تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

موضوعات قرآنی ؛ دینی و آموزشی : مطالب طبقه بندی شده جهت تحقیق ؛ جزوه ؛ کتاب و .....

تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

موضوعات قرآنی ؛ دینی و آموزشی : مطالب طبقه بندی شده جهت تحقیق ؛ جزوه ؛ کتاب و .....

مشخصات بلاگ
تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

آشنائی با تاریخ اسلام :
عبرت آموزی (و لقد اهلکنا القرون من قبلکم .... گذشته چراغ راه آینده است)
آشنایی با علوم و موضوعات قرآنی ( هدی و رحمه للمتقین)

آخرین نظرات
  • ۴ خرداد ۰۱، ۱۷:۲۱ - خرید پیج اینستاگرام ارزان
    Great post.

 

     بسم الله الرحمن الرحیم

امام هادی علیه السلام

فرزند امام جواد الائمّه سال 212 در مدینه از مادری بنام سمانه که بیشتر اوقات روزه دار بود متولد شدند، دومین امام خردسال بعد از پدر بود به هنگام شهادت پدر 7 سال داشت. ناگاه از بغداد خبر شهادت پدر به او از مدینه الهام شده و گریه بسیاری در غمش میکند. مادرش، بانوی با فضیلت و تقوا و دانشمندی بود در نهایت فداکاری و دلسوزی یکی از بانوان صالح و درستکار و شایسته روزگار خود محسوب می گشت، خود امام(علیه السلام) در باره اش میفرماید: مادرم عارف و آشنا با مقام امامت و ولایت و از مدافعین سرسخت زعامت و خلافت الهی بود. 

با عنایت پروردگار، اهل رحمت و بهشت است. از نظر رتبه و مقام کمتر از مادر انبیاء و مردان شایسته الهی نبود ... معروف به سیده و صاحب کنیه ام الفضل مُقرّبیَّه از شاهزادگان رومی بود که به اسارت لشکر مسلمانان درآمده بود و بعنوان ام ولد آزاد گردید و افتخار همسری امام را پیدا نمود.

 امام حدود 7 سالگی به امامت رسیدند پس از شهادت امام جواد علیه السلام در سن 25 سالگی توسط زهرکین خلفای بنی عباس، امام هادی علیه السلام همانند پدر بزرگوارش که در کودکی به امامت رسیده بود، سوال این است که چگونه یک کودک می تواند به جایگاه ملکوتی برسد. که پاسخ این سوال با استناد به فرمایش علی ابن ابیطالب داده می‌شود.

در زمان امام علی برخی از دانشمندان یهود سوال کردند چگونه رسول الله صلی الله علیه و آله صفات انحصاری دارد که در کودکی با جبرئیل دیدار می‌کرده که امام فرمود چگونه است حضرت یحیی پیامبر در کودکی حکم نبوت گرفت. و یا حضرت عیسی در گهواره سخن گفت و فرمود انّی عَبدُالله و حکم نبوت نیز دریافت کرد به همان دلیل نیز امام نیز در کودکی می‌تواند به چنین جایگاهی برسد. و می فرماید که اکنون انجیل به من داده شده نه اینکه در آینده در بزرگی بر من نازل می شود. إِنِّی عَبْدُ اللَّهِ آتَانِیَ الْکِتَابَ وَ جَعَلَنِی نَبِیّاً (مریم30)

و درباره حضرت یحیی می‌فرماید: یَا یَحیی خُذِ الکِتابَ بِقُوَّهٍ و آتَیناهُ الحُکمَ صَبِیاً (چون زکریا ذکر تسبیح و نماز کرد ما به او یحیی را عطا کردیم و چون 3 ساله شد به وی خطاب کردیم که) ای یحیی، تو کتاب آسمانی ما را به قوت (نبوت) فراگیر، و به او در همان سن کودکی مقام نبوت بخشیدیم. (مریم12) با نگاهی به همین آموزه های قرآنی می توان به سادگی دریافت که کمبود اطلاعات، نفی کننده مقام امامان علیه السلام نیست؛ زیرا از بسیاری از پیامبران علیه السلام در قرآن، گزارشی نشده و خداوند به صراحت میفرماید: و پیامبرانی را فرستادیم که در حقیقت ماجرای آنان را قبلا بر تو حکایت نمودیم و پیامبرانی را نیز برانگیخته ایم که سرگذشت ایشان را بر تو بازگو نکرده ایم (نساء 164) از این رو فرمان داده شده تا به همه ایمان داشته باشیم و بخشی از ایمان کامل است و انکار هر یک به معنای انکار همگی است .

قُولُوا آمَنَّا بِاللَّهِ وَ ما أُنْزِلَ إِلَیْنا وَ ما أُنْزِلَ إِلى‌ إِبْراهِیمَ وَ إِسْماعِیلَ وَ إِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ وَ الْأَسْباطِ وَ ما أُوتِیَ مُوسى‌ وَ عِیسى‌ وَ ما أُوتِیَ النَّبِیُّونَ مِنْ رَبِّهِمْ لا نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ‌ (اى مسلمانان!) بگویید: ما به خدا ایمان آورده‌ایم و به آنچه بر ما نازل شده و آنچه به ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و اسباط (که پیامبرانى از نوادگان یعقوبند) و آنچه به موسى و عیسى و پیامبران دیگر از طرف پروردگارشان نازل شده است، (ایمان آورده‌ایم. و) ما بین هیچ یک از آنها جدایى قائل نیستیم (و میان آنان فرق نمى‌گذاریم و) در برابر خداوند تسلیم هستیم  بقره 136 و کُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَ مَلَائِکَتِهِ وَ کُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ (بقره 285)

خداوند در قرآن تنها بخش کوچکی از سنت و سیره پیامبران علیه السلام را بیان کرده و گاه درباره یک پیامبر تنها یک جمله نقل میکند. درباره امامان علیهم السلام نیز اینگونه است، بر ماست که به همان اندازه که از آنان در سنت و سیره آمده، از ایشان تبعیت و پیروی کنیم بنابراین، می توان گفت که کمبود اطلاعات نه تنها موجب سقوط آنان از مقام امامت نمی شود، بلکه لازم است تا در همان اندازه ای که از آنان اطلاعات داریم به درستی پیروی کنیم تا درمسیر متاله و خدایی شدن گام برداریم؛ 

چرا که یک کلمه یا یک سنت و سیره آنان، خود می تواند یک کلید اساسی بسیاری از مشکلات و بیان راهکارها باشد؛ چرا که زندگی ایشان همانند سخنان آنان، جوامع الکلم است. خداوند حجت را بر مردم تمام کرده و به حکم زشتی مواخذه بدون بیان، هر اندازه که لازم برای بشر است، بیان شده و چیزی فروگذار نشده.

حضرت امام علی النقی علیه السلام از همان دوران نوجوانی، از آن هنگامی که در مکتب پدر بزرگوارش درس علم و معرفت می آموخت به راهنمایی و ارشاد مردم می پرداخت و در مکتب عالی دانش و فضیلت خود، گروه هایی از علاقه مندان و ارادت ورزان خاندان نبوت را می پروراند. او در عصر خود در دانش و فضیلت و شرف انسانی و مجاهدت های اسلامی نظیر و همتا نداشت . علاقه مندان همچون پروانه گرد شمع وجودش می گشتند و از خرمن علم و دانش و فضیلت او بهره ها می بردند.

 او که همانند جد بزرگوارش ماموریت دفاع از اسلام و احیای حقوق مسلمانان را از جانب پروردگار عالم به عهده داشت همان کنیه جدش را برای خویشتن انتخاب کرد و به ابوالحسن موسوم گردید. لقب ابن الرضا درخشان ترین عنوان و شهرت او و دیگر پیشوایان معصوم بعدی بود که آن روزها همچون ستاره درخشان در میان ده ها القاب دیگر بر تارک وی می درخشید. از دیگر القاب آن حضرت می توان هادی، ناصح، عالم، فقیه، امین، عسکری، دلیل، فاتح، نقی و مرتضی را نام برد چنانچه امروز بیشتر دوستداران و شیعیان، او را با لقب مشهور هادی می شناسند

آن حضرت تحت تربیت های الهی و معنوی پدر، هفت سال و اندی زندگی کرد و بعد از وفات پدر، درخشان ترین و شامخ ترین چهره اسلام بود که مشکلات فقهی و علمی جهان اسلام را با دانش و بینش خود حل و فصل می نمود. در تیره ترین دوران اختلافات خلفای عباسی همانند پدر بزرگوارش به توسعه و گسترش آیین اسلام پرداخت و اصالت تعالیم اسلامی را از گزند حوادث و آفات محفوظ داشت.

مشعلدار هدایت در نگرش شیعی، پیشوایان معصوم پیش تازان راه سعادت و مشعل داران هدایت الهى هستند. در اهمیت این موضوع همین بس که در گفتار پیشوایان، شناخت خداوند در گرو شناخت امام معرفى شده. امامت امام هادی علیه السلام هم چون امامت دیگر امامان معصوم علیهم السلام علاوه بر کرامات و پیشگویى معصومان پیشین، با معرفى روشن و صریح امام جوادعلیه السلام  به اثبات مى رسد.

اسماعیل بن مهران مى گوید: هنگامی که امام جوادعلیه السلام  براى بار دوم عزم خود را براى سفر به عراق جزم نمود، به محضرش شرفیاب شدم و از نگرانى درونى خود پرده برداشتم و نظر آن حضرت را در مورد امام و حجّت پس از خود، خواستار گشتم. حضرت در پاسخ چنین فرمود: الامر من بعدى الى ابنى علی علیه السلام؛ رهبرى شیعه پس از من به دست فرزندم علی خواهد بود.

شیخ مفید(ره) در گزارش خود این چنین آورده است: امام پس از امام جوادعلیه السلام  فرزندش على بن محمد است؛ چه اینکه تمام ویژگیهاى امام در او جمع و از جهت فضیلت به نقطه اوج کمال رسیده است.... روایات در این زمینه بسیار فراوان است. اما از آنجا که شیعیان نسبت به امامت و رهبرى آن امام همام اتفاق نظر داشته و شخص دیگرى در آن زمان چنین ادعایى را مطرح نساخته بود، ارائه همه آن روایات چندان ضرورى نمى نماید. اصحاب و هواداران نهمین امام امامت ، امام هادی را پذیرا شدند؛ تنها گروه اندکى به امامت موسى بن محمد (موسی مبرقع) گرویدند

که آنان نیز پس از گذشت زمانى کوتاه، از این ایده روى گردان و به امامت امام هادی علیه السلام رهنمون شدند. حضرت در مدینه بود که به امر خدا و توسط معرفی امامان گذشته به امامت رسید و به نشر تعالیم دینی می پرداخت. نقش خاتم آن حضرت الله ربّی و هو عصمتی من خلقه بود. انگشتر دیگری داشت که در آن نقش بود؛ حفظ العهود من اخلاق المعبود.

امام هادی علیه السلام در مقام امامت

آن حضرت علیه السلام لازم بود تا به عنوان قطب عالم امکان همانند حضرت عیسی بن مریم علیه السلام در خردسالی به دفاع از اسلام ناب محمدی در برابر اسلام عباسی و اموی برخیزد. این در حالی است که دشمنان از قدرت نرم امامان و اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام آگاه شده و میزان آن را دریافته و ارزیابی کرده بودند.

آگاهی دشمن از مقدار نفوذ و قدرت نرم ایشان موجب شد تا تنگناها افزایش یابد. حضرت برای نشر احکام اسلام و آموزش و پرورش و شناساندن مکتب و مذهب جعفری و تربیت شاگردان و اصحاب گرانقدر، گامهای بلند برداشت. آن حضرت نه تنها تعلیم و تعلم و نگاهبانی فرهنگ اسلامی را در مدینه عهده دار بود، و لحظه ای از آگاه سازی مردم و آشنا کردن آنها به حقایق مذهبی از پا نمی نشست، بلکه در امر به معروف و نهی از منکر و مبارزه پنهان و آشکار با خلیفه ستمگر وقت یعنی متوکل عباسی دمی آسایش نداشت.

 به همین جهت بود که عبدالله بن عمر والی مدینه بنا بر دشمنی دیرینه و بدخواهی درونی، به متوکل، نامه ای خصومت آمیز نوشت و به آن امام بزرگوار تهمتها زد و نسبتهای ناروا داد و آن حضرت را مرکز فتنه انگیزی و حتی ستمکاری وانمود کرد و در حقیقت آنچه در شأن خودش و خلیفه زمانش بود به آن امام معصوم علیه السلام منسوب نمود و این همه به جهت آن بود که جاذبه امامت و ولایت و علم و فضیلتش مردم را از اطراف جهان اسلام به مدینه می کشانید و این کوته نظران دون همت که طالب ریاست ظاهری و حکومت مادی دنیای فریبنده بودند، نمی توانستند فروغ معنویت امام را ببینند.

در این دوره، به سبب معروفیت و جهانی شدن مقام اهل بیت علیهم السلام در همه کشورهای اسلامی به سبب دوره کوتاه ولایتعهدی امام رضا علیه السلام دشمن در تنگنا بود و به سادگی نمی توانست کاری از پیش برد. شهرت علی بن موسی الرضا علیه السلام که به نامش سکه ضرب شده بود، موجب شد تا چشم ها به سوی خانه اهل بیت علیهم السلام متوجه شود و کوچک ترین حرکات آنان از سوی دوست و دشمن زیر ذره بین قرار گیرد. 

محبت اهل بیت علیهم السلام در دل ها شکوفاتر می شد و دشمنان، کینه بیشتری از آنان در دل می گرفتند. مورخان و محدثان نوشته اند، امام جماعت درباری حرمین یعنی مکه و مدینه به متوکل عباسی نوشت: اگر تو را به مکه و مدینه حاجتی است، امام هادی را از این دیار بیرون بر که بیشتر این ناحیه را مطیع و منقاد خود گردانیده است.

