تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

موضوعات قرآنی ؛ دینی و آموزشی : مطالب طبقه بندی شده جهت تحقیق ؛ جزوه ؛ کتاب و .....

تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

موضوعات قرآنی ؛ دینی و آموزشی : مطالب طبقه بندی شده جهت تحقیق ؛ جزوه ؛ کتاب و .....

مشخصات بلاگ
تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

آشنائی با تاریخ اسلام :
عبرت آموزی (و لقد اهلکنا القرون من قبلکم .... گذشته چراغ راه آینده است)
آشنایی با علوم و موضوعات قرآنی ( هدی و رحمه للمتقین)

آخرین نظرات
  • ۴ خرداد ۰۱، ۱۷:۲۱ - خرید پیج اینستاگرام ارزان
    Great post.

 

بسم الله الرحمن الرحیم

امام حسن عسکری علیه السلام

در سال 232 از مادرش به نام سوسن، در مدینه متولد شدند 2 ساله بود که همراه پدر از مدینه به سامراء تبعید شد در کودکی هنگام بازی به درون چاه آب سقوط میکنند و ناگاه آب چاه بالا آمده در حالیکه مشغول بازی با آب بودند. بهلول از او میخواهد که نصیحتش کند امام علیه السلام با خواندن اشعاری او را نصیحت میکند و حال خود امام منقلب می شود و بهلول می گوید تو کودکی و گناهی بر تو نیست که اینگونه از خود بی خود می شوید

در کودکی به هنگام زندانی شدن همراه پدر، خلیفه وقت را نفرین میکند و بین مستعین و معتز اختلاف افتاده و مستعین کشته میشود . حدود 22 سال همراه پدر پر تلاش و غمخوار او، در موضعگیری های سیاسی همراه پدر بود در برابر طاغوت زمان سهم به سزائی داشت و گاهی هم همراه پدر به زندان می افتادند بدین ترتیب بیشتر زندگانی را در پایتخت عباسیان سامراء سپری ساخت.

 دشوارى ها و گرفتارى هایى پیش آمد که از قدرت عبّاسیان کاست، تا جایى که موالى و ترکان بر حکومت دست یافتند، ولى فشار و شکنجه و آزار نسبت به امام علیه السلام و یارانش تخفیف پیدا نکرد. متوکّل امام علیه السلام را به زندان انداخت، بى آن که سبب آن کار را بگوید! عبّاسیان تلاش مى کردند که امام عسکرى علیه السلام را در دستگاه حکومت وارد کنند تا پیوسته مراقب او باشند و او را از پایگاه هاى خویش و از یاران و پیروانش دور سازند.

 امام حسن عسکری، با وجود آنکه عمری کوتاه داشته و عموماً تحت نظر خلیفه‌ عباسی و به دور از مردم قرار داشتند، اما وجود حضرت، منبعی برای هدایت مردم و بهره ‌گیری آنان از مبانی دینی و اسلامی بود، هر چند که دوری حضرت از مسلمانان زمینه‌ای برای آماده‌ سازی مردم برای غیبت امام مهدی ارواحنا فداه بود. امام علیه السلام 28 سال عمر کردند و تنها یک فرزند داشتند که همان امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و پیشوای فعلی و غایب مسلمین است.

از آنجایی که حضرت در سامرا در محله‌ای به نام عسکر (پادگان نظامی) زندگی می کرد و تحت مراقبت شدید بود، به لقب عسکری معروف می باشد. با توجه به شرایط سیاسی و اجتماعی زمان، حضرت بیشتر اوقات محبوس و ممنوع از معاشرت بود، از این رو لحظات زندگی را در عبادت و ستایش خداوند سپری می نمود.

فقط تعداد کمی از شیعیان می توانستند با ایشان ملاقات داشته و از وجود معنوی و روحانی حضرت علیه السلام بهره برده و در باب حوادث سیاسی و اجتماعی با ایشان مشورت نمایند. امام علیه السلام از پشت پرده با خواص و غیرخواص صحبت می نمودند، زیرا زمینه را برای غیبت فرزندنشان مهدی ارواحنا فداه مهیا می کردند،‌ از سوی دیگر مردم می باید خود را برای غیبت امام آماده می کردند

زیرا با پایان امامت، چنان شرایطی فراهم می گشت که با توجه به سیره ائمه اطهار علیهم السلام و پیشروان دینی و احادیث و روایات موجود و از همه مهمتر کتاب آسمانی قرآن که سرچشمه حقیقت و معرفت بود، مردم می توانستند مسیر درست و نیک زندگی را تشخیص داده و با توجه به منابع موجود به اصول و احکام دینی عمل نمایند با این وجود حضرت علیه السلام بر همه کس تأثیر می گذارد، به نحوی که در زندان، مأموران بدسرشتی را که خلیفه عباسی بر امام علیه السلام گمارده بود، تحت تأثیر امام به انسان ‌هایی آبرومند و درستکار تبدیل شدند. به راستی که انسان با تأملی در سیره و نوع کردار امام معصوم علیه السلام می تواند مسیر صحیح زندگی خود را بیابد. وجود ایشان پرفیض و برکت بود و موجب هدایت و رستکاری مسلمانان و وحشت دشمنان اسلام می شد.

درباره ابهت حضرت عسکری علیه السلام : موقعی که پدرش امام هادی علیه السلام از دنیا رفتند، همه‌ درباریها، خلیفه زاده ها، ولیعهدها، سرکرده ها، همه عباسیان و شیعیان جمع بودند که ناگهان بدر ولایت، با حال پریشان آمد. همه از جا برخاستند تا حضرت نشست و همه مقابل او نشستند. سکوتی سنگین مجلس را گرفت قبل از آمدن، مجلس پر ازدحام بود و به محض ورود حضرت صداها در گلو پیچیده و ابهت حسنی علیه السلام سر تا پای جلسه را می گیرد؛

زندان بان معتمد می گوید: چون به من امر شده بود که شدت عمل به خرج بدهم از این جهت دو نفر را که مشهور به قساوت و رذالت بودند بر زندان امام علیه السلام گماردم. طولی نکشید که آن دو نفر افرادی شایسته شدند، اهل نماز و روزه‌ مستحبی، اهل تهجّد، اهل وقار و سکینت، اهل خیر و وفا شدند. چون از آنها پرسیدم که چرا به امام سخت نمی گیرید؟ گفتند در حق او چه بگوییم، کسی که همیشه مشغول به عبادت خداوند است روزها روزه می گیرد، شبها تا صبح به عبادت است، کم حرف و پر وقار است، ابهت امام علیه السلام چنان است که چون نگاه می کند لرزه بر اندام می افتد. یک بار هم زندانبان به امر خلیفه حضرت را نزد شیران انداخت و یقین داشتند که آن حضرت نابود خواهد شد. ولی دیدند که حضرت مشغول به نماز است و شیران با کمال تواضع در اطراف او مشغول طواف می باشند. و زمانی به هنگام حجامت؛ راهب مسیحی از امام علیه السلام کارهائی را مشاهده میکند که برایش تعجب آور است و راهب، امام را مسیح یا نظیر مسیح می یابد و لباس راهبی را از تن در آورده و جامه ای سفید می پوشد و اسلام آورده و تا آخر عمر همراه امام میماند.

امام حسن عسگری علیه السلام در بازداشتگاه عباسیان

امام حسن عسکری علیه السلام برای این که حقایق را به صدق تمام و کمال بیان کند، در مدت کوتاه امامت خویش رنج های بسیار کشید. وی همه زندگی خویش را در پادگان نظامی به بند کشیده شده بود تا نتواند شیعیان را مدیریت و رهبری کند و همچنین جلوگیری از تولد منجی عالم بشریت مهدی ارواحنا فداه جلوگیری کند

پادگانی که معتصم عباسی در سامرا بنیاد گذاشت، مرکزی برای زندانیان سیاسی نیز بود. می گویند پس از مرگ مأمون، معتصم وارد بغداد شد و از مردم برای حکومت خود بیعت گرفت. سپس به کمک ترک هایی که در منصب های مختلف دربار خدمت می کردند، شهر سامرا را در شمال شرقی بغداد بنیاد نهاد. در این شهر محله ای را به استقرار نیروهای نظامی اختصاص داد که به همین جهت عسکر نامیده شد. این محل که از ترس تحرکات شیعیان و دوستداران اهل بیت علیهم السلام به اقامتگاه اجباری امام هادی علیه السلام و فرزندان ایشان، خصوصا امام حسن عسکری علیه السلام تبدیل شد، آن چنان تحت مراقبت حکومت بود که ارتباط شیعیان و دوستداران اهل بیت علیهم السلام را با امام تقریبا ناممکن می ساخت، امام حسن عسکری علیه السلام در طی 6 سال دوران امامت پر رنج خود اوضاع دشواری را در محله عسکر گذراندند.

شیعیان، غالبا از دیدار ایشان محروم بودند و اطلاعات و اخبار شیعیان و رهنمودهای آن حضرت تنها به همت چند تن از دوستداران خاص حضرت رد و بدل می شد که به طور ناشناس در بین مأموران مراقب محله نفوذ کرده بودند یا به عناوین مختلف به محله رفت و آمد می کردند.  در عین حال از مبارزه با حکومت ستمگر، حفظ یاران و شیعیان خود، ایجاد شبکه ارتباطی با شیعیان مناطق مختلف از طریق تعیین نمایندگان و ارسال پیام ها و پیک ها و فعالیت های سرّی سیاسی، حمایت و پشتیبانی مالی از شیعیان، تقویت و توجیه سیاسی رجال و عناصر مهم شیعه در برابر مشکلات برای آماده سازی شیعیان جهت دوران غیبت فرزند خود امام مهدی دست برنداشت. صدق و صداقت امام حسن عسکری علیه السلام وی را در مقام صدیق قرار داد و توانست ارزش های انسانی را چنان جاودانه سازد. اگر ایشان تن به راحتی و آسایش و عبادت می داد و با عباسیان همراهی می کرد می توانست روزگاری را راحت بگذراند، ولی هرگز راه رستگاری را نمی توانست به میلیون ها بلکه میلیاردها انسان در طول تاریخ نشان دهد. بی گمان، بسته نگه داشتن خباثت بود که خباثت زدگان عباسی را به رنج می افکند و هر روز فشار را بر ایشان می افزود تا راه حقیقت را بر مردم تنگ سازند . ولی در نهایت نتوانستند به مقصد و مقصود خود نایل شوند هر چند که توانستند به زهر تلخ، جانش را بستانند و تنش را اسیر خاک گردانند ولی روح پر فروغش هم چنان روشنی بخش مومنان و شیعیان است.

 دوران امامت به طور کلی دوران عمر تقریبا 29ساله ی امام به سه دوره تقسیم می گردد  :
1. دوره اول 13 سال است که زندگی آن حضرت در مدینه گذشت .
2. دوره دوم 10 سال در سامرا قبل از امامت .
3. دوره سوم نزدیک 6 سال امامت آن حضرت می باشد .

در این دوره خلفایی که به تقلید هارون در نشان دادن نیروی خود بلند پروازیهایی داشتند. امام حسن عسکری علیه السلام از این 6 سال دوران اقامتش، 3سال را در زندان گذرانید.

 امام یک سال با خلافت معتز، یک سال با خلافت مهتدی و چهار سال با خلافت معتمد هم دوره بودند. معتز، پس از مدتی با عیاشی فراوان خزانه را خالی کرده و حقوق لشگریان (ترک ها، رومی ها) را پرداخت نکرده بر ضدش شورش میکنند، او را دستگیر و کشان کشان به نزد قاضی می برند و از او میخواهند که استعفا بدهد و به دست شکنجه گران داده و آب و غذای او را قطع می کنند و در داخل سردابی انداخته و در 24 سالگی می میرند. 

