تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

موضوعات قرآنی ؛ دینی و آموزشی : مطالب طبقه بندی شده جهت تحقیق ؛ جزوه ؛ کتاب و .....

تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

موضوعات قرآنی ؛ دینی و آموزشی : مطالب طبقه بندی شده جهت تحقیق ؛ جزوه ؛ کتاب و .....

مشخصات بلاگ
تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

آشنائی با تاریخ اسلام :
عبرت آموزی (و لقد اهلکنا القرون من قبلکم .... گذشته چراغ راه آینده است)
آشنایی با علوم و موضوعات قرآنی ( هدی و رحمه للمتقین)

آخرین نظرات
  • ۴ خرداد ۰۱، ۱۷:۲۱ - خرید پیج اینستاگرام ارزان
    Great post.

 

بخش 11  :                  حضرت زینب علیها السلام

حضرت زینب ‏علیها السلام سومین فرزند فاطمه زهرا علیها السلام در روز پنجم جمادى‏ الاول سال ششم هجرى چشم به جهان گشودند. در این زمان، پیامبر اکرم ‏صلی الله علیه و آله در خارج از مدینه بودند.  امیرالمؤمنین‏ علیه السلام نام‏گذارى این کودک را به تاخیر انداختند تا رسول خدا صلی الله علیه و آله به مدینه برگشتند. آن حضرت به فرمان الهى نام این مولود مبارک را زینب (زین + اب) (زینت پدر) گذاشتند و توصیه فرمودند که این طفل را همواره گرامى بدارید؛ چون او شبیه جده‏اش خدیجه علیها السلام است

یعنى همان‏گونه که حضرت خدیجه‏ در آغاز بعثت ‏با شجاعت و فداکارى متحمل زحمات زیادى شد تا نهال نورسته اسلام حفظ و بارور شود، حضرت زینب علیها السلام با صبر و ایثار و تحمل سخت‏ترین فشارها از به خطر افتادن اساس اسلام جلوگیرى به عمل مى‏آورند.  حضرت در وقار شخصیت چون جده‏اش حضرت خدیجه علیها السلام و در عفاف و عصمت همانند مادرش زهرا علیها السلام بود. زینب کبرى تا حدود پنج ‏یا شش سالگى، تحت اشراف شخص پیامبراکرم صلی الله علیه و آله و در آغوش مادر بزرگوارش حضرت زهرا علیها السلام پرورش یافت و از این پس، مسؤولیت تربیت و پرورش او به عهده على علیه السلام گذارده شد تا این ‏که در سال هفدهم هجرى به همسرى پسر عمویش، عبدالله بن جعفر درآمد

سالها بعد زمانی که مردم با امیرالمؤمنین على بن ابى‏طالب‏ علیه السلام بیعت کردند، حضرت براى یارى پدر از مدینه به کوفه رفت و در مدت پنج‏ سال دوران سخت‏ حکومت على علیه السلام همواره یار و تسکین بخش غم‏هاى پدر بود و زنان کوفه را آموزش مى‏داد...  و به دنبال شهادت امیرالمؤمنین علیه السلام و هنگام نوبت امامت ‏برادر بزرگش امام حسن‏ علیه السلام در کنار برادر قرار گرفت و آن‏گاه که امام حسن‏ علیه السلام از کوفه به مدینه برگشت، به همراه ایشان حضرت زینب علیها السلام از مکه به مدینه آمد.

وقتى که در سال پنجاه هجرى معاویه حضرت امام حسن علیه السلام را مسموم کرد باز غمخوارى و پرستارى برادر با زینب بود و پس از شهادت امام در خدمت امام حسین‏ علیه السلام بود و زمانى که در سال شصت هجرى امام حسین علیه السلام عازم مکه شد، به همراه آن حضرت از مدینه خارج شد و از آن لحظه به بعد تا روز عاشورا در خدمت‏ به قیام اباعبدالله علیه السلام تلاش مى‏کرد و لحظه‏ اى از آن حضرت جدا نشدند .        . نقل مى‏کنند در جریان حرکت‏ به سوى عراق ابن عباس به امام حسین علیه السلام گفت اگر ناگزیر باید به این سفر بروید، حداقل این زنان و بچه‏ ها را با خود نبرید.

 

در این لحظه، حضرت زینب علیها السلام خطاب به ابن عباس فرمود: ...  سوگند به خدا از حسین علیه السلام جدا نخواهم شد، همراه او خواهم بود با او زندگى کرده و با او مى‏میرم. در روز عاشورا با ایثار چند برادر و فرزند و برادرزاده و... فداکارى در راه خدا را به حدى رساند که حتى صبرش ملکوتیان را به تعجب واداشت و از عصر عاشوراى سال شصت هجرى به بعد رسالت پیام‏ رسانى خون شهیدان و سرپرستى و رهبرى اسیران نهضت عاشورا را برعهده گرفت . لحظه‏ اى از حمایت امام زین‏ العابدین علیه السلام غافل نگشت و بارها در این سفر خوف ناک جان آن حضرت را از خطراتى که او را تهدید مى‏کرد نجات بخشید.

 حضرت زینب علیها السلام با ایراد خطبه‏ هاى آتشین پایه کاخ‏هاى ستم بنى ‏امیه را به لرزه درآورد با این کار همه تبلیغات و نقشه‏ هاى دشمنان را خنثى و نفاق منافقان را رسوا و غفلت غافلان را برطرف ساخت. اگر تلاش بى ‏نظیر و فداکارى کامل زینب نبود، به یقین جریان کربلا را بنى امیه یا به فراموشى مى‏ سپردند یا از مسیر حیات‏بخش خود منحرف مى‏کردند. آن حضرت سرانجام، پس از انجام کامل این رسالت ‏سنگین یک سال و نیم پس از جریان عاشورا در رجب سال 62 هجرى با کوله ‏بارى از غم و اندوه چشم از جهان فرو بست.

بهترین جلوهگاه شناخت شخصیت زینب  علیهاسلام، سفر تاریخی کربلاست بهترین جلوهگاه برای شناخت شخصیت وجودی زینب علیهاسلام همان سفر تاریخی کربلا و مطالعه واقعه عاشورا و به دنبال آن خواندن داستان اسارت آن بزرگوار و همراهان او و چگونگی برخورد با ستمگران زمان است که تاریخ، جزئیات آن را برای ما نقل کرده ولی در بسیاری از موارد زندگی این بزرگوار کوتاهی کرده و در بیشترین دوران عمر پر ثمر آن بانوی بزرگ اسلام در سکوت مانده است.

ایمان راسخ حضرت زینب  علیهاسلام اولین و مهم ترین خصلت آن بانو، محبت و عشق وافری است که به ذات احدیت دارد تا بتواند همه کس و همه چیز را در محضر او ذوب کند و حتی خویشتن خویش را هم نبیند. در مقابل ایمان و اعتقاد به خداوند همین بس که همه مصائب را برای او در راه رضای حق تحمل می‌کند و همه اینها را چون از سوی معبود است، زیبا می‌بیند. وقتی در کوفه ابن زیاد از او سئوال می‌کند: کار خدا را با برادرت چگونه دیدی؟ در جواب می‌فرماید: چیزی جز زیبایی ندیدم. زیرا که این حرکت در راستای حق و حقیقت و جاودانگی بود. شهادت یک انسان کامل در نظر اولیای خدا جمیل است نه برای اینکه جنگ کرده و کشته شده است.

 

بلکه جنگ و قیام برای خدا بوده. آن‌گاه که حضرت زینب کبری  علیهاسلام بدن پاره پاره برادر را در گودال قتلگاه مشاهده می‌کند با تضرع در پیشگاه خدا می‌گوید اللهم تقبل منا هذا القربان پروردگارا این هدیه و قربانى را از اهل‏ بیت پیامبرصلی الله علیه و اله قبول فرما، نهایت اخلاص و فداکارى خود را به جهانیان اعلام کرد...  این اوج معرفت و ایمان است و عظمت روح را می‌رساند که چون در راه خداست، تحمل آن آسان است.

تفسیر قرآن, آگاهی از آینده روزگاری که امیرالمؤمنین  علیه السلام در کوفه بود، زینب  علیهاسلام در خانه اش مجلسی داشت که برای زنها قرآن تفسیر و معنی آن را آشکار می کرد . روزی کهیعص را تفسیر می نمود که ناگاه امیرالمؤمنین  علیه السلام به خانه او آمد و فرمود : ای نور و روشنی دو چشمانم! شنیدم برای زن ها کهیعص را تفسیر می نمایی؟ زینب علیهاسلام گفت: آری. امیرالمؤ منین علیه السلام فرمود: این رمز و نشانه ای است برای مصیبت و اندوهی که به شما عترت و فرزندان رسول خدا صلی الله علیه و آله روی می آورد. پس از آن مصائب و اندوه ها را شرح داد و آشکار ساخت

آن‌گاه زینب گریه کرد. زینب  علیهاسلام عرض کرد: من قبلاً این حوادث را که برایم رخ می دهد، از مادرم شنیده بودم. این حروف رمزی است که فقط خداوند و اولیاء الله و معصومین به اذن خدا اطلاع دارند ( کاف، در کربلا واقعه ای رخ خواهد داد.   ه، هلاکت و شهادت برادرت حسین. ی، توسط مزدوران یزید.    ع، در حالی که سپاه اسلام و نزدیکان امام عطش تشنگی دارند.   ص، صبر و پایداری سپاه اسلام.)

 

کلاس‌های تفسیر حضرت زینب علیها السلام زبانزد خاص و عام بود که مردمان زیادی را از مناطق مختلف روانه این نشست‌ها کرده و مملو از عشق و دلدادگی می‌کرد که این محافل تاثیر به‌سزایی در تعمق زنان در سوره‌های قرآن کریم داشت. حضرت در موقعیت‏های گوناگون زندگی پربار خود، نسبت ‏به فقر فرهنگی جامعه بی‏‌تفاوت نبودند و با کلاس‏های علمی تفسیر، به ارشاد مردم می‏‌پرداختند و نسبت‏ به زدودن غبار جهل و فقر فرهنگی از خود حساسیت نشان می‏‌دادند. این در حالی است که عالم هستی محتاج دعای ائمه‏‌اطهارعلیهم السلام و امام حسین ‏‌علیه السلام است و ایشان از حضرت زینب می‏‌خواهند که در هنگام نماز شب ایشان را فراموش نکنند یا اختی لا تنسینی فی نافله اللیل

ایراد خطبه در کودکى از عجایب اینکه زینب  علیها السلام در حدود شش سالگى، خطبه غرا و طولانى مادرش حضرت زهرا  علیها السلام را که در مسجد النبى، پیرامون فدک و رهبرى امام على  علیه السلام ایراد کرد، حفظ نموده بود. براى آیندگان روایت مى کرد، با اینکه آن خطبه هم مشروح و طولانى است و هم واژه ها و جمله هاى دشوار و پر معنى و بسیار در سطح بالا دارد و این از عجایب روزگار است و دیگران آن خطبه را از زینب علیها السلام نقل نموده اند. ابن عباس با این عبارت از آن حضرت در روایاتى که از او نقل مى‏کند، یاد کرده حدثنى عقیلتنا زینب  سفینة‏البحار، ج 1، ص 558 ؛ بانوى فهیم و اندیشمند ما زینب بر من چنین روایت کردند. و برخى از او با تعبیر حبر و بحر یعنى سرشار از علم و دریاى علم یاد مى‏کنند.

دانشمند بدون آموزگار و گفتن مسائل شرعى شیخ صدوق، محمد بن بابویه (ره) مى گوید: حضرت زینب علیها السلام نیابت خاصى از طرف امام حسین علیه السلام داشت و مردم

 

 در مسائل حلال و حرام به او مراجعه کرده از او مى پرسیدند، تا اینکه حضرت سجاد علیه السلام بهبود یافت . شیخ طبرسى (ره) گوید: حضرت زینب علیها السلام روایات بسیارى را از قول مادرش حضرت زهرا علیها السلام روایت کرده است. همچنین ابوالفرج گوید: زینب بانویى عقیله که ابن عباس سخنان حضرت زهرا علیها السلام را در مورد فدک از قول او نقل کرده و مى گوید: عقیله ما، زینب دختر على علیه السلام به من گفت. حضرت سجاد علیه السلام که به آن حضرت فرموده بود: (اى عمه تو بحمدالله دانشمند بدون آموزگار و فهمیده بدون آموزنده هستى عالمه الغیر المتعلمه،)، گوید: این فرمایش خود دلیل و حجت بر آن است که زینب دختر حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام محدثه بوده یعنى به او الهام مى شده است و عمل او از علم لدنى و آثار باطنى مى باشد.