 این عبارت کوتاه، خود عمق نفوذ و قدرت نرم اهل بیت علیهم السلام را به خوبی نشان می دهد. دشمن در چنان مردابی افتاده بود که هرچه بیشتر دست و پا می زد، بیشتر فرو می رفت.

فشار بیشتر به معنای نفوذ بیش تر و گردآمدن همه مخالفانی بود که از ظلم وستم عباسی به ستوه آمده بودند؛ همچنان که رها کردن امامان، به معنای از دست دادن قدرت و نفوذ و حکومت سلطنت خلافتی بود.

هنگامی که مأمون خلیفه عباسی در یک مکر شیطانی، قدرت نرم و نفوذ اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام را در عصر امام رضا علیه السلام ارزیابی کرد، در اندیشه آن بر آمد تا پس از شهادت آن حضرت علیه السلام زمینه بازداشت خانگی دیگر رهبران اهل بیت علیهم السلام را فراهم آورد. از این رو از عصر امام جواد  علیه السلام سخت گیری ها چنان افزایش می یابد که دیگر امامان از جمله امام هادی علیه السلام و امام عسکری علیه السلام در پادگان نظامی بازداشت خانگی می شوند و هر گونه تماس با ایشان از سوی مردم ممنوع می گردد.

حضرت هادی علیه السلام 42 سال عمر کردند که بیست سالش را در سامرا بودند؛ آنجا مزرعه داشتند و در آن شهر کار و زندگى مى‌کردند. سامرا در واقع مثل یک پادگان بود و آن را معتصم ساخت تا غلامان تُرکِ نزدیک به خود را که از ترکستان و سمرقند و از همین منطقة مغولستان و آسیاى ‌شرقى آورده بود، در سامرا نگه دارد. این عده چون تازه اسلام آورده بودند، ائمه و مؤمنان را نمى‌شناختند و از اسلام سر در نمى‌آوردند. 

به همین دلیل، مزاحم مردم مى‌شدند و با عرب‌ها ‌و مردم بغداد‌ اختلاف پیدا کردند. در همین شهرِ سامرا عدة قابل توجهى از بزرگانِ شیعه در زمان امام هادى جمع شدند و حضرت توانست آنها را اداره کند و بوسیلة آنها پیام امامت را به سرتاسر دنیاى اسلام ‌‌با نامه‌نگارى و...‌ برساند

شبکه‌هاى شیعه در قم، خراسان، رى، مدینه، یمن و در مناطق دوردست و در همة اقطار دنیا، همین عده توانستند رواج بدهند و روزبه‌روز تعداد افرادى را که مؤمن به این مکتب هستند، زیادتر کنند. امام هادى همة این کارها را در زیر برقِ شمشیرِ تیز و خون‌ریز همان شش خلیفه و على‌رغم آنها انجام داده است. حوزة نفوذ ائمه و وسعت دایرة شیعه در زمان این سه امام، نسبت به زمان امام صادق و امام باقر شاید ده برابر است؛ و این چیز عجیبى است. شاید علت اینکه اینها را این‌طور در فشار و ضیق قرار دادند، اصلاً همین موضوع بود. بعد از حرکت حضرت رضا به‌ طرف ایران و آمدن به خراسان، یکى از اتفاقاتى که افتاد، همین بود. شاید اصلاً در محاسبات امام هشتم این موضوع وجود داشته. قبل از آن، شیعیان در همه‌جا تک و توک بودند؛ اما بى‌ارتباط به هم، ناامید، بدون هیچ چشم‌اندازى، بدون هیچ امیدى.

در هیچ زمانى ارتباط شیعه و گسترش تشکیلاتىِ شیعه در سرتاسر دنیاى اسلام، مثل زمان حضرت جواد و حضرت ‌هادى و حضرت عسکرىعلیهم السلام نبوده است. وجود وکلا و نُوّاب و همین داستان‌‌هایى که از حضرت ‌هادى و حضرت عسکرى نقل مى‌کنند که مثلاً کسى پول آورد و امام معین کردند چه کارى صورت بگیرد نشان ‌دهندة این معناست. یعنى على‌رغم محکوم بودن این دو امام بزرگوار در سامرا، و قبل از آنها هم حضرت جواد به‌نحوى، و حضرت رضا به‌نحوى، ارتباطات با مردم همین‌طور گسترش پیدا کرد. این ارتباطات، قبل از زمان حضرت رضا هم بوده. منتها آمدن حضرت به خراسان، تأثیر خیلى زیادى در این امر داشته است.

کادرسازی و تربیت شاگردان امام  علیه السلام از طریق پرورش و تربیت شاگردان اقدام به کادرسازی کردند. حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام . فضل بن شاذان، از یاران و شاگردان برجسته امام دهم علیه السلام است. او دارای چنان جایگاه برجسته ای است که امام حسن عسکری علیه السلام می فرمایند: من بر مردم خراسان غبطه می خورم که فضل بن شاذان را در میان خود دارند. جالب است که هر یک از این شاگردان برجسته در نقاط مختلف حضور دارند. حضرت عبدالعظیم حسنی در ری است، فضل بن شاذان در خراسان، حسین بن سعید اهوازی در اهواز است و ... علاوه بر این، شاگردان و یاران برجسته حضرت امام هادی علیه السلام در دل حکومت هم افرادی را داشتند که در دربار نفوذ می کردند. ابن سکیت آن عالم بزرگ نحوی از جمله این افراد است. او از شاگردان امام علیه السلام است اما در دربار حکومت نفوذ کرد و در جلسات مناظره امام هادی علیه السلام در دربار حضور داشت.

تلاش‌های سیاسی امام علی النقی علیه السلام

امام با بکارگیری یک سلسله برنامه‌های ارشادی، فرهنگی و تربیتی، مبارزه ی غیرمستقیمی را با حاکمیت آغاز کرد و بی‌آن که حساسیت دستگاه را متوجه خود سازد، به انجام فعالیت‌هایی بر ضد آنها پرداخت.

 خلفای دوره امام : امام با 6 تن از خلفای عباسی، معاصر بود : معتصم (برادر مأمون)، واثق (پسر معتصم)، متوکل (برادر معتصم)، منتصر (پسر متوکل)، مستعین (پسر عموی منتصر) و معتز (پسر متوکل).

معتصم در سال 218 ه‍.ق با مرگ مأمون به خلافت رسید و تا سال 227 ه‍.ق حکم رانی کرد. «محمد بن عبدالملک» تا پایان عمر وزیر او بود. پس از درگذشت او، فرزندش، الواثق بالله به خلافت دست یافت. او نیز در دوران خلافت خود به سان پدرش به ترک‌ها اقتدار فراوان بخشید. او در سنگ دلی و بی‌رحمی، رویه ی مأمون و پدرش را پیش گرفته و جان افراد بسیاری را در مسئله ی «حدوث» یا «قِدم قرآن» گرفت (اعتقادهای مختلف افراد). بسیاری را شکنجه کرد یا به زندان افکند و سرانجام در سال 232 ه‍.ق در گذشت

المتوکل علی الله به قدرت میرسد. متوکل بسیار تندخو و بی‌رحم بود و همگان را با تندی از خود می‌راند، او در دوران خلافت خود جنایت‌های بسیاری انجام داد. این دوران، سخت‌ترین روزگار برای شیعیان و علویان در دوره ی عباسی، بلکه در سراسر تاریخ تشیع به شمار می‌رود. او کینه ی وصف‌ناپذیری از خاندان پیامبرصلی الله علیه و آله در دل داشت و این کینه سبب فشار و ستم به شیعیان آنان نیز شد، به گونه‌ای که همگی با به قدرت رسیدن او آواره و بی‌خانمان شدند.

 در دوران متوکل، امام هادی علیه السلام به سامرا منتقل و تبعید شد. متوکل وقتی میبیند کربلا تبدیل به پایگاه و تجمع شیعیان و باعث تقویت شیعیان است، دستور به تخریب آن و اطراف آن را شخم و آبیاری و تبدیل به مزرعه مینماید ولی مزار امام را آب نمیگیرد (مشهد حائری). 

متوکل 17 بار قبر آن حضرت را خراب کرد و زائران را تهدیدها نمود، و دو پاسگاه مراقبت در اطراف قبر همراه نگهبانان یهودی قرار داد. ولی با همه این جنایات نتوانست مردم را از زیارت سرور شهیدان بازدارد؛ زائران انواع صدمات و شکنجه ها حتی قطع دست خویش را تحمل می کردند، تا به زیارت امام حسین علیه السلام بروند.

متوکل وزیری داشت که تنوری از میخ و آهن ساخته و شیعیان را با آن شکنجه میکرد، روزی متوکل به او مشکوک که دزدی کرده، اموالش را مصادره و او را در تنور خودش به هلاکت میرساند. زندگی ننگین او در سال 247 ه‍.ق پایان یافت .

 متوکل با این هدف که فعالیتهاى امام را از نزدیک کنترل و از هر گونه اقدام انقلابى جلوگیرى به عمل آورد، پیوسته اندیشه ضربه زدن به شخصیت امام علیه السلام را در ذهن خود مى پروراند. البته این سیاست در برابر امام علیه السلام یک سیاست شکست خورده بود و سرانجام متوکل را از دست یافتن به هدف شوم خود ناکام گذاشت. از طرفی مهمترین دلیل تبعیدها و احضارها، جلوگیری از ولادت امامان و ناجیان بشر تا امام دوازدهم بود. چون آن ها بر اساس روایات وارده از پیامبر صلی الله علیه و آله و ائمه اطهار علیهم السلام می دانستند که موعودی متولد خواهد شد،

به همین دلیل به خیال خود می خواستند مانع از تحقق این ولادت شوند. از قول امام حسن عسکری علیه السلام می فرمایند به دو دلیل بنی عباس و بنی امیه با ما به مخالفت برخاسته اند یکی به دلیل آن که می دانستند ما بر حقیم اما حقمان غصب شده . ثانیا آنها کمر به قتل فرزندان رسول ا...صلی الله علیه و آله و از بین بردن ما بسته اند تا از تولد قائم عجل الله تعالی فرجه الشریف جلوگیری کنند. 

و این سخت گیری ها بر ائمه اطهار علیهم السلام از عصر امام جواد علیه السلام به شکل دیگری آغاز شد، به همین دلیل آن حضرت در سن پایین (۲۵ سالگی) به شهادت رسیدند.  در دوران امام هادی و امام حسن عسکری علیه السلام این سخت گیری ها به اوج رسید و دستگاه خلافت این دو امام را در حصر و زیر نظر قرار داد تا مبادا فرزندی متولد شود که همان امام موعود باشد.

موضعگیری هاى متوکل به متوکل گفته شد که امام هادی علیه السلام در منزل خود سلاح، نامه و دیگر چیزهایى که از سوى پیروانش به او داده مى شود، نگهدارى مى کند. متوکل به تنى چند از ترکان مأموریت داد تا در هجومى غافل گیرانه به خانه حضرت یورش برند. آنان نیز با یورش به خانه حضرت، مشاهده کردند که حضرت در اتاقى که جز ریگ فرشى نداشت، نشسته و پیراهنی مویین در بر دارد و با توجه و حضور قلب به تلاوت آیات قرآن مشغول است. در همان حال حضرت را دستگیر و به دربار متوکل بردند. او که جامى از شراب در دست داشت، با ورود امام علیه السلام ادای احترام کرد و امام را به نوشیدن آن فرا خواند. حضرت در واکنش به فراخوانى او، فرمود: گوشت و خون من هرگز به شراب آلوده نشده، مرا از این کار معاف بدار.

متوکل این عذر را پذیرفت اما حضرت را به خواندن اشعارى چند فرا خواند. حضرت فرمود: من کمتر شعر مى خوانم. اما با اصرار زیاد امام به خواندن این اشعار پرداخت: آنان بر بلنداى حکومت آرمیده اند در حالى که مردان قوى از آنان نگهبانى مى کنند؛ اما زندگى بر این بلندیها، آنان را بى نیاز نمى سازد. پس از آنکه شکوه و عزت داشتند، از دژهایشان فرو کشیده شدند و در حفره هایى (گورها) قرار گرفتند که بد جایى است. آنگاه که مدفون مى شوند، منادی فریاد مى زند: کجاست تختها، تاجها و لباسهاى گران قیمت؟ کجاست آن صورتهایى که در ناز و نعمت بوده و در پس پرده ها پوشیده بودند؟ به جاى آنان قبرشان پاسخ مى دهد: این صورتها در اینجا هستند و کرمها بر این صورتها با یک دیگر به جنگ برخاسته اند.

حاضران در مجلس نسبت به حضرت بیمناک شدند؛ چراکه گمان مى کردند متوکل تصمیم ناگوارى در مورد حضرت خواهد گرفت؛ اما ناگاه گریه متوکل و آنان نیز همراه او گریستند و متوکل فرمان برچیدن بساط شراب را صادر کرد.

متوکل امام هادی علیه السلام را به زندان افکنده بود. حضرت در زندان فرمود: من نزد خداوند از شتر حضرت صالح گرامى ترم. و این آیه را تلاوت نمود: تَمَتَّعُوا فِی دَارِکُمْ ثَلَاثَةَ أَیَّامٍ ذَلِکَ وَعْدٌ غَیْرُ مَکْذُوبٍ؛ تا سه روز در خانه هاى خود بهره مند باشید، این وعده اى است که دروغ در آن راه ندارد. متوکّل یک روز پس از آن، با پوزش خواستن از حضرت، دستور آزادى او را از زندان صادر کرد. سه روز بیشتر از جریان زندانى ساختن امام نگذشته بود که ناگاه سه تن از ترکان بر متوکل یورش بردند و پرونده سیاه عمر او را براى همیشه بستند.

