تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

موضوعات قرآنی ؛ دینی و آموزشی : مطالب طبقه بندی شده جهت تحقیق ؛ جزوه ؛ کتاب و .....

تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

موضوعات قرآنی ؛ دینی و آموزشی : مطالب طبقه بندی شده جهت تحقیق ؛ جزوه ؛ کتاب و .....

مشخصات بلاگ
تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

آشنائی با تاریخ اسلام :
عبرت آموزی (و لقد اهلکنا القرون من قبلکم .... گذشته چراغ راه آینده است)
آشنایی با علوم و موضوعات قرآنی ( هدی و رحمه للمتقین)

آخرین نظرات
  • ۴ خرداد ۰۱، ۱۷:۲۱ - خرید پیج اینستاگرام ارزان
    Great post.

 

موضوعات قرآنی جزء به جزء 30 جزء قرآن
هر جزء توضیحاتش یک صفحه طراحی شده
بسیار قابل استفاده برای تلاوت کنندگان جزء
در ماه مبارک رمضان
 
 http://m5736z.blog.ir/post/30jocaQuran


نکاتی از جزء 1:
1- قرآن کتاب "هدایت" و" انسان سازی "
است و هرچه مربوط به هدایت و نجات انسان از گمراهی ها است ، در آن آمده است.
2-
سوره حمد یکبار در مکه و یکبار در مدینه نازل شده و درچهار آیه اول بحث توحید نظری و در سه آیه آخر بحث توحید عملی است.
3-
منافق، مشرک و یهود، در زُمره مغضوبین هستند، و ضالین شامل ظالمان کافران و اهل معصیت است.
4-
صفت اصلی و ریشه ای منافقین، دروغگویی است.
5-
شیطان برای گمراه کردن انسان، ابتدا نقطه ضعف و وابستگی های حساس او را در نظر می گیرد. آدم از زندگی در بهشت خشنود بود، ولی از موقتی بودن آن نگران بود و شیطان همین را ابزار کار خود قرار داد.
6-
کلماتی که آدم از خدا دریافت کرد، مسئله توبه بود.
7-
اگر انسان به معصیتی عادت کند، در جانش حک می شود. لذا باید فورا از گناه توبه کند تا در جان او رسوخ نکند. شاید یکی از دلایل وجوب خمس و استحباب صدقه این است که محبت مال در جان ما رسوخ نکند.
8-
حضرت ابراهیم(ع) بیش از هر چیزی به صالح شدنِ ذریه و نسل خود فکر می کرد و از خداوند تقاضای اصلاح آنها را داشت.

9-
یک وقت مسئله این است که انسان تسلیم فرمان کسی شود ولی مالک نفع و ضرر خود است؛ صورت دیگر این است که انسان بطور کلی خود و هر چه دارد  را در اختیار کسی قرار دهد و منافعی جز آنچه او بخواهد ندارد و این نهایت تسلیم است. ما باید در مقابل خدا اینگونه باشیم.

10-
ارزشمندی انسان به اعمال اوست و نسبت داشتن با یک پیشوا بدون پیروی از او بی ارزش شمرده می شود. شیعه کسی است که پایش را جای پای مولایش قرار دهد.

نکاتی از جزء 2:
1- ذکر دو گونه است، لفظی و قلبی. ذکر قلبی آن است که انسان به خدا و صفات او معرفت پیدا کند. ذکر باید مانع ارتکاب گناه و باعث انجام وظیفه شود.

2-
صبر سه قسم دارد. صبر بر طاعت، صبر بر معصیت، صبر بر مصیبت.

3-
مشکلاتی که برای انسان پیش می آید، اعم از جسمی، روحی، مالی،..همه امتحان الهی است و فقط صابران پیروز این میدان هستند.
4-
مؤمن در حوادث توجه خود را به موقتی بودن دنیا و متعالی بودن سرای
جاوید معطوف می کند و این توجه، مصیبت را برایش آسان می سازد و مشمول رحمت ویژه خداوند می شود.

5-
مؤمنی که تسلیم خداوند است، اطاعت خود را مشروط به دانستن فلسفه احکام نمی کند.
6-
حکم تکلیفی همیشه در حد وُسع انسان است نه به میزان طاقت او. درجه وُسع کمتر از درجه طاقت است.

7-
خداوند گیرنده و دهنده رشوه و واسطه میان آن دو را لعن کرده است.

8-
از هر چیزی که موجب گناه و یا غفلت از ذکر خدا باشد، باید اجتناب کرد و این عمل از ازدواج گرفته تا رفاقت با افراد ناصالح، شرکت در مجالس مبتذل و...را شامل می شود.

9-
نماز در هیچ شرایطی از عهده انسان ساقط نمی شود.

10- "
صندوق عهد" از یادگارهای مهم انبیای بنی اسرائیل است. این همان صندوقی بود که مادر موسی او را داخل آن نهاد. موسی ع در اواخر عمر خود، الواح مقدس و زره و عصای خود را در آن نهاد و به وصی خود، یوشع سپرد.

نکاتی از جزء 3:
1- انفاق نوعی ریاضت سنگین است و هدف اولیه آن کندن ریشه دلبستگی به دنیاست. برخی از اموال کهنه انفاق می کنند، این گونه انفاقها بخشندگی و فضائل اخلاقی را زنده نمی کند.
2-
حکمت، به معنی درک هوشیارانه و عالمانه ای است که شخص را به تشخیص درست حق و باطل قادر می سازد.
3-
حبّ طبیعی به چیزی، یک امر غریزی است ولی اگر شدت پیدا کند، نوعی جنون است و مجنون کسی است که دست شیطان به او رسیده است.
4-
مسلمانان نباید کافران و بیگانگانی را که آنان را قبول ندارند، دوست و هم پیمان خود بگیرند و فریب اظهار محبت آنها را بخورند.
5-
مریم در زبان عبری به معنی زن عابده و خادم رب است.
6-
اطلاق مسیح به عیسی (ع) شاید به این مناسبت باشد که او با کشیدن دست بر بدن بیماران لاعلاج و چشم نابینایان به اذن خدا آنها را شفا می داد.
7-
خدا هیچ پیامبری را مبعوث نکرد، مگر اینکه راستگویی و ادای امانت جزء برنامه های او بود که هم درباره نیکان و هم درباره بدان باید رعایت می شد.
8-
دستورات خداوند تنها بر اساس وُسع انسان است نه بر اساس طاقت او.
9-
یکی از نامهای قران فرقان است، چون وسیله مشخص شدن حقیقت است.
10-
مکر به معنی برگرداندن کسی از منظورش با حیله و چاره اندیشی است و دو گونه است: مکر پسندیده که زمینه سازی برای عمل صالح است و مکر ناپسند که توطئه شیطانی بر ضد دین و برای صدمه زدن به بندگان خداست.

نکاتی از جزء 4:
1- فعالیتهای عادی،  برای دستیابی به خیر و سعادت(مغفرت) کافی نیست، بلکه تلاش و سرعت در کار لازم است زیرا فرصت عمر کوتاه و مقصد بسی دور است.

2-
نوع دیگر انفاق، انفاق معنوی است. اگر انسان بخواهد خطاهای مردم را پاسخ گوید باید بیشتر عمرش را باید برای انتقامجویی بگذارد.

3-
این پندار شما غلط است که خیال کنید بدون امتحان الهی وارد بهشت می شوید. شما را با سختیها و جهاد می آزماییم تا صابران و مؤمنان واقعی مشخص شوند.

4-
مومنان باید از گناه و اشتباه یکدیگر در گذرند و از در مسالمت و عفو درآیند و نرمخویی و مهربانی را با همه بندگان خدا صفتِ همیشگی خود قرار دهند.

5-
سفر برای تبلیغِ اسلام، حل اختلافِ مسلمانان و حج، در ردیف جهاد تلقی شده و مرگ در این راه ها نیز شهادت است.

6-
نَفس مرگ را می چشد، یعنی نفس حیات خود را حفظ می کند و تلخی این انتقال را می چشد و برای نفس مرگی در کار نیست. گویا انسان است که مرگ را می بلعد نه آنکه مرگ انسان را ببلعد و در خود هضم و نابود کند.
7-
اگر برای مردم از دین می گویید در حالیکه لایق تر از شما در مجلس حضور دارد، به مردم خیانت کرده اید.

8-
عبادت سه مرحله دارد: اقرار به زبان، تصدیق با قلب، عمل با اعضا و جوارح.

9-
اگر برای کسی کار مهمی پیش آمد آیات 191-194 سوره آل عمران را که شامل پنج ربنا می شود بخواند، انشاالله گره از کارش گشوده می شود زیرا خداوند بدنبال این آیات ، وعده استجابت دعا داده است.(روایت)
10- سپردن مسائل مالیِ حکومت به افراد خائن و یا حتی افراد صادقِ ناوارد ممنوع است.

نکاتی از جزء 5:
1- "قرین" به معنی دوست و همدم همیشگی است و آیه 38 اشاره میکند که همدم دائمی و سرپرست و مربی متکبران شیطان است.
2- 
خداوند می فرماید اموال یکدیگر را به باطل نخورید. هرگونه تجاوز و تقلب و غِشّ در معامله، ربا ، احتکار، گرانفروشی، خرید و فروش وسائل فساد، دزدی و قمار را شامل می شود.

3-
امانت شامل هر چیزی می شود که کسی به انسان اعتماد کند و به او بسپارد. این امر حتی شامل اسرار اشخاص نیز می گردد. مسلمان نباید در هیچ امانتی خیانت کند، خواه صاحب امانت مسلمان باشد یا غیر مسلمان.

4-
انسان همیشه در یکی از دو خط گام برمی دارد، یا در راه خدا، که مومن است و یا در راهِ باطل و او کافر است؛ و خط سومی وجود ندارد.
5-
خداوند می فرماید چرا شما در راه خدا ونجات مستضعفان از مردان و زنان و کودکانِ مظلوم و بی دفاعی که در چنگال ستمگرانند دفاع نمی کنید.

