲۱)
خدایا این اعتماد و اطمینانم به کَرم 
تو، و سُکُونِی إلَی صِدْقِ وَعْدِک
به «من» آرامش می‌دهد که حتما وعدهٔ تو راست و درست است.
پروردگارا، با اینکه می‌دانم، شایستگی ندارم که صدایم را بشنوی یا مرا عفو کنی.
ولی تو چنان وعدهٔ محکمی، به سائلین درگاهت میدهی که اطمینان دارند به عهد خود وفا می‌کنی و یقین دارند هر که دستش را به سوی تو دراز کند، بی‌نتیجه باز نمی‌گردد
فقط کافی است در هر حال امید بنده‌ات، به پروردگارش باشد. و بداند که تو منتظر آمدنش هستی
کافی است بنده‌ات به لطف و کرم تو اطمینان داشته باشد و خود را گناهکار و فقیر درگاه تو بداند.
 خداوندا، تو، در مبارزه با گناه بنده‌ات را یاری میکنی
و هنگام نیاز، به او لطف و کرم داری و توبه‌اش را می‌پذیری و او را به بهشت وارد می‌کنی
پس کیست کریم‌تر از تو؛ خداوندم؟
تو این‌چنین خدایی هستی و «من» این چنین بنده‌ای هستم که؛ هزار بار وعده دادم که گناه نکنم؛ هزار بار توبه کردم، اما باز بی‌حیایی کردم و باز هم گناه کردم و به وعده‌ام وفا نکردم.
و با تکرار گناه، به کرم تو پشت کردم!
ولی باز بدون اینکه شایستگی لطف تو را داشته باشم
آرامش و اطمینان دارم قلبم آرام است و باامید به سویت می‌آیم و هرگز مأیوس نمی‌شوم که یأس از شیطان و گناه کبیره است
و هیهات که بنده‌ات با گناه کبیره تو را آزرده کند، که تو در وعدهٔ عذاب هم به عهد خود وفا می‌کنی و از خدا با وفاتر در عهد کیست؟
http://m5736z.blog.ir/post/sajadye
 
بیایید اهل شب‌زنده‌داری شویم 
با مناجات زیبای «ابوحمزه» (۲۲)
وَ لَجَئِی إلَی الإِْیمَانِ بِتَوْحِیدِک
پناهم در این است که به یکتایی تو ایمان دارم
 
خدایا بر دَرِ خانهٔ تو آمده‌ام و سرمایه‌ام خودِ تو هستی تو که همه جای عالم را فراگرفته‌ای و جای خالی برای غیر، باقی نگذاشته‌ای
 
همهٔ امید «من» به تو است و ایمان به یگانگی تو را وسیلهٔ قرب به تو قرار داده‌ام و کدام سرمایه بزرگتر از اقرار و ایمان به توحید توست؟
 
پروردگارا، پناه «من» در این آرامش و ایمان، این است که میدانم غیر از تو کسی مؤثر نیست و تو یگانه‌ای
 
و به خاطر همین یگانگی‌ات با همه فرق داری
 یگانه‌ای در وفای به عهد؛ چون؛ هرگز از بنده‌ات خسته نمی‌شوی و هر زمان توبه کند، می‌پذیری
 یگانه‌ای چون؛ دیگران خیلی زود از بدی‌هایم خسته می‌شوند و مرا از خود دور می‌کنند هر چند که هر بار از آنها عذر بخواهم
ولی تو هر بار که توبه می‌کنم مرا به خود نزدیک‌تر میکنی پس هرگز از تو مأیوس نمی‌شوم
پروردگارا، تو با همه فرق می‌کنی تو یگانه‌ای، رحمتت، مغفرتت، وفای به عهدت، لطف و کرمت، همه یگانه است
و «من» حتی آن‌زمان که به غیر تو رجوع می‌کنم باز هم اطمینان دارم این تو هستی که نیازم را برآورده میکنی و نه دیگری
و اقرار به یگانه بودن تو، ایمان «من» است و یگانه دانستن تو،
 پناه «من» است
تو یگانه هستی و همین امیدوارم می‌کند.
تو یگانه هستی و همین پناهم میدهد
اگر به تو اعتماد دارم 
و تکیه‌ و آرامشم به توست با اینکه میدانم شایستهٔ
 عفو تو نیستم اما به کرمت امید دارم؛ همه به خاطر ایمان به یگانگی
تو است
ایمان به اینکه تو در همه حال یگانه‌ مهربانی و آیا پناهگاهی جز ایمان به یگا‌نگی خداوند، در این عالم هست؟
http://m5736z.blog.ir/post/sajadye
 
بیایید اهل شب‌زنده‌داری شویم 
با مناجات زیبای «ابوحمزه» (۲۳)
 
وَ لَجَئِی إلَی الإِْیمَانِ بِتَوْحِیدِک
پناهم در این است که به یکتایی تو ایمان دارم
 
خدایا به دَرِ خانهٔ تو آمده‌ام و سرمایه‌ام «تو» هستی تو که یگانه قدرتی و هیچ حول و قوه ای غیر از تو وجود ندارد
لا حول و لا قوة الا بالله
همهٔ امید «من»به تو است و ایمان به یگانگی تو را وسیلهٔ قرب به تو قرار داده‌ام و کدام سرمایه بزرگتر از اقرار و ایمان به توحید توست؟
پروردگارا، پناه «من» در این آرامش و ایمان، این است که میدانم
 غیر از تو کسی در این هستی بیکران، اثرگذار نیست. لا مؤثر فی الوجود الی الله
 و به خاطر همین یگانگی‌ات در قدرت؛ با همه فرق داری
 یگانه‌ای در وفای به عهد؛ چون؛ هرگز از بنده‌ات خسته نمی‌شوی و هر زمان توبه کند، می‌پذیری
یگانه‌ای چون؛ دیگران خیلی زود از بدی‌هایم خسته می‌شوند و مرا از خود دور می‌کنند هر چند که هر بار از آنها عذر بخواهم
ولی تو هر بار که توبه می‌کنم مرا به خود نزدیک‌تر میکنی پس هرگز از تو مأیوس نمی‌شوم
http://m5736z.blog.ir/post/sajadye
 
بیایید اهل شب‌زنده‌داری شویم 
با مناجات زیبای «ابوحمزه» (۲۴)
 
وَ یَقِینِی بِمَعْرِفَتِکَ مِنِّی أَنْ لاَ رَبَّ لِی غَیْرُکَ وَ لاَ إلَهَ إِلاَّ أَنْتَ وَحْدَکَ لاَ شَرِیکَ لَکَ
خدایا، یقین دارم؛ که «من» تنها یک پروردگار دارم وجز تو کسی پروردگارم نیست
خداوندا، شاید نتوانم یگانه بودن تو را آنگونه که شایسته است
درک نکنم؛ اما خودت بهتر میدانی که تنها پناهگاه منی
تنها تو هستی و دیگر هیچ در کنار تو، دیگری برایم معنا ندارد تو هستی و فیض و کرمت تو هستی و لطف و رحمتت تو هستی و جلوه‌های زیبائیت ...
«من» هیچ کاره‌ام و هیچ نیستم هر چه هست توأی
خدایا مباد روزی که خود را کسی حساب کنم. کجا خدابین می‌شود آن‌کس که خودبین است؟ 
 بارها و بارها اقرار می‌کنم:
لاَ إلَهَ إِلاَّ أَنْتَ وَحْدَکَ لاَ شَرِیکَ لَکَ
که غیر از تو پروردگاری نیست و خدایی جز تو وجود ندارد تو همان یگانه‌ای که شریک ندارد
خدایا همهٔ توشه‌ام و همهٔ سرمایه‌ام برای آمدن به سوی تو و پناه جستن  در قلعهٔ امن تو همین استغاثه‌ها و اعتماد و ایمان و توسل است
پس با همهٔ فقر و ناچیزیم و هیچ بودنم به توحید تو اقرار می کنم این توحید را از بنده‌ات بپذیر
من هم همهٔ امورم را به تو می‌سپارم ای پروردگارم
 
