تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

موضوعات قرآنی ؛ دینی و آموزشی : مطالب طبقه بندی شده جهت تحقیق ؛ جزوه ؛ کتاب و .....

تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

موضوعات قرآنی ؛ دینی و آموزشی : مطالب طبقه بندی شده جهت تحقیق ؛ جزوه ؛ کتاب و .....

مشخصات بلاگ
تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

آشنائی با تاریخ اسلام :
عبرت آموزی (و لقد اهلکنا القرون من قبلکم .... گذشته چراغ راه آینده است)
آشنایی با علوم و موضوعات قرآنی ( هدی و رحمه للمتقین)

آخرین نظرات
  • ۴ خرداد ۰۱، ۱۷:۲۱ - خرید پیج اینستاگرام ارزان
    Great post.

 

فلسفه آیات محکم و متشابه قرآن

 در شیوه تفسیری قرآن به قرآن برای نمونه می توان از آیات محکم و آیات متشابه نام برد. آیات محکم معنا و مغهوم واضح و آشکار است ولی آیات متشابه غالبا نیاز به آیات محکم برای دریافت معنا و مفهوم دارد . برخی مسائل مطرح در قرآن، به ویژه آنجا که سخن از امور غیب و ماوراء الطبیعه است، اساساً با الفاظ قابل بیان نیستند. اما از آنجا که زبان بیان قرآن همین زبان بشری است ناگزیر آن موضوعات لطیف و معنوی با عباراتی بیان شده اند که بشر برای موضوعات مادی به کار می برد

اما برای جلوگیری از سوء فهم، مسائل در بعضی آیات به گونه ای طرح شده که باید حتماً به کمک آیات دیگر تفسیر شود و غیر از این راهی وجود ندارد. برای نمونه مفهوم این عبارت که انسان می تواند خدا را با قلب خود شهود کند. در قالب این آیه بیان شده است وجوه یومئد ناضره ¤الی ربها ناظره (قیامه 22و23) در آن روز چهره های خرم وجود دارد که به پروردگار خود نظر می افکنند.

 قرآن لفظ دیدن را به کار برده و لفظ مناسب تری برای ادای مقصود در اختیار نداشته است اما برای جلوگیری از اشتباه در جای دیگری توضیح می دهد لا تدرکه الابصار و هو یدرک الابصار (انعام103) هیچ چشمی او را درک نمی کند، ولی او بینندگان را مشاهده می کند. با این بیان خواننده متوجه می شود که با وجود تشابه لفظی، این امور سنخیتی با هم ندارند و کاملاً از یکدیگر جدا هستند.

قرآن برای جلوگیری از مشتبه شدن آن معانی شامخ و عالی با معانی مادی، می گوید متشابهات را به محکمات ارجاع دهید هو الذی انزل علیک الکتاب منه آیات محکمات هن ام الکتاب (آل عمران7) او کسی است که قرآن را بر تو فرود آورد، برخی آیات آن محکم هستند (یعنی دارای آنچنان استحکامی که نمی توان آنها را از معنی خود خارج کرده و معانی دیگر نتیجه گرفت) این آیات ام الکتاب (یعنی آیات مادر) هستند

به بیان دیگر، همان گونه که طفل به مادر رجوع می کند و مادر مرجع فرزند است و یا شهرهای بزرگ، ام القری. مرجع شهرهای کوچک تر به شمار می روند، آیات محکم نیز مرجع آیات متشابه به حساب می آیند. آیات متشابه برای فهمیدن و تدبر کردن هستند، اما باید به کمک آیات محکم در آنها تدبر کرد. بی گمان، فهم آیات متشابه بدون کمک آیات مادر، درست و معتبر نخواهد بود.

 امیر المؤمنین ع فرمود: (بدان اى بنده خدا! راسخون در علم کسانى هستند که خداوند انها را بى نیاز کرده از داخل شده به درهایى که درهاى غیوب نامیده مى شوند. آنها اقرار مى کنند که تفسیر آن غیبهاى مستور را نمى دانند. لذا در مقام عجز گفته اند آمنا به کل من عند ربنا  خداوند در مقابل این اعتراف ، آنها را مدح فرموده و عملشان را در ترک تعمق در این گونه حقایق رسوخ در علم نامیده است

پس معلوم مى شود که این گونه آیات ، پیوسته متشابه خواهند ماند و باید به مضمون انها ایمان آورد و کشف حقیقت انها را به خداوند واگذار نمود.

 درباره معراج حضرت رسول ص مى خوانیم : و لقد راه نزلة اخرى عند سدرة المنتهى عندها جنة الماوى اذ یغشى السدرة ما یغشى مازاغ البصر و ما طغى لقد راى من آیات ربه الکبرى  این آیات راجع به شب قدر و تعیین سرنوشت در آن مى باشد. ما قرآن را در یک شب پر برکت نازل کرده ایم . ما انذار کننده ایم

هر امر با حکمت در آن شب از هم جدا مى شود، روى فرمانى از جانب ما که ارسال کننده ایم . وقوع خارجى این آیات چیست، کارها چطور از هم جدا مى شود و نصیب هر کس چگونه به سوى او مى آید. بر ما پوشیده است و تا ابد پوشیده خواهد ماند. تنزل الملائکة و الروح فیها باذن ربهم من کل امر ملائکه و روح در آن شب (شب قدر) براى تمشیت هر کارى با اذن خداوند نازل مى شوند . اما چطور نازل مى شوند؟ و چگونه تمشیت مى دهند و...براى ما نامعلوم است .

لوح محفوظ و ام الکتاب

لوح به هر صفحه از صفحه های چوب یا استخوان شانه جانوران گفته می شود که برآن چیزی نوشته می شود. (ترتیب العین ج3 ص1661) اما لوح محفوظ که در آیاتی از جمله 22 بروج وَ اللَّهُ مِن وَرَائِهِم مُّحِیطٌ بَلْ هُوَ قُرْآنٌ مَّجِیدٌ فِی لَوْحٍ مَّحْفُوظٍ به آن اشاره شده، لوح خاصی است که به نظر می رسد کیفیت و چگونگی آن بر ما مخفی و نهان است و بشر اطلاعاتی از آن ندارد و یا اگر دارد بسیار اندک و کم است، به گونه ای که نمی توان براساس آن نسبت به کیفیت لوح سخنی گفت و تحلیل و تبیین ارایه نمود. (مفردات الفاظ ص750)

آگاهی و شناخت ما از لوح محفوظ به همان میزانی است که در اخبار برای ما روایت شده است. به نظر می رسد که در قرآن غیر از اصطلاح لوح محفوظ، اصطلاح دیگری برای بیان این مقصود و منظور وجود دارد که همان اصطلاح ام الکتاب است، ام الکتاب به معنای مادر کتاب ها و نوشته ها، چیزی است که در جانب راست عرش الهی واقع شده است (جامع البیان ج15 جزء30 ص140 و ج9، 10 ص711).

مفسران با توجه به روایات تفسیری در برخی از آیات، اصطلاح الکتاب. را به معنای ام الکتاب و لوح محفوظ گرفته اند. به عنوان نمونه، فخر رازی با توجه به آیه 6احزاب کَانَ ذَلِکَ فِی الْکِتَابِ مَسْطُورًا براین باور است که مقصود از الکتاب. دراین آیه، همان لوح محفوظ و ام الکتاب است. (محفوظ الکبیر مفاتیح الغیب ج9 ص159)

همچنین واژه کتاب را در آیه 52طه قَالَ عِلْمُهَا عِندَ رَبِّی فِی کِتَابٍ لَّا یَضِلُّ رَبِّی وَلَا یَنسَى به معنای لوح محفوظ دانسته (مجمع البیان ج7 و8 ص23) زمخشری نیز واژه امام در آیه12 یس إِنَّا نَحْنُ نُحْیِی الْمَوْتَى وَنَکْتُبُ مَا قَدَّمُوا وَآثَارَهُمْ وَکُلَّ شَیْءٍ أحْصَیْنَاهُ فِی إِمَامٍ مُبِینٍ را به معنای لوح محفوظ گرفته . این بدان معناست که از نظر مفسران بزرگ قرآن، برای اصطلاح لوح محفوظ، واژگان و اصطلاحات دیگری نیز در قرآن وجود دارد که می توان آن را با توجه به ویژگی هایی که برای لوح محفوظ گفته اند، به دست آورد.

نقش باور به لوح محفوظ در زندگی

لوح دو کارکرد مهم و اساسی دارد؛ آنچه اتفاق می افتد و اتفاق افتاده در این لوح ثبت و ضبط میشود. شخصی که باور دارد که همه هستی در مسیر حکمت الهی تحت ربوبیت خداوندی حرکت میکند، هرگز نسبت به مصیبتی صبر و شکیبایی خود را از دست نمیدهد، زیرا میداند که خداوند به حکمت و علتی این مصیبت را بر او وارد ساخته است. به این معنا که تنبیه و مجازاتی است برای او یا آنکه می خواهد او را به ظرفیتی تازه و برتر برساند.
از سوی دیگر، آنچه انجام میدهد نیز در همین لوح محفوظ ضبط و حفظ میشود و در حقیقت هرکسی خود را چنان میسازد که در لوح محفوظ ثبت میکند
قَالَ فَمَا بَالُ الْقُرُونِ الْأُولَى قَالَ عِلْمُهَا عِندَ رَبِّی فِی کِتَابٍ لَّا یَضِلُّ رَبِّی وَلَا یَنسَى گفت‏حال نسلهاى گذشته چون است گفت علم آن در کتابى نزد پروردگار من است پروردگارم نه خطا مى‏کند و نه فراموش مى‏نماید (طه51و 52 و مجمع البیان ج7و 8 ص23)
چنین باور و نگرشی نسبت به حقایق هستی انسان را به سوی نوعی از زندگی میکشاند که همان سبک زندگی
لاجبر و لاتفویض بل منزله بین المنزلین است. در چنین حالتی انسان به نوعی آرامش دست می یابد که جز از طریق فهم و درک درست لوح محفوظ و مانند آن امکان پذیر نیست. برای اینکه با اصطلاح قرآنی لوح محفوظ و نقش آن در هستی و زندگی بشر آشنا شویم، بهتر آن است پیش از هر بحثی، نگاهی به اوصاف و ویژگی لوح محفوظ از نگاه قرآن و وحی داشته باشیم.

اوصاف و ویژگی های لوح محفوظ

لوح محفوظ دارای ویژگی های چندی است که توجه به این ویژگی ها می تواند فهم ما را نسبت به جایگاه آن در مساله جبر و اختیار و قضا و قدر نیز افزایش دهد. از جمله ویژگی های مهمی که قرآن برای لوح محفوظ برشمرده، جامعیت آن است. خداوند در آیاتی چند از جمله آیه 70حج أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ مَا فِی السَّمَاء وَالْأَرْضِ إِنَّ ذَلِکَ فِی کِتَابٍ إِنَّ ذَلِکَ عَلَى اللَّهِ یَسِیرٌ آیا ندانسته ‏اى که خداوند آنچه را در آسمان و زمین است مى‏ داند اینها (همه) در کتابى (مندرج) است قطعا این بر خدا آسان است

و11فاطر، لوح محفوظ را کتاب جامع حوادث مربوط به همه موجودات آسمان و زمین معرفی میکند. وَاللَّهُ خَلَقَکُم مِّن تُرَابٍ ثُمَّ مِن نُّطْفَةٍ ثُمَّ جَعَلَکُمْ أَزْوَاجًا وَمَا تَحْمِلُ مِنْ أُنثَى وَلَا تَضَعُ إِلَّا بِعِلْمِهِ وَمَا یُعَمَّرُ مِن مُّعَمَّرٍ وَلَا یُنقَصُ مِنْ عُمُرِهِ إِلَّا فِی کِتَابٍ إِنَّ ذَلِکَ عَلَى اللَّهِ یَسِیرٌ  و خدا(ست که) شما را از خاکى آفرید سپس از نطفه‏اى آنگاه شما را جفت جفت گردانید و هیچ مادینه‏اى بار نمى‏گیرد و بار نمى‏نهد مگر به علم او و هیچ سالخورده‏اى عمر دراز نمى‏یابد و از عمرش کاسته نمى‏شود مگر آنکه در کتابى (مندرج) است در حقیقت این (کار) بر خدا آسان است (کشاف زمخشری ج3 ص170 و مجمع البیان ج7 و8 ص150)

اینکه خداوند در برخی از آیات از جمله آیه 4زخرف وَ إِنَّهُ فِی أُمِّ الْکِتَابِ لَدَیْنَا لَعَلِیٌّ حَکِیمٌ آن را با نام ام الکتاب (مجمع البیان ج9 و10 ص60) معرفی کرده میتوان دریافت که همه هستی در این کتاب وجود دارد؛ زیرا ال. در الکتاب به معنای لام جنس و مفید استغراق است.

