تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

موضوعات قرآنی ؛ دینی و آموزشی : مطالب طبقه بندی شده جهت تحقیق ؛ جزوه ؛ کتاب و .....

تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

موضوعات قرآنی ؛ دینی و آموزشی : مطالب طبقه بندی شده جهت تحقیق ؛ جزوه ؛ کتاب و .....

مشخصات بلاگ
تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

آشنائی با تاریخ اسلام :
عبرت آموزی (و لقد اهلکنا القرون من قبلکم .... گذشته چراغ راه آینده است)
آشنایی با علوم و موضوعات قرآنی ( هدی و رحمه للمتقین)

آخرین نظرات
  • ۴ خرداد ۰۱، ۱۷:۲۱ - خرید پیج اینستاگرام ارزان
    Great post.

شیوه ها و راه کارهای تبلیغ، در میان کودکان و نوجوانان. بایدها و نبایدها

شیوه آموزش مفاهیم دینی به کودکان. ضرورت های تربیتی. انتقال محبت اهل بیت

شیوه ها و راه کارهای تبلیغ، گسترش و احیای امر به معروف و نهی از منکر

در میان کودکان و نوجوانان

به سبب اهمیت نهاد خانواده و براساس ضرورت توجه به کودکان و نوجوانان که دل های آماده تری برای پذیرش حق و راستی و والایی دارند، لازم است بخش عمده ای از تلاش های مربوط به تبلیغ، ترویج و احیای فریضه امر به معروف و نهی از منکر، به این گروه مهم اجتماعی اختصاص یابد و برای نهادینه سازی حق پذیری، گرایش به معروف ها و پرهیز از منکر؛ در وجود این قشر عظیم، فعالیت های شایسته و بایسته ای صورت پذیرد.
در نگاهی اجمالی به نظر می رسد تبلیغ احیای امر به معروف و نهی از منکر را به طور اعم برای همگان و به ویژه برای کودکان و نوجوانان از چند راه می توان به فرجام رسانید. یکی از این شیوه ها، روش نوشتاری و تهیه و ارائه ستون ویژه برای مخاطبان است. این مهم را می توان با انتشار کتاب، جزوه، مجله، روزنامه، پوستر، تراکت، کارت، تابلو نوشته ها و مانند این ها و با بهره گیری از قالب های متنوع داستان، شعر و نثرهای ادبی و زیبا انجام داد.
راه دیگر بهره گیری از طرح ها، بازی ها و سرگرمی های ویژه است که طبعا مورد توجه و اقبال کودکان و نوجوانان نیز قرار می گیرد.
استفاده از جلوه های بصری هم چون عکس، تصویر (نقاشی و گرافیک)، نمایشنامه ها، فیلم های کوتاه و تاثیرگذار نیز می توانند سهم عمده ای را در این امر مهم برعهده بگیرند. هم چنان که تابلوهای هنری زیبا یا ایجاد نمایشگاه های ویژه با توجه به نیازها و خواسته ها و رغبت های مخاطبان نیز قابل اشاره است.
از دیگر شیوه ها در این زمینه می توان: عامل گفتار و سخنرانی از سوی مبلغان مذهبی یا کارشناسان ورزیده و توانا را نام برد. بدیهی است در این گونه برنامه ها و گفتارها، توجه به میزان توانایی ها و درک و دریافت مخاطبان- که در این جا کودکان و نوجوانانند- و به تعبیر دیگر مخاطب شناسی ضرورتی انکارناپذیر دارد

اهمیت بیان غیرمستقیم در بیش تر موارد، و نیز بهره وری از سخنان و مطالب خلاقانه، هم چنین کوتاهی کلام و ارائه سخنان تصویری و سرشار از جلوه های زیبایی مانند بهره گیری از مثل ها، داستان ها، حکایت ها و مانند این ها نیز بر کسی پوشیده نیست.
اصل دیگری که شایان یاد آوری است و در نهادینه سازی انجام معروف ها و پرهیز از منکرها نقش مهمی را ایفا می کند، لزوم تشویق ها و ترغیب های گوناگون از جمله اختصاص هدیه و جایزه به کودکان و نوجوانانی است که به انجام کارهای شایسته و نیکو مبادرت می ورزند یا از کارهای ناپسند دوری می گزینند.
آخرین نکته ای که لازم است در این جا بدان پرداخته شود، در حقیقت نخستین نکته ای است که باید مورد توجه و عنایت همگان قرار گیرد و آن تبلیغ عملی است.

بدین معنا که خود ما در مواجهه با کودکان و نوجوانان و در منظر آنان- و صد البته پیوسته و در هر جا، چه نهان و چه آشکار- به خوبی ها، پاکی ها، راستی ها و درستی ها گرایش داشته و به انجام آن ها به جد بپردازیم تا دیگران به ویژه کودکان و نوجوانان با نگرش در رفتار و کردار ما، درس بیاموزند، الگو بپذیرند و در نتیجه به خوبی ها روی آورند و از بدی ها بپرهیزند

به عنوان سخن پایانی بر این مساله نیز باید تاکید ورزید که بدون تردید، در امر تبلیغ، ترویج و احیای امر به معروف و نهی از منکر، شناخت مخاطب، برخوردهای مهربانانه و مناسب، کوتاه بودن موضوع مورد توجه، مستند بودن مطالب، برخورداری از انگیزانندگی کافی، عدم توسل به زور و اجبار و خشونت، بیان هنری و خلاقانه، تدبیر مناسب، توجه به عواملی هم چون زمان، مکان و در پاره ای موارد مناسبت ها، تدریجی بودن و در عین حال استمرار موارد تبلیغی به گونه ای تاثیرگذار، ضرورتی تام دارد.

                              بایدها و نبایدهای مربوط به کودکان از نگاه قرآن و عترت
کودکی یکی از مراحل رشد انسانی است که از آغاز تولد شروع می شود و تا نوجوانی و جوانی ادامه می یابد. این مرحله از مراحل همانند دو مرحله دیگر بسیار مهم و اساسی است. از این رو آموزه های قرآنی توجه و اهتمام خاصی به این دوره از زندگی بشر دارد؛ زیرا آینده هر شخصی به دوران کودکی او بستگی زیادی دارد.
کودکی، بنیاد آینده
کودکی یکی از مراحل حیات دنیایی انسان است. (حج، آیه 5؛ و نیز روم، آیه 54 و غافر، آیه 67)
این مرحله از هنگام ولادت آغاز می شود (همان) و تا بلوغ ادامه می یابد؛ (نساء6) زیرا با رسیدن کودک به دوران بلوغ، حیات و زندگی وی به مرحله دیگری وارد می شود که از آن به دوران نوجوانی یاد می شود و کودک در مرحله آغاز رشد جنسی و سپس عقلانی قرار می گیرد که آثار آن را می توان در حوزه رفتارهای اقتصادی به خوبی مشاهده کرد (کهف82)
در روایات اسلامی بر انتخاب همسر شایسته و مادری خوب برای کودکان خود، بسیار سفارش شده و از انتخاب همسر زیبایی که در خانواده ناسالم رشد کرده و به اصطلاح
خضراء الدمن ( گل روییده در مزبله ) است پرهیز داده شده است (وسایل الشیعه ج14 ص19)

زیرا مادر نقش اساسی در شکل گیری شخصیت کودک دارد و حتی شیرخوارگی نیز در این فرآیند تاثیرگذار است. پاکی مادر، تأثیر شگرفی در شخصیت و تربیت و عفت کودک ایفا می کند که آیات28تا30 مریم بخشی از این معنا را به صراحت بیان کرده است

این تاثیر به اشکال گوناگون در هنگام قرار گرفتن در رحم تا شیرخوارگی و پس از آن ادامه می یابد. دوره شیرخوارگی و آثار آن همچنین موجب شده تا حکم بر شیرخوارگی مادر پاک بر دیگران شود و لذا شیر مادر نیک و پاک مقدم بر دایگان دیگر شده است و خداوند در آیاتی اولویت را آن دانسته است که مادر، خود به شیردادن و نگهداری فرزند خویش بپردازد (بقره233) تا جایی که اگر زن و شوهر از هم جدا شده باشند، این اولویت همچنان پابرجاست. (بقره232 و 233)
دوران شیرخوارگی چنان مهم است که خداوند در آیات پیش گفته و همچنین آیه 6 سوره طلاق، برلزوم مشاوره و همفکری والدین در مورد چگونگی شیرخواری کودک تاکید کرده و در آیه 15 احقاف نیز تکمیل دوران شیرخوارگی را واجب و لازم دانسته است؛ زیرا این دوران در رشد و تکمیل شخصیت کودک نقش اساسی ایفا می کند. (بقره233 و نیز لقمان14)
نقش بازی در زندگی کودک
خداوند در آیه 5 حج، دوران کودکی را مقدمه ای برای رشد و بلوغ وی معرفی می کند و در آیه 20 حدید، این زمان را دوران اشتغال به بازی و سرگرمی بر می شمارد. علامه طباطبایی با اشاره به ویژگی های پنج گانه ای که در این آیه مطرح شده، آن را مطابق مراحل سن انسان از کودکی تا پیری می داند. (المیزان ج 19، ص164)

چنان که دیدیم براساس آیه20 حدید، خداوند، نخستین دوره رشد انسان را با بازی همراه کرده است. در روایاتی که از امامان معصوم(ع) وارد شده نیز سفارش بسیاری است که کودکان را تا هفت سالگی آزاد بگذارید تا بازی کنند. امام صادق(ع) فرموده اند: بگذار فرزندت تا هفت سال به بازی بپردازد، در هفت سال دوم به او ادب بیاموز و در هفت سال سوم مراقب او باش. (وسایل الشیعه، ج15، ص193) در روایتی آمده است که حضرت محمد(ص) با جمعی از یاران از محلی عبور می کردند کودکان را در حال خاک بازی دیدند برخی از یاران خواستند آنان را از بازی کردن باز دارند. پیامبر(ص) فرمودند: بگذارید بازی کنند که خاک محل پرورش کودکان است. (مجمع الزوائد، ج8، ص159).
در قرآن کریم نیز در داستان حضرت یوسف(ع) به این معنا می توان پی برد که بازی و تفریح یک ضرورت فطری است و پیامبران الهی با این ضرورت فطری هیچ گاه مخالفت نمی کردند. از این رو برادران حضرت یوسف(ع) وقتی می خواستند او را از پدر جدا کنند، موضوعی را مطرح کردند که پدرشان با توجه به پیامبری و بینش الهی نتواند با خواسته آنها مخالفت کند. آنان در توجیه بردن حضرت یوسف(ع) به صحرا این گونه گفتند: ای پدر فردا یوسف را با ما به صحرا بفرست تا در چمن و مراتع بگردد و بازی کند. (یوسف12)

حضرت یعقوب(ع) نیز با این درخواست مخالفت نکرد و نفرمود که یوسف(ع) نباید به بازی مشغول شود. امام موسی بن جعفر(ع) می فرمایند: شایسته است که کودک به هنگام خردسالی بازیگوش باشد تا در بزرگسالی صبور و شکیبا گردد.(مبانی تعلیم و تربیت اسلامی، ص153) پیامبر(ص) نیز می فرمایند: شیطنت و لجاجت کودک به هنگام خردسالی، نشانه زیادی عقل او در بزرگسالی است. (نهج الفصاحه، شماره 1940، ص420)
حقوق کودک
کودکان در این دوره حقوقی بر گردن والدین خود دارند که می بایست به آن ها بپردازند و اگر آن حقوق را مراعات نکنند و ترک تکلیف کنند باید در آخرت پاسخ گوی رفتار خود باشند. از آن جایی که دوره کودکی دوران ضعف و سستی است (حج5 و روم54 و غافر67) تاکید بیش تری بر حقوق کودکان از سوی خداوند شده است؛ زیرا آنها در این دوران نمی توانند از حقوق خویش دفاع کنند و خواهان اجرای عدالت و عمل به تکالیف از سوی والدین خود گردند. در این جاست که خداوند خود کفالت کودکان را به عهده گرفته و از والدین خواسته تا به حقوق کودکان پای بند باشند و از هرگونه ضرر و زیان به آنان خودداری کنند.
از نخستین حقوق کودکان بر والدین، شیر دادن مادران به کودکان خود است که در آیه 233 سوره بقره بیان شده است. بنابراین نمی توان از حق شیرخوارگی کودک به سادگی کوتاه آمد و زیانی به این حق او رساند. خداوند در این آیه به مادران هشدار می دهد که هرگونه ضرر و زیان رسانی به کودکان با خودداری از شیر دادن آنان، عملی حرام و کاری زشت و نارواست و می بایست پیامدهای این کار ناشایست خویش را به عهده گیرند. کودکان بی سرپرست و یتیم یا مستضعف و ناتوان، از حقوقی دیگر نیز برخوردارند که بخشی ازآ یات قرآنی به آن اختصاص یافته است. خداوند در آیه 127 نساء، بر لزوم رعایت قسط و عدالت در مورد کودکان یتیم تأکید می کند و از سرپرستان می خواهد اموال کودکان یتیم را در هنگام تصرف مراعات نمایند. (نساء2 و 10 انعام152)
خداوند با تأکید بر حقوق کودکان یتیم، خواهان فرهنگ سازی در این زمینه است به گونه ای که همگان خود خواهان رعایت حقوق یتیمان شوند و در حقوق و اموال آنها تصرف نکنند. اگر در جامعه ای این گونه فرهنگ سازی انجام شود، جامعه در امنیت اخلاقی و روانی قرار خواهد گرفت؛ زیرا رعایت حقوق کودکان دیگران، خود زمینه ای برای مراعات حقوق کودکان ایشان از سوی آیندگان خواهد شد و مراعات حقوق کودکان یتیم به یک فرهنگ اجتماعی تبدیل می شود. از این رو خداوند در آیه 8 و 9 نساء به این نکته مهم و اساسی اشاره می کند.
از نظر قرآن رعایت حقوق کودکان مستضعف از مصادیق خیرات آشکار و نیکی های پایدار است (نساء127) بنابراین، اگر کسی می خواهد کار نیک و خوبی انجام دهد به مراعات کودکان مستضعف بپردازد. ناگفته نماند که کودکان مستضعف غیر از کودکان یتیم هستند هر چند که می تواند شامل آنان نیز شود. خداوند برای مراعات حقوق کودکان مستضعف حتی از مردم خواسته است تا پای جهاد و شهادت نیز پیش بروند. از این رو در آیه 75 نساء مردم را به جهاد و دفاع برای حفظ حقوق کودکان مستضعف تشویق می کند.
کودکان یتیم کسانی هستند که خداوند از خمس و انفال حق و سهمی برای آنان مقرر کرده است (انفال41، حشر7) از دیگر حقوق کودکان، دعا در حق ایشان از سوی والدین است، چنان که مادر حضرت مریم(س) برای محفوظ ماندن کودک خود از شرارت شیطان به پیشگاه خداوندی دعا و نیایش کرد (آل عمران36)

