﷽
مقدمه :
خدای باری تعالی قرآن را در مکه و مدینه طی 23 سال از زندگی پر برکت بر قلب پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) نازل کرد و سپس حقایق و اسرار و علوم شگفت انگیزش را به او الهام نمود. امامان معصوم علیهم السلام نیز وارث علوم همه انبیاء به ویژه پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) هستند و دریچه الهامات الهی نیز به طور کامل بر روی آنان باز است، به همین جهت گفتار و رفتارشان تفسیر آیات قرآن می شود.
به عقیده ما وجود مقدس حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) گویای قرآن است زیراکه بارها خودش می فرمود من قرآن ناطقم و بارها خداوند آنرا به قلب مقدس رسول اکرم اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) نازل فرمود و بعد در اختیار شما قرار داد تا با عمل با دستورات قرآن، بر دوش گیرنده دین و وحی خدا شوید. که بدون تردید وجود قرآن با صراحت از مردم می خواهد به کسی که علوم من را در اختیار دارد مراجعه کنید، و از این رو دیدگاهشان روشن، اسرارش اشکار، ظاهرش درخشان است.
با آیات قرآن شخصیت و منزلت ائمه هدی روشن می گردد. که خداوند متعال می فرماید: وَ جَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا لَمَّا صَبَرُوا و کانُوا بِآیاتِنا یُوقِنُونَ (سجده؛ ۲۴)
قرآن ضرورت وجود امام زمان را در هر عصری روشن می سازد، که باید در هر زمان کسی باشد تا مراد این کتاب الهی را فهمیده و به دیگران ترجمه کند و دستوراتش را عملی سازد.
البته تمام این فوائد و حقایق، با وجود حجت الهی تحقق می یابند. چون همه آنها را در گفتار و کردارش، به خوبی نشان می دهد و اصلاً امام معصوم در هر زمان قرآن ناطق است. و لذا کتاب آسمانی، انسان آسمانی و همرنگ خودش را همیشه لازم دارد تا به جهانیان خودش را به روشنی نشان دهد.
در کتاب حاضر سعی شده تجسم عینی آیات قرآن را در وجود امام حسین علیه السلام بیان نموده و تمام آیاتی که امام از زمان حرکت از مدینه تا مکه و هنگام قیام و حتی بالای نیزه که در سخنان به آن استناد نموده را با توضیحات مکملی و تفسیریِ کوتاه همراه ترجمه به نظم از قرآن منظوم ارائه دهد. ضمنا اخلاق و رفتار و مقامات امام را با قرآن مقایسه کرده و در انتها اثرات قیام را در دوره های تاریخی بالاخص با انقلاب اسلامی و راهپیمایی با شکوه و میلیونی اربعین توضیح داده و بالاخره با مقایسه زیارت عاشورا و آیات قرآن کتاب به پایان رسیده است. مولف : محمود زارع پور
سوره امام حسین (علیه السلام)
در میان شیعه امامیه معروف است که سوره فجر سوره امام حسین (علیه السلام) و آن به روایتی است از امام صادق (علیه السلام) که : سوره فجر را در هر نماز واجب و مستحب بخوانید فَاِنّما سورَه لِلحُسَین بنِ عَلی (تفسیرنور الثقلین ج5 ص571) و دیگر اینکه صاحب نفس مطمئنه را که در آیات آخر این سوره آمده، امام حسین (علیه السلام) معرفی کرده اند و همین امر شاید مهمترین علت شهرت این سوره به نام امام باشد؛ چنان که در روایت دیگری از امام صادق (علیه السلام) می خوانیم: یا اَیَّتُهَا النَّفسُ المُطمَئِنَّه را نشنیده ای؟ منظور از این آیه، امام حسین (علیه السلام) است. او صاحب نفس مطمئنه و راضیه و مرضیه است یاران او نیز از دودمان رسالتند و در روز رستاخیز از خداوند راضی و خدا نیز از آنان راضی است.
هرچه امام حسین علیه السلام به ظهر عاشورا نزدیکتر میشد هیجان و برافروختگی صورت ایشان بیشتر میشد. مثل یک کسی که مدتها عزیزش را ندیده، وقتی به وطنش برمیگردد و به کوچهشان میرسد درآن لحظات آخر میدود. عزاداران امام حسین علیه السلام وقتی به مراکز عزاداری میرسند لب درگاه صدای یا حسین آنها بیشتر میشود. (بحارالانوار ج36 ص 131)
این سنت الهی است که وقتی قومی طغیان و ستم را به اوج رسانند، خداوند زمینه هلاک و نابودی فرعونیان را فراهم میسازد. تازیانههای ستم فرعونی سالها بر گرده بنی اسرائیل محروم نواخته میشد. خداوند، موسای نجاتبخش را مامور رهایی آنان ساخت و فرعونیان در نیل، غرق شدند. قوم عاد و ثمود نیز در فساد و تباهی به نهایت رسیده بودند که خداوند، با صاعقه عذاب و صیحه آسمانی نابودشان ساخت. امویان نیز برای نابودی دین خدا، کمر همت بسته بودند و با عترت پیامبر دشمنی میکردند. طغیانشان که به اوج رسید، موجی از خون از کربلا به راه افتاد و سلطه اموی را ویران ساخت. اگر حکومت شوم بنی امیه را، شام مرگ و تیرگی ظلمت به شمار آوریم، نهضت حسینی و خون شهدای کربلا، فجری بود که دیوار ظلمت ظلم را شکافت و روزنهای به روز بیداری و فجر رستگاری گشود. حسین بن علی علیهالسّلام با عاشورای خویش، فجری از ایمان و عقیده و حریت را در ظلمت ظلم و در سیاهی ستم پدید آورد.
کهیعص (اولین آیه از سوره مریم) و حضرت یحیی
از جمله سور شریفه قرآن کریم که در آن اشاراتی به امام حسین علیه السلام وارد شده، سوره مبارکه مریم است. در همین سوره آیاتی نیز در شأن حضرت یحیی علیه السلام آمده است، پیامبری که زندگانی و شهادت ایشان شباهت فراوانی به حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام داشته است... کمال الدین دمیری از علمای بزرگ اهل تسنن مینویسد: چهار نفر پس از مرگ صحبت کردند:
1. یحیی بن زکریا (علیهما السلام) هنگامی که ذبح شد.
2. حبیب نجار (مؤمن آل یس) هنگامی که گفت ای کاش قومم میدانستند
3. جعفر طیار (علیه السلام) هنگامی که آیه وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ الی آخر را خواند .
4. حسین بن علی (علیه السلام) هنگامی که آیه سَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُون و آیات سوره کهف و ...را تلاوت کرده اند . در برخی روایات، عبارت کهیعص (سوره مریم سلام الله) به واقعه کربلا تأویل شده است،
تفسیر قرآن , آگاهی از آینده
فاضل گرامی سید نورالدین جزایری در کتاب خود «خصایص الزینبیه» چنین نقل می کند: روزگاری که امیرالمؤ منین (علیه السلام) در کوفه بود، زینب (سلام الله) در خانه اش مجلسی داشت که برای زنها قرآن تفسیر و معنی آن را آشکار می کرد
روزی کهیعص را تفسیر می نمود که ناگاه امیرالمؤمنین به خانه او آمد و فرمود: ای نور و روشنی دو چشمانم! شنیدم برای زن ها کهیعص را تفسیر می نمایی؟ زینب (سلام الله علیها) گفت: آری
امیرالمؤ منین علیه السلام فرمود: این رمز و نشانه ای است برای مصیبت و اندوهی که به شما عترت و فرزندان رسول خدا (صلی الله علیه و آله) روی می آورد. پس از آن مصائب و اندوه ها را شرح داد و آشکار ساخت. آنگاه زینب گریه کرد. زینب (سلام الله علیها) عرض کرد: من قبلاً این حوادث را که برایم رخ می دهد، از مادرم فاطمه سلام الله شنیده بودم. ( الله اکبر)
این حروف رمزی است که فقط خداوند و اولیاء الله و معصومین به اذن خدا اطلاع دارند. خدا داستان حضرت سیدالشهداء علیه السلام را برای زکریّا نقل کرده : تفسیر کهیعص این است؛ پس کاف علامت اختصاری نام کربلاست، هاء علامت شهادت خاندان امام حسین علیه السلام ، یاء علامت نام یزید بوده که همان کسی است که این ستم را بر امام حسین علیه السلام روا داشته، عین علامت عطش و تشنگی امام در روز عاشورا است و صاد علامت صبر و بردباری سیدالشهداء در مواجهه با این مصائب است.
کهیعص، از حروف مقطّعه قرآن است که در آن اسرار و رموزى نهفته و در برخى دعاها خداوند را به این حروف سوگند مىدهیم و مىگوییم: بحق کهیعص چنانکه حضرت على علیه السلام در دعایى فرمودند: اللهم نسئلک یا کاف، ها، یا، عین، صاد.
طبق برخى تفاسیر، این حروف رمزى اشاره به حوادث یا فضایل یا مسایلى دارد که اهل بیت به علم آن آگاهند. از جمله تفسیرها و تاویل هاى این حروف، انطباق آن با حادثه کربلا است.
در روایات است: حضرت زکریا علیه السلام نام پنج تن آل عبا را از جبرئیل فراگرفت و چون به نام امام حسین علیه السلام مىرسید، اندوهگین مىشد و اشک در چشمش مىآمد، اما با نام هاى دیگر، اندوهش مىرفت.
راز آن را از خداوند پرسید. خداوند با «کهیعص» قصه آن را خبر داد.
زکریا سه روز در مصیبت حسین علیه السلام گریست و از خدا خواست که فرزندى به او عطا کند و با محبت او، آزمایشش کند و آن گونه که محمد صلی الله علیه و آله را در سوگ فرزندش به داغ نشاند، او را هم داغدار کند.
پس خداوند، یحیى را به او عطا کرد. یحیى نیز همچون حسین علیه السلام شش ماهه به دنیا آمد . میان یحیى بن زکریا و حسین بن على شباهت هاى دیگر نیز وجود دارد.
سر هر دو مظلومانه بریده شده و سر هر دو در طشت و طبقى پیش طاغوت زمانشان نهاده شد.
عاشورا ، مهمترین سوره از قرآن ناطق
إِنَّ اللّهَ اشْتَرَى مِنَ المومِنِینَ أَنفُسَهُمْ وَ أَمْوَالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الجَنَّةَ یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللّهِ فَیَقْتُلُونَ وَ یُقْتَلُونَ وَعْداً عَلَیْهِ حَقًّا فِی التَّوْراةِ وَ الْإِنْجِیلِ وَ الْقُرْآنِ وَ مَنْ أَوْفى بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَیْعِکُمُ الَّذِی بایَعْتُمْ بِهِ وَ ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ «توبه 111»
همانا خدا جان و مال اهل ایمان را به بهای بهشت خریداری کرده، آنها در راه خدا جهاد میکنند پس (دشمنان دین را) به قتل میرسانند و (یا خود) کشته میشوند، این وعده قطعی است بر خدا و عهدی است که در تورات و انجیل و قرآن یاد فرموده، و از خدا با وفاتر به عهد کیست؟ پس از این معاملهای که کردید بسی شاد باشید که این به حقیقت سعادت و فیروزی بزرگ است.