بنابراین، لوح محفوظ، مادر همه کتاب هاست و چیزی بیرون از آن نمی باشد. خداوند در آیه 75نمل وَمَا مِنْ غَائِبَةٍ فِی السَّمَاء وَالْأَرْضِ إِلَّا فِی کِتَابٍ مُّبِینٍ و هیچ پنهانى در آسمان و زمین نیست مگر اینکه در کتابى روشن (درج) است و 3سبا، وَقَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لَا تَأْتِینَا السَّاعَةُ قُلْ بَلَى وَرَبِّی لَتَأْتِیَنَّکُمْ عَالِمِ الْغَیْبِ لَا یَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقَالُ ذَرَّةٍ فِی السَّمَاوَاتِ وَلَا فِی الْأَرْضِ وَلَا أَصْغَرُ مِن ذَلِکَ وَلَا أَکْبَرُ إِلَّا فِی کِتَابٍ مُّبِینٍ و کسانى که کافر شدند گفتند رستاخیز براى ما نخواهد آمد بگو چرا سوگند به پروردگارم که حتما براى شما خواهد آمد (همان) داناى نهان(ها) که هموزن ذره‏اى نه در آسمانها و نه در زمین از وى پوشیده نیست و نه کوچکتر از آن و نه بزرگتر از آن است مگر اینکه در کتابى روشن (درج شده) است. به جامعیت لوح محفوظ، نسبت به حقایق آسمان و زمین اشاره میکند

و در آیه 61یونس تبیین می کند که همه حوادث جهان در این کتاب وجود دارد. وَمَا تَکُونُ فِی شَأْنٍ وَمَا تَتْلُو مِنْهُ مِن قُرْآنٍ وَلاَ تَعْمَلُونَ مِنْ عَمَلٍ إِلاَّ کُنَّا عَلَیْکُمْ شُهُودًا إِذْ تُفِیضُونَ فِیهِ وَمَا یَعْزُبُ عَن رَّبِّکَ مِن مِّثْقَالِ ذَرَّةٍ فِی الأَرْضِ وَلاَ فِی السَّمَاء وَلاَ أَصْغَرَ مِن ذَلِکَ وَلا أَکْبَرَ إِلاَّ فِی کِتَابٍ مُّبِینٍ و در هیچ کارى نباشى و از سوى او (=خدا) هیچ (آیه‏اى) از قرآن نخوانى و هیچ کارى نکنید مگر اینکه ما بر شما گواه باشیم آنگاه که بدان مبادرت مى‏ورزید و هم‏وزن ذره‏اى نه در زمین و نه در آسمان از پروردگار تو پنهان نیست و نه کوچکتر و نه بزرگتر از آن چیزى نیست مگر اینکه در کتابى روشن (درج شده) است (مجمع البیان ج5 و6 ص180)

بنابراین هیچ چیز بزرگ و کوچکی در هستی نیست مگر آنکه در لوح محفوظ نگاشته شده است وَکُلُّ صَغِیرٍ وَکَبِیرٍ مُسْتَطَرٌ و هر خرد و بزرگى (در آن) نوشته شده (قمر53 و کشاف ج4 ص441) به این معنا که عالم هستی و رخدادهای آن از آغاز تا انجام در کتابی جامع به نام کتاب مبین، ام الکتاب، امام مبین و الکتاب، مسطور و مضبوط و محفوظ است. مَا أَصَابَ مِن مُّصِیبَةٍ فِی الْأَرْضِ وَلَا فِی أَنفُسِکُمْ إِلَّا فِی کِتَابٍ مِّن قَبْلِ أَن نَّبْرَأَهَا إِنَّ ذَلِکَ عَلَى اللَّهِ یَسِیرٌ (حدید22 و آیات دیگر)
فخر رازی با توجه به آیه 22حدید بر این باور است که منظور از کتاب همان لوح محفوظ است و مدلول آیه این است که همه حوادث زمینی پیش از وجود پیداکردن در لوح محفوظ نوشته شده . (تفسیر کبیر ج10 ص466)
در لوح محفوظ شمارش همه پدیده ها و رخدادهای عالم هستی (یس12 و کشاف ج4 ص7) و حقایق هستی
وَ مَا مِنْ غَائِبَةٍ فِی السَّمَاء وَ الْأَرْضِ إِلَّا فِی کِتَابٍ مُّبِینٍ (نمل75) ثبت و ضبط شده و امر ثبت همه رویدادهای هستی در لوح برای خداوند امری آسان است. وَاللَّهُ خَلَقَکُم مِّن تُرَابٍ ثُمَّ مِن نُّطْفَةٍ ثُمَّ جَعَلَکُمْ أَزْوَاجًا وَمَا تَحْمِلُ مِنْ أُنثَى وَلَا تَضَعُ إِلَّا بِعِلْمِهِ وَمَا یُعَمَّرُ مِن مُّعَمَّرٍ وَلَا یُنقَصُ مِنْ عُمُرِهِ إِلَّا فِی کِتَابٍ إِنَّ ذَلِکَ عَلَى اللَّهِ یَسِیرٌ (فاطر11)
آسانی ثبت و درج ناگواری های واقع شده در زمین و مصیبتهای وارده شده بر نفوس در لوح محفوظ، تنها بخشی از محتوای آن است (حدید22)؛ زیرا در لوح محفوظ، ریشه و اصل همه کتاب های آسمانی و وحیانی به عنوان ام الکتاب (زخرف3 و4) نیز ثبت و ضبط شده است؛ از این رو به لوح محفوظ ام الکتاب گفته می شود؛ زیرا یکی از معنای ام به معنای اصل و ریشه هر چیزی است. (تفسیر کبیر ج9، ص618 کشاف ج4 ص236، التحریر و التنویر ج5 جزء25 ص162)

خداوند در آیاتی از جمله 3 و4زخرف و نیز 2 و 3طور (همان ص247) و 11 تا 13عبس و 21 و 22بروج، بیان میکند که حقیقت قرآن در لوح محفوظ وجود دارد. به این معنا که قرآن دارای حقیقتی متعالی و مکتوب در لوح محفوظ پیش از نزول به زبان عربی است.

به سخن دیگر، قرآن و هر کتاب آسمانی دیگر، حقیقتی برتر غیر از این نوشته های عربی و عبری دارد که درلوح محفوظ می باشد. در آن جا قرآن دیگر به زبان عربی نیست. فرشتگان وحی که نویسندگان قرآن از لوح محفوظ هستند (عبس13تا15) آن را در جایگاهی شایسته قرار می دهند. همین قرآن از لوح محفوظ به زبان عربی نازل می شود تا کسانی که شایسته بهره مندی از هدایت آن هستند، از آن سود برند.

فِی صُحُفٍ مُّکَرَّمَةٍ در صحیفه ‏هایى ارجمند مَّرْفُوعَةٍ مُّطَهَّرَةٍ والا و پاک‏شده بِأَیْدِی سَفَرَةٍ به دست فرشتگانى.

به هر حال، قرآن و هر کتاب آسمانی همانند دیگر موجودات هستی، دارای اصل و ریشه ای در لوح محفوظ هستند که از روی آن نسخه های زمینی زده میشود. (کشاف ج4 ص702 و نیز مجمع البیان، ج 9 و 10 ص655)
از دیگر ویژگی های لوح محفوظ می توان به تغییرناپذیری آن اشاره کرد. خداوند در آیه 4زخرف، آن را کتابی محفوظ و مصون از هرگونه تغییر و نابودی برمی شمارد؛ چرا که ام الکتاب بودن آن کنایه از این معناست که مطالب آن حقی است که هیچ گونه تغییری در آن راه نمی یابد. (التحریر و التنویر ج5 جزء 25 ص162)
با توجه به آیه 22حدید می توان دریافت که هر چیزی پیش از تحقق در خارج در لوح محفوظ ثبت می شود. از جمله چیزهایی که در آن ثبت می شود، همه مصایب زمینی و بلایای جانی است. مانند خشکسالی، قحطی، کمبود گیاهان و محصولات. بیماری ها و مصیبت مرگ فرزندان و مانند آن نیز از دیگر مصیبت های جانی است که در این لوح ضبط و حفظ می شود. (مجمع البیان ج9و 10 ص362)

هر چیزی که از سوی خداوند در لوح محفوظ و کتاب مکنون ضبط شود همان قطعیت می یابد و غیرقابل تغییر خواهد بود. از آیه6احزاب به دست می آید که ولایت تام پیامبر صلی الله علیه و آله بر مؤمنان و اولویت وی بر خود آنان در امورشان از جمله اموری است که در لوح محفوظ ضبط شده است. (کشاف، ج3، ص524) همه احکام و قوانین ثابت الهی که از آن به شریعت اسلام یاد می شود و غیرقابل تغییر و تبدیل است، از جمله دیگر اموری است که در لوح محفوظ ضبط شده است

اینکه خداوند در آیه6 احزاب حق وصیت به اعطای بخشی از اموال به غیر وارثان را از جمله امور ثبت شده در لوح محفوظ می شمارد، به عنوان ذکر مصداقی از احکام ضبط شده در لوح است. به این معنا که همه احکام الهی از جمله این حکم در لوح محفوظ ضبط شده و انسان ها موظف هستند تا براساس این حکم قطعی الهی که غیر قابل تغییر است عمل کنند.
به عنوان نمونه دیگر، حکم لزوم اسناد فرزند حقیقی به پدر واقعی وی، یا حکم حرمت ازدواج با همسران پیامبر
صلی الله علیه و آله، حکم مادر بودن همسران پیامبر صلی الله علیه و آله برای مؤمنان، حکم لزوم برادر دینی دانستن فرد در صورت نشناختن پدر واقعی او، حکم نسخ شدن حکم ارث بردن به وسیله هجرت که در آیات 5و 6 احزاب بیان شده، نمونه هائی از احکام الهی است که در لوح محفوظ ثبت شده و غیرقابل تغییر است.