6-
وقتی به شما تحیت گفته شد، پاسخ آن را بهتر یا لااقل برابر آن بگویید. تحیّت علاوه بر سلام، شامل محبتهای عملی مثل کمک و انفاق و مهمانی نیز می شود. حتی اگر دشمن به شما پیشنهاد صلح و آشتی داد، آن را با استقبال بپذیرید.

7-
وقتی در مجلسی دیدید به آیات الهی توهین می شود و یا آن را انکار می کنند، در آن مجلس ننشینید تا به سخن دیگری بپردازند. همینطور در مجلس گناه و شراب ننشینید و فورا آنجا را ترک کنید تا مجلس مزبور را تحقیر کرده و اعتراض خود را نشان دهید.
8-
در تاریخِ اسلام مسلمانان بیشترین ضربه را از منافقان و دشمنان داخلیِ به ظاهر مسلمان خورده اند.

9-
غیبت حرام است مگر اینکه انسان مظلوم واقع شده باشد و ذکر عیوب باید در محدوده ستمی باشد که صورت گرفته است و عیوب دیگر شخص نباید مطرح شود.
10-
هر کس حقِ دیگری را چه به قول و چه به فعل ضایع کند ظالم است.

نکاتی از جزء 6:
1- اگر در برابر بدیهایی که در مورد شما انجام می گیرد راهِ عفو و گذشت را پیش گیرید و آبروی افراد را نزد مردم نریزید، یک صفت عالی است که مورد توجه خدا قرار خواهید گرفت. خدا نیز اهل عفو و رحمت است.
2-
مؤمنان میان پیامبرانِ الهی فرقی نگذاشتند و به حقانیت تمام ادیان الهی از دین موسی و عیسی ع ایمان دارند و با اینکار فروتنی و اخلاص خود را در برابر فرمان خدا ثابت کردند.

3-
سه چیز است که خدا در رابطه با هیچکس،چه نیکوکار و چه بدکار اجازه مخالفت با آن را نداده است:
*
ادای امانت
*وفای به عهد
*نیکی به پدر و مادر

4- دو چیز اساس سعادت دنیا و آخرت مردم است:
*
انجام هرکاری برای رضای خدا
*گواهی به عدل

5- در اثر مخالفت با خدا افکار و دل انسان قساوت میگیرد و انعطاف ناپذیر میگردد. کسی که واقعا برای جلب رضای خدا صادقانه تلاش کند، خدا وعده میدهد که او را بی راهنما نگذارد و به راه های سلامتِ فرد،روح، اجتماع، خانواده و اعتقاد هدایت کند.

6-
میان حضرت موسی ع و عیسی ع رسولانی وجود داشته اند، اما در میان حضرت عیسی و پیامبر اسلام ص، پیامبری نیامده است. قرآن این دوره تعطیل ارسال پیامبران را فَترت رسولان نامیده است.

7-
قرآن ایستادن روی پای خود را پیشنهاد میکند و تکیه بر بیگانه ای که فقط منافع خود را میخواهد و به مسلمین خیانت میکند را خلاف میداند.

8-
منافقان و دشمنان اسلام را دوست نگیرید، چه اهل کتاب باشند و چه مشرکین و از خدا بترسید و حریم حدود الهی را محترم شمارید.

9-
خداوند کسانی را که هرگز در کارها و مجالس گناه شرکت نداشتند بلکه فقط هنگامی که کسانی را که اینگونه بودند میدیدند، به رویشان می‌خندیدند و با آنان گرم میگرفتند مذمت کرده است.

10-
در تاریخ مسیحیت و در عصر حضرت عیسی ع موضوعی به نام تثلیث وجود نداشت.

 

موضوعات قرآنی جزء به جزء 30 جزء قرآن

هر جزء توضیحاتش یک صفحه طراحی شده

بسیار قابل استفاده برای تلاوت کنندگان جزء

در ماه مبارک رمضان

 

 http://m5736z.blog.ir/post/30jocaQuran


نکاتی از جزء 7:

1- قرآن نظر اکثریت را ملاک حقانیت امری نمی داند.

2-
یکی از اموری که باعث هلاک اقوام گذشته شد این بود که لجاجت و پرحرفی می کردند و از پیامبرشان موضوعات بی مورد زیادی سوال می کردند.

3-
هر که بیشتر عمل به وظیفه نماید و خلافها را ترک نماید، پاک تر شده و به مقام علم و یقین نایل می گردد.

4-
پیامبر باید از جنس انسان باشد تا به آنچه امر و نهی میکند خودش اول عمل کند و امکان عملی شدن آن را ثابت نماید.

5-
تفاوت مجرمِ گناهکار و مؤمنِ گناهکار در این است که اولی از روی بی اعتنایی به حق گناه می کند و دومی از روی غفلت یا غلبه شهوت که با توبه بخشیده می شود.

6-
هیچ عملِ ظاهری و انگیزه و نیّت باطنی شما از علم و دید خدا مخفی نمی ماند.

7-
خدا فرشتگانی را تا فرا رسیدن مرگ بر شما برگماشت تا محافظ شما باشند. آنها تا لحظه مرگ محافظ انسانند و چون پایان عمر اعلام شود قبض روح می کنند.

8-
حضرت عیسی ع در قرآن ذریّه و فرزند ابراهیم ع عنوان شده در حالیکه پدر نداشته و فقط از راه مادر منتسب به ایشان است. پس به فرزند دختری نیز "ابن" اطلاق می شود. امامان ما از راه دختر به پیامبر ص منسوب می شوند.

9-
هر کسی که به صحنه برزخ یا قیامت وارد می شود، تنها و منفرد است و چیزی جز اعمالش همراهش نیست.

10-
هر چند انسان دارای عقل و هوش است و می تواند به وسیله این ابزار خیر و شر را درک کند، لیکن عقل به تنهایی کافی نیست و از طرفی فرهنگ ، تربیت و محیط در آن تأثیر می گذارد و فهمِ انسان را در محدوده مشخص قرار می دهد و انسان نمی تواند خود را از رسوباتِ فرهنگی محیط دور کند؛ برای همین خدا پیامبران را فرستاد. می فرماید اگر شما از فهم درست پیروی نکنید و بصیرتهای دین را پشت سر بیندازید، در دنیا دچار آفات و در آخرت دچار عذاب الهی خواهید شد.

نکاتی از جزء هشت:
1- رأی اکثریت ملاک حقانیت نیست. قرآن ، مقیاس را در اکثریت، کیفی می داند. دانایانی که امین، درستکار و خداترس با شند.
2-
هر که را خدا شرح صدر عطا کند، دلش تسلیم خدا می شود و به وعده های الهی اطمینان پیدا می کند.

3-
در شأن خدا نیست کسی را قبل از تفهیم جرم و کیفر مجازات کند.

4-
اصول و ریشه های کفر و عصیان سه چیز است. "حرص" که سبب شد آدم از درخت ممنوع بخورد، "تکبر" باعث شد ابلیس از فرمان خدا سرپیچی کند،" حسد" موجب شد قابیل برادرش را بکشد.

5-
مراد از لباس تقوا، مقام عبودیت و بندگی محض است. عبد در انجام امر و نهی خداوند نباید در پی مصلحت خود باشد.
6-
شیطان و عواملش شما را می بینند و شما آنها را نمی بینید. و این آسیب پذیری انسان را مسلم می گرداند، پس مراقبت و حساسیت زیادی می طلبد.

7-
بعد از ماجرای سجده نکردن ابلیس به آدم،او درخواست کرد تا خدا به او تا روز قیامت مهلت داده و او را زنده نگه دارد. خدا تقاضای مهلت را پذیرفت ولی مقدار مهلت را برای کسی مشخص نفرمود. مهلتی که خدا به ابلیس داد،علاوه بر اینکه پاداش عبادت های او بود،برای امتحان بشر نیز بود. وجود شیطان به عنوان دشمن انسان،زمینه مناسبی است که انسان های با ایمان و صالح،از طریق مبارزه با آن،ایمان و تقوای خود را به مرحله ظهور برساند

8- از انسان خواسته شده که برای حفظ ارتباط با خدا، علاوه بر اطاعت او، با خدا خلوتی داشته باشد و در خفا با او دعا و تضرع برقرار کند و در واقع عملا" به ربوبیت او اقرار نماید.

9-
مراد از اقامه وجه در عبادت این است که انسان وقتی عبادت خدا می کند، فکر و ذکر و فعل خود را یکپارچه در جهت خدا قرار دهدو حتی به پاداش عبادت خود فکر نکند.
10-
تسلط و ولایت شیطان بر کسانی است که ولایت او را با میل و رغبت پذیرفته اند و نمی خواهند ولایت خدا و پیامبر را بپذیرند.

نکاتی از جزء 9:
- هدف از بلاها هوشیار شدن انسان و توجه او به خدا عنوان شده است. حال اگر کسی پیشدستی کند و تضرع را برنامه روزانه خود قرار دهد، به خودی خود هوشیار است و لزومی ندارد گرفتار بلا شود.
2-
جامعه ای که فاقد اخلاق انسانی باشد، ناامنی مولود حتمی آن است.

3-
در آیه 145 مفهوم اتخاذ احسن احکام ، مدارا با مردم و با گذشت زندگی کردن است. مثلا مظلوم حق دارد قصاص کند یا گذشت کند، که عفو و گذشت خوبتر از قصاص است.

4-
فرقِ "رسول" با "نبی" این است که به هر دو وحی می شود منتها نبی مأمور به دعوت و تبلیغ نیست، اما رسول مأمور به تبلیغ است.

5-
روایاتی که می گویند حوا از دنده چپ آدم آفریده شده جعلی هستند. منظور از اینکه خدا زوج او را از وی قرار داد، یعنی از نوع و جنس او است.

6
ـ خداوند پیامبر خود را به سه چیز فرمان میدهد:
*
عفو و بخشش و آسان گیری را پیشه خود سازد
*به نیکی امر کند
* از نادانان دوری کند

7ـ اینکه خدا میان انسان و قلب او حایل میشود،اشاره به نزدیکی خدا به انسان است.

