فصل دوم _ آیات ۶ تا ۱۳
گفتیم که تبلیغ و هدایت مردم کار بسیار سختی است و پیامبر مانند طبیبی متعهد و دلسوز است که لحظهبهلحظه در تلاش برای درمان بیمار خود است و باید برای افکار و سلایق و جوامع متفاوت بهترین راه دعوت را پیدا کند.
به همین دلیل است که خداوند به پیامبر خطاب میکند: «وَ نُیَسِّرُکَ لِلْیُسْرى» در راهى که تو در پیش دارى مشکلات و سختیها فراوان است،
هم درراه گرفتن وحى و حفظ آن و هم در تبلیغ رسالت و اداى آن و هم در انجام کارهاى خیر و عمل به آن،
ما در تمام این امور *دریافت وحى و ابلاغ * نشر و تعلیم *و عمل کردن به آن تو را یارى میدهیم تا خودت اولا: راه بیرون آمدن از این مشکلات را بیابی
ثانیا: بهترین راه تأثیرگذاری و تبلیغ و هدایت مردم را پیدا کنی و فضائل از درون تو بجوشد.
پس تا اینجا نتیجه این شد که برای رسیدن وحی و برنامه صراط مستقیم و هدایت مردم، دو چیز خیلی مهم است:
یکی اینکه: پیامبر وحی را بهدرستی و بهطور کامل و بدون کموکاست و فراموشی دریافت کند
و دیگر اینکه: به بهترین روش و از نزدیکترین و آسانترین راه بتواند آن را به مردم برساند.
که هر دو مورد را خداوند در اینجا تضمین کرده و به پیامبر اطمینان میدهد همان خدایی که نظام تکوین را به بهترین شکل اداره میکند و هیچ نقصی در این زمینه دیده نمیشود، نظام تشریع را هم به بهترین شکلش به بندگان ارائه خواهد کرد.
تفسیر سوره مبارکه الاعلی (۱۰)
فصل دوم _ آیات ۶ تا ۱۳
پس ای پیامبر اکنونکه همهچیز درست است تو وظیفهات را انجام بده و نگران عکسالعمل مردم نباش
وظیفه پیامبر چیست؟
در آیات زیر وظیفه پیامبر و نتیجه آن را شرح میدهد:
َفذَکِّرْ إِنْ نَفَعَتِ الذِّکْرى(۹)
سَیَذَّکَّرُ مَنْ یَخْشى(۱۰)
وَ یَتَجَنَّبُهَا الْأَشْقَى(۱۱)
الَّذِی یَصْلَى النَّارَ الْکُبْرى(۱۲)
ثُمَّ لایموت فِیها وَ لا یَحْیى(۱۳)
این آیات نتیجهگیری از آیات قبل است
در این آیات اینگونه نتیجهگیری میکند که اکنونکه ما تو را به قرائت قرآن فرامیخوانیم برای این است که هرگز کلام وحی را فراموش نکنی
فطرتت را آنقدر صاف میکنیم که آسانترین راه را از میان همه راهها برای تبلیغ انتخاب کنی ـکه همه از شرایط ضروری تبلیغ استـ
پس اکنون وظیفه تو این است که مردم را تبلیغ کنی و به آنان تذکر بدهی.
مردم در برابر تذکرات تو دو گروه میشوند:
۱- گروهى هدایت میشوند
۲- و بر گروهى دیگر، حجت تمام میشود
فَذَکِّرْ إِنْ نَفَعَتِ الذِّکْرى(آیه ۹)
پس یادآوری کن مردم را که یادآوری کردن سودمند است
ذکر به معنای یادآوری است.
تذکر در مواردی گفته میشود که چیزی را میدانستیم ولی فراموش کردهایم یا دچار غفلت و بیخبری شدهایم
تذکر دادن در این سوره، همان مسئله تبلیغ و هدایت مردم است
چرا خداوند سخنان وحی و دعوت انبیا را صرفاً تذکر و یادآوری میداند درحالیکه یادآوری در مواردی است که قبلاً چیزی را میدانستیم ولی فراموش کردهایم؟
در شماره بعدی با یک مثال مسئله یادآوری پیامبر را توضیح میدهیم. با ما همراه باشید.