 
صحیفه ی سجادیه امام سجاد (ع):
بیایید اهل شب‌زنده‌داری شویم 
با مناجات زیبای «ابوحمزه» (۲۵)
 
اللَّهُمَّ أَنْتَ الْقَائِلُ وَ قَوْلُکَ حَقٌّ وَ وَعْدُکَ صِدْقٌ 
خداوندا تو گفتی و قول دادی و گفتن تو و قول تو حق است حقیقت است 
و وعده‌ات صدق است، درست است عین واقعیت است خدشه‌بردار نیست
چه گفتی؟ چه قولی دادی؟
و اسْئَلُوا اَللَّهَ مِنْ فَضْلِهِ
 إِنَّ اللَّهَ کَانَ بِکُمْ رَحِیماً
از فضل خدا بخواهید و مصرانه درخواست کنید؛ زیرا او نسبت به شما رحیم است.
  پس ما چرا از این مهرورزی استفاده نکنیم و درخواست نکنیم و نخواهیم؟!
از فضل و رحمت الهی بخواهید؛ زیرا او نسبت به شما رحمت ویژه‌ای دارد
بخواهید که با هر بخششی جلوه‌های بیشتری از بخشش خود را آشکار کند.
از فضل او بخواهید، زیرا برای فضل او محدودیتی وجود ندارد و با بخشیدن، چیزی از او کم نمیشود.
و اکنون که خداوند حساب ویژه‌ای برای شما باز کرده،
 از آن کمال استفاده را بکنید
از فضل او بخواهید یعنی:
اگر خداوند شما را به نقطه عالی وجود و در قلهٔ بلند هستی قرار دهد، باز هم مهرش تداوم خواهد داشت.
 و کاسته نخواهد شد و پایان نخواهد گرفت، زیرا مهرش بی نهایت است.
 پس از او هم توفیق و ظرفیت بخواهید و هم قابلیت رسیدن به این قله را طلب کنید
از فضل خدا بخواهید یعنی:
خداوند به آنان که از او نخواستند، بخشید پس یقین بدانید؛ خواستن ها را حتما اجابت می‌کند.
از فضل خدا بخواهید یعنی:
 همه چیز آماده است که او عطا کند و من بگیرم و بهره مند شوم.
غنی مطلق است و بی‌نیاز از همه چیز سراپا رحمت است  و مهر بانی و هرچه می‌بخشد ذره‌ای از دریای بیکران رحمتش کم نمیشود
خدایا، دعوت کردی؛ راه آمدن را هم باز گذاشتی و قول اجابت دادی من هم که شدیدا نیازمندم
و محتاج رحمت و فضل تو پس دعا و درخواست هایم را مستجاب کن.
http://m5736z.blog.ir/post/sajadye
 
بیایید اهل شب‌زنده‌داری شویم
با مناجات زیبای ابوحمزه (۲۶)
 
اَللَّهُمَّ أَنْتَ الْقَائِلُ وَ قَوْلُکَ حَقٌّ وَ وَعْدُکَ صِدْقٌ 
خداوندا تو گفتی و قول دادی
و گفتن تو و قول تو حق است حقیقت است 
وعده‌ات صدق است، درست است عین واقعیت است خدشه‌بردار نیست
خداوندا، در وعده‌ات صادقی یعنی: وقتی وعده‌ میدهی دیگر تمام است
یعنی:
وعده که می‌دهی، قطعا محقق‌ می‌شود
براستی که اصلا خودِ دعا، اجابت است اینکه تو زبان و قلب دعاگو به من داده‌ای
یعنی وعده‌ات را وفا کرده‌ای
در وعده‌ات صادقی یعنی: مثل ما نیستی که زیرش بزنی همان را که وعده کرده‌ای میدهی
یعنی:
حتی اگر ما کم بگذاریم امکان ندارد تو کم بگذاری بدون کم و کاست میدهی
یعنی:
تو مثل ما نیستی که کسی را ناامید از در خانه‌ات برگردانی مگر آن کس که خودش از رحمت تو مأیوس باشد 
خداوندا درخواست نکرده، به بنده ات می‌دهی رحمتت را میدهی مهربانیت را نثار می‌کنی
وعده‌ات حتمی است یعنی: تو مثل ما نیستی که وعده دهی ولی نتوانی به وعده ات وفا کنی
یا نتوانی شرایط وفای به عهد را فراهم کنی
تو خود آفرینندهٔ شرایطی تو خواسته باشی همه چیز با همه چیز جور می‌شود
و مگر می‌شود وعدهٔ فضل بدهیولی خلاف آن عمل کنی
وعدهٔ فضلت حق است
یعنی: پروردگارا، به عدلت فکر نمی‌کنم بلکه دنبال فضل و رحمت تو هستم
بنده، کجا طاقت عدل تو را دارد؟
http://m5736z.blog.ir/post/sajadye
 
بیایید اهل شب‌زنده‌داری شویم
با مناجات زیبای ابوحمزه (۲۷)
 
عدل، دادن تو،
 به قدر وُسع «من» است و در ‌حال وُسع، جرأت خواستن ندارم چون استحقاقی نیست
وسعی نیست ظرفیتی وجود ندارد آن‌چه هست سنگینی فقر و گناه است
و آن‌چه می‌ماند لطف و فضل و رحمت توست و وُسع بی‌کرانت
که هرگز خلاف آن عمل نمی‌کنی
و َاسْئَلوالله مِنْ فَضْلِهِ
تو اصلا عالم را با فضلت اداره می‌کنی بقای عالم به فضل و بخشش تو است چون از ضعف مخلوقاتت باخبری
وعده‌ات صادق است یعنی:
خدا آن‌قدر مهربان است که با وجود همه گناهانم، باز هم با یک توبه، مرا در آغوش می‌گیرد و از گناهم می‌گذرد
و رحمتش را بر من می‌گستراند
وعده‌ات صدق و حتمی است
 یعنی:
بنده‌ای فقیر است و نیازمند پر شدن کاسهٔ گدایی‌اش و گردنش را به در خانهٔ خدایش
 کج می‌کند و مهربانی صاحب‌خانه را فریاد می‌زند 
 
إِنَّ اللَّهَ کَانَ بِکُمْ رَحِیماً
که پروردگار به مؤمنین  رئوف و رحیم است ما از فضل تو می‌خواهیم
چون به مؤمنین مهربانی و نگاه ویژه می‌کنی
پس زیاد می‌خواهم از فضلت
و چیز خوب هم می‌خواهم و اصرار هم می‌کنم در خواستنم تا تو باز هم بیشتر بدهی
و باز هم بیشتر دوستم بداری و مهربانی کنی
وَ اسْئَلُوا اَللَّهَ مِنْ فَضْلِهِ
 إِنَّ اللَّهَ کَانَ بِکُمْ رَحِیماً
خدایا «من» گناه کردم فضل و بخشش و رحمت تو را می‌خواهم
تو هم که رحیمی و رحمت را بر خود واجب کرده‌ای و حرفت و قولت و وعده‌ات درست است
پس «من» هم آمده‌ام و فضلت را می‌خواهم
http://m5736z.blog.ir/post/sajadye
 