فضایل  القاب و اوصاف زینب علیها السلام

عقیله بنی هاشم بارزه‌ترین لقبی که عمه ‌ سادات را با آن لقب می‌شناسیم چهره شاخص زنان و البته اهالی بیابان کرب و بلا‌ست. خواهری که می‌توان به راحتی و قاطعانه گفت اسوه حسنه عشق و صبر و استواری و عزت نفس، مناعت طبع و بزرگواری نمونه بارز آزادی و آزادگی و بنده‌ای شایسته و صالحه که اگر حضرت صدیقه اطهر آن انسیه الحوراء نبود شخص دیگری شایستگی عنوان سیده النساء العالمین را به جز وجود نازنین این زینت علوی داشت. عالمه الغیر المتعلمه، عقیله النسا، عقیله بنی‌هاشم، صدیقه الصغری و الفاضله از جمله این صفات است

القابى که براى آن حضرت نقل شده به گوشه‏ هایى از عظمت‏ شخصیت این بزرگ بانوى اسلام دلالت دارند. از جمله: عالمه غیر معلمه، نائبه الزهراء، الکامله، ولیدة الفصاحة، معصومة الصغرى، صابرة محتسبه، بطلة کربلا، سلیلة الزهراء، امینة‏الله، محدثه، ناموس کبریا، قرة عین مرتضى، محبوبة المصطفى، زاهده، عابده، نابغة الزهرا، سرّ ابیها و... حضرت زینب‏ س به اعتراف همه تاریخ ‏نویسان، آراسته به همه فضایل و خصلت‏هاى والاى اخلاقى و الهى بودند و در سایه این کمالات به مرتبه‏اى از منزلت انسانى دست ‏یافتند که شایستگى محرم راز الهى و امین ودایع امامت و ولایت‏ بودن را حداقل در بخشى از عمر شریفشان به خود اختصاص دادند

 به عنوان نمونه، درباره برخى از این اوصاف و کمالات :                                         . 1. خداشناسى و عرفان : بى‏ شک همه کمالات آن حضرت در کل، علاوه بر بیان ابعاد مختلف شخصیت‏ بى ‏نظیر این بانوى بزرگوار، به درجه بالاى عرفان و خداشناسى او دلالت دارد. اگر مرتبه توحیدش قریب به مرتبه توحید حضرات معصومان نبود،

 

هرگز نمى‏توانست‏ سکاندار طوفان کربلا باشد. هنوز کودکى بیش نبود که از پدر بزرگوارش سؤال کرد: آیا مرا دوست دارى؟ حضرت فرمودند: بله دخترم؛ فرزندان ما پاره‏ هاى جگرهاى ما محسوب مى‏شوند. آن‏گاه زینب‏ عرض کرد: محبت و خدا دوستى با حب فرزندان در قلب مؤمن چگونه جمع مى‏گردد؟ اگر گریزى از این دو امر نیست، باید گفت: دوستى محض از آن خدا و مهرورزى براى فرزندان است. با این بیان، دختر زهرا سلام الله علیها کمال معرفت‏ خود را در توحید خالص به نمایش گذاشت

در همان دوران کودکى حضرت زینب سلام الله علیها پدر بزرگوارشان به او فرمود: دخترم! بگو: یک زینب گفت: یک. آن‏گاه على‏ ‏علیه السلام فرمودند بگو: دو. در این لحظه حضرت زینب سکوت کردندچون سکوت ایشان طول کشید على‏ علیه السلام فرمودند: دخترم! چرا سکوت کردى؟ عرض کرد: پدر جان با زبانى که گفته ‏ام یک، توان دو گفتن را ندارم. امیرمؤمنان على‏ ‏علیه السلام از این پاسخ بسیار عمیق دخترشان خیلى خوشحال شدند و او را که در این حال طفلى بیش نبودند، مورد تفقد و محبت قرار دادند.  خصائص الزینبیه، ص 309

2. علم و دانش : براى شناخت مقام علمى حضرت زینب‏ مى‏توان به امور زیادى توجه و استناد کرد از جمله آن‏هاست:  خطبه‏ هاى بسیار بلند و پرمحتوایى که از آن بانوى گرامى به جاى مانده است. به شهادت همه تاریخ نویسان در کوفه، ایشان کلاس‏هاى تفسیر و آموزش قرآن داشتند و زن‏هاى کوفه را با قرآن و احکام اسلامى آشنا مى‏ ساختند. راویان بزرگى چون عبدالله بن عباس از او روایت‏هاى زیادى را نقل مى‏کند که از جمله این روایات است‏ خطبه تاریخى حضرت زهرا سلام الله علیها . حتى زمانى که در مجلس یزید آن خطبه آتشین را بیان کردند، یزید درباره ‏اش گفت: اینان خاندانى هستند که فصاحت و دانش و معرفت را از پیامبر به ارث برده‏ اند و آن را با شیر مادر نوشیده ‏اند.  بحارالانوار، ج 45، ص 137

 علم الهى . زینب ، چشمه علم لدنى در مقام علم و یقین ، چنان که علم امام لدنى است، نه کتابى و تحصیلى رشته علمى که خداى عالم به قلب خاتم الانبیاء و دودمانش انداخت که در قرآن مى فرماید: (از نزد خود به او علم دادیم) به على و حسن و حسین داد به زینب  علیهم السلام هم عنایت فرمود.

آن جا که به عمه‏اش خطاب کرد و فرمود: انت عالمه غیر معلمه و فهمه غیر مفهمه؛ تو بی آنکه آموزگاری داشته باشی؛ عالم و دانشمند هستی.

 

3. عبادت و بندگى : گرچه سراسر زندگى حضرت زینب‏ علیها السلام براى حفظ و احیاى معارف اسلامى سپرى شد، که همه آن‏ها با هدف اطاعت از اوامر الهى انجام مى‏گرفت اما آن حضرت در عبادت به معنى خاص نیز از موقعیت‏ برجسته‏اى برخوردار بودند. در سخت‏ترین شرایط نیز به طور کامل به انجام وظایف عبادى اهتمام مى‏ورزیدند . حضرت سجاد علیه السلام مى‏فرماید: عمه‏ ام زینب در جریان حادثه کربلا با آن همه مشکلات حتى در شب عاشورا و شب یازدهم محرم نیز نماز شب را ترک نکردند (زینب کبرى، فریادى بر اعصار، ص 23)

حضرت زینب علیهاالسلام نیز از عاشقان عبادت و شب زنده داران عاشق بود، و هیچ مصیبتى او را از عبادت باز نداشتاین نشان از آن دارد که این خواهر، به قله رفیع بندگى و پرستش راه یافته و به حکمت و هدف آفرینش دست ‏یازیده است.

4. حجاب و عفاف  زینب کبرى‏ در رعایت عفاف همانند مادر بزرگوارشان بى‏ بدیل بودند. زینب در حجاب یگانه است احدى از مردان در زمان پدرش و برادرانش تا روز عاشورا او را ندیده بودند (تنقیح المقال ج3ص 79) آن حضرت نه تنها در حالت عادى بلکه در بحرانى ‏ترین لحظات زندگى خود به مساله حجاب و عفاف اهتمام کامل داشتند

5. گذشت و ایثار  اوج ایثار و فداکارى و گذشت دختر على‏ علیه السلام در روز عاشورا به نمایش گذاشته مى‏شود. صبح روز عاشورا در حالى که دو فرزند خود محمد و عون را به همراه داشت، خدمت امام حسین‏علیه السلام رسید.  عرض کرد: جدم ابراهیم خلیل قربانى خدا را به جاى قربانى شدن اسماعیل از خداوند جلیل پذیرفت. برادر جان تو نیز امروز این دو قربانى مرا بپذیر و اگر دستور جهاد از بانوان برداشته نمى‏شد، هزار بار جان خود را در راه محبوب فدا مى‏کردم و هر ساعت ‏خواستار هزار بار شهادت مى‏شدم. (الطرز المذهب، ص 74) دوست دارم فرزندانم جلوتر از برادرزادگانم به میدان بروند. و وقتى که این دو نوگل زینب، پس از پیکار با دشمن به درجه رفیع شهادت نایل آمدند و پیکرهاى غرق به خون آنان را به کنار خیمه‏ها آوردند، همه زنان از خیمه‏ها بیرون آمدند اما زینب کبرى سلام الله علیها براى این‏ که مبادا اباعبدالله‏ علیه السلام خجالت زده شوند، از خیمه خود بیرون نیامد. (منتخب التاریخ، ص 275)

6. روحیه بخشى او بعد از شهادت مادر، روحیه بخش پدر و برادران بود، در شهادت برادرش امام حسن علیه السلام نقش مهمى را براى تسلاى بازماندگان ایفا کرد. پس از شهادت امام حسین علیه السلام و در طول دوران اسارت، این صفت نیکوى زینب بیشتر

 

ظهور کرد. او پیوسته یاور غمدیدگان و پناه اسیران بود، از گودى قتلگاه تا کوچه‏ هاى تنگ و تاریک کوفه، از مجلس ابن زیاد تا ستمکده یزید، در همه جا فرشته نجات اسرا بود. او حتى تسلى بخش دل امام سجاد علیه السلام بود، آن جا که مى‏گفت: لا یجزعنک ما ترى، فوالله ان ذلک لعهد من رسول الله الى جدک وابیک و عمک [اى پسر برادر!] آن چه مى‏بینى (شهادت پدر) تو را بى تاب نسازد. به خدا سوگند! این عهد رسول خدا با جد، پدر و عمویت است. (همان، ج‏45، ص‏179)؛

7. فصاحت و بلاغت زینب بدون آن که دوره دیده و یا تمرین خطابه کرده باشد و در حال تشنگى، گرسنگى، خستگى اسارت، و از نظر روانى داغ دار، آواره و تحقیر شده با کسانى سخن مى‏گوید که نه تنها با او هماهنگ نیستند بلکه حتى سنگ و خاکروبه بر سر او ریخته ‏اند، با این حال صداى زینب بلند مى‏شود که: اى مردم کوفه! اى نیرنگ بازان و بى وفایان . . . سخنان زینب چنان بود که وجدان خفته مردم را بیدار کرد و صداى گریه از زن و مرد و پیر و جوان و خردسال بلند شد.

 (کانها تفرع عن لسان امیرالمؤمنین)؛ یعنى گویا علیا حضرت زینب علیها السلام (سخنانش را در کوفه) از زبان امیرالمؤ منین علیه السلام قصد و آهنگ مى نمود، و هر که درباره کربلا و در احوال و سرگذشت هاى حسین  علیه السلام کتابى نوشته، این خطبه و سخنرانى را نقل نموده است.

8. جود و سخاوت زینب (سلام الله علیها) روزى میهمانى براى امیرالمؤ منین علیه السلام رسید. آن حضرت به خانه آمده و فرمود: اى فاطمه، آیا طعامى براى میهمان خدمت شما مى باشد؟ عرض کرد: فقط قرض نانى موجود است که آن هم سهم دخترم زینب مى باشد. زینب علیها السلام بیدار بود، عرض کرد: اى مادر، نان مرا براى میهمان ببرید، من صبر مى کنم. طفلى که در آن وقت، که چهار یا پنج سال بیشتر نداشته این جود و کرم او باشد، دیگر چگونه کسى مى تواند به عظمت آن بانوى عظمى پى ببرد؟ زنى که هستى خود را در راه خدا بذل بنماید، و فرزندان از جان عزیزتر خود را در راه خداوند متعال انفاق بنماید و از آنها بگذرد بایستى در نهایت جود بوده باشد.

9. نبوغ و استعداد حضرت زینب (سلام الله علیها) زینب  علیها السلام به دلیل همین نبوغ و استعداد و دیگر کمالاتى که در وجودش بود، از احترام ویژه خانواده پدر برخوردار شد.

شجاعتی نظیر حسین  علیه السلام  وى با ستمگران با تمام وجود به مبارزه برخاست در حالى ‏که آنان در اوج عظمت و اقتدار بودند. خطبه بى‏ نظیرى را در حضور دژخیمان ایراد نمود و شجاعت‏ بى‏ مانندى را از خود به نمایش گذاشت. برخورد و عکس ‏العمل زینب در برابر دشمنان بسیار اعجاب‏ انگیز است آنان در حالى‏ که در اوج قدرت بودند، به تندى برخورد کرد. زینب شیرزنى از خاندان بنى هاشم است، آن‏ چنان با صداى بلند ندا سرداد که کاخ سلطنت امویان ستمگر و غاصب از جاى کنده شد و در مجلس یزید سفاک سخنرانى مهمى انجام داد که او و اطرافیانش را مفتضح نمود. (مرقد العقیله زینب، ص 21)

شجاعت امام حسین  علیه السلام در خواهرش زینب  علیهاسلام هم بود؛ زینب  علیهاسلام هم در مقام شجاعت قطع نظر از جهت امامت، کمی از حسین  علیه السلام ندارد. قوت قلبش به برکت اتصالش به مبدأ تعالی، به راستی محیرالعقول است. شیخ شوشتری می فرماید: اگر حسین علیه السلام در صحنه کربلا یک میدان داشت،

مجلله زینب  علیهاسلام دو میدان نبرد داشت: میدان نبرد اولش ‍مجلس ابن زیاد، و دومی مجلس یزید پلید بود. از صفات بارز پروا پیشگان این است که خدا در نظر آنان بزرگ و غیر او در نظرشان کوچک، حقیر و فاقد اثر مى‏باشد. امام على علیه السلام مى‏فرماید عظم الخالق فى انفسهم فصغر ما دونه فى اعینهم؛ خالق در جان آنان بزرگ است، پس غیر او در چشمشان کوچک مى‏باشد. سّر شجاعت اولیاى الهى نیز در همین است. زینب که خود چنین دیدى دارد، و در خانواده شجاع تربیت ‏شده است، از شجاعت ‏حیدرى بهره ‏مند است.

