تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

موضوعات قرآنی ؛ دینی و آموزشی : مطالب طبقه بندی شده جهت تحقیق ؛ جزوه ؛ کتاب و .....

تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

موضوعات قرآنی ؛ دینی و آموزشی : مطالب طبقه بندی شده جهت تحقیق ؛ جزوه ؛ کتاب و .....

مشخصات بلاگ
تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

آشنائی با تاریخ اسلام :
عبرت آموزی (و لقد اهلکنا القرون من قبلکم .... گذشته چراغ راه آینده است)
آشنایی با علوم و موضوعات قرآنی ( هدی و رحمه للمتقین)

آخرین نظرات
  • ۴ خرداد ۰۱، ۱۷:۲۱ - خرید پیج اینستاگرام ارزان
    Great post.

امام مهدی (ارواحنا فداه) شباهت ها ی مهدی. دجال زمان. ایران داعیه دار مهدویت  

امام مهدی . آیا ظهور اتفاق افتاده؟ استعمار و نگاه عامیانه به ظهور و آخرالزمان  

امام زمان ارواحنا فداه منتقم چرا؟ ضرورت حکومت و تشکیل دولت . سرّ یار  

مسئولیت‌های انسان (دعای توفیق الطاعه). دعای عهد؛ انتقال محبت مهدی، امام زمان وجه الله

غیبت امام زمان چرا غیبت؟ علل سیاسی و اجتماعی. راز طول عمر

 امام زمان و انتظار فرج داشتن . جامعه منتظر وظایف منتظران .

امام زمان "عج" در قرآن کریم . منجی و ظهور (قسمت دوم) کتاب 8

امام زمان (عج) در قرآن کریم . منجی و ظهور (قسمت اول) ۱ کتاب 8

کتاب های منتشر شده

zarepoorketab.blog.ir 

مولّف : محمود زارع پور

بسم الله الرحمن الرحیم

دلایل قرآنی و عمر طولانی امام زمان (عمر حضرت از امور غیر طبیعی است)
 - وجود موارد طبیعی و عادی در آفرینش و هستی :
خاصیت آتش و سوزندگی
- ترکیب و پیوند نر و ماده و تولید
- انسان و رشد تدریجی (راه رفتن سخن گفتن و ... ) و .....

- غیر طبیعی و غیر عادی :
حضرت ابراهیم و آتش، ‌قُلْنا یا نارُ کُونِى بَرْداً وَ سَلاماً عَلى إِبْراهِیمَ - باردار شدن حضرت مریم إِنَّ مَثَلَ عِیسَىٰ عِنْدَ اللَّهِ کَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ قَالَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ
- سخن گفتن حضرت عیسی در گهواره و تبرئه مادر از تهمت ها قالَ إِنِّی عَبْدُ اللَّهِ آتانِیَ الْکِتابَ وَ جَعَلَنِی نَبِیًّا .
از طرفی سفارش قرآن به تفکر (افلا یتدبرون القرآن)(فانظروا آیات الله)
معجزات پیامبران از امور خارق العاده و غیر طبیعی است یک سلسله امور فقط دست خداست (ان اراد بکم ... کن فیکون وظیفه ی ما ایمان به غیب (الَّذینَ یُؤمِنونَ بِالغَیبِ ایمان به غیر محسوسات و غیرطبیعی ...)
وجود امام زمان فراتر از زمان و مکان را خدا خواسته استفاده از فعل مضارع و وجود منجی در گذشته (پیامبران و در آینده) وَ نُریدُ اَن نَمُنَّ، مختص به آیندگان هم هست

زیارت عاشورا و دریافت مفاهیم مهدوی

 زیارت عاشورا حدیثی قدسی و از سوی خداوند متعال است. زیارت عاشورا به معنای جدا شدن از همه و فقط به امام حسین(علیه السلام) توجه کردن است.

گام اول در زیارت عاشورا، امام شناسی با محوریت وجود نورانی امام حسین(علیه السلام) است. در بخش اول زیارت، خدا خونخواه امام (ثارالله) معرفی شده است در اوصافی که در باره وجود نورانی امام حسین(علیه السلام) آمده به اول وصف مشترک امام با امام زمان(ارواحنا فداه) اشاره شده است. وتر وصفی است که خداوند متعال در باره امام حسین(علیه السلام) فرموده و امام همین کلمه را در باره امام زمان (ارواحنا فداه) آورده. اگر خداوند در زیارت عاشورا امام (ارواحنا فداه) را تنها و رها شده می خواند، امام حسین(علیه السلام) نیز فرزندش مهدی (ارواحنا فداه) را غریب، تنها و رها شده توصیف می کند.

گام بعدی زیارت عاشورا، سنگینی حادثه و مصیبت عاشورا برای پیوند با حادثه عاشورا باید عظمت مصیبت را درک کرد. محرم و عزاداری ما برای درک و فهم حادثه عاشوراست. این در حالی است که مهمترین جریان زمینه ساز ظهور حضرت نیز فهم سنگینی حادثه عاشوراست. تا این فهم حاصل نشود از انتظار خبری نیست.

جامعه منتظر جامعه ای است که کربلا را درک کند. کسی که عظمت حادثه را درک کرده باشد می تواند برای ظهور حضرت و انتقام گیری از قاتلین حسین به دست فرزند ایشان لحظه شماری کند. وقتی امام عصر (ارواحنا فداه) ظهور و قیام می کنند، پس از قرار گرفتن در کنار خانه خدا و تلاوت آیات قرآن، روضه امام حسین(علیه السلام) را می خوانند. آیا تا کنون اندیشیده اید آنچه که جامعه را به حرکت وامی دارد و بیدار می کند، روضه امام است. ندای روضه امام توسط امام مهدی (ارواحنا فداه)، ندای یا اهل العالم است نه اهل الشیعه و اهل المسلمین. امام زمان (ارواحنا فداه) به جامعه، عظمت حادثه عاشورا را متذکر میشوند و آن را تفهیم و تبیین و سپس جامعه را آماده قیام می کنند. پس نباید فراموش کرد که برای رسیدن به جامعه منتظر باید جامعه عاشورایی داشته باشیم.

در بخشی از زیارت عاشورا، لعن دشمنان اباعبدالله مطرح می شود. چه کسانی مورد لعن قرار می گیرند؟ آیا این مفهوم، امروز با بحث دشمن شناسی مهدویت ارتباط دارد؟ لعن قاتلین، گام چهارم زیارت عاشورست.

وقتی سنگینی مصیبت وارد شده به اهل بیت پیامبر(صلی الله علیه و آله) را درک کردیم با همه وجود، قاتلین و ظالمین را لعن می کنیم. باید توجه داشت که لعن، اول زیارت نیست بلکه پس از تبیین و فهم حادثه است. لعن زیارت عاشورا به یک یا دو نفر نیست بلکه لعن جریان طاغوت از ابتدا تا امروز و همه اثرگذاران و زمینه سازان ظلم است. حتی در این میان همه کسانی که از جریان طاغوت تبعیت کردند و این مسیر را ادامه دادند، مورد لعن قرار می گیرند.

کسانی که بر زبانشان لفظ «یا حسین» است، نمی توانند با جریان طاغوت، صهیونیست و غرب، پیوند دوستی برقرار کنند. در این گام از زیارت، مقابله با دشمنان، همراهی با حجت خدا و فدا کردن جان در این مسیر مورد تأکید است. 

رمز پیوند با زیارت عاشورا برائت جویی، تسلیم و فدا شدن تا روز قیامت است. پس از رسیدن به مقام تسلیم و فدا شدن در راه امام، نوبت به دعا می رسد. در بخشی از دعا از خداوند می خواهیم که ما را همراه حضرت مهدی (ارواحنا فداه) خونخواه امام قرار دهد. هدف امام از قیام، زنده شدن دین خدا بود که این هدف محقق شد و امروز حیات طیبه ما وامدار قیام امام است. این هدف به طور کامل با ظهور فرزندش مهدی (ارواحنا فداه) محقق می شود و جریان عاشورا در ظهور معنا پیدا می کند.

از همین رو در این بخش از دعا آرزو می کنیم که ما نیز همراه فرزند امام و خونخواه امام باشیم. در قرآن کریم نیز آمده است: ای پیامبر! بین مردم اعلان حج کن تا به سمت تو بیایند. چرا که مقصد حج، نبی و حسین و مهدی فاطمه است. پس حج کامل با پیوند با امام عصر (ارواحنا فداه) انجام می شود. تا روحیه ظلم ستیزی و استکبار ستیزی در جامعه ما جدی دنبال نشود، قرب ایجاد نمی شود.

آنهایی که فکر می کنند با نماز شب و شب زنده داری مقرب خدا می شوند باید بدانند که راه تقرب به خدا پیوند با حسین(علیه السلام) و دشمن ستیزی است نه صرفاً نماز شب.

در زیارت عاشورا با امام حسین(علیه السلام)  بودن، ثبات قدم و حیات و مرگ با امام(ارواحنا فداه)  را از خدا می خواهیم. درخواست معیت، ثبات و حیات و ممات اهل بیت، یعنی انتظار و زندگی مهدوی. خداوند به پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: شب ها به امید رسیدن به مقام محمود، شب زنده داری کن. در زیارت عاشورا آن قدر امام حسین(علیه السلام) را آبرودار نزد خدا می دانیم که مقامی که پیامبر با نماز شبش طلب کرده و به آن رسیده، ما با پیوند با امام این مقام را درخواست می کنیم. 

 به این نکته نیز باید توجه داشت که تنها دعایی که دو بار در زیارت عاشورا به آن اشاره شده، در خواست خونخواهی امام در جوار امام عصر(ارواحنا فداه) است. 

  ثارالله لقبی است که در زیارت معتبر عاشورا آمده در لغت یعنی خون و هم طلب و انتقام گرفتن از خون کسی که به دست دیگران کشته شده (مقابیس اللغه ج1) و یکی از القاب امام حسین علیه السلام است. 

   ثارالله: یعنی (طلب دمه الله) کسی که طالب خون او خداست و انتقام از قاتلین او را خداوند خواهد گرفت (ابن المنظور، لسان العرب، ج4)

ثارالله به کسی که خود و خویشانش در راه خدا کشته شوند نیز گفته می‌شود. 

مرحوم مجلسی : وتر الله ای الفرد المتفرد فی الکمال من نوع البشر فی عصره الشریف او المراد ثار الله ای الذی الله تعالی طالبُ دَمِه و الموتور قتیلُ له، قتیلُ فلم یدرک بدمهِ فردی که از لحاظ رسیدن به کمال در دوران خویش یگانه و بی همتاست و یا مراد از آن همان ثار الله است که به معنی کسی است که طالب خون او خداوند است.

موتور به معنای کشته شدن در راه خداوند و کشته‌ شده‌‌ای است که انتقام خونش را نگرفته باشند (بحارالانوار) و احتمال دارد معنای ثارالله چنین باشد، خونی که صاحب آن خداوند است و ولیّ دم او خداوند است چون خون حسین علیه‌السّلام در راه خدا و برای حفظ قرآن و تمامیت اسلام ریخته شده این خون و این شهیدان، خدائی هستند بنابراین انتقام آن نیز باید از طرف خداوند باشد‌. یا اینکه چون امام حسین علیه‌السّلام حجت خداوند بر زمین و ولی مطلق حق بود و مردم او را کشتند بنابراین خداوند انتقام حجتش را از قاتلین او خواهد گرفت. و احتمال دارد به این معنا باشد که جان و خون امام حسین(علیه‌السّلام) چنان متعالی و حقانی است که به خداوند استناد دارد و از شرافت ویژه‌ای برخوردار است. مثل:  بیت الله، یوم الله، ید الله، و ... اَینَ الطّالِبُ بِدَمِ المَقتولِ بِکَربَلا

امام زمان(ارواحنا فداه)، منتقم امام حسین(علیه السلام)

امام زمان(ارواحنا فداه) عهده دار تمام خون‌هایی است که به ناحق در طول تاریخ ریخته شده است و با ایجاد عدالت و پایان دادن به جریان ظلم سبب می‌شود انتقام مظلومان جهان را بگیرد. مظلوم‌ترین فردی که در عالم کشته شده است، حضرت سیدالشهدا(علیه السلام) است از این رو امام مهدی(ارواحنا فداه) خونخواه و منتقم خون امام حسین(علیه السلام) است

از امام رضا(علیه السلام) سؤال کردند آن افرادی که امام حسین(علیه السلام) را کشتند. نیستند که از آنها انتقام بگیرند . در قرآن می‌خوانیم نباید گناه دیگری را به گردن فرد دیگری انداخت؛

امام رضا(علیه السلام) می‌فرمایند که هرکسی در عصر ظهور راضی باشد به کاری که یزید و یزیدیان با امام حسین(علیه السلام) انجام دادند، امام مهدی(ارواحنا فداه) از آنها انتقام می‌گیرد.

