امام صادق علیه السلام
امام صادق علیه السلام در سال 83 در روزگاری پر حادثه و آشفته متولد شدند و تا 12 سالگی با جدش امام سجاد علیه السلام همراه بودند و مدت 19 سال با پدر زندگى کرد و توانست به مقدار لازم از خرمن دانش این دو بزرگوار، خوشه چینى نماید.
نام امام در حدیث لوح آمده (اسامی 12 معصوم که خداوند آن را به پیامبر در روز ولادت امام حسین علیه السلام هدیه داده و بعد به حضرت زهراء(سلام الله علیها) سپرده و سپس به جابر تحویل گردیده و او هم مطرح کرد)
امام علیه السلام به خاطر درستی و راستگوئی حدیث صادق لقب گرفتند ایشان دارای 10 فرزند و یکی از آنها اسماعیل بود، که در زمان حیات پدر فوت کرده و امام جسد او را به مردم آشکار نموده ولی عده ای او را، امام دانسته و به اسماعیلیه معروف شدند.
امام صادق در سال 114 هجری قمری پس از شهادت پدرش در سن 31 سالگی به امامت رسید. در آغاز امامت حضرت حتی بستگان حضرت حاضر به قبول امامت ایشان نبودند، لذا حضرت از راههائی کوشیدند آنها را به قبول صحیح وادار سازند و در این زمینه به اذن خداوند معجزاتی نیز انجام دادند.
دوران امام جعفر صادق علیه السلام در میان دیگر دورانهای ائمه اطهار، دورانی منحصر به فرد بود.
امام باقر علیه السلام در مناسبتهای مختلف به امامت و ولایت فرزندش جعفر صادق علیه السلام تصریح فرموده و شیعیان را پس از خودش به پیروی از او فرا می خواند. لذا احادیث، زیادی مبنی بر نص امامت حضرت صادق علیه السلامنقل شده است. در سفر حج بعد از گفتن لبیک ناگهان صدایش در گلو مانده، میفرمایند از آن هراس دارم که از جانب خدا بشنوم لا لبیک لا سعدیک. و حضرت شاهد فعالیتهای پدر خویش در نشر معارف دینی و تربیت شاگردان وفا دار و با بصیرت نیز بود.
از آغاز امامت، هشام پسر عبد الملک، ولید پسر یزید (ولید دوم)، یزید پسر ولید (یزید سوم)، ابراهیم پسر ولید و مروان پسر محمد، و دو تن از عباسیان ابو العباس، عبد الله پسر محمد معروف به سفاح و ابو جعفر پسر محمد معروف به منصور بر حوزه اسلامی حکومت داشته اند.
پایان امامت، با دوازدهمین سال از حکومت ابو جعفر منصور (المنصور بالله) مشهور به دوانیقی مصادف بوده است. هشام بن عبدالملک مدتی طولانی تر و بقیه مروانیان یکی پس از دیگری به خلافت میرسیدند..
مسلمانان در دوره های گذشته به فتوحاتی رسیده بودند ولی در این دوره دچار آشفتگی و اختلاف نژادها. آنچه را می بینند، ستم، مال اندوزی، قدرت طلبی و عیاشی، خیلی تفاوت با سنت دارد.
بیابان گردان به قدرت رسیده، از برابری و برادری و تقوی بوئی نبرده اند. امام ترک تقیه را در این زمان به مانند ترک نماز میدانند. زیرا شرایط با گذشته متفاوت بود و فرصتی بود برای مبارزه با جهل فرهنگی، فقهی و سیاسی.
و لازم بود که سنت واقعی پیامبر صلی الله علیه و آله پس از سال ها انحراف و تحریف زنده شود و مردم با اسلام واقعی آشنا شوند و از بلایی که در زمان خلفا تا به امروز به نام دین بر سرشان آمده اطلاع یابند.
نهضت علمی امام صادق علیه السلام ادامه دارد
در دوران امامت امام باقر علیه السلام و با به پایان رسیدن حاکمیت بنی امیه، تا حدودی فضا برای نشر معارف دینی باز و آماده گردید. حضرت امام باقر علیه السلام این جهاد علمی را آغاز نمودند و امام صادق علیه السلام آن را در مقیاسی وسیع تر ادامه دادند. بنابراین ائمه معصومین علیهم السلام، همه راه واحدی را در خصوص ترویج معارف الهی طی کرده اند، اما فرصتهای پیش روی آنها لزوما برای نشر این معارف یکسان نبوده است. در اواخر دورانِ امام محمدباقر علیه السلام بنیامیه و بنیعباس درگیر جنگها و اختلاف مستمر شدند و امکان نشر دین و مذهب تشیع برای امام باقرعلیه السلام فراهم شد. بنیعباس آشکارا با ائمه علیهم السلام مخالفت نمیکردند و امام صادق علیه السلام هم فرصت را غنیمت شمردند و یک حرکت عظیم فرهنگی را برای احیای تفکر شیعی آغاز کردند.
سران مذاهب چهار گانه اهل سنت نیز از سفره علم و معرفت امام صادقعلیه السلام ارتزاق نموده اند. تشکیل مجالس درس و بحث از اصلی ترین اقدامات امام صادقعلیه السلام بود و ایشان بیش از 4000 شاگرد در این راه تربیت نمودند. دوران امام صادق علیه السلام دورانی استثنایی جهت گشودن افقهای تازه علمی برای مسلمین و انتشار علوم اهل بیت در سرتاسر عالم بود. . شاگردانی که امام صادق علیه السلام تربیت نمودند نیز توانستند در دوران اوج خفقان بنی عباس این علوم و تعالیم را به دیگر مسلمانان و شیفتگان مکتب اهل بیت انتقال دهند و امروزه نیز حوزه های علمیه و مراکز دینی ما از برکت این تعالیم استفاده می کنند. بی دلیل نیست که ما شیعیان اثنی عشری خود را شیعه جعفری می نامیم. بسیاری از احادیث که راهنمای عملی ما در زندگی هستند نیز از زبان حضرت امام صادق علیه السلام نقل شده است.
اینها همه نشاندهنده نقش پررنگ این امام همام می باشد. نقش امام صادق علیه السلام در تاریخ شیعه، به لحاظ رسالت علمی که توسط ایشان به انجام رسید بسیار عظیم می باشد. ایشان شالوده علمی قوی و استواری را پایه ریزی کرد که تا به امروز راهنمای پیروان حقیقت می باشد. پس نامگذاری شیعه اثنی عشری به شیعه جعفری ریشه در نهضت مذهبی و علمی این امام بزرگوار و ادامه این نهضت توسط شاگردانش دارد. نهضت پویای که همچنان ادامه خواهد داشت.
زندگی سیاسی ائمه علیهم السلام
از زمان حضرت علی علیه السلام تا شهادت امام حسن عسکری علیه السلام از لحاظ شکل مبارزات سیاسی میتوان به چهار دوره تقسیم کرد :
۱- دوره خانه نشینی که تمام ۲۵ سال پس از رحلت پیامبرصلی الله علیه و آله تا آغاز خلافت امیرمؤمنان علی علیه السلام را شامل میشود.
۲- دوره خلافت امام علیه السلام که ۴ سال و ۹ ماه به طول انجامید و چند ماه خلافت امام حسن مجتبی علیه السلام .
۳- دوره صلح امام حسن علیه السلام تا شهادت امام حسین علیه السلام .
۴- دوران تبعید و فشار حاکمان ستمگر بر امامان معصوم علیهم السلام دیگر.
برای آشنایی با زندگی سیاسی امام جعفر صادق علیه السلام ، باید این دورههای چهارگانه را به دقت مورد بررسی قرار داد و بهخصوص، دوران پس از محرم سال ۶۱ و شهادت امام حسین علیه السلام به بعد را با شیوهای علمی، دقیق و محققانه تحلیل کرد. در این برهه، ائمه اطهار علیهم السلام با تلاشی مستمر و گاه طاقت سوز، در کنار فعالیتهای دینی زیربنایی و مبارزه با تحریفها و تغییراتی که قدرتمندان غرضورز و جاهلان خشکمغز در جریان اصلی مکتب اسلام پدید میآوردند، هدف خویش برای ایجاد حکومت اسلامی، احیای قرآن و سنت و استقرار سیره علوی را نیز دنبال میکردند. با گذشت زمان، در میان شیعیان فاصله افتاده بود و تضعیف ارتباط آنان با امامان، انحرافات و خرافات بسیاری را در میان شیعیان گسترش داده بود، بدان پایه که صرف داشتن نام شیعه و اظهار محبت به اهل بیت علیهم السلام را مایه رستگاری خویش میدانستند، اشتباهی که هنوز هم بسیاری از شیعیان بدان مبتلا هستند، در حالی که امام صادق علیه السلام به یکی از از یاران فرمود : به خدا سوگند، بی اطاعت خدا، نزدیکی به او میسر نمیشود. دوستان ما، مطیعترین بندگان در برابر اوامر الهی هستند.
زندگانی امام جعفر صادق علیه السلام می توان به سه دسته کلی تقسیم نمود
الف -زندگانی امام در دوره امام سجاد و امام باقر علیهما السلام که تقریبا نیمی از عمر حضرت را به خود اختصاص می دهد. در این دوره (83-114) امام صادق علیه السلام از علم و تقوی و کمال و فضیلت آنان در حد کافی بهره مند شد .
ب - قسمت دوم زندگی امام جعفر صادق علیه السلام از سال 114 هجری تا 140 هجری می باشد. در این دوره امام از فرصت مناسبی که بوجود آمده، استفاده نمود و مکتب جعفری را به تکامل رساند. در این مدت، 4000 دانشمند تحویل جامعه داد و علوم و فنون بسیاری را که جامعه آن روز تشنه آن بود، به جامعه اسلامی ارزانی داشت .
ج - 8 سال آخر امام علیه السلام بسیار تحت فشار و اختناق حکومت منصور عباسی قرار داشت.
در این دوره امام دائما تحت نظر بود و مکتب جعفری عملا تعطیل گردید.
برخورد با قیامها
اواخر عصر امام محمدبن باقرعلیه السلام و تمامی عصر امام جعفر صادق علیه السلام مملو از قیام های مختلف از احزاب مختلف و فعال در جامعه سیاسی آن دو امام بزرگوار بود که در عصر امام صادق علیه السلام این قیام ها به اوج خود رسیدند. طیف وسیعی از این قیام ها از جانب علویان که یکی از مدعیان به دستگیری قدرت بوده اند انجام گرفت که بهترین آنها قیام زید بن علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب، قیام یحیی بن زید بن علی بن الحسین و قیام محمد بن حسن بن حسن بن علی بن ابی طالب معروف به قیام محمد نفس زکیه بوده است.
قیام محمد نفس زکیه مورد تائید حضرت نبوده است. دلیل اصلی آن تحرک پنهان عباسیان در ورای ظاهر علوی این قیام بود که حضرت به فراست دریافته بودند که عباسیان هرگز حاضر نیستند قدرت را به علویان بازگردانند که این پیش بینی حضرت به واقعیت پیوست و تاریخ چهره عباسیان را با صراحت به نمایش گذاشت. امام صادق علیه السلام برای سران قیام نفس زکیه که از عمو زادگان حضرت نیز بودند نقشه های عباسیان را گوشزد کرد لیکن آنها حضرت را به حسادت متهم کردند. دلیل دیگر عدم تائید این قیام از سوی حضرت ادعای مهدویت از سوی محمد نفس زکیه بود که در تقابل جدی با اعتقادات شیعه جعفر بود . شاخه بنی الحسن از علویان و تمامی عباسیان با محمد نفس زکیه بیعت کردند ولی بیعت مزبور به جایی نرسید و عباسیان به قدرت رسیدند. بعدها نفس زکیه فعالیت خود را آغاز کرد و در سال 145 در مدینه شورید که اندکی بعد به دست نیروهای منصور عباسی به قتل رسید. حضرت نیز در این فتنه مدینه را ترک کرد و در منطقه ای به نام فرع بین راه مکه و مدینه سکنی گزید و پس از پایان ماجرا به مدینه بازگشت.