بیایید اهل شب‌زنده‌داری شویم
با مناجات زیبای «ابوحمزه»  (۲۸)
 
وَ لَیْسَ مِنْ صِفَاتِکَ یَا سَیِّدِی أَنْ تَأْمُرَ بِالسُّؤَالِ وَ تَمْنَعَ الْعَطِیَّهَ  
 ای آقای «من» شایستهٔ تو نیست، که به بندگانت امر کنی تا از تو درخواست کنند، ولی عطای خود
 را از آنها منع کنی و از بخشیدن مضایقه کنی.
اصلا خدای «من» تو چنین صفتی نداری اصلا چنین چیزی در مورد تو متصور نیست
 تو تنها کسی هستی که می‌توانی به بندگان، عطا کنی و ببخشی
و تنها کسی هستی که بند گانت را غرق در احسان و رأفت و مهربانی می‌کنی
تو تنها کسی هستی که وعدهٔ بهشت به بندگان مؤمن و صالحت می‌دهی
بهشت‌هایی که زمین آن از درختان پوشیده شده
و نهرها زیر آنها جاری است
تو تنها کسی هستی که وعدهٔ جایگاه خوش و آرامش بخش به بندگانت میدهی
و کیست راستگوتر از خداوند در وعده‌هایش؟ و کیست که این وعده‌ها و عطاها را باور نکند؟
و چه نادان است کسی که خود را برای دریافت عطای تو آماده نکند؟ و آن را باور نداشته باشد.
تو در پروردگار بودن و بنده‌پروری، هیچ کم نگذاشته ای؛
آنچه می‌ماند وظیفهٔ بندگی «من» است که باید به آن عمل کنم
 وَ أَنْتَ الْمَنَّانُ بِالْعَطِیَّاتِ عَلَی أَهْلِ مَمْلَکَتِک
و تو ای پروردگار، با عطا کردن و بخشش بر اهل مملکتت بر اهل عالم منت داری
منت داری چون بیش از استحقاق به آنها میدهی
منت داری چون بالاتر از آنچه لیاقت دارند، به آنان بخشش می‌کنی
اصلا وظیفه‌ات نبود این همه نعمت بدهی  و بخشش و رأفت کنی
 ولی میدهی
و فقط تو هستی که می‌توانی چنین کنی
آری تو عطایت را از بندگان دریغ نمی‌کنی چون منّان هستی، چون میخواهی مرحمت کنی و بی‌شمار هم مرحمت کنی.
و در این منت نهادن و بخشش،
میان بندگانت هیچ فرق نمی‌گذاری. این تفاوت در قابلیت ها و آمادگیهای ماست که تفاوت ایجاد میکند،
هرچه آمادگی ما بیشتر باشد، مرحمت افزونتری را میتوانیم دریافت کنیم.
 
باران که در لطافت طبعش خلاف نیست؛
در باغ لاله روید و در شوره زار، خس!
 
 
صحیفه ی سجادیه امام سجاد (ع):
بیایید اهل شب‌زنده‌داری شویم
با مناجات زیبای «ابوحمزه»  (۲۹)
 
َ وَ الْعَائِدُ عَلَیْهِمْ بِتَحَنُّنِ رَأْفَتِکَ
و احسانت به بندگان، توأم با رأفت است
و این رأفت مدام تکرار می‌شود و همیشگی است.
نه تنها بدون استحقاق محبت میکنی؛ بلکه فراتر؛ نعمت‌ها را بادوام و همیشگی میکنی.
 
نعمت‌هایت آنی و لحظه‌ای قطع نمی‌شوند با اینکه ما بندگان، گاهی با تو قهر می‌کنیم و گاهی هم چقدر قَهرِ کردنمان طولانی است.... ولی باز این تو هستی که زمینهٔ آشتی را فراهم می‌کنی وچه شیرین می‌شود، لحظهٔ آشتی با تو ای عزیزترین!
ولی ای خدای من، همواره نیازمند رأفت‌های ویژه و ملموس و محسوس تو هستم. همواره به آغوش گرم تو نیاز دارم
تا با تمام وجود احساس کنم در کنارم هستی
هر چند همین بودنم و وجود داشتنم نشانهٔ رأفت توست
ولی دلم میخواهد، دوست داشتنت را، و توجهت به خودم را، به وسیله عطا و بخششها و محبت تو احساس کنم
این درخواست و سؤال بنده‌ای است از خدای دوست داشتنی‌اش. و «من» چه سربلند می‌شوم وقتی از تو می‌خواهم و وقتی تو منت میگذاری و عطا می‌کنی
و این محبتی است میان «منِ» بنده, و پروردگاری که رحمتش و منّتش تمام عالم را فرا گرفته است
پس چگونه ممکن است دوستم بداری و امر به درخواست کنی ولی محبتت را با دادن و مرحمت کردن، نشان ندهی؟
 
سی‌امین روز (30)
و سی‌امین کلام
 
کجا می‌روی؟ ای که مایهٔ آرامشم بودی و ای دلیل بیداری شبانگاهیم
کجا می‌روی ای خزانه و زاد و توشهٔ ایمانم و ای بهانهٔ مناجاتم
کجا می‌روی؟ تو خلوتگاه دوریم؛ از هیاهوی دنیا بودی ای مایهٔ سبکبالیم
سلام «من» بر تو ای ماه خدا
سلام «من» بر تو ای عزیزترین مونس و ای بهترین ماه در تمام سال
سلام «من» به تو که در کنارت دعاهایم به اجابت نزدیک شد و همدم و امید لحظه‌های تنهاییم بودی
سلام بر تو، سلام وداع
وداع کسی که درد دوری برایش سنگین است و جدایی‌ات مایهٔ وحشت و تنهایی‌اش
وداع می‌گویم تو را وداع کسی که قلبش، پر از محبت توست
و انتظار دوباره آمدنت را می‌کشد
چه خوبی‌ها که از تو به «من» رسید و چه شرها که از «من» دور شد
درود بر تو و بر شب قدر تو
درود بر تو و بر فرود آمدن ملائکه‌ات
درود بر تو و نزول قرآن در تو
رمضان در میان ما اقامت کرد با خود رحمت آورد و رفیق خوبی بود از هم‌صحبتی‌اش و همراهی‌اش. به چه نعمتها و فضیلتها رسیدیم
 
کدام تاجر در کجای این دنیا سودی که نصیب مأنوسان این ماه شد، به دست آورد
گناهکاران در این ماه از گناهشان کاسته شد و اهل نیکی، خیرشان افزون شد ماهی که شب و روزش رحمت بود 
اکنون این ماه از ما جدا می شود. و ما را تنها می گذارد. و ما با آن وداع میکنیم و چقدر جدایی از او سخت است
خداوندا تو را شاکریم که یکی از برجسته‌ترین نعمتهایت را به ما ارزانی داشتی
نعمت ماه مبارک رمضان که هیچ زمانی به عظمت آن سراغ نداریم
خداوندا همهٔ پاکی‌هایی را که در این ماه نصیب ما کردی برایمان حفظ کن
و اجابت‌هایی را که فرشتگانت، برایمان به ارمغان آوردند، افزون کن و توفیق درک دوباره این ماه را به همهٔ ما عنایت کن
خداوندا ما را با رمضان زنده بدار
و با رمضان بمیران
آمین
 