وظیفه جامعه آن است که در حفظ و حمایت کودکان بویژه کودکان یتیم بکوشد و یکی از وظایف عالمان و مسئولان آن است که در حد امکان در این راه اقدام کنند. در داستان خضر(ع) و حضرت موسی(ع) این معنا آمده است که خضر(ع) از سوی خداوند مأموریت می یابد تا دیواری فرسوده را برای حفظ حقوق کودکان یتیم ترمیم کند. (کهف65 و 66 و82)
همان گونه که پیامبران مأموریت می یابند که کارهایی را برای حفاظت از حقوق کودکان به ویژه یتیمان و مستضعفان انجام دهند، همین مسئولیت به عهده حاکمیت اسلامی به عنوان نمایندگان و نواب پیامبران گذاشته شده است

بنابراین، بر حکومت اسلامی و دولت ایمانی است که حقوق کودکان از امت اسلام را حفظ کرده و اقدامات موثری در این حوزه انجام دهد.
از جمله وظایف دولت اسلامی و مؤمنان آن است که کودکان را از محیط کفر و ظلم بیرون آورند و حتی با جهاد و شهادت اجازه ندهند تا کودکان در محیطی رشد کنند که فطرت ایشان لطمه ببیند و نتوانند کمالات بایسته و شایسته خویش را به دست آورند. خداوند در آیه75 نساء، نجات کودکان از محیط کفر و شرک را به عنوان یک وظیفه و مسئولیت برای مؤمنان تعریف کرده است و برهمین اساس مسئولیت دولت اسلامی دراین حوزه به سبب امکانات و توانایی ها به مراتب سخت تر و شدیدتر است

با نگاهی به آموزه های قرآنی می توان چند مأموریت برای مؤمنان و دولت اسلامی نسبت به کودکان برشمرد که از جمله حقوق کودکان است. خداوند درآیه6 سوره ضحی، بهره مندی کودکان از محل آسایش و زندگی مناسب را از حقوق آنان و مسئولیت مومنان دانسته است. هرچند که این آیه درمقام امتنان بر پیامبر(ص) است، ولی با توجه به قلمدادشدن محل آسایش به عنوان نعمت خدا، می توان این گونه استنباط کرد که از حقوق طبیعی کودکان دسترسی به زندگی همراه با آسایش و آرامش و محیط مناسب رشد و بالندگی است. البته از آیاتی دیگر چون آیاتی که درباره حقوق کودکان یتیم وارد شده می توان این معنا را نیز استنباط کرد که فراهم آوری زمینه های رشد و بالندگی از حقوق کودکان است.
همچنین از نیازهای طبیعی کودکان، بازی و گردش است. (یوسف12 و حدید20 و المیزان، ج19 ص164) بنابراین فراهم آوری اسباب بازی و شرایط مناسب برای بازی و گردش کودکان از حقوق کودکان و وظیفه والدین، مؤمنان و دولت اسلامی است. از آیه82 کهف می توان این معنا را استنباط کرد که کودکان از حق دیگری نیز برخوردارند و آن حق آینده نگری نسبت به زندگی آنان است. از این رو، شایسته است تا برای کودکان اندوخته ای گذاشته شود تا در آینده با مشکل مالی مواجه نشوند بنابراین از وظایف و مسئولیت های والدین این است که بخشی از اموال را برای آینده کودکان ذخیره سازی کنند و برای آنان به جا گذارند

مراقبت از کودکان، در برابر حوادث و خطرها و برآورد نیازهای نخستین آنان نیز از حقوق ایشان و وظایف دیگران است که درآیه 12یوسف به آن اشاره شده است. کودکان، نیازمند آموزش های درست و کاملی هستند تا بتوانند به رشد عقلانی دست یابند. از این رو در آیه 6 نساء از مؤمنان خواسته شده تا با آزمون های گوناگون شرایط رشد و بالندگی کودکان را درحوزه های گوناگون از جمله اقتصادی فراهم آورند

آزمون هایی که ازسوی بزرگترها انجام می گیرد می بایست در راستای رشد و بالندگی کودکان باشد؛ چنان که بازی های کودکان نیز با این هدف مورد توجه قرارگیرد و از هر آن چه که موجب ناتوانی جسمی و روحی و روانی کودک می شود جلوگیری به عمل آید.
تربیت کودک
خداوند در آیاتی از جمله آیات 5 و 8 نساء از مومنان خواسته تا برخوردی شایسته و سازنده در گفتار و رفتار با کودکان داشته باشند. امام صادق(ع) دوران کودکی را دوران سفاهت می شمارد که با تربیت های مربیان بوسیله ابزارهای گوناگون از جمله تغذیه و آموزش و پرورش، این سفاهت به بلوغ و رشد فکری و اقتصادی و جسمی و جنسی تبدیل می شود. (نگاه کنید: تفسیر نورالثقلین، ج 2، ص 442، حدیث 50)
کودکان نیازمند تربیت به ویژه از سوی والدین خود هستند (اسراء23 و 24) خداوند در آیه 58 نور پدر و مادر را موظف به تربیت فرزندان با تعلیم آداب می داند و از والدین می خواهد تا همه تلاش خویش را به این مبذول دارند که کودکان حتی مسائل ریز زندگی چون آداب ورود به محل استراحت والدین را بشناسند و اجازه ندهند تا کودکان در خانه خودسرانه عمل کنند و به هر کجا و هر زمانی که می خواهند وارد شوند

آموزش کودکان به آداب زندگی در محیط خانوادگی این فرصت را به کودکان می دهد تا در جامعه بتوانند به مراعات حقوق دیگران بپردازند و توانایی تحمل ایشان بالا برود. کودکان اگر در خانه نتوانند حقوق دیگران از جمله والدین را رعایت کنند، بی گمان در بیرون خانه از چنین ظرفیت و تحملی برای مراعات حقوق دیگران برخوردار نخواهند بود.لازم است پدر و مادر در تربیت کودک مراعات احسان را داشته باشند و با فروتنی و محبت و مودت، آموزش های کودکان را به عهده گیرند

این بدان معناست که هرگونه خشونت در آموزش و پرورش کودکان می تواند حتی تاثیرات سوء به جا گذارد. مراعات محبت از سوی والدین به معنای لوس کردن آنان نیست، بلکه به معنای آن است که با مهر و محبت می بایست آموزش و پرورش کودکان انجام گیرد. (اسراء23 و 24)
البته در این میان مادر نقش بسزایی در تربیت کودک دارد، لذا خداوند در آیه 4 طه و آیات 10 تا13 قصص از مسئله کفالت مادر برای تربیت نیک کودک سخن به میان می آورد. هر کسی می کوشد تا بهترین کس را برای کفالت و سرپرستی کودک داشته باشد، در این میان مادر بهترین گزینه در این باره است.
تربیت کودک در سنت و سیره اهل بیت(ع)

از نظر اسلام، هر کسی موظف است که تربیت را از خانه و خانواده خویش شروع کند. خداوند به مومنان چنین هشدار می دهد: «ای کسانی که ایمان آورده اید، خود و خانواده خود را از آتشی که هیزم آن مردم و سنگهاست حفظ کنید. (تحریم، آیه6)
در روایت است که مومنان می بایست به این چهار وظیفه اصلی در خانواده خود توجه داشته باشند:

1- بدعائهم الی طاعه الله؛ دعوت به اطاعت خداوند؛ 2- و تعلیمهم الفرائض؛ آموزش واجبات؛ 3- و نهیهم عن القبائح؛ نهی از محرمات و زشتی ها؛ 4- و حثهم علی افعال الخیر؛ و تشویق به کارهای خیر و نیک. (بحار الانوار، ج 17، ص 68)
بسیار دیده می شد که پیامبر اسلام(ص) حسن(ع) و حسین(ع) را در آغوش می گرفت و می بوسید. روزی آن دو را در بغل گرفت و بوسید. شخصی که حضور داشت، وقتی علاقه پیامبر و رفتار وی را با اطفال دید به فکر فرو رفت و پیش خود گفت: آیا تا به حال در اشتباه بوده ام؟ آیا روش اسلام در تربیت فرزند این است؟ اگر این طور است پس من در این مسئله بسیار کوتاهی کرده ام.
به پیامبر نزدیک شد و درحالی که خجالت می کشید سخن بگوید، عرض کرد: یا رسول الله من دارای ده فرزند کوچک و بزرگ هستم، اما تاکنون هیچ یک از آنها را نبوسیده ام. پیامبر از گفته او به قدری ناراحت شد که رنگ چهره مبارکشان تغییر کرد. ایشان به او فرمود: خداوند مهر و محبت را از قلب تو بیرون کرده است

آن کس که به کودکان رحم نمی کند و به بزرگ ترها احترام نمی گذارد، از ما نیست. در زمان پیغمبر اکرم(ص)، طفلی، بسیار خرمای تازه می خورد. هر چه او را نصیحت می کردند که زیاد خوردن خرما ضرر دارد، فایده نداشت

مادرش تصمیم گرفت او را به نزد پیغمبر(ص) بیاورد تا او را نصیحت کند. وقتی او را به حضور پیغمبر آورد، از پیغمبر خواست تا به طفل بفرماید که خرما نخورد، اما آن حضرت فرمود: امروز بروید و او را فردا دوباره بیاورید. روز دیگر زن به همراه فرزندش خدمت پیغمبر(ص) حاضر شد. حضرت به کودک فرمود که خرما نخورد. در این هنگام زن که نتوانست کنجکاوی و تعجب خود را مخفی کند، از ایشان سؤال کرد: یا رسول الله! چرا دیروز به او نفرمودید خرما نخورد؟ حضرت فرمود: دیروز وقتی این کودک را حاضر کردید، خودم خرما خورده بودم و اگر او را نصیحت می کردم، تأثیری نداشت.
در ضرب المثل فارسی براساس این روایت آمده است: رطب خورده منع رطب کی (چون) کند؟
امام صادق(ع) فرمود: به راستی هنگامی که عالم به علم خود عمل نکرد، موعظه او در دل های مردم اثر نمی کند، همان طور که باران از روی سنگ صاف می لغزد و در آن نفوذ نمی کند. مردی به هنگام تبریک تولد فرزند یکی از دوستانش، به او گفت: تولد این نوزاد که سوار بر مرکب مراد خواهد بود، بر تو مبارک باد. حضرت امیر(ع) که حضور داشت به او فرمود: به هنگام تبریک و شادباش نوزاد چنین بگو: خدای بخشنده را شکرگزار باش و این بخشش او، بر تو مبارک باد. امید که فرزندت به کمال توانایی برسد و از نیکوکاری اش بهره مند شوی.
امام صادق علیه السلام فرموده اند
: «ان الله لیرحم العبد لشده حبه لولده»؛ همانا پروردگار بنده اش را به دلیل زیادی مهرورزی نسبت به کودک خود می بخشاید. (وسائل الشیعه ، ج 12، ص 384.) همچنین از رسول خدا(ص) روایت شده است: «من قبل ولده کتب الله له حسنه و من فرحه فرحه الله یوم القیامه »؛ هر کس فرزند خود را ببوسد خدا بر او پاداشی می نویسد و هر کس فرزندش را خوشحال کند خدا او را در روز رستاخیز شاد می گرداند. (همان، ج 21، ص 574.)

و در جای دیگری فرموده اند: «أحبوا الصبیان و ارحموهم»؛ کودکان را دوست بدارید و نسبت به آنان مهربان باشید. (همان، ج21، ص384). همچنین روایت شده است که روزی مردی خدمت پیامبر اکرم(ص) رسید و عرض کرد: ای رسول خدا! من هرگز کودکانم را نبوسیده ام. پیامبراکرم فرمود: کسی که رحم نکند(مورد) رحم (واقع) نمی شود. (همان، ج15، ص302)

رسول خدا(ص) درمورد تربیت از سنین کودکی فرموده اند: هرکس فرزندش را از کودکی تربیت کند تا او بتواند بگوید لااله الا الله، خداوندا ز او حساب نخواهد کشید. مهرورزی افراطی، ممنوعبا این که در اسلام درباره اظهار علاقه نسبت به کودکان سفارش شده اما این مهرورزی و علاقه نباید مصالح واقعی را تحت الشعاع قرار بدهد، بلکه می باید با اظهار محبت مهار شده، با کودکان رفتار کرد

زیرا در برخی از موارد، اظهار محبت بی حساب، باعث فدا شدن مصالح بزرگتری می شود و یا موجب سوءاستفاده کودک و در اصطلاح عامیانه «لوس» شدن او می گردد. باید توجه داشت نوازش های بدون حد و حصر و توجیه نشده و خارج از حد اعتدال، اثرات سوئی را بر روان کودک برجای می گذارد؛ پر توقعی، زودرنجی، ضعف در برابر مشکلات، ناامیدی، عقده حقارت، سرخوردگی از اجتماع و بسیاری فشارهای روانی دیگر، زاییده ارتباطات مهرآمیز افراطی با کودک است

امام باقر(ع) در این راستا می فرماید: «شر الاباء من دعاه البر الی الافراط و شر الابناء من دعاه التقصیر الی العقوق»؛ بدترین پدران کسی است که [در نیکی از حد اعتدال خارج شود و] به زیاده روی بگراید و بدترین فرزندان فرزندی است که در اثر کوتاهی، به عاق والدین دچار شود. (تاریخ یعقوبی، ج2، ص684).
روزی جمعی از دوستان امام باقر(ع) به منزل ایشان آمدند. یکی از فرزندان خردسال حضرت دچار تب شدید و بیماری سختی بود. امام نیز از این موضوع سخت ناراحت بودند به گونه ای که آرامش نداشتند و آثار اندوه در چهره ایشان دیده می شد. مهمانان با مشاهده سیمای اندوهگین امام، برحال ایشان نگران شده و با خود گفتند اگر این فرزند از دنیا برود حتماً از اندوه و پریشانی برای امام اتفاقی می افتد. در همین اثنا، صدای گریه زنان از اتاق مجاور شنیده شد و همگی دانستیم که برای کودک اتفاقی افتاده.

اندکی بعد باخبر شدیم که فرزند خردسال امام از دنیا رفته است. امام به اتاق مجاور رفت و پس از ساعتی بازگشت اما برخلاف انتظار حاضرین، دیگر در چهره ایشان اثری از پریشانی دیده نشد، به امام عرض کردند: وقتی که ما نزد شما آمدیم به گونه ای پریشان بودید که ما نگران حال شما شدیم [اما اینک اثری از ناراحتی در شما نمی بینیم!] امام فرمودند: ما نیز [مثل شما] دوست داریم که عزیزانمان تندرست و به دور از آسیب باشند ولی زمانی که امر الهی سر رسید و تقدیر خدا محقق گردید [گردن نهادن در برابر] امر خدا برایمان عزیزتر است. (بحارالانوار، ج11، ص68؛ عیون الاخبار، ج3، ص46).
به بیان دیگر، درست است که محبت به فرزند جایگاه ویژه ای دارد اما نباید همه چیز را فدای آن نمود و از وظیفه اصلی غافل شد. امام صادق(ع) می فرمایند: هنگامی که کودک به سه سالگی رسید
لااله الا الله را به او بیاموزید و او را رها کنید (همین مقدار کافی است). وقتی هفت ماه دیگر گذشت محمدرسول الله (ص) را به او آموزش دهید و سپس او را رها کنید تا چهار ساله شود. آن گاه صلوات فرستادن را به او بیاموزید

در پنج سالگی به او سمت راست و چپ را آموزش دهید و قبله را نشان او داده و بگویید سجده کند. آن گاه او را تا شش سالگی واگذارید. فقط پیش روی او نماز بخوانید و رکوع و سجود را یادش دهید تا هفت سالش هم تمام شود. وقتی هفت سالگی را پشت سر گذاشت، وضو گرفتن را به او تعلیم دهید و به او بگویید نماز بخواند، تا هنگامی که نه ساله شد وضو و نماز را به نیکی آموخته باشد.هنگامی که آن دو را به خوبی یاد گرفت خدا پدر و مادر او را به خاطر این آموزش شان خواهد آمرزید. (وسائل الشیعه، ج15، ص391).
امام صادق(ع) به جمیل بن درّاج فرمودند: «
بادروا احداثکم بالحدیث قبل ان تسبقکم الیهم المرجئه »؛ فرزندانتان را با کلام [ما] آشنا کنید پیش از آن که مرجئه (و دیگر فرقه های منحرف عقیدتی) بر شما سبقت بگیرند [و آنان را منحرف سازند.] (فروغ کافی، ج2، ص49). و نیز می فرماید: «علموا صبیانکم من علمنا ما ینفعهم الله به لا تغلب علیهم المرجئه برأیها»؛ کودکانتان را به دانش ما آموزش دهید که برای آنان سودمند است تا مرجئه [و منحرفین] با دیدگاه های خود آنان را گرفتار دام خود نسازند. (الخصال، ج2، ص751). مباحث تربیتی کودک بسیار زیاد است اما از آن جایی که بیرون از حوصله یک مقاله کوتاه است، به همین مقدار بسنده می شود.

