تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

موضوعات قرآنی ؛ دینی و آموزشی : مطالب طبقه بندی شده جهت تحقیق ؛ جزوه ؛ کتاب و .....

تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

موضوعات قرآنی ؛ دینی و آموزشی : مطالب طبقه بندی شده جهت تحقیق ؛ جزوه ؛ کتاب و .....

مشخصات بلاگ
تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

آشنائی با تاریخ اسلام :
عبرت آموزی (و لقد اهلکنا القرون من قبلکم .... گذشته چراغ راه آینده است)
آشنایی با علوم و موضوعات قرآنی ( هدی و رحمه للمتقین)

آخرین نظرات
  • ۴ خرداد ۰۱، ۱۷:۲۱ - خرید پیج اینستاگرام ارزان
    Great post.

 


بسم الله الرحمن الرحیم

نسیمی از آموزه های امام صادق(علیه السلام)

آنچه در پی می آید برگزیده ای از معارف بلند امام ششم حضرت جعفر صادق علیه السلاملیه السلام است که پیرامون مسائل اخلاقی و اجتماعی بیان شده است

ولادت حضرت صادق جعفربن محمدبن علی بن الحسین علیه السلام در 17 ربیع الاول سال 83 (هـ ق) در شهر مدینه بود

در ماه شوال سال 148 (هـ ق) در سن 65 سالگی از دنیا رفت و در قبرستان بقیع در کنار پدر و مزار اجداد بزرگوارش به خاک سپرده شد

مادرش ام فروه دختر قاسم بن محمدبن ابی بکر است. مدت امامت آن حضرت 43 سال بوده است.(ارشاد ج2 ص253)
درباره عفو و کرم آن حضرت نقل است که :  مردی خدمت آن جناب رسید و گفت :  فلان کس را که دیدار کردم همه اش از شما بد گفت و ناسزا نثار کرد. حضرت کنیز خود را فرمود که آب وضو برایش حاضر کند. بعد از وضو داخل نماز شد.

راوی گفت :  من در دلم گفتم که حضرت نفرین خواهد کرد. امام پس از دو رکعت نماز گفت :  ای پروردگار من، این حق من بود که بخشیدم او را. تو جود و کرمت از من بیشتر است پس او را ببخش و به عمل بد او او را موأخذه نفرما. حضرت پیوسته برایش دعا می کرد و من از نحوه برخورد امام تعجب کردم. (منتهی الامال ج2 ص200)
آموزه اول :  حسن ظن

امام صادق(علیه السلام) :  حسن ظن و گمان نیک از ایمان خوب و قلب سالم ناشی می شود. به طوری که به هر چه می نگرد جز خوبی و خیر نمی بیند

زیرا خدای متعال در ذات و فطرت بشر ویژگیهایی مانند «حیا، امانت، صیانت، صدق» نهاده است که مقتضای آنها حسن ظن داشتن و خوش گمانی به همه امور از جمله رفتار انسانهاست (مصباح الشریعه ص515)

مثلا با وجود احتمال خوب بودن اعمال بندگان، تفسیر آنها به رفتار بد، با صفت حیا سازگاری ندارد و یا مثلا ندیدن خوبی ها و صرفا دیدن بدی ها با صفت امانت نمی سازد

پیامبرصلی الله علیه و آله  فرمود :  نسبت به برادران مومن خود خوش گمان باشید. زیرا خوش گمانی موجب صفای دل و پاکی باطن شما خواهد شد. در مقابل، سوءظن، کدورت دل و تیرگی باطن را در پی دارد

ابی بن کعب از دانشمندان بزرگ می گوید :  اگر رفتار و صفت ناخوشایندی در برادرتان دیدید باید تا هفتاد بار هم که شده آن را توجیه کرده و حمل به صحت کنید و اگر نتوانستید خود را به خاطر سوءظن ملامت نمایید. (همان/517) رسول خداصلی الله علیه و آله  به کعبه نگاهی کرد و فرمود :  مرحبا به تو ای خانه، چقدر با عظمتی و چه قدر احترام داری

به خدا سوگند که حرمت مؤمن نزد خدا از حرمت تو بیشتر است. زیرا خداوند نسبت به تو یک چیز را حرام کرده است اما از مؤمن سه چیز را حرام است. خون، مال و بدگمانی به او را. (مجموعه ورام ج1 ص115)

آموزه دوم :  ورع

امام جعفر صادق علیه السلاملیه السلام فرمود :  اورع الناس من وقف عندالشبهه، یعنی باورع ترین و پارساترین انسان کسی است که از امور شبهه ناک و مشکوک اجتناب کند (خصال ج1 ص70)

به قول مرحوم شیخ عباس قمی، ورع از مکارم اخلاق و از مهم ترین صفات محسوب می شود. زیرا مقتضای آن علاوه بر دوری از محرمات بلکه ترک امور مباح نیز هست و این مرتبه ای است که در دسترس هر کس نمی تواند باشد

صفوان بن یحیی از یاران خاص امام کاظم و امام رضا علیه السلام عازم سفر از مکه به کوفه بود. یکی از همسایگان دو دینار به او داد تا آن را در کوفه به کسی تحویل دهد. صفوان گفت :  من این شتر را کرایه کرده ام و آن وقت که کرایه کردم دو دینار شما جزء اسباب من نبود. پس اجازه بده تا از صاحب شتر برای حمل دو دینار شما اجازه بگیرم

همچنین نقل می کنند :  عبدالله بن مبارک در شام قلمی را امانت گرفت. بعد از آن سفری برایش پیش آمد. وقتی به انطاکیه (در ترکیه) رسید یادش آمد که قلم امانت نزد او مانده، پس پیاده به شام برگشت و قلم را به صاحبش پس داده و سپس به انطاکیه مراجعت نمود. از علی علیه السلام پرسیدند عامل ثبات و پایداری ایمان چیست؟ فرمود :  ورع. عرض کردند عامل زوال ایمان چیست؟ فرمود :  طمع. (منتهی الامال ج2 ص216-217)
آموزه سوم :  پرهیز از غضب  :

الغضب مفتاح کل شر. خشم کلید همه بدیهاست. (خصال ج1 ص66)

حواریون حضرت عیسی علیه السلام چون پروانه به دور شمع وجود او حلقه زده بودند. در میان صحبتها از آن حضرت پرسیدند :  ای آموزگار سعادت به ما بیاموز که چه چیزی سخت ترین و دشوارترین چیزهاست؟ عیسی علیه السلام فرمود :  سخت ترین امور، خشم خداست. پرسیدند :  چگونه از غضب خدا دور گردیم و مشمول آن نشویم؟ فرمود :  نسبت به یکدیگر غضب نکنید

پرسیدند :  علت غضب چیست؛ فرمود :  علت غضب تکبر و خود محوری و کوچک شمردن مردم است. (داستان دوستان ج1 ص265) گفت عیسی را یکی هشیار سر چیست در هستی زجمله صعب تر؟ گفتش :  ای جان صعب تر خشم خدا که از آن دوزخ همی لرزد چو ما گفت :  از این خشم خدا چه بود امان؟ گفت ترک خشم خویش اندر زمان (مثنوی دفتر4- 114- 113- 112)

از شیخ رجبعلی خیاط نقل شده که :  شبی حوالی غروب از نزدیک مسجدی در اوایل خیابان سیروس تهران عبور می کردم

برای درک فضیلت نماز اول وقت وارد مسجد شدم. دیدم شخصی مشغول نماز است و هاله ای از نور اطراف سر او را گرفته

پیش خود فکر کردم که بعد از نماز با او مأنوس شوم و ببینم چه خصوصیاتی دارد که چنین حالتی در نماز برایش پیدا شده

پس از پایان نماز همراه او از مسجد خارج شدم

نزدیک در مسجد با خادم مسجد بگومگویی کرد و به او پرخاش کرد و به راه خود ادامه داد. پس از عصبانیت دیدم آن هاله نور از دور سرش محو شد. (کیمیای محبت ص222)
آموزه چهارم :  نشانه های منافق  :

ثلاث من کن فیه فهو منافق و ان صام و صلی :  من اذا حدث کذب و اذا وعد اخلف و اذا ائتمن خان

سه صفت است که در هر کس باشد نشانه منافق بودن اوست، گرچه نماز می خواند و روزه می گیرد

1) وقتی صحبت می کند دروغ می گوید

2) به وعده های خود وفا نمی کند

3) در امانت خیانت می کند (تحف العقول ص329)

امام صادق(علیه السلام) :  از کارهایی که مجبور می شوید عذرخواهی کنید بپرهیزید زیرا مومن سخنی نمی گوید و یا عملی مرتکب نمی شود که ناچار شود عذر بخواهد

اما منافق هر روز رفتار بدی انجام می دهد و مجبور است عذرخواهی کند (نصایح لقمان ص160)

منافق سه نشانه دارد. زبان او و گفته هایش با دلش، دلش با عملش و ظاهرش با باطنش سازگاری ندارد (ص281)

آن منافق مشک بر تن می نهد روح را در قعر گلخن می نهد بر زبان، نام حق و در جان او گندها از فکر بی ایمان او (مثنوی، دفتر2-269-268)

آموزه پنجم :  عدم وابستگی به دنیا  :

ما بلا الله العباد بشیء اشد علیهم من اخراج الدرهم

خدای متعال بندگان را به چیزی سخت تر از پول دادن آزمایش نکرده (خصال ج1 ص66)

آن حضرت از قول پدر گرامیشان فرمود :  خدای تبارک و تعالی به موسی وحی فرستاد که به فراوانی مال خرسند مباش و یاد مرا در هیچ حال وامگذار، زیرا مال و ثروت فراوان موجب فراموشی گناهان می شود و ترک کردن ذکر و یاد من، دلها را سخت می کند (همان ص28)

دو گرسنه هرگز سیر نمی شوند، گرسنه علم و گرسنه مال (ص29)

سه خصلت است که مردم طاقت تحمل آن را ندارند :  گذشت از خطاهای مردم، همراهی برادر دینی خود در مال (انفاق) و بسیار یاد خدا بودن (ص146)

مرحوم مجتهدی تهرانی می گفتند :  از علامت های اهل بهشت، دستی است که بخشش می کند. ثروتمندی که در عمرش به فقیر کمک نکرده و خمس نداده، انفاقی نداشته است، این آدم اهل بهشت نیست.
دانی که چرا خدا تو را داده دو دست من معتقدم که اندر آن سری هست
با یک دست به کار خویشتن پردازی با دست دگر زدیگران گیری دست (طریق وصل)
آن درم دادن سخی را لایق است جان سپردن خود سخای عاشق است
نان دهی از بهر حق نانت دهند جان دهی از بهر حق جانت دهند (مثنوی)
گفت پیغمبر که دائم بهر پند دو فرشته خوش منادی می کنند
کای خدایا منفقان را سیردار هر درمشان را عوض ده صدهزار
ای خدایا ممسکان را در جهان تو مده الا زیان اندر زیان (مثنوی)
آموزه ششم :  محبت دنیا  :

حب الدنیا رأس کل خطیئه.دلبستگی و دوستی دنیا سرچشمه همه خطاهاست (خصال ج1 ص57)

هرکس دلش به دنیا وابسته شد به سه گرفتاری دچار می شود

1) غم و اندوه بی پایان

2-آرزوی بی حاصل

3) امید دست نیافتنی (ص411)

امام علیه السلامعوامل اولیه و اصلی گناه و معصیت را در شش مسئله معرفی می نمایند که اولین آنها حب دنیاست

پنج عامل دیگر عبارتند از حب ریاست، حب خوراک، حب خواب، حب زنان، حب آسایش و راحتی (همان ص392)

شیخ رجبعلی خیاط که با دیده بصیرت باطن مردم را می دید و از دنیا به پیرزنه تعبیر می کرد، درباره تصویر باطنی اهل دنیا چنین می گفت :  کسانی که دنیا را از راه حرام بدست آورند باطنشان سگ است و آنها که آخرت را می خواهند، باطنشان خنثی است و آنانی که خدا را بخواهند باطنشان مرد است.
کسی نیست که افتاده آن زلف دو تا نیست در رهگذر کیست که این دام بلا نیست. (حافظ)
(کیمیای محبت ص351- 451)

مرحوم حاج اسماعیل دولابی می گفتند :  علی علیه السلام می فرمایند :  نیا و آخرت دو دشمن ناهمگون و دو راه مختلفند. پس هرکس که دنیا را دوست بدارد کینه آخرت را در دل می گیرد و آن را دشمن می دارد. دنیا و آخرت بسان مشرق و مغرب هستند

کسی که بین آندو راه می پیماید هرچه به یکی نزدیک می شود از آن دیگری دور خواهد شد. لذا امام سجاد علیه السلام فرمودند :  بعد از معرفت خدا و رسولش هیچ عملی برتر از بغض و دشمنی دنیا نیست.(مصباح الهدی ص251)

آموزه هفتم :  ملاک دوست خوب  :

دو صفت است که در هرکس بود خوب است والا از آن دوری کن و این عبارت را سه بار تکرار فرمودند :  دور شو، دور شو، دور شو

پرسیدند آندو صفت چیست؟ فرمود :  الصلوه فی مواقیتها و المحافظه علیها المواساه ، یعنی نماز خواندن در وقت خود و محافظت بر نمازها و دوم همدردی و کمک به گرفتاران (خصال ص78

منظور این است که با کسی رفاقت و معاشرت باید کرد که هم دیندار و هم اخلاق مدار باشد. علامت دینداری، نماز خواندن به وقت است و علامت حسن اخلاق کمک به مردم محتاج و دستگیری از آنان است

شرف مرد به جود است و سخاوت بسجود هرکه این هر دو ندارد عدمش به ز وجود (همان ص88) به عبارت دیگر شخصی که به بالاترین محبوب عالم بی اعتنایی کند و در بندگی او کوتاهی نماید و نماز که مهم ترین نشانه شکرگزاری و توجه به نعمت دهنده است برایش مهم نباشد و نیز به داد مردم گرفتار نمی رسد و نسبت به مشکلات آنان بی اعتناست قدر مسلم برای من نیز دوست خوبی نخواهد بود

مرحوم علامه طباطبایی و آیه الله بهجت از استادشان آقای سیدعلی قاضی(ره) نقل می کنند که :  «اگر کسی نماز واجبش را اول وقت بخواند و به مقامات عالیه نرسد مرا لعن کند»(عطش ص103) مرحوم شیخ رجبعلی خیاط می فرمود :  با خداوند انسی داشتم التماس کردم که بدانم سر خلقت چیست؟ به من فهماندند که سر خلقت «احسان به خلق» است. و از قول پیامبرصلی الله علیه و آله  نقل است که :  بهترین مردم کسی است که مردم از او بهره مند شوند.(کیمیای محبت ص322)

آموزه هشتم :  راهکارهای مقابله با شیطان  :

شیطان می گوید با اینکه همه مردم در زیر دست من هستند اما درعین حال 5 گروه هستند که درباره آنها چاره ای به نظر نمی رسد تا برآنان مسلط شوم
1) کسی که از روی نیت صادق (دل پاک) به خدا پناه می برد و درتمام کارهایش به او اعتماد می کند.
2)
کسی که روزها و شب ها خدای خویش را بسیار تسبیح می گوید.
3)
کسی که هرچه برای خود می پسندد برای برادر مؤمنش نیز همان را می پسندد.
4)
کسی که هنگام مصیبت و بلا بی تابی و جزع نمی کند.
5)
کسی که به داده های خدا راضی است وغم روزی خود را نمی خورد. (خصال ج1 ص952)
مرحوم علامه طباطبایی می گفتند :  درایام تحصیل که در نجف بودم، علاوه بر هوای بسیار گرم آنجا به خاطر قطع ارتباط با ایران دچار مشکلات مالی شدید شدم. به ناچار مشکلاتم را به استاد خویش مرحوم سید علی قاضی بیان کردم. ایشان نصایحی فرمود بعد از مراجعت گویی آنچنان سبک بارشدم که در زندگی هیچ ملالی ندارم مضمون پند ایشان را به شعر درآوردم. دراینجا فقط به بخشهایی از آن اشاره می شود :
پیرخردپیشه و نورانی ام برد زدل زنگ پریشانی ام
گفت که درزندگی آزاد باش هان گذران است جهان، شاد باش
رو به خودت نسبت هستی مده دل به چنین هستی و پستی مده
ز آنچه نداری زچه افسرده ای و زغم و اندوه دل آزرده ای؟
گر ببرد ور بدهد دست دوست ور ببرد ور بنهد ملک اوست
وربکشی یا بکشی دیو غم کج نشود دست قضا را قلم
آنچه خدا خواست همان می شود و آنچه دلت خواست نه آن می شود(زمهرافروخته)
آموزه نهم :  دل، حرم خدا  :

