نرمش قهرمانانه
نرمش قهرمانانه واژهای است مرکب از دو کلمه با دو مفهوم جداگانه که در نگاه اولیه نوعی تضاد و تناقض را به ذهن متبادر میگرداند و از این رو توجه مخاطب را نیز برمیانگیزد چرا که «نرمش» در اصطلاح و تلقی عمومی به معنای کوتاه آمدن و منصرف شدن و ترک موضع است و «قهرمانی» به معنای غلبه بر حریف، دشمن، رقیب و طرف مقابل است.
ولی واقعیت این است که برخلاف ظاهر، نرمش قهرمانانه در متن خود تضاد و تنافی ندارد چرا که از یک سو واژه «قهرمانانه» نرمش را تخصیص میزند و آن را از انواعی که با «کوتاه آمدن» ملازمت دارد، جدا میکند و از سوی دیگر در این ترکیب بدیع، نرمش روش قهرمانی و نوع آن را از دیگر روشها و انواع جدا میکند
به عبارت دیگر نرمش و قهرمانی هر کدام انواعی دارند و از شیوهای خاص اخذ میگردند.
نرمش قهرمانانه توسط یک فرد ضعیف اتخاذ نمیشود چرا که در این صورت پسوند قهرمانی برای آن بیمعنا میشود کسی میتواند نرمش قهرمانانه داشته باشد که از اقتدار و قدرت انتخاب بین انواعی از نرمش برخوردار باشد البته هر پهلوان و قهرمانی نمیتواند نرمش قهرمانانه داشته باشد چرا که این شیوهای است که زیرکی و هوشمندی خاصی طلب میکند و نیازمند تبحری ویژه است. در نرمش قهرمانانه، حریف زیرک و هوشمند با هزینهای به مراتب کمتر از درگیری قهرمانانه موضع خود را به کرسی مینشاند و به تعبیر امروزی آن منافع ملی خود را با هزینه کمتر به حریف میقبولاند و از سوی دیگر شرایط صحنه را به گونهای مدیریت میکند که متضمن کمترین آسیبها به منافع ملیاش باشد.
میدان «نرمش قهرمانانه» یک میدان سیاسی است و در اینجا بدهبستان موضوعیت پیدا میکند البته در عین حال این به آن معنا نیست که در عالم واقع هم الزاما داد و ستدی اتفاق میافتد ولی تردیدی نیست که صاحب بازی نرمش قهرمانانه حتما باید فضایی از داد و ستد را به وجود آورد و حریف را به میدان بازی بکشاند ولی در نهایت درصدد تامین حداکثری منافع خود باشد. بد نیست در اینجا به دو مثال اشارهای داشته باشیم:
اول: پیامبر بزرگوار اسلام در سال ششم هجری به همراه گروه زیادی از مومنین از مدینه عازم مکه شدند تا حج به جا آورند اما واضح بود که کفار قریش اجازه این کار را به مومنین نمیدادند پیامبر(ص) با علم به این موضوع راهی مکه شد و در نزدیکی مکه کفار قریش هیاتی را به سوی مسلمانان اعزام کرده و از آنان خواستند که از قصد خود منصرف شده و به مدینه بازگردند. پیامبر(ص) از هیات اعزامی قریش خواست که پای توافقی را امضا کنند که در سال آینده پیامبر و یارانش بدون مانع حج را برگزار نمایند. هیات قریش به گمان این که بازگرداندن مسلمانان به مدینه برای آنان یک شکست قطعی است و قول قریش یک وعده بعید است، پیمان صلح حدیبیه را امضا کردند.
پیمانی که سهیلبن عمرو از سوی قریش امضا کرد که مهمترین آن قبول برگزاری حج توسط مسلمانان در سال بعد بود. این پیمان خیلی از مسلمانان را که از حکمت کار پیامبر آگاه نبودند ناراحت کرد ولی زمینهساز فتح مکه توسط مسلمانان گردید و خداوند متعال با نزول آیه 26 سوره فتح اقدام پیامبر را ستود و بر نادانی کفار شهادت داد.
این نمونه به ما میگوید که «بازیگر الگوی نرمش قهرمانانه در حوزه تاکتیک و در اهداف کوتاه مدت امتیاز میدهد تا موقعیت استراتژیک خود را ارتقا بخشیده و یا لااقل مستحکم گرداند. ظاهر این بازی با باطن آن تفاوت اصولی دارد بعضی در جمعبندی نهایی نام آن را بازی برد- برد میگذارند چرا که به هر حال هر کدام یک برد ولو تاکتیکی دارند ولی واقعیت این است که این یک بازی برد- باخت است که صاحب نرمش قهرمانانه در طرف برد آن و حریف در طرف باخت آن قرار گرفته است.
دوم:
نرمش قهرمانانه به معنای کنار گذاشتن اصول انقلاب و آرمانهای امام خمینی(ره) نیست، ما باید دشمن را به خوبی بشناسیم و بر اساس تاکتیکها و تکنیکهای دشمن برنامهریزی کنیم. اگر دشمن را به درستی بشناسیم میتوانیم به صورت مطلوب مقابلش بایستیم.
«نرمش قهرمانانه» به معنای حرکت با حفظ اصول و ارزشهای انقلاب بدون هیچگونه عدول از آرمانهای انقلاب است.
«نرمش قهرمانانه» یعنی یک استراتژی و استفاده از اصل غافلگیری برای رسیدن به اهداف و آرمانها؛ باید طوری عمل کنیم که ضمن رسیدن به حقمان، مقابل هرگونه سوءاستفاده و برداشت غیرمنطقی و غیراصولی طرف دیگر بایستیم.
هیچ ایرانی اقدامی انجام نمیدهد تا عزت کشورش زیر سوال برود بنابراین باید در مسائل هستهای، عزت جمهوری اسلامی را در نظر داشت و در سایه عزت با تصمیم حکیمانه به سمت تعامل با جامعه جهانی قدم برداشت.
ما با هیچ یک از کشورهای دنیا به جز رژیم صهیونیستی مشکلی نداریم، اگر آمریکا منافع ملی جمهوری اسلامی را در نظر داشته باشد قطعا ایران با این کشور نیز مشکلی نخواهد داشت.
«نرمش قهرمانانه» به معنای تسلیم و سازش نیست و این عبارت به معنای حرکت در چارچوب منطق، استدلال و حکمت است.
در «نرمش قهرمانانه» نباید اقتدار ملی ما زیر سوال برود چرا که ما تاکنون برای داشتن فعالیت صلحآمیز هستهای هزینه پرداخت کردهایم و باید از این حق خود دفاع کنیم.
کلید واژه فوق همانند مطالبی که ایشان در طول چند سال اخیر مطرح کردند، جریانی گسترده را در داخل و خارج به وجود آورده و توجه تحلیلگران مختلف را به خود جلب کرده است.
نکته اول در خصوص این کلید واژه این است که نرمش قهرمانانه به معنای تغییر استراتژی و یا راهبرد نیست بلکه میتوان آن را یک تاکتیک و یا حتی یک فن در عرصه دیپلماسی و یا یک موضوع خاص عنوان کرد.
نکته دوم در این جا این است که این کلید واژه به عنوان یک فن و یا یک تاکتیک برای حضور موفقتر در عرصهای است که در حوزه دیپلماسی عمومی تعریف شده است.
این فن، راهی برای قرار دادن یک امتیاز در اختیار حریف نیست، بلکه به معنی این است تا از کشور و منافع آن در چارچوب سیاستهای کلان و منافع عالی دفاع کند.
این نرمش قهرمانانه بخشی از یک دیپلماسی داهیانهای است که میگوید کلمات، حرکات و حتی ویژگیهای چهره و صدا باید حکایت از تعاملی داشته باشد که مورد نیاز است.
تعامل، پایه بحث ما در سیاست خارجی است، در تعامل، اخم، خنده ، قهر و صحبت وجود دارد بنابراین امروز زمان آن است که دیپلماسی جمهوری اسلامی در شأن موقعیت خاص ما در جهان امروز شکل بگیرد.
شاخصهای نرمش قهرمانانه در نظام بینالملل چیست، مقام معظم رهبری در جمع افرادی این بحث نرمش قهرمانانه را مطرح کردند که بسیار با معناست.
توانمندی جمهوری اسلامی یک ادعا نیست بلکه با یک خط تراز میشود این توانمندیها را روشن کرد که یکی ماهیت دموکراتیک ما در داخل کشور و دیگری تاثیرگذاری ما در منطقه است.
