تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

موضوعات قرآنی ؛ دینی و آموزشی : مطالب طبقه بندی شده جهت تحقیق ؛ جزوه ؛ کتاب و .....

تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

موضوعات قرآنی ؛ دینی و آموزشی : مطالب طبقه بندی شده جهت تحقیق ؛ جزوه ؛ کتاب و .....

مشخصات بلاگ
تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

آشنائی با تاریخ اسلام :
عبرت آموزی (و لقد اهلکنا القرون من قبلکم .... گذشته چراغ راه آینده است)
آشنایی با علوم و موضوعات قرآنی ( هدی و رحمه للمتقین)

آخرین نظرات

بسم الله الرحمن الرحیم

رساله توحید مفضل و رازهای نهفته

امام صادق علیه السلام در علوم طبیعی بحثهایی نمود و رازهای نهفته ‏ای را باز کرد که برای دانشمندان امروز نیز مایه اعجاب است. گواه روشن این امر (گذشته از آموزش جابر) توحید مفضل است که امام آن را ظرف چهار روز املا کرد و «مفضل بن عمر کوفی» نوشت و بنام کتاب توحید مفضل شهرت یافت .       مفضل خود در مقدمه رساله می ‏گوید : روزی هنگام غروب در مسجد پیامبر نشسته بودم و در عظمت پیامبر و آن‏چه خداوند از شرف و فضیلت و به آن حضرت عطا کرده می ‏اندیشیدم.

در این فکر بودم که ناگاه «ابن ابی العوجأ»، که یکی از زندقیان آن زمان بود، وارد شد و در جایی که من سخن او را می ‏شنیدم نشست. پس از آن یکی از دوستانش نیز رسید و نزدیک او نشست. این دو، مطالبی درباره پیامبر بیان داشتند... آنگاه ابن ابی العوجأ گفت : نام محمدصلی الله علیه و آله را، که عقل من در آن حیران است و فکر من در کار او درمانده است، واگذار و در اصلی که محمد آورده سخن بگو .

در این هنگام سخن از آفریدگار جهان به میان آوردند و حرف را به جایی رساندند که جهان را خالق و مدبری نیست، بلکه همه چیز خود بخود از طبیعت پدید آمده است و پیوسته چنین بوده و چنین خواهد بود.

مفضل می ‏گوید : چون این سخنان واهی را از آن دور مانده از رحمت خدا شنیدم، از شدت خشم نتوانستم خودداری کنم و گفتم : ای دشمن خدا، ملحد شدی و پروردگار را که تو را به نیکوترین ترکیب آفریده، و از حالات گوناگون گذارنده ، و به این حد رسانده است، انکار کردی! اگر در خود اندیشه کنی و به درک خود رجوع نمایی، دلائل پروردگار را در وجود خود خواهی یافت

و خواهی دید که شواهد وجود خدا و قدرت او، نشان علم و حکمتش در تو آشکار و روشن است. ابن ابی العوجأ گفت : ای مرد، اگر تو از متکلمانی (کسانی که از مباحث اعتقادی آگاهی داشتند و در بحث و جدل ورزیده بودند) با تو، به روش آنان سخن بگویم، اگر ما را محکوم ساختی ما از تو پیروی می‏کنیم؛ و اگر از آنان نیستی سخن گفتن با تو سودی ندارد؛ و اگر از یاران جعفر بن محمد صادق هستی، او خود با ما چنین سخن نمی ‏گوید و این گونه با ما مناظره نمی‏کند.

او از سخنان ما بیش از آنچه تو شنیدی بارها شنیده ولی دشنام نداده و در بحث بین ما و او از حد و ادب بیرون نرفته، او آرام و بردبار و متین و خردمند است و هرگز خشم و سفاهت بر او چیره نمی ‏شود، سخنان و دلائل ما را می ‏شنود تا آنکه هر چه در دل داریم بر زبان می ‏آوریم، گمان می ‏کنیم بر او پیروز شده ‏ایم، آنگاه با کمترین سخن دلائل ما را باطل می ‏سازد، حجت را بر ما تمام می‏کند چنانکه نمی ‏توانیم پاسخ دهیم، اینک اگر تو از پیروان او هستی، چنانکه شایسته اوست، با ما سخن بگو.

من اندوهناک از مسجد بیرون آمدم و در حالی که در باب ابتلای اسلام و مسلمانان به کفر این ملحدان و شبهات آنان در انکار آفریدگار فکر می ‏کردم، به حضور سرورم امام صادق علیه السلام رسیدم. امام چون مرا افسرده و اندوهگین یافت، پرسید : تو را چه شده؟ من سخنان آن دهریان را به عرض امام رساندم، امام فرمود : برای تو از حکمت آفریدگار در آفرینش جهان و حیوانات و درندگان و حشرات و مرغان و هر جانداری از انسان و چهار پایان و گیاهان و درختان میوه دار و بی میوه و گیاهان خوردنی و غیر خوردنی بیان خواهم کرد، چنانکه عبرت گیرندگان از آن عبرت گیرند و بر معرفت مومنان افزوده شود و ملحدان و کافران در ان حیرآن بمانند بامداد فردا نزد ما بیا ....

به دنبال این بیان امام، مفضل چهار روز پیاپی به محضر امام صادق علیه السلام رسید امام بیاناتی پیرامون آفرینش انسان از آغاز خلقت و نیروهای ظاهری و باطنی و صفات فطری وی و در خلقت اعضا و جوارح انسان، و آفرینش انواع حیوانات و نیز آفرینش آسمان و زمین و... و فلسفه آفات و مباحث دیگر ایراد فرمود و مفضل نوشت.

مجلس اولدرباره شگفتیهاى آفرینش انسان ( امام علیه السلام در آغاز، علت این که عده ای وجود خداوند را انکار و یا در او شک می کنند، ناآگاهی از اسباب و شیوه آفرینش جهان هستی بیان می فرماید.

سپس به بیان آفرینش جهان و خلقت انسان و اعضای بدن او، مانند دستگاه گوارش و حواس پنج گانه، می پردازد و از آن ها به حکمت و قدرت و علم خداوند ، که آفریننده آن ها است، استدلال می کند؛)

مجلس دوم : درباره شگفتیهاى آفرینش حیوان (به بیان شگفتی های جهان حیوانات، خزندگان و چهارپایان مانند اسب، ماهی، فیل، زرافه، میمون، سگ و پرندگان مانند مرغ و خفاش و حشراتی مانند زنبور عسل، ملخ، مورچه و می پردازد) مجلس سوم : درباره شگفتیهاى آفرینش طبیعت (امام شگفتی های آسمان و زمین مانند رنگ آسمان و طلوع و غروب خورشید، و فصل های سال و خورشید و ماه و دیگر ستارگان و حرکت بسیار سریع آن ها در آسمان و آفرینش سرما و گرما و باد و هوا و چگونگی ایجاد صدا و کوهها و گیاهان و... را بیان می نماید) مجلس چهارم : درباره ناملایمات و گرفتاریها (صحبت های امام صادق علیه السلام  به بیان اسرار آفرینش در بلاها و پاسخ به شبهات منکران اختصاص می یابد.) امام صادق علیه السلام:  درس عبرت بگیر که اگر زمین ثابت و آرام نبود .         . ‏ثابت بودن دو معنى دارد، یکى در برابر لرزش و حرکتهاى نامتعادل و ‏دیگرى در برابر مطلق حرکت. امام علیه السلام در این قسمت تصریح نموده‌اند که اگر زمین همواره ‏در لرزه و اضطراب بود... پس این ثبات و آرامش با حرکت دورانى و متعادل زمین تضادى ‏ندارد. هر جا که عبارتى از امام را در‌نیافتیم باید اینگونه در معانى کلمات و قرائن آن اندیشه ‏کنیم و به حقیقت برسیم. اگر نرسیدیم دانش خود را اندک بشماریم نه خاندان وحى و ‏علم مطلق را متهم نماییم. امام همیشه مخاطب خود و سطح فکریش را نیز در ‏نظر گرفته، آنگاه پاسخ می‌دهد. البته نباید پنداشت که پاسخهای دستِ‌پایین امام در‏ مقابل پرسشهای عوام، نادرست یا ضعیف است بلکه یا اشاره به گوشه‌ای که در فهم‏آنان باشد است و یا کلامی تمثیل‌گونه برای نزدیک کردن پرسشگر به حقیقت.

