تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

موضوعات قرآنی ؛ دینی و آموزشی : مطالب طبقه بندی شده جهت تحقیق ؛ جزوه ؛ کتاب و .....

تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

موضوعات قرآنی ؛ دینی و آموزشی : مطالب طبقه بندی شده جهت تحقیق ؛ جزوه ؛ کتاب و .....

مشخصات بلاگ
تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

آشنائی با تاریخ اسلام :
عبرت آموزی (و لقد اهلکنا القرون من قبلکم .... گذشته چراغ راه آینده است)
آشنایی با علوم و موضوعات قرآنی ( هدی و رحمه للمتقین)

آخرین نظرات
  • ۴ خرداد ۰۱، ۱۷:۲۱ - خرید پیج اینستاگرام ارزان
    Great post.

ترجمه ربناهای قرآن به نظم (اشعار امید مجد)

 

http://m5736z.blog.ir/post/Rabana1

http://m5736z.blog.ir/post/Rabana2

http://m5736z.blog.ir/post/Rabana3

 

ارزشِ دنیا و آخرت

24. وَ مِنْهُمْ مَنْ یَقُول رَبَّنا اتِنا فِی الدُّنْیا حَسَنَهً وَ فِی‌ الاخِرَهِ حَسَنَهً وَ قِنا عَذابَ النّار  (اما) بعضى از مردم مى‌گویند: پروردگارا! در دنیا به ما نیکى عطا کن و در آخرت نیز نیکى مرحمت فرما و ما را از عذاب آتش نگهدار (بقره 201) یکى از راه هاى شناخت مردم، آشنایى با آرزوها و دعاهاى آنان است.

گروهى دگر نیز وقت دعا                بخواهند از درگه کبریا

ز نعمات دنیا و عقباى خویش         خدایا مرا نعمتى بخش بیش

نگهدارِ ما باش اى کردگار              خود از تاب آتش ز سوزنده نار

در آیه قبل، درخواست گروه اوّل از خداوند مربوط به دنیا بود و کارى به خیر و شرّ آن نداشتند، ولى در این آیه درخواست گروه دوّم از خداوند، «حَسَنَةً» است در دنیا و آخرت. در دیدگاه گروه اوّل؛ دنیا به خودى خود مطلوب است، ولى در دید گروه دوّم؛ دنیایى ارزشمند است که حسنه باشد و به آخرت منتهى گردد

در روایات نمونه‌ها و مصادیقى براى نیکى‌هاى دنیا و آخرت نقل شده است‌، ولى حسنه در انحصار چند نمونه نیست.

امام صادق (علیه السلام) در تفسیر این آیه فرمود: مقصود خشنودى خدا و بهشت در آخرت و زندگى دنیا و خوش اخلاقى در دنیا مى‌باشد. در دعاها، هدف‌هاى کلّى مطرح شود و تعیین مصداق به عهده خداوند گذاشته شود. ما از خداوند حسنه و سعادت مى‌خواهیم، ولى در اینکه رشد و صلاح ما در چیست؟ آن را به عهده‌ى خداوند مى‌گذاریم. چون ما به خاطر محدودیّت‌هاى علمى و عدم آگاهى از آینده و ابعاد روحى خودمان، نمى‌توانیم مصادیق جزئى را تعیین بنمائیم.

به همین جهت توصیه شده است از خداوند وسیله کار را نخواهید، خودِ کار را بخواهید. زیرا ممکن است خداوند از وسیله‌ى دیگرى که به فکر و ذهن ما نمى‌آید، کارى را براى ما محقّق سازد. مثلًا از خداوند توفیق زیارت حج را بخواهید، امّا نگویید: خدایا مالى به من بده تا به مکّه بروم. چون خداوند گاهى سبب را به گونه‌اى قرار مى‌دهد که ما فکر آن را نمى‌کردیم.

1. دنیا و آخرت با هم منافاتى ندارند، به شرط آنکه انسان به دنبال حسنه و نیکى باشد. «فِی الدُّنْیا حَسَنَةً وَ فِی الْآخِرَةِ حَسَنَةً »

2. هر رفاهى مذموم نیست، بلکه زندگانى نیکو، مطلوب نیز هست.

 3. دوزخ، حساب جدایى دارد. با اینکه از خداوند نیکى آخرت را مى‌خواهند، ولى براى نجات از آتش، جداگانه دعا مى‌کنند.« قِنا عَذابَ النَّار » یکی از دعاهایی که خداوند در قرآن به ما آموخته همین دعاست. حسنه در این آیه به معناى هرگونه خیر و خوبى است و مفهومى وسیع و گسترده دارد که تمام مواهب مادى و معنوى را شامل مى‏شود، بنابراین، آنچه در روایات یا کلمات مفسران آمده؛ بیان مصداق‌هاى روشن آن مى‏باشد، و مفهوم آیه را محدود نمى‏کند. البته تفسیری عرفانی در معنای حسنه، ذیل این آیه وجود دارد :

انسان‌ها را می‌توان از یک نگاه به سه دسته تقسیم کرد:

1.  دسته اول: گروهی از مردم تنها دنیا را می‌خواهند، لذت‌های این دنیا غرق‌شان کرده و هیچ زاد و توشه‌ای از آخرت ندارند. قرآن کریم در بسیاری از آیات، تلاش کرده این تفکر را از بین ببرد و به یاد انسان‌ها بیندازد که آخرتی نیز وجود دارد و اگر این تفکر را رها نکنند، عذاب سختی گریبان‌گیر آن ها می‌شود: «آن ها که ایمان به ملاقات ما (و روز رستاخیز) ندارند، و به زندگى دنیا خشنود شدند و بر آن تکیه کردند، و آن ها که از آیات ما غافلند، (همه) آن ها جایگاهشان آتش است، به‌خاطر کارهایى که انجام می‌دادند!»                                      البته بسیاری نیز به خدا معتقدند و از او تنها برای این دنیا دعا می‌کنند: بعضى از مردم می‌گویند: خدایا! به ما در دنیا، (نیکى) عطا کن! ولى در آخرت، بهره‏اى ندارند.

 2.  دسته دوم: گروهی دیگر تنها به فکر آخرت هستند. اشکال آ‌ن ها در ترک کامل دنیا و عزلت‌نشینی است، آن ها در دنیا تمام لذت‌ها را ترک کرده و تنها به آخرت می‌اندیشند؛ روشی که مخالف سیره و عمل پیامبر و ائمه اطهار(علیهم السلام) است.

3.  دسته سوم: تلاش می‌کنند هم آخرت را به دست آورند و هم دنیا را داشته باشند و در این راه مخالف دستورات الهی عمل نمی‌کنند. انسان باید در زندگی خود چنین هدفی را دنبال کند و برای دست‌یابی بدان، فکر و تلاش داشته باشد؛ تا بتواند به کمال انسانی دست یابد و این‌گونه به هدفی که خداوند برای انسان در نظر گرفته و خیر انسان در آن است، برسد. خداوند در قرآن نیز دعایی را ذکر می‌کند که بر اساس آن انسان باید جمع بین دنیا و آخرت خود کند،

خداوند پیش از بیان آیه مورد بحث، به بیان مناسک حج پرداخته و بعد از آن ذکر و به یاد خدا بودن را دستور می‌دهد، سپس اصل دعا کردن را یاد می‌دهد:  «... مِنْهُمْ مَنْ یَقُولُ رَبَّنا آتِنا فِی الدُّنْیا حَسَنَةً وَ فِی الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنا عَذابَ النَّارِ.»

آری؛ این همان دعایی است که خداوند به بشر آموخته تا سعادت و خیر دنیا و آخرت را برای خود طلب کند. اما در این‌که منظور از «حسنه» در آیه مورد بحث چیست، موارد بسیاری در روایات و کلام مفسران بیان شده است، که در این‌جا به ذکر چند نمونه بسنده می‌شود:

امام صادق(علیه السلام): رضوان الهی و بهشت در آخرت، و زندگی راحت و اخلاق نیکو در این دنیا.

مفسران نیز مثال‌هایی را برای حسنه ذکر کرده‌اند:

برخی رزق کریم را حسنه این دنیا و بهشت را حسنه آخرت نام برده اند. برخی دیگر علم و عبادت مخلصانه در این دنیا و رضایت الهی را در آخرت مصداق حسنه ذکر کرده اند....     

به نظر می‌رسد؛ تمام این موارد مذکور در مقام بیان مثال بوده‌اند؛ زیرا بدیهى است حسنه به معناى هرگونه خیر و خوبى است و مفهومى وسیع و گسترده دارد که تمام مواهب مادى و معنوى را شامل می‌شود.                              

 بنابراین، آنچه در روایات فوق یا کلمات مفسران آمده است بیان مصداق‌هاى روشن آن مى‏باشد، و مفهوم آیه را محدود نمى‏کند (تفسیر نمونه، ج2، ص66،)  

آرزوى بهتر از آنچه از دسته رفته

25. عَسَى رَبُّنَا أَن یُبْدِلَنَا خَیْرًا مِّنْهَا إِنَّا إِلَى رَبِّنَا رَاغِبُونَ (قلم 33)

امیدواریم پروردگارمان   (ما را ببخشد و) بهتر از آن به جاى آن به ما بدهد، چرا که ما به او علاقه‏مندیم!

به دنیا چنین است ما را عذاب        بدین سان چشانیم کس را عقاب

ولى گر بدانند خیل بشر                بود قهر عقبى از این سخت تر

آیات قبل، رسیدگى به مساکین مستحب نیست، بلکه واجب است، زیرا خداوند به خاطر ترک مستحب کسى را کیفر نمى‌دهد.

رسیدگى به فقرا، مخصوص فقراى مؤمن نیست. سخنى از ایمان و کفر فقیران نیست بلکه سخن از بخل و حرص بعضى و گرسنگى و فقر دیگران است .                                    .   

گاهى براى تغییر فکر و فرهنگ، باید فرد یا گروهى خطاکار در جامعه رسوا شوند تا موجب عبرت دیگران گردند. خداوندى که «اظهر الجمیل و ستر القبیح» است پرده بردارى مى‌کند و ماجراى باغى که سوخت تابلوى تاریخ مى‌شود.                           .

در دعا و گفتگو با خداوند کلمه‌ «رَبِّنا» را زیاد بکار ببریم. در این آیات چند بار این کلمه تکرار شده است. «رَبِّنا إِنَّا کُنَّا ظالِمِینَ‌ ... عَسى‌ رَبُّنا أَنْ یُبْدِلَنا ... إِنَّا إِلى‌ رَبِّنا راغِبُونَ»‌

 1. در برابر خداوند، به ضعف و زشتى عمل خود اعتراف بیشترى کنیم. «إِنَّا کُنَّا ظالِمِینَ‌- إِنَّا کُنَّا طاغِینَ» (چنانکه على (علیه السلام) در دعاى کمیل مى‌گوید: (معتذرا نادما، منکسرا مستقیلا، مستغفرا منیبا مقرا مذعنا معترفا)

2. به هنگام از دست دادن اموال دنیوى، به لطف و رحمت الهى امیدوار باشید که بهتر از آن را به شما بدهد. «عَسى‌ رَبُّنا أَنْ یُبْدِلَنا خَیْراً مِنْها»

3. دست خداوند براى تأمین و جبران باز است. گناهکاران مایوس نباشند و خود را براى همیشه شکست خورده نپندارند. «یُبْدِلَنا خَیْراً مِنْها»

4. هیچ وقت براى بازگشت به خدا دیر نیست. «إِنَّا إِلى‌ رَبِّنا راغِبُونَ» (صاحبان باغ با مشاهده باغ سوخته، از خواب غفلت بیدار شدند و توبه کردند و به سوى خدا روى آوردند.)

 

نعمت رحمت و رشد و هدایت از خدا بخواهیم

26. رَبَّنا اتِنا مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَهً وَ هَیَّیْ لَنا مِنْ اَمْرِنا رَشَدًا (کهف 10)  آنگاه که آن جوانمردان به غار پناه بردند، گفتند: پروردگارا! از سوى خود رحمتى به ما عطا کن و براى ما رشدى در کارمان فراهم ساز.  