*************************
مقام معظم رهبری
«ما مخالف با حرکتهای صحیح و منطقی دیپلماسی هم نیستیم؛ چه در عالم دیپلماسی، چه در عالم سیاستهای داخلی. بنده معتقد به همان چیزی هستم که سالها پیش اسمگذاری شد«نرمش قهرمانانه»؛ نرمش در یک جاهایی بسیار لازم است، بسیار خوب است؛ عیبی ندارد، اما این کشتیگیری که دارد با حریف خودش کشتی میگیرد و یک جاهایی به دلیل فنی نرمشی نشان میدهد، فراموش نکند که طرفش کیست؛ فراموش نکند که مشغول چه کاری است؛ این شرط اصلی است؛ بفهمند که دارند چه کار میکنند، بدانند که با چه کسی مواجهند، با چه کسی طرفند، آماج حمله طرف آنها کجای مسئله است؛ این را توجه داشته باشند
منظور رهبر معظم انقلاب از «نرمش قهرمانانه»
اگرچه در کلام ایشان به وضوح آمده بود و پیش از آن هم تعریف جامع و مانع و بدون ابهامی از مفهوم این واژه ارائه کرده بودند ولی این بار با توجه به برخی از فضاسازیها در هر دو عرصه سیاست داخلی و خارجی کشور، اشاره حضرت ایشان به «نرمش قهرمانانه» بلافاصله پس از انتشار با «تحریف» و جابجایی در مفهوم روبرو شد به گونهای که انگار در بینش و منش نظام نسبت به دشمنان تابلودار بیرونی تجدیدنظر شده است!
برخی با استناد به واژه «نرمش» و بیآن که به قید «قهرمانانه» اشارهای داشته باشد، از تغییر بنیادین در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران خبر دادند و با ذوقزدگی به تصمیم ایران برای عقبنشینی از مواضع «سرسختانه پیشین» در برابر آمریکا و متحدانش اشاره کرد! برخی «نرمش قهرمانانه» را رویکرد جدید ایران در سیاست خارجی دانست و با عنوان عقبنشینی «غیر منتظره»! به تفسیر و تحلیل آن پرداختند. برخی از شخصیتهای سیاسی در داخل کشور نیز، تأکید حضرت آقا بر «نرمش قهرمانانه» را هدیهای به دکتر روحانی در آستانه سفر ایشان به نیویورک دانسته و گفتند و نوشتند که رئیس جمهور ایران میتواند با این توصیه رهبری نقطه پایانی بر مناقشات سی و چند ساله ایران و آمریکا بگذارد!
مقامات آمریکایی و اروپایی «نرمش»! را به فال نیک! گرفتند و ترجیح دادند به قید قهرمانانه اشارهای نداشته باشند! و برخی آن را با صلح امام حسن(ع) مقایسه کردند و... همه از ظن خود به تفسیر و تحلیل بیانات حضرت آقا پرداخته بودند.
۱- و اما، نگاهی - هر چند گذرا- به آنچه رهبر معظم انقلاب از دهها سال قبل تاکنون درباره مفهوم «نرمش قهرمانانه» بیان کردهاند، رهبر معظم انقلاب واژه «نرمش قهرمانانه» را بدون تعریف دقیق رها نفرمودهاند. از جمله آن که؛
الف: ایشان این نرمش را به نرمش کشتیگیری تشبیه میکنند که
اولاً؛ فراموش نمیکند طرفش کیست
ثانیاً؛ میداند مشغول چه کاری است (مبارزه)
ثالثاً؛ میفهمد که دارد چه کاری میکند (بهرهگیری از تاکتیک برای غلبه بهتر و بیشتر بر حریف)
و رابعاً؛ آماج حمله حریف (دشمن) را میشناسد.
آیا این «نرمش» به مفهوم عقبنشینی و به قول ورزشینویسان واگذاری کشتی به حریف است؟!
ب: رهبر معظم انقلاب در مرداد ماه سال 1379 ، کسانی را که دم از نزدیکی و مذاکره و ارتباط با دشمن میزنند و در پی«عادیسازی فضا» هستند، به شدت ملامت کرده و با تأکید بر ضرورت حفظ اقتدار نظام و بالا بردن توان رزمی، اقتصادی و علمی کشور میفرمایند «اگر این طور شد، آن وقت نوبت این خواهد رسید که برای رفع دشمنی فکر کنیم، و الا در غیر این صورت هرگونه نزدیک شدن به دشمن، هرگونه نرمش نشان دادن در مقابل دشمن، تیز کردن آتش دشمنی و ستمگری دشمن است».
ج: برخی با اشاره به استفاده رهبر معظم انقلاب از واژه «نرمش قهرمانانه» در ترجمه کتاب «صلح امام حسن(ع)»، نتیجه گرفتهاند که حضرت آقا شرایط امروز را با شرایطی که در دوران آن امام بزرگوار بر جامعه حاکم بود همسان دانسته و در پی صلح با دشمن هستند! که باید گفت؛
اولاً؛ رهبر معظم انقلاب بارها از دوران کنونی با عنوان «درخشندهترین دوران تاریخ ایران اسلامی» و دوران پراقتدار «بدر و خیبر» یاد کرده و دشمن را ضعیفتر از همیشه تصویر و معرفی کردهاند
و ثانیاً؛ ایشان در اردیبهشت ماه سال 79، بعد از اشاره به مؤلفههای قدرت جمهوری اسلامی ایران- که امروزه نسبت به آن روزها، دهها برابر شده است- میفرمایند؛ «امروزه نه آمریکا و نه بزرگتر از آمریکا قادر نیستند حادثهای مثل حادثه صلح امام حسن(ع) را بر دنیای اسلام تحمیل کنند. اینجا اگر دشمن زیاد فشار بیاورد، حادثه کربلا اتفاق خواهد افتاد.
۲- ممکن است کسانی با استناد به وادادگی برخی از خواص، شرایط امروز را با دوران امام حسن(ع) که با خواص آلوده روبرو بودند مقایسه کنند و حال آن که؛ در صدر اسلام و چند دهه بعد از آن، نگاه مردم به خواص بود چرا که آموزههای اسلام عزیز مانند امروز گسترده و فراگیر نبود و به همین علت هرگاه یکی از خواص دچار لغزش میشد، عدهای را با خود به انحراف و لغزش میکشاند. اما، در عصر حاضر و دوران بعد از انقلاب اسلامی، مردم بارها نشان دادهاند که نگاهشان به رهبری است و نه خواص، بنابراین چنانچه برخی از خواص دچار لغزش شوند، به جای آن که دیگران را دچار انحراف و لغزش کنند، خود از دایره انقلاب بیرون افتاده و به قول حضرت آقا رفوزه شده و سقوط میکنند...
و در این باره گفتنیهای دیگری نیز هست
نرمش قهرمانانه اتمام حجت است
نرمش یعنی انعطاف و شرایطی که انسان دارای قدرت و گفتمان قوی در جهت مقابله با دشمن از خود درایت نشان دهد
رهبر معظم درباره صلح امام حسن(ع)این واژه را به کار بردند منتها برخی سوء استفاده کردند و میخواهند شرایط کشور را با شرایط زمان امام حسن(ع)مقایسه کنند که این قیاس، قیاس مع الفارغ است
نکته اول اینکه در زمان امام حسن(ع)حاکمیت اسلامی بر عهده امام حسن نبود در حالی که در کشور ما حاکمیت اسلامی بر عهده ولی فقیه است
تفاوت دیگر اینکه در آن زمان مردم به بیراهه رفته بودند و همراه امام نبودند ولی اینجا مردم کاملا همراه هستند در زمان امام حسن(ع) اطرافیان و خواص در همراهی با امام دچار تردید و گسست بودند در حالی که امروز شاهدیم خواص به صورت تاثیر گذار همراه رهبر هستند
امروز بحث اتمام حجت است یعنی وقتی دشمن و رقیب به مذاکره تمایل نشان میدهد، عقل میگوید شما اتمام حجت کنید و در چارچوب اصول و مبانی که دارید با دشمن و رقیب در حرکت دیپلماسی مسائل را در میان بگذارید
حفظ اصول و مبانی مهم است و این روش در رفتار رهبران الهی سابقه داشته است در رفتار حضرت امام(ره) هم میدیدیم.
