تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

موضوعات قرآنی ؛ دینی و آموزشی : مطالب طبقه بندی شده جهت تحقیق ؛ جزوه ؛ کتاب و .....

تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

موضوعات قرآنی ؛ دینی و آموزشی : مطالب طبقه بندی شده جهت تحقیق ؛ جزوه ؛ کتاب و .....

مشخصات بلاگ
تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

آشنائی با تاریخ اسلام :
عبرت آموزی (و لقد اهلکنا القرون من قبلکم .... گذشته چراغ راه آینده است)
آشنایی با علوم و موضوعات قرآنی ( هدی و رحمه للمتقین)

آخرین نظرات
  • ۴ خرداد ۰۱، ۱۷:۲۱ - خرید پیج اینستاگرام ارزان
    Great post.

بهشت      و    جهنم ،  بهشتیان   و   جهنمیان

 تجسم      اعمال     انسان

   نفس    ،   قلب     ،     روح

اوصاف      بهشتیان     و   جهنمیان

اهل بهشت     و     اهل جهنم

 خوردنی‌ها     و    نوشیدنی‌های     اهل     دوزخ

 

                                                       

 

بهشت      و    جهنم ،  بهشتیان   و   جهنمیان

 تجسم      اعمال     انسان

   نفس    ،   قلب     ،     روح

اوصاف      بهشتیان     و   جهنمیان

اهل بهشت     و     اهل جهنم

 خوردنی‌ها     و    نوشیدنی‌های     اهل     دوزخ

تصویرگری در قرآن

بی گمان یکی از راه های بیان مطالب به بویژه در حوزه معنایی و امور فرامادی، بهره گیری از عنصر تصویرگری است. تصویرگری قرآن هرچند از راه واژگان اتفاق می افتد ولی چنان زیبا و روشن در قالب واژگانی، مفاهیم بلند و فرامادی را به تصویر می کشد که گویی شخص، خود را در آن محیط احساس می کند و با ذهن خویش آن را می بیند. بهره گیری از این روش از آن روست که انسان به طور طبیعی می کوشد تا از روش های دیداری و تصویرگری ولو ذهنی به مفاهیم برسد

اگر نیروی شنوایی انسان نخستین چیزی است که انسان را با بیرون ارتباط می دهد ولی نیروی بینایی، کامل ترین قوه و نیرویی است که به مدد قلب و عقل می آید و حقایق پیرامونی را به وی می رساند و درک درستی از موقعیت خود و هستی پیدا می کند.

 از این رو قوه بینایی، در انتقال داده ها و اطلاعات به نیروی تحلیل گر یعنی قلب و عقل بسیار حساس و مهم شمرده می شود، هرچند که گفته شده و سخنی راست است که: من فقد حساً فقد فقد علما: هرکسی حسی از حواس خویش را از دست بدهد، علم و دانشی را نسبت به خود و پیرامون از دست داده ، با این همه حس های دیداری و شنیداری از مهم ترین احساسات بشری است و لذا در آیات قرآن از آن به

کرات به عنوان نعمت های برتر و بزرگ خدا به بشر یاد شده است.

اهمیت قوه بینایی در تصویرگری معنایی

در مسأله تصویرگری معنایی که در قوه خیال و تخیل اتفاق می افتد هرچند که قوه بینایی و دیداری انسان، تأثیر مستقیمی در این حوزه ندارد ولی نقش مهم و تأثیرگذاری دارد؛ زیرا در تصویرگری معنایی که در ذهن اتفاق می افتد، واژگان، مفاهیم را به شکل مفاهیمی محسوس ارایه و نشان می دهد که پیش از این از راه قوه بینایی و حس دیداری دریافت شده است. بنابراین قوه بینایی در تصویرگری معنایی ذهن و قوه خیال، نقش حساس و سازنده ای دارد.

انسان به طور طبیعی دوست دارد که هرچه را شنیده ببیند. از نظر بیشتر مردم علم واقعی و درست همان علمی است که از راه دیداری به دست می آید و آنچه را شنیده اند در نهایت به عنوان علم عرفی و اطمینانی تلقی می کنند به شرط آن که گوینده آن، انسانی صادق و راستگو باشد و همچنین تلقی درست و راستی از مشاهدات خویش ارایه کرده باشد. به این معنا که شرط تلقی درست از واقعیت بیرونی و مشاهدات نیز امری است که لازم است؛ زیرا بسیاری هستند که انسان های صادق و راستگویی هستند ولی از آنجایی که ازنظر استعداد و هوش به درجه ای هستند که واقعیت را چنان که باید تلقی نمی کنند و یا اموری زاویه دید ایشان را تغییر می دهد و دست خوش دگرگونی در کسب حقایق و ادراک آن می کند، با همه صداقت نمی توان به دیده های آنان اطمینان و اعتماد کرد

به هرحال علم واقعی در نزد بیشتر مردم آن است که از راه دیدن به دست آید. در میان اقوام، برخی ها از گرایش حسی بیشتری برخوردارند و به امور عقلی و ذهنی کمتر توجه می کنند. یهودیان از دیدگاه قرآن مردمانی هستند که قوه حس در آنها بسیار قوی است و در این میان حتی امور صرف معنوی را می خواهند به چشم ببینند. درخواست آنان از موسیعلیه السلام برای رویت خداوند یکی از اموری است که قرآن در راستای گرایش ایشان به حس گرایی بیان می کند.

البته دیدن ملکوت و باطن هستی هرچند نماد و نمودی از این گرایش طبیعی انسان است ولی با این تفاوت که برخی از امور را می توان با چشم باطن و حس ششم درک کرد و این قابلیت هم، در جهان وجود دارد و هم این توان و ظرفیت در انسان به ودیعت نهاده شده است. از این رو درک ملکوت هستی و جهان و دیدن آن امری است که می تواند اتفاق افتد چنان که برای حضرت ابراهیمعلیه السلام اتفاق افتاد. اما دیدن خداوند به عنوان موجودی خاص هرگز امکان پذیر نیست و انسان هرگز نمی تواند به دیدن او نایل شود. تعبیر «لن ترانی» به معنای هرگز امکان دیداری فراهم نمی شود، براین مطلب تأکید دارد. این ابدیت به معنای آن است که نه تنها در دنیا بلکه در آخرت نیز رویت، امکان پذیر نیست.

یهودیان خواستار آن بودند که افزون بر دیدن ملکوت به دیدن خداوند نایل شوند و این فراتر از دیدار خداوند به معنای لقاءالله بوده است. خداوند در آیه341 سوره اعراف به یهودیان می گوید که تجلی خداوند به گونه ای است که هرگونه دیدنی را محال می کند چه رسد که خود خداوند به ایشان ظهور کند تا بتوانند آن را ببینند. دیدن خداوند دست کم به معنای دیدن همه هستی در یک آن است؛ زیرا همه هستی، شئون الهی است و کسی که نتواند شئون الهی و ظل الله را بنگرد چگونه توان دیدن خورشید ذات الهی را خواهد یافت.

این امری محال و ممتنع است که گرایش طبیعی انسان به دیدن هرچیزی وی را به این سمت و سو سوق داده است.

با این همه خداوند برای آن که انسان ها از این ناحیه نیز به درکی دست یابند، با توصیف ذات خویش کوشیده است تا تصویری ذهنی به انسانها ارایه دهد. آیات قرآنی که به تبیین و توصیف خداوند می پردازد در حقیقت تبیین گر تصویری از خداوند می باشد.

 

تصویر سازی از بهشت و دوزخ

در بخش تصویرگری مفاهیم معنایی که قرآن بدان عنایت داشته می توان به تصویرگری درباره دوزخ و بهشت اشاره کرد. در این آیات خداوند به شکلی بسیار زیبا و شیوا تصویری روشن از دوزخ و بهشت و یا دوزخیان و بهشتیان ارایه می دهد، به گونه ای که ذهن خلاق و تصویرپرداز آدمی به سادگی با آن ارتباط برقرار می کند. برخی از صحنه هایی که قرآن به توصیف دوزخ و بهشت می پردازد به گونه ای است که شخص در ذهن خویش با آن زندگی می کند. در آیات قرآنی به استماع آیات قرآنی و تدبر در آیات تأکید شده است. این بدان معناست که شخص، هنگام خواندن آیات به گونه ای باشد که بتواند خود را در آن محیط احساس کند

بارها دیده شده است که خواننده رمان، تحت تأثیر مطالعه آن، واکنش های عصبی و عاطفی نشان می دهد. توصیف و تصویر رمان نویس از صحنه، چنان واقعی و زیباست که خواننده به گریه می افتد و همراه قهرمان داستان خشمگین می شود و یا خوشحال می گردد و از شادی فریاد برمی آورد. این همانند کسی است که به شکلی خود را با داستان و قهرمانان آن همراه کرده است. کسانی که به هم پنداری می رسند خود را بیرون از داستان و رمان نمی بینند و واکنش هایی همچون قهرمان نشان می دهند. در صحنه های فیلم های سینمایی نیز این وضعیت بارها برای شما و دیگران اتفاق افتاده است که شخص، خود را همراه داستان می کند و با قهرمان و یا ضد قهرمان، همذات پنداری کرده و با او همراه می شود. با وی می اندیشد و با وی حرکت می کند و واکنش های عاطفی نشان می دهد.

کسانی که اهل خواندن داستان و رمان هستند و به دریای آن فرو می روند نیز این گونه هستند. توصیف نویسنده ای چون ویکتور هوگو موجب می شود که خواننده با قهرمانان داستان مانند کوزت و ژان والژان همراه شود و نوعی هم پنداری میان خود و قهرمان ایجاد کند، دردهایش را احساس کند و از غم و شادی او به گریه و یا شادی بپردازد. در آیات قرآنی و نیز روایات توصیه شده که قرآن را به گونه ای بخوانند که گویی که مخاطب آن خودشان هستند و قرآن بر خود آنان نازل شده است. در داستان هایی که درباره قاریان قرآن نوشته شده گاه این هم پنداری به تصویر کشیده شده است. می گویند امام سجادعلیه السلام هنگامی که قرآن می خواند در آیات بشارتش، شاد می شد و در آیات انذارش می لرزید.

در داستان فضیل بن عیاض نیز که دست از راهزنی برداشت، او آیه ای را چنان در ذهن خویش به تصویر کشید که فریاد برآورد و دست از غیر کشید و به خدا پیوست. این خواندن از آن رو تأثیرگذار بود که هم پنداری ذاتی را احساس کرد و خود را مخاطب قرآن یافت و یا در ذهن آن را به تصویر کشید. کسانی که قرآن را این گونه می خوانند آیات در جانشان نفوذ می کند و تصویرهائی از بهشت و دوزخ و بهشتیان و دوزخیان برای ایشان ظاهر می شود و خود را در هر یک از آنها می یابند

قرآن را چنان می خوانند که گویی با هر یک از اقوام پیشین زیسته اند و درد و رنج های آنان را نه تنها می شناسند بلکه با آن زندگی کرده اند. خواندن این گونه آیات قرآنی می تواند انسان را متحول سازد و گام به گام به سوی تعالی صعود و عروج دهد، که البته تنها این گونه خواندن قرآن، خواندنی درست است، زیرا قرآن این گونه کوشیده است تا مطالب خویش را به تصویر کشد.

در داستان کوتاهی که در سوره مسد آمده روشنی وضعیت دو تن از دشمنان پیامبرصلی الله علیه و آله به تصویر کشیده شده است. آن چنان این تصویرگری روشن و ملموس است که گویی هر آنچه بوده در جلوی دوربین رفته و ثبت شده و اکنون به نمایش گذاشته شده است در تصویر قرآنی، ابولهب انسانی دست بریده ترسیم می شود. انسانی پولدار که از اشراف و برجستگان قوم بود به گونه ای به تصویر کشیده می شود که نهایت تحقیر و خواری است. زن وی نیز در تصویر قرآنی کسی است که در گردنش ریسمانی از لیف خرماست و هیزم آتش خویش را بار می کشد. تصویری تحقیرآمیزتر از این را نمی توان درباره کسی که خود را از بزرگان و شریفان و گرامیان قوم می شمارد بیان کرد.

