تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

موضوعات قرآنی ؛ دینی و آموزشی : مطالب طبقه بندی شده جهت تحقیق ؛ جزوه ؛ کتاب و .....

تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

موضوعات قرآنی ؛ دینی و آموزشی : مطالب طبقه بندی شده جهت تحقیق ؛ جزوه ؛ کتاب و .....

مشخصات بلاگ
تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

آشنائی با تاریخ اسلام :
عبرت آموزی (و لقد اهلکنا القرون من قبلکم .... گذشته چراغ راه آینده است)
آشنایی با علوم و موضوعات قرآنی ( هدی و رحمه للمتقین)

آخرین نظرات
  • ۴ خرداد ۰۱، ۱۷:۲۱ - خرید پیج اینستاگرام ارزان
    Great post.

 

بسم الله الرحمن الرحیم

شکافنده دانش ها

حضرت باقر علیه السلام به علم و دانش و فضیلت و تقوا معروف بود و پیوسته مرجع حلّ مشکلات علمى مسلمانان به شمار می رفت . وجود امام محمّد باقر علیه السلام مقدمه اى بود براى اقدام به وظایف دگرگون سازى امّت. زیرا مردم، او را نشانه هاى فرزند کسانى می شناختند که جان خود را فدا کردند تا موج انحراف ـ که نزدیک بود نشانه هاى اسلام را از میان ببرد ـ متوقّف گردد.

آنان از این رو قربانى شدند تا مسلمانان بدانند که حکامى که به نام اسلام حکومت مى کنند، از تطبیق اسلام با واقعیت آن به اندازه اى دورند که مفاهیم کتاب خدا و سنّت رسول اکرمصلی الله علیه و آله  در یک طرف قرار دارد و آن حاکمان منحرف در طرف دیگر

امام باقر علیه السلام بر آن شد تا انحراف حاکمان و دورى آنان از حقایق اسلام را به مردم بفهماند و براى مسلمانان آشکار سازد که چنان امورى تحقّق یافته . هشام بن عبدالملک خلیفه نابکار اموى وقتى به امام علیه السلاملیه السلام اشارت مى کند و مى پرسد که این شخص کیست؟ به او مى گویند او کسى است که مردم کوفه شیفته و مفتون اویند. این شخص، امام علیه السلامراق است.

در موسم حجّ، از عراق و خراسان و دیگر شهرها، هزاران مسلمان از او فتوا مى خواستند و از هرباب از معارف اسلام از او مى پرسیدند از سوى فقیهان بزرگ که وابسته به حوزه هاى فکرى و علمى بودند، مسائل دشوار در محضر او مطرح مى شد و گفتگوهاى بسیار با امام به عمل مى آمد، از او پاسخ مى خواستند تا امام را در تنگنا قرار دهند و در مقابل مردم او را به خاموشى وادارند، ولى آن حضرت با پاسخ هاى قانع کننده و مستدلّ و محکم خود آنان را به اعجاب وا مىداشت. حوزه علمى او براى صدها دانشمند و محدّث که تربیت کرده بود پایگاهى مهّم به شمار مى آمد.

فضائل معجزات و کرامات

پیشوایی امام باقر ع از صدر اسلام روشن و مسلم بود و نص بر امامت آن امام همراه با تعاریف رسول خدا، فراوان به ما رسیده . از آن امام معجزات و کرامات بسیار و نیز امور غریبه فراوانی در کتب معتبر ثبت شده و جنّ و ملائکه و حتّی جبرئیل خدمت او می‌رسیده‌اند.

مکارم اخلاق امام، زبانزد خاص و عام است و علوم و معارف فراوانی از وجود او سرچشمه گرفته . وی همچنین توجه خاصّی به عبادت و ذکر و مناجات داشته است. در زمان این امام، عده‌ای متمایل به رهبانیّت و ترک دنیا بودند که با مخالفت امام مواجه می‌شدند.
علم  :  از امام باقر ع مواعظ بسیار ارزشمندی به یادگار مانده است که تمام نسل‌ها تا قیامت از آن بهره‌مند خواهند بود. امام چون در اواخر دوران حکومت بنی‌ امیه به‌سر می‌برد، از ضعف قدرت حاکمه استفاده نمود و در نشر معارف اسلامی، تلاش گسترده‌ای کرد و با مخالفین و صاحبان عقاید مختلف، مناظرات مفصّلی داشت و به سؤالات شیعیان و مخالفین پاسخ داد.

لذا از آن امام در تمام مسائل فقهی و اجتماعی و حکومتی روایات فراوانی نقل شده ب‌طوری‌ که تقریباً هیچ کتاب روایی نیست مگر این که از امام در موارد مختلف روایتی ذکر شده . امام باقر ع با صحابی بزرگ رسول خدا، جابر بن عبدالله انصاری روابط صمیمانه‌ای داشت و برای او احترام خاصی قائل بود.

برای آن امام، غیر از جابر، اصحاب و راویان زیادی نام می‌برند که در بین آنها جابر بن یزید جعفی و محمّد بن مسلم و زراره و حمران، بسیار معروفند. شاعر معروف امام نیز کمیت نام دارد. از امام باقر معجزات و کرامات بسیاری از کتب معتبره نقل شده است که به برخی از آنها اشاره می‌شود :  

·         بازگرداندن روح دشمن پیشگویی شیعه بودن فرزند یکی از یاران

·         بینا کردن مرد نابینا معجزه شمش طلا

·         پیشگویی خلافت منصور دوانیقی پیشگویی وفات خود

·         ناپدید شدن حضرت باقر از چشم مردم در کودکی طیّ الارض و عذاب برزخی قابیل

·         خبر از افکار یاران اعجاز در پنهان شدن از نظرها شناخت شیعیان

·         آگاهی از احوال شیعیان نشان دادن پدر به پسر

·         بینا کردن ابا بصیر به چشم برزخی پیشگویی عاقبت والی مدینه

·         پیشگویی بلای سال آینده خبر غیبی از کوفه پیشگویی ویرانی قصر هشام خبر از آینده زید بن علی بن الحسین معجزه در کربلا خبر غیبی از فرزندان یکی از یاران معجزه امام در راه حج

جامعیت امام باقر  علیه السلام  :  زندگی امام، آینه‌ تمام نمای حیات شرافتمندانه‌ انسان‌های موحد و متعالی است. یکی از بارزترین ویژگی‌ های امام،‌ جامعیت اوست. توجه به علم، او را از اخلاق و فضایل روحی غافل نمی‌سازد و روی آوری به معنویات و عبادت و بندگی، وی را از پرداختن به زندگی مادی و روابط اجتماعی و اصلاح جامعه باز نمی‌دارد.

در حالیکه انسان‌های معمولی در بیشتر زمینه ها گرفتار افراط و تفریط می‌شوند اگر به زهد و عبادت بپردازند، به عزلت و گوشه‌نشینی کشیده می‌شوند و اگر به کار و تلاش روآورند از انجام بایسته وظایف عبادی و معنوی، دور می‌مانند
شخصیت علمی :  دانش همه امامان معصوم علیه السلام یکسان و همگی از سرچشمه وحی سیراب می‌شوند. آنان آموزگاری نداشتند و در مکتب بشری درس نخوانده بودند. دانش امام باقر علیه السلام نیز همانند دیگر امامان از سرچشمه وحی بود اما زمینه مراجعات وسیع دانش پژوهان و ابراز علم برای حضرت و فرزند گرامی‌شان امام جعفر صادق علیه السلاملیه السلام فراهم گشت.

تشکیل حلقه‌های درسی سنگین، احتجاجات، مناظرات و مباحثات امام محمد باقر علیه السلام با دانشمندان ومدعیان یکه تازی در میدان علم، همگان را به تواضع در پیشگاه علم آن حضرت وادار کرد. " عبدالله بن عطاء مکی" می‌گفت :  هرگز دانشمندان را نزد کسی چنان حقیر و کوچک نیافتم که نزد امام باقر علیه السلام یافتم.

" حکم بن عتیبه" که در چشم مردمان جایگاه علمی والایی داشت در پیشگاه امام باقر علیه السلام چونان کودکی در برابر آموزگار بود. شخصیت آسمانی و شکوه علمی امام باقر علیه السلام چنان خیره کننده بود که جابر بن یزید جعفی به هنگام روایت از آن گرامی می‌گفت :  وصی الوصیاء و وارث علوم انبیاء محمد بن علی بن الحسین مرا چنین روایت کرد..."

یکی از علمای بزرگ سنی به نام ابن حجر هیثمی درباره او می نویسد :  محمد باقر به اندازه‌ای گنج‌های پنهان معارف و دانش ها را آشکار ساخته و حقایق احکام و حکمت‌ها و لطایف دانش‌ها را بیان نموده که جز بر عناصر بی‌بصیرت یا بد سیرت پوشیده نیست و از همین جا است که وی را شکافنده دانش و جامع علوم و برافروزنده پرچم دانش خوانده‌اند

س هر کدام از شما که فرمانبردار خدا باشد، ولایت ما به او سود رساند. و هر کدام از شما که خدا را نافرمانی کند، ولایت ما نفعی برای او نخواهد داشت

درس هایی از مکارم اخلاقی امام باقر علیه السلام

خداوند پیامبران و معصومان علیه السلام را اسوه های زندگی معرفی کرده و از بشریت خواسته تا با سرمشق قراردادن ایشان راه درست زندگی را بیاموزیم و مسیر کمالی را به راستی بپیماییم و فلسفه و حکمت آفرینش را به بیهودگی تباه نسازیم

براساس آموزه های وحیانی اسلام، راه راست کمال همان انسان اخلاقی شدن است؛ چرا که عبودیت و بندگی خداوند چیزی جز تخلق به اخلاق و صفات الهی نیست

از اینرو پیامبرصلی الله علیه و آله  فلسفه بعثت و رسالت خود را اتمام مکارم اخلاقی میداند و خداوند نیز پیامبرشصلی الله علیه و آله  را به خلق عظیم و خوش خویی می ستاید به طوری که کسی در فضایل اخلاقی به مقامش نرسیده است

امام باقر علیه السلام نیز همانند دیگر اسوه های اخلاق الهی، مسیر صراط مستقیم را در مکارم اخلاقی می داند و همه سفارش های حضرت در سنت و سیره اش، رهایی از رذایل اخلاقی و تخلق به فضایل اخلاقی است

علم آموزی، وظیفه نخست انسان

برای رسیدن به چنین علمی پیامبران مسئولیت آموزش و پرورش مردمان را به عهده گرفته اند تا بسترهای مناسب فطرت، همچنان برای دریافت حقایق باز باشد و هواهای نفسانی و وسوسه های شیطانی به این بستر و فضای مناسب آسیب نرساند (بقره151؛ جمعه2)

پس یکی از وظایف انسان در دنیا آن است که در مسیر علم آموزی باشد و شناخت کمال و راه دسترسی آن را بشناسد و از ابزارهای مناسب این کار بهره گیرد از این رو در فرهنگ اسلام و قرآن، معرفت و علم آموزی به عنوان یک واجب نفسی و ارزشی مطرح شده و به عنوان رسالت پیامبران بیان شده

پس هر انسانی می بایست علم آموزی را نخستین وظیفه و مسئولیت خویش بداند و در این باره هیچ گونه کوتاهی نکند

امام باقر علیه السلام در این ارتباط از رسول اکرمصلی الله علیه و آله  حدیث کرده که  :  روزت را در حالی بگذران که یا عالم باشی یا علم آموز، و بپرهیز از اینکه عمرت در لذائذ غفلت زا و کامجویی های زیان بخش سپری گردد (الحدیث ج1، ص54)
در حقیقت علم آموزی موجب می شود تا انسان مسیر کمالی را بیاموزد و تحت تاثیر هواهای نفسانی و وسوسه های شیطانی، عمر خویش را به بطالت نگذراند باقی ماندن در مسیر درست، نیازمند داشتن دانش کامل شهودی است که آن نیز در بستر خاص پدیدار می شود که از همه مهمتر رهایی از بی تقوایی است.