به هنگام امامت امام، معتمد عباسی خلیفه شده و شرائط سختی را ایجاد میکند و امام را در سامراء زیر نظر داشته و در خانه اش زندانی می کند. این مدت شش سال یا در حبس، یا ممنوع المعاشرة و ممنوع الملاقات بودند. امام حتی نتوانستند جهت مشرف شدن به زیارت خانه کعبه، از محل اقامتشان خارج شوند، تنها امامی که حاجی نبود و نشد. گاهى حضرت را احضار و مورد بازجوئی قرار می گرفت،

خلاصه وضع عجیبى بود. عبیدالله خاقان وزیر معتمد عباسی با همه غروری که داشت وقتی با حضرت عسکری علیه السلام ملاقات میکرد به احترام آن حضرت بر می خاست، و آن حضرت را بر مسند خود می نشانید. پیوسته می گفت: در سامره کسی را مانند آن حضرت ندیده ام، وی زاهدترین و داناترین مردم روزگار است.

پسر عبیدالله خاقان می گفت : من پیوسته احوال آن حضرت را از مردم می پرسیدم. مردم را نسبت به او متواضع می یافتم. می دیدم همه مردم به بزرگواریش معترفند و دوستدار او می باشند. با آنکه امام علیه السلام جز با خواص شیعیان خود آمیزش نمی فرمود، از جمله مسائل روزگار امام حسن عسکری علیه السلام یکی این بود که از طرف خلافت وقت، اموال و اوقات شیعه، به دست کسانی سپرده می شد که دشمن آل محمد صلی الله علیه و آله و جریانهای شیعی بودند، تا بدین گونه بنیه مالی نهضت تقویت نشود .چنانکه نوشته اند که احمد بن عبیدالله بن خاقان از جانب خلفا، والی اوقاف و صدقات در قم بود او نسبت به اهل بیت علیهم السلام رسالت، نهایت مرتبه عداوت را داشت .

اصحاب امام علیه السلام ، متفرق بودند و امکان تمرکز برای آنان نبود، کسانی چون ابوعلی احمد بن اسحاق اشعری در قم و ابوسهل اسماعیل نوبختی در بغداد می زیستند، فشار و مراقبتی که دستگاه خلافت عباسی، پس از شهادت حضرت رضا علیه السلام معمول داشت، چنان دامن گسترده بود که جناح مقابل را با سخت ترین نوع درگیری واداشته بود. این جناح نیز طبق ایمان به حق و دعوت به اصول عدالت کلی، این همه سختی را تحمل می کرد، و لحظه ای از حراست (و نگهبانی) موضع غفلت نمی کرد .

امامان بزرگوار جز با یاران خاص و کسانیکه برای حل مشکلات زندگی مادی و دینی خود به آنها مراجعه می نمودند کمتر معاشرت میکردند به جهت آن بود که دوران غیبت حضرت مهدی ارواحنا فداه نزدیک بود، و مردم می بایست کم کم بدان خو گیرند، و جهت سیاسی و حل مشکلات خود را از اصحاب خاص که پرچمداران مرزهای مذهبی بودند بخواهند، و پیش آمدن دوران غیبت در نظر آنان عجیب نیاید.

امام با زبانهای مختلف صحبت میکردند ترکی رومی و بلغاری که بین لشکریان حضور داشتند و این از کرامات ایشان بود. به خاطر محدودیت‌ها، امام مجبور به رهبری یک سلسله فعالیت‌های مخفی برای راهبرد اهداف خود شده بود. 

هر چه به تولد و دوره امام عصر نزدیک تر می شد محدودیت و کنترل امام شدیدتر و ارتباط سخت تر می شد، از این جهت امام عسکری  علیه السلام شرائط بسیار ویژه ای داشتند .

دولت عبّاسى در برابر یاران امام علیه السلام براى از میان برداشتن خطّ مشى و برنامه امام و پراکنده کردن و وادار کردن آنان کوشش هاى فراوان به عمل آورد. با توجه به شرائط سخت سیاسی و زندانهای مکرر و کوتاهی عمرش، تا حد امکان با گردآوری شاگردان پدر و جدش و تربیت شاگردان جدید و مطرح بحث ها و مناظرات شفاهی و کتبی به تشکیل مجمع علمی عمیق و وسیعی پرداخت و تشیع را از گزند حوادث مراقبت کردند.

 امام در مدت شش سال امامت و ریاست روحانی اسلامی، آثار مهمی از تفسیر قرآن و تالیفات و صلوات مخصوص برای 14 معصوم و نشر احکام و بیان مسائل فقهی و جهت دادن به حرکت انقلابی شیعیانی که از راههای دور برای کسب فیض به محضر امام علیه السلام می رسیدند بر جای گذاشت

امام دارای شاگردان باهوش از جمله 3 تن از آنان نواب خاص فرزندش مهدی ارواحنا فداه بودند یعقوب بن اسحاق کندی فیلسوف بزرگ عرب و دانشمند معروف ایرانی ابونصر فارابی شاگرد مکتب وی بوده است. وی در مناظره با آن حضرت درمانده شد و کتابی را که بر رد قرآن نوشته بود سوزانید و بعدها از دوستداران و در صف پیروان آن حضرت درآمد.

از امامت امام سجاد علیه السلام تا عصر امام عسکری علیه السلام جمعیت شیعه در ممالک مختلف افزایش یافته بود و این نتیجه تاثیرات تبلیغ و علم و آگاهی دادن ائمه علیهم السلام و یاران و شاگردانشان و تشکیل مناظرات و بحثهای علمی و شورشها و قیامهائی که امامان از آنان حمایت و کمک مالی میکردند، بود. ایشان در سرزمینهای مختلف نمایندگانی شایسته و عالم داشتند که نقش بسیار مهمی ایفا میکردند البته با هدایت و ارسال نامه های مختلف از طرف امام علیه السلام برای آنان. غالبا نامه ها جاسازی میشد یا در قالب فروش اجناس و یا داخل چوبهای نیشکر یا داخل حلب روغن و...

نامه ها دست به دست میگشت و موجب بیداری و هوشیاری شیعیان و نماینده ها میگردید امام علیه السلام در داخل زندان نیز نامه های فراوانی برای نمایندگانش نوشته، از سامراء تا سرزمینهای عربی یمن و مدائن، مصر، سوریه، اهواز شیراز، سمرقند، نیشابور، طوس، بیهق و بخصوص قم. یکی از این نمایندگان ابن بابویه قمی پدر شیخ صدوق میباشد حضرت عسکری اصحاب خاصی دارد که غالب آنها از بزرگان علمای شیعه هستند. برخی از آنها از اصحاب سرّ ائمة‌ طاهرین هستند.

نامه امام حسن عسگری علیه السلام به ابن بابویه قمی

فقیه بزرگوار ابن بابویه قمی (پدر شیخ صدوق)، در فقه، حدیث و دیگر علوم و معارف اهل بیت عصمت و طهارت علیه السلام سرآمد روزگار بودند بهره برد و به سرعت در حدیث و فقه و دیگر علوم اسلامی و نیز در تقوا و پارسایی و فضائل اخلاقی از چهره‏ های بی ‏نظیر تاریخ اسلام گشت. نامه ‏ای که یازدهمین پیشوای انسانها برای وی نگاشت جایگاه رفیع ابن بابویه قمی را در بین دیگر دانشمندان و فقهای قم و نیز موقعیت خاص و احترامی که در نزد ائمه معصومین علیه السلام داشت آشکار می‏سازد

امام علیه السلام پس از حمد و ثنای ربوبی و صلوات و سلام بر پیامبر صلی الله علیه و آله و عترت طاهرینش خطاب به او می‏نویسد: یا شیخی و معتمدی و فقیهی ابا الحسن علی بن الحسین القمی وفّقک اللّه لمرضاته و جعل من صلبک اولاد ا لصالحین برحمته ای فقیه بزرگوار و مورد اعتمادم ابوالحسن علی بن حسین قمی! خداوند تو را بر انجام افعال پسندیده حق توفیق دهد و از نسلت به رحمت و کرمش فرزندان شایسته‏ای به وجود آورد.

امام علیه السلام در ادامه این پیام که به حق منشور عبادی، اخلاقی، اجتماعی و سیاسی برای یک زندگانی شرافتمندانه انسانی است، در روزگار پر از مخاطره و گردابهای جهالت و هوسها چنین وصیت می‏کند: تو را وصیت می‏کنم به تقوای الهی، بپا داشتن نماز و پرداخت زکات زیرا نماز کسانی که زکات نمی‏ دهند پذیرفته نمی‏شود، و تو را وصیت می‏کنم به گذشت از گناه دیگران، فرو بردن خشم، صله رحم، همدردی با برادران و کوشش در انجام نیازمندیهای آنان در هنگامه کارها، هم پیمانی با قرآن، خوش خلقی و امر به معروف و نهی از منکر چرا که خداوند متعال می‏فرماید لا خیر فی کثیر من نجویهم الاّ من أمر بصدقة او معروف او اصلاح بین النّاس در بسیاری از گفتگوهای درگوشی آنان خیری نیست جز آن کس که به صدقه یا معروفی امر کند و یا میان مردم اصلاح نماید. و دوری از تمام پلیدیها و زشتیها. و بر تو باد به نماز شب خواندن! زیرا پیامبر اکرمصلی الله علیه و آله به‏ امام علی علیه السلام چنین سفارش کرد و فرمود: ای علی! بر تو باد به نماز شب خواندن و این جمله را سه بار تکرار نمود و هرکس نماز شب را سبک بشمارد از ما نیست.

پس توصیه مرا بکار بند و شیعیانم را بر انجام آن فرمان ده تا عمل کنند. و بر تو باد به صبر و انتظار فرج زیرا پیامبرصلی الله علیه و آله فرمود: برترین اعمال امت من انتظار فرج است. امت من و شیعیان ما همواره اندوهگین خواهند بود تا فرزندم که پیامبرصلی الله علیه و آله بشارت ظهور او را داده است قیام کند؛ او زمین را پس از آنکه پر از ظلم و ستم شده است سرشار از عدالت و برابری خواهد بود

ای شخصیت بزرگ من! ( ابن بابویه قمی) پس صبر کن و شیعیانم را به صبر دستور ده، زیرا زمین از آن خداست به هرکس از بندگانش که بخواهد واگذار می‏کند و فرجام نیک از متقین خواهد بود. والسلام علیک و علی جمیع شیعتنا و رحمة اللّه و برکاته

باری نامه رهبری دینی و معنوی و پیشوای به حق در روی زمین که بدست ابن بابویه قمی رسید، آن را بوسید و بر چشمانش گذارد و فرامین و سفارشات مولایش آب حیات و سرچشمه جوشانی در روزگار طلایی‏اش شد. وکلای حضرت بقیه الله روحی فداه از اصحاب حضرت عسکری نیز می باشند. از جمله اصحاب خاص امام عسکری، احمد بن اسحاق اشعری قمی است که از وکلای حضرت نیز هست و مسجد امام حسن عسکری در قم به دست ایشان و به امر حضرت ساخته شد

این بزرگوار به قدری بزرگ مرتبه است که سعد بن عبدالله که آن هم از بزرگان شیعه است می گوید: احمد بن اسحاق از حضرت عسکری علیه السلام کفنی خواستند. حضرت فرمودند: به تو خواهد رسید. چون از خدمت آقا مرخص شدیم نزدیک کرمانشاه او را تب گرفت. آخر شب دستور داد که او را تنها بگذاریم نزدیک صبح غلام امام علیه السلام را دیدم که به ما تعزیت می گوید، و فرمود: از غسل و کفن احمد فارغ شدیم. برخیزید و او را دفن کنید. او در نزد امام عسکری علیه السلام عزیزترین و مقربترین شیعیان است چون مقربترین افراد است نزد خدا و از میان غایب شد.