او به لبوه الهاشمیه؛ شیر زن هاشمى‏ لقب گرفته است و چون مردان بر سر دشمن فریاد مى‏زند، توبیخشان مى‏کند، تحقیرشان مى‏کند، و از کسى هراسى به دل ندارد. او از برق شمشیر خون چکان آدمکشان واهمه ندارد، در آن روز فراموش نشدنى، در میان آن همه شمشیر و آن همه کشته فریاد مى‏زند که آیا در میان شما یک مسلمان نیست؟

در مجلس ابن زیاد، بدون توجه به قدرت ظاهرى او گوشه‏اى مى‏نشیند و با بى اعتنایى به سؤالات او تحقیرش مى‏کند، او را «فاسق‏» و «فاجر» معرفى مى‏کند و مى‏گوید الحمدلله الذى اکرمنا بنبیه محمد ص و طهرنا من الرجس تطهیراً و انما یفتضح الفاسق و یکذب الفاجر و هو غیرنا ؛ سپاس خداى را که ما را با نبوت حضرت محمد صلی الله علیه و آله گرامى داشت، و از پلیدى‏ها پاک نمود. همانا فقط فاسق رسوا مى‏شود، و بدکار دروغ مى‏گوید، و او غیر ما مى‏باشد. و همچنین در مقابل یزید و دهن کجى‏ها و بد زبانى‏هاى او، شجاعت ‏حیدرى را به نمایش گذارده، چنین مى‏گوید لئن جرت على الدواهى مخاطبتک انى لاستصغر قدرک و استعظم تقریعک و استکبر توبیخک ؛ اگر فشارهاى روزگار مرا به سخن گفتن با تو واداشته [بدان که] قدر و ارزش تو در نزد من ناچیز است، ولیکن سرزنش تو را بزرگ شمرده و توبیخ کردن تو را بزرگ مى‏دانم

ولایت مدارى زینب  علیها سلام قرآن بدون هیچ قید و شرطى در کنار اطاعت مطلق از خداوند، دستور به اطاعت از پیامبر صلی الله علیه و آله و صاحبان امر، یعنى، ائمه اطهارعلیهم السلام مى‏دهد اطیعواالله و اطیعوا الرسول و اولى الامرمنکم (نساء59)؛ از خداوند و رسول و اولی الامر اطاعت کنید. زینب علیها سلام که حضور هفت معصوم (پیامبراکرم صلی الله علیه و آله على و فاطمه ، امام حسن و امام حسین و امام سجاد و امام باقر علیهم السلام را درک کرده، در تمامى ابعاد ولایت مدارى (معرفت امام، تسلیم بى چون و چرا بودن، معرفى و شناساندن ولایت، فداکارى در راه آن و) ... سر آمد است.

 

ولایت‌مداری ویژگی اصلی شخصیتی حضرت زینب  علیهاسلام بود که در تمام ابعاد وجودی ایشان نمایانگر است. ایشان از همان ابتدا خطبه فدک را که منسوب به حضرت فاطمه زهرا علیهاسلام است را حفظ کرده و از راویان آن بود که همین امر تاثیر زیادی در شکل گیری صحیح شخصیت ایشان داشت. ابن عباس که ظاهرا خطبه حضرت زهرا علیها السلام را نقل کرده است می‏‌گوید که خطبه حضرت زهرا علیها السلام را از حضرت زینب علیها السلام آموخته‏‌ام. وقتی به این خطبه توجه می‏‌کنیم، می‏‌بینیم که آن‏قدر بلاغت و فصاحت دارد که جای بسی شگفتی است و این خطبه دقیقا زمانی نقل می‏‌شود که حضرت در سنین سه چهار سالگی قرار دارند. خطبه را می‏‌شنوند و برای دیگران بدون هیچ عیب و نقصی بیان می‏کنند که این خود نشانگر کمال علمی حضرت زینب‏‌علیها السلام می‏‌باشد.

او با چشمان خود مشاهده کرده بود که چگونه مادرش خود را سپر بلاى امام خویش قرار داد و خطاب به ولى خود گفت روحى لروحک الفداء ونفسى لنفسک الوقاء (الکوکب الدرى، ج‏1، ص‏196.) [اى ابالحسن] روحم فداى روح تو و جانم سپر بلاى جان تو باد. و سرانجام جان خویش را در راه حمایت از على علیه السلام فدا نمود و شهیده راه ولایت گردید. زینب علیها السلام به خوبى درس ولایت مدارى را از مادر فرا گرفت و آن را به زیبایى در کربلا به عرصه ظهور رساند.

از یک سو در جهت معرفى و شناساندن ولایت، از طریق نفى اتهامات و یادآورى حقوق فراموش شده اهل بیت تلاش کرد از جمله در خطبه شهر کوفه فرمود و انى ترحضون قتل سلیل خاتم النبوه ومعدن الرساله و سید شباب اهل الجنه (بحارالانوار ج‏45ص‏110)؛ لکه ننگ کشتن فرزند آخرین پیامبر و سرچشمه رسالت و آقاى جوانان بهشت را چگونه خواهید شست؟ و همچنین در مجلس ابن زیاد (همان، ج‏45، ص‏133)، شهر شام، و مجلس یزید، ولایت و امامت را به خوبى معرفى نمود.

از سوى دیگر سر تا پا تسلیم امامت ‏بود؛ چه در دوران امام حسین علیه السلام و چه در دوران امام سجاد علیها السلام حتى در لحظه‏ اى که خیمه گاه را آتش زدند، یعنى در آغاز امامت امام سجاد علیه السلام نزد آن حضرت آمد و عرض کرد: اى یادگار گذشتگان ... خیمه ‏ها را آتش زدند ما چه کنیم؟ فرمود: علیکن بالفرار؛ فرار کنید (معالى السبطین، ج‏2، ص‏88) از این مهمتر در چند مورد، زینب علیها السلام از جان امام سجاد علیه السلام دفاع کرد و تا پاى جان از او حمایت نمود.                                                                   . الف. در روز عاشورا؛ هنگامى که امام حسین علیه السلام براى اتمام حجت، درخواست ‏

 

یارى نمود، فرزند بیمارش امام زین العابدین علیه السلام روانه میدان شد. زینب علیها السلام با سرعت ‏حرکت کرد تا او را از رفتن به میدان نبرد باز دارد، امام حسین علیه السلام به خواهرش فرمود: او را باز گردان، اگر او کشته شود نسل پیامبر در روى زمین قطع مى‏گردد. (بحارالانوار، ج‏45، ص‏46)

ب. بعد از عاشورا در لحظه هجوم دشمنان به خیمه‏ها شمر تصمیم گرفت امام سجاد علیه السلام را به شهادت برساند، ولى زینب علیها السلام فریاد زد: تا من زنده هستم نمى‏گذارم جان زین العابدین علیه السلام در خطر افتد. اگر مى‏خواهید او را بکشید، اول مرا بکشید، دشمن با دیدن این وضع، از قتل امام علیه السلام صرف نظر کرد (همان ج‏45، ص‏61)

ج. زمانى که ابن زیاد فرمان قتل امام سجاد علیه السلام را صادر کرد، زینب علیها السلام آن حضرت را در آغوش کشید و با خشم فریاد زد: اى پسر زیاد! خون ریزى بس است. دست از کشتن خاندان ما بردار. و ادامه داد: والله لا افارقه فان قتلته فاقتلنى معه؛ به خدا قسم هرگز او را رها نخواهم کرد؛ اگر مى‏خواهى او را بکشى مرا نیز با او بکش

ابن زیاد به زینب نگریست و گفت: شگفتا از این پیوند خویشاوندى، که دوست دارد من او را با على بن الحسین بکشم. او را واگذارید. البته ابن زیاد کوچکتر از آن است که بفهمد این حمایت فقط به خاطر خویشاوندى نیست، بلکه به خاطر دفاع از ولایت و امامت است. اگر فقط مساله فامیلى و خویشاوندى بود، باید زینب علیها السلام جان فرزندان خویش را حفظ و آن‏ها را به میدان جنگ اعزام نمى‏کرد.

صبر و استقامت، امام حسین علیه السلام توصیه‌های بسیاری به یاران در جهت صبر و پایداری فرمودند، از آن جمله: صبر و مقاومت کنید ای بزرگ‌زادگان! چرا که مرگ تنها یکی است که شما را از رنج و سختی عبور می‌دهد و به سوی بهشت گسترده و نعمت‌های همیشگی می‌رساند. (نفس المهموم ص 135)

روز عاشورا پس از نماز با یاران باز هم دعوت به صبر داشت: فاتقوا الله و اصبروا (بحار ج45 ص89) و مولا علی علیه السلام چه زیبا می‌فرمایند: الصبر یهون الفجیعه مقاومت، فاجعه و حوادث ناگوار را آسان و قابل تحمل می‌کند (غرر الحکم) یعنی کسی که صبر داشته باشد هم تحمل درد و مصیبتش بیشتر می‌شود و هم به دیگران روحیه می‌دهد و امام هنگام خروج از مکه در خطبه‌ای که خواند، فرمود: ما به رضای خدا رضاییم، بر بلای او صبر می‌کنیم، او نیز پاداش صابران را به ما می‌دهد. در شب عاشورا به خواهرش توصیه به صبر کردند.

 

زندگی با عزت را در خیمه مقاومت و صبر، بر حضور در کاخ‌های ذلت و نوکری ابرقدرت‌ها و سازش و صلح تحمیلی‌ ترجیح می‌دهند (صحیفه نور ج2 ص59) خانم حضرت زینب علیها السلام همه اینها را یکجا داشت و مدیریت راه برادر و نگهداری کودکان و همه اسرا را به خوبی به انجام رساند اینجاست که به او می‌گویند ای زبان علی در کام. علی قرآن ناطق است و قرآن می‌فرماید فاصبر صبرا جمیلا پس صبر کن صبری نیکو (معارج5) و زینب علیها السلام با صبر جمیلش می‌گوید: ما رایت الا جمیلا امید که بتوانیم زحماتشان را با صبر و ایمانمان پاسخگو باشیم.

زینب کبری در عرصه تاریخ ‏‏زینب کبری علیها السلام یک نمونه برجسته تاریخ است که عظمت حضور یک زن را در یکی از مهمترین مسائل تاریخ نشان می دهد. اینکه گفته می شود در عاشورا، در حادثه‌ کربلا، خون بر شمشیر پیروز شد که واقعاً پیروز شد عامل این پیروزی، حضرت زینب علیها السلام بود؛ و الّا خون در کربلا تمام شد . حادثه‌ نظامی با شکست ظاهری نیروهای حق در عرصه عاشورا به پایان رسید؛ اما آن چیزی که موجب شد این شکست نظامیِ ظاهری، تبدیل به یک پیروزی قطعیِ دائمی شود، عبارت بود از منش زینب کبری‌؛ نقشی که حضرت زینب بر عهده گرفت؛ این خیلی چیز مهمی است. این حادثه نشان داد که زن در حاشیه‌ تاریخ نیست؛ زن در متن حوادث مهم تاریخی قرار دارد.

قرآن هم در موارد متعددی به این نکته ناطق است؛ لیکن این مربوط به تاریخ نزدیک است، مربوط به امم گذشته نیست؛ یک حادثه‌ زنده و ملموس است که انسان زینب کبری علیها السلام را مشاهده می کند که با یک عظمت خیره‌کننده و درخشنده‌ای در عرصه ظاهر می شود؛ کاری می کند که دشمنی که به حسب ظاهر در کارزار نظامی پیروز شده است و مخالفین خود را قلع و قمع کرده است و بر تخت پیروزی تکیه زده است، در مقر قدرت خود، در کاخ ریاست خود، تحقیر و ذلیل شود؛ داغ ننگ ابدی را به پیشانی او می زند و پیروزی او را تبدیل می کند به یک شکست؛ این کارِ زینب کبری است

زینب علیهاسلام نشان داد که می توان حجب و عفاف زنانه را تبدیل کرد به عزت مجاهدانه، به یک جهاد بزرگ. آنچه که از بیانات زینب کبری باقی مانده است و امروز در دسترس ماست، عظمت حرکت زینب کبری را نشان می دهد. حضرت زینب کبری با این عده‌ ناهمگون و غیر قابل اعتماد مواجه است، اما این جور محکم حرف می زند. او زن تاریخ است؛ نمی شود زن را ضعیفه دانست. این جوهر زنانه‌ مؤمن، این جور خودش را در شرایط دشوار نشان می دهد.

 

این زن است که الگوست؛ الگو برای همه‌ مردان بزرگ عالم و زنان بزرگ عالم. انقلاب نبوی و انقلاب علوی را آسیب‌شناسی می کند؛ می گوید شماها نتوانستید در فتنه، حق را تشخیص بدهید؛ نتوانستید به وظیفه‌تان عمل کنید؛ نتیجه این شد که جگرگوشه‌ پیغمبر سرش بر روی نیزه رفت. عظمت زینب را اینجا می شود فهمید.

حماسه زینبی، مکمل حماسه عاشورا است  به یک معنا حماسه حضرت زینب سلام‌ الله ‌علیها، احیاءکننده و نگهدارنده حماسه عاشورا شد. عظمت کار حضرت زینب علیها السلام فقط قابل سنجش و مقایسه با حماسه عاشورا است، این بانوی بزرگ اسلام و بشریت همچون قله سرافراز و استواری در برابر همه مصیبت‌‌ها و حوادث تلخ ایستاد و به یک الگو و پیشوای جاودانه مبدل شد.

سخنان پولادین و قاطعانه و در عین حال روان حضرت زینب علیها السلام در برابر مردم کوفه و همچنین در دربار ابن‌زیاد و دربار یزید. آن بانوی بزرگ مجسمه عزت بود، همچنان که حضرت امام حسین علیه‌السلام در روز عاشورا بود. نتیجه ایستادگی حضرت زینب علیها السلام را، به وجود آمدن جریانی در طول تاریخ برای چگونگی حرکت و ایستادگی در مسیر حق است. 

باید الگوی حرکت ما و جهت‌گیری آن، همواره زینبی و هدف نیز عزت اسلام و جامعه اسلامی ‌و عزت انسان باشد. ‌عامل اصلی به وجود آمدن چنین روحیه‌ای در حضرت زینب علیها السلام و سایر اولیا و انبیاء و مومنین برخورد صادقانه با عهد و پیمان الهی است.

قرآن کریم، این صدق را هم برای پیامبران عظام الهی و اولیاء و هم برای مومنین و مردم معمولی لازم می‌داند و همه ما باید در مقابل عهدی که با خدا داریم پاسخگو باشیم.