القلب حرم الله فلا تسکن حرم الله غیر الله. دل حرم خداست پس جز خدا را درحرم خدا جای مده (میزان الحکمه ج1 ص722)

به خدا سوگند، کسی که دنیا را دوست بدارد و محبت غیرما را به دل بگیرد، خداوند را دوست ندارد (ص922)
خیمه زد چون در دست سلطان عشق ملک دل گردید شهرستان عشق
هم هوا زان جاگریزد هم هوس جز یکی آن جا نیابی هیچ کس
آنچه او خواهد همی خواهی و بس نی هوا باشد تو را و نی هوس
بلکه خواهش از تو بگریزد چنان کانچه تو خواهی نخواهی خواهد آن
گیرد اندر بزم اطمینان مقام فادخلی فی جنتی آمد پیام (مثنوی طاقدیس)
امام کاظم  علیه السلام فرمود :  خدای متعال به داود  علیه السلام وحی کرد :  یاران خود را از شهوت پرستی برحذر دار و بیم بده

زیرا کسانی که دل هایشان آمیخته به شهوت دنیاست، دلهایشان از من درپرده است (میزان الحکمه ج2 ص158)
آموزه دهم :  پندهای جاودانه

شخصی خدمت امام صادق علیه السلاملیه السلام آمد و عرض کرد پدر و مادرم قربانت مرانصیحت فرما. امام علیه السلاملیه السلام فرمود :
1- وقتی که خداوند کفیل روزی تو است چرا غم روزی می خوری؟
2- وقتی که روزی و رزق قسمت معینی دارد چرا حرص می خوری؟
3- وقتی که حساب (قیامت) حق است، چرا در فکر اندوختن و جمع مال هستی؟
4- وقتی که خداوند در ازا ی چیزهایی که بخشیده ای جایگزین می کند پس چرا بخل می ورزی؟
5-وقتی که مرگ حق است، چرا اینقدر شادمانی می کنی؟
6- وقتی که همه کارها در دید و منظر خداست چرا مکر و حیله می کنی؟
7- وقتی که مجازات و آتش جهنم حق است چرا گناه و معصیت می کنی؟
8- وقتی که عبور از پل صراط حق است چرا عجب و خودپسندی در خود راه می دهی؟
9- وقتی که همه چیز به قضا و قدر الهی است چرا اندوه و ناراحتی داری؟
01- وقتی که دنیا فانی و از بین رفتنی است چرا به آن اطمینان و اعتماد داری؟ (خصال ج2 ص712)
منابع 1- ارشاد، شیخ مفید، ترجمه سیدهاشم رسولی محلاتی، 2-منتهی الامال، شیخ عباس قمی، 3- مصباح الشریعه ، عبدالرزاق گیلانی، 4-خصال، شیخ صدوق، ترجمه کمره ای، 5- تحف العقول، شعبه الحرانی، 6- مجموعه ورام، ابوالحسین ورام بن ابی فراس، 7-منتخب میزان الحکمه ، 8- مثنوی معنوی، مولوی، مولی 9- کیمیای محبت، 10- داستان دوستان، 11- نصایح لقمان حکیم، 12- طریق وصل، مجتهدی تهرانی،3 1- مصباح الهدی، 14-عطش، وصف حال سیدعلی قاضی، 15- مثنوی طاقدیس، ملا احمد نراقی، 16- زمهر افروخته ،

 

 جهاد علمی، جهاد کبیر امام و امت

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، جهاد به سه دسته جهاد صغیر و کبیر و اکبر تقسیم میشود. جهاد صغیر همان جهاد با جان و مال است که در جبهه های حق علیه باطل صورت میگیرد و پیروزی در قتال و یا شهادت از پیامدهای آن است. توبه52) جهاد اکبر همان جهاد با نفس و هواها و خواهش های نفسانی است.

امام صادق)ع(میفرمایند :  پیامبر)ص( گروهی از اصحاب را برای عملیات نظامی به جایی فرستاد و زمانی که از مأموریت برگشتند به آنان فرمود، آفرین بر گروهی که جهاد اصغر را به نحو احسن بجای آوردند اما جهاد اکبر را باقی گذاشتند و حقش را ادا نکردند

در این هنگام عده ای از ایشان پرسیدند که ای رسول خدا! جهاد اکبر چیست؟ حضرت فرمودند : جهاد با نفس جهاد اکبر است. )الکافی، ج 5، باب وجوه الجهاد، (

اما غیر از جهاد اصغر و اکبر یک جهاد دیگری است که در قرآن از آن به جهاد کبیر یاد شده . جهاد کبیر جهاد علمی است؛ آیه 52 فرقان  :  فلا تطع الکافرین و جاهدهم به جهادا کبیرا؛ از کافران اطاعت مکن و با قرآن با آنان به جهاد کبیر برخیز. اینکه خداوند از پیامبر)ص( خواسته تا با بهره گیری از آموزه های وحیانی قرآن در برابر کافران بایستد و جهاد کند، بیانگر آن است که این جهاد علمی است؛

زیرا اگر پشتوانه های علمی قوی در برابر دشمنان نداشته باشیم نمیتوانیم حقانیت دعوت اسلام را بشناسیم و دیگران را بدان دعوت کنیم. جهاد فکری و تبلیغاتی در برابر وسوسه های گمراهان و دشمنان حق از بزرگترین جهادها است؛ زیرا آنچه نگرش انسان و سبک زندگی او را تحت تاثیر مستقیم قرار میدهد، معرفتهای یقینی و هستی شناختی و انسان شناختی اوست.

هرگونه انحراف و سستی در معارف علمی و بینشها موجب تغییر و انحراف در نگرشها و رفتارها خواهد شد)مجمع البیان، ذیل آیه( دشمنان حقیقت و حقانیت اسلام، شمشیر شبهات خود را تیز کر ه اند تا با تردید افکنی و تشکیک در افکار و عقاید مسلمانان و مومنان، آنان را از حرکت در مسیر اسلام و سبک زیست اسلامی دور کنند و افکار التقاطی و یا باطل خود را تبلیغ و ترویج کرده و سبک زیست خود را نهادینه سازند

بنابراین، نمیتوان در جهاد علمی و ارزش و اهمیت آن، هیچ شک و تردیدی روا داشت؛ زیرا اگر در این جهاد موفق نشویم به طور طبیعی پیرو افکار و عقاید باطل و یا التقاطی و انحرافی دیگران شده و به اطاعت از فکر و عمل آنان میپردازیم)فرقان52( پس وظیفه پیامبر)ص( به عنوان رهبر امت آن است که با بهره گیری از آموز ههای وحیانی قرآن و دیگر منابع حق و حقیقت، جهاد علمی و کبیری را آغاز کند و امت را بدان دعوت و تشویق کند.

نقش رهبری در جهاد علمی و کبیر تا آنجاست که گام نخست علمی و عملی را میبایست او بردارد، و با عدم اطاعت از افکار و عقاید و رفتار کافران و بهره گیری از آموز ههای علمی و قطعی قرآن، هرگونه پرسشهای احتمالی و شبهات تردید افکن را پاسخ دهد تا امت او چگونگی جهاد علمی را بیاموزد؛ چرا که جهاد علمی و کبیر برخلاف جهاد اصغر دارای ریزه کاریها و ظرافتهایی است که نمیتوان بدون رهبری و آموزشهای رهبران الهی انجام داد.

 

عظمت علمی امام صادق  علیه السلام

در باب عظمت علمی امام صادق (علیه السلام) شواهد فراوانی وجود دارد و این معنا مورد قبول دانشمندان تشیع و تسنن است. فقها و دانشمندان بزرگ در برابر عظمت علمی آن حضرت سر تعظیم فرود می ‏آوردند و برتری علمی او را می‏ستودند.«ابو حنیفه»، پیشوای مشهور فرقه حنفی ، می ‏گفت :  من دانشمندتر از جعفر بن محمد ندیده‏ام نیز می ‏گفت :  زمانی که «منصور» (دوانیقی) «جعفر بن محمد» را احضار کرده بود، مرا خواست و گفت :  مردم شیفته جعفر بن محمد شده‏اند، برای محکوم ساختن او یک سری مسائل مشکل را در نظر بگیر. من چهل مسئله مشکل آماده کردم. روزی منصور که در «حیره» بود، مرا احضار کرد. وقتی وارد مجلس وی شدم دیدم جعفر بن محمد در سمت راست او نشسته است وقتی چشمم به او افتاد آنچنان تحت تأثیر ابهت و عظمت او قرار گرفتم که چنین حالی از دیدن منصور به من دست نداد. سلام کردم و با اشاره منصور نشستم. منصور رو به وی کرد و گفت :  این ابو حنیفه است. او پاسخ داد :  بلی می‏شناسمش. سپس منصور رو به من کرده گفت :  ای ابو حنیفه! مسائل خود را با ابو عبدالله(جعفر بن محمد) در میان بگذار. در این هنگام شروع به طرح مسائل کردم. هر مسئله‏ای می ‏پرسیدم، پاسخ می ‏داد :  عقیده شما در این باره چنین و عقیده اهل مدینه چنان و عقیده ما چنین است.

در برخی از مسائل با نظر ما موافق، و در برخی دیگر با اهل مدینه موافق و گاهی ، با هر دو مخالف بود. بدین ترتیب چهل مسئله را مطرح کردم و همه را پاسخ گفت :  ابو حنیفه به اینجا که رسید با اشاره به امام صادق (علیه السلام)گفت :  دانشمندترین مردم، آگاهترین آنها به اختلاف مردم در فتاوا و مسائل فقهی است. «مالک»، پیشوای فرقه مالکی می ‏گفت :  مدتی نزد جعفر بن محمد رفت و آمد می‏کردم، او را همواره در یکی از سه حالت دیدم :  یا نماز می ‏خواند یا روزه بود و یا قرآن تلاوت می ‏کرد، و هرگز او را ندیدم که بدون وضو حدیث نقل کند. در علم و عبادت و پرهیزگاری ، برتر از جعفر بن محمد هیچ چشمی ندیده و هیچ گوشی نشنیده و به قلب هیچ بشری خطور نکرده است. شیخ (مفید) می ‏نویسد :  به قدری علوم از آن حضرت نقل شده که زبانزد مردم گشته و آوازه آن همه جا پخش شده است و از هیچ یک از افراد خاندان او، به اندازه او علم و دانش نقل نشده استابن حجر هیتمی» می‏نویسد :  به قدری علوم از او نقل شده که زبانزد مردم گشته و آوازه آن، همه جا پخش شده است و بزرگترین پیشوایان (فقه و حدیث) مانند :  یحیی بن سعید، ابن جریح، مالک، سفیان ثوری ، سفیان بن عیینه، ابو حنیفه، شعبه و ایوب سجستانی از او نقل روایت کرده‏اند. «ابو بحر جاحظ»، یکی از دانشمندان مشهور قرن سوم، می ‏گوید :  جعفر بن محمد کسی است که علم و دانش او جهان را پر کرده است و گفته می ‏شود که ابوحنیفه و همچنین سفیان ثوری از شاگردان اوست، و شاگردی این دو تن در اثبات عظمت علمی او کافی است.

«سید امیر علی » با اشاره به فرقه‏های مذهبی و مکاتب فلسفی در دوران خلافت بنی ‏امیه می ‏نویسد :  فتاوا و آرای دینی تنها نزد سادات و شخصیتهای فاطمی رنگ فلسفی به خود گرفته بود. گسترش علم در آن زمان، روح بحث و جستجو را برانگیخته بود و بحثها و گفتگوهای فلسفی در همه اجتماعات رواج یافته بود. شایسته ذکر است که رهبری این حرکت فکری را حوزه علمی ‏ای که در مدینه شکوفا شده بود، به عهده داشت. این حوزه را نبیره علی بن ابی طالب بنام امام جعفر که «صادق» لقب داشت، تاسیس کرده بود. او پژوهشگری فعال و متفکری بزرگ بود، و با علوم آن عصر بخوبی آشنایی داشت و نخستین کسی بود که مدارس فلسفی اصلی را در اسلام تاسیس کرد. در مجالس درس او، تنها، کسانی که بعدها مذاهب فقهی را تاسیس کردند، شرکت نمی ‏کردند، بلکه فلاسفه و طلاب فلسفه از مناطق دور دست در آن حاضر می ‏شدند. «حسن بصری »، موسس مکتب فلسفی «بصره» و «واصل بن عطأ» موسس مذهب معتزله، از شاگردان او بودند که از زلال چشمه دانش او سیراب می ‏شدند. «ابن خلکان»، مورخ مشهور، می ‏نویسد :  او یکی از امامان دوازده گانه در مذهب امامیه، و از بزرگان خاندان پیامبر است که به علت راستی و درستی گفتار، وی را صادق می ‏خواندند. فضل و بزرگواری او مشهورتر از آن است که نیاز به توضیح داشته باشد. ابوموسی جابر بن حیان طرطوسی شاگرد او بود.جابر کتابی شامل هزار ورق تالیف کرد که تعلیمات جعفر صادق را در برداشت و حاوی پانصد رساله بود.

شرائط خاص فرهنگی
از نظر فکری و فرهنگی نیز عصر امام صادق (علیه السلام) عصر جنبش فکری و فرهنگی بود. در آن زمان شور و شوق علمی بی سابقه‏ای در جامعه اسلامی به وجود آمده بود و علوم مختلفی اعم از علوم اسلامی همچون :  علم قرائت قرآن ، علم تفسیر ، علم حدیث، علم فقه، علم کلام، یا علوم بشری مانند :  طب ، فلسفه ، نجوم ، ریاضیات و پدید آمده بود، به طوری که هر کس یک متاع فکری داشت به بازار علم و دانش عرضه می‏کرد.بنابراین تشنگی علمی عجیبی به وجود آمده بود که لازم بود امام به آن پاسخ گوید.عواملی را که موجب پیدایش این جنبش علمی شده بود می ‏توان بدین نحو خلاصه کرد :
1- آزادی و حریب فکر و عقیده در اسلام. البته عباسیان نیز در این آزادی فکری بی تاثیر نبود؛ اما ریشه این آزادی در تعلیمات اسلام بود، به طوری که اگر هم عباسیان می ‏خواستند از آن جلوگیری کنند، نمی‏توانستند

2- محیط آن روز اسلامی یک محیط کاملاً مذهبی بود و مردم تحت تاثیر انگیزه‏های مذهبی بودند. تشویقهای پیامبر اسلام به کسب علم، و قرآن و تعلیم و تفکر و تعقل، عامل اساسی این نهضت و شور و شوق بود

 3 - اقوام و مللی که اسلام را پذیرفته بودند نوعاً دارای سابقه فکری و علمی بودند و بعضاً همچون نژاد ایرانی (که از همه سابقه‏ای درخشانتر داشت)و مصری و سوری ، از مردمان مراکز تمدن آن روز به شمار می ‏رفتند.این افراد به منظور درک عمیق تعلیمات اسلامی ،به تحقیق و جستسجو و تبادل نظر می‏پرداختند

 4- تسامح دینی یا همزیستی مسالمت‏آمیز با غیر مسلمانان مخصوصاً همزیستی با اهل‏کتاب مسلمانان، اهل را تحمل می ‏کردند و این را برخلاف اصول دینی خود نمی‏دانستند. در آن زمان اهل کتاب، مردمی دانشمند و مطلع بودند. مسلمانان با آنان برخورد علمی داشتند و این خود مناظره را به دنبال داشت.