برای جلوگیری از بدزبانی کودکان خود چه کنیم؟

اگر کودک را به دلیل لقب دادن مجازات کنید، هرگاه از او دور باشید از این واژه ها استفاده می کند. اعمال مجازات شدید برای درمان بدزبانی به کودک می آموزد که چگونه کاری را پنهان انجام دهد. وقتی کودکان شروع به بدزبانی، تمسخر، پرخاش، استفاده از کلمات نامطلوب و گاه فحش دادن می کنند، ما به شکلی غمناک، متوجه قدرت شگفت آور کودک در تقلید کلمات خوب و بد خودمان و اطرافیان می شویم

بدزبانی،‌ تنها از راه آموختن و مواجه شدن با کلمات نامناسب به وجود می آید، بنابراین باید موقعیت هایی را که طی آن ممکن است کودک این کلمات نامطلوب را بشنود، محدود کنید. یعنی مواظب برنامه های تلویزیونی که کودک می بیند، دوستانی که با آنها رفت و آمد دارید و طرز صحبت خود باشید تا بتوانید این کلمات را از مجموعه لغاتی که کودک به کار می برد حذف کنید. توصیه های زیر به شما کمک می کند در تربیت کودک خود تأثیرگذار وموفق تر باشید.

1. بدزبانی کودک را نادیده بگیرید: اگربه طور اتفاقی،‌ کودکتان واژه ناشایستی را به کار برد، سعی کنید به بد زبانی او، بی توجهی نشان دهید. وانمود کنید که آن را هرگز نشنیده اید، بنابراین هرگونه تأثیر آن را بر خودتان از بین برده و بازی او را به یک بازی یک نفره تبدیل کنید، چیزی که اصلاً برای کودکان جالب نیست.

2. ازخوش زبانی کودک تعریف و تمجید کنید: بگذارید کودک بداند چه نوع گفتاری را می پسندید. هر بار که بدزبانی نمی کند به این امر اشاره کنید. برای مثال بگویید «خوشم می آید وقتی سؤالی از تو می پرسم آرام جواب می دهی.» در عمل به او نشان دهید که کدام گفتار وی، بدزبانی شمرده می شود.

3. خودتان هم بدزبانی نکنید: از آن جا که می دانید بدزبانی شیوه ای است که کودک برای اعمال کنترل بر شما به کار می گیرد، پس خودتان بدزبانی نکنید. او ممکن است به دنبال راه هایی باشد تا عمداً شما را عصبانی کند و با بدزبانی، توجه شما را به خود جلب کند. پس از شرکت در این بازی خودداری کنید.

4. بدزبانی را به کودک آموزش ندهید : پاسخ دادن به کودک در حالت عصبانیت، تنها به او می آموزد چگونه بدزبانی کند. هر چند دشوار است ولی وقتی با عصبانیت سر شما فریاد می کشد، شما متقابلاً این کار را انجام ندهید، بلکه سعی کنید با احترام گذاشتن به کودک، احترام گذاشتن به دیگران را به او آموزش دهید. نسبت به کودک خود مؤدب باشید، گویی که او میهمان است.

5. با کودک همان گونه حرف بزنید که مایلید با شما حرف بزند: به کودک بیاموزید چگونه از بیانی که شما دوست دارید، استفاده کند. در بین صحبت ها از این کلمات استفاده کنید. «ممنونم، لطفاً، متأسفم و...» هم چنین به او بیاموزید تنها آن چه گفته می شود، بدزبانی محسوب نمی شود، بلکه گاهی لحن سخن گفتن هم ناخوشایند به نظر می رسد.

6. برای کودک توضیح دهید که بدزبانی یعنی چه : لازم است فکر کنید آیا کودک بدزبانی می کند یا فقط شیوه بیانش این گونه است ؟ در این میان می توان مواردی از این دست را ذکر کرد : طعنه زدن، به کار بردن اسم کوچک برخی افراد، با فریاد پاسخ گفتن و سرپیچی گستاخانه، بدزبانی تلقی می شود ولی حالات امتناع ساده مانند «نمی خواهم که» غرغر کردن و پرسش هایی مانند «آیا باید» تنها اظهار عقیده محسوب می شوند نه بدزبانی.

7. بر گفتار دوستان، رسانه ها و خودتان نظارت کنید: توجه کنید که خودتان و اطرافیانتان چگونه صحبت می کنید. دقت کنید که کودکان، تا حد امکان کمتر سخن ناخوشایند، نیش دار و یا دو پهلو بشنوند و یاد بگیرند.

8. به دلیل بدزبانی، کودک را تنبیه نکنید: تنبیه را برای موارد مهم و رفتارهای زیان باری بگذارید که برای خود کودک و دیگران آزار دهنده و خطرناک است. بدزبانی هم، در بدترین حالت، آزاردهنده است ولی هیچ تجربه ای در دست نیست که نشان دهد با تنبیه کردن به دلیل بی احترامی، کودک، مؤدب و محترم می شود. مجازات، تنها ترس را می آموزد و نه احترام را.

9. لقب دادن را آموزش ندهید : گاه والدین، به راحتی همان القاب تمسخر آمیزی را که کودک به زبان می آورد به سرش فریاد می کشند، برای مثال : «کودن! نمی دانی که نباید به کسی لقب بد داد». این کار به کودک اجازه می دهد تا همان کلماتی را که شما استفاده می کنید، به کار ببرد. خشم خود را کنترل کرده و به او توضیح دهید که چه طور و چرا این قدر عصبانی شده اید.

10.به دلیل لقب دادن، کودک را تنبیه نکنید: اگر کودک را به دلیل لقب دادن مجازات کنید، هرگاه از او دور باشید از این واژه ها استفاده می کند. اعمال مجازات شدید برای درمان بدزبانی به کودک می آموزد که چگونه کاری را پنهان انجام دهد.

11. از به کار بردن القاب طنز آمیز و خودمانی پرهیز کنید : از صدا کردن کودک خود با القایی که گاه به دلیل احساس صمیمی بودن از آن ها استفاده می کنید ولی نمی خواهید او برای صدا کردن دیگران از آن ها استفاده کند، اجتناب کنید. به عنوان مثال گفتن کلمه وروجک یا شیطون، می تواند به دلیل تقلید کودک از شما استفاده شود.

12. اجازه ندهید به کودک، القاب بد بدهند: راه های مطلوبی را به کودک پیشنهاد کنید تا زمانی که دیگران به او لقب می دهند، از طریق آن ها واکنش نشان دهد. برای مثال بگویید «وقتی دوستت با اسم بدی شما را صدا زد، به او بگو تا موقعی که اسم بدی شما را صدا زد، به او بگو تا موقعی که اسم خودم را صدا نکنی با تو بازی نمی کنم و جواب تو را نمی دهم.»

13. اسامی بد و خوب را برای کودک مشخص کنید: به طور دقیق برای کودک توضیح دهید که از چه نام هایی نباید استفاده کند. تنها در این صورت می توانید از او انتظار داشته باشید که لقب های «مجاز» و «غیر مجاز» را بشناسد.

کودکان ناسزاگو
امروزه ناسزاگویی معضلی فراگیر در میان کودکان محسوب می شود این صحنه را مجسم کنید:
مادر: «چرا تکالیف مدرسه ات را انجام نداده ای؟» کودک: «از مدرسه و معلم لعنتی متنفرم!»
مادر: «با من این طور حرف نزن.» کودک: «چرا که نه؟ خود شما هم ناسزا می گویید.»
سعی کنید چنین صحنه ای میان شما و کودکتان روی ندهد. کودک تلاش می کند شما را وارد جدال لفظی کند ولی بهتر است از روش زیر استفاده کنید:
مادر: «چرا تکالیف خود را انجام نداده ای؟ سؤال من این است. تا زمانی که این کار را انجام ندهی نمی توانی از تلفن همراه استفاده کنی» سپس بلافاصله محل را ترک کنید و در این مورد با کودک خود به مشاجره نپردازید.
اگر فرزند شما بگوید: «من اهمیتی نمی دهم» می توانید پاسخ دهید: «بسیار خوب ولی تا قبل از انجام تکالیف نمی توانی از تلفن همراه استفاده کنی» و بلافاصله به بحث کردن خاتمه دهید و پس از اینکه فرزندتان آرامش خود را بازیافت جریمه ای برای او درنظر بگیرید. اگر کودک شروع به ناسزاگویی به شما کرد باید بدانید قصد تحریک شما را دارد

در این گونه موارد نباید با او بحث کنید. غالبا علت ناسزاگویی کودکان این است که از درخواست های والدین خود عصبانی می شوند یا علاقه ای به انجام آنها ندارند و یا شاید هم ترجیح می دهند اوقات خود را با دوستانشان سپری کنید. بهتر است پس از اینکه اوضاع آرام شد به کودکان یادآوری کنید که ناسزاگویی نه تنها مشکلات آنها را حل نمی کند بلکه موجب پیچیده تر شدن معضلات می شود.
هیچ بهانه ای برای اهانت کردن وجود ندارد
والدین نباید هیچ گونه اهانتی را تحمل کنند بلکه باید با قدرت واکنش نشان دهند. اگر کودک به ورزش علاقه مند است باید او را از یک جلسه تمرین محروم کرد. مسئله مهم این است که به کودک اجازه ندهید به شما و سایر اعضای خانواده اهانت کند. اگر کودک شما اهل ورزش کردن نیست بهتر است او را از استفاده از تلفن همراه محروم کنید

به عنوان مثال می توانید به او بگویید: «اگر به مدت 24 ساعت به خواهرت توهین نکنی آن وقت تلفن همراهت را پس می دهم» و اگر شش ساعت بعد او مجددا به خواهرش توهین کرد این مدت را به 48 ساعت افزایش دهید.
در ضمن به کودک دستور بدهید به اتاق خود رفته و یک نامه عذرخواهی بنویسد و در آن نامه قول بدهد که دیگر مرتکب چنین اشتباهی نشود.
بچه های کوچک تر
اگر انتظار دارید کودکان در جلوی شما ناسزا نگویند بهتر است خودتان هم این کار را انجام ندهید. کودکان در واقع از والدین خود تقلید می کنند. شما باید به آنها بیاموزید که کلمه ای که بر زبان می آورند ناشایست است. بهتر است به کودک خود بگوئید:

کلمه ای که تو به کاربردی ناشایست است و مردم آن را دوست ندارند» و اگر کودک در جواب گفت: «اما شما هم این کلمه را به کار می برید» می توانید پاسخ دهید: «لطفا هر وقت از این کلمه استفاده کردم به من گوشزد کن» و زمانی که این کار را انجام از کرده خود ابراز تأسف کنید و از کلمه دیگری استفاده نمایید.
پذیرفتن پیامدهای ناسزاگویی
در مورد بچه های بزرگ تر باید گفت برای متوقف کردن ناسزاگویی آنها می توانید یک «گلدان ناسزا» تهیه کنید. افرادی که دشنام می دهند باید مقداری پول و یا برگه ای را درون گلدان بریزند که هر برگه به مفهوم انجام وظایف بیشتر است. مجازات کودکان هر چه سریع تر انجام شود نتایج بهتری خواهد داشت

در ضمن شما باید برای استفاده کودکان از کامپیوتر، تلویزیون و بازی های ویدیوئی برنامه زمانی در نظر بگیرید و هنگامی به آنها اجازه استفاده از این گونه وسایل را بدهید که تکالیف خود را انجام داده باشند.
بچه هایی که زیر لب ناسزا می گویند
برخی از بچه ها زیر لب دشنام می دهند ولی شما در مورد آنها نیز باید همانند مورد قبل رفتار کنید. اگر کودک به شما گفت: «من که چیزی نگفتم. این مجازات، عادلانه نیست» باید پاسخ دهید: «متأسفم ولی من چنین کلمه ای را شنیدم. بهتر است در آینده بلندتر حرف بزنی» به عبارت دیگر به کودک اجاز ندهید از حربه ناسزاگویی زیر لب استفاده کند

امروزه ناسزاگویی به معضلی بزرگ در میان خانواده ها تبدیل شده ولی والدین باید الگوهای مناسبی برای فرزندان خود ارائه دهند و در ضمن آنها را مسئولیت پذیر بار بیاورند. نباید از یاد ببریم کودکانی که می دانند چگونه با دیگران محترمانه رفتار کنند بهتر از آنهایی که همانند تبهکاران حرف می زنند خود را با جهان پیرامون وفق می دهند.