امام باقر علیه السلام به انسان ها در این باره چنین هشدار می دهد و می فرماید :  طبیعت بشر با شهوت و میل و حرص و ترس و خشم و لذت آمیخته شده است، جز آنکه در بین مردم کسانی هستند که این پیوند و کشش طبیعی را با نیروی تقوی و حیاء و وارستگی مهار کرده اند

موقعی که نفس متجاوزت، تو را به گناه می خواند به آسمان با عظمت و کیهان حیرت زا نگاه کن و از خداوند بزرگی که جهان را آفریده و بر آن حکومت می کند بترس و از گناه خودداری کن

اگر از خداوند توانا خوف نداری به زمین، نظرافکن شاید از حکومت بشری افکار عمومی شرم کنی و مرتکب معصیت نشوی، اگر جرأت و جسارتت به جایی رسیده که نه از حکومت الهی می ترسی و نه از مردم زمین شرم داری خود را از صف انسانها خارج بدان و عداد حیوانات به حساب آور (الحدیث ج1، ص71)

پس باید کاری کرد که حقایق چنان بر آینه دل و قلب آدمی بتابد که همه چیز را چنان که هست بشناسد و در پی کمال حقیقی برود و تزکیه نفس کرده و خدایی و ربانی شود (آل عمران 79)

راه حفظ سلامت فطرت

برای اینکه فطرت سالم خود را حفظ و قلب سلیم داشته باشیم (شعراء89) باید همواره بر مدار اعتدال گام برداریم و از اسراف پرهیز کنیم؛ چرا که اسراف و افراط آدمی خواسته های نفسانی و وسوسه های شیطانی است

در همین رابطه امام باقر علیه السلام از رسول اکرمصلی الله علیه و آله  حدیث کرده است که آن حضرتصلی الله علیه و آله  فرمود :  اسلام دین محکم و قوی خداوند است، راه مستقیم آن را با مدارا بپیمایید و تندروی ننمائید (الحدیث ج1 ص92)

همچنین باید از هر کس و هر چیزی که موجب غفلت ما از خدا به عنوان کمال مطلق و راه راست عبودیت و نیز ابزارهای طیب و پاک و طاهر می شود، پرهیز و اجتناب کنیم تا دل های ما دچار غفلت نشود و اخلاق ما فاسد، و دریچه فطرت ما بسته نشود

امام باقر(علیه السلام) :  از اندرزهای لقمان حکیم به فرزندش این بود که فرزند عزیز، کسی که با گناهکار شریک شود، راه ناپاکی را از وی یاد می گیرد، کسی که مجادله را دوست داشته باشد مورد فحش و دشنام واقع می شود، کسی که در مکان های بدنام قدم بگذارد متهم خواهد شد، کسی که با رفیق بد همگام گردد از فساد اخلاق سالم نمی ماند، کسی که مالک زبان خود نباشد سرانجام پشیمان خواهد شد (الحدیث ج3، ص98)

انسان باید از فرصت تکرار نشدنی عمر به خوبی بهره مند شود؛ زیرا در دنیاست که انسان می تواند حقیقت کمالی خویش را بشناسد و فعلیت بخشد و خدایی و ربانی شود

اگر بتواند به درستی در مسیر کمالی و تخلق به صفات خدایی گام بردارد و خدایی شود، آنگاه است که در بازار دنیا سود برده و از زیان رسته است؛ در حالی که بیشتر مردم در بازار دنیا سرمایه هستی و وجودی خویش را از دست می دهند و از سرمایه زیان می کنند و هیچ سودی نمی برند (سوره عصر)

و تنها شماری اندک از مردمان هستند که در این بازار، با ایمان و کارهای صالح و دعوت دیگران به آن (همان) سود می برند و رستگار می شوند

حضرت باقر(علیه السلام) :  دنیا بازاری از بازارهاست. گروهی از این بازار خارج می شوند، کالای نافع و سودبخش می برند و بعضی با متاع مضر و زیان بار از این بازار بیرون می روند (الحدیث ج2 ص39)

فلسفه وجودی انسان، تخلق به اخلاق الهی

هدف از آفرینش انسان، تخلق به اخلاق الهی است. هر چند که خداوند با دمیدن روح خود در کالبد انسان (حجر29؛ ص72) و تعلیم همه اسماء و صفات خود به انسان (بقره31) بستر خلافت الهی او را فراهم آورده (بقره30)

ولی انسان باید با بهره گیری از مسیر عبودیت (ذاریات56) خود در مقام یقین و علم شهودی (حجر99) نشسته و خدایی شدن را تجربه کند و ربانی شود (آل عمران79)

به سخن دیگر، انسان باید صفات و فضایل خوب الهی را که در ذات انسان سرشته شده با بندگی و عبودیت و بهره گیری از طیبات و ترک خباثت ها، به فعلیت رساند و متخلق به خلق و صفات کمالی الهی شود

پس فلسفه آفرینش انسان همین خدایی و ربانی شدن اوست که آن نیز چیزی جز تخلق به خلق خوش و خوب الهی نیست که فطرت و عقل و شرع آن را فضیلت می شمارند و به عنوان فضایل اخلاقی معرفی و تشویق می کنند.
انسان اگر بتواند این مسیر فطرت و عقل و شرع را به درستی بشناسد و بپیماید به همه چیز رسیده است. پس در این راه نباید هیچ گاه عقب نشینی کند و ترک استقامت نماید. (فصلت30؛ احقاف13؛ هود112)

از نظر اسلام کمال در همان تخلق به خلق خوش است که در مرتبه کمالی، از آن به خلق عظیم (قلم4) تعبیر می شود؛ چرا که خداوند، کمال مطلق اخلاق است و خواهان آن است که بندگانش به این مکارم اخلاقی در کمالیت و تمامیت آن برساند

بر همین اساس آموزه های اسلامی را همان آموزه های اخلاقی دانسته اند؛ به این معنا که هدف آموزه های اسلامی این است که انسان اخلاقی ساخته شود

پس هرگونه عمل اخلاقی به عنوان یک فضیلت و عبادت دینی شناخته و هر عمل نابهنجار و ضداخلاقی و پست به عنوان یک رذیلت شناسایی و به عنوان گناه ترک آن واجب دانسته شده است*

امام باقر علیه السلام به جابر جعفی در این باره فرموده  :  ای جابر! آگاه باش، زمانی از دوستان ما به حساب می آیی که اگر تمام اهل یک شهر بگویند که تو مرد بدی هستی (یا انتقادات کنند) سخن آنان غمگین و متاثرت نکند و اگر همه آنان گفتند تو مرد شایسته و خوبی هستی، مسرور و خوشحالت ننماید بلکه اعمال و رفتارت را به کتاب خدا عرضه کن، اگر دیدی کردار و گفتارت مانند قرآن است و در راه قرآن قدم برمی داری حرامهایش را ترک می کنی و خواسته های آن کتاب مقدس را با علاقه و میل انجام می دهی و از کیفرهایی که در راه آن آمده ترسانی، در روش خود پابرجا و شادمان باش و بدان که گفته های مردم به تو زیانی نمی رساند (خوشحال باش که پشت سرت حرف می زنند، زیرا گناهان تو را به حساب آنها می نویسند و ثوابهایشان را به حساب تو)

ولی اگر کارها و رفتارت مخالف قرآن بود و برخلاف کتاب خدا قدم برمی داری، چه چیز تو را از خودت غافل و بی خبر ساخته است. (الحدیث ج2 ص386)
چهار صفت در هرکس باشد اسلامش کامل و گناهش آمرزیده است و خدا هنگام مرگ، از او راضی خواهد بود (امام باقر علیه السلام از امام سجاد(علیه السلام))

1- چون با مردم پیمانی بندد برای خدا به عهدش وفا کند

2- زبانش راستگو باشد

3- از کاری که نزد خدا یا در نظر مردم زشت است شرم کند

4- اخلاقش با زن و فرزندش خوش باشد (نصایح ص197و198)

عصاره اسلام در فضایل اخلاقی نهفته شده و مسلمان را باید با همان تخلق به اخلاق کریم شناخت

پس لازم است از هر چیزی که انسان را به پستی می کشاند و رذایل را در آدمی تقویت می کند، پرهیز کرد و آن را عبادتی بزرگ شمرد

امام باقر علیه السلام  :  بهترین عبادت، عفت شکم و فرج است (اصول کافی ج3 ص125) چراکه افراط در تغذیه و مسایل جنسی موجب می شود که برای ارضای آنها، راه اسراف و افراط را در پیش گیرد و به سوی خبائث و مانند آن گرایش یابد و در نهایت گرفتار غفلت از خدا شود

البته گرفتاری عقل و فطرت تنها به شکم پروری و شهوت پرستی نیست، بلکه گاه اعمال زشت دیگری چون تکبر و استکبارورزی نیز موجب می شود تا انسان هدف و مسیر و ابزار حق را نشناسد.

از این رو امام باقر علیه السلام درباره تاثیر مخرب تکبر می فرماید :  در دل هیچ انسانی کبر (تکبر) وارد نمی شود مگر آنکه عقلش به همان اندازه ناقص می شود، خواه کم باشد یا زیاد (الحدیث ج2 ص319)*

پس تکبر موجب میشود تا عقل شخص ناقص شود و قدرت تشخیص حق از باطل به ویژه در هنگامه فتنه ها از دست برود و نتواند حقیقت را چنانکه هست بشناسد و درپی آن برود.
دنیا برای کسی که گرفتار آن شود، طوری عمل می کند که دیگر نمی تواند حقیقت را ببیند؛ چون گرفتار غفلتی می شود که اجازه دیدن را از او سلب می کند. هر گناه و خطایی یا هر استفاده از خبائث، او را همانند کرم ابریشم گرفتار می کند.

امام باقر علیه السلام  :  حکایت شخص حریص به دنیا حکایت کرم ابریشم است که هرچه بیشتر بر خود بتند، راه بیرون آمدنش دورتر شود تا آنکه از غصه بمیرد. (اصول کافی ج3، ص202) امام باقر علیه السلام به مومنان هشدار می دهد که از آلوده شدن به گناه بپرهیزند؛ چرا که قلب را وارونه کرده و از حقیقت دور می سازد :  چیزی دل را بیشتر از گناه فاسد نکند. دل که آلوده به گناه شد مغلوب آن گردد تا وارونه شود. (امالی شیخ صدوق مجلس۶۲ ص397)

اخلاق الهی در سیره امام باقر علیه السلام

امام باقر  علیه السلام داراى خصال ستوده و مؤدب به آداب اسلامى بود. سیرت و صورتش ستوده بود. پیوسته لباس تمیز و نو میپوشید. در کمال وقار و شکوه حرکت میفرمود. از آن حضرت میپرسیدند  :  جدت لباس کهنه و کم ارزش میپوشید, تو چرا لباس فاخر بر تن می کنى؟ پاسخ می داد :  مقتضاى تقواى جدم و فرماندارى آن روز, که محرومان و فقرا و تهیدستان زیاد بودند, چنان بود.

من اگر آن لباس بپوشم در این انقلاب افکار, نمیتوانم تعظیم شعائر دین کنم. امام بسیار گشاده رو و با مؤمنان و دوستان خویش برخورد بود. با همه اصحاب مصافحه میکرد و دیگران را نیز بدین کار تشویق میفرمود. در ضمن سخنانش میفرمود  :  مصافحه کردن کدورت هاى درونى را از بین می برد و گناهان دو طرف همچون برگ درختان در فصل خزان می ریزد.

امام باقر علیه السلام در صدقات و بخشش و آداب اسلامى مانند دستگیرى از نیازمندان و تشییع جنازه مؤمنین و عیادت از بیماران و رعایت ادب و آداب و سنن دینى, کمال مواظبت را داشت. در روزهاى گرم براى رسیدگى به مزارع و نخلستانها بیرون میرفت, و با کارگران و کشاورزان بیل میزد و زمین را براى کشت آماده میساخت.

آنچه از محصول کشاورزى که با عرق جبین بدست میآورد در راه خدا انفاق می فرمود. در گفتار راستگوترین و در دیدار گشاده روترین و در بذل جان در راه خدا، بخشنده ترین و در اخلاق متواضع ترین مردمان بود. از خوف خدا بسیار می گریست و هنگام مشکلات اهل بیت را جمع میکرد و با هم به ذکر و استغفار میپرداختند.

نیایش و ارتباط با خدا

امام باقر  علیه السلام در عبادت و یاد خدا همچون پدرش امام سجاد  علیه السلام بود. امام صادق  علیه السلام در این خصوص می فرماید :  پدرم همواره به یاد خدا بود، در حال راه رفتن، غذا خوردن، و حتی هنگام سخن گفتن با مردم ذکر خدا می گفت (بدون اینکه لبهایش به هم بخورد) می دیدم که زبانش به ذکر “لا الله الا الله” در حرکت است. ما را جمع می کرد و دستور می داد تا هنگام طلوع خورشید به ذکر خدا بپردازیم؛ هر کدام از ما که می توانست قرآن بخواند، او را به خواندن قرآن دستور می داد و بقیه را به ذکر خدا وا می داشت.

خادم امام باقر(علیه السلام) :  با امام علیه السلاملیه السلام عازم حج شدیم. هنگامی که امام  علیه السلام داخل مسجدالحرام شد، نگاهی به خانه ی خدا کرد و گریست، چندانکه صدایش به گریه بلند شد... سپس به طواف پرداخت و نزد مقام به نماز ایستاد در سجده به اندازه ای گریسته بود که چون سر از سجده برداشت، جای سجده اش تر شده بود.
تلاش برای امرار معاش

محمد بن منکدر می گوید :  فکر نمی کردم علی بن الحسین علیه السلام دارای جانشینی باشد که از نظر فضل و دانش به پایه ی او برسد، تا اینکه فرزندش محمد باقر علیه السلام را ملاقات کردم، خواستم او را موعظه کنم، ولی او مرا موعظه کرد. اطرافیانش پرسیدند :  چگونه تو را موعظه کرد؟ گفت :  من در موقعی که هوا خیلی گرم بود به یکی از نقاط اطراف مدینه رفتم. محمد باقر علیه السلام را که مردی تنومند بود دیدم. با خود گفتم، بروم و این مرد را که گویا از بزرگان قریش است و در این هوای گرم و با این حال در جستجوی دنیاست، موعظه کنم.

نزدیک او رفتم و سلام کردم؛ او با زحمت و در حالی که به شدت عرق می ریخت جواب سلامم را داد. گفتم :  خدا تو را صالح گرداند، مردی از بزرگان قریش (همچون شما) در چنین هوای گرمی در طلب دنیا می کوشد! اگر در این حالت، مرگ فرا رسد چه می کنی؟ امام  علیه السلام فرمود :  بخدا سوگند، اگر مرگ در این حال فرا رسد، درست در هنگامی فرا رسیده که من به طاعت خدا مشغولم تا بدین وسیله از تو و دیگران بی نیاز گردم، از مرگ در آن هنگام بیمناکم که در حال سرپیچی از فرمان خدا برسد. گفتم :  رحمت خدا بر تو باد، من خواستم تو را موعظه کنم ولی تو مرا پند دادی
جود و بخشش امام باقر  علیه السلام با داشتن عائله سنگین، و برخورداری از زندگی ساده و متوسط، در بذل و بخشش از همگان پیشتازتر بود.