شخصیت علمی امام صادق (علیه السّلام)

یکی از نیازهای درونی انسان، داشتن الگویی در زندگی است و این ویژگی در خوشبختی یا هلاکت او بسیار تأثیر دارد. بنابراین هر کس باید سخت بکوشد تا بهترین الگوها را در زندگیش بیابد. قرآن کریم، پیامبر اکرم را «اُسوه حسنه» یعنی نیکوترین الگوی انسان ها می داند.[1] پس از او هر یک از پیشوایان معصوم ـ ع ـ بهترین الگوهای بشر به شمار می آیند. صادق آل محمد ص در زمانی می زیست که شور علمی فراوانی در جامعه اسلامی وجود داشت و علوم مختلفی مانند :  تفسیر، حدیث،‌فقه،‌کلام، طب، فلسفه، نجوم و.. به بازار معرفت عرضه شده بود. علاوه بر این، عصر امام ششم را می توان عصر برخورد اندیشه ها و پدید آمدن فرقه ها و مذاهب مختلف دانست. در آن زمان فرقه هایی مانند معتزله، جبریه، مُرجئه، غُلات، زنادقه و... به وجود آمدند و هر یک به تبلیغ اندیشه های خود پرداختند.[2] و این موضوع می توانست جامعه اسلامی را از یافتن معارف حقیقی اسلام منحرف کند و مردم را به گمراهی بکشاند اما خورشید شخصیت علمی امام صادق چنان بر آسمان اندیشه حقیقت جویان تابید که دوست و دشمن را در هاله ای از شگفتی فرو برد. آن حضرت در عرصه دانش و فرهنگ و تبلیغ باورهای درست دینی بسیار کوشید که نمونه هایی از آن ذکر می شود.

1. تأسیس دانشگاه بزرگ جعفری

ششمین پیشوای معصوم ع از فرصت سیاسی مناسبی که پدید آمده بود به شایستگی بهره برد و به لحاظ نیاز شدید جامعه اسلامی به مقوله فرهنگ، نهضت علمی پدر بزرگوارش امام باقر ع را پی گرفت و دانشگاه عظیمی در رشته های مختلف علوم عقلی و نقلی آن روز بنیان گذارد و شاگردان بزرگی مانند هشام ابن حکم، محمد ابن مسلم، ابان ابن تغلب، هشام ابن سالم و... تربیت کرد که تعدادشان به چهارهزار نفر می رسید.[3] گروهی از آنان علاوه بر تربیت شاگردان فراوان دیگری آثار علمی متعددی پدید آوردند مثلاً هشام ابن حکم سی و یک مجلد کتاب در مباحث مختلف نوشت،[4] جابربن حیان نیز، بیش از دویست مجلد کتاب در موضوعات گوناگون نگاشت و کتاب هایش در قرون وسطی به زبان های مختلف اروپایی ترجمه شد.[5]

2. حضور جدی و گسترده در عرصه تبیین مسائل فقهی

حضرت صادق ـ ع بسیار کوشید تا حافظه جامعه اسلامی را از احکام واقعی الهی سرشار کند زیرا از قدیمی ترین ادوار اسلامی، ‌تبیین فقه، حدیث و تفسیر به طور کلی از دو جانب صورت می گرفت نخست از سوی حاکمان غاصب و ظالم که احکام الهی را به نفع خود و مصلحت حکومتشان تحریف می کردند و به آن رسمیت می دادند و مخالفانشان را بر نمی تابیدند اما در جانب دیگر پیشوایان معصوم ـ علیهم السّلام ـ و پیروانشان بودند که در تبلیغ احکام اسلامی چیزی جز بیان حقایق و مصلحت دین را در نظر نداشتند. و کار آنان هر چند در بیشتر دوره ها پنهانی و غیر رسمی بود اما در عصر ـ حضرت جعفر صادق علیه السلام اوضاعی پدید آمد که آن حضرت توانست در فضایی نسبتاً آزاد افکار علمی و فقهی اش را مطرح کند بنابراین فقه جعفری، در برابر فقه فقیهان رسمی یعنی درباری فقط تجلی بخش نوعی مخالفت عقیدتی با آنان نبود بلکه با وجود این، دو مضمون معترضانه داشت. نخست این که بی نصیبی حکومت وقت را از آگاهی های لازم دینی ثابت کرد و دوم این که موارد تحریف دین در فقه رسمی را که از مصلحت اندیشی های فقیهان درباری نشأت گرفته بود، مشخص کرد. عظمت علمی و فقهی حضرت صادق ـ ع آنچنان است که بسیاری از فقیهان و دانشمندان بنام از او به بزرگی یاد کرده اند.

ابوحنیفه پیشوای مشهور حنفیان در این باره می گوید :  من دانشمندتر از جعفر بن محمد ندیده ام زیرا زمانی که منصور دوانیقی او را احضار کرده بود مرا نیز خواست و گفت :  مردم شیفته جعفر بن محمد شده اند، باید از او مسائل پیچیده ای بپرسی تا در پاسخ به آنها درمانده و محکوم شود. من چهل مسئله مشکل آماده کردم تا آن که روزی منصور که در«حیره» بود احضارم کرد وقتی به مجلس او رفتم دیدم جعفر بن محمد، جانب راست او نشسته است از دیدنش بسیار مبهوت شدم، حالتی که هیچ گاه حتی از دیدن منصور در من پدید نیامده بود. سلام گفتم و به اشاره منصور نشستم، منصور به جعفر بن محمد رو کرد و گفت :  این ابوحنیفه است. پاسخ داد :  بلی می شناسمش. منصور گفت :  ای ابوحنیفه!‌مسائلت را با ابوعبدالله (امام صادق علیه السلام ) مطرح کن! پرسش هایم را یکی یکی از او پرسیدم، و او هر یک را به خوبی پاسخ می داد و آنچنان بر مباحث مسلط بود که مثلاً درباره فلان مسئله می فرمود :  در این باره، عقیده شما چنین است و باور اهل مدینه چنان و نظر ما چیز دیگری است . در برخی مسائل، با ما و در بعضی دیگر با اهل مدینه موافق بود اما گاهی نیز با ما و آنان هر دو مخالفت می کرد.[8] مالک، پیشوای فرقه مالکی می گوید : هیچ چشمی، برتر از جعفر بن محمد را در علم و عبادت ندیده و هیچ گوشی نشنیده و هیچ قلبی نیافته است.[9] «ابوبحر جاحظ» یکی از دانشمندان مشهور قرن سوم می گوید :  جعفر بن محمد کسی است که دانش او، جهان را پر کرده است و گویند ابوحنیفه و سفیان ثوری از شاگردان او به شمار می آیند و این موضوع در اثبات عظمت علمی او کافی است.[10]

پی نوشت :  [1] احزاب 21.   [2] پیشوایی، مهدی، سیره پیشوایان ص354 ـ 355؛ ناشر، مؤسسه تحقیقاتی و تعلیماتی امام صادق علیه السلام.   [3] مفید، الارشاد ص271،   [4] . صفایی، ‌سید احمد، هشام بن حکم، مدافع حریم ولایت، ص 19، ط 2، 1359 هـ . ش. [5] . ابن ندیم، الفهرست، ص 512 ـ 517، المکتبه التجاریه الکبری، قاهره.   [8] . ذهبی، شمس الدین محمد، تذکره الحفاظ، ج 1، ص 166، دار احیاء التراث العربی ، بحارالانوار، ج47، ص 217، ط 2،   [9] . حیدر، اسد، پیشوای ششم حضرت صادق علیه السلام، ج 1، ص 53. [10] .همان، ص55.

 

بیست و پنج مطلوب مهم در زندگی و اسباب آن

امام صادق)ع( در بیانی جامع، مهمترین مطالب و اهداف زندگی را بیست و پنج امر دانسته و برای رسیدن به هر یک اسباب آن را نیز ذکر فرمودند تا انسان با تنظیم زندگی خود برای دستیابی به این اهداف، از ابزارها و اسباب خاص هر هدف و مطلوب بهرهمند شده و در زندگی سرگردان نشود.

1 - بهشت :  مهمترین مطلوب آدمی بهشت است؛ زیرا بهشت جایی است که انسان زندگی ابدی خود را در کمال آرامش و آسایش خواهد داشت و سعادت ابدی را برای خود رقم خواهد زد و از هر گونه ترس و رنج روحی و جسمی در امان خواهد بود. )طه 118 و 119(

پس انسان بطور جد خواهان دستیابی به سعادت و بهشتی این چنین است، با این همه در انتخاب راه رسیدن به آن دچار خطا و اشتباه میشود و اسباب نادرستی را برمیگزیند. بی گمان باور به بهشت و طلب آن، شکی نمیگذارد که چنین شخصی دارای بینش و نگرشی راستین است؛ چرا که باور به بهشت به معنای باور و ایمان به اصول دین است

پس با این باور است که خواهان بهشت است و میخواهد به آن زندگی جاودانه و خوشبختی ابدی دست یابد. اما راه دستیابی به آن را نمیداند و نمیشناسد. اینجاست که امام صادق)ع( در مقام پیشوایی و راهنمایی بشر به سوی خوشبختی جاودانه و تبیین سبب آن میفرماید :  طلبت الجنه، فوجدتها فی السخاء :  بهشت را جستجو نمودم، پس آن را در بخشندگی و جوانمردی یافتم.

انسان سخی، بخشنده ای است که با نرمی، ملایمت و خوشخویی با مردم برخورد کرده و به آنان به قدر شایستگی بدون درخواست ایشان، چیزی را عطا و بخشش میکند و از بخل نسبت به دیگران پرهیز میکند)ابن منظور، لسان العرب، دار صادر، ج 14 ص 273 (

البته در قرآن ذکری از سخاوت نیامده است؛ ولی همان معنای سخاوت در قرآن با ویژگی انفاق شایسته خالصانه و بی منت در حق مستحق بدون درخواست او آمده که بیانگر همان ملکه سخاوت است)آل عمران117

2 - عافیت :  از دیگر امور مطلوب در زندگی میتوان به عافیت اشاره کرد. امام صادق)ع( میفرماید :  و طلبت العافیه، فوجدتها فی العزله :  عافیت را جستجو نمودم، پس آن را در عزلت و گوشه گیری )مثبت و سازنده( یافتم. عافیت در زبان عربی در چهار معنای صحت و سلامت کامل، مهمانان، طلب معروف، طلب رزق و روزی به کار رفته است.

در دعا وقتی عافیت میخواهند به معنای دفع بدی و بیماری از شخص است)معجم الوسیط، ذیل واژه عفی ( عافیت در دین و سلامت آن است؛ از این رو سلامت را در گوش هگیری مثبت و عزلت جستجو کرده است؛ زیرا حضور بی مورد در جامعه و اجتماعات و معاشرت غیر ضرور و بی فایده با مردم، بسیاری از مشکلات اخلاقی را موجب میشود و انسان تربیت نشده را به بیماری قلبی و روحی دچار میکند

عزلت برای خودسازی امری است که بارها در روایات مورد تاکید قرار گرفته است و پیامبران خدا)ص( دوره های خودسازی و عزل تنشینی داشته اند؛ چنان که چله حضرت موسی)ع(در کوه طور ) اعراف 142 (

و پیامبر گرامی)ص( در کوه نور و غارحراء معروف و مشهور است. در فرهنگ اسلامی دوران اعتکاف و عزل تنشینی برای خودسازی و تزکیه نفس مورد توجه و تاکید بوده است

پس اگر کسی عافیت و سلامت دین و دنیای خود را میجوید میبایست همواره بر عزلت جهت خودسازی و تزکیه نفس توجه داشته باشد؛ زیرا نمیتوان بدون خودسازی به عافیتی رسید که مطلوب هر مؤمن و اهل معرفت و سیر و سلوک الی الله است.

3 - سنگینی ترازوی اعمال در قیامت :  یکی از خواسته های هر مؤمنی این است که در آخرت دست پر باشد و وقتی اعمال او را میسنجند، کفه ترازوی اعمالش سنگین باشد؛ زیرا سبکی ترازو به معنای فقدان اعمال صالح و انجام کارهای بیهوده دردنیاست؛ چرا که اعمال بیهوده و باطل است که وزنی ندارد و در آخرت موجب سبکی ترازو و میزان اعمال میشود.

در قیامت کسی رستگار است که ترازوی اعمالش سنگین باشد و هر چه این سنگینی بیشتر باشد در مراتب و درجات بهشتهای هشتگانه بالاتر و برتر خواهد بود )اعراف8، مومنون 102 قارعه6و 7(

امام صادق)ع(در بیان سبب دستیابی به سنگینی میزان اعمال در قیامت میفرماید و طلبت ثقل المیزان، فوجدته فی شهاده «ان لااله الاالله و محمد رسول الله » :  و سنگینی ترازوی اعمال را جستجو نمودم، پس آن را در گواهی به یگانگی خدای تعالی و رسالت حضرت محمد)ص( یافتم.

پس شهادتین مهم ترین عامل دستیابی به مهم ترین اعمال صالحی است که در روز قیامت ترازوی اعمال انسانی را سنگین میکند؛ چرا که این دو شهادت به معنای ورود به دایره اسلام و ایمان است که به هر کار نیک و خیری معنای واقعی میبخشد؛ چرا که تنها حسن فعلی کفایت نمیکند بلکه حسن فاعلی نیز نیاز است که با شهادتین و ایمان، این بخش کامل میشود و این ایمان است که عمل صالح را بالا میبرد. )فاطر10 (

4 - سرعت در ورود به بهشت :  در آیات و روایات بسیاری آمده که مواقف بسیاری پیش روی بشر است. در برخی از روایات بیان شده که برخی از این مواقف و به اصطلاح ایستگاههای بازپرسی بیش از پنجاه هزار سال طول م یکشد. هرچند که این اعداد نسبت به ابدیت هیچ است ولی به هر حال زمانی بس دراز است به ویژه اگر این زمانها براساس زمان اخروی باشد.

از این رو دوست دارد بی درنگ پس از مرگ به بهشت درآید و گرفتار عوالم برزخ و مواقف متعدد روز قیامت نشود. در آیات قرآنی آمده که برخی از انسانها همانند چهارده معصوم)ع( تنها یک مرگ را تجربه میکنند )دخان56 ( و هرگز توقفی در عالم برزخ یا قیامت نداشته و در حشر آنجا حضوری نمییابند )نمل87 ( زیرا مستقیم به بهشت قیامتی درمی آیند.

بسیاری از مردمان نه تنها دو مرگ و دو حیات را تجربه میکنند، )غافر11 (بلکه میبایست دوره های سخت و طولانی عالم برزخ را بگذرانند و سپس به نفخ صور اول بمیرند و دوباره به نفخ صور دوم برخیزند و در قیامت در مواقیت متعدد پاسخگو باشند.

پس اینکه انسان با شتاب بیشتری مراحل را بپیماید و به بهشت درآید و سعادت ابدی برای او تضمین شود، یکی از مطلو بهای مهم بشر است.

امام صادق)ع( در بیان سبب آن میفرماید  :  و طلبت السرعه فی الدخول الی الجنه، فوجدتها ف یالعم للله تعالی : سرعت در ورود به بهشت را جستجو نمودم، پس آن را در کار خالصانه برای خدای تعالی یافتم.میتوان گفت که اخلاص، عامل مهم ورود به بهشت است که در آیات بسیاری از قرآن به آن توجه داده شده است؛ آیات آغازین سوره انسان )دهر( نیز به اخلاص به عنوان عامل ورود به بهشت به شکل سریع اشاره دارد.