8
ـ قرآن مومنان را از هرگونه خیانت در امانت های یکدیگر بر حذر می دارد؛ حتی سپردن مسؤولیت های حکومت به اهلش، حفظ امانت تلقی شده است.

9
ـ در جنگ های اسلامی هدف آن نیست که جای قدرتها عوض شود بلکه مراد، اقامه عدل و حکم خدا و خشکاندن ریشه فتنه است تا مردم در سایه آزادی، راه خدایی انتخاب کنند.

10
ـ فتنه در اینجا همان تسلط غیر مشروع و شرک و خضوع و تسلیم شدن در برابر چنین تسلطی است.

نکاتی از جزء 10:
1- خمس در هر گونه سودی که برای انسان فراهم می گردد واجب است.
2-
انسان سست ایمان اگر در صدد رفع شبهه برنیاید و از رفت و آمد دشمنان دین و القای شبهه آنان پروا نداشته باشد، کارش به کفر می کشد.

3-
قاعده این است که خدا وقتی نعمتی را به قومی عطا کرد، حاضر نیست آن را پس بگیرد مگر اینکه این قوم آن شرایطی را که موجب جلب آن نعمت شده را تغییر دهند، آنگاه خدا هم همینکار را می کند.

4-
اگر دشمن تمایل به صلح نشان داد، شما نیز آمادگی نشان دهید که صلح به صلاح نزدیکتر است.

5-
وابستگی دینی و مکتبی بر هر گونه رابطه ای حتی پیوند پدر و فرزندی مقدم است.

6-
هیچ حادثه ای برای ما رخ نمی دهد مگر آنچه خدا برایمان مقرر داشته است؛ خدایی که مولا و سرپرست ماست.

7-
مؤمنان مردم را به نیکی دعوت می کنند و از زشتی باز می دارند، نماز به پا می دارند، از انفاق سر باز نمی زنند و زکات مال خود را می پردازند و دائما در اطاعت خدا و رسول به سر می برند. خدا آنها را به زودی مشمول رحمت خود قرار خواهد داد.

8-
اسلام جنگ طلبی را محکوم می کند و برای مردم سعادت و رفاه و آرامش در سایه دین و توحید و خداپرستی می خواهد.

9-
اگر مشرکان آنچه را با شما پیمان بستند بعد از محکم کاری از هم بگسلند و دین شما را به استهزا بگیرند و بر آن عیب سازند و آن را تخریب کنند و از این طریق سد راه ایمان مردم شوند، پس با پیشوایان کفر و پرچمداران مخالفت بستیزید.

10-
مسئله مهمی که در رابطه با اسیران جنگی وجود دارد موضوع ِ اصلاح و تربیت و هدایت آنهاست و خداوند به پیامبر می فرماید: به اسیران بگو اگر خدا در دلهایتان خیر و نیکی سراغ داشته باشد و شما مایل به ایمان آوردن باشید، بهتر از آنچه از شما گرفته شده به شما عطا می کند و گناهان گذشته تان را می بخشد.

نکاتی از جزء 11:
1- مراد قرآن از آفرینش عالم در شش روز، شش دوران متوالی است که ممکن است برخی از آنها میلیونها سال بوده باشد.

2-
وقتی به انسان ضرر و زیانی می رسد و از همه جا نا امید می شود، حجاب از فطرتش کنار می رود و در می یابد که مشکل گشایی جز خدا نیست.

3-
کسی که آگاهانه از حق رو گرداند و از اطاعت خدا خارج شود، قاعده و سنت الهی آن است که او توفیق ایمان را از دست بدهد.

4-
خداوند می فرماید درست در همان لحظه ای که شما به اندیشه ای و یا انجام عملی اقدام می کنید، ما آنجا حاضریم. بلکه پیش از اقدام شما ناظریم. پس بدانید که محیط گناه بسیار ناامن است.

5-
خدای تعالی محال است که بر دل کسی مُهر نهد بلکه مراد این است که طبیعتِ لجاجت با حق، پذیرفتن مختارانه گمراهی است و مهر نهادن خدا، به حال خود رها کردن چنین انسانی است نه بیشتر.

6-
قرار نیست توکل کننده همیشه بطور کلی تأمین و تضمین شود و هیچ شکست و گرفتاری برای متوکل پیش نیاید.

7-
سخن اصلی در توکل این است که متوکل نباید از فشارهای مخالفان بترسد و از عقیده و وظایف خود عقب نشینی کند و بداند که پشتیبان او در اینجا خداوند است.

8-
ایمان وقتی ارزش دارد که از روی اختیار و اراده شخص صورت پذیرد. ایمان اضطراری نه مطلوب است و نه مقبول.

9-
جوهره عبادت، همان اطاعتِ بی چون و چرای خداوند است و این امر تنها شامل احکام عبادی نبوده و موارد زیادی را در بر میگیرد.

10-
موحد کسی است که فرمان خدا را انجام داده و پیشنهادات این و آن را کنار گذاشته و از ملامت و استهزای کسی واهمه نداشته و از میل و هوای نفس خود نیز پیروی نکند.

نکاتی از جزء 12:

1- آنچه انسان را رشدمی دهد کیفیت و نیت سالم و اخلاص در عمل است. (7)

2-
عمل خالص عملی است که انتظار نداشته باشی به جز خدا، کسی تو را بخاطر آن عمل تکریم و ستایش کند.(7)

3-
انسان نه تنها در برابر تلخی ها، بلکه در برابر رویکرد نعمتها نیز باید صبر کند و از طغیان و نعمت زدگی بپرهیزد.(11)

4-
حضرت شعیب ع بخاطر بیان رسا و قدرت خطابه ، "خطیب الانبیاء" لقب گرفته است.(91)

5-
استقامت در تبلیغ و مبارزه و انجام وظایف و اجرای حدود تعلیماتِ قرآن باید سرلوحه کار زندگی پیامبر ص و همه کسانی که با او همراه شده اند باشد.(112)

6-
تکیه بر ظالم، ترویج و تقویت ستمگری است تا آنجا که گفته شده حتی حق خود را از طریق قاضی ظالم نگیرید.(113)

7-
تنها صالح بودن کافی نیست بلکه صالحان باید برای اصلاح جامعه گام بردارند.(117)

8-
آن روز که نه صالحی باشد و نه مصلحی، نوبت سقوط آن ملت فرا خواهد رسید.(117)

9-
اگر انسان در کارهایش خلوص کامل را جاری سازد، به او صفای باطن و معنویت داده می شود و خلوص در عمل، موجب می شود که خدا به وی تنفر از معصیت عطا کند و این رمز "عصمت" است.(21)

10-
خداوند به بندگان خود وعده داده است که هر کس در محاصره گناهی قرار گرفت و از من خلاصی از آن منجلاب را خواستار شد، برایش راه نجات و فرار قرار می دهم.(33)

  نکاتی از جزء 13:

1- هر بنده ای که با اختیار خودش شایستگی هدایت را کسب کرد، خدا او را مشمولِ جذبه های هدایت و رحمت خود می کند و این فعل از خدا حکیمانه است.(یوسف 56)
2. هر مسلمانی که پیرو پیامبر اسلام است، تکلیف دارد به نوبه خود دیگران را به عمل و زبان به سوی خدا دعوت کند و لازمه آن داشتن اطلاعات و بصیرت از دین و قرآن است ( یوسف 108).
3.
اگر معادی نباشد، خلقت فاقد هدف خواهد شد.(رعد 2)
4. برای خدا یکسان است کسی که سخن خود را نهان دارد و آهسته گوید. او همه را می داند و تفاوتی نمی کند.(رعد 10)
5- کف های بیهوده و میان تهی که همیشه بالا نشین هستند، مَثَلِ باطل ها است. این کف ها به کنار می روند و آب که وزن دارد و بی سر و صداست و برای مردم مفید است در زمین می ماند. حق، چنین وصفی دارد.(رعد 17)
6-  خصوصیات حق گرایان: * صاحبان خرد و اندیشه * دائما به اجرای پیمان ها و احکام الهی قیام می کنند و به آن ها به صورت مصلحتی و با قطع و وصل عمل نمی کنند. * کسانی که از پروردگارشان خشیت دارند و از بدی حساب در روز قیامت می ترسند. * صبر بر اطاعت، مصیبت و معصیت دارند. * به وسیله حسنات، سیئات را از بین می برند(علاوه بر پشیمانی از گناه جای آن را با اعمال صالح پر می کنند)(رعد 22).
7- "
بلا" یعنی آزمون که پدیدار کننده باطن ها، استعدادها، خواسته ها و اراده ها می باشد.(ابراهیم 6)
8. یکی از شیوه های تربیتی قرآن در تفهیم معارف، مثل آوردن و تشبیه معقول به محسوس است تا مسائل مهم عقلی را قابل فهم گرداند.(ابراهیم 24)
9- ابراهیم ع هر جا از خدا چیزی خواسته، سلامت دین و ایمانِ ذریّه (نسل) را فراموش نکرده است. هر مسلمانی مکلف به تربیت دینی و قرآنی خانواده و فرزندان خود است.(ابراهیم 39)
10- خداوند در آیات قبل منظور از ارسال پیامبران را نجاتِ مردم ازظلمات و دعوت به سوی نور بیان کرد و ظالمان را وعده عذاب داد. پس چرا خداوند ظالمین راگرفتار نمی سازد؟ خداوند با این آیه رفع اشکال میکند؛ خدا بر تمام کارها و نقشه های آنها آگاه است و قدرت انتقام هم دارد. ولی به آنها مهلت می دهد تا روزجزا به حساب کاملشان برساند. (ابراهیم 42)