   پس آنگه که گشتند پنهان به غار       جوانان مؤمن به پروردگار

بگفتند پروردگارا کنون                            به ما رحمت آور به لطفى فزون

دگر کار ما را به سامان رسان مصون دارمان از گزند کسان                          

 دعا و اقدام عملی براى حفظ دین، عقیده، جوانمردى، گذشت از رفاه و آسایش و هجرت لازم است. «أَوَى الْفِتْیَةُ إِلَى الْکَهْفِ.» دعا همراه با تلاش و حرکت مؤثّر است. هجرت از محیط فاسد براى حفظ ایمان و ارزش ها، کارى جوانمردانه است. هجرت و قیام براى خدا، زمینه‌ى دریافت امدادهاى الهى است. دعا، همراه اقدام عملی، کاری شایسته و ارجمند از‌ سوی اصحاب کهف است. 

اصحاب کهف پس از پناه‌ گرفتن در غار، به درگاه خداوند دعا کرده و در نیایش‌های خود به ربوبیت پروردگار توجه می‌کردند. یکی از خواست‌های اصحاب کهف رحمت و هدایت بود. اینان دعا، همراه اقدام عملی را سرلوحه برنامه خود قرار می‌دادند.

«رَشَد» به معناى رُشد، نجات و رضاى الهى آمده است‌ و در این سوره سه مورد کلمه‌ى‌ «رشد» به کار رفته است: در داستان اصحاب کهف، داستان موسى و خضر (علیهما السلام) (آیه 66) و پیامبر خاتم (صلی الله علیه و آله) (آیه 23).

اصحاب کهف در حالی که نمی‌دانستند سرانجام کارشان به کجا می‌رسد ، و غیر از پناهندگی به غار هیچ راه نجات دیگری نداشتند، و از همین جا معلوم می‌شود که مراد از رشد همان راه یافتن و اهتداء به روزنه نجات است.

مقصود از (رحمت) اصحاب کهف، وقتی ناتوانی و بیچارگی خود را دیدند مضطر به این شدند که از درگاه خدا مسئلت نمایند، و رحمتی را که درخواست کردند مقید به قید (لدنک) نمی‌کردند؛ بلکه می‌گفتند «آتنا رحمة» خدایا به ما رحمتی فرست «ربنا آتنا فی الدنیا حسنة» و یا می‌گویند: (ربنا و آتنا ما وعدتنا علی رسلک) «رحمت» از ناحیه پروردگار پاره‌ای مواهب و نعمت‌های مختص به خدا می باشد؛ از قبیل هدایت که در مواضعی از کلام مجیدش آن را از ناحیه خودش به‌تنهایی دانسته است، در این درخواست جز هدایت چیزی را نخواسته‌اند.

مبارزه با فکر جاهلی

27. فَإِذا قَضَیْتُمْ مَناسِکَکُمْ فَاذْکُرُوا اللَّهَ کَذِکْرِکُمْ آباءَکُمْ أَوْ أَشَدَّ ذِکْراً فَمِنَ النَّاسِ مَنْ یَقُولُ رَبَّنا آتِنا فِی الدُّنْیا وَ ما لَهُ فِی الْآخِرَةِ مِنْ خَلاقٍ 

پس آن گاه که اعمال حجّ را به جا آوردید، همان گونه که پدران خود را یاد می‌کنید بلکه بیش از آن خدا را یاد کنید (و هر حاجت دنیا و آخرت را از خدا بخواهید) بعضی مردم (کوتاه نظر از خدا تمنّای متاع دنیوی تنها کنند و) گویند: پروردگارا، ما را از نعمت های دنیا بهره‌مند ساز؛ و آنان را از نعمت آخرت نصیبی نیست. (بقره 200)  

پس از آنکه اعمال حج شد تمام            بگویید ذکر خدا را مدام

خدا را بخوانید ز آن بیشتر                   که یادآورى مى کنید از پدر

بگویند افراد کوته نظر                          خدایا به دنیا مرا ده ثمر

همانا بر آنها به دار القرار                    نصیبى نباشد ز پروردگار

شأن نزول:  از ابن عباس و مجاهد روایت کنند که اعراب هنگام توقف در موسم یا در جمرة تمام گفتار و گفتگوهایشان راجع به پدران و اجداد خود بوده و از آن‌ها تعریف و توصیف می‌نمودند سپس این آیه نازل گردید. سطحى‌نگر نباشیم. گروهى در بهترین زمان‌ها و مکان‌ها، تنها دعاى آنها رسیدن به زندگى کوتاه مادّى است.

مى گفتند: خدایا امسال به ما باران بده و نیز امسال را سال ارزانى قرار بده و از امور آخرت چیزى از خداوند نمى خواستند. قرآن دستور مى‌دهد به جاى تفاخر به نیاکان، خدا را یاد کنید و از نعمت‌ها و توفیقات او سخن بگویید و در این کار جدّى‌تر باشید. یاد هر کس یا هر چیز، نشانه‌ى حاکمیّت آن بر فکر انسان است.

کسى که یاد نیاکان را دارد و به آنان افتخار مى‌کند، فکر و فرهنگ آنان را پذیرفته است و این یادکرد مى‌تواند فرهنگ جاهلى را بر جامعه حاکم کند. به همین دلیل حضرت موسى گفت: من گوساله طلائى و پر قیمت سامرى را آتش مى‌زنم و خاکسترش را به دریا مى‌ریزم. زیرا تماشاى آن، فرهنگ و تفکّر شرک را در انسان زنده مى‌کند.

اگر برای پدرانشان بر دیگران نعمت و نیکی افزون باشد، پس خداوند در قیاس با پدرانشان، از نعمت‌ها و نیکی‌هایی بس بزرگتر و فاخرتر، برخوردار است؛ چرا که خداوند، بخشنده‌ی تمام آن کارهای نیک و افتخارات به ایشان و پدرانشان می‌باشد. جهت‌دهى به ایام فراغت، یکى از وظایف مربّى است. «فَإِذا قَضَیْتُمْ ... فَاذْکُرُوا اللَّهَ »

تقاضای رحمتِ خداوندی

28. إِنَّهُ کانَ فَرِیقٌ مِنْ عِبادِی یَقُولُونَ رَبَّنا امَنّا فَاغْفِرْلَنا وَ ارْحَمْنا وَ اَنْتَ خَیْرُ الرّاحِمینَ

(آیا شما فراموش کردید که) گروهى از بندگان من مى‌گفتند: پروردگارا! ایمان آوردیم، پس ما را ببخش و بر ما رحم کن و تو بهترین رحم کنندگانى. (مومنون 109) پیامبر معصوم نیز به رحمت و مغفرت خداوند نیاز دارد. در دعا، ستایش از خدا را فراموش نکنیم.

چو آن بندگان نکوکار من              به من رو نمودند با این سخن

که ما مؤمنانیم اى کردگار            بگشتیم مؤمن به روز شمار

کنون درگذر از گناهان ما              تو در حق ما مهربانى نما

همانا که خود ارحم الراحمین       تو هستى تو اى کردگار مهین

خطاب به وى دستور مى دهد که از او درخواست کند همان چیزى را که خودش از بندگان مؤمن خود و رستگاران در آخرت حکایت کرده بود، و آن این بود که گفتند: (رب اغفر و ارحم و انت خیر الراحمین) اتفاقا سوره را هم با مساءله رستگارى همین طائفه افتتاح کرده و فرموده بود که این ها وارث بهشت اند.

ابتدای سوره {(بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ(}  به نام خدا که رحمتش بی‌اندازه است و مهربانی‌اش همیشگی بی تردید مؤمنان رستگار شدند. انتهای سوره وَ قُلْ رَبِّ اغْفِرْ وَ ارْحَمْ وَ أَنْتَ خَیْرُ الرَّاحِمِینَ و بگو: پروردگارا! [مرا] بیامرز و [بر من] رحم کن و تو بهترین رحم کنندگانی}وصف حال مشرکین در حال رویارو شدن با مرگ و تمناى بازگشت نمودن و عدم اجابت آن.

1. خداوند، زخم زبان منحرفین به مؤمنین را بى‌پاسخ نمى‌گذارد. إِنَّهُ کانَ‌ » 2. دعا به درگاه خداوند در دنیا مفید است، «کانَ فَرِیقٌ مِنْ عِبادِی یَقُولُونَ رَبَّنا...» ولى دعا و التماس در قیامت مفید نیست رَبَّنا أَخْرِجْنا...قالَ اخْسَؤُا

 3. بندگان خداوند همواره از کاستى‌هاى خود بیمناک بوده و استغفار مى‌کنند «کانَ‌...یَقُولُونَ رَبَّنا » 

4. ایمان مقدّمه‌ى مغفرت و مغفرت، مقدّمه‌ى دریافت رحمت الهى است «آمَنَّا فَاغْفِرْ لَنا»

5. سرچشمه‌ى مهربانى‌ها خداست. «وَ أَنْتَ خَیْرُ الرَّاحِمِینَ »

6. از آداب دعا، تجلیل از خداوند است. «وَ أَنْتَ خَیْرُ الرَّاحِمِینَ»

 

تقاضای بیهوده

29. وَ لَوْ تَرى‌ إِذِ الْمُجْرِمُونَ ناکِسُوا رُؤُسِهِمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ رَبَّنا أَبْصَرْنا وَ سَمِعْنا فَارْجِعْنا نَعْمَلْ صالِحاً إِنَّا مُوقِنُونَ و (چه صحنه‌ى دلخراشى است) اگر ببینى مجرمان را هنگامى که نزد پروردگارشان سرهاى خود را به زیر افکنده (مى‌گویند:) پروردگارا! دیدیم و شنیدیم (آنچه را وعده کرده بودى)، پس مارا (به دنیا) بازگردان تا کار نیکو انجام دهیم، همانا ما به یقین رسیدیم. (سجده 12)

چو در محضر قهر یکتا                خدا  ببینى تو حال گنهکار را

که با آه و حسرت به پروردگار       بگویند بر درد و وحشت دچار

عذابت بدیدیم با چشم و گوش     دگر دیگ طاقت بیامد بجوش

به دنیایمان بازگردان تو باز          در نیکوئى را نماییم باز

که ما را یقین حاصل آمد کنون    عذابت ندارد چرائى و چون

گرچه در این آیه، مجرمان تقاضاى بازگشت به دنیا و انجام عمل صالح دارند؛ امّا چنانکه در آیه 28 سوره‌ى انعام مى‌خوانیم: آنها اگر به دنیا نیز برگردند باز تخلّف مى‌کنند. «وَ لَوْ رُدُّوا لَعادُوا لِما نُهُوا عَنْهُ وَ إِنَّهُمْ لَکاذِبُونَ» خطاب به رسول خدا (صلی الله علیه و آله) می فرماید چه می شد اگر همین مجرمان منکر لقاء الهی را می دیدی که چگونه در پیشگاه پروردگارشان سر به زیر افکنده اند و در موقفی از مواقف لقاء الهی قرار گرفته اند و با ندامت و ذلت می گویند: پروردگارا با دو چشم خود مشاهده کردیم و با دو گوشمان شنیدیم و تسلیم شده و اطاعت کردیم، پس ما را به دنیا بازگردان تا عمل صالح بجا بیاوریم که همانا نجات در آخرت بستگی به ایمان و عمل صالح دارد، چون حالا یقین برایمان حاصل شد. ولی این درخواست ، امری غیرممکن است و آنها هرگز به دنیا باز نخواهند گشت‌.

1. سرکشى امروزِ مجرمان، سرافکندگى فرداى قیامت را در پیش دارد، و این مایه‌ى تسلّى پیامبر و مؤمنان است. «وَ لَوْ تَرى‌ »

2. قیامت، روز سرافکندگى و شرمندگى مجرمان است الْمُجْرِمُونَ ناکِسُوا

3. روز قیامت، روز اقرار است. «رَبَّنا أَبْصَرْنا وَ سَمِعْنا»                                               

4. روز قیامت، روز کشف حقایق و باز شدن چشم‌ها و گوش‌هاست. (چشم و گوش بسته ها معاند مى‌گویند« أَبْصَرْنا وَ سَمِعْنا»

 5. آنچه در قیامت سبب نجات است، تنها عمل صالح است که جاى آن دنیاست

6. دلیل جرم و گناه، باور نداشتن قیامت است. آن جا مى‌گویند:« إِنَّا مُوقِنُونَ» ولى چه سود؟

نور ایمان

 30. یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَی اللَّهِ تَوْبَةً نَصُوحاً عَسی‏ رَبُّکُمْ أَنْ یُکَفِّرَ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ وَ یُدْخِلَکُمْ جَنَّاتٍ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ یَوْمَ لا یُخْزِی اللَّهُ النَّبِیَّ وَ الَّذینَ آمَنُوا مَعَهُ نُورُهُمْ یَسْعی‏ بَیْنَ أَیْدیهِمْ وَ بِأَیْمانِهِمْ یَقُولُونَ رَبَّنا أَتْمِمْ لَنا نُورَنا وَ اغْفِرْ لَنا إِنَّکَ عَلی‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدیرٌ

ای کسانی که ایمان آورده اید به سوی خدا باز گردید با توبه ای خالص، امید است پروردگارتان از گناهانتان در گذرد و شما را وارد در بهشت هایی نماید که نهرها در دامنه آن جاریست، در روزی که خدا، نبی و مؤمنان همراهش را خوار نمی سازد، نورشان پیشاپیش آنها و از جانب راستشان در حرکت است، می گویند: پروردگارا نور ما را بر ایمان کامل کن و ما را بیامرز که همانا تو بر هر چیز توانایی.

