تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

موضوعات قرآنی ؛ دینی و آموزشی : مطالب طبقه بندی شده جهت تحقیق ؛ جزوه ؛ کتاب و .....

تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

موضوعات قرآنی ؛ دینی و آموزشی : مطالب طبقه بندی شده جهت تحقیق ؛ جزوه ؛ کتاب و .....

مشخصات بلاگ
تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

آشنائی با تاریخ اسلام :
عبرت آموزی (و لقد اهلکنا القرون من قبلکم .... گذشته چراغ راه آینده است)
آشنایی با علوم و موضوعات قرآنی ( هدی و رحمه للمتقین)

آخرین نظرات
  • ۴ خرداد ۰۱، ۱۷:۲۱ - خرید پیج اینستاگرام ارزان
    Great post.

توحید : موضوعات قرآنی

عدل . نبوت . امامت

نبوت ؛ امامت عدل امامت : موضوعات قرآنی

بی ایمانی و کفر

ایمان داری : ترجمه تک آیه ها

توحید . معاد . ترس از مرگ؟ اسماء الحسنی

عبادی : موضوعات قرآنی

تربیتی اخلاقی اجتماعی : موضوعات قرآنی

 

نماز و قرآن
کسانى که کتاب الهى را تلاوت مى کنند و نماز را بر پا مى دارند و از آنچه به آنها روزى داده ایم پنهان و آشکار انفاق مى کنند تجارت (پر سودى) را امید دارند که نابودى و کساد در آن نیست ان الذین یتلون کتاب الله و اقاموا الصلوة و انفقوا مما رزقناهم سرا علانیة یرجون تجارة لن تبور (فاطر29)
یکى از صفات متقین اقامه نماز است . پرهیزکاران آنهایى هستند که به غیب ایمان مى آورند و نماز بر پا مى دارند و از تمام نعمتها و مواهبى که با آنها روزى داده ایم انفاق مى کنند الذین یومنون بالغیب و یقیمون الصلوة و مما رزقنا هم ینفقون (بقره3)
نماز، خصلت مؤ منین
مردان و زنان با ایمان ولى (و یار و یاور) یکدیگرند امر به معروف و نهى از منکر مى کنند و نماز را بر پا مىدارند و زکات را مى پردازند و خدا و رسولش ‍ را اطاعت مى نمایند خداوند به زودى آنها خویش قرار مى دهد و المؤ منون و المؤ منات بعضهم اولیاء بعض یامرون بالمعروف و ینهون عن المنکر و یقیمون الصلوة و یؤتون الزکوة و یطیعون الله و رسوله اولئک سیر حمهم الله ان الله عزیز حکیم (توبه71)
نماز یکى از اصول نیکى هاست و لکن البر من امن بالله و الیوم الاخر و الملائکة و الکتاب و النبیین ... و اقام الصلوة ...بلکه نیکى (و نیکوکار) کسانى هستند که به خدا و روز رستاخیز و فرشتگان و کتاب آسمانى و پیامبرانى ایمان آورده اند... و نماز را بر پا مى دارند... (بقره177)
مستمر یاد خدا بودن یا ایها الذین امنوا اذکرا الله ذکر کثیرا* وسبحوه بکرة و اصیلا اى کسانى که ایمان آورده اید خدا را بسیار یاد کنید * و صبح و شام او را تسبیح نمایید. (احزاب 41و42)
دل بستن به خدا و اذکر اسم ربک و تبتل الیه تبتیلا نام پروردگارت را یاد کن و تنها به او دل ببند(مزمل 8)
نماز و شکرگزارى انا اعطیناک الکوثر فصل لربک و انحر به خاطر شکرانه عطایاى ما براى پروردگارت نماز بخوان و قربانى کن.
نماز و عدالت اجتماعى قل امر ربى بالقسط واقیموا وجوهکم عندکل مسجد و ادعوه مخلصین له الدین کما بداءکم تعودون بگو اى رسول پروردگار من شما را به عدل و درستى امر کرده و نیز فرموده که در هر عبادت روى به حضرت او آرید و خدا را از سر اخلاص ‍ بخوانید که چنانچه شما را در اول بیافرید دیگر بار به سویش باز آیید (اعراف29)
پاداش نماز و الذین یمسکون بالکتاب و اقاموا الصلوة انا لا نضیع اجر المصلحین و آنها که به کتاب (خدا) تمسک جویند و نماز را بر پا دارند (پاداش بزرگى خواهند داشت زیرا) ما پاداش مصلحان را ضایع نخواهیم کرد (اعراف170)
نماز و آیین مستقیم و ما امروآ الا لیعبدوا الله مخلصین له الدین حنفاء و یقیموا الصلوة و یوتوا الزکوة و ذلک دین القیمة در حالى که به آنها دستورى داده نشده بود جز اینکه خدا را پرستش کنند با کمال اخلاص ، و از شرک به توحید باز گردند، نماز را بر پا دارند، و زکات را ادا کنند، و اینست آئین مستقیم و صحیح و پایدار(بینه1)
مؤ منان کسانى هستند که نماز را بر پا مى دارند الذین یقیمون الصلوة و یؤ تون الزکوة و هم بالاخرة هم یوقنون همان کسانى که نماز را بر پا مى دارند و زکات را ادا مى کنند و به آخرت یقین دارند.(نمل2و3)
بر پا داشتن نماز یکى از برنامه هاى اولوا الالباب و الذین صبروا ابتغاء وجه ربهم و اقاموا الصلوة و انفقوا مما رزقنهم سرا و علانیه و یدرؤ ن بالحسنه السیئة اولئک لهم عقبى الدار. و آنها به خاطر ذات (پاک) پروردگار شکیبائى مى کنند، و نماز را بر پا مى دارند، و از آنچه به آنها روزى داده ایم، در پنهان و آشکار انفاق مىکنند، و با حسنات ، سیئات را از میان مى برند، پایان نیک سراى دیگر از آن آنهاست (رعد 22)
نماز یکى از نشانه هاى ایمان قل لعبادى الذین امنوا یقیموا الصلوة و ینفقوا مما رزقناهم سرا و علانیة به بندگان من که ایمان آورده اند بگو: نماز را بر پا دارند و از آنچه به آنان روزى داده ایم در پنهان و آشکار انفاق کنند. (ابراهیم31)
نماز و صفات مؤ منان و مجاهدان التائبون العابدون الحامدون السائحون الراکعون الساجدون الامرون بالمعروف و الناهون عن المنکر و الحافظون لحدود الله و بشر المومنین (توبه112) (مؤ منان کسانى اند که ) توبه کنندگان و عبادت کنندگان سپاس گویان و ساحت کنندگان و رکوع کنندگان و سجده آوران و آمران به معروف و نهى کنندگان از منکر و حافظان حدود (و مرزهاى) الهى و بشارت بده مؤ منان را.

إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّکاةَ لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ - آنـان کـه ایـمـان آوردنـد و کـارهـاى شایسته کردند و نماز را برپا داشتند و زکات را پرداختند, پاداششان نزد پروردگارشان است , نه بیمى بر آنهاست و نه اندوهگین شوند. بقره 277
یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ - کـسـانـى هـسـتـنـد کـه چـون در زمین به آنها توانایى بخشیم , نماز را برپا مى دارند و زکات را  مى پردازند , و به کارهاى پسندیده وا مى دارند و از کارهاى ناشایست باز مى دارند.
الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاَةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنفِقُونَ؛ أُوْلَـئِکَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا لَّهُمْ دَرَجَاتٌ عِندَ رَبِّهِمْ وَمَغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ کَرِیمٌ؛ - آنـان که نماز را برپا مى دارند و از آنچه روزیشان داده ایم انفاق مى کنند, به تحقیق که آنها ایمان دارند براى آنان نزد پروردگارشان درجات و آمرزش و روزى کرامند خواهد بود. انفال 4
وَ أَقِمِ الصَّلَاةَ إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْکَر  وَ لَذِکْرُ اللَّهِ أَکْبَرُ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ مَا تَصْنَعُونَ - نماز را برپا دار که نماز از کارهاى زشت و ناشایست باز مى دارد و یاد اللّه (از هر کارى ) برتر است و اللّه آنچه مى کنید, مى داند. عنکبوت 45
- نماز را برپا دارید که نماز بر مومنان وظیفه اى ثابت و معین مقررگشته است .

فَوَیْلٌ لِلْمُصَلِّینَ . الَّذِینَ هُمْ عَنْ صَلَاتِهِمْ سَاهُونَ - پس واى به حال نمازگزاران. «5» آنان که از نمازشان غافلند.

 

روزه تنها ترک خوراک و آب نیست، بلکه روزه شرعی و حقیقی و قانونمند اسلامی همان روزه‌ای است که به اضافه ترک آب و غذا، یک انقلاب درونی که سازندگی دارد در شخص روزه‌دار ایجاد گردد و خود را از هر نوع آلودگی و گناه دور سازد و به عبارت دیگر روزه‌ای همراه با ترک غذا و آب از تمام گناهان، نافرمانی‌ها، آزارها و... دست بشوید و تمام اعضای او روزه‌دار باشد، چنین روزه‌ای مقبول درگاه حق‌تعالی قرار می‌گیرد، و ثواب بی‌نهایت برای روزه‌دار محقق می‌گردد.

بنابراین روزه حقیقی روزه‌ای است که بازدارنده و سازندگی داشته باشد و چنین روزه‌ای که سازندگی دارد، ثواب و پاداش بسیاری دارد.

رمضان بهار عمر و بهترین فرصت مناسب برای اصلاح خود و جامعه اسلامی است که کلیه مکلفان به طور مشترک به عبادت روزه مشغول و برای کسب معنویات و جبران گذشته بسیج و هماهنگ می‌شوند، مسلمانی که نسبت به رمضان دید منفی داشته باشد و از برنامه‌های ویژه این ماه پر خیر و برکت فاصله بگیرد و حتی با کمال جرأت در انظار عمومی تظاهر به روزه‌خواری کند، مثل اینکه به زبان حال خود می‌گوید: ای ملت مسلمان من از شما جدا و بی‌زار گشته‌ام و با این شعار ننگین علیه خود اعلام جنایت و جرم می‌کند. این امر مستوجب تعزیر و عقوبت است. 

 

اشاره قرآن به ماه مبارک رمضان و روزه:

روزه در ادیان گذشته

 یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیَامُ کَمَا کُتِبَ عَلَى الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ بقره۱۸۳

اى کسانى که ایمان آورده‌اید! روزه بر شما مقرّر گردید، همانگونه که بر کسانى که پیش از شما بودند مقرّر شده بود، باشد که پرهیزگار شوید.

از تورات و انجیل فعلی برمی‌آید که روزه در میان یهود و نصارا وجود داشته و اقوام و ملل دیگر هنگام مواجه شدن با غم و اندوه، روزه می‌گرفتند

حضرت موسی (ع) ۴۰ روز روزه داشته:

هنگام برآمدنم به کوه تا لوح‌های سنگی، یعنی لوحهای عهدی که خدا به شما بست؛ بگیرم

آن‌گاه در کوه چهل روز و چهل شب ماندم، نه نان خوردم و نه آب نوشیدم (تفسیر نمونه ج۱ ص۶۳۲)

همچنین از انجیل لوقا نیز برمی‌آید که حواریون مسیح نیز روزه می‌گرفتند (انجیل لوقا ب۵ ش۳۵۳۳)

نکته ها

تقوا، به معناى خویشتن دارى از گناه است.