تغذیه بدن و تدابیر نهفته در آن اى مفضّل در باره تغذیه بدن و تدابیر نهفته در آن نیک بیندیش. غذا در آغاز به معده مى‏‌رسد، معده آن را مى‌‏پزد [هضم مى‏‌کند]. آنگاه عصاره آن از طریق مجارى بسیار ریز و نازکى که مانند یک پالنده کار مى‌‏کنند به کبد مى‏‌رسد. این‏ مجارى ریز براى آن است که مبادا چیزى خشن و غلیظ به آن راه یابد؛ زیرا کبد در نهایت ظرافت و نازکى است و تاب فشار و خشونت را ندارد. کبد، آن را مى‏‌پذیرد و با تدبیر حکیم به خون تبدیل مى‏‌شود و از طریق عروق و مجارى به تمام بدن سرازیر مى‏‌شود، بسان جویهایى که در زمین است و آب را به همه جاى آن مى‌‏رسانند. نیز مواد زاید و آلوده در ظرفهاى خاص خود قرار مى‏‌گیرد. آنچه از صفراست به سوى کیسه صفرا، آنچه از سوداء است به سمت طحال و آنچه از ترى و رطوبت است به جانب مثانه مى‌‏رود.

در حکمت الهى در ترکیب بدن درنگ کن که چگونه هر عضوى را در جایش قرار داده و این ظرفها را چنان نهاد که مواد زاید و فاسد را در خود گرد آورند تا این مواد در سراسر بدن منتشر نگردد و جسم را بیمار و زار ننماید. چه بلند مرتبه است کسى که تقدیر را نیکو نمود و تدبیر را استوار کرد. سپاس او را چنان که شاید و سزد.

در طلوع و غروب آفتاب اندیشه کن. اگر طلوع خورشید نبود کار جهان یکسره درهم مى‌‏شکست و مردم قادر به زندگى و رسیدن به امور خود نبودند. دنیا تاریکستانى به زیان آنان بود و بدون نور، زندگى گوارا نبود و از آن لذت نمى‌‏بردند. 

در راز غروب خورشید اندیشه کن. اگر غروب نبود، مردم آرامش و قرار نداشتند. حال آنکه آنان بیش از هر چیز به آرامش و استراحت جسم و جان و حواس و مهلت یافتن هاضمه براى هضم غذا و رساندن غذا به تمام اعضا نیازمندند.

اگر غروبى نبود، حرص آدمیزاد باعث مى‌‏گشت‏ که همواره کار کنند و بدن آنان از کار بیفتد. چرا که بسیارى از مردم اگر شب فرا نرسد و تاریکى بر اینان حاکم نگردد، به خاطر حرص و آز و جمع و ذخیره مال، هیچ آرام و قرار ندارند. از سوی دیگر، زمین از تابش همیشگى آفتاب تفتیده مى‏‌شد و تمام جانداران اعم از گیاه و حیوان از حرارت زیاد نابود مى‏‌شدند. 

پس خداوند حکیم چنان تدبیر اندیشیده که خورشید، زمانى برآید و وقتى دیگر پنهان شود تا مانند چراغى باشد که اهل خانه براى کارى بر مى‌‏افروزند و براى آرامش، خاموش مى‏‌گردانند. با این طلوع و غروب، نور و ظلمت که ضدّ یک دیگرند چنان در اطاعت‏اند که صلاح و قوام جهان را با هم تأمین مى‏‌کنند . حکمت خدا در خلقت ماهی ای مفضل ! در آفرینش ماهى و تناسب، حکمت و تدابیر نهفته در آن که مناسب آن است نیک بنگر. در آفرینش این موجود زنده‏، دست و پا نهاده نشده؛ زیرا به راه رفتن نیازى ندارد و جایگاهش آب است. براى آن، شش آفریده نشده؛ چون که در میان آب نفس نمى‏‌تواند کشد. در عوض دست و پا، باله‏‌هایى سخت و قوى به آن داده شده و چنان که قایقران با پارو زدن به پیش مى‌‏رود، ماهى نیز با حرکت دادن این باله‏‌ها آب را به کنار می زند و پیش می رود. بدن ماهی با فلس هایى سخت و درهم پوشیده شده. همچون در هم فرورفتگى اجزاى زره‏‌هاى پولادین، تا از آفات و آسیب ها در امان ماند. دیدگان ماهى، کم سو و ضعیف است و آب مانع دید دقیق و درست او مى‌‏شود؛ در نتیجه، این نقص با اعطاى شامّه‏اى قوى، جبران شده. از فاصله‌‏اى بسیار دور غذا و طعمه خود را بو مى‌‏کند. اگر این توان در او نهاده‏ نبود، چگونه از طعمه و جایگاهش آگاه مى‏‌گشت؟ روزنه‏‌هایى در میان دهان ماهى و گوش آن باعث پیوند دهان و گوش آن است. ماهى آب را با دهان مى‏‌گیرد و از سوراخ هاى گوش خارج مى‏‌کند. تا مانند حیوانات دیگر، از مزایاى نسیم و هوا سود برد. 

آموزش پرنده به ما ای مفضل ! ابن تمره (نام پرنده ایست) روزى در لابه لاى شاخه‌‏هاى درختى لانه کرد. ناگاه دید مارى عظیم بر لانه‏‌اش مشرف گشته و دهان را گشوده است. پرنده سخت در تشویش و اضطراب افتاد و در پى چاره‏ مى‏‌گشت که ناگاه گیاه «خار خاسک» را مشاهده کرد و آن را یافت.

آن را برداشت و در دهان مار افکند. مار نیز آنقدر به خود پیچید که جان داد. راستى اگر تو را از این خبر آگاه نمى‏‌کردم به ذهن تو و دیگران خطور مى‏‌کرد که «خار خاسک» چنین سود و مصلحتى داشته باشد؟ و یا آنکه از پرنده‏‌اى کوچک یا بزرگ چنین حیله و چاره‌‏اى برآید؟ 

حکمت ساعات شب و روز اى مفضّل! در اندازه شب و روز و اینکه به مصلحت مردم چنین تدبیر شده نیک بیندیش. غالبا ساعات شب و یا روز به بیش از پانزده ساعت نمى‌‏رسد. براستى اگر طول روز صد یا دویست ساعت بود چه مى‌‏شد؟ آیا در این صورت، تمام جانداران از انسان تا گیاه و حیوان نابود و بى‏جان نمى‌‏گشتند؟ و این به آن جهت است که در طول این مدت،  نه حیوان از چریدن و حرکت دست بر مى‌‏داشت و نه آدمى از کار و کوشش کناره مى‌‏گرفت و این کار آنقدر ادامه می یافت تا به هلاکتشان ختم مى‏‌گشت.

و از سوی دیگر، گیاه و رویندگان خشک مى‌‏شدند چرا که  نور مستمر و مداوم خورشید و حرارت یک سره آن، آنها را خشک و نابود مى‏‌کرد و مى‏‌سوزانید. شب نیز چنین است.

اگر یکسره ادامه داشت، حیوانات از حرکت و تلاش و طلب معاش و روزى باز مى‏‌ماندند تا از گرسنگى بمیرند. گیاهان نیز حرارت طبیعى خود را از دست مى‌‏دادند و فاسد و گندیده مى‏‌شدند. 

حکمت ساقهای بلند مرغ ماهی خوار اى مفضّل! مرغ ماهی خوار را دیده‏اى و به راز پاهای بلند آن پى برده‌‏اى؟ این پرنده را غالبا در آبگیرها مى‏‌بینى. داراى دو ساق بلند است. گویا دیدبانى است که‏ از بالاى برجک دیدبانى، درون آب را مى‌‏نگرد و آن را زیر نظر دارد. هر گاه که روزى خود را دید، آرام آرام گام برمى‏‌دارد تا آن را به دست آورد. اگر این پرنده دارای پاهای کوتاه بود، هنگامى که به جانب صید حرکت مى‌‏کرد تا آن را بگیرد، شکمش با آب تماس مى‏‌گرفت و آب حرکت مى‌‏کرد و شکار از هراس پا به فرار مى‏‌گذاشت. پس این دو پا برایش آفریده شده تا خواسته‌‏اش را دریابد، غذایش را به چنگ آورد و زنده بماند.

در تدابیر هماهنگ در آفرینش این پرنده بنگر پرنده‌‏اى که دو ساق بلند دارد، گردنى دراز  نیز دارد تا بتواند غذایش را از زمین بردارد. حال اگر پرنده، پاهایى دراز داشت ولى گردنش کوتاه بود، قادر نبود که چیزى از زمین بردارد. با این وصف گاهی درازى منقارش، گردن او را در رسیدن به هدف یارى مى‌‏کند تا کار آسان گردد

حکمت خرطوم فیل ای مفضل ! در اسرار و حکمت هاى قرار گرفته  در خرطوم فیل تأمل کن. خرطوم در گرفتن گیاه و آب و خوردن آنها کار دست را مى‏کند. اگر چنین آفریده نمى‏ شد و خرطوم نداشت، هیچ گاه قادر نبود که چیزى از زمین برگیرد و بخورد، چرا که فیل مانند دیگر چهارپایان نیست که گردنى دراز داشته باشد و آن را به سوى غذا دراز کند.