الا مؤمنان چون به یکتا اله              بخواهید توبه کنید از گناه

نمایید توبه، به اخلاص تام              خلوصى برازندۀ آن مقام

بود آنکه، مخفى بدارد خدا            گناهى که کردید روى خطا

درآرد خداتان میان جنان                  که جویست زیر درختان آن

نسازد در آن روز رب جلیل  رسول   خود و مؤمنان را ذلیل

در آن روز نورى که از کبریاست    رود پیش ایشان و هم سمت راست

بگویند اى داور ذوالجلال                رسان نور ما را به حد کمال

ببخشاى ما را و مى گیر دست       که هستى توانا به هر چیز هست

نصوح  به معنای جستجو از بهترین عمل و گفتار سودبخش است و در معنای اخلاص نیز کاربرد دارد، بنابراین توبه نصوح، توبه ای خالصانه است که صاحبش را از بازگشت به جانب گناه باز می دارد و یا بنده را برای رجوع از گناه خالص می سازد.

بعد از آیه سابق که مؤمنان را به حفظ خود و اهل خود از آتش فرمان داد، در این آیه به همه مؤمنان می فرماید که توبه کنند، آن هم توبه ای خالصانه. و برای تشویق و ترغیب مؤمنان به توبه می فرماید:

امید است که خدا گناهانتان را بپوشاند و شما را وارد در بهشت هایی چنین و چنان نماید، در روز قیامت که آن روزیست که خداوند شخصیت پیامبر و مؤمنین همراه او را نمی شکند و آنان را از کرامت محروم نمی سازد و وعده های جمیلی را که به ایشان داده بود، خلف نمی کند. و اینکه قید همراه پیامبر (صلی الله علیه و آله) بودن را به ایمان آن ها افزود به جهت آن است که بفهماند صرف ایمان در دنیا کافی نیست ، باید انسان لوازم ایمان را هم دارا باشد، یعنی ملازم با پیامبر بوده و او را بدون قید و شرط اطاعت کنند، و شاید هم معنا این باشد که در آن روز خداوند پیامبر (صلی الله علیه و آله) را خوار نمی کند،  و کسانی که ایمان آوردند، همراه او هستند و از او جدا نمی شوند، به هر جهت در ادامه می فرماید: ایشان نور ایمانشان در پیش رو و نور عملشان در جانب راستشان حرکت می کند و می گویند: پروردگارا نور ما را کامل کن، (یعنی نقایص درجات ایمان و عمل ما را برطرف نما) و گناهان ما را بیامرز تا نور ما کامل و تمام شود، بدرستی که تو بر هر چیز توانایی و قدرت مطلقه داری، 

 ظاهرا این خواص سه گانه عدم خزی، سعی نور و درخواست اتمام آن، اولی مخصوص پیامبر (صلی الله علیه و آله) و دومی و سومی مخصوص به مؤمنین است‌ .

نصوح» از «نصح» به معناى خلوص و صدق است و گاهى به معناى محکمى نیز آمده است. در تفاسیر براى توبه نصوح مواردى آمده است، از قبیل: پشیمانى، استغفار، ترک گناه و تصمیم بر ترک در آینده، ترس از پذیرفته نشدن، گناه را در برابر خود دیدن و شرمنده شدن، گریه، کم سخن گفتن و کم خوردن و کم خوابیدن، پرداخت حقوق مردم و ... بهتر است به سراغ روایات برویم.

اگر مغرور شویم و بگوییم که توبه ما صد در صد پذیرفته مى‌شود، راه را براى انجام یا تکرار خلاف هموار کرده‌ایم و لذا ضمن امیدوار بودن، نباید صد در صد مطمئن باشیم. چنانکه در این آیه مى‌فرماید: «عَسى‌ رَبُّکُمْ أَنْ یُکَفِّرَ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ» و در آیه 31 سوره نور مى‌فرماید:  «تُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَمِیعاً أَیُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ» توبه کنید، شاید رستگار شوید. کلمه «لعل» نشانه امیدوار بودن است.

در آیات قبل، سخن از نار بود، در این آیه سخن از نور است. در آیات قبل سخن از پیشگیرى بود، «قُوا أَنْفُسَکُمْ وَ أَهْلِیکُمْ ناراً» در این آیه، سخن از درمان است که اگر نتوانستید خود را حفظ کنید و گرفتار گناه شدید، راه توبه باز است و نباید امید شما به یأس تبدیل شود. «تُوبُوا إِلَى اللَّهِ‌ ... عَسى‌ رَبُّکُمْ‌»

دعا و درخواست از خداوند، همیشه نقش دارد: چه در دنیا: «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ» و چه در قیامت: «أَتْمِمْ لَنا نُورَنا»

طلب مغفرت، هم در دنیاست: «رَبَّنا فَاغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا» هم در آخرت: «رَبَّنا ... وَ اغْفِرْ لَنا»

1. در آیات قبل فرمان داد که خود را از آتش دوزخ حفظ کنید،« قُوا أَنْفُسَکُمْ‌ ... »در این آیه، یک از راه هاى آن را توبه واقعى مى‌داند. «تُوبُوا إِلَى اللَّهِ»

2. گاهى از مؤمن، گناه سر مى‌زند که باید توبه کند. «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا تُوبُوا »

3. توبه باید به درگاه خدا باشد، نه افشاى گناه نزد بندگان. «تُوبُوا إِلَى اللَّهِ»

4. یکى از تکالیف مؤمن، توبه از گناه است. «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا تُوبُوا »

5. توبه باید خالصانه و صادقانه باشد نه لقلقه زبان. «تَوْبَةً نَصُوحاً »

6. توبه، زمان و مکان خاصّى ندارد. «تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَةً نَصُوحاً»

7. براى تشویق به توبه، باید مردم را به رحمت الهى امیدوار کرد. «عَسى‌ رَبُّکُمْ»

8. پذیرش توبه، از شئون ربوبیّت است. «عَسى‌ رَبُّکُمْ أَنْ یُکَفِّرَ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ »

9. ناپاکى و پلیدى در بهشت جاى ندارد؛اول پاک شدن،سپس وارد بهشت شدن

10. نتیجه توبه دو چیز است: محو گذشته‌ «یُکَفِّرَعَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ » و تأمین آینده «یُدْخِلَکُمْ »

 11. ایمان به پیامبر کافى نیست، همراهى و تبعیّت از آن حضرت لازم است «آمَنُوا مَعَهُ»

 12. عمل صالحِ دنیا، در قیامت به صورت نور ظاهر مى‌شود «نُورُهُمْ یَسْعى‌ بَیْنَ أَیْدِیهِمْ»

13. کسانى‌که در دنیا دنبال نورند، «وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِی أُنْزِلَ مَعَهُ» در آخرت غرق‌ نورند. «نُورُهُمْ یَسْعى‌ بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَ بِأَیْمانِهِمْ»

14. در قیامت نیز تکامل هست. مؤمنان در آن روز به فکر تکمیل نور خود هستند

15. مؤمنان واقعى در فکر ریزش و کاهش بدى‌ها، «وَ اغْفِرْ لَنا» و رویش و جهش خوبى‌ها هستند. «أَتْمِمْ لَنا نُورَنا»

16. امید به استجابت دعا، «أَتْمِمْ لَنا نُورَنا وَ اغْفِرْ لَنا» برخاسته از قدرت مطلقه اوست

 

تقاضای نشدنی

31. رَبَّنا اَخْرِجْنا مِنْها فَانِ عُدْنا فَاِنّا ظالِمُونَ.

پروردگارا! ما را از دوزخ بیرون آور، اگر بار دیگر (به کفر و گناه) بازگشتیم، قطعاً ستمگریم (مومنون 107) قالَ اخْسَؤُا فِیها وَ لا تُکَلِّمُونِ (خداوند به آنان) گوید: دور شوید و در آتش گم شوید و با من سخن مگویید. 

از آن لطف بى حد که دارى به ذات    ز دوزخ کنون بخش ما را نجات

اگر از عداوت بپوشیم رخت              زیانکار هستیم بسیار سخت       به تندى جواب آید از سوى رب        به دوزخ شوید و ببندید لب

کلمه‌ى «خسأ» به معناى دور شدن همراه با توهین است که به سگ گفته مى‌شود.  پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله) فرمود: با کسى که شراب مى‌نوشد ننشینید که آنان سگان دوزخند.

سپس این آیه را تلاوت فرمودند: «قالَ اخْسَؤُا فِیها ... » در حدیثى آمده که صورت دوزخیان بعد از شنیدن‌ «اخْسَؤُا» به صورت قطعه گوشتى در مى‌آید که تنها نفس مى‌کشد 

امام صادق (علیه السلام) فرمود: دوزخیان به خاطر اعمالشان شقاوت‌مند شدند.

یعنی خداست که قادر و قاهر است و لاغیر

و لذا اگر او بخواهد ضرری به کسی برساند، هیچ کس نمی تواند آن را دفع کند و اگر هم اراده خیر برای شخصی بنماید، هیچ کس نمی تواند آن خیر را مانع شود، پس تنها اوست که با مشیت و اراده اش خیر را به بندگانش می رساند و آمرزنده و مهربان هم هست و گناه بندگانش را می آمرزد و به آنان رحم می کند و چنین اوصافی اقتضاء می کند که عبودیت و دعا تنها مختص به او باشد و جز او هیچ معبودی شایسته عبادت و پرستش نیست .

1. وجدان‌ها در قیامت بیدار مى‌شوند و مجرمان به گناهان خود ذلیلانه اعتراف مى‌کنند. «غَلَبَتْ عَلَیْنا شِقْوَتُنا»

2. دورى از راه انبیا، مایه‌ى شقاوت و بدبختى است. «آیاتِی تُتْلى‌، غَلَبَتْ عَلَیْنا شِقْوَتُنا»

3. خداوند در قیامت با کوبنده‌ترین کلمات، با کفّار سخن مى‌گوید. «اخْسَؤُا فِیها»

پروردگارا ما را از جهنم بیرون ببر که اگر ما دوباره عصیان کنیم ستمکاریم.

 

درخواست مجرم قابل پذیرش نیست

32. وَ هُمْ یَصْطَرِخُونَ فِیها رَبَّنا أَخْرِجْنا نَعْمَلْ صالِحاً غَیْرَ الَّذِی کُنَّا نَعْمَلُ أَ وَ لَمْ نُعَمِّرْکُمْ ما یَتَذَکَّرُ فِیهِ مَنْ تَذَکَّرَ وَ جاءَکُمُ النَّذِیرُ فَذُوقُوا فَما لِلظَّالِمِینَ مِنْ نَصِیرٍ

و آن کفّار در دوزخ ناله مى‌زنند (و مى‌گویند:) پروردگارا! ما را خارج کن تا عمل صالحى انجام دهیم، غیر از آنچه که قبلًا انجام مى‌دادیم. (در پاسخ به آنان گفته مى‌شود:) آیا ما به شما چندان عمر ندادیم که در آن هر کس که بناى تذکّر دارد متذکّر شود و (عبرت گیرد؟ به علاوه) هشدار دهنده به سراغتان آمد (ولى شما توجّهى نکردید)، پس اینک بچشید، پس براى ستمگران هیچ یاورى نیست. (فاطر ۳۷)                      

در آن آتش داغ جان مى کَنند            بسى بانگ ز آن جایگه مى زنند

که پروردگارا رها کن عقاب             تو بیرونمان آر از این عذاب

کزین پس نماییم کار نکوى             به آیین توحید سازیم روى

خطاب آید آنگه مگر بر شما             ندادى از این پیش مهلت خدا

مگر خود نیامد شما را رسول            که سازید اندرز او را قبول

پس اینک عذاب خدا را چشید          ببایست بار غرامت کشید

که بر ظالمان اندرین روز سخت کسى نیست غمخوار و یاور به بخت

«صراخ» به معناى فریاد و ناله‌اى است که با درخواست کمک همراه باشد در دو آیه‌ى قبل، عنوان شد که اهل بهشت آسایش و آرامش دارند؛ در این آیه مى‌فرماید:  اهل دوزخ مى‌سوزند و ناله مى‌کنند و تقاضاى کمک دارند.