صلح امام حسن علیه السلام برای آن حضرت عزت و عظمت و افتخار است چراکه یک رهبر به تنهایی و بدون یار، قهرمانانه و با دست خالی از دشمن امتیاز می گیرد و همین صلح برای ملت و مردم آن دوران ننگ و نکبت تاریخی و ابدی است که ولی امر زمان را تنها گذاشتند
ملت با عظمت ایران، مردم کوفه نیستند که بگذارند صلح امام حسن ع تکرار شود
سختی های امروز علیه ملت ایران در مقابل سختی های دفاع مقدس و جنگ، ناچیز است و از آغاز نهضت امام تا امروز حتی یک روز حرکت کاروان شهدا توقف نداشته است
ملت ایران تا زمانی که بینی همه ابرقدرت ها را با خاک مذلت بمالد و اسلام را بر همه جهان حاکم کند از پا نخواهد نشست
نرمش قهرمانانه یعنی در مقابل دشمنی که از رژیم جنایتکار و غاصب صهیونیستی دفاع می کند، آنگاه که تقاضای مذاکره دارد در مقابلش بر ایستادگی انقلاب برای محو اسرائیل تاکید شود و با این رویکرد برای مسائل هسته ای و غیره مذاکره کرد چراکه حاکمیت اسلام و ولایت و دفاع از مظلومین پرچم انقلاب است و این ارزش ها به هیچ وجه کنار گذاشته نمی شوند
فاصله یک ساله بین دو عملیات در دفاع مقدس نه به خاطر عوامل انسانی و انگیزه بلکه به دلیل محدودیت در امکانات و حتی مهمات بود که مردم با ایثارگری از مجاهدت رزمندگان حمایت کرده و قهرمانانه حرفی از سازش و تسلیم نزدند
خدای متعال ملتی را که یک لحظه در دفاع از ولایت و اسلام کوتاهی نکند، تنها نخواهد گذاشت
نرمش قهرمانانه تاکتیک راهگشایی برای نظام است
تاکتیک نرمش قهرمانانه و دیپلماسی از ابتدای انقلاب اسلامی تاکنون وجود داشته و ما در مقاطع زمانی از جمله جنگ تحمیلی و تسخیر لانه جاسوسی شاهد به کارگیری این تاکتیک بودیم و در زمان فعلی نیز بیشک موثر واقع میشود
نرمش کافی است! قهرمانی کنید
مقارن صحبتهای دکتر ظریف در مترو، باراک اوباما برای چندمین بار- این بار در مصاحبه با سیانان- گفت «عدم توافق با ایران بهتر از توافق بد است»
توافق بد با ایران از نگاه آمریکا، «توافقی حقوقی، قاعدهمند، متوازن و با تعهدات شفاف متقابل و متعادل» است که مسیر پیشرفت فعالیت صلحآمیز هستهای ایران را باز کند و بهانه تحریمهای فاقد علت حقوقی را از آمریکا بگیرد
بنابراین جانکری و برخی طرفهای غربی، برخلاف آقای ظریف و همکارانش، برای یافتن راهکار حقوقی و فنی برای مسئله پای میز مذاکره نمیآیند بلکه درست برعکس به دنبال روشهای شعبدهبازی و «سرهم بندی» هستند که بتوانند مانند توافق ژنو هم امتیازهای غیرقانونی بزرگی بستانند، هم راه پیشرفت هستهای ایران را سد کنند و به تعبیر اوباما عقب برانند، و هم از لغو تحریمهای غیرقانونی طفره بروند
در حقیقت توقع نظام و مردم برای اجرای تاکتیک نرمش قهرمانانه در مسیر مذاکرات- یعنی کاربست عزتمندانه انعطاف در کنار پایبندی به اصول و منافع کلان ملی- با بدترین روش و به شکل نقض غرض اجرا شد و داستان همین است که میبینیم؛ از تعلیق فردو و عملیات اجرایی اراک، به تعلیق حداقل نیمی از سانتریفیوژها و نیمی از ظرفیت غنیسازی رسیدهایم اما همه این هزینهها و پرداختها فاقد تعهدات محکم حقوقی برای طرف مقابل است و پرسش این است که اگر قرار است درباره لغو تحریمها نیز شعبده بازی و سرهمبندی کنند تعلیقهای رو به فزونی یک سال اخیر برای چه بوده است؟ اگر قرار بوده ما تراز اعتمادسازی و مافوق اعتمادسازی رفتار کنیم و گارد صلح - به تعبیر آقای روحانی- بگیریم اما طرف مقابل با گارد دشمنی 100 مورد تحریم جدید اعمال کند، پس دیگر ته ظرف اعتمادسازی یکسویه چه چیزی باقی میماند؟ آیا این شوق و ذوق موهوم یکطرفه، دلبستگان خوشگمان را سرانجام به شکست عاطفی و احساس ورشکستگی و مالباختگی و حیثیتباختگی نخواهد کشاند؟
نگاهی به مواضع آمریکا درباره ایران
رئیسجمهور آمریکا درباره موضوعات مرتبط با ایران، نکاتی را مطرح کرد. از آنجا که این نکات در بعضی از محافل سیاسی، «جدید» تلقی شده و در عین حال دربرگیرنده برداشتهای ضد و نقیض شده است، ابتدا نکات باراک اوباما را مستقیما مرور نمائیم:
- آمریکا و ایران از سال 1979- 1357- تاکنون از یکدیگر جدا شدهاند و این سبب بیاعتمادی عمیق و ریشهداری شده است تا جایی که فکر نمیکنم این سرگذشت دشوار یک شبه و در زمانی کوتاه قابل رفع باشد.
-بدگمانیهای حاکم بر آمریکا و ایران بسیار عمیق و ریشهداری است اما اگر بتوانیم موضوع هستهای ایران را رفع کنیم به گامهای بزرگتری که براساس احترام دوجانبه است، منتهی میشود.
- من به روحانی، رئیسجمهور ایران نوشتم که ما میخواهیم این مسئله از طریق صلحآمیز رفع شود اما اجازه دستیابی به سلاحهای هستهای را نمیدهیم.
- ما به دنبال تغییر نظام در ایران نیستیم
- رهبر ایران علیه بمب فتوا داده است و روحانی تاکید کرده است که ایران بمب اتم تولید نخواهد کرد. این سخنان باید با اقداماتی که شفاف و قابل تایید باشد، همراه باشند.
اما نکات مهم تحلیلی بیانات اوباما در مجمع عمومی شصت و هشتم درباره ایران به قرار زیر است:
1- اوباما در حالی از تمایل به حل پرونده هستهای ایران حرف میزند که از یک سو ایران از نظر توانمندی تولید هستهای به آنچه که در چرخه صنعت اتمی خود طراحی کرده، رسیده است و به تعبیری مردم ایران کار را تمام کردهاند و از سوی دیگر از سال 1382 تاکنون بدون دلیل موجه از پذیرش گزارش رسمی کارشناسان و بازرسان آژانس بینالمللی انرژی اتمی طفره رفته و در همان حال ایران را متهم کردهاند که در پی تولید بمب اتمی است با این وصف در جمعبندی این بخش از سخنان باراک اوباما باید گفت که سخنان او کهنه و فاقد جنبههای مثبت میباشد. اگر آمریکاییها در این جمله خود که مشکلی در پذیرش برنامه صلحآمیز ایران ندارند، صادق هستند باید بلافاصله پرونده ایران را از شورای امنیت سازمان ملل به آژانس بینالمللی منتقل کنند که بدون شک آمریکاییها طی 4 سال آینده به این موضوع تن نداده و به خیال خود شورای امنیت را به مثابه شمشیر داموکلس بالای سر ایران نگه خواهند داشت.
2- اوباما از عمیق و ریشهدار بودن اختلافات ایران و آمریکا حرف زده و بطور تلویحی مسئولیت آمریکا در کودتای 28 مرداد و تحمیل دوباره رژیم پهلوی به ایران را پذیرفته است اما در عبارات خود به گونهای صحبت کرده که گویا در حال بازگویی یک خاطره تاریخی است و حال آنکه آنچه او به آن اشاره میکند یک دوره تاریخی 25 ساله است و در طول آن هزاران انسان شریف به زندانها افتاده و یا تبعید شده و هزاران نفر دیگر نیز به شهادت رسیدهاند. در طول این دوران طولانی، ایران را به یک عقبگرد وحشتناک در حوزه علمی، صنعتی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی کشاندهاند و هزینه اینها غیرقابل شمارش است اما اوباما نه تنها از واژهای که حتی بطور تلویحی هم از آن بوی عذرخواهی بیاید استفاده نمیکند بلکه پس از ذکر این عبارات، از ایران میخواهد که برای اعتمادسازی و در واقع تامین باجخواهی غرب، از برنامه هستهای خود کوتاه بیاید. پس میتوان در جمعبندی این بخش از سخنان او گفت او تمایل دارد که ایران در همان مسیر 25 ساله از منافع خود در برابر غرب چشم بپوشد.