حال که گردن ندارد، خداوند متعال، خرطومى دراز به او داده تا که کار گردن را بکند و با آن به نیازش برسد. جز آفرینشگر مهربان و عطوف بر خلق چه کسى به جاى آن عضوى که ندارد عضوى دیگر داده که کار همان عضو مفقود را انجام دهد؟  

حکمت خداوند در ریشه درختان ای مفضل! در آفرینش درختان و گیاهان نظاره کن، از آن جهت که درخت نیز همچون حیوان، همواره به غذا محتاج است، از طرفى مانند حیوان دهان و حرکت ندارد که غذا را بگیرد، ریشه‌‏هاى آن در دل زمین فرو رفته تا غذا را گاه از اعماق زمین بگیرد و به شاخ و برگ و میوه رساند. پس «زمین» مانند مادر پرورش دهنده آن است و «ریشه‌‏ها» چون دهان آن است که با آنها غذا را از زمین مى‏‌گیرد . چنان که حیوانات، کودکان خود را شیر مى‌‏دهند. نمى‏‌نگرى که چگونه پایه‌‏ها و ستون هاى خیمه از هر سو با طناب بسته شده تا بر پاى ایستد و نقش زمین نگردد و یا کج نباشد. گیاه نیز چنین است، تمام آن ها ریشه‌‏هاى خود را در دل زمین به هر جانبى دوانیده‌‏اند تا آن را پایدار و استوار و ایستاده نگاه دارند.  اگر ریشه نبود چگونه یک نخل تنومند و بلند و صنوبر و چنار بزرگ و تناور در طوفان هاى سهمگین بر پاى مى‌‏ایستادند؟ 

حکمت گردش فصل ها ای مفضل ! در بلند و پائین بودن خورشید براى بر رفت و آمد  این چهار فصل از سال و اسرار و مصالح نهفته در آنها اندیشه کن. 

در زمستان، حرارت و ثمر دهى‏ به درون درخت باز مى‌‏گردد و از آنها میوه پدید مى‌‏آید. هوا متراکم مى‌‏گردد و از این تراکم و فشار هوا، ابر و باران به هم مى‌‏رسد و بدن حیوان سخت و قوى مى‏‌گردد.

به هنگام بهاران، همان مواد و حرارت که در درخت و گیاه نهفته بود، حرکت مى‏‌کند و موادى را که در زمستان ساخته و متولد شده است، پیدا مى‏‌سازد. گیاه مى‏‌روید و درختان شکوفه مى‌‏کنند و حیوانات، براى تولید مثل و جفتگیرى در هیجان مى‌‏افتند.

در تابستان، هوا سخت گرم مى‌‏شود و میوه‏‌ها مى‏‌رسند. مواد زاید بدن، ترشح مى‌‏کنند. سطح زمین مى‌‏خشکد و براى ساخت و ساز و کار آماده مى‏‌گردد.

در پاییز، هوا صاف مى‏‌شود. بیماری‌ها مرتفع مى‌‏گردند. بدن ها سالم مى‌‏شوند و شب به درازا مى‌‏کشد و هوا معتدل مى‏‌شود . 

بوته های ضعیف، میوه های بزرگ اى مفضّل! در اینکه گیاه و بوته‏‌اى ضعیف و ناتوان به بار مى‌‏نشیند و میوه‌‏هاى سنگینى چون: کدو، خربزه، و هندوانه مى‏‌دهد بیندیش و در حکمت و تدبیر این کار فکر کن!  آنگاه که تقدیر بر آن شد که این بوته ضعیف میوه‏‌هاى سنگین چون این میوه‏‌ها بار دهد، چنان مقرر گردید که روى زمین بگسترد. اگر مانند درخت مى‌‏ایستاد، قادر به حمل این میوه‌‏هاى سنگین نبود و پیش از آنکه میوه‏‌ها برسند و کامل شوند همه چیز درهم مى‏‌شکست. بنگر که چگونه شاخ و برگش روى زمین گسترده مى‏‌شود و زمین به جاى بوته، میوه‏‌هاى سنگین را بر دوش حمل مى‏‌کند. تو به یک بوته کدو و یا خربزه بنگر که چگونه یکى است ولى پیرامونش را چند میوه فرا گرفته. تو گویى گربه‌‏اى است بر روى زمین که بچه‏‌هایش روى زمین پهن شده‌‏اند و از آن شیر مى‏‌خورند. 

آسمان گاه بارانی گاه صاف اى مفضّل!  در اینکه به خاطر مصلحت عالم، آسمان گاه صاف و گاه بارانى است نیک اندیشه کن. اگر یکى از این دو در هوا ماندگار مى‌‏شد بى‏شک زیانبار بود. نمى‏‌بینى وقتى که یکسره باران مى‌‏آید، گیاهان و سبزی ها مى‏‌گندند؟ جسم حیوانات سست و بى‌‏حاصل مى‏‌شود؟ هوا سرد می ماند؟ بیماری ها پیدا و پراکنده مى‌‏شوند؟ و راه ها و گذرگاه ها نا امن مى‏‌گردند؟ چنانچه اگر هوا یکسره صاف و آفتابى باشد، زمین، خشک و تفتیده مى‏‌گردد. گیاهان خشک مى‏‌شوند و مى‌‏سوزند. آب چشمه‌‏ساران و جویبارها فرو مى‏رود و این پیامدها سخت به زیان مردم است. همانگونه که انواع بیماری ها پدید مى‌‏آیند. امّا اگر در عالم، یکى پس از دیگرى پدیدار گردد و آسمان گاه بتابد و گاه ببارد، هوا معتدل می ماند، هر کدام زیان دیگرى را دفع مى‌‏کنند و همه چیز نیکو و استوار مى‏‌گردد. اگر کسى سوال کند که: چرا خداوند چنان خلق نکرد که در هیچ کدام زیان نباشد؟ پاسخ آنکه، حکمت الهی بر آن تعلق گرفته که انسان در دنیا قدرى در رنج و درد افتد تا که سبب دوری او از گناه فراهم آید.  آنگونه که انسان بیمار براى باز یافتن سلامت و شفاى کامل به داروهاى تلخ و ناگوار نیازمند است. آن زمان که طغیان مى‌‏کند و مى‏شورد ، به درد و سختى نیازمند است تا در ورطه پلیدى در نیفتد و در راه راست بماند.

نعمت فراموشی : ای مفضل بدان !  نعمت فراموشى بمراتب بزرگتر از نعمت حافظه و یادآورى است. اگر نعمت‏ فراموشى نبود، هیچ کس مصیبت و سختى های زندگی خویش را فراموش نمى‌‏کرد. هیچگاه حسرتش پایان نمى‌‏یافت و کینه‌‏اش تمام نمى‌‏گشت. با یاد داشتن و فراموش نساختن‏ آفات دنیا ، هرگز از دنیا لذت نمى‌‏برد و امیدى به فراموشى و غفلت حاکمى که دشمن اوست‏ نداشت و رهایى از حسد رشک بران نمی‌جست. 

راز خلقت کوهها به این کوه ها که از سنگ و خاک پدید آمده بنگر. غافلان پنداشته‏‌اند که آنها زاید و بى‏‌مصرفند، حال آنکه سود فراوان دارند. برف بالاى کوه ها مى‏‌نشیند تا آنان که به آن محتاجند از آن بهره برند  و از آنچه که ذوب مى‏‌شود چشمه‏‌ساران پر آب، مى‏‌جوشد چشمه‏‌ها، رودها و جویبارها پدید مى‌‏آیند. در کوه ها انواع رویندگان و گیاهان دارویى که در دشت نمى‏‌روید، مى‌‏روید. غارها و دره‏‌هایى در آنهاست که حیوانات وحشى و درندگان موذى را پناه داده. مردم از کوه، در برابر دشمنانشان دژها و قلعه‏‌هاى سخت و محکم مى‏‌سازند. و از سنگ هاى آن براى به کارگیرى در ساختمان ها و سنگ آسیاب استفاده مى‌‏کنند. 