اقدامات موثر امام حسن عسکری  علیه السلام برای حفظ اسلام

با وجود فشارها و کنترل های شدید و بی وقفه عباسیان، امام حسن عسکری علیه السلام یک سلسله اقدامات موثر در جهت حفظ اسلام انجام دادند :                                 .
1. تشکیل حوزه علمیه و کوشش های علمی که به انقلابی فرهنگی در بسیاری از مناطق اسلامی منجر شد .

2. تربیت شاگردان متعدد برای تقویت فکری و معنوی شبکه ارتباطی وکالت

3. رعایت تقیه در فعالیت هایشان

4. ارتباط با پیروان خود در مناطق مختلف به طور سری و پنهانی

5. ارسال نامه ها و پیام ها به شیعیان از طریق پیک های مورد وثوق.

6. پشتیبانی مالی از شیعیان و محبان

7. آماده سازی شرایط برای دوران غیبت

8. مبارزه با انحرافات فکری و عقیدتی. در این باره به عنوان مثال، امام  علیه السلام ، اسحاق کندی فیلسوف نامدار مسلمان را نسبت به اشتباهاتش در زمینه تالیف کتابی به نام «تناقضات القرآن» آن چنان مورد رهنمود قرارداد که کندی با آگاهی از اشتباهات خویش دستور داد تا آتش بیفروزند و آن کتاب را تماما بسوزانند.

تلاشهای امام بطور خلاصه به این ترتیب می توان بر شمرد :

-  تشکیل حوزه و مناظرات و مباحث های علمی و مذهبی

 - ایجاد شبکه ارتباطی با نمایندگان و شیعیان توسط پیک و نامه و تعیین نماینده تلاشهای سری حتی زمان حضور در زندان

-  پشتیبانی مالی شیعیان به امام و توزیع حساب شده آن

- تقویت و توجیه سیاسی رجال و استقامت در برابر ستمگران

 - استفاده از آگاهیهای غیبی امام

- مخفی کردن مهدیعجل الله تعالی فرجه الشریف و نشان دادن به بعضی خواص

-  آماده سازی مردم برای غیبت فرزندش که تا سر حد شهادت ایستادگی نمود;

زمامداران معاصر:
1. متوکل عباسى (232 - 247ق)      2. منتصر عباسى (247 - 248ق)
3. مستعین عباسى (248 - 252ق)        4. معتز عباسى (252 - 255ق)
5. مهتدى عباسى (255 - 256ق)       6.  معتمد عباسى (256 - 279ق)
از میان خلفاى مذکور، تنها منتصر عباسى، فرزند متوکل به امام هادى
علیه السلام ، امام عسکرى علیه السلام و علویان و شیعیان آزارى نرساند و در ایام خلافت کوتاه مدت خویش احسان و خدمات شایانى به آنان نمود .  
رویدادهاى مهم
1. وفات ابوجعفر، محمد بن على، برادر امام علیه السلام در سنین جوانى و تألّم شدید امام علیه السلام در مرگ او.
2. مسمومیت و شهادت امام على النقى علیه السلام ، پدر امام، در سال 254 هجرى، به دست معتمد عباسى
3. بازداشت و زندانى شدن مکرر امام علیه السلام ، در دوران حکومت مستعین، معتز، مهتدى و معتمد عباسى.
4. نفرین امام علیه السلام بر معتز در زندان، و تأثیر آن در خلع معتز و کشته شدنش بدست سرداران ترک
5. حساسیت خلفاى بنى‏عباس، معاصر امام‏ علیه السلام، درباره‏ تولد و زندگانىِ حضرت‏ مهدى منتظرعجل الله تعالی فرجه و تلاش براى پیدا کردن و از بین‏ بردن آن‏ حضرت.
6. مسمومیت و شهادت امام علیه السلام ، توسط معتمد عباسى، در سال 260 هجرى
(مناقب آل ابى طالب ج‏3 ص‏526 اثبات الهداة بالنصوص و المعجزات ج‏3 ص‏435)

فعالیتهای سیاسی اجتماعی علمی با وجود همه فشارهای موجود امام فعالیت‌هایی در جهت حفظ اسلام و مبارزه با افکار ضد اسلامی انجام می‌داد  : 

تلاش‌های علمی اگر چه امام به خاطر شرایطی که در آن بود نتوانست دانش بی انتهای خود را در سطح جامعه گسترش دهد، ولی با همان سرای به تربیت شاگردان و گسترش معارف اسلام و رفع شبهات پرداخت.

ایجاد شبکه ارتباطی با شیعیان در زمان امام، شیعیان در مناطق مختلف گسترش یافته بودند. این گسترش و پراکندگی باعث شد تا امام شبکه ارتباطی وکالت و نصب را در مناطق مختلف راه‌اندازی کند.

فعالیت‌های سری سیاسی به خاطر محدودیت‌ها امام مجبور به رهبری یک سلسله فعالیت‌های مخفی برای راهبرد اهداف خود شده بود.

حمایت‌های مالی از شیعیان یکی دیگر از موضع‌ گیری‌های امام حمایت مالی از شیعیان، بویژه از یاران خاص، بود. چرا که شیعیان تحت فشار دستگاه حکومت بودند.

تقویت و توجیه سیاسی رجال و عناصر مهم شیعه و استفاده از آگاهی غیبی

برای از بین بردن شک‌ها و تردیدها. و این به دلیل انحراف مردم از حقیقت بود بطوریکه امام می‌گفت: هیچیک از پدرانم مانند من گرفتار شک و تزلزل شیعیان در امر امامت نشدند... . بیانیه امام علیه السلام سه شکل داشت:

الف  بیانیه های کلی و عمومی درباره صفات مهدی علیه السلام از قبیل: وقتی قیام کند، در میان مردم با علم خود داوری خواهد کرد مانند داوری داود که از بینه و دلیل پرسشی نمی کرد.

ب‌  توجیه و نقد سیاسی در مورد اوضاع موجود، و مقرون کردن آن به اندیشه وجود مهدی علیه السلام و ضرورت ایجاد دگرگونیها از سوی او و از این قبیل است: وقتی قائم خروج کند به ویران کردن منابر و جایگاههای خصوصی در مساجد فرمان خواهد داد این جایگاهها به منظور امنیت و محافظت خلیفه از تعدی، و برای افزودن هیبت او در دل دیگران بنا شده است.

ج‌  اعلامیه های کلی برای پایگاهها و اصحابش که در آن، ابعاد اندیشه غیبت برای آنان و ضرورت آمادگی و عمل به آن از ناحیه روانی و اجتماعی توضیح داده شده بود، تا غیبت امام  علیه السلام و جدایی او را از آنان بپذیرند

امام به ابن بابویه نامه ای نوشت و در آن فرمود: بر تو باد بردباری و انتظار گشایش، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: برترین عمل امت من انتظار کشیدن گشایش است و شیعه ما پیوسته در اندوه است تا فرزندم ظهورکند. راه دیگری که امام برای آمادگی غیبت در اذهان مردم انجام داد پنهان نمودن خود و برقراری رابطه با دوستان و طرفداران از طریق مکاتبه و مراسله بوده است. همچنین نظام و روش وکالتی و وساطتی که امام حسن عسکری  علیه السلام با پایگاههای مردمی خود برگزید، روشی دیگر از روشهای بود که برای فهماندن مسئله غیبت آماده شده بود.....

موضع نظارت بر پایگاههای مردمی موضع امام علیه السلام در این زمینه، نظارت بر پایگاههای مردی خود و پشتیبانی از آن پایگاهها و بالابردن درجه آگاهی آنها و مجهز کردن آن با همه اسلوبها و روشهای پایداری و بالابردن به سطح پشتازان متعهد بود امام غالباً آنان را هشدار می داد تا در دام عباسیان نیفتد و در مصائب روزگار از نظر اقتصادی و اجتماعی به علت بدبختیها و رفتار بیرحمانه حکام که با آن روبرو می شدند، به آنان کمک می رسانید..... ـ برای امام از مناطق گوناگون اسلامی که پایگاههای توده ای او آنجا بود، بوسیله نمایندگان او که در آن مناطق پراکنده بودند اموال بسیار می بردند و امام با دقت بسیار و با روشهای گوناگون می کوشیدند تا آن امر را کاملاً از چشم دولتیان بپوشاند و به نحوی پنهانی عمل کند....ـ دولت عباسیان در برابر یاران امام علیه السلام و در پایگاههایی که پشتیبان او بودند، قاطعانه و بیرحمانه ایستادگی می کرد و برای از میان برداشتن خط مشی و برنامه امام و پراکندن و اداره کردن یاران او کوششهای فراوان بعمل آورد.

موضع امام در مقابل آن کوششها، پندگویی بود که به یاران دلداری می داد و می فرمود تهیدست و با ما بودن، بهتر که توانگر بودن و با غیر ما بودن. کشته شدن با ما، بهتر که زنده بودن با دشمن! ما برای هر کس که به ما پناه آورد،‌ پناهگاهیم. و برای آن کس که بخواهد به وسیله ما ببیند، نوریم، و آن کس را که به ما پناه آورده، عصمتیم و هر کس که ما را دوست بدارد بحقیقت در بزرگی و مقام با ما است و هر کس که از ما منحرف گردد، جای او در آتش است.

امام در برابر بعضی قیام ها و شورشها به دلیل نداشتن انگیزه دینی و مردمی سکوت اختیار میکردند و حمایت نمی کردند، مثل شورش صاحب زنج در زمان خلافت مهتدى عبّاسى، صاحب الزّنج، به اتّفاق بردگان و فقرا و مستضعفین سر به قیام برداشتند و توانستند بر بصره و اطراف آن چیره گردند و کم کم ادّعا کرد که او از سلاله پیامبرصلی الله علیه و آله است و نسبش به امام على بن ابیطالب مى رسد.

مسعودى در مروج الذّهب مى نویسد او زاده یکى از روستاهاى رى بوده و بیشتر یارانش از موالى و زنجى ها بودند که دشوارى هایى براى عبّاسى ها پدید آورد و نزدیک بود بغداد، پایتخت آنها را پس از نبردهاى سختى که میان او و خلفاى عبّاسى جریان داشت به تصرّف خود درآوَرَد، هر گاه سخن از قیام او به میان مى آمد و به دنبال آن کشتن پیرمردان و کودکان و به اسارت گرفتن زنان و….. امام ناراحت می شدند. چون هدف قیام الهی نبود.

طی این سال‌ها خلیفه به علت شورش‌های یعقوب لیث و امور شرق و شمال شرق ایران قادر به خنثی کردن قیام صاحب الزنج نبود ولی بعد از فراغت از کار یعقوب لیث بر این شد تا کار زنگیان را تمام کند در سال ۲۷۰ ه‍.ق در زمان خلیفه معتمد برادر ابو احمد موفق طلحه فرمانده جنگ با زنگیان شد و شخصاً رهبری عملیات را نظامی را برعهده گرفت. او سپاهیان صاحب الزنج را محاصره اقتصادی کرد و غلات و ارزاق آنان را به آتش کشید در نتیجه با گرسنگی سختی مواجه شدند پس قوایشان تحلیل رفت و بسیاری از آنان تسلیم شدند و صاحب الزنج را تنها گذاشتند. صاحب الزنج ناچار شد با تعداد اندکی از شهر فرار کند اما موفق در صفر ۲۷۰ ه‍.ق او را دستگیر کرد و سرانجام گردنش را زد و نزد خلیفه فرستاد.

تدابیر خاص امام عسکری  علیه السلام

اهمیت تلاش برای تداوم نظام امامت در بستر صحیح خود و به دور از جریان های انحرافی و سپردن این مسئولیت به امام بعدی در مقطع زمانی امام حسن عسکری علیه السلام دو چندان شده بود و طبعا تدابیر مدبرانه و خاص امام علیه السلام را می طلبید.