امام صادق علیه السلاملیه السلام  :  ثروت پدرم از تمام خاندانش کمتر و مخارجش از همه افزونتر بود؛ با این حال هر جمعه یک دینار صدقه می داد. حسن بن کثیر می گوید :  از نیازمندی خود و بی توجهی دوستانم، به امام شکوه نمودم. امام  علیه السلام فرمود :  بد برادری است آنکه در زمان بی نیازی ات تو را مراعات کند، ولی در هنگامه فقر و تهیدستی با تو قطع رابطه نماید. سپس به غلام خود دستور داد کیسه ای که حاوی 700 درهم بود آورد و به ابن کثیر داد و فرمود :  این مبلغ را مصرف کن و هنگامی که به پایان رسید مرا در جریان بگذار.

عمرو بن دینار و عبدالله بن عبید نقل کرده اند :  هرگاه با امام باقر  علیه السلام ملاقات می کردیم به ما لباس و هزینه زندگی می داد و می فرمود :  اینها را پیش از این برایتان آماده کرده ایم. روش امام باقر  علیه السلام این بود که هرگاه برادرانش به منزل وی می رفتند، تا به آنان طعام و لباس نیکو و مبلغی پول نمی داد، نمی گذاشت خانه اش را ترک کنند
مدارا با مردم مردی از اهل شام در مدینه ساکن بود و به خانه امام بسیار می آمد و به آن گرامی می گفت :  ... در روی زمین بغض و کینه کسی را بیش از تو در دل ندارم و با هیچ کس بیش از تو و خاندانت دشمن نیستم و عقیده ام آن است که اطاعت خدا و پیامبر و امیرمومنان علیه السلام در دشمنی با توست، اگر می بینی به خانه تو رفت و آمد دارم بدان جهت است که تو مردی سخنور و ادیب و خوش بیان هستی!. در عین حال امام (علیه السلام)با او مدارا می فرمود و به نرمی سخن می گفت. چندی بر نیامد که آن مرد بیمار شد و مرگ را رویاروی خویش دید و از زندگی نومید شد، پس وصیت کرد که چون در گذرد، امام باقر  علیه السلام بر او نماز گزارد

شب به نیمه رسید و بستگانش او را تمام شده یافتند، بامداد وصی او به مسجد آمد و امام باقر  علیه السلام را دید که نماز صبح به پایان برده و به تعقیبات نماز نشسته است و آن گرامی همواره چنین بود که پس از نماز به ذکر و تعقیب می پرداخت. عرض کرد :  آن مرد شامی به دیگر سرای شتافته و خود چنین خواسته که شما بر او نماز گزارید. فرمود :  او نمرده است... شتاب مکنید تا من بیایم.

پس برخاست و وضو و طهارت را تجدید فرمود و دو رکعت نماز خواند و دستها را به دعا برداشت، سپس به سجده رفت و همچنان تا بر آمدن آفتاب، در سجده ماند، آنگاه به خانه شامی آمد و بر بالین او نشست و او را صدا زد و او پاسخ داد، امام او را برنشانید و پشتش را به دیوار تکیه داد و شربتی طلبید و به کام او ریخت و به بستگانش فرمود غذاهای سرد به او بدهند و خود بازگشت. دیری بر نیامد که آن مرد شامی شفا یافت و به نزد امام آمد و عرض کرد :  گواهی می دهم که تو حجت خدا بر مردمانی...

اوصاف مسلمان حقیقی ابی جارود گوید :  به امام باقر علیه السلام عرض کردم :  ای فرزند رسول خدا! آیا شما دوستی و دلباختگی و پیروی مرا نسبت به خود می دانید؟ امام(علیه السلام) :  آری. عرض کردم :  من از شما پرسشی دارم که میخواهم به من پاسخ دهید زیرا چشمم نابینا است و کمتر راه می روم و همیشه نمی توانم شما را زیارت کنم.

امام علیه السلاملیه السلام فرمود :  سؤال خود را بپرس. عرض کردم :  مرا از دینی که شما و خاندانتان خدا را بر اساس آن عبادت می کنید آگاه کن تا من هم بر اساس آن خدا را عبادت کنم. امام علیه السلام فرمود :  با سخنی کوتاه سؤال بزرگی کردی، به خدا سوگند همان دینی که خود و پدرانم خداوند را به آن عبادت می کنیم به تو می گویم :

۱- شهادت به یگانگی خداوند و رسالت محمدصلی الله علیه و آله  2- اقرار به آنچه پیامبرصلی الله علیه و آله  از جانب خدا آورده است. 3- محبت به دوستان ما و دشمنی با دشمنان ما 4- پیروی از فرمان ما 5- انتظار قائم ما 6- کوشش (در انجام واجبات) و پرهیز از محرمات

لزوم پرهیز از گناه برای رسیدن به خوش خویی

دروغ، کلید همه بدیها

امام باقر علیه السلام می فرماید :  خدای عزوجل برای بدی قفل هایی قرار داده و کلیدهای آنها را شراب قرار داده و دروغ بدتر از شراب است. (اصول کافی، ج 4، ص 35)

بنابراین، دروغ کلید بسیاری از بدی هایی است که انسان مرتکب می شود. برای رهایی از بدی ها و قرار دادن بدی ها در زندان خودش می بایست تقوای الهی داشت و از دروغ پرهیز کرد تا بدی ها از درون اتاق بسته خود خارج نشوند و بلای جان آدمی نشون

البته امام بر این نکته تاکید دارند که شراب نیز نقش هرچند کمتر از دروغ دراین زمینه ایفا می کند؛ زیرا شراب عقل را زایل می کند و فرصت می دهد تا انسان کلید دروغ را در قفل اتاق بدی ها بچرخاند و آنها را آزاد کند و زمینه سیطره و تسلط بدی برجان آدمی را فراهم آورد.

بنابراین، پرهیز از شرابی که عقل را زایل می کند، به معنای حفاظت از کلیدهای در اتاق بدی هاست. به هرحال، دروغ به معنای فقدان صداقت و راستی، مهمترین عامل در مسیر حرکت های تقوایی انسان و عمل مقتضیات نیکی هاست.

از این رو امام  علیه السلام دروغ را باعث خرابی ایمان انسان می داند به گونه ای که راه بر عبودیت و اطاعت خدا بسته می شود و دیگر انسان نمی تواند مسیر متاله شدن و ربانی گشتن را بپیماید.
امام باقر علیه السلام درباره تاثیر مخرب دروغ بر ایمان و بندگی انسان می فرماید :  دروغ گفتن باعث خرابی ایمان است. (ارشاد القلوب، دیلمی، ج 2، ص 236)

از نظر امام علیه السلاملیه السلام دروغ و فقدان صداقت چنان بر زندگی انسان تاثیر می گذارد که هیچ چیز دیگری در این اندازه نمی تواند تاثیرگذار باشد.

امام باقر علیه السلام درباره نقش تخریبی دروغ در زندگی آدمی می فرماید :  پدرم حضرت سجاد  علیه السلام به فرزندان خود می فرمود :  از دروغ کوچک و بزرگ، جدی و شوخی بپرهیزید، زیرا آن کسی که درمساله ای کوچک دروغ گفت به گفتن دروغ بزرگ نیز جرات پیدا می کند.

آیا نمی دانید که رسول خداصلی الله علیه و آله  فرمود :  انسان پیوسته راست می گوید تا خدا او را صدیق و راستگو نویسد و پیوسته دروغ گوید تا خدا او را کذاب و دروغگو نویسد. (ارشاد القلوب ج2 ص236 اصول کافی ج4 ص35)

همچنین امام محمدباقر علیه السلام می فرماید :  پدرم فرمود :  چهار صفت در هر کس باشد اسلامش کامل و گناهش آمرزیده است و هنگام مرگ خدا از او راضی  :

۱ - چون با مردم پیمانی بندد برای خدا به عهدش وفا کند 2 - زبانش راستگو باشد 3-از کاری که نزد خدا یا در نظر مردم زشت است شرم کند. 4- اخلاقش با زن و فرزندش خوش باشد. (نصایح، ص197)

امام باقر علیه السلام فرمود :  بئس العبد عبد یکون ذا وجهین و ذا لسانین، یطری اخاه شاهدا و یاکله غائبا؛ بد بنده ای است آن که دو چهره و دو زبانه باشد، هنگامی که برادر دینی اش را می بیند، درحضورش تعریف و تمجیدش می کند؛ ولی پشت سر (با غیبت کردن) او را می خورد!

به هرحال، بسیاری از رفتارهای زشت و بدکاری های انسان ریشه در دروغ و دروغگویی دارد وکسی که بتواند خود را از دروغ حفظ کند دریچه تقوا را به روی خود گشوده است.

بهترین صنعتی که انسان از خود در آخرت تحویل می دهد، صنعتی است که مبتنی بر عبودیت است و شخص را به مقام عبدالله بودن و متاله و ربانی شدن می رساند و بدترین صنعت نیزانسانی است که خود را ناقص کرده و با دوری از تقوای الهی و درپیش گرفتن بدی ها از طریق دروغ و عدم صداقت،موجودی پست و پلید شده و از مقام انسانیت فرو افتاده است

پس باید از گناه پرهیز کرد؛ چرا که گناه چیزی جز ریشه و اساس بدخویی انسان نیست. هرگناهی انسان را از فضیلتی دور و به رذیلتی نزدیک می سازد. در این میان برخی از گناهان نقش بدتری در فضیلت زدایی و رذیلت زایی دارد.
امام باقر علیه السلام در بیان تاثیر پرهیز از گناه و رفتارهای زشت و بد می فرمایند :  هیچ بنده ای چهل روز ایمانش را به خدای عزوجل خالص نگرداند یا هیچ بنده ای ذکر خدا را چهل روز نیکو انجام ندهد جز آنکه خدای عزوجل او را نسبت به دنیا زاهد سازد و درد و داروی دنیا را به او بنماید،

پس حکمت را در دلش ثابت کند و زبانش را به آن گویا سازد، سپس تلاوت فرمود :  (کسانی که گوساله پرستیدند، بزودی خشم پروردگارشان با ذلت در زندگی دنیا به آنها برسد، افترا بندان را اینگونه جزا می دهیم(152 سوره 7)

از اینرو هیچ بدعت گزاری را نبینی، جز اینکه ذلیل است و هیچ افترازننده به خدا و پیغمبر و اهل بیتش را نبینی جز اینکه ذلیل است. (اصول کافی جلد 3 صفحه 27)
همچنین آن حضرت از هر گونه همنشینی با انسان های گناهکار و خطاکار و احمق و جاهل برحذر می داشت؛ چرا که اینها موجب می شود تا انسان خود گرفتار امور ضداخلاقی شود و از مسیر خدایی و اخلاق دور شود.

امام باقر علیه السلام می فرماید که قصد مسافرت داشت و پدر گرامی اش حضرت سجاد علیه السلام در ضمن سفارشهای خود به او فرمود :  فرزند عزیز از رفاقت و آمیزش با احمق بپرهیز و از او دوری کن و از بحث و مذاکره با او اجتناب نما سپس در بیان مراتب کوته بینی و نارسائی فکر احمق فرمود :  اگر سخن بگوید حماقت نادانی اش او را رسوا خواهد کرد، اگر سکوت کند نارسائی عجزش ظاهر می گردد، اگر به کاری دست بزند آنرا خراب می کند،

اگر رازی به وی سپرده شود افشا می نماید، نه دانش خودش او را بی نیاز می کند و نه از دانش دیگران بهره مند می گردد، اندرزگویی خود را اطاعت نمی کند و رفیق خود را راحت نمی گذارد، مادرش مرگ او را دوست دارد تا در عزایش گریه کند و زنش آرزوی جدایی وی را در مغز میپرورد، همسایه اش تمنا دارد که از منزل او دور باشد و همنشینش از ترس مجالست با او در تنهایی و سکوت به سر می برد، موقعی که احمق در مجلس دیگران شرکت می کند اگر حضار محضر از او بزرگتر باشند همه آنها را عاجز میکند و اگر از وی کوچکتر باشند با رفتار و گفتار احمقانه خود آنان را گمراه میکند(الحدیث ج3ص 365)

نچه در پی می آید گذری بر برخی تعالیم روحبخش و معنوی امام باقر علیه السلام درحوزه سبک زیست اسلامی واخلاقی است که به مناسبت سالروز ولادت خجسته آن حضرت تقدیم خوانندگان عزیز می شود.