حکمت رشد مو و ناخن  مفضّل مى‏‌گوید: به امام صادق علیه السّلام عرض کردم : چه مى‏‌شد اگر خداوند موهای بدن و ناخن ها را چنان مى‌‏آفرید که رشد نکنند تا آدمى به اصلاح و کوتاه کردن نیازمند نباشد.؟

امام صادق علیه السّلام فرمود: خداوند متعال در این کار، نعمت هایى نهاده که آدمى از آنها آگاه نیست تا سپاس گوید. آگاه باش! دردهاى بدن با خروج مو از منافذ بدن و با خروج ناخن از سر انگشتان خارج مى‏‌گردد؛ از این رو به انسان فرمان داده شده که هر هفته با مو تراشیدن و کوتاه کردن ناخن ها به این کار اقدام کند. این کار باعث مى‏‌شود که موى و ناخن با شتاب بیشترى برویند و دردها و بیماری ها را سریعتر خارج کنند. اگر شخص چنین نکند، رشد آنها کوتاه و اندک مى‏‌شود، در نتیجه، دردها در بدن مى‏ماند و بیماری هاى مختلف پدید مى‌‏آید.

چرا آب در دسترس است اما غذا نه؟! بدان که نان و آب اصل و رأس معاش و زندگى انسان به شمار مى‏روند. پس به حکمت ها و تدابیر نهفته در آنها بنگر. نیاز آدمى به آب شدیدتر از نیازش به نان است.  زیرا شکیبایى او بر گرسنگى بیش از صبر او در تشنگى است. و این بدان خاطر است که بدن انسان به آب بیشتر از نان محتاج است. چون که آدمى براى نوشیدن، شستن خود و لباس و ظروفش‏ و سیراب کردن حیوانات و آبیارى مزرعه به آب نیازمند است .     بخاطر این نیازهاى فراوان، آب براحتى در دسترس قرار گرفته تا انسان براى خریدن و تحصیل آن در دشوارى و رنج فراوان نیفتد. اما نان جز با رنج و مشقت و تلاش و حرکت به دست نمى‏آید. تا انسان [به کسب حلال مشغول شود و] به خاطر بیکارى در سرمستى و فساد غوطه ‏ور نگردد.                                  . فواید آب دهان‏. در باره آب دهان و مصالح آن بیندیش. خداى جلّ و علا چنان تدبیر نمود که آب دهان همواره در دهان وجود داشته باشد تا کام و گلو را تر نگاه دارد و خشک نشوند. اگر خشک بمانند هر آینه آدمى هلاک مى‏‌شود؛ زیرا آبى در دهان نمى‌‏ماند که انسان با آن آب، غذاى خشک را نرم گرداند و فرو برد. بدان که این رطوبت در حکم مرکب راهوار غذاست و آن را به معده مى‌‏رساند. از سوی دیگر این رطوبت به صفرا و یا سوداء مى‌‏رسد و این انتقال کاملا به سود انسان است چرا که اگر صفرا خشک شود آدمى به هلاکت خواهد افتاد .             . حکمت راست و دروغ بودن خواب ها در باره خواب ها و حکمت درهم ‏آمیختگى راست و دروغ آن نیک بیندیش. اگر تمام خواب ها راست و صادق بود، همه مردم پیامبر و از اخبار غیب آگاه‏ بودند و اگر تمام آنها نادرست و کاذب ، چیزى زاید و بى‏‌معنى بود و سودى نداشت. از این روست که گاه راست است و مردم از آن سود مى‌‏برند و با آن به سوى نیکى مى‌‏روند و از بدى پرهیز مى‏‌نمایند و بسیارى از آنها نیز دروغ است تا بر خواب ها اعتماد کامل نشود. 

استدلالهای کتاب توحید مفضل با قرآن کریم

دعوت مردم به تأمل و تدبر درباره اشیا و موجودات پیرامون خود، یک شیوه قرآنى است. قرآن کریم مردم را تشویق می‌کند که به شتر، آسمان، کوهها، زمین و... ‏بنگرند (سوره غاشیه). راستى مگر مردم آنها را ندیده‌اند؟ در پاسخ باید گفت : آرى دیده‌اند. اما در آنها ‏درنگ و اندیشه نکرده‌اند. اگر مردم در همین امور به ظاهر بدیهى بنگرند و براستى در ‏آنها اندیشه و تدبر نمایند، به شگفتیهاى تمام اجزاى آفرینش پى می‌برند أَفَلَا یَنظُرُونَ إِلَى الْإِبِلِ کَیْفَ خُلِقَتْ17 وَ إِلَی السَّمَاء کَیْفَ رُفِعَتْ18 وَ إِلَی الْجِبَالِ کَیْفَ نُصِبَتْ19 وَ إِلَی الْأَرْضِ کَیْفَ سُطِحَت؟(سوره غاشیه)

ندارند آیا به اشتر نگاه                   که چون آفریدست آن را اله

نخواهند آیا نگاهى کنند                که چونست این آسمان بلند

ندارند آیا نگه بر جبال                   که چون نصب گردیده با این جلال

مگر یک نگه بر زمین کرده اند         که این ارض را چون بگسترده اند

امام صادق علیه السلام ‏نیز که قرآن ناطق است مردم را به تأمل در کوه، دشت، دریا، آسمان، زمین، حیوان، ‏انسان، پرنده، درنده، و...فرا می‌خواند

امام (علیه السلام)، مفضل و همه مردم را به اندیشه در آفاق و انفس فرا می‌خواند؛ زیرا آیات الهى ‏را در آنها می‌توان مشاهده کرد سَنُرِیهِمْ آیَاتِنَا فِی الْآفَاقِ وَ فِی أَنفُسِهِمْ حَتَّى یَتَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَوَلَمْ یَکْفِ بِرَبِّکَ أَنَّهُ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ (‏فصلت53)  

در آفاق و اندر نفوس بلاد                      کند فاش آیات خود رب داد

که بر هرکسى مى شود آشکار                که همواره برحق بود کردگار

مگر اى پیمبر خداى وجود                     که شاهد بود بر هرآنچه که بود

کفایت نباشد به برهان دین ؟              که تنهاست او غایة العالمین 

غالب مردم از شگفتیهایى چون، کهکشانها، آسمان، موشک، هواپیما، سفر انسان به ‏کرات دیگر، شکافته شدن اتم و دیگر امور خارق العاده، بهت‌زده، عبارت جل الخالق  را ‏بر زبان جارى می‌سازند، در حالى که جلیل و حکیم بودن خدا در همه چیز، جارى و ‏سارى است و این همان چیزى است که امام از مفضل و همه انسانها می‌طلبد. به مضمون آیه برگردیم : در جهان طبیعت و آفاق و در جهان درون و انفس ‍ اندیشه کنید تا ‏پى به وجود ببرید .

توحید مفضل؛ معجزه‌ی امام صادق (علیه السلام)  معجزه، عملى است که دیگران از آوردن آن عاجز باشند. همیشه وقتى که مردم ‏بخواهند از معجزه‌هاى ائمه علیهم السلام نام ببرند، فکرشان به سوى، زنده کردن مرده، ‏برگرداندن خورشید، شفا دادن بیمار لاعلاج و دیگر امور می‌رود

در حالى که نهج البلاغه معجزه است، صحیفه سجادیه معجزه است، و توحید مفضل نیز معجزه است و ‏ضرورتى ندارد که آنها را بکاویم تا یک سخن از آینده و یک پیشگویى ببینیم امام صادق علیه السلام به فلسفه و اسرار آفرینش کاملا احاطه ‏داشته و در القاى این درسها به صورت فیلسوفى الهى، دانشمندى کلامى، پزشکى‏ حاذق، تحلیلگرى شیمیدان، تشریح کننده‌اى متخصص، کارشناس کشاورزى ‏و به یک کلام، عالم و آگاه از همه پدیده‌هاى میان آسمان و زمین جلوه گر شده‏ است. براستى چه اعجازى از این بالاتر؟!  