مشکل مهم اوباما درباره ایران این است که ایران دارای یک نفوذ گسترده منطقهای است و توانسته است یک منطقه وسیع و حساس را طی سه دهه از دایره نفوذ و اثرگذاری آمریکا خارج کند
ایران، عراق، سوریه و لبنان سر جمع یک جغرافیای حدود 65 میلیون کیلومتر مربعی و دامنه آن از خلیجفارس تا دریای مدیترانه است
این جغرافیای مقاومت در این منطقه حرف اول را میزند و در همه عرصههای سیاسی، امنیتی، فرهنگی و اقتصادی حرفهای اساسی دارد
آمریکا با این بلوک دارای مختصات جامع نمیتواند مقابله کند، از این رو موضوع را به بحثی میبرد که ایران فاقد آن است یعنی بمب اتمی و در مقابل دهها فروند آن را خود آمریکا در اختیار دارد در واقع آمریکا میخواهد بباوراند که بمب مهم است و ما نمیگذاریم
آمریکا دو تا مشکل بر سر راه خود داشت یکی کمونیسم بود که با پیروزی انقلاب اسلامی و سیاستهای غلط گورباچف آن را از سر راه برداشت و امروز فقط مشکل انقلاب اسلامی ایران برای آمریکا باقی مانده که میخواهند با فضاسازی و دست دراز کردن ایران برای دوستی این مشکل را حل کنند و شیطان بزرگ برای همیشه نفس راحت بکشد
آمریکای جنایتکار و غرب وحشی هیچگاه رابطه دوستانه با ما ایرانیان برقرار نخواهند کرد
بیجهت نبود که حضرت امام خمینی(ره) میفرمودند:
رابطه آمریکا با ایران رابطه گرگ و میش است
خلاصه فریب بازیهای دیپلماسی آمریکاییها را نخورند که سخت پشیمانی به دنبال خواهد داشت
در دوستی با آمریکا بیشتر منافع عدهای خان و خانزاده تامین میشود و در عوض ملتی اسیر استعمار میگردد
پاسخ امام به نامه آقای هاشمی در رابطه با آمریکا را لازم نیست ایشان اعلام کند چرا که امام به طور شفاف فرمودند:
آنها که خواب آمریکا را میبینند خدا بیدارشان کند
اصول و شاخصهای قرآنی نرمش قهرمانانه
انقلاب اسلامی ظرفیتی را برای حوزههای علمیه شیعی پدیدآورده تا مجامع علمی شیعی از گرفتاری ساختار «حوزه برای حوزه» و «روشزدگی» و «اصول فقهزدگی» و حتی «فلسفهزدگی اصول فقه» بیرون آید و به جای آن «حوزه برای جامعه و حکومت» جایگزین شود و ترکیبی از فقه محوری و اصول محوری و فلسفه اسلامی روزنگر در حوزه رشد یافته و «فقه جهان محور» و «فلسفه روزنگر» امکان رشد و بالندگی بیابد. از جمله موضوعاتی که در این فقه سیاسی مطرح است، تعاملات سیاسی با دیگران است.
نرمش قهرمانانه، انعطاف در چارچوب اصول
این اصطلاح به عنوان یک راهبرد در سیاستهای اسلامی مطرح شده و ایشان در مقام ولایت فقیه و مرجعیت سیاسی و اجتماعی از یک سو و مرجعیت فقهی از سوی دیگر، در مقام اسلامشناس، نگرش اسلامی را در تعاملات و سیاست خارجی تبیین میکند. این راهبرد به شکل ترکیب دو واژه، اصطلاحی شاید جدید باشد و از نظر شکلی از مصادیق مفهومسازی شمرده شود، ولی راهبردی است که دارای مبانی و اصول شناخته شده اسلامی و مبتنی بر وحی و سنت دینی است.
رهبری بر آن است تا با اصطلاحسازی، مفاهیم قرآنی و اسلامی را در قالب نظریههای امروزی تبیین کند و این امکان را به جامعه نخبگانی در شبکه جهانی توحیدمداران میدهد تا فرصت یابند تا سیاست اسلامی را در قالب یک اصطلاح امروزی بشنوند و با آن، فقه سیاسی اسلامی را دریابند.
در ادبیات اسلامی اصطلاحاتی چون حقیقت وضعی و حقیقت شرعی و حقیقت متشرعه وجود دارد که به حوزه الفاظ باز میگردد.
رهبری معظم بارها به مفهوم سازی و تولید نظریه پرداخته و با استنباط از آموزههای اسلامی به تولید علم و سپس ارائه آن در قالب اصطلاحات و واژگان تأکید کرده است.
اصطلاحاتی چون جهاد اقتصادی، اقتصاد مقاومتی و مانند آن در همین چارچوب تبیین میشود.
«نرمش قهرمانانه» این اصطلاح ترکیبی که برای تبیین سیاست خارجی به کار رفته، دارای دو واژه است که در ظاهر متناقض به نظر میرسد. واژه نرمش دلالت بر عنصر انعطافپذیری دارد، در حالی که قهرمانانه دلالت بر سفتی و سختی میکند؛ زیرا واژه قهر به معنای غلبه و چیرگی است که وقتی با مبانی افزودهای همراه می شود بر شدت مفهومی و دلالتی آن افزوده شده و معنای شدت غلبه و چیرگی سلطهگونه قوی را میدهد. وقتی پهلوان و قهرمانی که بر میدان، مسلط و چیره است، نرمش و انعطافی را در پیش میگیرد، این نرمش به رقیب این اجازه را نمیدهد تا او را به خاک افکند؛
زیرا وقتی میداندار است قهر و غلبه او همراه با هوشیاری باشد، رقیب تنها به جای فرار و اتخاذ رویهای سختتر در میدان میماند و فرصت را برای قهرمان فراهم میآورد.
هدف در نرمش قهرمانانه آن است که شخص قهرمان اولا سلطه خود را حفظ کرده و رقیب را خوار نکند که احساس شکست داشته باشد که او را بدخو نماید، بلکه نوعی بازی برد- برد را رقم میزند که احساس برد در طرف مقابل نیز برانگیخته میشود ولی در حقیقت این قهرمان است که در این میدان برد کرده است؛ چرا که بازی برد و باخت، رقیب را سرخورده میکند و به شیطنت او دامن میزند.
هر چند که به نظر میرسد نرمش قهرمانانه یک تاکتیک و سازوکار باشد، ولی یک راهبرد در سیاست خارجی با رقیبان است که باید همواره مدنظر قرار داد. در این راهبرد، همواره اصول مورد نظر است؛ چرا که قهرمان، حافظ عزت، کرامت و شرافت خود بوده و با حفظ قهرمانی و پهلوانی و موقعیت برتر خود برای اینکه اجازه بازی به بازیگران دیگر بدهد نوعی تسامح و نرمش همراه با چیرگی و برتری میدهد.
نرمش قهرمانانه در بیان رهبر انقلاب
رهبر معظم انقلاب اسلامی با اشاره به پیچیدگیهای دنیای دیپلماسی در تبیین سیاست نرمش قهرمانانه میفرمایند: عرصه دیپلماسی، عرصه لبخند و درخواست مذاکره و مذاکره است اما همه این رفتارها باید در چارچوب چالش اصلی، فهم و درک شود. مقام معظم رهبری ضمن موافقت با حرکتهای صحیح و منطقی در سیاستهای خارجی و داخلی افزودند: با مسئلهای که سالهای پیش، نرمش قهرمانانه خواندم موافقم؛ چرا که این حرکت در مواقعی، بسیار خوب و لازم است، اما با پایبندی به یک شرط اصلی.
«ما مخالف با حرکتهای صحیح و منطقی دیپلماسی هم نیستیم؛ چه در عالم دیپلماسی، چه در عالم سیاستهای داخلی.
بنده معتقد به همان چیزی هستم که سالها پیش اسمگذاری شد «نرمش قهرمانانه»؛ نرمش در یک جاهایی بسیار لازم است، بسیار خوب است؛ عیبی ندارد»
ایشان درک ماهیت طرف مقابل و فهم صحیح هدفگذاری او را، شرط اصلی استفاده از سیاست نرمش قهرمانانه اعلام کردند و افزودند: یک کشتیگیر فنی نیز برخی مواقع به دلیل فنی نرمش نشان میدهد، اما فراموش نمیکند که حریفش کیست و هدف اصلی او چیست؟
«این کشتیگیری که دارد با حریف خودش کشتی میگیرد و یک جاهایی به دلیل فنی، نرمشی نشان میدهد، فراموش نکند که طرفش کیست؛ فراموش نکند که مشغول چه کاری است؛ این شرط اصلی است؛ بفهمند که دارند چه کار میکنند، بدانند که با چه کسی مواجهند، با چه کسی طرفند، آماج حمله طرف آنها کجای مسئله است؛ این را توجه داشته باشند.
این حرکت نباید به معنای «عبور از خط قرمز یا برگشتن از راهبردهای اساسی و یا عدم توجه به آرمانها» باشد.
البته هر دولتی، هر شخصی، هر شخصیتی، روشهایی دارند، ابتکاراتی دارند، این ابتکارات را انجام خواهند داد و [کار] پیش خواهد رفت.