بیشتر گناهان، از دو ریشه غضب و شهوت سرچشمه مى‌گیرند و روزه، جلوى تندى‌هاى این دو غریزه را مى‌گیرد و لذا سبب کاهش فساد و افزایش تقواست

پیام ها

1- خطابِ زیبا، گامى براى تأثیر گذارى پیام است «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا»

در حدیثى از تفسیر مجمع‌البیان مى‌خوانیم:

لذّت خطاب‌ «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا» سختى روزه را آسان مى‌کند. اگر والدین بخواهند که فرزندشان به سخنانشان گوش دهند، باید آنان را زیبا صدا زنند.

2- از شیوه‌هاى تبلیغ آن است که دستورات مشکل، آسان جلوه داده شود.

این آیه مى‌فرماید:

فرمان روزه مختص شما مسلمانان نیست، در امّت‌هاى پیشین نیز این قانون بوده است. و عمل به دستورى که براى همه امّت‌ها بوده، آسان‌تر از دستورى است که تنها براى یک گروه باشد «کَما کُتِبَ عَلَى الَّذینَ مِن قَبلِکُم»

3- قرآن، فلسفه بعضى احکام همچون روزه را بیان داشته است. زیرا اگر مردم نتیجه‌ى کارى را بدانند، در انجام آن نشاط بیشترى از خود نشان مى‌دهند «لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ»

رسول خدا صلى الله علیه و آله: «الصَّومُ لى وَ اَنَا اَجزى بِه» روزه براى من است و من آن را پاداش مى‌دهم

اهمیّت روزه به قدرى است که در روایات پاداش بسیارى از عبادات را همچون پاداش روزه دانسته‌اند هرچند که روزه بر امّت‌هاى پیشین نیز واجب بوده، ولى روزه‌ى ماه رمضان، مخصوص انبیا بوده و در امّت اسلامى، روزه رمضان بر همه واجب شده است

رسول‌ خدا: براى هر چیز زکاتى است و زکات بدنها، روزه است

آثار و برکات روزه‌

تقوا و خداترسى، در ظاهر و باطن، مهم‌ترین اثر روزه است

روزه، یگانه عبادت مخفى است. نماز، حج، جهاد، زکات و خمس را مردم مى‌بینند، امّا روزه دیدنى نیست

روزه، اراده انسان را تقویت مى‌کند.

کسى که یک ماه نان وآب و همسر خود را کنار گذاشت، مى‌تواند نسبت به مال و ناموس دیگران خود را کنترل کند

روزه، باعث تقویت عاطفه است. کسى که یک ماه مزه‌ى گرسنگى را چشید، درد آشنا مى‌شود و رنج گرسنگان را احساس و درک مى‌کند. رسول خدا صلى الله علیه و آله : روزه، نصف صبر است

انواع روزه :

روزه‌ى مردمان عادّى، همان خوددارى از خوردن و آشامیدن،

امّا در روزه خواص علاوه بر اجتناب از مفطرات، اجتناب از گناهان نیز لازم است،

و روزه‌ى خاصّ‌الخاص، علاوه بر اجتناب از مفطرات و پرهیز از گناهان، خالى بودن دل از غیر خداست

عرفا می‌گویند که روزه باطنی هم داریم و آن این است که ذهن انسان به گناه متمایل نشود و روحش آلوده به مسائل مَنهی و شَهَوی نشود

روزه، انسان را شبیه فرشتگان مى‌کند، فرشتگانى که از خوردن و آشامیدن و شهوت دورند

 

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیَامُ کَمَا کُتِبَ عَلَى الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ - اى کـسانى که ایمان آورده اید. روزه بر شما مقرر شده است ,همان گونه که بر کسانى که پیش از شما بودند مقرر شده بود, باشدکه پرهیزکارى پیشه کنید.
شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِی أُنْزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ هُدًى لِلنَّاسِ وَبَیِّنَاتٍ مِنَ الْهُدَىٰ وَالْفُرْقَانِ ۚ فَمَنْ شَهِدَ مِنْکُمُ الشَّهْرَ فَلْیَصُمْهُ ۖ وَمَنْ کَانَ مَرِیضًا أَوْ عَلَىٰ سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ أَیَّامٍ أُخَرَ ۗ یُرِیدُ اللَّهُ بِکُمُ الْیُسْرَ وَلَا یُرِیدُ بِکُمُ الْعُسْرَ وَلِتُکْمِلُوا الْعِدَّةَ وَلِتُکَبِّرُوا اللَّهَ عَلَىٰ مَا هَدَاکُمْ وَلَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ - ماه رمضان ماهی است که قرآن در آن نازل شده برای هدایت بشر و برای راهنمایی و امتیاز حق از باطل، پس هر که دریابد ماه رمضان را باید آن را روزه بدارد، و هر که ناخوش یا در سفر باشد (به شماره آنچه روزه خورده است) از ماهای دیگر روزه دارد، که خداوند برای شما حکم را آسان خواسته و تکلیف را مشکل نگرفته، و خواسته تا اینکه عدد روزه را تکمیل کرده و خدا را به عظمت یاد کنید که شما را هدایت فرمود، باشد که (از این نعمت بزرگ) سپاسگزار شوید.
إِنَّ الْمُسْلِمِینَ وَالْمُسْلِمَاتِ وَالْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَالْقَانِتِینَ وَالْقَانِتَاتِ وَالصَّادِقِینَ وَالصَّادِقَاتِ وَالصَّابِرِینَ وَالصَّابِرَاتِ وَالْخَاشِعِینَ وَالْخَاشِعَاتِ وَالْمُتَصَدِّقِینَ وَالْمُتَصَدِّقَاتِ وَالصَّائِمِینَ وَالصَّائِمَاتِ وَالْحَافِظِینَ فُرُوجَهُمْ وَالْحَافِظَاتِ وَالذَّاکِرِینَ اللَّهَ کَثِیرًا وَالذَّاکِرَاتِ أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ مَغْفِرَةً وَأَجْرًا عَظِیمًا - همانا کلیه مردان و زنان مسلمان و مردان و زنان با ایمان و مردان و زنان اهل طاعت و عبادت و مردان و زنان راستگوی و مردان و زنان صابر و مردان و زنان خدا ترس خاشع و مردان و زنان خیر خواه مسکین نواز و مردان و زنان روزه‌دار و مردان و زنان با حفاظ خوددار از تمایلات حرام و مردان و زنانی که یاد خدا بسیار کنند، بر همه آنها خدا مغفرت و پاداشی بزرگ مهیا ساخته است..
وَ اسْتَعینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ وَ إِنَّها لَکَبیرَةٌ إِلاَّ عَلَی الْخاشِعینَ - از صبر (روزه ) و نماز یارى بجویید و آن جز بر فروتنان گران مى آید. بقره 45

زکات و خمس

خمس چیست؟

خمس یکی از فرائضی است که قرآن کریم، ایمان را با آن پیوند زده و در کنار جهاد قرار داده وَ اعلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُم مِّن شَیْءٍ فَأَنَّ لِلّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِی الْقُرْبَى والیَتَامَى والْمَسَاکِینِ وَابْنِ السَّبِیلِ إِن کُنتُمْ آمَنتُمْ بِاللّهِ وَمَا أَنزَلْنَا عَلَى عَبْدِنَا یَومَ الْفُرْقَانِ یَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ وَاللّهُ عَلَى کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ (انفال41) اقتصاد اسلامی و هر اقتصاد دیگر بر مجموعه ای از مالیات ها استوار است که یکی از آنها که مهم ترین هم هست خمس است و بعد زکات، کفارات و ... .

خمس در اسلام ثابت و قطعی است

این مالیات ها اموالی هستند که اقتصاد اسلامی بر پایه آنها استوار است؛ بنابر این یکی از مالیات های اقتصاد اسلامی «خمس» است و این مالیات در واقع از نظر عقلا یک مالیات عجیب و غیر عقلایی نیست و عقلا در برخی کشورها مالیاتی دارند که گفته می‏شود میزان این مالیات به اندازه خمس است که البته این برای ما مهم نیست، بلکه مهم آن است که خمس در اسلام ثابت و قطعی است و در این مساله میان مسلمانان اختلافی نیست

چگونه اختلاف مطرح باشد در حالی که قرآن می‏فرماید: «واعلموا أن ما غنمتم من شیء فأن لله خمسه و للرسول و لذی القربی و الیتامی و المساکین و ابن السبیل».[1]

آیه در مورد وجود خمس، صریح است و در اصل وجوب فی الجمله آن اختلافی میان مسلمانان نیست و اگر اختلافی باشد در جزئیات است. از جمله تفاصیل مورد اختلاف خمس، مساله غنیمت است که آیا خمس غنیمت مخصوص غنایم جنگ است یا این مالیات در مساحت گسترده تری واجب است؟

بخشی از این مساحت گسترده که ما می­خواهیم درباره آن صحبت کنیم مازاد درآمد است یعنی اینکه انسان در پایان سال و پس از خرید مایحتاج خود نگاه می­کند چیزی برایش مانده یا نمانده؟ اگر نمانده که خمس بر او واجب نیست اما اگر چیزی برایش مانده باشد، این باقی مانده را که در اصطلاح باقیمانده و مازاد خرجی و درآمد می‏نامند، مشمول خمس می شود یعنی مالی که از مخارج زندگی او اضافه آمده، هرچه خواسته در زندگی خود خرج خوردن و پوشیدن و سفر و مداوا و ... کرده و در نهایت سال این مقدار اضافه آمده

امامیه می‏گویند خمس این مازاد، بر شخص واجب است.

نقطه اتفاق و اختلاف میان شیعه و سنی

ر اینجا یک نقطه اتفاق داریم و یک نقطه اختلاف. اتفاق موجود میان ما و اهل سنت این است که خمس در این زمینه واجب است و کلامی در آن نیست اما نکته این است که در زمان ما دیگر جنگی نیست. جنگی که در زمان پیامبر(ص) موجود بوده در زمان ما موجود نیست و میان مسلمانان و غیر مسلمانان دیگر وجود ندارد و در نتیجه غنایمی هم وجود ندارد که بحث خمس آنها مطرح شود و بحث ما فقط درباره مازاد مؤونه مطرح می‏شود که شیعه امامیه می‏گویند خمس بر آن واجب است و اهل سنت می­گویند خمس ندارد.

آیا مازاد مؤونه ، خمس دارد؟

ما می‏گوییم خمس آن واجب است زیرا مازاد مؤونه در هر زمانی موجود است از زمان پیامبر(ص) تا زمان ما؛ اما غنایم جنگی در زمان گذشته موجود بوده و در زمان ما وجود ندارد. ثمره بحث ما در این است که آیا مازاد مؤونه خمس دارد یا ندارد؟ امامیه می­گویند خمس دارد و اهل سنت می­گویند خمس ندارد و این محل نزاع است.

تاثیر وجوب خمس در شکل گیری نهاد مرجعیت شیعی

ثبوت خمس مازاد مؤونه نزد امامیه در دو مساله ایجابی تاثیر گذاشته که در مدرسه و مکتب امامیه موجود هستند .