معجزهاى آشکار در کتاب توحید مفضل

‏1. هنگامى که امام علیه السلام درباره عجایب آفرینش ماهى سخن می‌گویند، می‌فرمایند:  ‏ماهى، آب را از دهان می‌گیرد و از دو گوش بیرون می‌کند تا چون دیگر حیوانات از فواید ‏هوا بهره ببرد. این سخن به روشنى بیانگر تنفس و استفاده ماهى از اکسیژن است که قرنها پس از ‏سخن امام کشف شده است.                                                                  . ‏2. هنگامى که امام علیه السلام درباره ستارگان و حرکت آنها سخن می‌گوید، براى هر ستاره دو ‏حرکت را ذکر کرده اند، آنگاه این دو حرکت را به حرکت کردن مورچه بر روى سنگ آسیاب ‏به سمت چپ و حرکت سنگ به سمت راست تشبیه کرده‌اند. در چنین صورتى سنگ به ‏جانب راست می‌گردد و مورچه با اینکه با سنگ می‌گردد اما خود نیز به جانب مخالف و از ‏راست به چپ می‌گردد. از سخن و مثال امام علیه السلام می‌توان به حرکت وضعى و انتقالى و جهت حرکت ستارگان ‏پى‌برد . البته امام علیه السلام در این بخش و بسیارى از قسمتهاى دیگر مفصلا بحث کرده‌اند و اگر‏ دانشمندان متخصص هر رشته به گرد هم آیند و به بحث بنشینند بى شک دهها و صدها ‏قانون حتى کشف نشده را در می‌یابند. اما افسوس که بشر با بى اعتنایى به سخنان‏ معصومین علیهم السلام بزرگترین ستم را بر خود روا می‌دارد        .  ‏3. امام علیه السلام در بحث هوا، آن را عامل حرکت امواج صدا دانسته‌، امروز به اثبات ‏رسیده که در مکان بى هوایى (خلا) امواج به حرکت در نمی‌آیند. مرکب بودن هوا و ‏جسم بودن آن بدرستى از سخن امام فهمیده می‌شود در صورتى که در آن اعصار ‏مردم به مرکب بودن هوا و جسم بودن آن پى‌ نبرده بودند             . ‏4. می‌توان حرکت زمین و کروى بودن آنها را از عبارات آنان در این بخشها فهمید. ‏امام علیه السلام فرموده است فجعلت تطلع اول النهار من المشرق فتشرق على ما قابلها من وجه المغرب ‏خورشید چنین آفریده شد که از جانب مشرق طلوع کند و بر آنچه که از جانب مغرب با آن ‏رو به رو می‌شود بتابد. بویژه تکیه ما بر روى ما قابلها من وجه المغرب است. و اینکه امام علیه السلام نفرمود : قابلته ‏که ضمیر به خورشید برگردد و این نشان از آن است که بر اثر گردش زمین نور خورشید به ‏همه جاى آن می‌رسد. در هر حال سراسر کتاب اعجاز و شگفتى است و تنها باید در آن اندیشید و به مبداء ‏اعلى یقین پیدا کرد.‏ هر جا که عبارتى از امام را در‌ نیافتیم باید اینگونه در معانى کلمات و قرائن آن اندیشه ‏کنیم و به حقیقت برسیم. اگر نرسیدیم دانش خود را اندک بشماریم نه خاندان وحى و ‏علم مطلق را متهم نماییم.‏

رفع یک شبهه! ممکن است کسى عبارتى را بخواند و خیال کند که با علم جدید نمی‌سازد. چنین فردى ‏باید به چند نکته توجه کند : دانش انسان عادى محدود و اندک است وَ مَا أُوتِیتُم مِّن الْعِلْمِ إِلاَّ قَلِیلًا (اسرا85)

ز علم آنچه گشته عطا بر شما               بسى هست ناچیز و اندک بها

پس انسان نباید بر منبع نور و دانش الهى ‏یعنى سخن امام معصوم خرده بگیرد؛ زیرا ما دانش اندک داریم و هنوز به جایى ‏نرسیده‌ایم،

مناظره ی امام صادق علیه السلام با طبیب هندی

آنچه از ذهن شفاف و نورانى اولیاء الله انعکاس مى‏یابد، اشعه‏هایى از انوار الهى است که از پیامبر صلی الله علیه و آله  تا امام مهدی ارواحنا فداه نسلى بعد از نسل، به یادگار مانده و زمینیان را بهره‏مند ساخته است. اگر غیر از این بود، مى‏بایست علوم آنها مقطعى و زودگذر باشد و جز در عصر خویش کاربردى آن هم در همه‏ زمینه‏ها، بدون کمترین تخلف نداشته باشد و در برخورد با شخصیت‏هاى علمى هم‌ عصر خود و عالمان قرون بعد، منفعل گردد.

روزى امام صادق علیه السلام  به مجلس منصور دوانیقى وارد شد. طبیب هندى ‏کنار خلیفه نشسته بود. او کتابهایى را که در موضوع علم طب‏ نگاشته شده بود براى خلیفه مى‏خواند تا ضمن سرگرم ساختن او بر معلومات خلیفه بیفزاید. امام صادق علیه السلام در گوشه‏ مجلس نشست. بارانى از هیبت و ابهت از چهره حضرت مى‏بارید. مدتى گذشت. هنگامى که طبیب از خواندن کتابها فارغ شد، نگاهش به امام صادق علیه السلام دوخته شد. لحظاتى مشغول‏ تماشاى سیماى حضرت شد. ابهت و صلابت امام، تنش را لرزاند. نگاهش ‏را به سوى خلیفه برگرداند و با این سئوال، سکوت را شکست :  این مرد کیست؟ او عالم آل محمدصلی الله علیه و آله  است. آیا میل دارد از اندوخته‏هاى علمى من بهره‏مند گردد؟ نگاه خلیفه روى امام قرار گرفت. قبل از اینکه چیزى بگوید، امام لب به سخن گشود : نه! طبیب که از پاسخ امام شگفتش زده بود، پرسید : چرا؟ چون بهتر از آنچه تو دارى، در اختیار دارم. چه چیز در اختیار دارى؟ امام فرمود گرمى را با سردى معالجه مى‏کنم و سردى را با گرمى، رطوبت را با خشکى درمان مى‏کنم و خشکى را با رطوبت و آنچه را که پیامبر صلی الله علیه و آله  فرموده به کار مى‏بندم و نتیجه کار را به خداوند وا مى‏گذارم.                 سپس به سخن جدش رسول اللهصلی الله علیه و آله  اشاره کرده، افزود :

معده خانه ‏هر بیمارى و پرهیز، راز هر درمان. طبیب هندى براى اینکه سخنان امام را سبک جلوه دهد، پرسید : مگر طب غیر از اینهاست که گفتى؟ امام فرمود: گمان مى‏کنى من مثل تو اینها را از کتابهاى طبى آموخته‏ ام؟ - حتماً، غیر از این، راهى براى فراگیرى علم طب وجود ندارد. - نه، به خدا سوگند، جز از خداوند، از دیگرى نیاموخته‏ام. اکنون ‏بگو کدام یک از من و تو در علم طب داناتریم؟          - کار من طبابت است و حتماً در طب از شما عالم‏ ترم. – امام : پس لطفا به سئوالهایم پاسخ گویید. - هندی بپرسید. چرا سر آدمى یکپارچه نیست و از قطعات مختلف به وجود آمده‏ است؟ - نمى‏دانم. - چرا پیشانى مانند سر انسان از مو پوشیده نیست؟ - نمى‏دانم. - چرا بر روى پیشانى خطوط مختلفى نقش بسته است؟ - نمى‏دانم. - چرا ابروها در بالاى دیدگان انسان قرار گرفته است؟                    - نمى‏دانم. - چرا چشمهاى انسان به شکل لوزى ساخته شده است؟ - نمى‏دانم. - چرا بینى میان دو چشم قرار گرفته است؟ - نمى‏دانم. - چرا سوراخ هاى بینى در زیر آن خلق شده است؟ - نمى‏دانم. - چرا لب فوقانى و سبیل در قسمت‏ بالاى دهان آفریده شده است؟ - نمى‏دانم. - چرا دندانهاى جلو، تیز و دندانهاى آسیاب، پهن و دندانهاى ‏انیاب (نیش)، دراز آفریده شده است؟ - نمى‏دانم. - چرا کف دست و پا، مو ندارد؟ - نمى‏دانم. - چرا مرد ریش دارد ولى زن فاقد ریش است؟ - نمى‏دانم. - چرا ناخن و موهاى سر انسان روح ندارند؟ - نمى‏دانم. - چرا قلب، صنوبرى شکل آفریده شده است؟ - نمى‏دانم. - چرا ریه در دو قسمت آفریده شده و در جاى خود متحرک است؟ - نمى‏دانم. - چرا کلیه‏ها مانند لوبیا خلق شده‏اند؟ - نمى‏دانم. - چرا کاسه زانوها رو به جلو قرار دارد؟ - نمى‏دانم. - چرا میان کف پا، گود است و با زمین تماس ندارد؟ - نمى‏دانم.                               . - اى طبیب هندى! ولى من به فضل خداوند، به حکمت و پاسخ این‏ سئوالها آگاهم. طبیب که چاره‏اى جز تسلیم شدن نداشت، گفت : پاسخ ها را بگویید تا بهره‌‏مند گردم. آن‌گاه امام  علیه السلام به ترتیب به یکایک سئوالهاى مطرح شده، چنین پاسخ‏ گفتند :  به این جهت ‏سر از قطعات مختلف تشکیل شده و شکاف‌هایى برایش ‏قرار داده شده تا صداع (سر درد) آن را نیازارد. خداوند مو را بالاى سر رویانده تا به وسیله آن روغن لازم به ‏مغز برسد و بخار مغز از طریق موها خارج شود. همین طور، پوششى ‏براى سرما و گرما باشد. ولى در پیشانى مو نیافریده تا چشم‏ها مزاحمى نداشته باشند و بتوانند به راحتى نور بگیرند. ابروها را بالاى چشم قرار داده تا به اندازه کافى به چشم‏ها نور برسد و نیز از رسیدن نور زیاد جلوگیرى کند. چون زیادى نور، چشم‏ را آزار داده و زمینه معیوب شدن آن را فراهم مى‏سازد. چشم‏ها به شکل لوزى آفریده شده تا داروهایى که با سرمه‏ استعمال مى‏شود، به آسانى وارد چشم شده، چرک و مرض به آسانى از آن به وسیله اشک خارج شود. به این جهت ‏بینى را میان دو چشم قرار داده است که بینى، نور را به دو قسمت مساوى تقسیم مى‏کند تا نور به طور اعتدال به ‏چشم‏ها برسد. سوراخ هاى بینى را در پایین آن آفریده تا چرک‏هاى انباشته شده ‏در مغز از این سوراخ ها بیرون شده و بوهاى معطر که به وسیله هوا متصاعد مى‏گردد، از آن، بالا رود. لب و سبیل را به این جهت روى دهان قرار داده است تا از ورود کثافات دماغ به داخل دهان جلوگیرى کند. و نیز مانع آلوده شدن‏خوراکى‏ها گردد. دندان هاى جلو را تیزتر آفریده تا غذا را قطعه قطعه سازند. دندان‌هاى آسیاب را پهن خلق کرده تا غذا به ‏وسیله آنها کوبیده و نرم گردند. دندان هاى انیاب را درازتر آفریده تا میان دندان هاى ‏آسیاب و دندانهاى پیشین، چون ستونى استوار باشند. کف دست و پاها مو ندارند تا بتوانیم اشیاء را به ‏وسیله آنها لمس نموده، از قوه لامسه به اندازه کافى استفاده نماییم. براى مرد ریش قرار داده تا به پوشاندن صورت محتاج نباشد و نیز از زن باز شناخته گردد. به مو و ناخن‏هاى تن انسان روح نداده تا چیدن و بریدن آنها درد آور و ناراحت کننده نباشد.