حال که ما به امام مهدی(ارواحنا فداه) چنین لقبی می‌دهیم معنایش این نیست که ما می‌گوییم امام زمان(ارواحنا فداه) منتقم است

امام سجاد((علیه السلام) فرمودند: سوگند به خدا که خون امام حسین(علیه السلام) از حرکت و جوشش نمی‌ایستد تا اینکه خداوند مهدی(ارواحنا فداه) را برانگیزد

امام زمان(ارواحنا فداه) به انتقام خون امام حسین(علیه السلام) از منافقان، فاسقان، کافران انتقام می‌گیرد و در روایات این چنین آمده است و لقب منتقم را ائمه اطهار(علیهم السلام) در روایات به امام زمان(ارواحنا فداه) نسبت دادند.                                    .
ابوحمزه ثمالی به امام باقر(علیه السلام) عرض می‌کند: آیا شما قائم نیستید؟ حق را به پا نمی دارید؟ پس چرا تنها ولی عصر امام زمان(ارواحنا فداه) را قائم می‌خوانند.

امام محمد باقر(علیه السلام) می‌فرمایند: چون جدم امام حسین(علیه السلام) کشته شد، فرشتگان صدا به گریه و ناله بلند و عرض کردند پروردگارا! آیا قاتلان بهترین بندگانت و برترین اشرف برگزیدگانت را رها می‌کنید

و خداوند فرمود: ای فرشتگان من ناراحت نباشید، به عزت و جلالم سوگند از آنها انتقام خواهم گرفت هر چند بعد از گذشت زمان‌ها باشد. آن لحظه خداوند حجاب را از مقابل دیدگان فرشتگان برداشت و امامان از فرزندان امام حسین(علیه السلام) را یکی پس از دیگری به آنها نشان داد فرشتگان وقتی دیدند، جریان ولایت و امامت امام حسین(علیه السلام) بعد از شهادتشان ادامه دارد شاد شدند دیدند یکی از فرزندان امام حسین(علیه السلام) ایستاده مشغول نماز است. خداوند فرمود با این قائم یعنی همین شخص ایستاده، از قاتلان امام حسین(علیه السلام) انتقام خواهیم گرفت، (بحارالانوار، دلایل الامامه)

أَیْنَ الطَّالِبُ بِدَمِ الْمَقْتُولِ بکربلا

نبرد حق و باطل را پایانی نیست، تا حق، حاکمییت مطلقه یابد کربلا، حلقه‏ ای از حلقات زنجیره مبارزه حق و باطل بود و خون شهیدان‏ کربلا، هنوز بدون انتقال مانده است، تا آنکه مهدی علیه ‏السلام قیام کند و در رکابش یارانی جان برکف و شهادت‏ طلب‏ و قویدل و آهنین اراده و مومن و صبور و بصیر، به خوانخواهی آن مظلومان برخیزند چه توفیقی است جهاد در این راه، و در رکاب امام منتظر

تعالیم زیارتنامه‏ ها، تداوم این راه‏ را می‏ آموزد، و اوج پرشکوه این خط را عصر آن موعد نشان میدهد. زائر، هم ‏آرزومند است و هم خواستار، که آن روزگار درخشان را دریابد و خوانخواه شهیدان کربلا باشد.

در (زیارت ‏عاشورا) زائر چنین می‏گوید: خطاب به حسین و یاران شهیدش (وَ اَن یرزُقَنِی طَلَبَ ثارِکُم مَعَ اِمامٍ هُدَی ظاهِرٍ ناطِقٍ بِالحَقّ مِنکُم...) از خدا می‏خواهم که خونخواهی شما را، در رکاب امام هدایتگر و آشکار و حقگویی از شما خاندان، روزی‏ام کند

و در جای دیگر می‏طلبد اللَّهُمَّ اجْعَلْنَا مِنَ الطَّالِبِینَ بِثَارِهِ... خدایا ما را از خونخواهان حسین علیه ‏السلام قرار بده، در رکاب پیشوای دادگری که عزت‏بخش اسلام و مسلمین باشد

وَ انْ یُوَفِّقَنی لِلطَّلَبِ بِثارِکُمْ مَعَ الْامامِ الْمُنْتَظَرِ الْهادی.... این خونخواهی ‏از کارهای مهم آن حضرت است. در (دعای ندبه) که نوعی نیایش‏ عاشقانه و پرسوز و گدار و گفتگوی پر اشتیاق با مهدی علیه‏ السلام است،

خطاب به آن امام می‏خوانیم: أَیْنَ الطَّالِبُ بِذُحُولِ الْأَنْبِیَاءِ وَ أَبْنَاءِ الْأَنْبِیَاءِ أَیْنَ الطَّالِبُ بِدَمِ الْمَقْتُولِ کجاست، خونخواه پیامبران و پیامبرزادگان؟ کجاست خونخواه کشته دشت کربلا؟ او نه تنها خونخواه ‏شهدای کربلا، بلکه همه خونهای به ناحق ریخته حق پویان و حق جویان تاریخ است و پیروانش نیز راهی این راهند و سربازان امام زمان(ارواحنا فداه) به فرموده حضرت صادق ، خدا ترس و شهادت طلبند و شعارشان: (یالثارات الحسین) است؛ بیائید به طلب خون حسین (بحارالانوار، ج52، ص308

این شعار شور آور، از ظهر عاشورا، از درون خاک خونین کربلا برخاست و در جام خورشید ریخت و به همه چیز رنگ خون زد، شفق خونبار را بیاراست و فجر بیدار را بیاکند. و در کوههای و هامونها و دشتها و جنگلها و نهرها و دریاها و در آبادیها و شهرها و روستاها و دهها، در همه جا و همه چیز بگسترد و همه جا و همه وقت، خونها را به جوش آورد و نهضتها را شکل داد

این شعار است که همه جا را کربلا کرده است و همه ماه را محرم و همه روز را عاشورا و همین شعار است که بر پرچم شورشیان دوران شورش بزرگ، شورش مهدی ارواحنا فداه نیز نقش خواهد بست.. پس دوستداران ‏او هم که در مقام زیارت می‏ایستند و او را به این صفت می‏ستایند و آرزومند جهاد در رکاب او برای خونخواهی سیدالشهدا و همه شهیدان‏ مظلومند، باید در موضع و تعهد اجتماعی چنین باشند یعنی خون آشنا و دشمن ستیز و حق ‏طلب و پا در رکاب و سلاح برکف!... در رکاب مهدی ارواحنا فداه حکومت عدل‏ گستر زیباست

درک آن دوران گرانقدر، سعادت است و آرزوی دیدار آن ایام، ارزشی والاست و... انتظار برای ‏آن دوره، عبادت است، البته انتظاری تعهد آفرین و عمل زا و زمینه‏ ساز

در (زیارت جامعه) می‏خوانیم: مُعْتَرِفٌ بِکُمْ مُؤْمِنٌ بِإِیَابِکُمْ مُصَدِّقٌ بِرَجْعَتِکُمْ مُنْتَظِرٌ ، ... من شما را به امامت می‏شناسم، به بازگشت شما را باور دارم، منتظر حکومت شما و چشم به راه دولت شمایم.

چشم انتظار بودن، از تلاش و جهاد برای زمینه ‏سازی آن حکومت، جدا نیست باید زمینه ‏چینی‏ و تمهید مقدمات برای آن روزگار کرد هم در عصر امام، باید در دولت او خدمت و فعالیت داشت و هم در رکابش، حتی برای بذل جان آماده بود. انتظار ظهور آن حضرت، باید همراه با فراهم کردن اسباب و زمینه ‏های لازم و یاری ها و امکانات شایسته و بایسته است

زائر، خطاب به امام ‏زمان عج می‏گوید: ( نُصْرَتِی لَکُمْ مُعَدَّةٌ....) (آداب سرداب مطهر) یاری ‏ام، آماده برای شما و دوستی‏ ام، خالص برای شماست. وَ اجْعَلْنِی اللَّهُمَّ مِنْ أَنْصَارِهِ وَ أَعْوَانِهِ وَ أَتْبَاعِهِ وَ شِیعَتِهِ  خدایا مرا از یاران و پیروان گوش به فرمان آن حضرت قرار بده

در زیارت دیگری از آموزشهای حضرت رضا علیه السلام در باب زیارت امام غایب می‏گوئیم: خدایا! ما را در حزب آن حضرت قرار بده، از آنانکه فرمان او را می‏کنند، همراه او مقاومت دارند، با خیرخواهی برای وی، رضایت تو را می‏جویند تا آنکه در قیامت، ما را در زمره یاران و پیروان و تقویت کنندگان حکومتش برانگیزی باز .

در زیارتی دیگر، خطاب به آن امید دلها و منجی انسانها می‏گوییم: ای مولای ‏من!اگر پیش از ظهورت مرگم فرا رسد، تو و پدران پاک و بزرگوارت را در پیشگاه خداوند وسیله و واسطه قرار می‏دهم تا هنگام ظهورت و تشکیل دولتت، مرا بار دیگر به دنیا برگرداند تا به خواسته و آرمان خودم از راه طاعت تو برسم

آرزوی بازگشت به‏ دنیا در روزگار ظهور او، باید همراه با آماده ‏سازی روح و اراده برای آن دوران باشد و زمینه‏ سازی اجتماعی برای آمدن آن عدل‏ گستر و حجت غایب پروردگار، به اینگونه است که‏ می‏بینم انتظار، با تنبلی و بی ‏حوصلگی و بی‏ تفاوتی و بیعاری سازگار نیست. انتظار، یک بسیج عمومی است،.. همیشه آماده، از نظر قدرت‏های ایمانی و روحی، نیروهای بدنی و سلاحی، تمرینهای عملی و نظامی، پرورشهای‏ اخلاقی و اجتماعی، سازماندهی های سیاسی و مرامی.... و همواره در سنگر، سنگر مبارزه با تمایلات نفسانی، با سستیهای تکلیفی، سنگر مبارزه با ذلت پذیری و استعمار زدگی، مبارزه با تطاول و ستم و انحراف، مبارزه با زیر بار کفر رفتن و برده دیگران شدن و سلطه یهود و نصاری و ملحدان را پذیرفتن و قدرتهای ناحق را تحمل کردن

این آمادگی عمومی و همیشگی، جوهر اصلی انتظار است... زائری که ‏مشتاق حضور و جهاد در رکاب مهدی عج است، باید لیاقتهای‏ مورد نیاز را از هم اکنون در خود فراهم آورد، وگرنه این شوق، به تنهایی او را به جایی نمی‏رساند زائر شهادت طلب شهادت، حد اعلای کمال انسان است. و چه زیبا که در رکاب (مهدی موعود) باشد، و در راه احقاق حق و گسترش عدل بر گسترده زمین!

در زیارتها، روی عنصر (شهادت‏ طلبی) و آرزوی جهاد و شهادت، پیش روی امام زمان و در رکاب آن عزیز، تاءکید فراوان شده است. باگذشت زمانها و عمرها، یقین من در باره تو بیشتر و عشقم افزونتر می‏شود و منتظر و چشم به راهم تا در پیش رویت جهاد کنم و جان و مال و ف رزندان و خانواده و هر چه را دارم، در اطاعت فرمانت فدا کنم وَ لِظُهُورِکَ إِلاَّ مُتَوَقَّعاً وَ مُنْتَظَراً (تَوَقُّعاً وَ انْتِظَاراً) وَ لِجِهَادِی بَیْنَ یَدَیْکَ مُتَرَقَّباً (إِلاَّ تَرَقُّباً)

زیارت آن حضرت در سرداب مقدس مَوْلاىَ فَاِنْ اَدْرَکْتُ اَیّامَکَ الزّاهِرَةَ، و در ادامه، آرزو شهادت در رکابش به این صورت بیان شده است. اگر دوران درخشان‏ حکومت و فرمانروایی تو را درک کردم، در آن هنگام، من بنده‏ گوش به فرمان تو، به امر و نهی تو فعالیت می‏کنم و امید شهادت در رکاب تو و کامیابی نزد تو را دارم. خدایا! مرا از یاران و پیروان و مدافعان او قرار بده، خدایا توفیق شهادت مشتاقانه در پیش روی او را به من ارزانی دار، در صف و جمعی که در قرائت آنان را ستوده و گفته‏ ای:صفی همچون بنیانی استوار.. وَ اجْعَلْنِی مِنْ أَنْصَارِهِ وَ أَشْیَاعِهِ وَ الذَّابِّینَ عَنْهُ وَ اجْعَلْنِی مِنَ الْمُسْتَشْهَدِینَ بَیْنَ یَدَیْهِ.... بنیان مرصوص