قیام زید بن علی مهمترین قیام علویان بود. حرکتی که زید آغاز کرد تاکید بر اهمیت علویان در میان مردم عراق بود. اواخر دهه دوم قرن دوم زید پس از پشت سرگذاشتن یک سلسله اختلافات و مشاجرات لفظی با هشام بن عبدالملک تصمیم به اعتراض علیه قدرت حاکم گرفت و در صفر سا ل122 در کوفه دست به یک حرکت انقلابی زد و پس از دو روز درگیری نظامی به شهادت رسید. قیام زیدبن علی از سوی ائمه ما تائید شده است .
زید بن على بن الحسین علیه السلامشیخ مفید می نویسد : زید فردی عابد، پرهیزکار، فقیه، سخاوتمند و شجاع بود. پیوسته قرآن تلاوت مىکرد و به همین دلیل به حلیف القرآن شهرت پیدا کرده بود (بحارالأنوار ج 46 ص186) از جمله دلایل شهرت زید، قیام خونین او بر ضد هشام بن عبدالملک از خلفاى عباسى، در زمان امام جعفر صادق علیه السلام مىباشد. او نسبت به امامت امام باقر علیه السلام و پس از ایشان امام صادق علیه السلام آگاهى و معرفت داشت (منتهی الآمال ص732) در مورد گریه ائمه معصومین علیهم السلام براى زید روایات زیادى وارد شده؛ از جمله آمده که رسول اکرمصلی الله علیه و آله خبر شهادتش را پیشاپیش داده بودند.
حذیفه بن یمان می گوید : پیامبرصلی الله علیه و آله هرگاه به زید بن حارثه نگاه مىکردند مىفرمودند : کشته راه خدا و مظلوم اهل بیتم و کسى که در امت من به دار آویخته خواهد شد، همنام زید است؛ سپس به او اشاره مىکردند و مىگفتند : زید بیا در کنار من و به من نزدیک شو. نام تو اسمى است که آن را دوست دارم و تو همنام عزیز اهل بیت من هستی (وقایع الایام : ص 189) حمزه بن حمران از اصحاب امام جعفر صادق علیه السلام روایت کرده که امام از یادآورى رنجها و فجایعى که بر جناب زید روا داشتند، به شدت محزون و گریان مىشدند . ..
در سال 121 هـ.ق، زید با انگیزه خون خواهى امام حسین علیه السلام ، و براى بر پایى معروف و ریشه کنى منکر با گروهى از شیعیان، در کوفه بر ضد دولت اموى به پاخاست. والى عراق یوسف بن عمر ثقفى از طرف هشام مامور شد تا شورش را سرکوب کند. جنگ خونینى بین سپاهیان ابن عمر ثقفی و سپاه زید در گرفت . سپاهیان کوفه چونان گذشته، بیعت شکسته، زید را تنها گذاشتند و جناب زید با تعدادى اندک تا پاى جان ایستادگى کردند و سرانجام به فیض شهادت نایل شدند. در جنگ تیرى به پیشانى او اصابت کرد پس از این که نتوانستند تیر را خارج کنند در اثر آن به شهادت رسید و جسد غرق به خونش را در نهر آبى دفن کردند. روى قبر را با گل و خاک پوشاندند و آب روى آن جارى ساختند . جاسوسان اموى، ابن عُمر را آگاه کردند. او قبر زید را شکافت و جسد مطهرش را بیرون آورد؛ سر نازنینش را جدا ساخت و براى هشام فرستاد
همچنین بدن زید را عریان کرده، در کناسه کوفه به دار آویخت. نزدیک 4 سال بدن آن بزرگوار برهنه بر دار آویخته بود. پس از روى کار آمدن ولید بن یزید عبدالملک، بدن زید را با دارش سوزاند و خاکسترش را در کنار فرات بر باد دادند. این صفحات گوشهاى از جنایات خلفاى ستمگر بنى امیه است (منتهی الآمال ص737) گروه زیدیه موجودیت خود را در عراق اعلام و حدود 80سال مبارزات آنها با ظلم ادامه یافت. امام مجبور بود قیام زید عموی خود را تائید کند ولی اعتقادی به شیوه نظامی نداشت زیرا اوضاع فراهم نبود و با اینکه به نفع خاندان آل محمد و بر علیه ستم مبارزه میکرد ولی به سود عباسیان و سپاه شام تمام شد، امام بعد از شنیدن شهادت زید بسیار ناراحت شدند و گریستند. دیگر نوادگان امام قیام میکنند محمدبنحسن در مدینه و ابراهیم در بصره ولی سودی ندارد و به شهادت میرسند و امام، مردم را مسئول کوتاهی در برابر آن جنبش می دانست در میان قیامها فقط قیام حسنبنزید در طبرستان پیروزی هائی داشت حوادث دیگر در دوره زندگى امام صادق علیه السلام ، قیام یحیى بن زید بن على است که در سال 125 در خراسان و در زمان حکومت هشام بن عبدالملک صورت گرفت و در همین سال به شهادت رسید. فرزندان آل محمدصلی الله علیه و آله هم در زندانها و شرکت در جنگها نیز به دستور خلیفه منصور عباسی به شهادت میرسند. فلسفه قیام زید الف- انتقام خون شهداى کربلا ب- امر به معروف و نهى از منکر و اصلاح وضع موجود ج- تشکیل حکومت و واگذارى آن به ائمه.
اوضاع سیاسى در عهد امام صادق (علیه السلام)
تقیه اختناق و فشار ظلم و تعدی و کنترل و نظارت عوامل جور در اواخر عصر امام صادق علیه السلام و زمان امام کاظم علیه السلام آن چنان شدت یافت که امام غیر از خواص کسی را نمی پذیرفتند و برای حفظ جان یاران تقیه را توصیه نمودند تا از تعرض و آسیب دشمنان در امان باشند . نمونه بارز تقیه زمان امام رضا علیه السلام؛ ابن یقطین در دربار بنی عباس و گرفتن وضو به روش عباسیان میباشد .
ویژگیهای سیاسی و اجتماعی دوران امام جعفر صادق علیه السلام
در دوران زندگی امام، از سوی حاکمان مروانی و عباسی، فشارهای بسیاری بر آن حضرت تحمیل شد و بارها با آنکه ایشان جرمی مرتکب شده باشد، محکوم به تبعید شد، ولی امام با وجود آزارهای گاه و بیگاه خلفای اموی و عباسی، با بهرهگیری شایسته از فرصتهای پیش آمده، به گسترش و تعلیم علوم اسلامی و موضوعات گوناگون با محوریت اسلام و قرآن پرداخت که خود وجه دیگری از منشور جهاد و مبارزه است و بهترین الگو برای مبارزه در عصر ما که تنها راه برتری بر دشمن، تقوا، آگاهی دینی و تسلط بر علوم عصر و زمان است. . از آنجا که خلفا همواره درصدد بودند با اندک بهانهای، حضرت را از سر راه خود بردارند، ایشان غالباً تقیه میکرد تا در فرصتی که فراهم میآورد، حوزههای علمیه و محافل کسب علمی را که با هزار زحمت و خون جگر فراهم آورده بود، از گزند آنان محفوظ بدارد، آن گونه که منصور دوانیقی، خلیفه ستمگر عباسی میگفت: جعفر بن محمد همچون استخوانی درگلوست که نه میتوان آن را فرو برد و نه میتوان بیرونش افکند.
دوره امامت حضرت که از سال 114 هجری آغاز شده تا سال 148 هجری ادامه یافت. یکی از شرایط بحرانی تاریخی در اسلام بود زیرا که بنیان حکومتی 100 ساله فرو ریخته بود و بنیان حکومت 500 سالهای پیریزی میشد و همت اصلی سران حکومت تازه، کوبیدن مخالفان بود. امام صادق علیه السلام با توجه به این فضا، پایههای فکری نظام تشیع یا طرح جایگزین را بنا نهاد.
سالها پیش از امامت حضرت تقریبا ۱۳۰سال پیش، جد ایشان پیامبر اکرمصلی الله علیه و آله در روزی گرم و سوزان و به هنگام بازگشت از آخرین حج خود در غدیر خم جانشینی خویش را به فرمان خدای به امام علیه السلام واگذار کرد و بر اساس منابع شیعی و بعضی از منابع اهل سنت از مردم در این باره بیعت گرفت. اما صلاحدید پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به دلایلی مورد پذیرش بعضی از صحابه قرار نگرفت. میتوان پذیرفت که جامعه اسلامی دچار بحرانی عمیق شده بود؛ بحرانی که در تبدیل خلافت به ملوکیت خود را نشان داد و خاندان بنیامیه که بیش از این در میان مسلمانان جایگاهی نداشتند و طلقای (آزاد شدگان) پیامبرصلی الله علیه و آله در فتح مکه بودند، با موقعیت سنجی سیاسی به اقتدار رسیدند و حکومتی 90 ساله را بنیان نهادند. سیاست عربگرایی امویان موجب شد تا مخالفتهایی با آنان رخ دهد و تحلیلگران یکی از علل سقوط این سلسله را همین سیاست میدانند. امویان با توجه به سابقه ناشایست خود در میان امت اسلامی جدیترین رقیب خویش را بنیهاشم و علویان میدانستند و برای بیمقدار نشان دادن رقیب به هر حربهای متوسل میشدند. از جمله به ساختن احادیث و روایاتی دست یازیدند تا حسن سابقه بنیهاشم و علویان را که بویژه در سایه فداکاریهای علی علیه السلام به اعتباری فوق تصور دست یافته بودند بیالایند. روی کار آمدن عباسیان، امت اسلامی را در تحولی تازه قرار داد و بنیان حکومتی 90 ساله را فرو ریخت و حکومتی 500 ساله را به قدرت رساند. اما آنچه مهم است نقش موازی عباسیان بود که در شرایط ویژه تاریخی با یک سوء استفاده بزرگ به قدرت رسیدند.
در زمان امام صادق علیه السلام خلافت از دودمان اموى به دودمان عباسى منتقل شد. اوضاع عجیبی بر شهر حاکم است بطوری که سرهای پیروان بنی امیه زیر پای مردم افتاده و از این سو به آن سو پرتاب می شد. عباسیان برای کسب قدرت و محبوبیت در دلهای مردم از وجهه اهل بیت پیامبر استفاده می کردند و حتی شعارشان الرضا فی آل محمد بود، لذا بهترین شخص در نظر عباسیان امام صادق علیه السلام بود ، امام پیشنهاد آنها را رد کردند و فرمودند : نه شما از یاران من هستید، نه زمانه، زمانه من است. حتی برخی از بستگان آن حضرت نزدیک بود با این پیشنهادها فریب بخورند، اما امام با روشنگری خاص خود، به آنان فهماند که به ظاهر توجه نکنند. امام می دانست که عباسیان نیز هدفی جز رسیدن به قدرت ندارند و اگر شعار طرفداری از اهل بیت است، صرفا به خاطر حمایت توده های شیفته می باشد. امام می دید که سران سیاسی و نظامی عباسیان در خط مستقیم اسلام و اهل بیت نیستند و لذا حاضر نبود با آنان همکاری کرده و به اقداماتشان مشروعیت بخشد. چه جنایاتی و چه خونهائی ریختند تا پایه های عباسیان محکم گشت. از سوی دیگر، بینش و ایمان مردمی که اظهار علاقه و طرفداری می کردند، آنقدر زیاد نبود که فریب حیله ها را نخورند یا در برابر سختیها و گرفتاریهای ها بتوانند مقاومت کنند از این جهت یاران مقاوم امام علیه السلام بسیار کم بودند
عباسیان از بنى هاشم و عموزادگان علویین به شمار مى روند. در آخر عهد امویین که کار مروان بن محمد, آخرین خلیفه اموى, به عللى سست شد, گروهى از عباسیین و علویین دست به کار تبلیغ و دعوت شدند.
