تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

موضوعات قرآنی ؛ دینی و آموزشی : مطالب طبقه بندی شده جهت تحقیق ؛ جزوه ؛ کتاب و .....

تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

موضوعات قرآنی ؛ دینی و آموزشی : مطالب طبقه بندی شده جهت تحقیق ؛ جزوه ؛ کتاب و .....

مشخصات بلاگ
تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

آشنائی با تاریخ اسلام :
عبرت آموزی (و لقد اهلکنا القرون من قبلکم .... گذشته چراغ راه آینده است)
آشنایی با علوم و موضوعات قرآنی ( هدی و رحمه للمتقین)

آخرین نظرات

مثل های قرآنی ترجمه به شعر

 تنظیم : زارع پور،

شاعر: امید مجد

 

  

  بسم الله الرحمن الرحیم

.92. مثال علائم برجسته (کوه های یخی)

 وَ مِنْ آیاتِهِ الْجَوارِ فِی الْبَحْرِ کَالْأَعْلامِ (شوری۳۲)

 و از نشانه‌هاى (قدرت) او (حرکت) کشتی در دریا که همچون علائمى (کوه یخی) برجسته‌اند

 إِنْ یَشَأْ یُسْکِنِ الرِّیحَ فَیَظْلَلْنَ رَواکِدَ عَلى‌ ظَهْرِهِ إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِکُلِّ صَبَّارٍ شَکُورٍ(33)

اگر بخواهد باد را متوقف مى‌کند پس کوه ها بر پشت آب راکد مى‌مانند. همانا در این امر براى هر صبر پیشه سپاسگزار، نشانه‌هایى (از قدرت خدا) وجود دارد.

ز آیات حق اینکه کشتى در آب           کند همچو کوهى به رفتن شتاب 

اگر خود اراده کند کردگار                  به آن باد بخشد سکون و قرار

که کشتىِّ بنشسته بر پشت آب         بماند خود از حرکت و از شتاب

در این کار آیات رب غفور                  شود فاش بر صابران شکور

مراد از (کَالْأَعْلامِ) کوه‌هاى یخى و غول پیکر است که در حال جریان هستند.

 از نقش باد در طبیعت نباید غافل بود.

تنفس موجودات زنده، حرکت کشتى‌ها، انتقال ابرها، بارور شدن گیاهان و تعدیل سرما و گرما همه در گرو جریان باد است و امروزه باد از منابع انرژى به شمار مى‌رود.

1. تناسب میان آب دریا و کوه یخ و یا کِشتى بزرگ از نظر وزن و حجم، از نشانه‌هاى قدرت الهى است.

«وَ مِنْ آیاتِهِ الْجَوارِ فِی الْبَحْرِ» (فرو نرفتن کشتى‌هاى غول‌پیکر در اعماق دریاها، به خاطر تفاوت‌هایى است که خدا میان اجسام و اجرام نهاده است.)

2. زمانى قدر نعمت شناخته مى‌شود که از دست برود. «إِنْ یَشَأْ یُسْکِنِ الرِّیحَ»

3. آنچه را ما یک نشانه و آیه مى‌بینیم در نزد محقّقان پر حوصله چندین نشانه است.

93. مثال موج و کوه

وَ هِیَ تَجْرِی بِهِمْ فِی مَوْجٍ کَالْجِبالِ وَ نادى‌ نُوحٌ ابْنَهُ وَ کانَ فِی مَعْزِلٍ یا بُنَیَّ ارْکَبْ مَعَنا وَ لا تَکُنْ مَعَ الْکافِرِینَ (هود42 )

و آن (کشتى) آنها را از لابلاى امواجى همچون کوه پیش مى‌برد. (در این هنگام) نوح، فرزندش را که در گوشه‌اى قرار داشت صدا زد (و گفت:) اى پسرم! (ایمان بیاور و) با ما سوار شو و با کافران مباش.

وجه تشبیه : خداوند متعال بزرگی کشتی نوح را به بلندای یک کوه تشبیه کرده.

به دریایى از موجهایى چو کوه                 شناور شد آن کشتى باشکوه

در آن حال از راه لطف و صفا               بزد نوح فرزند خود را صدا

به کشتى نشین و به من دِه تو دست     نباشى تو با کافران هم نشست

ظاهراً گفتگوى حضرت نوح با فرزندش قبل از حرکت کشتى بوده ، زیرا بعد از حرکت، آنهم در میان امواجى همچون کوه، امکان سوار شدن وجود ندارد . انسان نسبت به فرزند خود وظیفه‌ى سنگین‌ترى دارد. نوح گمان کرد پسرش پشیمان شده و آمادگى پذیرش حقّ در او پدیدار گشته است.

فرزندش را دعوت به رهایى مى‌کند. حضرت نوح در روز ورودش به کشتى، روزه گرفت و به یاران خود نیز دستور روزه داد و فرمود: روزه گرفتن رمز نجات از خطرات است.

عبور از امواجى همچون کوه، نشانه‌ى وسعت و بزرگى کشتى نوح و هنر و تخصّص پیامبر خدا نوح است.

تا آخرین لحظه به فکر نجات دیگران باشیم، گرچه کافر باشند

- والدین نسبت به سرنوشت فرزندان خود مسئولند

- همنشینى با کافران، حتّى پسر پیامبر را نیز از آئین حقّ جدا مى‌سازد

- سالم بودن خانواده به تنهایى کافى نیست، محیط کفرآلود مایه‌ى بسیارى از انحرافات مى‌شود.

94. مثل تسبیح رعد و صاعقه ها

وَ یُسَبِّحُ الرَّعْدُ بِحَمْدِهِ وَ الْمَلائِکَةُ مِنْ خِیفَتِهِ وَ یُرْسِلُ الصَّواعِقَ فَیُصِیبُ بِها مَنْ یَشاءُ وَ هُمْ یُجادِلُونَ فِی اللَّهِ وَ هُوَ شَدِیدُ الْمِحالِ (رعد 13)

رعد با ستایش او و فرشتگان از بیم او تسبیح مى‌کنند و او صاعقه‌ها را فرو مى‌فرستد تا هر که را بخواهد مورد اصابت قرار دهد، در حالى که آنان درباره خداوند به جدال مى‌پردازند و او سخت کیفر است.

صدائى که از رعد آید به گوش              بود شکر یکتا خدا را سروش

ملائک نمایند تسبیح رب                     چو از حق بترسند هر روز و شب

که آن رعد و آن برق را کردگار              به هر قوم خواهد کند آشکار

ولى باز در قدرت ذوالجلال                   که بسیار باشد شدید المحال

هنوزند در دل به شکى دچار                جدل مى نمایند با کردگار

در فرهنگ قرآن، کلّ هستى در حال تسبیح خداوند، آنهم تسبیحى براساس علم و شعور و انتخاب. جالب آنکه قرآن بگونه‌اى این مطلب را طرح و بیان مى‌کند که اذهان را به خود متوجّه سازد و ردّى بر ناباورى‌ها باشد. از جمله

.1آوردن الفاظى مثل «سبح» و «یُسَبِّحُ» که صراحت در این معنا دارد و تکرار این مطلب در سوره‌هاى متعّدد. و خطاب انسان به اینکه شما تسبیح آنان را درک نمى‌کنید.

 در برخى آیات قرآن، تسبیح و حمد الهى در کنار هم قرار گرفته‌اند؛ «یُسَبِّحُ الرَّعْدُ بِحَمْدِهِ، إِنْ مِنْ شَیْ‌ءٍ إِلَّا یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ»

چنانکه در ذکر رکوع و سجود نیز چنین مى‌گوییم؛ «سبحان ربى العظیم و بحمده» و «سبحان ربى الاعلى و بحمده».

در روایات متعدّدى از اهل سنّت آمده است که پیامبراکرم «صلى الله علیه و آله» به هنگام شنیدن صداى رعد سخن خود را قطع کرده و به دعا مشغول مى‌شدند و دیگران را نیز به این کار ارشاد مى‌فرمودند.

برخى صاعقه‌ها کیفر و عذاب الهى مى‌باشند که بر اقوام گنهکار نازل مى‌شوند، مانند قوم ثمود ... «فَأَخَذَتْهُمْ صاعِقَةُ الْعَذابِ الْهُونِ بِما کانُوا یَکْسِبُونَ‌» رعد نیز مثل فرشته، تسبیحى آگاهانه و از روى شعور دارد، زیرا کلمه رعد و فرشته در کنار هم آمده‌اند

 -  تسبیح فرشتگان بر اساس خداترسى و خشیت است. «مِنْ خِیفَتِهِ »

95. قلب هایی همانند سنگ

ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُکُم مِّن بَعْدِ ذَلِکَ فَهِیَ کَالْحِجَارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً وَ إِنَّ مِنَ الْحِجَارَةِ لَمَا یَتَفَجَّرُ مِنْهُ الأَنْهَارُ وَ إِنَّ مِنْهَا لَمَا یَشَّقَّقُ فَیَخْرُجُ مِنْهُ الْمَاءُ وَ إِنَّ مِنْهَا لَمَا یَهْبِطُ مِنْ خَشْیَةِ اللّهِ وَ مَا اللّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ (بقره 74)

سپس دل های شما بنی اسرائیل بعد از این واقعه سخت شد، همچون سنگ یا سخت‌تر چرا که پاره‌ای از سنگ ها می‌شکافد و از آن نهرها جاری می‌شود و پاره‌ای از آنها شکاف برمی‌دارد و آب از آن تراوش می‌کند و پاره‌ای از خوف خدا (از فراز کوه) به زیر می‌افتد، (اما دلهای شما، نه از خوف خدا می‌تپد و نه شما سرچشمه علم و دانش و عواطف انسانی است) و خداوند از اعمال شما غافل نیست         

وجه تشبیهدل های بنی اسرائیل لجوج را به سفتی سنگ سفت و سخت. 

چنین نیک اعجاز آمد پدید                       و لیکن از آن سخت دل تر شدید

که سخت است دلهایتان همچو سنگ      وز آن نیز بدتر به زشتى و ننگ

چه از پاره اى سنگها دست کم                بود آنکه جوشد یکى چشمه هم

شکافند برخى دگر طى سال                     که جوشد از آن پاک آبى زلال

گروهى از آن سنگ ها جابجا                  بگردند از ترس یکتا خدا

پس اى سنگدلها ز کار شما                     نبودست غافل یگانه خدا 

   . آیات قبل، بسیارى از الطاف الهى درباره بنى‌اسرائیل، از قبیل: رهایى از شرّ فرعون، شکافته شدن دریا، قبول توبه آنان از گوساله‌پرستى، نزول بهترین غذاها، سایه‌بان قرار دادن ابرها و رهبرى معصوم را یادآور شد و در نهایت، ماجراى قتل نفس و چگونگى کشف‌ قاتل با یک روش اعجازآمیز را بازگو کرد. خداوند در این آیه مى‌فرماید:

به جهت بى‌توجّهى شما به این همه نشانه و آیه که از روى لجاجت و کینه بود، دل هاى شما را قساوت فراگرفت و سنگدل شدید و اى‌بسا که دل هایتان از سنگ نیز سخت‌تر شد.