حق تعالی در قرآن کریم به مؤمنین امر میفرماید تا با بذل مال و امکانات و موقعیت اجتماعی و حدّاکثر تلاش و کوشش در راه خدا و بذل جان و استقبال از مرگ و قتل و شهادت خود و دوستان و اقوام و خاندان و استقبال از اسارت و شکنجه و زندان و تبعید و تهدید برای رضای خدا و دفاع از دین خدا مجاهدت نمایند
و عالیترین درجه تجسّم عملی و عینی ویژگیهای برجسته و ارزشمندیاست که حق تعالی تحت عنوان ویژگیهای مؤمنین و متقین و ابرار و عبادالرّحمن و حزب الله و رجال الهی و موقنین و صابرین و سابقین و تائبین و مقیمین الصلوة و دهها عنوان دیگر از خواص بندگان خویش در قرآن کریم مطرح فرموده
التَّائِبُونَ الْعَابِدُونَ الْحَامِدُونَ السَّائِحُونَ الرَّاکِعُونَ السَّاجِدونَ الآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّاهُونَ عَنِ الْمُنکَرِ وَ الْحَافِظُونَ لِحُدُودِ اللّهِ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنِینَ اینان همان از گناه پشیمانان، خداپرستان، حمد و شکر نعمتگزاران، روزهداران، نماز با خضوع گزاران، امر به معروف و نهی از منکر کنندگان، و نگهبانان حدود الهیاند، و مؤمنان را بشارت ده. (توبه 112)
اگر در آیات مذکور تدبّر شود، اسراری از توبه، از عبادت، از حمد، از روزه، از نماز، از سجده، از مجاهدت با اموال و انفس و معامله با خدا و از اسرار فوز عظیم و از اسرار امر به معروف و نهی از منکر و از اسرار مراقبت از حدود و ارزشهای الهی بر ما متجلّی خواهد گشت که تا قبل از آن بیبهره بودیم .
چنین پیوندی بین عاشورا و تمامی آیات عرفانی و اخلاقی در قرآن و ویژگیهای انبیاء و صدّیقین و شهدا و اولیاء و ابرار و متقین و موقنین و صابرین و حزب الله و مؤمنین حقیقی وجود دارد چنین پیوندی بین عاشورا و تمامی آیات در دفاع از دین خدا و اجرای دستورات الهی در برخورد با منافقین و ضالّین و خائنین به اسلام و قرآن وجود دارد گویا حضرت قرآن ناطق و قرآن عملی و قرآن مجسم و قرآن متجلّی و مشهور است که در روز عاشورا تجلّیات آیات وجود خود را برای اهل معرفت به نمایش گذاشته است.
عالیترین درجة تجسّم عینی و عملی آیات فوق در عاشورا توسط حضرت بوجود آمده و تمامی ظرائف و اسراری که حق تعالی در آیات فوق مطرح فرموده و یا مستتر نموده در عاشورا تجسّم یافته و او حقیقت توبه، و عبادت حقیقی، حقیقت حمد، و روزهداری حقیقی، حقیقت رکوع و سجود حقیقی و حقیقت امر به معروف و نهی از منکرحقیقی و حقیقت محافظت و پاسداری از حدود و ارزشهای الهی را از رسول خدا و اهل البیت او آموخته و خود زاهدترین و عابدترین و عارفترین فرد زمان خود پس از رسول خدا و اهل البیت علیهم السلام بوده است
امـام حـسـیـن (علیه السلام) از بـیعت یزید سر باز زد و قصد داشت از مدینه خارج شود، بـرادرش مـحمد بن حنفیه به خدمت ایشان رسید و عرض کرد: بـه نـظـر مـن تا مى توانى از شهرها و حوزه تسلط یزید دورى کن قاصدهایى به اطراف گـسـیـلدار و مردم را به بیعت خود بخوان اگر با تو بیعت کردند، حکومتى چون حکومت رسول خـدا (صلی الله علیه و آله) تاسیس کن.
ولى اگر به گرد دیگرى جمع شدند، سکوت اختیار کن یا به مکه برو اگر آنجا را محل مطمئنى یافتى همانجا بمان وگرنه به طرف یمن برو که مـردم یـمن یاران جدت، پدرت و برادرت بودند، اگر در آنجا هم ایمن نبودى به کوهها و بیابانها برو تا ببینیم کار این قوم به کجا مى رسد، خدا بین ما و این قوم قضاوت کند. همین پیشنهاد را نیز عبدالله بن عباس میکند (طبرى ج5).
امام این پیشنهادها را نمیپذیرد؛ چرا که دلایل بسیاری داشت که این حرکت هیچ سودمند نخواهد بود؛ زیرا هدف آن حضرت(علیه السلام) تنها گریز از بیعت نبود، بلکه مقاومت و مقابله با خلافت شخص فاسد و فاجری چون یزید است. میفرماید: اِنّا لِلّه وَ اِنّا اِلَیهِ راجِعونَ وَ عَلَى الاِسلامِ السّلام اِذا بَلیتَ الاُمّة بِراعِ مِثلَ یَزید؛ آنگاه که افرادى چون یزید بر مسند حکومت اسلامى بنشیند، باید فاتحه اسلام را خواند. (مقتل خوارزمى ج1ص184 لهوف ص20).
آیاتى که امام حسین علیه السلام در مسیر حرکت خود به آنها استناد فرمودند :
آیه اول) : احزاب۳۳ بیعت با یزید هرگز . حرکت امام حسین (علیه السلام) از مدینه تا کربلا اتفاقات قابل تأمل رخ داد و حضرت در مقابله با هر کدام با تأسی از قرآن حرکت خود را قاطعانه پیش می بردند در مدینه نماینده یزید مأمور شد تا از امام بیعت بگیرد، امام این آیه را فرمودند: إِنَّما یُریدُ اللَّهُ لِیُذهِبَ عَنکُمُ الرِّجسَ أَهلَ البَیتِ وَ یُطَهِّرَکُم تَطهیراً (احزاب۳۳)
که از اهل بیت نبوت، اله بخواهد کند دور رجس و گناه
شما را ز هر عیب سازد برى کند پاک و تطهیر از هر بدى
یعنی سازش ما اهل بیت با ناپاکان و بنی امیه هرگز هَیهات مِنَّ الذِّلَّه
یُطَهِّرَکُم بمعناى پاک نگهداشتن است نه پاک کردن از آلودگى قبلى
پیامبر اکرم، علی، فاطمه،حسن و حسین(علیهم السلام) را زیر آن عبا گرد آورده و در جملات از سوی خدا بر او نازل گشت (24ذی الحجه). مسیحیان نجران، پس از گفتوگوی بسیار با پیامبر گفتند: گفتوگوهای شما ما را قانع نمی کند پس در وقت معینی با یکدیگر مباهله نمائیم و بر دروغگو نفرین بفرستیم، و از خدا بخواهیم دروغگو را هلاک و نابود کند. در این هنگام بود که حضرت جبرائیل نازل گردید، آیه مباهله را آورد. شاید سران هیئت نمایندگی نجران گمان میکردند که محمد (صلی الله علیه و آله) با افسران و سربازان خود به میدان مباهله بیاید. مسیحیان همگی با بهت و حیرت به چهره یکدیگر نگاه کردند و از اینکه او فرزندان معصوم و بیگناه و یگانه دختر و یادگار خود و داماد و پسرعمویش را به صحنه آورده، تعجب کردند و منصرف شده و به دادن مالیات و جزیه تن دادند.
اطاعت از سیره ی پدرم علی علیه السلام
آیه دوم): هود ۸۸ قالَ یا قَوْمِ أَ رَأَیْتُمْ إِنْ کُنْتُ عَلى بَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّی وَ رَزَقَنِی مِنْهُ رِزْقاً حَسَناً وَ ما أُرِیدُ أَنْ أُخالِفَکُمْ إِلى ما أَنْهاکُمْ عَنْهُ إِنْ أُرِیدُ إِلَّا الْإِصْلاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَ ما تَوْفِیقِی إِلَّا بِاللَّهِ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَ إِلَیْهِ أُنِیبُ
بگفتا که اى قوم تدبیر چیست شما را مسبب به تکفیر چیست
چو بر من بدادست پروردگار بسى حجت روشن و آشکار
به من داده روزى پاک و حلال نه آیا پرستم خداى جلال
چو نهى شما مى کنم در عمل نباشد مرا قصد جنگ و جدل
که منظور من هست تنها همین که اصلاح سازم شما را چنین
چو توفیق خواهم ز پروردگار بکردم توکل برآن کردگار
به درگاه لطفش ببردم پناه بجز راه یزدان نبودست راه
امام حسین علیه السلام در پایان وصیت نامه اى که قبل از حرکت به کربلا نوشتند به آیه فوق استناد کردند توفیق من جز به (اراده) خدا نیست که بر او توکل کرده به او روى آورده ام. کفّار اعتراض داشتند که چرا ما از تصرّف در اموالمان آزاد نباشیم؟
حضرت شعیب علیه السلام در این آیه جواب مىفرمایند که اگر من شما را از تصرّفِ بىقید و شرط محدود مىکنم، به جهت اصلاح زندگى و جامعهى شماست، نه به خاطر دشمنى، حسادت، تنگ نظرى و یا امور دیگر، زیرا مصالح فردى نباید موجب ضرر و زیان به مصالح عمومى شود. جمله ی معروف امام حسینعلیه السلام در وصیت نامه خود چنین می فرماید : إِنّی لَم أَخرُج أَشِرًا وَ لا بَطَرًا و لا مُفسِدًا و لا ظالِمًا وَ إِنَّما خَرَجتُ لِطَلَبِ الاصلاحِ فی أُمَّةِ جَدّی، أُریدُ أَن آمُرَ بِالمَعرُوفِ وَ أَنهی عَنِ المُنکَرِ وَ أَسیر بِسیرَه ِجَدّی وَ أَبی عَلِی بنِ أَبیطالِب من از روی شرارت و مفسده و یا برای فساد و ستمگری قیام نکردم، من فقط برای اصلاح در امّت جدّم از وطن خروج کردم. قصد دارم به معروف امر کنم و از منکر باز دارم و به سیره و روش پدرم علی بن ابیطالب عمل نمایم.
امروزه که فساد در اشکال گوناگون آن جامعه ما را به نابودی کشانیده و سیاست های نژاد گرایانه و ضد ارزشی پایه های اخوت اسلام و وحدت ملی در جامعه ما را متزلزل ساخته، ظلم و بیدادگری امن و آسایش زندگانی ما را ویران ساخته است، بیش از هر زمان دیگر و بیشتر از هر جامعه دیگر به درس های حسین علیه السلام و عاشورایش نیازمندیم.
اگر حسین علیه السلام برای احیای ارزشهای دین جدش از برق شمشیرهای سپاه ظلم و تباهی استقبال نمود و اگر حسین علیه السلام برای ترویج اندیشه اصلاحی و اصلاح گری در میان امت جدش به استقبال مرگ شتافت، ما بعنوان پیروان حسین و عاشورا نمی توانیم صرفا به سوگواری و ماتم اکتفاء نماییم.