نمایندگان سیاسی جمهوری اسلامی ایران در جهان باید تیزتر از شمشیر، نرمتر از حریر و سختتر از سنگ و پولاد باشند، عرصه سیاست خارجی میدان نرمشهای قهرمانانه است، اما نرمشی که در برابر دشمن تیز باشد. بنابراین دیپلماتهای ما باید در مواضع اصولی خود مستحکم بایستند و استقامت و پایمردی حضرت امام خمینی(رض) را الگوی خود قرار دهند.
مبانی و اصول سیاست نرمش قهرمانانه
اسلام دین صلح و دوستی است. از نامهای خداوند سلام است که به معنای صلح و سلامتی است. در واژه عربی «سلم» به معنای صلح است. خداوند با حکمت خویش بر آن است تا همه موجودات از جمله جن و انس را به کمال خودشان رهنمون سازد و در مقام ربوبیت و پروردگاری شرایط و علل و عوامل کمالیابی آنان را فراهم آورد.
در آیات قرآنی بارها بر این نکته تاکید شده که رحمت الهی بر غضب او پیشی گرفته است و اگر سنت الهی بر مجازات و کیفر ظالمان نبود، هرگز دوزخ و عذابی نبود.
همین ویژگی در مظهر کامل خداوندی یعنی حضرت محمد مصطفی(ص) وجود داشته است و پیامبر(ص) خود را به رنج میافکند تا همگان را از عذاب و آتش دوزخ برهاند و به بهشت رضوان الهی رهنمون سازد. (کهف، 6؛ شعراء، 3) آن حضرت(ص) دارای خلق عظیم و بزرگواری شگفتی بود (علق، 4) و همگان را به دور خود گرد میآورد. (آلعمران، 156) و حتی منافقان از این خوشخویی آن حضرت(ص) سوءاستفاده میکردند و برخی مشرکان بر همین اساس طمع داشتند که نسبت به بتان کوتاه بیاید. (توبه، 61 و آیات دیگر)
بنابراین، رویکرد هدایتی اسلام موجب میشود که تا آنجا که امکان هست نسبت به دیگران بویژه مخالفان و دشمنان، تسامح و تساهل روا داشت تا آنان به حق بازگردند و در صراط مستقیم عبودیت قرار گیرند. هرگز اسلام به جنگ ابتدایی آغاز نکرده و دستور نداده است، بلکه همواره دعوت به صلح نموده و شرایط را برای ابلاغ پیام الهی بهبود بخشیده است. از اینرو حتی به دشمنان اجازه داده میشود تا با هزینه خود یا بیتالمال برای تحقیق از اسلام وارد بلاد اسلامی شده و به تحقیق از حقیقت بپردازند. (توبه6)
خداوند در آیاتی از جمله 88 تا 92 نساء و 4 و 7و 12 توبه بر حفظ روابط صلحآمیز با اقوام و ملتها تأکید داشته و آن را به عنوان یک ارزش و فضیلت بزرگ در حقوق بینالملل اسلامی مطرح میکند؛ زیرا ازنظر اسلام صلح نسبت به جنگ و تفرقه، امری برتر و بهتر است؛ لذا در 128 نساء صلح را به عنوان خیر مطرح میکند تا امت را به صلح تشویق و ترغیب نماید. ازنظر قرآن پایبندی به صلح و پیمانها و عهدنامههای مربوط به آن عین تقوای الهی است و اصولا اگر بخواهیم درباره تقوای عقلانی و شرعی کسی قضاوت بکنیم و او را انسانی متعهد به قانون عقل و شرع بدانیم میبایست به صلحطلبی و پایبندی وی به عهدنامهها و پیماننامهها توجه کنیم. (توبه4و 7 و 12)
اگر در برخی از آیات از شدت عمل نسبت به کافران سخن به میان آمده (فتح، آیه29)زمانی است که آنان حرکتهای ایذایی داشته و شرایط را برای مستضعفان از ملت خود و یا مؤمنان سخت و دشوار میکردند (نساء75) و با تهدیدات دایمی، به مرزهای عقیدتی و جغرافیایی مسلمانان تجاوز میکردند. از اینرو، برای ترساندن دشمن و ایجاد شرایط عدم تعرض لازم است تا قدرت و شوکت امت اسلام و جامعه اسلامی با تهیه ابزارهای دفاعی و جنگی و آموزش رزمآوران حفظ و شرایط امنیتی و صلح تأمین شود. (انفال60)
پس اصولی چون صلح در راستای تعلیم و ابلاغ آموزههای الهی به دیگران از سویی و قهرمانگی از سوی دیگر در راستای دفع هرگونه تفکر و حرکت ایذایی دشمنان باید به عنوان راهبردهای سیاست خارجی دولت اسلامی و مسلمانان در دستور کار قرار گیرد؛ زیرا اگر سلطه قهرآمیز و چیرگی دفاعی و نظامی و مانند آن فراهم نیاید دشمن به تصور و یا توهم ضعف مسلمانان به آنان حمله کرده و امنیت جامعه اسلامی را با خطر مواجه میکند.پس ضمن صیانت از علل و عوامل قهر و غلبه جامعه اسلامی و ایجاد ترس در دل دشمنان، شرایط به گونهای فراهم آید که دشمن به جای اندیشه حمله در اندیشه صلح باشد.
سنجش سیاست و برنامههای دشمن در اجرای سیاست نرمش قهرمانانه بسیار مؤثر است. از این رو، باید با دقت تمام و هوشیاری همه فعالیت ها و رفتارهای دشمن زیر ذرهبین قرار گیرد و درصورت احراز صلحطلبی و نداشتن قصد فریبکاری از سوی کافران، میتوان صلح کرد و با آنان به توافق رسید. این رویهای است که خداوند درباره شرایط صلح با کافران در آیاتی چون 59 و 62 انفال مطرح کرده است.
مرزها و خطوط قرمز سیاست نرمش قهرمانانه
چنان که گفته شد نرمش قهرمانانه به معنای انعطاف در چارچوب اصول و صیانت از آن است. پس هرگاه نرمش و انعطاف موجب شود که از اصول دست برداشته و یا تسامح و تساهل درباره آن روا داشته شود، باید از این نرمش دست برداشت و اصول را هرگز فدای مصلحت نکرد؛ زیرا نرمش در چارچوب مصلحت سامان مییابد و هیچ مصلحتی بالاتر از اصول نیست.
خداوند هرگز اجازه نمیدهد که امت اسلام و رهبرانی که مجاز به عهد و پیمان هستند، از اصول خود کوتاه آیند. از این رو هرگاه احراز شود که هدف دشمن از صلحطلبی تغییر موقعیت و یا دست یابی به شرایط برتر و یا فریبکاری است، نمیتوان با دشمن صلح کرد.
همچنین اگر صلح و پیمان موجب میشود که از برخی از اصول کوتاه بیاییم و عقبنشینی کنیم این عقبنشینی مجاز نیست و بلکه حتی اگر بدانیم که عقبنشینی در غیر اصول هم ممکن است دشمن را گستاخ کرده و به امتیازگیری سوق دهد نمیبایست در غیر اصول نیز نرمش نشان داد.
خداوند در آیه 120 بقره با اشاره به روحیه یهودیان و مسیحیان میفرماید که اینان خواهان عقبنشینی گام به گام هستند تا شما را به رویه ملت خودشان درآورند؛ یعنی سیاست تهاجمی آنان محدود به حوزه سیاسی و اقتصادی و نظامی نیست، بلکه حوزه فرهنگی را در اصل مورد تهدید و هجوم قرار میدهند و خواهان یکسانی آیین و فرهنگ هستند و آنان میخواهند تا شما در حوزه فرهنگی تابع فرهنگ آنان و همانند آنان شوید.
پس هدف اصلی آنها تغییر فرهنگی است و تا زمانی که به این هدف نرسیدهاند کوتاه نمیآیند. از این رو شناخت سیاستهای کلان دشمن و انگیزههای اصلی در نرمش قهرمانانه لازم و ضروری است؛ زیر اگر اهداف راهبردی و انگیزههای اصلی دشمن و مخالفان شناخته نشود نمیتوان با بررسی تاکتیکها و سازوکارهای آنان، حقیقت را به دست آورد؛ چرا که تغییر در رویهها و روشها تنها یک سازوکار برای تغییر شرایط و دستیابی به سلطه و قهری است که در نهایت به تغییر ملت و آیین و فرهنگ میانجامد.