فرزندش، منتصر به قدرت رسید. او برخلاف نیاکان خود به کارهای شایسته رغبت نشان می‌داد و ستم روا نمی‌داشت و به علویان احسان می‌کرد. او برادران خود، معتزّ و مؤیّد را که در زمان خلافت پدرش، ولایت‌عهدی پذیرفته بودند، خلع کرد. او در نخستین اقدام حکومتی خود، «صالح بن علی» را که از ستمگران و کینه‌توزان به آل علی علیه السلام بود، از حکم رانی مدینه برکنار کرد و «علی بن الحسین» که فردی خوش‌رفتار با شیعیان بود، به جای او گمارد. وی فدک را باز گردانید و آنچه را از نوادگان حسنین علیه السلام به دست حاکمیت ضبط شده بود، به آنان برگرداند. 

همچنین اموالی را برای بخشیدن به علویان در مدینه فرستاد و زیارت مرقد مطهر ابا عبدالله الحسین را که در زمان متوکل ممنوع بود، آزاد کرد. البته دوران حکومت او به درازا نیانجامید و او را پس از شش ماه خلافت، مسموم کردند و به قتل رساندند.  

المستعین بالله، روی کار آمد که سخت شهوت ‌پرست و اسراف‌کار بود و شیوه ی سخت‌گیری‌های خلفای پیشین را از سر گرفت و فساد و عیاشی فراگیر شد. در دوران مستعین، با توجه به مشکلات داخلی دولت عباسی هر کسی در اندیشه ی تحکیم قدرت خود بود ولی دوران حکومت او نیز چندان به درازا نکشید و در سال 252 ه‍.ق به دستور معتز در سامرا به قتل رسید.

معتز، خون خوار دیگری از این طایفه بود که دست خود را به خون امام علی النقی علیه السلام آغشت و وی را به شهادت رساند. ترکها دستور میدهند تا امام را مسموم و به شهادت برساند و نماینده خود را برای تشییع جنازه امام بفرستد تا همراه امام حسن عسکری نماز خوانده و در مراسم حضور داشته باشد بدینوسیله امام را در منزل خود در سامرا مسموم و به خاک سپردند. امام با تحمل همه رنجها و محدودیتها هرگز به کمترین تفاهمی با ستمگران تن نداد و بنی عباس پیوسته از این مساله رنج می بردند، و سر انجام به تنها راه چاره رسیدند، و آن خاموش کردن نور خدا و قتل آن بزرگوار بود .

اوضاع سیاسی عصر امام علیه السلام

دوران امام هادی علیه السلام ، فاصله ی انتقال میان دو عصر متفاوت از دوران حکومت عباسیان به حساب می‌آید. در این دوران، پدیده‌های بسیاری به چشم می‌خورد که پیش‌تر در زمامداری عباسیان دیده نشده بود. هیمنه و شکوهی که دستگاه حکومتی، در دوره‌های پیش و خلفای پیشین داشت، از دست رفت و قدرت به گویی سرگردان در دست این و آن بدل شده بود.

مدیریت ضعیف خلفای این دوره سبب شده بود تا برخی از استانداران که از نژادهای غیرعرب بودند، به گونه ی مستقل حکم برانند. این تفاوت در دوران معتصم با نفوذ عناصر ترکان ترکستانی در دستگاه حاکمیت بیشتر شد. فرمانروایی مناطق گسترده‌ای به «اشناس» و «ایتاخ» تُرک وانهاده شد. این ترکان بسیار جنگ طلب و خون ریز بودند که برای دست‌یابی به قدرت، از هیچ تلاشی فروگذار نمی‌کردند.

پایتخت عباسیان در این دوره از بغداد به سامرا و به مقری برای نژادپرستی بدل گشت. شاید علّت این که خلفای این دوران به عناصر عرب تکیه نکردند، سلب اعتماد از حمایت آنان و نیز ناآرامی‌هایی بود که در دوران خلفای پیشین به بار آورده بودند و شاید علاقه ی خویشاوندی ای که بین معتصم و فامیل مادری او بود، وی را به این تصمیم وا داشت. 

از این گذشته، ترک‌ها از توان نظامی بالایی برخوردار بودند و ویژگی‌های جسمانی و رفتاری که در جنگ‌ها از آنان دیده می‌شد، این موضوع را تقویت می‌کرد. شورش‌های مختلفی بر ضدّ ترکان در گرفت که از آن قبیل می‌توان به توطئه ی عباس بن مأمون و عجیف بن عنبه اشاره کرد. اگرچه قیام آنها به شدت سرکوب و تمامی اموالشان ضبط و نامشان نیز از دیوان عطایا حذف شد ولی موج نارضایتی در اعراب و شاهزادگان عرب باقی ماند و در درازمدت خسارت‌های جبران ناپذیری را برای عباسیان بر جای گذشت و رفته رفته سبب تضعیف شدید آنان گردید؛ چه بسا تشکیل حکومت‌های مستقل در گوشه و کنار، از همین موضوع ریشه می‌گرفت.

این سیاست، مشکلات دیگری را نیز همراه داشت و آن، خطر اقتدار بیش از حد ترکان و خلق و خوی بدوی آنان در رسیدن به قدرت بود. که عباسیان را تضعیف میکرد. برخی از آنان با به دست آوردن اقتدار بیش از حد در دولت، کم کم به فکر جدایی طلبی و استقلال می‌افتادند. آنان با سوء استفاده از قدرت و نفوذ خود در دربار، بر ضد خلفا دست به شورش گسترده‌ای زدند و فرماندهان و فرمانروایان سرزمین‌های دیگر را هم به شورش واداشتند که شورش «افشین ترک»، از فرمان دهان بلند پایه ی عباسیان، از این دست است.

در نبرد بین امام هادی علیه السلام و خلفایى که در زمان ایشان بودند، آن‌کس که ظاهراً و باطناً پیروز شد، حضرت هادى بود. در زمان امامت آن بزرگوار، شش خلیفه، یکى پس از دیگرى، آمدند و به درَک واصل شدند. آخرین نفرِ آنها مُعتزّ بود که حضرت را شهید کرد و خودش هم به فاصل کوتاهى مُرد. این خلفا غالباً با ذلت مُردند؛ یکى به‌دست پسرش کشته شد، دیگرى به‌دست برادرزاده‌اش و به همین ترتیب بنى‌عباس تارومار شدند، بعکسِ شیعه. شیعه در دوران حضرت هادى و حضرت عسکرى و در آن شدتِ عمل، روزبه‌روز وسعت پیدا کرد، قوى‌تر شد.

پیدایش و گسترش نهضت علویان در نگاهی کلان، اعتقاد شیعه مبنی بر حقانیت خلافت خاندان پیامبرعلیهم السلام، عامل احیای حرکت انقلابی علویان و شیعیان بر ضد حاکمیت را تشکیل داد و در درجه ی دوم، این حرکت‌ها، بازتابی روشن از سیاست‌ها و برنامه‌های سرکوب ‌گرانهی عباسیان بود. روحیه ی تسلیم ‌ناپذیری علویان در برابر ستم از یک سو و فشار بیش از حد عباسیان بر شیعیان و نسل‌کشی آنها از سوی دیگر، چهره‌های برجسته و ممتاز علوی را بر آن داشت تا برای احقاق حق امامان خود و پایان دادن بر اعمال ننگین دستگاه، دست به قیام بزنند.

سردمداران این قیام‌ها، خود از فرزندان ائمه ی اطهار علیه السلام و نوادگان آنان بودند که به انگیزه ی براندازی نظام ستم پیشه ی عباسی با شعار الرّضا من آل محمّدصلی الله علیه و آله با شخصیت برگزیده‌ای از خاندان پیامبرصلی الله علیه و آله، قیام خود را آغاز کردند. علّت انتخاب این شعار، ابتدا زیر سؤال بردن مشروعیت خلافت عباسیان و غاصبانه بودن حکومت آنها و در گام دوم، حفظ جان امامشان که در آن زمان تحت مراقبت نظامی قرار داشت، بود زیرا اگر آنها نام شخص خاصی را بر نهضت خود می‌گذاشتند، که بی‌شک، آن شخص امام هادی علیه السلام بود دستگاه به آسانی با از بین بردن آن فرد، قیام را سرکوب می‌کرد.

مهم‌ترین این قیام‌ها عبارت بودند از:

1. قیام محمد بن قاسم          2. قیام یحیی بن عمرو            3. قیام حسن بن زید             4. قیام حسین بن محمد         5. قیام اسماعیل بن یوسف

مبارزات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی امام هادی علیه السلام

امام در شرایط حاکم، به بهترین شیوه‌های مبارزاتی دست می‌زد که در بسیاری موارد، دشمن را مرعوب خود می‌ساخت و او را غافلگیر می‌کرد. مبارزه، تنها به برخورد مسلحانه و رویارویی نظامی گفته نمی‌شود، بلکه در پیش گرفتن شیوه‌ای است که بیشترین ضربه را به دشمن بزند و کمترین خسارت را بر جای گذارد.                        .   امام هادی علیه السلام با به کارگیری یک سلسله برنامه‌های ارشادی، فرهنگی و تربیتی، مبارزه ی غیرمستقیمی را با حاکمیت آغاز کرد و بی‌آن که حساسیت دستگاه را متوجه خود سازد، به انجام فعالیت‌هایی بر ضد آنها پرداخت. در مواقع لزوم نیز تا جایی که حیات شیعه را به مخاطره نمی‌انداخت، دامنه ی آنرا گسترده‌تر می‌ساخت و با این فعالیت‌ها، بی‌اساس بودن این تصور را که امام به دلیل مراقبت دشمن، در مسایل سیاسی مداخله نمی‌کند و هیچ‌گونه مبارزه ی سیاسی ندارد، آشکار کرد. 

اکنون به برخی از مهم‌ترین آن‌ها اشاره می‌شود:

1. زیر سؤال بردن مشروعیت دستگاه امام با استفاده از فرصت‌های مناسب، با نامشروع معرفی کردن عباسیان، مسلمانان را از هرگونه همکاری با آنان مگر در موارد ضرورت بر حذر می‌داشت و با این کار، چهرهی این جرثومه‌های فساد را برای مردم بیشتر آشکار می‌کرد. محمد علی بن ‌عیسی که از کارکنان دولت عباسی است، در نامه‌ای به امام هادی علیه السلام نظر ایشان را درباره ی کار کردن و ضربه زدن به ظلم و ستمگر برای بنی عباس و پول گرفتن از آنان در مقابل کار جویا می‌شود.

امام می‌نویسد: آن مقدار از همکاری که به جبر و زور صورت گرفته، اشکال ندارد و خداوند عذرپذیر است، ولی به جز آن، ناروا و ناپسند است. ناگزیر، اندکش بهتر از افزونش است. در چنین صورتی، همکاری با آنها نه تنها حرام نیست، بلکه پاداش و ثواب نیز دارد در این روایت، امام آشکارا، روش مبارزه را برای این فرد تبیین کرده، بخوبی برای او و دیگر شیعیان روشن می‌سازد که دستگاه حاکم از کوچک‌ترین مشروعیتی برخوردار نیست و می‌توان از بودجه ی خودش برای ضربه زدن و مبارزه با آن بهره برد.

2. مبارزه با فقیهان درباری یکی از ابزار مردم‌فریبی خلفای عباسی، بهره‌گیری آنان از فقیهان درباری برای جلب اعتماد مردم و ترسیم چهره‌ای آیین‌ورز و اسلام‌گرا از خود بود. امام نیز به وسیله ی رویارویی با آنان، به نوعی دیگر مشروعیت دستگاه را زیر سؤال می‌برد و رسوا می‌کرد. دانش امامان تحسین آنان و خلفا را بر می‌انگیخت و آنان را وادار به تسلیم می‌کرد. نمونه‌های بسیاری از این گونه موارد در تاریخ یافت می‌شود.

روزی فردی مسیحی را که با زنی مسلمان زنا کرده بود، نزد متوکل آوردند. متوکل خواست حد شرعی را بر او جاری سازد که در همین لحظه، مرد مسیحی اسلام آورد. حکم را به قاضی القضات «یحیی بن اکثم» ارجاع دادند. او گفت: مسلمان شدن او کفر و عملش را از میان برده و نباید بر او حد جاری شود. قضیه مورد اختلاف قرار گرفت. و برخی از فقیهان گفتند: باید سه مرتبه حد بر او جاری شود. برخی دیگر نیز به گونه‌ای دیگر فتوا صادر کردند. پراکندگی نظرها، متوکل را بر آن داشت تا مسئله را با امام هادی علیه السلام در میان بگذارد. 

امام در پاسخ فرمود: او باید آنقدر شلاق زده شود تا بمیرد. این فتوای امام با انتقاد و مخالفت شدید فقهای دربار به ویژه یحیی بن اکثم روبه‌رو شد و اذعان داشتند که این فتوا هیچ‌ گونه پشتوانه‌ای در آیات و روایات ندارد. آنها، از متوکل خواستند در نامه‌ای، مدرک و مستندات فتوای ایشان را بخواهد.

متوکل موضوع را به امام نوشت و امام در پاسخ، پس از نام خدا این آیه را نگاشت: هنگامی که قهر و قدرت ما را دیدند، گفتند: به خدای یگانه ایمان آوردیم و به بت‌ها و عناصری که آنها را شریک خدا قرار داده بودیم، کافر شدیم ولی ایمانشان هنگام دیدن قدرت ما سودی نخواهد بخشید. این سنت و حکم الهی است که در میان بندگان وی جاری است و پیروان باطل در چنین شرایطی زیان‌کار شدند امام با این آیه به آنان فهماند که اسلام آوردن آن مسیحی حد را ساقط نمی‌کند. متوکل پاسخ امام را پذیرفت و دستور داد حکم همان گونه که امام فرموده بود، اجرا شود.