وظیفه آزادیخواهان، حرکت در مسیر عاشورا و تعقیب خط سرخ شهادت و شهامت بر سر عهدی است که با خدای خویش بسته و از مرزهای دینی و اعتقادی مان دفاع نماییم. اگر زینب علیها السلام برای انعکاس صدای عدالتخواهانه و دادگرایانه حسین علیه السلام کوچه های غربت و اسارت را در نوردید و با شهامت و عزت پیام خون حسین علیه السلام و کربلا را به گوش تاریخ زمزمه نمود،
ما اینک وظیفه داریم مخاطبان با درک و با احساس برای دریافت درس ها و آموزه های همیشه جاوید این پیام باشیم و با زنده نگهداشتن خط سرخ عاشورا با زینب علی همصدا گردیم.
تجلیل از حسین علیه السلام و عاشورا تحلیل از درس ها و آموزه های ماندگار این رخداد تاریخی است و زنده نگهداشتن نام و خاطره کربلا حرکت در مسیر عاشورا و حسینی زیستن و عاشورایی مردن است.
امیدورام با گذشت یک عاشورای دیگر روح و روان ما بیش از زمان های دیگر حسینی و عاشورایی گردیده و جان و دل مان برای همیش همراه با حسین و همزاد با عاشورا تابناک و پر خروش باشد تا بر باطل و فساد بشوریم و با ظلم و بیداد درآوزیم و در مسیر ایثار و شهادت پایدار مانیم.
پیام آیه
۱. هدف انبیاء علیهم السلام اصلاح انسانها و جوامع بشرى است إِنْ أُرِیدُ إِلَّا الْإِصْلاحَ
۲. مرز کار انبیا توان و قدرت آنهاست، نه ساعت، روز، ماه و سال. مَا اسْتَطَعْتُ
۳. ارادهى کارها از ما، ولى میزان توفیق از خداست. إِنْ أُرِیدُ، ما تَوْفِیقِی إِلَّا بِاللَّهِ
4.در کارها آخرین تلاش را بکار ببریم، و بدانیم که موفّقیّت به دست خداست
۵. توکّل زمانى نتیجهبخش است که در کنارِ تلاش باشد. مَا اسْتَطَعْتُ، تَوَکَّلْتُ
۶. مصلح باید خود صالح و اهل ایمان، توکّل، انابه و سوز باشد. (مَا اسْتَطَعْتُ، عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَ إِلَیْهِ أُنِیبُ)
۷. در این آیه براى آمر به معروف و ناهى از منکر این سفارشها شده است.
زیر بار ظلم نرفتن
آیه سوم قصص 21 فَخَرَجَ مِنها خائِفَاَ یَتَرَّقَبُ قالَ رَبِّ نَجِّنِی مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ
به وحشت از آن شهر موسى گریخت که دانست خونش بخواهند ریخت
همى گفت نالان به یکتا خدا کزین ظالمان ساز من را رها
این آیه را حضرت موسی از خدا خواست که از ظلم ستمکاران محفوظ بماند. امام حسین علیه السلام در آخر ماه رجب به سمت مکه حرکت کرد. حضرت هنگام خروج از مدینه این آیه را تلاوت کردند.
شخصیت امامت حسین(علیه السلام) مانند نبوت حضرت موسی(علیه السلام) بروز و ظهور پیدا کرده بود، لذا آیاتی که امامعلیه السلام تلاوت میکند دقیقاً با حالات حضرت موسیعلیه السلام مطابقت دارد. مدینه نیز در منطقه حکومتی یزید قرار داشت، به همین جهت میخواستند در آنجا از حضرت بیعت بگیرند. امام درست مانند حضرت موسی همان آیه را تلاوت میفرماید که جنبه نفی داشت فَخَرَجَ مِنْها خائِفاً
شجاعت، به معناى در دسترسِ دشمن قرار گرفتن نیست
- زندگى اولیاء الله غالباً با آوارگى و سختى همراه بوده است - سعى و همّت خود را بکار بریم؛ ولى نتیجه را از خداوند بخواهیم
- دعا باید با تلاش و حرکت همراه باشد
- رهبران الهى، در همه حالات از خداوند استمداد مىکنند. رَبِّ نَجِّنِی مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ)، (رَبِّ إِنِّی ظَلَمْتُ نَفْسِی فَاغْفِرْ لِی،
راه هدایت فقط از جانب خداست
آیه 4 قصص22 وَ لَمَّا تَوَجَّهَ تِلقاءَ مَدیَنَ قالَ عَسى رَبّی أَن یَهدِیَنی سَواءَ السَّبیل
چو بیرون شد از مصر با درد او به مَدْیَنْ همى روى آورد او
بگفتا امیدست یکتا خدا به راه درستم شود رهنما
هنگامى که امام ۳ شعبان (قبل از حرکت به کربلا) حضرت هنگام ورود به منطقه امن مکه که نقطه آغاز تولد شخصیت جدید او محسوب میشود این آیه را تلاوت میکند. هم تولد شخصی حسین (علیه السلام) و هم تولد شخصیتی او در یک روز بوده است. این تقارن عجیبی است این از مواردی است که در تاریخ کمتر دیده میشود. در مکه هم در امان نبودند یزید مزدورانی را اجیر کرده بود که زیر لباس احرام شمشیر پنهان کرده و مترصد فرصتی بودند که امام را اجبار به بیعت کرده و در صورت امتناع ترور نمایند. امام حسین علیه السلام می دانست که بیعت کردن با فردی مثل یزید یعنی فاتحهی اسلام را باید خواند لذا حج را نا تمام گذاشته و عمره بجا آورده و خارج می شوند.
1- تحرّک، هجرت و بکارگیرى تاکتیکهاى متفاوت از لوازم یک انقلاب است. 2- اوّل حرکت کنیم، سپس دعا کنیم و امیدوار باشیم. امیدوارى، در همهى حالات پسندیده و فراز و نشیبها، یک سنّت الهى در راه تربیت انسانهاست
4- کار خود را با استمداد از پروردگار آغاز کنیم.
5- در محیط هاى طاغوتزده که زمینهى انحراف و تصمیمات نابخردانه فراهم است، از خدا، هدایت بجوییم. یَهدِیَنی سَواءَالسَّبِیل
یاری دادن فرشتگان و جنیان و نپذیرفتن امام
آیه 5،6 نساء78 أَیْنَمٰا تَکُونُوا یُدْرِکْکُمُ الْمَوْتُ وَ لَوْ کُنْتُمْ فِی بُرُوجٍ مُشَیَّدَةٍ وَ إِنْ تُصِبْهُمْ حَسَنَةٌ یَقُولُوا هٰذِهِ مِنْ عِنْدِ اللّٰهِ وَ إِنْ تُصِبْهُمْ سَیِّئَةٌ یَقُولُوا هٰذِهِ مِنْ عِنْدِکَ قُلْ کُلٌّ مِنْ عِنْدِ اللّٰهِ فَمٰا لِهٰؤُلاٰءِ الْقَوْمِ لاٰ یَکٰادُونَ یَفْقَهُونَ حَدِیثاً
چه باشید در برج و در قصر و کاخ چه باشید در کومه و سنگلاخ
به هرجا که باشید و هر سازوبرگ بگیرد گریبانتان سخت مرگ
امام حسین علیه السلام بسوى مدینه رهسپار شد گروه هایى از جن و فرشته براى یارى آن حضرت حاضر شدند و امام آیات فوق را تلاوت فرمودند و یاری آن ها نپذیرفت.
این آیه، هم تشویقى به جهاد و نترسیدن از مرگ در جبههى درگیرى است و هم پاسخى به فال بد زدنهاى منافقان است، که بجاى بررسى و فهم درست مسائل، تلخىها و شکستها را به گردن پیامبر خدا مىاندازند.
شأن نزول : قومى از اعراب به یکدیگر گفتند: با محمد هجرت مى کنیم اگر سرزمین او نسبت به ما و چارپایان ما سازگار افتاد او راست مى گوید و دین او هم راست است و اگر با ما سازگار نیفتاد معلوم میشود دین او درست نیست و خودش هم راستگو نمى باشد چون وارد مدینه شدند حال آنها دگرگون شد.
با توجّه به قطعى و حتمى بودن مرگ، فرار از جنگ چرا؟. نباید با سلب مسئولیّت از خود، لغزشها را توجیه کرد و گناهان خود را به گردن دیگرى انداخت پیروزى و شکست، مرگ و حیات، تلخىها و شیرینىها همه در مدار مقدرات حکیمانه خداست. منشأ همهى حوادث تلخ و شیرین خداست، نه آنچه ثنویّت مىگوید و اهریمن و یزدان را مطرح مىکند
آل عمران154 ثُمَّ أَنْزَلَ عَلَیْکُمْ مِنْ بَعْدِ الْغَمِّ .... یَقُولُونَ لَوۡ کَانَ لَنَا مِنَ ٱلۡأَمۡرِ شَیۡءٞ مَّا قُتِلۡنَا هَٰهُنَاۗ قُل لَّوۡ کُنتُمۡ فِی بُیُوتِکُمۡ لَبَرَزَ ٱلَّذِینَ کُتِبَ عَلَیۡهِمُ ٱلۡقَتۡلُ إِلَىٰ مَضَاجِعِهِمۡۖ وَلِیَبۡتَلِیَ ٱللَّهُ مَا فِی صُدُورِکُمۡ وَلِیُمَحِّصَ مَا فِی قُلُوبِکُمۡۚ وَٱللَّهُ عَلِیمُۢ بِذَاتِ ٱلصُّدُورِ
پس از آن همه غم به امر خدا شما را فراغت گرفتى فرا .....
بگفتند کى کشته گشتیم ما اگر کار ما بُد به امر خدا
(اگر دین ما برحق و کامل است چرا پس بدیدیم روى شکست)
بگو گر که بودید در بیت خویش قضا باز هم مرگ آورد پیش
کسى را که بهرش به لوح قضا نوشته شده نیستى و فنا
به پاى خودش مى کند طى راه ز منزل بیاید سوى قتلگاه
که تا آزماید خداى جهان هرآنچه که دارند در دل نهان
هرآنچه که دارند در قلب خویش کند خالص آن را خداوند کیش
خدا هست آگه از اسرار و راز دَرِ قلب ها، پیش او هست باز
پس کشته شدن عده ای از شما دلیل این نیست که شما بر حق نیستید، بلکه بخاطر قضا و قدر الهی است که بر کشته شدن گروهی از شما در این مکان خاص جاری شده، لذا هیچ گریزی از اجل مسمی نیست و به فرض که شما بیرون نمی آمدید باز آنهایی که سرنوشت آنها به قتل بود، در همین نقطه کشته می شدند. اعتقاد به مقدّرات حتمى پروردگار، به انسان آرامش مىدهد و امکان فرار نیست. حوادث تلخ و شکست در جبههها، یکى از راههاى امتحان و شناسایى روحیهها و درجات ایمان است. حوادث تلخ و شیرین، صحنهاى براى تجلّى روح و فکر شماست وگرنه خداوند همهى روحیهها و افکار را از قبل مىداند.
