تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

موضوعات قرآنی ؛ دینی و آموزشی : مطالب طبقه بندی شده جهت تحقیق ؛ جزوه ؛ کتاب و .....

تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

موضوعات قرآنی ؛ دینی و آموزشی : مطالب طبقه بندی شده جهت تحقیق ؛ جزوه ؛ کتاب و .....

مشخصات بلاگ
تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

آشنائی با تاریخ اسلام :
عبرت آموزی (و لقد اهلکنا القرون من قبلکم .... گذشته چراغ راه آینده است)
آشنایی با علوم و موضوعات قرآنی ( هدی و رحمه للمتقین)

آخرین نظرات
  • ۴ خرداد ۰۱، ۱۷:۲۱ - خرید پیج اینستاگرام ارزان
    Great post.

حق الناس . حق و باطل

    

انگیزه وضع حقوق جهانی بشر از دیدگاه اسلام:

به اعتقاد علامه جعفری جایی که چهره جهانی انسان که دارای حقوق جهانی است با قاطعیت به اوج می رسد و ظهور می‌کند، ادیان حقه الهی است. به طوری که در اسلام حقوق جهانی انسان مورد توصیه و دستور اکید قرار می گیرد. ایشان از برخی جملات ویژه در مطلع اعلامیه حقوق اساسی فرانسه و سایر آثار در این زمینه این نکته را متذکر می شوند که همین درک در مغرب زمین هم به نوعی رسوخ داشته و دارد بویژه در میان افراد اندیشمند و رشد یافته آن سرزمین. لکن یکی از نکات جالب این اعلامیه در این است که برای اجراشان از دو اصل معروف تکلیف جهانی بشر بعضی از

1- آن چرا که برخود روا نمی داری بر دیگری روا مدار

2- به اشخاص خوبی کن تا آنان نیز به تو خوبی کنند، استمداد نموده است. اما اصل دوم روحیه معامله گری در عالی ترین اصول انسانی را در انسانها تقویت می کند. در صورتی که ارزش حقیقی نیکویی به انسانها در ذات نیکویی است بدون توقع مزد پاداش چنانچه در اسلام مطرح شده است. انما نطعمکم لوجه الله لا نرید منکم جزاء و لا شکورا

لذا توجه به رسالت پیامبران الهی در نشان دادن چهره جهانی بشر و حقوق آن بسیار لازم است. مذاهب الهی با دستور به کمال جدیت و فداکاری اساس برنامه رسالت خود را بر مبنای تساوی های دوازده گانه و اتحاد های سه گانه انسانها و برخورداری از آنها در معقول بنا نهاده اند که تشکل انسان بر مبنای عدالت و آزادی معقول و قرار گرفتن در جریان مسابقه در خیرات و کمالات را امکان پذیر می سازد.

در روایت نیز آمده است که الخلق کلهم عیال الله و احبهم الیه انفعهم لکم. در نظر اسلام نه تنها انسانها باید با روح برادری با هم ارتباط برقرار کنند بلکه باید بپذیرند که اگر موفق به حرکت در مسیر حیات معقول شوند اتصال ارواح آنان به روح الهی شدید تر از اتصال اشعه خورشید به خورشید می باشد. و در نهایت اگر بشریت نتوانست به این مقام برسد؛ باز اسلام معتقد است به چهره جهانی انسان بر اساس خدا پرستی و نفی شرک. اقسام شخصیت انسانها در اعلامیه جهانی حقوق بشر از دیدگاه اسلام: علامه جعفری بیان می دارد که انسانها با نظر به وضع شخصیتی از دیدگاه اسلام به شش قسم تبدیل می شوند.

اول: انسانهای ابتدایی هستند که به مرحله رشد شخصیتی نرسیده اند.

دوم: کسانی که تا حدودی در مسیر رشد قرار گرفته و به درجه ای از معرفت و عمل رسیده اند که زندگی اجتماعی را با قوانین آن و احترام به شخصیت مردمی را که با آنان همزیستی دارند بجای بیاورند.

سوم: انسانهایی هستند که دریافته اند، زندگی و جهانی که در آن به سر می برند بدون تکیه بر عالمی فوق آن دو قابل توجیه نیست. لذا تکالیفی را به اضافه اعمالی که برای اداره حیات طبیعی محض خود انجام می دهند، به جای می آورند.

چهارم: انسانهایی که به یکی از ادیان الهی گرویده اند. که جامعه مشترک این ادیان دین حضرت ابراهیم است.

پنجم: مسلمانان که اعتقاد به نبوت همه ادیان الهی دین حضرت محمد را پذیرفته اند.

ششم: انسانهای رشد یافته در اسلام که به درجه تقوا نائل آمده و شایستگی کرامت ارزش مورد نظر اسلام را دارند.

بدین ترتیب هر انسانی از اقسام ششگانه فوق اگر خود را در مسیر رشد و تکامل قرار دهد بعه درجه ای از تقوا نائل می شود که از کرامت ارزشی برخوردار می گردد. به هر حال انسانها در این شش قسم دارای حقوق مشترک اند در: حق حیات، حق کرامت ذاتی، حق کار و فعالیت، حق تعلیم و تربیت و حق آزادی

اما امتیازات اقسام ششگانه فقط بر ملاک رشد و کمال مغزی و روانی و تقوای آنان می باشد. که برای این رشد و تکامل واقعی بشریت نیز عامل ماورای طبیعی الهی ضرورت دارد. در نهایت علامه جعفری با عنایت به دیدگاهای مبتنی بر منابع طبیعی و دینی به بررسی واژگان دارای بار ارزشی که در مقدمه و مواد اعلامیه حقوق بشر غربی آمده است می پردازند واژگانی چون: انسان ، حیثیت ذاتی انسان، اعضای خانواده بشری، برادری و برابری، روابط دوستانه، روح بشریت ، حقوق یکسان، آزادی، صلح، عدالت ، بالاترین آمال بشری، عقل و وجدان، حیات، عقیده و ایمان ملل متحد.

اصول مشترک عوامل و انگیزه های وضع حقوق بشر از دیگاه غرب و اسلام: پس از بحث و بررسی زمینه ها و انگیزه های تدوین حقوق بشر از دیدگاه غرب و اعلامیه ها حقوق بشر اسلامی، علامه جعفری برخی اصول را میان این انگیزه ها مشترک می دانند و به تبیین آن می پردازند، ایشان معتقدند که مورد اشتراک کلی هر دو نظام حقوقی درک و پذیرش نیاز قطعی انسانها است به حقوق و تکالیفی که حیات طبیعی و حیات مطلوب آنان را تأمین نماید.

لذا اصول پنجگانه ای را به شرح ذیل در هر دو نظام حقوقی در این زمینه می توان یافت:

1 - حق حیات و لزوم صیانت از حیات در مقابل هر گونه عامل مزاحم.

2 - حق کرامت، و حیثیت انسانی که همه انسانها از آن برخوردارند.

3 - حق تعلیم و تربیت که حق انسانها است و دولت و اجتماع مسئول این حق هستند.

4 -حق آزادی که هردو نظام مطرح شده لکن در حقوق جهانی اسلام برخورداری از آزادی مشروط بر عدم اخلال در انجام تکالیف فردی و اجتماعی ناشی از حقوق مردم جامعه می باشد که در این زمینه احکام الهی هم مطرح می شوند.

5 - حق مساوات در برابر حقوق و قوانین

تفاوت و امتیازات موجود در عوامل وضع حقوق بشر در اسلام با حقوق بشر از دیدگاه غرب. وجود نقاط مشترک در دو اعلامیه باعث نمی شود که تفاوتهای خاص و امتیازات ویژه ای که در عوامل و انگیزه های تدوین حقوق بشر در اسلام و غرب مطرح است از نگاه علامه جعفری دور بماند. ایشان نظام حقوق بشر در اسلام را یک نظام حقوقی دینی به شمار می آورند. که اتفاقا به خوبی از عهده تدوین حقوق و تکالیف جهانی بشر به گونه ای اصیل و کامل بر می آید لکن تفسیر نادرست از دین باعث ضعف این موضوع شده است. به هر حال اینکه به ویژه دین اسلام همه شوون حیات طبیعی و مطلوب انسانی را در یک وحدت عالی منسجم ساخته است مورد پذیرش همه اسلام شناسان است.

علامه جعفری شش امتیاز دینی بودن حقوق بشر در اسلام را نسبت به حقوق بشر ازدیدگاه غرب اینگونه بر می شمردند:

1 -این نظام حقوقی که مبنای دینی دارد، متکی به اراده خداوندی است. و خداوند این حقوق و تکالیف را برای بندگانش اراده فرموده است.

2 - عامل اجرای حقوقی که بر مبنای دینی استوار است شخصیت کمال طلب خود انسان است.

3 - اگر منبع اصلی حقوق و تکالیف بشری دین فطری حضرت ابراهیم(ع) باشد که همه ادیان آسمانی وابسته به آن هستند، جهانی بودن تکالیف و حقوق بشر را بیشتر و بهتر می توان اثبات کرد. تا اینکه بخواهیم آن را به یک اقلیم منحصر کنیم.

4 - عوامل و ملاک هایی که دین اسلام برای اثبات کرامت و حیثیت و برادری و برابری انسانها با هم مطرح می کند( که در هر دو نظام حقوقی مطرح شده)، از نظر الهی و علمی و وجدانی و فلسفی و فطری به هیچ وجه قابل مقایسه با مبانی حقوق بشر از دیدگاه غرب در آن موضوعات نیست.

5 - گام برداشتن برای انسان و مصالح آن به طور کامل از آن جهت که یک موجود شریف و وابسته به ارزشهای عالی است، امتیاز خاص نظام حقوق بشر در اسلام است و با انسان محوری تمدن های مادی هن برآورده نمی گردد.