3. نفوذ عاطفی بر برخی درباریان درباریان، فرماندهان و سرداران نظامی دستگاه عباسی، بسان اربابان‌شان پای بند و دل بسته به حکومت و سلطه بر مردم بودند و نسبت به امامان و شیعیان‌شان، کینهی خاصی در دل داشتند. دلیل انتخاب این گونه افراد و سپردن پست‌های کلیدی به آنان نیز جهت دادن به کینه‌توزی آنها در سرکوب شیعیان بود. بر این اساس، امامان، خود و شیعیان شان را از آنان دور نگه می‌داشتند ولی در برخی موارد که زمینه را فراهم می‌یافتند، با آنان تماس حاصل کرده، آنها را به مسیر حق رهنمون می‌شدند یا دست‌کم از وجود آنان برای کاهش فشار بر شیعیان و رفع مشکلات شان بهره می‌گرفتند.

 از جمله ی آنان، بُغای بزرگ را می‌توان نام برد. او در میان دیگر فرماندهان و سرداران، پای بند به دین بود و نسبت به علویان از خود مهربانی و خوش‌رفتاری نشان می‌داد. روزی معتصم به او دستور داده بود که یکی از علویان را به قفس درندگان بیاندازد. هنگامی که بغا می‌خواست چنین کند، نجوای نیایش او را می‌شنود و دلش به رحم آمده، وی را رها می‌کند و از او قول می‌گیرد که تا وقتی معتصم زنده است، او را نبینند. پس از این جریان، بغا خواب رسول گرامیصلی الله علیه و آله و امیرمؤمنان علی علیه السلام را می‌بیند و از دعای خیر آن دو بزرگوار بهره‌مند می‌شود.

در سال235 هجری که امام در مدینه به سر می‌برد، این شهر مورد تاخت و تاز شورشیان بنی سلیم قرار می‌گیرد و واثق، بغا را برای سرکوبی شورشیان با لشگری مجهز گسیل می‌دارد. بغا با آنان وارد جنگ شده، آنان را شکست می‌دهد. هنگامی که وارد مدینه می‌شود، امام هادیعلیه السلام به یاران خود می‌فرماید: بیایید با هم به بیرون مدینه برویم تا ببینیم که این سردار ترک، چگونه لشکر خود را برای سرکوبی شورشیان آماده و مجهز کرده. سپس به بیرون شهر می روند و لشکر او را در حال عبور تماشا می‌کنند. وقتی امام، بغا را دید، با او به زبان ترکی سخن گفت. بغا سریع از مرکب خود پیاده شد و پای مرکب امام را بوسید. بغا پرسید: آیا این فرد پیغمبر است؟ او مرا به اسمی خواند که در کودکی و در سرزمین خودم، مرا بدان نام می‌خواندند و تاکنون هیچ‌کس از آن آگاهی نداشته است؟! امام با این رفتار، اسباب نفوذ عاطفی در یکی از فرماندهان بزرگ دستگاه را فراهم آورد و او را چنان مجذوب و شیفته ی خود ساخت.               . سپس او را برای سرکوبی غارت گرانی که با چپاول اموال عمومی و کشتار مردم مدینه، آنانرا آزرده بودند، تشویق و ترغیب کرد. گذشته از آن، امام فردی مورد اطمینان از دولت مردان حاکمیت را یافته بود و می‌توانست از نفوذ او در دستگاه به سود شیعیان ستم‌ دیده در برابر ستم‌ ورزی حکمرانان بهره‌گیری کند.

در این راستا، رفتار مهربانانه ی امام با «یحیی بن هرثمه»، فرمانده ی اعزامی متوکل برای تبعید امام به سامرا و تغییر رویه ی او و شیفتگی‌اش نسبت به امام نیز اهمیت فراوان دارد. رفتار مهربانانه ی امام، حتی سبب علاقه مندی یکی از فرماندهان بزرگ متوکل به امام گردید. وقتی امام به بغداد رسید و با استقبال گرم مردم بغداد روبه‌رو شد، او همچنان تحت تأثیر ابراز احساسات و عواطف مردم بغداد نسبت به امام قرار گرفته بود؛ چراکه این شهر سالیان سال پایتخت حکومت عباسیان بود و مردم آنجا بطور طبیعی باید به دلیل رفتار خلفا، بیشتر از دیگر شهرها نسبت به خاندان پیامبر کینه به دل داشته باشند. 

یحیی در بیان آنچه دیده بود، می‌گوید: پس از ورود به بغداد، نخست با اسحاق بن ابراهیم، امیر بغداد، روبه‌رو شدم. وی به من گفت: ای یحیی، این مرد فرزند پیامبر است.

اگر متوکل را بر کشتن او تشویق کنی، بدان که دشمن تو رسول خداصلی الله علیه و آله خواهد بود. من در پاسخ او گفتم: بخدا سوگند، تا به حال جز نیکی و خوبی از او ندیده‌ام که بخواهم دست به چنین کاری بزنم.

پس از ورود حضرت به سامرّا، متوکل دستور داد حضرت را در کاروان سراى صعالیک (نبینوایان) اسکان دهند. صالح بن سعید راز این کار را کاهش قدر و منزلت امام معرفى مى کند.

در مجموع، این سفر و تبعید به سامراء آثار و پیامدهاى مثبتى به دنبال داشته :

1. رفتار اخلاقى و کراماتى که از امام آشکار شد، یحیی بن هرثمه را که در آغاز سفر روشى سخت در پیش گرفته بود، شیفته و ارادتمند امام علیه السلام ساخت.

2. بدون شک یکى از مأموریتهاى مهم یحیى بن هرثمه گزارش دقیق چگونگى برخورد امام علیه السلام با نامه متوکل و مأموران او بود؛ بنابراین حضرت طورى رفتار خود را تنظیم کرد که او وادار شد در گزارشش امام را ستایش کند.

3. یحیی، گرچه علاقه و ارادت مردم مدینه را نسبت به حضرت مشاهده کرده بود؛ اما شاید برداشت او این بود که این ابراز علاقه و محبت به مدینه محدود مى گردد و از مرز آن سامان عبور نخواهد کرد؛ اما استقبال گرم مردم بغداد؛ دومین پایتخت حکومت عباسیان، وى را به جایگاه بلند آن حضرت علیه السلام در سایر مناطق اسلامى آشنا ساخت.

4. تقویت پایگاه‌های مردمی امام با مشاهده ی اوضاع وخیم حاکم، برای جلوگیری از انهدام پایگاه‌های مقاومتی مردم و ناامیدی از گشایش در کار خود، با دل داری دادن و پشتیبانی از مردم و آگاهی یافتن لحظه به لحظه از شرایط معشیتی آنان، حیات جامعه ی اسلامی را تداوم می‌بخشید تا هنگام رویارویی با مشکلات و ستم گری‌ها، آنان امیدواری خود را از دست ندهند. همچنین امام با بهره‌گیری از آگاهی و دانش امامت خویش، شیعیان را با آگاه کردن از آینده، به برچیده شدن بساط ستم امیدوار می‌کرد.

مردی از اهالی مداین که گویا از ستم متوکل به تنگ آمده بود، از امام درباره ی مدت حکومت متوکل پرسید. امام در پاسخ، این آیات را نوشت: هفت سال پی درپی زراعت می‌کنید و آن چه درو کردید را جز اندکی که می خورید در خوشه‌های خود بگذارید.  پس از آن، هفت سال سخت خواهد آمد که آن چه را شما برای آنان ذخیره کرده‌اید، خواهید خورد جز اندکی که (برای بذر) نگه می‌دارید. سپس سالی فرا می‌رسد که باران فراوان نصیب مردم می‌شود و در آن سال، مردم عصاره (میوه‌ها و دانه‌های روغنی) می‌گیرند. سرانجام همان‌گونه که امام هادی علیه السلام پیش‌بینی کرده بود، متوکل در نخستین روزهای پانزدهمین سال حکومتش به قتل رسید.

خلفا با ساختن قصر و کاخ های گوناگون و تجملات، مشغول بودند، و این فرصت خوبی برای فعالیتهای امام بود. عبدالله بن محمد امام جماعت و سرپرست امور نظامی مدینه، یکی از پلیدترین، تنگ نظرترین افراد بشمار می رفت، از موقعیت ممتاز امامعلیه السلام و علاقه مردم به ایشان تنگدل بود و تحمل مشاهده فضائل امام را نداشت، لذا نیرنگی اندیشید و نامه ای به متوکل نوشت که در آن نامه بر چند موضوع تاکید کرد:

الف: گرد آمدن توده مردم در اطراف امام علیه السلام و همبستگی با ایشان برای حکومت خطری جدی است. 

ب- اموال و هدایای سنگین از نقاط مختلف جهان اسلام به امام علیه السلام میرسد و میتواند زمینه مناسبی جهت خرید سلاح و قیام علیه حکومت بنی عباس بشمار رود. 

ج- بعید نیست که امام دست به شورش بنیان کن برای واژگون ساختن حکومت بزند. امام علیه السلام هر چند در مدینه و دور از پایتخت است ولی اوضاع و جریانات سیاسی حکومت را کاملا تحت نظر داشته و از آخرین تحولات افراد را مطلع میکرده. 

متوکل، در صدد بر آمد قبل از آنکه قدرت و توان امام افزایش یابد و او نتواند شورش را کنترل کند، ایشان را دستگیر و تبعید و تحت نظر بیشتر قرار دهد.

رفتار متوکل با امام و نحوه برخورد او با آن حضرت در نامه و نیز انتخاب یکی از فرماندهان نظامی همراه 300سرباز برای انتقال امام به سامراء شد و وحشت و اضطراب اهل مدینه که مبادا متوکل قصد سوئی به پناهگاه و پیشوای شان داشته باشد .

متوکل، دو ترفند را برای امام در برنامه دارد چندین بار برای تفتیش منزل امام برای کشف سلاح و یاران مخفی شده، حمله میبرد و دیگری زندانی در منزل، جهت کنترل رفت و آمد، امام مدت 20 سال در منزلش تبعید است. آل ابی طالب اجبارا در سامرا گرد آمدند و تا حدودی آزاد بودند و به فعالیتها انسجام بیشتری بخشیدند. امام بر اساس خط مبارزاتی نفوذ که از زمان امام کاظم علیه السلام آغاز شد و توسط امام هشتم و امام نهم، تداوم یافته بود در یک اقدام چند منظوره، فراخوان خلیفه را برای حضور در پادگان نظامی پذیرفته و سکنی گزید امام اهداف چندی را تعقیب می نمود : 

1. حضور و نفوذ در پادگان دشمن و استحاله و جذب نیروهای مخالف 

2. سرگرم سازی و غافلگیری دشمن و مصونیت بخشی فعالان و فعالیتهای سیاسی. متوکل از حضور امام هادی علیه السلام در مدینه بیمناک بود و احتمال آنکه حضرت در آنجا دست به فعالیتهاى سیاسى بزند؛ آرامش خاطر او را بر هم زده بود. در این هنگام نامه عبدالله بن محمد که عهده دار اقامه نماز و اداره جنگ در مدینه بود، در نامه خود چنین آورده بود: اگر نیازى به مکه و مدینه داری، امام را از آن دیار دور گردان؛ چرا که او مردم را به پذیرش امامت خود فرامى خواند و گروه زیادى به پیروى از او تن داده اند. امام در نامه اى به متوکل به تکذیب این گزارش پرداخت.

و متوکل در پاسخ، بر کنار شدن عبدالله بن محمد را به اطلاع امام رساند و عزیمت حضرت به سوى سامرّا را خواستار شد. در اینجا به بخشى از آن نامه اشاره مى شود: 1. متوکل که در خود انبارى از باروت کینه و دشمنى آن حضرت را نهان داشت، در نگارش نامه از واژگان ادبى و اخلاقى بهره جسته و بدینسان خود را از شیفتگان آن حضرت قلمداد نموده؛ تا راه هر گونه شک را بر مردم ببندد.

2. هشت بار واژه امیرالمؤمنین را در مورد خود تکرار مى کند تا همچنان موضوع حاکمیت و رهبرى خویش را در خاطر مردم و به ویژه امام زنده نگه دارد.

3. وى گرچه امام را در چگونگى انجام سفر آزاد گذاشت؛ اما گماردن یحیى بن هرثمه و پاره اى از نظامیان همراه او به خدمت گزارى و همراهى حضرت، خود نوعى مراقبت و پیش گیرى از حرکتهاى احتمالى مخالفان به حساب مى آید.  

امام بدون هیچ گونه میل باطنی، بلکه با کراهت و اجبار، تن به این سفر مى دهند. حضرت خود از این کراهت چنین پرده برمى دارد: یا ابا موسى اخرجتُ الی سرّمن رأى کرهاً اگر حضرت عزم بر این سفر نمى نمود، گفتار عبدالله بن محمد و دیگر سخن چینان، بیشتر به کرسى مى نشست و متوکل را در موضع خصمانه خود در برابر امام مصمّم تر مى ساخت.

فعالیت های فرهنگی و دینی حضرت در یک پادگان نظامی در چنین شرایط پیچیده و ناآرامی امام دهم علیه السلام در سه جبهه وارد میدان شدند. از سویی ایشان به نوعی یک دانشگاه راه اندازی کردند و با پایه گذاری یک مکتب نوشتاری به صورت غیرمستقیم با شیعیان از طریق توقیعات و نامه ها ارتباط برقرار کردند. بسیاری از احادیثی که از حضرت امام هادی علیه السلام به ما رسیده، نوشتاری است.

 ایشان مطالب مورد نظرشان را به شیوه مکتوب به دیگران منتقل می کردند. این مطالب به طور عمده به بزرگان شیعه که از اصحاب و یاران امام علیه السلام بودند و برخی از آن ها هم شاگردان یا اصحاب ائمه قبلی علیهم السلام بودند و در نقاط مختلف جهان اسلام حضور داشتند، نوشته می شد.

نوآوری های امام هادی علیه السلام

دوره امام هادی علیه السلام به خاطر ویژگی های خاص سیاسی و علمی و فرهنگی، علاوه بر تدبیر برای آینده شیعه از لحاظ سیاسی و عقیدتی، تحکیم پایه های فرهنگی و انتقال کامل دست آوردهای تمام دوران امامت انجام گرفته و مرحله نوینی برای شیعه آغاز گردیده که در نوع خود نقطه عطف بسیار مهمی است. 