صفات منافقان و یزیدیان
آیه 7 توبه54 وَ ما مَنَعَهُمْ أَنْ تُقْبَلَ مِنْهُمْ نَفَقاتُهُمْ إِلَّا أَنَّهُمْ کَفَرُواْ بِاللّهِ وَ بِرَسُولِهِ وَ لاَ یَأْتُونَ الصَّلاَةَ إِلاَّ وَ هُمْ کُسَالَى وَ لا یُنْفِقُونَ إِلَّا وَ هُمْ کارِهُونَ
نشد بخشش آن جماعت قبول که هستند کافر، به رب و رسول
نخوانند جز با کسالت صلات نبخشند جز با کراهت زکات
امام حسین علیه السلام خصوصیات سپاه کفر و نفاق را که یزید بنا کرده و عدم بیعت را اعلام می دارند یزیدی که ارتباطی با نماز و قرآن ندارد و سگ باز و شراب خوار و قمار بازی بیش نیست و نمایندگانش هیچ تقیدی به اسلام و نماز ندارند و نماینده اش نماز صبح را به علت مست بودن 4رکعتی میخواند و ...
در داستان یوسف، زلیخا تمام درها را با دست خود بست و از یوسف کام خواست. اما یوسف علیه السلام به سوى در فرار کرد و زن هم به دنبال او مىدوید. در این صحنه یوسف و زلیخا از نظر ظاهر و حرکات فیزیکى، هردو مىدویدند، امّا انگیزهى یکى فرار از گناه و انگیزهى دیگرى گناه کردن بود. و این است معناى نقش نیّت و انگیزه در اعمال انسان.
- با کفر، کسالت و کراهت، اعمال خیر پذیرفته نیست . - در قرآن، بارها منافق را کافر دانسته - متخلّفان از جنگ تبوک، به ظاهر مسلمان، ولى در باطن کافرند - ارزشدهنده به کارها، نیّت و نشاط و عشق است. آرى انگیزه مهّم است، نه حرکات فیزیکى! - هدف اسلام از انفاق، رشد انتخابى و معنوى است، نه تنها سیر کردن شکم زیرا با کمک منافقین شکمهایى سیر مىشود، امّا رشد معنوى براى کمک کننده حاصل نمىشود.
فریبکارى، بى نشاطى در نماز
آیه 9،8 م نساء142 إِنَّ الْمُنافِقِینَ یُخادِعُونَ اللَّهَ وَ هُوَ خادِعُهُمْ وَ إِذا قامُوا إِلَى الصَّلاةِ قامُوا کُسالى یُرَآؤُونَ النَّاسَ وَ لاَ یَذْکُرُونَ اللّهَ إِلاَّ قَلِیلًا
دورویان به نیرنگ کوشند نیک ببندد خداشان در حیله لیک
هرآنگه که آیند اندر نماز به بى میلى محض آیند باز
فقط بهر نیرنگ و روى و ریا بیایند بهر نماز و دعا
کمى با ریا یاد یزدان کنند سپس روح خود را پریشان کنند
امام حسین علیه السلام فرمودند که اسلام فقط پوسته ای از آن باقیمانده و با خلافت یزید که شخص فاسدی است فاتحه اسلام را باید خواند. و جواب نمایندگان یزید را با این آیه پاسخ می دهد.
نکته ها منافق، کسى است که در ظاهر احکام دینى را به جاى مىآورد، امّا انگیزههاى او الهى نیست. نماز مىخواند، امّا از روى ریاکارى، کسالت و غفلت. او گمان مىکند با این روش خدا را فریب مىدهد، در حالى که نمىداند خودش را فریب داده و خداوند به درون او آگاه است و جزاى فریبکارى او را مىدهد.
قرآن نسبت به مؤمنان جملهى أَقامُوا الصَّلاةَ به کار مىبرد ولى دربارهى منافقان قامُوا إِلَى الصَّلاةِ و تفاوت میان أَقامُوا و قامُوا تفاوت میان برپاداشتن و به پا خاستن است.
فریبکارى، بى نشاطى در نماز، ریاکارى و غفلت از یاد خدا، از نشانههاى نفاق است - منافقان بدانند که با خدا طرفند - کیفر خدا متناسب با عمل است - نماز منافقان، نه روحیّه و نشاط دارد، نه انگیزه، نه مقدار. کُسالى، یُراؤُنَ، قَلِیلًا.
آگاهی دادن به شکاکی ها
آیه10 م نساء143 مُّذَبْذَبِینَ بَیْنَ ذَلِکَ لاَ إِلَى هَؤُلاء وَ لاَ إِلَى هَؤُلاء وَ مَن یُضْلِلِ اللّهُ فَلَن تَجِدَ لَهُ سَبِیلًا
دودل گشته اند و دورو در بیان نه با مؤمنانند نه کافران
کسى را که گمره نماید خدا نبینى که یابد ره راست را
تَذَبذُب حرکت چیزى است که در هوا آویخته باشد و هیچ جایگاه و پایگاه محکم و استوارى در روى زمین نداشته باشد.
امام حسین علیه السلام برای کسانی که فریب خورده بودند و در شک و تردید به سر می بردند خود را معرفی کرده که جد و پدرش کیست و ... یعنی امام دست از هدایت منحرفان حتی در مقابل نمایندگان یزید بر نداشتند و سخنانی ایراد نمودند تا شاید هدایت شوند.
منافقان، استقلال فکر و عقیده ندارند به هر حرکتى مىچرخند، به دیگران وابسته و بىهدف سرگردانند. منافق، آرامش ندارد چون پیوسته باید موضع جدید، تصمیم فورى و عجولانه بگیرد. مُذَبْذَبِینَ بَیْنَ ذلِکَ
تفسیر المیزان منافقین بین دو گروه مؤمن و کافر متردد هستند و با هر دو طرف آمد و شد دارند، اما نه به کفار بستگی و تعلق دارند و نه به مؤمنان، و علت واقعی این مذبذب بودن منافقین این است که به علت لجاجت، خداوند آنها را گمراه کرده و لذا راهی بسوی هدایت ندارند. این حالت سرگردانی را خودشان بر نگزیده اند، بلکه مهر الهی موجب این تحریک و اضطراب برای آنها شده تا سعی و تلاششان در زندگی به یک هدف ثابت و آرامش بخش منتهی نگردد.
پایان زندگی مرگ است تهدید چه معنایی دارد
آیه11م آل عمران185 کل نَفْسٍ ذَآئِقَةُ الْمَوْتِ وَ إِنَّمَا تُوَفَّوْنَ أُجُورَکُمْ فَمَنْ زُحْزِحَ عَنِ النَّارِ وَ أُدْخِلَ الْجَنَّةَ فَقَدْ فازَ وَ مَا الْحَیاةُ الدُّنْیا إِلَّا مَتاعُ الْغُرُورِ
هرآن کس که آمد به دار الفنا چشد لاجرم شربت مرگ را
همانا که بینند روزِ شمار سزاى عمل نیز فرجام کار
پس آن کس که خود را ز سوزنده نار نگه داشت و ماند از آن برکنار
بگردید داخل به باغ بهشت سعادت نصیبش شد از سرنوشت
بلى زندگانى دنیاى نیست متاع فریبنده اى بیش نیست
این آیه را امام حسین علیه السلام در جواب مصلحت اندیشان و سازشکاران تن پرور و گاهی هم وقتی تهدید ماموران یزید را می شنیدند تلاوت می فرمودند. این آیه به اولیای الهی که مورد آزار و اذیّت و تکذیب کفّار قرار مىگیرند، روحیهى صبر و مقاومت مىبخشد، زیرا مىفرماید: همه مىمیرند و لجاجتها موقّتى است و پاداش تحمّل این مشکلات را خداوند بىکم و کاست عطا مىکند.
1) مرگ در راه است، پس این همه لجاجت و استکبار در برابر حق، براى چه؟
2) مرگ، عدم نیست، یک امر وجودى قابل درک و راه انتقال از دنیا به آخرت است.
3) گناهان و عوامل سوق دهنده به دوزخ، داراى جاذبههایى است که باید انسان با نیروى ایمان و عمل صالح خود را برهاند. زُحْزِحَ عَنِ النَّارِ
4) جزاى کامل در آخرت است، و پاداشهاى دنیوى بىارزش. تُوَفَّوْنَ أُجُورَکُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ ... مَا الْحَیاةُ الدُّنْیا إِلَّا مَتاعُ الْغُرُورِ
تهمت به ولی خدا اختلاف افکنی
آیه12م یونس41 وَ إِنْ کَذَّبُوکَ فَقُلْ لِی عَمَلِی وَ لَکُمْ عَمَلُکُمْ أَنْتُمْ بَرِیئُونَ مِمَّا أَعْمَلُ وَ أَنَا بَرِیءٌ مِمَّا تَعْمَلُونَ
چو تکذیبت اى مصطفى کرده اند بسى افترا بر تو آورده اند
بگو کار من باشد از خویشتن سرانجام آن هرچه شد مال من
که کار شما نیز از بهر خود سرانجام آن نیک و بد، هرچه بُد
شمایید از کار نیکم جدا که بیزار هستم ز فعل شما
در آستانه عید قربان که امام حسین علیه السلام به دلیل شدت فشار ها و ناامنی موجود تصمیم به خروج از مکه و حرکت به سوی کربلا گرفتند نماینده یزید که مأمور شده بود یا بیعت از امام بگیرد یا او را به شهادت برساند در راه مکه راه را بر امام و اهل بیتش بست و درگیر شدند به امام گفتند: می ترسیم شما بین مردم و حکومت یزید شکاف و اختلاف بیفکنی!
1) در مقابل تکذیب کنندگان احساس شکست نکنیم، چون پاداش هدایت و ارشاد را مىبریم و مخالفان نیز به کیفر تکذیب و لجاجت خود مىرسند ولى برندهى این معامله ما هستیم. (لِی عَمَلِی وَ لَکُمْ عَمَلُکُمْ)
2) اسلام دین استدلال و اخلاق است، نه سازش با کفّار. اگر حقّ را پذیرا نشدند، بیزارى خود را از رفتار و عقاید آنان اعلام کنیم. (أَنْتُمْ بَرِیئُونَ، وَ أَنَا بَرِیءٌ)
آیه13م بقره156 آیه ی استرجاء
الَّذِینَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصِیبَةٌ قالُوا إِنَّا لِلّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعونَ
کسانى که چون محنت آید به پیش شکیبائى آرند هر لحظه بیش
بگویید مائیم از کردگار به او بازگردیم فرجام کار
در وسط راه بود که خبر خیانت مردم کوفه و شهادت پسرعم امام مسلم بن عقیل به ایشان رسید.
فرزدق شاعر معروف در بین راه مکه و عراق به امام چنین گفت: چگونه به طرف عراق می روی در حالی که پسرعموی تو را کشته اند؟ امام بلافاصله پس از شنیدن خبر آیه استرجاء را تلاوت فرمودند
صابران، به جاى خود باختگى و پناهندگى به دیگران، تنها به خدا پناه مىبرند. زیرا از دید آنها، تمام جهان کلاس درس و میدان آزمایش است که باید در آن رشد کنیم. دنیا جاى ماندن نیست، خوابگاه و عشرتکده نیست و شداید و سختىهاى آن نیز نشانهى بىمهرى خداوند نیست.