6 - اصول پنجگانه حقوق جهانی بشر که در اسلام و غرب مطرح شد (مشترک) از دیدگاه مبانی حقوقی اسلام پر معناتر و عالی تر از همه نظام حقوقی بشری است که تا کنون بروز کرده است.

آیا حقوق بشر در اسلام و تکلیف ایفا آن می تواند بر همه اقوام و ملل دنیا تعمیم یابد؟ علامه جعفری در پاسخ این شبهه که شبهه عدم تعمیم پذیری حقوق بشر از دیدگاه خاص انسانی در سطح جان است معتقدند که: حقوق و تکالیف بشری بر سه قسم هستند.

الف) حقوق و تکالیف فطری انسانها که مستند اصول اساسی حقوق بشر است . در این زمینه مسلما پایه های اساسی حقوق بشر در اسلام همان اصول طبیعی فطری است که به همه اقوام و ملل تعمیم می یابد.

ب) حقوق و تکالیفی که هر یک از ملل و جوامع اختصاص دارد و مستند به فرهنگ و عوامل بومی آنهاست: در این زمینه اسلام نه تنها مقررات حقوقی و تکلیفی خود را به هیچ یک از اقوام تحمیل نمی کند بلکه آنها را در طرز اندیشه و رفتار ی که درباره مقررات و معتقدات خود دارند آزاد می گذارد. البته در موارد اثبات خطا و اشتباه بودن اسلام بر مبنای اصلاح انسان و انسانیت هدایت و ارشاد آنان را برعهده می گیرد.

ج) آن مقرراتی که قدرت پرستان برای سلطه بر مردم ساخته اند: بی تردید هر مکتبی که اصلاح انسان و انسانیت را محور کار خود قرار بدهد، از هر راه مناسب برای رفع این مقررات تلاش کند. و مانع پیشرفت انسانها را از سر راه بردارد.

اصل مساوات در حقوق انسانی
یکی از بنیادی‌ترین مفاهیمی که همواره در جوامع بشری در مورد آن بحث و گفت‌وگو شده است. مسئله تفاوت‌ها و تبعیض‌هاست که اصالت یا عدم اصالت آن همواره در کانون توجه متفکرین بشری قرار داشته است. این اصل به‌خصوص در زمانی که حاکمیت ادعای اسلامیت دارد، بسیار قابل توجه می‌باشد، به طوری که اگر بخواهیم طبق قرآن و سنت معصومین به این مسئله نگاه کنیم مساوات و برخورداری همگان از امکانات اصلی زندگی و حقوق اساسی منطبق با تعالیم دین و سیره پیشوایان دینی است این مسئله که تفاوت در کسب‌ها و درآمدها وجود دارد امری غیرقابل انکار است لکن مسئله مهم عدم منتج شدن این مسئله به اختلافات طبقاتی است که مورد تأکید واقع شده است

قرآن‌کریم در این‌باره می‌فرماید: خداوند روزی برخی از شما را بیش از برخی دیگر مقرر داشت و اکنون کسانی که روزی بیشتر یافتند از روزی و امکانات خویش به زیردستان خود نمی‌دهند تا همه در روزی (و برخورداری از نعمت‌ها) برابر باشند. آیا (بدین‌سان) در برابر نعمت خدا ناسپاسی می‌کنند وَ اللّهُ فَضَّلَ بَعْضَکُمْ عَلَى بَعْضٍ فِی الْرِّزْقِ فَمَا الَّذِینَ فُضِّلُواْ بِرَآدِّی رِزْقِهِمْ عَلَى مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُهُمْ فَهُمْ فِیهِ سَوَاء أَفَبِنِعْمَةِ اللّهِ یَجْحَدُونَ (نحل71)
این اصل قرآنی خود بر اصولی چون کرامت انسان و برابری همه انسان‌ها در اصل خلقت استوار است همانگونه که امام صادق(ع) می‌فرمایند: الناس سواد کاسنان المشط مردم مانند دانه‌های شانه با هم برابرند (تحف‌العقول ص271، الحیات ج5 ص196) و هم‌چنین امیرالمؤمنین(ع) می‌فرمایند: ای مردم هیچ یک از فرزندان آدم، برده یا کنیز به دنیا نیامده‌اند و مردمان همه آزادند (کافی ج8 ص69)

از همین اصل در برابری خلقت انسان‌هاست که در تقسیم حقوق و از آن جمله حقوق اساسی اقتصادی مسئله مساوات مدخلیت می‌یابد به طوری‌که امام صادق(ع) در این‌باره می‌فرمایند: اهل اسلام فرزندان اسلامند و من در بخشش و عطا آنان را برابر با یکدیگر در نظر می‌گیرم و فضایل ایشان امری است میان آنان و خدایشان و من به آنان همچون فرزندان یک مرد نگاه می‌کنم که در ارث‌بری، فضل و صلاح هیچ ‌یک به حساب نمی‌آید و فرزندی که بالاتر است بیش از آن ‌که پائین‌تر است سهم نمی‌برد

آنگاه فرمود: روش رسول خدا نیز از آغاز همین بود (وسایل الشیعه ج11 ص81) و نیز امیرالمؤمنین(ع) در این موضوع فرموده‌اند: فانتم عبادالله و المال مال‌ الله یقسم بینکم بالسویه لافضل فیه لاحد علی احد و للمتقین عندالله غدا احسن الجزاء وافضل الثواب لم یجعل‌الله الدنیا للمتقین اجرا و ابا شما بندگان خدائید و مال، مال خداست، میان شما یکسان تقسیم می‌شود و به هیچ ‌کس بیش از دیگری داده نمی‌شود و البته پرهیزگاران فردا در نزد خدا بهترین جزا را خواهند داشت. خدا دنیا را مزد و پاداش پرهیزگاران قرار نداده (کافی ج8 ‌ص360 و 362)
البته این تقسیم حقوق و اموال به این صورت وظیفه امام و پیشوای جامعه است تا جایی‌که ابوحمزه ثمالی می ‌گوید : از امام باقر پرسیدم: حق امام بر مردم چیست؟ فرمود: حق امام بر مردم آن است که به سخنان او گوش فرا دهند و از او اطاعت کنند گفتم: حق مردم بر او چیست؟ فرمود: اموال را میان ایشان به تساوی تقسیم کند و عدالت را در جامعه جاری سازد (اصول کافی ج1 ص405) الحیات ج5 ص192)

و به همین دلیل است که در سنت عملی و حاکمیتی معصوم نیز این مسئله دیده می‌شود تا جایی که امام علی(ع) می‌فرمایند: اعطیت کما کان رسول‌الله یعطی بالسویه و لم اجعلها دوله، بین الاغنیاء (از سخنان امام علی درباره رفتار قاطع وی بر طبق سنت پیامبر...): من مانند رسول خدا که اموال را یکسان تقسیم می‌کرد چنین کردم و نگذاشتم اموال در دست اغنیاء به گردش درآید (و دیگران بی‌نصیب شوند) (کافی ج8 ص60الحیات5 ص180)
هم‌چنین در اخبار مربوط به ظهور حضرت حجت(عج) و تشکیل حکومت مهدوی نیز این مسئله به خوبی به چشم می‌خورد چه آن که در روایات ظهور صراحتا به آن اشاره شده این حدیث نبوی اشاره نمود که فرمودند یقسم (المهدی) المال بالسویه مهدی(عج) اموال را در میان مردم به مساوات تقسیم می‌کند (کشف الغمه ج3 ص264)

بنابراین از مجموع آیات و روایات چنین استنباط می‌شود که در سبک زندگی مورد نظر اسلام همگان باید از حقوق اساسی و حیاتی به خصوص در حوزه‌های معیشتی به صورت یکسان بهره‌مند گردند تا تفاخرها، اختلافات طبقاتی و عدم رشد به علت ناداری اقتصادی از جامعه رخت بربندد.
پی‌نوشت: الاسلام یقودالحیاه شهید محمد باقر صدر و دایره‌المعارف قرآنی- روایی‌الحیاه ج5، باب11 فصل47.

تفسیر انسان در حوزه ارزشها:

علامه جعفری معتقدند که قبل از هر نوع تحقیق محتوایی و شکلی در مورد اعلامیه حقوق بشر و انگیزه ها و... آن شایسته است که ابتدا تحقیق کافی درباره انسان در این اعلامیه چیست؟ آیا انسانی است که پیامبران گفته اند که دارای کرامت ذاتی است و به سمت کمال و خیر گرایش دارد یا انسانی که گرگ است و هیچ حقیقت ارزشی در وجود انسانی واقیعت ندارد؟

ایشان در کنفرانس سال1369 در فیلیپین در مورد حقوق بشر غرب ابراز می دارند که: علی‌رغم آنکه انگیزه وضع حقوق بشر تحقق آرمانهای انسانی او بر اساس کرامت و حیثیت ذاتی اعضای خانواده بشری بوده است و لذا باید شرف و کرامت ذاتی انسان اثبات شود لکن متأسفانه نه تنها اقدامی از سوی مراکز علمی و... در این زمینه صورت نگرفته بلکه نظر به اصالت قدرت از یک طرف و سلب قداست و شرف معنوی انسان از طرف دیگر سبب دور افتادن از این امر گشته است.