1. به هر تقاضا و ناله‌اى نباید اعتنا کرد، درخواست مجرم قابل پذیرش نیست.

«رَبَّنا أَخْرِجْنا نَعْمَلْ صالِحاً» (خداوند مى‌فرماید: «وَ لَوْ رُدُّوا لَعادُوا لِما نُهُوا عَنْهُ» اگر برگردند، باز همان خلافکارى‌هاى خود را دارند.)

2. آن چه انسان را دوزخى مى‌کند، اعمال ناصالح است. «أَخْرِجْنا نَعْمَلْ صالِحاً»

3. همه‌ى سرکشان، روزى به عجز و انابه خواهند افتاد. «رَبَّنا أَخْرِجْنا »

4. آخرت محل جبران از دست داده‌ها نیست. «أَ وَ لَمْ نُعَمِّرْکُمْ‌»   

5. بسیارى افراد در دنیا خیال مى‌کنند کارشان صالح است، امّا در روز قیامت‌ مى‌فهمند که صالح نبوده و لذا مى‌گویند: پروردگارا! اگر از دوزخ نجات یابیم، عمل صالحى (نه مثل صالح نماهاى قبلى) انجام خواهیم داد. «غَیْرَ الَّذِی کُنَّا نَعْمَلُ»

6. خداوند به همه‌ى مردم به مقدارى که حجّت بر آنان تمام شود، عمر داده است.« أَ وَ لَمْ نُعَمِّرْکُمْ ما یَتَذَکَّرُ فِیهِ»

7. از دست دادن فرصت‌ها، موجب ظلم به خویش است. «أَ وَ لَمْ نُعَمِّرْکُمْ‌ ... فَما لِلظَّالِمِینَ»

8. هدف از عمر، هوشیارى است و انسان غافل گویا عمر نکرده است. «أَ وَ لَمْ نُعَمِّرْکُمْ »

9. تذکّرِ لحظه‌اى کارساز نیست، زیرا هر مجرمى براى یک لحظه متذکّر مى‌شود؛ تذکّر باید استمرار داشته باشد. «یَتَذَکَّرُ فِیهِ»

10. تا نذیر نباشد، قهر الهى نیست. «جاءَکُمُ النَّذِیرُ فَذُوقُوا»

11. کسى‌که به هشدارهاى انبیا توجّه نکند ظالم است. «جاءَکُمُ النَّذِیرُ ... فَما لِلظَّالِمِینَ»

12. براى کفّار، شفاعت، دعا و ناله هیچ یک کارساز نیست. «مِنْ نَصِیرٍ»

تفسیر المیزان :

ما را بازگردانید تا عمل صالح انجام دهیم! این آیه به قسمت دیگرى از عذاب دردناک آن ها پرداخته، و انگشت روى بعضى از نکات حساس در این زمینه گذارده، مى‏گوید: «آن ها در دوزخ فریاد مى‏زنند:  

آرى! آن ها با مشاهده نتایج اعمال سوء خود در ندامت عمیقى فرو مى‏روند، و تقاضاى بازگشت به دنیا مى‏کنند براى انجام اعمال صالح.

به هر حال در برابر این تقاضا یک پاسخ قاطع از سوى خداوند به آن ها داده مى‏شود، مى‏فرماید:

«آیا شما را به اندازه‏اى که هر کس اهل تذکر است در آن متذکر مى‏شود عمر ندادیم»؟! و (آیا) بیم دهنده الهى به سراغ شما نیامد»؟!

(وَ جاءَکُمُ النَّذِیرُ). اکنون که چنین است و تمام وسائل نجات در اختیارتان بوده و از آن بهره نگرفتید باید در همین جا گرفتار باشید «اکنون بچشید که براى ستمگران یاورى نیست»! (فَذُوقُوا فَما لِلظَّالِمِینَ مِنْ نَصِیرٍ).

دنیای فانی و آخرت باقی

33. وَ أَنْذِرِ النَّاسَ یَوْمَ یَأْتِیهِمُ الْعَذابُ فَیَقُولُ الَّذِینَ ظَلَمُوا رَبَّنا أَخِّرْنا إِلى‌ أَجَلٍ قَرِیبٍ نُجِبْ دَعْوَتَکَ وَ نَتَّبِعِ الرُّسُلَ أَ وَ لَمْ تَکُونُوا أَقْسَمْتُمْ مِنْ قَبْلُ ما لَکُمْ مِنْ زَوالٍ (ابراهیم 44) و مردم را از روزى که عذاب به سراغشان خواهد آمد بترسان. پس کسانى که ظلم کرده‌اند، خواهند گفت: پروردگارا! ما را تا مدّت کوتاهى مهلت ده تا دعوت تو را اجابت نماییم و از پیامبران پیروى کنیم (به آنان گفته مى‌شود) آیا شما نبودید که پیش از این سوگند یاد مى‌کردید که هرگز براى شما زوال و فنایى نیست؟

بشر را بترسان تو اى مصطفى         ز روزى که آید عذاب خدا

بگو، ظالمان روز سخت شمار      تقاضا نمایند از کردگار

به تأخیر افکن عذابى که هست     بشوى این زمان از مجازات دست

مگر دعوتت را اجابت کنیم          اطاعت ز پیغمبرانت کنیم

پس آنگاه آید بر ایشان خطاب      نیوشند آن کافران در جواب

که آیا از این پیش سوگند یاد         نکردید اى مردم بد عناد

که ما را هلاکست امرى محال     که خورشید ما نیست رو بر زوال

با توجّه به آیه‌ى قبل، ابتدا به نظر مى‌رسد که این آیه نیز درباره‌ى قیامت است، ولى جمله‌ى‌ «أَخِّرْنا إِلى‌ أَجَلٍ قَرِیبٍ نُجِبْ دَعْوَتَکَ‌ ... » بیشتر، این معنا را به ذهن مى‌آورد که آیه درباره‌ى عذاب الهى در دنیاست، زیرا تأخیر عذاب و اجابت دعوت خداوند و پیروى از پیامبران، مربوط به دنیاست نه قیامت.

در قیامت نیز تقاضاى بازگشت به دنیا وجود دارد که آیات آن، مکرّر در قرآن آمده از جمله:

الف: «فَهَلْ إِلى‌ خُرُوجٍ مِنْ سَبِیلٍ» آیا براى خارج شدن از هلاکت راهى هست؟

ب: «فَارْجِعْنا نَعْمَلْ صالِحاً»  ما را به دنیا برگردان تا عمل صالحى انجام دهیم.

ج: «رَبَّنا أَخْرِجْنا نَعْمَلْ صالِحاً» پروردگارا! ما را از دوزخ خارج کن تا کار خوب انجام دهیم.

1. هشدار و تهدید، از راه ها و شیوه‌هاى تربیت و هدایت گمراهان است.

2. هشدارهاى قرآن، مربوط به همه‌ى مردم است. «أَنْذِرِ النَّاسَ»

3. مجرمان روزى پشیمان مى‌شوند، امّا فرصت‌هاى از دست رفته باز نمى‌گردد.« أَخِّرْنا »

4. هنگام نزول عذاب الهى، راه فرار وتوبه بسته مى‌شود. «أَ وَ لَمْ تَکُونُوا»  

تقاضای رهبر و سرپرست

34. وَ مَا لَکُمْ لَا تُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ الْمُسْتَضْعَفِینَ مِنَ الرِّجَالِ وَ النِّسَاءِ وَ الْوِلْدَانِ الَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنا اَخْرِجْنا مِنْ هذِهِ الْقَرْیَهِ الظّالِمِ اَهْلُها وَ اَجْعَلْ َلنا مِن لَدُنْکَ وَلِیّاً وَ اجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْکَ نَصیراً. (نساء 75) شما را چه شده که در راه خدا و (در راه نجات) مردان و زنان و کودکان مستضعف نمى‌جنگید، آنان که مى‌گویند: پروردگارا! ما را از این شهرى که مردمش ستمگرند بیرون بر و از جانب خود رهبر و سرپرستى براى ما قرار ده و از سوى خودت، یاورى براى ما تعیین فرما.

کنون پس چرا در ره ذوالجلال      نسازید هرگز جهاد و قتال

اگرچه که هستند جمعى اسیر        ز مرد و زن و کودکان صغیر

که در مکه در چنگ کفار خوار    اسیرند و گویند اى کردگار

رها ساز ما را از این قید و بند         ز شهرى که مردان آن ظالمند

کسى را به یارِىّ ما کن گسیل        که این سان نمانیم خوار و ذلیل

در مقام تهییج و تحریک می فرماید: چرا در راه خدا و در راه نجات مستضعفین نمی جنگید، همان خدایی که غیر از رضای او نباید در زندگی خود جستجو کنید و این آیه برای تحریک همه مؤمنین است، چه کسانی که دارای ایمان قوی هستند و چه کسانی که ایمان ضعیفی دارند و مستضعفین بعضی و پاره ای از مؤمنین فرض شده اند که اعتقاد به خدا و ربوبیت او دارند و علاوه بر این مظلوم و بیچاره و معذبند و فریاد استغاثه و کمک خواهی سر داده اند و چون مؤمن هستند و ایمان همه نسب ها و اسباب قومیت را ابطال می سازد، لذا تنها رابطه عقیدتی معتبر است و مؤمنین باید به نجات آنها اقدام کنند و آن ها آنقدر ایمان محکمی دارند که تنها از خدا طلب یاری می کنند تا برای آن ها ولی و یاوری قرار دهد، اما از خود آن ولی و یاور استمداد نکرده اند، بلکه فقط خدا را طلب کرده اند.

آیه درباره‌ى مسلمانانى است که زیر فشار و شکنجه‌ى مردم مکّه قرار داشتند. و از کسانى که جهاد در راه آزادى آنان را رها کرده‌اند، نکوهش مى‌کند.  امام باقر (علیه السلام) فرمود: مقصود از مستضعفانى که در تحت حکومت ظالمانند، ما هستیم. و امام صادق (علیه السلام) در پاسخ به اینکه مستضعفان کسانى که نه مؤمن هستند و نه کافر. 

1. مسلمانان باید نسبت به هم، غیرت و تعصّب مکتبى داشته باشند و در برابر ناله‌ها و استغاثه‌ها بى تفاوت نباشند. «ما لَکُمْ‌  ...

2. از اهداف جهاد اسلامى، تلاش براى رهایى مستضعفان از سلطه ستمگران است. «فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ الْمُسْتَضْعَفِینَ»

3. اسلام مرز نمى‌شناسد، هرجا که مستضعفى باشد، جهاد است.

4. اسلام باید به حدى مقتدر باشد که نجات بخش محرومان جهان باشد

5. در شیوه‌ى دعوت به جهاد، باید از عواطف مردم کمک گرفت.

6. سرپرستى و ولایت بر مسلمانان باید از طرف خدا باشد. مِنْ لَدُنْکَ   خداوند متعال در قرآن کریم، مسلمانان بی‌تفاوت به رنج ستمدیدگان را چنین ملامت نموده و مورد توبیخ قرار مى‌دهد بطور واضح از سیاق آیه یک نوع مواخذه و تهدید بدست می آید بدین ترتیب که اگر مسلمانى، تحت بیداد و ظلم ستمگران باشد در حالی مسلمانان دیگر بتوانند او را از ستم رهایی بخشند، ولى بی تفاوتی و سهل انگارى کنند، مشمول توبیخ و تهدید این آیه مى‌شوند و خداى توانا در موقع حساب از آنان، مؤاخذه مى‌کند. بنابراین آیه شریفه می‌رساند که بر مسلمانان واجب است اگر دیدند مسلمانى گرفتار ظالمى شده، به قدر توانایی و قدرت خود باید اقدام کنند و آن شر را دفع کنند.

وجوب یارى مظلوم از منظر قرآن در ایات دیگری نیز بیان شده‌ است خداوند متعال در سوره انفال دستور می‌دهد: «إِنِ اسْتَنْصَرُوکُمْ فِى الدِّینِ فَعَلَیْکُمُ النَّصْرُ» [انفال 72] اگر گروهى برای حفظ دین از شما کمک بخواهند، بر شما لازم است که به کمک آنان بشتابید. آیه شریفه نیز با کمال صراحت، مسلمانان را ملزم به یارى برادران دینى تحت ستم خود مى‌نماید که با قیام علیه ظلم و ستم به یاری مظلوم شتافته و به تکلیف دینى خود عمل نمایند.