سنگ‌ها، مراحل مختلفى دارند

الف: خرد مى‌شوند، از آنها نهرها جارى شده و انسان‌ها را سیراب مى‌کنند. «یَتَفَجَّرُ مِنْهُ الْأَنْهارُ»  

ب: انفجار ندارند، ولى حدّاقل خود و اطراف خود را تر مى‌کنند. «فَیَخْرُجُ مِنْهُ الْماءُ»

ج: از خشیت الهى، سقوط و سجود دارند. «یَهْبِطُ مِنْ خَشْیَةِ اللَّهِ»

.1  قساوت و سنگدلى، مرض روحى سختى است که به جهت لجاجت‌هاى پى‌درپى، براى انسان پیدا مى‌شود. «ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُکُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِکَ » 

.2 مشاهده‌ى آیات و الطاف الهى، در افراد لجوج به جاى تقویت ایمان، موجب قساوت قلب مى‌گردد.

.3  کارى نکنیم که نسل ما، شرمنده رفتار ما شود. نیاکان سنگدل شدند، ولى خداوند به نسل آنان مى‌گوید: «قَسَتْ قُلُوبُکُمْ »

.4  علم، به تنهایى نورانیّت نمى‌آورد. بعد از دیدن آن همه معجزه، باز سنگدل شدند .5  انتقادات باید مستند باشد. قرآن که مى‌فرماید: دل هاى بعضى از سنگ سفت‌تر است، دلیل آن را که جارى شدن آب از کنار سنگ است، بیان مى‌دارد «لَما یَتَفَجَّرُ »

.8  جمادات، مرحله‌اى از شعور را دارا هستند. زیرا خوف و خشیت دارند.

.9  داروى قساوت، توجّه به علم خداوند است. «کَالْحِجارَةِ ... وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ»

.10  سنگدلى، در رفتار ما مؤثّر است.

96. مثل تاریخ پیشینیان و عبرت گیری

وَ عَاداً وَ ثَمُودَاْ وَ أَصْحَبَ الرَّسّ وَ قُرُوناً بَیْنَ ذَلِکَ کَثِیراً وَ کُلّاً ضَرَبْنَا لَهُ الْأَمْثالَ وَ کُلّاً تَبَّرْنَا تَتْبِیراً (فرقان 38.39) و قوم عاد و ثمود و اصحاب رَسّ و نسل‏هاى فراوان میان آنان را (هلاک کردیم) و براى هر یک نمونه‏ هایى (براى پند گرفتن) آوردیم (و چون عبرت نگرفتند) همه را به سختى نابود کردیم.

که عاد و ثمود و همه قوم رس           هم اقوام دیگر چه پیش و چه پس

به هریک عذابى بیامد فرود              که سر خم نکردند بهر سجود

بگفتیم از بهر هریک مثال                بمیراندشان ز آن سپس ذوالجلال

«قُرون» جمع «قَرن»، در اصل به معناى جمعیّتى است که در یک زمان با هم زندگى مى‏کنند و به چهل تا صد سال هم یک قرن گفته ‏اند. «تتبیر» از دست دادنِ بزرگى و سرنگون شدن است، به صورتى که به نابودى و هلاکت کشیده شود.
اصحاب رسّ چه کسانى بودند؟ خداوند پیامبرى براى آنان فرستاد و آنان را ارشاد کرد، او را تکذیب کردند، پیامبرشان نفرین کرد و آن درخت مقدّسشان خشک شد. پس از آن چاه عمیقى حفر کردند و پیامبر خدا را در آن افکندند و او را این گونه به شهادت رساندند.  

 و در نهج‏ البلاغه:  أینَ اصحابُ مدائن الرّس الّذین قَتلوا الانبیاء - سنّت الهى فرستادن رسولان براى هدایت مردم و هلاکت تکذیب کنندگان  آنان بوده.  خداوند با همه‏ ى اُمّت‏ها اتمام حجّت کرده است. و کلاً ضربنا له الامثال  - قهر و غضب خداوند بر کفّار، یکى از سنّت‏هاى الهى است. و کلاً تبّرنا تتبیرا  

97. مثل گذشتگان

أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَ لَمَّا یَأْتِکُمْ مَثَلُ الَّذِینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِکُمْ مَسَّتْهُمُ الْبَأْساءُ وَ الضَّرَّاءُ وَ زُلْزِلُوا حَتَّى یَقُولَ الرَّسُولُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ مَتى‌ نَصْرُ اللَّهِ أَلا إِنَّ نَصْرَ اللَّهِ قَرِیبٌ‌ (بقره 214) آیا گمان کردید داخل بهشت مى‌شوید و حال آنکه هنوز مانند آنچه بر پپشینیان شما گذشت به شما نرسیده است؟!

عبث، ازچه دارید در دل گمان                 که در جنت آیید بى امتحان

همان سان که این امتحان و بلا               رسیده به پیشینیان شما

که بسیار آمد بر آنها فرود                    زمین لرزه و رنجها رو نمود

همیشه هراسان بُدند و پریش               دل از محنت و رنج گردیده ریش

همه مؤمنان و رسول خدا                    به سوى خدا برده دست دعا

خدایا در این رنج بیرون ز حد               چه هنگام یارىّ حق مى رسد؟

خطاب آمد اى مردم باشکیب            بود یارى حق زمانش قریب

آنان گرفتار تنگدستى و ناخوشى شده و چنان زیر و زبر شدند که پیامبر و افرادى که ایمان آورده و همراه او بودند، گفتند: یارى خدا چه وقت خواهد بود؟ آگاه باشید که یارى خداوند نزدیک است. این آیه یادآور تحمل سختى از سوى مؤمنان گذشته و هشدار و تسلّایى براى مسلمانان است. حوادث سخت، آزمایش الهى است و مشکلاتى همچون حوادث تلخِ مالى و جان همه براى ساخته شدن انسان‌هاست.

هر بلایى را عطایى با وى است ‌ /   هر کدورت را صفایى در پى است‌

زیر هر رنجى، گنجى معتبر       /     خار دیدى، چشم بگشا گل نگر

در روایتى از پیامبر اکرم (ص) مى‌خوانیم : بهشت با سختى‌ها پیچیده شده است. و در روایتى : براى مؤمنان گرفتار در دنیا، چنان پاداشى است که دیگران مى‌گویند اى کاش این سختى‌ها با سختى بیشترى براى ما بود.

آرى، مشکلات، عامل رشد و قرب و راه ورود به بهشت است.

نابرده رنج، گنج میسّر نمى‌شود     /    مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد

تأخیر استجابت دعا، مایه‌ى تردید نشود.

خداوند بارها وعده داده است که‌ (إِنَّهُمْ لَهُمُ الْمَنْصُورُونَ) انبیا و بندگان ما حتماً یارى مى‌شوند.

و (کَتَبَ اللَّهُ لَأَغْلِبَنَّ أَنَا وَ رُسُلِی) خداوند نوشته است که من و فرستادگانم پیروز هستیم.

به هر حال خداوند وعده‌ى پیروزى داده و ممکن است به دلائلى این وعده‌ها به تأخیر بیافتد، لکن این تأخیر نباید سبب تردید شود.

1. در سنّت‌هاى الهى، هیچ تغییرى نیست. همه ملّت‌ها و امتّ‌ها و افراد باید از کوران آزمایش بگذرند. (وَ لَمَّا یَأْتِکُمْ مَثَلُ الَّذِینَ خَلَوْا ) 

2. توجّه به مشکلات دیگران، عامل تسکین است. از تاریخ، عبرت و الگو بگیریم.

3. آماده باشیم، آزمایشات الهى به قدرى سخت است که بعضى مواقع انبیاء علیهم السلام را نیز مضطرب مى‌کند. (یَقُولَ الرَّسُولُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ مَتى‌ نَصْرُ اللَّهِ ) (تفسیر کاشف ج1)

 4. در سختى‌ها، انبیا از مردم جدا نبودند.( یَقُولَ الرَّسُولُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ  ) 

5. یکى از شروط استجابتِ دعا، اضطرار و قطع امید از غیر خداست. (مَتى‌ نَصْرُ اللَّهِ...)

6. آرام‌بخشِ همه‌ى مشکلات، یاد نصرت خداوند است. 

7. مقاومت، زمینه‌ى دریافت نصرت الهى است. (مَسَّتْهُمُ ...)

98. مثل هلاکت قدرتمداران

فَأَهْلَکْنا أَشَدَّ مِنْهُمْ بَطْشاً وَ مَضى‌ مَثَلُ الْأَوَّلِینَ (زخرف 8)

پس ما کسانى را که از نظر قدرت سخت‌تر از این اسرافکاران بودند هلاک کردیم و سرنوشت پیشینیان تکرار شد.

مثال : خداوند برای عبرت گرفتن از تاریخ گذشته و پیشینیان که مسرف بودند برای آیندگان مثال میزند.

بکردیم ما سرکشان را هلاک             کز آنان قوى تر نَبُد روى خاک

ز پیشینیان رفت شرح و بیان            مگر پند گیرند مردم از آن

 در فرهنگ قرآن، اسراف به هر کارى که موجب به هدر رفتن نعمت‌هاى الهى گردد گفته مى‌شود.

لذا در این آیات، افراد بى اعتنا به کتاب آسمانى، مسرف خوانده شده‌اند.

1.  وجود چند مزاحم نباید مانع ارائه خیر شود. «أَ فَنَضْرِبُ عَنْکُمُ الذِّکْرَ» 

 2.  قرآن وسیله‌ى بیدارى است. «الذِّکْرَ»

3. بى اعتنایى به تذکّرات الهى، نمونه‌اى از اسراف است. «کُنْتُمْ قَوْماً مُسْرِفِینَ » 

4 . فرستادن انبیا یکى از سنّت‌هاى الهى است.

 5. همه انبیا گرفتار استهزاى مخالفان بودند و هر پیامبرى، باید از وضع پیامبران قبلى آگاه باشد تا به خاطر استهزاى گروهى دست از کار خود برندارند. «ما یَأْتِیهِمْ مِنْ نَبِیٍّ»

6.  آشنایى با مشکلات دیگران سبب تسلّى دل و نوعى آمادگى روحى است. «ما یَأْتِیهِمْ‌»

 7. استهزا، شیوه‌ى دائمى مخالفان انبیا بوده است. ابتدا اتمام حجّت، سپس مجازاتِ معاندان. «یَأْتِیهِمْ مِنْ نَبِیٍ‌ ... فَأَهْلَکْنا» 

8.  استهزاى مردان خدا، سبب هلاکت و نابودى است.« یَسْتَهْزِؤُنَ فَأَهْلَکْنا» 

9.  از افراد لایقى که براى مأموریّتى اعزام مى‌کنید، حمایت کنید.

10.  هیبت ابرقدرت‌ها را بشکنید. 

  11.   قدرت مردم مانع قهر الهى نیست.

12. تاریخ و حوادث آن قانونمند و داراى سنّت و اصول مخصوص به خود است.

99.  مثلهای تاریخی و عبرت پذیری

فَجَعَلْناهُمْ سَلَفاً وَ مَثَلاً لِلْآخِرینَ (زخرف 56) وَ لَمَّا ضُرِبَ ابْنُ مَرْیَمَ مَثَلًا إِذا قَوْمُکَ مِنْهُ یَصِدُّونَ (57)

و آنها را پیشگامان (در عذاب) و عبرتى براى دیگران قرار دادیم . و همین که (از سوى بت پرستان) درباره عیسى بن مریم مثالى زده شد (که اگر معبودان غیر خدا هیزم دوزخند پس عیسى نیز که معبود است دوزخى است) ناگهان قوم تو در پى آن فریاد تمسخر بر داشتند.