از طرفی رسیدن به آرمان همزیستی مسالمت آمیز با صلح و آزادی و عدالت نیاز به یک مبنای عالی دارد که از دیدگاه اسلام ، خداست. یا حداقل یک مبنای علمی قابل قبول برای همه بشر نه صرفا کمک گرفتن از احساسات فطری بشری و امور بدون ضمانت اجرا. تجارب تاریخی هم نشان داده است که عدم اجرای بسیاری حقوق در تاریخ ناشی از تبعیض و عدم آمادگی اجتماعی است که به آموزش این امور مشترک بشری توجهی نشده است. در نهایت نیز باید اذعان داشت که حقوق جهانی بشر از دیدگاه غرب موضوع فضیلت و کرامت ارزشی را برای انسانها نادیده گرفته و امتیازی به انسانهای با فضیلت و با تقوا نمی دهد. لکن در اسلام این امتیازات برای تشویق به تکامل وجود دارد ان اکرمکم عندالله اتقیکم


حقوق بشر غرب؛ دنبال تقویت خودخواهی‌هاست، نه تأمین حقوق انسان‌ها

دنبال حقّ «خود» بودن یک چیز است، طرفدار حق و عدالت بودن چیز دیگری است


خیلی‌ها که دم از حق و عدالت می‌زنند، در واقع دنبال حق «خود»شان هستند، نه اینکه دلشان برای حق و عدالت سوخته باشد
در غرب وقتی دم از حقوق بشر زده می‌شود، غرض و نتیجه، تقویت خودخواهی‌های انسان‌ها است نه تأمین حقوق انسان‌ها!

وقتی خودخواهی‌ها در یک جامعه تقویت شود و هر کس به فکر خودش باشد، مستکبران راحت‌تر می‌توانند آن جامعه را غارت کنند و
  حق مردمش را بخورند.

اما اگر به جای اینکه فرهنگ  حق خود ترویج شود، فرهنگ دفاع از حق و عدالت حتی اگر حق به نفع من نباشد یا برای من نفعی نداشته باشد رواج یابد، جامعه قوی می‌شود و ظالمان قدرت خوردن حق مردم را نخواهند داشت و در نتیجه مردم به حق خودشان هم بیشتر می‌رسند.

ولی دشمنان بشریت (آگاهانه) و عده‌ای ساده‌اندیش (ناآگاهانه)، با مطرح کردن حقوق بشر دنبال ترویج فرهنگ حق خود طلبی و مشغول کردن هر کس به خود هستند.
اساساً دنبال حقّ «خود» بودن یک چیز است، طرفدار حق و عدالت بودن چیز دیگری است.

مثلاً شخصی با کلاه‌برداری یا گران‌فروشی پولی جمع کرده و خانه‌ای برای خودش ساخته است. بعد یک پادشاه یا یک کلاه‌بردار زورگوی دیگری آمده و خانۀ او را غصب کرده است. آن شخص اول که دیگر دستش به جایی نمی‌رسد تا خانه‌اش را پس بگیرد، حالا حق‌طلب شده و بگوید: «کِی امام زمان می‌آید تا حق را به حق‌دار برساند؟ کِی امام زمان می‌آید تا حق من را از این آقا بگیرد؟» امام زمان برای این جور حق‌طلبی‌ها نمی‌آید.
باید به چنین حق‌طلبی گفت: «تو که خودت مدام به اطرافیان و جامعه‌ات ظلم می‌کنی؛ و هر ظلمی را به این دلیل که ظاهراً به نفع دنیای خودت هست، می‌پذیری و پذیرفته‌ای، حالا تا ظلمی علیه خودت صورت گرفته، حق‌طلب شده‌ای؟ این «حق‌طلبی» نیست، «حقّ‌خودطلبی» است.»

حقوق بشر غرب دنبال تقویت خودخواهی‌ها، نه تأمین حقوق. این‌گونه حق‌طلبی هم به درد نمی‌خورد. همچنان که در غرب وقتی دم از حقوق بشر زده می‌شود، غرض و نتیجه، تقویت خودخواهی‌های انسان‌ها است نه تأمین حقوق انسان‌ها.

حضرت امام(ره) در فرمایشی به خوبی به تفاوت حق‌طلبی و حق‌خودطلبی اشاره می‌فرمایند:

«باید اشخاصی که می‏خواهند صحبت کنند ببینند که آیا حق را می‏خواهند برای حق؟ بزرگتر چیزی که انسان اگر آن را داشته باشد کمال بزرگ دارد این است که حق را برای حق بخواهد. از حق خوشش بیاید برای اینکه حق است. و از باطل متنفر باشد برای اینکه باطل است.

اگر حق به دست دشمنش هم اجرا شد، این مالکیت را داشته باشد بر نفس خودش که آن حق را تعریف کند. و اگر باطل از فرزندش یا دوستانش وجود پیدا کرد، این مالکیت را داشته باشد که از او تنفر داشته باشد و اظهار تنفر کند. کسانی که حق را برای حق خواهند اندک‏اند، بسیار اندک. کسانی که باطل را برای باطل بودنش بُغض بر آن دارند و تنفر از آن دارند اندک‏اند، و بسیار اندک. انسان خودش هم نمی‏تواند بفهمد که چه کاره است.»
حضرت آیت الله بهجت(ره) نیز در کلامی به تفاوت کسی که منتظر رسیدن به حق و نیاز خود است، و منتظر حقیقی که منتظر برپایی حق است اشاره می‌فرمایند: «اشخاصی را می‌خواهند که تنها برای آن حضرت باشند. کسانی منتظر فرج هستند که برای خدا و در راه خدا منتظر آن حضرت باشند، نه برای برآوردن حاجات شخصی خود!»


حقوق بشر به معنای غربی یک اصطلاح و چند معنا

حقوق بشر واژه ای است که در دهه های اخیر کاربرد آن در ادبیات سیاسی جهان بسیار رایج شده است. هر روز آمار و گزارش هایی از نقض حقوق بشر در کشور ها از سوی نهادهای بین المللی و همچنین سازمان های مردم نهاد منتشر می گردد. در این میان کشورهای غربی نیز که خود را داعیه دار حقوق بشر می دانند! برای بسط و گسترش آزادیها اقدام به لشکر کشی و جنگ افروزی می کنند! جنگ عراق ، جنگ افغانستان ، حمله ناتو به لیبی و.. همه از جمله تلاش های غربی ها برای اشاعه حقوق بشر در دنیاست

در این میان اما در رفتاری کاملا متناقض شاهد هستیم که غربی ها از دیکتاتورهای وابسته خود در کشورهای منطقه به شدت حمایت می کنند و هرگونه سلاح و ابزاری را برای سرکوب معترضان در اختیار آنان قرار می‌دهند. بحرین، لیبی ، مصر و تونس و... گواهانی هستند بر نگاه دوگانه غرب به حقوق بشر . اما به نظر می رسد که در تحلیل این رفتار دوگانه باید بگوییم که مسئله به نوع آزادی و حقوق بشر در غرب باز می گردد

در واقع این رفتار دوگانه بیش از آنکه یک تاکتیک سیاسی باشد یک راهبرد در فلسفه غرب به حساب می آید. حقوق بشر به معنای غربی آن به دنبال اشاعه حداکثری آزادی برای جوامع غربی است. در حقوق بشر غربی نوعی نژاد‌ پرستی خاص نیز احساس می شود که بر اساس آن آزادی و جایگاه شهروندان غربی نسبت به سایر ملل و اقوام نیز بسیار مهم تراست و از همین رو اگر برای منافع غرب حقوق بشر دیگر ملت ها به مخاطره بیفتد و یا به طور کل از بین رود هیچ مشکلی پدید نمی آید!

نگاه غربی ها به حقوق بشر و رفتار آنها در خصوص دفاع از آزادی در کشورهای مختلف پر از تناقض است و حتی شواهد این تناقض در خود این کشورها نیز به وضوح مشخص شده است. یعنی زمانی که در خود کشورهای غربی 99 درصدی ها بخواهند علیه 1 درصدی های سوار بر قدرت اعتراض کنند حقوق بشر فراموش می شود و با آنها به بدترین وضع ممکن برخورد می شود. طی چند دهه گذشته غرب همواره خود را مظهر آزادی و حقوق بشر معرفی کرده است که دیگران می بایست با عبور از راه های غربی به این آزادی و حقوق بشر دست یابند

در واقع غرب به دنبال جهان شمول کردن فرهنگ لیبرالی و اومانیستی بود . اما شواهد و قراین متعدد حاکی از آن است که دیگر وقت عبور از حقوق بشر به سبک غرب فرا رسیده است . امروز همه صاحب‌نظران و اندیشه وران حتی در غرب به این اعتقاد رسیده اند که فرهنگ غربی نمی‌تواند موجب پیشرفت و تکامل انسانی شود چرا که این فرهنگ اصالتی نفس محور و لذت گرا دارد. از این رو در این فرهنگ نیز نمی توان از حقوق بشر انتظار زیادی داشت. در حقوق بشر به سبک غرب اساس حفظ حالت موجود برای کسب بیشترین نفع و لذت نفسانی است. به واقع هر فرد می تواند بیشترین لذت را کسب کند تا جایی که به لذت دیگری صدمه ای وارد نسازد. اما باید دانست که چنین فرهنگی اصالتا نمی تواند به حقوق بشر احترام بگذارد .

اگر بخواهیم دلیل نقض حقوق بشر توسط جهان غرب را بدانیم به این نتیجه خواهیم رسید که اساسا مدعیان حقوق بشر در تعریف خود بشر اشتباه کرده و به بیراهه رفته ‌اند چرا که نتوانستند انسان را به ماهو انسان بشناسند . بشر از منظر آنها فقط کسی است که در برابر خواست‌ها و انحصار طلبی های معدود افرادی که حتی در کشور خودشان، آمریکا هم اقلیت یک درصدی به حساب می‌آیند ، تسلیم و مطیع باشد.
سازمان های حقوق بشر با این عریض و طویلی چرا نتوانسته اند حقی از حقوق ملت های محروم جهان بازستانند ؟
اولا پایه و اساس این سازمان بر اساس نیرنگ پی ریزی شده است و در ثانی اجرای هر قانونی هر قدر دامنه جغرافیایی آن گسترده باشد باید به همان میزان از قوه قانونگذاری قوی و پرمایه برخوردار بوده و نیز پشتوانه ای مقتدر و مستحکم داشته باشد . در حالی که افرادی خاص جمع شده و با در نظر گرفتن ملاحظاتی این قانون را به اصطلاح تصویب و تدوین نموده اند .
ثالثا چند قدرت مثبت و خیرخواهی در جهان امروز وجود دارد تا از مجریان قانون حقوق بشر حمایت نماید؟ در حالی که ماموریت قدرت های جهانی حفاظت از منافع گروههای خاص است .
پس قانون دفاع و حمایت از همه ملل جهان و همه بشریت چنانچه با حسن نیت و خیرخواهی محض هم تنظیم شود ، دارای اشکالات فراوانی است چه رسد به اینکه این تنظیمات با شیطنت هایی هم همراه باشد.