بر اساس نص صریح قرآن، این عهد، ایستادگی در مواجهه با دشمن در نبرد نظامی، سیاسی و اقتصادی و پشت نکردن به دشمن، است. بر اساس این عهد، هر جا که صحنه زورآزمایی است، باید در مقابل دشمن ایستاد و باید عزم و اراده مومنین بر اراده دشمن غلبه پیدا کند

حضرت زینب در به ثمر نشستن خون شهیدان نقش به سزائی داشت رساندن پیام خون شهدا بار سنگینی بود صبر پیشه کرد و با انفعال نمودن ستمگران اوضاع را به نفع اسلام بر گرداند.

 

بخش 12 :                         آسیب شناسی زینبی از فتنه

خطبه حضرت زینب در کوفه، آسیب شناسی انقلاب نبوی و انقلاب علوی بود برای کسانی که در فتنه حق را تشخیص ندادند و به وظیفه شان عمل نکردند.
بعد از رحلت رسول اکرم صلی الله علیه و آله با فاصله گرفتن جامعه از ارزشهای اسلامی، زمینه های تبعیت از هوای نفس و بدعت گذاری در دین در بین مسلمانان به وجود آمد و روحیه نژادپرستی، مال اندوزی و راحت طلبی بر جامعه اسلامی مستولی شد و مناشی نفاق، جهالت، خباثت، خیانت و... دهان باز کرد.                      .
در دوره حاکمیت امویان به حرمت شکنی آشکار ارزشهای اسلامی منجر شد و بنی امیه بدون هر گونه ملاحظه ای به وهن اصول اخلاقی و هنجاری اسلام پرداختند.
بعد از رحلت پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله جامعه اسلامی مبتلا به فتنه های پی در پی بود. فتنه سقیفه، فتنه قتل عثمان، فتنه جمل، فتنه حکمیت و خوارج،... و در نهایت فتنه کربلا که برای اولین بار تکان شدیدی به جامعه اسلامی داد

قیام امام حسین علیه السلام زمانی آغاز شد که باطل به حق ملتبس و صواب در ناصواب ممتزج شده بود و امیدی برای اصلاحات تدریجی نبود.

یزید بن معاویه در انظار عمومی به حرمت شکنی ارزشهای اسلامی می پرداخت و با احیای اخلاق دوران جاهلیت، حداقل های دیانت مردم را نیز به باد داده بود.
امام حسین علیه السلام می فرمایند: مگر نمی بینید که به حق عمل نمی شود و از باطل پرهیز نمی کنند مومن باید حق طلب و مایل به لقای پروردگار باشد.                    .
فقر بصیرت، ظهور هرج و مرج و بی ثباتی در اندیشه و حق جلوه دادن باطل و باطل جلوه دادن حق در نظر افراد سی و سه هزار سپاه را به میدان آورده است که هر روز در فرات غسل می کنند تا با تقرب و پاکی، حسین علیه السلام و یارانش را ذبح کنند و بهشت و رضوان الهی را به دست آورند.

شهادت امام حسین علیه السلام در کربلا جامعه اسلامی را بعد از رحلت رسولصلی الله علیه و آله بیدار کرد و مسلمانان را نسبت به خطر نزدیک هوای نفس و بدعت های جدید در دین آگاه کرد. آسیب شناسی انقلاب نبوی و انقلاب علوی توسط حضرت سجاد  علیه السلام و حضرت زینب علیهاسلام شیعیان را به خود آورد و موجی از تنفر از دستگاه حاکمیت اموی را در بین مردم رواج داد.                                     .
از این پس بود که موج بیداری اسلامی جامعه را فرا گرفت و زمینه قیام توابین، قیام حَرّه، شورش در حجاز، قیام در عراق، قیام مختار بن ابی عبدالله ثقفی،

 

قیام زید بن علی را ایجاد کرد. در واقع اگر نبود خطبه های زینب کبری علیهاسلام و روشنگری های علی بن الحسین علیه السلام کربلا در کربلا می ماند و مسلمانان در رویای دیانت خود . رسالت زینب کمتر از شهادت حسین علیه السلام نبود و جامعه اسلامی در طول تاریخ بیداری و ولایت پذیری اش را مدیون خطابه ها و روشنگری های زینب کبری علیهاسلام است. روشنگری هایی که ابعاد گسترده فتنه را روشن ساخت و زمینه سقوط سلسله اموی را فراهم کرد

خطابه ها و تذکارهایی که خطر پیروی از هوای نفس را گوشزد می کرد و بدعت های جدید در دین را عریان می ساخت. در چنین فضایی وحدت کلمه نخبگان در مسائل اصولی، روشنگری عمار یاسر گونه و آسیب شناسی زینبی آنان می تواند ضمن بسط استنباط های مشترک از مفاهیم بنیادین، مناشی و منافذ این توطئه خطرناک دشمن را مسدود نماید.

حضرت امیر علیه السلام :هنگامی که بدعت ها در امت من ظاهر شد، بر عالمان واجب است علمشان را اظهار کنند و اگر کسی چنین نکند، لعنت خدا بر او باد! (میزان الحکمه ج1 ص384) امروز جامعه نسبت به خطر دشمن و توطئه های رنگارنگ آن بیش از گذشته حساس شده است. این حساسیت و بیداری با آسیب شناسی های زینبی باید موجب تعمیق بصیرت عمومی و بالا بردن بینش و معرفت آحاد جامعه گردد .

زینب کبری علیهاسلام با یک عظمت خیره‌کننده و درخشنده‌ای در عرصه ظاهر می شود؛ کاری می کند که دشمنی که به حسب ظاهر در کارزار نظامی پیروز شده است و مخالفین خود را قلع و قمع کرده است و بر تخت پیروزی تکیه زده است، در مقر قدرت خود، در کاخ ریاست خود، تحقیر و ذلیل شود؛ داغ ننگ ابدی را به پیشانی او می زند و پیروزی او را تبدیل می کند به یک شکست؛ این کارِ زینب کبری است.

زینب علیهاسلام نشان داد که می توان حجاب و عفاف زنانه را تبدیل کرد به عزت مجاهدانه، به یک جهاد بزرگ. آنچه که از بیانات زینب کبری باقی مانده، عظمت حرکت زینب کبری را نشان می دهد. خطبه‌ فراموش نشدنی زینب کبری در بازار کوفه یک حرف زدن معمولی نیست، اظهار نظر معمولی یک شخصیت بزرگ نیست؛ یک تحلیل عظیم از وضع جامعه‌ اسلامی در آن دوره است که با زیباترین کلمات و با عمیق‌ترین و غنی‌ترین مفاهیم در آن شرایط بیان شده است .

 

بخش 13 :     سیاست ها و شیوه های تبلیغی حضرت زینب  علیهاسلام

چنانچه عاشورا را پدیده ای بدانیم که به وجود آورنده آن حسین بن علی علیه السلام باشد پرورش دهنده این پدیده، زینب سلام الله علیها بوده وظیفه ی مهم او پس از عصر عاشورا، پاسداری از نهضت خونین امام حسین علیه السلام و رساندن پیام هیهات منا الذله او برای جهانیان است. او راه سخت و دشواری را در پیش دارد او باید در بین جمعیتی سخن بگوید که گویی گوششان ناشنوا و چشمانشان نابیناست و در حماقت و نادانی کامل به سر می برند

او باید از این پس آگاهانه بیاندیشد و تصمیم بگیرد و باید از هر حال و شرایط و از هر وضعیت و موقعیت خوب استفاده کند و با زبان حال و قال آنان را از غفلت بیدار کند و به آنان آگاهی و شناخت بدهد تا احساس مسئولیت کنند و آنگاه خواه ناخواه شورش و انقلاب پدید آید. خطبه های آتشین و بلند پایه ی امام سجاد و حضرت زینب علیهماسلام همه نقشه های شوم یزیدیان را بر آب کرد همچون رعد و برق، روشنگر و کوبنده بود که تمامی بافته های سی و چند ساله ی بنی امیه را از بین برد و شورشی بنیادین علیه بنی امیه برنامه ریزی کرد و کاخ امویان را برای همیشه لرزاند و واژگون کرد.

1. گریه و فغان و برپایی مجالس عزاداری و سوگواری : پس از این که امام علیه السلام و اصحاب با وفایش به شهادت رسیدند زینب علیهاسلام به سرعت به طرف میدان حرکت کرد و وقتی که بدن خونین و پاره پاره برادر را دید شیوه کنان کلماتی را خطاب به امام حسین برادرش به زبان آورد . سپس رو به مدینه خطاب به جدش پیامبر سخنانی فرمودند (لهوف ص146-148) آنچه از این گونه اقدامات آن حضرت به دست می آید. این است که او می خواهد با این ناله های جان سوز ولی آگاهانه و بیدار کننده. درس های آموزنده به لشکریان فرومایه دشمن دهد او باید به آنان بفهماند که چه جنایت هایی کرده اند و باید به آن لشکر جنایت کار کوفه بفهماند که جنگ شان، جنگ با قرآن، آورنده قرآن، و ایمان آورندگان به قرآن بوده است. او می خواهد با این ناله های جان سوز عواطف و احساسات مردم را تحریک نماید و آنان خود به خود علیه استبداد و یزیدیان قیام و شورش کنند و می بینیم که چنین کرد

2. مدتی که در شام اقامت داشت در محله ای به نام دار الحجارة مراسم عزاداری برپا کردند و آن چنان عزاداری و نوحه سرایی و گریه و زاری می کردند که مردمی که در آنجا شرکت می کردند تصمیم گرفتند به کاخ یزید هجوم برند و او را به قتل برسانند.

 

و باز آن بانوی ستمدیده را می بینیم که پس تحمل آن همه مصیبت ها و رنج ها به مدینه بازگشته و در شهر پیامبر صلی الله علیه و آله و در خانه خود به سوگواری بر امام و دیگر یاران او می پردازد، در این مراسم عزاداری، هر روز گروه گروه از زنان مدینه به خدمت آن حضرت آمده، ضمن تسلیت به ایشان، به ندبه و گریه می پردازند تا آنجا که به تدریج زنان قبایل و عشایر، تصمیم به خونخواهی شهدای کربلا می گیرند و قیام می کنند .

3. عقل و تدبیر :یکی از عواملی که سبب موفقیت زینب علیهاسلام شد عقل و تدبیر او بود، اصلا قبل از این که عاشورایی و اسارتی در کار باشد، زینب به عقل و تدبیر معروف و مشهور بود به طوری که به او القاب، عقیله بنی هاشم عقیلة النساء و... لقب داده اند. عقل و تدبیر زینب به گونه ای بود که توانست در کارهایش بیشتر موفق شود و در غیر این صورت نمی توانست در برابر یزید و اطرافیان حیله باز و مزورش موفق شود.

از جمله کارهای مدبرانه حضرت زینب علیهاسلام برگزاری مجالس سوگواری و عزاداری در شام و مدینه و دستور وی مبنی بر سیاه پوش نمودن محمل ها بود که فرمود اجعلوها سوداء حتی یعلم الناس، انا فی مصیبة و عزاء لقتل اولاد الزهراء  علیهاسلام محمل ها را سیاه پوش کنید تا مردم بدانند که ما در مصیبت و عزاداری برای کشته شدن فرزندان زهرا هستیم هر چند این گونه امور از نظر دشمنان ساده و بی ارزش بود ولی در حقیقت همین کارهای باارزش زمینه ساز قیام و انقلاب مردم علیه قاتلان امام حسین علیه السلام بود که توانست کاخ یزیدیان را متزلزل کند.

4. الف: تبلیغ توأم با عمل زینب علیهاسلام همواره تلاش می کرد که به وظیفه الهی خود عمل کند و در رعایت حلال و حرام الهی هیچ گونه سهل انگاری نمی کرد و از هیچ وظیفه شرعی فروگذار نمی کرد. وقتی اسرا را وارد کوفه کردند، مردم کوفه از روی ترحم به اطفال و اسیران نان و خرما می دادند، زینب علیهاسلام فریاد می زد: ای اهل کوفه! صدقه بر ما حرام است و آنان را از دست و دهان بچه ها می گرفت و به سوی مردم می انداخت (بحار الانوار ج4 ص114) حتی حاضر می شود نان و غذای خود را بین بچه ها تقسیم کند و سه روز یا بیشتر چیزی نخورد ولی اجازه نمی دهد که ذره ای از صدقه را تناول کنند

4. ب: حفظ حجاب زینب علیهاسلام نه تنها در حالت عادی، بلکه در بحرانی ترین لحظات زندگی اهتمام زیادی در حفظ خود از انظار و دیده های مردم داشت.

 

زینب کبری است. فریاد می زد: ای مردم چشم های خود را از ما بپوشانید آیا از خدا و رسولش حیاء نمی کنید که به حرم رسول خدا در حالی که پوششی ندارند می نگرید (مقتل مقرم ص371). او می خواهد با عمل و رفتار خود به جهانیان بفهماند که حسین علیه السلام و یارانش برای احیای احکام الهی شهید شده اند و زنان و کودکانش به همین دلیل به اسارت می روند و بنی امیه و دستگاه حاکمه یزید نسبت به احکام الهی نه تنها بی اعتنا هستند بلکه احکام الهی را واژگون کرده اند.

5. دعا و عبادت : حضرت زینب همواره می دانست که دشمنان در انتظارند تا کوچک ترین واکنش یا کلامی را جستجو کنند که نشانه ای از ضعف خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله باشد و از این رو او برای این که دشمنان را مایوس کند در روز یازدهم وقتی که در کنار جسد برادر آمد توقف کرد و با خلوصی خاص متوجه خدا گردید و عرض کرد اللهم تقبل منا قلیل القربان (مقتل مقرم ص 307) از دعایی که حضرت زینب علیهاسلام نمود می توان دریافت که با همه این مصایب و مشکلات باز هم در برابر توفان های کوبنده ایستاده است .