دروغ، بلای جان انسان
از نظر آموزه های قرآنی، صداقت عامل خوشبختی انسان است. لذا عقل و وحی بر اموری چون عدل و صدق و وفا به عنوان برترین اصول اخلاقی تاکید دارند. دروغ ، عامل بسیاری از بدبختی ها و دشمنی ها و گناهان دیگر است. امام باقر علیه السلام همانند دیگر پیشوایان دینی بارها از هر گونه دروغ در هر شکل و قالبی پرهیز داده است

ایشان فرمود  :  پدرم حضرت سجاد  علیه السلام به فرزندان خود می‌فرمود  :  بپرهیزید از دروغ گفتن چه در امر کوچک چه در امر بزرگ ،خواه جدی و خواه به شوخی، زیرا کسی که دروغ کوچک می گوید بر گفتن دروغ بزرگ جرات پیدا می کند،

مگر نمی دانید که حضرت رسول صلی الله علیه و آله  می فرمود  :  پیوسته بنده راست می گوید تا خدا او را راستگو می نویسد و بنده ای پیوسته دروغ می گوید تا خدا او را کذاب ( دروغگو ) می نویسد (ارشاد القلوب ج۲  ۲۳۶؛ اصول کافی ج۴ ص۳۵)

گوشه‌هایی از اخلاق فردی و اجتماعی :
1- همیشه به یاد خدا بود، در همه حال نام خدا بر لب داشت، نماز زیاد می‌خواند و چون سر از سجده برمی‌داشت، سجده گاهش ازاشک چشمش تر شده بود.
2-
آن گاه که به سفر حج می‌رفت، چون به حرم می‌رسید، غسل می‌کرد کفشهایش را در دست می‌گرفت و مسافتی را پیاده می‌رفت و چون وارد مسجد الحرام می‌شد به کعبه نگاه می‌کرد و با صدای بلند می گریست.
3-
چون غمگین می‌شد زنان و کودکان را جمع می‌کرد، او دعا می‌کرد و آنها آمین می‌گفتند.
4-
یارانش را به همدردی و برادری ونیز یاری مسلمانان سفارش می‌کرد و می‌فرمود :  " دوست داشتنی‌ترین کارها نزد خدا این است که مسلمانی شکم مسلمانی را سیر کند، غمش را بزداید و دینش را ادا کند".
5-
با همه مهربان بود. حتی با کسانی که نسبت به او رفتار بدی داشتند از بدکاران در می گذشت، اگر نیمه شب مهمانی می‌رسید با مهربانی در به رویش بازمی‌کرد و در باز کردن باروبنه‌اش به اوکمک می‌کرد، در تشییع جنازه مردم عادی شرکت می‌کرد، لغزش‌های یاران را نادیده می‌گرفت و می‌فرمود  :  " اصلاح امور زندگی و روش برخورد با مردم چون پیمانه پری است که دو سوم آن زیرکی ویک سوم آن گذشت است".
6-
از تحقیر مسلمانان نهی می‌کرد. در امر اصلاح جامعه و جلوگیری از فساد و تنبیه بدکاران ، تلاش می‌کرد . یارانش را به کار و کسب تشویق می‌کرد.
7-
غذا را با " بسم الله" آغاز و با "‌الحمدلله " ختم می‌کرد و آنچه را در اطراف سفره ریخته بود اگردر خانه بود برمی‌داشت واگر در بیابان بود برای پرندگان وا می‌نهاد.

8- فرمود : " کمک به خانواده‌ یک مسلمان و سیرکردن شکمشان و بی‌نیاز کردن آنها از مردم برایم ازهفتاد حج بهتر است." به سیر کردن شکم مردم خیلی اهمیت می‌داد و سیرکردن یک نفر نزد وی از آزاد کردن یک بنده بهتر بود.
9-
هر روز جمعه یک دینار صدقه می‌داد و می‌فرمود :  " نیک و زشت و صدقه روز جمعه دو چندان می‌شود." ونیز می‌فرمود :  "نیکی، فقر را می‌زداید و برعمر می‌افزاید واز مرگ بد پیشگیری می‌کند" . پیوسته یارانش را به همدردی و دستگیری یکدیگر سفارش می‌کرد و می‌فرمود :  "چه بد برادری است ، برادری که چون غنی باشی همراهت باشد و چون فقیر شوی تو را تنها بگذارد". و می‌فرمود : "برادری آن گاه کامل است که یکی از شما دست در جیب رفیقش کند وهرچه می‌خواهد برگیرد".

ابوجعفر امام محمد باقر ( ع )متولى صدقات حضرت رسول ( ص ) و امیرالمؤمنین ( ع ) و پدر و جد خود بود و این صدقات را بر بنى هاشم و مساکین و نیازمندان تقسیم میکرد , و اداره آنها را از جهت مالى به عهده داشت .

شرط قبولی نماز حضرت باقر ع فرمودند  :  هر کس که از روی بی اعتنایی در نماز جماعت شرکت نکند و عذر و مریضی هم نداشته باشد نمازش قبول نمی شود (مستدرک الوسائل، ج6 ص450)
آفات بی نظمی در نماز جماعت امام باقر (ع )  :  سزاواراست که صفها کامل و به هم پیوسته باشند، و میان دو صف فاصله به اندازه ای باشد که یک انسان بتواند سجده کند و اگر در نماز جماعت فاصله دو صف جلو و عقب کمتر از این باشد، چنین نمازی نماز کامل و درستی نیست . (دعائم الاسلام ، ج 1، ص 155.

اخلاق نیک اجتماعی در بیان امام باقر(علیه السلام)
هر کسی دنبال خوشبختی و سعادت است و آن را در دو چیز اساسی می‌جوید که یکی آسایش تن و دیگری آرامش روان است

البته انسان‌ها ممکن است در تشخیص علل و عوامل ایجادی این دو چیز به اشتباه و خطا بروند و یا آن را در جایی یا چیزی جست‌وجو کنند که یا اصولا تأمین‌کننده این اهداف نیست یا اگر باشد از پایایی و مانایی ابدی برخوردار نیست و خوف از آینده، در نهایت آرامش را از ایشان سلب می‌کند

یکی از مهم‌ترین اهداف آموزه‌های وحیانی اسلام، تبیین علل و عوامل خوشبختی و راه دستیابی به سعادت ابدی است که هرگونه اندوه و ترس را از آدمی بزداید

آموزه‌های پیشوایان اسلام در همه حوزه‌ها به یک شکل در راستای تبیین این مهم بوده است

امام باقر علیه السلام یکی از پیشوایان معصوم علیه السلام نیز بر آن است تا همه علل و عوامل تأمین کننده سعادت ابدی را تبیین و توصیه نماید

سیره عملی و سنت قولی و فعلی آن حضرت علیه السلام گواه صادقی بر این مطلب است

پس کسانی که خواهان سعادت ابدی هستند می‌توانند از ایشان برای رسیدن به مقصود متعالی خویش بهره گیرند

روایت امام صادق علیه السلام از سیره امام باقر علیه السلام

چرا امام صادق علیه السلاملیه السلام عنایت بر بیان سیره پدر بزرگوارش داشت؟

این امر، دو دلیل می تواند داشته باشد :

1 . این کار نوعی تعظیم و حرمت نهادن به جایگاه رفیع امام باقر علیه السلام است

2. بعد از عصر خفقان و حاکمیت جنایتکاران بنی امیه که با امامان شیعه و تفکر و عقاید آنان سر ستیز داشتند، این امام باقر(علیه السلام)بود که در دوره افول قدرت بنی امیه از فرصت ها بهره جست و در بیان معارف اسلام ناب و آموزه های آن کوشید و حقایق ناب اسلام را به شکل های مختلف، به شیفتگان و رهپویان راه اهل بیت (علیه السلام)و سایر مسلمانان بازگو کرد. از این رو، نقش امام محمد باقر علیه السلام در نشر و توسعه و بالندگی و معرفی دین و بنیان گذاری و ایجاد تحول و انقلاب فرهنگی در گستره جهان اسلام، بی بدیل است

اینک برخی از گفتارها و رفتارهای امام باقر  :
الف) بیم و امید

انسان مؤمن لازم است در پیوند خود با خدای تبارک و تعالی، هم به رحمت و لطف حضرت حق امیدوار باشد و هم از غضب و خشم پروردگار، ترس و بیم داشته باشد

انّه لیس من عبد مؤمن إلا و فی قلبه نوران، نورُ خیفةٍ و نور رجاءٍ لو وُزنَ هذا لم یزد علی هذا؛ نیست بنده مؤمن و خداشناسی، مگر اینکه در جان او دو نور بدرخشد :  نور بیم از خدا- عقاب و خشم خدا- و امید به لطف حضرت پروردگار. باید این دو، همسان باشند، به گونه ای که اگر سنجیده شوند، یکی بر دیگری افزون نشود

ب) شتاب در کارهای نیک

کاری را که انسان اراده می کند به سامان برساند، پسندیده است که ابتدا درباره آن بیندیشد تا صلاح و صواب یا فساد و زیان آن آشکار گردد. اما در کارهایی که خوبی و نیکی آنها کاملاً روشن است، انسان باید سریع اقدام کند و فرصت سوزی نکند؛ چون امکان دارد که حادثه ها و عواملی، او را از انجام آن کار خیر بازدارند.

امام صادق علیه السلاملیه السلام  :  کان أبی یقول :  إذا هممت بخیرٍ فبادر فإنک لا تدری ما یحدثُ؛ هنگامی که می خواهی کار نیکی را انجام دهی، سریع به آن اقدام کن؛ چون تو نمی دانی که در آینده چه اتفاقی خواهد افتاد*

ج) تأثیر گناه بر روح

بی تردید یکی از عوامل انحطاط آفرین در اندیشه و روح انسان، گناه و شکستن حریم ها و بی اعتنایی به بایدها و نبایدهای الهی است. آثار گناه، جبران ناپذیر است و گناه، سرنوشت انسان را در مسیر انحراف رقم می زند ما من شیٍ افسدُ للقلب من خطیئةٍ؛ پدرم بارها می گفت :  بدترین چیزی که قلب و جان را فاسد و تاریک می کند، گناهان است.
د) لحظه های برتر نیایش

دعا و نیایش به درگاه خداوند و رو آوردن به او در مشکلات و دشواری های زندگی، بی تردید یکی از ریشه دارترین نیازهای روح و جان انسان هاست و نیایش، تأثیر شگرفی در ساختار روحی و معنوی بشر دارد. نیایش با معبود بی همتا در هر جا و هر زمان مطلوب است؛ ولی در لحظه ها و مکان های خاص، مطلوب تر و به اجابت دعا نزدیک تر است.

امام صادق علیه السلاملیه السلام  :  کان أبی إذا طلب الحاجة طلبها عند زوال الشمس فاذا اراد ذلک قدّم شیئاً فتصدق به و شمَّ من طیبٍ و راح الی المسجد دعا فی حاجته بماشاء؛ راه و روش پدرم بدین سان بود :  هر زمان که حاجتی داشت، آن را در موقع زوال خورشید- ظهر شرعی- طلب می کرد، به این گونه که نخست، چیزی را صدقه می داد و عطر استعمال می کرد و راهی مسجد می شد و در آنجا دعا می کرد و از خداوند برآورده شدن آن را درخواست می کرد.
ه) گردهمایی برای نیایش

نیایش جمعی به درگاه حق، امری پسندیده است و سفارش شده که نیایش کنندگان گردهم آیند و دعا کنند که این، به اجابت دعا نزدیک تر است. حضرت صادق  علیه السلام  :  کان أبی إذا حزنه امرٌ جمع النساء و الصبیانَ ثم دعا و امنوا؛ پدرم سیره اش این بود که هرگاه پدیده ای ناگوار رخ می نمود که حضرت را غم و اندوه فرا می گرفت، زن ها و کودکان خویش را جمع و سپس به پیشگاه خدا دعا می کرد و آنان آمین می گفتند.
و) ذکر حضرت حق

ذکر و یاد خدا، یکی از برترین شیوه های خودسازی است و مردان و زنان دین باور به این اصل مهم توجه ویژه دارند. در سراسر قرآن- که خود، نوعی ذکر و یاد خداست- با تعبیرهای زیبا انسان ها را به یاد کردن خدا، فرا می خواند. یاد خدا جان را نورانی می کند و صفا می بخشد و از ابتلا به خودفراموشی باز می دارد.

حضرت صادق (علیه السلام)روش پدر بزرگوارش را چنین بازگو می کند :  کان أبی کثیر الذکر، لقد کنتُ امشی معه و إنه لیذکرالله و آکل معه الطعام و انه لیذکر الله و کان یحدّث القوم و ما یشغله عن ذکر الله و کنت أری لسانه لازقاً بحنکه یقول لا اله الا الله و کان یجمعنا و یأمرنا بالذکر؛ روش پدرم بدین سان بود که خدا را بسیار یاد می کرد. من با او گاهی راه می رفتم و او مشغول ذکر بود.

غذا می خورد و در آن حال به یاد خدا بود. با مردم سخن می گفت و در آن حال از ذکر حق غافل نمی شد. او دائماً زبانش به کامش چسبیده بود و ذکر لا اله الا الله را بر زبان جاری می کرد. گاهی ما را جمع می کرد و دستور می داد که به ذکر خدا بپردازیم
اهمیت سوره اخلاص امام صادق علیه السلاملیه السلام  :  کان أبی یقول :  قل هو الله احد، ثلثُ القرآن و قل یا ایها الکافرون، ربع القرآن؛ آری، به دلیل اهمیت سوره توحید است که سفارش شده در نمازهای واجب، همواره خوانده شود*

ز) نافله نماز عشا

در شریعت اسلام، هفده رکعت نماز در شبانه روز بر مسلمانان فریضه و واجب و 34 رکعت نماز، مستحب است. از نمازهای مستحبی، دو رکعت نماز نافله عشا است که بعد از نماز عشا به حالت نشسته خوانده می شود. ششمین اختر امامت، حضرت صادق  علیه السلام  :  کان أبی یصلیهما قاعداً؛ پدرم آن دو رکعت را همواره به شکل نشسته به جای می آورد.»
ح) پرهیز از ظلم و ستم

یکی از بدترین گناهان، ستم و ستمگری به ویژه ظلم به انسان است. قبح و زشتی این پدیده شوم به گونه ای است که تمام عقلای عالم و همه ادیان آسمانی، آن را محکوم می کنند. حضرت صادق علیه السلاملیه السلام  :  کان أبی یقول :  اتقّوا الظلم، فانّ دعوة المظلوم تصعد الی السماء؛ پدرم بارها هشدار می داد :  از ظلم کردن بپرهیزید؛ چون دعا و ناله و فریاد ستمدیده، به آسمان بالا می رود( به اجابت می رسد)
ط) تأثیر برخی از گناهان

امام صادق علیه السلاملیه السلام  :  کان أبی یقول :  نعوذ بالله من الذنوب التی تعجل الفناء و تقرب الآجال و تخلی الدیار و هی قطیعة الرحم، و العقوق و ترکُ البرّ؛ پدرم همواره تأکید می فرمود :  به خدا پناه می بریم از گناهانی که به هلاکت انسان سرعت می بخشد و نابودی و مرگ را نزدیک می کند و سبب کوچ کردن مردم از سرزمین خود و هلاکت آنان می گردد. آن گناهان عبارت اند از :  بریدن پیوند با خویشاوندان، اذیت و آزار دادن به پدر و مادر، و ترک نیکی به کسانی که استحقاق آن را دارند
ی) صدقه

یکی از امور پسندیده و دینی، کمک رسانی و خدمت به قشر محروم جامعه اسلامی است. البته پر روشن است که انفاق و صدقه دادن باید در مسیر رفع محرومیت از جامعه باشد. از منظر دین، هر کار خیری که انسان انجام می دهد، صدقه است.