هر یک از ائمهعلیهم السلام در دوره خود براساس تدابیر مقتضی و مناسب با حوادث و تحولات اجتماعی و سیاسی و فکری، جهت هدایت شیعیان و حفظ خط اصلی اسلام ناب، اقدامات بسیار سنجیده ای را انجام داده اند. به نحوی که با وجود حاکم بودن شرایط سخت و اختناق سیاسی، تشیع به عنوان خطی روشن که متمایز با اکثریت حاکم بود، موجودیت خود را حفظ کرد.

دوره امام هادی علیه السلام دوره ای است که بنیان برخی از اندیشه های ناب تشیع شکل گرفته و بنیان مرجعیت و زعامت شیعه در این دوره گذاشته شده بود. قرن سوم در جهان اسلام قرن نوینی از نظر علمی و فکری بود که حرکت جامعه به سوی رشد علمی و فرهنگی با رویش اندیشه های جدید کلامی و ورود شبهات مختلف عقلی و فلسفی که متأثر از نهضت ترجمه بود مرحله ای متمایزتر از گذشته را در پیش روی قرار داده بود. مکاتب و فرقه های مختلف علمی با اختلافات و تنازع، در حال تولید علم براساس اندیشه های خود بودند. و نابسامانی فکری تمام جهان اسلام را به خاطر شیوع شبهات گرفته بود.

اما مکتب اهل بیت علیهم السلام با برتری محسوس، در محاصره دستگاه سیاسی از پایه های محکم و استوار و منطقی به برکت وجود ائمه علیهم السلام برخوردار بود و هرگاه شبهه ای متوجه کلیت و محتوای اسلام می شد.

تنها پاسخ قانع کننده از سوی رهبران مکتب اهل بیت صادر می شد. و این واکنش اساسی از سوی ائمه علیهم السلام منجر به سامان دهی سازمان یافته مبانی فکری اسلام می شد.ا امام هادی علیه السلام در این دوره خطیر و از لحاظ علمی که برای آینده جهان اسلام اهمیت خاص داشت، امامت داشت و بایستی به گونه ای بنیان های علمی مکتب اهل بیت را تأسیس و سازماندهی می کرد که تا قرن های آتی این بنیانگذاری، نیازهای فکری و سیاسی را پاسخ بدهد.

امام آینده ای بسیار دور را مدنظر داشت و از نظر فکری و سیاسی جهت صیانت و استمرار امامت مدبرانه، برنامه ریزی کرد و شالوده های مهم را مشخص نمود .

سازمان وکالت و نیابت از طرف امام معصوم علیه السلام در دوره های پیشین وجود داشت. اما در دوره امام هادی علیه السلام این سازمان وسیع علمی و فکری و سیاسی بعنوان نهادی رسمی و نوین از نمود خاص و برجستگی ویژه برخوردار شد و آثار مهمی را که در سایه این نهاد رسمی در راستای حفظ اساس اسلام درپی داشت، این نهاد را بعنوان نهادی راه بردی و الگوساز برای آینده شیعه نمایان کرد.

در حقیقت نهاد وکالت ابتکار و نوآوری امام علیه السلام در شرایط بحرانی خاص بود جهت ارتباط شیعه با امامت و استمرار پیوستگی خط امامت با مردم.

اگر بحرانهای بعدی تاریخ اسلام پس از امام هادی علیه السلام را درنظر بگیریم، مدیریت امام در این برهه برای رها شدن از بحرانهای سخت بعدی کارآمدی فراوان و مؤثر داشت، چون وضع سیاسی به نحوی پیش رفت که در عصر امام عسگری علیه السلام شیعه بیش از پیش در فشار و اختناق قرار گرفت و تنها چاره شیعه جهت اطلاع از وظایف و وضع امام عسگری علیه السلام این راه برد مهم بود. 

امام عسکری علیه السلام کاملاً در محاصره نظامی قرار داشت و گاهی برای پیام رساندن از شیوه های خاص استفاده می کرد و پیام به وکلا می فرستاد و وکلا به همدیگر تا بدین طریق شیعه از مسائل و وظایف خود در قبال انحرافات آگاه می شد.

الف) کارکرد سازمان وکالت در انسجام علمی و اجتماعی، امنیتی

1) ایجاد بستری جهت پیوند مستمر بین امام و پیروان در اقصی نقاط جهان اسلام که می توانست پیام امام را مثل ابزار ارتباطی امروزین سریعاً و به طور سیستماتیک از یک کانال موثق و معتبر به شیعیان برساند. بدون این که از لحاظ امنیتی برای پیروان اهل بیت علیه السلام مشکل ساز باشد و از نظر جغرافیایی، مکان آنها را برای دیگران معلوم سازد.

2) این شبکه مهم می توانست از نظر علمی و فقهی، نیازهای مردم را از منبع اصلی در دسترس قرار دهد که رفع شبهات عقیدتی و فکری از نتایج بدیهی و اولیه آن بود.
3) شبکه گسترده وکالت تنها سازمان اقتصادی نبود، بلکه سازمان بزرگ علمی نیز محسوب می شد که الگویی برای تشکیل حوزه های علمی امروز بود. منشأ علمی سازمان، امام معصوم علیه السلام بود و نیازها را رفع می نمود. 

استمرار این شبکه تبدیل به مراکز علمی و حدیثی بزرگ مثل مکتب قم و... شد. وصول مسائل فقهی و کلامی از کانال مورد اطمینان برای پیروان به منزله یک چتر حمایتی بزرگ مصون بخش بود که تهاجمات فرهنگی را نیز بدون واکنش آشکار فیزیکی، پاسخ داده و دفع می نمود. 

شبکه وکالت در حقیقت به منزله یک دانشگاه بزرگ زنجیره ای بود که پیروان اهل بیت علیهم السلام را از نظر فکری و نیازهای علمی روزمره با مرکز به صورت نامحسوس و سریع مرتبط می نمود. برخی گمان کرده اند که سازمان وکالت تنها فعالیت های مالی داشت، درحالی که تدبیری بود کاملاً اساسی و بنیانی برای سامان سازی علمی و فرهنگی جهت حفظ اسلام ناب.

ب) کارکرد سازمان وکالت در سامان دهی و صیانت عقاید مذهبی

1- زدودن شبهه از توحید و عقاید مردم. در دوره امام هادی علیه السلام شبهات مهم فکری و کلامی در جامعه اسلامی رواج داشت و عقاید مردم را تهدید می کرد. مثل شبهه تشبیه و تجسیم درباره خداوند، که عده ای به این عقیده گرایش داشتند. امام با موضع برهانی، این نظریه را مردود شمرد و فرمود، پیروان اهل بیت درباره خداوند به جسمیت قائل نیستند چون لازمه تشبیه، خداوند به اشیاء دیگر، تصور جسمیت است، و چیزی که جسم است خود معلول است، شأن خداوند بری از این تمثیل هاست، چون جسم داشتن، محدود شدن به مکان و زمان و عوارض دیگری نظیر پیری، فرسودگی و... را در پی دارد. درحالیکه ذات خداوند پاک از این اوصاف است.

این عقیده همان عقیده است که سبب پیدایش تثلیث در مسیحیت شده و آنها برای خداوند شریکی قائل شده اند. (توحید صدوق/97)

2- زدودن شبهه از امامت: امامت مهمترین پایگاه حفظ اصول و ارزش های دینی است که در دوره های مختلف، مدعیان دروغین شبهات فراوانی در آن ایجاد کرده و هر فرقه ای با پیروی از افکار منحرف افراد، مدعی امامت آنها شده اند. از علل تعدد فرقه های انحرافی در بین امت اسلام، ناشناخته ماندن جایگاه امامت در اسلام است. امام هادی علیه السلام در این راستا اقدام بسیار اساسی برای تبیین جایگاه امامت انجام دادند.

امام هادی علیه السلام مناظره را به تریبونی برای بیان اهداف خود تبدیل کردند امام هادیعلیه السلام از فرصت مناظره به مثابه یک رسانه و تریبون برای تحقق اهدافشان به نحو احسن بهره بردند، اگرچه دربار عباسی می خواست به خیال خام خود با برگزاری مناظره، جایگاه امام علیه السلام را خدشه دار کند، اما امام علیه السلام این تهدید دشمن را به فرصت تبدیل کردند.

یحیی بن اکثم و پشیمانی از مناظره با امام

یحیی بن اکثم از علمای مشهور آن دوران بود که قبلا با امام جواد علیه السلام مناظره هایی داشت و در عصر حضرت امام هادی علیه السلام با ایشان به مناظره پرداخت. او انواع مسائل قرآنی، کلامی، فقهی، تاریخی، علمی و ... را از امام علیه السلام پرسید اما در نهایت مغلوب شد. اکثم مثل خبرنگاران خبره و مسلط امروزی که با چهره های سرشناس دنیا مصاحبه می کنند و به اصطلاح مسیر گفت وگو را تعیین می کنند، خواست با امام هادی علیه السلام مواجه شود؛ اما امام چنان او را مغلوب کردند که ابن شهرآشوب در المناقب می گوید که او اظهار پشیمانی کرد که با امام دهم علیه السلام مناظره کرده.

 و در نامه ای به متوکل نوشت که من‌بعد از این دوست ندارم با این مرد رو به رو شوم چون هر سوالی که از او کردم، با پاسخ هایی که می دهد در اصل موقعیت خود را تثبیت می کند و افکار خود را بیشتر مطرح می کند و ظهور علم وی موجب تقویت شیعیان می شود

روزی جاسوسان خبر می رسانند که امام در تفسیر دو آیه 27و28 فرقان آنجا که دارد کاش فلان شخص را دوست خود بر نمی گزیدم. آن را در مورد ابوبکر و عمر تفسیر مینماید از متوکل میخواهند که مجلسی از شیعه و سنی تشکیل دهد تا از اختلاف و در گیری که پیش می آید بهانه ای برای دستگیری شیعیان و خود امام را داشته باشند، مجلس تشکیل میشود و امام تفسیر را آغاز میکنند از امام سوال میکنند؟

این دو مرد کیستند؟ امام میفرمایند: خداوند نام آنها را با کنایه ذکر کرده و چیزی را که خداوند بر آنها منت نهاده و آشکار نکرده آیا دوست دارید ما که بنده او هستیم آشکار کنیم؟ و همه مردم میگویند: نه، توطئه خنثی و امام با سر افرازی مجلس را ترک میکنند .

یحیی بن اکثم 13 سوال را تنظیم کرده و توسط برادر امام موسی مبرقع خدمت امام میفرستد تا پاسخ دهد، امام همگی را پاسخ و در مقدمه جواب اینطور مینویسد : 

بسم ا.. خدا هدایتت کند خواستی مرا بیازمائی تا شاید ضعفی بیابی و عیبجوئی کنی خدا به علت سوء نیتت مکافات دهد حجت بر تو تمام است.                                     .   یکی از کارهای امام، مبارزه با گروهک هائی که عباسیان با شیطنت در مقابل تشیع ابداء میکردند، بود مانند: صوفیه، طرفداران جبر، فرقه های زمان اجدادش، مشاجره و مباحثه بی فایده بین معتزله در مورد (قرآن حادث یا مخلوق) و اشاعره (قرآن قدیم است مخلوق نیست) که خونها در این اختلاف ها ریخته شد و شیعه معتقد است که قرآن کلام خداوند و بس.

 امپراتور روم نامه به خلیفه نوشته و اعلام میکند اسیران ایرانی و مسلمان را حاضر است معامله کند و او میپذیرد و از اسیران در مورد مخلوق بودن قرآن سوال میکند و هر که موافق است پول و لباس به او میدهند از این رو مردم با گروه معتزله تنفر پیدا کردند.

امام حسن عسکری علیه السلام نقل می نمایند که؛ روزی به پدرشان امام هادی علیه السلام خبر رسید مردی از فقهای شیعه با یکی از ناصبیان (دشمنان اهل بیت) سخن گفته و با برهان خود، او را شکست داده تا به آنجا که رسوایی اش را آشکار ساخته. آن مرد فقیه به خدمت امام هادی علیه السلام آمد، در حالی که در بالای مجلس تکیه گاهی بزرگ نهاده بودند و آن حضرت خارج از آن تکیه گاه، بر زمین نشسته بود و گروهی از علویان و بنی هاشم نیز در خدمتش بودند.

امام دهم، آن فقیه را پیوسته بالا و بالاتر آورد تا او را بر آن تکیه گاه نشانید و رو به او نمود. این کار حضرت، برای عده ای گران تمام شد. امام فرمود: آیا خداوند در سوره مجادله نمی ‌ فرماید . ای کسانی که ایمان آورده‌اید، چون به شما گفته شود در مجالس جای باز کنید، پس جای باز کنید تا خدا برای شما گشایش حاصل کند... تا آنجا که گوید؛ و کسانی را که علم به آنان داده شده، درجات عظیمی می‌ بخشد، پس همانند آنکه برای مومن به مقامی راضی نمی شود؛ مگر آنکه از مقام غیر مومن بالاتر باشد، برای مومن عالم (نیز) راضی نمی ‌شود جز آنکه نسبت به مومن غیر عالم بالاتر باشد به من بگویید، آیا خدا این گونه فرمود (که)؛ خدا آنهایی را که ایمان آورده و کسانی را که دانش یافته ‌اند به درجاتی برمی افرازد، و آیا خداوند عز و جل نگفته است؛ آیا کسانی که میدانند با کسانی که نمی‌دانند یکسانند؟ پس چگونه برای من ناپسند می ‌شمارید که این شخص را از آن جهت که خداوند او را بزرگ داشته، بزرگ دارم؟! شکستی که این شخص با برهان های الهی که خدا به او آموخته، به فلان ناصبی داد، بی گمان از هر شرافت نسبی برتر و والاتر است. احتجاج، تالیف مرحوم طبرسی

امام هادی علیه السلام و موضوع مهدویت حضرت امام هادی علیه السلام در دوران امامتشان با مسئله مهم مهدویت روبه رو بودند و نسبت به آن دغدغه های جدی داشتند، این مسئله دو سویه بود؛ یعنی از یک سو خلافت عباسی می خواست مانع از طرح و تبیین این موضوع شود و به همین دلیل گاهی افرادی به دروغ ادعای مهدویت می کردند؛ از سوی دیگر حضرت امام هادی علیه السلام هم با این که تحت نظر بودند و به عبارتی در عسکرگاه زندگی می کردند، اما مقید بودند که موضوع مهدویت را برای مسلمانان به ویژه شیعیان تبیین کنند.