در زیارت آن حضرت در روز جمعه آمده است: می‏خواهم که‏ خداوند مرا از یاری کنندگان تو بر ضد دشمنانت قرار دهد و در زمره هوادارنت، مرا از شهیدان در برابرت قرار دهد وَ أَنْ یَجْعَلَنِی مِنَ الْمُنْتَظِرِینَ لَکَ وَالتَّابِعِینَ وَالنَّاصِرِینَ لَکَ عَلَى أَعْدَائِکَ، وَالْمُسْتَشْهَدِینَ  در دعای عهد، می‏خوانیم: خدایا، به هنگام ‏ظهورش، مرا از قبر، برون آر، در حالی که کفن پوشیده و شمشیر آخته و نیزه برگرفته باشم و ندای آن دعوت‏گر در شهر و بیابان را لبیک گفته باشم

در فرازی دیگر،عاشقانه و شهادت طلبانه، در زیارت آن موعود امتها و ذخیره الهی برای نجات بشریت، می‏ گوییم: خدایا... همچنانکه دلم‏ را به یاد مهدی آباد کردی و مرا زنده دل ساختی، سلاح مرا نیز در راه یاری او آخته ساز

آری... این‏ است حماسه و روح (شهادت‏ طلبی)، که ائمه ما، در متن زیارتنامه‏ ها، به ما آموخته‏ اند ... آیا با تخریب قبر، می‏توان الهام معنوی و روحی را از تربت سیدالشهدا گرفت؟ آیا با حمله و هجوم به مزارات معصومین، می‏توان عقیده و ایمان به آنان را از مردم سلب کرد؟

مفهوم حکومت در قرآن و احادیث (خیلی خلاصه)

الف، در قرآن مجید آیات زیادی در مورد احکام سیاسی ، اقتصادی و جزایی اسلام هست که مخاطب آنها عموم مسلمانان هستند. در این آیات همه مسلمانان مسئول اجرای این احکام گردیده اند با توجه به اینکه اجرای این احکام جز با در دست گرفتن حکومت و اعمال قوه اجرایی ممکن نمی شود باید چنین نتیجه گرفت که مسلمانان باید در همه اعصار به تاسیس حکومت بپردازند تا بتوانند به احکام سیاسی مذکور عمل کنند.

ب، پاره ای از آیات و روایات همه مسلمانان را به تحکیم روابط اجتماعی و تحقق بخشیدن به هدف واحد دعوت می نماید و آنان را از رهبانیت ،عزلت گزینی و تفرقه و پراکندگی بر حذر می دارد .

ج، سخنان فراوانی از پیشوایان دین به ما رسیده که به موجب آنها مهمترین وظیفه مسلمین در هر عصری تشکیل حکومت و تعیین رهبر می باشد. از مجموع مطالبی که در آیات و روایات آمده است به وضوح معلوم می شود که بر مسلمین واجب است با ایجاد نظام امامت که نوعی نظام حکومتی است به تجمع و اتحاد مسلمین و تشکل قوا و نیروهای آنها تحقق بخشند.

د، برای انسان، حکومت یک امر ضروری و اجتناب ناپذیر است . انسان یک موجود اجتماعی است و مایل به تکامل. از آنجا که تکامل و ترقی را با یک حساب روشن می توان در "اجتماع" بهتر یافت ،انسان تمایل شدید به زندگی اجتماعی دارد

در هر اجتماع برخورد حقوق اشخاص و تصادم منافع و افکار و امیال افراد امری طبیعی است زیرا انسان حبّ مال، حبّ جاه و از همه مهمتر حبّ ذات دارد و می خواهد در ارضای غرایز و امیالش از آزادی مطلق برخوردار باشد و مانعی برای رسیدن وی به خواسته هایش نباشد     از اینرو همین خواسته، باعث ایجاد اختلاف و تصادم منافع و حقوق افراد بشری می شود

بنابراین باید مرجعی باشد که در برخورد طبیعی منافع تکلیف افراد را روشن کند و حدود وظایف و حقوق آنها را مشخص نموده تا مصالح همه در آن جامعه حفظ شود و از تعدی و تجاوز جلوگیری به عمل آید.

دو نظریه در باب حکومت و دولت از قرآن کریم برداشت شده است:                           .
الف - عده ای عقیده دارند که در قرآن کریم "حکومت دینی" به عنوان یک ضرورت اعتقادی مطرح شده است. آنها استدلال می کنند که:                                 .
‏1‏- حکومت عقلاً و عملاً امری لازم و اجتناب ناپذیر است.

‏2‏- حکومت و اعمال سلطه از آن خداست و هیچ کس را سزاوار نیست که بر آدمیان حکم براند و فرمان دهد. مگر کسانی که خداوند این حق را به آنها داده (57 و62 انعام و 70 قصص‏)

‏3‏- در میان آدمیان فقط پیامبران هستند که از طرف خداوند به اعمال سلطه و قدرت و فرمان بر آدمیان مأذون و مجازند النَّبِیُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنفُسِهِمْ و... احزاب 36)، مگر کسانیکه از طرف پیامبران اجازه دارند. در مورد اینکه چه کسی و کسانی از طرف خداوند و رسول(صلی الله علیه و آله)  مأذون به حاکمیت است بین دو نحله بزرگ اسلامی سنی و شیعه اختلاف وجود دارد.

سنی ها بر این عقیده اند که پس از پیامبر(صلی الله علیه و آله) شخص و گروه خاصی از طرف خداوند و رسول وی برای حاکمیت مسلمانان معین نشده و به استناد أَمْرُهُمْ شُورَی بَیْنَهُمْ (شوری238) وَ شَاوِرْهُمْ فِی الأَمْرِ (آل عمران159) حق حاکمیت به مردم واگذار شده است.

اما شیعه براساس یک سلسله استدلال های کلامی و عقلی و با تاکید بر برخی روایات تاریخی (غدیر خم) و نیز با استناد به برخی آیات قرآن کریم یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ (مائده‏67) معتقدند که این حق حاکمیت و آمریت به امام علی(علیه السلام) و یازده فرزندش واگذار شده و لذا از نظر شیعیان اولی الامر منحصراً امامان معصوم شیعه اند. در استمرار این اندیشه نظریه ولایت فقیه مطرح شده که مأذون از طرف امام برای حاکمیت تلقی میشوند.

ب- در مقابل گروهی عقیده دارند که اصولاً حکومت یک پدیده و مقوله عرض است و موضوعاً از حوزه دین و احکام دینی و شرعی خارج است و از آیات قرآن نیز حکومت دینی و لزوم تاسیس حکومت بر بنیاد دین استفاده نمی شود. این نظریه عموماً بیعت را مبنای مشروعیت حکومت و دولت میدانند و شورا (استفاده از عقل جمعی) را شیوه حکومت میدانند.

اگر آیات قرآن کریم در باب حُکم، حاکم و حکومت را در مورد توجه قرار دهیم، میتوان گفت که حُکم و مشتقات آن عموماً به معنای قضاوت و داوری در امور و یا به طور خاص امور حقوقی است (23 و55‏ و79 آل عمران60 و105نساء 113و141 و213بقره، 23 و47 مائده، 49 و78 و69 انعام)

و در روایات دینی در قرون نخستین اسلامی، نیز عمدتاً حکم و حکومت به معنای قضاوت در امور اختلافی و منازعات حقوقی بوده است. البته بعدها قضاوت به معنای آمریت سیاسی و دولت نیز تحویل شده به گونه ای که اکنون از حکومت و حاکمیت عموماً همان دولت و قدرت سیاسی در ذهن متبادر می شود

دلیل آن روشن است حکومت نیز خود نوعی قضاوت و داوری در جامعه است. احتمالاً با ذهنیت پسین بوده است که از واژه حکومت و حاکمیت در قرآن کریم، آنجا که درباره خداوند و یا برخی پیامبران به کار رفته است، دولت فهمیده شده است

در عین حال میتوان گفت که حکومت در هر معنا، درباره خدا و پیامبر(صلی الله علیه و آله) درست و صادق بوده إِنِ الْحُکْمُ إِلَّا لِلَّهِ (انعام57) و یا لَهُ الحُکم (انعام62 قصص70) درباره ذات باری راست می آید. میتوان از برخی از آیات قرآن کریم پاره ای از شرایط حکومتگران مانند: عدالت (مائده42)، امین بودن (قصص26)، توانا بودن (قصص 26) و... تکالیف و وظایف آنان مانند: مشورت (شوری38 و آل عمران159 حفظ حرث و نسل (محمد22)، جلوگیری از تسلط بیگانگان؛ قاعده نفی سبیل(نساء4) استخراج کرد

در حدیثی از پیامبر(صلی الله علیه و آله) آمده : اگر حداقل سه نفر هم سفر شوند، حتماً یکی از سه نفر را امیر و رئیس خود قرار دهید. از اینجا می توان فهمید از نظر آن‏ حضرت، هرج و مرج و فقدان قوه حاکم بر اجتماع، که منشأ حل اختلافات و پیوند دهنده افراد اجتماع با یکدیگر باشد، چه اندازه زیان آور‏ است. ارزش و اهمیت حکومت را از توجه خاص پیشوایان معصوم و رهبران دینی نیز میتوان به دست آورد. افرادی مانند امیر المومنین(علیه السلام) که جان خویش را از هر گونه آلودگی پاک و منزه داشته بود، حکومت را به‏ عنوان ابزار کارآمدی در جهت عینیت یافتن آرمان های الهی، مقدس می شمرد، تا جایی که از شمشیر زدن برای حفظ و نگهداری اش دریغ نداشتند و بر این عقیده بودند که: جامعه و مردم اصلاح نمیشوند مگر آنکه حاکمان اصلاح گردند.

جایگاه دولت در قوانین اسلامی آن قدر بدیهی و مهم است که در این مورد گوستاولوبون فرانسوی می گوید: قرآن کریم، که کتاب آسمانی مسلمین است، منحصر به تعالیم و دستورات مذهبی تنها نیست، بلکه دستورات سیاسی و اجتماعی مسلمانان نیز در آن درج است.

حکومت ، موهبت الهى

اطلاق مُلک شامل هر مُلکى اعم از حق یا باطل مى شود و تمام اقسام آن به خداوند مستند است؛ قُلِ اللَّهُمَّ مَالِکَ الْمُلْکِ تُؤْتِی الْمُلْکَ مَن تَشَاءُ وَتَنزِعُ الْمُلْکَ مِمَّن تَشَاءُ   ملک فى حد نفسه، موهبتى از مواهب الهیه و نعمتى از نعم اوست که مى توان به وسیله ى آن، آثار نیکویى در اجتماع انسانى پدید آورد و خداوند متعال گرایش به آن را در انسان ها قرار داده است.

از طرفى هم مى توان گفت : ملکى که نا اهلان دارند، ذاتا مذموم نیست، بلکه خود آن ها مذموم هستند که حکومت را وسیله ى ستم قرار داده اند.

بدین جهت، حضرت یوسف علیه السلام در برابر نعمت ملک و سلطنت، از خداوند فرجام نیکو تقاضا مى کند؛ رَبِّ قَدْ ءَاتَیْتَنِى مِنَ الْمُلْکِ... توفّنى مسلما، اما هنگامى که خداوند به نمرود سلطنت عطا مى کند، وى در برابر حضرت ابراهیم علیه السلام مى ایستد و مبارزه مى کند؛ أَ لَمْ تَرَ إِلَی الَّذی حَاجَّ إِبْراهیمَ فی‏ رَبِّهِ أَنْ آتاهُ اللَّهُ الْمُلْکَ

حضرت یوسف علیه السلام مُلک مصر را به خداوند اضافه کرد رَبِّ قَدْ ءَاتَیْتَنِى مِنَ الْمُلْکِ و در نتیجه عزیز گشت.

لزوم تشکیل حکومت در سیره انبیاء و اولیاء این معقول نیست که بگوییم در اسلام قوانین سیاسی، اداری و اجتماعی تشریع شده، ‌ولی شارع مقدس اسلام نظری به حکومت و قوه مجریه و قضائیه ندارد. امام(ره) : اساسا انبیاء خدا مبعوث شدند برای خدمت به بندگان، ‌خدمت های معنوی و ارشادی و اخراج بشر از ظلمات به نور و خدمت به مظلومان و ستمدیدگان و اقامه عدل،‌ عدل فردی و اجتماعی. در جایی دیگر حکومت اسلامی همان است که در صدر اسلام بوده و همه طوایف در مقابل قانون،‌ علی‌السواء بودند، ما الان می خواهیم یک همچو معنایی را مستحق بکنیم که تمام طوایف باشند. شما از کجا می گویید دین تکلیف حکومت را تعیین نکرده اگر تعیین نکرده بود پیغمبر اسلام چطور تشکیل حکومت کرد و به قول شما در نیم قرن نیمی از جهان را گرفت آن تشکیلات بر خلاف دین بود یا با دستور دین اگر بر خلاف بود چطور پیامبر و علی ابن ابی طالب خود بر خلاف دین رفتار می کردند.‏

ضرورت تشکیل دولت از نظر قرآن

از منظر قرآن کریم، دولت و حکومت اسلامی امری است که در ذات دیانت اسلام نهفته است. از دیدگاه قرآن کریم به سه دلیل حکومت برای مردم ضرورت دارد:
1- رهایی از هرج و مرج: در داستان بنی‌اسرائیل می‌خوانیم، هنگامی که بر اثر هرج و مرج داخلی و نداشتن حاکمیت قوی و لایق، گرفتار ضعف و فتور و شکست شدند و دشمنان بر آنان مسلط گشتند، خداوند طالوت را برای رهایی از هرج و مرج اجتماعی حاکم ایشان کرد.