 نکاتی از جزء 14:
1- این آیه یکی از دلایل خاتمیت محمدبن عبدالله(ص) است. یکی از جهات ارسال پیامبران ترمیم تحریف کتاب های پیامبر قبلی بوده است و چون طبق این آیه، قرآن تا ابد از تحریف مصون است، لذا نیاز به ارسال پیامبر دیگری نخواهد بود.(حجر 9)
2- شما باید با اصرار و پشتکار تمام، سخن خدا را در گوش و دل مردم فرو ببرید و حقایق را به طرق گوناگون و به صورتی دلنشین و مستدل بر جهانیان عرضه کنید.(حجر 13)
3- عبادتی که نتواند تکبر و رذایل را زایل کند، عبادت نیستعبد واقعی کسی است که عبودیتش برای خدا خالص باشد. شیطان در عبادت خود خلوص نداشت. طبیعت اخلاص، چیزی است که آسیب نمی پذیرد. شیطان کسی را که این ویژگی را داشته باشد، از توانایی بر اغوایش استنثنا کرده است.(حجر 32-39)
4- انسان ها آزادی اراده دارند و ابلیس و ذریه اش هرگز نمی توانند کسی را اجبارا به راه فساد بکشانند.(حجر 41)
5- استکبار حالت بدی است که نمی گذارد انسان حق را بپذیرد. حتی وقتی حق برایش روشن می گردد.(نحل 22)
6- پرهیزکاران کسانی هستند که در حالیکه پاک از گناه و پلیدی هستند، فرشتگان مرگ روح آن ها را می گیرند و به آن ها می گویند سلام بر شما. سلام گفتن، اعلام سلامت و امنیت و آرامش است.(نحل 32)
7-  خداوند قول داده است هرکسی که در پی اصلاح نفس باشد، وسایل آن را فراهم سازد. کسی را که نمی خواهد بیاید، به جبر هدایت نمی کند و او را در رفتن به سوی ضلالت آزاد می گذارد و این به مفهوم گمراه کردن خداوند است.(نحل 36)
8- مسلمان اجازه ندارد بدون دلیل در بلاد کفر زندگی کند. چرا که فرزندان در معرض آسیب های دین زدایی خواهند بود. فرق است میان اینکه مسلمانان به جایی سفر کنند و حضور سازنده ای در آنجا داشته باشند یا اینکه برای خوش گذرانی به جایی بروند و با پذیرش عضویت یک جامعه کافر در آن هضم شوند.(نحل 41)
9- "عدل" پرداختِ حقِ غیر است. «احسان» مقدم داشتن دیگران و گذشت از حق خود برای رفع نیاز دیگران است. نیکی به نزدیکان، بخشی از احسان است. (نحل 90)
10- وقتی شدائد به تو روی می آورد و چاره ای جز شکیبایی نیست برای مقابله با شدائد به عبودیت و ذکر روی آور. ( نحل 97)


نکاتی از جزء 15:
1- معراج پیامبر ص جسمانی و در بیداری بوده و در مدت یک شب صورت گرفته است. جبرئیل ایشان را از مسجدالحرام تا مسجد الاقصی پیش از نماز مغرب سیر داد. سپس از آنجا به آسمانها سیر کردند و در پایان همان شب به مسجدالحرام بازگشتند و نمازصبح را خوانده اند.(اسراء 1)
2- همانند پرنده ای که بال می گشاید، پدر و مادرت را در آغوش رحمت خود بگیرو در دعا ایشان را فراموش مکن. دعای فرزند در حق پدر و مادرش که از دنیا رفته اند مستجاب است. (اسراء 24)
3- "اَوّاب" به کسی گفته می شود که هر لحظه خطایی از او صادر شد، فورا بسوی خدا بازگشت کرده و توبه نماید. (اسراء 25)
4-  به چیزی که برایت یقین نشده معتقد نشو، چیزی را که به صحت آن علم نداری بازگو مکن، کاری را که به درست بودن آن مطمئن نیستی انجام مده.(اسراء 36)
5- سخن خود را بر کافران غلیظ و خشن نکنید و نگویید شما اهل دوزخید و ما اهل بهشت. عاقبت کار را به خدا بسپارید. بدون تصحیح ایمان و عمل صالح و تنها باپذیرفتن ظاهریِ آیین پیامبر ص ، بر نجات خود یقین نداشته باشید. (اسراء 54)
6-  آفرینش دو بخش دارد: عالم خَلق(طبیعت) و عالم اَمر(فوق ماده)، و روح از این عالم است. به نَفسِ انسان، فرشتگان، جبرئیل و موجود ملکوتی که برتر از فرشتگان است، روح اطلاق می شود. لذت، رنج، غم و شادی، درک و فهم و اداره جسم با روح است و پس از جدایی از بدن به زندگی خود در عوالم فوق مادی ادامه میدهد. روح انسانی حقیقت ثابت شماست و او در قیامت پاسخگو خواهد بود با هر بدنی که باشد تفاوتی نمی کند.(اسراء 85 و 99)
7- خداوند می فرماید ما سپاسگزار مؤمنان هستیم و دقت زیادی در اَعمال و نیات آنها می کنیم که چیزی از حق آنها را کم نگذاریم. این نشان دهنده عنایت و توجه زیاد خدا به مؤمنان است.(کهف 30)
8-  به معاونت گرفتنِ افرادِ بی دین، گمراه و مشهور به فسق و بی تفاوتی، خلاف قرآن است. نداشتنِ یار و یاور بهتر از این است که انسان از افراد آلوده کمک بگیرد.(کهف 51)
9- مراد از استهزاء، استهزاء لفظی نیست؛ بلکه هر کس احکام و عقاید دین را بشناسد و حکمی از دین را بفهمد و به آن عمل نکند، در ردیف کسانی است که قرآن و دین خدا را به مسخره و بازی گرفته اند. (کهف 56)
10- آنچه هر انسانی را محبوب خدا می کند عبودیت و تسلیم است. هر پیامبری نخست عَبد است وانگهی پیامبر. تنها راه قرب به پیشگاه الهی، عنصر بندگی است.(کهف 65)


نکاتی از جزء 16:
1- مسلمانان باید مسائل دینی و عقیدتی و اجرایی اسلام را به صورت برهانی و روشن فرا بگیرند و به یقین برسند و مطابق قرآن و سنت و احادیث صحیح عمل کنند نه حدس و گمان.(کهف 105)
2- مستحب است دعا بطور مخفی ( به معنی پنهان و در خلوت )باشد. (مریم 3)
3- خداوند برای عقل و بصیرت سن و سال قائل نشده و یحیی و عیسی را بعنوان نمونه ذکر کرده است.(مریم 12)
4- به مردم هشدار داده شده است که آنچه دارند همیشگی نیست، همچنان که حیاتشان جاوید نیست و وارث همه اینها خداوند است.( مریم 39)
5- صدیق کسی است که در قول و فعل، انگیزه های الهی خالص و صادق دارد.  ( مریم 56)
6-
مراد از ضایع کردن نماز، عمل نکردن به اقتضای آن که بازداشتنِ از فحشا و منکر است، می باشد. پس نمازی که این خاصیت را نداشته باشد کامل نیست. ( مریم 59)
7- کسانی که در راه هدایت با میل و رغبت گام نهادند، خدا برهدایتشان می افزاید. سلطه شیطان تنها بر کسانی است که با میل و رغبت ولایتش را گردن نهاده اند.(مریم 75 و 83)
8- شرایط عمده رهبری: سعه صدر، آمادگی روحی، قدرت تفکر، قدرت بیان،  تدبیر، قدرت تحلیلِ مسائل اجتماعی، سیاسی و امدادهای غیبی و ذکر و یاد و بندگی خداوند است.(طه 29)
9- خانواده خود را به نماز فرمان ده و بر آن مقاومت و صبوری کن که برکات آن تنها متوجه خود شماست نه خدا، ما از تو روزی و بهره و سود نمی خواهیم بلکه مائیم که به تو روزی و بهره می دهیم. ( طه 132)
10- جوهر اصلی هر عبادتی، حصول معرفت و خضوع در برابر خدا و مهار نفس از خلافهاست.( طه 132)


نکاتی از جزء 17:
1- آنها که با حق سر جنگ دارند دلهایشان بطور کلی درسرگرمی و غفلت غرق شده؛ لذا مسائل جدی را شوخی میگیرند.(انبیاء 3)
2- ما عالم را برای هدفی آفریدیم. و نه برای سرگرمی و اگر به فرض محال می خواستیم وسیله ای برای سرگرمی خود انتخاب کنیم، چیزی انتخاب میکردیم که متناسب ما باشد.(انبیاء 17)
3- یکی از مواهب الهی به انسان داشتنِ فرزندِ صالح و نسلی شایسته است.(انبیاء 72)
4- نحوه درخواستِ ایوب از خداوند به ما این پیام را می دهد که وقتی از خدا حاجتی می خواهیم طلبکارانه نباشد.(انبیاء 84)
5- مشکلات هر قدر زیاد و دشمنانتان هر قدر قوی و انبوه باشند خدا می تواند حلال مشکلاتتان باشد و شما را بر دشمنان پیروز گرداند.(انبیاء 84)
6- وقتی بخاطرِ گناهانتان گرفتارِ مصیبتی شدید و آنگاه به زشتی آن اظهارِ شرمندگی کردید و به خدا روی آوردید ما شما را از مهلکه های غیر ممکن نجات می دهیم.(انبیاء 87)
7- در آموزش و تربیت و هدایتِ بندگان ِخداوند، متوجه تدریجی بودنِ حصول تربیت و انقلابِ درونی انسانها باشند و در این باره عجله نکنند.(انبیاء 87)
8- طبق معمولِ فرهنگِ قرآن، ایمان و عمل صالح دو رکن اساسی نجات است. (انبیاء 94)
9- اصل در تقوا، تقوای دل است. وقتی دل و نیت پاک شد، بقیه اعمال از آن نشأت می گیرد. آنچه از انفاق و قربانی به خدا میرسد و عمل انسان را آخرتی می کند، نیت و اخلاص است.(حج 32 و 37)
10- خداوند برای امتحان بندگان حاکمیت ظاهری خود را در این دنیا به جریان نمی اندازد و مردم را به حال خود گذاشته تا امتحان شوند.(حج 56)