ناگوارىها براى آن است که زیر پاى ما داغ شود تا تندتر و سریعتر حرکت کنیم، بنابراین در تلخىها نیز شیرینى است زیرا شکوفا شدن استعدادها، کامیابى از پاداشهاى الهى را بدنبال دارد مصیبتهایى که از طرف اوست، تصرف مالک حقیقى و خداوند در مملوک خود است.
یاد خدا به هنگام ناگوارىها، آثار فراوان دارد:
الف: انسان را از کلام کفر آمیز و شکایت باز مىدارد.
ب: موجب تسلیت و دلدارى و تلقین به انسان است.
ج: مانع وسوسههاى شیطانى است.
د: اظهار عقاید حقّ است
ه: براى دیگران درس و الگو شدن
. مردم در برابر مشکلات و مصایب چند دستهاند:
الف: گروهى جیغ و داد مىکنند. «إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً»
ب: گروهى بردبار و صبور هستند. وَ بَشِّرِ الصَّابِرِینَ
ج: گروهى علاوه بر صبر، شکرگزارند. اَللّهُمَّ لَکَ الحَمدُ حَمدَ الشّاکِرینَ لَکَ عَلى مُصابِهِم
این برخوردها، نشانهى معرفت هر کس نسبت به فلسفهى مصایب و سختىهاست. همان گونه که کودک، از خوردن پیاز تند، بىتابى مىکند و نوجوان تحمّل مىکند، ولى بزرگسال پول مىدهد تا پیاز خریده و بخورد.
آیه14م فتح10 پیمان شکنی کوفیان
إِنَّ الَّذِینَ یُبایِعُونَکَ إِنَّما یُبایِعُونَ اللَّهَ یَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَیْدِیهِمْ فمَن نَکَث فانّما یَنکُث عَلى نَفسِهِ وَ مَنْ أَوْفى بِما عاهَدَ عَلَیْهُ اللَّهَ فَسَیُؤْتِیهِ أَجْراً عَظِیماً
کسانى که کردند بیعت تو را همانا که بستند عهد خدا
چو دستى گرفتند در دست راست فراز چنان دست دست خداست
چو کس نقض پیمان بگیرد به پیش زیانها رساندست بر نفس خویش
هرآن کس که آورد پیمان به جا به عهدى که بسته است با کبریا
بزودى از این کار رب کریم بر او اجر بسیار بخشد عظیم
در نزدیکى کربلا همین که حُرّ به امام گفت: چرا آمده اى؟ فرمود : نامه هاى دعوت شما مرا به این جا آورد ولى حالا پشیمان شده اید و این آیه فوق را تلاوت فرمود . پس از مرگ معاویه، امام حسین علیه السلام بیعت با یزید را مشروع ندانست و از مدینه به مکه رفت. در مدت چهار ماه حضور در مکه، نامههای فراوانی از سوی مردم کوفه بیعت برای پذیرش زمامداری دریافت کرد و پس از آنکه فرستادهاش مسلم بن عقیل، همدلی کوفیان را تأیید کرد، و در زمان حادثه تنها شد و بیعت شکستند. در ۸ ذیالحجه، پیش از آنکه از پیمانشکنی بعدی کوفیان و کشته شدن مسلم باخبر شود، به سمت کوفه حرکت کرد. (بیعت) به معناى پیمان و تعهّد است. کسى که با دیگرى بیعت مىکند، گویا مال و جان خود را براى اهداف او در معرضِ بیع و فروش قرار مىدهد
آیه15م احزاب23 شهادت نماینده ی با وفای امام
مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضى نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ وَ ما بَدَّلُوا تَبْدِیلًا
از افراد مؤمن به «رب و معاد» گروهى جوانمرد هستند و راد
به عهدى که بستند با کردگار وفادار ماندند بس استوار
بماندند بر عهد خود پا بجاى دگرگون نکردند عهد خداى
گروهى ندادند تغییر عهد کشند انتظار شهادت به مهد
کلمهى (نحب) داراى معانى زیادى است ولى در این جا به معناى نذر و عهد و پیمانى است که چه بسا انجام آن منجر به مرگ یا خطر بزرگى شود در برابر گروهى که خواهان زندگى در رفاه بودند، (یَوَدُّوا لَوْ أَنَّهُمْ بادُونَ فِی الْأَعْرابِ) گروهى در انتظار شهادتند.
در مسیر کربلا هنگامى که خبر شهادت نامه رسان خود (قیس بن مسهر صیداوى) را شنید، گریه کرد و این آیه را تلاوت فرمود. امام حسین علیه السلام در کربلا هم هنگام وداع با اصحابش و گاهى بالاى سر شهدا این آیه را تلاوت مىفرمود..
شیخ طوسى : چنین روایت شده که این آیه درباره حمزة بن عبدالمطلب و جعفر بن ابىطالب و على بن ابىطالب علیهالسلام نازل شده و منظور از این قسمت آیه فَمِنْهُمْ مَنْ قَضى نَحْبَهُ حمزه و جعفر است و مقصود از وَ مِنْهُمْ مَنْ ینْتَظِرُ در آیه على بن ابىطالب علیهالسلام مى باشد. همهى اصحاب پیامبر و مؤمنان در یک درجه نیستند. دفاع از حقّ تا مرز شهادت، نشانهى صداقت در ایمان است. تعهّد، لازم الاجرا و عمل به آن نشانه صداقت است .
آیه16م قصص41 هدایت در میدان نبرد
و جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً یَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَ یَوْمَ الْقِیامَةِ لا یُنْصَرُونَ
بر اهل ضلالت بگشته امام بگشتند دعوت به دوزخ تمام
ندارند یاور به روز جزا که گردند از آن عقوبت رها
همین که فرماندار کوفه (ابن زیاد) نامه رسمى براى حُرّ فرستاد که راه را بر حسین علیه السلام ببندد و او نامه را به امام عرضه داشت امام آیه فوق را تلاوت فرمود . وَ أَتْبَعْناهُمْ فِی هذِهِ الدُّنْیا لَعْنَةً وَ یَوْمَ الْقِیامَةِ هُمْ مِنَ الْمَقْبُوحِینَ
بر اهل ضلالت بگشته امام بگشتند دعوت به دوزخ تمام
ندارند یاور به روز جزا که گردند از آن عقوبت رها
قرآن مجید همچنان که در مورد پیشوایان هدایت و نور، کلمهى أَئِمَّةً را بکار برده است، وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا
این کلمه را بر جلوداران ضلالت و نار نیز اطلاق فرموده است، وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً یَدْعُونَ إِلَى النَّارِ
أَئِمَةً : جمع امام، پیشوایان، مراد سردستگان کفر و ضلال و پیشاهنگان کاروان گمراهان است که در دنیا به آنان خطّ و نشان میدهند و در دنیا پیشاپیش ایشان به سوی بدبختی حرکت، و در قیامت نیز در جلو پیروانشان به جانب جهنّم راه میافتند و آنان را به دوزخ میکشانند و بدانجا وارد میگردانند.
و از این رو است که در قیامت، هر کس با رهبرى که در دنیا انتخاب کرده به دادگاه عدل الهى احضار مىشود.
یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ فرعون نیز به عنوان یکى از همین پیشوایان در آن روز قومش را به دوزخ وارد مىکند روحیّهى استکبارى، انسان را رهبر دوزخیان مىسازد
- نقش حکومتها را در شکلدهى ساختار فرهنگى و عقیدتى جامعه نمىتوان نادیده گرفت
- تبلیغات مستکبران، در واقع دعوت به دوزخ است
- مستکبرانى که امروز به عِدّه و عُدّه دل خوش دارند، در قیامت، بىکس و یاور خواهند بود
- کیفرهاى الهى، مخصوص آخرت نیست. لعنت و نفرین مردم، تبلور قهر الهى است.
چنانکه دعاى خیر مردم و نام نیک، نشانهى لطف خداوند است.
- نفرین بر ظالم حتّى بعد از نابودى او لازم است
- زشت کارىهاى دنیوى، به زشتروئىهاى اخروى مىانجامد .
آیه17م مجادله19 وسوسه و احاطه ی شیطان در سپاه دشمن
اسْتَحْوَذَ عَلَیْهِمُ الشَّیْطانُ فَأَنْساهُمْ ذِکْرَ اللَّهِ أُولئِکَ حِزْبُ الشَّیْطانِ أَلا إِنَّ حِزْبَ الشَّیْطانِ هُمُ الْخاسِرُونَ
همانا که ایشان به فعل و مرام بگشتند از حزب شیطان تمام
بدان حزب شیطان به روز شمار زیانکار مى ماند و خوار و زار
امام حسین علیه السلام در کربلا درباره لشکر یزید براى دخترش سکینه این آیه را تلاوت فرمود و همچنین امام در کربلا به لشکر یزید فرمود استحوذ الشیطان على أولیائه روش شیطان این گونه است که : گام به گام انسان را به سوى خود مىکشاند. خُطُواتِ الشَّیْطانِ گاهى مطلبى را القا مىکند، نظیر کسى که از دور سنگى پرتاب مىکند. أَلْقَى الشَّیْطانُ
گاهى تماس مىگیرد ولى نفوذى ندارد. مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّیْطانِ
گاهى در دل نفوذ مىکند. یُوَسْوِسُ فِی صُدُورِ النَّاسِ
گاهى در دل نفوذ مىکند و همانجا مىماند. فَهُوَ لَهُ قَرِینٌ
گاهى انسان برادر شیطان مىشود. إِخْوانَ الشَّیاطِینِ
گاهى مرید شیطان مىشود و شیطان بر او تسلّط کامل مىیابد اسْتَحْوَذَعَلَیْهِمُ الشَّیْطان حضرت على علیه السلام مىفرماید: اگر حق و باطل به طور روشن مطرح باشند، مشکلى پیش نمىآید ولى مخلوط کردن حق و باطل سبب بروز فتنه و تسلّط شیطان مىشود. مؤمن در صورت تماس با شیطان، متذکر یاد خدا مىشود، امّا منافق که از مرحله تماس به مرحله سلطهپذیرى رسیده، و متذکر هم نمىشود.
آیه18م یونس71 رسوا کردن دشمن در میدان جنگ
و اتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ نُوحٍ إِذْ قالَ لِقَوْمِهِ یا قَوْمِ إِنْ کانَ کَبُرَ عَلَیْکُمْ مَقامِی وَ تَذْکِیرِی بِآیاتِ اللَّهِ فَعَلَى اللَّهِ تَوَکَّلْتُ فَأَجْمِعُوا أَمْرَکُمْ وَ شُرَکاءَکُمْ ثُمَّ لا یَکُنْ أَمْرُکُمْ عَلَیْکُمْ غُمَّةً ثُمَّ اقْضُوا إِلَیَّ وَ لا تُنْظِرُونِ.