در آیات قرآنی تصویر دوزخیان آنچنان رقت بار است که خواندن آن مو را بر تن ها سیخ می کند. دوزخیانی که گوشت های بدنشان می ریزد و آب جوش و بدبو به حلقشان ریخته می شود و در لجن و کثافت خویش دست پا می زنند، گوشت های ریخته شده دوباره بر می آید و می میرند و زنده می شوند و مانند جانوران چهار دست و پا می روند و فریادهای گوشخراش آنها همه دوزخ را فرا می گیرد.

اینها بخش هایی است که قرآن در تصویر دوزخ بیان می کند به گونه ای که گویی انسان اموری را که اتفاق می افتد به چشم ظاهر می نگرد و دردها و رنج های دوزخیان را می بیند و از شدت درد و رنج ایشان به درد می افتد و چهره زرد می کند. کوتاه سخن آن که قرآن از هنر تصویرگری و تصویرسازی به بهترین و گسترده ترین شکل بهره گرفته تا انسانها را با مفاهیم فرامادی و معنوی آشنا سازد.

تصویرسازی قرآن از قیامت خوف و هراس قیامت وحشت در آخر زمان

بی گمان آخر زمان به معنای پایان تاریخ جهانی است که از آن به هستی مادی یاد می شود و شامل همه هفت آسمان و زمین می باشد. کاربرد آخر زمان در آیات و روایات به روشنی این معنا را تبیین می کند که آن چه ما از آن به دنیا در برابر آخرت و جهانی دیگر یاد می کنیم، روزی به سرانجام می رسد و پایان می یابد و زمان و زمین یعنی ماده و هر آن چه از لوازم آن است در هم پیچیده می شود و اثری به این شکل از آن باقی و برجا نخواهند ماند

در آیات قرآنی از این تغییر و تحول، به تبدل یاد شده و خداوند به صراحت می فرماید: یَوۡمَ تُبَدَّلُ ٱلۡأَرۡضُ غَیۡرَ ٱلۡأَرۡضِ وَ ٱلسَّمَٰوَٰتُۖ وَ بَرَزُواْ لِلَّهِ ٱلۡوَٰحِدِ ٱلۡقَهَّارِ (ابراهیم 48)

بیاید یکى روز کاین سرزمین                           مبدل بگردد به دیگر زمین

بیابند خود آسمانها حضور                      به درگاه ایزد ز نزدیک و دور

 آخر زمان به معنای واپسین دوران از دنیا است که به قیامت می پیوندد. این بدان معناست که دنیا دارای پایانی است و زمان آن به سر خواهد آمد و چیزی از دنیا بر جا نخواهد ماند.

اهم مطالبی که درباره آخرالزمان و روزهای واپسین آن در آیات قرآنی به تصویر کشیده شده است اموری چون جنگ جهانی فَإِذَا جَآءَ وَعۡدُ رَبِّی جَعَلَهُۥ دَکَّآءَۖ وَ کَانَ وَعۡدُ رَبِّی حَقّٗا

چو فردا رسد وعدۀ حق فرا             کهف98     رود کل این سد به باد فنا

هرآن وعده اى که خدا مى دهد                         بود راست، کس کى از آن مى رهد؟

 خروج سفیانی وَ لَوۡ تَرَىٰٓ إِذۡ فَزِعُواْ فَلَا فَوۡتَ وَ أُخِذُواْ مِن مَّکَانٖ قَرِیبٖ (سبا 51)

اگر خود ببینى چنان روز سخت                    که آن مجرمان سیه روزبخت

هراسان و ترسان فتاده به تاب                      همى کم نگردد از آنها عذاب

تو اى کاش مى دیدى آن مجرمان                   ز نزدیک در چنگ رنجى گران

خروج جنبنده ای سخنگو از زمین وَ إِذَا وَقَعَ ٱلۡقَوۡلُ عَلَیۡهِمۡ أَخۡرَجۡنَا لَهُمۡ دَآبَّةٗ مِّنَ ٱلۡأَرۡضِ

چو هنگامه قهر آید فرا        (نمل82)              که حتمى نمودست یکتا خدا

برانگیزد از ارض جنبنده اى                            که باشد به یزدان خود بنده اى»

حاکمیت اسلام و مؤمنان در آخر زمان وَ لَقَدۡ کَتَبۡنَا فِی ٱلزَّبُورِ مِنۢ بَعۡدِ ٱلذِّکۡرِ أَنَّ ٱلۡأَرۡضَ یَرِثُهَا عِبَادِیَ ٱلصَّـٰلِحُونَ (نور 55 و انبیاء 105)  (و نیز مجمع البیان)

خود از بعد تورات، اندر زبور                        بدادست وعده خداى غفور

که شایسته مردان داراى دین                        تصرف نمایند ملک زمین

نزول و رجعت حضرت عیسی علیه السلام از آسمان به زمین وَ لَمَّا ضُرِبَ ٱبۡنُ مَرۡیَمَ مَثَلًا إِذَا قَوۡمُکَ مِنۡهُ یَصِدُّونَ (نساء 159 و زخرف 57 تا 61)

چو بر ابن مریم مثل گفته شد                      بسى قومت از آن برآشفته شد

بر آنان گران آمدى این مثل                           بپاخاست فریادشان در عمل

رجعت گروهی از مردم به دنیا وَ یَوۡمَ نَحۡشُرُ مِن کُلِّ أُمَّةٖ فَوۡجٗا مِّمَّن یُکَذِّبُ بِـَٔایَٰتِنَا فَهُمۡ یُوزَعُونَ (نمل83) و مجمع البیان

به مردم بگو روز سخت جزا                          برانگیزد از هر گروهى، خدا

هرآن کس به تکذیب همت گماشت               بماند در آن روز در بازداشت

هجوم یأجوج و مأجوج حَتَّىٰٓ إِذَا فُتِحَتۡ یَأۡجُوجُ وَ مَأۡجُوجُ وَ هُم مِّن کُلِّ حَدَبٖ یَنسِلُونَ

(انبیاء 96 و کهف 94 تا 99)

یکى روز آید از ایام باز                                  شود راه یأجوج و مأجوج باز

ز هر سمت و سوى و بلندىّ و پست            شتابان بیایند هرجا که هست

اجتماع شیعیان در آخر زمان أَیۡنَ مَا تَکُونُواْ یَأۡتِ بِکُمُ ٱللَّهُ جَمِیعًا (بقره 148)

که هرجا که باشید روزِ شمار                      شما را کند جمع پروردگار

عدالت و امنیت در آخر زمان وَعَدَ ٱللَّهُ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ مِنکُمۡ وَعَمِلُواْ ٱلصَّـٰلِحَٰتِ لَیَسۡتَخۡلِفَنَّهُمۡ فِی ٱلۡأَرۡضِ کَمَا ٱسۡتَخۡلَفَ ٱلَّذِینَ مِن قَبۡلِهِمۡ (نور 55)

خدا بر شما مؤمنانِ به وى                        به نیکوخصالانِ فرخنده پى

بدادست وعده که روى زمین                    بخواهید شد حاکم و جانشین

که اقوام بسیار ناپاک و پاک                      بگشتند خود جانشینان خاک

به آیین اسلام، یکتا خدا                           تسلط ببخشد، فزاید بقا

آتش گرفتن دریاها و اقیانوس ها، برخورد سیارات و ستارگان، پنبه شدن کوه ها و آتش گرفتن آسمان،تبدیل شدن کرات آسمانی به فلزات مذاب و مانند آن می باشد یَوۡمَ تَکُونُ ٱلسَّمَآءُ کَٱلۡمُهۡلِ . وَ تَکُونُ ٱلۡجِبَالُ کَٱلۡعِهۡنِ (معارج 8 و 9)

بلندآسمان نیز روز عذاب                            گدازان شود چون فلز مذاب

چو پشم زده ریز گردد جبال                        همه خرد گردند با آن جلال

دو نوع آخر الزمان

به نظر می رسد که قرآن، آخر زمان را به دو بخش اصلی دسته بندی کرده است:

بخش نخست آن، زمانی است که حاکمیت صالحان در آن برپا می شود و زمین و آسمان تمامی نعمت های خویش را به بشر ارزانی می دارد. در این زمان با بازگشت اولیای کامل چون امیرمؤمنان علیه السلام و پیامبرصلی الله علیه و آله، جهان از بهترین وضعیت و آرمانی ترین حالت خود برخوردار می شود و در یک زمان طولانی، جهان از امنیت و عدالت بهره مند می شود و انسان ها فرصت های برابری برای تکامل و کمال می یابند تا به آن چه شایسته و بایسته انسانیت است برسند با این همه تنها اندکی به کمال انسانی مطلق می رسند، زیرا شرایط به گونه ای نیست که انسان ها بتوانند به درستی همه قابلیت های خویش را آشکار کنند.  از نظر کمیت گروه بیش تری به گروه اصحاب یمین می پیوندند و با تقرب به کمالات اسمایی الهی به بهشت برین درمی آیند لِّأَصۡحَٰبِ ٱلۡیَمِینِ . ثُلَّةٞ مِّنَ ٱلۡأَوَّلِینَ . وَ ثُلَّةٞ مِّنَ ٱلۡأٓخِرِینَ (واقعه 38 تا 40)

پس این گونه نعمات کان از خداست                هماناست مخصوص اصحاب راست

که هستند جمعى ز پیشینیان                           کزین پیش بودند از خاکیان

گروهى ز یاران آخر زمان                                   بخواهند پیوست در آن مکان

 اما از نظر کیفیت در شرایط ایده آل و آرمانی همانند سابقون نمی شوند، چون سابقون در شرایطی به کمال مطلق دست یافته اند که شرایط بسیار سخت و جانکاه بود و همه نوع فتنه ها و ابتلائات و رنج ها و کاستی ها آنان را به خود گرفته بود. ثُلَّةٞ مِّنَ ٱلۡأَوَّلِینَ . وَ قَلِیلٞ مِّنَ ٱلۡأٓخِرِینَ (واقعه 13 و 14)

که این دسته هستند از آن امم                   که مى زیستندى از این پیش هم

از اقوام آخر گروهى قلیل                            در آیند در این گروه جلیل

بخش دوم آن، بخشی است که دیگر، دنیا می بایست به جهان دیگری تبدیل شود و زمینی دیگر از درون دنیای فروپاشیده و مذاب شده و چون پنبه زده شده وَ تَکُونُ ٱلۡجِبَالُ کَٱلۡعِهۡنِ ٱلۡمَنفُوشِ (معارج 9 القارعه 5) و آتش گرفته یَوۡمَ تَکُونُ ٱلسَّمَآءُ کَٱلۡمُهۡلِ 8 (معارج 8)، بیرون آید و آسمانی دیگر آفریده شود یَوۡمَ تُبَدَّلُ ٱلۡأَرۡضُ غَیۡرَ ٱلۡأَرۡضِ وَٱلسَّمَٰوَٰتُۖ وَبَرَزُواْ لِلَّهِ ٱلۡوَٰحِدِ ٱلۡقَهَّارِ (ابراهیم 48) تصویری که قرآن برای این بخش دوم از آخر زمان و روزهای واپسین جهان و بشر ترسیم می کند بسیار وحشتناک است.

چو پشم زده ریز گردد جبال                      از آن هیبت و اقتدار و جلال 5

بلندآسمان نیز روز عذاب                     گدازان شود چون فلز مذاب 8

 

وحشت در قیامت

قرآن تصویرهای بسیار وحشتناک و سختی را برای دوره های مشخص گذر انسان از عالمی به عالمی دیگر و یا از نشئه ای به نشئه ای دیگر ترسیم می کند. البته این تصویرها عمومی نیست و همگی را شامل نمی شود؛ زیرا هماره استثنائاتی وجود دارد که می توان به عدم تحقق مرگ و دو زندگی برای سابقون اشاره کرد.