 

نکاتی از جزء 18:
1-"لغو" کارهای بی هدف و بی فایده است. تمام گناهان و افکار باطل زیرمجموعه لغو هستند.( مؤمنون 1)
2- "امانتداری" به معنای وسیع کلمه و پایبند بودن به تعهد و پیمان، از صفات بارز مؤمنان است. تمام امر و نهی های الهی امانتهای خدا نزد بندگان است. افشای اسرار مردم که نزد شماست، غیبت و خیانت در امانت است.(مؤمنون 8)
3- لازمه عملِ صالح، خوراکِ حلال است و با حرام خواری نمی توان عمل صالح انجام داد.(مؤمنون 51)
4- ما کسی را جز به مقدارِ کمتر از توانش تکلیف نمی کنیم.(مؤمنون 62)
5.  بدیهای آنها را با عفو و گذشت و نیکی دفع کن و سخنان تلخ آنان را با بهترین منطق پاسخ بگوی.(مؤمنون 96)
6.  خداوند منزه است از اینکه نسبت به آبروریزی مومن بی تفاوت باشد و مسلمانان را از ساده اندیشی و زود باوری و پیروی شایعات برحذر میدارد.(نور 16-17)
7.  شیطان گام به گام شما را به سوی هدف خود پیش میبرد. مثلا در مرحله اول گناه را توجیح می کند و بعد انجام گناهان کوچک زمینه گناهان بزرگتر را فراهم می کندحرکتهای خزنده و تدریجی سیاست شیاطین انسی و سران طاغوت و استعمار نیز هست بطوریکه وقتی میخواهند کشوری را اشغال کنند از طریق پخش انواع مجلات و فیلمهای مبتذل فحشا را برایشان آسان کرده و غیرتِ آنها را سست مینمایند و با متزلزل کردن عقایدشان به اهداف خود میرسند.(نور 21)
8.  بهره وری جنسی برای مرد و زن منحصرا در حوزه ازدواج است و بسو هر رفتاری که این حکم اصلی را خدشه دار کند جزو محرمات است و لذا حرمت نگاه کردن و صحبت کردن با نامحرم برای التذاذ، نیز ممنوعیت وارد شدن فرزندان به اتاق خصوصی پدر و مادر بدون آگاهی دادن، و جایز نبودن اظهار زینت زنان برای مردان، و ممنوعیت ترک حجاب برای زنان، همه برای حفظ حکم اصلی التذاذ جنسی مشروع میباشد. (نور 31)
9.  "فرقان" یعنی فرق گذار میان حق و باطل و اگر کسی این تشخیص را داشته باشد به خیر کثیر دست یافته استقرآن قدرتِ تشخیص را نعمت خدادادی دانسته که با شرایطی به کسانی عطا میکند که تقوا را پیشه خود ساخته اند. (فرقان 1)
10.  رابطه اقتصادی و سیاسی کارفرما و کاربر، رئیس و مرئوس، امام و ماموم، والدین و فرزندان و حاکمان و رعیتها روابطی است که انسانها بوسیله آن شدیدا مورد آزمایش قرار میگیرند تا معلوم شود آیا آنها به احکام الهی در این رابطه ها عمل میکنند و صبر و شکیبایی دارند یا خیر. (فرقان 20)

 

نکاتی از جزء 19:
1- جهادِ تبلیغی و فکری در برابرِ تهاجم فرهنگی دشمنانِ اسلام بزرگترین جهاد است.(فرقان 52)
2- مؤمنان با آرامش و بدون تکبر بر روی زمین راه می روند و هنگامی که جاهلان آنها را مورد استهزاء و جدل قرار می دهند، در پاسخِ آنها سلامِ وداع می گویند که نوعی بی اعتنایی و بی پاسخ گذاشتن آنهاست.(فرقان 63)
3- "اسراف" در مفهوم وسیع خود از صفاتِ زشت و نامطلوب است. اسراف در کسبِ مال به حرامخواری، در حرف زدن به یاوه گویی و کذب و افترا،  در قضاوت به بی عدالتی و در حکومت به ظلم و تجاوز منجر می شود.(فرقان 65)
4- سه گناهی که هستی معنوی مرتکبین را ساقط می کند و عذاب مضاعف دارد و با خواری، جاودانه در آتش خواهد ماند عبارتند از: شرک که ضایع کردن حق خداست، قتلِ نفس ضایع کردنِ حقِ حیاتِ مردم است و زِنا ضایع کردن امنیت خانواده هاست.(فرقان 69)
5- خداوند می فرماید: ما می توانیم معجزه خیره کننده یا عذاب وحشتناکی بر آنان فرو فرستیم که همگی بی اختیار در برابر آن تسلیم شوند. ولی این ایمان اجباری، ارزش پاداش ندارد.(شعراء 4)
6- قرآن در مورد بهشت از واژه ارث استفاده می کند زیرا که بهشت بالاتر از ارزش اعمال انسان است و چون ارث ثروت بادآورده است قرآن واژه ارث را بکار برده است.(شعراء 84)
7- حضرتِ هود ع دنیا پرستان را به سه ویژگی سرزنش کرد: فخرفروشی که از آثار آن ساختنِ بناهای تشریفاتی در بلندی ها است، زیاده روی در کیفر دادن که ناشی از تکبر است و ساختنِ قصرهای مجلل که حکایت از آرزوی زندگی جاوید در دنیا و فراموشی آخرت است.(شعراء 127)
8- خداوند با همه شوکت و اقتدارش، با بندگان و سرکشی آنها با مهلت دادن و پند دادن، مدارا می کند تا بلکه راه یابند، ولی عده ای چنان در عنادِ خود فرو رفته اند که هیچ پندی نمی گیرند.(شعراء 140)
9- نجات فقط یک شرط دارد و آن همانا قلب تسلیمِ امر خداست. قلبِ سلیم قلبی است که خدا را در حالی ملاقات کند که غیر از خدا در آن نباشد.(شعراء 86)
10- فساد به معنی بر هم زدن نظم یک پدیده است. فساد در جامعه نظم و امنیت آن را بهم می ریزد، فساد در دین متزلزل کردن عقاید مردم است.(شعراء 150)


نکاتی از جزء 20:
1- حالت اضطرار یکی از زمینه های استجابت دعاست. زیرا مضطر در آن حال از همه چیز قطع امید می کند و ظاهر و باطن او به خدا توکل می کند. اصولاً هر مضطری به خدا رو کند با دست پر برمی گردد.(نمل 62)
2- خدایی که برای زندگی موقت این دنیا این همه برنامه ریزی کرده است چگونه ممکن برای آینده دائمی انسان که در معاد تعیین می شود،تدبیری نکرده باشد.(نمل 86)
3- در فارسی" منت" به رخ کشیدن نعمت و تحقیرِ طرف مقابل است. ولی در قرآن به معنی نعمت و موهبت است.(قصص 5)
4- حتی یک کلمه نیک، یک اظهار ارادت به انسانهای متعالی و یا احساس رضامندی از یک انسانِ بدکار، بسیار در سرنوشت انسان تأثیر گذار است.(قصص 9)
5-به کسانی که کار بد کنند مجازاتی جز اعمالشان داده نمی شود، مجازات سخت برای کسانی است که اصرار بر معصیت کرده و گناهکار حرفه ای هستند.(قصص 84) 6- در واقع با امتحان الهی صدق و کذبِ انسان در ادعای ایمانش ظهور پیدا می کند.(عنکبوت 2)
7- هر که امیدِ لقای خداوند را دارد، باید آنچه در توان دارد اطاعت او کند. انتظار سعادت بدونِ اطاعت، خیالِ خام است. (عنکبوت 5)
8- هر گونه تلاش برای حفظ ایمان و تقوا و تحملِ انواعِ شداید در عمل به احکامِ دین، یک جهاد است. هر که عملِ خوب یا بد کند به خود کند و به خدا سود و زیانی نمی رساند.(عنکبوت 6)
9- انسان در آخرت چنان زیر و رو می شود که باطن ظاهر میگردد و اسرار درونش فاش می شود.(عنکبوت 21)
10- در این آیات دوگونه تأثیر برای نماز بیان شده است بازدارندگی از فحشا و یادخدا. البته نه به این معنی که هر کس نماز خواند نتواند گناه کند، بلکه منظور این است که اقتضای نماز ترک معاصی است.(عنکبوت 45)

 