امام باقر علیه السلام در صدقه دادن به افراد فقیر، روش جالبی داشت که فرزندش امام صادق علیه السلاملیه السلام این چنین بازگو می کند :  کان أبی اذا تصدق بشیء وضعه فی ید السائل ثم ارتدّه منه فقبله و شمّه ثمّ ردّه فی ید السائل؛ هرگاه پدرم چیزی را صدقه می داد، آن را نخست در دست شخص سائل قرار می داد، سپس آن را از او باز پس می گرفت، آن گاه آن چیز را می بوسید و می بویید و مجدداً در دستان سائل می نهاد.
ک) ثواب و پاداش حج

یکی از مناسک عبادی که در اسلام جایگاه ویژه ای دارد، حج است. این مراسم بین المللی اسلامی که هر سال انجام می پذیرد، اگر چنان که اسلام می خواهد، انجام پذیرد، آثار معنوی و مادی فراوانی دارد و در ایجاد وحدت و همگرایی و همفکری مسلمانان بی نظیر است. امام صادق علیه السلاملیه السلام  :  کان أبی یقول :  من أمّ هذا البیت حاجاً او معتمراً من الکبر، رجع من ذنوبه کهیئته یوم ولدته امُه؛ هرکس قصد و اراده خانه خدا کند، چه برای انجام مناسک حج و چه برای انجام عمره، و خویش را از غبار کبر و برتری طلبی پاک و پیراسته کند، از آثار زیان بار و آلودگی های روحی که دامن گیر او شده، پاک و پاکیزه می شود، به سان روزی که از مادر متولد شده .

ل) اعتدال در زندگی

یکی از اصول بنیادین اسلامی که در تمام مقررات دینی بروز دارد، اصل اعتدال و پرهیز از زیاده روی و تفریط در تمام امور است. در عصر امام باقر علیه السلام نگرش منفی زهدگرایانه ای از سوی جماعتی از زهدفروشان و مقدسان نادان، ترویج و تبلیغات گسترده ای برای آن می شد. بعنوان نمونه، خوردن گوشت را تحریم و از آن اجتناب می کردند و این، به نام دین انجام می گرفت! ولی حضرت باقر (علیه السلام)با این انحراف برخورد و مبارزه کرد و منحرفان را رسوا ساخت و تصویر درستی از اسلام ارائه کرد.

عبدالاعلی مولی آل سام می گوید :  من به امام جعفر صادق علیه السلاملیه السلام گفتم :  روایتی از رسول اللهصلی الله علیه و آله  میان مسلمانان زبان به زبان نقل می شود که آن حضرت فرمود :  خداوند تبارک و تعالی از خانه ای که در آن گوشت خورده می شود، بدش می آید. حضرت صادق(علیه السلام)فرمود :  آنان که چنین خبری را منتشر می سازند، دروغ گویان اند.

حضرت رسول الله چنین فرموده :  خداوند از آن خانه ای متنفر است که در آن مسلمانان و برادران و خواهران دینی خود را غیبت می کنند و گوشت آنان را می خورند (اشاره به آیه قرآن که غیبت مسلمان را به خوردن گوشت دیگری تشبیه کرده.

سپس امام صادق علیه السلاملیه السلام افزود :  کان أبی لحماً، لقد مات یوم مات او فی کمّ أمُ ولده ثلاثون درهماً لللحم؛ زندگی پدرم بدین سان بود که به خوردن گوشت میل و علاقه داشت، حتی قبل از اینکه از دنیا برود، پولی را به همسرش داده بود تا با آن گوشت بخرد

امام باقر  علیه السلام و بازگشت به مرجعیت دینی

پس از غصب خلافت ظاهری از سوی منافقان قدیم و جدید و مظلوم واقع شدن حضرت امیرمومنان علی علیه السلام همانند هارون(علیه السلام)، دولت غاصب تلاش کرد تا در یک فرآیندی مرجعیت علمی را همانند مرجعیت سیاسی و قضایی از اهل بیت سلب کند.

از این رو تلاش جدی صورت گرفت که روایات ثبت و ضبط نشود و قرآن بی زبان و صامت بماند؛ زیرا قرآن صامت به سبب داشتن متشابهات (آل عمران7) و بطون از این قابلیت برخوردار بود که هرگونه تفسیر و تبیین شود؛

در حالی که براساس آموزه های قرآنی، قرآن تنها بخشی از حقیقت اسلام است؛ و آن مقومی دارد که پیامبرصلی الله علیه و آله  و اولوالامر است؛ زیرا به تفسیر و تبیین آنان است که معنای واقعی را می یابد و آیات متشابه به محکم تبدیل می شود. لذا اطاعت خدا همان اطاعت از پیامبرصلی الله علیه و آله  و اولوالامر (نساء، 95) دانسته شده.

قرآن صامت بی قرآن ناطق یعنی اولوالامر(علیه السلام)، ساکت است و می توان آن را به شکلی درآورد. اصولا فهم قرآن نیازمند آن است که به مخاطب اصلی آن مراجعه شود؛ زیرا در قرآن کلیات آمده و اینکه چگونه نماز بخوانیم و روزه بگیریم و حج بگزاریم و کشور را مدیریت کنیم و قضاوت و عدالت را بر پا داریم، نیازمند مفسر و مبین است.

از سوی دیگر، در قرآن آیاتی است که تنها مخاطب آن، مطالب آن را می فهمد. مثلا در آیه 282 بقره آمده است :  و اتقوا الله و یعلمکم الله؛ تقوای الهی پیشه گیرد و خداوند به شما تعلیم می دهد. در این آیه با واو تعلیم الهی بیان می شود؛ این بیانگر آن است که امور دیگر نیز در تقوای الهی انسان پدید می آید که بیان نشده و تنها تعلیم الهی بیان می شود که یکی از آثار تقوای الهی است آنچه در اینجا نهان و مخفی شده را تنها مخاطبان اصلی قرآن یعنی پیامبرصلی الله علیه و آله  و اولوالامر علیه السلام می فهمند.
جلوگیری از ثبت و ضبط احادیث این امکان را به غاصبان و طاغوتیان می داد تا سنت و عترت را از دایره مدیریت جامعه اسلامی بیرون رانند؛ زیرا سنت، تفسیر کننده آیات و تبیین گر مقامات عترت بود.

از این رو پیامبرصلی الله علیه و آله  هشدار می دهد که عترت را رها نکنید؛ زیرا قرآن بی عترت، ناطق نیست و نمی تواند شما را در مسیر راست نگه دارد؛ چرا که قرآن نیز مقومی چون اولوالامر دارد که آن را به استنطاق و نطق درآورد و مسایل را چنان که هست براساس آموزه های قرآنی تبیین کند و مردم را در راه راست نگه دارد و از گمراهی حفظ کند. (صحیح البخاری، ج 4، ص 13- باب دعاء النبی الی الاسلام و النبوه ؛ صحیح البخاری، ج 1، ص 63- 73 )
ممنوع کنندگان ثبت و ضبط احادیث، گام بلندی برای حذف عترت حتی از مرجعیت دینی برداشتند. این گونه است که به جای مراجعه به اهل الذکر و راسخون فی العلم (آل عمران7) به کسانی مراجعه می کنند که خود چیزی ندارند چه رسد که بتوانند از باطن قرآن استنطاق کنند. بر طبق سخن امیرمومنان علیه السلام عام و خاص، مطلق و مقید، ناسخ و منسوخ، مجمل و مبهم قرآن را نمی شناسند ولی مفسر قرآن و مبین احکام و معارف آن می شوند.

دراین دوره است که مرجعیت دینی به دست گروهی از اهل کتاب به ویژه یهودیان به ظاهر مسلمان می افتد و افکار غیراسلامی و التقاطی یعنی اسرائیلیات، تمام فکر و فرهنگ اسلامی را تغییر می دهد و تهاجم گسترده ای از سوی یهودیان و مسیحیان علیه فرهنگ اسلامی صورت می گیرد و مفاهیم و احکام و معارف اسلامی دستخوش دگرگونی بزرگی می شوند و جبرگرایی و مانند آن بر اذهان و افکار مردم حاکم می گردد

امیرمومنان علی علیه السلام می داند که مشکل اساسی در از دست رفتن حاکمیت سیاسی است؛ زیرا قدرت سیاسی، افکار مردم را به دست می گیرد و آنان را به هر سمتی می راند که می خواهد؛ زیرا الناس علی دین ملوکهم؛ مردمان بردین حاکمان خویش هستند.

شاید مهمترین مبارزه برای بازگرداندن حاکمیت سیاسی از سوی امیر مومنان علی (علیه السلام)، امام حسن علیه السلام و امام حسین  علیه السلام انجام شد؛ ولی از آن جایی که مردم اصولا اهل بیت  علیه السلام را کنار گذاشته بودند، هیچ فایده ای نداشت.
امام حسین  علیه السلام شاید بزرگ جانفشانی را برای به دست آوردن حاکمیت سیاسی انجام داد؛ زیرا بازگرداندن حاکمیت سیاسی زمینه ساز بازگشت حاکمیت های دیگر به اهل بیت(علیه السلام)بود. برای اینکه مردم از حق طبیعی و الهی اهل بیت  علیه السلام درحوزه حاکمیت سیاسی آگاه شوند و از خواب خوش و طولانی بیدار گردند، با عاشورا طومار حاکمیت طاغوتی را زد و گروهی از مردم دانستند که حاکمیت از آن اهل بیت  علیه السلام است.

تلاش امام حسین  علیه السلام موجب شد که دشمن به شدت ضربه سهمگین بخورد به گونه ای که دیگر نتوانست حاکمیت شرعی خود را اثبات کند و حتی اهل سنت، حاکمیت را به دو دسته راشدین و غیر راشدین تقسیم کردند تا ضمن توجیه حکومت سه نفر نخست، از وضعیت بغرنج سیاسی بیرون آیند

امام حسین علیه السلام این اندیشه را زنده کرد که حاکمیت سیاسی از آن اهل بیت علیه السلام است و هر کسی دیگر غاصب این مقام و منزلت الهی است

از این رو قیام ها علیه دولت های دیگر همواره شکل گرفت و هرگز دولت های پس از امام حسین  علیه السلام رنگ آسایش سیاسی و امنیت را ندیدند، زیرا مشروعیت سیاسی آنان مخدوش شده بود

پس از این دوره است که فشار سختی بر امام سجاد  علیه السلام اعمال می شود؛ زیرا ایشان می کوشد تا نوع دیگری از مرجعیت را به اهل بیت علیه السلام بازگرداند. ایشان تلاش می کرد که به عنوان مرجع روحی و معنوی مردمان درآید.

این گونه است که دعاهای عرفانی آن حضرت (علیه السلام)و جنبه عطوفت و مهربانی وی موجب می شود که ملجا و ماوای همه دل شکسته گان شود.

اقدام دیگری که می بایست صورت گیرد، بازگرداندن مرجعیت علمی و دینی به اهل بیت علیه السلام بود. این مهم را امام باقر علیه السلام و فرزند بزرگوارش امام جعفر صادق  علیه السلام انجام دادند

با تشکیکی که در مشروعیت الهی و قانونی دولت ها با شهادت امام حسین  علیه السلام و قیام ایشان و احیا و اصلاح امت انجام گرفت، امت دریافته بود که مرجعیت سیاسی از آن اهل بیت است. از این رو همه قیام ها حتی در دوره امام سجاد به یکی از اعضای اهل بیت علیه السلام باز می گشت و بر محور آنان بود، هر چند که در انتخاب شخص باز به بیراهه می رفتند و به خانه زیدبن علی  علیه السلام یا یحیی بن زید بن علی  علیه السلام و مانند آن مراجعه می کردند چرا که آنان با شمشیر قیام کرده بودند.

به هر حال، با تلاش های امامان پیشین مرجعیت سیاسی اهل بیت علیه السلام به گونه ای برای مردم حل شده بود، ولی این مرجعیت سیاسی به تنهایی کفایت نمی کند، زیرا می بایست اهل بیت علیه السلام به عنوان مرجع کل و اسوه تمام و کامل شناخته می شدند و به آنان مراجعه می شد، چنان که به پیامبرصلی الله علیه و آله  به این عنوان مراجعه می شد.

براین اساس امام باقر علیه السلام گام بزرگ دیگری را برمی دارد تا این مهم تحقق یابد. آن حضرت علیه السلام با طرح مسایل و معارف علمی و قرآنی، مرجعیت علمی و دینی را به اهل بیت علیه السلام باز می گرداند به گونه ای که همگان حتی منابع علمی اهل سنت و رهبران آنان نیازمند اهل بیت علیه السلام می شوند و برای شاگردی به در خانه ایشان می آیند.