تفسیر سوره مبارکه الاعلی (۱۱)
فصل دوم _ آیات ۶ تا ۱۳
برای فهم بهتر معنای تذکر که وظیفه پیامبر است مثالی میزنیم:
گاهی ما کتابی را مطالعه میکنیم و از مطالعه آن لذت هم میبریم و باسلیقهمان سازگار است ولی براثر گذشت زمان یا اشتغالات فکری مطالبش را فراموش میکنیم و یا در بعضی موارد اصلاً به یاد نمیآوریم که چنین کتابی را قبلاً مطالعه کردهایم.
حالا جایی نام این کتاب را میشنویم فوراً به نظرمان آشنا میآید و در مرحله بعد محتوای کتاب را برایمان نقل میکنند،
ذهنی که از سلامت برخوردار است فوراً به یاد میآورد که این کتاب را قبلاً مطالعه کرده و با آن مأنوس بوده است
و حتی مطالب کتاب را بهطور کامل به یاد میآورد و از یادآوری آن لذت میبرد.
در اینجا کسی سخن تازهای برای ما بیان نکرد و یا عنوان کتاب جدیدی را مطرح نکرد فقط دانستههای خودمان را که گرد زمان و مشغلههای فکری روی آن نشسته بود برایمان یادآوری کرد، همین.
سخنان انبیاء نیز از همین سنخ است؛ چیز ناآشنایی نیست که برای اولین بار و ابتدابهساکن بخواهند به انسانها القا کنند
خداوند هر انسانی را با فطرت توحید و اسلام آفریده؛
یعنی خلقت انسان بهگونهای است که وقتی این حقایق به او گفته میشود مثل این است که قبلاً میدانسته ولی غافل شده، فقط لازم است یک توجه و یادآوری به او بشود.
یعنی حقایق الهی در ذات و خمیره وجود او هست و پیامبران فقط به او یادآوری میکنند که تو چنین چیزهائی را میدانی!
در این آیات خداوند میفرماید همه را تذکر بده.
و مردم را به یاد خدا و قیامت و صراط مستقیم بینداز.
چون این فطرت در همه هست وقتی تو یادآوری کردی آن فطرتهای سالم به یاد میآورند.
برنامه عملى پیغمبر اکرم ص نیز گواه بر این است که او براى تبلیغات و تذکرات خود هیچ قید و شرطى قائل نبود و همگان را وعظ میکرد و انذار مىنمود
تفسیر سوره مبارکه الاعلی (۱۲)
فصل دوم _ آیات ۶ تا ۱۳
آیا مردم در مقابل تذکر پیامبر یک نوع برخورد دارند؟
آیا همه دعوت به هدایت را میپذیرند؟
چه کسانی میپذیرند؟
و چه کسانی در مقابل دعوت به دین ایستادگی میکنند؟
آیات بعدی پاسخ این پرسش ها را میدهند
سَیَذَّکَّرُ مَنْ یَخْشى (۱۰)
و َ یَتَجَنَّبُهَا الْأَشْقَى (۱۱)
ای پیامبر! مردم در برابر تذکر و دعوت تو به اطاعت از فرامین الهی، به دو گروه میشوند:
۱ـ سَیَذَّکَّرُ مَنْ یَخْشى
بهزودی آنها که از خدا مىترسند و احساس مسئولیت مى کنند، متذکر مىشوند و هدایت می یابند.
۲ـ وَ یَتَجَنَّبُهَا الْأَشْقَى اما بدبختترین افراد، از آن دورى مىگزینند و از این هدایت روی برمیگردانند.
مَنْ یَخْشى یعنی کسانی که ترس دارند.
یَتَجنب به معناى دور شدن از چیزى است.
اشقی یعنی بدبختترین
بهزودی همانطور که «من یخشى» از تذکر تو متذکر مىشود،
اشقى هم که از خدا نمىترسد از تذکر تو دور مىگردد.
مردم دودستهاند آنان که خشیت دارند و انسانیت خود را حفظ کردهاند اینان وقتی تذکر میدهی متنبه میشوند
و آنان که بدبختترین هستند، اینان تذکر هم که بدهی سرشان را کج میکنند و از یکراه دیگر میروند
این خشیت که قرآن آن را عامل پندپذیری از دعوت پیامبر میداند چیست؟
ان شاءالله در شماره بعد پاسخ خواهیم داد.