مسأله اول مساله مرجعیت و حوزه است که ما شیعیان داریم ولی مدرسه مقابل (اهل سنت)، مرجعیت و حوزه به شکلی که ما داریم، ندارند. سبب آن چیست؟ سبب مهم آن خمس است اگر خمس نبود مرجعیت پیدا نمی‏شد و در نتیجه این پناهگاه واحد برای شیعه امامیه وجود نداشت

پس مرجعیت و حوزه به این شکل که می­بینیم از زمان غیبت صغری یا آغاز غیبت کبری یکی از عوامل پیدایش و تقویت خمس است زیرا به وسیله این مالیات است که مراجع می‏توانند فعالیت داشته باشند و حوزه از این رهگذر پدید می آید و به این ترتیب شیعه و مدرسه اهل بیت(ع) محافظت می‏شود؛ چراکه شما می‏دانید مدرسه اهل بیت(ع) و مذهب تشیع به وسیله چند عامل حفظ شده و استمرار یافته که یکی از مهم ترین این عوامل مرجعیت و حوزه است.

پس از آثار مثبت خمس این است که موجب بقای مرجعیت و حوزه و مذهب تشیع و استمرار آن است.

لازمه استقلال حوزه از دولت ها

پیامد مثبت دوم خمس این است که ممکن است کسی بگوید مدرسه و مکتب مقابل ما هم حوزه دارند، اما اگر این صحیح باشد باز هم آنها مرجعیت ندارند. اینجا نوبت می­رسد به تفاوت دوم ما و آنها. ما از دولت و حکومت و سیاست مستقل هستیم هر دولتی که بر سر کار باشد و سیاست های کشور تفاوت کند باز هم حوزه خودش را حفظ می­کند و از اختلاف دولت و حکومت متاثر نمی­شود و این بسیار مهم است

اگر خمس نبود ما مجبور بودیم تابع دولت و حکومت باشیم. اگر کارمند اوقاف بودیم که وابسته به دولت است، مجبور بودیم دستورات دولت را اجرا کنیم و این واقعیت تلخی است که ما در مدرسه مقابل شاهد آن هستیم. به خلاف ما که مرجعیت و حوزه کاملا از حکومت و دولت مستقل هستند و اینها از برکات خمس است.

 آثار مثبت خمس در این مساحت گسترده ای که مدرسه امامیه به آن قائل است واضح است. یعنی در مازاد مؤونه. والا ثبوت خمس در غنیمت و معادن و گنج فایده و ثمره عملی ندارد. ما در این زمان نه جنگ داریم نه گنج نه معادن

به هر حال قسمت مهم بحث مؤونه مازاد است و بر این اساس این سؤال پیش می آید که دلیل ثبوت خمس در مازاد مؤونه چیست؟ برخی رسانه ها در این زمینه شیطنت می‏کنند. آنها نمی‏خواهند بگویند خمس اصلا وجود ندارد نه این انکار حکم قرآن است. نمی­خواهند بگویند غنیمت جنگ خمس ندارد بلکه منظور آنها این است که خمسی که شما امامیه دارید (یعنی خمس مازاد مؤونه) هیچ اصل و اساسی ندارد و هیچ روایت صحیحی بر این مطلب دلالت ندارد.

دلایل وجوب خمس:

1. آیه ثبوت خمس

دلیل اول از ادله ثبوت خمس در مؤونه مازاد، "آیه خمس" است که می فرماید: «واعلموا أن ما غنمتم من شیء فأن لله خمسه و للرسول و لذی القربی و الیتامی و المساکین و ابن السبیل».

طرف مقابل ممکن است بسرعت جواب دهد که: این آیه در مساله غنیمت وارد شده و منصرف از کلمه غنیمت، غنیمت جنگ است اما شما پیروان مکتب اهل بیت(ع) می‏خواهید خمس را در مازاد مؤونه اثبات کنید نه در غنائم جنگ، پس این آیه شریفه به کار شما نمی آید.

این یک اشکال است و البته اشکالی جدی نیست و در کتاب به نام "الدروس التمهیدیة فی الفقه الاستدلالی" آمده.

جواب اشکال در تفاوت کلمه "غنیمت" و ماده "غنِم یغنُمُ" است. اگر کلمه غنیمة آمده بود بعید نبود که منصرف به غنیمت جنگ باشد اما آیه شریفه از کلمه غنیمة استفاده نکرده و از واژه غنمتم استفاده کرده به صیغه ماضی. هنگامی که به لغت مراجعه می­کنیم این واژه، مخصوص غنیمت جنگ نیست بلکه به معنی استفاده و کسب یک چیز است خواه بدون زحمت یا با زحمت اندک. استعمال های عادی ما هم به همین شکل است. می­گوییم غنمت فلان شیء یعنی بدون زحمت و به آسانی به آن دست یافتم

پس اگر انصراف مقبول باشد در کلمه «غنیمة» است نه در کلمه غنم و غنمتم و در آیه کریمه هم کلمه غنمتم آمده و بر این اساس به اطلاق غنمتم تمسک می­کنیم و مقتضای اطلاق هم شمول هر فایده است خواه با جنگ به دست آمده باشد یا غیر جنگ مانند مؤونه مازاد. پس دلیل اول ما امامیه در ثبوت خمس در مؤونه مازاد، اطلاق آیه خمس است به بیانی که گفته شد.

 

قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ ﴿١﴾ الَّذِینَ هُمْ فِی صَلاتِهِمْ خَاشِعُونَ ﴿٢﴾ وَالَّذِینَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ ﴿٣﴾ وَالَّذِینَ هُمْ لِلزَّکَاةِ فَاعِلُونَ ﴿٤﴾ - بـه راستى که مومنان رستگار شدند, آنان که در نمازشان فروتنى دارند و آنها که از بیهوده روى گردانند - و کسانى که زکات مى پردازند.
وَ أَقیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ وَ ارْکَعُوا مَعَ الرَّاکِعینَ - نماز را برپا دارید, و زکات را بپردازید و با نمازگزاران نماز بگزارید.
وَأَقِیمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّکَاةَ  وَمَا تُقَدِّمُوا لِأَنْفُسِکُمْ مِنْ خَیْرٍ تَجِدُوهُ عِنْدَ اللَّهِ  إِنَّ اللَّهَ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ - نـماز را برپا دارید, و زکات را بپردازید, هر خیر و خوبى که براى خود پیش فرستید, آن را نزد اللّه متعال خواهید یافت , اللّه به آنچه مى کنید بیناست .
- رحمت من همه چیز را فراگیر است و به زودى آن را براى کسانى که پرهیزکارى مى کنند و زکات مى پردازند و به آیات ما ایمان مى آورند, برقرار مى دارم .
- آنچه از زکات براى خشنودى اللّه مى پردازید, داراى پاداشى مضاعف خواهد بود.
وَ یَمْنَعُونَ الْماعُونَ - و زکات و احسان را (از فقیران و هر خیر کوچک را حتی قرض را هم از محتاجان) منع کنند.
الَّذِینَ لایُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ کافِرُونَ
- همان کسانى که زکات نمى پردازند، و آخرت را منکرند.(7) همان کسانى که زکات نمى پردازند و هم آخرت را باور ندارند.
وَ اعْلَمُواْ أَنَّمَا غَنِمْتُم مِّن شیءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِی الْقُرْبی وَ الْیتَامَی وَ الْمَسَاکینِ وَ ابْنِ السَّبِیلِ إِن کنتُمْ ءَامَنتُم بِاللَّهِ وَ مَا أَنزَلْنَا عَلی عَبْدِنَا یوْمَ الْفُرْقَانِ یوْمَ الْتَقَی الْجَمْعَانِ وَ اللَّهُ عَلی کلّ شیءٍ قَدِیر - بدانید هر گونه غنیمتی به دست آورید، خمس آن برای خدا، و برای پیامبر، و برای ذی القربی و یتیمان و مسکینان و واماندگان در راه (از آنها) است، اگر به خدا و آنچه بر بنده خود در روز جدایی حق از باطل، روز درگیری دو گروه (روز جنگ بدر) نازل کردیم، ایمان آورده‌اید. و خداوند بر هر چیزی تواناست (انفال 41)

 

 

 

 

 

فلسفه حج                 

یکى از عبادتهاى بزرگ اسلامى «حج» است حج یک عبادت دسته جمعى است، این نوع عبادت علاوه بر این که پیوند استوارى میان بنده و خدا به وجود مى‏آورد، مى‏تواند از جهات گوناگونى مبدأ اثرات سودمند و ارزنده‏اى در اجتماع اسلامى باشد زیرا :

اولا: یک چنین عبادت دسته جمعى که با تجرد کامل و وارستگى مطلق، تنها با پوشیدن دو قطعه پارچه ساده آغاز مى‏گردد، نشانه مساوات بندگان الهى در پیشگاه اوست و این یکى از آمال بزرگ انسانى است که روزى انسانهاى جهان عوامل برتریهاى موهوم را مانند نژاد، رنگ و ثروت را کنار گذارده، همگى خود را در برابر خدا مساوى و برابر بدانند

عمل حج از عبادتهایى است که به این هدف تحقق مى ‏بخشد و موجب مى‏شود که افراد با ایمان امتیازات اجتماعى را وسیله برترى خود ندانند

ثانیا: چنین اجتماع عظیمى که اعضاى آن را نمایندگان واقعى ملتهاى مسلمان جهان تشکیل مى‏دهد، کنگره بزرگ سالانه مسلمانان دنیا محسوب مى‏گردد که در هر سال در این سرزمین مقدس برگزار مى‏شود.

کلمه حج و عناوین مناسک حج خود گویای محتوای والای این فریضه الهی پر راز و رمز و آکنده از اشاره و کنایه است

حج این لفظ کوتاه و خوش آهنگ که به معنای آهنگ و عزم و تصمیم است، معنایی به بلندای تاریخ معنوی بشر دارد تاریخ معنوی‌ای که نظام بخش زندگی اجتماعی - سیاسی جامعه انسانی بر محور حق و عدل است

حج که در یک نگرش کلی از عناصر تامل و تدبر و تفکر و حرکت و تلاش و پیکار ترکیب یافته، دارای اشاراتی جامع و فراگیر به سنن جاری پروردگار در تکوین و تشریع است

زبان حج، زبان سمبولیک است و اعمال آن حکایتگر و تجسم بخش تاریخ انبیا و نشان دنیا و نشان آخرت می‌باشد

حج این فریضه رمزوار و اشارت شعار، از زوایای گوناگون و با دیدهای متفاوت از لحاظ "فردی و اجتماعی"، "عبادی و سیاسی"، "اجتماعی و نظامی" و "بین‌المللی و جهانی" مورد بحث و تحلیل قرار گرفته است که پاره‌ای نسبتا جامع و پاره‌ای تک بعدی است.

پیامبر اکرم هم به دستور خدای تعالی واقعه غدیر را در چنین مراسمی و در سرزمین وحی ابلاغ به امر نمودند و کنگره حج جهت حوادث مهم است.

اسلام از چهارده قرن پیش طرح آن را ریخته و اثرات مطلوبى از آن گرفته

آیین اسلام یک مشت قوانین اخلاقى و سنن تربیتى که هدفى جز اصلاح روح و روان مردم نداشته باشد نیست، بلکه یک آیین جهانى و جامعى است که به همه شؤون زندگى بشر اعم از اخلاقى، اجتماعى، سیاسى، اقتصادى و نظامى نظر دارد

 از این نظر آورنده اسلام با وضع قوانین سیاسى و دعوت به تشکیل کنگره سالانه در سرزمین مکه، بقا و ابدیت و مصونیت آیین خود را تضمین نموده و اثرات مطلوبى از آن گرفته

متفکران اسلام که طبعا در اجتماع مزبور شرکت خواهند داشت، مى‏توانند آخرین تحولات اوضاع جهان اسلام را مورد بررسى قرار دهند و پس از گرد آورى اطلاعات دقیق و تبادل نظر، در بهبود وضع مسلمانان بکوشند و سرزمین اسلام را از عوامل ضد آزادى و استقلال پاک سازند و به پیشرفت همه جانبه مسلمانان جهان کمک کنند.