علویین دو دسته بودند : بنى الحسن اولاد امام مجتبى و بنى الحسین که اولاد سیدالشهداء علیهما السلام بودند. غالب بنى الحسین که در رأسشان حضرت صادق علیه السلام بود از فعالیت ابا کردند. مکرر حضرت صادق دعوت شد و نپذیرفت. ابتداى امر سخن در اطراف علویین بود. عباسیین به ظاهر به نفع علویین تبلیغ مى کردند سفاح و منصور و برادر بزرگترشان ابراهیم الامام با محمد بن عبدالله بن الحسن بن الحسن معروف به نفس زکیه بیعت کردند و حتى منصور که بعدها قاتل همین محمد شد در آغاز امر, رکاب عبدالله بن حسن را مى گرفت و مانند یک خدمتکار جامه او را از روى زین اسب مرتب مى کرد, زیرا عباسیان مى دانستند که زمینه و محبوبیت از علویین است. عباسیین مردمى نبودند که دلشان به حال دین سوخته باشد, هدفشان دنیا بود و چیزى جز مقام و ریاست و خلافت نمى خواستند. حضرت از اول از همکارى با اینها امتناع ورزید
بنى العباس از همان اول که دعات و مبلغین را مى فرستادند, به نام شخص معین نمى فرستادند, به عنوان الرضا من آل محمد یا الرضى من آل محمد یعنى یکى از اهل بیت پیغمبرصلی الله علیه و آله که شایسته باشد تبلیغ مى کردند و در نهان, جاده را براى خود صاف مى کردند . دو نفر از دعات آنها از همه معروفترند : یکى عرب به نام ابوسلمه خلال که در کوفه مخفى مى زیست و سایر دعات و مبلغین را اداره مى کرد و به او وزیر آل محمد لقب داده بودند و اولین بار کلمه وزیر در اسلام به او گفته شد, و یکى ایرانى که همان سردار معروف ابومسلم خراسانى است.
و به او امیر آل محمد لقب داده بودند . ابومسلم خراسانی و ابو سلمه برای پایان دادن به حکومت بنی امیه قیام و موفق میشوند و خلافت به بنی عباس رسیده و سفاح اولین خلیفه خلاف قول و شعار علوی، عمل کرده و ابوسلمه را به قتل میرسانند (ابو مسلم به امام مینویسد، من مردم را از دوستی بنی امیه به دوستی اهل بیت دعوت کردم و تبلیغ نمود، امام از عدم صداقت او آگاهی داشت و از طرفی عدم وجود نیروی کافی برای قبضه کردن و به دست گرفتن حکومت را به وقتی که نیاز به دگرگون سازی امت است موکول می کرد). امام با اولین خلیفه عباسی سفاح 4 سال گذراندند .
امتناع امام صادق علیه السلام از قبول خلافت مهمترین واقعه ای که باعث محبوبیت علویان شد واقعه کربلا و مظلومیت شهدای آن بود. قیام های خوارج، علویان و عباسیان امویان را به آشوب و سپس به زوال کشاند و رفته رفته بخش هایی از قلمرو امویان از دست آنها خارج شد و در این حین دعوت عباسیان توسط دو شخص شتاب بیشتری گرفت. ابومسلم خراسانی و ابوسلمه در عراق مهمترین داعیان بودند که از فرصت ها برای عباسیان استفاده می کردند. سیاست امویان در اداره حکومت و جامعه اسلامی بویژه در دوران پس از هشام بن عبدالملک بر پایه فرهنگ و ارزش های جاهلی عرب بود که باعث اضمحلال آنها و روی کار آمدن حزب دیگری با شعارهای مهم شد. به نظر می رسید که حزب جدید حکومت و اداره جامعه به خاطر انتساب به پیامبر صلی الله علیه و آله از ارزش ها و فرهنگ اسلامی استفاده می کند که این سرابی بیش نبود.
بعد از کشته شدن ابراهیم امام (برادر بزرگتر سفاح و منصور که سفاح را وصى و جانشین خود قرار داده بود) نظر ابوسلمه بر این شد که دعوت را از عباسیین به علویین متوجه کند.
دو نامه به یک مضمون به مدینه نوشت و به وسیله یک نفر فرستاد, یکى براى امام صادق علیه السلام که رأس و رئیس بنى الحسین بود, و یکى براى عبدالله بن الحسن بن الحسن که بزرگ بنى الحسن بود. امام به آن نامه اعتنایى نکرد و هنگامى که فرستاده اصرار کرد و جواب خواست, در حضور خود او نامه را با شعله چراغ سوخت و فرمود : جواب نامه ات این است. اما عبدالله بن الحسن فریب خورد و خوشحال شد و با اینکه حضرت به او فرمود که فایده ندارد و بنى العباس نخواهند گذاشت کار بر تو و فرزندان تو مستقر گردد, عبدالله قانع نشد. و قبل از آنکه جواب نامه عبدالله به ابوسلمه برسد, سفاح که به ابوسلمه بد گمان شده بود با جلب نظر و موافقت ابومسلم, ابوسلمه را کشت و شایع کردند که خوارج او را کشته اند, بعد هم خود عبدالله و فرزندانش گرفتار و کشته شدند.
اولین خلیفه عباسی؛ سفاح، خونریز بود اما بخشنده و سخی بود و عیاشی نمی کرد و در دوره خلافتش یک زن بیشتر نداشت و وقتی که امام را از مدینه فراخواند با دیدن کرامات و فضائل او تا پایان عمر به امام آزاری نرساند. با اینکه خلفا دشمن خونی یکدیگرند و یکی یکی جایگزین میشوند بر خلاف شعارشان اجازه حکومت به امامان ندادند.
دومین خلیفه منصور دوانقی که مدت حکومتش 22 سال طول میکشد و یکی از پر اختناق ترین ایام تاریخ میباشد که با ارعاب و ترور و زندان همراه بود. جاسوسان اموى و عباسى، مراقب رفت و آمدهاى امام و اصحابشان بودند. اگر کسى تماسى برقرار مىکرد، با کمال احتیاط این عمل را به انجام مىرساند. زیرا دستگاه خلافت اگر فردى را مىشناخت که به اهلبیت علیهم السلام اظهار محبت مىکند، سرنوشت او با مرگ یا سیاهچال و زندان ابد، رقم مىخورد.
چنان که یکى از اطرافیان امام زیر شلاق جان سپرد. به همین خاطر امام از بعضى از شیعیان روى برمىگرداند و حتى برخى را مورد سرزنش قرار مىداد. از طرفی عباسیان برای پیروزی بر امویان نیاز به سپاه و نیرو داشتند و میان نوادگان امام حسین علیه السلام و امام حسن علیه السلام اختلاف انداخته و به تحریک عبدالله از نواده گان امام حسن برای تبلیغ فرزندش محمد نفس زکیه ، او را به عنوان مهدی معرفی و پیروانی را هم جمع میکند و از امام میخواهد که با فرزندش بیعت نماید امام او را از این کار نفی و میفرمایند زمان مهدی متعلق به عصر دیگری است و من به عنوان فردی که قیام کند و قیامش جنبه امر به معروف ونهی از منکر و زمینه ای برای مبارزه با ظلم باشد می پذیرم نه به عنوان امام زمان، و هشدار میدهد که دعوت بنی عباس را نپذیرد . ولی قیام میکند و به طریقی که امام، پیش بینی کرده، محمد نفس زکیه قبل از آرزوی حکومت به قتل خواهد رسید هم به وقوع می پیوندد.
امام وظیفه اش با این شرائط معرفی اسلام و مانع از انحراف آن با وجود فرقه های مختلف و معرفی تشیع و شیعیان است او خود را ملزم به زنده کردن شیعه واقعی زمان پیامبر می داند. سهل بن خراسانی خدمت امام رسیده و با کنایه می پرسد شما صد هزار پیرو دارید و نسبت به حکومت بی تفاوتید امام تنور را آماده و از او میخواهد که به درون تنور برود، نمی پذیرد. یکی از یاران مخلص امام از راه میرسد و از او تقاضا میکند و آتش برایش همچون ابراهیم پیامبر، سرد میگردد امام میفرمایند ما قیام نمیکنیم مگر پنج یار همدل و صمیمی نداشته باشیم .
منصور به والی مدینه نامه مینویسد و دستور آتش زدن منزل امام را میدهد و به امام آسیبی نمیرسد. منصور بارها امام را احضار و مورد بازجوئی قرار می داد ولی بعد از خوابی که در مورد امام دید وی را رها کرده و نسبتا آزاد میگذارد.
روزی امام صادق علیه السلام را احضار کرد و همین که امام وارد قصر شد، به او گفت : به خدا سوگند، تصمیم دارم هیچ درخت خرمایی برایت باقی نگذارم و تمام اموالت را مصادره کنم. امام فرمود : خداوند متعال ایوب را آزمود و او صبر پیشه کرد، به حضرت داود عطا فرمود و او شکرگزاری کرد، و یوسف به قدرت رسید و او از جرم برادرانش درگذشت. تو نیز از نسل اینان هستی و باید رفتارت مشابه آنان باشد. منصور با شنیدن سخنان امام گفت : من نیز از تو گذشتم. آنگاه حضرت صادق علیه السلام فرمود: هر کس خودش را به خون ما اهل بیت گرفتار سازد، خداوند سلطنت و حکومتش را از بین می برد. منصور به شدت خشمگین شد .
حضرت صادق علیه السلام با مشاهده وضعیت منصور به او فرمود : آرام باش! مگر این چنین نبود که حکومت و قدرت در دست آل ابوسفیان بود، اما همین که یزید حسین علیه السلام را کشت، خداوند حکومت را از او گرفت و آل مروان آن را به ارث بردند؛ و در زمان حکومت آل مروان همین که هشام، زید پسر امام زین العابدین را کشت، خداوند سلطنتش را نابود کرد و مروان بن محمد به قدرت رسید؛ و زمانی که مروان، ابراهیم امام (جد منصور) را کشت، خداوند حکومت را از او نیز گرفت و اکنون خلافت به شما رسیده؟
منصور گفت : راست گفتی . اکنون بگو چه میخواهی. امام فرمود : خواستهای ندارم. فقط برگردم. منصور گفت: مانعی ندارد. امام صادق علیه السلام از قصر منصور خارج شد. ربیع، نگهبان مخصوص منصور، به امام گفت : منصور دستور داده ده هزار درهم به شما بدهیم. امام فرمود : نیازی ندارم. ربیع گفت : اگر نپذیری، منصور خشمگین میشود. پولها را بگیر و صدقه بده.
شهادت : سر انجام منصور دوانقی امام را به منزل دعوت و امام چند بار نمی پذیرند و بالاخره مجبور میشود، تصمیم دارد که با دست خود امام را به شهادت برساند ولی ابهت و جاذبه امام منصور را دچار استرس و تنگی نفس میکند تا آنجا که احساس مرگ میکند.
دوران منصور دوانیقی، او چون کثرت شیعیان آن حضرت را دید، ایشان را بار دیگر به عراق خواند. .
امام صادق در ماه شوال سال ۱۴۸ هجری، در اثر خوردن انگور زهرآلودهای که منصور دوانیقی به آن حضرت داد، در سن ۶۵ سالگی به شهادت رسید. امام در پایان عمر، بسیار لاغر و تکیده شده بود، طوریکه یکی از اصحاب با دیدن احوال ایشان به گریه افتاد و گفت : وای بر من که شما را به چنین حالی میبینم
امام فرمود : گریه مکن که خیر مؤمن همان است که برای او پیش میآید، چه اعضای بدنش را ببرند، چه مالک شرق و غرب عالم باشد. .
اندوهی جانکاه بر تار و پود مدینه چنگ می زند و حُزنی فراگیر، افلاک را می آشوبد آسمان سیاه پوش می شود و در کوچه کوچه یثرب، بوی غربت و یتیمی می وزد
جان ها، در آتش مصیبتی عظیم می گدازند! چشم ها به خون می نشینند
از امام موسیبن جعفر علیه السلام نقل است که : پس از شهادت پدرم، خود ایشان را کفن کردم در دو جامه مصری سفیدی که در آنها احرام میبست و در پیراهنی که میپوشید و در عمامهای که از امام زینالعابدین علیه السلام به ایشان رسیده بود و در بردی یمانی که به چهل دینار خریده بود و هر شب در حجرهای که وفات یافته بود، چراغی را برمی افروختم. پیکر حضرت را به قبرستان بقیع بردند و در جوار پدر و جدش به خاک سپردند.