بگشتند آئینۀ عبرتى                       بر آیندگان نیز هم آیتى

چو بر ابن مریم مثل گفته شد        بسى قومت از آن برآشفته شد

بر آنان گران آمدى این مثل            بپاخاست فریادشان در عمل

اصرار قرآن بر اینکه حضرت عیسى را فرزند مریم معرّفى کند، براى جلوگیرى از غلّو و فرزند خدا دانستن اوست. گذشته را سلف و آینده را خلف گویند و به آنچه نمونه است مثل گویند.

به افرادى که به عنوان نمونه نظیر ضرب المثل‌ها بر سر زبان‌ها جارى هستند، مَثَل گفته مى‌شود  

گذشتگان. یعنی سردستگان و رهبرانی که در گذشته بوده‌اند و مُقتدی و قدوه کافر و مثل سوء آیندگانی همچون خود شده‌اند.

پیشگامان کفر و سرکشی در دنیا، و جلوداران ورود به عذاب دوزخ در آخرت.

حوادث گذشتگان براى آیندگان درس عبرت است. به گواهى تاریخ، نابود کردن قدرت‌هاى جبار، سنّت حتمى الهی است.

مثل های تاریخی مربوط به سرگذشت برخی از اقوام و مللی میشود که نام ایشان و پایان زندگی اسف بارشان در آیات قرآنی گنجانده شده است که به علت ناسپاسی و گناهانی که از ایشان سرزده داستان زندگی ایشان مایه عبرت و پندپذیری دیگر ملل عالم گشت.

100. مثال عصای موسی

وَ أَلْقِ عَصاکَ فَلَمَّا رَآها تَهْتَزُّ کَأَنَّها جَانٌّ وَلَّى مُدْبِراً وَ لَمْ یُعَقِّبْ یا مُوسى‌ لا تَخَفْ إِنِّی لا یَخافُ لَدَیَّ الْمُرْسَلُونَ  (نمل10 )

و عصایت را بیفکن! (موسى عصا را افکند،) پس همین که آن را دید چنان جست و خیز مى‌کند که گویا مارى کوچک است، پشت‌کنان فرار کرد و به عقب برنگشت. (ما به او گفتیم:) اى موسى! نترس که پیامبران در آستان من نمى‌ترسند.

إِلَّا مَنْ ظَلَمَ ثُمَّ بَدَّلَ حُسْناً بَعْدَ سُوءٍ فَإِنِّی غَفُورٌ رَحِیمٌ (11)

مگر کسى که ستم کند؛ سپس بعد از بدى کار خوبى را جایگزین نماید همانا که من بخشنده‌ى مهربانم                             

 وجه تشبیه : خداوند عصای موسی را به مار و اژدها تشبیه کرده است.   

کنون بر زمین زَن ز دستت عصا            که ناگاه گردد یکى اژدها

به جنبش درآمد بشد بى قرار               بترسید موسى نمودى فرار

ز وحشت چنان پا نهادى به راه            که حتى نکردى به پشتش نگاه

خدا گفت این ترس مى ساز دور            که هرگز نترسد نبى در حضور10

هرآن کس که ظلمى از او سر زند           به کار نکویش مبدل کند

بیامرزد او را خداى غفور                    که الطاف او نیست از کس بدور11

      . کلمه‌ى‌ «جَانٌّ» یا به معناى مار کوچک است که در مرحله‌ى اوّل، عصا به آن صورت درآمد و یا مار بزرگى که مثل مار کوچک سرعت حرکت داشت.

غیر انبیا ترس دارند، مگر کسانى که ستمى کرده و بعد عمل خوبى انجام دهند که آنان نیز به خاطر غفور و رحیم بودن خدا ترسى ندارند.

 ترس دو نوع است: غریزى و معنوى. جمله‌ى‌ «لا تَخَفْ» درباره‌ى خوف غریزى است،

ولى خوف معنوى که خوف از مقام الهى است، در آیات دیگر عنوان شده است.

- نداى آسمانى باید با نشانه‌اى همراه باشد تا اثر کند . ابزار معجزه، وسایل عادّى است

- کسى که خدا را حاضر بداند و خود را در محضر او ببیند، از غیر خدا نمى‌ترسد.

101. آسمانی چون گُل و روغن گداخته

فَإِذَا انْشَقَّتِ السَّماءُ فَکانَتْ وَرْدَةً کَالدِّهانِ (رحمن 37) پس آنگاه که آسمان شکافته شده، گلگون و مثل روغن گداخته در آید)و چون چرم سرخ گلگون گردد(.

وجه تشبیه : خداوند آسمان را به گل سرخ و روغن گداخته تشبیه کرده است.

یکى روز آید که این آسمان               شکافى خورد سهمگین و گران

شود چون گلى سرخگون ناگهان       ز هر سو چو روغن بگردد روان

در آینده آسمان‌ها از هم شکافته و ذوب خواهند شد. آسمان‌هایى که‌ «سَبْعاً شِداداً» هستند، مثل روغن مذابّ، روان مى‌شوند. «فَکانَتْ وَرْدَةً کَالدِّهان                    

1. ظهور قیامت، با دگرگونى در نظام طبیعت صورت مى‌گیرد. «فَإِذَا انْشَقَّتِ السَّماءُ»

2- پایان این جهان، فروپاشیدن و درهم پیچیدن است، امّا آغازى است براى جهان دیگر. «فَإِذَا انْشَقَّتِ السَّماءُ ... فَیَوْمَئِذٍ»

قیامت روز شکافته شدن آسمان هاست. و انشقّتِ السّماء فهی یومئذٍ واهیة (حاقّه ۱۶) و آسمان از هم بشکافد، و در آن روز است که آن از هم گسسته باشد، بلکه زمین نیز شکافته می شود:

یوم تَشَقّق الأرضُ عنهم سِراعاً ذلک حشْر علینا یسیر( ق ۴۴) روزی که زمین به سرعت از [اجسادِ] آنان جدا و شکافته می شود، این حشری است که بر ما آسمان خواهد بود.

 امام صادق(علیه السلام) : روز قیامت، هنگامی که رسول الله (صلی الله علیه و آله)  فراخوانده می شود، لباسی مناسب، حلّه ای گلگون (سرخ) پوشانده می شود

102. حوران بسان یاقوت و مرجان

فِیهِنَّ قاصِراتُ الطَّرْفِ لَمْ یَطْمِثْهُنَّ إِنْسٌ قَبْلَهُمْ وَ لا جَانٌّ (56)

 در آنجا، همسرانى هستند که نگاهشان از بیگانه کوتاه و پیش از اینان، هیچ جنّ و انسى آنان را لمس نکرده است.

کَأَنَّهُنَّ الْیاقُوتُ وَ الْمَرْجانُ (رحمن 58)

گویا آنان یاقوت و مرجان هستند.

وجه تشبیه : زنان و حوران بهشتی به یاقوت و مرجان تشبیه شده است.

زنانى نجیبند و نیکوسرشت                  نشیمن گزیده به باغ بهشت

ز انس و ز جن هیچ کس پیش از این     نبودست با آن زنان همنشین

زنانى که دارند آنجا حضور                   چو یاقوت هستند و مرجان نور

«قاصِراتُ الطَّرْفِ» یا به معناى چشم ندوختن به دیگران است یا این‌که به خاطر جذّابیت و زیبایى که دارند، همسرانشان حاضر نیستند چشم از آنان بردارند و نگاه به دیگران کنند.

در این آیات، به کامیابى‌هاى مادى و طبیعى بهشت اشاره شده است:

الف. همسرانى پاک و زیبا و هم عفیف و پاکدامن هستند، «قاصِراتُ الطَّرْفِ» 

ب. هم باکره و دست نخورده، «لَمْ یَطْمِثْهُنَ‌»

ج. هم لطیف و زیبا «کَأَنَّهُنَّ الْیاقُوتُ وَ الْمَرْجانُ»

 1- بهشتیان داراى تمایلات جنسى هستند. « فِیهِنَّ قاصِراتُ الطَّرْفِ»

2- جنّ نیز داراى غریزه جنسى است. « لَمْ یَطْمِثْهُنَّ إِنْسٌ قَبْلَهُمْ وَ لا جَانٌّ»

3- تمایل انسان به پاکى، بکارت و زیبایى همسر، خواسته‌اى اصیل است، نه تمایلى تلقینى و زائیده فرهنگ و محیط.

4- زنان بهشتى غیر از همسران بهشتیان در دنیا هستند.

زیرا احدى با آنها تماس نگرفته است، اول عفّت زن بعد زیبایى او. ابتدا «لَمْ یَطْمِثْهُنَّ» و سپس‌ »کَأَنَّهُنَّ الْیاقُوتُ»

103. مثال حرکت کوه ها

وَ سُیِّرَتِ الْجِبَالُ فَکَانَتْ سَرَابًا نباء ۲۰ و کوهها را روان کنند و [چون] سرابى گردند.

وجه تشبیه : خداوند حرکت کوه را به سراب تشبیه کرده است.  

گشوده شود ز آسمان چند باب       جبالند آن روز همچون سراب

حرکت کوه‌ها مقدّمه به هم خوردن آنها و خرد شدن و ذره ذره شدن سنگ ها و در نهایت، روان شدن به گونه‌اى است که از دور سراب به نظر آیند.

در قیامت، نظام آسمان و زمین دگرگون مى‌شود. «فُتِحَتِ السَّماءُ ... سُیِّرَتِ الْجِبالُ‌»

 (وَ اِذَا الجِبالُ سُیِّرَت) (سوره تکویر) : و آن زمان که کوهها به راه می افتند.

دگر کوهها را نماند قرار

 1 - در آستانه قیامت، کوه ها از جا کنده و حرکت داده خواهند شد .

 2 - قیامت، رخدادى بزرگ و همراه با به هم پاشیدن تمام زمین، حتى سخت ترین نقطه هاى آن. خبر رانش کوه ها، در حقیقت خبر از متلاشى شدن زمین و بیانگر عظمت رخداد قیامت است.

و اما کوه‌های‌ محکم‌ و استوار ‌که‌ انسان‌ ‌بر‌ ‌آنها‌ متکی‌ ‌بود‌، ‌از‌ جای‌ ‌خود‌ تکان‌ می‌خورند و ‌به‌ راه‌ می‌افتند و پاره‌ پاره‌ و پراکنده‌ می‌شوند و ‌به‌ صورت سرابی در می آیند.

در آستانه قیامت کوهها مراحل مختلفى را طى مى‏کنند نخست به حرکت در مى‏آیند، و در آخرین مرحله به غبار پراکنده‏اى تبدیل مى‏شوند (شرح بیشتر تفسیر آیه 20 نبا)

104. مثال سن و سال کم

وَ کَوَاعِبَ أَتْرَابًا  (نباء ۳۳) و دخترانى همسال با سینه‏ هاى برجسته.                        .

بسى حور چشمان که دوشیزه اند          که همسال و خوش رو و پاکیزه اند

«کَواعِبَ» دخترى را گویند که تازه سینه‌اش بر آمده باشد، «اتراب» هم سن و سال و هم شکل و شمائل است. شاید مراد این باشد که حوریان بهشتى در زیبائى بر یکدیگر برترى ندارند، کامیابى و رستگارى در سایه نعمت‌هاى مادى و معنوى است . پاداش برای مردانی باتقوی و پاک است که در دنیا رعایت کرده و حلال و حرام خدا را اهمیت داده باشند.