 انسان های کاملی که از آن به سابقون و اولیای الهی یاد می کنند گروه هایی از انسان ها همانند پیامبران، شهیدان، صدیقین، صالحان و مانند آن ها می باشند که تنها یک بار مرگ را درک می کنند و با همان مرگ خویش به فنای ذاتی می رسند و دیگر در هنگام بروز و ظهور خداوند در مقام قهار و جبار و واحدیت، مرگی را درک نخواهند کرد؛ زیرا در مقام فنای ذاتی می باشند

همچنین تمام این هول و ولا و ترس و وحشتی که قرآن برای موجودات بیان می کند، درباره این گروه از انسان ها و مؤمنان نیست؛ ولی از آن جایی که بیشتر مردمان و جنیان از گروه نخست به شمار می آیند می توان گفت که این تصویر از عمومیت و کلیتی شگفت برخوردار است و همگان از آن در رنج و سختی خواهند بود و وحشتی فراگیر آدمی را به حالت غیرقابل تصور می افکند.

از جمله دوره هایی که بشر در آن با سختی های جانکاه و وحشت زا روبرو می شود، نشئه آخرت است که عالمی در برابر عالم دنیاست و شامل عالم برزخ و قیامت می شود. آخرت در تفسیر قرآنی عالم دیگری است که خداوند آن را ایجاد می کند تا مردم در آن جهان پاداش رفتارها و کردارهای خویش را ببینند. در آن جهان پاداش ها و کیفرها بسیار بزرگ تر و عظیم تر است. قرآن تصویر بسیار وحشتناکی نسبت به دوزخیان ارائه می دهد.

 مطالعه آیات قرآن که به وضعیت اسفناک و دردناک دوزخیان می پردازد، وحشت و هول انسان را بوجود می آورد، در روایات است که بسیاری از مؤمنان از جمله امامان معصوم علیه السلام در هنگام خواندن آیات دوزخ رنگ از رخسارشان می پرید. گزارش قرآن در سوره انسان درباره علت اقدام معصومان علیه السلام به اطعام مسکین و فقیر و اسیر اشاره ای به این مطلب دارد که آنان از آن روز و احوالات و اهوالات آن در هراسند: إِنَّا نَخَافُ مِن رَّبِّنَا یَوۡمًا عَبُوسٗا قَمۡطَرِیرٗا (انسان 10) این در حالی است که حضرات معصومین علیهم السلام در مقام طهارت ذاتی الهی و عصمت بودند.

بترسیم حقا ز یزدان خویش                      از آن روز سختى که آید به پیش

که از سختى و رنج روز شمار                    همه دیده ها هست غمگین و تار

وحوش و وحشت در پایان تاریخ یا رستاخیز

به نظر می رسد که بخش دوم از پایان تاریخ، زمانی آغاز می شود که حجتی بر زمین باقی نمی ماند؛ زیرا زمانی زمین بر اهل خویش خشم می گیرد که حجتی در زمین نیست. این مطلب را می توان از: لولا الحجه لساخت الارض باهلها، به دست آورد؛ زیرا این روایت تصدیق می کند که اگر حجتی در زمین باشد، زمین بر اهل خویش خشم نمی گیرد و آنان را فرو نمی برد. از آیاتی که نسبت به عذاب اقوام و گروه های انسانی گزارش کرده می توان دریافت که تا زمانی که حجت و پیامبری درمیان ایشان بوده عذاب انجام نمی شد و با خروج پیامبر صلی الله علیه و آله از منطقه، آن ملت و قوم دچار عذاب می شدند

براین اساس، با توجه به گزارش های قرآن درباره پایان تاریخ جهان و بشر می توان دریافت که این حالت پس از رحلت آخرین حجت خداوند بر زمین و خلیفه و انسان کامل رخ می دهد. بنابراین می توان گفت که در این زمان انسان های مؤمنی باقی نیستند.
اذا الوحوش حشرت، اشاره به حشر انسان هائی دارد که از عقل برخوردار نمی باشند و یا در حد و اندازه های عقل وحوش هستند. به هر حال از آن جایی که نمی توان پذیرفت که خداوند نسبت به مؤمنان حالتی را پدید آورد که در آیات قرآنی برای پایان تاریخ تصویر و ترسیم شده می بایست گفت که این حالت زمانی رخ می دهد که مؤمنان از زمین رحلت کرده اند و حجت خداوند در زمین باقی نیست و زمین در آن بر باقیماندگان بشر که در حالت وحوش به سر می برند خشم می گیرد و این صحنه ها برای آنان رخ می دهد

احتمال دیگر آن است که این صحنه ها مرتبط به آخر زمان و پایان تاریخ نباشد و انسان ها با این حالت در زمان قیامت رو به رو می شوند؛ به این معنا که انسان ها در هنگام رستاخیز با حالت ها و اهوالی مواجه می شوند که در آیات قرآنی تصویر شده است. البته این حالات نیز مختص انسان هایی است که بیرون از دایره انسان کامل و سابقون و مستثناهای پیش گفته باشند.

خداوند در آیات نخست سوره حج تصویری که ارائه می دهد مربوط به رستاخیز می شمارد و آن را از پایان تاریخ بیرون می برد. از این رو می توان به سادگی گفت که مردم در پایان تاریخ با این حالت مواجه نخواهند شد و اگر بخشی از انسان ها نیز باقی مانده باشند، کسانی هستند که بیرون از دایره انسانیت و همانند وحوش هستند؛ زیرا از رحمت الهی بدور است که مؤمنان را این حالات و اهوال وحشتناک بگیرد و آنان را چنین در وحشت از جهان بیرون برد.

تصویر روشن قرآن از قیامت

خداوند در آیات نخست سوره حج به تصویرسازی از فضای قیامت می پردازد و بااشاره به کلمه ساعت که در اصطلاح قرآنی به معنای رستاخیز است می فرماید: یَـٰٓأَیُّهَا ٱلنَّاسُ ٱتَّقُواْ رَبَّکُمۡۚ إِنَّ زَلۡزَلَةَ ٱلسَّاعَةِ شَیۡءٌ عَظِیمٞ 1 یَوۡمَ تَرَوۡنَهَا تَذۡهَلُ کُلُّ مُرۡضِعَةٍ عَمَّآ أَرۡضَعَتۡ وَتَضَعُ کُلُّ ذَاتِ حَمۡلٍ حَمۡلَهَا وَتَرَى ٱلنَّاسَ سُکَٰرَىٰ وَ مَا هُم بِسُکَٰرَىٰ وَلَٰکِنَّ عَذَابَ ٱللَّهِ شَدِیدٞ حج 1-2

بترسید اى مردم از کردگار                            تکانى بزرگ است روز شمار

چو هنگامۀ محشر آید به پیش                    ببینید آن روز با چشم خویش

زن شیرده، کودک شیرخوار                      رها مى نماید، به وحشت دچار

هرآن کس که آبستن است از رحم           همى افکند بار خود را ز غم

همه مست بینى ز ترسى که هست          به معنى نباشند هرچند مست

بود خشم ایزد گران و شدید                    که ترس افکَنَد چون بیاید پدید

در این آیات که برخلاف پندار برخی، تصویر کامل و واقعی از حالات و اهوالات انسانی است، به روشنی تبیین شده که انسان ها به جز انسان های کامل در حالتی قرار می گیرند که وحشت رستاخیز عقل ایشان را زایل می کند و همانند وحوش محشور می شوند و به این سو و آن سو می دوند.

 این واقعه، زمانی رخ می دهد که نفخه دوم زده می شود تا انسان ها از گورهای خویش برخیزند؛ زیرا زلزله الساعه همانی است که در سوره زلزال آن را تبیین کرده و توضیح داد که چگونه زمین هرآن چه را پوشیده و در درون خویش داشت بیرون می ریزد و انسان ها چون گیاهان از زمین برمی خیزند

این زلزله همگانی آنان را فرامی گیرد. دراین حالت است که هر کسی از عزیزترین چیز خویش فرار می کند. زنانی که بچه های شیرخوار خویش را در هر حادثه و رخدادی به آغوش می گرفتند، آنان را رها می کنند و زنان آبستن جنین خویش را از هول و ترس آن روز به زمین می افکنند و سقط می کنند.

زمین چون مشک تکان می خورد و مردم را به تکان های شدید می گیرد و عقل ها را زایل می کند. تکان های شدید زمین آنان را مانند مستان به این سو و آن سو می افکند و زوال عقل و هوش ایشان و سرگیجه های شدید، حالت طبیعی و عادی را از آنان سلب می کند.

البته علامه طباطبایی این زلزله را به نفخ اول نسبت می دهد و دراین باره می فرماید: ظاهرا آیه این است که این زلزله قبل از نفخه اول صور که خدا از آن در آیه وَنُفِخَ فِی ٱلصُّورِ فَصَعِقَ مَن فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَ مَن فِی ٱلۡأَرۡضِ إِلَّا مَن شَآءَ ٱللَّهُۖ ثُمَّ نُفِخَ فِیهِ أُخۡرَىٰ فَإِذَا

هُمۡ قِیَامٞ یَنظُرُونَ (سوره زمر، آیه 68)

چو از نفخۀ صور خیزد ندا                            جز آن را که یزدان بخواهد بقا

هرآنچه بود در زمین و آسمان                       بگردند مدهوش از هر کران

دمیدن بگیرد دوباره دمى                                دمیده شود نفخۀ دومى

خلایق بخیزند از خاک گور                            ببینند آن منظر و آن نُشور

خبر داده، واقع می شود، چون آیه مورد بحث، مردم را درحال عادی فرض کرده که زلزله قیامت به طور ناگهانی و بی مقدمه رخ می دهد و حال ایشان از مشاهده آن دگرگون گشته، به آن صورت که آیه شریفه شرح داده، درمی آیند. و این قبل از نفخه اولی است، که مردم با آن می میرند. نه نفخه دوم، چون قبل از نفخه دوم، مردم زنده ای در روی زمین وجود ندارد.

علامه طباطبایی درباره علت مست نمایی مردم در قیامت: در جمله و تری الناس سکاری و ما هم بسکاری می فرماید مست نیستند، درحالی که خودش قبلا فرموده بود که «ایشان را مست می بینی» و این بدان منظور است که دلالت کند براینکه مستی ایشان و اینکه عقلهایشان را از دست داده و دچار دهشت و حیرت شده اند، از شراب نیست، بلکه از شدت عذاب خدا است که ایشان را به آن حالت افکنده، هم چنان که خدای عزوجل فرموده: ان أخذه ألیم شدید؛ گرفتن او دردناک و شدید است. وَ کَذَٰلِکَ أَخۡذُ رَبِّکَ إِذَآ أَخَذَ ٱلۡقُرَىٰ وَهِیَ ظَٰلِمَةٌۚ إِنَّ أَخۡذَهُۥٓ أَلِیمٞ شَدِیدٌ 102(هود).

بگیرد چنین سخت پروردگار                که بس سخت گیرست آن کردگار

که شرّ ستم پیشگان را خدا                 هر آنگه بخواهد، دهد بر فنا

بود انتقام خدا بس شدید                   الیمست آنگه که گردد پدید

تصویری که قرآن از صحنه های هولناک و وحشت زای قیامت ارائه می دهد به گونه ای است که هرعاقلی را به اندیشه وا می دارد تا به احتمال و امکان چنین حالتی از امروز به اندیشه فردا باشد و خود را در مسیری قرار دهد که با این وحشت و اهوالات سخت روبه رو نشود

آن چه از آیات به دست می آید آن که زمین درآخر زمان و هم چنین آغاز دوره جدید که از آن به آخرت و روز دیگر زمین و آسمان یاد می کند، شرایط بسیار سخت و هولناکی را طی می کند که انسان می بایست از هم اکنون در اندیشه آن روز باشد. و طبیعی است که انسان با یادآوری آن صحنه ها و اتفاقاتی که در انتظار تک تک افراد بشرعادی است و همه، آنها را مشاهده خواهند کرد، تمام اعمال و رفتارها و گفتار خود را کنترل می کند تا در آن عرصه های بسیار خطرناک و رعب انگیز ذخیره نیک و صالح داشته باشد.