چه اجتماعى سودمندتر از این که مى‏تواند بزرگترین حلقه اتصال میان مسلمانان جهان باشد و سران اسلام را از اوضاع یکدیگر آگاه سازد.

این کنگره مى‏تواند به وضع اقتصادى و فرهنگى مسلمانان کمکهاى شایانى بنماید زیرا متفکران و صاحبنظران پس از اداى فریضه حج مى‏توانند در محیطى آرام و پر از فضا و معنویت به تبادل افکار بپردازند و در زمینه فرهنگ و اقتصاد اسلام طرحهایى بریزند.

کنگره سالانه حج همواره الهامبخش بسیارى از جنبشهاى آزادى خواهى و نهضتهاى عظیم براى گسستن زنجیره ‏هاى ظلم و ستم و تعدى بوده نطفه بسیارى از نهضتهاى اسلامى که براى برانداختن حکومتهاى جور و ستم صورت مى‏گرفت در ایام حج بسته مى‏شد

و این سرزمین الهامبخش چنین آزادیهایى بود.

نباید هدف اصلی از سفر، تجارت باشد هدف شارع مقدس از اباحه تجارت در حج که گردهمایی سالانه مسلمین است، رونق بازار مسلمین می باشد

روحیه استقلال طلبی و عدم وابستگی به بیگانگان را که از اهداف سیاسی اجتماعی حج است

حج بعنوان سند گویا و جنبش حرکت آفرین اسلام مایه دوام دین و ایجاد روحیه جمعی بین مسلمانانی است.

«حج» باعث اصلاح اخلاق اجتماعی و تثبیت اخلاق اسلامی در جامعه میشود.

یکی از مناسک حج رمی جمرات و سنگ زدن به تندیس شیاطین است زیرا برائت و دور کردن شیطان خالص کردن توحید و ایمان است

امام خمینی(ره) با اهتمام به این اصل، حج را زمان برائت از مشترکین و اعاده حقوق اسلام و معرفی اسلام ناب دانسته اند

حج برای نزدیک شدن و اتصال آنان به صاحب خانه است و حج تنها حرکات و اعمال و لفظ‌ها نیست و با کلام و لفظ و حرکت خشک، انسان به خدا نمی‌رسد

حج کانون معارف الهی است که از آن محتوای سیاست اسلامی را در تمامی زوایای زندگی باید جست‌‌وجو کرد

حج پیام‌آور و ایجاد و مبنای جامعه‌ای به دور از رذایل مادی و معنوی است

حج تجلی و تکرار همه صحنه‌های عشق‌آفرین زندگی یک انسان و یک جامه متکامل در دنیاست.

اجتماع سالانه

شرکت کنندگان در این اجتماع بسیار متنوّع هستند از کشورهاى مختلف اسلامى و غیر اسلامى، از نژادهاى مختلف، سیاه و زرد و سفید، عرب و فارس و ترک و دیگر مسلمانان، همه و همه به سمت سرزمین وحى حرکت مى کنند، تا در اجتماع سالانه حج شرکت کنند

هنگامى که انسان در مسجدالنّبى و مسجدالحرام در کنار مسلمانهاى دیگر کشورها قرار مى گیرد، که علیرغم تفاوتهاى فراوان در شکل ظاهرى و دیگر جهات، همه به سمت یک قبله نماز مى گزارند، و خداى واحدى را پرستش مى کنند، و بر رسالت پیامبر واحد شهادت مى دهند، و معتقد به جهان آخرت هستند، از خوشحالى در پوست خود نمى گنجد

امّا افسوس و صد افسوس که از این اجتماع بزرگ و بى نظیر حساب شده سالانه، بهره گیرى لازم نمى شود، که اگر چنین بود، قطعاً وضع مسلمانان به شکل دیگرى بود.

اهمیت حج از نگاه اسلام

حج و انجام مراسم عبادی آن پیشینه‌ای به درازای تاریخ زمین دارد

براساس برخی از روایات، نخستین کسی که کعبه را بنا نهاد و اولین حج گزار، حضرت آدم بود پس از خروج از بهشت، برای جبران گذشته و کمال گرفتن از محضر رب، به راهنمایی فرشته خدا به گزاردن مراسم حج هدایت شد

در روایات اسلامی از حج دیگر پیامبران همچون حضرت نوح، ابراهیم، موسی، یونس، عیسی، داوود و سلیمان نیز سخن به میان آمده است.

از سوی دیگر حج یکی از مهمترین فرایض دین مبین اسلام نیز به حساب می آید

فیهِ آیَاتٌ بَیِّنَاتٌ مَقَامُ إِبْرَاهِیمَ ۖ وَ مَنْ دَخَلَهُ کَانَ آمِنًا ۗ وَ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَیْهِ سَبِیلًا ۚ وَ مَنْ کَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ عَنِ الْعَالَمِینَ (1) برای خدا برمردم است که حج خانه او کنند، آنها که توانایی رفتن به سوی او دارند

و در ذیل همین آیه وَ مَنْ کَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ عَنِ الْعَالَمِینَ و هرکس کفر ورزد (و حج را ترک کند، به خود زیان رسانده)، خداوند از همه جهانیان بی‌نیاز است

در تفسیر آیه 72 اسراء وَ مَنْ کَانَ فِی هَٰذِهِ أَعْمَىٰ فَهُوَ فِی الْآخِرَةِ أَعْمَىٰ وَ أَضَلُّ سَبِیلًا

از امام صادق(ع) روایت شده که یکی از معانی آیه کسی است که حج واجب خود را پیوسته به تاخیر می‌اندازد تا مرگ او فرا می‌رسد (او در قیامت نابینا خواهد بود)

در مقابل برای حج آنچنان پاداشهای عظیمی در روایات اسلامی وارد شده که درباره کمتر عملی دیده می‌شود.

امام صادق(ع) :

کسانیکه حج و عمره به جا آورند میهمان خدا هستند هرچه بخواهند خدا به آنها می‌دهد و هر دعایی کنند به اجابت می‌رسد و اگر درباره کسی شفاعت کنند پذیرفته می‌شود... و اگر در این راه بمیرند خداوند تمام گناهان آنها را می‌بخشد.

امام خمینی (ره) نیز که حقیقتا احیا گر حج ابراهیمی در چند سده اخیرند توجه ویژه ای به جایگاه و اهمیت مناسک حج دارند. ایشان می‏فرمایند:

فریضه حج در میان فرایض، از ویژگی خاصی برخوردار است و شاید جنبه سیاسی و اجتماعی آن بر جنبه‏ های دیگرش غلبه داشته باشد، با آنکه جنبه عبادی‏اش نیز ویژگی خاصی دارد (2)

ایشان همچنین بزرگ‏ترین درد جوامع اسلامی را این می دانند که هنوز [مسلمین] فلسفه واقعی بسیاری از احکام الهی را درک نکرده و حج را با آن همه راز و عظمتی که دارد، به صورت یک عبادت خشک و یک حرکت بی‏حاصل و بی ثمر [می دانند] (3)

یک همچو مجلسهایی که اسلام درست کرد مثل حج هیچ قدرتی نمی‏تواند درست کند؛ این اجتماعات، اجتماعات سیاسی است.

باید در این اجتماعات گویندگان و نویسندگان همه بلاد مسلمین در آنجا مسائل اسلام را مسائل بلاد مسلمین، گرفتاری هایی که دارند، مسلمین از دست کی گرفتاری دارند و آن باید چه بکند، دولت هایی که با مسلمین چه می‏کنند با او چه بکند کوشش کنند (4)

ایشان همچنین در خصوص جایگاه حج به عنوان حلال مشکلات مسلمین در حج.... باید بررسی از اوضاع مسلمین در هر سال بشود که در چه حال هستند.

این سفر حج برای این مسائل بوده برای قیام ناس بوده، برای این بوده که مسلمین مشکلات مسلمین را درک کنند و در رفعش کوشش کنند. (5)

پی نوشتها:

1- 97 آل عمران . 2. صحیفه نور ج 15، ص 123. 3- همان ، ج 20، ص 228. 4-همان ،ج 9،ص 199. 5- همان، ج 18، ص 66.

 

حج

إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِی بِبَکَّةَ مُبَارَکًا وَهُدًى لِلْعَالَمِینَ فِیهِ آیَاتٌ بَیِّنَاتٌ مَقَامُ إِبْرَاهِیمَ ۖ وَمَنْ دَخَلَهُ کَانَ آمِنًا ۗ وَلِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَیْهِ سَبِیلًا ۚ وَمَنْ کَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ عَنِ الْعَالَمِینَ - نـخـسـتـین خانه اى که براى (عبادت ) مردم قرار داده شده در سرزمین مکه است , مایه برکت و منشا هدایت جهانیان است , درآن نشانه هایى روشن (از جمله ) مقام ابراهیم است , و هرکه در آن در آید در امان است و براى اللّه زیارت آن خانه بر مردم واجب است (البته ) کسى که توانایى رفتن به سوى آن دارد, و هرکه کفر ورزد (انکار و ترک نماید)(بداند که ) اللّه از جهانیان بى نیاز است .
وَ إِذْ بَوَّأْنا لِإِبْراهیمَ مَکانَ الْبَیْتِ أَنْ لا تُشْرِکْ بی‏ شَیْئاً وَ طَهِّرْ بَیْتِیَ لِلطَّائِفینَ وَ الْقائِمینَ وَ الرُّکَّعِ السُّجُودِ - چـون بـراى ابـراهیم جاى خانه را مهیا ساختیم (بدو گفتیم :)چیزى را با من شریک قرار مده و خـانـه ام را بـراى طـواف کنندگان وقیام کنندگان و رکوع کنندگان و سجده کنندگان (از هر آلودگى ) پاکیزه گردان . حج 26
- در میان مردم براى (انجام مناسک) حج ندا در ده تا پیاده و سوار بر شتران باریک میان از راههاى دور به سوى تو آیند.
جَعَلَ اللَّهُ الْکَعْبَةَ الْبَیْتَ الْحَرامَ قِیاماً لِلنَّاسِ - اللّه , کعبه بیت الحرام را مایه قوام (دین و دنیاى ) مردم قرار داده است . مائده 97
إِنَّ الصَّفَا وَالْمَرْوَةَ مِنْ شَعَائِرِ اللَّهِ ۖ فَمَنْ حَجَّ الْبَیْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلَا جُنَاحَ عَلَیْهِ أَنْ یَطَّوَّفَ بِهِمَا ۚ وَمَنْ تَطَوَّعَ خَیْرًا فَإِنَّ اللَّهَ شَاکِرٌ عَلِیمٌ - صـفـا و مـروه از شعایر اللّه است , پس هرکه حج خانه یا عمره گزارد مانعى ندارد که میان آن دو سعى به جا آورد و هرکس کارنیکى با رغبت انجام دهد, پروردگار سپاسدار و داناست . بقره 158
فَإِذَا أَفَضْتُمْ مِنْ عَرَفَاتٍ فَاذْکُرُوا اللَّهَ عِنْدَ الْمَشْعَرِ الْحَرَامِ وَاذْکُرُوهُ کَمَا هَدَاکُمْ - چـون از عـرفـات کوچ نمودید, اللّه را در مشعر الحرام یاد کنید, و همان گونه که شما را رهنمون گردید, او را یاد نمایید. بقره 198
فَإِذا قَضَیْتُمْ مَناسِکَکُمْ فَاذْکُرُوا اللَّهَ کَذِکْرِکُمْ - چون مناسک حج خود را انجام دادید, اللّه را به یاد آورید. بقره 200
- کـسـانـى که کفر ورزیدند و (مردم را) از راه اللّه و مسجدالحرام ,که آن را براى همه مردم یکسان قـرار دادیـم , چـه کـسانى که مقیم آن جا, هستند و چه آنها که از نقاط دور مى آیند باز مى دارند و هرکه در آن جا ستم روا دارد, او را عذابى دردناک مى چشانیم .
- چـرا اللّه , آنـهـا را عـذاب نکند درحالى که (مردم را) از (زیارت )مسجدالحرام باز مى دازند ایشان (سـزاوار) تـولـیـت آن نـمـى بـاشـنـد,مـتـولـیـان آن جـز پـرهـیزگاران نمى توانند باشند ولى بیشترشان نمى دانند.

إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِی بِبَکَّةَ مُبَارَکًا وَ هُدًى لِلْعَالَمِینَ

 

 

 

جهاد جهاد از ماده جهد به معنای مشقت و رنج است در کاربردهای شرعی به هر گونه تلاش و بذل جان، مال و توان خویش در راه اعتلای کلمه اسلام و اقامه و برپایی شعایر ایمان اطلاق می شود. جهاد بر خلاف جنگ بر اساس انگیزه های مادی و مالی انجام نمیشود چنانکه هدف از آن کشتن انسان دیگری نیست، بلکه بخشیدن حیات به جامعه ای است که به هر طریقی گرفتار علل و عوامل ضد کمالی شده و مجاهدان با تیغ تیز شمشیر، غده ها و بخشهای بیمار را از جامعه می زدایند و می کوشند تا فرصت تازه ای به دیگر افراد جامعه بخشند تا در یک فضای مناسب، با بهره مندی از آزادی فکری و آموزه های وحیانی و عقلانی و عقلایی، مسیر کمالی خود را بیابند و در یک گفتمان مثبت و سازنده قرار گرفته و رشد و نمو کنند؛

معناى مجاهدت در راه خداوند و الّذین جاهدوا فینا لنهدینّهم سبلنا
معناى (جاهدوا) این است که جهادشان همواره در راه ما است و کنایه از این است که جهادشان همواره در امورى است که متعلق به خداوند است، چه جهاد در راه عقیده باشد و چه در راه عمل، و چون جهادشان در راه خداست، هیچ عاملى ایشان را از ایمان به خدا و اطاعت او باز نمى دارد. لنهدینّهم سبلنا؛ اینجا خداوند براى خود راه هایى نشان مى دهد و راه ها هر چه باشد، سرانجام به درگاه او منتهى مى شود. زیرا به سوى صاحب راه منتهى مى شود و آن صاحب راه، منظور اصلى از راه است. مثلا وقتى مى گویند: این راه سعادت است؛ یعنى این راه به سوى سعادت منتهى مى شود، پس راه هاى خدا طریقه هایى است که آدمى را به او نزدیک کند.

فلسفه جنگ و جهاد
و قاتلوا فى سبیل اللّه الّذین یقاتلونکم و لا تعتدوا إنّ اللّه لا یحبّ المعتدین # ...و لا تقاتلوهم عند المسجد الحرام حتى یقاتلوکم فیه .#و قاتلوهم حتى لا تکون فتنة در این آیات به سه نکته اشاره شده که منطق اسلام را در باره ى جنگ کاملا تبیین مى کند. با جمله ى در راه خدا نبرد کنید، هدف اصلى جنگ هاى اسلامى را روشن مى سازد که جنگ به دلیل انتقام جویى، جاه طلبى و ریاست و کشور گشایى از نظر اسلام محکوم است، جنگ تنها باید در راه خدا باشد

در مورد این که با چه کسانى باید جنگید، جمله ى الّذین یقاتلونکم ؛ با آن ها که با شما مقاتله مى کنند، صراحت دارد که تا طرف مقابل دست به اسلحه نبرده و به مقاتله نپرداخته، مسلمانان نباید بجنگند. ابعاد جنگ نیز با جمله ى و لا تعتدوا؛ از حد تجاوز نکنید، مشخص شده، چه این که جنگ در اسلام براى خدا و در راه خداست و در راه خدا نباید هیچ گونه تعدى و تجاوز باشد. در آیه دوم محدودیت مکانى و در آیه ى سوم محدودیت زمانى جنگ را نیز بیان کرده است .

اهداف مختلف در جنگ و جهاد

انسان ها براى هدف هاى متفاوت جنگ مى کنند. بعضى براى دنیا مى جنگند و بعضى براى آخرت مى جنگند. آیه منکم من یرید الدّنیا و منکم من یرید الاخرة در باره شکست مسلمانان در جنگ احد نازل شده که عده اى به دلیل جمع غنایم، باعث شکست مسلمانان شدند.
حرکت به سوى جهاد

یا ایّها الّذین امنوا ما لکم إذا قیل لکم انفروا فى سبیل اللّه اثّاقلتم إلى الارض خداوند در آیه ى فوق از مؤ منان سؤ ال مى کند که چرا به سوى میدان جهاد در راه خدا حرکت نمى کنید و سنگینى به خرج مى دهید؟ على ع مى فرماید: به سوى میدان جهاد براى کشتن دشمن خود حرکت کنید، خدا شما را رحمت کند و سنگینى به خرج ندهید تا در عاقبت تن به ذلّت و خوارى دهید. زیرا مبارز جنگجو همیشه بیدار است و اگر کسى در جنگ بخوابد، بداند که دشمن او هرگز نمى خوابد؛

انواع جهاد
جهاد بر سه قسم است :

الف: جهاد اصغر؛ مقاتله و جنگ در جبهه رزم با دشمنان اسلام است فیقتلون و یقتلون

ب: جهاد کبیر؛ جهاد علمی و فرهنگى است که به وسیله ى معارف قرآن کریم با کژى ها و انحرافات در جامعه مبارزه مى شود. قرآن کریم در این زمینه به پیامبر اکرم ص مى فرماید فلا تطع الکافرین و جاهدهم به جهادا کبیرا 52فرقان پس تو هرگز از کافران فرمان مبر و در راه حق و عدالت و خشنودی خدای یکتا، به وسیله این کتاب پرشکوه با آنان به جهادی بزرگ بپرداز و روشنگری کن. برترین و پرشکوه ترین جهادها و تلاش ها در پیشگاه خدا، جهاد علمی و فکری و فرهنگی است؛ جهاد کسانی است که با روشنگری خویش بافته ها و ساخته ها و شبهات بداندیشان و گمراه گران را از اذهان و افکار می زدایند و مردم را با روح و جان دین خدا و هدف های بلند آن آشنا می سازند. زیرا جهادی است که گفتمان درست فکری و فرهنگی را به جامعه ارایه می دهد و اجازه نمی دهد تا گفتمان باطل مستبدانه با سرکوب افکار و فرهنگ های عقلانی و عقلایی دیگر بر جامعه مسلط شود.

در روایات جوهر سیاه قلم عالم از خون سرخ شهید برتر دانسته شده مداد العلماء افضل من دماء الشهدا این تفضیل از آن روست که جهادهای مالی و جانی، زمینه سازی فرصتی برای گفتمان علمی و فرهنگی در جوامع بشری و رهایی بشر از گفتمان ستمگرانی است که با استبداد رای و خودکامگی، هرگونه اندیشه های رقیب را سرکوب کرده و ضد ارزش ها را جایگزین ارزش ها و هنجارهای رفتاری می کنند. تلاشی که انسان در جهاد کبیر می کند، رهایی خود و دیگران از تسلط فکری و فرهنگی است و اجازه نمی دهد تا گفتمان باطل، بینش و نگرش او را سامان دهد و رفتارش را تحت کنترل درآورد و او را بنده فکری و فرهنگی خود سازد. در جهاداکبر، انسان به خودش اجازه نمی دهد تا هواهای نفسانی بر او چیره شود.

ج: جهاد اکبر؛ جهاد با نفس است که در حدیث معروف نبوى آمده : آفرین بر گروهى که جهاد اصغر را انجام دادند که منظور جهاد با دشمن ظاهرى است و بر عهده ى آن ها جهاد اکبر؛ یعنى مجاهدت با نفس باقى مانده است .

تفاوت جهاد اصغر با جهاد اکبر
منظور از جهاد اصغر، جنگ ظاهرى بین دو گروه است و مقصود از جهاد اکبر مبارزه و مجاهدت با نفس است و جاهدوا فى اللّه حق جهاده و میان این دو جنگ و جهاد تفاوت هایى به شرح ذیل وجود دارد:
1 در جهاد اصغر دشمن ظاهر است؛ قاتلوا الّذین یقاتلونکم، در جهاد اکبر مخفى و پنهان است. امام کاظم ع مى فرماید: أخفاهم لک شخصا مع دنّوه منه
2 در جهاد اصغر مدت کوتاه است، در جهاد اکبر مدت طولانى، بلکه همیشگى است .
3 در جهاد اصغر مرگ یک بار است، آن هم احتمالا، ولى در جهاد اکبر و مبارزه با نفس، در هر کارى انسان با مرگ معنویت خود مواجه مى شود؛ فى حدیث المعراج فى صفة اهل الخیر و الاخرة یموت النّاس مرّة و یموت احدهم فى کلّ یوم سبعین مرّة من مجاهدة انفسهم و مخالفة اهوائهم
4 در جهاد اصغر و جنگ ظاهرى، زمان و مکان مشخص است، در جهاد اکبر چون نفس انسان خارج از منطقه جغرافیایى است، هیچ مکان و زمان و سنگر و دژ کارسازى نیست، حتى در شب تاریک و در حال اشک و سجده، نفس، انسان را رها نمى کند.
5 در جنگ ظاهرى و جهاد اصغر، شکست از دشمنان زود نمودار مى شود، ولى در جهاد اکبر گاهى انسان هشتاد سال از نفس و هوس خود شکست مى خورد، ولى توجه ندارد.
6 در جهاد اصغر، هجوم دشمن ظاهرى زمان و برنامه و بودجه لازم دارد، لیکن در جهاد اکبر وسوسه نفس فورى و مجّانى صورت مى گیرد.
7 در جهاد اصغر از دشمن ظاهرى فرار ممکن است، ولى در جهاد اکبر از دشمن باطنى (نفس) فرار ممکن نیست .
8 در جهاد اصغر صلح و سازش با دشمن ممکن است، ولى در جهاد اکبر صلح و سازش با دشمن درون ممکن نیست
9 در جهاد اصغر، مریض و لنگ و کور و زن و پیرمرد معاف هستند، ولى در جهاد اکبر هیچ کدام معاف نیستند.
10 هر کس در جهاد اکبر بر دشمن نفس پیروز شود، در جهاد اصغر نیز شرکت مى کند، لیکن هرکس در جهاد اصغر شرکت کرد، معلوم نیست در جهاد اکبر پیروز شود.
11 حفظ و تداوم جهاد اصغر به وسیله ى جهاد اکبر است، هم قبل از جهاد اصغر و هم بعد از آن، هم در حین جهاد اصغر، جهاد اکبر لازم است؛ اما حفظ و تداوم جهاد اکبر وابسته به جهاد اصغر نیست .
12 در جهاد اکبر، درگیرى و مبارزه با خود شیطان است، در جهاد اصغر با پیروان شیطان .
13 در جهاد اکبر مباشرت لازم است، ولى در جهاد اصغر با مال هم مى توان جبهه را کمک کرد.
14 پیروزى در جهاد اصغر نیاز به تجهیزات مادى دارد؛ و أعدّوا لهم ما استطعتم من قوّة و من رباط الخیل، پیروزى در جهاد اکبر نیاز به اشک و ناله در درگاه الهى دارد؛ و سلاحه البکاء و و أعنّى بالبکاء على نفسى
15 در جهاد اصغر، همه ى مردم موظف به شرکت نیستند؛ و ما کان المؤ منون لینفروا کافّة در جهاد اکبر همه ى مردم شرکت دارند.