5 - مرگدوستی :  به طور طبیعی همه انسانها از مرگ میهراسند؛ زیرا یا آن را پایان زندگی میدانند یا آنکه از عاقبت کار خود پس از مرگ اطمینان ندارند و میترسند که مرگ ایشان برابر با شقاوت ابدی باشد. تنها کسانی مرگ را دوست میدارند که آن را انتقال از یک زندگی محدود و پایانپذیر به یک زندگی بی پایان و ابدی و نامحدود و بی نهایت از هر لحاظ میدانند.

لذا مرگ برای ایشان «احلی من العسل، شیرینتر از عسل »میشود. کسانی که زندگی دنیا برایشان زندان است و آن را جز گرفتاری و آفت نمیدانند، آرزو دارند که با مرگ از آن آزاد و رها شوند و به عاقبت ابدی دست یابند، چنانکه در ادعیه آمده است :  واجعل الموت راحه من کل الشر؛ خدایا مرگم را راحت و آسایش از هر شر و بدی قرار ده! اما چه کسانی مرگ را دوست خواهند داشت و مرگ را طلب میکنند؟

امام صادق)ع(میفرماید :  و طلبت حب الموت، فوجدته فی تقدیم المال لوجه الله :  و دوست داشتن مرگ را جستجو نمودم، پس آن را در پیش فرستادن ثروت )انفاق( برای خشنودی خدای تعالی یافتم.پس کسی که برای ابدیت خویش توشه راه فرستاده باشد، بی هیچ غم و اندوهی به استقبال مرگ میرود و مرگ، مطلوب او خواهد بود؛ زیرا خود را برای ابدیت با انفاق مالی و مانند آن آماده کرده است و ترسی از آینده اش ندارد؛ چنانکه شهیدان با انفاق جان خود در راه خداوند اینگونه هستند

6 - شیرینی عبادت :

عبادت برای مردمان سخت و سنگین است؛ از این رو آن را تکلیف دانسته اندکه به معنای رنج و سختی است. تنها کسانی عبادت برایشان شیرین است که آثار و برکات آن را در زندگی چشیده باشند و در همین دنیا با عبادت و انجام تکالیف سخت، به شیرینی آسایش و آرامش قلبی رسیده اند

برای اینکه عبادت برای ما نیز شیرین شود باید ببینم چه چیزی سبب شیرین شدن عبادت میشود؟

امام صادق)ع( :  و طلبت حلاوه العباده، فوجدتها فی ترک المعصیه :  و شیرینی عبادت را جستجو نمودم، پس آن را در ترک گناه یافتم

پس ترک معصیت عامل شیرینی عبادت میشود، چرا که در آیات قرآنی بیان شده که پرهیز از معصیت درهای بسیاری از حقایق هستی از جمله علوم شهودی و بصیرت و رزق را باز میکند و انسان را از همه مشکلات سخت و ابتلائات رهایی می بخشد و در اوج مشکلات او را در آرامش قرار میدهد )بقره282 انفال29 طلاق2(

 7 - رقت قلب :

انسان موجودی احساسی و عاطفی است و از خشونت قلبی و سنگدلی میگریزد و دوست نمیدارد که سنگدل باشد

از این رو میکوشد تا با کارهایی، خود را همواره انسان مهربان و رقیق القلب نگه دارد

از نظر امام صادق)ع( سبب دست یابی به آن را میبایست در روزه داری جستجو کرد؛ زیرا شکم سیری و پرخوری موجب سنگدلی میشود

امام )ع( در این باره میفرماید :  و طلبت رقه القلب، فوجدتها فی الجوع و العطش :  و رقت )نرمی( قلب را جستجو نمودم، پس آن را در گرسنگی و تشنگی )روزه( یافتم.

 8 - روشنایی دل :

حقیقت انسان همان نور الهی است که در همه هستی از جمله قلب انسان قرار داده شده است

انسان باید این چراغ الهی را همواره روشن نگه دارد. پس حفظ نور قلب و افزایش آن یکی از مهمترین خواسته های انسان مومن است

امام صادق)ع(میفرماید :  و طلبت نور القلب، فوجدته فی التفکر والبکاء :  روشنایی دل را جستجو کردم، پس آن را در اندیشیدن و گریستن یافتم

تفکر، اندیشه انسان را صاف میکند و با حقایق الهی از طریق آیات آشنا میسازد از این رو خداوند بارها در قرآن برتفکر تاکید کرده است

از سوی دیگر دل آدمی نیازمند احساسات و عواطف است که با گریه برخاسته از تفکر، شست و شو داده میشود و نرم و لطیف میگردد و غبار کدورت ها و زنگارها از آن برداشته شده و انسان را نورانی می کند و اجازه میدهد تا چراغ نورانی قلب که همان روح الله است بتابد.

 9 - عبور از صراط در قیامت :

هرکسی میخواهد از صراط قیامت که بر روی دوزخ است به سلامت بگذرد

گذرنامه ای که انسان در آن روز نیاز دارد همان انفاقات و صدقات و غیر مالی است

امام صادق)ع( :  طلبت الجواز علی الصراط، فوجدته فی الصدقه؛ و )آسانی( عبور بر صراط را جستجو نمودم. پس آن را در صدقه یافتم.

 ۱۰- روشنایی سیما :

هر کسی دوست دارد که چهره ای نورانی و روشن داشته باشد. وقتی خودش به انسان های نورانی مینگرد از آن لذت میبرد

پس اگر کسی بخواهد به این مطلوب برسد میبایست آن را در نماز شب بجوید؛ چرا که نماز شب است که مقام محمود را برای انسان به ارمغان میآورد )اسراء79(

امام صادق)ع( :  و طلبت نور الوجه، فوجدته فی صلاه اللیل :  و روشنی رخسار را جستجو نمودم. پس آن را در نماز شب یافتم.

 11 - ارزش جهاد :

جهاد در راه خداوند دارای ارزشی است که هر کسی دوست دارد که از آن فضل بهرهمند شود

راه رسیدن به آن تنها دست گرفتن شمشیر و اسلحه و حضور در میادین جنگ نیست؛ بلکه میتوان آنرا در جایی دیگر جستجو کرد

امام صادق)ع( :  و طلبت فضل الجهاد، فوجدته فی الکسب للعیال :  و فضیلت جهاد را جستجو نمودم، پس آن را در به دست آوردن هزینه زندگی زن و فرزند یافتم.

 12 - محبت خداوند :

یکی دیگر از مطلوبات مؤمن، محبت الهی است. راه رسیدن و سبب دستیابی به آن نیز دشمنی با اهل معصیت است

امام صادق)ع( :  و طلبت حب الله عزوجل، فوجدته فی بغض اهل المعاصی :  و دوستی خدای تعالی را جست وجو کردم، پس آن را در دشمنی با گنهکاران یافتم.

 13 - سروری و ریاست :

البته هیچ کسی دوست ندارد که زیر دست کسی باشد و دیگران بر او فرمانروایی کرده و او بنده و برده و فرمانبر باشد

از این رو هر کسی میکوشد تا خود را بالا بکشد و در مقام ریاست و سروری نشیند؛ اما سبب و وسیله رسیدن به آن را در قدرت و ثروت میجوید

که از نظر امام صادق)ع( راهی اشتباه است. آن حضرت)ع( راه درست را در جایی دیگر دانسته و می فرماید :

و طلبت الرئاسه :  فوجدتها فی النصیحه لعبادالله :  و سروری و بزرگی را جست وجو نمودم، پس آن را در خیرخواهی برای بندگان خدا یافتم.

 14 - راحتی دل :

از دیگر امور مطلوب بشر، آسایش و راحتی دل است تا کمتر دغدغه داشته باشد و فارغ از دل مشغولی به کارهای مهم تر بپردازد

رهایی از دل مشغولی را میبایست در دوری از مال و ثروت اندوزی دانست

امام صادق)ع( دربیان سبب و وسیله این مطلوب میفرماید :  و طلبت فراغ القلب، فوجدته فی قله المال :  و آسایش قلب را جست وجو نمودم، پس آن را در کمی ثروت یافتم.

 15 - کارهای بزرگ :

انسان میخواهد همواره کارهای بزرگی انجام بدهد. روح بزرگ آدمی با کارهای کوچک و تصمیمات و عزمهای خرد و ریز اشباع نمیشود

البته انجام کارهای بزرگ همت بلند و عزم جدی میخواهد که این تنها در سایه صبر و مقاومت و شکیبایی و بردباری به دست میآید

امام صادق)ع( :  و طلبت عزائم الامور، فوجدتها فی الصبر :  و کارهای پر ارزش بزرگ را جستجو نمودم، پس آن را در شکیبایی یافتم

خداوند در آیه 186 آل عمران به این سبب کلیدی در عزم الامور توجه داده و نیز در 115 طه میفرماید که ما در حضرت آدم)ع( عزم نیافتیم؛ چرا که بر عدم نزدیکی و چشیدن درخت ممنوع صبر نکرد.

 16 - شرافت :  شرافت در ثروت و مال و قدرت و نام و نشان نیست

بلکه چنان که امام صادق)ع( بیان کرده آن را میبایست در علم و دانش بویژه علوم دین و معرفت الله جست :

و طلبت الشرف، فوجدته فی العلم :  و بلندی قدر و حسب را جستجو نمودم، پس آن را در دانش یافتم.

 17 . عبادت :

شکی نیست که پس از علم و معرفت باید عبادت را به عنوان مهمترین عامل برای سعادت و خوشبختی بشر دانست

چرا که انسان با علم و عمل است که خوشبختی را به دست میآورد

پس خود عبادت خداوند به عنوان یک مطلوب در دستور کار هر انسان مسلمان و مومنی است ولی سبب آن را باید در ورع و تقوا جستجو کرد

امام صادق)ع( :  و طلبت العباده فوجدتها فی الورع :  و عبادت را جستجو کردم، پس آن را در پرهیزکار یافتم.

 18 . راحتی و آسایش :

دو اصل در خوشبختی عبارتند از آرامش و آسایش. این عنصر دوم خوشبختی را میبایست در زهد و پارسایی جستجو کرد؛ نه در مال و ثروت و قدرت که بسیاری از مردم آن را عامل آسایش و آرامش خود میدانند

امام صادق)ع( :  و طلبت الراحه، فوجدتها فی الزهد :  و آسایش را جستجو کردم، پس آن را در پارسایی و زهد یافتم.

 19 . رفعت و برتری :

همچنین رفعت و برتری در میان خلق را نمیبایست در ثروت و قدرت جستجو کرد یا با استکبار و تکبر فکر کرد که به بزرگی و برتری در میان مردم میتوان دست یافت

بلکه این تواضع و فروتنی است که آدمی را در جامعه رفعت میبخشد و بالا میبرد

امام صادق)ع( :  و طلبت الرفعه، فوجدتها فی التواضع :  برتری و بزرگواری را جستجو کردم، پس آن را در فروتنی یافتم.

 20 . عزت و سبلندی :

انسان از ذلت و خواری گریزان و به عزت و سربلندی گرایش دارد

عزت را باید در صداقت و راستی قول و فعل جستجو کرد

امام صادق)ع( :  و طلبت العز، فوجدته فی الصدق :  و عزت )ارجمندی( را جستجو کردم، پس آن را در راستی و صداقت یافتم.

 21 . ذلت در برابر خدا :

همانگونه که عزت در جامعه مطلوب است و انسان نسبت به ذلت در برابر انسانهای دیگر گریزان است

ولی تذلل و ذلت در برابر خداوند امری مطلوب است و انسان نمیتواند خود را به خداوندی که عزیز است عزیز بداند و دنبال عزت نسبت به خدا باشد

چرا که چنین عملی عین استکبار و تکبر است که شایسته هیچ بشری نیست

امام صادق)ع( :  و طلبت الذله، فوجدتها فی الصوم :  تذلل در برابر خدا را جستجو کردم، پس آن را در روزه یافتم. زیرا روزه نماد ذلت انسان در برابر خداوند است

 22 . ثروت و غنا :

هر چند که غنای حقیقی در همان فقر ذاتی انسان است و انسان با این کار با اتصال به خداوند غنی به غنای واقعی میرسد ولی در همین زندگی روزانه و اقتصادی هم اگر بخواهد به غنا و ثروت برسد آن را نباید در جمع آوری مال و منال بداند بلکه غنای واقعی در قناعت است

امام صادق)ع( :  و طلبت الغنی، فوجدته فی القناعه :  و توانگری را جستجو کردم، پس آن را در قناعت یافتم.

 23 . انس :

واژه انسان از انس گرفته شده است. انسان همان طوری که با هر چیزی انس یگیرد و قابلیت تغییر بسیاری دارد همان اندازه به دیگران نیازمند است تا در سایه انس به آرامش برسد

انسان به جای آنکه با دیگران خود را سرگرم کند بهتر است مانند حضرت موسی)ع( با خدا سرگرم کرده و با او انس بگیرد و یا مانند دیگر پیامبران الهی عزلت از دیگران را با انس با خدا همراه سازد

شکی نیست که در راستای عزل تنشینی مثبت بهترین چیز همان است که با کلام خداوند محشور باشد و با آن انس بگیرد

امام صادق)ع( :  و طلبت الانس، فوجدته فی قرائه القرآن :  و انس و همدمی را جستجو کردم، پس آن را در خواندن قرآن یافتم.

 24 . همراهی و مصاحبت با مردم :

حتی اگر کسی بخواهد با مردم مصاحبت داشته باشد باید راه آن را بداند

برخلاف باور بسیاری که پول و ثروت و قدرت را مهمترین عامل مصاحبت مردم با خود میدانند، این خوشخویی است که مردم را به سوی انسان جلب و جذب میکند

چنانکه خداوند بارها به خلق عظیم پیامبر)ص( اشاره کرده و او را بدان ستوده است

چرا که عامل جلب و جذب مردم به سوی آن حضرت)ع( مانند جلب زنبور به سوی گلها و شهد و شیرینی بوده است)آل عمران159 (

امام صادق)ع( نیز بر اساس آموز ههای قرآنی میفرماید :  و طلبت صحبه الناس، فوجدتها فی حسن الخلق :  و همراهی و مصاحبت با مردم را جستجو کردم، پس آن را در خوشخویی یافتم.

 25 . رضای الهی :

خشنودی خداوند در زیادی عبادت نیست، بلکه در احسان و نیکی والدین است

از این رو خداوند پس از بیان وجوب عبادت خود، دومین مساله را احسان به والدین معرفی میکند؛ زیرا خشنودی و رضایت الهی در احسان به والدین است)بقره83 نساء36 انعام151

(امام صادق)ع( :  و طلبت رضی الله فوجدته فی بر الوالدین :  و خوشنودی خدا تعالی را جستجو نمودم، پس آن را در نیکی به پدر و مادر یافتم) مستدرک الوسائل ج 12 ص 173-174 ح13810

 

 

 

 نشانه های ایمان کامل از منظر امام صادق(علیه السلام)

 ایمان همانند هر امر باطنی و قلبی دارای مراتبی است. در آیات قرآنی و روایات از مراتب و درجات ایمان سخن به میان آمده و برای هر مرتبه ای، مقامات و آثاری بیان شده است. امام صادق علیه السلاملیه السلام نیز در روایاتی چند به مراتب کمالی ایمان توجه داده است

مراتب کمالی ایمان ایمان همانند تقوا و دیگر امور دارای مراتب و درجاتی است

قرآن پایین ترین درجه ایمان و باور را اسلام قولی و زبانی دانسته است که با شهادتین آغاز می شود

پس از آن است که در یک فرآیندی از جمله با فتنه ها و آزمون ها و ابتلائات، مراتب و درجات برتر پدیدار می شود (حجرات14)

البته هر مرتبه ای برای خود دارای آثاری است. مثلا اسلام زبانی که حتی بر زبان منافقان جاری می شود، در حالی که قلب ایشان هیچ گونه پذیرشی نسبت به آن ندارد و حتی در جهت خلاف آن یعنی به سوی کفر گرایش دارد، عامل حرمت جان و مال و عرض شخص می شود و کسی نمی تواند شخصی را متهم کرده و برای تصاحب جان و مال و عرض او، عدم اسلام را به او نسبت دهد و با آنکه در زبان، اسلام را بیان می کند، او را متهم به عدم ایمان در این سطح کرده و بخواهد مالش را بگیرد. (نساء 94) از اسلام تا مرتبه کمالی بسی راه طولانی است که با آزمون ها و فتنه ها به دست می آید. از این رو گفته اند هر که مقرب تر است جام بلا بیشترش می دهند.