اندیشیدن مستمر به اهوالات و احوالات قیامت باعث می شود که انسان، دنیازده و دنیاپرست نشود و درهرحال رضایت خدا را اصل و اولویت نخست خود قرار دهد و درعین حال بخاطر متاع بی ارزش دنیا به کسی ظلم و تعدی نکند و همواره در جهت عبودیت حرکت و رفتار نماید

قرآن و دوزخ و اوصاف دوزخ، سرانجام شوم

تصویری که قرآن از دوزخ ارائه می دهد چنان دهشتناک است که گاه شنیدن آن قلب های سالم و پاک را می فشارد و جان را از کالبدها بیرون می راند، چه رسد که کسانی آن را به اطمینان و شهود حسی تجربه کنند و یا گوشه هایی از آن را ببینند. دوزخ با همه تیرگی آن، جلوه ای از جلوه های اسمای جلالی الهی است که تحمل آن را هیچ موجود عاقل و خردمندی نکند. از این رو بسیاری از موجودات هستی هنگام عرضه ولایت الهی به آنها، عطایش را به لقایش بخشیدند. انسان با پذیرش ولایت الهی به سبب دو خصیصه ظلوم و جهول بودن، در مسیری گام برداشت که وی را تا اوج بی پایان لقا و فنای الهی در مقام قابَ قَوسَینِ اَو اَدنی (نجم 9) می برد و یا در جاده سقوط تا دوزخ فراق فرو می کشد

دوزخ فراق الهی، نه تنها تن سوز بلکه جان سوز است و سوزش و آتش از خصایص و اوصاف اصلی آن است. از این رو به مکانی که کافران، دشمنان خداوند و ظالمان از انسان و جنیان بدان جا برده می شوند تا شکنجه و عذاب های سخت و بی پایان ببینند، دوزخ و جهنم گفته شده است؛ زیرا جهنم اسم برای آتش افروخته شده خداوند است(مفردات الفاظ قرآن کریم، راغب اصفهانی، ص 209) که خداوند با آن، مستحقان عذاب را کیفر می دهد. (لسان العرب، ابن منظور، ج2، ص 404)

از این نام و نام های دیگر چون «جحیم» و «سقر» بر می آید که آتش و سوزش بخش جدانشدنی این مکان است. این گونه است که خداوند از آتش مستمر و بی پایان دوزخ در آیاتی چون 26 تا 28 مدثر و 28 تا 31 مرسلات سخن به میان می آورد. ٱنطَلِقُوٓاْ إِلَىٰ ظِلّٖ ذِی ثَلَٰثِ شُعَبٖ . لَّا ظَلِیلٖ وَ لَا یُغۡنِی مِنَ ٱللَّهَبِ

بمانید در سایه هائى ز دود                     سه شاخست آن سایه ها اى عنود

نیابید آنجا یکى سایه گاه                         از آتش ندارید هرگز پناه

به این معنا که دود و سایه های آتش دوزخ برخلاف دنیا هیچ مانعی از استمرار آتش آن نمی شود و هر چه بیشتر می سوزد، روشن تر و سوزان تر می شود.

البته حرارت آن دارای نوسان و شدت و ضعف است کُلَّمَا خَبَتۡ زِدۡنَٰهُمۡ سَعِیرٗا (اسراء 97) که خود عاملی برای سخت شدن وضعیت برای دوزخیان می باشد؛

که چون آتش آن بگردد خموش             دگرباره سوزند، با صد خروش

 زیرا هر از گاهی چنان شدت می گیرد که جان ها به لب می رسد و مرگ را تجربه می کنند و دوباره جان می گیرند و این مرگ و زندگی، همواره ادامه می یابد. بنابراین دوزخ با مرگ ها و زنده شدن های بسیاری همراه است.

خداوند در آیه 12 سوره تکویر، حرارت دوزخ را قابل افزایش معرفی می کند که تحت تأثیر وسیله ای برافروزنده، شعله هایش شدیدتر و سخت تر می شود. از این رو «سعرت» را با فعل مجهول آورده تا این معنا را مورد تاکید قرار دهد که برافروختگی دوزخ ذاتی آن نیست بلکه به عوامل بیرونی است که آتش آن فروزنده تر می شود.

از آیه 6 سوره همزه این معنا را می توان استنباط کرد که منشأ افروخته تر شدن آتش دوزخ همانند اصل پیدایش آتش آن، وابسته به اراده الهی است.

آتشی که در دوزخ است به گونه ای است که با همه انبوهی و بزرگی اش (اعلی 12) همانند پرده ای، همه جسم و جان آدمی را احاطه می کند (کهف 29 و زمر آیه 16 و مرسلات 30 تا 33) خروش و صدای مهیب آن (فرقان 11 و 12 و ملک 6 تا 8) دارای شراره های بسیار بزرگی است که همانند درهای قصر به ارتفاع چندمتری بلند می شود (همان) و از زردرنگی همانند شتران زردرنگ می باشد (همان). چنان که گفته شد آتش دوزخ هم تن سوز است و هم جان سوز، (همزه 6 و 7) درحالی که آتش دنیوی تنها تن سوز می باشد و موجبات مرگ وی می شود

ویژگی خاص آتش دوزخ این امکان را فراهم می آورد که شخص همچنان که زنده است از تن و جان می سوزد و عذاب می کشد. این آتش مایه ذلت و خواری شخص می شود (آل عمران 192 و توبه 63) درحالی که آتش دنیوی دارای چنین خصوصیتی که موجب ذلت و خواری شخص شود نیست.

سوزندگی آتش دوزخ بسیار فراتر و شدیدتر از هر آتشی است که در جهان مادی و این دنیا وجود دارد (توبه81 و مؤمنون104 و معارج15-16) از این رو توان فرسا و دور از طاقت انسانی است و شخص دوزخی نمی تواند آن را تحمل کند (بقره175 فرقان11تا14) این آتش چنان بر جان و قلب و تن احاطه کند و فراگیر می باشد (کهف29زمر 16همزه1تا9)

که فوق تصور و ادراک آدمی است (مدثر 26 تا 28 و قارعه 9 تا 11).

آتش های دوزخی دارای زبانه های بسیار بلند و دارای شکلی همانند ستون های بلند و کشیده تالارها و کاخ ها می باشد (همزه 4 تا 9) البته ناگفته نماند که دوزخ تنها آتشگاه نیست بلکه خصوصیت غالب آن وجود آتش های چنین سوزان و دردناک است، وگرنه باتوجه به آیات قرآنی این معنا به دست می آید که دوزخ، مکانی است که همه انواع و اقسام عذاب و رنج و درد در آن فراهم آمده است، لذا از آب های داغ و جوشان (انعام70 و یونس 4) و یا آب های سوزانی که چون مس گداخته است (کهف 29) و نوشیدن آن اندرون دوزخیان را متلاشی می کند (محمد 15) و صورت ها و چهره هایشان را بریان می کند (کهف 29) و مایه تشنگی بیشتر دوزخیان می شود (واقعه 51 تا 54) سخن به میان آمده است

در کنار این آب های جوشان و داغ، آب های چرکین و جراحت هاست که به عنوان نوشیدنی دوزخیان معرفی شده است (ابراهیم 16 و حاقه 34 تا 36) این نوشیدنی از پوست و جراحت خود دوزخیان جاری می شود و آنان آن را می نوشند (ص 56 و 57 و حاقه 31 تا 35). از آیه 16سوره ابراهیم این معنا با کمک روایت تفسیری استنباط می شود که چرک و خون جاری از زنان زناکار از دیگر نوشیدنی های دوزخیان است (مجمع البیان، ج 5و 6، ص 474).

از دیگر نوشیدنی های دوزخیان می توان به گنداب های بسیار سرد در کنار لجن های بسیار داغ و جوشان اشاره کرد که دوزخیان را به عذاب و هلاکت می افکند. ابن منظور، غساق در آیه 54 سوره ص را چیز متعفن و بسیار سرد معنا کرده است که همانند آب جوشان و داغ عمل می کند. (لسان العرب، ابن منظور، ج 10، ص 70)

شگفت این که دوزخیان که از گوشت و چرک و خون و آب های بسیار داغ و سرد تغذیه می کنند دارای اشتهای سیری ناپذیری هستند و هرگز سیر نمی شوند. (ق 30) این بدان معناست که وجودشان چنان به این غذاها نیازمند است که همانند خوردن از آب شور دریاست که تشنگی را می افزاید و آدمی را سیر نمی سازد. چنین است که خداوند دوزخ را جایگاهی بس شوم و بد برای انسان ها و دوزخیان دانسته (بقره 126 و 206) و نسبت به چنین عاقبت شومی هشدار داده است. دوزخ با آن صداهای ناخوشایند و همیشگی اش نمی گذارد تا گوش ها آرام گیرد و دل ها به آرامش برسد

هر دم صدای مهیب از آن بر می خیزد و تن و جان را می لرزاند و هوش و حواس را می رباید. از آن جایی که دارای درک و هوشیاری همانند نوع ادراک و فهم آدمی است

(فرقان 11 و 12 و ق 30 و معارج 15 و 17) نمی گذارد تا دوزخیان دمی در وی آرام گیرند.

دوزخ با دوزخیان سخن می گوید و از خداوند نیز می خواهد تا هر چه فزون تر دوزخیان را به اندرون وی افکند و از این لحاظ دارای اشتهائی سیری ناپذیر است. (ق 30) بادهای سمی و سوزان دوزخ (طور 17 و 26 و 27 و واقعه 41 و 42) همانند گازهای شیمیایی عمل می کند که هم جان سوز است و هم بدبو و آدمی را به رنج و هلاکت می افکند. این بادها و گازهای شیمیایی و مسموم واقعاً بلای جان دوزخیان است که اهل تقوا از آن در امان می باشند. (طور 17 و 27)

حبس ابدی های دوزخ

قرآن بر این نکته تاکید می کند که دوزخیان در چند طبقه از طبقات هفتگانه دوزخ به سر می برند لَهَا سَبۡعَةُ أَبۡوَٰبٖ لِّکُلِّ بَابٖ مِّنۡهُمۡ جُزۡءٞ مَّقۡسُومٌ حجر 44 (اعراف41 زمر16)

براى جهنم بود هفت راه                           زهر ره گروهى درآید تباه

 چنان که هر طبقه ای از آن ممکن است دارای خصوصیات خاص خود باشد که دیگر طبقات فاقد آن می باشند. چنان که دوزخیان نیز در چند دسته و گروه می باشند که برخی از آنان در مقام درک اسفل و در پایین ترین درجات آن ساکن هستند إِنَّ ٱلۡمُنَٰفِقِینَ فِی ٱلدَّرۡکِ ٱلۡأَسۡفَلِ مِنَ ٱلنَّارِ وَ لَن تَجِدَ لَهُمۡ نَصِیرًا نساء 145 (و صافات 62 تا 68)

بلى جایگاه دورویان پست                         همان بدترین جاى در دوزخ است

در آنجا نیابند یار و نصیر                          ندارند راه گریز و گزیر

 و جاودانه در آن بسر خواهند برد و برخی دیگر حتی ممکن است پس از دوره ای عذاب از آن خارج شده و به طبقات پایین بهشت وارد شوند. اما کسانی که دوزخیان جاودان نام گرفته اند کسانی اند که خداوند نسبت به آنان خشم گرفته و هرگز اجازه خروج از دوزخ را نمی دهد. از این افراد می توان به کسانی اشاره کرد که پس از اسلام مرتد شده و در حال کفر از دنیا رفته اند وَ مَن یَرۡتَدِدۡ مِنکُمۡ عَن دِینِهِۦ فَیَمُتۡ وَ هُوَ کَافِرٞ فَأُوْلَـٰٓئِکَ حَبِطَتۡ أَعۡمَٰلُهُمۡ فِی ٱلدُّنۡیَا وَ ٱلۡأٓخِرَةِۖ وَ أُوْلَـٰٓئِکَ أَصۡحَٰبُ ٱلنَّارِۖ هُمۡ فِیهَا خَٰلِدُونَ