حقوق بشر اسلامی و کرامت انسانی
در حدیث قدسی هست که همه مخلوقات به منزله عائله خداوند می‌باشند و محبوبترین آنها در نزد خداوند سودمندترین آنها به همنوعان خود هستند. کرامت انسانی خصیصه ذاتی بشر است که خداوند آن را در وجود هر انسانی نهاده و امت اسلامی را هم بهترین امتها قرار داده تا در راستای هدایت ، الگوی مناسب برای دیگران شوند لذا پیامبر اسلام و اولیای الهی هر کدام در خصوص انسان و ارزش والای او بلاغت را به کمال رسانده اند .
راهکار درست چیست و کدام است ؟
راهکار درست تمسک به دستور العمل های ادیان الهی است . اساسا قوانینی می توانند در جهان به طور صحیح و دقیق حاکمیت کرده و از حقوق همه انسانها دفاع کنند که پشتوانه الهی و دینی داشته باشند در واقع این مهم از کسی بر می آید که خود خالق همه انسانهاست و او خود خوب می‌داند که نیاز هر کس چیست و درمان دردها کدام است .
دین اسلام کامل ترین ادیان الهی است و اگر کسی به دنبال آموزه های انسان شناختی می گردد فقط باید آن را در قرآن آموزه‌های پیامبر اسلام و نیز ائمه اطهار علیهم السلام جستجو کند . حضرت علی ع که عدالتش و احقاق حقوق انسانها توسط او زبانزد خاص و عام ، مسلمان و غیر مسلمان ، خودی و غیرخودی است و سرانجام هم شهید راه حق و عدالت شد ، نهج البلاغه‌ اش دنیای شگفتی ها از عظمت خلقت انسان و حواشی او است و هیچ ذهن پویایی نیست که این اقیانوس را درنوردد و باز هم دستش از گوهرهای ناب خالی بماند و به عنوان نمونه‌ای دیگر می‌تواند از صحیفه سجادیه امام زین العابدین (ع) نام برد که آن هم سرشار از این مقولات است و رساله حقوق آن امام همام خود منشوری جاوید در همین راستا به حساب می‌آید.
بنابراین مکتب اسلام در حفظ حقوق انسانها و مسلمانان نسبت به همه مکاتب و ادیان پیشتاز بوده و دارای برنامه است و در نظام جمهوری اسلامی چه در زمان امام راحل و چه حال این نظریه به اثبات رسیده است و همه مسلمین جهان نیز این حس را درک کرده‌اند لذا مقام معظم رهبری هم در این خصوص جمله ای دارند که فرمودند: جمهوری اسلامی ، پرچمدار حقوق انسان است . دفاع ما از مردم مظلوم در فلسطین ، در لبنان ، در عراق ، در افغانستان ، در هر نقطه‌ای که مردم مظلوم واقع شدند ، نشانه همین است . نشانه این است که پرچم حقوق بشر به وسیله اعتقاد به اسلام ، ایمان به اسلام در این کشور برافراشته شده است . ما احتیاج نداریم که برای حقوق بشر کسی ما را نصیحت کند .
ما معتقدیم واژه حقوق بشر ابتکار خود بشر نبوده و مقوله حقوق بشر پایه گذاری شده جهان غرب نیست بلکه ارزش گذاری به کرامت انسانی ، قبل از هر چیز تدوین شده ادیان الهی است بخصوص مکتب اسلام که دین تکامل یافته الهی می باشد . لذا ظرایف و کرامات انسانی توسط رسول گرامی اسلام (ص) و ائمه اطهار علیهم السلام تبیین گردیده است پس باید منشور حقیقی حقوق بشر و ارزش گذاری بر انسانیت را از سه منبع ؛ قرآن ، نهج البلاغه و صحیفه سجادیه برگرفت.

برای همگان روشن است که جهان غرب نام سازمان حقوق بشر را صرفا برای وصول به اهداف استثمار گرایانه خود به یدک می کشد و تا به‌ امروز بشریت از این واژه دهان پرکن بی خاصیت بهره‌ای عایدش نشده است . کشت تخم وهابیت و طالبانیسم و ترویج آنها در افغانستان و پاکستان و عربستان سعودی و به دنبال آن ایجاد تزاحم برای مسلمین توسط همین مدعیان دروغین حقوق بشر بوده . تقویت صدام در منطقه و در عراق و مسلمان کشی او با موشک های دوربرد غربی ها و کشتار با سلاح های شیمیایی در مناطق جنگی و نیز در کردستان عراق ، توسط همین مدعیان دروغین حقوق بشر بوده . تلاش بی وقفه برای انحراف انقلاب های مردم لیبی ، یمن و مصر تا اینکه بتوانند این کشورها رامجددا در دامن اسرائیل قرار بدهند ، توسط همین مدعیان دروغین حقوق بشر است و بالاخره کشتارمردم فلسطین و لبنان و افغانستان و نیز حمایت و تقویت تروریست ها در سوریه برای سرنگونی بشاراسد هم توسط همین افراد صورت گرفته است .
اما غرب در حال حاضر دچار یک بحران شدید اقتصادی و سیاسی شده و به خاطر اینکه خود را از آن برهاند ، اقدام به فرافکنی بحران در دیگر کشورها نموده است که نمونه اخیر آن ، کشتار مسلمانان درمیانمار می‌باشد. در خاتمه برای روز حقوق بشر اسلامی باید به سه محور ذیل توجه نمود:
1- ارتقای شناخت مسلمانان نسبت به شئونات انسانی و حقوق متعلق به آنها که در آموزه‌های دینی می توان به آنها دست یافت .
2- حفظ نهضت بیداری اسلامی توسط خود مسلمانان منطقه که اخیرا از یوغ ستمگری های حکام وابسته به غرب رهایی یافته‌اند .
3- اقدام بی درنگ به بیدارگری نسبت به دیگر مسلمین جهان در راستای ادامه حمایت از نهضت بیداری اسلامی.
به امید روزی که با برقراری حکومت جهانی اسلام و با تجلی و ظهور یگانه منجی بشریت حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف تمامی حقوق بشر به آنان داده شود.

عدالت، از شعار تا عمل

در نظام مردم‌سالاری دینی یگانه الگوی رفتار حاکمیتی همانا حکومت نبوی و حاکمیت علوی می‏باشد. دقت در مبانی و اصول اخلاق مدیریتی و حاکمیتی حضرات معصومین علیم صلوات الله، و توجه بیش از پیش بدین مولفه‏های مدیریتی در نظام نبوی و علوی، کارگشای مردم در تشخیص و انتخاب صحیح کارگزاران خود در حکومت اسلامی و راهگشای مدیران اجرایی و تقنینی و قضائی نظام در شیوه‏های مشروع و اخلاقی مدیریت و اعمال حاکمیت در حکومت اسلامی خواهد بود.

کدام حقوق برای کدامین بشر؟!

اعلامیه جهانی حقوق بشر در 10 دسامبر 1948 میلادی به عنوان آرمان مشترک تمام مردمان و ملت‌ها، توسط مجمع عمومی سازمان ملل متحد به تصویب رسید. حقوق بشر مفهوم تازه‌ای است که پس از جنگ جهانی دوم در اندیشه ‌های سیاسی غرب مطرح گشت، با وجود آنکه این مفهوم در سده‌ های پیش در حقوق و قوانین کشورهای غربی بیان گشته است، حدود چهارده قرن پیش، مجموعه‌ای مدون و مکتوب از حقوق و قوانین مربوط به انسان در احکام و قوانین اسلامی مطرح شده است که از جامعیت، مبانی و شالوده منطقی برخوردار می باشد،

در حالی که حقوق بشر مندرج در اعلامیه جهانی با چالش های عدیدهای روبه روست، از جمله اینکه مبنای اعتبار آن نامشخص بوده و دلیل خاصی برای الزام اجرای آن توسط دیگر کشورها وجود ندارد و علی رغم آنکه در ظاهر اهداف بلند پایه انسانی و پیشرفت اجتماعی و تضمین حقوق و آزادی ‌های فردی به عنوان آرمان‌ها و علقه‌ های مطمح نظر این اعلامیه تبیین گشته است، اما با تدقیق و تحلیل مواد این اعلامیه و بویژه با به چالش کشیدن و مقارنه و تطبیق آن با اعلامیه اسلامی حقوق بشر کاستی‌ها و نارسایی ‌های آن عیان و ظاهر می گردد. این تطبیق و مقارنه را می توان در دو بُعد اساسی شکلی و ماهوی تبیین نمود:

بُعد شکلی

اعلامیه جهانی حقوق بشر در ذیل 30 ماده تدوین گشته است. با مداقه در آن روشن می‌گردد؛ که مواد این اعلامیه از سازمان دهی و انتظام منطقی مشخصی بهره نجسته است. اغلب مواد اعلامیه بی‌ آنکه دارای ارتباط منطقی و محتوایی با هم باشند، به صورت اصولی نامتقارن و نامتناجس در کنار هم چیده شده‌‌اند. به یقین این چنین سبک و سیاق قانونگذاری از لحاظ حقوقی مورد پسند و مطلوب نمی باشد. در حالی که اعلامیه اسلامی حقوق بشر از لحاظ ساختار بندی دارای انتظام و شکل بندی موجه و منطقی بوده و تمامی مواد به صورتی مرتبط و عقلانی تبیین و تحلیل گشته‌اند

به عنوان نمونه در ماده 3 اعلامیه جهانی حقوق بشر، حق زندگی، آزادی و امنیت به عنوان حقوق اساسی بشریت به رسمیت شناخته شده است. در مواد 4 و 5 بلافاصله منع بردگی و منع شکنجه در مجازات تنسیق گشته است. در ماده 6 سخن از شخصیت حقوقی و به رسمیت شناختن آن گشته، سپس در مواد آتی به حقوق متهم حین دادرسی و محاکمه اشاره شده است و در ذیل این مواد بی ‌آنکه ارتباط موضوعی داشته باشد، از حق ازدواج بشر سخن رانده شده است. تمامی این موارد حاکی از آن است که مواد اعلامیه جهانی حقوق بشر بی ‌آنکه تدقیق و امعان نظر شایسته و بایسته‌ای در تنسیق آن به کار گرفته شود، وضع گشته‌اند.