 http://m5736z.blog.ir/post/30jocaQuran


نکاتی از جزء 21:
1- "جدال احسن" آن است که با استفاده از مقبولاتِ طرف مقابل صورت بگیرد و نرم و ملایم و توأم با ادب باشد. ناسزاگویی و پرخاشگری در بحث، حکایت از ضعف منطق و مواد استدلال دارد.(عنکبوت 46)
2- برای مسلمان جایز نیست در شهری اقامت کند که نمی تواند بخاطر جوّ آنجا، واجبات خود از قبیل نماز و روزه و غیره را به جا آورد ولو این شهر وطن او بوده باشد بنابر این بر او مهاجرت واجب است.(عنکبوت 56)
3- چرخه تدبیر عالم و تقسیم ارزاقِ روزی خورندگان در دست خداست و در نهایت سرنوشت آنها را خدا به وسیله مقدار و نوع اعمالشان رقم میزند. کلید روزی صرفاً در دست خداست، پس فکر نکنید با انفاق کردن فقیر می شوید، حق خویشان و نزدیکان ، بینوایان و در راه ماندگان را بپردازید.(عنکبوت61-62)
4- کسانی که در راهِ ما جهاد می کنند ما آنها را به راه های خویش هدایت می کنیم. جهاد مفهوم وسیعی دارد و شاملِ جهاد با دشمن، جهاد با نفس و جهاد برای کسب معرفتِ توحیدی.(عنکبوت 69)
5- منظور از ربا در این آیه ، هدایایی است که برخی افراد برای دیگران می برند تا در عوض بهتر و بالاتر از آن را دریافت کنند.(روم 39)
6- قرآن مکرراً به جهانگردی سفارش نموده و هدف آن را نیز مشخص نموده است. سیر و سیاحت بی هدف و سپری کردن عمر برای خوش گذرانی، شایسته انسان هوشیار و فعال نیست .منظور از سیر در زمین این است که شما از کیفر شدنِ مجرمان به خاطرِ کفر و گناهشان عبرت بگیرید و رو به خدا آورید.(روم 42- 43)
7- خداوند حکمت را به افراد خاصی از بندگان خود می دهد و به هر که حکمت داده شود، به او همه چیز داده شده است. و حکمت همان عقل و علم و عمل و شناخت حقایق، آنگونه که هست می باشد.(لقمان13)
8- وقتی شما را به مکتبی و کتابی و عضویت در جمعی و مشابه آن دعوت می کنند، بدون شناختِ دقیقِ ماهیت آن و پیامدهایش چیزی نپذیرید.(لقمان 15)
9- اینکه گفتیم در امر کفر و
شرک اطاعت والدین نکنید به این معنا نیست که با آنها درگیر شوید و آنها را تنها بگذارید، بلکه این مخالفتها باید مسالمت آمیز و با رفتار نیکو توأم باشد. (لقمان15)
10- با بی اعتنایی از مردم رومگردان و با غرور روی زمین راه مرو، چرا که خداوند اصلاً متکبرِ و مغرور و فخرفروش را دست نمی دارد.(لقمان 18)


نکاتی از جزء 22:
1- روح اسلام ،تسلیم شدن بی قید و شرط به خدا و رسول است لذا می فرماید هیچ زن و مرد با ایمانی حق ندارد هنگامی که خدا و رسولش مطلبی را لازم بدانند، اختیاری در برابر امر خدا داشته باشند، آنها باید اراده خود را تابع اراده خدا کنند.(احزاب 36)
2- ذکرِ دائم خدا، آدمی را از گناه و معصیت دور می سازد و او را در وادی مخلَصین قرار می دهد. (احزاب 43)
3- شما حق را بگویید تا خداوند اعمالِ شما را اصلاح کند و گناهانتان را ببخشد. (احزاب 71)
4- حقیقتِ شکر با سه چیز است: شکرِ به زبان، شکر به قلب که قدردانی و رضامندی از نعمت است، و شکر عملی، که مصرفِ صحیح نعمت و سوءاستفاده نکردن از آن است.(سباء 13)
5- وجود شیطان و هر عامل گناه برای امتحان انسان است. هدف از آزادی ابلیس در وسوسه بشر این بود که معلوم داریم چه کسی به آخرت ایمان می آورد و چه کسی در شک و تردید می ماند.( سباء 21)
6- هرگز چنان نیست که اموال و اولادتان شما را نزد ما مقرب سازد، بلکه این تقوا و عمل صالح است که آدمی را به خدا نزدیک می کند. (سباء 37)
7- بگو من شما را تنها به یک چیز پند می دهم و آن اینکه برای خدا قیام کنید، دونفر دونفر یا یک نفر یک نفر.(سباء46)
8- فرشتگان دارای عقل و شعورِ مافوقند تا آنجا که شاهد و ناظر افکار درونِ سینه های ما هستند . مراد از بال ، قدرت جولان آنهاست و مقام، قدرت و موقعیتشان با هم فرق دارد و وظایف مهمی برعهده دارند: حاملان عرش، مدبرات امر، حافظان انسان از آسیبها، قبض ارواح، مأموریت نزول بلا یا دفع آن و...(فاطر 1)
9- مردگان به عالمی که وارد شده اند آگاهند و از آنچه در دنیا می گذرد باخبرند؛ احسانی که برایشان فرستاده می شود تحویل گرفته دعا می کنند.(فاطر 19)
10- "خبیر" یعنی آگاه از باطن ، عقیده و نیت. "بصیر" یعنی آگاه از ظواهر اشخاص و اعمال و وابستگی های آنها.(فاطر 31)

 

نکاتی از جزء 23:
1- "ملکوت" سیر باطنی و حقیقی اشیاء است. در مقابل "مُلک" جنبه ظاهری و مادی اشیاء است. هر چه در عالم هست، باطن و چهره دیگری نیز دارد.(یس 83)
2- ملکوت اشیاء، همه به دست خداوند و در قبضه اوست. وقتی انسان عبد واقعی شد ملکوت آسمانها و زمین را به او نشان می دهند.(یس 83)
3- انسانهای فعلی در نهایت به نوح منتسب می شوند و از نسل اویند. در واقع نوح، آدم ثانی است.( صافات 77)
4- خداوند بسی قدردان و شکور است و نمی گذارد فداکاری بنده ای به فراموشی سپرده شود. خدا علاوه برپاداش های مناسب، عملِ نیک صالحان را زبانزدِ عام و خاص می کند.(صافات 108)
5- انتظار خداوند از رهبرانِ دینی وتربیتیِ مردم و والدین این است که در آموزش و تربیتِ بندگانِ خدا متوجه تدریجی بودنِ حصولِ تربیت و انقلابِ  درونی انسانها باشند.(صافات 138)
6- خداوند نفرین دو کس را می پذیرد، یکی انبیاء و یکی پدر و مادر. وقتی والدین از فرزند خود رنجیدند، در خفا عرضه بدارند: بارالها فرزند من جاهل است او را هدایت فرما، نفرین ممکن است آینده دنیوی و اخروی فرزند را به خطر بیندازد.(صافات 139)
7- خداوند وقتی سلیمان را به نیکویی می ستاید، وصف "اَوّاب" را در مورد او بکار می برد، یعنی بسیار سریع التوبه.(ص 31)
8- ابلیس موحد و معتقد به معاد و عدل خداوند بود. دلیل اینکه عبادت چند هزار ساله اش با یک خلاف تباه شد این است که مکلف وقتی آگاهانه در برابر خدا ایستاد، اعمالش حبط می گردد. عنصر اصلی که به عمل و عبادت انسان بقا و دوام می بخشد خلوص نیت است و شیطان در عملش این خلوص را نداشت.(ص 75)
9- بندگان خاص مرا مژده بده همان ها که به سخنان گوش فرا می دهند و از نیکوترینش پیروی می کنند. نکته ای اینجاست، فاء دراول فیتبعون یعنی میان تشخیص حقانیت سخن و عمل کردنِ به آن نباید فاصله باشد. همین که فهمیدی این موضوع حق و تکلیف است بلافاصله انجام بده و تسلیم شو.(زمر 17)
10- به قلبهای نفوذناپذیر و دُگم و بدون انعطاف و نرمی" قاسیه" گفته می شود که در مقابل شرح صدر است. نشست و برخاست با دانایان دین و عاملان به قرآن در انسان شرح صدر می آفریند و در مقابل، لجاجت با حق و عمرگذرانی به غفلت و خدافراموشی، قساوتِ قلب می آورد.(زمر 22)
منبع: تفسیر مبین استاد بهرام پور


نکاتی از جزء 24:
1- اگر کسی مستحقِ ازدیاد هدایت و توفیق الهی بشود، خداوند تأثیر وسوسه ها را از او بر می دارد. کسی که تمام تلاش خود را برای اِضلال مردم مصرف می کند، خود او با علم و آگاهی، حق را زیر پا می گذارد، خداوند او را به حالِ خود وا می گذارد و در چنین صورتی گمراهی او تثبیت می شود.( زمر 36)
2- خواب و مرگ از یک جنس هستند. در هر دو قبض روح اتفاق می افتد. در خواب روح از بدن جدا می شود، در عوالمی سیر میکند و برمی گردد، در مرگ دیگر باز نمی گردد. مرگ در موردِ انسان همان انتقال است. ( زمر 42)
3- مسیر وصول به رحمت خدا سه گام دارد: الف) توبه و پشیمانی از گناه و روی آوردن به خدا. ب) ایمان و تسلیم در برابرِ فرمانِ خدا ج) ورود به وادی عملِ صالح و عمل به تکالیف دینی از واجبات و ترک محرمات.(زمر 55)
4-
خداوند عجله در مجازات بندگان نمی کند تا بلکه آنها از این فرصت استفاده کرده توبه کنند.(غافر 4)
5- هیچ عملِ کوچک انسان از نگاه خدا مخفی نیست؛ خداوند چشمهایی را که به خیانت می گردند می داند و از آنچه در سینه ها پنهان است آگاه است.(غافر 19)
6- معنای توکل و تفویضِ امورِ زندگی به خداوند این است که مسلمان باید تمام خط و خطوطِ فکری و عملی و موضع گیریهای سیاسی و اجتماعی خود را از قرآن و سنت بگیرد و تحت هیچ فشاری از این دو بیرون نرود. توکل از عبد یعنی خدا را وکیل قرار دادن، پس هر چه او فرماید باید به آن عمل کرد.(غافر 44)
7- خداوند می فرماید: ما در این قرآن آنچه به صلاحِ دنیا و آخرتِ انسان است به روشنی توضیح و تفصیل دادیم.  (فصلت 5)
8-
تربیت به طور تدریجی حاصل می شود، کسانی که به صورتی دستشان در امورِ تربیت ِ بندگانِ خداست، باید نسبت به ناسازگاریِ افرادِ تحتِ امرِ خود مدارا و  حوصله به خرج دهند. خداوند خوش ندارد حتی پیامبران در نفرینِ امتِ خود عجله کنند. والدین وقتی از فرزند خود رنجیده می شوند زود دست به نفرین برندارند.( فصلت 34)
9- هر گاه وسوسه‌هایی از شیطان به سوی تو متوجه شود به هوش باش و خود را به خداوند بسپار که بی تردید او شنونده و آگاه است.(فصلت 36)
10- آنها که با روحِ حق طلبی به سویِ قرآن می آیند مایه هدایت و شفایِ بیماریهای اخلاقی و روحی آنها می شود. ( فصلت 44). منبع: تفسیر مبین استاد بهرام پور

 

نکاتی از جزء 25:

1. نعمت آب دست قانون اولیه خدا در پخش روزی

وَ لَوْ بَسَطَ اللَّهُ الرِّزْقَ لِعِبَادِهِ لَبَغَوْاْ فىِ الْأَرْضِ وَ لَکِن یُنزَِّلُ بِقَدَرٍ مَّا یَشَاءُ إِنَّهُ بِعِبَادِهِ خَبِیرُ بَصِیرٌ(27شوری)

2. اگر خداوند روزى را براى بندگانش وسعت بخشد، در زمین طغیان مىکنند ولى به اندازهاى که مشیت او اقتضاء کند نازل مىکند زیرا او به حال بندگانش آگاه و بیناست.