مجهّز بودن در برابر دشمن ظاهرى و باطنى

از نظر قرآن هر انسان باایمانى در برابر دشمن ظاهرى و باطنى قرار دارد که این دو تلاش مى کنند تا انسان را از طریق سعادت باز دارند. پس، براى نجات از این دو دشمن لازم است مجهّز به سلاح مناسب باشد تا پیروزى نصیب انسان شود. در جنگ ظاهرى، دشمنان همواره مى کوشند تا شما را از دین الهى برگردانند و لا یزالون یقاتلونکم حتى یردّوکم عن دینکم ان استطاعوا در اینجا وظیفه ى مؤ منان آن است که در حدّ استطاعت در برابر آن ها مجهّز و مسلّح به سلاح ظاهرى شوند؛ و أعدّوا لهم ما استطعتم من قوّة و من رباط الخیل  در جنگ باطنى نیز، نفس هر انسانى او را به زشتى و کار ناپسند دعوت مى کند إنّ النّفس لامّارة بالسّوء در اینجا نیز وظیفه ى مؤ منان آن است که در حدّ استطاعت به سلاح مناسب مجهّز شوند و این دشمن را از پاى درآورند؛ و اتّقوا اللّه ما استطعتم  و سلاح مناسب در این نبرد، گریه و ناله به درگاه الهى است؛ و سلاحه البکاء چنان که تقوا و پرهیزکارى سلاح مناسب در این نبرد است. حضرت على ع مى فرماید: انّما هى نفسى أروضها بالتقوى

جهاد

وَ الَّذینَ جاهَدُوا فینا لَنَهْدِینَّهُمْ سُبُلَنا وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنین‏ - کـسانى که در راه ما جهاد و کوشش کنند, راههاى خود را به آنان رهنمون مى شویم و بى گمان اللّه با نیکوکاران است . (عنکبوت 69)
وَ جَاهِدُوا فِی اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ - در راه اللّه چنان که حق جهاد (در راه ) اوست جهاد کنید. (حج 78)
إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَیَقْتُلُونَ وَ یُقْتَلُونَ - اللّه جـان و مـال مـومـنان را در ازاى بهشت از آنان خریدارى کرده است , همان کسانى که در راه اللّه کـارزار مـى کـنند, مى کشند و کشته مى شوند. توبه 111
لَا یَسْتَوِی الْقَاعِدُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ غَیْرُ أُولِی الضَّرَرِ وَ الْمُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجَاهِدِینَ بِأَمْوَالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ عَلَى الْقَاعِدِینَ دَرَجَةً وَ کُلًّا وَعَدَ اللَّهُ الْحُسْنَى وَ فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجَاهِدِینَ عَلَى الْقَاعِدِینَ أَجْرًا عَظِیمًا - هرگز مؤمنانی که بدون عذر از جهاد بازنشستند با آنان که به مال و جان در راه خدا جهاد کنند یکسان نخواهند بود، خدا مجاهدان (فداکار) به مال و جان را بر بازنشستگان (از جهاد) بلندی و برتری بخشیده و همه (اهل ایمان) را وعده پاداش نیکو فرموده، و خداوند مجاهدان را بر بازنشستگان به اجر و ثوابی بزرگ برتری داده است.
وَ مَنْ جاهَدَ فَإِنَّما یُجاهِدُ لِنَفْسِهِ إِنَّ اللَّهَ لَغَنِیٌّ عَنِ الْعالَمینَ – هرکس (در راه حق ) بکوشد به سود خود کوشیده است چون اللّه از همه جهانیان بى نیاز است . (عنکبوت 6)

 

 

 

 

امر به معروف و نهی از منکر در آموزه های دینی

بخش اول :

امر به معروف و نهی از منکر از واجباتی است که موجب برپایی و استحکام ارزش ها در جامعه می شود. برخی از معارف دینی محدود به یک مذهب و ملت نبوده و فراتر بوده و به بزرگی همه ادیان و مذاهب و ملت ها می باشد همانند عفت، امنیت، راستی و صداقت مهربانی و محبت و... از آن جمله است امر به معروف و نهی از منکر که یکی از واجبات دین و فروع آن می باشد زیرا همه فطرت های پاک کارهای معروف و عام المنفعه را و نبود نقص و منکر را در جامعه دوست دارند و از بدی ها متنفرند و رنج می برند.

 

«معروف» از «عرف» به معنای مشهور، جود، بخشش، کار نیک و نیکی، انصاف و همراهی با اهل خانه و مردم آمده است. معروف، ضد منکر و عرف، ضد نکر است و عرف در اصل بر دو معنا دلالت دارد. عرب به بوی خوش، عرف می گوید زیرا نفوس انسانی، بدان وسیله سکون پیدا می کند معروف و عرفان، از همین باب است بنابراین امر به معروف و نهی از منکر، در لغت به معنای خواستن چیزی است که نفوس بشری به سبب آن، آرامش یابد.
«منکر» از ماده نکر به معنای کار دشوار و زشت، ضد معروف است هر چیزی را که شریعت، قبیح و حرام بداند منکر است. نهی از منکر، عبارت است از باز داشتن انسان از انجام کارهای زشت و نامعقول و جلوگیری از اموری که در واقع انسان از آن ترس و نفرت دارد ولی به واسطه جهل و غفلت گاه مرتکب آن می گردد.

معروف و منکر در اصطلاح : معروف آن چیزی است که خداوند متعال انجام دادن آن را واجب نموده و عقل، انجام آن را ترغیب کرده و منکر آن چیزی است که خداوند از آن نهی فرموده و عقل از انجام دادن آن کناره گیری می نماید. مراد از امر به معروف، وادار کردن به انجام کار نیک و طاعت و نهی از منکر، بازداشتن از انجام کار زشت و معصیت است. و بیان دیگر این که، امر به معروف عبارت از سخن و گفتاری است که انسان را به طاعت و فرمانبرداری خداوند وامی دارد، و در مقابل، نهی از منکر عبارت است از بازداشتن از انجام گناه و یا کلام و سخنی که سبب منع از انجام گناه می گردد و یا کراهت و تنفر وقوع گناه، از انسان منهی است. امر به معروف و نهی از منکر زبانی و قلبی را نیز شامل می شود .

دستور خداوند به امر به معروف و نهی از منکر

ولتکن منکم امه یدعون الی الخیر و یأمرون بالمعروف وینهون عن المنکر و أولئک هم المفلحون آل عمران/ 104) قرآن با لام تاکید دستور می دهد که باید عده ای مردم را به کارهای خیر دعوت و امر به معروف و نهی از منکر کنند و آن گاه اینان راستگارانند و در نتیجه جامعه را به راستگاری می کشانند. زیرا این دو کار راه نجات را بیان کرده و مانع را نیز از راه پیشرفت برطرف می سازد.

امر به معروف و نهی از منکر، امری ضروری در جامعه اسلامی است. درباره این آیه شریفه، بحث هایی صورت گرفته است که آیا دعوه الی الخیر واجبی افزون بر امر به معروف و نهی از منکر است یا اینکه امر به معروف و نهی از منکر، یکی از مصادیق دعوت به سوی خیر است؟ ولی درهر صورت، تردیدی نیست که در اسلام چیزی به نام دعوت به سوی خیر وجود دارد که همان ارشاد فرد جاهل است.

خداوند هیچ گاه راضی نمیشود که انسان ها در برابر یکدیگر بی اعتنا باشند، بلکه موظف اند در صورتی که کسانی در جهل به سر می برند، تعلیمشان دهند، اگر در غفلت اند، آنان را متنبه سازند، اگر آلوده به گناه اند، آنان را از انجام معصیت نهی و به انجام واجبات، امر کنند. امر به معروف و نهی از منکر، سلاحی در دستان پیامبر(ص) در آیه شریفه الذین یتبعون الرسول النبی الامی الذی یجدونه مکتوبا عندهم فی التوراه و الانجیل یامرهم بالمعروف و ینهاهم عن المنکر؛ 2 کسانیکه از فرستاده و پیامبر امی پیروی می کنند، که نام و نشان او را در تورات و انجیل که در نزدشان است، نوشته می یابند، همو که آنان را به نیکی فرمان می دهد و از ناشایستی باز می دارد، تصریح شده است که پیامبر اکرم(ص)، از امر به معروف و نهی از منکر به منزله سلاحی برای تحت تأثیر قرار دادن پیروان خود استفاده می کردند تا ریشه های انحراف در آنان شکل نگیرد.

بهترین امتها

افراد و امتی که به ترویج این عبارت نورانی بپردازند بهترین انسانها و امت ها خواهند بود که خداوندمنان فرمودند کنتم خیر امه اخرجت للناس تأمرون بالمعروف و تنهون عن المنکر و تؤمنون بالله آل عمران 110 کسانیکه به خدا ایمان آورده و به جامعه وارد شده و مردم را به کارهای خوب راهنمائی کرده و از بدیها برحذر می دارند نهی از منکر می کنند بهترین ها هستند. در وجوب این دو، «این دو از والاترین و شریف ترین واجبات می باشند و به وسیله اینها واجبات دیگر اقامه می گردد و وجود این دو از ضروریات دین است و منکر آن در صورت توجه به لازم انکار و ملزم شدن به آن از کافران خواهدبود. امر به معروف و نهی از منکر همانند نماز و روزه، واجب است یکی از نوترین، شیرین ترین، کارآمدترین و کارسازترین شیوه های تعامل اجتماعی، همین امر به معروف و نهی از منکر است... این نظارت عمومی است

این کمک به شیوه خیر است. همه دستگاه حکومت ما باید از امر به معروف و نهی از منکر دفاع کند. این وظیفه است «امر به معروف مثل نماز واجب است» رسول خدا(ص): در اهمیت این دو واجب و ضروری، دین آمر به معروف و ناهی از منکر را خلیفه خداوند در جامعه دانسته و فرمودند: من امر بالمعروف و نهی عن المنکر فهو خلیفه الله فی الارض و خلیفه رسوله هرکس به خوبی فرمان دهد و از زشتی بازدارد جانشین رسول خداست، مستدرک الوسائل، ج21،

امیر موحدان علی(ع) این دو واجب را غایت دین الهی دانسته و به پیاده شدن و رواج آن در جامعه این چنین دستور می دهد: غایه الدین الامر بالمعروف و النهی عن المنکر غایت دین فرمان دادن به خوبی و بازداشتن از بدی است (امام علی(ع) که مصداق بارز معروف است در اهمیت این دو واجب آن دو را با سایر اعمال خوب سنجیده حتی با جهاد در راه خدا، و از همه آنها برتر دانسته و آنها را در مقابل این دو مثل یک قطره آب و یا کف روی آب نسبت به کل آب معرفی فرموده و ما اعمال البر کلها والجهاد فی سبیل الله عندالامر بالمعروف و النهی عن المنکر، الا کنفثه فی بحر لجی (نهج البلاغه) همه کارهای خوب و جهاد در راه خدا در مقایسه با امر به معروف و نهی از منکر نیست مگر همچون آب دهانی که در دریایی ژرف اندوخته شود

معروف و منکر را از سه راه می توان شناخت:
شروع دین مبین اسلام است. یعنی شناخت واجبات و محرماتی که در قرآن کریم و سنت رسول گرامی پروردگار و همین طور در احادیث اهل بیت (ع) ذکر شده است.
راه عقل، با این بیان که از طریق عقل می توان معروفات و منکرات را شناخت، البته باید توجه داشت که عقل سلیم مد نظر است.
راه فطرت، نهادی که دائما ً متوجه ذات باریتعالی است و انسان را از وسوسه های شیطانی دور می سازد. به بیان دیگر باید گفت تشخیص فطری معروف و منکر، یک تشخیص کاملا ً پاک و صحیح است و از این طریق می توان متوجه شد که معروف کدام است و منکر چیست؟ در جامعه ای که سرنوشت اعضایش به هم پیوسته است تنها با سلامت اعضای آن، جامعه سالم می ماند و امر به معروف و نهی از منکر بزرگترین ضامن سلامت جامعه است

همچنین علاوه بر اینکه امر به معروف و نهی از منکر یک وظیفه فردی است، یک وظیفه اجتماعی نیز هست چرا که دین اسلام بهترین و کاملترین قوانین را برای زندگی اجتماعی و فردی انسان و برای دنیا و آخرتش دارد که در صورت انجام آن قوانین، انسانیت از گزند انحراف و آلودگی گناه و معصیت به دور خواهد بود.