2- جلوگیری از فساد و ایجاد نظم و امنیت در جامعه: اگر حکومت مقتدر و نیرومندی نباشد و جلوی سرکشان را نگیرد، زمین پر از فساد می‌شود.

3- آسایش و رفاه اجتماعی و امنیت داخلی و خارجی: از احکام جهاد در قرآن برمی‌آید که وجود تشکیلات منظم سیاسی و اجتماعی لازم است تا از مرزهای جامعه محافظت شود. در مسائل اقتصادی نیز لازم است حکومتی باشد تا قسط و عدالت را اجرایی کند. همچنین قوه قضایی که اختلاف را حل و فصل کرده و از تجاوز و تعدی میان افراد جامعه جلوگیری به عمل آورد. در رابطه با اهداف حکومت اسلامی نیز آیات و روایات زیادی وارد شده که از جمله به آیه 21 و 56 از یوسف و آیه 84 از کهف55 از نور26 از ص58 از نساء می‌توان اشاره کرد.

خداوند بهترین قانونگذار بهترین قانون آن است که مقنّنِ آن شرایط زیر را داشته باشد أَفَحُکْمَ الْجَاهِلِیَّةِ یَبْغُونَ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُکْمًا لِّقَوْمٍ یُوقِنُونَ:

الف از تمام اسرار هستى و انسان در حال و آینده آگاه باشد

ب، هیچ هدف انتفاعى نداشته باشد

ج، هیچ لغزش عمدى و سهوى نداشته باشد.

د، از هیچ قدرتى نترسد

ه‍ خیرخواه همه باشد. این شرایط همه در خداوند متعال وجود دارد. بنا براین، بهترین قانونگذار خداوند است .

دلیل مشروعیت حکومت فقها در زمان غیبت مصباح یزدی

به اعتقاد ما شیعیان، فقها در زمان غیبت همانند کسانی هستند که در زمان حضور امامان معصوم(علیهم السلام) از سوی آن بزرگواران منصوب می شدند.

همان گونه که، مثلا، مالک اشتر در زمان حضور امیرالمؤمنین(علیه السلام) برای حکومت مصر منصوب شد، در زمان غیبت نیز فقها از طرف امام معصوم(علیهم السلام) برای حکومت منصوب شده اند

گویا امیرالمؤمنین(علیه السلام) آنها را تعیین کرده است، ولی نه به «اسم» بلکه به «عنوان». آن عنوانی که برای زمان غیبت تعیین شده، «فقیه جامع الشرایط» است.
در زمان غیبت نیز گاه شرایط لازم حکومت برای یک فقیه، در یک شهر، استان یا کشور وجود دارد و او می تواند با یاری مردم به وظایف و تکالیف خویش جامه عمل بپوشاند. در گذشته، گاه این اختیارات برای یک فقیه به صورت محدود و مختصر وجود داشت.

 برخی از فقها در زمان حکومت قاجار، در مناطق خویش همانند یک والی یا حاکم عمل می کردند. حکومت در ظاهر به قاجاریه تعلق داشت، ولی در عمل، فقها در شهر یا روستای خویش اعمال قدرت و ولایت می کردند و مردم نیز به دستورات آنان عمل می کردند. آنان این قدرت را داشتند که به شکایات مردم رسیدگی و در مورد آنها قضاوت کنند و در مواردی حدود الهی را جاری سازند.

این که در این موارد چگونه فقها می توانستند به صورت محدود اعمال ولایت کنند به شرایط آن زمان باز می گردد؛ مثلا گاه حکومت مرکزی ضعیف بود، و یا در مواردی، پادشاه به دلیل گرایش مردم به یک عالم، اختیارات محدودی را به او واگذار می کرد.

در هر حال، انجام وظایف و تکالیف از سوی یک فقیه در زمان غیبت، همانند والی منصوب از ناحیه امام معصوم(علیه السلام) در زمان حضور، به همراهی و یاری مردم وابسته است

در گذشته هیچ گاه برای یک فقیه امکان اعمال ولایت به صورت مطلق وجود نداشت و همان گونه که اشاره کردیم، تنها برخی از فقها به صورت محدود و مقیّد توان ا عمال قدرت داشتند.

به دیگر سخن، ولایت آنان از نوع «ولایت مقیّد و محدود فقیه» و نه «ولایت مطلق فقیه» بود.

یکی از دلایلی که امام خمینی(ره) بر لزوم تشکیل و حکومت اقامه می کند ماهیت و کیفیت قوانین اسلام و احکام شرع است. از ماهیت و کیفیت این قوانین چنین بر می آید که برای اداره سیاسی اقتصادی و فرهنگی جامعه تشریع شده است

احکام و تعالیم دینی، حاوی قوانین و مقرات متنوعی است که یک نظام اجتماعی و سیاسی را می سازد؛ از امور خصوصی مانند تا امور عمومی، از طرز معاشرت با همسایه و اولاد و قبیله و عشیره تا مقررات جنگ و صلح و مراوده با سایر ملل و دول.

با دقت در ماهیت و کیفیت احکام شرع در می یابیم که اجرای آنها و عمل به آنها مستلزم تشکیل حکومت است و بدون تاسیس یک دستگاه عظیم و پهناور اجرا و اداره نمی توان به وظیفه اجرای احکام الهی عمل کرد.

حضرت امام(ره) به برخی از این احکام اسلام که بدون تاسیس حکومت اسلامی ، قابلیت اجرا پیدا نمی کنند، اشاره میکند، مالیاتهایی که اسلام مقرر داشته و طرح بودجه ای که ریخته نشان می دهد تنها برای سد رمق فقرا و سادات فقیر نیست، بلکه برای تشکیل حکومت و تامین مخارج ضروری یک دولت بزرگ است

مثلا خمس، یکی از درآمدهای هنگفتی است که بیت المال می ریزد و یکی از اقلام بودجه را تشکیل می دهد... بدیهی است، درآمد به این عظمت برای اداره کشور اسلامی و رفع احتیاجات مالی آن است

هر گاه خمس درآمد کشورهای اسلام یا تمام دنیا را اگر تحت نظام اسلام درآید حساب کنیم، معلوم می شود، منظور از وضع چنین مالیاتی، فقط رفع احتیاج سید و روحانی نیست. بلکه قضیه مهمتر از اینهاست

منظور رفع نیاز مالی تشکیلات بزرگ حکومتی است. اگر حکومت اسلامی، تحقق پیدا کند، باید با همین مالیاتهایی که داریم، یعنی خمس و زکات که البته مالیات اخیر زیاد نیست جزیه و خراجات (یا مالیات بر اراضی ملی کشاورزی) اداره شود.

از طرف دیگر ، احکامی وجود دارد که راجع به حفظ نظام اسلام و دفاع از تمامیت ارضی و استقلال امت اسلام است . مثلا این حکم أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّة وَ مِنْ رِباطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللّهِ وَ عَدُوَّکُمْ که امر به تهیه و تدارک هر چه بیشتر نیروهای مسلح و دفاعی به طور کلی است و امر به آماده باشی و مراقبت همیشگی.

حضرت امام معتقد است “هر گاه مسلمانان به این حکم عمل کرده و با تشکیل حکومت اسلامی به تدارکات وسیع پرداخته با حال آماده باشی کامل جنگی می بودند، مشتی یهودی جرئت نمی کردند، سرزمین های ما را اشغال کرده، مسجد اقصی ما را خراب کنند و آتش بزنند و مردم نتواند به اقدام فوری برخیزند “تمام اینها نتیجه این است که مسلمانان به اجرای حکم خدا برنخاسته و تشکیل حکومت صالح و لایق نداده اند”. از دیگر احکام اسلام که با تاسیس حکومت اسلامی ، قابلیت اجرا پیدا می کنند، احکام حقوق و احکام جزایی است. به عنوان مثال، احکام دیات که باید گرفته شود و به صاحبانش داده شود، یا حدود و قصاصی که باید با نظر حاکم اسلامی اجرا شود، بدون برقراری یک تشکیلات حکومتی تحقق نمی یابد. همه این قوانین مربوط به سازمان دولت و جز قدرت حکومتی از عهده انجام این امور مهم بر نمی آید.

حضرت امام در ادامه بحث ، می فرمایند: “شرع و عقل حکم می کند که نگذاریم وضع حکومت ها به همین صورت ضد اسلامی یا غیر اسلامی ، ادامه پیدا کند

دلایل این کار واضح است؛ چون برقراری نظام سیاسی غیر اسلامی بی اجرا ماندن نظام سیاسی اسلام است. همچنین به این دلیل که هر نظام سیاسی غیر اسلامی، نظام شرک آمیز است، چون حاکمش طاغوت است و ما موظفیم آثار شرک را از جامعه مسلمانان و از حیات آنان دور کنیم و از بین ببریم.

حکومت اسلامی در عصر غیبت

فقهای شیعه به جز معدودی از فقهای معاصر بر این باورند که در زمان غیبت، فقیه، حق حاکمیت دارد و حکومت از سوی خدا به وسیله امامان معصوم به صورت نصب عام به فقها واگذار شده است. پس در زمان غیبت، مشروعیت حکومت از سوی خداست نه از سوی آرای مردم. نقش مردم در زمان غیبت، فقط عینیت بخشیدن به حکومت است، نه مشروعیت بخشیدن. برخی خواسته‌اند نقش مردم در حکومت اسلامی در زمان غیبت را پر رنگ تر کنند. اگر بخواهیم نظر مردم را در مشروعیت دخالت دهیم با این اشکال مواجه می‌شویم که آیا حاکمیت حق مردم بود تا به کسی واگذار کنند؟

چرا که حاکمیت فقط حق خداست و امامان معصوم از سوی خدا حق حاکمیت بر مردم یافته‌اند. اگر نظر مردم در مشروعیت حکومت دخالت ‌داشته باشد. باید هر زمانی که مردم نخواستند فقیه حاکم باشد، حکومت او نامشروع باشد ولی می‌دانیم که فقیه در زمان غیبت حق ولایت دارد. این حق با موافقت مردم تحقق عینی می‌یابد. در دوران غیبت صغری حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه) چهار نفر به عنوان نواب خاص مسئولیت و نمایندگی و ارتباط بین امام و شیعیان را به عهده داشتند و کلیه وجوهات و نامه ها و سفارشات را از شیعیان را به امام میرساندند. 

امام برای اینکه زمینه را تا مسئولیت چهارمین نائب خود در ارتباط با غیبت کبری مشخص کنند نامه ای به نائب دوم خود به نام محمد بن عثمان بن عمروی میدهد که کاملا واضح و مشخص نموده اند که شیعیان به چه اشخاصی بایستی مراجعه کنند و مسائل شرعی و.... را بپرسند أمَّا الْحَوادِثُ الْواقِعَهُ فَارْجِعُوا فیها إلى رُواهِ حَدیثِنا (أحادیثِنا)، فَإنَّهُمْ حُجَّتی عَلَیْکُمْ وَ أنَا حُجَّهُ اللهِ عَلَیْکُمْ و اما در مورد حوادثی که در آینده رخ خواهد داد به راویان احادیث ما رجوع کنید زیرا آنان حجت من بر شما هستند و من نیز حجت خدا بر آنان می باشم. (وسائل،ج٢٧،ص١٤٠) و (کتاب الغیبه شیخ طوسی)

    محتوای نامه به این معنی است که : نظام مترقی و عادلانه ی امامت معصوم تا فرجام تاریخ و پایان جهان امتداد خواهد یافت چرا که نظام امامت یک نظام زوال ناپذیر الهی است و رهبری او در جهان هستی فراگیر است خواه آشکار باشد خواه بنا به مصالحی در نهان یا غیبت باشد. 

شش روز قبل از رحلت نائب چهارم علی بن محمد سمری، نامه ای از سوی امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) صادر شد که در آن مرگ او را پیشگوئی و متن توقیع و نامه، نمایانگر پایان غیبت صغری و انقطاع نیابت خاصه و آغاز غیبت کبری و شروع نیابت عامه طبق نامه قبلی خود به نائب دوم می باشد.