 

 

آنان را به (نام) پدرانشان بخوانید که این نزد خدا عادلانه‏تر است و اگر پدرانشان را نمى‏شناسید پس برادران دینى و موالى شمایند و در آنچه اشتباها مرتکب آن شده‏اید بر شما گناهى نیست ولى در آنچه دلهایتان عمد داشته است (مسؤولید) و خداست که همواره آمرزنده مهربان است

 

ادْعُوهُمْ لِآبَائِهِمْ هُوَ أَقْسَطُ عِندَ اللَّهِ فَإِن لَّمْ تَعْلَمُوا آبَاءهُمْ فَإِخْوَانُکُمْ فِی الدِّینِ وَمَوَالِیکُمْ وَلَیْسَ عَلَیْکُمْ جُنَاحٌ فِیمَا أَخْطَأْتُم بِهِ وَلَکِن مَّا تَعَمَّدَتْ قُلُوبُکُمْ وَکَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَّحِیمًا ﴿5

پیامبر به مؤمنان از خودشان سزاوارتر (و نزدیکتر) است و همسرانش مادران ایشانند و خویشاوندان (طبق) کتاب خدا بعضى (نسبت) به بعضى اولویت دارند (و) بر مؤمنان و مهاجران (مقدمند) مگر آنکه بخواهید به دوستان (مؤمن) خود (وصیت‏یا) احسانى کنید و این در کتاب (خدا) نگاشته شده است

 

النَّبِیُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنفُسِهِمْ وَأَزْوَاجُهُ أُمَّهَاتُهُمْ وَأُوْلُو الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَى بِبَعْضٍ فِی کِتَابِ اللَّهِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ وَالْمُهَاجِرِینَ إِلَّا أَن تَفْعَلُوا إِلَى أَوْلِیَائِکُم مَّعْرُوفًا کَانَ ذَلِکَ فِی الْکِتَابِ مَسْطُورًا ﴿6

از آیات دیگر از جمله آیه58 اسراء میتوان این معنا را بدست آورد که محتوای لوح محفوظ قضای حتمی و تقدیر قطعی در امور هستی از تکوین و تدوین است. به این معنا که در لوح محفوظ همه امور قطعی از احکام عالم تدوین و تکوین، نوشته و ضبط شده است. وَ إِن مَّن قَرْیَةٍ إِلاَّ نَحْنُ مُهْلِکُوهَا قَبْلَ یَوْمِ الْقِیَامَةِ أَوْ مُعَذِّبُوهَا عَذَابًا شَدِیدًا کَانَ ذَلِک فِی الْکِتَابِ مَسْطُورًا و هیچ شهرى نیست مگر اینکه ما آن را (در صورت نافرمانى) پیش از روز رستاخیز به هلاکت مى‏رسانیم یا آن را سخت عذاب مى‏کنیم این (عقوبت) در کتاب (الهى) به قلم رفته است

از این رو حکم ویرانی شهرها و مرگ و میر همه انسان ها پیش از فرا رسیدن قیامت به عنوان یک امر حتمی و قطعی در لوح محفوظ مقدر شده است. (مجمع البیان ج5و 6 ص635 و المیزان ج13 ص133)

مقدار عمر انسان ها و کم و زیاد شدن آن (فاطر11)، ثبت همه رفتارها و آثار انسان (یس12)، ثبت دقیق همه اعمالی که انسان ها انجام میدهند (وَ لَا نُکَلِّفُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا وَلَدَیْنَا کِتَابٌ یَنطِقُ بِالْحَقِّ وَهُمْ لَا یُظْلَمُونَ مؤمنون62، هَذَا کِتَابُنَا یَنطِقُ عَلَیْکُم بِالْحَقِّ إِنَّا کُنَّا نَسْتَنسِخُ مَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ جاثیه29 وَ مَا یَعْزُبُ عَن رَّبِّکَ مِن مِّثْقَالِ ذَرَّةٍ فِی الأَرْضِ وَلاَ فِی السَّمَاء وَلاَ أَصْغَرَ مِن ذَلِکَ وَلا أَکْبَرَ إِلاَّ فِی کِتَابٍ مُّبِینٍ یونس61)

از جمله چیزهایی است که در لوح محفوظ ثبت و ضبط می شود. به سخن دیگر همه چیز از گذشته و حال و آینده در آن ضبط می شود. به این معنا که کارهایی که انجام خواهد شد و کارهایی که انجام می شود در این کتاب نوشته و ضبط می شود. پس آن چیزهایی که انجام خواهد شد به عنوان قضای حتمی و آنچه انجام شده به عنوان کارنامه و گزارش اعمال در این لوح ضبط است.

قضای الهی در لوح محفوظ

جبر و اختیار، یکی از پیچیده ترین مسایل در حوزه کلام اسلامی است. برخی از بررسی و تحلیل آن به شدت پرهیز میکنند، زیرا این مباحث را همانند تفکر در ذات الهی، بی حاصل و بیهوده می شمارند؛ چرا که بیرون از دایره احاطه علمی بشر و دسترسی عقل انسانی است. با توجه به اینکه قرآن و آموزه های وحیانی به این مسأله به طور خاص و ویژه پرداخته است، بنابراین ضروری است تا به همان اندازه در آن تفکر و اندیشه ورزید

چرا که نقش اساسی در بینش و نگرش انسان دارد و رفتارهای آدمی را به شدت تحت تأثیر قرار می دهد. جبرگرایی و یا اختیارگرایی می تواند سبک زندگی آدمی را دگرگون سازد. از این رو، شناخت هر کسی از تبیین و تحلیل قرآن و وحی در مورد این مسئله میتواند سبک زندگی او را تغییر دهد و بینش و نگرش متفاوتی را پدید آورد.

قضای الهی یکی از اصطلاحات قرآنی، لوح محفوظ است. این اصطلاح ارتباط تنگاتنگی با مسأله قضا و قدر الهی و جبر و اختیار دارد. از این رو، فهم آن را دشوار یاب نموده است؛ چرا که مسائلی که مرتبط با حوزه های قضا و قدر یا جبر و اختیار باشد، از حوزه های سخت و دشواری است که بال اندیشه بلند بسیاری از اندیشمندان و فرزانگان را شکسته و زبانشان را به لکنت افکنده است

بسیاری از دانشمندان، خود را ناتوان از ورود به مسایلی می دانند که مرتبط با ذات یا جبر و اختیار است؛ چرا که آن را بیرون از دایره فهم بشر دانسته و عقل بشر را ناتوان از درک آن می دانند. از این رو قلم های بسیار در این وادی سرشکسته شده است. دسته ای به خود اجازه نمی دهند تا در این وادی در آیند یا در آسمان آن اوج گیرند و تنها شماری دریافته اند که باید با پر وحی در آسمان قدس و بر قاف عرش به پرواز در آیند و حقیقت را از دریچه وحی بنگرند

آنان می دانند که چاره ای جز شناخت حقیقت جز به اندیشه وحیانی ندارند؛ چرا که هم جهالت و نادانی نسبت به این مسایل، گناهی بزرگ است و هم ورود به این عرصه، بی مدد اندیشه وحیانی، گمراهی و ضلالت دایمی است.

بر هر کسی است تا نسبت به حقیقت قضا و قدر و جبر و اختیار آگاهی یابد؛ زیرا پذیرش هر یک می تواند نسبت رفتاری وی را با هستی دگرگون کند و رفتارهای او را به شدت متأثر سازد. کنش ها و واکنش های هر انسانی، وابسته به بینش ها و نگرش های اوست. بینش ها و نگرش هایی که ارتباط تنگاتنگی با شناخت انسان از خود، هستی و فلسفه آن دارد. هر چه شناخت انسان و همچنین اعتقادات و باورهایش به حقیقت نزدیک تر باشد، رفتارهایش به واقعیتی مرتبط به حقیقت نزدیک تر خواهد بود

از این رو گفته اند سبک زندگی هر کسی ارتباط تنگاتنگی به بینش ها و نگرش های او دارد. قرآن، مجموعه ای کامل از دانش ها، شناخت ها، باید و نبایدهایی است که سبک خاصی از زندگی را به انسان ارایه و پیشنهاد می دهد و به عنوان راهنمای الهی در اختیار بشر است.

این کتاب بر آن است تا سبک زندگی انسان را چنان قرار دهد که به سادگی و آسانی بتواند حقایق را بشناسد و با واقعیت ها ارتباط برقرار کند و واقعیت ها را براساس حقایق سامان دهد. ازجمله مسائل و مباحث که در سبک زندگی مهم است، آگاهی و شناخت نسبت به قضا و قدر و جبر و اختیار است، لذا بخشی از آموزه های قرآنی، به این مهم اختصاص یافته است. از جمله مسائل و مباحث مرتبط با قضا و قدر و جبر و اختیار مساله لوح محفوظ و ام الکتاب است.

تفسیر و تاویل آیات قرآن

  بیان معنی آیات محکم را تفسیرگویند، و بیان معنی آیات متشابه و دیگر وجوه و احتمالات او را تاویلگویند و حق تعالی در آیه مورد بحث لفظ تاویل را درباب متشابهات اطلاق کرده است

کاربردهای تاویل
1. تاویل متشابه : تاویل آیه یعنی توجیه صحیح و معانی پنهانی آیه به گونه ای که عقل و نقل آن را بپذیرد. مانند رفتار حضرت خضر علیه السلام  که در پایان مصاحبتش با حضرت موسی علیه السلام  گفت:ذلک تاویل مالم تسطع علیه صبراً  این بود تاویل (معنی پنهان) آنچه که نتوانستی بر آن شکیبایی ورزی. در این موارد تاویل به معنی کشف معنی باطنی آیه می باشد که در بعضی احادیث هم آمده و موجب زنده و پاینده بودن کتاب خداست

2. تاویل به معنی تعبیر خواب : این مفهوم در سوره یوسف علیه السلام  چند بار به کار رفته است مانند آیه 44 قالوا اضغاث احلام و ما نحن بتأویل الاحلام بعالمین گفتند: خوابهایی است پریشان و ما به تعبیر خوابهای آشفته دانا نیستیم

3. مآل و سرانجام کار : این معنا در اسراء 35 آمده وزنوا بالقسطاس المستقیم ذلک خیر و احسن تاویلا و با ترازوی درست بسنجید که این بهتر و خوش فرجام تر است یعنی عاقبتش بهتر است. با عنایت به تعریفی که درباره آیات متشابه شد روشن می شود که فهم معانی صحیح آنها، جز با تاویل صحیح یعنی استفاده از محکمات صورت نمی گیرد. زیرا معانی ظاهری مخالف عقل و اصول اعتقادی است. از این رو تاویل چنین آیاتی بایسته و ضروری است

شرایط تاویل برای تاویل که استنباط معانی باطنی قران است شرایط و معیارهایی باید رعایت گردد.

1. رعایت تناسب بین معنای ظاهری و باطنی : مثلا در آیه شریفه 24 عبس فلینظر الانسان الی طعامه  از امام صادق علیه السلامسؤال شد این طعام چیست؟ فرمود: علمی که (مسلمانان) فرا می گیرند، از چه کسی اخذ می نمایند. در این تاویل تناسب بین معنی ظاهر آیه و تاویل آن آشکار است، زیرا علم غذای روح است. پس باید در انتخاب مأخذ و منبعی که عقاید و افکارش را از آن می گیرد احتیاط کند تا به فساد عقیده و حیرت با ضلالت دچار نشود

2. عدم تضاد معنای تاویلی با آیات محکم و روایات متقن : اگر کسی در این چارچوب به تاویل آیات متشابه نپردازد، دچار نوعی تفسیر به رأی شده و از مسیر صحیح و کمالی آن منحرف خواهد شد. تاویل آیات متشابه قرآن را کسی نمی داند مگر الله و ثابت قدمان در علم، که این استدلال نقلی خردپسند و منطبق با ملاک های عقلانی و منطقی است.

تحدى قرآن مجید

قرآن مجید، وجوهى از اعجازدارد. و علما آن وجوه اعجاز را چنین فرموده اند:
1
. اعجاز قرآن از نظر فصاحت و بلاغت

2 . اعجاز قرآن از نظر علو معنى و محتوا.


3 . اعجاز قرآن از نظر عدم اختلاف در آن

4. اعجاز قرآن از نظر جاذبه

 5 . اعجاز قرآن از نظر اخبار غیبى .

6 . اعجاز قرآن از نظر وسعت معارف .
ولى آنچه را که قرآن مجید، خود به آن تکیه مى کند؛ آوردن مِثل قرآن یا ده سوره و یا کتاب سوره از آن مى باشد

اگر مى گویید این کتاب از جانب خدا نیست و مخلوق بشر است پس شما نیز مانند او بشر هستید، نظیر آن را بیاورید.فاءتوا بسورة من مثله، و گاهى فرموده : ده سوره نظیر آن را بیاورید و گاهى نیز مى فرماید: مثل آن را بیاورید ولى نگفته.