تدبیر اول-  مخفی نگه داشتن راز تولد فرزندش عباسیان برای شناسایی جانشین امام عسکری علیه السلام حساسیت و توجه فوق العاده ای نشان می دادند. معتمد خیلی فعالیت کرد تا امام مهدی عجل الله تعالی فرجه بدنیا نیاید و بازرس و جاسوس برای تولد ایشان بسیار به خدمت در آورد ولی تقدیر خدا بالاتر از این بحثها بود. آنان بنا به روایات و اخبار متواتر شنیده بودند که مهدی موعود ارواحنا فداه که حکومت های خودکامه را نابود می سازد، از نسل امام عسکری علیه السلام است.

 عباسیان برای جلوگیری از ادامه نسل آن حضرت به اقدامات زیر دست زدند تا مطمئن شوند، امام، فرزند و ذریه ای از خود به جا نگذاشته است                             :     
1 . بازداشت یکی از کنیزان آن حضرت به مدت 2 سال به دلیل احتمال داشتن حمل و بارداری.                                            .
2. معتمد عباسی پس از شهادت امام علیه السلام ، برای آن که وانمود کند فرزندی از امام علیه السلام باقی نمانده دستور داد میراث آن حضرت را میان مادر و برادرش جعفر کذاب تقسیم کردند. سیاست اندیشمندانه امام علیه السلام در این خصوص، مخفی نگه داشتن فرزند خود از دیگران چه قبل از تولد و چه بعد از آن بود. اهتمام امام علیه السلام به مخفی نگهداشتن این راز تا بدان جا بود که حتی حکیمه خاتون عمّهی امام علیه السلام و کسی که در شب ولادت مهدی از سوی امام علیه السلام به کمک نرجس خاتون فرا خوانده شد از همه قضایا مطلع نبود، لذا با دیده تعجب به گفته های امام مینگریست.

تدبیر دوم -  معرفی امام زمان ارواحنافداه به تعدادی از شیعیان خاص امام علیه السلام می دانست جایی که برای اثبات امامت خود با وجود تمهیدات امام هادی علیه السلام و نیز به رغم حضور فیزیکی خود، به این همه زحمت نیاز باشد، امام بعدی که غیبتی نیز در پیش روی دارد در این خصوص با چه مشکلی مواجه خواهد شد، مجموعه این عوامل، معرفی و حتی نشان دادن فرزند خود به قلیلی از شیعیان خاص را امری اجتناب ناپذیر می ساخت

چنانکه «حسین بن ایوب بن نوح» یکی از نوّاب و وکلای امام هادی علیه السلام می گوید: ما 40 نفر بودیم که به اتفاق عثمان بن سعید عمری یکی از وکلای بعدی امام زمان برای پرسش از جانشین امام علیه السلام خدمت آن حضرت رسیدیم. «عثمان بن سعید» بپا خاست و گفت: می خواهم از موضوعی سوال کنم که تو نسبت به آن از من داناتری. امام علیه السلام او را امر به نشستن نمود. مدتی گذشت و پس از گفتگویی مختصر، پسری نورانی که شبیه ترین مردم به امام علیه السلام بود، وارد شد، امام فرمود: این امام شما و جانشین من در میان شماست، فرمان او را اطاعت کنید و پس از من اختلاف نکنید!...

تدبیر سوم-  گسترش شبکه وکالت و نمایندگی آماده سازی شیعیان برای رویارویی با دوران غیبت امام معصوم  در حقیقت از مهمترین اقدامات اساسی و حساس امام علیه السلام شمرده میشود. باید اذعان کرد مردمی که 250سال بدون واسطه می توانستند با حجت الهی تماس بگیرند و مسائل و مشکلات خود را در هر زمینه با او در میان بگذارند، آماده نبودند تا یکباره و بدون مقدمه به دوران غیبت امام معصوم گام نهند. به علاوه مشکلات اعتقادی و شبهه هایی که در این زمینه در جریان بود به این عدم آمادگی دامن می زد، هر چند آنها با مطلبی به عنوان «غیبت امام معصوم» بیگانه نبودند. ولی عوارض این مسئله را در مرحله عمل نمی شد نادیده گرفت. 

اساسی ترین تدبیر امام علیه السلام در این زمینه گسترش شبکه وکالت و نمایندگی که عمدتاً از زمان امام جواد  علیه السلام شروع شده بود و نیز تقویت و راه اندازی پیک و رابط با شهرهای دیگر بود.

تصوف جریان فاسد و گمراه کننده از جمله جریان‏هاى فاسدى که امام عسکرى علیه السلام به شدّت از آن بیزارى جسته و مردم را از گرویدن به آن بر حذر مى‏داشت، گروه صوفیه است. این فرقه از آغاز پیدایش توسّط ابوالقاسم کوفى بهشمیّه توانست تحت پوشش اسلام، عدّه ‏اى از مسلمانانِ ساده ‏لوح را بفریبد.

از امام صادقعلیه السلام در مورد ابوهاشم کوفى سؤال شد، فرمود: او فردى بسیار فاسد العقیده بود و مسلکى به نام تصوّف اختراع کرد و آن را مرکزى براى اعتقادات پلید خود قرار داد. آرى، بدعت، خودنمایى، چلّه نشینى، تعطیل کردن احکام دین، انزوا و... از مظاهر تصوّف است و ائمه علیهم السلام با آن مقابله نموده ‏اند. و موجب تأسّف آنکه این روش‏هاى غلط گاهى تحت عناوینى همچون: تشیّع، ابراز علاقه به اهل بیت علیهم السلام و یا تهذیب نفس انجام مى‏گیرد!

امام علیه السلام فرمود: زمانى بر مردم فرا مى ‏رسد که چهره ‏هایشان خندان، ولى دلهایى تاریک دارند. از دیدگاه آنان، سنّت یعنى بدعت و بدعت یعنى سُنّت. مؤمن را به دیده حقارت مى ‏نگرند و فاسق را ارج مى ‏نهند. فرمانروایان آنان افرادى نادان و ستم پیشه ‏اند و دانشمندان ایشان دریوزه دربار ستمگرانند. ثروتمندان آنها حقّ تهیدستان را به یغما مى ‏برند و کوچک‏ترها بر بزرگان خود پیشى مى‏گیرند. انسان‏هاى نادان از دیدگاه ایشان فردى آگاه و اشخاص حیله ‏گر را مهذّب مى ‏دانند. میان فرد با اخلاص و انسان مُردّد تمییز نمى ‏دهند. آنان گوسفندان را از گرگ‏ها باز نمى ‏شناسند. 

عالمان و اندیشمندان آنها بدترین آفریده ‏هاى الهى در روى زمین‏ اند؛ چرا که به فلسفه و تصوّف تمایل نشان مى ‏دهند. به خدا سوگند! آنها از عقیده [و فطرت] خود برگشته و از راه حق منحرف شده‏ اند. در علاقه و محبّت به مخالفان ما زیاده ‏روى مى‏ کنند و شیعیان و دوستداران ما را به گمراهى مى ‏کشانند. اگر به جاه و مقامى دست یابند، از گرفتن رشوه سیر نمى ‏شوند و اگر به ذلّت گرفتار گردند، ریاکارانه خدا را پرستش مى ‏کنند. آگاه باشید که آنان راه (سعادت و حقیقت) را بر مؤمنان مى ‏بندند و مُبلّغان آئین کافرانند. کسانى که با آنها زندگى مى ‏کنند، باید از آنان بر حذر بوده و دین و ایمان خویش را حفظ کنند.

اى ابوهاشم! این مطالب را اجدادم رسیده. این سخنان از اسرار ما است، آنها را جز براى اهلش بازگو مکن. نفوذ افکار انحرافى و از جمله تصوّف در میان شیعیان، خطرى بوده است که بزرگان از یاران ائمه علیهم السلام بدان اهتمام مى ‏ورزیده و گزارش آن را به امامان معصوم علیهم السلام منتقل مى ‏نموده ‏اند. گروهى یافت شده ‏اند که براى مردم سخنرانى مى ‏کنند و احادیثى مى ‏خوانند و آنها را به شما و پدران شما نسبت مى ‏دهند. در میان آنهاست احادیثى که قلوب ما آنها را نمى ‏پذیرد ولى امکان ردّ این روایات وجود ندارد، چرا که آنها را از پدران شما نقل مى ‏نمایند. ایشان دو نفرند؛ یکى، على ‏بن حَسکة و دیگرى، قاسم یقطینى. از عقاید ایشان است که مى ‏گویند: مراد از سخن خدا که مى ‏فرماید: انّ الصّلوة تنهى عن الفحشاء و المنکر مردى است که مردم را از فحشاء باز مى ‏دارد نه آنکه مقصود، رکوع و سجود باشد. و مقصود از زکات نیز همان مرد است نه دراهم و اخراج مال. و بر همین منوال، اوامر و نواهى خداوند را تأویل مى‏کنند. بر ما منّت بگذارید و راه حق و سلامت از انحرافات را بیان نمایید.

امام علیه السلام در پاسخ نوشت: ابن حَسکه دروغ مى ‏گوید و براى شما همین کافى است که ما او را در زمره دوستان خود نمى‏شناسیم. خدا، او را لعنت کند. به خدا قسم! که پروردگار، محمّد صلی الله علیه و آله و پیامبران قبل از او را نفرستاد مگر براى دین خالص و نماز و زکات و روزه و حج و ولایت. و پیامبر گرامى صلی الله علیه و آله مردم را دعوت نکرد مگر به سوى خداى وحده لاشریک له و ما اوصیا از فرزندان پیامبر نیز بنده خدا هستیم و به او شرک نمى ‏ورزیم. اگر اطاعتش کنیم، بر ما رحم خواهد کرد و اگر نافرمانى ‏اش کنیم، ما را عذاب خواهد نمود. ما بر خدا حجّت نداریم بلکه حجّت از اوست بر ما و بر همه خلقش. من این سخنان را نفى نموده، از این اشخاص بیزارى مى‏جویم؛ شما نیز آنها را رها کنید. خداوند، لعنتشان کند. و آنانرا در تنگنا قرار دهید و چنانچه آنها را در مکان خلوت یافتید، سرشان بر سنگ بکوبید.

آماده سازی شیعیان برای دوران غیبت

 از آنجا که غایب شدن امام و رهبر هر جمعیتی یک حادثه نامأنوس است و باور و تحمل آن برای مردم دشوار است، پیامبر و امامان پیشین به تدریج مردم را برای این موضوع آماده می‌کردند؛ به‌ ویژه امام هادی و امام عسکری علیهما السلام که به زمان غیبت نزدیک می‌شدند. امام عسکری بر تولد مهدی علیه السلام تاکید می‌کرد و فضای ارتباطی امام با شیعیان (به خاطر محدودیت‌های حکومت) حالتی شبیه به غیبت صغری را داشت. امام علیه السلام به وضوح میدید که اراده الهی برای ایجاد دولت الله بر روی زمین و در برگرفتن همه جهان انسانیت و گرفتن دست مستضعفان در زمین، بر این تعلق گرفته که فرزندش غیبت کند تا خوف آنان به امنیت خاطر تبدیل گردد و خدای را عبادت کنند و هیچ چیز را شریک او نگیرند. امام حسن عسکری علیه السلام و برنامه ریزی او در تحقق بخشیدن هدف مزبور به دو کار مقدماتی نیاز داشت :         . 1- مخفی کردن فرزندش مهدی از چشم مردم و نشان دادن وی به بعضی از خواص.

2- آنکه به هر ترتیب، فکر غیبت را در اذهان و افکار رسوخ دهد و به مردم بفهماند که این مسئولیت اسلامی را باید تحمل کنند و مردم را به این اندیشه و متفرعات آن عادت دهند....