فلسفه امر و نهی الهی
این انسان است که از انجام عبادات و رعایت دستورات الهی سودمند و بهره مند می شود و عدم رعایت آنها ضررش مستقیما متوجه خود انسان می شود. ان احسنتم احسنتم لانفسکم و ان اساتم فلها: یعنی اگر نیکی کنید بنفع خودتان است و اگر بدی کنید بضرر خودتان است (اسرا 7) فمن اهتدی فانما یهتدی لنفسه و من ضل فانما یضل علیها هر کس هدایت شود (و اطاعت دستورات خدا و رسولش را کند) به نفع خودش است و اگر گمراهی را برگزیند به ضرر خودش است(یونس 108) اگر عمل صالح پیش بگیرید به نفع خودتان است (15- جاثیه)

اگر کفر ورزید بازگشت کفر به خودتان است (یعنی دودش به چشم خودتان می رود) (39 فاطر) اگر بخل ورزیدید بخل بضرر خودتان است و البته خداوند غنی و بی نیاز است و انتم الفقرا: در حالیکه فقیر واقعی و ذاتی، شما انسانهایید (محمد38) این قبیل آیاتی که بیان شد رعایت دستورات الهی را به صورت کلی با مسئله سعادت انسانها مربوط ساخت بنابراین آثار و نتایج رعایت دستورات الهی اعم از انجام واجبات یا ترک محرمات، بازگشتش به خود انسان است در وهله اول و در مرحله دوم متوجه جامعه انسانی می گردد.

دستور حج و اهمیت و لزوم رفتن حج من کفرفان الله غنی عن العالمین (آل عمران79) یعنی هر کس از این دستور سرپیچی کند البته به خدا ضرری ندارد و او از همه کس و همه چیز در کل عالم بی نیاز است و یا در سوره ابراهیم آیه 8 اگر همه روی زمین کافر شوند فان الله لغنی حمید: یعنی او بی نیاز است (و کفر همه روی زمین به ضرری نمی رساند) همین معنا را حضرت علی(ع) اشاره نموده است خداوند همه موجودات را خلق کرد در حالیکه غنیا عن طاعتهم آمنا من معصیتهم از اطاعت و فرمانبرداری آنها بی نیاز و از نافرمانی آنها در امان بود) لانه لاتضره و معصیته من عصاه و لاتنفعه طاعه من اطاعه یعنی نه معصیت گناهکاران به خدا ضرری می رساند و نه اطاعت مومنان برای خدا سودی دارد (نهج البلاغه خ 391) و درآیه 177 آل عمران فرمود: آنان که کفر را بر ایمان ترجیح می دهند لن یضر الله شیئا یعنی ضرری برای خداوند ندارد.

صفات آمر و ناهی

کسی که بخواهد وارد میدان امر به معروف و نهی از منکر‎ ‎شود باید در حد لازم آنچه را که در دین و فقه به عنون حلال و حرام است بشناسد تا‎ ‎امر و نهی او هم بیراهه و غلط نباشد. آشنایی با احکام الهی و معارف دین و محتوای‎ ‎قرآن برای تلاشگران این صحنه ضروری است.‏ کسی که دیگران را به خوبی‌ها و ارزش‌ها‎ ‎دعوت می‌کند، یا آنان را از گناهان و زشتی‌ها نهی می‌کند، برای آنکه در این دعوت‎ ‎موفق باشد باید صفات و شرایطی داشته باشد :
هماهنگی حرف و عمل: مردم بیشتر از حرف به عمل انسان امر به‎ ‎معروف و نهی از منکر کننده می‌نگرند و از رفتارش بیش از سخنش تأثیر می‌پذیرند. أَتَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَتَنسَوْنَ أَنفُسَکُمْ بقره44‏ آیا مردم را به نیکى فرمان مى دهید و‎ ‎خود را فراموش مى کنید؟
دعوت عملی مؤثر از دعوت زبانی است و
‎ ‎اگر کسی خودش نسبت به گفته‌هایش مقیّد و متعهد نباشد، بر دیگران نمی‌تواند تأثیر‎ ‎بگذارد. به علاوه خود این تعارض بین گفتار و رفتار، بسیار ناپسند است. لَعَنَ اللّهُ الآمِرینَ بِالمُعْرُوفِ التّارِکینَ لَهُ وَ النّاهینَ عَن المُنْکَرِ العامِلینَ بِه (نهج‎ ‎البلاغه خ 129‏( ‎ لعنت خدا بر کسانی که امر به معروف می‎ ‎کنند، ولی خودشان آن معروف را انجام نمی دهند، و از منکر نهی می‌کنند، ولی خودشان‎ ‎آن را انجام می دهند.
امام صادق(ع : با عمل خودتان مردم را به راه حق دعوت کنید" ‎وسائل الشیعه، ج11، ص194
در حدیثی از امام حسین(ع) کسی که امر به معروف می کند، باید....با مردم مهربان و رفیق باشد و تا ضرورت پیش‎ ‎نیاید، خشونت نکند. او باید با لطافت و محبت مردم را به کار خیر دعوت‎ ‎کند(بحارالانوار، ج97، ص83‏

گفتار نرم: شیوه ملایم و نرم در سخن گفتن و پر هیز از تندی و‎ ‎عصبانیت و پرخاشگری صفت شایسته دیگری است. حتی خداوند، وقتی موسی و هارون(ع) را‎ ‎برای دعوت فرعون به خداپستی می‌فرستد، به آن دو توصیه می‌فرماید که با فرعون به‎ ‎نرمی و گفتار نرم سخن بگویید فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَّیِّنًا طه 43 نرمش در گفتار و برخورد،‎ ‎گاهی سرسخت‌ترین افراد را هم به زانو در می‌آورد و تسلیم می‌کند .‎در حدیثی از امام حسین(ع) نیز آمده‎ ‎است: "کسی که امر به معروف می کند، باید...گفتارش نیکو باشد بحار‌الانوار، ج97،‏‎‎ص83‏‎‎

حوصله و بردباری: موفقیت در این دعوت، نیاز به تحمل و‎ ‎حوصله دارد. با کم طاقتی و زود خسته شدن و کم ظرفیتی، کاری از پیش نمی‌رود، به‎ ‎تعبیر قرآن "شرح صدر" و "سعه‌ صدر" لازم است. مانند پزشک و پرستاری که به مداوای‎ ‎یک بیمار مشغول است و جز با صبوری و حوصله به نتیجه نمی‌رسد. در این راه باید حتی‎ ‎تمسخرها و بی‌اعتنایی‌ها و دشمنی‌ها و آزارها را هم تحمل کرد و به حساب خدا‎ ‎گذاشت.‎ قرآن در نشانه بندگان خوب خداوند می‎ ‎فرماید: "آنان کسانی هستند که هرگاه با افراد ناآگاه برخورد کنند، با سلام (و‎ ‎مسالمت) از کنار آنها گذر می کنند"(فرقان، 63‏
کاری برای خدا :از آنجا که امر به معروف و نهی از‏‎ ‎منکر از فروع دین و از عبادات است، انسان باید برای خدا اقدام به آن کند و توقّع‎ ‎پاداش هم از خدا داشته باشد. انجام این وظیفه نباید با انگیزه‌های مادی و دنیوی‎ ‎آمیخته گردد، هدف باید خدا باشد نه خودنمایی و کسب وجهه و موقعیت؛ در این صورت‎ ‎انسان از کار هم خسته نمی‌شود و از کارشکنی‌ها هم ناامید نمی‌گردد. اخلاص عامل‎ ‎ارزش‌گذار برای اعمال است. آمران به معروف باید برای خدا تلاش کنند نه برای خودنمایی یا به قصد تحقیر دیگران یا انتقام‌جویی و آبروریزی و تسویه حساب دیگران.
صبر و تحمّل هیچ کار مهمی بی‌زحمت و مشقّت نیست. در‎ ‎راه انجام این وظیفه‌ الهی انسان باید بر سختی‌ها ، ناملایمات، بی‌مهری‌ها و‎ ‎خصومت‌ها تحمّل و استقامت داشته باشد و به علت مشکلات کار و راه، دست از هدف‎ ‎برندارد

در توصیه‌های لقمان: پسرم! نماز را برپا دار، امر‎ ‎به معروف و نهی از منکر کن و بر آنچه به تو می‌رسد صبر کن که این نشانه‌ تصمیم و‎ ‎عزم استوار است. (لقمان، 17‏ یا بنىّ اقم الصّلوة و أمر بالمعروف و انه عن المنکر و اصبر على ما اصابک سرّ این که حضرت لقمان در موعظه به فرزندش ، بعد از سفارش به امر به معروف و نهى از منکر، مى گوید: در برابر مصایب صبر و شکیبایى داشته باشد، آن است که انسان وقتى شخصى را امر به معروف و نهى از منکر مى کند، آن شخص شاید تحمل نکند و انسان را اذیت و آزار دهد، از این رو، باید در برابر اذیت و آزار، صبر و شکیبایى کرد. کشته شدگان در راه امر به معروف و نهى از منکر از مصادیق آیه ى شریفه ى و من النّاس من یشرى هستند. امام على ع : ان المراد بالا یة الرّجل الّذى یقتل على الا مر بالمعروف و النهى عن المنکر.
انتقاد از کار، نه از شخص اگر خلافکار احساس کند شخصیت دارد و‎ ‎محبوب است و تنها نقطه ضعف او کار خلافش است، به راحتی آن را ترک می‌کند. در روایات می‌خوانیم: چه‌بسا خداوند افرادی را دوست دارد؛ اگر چه از عمل آنها ناخشنود‎ ‎است (بحارالانوار، ج36، شخصی از امام کاظم(ع پرسید: یکی از‎ ‎یاران شما شراب خورده است. آیا از او دوری جویم؟ امام فرمود: "از کارش دوری جویید،‎ ‎نه از خودش" (همان، ج27، ص137‏
توجه به خصوصیات اخلاقی هر فرد در حدیثی از امام حسین(ع) آمده است: "‎کسی که امر به معروف می‌کند، باید بداند که هر کس خلق و خویی دارد و با هر کس‎ ‎باید طور خاصی سخن گفت"(ج97، ص83‏