با این وجود در اعلامیه اسلامی حقوق بشر، طی مواد 1 الی 4 به حقوق اساسی و کلی بشر اشاره گشته و در مواد 5 تا 8 به حقوق خانوادگی او اشاره شده و سرانجام حقوق اجتماعی بشر مورد مباحثه قرار گرفته است. با این توصیف چنین سبک قانون نویسی قابل دفاع و موجه می باشد. علاوه بر این در اعلامیه جهانی حقوق بشر، صرفاً به انشای حقوق مربوط به بشر پرداخته شده است و بی ‌آنکه به چرایی تنسیق این حقوق و حدود و ثغور آن اشاره گردد. در مقابل اعلامیه اسلامی حقوق بشر با اشارات حقوقی، جامعه شناسی و روانشناختی به علّت شناسی و چرایی لزوم وضع حقوق بشر مبادرت ورزیده و تبیین منطقی و تحلیلی آن را نیز در افق مقابل حقوقدانان گشوده است. بی‌تردید چنین سبک قانون نویسی حاکی از دقت‌ نظر، احاطه و اشراف واضعان اعلامیه اسلامی حقوق بشر می باشد.

بُعد ماهوی

مطالعه و تطبیق جهانی حقوق بشر با اعلامیه اسلامی حقوق بشر، نشانگر آن است که این دو اعلامیه از لحاظ محتوایی و اصول اساسی با هم در تقابل و تضاد می باشد. در بارزترین نمونه اعلامیه اسلامی حقوق بشر در نخستین گام با ابتنا بر اصول احکام الهی و شریعت مقدس اسلام، جهت گیری انسانی و الهی خود را به صورت تحقق و تضمین سعادت دنیوی و اخروی بشر، ساری و جاری نموده است و تحت تعالیم اولوهی تمامی حقوق بشر و انسانی را به صورت پرتوی از این آرمان‌ های الهی پذیرفته است. اما اعلامیه جهانی حقوق بشر بر مبانی متقن، استوار و پایه ریزی شده است

این اعلامیه بی آنکه ابتنای منطقی و حقوقی خود را بر روی اصول الهی و فرامین مشخص و معین بنا نهد، تنها به اشاره اجمالی به برخی از حقوقی که در ظاهر زیبنده جلوه می نماید، مبادرت کرده است. از این رو در برخی از مواد نیز این حقوق با هم تباین و تضاد پیدا کرده است. همچنین تزلزل دین و خانواده، امری است که در اعلامیه جهانی حقوق بشر می توان آن رایافت نمود. طبق ماده 16 این اعلامیه هر زن و مردی بدون هیچ محدودیتی از نظر دینی می توانند با هم مزاوجت نمایند. این مسئله به طور مستقیم با مبانی دینی در تضاد بوده و به تزلزل آن منجر می گردد. با آنکه خانواده اهمیت بی بدیلی در سلامت روانی جامعه دارد؛ اما در این اعلامیه تنها ذیل ماده 16 به آن اشاره گشته است.

در حالی که در اعلامیه اسلامی حقوق بشر ذیل مواد 5 تا 7 به طور اختصاصی و در مواد 1، 9، 17 و... به طور عام به آن پرداخته شده است، همچنین در اعلامیه جهانی حقوق بشر دیگر حقوقی چون حق مسکن، حق اشتغال، حق مالکیت به طور اجمالی و ناقص تبیین گشته است، در حالی که در اعلامیه اسلامی حقوق بشر، این حقوق به صورتی جدی و تفصیلی و حقوق دیگری نیز چون منع کشمکش ‌های مسلحانه، حقوق غیرنظامیان در جنگ، حرکت مقتولین و.. مورد اشعار قرار گرفته است، تمامی این موارد بر نقصان و نارسایی اعلامیه جهانی حقوق بشر و لزوم بازنگری در آن صحه می گذارد.

منابع: جعفری، محمد تقی (1388)، حقوق جهانی بشر، مقایسه و تطبیق دو نظام: اسلام و غرب، چاپ چهارم، تهران. مهرپور، حسین (1377)، نظام بین‌المللی حقوق بشر ، . هاشمی، سید محمد (1384)، حقوق بشر و آزادی‌های اساسی، . سید صادق حقیقت و سیدعلی میر موسوی (1381)، مبانی حقوق بشر، تهران، .

درآمدی بر اعلامیه جهانی حقوق بشر در اسلام

اعضای کنفرانس اسلامی، پس از سال ها تحقیق در تدوین یک سند به عنوان اعلامیه جهانی حقوق بشر در اسلام، متنی را در سال 1407 هجری قمری یا 1986 میلادی آماده و در کنفرانس تهران در سال 1410 هجری قمری مطابق با 1989 میلادی ارائه نمودند. مرحوم علامه جعفری پس از مطالعه متن اعلامیه حدود بیست و پنج مورد تذکراتی را ارائه نمودند که اکثر آنها در متن اعلامیه مطرح گشت

به هر حال علامه جعفری مباحث عمیق و بدیعی را درباره اعلامیه حقوق بشر از دو دیدگاه اسلام و غرب مطرح کرده اند که در این نوشتار در پی بررسی فهرست وار و مختصر دیدگاه ایشان در این مورد هستیم. لذا در سیر بحث ابتدا نظرات ایشان را در مبانی و مقدمات و ریشه های مباحث حقوق بشری از دو دیدگاه غرب و اسلام بررسی کرده و سپس مصادیقی که ایشان به عنوان اصول مشترک حقوق بشری مطرح کرده یا به نقد آنها پرداخته اند را بیان می کنیم و در نهایت به عنوان نقد و نظر پس از تبیین نظرات ایشان برخی مباحث را در نقد یا تبیین کامل تر مباحث ایشان مطرح خواهیم کرد. علامه پیش از ورود به مباحث چهار مقدمه را به طور مختصر متذکر می شوند که به نظر ایشان مقدماتی لازم جهت آمادگی برای مطالعه نظرات و دیدگاههای مختلف و از جمله دیدگاههای ایشان در باب مبانی اعلامیه های حقوق بشر از دو دیدگاه اسلام و غرب است.

مقدمه اول: ایشان به وجود ریشه ای فراوان برای تساوی و هماهنگی و اتحاد های قابل توجه در میان افراد بشر اشاره می کنند و معتقدند این نظریه علی‌رغم آن است که همه افراد بشر دارای اختلافات گوناگون در ابعاد جسمانی و روانی و فعالیت های مغزی و همچنین استعداد ها و محیط های طبیعی و فرهنگی مختلف هستند که البته این نظر دارای تاریخی بس طولانی است. علامه جعفری شاهد مثال مناسب جهت رسیدن به این واقعیت را توجه به عناصر ادبی و فرهنگ ها و میل گوناگون معرفی می کنند. اندیشه های فلسفی، باور های مذهبی، اسطوره ها و افسانه ها و حتی خرافات: صرف نظر از جنبه تفریحی و لالایی گویان افسانه ها آنچه که مطالعه در اسطوره ها را برای پژو هندگان رشد فکر فلسفی، برای تجلی جویان وجدان عام بشری، برای مردم شناسان، برای جامعه شناسان، برای کارشناسان مقایسه ای ادیان، برای آرمان شناسان و دیگر اندیشمندان علوم انسانی و ادبیات عامیانه، اجتناب پذیر می سازد انعکاس وجود همین دیرین ترین ذخایر فکری و ناآگاه اقوام مختلف در اسطوره هاست. »(یولی بایر: افسانه های آفرینش)

مقدمه دوم: ایشان متذکر می شوند که علی‌رغم گذشتن هر دو اعلامیه حقوق بشر (حقوق جهانی بشر از دیدگاه اسلام و حقوق جهانی بشر از دیدگاه غرب) از تصویب صاحب‌نظران هر دو نظام حقوقی بر خلاف نظر برخی بحث و تحقیق و انتقاد در باره این دو نظام حقوقی به پایان رسیده بلکه کار دشوار و اساسی درباره این دو نظام از هم اکنون شروع می شود و نخستین شرط به ثمر رسیدن این کار حقیقت طلبی و درک اهمیت تعیین حقوق و تکالیف و آزادی ها برای جوامع انسانی است که این امر نیز کار انسان های رشد یافته ای است که همه جوانب و ابعاد انسانی را بشناسند و از شهوات دور بوده و به فکر سعادت بشر باشند. لذا شناخت بشر آنچنان که هست و آنچنان که باید باشد کار بس دشواری است. از این رو همه تلاش، باید مصروف به دست آوردن حداکثر معلومات در این دو قلمرو باشد بدون ادعای «این است و جز این نیست» آن‌گاه نوبت می رسد به تحقیق درباره شایستگی ها و بایستگیهای مشترک انسان ها و آنچه که تفاوت دارند. تنها در این صورت است که می توان اقدام به تهیه اعلامیه درباره حقوق و آزادی ها و تکالیف جوامع درباره انسان ها کرد.