کسب مراتب عالی تر ایمان که همراه با خلوص بیشتر است با رهایی از همه چیز و پیوستن به خداوند امکان پذیر است. برای رسیدن به این مرتبه گاه می بایست از هر آنچه عزیز و گرامی می دارید و حتی از جان عزیزترش می دانید چون فرزند بگذرید؛ چنانکه حضرت ابراهیم علیه السلام در آزمونی سخت از سوی خداوند انجام داد و سربلند از آزمون بیرون آمد. (صافات 102 تا 105) رسیدن آن حضرت علیه السلام به مقام اولوا العزم در میان رسولان و دست یابی به مقام بلند امامت پس از ابتلائات و آزمون های بسیار سخت بوده . (بقره124)

 خداوند در آیه 2 عنکبوت به توده های مردم هشدار می دهد که هر ادعائی مستلزم اموری است. اگر کسی مدعی اسلام است باید شرایط اسلام را بپذیرد و بدان عمل کند و کسی که مدعی ایمان است گمان نبرد که ادعایش بدون هیچ اما و اگری پذیرفته می شود؛ بلکه باید در آزمون های سخت و بسیار، سربلند بیرون آید تا سیه رو شود هر که در او غش باشد.

نکته ای که باید توجه داشت اینکه کمال نیز دارای سطوح و درجات و مراتبی است. به این معنا که هر کسی که به کمال ایمان رسید، گمان نبرد که به تمامیت آن دست یافته است؛ بلکه از کمال تا تمام، ره بسیار است.

از این رو پیامبران با رسیدن به مقام انسان کامل و بهره مندی از مقام نبوت، تا تمامیت در کمال در انسان، راه بسیار در پیش داشتند. بر همین اساس آزمون های سختی را می بایست تحمل می کردند که برخی در این امتحانات شکست خوردند و نتوانستندبه تمامیت کمالی انسانیت و ربوبیت برسند و مقام خلافت مطلق الهی را به دست آورند.

از جمله حضرت آدم علیه السلام که در آزمونی شکست خورد و به درخت ممنوع نزدیک شد و از میوه آن خورد و خداوند او را به فقدان عزم سرزنش کرده و فرمود :  لم نجد له عزما؛ در آدم عزمی را نیافتیم. به این معنا که اراده قوی نداشت تا در برابر وسوسه ها، مقاومت و صبر کند و موفقیت در آزمون را برای خود به ثبت برساند.(طه115)

پیامبران دیگری نیز اینگونه در آزمون هایی شکست خوردند از جمله حضرت یونس علیه السلام که اگر رحمت الهی نبود می بایست تا قیامت در درون نهنگ زندانی می ماند. (صافات 143و144 بحارالانوار ج11 ص82 تفسیر نورالثقلین ج3 ص449 قلم45 تا48)

 خداوند با آنکه همه پیامبران را انسان کامل می داند ولی در همان کمال، ایشان را تمام نمی داند. از این رو سخن از فضیلت و برتری برخی بر برخی دیگر در کمالات به میان می آورد. (بقره253 و آیات دیگر) بنابراین، مراتب کمالیت هر کمالی بس بسیار است. در روایات هنگامی که از عوامل کمال بخش ایمان سخن به میان می آید، امور بسیاری بیان می شود

این تفاوت ها در حقیقت بیانگر مراتبی است که کمال ایمان داراست. پس با هر یک از این اسباب و عوامل، مرتبه ای از مراتب کمالی ایمان کسب می شود که با اسباب و عوامل دیگر دست نیافتنی است. هنگامی که همه این اسباب و عوامل فراهم آمد و شخصی همه آنها را در خود تحقق بخشید، آنگاه است که تمامیت مرتبه کمالی ایمان را کسب کرده و در اوج و چکاد ایمان قرار گرفته است. مکارم اخلاقی، عوامل اصلی کسب مراتب کمالی ایمان با نگاهی به آموزه های وحیانی اسلام از آیات و روایات، می توان این معنا را به دست آورد که کسب مراتب کمالی ایمان در گرو کسب مکارم اخلاقی است

به این معنا که انسان در میان رفتارهای خوب اخلاقی آن رفتاری که برتر و نیکوتر از همه است را برگزیند و به تعبیر قرآن احسن و نیکوتر را انتخاب کرده و متصف و متخلق به آن شود. (اعراف،145؛ زمر، 18) پیامبر گرامیصلی الله علیه و آله  نیز می فرماید که من برای اتمام مکارم اخلاقی برانگیخته شده ام. به این معنا که بزرگواری های اخلاقی در اوج تمامیت آن را برای اهل اسلام آورده تا بدان عمل کنند و در اوج قرار گیرند

پس میان خوب و خوب تر و خوب ترین، آن چیزی که ترین هاست آن را بیان کرده و خواهان اتصاف به این خصلت های برترین و بهترین است. از سویی انسان مسلمان در تحلیل آموزه های قرآنی، انسانی اخلاقی است

به این معنا که همه آموزه های قرآنی بر آن است که تا انسانی اخلاقی را در اوج تمامیت آن بسازد و تحویل جامعه بدهد. اینگونه است که انسان در مقام مظهریت خداوندگاری و متاله شدن، شایسته آن است تا د ر جایگاه خلافت الهی به ربوبیت و پروردگاری جهانیان بنشیند.

 سه گانه اخلاقی در کسب کمال ایمان

امام صادق برای کسب مرتبه ای از مراتب کمالی ایمان، سه گانه هائی را فرموده است که بر محور اخلاق برتر است

می فرماید :  سه چیز است که در هر که باشد ایمانش کامل است :

1- کسی که چون خشمگین شود این امر او را از حق خارج نسازد

2- و چون از چیزی خوشنود گردد این شادی او را به گناه نکشاند

3- و کسی که چون به قدرت رسید گذشت و بخشش نماید (تحف العقول ص339)

1- فرو خوردن خشم :

خشم یکی از صفات هیجانی انسانی است انسان ها هرگاه با امری ناپسند و زشت و برخلاف خواسته های خود مواجه شوند که موافق طبع و طبیعت ایشان نباشد، غیظ می کنند و خشم می گیرند

این خشم و غیظ می تواند بر خاسته از انگیزه های الهی باشد، ولی چون با عقل مدیریت نشده است و تحت تأثیر هیجانات نفسانی است می تواند تأثیرات بدی بجا گذارد

از مهمترین تأثیرات بد آن می توان به خروج از دایره اعتدال و عدالت اشاره کرد و یا به خروج از دایره اخلاص در عمل توجه داد (در داستان معروفی که درباره جنگ امیرمؤمنان علی علیه السلام با عمروبن عبدود )

پس میان ایمان و عقل ارتباط تنگاتنگی است و بود یکی به معنای بود دیگری و فقدان یکی به معنای فقدان دیگری است؛ چرا که ایمان و عقل لازم و ملزوم یکدیگرند

براین اساس، انسان مؤمن به سبب خردورزی، به سرعت مهار نفس خویش را به دست می گیرد و خشم خود را کنترل می کند تا خشم طبیعی، او را از جاده حق و عدالت بیرون نبرد

از این رو خداوند از صفات اهل ایمان و احسان را کظم غیظ یعنی فروخوردن خشم دانسته است (آل عمران134)

2- شادی به دور از گناه :  

یکی دیگر از هیجانات نفسانی شادی است انسان ها با دیدن اموری که موافق طبع و طبیعت ایشان است، خشنود شده و اگر این موافقت طبع قوی تر باشد بروز و ظهور خشنودی به شکل هیجانی شدید و شادی و فرح است

در حقیقت ریشه شادی در انسان را می بایست در خشنودی و رضایت نفس او جست و جو کرد؛ چرا که عامل سازگار با طبع و طبیعت او تحقق یافته است

هیجانات خشم و شادی، امری طبیعی برای نفس تحت تأثیر عوامل و اسباب بیرونی است

اما انسان مؤمن که انسانی عاقل است هر دو دسته از هیجانات را مدیریت و مهار می کند و اجازه نمی دهد که این هیجانات، او را از دایره عقلانیت و عدالت و اعتدال بیرون برده و به سوی باطل کشاند

خداوند در آیاتی چند، برخی از انسان ها را که تحت تأثیر هیجانات نفسانی عمل و رفتار می کنند سرزنش می کند

خداوند به صراحت اعلام می دارد که رفتارهای فرحناک را دوست نمی دارد؛ چرا که ریشه در خروجی از عقلانیت دارد (قصص67)

پس، از نشانه های خردورزی آن است که عقل مدیریت نفس را در هیجاناتی چون خشم و شادی به دست گیرد و اجازه ندهد که هیجانات نفسانی انسان را به رفتارهای زشت و ناپسند بکشاند و از جاده عدل و اعتدال و حق بیرون برد

3- قدرت همراه با گذشت :

قوت و قدرت می تواند ذاتی و یا اکتسابی باشد. قدرت از آن جایی که تسلط بی چون و چرایی را موجب می شود، نیازمند تسلط عقل بر شخص است؛ چرا که اگر عقل ایمانی بر چنین شخصی مسلط نباشد می تواند از قدرت در جهت مفسده و ضرر بهره برد

از این رو کمال ایمان را امام صادق علیه السلاملیه السلام در مدیریت عقل بر نفس در هنگام قدرت و اجرای آن دانسته است تا اجازه ندهد که نفس بر خلاف عقل و موازین آن از جاده حق و عدالت بیرون رود

در هنگام قدرت اگر انسان بتواند حتی یک گام برتر از عقل از دریچه قلب به مسایل بنگرد بسیار کاری بجا و خوب انجام داده است؛ چرا که عقل، حکم به مجازات گناهکار و خطاکار می کند و مجازات متناسب با جرم، امری است که عقل بدان حکم می کند

از آنجایی که شخص در قدرت است می بایست یک گام برتر رود و از دریچه احسان و قلب به مسئله بنگرد و از خطا و اشتباه بلکه حتی برخی از گناهان، چشم پوشی کند تا خطاکار درس عبرت گیرد و در مسیر درست گام بردارد

از این رو گفته اند عفو و گذشت از بزرگان است و در آیات و روایات کسانی که در قدرت و اقتدار، عفو و گذشت می کنند به عنوان اهل احسان ستوده شده اند

خداوند در آیاتی از انسان ها خواسته است که ایمان خویش را با عفو و احسان و ایثار و گذشت کامل کنند و نشانه دهند که تا چه اندازه در مسیر کمالی گام برمی دارند و ایمان را دوست می دارند و موافق عقل و قلب و ایمان عمل می کنند (بقره 178 و 273؛ تغابن 14)

 ارتباط ایمان واقعی با مسئولیتهای اجتماعی

در آیه 177 بقره نیکی آن نیست که روی خود، به جانب مشرق و مغرب کنید؛ بلکه نیکوکار کسی است که به خداوند و روز بازپسین و فرشتگان و کتاب خدا و پیامبران ایمان آورد و مال خود را با آنکه دوستش دارد، به خویشاوندان و یتیمان و درماندگان و مسافران و گدایان و در بند ماندگان ببخشد و نماز بگزارد و زکات بدهد و اینان چون عهدی می بندند بدان وفا می کنند و در بینوایی و بیماری و به هنگام جنگ، صابرند

در این آیه به درستی رابطه ایمان واقعی با فعالیت ها و مسئولیت های اجتماعی بیان شده و عبادات فردی در کنار عبادات اجتماعی معنا و مفهوم می یابد

از این رو امیرمؤمنان علی علیه السلام می فرماید :  رأس الایمان الاحسان الی الناس؛ اساس ایمان، همان احسان به مردم است (غرر الحکم ج4 ص52)

امام صادق علیه السلاملیه السلام در تفسیر ایمان خالص و واقعی می فرماید :  من خالص الایمان، البر بالاخوان والسعی فی حوائجهم فی العسر و الیسر؛ نیکی به برادران دینی و تلاش و جدیت برای رفع مشکلات آنان در تمام زمینه ها و در هر شرایط، برخاسته از ایمان خالص است (بحارالانوارج71 ص317)

 حقیقت ایمان (خوف و رجاء)

امام صادق علیه السلام  :  مؤمن نیستید، مگر اینکه خوف و رجاء داشته باشید و شما خوف و رجاء ندارید، مگر اینکه به آنچه به خاطر آن می ترسید یا به آن امیدوار هستید، عمل کنید

این روایت مؤمن حقیقی را مطرح می نماید که دو نشانه دارد

اوّل خوف به معنای بیم و دوّم رجا به معنای امید

اگر فقط بیم باشد و امید نباشد و یا فقط امید باشد ولی بیم نباشد، انسان بداند که حقیقت ایمان در او نیست

خوف و رجاء دو صفت درونی و جوانحی می باشد، یعنی انسان در قلب خود خوف و رجاء داشته باشد

بیم از چه کسی و امید به چه چیزی؟ خوف، بیم و ترس از کیفر و امید به پاداش و ثواب الهی این دو امر درونی باید در اعمال بیرونی انسان آشکار شود

به این معنا انسانی که از کیفر و عذاب الهی یعنی جهنم می ترسد آنچه را خداوند حرام کرده است انجام نمی دهد که ترک واجبات و انجام گناه و معصیت و محرّمات است

از طرف دیگر، امید به پاداش، ثواب و بهشت خداوند دارد؛ به این معنا که اوامر الهی و واجبات را انجام می دهد

البته انسان مؤمن بعد از ترک حرام و انجام واجبات به مرتبه و درجه بالاتر، یعنی ترک مکروهات و حتی شبهات و انجام مستحبّات می رسد.

  مومن حقیقی

انسان اگر به اعمال خود نگاه کند، بدون هیچ پیچیدگی و به راحتی می تواند بفهمد که حقیقتاً مؤمن است یا اینکه اسم مؤمن روی خود گذاشته است

اغلب ما انسان ها، آنچه را که داریم قدرش را نمی دانیم و شکرش را به جا نمی آوریم و فقط به آنچه نداریم فکر می کنیم و آرزوی آن را در دل می پرورانیم، چه بسا اگر به آن چه آرزو داریم دست یابیم، تازه گرفتاری هایمان شروع شود

حضرت امام جعفر صادق علیه السلاملیه السلام فرمودند :  «چه بسیارند نعمت هایی که خداوند متعال به بنده خود عطا می کند، بدون آن که بنده آرزوی آن نعمت ها را کرده باشد؛ و چه بسیار آرزومندانی که چیزهایی را آرزو می کنند که خیر و صلاح آنان در آن آرزو نیست

گاهی آرزو و درخواست نعمتی از خداوند نکردی ولی چون خیر تو در آن بود به تو داده است

گاهی نیز آرزو و درخواستی کردی و به بعضی از آن ها رسیدی؛ اما دیدی وامصیبتا و بی خود آرزو کرده ای

مانند مال، مقام، فرزند، فلان همسر و... انسان که علم و قدرت کافی ندارد و خیر و صلاح خویش را آن چنان که باید نمی داند، چه باید بکند؟!

بهترین و تنها راه حل این است که آرزوها و حاجت های خود را نیز به عهده او بگذارد؛ زیرا خیر خود را تشخیص نمی دهد که چه بخواهد تا به نفع او باشد؛ پس باید نفع و خیر را از خدا بخواهد تا او خودش انتخاب کند*

 انتخاب راه درست و صحیح برعهده خود انسان است (دروغ نگو)

نمی شود که کارهای انسان شر باشد ولی از خداوند طلب خیر کند؛ زیرا نتیجه عمل شر، شر است ولی ثمره و میوه خوبی، خیر و برکت است

انسان بگوید :  حسبنا الله و نعم الوکیل و یا افوّ ض امری ا لی الله...