بدانید هرکس سر از دین بتافت  (بقره 217)   به آئین کفر و عداوت شتافت

چو تا موقع مرگ بر حال کفر                      بماند، از او دور گردیده غفر

عملهایشان باطل است و فنا                       چه در این جهان و چه دیگر سرا

در آتش بیفتند بهر عقاب                          همیشه ببینند در آن عذاب

کسانی که اهل استکبار باشند و نسبت به آیات خداوند کفر ورزند (اعراف 36) و یا به استهزای آیات الهی اقدام کنند (جاثیه 34 و 35) و مؤمنان را تمسخر و استهزا کنند (مومنون آیات 103 تا 110) و هم چنین کسانی که بر رباخواری اصرار ورزند (بقره 275) و راه اضلال و گمراهی از حق را در پیش گیرند (انعام 128) و معاد و رستاخیز را منکر شوند (رعد آیه 5) و به جای ولایت حق و اولیای آن، ولایت کافران (مجادله 14 و 17) یا طاغوت را (بقره 257) بپذیرند از جمله کسانی هستند که جاودانه در دوزخ خواهند ماند.
خداوند در آیات قرآنی سی گروه از افراد را به عنوان کسانی معرفی می کند که به سبب باورها و یا رفتارهایشان مغضوب الهی شده و گرفتار دوزخ جاودان می شوند.

از جمله این افراد می توان به منافقان (توبه 68) گناه پیشگان (بقره 81) اولیای شیطان و طاغوت (بقره 257) متکبران (نحل 29) تکذیب کنندگان (اعراف 36) فاسقان (سجده آیه 20) قاتلان مومنان (نساء آیه 93) کافران (بقره آیه 39) متجاوزان به حدود الهی (نساء آیه 14)خودکشی کنندگان (نساء 29 و 30) دشمنان خدا و رسول (توبه 63) جنیان اغواگر و پیروان آنان (انعام 128) و مانند آن اشاره کرد.

عوامل مصونیت از دوزخ

برای این که از چنین دوزخ و احوال آن در امان مانیم خداوند عواملی را به عنوان مصونیت از دوزخ برشمرده است که دراین جا به آن ها به طور گذرا اشاره می شود. از جمله مهمترین عوامل مصونیت یابی از دوزخ و عذاب های کوتاه و بلند و جاودانه آن، ایمان به خداوند و رسالت پیامبر صلی الله علیه و آله و کتاب وحیانی قرآن است (بقره 23 و 24) همچنین تزکیه و پاک بودن (اعلی 12 و 14) تقوا (لیل 14و 17) اطاعت از خدا و رسول (آل عمران 131 و 132) دعا و نیایش (طور 27 و 28) ذکر خداوند (اعلی 12 و 14 و 15) داشتن صفات پسندیده (انبیاء 98 و 101)، عمل صالح (فاطر 37) نماز و اقامه آن (اعلی 12 و 14 و 15) از مهم ترین علل و عواملی است که خداوند دراین آیات به عنوان عامل مصونیت یابی از دوزخ یاد کرده است

در مقابل، داشتن آرزوهای پوچ و سرگرم شدن به آن ها (نساء 119 و 121) اتکا به ستمگران (هود 113) احساس بی نیازی از خدا (لیل 8 و 14) اختلاف و نزاع (آل عمران 103) تفرقه افکنی و اختلاف سازی میان صفوف جامعه ایمانی (توبه 107 و 109) ادعای الوهیت (انبیاء 29) ارتداد از اسلام (بقره 217)

استکبار در برابر حق (اعراف 36) انکار معاد (صافات آیات 12 تا 23) اسراف (غافر 43) و اطاعت از طاغوت (هود 97 و 98) بخل (ق 24 و 25) ترک انفاق و صدقه و یا انفاق در راه باطل (انفال 36 و 37) و مانند آنها از عوامل ورود به دوزخ و شکنجه ها و عذاب های آن است

اگر کسی بخواهد از دوزخ در امان ماند باید از راه نوری که قرآن در درون و بیرون آدمی افروخته است استفاده و پیروی کند و به جای سقوط و هبوط، راه صعود را در پیش گیرد که مهم ترین آن ها ایمان واقعی و اخلاص و عمل صالح و ولایت اولیای الهی است. باشد دراین مسیر تقربی و خدایی شدن گام برداریم و از دوزخ و عذاب های آن در امان مانیم.

 

 

 

 

زندگی دنیا، تنها ابزار ساختن ابدیت

براساس آموزه های اسلامی بهشت دوزخ و حقیقت انسان در آخرت چیزی جز بازتاب نیات و اعمال آدمی در دنیا نیست. درحقیقت آخرت همان جهانی است که ما می سازیم. بر پایه همین آموزه ها نه تنها انسان خودش را می سازد بلکه سازه های آخرتی به ویژه دوزخ، همان تجسم عینی نیات و اعمال ماست، هرچند در بهشت به سبب عنایت و فضل الهی تغییرات کمی و کیفی نسبت به پاداش داده می شود، ولی با این همه این انسان است که بنیاد هر چیزی را می گذارد و خود آخرتی و بهشت خویش را می سازد.

فرصت کوتاه عمر و زندگی دنیا تنها جایی است که انسان می تواند خود را برای ابدیت بسازد و این فرصت بی بدیل و بی نظیر هرگز تکرار نخواهد شد

هر انسانی افزون بر این که خود را می سازد، با نیت و کارهایش، فضای آخرت خود را نیز می سازد. به این معنا که هر کسی بهشت و دوزخ خویش را می سازد و امکاناتی که در بهشت یا دوزخ در اختیار اوست همان چیزهایی است که انسان با خود از دنیا می برد. درحقیقت در آن جا تنها به درو و بهره برداری از محصول و کشته های خود می پردازد و هر آن چه در مزرعه دنیا و کشتزار آن کشته کرده را درو می کند و می چیند

در روایات معراجی، داستان های زیادی برای بیان این مهم از پیامبرصلی الله علیه و آله روایت و نقل شده است.

از جمله، امام صادق علیه السلام روایت می کند که: رسول خداصلی الله علیه و آله فرمودند: در آن هنگامی که مرا در آسمان، معراج دادند، من داخل بهشت شدم، دیدم در آنجا زمین های بسیاری سفید و روشن افتاده و هیچ چیز در آنها نیست، ولیکن فرشتگانی را دیدم که بنایی می سازند، یک خشت از طلا و یک خشت از نقره، و گاهی دست از ساختن بر می دارند.

من به آن فرشتگان گفتم: به چه علت شما گاهی مشغول ساختن می شوید و گاهی دست بر می دارید؟ فرشتگان گفتند: وقتی که نفقه ما برسد ما می سازیم و وقتی که نفقه ای نمی رسد دست برمی داریم و صبر می کنیم تا آنکه نفقه برسد. رسول خدا گفتند: نفقه شما چیست؟ گفتند: نفقه ما گفتار مومن است در دنیا، که بگوید: سبحان الله و الحمد لله و لا اله الا الله و الله اکبر پس چون مؤمن بگوید، ما بنا می کنیم؛ و زمانی که از گفتن دست بردارد ما نیز باز می ایستیم.

البته خداوند از فضل خویش به بهشتیان افزون تر از آن چه خود ساخته اند بذل و بخشش می کند اما این زیاد کردن درباره دوزخیان نیست؛ زیرا در این صورت ظلم خواهد بود و ظلم از خداوند قبیح است ذَٰلِکَ بِمَا قَدَّمَتۡ أَیۡدِیکُمۡ وَ أَنَّ ٱللَّهَ لَیۡسَ بِظَلَّامٖ لِّلۡعَبِیدِ (آل عمران 182 انفال 15)

عذابى چنین سخت را خویشتن                      مهیا نمودند آن انجمن

که هرگز ز سوى یگانه اله                              نیاید ستم بر کسى هیچگاه

از این رو درباره پاداش های بهشتی همواره سخن از زیاده و بذل و فضل الهی نسبت به بهشتیان است ولی درباره کیفر و مجازات دوزخیان همواره واژگانی چون جزاء وفاق آورده شده جَزَآءٗ مِّن رَّبِّکَ عَطَآءً حِسَابٗا (نباء 36)

چنین است اجرى که یکتا خدا                        کند با حساب معین عطا

 خداوند در آیاتی از جمله آیه15 انفال و 10حج و 46 فصلت روشن می کند که هر آن چه در آخرت نصیب و بهره انسان می شود همان اعمال نیک و بد انسان است. یَـٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ إِذَا لَقِیتُمُ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ زَحۡفٗا فَلَا تُوَلُّوهُمُ ٱلۡأَدۡبَارَ   انفال10

چو با کافران گنهکارخو                             بگشتید در معرکه روبرو

مبادا که از بیم آنان ز جنگ                     گریزید و بر خویش خواهید ننگ

این بدان معنا ست که انسان همان گونه که خودش را می سازد، جهان آخرت با امکانات یا محدودیت های آن را نیز می سازد.

مَّنۡ عَمِلَ صَٰلِحٗا فَلِنَفۡسِهِۦۖ وَ مَنۡ أَسَآءَ فَعَلَیۡهَاۗ وَ مَا رَبُّکَ بِظَلَّـٰمٖ لِّلۡعَبِیدِ فصلت46

هرآن کس بگردید نیکوى کار                     رسد نفع وى بر خودش پایدار

هرآن کس بدى را گرفتست پیش               رساندست تنها زیانى به خویش

خداوند هرگز ستمکار نیست                     ولى ظالمان را مددکار نیست

بهشت سازه ای همراه با فضل الهی

البته میان بهشت و دوزخ یک تفاوت اصلی وجود دارد. در بهشت خداوند از روی فضل با ما برخورد خواهدکرد و محبت اوست که سازه های ما را کیفیت و بهبود می بخشد و تکمیل می کند. در حقیقت اعمال ما تنها اسکلت و استخوان بندی یا پایه سازه های اخروی را ایجاد می کند و خداوند به فضل خویش آن را تکمیل می کند. از این رو در آیات و روایات همواره از فضل الهی نسبت به مومنان و صالحان سخن به میان آمده است .

افزون بر اینکه خداوند از روی فضل، هم بر کیفیت می افزاید و هم بر کمیت آنچه ما ساخته ایم و بلکه چیزهایی را می دهد که در مخیله و ذهن ما نیز خطور نمی کند یعنی نه چشمی دیده و نه گوشی شنیده و نه در ذهن کسی و خیالی فردی خطور کرده است.

روایات : هر کسی ذکر لا اله الا الله را داشته باشد از هر ذکرش درختی در بهشت آفریده می شود (اصول کافی/6/153) در حقیقت این ذکر ماست که سازه های بهشتی را می سازد و محیط زیست ما را به رود و نهر و گیاه و حور و مانند آن آذین می دهد و یا زمین آن را گسترش می دهد یا کاخ های ما را متفاوت از یکدیگر می کند.