دعای سی و هشتم صحیفه سجادیه 
در پوزش از ظلمی که به ستمدیده رسیده
 
اللَّهُمَّ إِنِّی أَعْتَذِرُ إِلَیْکَ مِنْ مَظْلُومٍ ظُلِمَ بِحَضْرَتِی فَلَمْ أَنْصُرْهُ، وَ مِنْ مَعْرُوفٍ أُسْدِیَ إِلَیَّ فَلَمْ أَشْکُرْهُ، وَ مِنْ مُسِی‏ءٍ اعْتَذَرَ إِلَیَّ فَلَمْ أَعْذِرْهُ، وَ مِنْ ذِی فَاقَةٍ سَأَلَنِی فَلَمْ أُوثِرْهُ، وَ مِنْ حَقِّ ذِی حَقٍّ لَزِمَنِی لِمُؤْمِنٍ فَلَمْ أُوَفِّرْهُ، وَ مِنْ عَیْبِ مُؤْمِنٍ ظَهَرَ لِی فَلَمْ أَسْتُرْهُ، وَ مِنْ کُلِّ إِثْمٍ عَرَضَ لِی فَلَمْ أَهْجُرْهُ.
أَعْتَذِرُ إِلَیْکَ- یَا إِلَهِی- مِنْهُنَّ وَ مِنْ نَظَائِرِهِنَّ اعْتِذَارَ نَدَامَةٍ یَکُونُ وَاعِظاً لِمَا بَیْنَ یَدَیَّ مِنْ أَشْبَاهِهِنَّ.
 
فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ اجْعَلْ نَدَامَتِی عَلَى مَا وَقَعْتُ فِیهِ مِنَ الزَّلَّاتِ، وَ عَزْمِی عَلَى تَرْکِ مَا یَعْرِضُ لِی مِنَ السَّیِّئَاتِ، تَوْبَةً تُوجِبُ لِی مَحَبَّتَکَ، یَا مُحِبَّ التَّوَّابِینَ.
 
بار خدایا به پیشگاهت عذر خواهم در حق ستمدیده‌ای که در حضور من بر او ستم رفته و من یاریش ننمودم، و از احسانی که در حقّم شده و شکرش را بجا نیاورده ام، و از بد کننده‌ای که از من پوزش خواسته و عذرش را نپذیرفته ام، و از فقیری که از من حاجت خواسته و من خواست او را بر خواست خود ترجیح نداده ام، و از حقّ مؤمن حق داری که بر عهده‌ام مانده و آن را ادا ننموده‌ام و از عیب مؤمنی که بر من آشکار گشته و آن را نپوشانده‌ام، و از هر معصیتی که برایم پیش آمده و از آن دوری نجستم.
بارالها از همه آنها و از آنچه مانند آنهاست از حضرتت با دل آکنده از پشیمانی عذر می‌خواهم عذری که مرا در آینده از نظایر آنچه بر من گذشت باز دارد.
پس بر محمد و آلش درود فرست و پشیمانی‌ام را بر لغزش‌هایی که گرفتارشان شده‌ام و تصمیم را بر ترک گناهانی که برایم پیش آیند، توبه‌ای قرار ده که برایم موجب عشق تو گردد،‌ ای دوستدار توبه‌کنندگان.
 
صحیفه ی سجادیه امام سجاد (ع), [۲۹.۰۶.۱۷ ۲۱:۱۶]
حق الناس با العفو گفتن بخشیده نمی‌شود

شاید بسیاری از ما در این ماه عزیز فراموش کرده باشیم که حقوقی از دیگران
بر گردن ماست و باید آنها را ادا کنیم
و یا رضایت دلی را که شکسته‌ایم به دست آوریم

اکنون که هنوز آثار نورانیت و
 پاکی روزه‌داری و دوری از گناه،
 در ما زنده است؛
چه بهتر که؛
با این حقوق در دعای سی و هشتم صحیفهٔ سجادیه آشنا شویم

و از خداوند عذرخواهی کرده و نجات از آتش جهنم را به خاطر کوتاهی در این امر، از او بخواهیم
و دیگر اینکه خودمان را آماده کنیم که دیگر این اتفاقات و تضییع حقوق دیگران، برایمان تکرار نشود

دعای سی و هشتم صحیفه؛
دعایی کوتاه اما تکان‌دهنده است که در آن از خداوند عذرخواهی و چاره‌جویی می‌کنیم؛ از حقوقی که بر عهدهٔ ما مانده

دعا با این جمله آغاز می‌شود
«اللَّهُمَّ إِنِّی ٱَعْتَذِرُ اِلَیْک» خدایا از تو معذرت می‌خوام و به درگاهت عذر می‌آورم

حق‌الناس چیست؟
حق الناس؛ چیزی است که
باقی می‌ماند و قابل مطالبه است
حقی است که تضییع شده و ما از عهده‌اش برنیامده‌ایم
یا کوتاهی و غفلت کرده‌ایم و حال تبعاتش روی دوش ما مانده است
حق‌الناس، دلی است که شکسته‌ایم
لطف و محبتی است که نکرده‌ایم
 غیبتی است که کرده‌ایم
تهمتی است که زده‌ایم
آبرویی است که برده‌ایم
حق‌الناس
لبخندی است که دریغ داشته‌ایم
ظلمی است که دیده‌ایم و سکوت کرده‌ایم
کلامی است که بی‌جا گفته‌ایم
حق‌الناس همهٔ این‌ها هست
و گسترده‌تر از این هم هست
در حق‌الناس پای کسی در میان است که خود نیازمند، گرفتار و بیچاره است و به آسانی از حق خود نمی‌گذرد

در دنیا هم اگر بگذرد،  در آخرت، آنقدر گرفتار است که دیگر نمی‌تواند بگذرد؛
نمی‌تواند دلش برای کسی بسوزد.

حق‌الناس، همان است که، فقط در این دنیا فرصت جبران دارد و اگر کار به آخرت رسید، دیگر کار از کار گذشته است!
در آن روز سخت که خود از هر محتاجی، محتاج‌تریم
،حق‌الناس زنجیر می‌شود
و زمین‌گیرمان می‌کند و او که حقش بر گردن ماست
 نیازمند این است که طلبش را از ما
بگیرد تا کارش آسان شود و از ما راضی نخواهد شد،
مگر اینکه اعمال نیکمان را در هودجی
 از نور در نامه عملش بگذارند و ما با حسرت، فقط نظاره‌گر باشیم
و وزر و سنگینی و تبعات گناه طلبکارمان را به عهده بگیریم
و چه‌قدر عادی شده است برای ما، ضایع کردن حقوق دیگران
و چه‌قدر بی‌تفاوت می‌گذریم از کنار این همه گردن‌گیریدو چه بی‌خیالیم ما.

صحیفه ی سجادیه امام سجاد (ع), [۲۹.۰۶.۱۷ ۲۱:۱۶]
در حق‌الناس وسواس داشته باشیم

چه آسان شده است حق‌الناس در میان‌ما
چه راحت گناهانی که خداوند، بزرگ شمرده، تحقیر می‌کنیم➿

حق‌الناس، حسنات انسان را بر باد میدهد و آنچه می‌ماند، دست‌های خالی ماست و تبعاتی که جبرانش بسیار سخت است
باید به خودمان سخت بگیریم
اینجا، جای وسواس است جای دقت و احتیاط شدید است
با دقت و وسواس زندگی سخت می‌شود؟
کارها مشکل می‌شود؟ خوب بشود. راه دیگری نداریم.
باید ورودی خیلی گناهان را در جامعه مسدود کنیم
 ضایع کردن خیلی از حقوق ها، در جامعه و میان افراد، عادی شده، که نباید باشد.