شخصی خدمت امام صادق علیه السلام رسید و از حضرت درخواست کرد که به او کاری بیاموزد که به خاطر آن کار، به خیر دنیا و آخرت برسد و طولانی هم نباشد

امام صادق علیه السلام :  دروغ نگو. مبدأ بسیاری از فسادها و شرور، چه فردی و چه اجتماعی دروغ است. منشأ تمامی ادیان فاسده و منحرفه، دروغ است

بعضی برای برطرف شدن مشکلات و یا برآورده شدن حاجات و یا رسیدن به مقامی معنوی چهل روز اعمالی را انجام می دهند و از انجام بعضی کارها خودداری می کنند

 انسان بداند اگر چهل روز دروغ نگوید، کارش درست می شود و هر گرهی که دارد باز می شود، چون بزرگ ترین گره و بدترین شرور دروغ است

زیرا دروغ توفیق انجام بسیاری از اعمال خوب را از انسان می گیرد و پرهیز از آن، توفیق اعمال صالح را به انسان می دهد

اگر انسان ها صادق بودند، دیگر خیانت، غلّ و غشّ، نفاق، تکبّر، تهمت و ریا وجود نداشت*

 جایگاه ایمان

یزید صائغ می گوید به امام صادق علیه السلام عرض کردم :  شخصی شیعه است ولی این صفات را دارد که وقتی سخن می گوید دروغ می گوید؛ آن هنگام که وعده ای داده و قراری می گذارد، خلف وعده می کند؛ وقتی که چیزی نزد او به امانت بگذراند، خیانت در امانت می کند

جایگاه ایمانی این مرد چیست؟

امام صادق علیه السلام :  جایگاه و منزلت او در ایمان در نزدیکترین محل به جایگاه کفر است، ولی هنوز کافر نشده است

این اعمالی که به نظر مهم نمی آید، ایمان را فرسایش می دهد، به گونه ای که اگر ایمان بماند آن قدر به کفر نزدیک است که با یک حرکت از ایمان خارج شده و در نتیجه به کفر می رسد

پس انسان هر چقدر از ایمان دور شود، به همان نسبت به کفر نزدیک تر می شود و نعوذ بالله زمانی که به وادی جهنمی کفر سقوط کرد، قرین و همدم شیطان می شود و...

 نصایح انسان ساز

شخصی خدمت امام صادق  علیه السلام آمد و عرض کرد، پدر و مادرم قربانت! مرا نصیحت فرما!حضرت فرمود :

 1 - وقتی که خداوند کفیل روزی تو است چرا غم روزی می خوری؟

2- وقتی که روزی و رزق قسمت معینی دارد، چرا حرص می ورزی؟

3- وقتی که حساب (قیامت) حق است، چرا در فکر اندوختن و جمع مال هستی؟

4- وقتی که خداوند در ازای چیزهایی که بخشیده ای جایگزین می کند، پس چرا بخل می ورزی؟

5- وقتی که مرگ حق است، چرا اینقدر شادمانی می کنی؟

6- وقتی که همه کارها در دید و منظر خداست چرا مکر و حیله می کنی؟

7- وقتی که مجازات و آتش جهنم حق است چرا گناه و معصیت می کنی؟

8- وقتی که عبور از پل صراط حق است چرا عجب و خودپسندی در خود راه می دهی؟

9- وقتی که همه چیز به قضا و قدر الهی است، چرا اندوه و ناراحتی داری؟

10- وقتی که دنیا فانی و از بین رفتنی است، چرا به آن اطمینان و اعتماد داری؟ (خصال ج2 ص217)

 

امام صادق علیه السلاملیه السلام و روحیه ضد اسراف

از نظر امام صادق علیه السلام هرگونه اسراف و تبذیر به معنای اتلاف مال و جان است و می بایست به شدت با آن مبارزه کرد؛ زیرا فرصت های اقتصادی برابر و عادلانه را از جامعه می گیرد. نقل شده است که امام صادق علیه السلاملیه السلام مشاهده کردند که سیبی را نیم خورده از خانه بیرون انداخته اند، خشمگین شدند و فرمودند :  اگر شما سیر هستید، خیلی از مردم گرسنه اند، خوب بود آن را به نیازمندش می دادید. (بحارالانوار، ج66، ص 432، ح61) از نظر امام صادق علیه السلام کمترین مرتبه اسراف نیز می بایست مورد توجه قرار گیرد و اجازه داده نشود تا این اعمال به یک رویه و سبک زندگی تبدیل گردد. از این رو فرمود :  ادنی الاسراف هراقه فضل الاناء و ابتذال ثوب الصون و القاء النوی؛ پایین ترین مرتبه اسراف عبارت است از :  1-دور ریختن آبی که از آشامیدن اضافه آمده است؛ 2-اینکه لباس کار و لباس بیرونی، یکی باشد؛ 3-به دور انداختن هسته خرما پس از خوردن خرما چون از هسته خرما ماده غذائی برای شتران تهیه می شد (وسائل الشیعه، ج3، باب 82، ص473.
در جایی دیگر می فرماید :  من شرب من ماء الفرات و القی بقیه الکوز خارج الماء فقد اسرف؛ کسی که آبی را از نهر فرات برای خوردن بردارد و بعد از نوشیدن، زیادی آن را بیرون بریزد اسراف کرده است. (مجموعه الاخبار، باب 171، حدیث 3) از نظر اسلام، نعمت های موجود در زمین تنها اختصاص به انسان ندارد و انسان نمی تواند به سبب اینکه همه موجودات مسخر او هستند و او اشرف همه آنان است، در محیط زیست به گونه ای فسادانگیز رفتار نماید، بلکه مقام خلافت الهی می طلبد تا نقش ربوبیت خویش را به درستی به عهده گیرد و در کمال یابی همه موجودات مسخر بکوشد. از این رو پیامبر اسلامصلی الله علیه و آله  می فرمایند :  «در مصرف آب باید صرفه جویی کرد حتی اگر به وفور یافت شود چرا که حیوانات نیز حق استفاده از این آب را دارند».

از نظر اسلام دور ریختن بقیه ظرف آبی که قابل استفاده است، به خصوص در جایی که آب نایاب است و به آن مقدار رفع نیازمندی می گردد، حرام است. امام صادق علیه السلاملیه السلام فرموده اند :  صرفه جویی کاری است که خداوند آن را دوست می دارد و اسراف عملی است که خداوند از آن بیزار است حتی دور ریختن هسته میوه زیرا آن هسته برای کاری همچون کاشتن مفید است و نیز دور ریختن باقیمانده آب آشامیدنی نیز اسراف است (کافی، ج4) امام صادق علیه السلاملیه السلام برای تبیین درست اسراف از غیراسراف می فرماید :  لیس فیما اصلح البدن اسراف... انما السراف فیما اتلف المال و اضر بالبدن؛ در آنچه بدن را سالم نگه می دارد اسراف نیست؛ بلکه اسراف در چیزهایی است که مال را از بین ببرد و به بدن صدمه بزند. (بحارالانوار ج 75، ص303، ح6)در دین مبین اسلام حتی از اسراف کردن آب در وضو گرفتن و غسل کردن نهی شده است.عبدالله بن عمرو می گوید :  «رسول اکرمصلی الله علیه و آله  از کنار سعد می گذشت در حالی که او مشغول وضو گرفتن به طرز اسراف گونه بود پیامبر پرسیدند :  این عمل اسراف نیست؟ سعد گفت : آیا در آب وضو هم اسراف است؟ حضرت فرمودند :  بله اگر چه وضو گرفتن در آب رودخانه ای باشد.» (سنن ابن ماجه)

رسول اکرمصلی الله علیه و آله  در جایی دیگر فرمودند :  «برای وضو یک مد (سه چهارم لیتر) و برای غسل یک صاع (3لیتر) آب کافی است و به زودی بعد از من مردمی می آیند که این مقدار آب را ناچیز می شمارند پس آنها برخلاف سنت و روش من عمل می کنند در حالی که آن کسی که بر سیره و روش من ثابت قدم باشد در بهشت برین در کنار من می باشد». امام باقر علیه السلام می فرمایند :  «پیامبر خداصلی الله علیه و آله با یک مد آب وضو می ساخت و با یک صاع آب غسل می کرد.» (تهذیب الاحکام) امام صادق علیه السلاملیه السلام فرمود :  اسراف آنست که انسان مالش را از بین ببرد و به بدنش صدمه بزند «مثل سیگار کشیدن» عرض شد پس اقتار چیست؟ فرمود :  اینست که غذایت نان و نمک باشد در صورتی که قدرت داری غذای مناسب تری بخوری.(مجموعه الاخبار، باب 171، حدیث1)
امام صادق علیه السلام فرمود :  کسی که آبی را از نهر فرات برای خوردن بردارد و بعد از نوشیدن، زیادی آن را بیرون بریزد اسراف کرده است. (مجموعه الاخبار، باب 171، حدیث3) سیره عملی آن حضرت علیه السلام خود گواه روشنی از سبک اسلامی زندگی است که می بایست الگو قرار گیرد و جامعه اسلامی از آن استفاده کند. آن حضرت علیه السلام درباره رفتار خویش در مبارزه با هرگونه اسراف می فرماید :  انی اجد الشیئ الیسیر یقع من الخوان فاعیده فیضحک الخادم؛ من هرگاه چیز کمی هم در سفره می افتد آن را برمی دارم و این کار باعث تعجب خادم می شود و خادم می خندد.(مجموعه الاخبار، باب 171، حدیث7)
هر کسی می بایست با توجه به شأن و منزلت و نیازش از امکانات و ثروت استفاده کند.از این رو حضرت فرمود :  للمسرف ثلاث علامات :  یشتری ما لیس له و یلبس ما لیس له و یاکل ما لیس له؛ اسراف کننده را سه نشانه است :  چیزهائی می خرد و می پوشد و می خورد که در شأن او نیست. (تفسیر نورالثقلین، ج1، ص277، ح 313)

امام صادق علیه السلام فرمود :  انسان مؤمن اسراف و زیاده روی نمی کند، بلکه میانه روی را پیشه خود می سازد. (مجموعه الاخبار، باب03، حدیث1) رفتار امام صادق علیه السلام  برگرفته از رفتار رسول اللهصلی الله علیه و آله  است که اسوه حسنه همه بشریت است. روایت شده پیامبر گرامیصلی الله علیه و آله  وقتی خرما می خوردند هسته آن را به گوسفند می دادند. (مجموعه الاخبار، باب171، حدیث5) تا این گونه نه تنها جلوی اسراف گرفته شود، بلکه دیگر موجودات نیز از نعمت های الهی بهره مند شوند و در مسیر رشد و کمال خود از نعمت های خدا سود برند.
از عامربن جذاعه نقل شده است که گفت : مردی آمد خدمت امام صادق علیه السلام حضرت به او فرمود : تقوای الهی پیشه کن، اسراف نکن و بر خود هم سخت مگیر و میانه روی مایه استواری است، تبذیر همان اسراف است که خداوند درباره آن (در سوره اسراء) فرموده :  تبذیر و زیاده روی نکن (تفسیر نورالثقلین جلد2 صفحه 65) امام صادق علیه السلاملیه السلام به عبید فرمود :  اسراف و زیاده روی باعث فقر و تنگدستی می گردد و میانه روی موجب ثروت و بی نیازی می شود. (وسائل الشیعه، جلد51، صفحه 852)
از امام صادق علیه السلاملیه السلام نقل شده است که فرمود :  میانه روی را خداوند متعال دوست دارد و اسراف و زیاده روی مورد خشم اوست حتی اگر اسراف در انداختن هسته خرمایی باشد که قابل مصرف است یا زیادی آبی که خورده شده باشد. (تحف العقول صفحه 103) امام صادق(علیه السلام)از پدرش آموخت که چگونه حد اعتدال را نگه دارد و به مردمان بیاموزد. امام باقر(علیه السلام)خطاب به فرزندش امام صادق علیه السلاملیه السلام می فرماید :  تو را سفارش می کنم به انجام کار خیر وسط دو کار بد تا آن دو را محو کند، امام صادق علیه السلاملیه السلام سؤال کردند چگونه چنین چیزی ممکن است؟ امام فرمودند :  همان طور که قرآن می گوید مؤمنین کسانی هستند که وقتی خرج می کنند اسراف و یا سختگیری نمی کنند (اسراف و سختگیری هر دو بدند و میانه روی وسط آنها خوب است) (تفسیر نورالثقلین، ج 4، ص 72، ح 89) از نظر امام صادق علیه السلاملیه السلام اگر جامعه بخواهد به رشد و شکوفایی اقتصادی برسد، لازم است تا از فقری که به سبب اسراف و مصرف نادرست پدید می آید پرهیز نماید. از این رو می فرمایند :  ان السرف یورث الفقر و ان القصد یورث الغنی؛ اسراف باعث فقر، و میانه روی موجب بی نیازی می شود. (وسایل الشیعه ج51،ص852،ح8)

تعلیم متفاوت امام صادق (علیه السلام)نسبت به افراد بر اساس درک و فهم آنان

یک کسی آمد خدمت وجود مبارک امام صادق  علیه السلام ، عرض کرد  :  دلّنی علی التّوحید ، دلیل توحید چیست ؟! مرا به توحید راهنمائی کنید فرمود  :  هو الّذی انتم علیه . همین که دارید ؛ خدا هست و واحد است و شریک ندارد و پیامبرانی آورد و اینها . این یک جور حرف زدن است ؛ یک وقتی هم هشام خدمت حضرت رسید ، ابتدا وجود مبارک امام صادق  علیه السلام از هشام که از شاگردان خصوصی آن حضرت بود سئوال می کند  :  اتنعته تعالی ؟! آیا خدا را نعت و وصف می کنی ؟! عرض کرد :  بله . فرمود  :  هات ، بگو ببینم خدا را چه جوری معرفی می کنی ! عرض کرد  :  هو السّمیع البصیر ، از این اوصاف . فرمود  :  هذه صفأ یشترک فیها المخلوقون .اگر خدا سمیع است ، انبیا ء سمیع اند ، فرشتگان سمیع اند ؛ اگر خدا بصیر است ، انسانهای کامل هم بصیرند ، فرشتگان هم بصیرند ؛ فرق خدا با دیگران چه شد؟!. عرض کرد  :  یابن رسول الله ! شما بفرمائید من خدا را چه جوری معرفی و وصف بکنم ! فرمود  :  نگو خدا سمیع و علیم است ؛ این نشان می دهد که یک ذاتی است و یک صفتی . هو علأکلّه لا جهل فیه ، نوأ لا ظلام فیه ، حیاأ لا موت معه . خدا علم است ، نه علیم ! خدا نور است ، نه نیّر ! خدا حیات است ، نه حیّ ! آنجوری که تو گفتی ، نشان می دهد ذاأ ثبت له المبدأ است ؛ این در دیگران هم هست . بعدها حکمای ما مثل مرحوم فارابی و اینها برهان صرف الوجود و اینها را از این برکات در آوردند . هشام می گوید  :  خرجت من عنده  علیه السلام و أنا أعلم النّاس بالتّوحید (31. در خدا شناسی من أعلم روی زمین ام ، برای اینکه شاگرد امام صادق ام . این همه علمای اهل سنّت هم هستند ، هیچ کدام اینگونه استدلال نکردند و نمی کنند !