قلب، صنوبرى شکل آفریده شده است تا هنگام آویختگى، نوک‏ باریکش وارد ریه شده و از نسیم آن خنک گردد و نیز مغز سر از حرارت آن آسیب نبیند. ریه را در دو قسمت آفریده تا قلب میان فشارهاى آن دو (هنگام‏ باز و بسته شدن) داخل شده و هوا بگیرد. کلیه‏ها مانند لوبیا ساخته شده‏اند، براى اینکه منى‏ از کلیه ‏ها قطره قطره به سمت مثانه مى ‏چکد. اگر کلیه‏ها کروى و یا به‏ شکل چهار گوش بودند، قطرات منى که همواره در حال انبساط و انقباضند، به یکدیگر برخورد کرده و در نتیجه هنگام خروج، موجب‏ التذاذ نمى‏شود.                                 . اینکه کاسه زانوها به سمت جلو قرار گرفته، به این جهت است‏ که انسان رو به جلو حرکت مى‏کند. سنگینى بدن انسان رو به جلوست. وقتى زانوها به عقب خم شوند، تعادل انسان حفظ شده، راه ‏رفتن و حرکات انسان ناموزون و لرزان نمى‏شود. اینکه کف پاها را گود و قوسى ‏مانند، خلق کرده به این جهت است‏ که تمام کف‏پاها با زمین تماس پیدا نکند. زیرا اگر تمام کف پاها به زمین تماس پیدا کند، پا، چشم و اعصاب صدمه مى‏بینند .                                                     طبیب که تا کنون سکوت کرده با تعجب ‏پرسید:  اینها را از کجا مى ‏دانى؟! - امام: از پدرانم فراگرفته‏ ام. پدرانم از رسول‏ خداصلی الله علیه و آله آموخته‏ اند. او از جبرئیل و جبرئیل از خدای متعال. طبیب هندى که چنین شخصیت علمى را در عمرش ندیده بود، به فکر فرو رفت. آن گاه در حالى که محو تماشاى سیماى امام بود، چنین لب‏ به سخن گشود : تصدیق مى‏ کنم و مسلمان شد. به خدا سوگند، تا کنون کسى را در طب، عالم‏ تر از تو ندیده‏ ام.

منابع این بخش : طب الصادق تحقیق علامه عسکرى ص21، به نقل از بحار الانوار ج 14 ص478                                                       مناظرات علمى بین شیعه و سنى، ص 98    الذریعة الى تصانیف الشیعة ، ج 4، ص482          توحید المفضل با مقدمه و تعلیقه هاى کاظم مظفر ص4      الاختصص  ص 216،           حدیث مفضل و آفرینش ارواح شیعیان از ائمه. ‏ محمد بن سنان در سند روایت مفضل .  

فواید میوه‌ها در کلام امام صادق (علیه السلام)

تأثیر میوه‌ها در جسم بشر مانند سایر غذاها و شاید بیشتر از برخی از آنها باشد. تأثیر بعضی از آنها تابع ترکیب شیمیایی آن به نسبت ترشی و شیرینی و داشتن ویتامین‌ها و پروتئین‌های مختلف در آن است.. امام صادق(علیه السلام) خیلی پیش از آنکه طب، رعایت شستن دست و میوه و خوردن آن را مورد تأکید قرار داده ایشان می‌فرماید :  هر میوه‌ای سمی دارد، آن را با آب بشویید و در آب فرو ببرید.

انگور :  امام صادق علیه السلام فرمودند : انگور عصب را محکم می‌کند و ناراحتی را از بین می‌برد و نفس را پاک می‌کند. انگور چند کار را با هم انجام می‌دهد مسهل معده و پاک کننده خون و غذا برای بدن است و آب آن باعث تجدید قوا می شود و گردش خون را تنظیم می‌کند و برای گازهای معده مفید است و نیز کبد و کلیه را مداوا می‌کند و تب را می‌برد و برای سوء هاضمه و نقرس و بیماری‌های قلب و صفرا و باد و بواسیر سودمند است و از پیشروی سل و سرطان جلوگیری می‌کند.

سیب :  امام صادق علیه السلام فرمودند :  سیب بخورید که حرارت را برطرف می‌نماید و درون را خنک می‌کند و تب را می‌برد. اگر مردم می‌دانستند که سیب چه خواصی دارد، بیماران خود را جز با آن مداوا نمی‌کردند و آن سریع‌ترین اثر را در قلب دارد و آن را شاد می‌کند. به تب داران سیب بدهید که چیزی نافع‌تر از آن نیست.  

انار : امام صادق  علیه السلام: به کودکانتان انار بخورانید سبب سرعت رشد و جوانی آنها می‌شود. انار را با پیه آن بخورید که معده را دباغی می‌کند و بر ذهن می‌افزاید.  بِه : امام صادق علیه السلام فرمودند : صورت را زیبا و قلب را تقویت می‌کند. هر کس بِه را ناشتا بخورد، نطفه او سالم و فرزند او زیبا می‌شود. خوردن بِه باعث قوت قلب و ذکاوت باطن می‌شود.

انجیر :  امام صادق  علیه السلام فرمودند : انجیر بخارات را از بین می‌برد و استخوان را محکم می‌کند و مو را تقویت می‌نماید و بیماری را می‌برد و احتیاجی به دوا ندارد.

خرما :  امام صادق  علیه السلام در حالی که طبقی از خرما در مقابلشان بود فرمودند:  این چیست؟ گفتند :  این خرما از نوع برنی است فرمودند : در آن شفاست. خرما درمان سم است و در آن بیماری و ضرری وجود ندارد و هر کس موقع خواب هفت عدد خرما بخورد کرم‌های شکمش کشته می‌شوند .                    