شیخ طوسی: در بغداد علما بزرگ شیعه مثل: ابن بابویه پدر شیخ صدوق نیز این پیشگوئی امام زمان و مرگ نائب چهارم را به چشم خود دیدم (الغیبه ص 242)

معرفى اولى الامر توسط پیغمبر (صلی الله علیه و آله)

طبق مدارک قطعى ، رسول خدا(صلی الله علیه و آله) از طرف پروردگار عالم، اولى الامر را معرفى فرموده و مسلمانان را از حیرت رهانید و از روایات متواتره تنها به نقل یک روایت در کتاب غایة المرام بحرانى باب 142 ص 706 آمده (جابربن عبداللّه انصارى) از رسول خدا پرسید (اولى الامر) که خداوند اطاعتشان را واجب فرموده چه کسانى هستند؟ فرمود: (اینها جانشینهاى من و امامان مسلمین هستند، پس از من نخستین آنها على بن ابیطالب، سپس حسن پس حسین پس على بن الحسین، پس محمد بن على که معروف به باقر است. و اى جابر! تو زمان او را درک مى کنى و سلام مرا به او برسان. پس از او جعفربن محمد، موسى بن جعفر، على بن موسى، محمد بن على، على بن محمد، حسن بن على و پس از او هم نام و هم کنیه من، حجت خداوند در زمین ابن الحسن بن على(علیهم السلام)، این است کسى که خداوند بر دست او فتح مى فرماید مشارق و مغارب زمین را و این است کسى که غایب مى شود و ثابت نمى ماند بر اعتقاد به امامتش مگر کسى که خداوند دلش را به ایمان آزمایش فرموده باشد.

وظیفه ما در زمان غیبت

در زمان غیبت حضرت مهدى ارواحنا فداه ما را به حال خود رها نکرده اند، بلکه ما را به پیروى از فقها و اسلام شناسان عادل و باتقوا که نوّاب عام آن حضرت هستند، سفارش کرده اند. بر ما لازم است که در حوادث و مشکلات گوش به فرمان حکم خدا که از طریق فقیه جامع الشرایط عادل به ما ابلاغ مى شود، باشیم امام زمان ارواحنا فداه با خط مبارک خود پیامى براى یکى از نوّاب خود نوشتند، که بیان شد. در روایت دیگر فرموده اِنَّ مَجارِى الْاُمُورِ وَالْاَحْکامِ عَلى اَیْدى الْعُلَماءِ بِاللَّهِ اَلْأُمَناءِ عَلى حَلالِهِ وَ حَرامِهِ جریان کارها به دست علماى الهى است که امینها بر حلال و حرام خدایند. (بحارالانوار، ج 100، ص 80)

آیه اولوالامر یکی از آیات مهم و اساسی قرآن می باشد. ای کسانیکه ایمان آورده اید از خدا اطاعت نمایید، و از رسول و صاحبان امر اطاعت کنید، اگر در موضوعی نزاع داشتید به خدا و رسول مراجعه کنید. یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ ......  اطاعت از این سه نفر برای تمامی مسلمانان واجب می باشد چرا که خصیصه مشترک این سه، مصونیت از گناه و خطا و اشتباه می باشد.

خداوند در سوره نجم 4 می فرماید وَ ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوی . إِنْ هُوَ إِلاّ وَحْیٌ یُوحی پیغمبر از پیش خود سخن نمیگوید، هر چه میگوید فقط وحی است، فرشته به او تعلیم داده. پس بر مردم لازم است که احکام و قوانین دین را از پیغمبر بشنوند و عمل کنند. اطاعت از رسول، در ردیف اطاعت از خدا قرار گرفته و نباید غیر از آن باشد، معلوم می شود پیغمبر نیز دارای احکام و دستورهای مخصوص بوده بدان جهت واجب الاطاعه است

رسول خدا (صلی الله علیه و آله) علاوه بر مقام دریافت احکام خدا و ابلاغ آنها موظف بود احکام و قوانین الهی را در بین مسلمانان اجرا کند، جلوی تعدیات و مفاسد را بگیرد، امنیت و نظم عمومی را بر قرار سازد، اسباب رفاه و آسایش عموم ملت را فراهم نماید، در راه خدا ترقی و عظمت اسلام و مسلمانان کوشش کند، و به طور کلی به وسیله قوانین اجتماعی اسلام، امور اجتماعی اسلام، امور اجتماعی و سیاسی مسلمانان را به بهترین وجه اداره کند؛ یعنی از جانب خدا مأموریت داشت که بر مسلمانان حکومت و زمامداری کند

لازمه حکومت این است که احکام و فرمان هایی صادر کند و طبق مصالح و احتیاج های گوناگون و حوادث و پیشامدهای متغیر دستورهایی بدهد مانند تعیین و نصب فرمانداران و قضات، دستور جهاد و دفاع، عزل و نصب فرماندهان سپاه، دستورهای مخصوص برای جهاد و پیروزی، ایجاد نظم و انضباط در بین دستگاه دولت اسلامی، جعل و تدوین احکام ضروری در حدود و شعاع احکام الهی و به طور کلی صادر کردن هر حکمی که برای اداره ملت ضرورت پیدا می کند وَ أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ احْذَرُوا فَإِنْ تَوَلَّیْتُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّما .... از رسول خدا اطاعت کنید، اگر از دستوراتش سر پیچی نمایید بیش از تبلیغ وظیفه ای ندارد. یعنی عدم اطاعت از فرمان های فرستاده خداوند باعث زیان و ضرر جامعه و زندگی مسلمانان می شود چرا که هدف پیامبر از تبلیغ دین خدا، وظیفه و رسالتی است که خدا بر عهده او نهاده است و از این راه هیچ اجر و دستمزدی جز پاداش اخروی دریافت نمی کند بلکه هدفش سعادت امت و مسلمانان می باشد مجادله 13 اطیعوا الله و رسوله از خدا و رسول اطاعت کنید.‏

اولوالامر و صاحبان امر  آنان کسانی هستند که منصب زمامداری و صاحب الامری مخصوص رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به آنان رسیده. آنان نیز مانند رسول الله حق دارند برای اداره امور اجتماعی ملت، احکام و دستورهایی را در حدود و شعاع احکام و قوانین الهی تدوین کنند و به اجرا درآورند. در همین احکام ریاستی است که قرآن کریم اطاعت از صاحبان امر را نیز واجب قرار داده است. بنابراین، دستورها و فرمان های رسول الله و صاحبان امر هر دو از یک سنخ است و با احکام خدایی تفاوت دارد. شاید به همین مناسبت باشد که در مورد اطاعت از رسول، لفظ اطیعوا تکرار شده و تردید نیست که صاحبان امر واجب الاطاعه هستند.     .   

‏مقصود از ولی امر کسی است که از جانب خدا برای زمامداری و امامت مسلمانان تعیین شده. احکام و قوانین الهی منحصر به امور عبادی نیست بلکه در تمام شئون مادی و معنوی مردم جریان دارد. برای اداره ملت احکام سیاسی و جزایی و قضائی دارد. این مطلب نیز مسلم است که قانون اگر ضامن اجرا نداشته باشد نتیجه کامل نخواهد داد. پیغمبر که آورنده احکام و قوانین شریعت است همیشه در بین بشر باقی نمی ماند تا ضامن اجرا و حافظ احکام باشد. بدین جهت خداوند حکیم، افراد مخصوصی را برای زمامداری ملت و حفظ و اجرای احکام تعیین می کند. آن افراد برگزیده باید کلیه احکام و قوانین دین را بدانند، از عصیان و گناه و خطا و اشتباه محفوظ باشند، یعنی معصوم باشند. قرآن شریف این افراد را به عنوان اولوالامر معرفی نموده و در ردیف خدا و رسول قرار داده و اطاعتش را واجب کرده است. این آیه بسیاری از مسائل و مشکلات مسلمانان را در عرصه های اجتماعی و سیاسی و اینکه در حل این مسائل از چه کسانی باید اطاعت نمود و چگونه به اهداف و آرمان های اساسی جامعه نایل گشت، حل نموده است.         ((مسائل کلی امامت، ابراهیم امینی، علامه طباطبایی))

سِرِّ یار

پیش گوئی (شاه نعمت الله ولی) از شروع صفویه تا انقلاب اسلامی ایران و ظهور حضرت اباصالح المهدی امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف ۸۰۰ سال قبل

 آنچه اکنون همه شاه نعمت الله را به آن می شناسند پیشگویی های بسیار دقیقی است که تمام آنچه تاکنون بر ما گذشته محقق گشته؛ از ظهور صفویه تا سقوط پهلوی و وقوع انقلاب اسلامی که به گفته وی بعد از چهل و اندی سال متصل به ظهور حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) خواهد شد.

جالب آنکه جناب شاه نعمت الله مدح و ثنای خود را نثار رهبر انقلاب ایران و حکومت برپا شده‌ی او می کند و از این رو است که عده ای دست به تحریف اشعار آن بزرگ مرد عارف زده، غافل از اینکه نسخه‌ی خطی دیوان او که در 1274 هجری قمری استنساخ شده، در سازمان اسناد و کتابخانه ملی به شماره بازیابی 5-16921 قابل ملاحظه است. به انضمام اینکه قدیمی ترین نسخه‌ی خطی دیوان شاه نعمت الله ولی مربوط به دوره صفویه بوده و در ماهان کرمان نگهداری می شود که ابیات ذیل برگرفته از آن و دریافت شده از سایت دکتر سید حمید رضا طالقانی است:

“قدرت کردگار می‌بینم  /  حالت روزگار می‌بینم”

“از نجوم این سخن نمی‌گویم  /  بلکه از کردگار می‌بینم”

“از سلاطین گردش دوران  /  یک به یک را سوار می‌بینم”

“هر یکی را به مثل ذره نور  /  پرتوی آشکار می‌بینم”

“از بزرگی و رفعت ایشان  /  صفوی برقرار می‌بینم (...)”

“آخر پادشاهی صفوی  /  یک حسینی به کار می‌بینم”

[آخرین پادشاه صفوی، شاه سلطان حسین بود]

“نادری در جهان شود پیدا  /   قامتش استوار می‌بینم”

[اشاره به نادر شاه افشار شاه مقتدر و مؤسس سلسله افشاریه]

“آخر عهد نوجوانی او  /  قتل او آشکار می‌بینم”

[احتمالا اشاره به شاهرخ میرزا نوه نادر شاه و آخرین پادشاه افشاریه دارد که در نوجوانی به شاهی رسید و نهایتا در کهنسالی توسط آغا محمد خان قاجار کشته شد]

“شهر تبریز را چو کوفه کنند  /  شهر طهران قرار می‌بینم”

[اشاره به انتقال پایتخت از تبریز به تهران در زمان آغا محمد خان قاجار]

“بعد از آن دیگری فنا گردد  /  شاه دیگر به کار می‌بینم”

“که محمد به نام او باشد  /   تیغ او آبدار می‌بینم”

[بنا بر ویژگیهایی که از او می‌گوید، مرادش محمد شاه است، نه آغا محمد خان قاجار]

“چارده سال پادشاهی او  /  دولتش کامکار می‌بینم”

[محمد شاه چهارده سال پادشاهی کرد]

“سال کز مرغ می‌شود پیدا  /  مرگ او آشکار می‌بینم (...)”

“ناصر الدین به نصرت دوران  /  چار ده هشت سال می‌بینم (...)”

[چار ده هشت، یعنی 48 که دقیقا منطبق بر مدت پادشاهی ناصرالدین شاه است]

“از شهنشاه ناصر الدین شاه  /  شیونی بیم دار می‌بینم”

[اشاره به ترور ناصرالدین شاه]

“روز جمعه ز شهر ذیقعده  /  تن او در مزار می‌بینم”

[روز مرگ ناصرالدین شاه 12 اردیبهشت 1275، مصادف با جمعه، 18 ذی القعده 1313]

“بعد از آن شه مظفر الدین را  / شاهیِش ناگوار می‌بینم”

“چارشنبه ز شهر ذیقعده  /  مرگ او آشکار می‌بینم”

[روز مرگ مظفرالدین شاه 18 دی 1285، مصادف با چهارشنبه، 24 ذی القعده 1324]

“از الف تا به دال می‌گویم  /  شاه و شاهی فکار می‌بینم”

[اشاره به نهضت مشروطیت ایران و تهدید پایه های سلطنت قاجاریه است]

“در خراسان و مصر و شام و عراق  /  فتنه و کارزار می‌بینم”

“جنگ و آشوب و فتنه‌ی بسیار  /  در یمین و یسار می‌بینم”

[آغاز جنگ جهانی اول، مصادف با آخرین روزهای عمر مشروطیت ایران]

“غارت و قتل لشکر بسیار  /  در میان و کنار می‌بینم”

“شه چو بیرون رود ز جاگاهش  /  شاه دیگر بکار می‌بینم”

[به کودتای رضا خان علیه احمد شاه قاجار اشاره دارد، جالب آنکه به خروج او از کشور اشاره می‌کند و نه مرگ او]

“چون فریدون به تخت بنشیند  /  نوکرانش قطار می‌بینم”

“متصف بر صفات سلطان است  /  لیک من گرگ وار می‌بینم”

“دائم اسبش به زیر زین طلا  /  کمتر آن را سوار می‌بینم”

“عدل و انصاف در زمانه‌ی او  /  همچو هیمه به نار می‌بینم”

“علمای زمان او دائم  /  همه را تار و مار می‌بینم”

[تقابل دولت با دین و روحانیت هیچ گاه در تاریخ ایران به اندازه دوران حکومت رضا شاه نبوده است. او کوشش کرد تا لباس روحانیت را از بین برده و به کلی سازمان روحانیت را فرو بپاشد]

هست فصل الحجاب در عهدش  /  فضل، بی اعتبارمی‌بینم”

[مهم ترین اقدام ضد دینی رضاشاه کشف حجاب زنان بود.