کودکان بد زبان
تمام کودکان در هرسنی که باشند گاهی ناسزا می گویند. برای غلبه بر این مشکل به توصیه های زیر توجه کنید.
1- کودکان باید برای ابراز وجود و جلب توجه ابزارهای مناسبی در اختیار داشته باشند. دراین صورت آنها نیازی به متوسل شدن به بدزبانی نمی بینند.
2- به کودکان کم سن و سال تر اسامی درست اعضای بدن را بیاموزید و آنها را به کار ببرید تا دیگر به سراغ اسامی نامناسب نروند.
3- مراقب محتوای برنامه های تلویزیونی و ویدیوئی که فرزندتان می بیند و یا آهنگ هایی که گوش می دهد باشید. امروزه کودکان بیشتر از زمان کودکی ما در معرض انواع برنامه ها قرار دارند. اگر از برنامه ای خوش تان نمی آید این مسئله را با فرزندتان درمیان بگذارید و یا اجازه ندهید برنامه مزبور را تماشا کند.
4- هرگز واکنش تندی نداشته باشید. گاهی کودکان برای برپا کردن جنگ قدرت به ناسزاگویی روی می آورند. اگر از دست فرزندتان ناراحت شوید او احساس می کند که در مرکز توجه قرار گرفته و به همین دلیل به ناسزاگویی خود ادامه می دهد.
5- در مورد کلمات مجاز و غیرمجاز صراحتا با فرزندتان حرف بزنید: «ممکن است سایر کودکان این واژه را به کار ببرند ولی در خانه ما استفاده از آن مجاز نیست.»
6- اگر کودکان بزرگ تر ناسزا می گویند سعی کنید ریشه این معضل را پیدا کنید. آیا آنها به دنبال جلب توجه هستند؟ آیا نمی دانند خشم خود را چگونه به صورت مناسبی بروز دهند؟
اگر ناسزاگویی از خشم نشأت می گیرد به احساس فرزندتان احترام بگذارید ولی راه های دیگری را برای بروز آن پیدا کنید: «می بینم که تو واقعا عصبانی هستی ولی زمانی که آرامش خود را به دست آوردی دوست دارم دراین مورد با تو حرف بزنم. تنها در این صورت است که ما می توانیم گفت وگوی مفیدتری با یکدیگر داشته باشیم.»
7- در مورد واکنش خود تصمیم بگیرید. شما نمی توانید یک کودک را وادار کنید که ناسزا نگوید و (شما شاید سعی خود را بکنید ولی موفق نخواهد شد!) ولی در عوض باید تصمیم بگیرید که در صورت شنیدن چنین کلماتی چه واکنشی نشان دهید.کودک شما باید بداند که وقتی ناسزا می گوید شما بدون گفتن حتی یک کلمه از او دور می شوید.شما در واقع با این کار پیام زیر را به فرزندتان می دهید:
«من مستحق رفتار بهتری هستم و تصمیم گرفته ام به ناسزاهای تو گوش ندهم» یادتان باشد اعمال ما موثرتر از یک سخنرانی است!
8- والدین غالبا راجع به عواقب ناسزاگویی فرزندشان سؤال می کنند. برخی از والدین از کودک خود می خواهند در ازای هر ناسزایی که می گوید مبلغی پول کنار بگذارد و سپس این مبلغ را صرف امورخیریه می کنند ولی توصیه ما به شما این است که از کودک خود بخواهید برای یافتن یک واژه مناسب به لغت نامه مراجعه کند. در ضمن می توانید از او بخواهید در طول روز از کلمه مزبور بارها استفاده کند و یا آن را بر روی کارت نوشته و به سایر اعضای خانواده آموزش دهد.
9- هر زمان که کودک تان قدم مثبتی برمی دارد وی را تشویق کنید و با گفتن جملاتی مثل «معلوم می شود که تو دیگر بزرگ شده ای» وی را در برداشتن گام های مثبت دیگر ترغیب نمائید. یادتان باشد حتی کوچک ترین اقدام را نیز نادیده نگیرید.
10- و نکته بسیار مهم این که مراقب نحوه حرف زدن خود باشید

با همسر و فرزندان خود مودبانه حرف بزنید و الگوی خوبی به کودک تان ارائه دهید. کودکان در مقابل استانداردهای دوگانه گیج می شوند. کودکان نمی فهمند اگر برای شما ناسزا گفتنی اشکالی ندارد چرا برای آنها کاری ناپسند محسوب می شود.اگر ناسزاگویی و بدزبانی کودک تبدیل به امری رایج شود والدین باید بدانند. فرزندشان در صدد برپایی جنگ قدرت است و از این مسئله به عنوان ابزاری برای انتقام از آنها استفاده می کند. در این گونه موارد باید به ریشه یابی مسئله پرداخت.

تربیت صحیح و پایه های سعادت ضرورت تربیت

تربیت یک ضرورت اجتناب ناپذیر در زندگی اجتماعی انسان است.آدمی برای ادامه حیات انسانی و نیل به کمال لایق خود ناگزیر است با دیگران بیامیزد و عضو جامعه بشر باشد و درفعالیت های اجتماعی با آنان همکاری نماید. تربیت، تجربیات نسلهای گذشته رابه نسلهای بعد منتقل می‌کند و راه و رسم زندگی را به بشرمی آموزد. تربیت، برنامه هماهنگی فرد با اجتماع است،تربیت،عواطف واحساسات را اندازه می‌گیرد وتمایلات انسان رابه راه صحیح هدایت می نماید و روابط شخص را با اجتماع براساس صحیح منظم می سازد.

تربیت صحیح یکی از مهمترین ارکان سعادت بشر است‌، تربیت رمز کامیابی و خوشبختی انسانها در طول ایام زندگی است،تربیت صحیح شخص را انسانی معتدل و قابل معاشرت می سازد، غرایزش را براساس مصلحت اندازه گیری می کند و به آنها شکل سازگاری با جامعه می بخشد وآدمی را درارضای تمایلات نفسانیش از افراط وتفریط مصون می دارد. تربیت صحیح نقش مؤثری درحسن همکاری خانوادگی واجتماعی ایفاء می نماید و تربیت نا صحیح باعث ناسازگاری و اختلاف درخانواده و اجتماع است.

پایه های سعادت

تمام خوشبختیها و بدبختیها ی جسمی و روانی یک فرد ، یک خانواده ،یک کشور و خلاصه تمام مردم روی کره زمین متکی به دو پایه است : یکی اصل وراثت و دیگری اصل تربیت . تربیت به‌اندازه ای مهم و موثر است که در بعضی از موارد می تواند خاصیت صفات موروثی را متوقف ساخته ، به‌دست فراموشی بسپارد و آثار خاصیت های خود را ظاهر کند و افراد را به اقتضای خود بار بیاورد

به نظر دانشمندان تربیت عامل بسیار موثری است که قادر است در بعضی از مواقع خاصیت وراثتهای بد را عاطل و خاموش کند و افراد را به مسیر سعادت و شایستگی رهبری نماید ولی ممکن است در بعضی از مواقع تربیت عملا نتیجه مثبت کاملی ندهد و نتایج مفیدی از آن به‌دست نیاید و این به‌اعتبار خصوصیا ت سرشتی افراد‌متفاوت‌است .
مسلم این است که باید تمام مردم را به‌دیده قابلیت نگریست و همه را در معرض تربیت قرار داد تا اگر در باطن افرادی استعدادهای خوب و مفیدی وجود داشته باشد در اثر تربیت بروز کند و از قوه به فعلیت در آید و صاحبش را بشری شایسته و لایق بار آورد.برنامه زندگی و روشهای اخلاقی دوران عمر تمام زنان و مردان اجتماع عبارت از مجموعه تربیتهایی است که در دوران کودکی از پدران و مادران در محیط خانواده، از آموزگاران و اساتید در محیط آموزشگاههافرا گرفته اند

هر خوب و بدی را که آنان در ایام طفو لیت ، به کودکان آموخته اند در بزرگسالی از خود بروز می‌دهند و عملا به‌کار می بندند. به عبارت دیگر وضع روحی و اخلاقی و کیفیت رفتار و گفتار مردم هر عصری محصول بذرهای تربیتی است که در ایام کودکی در مغز آنان افشانده شده است . خوبی و بدی ، پاکی و ناپاکی ، قوت و ضعف ملت فردا را باید در روش تربیت کودکان امروز جستجو کرد . شخصیت ، استقلال اراده ،
اعتماد به نفس و همچنین زبونی ،فرو مایگی ، عدم اعتماد به نفس، از صفاتی است که اساس آن در دامن پدر و آغوش مادر پی ریزی می شود.ایجاد شخصیت واعتماد به نفس ، در کودک یکی از وظایف تربیتی پدران و مادران است و پیدایش این حالت روانی در اطفال برنامه منظمی دارد که اگر با دقت به‌کار برده شود نتیجه ،مثبت و فرزند با شخصیت بار می آید، و عدم توجه به آن باعث زبونی و فرو مایگی طفل است

اولین شرط تربیت صحیح و پرورش شخصیت و استقلال کودک آن است که پدران و مادران ، فرزندان خود را بشناسند و ارزش حقیقی آنها را از نظر دور ندارند، باور کنند که طفل آنها یک بره یا یک مرغ نیست که فقط غذایی بخورد و حرکتی کند و در جایی بخوابد.‏

                                 عشق و محبت را به فرزندان نشان دهید
تربیت نوجوانان با توجه به پیچیدگی زندگی های امروزی برای والدین مشکل تر و سخت تر شده است. والدین همواره نگران دوره جوانی فرزندانشان هستند. مهم ترین وظیفه والدین این است که عشق و محبت خود را به فرزندانشان نشان دهند. مورد محبت قرار گرفتن از سوی والدین به جوان احساس امنیت و تعلق خاطر می دهد. محبت بجا و مناسب به آنها باعث تعدیل در رفتارهای دشوار آنها می شود

بررسی هایی که در مرکز رفتار سنجی نیویورک شده نشان می دهد والدین باید در مورد محبت کردن دو نکته را درنظر داشته باشند. اول این که محبت کردن به فرزند باید دائمی و بدون قید و شرط باشد. حتی زمانی که آنها رفتار نامناسب نشان می دهند نباید به یکباره محبت والدین قطع شود. نکته دیگر این که والدین باید محبت و عشق خود به فرزندانشان را بیان کنند و آن را به صورت آشکار و به شیوه های مختلف نشان دهند. به گونه ای که فرزندان در محبت و عشق والدین به خود تردیدی راه ندهند.
بعداز محبت کردن، دومین نکته مهم آن است که قوانین و دستورالعمل هایی را برای جوانان به وجود بیاورید و از رعایت آنها مطمئن شوید. رعایت انضباط و قوانین اعمال شده از سوی والدین، موجب می شود آنها راحت تر با قوانین دنیای بیرون کنار بیایند. همچنین، این امر موجب تعدیل و سازگاری فرزندان با اطرافیان می شود. بهتر است برای این که از اجرای قوانین اعمال شده اطمینان حاصل کنید از عباراتی مانند «این کار را انجام بده» استفاده کنید به جای این که از واژه منفی و واکنش برانگیز «این کار را نکن» استفاده کنید.
وقتی تنبیهی را برای رفتار دشوار و تخطی از قوانین آنها درنظر می گیرید حتما آن کار را انجام دهید چرا که اگر مرتب از حرف خود سرپیچی کنید فرزندانتان به حرف شما اطمینان نخواهند داشت. اگر قرار است تنبیهی را برای کارهای نامناسب آنها اعمال کنید، این کار را بلافاصله پس از مرتکب شدن کار نادرست انجام دهید چرا که تاثیر آن بیشتر خواهد بود

هرگز کودکان را درحضور دیگران تنبیه نکنید. تنبیه در جلوی دیگران حتی موجب تشدید رفتار بد و نابهنجار او خواهد شد. تنبیه شدن در حضور دیگران موجب خرد شدن شخصیت کودکان می شود و تنفر نسبت به والدین را به وجود می آورد. کودکان نباید در مورد نوع قوانین و چگونگی رعایت آنها دچار ابهام شوند. قوانین باید ساده و قابل اجرا باشد. قوانین ایجاد شده باید منطقی و عقلانی باشد. فلسفه رعایت این قوانین باید از سوی والدین برای کودک توضیح داده شود. به کودکتان توضیح دهید که رعایت این قوانین به نفع خود اوست و رعایت نکردن آنها موجب پشیمانی او خواهد شد.

درنگ نکنید و قاطع باشید
با فرزندانتان راجع به قوانین صحبت کنید. در صورت امکان، در مورد بعضی از قوانین به توافق برسید. ممکن است قوانین تاثیر مختلفی بر کودکان با توجه به نوع شخصیت آنها داشته باشد. دراین زمینه شخصیت کودک، عامل محوری است. باید با توجه به نوع شخصیت کودکان و علایق آنها قوانین تنظیم و اجرا شود. به خاطر داشته باشید که شما سال ها تجربه دارید بنابراین در اجرای دستورالعمل ها و قوانین خود درنگ نکنید و قاطع باشید. هرگز اجازه ندهید فرزندتان نظر شما را راجع به قوانین و تنبیهی که از نظر شما حتماً باید اجرا شود تغییر دهد

برای مثال اگر فرزندتان عمداً به کسی یا چیزی آسیبی رساند باید حتماً عذرخواهی کند و تنبیه لازم برای مثال محروم شدن از فعالیت های مورد علاقه اش اعمال شود. البته در این مورد نباید زیاد افراط شود و حتماً از تنبیه های بدنی پرهیز شود. با فرزندانتان راجع به مسائل واقعی زمانی صحبت کنید که مطمئن هستید آنها حوصله دارند و به حرف شما گوش می دهند. به جوانتان نحوه انجام امور مختلف را آموزش دهید. برای مثال می توانید به آنها نحوه آشپزی کردن و حتی تعمیر لوازم منزل را یاد بدهید. این کار موجب می شود تا آنها احساس کنند مفیدند. آنها را تشویق کنید تا در انجام امور منزل با شما همکاری کنند.

روح تعلق و دلبستگی به خانواده در حین همکاری در منزل به وجود می آید و تقویت می شود. تعطیلات را با هم سپری کنید. با هم به رستوران بروید و در فعالیت های اجتماعی، ورزشی شرکت کنید. آموختن ارزش های درست و مورد قبول همگان موجب سازگاری و پذیرفته شدن فرزندتان در جامعه می شود. به فرزندانتان یاد دهید تا با دیگران با مهربانی، احترام و درستکاری و همان گونه که دوست دارند با آنها رفتار شود، رفتار کنند

بر رفتارهای درست در خانه تأکید کنید. در خانه درست رفتار کنید تا کودکانتان رفتار درست را از آشما بیاموزند. برای تقویت و رشد احترام در بچه ها، باید در خانواده بین اعضا احترام متقابل وجود داشته باشد. والدین باید با احترام با کودکان رفتار کنند. و در صورتی که اشتباهی انجام داده اند باید از فرزندان خود عذرخواهی کنند. همچنین والدین باید کودکان را وادار کنند تا همواره با رعایت ادب و احترام با آنها رفتار کنند. اگر فرزندان با والدین با احترام برخورد نکنند، آن رفتار در آنها درونی می شود.
به حرف فرزندتان گوش کنید
والدین باید حتی با وجود مشغله زیاد از همان اوایل دوران کودکی به حرف های کودکانشان گوش بسپارند. گوش کردن به حرف های فرزندانتان موجب می شود تا آنها حرف های درون خود را بدون ترس از دست دادن محبت والدین بیان و خشم و عصبانیت خود را در حضور شما تخلیه کنند. ابراز محبت به کودکی که پیوسته بی تربیت، ناسازگار و بدخلق است، همچون گروهی از کودکانی که دوران بلوغ را سپری می کنند، سخت است

جالب است بدانیم در این زمان است که او به محبت بیشتری نیاز دارد. والدینی که هم در دوران سرکشی و ستیز کودکان و هم در دورانی که کودکان نوپا هستند و از شیرینی خاصی برخوردارند، به آنان توجه می کنند، در واقع پایه عزت نفس کودکانشان را می سازند.وقتی که با فرزندتان می گذرانید، یکی دیگر از مواردی است که برای تقویت عزت نفس او مهم است. کودکان به زمان با کیفیت نیاز دارند. آنان به شما نیاز دارند تا در هنگام بازی و حتی در برخی زمان ها بدون هیچ علتی در کنارشان باشید. این بدین معنا نیست که شما باید کاملا در همه احوال مراقب کودکانتان باشید.
اغلب برای بیشتر کودکان فقط حضور والدین در خانواده کافی است. گاهی اوقات مشغله کاری در بیرون از خانه به قدری زیاد است که مجبوریم زمان خیلی کمی را با کودکانمان بگذرانیم. هیچ چیز مشکل تر از این نیست که برای بودن با کودک زمان کافی پیدا کنیم، ولی باید بدانیم که این زمان برای رشد کودک اهمیت دارد