مسئله مهدی عجل الله تعالی فرجه و غیبت آن حضرت: امام عسکری علیه السلام به وضوح می دید که اراده خداوند برای ایجاد دولت الهی بر روی زمین، بر این تعلق گرفته است که فرزندش غیبت کند. سخنان ائمه پیشین و نصوص فراوان و پیاپی، به آمدن مهدی علیه السلام بشارت می‌داد و در این موارد، روایات متواتر و صحیح از رسول اکرم صلی الله علیه و آله در دست است، و مؤلفان صحاح از اهل سنت که معاصران آن حضرت یا پیش از آن بوده اند، روایات مربوط به مهدی موعود علیه السلام را نقل کرده اند که بخاری و مسلم و احمد بن حنبل از آن جمله اند. امام عسکری تلاش می کرد تا مردم را قانع سازد که زمان غیبت فرا رسیده و تنفیذ آن در شخص فرزندش امام مهدی علیه السلام صورت گرفته است.

این امر در باره افکار افراد عادی دشوار می‌نمود و امام علیه السلام به هر ترتیب، فکر غیبت را در اذهان و افکار، رسوخ می داد و به مردم می‌فهماند که این حقیقت را باید بپذیرند و دیگران را به این اندیشه و اعتقاد و فرعیات آن آگاه سازند. دوستان و طرفداران امام به وسیله مکاتبه و مراسله با او تماس می گرفتند و در باره مهدی موعود از حضرتش پرسش می نمودند و جواب لازم و کافی را دریافت می کردند. شیعیان وقتی اموالی را از حقوق شرعی ای که بر آنان واجب بود، برای امام عسکری علیه السلام می بردند ابتدا حضور به «عثمان بن سعید» وارد می شدند و او که برای سرپوش گذاشتن بر فعالیت های امام علیه السلام و برای مصلحت او، تجارت روغن می‌کرد، پول هایی را که تحویل می گرفت در خیک‌های روغن می گذاشت و دور از چشم حاکمان، برای امام می فرستاد، زیرا اگر بر قضیه واقف می شدند همه آن را مصادره می کردند.‏

هراس و وحشت عباسیان از مهدی موعود ارواحنا فداه

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نوید ظهورش را بارها داده بود و او را بزرگترین مصلح در تاریخ جامعه بشری که تومار ظلم و ستم را در هم خواهد پیچید و عدالت اجتماعی را برقرار خواهد ساخت معرفی کرده بود، روز به روز بالا می گرفت. آنان می‌خواستند با کشتن نسل پیامبر صلی الله علیه و آله ، مانع ظهور امام منتَظر گردند و امام علیه السلام در نامه ای به همین مطلب اشاره فرموده: پنداشته اند با کشتن من، نسلم را قطع خواهند کرد و حال آنکه خداوند

خواسته آنانرا تکذیب کرده و سپاس خدای را که مرا از جهان نبرد تا آنکه جانشین و امام بعد از مرا نشانم داد. حضرت مهدی ارواحنا فداه در خلقت و اخلاق، شبیه ترین کس به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله است. خداوند او را در دوران غیبت حفظ می کند، سپس مهدی موعود ارواحنا فداه را ظاهر می سازد .

 دوران امامت حضرت عسکری علیه السلام درس‌ آموزترین مرحله تاریخ تشیع

با وجود اینکه قسمت زیادی از حدودا ۶ سال امامت حضرت عسکری علیه السلام در زندان سپری شد و ایشان در پادگان محصور بود اما با این حال، با تمام شرایط جغرافیایی آن روز اسلام و شیعیان در ارتباط بود، آنها را هدایت و در مسیر امامت پیش می‌برد. این امام همام در مدتی که در زندان محصور بود ارتباط صمیمانه‌ای با زندان‌بان‌ها برقرار می‌کرد و از طریق همین زندان‌بان‌ها نوعاً با محیط خارج از زندان و با شیعیان در ارتباط بود و نحوه برقراری این ارتباط معنادار بود زمانی یکی از شیعیان در نامه‌ای به حضرت عسکری علیه السلام می‌نویسد: اگر ما تشنه بودیم و آب خواستیم چکار کنیم؟ مشخص است که آنها آب به معنای مصطلح نمی‌خواستند لذا منظور آنها این بود که اگر ما خواستار هدایت، حق و حقیقت بودیم باید به کجا مراجعه کنیم.

بنابراین فضا و جوّ آن روز آنقدر تاریک بود که شیعیان نمی‌توانستند به صراحت با امام زمان خویش صحبت کنند. امام علیه السلام در پاسخ می‌نویسند: آب را از سرچشمه بگیرید و به چپ و راست متمایل نشوید به دنبال امام خود رفته و هدایت را از مکان اصلی آن جویا شوید. سپس شاگرد حضرت عسکری علیه السلام می‌گوید: اگر میان ما و سرچشمه فاصله افتاد چه کنیم؟ حضرت در پاسخ می‌فرماید: شما اخلاص پیشه کنید آب به طرف شما خواهد آمد. این حدیث بسیار آموزنده و نشان‌دهنده حساسیت و توجه شیعیان است. آنها می‌خواستند تحت هر شرایطی امام زمان خود را یافته و حقایق و رهنمودهای او را در زندگی خود به کار ببندند.

موضع علمی و آموزشی امام

مواضع علمی امام علیه السلام در پاسخهای قاطع و استوار در مورد شبهه ها و افکار کفر آمیز و بیان کردن حق، باورشان مناظره و گفتگوهای موضوعی و مناقشه ها و بحثهای علمی، و همزمان با آن فعالیتها،‌ کوششهای دیگر از قبیل صادرکردن بیانیه های علمی و ... (بوده است)....

ـکندی (ابویوسف یعقوب بن اسحاق) فیلسوف عراقی در زمان امام علیه السلام پیرامون متناقضات قرآن،‌کتابی تدوین کرد بوسیله بعضی از منسوبان به حوزه علمی او، ‌با او تماس گرفت و کوشش او را با شکست روبرو کرد و کندی را قانع فرمود که در اشتباه بوده است. کندی توبه کرد اوراق خود را سوزانید.

صفات شیعیان واقعی از نظر امام علیه السلام

امام حسن عسگری علیه السلام به عنوان اسوه حسنه امت اسلام بر آن است تا همانند دیگر معصومانعلیه السلام چنین شیعیانی را تربیت کند که در اوج ایمان قرار داشته باشند. از این رو در اشکال گوناگون به تبیین ویژگیهای مومنان واقعی و شیعیان حقیقی میپردازد. این صفات را میتوان دست کم در چهار بخش خلاصه کرد:

1. صفات ظاهری: هر چند که برخی بر این باورند که آنچه همواره مهم و اصیل است، باطن امور است نه ظاهر آن، ولی باید توجه داشت که همواره ظاهر در باطن و باطن در ظاهر تأثیرگذار و متأثر از یکدیگر است.

به عنوان نمونه برخیها شریعت را پوستین حقیقت ایمان دانسته اند، ولی شکی نیست که از نظر اسلام همین پوسته تا چه اندازه مهم است؛ زیرا تاثیرات شگرفی در تغییر ماهیت باطن انسان ایجاد میکند؛ کسی که مثلا نماز اول وقت یا حجاب را مراعات میکند، در یک فرایندی قلب او به حیا و عفت میرسد

و متأثر از سلوک ظاهری خواهد بود؛ همچنین کسی که به ظاهر، اهل عفت است اگر حیا را مراعات نکند و حجاب را برسر نگذارد، در نهایت دچار بی عفتی خواهد شد. اصولا انسانها تنها به باطن اعمال و رفتار کار ندارند، بلکه برای آنان ظاهر نیز بسیار مهم و اساسی است؛ چرا که روحیه زیباشناختی انسان اجازه نمیدهد تا باطن بسیار خوب به ظاهری زشت، آلوده شود.

امام حسن عسکری علیه السلام در کلامی درباره ظاهر نیک میفرماید: حسن الصوره جمال ظاهر و حسن العقل جمال الباطن؛ صورت نیکو، زیبایی ظاهری و عقل نیکو، زیبایی باطنی است (تحف العقول ص487)

پس اگر بخواهیم خود را شیعه واقعی و مؤمن حقیقی بدانیم میبایست باطن و ظاهر ما نیز از هر گونه زشتی، پلیدی دور باشد. امام حسن عسکریعلیه السلام در سفارشی به شیعیان از آنان میخواهد تا باطن و ظاهر خود را به خوبیها بیارایند و بگونه ای رفتار نکنند که مردم، آنان را به عنوان شیعه بودن ملامت کنند؛ زیرا رفتارشان بگونه ای نیست که آن را انسانی بدانیم چه رسد که اسلامی و یا ایمانی باشد.

امامعلیه السلام می فرماید: شما را به تقوای الهی و پارسایی در دینتان و تلاش برای خدا و راستگویی و امانتداری درباره کسی که شما را امین دانسته نیکوکار باشد یا بدکار و طول سجود و حسن همسایگی سفارش میکنم، محمد صلی الله علیه و آله برای همین آمده

در میان جماعتهای آنان نماز بخوانید و بر سر جنازه آنها حاضر شوید و مریضانشان را عیادت کنید و حقوقشان را ادا نمایید، زیرا هر یک از شما چون در دینش پارسا و در سخنش راستگو و امانتدار و خوش اخلاق با مردم باشد، گفته میشود:

این یک شیعه است و این کارهاست که مرا خوشحال میسازد. تقوای الهی داشته باشید، مایه زینت باشید نه زشتی، تمام دوستی خود را به سوی ما بکشانید و همه زشتی را از ما دور گردانید، زیرا هر خوبی که درباره ما گفته شود ما اهل آنیم و هر بدی درباره ما گفته شود ما نه آنیم، در کتاب خدا برای ما حقی و قرابتی از پیامبر خداست انسان میشود و نیز عاملی مهم در همبستگی و جلب و جذب محبت قلوب مردمان بشمار میرود.

2. صفات باطنی: انسان میبایست از نظر اخلاق فردی به چنان جایگاهی برسد که هیچ فضیلتی نباشد مگر در او یافت شود و همه رذیلتها از جمله حسد، بخل، کبر و... را از خود دور ساخته باشد. اهل ایمان و تشیع کسی است که مجسمه فضایل است و هرکسی با او نشست و برخاست دارد به سادگی از عظمت روح و روان او آگاه میشود و آثار فضایل باطنی او موجب جذب قلوب همگان میشود. در تلاش خودسازی، زمین وجودش را از هر گناه و پلیدی پاک کرده و اجازه میدهد تا خداوند بذر فضایل را در جانش بکارد و آبیاری کند و پرورش دهد؛ زیرا میداند که وظیفه او در مقام تزکیه جز این نیست که از هرگونه پلیدی دوری کند و نگذارد تخم خار و خاشاک بر جانش بریزد. پس اصل را بر لاتفعل قرار میدهد و به شجره خبیث گناه نزدیک نمیشود تا تخم آن بر جانش بریزد و اجازه میدهد تا خداوند خود در مقام تزکیه، او را بسازد و به درختان صفات کمالی بیاراید (نساء49 ؛ نور21)

3. رفتار فردی: در رفتارهای فردی تأکید بر این است که همواره تلاش کنی تا خودت را تربیت کنی و با عمل به شریعت، خود را به کمالات برسانی و قرب الهی را درک کنی. از این رو حضرت بر مواظبت بر انجام واجبات و ترک محرمات تأکید میکند و حتی خواهان آن است که نماز شب را همواره بجا آوری؛ چرا که راه رسیدن به لقای الهی سوار شدن بر اسب تیزتاز شب است

امام حسن عسکریعلیه السلام در ای نباره میفرماید: انالوصول الی الله عزوجل سفر لایدرک الا بامتطاء اللیل؛ وصول به خداوند عزوجل، سفری است که جز با عبادت در شب حاصل نگردد. (مسند الامام العسکری ص290) انسان در شب میتواند خودسازی را کامل کند بی آنکه تحت تأثیر بیرون قرار گیرد