 مدعیانی که از قرآن شکست خوردند!

 معارضین قرآن هر چه بیشتر تلاش می‏نمودند، کمتر نتیجه مى‏ گرفتند و به‏ عجز خویش بیشتر آگاه مى‏ شدند و عظمت قرآن را گسترده‏ تر درک مى‏ کردند. در هنگام طلوع ‏خورشید اسلام و ظهور کتاب آسمانى قرآن، آن مشعل هدایت، به صحنه نبرد با حق ‏پرداخته و در برابر قرآن ایستادگى نموده ‏اند و چنین ادعا کردند: که قرآن مى‏ تواند، همانند داشته باشد؛ زیرا قرآن، کتابى فوق العاده و خارق العاده و معجزه نیست، قرآن کلام الهى نیست، بلکه کلام بشرى است و آن‌ها هم مى‏توانند، همانند آن را بیاورند

از آن جمع نادان و بى‏ خبر از خدا، عده‏ اى قدم فراتر نهاده و خود را پیامبر آسمانى نیز معرفى کرده‏ اند که تاریخ چهره این دروغگویان را براى نسلهاى بعد روشن ساخته است. اینان که به معارضه با قرآن پرداختند، کلامى آوردند که هیچ ‏تشابهى با قرآن نداشت و آن‌ها را بیش از پیش رسوا نمود. آن‌ها از معارضه با قرآن نه‏ تنها سودى نبردند، بلکه چهره دروغین آن‌ها بیشتر آشکار گردید

1. مسیلمه کذاب: سه از جمله بافته‏ها و مجعولات او در معارضه با قرآن چنین گزارش شده:

 1. الفیل و ما الفیل و ما ادراک ما الفیل، له ذنب و بیل و خرطوم طویل.
2
. لقد انعم اللّه على الحبلى اخرج منها نسمة تسعى من بین صفاق ‏وحشى.
3
. و المبذرات زرعا و الحاصدات حصدا و الذاریات قمحا و الطاحنات‏ طحنا و الخابزات خبزا و الثاردات ثردا و اللاقمات لقما. اهالّة و سمنا لقدفضلتم على اهل الوبر و ما سبقکم اهل المدر. هر کس با زبان عربى ‏آشنا باشد و قرآن را مطالعه نماید، به ساختگى آن‌ها پى مى‏برد

2. عبداللّه بن مقفع  او کتاب کلیله و دمنه را به زبانی بدیع به عربی برگردانیده . او مى‏گوید: این قرآن از سنخ و جنس کلام بشر نیست و من همواره در این عبارت به فکر فرو رفته‏ام و نمى‏توانم مانند آن را بیاورم و آن چنین است وَ قِیلَ یا أَرْضُ اِبْلَعِی ماءَکِ وَ یا سَماءُ أَقْلِعِی وَ غِیضَ اَلْماءُ وَ قُضِیَ اَلْأَمْرُ وَ اِسْتَوَتْ عَلَى اَلْجُودِیِّ وَ قِیلَ بُعْداً لِلْقَوْمِ اَلظّالِمِینَ  ‏به زمین خطاب شد که فوراً آبت را فرو بر و به آسمان امر شد که باران را قطع کن و زمین آب را در خود فرو برد و حکم انجام شد و کشتى بر کوه جودی قرار گرفت و فرمان هلاکت ستمکاران در رسید

3. مشاهیر مادیین عرب ، در مسجدالحرام گرد آمده و در مورد حج ، اسلام و پیامبرصلی الله علیه و آله سخن مى گفتند. و ناراحتى خود را از نیرومندى مسلمانان بازگو مى کردند. سپس به اتفاق آراء تصمیم گرفتند با قرآن که اساس و محور اسلام است معارضه کنند. لذا هر یک از آنها تعهد کرد که تا یک سال، ربع قرآن را بسازد! سال دیگر که باز در موسم حج گرد هم آمدند، از عملکرد خود جویا شدند، هر کدام آیه اى را ذکر کردند که در آن وامانده بودند. ابن ابوالعوجاء گفت آیه لو کان فیهما الهة الا الله لفسدتا مرا به خود مشغول کرد. در طول سال هر چه فکر کردم تا نظیر آن را بسازم، نتوانستم و واماندم

دیگرى گفت : یک سال، تمام فکرم به این آیه مشغول بود که : یاایها الناس ضرب مثل فاستمعوا له ان الذین تدعون من دون الله لن یختلفوا ذبابا آخر راه به جایى نبردم و واماندم . سومى گفت : آیه و قیل یا ارض ابلعى مائک و یا سماء اقلعى مرا مات و متحیر کرده و یک سال تمام، به این آیه اندیشیده ایم ولى نتوانستیم چیزى بگوییم. بالاخره چهارمى گفت: آیه فلما استیئسوا منه خلصوا نجیا مرا عاجز کرده و در بلاغت آن توام با ایجاز در تفکر فرورفته ام

به همین طریق : قرآن مجید در طى 23 سال به تدریج در حالات و اوقات مختلف آن حضرت ، نازل شده ولى در مطالب توحید، نبوت ، قصص ، انبیاء، نظم جهان ، احکام و غیره ، هیچ اختلافى در آن نیست . و آنچه را که در گذشته گفته در آینده نقض نکرده است. و این دلیل بر این است که از جانب خدا بودن آن است. و اگر کار بشر بود، اختلاف زیادى در آن پدید مى آمد.

 عدم تحریف تحدی یعنی مبارزه طلبی در اینجا یعنی قرآن همه مردم را در عمه عصرها دعوت به مبارزه می کند و از آنها می خواهد اگر می توانند یک سوره یا ده آیه مانند قرآن بیاورند اگر معتقدید قرآن معجزه نیست

اگر چه هیچ مشکلی در اصل نزول قرآن بر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وجود ندارد اما آنچه که در حاصل حاضر مورد شک و تردید قرار گرفته آن است که آیا قرآنی که در دست ماست همان قرآن نازل نشده بر پیامبر اسلام است یا اینکه جملات و عبارت هایی از آن کم و زیاد شده است؟ از سوی دیگر هیچ کس معتقد نیست و همچنین مدعی نیست و هیچ سندی نیز وجود ندارد که اثبات کند قرآن نیز مانند سایر کتاب های آسمانی به طور کامل از بین رفته سپس در دوره های بعدی مجددا بازنویسی شده باشد.

عده ای معتقدند به قرآن عبارت هایی اضافه یا از آن کم شده است اما تمام دلایل خود را بر کم شدن عبارت های از قرآن متمرکز کرده اند و هیچ کس نتوانسته اثبات کند که به قرآن چیزی اضافه شده . در پاسخ به این افراد بر اساس آیات قرآن و تأیید ائمه معصومین و تحدی قرآن و بررسی کیفیت و زمان تدوین قرآن و اوصافی که در قرآن عصر نزول و عصر کنونی وجود دارد باید گفت ادعای تحریف قرآن غیر قابل قبول است.

 دلائل شیعه بر عدم تحریف قرآن

ما معتقدیم دلایل عقلى و نقلى فراوانى دلالت بر عدم تحریف دارد، زیرا از یک سو قرآن مى گوید إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ ما قرآن را نازل کردیم و حفظ آن را بر عهده داریم(حجر9) و در جاى دیگر وَ إِنَّهُ لَکِتَابٌ عَزِیزٌ * لاَ یَأْتِیهِ الْبَاطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَلاَ مِنْ خَلْفِهِ تَنزِیلٌ مِّنْ حَکِیم حَمِید این کتابى است قطعاً شکست ناپذیر، هیچ گونه باطلى نه از پیش رو نه از پشت سر به سراغ آن نمى آید، چرا که از سوى خداوند حکیم و حمید است (فصّلت 41و42) آیا چنین کتابى که خداوند حفظ آن را بر عهده گرفته، کسى مى تواند دست تحریف به سوى آن دراز کند؟! از سوى دیگر قرآن کتاب متروک و فراموش شده اى نبود که کسى بتواند چیزى از آن بکاهد یا چیزى بر آن بیفزاید

کاتبان قرآن (کُتّاب وحى) که تعداد آنها را از 14 نفر تا حدود 400 نفر نوشته اند، به محض این که آیه اى نازل مى شد، ثبت و ضبط مى کردند. صدها حافظ قرآن در عصر پیامبر صلی الله علیه و آله بودند که به محض نزول آیات آن را حفظ مى کردند. قرائت قرآن در آن زمان مهمترین عبادت آنها محسوب مى شد و شب و روز تلاوت و قرائت مى شد. اضافه بر این قرآن قانون اساسى اسلام و آیین زندگى مسلمین بود و در تمام زندگى آنها حضور داشت. عقل و خرد مى گوید چنین کتابى ممکن نیست مورد تحریف و کم و زیاد واقع شود.

 حدیث ثقلین که فریقین به طور متواتر از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نقل کرده اند إنّى تارک فیکم الثّقلین کتاب اللّه و عترتى ما إن تمسّکتم بهما لن تضلّوا ابدا إنّهما لن یفترقا حتّى یردا علىّ الحوض ؛ این حدیث که وجوب تمسک به قرآن را ایجاب مى کند، باید قرآن تحریف نشده باشد، وگرنه تمسک به قرآن محرّف معنایى ندارد و از ضلالت باز نمى دارد. از حدیث پیش گفته استفاده مى شود که قرآن کریم در زمان پیامبر ص به صورت کتاب مدوّن جمع آورى شده. زیرا در صورتى مى توان قرآن را کتاب نامید که همه ى آیات و مطالبش جمع باشد و در غیر این صورت به آن کتاب اطلاق نمى شود.

در نمازهاى یومیه لازم است که مسلمانان بعد از حمد یک سوره ى کامل بخوانند و کسانى که به تحریف معتقدند، نباید در صورت احتمال تحریف، در نمازشان سوره بخوانند با این که مى خوانند. (بحارالانوار، ج36، ص331)

روایات اسلامى که از امامان معصوم  علیه السلام  به ما رسیده نیز بر اصالت و تمامیّت و عدم تحریف قرآن تأکید مى کند. على  علیه السلام  در نهج البلاغه با صراحت مى فرماید: أنْزَلَ عَلَیْکُمُ الْکِتَابَ تِبْیَاناً لِکُلِّ شَىْء وَ عَمَّرَ فِیکُمْ نَبِیَّهُ أزْمَاناً حَتَّى أکْمَلَ لَهُ وَ لَکُمْ فِیمَا أنْزَلَ مِنْ کِتَاب، دِینَهُ الَّذِی رَضِىَ لِنَفْسِهِ ؛ خداوند قرآنى نازل کرده که همه چیز را بیان مى کند، خداوند آن قدر به پیامبر  صلی الله علیه و آله عمر داد که دین خود را براى شما به وسیله قرآن کامل گرداند (خ 86)

در بسیارى از خطبه هاى نهج البلاغه سخن از قرآن به میان آمده، و در هیچ جا کمترین اشاره اى به تحریف قرآن نشده، بلکه کامل بودن قرآن را روشن مى سازد.
در حدیثى که امام نهم، محمّد بن على التقى علیه السلام  خطاب به یکى از یارانش پیرامون انحراف مردم از طریق حق سخن مى گوید، مى خوانیم: وَ کَانَ مِنْ نَبْذِهِمُ الْکِتَابَ أَنْ أقَامُوا حُرُوفَهُ وَ حَرَّفُوا حُدُودَهُ گروهى از مردم قرآن مجید را رها کرده اند، به این صورت که عبارات قرآن را برپا داشتند، امّا مفاهیم آن را تحریف نمودند (کافى ج8 ص53)