البته نرمش قهرمانانه میتواند با تغییر تاکتیک و سازوکار همراه باشد که به ظاهر عقبنشینی است ولی در اصل و باطن، تقویت مواضع و تغییر شرایط است. از همین رو، در هنگام جنگ به جنگجو فرمان میدهد که میتواند برای تغییر موقعیت و تثبیت آن از تاکتیک و سازوکار عقب نشینی استفاده کند. (انفال16)
نرمش قهرمانانه مبتنی بر عدالت و شفقت در سیاست داخلی
در سیاست داخلی نیز باید از اصول نرمش قهرمانانه بهره برد که در کلام امام زمان(عج) با عنوان عدالت همراه شفقت از آن یاد شده است؛ زیرا عدالت به معنای اصول و شفقت یعنی نرمش مناسب و در چارچوب اصلی. پس در سیاست داخلی نمیبایست تنها از عدالت نسبت به رعیت و ملت بهره برد یا تنها با شفقت جامعه را مدیریت کرد، بلکه باید عدالت و قانون را با شفقت و نرمی و مهر درآمیخت و جامعه را با چنین سیاستی مدیریت کرد.
سایه روشن نرمش قهرمانانه
پرسش میشود که آیا این نوعی عقبنشینی است؟ آیا تابو شکسته و پایان شعار مرگ بر آمریکا فرا رسیده است؟ آیا میتوان ماجرای اخیر را با ماجرای پذیرش قطعنامه 598 در سال 1367 یا با حوادثی نظیر صلح حدیبیه و صلح امام حسن(ع) مقایسه کرد؟ نقشه و تدبیر مهندسی شده از سوی رهبر معظم انقلاب کدام است؟ و آیا آنچه در عمل اتفاق میافتد عمل به اجزاء این تدبیر است؟
شرایط امروز انقلاب و نظام اسلامی ما با شرایط روزگار پذیرش قطعنامه 598 یا صلح امام حسن(ع) و صلح حدیبیه تفاوتهای مهمی دارد اما حتی درباره همین مقاطع نیز یک قانون کلی الهی وجود دارد و آن اینکه به تعبیر آیه 49 طور «ام یریدون کیداً فالّذین کفروا هم المکیدون. آیا [دشمنان] میخواهند مکر کنند و برای تو نقشه بچینند؟ پس کافران در دام و مکر الهی قرار دارند».
این افق نگاه بالاتر چنان طمأنینه و آرامشی به جامعه دینی میدهد که بتواند حتی در سختترین شرایط ضمن کار بست بهترین تدبیرها، سوراخ دعا را گم نکند و بداند که اصل اسباب و تدبیرها از آن پروردگار است. حکمتی در این میان وجود دارد و آن منطق آیه 104 نساء است که میفرماید «و در تعقیب دشمن سستی نکنید که اگر رنجی به شما رسید پس به آنها نیز مانند شما رنجی رسید و شما چیزی را از خدا امید دارید که آنها امید ندارند و خداوند دانا و حکیم است».
انسان و جامعه مومن در کار بست انواع تدبیرها کوتاهی نمیکند اما باور او همان منطق امام سجاد علیهالسلام در دعای هفتم صحیفه سجادیه است. «یا من تُحَلُّ به عقد المکاره... ای خدایی که گره ناگواریها به دست او گشوده میشود و تند و تیزی سختیها با او کُند میگردد. ذلّت لقدرتک الصّعِاب و تسببّت بلطفک الاسباب. دشواریها با قدرت تو نرم میشود و اسباب تأثیر به لطف تو اثر گذار وکارگر میشوند».
مدل «امت- امام» با همین تلقی بود که معجزه پیروزی انقلاب اسلامی و پیروزیهای زنجیرهای پس از آن را رقم زد. اگر نه، با حسابهای عادی و مادی کجا میشد با رژیم پهلوی معارضه کرد چه رسد اعلام استقلال از ابرقدرت و کدخدای جهان؟
تلقی ملت ما از آمریکا و مرزبندی با این رژیم استکباری آنگونه که القا میشود صرفا یک تابو - ترس موهوم - نیست و صرفا هم به 36 سال گذشته برنمیگردد. البته عملکرد آمریکا در این36 سال پس از انقلاب، انزجار ملت ایران از رژیم آمریکا را رو به تصاعد برده اما این دروغ القایی است که گفته شود روابط ایران و آمریکا صرفا به خاطر انقلاب اسلامی در سال 1979 و به ویژه ماجرای گروگانگیری رو به تیرگی نهاد.
تاریخ ظلمهای دولت آمریکا علیه ملت ایران 60 ساله است و نه 36 ساله. 60 سال ستم، توهّم نیست بلکه رنج تاریخی جاری علیه ملت عزیز و ستمناپذیر ایران است. شعار مرگ بر آمریکا شعار فطری و انسانی و اسلامی ملتی است که در این 6 دهه جز جنایت، خیانت، گردنکشی و زورگویی از رژیم آمریکا ندیده است. چنین رنجی فراموششدنی است؟ آیا فریاد مرگ بر آمریکا یک بخشنامه است که امروز باشد و فردا لغو شود؟ میگویند همانگونه که مرگ بر شوروی نمیگویید مرگ بر آمریکا هم نگویید و پاسخ این است که شعار مرگ بر شوروی مستجاب و بنابراین سالبه به انتفای موضوع شد.
انشاءالله هر وقت هم استکبار آمریکا فرو پاشید یا به تعبیرحضرت امام(ره) آمریکا آدم شد، شعار مرگ بر آمریکا نیز سالبه به انتفای موضوع میشود اما تا استکبار و ستم کاخسفید هست، شعار مرگ بر آمریکا نیز در اقصا نقاط عالم جاری خواهد شد که این یکی از انسانیترین شعارهای ملل دنیاست.
اما درباره تاکتیک نرمش قهرمانانه باید گفت در جریان اجرای آن قرار نیست از حقوق و اصول ملت ایران عقبنشینی شود. البته «نرمش قهرمانانه» یک نقشه راه و یک مدل کلان است که میتواند عالی، ضعیف یا بد به اجرا درآید، مانند نقشه مهندسی یک بنای بلند که ممکن است درست یا آمیخته با اشتباه اجرا شود. دشمن هنوز نمیداند در عمق فکر و تدبیر رهبر حکیم انقلاب چه میگذرد؟ به همین دلیل در برابر مهندسی حضرت آیتاله خامنهای منفعل شده است.
اواخر فروردین سال 1391 روزنامه نیویورکتایمز به درماندگی سازمان سیا در این زمینه اذعان کرد و نوشت «سازمان سیا دائما بیانات رهبر عالی ایران را رصد میکند اما مشکلی در این میان وجود دارد. او همواره با زبان دین سخن میگوید و تحلیل این مطالب برای تحلیلگران سرویس جاسوسی آمریکا دشوار است».
انتشار این تحلیل مقارن با همان ایامی بود که هفتهنامه فرانسوی نوول ابزرواتور در گزارشی تصریح کرد «سرنوشت خاورمیانه در دستان رهبرایران قرار دارد؛ مردی که براساس سنت شیعی و به نشانه سیادت، عمامه مشکی بر سر دارد».
مسئله اتاق فکرهای اطلاعاتی آمریکا، تدبیر مردی الهی است که تیرماه 1390 نشریه نشنال ریویو درباره هنرنمایی و ابتکارات وی اذعان کرد «آمریکا در چند جبهه از جمله لبنان و عراق و افغانستان در حال باختن به ایران است... و بهار انقلابهای عربی، بهار آیت الله خامنهای است.»
اشراف وسیع و افق نگاه گسترده همان ویژگیای بود که باعث شد نقشه مهندسی شده دشمن برای انتخابات خرداد 92 ایران - که از میانه سال 1390 به اجرا گذشته شده بود و میخواست ملت ایران را فلج کند تا به تعبیر هیلاری کلینتون در برابر آمریکا زانو بزنند - به سرانجام نرسد و «حماسه سیاسی» با مشارکت 73 درصدی مردم رقم بخورد.
در 8-7 ماه منتهی به انتخابات این رهبر حکیم انقلاب بود که فراتر از رقابتهای تند و تیز احزاب و گروهها، به مهندسی حماسه سیاسی پرداخت تا یک ملت بزرگ در روز 24 خرداد سیلی جانانه به صورت دشمن بزند.
پس از سیاهنمایی زنجیرهای معاون و وزیر خارجه آمریکا علیه انتخابات ایران، «شورای امنیت ملی آمریکا» نیز احساس وظیفه کرده بود22 خرداد به میدان بیاید و اعلام کند «آمریکا انتخابات ایران را آزاد نمیداند و به رسمیت نمیشناسد». در آن فضای تبلیغاتی سنگین، مقتدای انقلاب به تقویت انسجام در جبهه داخلی در برابر جبهه دشمنان و بیگانگان اهتمام داشتند و از همه دعوت کردند پای صندوقهای رأی بیایند و حتی فرمودند «ممکن است بعضیها حالا به هر دلیلی نخواهند از نظام جمهوری اسلامی حمایت بکنند اما از کشورشان که میخواهند حمایت کنند آنها هم باید بیایند پای صندوق رأی ... کشور ما دشمن دارد، معارض دارد.