 باید حق‌الناسِ مبتلابه زمان و شرایط خودمان را بشناسیم
 فهرست کنیم
 تبعاتش را رمز گشایی کنیم تا بتوانیم از خداوند در موردشان عذرخواهی کنیم تا بتوانیم از آنها مصونیت پیدا کنیم
باید دائم به حساب خودمان رسیدگی کنیم
باید مراقبت را مضاعف کنیم
که اگر معضلی عمومی شد، همه به آن آلوده می‌شویم
مشکل ما این است که در صدد جبران نیستیم
گوئی حواسمان به سنگینی این بار نیست
 و چون درصدد جبران نیستیم
این بار سنگین، سنگین و سنگین‌تر می‌شود
اگر در صدد چاره‌جویی باشیم
آنگاه خواهیم دید چه کار سختی
 است
ادای حق‌الناس و سنگینی حق‌الناس و گردن‌گیری و زمین گیری حق‌الناس
پس هرجا که پای شخص دیگری در میان است و سخن از حقوقی است که باید
رعایت شود،
جای احتیاط است
مکان وسواس است
زمان دقت و سخت‌گیری است

یادمان نرود، حق‌الناس، از حقوق خداوند است که بخشیده شدنش را به بندگانی سپرده که حقشان ضایع شده است.

صحیفه ی سجادیه امام سجاد (ع), [۰۲.۰۷.۱۷ ۲۱:۴۶]
آشنایی با دعای سی‌وهشتم: 4

  عذرخواهی از خداوند در حق‌الناس و طلب رهایی از آتش جهنم

 گفتیم که دعا با این جمله آغاز می‌شود:
اللَّهُمَّ إِنِّى أَعْتَذِرُ إِلَیْکَ
خداوندا، «من» از تو عذرخواهی می‌کنم.

زمانی که درصدد عذرخواهی از خداوند هستیم باید حواسمان باشد که عذرخواهی از خداوند در کوتاهی‌ها باید سه واقعیت را درون خود داشته باشد

 اللهم انی اعتذر الیک:
1. خدایا پشیمانم و این پشیمانی را به درگاهت آورده‌ام

2. خداوندا از تو کمک می‌خواهم تا کوتاهی‌ام را جبران کنم

3. وقت‌هایی هم هست که دیگر زمان جبران گذشته وقت را کُشته‌ام
پس خدایا خودت یک جوری از زیر این بار سنگین رهایم کن 
و چقدر سخت می‌شود وقتی زمان را برای جبران کوتاهی در حق‌الناس از دست داده‌ایم
وقتی تا این حد بی‌خیال بوده‌ایم
که همهٔ زمان و موقعیت‌ها را برای
ادای حق دیگران، از دست داده‌ایم؛
دیگر باب رحمت خداوند دری نیست که به آسانی باز شود.

باید از ندامت شعله‌ور شویم؛ خیلی باید تلاش کنیم
 باید خداوند حال بیچارگی ما را ببیند
تا درِ رحمت و فضلش به رویمان باز کند
و آن‌کس که حقی بر گردن ما دارد را
راضی کند
 اعتذر الیک یعنی
خدایا همه تلاشم را و پیگیریم را برای ادای حق دیگران انجام دادم؛ ولی نشد، نتوانستم، آخر دیگر در دسترسم نبودند
و اکنون بی‌چاره‌ام می‌گدازم از سنگینی این حق و از آتشی که در انتظار «من» است و از صاحب حقی که خود گرفتار است
اعتذر الیک یعنی
نزول رحمت الهی
با سوختن و گداختن از پشیمانی؛ از گناه؛
 و تقصیر و رعایت نکردن
و نپرداختن حقوق دیگران
 
صحیفه ی سجادیه امام سجاد (ع):
آشنایی با دعای سی‌و‌هشتم صحیفه سجادیه: 5
 در این دعا امام سجاد مواردی از حقوقی  که انسانها بر گردن هم دارند را 
به عنوان مصداق بیان میکند که؛
 حقوقی که هم جایگاه مهمی دارند 
 و هم ابتلای به آن‌ها بیشتر است
 
 گام اول در دعا: عذرخواهی از خداوند یا همان توبه کردن است
اما توبهٔ مقبول.
و توبهٔ مقبول، توبه‌ای است که به مقصد رسیده باشد
 توبه‌ای به مقصد می‌رسد که همراه با بازدارندگی از گناه و عدم تکرار آن باشد 
توبه‌ای به مقصد رسیده است که ظاهر و باطن انسان را هماهنگ کرده باشد و حتی باطن را زیباتر از ظاهر کرده باشد
 
 اولین مصداق حق‌الناس 
اللَّهُمَّ إِنِّى أَعْتَذِرُ إِلَیْکَ مِنْ مَظْلُوم
ٍ ظُلِمَ بِحَضْرَتِى فَلَمْ أَنْصُرْهُ،
پروردگارا، عذر تقصیر به پیشگاهت می‌آورم در آنجایی که به کسی در حضور «من» ظلم شد و «من» از آن مظلوم حمایت نکردم!
 
یعنی:
آن مظلوم از جانب «من» کمکی دریافت نکرد
«من» فقط مشاهده کردم و بی‌توجه
 از کنارش رد شدم 
شاید ناراحت هم شده باشم
و به «من» برخورده باشد
 اما به یاری او نشتافتم و اقدامی نکردم
یا کوتاهی و اهمال کردم
یا به اندازه کافی او را یاری نکردم
با اینکه امکان یاری کردن به او را داشتم
شاید این امکان کم باشد
به هر میزان، که امکان یاری مظلوم  (مادی یا معنوی) وجود داشته باشد،
 به گردن «من» و شما حق پیدا می‌کند و اگر یاریش نکردیم،
حقش را زیر پا گذاشته‌ایم
و آن‌جا که مظلومی را تا حد توان و امکان یاری نکنیم 
او را به سوی «خذلان» برده‌ایم
یعنی:
رهایش کرده‌ایم تا هر بلایی می‌خواهند بر سرش بیاورند
 
آشنایی با دعای سی‌و‌هشتم صحیفه سجادیه: 6
 عذر‌خواهی از خداوند در حق‌الناس
 
 یک نکتهٔ دقیق و قابل توجه❗
می‌فرماید:
اللَّهُمَّ إِنِّى أَعْتَذِرُ إِلَیْکَ مِنْ مَظْلُومٍ ظُلِمَ
بِحَضْرَتِى  ظلم در حضور «من» 
و با آگاهی «من» انجام شود
همین آگاهی «من» از این ظلم، کافی است که  حقی بر «من»
 واجب شود، دیگر نیازی به استغاثه و یاری طلبیدن مظلوم نیست.
 
ممکن است کسی که به او ظلم می‌شود؛
اصلا  از حضور ما اطلاع نداشته باشد که بخواهد از ما یاری بطلبد
ولی همین‌که ما شاهد مظلوم بودن  مؤمنی هستیم، برای یاری کردنش، کافی است.
 