زینب با خدای خود می گوید یا عماد من لا عماد له و یا سند من لاسند له یا من سجد لک سواد اللیل و بیاض النهار و شعاع الشمس وحفیف الشجر و دوی الماء یا الله، یا الله، یا الله ای پناهگاه آن که جز تو پناهی ندارد، ای تکیه گاه آن که جز تو پشتوانه ای نمی شناسد، ای خدایی که سیاهی شب و سپیدی روز و روشنایی خورشید و صدای آرام درخت و آب بر تو سجده می کنند، ای خدا، ای خدا، ای خدا. (آل بیت النبی فی مصر ص53-52 و پیام آور عاشورا ص288)

و نیز در خطبه ای که در مجلس یزید بیان کرد این گونه دعا می کند اللهم خذ بحقنا و انتقم من ظالمنا و اجعل غضبک علی من سفک ...  (بحارالانوار ج45 ص135- 133) خدایا حق ما را باز گیر و از آن کس که به ما ستم کرد انتقام بگیر و خشم خود را بر کسی که خون های ما را ریخت و عهد ما را شکست، و یاران ما را کشت و از ما پرده دری کرد فرود آر .

6. بکارگیری اصول روان شناسی اصول روانشناسی در تبلیغات اصیل آسمانی نیز مورد توجه قرار گرفته است و سیره رهبران و ائمه اطهار علیهم السلام نشان می دهد که آنان در تبلیغ به اصول روانشناسی فردی و اجتماعی توجه کامل داشته اند. حضرت زینب علیهاسلام وقتی که با کوفیان سخن می گوید، در آغاز خطبه بر اصالت خاندان خودش تاکید می ورزد و از پیامبر صلی الله علیه و آله تعبیر به پدر می کند تا عواطف و احساسات

 

مردم را در اختیار بگیرد و آنان خود بخود آماده قیام و شورش شوند. و در فراز اول خطابه خود به بزرگترین نقطه ضعف کوفیان یعنی سست عنصری و عهد شکنی اشاره می کند و آنان را از این راه تحقیر می کند. و باز آن بانوی بزرگوار را می بینیم که در کاخ ابن زیاد، او را «پسر مرجانه» می خواند که برای عبیدالله توهین آمیزترین و رسوا کننده ترین القاب است که حاکی از نامشروع بودن وجود وی و بدنام بودن مادرش می باشد و آن چنان ضربه بر پیکر لرزان عبیدالله می زند که تصمیم به قتل زینب علیهاسلام می گیرد.

و در فرازی از خطبه آتشین خود در خطاب به یزید به معرفی یزید، پدر، جد و جده اش می پردازد و بر اصالت خاندان خود تاکید می ورزد و می فرماید و کیف یرتجی مراقبة من لفظ فوه اکباد الاذکیاء و نبت لحمه من دماء الشهداء.  بحار ج45 ص133- 135 و چگونه توقع و امید دلسوزی از آن کسی باشد که دهانش جگر پاکان را جوید و بیرون انداخت و گوشتش از خون شهیدان روئید.

سخنان عقیله عرب علیهاسلام آن چنان در میان مردم تأثیر گذاشت که شیون و ناله از تمام اهل مجلس بلند شد تا جایى که یزید که در ابتدا مست و مغرور و مشغول باده‌گسارى و بى‌احترامى بود، سر شرم فرو آورد. بعد از خطبه ی امام سجاد و حضرت زینب علیهمالسلام بود که یزید تسلیم شد.

جالب اینکه یکی از زنان منسوب به یزید از طایفه بنی هاشم به مرثیه خوانی پرداخت. ای حسین ! ای محبوب دل ما ! ای بزرگ ما ! ای بزرگ خاندان ما ! ای فرزند محمد! ‌ای سرپرست یتیمان و بیوه زنان! ای کشته به دست اولاد زنا زادگان پس هر کس صدای این زن را شنید گریه کرد.

غافله سالار ، زینب  علیهاسلام

سالار شهیدان و یاران باوفایشان با اهدای خون به درگاه الهی در عرض بلا با اجساد بلاکفن نقش زمین را منقش به تصویری کردند که آسمانیان را سر به زانوی غم کردند. آن پلیدان منحوث طی سفر خوب بررسی نمودند و دیدند که بهترین سلاح علیه این صاحب کرامت و عزت یعنی حضرت زینب کبری و البته سایر اهل بیت سالار شهدا توهین و حملات شخصیتی است. این به این معنی نیست که آنها دست از پستی و ایجاد تعذب خاطر حتی شماتت و ضرب و شتم برداشته بودند

در این میان بزرگ جمع هاشمیان عمه جان سادات وظیفه‌های متعددی را به دوش دارد .

 

ماموریت از طرف برادر محافظت از امام زمان خود حضرات شهدا با بدن‌های گلگون بر زمین کربلا افتاده‌اند و یک مرد در قافله اسرای آزاده کربلاست که حضرت ابا عبدالله الحسین سفارش او را به خواهر بزرگوارشان بسیار نموده. به خواهر فرموده‌اند که جان امام سجاد علیه السلام در خطر است و خواهر باید نقش یکی از فرزندان ذکور امیرمومنان علی علیه السلام را در مواقف و مجالس آتی ایفا نماید .

حضرت امام سجاد خطاب می‌نماید عمه‌جان انت عالمه غیرمعلمه وقتی امام به شخصی این جمله را خطاب می‌کند بیانگر صاحب ولایت بودن شخص مخاطب است.

باید ببینیم که حضرت زینب علیهاسلام با عبیدالله ملعون و یزید سفاک با بیان شیوا و استناد به نصب و حقایق و قرآن و سنت چه کرده که چاره آخر برای آن وحوش پست اهانت با چوبدست به لب و دندان مبارک اباعبدالله می‌شود که از این طریق جلوی بیانات کوبنده این اولیای مخدره را بگیرند تا بیشتر بر طبل رسوایی‌شان نکوبد.

حماسه زینبی، مکمل حماسه عاشورا است حماسه حضرت زینب سلام‌ الله ‌علیها، احیاءکننده و نگهدارنده حماسه عاشورا شد عظمت کار حضرت زینب سلام‌ الله ‌علیها فقط قابل سنجش و مقایسه با حماسه عاشورا است، این بانوی بزرگ اسلام و بشریت همچون قله سرافراز و استواری در برابر همه مصیبت‌‌ها و حوادث تلخ ایستاد و به یک الگو و پیشوای جاودانه مبدل شد.

سخنان پولادین و قاطعانه و در عین حال روان حضرت زینب سلام‌ الله ‌علیها در برابر مردم کوفه و همچنین در دربار ابن‌زیاد و دربار یزید. آن بانوی بزرگ مجسمه عزت بود، همچنان که حضرت امام حسین علیه‌السلام در روز عاشورا بود. نتیجه ایستادگی حضرت زینب سلام‌ الله ‌علیها را، به وجود آمدن جریانی در طول تاریخ برای چگونگی حرکت و ایستادگی در مسیر حق است

باید الگوی حرکت ما و جهت‌گیری آن، همواره زینبی و هدف نیز عزت اسلام و جامعه اسلامی ‌و عزت انسان باشد ‌عامل اصلی به وجود آمدن چنین روحیه‌ای در حضرت زینب سلام‌ الله ‌علیها و سایر اولیا و انبیاء و مومنین برخورد صادقانه با عهد و پیمان الهی است. قرآن کریم، این صدق را هم برای پیامبران عظام الهی و اولیاء و هم برای مومنین و مردم معمولی لازم می‌داند و همه ما باید در مقابل عهدی که با خدا داریم پاسخگو باشیم.

 

بر اساس نص صریح قرآن، این عهد، ایستادگی در مواجهه با دشمن در نبرد نظامی، سیاسی و اقتصادی و پشت نکردن به دشمن، است. بر اساس این عهد، هر جا که صحنه زورآزمایی است، باید در مقابل دشمن ایستاد و باید عزم و اراده مومنین بر اراده دشمن غلبه پیدا کند.

در مورد حضرت زینب سه قول هست :

1. حضرت زینب سلام الله علیها به مدینه آمد و پس از ورود به مدینه پیوسته عزادار و گریان بود تا این که پس از یک سال و نیم در همان مدینه از دنیا رفت .

2. زینب سلام الله علیها به علت افشاگری علیه دستگاه بنی امیه , مجبور شد که مدینه را ترک کند. از این رو مصر را انتخاب کرد و در آن جا رحل اقامت افکند و همان جا از دنیا رفت . سیده زینب در شهر قاهره هم اکنون زیارتگاه مجلل و با شکوهی است  

3. حضرت زینب سلام الله علیها پس از ورود به مدینه , در مجالس و محافل سخن می گفت و مظالم و جنایات یزیدیان را بازگو می کرد. فرماندار مدینه ماجرا را به یزید نوشت و او دستور داد زینب را مخیر سازند تا هر شهری که می خواهد (غیر از مکه و مدینه ) برود. حضرت زینب به شام رفت و در آن جا اقامت کرد و پس از چندی در همان جا از دنیا رفت .

برخى از مورّخان نوشته اند که حضرت زینب کبرى سلام الله علیها در اثر واقعه ى «حرّه» به همراه شوهرش عبداللّه به شام آمد و در آن جا وفات یافت. در واقعه «حرّه» که در سال 62 هجرى قمرى مردم مدینه یزید را از حکومت خلع و حاکم اموى مدینه را عزل کردند. این خبر به یزید رسید. یزید، مسلم بن عقبه را با 12 هزار نفر به سوى مدینه فرستاد. نیروهاى مسلم بن عقبه در شرق مدینه در مکانى به نام حرّه مستقر شدند و از آن جا به شهر حمله و شهر را قتل و غارت کردند (منتخب التواریخ ص66)

نکته دیگری که توجه به آن خوب است این که : آنچه مهم است انجام زیارت و ارتباط معنوی با اولیای خدا است لذا ما در، هر سه مورد حضرت زینت سلام الله علیها را زیارت می کنیم و هیچ گونه مشکلی ندارد و در، هر صورت این بارگاهها مرکز عبادت و توسل به حضرات معصومین و زینب کبری است و دشمن شکن هم هست.

 

 

منابع :

لهوف علی قتلی الطفوف نوشته سید بن طاوس

(مقتل مقرم ص 307)

(بحارالانوار، ج‏45، ص‏46)

(مرقد العقیله زینب، ص 21)

( تاریخ یعقوبی، ابن واضح، ج3، ص8)

(سیره پیشوایان، ص 752)

(صحیفه سجادیه دعای 84)

(تاریخ سیاسی اسلام، ج3، ص25.2)

(منتهی الآمال ص601)

(تاریخ طبرسی ج3 ص 316)

( الارشاد شیخ مفید ص 232)

تهیه و تنظیم : محمود زارع پور

 

حضرت زینب علیها السلام در زدودن غبار جهل فرهنگی جامعه خویش مؤثر بود

زینب علیها السلام یک آرامش است که هزاران طوفان را در دل نهفته دارد و تنها وصیت برادر را در خاطر دارد که فرمود صبر کن بر بلا و لب به شکایت مگشا، که از منزلت شما خواهد کاست، به خدا که خدای باری تعالی با شماست!

بانوی صبر رمز جاودانگی حضرت زینب  علیها السلام :‏

‏زینب کبری زنی بزرگ است. عظمتی که این زن بزرگ در چشم ملتهای اسلامی دارد، از چیست؟ ارزش و عظمت زینب کبری‌، به خاطر موضع و حرکت عظیم انسانی و اسلامی او بر اساس تکلیف الهی است. کار او، تصمیم او، نوع حرکت او، به او این‌طور عظمت بخشید.

هر کس چنین کاری بکند، ولو دختر امیرالمؤمنین علیه السلام هم نباشد، عظمت پیدا می‌کند. بخش عمده‌ این عظمت از اینجاست که اولاً موقعیت را شناخت؛ هم موقعیت قبل از رفتن امام حسین علیه السلام به کربلا، هم موقعیت لحظات بحرانی روز عاشورا، هم موقعیت حوادث کشنده‌ بعد از شهادت امام حسین را؛ و ثانیاً طبق هر موقعیت، یک انتخاب کرد.

این انتخابها زینب را ساخت. قبل از حرکت به کربلا، بزرگانی مثل ابن‌عباس و ابن‌جعفر و چهره‌های نامدار صدر اسلام، که ادعای فقاهت و شهامت و ریاست و آقازادگی و امثال اینها را داشتند، گیج شدند و نفهمیدند چه‌کار باید بکنند؛ ولی زینب کبری فهمید که باید این راه را برود و امام خود را تنها نگذارد؛ و رفت.

نه اینکه نمی‌ فهمید راه سختی است؛ او بهتر از دیگران حس می‌کرد. او یک زن بود؛ زنی که برای مأموریت، از شوهر و خانواده‌اش جدا می‌شود؛ و به همین دلیل هم بود که بچه‌های خردسال و نوباوگان خود را هم به همراه برد؛ حس می‌کرد که حادثه چگونه است.

در آن ساعتهای بحرانی که قویترین انسانها نمی‌توانند بفهمند چه باید بکنند، او فهمید و امام خود را پشتیبانی کرد و او را برای شهید شدن تجهیز نمود. بعد از شهادت حسین‌ع هم که دنیا ظلمانی شد و دلها و جانها و آفاق عالم تاریک گردید، این زن بزرگ یک نوری شد و درخشید.

زینب به جایی رسید که فقط والاترین انسانهای تاریخ بشریت یعنی پیامبران می‌توانند به آنجا برسند. حضرت زینب کبری علیها السلام تنها منحصر به عصر و زمان خود نبود و تنها وظیفه اش در کربلا خلاصه نشد بلکه این بانوی بزرگوار الگویی شد برای همه دوران ها و چه نیکو الگویی.