در عرصه بینالمللی، دشمن بینالمللی دشمنی نیست که با رودربایستی و با من بمیرم تو بمیری کنار بکشد، در دنیای سیاست این جوری نیست که با رودربایستی بگوییم، طرف را خجالت زده کنیم مثلا عقب بکشد. نه خیر، هر چه شما ضعف نشان بدهید، او میآید جلو، هر چه شما عقب بکشید او جریتر میشود. این را ما تجربه کردیم، یک جاهایی عقب کشیدیم دشمن ما جریتر شد. یک چیزی او گفت، ما به خیال مصلحتی حرف او را قبول کردیم، دیدیم پایش را گذاشت روی آن حرف؛ یک قدم آمد جلو؛ دشمن این جوری است. در مقابل دشمن بینالمللی با اراده خود، با احساس عزت، با اعتماد به این ملت و با توکل به خدای بزرگ و با حسن خلق به وعده الهی بایستی راه را انتخاب کرد...».
آن مشارکت 73 درصدی اولین سیلی به دشمنان 60 ساله - و بعضا 150 ساله - ملت ایران بود. البته کینه چنین ملتی از دل دشمنان او بیرون نمیرود، همانگونه که سیاستمدار اطلاعاتی در قواره رابرت گیتس سالها پیش گفت «ایرانی میانهرو و معتدل وجود ندارد.ایرانی معتدل، ایرانی مرده است»! بنابراین دولت- ملت ایران در اجرای تاکتیک نرمش قهرمانانه فراموش نمیکند که نگاه آمریکا قبل از انقلاب به دموکراسی در ایران چه بود- که آن را پیش پای مطامع نامشروع خود قربانی کرد - و بعد از انقلاب در برابر تحقق مردم سالاری چه دشمنیهایی با اصل این حاکمیت ملی (فارغ از گرایش سیاسی صاحبمنصبان در ادوار مختلف) نشان داد.
هدف از نرمش قهرمانانه، از یک سو خلع سلاح تبلیغاتی دشمن در حوزه بهانهجویی و از سوی دیگر گشودن مسیر حرکت به جلو (پیشرفت) است.
معلوم است که اگر 4سال پیش سوخت 20درصد رآکتور تهران را به ما میفروختند ما نیازی نمیدیدیم رأسا به غنیسازی 20درصد و تولید سوخت مربوطه مبادرت کنیم و اگر تهدید به نقض قوانین بینالمللی و بمباران تاسیسات اتمی ما نمیکردند، ضرورتی نداشت تاسیسات فردو را در اعماق زمین ایجاد کنیم. در واقع بد ذاتی و بدعهدیهای غرب به ویژه رژیم آمریکا بود که باعث شد طیفی از توافقات در تهران (سعدآباد)، بروکسل، ژنو و اسلامبول به سرانجام نرسد اکنون نیز همین امر طرف ایرانی را دچار تردید میکند که چرا باید غنیسازی 20 درصد را متوقف یا تاسیسات فردو را تعطیل کند؟
نرمش قهرمانانه در حقیقت راستیآزمایی مشخص غرب و آمریکا در حوزه چالش هستهای است. ما با اعتمادسازی مشکلی نداریم اما این اعتمادسازی جاده دو طرفه است. «سلاح اتمی برای هیچکس، استفاده صلحآمیز از فناوری اتمی برای همه» شعار بیتبعیض جمهوری اسلامی است. پای رژیم جعلی صهیونیستی با این شعار گیر است همانگونه که برخی رژیمهای غربی. اگر طبق انپیتی، غنیسازی حق همه اعضای آژانس است، جمهوری اسلامی پای این حق خود میایستد و اگر ساختن و داشتن بمباتمی ممنوع است، این ممنوعیت باید همه را در بگیرد.
در ذیل چنین بحث راهبردی است که میتوان وارد جزئیات شد اما باید آخر مذاکره، همین اول کار تعریف و ترسیم شود و مانند 10 سال قبل نباشد که انجام هر عمل اعتمادساز، اولا یکطرفه بود و ثانیا توقعات جدید را پیش کشید و تازه آخر سر معلوم شد که پروژه فریبکارانه آمریکا و غرب، تعطیلی تمام برنامه هستهای ایران بوده است. بنابراین اکنون نه غنیسازی 20 درصد، نه تأسیسات فردو، نه پروتکل الحاقی و نه راکتورآب سنگین اراک یا هر مصداق مشابهی نمیتواند موضوع مذاکره باشد. ابتدا باید آمریکا و غرب بپذیرند که به حقوق و تعهدات معاهده انپیتی به عنوان تنها مکانیزم توافقساز متعهدند تا سپس بتوان توافق محتمل را مرحلهبندی کرد و البته این توافق به هیچوجه نمیتواند به حقوقاساسی ایران لطمه بزند.
و سرانجام اینکه مراقب باشیم توپی که با تدبیر حکیمانه رهبر انقلاب در زمین دشمن افتاده، با بدفهمی و سوءرفتار به زمین ملت ایران باز گردانده نشود. همچنین باید مراقب تقسیم کار آمریکا و رژیم صهیونیستی بود و در زمین آنها بازی نکرد.
جدایی و اختلاف میان آمریکا و رژیم صهیونیستی افسانه است و آخرین شاهد، سخنان جوزف بایدن معاون اوباماست که در نشست هفته گذشته جی استریت تأکید کرد «هیچ یک از روسای جمهور آمریکا به اندازه اوباما به اسرائیل خدمت نکردهاند. اگر اسرائیل وجود نداشت آمریکا برای حمایت از منافع خود ناچار به ایجاد آن میشد و ما اسرائیل را باید میساختیم تا حامی منافع ما در منطقه باشد».
قوت و عزت در سیاست خارجی از منظر قرآن
تفاوت قوت و قدرت در فرهنگ سیاسی اسلام، درباره ضرورت قوتنمایی به جای قدرتنمایی و تاکید اسلام بر ایجاد توان بازدارندگی و نیز کسب عزت با اتصال به قوت و عزت خداوندی.
در آموزههای قرآنی در فرهنگ سیاسی قرآن و اصلاحات سیاسی آن، واژهای به نام قدرت وجود ندارد بلکه واژگانی چون ولایت، قوت، ملک، عزت و مانند آن است که به کار گرفته شده است؛ زیرا قدرت به معنای توانایی انجام و یا ترک اختیاری عمل، نمیتواند بازتاب فلسفه و هدف از رهبری جامعه در ابعاد اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و مانند آن باشد.
واژه ملک به معنای پادشاهی، حکومت و حاکمیت به کار رفته است؛ زیرا حاکم، اختیاردار جامعه و همانند مالک آن است؛ اما این عبارت بار معنایی مثبتی را که خداوند از فسلفه آفرینش و رهبری جامعه ایمانی خواسته، بر نمیتاباند، از این رو در فرهنگ سیاسی اسلام اصطلاح «ولایت» جایگزین ملک و پادشاهی و مانند آن شده است.
در اصطلاح قرآنی همچنین به جای قدرت از واژه قوت استفاده شده تا بیانگر توانمندی نظام سیاسی باشد. از نظر قرآن، قوت، لازم و ضرورت سیاسی است و دولت اسلامی باید تمام فکر و ذکرش کسب قوت باشد نه قدرت؛ زیرا تفاوت قوت و قدرت در این است که قوت همان نیرو و توان است و قدرت، توانایی
به این معنا که انسان تا توان و نیرو نداشته باشد نمیتواند توانایی در انجام و ترک چیزی داشته باشد. گاه میشود که انسانی نمیتواند ترک عملی را داشته باشد، زیرا توان و نیروی آن را ندارد، اما گاه دیگر با آنکه توان و نیرو دارد، با اراده و اختیار خود، به ترک عملی اقدام میکند.
تاکید قرآن بر بازدارندگی
آیه 60 سوره انفال: واعدوا لهم ما استطعتم من قوه و من رباط الخیل ترهبون به عدو الله و عدوکم و آخرین من دونهم لا تعلمونهم الله یعلمهم و ما تنفقوا من شیء فی سبیل الله یوف الیکم و انتم لا تظلمون؛ و هر چه در توان دارید از نیرو و اسبهای آماده بسیج کنید، تا با این [تدارکات]، دشمن خدا و دشمن خودتان و [دشمنان] دیگری را جز ایشان که شما نمیشناسیدشان و خدا آنان را میشناسد بترسانید و هر چیزی در راه خدا خرج کنید پاداشش به خود شما بازگردانیده میشود و بر شما ستم نخواهد رفت.