منصور عباسی راجع به امام صادق علیه السلام می گفت : هذا الشجی المعترض فی حلوق الخلفا الذی لایجوز نفیه ولایحل قتله (بحارالانوار، ج47، ص 167) این امام صادق علیه السلام مثل استخوان گیرکرده در گلوست که نه می شود از حلق پاینش داد و نه می شود از دهان بیرون آورد.
او نه تحملش برای من ممکن است و نه کشتنش آسان و بالاخره با دسایس شیطانی، امام را مسموم کرد و پس از شهادت آن حضرت به فکر افتاد کاری کند که جانشین امام در میان مردم نباشد تا مزاحمی از آل علی علیه السلام نداشته باشد.
به فرماندار مدینه محمدبن سلیمان نوشت : تحقیق کن و ببین جعفربن محمد علیه السلام چه کسی را وصی خود قرارداده است؟ او را به قتل برسان. او پس از چندی نامه نوشت که جعفر علیه السلام پنج نفر را وصی خود قرارداده است.
اول خود جناب خلیفه! دوم من فرماندار مدینه! سوم پسرش موسی، چهارم پسر دیگرش عبدالله، پنجم همسرش حمیده. منصور از کیفیت این وصیت در تعجب و حیرت فرو رفت که چه کند؟ اینها را که نمی شود کشت!
معلوم شد که امام با این وصیت نقشه خائنانه او را نقش بر آب کرده و در عین حال وصی خود را که امام موسی بن جعفر کاظم علیه السلام است مشخص فرموده اند و اهل بصیرت پی بردند که منصور و محمدبن سلیمان به طور مسلم منظور امام نبوده اند؛
حمیده، همسرشان نیز زن است و عبدالله فرزندشان را هم می دانستند که صلاحیت امامت ندارند. مطمئن شدند که امام پس از آن حضرت، امام موسی بن جعفرکاظم علیه السلام است. (صفیر هدایت، آیت الله ضیاءآبادی)
اقدامات امام در ترویج تشیع و تربیت شاگرد
امام در رشتههای مختلف علمی، قرآنی، اخلاقی، دینی و عرفانی شاگردان بلند مرتبهای را تربیت کردند که بعدها هریک از آنان منشأ برکات و خیرات فراوانی شدند.
یکی از بزرگترین اقدامات امام جعفر صادق علیه السلام ایجاد نظام نقابت بود تا علمای شیعه وابسته به حاکمان عصر خویش نباشند و بتوانند به تربیت طلاب عالِم و قوی بپردازند؛ طلاب برای اداره امور خود تنها به مؤمنان متکی باشند و به این ترتیب، در بزنگاههای حساس تاریخی، به عنوان قویترین محور معنوی و هدایتگر و مستقل، نقش تأثیرگذار و تعیینکننده خویش را ایفا کنند.
این ابتکار شگفتانگیز منشأ برکات فراوان در طی قرون و اعصار شده است و اگر استقلال روحانیت از حاکمان و صاحبان قدرت از این طریق تأمین نمیشد، حرکتها و انقلابهای سرنوشتسازی چون نهضت تنباکو و انقلاب اسلامی ممکن نبود.
یکی از مشهورترین شاگردان امام جعفر صادق، هشام بن حکم است که از آغاز جوانی شیفته علم و معرفت بود و همه علوم دوران خود را آموخت و کتابی در رد یکی از فیلسوفان یونان نگاشت. او به مطالعه مکتبهای فکری و عقیدتی گوناگون پرداخت، اما هرگز به رضایت علمی دست نیافت تا آنکه عمویش وی را به امام معرفی کرد و از آن پس وی برجستهترین شاگرد ایشان گردید. هشام بهقدری مورد توجه امام بود که امام به او فرمود : درباره تو سخنی را میگویم که رسول خداصلی الله علیه و آله به حسان بن ثابت انصاری فرمود که تا ما را با زبانت یاری میکنی، خداوند پیوسته تو را یاری کند.
نمونه ای از شاگردان مکتب امام صادق علیه السلام
عظمت علمی هشام بن حکم هشام دانشمند برجسته، متکلمی بزرگ، دارای بیانی شیرین و رسا، و در فن مناظره فوق العاده زبردست بود. او از بزرگترین شاگردان مکتب امام صادق و امام کاظم علیهم السلام به شمار می رفت. نامبرده در آن عصر از هر سو مورد فشار سیاسی و تبلیغاتی از ناحیه قدرتها و فرقه های گوناگون قرار داشتند، خدمات ارزندهای به جهان تشیع کرد و بویژه از اصل «امامت» که از ارکان اساسی اعتقاد شیعه است، بشایستگی دفاع کرد و مفهوم سازنده آن را در رهبری جامعه، بخوبی تشریح نمود. البته پایه های عقیدتی و شخصیت بارز علمی هشام در مکتب امام صادق علیه السلام استوار گردید و در این دانشگاه بود که اساس تکامل فکری و اسلامی او نقشبندی شد، اما از سال 148 به بعد، یعنی پس از شهادت امام شخصیت والای او در پرتو رهنمودهای امام کاظم علیه السلام تکامل یافت و به اوج ترقی و شکوفایی رسید.
در جستجوی حقیقت بررسی تاریخ زندگی هشام نشان می دهد که وی شیفته دانش و تشنه حقیقت بوده و برای رسیدن به این هدف و سیراب شدن از زلال علم و آگاهی، ابتدأً علوم عصر خود را فرا گرفته است و برای تکمیل دانش خود، کتب فلسفی یونان را هم خوانده و از آن فلسفه بخوبی آگاهی یافته است، به طوری که کتابی در رد «ارسطاطالیس» نوشته. و سپس در سیر تکامل فکری و علمی خود، وارد مکتبهای مختلف شده، ولی فلسفه هیچ مکتبی او را قانع نکرده و فقط تعالیم روشن و منطقی و استوار آیین اسلام، عطش او را تسکین بخشیده، و به همین جهت، پس از آشنایی با مکتبهای گوناگون، از آنها دست کشیده و به وسیله عمویش، با امام صادق علیه السلام آشنا شده و از آن تاریخ مسیر زندگی او در پرتو شناخت عمیق اسلام و پذیرفتن منطق تشیع، بکلی دگرگون شده است.
برخی گفتهاند : هشام با ابو شاکر دیصانی (زندیق و مادی مشهور) مناظراتی داشته که سرانجام باعث تشرف ابو شاکر به آیین اسلام شده است . هشام تا آخر عمر در راه ترویج اسلام و تشریح مبانی تشیع کوشش کرد و کارنامه درخشانی از خود به یادگار گذاشت. مناظرات ارزنده و پرهیجان فراوانی رخ می داد که در خور توجه و جالب بود و امروز بسیاری از آنها در دست است. هشام بن حکم، که در چنین جوی تولد و پرورش یافته بود، به حکم آنکه از استعداد شگرف و شور و شوق فراوانی برخوردار بود، بزودی جای خود را در میان دانشمندان باز کرد و در صف مقدم متفکران و دانشمندان عصر خود قرار گرفت.
نخستین آشنایی هشام با امام هشام بدرستی فکر می کرد که دیدار با امام دریچه تازهای به روی خود خواهد گشود، به همین جهت از عموی خود که از شیعیان و علاقه مندان امام ششم بود، خواست ترتیب ملاقات او را با امام صادق علیه السلام بدهد. داستان نخستین دیدار او با پیشوای ششم که مسیر زندگی علمی او را بکلی دگرگون ساخت، بسیار شیرین و جالب است. عموی هشام، به نام «عمر بن یزید»، می گوید : برادر زادهام هشام که پیرو مذهب «جهمیه» بود، از من خواست او را به محضر امام صادق علیه السلام ببرم تا در مسائل مذهبی با او مناظره کند. در پاسخ وی گفتم : تا از امام اجازه نگیرم اقدام به چنین کاری نمیکنم.
سپس به محضر امام شرفیاب شده برای دیدار هشام اجازه گرفتم. پس از آنکه بیرون آمدم و چند گام برداشتم، به یاد جسارت و بیباکی برادر زادهام افتادم و لذا به محضر امام باز گشته جریان بیباکی و جسارت او را یادآوری کردم. امام فرمود: آیا بر من بیمناکی؟ از این اظهارم شرمنده شدم و به اشتباه خود پی بردم. آنگاه برادر زاده ام را همراه خود به حضور امام بردم. پس از آنکه وارد شده نشستیم، امام مسئله ای از او پرسید و او در جواب فرو ماند و مهلت خواست
و امام به وی مهلت داد. چند روز هشام در صدد تهیه جواب بود و این در و آن در میزد. سرانجام نتوانست پاسخی تهیه نماید. ناگزیر دوباره به حضور امام شرفیاب شده اظهار عجز کرد و امام مسئله را بیان فرمود. در جلسه دوم امام مسئله دیگری را که بنیان مذهب جهمیه را متزلزل می ساخت، مطرح کرد، باز هشام نتوانست از عهده پاسخ برآید، لذا با حال حیرت و اندوه جلسه را ترک گفت. او مدتی در حال بهت و حیرت به سر میبرد، تا آنکه بار دیگر از من خواهش کرد که وسیله ملاقات وی را با امام فراهم سازم. بار دیگر از امام اجازه ملاقات برای او خواستم. فرمود : فردا در فلان نقطه «حیره» منتظر من باشد. فرمایش امام را به هشام ابلاغ کردم. او از فرط اشتیاق، قبل از وقت مقرر به نقطه موعود شتافت
عمر بن یزید می گوید : بعداً از هشام پرسیدم آن ملاقات چگونه برگزار شد؟ گفت: من قبلاً به محل موعود رسیدم، ناگهان دیدم امام صادق علیه السلام در حالی که سوار بر استری بود، تشریف آورد. هنگامی که به من نزدیک شد و به رخسارش نگاه کردم چنان جذبه ای از عظمت آن بزرگوار به من دست داد که همه چیز را فراموش کرده نیروی سخن گفتن را از دست دادم. امام مرتب منتظر گفتار و پرسش من شد، این انتظار توأم با وقار، برتحیر و خود باختگی من افزود. امام که وضع مرا چنین دید، یکی از کوچه های حیره را در پیش گرفت و مرا به حال خود واگذاشت در این قضیه چند نکته جالب وجود دارد :
نکته نخست، وجود نیروی مناظره فوق العاده در هشام است، به طوری که ناقل قضیه از آن احساس بیم می کند و از توانایی او در این فن به عنوان جسارت و بیباکی نام می برد، حتی (غافل از مقام بزرگ امامت) از رویارویی او با امام احساس نگرانی می کند و مطلب را پیشاپیش با امام در میان می گذارد.
نکته دوم، شیفتگی و عطش عجیب هشام برای کسب آگاهی و دانش و بینش افزونتر است، به طوری که در این راه از پای نمی نشیند و از هر فرصتی بهره می برد، و پس از درماندگی از پاسخگویی به پرسشهای امام، دیدارها را تازه می کند و در دیدار نهائی پیش از امام به محل دیدار می شتابد، و این، جلوه روشنی از شور و شوق فراوان اوست
نکته سوم، عظمت شخصیت امام است، به گونه ای که هشام در برابر آن خود را می بازد و اندوخته های علمی خویش را از یاد می برد و با زبان چشم و نگاه های مجذوب توام با احترام، به کوچکی خود در برابر آن پیشوای بزرگ اعتراف می کند. باری جذبه معنوی آن دیدار، کار خود را کرد و مسیر زندگی هشام را دگرگون ساخت: از آن روز هشام به مکتب امام پیوست و افکار گذشته را رها ساخت و در این مکتب چنان درخشید که گوی سبقت را از یاران آن حضرت ربود.