مثلا در حضور ما غیبت مؤمنی را می‌کنند
عیب‌های او را می‌گویند
به او اِشکال می‌گیرند
این ظلمی است که در حضور ما به او می‌شود
ظلم است چون امکان دفاع از خود را ندارد
 مانند مرده‌ای که هر بلایی سرش بیاورند نمی‌تواند از خودش دفاع کند
این مؤمن، اصلا خبر ندارد که، غیبتش را می‌کنند اصلا از حضور ما در مجلس غیبت،
آگاهی ندارد 
ولی ما که میدانیم ‌دارند به او ظلم می‌کنند خداوند که از حضور ما آگاه است همین‌ها یعنی بر ما واجب است
که از مظلوم دفاع کنیم. و این مؤمن حتما دوست ندارد
 بدش را بگویند و می‌خواهد هر کس می‌تواند از او دفاع کند همین حالت، یعنی استمداد و
‌ کمک خواستن مظلوم.
یا مثلا مؤمنی را کتک میزنند، مسخره‌اش می‌کنند، و ما از کنار او رد می‌شویم
و کمی هم دلمان می‌سوزد❗و نهایتش می‌گوییم: ‼
بیچاره کتکش میزنند❗پس نصرت مؤمن چه می‌شود⁉
باید حرکتی می‌کردیم باید جلوی ظلم‌ را می‌گرفتیم
 این از حقوق مؤمنین بر یکدیگر است که در برابر ستم‌، یکدیگر را یاری کنند
و این وعدهٔ خداوند است
که یاری کنندهٔ مظلوم،
 در آخرت مورد نصرت الهی قرار خواهد گرفت
آن هم یاری مطلق خداوند.
یعنی آنجا هر چه نیاز داشته باشد فراهم میشود!
 
آشنایی با دعای سی‌و‌هشتم صحیفه سجادیه: 7
عذر‌خواهی از خداوند در حق‌الناس
 
اللَّهُمَّ إِنِّى أَعْتَذِرُ إِلَیْکَ مِنْ مَظْلُوم
ظُلِمَ بِحَضْرَتِى فَلَمْ أَنْصُرْهُ،
پروردگارا، عذر تقصیر به پیشگاهت می‌آورم در آنجایی که به کسی در حضور «من» ظلم شد و «من» از آن مظلوم حمایت نکردم! نیاید روزی که از چشم عنایت و نصرت الهی بیفتیم
نیاید روزی که خداوند ما را، هم در دنیا و هم در آخرت، به حال خود رها کند.
 آن روز همان روز است که در حال توانایی و امکان، یاری برادر مؤمنی را که بر او ستم روا شده، ترک می‌کنیم
و او را به خذلان می‌کشانیم یعنی رهایش می‌کنیم تا هر بلایی خواستند بر سرش بیاورند.
یاری مظلوم، یک معنای بسیار جدی و فراتر از یاری یک فرد هم دارد.
و آن زمانی است که؛ نسبت به جامعه یا گروهی از مسلمانان ستم می‌شود و آنها با زبان حال یا با زبان قال از ما کمک می‌طلبند و آن کس که این ندا را پاسخ ندهد مسلمان نیست
به هر کیفیتی شده باید ستمدیده را  یاری کرد  
باید بعد از این حواسمان را جمع کنیم
اگر در حضور ما در محیط آگاهی و اشراف ما نسبت به هر انسانی، مخصوصا مؤمن ستمی رفت به یاری او برخیزیم
به اندازه توانمان وارد میدان شویم
آبرو باشد، به میدان ببریم
مال باشد، به میدان ببریم
جان باشد، به میدان ببریم
 این وظیفه را خداوند بر ما واجب کرده
و البته باید نسبت به گذشته و کوتاهی‌هایی  هم که کرده‌ایم،
 عذرخواهی کنیم
 
صحیفه سجادیه:
 آشنایی با دعای سی‌و‌هشتم: 8
عذرخواهی از خداوند در حق‌الناس
 
دومین مصداق حق‌الناس
 ُوَ مِنْ مَعْرُوفٍ أُسْدِىَ إِلَیَّ فَلَمْ أَشْکُرْهُ، 
 
 و به درگاه تو عذرخواهی می‌کنم از احسانی که درباره «من» شد، ولی «من» سپاسگزاری نکردم!
و ببخش مرا آنجا که؛ خدمتی به «من» 
شد، عطا و لطفی صورت گرفت، اما شکرش را به‌جا نیا وردم
 
تشکر از باشکوه‌ترین جلوه‌های اخلاق الهی است و چه‌ زشت است
 استفاده نکردن از این جلوهٔ اخلاقی
 
 روشن است که شکر نعمت پروردگار،
بر بندگانش واجب است
و یکی از جلوه‌های اصلی شکر نعمت های خداوند،
 دیدن و سپاسگزاری کردن از بندگانی است که واسطهٔ نعمت اند.
و نعمت های الهی با دست آنها به ما میرسد.
آن‌کس که کار نیکی در حق ما انجام می‌دهد و احسانی می‌کند و نعمتی از او به ما می‌رسد مادی یا معنوی؛ حق سپاس و شکرش بر ما واجب می‌شود
امکان سپاسگزاری همیشه هست
 به هر میزان فرقی نمی‌کند
 که کمترینش همین تشکر زبان است
و خداوند بنده‌ای که بسیار سپاسگزار است، بسیار دوست می‌دارد
 
آشنایی با دعای سی‌و‌هشتم: 9
عذرخواهی از خداوند در حق‌الناس
 ُوَ مِنْ مَعْرُوفٍ أُسْدِىَ إِلَیَّ فَلَمْ أَشْکُرْهُ، 
و به درگاه تو عذرخواهی می‌کنم از احسانی که درباره «من» شد، ولی «من» سپاسگزاری نکردم!
خداوند متعال در قیامت از بنده‌اش می‌پرسد❓
آیا از فلانی تشکر کردی؟ از پدرت، از مادرت، از معلمت، از...
 بنده پاسخ می‌دهد:
پروردگارا «من» انسان موحدی بودم سپاسی بالاتر به جای آوردم و آن سپاسگزاری از تو بود.
و پروردگار می‌فرماید:
شکر مرا به جای نیاوردی؛ چون سپاسگزار بندگانم نبودی.
سپاسگزارترین شما؛ در برابر خداوند،
سپاسگزار‌ترین شما؛ در برابر مردم است.
انسان موحد کسی است، هم صاحب اصلی نعمت را بشناسد و هم واسطه‌های رسیدن نعمت را.
 در پیشگاه خداوند متعال؛ کسی شکرگزار محسوب می‌شود که؛ علاوه بر تشکر از پروردگار؛ به واسطه‌ها هم عرض ارادت کرده و از آن‌ها سپاسگزاری کند.
صحیفه ی سجادیه امام سجاد (ع):
دعای پانزدهم: 
دعای آن حضرت هنگام بیماری {۱۰}
 برای مؤمن، بیماری؛ یک مصیبت و بیچارگی نیست
بیماری جسم، باعث نمیشود روح و روان او بیمار شود.
افسردگی، اضطراب، و روان‌پریشی برایش به دنبال ندارد.
برای مؤمن، بیماری، که خواه ناخواه برای هر کسی پیش می‌آید؛ فرصتی برای رشد و مکمل سلامتی است
 این یک نگاه جالب و متفاوت به مقولهٔ بیماری است
به همین دلیل امام در این دعا می‌فرمایند:
آیا برای سلامتی‌ام شکر کنم؟
یا برای بیماری‌ام؟
 چرا که در بیماری: 
مَحَّصْتَنِى بِهَا تو مرا پاک می‌کنی
 
تمحیص = تطهیر، زلال، پاکیزه کردن
شستشو دادن و خالص کردن است
وَ النِّعَمِ الَّتِى أَتْحَفْتَنِى بِهَا، و در وقت بیماری به «من» تحفه میدهی
 