مقدمه سوم: علامه جعفری با مثالی ساده به مطالبی عمیق و اساسی که بر گرفته از واقعیات انسان شناسی و معرفت شناسی انسانی و دینی است اشاره می کنند. ایشان می گویند اگر عالی ترین و با شکوه ترین کاخ دنیا را در دامنه کوه آتشفشان بسازیم، مضحکه همه مردم می شویم. حال این مثال را می توانید به کاخ های مجلل حقوقی تشبیه کنید که روی قله های آتشفشان درون هوی پرستان و خود کامگان و قدرت طلبان سلطه جو بنا می شود. لذا ایشان در نهایت معتقدند که تا تعلیم و تربیت صحیح برمبنای اصول عالی انسان، آتشفشان های درون مردم خود محور و سود پرست و لذتگرا را خاموش نسازد و آنها را مبدل به زمین قابل کشت اصول حقوق انسان ساز نکند، محال است که این نظام های حقوقی بتوانند انسان را وارد در حیاتی معقول نمایند. لذا ایشان تعلیم و تربیت صحیح‌انسانی و الهی را زمینه بروز نظام های حقوقی کامل و کارآمد و حقوق بشر جامع و حقیقی می دانند.

مقدمه چهارم: در مقدمه پایانی سه مطلب به عنوان ریشه های اصلی حقوق جهانی بشر به طور عام از طرف ایشان بیان می شود:

ریشه اول: اصول اولیه حقوق طبیعی در آن هنگام که بشر به مختصات حیاتی و روانی مشترک میان افراد همنوع خود علم پیدا کرده و ضرورت زندگی اجتماعی را به خوبی درک نموده است، به اصول اولیه حقوق طبیعی خود (حقوق فطری به معنای حقیقی آن) پی برده است. ملاک اصول اولیه حقوق طبیعی عبارت است از: صیانت و تنظیم حیات انسانی در دو بعد اساسی آن: بعد یکم، حیات طبیعی محض و بعد دوم، حیات مطلوب. حیات مطلوب دارای چهار اصل اساسی حقوق طبیعی است که عبارتند از: حق کرامت، حق تعلیم و تربیت، حق آزادی مسئولان و حق مساوات در مقابل قوانین.

ریشه دوم: ادیان حقه الهی علامه جعفری معتقدند که خداوند اصول اولیه حقوق فطری را به وسیله ادیان به همه مردم ابلاغ فرموده است. چرا که اصولا مبنای ادیان حقه الهی نایل ساختن نفوس انسانی به رشد و کمال در زمینه فطرت پاک انسانی است. لذا تمام اصول حقوق طبیعی( اصول پنجگانه)به وضوح در منابع اسلامی موجود بوده و به اثبات می رسد. به گونه ای که پذیرش و عمل به اصول حقوق طبیعی با وجدان آزاد و نه اجبار، از دیدگاه ادیان عامل رشد و کمال انسانی است. بدین ترتیب گویا اعتقاد ایشان بر اتحاد حقوق فطری طبیعی و آموزه های ادیان است که این اعتقاد زمینه بسیاری نظرات بعدی ایشان می باشد.

ریشه سوم: نفوذ و تأثیر اصول حقوق طبیعی انسانها در مغز متفکر و قوانین و فرهنگ بشری در طول تاریخ و توجیه ادیان الهی درباره آنها

در اینجا به عقیده علامه جعفری حقوق طبیعی آنچنان با طبیعت و فطرت بشر و از طرفی با تعالیم ادیان و زندگی مردم و متفکران در هم آمیخته و متحد است، به گونه ای که کاملا طبیعی این اصول حقوق طبیعی خود را در مغز متفکران و قوانین و فرهنگ بشری نمایان می کند و حتی ادیان الهی هم در این باره موید بوده و آنها را تصدیق می کند. ایشان این نظر را حتی با استناد به فرهنگ و عقاید باستانی و معاصر نمایان می کنند بدین معنی که از قدیمی ترین دورانها تا کنون در اشکال گوناگون اخلاقی ، حقوقی و فرهنگی در جوامع (تا حدودی متمدن) چهره جهانی انسان و اشتراک افراد و اصناف او به طور عموم در آلام و خواسته ها و علل اصلی حقوق طبیعی آشکار شده و موجب به‌وجود آمدن جملات ادبی در فرهنگ ها و اصول اخلاقی و مواد حقوقی در جوامع انسانی گشته است.

دو مسئله مهم در اعلامیه جهانی حقوق بشر از دیدگاه غرب:

علامه جعفری در مورد اعلامیه جهانی حقوق بشر از دیدگاه غرب دو مسئله را حائز اهمیت می شمارند که باید در مورد آن بررسی کرد:

مسئله یکم، ارزش انسانی این اعلامیه و کاربرد آن است. ایشان در بیان نظرات مختلف در این باره سعی کرده اند از افراط و تفریط به دور بوده و سه نظریه را بیان کنند.

نظریه یکم: به نظر برخی از صاحب نظران «این اعلامیه جامع ترین و کامل ترین سندی است که تا کنون در تأیید حقوق بشر و آزادی های افراد مردم تنظیم شده و به قولی چکیده و مکمل و مجموعه اعلامیه ها و تعالیم دینی و اخلاقی و عقاید و نظریاتی است که از قرن ها قبل از میلاد مسیح تا حال برای حفظ حقوق و تأمین سعادت بشر بیان گردیده است.» اما علامه جعفری در نقدی بر این نظریه معتقدند که اعلامیه حقوق بشر مصطلح نمی تواند چکیده و مکمل اعلامیه ها و تعالیم دینی و... در همه اعصار باشد چرا که نه تنها همه مواد شایسته این اعلامیه در منابع اولیه اسلامی وجود دارد بلکه اضافه بر آن برخی حقوق و نکات موجود در احکام اسلامی، امتیازی خاص برای فقه و حقوق اسلامی محسوب می شود و موجب غنای بیشتر آن است.

نظریه دوم: علامه جعفری آن را مربوط به برداشت جهان سوم از حقوق بشر می دانند. به نقل از رادیکاکو ماراسوامی به طور خلاصه آن است که: جهان سومی ها نه در تدوین حقوق بشر ونه در به کار بستن و استفاده از آن حضور جدی نداشته اند. لذا خاستگاه نظری حقوق بشر غرب است علی‌رغم وجود سوابقی در همه کشور ها لذا این خاستگاه که بومی غرب است سبب عدم پذیرش آن از جانب بسیاری افراد ملی گرا شده است که خود ریشه تجاوز به حقوق بشر با توسل به عدم مشروعیت بعضی از ارزشهای آن جهان سوم است و... در این مورد علامه جعفری تاحدودی موافق هستند و علاوه بر خاستگاه ها و نمود های متفاوت جامعه غرب و جهان سوم، علت اساسی را ناشی از ایدئولوژی های جهان سوم مخصوصا کشورهای اسلامی می دانند. چه دین اسلام مقداری از مواد اعلامیه حقوق بشر از دیدگاه ملل غربی را نمی تواند بپذیرد.

نظریه سوم: این نظریه اعلامیه جهانی حقوق بشر را از جهت آنکه نمودار آمال مشترک انسانها می داند، آن را سبب جلوگیری از تجاوز به حقوق جوامع متوسط و پایین به یکدیگر می داند تا زمانی فرا برسد که با مقداری اصلاحات برای همه جوامع (حتی جوامع قدرتمند) وارد عرصه زندگی بشری گردد.

مسأله دوم، مورد توجه در مورد اعلامیه حقوق بشر، انگیزه اصلی تدوین و تصویب آن است که علامه جعفری سه نظریه را نیز در این مورد مطرح می نمایند.

نظریه یکم: این نظریه همان است که از طرف تدوین کنندگان اعلامیه حقوق بشر را آرمان مشترکی برای تمام مردم کلیه ملل اعلام می کند... به اعتقاد علامه جعفری این انگیزه های ذکر شده به شرط آنکه در پذیرش و اجرای مواد آن هیچ‌گونه تبعیضی صورت نگیرد، می تواند به عنوان انگیزه های انسانی شایسته تلقی شود.

نظریه دوم: دراین نظریه برای یافتن انگیزه های تدوین حقوق بشر باید بررسی تاریخی تحولات معاصر را سرلوحه قرار دارد.

زمانی که آمریکا پس از حمله ژاپن در سال 1941 به نفع متفقین وارد جنگ جهانی دوم شد از همان زمان کنفرانس های متعددی برای بررسی مسائل بعد ازجنگ تشکیل می شد. بویژه آمریکا برای رودررویی با دومسئله مهم یعنی قدرت خود در عین ضعف اروپاییان پس از جنگ جهانی دوم که خطر گسترش نفوذ کمونیسم را حس می کرد و نمی توانست به انزوای دوباره رود وثانیا شکست تجربه جامعه ملل که باعث شده بود سران آمریکا به افکار رئالیسی گرایش یابند. لکن با توجه به جو عمومی حاکم بر این کشور ها امکان چرخش ناگهانی 180 درجه وجود نداشت و می بایست برای فریب افکار عمومی جهان شعار های بشر دوستانه و دموکراتیک همچنان حفظ شود. لذا گرایش عمده به سوی ایجاد نوعی تحت الحمایگی مشروع بین الملل ایجاد شد که در آن کشور های بزرگ حق دارند مثل برادر بزرگ خانواده بشری نسبت به اعمال قدرت و تنبیه کشور های کوچکتر که صلح جهانی را به خطر انداخته اند اقدام نمایند.