اینگونه است که انس شب، او را باخدا مانوس میکند و کسی که با خدا مانوس شود دیگر از تنها بودن در کارهای الهی و خیر نم یهراس و ترس و وحشتی از تنهایی در ایمان و عمل صالح به خود راه نم یدهد، چراکه اگر همه مردم علیه او شوند خود را با خدا میبیند و به انس الهی آرام میشود

به سخن دیگر، کسی که با خدا مأنوس شود دیگر از تنهایی در میان مردم وحشت ندارد، بلکه از مردم بیدین نیز حتی گریزان خواهد بود و نمیخواهد وقت خودش را با آنان بگذراند. امام حسن عسکری در این باره میفرماید: من آنس بالله استوحش من الناس؛ کسی که با خدا مانوس باشد، از مردم گریزان گردد. (مسند الامام العسکری ص287)

4. رفتار اجتماعی : بی گمان عدالت، مهمترین هدف و فلسفه دین است. لذا همواره در محوریت قرار میگیرد. آموزه های قرانی بر آن است تا همه انسا نها به دور از رنگ و نژاد و دین و مذهب، به چنان درج های از معرفت علمی و عملی برسند که برای کسب حقوق طبیعی خود یعنی عدالت قیام کنند و نسبت به آن کوتاه نیایند. (حدید، 25) اسلام از انسا نها میخواهد همه هدف زندگی خود را عدالت قرار دهند

خداوند ما را پاک شمرده، احدی جز ما مدعی این مقام نیست، مگر آنکه دروغ میگوید. زیاد به یاد خدا باشید و زیاد یاد مرگ کنید و زیاد قرآن را تلاوت نمایید و زیاد بر پیغمبر صلی الله علیه و آله صلوات بفرستید؛ زیرا صلوات بر پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ده حسنه دارد. آنچه را به شما گفتم حفظ کنید و شما را به خدا میسپارم و سلام بر شما. (تحف العقول، ص 487 و 488)  

در این بیان نورانی به ویژگیهای مهمی اشاره شده است که میتواند باطن و ظاهر ایمانی شیعیان را بسازد و تقویت کند و ایشان را در مرتب های بالاتر و فراتر از هر مسلمانی قرار دهد. رفتارهای ظاهری چون حضور در تشییع جنازه و عیادت بیماران و مانند آن موجب تقویت روحیه ایمانی راه بکوشند تا جامعه انسانی را بر مدار عدالت شکل دهند و مدیریت نمایند. پس ظلم ستیزی از واجبات انسانی و اسلامی است. هر مسلمانی موظف است تا در دفاع از مستضعفان و مظلومان دست به سلاح برده و با جان و مال خود مجاهدت کند و به قتال با مستکبران و ظالمان بپردازد. (نساء 75)

هر انسانی به حکم عدالت الهی، دارای اراده و اختیار و آزادی است و کسی نمیتواند آن را محدود کند و حق او را تضییع نماید. در این میان مسئولیت شیعیان به عنوان الگوهای جامعه برتر، سنگی نتر و سختتر است. امام حسن عسکریعلیه السلام در سخنی می فرماید: پیروان و شیعیان ما، گرو ههای نجات یابنده و فرقه های پاکی هستند که حافظان آیین مایند و ایشان در مقابل ستمکاران، سپر و کمک کار ما هستند. به زودی چشمه های حیات منجی بشریت بعد از گدازه توده های آتش! پیش از ظهور برای آنان خواهد جوشید. (الزام الناصب، ص 189)

امام حسن عسکریعلیه السلام مهمترین دغدغه های شیعی گری را در رفتارهای اجتماعی قرار میدهد؛ چرا که انسان اگر بخواهد به مسئولیت انسانی و اسلامی خود عمل کند تا صفات الهی را در خود بروز دهد و متاله و خدایی شود، میبایست به جامعه و انسانهای دیگر توجه ویژه ای داشته باشد، زیرا راه رسیدن انسان به کمال همواره از درون اجتماع میگذرد و هیچ انسانی نمیتواند به دور از جامعه، خود را به کمال برساند. امامعلیه السلام با یک قاعده طلایی بر آن است تا رفتار شیعیان را به بهترین شکل سالم سازی کند

از این رو معیاری را به مومنان معرفی میکند که میتوان با آن در هر حالی رفتار خود را ارزیابی کرد و از سالمت رفتار خود آگاه شد. آن حضرتعلیه السلام میفرماید: کفا کادبا تجنبک ما تکره من غیرک؛ در مقام ادب برای تو همین بس که خود را از هر آنچه از دیگران نمی پسندی، دور داری. (مسند الامام العسکری، ص 288)

پس اگر رفتاری را دوست نداری که دیگران در حق تو بکنند، خودت از آن رفتار پرهیز کن تا اینگونه ادب را به درستی رعایت کرده باشی.

آن حضرتعلیه السلام به عنوان نمونه میفرماید: لیس من الادب اظهار الفرح عند المحزون؛ اظهار شادی نزد غمدیده، از بی ادبی است. (تحف العقول، ص 489) چرا که آدمی دوست نمیدارد وقتی غمگین و محزون است کسی نزد او اظهار شادی و خوشحالی کند. پس اگر خودت دوست نداری که چنین با تو رفتار کنند، پس خودت نیز این چنین رفتار نکن تا بی ادب جلوه نکنی.

 آنچه بیان شد تنها گوشهای از حقیقت شیعه واقعی از نظر امام حسن عسکریعلیه السلام است. اما هر کسی تنها به همین قاعده طلایی ایشان در برخوردهای اجتماعی عمل کند گامی بلند برای رسیدن به لقای الهی و قرب او برداشته است و زمینه خدایی شدن و ربوبیت خود را فراهم آورده است.

شیعه، الگوی مومنان واقعی

هر مسلمانی دوست دارد تا در فراز برتر قرارگیرد و به عنوان مومن واقعی شناخته شود. از آن جایی که راه رسیدن به این مقام از درون آزمونها و فتنه ها و بلایا و ابتلائات میگذرد، لازم است انسان عزم آهنین و استواری داشته باشد تا در برابر وسوسه های درونی و بیرونی مقاومت کند و با صبر و استقامت در مسیر حق بتواند به این مقام برسد

ار نظر اسلام هر انسانی با گفتن شهادتین در جرگه مسلمانان قرار میگیرد و جان و مال و عرض او در امان خواهد بود و به عنوان امت اسلام از همه حقوق شهروندی بهره مند خواهد شد؛ حتی اگر چنین شخصی سست ایمان یا حتی منافق باشد، ولی هرگز حقوق شهروندی او در دنیا به عنوان یک مسلمان نادیده گرفته نمیشود مگر آن که نفاق خود را به شکل کینه های عمیق و عملی نسبت به مسلمانان و جامعه اسلامی نشان دهد که در این صورت به عنوان یک مجرم سیاسی یا حقوقی با او برخورد میشود. اما اسلام و مسلمان شدن، تنها گام نخست حرکت در مسیر رسیدن به کمال و عبور تا مرحله متاله و خدایی شدن و به عهده گرفتن مسئولیت عظیم خلافت الهی در مقام مظاهر ربوبیت است.

 از این رو انسان باید در آزمونهای متعدد و متنوع سربلند بیرون آید و نشان دهد تا چه اندازه از نظر معرفتی به جزم رسیده و از نظر عملی دارای عزم است. خداوند در آیه 14 حجرات میفرماید که از مرحله اسلام تا ایمان راهی بس طولانی است تا انسان به چنان جایگاهی برسد که در مقام عمل، مطیع محض اوامر الهی و پیامبر صلی الله علیه و آله باشد. هرچه انسان دراندیشه، به قطع و یقین برهانی نزدیکتر شود، جزم اندیشی او چنان خواهد بود که هیچ گونه شبهه و تردیدی در او ایجاد نمیکند و هرچه این اندیشه با عواطف و احساسات قلبی آمیختگی بیشتری پیدا کند، بیش از پیش در مقام عمل دارای عزم خواهد شد و همت عالی، او را به انجام هرکاری هرچند به نظر غیرممکن میکشاند و همه موانع را از سر راه برمیدارد و با استقامت و صبر، بر مشکلات چیره میشود

چنین شخصی از نظر ظرفیت وجودی به چنان سعه وجودی میرسد که قابلیت دریافت علوم الهی را یافته و نسبت به ملکوت هستی دانش شهودی پیدا میکند و راه برای عمل ایثاری و قربی بهتر و بیشتر برای او باز میشود، چنانکه حضرت ابراهیمعلیه السلامبا گذر از آزمونهای سخت الهی توانست ملکوت را رویت کند (انعام 75) و در مقام امامت قرار گیرد (بقره 124)

این در حالی است که برخی از پیامبران الهی نتوانستند از برخی آزمونهای سخت الهی به سلامت بیرون آیند و در مقامات عالی قرار گیرند.

خداوند در آیه 115 طه درباره حضرت آدمعلیه السلام میفرماید که ما او را آزمودیم ولی در او عزمی نیافتیم. به این معنا که در مقام عمل نتوانست از آن جزم اندیشی و قطع شهودی خود بهره گیرد و در مقام عمل نیز عزم داشته باشد.

به هر حال، هر انسانی در هر مرتب های که قرار داشته باشد همواره دچار آزمون و فتنه است (فجر، 15 و 16) و در این میان تنها برخی سربلند بیرون میآیند و جایگاه وجودی خود را تثبیت کرده و مشخص میکنند. (عنکبوت 2)

هرچه ادعا و مقام انسانی بالاتر رود، آزمونها از نظر کمیت و کیفیت، بیشتر و سختتر میشود. در این میان اهل ایمان که در مرتب های برتر از مقام اهل اسلام نشسته اند، آزمونهای سختتر و شدیدتری را میبایست تحمل کنند (احزاب، 11)

از آنجایی که گفته اند: البلاء للولاء؛ بلا برای دوستان است هر انسانی که ولایت و دوستی او قویتر باشد به همان نسبت با آزمو نهای سختتر و زیادتر مواجه خواهد شد؛ زیرا قرب الهی مسئولیتهای بیشتری را موجب میشود و همین مساله است که آدمی را مجبور میکند تا در صبر و استقامت، قویتر باشد و بتواند فشارهای مشکلات سنگین مسئولیتها را تحمل کند.  از این رو انشراح صدر و سعه وجودی، از لوازم مسئولیتهای سختتر و سنگینتر است. (انشراح؛ طه،25)

دولت عباسیان در برابر یاران امام علیه السلام و در پایگاه هایی که پشتیبان او بودند، رفتاری بی رحمانه داشتند و برای از میان برداشتن خط مشی و برنامه امام و پراکندن یارانش، کوششهای فراوان بعمل آورند.... موضع امام در مقابل آن کوششها، پندگویی بود که به یاران دلداری میداد و میفرمود : (تهی دست و با ما بودن، بهتر که توانگر بودن و با غیر ما بودن. کشته شدن با ما، بهتر که زنده بودن با دشمن)

به هر حال، برخورد معتمد عبّاسى با امام علیه السلام تفاوتى با برخوردهاى حاکمان عبّاسى پیش از او با ایشان نداشت (چندین بار برای قتل امام چهار خلیفه اقدام کردند از مستعین تا معتمد عباسی) معتمد، امام را تحت مراقبت شدیدى قرار دادند، به طورى که کسى جز در شرایط ویژه اى که امام با نزدیکان خود قرار گذاشته بود، امکان تماس با آن حضرت را نمى یافت امام به نمایندگانش سفارش کرده بود وقتی به من می رسید سلام نکنید و اشاره هم ننمائید زیرا موقعیت مناسب نیست و در امان نیستید.