در اینجا فصل الحجاب یعنی برداشتن حجاب زنان  و فضل یعنی فضیلت و حیا و

“جنگ سختی شود تمام جهان  /  کوه و صحرا فکار می‌بینم”

[اشاره به آغاز جنگ جهانی دوم]

“کار و بار زمانه وارونه  /  قحط و هم ننگ و عار می‌بینم”

[اشاره به نابسامانی شدید اقتصادی در ایران و گسترش قحطی، همچنین اشغال کشور توسط متفقین و خیانت رجال سیاسی در همکاری با بیگانگان]

“چون دو ده سال پادشاهی کرد  /  شهیش برکنار می‌بینم”

[رضا شاه عملاً از سوم اسفند 1299 تا شهریور 1320، قدرت را در اختیار داشت و پس از آن برکنار و تبعید شد که دو ده  سال یعنی  ۲۰ سال می شود]

“پسرش چون به تخت بنشیند  /  بوالعجب روزگار می بینم

“نوجوانی به سان سرو بلند  /  رستمش بنده وار می‌بینم”

“در امور شهی است بی تدبیر  /  لیکنش بخت یار می‌بینم”

[خود محمد رضا پهلوی نیز معتقد بود که در کار پایداری سلطنتش، علیرغم حوادث سهمگین که می‌توانست طومار حکومت او را در هم بپیچد، همواره بخت یار او بوده تا جایی که مدعی بود که خداوند حامی اوست]

“بس فرومایگان بی حاصل  /  حامل کار و بار می‌بینم”

“مذهب و دین ضعیف می‌یابم  /  مُبتدع افتخارمی‌بینم”

“ظلم پنهان، خیانت و تزویر  /  بر اعاظم شعار می‌بینم”

“ظلمت ظلم ظالمان دیار  /  بی حد و بی شمار می‌بینم”

“ماه را رو سیاه می‌یابم  /  مهر را دل فکار می‌بینم”

“دولت مرد و زن رود به فنا  /  حال مردم فکار می‌بینم”

“غارت و قتل مردم ایران  /  دست خارج به کار می‌بینم”

“کهنه رندی به کار اهرمنی  /  اندر این روزگار می‌بینم”

[ابتدا دخالت خارجی را در غارت و قتل مردم ایران مورد اشاره قرار می‌دهد، سپس آن قدرت خارجی را شیطانی قلمداد می‌کند. اشاره به آمریکا، شیطان بزرگ]

“دور او هم تمام خواهد شد  /  لشکری را سوار می‌بینم”

“شور و غوغای دین شود پیدا  /  سر به سر کارزار می‌بینم”

[اشاره به وقوع انقلاب اسلامی‌ایران و مبارزات گسترده مردمی‌از یک سو و کشتار مردم به دست جلادان رژیم شاه، از سوی دیگر]

“قصه ای بس غریب می‌شنوم  /  غصه ای در دیار می‌بینم”

“جنگ و آشوب و فتنه‌ی بسیار  /  نام او زشت و خوار می‌بینم”

[محمد رضا پهلوی، تنها شاهی است که تمام مردم مستقیماً او را مورد خطاب قرار داده و مرگ بر او گفتند بنابراین وی خوارترین شاه در سلسله پادشاهی ایران است]

“کم ز چل(۳۷) چون که پادشاهی کرد  /  سلطه اش تار و مار می‌بینم”

[اشاره به 37 سال حکومت محمدرضا پهلوی]

“غم مخور زانکه من در این تشویش  /  خرمی‌وصل یار می‌بینم” 

“بعد از او شاهی از میان برود  /  عالمی‌چون نگار می‌بینم”

“سیدی را ز نسل آل رسول  /  نام او، برقرار می‌بینم”

[اولاً سیادت امام خمینی(ره) را تصریح می‌کند، ثانیاً نام او را نیز تعیین می‌نماید زیرا عدد واژه «برقرار» به حروف ابجد، 710 و عدد واژه «خمینی» نیز همان می‌باشد]

“نایب مهدی آشکار شود  /  سروری را سوار می‌بینم”

[نیابت عام حضرت از پایان غیبت صغری آغاز شده است اما هیچگاه نیایت عام فقها آشکار و علنی و عملیاتی نبوده است تا اینکه با وقوع انقلاب اسلامی‌ایران، نیابت عام فقها، فعلیت یافت و حکومت ولایت فقیه با تکیه بر نیابت عام حضرت حجت عجل الله فرجه تأسیس گردید]

“پیشوای تمام دانایی  /  رهبری با وقار می‌بینم”

“متصف بر صفات سلطانیست  /  لیک درویش وار می‌بینم”

“رهنما و امام هفت اقلیم  /  نام او را شعار می‌بینم”

[اشاره به استفاده مکرر از نام امام خمینی در شعارهای قبل و بعد از انقلاب]

“همچو مولا جلال الدین مولا  /  شمس تبریز وار می‌بینم”

[اشاره به عشق و ارادت آیت الله خامنه ای به امام خمینی]

“بندگان جناب حضرت او  /  سر بسر تاجدار می‌بینم” 

“گوهر شب چراغ بهر کمال  /  آن دُرِّ شاهوار می‌بینم”

“هر کجا رو نهد به فضل اله  /  دشمنش خاکسار می‌بینم”

[اشاره به غلبه بر فتنه های داخلی و موفقیت های نظامی ایران در منطقه]

“با کرامات و جامع آداب  /  آصف روزگار می‌بینم”

[تشبیه مقام معظم رهبری به آصف بن برخیا، وزیر حضرت سلیمان و عالم قوم]

“تا چهل سال ای برادر من  /  دوره‌ی شهریار می‌بینم”

[نمی‌گوید «دوره آن شهریار می‌بینم» بلکه می‌گوید «دوره شهریار می‌بینم» زیرا در صورت اول حکومت شخص خمینی کبیر باید ادامه می‌یافت و توسط او به صاحب اصلیش تسلیم می‌شد اما در مصراع تصریح می‌کند که طول حیات جمهوری اسلامی، دوره شهریاری خمینی کبیر است و حکومت از اندیشه ها و آرمانهای او منحرف نمی‌شود]

“بعد از آن خود امام خواهد بود  /  که جهان را مدار می‌بینم”

“صورت و سیرتش چو پیغمبر  /  علم و حلمش شعار می‌بینم”

“قائم شرع آل پیغمبر  /  به جهان آشکار می‌بینم”

🌷”میم و حاء، میم و دال”🌷 “می‌خوانند /  نام آن نامدار می‌بینم”

“از کمربند آن سپهر وقار  /  تیغ چون ذوالفقار می‌بینم”

“جنگ سختی شود تمام جهان  /  کوه و صحرا فکار می‌بینم”

[جنگ جهانی سوم]

“مردمان جهان ز انس و پری  /  همه را در فرار می‌بینم”

“مر مسیح از سما فرود آید  /  گور دجال زار می‌بینم”

“رنگ یک چشم او به رنگ کبود  /  خری بر خر سوار می‌بینم”

“هر قدم از خرش بود میلی  /  دور گردون غبار می‌بینم”

“آل سفیان تمام کشته شوند  /  با هزاران سوار می‌بینم”

“مهدی وقت و عیسی دوران  /  هر دو را شهسوار می‌بینم”

“دین و دنیا از او شود معمور  /  خلق از او، بخت یار می‌بینم”

“مسکنش شهر کوفه خواهد بود  /  دولتش پایدار می‌بینم”

“هفت باشد وزیر سلطانم  /  همه را کامکار می‌بینم”

“زینت شرع و رونق اسلام  /  محکم و استوار می بینم”

عاصیان از امام معصومم  /  خجل و شرمسار می‌بینم

گرگ با میش، شیر با آهو  /  در چرا، برقرار می‌بینم

نه درودی به خود همی‌گویم  /  بلکه از سرّ یار می‌گویم

نعمت الله نشسته در کنجی  /  همه را در کنار می‌بینم

 

چهل حدیث پیرامون حضرت مهدی (ارواحنا فداه)

1 - قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): المَهدِیٌ مِنّا اَهلَ البَیتِ یصلِحُهُ الله فِی لَیلَةٍ؛ مهدی از ما اهل بیت است خداوند امر او را در یک شب اصلاح خواهد فرمود

2 - قال رسول الله یقول: المَهْدِیُّ مِنْ عِتْرَتی مِنْ وُلْدِ فاطِمَةَ  مهدیارواحنا فداه از سلاله من است، از فرزندان فاطمه (سلام الله علیها)

3 - قال رسول الله: نَحنُ سَبعَة وُلد عَبدُ المُطلّب سادة اَهلُ الجَنّة: اَنَا، و حَمزة و عَلی و جَعفر و الحَسن و الحُسین و المَهْدِیُّ  ما هفت نفر از فرزندان عبدالمطلب سروران اهل بهشت هستیم: من و حمزه و علی و جعفر و حسن و حسین و مهدی (ارواحنا فداه)

4 - قال رسول الله: لو لم بیق من الدنیا الا یوم لطول الله ذلک الیوم حتی یلی المهدی  اگر از عمر دنیا جز یک روز باقی نماند خداوند آن روز را آن قدر طولانی می کند که مهدی ارواحنا فداه در پی آید

5 - قال رسول الله : بل منّا، بنا یَختِم اللهُ کما بنا فَتَح، و بنا یُستنقَذون من الشِّرک، و بنا یُؤلّف اللهُ بین قلوبهم بعد عداوة بیّنة، کما بنا ألّف بین قلوبهم بعد عداوة الشرک      بلکه از ماست خداوند همچنانکه به ما آغاز فرمود به ما هم ختم خواهد کرد به وسیله ماست که مردم از شرک نجات می یابند به وسیله ماست که خداوند بین دلهای مردم الفت و پیوند ایجاد می کند بعد از آنکه دشمنی حاصله از شرک بینشان جدایی افتاده باشد

6 - قال علی (علیه السلام)  قلت: یا رسول الله امنا آل محمد المهدی، ام من غیرنا؟ فقال: لَا بل مِنَّا، یَختِمُ الله بِهِ الدِّینَ کَمَا فَتَحَ بِنَا وَ بِنَا یُنقَذُونَ مِنَ الفِتنَة کَمَا أنقِذُوا مِنَ الشِّرکِ وَ بِنَا یُؤلِّفُ الله بَینَ قلوبِهِم بَعدَ عَداوَة الفِتنَة اِخوانا فی دینِهِم گفتم: ای رسول خدا آیا مهدی (عج) از بین ما آل محمد (ص) است یا از بین غیر ما؟ فرمود: نه، بلکه از بین ماست خداوند دین را همچنانکه گشود به وجود او ختم خواهد کرد مردم به وسیله ما از فتنه نجات می یابند چنانکه از شرک نجات یافتند و به وسیله ماست که خداوند بین دل های مردم الفت و پیوند ایجاد می کند و به وسیله ماست که مردم بعد از دشمنی برخاسته از فتنه بایکدیگر برادر شدند.