این حدیث و مانند آن نشان مى دهد که الفاظ قرآن دست نخورده باقى مانده و تحریف در معانى آن واقع شده، که گروهى مطابق میل نفسانى و منافع شخصى خود، آیات آن را برخلاف واقع تفسیر یا توجیه مى کنند. خداوند بزرگ، مواهب عظیمى به امت اسلامى داده، که از مهمترین آنها همین میراث بزرگ الهى قرآن است. امت مسلمان را بر سایر امم برگزیده، و این نعمت را به آنها داده، ولى به همان نسبت که آنها را مورد لطف خاص خویش قرار داده، مسئولیت سنگین نیز بر عهده آنها گذارده است
و از این جا نکته مهمّى روشن مى شود که اگر در بعضى از روایات سخن از تحریف به میان آمده، منظور همان تحریف معنوى و تفسیر به رأى است نه تحریف در عبارات و الفاظ. از سوى دیگر در بسیارى از روایات معتبرى که از امامان معصوم  علیه السلام  به ما رسیده مى خوانیم: براى پى بردن به درستى یا نادرستى روایات، به خصوص هنگامى که تضادّى در میان روایات مشاهده مى کنید، آنها را بر قرآن عرضه بدارید، آنچه موافق قرآن است صحیح است، به آن عمل کنید و آنچه مخالف قرآن است رها سازید اعرِضُوهُمَا عَلَى کِتَابِ اللهِ فَمَا وَافَقَ کِتَابَ اللهِ فَخُذُوهُ وَ مَا خَالَفَ کِتَابَ اللهِ فَرُدُّوهُ (وسائل الشیعه ج18 ص80)

 این دلیل روشنى بر عدم تحریف قرآن است، چون در غیر این صورت مقیاس تشخیص حق از باطل نبود.

 ادله ای بر نبودن لفظ قرآن از پیامبر صلی الله علیه و آله

 قرآن در چند مرحله تحدّی و هم‌آورد خواستن خود را مطرح کرده است:

الف) اگر تمام انس و جن گرد هم آیند و بخواهند همانند این قرآن بیاورند هرگز نتوانند، گرچه همگی همدست شوند (اسراء، 88) بنابراین معجزه بودن آیا تاکنون مثل قرآن نیاورده‌اند؟ امروز اگر دشمنان اسلام به زور متوسل می‌ شوند و از راه جنگ نظامی و یا تهاجم فرهنگی به مبارزه با اسلام می‌پردازند برای این است که در مبارزه علمی و منطقی با قرآن شکست خورده‌اند.

ب) آیه‌ای که می‌فرماید: پیامبر اختیار تبدیل و تغییر در قرآن را ندارد قل ما یکون لی ان ابدّله من تلقاء نفسی ان اتبع الا ما یوحی الی ... یونس، 15، این سلب اختیار، نشان دهنده آن است که الفاظ و عبارت قرآن از پیامبر نیست و گرنه هر انسانی می‌تواند آنچه را که گفته به تعبیر و بیان دیگر بگوید.

ج  پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله تلاش می‌کرد که آیات وحی شده را حفظ کند و از همین، در آغاز نبوّت آیات را مرتب در حال وحی تکرار می‌کرد تا این‌که خداوند او را از این کار نهی کرد و فرمود: زبانت را به خاطر عجله برای خواندن قرآن حرکت مده چرا که جمع کردن و خواندن آن بر عهده ماست پس هرگاه آنرا خواندیم از خواندن ما پیروی کن (قیامت18و16)

د) پیامبر اکرم : حفظ وحی نشان می‌دهد که الفاظ و کلمات در اختیار پیامبر نبوده بلکه الفاظ و کلمات از سوی خداوند می‌باشد.

ه) تفاوت قرآن و حدیث قدسی از لحاظ سبک و بیان و شیوه ترکیب کلمات، این تفاوت و دوگانگی که واقعیتی انکار ناپذیر است و با اندک توجهی آشکار می‌شود بهترین گواه بر عدم دخالت پیامبر در شکل گیری ساختار لفظی و بیانی قرآن است ( وحیانی بودن الفاظ قرآن، ص ۳۳۳)

 فلسفه ناسخ و منسوخ

 نسخ در لغت به معنی زایل کردن و از بین بردن، باطل کردن چیزی را و چیز دیگر به جای آن آوردن است. در اصطلاح برداشته شدن حکمی دینی است در اثر سپری شدن مدت آن. در حقیقت پایان یافتن زمان حکمی است که در آیه منسوخ آمده و با آیه ناسخ آن اعلام می شود (ترجمه البیان ج1 ص 12)

بحث درباره این موضوع و آیاتی که ادعای نسخ و ابطال حکم آنها شده و پاسخ کسانی که ایرادهایی بدان دارند، مبحث ناسخ و منسوخ را در موضوعات علوم قرآنی تشکیل می دهد

نسخ احکام دلیل تکامل، و مصداق تکامل مى باشد. معناى نسخ، آن نیست که احکام گذشته و شریعتهاى گذشته باطل بوده است، بلکه در اثر پیشرفت زمان و گسترش آن، احتیاج به جعل احکام دیگر و تغییر احکام گذشته پدید مى آید.

مثلا قبله مسلمین توسط رسول خدا ص مدت چهار سال و پنج ماه ، بیت المقدس تعیین شده بود، سپس آیات قرآن ، آن را نسخ کرد و کعبه را به عنوان قبله مسلمین تعیین کرد قد نرى تقلب و جهلک فى السماء فلنولینک قبلة ترضاها فول وجهک شطر المسجد الحرام و حیث ما کنتم فولوا وجوهکم شطره. در اینجا حکم خارجى ، توسط قرآن مجید، نسخ شده است، نه اینکه آیه اى، آیه دیگر را نسخ کرده باشد؛

 یهودیان از تبدیل بعضی احکام قرآن، مانند تغییر جهت قبلهاز بیت المقدس به کعبه، به پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله طعن می زدند و می گفتند: اگر فرمان پیشین حق بود چرا باطل شد، و اگر باطل بود، چرا چنین حکمی صادر شد؟ و نتیجه می گرفتند که قرآن ساخته و پرداخته خود پیامبر صلی الله علیه و آله است. (خرمشاهی قرآن کریم ص17) در پاسخ خداوند می فرماید: مانسخ من آیه اوننسها نات بخیر منها او مثلها، الم تعلم ان الله علی کل شیئ قدیر  هر آیه ای را نسخ کنیم یا به (دست) فراموشی بسپاریم بهتر از آن یا مانندش را می آوریم.

مگر ندانستی که خدا برهر کاری تواناست (بقره106) در نحل آیه 101 و چون آیه ای را جانشین آیه دیگر سازیم و خدا داناتر است که چه فرو فرستاده است، گویند تو دروغ زنی، چنین نیست، بلکه اکثرشان نمی دانند. از این رو نسخ از قبیل تناقض در گفتار نیست، بلکه با تغییر مصلحت که خدا بدان آگاه است حکم شرعی که در کتاب خدا یا سنت آمده است برطبق حکم و صواب دید جدید تغییر می یابد.

مانند آیه 56 انفال که برطبق آن می باید هریک از مجاهدان اسلام با ده تن مقاومت و مبارزه کند، در آیه بعد تخفیف فرمود که هرکس با دو کس رو یا روی شود، که معلوم شد در شما ضعف است. زنان عرب در صورت مردن، شوهرانشان یک سال تمام از ازدواج خوددارى مى کردند. این حکم توسط قرآن مجید، نسخ شد. و عده وفات ، چهار ماه و ده روز تعیین گردید.

در تشریع روزه  قرار بود، در 24 ساعت ، فقط هنگام افطار غذا بخورند. و در همه ماه رمضان از زنان دورى کنند، تا اینکه آیه 187 بقره ، هر دو را نسخ فرمود و مقاربتدر شبهاى ماه رمضان و نیز اکل طعامتا طلوع فجر، جایز گردید. نسخ احکام خارجى به وسیله آیات قرآن کریم ، قابل قبول است ولى نسخ آیات با آیات دیگر با آن احتمالات ، قابل قبول نیست

 آیات انذاری و تبشیری در قرآن

 آیات قرآنی سرشار از دو دسته آیات انذاری و تبشیری است. انذارها از آن جهت است که مردم جلال خداوندی را بشناسند و از آن بگریزند و تبشیرها از آن روست که آدمی را به سوی جمال، ترغیب کند. لذا برای هرکسی سایق (سوق دهنده ای) از جلو به عنوان مبشرو محرکی از پشت سر به عنوان منذراست که با تازیانه ای از جلال به سوی جمال می راند.

در دعاها آمده است خدایا من از خودت به خودت پناه می برم؛ یعنی از جلال تو به جمال تو می گریزم که مصداقی از آیه ففروا الی الله است.آدمی باید با خواندن آیات قرآنی از جلال خداوند همانند جمال او آگاه شود و همان اندازه که نگاهی به آیات بهشتی دارد نگاهی هم به آیات دوزخی داشته باشد.

 مهربانترین آیه قرآن کدام است؟

 گسترده ترین آیه در بعد رأفت و مهربانی آیه 53 زخرف قُلْ یا عِبادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلى أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللهِ إِنَّ اللهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ؛  بگو(ای پیامبر) ای بندگان من که بر خودتان اسراف در گناه انجام داده اید (هرگز) از رحمت خدا ناامیدنشوید چرا که همانا خداوند می آمرزد گناهان شما را بطور کل و همانا خداوند آمرزنده و مهربان است.

در بعضی از احادیث ما وارد شده است که وقتی این آیه نازل شد شیطان رجیم از خشم و عصبانیت آنچنان صیحه و شیونی سرداد که به حالت غش در آمد و گفت با نزول این آیه من نا امید و بیچاره شدم و خداوند با این آیه کمر مرا شکست چرا که هر چه من در گمراهی و ضلالت انسان تلاش نموده و آنها را به گناه و معصیت وادار نمایم خداوند با این آیه به همه آنها وعده آمرزش و بخشش داده است. اگر کسی به نکات ظریف این آیه دقت کند نهایت مهرورزی و عطوفت خالق یکتا را نسبت به بندگانش مشاهده خواهد کرد و ما تنها به چند نکته اشاره می کنیم.

 1. تعبیر به یا عبادی آغازگر لطفی بی نهایت و مهربانی عظیم از ناحیه پروردگار است به کسانی که با گناه و معصیت خودشان را از عبودیت خدا خارج کرده اند.

 2. جمله لا تفظو آنچنان امید و نشاطی در بندگان خدا ایجاد می کند که عشق و محبت بنده را به گوینده این جمله ازدیاد می بخشد.

 3. جملهرحمة الله بیانگر نهایت مهر و کمال عطوفت و مهربانی با خدا را به بندگانش می رساند.

 4. جمله ان الله یغفر الذنوب وعده ای را از سوی خداوند به بنده اش می دهد که بیانگر رساندن بنده به مقام عفو و بخشش ربوبی است.

 5. جمله جمیعا تاکید بر این عفو و بخشش است آنهم نه فقط راجع به یک یا چند گناه بلکه راجع به همه گناهان.

 6. جمله غفور الرحیم در حقیقت مهر و امضاء خداوند بر این وعده است که همانا این همه لطف و رحمت از منبع و سرچشمه کسی بسوی بنده سرازیر شده است که خودش هم غفور و آمرزنده است و هم رحیم و مهربان.