بهشت، بیابانی خالی به هر حال، بهشت و دوزخ همان اعمال آدمی است. پس این انسان است که دوزخ و آتش آن را میسازد و انواع کیفرهای سخت اخروی را ایجاد میکند. به یک معنا انسان، خالق دوزخ و آتش و عذابهای متنوع آن است. همچنین انسان خود ساز های را به عنوان بهشت میسازد و بهشت خود را به انواع و اقسام نعمتهای اخروی میآراید؛ چرا که دنیا کشتزار آخرت است. انسان در اینجا هرچه بکارد در آخرت همان را درو میکند. از پیامبر نقل است که فرمود: ان الجنه قیعان، و ان غراسها سبحان الله، و الحمدلله، و لااله الاالله، و الله اکبر، و لاحول و لا قوه الا بالله؛ بهشت فعلا صحرائی خالی است بی کشت و زراعت، همانا اذکار درخت هایی هستند که در اینجا گفته و در آنجا کاشته می شوند. (بحارالانوار ج 7)

قیعان به کسر قاف و سکون یاء جمع کلمه قاع  به معنای بیابان مسطح و خالی است. خداوند در آیه 106 طه درباره صحنه قیامت از واژگانی چون قاعا صفصفا سخن به میان آورده است.

وَ یَسۡـَٔلُونَکَ عَنِ ٱلۡجِبَالِ فَقُلۡ یَنسِفُهَا رَبِّی نَسۡفٗا 105  فَیَذَرُهَا قَاعٗا صَفۡصَفٗا 106 لَّا تَرَىٰ فِیهَا عِوَجٗا وَ لَآ أَمۡتٗا 107

چو مردم نمایند از تو سؤال                    چه خواهد رسید عاقبت بر جبال

بگو سخت بنیادشان بَرکَند                     به هم در بپیچد دگرگون کند

که گردند خاک و برفته به باد                  از آنها نماند نشانى و یاد

بلندى و پستىِّ روى زمین                         همه صاف سازد خداى مهین

قاع، بیابان هموار و صفصف نیز بیابان صاف، برهنه، عریان، بی گیاه و خالی را گویند(مجمع البیان، ذیل آیه) این یک بی بیابانی است که در آن فراز و نشیب و پستی و بلندی هم نخواهی دید. (همان، آیه 107)

علامه طباطبایی نیز ذیل آیات مینویسد: کلمه قاع به معنای زمین صاف و تخت است، و کلمه صفصف نیز به معنای زمین تختی است که لیز و صاف باشد و معنای جمله این است که پس از خرد کردن کوهها و پاشیدن ذرات آن، زمین را تخت و هموار میکند، بطوری که هیچ چیز روی آن دیده نمیشود. پس وقتی پیامبر بهشت را قیعان معرفی میکند، به این معناست که زمینی هموار و صاف است. این صافی و همواری به سبب آن است که نه تپه و درختی است و نه ساختمان و چیز دیگری که مانع از دیدن دور دستها شود. یعنی بهشت لخت و خالی است و این انسان است که با اعمال خود بهشت را میسازد و در آن خانه و قصر ایجاد میکند و حوری و نهرهای آب و عسل و شراب و مانند آن خلق میکند؛ چرا که بهشت، ساز های انسانی است هر چند که خداوند به فضل خود بر کمیت و کیفیت و گاه بر تنوع آن میافزاید، ولی اصل زیرساخ تهای بهشت را خود انسان میسازد.

پیامبر اکرم در تبیین این مسئله در روایتی دیگر که از جمله روایات معراجی آن حضرت  میفرماید: آن هنگامی که مرا در آسمان معراج دادند من داخل بهشت شدم، دیدم در آنجا زمینهای بسیاری را که سفید و روشن افتاده و هیچ چیز در آنها نیست. در بهشت فرشتگانی را دیدم که با خشتهایی از طلا و نقره قصری میساختند. آنها گاهی دست از کار میکشیدند و بعد از مدتی دوباره شروع به ساختن میکردند. از آنان پرسیدم: چرا ناگهان دست از کار میکشید، گفتند: وقتی مصالح ساختمانی ما تمام میشود، دیگر نمیتوانیم کار کنیم. پس منتظر میشویم تا دوباره برای ما مصالحی بفرستند. پرسیدم: مصالح کار شما چیست؟ گفتند: هنگامی که مؤمنی در دنیا میگوید: سبحان الله و الحمدلله و لا اله الا الله و الله اکبر، این کلمات او در این جهان تبدیل به خشتهای طلا و نقره میشود و ما برای او با این خش تها قصر میسازیم و هرگاه گفتن این کلمات را قطع کند، مصالح ما نیز تمام میشود. (وسایل شیعه، ج 7، ص 188 ؛ تفسیر عل یبن ابراهیم قمی، چاپ سنگی، 1313 ، ص 20)

همچنین از آن حضرت روایت معراجی دیگر نقل شده که فرمودند: من در شب معراج در حال معراج به جماعتی برخورد کردم که در جلوی آنها سفره هایی از گوشتهای پاکیزه و طیب و سفره هایی از گوشتهای خبیث بود و آنها گوشتهای طیب را رها کرده و از گوش تهای خبیث میخوردند.

بهشتیان چه ویژگى هایى در دنیا دارند؟

شش عامل ورود به بهشت در کلام مولا علی (علیه السلام)

1- معرفت خدا و پیامبر و اهل بیت... فانه من مات منکم على فراشه و هو على معرفة حق ربه و حق رسوله و اءهل بیته مات شهیدا و وقع اءجره على الله ، و استوجب ثواب مانوى من صالح عمله و قامت النیة مقام اصلاته لسیفه ..... راستى چنین است که اگر یکى از شما در بستر خود در حالتى بمیرد که به حق پروردگار و حق پیامبر و اهل بیت پیامبر آشنا باشد، او شهید از دنیا رفته پاداش شهیدان را دارد و پاداش او در روز قیامت بر عهده خداوند متعال است، و ثواب آن کار نیک که انجام آن را در دل داشته و قصد آن را نموده بود، خواهد برد و آن قصد او براى جنگیدن در راه خدا و انجام کار نیک جایگزین و جانشین از نیام بر کشیدن شمشیرش مى شود..                             .                                مقصود امام علیه السلام از قصد انجام کار، آن قصد و اراده اى است که اگر هنگام عمل فرا رسد انسان از انجام آن هیچ باکى نداشته باشد، و تنها موانع خارج از اراده و اختیار او باز دارنده او از آن کار باشد، چنین قصد و اراده اى صاحب خود را تا آنجا بالا مى برد که اگر در بستر خود و با مرگ معمولى نیز بمیرد در جایگاه شهیدان قرار خواهد گرفت. مشروط بر اینکه عارف به مقام خداوند و پیامبر صلى الله علیه و آله و اهل بیت علیهم السلام باشد.

و در خطبه اى دیگر فرمود: ...لا یدخل الجنة الا من عرفهم و عرفوه ... ؛ ...در بهشت داخل نمى شود جز کسى که امامان را بشناسد و آنان امامان نیز او را بشناسند...
2- یارى و دوستى اهل بیت : ناصرنا و محبنا ینتظر الرحمة ...... آنکه ما را یارى رساند، و ما را دوست داشته باشد، رحمت خداوند در انتظار او است ... از آنان مباش که بدون عمل خوب ، امیدوار به آخرت نیک است، و با آرزوى درازى که براى زندگى دنیاى خود دارد توبه به درگاه الهى را به تاءخیر مى اندازد... انسان هاى درستکار را دوست دارد ولى عمل آنان را ندارد، از گناهکاران کینه دارد، در حالى که خود یکى از آنان گناهکاران است، به سبب گناهان فراوانى که دارد، مرگ در نگاه او ناخوشایند
3- پارسایى:... ان التقوى فى الیوم الحرز و الجنة و فى غد الطریق الى الجنة  ... به راستى که پارسایى تقوا براى امروز زندگى دنیا پناه و سپر در برابر لغزش ها و گناهان و براى فردا روز رستاخیز راه به سوى بهشت است ...                                                       . پرهیزگار باش که دادار آسمان             فردوس جاى مردم پرهیزگار کرد (سعدى)
4- مطابقت عمل با عقیده :  ان الله سبحانه اءنزل کتابا هادیا بین فیه الخیر و الشر فخذوا نهج الخیر تهتدوا، واصدفوا عن سمت الشر تقصدوا، الفرائض الفرائض! ادوها الى الله تودکم  الى الجنة ... خداوند، کتاب راهنمایى را فرستاده است که نیک و بد در آن بیان گردیده است. پس روش نیک را برگزینید تا هدایت گردید، و از بدى دورى نمایید تا راه مستقیم و درست را بپیماید.واجبات را رعایت کنید! واجبات را رعایت کنید آنها را به گونه اى پسندیده انجام بدهید! حق خداوند را در مورد آنها بپردازید، که رعایت واجبات و رعایت حق خداوند در آنها شما را به بهشت مى کشاند... و آنگاه که درباره اسلام سخن مى گوید، مى فرماید:... و الجنة سبقته ... و بهشت جایزه اسلام است که براى انسان برنده در مسابقه اسلام در نظر گرفته شده است. بهشت از آنان مباش که بدون عمل خوب ، امیدوار به آخرت نیک است، و با آرزوى درازى که براى زندگى دنیاى خود دارد توبه به درگاه الهى را به تاخیر مى اندازد... انسان هاى درستکار را دوست دارد ولى عمل آنان را ندارد، از گناهکاران کینه دارد، در حالى که خود یکى از آنان گناهکاران است، به سبب گناهان فراوانى که دارد، مرگ در نگاه او ناخوشایند است ... اگر شهوتى به او عرضه گردد اقدام به معصیت و گناه مى کند، و براى توبه کردن امروز و فردا مى کند... از مردم در غیر راه پروردگارش مى ترسد از ترس مردم کارى را انجام مى دهد که خدا آن را نمى پسندد و از پروردگارش در کار مردم نمى ترسد بدون بیم از خداوند به مردم زیان مى رساند                                                .  
5- پیکار در راه خدا: فان الجهاد باب من اءبواب الجنة فتحه الله لخاصة اولیائه  پس راستى چنین است که جهاد دروازه اى از دروازه هاى بهشت است که خداوند این دروازه را براى دوستان مخصوص خود گشوده است ..                                  .
6- نیت خالص : اعمال انسان داراى ظاهرى و باطنى است، اگر انسان اعمالش درست باشد و همه کارهاى خود را مطابق فرمان خدا و پیامبر و اولیاى دین انجام بدهد و از انجام آنچه که مورد نهى آنان است خوددارى بورزد نمى توان گفت که او شایسته بهشت است، زیرا ممکن است انسان هاى منافق صفت و کفر باطن نیز این اعمال را براى فریب مردم انجام بدهند. از این رو ملاک و ظابطه اى دیگر لازم است که این اعمال را ارزش بخشیده و انسان را شایسته ورود به بهشت نماید و آن چیز نیت خالص است که امضاى درستى و صحت اعمال انسان به شمار آمده است. امام ع در این باره فرمود: .. و ان الله سبحانه یدخل بصدقه النیة و السریرة الصالحة من یشاء من عباده الجنة و خداوند به وسیله درستى و صداقت در نیت و درون شایسته هر که از بندگانش را که بخواهد در بهشت داخل مى کند                                                .
... راستى چنین است که اگر یکى از شما در بستر خود در حالتى بمیرد که به حق پروردگار و حق پیامبر و اهل بیت پیامبر آشنا باشد، او شهید از دنیا رفته پاداش شهیدان را دارد و پاداش او در روز قیامت بر عهده خداوند متعال است، و ثواب آن کار نیک که انجام آن را در دل داشته و قصد آن را نموده بود، خواهد برد و آن قصد او براى جنگیدن در راه خدا و انجام کار نیک جایگزین و جانشین از نیام بر کشیدن شمشیرش مى شود..                                                      .
بهشت به آسانى فراهم نمى گردد: مثال معروف است که گل چیدن بى خار نمى شود آنکه خواهان بهشت است ناگزیر است که براى رسیدن به آن تلاش و جدیت فراوان نماید و اگر سختى ها و دشوارى ها بر او روى آورد، در برابر آنها مقاومت نماید. و به دیگر سخن براى رسیدن به بهشت به استقبال ناملایمات برود، چنانکه امام فرمود :...
الجنة تحت اءطراف العوالى؛ ... بهشت در سایه تیر و نیزه فراهم مى گردد... و نیز چنین روایت نموده: ... رسول الله: ان الجنة حفت بالمکاره... بهشت با دشوارى ها پیچیده شده است..                                      .
خواهان بهشت نمى خوابد! ...
الا و انى لم اءرکالجنة نام طالبها ... آگاه باشید که من چیزى جز بهشت را ندیده ام که خواهان جوینده آن در خواب غفلت فرو برود. مقصود امام علیه السلام این است که انسان هاى جویاى بهشت، غالبا در اثر گرایش به دنیا آنچنان دچار غفلت و بى خبرى مى شوند که همانند خوابیدگان، براى رسیدن به بهشت گامى بر نمى دارند، و کمتر کسى است که در این راه بیدار بوده و با تلاش و کوشش و دورى نمودن از هواهاى نفسانى و بریدن از دنیا خود را آماده بهشت مى نماید. حافظا خلد برین خانه موروث من است اندرین منزل ویرانه نشیمن چه کنم ؟!