کاسنی :  فرمودند : چه سبزی خوبی است کاسنی . بر تو باد کاسنی که نطفه را زیاد و فرزند را زیبا می کند. هر کس شب کند در حالی که در شکم او هفت برگ کاسنی است، آن شب را از قولنج در امان خواهد بود 

این نمونه‌ها نشانگر علم سرشار ایشان و گستردگی شناخت آن بزرگوار از علم طب است.

 یک فرد محقق وقتی به کتاب خوردنی‌ها و آشامیدنی‌ها (اطعمه و اشربه) در فقه اهل بیت (علیهم ‌السلام) مراجعه کند و در آن دقت به عمل آورد، علم فراوانی خواهد یافت و ارزش علم طب و امام صادق علیه السلام پیشوای متخصصان در طب و بهداشت خواهد رسید و اعتراف خواهد کرد که علم طب، علاوه بر علم شرایع و ادیان است .                

منبع :  کتاب طب الصادق (علیه السلام)

امام صادق  علیه السلام و اتحاد اسلامی

نقش قرآن و اهل بیت علیهم السلام در اتحاد و انسجام اسلامی، نقشی ناشناخته و مبهم نیست. بدون تردید، «اعتصام به حبل الهی» مهم ترین راهکار پیشگیری از اختلاف و تفرقه در جامعه اسلامی و جامعه بشری است. سوره آل عمران وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا

 نقش آن امام بزرگوار را در اتحاد مسلمین بیش تر روشن سازد :

1. امام صادق علیه السلام و اصلاح ذات البین؛

2. امام صادق علیه السلام و نشر اخلاق برادری؛

 3. امام صادق علیه السلام و حل اختلافات فکری پیروان اهل بیت علیهم السلام

4. امام صادق علیه السلام و ارائه راهکار حل اختلافات حقوقی شیعه؛

5. امام صادق علیه السلام و پاسداری از اصل صداقت و راستی؛

6. امام صادق علیه السلام و تأکید بر اصل همزیستی و مدارا با اهل سنّت و فرق گوناگون؛

7. امام صادق علیه السلام و رعایت امانت در رابطه با عموم انسانها؛

8. امام صادق علیه السلام و تأکید بر پاسداری از عهد و میثاق در روابط انسانها، صرف نظر از دین و مذهب و رفتار طرف مقابل؛

9. امام صادق علیه السلام و تأکید بر صله ارحام و حفاظت از پیوندهای خویشاوندی

10. امام صادق علیه السلام و عدم طرح مسائل اختلاف انگیز، مثل قضاوقدر و خلق قرآن

11. امام صادق علیه السلام و تأکید بر نماز جمعه و جماعت و اعیاد اسلامی؛

12. مبارزات فکری، فرهنگی امام صادق علیه السلام با حامیان تفکّر مادّی مثل ابن ابی العوجاء، ابن طالوت، ابن اعمی و عموم؛

13. مبارزات امام صادق علیه السلام با اندیشه های انحرافی، غلات، اهل رأی و قیاس، صوفیان، و جاعلان حدیث؛

14. مبارزات امام صادق علیه السلام با نظام فاسد سیاسی؛

15. اقدامات فرهنگی امام صادق علیه السلام در برابر اوضاع فاسد اجتماعی؛

16. ساماندهی تشکیل پیروان عترت ع در برابر خلافت عباسی؛

17. کنترل انقلابیون تندرو و ناآشنا با شرایط اجتماعی؛

18. گرفتن وجوهات شرعی و حمایت مالی از محرومان جامعه اسلامی؛

19. گسترش فقه ناب اسلامی در برابر فتاوی انحرافی؛

20. امام صادق علیه السلام و نشر فرهنگ قرآن و علوم قرآنی.

امام صادق علیه السلام و برخورد هوشیارانه ایشان با نمایندگان و کارگزاران دولت عباسی زمینه جهاد فرهنگی بزرگی را فراهم آورد. هر کدام از محورهای فوق، بخشی از کارنامه امام ششم را نشان می دهد، که چگونه امام صادق علیه السلام همچون دیگر پیشوایان پاک اسلام در جهت عبادت الهی و عدالت اجتماعی و تحکیم روابط امت اسلامی و هدایت جامعه بشری گام برداشتند. برای نمونه یک برنامه وحدت آفرین آن پیشوای پاک یادآوری می شود

مفضّل بن عمر می گوید : إِذَا رَأَیْتَ بَیْنَ اثْنَیْنِ مِنْ شِیعَتِنَا مُنَازَعَةً فَافْتَدِهَا مِنْ مَالِی هرگاه بین دو نفر از شیعیان ما درگیری [مالی] دیدی، آن را با پرداخت اموال من حل کن. صرف وجوهات شرعی در جهت اتحاد و برادری پیروان اهل بیت و حل اختلافات درونی، یکی از برنامه های معروف صادق آل محمّد است.

امام صادق علیه السلام نه زمینه قیام مسلحانه و کنترل نظامی دنیای اسلام را فراهم می دید و نه سازش با حکّام ستمگر و دنیاگرای بلاد اسلامی را مشروع می دانست؛ از این رو «جهاد فرهنگی» و ساختن نیروهای لازم برای گسترش فرهنگ قرآن و عترت علیهم السلام را اولویت بخشید و با ایجاد تشکّلی قوی از هواداران عترت و هدایت افکار عموی در جهت اهداف نبوی صلی الله علیه و آله گام برداشت. و ذخیره ای عظیم برای همه عصرها و نسلها باقی گذاشت.

وجود مبارک امام صادق  علیه السلام رئیس مذهب بود و این مذهب را او تبیین کرد، او ترویج کرد، او تعلیل کرد، او تبلیغ کرد، او از آن دفاع کرد، او احتجاجات را ذکر کرد؛ در اثر فرصت مناسبی بود که وجود مبارک امام صادق  علیه السلام داشتند.

شکایت امام صادق علیه السلام از مردم معاصر مدینه می فرمود اشکوا لی الله وحدتی و تقلقلی من اهل المدینه. من از تنهائی خودم به خدا شکوه می کنم، از اضطراب فکری خودم درباره حمایت دین به خدا شکایت دارم. من از مردم مدینه شکایت دارم که ما را تنها گذاشتند حتّی تقدموا؛ مگر اینکه شما از خارج مدینه بیائید، چیزی از ما بپرسید! و اراکم و اسرّبکم؛ شما را ببینم، با دیدن شما هم مسرور بشوم ! ای کاش این حکومت عباسی که حکومت طاغوتی دارد؛ موافقت می کرد من یک مدرسه ای می ساختم، می رفتم در همان مدرسه ساکن می شدم، یا لیت هذا الطّاغیه اذن لی فاتّخذ قصراً فسکنته و اسکنتکم معی و اضمن له الّا یجیء من ناحیتنا مکروأ ابداً. اگر بخواهد تعهد هم بگیرد، من تعهد می دهم که ما کاری با حکومت او نداریم ! برای اینکه با چه وضعی با حکومت او درگیر بشویم؟! اگر از ما تعهد هم بخواهد، تعهد هم می دهم؛ ولی بالأخره ما باید دین را حفظ بکنیم یا نه؟! این وضع وجود مبارک امام صادق بود.

خلفای وقت زمامداران ستم پیشه و مستبد، طبق میل و فرمان به سهولت می ‏توانستند احکام دین را به بهانه «مصالح روز» تغییر و تبدیل داده و پوششی از استنباط و اجتهاد (که برای مردم عادی و عامی قابل تشخیص نیست) حکم خدا را به خاطر مطامع خدایگان دگرگون سازند. مولفان و مورخان قرنهای پیشین، نمونه‏های وحشت انگیزی از جعل حدیث و تفسیر برأی را که غالباً دست قدرتهای سیاسی در آن نمایان است، ذکر کرده‏اند. عینا همین عمل درباره تفسیر قرآن نیز انجام می ‏گرفت .      

تفسیر قرآن بر طبق رأی و نظر مفسر، از جمله کارهایی بود که می ‏توانست به آسانی حکم خدا را در نظر مردم دگرگون سازد و آنها را به آنچه مفسر خواسته است (که اکثر اوقات همان را می ‏خواست که حاکم خواسته بود) معتقد کند. عنوان خلیفه برای حاکم اسلامی نشان دهنده همین حقیقت است که وی بیش و پیش از آنکه یک رهبر سیاسی و معمولی باشد، جانشین پیامبر است و پیامبر نیز آورنده دین و آموزنده اخلاق. پس خلیفه در اسلام، بجز تصدی شئون رایج سیاست، متکفل امور دینی مردم و پیشوای مذهبی آنان نیز هست . 