حکمفرما کردن انضباط در خانواده، کاری بس مشکل است. تنظیم قوانین منصفانه و به کار بستن آنها به طور منطقی می تواند مهارت های هر پدر و مادری را آزمایش کند. مهم نیست که شما چه حد و حدودی را درباره کودکانتان به کار می برید زیرا آنان همواره در جست وجوی راه هایی برای شکستن این حد و حدود هستند. این امر طبیعی است. ولی کودکانی که تابع قوانین و حد و حدود آن هستند، احساس مهم بودن می کنند و مهم نیست که تا چه اندازه ممکن است از خود مقاومت نشان دهند.
در لحظه های مهم زندگی فرزندانتان حاضر باشید
برای والدین طبیعی است که نسبت به کودکانشان امیدواری زیادی داشته باشند. همه ما دوست داریم که کودکانمان بهترین شاگرد در کلاس درس باشند. ما از کودکانمان انتظارات زیادی داریم ولی آنان بیشتر انتظارات ما را برآورده نمی کنند. یکی از روش های مهم تقویت عزت نفس، پذیرش کودکان در همه شرایط است. هر کودکی مشخصه منحصر به فرد خود را دارد و از نقاط ضعف و قوت برخوردار است. به یقین ما باید انتظار داشته باشیم که کودکانمان تا آنجا که می توانند تلاش کنند. در هر صورت چه آنان در کاری به راحتی موفق شوند یا به سختی از آن عبور کنند، تشویق کارهایشان و تصدیق قوه خود ارزشی برای آنان بسیار ضروری است.
همیشه سعی کنید در لحظه های مهم زندگی فرزندانتان حاضر باشید حضور در بازی های مدرسه ای، مراسم اعطای جوایز و جشن ها، لحظات مهمی است که کودکان دوست دارند با شما سهیم شوند. قوانین روشنی را تنظیم کرده و آنها را اجرا کنید. سعی نکنید در اجرای آن از تنبیه های مختلف استفاده کنید.
جوانان هم اشتباه خواهند کرد و هیچ کس همیشه از تمام قوانین پیروی نخواهد کرد. محدودیت ها را استوار ولی دوستانه اجراکنید. به فرزند خود امیدوار باشید. به جای نصیحت کردن آنان برای انتخاب های بد، انتخاب خوب آنان را مورد تمجید قرار دهید. همه دچار اشتباه می شوند. به جوانان کمک کنید که از اشتباهات خود پلی برای موفقیت بسازند. به احساسات آنها احترام بگذارید. هرگز نسبت به تردیدها، ترس ها عقاید و افکار آنان بی اهمیت نباشید

پیشرفت جوانانتان را ارج نهید. آنها باید بدانند که شما از آنان انتظار تلاش فراوان دارید ولی ظرفیت های آنان را هم می شناسید، از پیشرفت های آنان تمجید می کنید و هرگز آنها را به خاطر اشتباهاتشان شرمسار نمی کنید. عقاید و ارزش های خود را با آنها در میان بگذارید. با آنان صحبت کنید و به صحبت هایشان گوش دهید تا به این ترتیب به آنها اعتماد به نفس بدهید.
وقتی آنها به مشکل برمی خورند راهنمایی های لازم را به آنها ارائه دهید. در این مورد سعی نکنید که عقاید خود رابه زور به آنها تحمیل کنید. به تدریج به فرزندانتان آزادی و استقلال دهید و کنترل خود بر زندگی آنها را کم کنید. با استقلال منطقی دادن به آنها احترام و محبت خود را به آنها نشان می دهید. در ابتدا، فقط باید به جوان ها آزادی تصمیم گیری در موضوع ها و مسائل جزئی داده شود.بعدها به مرور زمان به آنها آزادی تصمیم گیری در امور بزرگ تر را می دهید. اما باید همیشه برای دادن مشاوره و راهنمایی به آنها آمادگی داشته باشید. فرزندان شما هرچقدر هم که بزرگ شده باشند به مشورت و استفاده از تجربیات شما نیاز دارند.

بازی کودکان در میدان غرب!

نقش و جایگاه بازی در تربیت کودکان بسیار مهم است. بازی یک رفتار اجتماعی است که شکل و محتوای آن برگرفته از هنجار ها و آداب و رسوم جامعه است. بازی اساسی ترین فعالیت کودک است که در عین حال یکی از نیازهای اساسی کودکان نیز به شمار می رود. نقش بازی در روند رشد جسمانی و روحی- روانی کودکان انکارناپذیر است

یکی از کارکردهای مهم بازی آن است که کودک را برای ورود به زندگی بزرگسالی آماده کند.کودک بسیاری از مهارت های فردی و اجتماعی مورد نیاز برای زندگی آینده خود را از طریق همین بازی هایی که به نظر بسیاری بی اهمیت جلوه می کند، می آموزد. بسیاری از متخصصان تعلیم و تربیت سفارش می کنند که مطالب آموزشی در کلاس های درس از طریق بازی آموزش داده شود و نتایج حاصله، گویای موفقیت استفاده از این شیوه است.‏

در گذشته کودکان بازی های سنتی خود را داشتند که بازی ها بیشتر نیاز به فعالیت های بدنی داشتند و روحیه مشارکت در بین کودکان را افزایش می دادند اما امروز بسیاری از کودکان ایرانی تنها به بازی های رایانه ای می پردازند که این مسئله می تواند شخصیت آنها دچار دگرگونی کند. رایانه‌‌ای که امروز بخش عمده ای از وقت کودکان را به خود اختصاص‌داده است آسیب های متعددی را برای کودکان در پی خواهد داشت که اصلی ترین آن را باید در رواج فردگرایی و انزوای اجتماعی دانست.

در حقیقت این نوع از بازی ها با جدا سازی کودکان از دنیای واقعی و شخص محوری در دنیای مجازی روحیه انزوا طلبی را تشدید می کند. کودکانی که به طور مداوم با این بازی ها درگیرند درونگرا می شوند، در جامعه منزوی و در برقراری ارتباط اجتماعی با دیگران ناتوان می گردند. روحیه انزواطلبی باعث می شود که کودک از گروه همسالان جدا شود که این خود سرآغازی برای بروز ناهنجاری های دیگر است.

البته از دیگر ویژگی های خاص بازی های رایانه ای باید به شخصیت سازی های متغایر با فرهنگ بومی اشاره کرد .در واقع تمامی ابزارهای تفریحی عصر حاضر آمیخته با فرهنگها و ارزشها و نگرشهای کشورها و جوامع سازنده آنهاست و در بسیاری از موارد این لوازم و توابع جزء ماهیت ابزار گردیده‌اند و جدایی‌ناپذیر شده‌اند، بدین معنی که درآمیخته نمودن آگاهانه یا ناخودآگاه زندگی با آن ابزارها موجب عجین شدن و انس گرفتن با آن مبانی و فرهنگ‌ها می‌گردد.پرواضح است که محتوای اغلب بازی های رایانه ای را می‌توان در مفهوم اشاعه فرهنگی دسته بندی کرد

چرا که این بازی ها مطابق با فرهنگ کشورهای غربی ساخته شده است و رگه های اومانیستی در آن موج می زند .امروزه رده‌بندی سنی کاربران بازی های رایانه‌ای نیز تغییر و افزایش پیدا کرده و مخاطبان بالاتر از کودک و نوجوان نیز به این رده‌بندی اضافه شده‌اند.اما در حقیقت بازی‌های کامپیوتری، سرگرمی‌هایی هستند که مخاطب اصلی آنها کودکان و نوجوانان و جوانان هستند.

موانع تربیت‌ اسلامی در نظام آموزشی

تربیت یعنی ادب کردن، پرورش دادن ، بزرگ کردن، بارآ‌وردن ، آداب معاشرت آموختن، فرهیختن و تهذیب کردن. در زبان انگیسی، تربیت معادل واژه‌های trainingیا upbringing می باشد اما امروزه به جای واژه تربیت از واژه آموزش‌ یا همان educationاستفاده می‌گردد این بدان معناست که تربیت امروزی شکلی آکادمیک و علمی‌تر نسبت به شکل سنتی آن به خود گرفته و بر پایه شناخت و رشد عقلانی استوار گردیده است

از این رو تفاوت تربیت کلاسیک که شکلی نیمه آگاهانه، مستقیم و تا حدی تقلیدی داشت با این نوع از تربیت که می‌توان آن را تربیت مدرن، ابزار محور و تقریبا غیر مستقیم یا با واسطه خواند، هرچه بیشتر نمایان می‌گردد تنها تفاوت این نوع از تربیت با تربیت کلاسیک،‌شاید دگرگونی نگرش‌ها و شیوه‌های تربیتی براساس شرایط نوین زندگی و اجتماعی امروزی باشد. امروزه در بسیاری از محافل علمی به جای استفاده از عبارت Islamic training از عبارت Islamic Education استفاده می‌شود.

واژه دین نیز در لغت، به معنای کیش، آیین، طریقت و شریعت آمده و در اصطلاح عبارت است از: مجموعه اصول و قواعد بنیادی و احکام و دستوراتی که از سوی خدا بر انسان عرضه شده است. غربی‌ها مقصود خود را از تربیت دینی با واژه (Religious Education ) بیان می‌کنند

در این واژه هیچ‌وقت نمی‌توان تربیت را از آموزش و تعلیم جدا کرد.تربیت دینی فرآ‌یندی است که ابتدا به صورت شناختی است، سپس نگرش‌ها و گرایش‌ها را تحت تاثیر قرار داده و آن‌گاه خودش را در رفتار نشان می دهد. پس وقتی می‌گوییم تربیت دینی، منظورمان تعلیم و تربیت دینی است. آنچه امروزه در مغرب زمین از آن به  Educationیاد می‌کنند یک فرآیند مشتمل بر آموزش و پرورش است: همان چیزی که ما از آن به عنوان «آموزش و پرورش» یاد می‌کنیم.

وقتی هدف از بعثت انبیا (ع) را در در قرآن ملاحظه می‌کنیم، می‌بینیم آنها برای تزکیه و تعلیم آ‌مده‌اند: «یزکیهم و یعلمهم الکتاب»(سوره آل عمران، آ‌یه 164) معمولا وقتی هدف از بعثت انبیا (ع) در قرآن مطرح می‌شود،«یزکیهم» همراه با «یعلمهم» می‌آید. در اینجا می‌توانیم از تزکیه به تربیت تعبیر کنیم و آن را از تعلیم (آموزش) جداناشدنی ببینیم. از آنجایی که در کتاب وحی، این دو تعبیر با هم آمده‌اند، با هم آمدن این دو تعبیر (تعلیم و تزکیه) در قرآن نشان می‌دهد که نوعی ارتباط تنگاتنگ بین آنها وجود دارد

به دیگر سخن، می‌توانیم بگوییم که تعلیم مورد نظر قرآن، صورت علمی تربیت است و تربیت صورت عملی تعلیم. حال با تعریف دو واژه تربیت و دین باید گفت: منظور ما از تربیت دینی چیزی جز تربیت اسلامی نیست و مهمترین وظیفه مربیان،‌اعم از والدین و معلمین این است که متربی را در محیط خانه و مدرسه در سه بعد شناخت، ایمان و عمل به طور شایسته پرورش دهند. شروع تربیت دینی بهتر است از محور شناخت باشد تا با اعطای بینش به متربی نسبت به مفاهیم و ارزش‌های دینی در وی انگیزه ایجاد کند تا خود با گرایش قلبی به سوی عمل رود، هدف تربیت دینی در مکتب اسلام، سیر الی الله متربی و قرب او به خداوندی است که منشا همه خوبی‌هاست.

آموزه‌های دین اسلام را به سه بخش می‌توان تقسیم کرد: عقاید، اخلاق و احکام.

عقاید: معارفی هستند که باید آنها را شناخت. به آنها معتقد بود و ایمان آورد، مانند وحدانیت ذات باری تعالی و انحصار پرستش او.

اخلاق: به آموزه‌هایی گفته می‌شود که چگونگی صفات روحی و خصلت‌های معنوی انسان را تعیین می‌کنند.مانند آنچه درباره عدالت، تقوا، شجاعت، حکمت، وفا، صداقت و امانت در منابع دینی تعلیم داده شده است.

احکام: آموزه‌هایی هستند درباره رفتارهای مجاز و غیر مجاز، راجح یا مرجوح و مباح.مانند دستوارتی که درباره نماز، روزه، حج، جهاد، امر به معروف و نهی از منکر، بیع، اجاره، نکاح و طلاق در دین آمده است. از آنجا که هر برنامه تربیتی، نخست نیازمند یک طراحی اصولی و دقیق می باشد وجود مراحل زیر در این طراحی لازم و ضروری است:

1-نیازسنجی   2- تعیین اهداف آموزشی   3-طراحی   4- شیوه‌های پیاده‌سازی   5-اجرا   6- ارزشیابی   7- اصلاح و بهینه‌سازی

فرآیند فوق‌الذکر، نه یک فرآیند خطی ایستا بلکه یک فرآیند پویای گردشی است که براساس نیازهای راهبردی، به شکلی داده محور (براساس آمار و اطلاعات) توسعه می‌یابد. یکی از اشکالات عمده در طراحی و برنامه‌ریزی‌های آموزشی، طراحی غیر اصولی و غیر سیسستماتیک آن است. بسیاری از برنامه‌های تربیتی به شکل قدم به قدم و
غیر خطی پیش می‌روند. به طوری که در بسیاری از موارد ابتدا و انتهای یک برنامه نامعلوم و نامشخص می باشد. در حالی که در برنامه‌ریزی‌های اصولی، نه تنها نقش و جایگاه تمامی قسمت‌های آن واضح و روشن است بلکه نمودار آن گردشی و پویا می‌باشد.یکی از خصوصیات چنین سامانه‌ای بهینه‌سازی و اصلاحات مکرر براساس پیشرفت زمانی و ارزشیابی تحصیلی است. با کمی تامل در نظام تربیتی فعلی و ماحصل چندین ساله آن به روش آزمون و خطا در می‌یابیم که منصفانه نیست معضلات و ناهنجاری‌های جامعه را همچون گذشته پنهان کرده و از کنارآنها به راحتی بگذریم، بلکه بسیار اخلاق‌گرایانه‌تر خواهد بود که با واقع‌نگری و درک شرایط جامعه، مشکلات گریبانگیر آن را به طور منطقی مورد بررسی قرار داده و از تسری و رشد معضلات قابل پیش‌بینی جلوگیری کنیم.