این گونه است که همه امامان چهارگانه اهل سنت به گونه ای شاگردان اهل بیت علیه السلام می شوند هر چند که خودسری هایی نیز دارند

ابوحنیفه امام مذهب حنفی می گوید که اگر دو سال تحصیل در نزد امام صادق علیه السلاملیه السلام نبود من هلاک شده بودم. امام باقر علیه السلام را به باقرالعلوم بعدالنبیین می شناسند، زیرا او علم را همانند شکافنده زمین شکافت و بذر علم را برای مردم بیرون آورد و نشان داد. او این گونه مرجعیت علمی را به اهل بیت علیه السلام بازگرداند.

فرزندش در ادامه تلاش کرد تا بخش های دیگر ناگفته از مرجعیت اهل بیت علیه السلام را در حوزه اعتقادی، عرفانی و مانند آن بیان کند. به طوری که اهل عرفان و تصوف خود را جیره خوار خرمن ایشان می دانند و همه مذاهب و نحله های عرفانی و صوفی خود را به ایشان متصل می کنند.

با نگاهی به کتاب تذکره الاولیای عطار نیشابوری می توان این مرجعیت را دریافت. امام صادق علیه السلاملیه السلام چنان حقیقت مقامات اهل بیت علیه السلام را آشکار ساخت که دیگر کسی نتواند در هیچ علمی خود را برتر از ایشان و اهل بیت علیه السلام معرفی کند.

همه علوم از ایشان سرچشمه می گیرد و این گونه است که شاگردان مکتب ایشان و پدرشان، همواره به عنوان بنیانگذاران علوم مختلف چون اصول فقه، جبر و ریاضیات، فلسفه اسلامی، کلام اسلامی، فقه استدلالی، مفسران عقل گرا و تحلیلی، جامعه شناسی و روان شناسی و مانند آن شناخته می شوند.

پس از ایشان امامان دیگر از اهل بیت علیه السلام تلاش کردند تا وجوه دیگر و مقامات و منازل اهل بیت علیه السلام را به مردم بشناسانند و بدین ترتیب فرصت برای بازگشت به سوی اهل بیت علیه السلام در جهان امروز فراهم آمده است و مردم تشنه معارف اهل بیت علیه السلام و بازگشت آنان برای مدیریت جهانی هستند و در انتظار منجی عدالت پرور روز شماری می کنند

سفارشات امام باقر(ع براى اصلاح فرمانروایان

امام باقر علیه السلام از هر فرصت مناسب برای اصلاح فرمانروایان و رفتار آنان با امت اسلامی بهره می جست و از ارشاد آنان در جهت منافع اسلام و مردم رویگردان نبود

در میان خلفای معاصر حضرت عمربن عبدالعزیز در رعایت برخی اصول انسانی و پندشنوی بهتر بود و کینه و عداوتی را که خلفای پیشین با علویان داشتند نداشت

امام باقر علیه السلام در سفارشات خود به او چنین فرمود :  ای عمر! دنیا بازاری از بازارها است که گروهی، با سود از آن خارج می شوند و گروهی دیگر با زیان آن را ترک می گویند...

گروهی از مردم که اکنون سرای دنیا را ترک گفته اند، روزگاری چون ما و در شرایط ما بودند، ولی به دنیا مغرور شدند تا اینکه مرگ بر سر آنان سایه افکند

آنان دنیا را ترک گفتند :  در حالی که ملامت می شدند، زیرا برای آخرت خویش، از آنچه دوست می داشتند، چیزی ذخیره نساختند و خود را از آنچه نگران و منزجر بودند، مصونیت نبخشیدند

دستاوردها، ثروت و ذخایر آنان را دیگران میان خود تقسیم کردند؛ بی آنکه از گردآورنده آن یادی بکنند و وی را بستایند آری این گروه) به سوی خدا رهسپار شدند که عذر و بهانه تراشی های ایشان را نمی پذیرند.

اکنون به خدا سوگند! سزاوار است در رفتار پیشینیان بیندیشیم و ارزش هایی را که انجام داده اند، و ما به حال آنان غبطه می خوریم و آرزو می کنیم ای کاش ما هم مانند آنها بودیم در برنامه زندگی خود جای داده، بدان ها عمل کنیم و کارهایی را که آنان انجام داده و ما آنها را ضد ارزش و مایه گرفتاری ایشان می شناسیم، از برنامه زندگی خود حذف کرده، از آن اجتناب ورزیم

پس تو (ای عمربن عبدالعزیز که اکنون بر مردم حاکمی) خدا را در نظر بگیر و تقوا داشته باش و دو چیز را در قلبت بگنجان. ببین که هنگام ملاقات پروردگار، دوست داری چه چیزی همراه تو باشد، پس همان را برای آخرتت پیش فرست و ببین که از همراه داشتن چه چیزی در پیشگاه خداوند، ناخشنود خواهی بود، سعی کن آن چیزها را پیش نفرستی و به جای آن ذخایر ارزشمند را تدارک ببینی.

در پی کالایی نباش که دیگران پیش از تو آنرا به دست آورده و از آن بهره ای نبرده اند. گمان نکن، آنچه برای دیگران، مایه کسادی است، برای تو رواج می آورد. ای عمر بن عبدالعزیز! تقوایی الهی داشته باش (و خویش را از مخالفت با دستورهای خداوند دور بدار)

درها را بر روی مردم باز بگذار و حجاب ها و موانع را از پیش پای مردم بردار تا با تو به راحتی تماس بگیرند. ستمدیدگان را یاری ده و حقوق ضایع شده را به صاحبانش باز گردان.

امام باقر علیه السلام چنین ادامه داد :  هرکس سه ویژگی داشته باشد، ایمانش به خداوند کامل خواهد بود. عمربن عبدالعزیز تا این عبارت را شنید، دو زانو نشست و گفت :  آن ویژگی ها کدامند؟ امام فرمود :  هرگاه انسان از زندگی راضی و سرخوش بود، شادمانی ها او را به مسیر باطل نکشاند هنگامی که خشمگین شد، خشم او را از مسیر حق بیرون نسازد، و هنگامی که قدرتی یافت، به حقوق دیگران دست درازی نکند.

این سخنان چنان عمربن العزیز را تحت تأثیر قرار داد که تصمیم گرفت حق غصب شده اهل بیت، یعنی فدک را دوباره به ایشان بازگرداند و همان جا دوات و کاغذ طلبید و فرمان استرداد فدک را به اهل بیت علیه السلام صادر کرد .(خصال شیخ صدوق باب3)

نصیحت زاهد

آفتاب بر مدینه و باغها و مزارع اطراف مدینه به شدت می تابید، در این حال مردی به نام محمد بن منکدر که خود را از زهاد و عباد و تارک دنیا می دانست، تصادفا به نواحی بیرون مدینه آمد، ناگهان چشمش به مرد درشت اندامی افتاد که معلوم بود در این وقت، برای سرکشی و رسیدگی به مزارع خود بیرون آمده و به واسطه خستگی به کمک چند نفر که اطرافش هستند و معلوم است کس و کارهای خود او هستند راه می رود.

با خود اندیشید  :  این مرد کیست که در این هوای گرم خود را به دنیا مشغول ساخته است؟! نزدیکتر شد، عجب! این مرد امام باقر علیه السلام است؟ این مرد شریف، دیگر چرا دنیا را پی جویی میکند؟! لازم شد نصیحتی بکنم و او را از این روش باز دارم. نزدیک آمد و سلام داد. امام باقر نفس زنان و عرق ریزان جواب سلام داد. ‏
‏آیا سزاوار است مرد شریفی مثل شما در طلب دنیا بیرون بیاید، آن هم در چنین وقتی و در چنین گرمایی، حتما باید متحمل رنج فراوان بشوید؟! چه کسی از مرگ خبر دارد؟ کی می داند که چه وقت می میرد؟ شاید همین الان مرگ شما رسید. اگر خدای نخواسته در همچو حالی مرگ شما فرا رسد، چه وضعی برای شما پدید خواهد آمد‌؟! شایسته شما نیست که دنبال دنیا بروید و در این روزهای گرم، این مقدار متحمل رنج و زحمت بشوید.
امام باقر علیه السلام دستها را از دوش کسان خود برداشت و به دیوار تکیه کرد و گفت  :  اگر مرگ من در همین حال برسد و من بمیرم، در حال عبادت و انجام وظیفه از دنیا رفته ام، زیرا این کار، عین طاعت و بندگی خداست.

تو خیال کرده ای که عبادت منحصر به ذکر و نماز و دعاست. من زندگی و خرج دارم، اگر کار نکنم و زحمت نکشم، باید دست حاجت به سوی تو و امثال تو دراز کنم. من در طلب رزق می روم که احتیاج خود را از کس و ناکس سلب کنم

وقتی باید از فرارسیدن مرگ ترسان باشم که در حال معصیت و خلافکاری و تخلف از فرمان الهی باشم، نه در چنین حالی که، در حال اطاعت امر حق هستم، که مرا موظف کرده بار دوش دیگران نباشم و رزق خود را خودم تحصیل کنم.

زاهد  :  عجب اشتباهی کرده بودم، من پیش خود خیال کردم که دیگری را نصیحت کنم. اکنون متوجه شدم که خودم در اشتباه بوده ام و روش غلطی را می پیموده ام و احتیاج کاملی به نصیحت داشته ام.

منبع :  بحار الانوار ج11 ص82 ‏

روایت تکان‌دهنده امام باقر علیه السلام درباره حوض کوثر

حضرت امام محمد باقر علیه السلام می‌فرمایند :  روز قیامت، چون جماعتی را از کنار حوض کوثر دور می‌کنند، حضرت رسولصلی الله علیه و آله  می‌گریند و می‌فرمایند :  چگونه نگریم بر جماعتى که از شیعیان على بوده و به سوی دوزخ روان می‌شوند؟!

در کتاب «بشارة المصطفى» و «مجالس» شیخ مفید و «أمالى» شیخ طوسى روایت کرده ‏اند از شیخ مفید :  از حضرت امام محمّد باقر ع شنیدم که مى‏گفت :

 چون روز قیامت بر پا شود، خداوند همه مردم را عریان و پابرهنه در زمین هموارى جمع می‌کند؛ و آنها را در راه محشر به قدرى متوقف می‌دارند که همگى عرق بسیارى مى‏کنند و نفَس‏هاى آنان به شدت میزند، و به قدرى که خداوند اراده کرده درنگ مى‏کنند؛ و این است معناى گفتار خداوند تعالى :  فَلَا تَسْمَعُ إِلَّا هَمْسًا؛ و در آن وقت (اى پیامبر) نمى‏شنوى مگر صداى آرام و بدون صوت را.
در این حال منادى از عرش ندا می‌کند :  کجاست پیامبر امّى؟

خلایق می‌گویند :  این صداى تو به همه رسید و همه شنیدند، آن پیامبر را با اسمش صدا کن! منادى ندا می‌دهد :

کجاست پیامبر رحمت :  محمد بن عبدالله؟ رسول‌الله ص بر پا مى‏ایستد، و از همه مردم جلوتر مى‏آید تا اینکه مى‏رسد به حوضى که طول آن به قدر مسافت ما بین أیْلَة و صَنْعَاء است، و در کنار حوض مى‏ایستد

و پس از آن صاحب شما را ندا مى‏کنند؛ او هم به جلو مى‏آید، و در برابر مردم با رسول الله وقوف مى‏کند. سپس به مردم اجازه داده مى‏شود و آنان به حرکت در مى‏آیند.

و در آن وقت، مردم به دو دسته تقسیم مى‏شوند :  جماعتى در حوض وارد مى‏شوند، و جماعتى را از حوض دور مى‏کنند چون رسول‌الله ص ببیند که از محبان ما اهل‌بیت کسى را از حوض دور کنند گریه می‌کند و می‌گوید :  اى پروردگار من! شیعه على! اى پروردگار من! شیعه على! در این حال خداوند فرشته‌اى را مى‏گمارد که از آن حضرت بپرسد :  اى محمد! سبب گریه شما چیست؟! رسول الله می‌گوید :  چگونه نگریم بر جماعتى که از شیعیان برادرم علىّ هستند، و من آنان را مى‏نگرم که از حوض دورشان کرده ‏اند، و به جانب أصحاب دوزخ روان ساخته‏ اند!؟
خداوند عز و جل می‌گوید :  اى محمد! من از گناهان آنها گذشتم، و همه را به تو بخشیدم. و من آنان را به تو و به کسانى که از ذریه تو هستند، و آنان آن ذرّیه را دوست دارند و ولایت آنها را برعهده گرفته ‏اند، ملحق ساختم، و آنها را از زمره و جمعیت تو قرار دادم و در حوض تو وارد کردم و شفاعت تو را درباره آنان پذیرفتم و به همین دلیل تو را مکرم و گرامى داشتم

و حضرت باقر ع گفتند :  در آن روز چه بسیار از مردان و زنان گریه کننده‌اى که چون این جریان را ببینند، فریاد مى‏زنند :  یامحمداه! و هیچ یک از موالیان ما و از محبان ما نمى‏ ماند مگر آنکه در حزب ما قرار مى‏گیرد و با ما وارد در حوض ما مى‏شود

امام باقر علیه السلام احسان در کلام شکافنده علوم

عدالت اقتضا می‌کند که هر چیزی در جای مناسب آن قرار گیرد؛ اما احسان مرتبه‌ای است که از مقام رحمت رحمانی و رحیمی انسان سرچشمه می‌گیرد و انسان با ایثار از خود و برتر از عفو و گذشت از دیگران، بی‌هیچ منت و چشم‌داشتی جز رضایت و خشنودی خداوند، رفتار می‌کند.