تلاش ائمه  علیه السلام در احیای دین و عالم پروری
وجود مبارک امام باقر علیه السلام که رحلت کرد، وجود مبارک امام صادق  علیه السلام تا زنده بود، آن اتاق مخصوص پدر را روشن نگه می داشت. وقتی امام صادق رحلت کرد، وجود مبارک امام کاظم  علیه السلام تا در حجاز بود، در مدینه بود،در اتاق مخصوص پدر شب ها چراغ روشن می کرد.وقتی از مدینه به بغداد تبعید شد و به زندان افتاد، دیگر خبر نداشتند که کی روشن می کرد! روشن نگه داشتن اتاق امام یعنی فکر او؛ این یک سنّتی است. درست است که به حسب ظاهر یک یادآوری است، یک تذکره است، امّا اساس کار این است که شما این مصباح هدایت را روشن نگه بدارید؛ این دین را، این علم را، این فن را نگه بدارید ! خیلی هنر است انسان 4 هزار شاگرد را تربیت کند، این جز معجزه چیز دیگری نیست ! آنجور بتواند شاگردانی نظیر هشام بن سالم، هشام بن حکم، زراره، حمران بن أعین، زراره بن أعین به جامعه تحویل بدهد! نجاشی (ره) نقل می کند :  ابان بن تغلب شاگرد مخصوص امام صادق  علیه السلام بود، وقتی ابان بن تغلب می آمد خدمت وجود مبارک امام صادق  علیه السلام امر لهب و ساده القیت له، می فرمود :  بالش را برای آقا بیاورید! یک امام زمان دستور بدهد بالش را برای شاگردش بیاورند، آیا این فخر نیست؟ آدم وارد محضر امام زمانش بشود، امام زمان بگوید :  بالش را برای آقا بیاورید؟ علمای دین یعنی این ! مراجع دین یعنی این !قدر اینها را هر چه ما بیشتر بدانیم، از عمرمان بیشتر برکت می گیریم. دین و نظام و جامعه و ملّت به این عالمان دین و مراجع بسته است !

عدم برتری شاگردان امام صادق  علیه السلام با علماء و مراجع فعلی مگر ابان بن تغلب از این علماء و مراجع ما ملّاتر بود؟! او شاگرد حضرت بود، چند تا حدیث ومسأله یاد گرفت، چند تا حکم فقهی و آیه و روایت یاد گرفت؛ شد یک فقیه ومرجع دینی. بعید است که آنها از این مراجع ملّاتر بودند ! ولی حضرت فرمود :  بالش را برای آقا بیاورید. ائمه اینجور عالمان دین را تشویق می کردند و عالم پروری می کردند؛ بعد به حمران فرمود :  برو در مسجد جامع کوفه بنشین، من علاقمندم بنشینی، فتوا بدهی.از حجاز فارغ التّحصیل شدی، برو در عراق.
لزوم تربیت عالمان دینی در رشته های مختلف اسلامی مرحوم کلینی نقل کرد که وجود مبارک پیغمبر وارد مسجد شدند، دیدند مردم دور یک کسی حلقه زده اند، حضرت پرسید :  این کیست؟ گفتند :  این علامه است. فرمود :  چه کار می کند؟ گفتند :  انساب عرب (نسب شناسی) بلد است. فرمود : اینها علمی نیست که نافع باشد! این علمی است که لا یضرّ من جه له و لا ینفع من عل مه. نّما الع لم ثلاث ه؛ آیأ محکمه، فر یضأ عادله و سنّأ قائ مه؛ علم اینهاست !این را دین بیان کرده.امام صادق  علیه السلام اینها را برای شاگردانشان بیان کردند.

لزوم تلاش طلاب در رشته های تخصصی خویش
همان دینی که گفت :  طلب العلم فریضأ، همان دینی که گفت :  باید عالم بشوید، همان دین گفته چه باید بخوانید ! فرمود :  3رشته را یادتان نرود ! (آیه محکمه) بخوانید، (فریضه عادله) بخوانید، (سنّت قائمه)بخوانید. ما گفتیم آیه محکمه، فقه و اصول؛ فریضه عادله، فقه و اصول؛ سنّت قائمه، فقه و اصول؛ این وضع حوزه ما شد ! اگرچهار تا شبهه مربوط به عقائد و وحی و نبوّت و فرشته ها و اینها بشود، دست ما خالی است ! کارها را وجود مبارک امام صادق تقسیم کرد؛ یک عدّه از شاگردان را به آیه محکمه، یک عدّه شاگردان را به فریضه عادله، یک عدّه شاگردان را به سنّت قائمه ارجاع دادند. الآن به لطف الهی، به برکت خونهای پاک شهداء و تلاش امام راحل، حوزه ها به این سمت دارد حرکت می کند؛ عدّه ای در تفسیر، عدّه ای در کلام، عدّه ای در رجال، عدّه ای در حدیث، عدّه ای در فقه، عدّه ای در اصول دارند متخصص می شوند؛ کار بسیار خوبی است. امّا قبلاً اینجور نبود، الآن تازه آغاز شده!

وجود مبارک امام صادق  علیه السلام که تحوّلی در حوزه های علمیّه ایجاد کرد، با آن دشواری که نه از ملّت کمک به او می رسید و نه ازطرف دولت حمایت می شد؛ شاگردها را تقسیم کرد، استعدادها را شناسائی کرد. مستحضرید که همه برای فقه و اصول خلق نشده اند، همه برای فلسفه و کلام خلق نشده اند ! تفسیر که از بهترین علوم الهی است، همه برای تفسیر خلق نشده اند ! ممکن است آدم اطلاعات عمومی داشته باشد. ذات أقدس له به هر کسی یک گرایش خاصّی داد تا نظام شکل بگیرد؛ همه آن علوم لازم است. خدا غریق رحمت کند سیّدنا الاستاد مرحوم علامه طباطبائی را؛ می فرمود :  پای درس مرحوم آقای نائینی در آن مسجد پر جمعیّت بود، ما خیال کردیم همه اینها دنبال فقه و اصولند ! بعد معلوم می شود دو تایشان در تفسیر، دو تایشان در حدیث، دو تایشان در کلام، دو تایشان در رجال دارند تلاش و کوشش می کنند؛ آن گرایش فقه برای همه نیست !

نیاز دائمی روحانیان به علم فقه و مسائل فقهی ما، یعنی معمّمین مادامی که این لباس را در بر داریم تا زنده ایم باید با فقه مأنوس باشیم؛ برای اینکه هم خودمان باید عمل بکنیم، هم مردم از ما این را می پرسند !این فقه را یک روحانی نباید ترک بکند !! بقیّه وقت را آدم می گذارد در آن رشته ای که خدا او را برای آن رشته خلق کرده ! نمی شود یک روحانی مسائل فقهی را کنار بگذارد؛ چون هم محل ابتلای خودش است، هم محلّ ابتلای جامعه است، مردم از او سئوال می کنند ! و لو در حدّ عروه و لو در حدّ تحریر؛ این باید مسائل فقهی در دستش باشد. بقیّه را در آن رشته ای که خدا او را برای آن رشته خلق کرده باید باشد.

حدیث امام صادق  علیه السلام در باب مسیر واحد اهل بیت (علیهم السلام)

“حدیثی حدیث ابی، و حدیث ابی حدیث جدی، و حدیث جدی حدیث الحسین، و حدیث الحسین حدیث الحسن، و حدیث الحسن حدیث امیرالمومنین، وحدیث امیرالمومنین حدیث رسول الله صلی الله علیه و آله ، و حدیث رسول الله قول الله عز و جل. سخن و حدیث من همانند سخن پدرم می باشد، و سخن پدرم همچون سخن جدم، و سخن جدم نیز مانند سخن حسین علیه السلام و نیز سخن او با سخن حسن علیه السلام یکی است و سخن حسن علیه السلام همانند سخن امیرالمومنین علی علیه السلام و کلام او از کلام رسول خدا صلی الله علیه و آله  می باشد، که سخن رسول اللهصلی الله علیه و آله  به نقل از سخن خداوند متعال خواهد بود. این حدث امام جعفر صادق (علیه السلام) نشان دهنده وحدت اهل بیت عصمت و طهارت در مسیر شناخت معارف الهی می باشد.بر این اساس سخنان امامان معصوم علیهم السلام در باب مسائل مختلف فردی و اجتماعی از رویکرد و روش واحد آنها منبعث گردیده است و کلام همه این بزرگواران کلام خداوند متعال می باشد.

حدیث امام صادق علیه السلاملیه السلام در باب عمل به احادیث من حفظ من شیعتنا اربعین حدیثا بعثه الله یوم القیامه عالما فقیها ولم یعذبه. هرکس از شیعیان ما چهل حدیث را حفظ کند (و به آن ها عمل نماید)، خداوند او را دانشمندی فقیه در قیامت محشور می گرداند و عذاب نمی شود. احادیث رسیده از ائمه معصومین علیه السلام روشنگر مسیر دنیوی و اخروی شیعیان ا در راه رسیدن به کمال و حقیقت هستند. از این رو عمل به این احادیث باید در دستور کار شیعیان این امامان بزرگوار قرار گیرد.

حدیث امام صادق(علیه السلام)در باب رفع گرفتاری مومنان قضاء حاجه المومن افضل من الف حجه متقبله بمناسکها، و عتق الف رقبه لوجه الله، و حملان الف فرس فی سبیل الله بسرجها و لحمها. برآوردن حوائج و نیازمندی های مومن از هزار حج مقبول و آزادی هزار بنده و فرستادن هزار اسب مجهز در راه خدا، بالاتر و والاتر است. همان گونه که امام صادق (علیه السلام)و دیگر معصومین فرموده اند، برآوردن حاجات مومنان یکی از اصلی ترین خصائص شیعیان آل محمدصلی الله علیه و آله محسوب می شود. باشد که این مسیر پر نور را کوشاتر و جدی تر طی نماییم.
حدیث امام صادق(علیه السلام)در باب
اهمیت نماز اول ما یحاسب به العبد الصلاه، فان قبلت قبل سائر عمله، و اذا ردت، رد علیه سائر عمله. اولین محاسبه انسان در پیشگاه خداوند پیرامون نماز است، پس اگر نمازش قبول شود بقیه عبادات و اعمالش نیز پذیرفته می گردد وگرنه مردود خواهد شد. نماز به عنوان ستون دین و نزدیک ترین مسیر قرب الهی از اهمیت ویژه ای در تعالیم مذهبی ائمه معصومین (علیه السلام)برخوردار می باشد. سستی در نماز و ترک آن زندگی دنیوی و اخروی انسان را متزلزل و تباه می سازد.از این رو باید این واجب الهی را به بهترین و شایسته ترین نحو ممکن اداء نمود.
حدیث امام صادق(علیه السلام)در باب
شخصیت مومن کمال المومن فی ثلاث خصال : الفقه فی دینه، و الصبر علی النائبه، والتقدیر فی المعیشه. شخصیت و کمال مومن در سه خصلت است : آشنا بودن به مسائل و احکام دین، صبر در مقابل شداید و ناملایمات، زندگی او همراه با حساب و کتاب و برنامه ریزی دقیق باشد. این حدیث امام صادق(علیه السلام)عملا چارچوب و برنامه ای برای زندگی دنیوی و اخروی ما شیعیان محسوب می شود.اینکه به عنوان یک پیرو مکتب اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام)نسبت به احکام و قوانین شرع آشنا بوده ،در برابر حوادث و ناملایمات زندگی صبر پیشه ساخته و در زندگی خود برنامه ریزی دقیقی داشته باشند.
حدیث امام صادق(علیه السلام)در باب
فضیلت نماز در مساجد علیکم باتیان المساجد، فانها بیوت الله فی الاءرض، و من اتاها متطهرا طهره الله من ذنوبه، و کتب من زواره. بر شما باد به دخول در مساجد، چون که آنها خانه خداوند بر روی زمین است، و هر کسی که با طهارت وارد آن شود خداوند متعال او را از گناهان تطهیر می نماید و ر زمره زیارت کنندگانش محسوب می شوند.امیدواریم شیعیان مکتب امام صادق با عمل به فرمایشات ایشان و اجداد و فرزندان معصوم این امام بزرگوار،بتوانند گام محکمی در راستای تعالی و سعادت دنیوی و اخروی خود بردارند. نام همه شیعیان اهل بیت در زمره عمل کنندگان به تعالیم این بزرگواران قرار گیرد.

امام صادق علیه السلاملیه السلام و خدمتکاری خلق امام صادق علیه السلاملیه السلام نیز درسیره و سنت، همانند دیگر معصومان علیه السلام در این مسیر کمالی گام برداشته و به عنوان سرمشق انسان، بر آن بود تا خدمتکاری خلق را به خوبی نشان دهد. همان گونه که در خانه علوی علیه السلام اعضای خانواده درمقام بر و نیکی، سه روز خوراک افطاری خویش را به یتیم و اسیر و فقیر دادند (سوره انسان) و امام صادق علیه السلاملیه السلام نیز بارها دارایی خویش را در میان بینوایان و فقیران تقسیم کرد و به اشکال گوناگون خود را در خدمت خلق قرار داد. همان گونه که امام سجاد علیه السلام بارها ناشناخته در میان کاروان های حاجیان قرار می گرفت تا به خدمتکاری ایشان مشغول شود و هرگاه شناخته می شد از آنان جدا و به کاروانی دیگر می پیوست، همچنین امام صادق علیه السلاملیه السلام در مکه و منی به خدمت خلق مشغول می شد و دمی از آن کناره نمی گرفت. وی شبانه روز خویش را وقف خدمتکاری به مردم کرده بود و هرکسی از خوان علم وعملش به مقدار نیازش بهره مند می شد.

اگر امیرمؤمنان علی علیه السلام نخلستان می ساخت و چاه آب می کند و بر فقیران و بینوایان وقف می کرد، امام صادق علیه السلاملیه السلام نیز با مال و جان کمر به خدمت خلق بسته بود. آن حضرت علیه السلام بر پایه آن که به آن چه می گویند عمل کنند و مصداق «لم تقولون ما لا تفعلون» (صف،2) نباشند، به هرچه گفت، عمل می کرد و همان گونه که دیگران را به خدمت خلق می خواند، خود در خدمت خلق بود. دراین باره جمیل یکی از راویان می گوید :  از امام صادق علیه السلاملیه السلام شنیدم که فرمود :  المؤمنون خدم بعضهم لبعض قابل جمیل : قلت :  و کیف یکونون خدما بعضهم لبعض؟ قال :  یفید بعضهم بعضا؛ مؤمنان خدمتگزار یکدیگرند.گفتم چگونه؟ فرمود :  به یکدیگر فایده و سود می رسانند. (کافی، ج2، ص167)

خط قرمز خدمتکاری مردم البته باید توجه داشت که خدمتکاری مردم به بهره کشی و استثمار نینجامد و اینگونه نشود که دیگران سوءاستفاده کنند و خدمت کننده را به سوی بردگی بکشانند. از این رو امام صادق علیه السلاملیه السلام درباره شرایط و خط قرمز خدمتکاری مردم فرمودند :  اخدم اخاک، فان استخدمک فلا و لا کرامه ؛ برادرت را خدمت کن، اما اگر تو را به خدمت و بیگاری گرفت (و طلبکارانه برخورد کرد.) خدمتش مکن. (مستدرک الوسائل، حسین نوری، ج2، ص411) خدمتگزاری به مردم تا زمانی درست است که کرامت شخص خدمت کننده حفظ شود. بسیاری از مردم به تبعیت از سیره پیامبران و امامان علیه السلام می کوشند تا خود را در مقام خدمتگزاری دیگران قرار دهند. بسیاری از شخصیت ها را می توان در طول تاریخ دید که به خدمت توده مردم مشغول شدند. از امام خامنه ای است که ایشان در مراسم ورود امام خمینی(ره) مسئولیت چای دادن را به عهده گرفت. امام سجاد علیه السلام بارها به طور مخفیانه در کاروان های حج وارد می شد و کمر به خدمت مردم می بست. کسانی از بزرگان در مراسم عزاداری اباعبدالله علیه السلام به خدمت مشغول می شوند و کفش عزاداران را جفت می کنند و یا واکس می زنند یا در حرم امامان علیه السلام به خدمت مشغول شده و خادم افتخاری حرم می شوند.
اما هرگاه شخص احساس کند که خدمت شونده می خواهد از خدمت رسانی او سوءاستفاده کند و او را به بیگاری بکشاند و مانند کسانی با او رفتار کند که در برابر مزد و مواجبی، کار می کنند و به او امر و نهی می کند و یا توبیخ و سرزنش می کند و یا رفتاری را دارد که موجب تحقیر می شود، در این صورت این خدمتگزاری ممدوح نیست و شخص می بایست برای حفظ کرامت انسانی، از این گونه خدمت کردن سر باز زند. رفتار طلبکارانه از سوی خدمت شونده، از جمله خطوط قرمزی است که خدمت رسانی را محدود می کند.