یکی از اساسی‌ترین مشکلات نظام تربیتی، بی‌توجهی به نیازهای فردی و اجتماعی در بستر جامعه امروزی است. پی‌ریزی اهداف غالبا بدون نیازسنجی و صرفا براساس اهداف آموزشی از پیش تعیین شده انجام می‌گیرد. ماکارنکو (Makarenko- 1939-1888) می‌گوید: مربیان باید هدف‌های خود را از مطالعه نیازهای جامعه به دست آورند. نیازسنجی اولین و مهمترین مرحله در طراحی یک سیستم ساختاریافته است. این بدان معنی است که ما براساس نیازهای موجود و با مطالعه و بررسی همه جانبه آنها، دست به طراحی سیستمی پویا جهت تامین اهداف مورد نظر خود بزنیم

امروزه بدون در نظر گرفتن خواست‌ها و نیازهای اقشار مختلف جامعه، خصوصا جوانان و نوجوانان با اتکا به تفکر و تئوری ناکارآمد محدودیت (Theory of Restriction) سعی در مهار ناهنجاری‌های فردی و اجتماعی در جامعه داریم. تا کی می‌توان از رسیدن امواج ماهواره‌ها به منازل جلوگیری کرد؟ تا کی می‌توان بر روی شبکه‌های اینترنتی فیلتر گذاشت؟ تا کی می‌توان با اضافه کردن مبلغ جریمه‌ها و یا تعداد پلیس‌ها از ارتکاب جرم جلوگیری نمود؟ آیا راه حل بهتری وجود ندارد؟ شاید بتوان از ارتکاب جرم‌های مشهود جلوگیری کرد اما در مورد جرم‌های غیر مشهود چه؟ جوانی که در خلوت روزه خود را می‌شکند. شراب می‌نوشد یا ... چه کسی او را کنترل می‌کند؟

 آیا بهتر نیست آموزه‌های تربیتی خود را بر پایه شناخت و معرفت و ایمان واقعی بنا کنیم تا به جای مسلمان ایرانی، مسلمانی جهانی بسازیم؟ امروزه برخی از جوانان ما همین که پای خود را از مرزهای کشور فراتر می‌گذارند دست به هر گناهی می‌زنند. به راستی چرا؟ آیا حجاب برای برخی یک اجبار حکومتی است یا یک مسئله شرعی؟ آیا آزادی آگاهانه می‌تواند مشکل‌ساز باشد، یا محدودیت ناآگاهانه؟ روسو می‌گوید: انسان به وسیله سه استاد تربیت می‌شود: طبیعت، اشیا و انسان‌های دیگر. تربیت آن گاه به درستی صورت می‌گیرد که این تاثیرهای گوناگون با هم هماهنگ باشند

روسو معتقد است: آموزگار خوب کسی نیست که در کمترین زمان، بیشترین چیزها را آموزش دهد؛ بلکه کسی است که شوق به آموختن و فهمیدن را در شاگرد بر می‌انگیزد زیرا هدف آموزش و پرورش گردآوری و انباشتن اطلاعات نیست بلکه به کار بردن توانایی اندیشیدن و فهمیدن است. این‌گونه است که متربی با چنین تربیتی در هر جای دنیا که باشد از ارتکاب هر عملی که مخالف با موازین دینی و اسلامی خود باشد اجتناب‌ خواهد کرد.

امام خمینی(ره) بارها می‌فرمودند که «عالم محضر خداست» این‌گونه خدا باوری و جهان‌بینی است که می‌تواند انسان‌هایی آنچنانی تربیت کند و تا این باورهای اساسی عمومیت نیابد، سعادت و آرامش حقیقی و تمدن واقعی دست‌نیافتنی باقی خواهند ماند. فردی که با چنین شناخت و معرفتی گام بر می‌دارد، هرگز مرتکب گناهی نخواهد شد. چرا که در ورای چنین شناخت و معرفتی، ایمان و التزامی قلبی وجود دارد که تمامی اعمال وی را تحت نظر دارد. در ادامه باید گفت پس از بررسی و مطالعه نیازهای موجود، اهداف تربیتی مورد نظر استخراج می‌شوند

اهدافی که به واسطه آنها بتوان با طراحی یک برنامه تربیتی جامع، نیازهای موجود را به طو کامل مرتفع ساخت. یکی از نکات مهم نیازسنجی استفاده از آمار و اطلاعات می‌باشد. انجام تحقیقات در بخش‌های مختلف و یافتن علل اصلی ناهنجاری‌های فردی و اجتماعی می‌تواند کمک فراوانی به مراکز تربیتی کند. استفاده از پرسشنامه‌های استاندارد، نظرخواهی، مصاحبه و ... از دیگر راه‌های کشف نیازها می‌باشند.در کشور ما بسیاری از برنامه‌ریزی‌های تربیتی صرفا براساس آیات و روایات یا قول‌های معروف صورت می‌گیرد. در حالی که بسیاری از نیازها، از دل جامعه و شرایط رشد کرده و برنامه تربیتی از پیش تعیین شده‌ای برای آنها وجود ندارد.

ژان ژاک روسو (Rousseau-1778- 1712) می‌گوید: کار تعلیم و تربیت را با شناخت دانش‌آموزان آغاز کنید! نیازسنجی‌ بدون شناخت مخاطب تقریبا ناممکن است. شناخت مخاطبین به شما کمک می‌کند تا اهداف تربیتی خود را براساس نیازهای واقعی هر گروه ترسیم کنید. گاهی ترسیم اهداف و برنامه‌های تربیتی، براساس برخی نیازهای یکسان دو گروه دختر و پسر ممکن است تفاوت چشمگیری با یکدیگر داشته باشند به طوری که با همان برنامه‌ تربیتی پسران نتوان نیاز دختران را مرتفع ساخت و برای این کار نیاز به برنامه تربیتی جداگانه‌ای باشد. گودمن (Goodman) ما به تعداد اذهان و افکار انسان‌ها، جهان داریم، نه آنکه فقط یک جهان داشته باشیم.

یکی از بارزترین شاخص‌های نظام تربیتی انبیا (ع) متربی محور بودن آنها در امر تربیت است. انسان‌شناسان در شیوه‌های درمانی خودشان، بخصوص کارل راجرز، شیوه‌ای را مطرح می‌کنند به نام: (Client-Centered). در این شیوه درمانی سعی نمی‌کنند از مافوق، چیزهایی را دیکته کنند بلکه محور را شخص مراجعه‌کننده و فهم واقع‌بینانه مشکلات او قرار می‌دهند. نه اینکه مجموعه‌ای از اطلاعات در ذهن داشته باشند و آنها را به صورت قالبی با مراجعه‌کننده منطبق کنند: به صورت ماشینی(مکانیستی) برخورد نمی‌کنند بلکه از خود انعطاف به خرج می‌دهند. سعی می‌کنند اول خود او را بشناسند و سپس فرد را یاری کنند تا خودشناسی و خودیابی کند.

شبیه همین روش می‌تواند در بحث تربیت مطرح باشد. ما در تربیت، می‌توانیم از مافوق، یک سلسله چیزهایی را که طبق دیدگاه و نگرش خودمان، آنها را الگوهای تربیتی می‌دانیم به مخاطب تلقین کنیم اما راه دیگر آن است که او و نیازها و واقعیت‌های او را بشناسیم و براساس آن عمل کنیم. انبیا (ع) در جوامع انسانی، دو ماموریت اصلی داشتند: یکی دست زدن به تغییرات بزرگ اجتماعی برای تثبیت عدالت اجتماعی که تحت عنوان (جهاد اصغر) مطرح است و دیگری دست زدن به تغییرات فردی و تعدیل شخصیت‌های افراد

در هر دو ماموریت، خود افراد محور بوده‌اند. در آیه شریفه‌ای که بحث عدالت اجتماعی را مطرح می‌کند پس ازآنکه می‌فرماید: ما انبیا را با این ابزارها فرستادیم، می‌فرماید: "لیقوم الناس بالقسط" (حدید25): تا انسان‌ها به درجه‌ای از قابلیت و توانایی برسند که خودشان اقامه قسط کنند.یا وقتی بحث تغییر فردی مطرح می‌شود. امیر‌المومنین (ع) در نهج‌البلاغه می‌فرماید: "ویثیروا لهم دفائن العقول." (نهج‌البلاغه، ج 1، ص 6)

انبیا (ع)گنج برای مردم نمی‌آورند بلکه گنجی که در خودشان نهفته است، مردم باید نسبت به آن آگاه شوند و خودشان آن را بیرون بکشند. از این رو می‌توان گفت یکی از شاخص‌های اصلی تربیت دینی در نگاه انبیا (ع) متربی محور بودن آنها چه در بعد اجتماعی و چه در بعد فردی است.

ما اگر دین را خاستگاه همه مسائل روبنایی از جمله سیاست، فرهنگ، اقتصاد و جامعه بدانیم،‌ یک جور نگاه خاص به تفسیر دینی و تربیت دینی داریم. در این صورت معتقدیم حتی اگر مسائل سیاسی و اجتماعی هم آموخته شود، آنچه مسائل سیاسی یا اقتصادی ما را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد تربیت دینی است: یعنی تربیت دینی همه جا به عنوان یک روح جاری و ساری است. اگر دین را به عنوان یک روح در کالبد همه نهادهای اجتماعی و فردی جاری بدانیم، جا دارد که بگوییم: تربیت سیاسی ما هم از تربیت دینی ما رنگ گرفته است. از این رو، یکی از مسائل مهمی که باید در طراحی اهداف تربیتی لحاظ شود، پرورش فکری متربی براساس شناخت و فهم دقیق مسائل دینی است.پس از نیازسنجی و تعیین اهداف تربیتی،‌ نوبت به طراحی آن می‌رسد. در مرحله طراحی حداقل چهار عنصر زیر مدنظر قرار می‌گیرند:

1 - مربی 2 - متربی 3 -محتوای تربیتی 4 - محیط

در نظام تربیتی ما متاسفانه بدون در نظر گرفتن نیازهای واقعی متربی و عوامل محیطی موثر در طراحی یک برنامه تربیتی، با محتوای نسبتا غیر کاربردی و گاهی مغلق و غیر قابل فهم برای برخی رده‌های سنی، سعی در آموزش مطالبی داریم که گاهی خود در مورد فهم آ‌نها دچار مشکل هستیم. در بسیاری از کشورها، امروزه کلاس‌ها به شیوه کنفرانسی، سخنرانی و مباحثه‌ای برگزار می‌شود. دانش‌آموزان موظف هستند تکالیف خود را به عنوان یک پروژه و آن هم به صورت دسته جمعی در گروه‌های چند نفری مشترکا انجام دهند. فراگیری عمل تحقیق در زمینه‌های مختلف، یافتن راه‌های پاسخگویی به یک مسئله، آشنایی با منابع اطلاعاتی، انجام کارهای مشترک و ... از مزایای این طرح است

شاید در دانشگاه‌های ما اگر نمره درس معارف یا اخلاق تاثیری در کارنامه تحصیلی نداشت کمتر کسی در این کلاس‌ها شرکت می‌کرد اما به راستی چرا؟ تا به حال از خود پرسیده‌اید چرا کلاس‌های معارف خسته‌کننده و غیر جذاب‌اند؟ چرا در جامعه دانشگاهی ما سخن گفتن از هر دری جایز است الا سخن گفتن از دین؟ آیا هجوم فرهنگی بیگانگان باعث وبانی همه این مشکلات است؟ آ‌یا جوانی که خود در پی مسائل خلاف و غیر اخلاقی است محصول کارخانه‌های فکری غرب و تاثیر برنامه‌های آنهاست؟

 چرا همواره باید گناه را به دوش دیگران انداخت و خود شانه از بار مسئولیت خالی کرد؟ چه خلاءهایی در برنامه تربیتی ما وجود دارد؟ کدام نیاز برآورده نشده؟ چرا سست اعتقادی در برخی جوانان ما رسوخ کرده است؟ آیا بهتر نیست برخی از کلاس‌ها به صورت مباحثه‌ای و کنفرانسی ارائه شوند؟ تا هر کس بتواند هر سئوالی که داشته باشد بپرسد. در بسیاری از کلاس‌ها، برای استاد، فهمیدن یا نفهمیدن درس از جانب دانش‌آموز چندان اهمیت ندارد. تمام وقت کلاس به خواندن درس یا درس دادن استاد اختصاص می‌یابد و فرصتی برای بحث و گفتگو نمی‌ماند


مطالعه سوسا (1995) و دیگران نشان می‌دهد که همه ما از نظر فکری بعد از 15 یا 20 دقیقه که از سخنرانی می‌گذرد دچار افت ذهن می‌شویم. در نوجوانان، افت ذهنی به طور معنی‌داری کم‌تر از ده دقیقه است اما این نکته به همین سادگی‌ها نیست. فردی را در نظر بگیرید که در درس معارف یا اخلاق نمره بدی گرفته ولی به هر حال بتواند آن درس را بگذراند. آیا جهل وی نسبت به برخی مسائل دینی و تربیتی قابل توجیه است؟ در آینده چه کسی غیر از او مسئول رفتارهای نابهنجار وی خواهد بود؟ تاوان این مسئله را چه کسی باید بپردازد؟ آیا بهتر نیست برنامه تربیتی به‌‌گونه‌ای طراحی شود که فرد نیاز به ناظر و پلیسی غیر از وجدان خود نداشته باشد؟

جان دیویی (John Dewey` 1859-1952) پنج اصل زیر را در تربیت بیان کرده است: 1 - اصل استمرار و پیوستگی: تعلیم و تربیت که براساس تجربه است، استمرار و پیوستگی دارد 2 - اصل رابطه متقابل: در تجربه بین فرد و محیط، رابطه متقابل وجود دارد 3 - اصل کنترل اجتماعی: هر فردی به طور گسترده تحت کنترل اجتماعی است


این کنترل احساس آزادی فرد را از بین نمی‌برد. مربی نیز از تحمیل و کنترل فردی باید جلوگیری کند و کنترل جمعیت را بر محیط حاکم کند 4 - اصل آزادی: مربی باید رغبت‌ها و گرایش‌های کودک را در نظر بگیرد و با هدایت آنها از اجبار و تحمیل خودداری کند 5 - اصل هدف: آموزش و پرورش صحیح باید هدف‌هایی قابل انعطاف و قابل تطبیق با شرایط و مقتضیات جدید و غیر تحمیلی و متناسب با رغبت‌های فرد داشته باشد.

همچنین آ‌سیب‌شناسی تربیت دینی را می‌توان براساس آسیب‌هایی که از ناحیه مربی سر می‌زند مورد بررسی قرار داد، به این معنی که گاهی شخص مربی خود دچار مشکلات و نابسامانی‌هایی است که تربیت دینی را نابسامان می‌سازد. ممکن است عوامل آسیب‌زا از ناحیه متربی پدید آید، به این معنی که وی مثلا آمادگی و استعداد پذیرش تربیت دینی را ندارد و یا آن را در خود بروز نمی‌دهد و یا تحت تاثیر برخی عوامل منفی دیگری است که در نارسایی تربیت دینی او اثر می گذارد

در مرحله سوم،‌عوامل آسیب‌زا می‌تواند از ناحیه هر دو (مربی و متربی) شکل پذیرد. در این صورت هم در کار مربی اشکالاتی وجود دارد و هم در پذیرش متربی، در عین حال که محتوای تربیت دینی کاملا صحیح است. از سوی دیگر آسیب‌شناسی تربیت دینی می‌تواند مربوط به روش‌شناسی تربیت دینی باشد- در بیان مفهوم روش باید گفت: روش راه رسیدن به هدف است و روش تربیتی راه رسیدن به هدف تربیتی است - و اینکه مربی با چه شیوه‌ای می‌خواهد آموزه‌های دینی را بیاموزاند و متربی خود را براساس آ‌موزه‌های دینی تربیت کند

همچنین می‌توان گفت که عوامل آسیب‌زا گاه مربوط به محتوای تربیت دینی است. هر محتوایی که به اسم دین القاء می‌شود و متربی تحت تاثیر آن قرار می‌گیرد، نمی‌تواند صحیح باشد و در مرحله آخر، آسیب‌شناسی تربیت دین می‌تواند از روش آسیب‌زا و محتوای آسیب‌رسان هر دو سر زند. آسیب‌های تربیت دینی ناشی از عوامل ششگانه مزبور به اجمال عبارتند از: نبود نظارت مستمر مربی بر متربی (در سطوح مختلف تربیتی)

به کارگیری شیوه‌های غلط در تربیت دینی؛ رعایت نکردن تناسب سطوح سنی، علمی،‌جنسیتی و فرهنگی متربیان با آموزه‌های دینی؛ تطابق نداشتن گفتار مربی با عمل و رفتار خود؛ توجه نکردن به نیازهای متربیان و رعایت ننمودن "الاولی فالاولی" و"الاهم فالاهم" و بالاخره نگاه به تعلیم و تربیت به عنوان شغل و مجرای درآمد، نه به عنوان یک وظیفه انسانی و الهی. عامل دیگری که به عنوان یک عامل آسیب‌زا از ناحیه مربیان ایجاد می‌شود، اختلاف‌نظر برخی از فقهای دینی در بعضی از مسائل مهم تربیت دینی است که موجب نوعی سردرگمی و سئوال برای متربیان می‌گردد.