تألیفات هشام هشام در پرتو بهره های علمی فراوانی که از مکتب امام ششم برد، بزودی مراحل عالی علمی را پیمود و در گسترش مبانی تشیع و دفاع از حریم این مذهب کوششها کرد و در این زمینه میراث علمی بزرگی از خود به یادگار گذاشت. بالغ بر 30 جلد، روشنگر عظمت علمی و حجم بزرگ کارهای او به شمار می رود. کتاب امامت دلائل حدوث اشیأء رد بر زنادقه رد بر ثنویه (دوگانه پرستی) کتاب توحید. رد بر هشام جوالیقی. رد بر طبیعیون. پیر و جوان. تدبیر در توحید. رد بر کسی که بر امامت مفضول اعتقاد دارد. جبر و قدر. حکمین قدر الفاط. رد بر اعتقاد معتزله. معرفت و شناخت. اختلاف مردم در امامت طلحه و زبیر. رد بر شیطان. طارق. استطاعت. هشت باب. مجالس درباره امامت . فرائض (ارث). رد بر ارسطاطیس در توحید. چگونه فتح باب اخبار میشود؟
از دیگر شاگردان برجسته امام صادق علیه السلام فضیل بن یسار است که در کوفه به دنیا آمد و تا جوانی نیز در آنجا بود، لکن از آن پس به بصره رفت و تا آخر عمر در آنجا زندگی کرد و به بصری معروف شد. این محدث بزرگوار، از محضر امام باقر علیه السلام بهرهها برد و یکی از اصحاب پر آوازه ایشان بود. پس از شهادت امام باقر علیه السلام محضر امام صادق علیه السلام را درک کرد و از دریای دانش ایشان بهرهها برد. فضیل تا آخر عمر در خدمت امام و برجستهترین مدرس حوزه علمی بصره بود، بدان پایه که جویندگان علم از سراسر بلاد اسلامی به محضرش میشتافتند . آوردهاند که امام صادق علیه السلام هر بار که فضیل بن یسار را میدید، میفرمود : هر کس دوست دارد مردی از اهل بهشت را ببیند، به این مرد بنگرد
امام صادق علیه السلام در ترویج تعالیم و شعائر اسلامی و تربیت شاگردان، از ظریفترین و مؤثرترین شیوههای روان شناختی استفاده میکردند و همواره میفرمود : به شیعیان من بگویید با مخالفان بهگونهای رفتار کنند که آنان به سبب علم و حسن اخلاق شیعیان به مذهب آنان جذب شوند. روشهای عالمانه در فرهنگ اصیل اسلامی که تمامی عرصههای زندگی دنیوی و اخروی بشر را در برمیگیرد، پیوسته در کردار و گفتار و پندار شیعیان راستین امام صادق علیه السلام جلوهگر شده و مهمترین عامل گسترش و مقبولیت مذهب تشیع بوده است. جابر بن حیان اهل خراسان پدرش دارو فروش که پس از کشته شدن پدر به دستور حاکمان منصور به خدمت امام میرسد، بیش از 200 جلد در زمینه علوم بخصوص رشته های عقلی طبیعی و شیمی کتاب نوشته و به عنوان پدر علم شیمی مشهور است. حضرت با تاسیس شبکه وکلا و نهادینه سازی اجتهاد در بین شاگردان خود بود باعث شد تا مذهب در همه جا درصدد مشکلات روز برآید . دیگر شاگردان امام : ابو حمزه ثمالی. ابو بصیر، هشام بن سالم، مومن طاق، مفضل بن عمر...
آثار امام صادق علیه السلام :
توحید مفضل رساله ای در رد مادیون و اثبات صانع . مصباح الشریعه، اسرار حقایق و لطایف اخلاقیات و مراحل سیر و سلوک. رساله عبدالله نجاشی، نامه ای به حاکم اهواز و طرح سوالاتی . . رساله ای برای پیروان قیاس و رای که آنان را متوجه خطایشان ساخته رساله احکام فقهی . طب الصادق . مناظرات علمی و مباحث متفرقه
چرا مذهب جعفری؟
امام صادق علیه السلام در مسیر تکاملی حرکت شیعه، گام دوم را برداشته بودند. پس از آنکه مردم بر اثر مجاهدتهای امامان پیشین به ناصحیح بودن مذهب رسمی و دیگر اندیشههای منبعث از آن و نیز حرکتهای سیاسی مبتنی بر آن در سالهای گذشته پی بردند آماده بودند تا طرح جایگزین مکتب اهلبیت را دریافت کنند. و امام صادق علیه السلام همان بزرگواری است که با توجه به یک موقعیت استثنایی تاریخی طرح جایگزین شیعه را به هنگام ارائه کرد و امامان دیگر به شرح و بسط بعضی از ابعاد آن پرداختند. از طرفی بعد از ممنوعیت حدیث در دوره خلفا امام صادق به احیا و جبران نشر احادیث همت گمارد.شاید راز بسیاری از شکستهای فردی و اجتماعی مصلحان در طول تاریخ همین بوده که طرح جایگزین نداشتهاند. پس در حقیقت گام دوم در بنیانگذاری یک مکتب را حضرت صادق علیه السلام برداشت. گویا مردمی که از پس قیام امام حسین علیه السلام دلداده این خاندان شده بودند به سراغ آنها آمده و میپرسیدند که اگر نه امویان و نه عباسیان شما چه میگویید؟ و چه تفسیری از اسلام دارید؟ و به عبارت روشنتر طرح جایگزین شما چیست؟
نشان دادن یک تفسیر جامع از خدا، رابطه مردم با او و انسان مورد نظر اسلام در آن زمان مهمترین دغدغههای حضرت امام صادق علیه السلام بوده است اعتقادات عقلانی، اخلاق بایسته و دستورالعملهای فردی و اجتماعی (فقه) مهمترین حوزه هایی بود که امام در آنها به طرح اندیشه دینی پرداختند و چون چنین شد، تشیع دارای شناسنامه رسمی گردید و مذهب ما به نام ایشان مزین شد.
مفهوم معترضانه مکتب امام :
فقه جعفری لازم به توضیح است که بی نصیبی دستگاه حکومت از آگاهیهای لازم دینی و ناتوانی آن از اداره امور فکری مردم یعنی در واقع، عدم صلاحیتش برای تصدی مقام خلافت و فقاهت بود. و دیگری، مشخص ساختن موارد تحریف دین در فقه رسمی که ناشی از مصلحت اندیشی های غیر اسلامی فقیهان وابسته در بیان احکام فقهی و ملاحظه کاری آنان در برابر تحکم و خواست قدرتهای حاکم بود. لذا امام صادق علیه السلام با گستردن بساط علمی و بیان فقه و معارف اسلامی و تفسیر قرآن به شیوهای غیر از شیوه عالمان وابسته به حکومت، عملاً به معارضه با آن دستگاه برخاسته بود. آن حضرت بدینوسیله تمام تشکیلات مذهبی و فقاهت رسمی را که یک ضلع مهم حکومت خلفا به شمار می آمد، تخطئه می کرد و دستگاه حکومت را از وجهه مذهبی اش تهی می ساخت. در حدیثی از آن حضرت چنین نقل شده نحن قوم فرض الله طاعتنا و انتم تاتمّون بمن لایعذر الناس بجهالته ما کسانی هستیم که خداوند فرمانبری از آنان را فرض و لازم ساخته است، در حالی که شما از کسی تبعیت می کنید که مردم به خاطر جهالت او در نزد خدا معذور نیستند. مردم بر اثر جهالت رهبران و زمامداران نااهل دچار انحراف گشته به راهی جز راه خدا رفتهاند، در پیشگاه خدا بهانه ای ندارند که ما به تشخیص حاکمان راه خطا را پیمودیم.
تاکتیک مبارزه فرهنگی امام صادق علیه السلام : جابربن یزید جعفی از شاگردان و راویان امام باقر و امام صادق علیهما السلام بود که در سال 128 (هـ.ق) در عصر امام صادق علیه السلام در گذشت. او ۷۰۰۰۰ حدیث از امام باقر علیه السلام روایت کرده و اگر کسی در آن احادیث دقت کند خواهد فهمید که محرم اسرار دو امام بزرگوار بوده و کرامات آشکاری را از ایشان روایت نموده است. جابر به دستور امام باقر علیه السلام خود را به دیوانگی زده، در صحن مسجد کوفه بچه ها را دور خود جمع می کرد و دیوانه بازی در می آورد و ورد زبانش این بود : منصور پسر جمهور را امیری بدون فرمان می یابم. اتفاقاً چند روز بیشتر از ماجرای جنون مصلحتی جابر نگذشته بود که از سوی هشام بن عبدالملک به والی کوفه فرمانی بدین مضمون رسید : مردی به نام جابربن یزید جعفی را گردن بزن و سرش را پیش من بفرست.
والی کوفه پس از قرائت نامه، روبه اطرافیانش کرد و درباره جابر پرسوجو نمود. آنان گفتند : او مردی فاضل، دانشمند و محدث و اهل بحث و نظر است، ولی اخیراً دیوانه شده و اینک در صحن مسجد، همراه بچه ها با چوب، اسب سواری می کند. والی شخصاً موضوع را تعقیب کرد و مشاهده نمود که جابر با بچه ها سوار بر چوب، بازی می کند پس گفت : سپاس خدا را که مرا از قتل این مرد رهایی بخشید. اینجا بود که پرده از راز فرمان امام کنار رفت و آشکار شد. که چرا امام باقر علیه السلام به او فرمود خود را به دیوانگی بزند. او بعد از رفع خطر به حال عادی خود بازگشت و چند روزی نگذشته بود که سخن جابر درباره «منصوربن جمهور» درست از آب درآمد و همان طور شد که او گفته بود (سیرت پاکان ص180)
جنبش فرهنگی در دوران امامت حضرت مدت امامت ایشان 34 سال به طول انجامید که 18 سال در دوره اموى 5 خلیفه و 16 سال با 2 خلیفه عباسی مصادف بود. بنی امیه و بنی عباس مدتها در حال مبارزه مسلحانه و عملیات نظامی بودند که توجه کمتر به امامان و فعالیتشان شد و فرصت بسیار خوبی و آرامش نسبی برای امام صادق علیه السلام پیش آمد تا به فعالیت فرهنگی و علمی و تربیت شاگرد بپردازد و به باز سازی مسائل دینی و فقهی و انتشار حدیث در حد زیاد، و جبران بدعتها و جعل احادیث را به نحو احسن انجام دهد.
عصر آن حضرت همچنین عصر جنبش فرهنگی و فکری و برخورد فرق و مذاهب گوناگون بود. پس از زمان رسول خدا دیگر چنین فرصتی پیش نیامده بود تا معارف اصیل اسلامی ترویج گردد، بخصوص که قانون منع حدیث و فشار حُکّام اموی باعث تشدید این وضع شده بود. لذا خلأ بزرگی در جامعه آنروز که تشنة هرگونه علم و دانش و معرفت بود، به چشم می خورد. امام صادق با توجه به فرصت مناسب سیاسی و نیاز شدید جامعه، دنباله نهضت علمی و فرهنگی پدرش را گرفت و حوزه وسیع علمی و دانشگاه بزرگی به وجود آورد و در رشته های مختلف علمی و نقلی شاگردان بزرگی تربیت کرد. امام از فرصت های گوناگونی برای دفاع از دین و حقانیت تشیع و نشر معارف صحیح اسلام استفاده می برد. مناظرات زیادی نیز در همین موضوعات میان ایشان و سران فرقه های گوناگون انجام پذیرفت که طی آنها با استدلال های متین و استوار، پوچی عقاید آنها و برتری اسلام ثابت می شد. همچنین در حوزه فقه و احکام نیز توسط ایشان فعالیت زیادی صورت گرفت، به صورتی که شاه راههای جدیدی در این بستر گشوده شد که تاکنون نیز به راه خود ادامه داده است. بدین ترتیب، شرایطی مناسب پیش آمد و معارف اسلامی بیش از هر وقت دیگر از طریق الهی خود منتشر گشت، به صورتی که بیشترین احادیث شیعه در تمام زمینه ها از امام صادق نقل گردیده و مذهب تشیع به نام مذهب جعفری و فقه تشیع به نام فقه جعفری خوانده می شود. در این شرائط مناظره هائی با دانشمندان دارند . خلیفه در مقابل علم و آگاهی امام، دست به مفتی تراشی هم میزد. امام صادق علیه السلام بهترین فرصت برای تربیت4000 دانشجو در دانشگاه خویش است تا به دنبال زمینه ای که پدرش امام باقر آماده ساخته مذهب تشیع را هم احیا نماید. فرصتی که در دوران 4 امام اول با شرائط خاص خودش اصلا فراهم نشد، با توجه به شرائط دست به تحول بزرگ فرهنگی و علمی و فکری زدند و خود را شیعه جعفری بنامد تا جائی که بنیانگذاران مذاهب چهارگانه اهل سنت، خود از شاگردان مکتب امام صادق علیه السلام بودند. اهل سنت از جهت تعدد حدیث در تنگنا و فقیر بودند ولی در مقابل، شیعه باکثرت آن، آنهم از نوع صحیحش به طوری که ابو حنیفه و مالک بن انس را متوجه احادیث خود می سازند.