آخرین وصیت امام : آفتاب امامت غروب مى‏ کرد زیرا خداوند این گونه مقدّر کرده بود که‏ این آفتاب از پس پرده غیبت صغرا و سپس غیبت کبرا پرتو افشانى کند. از این رو امام علیه السلام بر دو بینش بسیار مهم تأکید کرد:

نخست: تأکید بر شناخت غیبت و گرفتن بیعت براى امام منتظر ارواحنا فداه

دوم:  تحکیم شالوده‏ هاى مرجعیت دینى.

الف - گرفتن بیعت احادیث فراوانى در باره امام حجّت منتظر ارواحنا فداه وجود دارد که از پیامبر و تمام ائمه‏ علیهم السلام صادر شده امّا تأکید امام عسکرى علیه السلام بر این امر تأثیر رساترى داشت. چون آن حضرت، شخصاً امام را براى خواص از یاران‏ خویش مشخص کرد. همچنین روایتهاى فراوانى در این باره وارد شده است. بر امام حسن‏ عسکرى وارد شدم و خواستم در باره جانشینش از وى بپرسم. امّا آن‏ حضرت خود بدون مقدّمه فرمود: احمد بن اسحاق! خداوند تبارک و تعالى از زمانى که آدم را آفرید زمین را از حجّت خدا بر خلقش خالى نگذاشته و تا روز قیامت هم خالى‏ نخواهد گذارد به برکت وجود او است که بلا از مردم زمین دور مى‏ شود و باران فرو مى‏ بارد و برکات زمین برون مى‏ آیند. گفتم: فرزند رسول خدا! پس از تو امام و خلیفه کیست؟ پس شتابان وارد اتاق شد. سپس بیرون آمد و بچّه ‏اى روى دوش گرفته ‏بود صورتش گویى ماه شب چهارده بود و 3 سال از عمرش مى‏ گذشت.

سپس امام فرمود: احمد! اگر کرامت تو بر خداى عزّوجل و بر حجّت هایش نمى‏ بود، این‏ کودکم را به تو نشان نمى‏ دادم. او همنام و هم کنیه رسول خدا و کسى است‏ که زمین را از عدل و داد پر مى‏ کند پس از آنکه ستم و بیداد پر شده باشد. احمد! حکایت او در این امّت همچون حکایت خضر و همانند داستان ذو القرنین است. 

به خدا سوگند چنان غیبت درازى کند که هیچ‏کس از هلاکت در آن رهایى نیابد مگر آنکه خداوند او را بر اعتقاد به‏ امامتش استوار کرده و در طول این مدّت با دعا براى تعجیل فرجش‏ همراهى نموده باشد.

ب - مرجعیت خردمندانه دینى براى این امامت که امتداد رسالت الهى است باید کیان و موجودیت‏ اجتماعى در جهان وجود داشته باشد. این کیان شیعیان مخلص و فداکارند. از طرفى اینان نیز باید از نظامى اجتماعى و استوارى بر خوردار شوند تا بتوانند در برابر رخدادها و مبارزه‏ جوئی ها توانا باشند. این نظام در رهبرى‏ مرجعیت تبلور مى‏ یابد بدین معنى که شیعیان به گرد محور عالمان الهى ‏و اُمَناى وى بر حلال وح رام، جمع شوند. از اینرو در دوران امام‏ عسکرى‏ علیه السلام شالوده نظام مرجعیت تحکیم یافت و نقش دانشمندان ‏شیعه، بدین اعتبار که آنان وکلا و نوّاب و سفیران امام معصوم‏ علیه السلام‏ هستند، برجستگى ویژه‏ اى پیدا کرد.

روایتهاى فراوانى از امام‏ عسکرى‏ علیه السلام درباره نقش علماى دینى در بین مردم منتشر شد که یکى از آنها همان روایت معروفى است که امام عسکرى‏ علیه السلام از جدّ خویش امام‏ صادق‏ علیه السلام روایت کرده و در آن آمده: فی حدیث عن ابی محمد العسکری: فأمّا من کان من الفقهاء صائنا لنفسه، حافظا لدینه، مخالفا على هواه، مطیعا لأمر مولاه، فللعوام أن یقلّدوه، و ذلک لا یکون الّا بعض فقهاء الشّیعة لا کلّهم ...  آن که از فقیهان خویشتندار است و دین خویش را پاسدار و با هوا و هوس‏ خود ستیزه کار و امر مولاى خویش را فرمانبردار، پس بر عوام است که از او تقلید کنند. (الوسائل، ج 18، ص 95؛ الاحتجاج، ج 2)

در حدیثی دیگر از وجود نازنین امام علی (علیه السلام) آمده است: العلماء حکّام على النّاس؛ دانشمندان، حاکمان مردمند. از همین رو دانشمندان هدایت یافته، به نور اهل بیت‏ علیهم السلام امور امّت‏ را در دوران امام عهده دار شدند و با امام در باره مسائل مشکلّى که با آنها بر خورد مى‏ کردند، نامه مى‏ نگاشتند و امام هم پاسخهاى به آنها مى‏ نوشت‏ و نامه‏ ها را به امضاى (توقیع) خویش مهر مى‏ کرد. این نامه‏ ها پیش علما به تواقیع معروف شد و برخى از آنها از سوى امام عسکرى‏ علیه السلام شهرت‏ خاصّى کسب کردند.

امام زمان ارواحنا فداه : در زمان غیبت من که دسترسی به من ندارید، به فقها مراجعه کنید، چون حجت هستند از ناحیه‌ی من بر شما؟ و اَمّا الحَوادِثُ الواقِعَهُ فَارُجِعُوا فیها اِلى رُواهِ اَحادیثِنا فَأِنَّهُمْ حُجَّتى عَلَیْکُمْ وَاَنَا حُجَّهُ اللّهِ عَلَیْهِم... امّا حوادث جدیدى که اتفاق مى‌افتد، درباره آن‌ها به راویان حدیث ما رجوع کنید! زیرا آن‌ها حجّت من بر شمایند و من حجت خدا بر آن‌ها هستیم (کمالالدین و تمامالنعمة،شیخ صدوق،ص485)

شهادت امام : معتمد عباسى که همواره از محبوبیت و نفوذ معنوى امام در جامعه نگران بود، چون دید توجه مردم به امام روز بروز بیشتر مى‏شود و زندان و اختناق و مراقبت تاثیر معکوس دارد، سرانجام به همان شیوه مزورانه دیرینه متوسل شد وقتى که خبر کسالت امام به گوش معتمد عبّاسى رسید، دستور داد تا خانه آن حضرت را زیر نظر بگیرند

با نیرنگ معتمد امام را مسموم و دستور میدهد برای تبری خود از این اقدام قاضی القضاه همراه 10 تن و 5 نفر از درباریان در منزل او رفته و مراقب باشند و طوری وانمود سازند که امام به مرگ طبیعی از دنیا رفته اند ما منا الا مقتول او مسموم. بعد از شهادت امام در سال 260 هجری ،شهر سامراء سراسر عزا و گریه شد و از طرفی معتمد در این فرصت مامورین را دستور داده خانه امام را بازرسی تا اگر فرزندش را یافتند دستگیر و به دربار بیاورند حتی مامورین زن و معاینه آنها را برای یافتن فرزند امام تعیین کرده بود. یکی از خدمتکاران امام موظف بود روزهای دوشنبه و پنجشنبه در دار الخلافه حاضر و گزارش از امام و اوضاع منزل به اطلاع حکومت بدهد

جعفر کذاب برادر امام هم ادعا میکند که بعد از شهادت امامت به من رسیده و دربار هم از او حمایت میکند و به او میگویند تو شیعیان را به سوی خود دعوت کن، ما از تو حمایت می کنیم

معتمد عباسی پس از شهادت امام برای آنکه وانمود کند فرزندی باقی نمانده است دستور داد میراث آن حضرت را میان مادر و برادرش جعفر تقسیم نمودند. جعفر هر چه تلاش و حیله بکار میگیرد به مقصود نمیرسد جعفر به معتمد میگوید کنیزان را بازرسی کنید که اگر فرزندی از آنان به دنیا بیاید نابودی دستگاه به دست اوست

کنیزان را تا یک سال مورد نظر قرار میدهند، و جعفر کذاب باز هم ناموفق میشود، ادعای ارث امام را میکند ولی مادر امام، سوسن مقاومت کرده و با وساطت قاضی باز هم جعفر ناموفق میشود. هنگام کفن و دفن امام علیه السلام، جعفر کذاب بر خلاف سنت امامان که بایستی امام بعدی نماز بخواند تصمیم به نماز دارد که ناگهان حضرت مهدی حاضر شده و نماز خوانده و تلاش او را خنثی میکند

هراس و وحشت عبّاسیان از مهدى موعود که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نوید ظهورش را بارها داده بود و او را بزرگترین مصلح در تاریخ جامعه بشرى که طومار ظلم و ستم را در هم خواهد پیچید و عدالت اجتماعى را برقرار خواهد ساخت معرّفى کرده بود، روز به روز بالا مى گرفت.

آنان مى خواستند با کشتن نسل پیامبر، مانع ظهور امام منتَظر گردند و امام عسکرى علیه السلام در نامه اى به همین مطلب اشاره کرده: پنداشته اند با کشتن من، نسلم را قطع خواهند کرد.

نسیمی از آموزه های امام حسن عسکری علیه السلام

آموزه اول: پرهیز از کینه امام عسکری علیه السلام می فرمایند: اقل الناس راحه الحقود. کم آسایش ترین مردم، شخص کینه ور است. (تحف العقول ص519)                      .
حقد به معنای دشمنی و کینه است. اگر دشمنی کسی را در دل نگاه داریم به آن «کینه و حقد» گویند و اگر دشمنی کسی را آشکار کرده و درصدد تلافی باشیم به آن «عداوت» گویند (معراج السعاده ص211 و212)

براساس معارف دینی مؤمن کینه ای نمی باشد. صفات زشت بسیاری مانند حسادت، غیبت، دروغ، بهتان، شماتت، عیب گویی، مسخره کردن و... همه ناشی از کینه است
بنابر فرمایش حضرت، اولین قربانی صفت یاد شده، دارنده آن است.

گویا او در دل پرده ای تاریک و ضخیم افکنده که روشنایی ها و زیبایی ها را نمی بیند. انسان کینه ای همیشه و در همه حال با خود درگیر است و در زندان خودساخته در تنهایی محبوس است. امام علی علیه السلام : انسان کریم و بزرگوار کینه توز نیست. (غررالحکم ج 1 ص271)

آموزه دوم: دروغ، کلید گناهان جعلت الخبائث فی بیت و جعل مفتاحه الکذب، همه پلیدی ها در یک خانه نهاده شده و کلید آن دروغ است. (میزان الحکمه ج 2 ص 869) آثار و نتایج زیانبار دروغ را در چهل مورد از جمله: دروغگو مورد لعن و نفرین خدا و همه ملائکه و عرشیان قرار می گیرد. دروغ تخم دشمنی را در دل ها می کارد. از نشانه های نفاق و ریا بوده و از زشت ترین امراض نفسانی و روحی قلمداد می شود و نیز از گناهان کبیره محسوب شده و چنین شخصی مورد هدایت خدای متعال قرار نخواهد گرفت (لؤلؤ و مرجان ص68 تا 88)

مجتهدی تهرانی: آدم دروغگو ایمانش ضعیف است، صدق خوب، آدم باید صاف باشد
آیت الله بروجردی: من از اول جوانی یک دروغ هم نگفته ام. به خاطر ایمان است.
طاعت آن نیست که بر خاک نهی پیشانی صدق پیش آر که اخلاص به پیشانی نیست
آموزه سوم: انس با خدا من انس بالله استوحش من الناس. هرکسی که به خدا انس و الفت گرفت از مردم وحشت خواهد کرد. (منتهی الامال ج2 ص628) از امام اول علیه السلام نقل شده که عظمت خالق عالم پیش چشم تو، تمام مخلوقات را درنظرت خوار و کوچک نمایان می سازد. (همان ص629)

در قرآن آمده که بگو خدا و دیگر هیچ (انعام19) پر واضح است که منظور حضرت، دوری جستن از اجتماع و پناه بردن به زندگی فردی و رهبانیت پیشگی نیست بلکه آدمی درعین اینکه در متن مردم و در میان آنان روزگار می گذراند و در خدمت رسانی و خیرخواهی به آنان از هیچ چیزی دریغ نمی ورزد اما درعین حال توجه و رویکرد اصلیش خداست. به عبارت دیگر نماز و عبادت و زندگی و مرگش برای خدا و به رنگ الهی است. (انعام162) 

چنین دارم از پیر داننده یاد که شوریده ای سر به صحرا نهاد  

پدر در فراقش نخورد و نخفت پسر را ملامت نمودند و گفت 

.از آنگه که یارم کس خویش خواند دگر با کسم آشنایی نماند


به حقش که تا حق جمالم نمود دگر هرچه دیدم خیالم نمود 

به صدقش چنان سر نهادم قدم که بینم جهان با وجودش عدم      گر از هستی خود خبر داشتی همه خلق را نیست پنداشتی  (کلیات سعدی ص251).