تفسیر سوره مبارکه الاعلی (۱۳)
فصل دوم _ آیات ۶ تا ۱۳ سوره اعلی
در ادامه شرح آیات به معنای خشیت از خداوند رسیدیم،
حال میخواهیم بدانیم این خشیت چبست؟
یکی از ویژگیهای انسان، دلهره و نگرانی است که فطری اوست
و نهتنها نقص نیست بلکه نوعی کمال هم بهحساب میآید.
ولی نه هر نگرانی و دلهرهای؛
بلکه «دلهره و نگرانی از عدالت الهی»؛
اینکه انسان نگران این باشد که نکند من راهم را اشتباه انتخاب کرده باشم،
زیرا من باید راه ویژه و مستقیمی را بروم.
و اگر از راه دیگری بروم، سرنوشت بدی پیدا خواهم کرد؟
در اثر این دلهره، انسان مؤمن، مرتب در نمازهایش از خدا درخواست میکند که خداوندا خودت ما را به راه مستقیم هدایت کن! «اهدناالصراط المستقیم»
این حیوان است که دلهره ندارد؛ چون فهم و درکش را ندارد.
یک حیوان وقتی در یک مرتعی میچرد اصلاً تمام دنیا و تمام هستی برای او همین است! او هست و همین آخور،
او هست و همین چراگاه!
وقتی هم گرسنه باشد باز همه ناراحتیاش این است که یک کاهی، علفی، جوی به دست بیاورد.
آیا یک حیوان هرگز این دلهره را دارد که پایان این زندگی چیست؟
آیا ما برای همیشه در این دنیا هستیم یا یک روزی میمیریم و اگر میمیریم بعد از مردن چه خبر است؟ چه سرنوشتی خواهیم داشت؟
اصلاً ما برای چه آمدهایم؟
این مسائل برای یک حیوان اصلاً مطرح نیست، در کمال آرامش میخورد و میخوابد و یکذره هم دلهره ندارد
چون مرحله وجودیاش این نیست
چون ظرفیت فهم و درکش تا اینجا نمیرسد،
ایرادی هم نمیتوان به او گرفت.
مثل همان علف چراگاه که یک ظرفیت محدودی داشت یک روز میآید و مراحل زندگیاش را میگذراند و بعد هم تمام میشود.
این انسان است که این دلهره را دارد و این سؤالات برای او مطرح است.
و همین دلهره است که انسان را بهسوی تحقیق درباره دین میکشاند
آری عامل هدایت کننده انسان بهسوی تحقیق همین دلهره فطری است که همه دارند؛ البته اگر سرکوبش نکرده باشیم.
اکنون باید بگوئیم که: «اگر روح و حقیقت این دلهره را بشکافیم، میشود همان خشیت از خدا»
تفسیر سوره مبارکه الاعلی (۱۴)
فصل دوم _ آیات ۶ تا ۱۳ سوره اعلی
ادامه بحث خشیت از خداوند:
اشقی از نظر قرآن کیست؟
هر وقت انسانی را دیدید که بیخیال مطلق است
و آنچنان سرگرم به روزمرگی است که انگار یک حیوان است.
او از فطرت انسانیت بیرون آمده،
چنین انسانی را قرآن اشقی (شقیترین) مینامد
چون انسانیتش از او گرفتهشده
و هیچ دلواپسی از مسئولیتش در این دنیا ندارد
و اصلاً چیزی بهعنوان دین و تکلیف و عذاب خدا برایش معنا ندارد
خداوند در اینجا خطاب به پیامبر میفرماید که:
مردم را یادآوری کن و تذکر بده
که تذکر تو به هدایت و صراط مستقیم همیشه سودمند است؛
آنان را که دلشان نرم است و به قساوت و سنگینی گرفتار نشدهاند بهسوی حق متمایل میکند
و هر بار که این تذکر تکرار میشود ایمانشان قویتر و خشیت شان بیشتر میشود
و در مورد آنان که هیچ زمینهای برای نرم شدن دل و گرایش بهحق ندارند
فایدهاش این است که باطنشان را آشکار میکنند
و از تو روی میگردانند و برایشان اتمامحجت است
و دیگر نمیتوانند بگویند خدایا تو کسی را نفرستادی که به من تذکر بدهد.