 

عظمت زن بودن در چیست؟ ‏

روز پرستار، سالروز ولادت حضرت زینب است؛ این هشدار به زنان ماست: نقش خودتان را پیدا کنید. عظمت زن بودن را در آمیختن حجب و حیا و عفاف زنانه با عزت مسلمانانه و مؤمنانه، درک کنید. زن مسلمان ما این جور است

عظمت زن به این نیست که بتواند چشم مردها را، هوس هوسرانان را به خودش جلب کند؛ این افتخاری برای یک زن نیست؛ این تجلیل زن نیست؛ این تحقیر زن است. عظمت زن آن است که بتواند حجب و حیا و عفاف زنانه را که خدا در جبات زن ودیعه نهاده است، حفظ کند؛ این را بیامیزد با عزت مؤمنانه؛ این را بیامیزد با احساس تکلیف و وظیفه؛ آن لطافت را در جای خود به کار ببرد،آن تیزی و بُرندگی ایمان را هم در جای خود به کار ببرد.

این ترکیب ظریف فقط مال زنهاست؛ این آمیزه‌ ظریف لطافت و بُرندگی، مخصوص زنهاست؛ این امتیازی است که خدای متعال به زن داده است؛ لذا در قرآن به عنوان نمونه‌ ایمان -نه نمونه‌ ایمان زنان، نمونه‌ ایمان همه بشر؛ زن و مرد - دو زن را مثال می زند  و ضرب اللَّه مثلا للّذین امنوا امرأت فرعون و مریم ابنت عمران؛ یکی زن فرعون است، دومی هم حضرت مریم است. اینها اشاره‌ها و نشانه‌هایی است که منطق اسلام را نشان می دهد.

انقلاب ما این جوری پیش رفت. قدرت و عظمت این انقلاب به این چیزهاست؛ به دل دادن به معنویت، مجذوب شدن در مقابل لطف الهی. وقتی که دشمن می خواهد زینب کبری را به آنچه که برایش پیش آمده، شماتت کند، می فرماید ما رأیت الاّ جمیلا؛ جز زیبایی، چیزی ندیدم. برادرانش، فرزندانش، عزیزانش، نزدیکترین یارانش، اینها در مقابل چشمش قطعه قطعه شدند، به خاک و خون تپیدند، خونشان ریخته است، سرهایشان بالای نیزه رفته است؛ می گوید جمیل، زیبا! این چه جور زیبایی‌ای است؟

این زیبایی را همراه کنید با آنچه که نقل شده که زینب کبری حتّی در شب یازدهم نماز شبش ترک نشد. در طول دوران اسارت، انقطاع الی‌اللَّه‌اش، دلبستگی‌اش به خدای متعال، رابطه‌اش با خدای متعال سست نشد، کم نشد، بلکه بیشتر شد. این زن، الگوست

حضرت زینب، آن کسی است که از لحظه شهادت امام حسین، این بار امانت را بر دوش گرفت و شجاعانه و با کمال اقتدار؛ آن‌چنان که شایسته‌ دختر امیرالمؤمنین است، در این راه حرکت کرد. اینها توانستند اسلام را جاودانه کنند و دین مردم را حفظ نمایند

ماجرای امام حسین، نجاتبخشیِ یک ملت نبود، نجاتبخشیِ یک امّت نبود؛ نجاتبخشی یک تاریخ بود. امام حسین، خواهرش زینب و اصحاب و دوستانش، با این حرکت، تاریخ را نجات دادند.

عامل اصلی پیروزی خون بر شمشیر در حادثه عاشورا، حضرت زینب س بودند که با نقش برجسته خود نشان دادند که زن در متن حوادث مهم تاریخی قرار دارد

بخش هایی از خطبه حضرت زینب س مشکل اصلی جامعه اسلامی در آن زمان بی بصیرتی مردم در شناخت فتنه و در مقابل مدعیان انقلابی گری، و تشخیص ندادن حق و باطل بود که نتیجه آن هم بر نیزه رفتن سر فرزند پیامبر(ص) شد

نقش و عملکرد حضرت زینب س در حادثه عاشورا و پس از آن را، الگویی برای همه بشریت، به ویژه زنان مسلمان دانستند و آن حضرت با درآمیختن حجب و حیا و عفاف زنانه با عزت مسلمانانه و مومنانه در واقع جایگاه و عظمت واقعی زنان را نشان دادند.

یکى از چهره‏ هاى برجسته جهان اسلام، که به دلیل برخوردارى از ویژگى‏هاى منحصر به فرد در تمام زمینه‏ ها مى‏تواند به عنوان یک الگوی به تمام معنى در همه اعصار مطرح شود، حضرت زینب‏ علیها السلام است

بى ‏شک همه کمالات آن حضرت در کل، علاوه بر بیان ابعاد مختلف شخصیت‏ بى‏نظیر این بانوى بزرگوار، به درجه بالاى عرفان و خداشناسى او دلالت دارد. اگر مرتبه توحیدش قریب به مرتبه توحید حضرات معصومان نبود، هرگز نمى‏توانست‏ سکاندار طوفان کربلا باشد.

همان‏گونه که این بانوى گران‏قدر در یکى از حساس‏ترین برهه‏هاى تاریخ اسلام، از طریق تدبیر و فداکارى و شهامت ‏خطرى را که متوجه کیان اسلام بود، برطرف نمود امروز نیز بانوان جامعه اسلامى مى‏توانند از طریق اقتدا به سیره و عملکرد و فضایل شیرزن کربلا حضرت زینب کبرى‏ علیها السلام همه دسیسه‏ هاى ناجوانمردانه استکبار جهانى را در استیلا بر افکار بانوان مسلمان خنثى نمایند.

حضور بانوان در حادثه کربلا

پیرامون مسئله حضور بانوان در حادثه کربلا در دو محور سخن می‏توان گفت؛ یکی آنکه آنان چند نفر و چه کسانی بودند، دیگر آنکه چه نقشی داشتند.زنانی که در کربلا حضور داشتند، برخی از اولاد علی  علیه السلام بودند و برخی جز آنان، چه از بنی هاشم یا دیگران

زینب (س)، ام کلثوم، فاطمه، صفیه، رقیه و ام هانی، از اولاد اهل بیت علیهم السلام بودند، فاطمه و سکینه، دختران سیدالشهدا  علیه السلام بودند.رباب، عاتکه، مادر محسن بن حسن، دختر مسلم بن عقیل، فضه نوبیه، کنیز خاص امام حسین علیه السلام و مادر وهب بن عبد الله نیز از زنان حاضر در کربلا بودند .(لهوف کبریت احمر و انساب الاشراف)

پنج نفر زن که از خیام حسینی به طرف دشمن بیرون آمدند، عبارت بودند از: کنیز مسلم بن عوسجه، ام وهب زن عبدالله کلبی، مادرعبدالله کلبی، مادر عمر بن جناده، زینب کبری (س). زنی که در عاشورا شهید شد، مادر وهب بود. بانوی نمیریه قاسطیه، زن عبد الله بن عمیر کلبی که بر بالین شوهر آمد و از خدا آرزوی شهادت کرد و همانجا با عمود غلام شمر که بر سرش فرود آورد، کشته شد.

در عاشورا دو زن با خشم به حمایت از امام برخاستند و جنگیدند؛ یکی مادر عبدالله بن عمر که پس از شهادت فرزند، با عمود خیمه به طرف دشمن روی کرد و امام او را برگرداند. دیگری مادر عمرو بن جناده که پس از شهادت پسرش، سر او را گرفت و مردی را به وسیله آن کشت، سپس شمشیری گرفت و با رجزخوانی به میدان رفت، که امام حسین  علیه السلام او را به خیمه ‏ها برگرداند (لهوف ص236) دلهم، دختر عمر (همسر زهیر بن قین)نیز در راه کربلا به اتفاق شوهرش به کاروان حسینی پیوست.

زهیر بیشتر تحت تأثیر سخنان همسرش حسینی شد و به امام پیوست. رباب، دختر امرء القیس کلبی، همسر امام حسین  علیه السلام نیز در کربلا حضور داشت، مادر سکینه و عبدالله. زنی از قبیله بکر بن وائل نیز حضور داشت که ابتدا با شوهرش در سپاه ابن سعد بود، ولی هنگام حمله سپاهیان کوفه به خیمه ‏های اهل بیت  علیهم السلام ، شمشیری برداشت و رو به خیمه‏ها آمد و آل بکر بن وائل را به یاری طلبید.

زینب کبری و ام کلثوم علیهماالسلام، دختران امیرالمؤمنین  علیه السلام ، همچنین فاطمه دختر امام حسین  علیه السلام نیز جزء اسیران بودند و در کوفه و... سخنرانی های افشاگرانه داشتند. مجموعه این بانوان، همراه کودکان خردسال، کاروان اسرای اهل بیت علیه السلام را تشکیل می ‏دادند که پس از شهادت امام و حمله سپاه کوفه به خیمه ‏ها، ابتدا در صحرا متفرق شدند، سپس به صورت گروهی و اسیر به کوفه و از آنجا به شام فرستاده شدند

اما در باره حضور این زنان در حادثه عاشورا بیشتر به محور «پیام رسانی» باید اشاره کرد. البته جهات دیگری نیز وجود داشت که هر کدام می ‏تواند به عنوان «درس» مورد توجه باشد. از جمله:

- مشارکت زنان در جهاد:

شرکت در جبهه پیکار و همدلی و همراهی با نهضت امام حسین علیه السلام و مشارکت در ابعاد مختلف آن از جلوه ‏های این حضور است. چه همکاری طوعه در کوفه با نهضت مسلم، چه همراهی همسران برخی از شهدای کربلا، چه حتی اعتراض و انتقاد برخی همسران سپاه کوفه به جنایت های شوهرانشان مثل زن خولی.

- آموزش صبر:

روحیه مقاومت و تحمل زنان نسبت به شهادت ها در کربلا، درس دیگر نهضت بود. اوج این صبوری و پایداری در رفتار و روحیات زینب کبری  علیها السلام جلوه ‏گر بود.

صبر و مقاومتی که ایشان از خود نشان داد از دوران کودکی با شهادت جدش و مادرش شروع و با شهادت پدرش و برادرش امام حسن مجتبی ع ادامه پیدا کرد و با شهادت آخرین بازمانده اهل البیت و یاران باوفایش به اوج خود رسید و با اجرای رسالت اسارتش به پایان رسید که تاریخ مانند آن را در خود ندیده است.

ـ پیام رسانی:

افشاگری های زنان و دختران کاروان کربلا چه در سفر اسارت و چه پس از بازگشت به مدینه، پاسداری از خون شهدا بود. سخنان بانوان، هم به صورت خطبه جلوه داشت، هم گفتگوهای پراکنده به تناسب زمان و مکان.

ـ روحیه بخشی:

در بسیاری از جنگ ها حضور تشویق آمیز زنان در جبهه، به رزمندگان روحیه می ‏بخشید.در کربلا نیز مادران و همسران بعضی از شهدا این نقش را داشتند.

- پرستاری:

رسیدگی به بیماران و مداوای مجروحان از نقش های دیگر زنان در جبهه ‏ها، از جمله در عاشوراست. نقش پرستاری و مراقبت حضرت زینب  علیها السلام از امام سجاد  علیه السلام یکی از این نمونه‏ هاست (عوالم (امام حسین ص403)

ـ مدیریت:

بروز صحنه ‏های دشوار و بحرانی، استعدادهای افراد را شکوفا می ‏سازد. نقش حضرت زینب  علیها السلام در نهضت عاشورا و سرپرستی کاروان اسرا، درس «مدیریت در شرایط بحران» را می‏ آموزد. وی مجموعه بازماندگان را در راستای اهداف نهضت، هدایت کرد و با هر اقدام خنثی کننده نتایج عاشورا از سوی دشمن، مقابله نمود و نقشه‏ های دشمن را خنثی ساخت.

ـ حفظ ارزش ها:

درس دیگر زنان قهرمان در کربلا، حفظ ارزش های دینی و اعتراض به هتک حرمت خاندان نبوت و رعایت عفاف و حجاب در برابر چشم های آلوده است. زنان اهل بیت، با آنکه اسیر بودند و خیمه‏ هایشان غارت شده بود، اما اعتراض کنان، بر حفظ عفاف تأکید می‏ورزیدند

ام کلثوم در کوفه فریاد کشید که آیا شرم نمی‏ کنید برای تماشای اهل بیت پیامبر (ص) جمع شده‏ اید؟ وقتی هم در کوفه در خانه‏ بازداشت بودند، زینب  علیها السلام اجازه نداد جز کنیزان وارد آن خانه شوند

در سخنرانی خود در کاخ یزید نیز بر این گونه گرداندن بانوان شهر به شهر، اعتراض کرد (حیاة الامام الحسین ج3 ص378) و نمونه ‏های دیگری از سخنان و کارها که همه درس‏ آموز عفت و دفاع از ارزش هاست.

ـ تغییر ماهیت اسارت:

اسارت را به آزادی بخشی تبدیل کردند و در قالب اسارت، به اسیران واقعی درس حریت و آزادگی دادند.

ـ عمق بخشیدن به بعد عاطفی و تراژدیک کربلا:

گریه ‏ها، شیون ها،عزاداری بر شهدا و تحریک عواطف مردم، به ماجرای کربلا عمق بخشید و بر احساسات نیز تأثیر گذاشت و از این رهگذر، ماندگارتر شد.