این حقیقت مسلم، موجب آن شد که پس از نخستین سلسله خلفای اسلامی، زمامداران بعدی که از آگاهیهای دینی، بسیار کم نصیب و گاه بکلی بی نصیب بودند، در صدد برآیند که این کمبود را به وسیله رجال دینی وابسته به خود تامین کنند و با الحاق فقها و مفسران و محدثان مزدور به دستگاه حکومت خود، این دستگاه را باز هم ترکیبی از دین و سیاست سازند  . 

از طرفی پایبندی وسواس‌آمیز یاران امام به اصل معتبر و مترقی تقیه باید جست که هر بیگانه‌ای را از نفوذ در تشکیلات امام مانع می‌شد، و سپس در ناکام ماندن جهاد شیعه در آن مرحله و به قدرت نرسیدن آنان، که این معلول عواملی چند است. اگر بنی‌عباس نیز به قدرت نمی‌رسیدند، بیگمان تلاش و فعالیت پنهانی آنان و خاطرات تلخ و شیرینی که از فعالیت‌های تبلیغاتی داشتند، در سینه‌ها می‌ماند و کسی از آن خبر نمی‌یافت و در تاریخ نیز ثبت نمی‌شد.

روز نهم ذیحجه روز عرفه است. محشری از خلایق در عرفات برای ادای مراسم خاص آن روز گرد آمده‌اند و نمایندگان طبیعی مردم سراسر مناطق مسلمان ‌نشین، از اقصای خراسان تا ساحل مدیترانه، جمع شده‌اند. یک کلمه حرف به‌جا در اینجا می‌تواند کار گسترده‌ترین شبکه‌ وسایل ارتباط ‌جمعی را در آن زمان بکند. امام، خود را به این جمع رسانده است و پیامی دارد می‌گوید : دیدم امام در میان مردم ایستاد و با صدای هر چه بلندتر (با فریادی که باید در همه‌جا و در همه‌ گوش‌ها طنین بی‌افکند و به‌وسیله‌ شنوندگان به سراسر دنیای اسلام پخش شود) پیام خود را سه مرتبه گفت. روی را به طرف دیگری گرداند و سه مرتبه همان سخن را ادا کرد. باز روی را به سمتی دیگر گرداند و باز همان فریاد و همان پیام. و بدین ترتیب امام دوازده مرتبه سخن خود را تکرار کرد. این پیام با این عبارات ادا می‌شد أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّ رَسُولَ اللهِ صلی الله علیه و آله  کَانَ الْإِمَامَ- ثُمَّ کَانَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام ثُمَّ الْحَسَنُ علیه السلام ثُمَّ الْحُسَیْنُ علیه السلام ثُمَّ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ علیه السلام ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ علیه السلام ثُمَّ ... (بحارالانوار، ج 47، ص 58)

حدیث دیگر امام صادق ارواحنافداه خود و دیگر امامان شیعه را چنین توصیف می‌کند : ما کسانی هستیم که خدا اطاعت ما را بر مردم لازم ساخته است. انفال و صفوالمال در اختیار ماست . صفوالمال، اموال گزیده‌ای است که طواغیت گردنکش به خود اختصاص داده و دست‌های مستحق را از آن بریده بودند و هنگامی‌که این اموال در اختیار یک نفر قرار گیرد و به او حشمتی کاذب و تفاخری دروغین ببخشد، بلکه به حاکم اسلامی سپرده می‌شود و او از آنها در جهت مصالح عموم مسلمانان استفاده می‌کند.

مکتب اقتصادی امام صادق (علیه السلام)‏ اعتقادات، اخلاقیات و روش‌های عملی، آثار شدیدی بر رفتار اقتصادی افراد جامعه دارد. نوع رفتار در بازار کار، آثار خود را در بخش تولید و بر رشد جامعه پدید می‏آورد.

بر اساس مکتب اقتصادی امام صادقعلیه السلام اعتقادات ‏اسلامی و اخلاقیات آن، مسلمان را به انجام کار اقتصادی ترغیب ساخته، انگیزه‏های متعدّدی را در او ایجاد می‏کند. برخلاف آنچه دربارة آموزه‌های دینی گفته شده، مبانی ارزشی و اعتقادی مسلمان توانایی ایجاد برایند رفتار توسعه‏زا را در خود دارد. بر این مبنا مفاهیم عرفانی زهد که در فهم عموم به معنای کناره گیری از دنیا و مادیات و فقط توجه ویژه به امور معنوی است،

وقتی در فضای اقتصادی مکتب امام صادق علیه السلام باز تعریف می شود، مفهومی جدید اقتصادی به خود می‌گیرد. این مفهوم به حدی است که باعث آینده نگری در بحث اقتصادی می‌شود.

امام صادق علیه السلام همواره توصیه می‌کرد که هر شخصی باید برای آینده خود پس انداز داشته باشد تا اگر خدای ناکرده مشکلی برایش پیش آمد یا نیازی به پول پیدا کرد محتاج دیگران نباشد.

یکی از یاران امام به نام مسمع می گوید : روزی با مولایم حضرت صادق علیه السلام مشورت کرده، عرض کردم : سرورم! من زمینی دارم که مشتری خوبی برایش آمده و به قیمت مناسب از من می خواهد. امام فرمود:  ای ابا سیار! آیا می‌دانی که هر کس ملک خود را بفروشد مال او از بین خواهد رفت. عرض کردم :  فدایت شوم، من آن را به قیمت خوبی می‌فروشم و زمین بزرگتری را می‌خرم. امام علیه السلام فرمود:  در این صورت اشکالی ندارد.

1. آن حضرت می فرمود : از نزدیک ترین یاران پیامبر صلی الله علیه و آله که شما آنها را به فضل و زهد و تقوا می شناسید، سلمان و ابوذر هستند. شیوه سلمان چنین بود که هرگاه سهمیه سالانه اش را از بیت المال دریافت می‌کرد، مخارج یک سالش را ذخیره می نمود. به او اعتراض کردند که تو با این همه زهد و تقوا در فکر ذخیره آینده ات هستی! شاید امروز و فردا مرگ تو برسد! سلمان در جواب می فرمود : شما چرا به مردن فکر می کنید و به باقی ماندن نمی‌اندیشید؟ ای انسانهای جاهل! شما از این نکته غفلت می کنید همین قدر که به اندازه نیازش وسیله و مال دنیا فراهم شد با اطمینان و آرامش بیشتری به اطاعت حق می پردازد

2 .‏ امام صادق علیه السلام: لا خیر فیمن لا یحب جمع المال من حلال یکف به وجهه و یقضی به دینه و یصل به رحمه کسی که از راه حلال و به انگیزه حفظ آبرو و ادای قرض و رسیدگی به خانواده و فامیل به دست آوردن مال را دوست نداشته باشد، در او هیچ گونه خیری نیست .

3. ‏پس انداز مال سالم و حلال طیب از نکات برجسته بعد اقتصادی مکتب این امام همام است. در روایات آمده پس از شناخت و معرفت خدا کدام عمل برتر است؟ حضرت فرمود :  پس از شناخت، هیچ چیز برابر این نماز نیست و پس از شناخت نماز هیچ چیز با زکات برابر نیست و پس از اینها چیزی با روزه برابر نیست و پس از اینها چیزی با حج مساوی نیست و آغاز و پایان همه آنها شناخت ماست.

4. ‏در این حدیث اول مسئله توحید و بعد به مسئله اقتصاد (زکات) در راستای بحث توحید عینی اقتصادی که در پرتوی از توحید باشد پرداختند. لذا سرمایه گذاری و پس اندازی در فضای فکری مکتب اقتصادی امام ارزشمند است که از هر گونه مال غیر پاک شده باشد. ‏ (کافی ج5  وسائل الشیعه ج17)

 

ادامه مطلب

 http://m5736z.blog.ir/post/SADEQ1

 http://m5736z.blog.ir/post/SADEQ3

 http://m5736z.blog.ir/post/SADEQ4

ادامه کتاب

 http://m5736z.blog.ir/post/BAQER1

  http://m5736z.blog.ir/post/KAZEM1

به نام خدا
مطالب جمع آوری شده در زمینه های مفاهیم قرآنی و تاریخی

از سال 1354   و    بارگزاری آن  در سال  1380 در   سایت

تاریخی فرهنگی قرآنی

و از سال 1393 به تدریج بعضی از مقالات تبدیل به کتاب شده

 و  به حول قوه الهی در  مهر سال 1399 به 40 جلد کتاب رسیده است.

نام  : محمود زارع پور متولد تهران محله قلهک شمیران 1336

کارشناسی علوم قرآن و دینی ، دبیر    و 25 سال   مدیریت    مدرسه

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">