از طرفی هم فریب و جلب رضایت کشور های کوچک مهم بوده لذا در نهایت سازمان ملل متحد متشکل از دو ارگان مهم تشکیل شد که در آن قدرتهای بزرگ فاتح جنگ در شورای امنیت قرار داشتند که کنترل واقعی برتمام امور سازمان در دست آنها است و مجمع عمومی که همه کشورها به ظاهر با رأی مساوی حضور دارند. آن‌گاه به اصرار کشور های ضعیف در کنفرانس سانفرانسیسکو قرار شد در منشور ملل بحث حقوق بشر و ضمانت اجراهای آن گنجانده شود که با مخالفت کشورهای بزرگ که نمی خواستند در این مورد محدود گردند مواجه شد. لکن درنهایت، سازمان ملل اعلامیه را تهیه وابلاغ نمود. با استنتاجات مطلب فوق می توان گفت طبق این نظریه، تصویب کنندگان اعلامیه حقوق بشر نیت صادقانه ای در جهت ارتقا و تعالی حقوق بشر نداشته و ندارند.

نظریه سوم: در این نظریه علامه جعفری دو مطلب را متذکر می شوند. اول آنکه به نظر می رسد انگیزه اصلی وضع این حقوق جهانی درک لزوم ابراز احساسات و ابراز علاقه به مسئولان و اصول ارزشی انسان و تقلیل درد های متنوع اوست بویژه پس از جنگ جهانی دوم. دوم آنکه: آیا وضع این حقوق جهانی معلول جبری تزاحم و تضاد هایی است که انسانها با یکدیگردارند یا ناشی از درک عظمت و اصول یا ارزش روابط همنوعی و برادری میان آنان است. به نظر ایشان منظور تدوین کنندگان به ابراز هردو موضوع بوده است و بررسی دقیق تر نشان می دهد که عمده مبنای این مواد حقوقی جلوگیری از تعدی و تجاوز انسانها به یکدیگر به وسیله نامحدود تلقی کردن امیال می باشد که اگر تنها علت، این باشد باعث شرمساری بشر است که مانند حیوانات برای جلوگیری از درندگی باید متوسل به زور شد.

حقوق بشر غربی بر اساس جاهلیت مدرن تدوین شده است

حقوق بشر هیچ صبغه علمی ندارد و این چند قانونی که سازمان ملل را می‌گرداند بر اساس جاهلیت مدرن تدوین شده است. آیت‌الله العظمی عبدالله جوادی آملی اظهار داشت: فقه و قانون مسائلی مشترک و مواردی ممتاز و مختص نسبت به هم دارند. جهان با دو خطر روبه‌رو است، یکی از خطرات این است که اگر منبع نباشد قانون صبغه علمی ندارد. حقوق بشر که سازمان ملل آن را مطرح می‌کند هیچ پایه علمی ندارد، به خاطر اینکه کشورهایی که به فقه تکیه نکرده‌اند قانونشان بنیه علمی ندارد زیرا به عنوان نمونه این مواد حقوق بشر که سازمان ملل با او اداره می‌شود یک سلسله مواد حقوقی است که از برخی مبانی نظیر استقلال، امنیت، عدالت، رعایت زندگی مسالمت آمیز، فضای سالم و... گرفته شده که اینها اصول و مبانی تدوین آنهاست.

عدل بالاترین و مهمترین حرف را در این امور می‌زند، یعنی سایر امور زیر مجموعه عدل هستند. مفهوم عدل هر چیزی در جای خودش قراردادن و دست عهده‌داران تدوین حقوق بشر خالی است، غربی‌ها تمامی مبانی را از روی میل و هدف و رسومات ملی می‌گیرند، این قانون که صبغه علمی ندارد. آنکه این مثلث، یعنی جهان‏، انسان و پیوند انسان و جهان را آفرید وحی فرستاد و مشخص می‌کند جای مواد و اشخاص و اشیاء کجاست. اگر آنها مقاومت حزب‌الله را تروریست معرفی کردند تعجب نکنید زیرا عدل را چیزی می‌دانند که خودشان تفسیر کرده‌اند. حقوق بشر هیچ صبغه علمی ندارد و این چند قانونی که سازمان ملل می‌گرداند بر اساس جاهلیت مدرن است. خطر دوم ما مسلمانان را تهدید می‌کند و آن این است که ما مواد حقوقی را از مبانی و مبانی را از منابع می‌گیریم و منابع ما مستقیما وحی خداست. آیا چشم بیداری می‌خواهد که این قانون را ببیند یا نه؟ این چشم بینا همان عقل است.

قوت و عزت در سیاست خارجی از منظر قرآن

تفاوت قوت و قدرت در فرهنگ سیاسی اسلام، درباره ضرورت قوت‌نمایی به جای قدرت‌نمایی و تاکید اسلام بر ایجاد توان بازدارندگی و نیز کسب عزت با اتصال به قوت و عزت خداوندی.
در آموزه‌های قرآنی در فرهنگ سیاسی قرآن و اصلاحات سیاسی آن،
  واژه‌ای به نام قدرت وجود ندارد بلکه واژگانی چون ولایت، قوت، ملک، عزت و مانند آن است که به کار گرفته شده است؛ زیرا قدرت به معنای توانایی انجام و یا ترک اختیاری عمل، نمی‌تواند بازتاب فلسفه و هدف از رهبری جامعه در ابعاد اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و مانند آن باشد.
واژه ملک به معنای پادشاهی، حکومت و حاکمیت به کار رفته است؛ زیرا حاکم، اختیاردار جامعه و همانند مالک آن است؛ اما این عبارت بار معنایی مثبتی را که خداوند از فسلفه آفرینش و رهبری جامعه ایمانی خواسته، بر نمی‌تاباند، از این رو در فرهنگ سیاسی اسلام اصطلاح «ولایت» جایگزین ملک و پادشاهی و مانند آن شده است.
در اصطلاح قرآنی همچنین به جای قدرت از واژه قوت استفاده شده تا بیانگر توانمندی نظام سیاسی باشد. از نظر قرآن، قوت، لازم و ضرورت سیاسی است و دولت اسلامی باید تمام فکر و ذکرش کسب قوت باشد نه قدرت؛ زیرا تفاوت قوت و قدرت در این است که قوت همان نیرو و توان است و قدرت، توانایی. به این معنا که انسان تا توان و نیرو نداشته باشد نمی‌تواند توانایی در انجام و ترک چیزی داشته باشد. گاه می‌شود که انسانی نمی‌تواند ترک عملی را داشته باشد، زیرا توان و نیروی آن را ندارد، اما گاه دیگر با آنکه توان و نیرو دارد، با اراده و اختیار خود، به ترک عملی اقدام می‌کند.

تاکید قرآن بر بازدارندگی
خداوند در آیه 60 سوره انفال می‌فرماید: واعدوا لهم ما استطعتم من قوه و من رباط الخیل ترهبون به عدو الله و عدوکم و آخرین من دونهم لا تعلمونهم الله یعلمهم و ما تنفقوا من شیء فی سبیل الله یوف الیکم و انتم لا تظلمون؛ و هر چه در توان دارید از نیرو و اسبهای آماده بسیج کنید، تا با این [تدارکات]، دشمن خدا و دشمن خودتان و [دشمنان] دیگری را جز ایشان - که شما نمی‌شناسیدشان و خدا آنان را می‌شناسد - بترسانید و هر چیزی در راه خدا خرج کنید پاداشش به خود شما بازگردانیده می‌شود و بر شما ستم نخواهد رفت.
پس دولت و نظام اسلامی باید دنبال قوت باشد، تا توانایی اعمال قدرت به شکل انجام یا ترک عملی را داشته باشد و لازم نیست که حتما آن توان به شکل عملی به کار گرفته شود، بلکه وجود توان عالی در نظام اسلامی، خود به تنهایی نیروی بازدارنده است که در قرآن از آن به «ارهاب» تعبیر شده است. ارهاب به معنای به رهبت افکندن و ترساندن است که بی‌اعمال قدرت و تنها بر اساس توان موجود به دست می‌آید. وقتی به چهره شیر نر نگاه می‌شود، ابهت سیمای او ترس و رعبی در بیننده می‌افکند که نیازی به اعمال غرش هم نیست. نظام اسلامی باید این‌گونه توان و قوت‌افزایی داشته باشد بی آنکه اعمال قدرتی کند تا اهداف و مقاصد خود را برآورده کرده و ترس و رعب در دشمن ایجاد کند و در یک کلمه بازدارندگی هدف از کسب قوت است.

نقش قوت در سیاست خارجی
چنان‌که بیان شد، در سیاست داخلی و خارجی نظام اسلامی باید چنان قوت و توانی باشد که خود نقش بازدارندگی را ایفا کند. اگر حکومت و نظام ولایی بخواهد از اقتدار سیاسی برخوردار باشد و مرکز و محور باشد لازم است تا آنچنان توان و قوتی داشته باشد که همه جذب مرکز شده و در محور آن به گردش درآیند. این توان و قوت به نظام سیاسی اسلامی کمک می‌کند تا دشمن داخلی را در سرجایش بنشاند و دشمن خارجی را از ترس به عقب‌نشینی وادارد.
کسب قوت به میزان استطاعت در همه اشکال، لازمه حکومت و حاکمیت اسلامی است، اما هرگز به معنای اعمال آن به شکل قدرت نیست. از این رو نظام اسلامی می‌تواند از همه ابزارهای تولید توان و قدرت سود برد بی‌ آنکه آن را در قالب قدرت به نمایش بگذارد.
پس کسب قوت هرگز به معنای اعمال آن به شکل قدرت نیست؛ زیرا در سیاست، اعمال قدرت گاه نه تنها مفید و سازنده نیست، بلکه نتیجه عکس می‌دهد؛ اما نمایش قوت همواره نتیجه مثبت و سازنده دارد و هرگز نتیجه عکس و منفی را موجب نمی‌شود؛ چرا که نمایش قوت در قالب جنگ نرم و روی روان مخاطب و قلب و دل او تاثیر می‌گذارد در حالی که اعمال قدرت در قالب جنگ سخت و بر تن و فیزیک اثر می‌کند که در بسیاری اوقات نیز تاثیر مطلوب و موثری ندارد، زیرا در هنگام قدرت‌نمایی و اعمال آن، ضعف‌ها مشخص می‌شود و نقاط کور و تاریک آشکار شده و دشمن میزان اعمال قوت را ارزیابی کرده و به خود اجازه می‌دهد تا راه گریز و مقابله را بیابد. اما همیشه ترس به عنوان برادر مرگ تاثیرات مخرب‌تر و پایدارتری را از خود به جا می‌گذارد. پس به جای آنکه اعمال قدرت و قدرت‌نمایی شود باید قوت‌نمایی داشت.