در کتاب حدیث اهل سنت احادیث امام صادق و امام باقر علیهما السلام با اختلاف فراوان به چشم میخورد. اصولا فقهای اهل تسنن منابع حدیثشان سیرت صحابه و تابعین بود. ابوحنیفه متاسفانه متوسل به قیاس و رای میشوند که کاملا از نظر فقهی مردود میباشد.
امام صادق علیه السلام ، این شخصیت جامع و یگانه، با اندیشهای ژرف و محکم و متقن، در زمان حیات خویش بهترین زمینههای ممکن را برای نشر دانش و ارتقای آگاهی مسلمانان فراهم کرد و در برابر افکار الحادی، سنگری محکم پدید آورد. شیعیان نیز هرگاه از شیوههای عالمانه ایشان پیروی کردند، گامهای بلندی به جلو برداشتند، اما هرگاه برای درک مباحث فرهنگی و دینی و سیاسی و علمی و اجتماعی خود به مکاتب دیگر روی آوردند و مصرفکنندگان بدون اعتراض مکاتب دیگر شدند رو به انحطاط رفتند و هنوز هم.
حضرت مجلسی داشت برای خواصّ و عوامّ و مردمان از دورترین نقاط عالم به محضرش میرسیدند و در باره احکام و نیز تفسیر قرآن از وی سؤال میکردند و هیچکس نبود که بدون دریافت پاسخی مساعد از مجلس او بیرون آمده باشد . از ابوحنیفه نقل شده است که منصور عباسی مرا طلبید و گفت : از تو میخواهم مسائل بسیار دشواری را طرح کنی و از جعفر بن محمد بپرسی، زیرا مردمان سخت مفتون وی شدهاند. من چهل سؤال دشوار طرح کردم و نزد خلیفه رفتم. امام در سمت راست خلیفه نشسته بود. چون وارد شدم و هیبت وی را بدیدم، چنان مجذوب شدم که خلیفه از یادم رفت. منصور گفت : یا ابوعبدالله! این ابوحنیفه است. امام فرمود : آری میشناسم. آنگاه منصور از من خواست سؤالاتم را طرح کنم تا چهل سؤال تمام شد و امام در پاسخ به هیچ یک از آنها دچار کمترین مشکل و تردیدی نشد. دانستم که وی از همه عالم، عالمتر و فقیهتر است.
حرکت تشکیلاتیِ امام صادق علیه السلام امام صادق علیه السلام مرد مبارزه بود، مرد علم و دانش بود و مرد تشکیلات بود. محفل درس امام صادق علیه السلام و میدان آموزشی که آن بزرگوار به وجود آورد، هم قبل از او و هم بعد از او در تاریخ زندگی امامان شیعه بینظیر بود. همه حرفهای درست اسلام و مفاهیم اصیل قرآن که در طول یک قرن و اندی به وسیله مغرضان و مفسدان یا جاهلان تحریف شده بود، همه آنها را امام صادق علیه السلام به شکل درست بیان کرد.
اما مرد مبارزه بودنش را کمتر شنیدهاید. امام صادق علیه السلام مشغول یک مبارزه دامنهدار و پیگیر بود. مبارزه برای قبضه کردن حکومت و قدرت و به وجود آوردن حکومت اسلامی و علوی. یعنی امام صادق علیه السلام زمینه را آماده میکرد تا بنیامیه را از بین ببرند و به جای آنها حکومت علوی را که همان حکومت راستین اسلامی است، بر سر کار بیاورند.
امام مرد تشکیلات بودن امام صادق علیه السلام است که یک تشکیلات عظیمی از مؤمنان خود، از طرفداران جریان حکومت علوی در سراسر عالم اسلام از اقصای خراسان و ماوراءالنهر تا شمال آفریقا به وجود آورده بود.
تشکیلات یعنی چه؟ این که وقتی امام صادق علیه السلام اراده میکند آن چه را که او میخواهد بدانند، نمایندگان او در سراسر آفاق عالم اسلام به مردم میگویند تا بدانند. یعنی از همه جا وجوهات و بودجه برای اداره مبارزه سیاسی عظیم آل علی جمع کنند. یعنی وکلا و نمایندگان او در همه شهرها باشند که پیروان امام صادق علیه السلام به آنها مراجعه کنند و تکلیف دینی و همچنین تکلیف سیاسی خود را از آن حضرت بپرسند. تکلیف سیاسی هم مثل تکلیف دینی واجبالاجرا است. امام علیه السلام یک چنین تشکیلات عظیمی را به وجود آورده بود و با این تشکیلات و به کمک مردمی که در تشکیلات بودند با دستگاه بنی امیه مبارزه میکرد.
در هنگامیکه پیروزی بر بنیامیه حتمی بود، بنیعباس به عنوان یک جریان مزاحم و فرصتطلب آمدند، میدان را گرفتند و بعد از آن امام صادق علیه السلام هم با بنیامیه و هم با بنیعباس مبارزه کرد.
شبکه گسترده تبلیغاتی وقتى امام باقر علیه السلام از دنیا میرود، بر اثر فعالیتهای بسیارى که در طول این مدت خود امام باقر و امام سجاد علیهما السلام انجام داده بودند، اوضاع و احوال به سود خاندان پیغمبرصلی الله علیه و آله بسیار تغییر کرد. نقشه امام صادق علیه السلام این بود که بعد از رحلت امام باقر علیه السلام کارها را جمع و جور کند، یک قیام علنى به راه بیندازد و حکومت بنیامیه را که هر روزى یک دولتى عوض میشد و حاکى از نهایت ضعف دستگاه بنیامیه بود، را واژگون کند و از خراسان و رى و اصفهان و عراق و حجاز و مصر و مراکش و همه مناطق مسلماننشین که در همه این مناطق شبکه حزبى امام صادق علیه السلام (یعنى شیعه، شیعه یعنى شبکه حزبى امام صادق علیه السلام)
شبکه امام صادق همه جا گسترده بود، از همه آنها نیرو بیاید مدینه و امام لشکرکشى کند به شام، حکومت شام را ساقط کند و خودش پرچم خلافت را بلند کند و بیاید مدینه و حکومت پیغمبرصلی الله علیه و آله را به راه بیندازد؛ این نقشه امام صادق بود. لذا وقتى که در خدمت امام باقر علیه السلام در روزهاى آخر عمرش صحبت میشود و سؤال میشود که قائم آل محمد کیست، حضرت یک نگاهى میکنند به امام صادق علیه السلام میگویند که گویا میبینم که قائم آل محمد این است. قائم آل محمد یک اسم عام است، اسم خاص نیست، اسم ولیعصر نیست. حضرت ولیعصر ارواحنافداه قائم نهایى آل محمد است، اما همه کسانى که از آل محمدصلی الله علیه و آله در طول زمان قیام کردند چه پیروزى به دست آورده باشند چه نیاورده باشند اینها قائم آل محمدند .
و این روایاتى که میگوید وقتى قائم ما قیام کند این کارها را میکند، این کارها را میکند، این رفاه را ایجاد میکند، این عدل را میگستراند، منظور حضرت ولیعصر ارواحنافداه نبود آن روز، منظور این بود که آن شخصى از آل محمد که بناست حکومت حق و عدل را به وجود بیاورد، او وقتى که قیام بکند این کارها را خواهد کرد و این درست هم بود .
کار پنهانی و تشکیلاتی بهطور معمول در صورتیکه با اصول درست پنهانکاری همراه باشد، باید همواره پنهان بماند. آن روز مخفی بوده، بعد از آن نیز مخفی میماند و رازداری و کتمان صاحبانش نمیگذارد پای نامحرمی بدانجا برسد. هرگاه آن کار به ثمر برسد و گردانندگان و عاملانش بتوانند قدرت را در دست گیرند، خود، دقایق کار پنهان خود را برملا خواهند کرد. به همین جهت است که اکنون بسیاری از ریزه کاریها و حتی فرمانهای خصوصی و تماسهای محرمانه سران بنیعباس با پیروان افراد تشکیلاتشان در دوران دعوت عباسی در تاریخ ثبت است و همه از آن آگاهند. بیگمان اگر نهضت علوی نیز به ثمر میرسید و قدرت و حکومت در اختیار امامان شیعه یا عناصر برگزیده آنان در میآمد، ما امروز از همه رازهای سر به مهر دعوت علوی و تشکیلات همهجا گسترده و بسیار محرمانه آن مطلع میبودیم.
تنها راهی که میتواند ما را با خط کلی زندگی امام آشنا سازد، آن است که نمودارهای مهم زندگی آن حضرت را در لابهلای این ابهامها یافته، به کمک آنچه از اصول کلی تفکر و اخلاق آن حضرت میشناسیم، خطوط اصلی زندگینامه امام را ترسیم کنیم و آنگاه برای تعیین خصوصیات و دقایق، در انتظار قرائن و دلایل پراکندهی تاریخی و نیز قرائنی بهجز تاریخ بمانیم.
نمودارهای مهم و برجسته در زندگی امام صادق ارواحنافداه بدین شرح میباشد :
1. تبیین و تبلیغ مسأله امامت.
2. تبلیغ و بیان احکام دین به شیوه فقه شیعی، تفسیر قرآن به روال بینش شیعی
3. وجود تشکیلات پنهانی ایدئولوژیک سیاسی.
وجود تشکیلات پنهانی ایدئولوژیک سیاسی به روال بینش شیعی
امام صادق علیه السلام در اواخر دوران بنیامیه، شبکه تبلیغاتی وسیعی را که کار آن، اشاعه امامت آل علی علیه السلام و تبیین درست مسأله امامت بود، رهبری میکرد . شبکهای که در بسیاری از نقاط دور دست کشور مسلمان، به ویژه در نواحی عراق و خراسان، فعالیتهای چشمگیر و ثمربخشی درباره مسأله امامت عهدهدار بود، ولی این تنها یک روی مسأله و بخش ناچیزی از آن است. موضوع تشکیلات پنهان در صحنه زندگی سیاسی امام صادق علیه السلام و نیز دیگر ائمه علیهمالسلام، از جمله مهمترین و شورانگیزترین و در عین حال مجهولترین و ابهام آمیزترین فصول این زندگینامه پرماجراست. برای اثبات وجود چنین سازمانی نمیتوان و نمیباید در انتظار مدارک صریح بود. نباید توقع داشت که یکی از امامان یا یکی از یاران نزدیکش صراحتاً به وجود تشکیلات سیاسی فکری شیعی اعتراف کرده باشد؛ این چیزی نیست که بتوان به آن اعتراف کرد.
انتظار معقول آن است که اگر روزی هم دشمن به وجود تشکل پنهانی امام پی برد و از خود آن حضرت یا یکی از یارانش چیزی پرسید، او بهکلی وجود چنین چیزی را انکار کند و گمان آن را یک سوءظن یا تهمت بخواند. این، خاصیت همیشگی کار مخفی است. باید در پی قرائن و شواهد و بطون حوادث ظاهراً سادهای بود که اگرچه نظر بیننده عادی را جلب نمیکند، ولی با دقت و تأمل، خبر از جریانهای پنهانی بسیاری میدهد. اگر با چنین نگرشی به سراسر دوران دو قرن و نیمی زندگی ائمه علیهمالسلام نظر شود، وجود یک تشکیلات پنهان در خدمت و تحت فرمان ائمه علیهمالسلام تقریباً مسلم میگردد .