شاید واژه احسان و نیکوکاری با تکرار آن امری عادی و متعارف بنماید، ولی بی‌گمان حقیقت احسان چنانکه آموزه‌های وحیانی قرآن تبیین کرده و پیشوایان معصوم علیه السلام در سنت و سیره به نمایش گذاشته‌اند، دارای چنان ویژگی است که بسیاری از انسانها از تحقق بخشی این صفت در خود عاجز خواهند بود؛

چرا که خداوند محسنان را پیامبران عظیم‌الشان خود می‌شناسد که از همه چیز خود برای رضایت خداوند گذشتند و سرشار از محبت و مودت و نیکی به دیگران بودند با آنکه ظلم و ستم بسیار می‌دیدند.

امام باقر، شکافنده علم‌النبی علیه السلام و مفسر علمی و عملی قرآن
یکی از صفات قرآن کریم، جامع‌الکلم بودن است. از آنجایی که قرآن تمام علوم و معارفی است که خداوند از آدم علیه السلام تا حضرت عیسی علیه السلام به پیامبر آموخته است، امام باقر علیه السلام شکافنده این علوم قرآنی و جوامع‌الکلم است. از این‌رو از ایشان به باقر علم‌النبیین؛ یعنی شکافنده علوم پیامبران یاد می‌شود.

وقتی ایشان بتواند باقر و شکافنده علم النبی و جوامع‌الکلم و قرآن عظیم باشد، بی‌هیچ شکی توانایی شکاف علوم پیامبران را نیز دارا خواهد بود. آن حضرت علیه السلام در علم و عمل این‌گونه بود و حقایق و معارف قرآنی را چنان در زندگی خود عینیت و تجسم بخشیده بود که حتی دشمنان او را پذیرفته و به در خانه ایشان رفت‌وآمد می‌کردند تا از ایشان بیاموزند و این‌گونه است که شرایط برای پذیرش امام صادق علیه السلاملیه السلام به عنوان استاد همه فقیهان جهان اسلام از ابوحنیفه تا دیگران فراهم آمد و امام صادق علیه السلاملیه السلام امام الکل همه فقیهان جهان اسلام شد.

آن حضرت علیه السلام در ارتباط با همین خصلت‌ها و رفتارهای پسندیده برخاسته از صبر می‌فرماید :  سه چیز از خصلت‌های نیک دنیا و آخرت است :  از کسی که به تو ستم کرده است گذشت کنی، به کسی که از تو بریده است بپیوندی و هنگامی که با تو به نادانی رفتار شود، بردباری کنی (بحارالانوار، ج75، ص173)

البته اینکه شما با دیگران بهتر رفتار کنید، یک امر طبیعی در مؤمن است؛ زیرا اگر بدی را با بدی یا خوبی را با خوبی جواب دهیم چه امتیازی با غیر مؤمن داریم؟ این ایمان است که می‌بایست در رفتار ما تغییر ایجاد کند و ما در مسیر مکارم اخلاقی قرار گیریم. پس اگر بدی کردند می‌بایست خوبی کنیم و اگر خوبی کردند چند برابر آن در کار خیر، و شتاب و سبقت در آن پیشتاز و پیشگام باشیم.

از طرف دیگر سود این کارها پیش از آنکه به دیگری برسد به خود فرد می‌رسد. به عنوان نمونه اگر دیگران صله‌رحم نکردند و آن را قطع نمودند، ما با انجام صله‌رحم در حقیقت آنها را تنبیه کرده و هوشیار می‌نماییم و اگر این‌گونه اعمال در آنان سودی نداشته باشد در خودمان سود بسیار خواهد داشت از جمله اینکه روح کریمانه ما را تعالی و وسعت می‌‌دهد و موجب ارتقای روحی و معنوی ما می‌شود و بر عزت ما می‌افزاید و آثار دیگر که برای ما به ارمغان می‌آورد.

امام باقر علیه السلام می‌فرماید :  پیوند با خویشان، عملها را پاکیزه می‌نماید، اموال را افزایش می‌دهد، بلا را دور می‌کند، حساب آخرت را آسان می‌کند و مرگ را به تأخیر می‌اندازد (بحارالانوار، ج71، ص111)
پس اگر دوست دارید که خوبی ببینید و خوبی بشنوید، بکوشید تا بهتر از دیگران باشید. اگر انتظار دارید که دیگری سلام کند، شما در این کار شتاب و پیش‌دستی کرده و بلکه با تحیت و سلام بیشتر و کلمات شیوا و رساتر به استقبال دوست بلکه حتی دشمن بروید تا او را شرمنده اخلاق خوب خودتان بکنید.

امام باقر علیه السلام در سفارشی کلی می‌فرماید :  بهترین چیزی را که دوست دارید درباره شما بگویند، درباره مردم بگویید (بحارالانوار ج65، ص152)

اگر تقوا و پرهیز از زشتی‌ها و بدی‌ها خوب است شما می‌بایست پیشتاز و پیشگام باشید و اگر امانت‌داری عملی عقلانی و اخلاقی است شما باید در جامعه در همه چیز از مال و عرض و جان مردم امانت‌دارتر باشید. این ویژگی‌های اخلاقی در شما نسبت به هر کسی از دوست و دشمن و خوب و بد می‌بایست نمایان باشد تا اهل احسان باشید.

امام باقر علیه السلام در جایی دیگر می‌فرماید :  بر شما باد به پرهیزکاری و کوشش و راستگویی و پرداخت امانت به کسی که شما را بر آن امین دانسته است، چه آن شخص، نیک باشد یا بد (بحارالانوار، ج75، ص179)

آن حضرت علیه السلام به مؤمنان هشدار می‌دهد که شیوه‌ای دیگر غیر از شیوه مکارم اخلاقی را در پیش نگیرند چنانکه می‌فرماید :  چه بسیار خوب است نیکی‌ها پس از بدی‌ها، و چه بسیار بد است بدی‌ها پس از نیکی‌ها (کافی، ج2، ص458)

اگر اخلاق بزرگوارانه ندارید دست‌کم مسلمانی باشید که در آغاز اسلام مبتنی بر عدالت رفتار می‌کند. پس در زندگی این خصلت‌ها را از اهل ایمان داشته باشید که مؤمن برادر مؤمن است، او را دشنام نمی‌دهد، از او دریغ نمی‌کند و به او گمان بد نمی‌برد (بحارالانوار، ج75، ص175)

همچنین چنان عمل می‌کند تا خودش را به نفاق نیالاید؛ زیرا اگر انسان رفتاری ضد اخلاقی داشته باشد از اسلام به نفاق و کفر می‌رسد. از این‌رو حضرت هشدار می‌دهد و می‌فرماید :  از دشمنی بپرهیزید، زیرا فکر را مشغول کرده و مایه نفاق می‌گردد (بحارالانوار، ج2، ص301)

اینها تنها گوشه‌ای از حقایقی است که امام‌ باقر العلوم علیه السلام به عنوان شکافنده علم النبیصلی الله علیه و آله  و قرآن جامع‌ الکلم بیان داشته. بی‌گمان بهره‌گیری از همین دستورها می‌تواند زندگی ما را متحول کرده و ما را به مکارم اخلاقی و بزرگواری در منش و کنش و واکنش بکشاند

نسیمی از آموزه های باقر العلوم(علیه السلام)

آموزه اول :  پرهیز از مقابله به مثل :

امام علیه السلاملیه السلام در سفارش خود به جابربن یزید جعفی فرمودند :  ای جابر در ارتباط با مردم پنج نکته زیر را آویزه گوش کن و آنها را غنیمت شمار

1) اگر به تو ستم کردند، تو به آنها ستم مکن

2) اگر درباره تو خیانت کردند، تو نسبت به آنان خیانت نکن

3) اگر دروغ گفتند، تو به آنان دروغ نگو. 4) اگر از تو تعریف و تمجید نمودند، شاد و مسرور نشو.
5) اگر تو را سرزنش و نکوهش کرده و بدگویی از تو کردند، تو بد نگو و ناراحت مباش.زیرا ملامت و بدیهایی که مردم نسبت به تو می گویند از دو حال خارج نیست :
الف) یا آن عیبها واقعا در تو هست، در این صورت خوب فکر کن که از چشم خدا افتادن بسیار سخت تر از این است که از چشم مردم بیفتی. تلاش کن زشتی ها را از خود دورسازی.
ب) یا آن عیبها واقعا در تو نیست، در این صورت بدون تحمل زحمتی، ثواب بسیاری را برای خود اندوخته ای

امام علیه السلاملیه السلام در ادامه می فرمایند :  ای جابر! تو دوست و پیرو ما نیستی مگر آنگاه که اگر همه شهروندان برضد تو همداستان شوند و بگویند :  تو مرد بدی هستی، این سخن تو را اندوهگین نسازد و اگر بگویند :  تو مرد خوبی هستی، این سخن شادمانت نگرداند

بلکه خود را با قرآن مطابقت بده، اگر پوینده راه آن بودی و به آنچه به بی اعتنایی بدان فرا خوانده است بی اعتنا بودی و به آنچه بدان ترغیب کرده است راغب بودی، پس پایداری کن و خوشحال باش. زیرا که آنچه درباره تو گفته شده به تو زیانی نرساند و اما اگر از قرآن جدا و دور بودی، چرا باید فریب حرفهای مردم را بخوری. (تحف العقول ص291-292)

براساس این حدیث شریف یکی از بزرگ ترین فضایل اخلاقی، نیکی کردن در مقابل بدی است. از امام علیه السلامروایت داریم :  از نشانه های کمال ایمان، این است که بدی کننده را به نیکی، پاداش دهی. معاویه شخصی را فرستاد که علی علیه السلام را بکشد و به او وعده داد که اگر کشتی، فلان مبلغ را به تو خواهم داد. آن شخص به کوفه آمد.

ولی قبل از هرگونه اقدامی، امام، نیت او را گفت و او اظهار پشیمانی کرد. امام علیه السلاملیه السلام به قنبر دستور داد که زاد و راحله بازگشت او را بدهد. از این بالاتر، امام دستور دادند که نسبت به قاتلش (ابن ملجم) نیکی کنند. و فرمود :  خوراکش را خوب و بسترش را نرم کنند. (زمزم عرفان ص96)
آموزه دوم :  اطاعت، شرط ولایت :

امام باقر(علیه السلام) :  به خدا سوگند میان ما و خدای متعال، خویشی و قرابت نیست و ما را بر خدا حجتی نباشد و جز با طاعت، به خدا نزدیک نشویم

وای بر شما، فریب نخورید، وای بر شما فریب نخورید (میزان الحکمه ج1 ص231)
از امام صادق(علیه السلام) :  بدانید میان خدا و بندگانش نه فرشته مقربی واسطه شود و نه پیامبر مرسلی و نه هیچ کس دیگر، مگر اطاعتشان از خداوند. لذا در فرمانبرداری و تبعیت از خدا بکوشید.

آموزه سوم :  کمال حقیقی :

الکمال کل الکمال :  التفقه فی الدین و الصبر علی الفائبه و تقدیر المعیشه
کمال حقیقی انسان عبارت است از : فهم در دین،صبر در برابر ناگواریها،اندازه گیری زندگی(تحف العقول ص103
1) معنای دین در اینجا منظور همه معارف دینی، اعم از اعتقادات و اخلاقیات و احکام عملی است و نه فقط خصوص احکام فقهی که فقها از آن بحث می کنند. (المیزان ج9 ص 055)
2) معنای تفقه در دین یعنی فهم عمیق و تفصیلی و اجتهادی نسبت به همه معارف دینی.بنابراین فهمیدن سطحی و اجمالی و تقلیدی را هر چقدر هم که گسترده باشد، تفقه در دین نمی گویند.
3) تقدیر المعیشه  :  یعنی اندازه گیری میزان دخل و خرج، مدیریت زندگی در امور مالی و اقتصادی، مدیریت درآمدها و هزینه ها، کنترل و نظارت صحیح زندگی در عرصه های تولید، مصرف خرید، بدهی ها و طلب ها، تنظیم روابط صحیح برای انفاق، احسان، پرداخت خمس و زکات و صدقه و... در انفاق و احسان نیز باید حد و اندازه را رعایت کرد

تا از یک طرف آفت بخل دامنگیر آدمی نشود و از طرفی نباید اسراف و زیاده روی کرد تا آفت نداری و فقر دامن انسان را بگیرد (اسراء29)
4) سعادت و کمال حقیقی انسان در گرو معرفت دینی و مدیریت صحیح زندگی است. اما در این میان موتور محرکه این چنین کمالی به طور قطع عامل تأثیرگذار «صبر و مقاومت»است

همه مدارج و کمالات دنیایی و آخرتی، مادی و معنوی، تنها در سایه صبوری، تحمل مشکلات، بردباری در برابر ناملایمات حاصل می شود

به فرمایش علی(علیه السلام) :  صبر ضامن پیروزی است. و نیز فرمودند :  صبر پیشه کنید تا به موفقیت نائل شود (غررالحکم ج1 ص606-609)
آموزه چهارم :  دشوارترین کارها :

امام باقر(علیه السلام) :  سه چیز سخت ترین کاری است که بندگان انجام می دهند

1) انصاف (حق دادن مؤمن از طرف خود به دیگران)

2) مواسات (همراهی کردن با برادران خود)

3) به یاد خدا بودن در همه حال

انصاف یعنی :  هر طور توقع داری مردم با تو رفتار کنند از نظر احترام، تکلم و گفت وگو، ادای حقوق، تو هم با مردم همان طور رفتار نمایی. هر چیزی را برای خود می پسندی برای مردم هم همان را پسند کن و هر چیزی را برای مردم نمی پسندی، برای خود هم پسند نکن (خصال ج1 ص541)

به فرمایش علی علیه السلام انصاف داشتن و حق قائل شدن به دیگران،از جمله برترین فضائل اخلاقی است (غررالحکم ج2 ص674