3. قوانین است که در عالم حاکم است؛ یکی از آن قوانین قانون ابتلاء و امتحان است و دیگری قانون مکر و استدراج است. این دو قانون سبب می شود که خدا به کسانی که در سوال مطرح شد با وجود کفر و طغیان باز هم مال و ثروت عطا کندو دیگری قانون اثر گناه که برخی با عمل خود مانند ظلم به دیگری یا ظلم پذیری چنین نتیجه ای را برای خود رقم زده اند.

4. کلمه «قَدَر» به معناى کمیت و حجم هر چیز است. پس این که مىفرماید:«وَ لکِنْ یُنَزِّلُ بِقَدَرٍ ما یَشاءُ» به این معنا است که خداى تعالى هر چیز را به کمیت و حجم و مقداری که مشیتش اقتضاء کند نازل مىکند

5. تلافی کار بد؛ کار بدی مثل آن است

جَزَاءُ سَیِّئَةٍ سَیِّئَةٌ مِّثْلُهَا فَمَنْ عَفَا وَ أَصْلَحَ فَأَجْرُهُ عَلىَ اللَّهِ إِنَّهُ لَا یحُِبُّ الظَّالِمِینَ(40- شوری)

پاداش بدى کار بدی است مانند همان؛ ولى هر که بگذرد و [میان خود و طرف مقابلش را] اصلاح نماید؛ پاداشش بر عهده خداست؛ یقیناً خدا ستمکاران را دوست ندارد.

6. تعداد و جنسیت فرزندان، تنها به موهبت الهی است

لِلَّهِ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ یخَْلُقُ مَا یَشَاءُ یهََبُ لِمَن یَشَاءُ إِنَاثًا وَ یَهَبُ لِمَن یَشَاءُ الذُّکُورَ(49) أَوْ یُزَوِّجُهُمْ ذُکْرَانًا وَ إِنَاثًا وَ یجَْعَلُ مَن یَشَاءُ عَقِیمًا إِنَّهُ عَلِیمٌ قَدِیرٌ(50- شوری)

مالکیّت و فرمانروایى آسمانها و زمین فقط در سیطره خداست، هر چه را بخواهد مىآفریند، به هر کس بخواهد دختر عطا مىکند و به هر کس بخواهد پسر مىبخشد؛ یا پسر و دختر را با هم مىدهد و هر که را بخواهد عقیم مىکند و فرزند نمىدهد که او دانا و تواناست.

7. آیاتی که هنگام سوار شدن خوانده می شود

لِتَسْتَوُاْ عَلىَ ظُهُورِهِ ثُمَّ تَذْکُرُواْ نِعْمَةَ رَبِّکُمْ إِذَا اسْتَوَیْتُمْ عَلَیْهِ وَ تَقُولُواْ سُبْحَانَ الَّذِى سَخَّرَ لَنَا هَاذَا وَ مَا کُنَّا لَهُ مُقْرِنِینَ(13)وَ إِنَّا إِلىَ رَبِّنَا لَمُنقَلِبُونَ(14- زخرف)

که بر پشت آن استقرار یابید و چون بر آن استقرار یافتید، نعمت پروردگارتان را به یاد آورید و بگویید: منزّه است خدایى که این را رام ما کرد که ما قدرت آن را نداشتیم و ما به سوى پروردگارمان باز خواهیم گشت.

8. خداوند نسبت به بندگانش با مهر و لطف رفتار مى‏کند، هر که را بخواهد (و صلاح بداند ) روزى مى‏دهد و اوست تواناى غالب.

آن که کشت آخرت بخواهد براى او در کشتش مى‏افزاییم و آن که کشت دنیا بخواهد از آن به او مى‏دهیم و در آخرت هیچ نصیبى ندارد.

9. خداست که توبه را از بندگانش مى‏پذیرد و از گناهان در مى‏گذرد و هر چه را انجام مى‏دهید مى‏داند.

وَهُوَ الَّذِى یَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبَادِهِ وَیَعْفُواْ عَنِ السَّیِّئَاتِ وَیَعْلَمُ مَا تَفْعَلُونَ‏

 10. آنچه از مصیبت به شما رسد پس به خاطر دست آورد خودتان است و او از بسیارى (گناهانتان) در مى‏گذرد. وَ مَآ أَصَابَکُم مِّن مُّصِیبَةٍ فَبِمَا کَسَبَتْ أَیْدِیکُمْ وَیَعْفُواْ عَن کَثِیرٍ

 

نکاتی از جزء 26:

1- خوف ،نگرانی از آینده و حزن، غصه بر گذشته است.(احقاف 13)
2- آدمی در سن تکلیف به رشد جسمی و در چهل سالگی به رشد فکری و عقلی می رسد.(احقاف 15)
3- وقتی انسان تصمیم گرفت حق را نپذیرد تمام راههای هدایت را به روی خود می بندد و ابزار شناخت و معرفت را از کار می اندازد.(احقاف 26)
4- یکی از تفاوتهای دنیا و آخرت ثبات و تغییر است. عالم دیگر نظامی است که در آن تغییر و کهنگی و فنا راه ندارد. به همین دلیل نعمتها و عذابهای آنجا تازگی خود را دائماً حفظ می کنند و عادی نمی شوند.(محمد 15)
5- مبادا وابستگی به دنیا شما را از سعادت ابدی باز دارد. دنیا بازی ، سرگرمی و فانی است و آخرت باقی. اگر ایمان بیاورید و تقوا پیشه کنید، خدا پاداشهای شما را عطا می کند.(محمد 36)
 6- هر کس از انفاق خودداری کند جز این نیست که برای خودش کم گذاشته است و خدا بی نیاز است و شما نیازمند، و اگر روبرتابید، خداوند قومی غیر از شما را جایگزین می کند که آنها مثل شما نخواهند بود.(محمد 38)
7- ای مؤمنان بر خدا و رسول او پیشی نگیرید. عیناً آنچه دستور داده شده اید عمل کنید، در غیر اینصورت خلاف اطاعت و بندگی عمل کرده اید.(حجرات 1)
8- انسان به خود وانهاده نشده بلکه به امر خدا تحت نظر و مراقبت شدیدِ عناصر ذیشعور عالم از قبیل فرشتگان قرار دارد. حتی می دانیم انسان در نفس خود چه گفتگویی دارد...انسان هیچ کلمه ای از دهانش رها نمی کند مگر اینکه نزد او یک مراقب آماده حضور دارد و ثبت میکند.(ق 16-17)
9- یکدیگر را با نیش زبان مورد طعن و عیبجویی قرار ندهید و با القاب زشت نام نبرید.( حجرات 11)
10- سائل، کسی است که نیاز خود را اظهار می کند ولی محروم، نیازمندِ آبرومندی است که هر چه تلاش می کند درآمدش کفاف معاش او را نمی کند. بر مؤمن لازم است برای یافتن و کمک به چنین مستمندانی تلاش کند.(ذاریات 17)


نکاتی از جزء 27:
1- مُسرف کسی است که گناه را از حد بگذراند و پرده شرم و حیا را بدرد و این حالت در قوم لوط به ظهور رسیده است. (ذاریات 31)
2- یکی از لذائذ بهشت، نعمت اُنس است. انسان در آنجا با دوستانِ مؤمن خود اُنس می گیرد و تفریح می کند.(طور 17)
3- آنها در بهشت سخنان بیهوده و گناه آلود نمی شنوند و فقط سلام می شنوند. سلام بیانگر این است که در بهشت دروغ، تهمت و سرگرمی هایِ خالی از فایده و استهزاء و سخنان نیش دار وجود ندارد. لذا یکی از نامهای بهشت دارالسلام است. (واقعه 25)
4- مرگِ شما پایان کار نیست بلکه شروع دیگری است، مرگ به معنی انتقال شما به عالم دیگری است.(واقعه 61)
5- خداوند با قسم خوردن به پدیده ای به ما اشاره می کند که در آن نشانه ها و نظام هایی نهفته است که به آن توجه کنید تا به اهمیت آن پی ببرید.( واقعه 75)
6- هنگامی که می خواهی خدا را به اسم اعظمش بخوانی از آغاز سوره حدید 6 آیه و سپس 4 آیه آخر سوره حشر را بخوان، سپس دو دستت را بلند کن و حاجتت را بخواه، به خدا که حاجتِ تو برآورده می شود.(علی ع).(حدید 6)
7- مالک اصلی همه چیز خداست و شما را به طور موقت مالک این اموال کرده است و آن مقداری که می خورید و می پوشید و انفاق می کنید روزی شماست، پس شما امانتدار او هستید.(حدید 6)
8- رویکرد و پشت کرد دنیا موقتی است. هیچ مصیبتی به شما نمی رسد مگر اینکه قبل از آنکه آن را پدید آوریم، در کتاب و لوح محفوظ ثبت است. دلیل رسیدن مصیبت به شما این است که بخاطر آنچه از دست می دهید تأسف نخورید و بخاطر آنچه به شما عطا کرده سرمست و دلبسته نشوید.(حدید 22)
9- مؤمن مکلف است در اجتماع زندگی کند و به مسؤولیت های اجتماعی و اجرای عدالت و مبارزه با نفس و مبارزه با ظلم تن دهد.(حدید 27)
10- زهدِ اسلامی، ساده زیستی ، گذشت ، انفاق و ترکِ تجملاتِ غیر ضروری در زندگی است.( حدید 27)