دعای پانزدهم:
 دعای آن حضرت هنگام بیماری {۱۱}
 
 النِّعَمِ الَّتِى أَتْحَفْتَنِى بِهَا، 
خداوندا تو در هنگام بیماری به «من» 
تحفه میدهی
چگونه؟
 پیامدهای نیک بیماری
 
1⃣ بخشش گناهان
تَخْفِیفا لِمَا ثَقُلَ بِهِ عَلَیَّ ظَهْرِى مِنَ الْخَطِیئَاتِ، تا بار سنگین گناه را بر پشت «من» 
سبک گردانی
بیماری باعث می‌شود،  بارهای سنگین گناه، که خودمان بر خودمان، تحمیل کرده‌ایم
و کمر روح و روان ما را شکسته است؛ سبک شود و در آن وضعیت روح بتواند، پرواز کند و سیر داشته باشد
 
2⃣ پاک‌سازی روح
وَ تَطْهِیرا لِمَا انْغَمَسْتُ فِیهِ مِنَ السَّیِّئَات
 و مرا از آلودگی‌های نافرمانی؛
پاکیزه سازی.
 
دعای پانزدهم:
 دعای آن حضرت هنگام بیماری {۱۲}
 
پیامدهای نیک بیماری
 
 بیماری، مرا از خطیئات پاک می‌کند و بالاتر از آن، آدمی را از سیئات، گناهان سنگین تطهیر می‌کند بیماری یک حمام است و آلودگی‌هایی که روح ما را گرفته، و جان ما را پلید و کثیف کرده است؛ مطهر میکند.
وقتی که انسان خیلی کثیف می‌شود، مثل این است که  به لجن و فاضلاب آلوده شده است،
 در اینجا تنها راه پاکیزه شدن، رفتن به حمام است
گناهان، بدون اینکه ما حواسمان باشد؛ برکه‌های لجن و فاضلاب هستند
که گاهی بر اثر غلبهٔ شهوات، در این لجن‌زار می‌افتیم.
 گاهی ممکن است خود را از این لجنزار بیرون بکشیم
و نخواهیم دیگر گناه کنیم، اما به هر حال کثیف و آلوده‌ایم روح ما بوی تعفن لجن گرفته است، در اینجا بیماری، ما را شستشو می‌دهد.
بیماری برای انسان مؤمن، سبک کنندهٔ بار گناه و شستشو دهندهٔ روح و جان است.
و عوارض و آثار گناه را از بین می‌برد.
 
دعای پانزدهم:
 دعای آن حضرت هنگام بیماری {۱۳}
 
پیامدهای نیک بیماری
 بیدار ساختن انسان
 وَ تَنْبِیها لِتَنَاوُلِ التَّوْبَةِ،
و هشدارم دهی تا توبه کنم
 بیماری مقدمات توبه را برای انسان فراهم می‌کند چشم انسان را باز می‌کند و از حالت غفلت بیرون می‌آورد.
کمی که به خاطرات گذشته بازگردیم بسیار شرایط دشوار و پر استرسی را به یاد می‌آوریم که در آن لحظات فقط خدا را دیده‌ایم
زمان‌هایی بوده که تکان شدید و به هم‌ریختگی ناگهانی اوضاع، ما را به سوی ذکر و دعا و طلب نجات، کشانده است.
لحظاتی که با زبان حال و زبان قال اقرار کرده‌ایم جز پروردگار یکتا، خدایی نداریم 
و تنها از او طلب نجات کرده‌ایم چه بسیار گناهانی که عواقب آنها دامنگیرمان شده و ما با تضرع به درگاه خداوند، طلب بخشش کرده‌ایم
بیماری، مخصوصا اگر تکان‌دهنده باشد وی به جاهای حساسی برسد
انسان را کاملا در شرایط «توبه» قرار می‌دهد.
و بیدارش می‌کند.
 وَ تَذْکِیرا لِمَحْوِ الْحَوْبَةِ بِقَدِیمِ النِّعْمَةِ؟
و مرا متوجه کردی که قدر نعمت پیشین را بدانم.
 در آن شرایط سخت، به یاد «من» می‌آوری که قدر نعمت سلامتی و بهره‌های فراوان آن را بدانم.
 
صحیفه ی سجادیه امام سجاد (ع):
دعای پانزدهم: 
دعای آن حضرت هنگام بیماری {۱۴}
پیامدهای نیک بیماری
4⃣ برخورداری از اعمال صالح
 وَ فِى خِلالِ ذَلِکَ مَا کَتَبَ لِىَ الْکَاتِبَانِ مِنْ زَکِیِّ الْأَعْمَالِ
و در این میان نویسندگان [فرشتگان] برای «من» چندان عمل صالح نوشتند.
هنگام بیماری که نمی‌توانم مرتکب گناه شوم، و در حالیکه از شدت بیماری،  رنج می‌برم
هر دو فرشته که مأمور نوشتن اعمالم هستند،
 برایم حسنات می‌نویسند.
اعمال پاکیزه می‌نویسند.
 مَا لا قَلْبٌ فَکَّرَ فِیهِ،
بی‌آنکه دلی در آن اندیشه کند «من» اصلا به این اعمال نیکی که فرشتگان، در حال بیماری برایم می‌نویسند،
فکر نمی‌کنم.
 
 وَ لا لِسَانٌ نَطَقَ بِهِ، وَ لا جَارِحَةٌ تَکَلَّفَتْهُ،
و بی‌آنکه‌ زبانی بدان سخن گوید و اندامی با آن به رنج افتد.
در حالیکه‌هیچ‌یک از اعضا و جوارح «من» مشغول انجام آن اعمال نبودند،
این دو فرشته ‌شروع کردند برای «من» اعمال صالح نوشتن؛ اعمال صالحی که نه «من» به آنها فکر می‌کردم نه به زبان آوردم.
نه اعضا و جوارح «من» مشغول انجامش بودند.
ای خدای مهربان، تو چقدر به بنده‌ات مهربان هستی.
 بَلْ إِفْضَالا مِنْکَ عَلَیَّ، وَ إِحْسَانا مِنْ صَنِیعِکَ إِلَیَّ.
هر چه بود از فضل و بخشش و احسان تو در حق «من» بود.
 همهء این تحفه‌هایی، که در بیماری به «من» دادی؛ فقط لطف تو بود
عنایات ویژه و احسان تو بود که در لحظات بیماری به «من» ثواب می‌دهی.
اکنون خدایا «من» شکر کدام را به جا آورم؟!
شکر وقتی که سالم بودم؟ یا شکر زمانی که مریض هستم؟
 
دعای پانزدهم:
دعای آن حضرت هنگام بیماری {۱۵}
 
 تا اینجا‌ی دعا، امام سجاد(علیه‌السلام) ما را از زاویه تازه ای با پدیدهٔ بیماری آشنا کردند
و با یک نگاه الهی، بیماری را که‌معمولا علاوه بر آسیب و تهدید‌های جسمی، عوارض روانی، روحانی و فکری به همراه دارد، به یک فرصت برای تطهیر و رشد مؤمن، تبدیل کردند.
با این دعا، بیماری در زندگی انسان مؤمن به دوا و شفا تبدیل می‌شود
 شفای از بیماری گناه، معصیت و غفلت.
 و بیداری و قدرشناسی از نعمت سلامتی.
 و این امید را به ما میدهد، که در ایام بیماری، خداوند از روی فضل و رحمتش، به نویسندگان اعمال، فرمان می‌دهد تا کارهای خیر و نیکی را که در زمان سلامتی انجام میدهیم
بدون هیچ زحمتی برایمان بنویسند
و البته که آنچه انسان باید آرزو کند، سلامت و عافیت است.
ولی اگر هم بیماری پیش آمد، خوش آمد از آن به عنوان یک فرصت استفاده می‌کنیم
در حقیقیت این دعا به ما می‌آموزد که:
آسیب‌ها، دردها و رنج‌ها را در متن زندگی به فرصت‌هایی برای شکفتن، رشد، پرواز و تعالی،  تبدیل کنیم
به ما می‌آموزد:
که از اضطرار، ابتهال، و بریدن از غیر خدا که در هنگام رنج و بیماری و دشواری‌ها پیش می‌آید بعنوان فرصتی برای تطهیر خود استفاده کنیم
در  فراز بعدی امام ما را به زیر سایه شفاعت و کرامت محمد و آل محمد خواهد برد.
 