سازمان وکالت، نوآوری فرهنگی جهت پایداری تشیع امام منطقه وسیعی از قلمرو تحت نفوذ اسلام حد فاصل ایران تا مصر و عراق تا یمن را به چند ایالت بزرگ تقسیم نموده و هر ایالتی را نیز به حوزه های کوچکتر و برای هر ایالتی بین شاگردانش یک وکیل و نماینده از سوی خود که در حکم رئیس تشکیلات خود گردان، منصوب نمود و بدین ترتیب به نوعی از سازماندهی غیر رسمی امّت، قیام و اقدام نمود. سازمان وکالت و نیابت از طرف امام معصوم علیه السلام در دوره های پیشین وجود داشت.

 اما در این دوره سازمان وسیع علمی و فکری و سیاسی بعنوان نهادی رسمی و نوین از نمود خاص و برجستگی ویژه برخوردار شد و در حقیقت نهاد وکالت ابتکار و نوآوری امام در شرایط بحرانی خاص بود جهت ارتباط شیعه با امامت و استمرار پیوستگی خط امامت با مردم.

امور وکالت در دو قست علمی و مالی بود افراد به دستور امام حقوق مالی خود را به وکلا پرداخت میکردند. ارسال پرسشها و گرفتن پاسخ هم به عهده وکلا بود (بغداد، کوفه، قم، نیشابور، یمن و مصر) حوزه علمیه ای که اجدادش بنا نموده بود ادامه و به تربیت شاگردان می پرداختند (به کمک عبدالعظیم حسنی و ابن سکیت اهوازیکه متوکل زبانش را بیرون کشید)

منحرفان از خط امامت و ایجاد اختلاف

1- غُلات سران این فرقه عبارت بودند از: علی بن حسکه قمی، محمد بن نصیر نمیری، حسن بن محمد معروف به ابن بابا قمی، فارس بن حاتم قزوینی و قاسم بن یقطین قمی. علی بن حسکه؛ معتقد به الوهیت و ربوبیت حضرت هادی علیه السلام و رسالت و نبوت خود و سقوط همه واجبات و فرایض دینی بود.

محمد بن نصیر نمیری نیز با ابن حسکه در مسائل فوق هم عقیده بود علاوه بر آن که قایل به تناسخ بود و ازدواج با محارم و همچنین لواط را روا می‌شمرد.

پیشوای دهم در برابر افراد یاد شده و عقاید کفرآمیز آنان موضع گرفت و ضمن اظهار بیزاری از آنان، چهره پلید ایشان را برای همگان آشکار کرد و یکی از آنان را که وجودش برای جامعه اسلامی خطرناک بود مهدور الدم دانست و فرمان قتلش را صادر کرد. امام در پاسخ بعضی شیعیان که در باره ابن حسکه و عقاید باطل او :
1- افرادی که در دین غُلو می‌کنند و در موارد اعتقادی انحراف ایجاد می‌کنند خطر بسیار زیادی برای دین و مسلمانان دارند.

2- امام معصوم علیه السلام چون خیلی خوب حساسیت این خطر را درک می‌کند، خیلی جدی مقابل غلو کنندگان موضعگیری کرده و حکم قتل صادر می‌نماید. چرا که این این افراد مردم زیادی را دچار فساد اعتقادی می‌کنند.

امام گاهی بدون آن که از سوی اصحاب سوالی مطرح شود نظر خود را نسبت به افراد اعلام می‌کرد، "محمد بن عیسی" می‌گوید: امام هادی علیه السلام بدون آن که پرسشی از او شود برای من نوشت: خداوند، لعنت کند غلو کنندگان را .

فارس بن حاتم پیشوای غُلات در مرحله‌ای از انحرافات و گمراهی قرار داشت امام هادی دستور قتل او را فرمود: فارس به اسم من دست به کارهایی می‌زند و مردم را فریب می‌دهد و آنان را به بدعت در دین فرا می‌خواند. خون او برای هر کس که او را بکشد هدر است. کیست با کشتن او مرا راحت کند؟ و من در مقابل، بهشت را برای او تضمین می‌کنم .

 یکی از یاران امام هادی علیه السلام فرمان آن حضرت را اجرا نمود و جامعه اسلامی را از شرّ او راحت کرد. در باره این حکم ذکر مطالبی لازم است : افرادی که در دین غُلو می‌کنند و در موارد اعتقادی انحراف ایجاد می‌کنند خطر بسیار زیادی برای دین و مسلمانان دارند.

2- واقفیه کسانی بودند که بعد از شهادت موسی بن جعفرعلیه السلام به خاطر انگیزه‌های نفسانی و دنیوی منکر شهادت آن حضرت شدند و در نتیجه، تن به امامت پیشوای هشتم امام رضا علیه السلام ندادند. ایشان در پلیدی و خباثت و انحراف از خط امامت کمتر از غلات نبودند. از این رو امام هادی در برابر آنان نیز موضع گرفت و آنان مورد لعن حضرت قرار گرفتند.

3- صوفیه صوفیان، گروه منحرف دیگری در درون جامعه اسلامی بودند که تحت پوشش زهد و کناره‌گیری از دنیا به گمراه کردن توده‌های مردم و منحرف کردن آنان از خط امامت مشغول بودند. امام همچون نیاکان بزرگوار خود خطر این گروه انحرافی را به مسلمانان گوشزد کرده آنان را از ارتباط و همنشینی با صوفیان برحذر می‌داشت. امام هادی علیه السلام در مسجدالنبی، گروهی از یاران آن حضرت بودند. در این هنگام جمعی از صوفیه وارد مسجد شده در گوشه‌ای دایره‌وار نشستند و مشغول ذکر لا اله الا الله شدند، امام علیه السلام  فرمود: به این نیرنگ ‌بازان توجه نکنید. زیرا آنان همنشینان شیاطین و ویران‌کنندگان پایه‌های دین هستند برای تن‌پروری زهد نمایی می‌کنند و برای شکار کردن مردم، شب زنده‌داری می‌نمایند. روزگاری را به گرسنگی سپری می‌کنند تا برای پالان کردن، الاغ‌هایی را رام کنند. لا اله الا الله نمی‌گویند، مگر برای فریب مردم. 

کم نمی‌خورند مگر برای پر کردن کاسه‌های بزرگ و جذب دل ابلهان به سوی خود. با گفتار خود، برای مردم، از دوستی خدا سخن می‌گویند و آنان را آرام آرام و پنهان در چاه گمراهی می‌‌افکنند. وردهایشان رقص و کف زدن، و ذکرهایشان ترنم و آوازخوانی است. جز سفیهان کسی از آنان پیروی نمی‌کند و جز بی‌خردان و احمقان کسی به آنان ملحق نمی‌شود.

4. دفاع از قرآن میراث نبوت  همان طور که توحید، این مهمترین دستاورد پیامبران با افکار انحرافی مورد هجوم و تحریف قرار گرفت، قرآن کریم نیز با عناوین مختلف و افکار التقاطی مورد هجوم واقع شد. در برخی از دوره ها تحت عنوان حادث و قدیم بودن کتاب خدا و در دوره ای شبهه تحریف قرآن در زبان ها افتاد و عده ای درصدد القاء شبهات مختلف نسبت به اعتبار قرآن برآمدند. چنانکه این گونه شبهات از طرف سلفی ها در عصر ما به شیعه نسبت داده می شود، در گذشته نیز به شیعه و فرقه های دیگر نسبت داده می شد (تحف العقول/ص730) امام هادی  علیه السلام نیز شبهه تحریف قرآن را با استناد به آیات مختلف در مسائل کلامی پاسخ میداد. نتیجه ای که از سیره این امام بزرگوار میتوان گرفت این که در سامان دهی تحولات فکری مهمترین مولفه و کارکرد، پاسخ دادن به شبهات و سؤالات در جامعه اسلامی است که با استناد به قرآن و سیره نبوی و اهل بیت علیهم السلام می توان به آن جامه عمل پوشید .

5- جبرزدایی از مکتب اهل بیت علیه السلام اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله برای زدودن چهره واقعی دین اسلام از این غبار که توسط طرفداران اندیشه جبر، به قرآن کریم نسبت داده می شد، در مقابل این اندیشه موضع گیری نمودند، چنانکه در زمان امیرمؤمنان علیه السلام نیز این اندیشه وجود داشت و پس از آن تا عصر امام صادق علیه السلام ادامه یافت و اوج رواج این بحث در عصر امام رضا علیه السلام بود که با موضع گیری های عالمانه آن حضرت، مکتب اهل بیت از این گرایشات فکری پالایش شد.

6. بسترسازی ولایت و مرجعیت جهت آمادگی شیعه برای درک غیبت کبری از دوره امام هادی علیه السلام و اقدامات آن حضرت در تأسیس شبکه وکالت می توان استنباط کرد، پراکنده نمودن و انتخاب و گسیل نمایندگان به مراکز مختلف با عنوان وکیل است،  در حالیکه در دوره های پیشین مثل دوره امام رضا و امام جواد علیهما السلام محدودیت و اختناق ایجاد شده در عصر امام هادی علیه السلام تقریبا به آن شدت نبود و دسترسی به امام معصوم نسبت به این دو بزرگوار آسان تر صورت می گیرد، به تدریج که به عصر امامت امام زمان نزدیک می شویم اختناق شدت می یابد و امامت در حصر و محاصره قرار می گیرد و از انظار عمومی و دسترس مردم دور می شود و لذا شبکه وکالت مهم می شود. در دوره امام عسگریعلیه السلام این نیاز بیش از دوره امام هادیعلیه السلام احساس می شود و در دوره غیبت صغری خیلی مهم می شود و تعداد نواب خاص به 4 نفر منحصر میشود. در آغاز دوره غیبت کبری با اشاره امام به نایب آخر، که می فرماید مردم در حوادث و رویدادها به راویان احادیث ما مراجعه کنند .

مرجعیت شیعه با این عنایت و ابتکار امام معصوم به تدریج بوجود آمد و رفته رفته تمام خلأهای فکری و علمی موجود در میان شیعه با این راهبرد جبران شد و اندیشه پویای اجتهاد و فقاهت جهت حفظ مکتب اهل بیت علیهم السلام بر اساس این نوآوری مستقر گردید، و بدین وسیله میتوان از آینده نگری امام هادی علیه السلام جهت مدیریت در بحرانهای فکری الگو گرفت، اساس ولایت فقها برگرفته و بر مبنای این اندیشه سبز شکل گرفته که امروز در سایه این اندیشه ناب، اسلام اصیل در حال درخشش خورشیدوار است. این جایگاه عظیم که هدایت کننده افکار پیروان اهل بیت و انسجام بخش و تضمین کننده بقای دین است، یکی از مهمترین دستاوردهای خلاقیت و نوآوریهای امام هادی علیه السلام در مدیریت تحولات فکری می باشد که آینده مکتب اهل بیت را در مقابل حوادث و رویدادها بیمه کرده و از انفعال و انکسار نجات می بخشد (شیخ مفید الارشاد ج2، خلافت(سلطنت) عباسی از آغاز تا پایان آل بویه. تاریخ شیعه و فرقه های اسلام)

ولایت فقیه در زمان امام هادی علیه السلام تثبیت شد

امام هادی علیه السلام بیش از امامان گذشته موفق شدند شبکه وکالت را در میان جوامع مؤمنین گسترش دهند و مسئله وکالت رسمیِ امام که بار حقوقی و اجتماعی داشت در زمان ایشان بیش از پیش تثبیت شد و در اوج رسمیت قرار گرفت. مثلاً مسئله جمع‌آوری خمس و پرداخت‌هایی که می‌تواند به رهبری جامعه کمک کند و برای امام، قدرت اقتصادی ایجاد کند، و یا رجوع دادن شیعیان در شهرهای مختلف به افرادی که از سوی ایشان منصوب شده بودند، به جامعه شیعی اقتدار خاصی بخشیده بود. می‌توان گفت بحث مرجعیت تقلید و بحث نیابت از امام زمان علیه السلام به صورت نایب عام، که تبلور نهایی‌ و تکامل یافته‌اش مسئله ولایت فقیه است، بصورت جدّی در زمان امام هادی علیه السلام پایه‌گذاری شد

درست است که امام صادق علیه السلام شاگردان بسیاری داشتند و موج اقبال به امام صادق علیه السلام فراوان بوده اما نهادینه شدنِ جریان وکالت و نیابت، در زمان امام هادی علیه السلام به اوج خود رسید و تثبیت شد. و ایشان شرایط را برای قدرت یافتن شیعه ایجاد کردند، شاید بتوان گفت این جسارتی که به امام هادی علیه السلام کردند ناشی از کینه‌ای باشد که به همین خاطر در دل دشمنان ایجاد شده است.

اگر در پشت قضیه توهین به امام هادی علیه السلام در عصر حاضر، یک اتاق فکری وجود داشته باشد، می‌توان گفت که آن اتاق فکر به موضوع نقش امام هادی علیه السلام در قدرت بخشیدنِ به جامعه شیعی واقف بوده و می‌دانسته که باید از میان ائمه هدی علیهم السلام امام هادی علیه السلام را هدف بگیرد. باید بدانیم که دشمنان ما خیلی دقیق‌تر و بیشتر از ما در مورد دین و جامعه ما مطالعه می‌کنند.