یکی دیگر از مشکلات عمده نظام تربیتی، جنبه تئوری و غیر عملی بودن آن است. پستالوزی (1827- 1746، Pestalozzi) از چهره‌های جهانی تعلیم و تربیت می‌گوید:هیچ‌کس نمی‌تواند تنها از راه گفتار، کسی را به سوی دین هدایت کند. این کار با کردار ممکن است. چه سودی دارد به کودک یتیم بگوییم که پدری در آسمان‌ها دارد. اگر کودک یتیمی را مانند فرزند خود بزرگ کنید، آموخته‌اید که پدری در آسمان‌ها دارد:همان خدایی که شما را چنان آ‌فریده است که کودک یتیم را همچون فرزند خود بنگرید.

از دیگر مشکلات نظام تربیتی فعلی، غیر متنی بودن آن است. بدین معنا که مربی، مسائل تربیتی را بدون مقایسه (با مکاتب و مذاهب دیگر و نشان دادن نقاط قوت و ضعف هر یک از آنها) به شکل منفرد و ایزوله به متربی عرضه می‌کند. در نتیجه همان‌گونه که امروزه در جامعه مشاهده می‌کنیم: برخی از جوانان در ضمن رویارویی سطحی با برخی از ادیان، همچون مسیحیت (و تبلیغ و فراخوان آنها) به راحتی دین خود را کنار گذاشته و جذب آنها می‌شوند. پیشنهاد برخی کارشناسان این است که ادیان مختلف را به شاگرد عرضه کنیم و فرصت انتخاب را هم به خود وی واگذار کنیم.بدین صورت، او در اثر انتخابی روشنگر ایمانی را یافته و با آن زندگی خواهد کرد.

برخی از مربیان از برنامه اجباری این‌گونه دفاع می‌کنند: ما حق داریم که کودکان خود را فعلا اسیر کنیم تا در آینده استقلال بیشتری به آنها بدهیم.از این رو به نظر می‌رسد حق با کسانی است که تا تحقق رشد عقلانی و آمادگی ذهنی شاگرد و با تکیه بر اعتماد او نسبت به معلم، حقایق را به وی تعلیم می‌دهند و فقط زمانی ادله خود بر ترجیح یک موضع خاص را ارائه می‌کنند که شاگرد کاملا آماده باشد.

لذا لازم است با توجه به شرایط سنی و توان فکری متربی، برنامه تربیتی به گونه‌ای طراحی شود که ضمن نظارت مستمر بر روند تربیتی متربی، آزادی وی سلب نگشته و او بتواند راه درست را به گونه‌ای اختیار کند که هرگز احساس نوعی تلقین و اجبار در امر تربیت نکند.با توجه به آنچه گفته شد شاید برخی از علل مهم به چالش کشیده شدن تربیت اسلامی در جامعه ما عبارتند از:

ایجاد محدودیت فکری و استفاده از شیوه‌های ناکارآمد سنتی در امر تربیت، استفاده نکردن از وسایل کمک آموزشی ، احساس مسئولیت نکردن در امر تربیت و یادگیری،‌نسنجیدن نیازهای امروزی متربیان،‌طراحی غیر اصولی برنامه‌های تربیتی، کوتاه مدت بودن اهداف طراحی شده، سلب آ‌زادی و بی‌احترامی به شخصیت متربی در امر تفکر و تحقیق، بی‌توجهی به نقش فرد، خانواده و جامعه در امر تربیت و بسیاری از مواردی که در ضمن بحث بدان‌ها اشاره شد

در پایان باید گفت با توجه به شیوه‌های مختلف آموزشی، پس از پیاده‌سازی و اجرای طرح، هر از چند گاهی باید با انجام بررسی و تحقیق، از جمله نظرسنجی و تجزیه و تحلیل نتایج آموزشی و تاثیر نظام تربیتی، به ارزشیابی سامانه تربیتی پرداخته و ضمن شناخت نقاط ضعف و قوت آن، به اصلاح و بهینه‌سازی بخش‌های مختلف آن بپردازیم. در مورد اخیر بخصوص در نظام تربیتی فعلی هیچ‌گونه اقدامی صورت نمی‌گیرد و بدون توجه به میزان تاثیرگذاری روش‌های تربیتی، همان محتوا و روش‌های سنتی- علی‌رغم مشخص شدن ناکارآمدی آنها- در حال پیاده‌سازی و اجرا می‌باشند.

پرهیز از تنبیه در تربیت اسلامی

اسلام آیین الهی و مقدسی است که برای خانواده اهمیت فراوانی قائل است و آن را سنگ بنای مهم حیات اجتماعی می شناسد. اسلام وحدت جامعه را از وحدت زوجین و وحدت اعضاء خانواده می شناسد و علایق انسانی موجود در خانواده را قابل گسترش ونشر درجامعه به حساب می آورد. اسلام معتقد است برای اینکه جامعه تحت ضابطه ها درآید چاره ای جز این نیست که نخست خانواده تحت ضابطه درآید و هرگونه نظم و سازندگی باید از خانواده آغاز گردد و دامنه سازندگی وگسترش به جامعه کشانده شود و حیات اجتماعی تحت نظم و ضابطه درآید

خانواده از گذشته محل تعلیم و تربیت فرزندان بوده است. در خانواده بزرگ پدرسالاری قدیمی آموزش کودکان توسط والدین، پدر بزرگ ها و مادر بزرگ ها معمول بوده است و غالبا این آموزش ها با فراگیری قرآن و کتاب هایی آغاز می گردید. علاوه بر آموزش های مذهبی، خانواده از طریق انتقال آداب و رسوم وهنجارهای اجتماعی و مذهبی در تربیت کودک نقش عمده ای ایفا می کند.

اسلام علاوه بر تاکیدی که بر نقش تربیتی خانواده قائل است شیوه های مناسب تربیتی را پیش روی خانواده ها قرار می دهد به طوری که با تاکید برتکریم و تشویق فرزندان خانواده را از اعمال روش های تنبیهی بازمی دارد.

خانواده برای حفظ جایگاه واقعی خود در نظام اجتماعی می بایست به وظایف خود به خوبی عمل کند.یکی از مهمترین وظایف خانواده تربیت صحیح فرزندان است.اسلام برای رشد و تربیت صحیح و مطلوب فرزندان راه عاقلانه و روش حکیمانه ای را توصیه می فرماید و معتقد است که فقط از این طریق سعادت و خوشبختی انسان فراهم می شود و یکی از این برنامه ها و روشها را استفاده از عامل ترغیب و تشویق می داند و تربیت را مبنای تشویق و تکریم شخصیت افراد قرار می دهد

از طرف دیگر اسلام، تنبیه( مخصوصا تنبیه بدنی) را برای تربیت و بخصوص برای تربیت کودکان، روشی حکیمانه نمی داند.حضرت علی (ع) می فرماید: عاقل به وسیله ادب پند می پذیرد و این چهارپایانند که جز با زدن تربیت نمی شوند. فردی به حضرت علی (ع) از رفتار ناپسند فرزند خود شکایت کرد. حضرت فرمود او را نزن بلکه از او قهر کن، قهر را طول نده.امام موسی کاظم(ع) می فرماید: خوب است کودک در خردسالی بدهکار شود. با سختیها و مشکلات اجتناب ناپذیر زندگی ، آشنا شود تا در بزرگی صبور وبردبار باشد.برای آنکه رشد و تربیت انسان به طور صحیح عملی شود و انسان در این مسیر با موانع و ناسازگاری هایی رو به رو نشود،می بایست رشد و تربیت انسان بر اساس فطرت صورت گیرد.

از دیدگاه اسلام وجود فطرت، مسلم و قطعی است. انسان بر اساس فطرت الهی خلق شده و دین اسلام هم دین فطرت است و به همین دلیل باقی و همیشگی است.قرآن در این باره می فرماید حقگرایانه روی به دین آور، ملازم سرشت و فطرتی باشید که خداوند مردم را برآن سرشته است( آری این آفرینش خداوند است) و آفرینش خدا را دگرگونی و تبدیلی نیست

وظیفه اصلی پیامبران الهی که بزرگترین مربیان بشر و متخصصان رشد هستند، بیدار کردن و به کار انداختن همین ویژگیهای فطری انسان است.حضرت علی(ع) می فرماید: خداوند پیامبران خود را برانگیخت و پیامی میان مردم فرستاد تا بشر را به ادای پیمان فطرت ونعمتهای فراموش شده خدا یادآوری کنند و با فعالیتهای تبلیغی خود نیروهای نهفته عقل( استعدادهای پنهان) مردم را برانگیزد و به کار اندازد.

اسلام خانواده را کانون اخلاق جامعه می داند. نوع تربیت و ارتباطات موجود درخانواده موجب وحدت ومنش اجتماعی است. همچنین خانواده را مرکزی سرنوشت ساز در جنبه انحراف و عصیان ذکر کرده اند واز آن جهت که کودک پستی ها و دنائتها را در آنجا تجربه کرده وآموخته است. صفات اجتماعی کودک برخاسته از خانواده است. اسلام خواستار نسلی سالم، پاک و عفیف و موجب افتخار برای جامعه انسانی است، چنین نسلی جز در دامن خانواده سالم نمی تواند تربیت شود.

ارزش های انسانی را به کودک بیاموزیم
شما باید به کودکان خود بیاموزید که دنیایی فراتر از علائق آنها وجود دارد و برای داشتن آینده ای روشن باید با ارزش های انسانی آشنا شوند. والدین از همان لحظه تولد نوزاد برای ساختن آینده اش به فکر فرو می روند. در واقع آنها احساس می کنند که مسئولیت سنگینی بر روی دوش شان گذاشته شده است. امکان دارد برخی از والدین موقتاً دچار اضطراب شوند؛ زیرا نمی دانند آیا از عهده این مسئولیت سنگین برخواهند آمد یا خیر.
بیشتر والدین مراقبت از کودک و برآورده کردن نیازهای او را کافی می دانند درحالی که مهم ترین وظیفه آنها آموختن ارزش های انسانی به فرزندشان است. یک کودک برای تبدیل شدن به عضو مؤثری در جامعه باید مسائل زیادی را بیاموزد.
لزومی ندارد والدین برای آموختن تمام مسائل، خود را تحت فشار احساس کنند بلکه آنها باید بر روی ارزش های انسانی تمرکز نمایند

حقیقت این است که انسان بسیاری از درس ها را در مسیر زندگی و در اثر اشتباهاتی که مرتکب می شود می آموزد. اهمیت ارزش های انسانی را به کودک خود یادآور شوید. مطمئناً شما دوست دارید ارزش هایی را که از والدین خود آموخته اید به فرزندتان منتقل کنید. آموختن این ارزش ها باعث تحکیم پیوندهای خانوادگی می شود. کودکان طبیعتاً «خود محور» هستند ولی به تدریج می آموزند که خود را در احساسات سایر مردم شریک بدانند. ارزش هایی که می توانند تأثیر زیادی بر زندگی کودک شما بگذارند شامل موارد زیر هستند:
1-صداقت: با گفتن حقیقت خشنودی ما بیشتر تأمین می شود و در ضمن سایر مردم حرف هایمان را جدی می گیرند.
2- عشق: کودک باید نسبت به اعضای خانواده، دوستان و مردم جامعه خود احساس تعلق کند.
3- حساسیت: به کودک خود بیاموزید برای احساسات سایر مردم اهمیت قائل شود. در ضمن او باید عذرخواهی کردن را یاد بگیرد و از کارهای ناپسند خود ابراز پشیمانی کند.
4-مهربانی: احساس محبت نسبت به تهیدستان و بیماران و افرادی که در شرایط ناگواری به سر می برند.
5- بردباری: مردم با یکدیگر تفاوت دارند و باید این تفاوت ها را پذیرفت.
6- مسئولیت پذیری: ابراز رضایت از انجام وظیفه مثل کارهای خانه و تکالیف مدرسه.
7- لذت: تأکید بر وجوه مثبت زندگی و لذت بردن از آن.
8- اعتماد: باور داشتن به آموخته های خود.
کودکان مشاهده کنندگان دقیقی هستند. یادتان باشد خودتان ارزش هایی را که می خواهید به آنها بیاموزید به نمایش درآورید.
کودکان باید احساس کنند که تمام اعضای خانواده نسبت به این ارزش ها پایبند هستند. با دقت به حرفهای فرزند خود گوش دهید. در این صورت او پی می برد که به عقایدش احترام می گذارید و از سوی دیگر باید برای نظرات مردم اهمیت قائل شود

هر زمان که کودک شما ارزش های انسانی را به نمایش گذاشت او را مورد تمجید و تفقد قرار دهید. این کار انگیزه او را صد چندان می کند. تأکید می کنیم الگوی مناسبی برای فرزند خود باشید. فراموش نکنید، «ما هرچه را که می کاریم، درو می کنیم.»

شنونده مشکلات جوانان باشیم
برخی والدین می دانند که مانند گذشته نمی توانند با فرزندشان رفتار کنند ولی از شیوه های دیگر برای برخورد با بچه ها، هم اطلاعی ندارند. در دنیای امروز، مسائل و مشکلات فراوان ما رو به افزایش است، با وجود این بسیاری از والدین از نحوه برخورد با این مشکلات و چالش ها آگاهی ندارند.