 

http://m5736z.blog.ir/post/30jocaQuran

 

نکاتی از جزء 28:
1- در وجود مؤمنان به غیر از روح بشری که مؤمن و کافر در آن مشترکند، روحی دیگر داده شده که از آن حیاتی دیگر ناشی می گردد و قدرت و شعوری دیگر پدیدار می شود. حیات طیب ناشی از روحِ جدیدِ عطا شده است. منظور از "بروحٍ منه" در آیه همین است.(حشر 22)
 2- با این روح به دنیا و نعمتهای آن و رنجها و محنتهایِ آن نگاهِ دیگری پیدا می کند. نوری که با آن تمام زوایای زندگی را می بیند و گرفتار استرس و افسردگی روحی نمی شوند و در ظلماتِ فلج کننده زندگی باز نمی مانند. این امتیاز مال مؤمنان جدی و واقعی است، که حبّ خدا را بر محبتهای دیگر مقدم میدارند.(حشر 22)
3- قرآن دلیل نهی از دوستیِ دشمنانِ خدا را اینگونه بیان می کند: اگر آنها بر شما مسلط شوند، دشمن شما خواهند شد و دست و زبان خود را به بدی بسوی شما می گشایند و از همه بدتر اینکه دوست دارند کاش شما هم کافر شوید.(ممتحنه 2)
4- از آنجا که به هر صورت، قطع رابطه محکم با دشمنانِ خدا بدون عوارض و پیامدها نمی باشد پس در اینجا باید به خدا توکل کرد.(ممتحنه 4)
5- "محمد" به معنی ستوده شده و  "احمد" به معنی ستوده تر است . ستوده یعنی کسی که دارای توانمندیها و کمالات اخلاقی و اجرایی و عدالت پیشگی و ایثار است. نام پیامبر در آسمانها احمد است . کلمه احمد حکایت از مقایسه دارد ، یعنی پای ستوده ای دیگر در میان است که یکی از آنها برتر است.(صف 6)
6- در دنیا وقتی موسی هست، عیسی و محمد نیستند و وقتی محمد هست دیگران نیستند پس مقایسه نیست، پیامبر یکنفر است و ستوده است. ولی در ملکوت همه پیامبران ، که هر کدام محمد (ستوده) هستند جمعند، لذا نام پیامبر که ستوده تر است و مقام اشرف را دارد ، در آنجا احمد است. (صف 6)
7- جوهر و حقیقتِ عزت ،در طاعت خدا، و ذلتی نیست جز در قبال معصیت خدا. برای مؤمن حرام است که نفس خود را ذلیل گرداند و حداقلِ ذلت آن است که کاری کنی که نیاز به معذرت خواهی داشته باشد. البته باید توجه داشت که اظهار عزت، به کبر، و تواضع به تملّق منجر نشود. و به همین قیاس است سایر اعمال.(منافقون 8)
8- یکی از عوامل مهمِ دوری از خدا، علاقه شدید به دنیاست. قرآن هشدار می دهد که اموال و فرزندان، شما را از یادِ خدا مشغول نسازد.(منافقون 9)
9- برای تشویق به شکستنِ بخل قرآن می فرماید به خدا قرض الحسنه دهید و بر انفاق و رفع نیاز مستمندان تأکید فراوان شده است.(تغابن 17)
10- قرآن با قاطعیت حکم داده است که بعد از طلاق، زنان در حال عدّه باید در خانه شوهر بمانند و تأمین مسکن و نفقات در این ایام بر عهده شوهر است، این باعث می شود که غالبا آشتی و رجوع فراهم آید. متاسفانه کمتر زن و مرد مسلمانی که جدا می شوند به این دستور محکم قرآنی عمل می کنند.(طلاق 6-7)

http://m5736z.blog.ir/post/30jocaQuran

نکاتی از جزء 29:
1- ایمانِ درست و عمل به اقتضای آن انسان را مشمولِ رحمت می کند. توکل بر خدا یعنی به احکام او تکیه کردن و از آن خط گرفتن.(ملک 29)
2- یکی از نشانه های مقبولیت نماز آن است که انسان از این نماز تا آن نماز تفاوت پیدا کرده باشد، تغییر حال برای او پدید بیاید.(معارج 34)
3- هر کس دو اجل دارد: اجل مسمی و حتمی، و آن اجلی است که خداوند به هر کسی عمر معینی داده که تغییر ناپذیر است و دیگری اَجلِ معلق و ناخوانده، اجلی که در اثر اعمال ناشایست. و حتی عدم رعایت احتیاط و بهداشت که نوعی خلاف است، زودتر از موعد می آید. (نوح 3-4)
4- طایفه جن هم مثل انسانها مخلوقاتِ مکلفی هستند که با اختیار خود راهِ کفر و دین برمی گزینند و دارای فرقه های دینی و مذهبی هستند. (جن 11)
5- افراط در تکریم و عظمت اضافی قائل شدن به اولیاء، سر از بت پرستی و آدم پرستی در می آورد. تربیت الهی برای اینکه جلوی این حادثه فرهنگی منحرف را درباره پیامبر اسلام بگیرد، می گوید بگو، اگر من خلافی کنم احدی نمی تواند به من پناه دهد و من هم غیر از خدا نمی توانم پناهگاهی پیدا کنم. اگر قرآن به این امور نمی پرداخت ممکن بود اهل غلو ، پیامبر ص را مثل مسیح پسر خدا معرفی کنند.( جن 22)
6- نماز شب بر پیامبر ص واجب بود و مؤمنان نیز از او تبعیت می کردند ولی پس از مدتی وجوب آن از مؤمنان برداشته شد.(مزمل 5)
7-  اطعام ، احسانِ غذای ِ گرم و حاضر است . در برطرف کردنِ غذایِ محتاج سرعتِ عمل داشته باشید و نیازها را اولویت بندی کنید.(مدثر 43)
8- خداوند هدایت و راهنمایی را به خود نسبت می دهد، ولی شاکر بودن یا ناسپاس بودن را به خودِ انسان. بنابر این انسان در مقابلِ انتخاب هایش مسؤل است و باید پاسخگو باشد.(انسان 3)
9- اعتقاد به معاد اثر مستقیم در ترک گناهان دارد و عمل به تکلیف را آسان می کند.( انسان 7)
10- اصلِ مختار بودن عطیه ای الهی است. علم و حکمتِ خدا اجازه نمی دهد که بندگان به کاری مجبور باشند و هیچ اراده ای نداشته باشند ، و آنگاه به آنها کیفر و ثواب بدهد زیرا این برخلاف تکاملِ انسان است.(انسان 30)
منبع: تفسیر مبین استاد بهرام پور

http://m5736z.blog.ir/post/30jocaQuran

نکاتی از جزء 30:
1- بهترین معادل برای" متقی" عبارتِ "خود مهار" است. متقی کسی است که بر نفس خود مسلط باشد. (نباء 31)
2- پاک شدن و طهارت نفس در دستِ خود انسان است و تا شخص خود اراده بر تطهیر نفس خود نکند، عوامل بیرونی بر او مؤثر نخواهند شد. پس از تزکیه، هدایت است. هدایت واقعی در صورتی حاصل می شود که انسان قبلا خود را از آلودگی گناهان بزرگ پاک کرده یا بر آن تصمیم گرفته باشد.( نازعات 25)
3- در آخرت رابطه ها بر مبنای شرایط باطنی و روحی اشخاص است؛ لذا زوجیت و قرین هم شدن فقط بر اساس هم سنخی روحی، هم عقیده بودن و هم عمل بودن است.(تکویر 7)
4- در روز قیامت هیچ آزار و عذابی برای انسان تلخ تر از این نیست که خدایِ محبوب از او روی بگرداند و با او حاضر به مکالمه نباشد.( مطففین 15)
5- خداوند می فرماید: ما کسی را بر کاری اجبار نمی کنیم و فقط راه را نشان می دهیم و رفتن راه و انتخاب مقصد با مردم است.( لیل 12)
6- سفارش این آیه: بازگو کردنِ نعمت با زبانِ شکر و اظهار نعمت با عمل، به این ترتیب که انسان از آنچه دارد انفاق و بخشش کند.( ضحی 11)
7- با هر سختی دو آسانی است.    (انشراح 5)
8-
قرآن از کسانی که نماز می خوانند و به فکر انفاق نیستند و یتیم را از خود می رانند تنفر دارد. (ماعون 4)
9- وسواس جمع وسوسه یعنی صدای آهسته است؛ از این رو خطورات ذهنی و فکرهای نامطلوبی را که در دل انسان پیدا میشود وسوسه گفته اند.(ناس 4)
10- در سوره فلق بیشترین تکیه روی سلامتِ تنِ انسان و زندگی اوست، ولی در سوره ناس، تکیه روی سلامت دین و ایمان از وسوسه های درونی و بیرونی است. زیان هایی که در سوره فلق ذکر شده، انسان در مقابل آنها مسئول نیست؛ زیرا آنها عوامل خارجی و بیرون از تصمیم و اراده اوست ولکن آدمی در مقابل هجوم افکار باطل و القای افکار زشت و انگیزه های گناه مسئول است. (ناس 6)

http://m5736z.blog.ir/post/30jocaQuran

منبع: تفسیر مبین استاد بهرام پور
صدق الله العلی العظیم و صدق رسوله الکریم و الحمدلله رب العالمین

 

نظرات  (۱)

  • علی اصغر منصوری
  • سلام با تشکر از مطالب خوبتان من مطالب شما را بدون ذکر منبع کپی برداری می کنم و انتشار می دهم انشاءالله راضی باشید در ضمن خصوص جزء 25مطلب نگذاشتید
    پاسخ:
    سلام طاعات قبول
    تشکر از دقت تان
    انجام شد
    خدا خیرتون بده
    ان شاء الله

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">