زینب کبری(سلام‌اللَّه‌علیها) یک نمونه‌ کامل از زن مسلمان ‏

‏"زینب کبری  علیها السلام یک نمونه‌ کامل از زن مسلمان است؛ یعنی الگویی که اسلام برای تربیت زنان، آن را در مقابل چشم مردم دنیا قرار داده است. زینب کبری دارای شخصیت چند بُعدی است؛ دانا و خبیر و دارای معرفت والا و یک انسان برجسته است که هر کس با آن بزرگوار مواجه می‌شود، در مقابل عظمتِ دانایی و روحی و معرفت او احساس خضوع می‌کند.

شاید مهمترین بُعدی که شخصیت زن اسلامی می‌تواند آن را در مقابل چشم همه قرار دهد - تأثیری که از اسلام پذیرفته - این بُعد است. شخصیت زن اسلامی به برکت ایمان و دل سپردن به رحمت و عظمت الهی، آن‌چنان سعه و عظمتی پیدا می‌کند که حوادث بزرگ در مقابل او، حقیر و ناچیز می‌شود. در زندگی زینب کبری، این بُعد از همه بارزتر و برجسته‌تر است.

حادثه‌ای مثل روز عاشورا نمی‌تواند زینب کبری را خرد کند. شکوه و حشمت ظاهری دستگاه ستمگر جباری مثل یزید و عبید اللَّه ‌بن‌زیاد نمی‌تواند زینب کبری را تحقیر کند. زینب کبری در مدینه - که محل استقرار شخصیت باعظمت اوست - و در کربلا - که کانون محنتهای اوست - و در کاخ جبارانی مثل یزید و عبیداللَّه‌بن‌زیاد، همان عظمت و شکوه معنوی را با خود حفظ می‌کند و شخصیت‌های دیگر در مقابل او تحقیر می‌شوند.

یزید و عبیداللَّه‌بن‌زیاد - این مغروران ستمگر زمان خود - در مقابل این زنِ اسیر و دست‌بسته، تحقیر می‌شوند. زینب کبری شور عاطفه‌ زنانه را همراه کرده است با عظمت و استقرار و متانت قلب یک انسان مؤمن، و زبان صریح و روشن یک مجاهد فی‌سبیل‌اللَّه، و زلال معرفتی که از زبان و دل او بیرون می‌تراود و شنوندگان و حاضران را مبهوت می‌ کند. عظمت زنانه‌اش، بزرگان دروغین ظاهری را در مقابل او حقیر و کوچک می‌کند.

عظمت زنانه، یعنی این؛ یعنی مخلوطی از شور و عاطفه‌ انسانی، که در هیچ مردی نمی‌توان این عاطفه‌ شورانگیز را سراغ داد؛ همراه با متانت شخصیت و استواری روح که همه‌ حوادث بزرگ و خطیر را در خود هضم می‌کند و روی آتش‌ های گداخته، شجاعانه قدم می‌گذارد و عبور می‌کند؛ درعین‌حال، درس می‌دهد و مردم را آگاهی می‌بخشد؛ درعین‌حال، امام زمان خود - یعنی امام سجاد - را مانند یک مادر مهربان آرامش و تسلا می‌بخشد ؛ درعین‌حال، با کودکان برادر و بچه‌های پدر از دست داده‌ آن حادثه‌ عظیم، در میان آن توفان شدید، مثل سد مستحکمی برای آنها امنیت و آرامش و تسلا ایجاد می‌کند." ‏

حضرت زینب علیها السلام الگوی جاودانه ‏

‏ "زن امروز دنیا الگو می‌خواهد. اگر الگوی او زینب  علیها السلام و فاطمه‌ زهرا  علیها السلام باشند، کارش عبارت است از فهم درست، هوشیاری در درک موقعیتها و انتخاب بهترین کارها؛ ولو با فداکاری و ایستادن پای همه چیز برای انجام تکلیف بزرگی که خدا بردوش انسانها گذاشته است، همراه باشد. زن مسلمانی که الگویش فاطمه‌ زهرا یا زینب کبری‌ علیها السلام باشد، این است.

اگر زن به فکر تجملات و خوشگذرانیها و هوسهای زودگذر و تسلیم شدن به احساسات بی‌بنیاد و بی‌ریشه باشد، نمی‌تواند آن راه را برود؛ باید این وابستگیها را که مثل تار عنکبوت بر پای یک انسان رهروست، از خود دور کند، تا بتواند آن راه را برود." "زینب کبری  علیها السلام یک شخصیت همه‌جانبه بود.

اسلام زن را به این طرف سوق می‌دهد .زن با نقاط قوّت زنانه‌ خود

- که خدای متعال در وجود او به ودیعه گذاشته و مخصوص زن است - همراه با ایمان عمیق، همراه با استقرار ناشی از اتکاء به خداوند، و همراه با عفت و پاکدامنی که فضای پیرامون او را نورانیت می‌بخشد می‌تواند در جامعه یک نقش استثناییِ این‌گونه ایفا کند؛ هیچ مردی قادر به ایفای چنین نقشی نیست.

مثل کوه استواری از ایمان، درعین‌ حال مثل چشمه‌ جوشانی از عاطفه و محبت و احساسات زنانه، تشنگان و محتاجان نوازش را از چشمه‌ صبر و حوصله و عاطفه‌ خود سیراب می‌کند. انسانها در چنین آغوش پُربرکتی می‌توانند تربیت شوند. اگر زن با این خصوصیات در عالمِ وجود نبود، انسانیت معنا پیدا نمی‌کرد. این، معنای ارزش زن و تشخص زن است؛ چیزی که مغز متحجرِ مادی غربی‌ها نمی‌تواند آن را بفهمد. کسانی که از دین و معنویت بهره ‌ای نبرده‌اند، نمی ‌توانند چنین عظمتی را درک کنند.

آنهایی که شاخصه‌ زن را در زیور و آرایش و سبکسری و بازیچه قرار گرفتن در دست مردان می‌دانند، نمی‌توانند اساس هویت زنانه را در منطق اسلام و در نظر اسلام درک کنند. زینب کبری برای زنان ما در طول تاریخ یک الگوست؛ عقل و متانت، قدرت و شجاعت، شور و احساس عاطفی، صراحت زبان، متانت دل، استواری روح؛ درعین‌حال، مادرانه، خواهرانه، با همه‌ انسانها برخورد کردن، در محیط خانه شمع محبت را روشن نگه داشتن، همسر و فرزندان را بر سر سفره‌ محبت و عاطفه‌ خود دور هم جمع کردن؛ اینها خصوصیات زن مسلمان است.

امروز در جامعه‌ ما خوشبختانه از این نعمت بزرگ، سهم وافری باقی است؛ اگرچه دشمنان سعی می‌کنند آن را تاراج کنند و از بین ببرند.

اما در کشورها و جوامعی که زن چنین هویتی ندارد، می‌بینید پایه‌های تربیت مردم می‌لنگد و فضای اخلاقی و معنوی جامعه هم دچار مشکل می‌شود. همه‌ ارزشهای معنوی را می‌توان از درون کانون گرم خانواده - که محور آن، زن خانواده است؛ کدخدای این مجموعه، آن مجسمه‌ عاطفه است - بیرون کشید و معنویات را در سطح جامعه گستراند.

دختران جوان و زنان جامعه‌ ما در الگوی زینب کبری دقت کنند و هویت و شخصیت خود را در آن ببینند؛ بقیه چیزها فرعی است. جوهر ذات یک انسان اگر تعالی و روشنایی و شفافیت پیدا کند، همه چیز در مقابل او کوچک می‌شود و قدرت او بر همه‌ کارهای دیگر، برای او تأمین می‌گردد.

  تجلی حضرت زینب  علیها السلام در آینه شعر

نگاه ادبیات به اشخاص و وقایع تاریخی، نگاهی دیگرگون است، عالم ادبیات عالمی دیگر است که هر شخصی و واقعه‌ای را به آن راه نیست و این نکته یکی از عجایبی است که نشان از آن دارد که ادبیات ریشه در عالمی دیگر دارد و ماندگاری و جاودانگی در این عالم رمز و راز، شیوه و آیین خاصی را می‌طلبد.

به گواه تاریخ تاکنون اشخاص و رویدادهای بزرگی در طی دوران حیات بشر ظاهر شده‌اند اما بسیاری از این اشخاص و رویدادها نتوانسته‌اند به قلمرو ادبیات راه یابند و یا اگر راهی به این دیار یافته‌اند، عمری طولانی نیافته و با گذشت زمان تدریجا به فراموشی سپرده شده‌اند و در آثار سخنوران قرون و اعصار بعد، نام و یادی از آن ها دیده نمی‌شود.

تقبیح و توهین، بی‌اعتنایی و سکوت و یا تکریم و تعظیم هر یک از جلوه‌هایی قضاوت ادبیات است در مورد اشخاص و رویدادها که به مرور زمان قطعیت می‌یابد.فرانسیس بیکن معتقد است که حیات حقیقی هر شخص 100 سال پس از مرگ او، تازه آغاز خواهدشد و موضوع "حیات حقیقی" در ادبیات مفهومی بدون تعارف و رودربایستی است.

قافله‌ای که از مکه به سمت کوفه در حرکت بود و امام حسین  علیه السلام و حضرت زینب (س)، خانواده و اصحاب ایشان در آن حضور داشتند، از همان آغاز راه به قلمرو ادبیات راه یافتند و این قافله در هر منزل حکایتی داشت که با ادبیات بیگانه نبود.در این سفر پرماجرا که به کربلا و واقعه عاشور انجامید و از آنجابه کوفه وشام و مدینه امتداد یافت، بارها پای شعر نه تنها به میان بلکه به میدان آمد که این حضور شگفت در روایات متعدد و متواتر ثبت و ضبط شده است

در جریان سفر کاروان حضرت سیدالشهدا  علیه السلام به سمت کوفه، هنگامی که کاروان در منزل "شقوق" توقف کرد، امام حسین  علیه السلام با فرزدق شاعر نامدار عرب روبه‌رو شد. در این ملاقات امام حسین  علیه السلام از شاعر درباره حال و روز مردم کوفه می‌پرسد و فرزدق در بیانی موجز و شاعرانه چنین پاسخ می‌گوید:  دلهای ایشان باتوست و شمشیرهای ایشان با بنی‌امیه.  (الفتوح- ص 874)

حضور شاعر بزرگی چون فرزدق در ابتدای این سفر و پاسخ واقع بینانه او به حضرت سیدالشهدا علیه السلام بسیار قابل تامل است.

در جریان این سفر سرخ روایات دیگری نیز نقل شده است که با ادبیات بی‌ارتباط نیست. از جمله در اکثر روایات آمده است شیخ مفید از حضرت امام سجاد  علیه السلام نقل می‌کند: در شبی که پدر بزرگوارم فردای آن شهید شد، در خیمه نشسته بودم و عمه‌ام زینب  علیها السلام به پرستاری من مشغول بود. پدرم به خیمه خود رفته و این اشعار را زمزمه می‌فرمودند

"یا دهراف لک من خلیل کم لک بالا شراق و الاصیل من صاحب اوطالب قتیل والدهر لایقنع بالبدیل و انما الامر الی الجلیل و کل حی سالک سبیلی" یعنی: وای بر تو ای روزگار در هر بامداد و شبانگاهی. بسیاری از یاران و دوستان را نابود می‌سازی و به عوض هم اکتفا نمی‌کنی. آری سررشته همه در دست خداست و هر موجودی به راهی خواهد رفت که من می‌روم.

آن حضرت همین مضامین را دو یا سه بار مکرر فرمود من از شنیدن این مضامین به هدف آن حضرت توجه کرده، گریه گلوی مرا گرفت، لیکن خودداری کرده و آرام گرفتم و دانستم که بلا نازل شده، اما عمه‌ام زینب  علیها السلام به مجرد اینکه مضامین این اشعار را استماع فرمود بر اثر رقت قلبی نتوانست خودداری فرماید آنچنان که شتابان از خیمه خارج شد و به جانب آن حضرت روان گردید... (الارشاد)

روز شگفت‌ عاشورا، فقط روز چکاچک شمشیرها نبود. به گواه کتاب‌های مقتل، در کنار آن نبرد نابرابر خونین، نبردی نیز در جبهه فرهنگی در جریان بود و سلاح این میدان سخنوری و بلاغت بود.

خطبه‌های شورانگیز حضرت سیدالشهدا  علیه السلام که سرشار از فصاحت و بلاغت بود و ارجوزه‌ها که شعرهای حماسی رزم‌آوران آن میدان است بیانگر پیوند اعجاب‌انگیز شعر با این نهضت بزرگ و جاودانه است که در همه حال حضرت زینب  علیها السلام شاهد و ناظر این رویارویی عظیم است.

واقعه عاشورا با این رجزهای سرخ که هر یک اشعاری لبریز از حماسه و جنگاوری است به پایان نمی‌رسد و زینب  علیها السلام در ادامه این راه سرخ از کربلا تا کوفه، از کوفه تا شام و از شام تا مدینه باز هم شاهد اشعاری است که هر یک حال و هوایی خاص و تکان دهنده دارد.

شعر در آن روزگار نه فقط هنر محبوب اعراب، که رسانه‌ای قوی و موثر به شمار می‌آمد و خاندان پاک وحی  علیه السلام بیش از هر کس به اهمیت این موضوع آگاه بودند و می‌کوشیدند تا پیام خود را به زیباترین و شیواترین و رساترین شکل ممکن ابراز نمایند.

پس از واقعه کربلا، یزید و عوامل سر سپرده او تلاش وافری داشتند تا از شعر برای تصدیق و ترویج جنایت هولناک خویش سود جویند که این فرصت طلبی‌های رذیلانه را زینب  علیها السلام پاسخگو بود، آن گاه که تیغ‌ها در نیام بود و آینده تاریخ را واژه‌ها می‌ساختند زینب  علیها السلام بی‌گمان از دشواری این سفر و مصائب آن آگاه بود و خود را برای پذیرفتن همه دشواری‌های ممکن در این راه آماده کرده بودد.