نه مردان بیمار دل و دله و چشم چران که زنان را مورد اذیت قرار داده و موجب ناراحتی آنان شده باشند.

 اصولا همسران نه فقط با کامبردارى جنسى همراه است، بلکه نیز از آن جهت که نیاز روح را از لحاظ همکارى با روحى دیگر تکمیل مى‏کند که براى آن همچون آینه‏اى است که خود را در آن مى‏بیند و بالعکس،

و خدا براى بندگان صالح حور العین فراوان در بهشت به بهترین صورتى که بشر تصور کند آفریده است، بلکه گاه چنان تصور مى‏شود که در زیبایى و جمال ظاهرى برترى از آن تصور نمى‏شود، و نمونه اعلایى براى جمال‏روحى و خلق عالى و ادب رفیع است تا شایسته مؤمنان و تراز بالاى ایشان بوده باشد.

105. کاه جویده شده

فَجَعَلَهُمْ کَعَصْفٍ مَّأْکُولٍ  ( ۵ فیل) و [سرانجام خدا] آنان را مانند کاه جویده ‏شده گردانید.

اصحاب فیل یعنی ابرهه که سوار بر فیل شدند و با سپاهیان بسیار زیاد تصمیم بر تخریب کعبه را داشتند، هم خورد شدند، هم تحقیر.                                     .

چراکه خداوند پرنده هایی کوچک که سنگ ریزه ای در منقار داشتند به جان آن ها افتاده و با تمامی تجهیزاتی که همراه داشتند شکست خورده و نابود و فراری شدند. خداوند برای پیروزی مستضعفین، تنها اراده و ایمان قوی می خواهد که ابر قدرتان سراسر مجهز با تجهیزات پیشرفته را با امداد الهی خود به نابودی برساند.

«کَعَصْفٍ مَأْکُولٍ» تشبیه به کاهى که خوراک حیوان شده یعنى سرگین، بدترین تحقیر.

دشمنان خدا هر چند مجهز باشند ناتوانند.. سخت‌ترین کیفر براى اهانت به مقدسات است. (اقوام دیگر که هلاک شدند هیچ کدام مثل کاه جویده نشدند، بلکه یا روى خاک افتادند یا در آب غرق شدند.).   در سال 1358، به دنبال پیروزى انقلاب اسلامى در ایران و اشغال سفارت آمریکا توسط دانشجویان مسلمان، آمریکا به بهانه آزادى گروگان‌هاى خود و ساقط کردن رژیم اسلامى، تعدادى هواپیما و هلى‌کوپتر را به سوى ایران فرستاد.  امّا به اراده خداوند شنهاى کویر طبس چنان طوفانى ایجاد کردند که بخشى از هواپیماها زمین‌گیر شدند و خلبانان آنها سوختند و بخشى هم پا به فرار گذاردند.

106. قطع تمام درختان  با قهر الهى

فَطافَ عَلَیْها طائِفٌ مِنْ رَبِّکَ وَ هُمْ نائِمُونَ .  فَأَصْبَحَتْ کَالصَّرِیمِ  (سوره نون۲۰

همانا، ما مردم (مکّه را) آزمودیم، همان گونه که صاحبان آن باغ (در یمن) آزمودیم، آنگاه که سوگند یاد کردند صبحگاهان میوه‌هاى باغ را بچینند. و چیزى را (براى فقرا) استثناء نکردند.

پس هنگامى که در خواب بودند، از طرف پروردگارت آفتى بر گرد باغ چرخید (و باغ را سوزاند). پس صبح شد در حالى که (اصل باغ به کلى) برچیده شده بود.  

ازاین رو همان شب به هنگام خواب       ز یزدان برآن باغ آمد عذاب

همه نخلهایش به وقت پگاه                 چو خاکسترى گشت یکسر سیاه 

مراد از «طائِفٌ»، آفت و بلایى است که بر گرد باغ چرخید و آنرا سوزاند و خاکستر کرد. «صرم» به معناى قطع و چیدن میوه است و مراد از «صریم» برچیده شدن و قطع تمام درختان با قهر الهى است.                 

 وجه تشبیه : باغ مرد خسیس و تنگ نظر را بعد از قهر الهی به محلی غیر از باغ تشبیه شده بدون درخت و...پ  1. قهر الهى مخصوص آخرت نیست بلکه گاهى در دنیا و بسیار سریع واقع مى‌شود.

2. تنبیه و کیفر از شئون ربوبیّت است و جنبه تربیتى دارد. «طائِفٌ مِنْ رَبِّکَ»

«أَفَنَجْعَلُ الْمُسْلِمِینَ کَالْمُجْرِمِینَ» (۳۵ نون) پس آیا فرمانبرداران را چون بدکاران قرار خواهیم داد.

داستان باغ سوخته‌

مرد باغدارى که هر سال از میوه‌هاى باغش به فقرا انفاق مى‌کرد و زکوه محصولات خود را می پرداخت و نسبت به نیازمندان عنایت و بخشندگی داشت، از دنیا رفت.

 وارثان تصمیم گرفتند فقرا را محروم نمایند، تنها یکى از وارثان مخالف بود ولى اکثر آنان بخل ورزیدند و براى محروم کردن فقرا تصمیم گرفتند که سحرگاهان به باغ روند و میوه‌ها را بچینند تا فقرا آگاه نشوند.

به باغ رفتند، اما به اراده ی خداوندی، جای باغ را یک تخته خاکستر دیدند. گفتند: ما راه را گم کرده‌ایم، این باغ ما نیست.

امّا دیگرى گفت: ما از راه درست پدر منحرف شدیم، و تصمیم گرفتیم فقرا را محروم کنیم، لذا خودمان محروم شدیم.

آن فرزندى که از روز اول با بخل مخالف بود، گفت: آیا به شما نگفتم این فکر غلط است؟ به هر حال آنان قهر الهى را دیدند و متنبّه شدند و یکدیگر را ملامت کردند.

107. مانند یونس نباش

فَاصْبِرْ لِحُکْمِ رَبِّکَ وَ لَا تَکُن کَصَاحِبِ الْحُوتِ إِذْ نَادَى وَ هُوَ مَکْظُومٌ   (نون ۴۸ )

پس در [امتثال] حکم پروردگارت شکیبایى ورز و مانند همدم ماهى [یونس] مباش آنگاه که اندوه زده ندا در داد.

تو راه صبورى کنون گیر پیش                بکن صبر بهر خداوند خویش

نباشى چو یونس که کردى طلب           که بر خلقش آید عذابى ز رب

در آن حال خواندى یگانه اله               که پر بود قلبش ز اندوه و آه    

«مَکْظُومٌ» به کسى گویند که از غم و اندوه پر شده باشد. خداوند در قرآن، حدود بیست مرتبه پیامبرش را به صبر دعوت کرده است زیرا برای ارشاد مردم صبر و مقاومت لازم است ( وَ استَقِم کَما اُمِرتَ ) همانطور که ماموری استقامت کن.

در سوره شعراء، شعار تمام انبیا این است که ما از شما مردم مزد نمى‌خواهیم. «وَ ما أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ» کفّار در آیه 45 با جمله‌ «إِنَّ کَیْدِی مَتِینٌ» تهدید شدند، پس خداوند براى آنان حکم و برنامه‌اى دارد، تو صبر کن و در نفرین عجله نکن. «فَاصْبِرْ لِحُکْمِ رَبِّکَ »

سؤال: مراد از نعمت پروردگار که یونس دریافت کرد چه بود؟                                 .     پاسخ: هم نعمت مادى به او رو کرد، زیرا او غرق نشد و ماهى او را بلعید،

در شکم ماهى زنده ماند و سپس او را بیرون آورد. و هم نعمت معنوى که توفیق عذرخواهى و پذیرش توبه او باشد، زیرا هیچ توبه و اطاعتى از انسان سر نمى‌زند مگر با توفیق الهى.

سؤال: با اینکه حضرت یونس مورد لطف قرار گرفت، پس چرا باز هم به بیابان خشک پرتاب شد؟

چنانکه در سوره صافات مى‌فرماید:  «فَنَبَذْناهُ بِالْعَراءِ وَ هُوَ سَقِیمٌ وَ أَنْبَتْنا عَلَیْهِ شَجَرَةً مِنْ یَقْطِینٍ» ما او را در بیابان خشک فرو نهادیم در حالى که او بیمار بود و بوته‌اى از کدو بر بدن او رویاندیم (تا شفا یافت).                                                        

 پاسخ: پرتاب به بیابان همراه با درمان بیمارى، لطف است، ولى پرتاب با توبیخ مذمّت ابدى قهر است.

1. صبر و مقاومتى مورد سفارش است که براى فرمان خدا باشد، نه از روى یکدندگى و لجاجت بى‌جا. (فَاصْبِرْ لِحُکْمِ رَبِّکَ)

2. رهبر جامعه نباید در هیچ شرایطى امّت را رها کند. (لا تَکُنْ کَصاحِبِ الْحُوتِ)

108. مثال تخت بلقیس

فَلَمَّا جاءَتْ قِیلَ أَ هکَذا عَرْشُکِ قالَتْ کَأَنَّهُ هُوَ وَ أُوتِینَا الْعِلْمَ مِنْ قَبْلِها وَ کُنَّا مُسْلِمِینَ  (نمل 42 ) پس هنگامى که (بلقیس) آمد، به او گفته شد: آیا تخت تو این گونه است؟ گفت: گویا خود آن است، و پیش از این، به ما علم (به حقّانیّت سلیمان) داده شده و ما فرمان بردار بوده‌ایم.

مثال : تخت بلقیس به طور معجزه در اختیار سلیمان قرار گرفته بود که بلقیس آن را تصدیق نمود.

چو بلقیس آمد به دربار شاه             بگردید حاضر در آن بارگاه

نمودند از او سؤالى چنین                 که تخت تو اینست آیا همین ؟

بگفتا همین است و زین پیشتر        به فرمان ایزد نهادیم سر

وَ صَدَّها ما کانَتْ تَعْبُدُ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنَّها کانَتْ مِنْ قَوْمٍ کافِرِینَ آنچه (آن زن) به جاى خدا مى‌پرستید، او را (از تسلیم شدن در برابر حقّ) بازداشته بود، و او از قوم کافران بود، (ولى بعد از کفر، ایمان آورد). جمله‌ى‌ «وَ أُوتِینَا الْعِلْمَ» ظاهراً ادامه‌ى کلام بلقیس است و ممکن است سخن سلیمان و اطرافیان او باشد که گفته باشند: به ما، قبل از بلقیس علم داده شده و قبل از او مسلمان بودیم. جامعه و محیطِ شرک مانع خط شکنى و تسلیم بلقیس شده بود، چنانکه قرآن فرمود: وَ صَدَّها ما کانَتْ تَعْبُدُ مِنْ دُونِ اللَّهِ... در برخوردهاى ابتدایى، حرف آخر را اوّل نزنید. أَ هکَذا..کَأَنَّهُ هُوَ (نفرمود: «هذا عرشک» و او هم نگفت: «انّه هو». مکتبى ارزش دارد که بر اساس علم باشد. محیط، جامعه و عقائد خرافى، مانع از ایمان واقعى است.