عبرت گرفتن

35. وَ یَوْمَ یَحْشُرُهُمْ جَمِیعاً یا مَعْشَرَ الْجِنِّ قَدِ اسْتَکْثَرْتُمْ مِنَ الْإِنْسِ وَ قالَ أَوْلِیاؤُهُمْ مِنَ الْإِنْسِ رَبَّنَا اسْتَمْتَعَ بَعْضُنا بِبَعْضٍ وَ بَلَغْنا أَجَلَنَا الَّذِی أَجَّلْتَ لَنا قالَ النَّارُ مَثْواکُمْ خالِدِینَ فِیها إِلَّا ما شاءَ اللَّهُ إِنَّ رَبَّکَ حَکِیمٌ عَلِیمٌ (أنعام 128) و (به یاد آورید) روزى که خداوند، همه‌ى آنان را گرد مى‌آورد (سپس به جِنّیان خطاب مى‌فرماید:) اى گروه جنّ! از انسان‌ها (پیروان) بسیارى یافتید. و دوستان ایشان از نسل بشر گفتند: پروردگارا! ما انسان‌ها و شیاطین از یکدیگر بهره گرفتیم و اینک به سرانجامى که برایمان قرار داده بودى رسیدیم.  خداوند مى‌فرماید: آتش جایگاهتان است که همیشه در آن خواهید بود، مگر آنکه خداوند بخواهد (که گروهى از شما را ببخشاید). همانا پروردگار تو حکیمى داناست 

 به یاد آر روزى که در آن نفس     بگردند محشور هر چیز و کس

به جنها خطاب آید آنگه دمى         شما را مطیعند بسى آدمى

پس آنگاه یاران شیطان پست         که بودند با جنیان هم نشست

زبان برگشایند و گویند باز            به یزدان خود ایزد بى نیاز

که بعضى زما، از گروه دگر          ببردند بس بهره ها و ثمر

رسیدیم اکنون به پایان راه           که تو گفته بودى به ما اى اله

به پاسخ بگوید چنین، کردگار         که آتش شما راست دار القرار

بسوزید در آتشش تا ابد                مگر آنکه یزدان اراده کند

که پروردگارست حقا حکیم        به هر چیز و هر شخص باشد علیم

در آیات قبل، به کارهاى شیاطین و وسوسه‌هایشان اشاره شد، در اینجا سرنوشت‌ . وسوسه‌پذیرى از شیاطین را که دوزخ است، بیان مى‌کند. ضمناً به گفته‌ى قرآن، شیطان از جنّ است و جنّى که مردم را گمراه کرده همان شیطان است.  

در قیامت خداوند آنکه حجت را بر همه تمام کند، آن ها را گرد می آورد و خطاب به جنیان می فرماید: ای گروه جن، شما بسیاری از انسان ها را اغوا کردید و بر آن ها ولایت داشتید و آن ها را به ذلت کشاندید، اما باید دانست که ولایت شیاطین بر انسان ها ولایت یک طرفه و جبری نیست، بلکه طرفینی است، به این معنا که اگر انسان ها از شیطان ها متابعت می کنند به خاطر منافع و فوایدی است که در این کار تصور نموده و اگر شیطان ها هم آنان را می فریبند، بخاطر منافعی است که در ولایت بر آن ها و اداره شئون ایشان برای خود در نظر می گیرند، پس هر دو طرف از ایجاد این رابطه ولایی یک نوع لذتی را احساس می کنند و لذا آدمیان فریب خورده در قیامت به حقیقت این امر اعتراف می کنند که به وسیله پیروی از شیطان ها و وسوسه های آنان به مادیات و تمتعات نفسانی رسیده اند و از زینت های دنیا بهره مند گشته اند و از طرف دیگر شیطان ها نیز از فریفتن انسان ها و ولایت داشتن بر آن ها و وسوسه ایشان یک نوع لذت و بهره ای می برند.

و در ادامه می گویند ما به آن حدی که خدا برای وجودمان قرار داده رسیده ایم، یعنی به آن درجه و پایه ای که به وسیله اعمالشان به آن رسیده اند، نه به معنای سررسیدن مدت زندگی آن ها. لذا معنای آیه چنین می شود که بعضی از ما به سوء اختیار و با عمل زشت خود از بعضی دیگر پیروی کردیم و این روش را تا آنجا که تو مقدر کرده بودی ادامه دادیم، یعنی تا سرحد کفر و ظلم پیش رفتیم و خداوند در جواب آنان می فرماید: آتش قرارگاه شماست که همیشه در آن جاودان خواهید بود و بیرون شدن از آن برای شما مقدور نیست، اما نه به این معنا که قدرت الهی هم نتواند آنها را از آتش بیرون کند، لذا فرمود: جز آنچه خدا بخواهد، لذا قدرت خدای تعالی بر نجات دادن آنها باقی است، اگر چه آن ها را نجات نمی دهد و در آخر برای تکمیل بیان می فرماید: ای پیامبر، پروردگار تو حکیم است، یعنی امور را در مواضعش جریان می دهد و نسبت به اعمال بندگانش و آنچه بر آنها مترتب می شود، آگاهی دارد، و نکته دیگر اینکه احتمالا در این آیه شریفه مراد از (جن) شیاطین جنی است که در سینه های مردم وسوسه می کند.

 1. به عاقبت کار خود بیندیشیم (هر جا یَوْمَ در آغاز بیاید، یادآورى چنین روزى است)

2. جنّ، مکلّف و مختارست و مورد خطاب و توبیخ وکیفر و پاداش قرار مى‌گیرد

3. شیطان، به گمراه کردن گروه کم راضى نیست و گروه زیادى از انسان‌ها را منحرف کرده است. «قَدِ اسْتَکْثَرْتُمْ مِنَ الْإِنْسِ» در آیه‌اى دیگر مى‌فرماید: «وَ لَقَدْ أَضَلَّ مِنْکُمْ جِبِلًّا کَثِیراً أَ فَلَمْ تَکُونُوا تَعْقِلُونَ

4. در قیامت، جنّ اغواگر پاسخى در برابر توبیخ ندارد و تنها پیروان انسانى او سخن مى‌گویند. بهره‌گیرى انسان و جنّ از یکدیگر طرفینى است. «اسْتَمْتَعَ بَعْضُنا بِبَعْضٍ »

5. در قیامت، انسان و جنّ، همگى محشور مى‌شوند. «جَمِیعاً»

 6. پیروى از وسوسه‌هاى شیطانى، به تدریج انسان را به ولایت‌پذیرى از او وامى‌دارد.

7. منحرفان، کیفر یکسان ندارند و باقى‌ماندن در آتش، وابسته به اراده‌ى خداست

 8. احکام دادگاه الهى، بر مبناى علم و حکمت است. «حَکِیمٌ عَلِیمٌ»

 

تقاضای نجات

36. وَ الَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا اصْرِفْ عَنَّا عَذابَ جَهَنَّمَ إِنَّ عَذابَها کانَ غَراماً. آنان که مى‌گویند: پروردگارا! عذاب جهنّم را از ما بازگردان که عذاب آن دامنگیر است (فرقان ۶۵) (إِنَّها ساءَتْ مُسْتَقَرًّا وَ مُقاماً) به درستى که دوزخ، جایگاه و منزلگاه بدى است  

بگویند دائم به حال دعا               عذاب جهنم بگردان ز ما

که بسیار مهلک بود آن عذاب     همیشه است جاوید آن سوز و تاب

دیگر از صفات «عباد الرحمن» این است که بندگان خاص الهی هستند بالاخص ائمه طاهرین بالقطع والیقین از عذاب الهی و جهنم به دور هستند بلکه عذاب خاص اعداء آن ها است این چه نحوه دعاء است . کلمه «ربنا» و «عنا» متکلم مع الغیر است و مراد ما و شیعیان ما و دوستان ما را از عذاب جهنم دور فرما و این یک نوع شفاعت است در حق اهل ایمان .

به علاوه صرف عذاب منوط به توفیق و عنایت خداوند است به اینکه موفق شدند به ایمان کامل و اعمال صالحه و تقوی تا مقام عصمت تمام به عنایت او است.« إِنَّ عَذابَها کانَ غَراماً» غرام را تفسیر به شدت و ثبات و دوام کردند و شدت و عظمت و درد او را در قرآن بیان فرموده «عذابا شدیدا». عذاب الیم, عذاب عظیم, عذاب مهین و اما ثبات و دوام او را فرموده «خالدا فیها» از آیات. و اشاره, این عذاب ها است آیه بعد« إِنَّها ساءَتْ مُسْتَقَرًّا وَ مُقاماً». کلمه‌ى «غرام» در اصل به معناى مصیبتى است که انسان در برابر آن راه فرار ندارد و نوعى التزام و تعهّد بر دوش او قرار مى‌دهد که در زبان فارسى به آن تاوان مى‌گویند. فکر نجات از آتش هم باید از طریق عبادت باشد و هم از طریق دیگر اعمال نیک.

حضرت على (علیه السلام) آن گاه که اموالى را در راه خدا وقف مى‌کردند، در وقفنامه‌ى خود مى‌نوشتند: این اموال را وقف کردم، تا بدین وسیله از آتش دوزخ در امان باشم و آتش دوزخ نیز از من دور باشد. 

1. اگر شب زنده‌دار هم هستید، مغرور نشوید. «وَ الَّذِینَ یَبِیتُونَ .... یَقُولُونَ‌ رَبَّنَا اصْرِفْ»

 2. یاد معاد از ویژگى‌هاى بندگان خاصّ خداست. «رَبَّنَا اصْرِفْ عَنَّا عَذابَ جَهَنَّمَ»

 3. بندگان خاصّ خداوند، بیش از آنکه طمع بهشت داشته باشند، از آتش دوزخ خوف دارند. «یَبِیتُونَ‌ ... یَقُولُونَ رَبَّنَا اصْرِفْ عَنَّا عَذابَ جَهَنَّمَ‌»

نابودی امکانات ابرقدرتان

37. وَ قالَ مُوسى‌ رَبَّنا إِنَّکَ آتَیْتَ فِرْعَوْنَ وَ مَلَأَهُ زِینَةً وَ أَمْوالًا فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا رَبَّنا لِیُضِلُّوا عَنْ سَبِیلِکَ رَبَّنَا اطْمِسْ عَلى‌ أَمْوالِهِمْ وَ اشْدُدْ عَلى‌ قُلُوبِهِمْ فَلا یُؤْمِنُوا حَتَّى یَرَوُا الْعَذابَ الْأَلِیمَ (یونس ۸۸) و موسى گفت: پروردگارا! تو به فرعون و بزرگان قومش در زندگى دنیا زینت و اموال بسیار داده‌اى، تا (به وسیله‌ى آن ها،) مردم را از راه تو گمراه سازند. پروردگارا! اموالشان را نابود کن و دل هایشان را سخت، زیرا که آنان تا عذاب دردناک را نبینند، ایمان نخواهند آورد.  

چنین گفت موسى به یکتا خدا      بگفتا و بگشود دست دعا

به فرعون و فرعونیان در بلاد        بدادى زر و مال و ملک زیاد

که گمراه سازند از راست راه           همه بندگان تو را اى اله

خدایا تو نابود کن تاج و تخت  از ایشان ستان جان و اموال، سخت

تو تا وقت مرگ و زمان هلاک         که تعذیب گردند بس دردناک

به دلهایشان مهر مى زن تمام       که مؤمن نگشتند این قوم خام

قطع شیرهاى نفت، بستن راه هاى تجارتى و نظامى و آتش‌زدن انبار مهمات دشمن، از مصادیقِ‌ «رَبَّنَا اطْمِسْ عَلى‌ أَمْوالِهِمْ» مى‌باشد.

 1. کلمه‌ى‌«رَبَّنا»در دعا نقش مهمى دارد.«رَبَّنا»(سه بار در آیه تکرار شده)

2. هر کس هر چه دارد، از خداست. «آتَیْتَ فِرْعَوْنَ»

3. مال و دارایى، نشانه‌ى محبوبیّت نزد خدا نیست. فِرْعَوْنَ وَ مَلَأَهُ زِینَةً»

 4. کفر، مانع کامیابى نیست. آتَیْتَ فِرْعَوْنَ‌ ... زِینَةً وَ أَمْوالًا فِی الْحَیاةِ

 5. جلوه‌هاى مادّى مستکبرین، تنها در چند روزه‌ى دنیاست. فِی الْحَیاةِ

6. طاغوت‌ها هم خود گمراهند، هم دیگران را به گمراهى مى‌کشند.