 شیو ه های احترام به قرآن

خداوند قرآن را کتابی با عظمت و دارای قداست و احترام معرفی می کند. (بقره 2 و ال عمران 58 و انعام 19 و آیات دیگر) در همه این آیات به اشکال مختلف چون آوردن اسم اشاره در ذلک الکتاب و تعبیر به ذکر حکیم، کوشیده است تا تعظیم، تفخیم و نیز شرافت، استحکام و استواری قرآن را بیان کند. (لسان العرب، ج 5، ص 51)

همین جایگاه بلند قرآن در پیشگاه خداوندی (عبس11 تا 61 بروج 12) موجب می شود تا خداوند به آن سوگند یاد کند (ق1) چنان که مقتضی آن است که حرمت و احترام قرآن حفظ شود و کسی به خود نتواند این اجازه را بدهد که آن را استهزا کرده و به تمسخر گیرد. (نساء140)
خداوند در آیات 75و 85 یونس، قرآن را برتر از دارایی های اهل دنیا برمی شمارد و در آیه30 نحل، آن را مصداق خیر از نظر متقین دانسته و در آیه3 یوسف، آن را دارای بهترین و زیباترین قصه ها به سبب وحیانی بودن آن معرفی کرده، و در آیه32 زمر، قرآن را در بردارنده بهترین سخن ها درباره دین و هدایت مردم دانسته و، در آیات 75و 85 یونس، نعمتی ارزشمندتر از تمام دارایی ها و مال و منال مردمان خوانده و در آیه 32 زمر بهترین کتاب آسمانی در مقایسه با دیگر کتب آسمانی می داند.

از این رو نمی توان کتابی شریف تر و بهتر و کامل تر و جامع تر از قرآن یافت و همین ویژگی ها و ویژگی های دیگر قرآن چون نزول مستقیم از سوی خداوند در الفاظ و معنا، موجب شده تا مورد تکریم و احترام و تقدیس قرار گیرد و به احترام و حرمت آن، از سوی خداوند تأکید شود.

  آثار گوش سپاری و استماع قرآن

 خداوند در آیات، گوش سپاری به قرآن را یکی از عوامل راهیابی به حقایق قرآنی و اعتراف به حقانیت آن می داند. به این معنا که اگر انسان ها به محتوای قرآن گوش سپارند به سادگی به حقانیت آن آگاه می شوند و اقرار میکنند، چنان که گروهی از راهبان پس از استماع قرآن به این حالت و مقام درآمدند و قرآن را پذیرفتند و ایمان به آن آوردند.

از دیگر آثار و پیامدهای گوش سپاری به قرآن، اظهار خضوع و خشوع شنوندگان در برابر عظمت و حقایق قرآنی است که در آیات 106 و 107 با گزارشی از برخی از اهل کتاب این معنا مورد تأکید قرارگرفته .

همان گونه که سکوت در هنگام قرائت قرآن موجب میشود تا آدمی از رحمت الهی بهره مند شود و زمینه ای برای رحمت الهی در جان آدمی فراهم آید (اعراف204) همچنین استماع و گوش سپاری به آیات قرآنی برای مردم کافر، عامل مهم در غضب و برافروختگی آنان می باشد (حج27) قرآن، وحی نامه اعجاز آمیز الهی است و متن قرآن از آن جایی که حتی الفاظ آن از سوی خداوند وحی شده، متنی مقدس است و همگان در صدور آن از جانب خداوند تبارک و تعالی، قطع و یقین دارند، از این رو حتی استماع و شنیدن الفاظ آن بسیار مهم و تاثیرگذار است و شفا و درمان گری آن به شکل مختلف در جسم و جان آدمی اثبات شده است.

  آداب گوش سپاری

در آیاتی که بیان شده این معنا نیز مورد تأکید قرار گرفته که گوش سپاری و استماع آیات قرآنی خود آدابی دارد که می تواند قدرت تأثیرگذاری قرآن را افزایش دهد. از جمله این آیات می توان به سکوت و خاموشی در هنگام قرائت قرآن اشاره کرد که در آیه 204 اعراف و 92 احقاف بیان شده.

البته فقها و مفسران بر این باورند که سکوت و خاموشی در هنگام قرائت قرآن در برخی از موارد واجب می شود و در برخی موارد مستحب است، البته برخی بر این باورند که سخن گفتن در این هنگام مکروه است. از دیگر آداب استماع و گوش سپاری قرآن، لزوم داشتن حالت خضوع و خاکساری است که در آیات 106 تا 109 اسراء و 85 مریم و 12 انشقاق به آن اشاره شده.

به سجده افتادن در هنگام استماع آیات قرآن نیز به عنوان یکی از آداب استماع و گوش سپاری در آیات مطلوب دانسته شده گریستن هنگام شنیدن آیات قرآنی نیز امری مطلوب و دارای فضیلت معرفی می شود. در همین آیات با اشاره به برخی از اهل کتاب که هنگام گوش سپاری به قرآن این گونه رفتار می کردند از آنان تمجید و ستایش شده تا دانسته شود که مطلوبیت آن تا چه اندازه است.

از نظر خداوند هرگونه بی اعتنایی، بی ادبی و بی احترامی و نیز استهزای قرآن هنگام استماع آن، عملی زشت و گاه گناهی بزرگ است. از این رو مؤمنان را از هم نشینی با کسانیکه قرآن را به استهزا میگیرند منع کرده (نساء 140 انعام86)

 فضیلت استماع قرآن

از صفات مؤمنان نیز گوش شنوا داشتن نسبت به قرائت قرآن در آیه35 روم برشمرده شده ؛ زیرا یکی از عوامل تأثیرگذار در ایمان و تقویت و افزایش ایمان همین استماع و گوش سپاری به قرآن است. چنان که خداوند در آیات ۲۹ تا ۳۱ احقاف استماع قرآن به وسیله گروهی از جنیان و رهنمون ساختن آن به حق و صراط مستقیم را عامل ایمان آنان به قرآن دانسته و در آیات 1و 2و ۱۳ سوره جن، همین استماع قرآن و هدایت آنان به سوی رشد را عامل ایمان آوری گروهی از جنیان می داند. البته علت این که در مورد جنیان به ایمان آوری ایشان پس از گوش سپاری تأکید می شود، آن است که اصولاً جنیان قادر به خواندن قرآن نیستند و از طریق گوش سپاری به محتوای آن آگاه می شوند.

جنیان تنها از طریق انسانها می توانند به کمال خود دست یابند و آنان هر چند که موجودات عاقل و مکلف همانند انسان ها هستند ولی مسخر انسان ها می باشند، زیرا سجده ای که خداوند همه موجودات از جمله جنیان و ابلیس را بدان فرمان داده بود، سجده اطاعت و پذیرش ربوبیت انسان هاست.

 فضیلت تلاوت

 رسول خدا صلی الله علیه و آله : هر کس در هر شب ، ده آیه از قرآن را بخواند جزو غافلان و آنان که از پروردگارشان بى خبرند نوشته نمى شود. هر کس پنجاه آیه از قرآن را بخواند در لیست آشنایان و یادکنندگان خدا ثبت مى گردد. هر کس صد آیه تلاوت کند جزو عبادت کنندگان و هر کس دویست آیه بخواند نام وى در لیست خاشعین و افرادى که در پیشگاه پروردگارشان اظهار ذلت و کوچکى کنند خواهد آمد. هرکس سیصد آیه از قرآن بخواند از سعادتمندان و هر کس پانصد آیه تلاوت کند از کوشش کنندگان در عبادت و پرستش کنندگان ، نوشته خواهد شد.

هرکس هزار آیه بخواند مانند کسى خواهد بود که مقدار زیادى از طلاى ناب و خالصى در راه خدا بذل و احسان کرده است.

 تلاوت غافلان

امام صادق علیه السلام تلاوت کنندگان بدون عمل و کسانى که تلاوت را اصل و هدف مى دانند بر سه دسته تقسیم مى کند: برخى از مردم ، قرآن را تلاوت مى کنند تا مردم بگویند: فلانى قارى قرآن است. برخى دیگر قرآن را تلاوت مى کنند و قصد آنان این است تا به مال و منال، عنوان و مقام و دنیا برسند. در هیچ یک از این ها خیرى نیست. عده اى دیگر نیز قرآن را تلاوت مى نمایند و نیت آنان این است که در نماز و شب و روز از آن بهره گیرند نباید قرآن را (فقط) در تلاوت آن منحصر ساخت. بلکه باید تلاوت را مقدمه عمل به دستورات آن قرار داد.

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله : هرکس حرام هاى قرآن را حلال بشمارد ایمان ندارد. و بیشترین منافقان این امت قاریان هستند

 آثار تلاوت تلاوت و پاکیزگى دهان

قارى علاوه بر داشتن طهارت، مى بایست دهانش را از آلودگیها پاک کند، تا هم نزد خدا عزیز باشد و هم نزد مردم و ثواب بیشترى نیز به او عطا شود.

یکى از خصوصیات رسول گرامى اسلام صلی الله علیه و آله این بود که هنگام عبادت، خصوصا تلاوت قرآن و نماز شب، دندان هایشان را مسواک مى زد و مسلمانان را بارها به این امر تشویق و توصیه مى نمود.

تلاوت و آراستگى ظاهر

سزاوار است قاریان قرآن با بدن و لباس پاک و پاکیزه باشند. آلودگى ظاهرى را از خود دور کنند و بدن و لباس را تمیز بشویند. همچنین بهتر است قاریان قرآن وقت تلاوت ، خود را معطر کنند و با سر و روى آراسته قرآن را قرائت نمایند، سعى کنند که این آداب را همیشه در قرائت رعایت نمایند. مى توانند الگویى براى دیگران باشد.

 تلاوت کفاره گناهان

اگر انسان به هنگام تلاوت قرآن توجه اش معطوف به خدا و دستورات قرآن باشد، خداوند متعال گناهان او را مى آمرزد. روزى رسول گرامى اسلام صلی الله علیه و آله خطاب به سلمان فرمود: اى سلمان ! بر تو است که تلاوت قرآن کنى؛ زیرا آن کفاره گناهان و پوششى براى آتش جهنم و امانى از عذاب قیامت است.

مومن زمانى که قرآن مى خواند خداوند با نظر رحمت به او مى نگرد.خداوند درهاى رحمتش را به روى او مى گشاید و چیزى بعد از فرا گرفتن علم، بهتر و محبوبتر در نزد پروردگار از قرائت قرآن نیست، و با کرامت ترین افراد بعد از انبیاء، در نزد خداوند، علما و بعد از آن ها قاریان و حاملین قرآن هستند.

خارج مى شوند از دنیا مثل خارج شدن انبیاء و از قبرهایشان با انبیاء محشور مى شوند و با آن ها از صراط مى گذرند، آنان ثوابى مثل ثواب انبیاء دریافت مى کنند. و با شرافت ترین امت من دو طایفه هستند، یکى حاملین و عاملین قرآن، دیگرى شب زنده داران. چه نیکو است که حامل قرآن خود، از شب زنده داران باشد. تلاوت یک آیه براى قارى قرآن، ثواب و ارزش آن بهتر از آنچه زیر عرش تا زمین.

 تلاوت باعث دفع بلا

از جمله امتیازاتى که تلاوت کننده قرآن دارد این است که خداوند سبحان به برکت قرآن و تلاوت آن ، بلاى دنیا و عذاب آخرت را، که به واسطه گناه و نافرمانى ، بر اجتماع حتم شده از اجتماع بر طرف مى کند.

پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله: خداوند از تلاوت کننده کننده قرآن (و اجتماع) بلاى دنیا و عذاب و گرفتارى آخرت را دفع مى کند.

 تلاوت با حالت حزن

یکى از مستحبات تلاوت قرآن ، آمیختن تلاوت با حزن و گریه است. قارى قرآن باید هنگام تلاوت، خود را محزون و اندوهگین، فروتن و با گریه جلوه دهد. امام صادق ع: قرآن همراه با اندوه شده پس با صداى حزین بخوانید. در همین مورد حفص مى گوید: ندیدم کسى را مانند امام کاظم ع که بر خود بیمناک و هم امیدوار باشد. قرآن را با حزن و اندوه مى خواند. هنگامى که قرآن را تلاوت مى کرد گویا انسانى را مخاطب خود ساخته. هنگامى که آن حضرت قرآن را تلاوت مى فرمود صدایش را حزن انگیز مى کرد و مى گریست و شنوندگان تلاوت حضرتش نیز مى گریستند.تلاوت قرآن با صوت حزین اثر معنوى و روحانى خاصى را به قارى مى بخشد و زمینه بسیار خوبى براى گریه اش فراهم مى کند.