دشمنان ما و به‌طور مشخص یهودی‌های صهیونیست بسیار دقیق اسلام‌شناسی می‌کنند و اوضاع ما را خیلی دقیق مورد بررسی قرار می‌دهند و به طرز نامحسوسی در میان ما نفوذ می‌کنند. به گونه‌ای که بسیاری از مؤمنین که ممکن است اهل فضل نیز بوده و در بالاترین مدارج علمی باشند گاهی متوجه نباشند که دارند در زمین دشمن بازی می‌کنند و دشمن دارد با چند واسطه آنها را مدیریت می‌کند.

یکی از حرف‌های دشمنان این بود که اکثر عقاید شیعه مربوط به زمان امامان نبوده بلکه اینها را در دوران صفویه درست کرده‌اند! وقتی عقاید خاص شیعی را که در زمان امام هادی علیه السلام تثبیت شده است (مانند تثبیت پایه‌های ولایت فقیه و نیابت عام) به دوران صفویه نسبت می‌دهند، معلوم می‌شود اینها از این نقطه ضربه خورده‌اند. آنها علی‌القاعده باید خیلی از امام هادی علیه السلام عصبانی باشند. شیعه‌ای که فقط تا امام هفتم را قبول داشته باشد، شیعه‌ای است که برای ابلیس بی‌ضرر است. چرا؟ چون تلاش ابلیس در این راستا بود که فرهنگ شیعی که در زمان امام صادق علیه السلام نشر پیدا کرده بود تبدیل به قدرت برای شیعه نشود.

پایه‌های قدرت اجتماعی شیعه

فکر و فرهنگ شیعه قابلیت زیادی برای تبدیل شدن به قدرت اجتماعی و سیاسی دارد. راز اسلام سیاسی امام(ره) این بود که فکر و فرهنگ شیعی، قدرت سیاسی به همراه می‌آورد. ما در جریان انقلاب دیدیم که حضرت امام(ره) چگونه از این قدرت استفاده کردند. وقتی امام حکم دادند که کارکنان شرکت نفت، در سر کار خود حاضر نشوند، طبیعتاً این کارکنان دیگر حقوقی دریافت نمی‌کردند و لذا امام دستور دادند از محل خمس، به آنها حقوق داده شود.

امام هادی علیه السلام معارف شیعی را تبدیل به قدرت اجتماعی کرد. احکام خمس و زکات، حج و جهاد، امامت جماعت، نماز جمعه، مرجعیت و تمام اخلاقیات و عرفان شیعی همه نشان می‌دهد که فکر و فرهنگ شیعی این قابلیت را دارد که تولید قدرت کرده و تبدیل به اقتدار اجتماعی شود. به همین خاطر بود که حضرت امام می‌فرمود: و اللَّه اسلام تمامش سیاست است. اسلام را بد معرّفى کرده ‏اند (صحیفه امام/ج‏1/ص270) اسلام دین سیاست است قبل از اینکه دین معنویات باشد (صحیفه امام/ج‏6/ص 467) جنس مقدسات شیعی، نتیجه‌اش قدرت و سیاست است. سیاست یعنی مدیریت این قدرت تا به دست نااهلان نیفتد. جنس روضه اباالفضل العباس، و عشق به او، عشق به قدرت اسلام است. اِنّی سِلمٌ لِمَن سالَمَکُم وَ وَلیٌّ لِمَن والاکُم یعنی ما در کنار امام حسین علیه السلام ، با محبین امام حسین علیه السلام نیز رابطه داریم و این خودش یک شبکه اجتماعی مستحکم را پایه گذاری می‌کند.

 چرا دشمنان داخلی و خارجی بر این موضوع تأکید می‌کردند که ما باید از سیاست، قداست‌زدایی کنیم! چون می‌خواستند حمایت فرهنگ شیعی را از محور نظام یعنی ولایت بگیرند.  وقتی قداست ولی امر شکسته شد، دیگر هر کاری که مستکبران بخواهند انجام خواهد گرفت. اگر هم زمانی کلیسا قدرت داشت ناشی از تزویر بود نه حقیقت چنین تفکری. فکر و فرهنگ شیعی، قابلیت بسیار فراوانی دارد که تبدیل به قدرت اجتماعی شود. نمونه ساده این مطلب، بحث خمس است که به امام معصوم و نایب او، نوعی قدرت اجتماعی می‌دهد. 

زبان دانی امام هادی  علیه السلام

یکی از توانایی امام هادی علیه السلام ، آگاهی کامل از همه زبان های معاصر خویش است. امام مثل سایر امامان علیهم السلام بر همه زبانهای دنیا تسلط کامل داشته. امام در گفتگویی با عموم مردم، سخنان هر انسانی با هر زبانی را به درستی متوجه شده و بدون نیاز به مترجم، پاسخ او را به زبان خودش داده اند. مطابق احادیثی که آمده و در آن برخی نمونه های زبان دانی امام گزارش شد، آن حضرت با زبانهای مردم دنیا آشنا بوده اند و در گفتگوها و مناظرات و مذاکرات با هر کس با زبان خودش سخن می گفته اند. بنابراین هر یک از امامان برای هدایت انسان ها به هر زبانی که خواسته اند، با تسلط کامل سخن گفته اند. در این امتیاز نیز امامان سرآمد زمان خویش بوده و با زبانهای متفاوت،حقایق الهی و معارف اسلامی را بیان کرده اند.

زبان فارسی و اسلاوی ابوهاشم جعفری نیز گفته من با متطیب در محضر امام به فارسی سخن گفتم. امام روی به من نموده و با تبسم فرمود: گمان می کنی غیر از تو کسی فارسی را به خوبی نمی داند؟ متطیب به امام عرض کرد: جانم فدای شما باد! شما فارسی را خوب می دانید؟ امام پاسخ دادند: آری. وی همچنین گفته : در محضر امام بودم، غلامی در خدمت امام بود. من با او فارسی سخن گفتم و او نفهمید.

امام سخنم را به عربی برگردانده و به اطلاع او رساندند. 

تکلم به زبان ترکی : ابوهاشم جعفری گفته است: در مدینه، امام با بغا از نگهبانان متوکل عباسی که ترک زبان بود، به ترکی سخن گفتند. وی از اسب پیاده شد و جای اثر پای اسب امام را بوسید و.....

 

زیارت جامعه یادگار امام هادی علیه السلام

 احیای فرهنگ غدیر و امامت از روش‏هایی که در سیره امام هادی علیه السلام مورد توجه بوده، نشر معارف ائمه و فرهنگ اهل بیت علیهم السلام در آن عصر ظلمانی می‏باشد. هنگامی که معتصم خلیفه عباسی، حضرت هادی علیه السلام را در روز غدیر احضار نمود، آن حضرت در آن موقعیت‏ حساس به زیارت جد بزرگوارش امام علی علیه السلام شتافته و با نوای ملکوتی و عبارات دلنشین خویش، فضائل و مناقب حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام را بار دیگر در خاطره‏ها زنده کرد. محتوای این زیارت در باره فرهنگ غدیر و زندگی ارزشمند و باشکوه علی علیه السلام است و محورهای مهمی در زیارت غدیر مورد توجه و تأکید امام هادی‏ علیه السلام قرار گرفته است.

زیارت جامعه یا منشور امامت امام هادی‏ علیه السلام علاوه بر زیارت غدیر، برای تبیین جایگاه امامت و مشخص شدن منزلت پیشوایان معصوم ‏علیهم السلام یکی از آثار ماندگار خویش را به نام زیارت «جامعه کبیره‏» که یک دوره امام ‏شناسی جامع و کامل می‏باشد، به شیفتگان معارف اهل بیت‏ علیهم السلام عرضه نموده است.

 به گفته علامه مجلسی، این زیارت از نظر سند صحیح ‏ترین و از جهت محتوی فراگیرترین زیارت‏ها نسبت‏ به ائمه اطهارعلیهم السلام می‏باشد و در مقایسه با دیگر زیارت‏ ها از فصاحت لفظ و بلاغت معنی و شان و منزلت والایی برخوردار است

 امام در مقدمه زیارت، ذکر صد مرتبه تکبیر را که دلیل وحدانیت خداوند و توحید است لازم می شمارد، پس از آن جایگاه واقعی اهل بیت علیهم السلام را برای باطل کردن مدعیان امامت با زبان دعا و زیارت روشن می کند (مفاتیح الجنان). یکی از ماندگار ترین آثار امام هادی علیه السلام زیارت جامعه کبیره است، زیارت جامعه متقن ترین متن شناخت امامت راستین است و صحت صدور و ارزش سندی آن است .

 اهمیت این زیارت را هنگامی می توان دریافت که بدانیم در آن زمان عده ای از غلات معصومان علیه السلام را تا حد خدایی بالا برده، گروهی را تحت پرچم ضلالت خویش گرد آورده بودند. امام علیه السلام با سخنان خود مرز افراط و تفریط را مشخص کرد و دوستداران واقعی خویش را از انحراف و تمایل به سوی افکار و آرای باطل دور داشت. در این زیارت اوج معنوی و جامعیت ائمه علیه السلام در ابعاد مختلف، با بلاغت اعجاب انگیز که هر سخن شناس و آشنای با ادبیات عرب آن را در می یابد، مشاهده می شود. این امر خود می تواند بیانگر صدور این جملات از سوی امام معصوم باشد. معرفی اهل بیت علیه السلام به عنوان معدن و سرچشمه علم در این دعا و مضامین دیگر، رد ضمنی عقاید فرقه های مختلف است که معتقد به امامت حاکمان اموی و عباسی و دیگران بودند و حدیث نبوی من لم یعرف امام زمانه مات میته جاهلیه را به سلاطین تأویل می کردند و آنها را امام مفترض الطاعه می شمردند. این میراث گران سنگ امامت (جامعه کبیره) بهترین شیوه، جهت سامان دهی فکری جامعه اسلامی در آن مقطع و در حال حاضر است که سبب ثبات فکری و عدم انحراف پیروان راستین اهلبیت علیهم السلام از گرد شمع روشن امامت شده که با مراجعه به متن و شروح نوشته شده بر آن، می تواند جایگاه امامت و خلیفه الهی را در زمین روشن کند.

این فرهنگ سازی از طرف امام دو جنبه اثباتی و سلبی دارد: جنبه اثباتی، دفاع از منزلت اجتماعی و هدایتی ائمه و برقراری حلقه اتصال امت با امام و برتری اهل بیت علیهم السلام از جهات عدیده ای است که هرگز قابل مقایسه با دیگران نیستند و... و جنبه سلبی، نیز اندیشه غلات را درباره امامت منتفی و مردود می شمارد و شهادت بر وحدانیت خداوند و نفی شرک از ذات او را در آغاز و در ضمن زیارت، در پاسخ غالیان به مردم القاء می کند.

 آن حضرت در این زیارت، عصمت امامت را جهت ابطال عقاید معتقدین به امامت حاکمان اموی و عباسی و دیگران مطرح می فرماید .. و اذهب عنکم الرجس.... یکی از کاربردهای آن ارتباط بهتر و صحیح تر با او برای نایل شدن به فیوضات الهی است که در قالب زیارت و توسل و یاری خواهی از ارواح مقدس و مطهر مطرح است.

درباره اوصاف انسان کامل در زیارت نامه ها هم سخن به میان آمده است. کاربرد دیگر آن در بحث شفاعت است و این که آیا در برزخ هم، شفاعت وجود دارد یا مختص به عالم قیامت است؟ و این که چند نوع شفاعت وجود دارد و حد و اندازه آن چیست؟ و مباحثی از این قبیل.

زیارت یا مأثور است یا غیر مأثور. زیارت غیر مأثور از سوی افرادی مثل عالمان دین برای گفتگو با زیارت شونده بیان شده و زیارت مأثور جملاتی است که اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام آن را بیان فرموده اند لذا ارزش و اهمیت فوق العاده ای دارد، زیرا در سایه آن می توان به منزلت و جایگاه زیارت شونده پی برد.  نیز در پرتو آن با علوم و معارفی که افراد اندکی توانایی ابراز آن را دارند، آشنا می شویم؛ علوم و معارفی که می توان از آن به عنوان حجتی گویا در مباحث دقیق معرفت الله بهره مند شد.

منشور امامت زیارت جامعه، بسان سیل از کوهسار وجود امام هادی  علیه السلام سرازیر شده و در آن در پوشش بیان فضائل انسان کامل، معارف عمیق توحیدی و ولایی، مطرح شده است. امام هادی علیه السلام در این زیارت، ائمه اطهار را با جلوه های گوناگون مطرح ساخته تا زائر، آنان را از زوایای مختلف تماشا کند و آنان را الگوی خود قرار دهد. در این زیارت، مهمان با انواع غذاهای امام شناسی، بزرگ داشته می شود. در واقع این بیانات عرشی امام علی النقی علیه السلام یک دوره امام شناسی است

متن این عبارت ها به گونه ای است که صدور آن از غیر معصوم محال است وانگهی مضامین آن با قرآن هماهنگ است. و این، نکته ای است که پژوهشگر را از بحث سندی آن بی نیاز می سازد.

شخصی به نام موسی بن عبدالله نخعی به حضرت علی النقی علیه السلام عرض کرد: یابن رسول الله! مرا به زیارتی با بلاغت کامل آموزش ده که هرگاه درصدد بودم یکی از شما را زیارت کنم، از آن طریق باشد. آنگاه حجت علی الاطلاق خداوند متعال، امام هادی علیه السلام این زیارت را بیان فرمودند.

زیارت جامعه کبیره، بیانگر پیوند مرجعیت معنوی، علمی، دینی و سیاسی امامان معصوم علیهم السلام است و علاوه بر ارزش‌های معنوی، بر جایگاه سیاسی ائمه علیهم السلام تأکید می‌کند. زیارت جامعه کبیره از جمله دعاهایی با مضامین والاست که هر فرد مسلمانی می‌تواند با توجه و دقت در آن به جایگاه علمی و معنوی ائمه علیهم السلام پی ببرد.