7. نفرین انبیا، نه بر اساس کینه‌ى شخصى، بلکه به خاطر حفظ مکتب و امّت است. «لِیُضِلُّوا عَنْ سَبِیلِکَ

 8. سرمایه و مال نزد افراد ناصالح، سبب انحراف و اغفال، و فقر نیز زمینه‌ى کفر مى‌شود. «أَمْوالًا ... لِیُضِلُّوا عَنْ سَبِیلِکَ‌»

9. در دعاها، دعاى سیاسى و نفرین بر دشمنان را فراموش نکنیم. «رَبَّنَا اطْمِسْ عَلى‌ أَمْوالِهِمْ وَ اشْدُدْ»

 10. آنجا که استدلال و معجزه کارساز نباشد، نوبت نفرین است. «رَبَّنَا اطْمِسْ‌»

 11. سنگدلان بی ایمان تا اجبار و قهر الهى را نبینند، حقّ را باور نمى‌کنند. «فَلا یُؤْمِنُوا حَتَّى یَرَوُا الْعَذابَ »

پیروزی بر کفار

38. وَ ما کانَ قَوْلَهُمْ إِلَّا أَنْ قالُوا رَبَّنَا اغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا وَ إِسْرافَنا فِی أَمْرِنا وَ ثَبِّتْ أَقْدامَنا وَ انْصُرْنا عَلَى الْقَوْمِ الْکافِرِینَ ‌(آل عمران ۱۴۷)

و کلام آنها (رزمندگان مخلص و آگاه) جز این نبود که گفتند: پروردگارا! گناهان و زیاده‌روى در کارمان را ببخشاى و گام‌هاى ما را استوار بدار و ما را بر گروه کافران یارى ده.

نگفتند چیزى به یکتا اله              جز اینکه بیامرز ما را گناه

گر اسراف کردیم در کار خویش    خدایا به ما لطف خود آر پیش

نگه دار ما را تو ثابت قدم             که رانیم کفار را بر عدم

آنان خطاهای خویش را در برابرشان مجسم نمودند و لذا طلب مغفرت از پروردگار خویش کردند و تمام هم و غم آنان برافراشتن پرچم دین و انتشار و شیوع آن بود و در جستجوی نعمت و غنیمت و یا ثوابی، چه در دنیا و چه در آخرت، نبودند و آنان نهایت ادب بندگی را در برابر خداوند بجای آوردند.

1. از عوامل شکست در جنگ، گناه و زیاده‌روى است. رزمندگان مخلص، با این موانع پیروزى را از بین مى‌برند. «اغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا وَ إِسْرافَنا»

2. شکستِ خود را به قضا و قدر و یا دیگران نسبت ندهید، به قصورها و تقصیرهاى خود نیز توجّه داشته باشید. «ذُنُوبَنا وَ إِسْرافَنا»

3. اوّل استغفار، بعد استنصار. ابتدا طلب آمرزش کنید، سپس از خداوند پیروزى بخواهید. «اغْفِرْ لَنا ... وَ انْصُرْنا»

4. به جاى تسلیم در برابر دشمن، در پیشگاه خداوند اظهار ذلّت نمایید «وَمَااسْتَکانُوا ... »

5- صحنه‌هاى جهاد و جنگ، بسترى است براى دعا و استغفار «وَ ماکانَ ... قالُوا رَبَّنَا »

6- مردان خدا، نصرت و یارى خدا را براى نابودى کفر مى‌خواهند، نه براى کسب افتخار خود. «وَ انْصُرْنا عَلَى الْقَوْمِ الْکافِرِینَ»

7- بر لطف خداوند تکیه کنید، نه بر نفرات خود. «رِبِّیُّونَ کَثِیرٌ ... رَبَّنَا ... انْصُرْنا»

مغفرت و استغفار

39. وَ الَّذِینَ جاؤُ مِنْ بَعْدِهِمْ یَقُولُونَ رَبَّنَا اغْفِرْ لَنا وَ لِإِخْوانِنَا الَّذِینَ سَبَقُونا بِالْإِیمانِ وَ لا تَجْعَلْ فِی قُلُوبِنا غِلًّا لِلَّذِینَ آمَنُوا رَبَّنا إِنَّکَ رَؤُفٌ رَحِیمٌ  (حشر 10) و کسانى که بعد از مهاجرین و انصار آمدند، مى‌گویند: پروردگارا! ما و برادرانمان را که در ایمان بر ما سبقت گرفته‌اند، بیامرز و در دل‌هاى ما کینه مؤمنان را قرار نده. پرورگارا! همانا تو رئوف و مهربانى.

کسانى که از بعد این دو گروه         بجستند این مذهب باشکوه

دمادم بگویند اندر دعا                    که پروردگارا یگانه خدا

تو ما را و اخوان ما را دگر               که گشتند مؤمن ز ما پیشتر

ببخش و بیامرز یکسر گناه            مده کینه در قلب ما هیچ راه

تو اى کردگار اى خداى جهان       رئوفى، لطیفى و بس مهربان

این آیه هم می تواند مطلبی جدید که برای خود و سایر مسلمانان در جهت مغفرت و رحمت الهی دعا می کنند و آنچه را برای خود دوست می دارند برای سایر برادران دینی خود نیز آرزو می کنند و از خداوند می خواهند که آن ها و برادران دینی ایشان را که در ایمان از این ها مقدم بوده اند، بیامرزد و هرگز عداوت و کینه ای ازمؤمنین در قلب هایشان قرار ندهد و هدف و مقصدی غیر از ایمان نداشته باشند و خداوند را با وصف رئوف و رحیم یاد کردند تا در جلب رحمت و رأفت حق موفق شوند. در آیات قبل، از مهاجرین و انصار ستایش شد و در این آیه سخن از تابعین است که تمام مسلمانان پس از پیامبر را مى‌تواند شامل شود.  

در آیات 8 تا 10 به عوامل وحدت اشاره شده است:

1. محبّت. «یُحِبُّونَ مَنْ هاجَرَ إِلَیْهِمْ»

2. ایثار. «وَ یُؤْثِرُونَ عَلى‌ أَنْفُسِهِمْ.

3. دعا. «رَبَّنَا اغْفِرْ لَنا ... رَبَّنَا »

 4. خدمت. «تَبَوَّؤُا الدَّارَ »

5. دورى از حرص و حسد. «لا یَجِدُونَ فِی صُدُورِهِمْ حاجَةً مِمَّا أُوتُوا»

 6. دورى از بخل. «یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ »

  7. اخوّت.« اغْفِرْ لَنا وَ لِإِخْوانِنَا»

8. سعه صدر و نداشتن کینه. «لا تَجْعَلْ فِی قُلُوبِنا غِلًّا لِلَّذِینَ آمَنُوا» 

مغفرت و استغفار بیش از دویست بار موضوع مغفرت و واژه‌هاى آن در قرآن مطرح شده است. هم خودمان باید استغفار کنیم و هم از اولیاى خدا بخواهیم که براى ما استغفار کنند.

«یا أَبانَا اسْتَغْفِرْ لَنا» حتى فرشتگان براى مؤمنان استغفار مى‌کنند. «وَ یَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِینَ آمَنُوا» البتّه استغفار براى مشرکان و منافقان اثرى ندارد.

«سَواءٌ عَلَیْهِمْ أَسْتَغْفَرْتَ لَهُمْ أَمْ لَمْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ لَنْ یَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ» ، «ما کانَ لِلنَّبِیِّ وَ الَّذِینَ آمَنُوا أَنْ یَسْتَغْفِرُوا لِلْمُشْرِکِینَ»

امّا عوامل مغفرت الهى عبارتند از  :

 1. اطاعت از رهبر آسمانى. «فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ»                 

2. تقوا.« إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ‌ ... یَغْفِرْ لَکُمْ‌»                                                                      

3. عفو و گذشت از مردم. «وَ لْیَعْفُوا وَ لْیَصْفَحُوا أَ لا تُحِبُّونَ أَنْ یَغْفِرَ اللَّهُ لَکُمْ»

4. کلام مستدل و محکم. «قُولُوا قَوْلًا سَدِیداً ... یَغْفِرْ لَکُمْ‌»                              

 5. قرض الحسنه.« إِنْ تُقْرِضُوا اللَّهَ‌ ... یَغْفِرْ لَکُمْ‌»                                                        

6. توبه و استغفار. «وَ مَنْ یَعْمَلْ سُوءاً أَوْ یَظْلِمْ نَفْسَهُ ثُمَّ یَسْتَغْفِرِ اللَّهَ یَجِدِ اللَّهَ غَفُوراً رَحِیماً»

 1(  مکتب کامل مکتبى است که براى پیروان آینده خود نیز طرح کمال و رشد دارد.

2 (براى جلوگیرى از سوءتفاهم، ابتدا از لغزش‌ها استغفار کنیم و سپس لغزش هاى دیگران.

3) مؤمن، مصونیت از گناه ندارد، ولى هرگاه گناهى مرتکب شد، بلافاصله استغفار

4) دعاى خیر براى گذشتگان، وظیفه آیندگان است. «وَ الَّذِینَ... رَبَّنَا اغْفِرْالَّذِینَ سَبَقُونا بِالْإِیمانِ‌»

5) تمام مسلمانان با هم برادرند و براى یکدیگر دعا مى‌کنند «اغْفِرْ لَنا وَ... »

6) سابقه در ایمان، یک ارزش است.« سَبَقُونا بِالْإِیمانِ

  7) برادرى واقعى، در پرتو ایمان است. «لِإِخْوانِنَا الَّذِینَ سَبَقُونا بِالْإِیمانِ»

 8) در اخوت و برادرى دینى، زمان و مکان و نژاد مطرح نیست

 9) با دعاى خیر، کینه‌ها را از دل دور کنیم«...لا تَجْعَلْ فِی قُلُوبِنا غِلًّا لِلَّذِینَ

10) مؤمن، بدخواه دیگران نیست. «لا تَجْعَلْ»

11) خودسازى بدون استمداد از خداوند نمى‌شود. «رَبَّنَا ... لا تَجْعَلْ»

12) در اصلاحات باید به سراغ ریشه‌ها رفت. ریشه بسیارى از گناهان، کینه و حسادت و دشمنى است که باید ریشه‌کن شود. «لا تَجْعَلْ فِی قُلُوبِنا غِلًّا»

13. توجه به ربوبیت و رأفت و رحمت خداوند، از آداب و پشتوانه اجابت دعاهاست.

آزمایش سخت

40. رَبَّنا إِنِّی أَسْکَنْتُ مِنْ ذُرِّیَّتِی بِوادٍ غَیْرِ ذِی زَرْعٍ عِنْدَ بَیْتِکَ الْمُحَرَّمِ (ابراهیم37) پروردگارا! من (یکى) از ذرّیّه‌ام را در وادى (و درّه‌اى بى‌آب و) بى‌گیاه، در کنار خانه‌ى گرامى و با حرمت تو ساکن ساختم.

خدایا چو از اهل بیتم چنین                   نهادم تنى چند در این زمین

زمینى که خشک است و بى آب و کشت   چنین گشته این خانه را سرنوشت

وقتى خداوند در زمان پیرى ابراهیم، اسماعیل را به او عطا کرد، او را فرمان داد که این کودک و مادرش را در مکّه اسکان دهد. ابراهیم فرمان الهى را اطاعت نمود و سپس براى آنان دعا کرد. 

 در روایات مى‌خوانیم که امام باقر (علیه السلام) فرمود: ما اهل بیت رسول‌اللَّه (صلى الله علیه و آله) ، بقیه ذرّیّه ابراهیم هستیم که دل‌هاى مردم به سوى ما گرایش دارد، سپس این آیه را تلاوت فرمودند: «رَبَّنا إِنِّی أَسْکَنْتُ‌ ... فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ‌»

کعبه در منطقه‌اى بى‌آب و علف قرار گرفت تا مردم به واسطه‌ى آن آزمایش شوند.

چنانکه حضرت على (علیه السلام) در خطبه‌ى قاصعه چنین بیان فرمود: اگر کعبه در جاى خوش آب و هوایى بود، مردم براى خدا به زیارت آن نمى‌رفتند.                                                 

دعاى انبیا مستجاب است. «وَ ارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَراتِ»، «حَرَماً آمِناً یُجْبى‌ إِلَیْهِ ثَمَراتُ کُلِّ شَیْ‌ءٍ» حرمى امن که همه گونه ثمرات در آن فراهم مى‌شود.