عصر برخورد اندیشه ها
آیین اسلام از روز نخست مروج دانش و آگاهی بود، شرایط اجتماعی و فرهنگی عصر آن حضرت در زمان هیچ یک از امامان علیهم السلام وجود نداشته است و این به دلیل ضعف بنی امیه و قدرت گرفتن بنی عباس بود. این دو سلسله مدتها در حال مبارزه با یکدیگر بودند و سبب شد که توجه بنی امیه و بنی عباس کمتر به امامان و فعالیتشان باشد، از این رو این دوران، دوران آرامش نسبی امام صادق و شیعیان و فرصت خوبی برای فعالیت علمی و فرهنگی آنان به شمار می رفت.
برخورد فرق و مذاهب بازار جنگ عقاید بسیار داغ و اختلاف افکنی بین مسلمانان نیز رونق چشمگیری دارد (هدف دور ساختن مردم از اسلام و سرگرم ساختن آنها به چیزهای نو و جدید) امام هم با این جریانها مواجه میباشد و با علمی ترین روش با آنان مبارزه میکنند . در اثر برخورد مسلمین با عقاید و آرای اهل کتاب و نیز دانشمند یونان، شبهات و اشکالات گوناگونی پدید آمده بود.
در آن زمان فرقه هایی همچون : معتزله، جبریه، مرجئه، غلات، زنادقه، مشبه، متصوفه، مجسمه، تناسخیه و امثال اینها پدید آمده بودند که هر کدام عقاید خود را ترویج می کردند. از این گذشته در زمینه هر یک از علوم اسلامی نیز در میان دانشمندان آن علم اختلاف نظر پدید می آمد، مثلا در علم قرائت قران، تفسیر، حدیث، فقه، و علم کلام بحثها و مناقشات داغی در میگرفت .
فرقه زنادقه طبقه تحصیل کرده و متجدد و آشنا به زبانهای مختلف یونانی ایرانی سریانی هندی. مسلمانان تازه وارد را شدیدا زیر نظر دارند.
پیدایش فرقه دیگری از مسلمانان متصوفه، عبادت و ترک دنیا و چشم پوشی از حلال و ریاضت کشیدن.
گروه غالیان کسانیکه کارشان غلو و افراط است، امام را گاهی خدا و پیامبر دانسته و اعتقاد دارند که به امام همانند پیامبر وحی میرسد
قاریان بر سر اختلاف قراات و.. بحث دارند و علم تفسیر آنان را مشغول ساخته. با این حال امام صادق علیه السلام نسبت به سیاست هم بی تفاوت نیست همواره برای حقانیت خود و بطلان هیئت حاکمه در اوقات مناسب بهره می برد و نمایندگانی بدین منظور به نقاط مختلف می فرستاد .مالیات را از پیروان خود دریافت و بطور صحیح هزینه میکند، پناه بردن و کمک به حکومت را ممنوع و مساجدی که حکومت بنا می ساخت را تحریم میکند، چهره ستم و ظلم را بر مردم آشکار، و قیام ها را تائید، به شاگردانش میفرماید مبلغان خاموش ما باشید.
مناظرات امام صادق (علیه السلام) عصر امام صادق علیه السلامعصر برخورد اندیشه ها و پیدایش فرق و مذاهب مختلف بود و در اثر برخورد فرهنگ و معارف اسلامی با فلسفه ها و عقاید و آرای فلاسفه و دانشمندان یونان، شبهات و اشکالات گوناگونی پدید آمده بود. همچنین، از آنجا که اکثر مباحث علمی تا آن روز شکل ثابت و تدوین شده ای نیافته بود، زمینه برای بحث و مناظره بسیار وسیع بود در اثر این عوامل، مناظره میان پیروان فرقه ها و مذاهب گوناگون اهمیت خاصی پیدا کرده است. از اینرو امام صادق علیه السلام جهت معرفی اسلام و مبانی تشیع، مناظرات متعدد و پرهیجانی با سران و پیروان این فرقه ها و مسلکها داشت و طی آنها با استدلالهای متین و منطق استوار، پوچی عقاید آنان و برتری مکتب اسلام را ثابت می کرد .
روزی ابوحنیفه اجازه ملاقات خواست امام اجازه نداد دم در، مقداری توقف کرد تا اینکه عده ای از مردم کوفه آمدند، و با آنها داخل خانه شد. از امام پرسید: شایسته است که شما نماینده ای به کوفه بفرستید و مردم آن سامان را از ناسزا گفتن به اصحاب محمدصلی الله علیه و آله نهی کنید. امام فرمود مردم از من نمیپذیرند.
چگونه ممکن است سخن شما را نپذیرند، در صورتی که شما فرزند پیامبر خدا هستید؟ امام : تو خود یکی از همانهایی هستی که گوش به حرف من نمی دهی مگر بدون اجازه من داخل خانه نشدی و بدون اینکه بگویم ننشستی، و بی اجازه شروع به سخن گفتن ننمودی؟ شنیده ام که تو بر اساس قیاس فتوا می دهی؟
-امام : وای بر تو! اولین کسی که بر این اساس نظر داد شیطان بود وقتی که خدا به او دستور داد به آدم سجده کند، گفت سجده نمی کنم، زیرا که مرا از آتش آفریدی و او را از خاک و آتش گرامیتر از خاک است. (سپس امام برای اثبات بطلان قیاس، مواردی از قوانین اسلام را که برخلاف این اصل است، ذکر کرد). به نظر تو کشتن کسی بناحق مهمتر است، یا زنا ؟ بنابراین اگر عمل کردن به قیاس صحیح باشد پس چرا برای اثبات قتل، دو شاهد کافی است، ولی برای ثابت نمودن زنا چهار گواه لازم است؟ آیا این قانون اسلام با قیاس توافق دارد؟
بول کثیفتر است یا منی؟ پس چرا خدا در مورد اول مردم را به وضو امر کرده، ولی در مورد دوم دستور داده غسل کنند؟ آیا این حکم با قیاس توافق دارد؟ - نه
نماز مهمتر است یا روزه؟ پس چرا بر زن حائض قضای روزه واجب است، ولی قضای نماز واجب نیست؟ آیا زن ضعیفتر است یا مرد؟ پس چرا ارث مرد دو برابر زن است؟ چرا خداوند دستور داده است که اگر کسی ده درهم سرقت کرد، دستش قطع شود، در صورتی که اگر کسی دست کسی را قطع کند، دیه آن پانصد درهم است؟ آیا این با قیاس سازگار است؟
شنیده ام که این آیه را در روز قیامت به طور حتم از نعمتها، سوال می شوید چنین تفسیر می کنی که : خداوند مردم را در مورد غذاهای لذیذ و آبهای خنک که در فصل تابستان می خوردند، مواخذه می کند. - درست است، من این آیه را این طور معنا کرده ام.
اگر شخصی تو را به خانه اش دعوت کند و با غذای لذیذ و آب خنکی از تو پذیرایی کند، و بعد به خاطر این پذیرایی بر تو منت گذارد، درباره چنین کسی چگونه قضاوت می کنی؟ - می گویم آدم بخیلی است. آیا خدا بخیل است (تا اینکه روز قیامت در مورد غذاهایی که به ما داده، ما را مورد مؤاخذه قرار دهد)؟
مقصود از نعمتهایی که قرآن میگوید انسان درباره آن مؤاخذه می شود، نعمت دوستی ما خاندان رسالت است.
اعزام نمایندگان به منظور تبلیغ امام امام به منظور تبلیغ جریان اصیل امامت، نمایندگانی به مناطق مختلف می فرستاد. از آن جمله، شخصی به نمایندگی از طرف امام به خراسان رفت و مردم را به ولایت او دعوت کرد. آنگاه به نمایندگی از طرف هر گروه، یک نفر به دیدار امام صادق علیه السلام رفت. نماینده گروه سوم در جریان این سفر با یکی از همسفران، کار زشتی انجام داد (و کسی از آن آگاهی نیافت) هنگامی که این چند نفر به حضور امام رسیدند، همان شخص آغاز سخن کرد و گفت : شخصی از اهل کوفه به منطقه ما آمد و مردم را به اطاعت و ولایت تو دعوت کرد؛ گروهی پذیرفتند، گروهی مخالفت کردند، و گروهی نیز از روی پرهیزگاری و احتیاط دست نگه داشتند. امام علیه السلام فرمود : تو از کدام دسته هستی؟ گفت من از دسته احتیاط کار هستم امام فرمود : تو که اهل پرهیزگاری و احتیاط بودی، پس چرا در فلان شب احتیاط نکردی و آن عمل خیانت آمیز را انجام دادی؟! وسعت حوزه فعالیت سیاسی امام و اعجاز را نشان میدهد.
نشاط علمی مکتب امام صادق علیه السلام
در زمان امام صادق علیه السلام نشاط علمی فوق العاده ای پیدا شد و همان نشاط علمی عاملی برای گسترش مرزهای مختلف دانش اسلامی و حتی علوم کاربردی جامعه مسلمین شد. فضایی برای تعالی جامعه اسلامی مهیا شد که از لحاظ بسط و گسترش فضای علمی و اقتصادی نسبت به دوران قبل و بعد خود بینظیر بود. الف- شرایط و بستر اولیه اقتصادی زمان امام صادق علیه السلام سطح زندگی عامه مردم و جامعه تا حدی بهبود یافته بود. دهک های متوسط و متوسط به پایین توان تهیه غذا و امکانات اولیه حیات را داشتند. داد و ستد یا به عبارتی بازار اقتصادی رونق داشت و از رکود خارج شده بود. اکثر مردم علاوه بر تهیه امکانات اولیه، به پس انداز و گسترش سرمایه روی آورده بودند.
حتی خود حضرت امام صادق علیه السلام لباسهای فاخر میپوشید و سوار بر مرکب راهوار می شد. سطح پایین جامعه همانند امام که پیشوای آنان است زندگی می کردند.
ب- رهبری علمی جامعه؛ عامل حیاتی دیگر که بیش از همه مهم است، خود پویایی علمی و مدیریت صحیح آن است. خود علم باعث رونق بیشتر فضای اقتصادی محیط می شود و به تبع آن به رشد بیشتر خود علم نیز کمک میکند. مثلاً با وجود اختناق و تقابل شدید فرهنگی بین دنیای اسلام و غیر مسلمانان حصر علمی وجود داشت که امام صادق علیه السلام با اتخاذ تدابیر و راهکارهایی این حصر را شکستند و مرزهای دانش هر رشته را گسترش دادند و فضای علمی را بهسوی فضای اجتهاد علمی که منجر به تولید علم است، هدایت نمودند. یکی از این راهکارها، تأکید ایشان به جهاد علمی، قبل از جهاد اقتصادی است. اهمیت این موضوع برای جناب شیخ الائمه علیه السلام به قدری بود که حتی در توضیح مباحث عرفانی برای قشر عرفای جامعه، علم و اقتصاد را به هم پیوند می داد. به عنوان مثال ایشان در تفسیر مربوط به جنود عقل و جهل میفرمایند: یکی از سپاهیان عقل، غنا و یکی از سپاهیان جهل، فقر است. با این تعبیر مشخص میشود که فقر و جهل لازم و ملزوم هم هستند. بر این اساس میتوان اینگونه نتیجه گرفت که عقبماندگی اقتصادی، هم فقر دینی در جامعه ایجاد میکند و هم موجب بروز فقر فرهنگی در جامعه میشود. با توجه به این موضوع عکس نقیض آن یعنی طرف دیگر سکه هر دو یعنی دانش و اقتصاد قدرتمند نیز لازم و ملزوم هم خوهند بود. امروز نیز در جامعه انقلاب اسلامی ایران و در شرایط خاص کنونی، رهبر فرزانه انقلاب تأکید بسیار خاصی روی تولید علم بومی و تشکیل فضای علمی و دانش بنیان دارند. مدل حکومتی جمهوری اسلامی که بر پایه تعالیم اسلامی شکل گرفته است، در بعد اقتصادی نیز باید کارآمد باشد.