 

امر به معروف و نهى از منکر

کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ - شـمـا بـهـتـریـن امـتى هستید که در میان مردمان پدیدار شده اید, به کارهاى پسندیده فرمان مى دهید و از کارهاى زشت باز مى دارید وبه اللّه ایمان دارید. (آل عمران 110)
وَلْتَکُنْ مِنْکُمْ أُمَّةٌ یَدْعُونَ إِلَى الْخَیْرِ وَ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ أُولَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ - بـایـد از مـیـان شـمـا گروهى باشند که به نیکى بخوانند, به کارهاى پسندیده فرمان دهند, از کارهاى زشت و ناپسند باز دارند و آنان رستگاران اند. (آل عمران 104)
وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاءُ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ یُقِیمُونَ الصَّلَاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَ یُطِیعُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ أُولَئِکَ سَیَرْحَمُهُمُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ - مردان با ایمان و زنان با ایمان دوستدار و یار و یاور یکدیگرند, به کارهاى شایسته فرمان مى دهند و از کارهاى ناشایست بازمى دارند, نماز را برپا مى دارند, زکات مى دهند و از اللّه و پیامبر اواطاعت مـى کنند, آنان اند که اللّه به زودى مورد رحمت خویش قرارشان خواهد داد, اللّه متعال , پیروزمند حکیم است . (توبه 71)

الَّذِینَ إِن مَّکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلَاةَ وَ آتَوُا الزَّکَاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنکَرِ وَ لِلَّهِ عَاقِبَةُ الْأُمُورِ - (یـاران اللّه) کسانى هستند که هرگاه در زمین به آنها توانایى بخشیم , نماز برپا مى دارند, زکات مى دهند و به نیکیها فرمان مى دهند از پلیدیها باز مى دارند, فرجام کارها از آن اللّه است . (حج 41)
یَا بُنَیَّ أَقِمِ الصَّلَاةَ وَأْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَ انْهَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ اصْبِرْ عَلَى مَا أَصَابَکَ إِنَّ ذَلِکَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ - نـمـاز را بـرپا دار و به نیکیها فرمان ده و از بدیها باز دار و در برابرگرفتاریهایى که براى تو پیش مى آید, شکیبا باش که این از امورقطعى و لازم است . (لقمان 17)

 

 

(تولّی و تبرّی) (حُبّ و بُغض) (دوستی و دشمنی)

در حدیثی، راوی از امام صادق علیه‌ السلام می‌پرسد که آیا حب و بغض جزء ایمان است؟ امام پاسخ می‌دهد: هَلِ ‌الدّینُ (الایمانُ) إلَّا الحُبّ وَ البُغض، آیا دین ایمان ،چیزی جز حب و بغض است؟                     یعنی که نقش عواطف و احساسات و ظهور و بروز آن در رفتار آدمی، در تحقق ایمان بسیار محوری است. از اینرو تولی و تبری به عنوان یکی از اصول دین و مذهب تعیین می شود؛ زیرا کنش و واکنش های ایمانی می بایست بر محوریت تولی و تبری و حب و بغض باشد. البته نباید از این نکته اساسی نیز غفلت ورزید که حب و بغض باید تنها برای خدا باشد تا حب و بغض ایمانی تحقق یابد.

حُب در لغت، از جمله به معنای لزوم و ثبات و نیز دوستی و کشش نفس به سوی چیزی خواستنی است و این معنا از همان لزوم و ثبات اخذ شده است. در مقابل، بغض به معنای دشمنی و تنفر از چیزی است که مورد پسند انسان  نباشد.

تولی به معنای دوست داشتن و تبری به معنای بیزای جستن و تنفر است. که این دو از فروع دینی اسلام به شمار می روند. و هر مسلمانی باید با اهل حق دوستی کند و از اهل باطل بیزاری بجوید. که اوج این دوستی ها در اهل بیت (علیهم السلام) است و اوج بیزاری جستن، از سران شرک و کفر می باشد.

تبرّی به معنای دوری جستن از چیزی است که همنشینی با آن ناخوشایند و ناپسند است (مفردات ص121) و در اصطلاح به معنای بیزاری جستن از کسان و یا چیزهایی که با اصول اسلامی سازگار نیست. هدف از تبری که بیان آشکار و شفاف سازی است، نشان دادن تفاوت ها و مشخص کردن دوست ها و دشمن ها و نیز دوستی ها و دشمنی هاست.

از آن جایی که مشخص کردن و بیان مرزها و خطوط قرمزها از اصول اساسی اسلام است، لذا به مسئله برائت توجه خاصی شده است.

دوستی با دوستان خدا         آیات درباره ی تولّی

انَّ اللهَ یُحِبُّ الّذینَ یُقاتِلونَ فی سَبیلِهِ صَفَّاَ کَاَنَّهم بُنیانُ مَّرصوص (سوره صف) همانا خداوند دوست دارد آنانکه در راهش صف زده چون بنیانی استوار جهاد می کنند.                                                                                 لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبى [شوری/۲۳] من هیچ پاداشى از شما بر رسالتم درخواست نمى ‏کنم جز دوست‏داشتن نزدیکانم [اهل بیتم‏].
إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ [حجرات/۱۱] مؤمنان برادر یکدیگرند.
یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ کُونُوا مَعَ الصَّادِقینَ [توبه/۱۱۹] اى کسانى که ایمان آورده‏اید! از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید، و با صادقان باشید!
وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ [توبه/۷۱] مردان و زنان باایمان، ولىّ (و یار و یاور) یکدیگرند.ا
     اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ وَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَوْلِیاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُماتِ أُولئِکَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِیها خالِدُونَ (سوره ی بقره، آیه ی 257)

خداوند، ولیّ و سرپرست کسانی است که ایمان آورده اند؛ آنها را از ظلمتها، به سوی نور خارج می سازد؛ (امّا) کسانی که کافر شدند، اولیای آنها طاغوتها هستند که آنها را از نور، به سوی ظلمتها بیرون می برند؛ آنها اهل آتشند و همیشه در آن خواهند ماند.                                                                                               

لَقَدْ کانَ لَکُمْ فِیهِمْ أُسْوَهٌ حَسَنَهٌ لِمَنْ کانَ یَرْجُوا اللَّهَ وَ الْیَوْمَ الآخِرَ وَ مَنْ یَتَوَلَّ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ (ممتحنه، 6) (آری) برای شما در زندگی آنها اسوه ی حسنه (و سرمشق نیکویی) بود، برای کسانی که امید به خدا و روز قیامت دارند؛ و هر کس سرپیچی کند (به خویشتن ضرر زده است، زیرا) خداوند بی نیاز و شایسته ی ستایش است.                                                                           لَقَدْ کانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَهٌ حَسَنَهٌ لِمَنْ کانَ یَرْجُوا اللَّهَ وَ الْیَوْمَ الآخِرَ وَ ذَکَرَ اللَّهَ کَثِیراً (احزاب 21)     مسلّماً برای شما در زندگی رسول خدا سرمشق نیکویی بود، برای آنها که اُمید به رحمت خدا و روز رستاخیز دارند و خدا را بسیار یاد می کنند. پیامبر عظیم الشأن را به عنوان اسوه نیکو به جهانیان معرفی نموده است.

تکریم و دوست داشتن مجاهدان و شهیدان راه حق و برتری مجاهدان بر دیگران و بیان مبارزات و تلاش های آنان در احیای حق و تشویق به جهاد در راه خدا، از اهداف اساسی قرآن و زیارت عاشورا است.

وَ مَنْ یُقَاتِلْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَیُقْتَلْ أَوْ یَغْلِبْ فَسَوْفَ نُؤْتِیهِ أَجْرًا عَظِیمًا .              فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجَاهِدِینَ بِأَمْوَالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ عَلَی الْقَاعِدِینَ دَرَجَةً وَ کُلا وَعَدَ اللَّهُ الْحُسْنَی       وَ فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجَاهِدِینَ عَلَی الْقَاعِدِینَ أَجْرًا عَظِیمًا (سوره نساء) و .... آیات جهاد و شهادت             

 

دوستى با دوستان اللّه

وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ، بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ - مردان مومن و زنان مومن دوست (یارو یاور) یکدیگرند. (توبه 71)
وَ مَنْ یَتَوَلَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغالِبُونَ - هـرکس اللّه و فرستاده او و کسانى را که ایمان آورده اند دوست بدارد (پیروز است زیرا) حزب اللّه پیروز شونده است . (مائده 56)

لَا تَجِدُ قَوْمًا یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ یُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لَوْ کَانُوا آبَاءَهُمْ أَوْ أَبْنَاءَهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَوْ عَشِیرَتَهُمْ أُولَئِکَ کَتَبَ فِی قُلُوبِهِمُ الْإِیمَانَ وَ أَیَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ وَ یُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ أُولَئِکَ حِزْبُ اللَّهِ  أَلَا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ - هرگز مردمی را که ایمان به خدا و روز قیامت آورده‌اند چنین نخواهی یافت که دوستی با دشمنان خدا و رسول او کنند هر چند آن دشمنان پدران یا فرزندان یا برادران یا خویشان آنها باشند. این مردم پایدارند که خدا بر دلهاشان (نور) ایمان نگاشته و به روح (قدسی) خود آنها را مؤید و منصور گردانیده و آنها را به بهشتی داخل کند که نهرها زیر درختانش جاری است و جاودان در آنجا متنعّمند، خدا از آنها خشنود و آنها هم از خدا خشنودند، اینان به حقیقت حزب خدا هستند، الا (ای اهل ایمان) بدانید که حزب خدا رستگاران عالمند. (مجادله 22)

یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الَّذینَ اتَّخَذُوا دینَکُمْ هُزُواً وَ لَعِباً مِنَ الَّذینَ أُوتُوا الْکِتابَ مِنْ قَبْلِکُمْ وَ الْکُفَّارَ أَوْلِیاءَ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنینَ - اى کـسـانـى کـه ایـمان آورده اید.  افرادى را که دین شما را به ریشخند و بازى مى گیرند, چه از کسانى که پیش از شما بدیشان کتاب داده شده و چه از کافران دوست نگیرید, و اگر ایمان دا ریداز اللّه پروا داشته باشید. (مائده 57)

بیزارى از دشمنان اللّه

- اى کـسـانـى کـه ایـمان آورده اید.      -کافران را به جاى مومنان دوست نگیرید.
آیا مى خواهید دلیلى آشکار به زیان خود در پیشگاه اللّه قرار دهید.
- اى کـسـانى که ایمان آورده اید.
دشمن من و دشمن خود را به دوستى نگیرید, شما با آنان اظهار محبت مى کنید و حال آن که ایشان به آنچه از حق براى شما آمده کفر ورزیده اند.
- مومنان نباید که کافران را به جاى مومنان به دوستى برگزینند وهرکس چنین کند, از (لطف و ولایت ) اللّه بى بهره است .     - اى کـسـانـى کـه ایـمـان آورده اید.
یهودیها و مسیحیان را که (درمقابله با شما) دوست و هوادار یکدیگرند به دوستى نگیرید وهرکس از شما آنها را به دوستى گزیند از آنان است .
- اى کـسانى که ایمان آورده اید.    - اگر پدرانتان و برادرانتان کفر را برایمان ترجیح دهند به دوستى نگیرید, و هرکس که آنها را به دوستى برگزیند, در زمره ستمکاران مى باشد.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">