109. آسمان درهم پیچیده

یَوْمَ نَطْوِی السَّماءَ کَطَیِّ السِّجِلِّ لِلْکُتُبِ کَما بَدَأْنا أَوَّلَ خَلْقٍ نُعِیدُهُ وَعْداً عَلَیْنا إِنَّا کُنَّا فاعِلِینَ  (انبیاء 104 )

روزى که آسمان را همچون طومار نوشته‌ها درهم مى‌پیچیم (و) همان گونه که آفرینش را آغاز کردیم، آن را باز مى‌گردانیم، (این) وعده‌اى است بر عهده‌ى ما (و) ما حتماً انجام دهنده (ى وعده‌هاى خود) هستیم.

سِجِلّ (شناسنامه) در اصل به قطعه سنگى گفته مى‌شده که روى آن مى‌نوشتند، 

تشبیه آسمان ها همچون طومار نوشته‌ها درهم مى‌پیچیده مثل آغاز آفرینش آن را باز مى‌گرداند

و تشابه پیدایش قیامت با آفرینش ابتدائى جهان، کَما بَدَأَکُمْ تَعُودُونَ  همان گونه که در آغاز شما را آفرید، باز شما برمى‌گردید،

همان گونه که در آغاز شما را آفرید،          باز شما برمى‌گردید،

یکى روز خواهد رسد یک زمان                  چو طومار پیچد به هم آسمان

شود همچو آن حالتى کز نخست             خدایش به خلقت نمودى درست

بلى وعده ماست اندر صفت                    که انجام خواهد شدن عاقبت

(هُوَ الَّذِی یَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ وَ هُوَ أَهْوَنُ عَلَیْهِ‌)  او کسى است که آفرینش را آغاز کرده و سپس آن را تکرار مى‌کند، در حالى که آن بر او آسان‌تر است.

نظام هستى ازلى و ابدى نیست و سرانجام دستخوش تغییر و تحول خواهد گردید.  

2- قدرت خدا نسبت به درهم پیچیدن آسمان‌ها، به آسانى پیچیدن یک طومار است.

3- تمثیل، بهترین و رساترین راه براى تفهیم و تفهم است. «کَطَیِّ السِّجِلِّ »

 4- همان گونه که پیچیدن یک طومار به معناى محو نوشته‌هاى آن نیست، درهم پیچیده شدن آسمان‌ها نیز نشانه نابودى آفریده‌ها نیست. «کَطَیِّ السِّجِلِّ لِلْکُتُبِ»

110. مثال بینا و نابینا

وَ مَا یَسْتَوِی الْأَعْمَى وَ الْبَصِیرُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَ لَا الْمُسِیءُ قَلِیلًا مَّا تَتَذَکَّرُونَ ﴿مومن۵۸﴾ و نابینا و بینا یکسان نیستند و کسانى که ایمان آورده و کارهاى شایسته کرده‏اند [نیز] با [مردم] بدکار [یکسان] نیستند چه اندک پند مى‏پذیرید.

مساوى نباشند بینا و کور               یکى راه جسته یکى مانده دور

همه مؤمنان به پروردگار                که صالح بگشتند و پرهیزگار

نباشند چون کافران در صفت        نباشند هم رتبت و منزلت

دریغا، قلیلى بگیرید پند                 از این آیه هائى که گوییم چند

- تکبّر، بزرگ‌ترین مانع حقّ بینى و حقّ پذیرى است. (متکبّر مانند کور است)               -  ایمان و بینش، بر عمل مقدّم است.  انسان بى‌اعتنا به حقایق کور است. 

-  آن چه محور است، علم و تذکّر است نه آمار و ارقام 

 توده‌ى مردم نمى‌دانند و گروه بینا و پندپذیر، اندک هستند. 

-  در آیه‌ى قبل (اکثر مردم نمى‌دانند) و حالا (افراد کمى متذکّر مى‌شوند) و پند مى‌پذیرند. پس دانستن مهم نیست، هوشیار بودن مهم است. چشم داشتن اصل نیست بصیرت و آگاهی داشتن مهم است.  

بصیرت و آگاهی چه در حوزه فردی و چه اجتماعی و سیاسی عنصری کلیدی برای توسعه و به کمال رسیدن هر جامعه ای می باشد و این واژه ای صرفا دینی نیست و لازمه حیات انسان بما هو انسان است.

111.  مَثَل غلام یک خواجه و غلام چند خواجه

ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا رَّجُلًا فِیهِ شُرَکَاء مُتَشَاکِسُونَ وَ رَجُلًا سَلَمًا لِّرَجُلٍ هَلْ یَسْتَوِیَانِ مَثَلًا الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَکْثَرُهُمْ لَا یَعْلَمُونَ ﴿زمر 29﴾ خدا مثلى زده است مردى است که چند خواجه ناسازگار در [مالکیت] او شرکت دارند [و هر یک او را به کارى مى‏گمارند] و مردى است که تنها فرمانبر یک مرد است آیا این دو در مثل یکسانند سپاس خداى را [نه] بلکه بیشترشان نمى‏دانند.

وجه تشبیه : تفاوت انسان دارای چند ارباب را به یک ارباب داشتن تشبیه کرده است.

خداوند این نکته را زد مثل                  بگیرید آن را فرا در عمل

کسى را که ارباب باشد زیاد                همه دشمن هم همه بدنهاد

بود همچو آن کس که همواره او        بود بندۀ نیکمردى نکو؟

ستایش خدا راست بى چون وچند     ولى اکثر خلق آگه نیند

 این مثلی است که خداوند برای شخص مشرک و موحد زده، مشرکی که ارباب و آلهه متعدد و مختلف می پرستد و آنها در شخص او شریکند و بر سر او با هم مشاجره دارند و هر یک او را به کاری دستور می دهند و می خواهند که او بنده خاص آنها باشد، با شخص موحدی که خالص در اختیار یک معبود است و احدی در شخص او با آن معبود شراکت ندارد، در نتیجه موحد تنها بر طبق اراده او خدمت می کند 

 البته این دو نفر یکسان نیستند و این مثال ساده و همه کس فهم در واقع تقریر برهان «لَوْ کَانَ فِیهِمَا آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتَا»  اگر در آسمانها و زمین خدایان دیگری غیر از خدای واحد می بود ، فاسد می شدند, می باشد. 

کافر به خاطر خدایان متعددی که هرکدام برای خود امر و نهی دارند بسان برده ای است که مملوک چند نفر می باشد.

 انسان مشرک، در زندگی، متحیر بوده و راهی به مقصود نخواهد برد چون آرای مختلف بر او حاکم است.  در حالی که مؤمن برای خود، حاکم واحدی برگزیده و یک رای بر او حکومت خواهد کرد.

و آنها که چشم و اندیشه و عقلشان بسته است با کسانى که حقایق را به خوبى مى‏بینند و درک مى‏کنند برابرند؟ آیا فکر نمى‏کنید.

  و در آخر خدا را ثنا نموده به جهت آنکه بندگی او بهتر است ازبندگی غیر او، و این مزیت بر هر کس که کمترین بصیرتی داشته باشد کاملا روشن است اما بیشتر آنان این امر را متوجه نمی شوند و این مزیت را نمی فهمند. برده اى است داراى چند ارباب که هر کدام او را به کارى دستور مى دهد، این مى گوید:

فلان برنامه را انجام ده، و دیگرى نهى مى کند، او در این میان سرگردان و حیران است، و در وسط این دستورهاى ضد و نقیض ‍ متحیر مانده و نمى داند خود را با نواى کدامین هماهنگ سازد؟!

و از آن بدتر اینکه براى تامین نیازهاى زندگى این یکى او را به دیگرى حواله مى دهد، و آن دیگر به این، و از این نظر نیز محروم و بیچاره و بى نوا و سرگردان است و مردى را ذکر مى کند که تنها تسلیم یکنفر است (و رجلا سلما لرجل ). و اینگونه است حال (مشرک) و (موحد):

مشرکان در میان انواع تضادها و تناقضها غوطه ورند، هر روز دل به معبودى مى بندند، و هر زمان به اربابى رو مى آورند، نه آرامشى ، نه اطمینانى و نه خط روشنى .

112.  خاشع در مقابل عظمت کلام خدا

لَوْ اَنْزَلْنا هذَا الْقُرْآنَ عَلَى جَبَل لَرَأَیْتَهُ خاشِعاً مُتَصَدِّعاً مِنْ خَشْیَةِ اللّهِ وَ تِلْکَ الاَمْثالُ نَضْرِبُها لِلنّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ (حشر21 ) اگر این قرآن را بر کوهى نازل مى کردیم، مى دیدى که در برابر آن خاشع مى شود و از خوف خدا مى شکافد! اینها مثال هایى است که براى مردم مى زنیم، شاید در آن بیندیشند. این مثال پیرامون جاذبه فوق العاده قرآن مجید سخن مى گوید،  خداوند متعال در این آیه شریفه، نفوذ معنوى قرآن را در انسان بر خشوع و خضوع کوه ها در برابر قرآن تشبیه کرده است که اگر قرآن بر کوه ها نازل مى شد، کوه در برابر قرآن خاشع گشته و از خوف خدا مى شکافت.

اگر ما کتابى چنین باشکوه                  فرستاده بودیم بر سنگ و کوه

بدیدى ز ترس خداى جلیل            چسان کوه، خاشع شدى و ذلیل

چنین نیک تمثیل را ما عیان            نمائیم بهر خلایق بیان

امیدست یک دم تفکر کنند           یکى لحظه در آن تدبر کنند

سپس هدف از امثال القرآن را تعقّل و تفکّر در آیات الهى بیان مى کند.

زندگى پیامبر (صلی الله علیه و آله) نشانگر آن است که دشمنان اسلام از جاذبه قوىّ قرآن مجید مى هراسیدند.

قرآن مجید هراس آنان را در آیه شریفه 26 سوره فصّلت چنین بیان مى کند (وَ قالَ الَّذینَ کَفَرُوا لا تَسْمَعُوا لِهذَا الْقُرْآنِ وَ اَلْغَوْ فیهِ لَعَلّکُمْ تَغْلِبُونَ ) کافران گفتند: گوش به این قرآن ندهید و به هنگام تلاوت آن جنجال کنید، شاید پیروز شوید!

 آرى! آنان آن قدر از جاذبه قرآن مى ترسیدند که هنگام تلاوت آیات حق توسّط پیامبر (صلی الله علیه و آله) شروع به هیاهو و جنجال مى کردند تا صداى زیباى تلاوت قرآن پیامبر به گوش مردم نرسد. اوج هراس کفّار و مشرکان از این مسأله، که نشانه جاذبه شگفت انگیز قرآن مجید است، آنجا بود که به کسانى که قصد تشرّف به مسجد الحرام و زیارت بیت اللّه الحرام را داشتند،

مى گفتند: در داخل مسجد پنبه اى در گوش هاى خود فرو کنید تا صداى پیامبر صلی الله علیه و آله را نشنوید؛ مبادا مسحور شوید! متأسّفانه امروز هم این شیوه جلوگیرى از رسیدن صداى حق به مردم، به روش هاى مدرن انجام مى شود! برخى از اتّهام ها و بر چسب ها و تهمت هایى که مشرکان به حضرت رسول صلی الله علیه و آله نسبت مى دادند نیز نشانگر همین معنى است. یکى از این اتّهامات، نسبت سحر و جادوگرى است.

113. وعده‌هاى منافقان اغفال شده

کَمَثَلِ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ قَرِیبًا ذَاقُوا وَ بَالَ أَمْرِهِمْ وَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ (حشر ۱۵)

(مَثَل یهود بنى نضیر) مَثَل کسانى است که چندى قبل از آنان بودند (و با وعده‌هاى منافقان اغفال شدند) و تلخى و ناکامى انحراف خود را چشیدند و برایشان عذاب دردناکى است.