بنابراین، تا زمانی که کرامت انسانی حفظ می شود یا خدمت شونده طلبکارانه رفتار نمی کند و یا قصد تحقیر ندارد و یا این که با شخص خدمتگزار همانند مستخدم و برده یا مواجب بگیر رفتار نمی کند، مجاز است تا شخص این خدمتگزاری را به عنوان یک عمل عبادی بداند و بدان اهتمام ورزد؛ چنان که امامان علیه السلام این گونه رفتار می کردند و خود را خدمتگزار مردم به خصوص زوار و حاجیان و نمازگزاران و عزاداران می دانستند.
بر این اساس باید با حفظ کرامت در خدمت مردم بود و این گونه نشود که کرامت و بزرگواری شما نسبت به خلق که در شکل تواضع و فروتنی و خدمت صادقانه و بی منت به خلق تجلی یافته، کاسته یا شکسته شود؛ چرا که حفظ کرامت آدمی لازم و ضروری است؛ اما باید دانست هرگز حفظ کرامت با خدمتکاری منافاتی ندارد؛ چرا که برخی برای فرار از خدمت به خلق، می گویند که این کارها موجب می شود تا کرامت آدمی از میان برود. اگر این معنا درست می بود، امام سجاد علیه السلام نوکری وخدمتکاری کاروانیان حج را نمی کرد و برای حفظ شخصیت و کرامت همانند دیگران رفتار می کرد. این در حالی است که ایشان این گونه خدمتکاری را منافی کرامت نمی دانست.
امام صادق علیه السلاملیه السلام هم چنین ایجاد مواسات را به عنوان حق افراد جامعه اسلامی بر یکدیگر بیان فرموده و گفته است :  یحق علی المسلمین الاجتهاد فی التواصل و التعاون و التعاطف و المواساه لاهل الحاجه و تعاطف بعضهم علی بعض؛ مسلمانان موظفند در راه پیوستگی و کمک نسبت به نیازمندان کوشا و جدی باشند، و از عواطف اخلاقی و کمکهای مالی مضایقه نکنند و به هنگام گرفتاری و نیاز، یار و یاور هم باشند. (اصول کافی، ج2، ص175) در (کافی)

درجلد دوم، درباب سعی در رفع حاجت مومن نقل کرده است :  روزی صفوان در محضر امام صادق علیه السلاملیه السلام نشسته بود که ناگهان مردی که برایش گرفتاری پیش آمده بود به خدمت حضرت رسید و گرفتاریش را شرح داد. امام به صفوان دستور فرمود که فورا حرکت کن و برادر ایمانی خویش را در کارش یاری کن. صفوان رفت و پس از توفیق در اصلاح کار و حل مشکل او به پیش حضرت بازگشت. امام در مورد کار او سؤال نمودند.صفوان گفت :  خدا اصلاح کرد. امام خطاب به صفوان فرمود :  بدان که همین کار به ظاهر کوچک و حاجتی که برآوردی و وقت کمی از تو گرفت از هفت شوط طواف دور کعبه، محبوب تر و برتر است.
سپس امام صادق علیه السلاملیه السلام این چنین به سخن خویش ادامه دادند :  مردی گرفتاری داشت. حضور امام حسن علیه السلام رفت و از ایشان استمداد نمود. امام حسن بی درنگ کفشها را پوشیده و راه افتادند. در بین راه به حضرت امام حسین علیه السلام رسیدند درحالی که ایشان مشغول نماز بودند. امام حسن به آن مرد فرمود :  تو چگونه از حسین غفلت نمودی و پیش ایشان نرفتی؟ گفت :  من اول می خواستم پیش ایشان بروم و از ایشان درکارم کمک بطلبم، ولی چون گفتند ایشان اعتکاف کرده اند و نمی توانند از مسجد خارج شوند، خدمتشان نرفتم. امام حسن علیه السلام فرمودند اگر توفیق برآوردن حاجت تو برایش دست داده بود، از یک ماه اعتکاف برایش بهتر بود. امام صادق علیه السلاملیه السلام در سخنی دیگر درباره نقش خدمتکاری مردم در تحقق اهداف بلند انسانی و رسیدن به پاداش عظیم دنیوی و اخروی فرمود :  فضیلت و پاداش برطرف کردن نیاز مؤمن، از هزار حجی که تمام اعمال آن قبول شده باشد و آزادکردن یک بنده در راه خدا و صرف بار هزار اسب در راه خدا با زین و لجامش، بیشتر است. (بحارالانوار، ج47، ص285)

روایاتی از امام صادق علیه السلاملیه السلام درباره خدمت به خلق امام صادق علیه السلاملیه السلام فرمود :  قال الله عزوجل :  الخلق عیالی فاحبهم الی الطفهم بهم و اسعاهم فی حوائجهم؛ خدای متعال می فرماید :  مردم، خانواده من هستند.پس محبوبترین آنان نزد من کسانی هستند که با مردم مهربان تر و در راه برآوردن نیازهای آنان کوشاتر باشند. (الکافی، ج2، ص199) امام فرمود :  من کان فی حاجه اخیه المؤمن المسلم کان الله فی حاجته ما کان فی حاجه اخیه؛ کسی که در فکر برآوردن نیاز برادر مؤمن مسلمان خود باشد تا زمانی که در فکر نیاز او هست، خداوند نیز در (فکر)نیاز وی باشد (نیازش را برطرف می کند. (امالی شیخ طوسی، ص79، ج741)
امام صادق علیه السلاملیه السلام فرمود :  الماشی فی حاجه اخیه کالساعی بین الصفا و المروه  :  کسی که در راه برطرف ساختن حاجت نیاز برادر خود قدم بردارد، مانند کسی است که سعی میان صفا و مروه به جای آرد. (تحف العقول، ص303) امام صادق علیه السلاملیه السلام فرمود :  لقضاء حاجه امری مؤمن أفضل من حجه و حجه و حجه ، حتی عد عشر حجج؛ برآوردن نیاز مؤمن، به یقین برتر از یک حج و یک حج و یک حج است، (امام تا ده حج شمردند. (امالی شیخ صدوق، ص791)

امام صادق علیه السلام فرمود :  ما من مؤمن یخدم أخاه و هو یقدر علی نصرته الا خذله الله فی الدنیا و الاخره ؛ هرگاه مؤمنی بتواند برادر خود را یاری رساند اما کمکش نکند، خداوند در دنیا و آخرت او را تنها گذارد. (بحارالانوار، ج47، ص113)امام صادق علیه السلاملیه السلام فرمود :  من صار الی أخیه المومن فی حاجته او مسلما فحجبه لم یزل فی لعنته الله الی ان حضرته الوفاه ؛ کسی که برای طلب حاجت خود یا برای سلام و احوال پرسی نزد برادر مؤمن خود رود و او خود را از وی مخفی کند، تا زنده است، پیوسته مشمول لعنت و نفرین خدا شود. (الاختصاص، ص13)
امام صادق علیه السلام  فرمود :  ان الرجل لیسالنی الحاجه فابادر بقضائها مخافه ان یستغنی عنها فلا یحدلها موقعاً اذا جاءته؛ هرگاه مردی از من درخواست حاجتی کرد، در رفع حاجت و نیاز او شتاب می ورزم؛ زیرا بیم آن می رود که کار از کار بگذرد و اقدام من در کمک به او دیگر به کارش نیاید. (عیون الاخبار الرضا ج2، ص971) امام صادق علیه السلاملیه السلام فرمود :  انی لارساع الی حاجه عدوی خوفاً ان ارده فیستغنی عنی؛ من در برآوردن نیاز دشمن خود(نیز) شتاب می کنم؛ زیرا می ترسم دست رد به سینه او زنم و او از من بی نیاز شود. (بحارالانوار، ج87، ص702) امام صادق علیه السلاملیه السلام فرمود :  ما امن بالله و لابمحمد ولا بعلی من اذا اتاه اخوه المومن فی حاجه لم یضحک فی وجهه فان کانت حاجته عنده سارع الی قضائها؛ به خدا و محمد و علی ایمان نیاورده است کسی که در هنگام نیاز برادر مؤمنش با خوشرویی با او برخورد نکند؛

پس اگر توان دارد احتیاج او را شخصا برطرف نماید و اگر قادر نیست با کمک دیگری مشکل او را حل کند؛ اگر نسبت به تقاضای برادر مؤمنی بی تفاوت باشد و به درخواست او عمل نکند پس بین ما و او ولایتی نخواهد بود. (بحارالانوار، ج57، ص671) امام به مردی گفت :  چرا ما را تحقیر می کنی؟ آن مرد گفت : پناه می برم به خدا از این که شما و یا امری از امور شما را سبک بشمارم)، پس حضرت به او فرمود : وای بر تو، آیا ندای آن شخصی را نشنیدی که نزدیک جحفه از تو کمک خواست که او را به اندازه یک میل (برابر 2کیلومتر) بر مرکبت سوار نمایی و او به خدا سوگند یاد کرد که خسته و وامانده شده است؟ به خدا سوگند! تو حتی سرت را بلند نکردی و او را تحقیر کردی، هر کس مؤمنی را خوار کند ما را تحقیر کرده و حرمت الهی را شکسته است. (وسائل الشیعه، ج8، ص295)
امام فرمود :  من مشی فی حاجه اخیه المومن کتب الله عزوجل له عشر حسنات و رفع له عشر درجات و حط عنه عشر سیئات و اعطاه عشر شفاعات. کسی که برای برطرف کردن نیاز برادر مؤمن خود گام بردارد؛ خدای سبحان برای او ده حسنه می نویسد و مقام او را ده درجه بالا می برد و از ده گناه او می گذرد و شفاعت ده نفر را از او می پذیرد. (بحارالانوار، ج47، ص213) حضرت فرمود :  من احب الاعمال الی الله عزوجل ادخال السرور علی المومن؛ اشباع جوعته او تنفیس کربته؛ او قضاء دینه. از با ارزش ترین کارها نزد خداوند متعال، شاد کردن مؤمنین است؛ مثل سیر نمودن آن ها، یا نجات دادن آنان از سختی ها و گرفتاری ها، یا ادای بدهی آنها. (الکافی، ج2، ص291)

سخنان حکمت ‌آموز امام جعفر صادق علیه السلام

در مال و توانگری به آن کس که از تو پست‌تر است بنگر تا به آنچه داری قانع شوی. بدان که عمل کم، اما همراه با یقین، نزد خداوند بسی ارزشمندتر از عمل بسیار با یقین اندک است. پارسایی‌ای سودمندتر از دوری از حرام‌هایی که خداوند مقرر فرموده است، وجود ندارد و آن ترک آزاد مؤمنان است و غیبت ایشان.شادمانی‌ای بالاتر از اخلاق خوش و مالی سودمندتر از قناعت و جهلی بالاتر از تکبر و خودپسندی وجود ندارد. حواریون از حضر عیسی علیه السلام پرسیدند :  «ای رسول خدا! با چه کسانی همنشینی کنیم؟» فرمود :  «با کسانی که دیدار آنان شما را به یاد خدا بیندازد، کلامشان بر علم شما بیفزاید و رغبت شما را به جهان باقی زیاد کند». دوری گزیدن از مردمان در آیین ما پسندیده نیست. در معاشرت با مؤمنان و عیادت از بیماران و یاری رساندن به مستمندان و رفع نیازهای مردمان و شرکت در مراسم سوگواری آنان، کرامت‌های بی‌شماری نهفته است که با دوری گزیدن از آنان میسر نمی‌شود.
بر شماست نماز کردن در مساجد و با مردمان نیکو و مؤمن معاشرت کردن که آدمی تا زنده است از معاشرت با مردم بی‌نیاز نیست که رسول گرامیصلی الله علیه و آله  فرمود وای بر مسلمانی که صبحی را به شام برساند و با امور مسلمین اهتمام نورزد و صدای یاری خواستن کسی را بشنود و پاسخ ندهد که او مسلمان نیست. آن کس نزد خداوند از همه محبوب‌تر است که نفعش بیشتر به مسلمانان برسد. برای خدا با یکدیگر دوستی و محبت داشته باشید و به یکدیگر رحم و در امر دین با هم مشورت کنید. گوشه‌نشینی، محرومیت از فضایل بی‌شمار است و معاشرت با مردمان نیکو خصال و هدایت گمراهان، شیوه پیامبران (علیه السلام.

عزلت و گوشه‌نشینیِ پسندیده، در میان مردمان نیز ممکن است و معاشرتِ ناپسند، در خلوت هم میسر. زیان‌های معاشرت با ناصالحان، تمایل به دنیا و تخلّق به آداب آنها و ضایع کردن عمر و وقت است. چه بسیارند کسانی که از خلق دوری می‌کنند، لکن افکارشان همواره متوجه مال و شهرت و دنیاست و اخلاق زشت را در خود تقویت می‌کنند و چه بسا کسانی که با دیگران معاشرت می‌کنند و گاه از رفتار و آداب آنها مکدر هم می‌شوند، اما اخلاق زشت دیگران بر آنان تأثیر نمی‌گذارد، زیرا هدف ایشان در معاشرت با خلق خدا، رضایت خدا و میل به هدایت آنان است.
خوشا به حال بنده‌ای که با همگان مدارا و با آنان معاشرت کند، اما در دل جز به یاری خدا متکی نباشد، از فواید خلق بهره گیرد و از مفاسد آنان دوری کند و بداند دوری از خلق چاره‌ کار آدمی نیست و صفاتی چون خودپرستی را در او تقویت می‌کند.همواره ایمان داشته باشید که پس از هر سختی‌ای، گشایشی هست و در تنگ شدن حلقه‌های بلا، آسایشی نهفته است. مردم طالب دنیا، اگر دنیا را در کسی یافتند، برایش کمالات و محاسنی که ندارد، قائل می‌شوند و از عیوب او چشم می‌پوشند. ساز و برگ آخرتتان را خود از پیش بفرستید که هیچ‌کس جز شما قادر به انجام این کار نیست. خواب خود را در شب و کلام خود را در روز کم کن. بپرهیز از خواب زیاد که تو را به روزی محتاج می‌کند.
به آنچه خداوند به تو داده است، قناعت کن و هرگز چیزی را که به آن نخواهی رسید، آرزو مکن که آن کس که قناعت ورزید، گنج یافت. به هنگام توانگری متکبر و قدر ناشناس مباش و به هنگام تنگدستی، بی‌تابی مکن. بداخلاق مباش که مردمان از نزدیک شدن به تو کراهت داشته باشند. سست اراده مباش که مردم تو را حقیر شمارند، با کسی دشمنی و او را تحقیر و مسخره مکن. پیرو ابلهان و بی‌خردان مباش و بر کفایت هیچ‌کس اعتماد مکن.در هر کاری بیندیش که راه ورود به آن و خروج از آن چیست تا پشیمان نشوی. سلامت در صبر و تأنی و عجله موجب ندامت و پشیمانی است. آن کس که در امری در غیروقتش اقدام کند، در وقت نامناسب نتیجه آن را می‌بیند. از صفات پیامبران است که هر کس داشت، باید همواره شکر کند و هرکس نداشت، با دعا از خدا بخواهد : پرهیزکاری، قناعت، صبر، شکر، سخاوت، شجاعت، غیرت، راستگویی، نیکویی به مردم، امانتداری، ایمان، اخلاق خوش و جوانمردی.

 

ادامه مطلب

 

 http://m5736z.blog.ir/post/SADEQ1

 

 http://m5736z.blog.ir/post/SADEQ2

 

  http://m5736z.blog.ir/post/SADEQ3

 

  http://m5736z.blog.ir/post/SADEQ4

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">