البته انبیاء برای همه مردم مبعوث شدهاند ولی تبهکاران با سوء اختیار خود،
دین و صراط مستقیم را پشت سر میگذارند
و از انبیاء استفاده نمیکنند
و ظرفیت و بهره خود را از نظام تشریع
و هدایت، ناچیز یا از بین میبرند
و چون علف های هرزی میشوند که در جهان طبیعت می رویند.
اینان همچون زمین شورهزاری هستند که از باران مدد نمیگیرد؛
بااینکه باران برای همه، رحمت است
و بدین گونه قرآن شرط سودمند بودن اندرز و انذار
و ریشه اصلى سعادت و خوشبختى انسان را
همان احساس مسئولیت و خشیت او معرفی میکند
و انسانی که تلاش و کوشش نکرده، نباید منتظر هدایت باشد.
تفسیر سوره مبارکه الاعلی (۱۵)
فصل دوم _ آیات ۶ تا ۱۳ سوره اعلی
وَیَتَجَنَّبُهَا الْأَشْقَى (۱۱)
الَّذِی یَصْلَى النَّارَ الْکُبْرَى (۱۲)
ثُمَّ لَا یَمُوتُ فِیهَا وَلَا یَحْیَى (۱۳)
در آیات قبل، قرآن مردم را در مقابل تذکر پیامبر؛ به دو گروه:
۱- اهل خشیت و مسئولیتپذیر
۲- شقی ترین(اشقی) و بیخیال و بدبخت،
تقسیم کرده بود
اینک در این آیات سرنوشت گروه بدبختترین را چنین بیان مىکند:
* الَّذِی یَصْلَى النَّارَ الْکُبْرى
شقی ترین(اشقی)، همان است که به بزرگترین آتش درمیآید و در آن ماندگار میشود
* ثُمَّ لا یَمُوتُ فِیها وَ لا یَحْیى
آنگاه نه در آن میمیرد تا عذابش پایان یابد
و نه از آن رهایی مییابد تا به حیاتی آسوده برسد
منظور از «آتش کبرى» همان آتش دوزخ است که در مقایسه با آتش دنیا،
آتشى است بزرگتر و سوزندهتر.
شقی ترین انسانها گرفتار آتشی میشوند که هرگز از این آتش نجات نمییابند؛
چون تنها حیات طیبه و زندگی سعادتمندانه است که انسان را نجات میدهد
و اینان خودشان نخواستند به این حیات طیبه برسند.
اینان اگر تا ابد هم زنده میماندند،
همین زندگی با شقاوت را انتخاب میکردند.
حکایت اینان در آتش دوزخ؛
همچون بیماری است که مىگوییم نه زنده است که آدم امیدى به وى داشته باشد
و نه مرده که امیدش قطع شود و فراموش گردد.
ریشه این مشکل کجاست؟
اینان براثر شنیدن آیات الهی، اما توجه نکردن
و پشت کردن به آنها،
در دلهایشان تیرگی و قساوت پدید آمده است
و به کفر و عناد رسیدهاند
و در حقیقت باطن این قساوت
و کفر و عناد است که آنان را؛
در اعماق شعلههای دوزخ غوطهور ساخته است.
نه اینکه کسی آنان را در این آتش افکنده باشد.
راهی که انتخاب کردهاند، الزاما به اینجا ختم میشود.
اینان خود را در کفر و شقاوت جاودانه کردهاند
به همین دلیل در آتشی که خود فراهم کردهاند، نیز جاودانه خواهند بود.