پس دولت و نظام اسلامی باید دنبال قوت باشد، تا توانایی اعمال قدرت به شکل انجام یا ترک عملی را داشته باشد و لازم نیست که حتما آن توان به شکل عملی به کار گرفته شود، بلکه وجود توان عالی در نظام اسلامی، خود به تنهایی نیروی بازدارنده است که در قرآن از آن به «ارهاب» تعبیر شده است
ارهاب به معنای به رهبت افکندن و ترساندن است که بیاعمال قدرت و تنها بر اساس توان موجود به دست میآید. وقتی به چهره شیر نر نگاه میشود، ابهت سیمای او ترس و رعبی در بیننده میافکند که نیازی به اعمال غرش هم نیست. نظام اسلامی باید اینگونه توان و قوتافزایی داشته باشد بی آنکه اعمال قدرتی کند تا اهداف و مقاصد خود را برآورده کرده و ترس و رعب در دشمن ایجاد کند و در یک کلمه بازدارندگی هدف از کسب قوت است.
نقش قوت در سیاست خارجی
در سیاست داخلی و خارجی نظام اسلامی باید چنان قوت و توانی باشد که خود نقش بازدارندگی را ایفا کند. اگر حکومت و نظام ولایی بخواهد از اقتدار سیاسی برخوردار باشد و مرکز و محور باشد لازم است تا آنچنان توان و قوتی داشته باشد که همه جذب مرکز شده و در محور آن به گردش درآیند. این توان و قوت به نظام سیاسی اسلامی کمک میکند تا دشمن داخلی را در سرجایش بنشاند و دشمن خارجی را از ترس به عقبنشینی وادارد.
کسب قوت به میزان استطاعت در همه اشکال، لازمه حکومت و حاکمیت اسلامی است، اما هرگز به معنای اعمال آن به شکل قدرت نیست. از این رو نظام اسلامی میتواند از همه ابزارهای تولید توان و قدرت سود برد بی آنکه آن را در قالب قدرت به نمایش بگذارد.
پس کسب قوت هرگز به معنای اعمال آن به شکل قدرت نیست؛ زیرا در سیاست، اعمال قدرت گاه نه تنها مفید و سازنده نیست، بلکه نتیجه عکس میدهد؛ اما نمایش قوت همواره نتیجه مثبت و سازنده دارد و هرگز نتیجه عکس و منفی را موجب نمیشود؛
چرا که نمایش قوت در قالب جنگ نرم و روی روان مخاطب و قلب و دل او تاثیر میگذارد در حالی که اعمال قدرت در قالب جنگ سخت و بر تن و فیزیک اثر میکند که در بسیاری اوقات نیز تاثیر مطلوب و موثری ندارد، زیرا در هنگام قدرتنمایی و اعمال آن، ضعفها مشخص میشود و نقاط کور و تاریک آشکار شده و دشمن میزان اعمال قوت را ارزیابی کرده و به خود اجازه میدهد تا راه گریز و مقابله را بیابد. اما همیشه ترس به عنوان برادر مرگ تاثیرات مخربتر و پایدارتری را از خود به جا میگذارد. پس به جای آنکه اعمال قدرت و قدرتنمایی شود باید قوتنمایی داشت.
فلسفه تاریخ، مقیاس موزانه قوت
قوت اسلامی در برابر قوت طاغوتی است؛ زیرا حق در برابر باطل است و باطل میکوشد تا قوتنمایی داشته باشد. رابطه دولت اسلامی به عنوان نماد حق با دولتهای دیگر مبتنی بر همین معیار است به این معنا که دولتهای دیگر یا علیه حق هستند یا در برزخ میان حق و باطل میگردند
آن که علیه حق است، باطلی است که هرگونه ارتباط با او جز برای ارهاب و یا بازدارندگی نیست، اگر ارتباط فرهنگی است برای این است که حق به آنان ابلاغ شده و اتمام حجت شود. (توبه6)
اما کشورها و قوتهای دیگری که در میان برزخ حق و باطل گیر افتادهاند، تعامل با آنان نیز از همین منطق ناشی میشود با این تفاوت که نرمی بیشتر در چارچوب تعهدات و الزامات میان دولت اسلامی و آن قوتهای دیگر امکانپذیر است. از این رو میتوان در یک چارچوب عزتمدارانه با آنان تعامل کرد تا آنان را نیز از دنیای برزخی به سمت حق سوق داد و به جرگه حق کشاند. اگر مقاومتی داشته باشند و علیه ابلاغ حق موضعگیری کنند، آنان نیز در نهایت در جرگه باطل قرار خواهند گرفت.
بر اساس آموزههای قرآنی، قوت اسلامی میبایست معطوف به طرد و بازدارندگی قوت باطل باشد. حمایت از مستضعفان و مظلومان در برابر مستکبران و ظالمان در دستور کار قرار میگیرد (نساء79)؛ چرا که قوت اسلامی همانطوری که نمیتواند در کنار مجرم و پشتیبان آن باشد (قصص17) همچنین نمیتواند در برابر ظلم ظالمان و استضعاف مستکبران ساکت و خاموش بنشیند (نساء79) قوت اسلامی باید طوری جهتدهی شود که آرمانهای اسلامی که فلسفه تاریخ، آن را به عنوان یک حقیقت انکارناپذیر تایید کرده تحقق یابد. بنابراین طرح جهانیسازی اسلام در کنار فرآیند جبری و تاریخی جهانی شدن اسلام میبایست در دستور کار قرار گیرد.
ایده جهانیسازی اسلام
آموزههای قرآنی میگوید که این اسلام است که به عنوان حق بر جهان حاکمیت مییابد. (توبه33؛ صف9؛ نور55؛ انبیاء105) این حاکمیت در همه جنبههای سیاسی، نظامی، اجتماعی، فرهنگی، عقیدتی و مانند آنها است؛ زیرا حاکمیت دین اسلام به معنای حاکمیت فلسفه و سبک زندگی اسلامی است که همه ابعاد زندگی بشر را تحت تاثیر مستقیم خود قرار میدهد.
بر این اساس، راهبردها و سیاستهای و برنامههای نظام اسلامی میبایست جهانیسازی و جهانی شدن اسلام باشد؛ یعنی اگر جبر تاریخی و فلسفه تاریخ به سمت جهانی شدن اسلام است، برنامه و طرح نظام اسلامی باید اعمال قوت برای جهانیسازی باشد.
در حوزه اصول دین و کلام اسلامی این امر فراتر از علم فقه به اثبات رسیده است که هیچ سلطه و راه نفوذی برای کافران بر مسلمانان و مومنان نیست: ولن یجعل الله للکافرین علی المومنین سبیلا (نساء141) این بدان معناست که قوای اسلامی میبایست به گونهای مورد بهرهبرداری قرار گیرد که سلطه و نفوذی برای کافران بر مسلمانان و مومنان فراهم نشود و راه را بر آنان سد کند.
خداوند شرط اصلی برتری را در قاعده مطرح آیه 114 نساء و نیز 139 آل عمران دانسته است. در حقیقت اتصال شخص و دولت به حق و محور قرار دادن آن قوت و عزت میآورد و راه را بر دشمنان سد میکند و اجازه نمیدهد تا باطل چیره شود و اعمال قدرت کند.
بر اساس آموزههای قرآنی، قوت و عزت تنها با اتصال به قوت و عزت الهی به دست میآید و هرگونه چرخشی در این مدار، شدنی است؛ چرا که لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم است و خداوند بارها عزت و قوت را به خود نسبت داده (نساء139؛ فاطر10) و هرگونه تبدل و تغییری را بر مدار آن قرار داده است.
از نظر قرآن در جهان، دو جریان سلطه وجود دارد که یکی حق و دیگری باطل است؛ یک جریان سلطه، معطوف به پرستش خدای متعال است که بر محور پیامبران است و دیگری جریان سلطهای است که باطل آن را مدیریت میکند و فرعونیان و طاغوتیان و مستکبران و ظالمان و کافران آن را به کار میگیرند.
در حقیقت، قوت در جامعه بشری در قالب ملک و سلطه میتواند معطوف به حق یا باطل باشد. اگر بخواهیم قوت حق را در سلطه سیاسی در درون و بیرون مرزها به نمایش گذاریم میبایست نخست به اصل اولی ایمان توجه و تاکید داشته باشیم. این یعنی اینکه ما در برابر هیچ سلطه دیگری جز ملک حق تعالی سرفرود نمیآوریم و زیر بار هیچ قوت دیگری نمیرویم و به حول و قوت الهی، جهان را مدیریت و از خود دفاع میکنیم.