مروری بر نظرات علمی امام صادق علیه السلام
امام صادق علیه السلام تلاش بسیاری برای بیدار کردن افکار و عقول، احیای تفکرات شیعی، نشر علوم مختلف، تنظیم خط فکری تشیع علوی، جهت دهی مردم به سوی سعادت و ایجاد تحول در جامعه اسلامی داشتند و از دو طریق خدمت بزرگی را به اسلام عرضه کردند :
الف- آموزش انواع علوم اسلامی، اساسی، پایه و.... . ب- ساختن الگوهای ماندگار و تأثیرگذار به خاطر اقدامات برجسته مذهب شیعه را به نام شیعه جعفری نامیدند.
در ذیل به چند نکته علمی از بیانات امام صادق علیه السلام اشاره می کنیم
1- علم : امام صادق علیه السلام فرمود : هر چیز که به آدمی بیاموزد علم است، بعد از احکام دین برای یک مسلمان واجب تر از علم و ادب چیزی نیست.
2- ادب : امام صادق علیه السلام فرمود : ادب عبارت از جامه ای است که آنچه را می گویند و می نویسند، می پوشاند تا در گوش و ذهن شنونده و خواننده جالب تر جلوه کند. بالای سر امام علیه السلام در محلی که برای تدریس می نشست این بیت دیده می شد لیس الیتیم من مات والده ان الیتیم یتیم العلم و الادب یتیم آن نیست که پدرش مرده، بلکه آن است که از علم و ادب بی بهره باشد.)
3-علوم مختلف و ترجیح آنها بر یکدیگراز امام علیه السلام پرسیدند بین علوم متعدد کدام یک از آنها بر دیگری ترجیح دارد؟ فرمودند هیچ علمی بر علوم دیگر مرجح نیست؛ موارد استفاده از علوم فرق می کند و آدمی باید از بعضی علوم زودتر و بیشتر استفاده نماید دو علم که در زندگی بیشتر مورد نیازست دین و پزشکی است. روزی خواهد آمد که انسان از علومی که حال استفاده نمی شود بهره می گیرد.
4- نیاز به علم : از امام علیه السلام پرسیدند : چه موقع انسان از علم غنی می شود؟ فرمودند : اگر انسان هزارها سال عمر کند و پیوسته مشغول تحصیل باشد تمام یافتنی ها را فرا نخواهد گرفت. بنابراین هرگز زمانی نمی رسد که کسی احساس کند از علم، غنی و بی نیاز است. فقط آنهایی احساس می کنند از علم بی نیازند که جاهل باشند.
5- جهل مرکب : تا کسی در جهل مرکب فرو نرفته باشد، وجود خداوند را انکار نمی کند. هر کسی که عقل دارد و دانا باشد و لو دانایی او از حدی تجاوز نکند، می فهمد که در وجود خدا جای تردید نیست.
6- علم و عقیده : عمل هر کس باید با عقیده او موافق باشد و عقیده هر کس باید از افکارش استخراج شده باشد. انسان در آغاز، صدیق به وجود می آید و عملی بر خلاف عقیده خود نمی کند؛ ولی بعدها در بعضی اشخاص این پدیده به وجود میآید که عملشان بر خلاف عقیده آنها باشد و دروغ بگویند.
کودک خردسال دروغ نمی گوید و عملش مطابق با عقیده او می باشد. اگر از کسی خوشش بیاید، خود را در آغوش وی می اندازد و اگر از کسی بدش بیاید از او روی برمیگرداند. اما بعد از اینکه به سن رشد رسید در بعضی اشخاص، کردار، بر خلاف پندار می شود و گویی دروغ جای راست گفتن را می گیرد.
7- پیدایش دنیا : جهان از یک جرثومه به وجود آمد و آن جرثومه دارای دو قطب متضاد سبب پیدایش ذره گردید و آنگاه ماده به وجود آمد و ماده تنوع پیدا کرد و تنوع ماده ناشی از کمی یا زیادی ذرات آنها می باشد.
(دو قطب متضاد، در شارژ مثبت و منفی درون اتم است و آن دو شارژ، سبب تکوین اتم گردیده و اتم هم ماده را به وجود آورده و تفاوتی که بین عناصر دیده می شود ناشی از کمی یا زیادی چیزهایی است که درون اتم عناصر موجود می باشد.)
8- در مورد زمین : گردش زمین در پیرامون خود باعث این می شود که روز و شب به وجود آیند و نیمی از زمین تاریک و نیم دیگر روشن است
امام صادق علیه السلام در آن روزگار، در نقطه ای دور از مراکز علمی، با اطلاع از مکانیک نجومی و آگاهی از اینکه اثر نیروی جاذبه، بیان کرد که اجرام آسمانی دور خود می گردند (نیروی گریز از مرکز). ایشان حقیقت گردش زمین به دور خود را اعلام کرد؛ این نظریه با پیشرفت های علمی از قرن پانزدهم میلادی به بعد، زمانی به ثبوت رسید که فضانوردان قدم به ماه گذاشتند.
. 9- پیدایش جهان : جابربن حیان پرسید : ممکن است روزی بفهمیم جهان با چه ابزاری ساخته شده؟ امام فرمود : بلی. طوری که تا امروز تجربه شده علم دارای دوره های رکود و جنبش است؛ امکان دارد در آینده دوره های جنبش علمی بیاید و در آن ادوار، نوع بشر بفهمد که جهان با چه ابزاری ساخته شده است .
. 10- علوم دنیاهای دیگر : غیر از جهانی که ما زندگی می کنیم دنیاهایی وجود دارد و در آن دنیا علومی است که شاید با علوم این جهان فرق کنند
از امام علیه السلام پرسیدند : اگر علم آموختنی است چرا علوم دنیاهای دیگر با علوم این جهان فرق دارد؟ فرمودند : در دنیاهای دیگر دو نوع علم وجود دارد و نوعی از آن شبیه علوم این جهان است؛ اگر کسی از این جهان به آن دنیاها برود، می تواند آن علوم را فراگیرد اما در بعضی از دنیاهای دیگر شاید علومی وجود دارد که اندیشه مردم این دنیا قادر به ادراک آنها نیست، برای اینکه آن علوم را با عقل مردم این جهان نمی توان ادراک کرد
11- اهمیت تاریخ : امام صادق علیه السلام در اسلام اولین کسی بود که روایات تاریخی را با دیده نقادی نگریست و نشان داد که روایات تاریخی را نباید بدون تعمق و نقد پذیرفت. چیزهایی را بنویسد که عقل می پذیرد و از ذکر افسانه و بافته های عوام خودداری کند.
12- خواص اشیا : وقتی بتوانیم قسمتی کوچک از یک شیء را به طور دقیق مورد تحقیق قرار دهیم از روی خواص آن به خواص جسم بزرگ پی می بریم. برای ما تحقیق در مورد آب موجود در دریاهای جهان امکان ندارد ولی اگر قطره ای از آب یک دریا را مورد تحقیق قرار دهیم می توانیم از آنچه فهمیده می شود به خواص تمام دریا پی ببریم. دکارت : با کشف خواص کوچک ترین قسمت جسم، خواص همه آن جسم قابل شناخت است.
13- رابطه نور و اشیا : نور از طرف اشیاء به سوی چشم ما می آید و آن نور فقط قسمتی به چشم ما می تابد و به همین جهت ما اشیاء دور را به خوبی نمی بینیم و اگر تمام نوری که از یک شیء دور، به سوی چشم می آید، به دیده برسد ما شیء دور را نزدیک خواهیم دید.
نظریه امام در مورد سرعت نور سرعت نور که به طرف چشم ما می آید فوری است و از انواع حرکات است و نور، حرکت است. نور قوی می تواند اجسام را به حرکت درآورد و نوری که در طور سینا بر موسیعلیه السلامآشکار شد از نورهایی بود که اگر مشیت الهی تعلق میگرفت، کوه را به حرکت در می آورد .
تئوری لیزر راجر بیکون، استاد دانشگاه آکسفورد: اگر چیزی بسازیم که تمام نور اشیاء دور دست را به چشم ما برساند ما آنها را پنجاه برابر نزدیکتر خواهیم دید.
14- ستارگان نورانی : در بین ستارگانی که شب در آسمان می بینیم ستارگانی هستند که آن قدر نورانی می باشند که خورشید در قبال آنها تقریباً بی نور است .
15- اجزای خاک و بدن انسان : آنچه در خاک هست در بدن انسان هم یافت می شود. 4 قسمت زیاد و 8 قسمت کمتر؛ از آن چهار قسمت و هشت قسمت دیگر خیلی کمتر از هشت قسمت اول است. دانشمندان می گویند : کره زمین از 102 عنصر به وجود آمده و همه آن عناصر در بدن انسان وجود دارد.
آن 8 قسمت که به فرموده امام علیه السلام در بدن انسان خیلی کم است : مولیبدن- سیلیسیوم - فلوئور- کوبالت - منگنز - ید - مس- روی..آن 8چیز که در بدن انسان نسبت به 8 عنصر فوق نسبت زیادتری دارد عبارتند از : منیزیم - سدیم - پتاسیم - کلسیم - فسفر- کلر - گوگرد – آهن. و آن چهار عنصر که در بدن انسان خیلی زیاد می باشد عبارتند از : اکسیژن - کربن -هیدروژن - ازت
16- محیط زیست : محیط پیرامون خود را آلوده نکنید.
17- حوادث غیر مترقبه : زمانی در اوضاع دنیا بی نظمی مشاهده می کنید که ناگهان توفان می شود و سیل جاری می گردد و زلزله خانه ها را ویران می نماید. اینها را دلیل بر بینظمی جهان ندانید و آگاه باشید که هریک از این وقایع غیر منتظره از یک یا چند قاعده ثابت و غیر قابل تغییر پیروی می نمایند و بر اثر آن قواعد ثابت این وقایع روی می دهد.
18- حرکت اشیا و موجودات : هر چه هست حرکت دارد، حتی جمادات دارای حرکت هستند. گرچه چشم ما حرکت آنها را نمی بیند ولی نمی توان چیزی را یافت که حرکت نداشته باشد و هرچه هست مجذوب خالق می باشد. اگر لحظه ای حرکت متوقف گردد انسان می میرد ولی بعد از مرگ هم حرکت به طرزی دیگر ادامه پیدا می کند، چون جسم آدمی می پوسد.
19- توصیه به مادران در خصوص کودکان مادران، کودکان شیرخوار خود را در طرف چپ خود بخوابانند. مرکز تحقیقات دانشگاه کورنیل آمریکا پس از یک قرن تحقیق وقتی نوزاد به طرف چپ مادر می خوابد آرام تر از طرف راست است که در فواصل نزدیک از خواب بیدار می شود و شیون می کند..
20- عمر طولانی اگر انسان بر طبق قوانین دین اسلام عمل کند و از منهیات بپرهیزد و در خوردن و آشامیدن دستور قرآن باشد عمر طولانی دارد.
ادامه مطلب
http://m5736z.blog.ir/post/SADEQ2
http://m5736z.blog.ir/post/SADEQ3
http://m5736z.blog.ir/post/SADEQ4
ادامه کتاب
http://m5736z.blog.ir/post/BAQER1
http://m5736z.blog.ir/post/KAZEM1
به نام خدا
مطالب جمع آوری شده در زمینه های مفاهیم قرآنی و تاریخی
از سال 1354 و بارگذاری آن در سال 1380 در سایت
تاریخی فرهنگی قرآنی
و از سال 1393 به تدریج بعضی از مقالات تبدیل به کتاب شده
و به حول قوه الهی در مهر سال 1399 به 40 جلد کتاب رسیده است.
نام : محمود زارع پور متولد تهران محله قلهک شمیران 1336
کارشناسی علوم قرآن و دینی ، دبیر و 25 سال مدیریت مدرسه