مواسات یعنی :  همراهی و یاری کردن و کمک رساندن به برادران دینی

امیرالمؤمنین علیه السلام تاکید می فرمایند :  برادر حقیقی تو کسی است که در سختی و دشواری زندگی با تو همراهی و برابری داشته باشد (همان ص835)

دوست مشمار آنکه در نعمت زند لاف یاری و برادر خواندگی دوست آن باشد که گیرد دست دوست در پریشان حالی و درماندگی(سعدی) یاد و ذکر خدا در همه حال :  منظور از آن صرف گفتن سبحان الله، الحمدلله، الله اکبر و... نیست، بلکه وقتی فرمان الهی به تو رسید، آن را جدی بگیری و به آن عمل کنی و از نهی او باز ایستی و آن را ترک نمایی. (خصال ص1 ص 145-641)
آموزه پنجم :  بازار، بدترین مکان :

امام باقر(علیه السلام) :  بدترین جاهای زمین بازارهاست. بازار میدان شیطان است. اول صبح پرچم خود را در آنجا نصب می کند و تخت خویش را می گذارد و فرزندانش را به همه اطراف می فرستد

به طرف کسی که پیمانه را کم می دهد و یا آن کس که ترازو را سبک می گیرد و یا کسی که در متر کردن دزدی می کند و یا فردی که برای فروش کالایش به دروغ متوسل می شود

او به فرزندانش می گوید : بر شما باد به فریب دادن انسانی که پدرش (حضرت آدم(علیه السلام)) مرده، در حالی که پدر شما(ابلیس) هنوز زنده است

ابلیس با همراه اولین کسی که به بازار می آید، وارد می شود و با همراه آخرین نفری که بازار را ترک می کند، برمی گردد.(میزان الحکمه ج1 ص915)

از پیامبرصلی الله علیه و آله  نقل است که :  بازار سرای غفلت و بی خبری است

پس هر شخصی که در بازار بتواند یک تسبیح بگوید، خداوند یک میلیون ثواب برایش رقم می زند. امیرالمؤمنین(علیه السلام)همواره وارد بازار می شد و می فرمود :  ای بازاریان! از خدا بترسید و از سوگند خوردن دوری کنید، زیرا سوگند یاد کردن، کالا را رونق می دهد، اما برکت را از بین می برد.همانا کاسب و تاجر، گنه کار و فاجر است مگر آن کاسب و تاجری که در داد و ستد حق را رعایت کند (همان)

تأکید می شود که بازاریان عزیز و مؤمن ما در طول تاریخ اسلام به ویژه در دوره شکوهمند انقلاب اسلامی همواره صبغه پررنگ اسلامی را حفظ نموده و عموماً در معاملات خود حدود و احکام شرعی را مراعات کرده و در انقلاب اسلامی نیز پیشقدم بوده اند.
آموزه ششم :  نتیجه و ره آورد عمل به دانسته ها

امام باقر(علیه السلام) :  من عمل بما یعلم علمه الله ما لا یعلم. هر کس به آنچه می داند عمل کند، خداوند آنچه را نمی داند به او بیاموزد (میزان الحکمه ج2 ص370)

و نیز در جایی فرمودند :  اگر یک حدیث از فردی راستگو فراگیری، برای تو بهتر از تمام دنیا است (همان ج1 ص342)

مرحوم دولابی می گفتند :  راه رسیدن به علم الهی دو چیز است :

یکی :  همان فرمایش امام است که بیان شد

دوم :  زهد در دنیاست

در حدیث داریم که :  «من زهد فی الدنیا علمه بغیر تعلیم» هر کس نسبت به دنیا بی رغبت باشد، خداوند بدون اینکه تعلیم ببیند، آگاهی به او می دهد

البته این راه مربوط به انبیاء و اولیاء و اشخاص برجسته است. یعنی اگر در دنیا یک کمی از خواسته هایت کوتاه بیایی و کمتر به دنیا آلوده شوی خداوند به تو علم لدنی می دهد (مصباح الهدی ص345- 346- 454)

امام صادق(علیه السلام) :  دانش به آموختن نیست. بلکه نوری است که در دل هر کس که خدا بخواهد هدایتش کند، می اندازد

اگر خواهان علم هستی، ابتدا حقیقت بندگی را در جان خودت جویا شو و دانش را از طریق عمل به آن، پیدا کن و از خدا فهم و دانایی بخواه تا آن را به تو بدهد. (میزان الحکمه ج2 ص927)

ما بسیاری از امور را می دانیم. بیشتر موارد خوب و بد، حلال و حرام، مصلحت و مفسدت، زشت و زیبا را می شناسیم، اما همواره دنبال این و آن، این جلسه و آن جلسه، این کتاب و آن کتاب و... می گردیم

البته گفتنش خیلی آسان است، ولی از خدا توفیق عمل به برخی دانسته های خود را بخواهیم، تا دریچه های معرفت به رویمان گشوده شود :  ان تتقواالله یجعل لکم فرقانا (انفال/92)
آموزه هفتم :  ره آورد بندگی :

خداوند می فرماید :  به عزت و جلال و عظمت و علو و بلندی مقامم سوگند که هیچ بنده ای خواست مرا بر خواست خودش برنگزیند، مگر این که شغل و زندگی او را روبه راه می کنم و آسمان ها و زمین را ضامن روزیش گردانم و در پس تجارت هر تاجری به فکر او باشم. (میزان الحکمه ج2 ص1049)

از فاطمه زهرا(سلام الله علیها)نقل است که :  کسی که عبادت های خالصانه خود را به سوی خدا فرستد، پروردگار بزرگ، بهترین مصلحت او را به سویش فرو خواهد فرستاد من اصعد الی الله خالص عبادته اهبط الله الیه افضل مصلحته (فرهنگ سخنان فاطمه(سلام الله علیها)ص63)

شیخ رجبعلی خیاط معتقد بود :  راه رسیدن به خلافت الهی و نمایندگی خدا، فقط اطاعت از او و مخالفت با هوای نفس است و می گفت در حدیث آمده :  بنده من، از من فرمان برداری کن، تا تو را مثل خود یا مثل خود بگردانم.

رفقا! شما خلیفه الله هستید، شما گلابی شاه میوه اید. قدر خود را بدانید و از هوای نفس پیروی نکنید و فرمان خدا را ببرید. به جایی می رسید که می توانید کار خدایی بکنید

خدا، همه عالم را برای شما و شما را برای خودش آفریده است. ببینید که چه مقام و منزلتی به شما عطا فرموده است. (کیمیای محبت ص113)

تکیه کلام شیخ این جمله بود :  من کان لله، کان الله له، کسی که صددرصد برای خدا کار کند، خدا هم صددرصد در خدمت او خواهد بود (بحار ج 28 ص197)

و می فرمود :  تو برای خدا باش، خداوند و ملائکه اش برای توست. (کیمیای محبت ص177-178)
آموزه هشتم :  رابطه تکبر و عقل :

امام باقر علیه السلام فرمودند :  هیچ مقداری از تکبر به دل آدمی راه نیابد، مگر این که به همان اندازه کم باشد یا زیاد، از عقلش کاسته شود (میزان الحکمه ج2 ص168)

پیامبرصلی الله علیه و آله  فرمودند :  کبر آن است که حق را فروگذاری و به ناحق روی آوری و به مردم با این دید نگاه کنی که هیچ کس آبرویش چون آبروی تو و خونش چون خون تو نیست (همان)

پیامبرصلی الله علیه و آله  از کنار گروهی می گذشت. از آنان پرسیدند : برای چه جمع شده اید؟ گفتند :  ای رسول خدا، این شخص دیوانه شده است

حضرت فرمود :  او دیوانه نیست، مریض است. دیوانه کسی است که هنگام راه رفتن، خودنمایی و تکبر می کند، به راست و چپ نگاه می اندازد و شانه هایش را حرکت می دهد. او از خدا بهشت می خواهد در حالی که گناه می کند، کسی از شرش ایمن و به خیرش امیدوار نیست (بحار ج70ص332 به نقل از داستان های روایی ص272)
آموزه نهم :  رابطه بلاء و ایمان :

امام علیه السلاممی فرمایند :  کلما ازداد العبد ایمانا ازداد ضیقا فی معیشته. هرچه بر ایمان بنده افزوده شود، زندگی بر او سخت تر و تنگ تر می شود. آدمی به فراخور خدا دوستی اش بلا می بیند. یبتلی المرء علی قدر حبه. (میزان الحکمه ج1ص551)

البلاء للولاء :  بلا برای دوستان است. ابتلائات مال اهل ایمان است و هرچه مراتب ایمان شخص بالا رود گرفتاری هایش هم بیشتر می شود

هرکه دراین بزم مقرب تر است جام بلا بیشترش می دهند

می گویند شخصی الاغی داشت و از قضا همین که او نمازخوان شد الاغش مرد. ناچار او الاغ دیگری خرید و به طویله برد که ببندد، الاغ به او لگدی زد. او هم به الاغ گفت :  اگر از این کارها بکنی، دو رکعت نماز هم برای تو می خوانم.

پیامبراکرمصلی الله علیه و آله  فرمود :  یا علی هر که تو را دوست بدارد دچار دشمن می شود. هرکه مرا دوست بدارد دچار فقر و هرکه خدا را دوست بدارد دچار بلا می گردد (مصباح الهدی ص74)

امام صادق علیه السلاملیه السلام فرمودند :  روزی رسول خداصلی الله علیه و آله  را برای صرف غذا دعوت کردند. وقتی وارد منزل میزبان شد، مرغی را دید که روی دیوار تخم می گذاشت. سپس تخم مرغ افتاد و روی میخی قرارگرفت. نه روی زمینی افتاد و نه شکست. پیامبرصلی الله علیه و آله  از آن منظره شگفت زده شد

مرد گفت :  تعجب نکن، سوگند به خدایی که تورا معبوث کرد، من هرگز بلایی ندیده ام

حضرت برخاست و غذا را نخورد و فرمود :  کسی که بلایی نبیند،خداوند به او نیازی ندارد (یعنی لطف و توجه به او نمی کند) (اصول کافی، ج3 ص553)
آموزه دهم :  عوامل مهم پایداری و تداوم روابط اجتماعی :

امام باقر علیه السلام می فرمایند :  سه ویژگی اخلاقی در معارف اسلامی هست که خداوند فرصت انتخاب آنها را به انسان نداده است.
1) امانتداری نسبت به همه انسانها اعم از نیکوکار و یا بدکار
2) وفای به عهد و پیمان نسبت به همه انسانها اعم از نیکوکار و یا بدکار
3) احسان و نیکی به پدر و مادر اعم از نیکوکار و یا بدکار (اصول کافی ج3 ص236)
اسلام دینی است که خیانت و خلف وعده و بی احترامی و بی ادبی به والدین را در هیچ عرصه ای به رسمیت نمی شناسد، حتی درباره دشمنان نیز آن را موجه نمی داند

از امام صادق علیه السلاملیه السلام نقل است که :  اگر قاتل علی علیه السلام نیز امانتی را به من بسپارد، حتماً آن را به او برمی گردانم (میزان الحکمه ج1 ص117)

ابوثمانه می گوید :  خدمت امام باقر(علیه السلام)رسیدم و عرض کردم :  فدایت شوم، من می خواهم مجاور مکه شوم و به مرحبه (شخص منحرف از لحاظ عقیده) بدهکارم، چه می فرمایید؟

حضرت فرمودند :  بدهی خود را بپرداز و مواظب باش که خدا را بدون آن که دینی به گردنت باشد، دیدار کنی، زیرا مؤمن خیانت نمی کند. (همان ص143)

درباره وفای به عهد و میثاق نیز اسلام به پیروان خود سفارش می کند که آن را محترم بشمارند، هرچند طرف مقابل دشمن باشد

امام صادق علیه السلاملیه السلام فرمودند :  اسماعیل (فرزند حزقیل و نه فرزند ابراهیم) صادق الوعد نامیده شد، به خاطر اینکه با مردی در جایی وعده گذاشت و او یک سال در آنجا انتظار او را می کشید. وقتی مرد آمد، اسماعیل گفت، من همواره منتظرت بودم. (اصول کافی ج3 ص164)

این اصول ارزشمند اخلاقی از آنچنان اهمیتی برخوردار است که رسول خداصلی الله علیه و آله ، خلف وعده، خیانت در امانت و دروغ را از نشانه های نفاق و دوروئی معرفی می کنند. (تفسیرالمیزان ج 9 ص 774)

درباره نیکی به والدین مطلب آنقدر واضح است که نیازی به تاکید آن نیست.
پایداری روابط صحیح اجتماعی و استحکام ساختار جامعه، گرمی کانون خانواده ها، سلامت دیوارهای اعتماد فیمابین شهروندان در یک سیستم اجتماعی، بستگی کامل به این سه اصل حیاتی دارد

چنانچه اعتمادها از یکدیگر سلب گردد و رفتارهای عاطفی و فطری انسانها کمرنگ شود، قطعاً تعامل سازنده مردم رو به تیرگی گذاشته و کانون های همبستگی از هم پاشیده خواهد شد.

منابع :  1- قرآن کریم 2- تحف العقول، 3- خصال، شیخ صدوق،4- اصول کافی، کلینی، 5- غرر الحکم و دررالکلم، 2 جلدی، 6- تفسیر المیزان، 7-منتخب میزان الحکم 8- فرهنگ سخنان فاطمه زهرا(س)، 9- مثنوی معنوی، 10- کیمیای محبت، یادنامه شیخ رجبعلی خیاط، 11- مصباح الهدی، مهدی طیب، نشر سفینه 12- زمزم عرفان، 13- داستانهای روائی، 14- پیشوای پنجم

ادامه

http://m5736z.blog.ir/post/BAQER1

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">