محرومان از بهشت چه کسانی هستند؟

در روایات نیز به افراد گنه کاری اشاره شده که وارد بهشت نمی‌شوند از جمله: سخن چین، دائم الخمر، قاطع رحم، ثروتمند بخیل، کسی که منطق خدا و یا رهبر حق را ردّ نماید و کسی که در حکومت به مردم حیله نماید و ..     

الف. مشرکان و کافران

مشرک، کسی است که در آفرینش جهان به دو مبدأ عقیده دارد، در تدبیر و اداره امور جهان، به چند قدرت معتقد است و در عبادت و پرستش، در برابر بت ها و اشیای مختلف، به تعظیم و خضوع عابدانه اقدام می کند.

1.  در اصطلاح، به کسی کافر گفته می شود که خدا یا نبوت یا شریعت و ارکان مسلّم آن و یا همه اینها را نادیده بگیرد و انکار کند

2. قرآن کریم درباره کیفر محرومیت مشرکان و کافران فرموده است: آنان که گفتند: عیسی بن مریم، همان خداست، به یقین کافر شدند (با این که خود مسیح) می گفت: ای بنی اسرائیل!خدای یگانه ای که پروردگار من و شماست پرستش کنید، إِنَّهُۥ مَن یُشۡرِکۡ بِٱللَّهِ فَقَدۡ حَرَّمَ ٱللَّهُ عَلَیۡهِ ٱلۡجَنَّةَ وَ مَأۡوَىٰهُ ٱلنَّارُۖ وَ مَا لِلظَّـٰلِمِینَ مِنۡ أَنصَارٖ (مائده 72)

    اگر شرک ورزد کسى بر خدا                   حرامست بر وى بهشت بقا

بود جایگاهش به سوزنده نار                      که افراد ظالم ندارند یار                                 .ب. ظالمان و ستمگران

امام علی علیه السلام، ظلم و ستمکاری را سرچشمه همه پلیدیها و رذایل اخلاقی شمرده است

3. آن حضرت، درباره ظلمی که مورد آمرزش خداوند قرار نمی گیرد، می فرماید: «به خدا سوگند! اگر شب را بیدار بر روی گیاهی که خارهای سخت و تیزی دارد بگذارنم، یا مرا به غل و زنجیرها بسته و بکشانند، أحبّ إلی من القی الله و رسوله یوم القیامة ظالماً لبعض العباد و غاصباً لبعض الحطام… دوست تر دارم از این که روز قیامت خدا و رسول صلی الله علیه و آله را ملاقات کنم، در حالی که به بعضی از بندگان ظلم کرده و چیزی از مال و ثروت دنیایی آنان را غصب کرده باشم                                         
به خدا سوگند! اگر هفت اقلیم را و هر چه در زیر آسمان هاست به من بدهند تا پوست جوی را از مورچه ای بربایم، هرگز چنین گناه و نافرمانی ای نمی کنم».

5. امام علی علیه السلام در خطابه ای، گناهان و ظلم ها را به سه بخش تقسیم کرد: در مورد حق الناس فرمود: خداوند به عزّت و جلال خویش، سوگند یاد کرده است که: لایجوزنی ظلم و لو کفّ بکفّ و لو مسحة بکفّ، و نطحةٍ ما بین الشّاة القرناء إلی الشّاة الحمّاء، فیقتصّ الله للعباد بعضهم من بعض…

6. امام علی علیه السلام می فرماید: ظلم الضّعیف أفحش الظّلم ظلم و ستم در حقّ افراد ضعیف و ناتوان، زشت ترین و بزرگ ترین ظلم معرفی شده است از ظلم هیچ ظالمی صرف نظر نمی کنم، اگر چه زدن دستی (از روی ظلم و آزار) یا کشیدن و فشار دادن دستی (از روی اذیت و تحقیر) باشد و نیز ضربه (و به شاخ زدن و انداختن) آن شاخ داری به حیوان بدون شاخی واقع شده باشد. در بیانی، امام علی و امام باقرعلیهما السلام ظلم را سه نوع معرفی می کنند: قابل آمرزش از سوی خدا، غیر قابل آمرزش و آمرزش مشروط؛ ظلم قابل آمرزش، ظلم به خویشتن و ظلم غیر قابل آمرزش، شریک قرار دادن برای خدا و ظلم قابل آمرزش مشروط، ظلم بندگان نسبت به دیگری مطرح شده است.

7. طبق بیان امام صادق علیه السلام، بدترین نوع ظلم و ستم نیز ظلم و ستمی است که بر مظلومی وارد شود که به غیر از خدا، هیچ باور و فریادرسی ندارد.

8. شاخص ترین نوع ظلم بازداشتن مردم از راه خدا یعنی ظلم در حق خدا و دین و در به انحراف و گمراهی کشاندن مردم یعنی حق الناس و ظلم در حق آنان است ٱلَّذِینَ یَصُدُّونَ عَن سَبِیلِ ٱللَّهِ وَیَبۡغُونَهَا عِوَجٗا وَهُم بِٱلۡأٓخِرَةِ کَٰفِرُونَ (اعراف45)

کسانى که از راه رب بشر                         بدارند افراد را برحذر

کسانى که جویند آیین کج                       در آن نیز ورزند اصرار و لج

ندارند ایمان به روز جزا                           ندارند باور به یکتا خدا

ج. حق ستیزی و سرکشی

حق ستیزی و سرکشی از دین خداوند که از روی خودخواهی، لجبازی، غرور، تکبر، نادانی و منافع نژادی و قومی و مهمتر از همه از روی هوس های زودگذر مادّی سرچشمه می گیرد، از علل محرومیت از بهشت خواهد بود. قرآن کریم، درباره افکار و عقاید و سرنوشت این گروه می فرماید: إِنَّ ٱلَّذِینَ کَذَّبُواْ بِـَٔایَٰتِنَا وَٱسۡتَکۡبَرُواْ عَنۡهَا لَا تُفَتَّحُ لَهُمۡ أَبۡوَٰبُ ٱلسَّمَآءِ وَلَا یَدۡخُلُونَ ٱلۡجَنَّةَ حَتَّىٰ یَلِجَ ٱلۡجَمَلُ فِی سَمِّ ٱلۡخِیَاطِۚ وَکَذَٰلِکَ نَجۡزِی ٱلۡمُجۡرِمِینَ؛ ( اعراف40)

کسانى که از کبر و فرط غرور                         نمودند تکذیب آیات نور

برآن قوم ناراست کار آن زمان                       نگردد درى باز از آسمان

نیایند هرگز به باغ بهشت                            که امرى محالست این سرنوشت

چو سوراخ سوزن که تنگ است و خرد         طنابى در آن کى توانى ببرد؟

بر این گونه افراد برگشته بخت                     مجازات رانیم بسیار سخت

 امام علی علیه السلام می فرماید: ظلم الضّعیف أفحش الظّلم؛ ظلم و ستم در حقّ افراد ضعیف و ناتوان، زشت ترین و بزرگ ترین ظلم معرفی شده

 9. پیامبر صلی الله علیه و آله: إتّقوا الظّلم فإنّه ظلمات یوم القیامة؛ از ظلم و ستمکاری در حق دیگران سخت پرهیز داشته باشید، چه این که ظلم موجب ظلمات و تاریکی روز قیامت(برای افراد و عدم دستیابی آنان به راه نجات) می شود

10. راه های پیشگیری  درباره پیشگیری از گرفتار شدن به عذاب دوزخ و محروم ماندن از ورود به بهشت، داستان جالبی را درباره راز و نیاز عابدانه با خدا و لزوم عمل صالح، از حضرت امام زین العابدین علیه السلام می خوانیم                                        .
طاووس یمانی : از وقتی نیمه های شب همه در خواب بودند، امام زین العابدین علیه السلام را در حال گریه و زاری و بی تابی در کنار خانه کعبه مشاهده می کند و به آن حضرت می گوید:کسی که پدر او حسین بن علی علیه السلام، مادر او فاطمه زهراعلیه السلام و جد او رسول خدا صلی الله علیه و آله است، نباید از عذاب الهی بیم داشته باشد، امّا امام می گوید: سخن از پدر و مادر و جد به میان نیاور، زیرا: خلق اللّه الجنّة لمن أطاعه و أحسن و لو کان عبداً حبشیاً، و خلق النّار لمن عصاه، و لو کان ولداً قرشیاً

11. خداوند، بهشت را آفرید،برای هر کسی که او را اطاعت کند و نیکوکاری نماید، اگر چه برده (سیاه پوست) حبشی باشد و دوزخ را آفرید، برای هر کس که گناه و عصیان الهی را مرتکب شود، اگر چه فرزندی از قریش باشد. امام صادق علیه السلام: خداوند بر خود لازم گردانده که سه گروه را وارد بهشت ننماید:کسی که منکر خدا باشد، یا امام هدایتگری (معصوم) را انکار کند،یا حقّ مومنی را حبس نماید و او را از دست یافتن به آن منع کند. سپس امام زین العابدین علیه السلام ادامه می دهد: مگر کلام خدا را نشنیده ای که می فرماید: آن گاه که در صور دمیده می شود، هیچگونه نسب (و پیوندی) میان افراد نخواهد بود و از یک دیگر، تقاضای کمک نمی کنند فَإِذَا نُفِخَ فِی ٱلصُّورِ فَلَآ أَنسَابَ بَیۡنَهُمۡ یَوۡمَئِذٖ وَلَا یَتَسَآءَلُونَ (مومنون101)

چو خود نفخۀ صور را بردمند                 ز روز قیامت خبرها دهند

ز خویشى نماند نشان و اثر                      نپرسد کسى حال کس را دگر

 آری، ای طاووس! به خدا سوگند! فردای قیامت جز عمل صالحی که در دنیا برای آن روز خویش ذخیره کرده ای، چیزی به نفع تو نخواهد بود. از سوی دیگر، پیامبر صلی الله علیه و آله درباره گروه های دیگری، از جمله: مغضوب واقع شدگان از طرف پدر و مادر که از ورود به بهشت محروم می شوند و در همین دنیا باید در مقام پیشگیری و راه چاره عملی برآیند، فرموده است: جبرئیل به من اطّلاع داد که بوی بهشت به مشام کسی که عاق والدین شده و کسی که پیوند خویشاوندی را قطع نموده و پیرمرد زناکار و آلوده دامن، متکبری که از روی نخوت لباس خود را به زمین می کشاند، افراد حیله گر و فریب کار، و افرادی که (بدون توجّه به دین و معنویات) از جمع آوری مال و ثروت دنیا سیر نمی شوند، نمی رسد.

12 امام صادق علیه السلام: خداوند بر خود لازم گردانده که سه گروه را وارد بهشت ننماید: کسی که منکر خدا باشد، یا امام هدایتگری (معصوم) را انکار کند، یا حقّ مومنی را حبس نماید و او را از دست یافتن به آن منع کند.