ضرب المثل : مؤمن از یک سوراخ دو بار گزیده نمى‌شود       

بود حال این منکران عنود                  چو کفار پیشین دور وجود

که خود کیفر کارهاى خطا                 بدیدند آنان به دار الفنا

به دار البقا نیز اندر جحیم                 عذابى ببینند سخت و الیم

ولى یهودیان بنى‌نضیر، فریب وعده‌هاى منافقان را خوردند و فکر نکردند که این منافقان، چندى قبل همین وعده‌ها را به یهودیان بنى‌قینقاع دادند و وفا نکردند.

1. در شناخت افراد و گروهها، به سابقه آنها مراجعه کنید« کَمَثَلِ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ»

2. رهبر جامعه، باید از تاریخ اقوام و گروهها آگاه باشد.

3. در تبلیغ و تربیت، از نمونه‌هایى استفاده کنید که آشنایى مردم با آن آسان‌تر باشد.

 4. تلخى‌هاى مادى، پرتوى از کیفر کفّار است. «ذاقُوا وَ بالَ أَمْرِهِمْ» 

5. تاریخ داراى قانون و سنت‌هاى ثابت است.

کفّار اگر راهى را رفتند، مزه تلخ آن را چشیدند، شما هم اگر آن را بروید، خواهید چشید.

6. تلخى‌ها و شیرینى‌ها، نتیجه عملکرد خود ماست.

7. همکارى با منافقان، هم در دنیا عذاب دارد و هم در آخرت.

114. مثال رگ گردن انسان و خدا

وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ وَ نَعْلَمُ ما تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ «قاف 16» و همانا ما انسان را آفریده‌ایم و هر چه را که نفسش او را وسوسه مى‌کند مى‌دانیم و ما از شریان و رگ گردن به او نزدیک‌تریم (و بر او مسلّطیم).

چو ما خویش بر آدمى جان دهیم           به اندیشۀ نفس وى آگهیم

که ما از رگ گردن آدمى                        بدوئیم نزدیکتر هر دمى

کلمه «ورید» از ریشه‌ى «ورود» به معناى رفتن به سراغ آب است.

از آنجا که این رگ، شاهراه گردش خون میان قلب و دیگر اعضاى بدن است، آن را «ورید» گفته‌اند. براى ارشاد منحرفان، از هر شیوه صحیحى باید استفاده کرد.

در آیات قبل نمونه‌هایى از قدرت خداوند در هستى و نمونه‌هایى از سرنوشت شوم کسانى که تکذیب مى‌کردند، بیان شد.

 این آیات، وجدان و عقل مردم را مخاطب قرار داده که مگر ما در آفرینش اول عاجز شدیم تا از آفرینش دوم بازمانیم. مشابه جمله‌ى‌ «نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ»، این آیه است: «أَنَّ اللَّهَ یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ» خداوند میان انسان و قلب او حایل مى‌شود.

مثال : خداوند تسلط خود را بر انسان از نزدیکی خود به انسان از فاصله رگ گردن بیان کرده.

چون بر ما احاطه دارد. «نَعْلَمُ‌ ... وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ» لذا علم خدا دقیق، گسترده و بى واسطه است. علم و احاطه‌ى خداوند به بشر، در طول حیات اوست.

ما از رگ قلبش به او نزدیکتریم برای آنست که ورید رگی است که از قلب جدا شده و در تمام بدن منتشر می شود. و در واقع می خواهد بفرماید ما به انسان از چنین رگی که در تمامی اعضایش دویده و در داخل اندامش جای گرفته نزدیکتریم، آن وقت چگونه به او و همه حالات درونی و خواطر نفسانی او آگاه نباشیم ؟

و در واقع این تشبیهی که در این آیه بیان شده ،تشبیهی همه کس فهم و در خور تعقل همه افراد است و گرنه نزدیکی و ارتباط خداوند باانسان مافوق این معانی است.  چون او بین آدمی و نفس او و بین نفس او و آثار و افعالش واسطه است و حتی از خود انسان به او نزدیکتر است . همچنانکه می فرماید: «إن الله یَحولُ بَیْنَ المَرءِ وَ قَلبِه» همانا خدا بین و انسان و قلب او واسطه و حائل است.

115. سرگردانی انسان و فریب شیطان

قُلْ أَ نَدْعُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لا یَنْفَعُنا وَ لا یَضُرُّنا وَ نُرَدُّ عَلى‌ أَعْقابِنا بَعْدَ إِذْ هَدانَا اللَّهُ کَالَّذِی اسْتَهْوَتْهُ الشَّیاطِینُ فِی الْأَرْضِ حَیْرانَ لَهُ أَصْحابٌ یَدْعُونَهُ إِلَى الْهُدَى ائْتِنا قُلْ إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدى‌ وَ أُمِرْنا لِنُسْلِمَ لِرَبِّ الْعالَمِینَ (انعام 71)

 بگو: آیا ما خدا را رها کرده و چیزی را (مانند بتان) که هیچ قادر به نفع و ضرر ما نباشد به خدایی بخوانیم و بعد از آنکه خدا ما را هدایت نمود باز به خوی جاهلیت برگردانده شویم؟!

مانند کسی که فریب و اغوای شیطان او را در زمین سرگردان ساخته است .

در حالی که او را یارانی است که او را به راه راست می‌خوانند که نزد ما بیا! بگو: هدایت خدا به حقیقت هدایت است و ما مأموریم که تسلیم فرمان خدای جهانیان باشیم.

وجه تشبیه: انسان فریب خورده را توسط شیطان به حیران و سرگردان بودن تشبیه شده است.

بگو اى پیمبر که اینک چرا                      نماییم یکتا خدا را رها

پرستیم چیزى مثال بتان                        که نَبْوَند قادر به سود و زیان

به خوى جهالت بگردیم باز؟                همان راه باطل نماییم ساز

اگرچند ما را یگانه اله                          هدایت نمودست بر راست راه

نگردیم سرگشته چون آن کسى که       خورده فریبى ز شیطان بسى

که حیران و سرگشته روى زمین            بپوید ولى ره نیابد به دین

پس ابلیس را هست یاران چند            که بر خویش، کس را هدایت کنند

بگو آن هدایت بود نیک و راست        که تنها خود از سوى یکتا خداست

به ما امر این گونه گشته روان             که باشیم تسلیم رب جهان

 1- با سؤال وجدان‌ها را تحریک کنید. «قُلْ أَ نَدْعُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ»

2- شرک، غیر منطقى است، چون انگیزه‌ى پرستش، کسب سود یا دفع ضرر است و بت‌ها قادر به هیچ نفع و ضرر رساندن نیستند. «لا یَنْفَعُنا وَ لا یَضُرُّنا»

3- از غریزه‌ى منفعت‌خواهى مردم، در راه تبلیغ و تربیت آنان استفاده کنیم. «لا یَنْفَعُنا وَ لا یَضُرُّنا»

4- شرک، نوعى عقب‌گرد و ارتجاع اعتقادى است. «نُرَدُّ عَلى‌ أَعْقابِنا»

5- شرک، مایه‌ى سرگردانى و تحیّر است. «حَیْرانَ»

6- در برابر انحرافات، باید موضع‌گیرى صریح و مکرّر داشت. قُلْ أَ نَدْعُوا ... قُلْ إِنَّ هُدَى اللَّهِ‌ ...

 7- نماز، همراه تقوا کارساز است. «أَقِیمُوا الصَّلاةَ وَ اتَّقُوهُ»

8- ایمان به معاد و رستاخیز، عامل پیدایش تقوا در انسان است. «وَ اتَّقُوهُ وَ هُوَ الَّذِی إِلَیْهِ تُحْشَرُونَ»

116. مثال پرچم و برانگیخته شدن

یَوْمَ یَخْرُجُونَ مِنَ الْأَجْدَاثِ سِرَاعًا کَأَنَّهُمْ إِلَى نُصُبٍ یُوفِضُونَ ﴿معارج ۴۳﴾ روزى که از گورها[ى خود] شتابان برآیند گویى که آنان به سوى پرچمهاى افراشته مى دوند ( ۴۳)

وجه تشبیه: خروج از گورها زمان قیامت، به علائم ایستاده تشبیه شده است.

همان روز کایند بیرون ز گور           برآرند سرها ز خاک قبور

شتابند سوى مجازات کار              نیابند معبود جز کردگار

1. خروج از قبرها همراه با سراسیمگى است.

2. معاد، جسمانى است. «یَخْرُجُونَ مِنَ الْأَجْداثِ»

3. سرعت در جمعیّت انبوه، نشانه وحشت و اضطراب کافران در قیامت است سِراعاً                                

28 سوره بقره «کَیْفَ تَکْفُرُونَ بِاللَّهِ وَ کُنْتُمْ أَمْوَاتاً فَأَحْیَاکُمْ ثُمَّ یُمِیتُکُمْ ثُمَّ یُحْیِیکُمْ ثُمَّ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ »

چگونه به خداوند کافر می‌شوید؟! در حالی که شما مردگان (و اجسام بی‌روحی) بودید، و او شما را زنده کرد؛ سپس شما را می‌میراند؛ و بار دیگر شما را زنده می‌کند؛ سپس به سوی او بازگردانده می‌شوید. (بنابر این، نه حیات و زندگی شما از شماست، و نه مرگتان؛ آنچه دارید از خداست).

بر جمله: «ثم إلیه ترجعون» دقت شود چرا که سوره زلزله درباره رجوع انسان به سوی خداوند و اتفاقاتی که در آن روز می افتد بحث می کند. به این ترتیب ارتباط بین سوره و محورش مشخص می شود.

ارتباط بین سوره زلزله و سوره بینه به حدی است که می توان سوره زلزله را ادامه و استمرار سوره بینه شناخت چرا که خاتمه سوره بینه درباره جزای کافرین و مومنین در روز قیامت بحث می کند و سوره زلزله هم اتفاقاتی که در آن روز می افتد را بیان می کند و قاعده حساب و جزا در آن روز را بیان می کند.

 آیه محور درباره رجوع به سوی خدا بحث می کند و این سوره بیان می کند که این رجوع چه زمانی اتفاق خواهد افتاد و چگونه خواهد بود و... پس ارتباط سوره با محورش واضح است. 

به عبارت دیگر این سوره در بخشی از آیه محور تفصیل داده شده که همان موضوع رجوع به سوی خداوند است ولی با تفصیل جدیدی که مخصوص این سوره است.