کنون اى پیمبر تو اى پرفتوح بر این مردمان گوى احوال نوح
که رو کرد بر امت خویشتن بر ایشان چنین راند گوى سخن
کنون گر ندارید باور شما که هستم رسولى ز یکتا خدا
بر آیات یزدان تکبر کنید به انکارورزى تدبر کنید
ندارید باور چو اندرز من کز الله گویم نه از خویشتن
توکل نمایم به یکتا خدا پناه من است او ز رنج و بلا
شما نیز همراه بتهاى خوار ببندید تدبیر خود را به کار
که این امر هرگز نماند نهان شود دیر یا زود روزى عیان
هرآنچه شما را بود در توان نمایید در حق من، بى امان
این آیه، استقامت و پشت گرمى حضرت نوح علیه السلام را به امدادهاى الهى مىرساند که از تهدیدها و نقشههاى دشمن هراسى نداشت.
نقل شده که امام حسین علیه السلام نیز در کربلا، قبل از ظهر عاشورا این آیه را بر سپاه کوفه خوانده.
در روز عاشورا نیز در بحبوحه جنگ آیاتی را تلاوت فرمودند که علاوه بر رسوا کردن دشمن، به بیان اهداف و مقاصد خویش از جنگ پرداختند تا آنان که در لشکر یزید بودند این کلمات را شنیده باشند و خود راه خود را انتخاب کنند
آشنا کردن مردم با خبرهاى مهم و مفید گذشته و تاریخ و فلسفهى آن، از وظایف رهبران الهى است.
انبیا از مردم و با مردم بودند و حتّى تا آخرین لحظه با مخالفان خود برخورد عاطفى داشتند.
دل اگر آمادگى نداشته باشد، حتّى تذکّر و یادآورى انبیا هم بر او سنگین است (کَبُرَ عَلَیْکُمْ مَقامِی وَ تَذْکِیرِی).
ایمان به هدف، بزرگترین اهرم مقاومت انبیا و مبارزهطلبى آنان است
انبیاء مخالفان خود را به مبارزه مىطلبیدند.
انبیاء با توکّل به خدا، قدرتهاى مخالف را تحقیر و به مؤمنان شجاعت مىدادند و همه قدرتها را پوچ مىدانستند.
ارزیابى درست، جمعآورى قوا و تصمیم قاطع، از اصول مبارزه است. انبیاء از شهادت نمىترسیدند (أَمْرَکُمْ وَ شُرَکاءَکُمْ ثُمَّ لا یَکُنْ أَمْرُکُمْ عَلَیْکُمْ غُمَّةً)
آیه19م اعراف ۱۹۶ تقاضای امام از دشمن
اِنَّما وَلیُّ اللهِ الَّذی نَزَّلَ الکِتابَ وَ هُوَ یَتَوَلَّی الصّالِحین
فقط یار من هست یکتا خدا که قرآن فرستاده اینک مرا
خداوند با صالحان است یار بود یاور نیکوان کردگار
امام حسین علیه السلام بعد از شهادت یارانش در ظهر عاشورا آیه را تلاوت کرده و فرمودند کار مرا یک سره نمایید و مهلتم ندهید. یعنی در کنار یاران باوفای خویش را آرزو می کردند و زودتر پیوستن را در دل داشتند .
توجه صالحان به سرپرستى خداوند، سبب مقاومت و نهراسیدن آنان از مرگ است و شهادت را افتخار می دانند - رابطهى خداوند با انسان مؤمن، بسیار نزدیک است و با لقای یکدیگر لذت بخش تر .
صالح بودن، از جایگاه والایى نزد خداوند برخوردار است، تمام انبیا از صالحان بودهاند و آرزوى ملحق شدن به آنان را داشتهاند، چنانکه حضرت یوسف فرمود: تَوَفَّنِی مُسْلِماً وَ أَلْحِقْنِی بِالصَّالِحِینَ و ما نیز در پایان هر نماز، به آنان سلام مىفرستیم. به طور کلّی با توجّه به مصادیق ولایت و پذیرش یا ردّ آنها، دو گونه ولایت وجود دارد ولایتهای مطرود و ولایتهای مقبول، ولایتهایی است که اِعمال یا پذیرش آنها نسبت به فرد یا افرادی مطرح شده و خدای تعالی آن را تأیید کرده است. امام ولایت داشتند از طرف خدا و با ولایت مطرود به مخالفت پرداختند.
آیه20م غافر ۲۷ پناه بردن امام به معشوق
وَ قالَ مُوسى إِنِّی عُذْتُ بِرَبِّی وَ رَبِّکُمْ مِنْ کُلِّ مُتَکَبِّرٍ لا یُؤْمِنُ بِیَوْمِ
چو موسى حکایت ز قتلش شنید بجز تکیه بر رب پناهى ندید
بگفتا بجویم پناه از خدا که او آفریدست ما و شما
ز شر هرآن سرکش پُرعناد که ایمان ندارد به روز معاد
موسى با گفتنِ عُذْتُ بِرَبِّی وَ رَبِّکُمْ ضمن اعلام پناهندگى خود به خدا، به مردم گفت : فرعون خداى شما نیست ضربالمثل (هر کجا نمک خوردى نمکدان نشکن) همه جا درست نیست، زیرا موسى سالها سرسفرهى فرعون بود ولى چون فرعون حقّ را نپذیرفت، عاقبت به قهر الهى گرفتارش کرد.
امام حسین علیه السلام نیز بعد از نصایح و ارشاد و معرفی خود و اتمام حجت با فریب خوردگان و زرخریدگان و هشدار به سپاهیان مقابل در انتها نیز فرمودند من به پروردگار خود و پروردگار شما از شر هر متکبری که به روز حساب ایمان ندارد، پناه می برم و با این اذکار بود که به میدان نبرد شتافت و جانانه در راه خداوند متعال به شهادت رسید
در برابر تهدیدهاى دشمن به خدا پناه ببریم. (إِنِّی عُذْتُ بِرَبِّی) به کسى پناه ببریم که امور همهى ما بدست اوست و همه تحت ربوبیّت او هستیم. شخص فرعون مهم نیست، خصلت فرعونى مهم است که تکبّر باشد و باید از آن به خدا پناه برد. آیه21م آلعمران178 مهلت دادن خدا به کافران
وَ لاَ یَحْسَبَنَّ الَّذِینَ کَفَرُواْ أَنَّمَا نُمْلِی لَهُمْ خَیْرٌ لِّأَنفُسِهِمْ إِنَّمَا نُمْلِی لَهُمْ لِیَزْدَادُواْ إِثْمًا وَ لَهْمُ عَذَابٌ مُّهِینٌ
مبادا که ناباوران خداى نمایند در در دل چنین فکر و راى
که این مهلتى که به آنها دهیم چنین فرصتى که بر آنها نهیم
بر احوال آنان بود نیک تر به خیر و صلاحست نزدیک تر
که بلکه اگر فرصتى داده ایم بر ایشان کنون وقت بنهاده ایم
ازاین روست تا کافران به کیش دمادم فزایند بر کفر خویش
عذابى ببینند از کردگار که در ذلت افتند و گردند خوار
امام حسین علیه السلام در شب عاشورا در اطراف خیمهها و حضرت زینب سلام الله علیها در مقابل یزید این آیه را قرائت کردند. کفر، مانع شناخت حقیقت است.
اهل کفر، داشتن امکانات، بدست آوردن پیروزىها و زندگى در رفاه خود را نشان شایستگى خود مىدانند، در حالى که خداوند آنان را به دلیل آلودگى به کفر و فساد، مهلت مىدهد تا در تباهى خویش غرق شوند
- کوتاه یا بلند بودن عمر و زمان رفاه، بدست خداست و امتیاز خوبی برای افراد ستمکار و مستکبر نیست. لذا مهلتهاى الهى، نشانهى محبوبیّت نیست .
- نعمتها به شرطى سودمند هستند که در راه رشد و خیر قرار گیرند، نه در راه شرّ و گناه - طول عمر مهم نیست، چگونگى بهره از عمر مهم است
خدایا! اگر عمر من چراگاه شیطان خواهد شد، آن را کوتاه بگردان.
آیه 22م کهف 1-13 تلاوت بعد از حادثه کربلا
نَحْنُ نَقُصُّ عَلَیْکَ نَبَأَهُمْ بِالْحَقِّ إِنَّهُمْ فِتْیَةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ وَ زِدْناهُمْ هُدىً 13
کنون کامل آن ماجرا را درست بگوییم بر تو ز روز نخست
که بودند آزاده مردان راد بگشتند مؤمن به یزدان داد
به نور هدایت به ایمانشان دمادم بیفزود یزدانشان
چنانکه وقتی مادر موسی وی را به دریا میاندازد و میخواهد به دخترش سفارش کند که وی را تعقیب کند و کار وی را پیگیری کند تعبیر «قُصِّیه» به کار میبرد.
امام حسین علیه السلام از اول سوره کهف بالای نیزه در بازار شام شروع به تلاوت نمودند و مردم متحیر بودند. و سرگذشت اصحاب کهف را یادآور شدند که به خاطر زیر بار نرفتن ظلم به غار پناه بردند و تن به ذلت مستکبران ندادند و هجرت نمودند . بهرهگیرى از حقایق و عبرتهاى تاریخ، از روشهاى تربیتى قرآن است.
مردم نسبت به فساد و جامعهى فاسد سه دستهاند
گروهى در فساد جامعه هضم مىشوند. (آنان که هجرت نکنند و ایمان کامل نداشته باشند.) گروهى که در جامعهى فاسد، خود را حفظ مىکنند. (مثل اصحاب کهف) گروهى که جامعهى فاسد را تغییر مىدهند و اصلاح مىکنند. (مثل انبیا و اولیا) در روایات آمده است که اصحاب کهف، جزو اصحاب و یاران حضرت مهدى (عجّلاللّه تعالى فرجه) خواهند بود
آیه23م یونس41 تقدم جان بر مال
وَ إِنْ کَذَّبُوکَ فَقُلْ لى عَمَلى وَ لَکُمْ عَمَلُکُمْ أَنْتُمْ بَریئُونَ مِمَّا أَعْمَلُ وَ أَنَا بَرىءٌ مِمَّا تَعْمَلُونَ
چو تکذیبت اى مصطفى کرده اند بسى افترا بر تو آورده اند
بگو کار من باشد از خویشتن سرانجام آن هرچه شد مال من
که کار شما نیز از بهر خود سرانجام آن نیک و بد، هرچه بُد
شمایید از کار نیکم جدا که بیزار هستم ز فعل شما
لِی عَمَلِی ... : سزا و جزای کارم را میبینم، و شما سزا و جزای کارتان را میبینید. أنتُم بَرِیئُونَ ... : شما مقصّر نبوده و مورد مؤاخذه قرار نمیگیرید در مقابل کاری که من میکنم، و من هم مقصّر نبوده و مورد مؤاخذه قرار نمیگیرم در مقابل کاری که شما میکنید شما از آنچه میکنم بیزار و گریزانید، من هم از آنچه میکنید بیزار و گریزانم
حضرت امام حسین علیه السلام در برخورد با عبیدالله بن حر جعفی، که خواست اسب و تجهیزاتش را به امام هدیه دهد روی برگرداند و خود را از جنگ با یاران یزید معذور دارد، همین آیه را تلاوت فرمود. امام حسین علیه السلام بعضی از اصحاب پس از آنکه دعوت امام را نپذیرفتند روى گرداند و فرمود حال که در راه ما از نثار جان دریغ مى کنى، ما نیز به مال تو نیازى نداریم. سپس این آیه را تلاوت نمود. ما کُنْتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلّینَ عَضُداً؛ من هرگز گمراه کنندگان را یار و مددکار نمى گیرم
پیام های آیه
1- مردم را نمىتوان به ایمان آوردن مجبور کرد. وظیفهى پیامبران ارشاد و هدایت است، نه اجبار.