ادوارد جفرسون ازدانشگاه اوهایو در این باره می گوید: پیشنهاد ما سهل گیری یا سخت گیری نیست. هماهنگی والدین با فرزندان برای پیشرفت، رشد و تعالی آنها بدون ایجاد یک محیط خفقان آور برای آنها ضروری است. والدین باید استعدادهای بچه ها را با تفکر رهبری کنند، ما باید یاد بگیریم که چگونه با مسائل و مشکلات عمومی بچه ها و نوجوانان برخورد کنیم

تعدادی از جوانان، چالش هایی برای والدین خود به وجود می آورند که ما اغلب به این نوع فرزندان برچسب کودکان سخت و دشوار و یا سرکش و یا نافرمان و حتی بد را می زنیم، این جوانان قصد مبارزه طلبی و به چالش انداختن والدین خود را ندارند، بلکه با یک خلق و خوی چالش انگیز به دنیا آمده اند

متأسفانه بیشتر جوانانی که دارای مشکلات رفتاری هستند، واکنش های منفی از سوی بزرگسالان را فرا می خوانند که این واکنش های منفی، رفتارهای آنها را به سوی بد و حتی بدترشدن هدایت می کند، شروع یک الگوی مضر و نامناسب که می تواند سرتاسر طول زندگی شان را تحت تأثیر خود قرار دهد.
راهکارهایی در جهت تغییر رفتار
تحقیقاتی که توسط روانشناسان در 15 هزار دبیرستان و دانشکده انجام شده نشان می دهد که واکنش و عکس العمل های سودمند و سازنده ازسوی والدین می تواند جهت اصلاح رفتار نامطلوب و نابهنجار جوان کمک کننده و موثر باشد.
پژوهشگرانی که بر روی افرادی با مشکلات رفتاری مطالعاتی داشته اند، راهکارهایی در جهت تغییر رفتار آنها ارائه داده اند، والدین با به کارگیری این شیوه های رفتاری می توانند اثرگذاری متقابل بر فرزندشان داشته باشند.
اخلاق و رفتار و سرشت یک کودک و گرایش های رفتاری او می تواند یک ویژگی و خصیصه ذاتی و درون زاد باشد.
پژوهشگران تربیتی دانشگاه اوهایو معتقد هستند که مشکلات مربوط به خلق و خو می تواند به وجودآورنده یک چرخه منفی بین والدین و فرزند شود، یک جوان با خلق و خوی تند، رفتاری را انجام می دهد که بد به شمار می رود و واکنش والدین را برمی انگیزد که این عکس العمل ازسوی والدین می تواند نظم و انضباط را نقض کرده و یا آن را بی اثر و بی نتیجه سازد. اعتقاد پژوهشگران بر آن است که ادامه این چرخه و سیکل منفی باید متوقف شود. جفرسون دراین زمینه می گوید: برخی از عادات رفتاری والدین که چه به صورت منفی و یا مثبت دراین چرخه سهمی دارند، عبارتند از:
الگوبرداری
سرمشق گیری یا الگوبرداری به معنی یادگرفتن ازطریق مشاهده اعمال سایرین یا یادگیری مشاهده ای، برخی جوان ها تمایل دارند آنچه را که می بینند دیگران انجام می دهند، خود نیز انجام دهند، اگر والدین یا سایر اعضای خانواده (خواهر، برادر و...) الگوی بدرفتاری برای یک نوجوان باشند، وی به همین طریقی که الگوی مورد نظر انجام می دهد، رفتار خواهدکرد

تقویت، جایزه و پاداشی است در قبال انجام کاری پسندیده توسط کودک که به او ازطرف والدین ارائه می شود، متأسفانه گاهی اوقات رفتارهای ناپسند و نامطلوب از سوی والدین ندانسته و ناخواسته تقویت می گردد و تداوم انجام آن را در کودک نیرومند می سازد. به طور مثال والدین گاهی به کلمه بدی که کودکشان بر زبان می آورد به دلیل این که از نظر آنها بامزه و یا مضحک بیان می شود می خندند و این خنده عامل تقویت مهمی است که کودک همان کلمه را بارها تکرار می کند.
حذف رفتار نامطلوب
تنبیه و مجازات کردن فرزندی که خشم والدین را برانگیخته است کار آسانی به نظر می رسد ولی این عکس العمل بیشتر از آن چه که نفع و سودی داشته باشد، آسیب زاست. تنبیه تند و خشن و یا کاربرد تنبیه به صورت مداوم، اغلب احساس تنفر در او به وجود می آورد

با تنبیه یک رفتار تغییر در عملکرد فرزند به صورت پایدار بوجودنخواهدآمد بلکه رفتار تنبیه شده در نحوه رفتاری او به صورت دست نخورده باقی می ماند و ممکن است دوباره ظاهر شود. استفاده از تنبیه به عنوان ابزاری برای تغییر و یا حذف رفتار نامطلوب غیرموثر است مگر آن که استفاده از آن در موارد نادر و تلفیقا با تقویت یک رفتار مطلوب و مثبت و مغایر و ناهمساز با رفتار تنبیه شده همراه گردد.
افزایش تدریجی رفتار متقابل، کنش و واکنش های متقابل جوان و والدین به هنگام بروز رفتارهای نامطلوب از سوی فرزندشان به وجودآمده و با واکنش های منفی و متقابل والدین گرایش به موقعیت بد و بدتر پیدا می کند. افزایش تدریجی رفتارهای مکمل زمانی روی می دهد که والدین در مقابل مطالبات و تقاضای غیرمنطقی و یا بیش از حد فرزندشان تسلیم شده و به جهت دوری از کشمکش، درمقابل این تقاضاها از پا درمی آیند و این خود زمینه ای فراهم می کند تا وی به تقاضاهایش تداوم و وسعت بخشد. دکتر جفرسون با توجه به پژوهش هایی که با همکارانش انجام داده یک روش 5 مرحله ای به والدین پیشنهاد می دهد که می تواند در جهت اصلاح و بهبود رفتارهای نامطلوب در جوانانشان کاربرد موثری داشته باشد، مراحل پنجگانه این روش باید به صورت متوالی به کار رود چون هر مرحله پایه ای است برای شروع مرحله بعد.
1. توجه کردن به رفتار مطلوب و پسندیده فرزند به سادگی می تواند تقویت کننده باشد، توجه کردن ازطریق توصیف و تعریف از یک رفتار قابل قبول ازطرف او، با صدای بلند و با اشتیاق و شور و ذوق ازطرف والدین، زمینه ساز تداوم رفتارهای مطلوب می شود که این توجه مثبت از سوی والدین می تواند بهبوددهنده روابط والدین و فرزندشان نیز باشد.
2. پاداش دادن به او جلوه ای است از تأیید و تصدیق والدین برای یک رفتار خوب فرزند، باید توجه داشت که نمی توان جایزه دادن را جایگزین مورد اول یعنی توجه کردن نمود بلکه جایزه و پاداش دادن مکمل مرحله اول است. همان گونه که والدین از یک رفتار شایسته تعریف و تمجید می کنند، می توانند از جایزه و پاداش که تقویت کننده مثبت است با هدف افزایش و نیرومندی رفتار مطلوب ارائه دهند. البته برای اینکه تقویت مثبت والدین نتیجه مطلوبی داشته باشد، باید به فراوانی و برنامه زمانی ارائه آن نیز توجه نمود.
3. چشم پوشی کردن و بی فایده پنداشتن بعضی از رفتارهای ناپسند گاهی می تواند روش موثری در جهت کاهش رفتار غیرقابل قبول کودک باشد که این روش خیلی آسان تر از کاربرد تنبیه است ولی چشم پوشی کردن نباید به تنهایی مورد استفاده قرارگیرد.
وقتی نوجوان رفتار نامطلوب خود را متوقف کرد بلافاصله والدین باید هر رفتار مطلوبی که از او سر زد را مورد توجه و تشویق قراردهند، نکته مهم که باید به آن اشاره شود این است که چشم پوشی از رفتارهای پرخطر و آسیب زا در فرزندانی که به صورت بالقوه استعداد انجام این اعمال را دارند جایز نیست. دراین دسته از افراد باید از اقدامات پیشگیرانه استفاده نمود ولی رفتارهایی که اغلب آنها از طریق انجام مکرر آن، باعث سلب آرامش از والدین می شوند.
شکیبایی ازسوی والدین است
دربرخی خانواده ها محروم کردن فرآیندی است که درآن جوان به علت انجام رفتار نامطلوب، از یک موقعیت تقویت کننده دورنگه داشته می شود.
گاهی اوقات این روش در تغییر رفتار نامطلوب وی می تواند بسیار موثر واقع شود. والدین ممکن است تمام مراحل قبلی را به خوبی و درستی انجام داده باشند ولی فرزندشان به ادامه رفتار نامطلوب خود اصرار ورزد که این تکنیک می تواند در آن مواقع موثرتر باشد.
کارشناسان بارها گفته اند که ایجاد تغییرات و اصلاح رفتار نامطلوب در فرزند آسان نیست، زمانی می توان آن را آسان تر و موثرتر گرداند که یک محیط مثبت و تقویت کننده نیز برای آنها در خانه فراهم نمود. والدین با انجام کارهای ساده و بدون هزینه می توانند این محیط را برای فرزندشان به وجود بیاورند به طور مثال:
- گاهی با آنها شوخی کنید.
- جمله دوستت دارم را در بیشتر اوقات به کار برید.
- شنونده خوبی برای آنها باشید.
- از شکیبایی و صبر در رفتار با جوان خود برخوردار باشید.
- به آنها کمک کنید تا بتواند مشکلات خود با همسالانش را حل کند.
- از یک ساختار تربیتی منظم و برنامه روزانه برخوردار باشید.
تغییر و اصلاح رفتار نامطلوب در فرزندتان ممکن است به آسانی انجام نگیرد و با پیشرفت در این زمینه به کندی انجام گیرد ولی ایجاد تغییر، مستلزم اختصاص دادن زمان به قدر نیاز و داشتن صبر و شکیبایی ازسوی والدین است.
اگر در آن لحظات احساس کنید که رفتار نامطلوب فرزند شما تغییرپذیر نیست و یا احساس دلسردی و ناامیدی کنید ممکن است به آسانی دچار اشتباه و لغزش شده و به عادات و اصول حاکم در شرایط قبلی بازگردید. پس مهم است که شما ثابت قدم و استوار به تلاش و تقلای خود دراین زمینه بپردازید، صبر و شکیبایی شما می تواند به بهبود و اصلاح رفتار آنها بینجامد.


چهل نکته مهم تربیتی

1- هدیه را اول به دختر بدهید.
✨✨✨✨✨✨
2- با طفل خود بازی کودکانه بکنید.
✨✨✨✨✨✨✨
3- اطفال را بخاطر گریه هاشان نزنید زیرا تا مدتی گریه شهادت به وحدانیت خداوند، شهادت به نبی اکرم و دعا برای والدین است
✨✨✨✨✨✨✨
4- فرزندان خود را ببوسید. پس همانا برای هر بوسیدن درجه ای در بهشت است.
✨✨✨✨✨✨✨
5- با سلام کردن به فرزندتان به او شخصیت دهید.
✨✨✨✨✨✨
6- کودک را در کارهای کودکانه خود تمسخر نکنید.
کارهایش را احمقانه نخوانید.
✨✨✨✨✨✨
7- فرزند را زیاد امر و نهی نکنید تا جرات پیدا کند و در بزرگسالی نافرمان شود.
✨✨✨✨✨✨
8- به فرزندان خود شخصیت بدهید
✨✨✨✨✨✨✨
9- به وعده خود وفا کنید.
✨✨✨✨✨✨
10- .در کودکان عشق و علاقه به نماز را ایجاد کنیم.
✨✨✨✨✨✨✨
11- لوس کردن، کودکان را موجوداتی ضعیف و بی اراده بار می آورد.
✨✨✨✨✨✨✨
12- کودک را تحقیر نکنید.
✨✨✨✨✨✨
13- برای کودکان خود دعا کنید.
✨✨✨✨✨✨✨
14- تذکرات را با ملایمات بیان کنید تا سدی بین والدین و فرزندان نشود.
✨✨✨✨✨✨
15- اگر کودک در خانه مورد احترام باشد، کمتر از اوامر پدر و مادر سرپیچی می کند.
احترام به کودک و حسن معاشرت پدر و مادر با وی یکی از اساسی ترین عوامل ایجاد شخصیت در کودک است.
✨✨✨✨✨✨✨
16- مربی خوب کسی است که خواسته های کودک را از راه های صحیح و با روش درست تعدیل کند.
✨✨✨✨✨✨
17- ایمان را در کودکتان تقویت کنید.
✨✨✨✨✨✨✨✨
18- از مچ گیری و رفتار سرورانه با کودکان بپرهیزید.
✨✨✨✨✨✨✨✨
19- فرزند را راستگو تربیت کنید.
 در خانه طوری رفتار کنید که اطفال به راستگویی عادت کنند.
✨✨✨✨✨✨✨
20- کودک را نترسانید زیرا ترس شخصیت کودک را از بین می برد و دچار اختلال روانی می کند.
✨✨✨✨✨✨✨
21- نوازش یکی از غذاهای روانی کودک است باید به اندازه کافی از آن تغذیه شود.
✨✨✨✨✨✨✨✨
22- زشتی گناه و تنفر مردم از گناهکار را به کودک بفهمانید.
✨✨✨✨✨✨✨✨
23- بستر بچه ها از 6 سالگی از هم جدا باشد.
✨✨✨✨✨✨
24- تذکرات وقتی اثر دارند که والدین خود مجری و عامل آنها باشند.
توجه داشته باشید فرزندان آنگونه که ما می خواهیم نمی شوند بلکه آن طوری که ما هستیم می شوند.
✨✨✨✨✨✨✨
25- بین نظم در خانه و بیرون فرق قائل شوید و اجازه دهید در خانه آزادانه بازی کنند.
✨✨✨✨✨✨✨✨
26- رفتارهای غیر منتظرانه کودکان را تا حدودی تحمل کنید.
✨✨✨✨✨✨
27- در تذکر، دیگران را به رخ او نکشید و کسی را با او مقایسه نکنید.
✨✨✨✨✨✨✨✨
28- از طریق
د
استان سرایی بسیاری از مفاهیم خوب را به کودک القا کنید.
✨✨✨✨✨✨✨✨✨
29- شیطنت کودک در خردسالی نشان دهنده زیادی عقل او در بزرگسالی است آن را سرکوب نکنید.
✨✨✨✨✨✨✨✨✨
30- کودکان را از 7 سالگی امر به نماز و از 9 سالگی به روزه کنید.
✨✨✨✨✨✨✨✨
31- به فرزند خود قرآن بیاموزید.
✨✨✨✨✨✨✨
32- از متهم کردن اطفال به دروغ گویی خودداری کنید.
✨✨✨✨✨✨
33- حس کنجکاوی کودک را با حوصله ارضا کنید.
✨✨✨✨✨✨✨
34- در برابر فرزندان هیچ گاه مشاجره نکنید.
✨✨✨✨✨✨✨✨
35- کودکان از مرگ در هراسند بخصوص مرگ والدین.
مدام نگویید "خدا مرگم بده"
✨✨✨✨✨✨
36- استعدادهای فرزندان را کشف کنید و آن ها را شکوفا کنید.
✨✨✨✨✨✨✨✨
37- از نظر مادی نه بی توجه باشید نه کودک را ارضا کنید هر دو خطرناک است.
✨✨✨✨✨✨✨✨
38- تنها نقطه امید و مایه شادی کودک، مهر پدر و مادر است روان او را مضطرب نسازید.
✨✨✨✨✨✨✨✨
39- مناسب تکامل کودک به او آزادی دهید و او را به اختیار خودش بگذارید.
✨✨✨✨✨✨✨✨
 40-تربیت فرزند و آموزش واجبات از وظایف والدین است و کسانی که به این امر توجه ندارند مورد نکوهش هستن

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">