ضرب المثل های قرآنی

کبوتر با کبوتر باز با باز

ٱلۡخَبِیثَٰتُ لِلۡخَبِیثِینَ وَٱلۡخَبِیثُونَ لِلۡخَبِیثَٰتِۖ وَٱلطَّیِّبَٰتُ لِلطَّیِّبِینَ وَٱلطَّیِّبُونَ لِلطَّیِّبَٰتِۚ أُوْلَـٰٓئِکَ مُبَرَّءُونَ مِمَّا یَقُولُونَۖ لَهُم مَّغۡفِرَةٞ وَرِزۡقٞ کَرِیمٞ (نور۲۶) زنهای ناپاک و زشتکار ، شایسته ی مردان ناپاکند و همچنین مردان ناپاک، شایسته ی زنان ناپاکند . زنهای پاکدامن نیز، شایسته ی مردان پاکدامن ، و مردان پاکدامن ، شایسته زنان پاکدامنند

هرآن زن که او هست بدکار و بد           به مردى بدین وصف باید رسد

هرآن مرد کو هست ناپاک و زشت       بود لایق همسرى بدسرشت

نکو زن به مرد نکو درخورست            نکومرد را نیک زن همسرست

چنین پاک اشخاص پاکیزه تن            همه پاک هستند از بد سخن

وز ایزد بیابند رزقى نکو                     ببینند آمرزش از سوى او

1. الْخَبِیثاتُ لِلْخَبِیثِینَ .... أُولئِکَ مُبَرَّؤُنَ مِمَّا یَقُولُونَ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ کَرِیمٌ  (نور۲۶)  زنان پلید، سزاوار .... آنان از آنچه درباره ایشان مى‌گویند منزّهند و براى آنان مغفرت و روزى نیکویى است.  

 هر چه کنی به خود کنی گر همه خوب و بد کنی

إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِکُمْ وَ إِنْ أَسَأْتُمْ فَلَها فَإِذا جاءَ وَعْدُ الْآخِرَةِ لِیَسُوؤُا وُجُوهَکُمْ وَ لِیَدْخُلُوا الْمَسْجِدَ کَما دَخَلُوهُ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ لِیُتَبِّرُوا ما عَلَوْا تَتْبیرا (اسراء7)

اگر نیکى کنید به خود نیکى کرده‏اید، و اگر بدى کنید به خود بدى کرده‏‏اید. پس هنگامى که [زمان ظهور] وعده دوم [براى عذاب و انتقام‏] فرا رسد، [پیکارگرانى بسیار سخت‏گیر بر ضد شما برمى‏‏انگیزیم‏] تا شما را [با دچار کردن به مصایب سنگین و گزند و آسیب فراوان‏] غصه‏‏دار و اندوهگین کنند و به مسجد [اقصى‏] درآیند، آن گونه که بار اول درآمدند تا هر که و هر چه را دست یابند، به شدت در هم کوبند و نابود کنند.  

اگر کار نیکو کنید و جمیل            به خود کرده اید اى بنى اسرییل

اگر هم نمایید اعمال بد              سزاى عمل بر شما مى رسد

چنین مکنت و ثروت و اقتدار       شما راست تا آن زمان پایدار

که آن قتل دوم بیاید ز راه             بریزید خون رسول اله

پس آنگاه آن وعده گردد تمام         که یزدان بخواهد کشد انتقام

خود آثار وحشت از این کارتان       نمایان بگردد به رخسارتان

بیایند در قدس همچون نخست         بناى شما را نمایند سست

نمایند نابود هر چیز هست             کشند آن کسى را که آید بدست

 1- نیکى و بدى ما، به خداوند سود یا زیانى نمى‌رساند بلکه نتیجه آن به خود ما باز مى‌گردد.

2- اوّل باید از نیکى‌ها دم زد، سپس از بدى‌ها. إِنْ أَحْسَنْتُمْ‌ ... إِنْ أَسَأْتُمْ‌                 

3- انسان در انتخاب و چگونگى عمل خویش، آزاد است.

4- فراز و نشیب‌هاى تاریخ و نابودى یهود بدنبال بلندپروازى آن، بر پایه قانون و سنّت الهى مى‌باشد

5- مساجد، پیوسته پایگاه قدرت ادیان و سمبل قدرت بوده و آزاد کردن مساجد از سلطه‌ى کفار از وظائف مؤمنان است.

براى سرکوب یهودیان متجاوز، مردان خدا وارد بیت المقدّس مى‌شوند، چنانکه مسلمانان با فتح مکّه وارد مسجدالحرام شدند. لِیَدْخُلُوا الْمَسْجِدَ

 6- براى تقویت حق، قلع و قمع مستکبران لازم است. «وَ لِیُتَبِّرُوا ما عَلَوْا تَتْبِیراً 

قالَ عَلِیٌّ(ع)‏ یَوماً: ما أحسَنتُ إلى‏ أحَدٍ قَطُّ! فَرَفَعَ النّاسُ رُؤوسَهُم تَعَجُّباً، فَقَرَأَ: «إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِکُمْ وَ إِنْ أَسَأْتُمْ فَلَها.

روزى، على علیه السلام فرمود: من هرگز به هیچ‏کس خوبى نکرده‏‏ام!.

 مردم، سرهاى خود را از روى شگفتى بلند کردند. سپس این آیه را خواند: اگر نیکى کردید، به خودتان نیکى کرده‏‏اید و اگر بدى کردید، به خودتان بد کرده ‏‏اید.

چو ایزد ببندد ز حکمت دری به رحمت گشاید در دیگری

مَا نَنسَخۡ مِنۡ ءَایَةٍ أَوۡ نُنسِهَا نَأۡتِ بِخَیۡرٖ مِّنۡهَآ أَوۡ مِثۡلِهَآۗ أَلَمۡ تَعۡلَمۡ أَنَّ ٱللَّهَ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ قَدِیرٌ (بقره۱۰۶) هر آیه ای را که منسوخ کنیم یا آن را متروک سازیم بهتر از آن یا مثل آن را می آوریم .      هرآنچه ز قرآن مشحون ز پند  نمائیم منسوخ آیات چند

و گر نیز احکام آن را تمام                 بسازیم متروک اندر کلام

بیاریم مانند، یا به از آن                   که  این کار آید ز رب جهان

ندانى تو آیا که پروردگار                   توانا بود بر همه چیز و کار؟ 

انسان همراه با نیازهاى فطرى و ثابت خویش، گاهى در شرایط خاصّ اجتماعى، اقتصادى، سیاسى و نظامى قرار مى‌گیرد. در این موارد در کنار قوانین و مقررات و احکام ثابت، باید دستورالعمل‌هاى متغیر داشته باشد که از طریق نسخ یا فرمان پیامبر و جانشینان او به مردم ابلاغ شود - تغییر احکام، دلیل بر شکست طرح قبلى نیست، بلکه نشانه‌ى توجّه به مسائل جدید و تغییرى حکیمانه است.

همانند تغییر کتاب و معلّم - گرچه در ظاهر دستورها متغیر و انبیا متعدّدند، ولى لطف خدا همواره یکسان است - جعل احکام و همچنین تغییر و تأخیر آنها، بدست خداست - همواره باید بهتر یا همانند جایگزین شود، نه پست‌تر. اسلام هرگز بن‌بست ندارد. بعضى از قوانین، قابل تغییر است - تغییرقانون، علاوه بر زمینه‌هاى گوناگون و پیدا شدن مصالح جدید، نیاز بقدرت دارد. مسلمانان پس از هجرت به مدینه، هفت ماه به سوی بیت المقدس نماز می خواندند. پس از آن، دستور تغییر قبله صادر شد و موظف شدند رو به سوی کعبه نماز بخوانند.

تیرانداز بدون کمان

أَتَأۡمُرُونَ ٱلنَّاسَ بِٱلۡبِرِّ وَ تَنسَوۡنَ أَنفُسَکُمۡ وَ أَنتُمۡ تَتۡلُونَ ٱلۡکِتَٰبَۚ أَ فَلَا تَعۡقِلُونَ (بقره۴۴)

 آیا مردم را به خیر و نیکی سفارش می کنید و خودتان را فراموش می نمائید. 

شمائى که دائم به خلق خدا             سفارش نمائید کار سزا

چه گشتست امروز اى قوم دون       که از یاد بردید خود را کنون

بخوانید اینک، کتاب خدا                 کتابى که نازل شد از کبریا

و لیکن در آیات یکتا اله                     تعقل نورزید خود هیچگاه

دانشمندان یهود، قبل از بعثت حضرت رسول (صلی الله علیه و آله)، مردم را به ایمان آوردن به آن حضرت دعوت مى‌‏کردند و بشارت ظهور حضرت را مى‏ دادند، امّا هنگام ظهور، خودشان ایمان نیاوردند و حتّى بعضى از آنان به بستگان خود که اسلام آورده بودند، توصیه مى‏‌کردند که مسلمان بمانند، ولى خودشان اسلام نمى‏ آوردند. 

دو شاخ گاو اگر خر داشتی یک شکم در آدمی نگذاشتی

وَ لَوۡ بَسَطَ ٱللَّهُ ٱلرِّزۡقَ لِعِبَادِهِۦ لَبَغَوۡاْ فِی ٱلۡأَرۡضِ وَلَٰکِن یُنَزِّلُ بِقَدَرٖ مَّا یَشَآءُۚ إِنَّهُۥ بِعِبَادِهِۦ خَبِیرُۢ بَصِیرٞ (شوری۲۷)

اگر خداوند رزقش را برای بندگانش زیاد کنند، در زمین طغیان می کنند.

چو رزق فراوان دهد بر عباد               نمایند روى زمین بس فساد

دهد روزى خلق را هرچه خواست      بصیر و خبیر آن یگانه خداست

 جواب ابلهان خاموشی است

فَقُولى اِنِّى نَذَرْتُ لِلرَّحْمنِ صَوْماً فَلَنْ اُکَلِّمَ الْیَوْمَ اِنسِیّاً (مریم26)

با اشاره بگو: من براى خداى رحمان روزه گرفته ام و امروز با احدى سخن نمى گویم.

چو مریم به طفلش اشارت نمود          که از او بپرسید جریان چه بود

بگفتند با طفل در مهد چون                توان گفتگو کرد، بنگر فسون

رگبار تهمتهاى مردم بى ایمان متوجّه مریم شد تا آنجا که تقاضاى مرگ از خدا کرد.

 بدی را با خوبی پاسخ دادن

وَ عِبَادُ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلَّذِینَ یَمۡشُونَ عَلَى ٱلۡأَرۡضِ هَوۡنٗا و َإِذَا خَاطَبَهُمُ ٱلۡجَٰاهِلُونَ قَالُواْ سَلاٰمٗا (فرقان۶۳) هنگامیکه جاهلان آنها را مخاطب می سازند، سلام می دهند.

عباد خداوند رحمان کیند؟     کسانى که اندر تواضع زیند

گذارند چون در زمین گام خویش            رهى از تواضع بگیرند پیش

چو شخصى بر ایشان براند عقاب        به گفتار خوش مى دهندش جواب

وَ لَا تَسْتَوِی الْحَسَنَةُ وَ لَا السَّیِّئَةُ ۚ ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِی بَیْنَکَ وَبَیْنَهُ عَدَاوَةٌ کَأَنَّهُ وَلِیٌّ حَمِیمٌ فصلت34 هرگز نیکی و بدی در جهان یکسان نیست، همیشه بدی (خلق) را به بهترین شیوه (که خیر و نیکی است پاداش ده و) دور کن تا همان کس که گویی با تو بر سر دشمنی است دوست و خویش تو گردد.  

بدان در جهان هیچ گه نیک و بد        نخواهد همانند و یکسان شود

اگر خلق با تو بدى کرد و زشت          تو با او نکویى کن اى خوش سرشت

که تا آنکه هر دَم ترا دشمن است       بیازد به سوى تو از مهر دست

شخصی بر ایشان براند عقاب  /    به گفتار خوش می دهندش جواب 

با بد و نیک وقت داد و ستد      نکند هیچ نیک هرگز بد     سنایی

مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد

و َأَن لَّیْسَ لِلْإِنسَانِ إِلَّا مَا سَعَى  (نجم۳۹) وَ أَنَّ سَعۡیَهُۥ سَوۡفَ یُرَى 40 

برای انسان جز آنچه که سعی کرده نخواهد بود. و اینکه البته پاداش سعی و عمل او را (در دنیا و برزخ) به وی بنمایند.