7 - قال رسول الله : لَتَمْلاَنَّ الأرْضُ ظُلْماً وَ عُدْواناً، ثُمَّ لَیخْرُجَنَّ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ بَیتِی حَتّی یمْلاَها قِسْطاً وَ عَدْلا کما مُلِئَتْ عُدْواناً وَ ظُلْماً زمین پر از ستم و دشمنی می شود وبه درستی مردی از اهل بیت من قیام خواهد کرد تا زمین را از عدل و داد پر کند چنانکه پر از دشمنی و ستم شده باشد

8 - قال رسول الله : یَخرُجُ رجلٌ من أهلِ بیتی یُواطِی اسمُه اسمی، و خلقُه خُلقی ، یَملَاُها قِسْطاً وَ عَدْلا کما مُلِئَتْ عُدْواناً وَ ظُلْماً  مردی از اهل بیت من قیام خواهد کرد اسمش همانند اسم من و اخلاقش همانند اخلاق من است او زمین را پر از عدل و داد کند چنانکه پر از ظلم و جور شده باشد

9 - قال رسول الله : و یح هذه الامة من ملوک جبابرة، یقتلون و یخیفون المطیعین الا من اظهر طاعتهم; فالمؤمن التقی لیصانعهم بلسانه و یفر منهم بقلبه و جنانه فاذا اراد الله تعالی ان یعید الاسلام عزیزا قصم کل جبار عنید و هو القادر علی ما یشاء ان یصلح امة بعد فسادها. یا حذیفة! لو لم یبق من الدنیا الا یوم لطول الله ذلک الیوم حتی یملک من اهل بیتی رجل تجری الملاحم علی یدیه و یظهر الاسلام لا یخلف وعده و هو سریع الحساب . 

وای بر این امت از پادشاهان ستمگر مردم را می کشند و اطاعت کنندگان پروردگار را می ترسانند مگر کسی را که فرمانبری و اطاعت از آنان را اظهار کند پس انسان با ایمان و پرهیزگار باید با زبانش با آنان بسازد اما در قلب و با جوارحش از آنان بگریزد

پس اگر خدای بزرگ بخواهد اسلام را عزیز گرداند هر ستمگر عناد پیشه ای را در هم خواهد شکست و او بر آنچه بخواهد تواناست و می تواند امت را بعد از تباهی اصلاح فرماید - و حالشان را نیکو گرداند

 - ای حذیفه: اگر از عمر دنیا جز یک روز باقی نمانده باشد خداوند همان یک روز را آنچنان طولانی خواهد کرد که مردی از اهلبیت من به حکومت رسد به دست او پیشامدهایی عجیب به وقوع می پیونند و خداوند - به دست او - اسلام را پیروز می کند و در وعده هایش خلاف نمی کند و او محاسبه گری سریع است

10 - قال رسول الله  : لَوْ لَمْ یبْقَ مِنَ الدُّنْیا إِلاّ لَیلَةٌ، لَیمْلِک فِیها رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ بَیتِی  اگر از عمر دنیا جز یک شب باقی نمانده باشد خداوند در همان یک شب مردی از اهل بیت مرا به حکومت خواهد رسانید.

11 - قال رسول الله  : اَلْمَهْدِیُّ رَجُلٌ مِنْ وُلْدِی لَوْنُهُ لَوْنُ عَرَبِیٍّ وَ جِسْمُهُ جِسْمُ إِسرائِیلی عَلی خَدِّهِ الأَیْمَنِ خالٌ کَأَنَّهُ کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ، یملا الارض عدلا کما ملئت جورا و ظلما یرضی فی خلافته اهل الارض و اهل السماء و الطیر فی الجو

مهدی ارواحنا فداه مردی از فرزندان من است رنگ رخساره اش رنگ عربها و اندامش اندام اسرائیلی هاست برگونه راستش خالی هست که مانند ستاره ای درخشان است زمین را از عدالت پر می سازد چنانکه از ستم و حق کشی پر شده باشد در زمان خلافت و رهبری او زمینیان و آسمانیان و پرندگان فضا راضی و خشنود خواهند بود.

12 - ان النبی (صلی الله علیه و آله) قال لفاطمة سلام الله علیها:  یا بنیة: المهدی من ولدک همانا پیامبر به حضرت فاطمه (علیهاسلام) فرمودند: ای دخترک من! مهدی، از فرزندان توست

13 - قال رسول الله  : أبشری یا فَاطِمة إنّ المَهْدِیّ منک ای فاطمه: تو را بشارت باد، که مهدی (علیه السلام) از نسل تواست

14 - ان النبی (صلی الله علیه و آله) قال لفاطمة سلام الله علیها : والذی بعثنی بالحق، منهما - یعنی الحسن و الحسین - مهدیّ هذه الامة. اذا صارت الدنیا هرجا و مرجا و تظاهرت الفتن و تقطعت السبل و اغار بعضهم علی بعض فلا کبیر یرحم صغیرا و لا صغیر یوقر کبیرا یبعث الله عند ذلک منهما من یفتح حصون الضلالة و قلوبا غفلا; یقوم بالدین فی آخر الزمان، کما قمت به فی اول الزمان، و یملا الدنیا عدلا کما ملئت جورا همانا پیامبر (صلی الله علیه و آله) به حضرت فاطمه (سلام الله علیها) فرمودند: «سوگند به آنکه مرا به حقیقت مبعوث گردانید که مهدی این امت از نسل این دو نفر است. اشاره به حسن (علیه السلام) و حسین (علیه السلام) «زمانی که دنیا آشفته گردد و فتنه ها ظاهر شوند و راه ها کوتاه گردند و برخی مردم بر برخی دیگر هجوم آورند نه بزرگسالان به خردسالان رحم کنند و نه خردسالان به بزرگسالان احترام نهند در آن زمان خداوند از نسل این دو کسی را بر می انگیزد که حصارهای گمراهی را می گشاید و دل های غفلت زده را بیدار می کند و در آخر الزمان دین را به پا می دارد چنانکه من در ابتدا آن را به پا داشتم و دنیا را از عدالت پر می سازد چنانکه از ستم پر شده باشد

15 - قال رسول الله  : المهدی رَجُلٌ مِن عِترَتی، یقاتِلُ عَلی سُنَّتی کما قاتَلْتُ أنَا عَلَی الْوَحْی رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: مهدی، مردی از خاندان من است. او بر طبق سنت من - با مخالفین - می جنگد، چنانکه من بر طبق وحی الهی می جنگم

16 - قال علی (علیه السلام)  المهدی رجل منا، من ولد فاطمة  مهدی (ارواحنا فداه) مردی از نسل - ما از فرزندان فاطمه (علیها السلام) است

17 - قال رسول الله : یجی ء فتنه غبراء مظلمة تتبع الفتن بعضها بعضا حتی یخرج رجل من اهل بیتی یقال له المهدی فان ادرکته فاتبعه و کن من المهتدین  فتنه ای سخت، تیره و تاریک فرا می رسد فتنه ها پشت سر هم - بر مردم - وارد می شوند تا اینکه مردی از اهل بیت من قیام کند که «مهدی » خوانده می شود. اگر او را دریافتی پیروش باش، تا از هدایت یافتگان باشی

18 - محمد بن علی (علیه السلام) قال: اِنّا نَرجُو ما یَرجُو النّاسُ، و اِنّا نَرجو لَو لَم یَبقَ مِنَ الدّنیا الاّ یَومٌ واحِدٌ سَیَطُولُ ذلِکَ الیومُ حَتّی یَکونَ ما تَرجو هذهِ الاُمّةُ.; و قبل ذلک فتن شر فتنة یمسی الرجل مؤمنا و یصبح کافرا; و یصبح مؤمنا و یمسی کافرا فمن ادرک ذلک منکم فلیتق الله و لیکن من احلاس بیته

همانا ما به همان چیزی که مردم امید دارند امید بسته ایم. و امیدواریم که اگر از عمر دنیا جز یک روز باقی نمانده باشد خداوند همان یک روز را آنچنان طولانی کند که آنچه را این امت به آن امید بسته اند، تحقق پذیرد و قبل از بدترین فتنه ها پدید می آید، چنانکه شخصی از برخی مردم در شب مومن است و صبح که می شود کافر شده است یا در صبح مومن است و شب که می رسد کافر گردیده است پس اگر کسی از شما به چنین فتنه ای گرفتار شد باید تقوای الهی پیشه کند و باید کناره گزینی و خانه نشینی اختیار کند

19 - قال عمار یاسر: اذا قلت النفس الزکیه، و اخوه تقتل بمکه ضیعة، نادی مناد من السماء: ان امیرکم فلان، وذلک المهدی، الذی یملا الارض حقا و عدلا  زمانی که نفس زکیه کشته شود و برادرش در مکه به نبردی شدید پردازد ندا دهنده ای از آسمان ندا دهد که امیر و فرمانروای شما فلانی است و او همان مهدی است کسی که زمین را از حقیقت و عدالت آکنده سازد

20 - قال رسول الله  : سَتَکونُ فِتْنَةٌ لا یهْدَأُ مِنْها جانِبٌ إِلاّ جاشَ مِنْها جانِبٌ، حَتّی ینادِی مُناد مِنَ السَّمآءِ: إنَّ أَمِیرَکمْ فُلانٌ فتنه ای خواهد بود هنوز طرفی از این فتنه آرام نگرفته که طرف دیگری بر می شورد - قسمتی از آن آرامش نیابد مگر آنکه قسمتی دیگر از آن بر می آشوبد - تا آنکه ندا دهنده ای از آسمان ندا در می دهد همانا امیر و فرمانروای شما فلانی است

21 - قال رسول الله : یخْرُجُ الْمَهْدِی وَعَلی رَأْسِهِ مَلَک ینادِی: إِنَّ هذا مَهْدِی فَاتَّبِعُوهُ مهدی قیام می کند در حالی که بالای سر او فرشته ای ندا می دهد این مهدی است از او پیروی کنید

22 - قال علی (علیه السلام)  اذ نادی مناد من السماء: إنَّ الحَقَّ فی آلِ مُحَمّدٍ» فَعِندَ ذلِکَ یَظهَرُ المَهدِیُّ عَلى أفواهِ النّاسِ و یَشرَبونَ حُبَّهُ فلایَکونُ لَهُم ذِکرٌ غَیرُهُ زمانی که ندا دهنده ای از آسمان ندا می دهد که حق در خاندان محمدصلی الله علیه و آلهاست در آن هنگام نام مهدی بر زبانهای مردم آشکار می گردد و محبت او را به دل می گیرند و از غیر او یاد نمی کنند

23 - قال رسول الله  : فِی الْمُحَرَّمِ ینادِی مُناد مِنَ السَّمآءِ: أَلا إِنَّ صَفْوَةَ اللهِ [مِنْ خَلْقِهِ] فُلانٌ فَاسْمَعُوا لَهُ، أَطِیعُوهُ فِی سَنَةِ الصَّوْتِ الْمُعْمَعَةِ در ماه محرم، ندا کننده ای از آسمان ندا می دهد: آگاه باشید که برگزیده خدا - از میان خلایق - فلانی است، پس فرمانش را گوش کنید و از او اطاعت کنید در سالی که جنگ ها و فتنه ها فراوان است و سال صدای آسمانی است.                                                                           

24 - قال علی (علیه السلام) تُخْتَلَفُ ثَلاثُ رایات: رایةٌ بِالْمَغْرِبِ وَ رایةٌ بِالْجَزِیرَةِ وَ رایةٌ بِالشّامِ؛ تَدُومُ الْفِتْنَةُ بَینَهُمْ سَنَةً -ثم ذکر خروج السفیانی و ما یفعله من الظلم والجور ثم ذکر خروج المهدی و مبایعة الناس له بین الرکن و المقام، و قال: «یسیر بالجیوش حتی یسیر بوادی القری فی هدوء و رفق و یلحقه هناک ابن عمه الحسنی فی اثنی عشر الف فارس، فیقول له: یا ابن عم انا احق بهذا الجیش منک انا ابن الحسن و انا المهدی. فیقول له المهدی بل ان المهدی فیقول له الحسنی: هل لک من آیة فابایعک؟ فیومی المهدی الی الطیر فیسقط علی یدیه و یغرس قضیبا فی بقعة من الارض فیخضر و یورق. فیقول له الحسنی: یا ابن عمی هی لک سه پرچم به مخالفت با یکدیگر برافراشته شود پرچمی در «مغرب » و پرچمی در  عربستان  و پرچمی در «شام» فتنه و جنگ بین آنها یک سال طول می کشد» سپس از قیام سفیانی و ظلم و ستمی که بر مردم روا می دارد یاد کرد و پس از آن از ظهور و قیام حضرت مهدیارواحنافداه و بیعت کردن مردم با او در بین رکن و مقام یاد نمود - و فرمود «لشکریان خویش را حرکت می دهد تا در کمال آرامش به «وادی القری » می رسند در آنجا پسر عمویش «سید حسنی» همراه با دوازده هزار سوار به او می رسد و می گوید ای پسر عمو من به فرماندهی این لشکر سزاوارتر از تو هستم زیرا من فرزند امام حسن هستم و مهدی من هستم

حضرت مهدی به او می فرماید بلکه من «مهدی » هستم. حسنی می گوید آیا تو را نشانه و معجزه ای هست تا با تو بیعت کنم؟ پس حضرت مهدی (علیه السلام) به پرنده ای اشاره می نماید و پرنده در دستهایش قرار می گیرد و نی خشکی را می گیرد و در زمین می کارد، بلافاصله سبز می شود و برگ می دهد آن زمان «سید حسنی » به او عرض می کند این پسر عموی من این مقام سزاوار توست