2- رهبر باید خود را براى تکذیب گروهى از مردم آماده کند. «وَ إِنْ کَذَّبُوکَ»
3- در مقابل تکذیب کنندگان احساس شکست نکنیم، چون پاداش هدایت و ارشاد را مىبریم و مخالفان نیز به کیفر تکذیب و لجاجت خود مىرسند ولى برندهى این معامله ما هستیم. «لِی عَمَلِی وَ لَکُمْ عَمَلُکُمْ»
4- پیامبر در برابر تکذیبکنندگان موضعگیرى قاطعى داشت. «فَقُلْ لِی عَمَلِی وَ لَکُمْ عَمَلُکُمْ»
5- سود و زیان هرکس تنها به خود او بر مىگردد. «لِی عَمَلِی وَ لَکُمْ عَمَلُکُمْ»
6- اسلام دین استدلال و اخلاق است، نه سازش با کفّار.
اگر حقّ را پذیرا نشدند، بیزارى خود را از رفتار و عقاید آنان اعلام کنیم.
7- رضاى به کار دیگران، انسان را شریک در پاداش یا کیفر مىکند.
(دلیل آنکه مزد هر کس مخصوص خود اوست، این است که من و شما هیچ یک به کار دیگرى راضى نیستیم)
آیه24م کهف 51 نیاز امام به یاران مخلص
ما أَشْهَدْتُهُمْ خَلْقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ لا خَلْقَ أَنْفُسِهِمْ وَ ما کُنْتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّینَ عَضُداً
در آن دم که خاک زمین و آسمان همه خلق کردیم اندر جهان
در آن دم که حتى خود این کسان همى خلق مى کرد، روزى رسان
نبودند حاضر به درگاه ما گواهى نجستى از آنها، خدا
کجا کى بر این گمرهان مى سزد که خواهم بگیرم از آنها مدد
امام حسین علیه السلام از عبیدالله بن حر جعفی پس از آنکه دعوت امام را نپذیرفت و سپس این آیه را تلاوت نمود ما کُنْتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلّینَ عَضُداً؛ من هرگز گمراه کنندگان را یار و مددکار نمى گیرم. به حضرت على علیه السلام هم پیشنهاد دادند : تا استقرار یافتن حکومتت، معاویه را بر امارت ثابت نگهدار و پس از قدرت یافتن، او را کنار بگذار! حضرت فرمود: ما کُنْتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّینَ عَضُداً خدا، بىنیاز مطلق است و به هیچ یاورى حتّى در آفرینش نیاز ندارد و اگر امورى را به دیگران مىسپارد، مانند واگذارى تدبیر به فرشتگان، (فَالْمُدَبِّراتِ أَمْراً) این کار امامان علی علیه السلام و فرزندش امام حسین از روى عجز و ناتوانى نیست، بلکه از روى حکمت و در مسیر تربیت و رشد انسان است و برای آیندگان که درس بگیرند و با ظلم و ظالم مدارا نکنند. حقطلبان نباید از منحرفان کمک بگیرند و باید استقلال سیاسى و اقتصادى خود را حفظ کنند
آیه25م شعراء227 هشدار امام به ستمکاران
إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ ذَکَرُوا اللَّهَ کَثِیراً وَ انْتَصَرُوا مِنْ بَعْدِ ما ظُلِمُوا وَ سَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ
مگر شاعرانى که بر کردگار بگردیده مؤمن، شده نیک کار
خدا را نمایند بسیار یاد بگویند ذکر خدا را زیاد
بر آنان چون ظلمى بیامد به پیش بجستند یارى از اشعار خویش
ستم پیشگان خود بدانند زود کدامین مکانست جاى خلود
خداوند در کمین ستمگران است. و آنان که ستم کردند به زودی خواهند دانست که به چه کیفر گاهی و دوزخ انتقامی بازگشت میکنند. . امام صادق علیه السلام فرمود: مصداق روشن ظلم، ظلم در حقّ آلمحمّد علیهم السلام است. سر مبارک امام حسین علیه السلام بالاى نیزه این آیه فوق را تلاوت فرمود و هشدار می دادند که روزگار این طور نمی ماند و انتقام سختی در انتظار ستمگران و ستم پذیران است .
همچنین ابن زیاد، پس از آن که سر مطهر امام حسین(علیه السلام) را تحویل گرفت، آن را به (خولی بن یزید اصبحی) داد و گفت: این را ببر نگهدار و هر وقت خواستم، بیاور. خولی به زنش گفت: این سر یک خارجی است که بر ابن زیاد خروج کرده و از گفتن اسمش خودداری کرد؛ آن سر را روی خاک، زیر طشت گذاشت. پاسی از شب گذشت، زن بیرون آمد. دید که نوری قوی از آن سر به سوی آسمان بالا می رود! و صدای قرائت قرآن از آن سر بریده می شنید تا طلوع فجر وَ سَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ در آن شب، قضایایی رخ داد که در نهایت آن زن به دست شوهرش شهید شد.
آیه26م کهف ۹ ماجرای کربلا عجیب تر است
أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحابَ الْکَهْفِ وَ الرَّقِیمِ کانُوا مِنْ آیاتِنا عَجَباً
تو آیا گمان مى کنى اى سلیم که قصه است اصحاب کهف و رقیم
ولى ماجرائیست بس آشکار خبر ز آن بدادست پروردگار
آنچه که از تاریخ نقل شده این است که سر بریده و مقدس حضرت ابی عبدالله الحسین (علیه السلام) به هنگامی که در شهر دمشق عبور داده می شد این آیه شریفه سوره کهف را تلاوت فرمود. شاید سرّ تلاوت این آیه مشترکات میان اصحاب کهف و امام حسین (علیه السلام) و یاران وى است. اما با وجود این مشترکات، خداوند، داستان حسین (علیه السلام) را شگفتتر ساخته است.
سر مطهر با زبان فصیح گفت : أَعجَبُ مِن أَصحابِ الکَهفِ قَتلی وَ حَملی کشتن من و گرداندن سرِ من در شهرها از داستان اصحاب کهف نیز تعجب آورتر است.
صوت قرآن رسد از نیزه یار نغمه دارد لب خونین نگار
به لبش سوره کهف آمده باز بر سر نیزه کند راز و نیاز
(زید بن ارقم) میگوید : در غرفة خود نشسته بودم. دیدم سرِ بریده امام را به سر نیزه زده و می برند؛ هنگامیکه محاذی منزل من رسید، شنیدم که این آیه را می خواند. از تعجب موهای بدنم راست شد! صدا زدم: رَأسُکَ وَ اللهِ یَاابْنَ رَسُولِ اللهِ أعْجَبُ وَ أعْجَبُ؛ به خدا سوگند! سر بریده تو ای فرزند رسول خدا، عجیب تر و عجیب تر است. این ماجرا عجیبتر از جریان اصحاب کهف است.
رقیم کوهی است که غار یا قریه ای که اصحاب کهف در آنجا است،
آیه27م بقره137 دفع شر دشمنان
فَإِنْ آمَنُوا بِمِثْلِ ما آمَنْتُمْ بِهِ فَقَدِ اهْتَدَوْا وَ إِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّما هُمْ فِی شِقاقٍ فَسَیَکْفِیکَهُمُ اللَّهُ وَ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ
گر ایمان بیارند همچون شما یهود و نصارى به دین خدا
هدایت بگردند بر راه راست به آیین پاکى که دین خداست
و گر روى از این کار برتافتند همانا ره باطلى یافتند
الا مؤمنان به پروردگار قوى دل بمانید نیز استوار
همانا شما را یگانه اله خود از شرّ آنها بدارد نگاه
به هر چیز آگاه باشد خداى سمیع و علیم است هم رهنماى
سلمة بن کهیل میگوید : سر بریده امام حسین علیه السلام را بالای نیزه دیدم که این آیه را می خواندند.
اگر اهل کتاب، یهود و نصارى، به جاى سرسختى و خودمحورى و تکیه بر مسائل نژادى و قبیلهاى، همانند شما مسلمانان به تمام انبیا و کتب آسمانى ایمان بیاورند و تعصّبات نابجا را کنار بگذارند، حتماً هدایت مىیابند، ولى اگر همچون گذشته، تنها خود را بر حقّ بدانند و دیگران را منحرف بشمارند، آنان در ستیز باحقّ و جدایى از حقّ خواهند بود. البتّه شما مسلمانان به راه خود دلگرم باشید و از تحقیرها و توطئههاى آنان نترسید. چون خداوند شر آنان را از شما دفع و شما را در برابر آنان حمایت و کفایت مىکند، زیرا که او شنواى داناست. مسلمانان، الگوى هدایت یافتگان واقعى هستند بِمِثْلِ ما آمَنْتُمْ زیرا به تمام انبیا و کتابهاى آسمانى، ایمان و اعتقاد و احترام دارند.
آیه28م کهف39 تفویض امور : إلهی رضاً برضاک
وَ لَوۡلَآ إِذۡ دَخَلۡتَ جَنَّتَکَ قُلۡتَ مَا شَآءَ ٱللَّهُ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِٱللَّهِۚ إِن تَرَنِ أَنَا۠ أَقَلَّ مِنکَ مَالٗا وَ وَلَدٗا
تو آن دم که در باغ وارد شدى که مفتون این مال و ثروت بُدى
نگفتى چرا، طبق میل خداست هرآن چیز کاندر جهان پابجاست
به غیر از خدا نیست ربى دگر که باشد توانا به خلق اثر
گر امروز من را به فرزند و مال فروتر ببینى ز خود در مآل
نگردى تو مغرور بر این صفت که دارى چنین رتبت و منزلت
ابن شهرآشوب : وقتی یزید در پی اعتراض سفیر روم به ظلم رفته بر اباعبدالله، دستور به کشتن او داد، سر مبارک امام حسین علیه السلام با صدای بلند فرمود لا حول و لا قوه الا بالله هر دگرگونی و نیرویی، تنها به دست خدا است از این رو انسان، با گفتن این ذکر، خود و امور زندگانیاش را به خدا میسپارد. البته این عبارت در قرآن نیامده، اما عبارت لا قُوَّة إِلّا باللّه یک بار به کار رفته است قوت و نیرو فقط به دست خدا است. از این رو انسان، با گفتن این ذکر، خود و امور زندگانیاش را به خدا میسپارد امام حسین علیه السلام در روز عاشورا پیوسته این ذکر را بر زبان جاری میکرد
تفویض امور : امام با گفتن إلهی رضاً برضاک، تسلیماً لأمرک، صَبراً عَلى قَضائِک، یا رَبِّ لا معبود سواک، عاقبت ستمگران را به خدا واگذار نمودند.