فلسفه تاریخ، مقیاس موزانه قوت
قوت اسلامی در برابر قوت طاغوتی است؛ زیرا حق در برابر باطل است و باطل می‌کوشد تا قوت‌نمایی داشته باشد. رابطه دولت اسلامی به عنوان نماد حق با دولت‌های دیگر مبتنی بر همین معیار است. به این معنا که دولت‌های دیگر یا علیه حق هستند یا در برزخ میان حق و باطل می‌گردند. آن که علیه حق است، باطلی است که هرگونه ارتباط با او جز برای ارهاب و یا بازدارندگی نیست، اگر ارتباط فرهنگی است برای این است که حق به آنان ابلاغ شده و اتمام حجت شود. (توبه6)
اما کشورها و قوت‌های دیگری که در میان برزخ حق و باطل‌ گیر افتاده‌اند، تعامل با آنان نیز از همین منطق ناشی می‌شود با این تفاوت که نرمی بیشتر در چارچوب تعهدات و الزامات میان دولت اسلامی و آن قوت‌های دیگر امکان‌پذیر است. از این رو می‌توان در یک چارچوب عزت‌مدارانه با آنان تعامل کرد تا آنان را نیز از دنیای برزخی به سمت حق سوق داد و به جرگه حق کشاند. اگر مقاومتی داشته باشند و علیه ابلاغ حق موضع‌گیری کنند، آنان نیز در نهایت در جرگه باطل قرار خواهند گرفت.
بر اساس آموزه‌های قرآنی، قوت اسلامی می‌بایست معطوف به طرد و بازدارندگی قوت باطل باشد. حمایت از مستضعفان و مظلومان در برابر مستکبران و ظالمان در دستور کار قرار می‌گیرد (نساء79)؛ چرا که قوت اسلامی همان‌طوری که نمی‌تواند در کنار مجرم و پشتیبان آن باشد (قصص17) همچنین نمی‌تواند در برابر ظلم ظالمان و استضعاف مستکبران ساکت و خاموش بنشیند (نساء79) قوت اسلامی باید طوری جهت‌دهی شود که آرمان‌های اسلامی که فلسفه تاریخ، آن را به عنوان یک حقیقت انکار‌ناپذیر تایید کرده تحقق یابد. بنابراین طرح جهانی‌سازی اسلام در کنار فرآیند جبری و تاریخی جهانی شدن اسلام می‌بایست در دستور کار قرار گیرد.

ایده جهانی‌سازی اسلام
آموزه‌های قرآنی می‌گوید که این اسلام است که به عنوان حق بر جهان حاکمیت می‌یابد. (توبه 33؛ صف9؛ نور55؛ انبیاء 105) این حاکمیت در همه جنبه‌های سیاسی، نظامی، اجتماعی، فرهنگی، عقیدتی و مانند آنها است؛ زیرا حاکمیت دین اسلام به معنای حاکمیت فلسفه و سبک زندگی اسلامی است که همه ابعاد زندگی بشر را تحت تاثیر مستقیم خود قرار می‌دهد.
بر این اساس، راهبردها و سیاست‌‌های و برنامه‌های نظام اسلامی می‌بایست جهانی‌سازی و جهانی شدن اسلام باشد؛ یعنی اگر جبر تاریخی و فلسفه تاریخ به سمت جهانی شدن اسلام است،
  برنامه و طرح نظام اسلامی باید اعمال قوت برای جهانی‌سازی باشد.
در حوزه اصول دین و کلام اسلامی این امر فراتر از علم فقه به اثبات رسیده است که هیچ سلطه و راه نفوذی برای کافران بر مسلمانان و مومنان نیست: «ولن یجعل الله للکافرین علی المومنین سبیلا» (نساء، 141) این بدان معناست که قوای اسلامی می‌بایست به گونه‌ای مورد بهره‌برداری قرار گیرد که سلطه و نفوذی برای کافران بر مسلمانان و مومنان فراهم نشود و راه را بر آنان سد کند.
خداوند شرط اصلی برتری را در قاعده مطرح آیه 114 و نیز 139 آل عمران دانسته است. در حقیقت اتصال شخص و دولت به حق و محور قرار دادن آن قوت و عزت می‌آورد و راه را بر دشمنان سد می‌کند و اجازه نمی‌دهد تا باطل چیره شود و اعمال قدرت کند.
بر اساس آموزه‌های قرآنی، قوت و عزت تنها با اتصال به قوت و عزت الهی به دست می‌آید و هرگونه چرخشی در این مدار، شدنی است؛ چرا که «لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم» است و خداوند بارها عزت و قوت را به خود نسبت داده (نساء139؛ فاطر10) و هرگونه تبدل و تغییری را بر مدار آن قرار داده است.
از نظر قرآن در جهان، دو جریان سلطه وجود دارد که یکی حق و دیگری باطل است؛ یک جریان سلطه، معطوف به پرستش خدای متعال است که بر محور پیامبران است و دیگری جریان سلطه‌ای است که باطل آن را مدیریت می‌کند و فرعونیان و طاغوتیان و مستکبران و ظالمان و کافران آن را به کار می‌گیرند.
در حقیقت، قوت در جامعه بشری در قالب ملک و سلطه می‌تواند معطوف به حق یا باطل باشد. اگر بخواهیم قوت حق را در سلطه سیاسی در درون و بیرون مرزها به نمایش گذاریم می‌بایست نخست به اصل اولی ایمان توجه و تاکید داشته باشیم. این یعنی اینکه ما در برابر هیچ سلطه دیگری جز ملک حق تعالی سرفرود نمی‌آوریم و زیر بار هیچ قوت دیگری نمی‌رویم و به حول و قوت الهی، جهان را مدیریت و از خود دفاع می‌کنیم.

 

نظرات  (۳)

  • بهنن اسماعسل زاده
  • سلام علیکم:لازم می دانم به عنوان کمترین عضو از آحاد بشری با صمیمیت واخلاص واعتقادات قلبی اذعان دارم که اعلامیه ی جهانی حقوق بشر کک ترین مسأله یاانقسان های مظلوم را نتوانسته است اعاده یا استیفا نماید. پیشنهاد مشخص این است. این مواد با دیدگاه های ادیان توحیدی ؛ بانظر گاه های پژوهشگزان علوم اهل بیت وفرق اسلامی و متفکران بی طرف در همه کشورها وسازمان های بین المللی بیطرف وحق مداردر یک نشست علمی :باتوجه به وضعیت مطلوب ؛ به بحث ومداقه با توجه به آسیب شناسی های اجتماعی٬اقتصادی٬ سیاسی٬ حقوق  بین الملل و همه موارد مربوطه ؛  به بحث گذاشته شودتا سره از ناسره تمیز داده شود.والسلام علی مناتبع الهدی!!!
  • بهنن اسماعسل زاده
  • سلام علیکم:لازم می دانم به عنوان کمترین عضو از آحاد بشری با صمیمیت واخلاص واعتقادات قلبی اذعان دارم که اعلامیه ی جهانی حقوق بشر کک ترین مسأله یاانقسان های مظلوم را نتوانسته است اعاده یا استیفا نماید. پیشنهاد مشخص این است. این مواد با دیدگاه های ادیان توحیدی ؛ بانظر گاه های پژوهشگزان علوم اهل بیت وفرق اسلامی و متفکران بی طرف در همه کشورها وسازمان های بین المللی بیطرف وحق مداردر یک نشست علمی :باتوجه به وضعیت مطلوب ؛ به بحث ومداقه با توجه به آسیب شناسی های اجتماعی٬اقتصادی٬ سیاسی٬ حقوق  بین الملل و همه موارد مربوطه ؛  به بحث گذاشته شودتا سره از ناسره تمیز داده شود.والسلام علی مناتبع الهدی!!!
  • بهنن اسماعسل زاده
  • سلام علیکم:لازم می دانم به عنوان کمترین عضو از آحاد بشری با صمیمیت واخلاص واعتقادات قلبی اذعان دارم که اعلامیه ی جهانی حقوق بشر ی کمترین مسأله ی انسان های مظلوم را نتوانسته است اعاده یا استیفا نماید. پیشنهاد مشخص این است. این مواد با دیدگاه های ادیان توحیدی ؛ بانظر گاه های پژوهشگزان علوم اهل بیت وفرق اسلامی و متفکران بی طرف در همه کشورها وسازمان های بین المللی بیطرف وحق مداردر یک نشست علمی :باتوجه به وضعیت مطلوب ؛ به بحث ومداقه با توجه به آسیب شناسی های اجتماعی٬اقتصادی٬ سیاسی٬ حقوق  بین الملل و همه موارد مربوطه ؛  به بحث گذاشته شودتا سره از ناسره تمیز داده شود.والسلام علی من اتبع الهدی!!!

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">