25 - قال رسول الله  : یکونُ عِنْدَ انْقِطاع مِنَ الزَّمانِ وَ ظُهُور مِنَ الْفِتَنِ رَجُلٌ یقالُ لَهُ الْمَهْدِی، یکونُ عَطاؤُهُ حَثِیاً هنگامی که آخر الزمان شود - و یاس و نامیدی رخ نماید - و فتنه ها ظاهر شود، مردی خواهد بود که مهدی نامیده می شود و بخشش و عطایایش ریزان و سرشار است

26 - قال رسول الله  : یکونُ عِنْدَ انْقِطاع مِنَ الزَّمانِ لیبعثن الله من عترتی رجلا افرق الثنایا، اجلی الجبهة، یملا الارض عدلا یفیض المال فیضا هنگامی که آخر الزمان شود - یاس و نا امیدی و قحطی رخ نماید - به تحقیق خداوند مردی از خاندان مرا بر خواهد انگیخت دندان های پیشین فاصله دار و جبینش گشاده است. زمین را از عدالت پر می سازد و مال فراوان می بخشد

27 - قال رسول الله  : یکونُ فِی آخِرِ الزَّمانِ خَلِیفَةٌ یقَسِّمُ الْمالَ وَلا یعُدُّهُ  در آخر الزمان خلیفه ای خواهد بود که مال را بدون اینکه بشمارد تقسیم می کند

28 - قال رسول الله : و جبرئیل علی مقدمته و میکائیل علی ساقته، یفرح به اهل السماء و الارض و الطیر و الوحش و الحیتان فی البحر  جبرئیل در راس پیشاهنگان لشگر و میکائیل در راس دنباله داران لشگر او قرار دارند آسمانیان و زمینیان و پرندگان و حیوانات وحشی و ماهیان دریا همگی به ظهور او شاد می شوند

29 - قال رسول الله  : بشراکم بالمهدی، رجل من قریش من امتی علی اختلاف من الناس و زلازل، فیملا الارض قسطاو عدلا کما ملئت جورا و ظلما و یرضی عن ساکن السماء و ساکن الارض و یقسم المال صحاحا بالسویه بین الناس و یملا قلوب امه محمد غنی و یسعهم عدله حتی انه یامر منادیا فینادی من له حاجة؟ فما یاتیه احد الا رجل واحد، یاتیه یساله فیقول: ائت السادن، یعطیک. فیاتیه فیقول: انا رسول المهدی الیک لتعطینی مالا فیقول احث فیحثی فلا یسطیع ان یحمله فیلقی حتی یکون قدر ما یستطیع ان یحمله فیخرج به و یندم فیقول انا کنت اجشع امه محمد نفسا کلهم دعی الی هذا المال فترکه غیری فیرده علیه فیقول انا لا نقبل شیئا اعطیناه فیلبث فی ذلک ستا او سبعا او تسع سنین و لا خیر فی الحیاة بعده

شما را به مهدی بشارت باد مردی از قریش، از بین امت من، در زمانی که مردم با هم به مخالفت و ستیز بر می خیزند و زلزله ها روی می دهد; او زمین را از عدالت و برابری پر می سازد چنانکه از ظلم و جور پر شده باشد آسمانیان ساکنان زمین از او راضی و خشنود می شوند او مال را به درستی و برابری بین مردم تقسیم می کند و دل های امت محمد صلی الله علیه و آله را از بی نیازی می آکند و عدالت او همگان را شامل می شود تا آنجا که فرمان می دهد ندا دهنده ای ندا در دهد کیست که نیازی داشته باشد؟ پس هیچکس جز یک مرد به نزد او نمی آید مرد نزد او می آید و درخواست می کند می فرماید به نزد نگهبان پرده دار برو به تو [نیازت را] می دهد به نزد او می رود و می گوید من فرستاده مهدی هستم نزدت آمده ام که مالی به من عطا کنی پس می گوید: بریز آنقدر ازمال به دامنش می ریزد که نمی تواند آن را حمل کندپس مال را بیرون می برد در حالیکه پشیمان است و می گوید من طمعکارترین و حریص ترین فرد از امت محمد صلی الله علیه و آله بودم. همه آنان به این مال فرا خوانده شدند اما جز من کسی آن را قبول نکرد پس باز می گردد و پول ها را به نگهبان پس می دهد او می گوید ما چیزی را که به کسی بخشیدیم باز پس نمی گیریم پس آن حضرت در چنان حکومتی شش یا هفت یا نه سال درنگ می کند و بعد از او خیری در زندگانی نیست

30 - قال رسول الله  : الْمَهْدِیُّ مِنِّی أَجْلَی الْجَبْهَةِ أَقْنَی الْأَنْفِ  مهدی از نسل ماست گشاده پیشانی است و وسط بینی او قدری بر آمده است

31 - قال رسول الله : ستکون بعدی فتن; منها فتنة الاحلاس یکون فیها حرب و هرب ثم بعدها فتنة اشد منها ثم تکون فتنة. کلما قیل انقطعت تمادت حتی لا یبقی بیت الا دخلته و لا مسلم الا ملته حتی یخرج رجل من عترتی  پس از من فتنه هایی رخ خواهد داد. یکی از آن فتنه ها فتنه تنگدستی و بیچارگی و خانه نشینی خواهد بود در آن فتنه، جنگ و گریزها به وقوع می پیوندند و بعد از آن فتنه ای سخت تر و پس از آن فتنه ای دیگر خواهد بود هرچه گفته می شود دیگرفتنه به پایان رسید گسترش بیشتر می یابد تا جائی که هیچ خانه ای نمی ماند مگر آنکه فتنه ای آن را در می گیرد و هیچ مسلمانی نیست مگر آن که فتنه ها او را دلزده و دلتنگ ساخته باشد تا این که مردی از خاندان من قیام کند.»

32 - قال علی (علیه السلام)  لا یخْرُجُ المهدیُ حتّی یُقْتَلُ ثُلْثٌ و یموتَ ثُلثٌ و یبقی ثلثٌ مهدی قیام نخواهد کرد تا زمانی که یک سوم مردم کشته شوند یک سوم دیگر بمیرند و - تنها - یک سوم آنها باقی بمانند

33 - اخرج ابن ابی شیبة عن مجاهد، قال: حدثنی فلان - رجل من اصحاب النبی صلی الله علیه و آله: ان الْمَهْدِی لا یخْرُجُ حَتّی تَقْتُلَ النَّفْس الزَّکیة، فَإِذا قُتِلَتْ النَّفْسُ الزَّکیةُ غَضِبَ عَلَیهِمْ مَنْ فِی السَّماءِ وَمَنْ فِی الاَرْضِ؛ فَأَتَی النّاسُ، فَزَفُّوهُ کما تزف العروس الی زوجه لیلة عرسها و هو یملا الارض قسطا و عدلا و تخرج الاض نباتها و تمطر السماء مطرها و تنعم امتی فی ولایته نعمة لم تنعمها قط

  فلانی - مردی از اصحاب پیامبر) برایم روایت کرد که: همانا مهدی قیام نخواهد کرد تا آن زمان که نفس زکیه کشته شود آن وقت هرکس در آسمان و هر کس در زمین است بر کشندگان او خشمگین می شوند پس مردم می آیند و شادمانه گرداگردش می چرند. چنانکه در شب عروسی شادمانه گرد عروس می چرخند. و مهدی (ارواحنا فداه) زمین را از عدل و داد پر می کند و امت من در زمان ولایت و حکومت او از چنان نعمتی برخوردار می شوند که هرگز در گذشته از آن بهره مند نبوده اند

34 - قال رسول الله  : یلتفتُ المهدیّ و قد نزلَ عیسی بنُ مریمَ کانما یقطُرُ من شعرهِ الماءُ فیقولُ المهدیُّ: تقدّم صلّ بالنّاس فیقُولُ عیسی: امّا اُقیمتِ الصّلوةُ لکَ، فیصلّی خلفَ رجل من وُلدی                                                                                                  مهدی (ارواحنا فداه) متوجه می شود که عیسی بن مریم نازل شده است و چنان است که گویا از موهایش آب می چکد مهدی (ارواحنا فداه) به او می فرماید: بفرما، پیش برو و با این مردم نماز بگزار. عیسی گوید: این نماز برای اقتدای به تو بپا داشته شده پس پشت سر مهدی ارواحنا فداه که مردی از فرزندان من است نماز می خواند.»

35 - قال رسول الله  : یبایع الرجل بین الرکن و المقام عدة اهل بدر فیاتیه عصائب اهل العراق و ابدال اهل الشام فیغزوه جیش من اهل الشام حتی انتهوا بالبیداء خسف بهم عده ای به تعداد لشکریان بدر با آن مرد مهدی (ارواحنا فداه) بین رکن و مقام کعبه بیعت می کنند پس جمعی از بزرگان اهل عراق و صالحین اهل شام به یاری او می آیند پس لشگری از اهل شام با او و یارانش می جنگند تا به منطقه ای به نام «بیداء» می رسند زمین آنان را (لشکر شام)را در خود فرو می برد

36 - قال امیرالمؤمنین: ذلک یخرج فی آخر الزمان و اذا قیل للرجل الله الله قیل; فیجمع الله له قوما قزع کقزع السحاب یؤلف بین قلوبهم لا یستوحشون علی احد و لا یفرحون لاحد دخل فیهم علی عدة اصحاب بدر لم یسبقهم الاولون و لا یدرکهم الاخرون و علی عدد اصحاب طالوت الذین جاوزوا النهر معه  هیهات، چقدر دور است! سپس با دستش نه عدد شمرد  فرمود: او در آخر الزمان ظهور خواهد کرد و در زمانی که درباره اش گفته شود خدا را، خدا را، که او کشته شده است پس خدا برای او، از جای جای زمین گروهی را که همچون قطعه های ابر پراکنده اند گرد هم می آورد و بین دلهایشان الفت و پیوند ایجاد می کند به گونه ای که از هیچکس نمی هراسند و شادمان نمی شوند به تعداد اصحاب بدر در این گروه وارد می شوند کسانی که پیشینیان بر آنان سبقت نگرفته و پسینیان توفیق درک و وصول به آنان را نمی یابند وآنان به تعداد اصحاب طالوت اند که با او از هر گذشتند.

 37 - قال رسول الله  : یَخرُجُ الناسٌ مِن المشرقِ فیُوَطِئُونَ لِلمَهدیِ یَعنی سُلطانَه  مردمی از مشرق زمین قیام می نمایند و برای سلطنت و حکومت حضرت مهدی (ارواحنا فداه)  زمینه سازی می کنند

38 - قال امیرالمؤمنین علی (علیه السلام): ویحا للطالقان فان لله بها کنوز لیست من ذهب و لا فضة و لکن بها رجال عرفوا الله حق معرفته و هم انصار المهدی فی آخر الزمان آه از طالقان - رحمت باد بر طالقان - خد را در آن شهر گنجینه هایی است از طلا و نقره نیستند بلکه در آن مردانی هستند که خدا را به حقیقت معرفت شناخته اند و آنان در آخر الزمان یاوران مهدی (ارواحنا فداه) خواهند بود

39 - قال رسول الله  : منّا مهدیُ الامهِ الذی یُصَلی عیسی خَلفَه از نسل ماست آن کسی که عیسی بن مریم پشت سر او نماز می خواند

40 - قال رسول الله : من کذب بالدجال فقد کفر و من کذب بالمهدی فقد کفر   کسی که دجال  را تکذیب کند کافر شده و کسی که «مهدی (ارواحنا فداه) » را تکذیب کند کافر شده است.

منابع :

مجموعه ای از سخنرانی های (رهبر کبیر انقلاب امام خمینی)

(مقام معظم رهبری) (علامه حسن زاده عاملی) (آیت الله جوادی عاملی)

آیت الله : مصباح یزدی، علامه طباطبایی، ابراهیم امینی و استاد پناهیان

تدوین و تلخیص مولف : زارع پور

دنباله مطالب

قسمت اول                    http://m5736z.blog.ir/post/zohoormonji

 

قسمت دوم                   http://m5736z.blog.ir/post/zohoormonji2

 

قسمت سوم                   http://m5736z.blog.ir/post/ZAMAN3

 

 

به نام خدا
مطالب جمع آوری شده در زمینه های مفاهیم قرآنی و تاریخی

از سال 1354   و    بارگذاری آن  در سال  1380 در   سایت

تاریخی فرهنگی قرآنی

و از سال 1393 به تدریج بعضی از مقالات تبدیل به کتاب شده

 و  به حول قوه الهی در  مهر سال 1399 به 40 جلد کتاب رسیده است.

نام  : محمود زارع پور متولد تهران محله قلهک شمیران 1336

کارشناسی علوم قرآن و دینی ، دبیر    و 25 سال   مدیریت    مدرسه

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">