امام باقر (علیه السلام )فرمود: هر میوه‌اى که در شرق و غرب عالم هست در مکّه یافت مى‌شود.

1. انتخاب مسکن انبیا بر اساس نماز وعبادت بود.  (أَسْکَنْتُ‌- لِیُقِیمُوا الصَّلاةَ)

 2- دیندارى، گاهى با آوارگى، هجرت، دورى از خانواده و محرومیّت از امکانات رفاهى همراه است.  (أَسْکَنْتُ مِنْ ذُرِّیَّتِی بِوادٍ غَیْرِ ذِی زَرْعٍ)

3. کعبه و اطراف آن در زمان حضرت ابراهیم نیز محترم و داراى محدودیّت و ممنوعیّت بوده است. « بَیْتِکَ الْمُحَرَّمِ»

اهمیت نماز

41. رَبَّنا لِیُقِیمُوا الصَّلاةَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِی إِلَیْهِمْ وَ ارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَراتِ لَعَلَّهُمْ یَشْکُرُونَ.

پروردگارا! (چنین کردم) تا نماز برپا دارند، پس دل‌هاى گروهى از مردم را به سوى آنان مایل گردان و آنان را از ثمرات، روزى ده تا شاید سپاس گزارند. (ابراهیم 37)

که برپاى دارند دائم نماز                  بسایند صورت به خاک نیاز

کنون قلب دیگر کسان اى خدا         به این سو که هستند مایل نما

به آنها تو روزى بده ز آنچه هست      به شکرانه شاید برآرند دست

این آیه حکایت بقیه دعای حضرت ابراهیم (علیه السلام) است و منظور از بعض ذریه ایشان، اسماعیل (علیه السلام) و فرزندانی است که از او پدید می آیند و می فرماید:

من ذریه ام را در سرزمینی سکونت دادم که صلاحیت کشت و زرع ندارد و نزد خانه و حرم امن توست که برای عبادت خود آن را قرارداده ای و آن را حرم ساخته ای،

 پروردگارا غرض من از سکونت دادن آن ها این بود که در آن جا نماز را به پا دارند،  خدایا دل های مردم را متمایل به آن ها نما تا برای سکونت یا انجام حج به اینجا بیایند و با انتقال و تجارت و داد و ستد ایشان، آن هارا از ثمرات بهره مند گردان،

یعنی آن ها میوه و روزی های پاکیزه را با تجارت به مکه حمل نمایند تا اهل مکه از آن بهره مند شوند، چون آن سرزمین لم یزرع بود و فاقد آب و گیاه و آن حضرت این سرزمین خشک را برگزید تا ذریه اش در عبادت خدا خالص باشند و امور دنیوی دل هایشان را مشغول نسازد و در برابر نعمات الهی شکر گزاری نمایند.

1. محور و مقصد حرکت ابراهیم (علیه السلام) نماز است. لِیُقِیمُوا

 2. اهل نماز، باید محبوب باشد. لِیُقِیمُوا الصَّلاةَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ»

 3. نماز در ادیان قبل نیز بوده است.  «لِیُقِیمُوا الصَّلاةَ» 

4. محبوبیّت و گرایش دل‌ها به دست خداست. «فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً»

5. همه‌ى مردم لیاقت دوست داشتن اولیاى خدا را ندارند.  مِنَ النَّاسِ  6. مردان خدا، دنیا را براى هدفى عالى مى‌خواهند.  «مِنَ الثَّمَراتِ لَعَلَّهُمْ یَشْکُرُونَ»

پذیرش دعا، نماز

42. رَبِّ اجْعَلْنِی مُقِیمَ الصَّلاةِ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِی رَبَّنا وَ تَقَبَّلْ دُعاءِ (ابراهیم 41)

پروردگارا! مرا   برپا دارنده نماز قرار ده و از نسل و ذریّه‌ام نیز. پروردگارا! دعاى مرا (نماز و عبادتم را) بپذیر

من و نسل من را ز روى نیاز            بگردان ز خوانندگان نماز

دعاهاى ما را اجابت نما               تو اى کردگار اى یگانه خدا

با این جمله حضرت ابراهیم (علیه السلام) دعای خود را ختم نموده و این درخواست سوم آن حضرت است که در آن برای خود و پدر و مادرش و سایر مؤمنان طلب مغفرت می نماید، این آیه دلالت دارد بر اینکه ابراهیم (علیه السلام) فرزند آزر مشرک نبوده، چون در این آیه برای پدرش طلب مغفرت کرده و خودش در سنین کهولت به سر می برده، اما در اوائل عمر و دوران جوانی از آزر مشرک اعلام بیزاری و برائت نموده بود و پیامبر خلیل الله هرگز برای مشرکان استغفار نمی طلبد، لذا آزر عموی ایشان بوده، نه پدر آن حضرت.

و در این آیات اشارات لطیفی وجود دارد که هر جا خداوند را بواسطه نعمتی عمومی (شامل خود و دیگران) حمد کرده با عبارت (ربنا) او را خطاب نموده و هر جا که خداوند را بواسطه نعمت خاص خود ستایش کرده از عبارت (رب) استفاده نموده است.

1. تکرار «رب» در آغاز دعاهاى حضرت ابراهیم، نشانه تأثیر آن در استجابت دعا و یا یکى از آداب آن است.  «رَبِّ اجْعَلْنِی

 2. براى اقامه‌ى نماز خود و فرزندانتان، از خداوند استمداد کنید. «رَبِّ اجْعَلْنِی»

3. نماز، محور دعاهاى حضرت ابراهیم است «رَبَّنا لِیُقِیمُوا الصَّلاةَ، رَبِّ اجْعَلْنِی مُقِیمَ الصَّلاةِ»

4. با آنکه رسالت انبیا اقامه‌ى دین است اما دعا براى اقامه‌ى نماز به جاى آن، نشانه آن است که نماز چهره و سیماى تمام‌نماى دین است. «مُقِیمَ الصَّلاةِ»

5. اقامه‌ى نماز، عِدل و همتاى رهبرى است. حضرت ابراهیم در دو مورد عبارت‌ «وَ مِنْ ذُرِّیَّتِی» را بکار برد: یکى درباره‌ى نماز نسل خود.

و یکى در مورد رهبرى نسل خود هنگامى که خدا به ابراهیم فرمود:

«إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِی» من تو را امام مردم قرار دادم ابراهیم گفت: پروردگارا ذریّه مرا نیز به این مقام برسان.

خداوند بهترین داور

43. قَدِ افْتَرَیْنا عَلَى اللَّهِ کَذِباً إِنْ عُدْنا فِی مِلَّتِکُمْ بَعْدَ إِذْ نَجَّانَا اللَّهُ مِنْها وَ ما یَکُونُ لَنا أَنْ نَعُودَ فِیها إِلَّا أَنْ یَشاءَ اللَّهُ رَبُّنا وَسِعَ رَبُّنا کُلَّ شَیْ‌ءٍ عِلْماً عَلَى اللَّهِ تَوَکَّلْنا رَبَّنَا افْتَحْ بَیْنَنا وَ بَیْنَ قَوْمِنا بِالْحَقِّ وَ أَنْتَ خَیْرُ الْفاتِحِینَ (اعراف ۸۹) (شعیب به مخالفان گفت:) اگر پس از آنکه خداوند ما را از آیین شما نجات داد، دوباره به آن برگردیم بى‌گمان بر خدا دروغ بسته‌ایم، ما را نسزد که به آیین شما برگردیم، مگر آنکه خدا بخواهد که او پروردگار ماست (خدا هم هرگز چنین نخواهد خواست). پروردگارِ ما بر هر چیز احاطه‌ى علمى دارد، ما بر خداوند توکّل کرده‌ایم. پروردگارا! میان ما و قوم ما به حقّ داورى و راهگشایى کن که تو بهترین داوران و راه گشایانى

اگر بعد از آنى که رب حیات              نشان داد بر ما طریق نجات

دگربار جوییم دین شما                   که مملو ز شرک است و کفر و هوا

همانا به حق افترا بسته ایم          که عهد خداوند بشکسته ایم

نسازیم رجعت برآن سبک و راه     مگر آنکه باشد قضاى اله

که او هست یزدان ما در وجود   محیط است علمش به هر چیز بود

توکل نماییم تنها بر او                 از او راه جوئیم بى گفتگو

خدایا تو در این نزاع و جدل            که داریم با کافران دغل

ببخشاى همواره برما ظفر           که تو برترین فاتحانى دگر

ملت، به معناى کیش و آیین است، چنانکه در جاى دیگر مى‌خوانیم: «مِلَّةَ أَبِیکُمْ إِبْراهِیم »

«فتح» در این گونه موارد، به معناى قضاوت و داورى براى راه گشایى است، یعنى سخن آخر را خداوند مى‌گوید تا از بن‌بست خلاص شده و راه باز شود چون یاران شعیب (علیه السلام) ، دین را بر اساس بیّنه و استدلال پذیرفته‌اند، نه هوا و هوس؛ پس آن را رها نخواهند کرد. مگر آنکه خداوند دستور دهد و خداوند هم هرگز دستور بازگشت به شرک و کفر را نمى‌دهد، چون معمولًا کسى از دستورش بر مى‌گردد که از کردارش پشیمان شود و خداوند هرگز چنین نیست. این آیه شریفه مشتمل بر چند مطالب مهم است:                                        .
مطلب اول: [ محال بودن توافق انبیا با مشرکان در شرک ] اینکه توقعى که کفار از انبیا داشتند که با آن‏ها هم مسلک شوند و در شرک و کفر با آن‏ها موافقت کنند امرى است محال، چنانچه از قول آن‏ها نقل مى‏فرماید: «وَ قالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِرُسُلِهِمْ لَنُخْرِجَنَّکُمْ مِنْ أَرْضِنا أَوْ لَتَعُودُنَّ فِى مِلَّتِنا» ، زیرا اگر عود کنند در مسلک کفار هرآینه افترا و کذب به خداوند بسته‏اند، زیرا با یقین قطعى و براهین حسى و وجدانى ثابت و محقق شده توحید پروردگار پس قول به شرک، افترا و کذب بر خداوند است؛ و هکذا مسئله رسالت و دستورات الهى آنچه بر خلافش گفته شود.

 ابراهیم اشاره به علم خدا و فرمود: چون خدای ما علمش بر همه چیز محیط است ، لذاممکن است مشیت او به چیزی تعلق بگیرد که من علمی به آن ندارم. و آنگاه فرمود: مابر خدا توکل می کنیم ، یعنی امر خود را به او واگذار می نمائیم تا ما را از هر شر محتملی حفظ کند، سپس در ادامه، طلب فتح و دوری از دشمن را نمود و مقصودش از (فتح) همانا حکم کردن بین دو گروه بود، چون فتح بین دو چیز، مستلزم جدا کردن آن دو از یکدیگر است و این کلام یک نحو نفرینی است بر هلاکت کافران و اگر تصریح به آن ننمود، 

اولا): به جهت اطمینانی است که به پروردگار خود داشته که سرانجام مؤمنین را یاری می کند و جباران را هلاک می سازد و دیگران را جانشین ایشان می نماید

ثانیا): به جهت آن بود که از خداانصاف بخواهد و امر را به او واگذار کند که همانا او بهترین فاتح و ناصر و داوراست.

1. ارتداد و برگشت از آرمان‌ها و عقائد حقّ و پذیرفتن شریک براى خداوند، نوعى افترا بر خدا و پیمان‌شکنى است. «قَدِ افْتَرَیْنا ... ما یَکُونُ لَنا أَنْ نَعُودَ»

 2. مؤمن، هرگز نباید از حقّ عدول و بر عقائدش سازش کند. ما یَکُونُ لَنا عقب‌گرد و ارتجاع، ممنوع است و تساهل وتسامح همه جا ارزش نیست

3. دلیل تسلیم شدن و پذیرفتن ربوبیّت خداوند، علم بى‌پایان اوست «وَسِعَ رَبُّنا کُلَّ»

4. دلیل توکّل ما بر خداوند نیز علم مطلق او بر همه چیز است. «عَلَى اللَّهِ تَوَکَّلْنا»

5. براى پایدارى در ایمان، از خداوند استمداد و به او توکّل کنیم. 