زیارت جامعه کبیره پیوند مرجعیت دینی و سیاسی ائمه علیه السلام است

زیارت جامعه کبیره را محدثان و فقهای شیعه در قرن چهارم از جمله؛ شیخ صدوق در کتاب من لا یحضره الفقیه و شیخ طوسی در تهذیب نقل کرده. شیخ صدوق در ارتباط با زیارت جامعه کبیره آورده که روزی یکی از یاران امام هادی علیه السلام به محضر ایشان رسید و از امام علیه السلام درخواست کرد تا دعایی را به وی تعلیم دهد که کامل باشد و به وسیله آن بتواند هریک از ائمه اطهار علیهم السلام را که می‌خواهد، زیارت کند. امام علیه السلام دستوراتی فرمود و این زیارت را بیان کرد.

به خاطر محتوای بلند این زیارت است که امام هادی علیه السلام به ذکر یک‌صد مرتبه تکبیر در ابتدای قرائت زیارت جامعه کبیره سفارش می‌کند و پدر مرحوم مجلسی نیز گفتن ذکر شریف الله اکبر در ابتدای این زیارت را این گونه بیان می‌کند که ممکن است توجه به مضامین این دعای شریف، ما را در ارتباط با ائمه اطهار علیهم‌السلام دچار غلو کند.

معارف معنوی زیارت جامعه کبیره :

براساس این بخش از زیارت مبنی بر مَهْبِطَ الْوَحْىِ وَ خُزّانَ الْعِلْمِ امامان معصومعلیهم السلام آگاه‌ترین و عالم‌ترین افراد زمان خود بودند و اگر در هر عصری علم جدیدی وجود داشته باشد ریشه‌های این علوم به ائمه و حضرت رسول صلی الله علیه و آله برمی‌گردد لذا تمام گنجینه‌های علم در نزد آنهاست و طبعا نسبت به جایگاه سیاسی آنها سر تعظیم فرود آورده و زمامداریشان را خواهد پذیرفت.

چون خداوند متعال این جهان را برای انسان‌های شایسته، برجسته و کامل آفریده است طبعا این برکات نیز بخاطر وجود آنهاست و این گونه نیست که ائمه اطهار علیهم السلام فقط معدن علم، حلم و طهارت بوده و هیچ تلاشی را در جامعه انجام نمی‌دادند وَ دَعَوْتُمْ اِلى سَبیلِهِ بِالْحِکْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ بلکه در مسیر هدایت مردم، ارشاد را سرلوحه کار خود قرار داده‌‌ و در کسب رضایت الهی حتی تا پای جان نیز پیش می‌رفتند از این رو نماز برپا داشته، امر به معروف و نهی از منکر کرده و در راه خدا آن گونه که شایسته بود جهاد و تلاش کردند بنابراین به لحاظ معنوی، دینی و اخلاقی، مشاهده می‌کنیم اهل بیت علیهم‌السلام در رتبه بالایی قرار دارند.

مرجعیت دینی افراد نیز بر عهده ائمه اطهارعلیهم السلام است، اگر کسی می‌خواهد در مسیر رضایت الهی حرکت کند راهنمایان صحیح و درست، این بزرگان هستند و در واقع انسان باید با تبعیت از ائمه اطهار علیهم السلام به رضایت الهی دست یابد. وَ الْحَقُّ مَعَکُمْ وَ فیکُمْ وَ مِنْکُمْ وَ اِلَیْکُمْ اگر می‌خواهیم در مسائل اجتماعی و دینی، حق را بشناسیم باید دریافت که ائمه چگونه سخن گفته و چگونه حرکت کرده‌اند بنابراین سیره، سخن و روش آنها ملاک و میزانی برای تشخیص حق و حقائق است لذا انتم ‌الصراط‌ الأقوم مسیر محکم و پایداری که هیچ انحرافی در آن راه ندارد همان مسیر ائمه اطهار علیه السلام است.

زیارت جامعه کبیره بهترین و مستندترین سند معرفی امام هادی علیه السلام و سایر ائمه اطهار است. مهمترین اثر ماندگار ایشان که در بین دانشمندان شیعه مورد اتفاق است، همین زیارت جامعه کبیره است. ‌در زمان امام هادیعلیه السلام ‌به وسیله زیارت جامعه کبیره توصیف مقام امام از زبان یک امام معصوم جاری شده و موقعیت سیاسی زمان امام هادی علیه السلام اقتضا می‌کرد آن حضرت با زبان زیارت جامعه موقعیت و جایگاه و صفات امامان را برای آیندگان توصیف کنند. ‌شرایطی که خلفای عباسی ایجاد کردند، بیش از خلفای سابق علیه امامان معصوم اقدامات ستیزه‌ جویانه داشتند،

اما طوری این اقدامات را طرح‌ریزی کردند که افراد جامعه در آن زمان دیر متوجه می‌شدند و در واقع یک حالت منافقانه و شدید‌تری نسبت به بنی امیه در مورد امامان علیهم السلام داشتند.

خلفای عباسی از زمان امام صادق علیه السلام ‌به تثبیت قدرت روی آوردند و در زمان امام موسی کاظم، ‌امام رضا، امام جواد و امام هادی علیهم السلام هر خلیفه عباسی با ابتکار خاصی اقدام میکرد و تمام نقشه آنها در واقع این بود که بتوانند از تولد امام مهدیارواحنا فداه منجی بشریت جلوگیری کنند و به این خاطر بود که متوکل خلیفه عباسی، امام هادی و امام حسن عسکری علیهما السلام را از مدینه به سامرا و در بین لشکر منتقل کرد که به زعم خام خود بتواند جلوی تولد امام زمان ارواحنا فداه را بگیرد. ‌آنها می‌دانستند موضوع امام زمان ارواحنا فداه یک موضوع جهانی است که و برای عدم تحقق آن از هیچ تلاشی فروگذار نکردند، چون آنچه از فرمایش پیامبرصلی الله علیه و آله نسبت به آینده بشر ذکر شده بود، نشان می‌داد که آینده توسط امام مهدی ارواحنا فداه ‌رقم می‌خورد.

زیارت جامعه جایگاه «امامت» را تثبیت می‌کند

امام هادی علیه السلام با زیارت جامعه کبیره این موقعیت و تلاش دشمن را بهم زده و آنچه خلفای عباسی سعی می‌کردند، چهره امام را مشوه جلوه دهند، برعکس در زیارت جامعه جایگاه امام تثبیت شده و معادلات خلفای عباسی بهم ریخت

امام هادی در زیارت جامعه کبیره دو مطلب را به راحتی روشن می‌کند.یکی اینکه خود امام هادی علیه السلام به معرفی نبوت، امامت و معاد و معرفی شخصیت خود می‌پردازد. دوم اینکه امامان معصوم علیهم السلام شناخته می‌شوند.

آیا امامان معصوم علاوه بر مرجعیت دینی مرجعیت سیاسی جامعه را نیز برعهده داشتند در بخشی از زیارت آمده وَ سَاسَة‌ُ العِبادِ سیاست‌مداران و زمامداران مردم در تمامی مسائل اهل‌بیت علیهم السلام هستند. امامانی که مردم را به سوی خدا دعوت می‌کنند پیشوایانی هدایتگر هستند که زمام جامعه باید به دست آنها باشد. دقت به جایگاه ائمه اطهار علیهم السلام در زیارت جامعه کبیره می‌تواند یک دوره کامل امام شناسی را ارائه دهد و از طرف دیگر مضامین والای این زیارت، بیانگر جایگاه معنوی، اخلاقی و دینی اهل بیت علیهم السلام است که در نهایت، موجب می‌شود انسان به جایی رسد که کسی جز امامان معصوم علیهم السلام نمی‌تواند عهده‌دار مرجعیت دینی و سیاسی مسلمانان باشد.

بخش دیگری از مضامین این دعای شریف به وظایف شیعیان اشاره می‌کند در واقع، سخن ما باید این گونه باشد سِلْمٌ لِمَنْ سالَمَکُمْ وَ حَرْبٌ لِمَنْ حارَبَکُمْ با دشمنان شما دشمن و با دوستان شما دوست بوده و با عبارت وَ نُصْرَتى لَکُمْ مُعَدَّةٌ انسان به پیشوایان دینی خود عرض می‌کند ما برای کمک به شما آماده هستیم لذا شیعه موظف است خود را برای کمک به امام زمان ارواحنا فداه آماده کند .

بنابراین به جای آنکه به دنبال علائم ظهور باشیم باید به گونه‌ای خود را مجهز و تربیت کنیم تا در هر لحظه‌ای که ایشان ظهور کردند بتوان با جان و دل در رکاب حضرت خدمت کنیم.

یکی از شیوه‌های یاری امام عصر ارواحنا فداه کمک به فقرا، تهذیب نفس، پاکی، امر به معروف و نهی از منکر در همراهی با ولی فقیه است از این رو هر فرد شیعه‌ای باید به این مسئله فکر کند که آیا زندگی او شباهتی به زندگی ائمه دارد. آیا به به لحاظ عملکرد به آنها نزدیکتریم یا به دشمنان ائمه علیهم السلام آیا با امامان معصوم انس بیشتری داریم یا با دشمنانشان؟ و عملا ثابت کنیم که با ائمه اطهار علیهم السلام هستیم از این رو باید چشم، گوش، قلب و دل ما در راستای خشنودی و تبعیت از ائمه اطهار علیهک السلام باشد

بخش پایانی زیارت جامعه کبیره به مقام شفاعت امامان بزرگوار می‌پردازد. طبعا کسانی که جایگاه دینی، معنوی و محبوبیتی نزد خداوند متعال دارند می‌توانند واسطه و شفیع ما گنه‌کاران در پیشگاه الهی باشند همچنین شیعیان با توسل به آنها مهذب شده، در راه هدایت قدم برداشته و سعی می‌کنند هر روز بهتر از دیروز راه ائمه علیهم السلام که همان نزدیک شدن به قرب الهی است را ادامه دهند.

آماده سازی مردم برای دوران غیبت:

تقدیر الهی این بود که امام هادی علیه السلام ، نوه گران مایه خویش را نبیند چرا که ولادت حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه، حدود یک سال بعد از شهادت حضرت هادی علیه السلام رخ داد اما آن حضرت، به دلیل آگاهی از نزدیک شدن وعده خدا درباره ولادت امام مهدی عجل الله تعالی فرجه، ، جوّ فکری، فرهنگی و اجتماعی جامعه خویش را برای میلاد نور آماده و مقدمات آن را فراهم می‏ساخت از این رو، امام هادی علیه السلام ، به تدریج، از حضورش در میان مردم می‏کاهد تا مردم را رفته رفته برای دوران غیبت امام عجل الله تعالی فرجه، آماده سازد و به همین دلیل است که حضرت، در بغداد و مرکز کشور پهناور اسلامی، برای خویش نمایندگانی برگزید تا واسطه پیوند میان امام علیه السلام و دوست‏داران اهل‏بیت علیهم السلام ، باشند.

بشارت ظهور مهدی عجل الله تعالی فرجه امام هادی علیه السلام ، با بیان سخنانی خیلی روشن، امامان بعد از خود را ذکر کرده و فرمودند: امامِ پس از من، فرزندم حسن  علیه السلام و پس از او، پسرش قائم عجل الله تعالی فرجه است؛ همو که زمین را از عدل و داد لبریز می‏سازد، همان‏گونه که در آستانه ظهورش، از ستم و بیداد لبریز است. و با این بیان، هرگونه شبهه و تردیدی را از دل‏های حق جویان زدودند. یکی از یاران امام هادی علیه‏السلام ، که به سبب ارادت به ایشان، از سوی متوکل، خلیفه وقت، مورد بی‏ مهری واقع شده و حقوق و مزایای او را قطع کرده بودند، نزد امام علیه‏السلام رفت و از وضع معیشتی خود، به امام علیه‏السلام شکایت کرد و از حضرت خواست تا نزد خلیفه، وساطت وی را بکند. امام علیه السلام به او فرمود: اگر خدا بخواهد، بی‏نیاز خواهی شد. همان شب، فرستادگان متوکل به سراغ او آمده و از وی خواستند تا نزد خلیفه برود

پس از ورود این مرد به کاخ ، متوکل با رویی گشاده او را مورد توجه قرار داده و دستور داد تا حقوق وی را دو برابر کنند. مرد، خوشحال نزد امام علیه‏ السلام حاضر شد و پس از سپاس‏گزاری، باشگفتی از امام پرسید که چگونه با این که نزد خلیفه نرفته‏ اید، مشکل من حل شده است؟ امام علیه‏ السلام پاسخ دادند: خدا می‏داند که ما در کارهای خود، جز به او رجوع نمی‏کنیم و در سختی، جز به او توکل نداریم؛ لذا تمامی خواسته‏ های ما را برآورده می‏سازد.... آن مرد فهمید که از برکت دعای امام، گرفتاری او برطرف گردیده.

منابع  :  بحارالانوار، ج50  -  ارشاد ص333   -   رفیعی، دهمین خورشید امامت   -  اعلام الوری، ص 348   -  حیات فکرى و سیاسى امامان شیعه ج2      مروج الذهب، ج 2   -   معادن الجوهر  ج2     -   تاریخ  یعقوبی  ج2     - مقاتل الطالبیین     تاریخ طبری ج9       کامل فی التاریخ، ج7،          وسائل الشیعه، العاملی، ج12 و 18    

ادامه کتاب

http://m5736z.blog.ir/post/hadi2

به نام خدا
مطالب جمع آوری شده در زمینه های مفاهیم قرآنی و تاریخی

از سال 1354   و    بارگذاری آن  در سال  1380 در   سایت

تاریخی فرهنگی قرآنی

و از سال 1393 به تدریج بعضی از مقالات تبدیل به کتاب شده

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">