تفسیر سوره مبارکه الاعلی (۱۶)
فصل دوم _ آیات ۶ تا ۱۳ سوره اعلی
وَیَتَجَنَّبُهَا الْأَشْقَى (۱۱)
الَّذِی یَصْلَى النَّارَ الْکُبْرَى (۱۲)
ثُمَّ لَا یَمُوتُ فِیهَا وَلَا یَحْیَى (۱۳)
وقتی انسان آگاهانه و از روی عمد،
نسبت به حق و حقیقت
و صراط مستقیم و آیات قرآن،
خود را به جهالت و ناآگاهی
و بیتوجهی میزند؛
این جهالت خودخواسته؛ همچون میلههای آهنی میشوند
و کم کم از طبیعت انسان و غرائزش
و میل او به گناه
و آزادی بیقید و شرط،
برای او قفسی از آتش لجاجت و عناد، میسازد
و هراندازه بر میزان این جهالت و عناد او افزوده میشود،
گرفتاریاش در این قفس نیز افزایش مییابد
تا جایی که خطاها و گناهان،
این قفس را تنگتر و تنگتر میکند
و انسان را کاملاً احاطه میکند
و آتشی میشود که او را میسوزاند
باید توجه داشت که:
تفاوت انسان با سایر موجودات در این است که آنان یک ظرفیت خاص و محدود دارند
که از قبل برایشان تقدیر شده است
و ناخودآگاه بهسوی آن حرکت میکنند
و خودشان هیچ نقشی در افزایش یا کاهش این ظرفیت و سرنوشت ندارند
البته انسان هم در مسائل تکوینی تابع نظام هستی است
و از خود اختیاری ندارد
ولی در مسئله تشریع و دینمداری
و یا دینگریزی کاملاً مختار است
خودش انتخاب میکند که چگونه زندگی کند و با کدام اعتقاد، اعمالش را انجام دهد
این خود انسان است که ظرفیت وجودیاش را میسازد
عدهای تصمیم گرفتهاند آزاد و رها از قید دین
و تذکرات انبیاء و هدایت به قرآن،
زندگی کنند و هیچ دلواپسی و نگرانی
از نتیجه انتخابشان ندارند؛
اینان ظرفیتی برای دریافت دعوت
و تبلیغ به اسلام در خود ایجاد نکردهاند
و این موضوع هیچ ربطی به ناقص بودن دستورات دین ندارد
باید ظرفی باشد تا چیزی در آن، جا بگیرد
وقتی ظرفی نیست کلام قرآن در کجا قرار بگیرد.
ظرف دل اینان پر از عناد و لجاجت
یا بیخیالی و حیوانصفتی است.
به همین دلیل تذکرات و انذارهای پیامبر سودی برایشان ندارد بهجز اینکه اتمامحجت است بر ایشان.
تفسیر قرآن:
تفسیر سوره مبارکه #الاعلی (۱۷)
فصل دوم _ آیات ۶ تا ۱۳
نتیجهٔ فصل اول و دوم
در این دو فصل خداوند دو مسئله اساسی را مطرح و در هردو فصل هم آیات را خطاب به پیامبر نازل میکند
مسئله اول بهطور مستقیم به شخص پیامبر بازمیگردد و به ایشان امر میکند که:
اسم پروردگار بلندمرتبه را تسبیح گوید و کار و صفت و نامهای رب اعلی را به بیعیب بودن تنزیه کند
همان «رب» که مربی و تربیتکننده همه انسانها و مخلوقات عالم است
پروردگاری که خلقت موجودات را مرحلهبهمرحله کامل میکند
و آنان را تا رسیدن به هدف نهایی هدایت کرده و لحظهای به حال خود رها نمیکند
پروردگاری که بینقص بودن و کامل بودن خلقتش حتی در ناچیزترین و پیشپاافتادهترین مخلوقات هم دیده میشود.
پروردگاری که پیامبرش را مأمور کرد تا با تذکر و یادآوری، انسانها را متنبه و بهسوی سعادت رهنمون باشد
و این انسان است که با انتخاب خود و بالا بردن ظرفیتش،
یا اهل خشیت و خداترس میشود
و با تذکرات پیامبر به راه سعادت میرود
و یا در زمره شقی ترین آدمها درآمده و پند نمیپذیرد و به آتش بزرگ عذاب الهی خود را گرفتار میکند
پس هیچ کمبودی در مسیر هدایت مردم وجود ندارد و هر چه هست انتخاب و قدر و اندازهای است که خودشان برای خودشان ساختهاند
مسئله دومی که در این دو فصل
بهطور غیرمستقیم مطرح میشود؛
شرایط به ثمر رسیدن تبلیغ و دعوت دینی است
۱- کار تبلیغ را با اسم «رب» که صفت پرورش دهندگی و تربیتکنندگی خداوند است آغاز کنید
همان «رب اعلی» که در بالاترین مرتبه که نتوان توصیف کرد قرار دارد
و بر همهچیز و همهکس چیره است و هیچکس بالاتر از او نیست
و تربیت و تکمیلکنندگی فقط و فقط در دست اوست
۲- از تبلیغ و ابلاغ پیام قرآن در هر زمان و مکانی خسته نشوید و تحت تأثیر مخالفتها و عدم پذیرش مردم قرار نگیرید
اگر مسیر رساندن پیام را بهدرستی طی کنید
و کلام خدا را بدون تحریف و نقص
و مطابق با آنچه وحیشده
به آنان برسانید
دیگر عکسالعمل مردم برایتان دغدغه ایجاد نکند؛ هر کس بهاندازه ظرفیت و انتخابش از این راه بهرهمند خواهد شد.