دعای پانزدهم: 
دعای آن حضرت هنگام بیماری {۱۶}
 اکنون در انتهای دعا میخواهیم پشت سر هم چند درخواست عالی داشته باشیم
البته با کلیدی که همهٔ درها را باز می‌کند و ابواب اجابت را می‌گشاید و آن صلوات بر پیامبر و خاندان پاک ایشان است.
اللَّهُمَّ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، 
خداوندا پس بر محمد و خاندان پاکش درود فرست
وقتی می‌گوییم:
فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ،
یعنی:
هم عرض ادب می‌کنم  و هم همهٔ اینها را که تاکنون بهره‌مند شده و نتیجه گرفته‌ام، از رهگذر هدایت محمد و آل محمد میدانم
 اما درخواستهایی هم دارم
 حَبِّبْ إِلَیَّ مَا رَضِیتَ لِى،
خدایا آن چیزی را که برای «من» پسندیدی، محبوب «من» قرار ده خدایا پسند تو برای «من» می‌تواند سلامت یا بیماری باشد
می‌تواند ناراحتی و رنج باشد
می‌تواند خوشی یا شادمانی باشد
و «من» می‌دانم آن چیزی که تو برای «من» می‌پسندی، همان به صلاح «من» است و باعث رشد، کمال، تطهیر و عافیت روحی «من» خواهد بود
سعادت «من» همان است که تو برایم می‌پسندی پس مرا آنچنان کن که هر چه تو می‌پسندی محبوب «من» هم باشد
 
صحیفه ی سجادیه امام سجاد (ع):
دعای پانزدهم:
 دعای آن حضرت هنگام بیماری {۱۷}
و درخواست دوم «من» آسان شدن خواست خداوند برای «من» است
 وَ یَسِّرْ لِى مَا أَحْلَلْتَ بِى،
خدایا 
آن چیزی را که به سویم می‌فرستی از رنج، مصیبت و بلا برایم آسان کن 
یاری کن تا محبوب بودن پسند تو؛ برایم آسان باشد
 ظرفیت ایمانی و فهم مؤمنانه‌ای به «من» بده تا بدانم آنچه به سویم می‌آید 
صلاح «من» است تا سختی‌ها بر «من» آسان شود
چه بسا چیزی را خوش نمی‌داریم و خداوند در آن مصلحت فراوان قرار می‌دهد.
پس خدایا 
چشمان مرا باز کن تا آن روی ظواهر را ببینم و چقدر مصیبت‌ها بر «من» دشوار خواهند بود
اگر گرفتار دیدن ظواهر باشم و باطن زیبای سختی‌ها  را نبینم و سختی‌ها، چه گوارا و آسان می‌شوند
برای «من» وقتی تو چشمانم را به روی حقایق می‌گشایی
 
دعای پانزدهم:
 دعای آن حضرت هنگام بیماری {۱۸}
 
شاید تاکنون به این نکته توجه نکرده باشیم که:
خیلی از اوقات کارهایی در گذشته انجام داده‌ایم،
که عوارضش در زندگی‌مان امتداد پیدا می‌کند
کارهایی که یک بدبختی روی دوش ما می‌گذارد و اثرش ادامه پیدا می‌کند
بعضی از گناهان از این دست هستند.
در اینجا امام به همین مسئله اشاره می‌کنند و می‌فرمایند:
وَ طَهِّرْنِى مِنْ دَنَسِ مَا أَسْلَفْت
خدایا اعمال گذشته‌ام که کارم را خراب کرده و پلیدیش در «من» است، پاک کن.
ُوَ امْحُ عَنِّى شَرَّ مَا قَدَّمْتُ،
و محو کن برای «من» شرّ رفتارهایی را 
که آینده‌ام را به خطر می‌اندازد و تخریب می‌کند.
مرا از رفتارها و اعمالی نجات ده که آیندهٔ مرا خراب کرده است
خداوندا شاید «من» حواسم به خیلی از این اعمال نباشد
شاید هم حواسم باشد ولی تحت تأثیر هوس‌ها و یا بی‌خیالی‌ و کم توجهی، به عواقب و آثار اعمالم نیندیشم
خداوندا، تو خودت این آثار شوم را از زندگی‌ام پاک و بی‌اثر کن
 
دعای پانزدهم:
دعای آن حضرت هنگام بیماری {۱۹}
 
 وَ أَوْجِدْنِى حَلاوَةَ الْعَافِیَةِ، وَ أَذِقْنِى بَرْدَ السَّلامَةِ، 
خدایا بعد از اینکه بیماری بر «من» نازل شد شیرینی عافیت همه‌جانبه را، روحی و روانی و فکری، به «من» بچشان تا به سلامت برسم
 خنکای سلامتی را بعد از آتش درد، رنج و تب، به «من» برسان و کام مرا به عافیت شیرین کن
 وَ اجْعَلْ مَخْرَجِى عَنْ عِلَّتِى إِلَى عَفْوِکَ،
خدایا
و آن هنگام که  از بیماری خارج می‌شوم و تو مرا از این رنج نجات می‌دهی، چه این نجات و خروج در همین دنیا باشد و چه در عالم آخرت و پس از مرگ، به سلامت و نجات برسم، چه سلامت شوم و در این دنیا بمانم و به زندگی ادامه دهم، و چه بیماریم به مرگ ختم شود،
ای خدا
از تو میخوام مرا در هر دو حال، به عفو خود برسانی و از برکات بیماری که تطهیر، پاکسازی گناهان و سبک‌سازی از معصیت است، بهره‌مند شوم
 وَ مُتَحَوَّلِى عَنْ صَرْعَتِى إِلَى تَجَاوُزِکَ، 
خدایا 
آن هنگام که از این زمین‌گیری بیماری به سلامت بیرون آمدم خروج، تحول و برخاستن «من» از بستر بیماری، به لطف و عفو تو ختم شود
و آن زمان که بلند می‌شوم، از «من» گذشت کرده باشی.
خَلاصِى مِنْ کَرْبِى إِلَى رَوْحِکَ، وَ سَلامَتِى مِنْ هَذِهِ الشِّدَّةِ إِلَى فَرَجِکَ
و از این رنج بیماری که بر «من» وارد شده است، به گشایشی که در لطف و رحمت توست وارد شوم
و ای خدا 
«من» همهٔ این خواسته‌ها و آرزوهایم را با توسل و توجه به محمد و خاندان او از تو می‌خواهم
 
دنباله مطلب
http://m5736z.blog.ir/post/sajadye2

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">