 راه محزون شدن قارى قرآن

این است که در وعده ها و عهد و پیمان هاى قرآن دقت کند و سپس به اعمال خویش بنگرد که اگر در اجراى امرها و ترک نهى ها کوتاهى کرده است ، محزون شود و گریه کند. امیرالمؤمنین علیه السلام درباره صفات متقین مى فرماید: پرهیزکاران ، با خواندن قرآن جان خویش را محزون مى سازند.علماى اخلاق حزن را چنین تعریف کرده اند: حسرت و ناراحتى براى از دست دادن شخصى که او محبوب انسان بوده ، یا از دست رفتن چیزى که مطلوب او بوده .

حزن جهت ترس از خدا: حزن متقین و قاریان حقیقى قرآن ، به علت وعید الهى است، و این که مبادا این تهدیدها گریبان گیر آن ها شود.

 آداب قرائت قرآن

 فاقروا ما تیسر من القرآن تا آنجا که میتوانید قرآن بخوانید (مزمل20) اگر با آداب و ترتیب خاصی که در متن قرآن آمده انجام گیرد، بیشترین تأثیر معنوی و تربیتی را برای انسان به ارمغان می آورد. آیاتی که این آداب را آموزش میدهد :

1. طهارت 79 واقعه لایمسه الا المطهرون مس و لمس کلمات قرآن مجید، جز بر پاکان که غسل یا وضو دارند، روا نیست و هنگام تلاوت کلام الله داشتن طهارت شرعی مستحب است.  همچنان که بهره معنوی بردن و منور شدن از قرآن، وابسته به طهارت روح و اعتقاد قلبی به آن است.

2. استعاذه استعاذه یعنی پناه جستن به خدا 98 نمل فاذا قرأت القرآن فاستعذ بالله من الشیطان الرجیم  پس چون قرآن می خوانی (نخست) از شیطان رانده شده به خدا پناه ببر. هرکس که خواست قرائت قرآن را شروع کند، بر طبق این دستور باید با اعوذ بالله من الشیطان الرجیم  آغاز کند. بدیهی است چون انسان به آفریدگار دانا و توانا پناه جست، از اندیشه های بد و وسوسه هایی که به ذهن وارد می شود، در امان می ماند و آرامش فکر و تجمع حواس پیدا می کند و میتواند دریافتی صحیح و بهره ای روحانی از قرآن خواندن داشته باشد.

3. سکوت و استماع اعراف204 و اذا قرأ القرآن فاستمعوا له و انصتوا لعلکم ترحمون  و چون قرآن خوانده شود، بدان گوش دهید و خاموش مانید. امید که بر شما رحمت آیدهرچند که هنگام خواندن هر کتابی لازمه فهمیدنش توجه و تمرکز بر آن است، اما مراعات این دستور نسبت به کلام وحی لازم تر است، زیرا در واقع زمان تلاوت قرآن، خداوند با خواننده سخن می گوید، پس باید نیکو استماع نماید، و با تمرکز بیاندیشد تا بهره معنوی بیشتری از آیات الهی ببرد.

4. تلاوت تلاوت کلمه ای است که برای دقیق و با تأمل خواندن قرآن کریم و دیگر کتب آسمانی استعمال شده و معنی آن اخص از قرائت است، یعنی هر تلاوتی قرائت هست اما هر قرائتی تلاوت نیست.

معنی اصلی تلاوت متابعت و پیروی است و چون در مورد قرائت قرآن به کار می رود، متضمن این نکته لطیف هست که قاری باید از تعلیمات قرآن پیروی کند. مصداق کامل چنین تلاوتی تلاوت پیامبر صلی الله علیه و آله بود، چنانکه اوست که در میان ناخواندگان فرستاده ای از خودشان برانگیخت، تا آیات او را بر آنان بخواند و پاکشان گرداند یتلوا علیهم آیاته(جمعه2)

5. ترتیل ترتیل واژه دیگری است که در کتاب خدا برای خواندن آن به کار رفته و به معنی هموار و آرمیده و پیدا. خواندن کلام است. به تعبیری دیگر ادای حروف و رعایت وقوف آن است.که در این صورت حروف باید از مخارج خود ادا شود و وقوف نیز رعایت گردد. مزمل4  و رتل القرآن ترتیلا و قرآن را شمرده شمرده بخوان.

 خشوع و تدبر در تلاوت قاری

 ادب باطنی است که به ترتیب در پی می آید: فهمیدن اصل کلام تلاوت کننده، باید بداند که با چه سخن بزرگی مواجه است، سخنی که نشانه لطف و رحمت و عنایت آفریدگار هستی به آدمی است. سخنی که حقایق بسیار بلندی را تا مرز فهم و درک انسانها تنزل داده است. قاری قرآن بایستی کلام الهی را درس بگیرد و بیاموزد و به قرائت آن اکتفا نکند، چنانکه در اعراف آیه 169 آمده و درسوا ما فیه یعنی کلام الهی را فرا گرفتند. همچنین قاری قرآن بایستی آیات الهی را با گوش جان بشنود و آن را به خاطر بسپارد، چنانکه در سوره حاقه آیه 12 آمده و تعیها اذن واعیه؛ قرآن را گوش های حافظ به یاد می سپارند.. درک عظمت کلام الهی، جز با اندیشه در محتوای آن میسر نیست.

آگاهی به عظمت متکلم

شایسته است که قاری قرآن، در آغاز تلاوت، به عظمت گوینده قرآن توجه کند و بداند که قرآن سخن بشر نیست، در هنگام تلاوت باید به خود گوشزد کرد که گوینده این سخنان، آفریدگار همه چیز و روزی دهنده همه جنبندگان است و همه، تحت سیطره او قرار دارند و در فضل و رحمت او غوطه ورند. اگر نعمت دهد از فضل اوست و اگر مجازات کند از عدلش، و در نهایت اوست که می گوید: اینان اهل بهشت و اینان اهل دوزخند.

ا ندیشیدن به حقایقی از این قبیل، عظمت و تعالی گوینده قرآن را در دل مینشاند و کلام او را مؤثر می سازد. چرا که برای آدمیان، گذشته از اصل کلام، گوینده آن نیز اهمیت داشته و اعتبار کلام تا حد زیادی به اعتبار و شأن متکلم بستگی دارد. تدبر کسی که قرآن می خواند و کسی که به آن گوش می دهد، لازم است که در آیات کتاب الهی به تدبر و تفکر بپردازند و با اندیشیدن در مضامین آیات، خود را در معرض تابش نور الهی قرار دهند و در یک فضای معنوی تنفس کنند.

تدبر در آیات قرآنی انسان را در دنیایی از معارف والا و مفاهیم بلند قرار می دهد که هیچ چیز با آن برابری ندارد و آیات قرآنی به عنوان کلیدهای سعادت انسانی در اختیار او قرار می گیرند. و نیز در جای دیگر اهل معنا را به توجه و تذکر در آیات قرآنی که به آسانی در اختیار آنهاست و هیچ گونه پیچیدگی ندارد فرا می خواند و لقد یسرنا القرآن للذکر فهل من مدکر  همانا قرآن را برای توجه به آن آسان قرار دادیم آیا توجه کننده ای هست؟

 حضور قلب و ترک حدیث نفس ترک موانع فهم

 قاری قرآن بایستی در رفع موانع و حجب شیطانی بکوشد. مهم ترین حجابهای فهم چهار مورد است:

حجاب اول برخی از افراد (قاریان)، تمام تلاش و توجه خویش را صرف تلفظ صحیح کلمات قرآن می کنند تا مبادا حرفی را از مخرج نادرست، ادا کنند، در چنین وضعیتی دیگر برای توجه به معانی، مجالی باقی نمی ماند که این کار به عهده شیطان است که موکل بر قرآن شده تا با وسوسه، مردم را از درک معانی کلام الهی بازداشته و مردم را وا دارد که در ادا به حروف تردید نمایند.

حجاب دوم اینکه تلاوت کننده در مسایل، متقلد نظریه ای باشد که به تقلید آن را یاد گرفته و نسبت به آن جمود و تعصب داشته باشد. این چنین اعتقاد و تعصبی مانع از ارتقاء است و به او اجازه نمی دهد که غیراز مورد اعتقادش به مطلب دیگری بیندیشد.

حجاب سوم این است که قاری و تلاوت کننده قرآن بر گناهی اصرار ورزد و یا متکبر و یا مبتلا به هوای نفس باشد. این گناهان سبب تاریکی دل می گردد و مانند غبار بر آینه قلب نشسته، از تجلی حق جلوگیری می کند و این بزرگ ترین حجاب دل است و بیشتر مردم به این حجاب گرفتارند.

حجاب چهارم این است که تفسیر ظاهری آیه را بخواند و بپذیرد که کلمات قرآن در معانی خود منحصر به آن است که از ابن عباس و مجاهد و امثال آنها نقل شده است. و بقیه، تفسیر به رأی است و این خود از حجاب های بزرگ فهم قرآن است.

تخصیص تخصیص یعنی اینکه تلاوت کننده در نظر بگیرد که مقصود از هر خطاب قرآن، خود اوست پس اگر نهی از امری را در قرآن می خواند یا وعده و وعیدی را می شنود خود را مخاطب بداند و اگر داستان های انبیاء و اقوام گذشته را قرائت می کند آنها را به منزله افسانه تلقی نکند، بلکه بداند که مقصود از آنها عبرت است و قاری بایستی از لابلای آنها آنچه را مورد نیاز است برگیرد. در قرآن کریم می خوانیم:

و لقد یسرنا القرآن للذکر فهل من مدکر؛ یعنی ما قرآن را برای پند گرفتن آسان ساختیم. پس آیا پند گیرنده ای هست؟

تأثیر تأثیر آن است که قرائت کننده قرآن، از آیات گوناگون کلام الهی متأثر شود و به حسب مضمون هر آیه حالت حزن و اندوه یا نشاط و شادی برایش حاصل شود، چنانکه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله خود از آیات الهی متأثر بود. در این صورت قلب، آماده تأثیرپذیری می شود. قاری باید به تناسب معنای آیه حالتی مناسب در دل احساس کند، اگر به آیه عذاب می رسد احساس وحشت نماید و اگر به آیه مغفرت می رسد، شاداب باشد.

ترقی ترقی یعنی اینکه تلاوت کننده قرآن به مرحله ای ارتقاء یابد که گویا کلام را از خداوند می شنود. تلاوت کننده با قلب خود شهادت دهد که پروردگار با الطافش او را مخاطب ساخته و مشمول نعمات خود قرار داده است،

در این مرحله مقام قاری، مقام حیا و تعظیم و گوش دادن و فهم است. درجه امام صادق علیه السلام  می فرماید والله لقد تجلی الله لحلقه فی کلامه و لکن لا یبصرون به خدا قسم، خداوند در کلام خود تجلی کرد ولی آنان نمی بینند.

تبری تبری آن است که تلاوت کننده قرآن، در هنگام تلاوت از نیرو و توان و توجه خود دوری کند و با چشم خشنودی و تزکیه به خود ننگرد، هنگامی که آیات بهشت و مدح صالحان را می خواند به خود تطبیق ندهد، بلکه برای اهل یقین و صدیقین گواهی دهد و ابراز اشتیاق نماید که به آنان بپیوندد و زمانی که آیه غضب و مذمت گناهکاران و مقصران را می خواند به خود تطبیق دهد و در خشیت و خوف، خود را مخاطب سازد.