در روایتی آمده است که در طول مسیر کاروان عاشورا از مکه به مدینه که 24 روز به طول انجامیده، در ششمین منزلگاه از منزلگاه‌های شانزده‌گانه، کاروان در محلی به نام خزیمه به مدت یک شبانه روز توقف می‌کند. در روایات آمده است که صبحگاه به محض آنکه حضرت زینب  علیها السلام از خواب بیدار می‌شود خود را به محضر سیدالشهدا  علیه السلام می‌رساند و به آن حضرت عرض می‌کند که نیمه‌های شب از محل استراحت خود بیرون رفتم آن گاه ندایی را شنیدم که در دل شب چنین نوحه‌سرایی می‌کرد:

"الا یا عین! فاحتفلی بجهد و من یبکی علی الشهدا بعدی؟ علی قوم، تسوقهم المنایا بمقدار علی انجاز وعد." یعنی ای دیده من! با اشکهایت ما را یاری بده، زیرا پس از من کیست که بر شهدا بگرید؟ اشک ببار بر گروهی که مرگ، آنان را به سوی خود فرامی‌خواند و پروردگار چنین تقدیری برای آنان خواسته و آنان به سوی میعادگاه خود روانند. (ریاحین الشریعه- ج 3- ص 77)

در این روایت که در کتاب‌های دیگر مانند بحارالانوار نفس المهموم، وسیله الدارین فی انصار الحسین  علیه السلام آمده است امام حسین  علیه السلام ازپس از شنیدن این ماجرا آن را تصدیق فرموده و حضرت زینب  علیها السلام را به شکیبایی و اطاعت الهی دعوت می‌کند که ثمره‌ای جز عزت و سربلندی اسلام ندارد.

چنین روایاتی بیانگر آن است که شعر همگام کاروان عاشورا حضوری پررنگ و شگفت داشته و کوشیده است تا از این قافله عقب نماند.

زینب یعنى چشیدن خار پاى حسین با چشم

دلت مى خواهد که طاقت بیاورى ، صبورى کنى و حتى به حسین دلدارى بدهى . بچه ها چشمشان به توست ؛ تو اگر آرام باشى ، آرامش مى گیرند و اگر تو بى تابى کنى ، طاقت از کف مى دهند. سجاد که در خیمه تیمار تو خفته است، حادثه را در آینه نگاه تو دنبال مى کند.

پس تو باید آنچنان با آرامش و طماءنینه باشى ، انگار که همه چیز منطبق بر روال معهود پیش مى رود. و مگر نه چنین است؟ مگر تو از بدو ورود به این جهان، خودت را مهیاى این روز نمى کردى ؟ پس باید قطره قطره آب شوى و سکوت کنى . جرعه جرعه خون دل بخورى و دم برنیاورى . همچنان که از صبح چنین کرده اى. حسین از صبح با تک تک هر صحابى ، به شهادت رسیده است ، با قطره قطره خون هر شهید، به زمین نشسته است و تو هر بار به او تسلى بخشیده اى .

هر بار قلبش را گرم کرده اى و اشک از دیدگان دلش سترده اى . هر بار که از میدان باز آمده است ، افزایش موهاى سپید سر و رویش را شماره کرده اى ، به همان تعداد، در خود شکسته اى ، اما خم به ابرو نیاورى . خواهر اگر تعداد موهاى سپید برادرش را نداند که خواهر نیست

خواهر اگر عمق چروکهاى پیشانى برادرش را نشناسد که خواهر نیست . تازه اینها مربوط به ظواهر است . اینها را چشم هر خواهرى مى تواند در سیماى برادرش ببیند. زینب یعنى شناساى بندهاى دل حسین ، یعنى زیستن در دهلیزهاى قلب حسین ، عبور کردن از رگهاى حسین و تپیدن با نبض حسین .زینب یعنى حسین در آینه تاءنیث .

زینب یعنى چشیدن خار پاى حسین با چشم . زینب یعنى کشیدن بار پشت حسین ، بر دل . وقتى از سر جنازه مسلم بن عوسجه آمد، وقتى که که محاسنش به خون حبیب ، خضاب شد، وقتى که رمق پاهایش را در پاى پیکر حر بن یزید ریاحى ریخت، وقتى که از کنار سجاده خونین عمرو بن خالد صیداوى برخاست، وقتى که جگرش با دیدن زخمهاى سعید بن عبدالله شرحه شرحه شد، وقتى که عبدالله و عبدالرحمن غفارى با سلام وداع ، چشمان او را به اشک نشاندند، وقتى که زهیر به آخرین نگاهش دل حسین را به آتش کشید، وقتى که خون وهب و همسرش ، عاشقانه به هم آمیخت و پیش پاى حسین ریخت ، وقتى که جون ، در واپسین لحظات عروج ، سراسر وجودش را به رایحه حضور حسین ، معطر کرد، وقتى که...

در تمام این اوقات و لحظات، نگاه تو بود که به او آرامش مى داد و دستهاى تو بود که اشکهاى وجودش را مى سترد. هر بار که از میدان مى آمد، تو بار غم از نگاهش بر مى داشتى و بر دلت مى گذاشتى . حسین با هر بار آمدن و رفتن ، تعزیتهایش را به دامان تو مى ریخت و التیام از نگاه تو مى گرفت . این بود که هر بار، سنگین مى آمد اما سبکبال باز مى گشت .

خسته و شکسته مى آمد، اما برقرار و استوار باز مى گشت. اکنون نیز دلت مى خواهد که طاقت بیاورى ، صبورى کنى و حتى به حسین دلدارى بدهى . همچنانکه از صبح تاکنون که آفتاب از نیمه آسمان گذشته چنین کرده اى . اما اکنون ماجرا متفاوت است .

اکنون این دل شرحه شرحه توست که بر دوش جوانان بنى هاشم به سوى خیمه ها پیش مى آید. اکنون این میوه جان توست که لگدمال شده در زیر سم ستوران به تو باز پس داده مى شود. على اکبر براى تو تنها یک برادر زاده نیست .تجلى امیدها و آرمانهاى توست .

تجلى دوست داشتنهاى توست. على اکبر پیامبر دوباره توست. نشانى از پدر توست. نمادى از مادر توست. على اکبر براى تو التیام شهادت محسن است . شهید نیامده . غنچه پیش از شکفتن پرپر شده .

شهادت محسن ، اولین شهادت در دیدرس تو بود. تو چهار ساله بودى که فریاد مادر را از میان در و دیوار شنیدى که((محسنم را کشتند)) و به سویش دویدى .

شهادت محسن بر دلت زخمى ماندگار شد. شهادت برادر در پیش چشمهاى چهار ساله خواهر. و تا على اکبر نیامد، این زخم التیام نپذیرفت . اکنون این مرهم زخم توست که به خون آغشته شده است .

اکنون این زخم کهنه توست که سر باز کرده است .دوست داشتى حسین را دمادم در آغوش بگیرى و بوى حسین را با شامه تمامى رگهایت استشمام کنى . اما تو بزرگ بودى و حسین بزرگتر و شرم همیشه مانع مى شد مگر که بهانه اى پیش مى آمد؛ سفرى ، فراق چند روزه اى ، تسلاى مصیبتى و... تو همیشه به نگاه اکتفا مى کردى و با چشمهایت بر سر و روى حسین بوسه مى زدى . وقتى على اکبر آمد، میوه بهانه چیده شد و همه موانع برچیده .

حسین کوچکت همیشه در آغوش تو بود و تو مى توانستى تمامى احساسات حسین طلبانه ات را نثار او مى کنى . از آن پس ، هرگاه دلت براى حسین تنگ مى شد، بوسه بر گونه هاى على اکبر مى زدى . از آن پس ، على اکبر بود و در دامان مهر تو. على اکبر بود و دستهاى نوازش تو، على اکبر بود و نگاهاى پرستش تو و...حسین بود و ادراک عاطفه تو. و اکنون نیز حسین بهتر از هر کس این رابطه را مى فهمد و عمق تعزیت تو را درک مى کند.

دلت مى خواهد که طاقت بیاورى ، صبورى کنى و حتى به حسین دلدارى بدهى . اما چگونه ؟ با این قامت شکسته که نمى توان خیمه وجود حسین را عمود شد. با این دل گداخته که نمى توان بر جگر حسین مرهم گذاشت .

اکنون صاحب عزا تویى . چگونه به تسلاى حسین برخیزى ؟ نیازى نیست زینب ! این را هم حسین خوب مى فهمد. وقتى پیکر پاره پاره على اکبر به نزدیکى خیمه ها مى رسد. و وقتى تو شیون کنان و صیحه زنان خودت را از خیمه بیرون مى اندازى ، وقتى به پهناى صورت اشک مى ریزى و روى به ناخن مى خراشى ، وقتى تا رسیدن به پیکر على ، چند بار زمین مى خورى و برمى خیزى ، وقتى خودت را به روى پیکر على اکبر مى اندازى ، حسین فریاد مى زند که : زینب را دریابید.

حسینى که خود قامتش در این عزا شکسته است و پشتش دوتا شده است . حسینى که غم عالم بر دلش نشسته است و جهان ، پیش چشمان اشکبارش تیره و تار شده است . حسینى که خود بر بلندترین نقطه عزا ایستاده است ، فقط نگران حال توست و به دیگران نهیب مى زند که : زینب را دریابید. هم الان است که قالب تهى کند و کبوتر جان از نفس تنش بگریزد.

جان صیقل یافته زینب

صبا در آن سپیده دم، بر پیکرهای شهیدان میوزید و زینب سلام الله علیهاآرام و پرشکوه بر پیکر حسین علیه السلاممینگریست. آرامش و شکوه زینب در این بود که راز شهادت میدانست و نگاه دور پروازش، افقهای دوردست را مینگریست. او به خوبی میدانست که دشمنان خانواده پیامبر در انتظارند تا کوچکترین واکنش یا کلامی را جستجو کنند که نشانه ای از ضعف و پشیمانی خانواده پیامبر باشد.

او با نگاه به پیکر امام حسین علیه السلام فرمود: «اللهم تقبل منا هذا القلیل من القربان ». خداوندا! این قربانی را، از خاندان پیامبر قبول فرما. آن همه رنج و عصبیت، جان زینب سلام الله علیهارا صیقل داده بود. او محبوب خداوند بود و «خداوند هرکس را دوست دارد، در رنج و درد و مصیبت، غوط هورش م یکند تا گوهر جانش بدرخشد و آتش فطرت الهی از درونش، چون مشعلی فروزان، زمین و زمان را روشن کند. »

پیامرسان قیام عاشورا، مردم کوفه را بخاطر عهدشکنیها و خیانتهای بزرگی که در رابطه با خاندان عصمت، طهارت انجام داده بودند از خواب غفلت بیدار کرد. حضرت زینب سلام الله علیهابا فصاحت و بلاغت، با هنرمندی و مهارت، فضای سنگین تبلیغاتی یزیدیان را شکست و خطابه آتشین وی آنچنان کوبنده و تأثیرگذار بود که تحولی عظیم در شهر کوفه و شام پدید آورد بگونه ای که مردم شام مراسم عزاداری برپا کردند و تمام این اتفاقات، خود بستری شد تا شعله های انتقام علیه قاتلان و ظالمان برافروخته شود و موجب پیدایش قیامهایی علیه دشمنان اهل بیت گردد.

به لحاظ سیاسی کار عمده زینب سلام الله علیهااین بود که نگذارد تبلیغات سوء بنی امیه از جهت سیاسی و اجتماعی قیام امام حسین علیه السلامو واقعه عاشورا را به انحراف بکشاند. همچنین مسئولیت سنگین رهبری کاروان کربلا پس از شهادت حسین علیه السلامبر دوش زینب سلام الله علیهاقرار گرفت.

باید الگوی حرکت ما و جهت‌گیری آن، همواره زینبی

و هدف نیز عزت اسلام و جامعه اسلامی ‌و عزت انسان باشد ‌عامل اصلی به وجود آمدن چنین روحیه‌ای در حضرت زینب س و سایر اولیا و انبیاء و مومنین برخورد صادقانه با عهد و پیمان الهی است
قرآن کریم، این صدق را هم برای پیامبران عظام الهی و اولیاء و هم برای مومنین و مردم معمولی لازم می‌داند و همه ما باید در مقابل عهدی که با خدا داریم پاسخگو باشیم

بر اساس نص صریح قرآن، این عهد، ایستادگی در مواجهه با دشمن در نبرد نظامی، سیاسی و اقتصادی و پشت نکردن به دشمن، است

بر اساس این عهد، هر جا که صحنه زورآزمایی است، باید در مقابل دشمن ایستاد و باید عزم و اراده مومنین بر اراده دشمن غلبه پیدا کند

ادامه 

https://m5736z.blog.ir/post/payamrasan1

https://m5736z.blog.ir/post/payamresan2

https://m5736z.blog.ir/post/payamresan3

 

http://m5736z.blog.ir/post/sajad5

http://m5736z.blog.ir/post/post/SAJAD

http://m5736z.blog.ir/post/sajadye 

 

به نام خدا
مطالب جمع آوری شده در زمینه های مفاهیم قرآنی و تاریخی

از سال 1354   و    بارگذاری آن  در سال  1380 در   سایت

تاریخی فرهنگی قرآنی

و از سال 1393 به تدریج بعضی از مقالات تبدیل به کتاب شده

 و  به حول قوه الهی در  مهر سال 1399 به 40 جلد کتاب رسیده است.

نام  : محمود زارع پور متولد تهران محله قلهک شمیران 1336

کارشناسی علوم قرآن و دینی ، دبیر    و 25 سال   مدیریت    مدرسه

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">