آموزه چهارم: هدف خلقت در ایام کودکی امام، شخصی آن حضرت را دید که می گرید و دیگر کودکان به بازی مشغولند، پنداشت گریه آن گرامی برای اسباب بازی است که سایر بچه ها دارند و او ندارد. به امام عرض کرد: برایتان اسباب بازی بخرم؟ امام فرمود یا قلیل العقل ما للعب خلقنا ای کم خرد ما برای بازی آفریده نشده ایم. پرسید، پس برای چه آفریده شده ایم؟ فرمود للعلم و العباده . برای علم و عبادت

پرسید: از کجا چنین می گویی؟ فرمود: از کلام خدای عزیز و جلیل مطابق آیه: آیا می پندارید شما را بیهوده آفریدیم و به سوی ما باز نمی گردید. (احقاق الحق ج21 ص374)

البته برای اولیا ءالهی هر نوع بازی و سرگرمی، غفلت و نسیان محسوب می شود، گرچه برای مردم عادی بویژه کودکان بازی و سرگرمی می تواند نوعی تسکین روحی تلقی گردیده و موجب تقویت جسمانی شود. در قرآن هدف از خلقت انسان و جن به صراحت عبادت و بندگی خدا معرفی شده است (ذاریات65)

و در آیه دیگر هدف از عبادت را رسیدن به مرحله یقین معرفی نموده است: و اعبد ریک حتی یاتیک الیقین (حجر/99). قرآن کریم عبادت را نردبان یقین دانسته است. یقین در آیه، همان یقین معرفتی است. و اگر در روایات یقین به مرگ تفسیر شده از باب جری و تطبیق است نه تفسیر مفهوم یقین. هنگام مرگ پرده ها از روی چشم ها کنار می رود. (همان ص96)

آموزه پنجم: پرهیز از افراط در شوخی و مزاح : و لا تمازح فیجتری علیک، شوخی مکن تا بر تو جسور نشوند. افراط و زیاده روی و مداومت در شوخی کردن، مذموم است، اما در حد کم و با شرط اینکه همراه دروغ، غیبت، رنجش دیگران، شرمندگی عده ای، تمسخر سایرین نباشد مذموم نیست، که از آن به بذله گویی تعبیر می شود و موجب نشاط دیگران است (معراج السعاده ص564)

پیامبرصلی الله علیه و آله: من شوخی می کنم اما در شوخی ام جز سخن حق نمی گویم اگر آنچه را که من می دانم شما هم می دانستید هر آینه زیاد گریه می کردید و کم می خندیدید
خنده پیامبراسلام و ائمه
علیهم السلام لبخند و تبسم بود و فقط دندان ها دیده می شد بدون اینکه صدا داشته باشند. تمسخر و دست انداختن دیگران اگر باعث رنجش آنها شود حرام است

پیامدهای منفی شوخی اینکه: موجب سبکی و خواری و کوچکی است. دل را می میراند غفلت از آخرت و قیامت درپی دارد. گاه موجب عداوت و دشمنی دوستان می شود و گاه موجب آزردن و خجل ساختن دیگران است. (معراج السعاده ص464)

آموزه ششم: جهل، دشمن انسان الجهل خصم نادانی و جهالت دشمن (انسان) است (میزان الحکمه ج1 ص312) در بسیاری از اندیشه های دینی مفهوم جهل در مقابل عقل به کار می رود و نباید آن را با بی سوادی و ندانستن یکسان گرفت

معمولا علم در مقابل لاعلم قرار می گیرد. بنابراین ممکن است آدمی از لحاظ علمی و معلومات به مدارج بالایی برسد اما در عین حال از حیث عقل دچار نقصان و ضعف باشد در نهج البلاغه آمده: رب عالم قد قتله جهله و علمه معه لاینفعه چه بسا عالمی که جهلش او را از پای درآورد در حالی که علمی که همراه دارد سودی به حالش نمی رساند. (حکمت 701)

امام هشتم علیه السلام : دوست هر انسانی عقل او و دشمنش جهل اوست. (تحف العقول ص764) بنابراین بطور خلاصه عقل آن است که آدمی را عاقبت به خیر کند.
حق مداری، دوراندیشی، انصاف دادن، صبوری، خداباوری، دینداری، اخلاق نیکو، حسن معاشرت، بندگی خدا، کسب بهشت و رضوان الهی از جمله نشانه های انسان عاقل است. در مقابل، باطل گرایی، بی انصافی، دنیازدگی، کم طاقتی، دین گریزی، اخلاق زشت بندگی غیرخدا و شیطنت، کسب جهنم و غضب خدا از جمله نشانه های انسان جاهل است. بس نکو گفت آن رسول خوش جواز ذر
هیی عقلت به از صوم و نماز(مثنویدفتر5. 454) عقل ضد شهوت است ای پهلوان آنکه شهوت می تند عقلش مخوان (دفتر4- 1032)

آموزه هفتم: شرک شرک در میان مردم از حرکت مورچه بر روی روپوش سیاه در شب تاریک نهان تر است (تحف العقول ص715) رسول خدا : راه یافتن شرک، مخفی تر است از رفتن مورچه بر روی سنگ صاف در شب تاریک. کمترین حد شرک این است که کمی از ظلم را دوست بدارد و از آن راضی باشد و یا کمی از عدل را دشمن بدارد. آیا دین چیزی جز دوست داشتن و دشمن داشتن است برای خدا. خدا می فرماید: ای پیامبر به مردم بگو: اگر خدا را دوست می دارید مرا پیروی کنید تا خدا نیز شما را دوست بدارد. اسلام هرگونه هواپرستی، جاه پرستی، مقام پرستی، پول پرستی، شخص پرستی را شرک می شمارد (جهان بینی توحیدی ص98)

امام صادق: کسی بگوید: اگر فلانی نبود من از بین می رفتم. اگر فلانی نبود چنین و چنان می شدم (اینها همه از مصادیق شرک است) بهتر است گفته شود اگر خداوند به واسطه فلانی بر من منت نمی گذاشت از بین می رفتم (میزان الحکمه ج1 ص135)

آموزه هشتم: عبادت حقیقی عبادت به زیاد روزه گرفتن و زیاد نماز خواندن نیست بلکه زیاد اندیشه کردن در امر خداست (تحف العقول ص815) گروهی درباره خدای بزرگ فکر می کردند پیامبرصلی الله علیه و آله فرمود درباره آفرینش، اندیشه کنید نه درباره خدا زیرا که شما هرگز توانایی درک عظمت او را ندارید

از حضرت عیسی علیه السلام پرسیدند: چه کسی از همه مردم برتر است؟ فرمود: کسی که سخنش ذکر خدا، سکوتش اندیشه و نگاهش پند است

رسول خداصلی الله علیه و آله فرمود: چشمانتان را از عبادت بهره مند سازید پرسیدند: یا رسول الله بهره چشم از عبادت چیست؟ نگاه به قرآن و اندیشه در آن و پند گرفتن از شگفتی های آن است

ای برادر تو همان اندیشه ای      /    مابقی تو استخوان و ریشه ای
فکر را ای جان به جای شخص دان /    ز آنکه شخص از فکر دارد قدر و جان
از یک اندیشه که آید در درون   /   صد جهان گردد به یک دم سرنگون   

آموزه نهم: پرهیز از کارهای ذلت بار ما اقبح بالمومن ان یکون له رغبه تذله چه زشت است برای مومن که به چیزی دلبستگی و میل پیدا کند که او را خوار می گرداند (تحف العقول ص250)

از امام صادق علیه السلام : خدای متعال اختیار هر کاری را به مومن داده مگر اختیار خوار کردن خویشتن را و مومن شایسته نیست که خود را ذلیل سازد. سوال شد چگونه خود را خوار می سازد؟ فرمود: دست به کاری می زند که توانش را ندارد و بدین سان خویش را ذلیل و سرافکنده می کند (میزان الحکمه ج1 ص593)                           .  لقمان به فرزندش فرمود: فرزندم سخت بپرهیز از اینکه کارهای ذلت بار را انجام دهی که سرافکنده شوی و در نظر افراد بی اعتبار گردی (نصایح لقمان ص241)
گفت پیغمبر که جنت از اله / گرهمی خواهی زکس چیزی مخواه                           
.
چون نخواهی، من کفیلم مر تو را / جنت المأ وی و دیدار خدا (مثنوی دفتر 6- 334)
آموزه دهم: عقل و دنیا لو عقل اهل الدنیا خربت. اگر مردم دانایی و فهم داشتند و دریافت می کردند دنیا خراب و ویران می شد (منتهی الامال ج2 ص629) شاید فرمایش امام ناظر به این است که وقتی دنیا با همه زیبایی ها و دلربایی ها فانی و زودگذر می باشد چرا انسان عاقل باید تمام همتش را در راه آبادانی آن مصروف کند

در قرآن از زبان اهل جهنم نقل می کند که اگر ما گوش شنوا داشتیم و عقلمان را بکار می گرفتیم الان در آتش دوزخ نبودیم (ملک10)

گفتند: خوب بود خانه ای برای خود می ساختی؟ فرمود: خانه کهنه های پیشینیان برای ما کافی است . نقل کرده اند وقتی که خداوند حضرت آدم را از بهشت به زمین فرود آورد، به او گفت: ای آدم! بنا کن برای ویرانی و تولید نسل کن برای مردن .

عیسی علیه السلام : کیست که بر روی امواج دریا خانه ای همچون دنیای شما بسازد؟ بنابراین شما در این خانه آرام نگیرید و آسایشگاه خود مپندارید

عابدی به حضرت سلیمان گفت: خدا به تو سلطنت عظیمی مرحمت کرده است. سلیمان فرمود: یک سبحان الله گفتن در نامه عمل مومن، بهتر از تمام این سلطنت است زیرا آنچه به من داده اند از بین می رود اما یک (تسبیح) باقی می ماند

منابع : قرآن کریم     نهج البلاغه      ارشاد، شیخ مفید     تحف العقول،                          منتهی الامال، عباس قمی           غرر الحکم        اصول کافی، کلینی                        معراج السعاده، ملااحمد نراقی           منتخب میزان الحکم

 ادامه مطلب

 http://m5736z.blog.ir/post/ASKARi1!

ادامه کتاب

 http://m5736z.blog.ir/post/JAVAD1

 http://m5736z.blog.ir/post/HADI1

نظرات  (۱)

سلام با تشکر از مطلب بسیار عالی،کامل،زیبا و دقیقی که گذاشته اید..
فقط کاش منابع رو هم میزاشتید تا مستند تر باشه...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">