امیرالمؤمنان علی علیه السلام؛ اذا مروا بآیه تخویف اصغوا الیها مسامع قلوبهم وظنوا ان زفیر جهنم وشهیقها فی اصول آذانهم؛ هنگامی که به آیه ای بر می خورند که در آن ذکر تهدیدی است، با گوش قلب آن را می شنوند و چنین می اندیشند که صدای آتش جهنم در گوش هایشان است  

در پایان از خداوند منان خواهانیم که ما را از فواید معنوی آداب باطنی قرآن برخوردار بگرداند.

  وصف مصحف علی (علیه السلام)

مصحفی را که علی علیه السلام گردآوری کرده بود، دارای ویژگیهای خاصی بود در مصاحف دیگر وجود نداشت

اولا ترتیب دقیق آیات و سور، طبق نزول آنها رعایت شده بود. یعنی در این مصحف مکی پیش از مدنی آمده و مراحل و سیر تاریخی نزول آیات روشن بود

ثانیا در این مصحف قرائت آیات، طبق قرائت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله که اصلی ترین قرائت بود ثبت شده بود و هرگز برای اختلاف قرائت در آن راهی نبود

ثالثا این مصحف مشتمل بر تنزل و تاویل بود یعنی موارد نزول و مناسبت هایی را که موجب نزول آیات و سوره ها بود، در حاشیه مصحف توضیح می داد

رابعا جوانب کلی آیات به گونه ای که آیه محدود و مختص به زمان یا مکان یا شخص خاصی نگردد، در این مصحف روشن شده است

سرانجام مصحف علی (علیه السلام)

در روایات شیعه آمده است: علی علیه السلام  پس از اتمام جمع آوری قرآن که روی پاره های کاغذ و تخته های نازک شده و ورق ها نوشته شده بود، آن را بار شتری کرده به مسجد آورد و پس از آنکه آن را میان مردمی که پیرامون ابوبکر گرد آمده بودند قرار داد، چنین فرمود: بعد از مرگ پیامبر صلی الله علیه و آله تا کنون به جمع آوری قرآن مشغول بودم و در این پارچه تمام آنچه را که بر پیامبر نازل شده جمع آورده ام. نبوده است آیه ای مگر آنکه پیامبر خود بر من خوانده و تفسیر و تاویل آن را بر من آموخته است. مبادا فردا بگویید: از آن غافل بوده ایم. آنگاه یکی از سران گروه، بپا خاست و با دیدن آنچه علی علیه السلام در آن نوشته ها فراهم کرده بوده به او گفت: به آن چه که آوره ای نیاز نیست و آنچه نزد ما هست ما را کفایت می کند. علی علیه السلام  گفت: دیگر هرگز آن را نخواهید دید. آن حضرت پس از آنکه حجت را بر آنان تمام کرد کتاب را برداشت و برگشت و کسی پس از آن، آن کتاب را ندید. در مورد سرنوشت این مصحف، بعضی بر این عقیده اند که به عنوان میراثی نزد امامان است و از امامی به امام دیگر می رسد.

عدم اختلاف در قرآن کریم

آیه، مردم را ترغیب به تدبّر و تامّل در قرآن کریم مى کند. به این که در آیات الهى دقت کنند و ببینند که هیچ اختلافى در آیات قرآن وجود ندارد افلا یتدبّرون القران و لو کان من عند غیر اللّه لوجدوا فیه اختلافا کثیرا همین عدم اختلاف در قرآن، مردم را به این مطلب هدایت مى کند که قرآن کتاب الهى است و از طرف غیر خدا نیست. زیرا اگر از جانب غیر خدا بود، از اختلاف سالم نمى ماند، چون نظام طبیعت بر اساس حرکت و تغییر استوار است. هیچ انسانى نیست که مشاهده نکند هر روز عاقلتر از دیروز است، هر عمل یا صنعت و یا هر نظریه و راءیى که دارد، در مرحله ى اخیر آن استوارتر از اولى است.

معارف و حقایق قرآن در ضمن آیاتى نازل شده که حدود ۲۳ سال به طول انجامیده و در حالات مختلف شب و روز، حضر و سفر، صلح و جنگ، سختى و خوشى، تنگى و گشایش نازل شده، با این وصف، نه در بلاغت و نه در معارف و نه در قوانین فردى و اجتماعى این کتاب، هیچ گونه فراز و نشیب و اختلافى وجود ندارد. بنابراین، اگر کسى در قرآن کریم تدبر کند، حکم خواهد کرد که این سخنان از کسى نیست که تحوّل و تکامل هستى در او مؤ ثّر باشد، بلکه گوینده ى آن خداوند واحد قهّار است.

حق تلاوت قرآن کریم این تعبیر، بسیار پر معناست و خطّ روشنى را براى ما در برابر قرآن کریم و کتب آسمانى مشخّص مى سازد. الّذین اتیناهم الکتاب یتلونه حق تلاوته اولئک یؤمنون به زیرا مردم در برابر آیات الهى چند گروهند:
الف
قشرى گرایان که تمام اصرارشان بر اداى الفاظ و حروف از مخارج آن است. آنها هماره در فکر وقف و وصل و حروف یرملون و شدّ و مدّند و کمترین اهمیتى به محتوا و معنا نمى دهند، تا چه رسد به عمل کردن به آن.
ب
علم گرایان که از الفاظ فراتر رفته و در معانى دقت مى کنند و در ریزه کارى ها و نکات قرآن مى اندیشند و از علوم آن آگاهند، اما در عمل کردن ناکامند.
ج
مؤ منان راستین که قرآن را کتاب عمل و برنامه ى کامل زندگى خود مى شمارند. خواندن الفاظ و اندیشه در معانى و درک مفاهیم این کتاب بزرگ را مقدمه اى براى عمل مى دانند. از این رو، هنگام قرائت قرآن روح تازه اى در کالبد آن ها دمیده مى شود. در حدیثى از امام صادق ع در تفسیر این آیه یرتّلون آیاته و یتفقّهون به و یعملون بأحکامه و یرجون وعده و یخافون وعیده و یعتبرون بقصصه و یاءتمرون باءوامره و ینتهون بنواهیه ما هو و اللّه حفظ آیاته و درس حروفه .... حفظوا حروفه و أ ضاعوا حدوده و انّما هو تدبّر آیاته و العمل بأ رکانه قال اللّه تعالى : کتاب انزلناه إ لیک مبارک لیدبّروا ایاته آیات آن را با دقت بخوانند و حقایق آن را درک کنند و به احکام آن عمل کنند و به وعده هاى آن امیدوار و از وعیدهاى آن ترسان باشند، از داستان هاى آن عبرت بگیرند و به اوامرش گردن نهند و نواهى آن را بپذیرند. به خدا سوگند منظور فقط حفظ کردن آیات و خواندن حروف نیست، آنها حروف قرآن را حفظ کردند، اما حدود آنرا ضایع ساختند. منظور این است که در آیات قرآن بیاندیشند و به احکامش عمل کنند. چنانکه قرآن کریم مى فرماید: این کتاب پربرکت که ما بر تو نازل کردیم تا در آیاتش تدبّر کنند.

حم تنزیل من الرّحمن الرّحیم این کتاب نازل شده از ناحیه ى رحمن و رحیم است. اگر از میان همه ى اسما و صفات خداوند نام دو صفت رحمان و رحیم را ذکر کرد که اولى رحمت عامه ى خداوند را بیان مى کند که شامل مؤ من و کافر مى شود و دومى از رحمت خاصه ى خدا خبر مى دهد که تنها شامل مؤ منان است، اشاره به این نکته دارد که تنزیل کتاب آسمانى مایه ى اصلاح دنیا و آخرت مردم است

در سوره الرحمن که فهرست گونه اى از نعم خداوند است ، اولین نعمتى را که خداوند ذکر مى کند، نعمت قرآن است الرّحمن علّم القران تعلیم قرآن، آشنا شدن به قرآن، نعمت فهمیدن قرآن سرآغاز نعمت هاى جهان هستى است.بعد کم کم سخن از بهشت و نعمت هاى آن است .

طهارت باطنى و تماس با قرآن کریم لا یمسّه إ لاّ المطهّرون  این آیه دو تفسیر و یک تاویل دارد. مراد از مطهّرون، فرشتگان هستند؛ یعنى فرشتگانى که به امر الهى به کتاب مکنون و لوح محفوظ راه دارند. تفسیر دومش این است که آیه ى شریفه بیانگر حکم فقهى است و اگر چه به صورت نفى بیان شده، لیکن مفاد آن نهى است؛ یعنى کسانى که طهارت شرعى ندارند، نباید به نوشته هاى آیات قرآن دست بزنند. اما تاویل، یعنى معناى باطنى آن است که حقیقت قرآن را جز کسانى که طهارت توحیدى و ایمانى و قلبى دارند، درک نمى کند. علامه ى طباطبایى: منظور از مسّ قرآن، دست کشیدن به خطوط آن نیست، بلکه علم به معارف آن است که جز پاکان خلق، کسى به معارف آن عالم نمى شود و منظور از مطهّرون کسانى هستند که خداوند قلب آنها را از رجس پاک گردانیده إنّما یرید اللّه لیذهب عنکم الرّجس اهل البیت و یطهّرکم تطهیرا

فایده نگاه کردن به قرآن برای غیر عرب ها!

کتاب زندگی و تکامل انسان و کتاب هدایت و... است و دارای قداست و ارزش خاص خود است. بر این اساس؛ استفاده از آن هم مراتب و درجات متعددی دارد که استفاده از بعضی از مراتب آن با نگاه کردن به قرآن هم حاصل می شود. نگاه کردن به قرآن فوایدی دارد که در ذیل به برخی از آنها اشاره می شود:

الف. قرآن کتابی است که حقایقی فراتر از الفاظ دارد؛ چرا که گوینده آیات آن پروردگار عالمیان و حامل آن بهترین خلق او نبی اکرم صلی الله علیه و آله و کاتبش، امام المتقین، امیرمومنان است. به همین جهت وقتی مسلمانی قرآن را باز کرده به آن نظر می کند، خود را در محضر خدای عالمیان و رسول خدا حاضر می بیند و معنویت حضور را ادراک می کند. فراموش نکنیم که حاضر شدن در محضر خدای عالمیان و ارواح پاک مطهر معصومین به سواد نیاز ندارد.

ب. ارتباط با قرآن ولو با نگاه کردن به کلمات آن از روی اعتقاد متضمن اقرار به توحید و رسالت و برائت از دشمنان قرآن و اسلام است؛ زیرا کسی که کتاب خدا را باز نموده و به آن تمسک می جوید و مؤمنانه به آن نظر می کند؛ هم به خداوند ایمان دارد هم به رسولش، هم به مضامین عالی آن و این خود اقرار عملی است به حقانیت خدا و رسول و کتاب آسمانی قرآن که نیاز به خواندن الفاظ ندارد.

ج. نگاه کردن به کلمات قرآن و اهمیت دادن به آن، باعث ترغیب افراد فاقد سواد به فراهم کردن مقدمات فراگیری قرائت فهم و درک قرآن است.از طرف دیگر در بسیاری از مواقع سبب می شود که افراد با سوادی که نسبت به قرآن بی توجه هستند، توجه بیشتری به وظایف خود کنند و این خود، امر به معروف عملی است که دیگران را با رفتار، دعوت به چنگ زدن به دامان کتاب هدایت می کند.

د. حقایق و معارف قرآن دارای مراتب مختلفی است که باعث شده هیچ قشری از مواجهه با قرآن بی بهره نباشد و هر کس به نسبت فهم و درک خود از قرآن بهره مند گردد؛ بی سوادان یا کم سوادان هم به نوبه خود از فیض حضور در محضر کتاب آسمانی بهره مند می شوند.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">