آیات29م کهف11.12 واکنش امام از تعجب
فَضَرَبْنَا عَلَى آذَانِهِمْ فِی الْکَهْفِ سِنِینَ عَدَدًا ﴿١١﴾ ثُمَّ بَعَثْنَاهُمْ لِنَعْلَمَ أَیُّ الْحِزْبَیْنِ أَحْصَى لِمَا لَبِثُوا أَمَدًا ﴿١٢﴾
چو توصیف کردند خود شرح حال خداوند میراندشان چند سال
که بر گوش آنها خود از خامُشى خداوند زد پرده بیهُشى
بگشتند بیدار ز آن پس ز خواب همه فارغ از آن همه شور و تاب
که معلوم گردد کز آن دو گروه که بودند در محنت و در ستوه
چه مدت برفتند یکسر به خواب همه فارغ از رنج و دور از عذاب
(حرث بن وُکَیدَۀ) میگوید: من در میان مأموران حمل رأس امام حسین علیه السلام بودم، شنیدم این آیات را قرائت کرد؛ و نیز شنیدم که آیه وَ سَیَعْلَمُ الذین ... را خواند؛ من در پیش خودم تعجب کرده و مشکوک شدم.
در همان حال صدای امام را شنیدم که فرمود: یَا ابْنَ وُکَیْدَةَ أ مَا عَلِمْتَ إنَّا مَعْشَرَ الْأئِمَةِ أحْیَاءٌ عِنْدَ رَبِّنَا)؛ ای فرزند وُکیده! آیا نمی دانی که ما امامان نزد خدا زنده ایم؟
پیش خود تصمیم گرفتم که سر امام را از مأموران سرقت کنم و جای دیگری ببرم و احترام بگذارم.
امام صدا زد: ای فرزند وُکیده! نمی توانی این کار را بکنی! گناه ریختن خون من به وسیله آن ها از گرداندن سرم بزرگ تر است! آن ها را به حال خود واگذار.
آیه30م غافر71.70 نادیده گرفتن آیات الهی
الَّذینَ کَذَّبُوا بِالْکِتابِ وَ بِما أَرْسَلْنا بِهِ رُسُلَنا فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ * إِذِ الْأَغْلالُ فی أَعْناقِهِمْ وَ السَّلاسِلُ یُسْحَبُونَ؛
کسانى که در صحبت و در خطاب دروغین بخواندند ما را کتاب
همه حکمهاى خداى جهان که ابلاغ کردند پیغمبران
دروغین بخواندند قوم عنود بدین کار کیفر بگردند زود
کشیده شود گردن کافران به غلها و زنجیرهایى گران
امام حسین علیه السلام از عاقبت و سرانجام کار سپاه مقابل خود هشدار دادند و با شرائطی که پیش می آمد باز هم خطبه ها خواندند و زمانی که نصایح خود را بی نتیجه دید فرمودند شکم های شما از مال حرام پر شده و سخن حق را نمی توانید بپذیرید. (اشاره به وعده ها و پول هایی که در میان سپاه از طرف عبیدالله و یزید بین سپاه کوفه و ..... توزیع شده بود)
در این آیه انواع عذاب براى کافران مطرح شده است:
الف) شکنجهى جسمى در غل و زنجیر. الْأَغْلالُ . ب) شیوهى بردن به دوزخ که با تحقیر است. یُسْحَبُونَ . ج) اول در آب داغ، سپس در آتش دوزخ. فِی الْحَمِیمِ ثُمَّ فِی النَّارِ . د) آتش برافروختهى دوزخ که هرگز سردى و تخفیف ندارد. یُسْجَرُونَ
ه) سؤال از شرکاى خیالى که مایهى شرمندگى آنان است. قِیلَ لَهُمْ أَیْنَ
آیاتی که امام سجاد علیه السلام در کاخ یزید جهت آگاهی؛ تلاوت و به آن استناد فرمودند
31. مَوَدَّةَ فِی القُربی شوری23
پیرمردی از شامیان در مقابل قافله اسیران ایستاد و گفت : شکر خدای را که شما را کشت و یزید را بر شما پیروزی داد. امام زین العابدین(علیه السلام) به آن مردی که از تبلیغات زهرآگین اموی در امان نمانده بود، فرمود :ای شیخ، آیا قرآن خوانده ای؟ گفت: آری فرمود: این آیه را قراءت کرده ای
﷽ قُل لا أَسئَلُکُم عَلیهِ اَجراً إِلا َّالمَوَدَّةَ فِی القُربی گفت: آری امام (علیه السلام) فرمود: آن خویشاوندان که خدای تعالی به دوستی آنها امر فرموده و برای رسول الله اجر رسالت قرار داده ماییم.
به مردم بگو اى رسول خدا نخواهم نه اجر و نه مزد از شما
مگر آنکه در حق خویشان من محبت بورزید اندر وطن
32. پس آیه تطهیر (احزاب33) را امام سجاد علیه السلام که در حق اهل بیت پیغمبر (صلی الله علیه و آله) است برای پیرمرد و حاضرین در مجلس یزید تلاوت فرموند اِنَّما یُریدُ الله لِیُذهِبَ عَنکُم الرّجسَ اهلَ البَیت و یُطهّرکُم تَطهیرا
که از اهل بیت نبوت، اله بخواهد کند دور رجس و گناه
شما را ز هر عیب سازد برى کند پاک و تطهیر از هر بدى
مراد از این آیه ماییم که خداوند ما را از هر آلایش ظاهر و باطن پاکیزه داشته است و حالا ای مردم حال و روزگار ما خاندان را می بینید که یزیدیان و .... چه کردند و ما را خارجی معرفی می کنند در حالی که اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله در قرآن اشاره گردیده است.
33 . آیه خمس (انفال41) سپس آیه خمس را تلاوت کردند و به معرفی خود پرداختند و بعضی از روایات استفاده می شود که حتی امام سجاد (علیه السلام) به هنگام اسارت در شام با همین آیه به شامیان استدلال فرمود و گفت: منظور از آیه آتِ ذَا الْقُرْبی حَقَّهُ مائیم که خدا به پیامبرش دستور داده که حق ما ادا شود (و این چنین شما شامیان همه این حقوق را ضایع کردید).
وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَیْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِی الْقُرْبى وَ الْیَتامى وَ الْمَساکِینِ وَ ابْنِ السَّبِیلِ ...
بدانید اى مؤمنان ز آنچه هست که آید شما را غنیمت بدست
بود خمس آن از خداى نکو ز پیغمبرست و ز خویشان او
رسد بر یتیمان و شخص فقیر بر آن کس که در راه شد ناگزیر
چو دارید ایمان به یکتا خدا بر آنچه که فرمود بر مصطفى
بباید ز حکم غنیمت کنون اطاعت نمایید بى چندوچون
که یزدان تواناست بر هرچه هست به هر چیز بر قدرت آورده دست
پیرمرد بسیار تعجب کرد و گریست و گفت چقدر من بی خبر مانده ام. سپس به امام(علیه السلام) عرض کرد : اگر توبه کنم آیا توبه ام پذیرفته است؟ امام به او اطمینان داد این پیرمرد را به خاطر همین آگاهی به دستور یزید شهید کردند. ذِی القُربی ، ما هستیم. فقها، خمس را در هفت چیز واجب مىدانند:
1. سود و منفعت کسب و درآمد سالیانه،
2. گنج، 3. معادن، 4. گوهرهایى که از غوّاصى به دست مىآید،
5. مال حلال مخلوط به حرام، 6. زمینى که کافر ذمّى از مسلمان بخرد،
7. غنیمت جنگى .
بسیار روشن است که خداوند نیاز به خمس ندارد، بنابراین سهم خدا، براى حاکمیّت قانون خدا و ولایت رسول، تبلیغات و رساندن نداى اسلام به گوش جهانیان، نجات مستضعفان و جلوگیرى از مفسدان است
برپایهى روایات، سهم خدا در اختیار رسول و سهم رسول پس از او، در اختیار امام است. و این سه سهم در زمان غیبت امام، در اختیار نوّاب خاص و یا نوّاب عامّ او یعنى مجتهد جامع الشرایط و مرجع تقلید قرار داده مىشود.
ذى القربى، به معنای صاحب قرابت و نزدیک بودن با ارحام، به دلیل روایات بسیار از شیعه و نیز برخى روایات اهلسنّت، همهى بستگان پیامبر صلى الله علیه و آله نیستند، بلکه مراد، امامان اهلبیت علیهم السلام مىباشند که مقام امامت و رهبرى دارند و خمس، متعلّق به رهبر و حکومت اسلامى است، نه فامیل پیامبر. ذی القربی در بقره 177. اسراء 26. روم 38. شوری 23 آمده
34. حق نزدیکان و فقیران
و آیه وَ آتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ وَ الْمِسْکِینَ وَ ابْنَ السَّبِیلِ وَ لَا تُبَذِّرْ تَبْذِیرًا (اسراء ۲۶)
ادا کن حقوق همه قوم و خویش هرآن کس که دارى تو نزدیک خویش
ز مسکین بکن دستگیرى تو چند بده حق ابن السبیل نژند
از اسراف و تبذیر پرهیز کن بِکن ریشه آن خود از بیخ و بن
تبذیرا بذر: تخم و پاشیدن تخم. به شخص اسرافکار از آن «مبذّر» مى گویند که مال را مى پاشد و بیهوده مصرف مى کند. وَ لا تُبَذِّرْ تَبْذِیراً
امام صادق علیه السلام: هر کس چیزى را در غیر مسیر طاعت خدا مصرف کند، مبذّر است
مفسّران شیعه وسنّى مانند طبرى، با الهام از روایات، مىنویسند: امام سجاد علیه السلام در دوران اسارت وقتى همراه قافله اسرا به شام رسید، در مقام محاجّه با آنان که اسراى اهلبیت را بىدین و خارجى مىخواندند، با استناد به این آیه فرمودند: مراد از ذَا الْقُرْبى ما هستیم!
خداوند به پیامبر وحى کرد که فدک را به فاطمه علیها السلام بدهد امّا پس از آن حضرت، فدک را از اهلبیت به ناحقّ گرفتند واهلبیت براى گرفتن حقّ خود همواره به این آیه استناد مىکردند.
ادامه مطالب
http://m5736z.blog.ir/post/HoseinQ2
http://m5736z.blog.ir/post/hosein.Q
http://m5736z.blog.ir/post/hosein.Q3
به نام خدا
مطالب جمع آوری شده در زمینه های مفاهیم قرآنی و تاریخی
از سال 1354 و بارگذاری آن در سال 1380 در سایت
تاریخی فرهنگی قرآنی
و از سال 1393 به تدریج بعضی از مقالات تبدیل به کتاب شده
و به حول قوه الهی در مهر سال 1399 به 40 جلد کتاب رسیده است.
نام : محمود زارع پور متولد تهران محله قلهک شمیران 1336
کارشناسی علوم قرآن و دینی ، دبیر و 25 سال مدیریت مدرسه