نبیند بجز حاصل آن تلاش               که کردست در زندگى و معاش

همانا که پاداش اعمال خویش          به برزخ ببیند فراروى پیش

براى انسان بهره‌اى نیست مگر آنچه تلاش کرده باشد، در صورتى که در آیات و روایات دیگر مى‌خوانیم که انسان گاهى از طریق شفاعت، به بهشت وارد مى‌شود.

یار بی پرده از در و دیوار در تجلی است یا اولی الابصار

وَ لِلَّهِ ٱلۡمَشۡرِقُ وَٱلۡمَغۡرِبُۚ فَأَیۡنَمَا تُوَلُّواْ فَثَمَّ وَجۡهُ ٱللَّهِۚ إِنَّ ٱللَّهَ وَٰسِعٌ عَلِیمٞ (بقره۱۱۵) مشرق و مغرب از آن خداست، پس به هر سو روکنید، آنجا روى خداست، همانا خداوند (به همه جا) محیط و (به هر چیز) داناست (بقره۱۱۵)

بلى مشرق و غرب زان خداست            همه ملک هستى از آن کبریاست

به هر سوى اگر روى خود برده اید       به سوى خدا روى آورده اید

محیط است ایزد به کلّ جهان              بداند همه چیز فاش و نهان

انسان به هر سو رو کند همان سمت مى‌تواند وجه الله باشد و او به وجه خدا رو کرده است.

سحرخیز باش تا کامروا باشی

وَ مِنَ اللَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَّکَ عَسَى أَن یَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقَاماً مَّحْمُوداً (اسراء۷۹)  قسمتی از شب بیداری کن و نافله به جا بیاور تا خداوند تو را به مقام محمود برساند. 

زمانى ز شب را تو بیدار باش             به دل گرم تسبیح دادار باش

که بر توست واجب تهجد تمام       نماز شبت را همى خوان مدام

که محمود سازد مقامت خداى        چو آورده اى ذکر او را به جاى 

نماز شب بر پیامبر واجب بود. مقام رهبرى، مستلزم تکالیف سنگین‌ترى است - دل شب بهترین زمان براى عبادت است - مقامات پسندیده معنوى، در سایه‌ى عبادت و عبودیّت پیدا مى‌شود .

خودفراموشی خدافراموشی

وَ لَا تَکُونُواْ کَٱلَّذِینَ نَسُواْ ٱللَّهَ فَأَنسَىٰهُمۡ أَنفُسَهُمۡۚ  حشر19

نباشید چون مردمى بدنهاد          که بردند یزدان خود را ز یاد

خدا کرد کارى که آن اهل آز        بکردند خود را فراموش باز

کسی رو تو قبر کسی نمی خوابانند

وَ لَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى فاطر18

و هیچ کس بار گناه دیگری را به دوش نگیرد

بلى هیچ کس بار شخص دگر         نخواهد بگیرد به دوش و به بر

کسى را که بار گناه و خطا              بود سخت سنگین به روز جزا

همه چیز به نفع خود است

وَ مَن یَشۡکُرۡ فَإِنَّمَا یَشۡکُرُ لِنَفۡسِهِۦۖ وَ مَن کَفَرَ لقمان12

به لقمان نمودیم حکمت عطا              به جاى آر، شکر و سپاس خدا

که هرکس کند کفر با خود عدوست    هرآن کس کند شکر، نفعش بر اوست

 

مرگ شتری که دَرِ خونه هرکسی می خوابه    

کُلُّ نَفۡسٖ ذَآئِقَةُ ٱلۡمَوۡتِ آل عمران 185

همه کس مرگ را چشد ناچار         اجر گیرید هم به روز شمار

هرکه شد دور از آتش عقبا             شد درون بهشت و گشت رها

همه از خداست

إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ. بقره 156  ما به فرمان خدا آمده‌ایم و به سوی او رجوع خواهیم کرد.

بگویید مائیم از کردگار               به او بازگردیم فرجام کار

 

کم آورده مُرده هاش رو میشمره

أَلۡهَىٰکُمُ ٱلتَّکَاثُرُ 1 حَتَّىٰ زُرۡتُمُ ٱلۡمَقَابِرَ 2

فزون طلبى (و تفاخر) شما را سرگرم کرد. تا آنجا که به زیارت مقبره‌ها رفتید.

برفتید بر سوى اهل قبور      نه پندى گرفتید از اهل گور

 

اگر خدا بخواد   

الا ما شا الله سوره کهف

جز آنچه بخواهد خداى نکو                که مردم بدانند از علم او

نگفتى چرا، طبق میل خداست             هرآن چیز کاندر جهان پابجاست

بدی را با بدی جواب نمی دن

وَ لَا تَسْتَوِی الْحَسَنَةُ وَ لَا السَّیِّئَةُ ۚ ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ فصلت34

و هرگز نیکی و بدی در جهان یکسان نیست، همیشه بدی (خلق) را به بهترین شیوه (که خیر و نیکی است پاداش ده و) دور کن

بدان در جهان هیچ گه نیک و بد          نخواهد همانند و یکسان شود

اگر خلق با تو بدى کرد و زشت             تو با او نکویى کن اى خوش سرشت

این نیز بگذرد

وَ تِلْکَ الْأَیَّامُ نُدَاوِلُهَا بَیْنَ النَّاسِ آل عمران 140   این روزگار را با (اختلاف احوال) میان خلایق می‌گردانیم

که بر گونه گون حالها کردگار       بگرداند این چرخۀ روزگار

مسخره چرا ؟ شاید بهترین باشند

لَا یَسۡخَرۡ قَوۡمٞ مِّن قَوۡمٍ عَسَىٰٓ أَن یَکُونُواْ خَیۡرٗا مِّنۡهُمۡ حجرات11

ای اهل ایمان، مؤمنان هرگز نباید قومی قوم دیگر را مسخره و استهزا کنند، شاید آن قوم که مسخره می‌کنند از خود آنان بهتر باشند.

پس اى مؤمنان هیچ گه ریشخند           نبایست قومى به قومى کنند

که شاید همانها که هردم شما               تمسخر نمائیدشان بر هوا

بباشند از بهترین مؤمنان                       چه مردان مؤمن چه خیل زنان

ایراد از نقاش چرا؟

هُوَ اللَّهُ الْخَالِقُ الْبَارِئُ الْمُصَوِّرُ ۖ حشر24  اوست خدای آفریننده عالم امکان و پدید آرنده جهان و جهانیان، نگارنده صورت خلقان،

خدا این جهان را چنین آفرید                به نقش و نگارش بکردى پدید

خوبیها و بدیها

إِنَّ الْحَسَنَاتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئَاتِ هود114  البته حسنات و نکوکاریها، سیّئات و بدکاریها را نابود می‌سازد،

که پوشانده گردد عملهاى سست               به اعمال نیک و صلاح و درست

تو نیکی می کن و در دجله انداز

مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا ۖ وَمَنْ جَاءَ بِالسَّیِّئَةِ فَلَا یُجْزَىٰ إِلَّا مِثْلَهَا انعام 160  هر کس کار نیکو کند او را ده برابر آن خواهد بود و هر کس کار زشت کند به قدر کار زشتش مجازات شود

هرآن کس که بنمود کار نکو              همى ده برابر شود اجر او

کسى کاو کند زشت کارى روا              به قدر همان کار بیند جزا

منابع :

تفسیر نور استاد قرائتی

تفسیر نمونه آیت الله مکارم

تفسیر المیزان علامه طباطبایی

قرآن به نظم ( اشعار امید مجد )

 و برداشت های مولف

 

دنباله مطلب

http://m5736z.blog.ir/post/MasalQ2

http://m5736z.blog.ir/post/MASAL3

http://m5736z.blog.ir/post/Masal.Q1

http://m5736z.blog.ir/post/Masal4

به نام خدا
مطالب جمع آوری شده در زمینه های مفاهیم قرآنی و تاریخی

از سال 1354   و    بارگزاری آن  در سال  1380 در   سایت

تاریخی فرهنگی قرآنی

و از سال 1393 به تدریج بعضی از مقالات تبدیل به کتاب شده

 و  به حول قوه الهی در  مهر سال 1399 به 40 جلد کتاب رسیده است.

نام  : محمود زارع پور متولد تهران محله قلهک شمیران 1336

کارشناسی علوم قرآن و دینی ، دبیر    و 25 سال   مدیریت    مدرسه

کتاب هایی که از مؤلّف به چاپ رسیده است :

1 و2 مثل ها، مثال ها و تمثیل، ضرب المثل های قرآن

3. انواع و اوصاف قلب در قرآن          4. سلام های قرآن 

5. انس با قرآن، تدبر در قرآن، مهجوریت از قرآن

6 . اعجاز در قرآن : حشرات، بدن انسان، آسمان ها، شگفتی ها و پیشگویی ها در  قرآن

7. فلسفه سوگندها                           8. فلسفه قصه در قرآن

9. آشنایی و شناخت قرآن                 10. استدراج مهلت دادن 

11. رسانه ها و ماهواره ها، گوساله های زرین سامری 

12. تولی و تبری و آیات                    13. استکبار ستیزی و قرآن

14. اعتداال در قرآن 

  15. مناظرات در قرآن انسان، فرشته، ابلیس، دوزخیان و بهشتیان

16. مرگ در دنیا، برزخ و قیامت       17. اصول و فروع و آیات 

18 آیاتِ  سیاسی اجتماعی حقوقی اقتصادی قرآن

19. ابتهالات و ربّنا های قرآن             20 رهبری و ولایت پذیری و آیات 

21.  اخلاق در قرآن (عباد الرحمن)    22. حجاب و آیات

  23. سبک زندگی مؤمنانه                 24. اسلام ایرانیان ، آیات قرآن

25 فراموشی غدیر و خلافت قبیله ای خلفای بنی امیه و بنی عباس 

26. چهل حدیث ها از معصومین      27. فاطمه زهراء راز قبر مخفی 

 28. سکوت مولود کعبه، ثروت اندوزی خواص

29 غدیر در مسلخ کودتای سقیفه 

 30. امام حسن  مجتبی معزّ المومنین، صلح حسنی 

31. امام حسین علیه السلام و آیات 

32. امام حسین عاشورا پیامدهای نهضت         33. حضرت ابـوالفـضـل العباس 

34. امام سجاد و زینب پیام رسان حماسه عاشورا     

 35. امام باقر انقلاب فرهنگی، امام صادق جهش فرهنگی، امام کاظم (زین المجتهدین)

 36. امام رضا مدیریت فرهنگی در مسیر خراسان، ولایتعهدی، سلسله الذهب، آموزه ها

37 امام جواد   امام هادی   امام عسکری (علیهم السلام) 

38. وجود منجی و ظهور امام زمان         39.  آیا ظهور اتفاق افتاده، دجال زمانه  

  40. مجموعه اشعار  آیت الله سید نورالدین  طاهری

 توضیح آیات : http://m5736z.blog.ir/post/Masal.Q1                     eitaa.com/ghuraan    ایتا       iGap.net/mzQuran   آی گپ   ble.ir/ghuraan     بله       aparat.com/MZ.Quran    آپارات

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">