6. در برابر پیشنهادهاى شوم دشمنان، باید با توکّل بر خدا، قاطعانه ایستاد. «ما یَکُونُ»

7. واگذارى داورى به خداوند، نمونه ومصداق توکّل و تسلیم است. «عَلَى اللَّهِ تَوَکَّلْنا»

8. در دعا، رعایت تناسب بین خواسته و اسماى الهى مطلوب است آنجاکه نیاز به فتح داریم، خدا را با خیرالفاتحین صدا مى‌زنیم.افْتَحْ‌ ... خَیْرُ

9. لازمه‌ى داورى صحیح، علم وآگاهى همه‌جانبه است. داورى، حقّ کسى است که همه چیز را مى‌داند. «وَسِعَ رَبُّنا کُلَّ شَیْ‌ءٍ عِلْماً ... رَبَّنَا افْتَحْ‌

10. داورى، از شئون ربوبیّت خداوند است      

ثابت قدم بودن

44. وَ لَمَّا بَرَزُوا لِجالُوتَ وَ جُنُودِهِ قالُوا رَبَّنا أَفْرِغْ عَلَیْنا صَبْراً وَ ثَبِّتْ أَقْدامَنا وَ انْصُرْنا عَلَى الْقَوْمِ الْکافِرِینَ‌ (بقره 250)

و هنگامى که در برابر جالوت و سپاهیان او قرار گرفتند، گفتند: پروردگارا صبر و شکیبایى بر ما فرو ریز و قدم هاى ما را ثابت و استوار بدار و مارا بر گروه کافران پیروز فرما.

چو دیدند جالوت و میدان رزم       نمودند خود عزم آن جنگ جزم

بگفتند پروردگارا به ما                           صبورى و طاقت عنایت نما

نگه دار خود عزم ما استوار                که مغلوب سازیم کفارِ خوار

هنگامى که طالوت و سپاه او، به جایى رسیدند که لشکر نیرومند جالوت، ظاهر شد، و در برابر آن قدرت عظیم صف کشیدند، از خدا سه چیز طلب کردند:

نخست: صبر و شکیبائى و استقامت، تکیه بر ربوبیت پروردگار ربنا.

دومین: تقاضاى آن ها از خدا این بود که گامهاى ما را استوار بدار تا از جا کنده نشود و فرار نکنیم، در حقیقت دعاى اول جنبه باطنى و درونى داشت و این دعا جنبه ظاهرى و برونى دارد و مسلما ثبات قدم از نتائج روح استقامت و صبر است.

سومین: تقاضاى آن ها این بود که ما را بر این قوم کافر یارى فرما و پیروز کن که در واقع هدف اصلى را تشکیل مى دهد و نتیجه نهایى صبر و استقامت و ثبات قدم است .به یقین خداوند چنین بندگانى را تنها نخواهد گذاشت هر چند عدد آن ها کم و عدد دشمن زیاد باشد،

1. همیشه و بخصوص درجبهه‌ها، دعاهمراه با حرکت، نه به جاى حرکت

2. صبر و پیروزى، ملازم یکدیگرند. در اثر صبر، ظفر آید  صَبْراً ... وَ انْصُرْنا

3. دعاهاى خود را با «ربّنا» آغاز کنیم.  «رَبَّنا أَفْرِغْ »

 4. در شداید، انسان به صبرِ بسیار محتاج است. «افرغ» به معناى نزول فراوان است. کلمه «صبراً» نیز در قالب نکره آمده است که نشانه‌ى صبر بزرگ است

5. پشت سر گذاشتن امتحانات و موفقیّت در آنها شما را مغرور نکند، باز هم از خداوند استمداد نمائید.  «ثَبِّتْ أَقْدامَنا»

6. وظیفه‌ى انسان، حرکت و تلاش است، امّا پیروزى به دست خداست.           

7. پیروزى در جنگ، زمانى با ارزش است که هدف رزمندگان برترى حقّ بر باطل باشد، نه برترى یکى بر دیگرى «وَ انْصُرْنا عَلَى الْقَوْمِ الْکافِرِینَ»                                               

اطاعت و فرمانبری

45.  وَ ما تَنْقِمُ مِنَّا إِلَّا أَنْ آمَنَّا بِآیاتِ رَبِّنا لَمَّا جاءَتْنا رَبَّنا أَفْرِغْ عَلَیْنا صَبْراً وَ تَوَفَّنا مُسْلِمِینَ (اعراف126) و (اى فرعون!) تو از ما عیب و ایرادى سراغ ندارى جز این‌که ما به آیات (و معجزات) پروردگارمان که براى ما آمد ایمان آورده‌ایم. پرودگارا! بر ما صبر و شکیبایى فرو ریز و ما را مسلمان و فرمان‌بردار بمیران.

تو از این سبب مى کشى انتقام            که گشتیم مؤمن به رب کرام

خدایا تو اکنون به ما کن عطا              شکیبائى و صبر در این بلا

سِتان جان ما را در این تیره خاک      مسلمان به آیین اسلام پاک

این آیه، پاسخى به جوسازى‌ها و تهمت‌هایى است که از سوى فرعون نسبت به مؤمنان و همراهان حضرت موسى (علیه السلام) انجام مى‌گرفت و در آیات گذشته به آن ها اشاره شد، از قبیل اینکه شما توطئه‌گر هستید و قصد تصاحب وطن و کاشانه مردم و اخراج آنان را دارید. آنان گفتند:  شما نیز مى‌دانید که عیب ما تنها ایمان ماست، نه آنچه شما مى‌گویید.

امام صادق (علیه السلام) فرمود: کسى‌که خود را برتر از دیگران بداند مستکبر است. به حضرت گفتند: گاهى انسان به دلیل آنکه دیگران مشغول گناه اند و او گناه نمى‌کند خود را برتر مى‌داند! حضرت فرمودند: شاید او توبه کرده و بخشیده شده است، ولى تو خبر ندارى و هنوز او را چنان مى‌بینى. مگر داستان ساحران را نشنیده‌اى که با انگیزه‌ى شکست موسى آمدند، ولى توبه کرده و هدایت شدند و پایان خوبى داشتند.

(تنقم) از ریشه (نقم) به معنای کراهت و خشم است و در اینجا ساحران به سبب جذبه معنوی و الهی با شجاعت تمام در برابر فرعون ایستادند و اینکه معجزه عصا را معجزات خوانده اند برای آنست که در همین مسأله چند معجزه بوده ،

اول) : اینکه عصا مبدل به اژدها شده

دوم) : آنکه تمام طناب ها و چوبدستی های ساحران را بلعیده 

سوم) : آن که مجددا به صورت عصا در آمده. و آنگاه با نهایت دلیری گفتند: خدایا صبر را بر ما بریز، یعنی خدایا دل های ما را لبریز و سرشار از صبر کن تا در برابر نزول هیچ عذابی جزع و فزع نکنیم و اگر فرعون ما را کشت، ما را با حالت اسلام از دنیا ببر. و براستی آنها در برابر فرعون که مردی جبار و متکبر بود شجاعت عجیبی به خرج دادند و قدرت او را به هیچ گرفتند و با دل های مطمئن و عزم های راسخ و ایمان های ثابت و برهان قوی و بلاغت گفتار و علم پایدار در برابر او ایستادند و این ها دلالت بر شرافت اخلاقی و روحی و کرامت رفتاری آن ها می نماید.

پیام ها

1. ایمان به خدا و زیر بار طاغوت نرفتن، بى‌دردسر نیست. « وَ ما تَنْقِمُ»

2. ایمانى که براساس برهان و پس از دیدن نشانه‌هاى حقیقت باشد، از ارزش بهترى برخوردار است.  «آمَنَّا بِآیاتِ رَبِّنا لَمَّا جاءَتْنا»

3. طاغوت‌ها با فکر و عقیده‌ى توحیدى مخالفند، نه با آدم‌ها. «إِلَّا أَنْ آمَنَّا»

4. نشانه‌ى مؤمنان راستین، آرامش، مقاومت، صراحت، شجاعت، تضرّع و دعا بخصوص در هنگام سختى‌هاست. «آمَنَّا ... رَبَّنا أَفْرِغْ عَلَیْنا صَبْراً »

5. در دعا به ربوبیّت خداوند متوسّل شویم.  «رَبِّنا»

6. بهترین شیوه در برابر تهدید طاغوت‌ها، دعا و توکّل بر خدا و حفظ ایمان و پایدارى است.  «رَبَّنا أَفْرِغْ عَلَیْنا صَبْراً وَ تَوَفَّنا مُسْلِمِینَ»

7. وقتى تهدیدها سنگین باشد، صبر و مقاومت بیشترى هم مى‌طلبد. ساحران گفتند: «أَفْرِغْ عَلَیْنا صَبْراً» دل ما را پر از صبر کن ونگفتند:  «أُنْزِلَ عَلَیْنَا»

8. حسن عاقبت، نیاز به دعا، استمداد وتوفیق الهى دارد. «رَبِّنا ... تَوَفَّنا مُسْلِمِینَ‌»

دفع عذاب

46. رَبَّنا اکْشِفْ عَنَّا الْعَذابَ اِنّا مُومِنُونَ. (دخان 12)

(مردم مى‌گویند) پروردگارا این عذاب را از ما دفع کن، ما ایمان مى‌آوریم.

 أَنَّى لَهُمُ الذِّکْرى‌ وَ قَدْ جاءَهُمْ رَسُولٌ مُبِینٌ 13

این بیدارى براى آنان چه سود؟ در حالى که پیامبرى روشنگر به سراغشان آمد. (ولى اعتنا نکردند)

بگویند از ما کُن این قهر دور           که ایمان بیاریم با شوق و شور

کجا آن خلایق بگیرند پند                   که آمد رسولى و کافر شدند

ورا گرچه حجت بُدى آشکار          ولى کفر گفتند بر کردگار

 به کافران لجوج گفته مى شود این عذاب دردناک الهى است «هذا عذاب الیم » وحـشـت و اضـطـراب تـمـام وجـود آنـ هـا را فـرا مـى گـیـرد، پـرده هـاى غـفـلت از مـقـابل چشمشان کنار مى رود، و به اشتباه بزرگ خود واقف مى شوند رو به درگاه خدا مى آورند و مى گویند:

پروردگارا عذاب را از ما برطرف گردان که ایمان مى آوریم. 

ولى او دسـت رد بـر سـیـنـه ایـن نامحرمان مى زند و مى فرماید این ها چگونه و از کجا مـتـذکـر مـى شـونـد و از راه خـود بـازمـى گـردنـد بـا ایـن کـه رسـول آشـکـار بـا مـعـجـزات و دلائل روشن به سراغ آن ها آمد؟!

«... قد جائهم رسول مبین». رسـولى کـه هـم خـودش آشـکـار بـود و هـم تـعـلیـمـات و بـرنـامـه هـا و دلائل و معجزاتش همه مبین و واضح بود.

اما آن ها به جاى اینکه سر بر فرمان او نهند و به خداوند یگانه ایمان آورند و دستوراتش را بـه جان پذیرا شوند از او رویگردان شدند و گفتند: او دیوانه اى است که دیگران این مطالب را به او القا کرده اند.

1. آنان که دین را به بازى گرفته‌اند، روزى از غفلت و تردید بیرون آمده و به التماس خواهند افتاد. «یَلْعَبُونَ‌ ... رَبَّنَا اکْشِفْ» 

 2. توبه به هنگام دیدن عذاب اثرى ندارد. «رَبَّنَا ... أَنَّى لَهُمُ الذِّکْرى»

3. قهر خداوند پس از اتمام حجّت است. «هذا عَذابٌ أَلِیمٌ‌ ... وَ قَدْ جاءَهُمْ رَسُولٌ‌ ...   »

4. هم کتاب خدا روشنگر است، «وَ الْکِتابِ الْمُبِینِ»  هم رسول او. «رَسُولٌ مُبِینٌ»

ادامه مطالب

 

http://m5736z.blog.ir/post/Rabana1

 

http://m5736z.blog.ir/post/Rabana2

 

http://m5736z.blog.ir/post/Rabana3

 

به نام خدا
مطالب جمع آوری شده در زمینه های مفاهیم قرآنی و تاریخی

از سال 1354   و    بارگزاری آن  در سال  1380 در   سایت

تاریخی فرهنگی قرآنی

و از سال 1393 به تدریج بعضی از مقالات تبدیل به کتاب شده

 و  به حول قوه الهی در  مهر سال 1399 به 40 جلد کتاب رسیده است.

نام  : محمود زارع پور متولد تهران محله قلهک شمیران 1336

کارشناسی علوم قرآن و دینی ، دبیر    و 25 سال   مدیریت    مدرسه

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">