13. نتیجه گیری: قرآن می‌فرماید: کفار و مشرکان به بهشت نمی‌روند مگر زمانی که شتر از سوراخ سوزن رد شود، یعنی هرگز این دو گروه وارد بهشت نخواهند شد زیرا هرگز شتر از سوراخ سوزن رد نمی‌شود: وَ لَا یَدۡخُلُونَ ٱلۡجَنَّةَ حَتَّىٰ یَلِجَ ٱلۡجَمَلُ فِی سَمِّ ٱلۡخِیَاطِۚ وَ کَذَٰلِکَ نَجۡزِی ٱلۡمُجۡرِمِینَ

نیایند هرگز به باغ بهشت                         که امرى محالست این سرنوشت

چو سوراخ سوزن که تنگ است و خرد      طنابى در آن کى توانى ببرد؟

بر این گونه افراد برگشته بخت                 مجازات رانیم بسیار سخت

14. علاوه بر آیه فوق در روایات نیز به افراد گنه کاری اشاره شده است که وارد بهشت

نمی‌شوند از جمله: سخن چین، دائم الخمر، قاطع رحم، ثروتمند بخیل، کسی که

منطق خدا و یا رهبر حق را ردّ نماید و کسی که در حکومت به مردم حیله نماید و...

15. بهشت و دوزخ، تجسم اعمال انسان و روایتی از معراج

خداوند در آیات بسیاری وقتی به حقیقت معاد اشاره میکند، آن را تجسم اعمال و نیات آدمی معرفی میکند. به این معنا که انسان هر آنچه را در دنیا انجام میدهد دارای یک صورت ظاهری است که میبیند و یک صورت باطنی که در اینجا برای بسیاری قابل مشاهده نیست، هر چند که برای برخی در خواب یا حالت منامی به تمثل در میآید، ولی بیشتر مردم آن را تنها پس از مرگ و کشف الغطاء و کنار رفتن پرده ها (ق 22) می بینند؛ لَّقَدۡ کُنتَ فِی غَفۡلَةٖ مِّنۡ هَٰذَا فَکَشَفۡنَا عَنکَ غِطَآءَکَ فَبَصَرُکَ ٱلۡیَوۡمَ حَدِیدٞ

دریغا که اى جاهل اى تیره بخت             چه غافل بُدى از چنین روز سخت

ترا پرده انداختیمت ز کار                         که گردد حقایق ترا آشکار

چو چشم بصیرت تو را گشت باز              کنون گشتى آگه ز اسرار و راز

البته همگان، صورت باطنی اعمال و نیات خود را، در آخرت که از قیامت انسان و نفخ صور دوم آغاز میشود، به شکل تجسمی خواهند داشت.

در آخرت نخست با انسان بر پایه عدل الهی رفتار میشود و خوب و بد اعمال در ترازو و میزان عدل نهاده میشود تا بی آنکه کم و کاستی و ظلم و حیفی صورت گیرد، مثقال ذره های اعمال خوب و بد مشاهده و سنجیده شود. زلزال؛ آیات7 و 8 وقتی هر کسی همان اعمال و نیات خودش را دید و با میزان حق و عدل مورد سنجش قرار گرفت، پس پاداش اعمال خوب و بد خود را ب یکم و کاستی دریافت میکند (صافات 29)  که در اصطلاح قرآن از آن به جزاء وفاقا یاد شده است. نباء26

فَمَن یَعۡمَلۡ مِثۡقَالَ ذَرَّةٍ خَیۡرٗا یَرَهُۥ . وَ مَن یَعۡمَلۡ مِثۡقَالَ ذَرَّةٖ شَرّٗا یَرَهُۥ

اگر قدر یک ذره کار نکو                               بکردست پاداش آن، بیند او

و گر قدر یک ذره کردست شر                      جزایش در آن روز بیند بشر

خداوند در آیاتی از جمله 25 آ ل عمران، 28 و 30 یونس، 111 نحل و مانند آن از اینکه هر کسی نتیجه عمل خود را میبیند و پاداش میگیرد، سخن به میان می آورد تا این گونه نشان دهد که با کسی بیرون از عدل برخورد نخواهد شد. فَکَیۡفَ إِذَا جَمَعۡنَٰهُمۡ لِیَوۡمٖ لَّا رَیۡبَ فِیهِ وَ وُفِّیَتۡ کُلُّ نَفۡسٖ مَّا کَسَبَتۡ وَ هُمۡ لَا یُظۡلَمُونَ 25

 چگونست پس حالشان آن زمان             در آن دم که خود نیست شکى در آن

بسازیمشان جمع روزِ شمار                     ببینند فرجام اعمال و کار

سزایش ببینند از بیش و کم                      نه ظلمى ببیند کسى نى ستم

 البته بر اساس آموزه های قرآنی، پاداش عمل همواره بر اساس عدالت خواهد بود؛ زیرا تشدید مجازات، ظلم خواهد بود که انجام نخواهد شد. اما تضعیف مجازات در قیامت با شفاعت انجام م یشود؛ ولی در دوزخ این امکان دیگر نیست که تضعیف مجازاتی صورت گیرد؛ اما نسبت به اعمال خوب و پاداش آن، پس از آن که به هر کسی میزان پاداش مشخص شد، در آن هنگام خداوند به فضل خویش عمل م یکند و پادا شهای مضاعف به انسان میدهد.

پس انسانها هر آنچه که در دنیا انجام دادند، همان را در آخرت حاضر میبینند و مشاهده میکنند. وَ إِذَا ٱلۡجَنَّةُ أُزۡلِفَتۡ . عَلِمَتۡ نَفۡسٞ مَّآ أَحۡضَرَتۡ (کهف49 تکویر13 تا 14)

در آن روز بر مردم خوش سرشت             بیارند نزدیک باغ بهشت

در آن روز هرکس از اعمال خویش            همه هست آگاه بى کم وبیش کم وبیش

چرا که برای انسان چیزی جز سعی و تلاش او نیست که همان سعی را به شکل تجسمی خواهد یافت وَ أَنّ لَّیۡسَ لِلۡإِنسَٰنِ إِلَّا مَا سَعَىٰ . وَ أَنَّ سَعۡیَهُۥ سَوۡفَ یُرَىٰ (نجم39-40)

نبیند بجز حاصل آن تلاش                      که کردست در زندگى و معاش

همانا که پاداش اعمال خویش                  به برزخ ببیند فراروى پیش

از آنجایی که انسان در هنگام مرگ و پس از آن دارای چشم تیزبینی خواهد شد و پرده هایی که بر چشم دل شیده شده برداشته میشود، همان اعمال و نیات را به شکل تمثل و تجسم خواهد دید و حقیقت اعمالش را مشاهده خواهد کرد. علامه طباطبایی در ذیل آیه 22 سوره ق میفرماید که اگر چشم دل ما باز بود و پرده غفلت بر آن نمی آویختیم در همین دنیا آن باطل و حقیقت را مشاهده م یکردیم، ولی چون این گونه نیستیم، حقیقت اعمال خود را نم یبینیم. (المیزان ج 18 ، ص350)

در بسیاری از آیات قرآنی که به آخرت اشاره دارد، به مساله رویت اعمال نیز توجه میدهد و با آوردن واژه رویت و مشتقات آن بر مشاهده و دیدن اعمال تاکید میشود که خود بیانگر تجسم یافتن اعمال انسان در قیامت و آخرت است. پس انسا نها اعمال خوب و بد خویش را به شکل جسم مشاهده میکنند (زلزال 6 تا 8) و آنها را حاضر می بینند. وَ وُضِعَ ٱلۡکِتَٰبُ فَتَرَى ٱلۡمُجۡرِمِینَ مُشۡفِقِینَ مِمَّا فِیهِ وَ یَقُولُونَ یَٰوَیۡلَتَنَا مَالِ هَٰذَا ٱلۡکِتَٰبِ لَا یُغَادِرُ صَغِیرَةٗ وَ لَا کَبِیرَةً إِلَّآ أَحۡصَىٰهَاۚ وَ وَجَدُواْ مَا عَمِلُواْ حَاضِرٗاۗ وَ لَا یَظۡلِمُ رَبُّکَ أَحَدٗا (کهف49)

در آن روز در پیش مردم نهند                  کتاب عمل را نشان مى دهند

ببینى همه مجرمان در عذاب                   ز خَطّى که ثبت است اندر کتاب

بگویند با خود که اى واى ما                    چگونه کتابیست نزد خدا

در آن ثبت گشتست ریز و درشت            که خورد و که داد و که بست و که کشت

ببینند اعمال را روبرو                               همه سربه سر، خواه زشت و نکو

خداوند بر هیچ شخصى ستم                   نخواهد نمودن بُوَد گرچه کم

از نظر قرآن دوزخ همان اعمال آدمی است. (عنکبوت، 55 ، طور، 11تا 16) . البته هر عمل و نیتی آثاری دارد، مثلا بخل ورزی بخیلان، به صورت طوقی از آتش، بر گردن آنان در قیامت تجسم پیدا میکند (آل عمران180) و تصرف ظالمانه در مال یتیم، به شکل آتش خواری در قیامت تجسم میشود (نساء10) و طلاها و نقره های گداخته شده در دوزخ، تجسم همان گنجینه شدن آنها در دنیا از ناحیه زراندوزان است. (توبه35) همچنین کسانی که حقایق را نهان و آموز ههای وحیانی را کتمان میکنند تا به گوش دیگران نرسد و از این راه درآمدی داشته و پولی به دست آورند، این درآمد دین فروشی در آخرت به شکل آتشی خاص در میآید که در درون شک مهایشان شعله می کشد. (بقره، 174) عذابهای آخرت مبتنی بر نوع رفتار و اعمال انسانی در دنیا شکل میگیرد. از این رو در هفت دوزخ، انواع عذابها با اشکال گوناگون خواهد بود که بدترین بهشت را خود انسان می سازد. طبقات دوزخ همان طبقه اسفل و پست دوزخ است (نساء 145) که در آنجا خود انسا نها به عنوان سوخت دوزخ عمل م یکنند و آتش دوزخ را فراهم میآورند. (بقره،24 تحریم6) تفاوت درکات دوزخ بسته به سقوط انسان از مقام قرب نسبت به خدا و میزان و درجه اعمال زشت و بد اوست.

هرچه انسان پست تر و بدتر شود و اعمال زش تتر و بدتری داشته باشد، عذابهای او سختتر خواهد بود که همان نیز نتیجه و تجسم اعمال اوست. پس هر یک از عذابهای الهی در آخرت تجسم عملی از اعمال آدمی است. از جمله این عذا بها میتوان به گرزهای آتشین، آب جوشان، آب چرکین، گوشتهای آویزان بر تن، خونابه، آتش درونی و مانند آن، اشاره کرد. البته منظور از اعمال ، کردارهایی است که انسان با اعضاء و جوارح خود انجام میدهد و در این راستا سخن گفتن و کلماتی که بر زبان جاری میشود جزو اعمال محسوب میشود و لذا توصیه اکیدا شده که انسان باید مراقب رفتارهای همه جوارح خود از جمله زبان باشد. از آن جایی که عذا بهای الهی در آخرت با همه تنوعی که دارد، نسبت به پادا شهای اهل بهشت و بهشتیان اندک است، باید گفت بخشی از آن هم از نظر جنس و کمیت و هم از نظر کیفیت از فضل الهی خواهد بود؛ چرا که افزودن بر اعمال خیر عین عدالت احسانی است هر چند که اگر ندهد کسی پاداش دهنده را به سبب عدالت و جزاء وفاق سرزنش نمیکند، ولی از آنجایی که همه هستی از جمله هستی مردمان از مقام رحمت الهی سرچشمه گرفته است، نسبت به مؤمنان از رحمت رحیمی خویش بیش از آنچه لایق و شایسته آنان است برخورد کرده و بر نعمتهای بهشتیان می افزاید و چیزهایی را نصیب آنان میکند که مشابه آن در جهان مادی نیست بلکه به ذهن کسی خطور هم نمیکند. (بقره 25)

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">