تفسیر سوره مبارکه #الاعلی (۱۸)
فصل سوم: آیات ۱۴- ۱۸
تزکیه؛ راه رستگاری است
قَدْ أَفْلَحَ مَن تَزَکىَ(۱۴) وَ ذَکَرَ اسْمَ رَبِّهِ فَصَلىَ(۱۵) بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَیَوةَ الدُّنْیَا(۱۶) وَ الاَْخِرَةُ خَیرٌْ وَ أَبْقَى(۱۷) إِنَّ هَاذَا لَفِى الصُّحُفِ الْأُولىَ(۱۸)
در فصل دوم سوره، خداوند مردم را در برابر تذکر و هدایت پیامبر به دو گروه تقسیم کرد:
۱- آنان که نگران عاقبت کارهایشان هستند و پند میپذیرند
۲- و آنان که پندپذیر نیستند و با بیخیالی زندگی میکنند
اکنون این سؤال مطرح است که:
دلیل این عدم پندپذیری و بیتوجهی به آیات قرآن چیست؟
چه عاملی باعث میشود انسان نهتنها در مقابل وحی
و دعوت پیامبران تسلیم نگردد
بلکه در مقابل آن ایستادگی هم داشته باشد؟
ابتدا یک نکتهٔ قرآنی
روش قرآن این است که در آیات خود،
ابتدا راه درمان بیماریهای روحی و اخلاقی را بیان میکند
و سپس به عامل ایجادکننده این بیماری ها میپردازد
چون اصل بر درمان است
و توجه ما باید به این باشد که چگونه سعادت دنیا و آخرت خود را تأمین کنیم
نباید به علت گناهکار بودن خود، از هدایت و نجات ناامید شویم.
بلکه باید به رحمت خداوند امیدوار و مطمئن شده
و راه رفتن به سوی سعادت را در کلام نورانی الهی بیابیم
درمان تمامی دردهای ما در همین قرآن نهفته است
پس به جای دیگری نرویم و در خانهٔ دیگری را نزنیم
و اگر علت بیماری روحی هم گفته میشود برای کمک به همین اصل است
درآیات فصل سوم این سوره نیز
خداوند ابتدا به سهراه درمان بیماری شقاوت و بیخیالی در برابر تعلیمات انبیاء اشاره میکند
و پسازآن علت ایجاد این مرض را بیان میکند.
تفسیر سوره مبارکه #الاعلی (۱۹)
فصل سوم: آیات ۱۴- ۱۸
فصل سوم - تزکیه راه رستگاری است
گفتیم که در دو بخش اول و دوم:
خداوند پیامبر را طرف گفتگوی خود قرار داده و همه آیات خطاب به ایشان بود
و در پی ایشان، مردم هم باید از رهنمودهای آیات استفاده میکردند
ولی در این بخش، یعنی بخش سوم:
مردم مستقیماً مخاطب قرار گرفتهاند.
قرار است مردم، درمان بیماری پندناپذیری، بیتوجهی و بیخیالی در برابر تذکرات پیامبر و قرآن را بشناسند و به علت این بیماری آگاه شوند.
اکنون مردم مستقیم مخاطب قرار گیرفته اند
تا بدانند؛ اشکال اصلی در نپیمودن راه سعادت،
عکسالعمل ها و رفتارهای خودشان است.
ابتدا درمان درد سنگ دلی
و عدم نرمی در برابر هدایت خداوند:
درمان شما در دو چیز است
۱- قَدْ أَفْلَحَ مَن تَزَکىَ(۱۴)
۲- وَ ذَکَرَ اسْمَ رَبِّهِ فَصَلىَ (۱۵)
قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَکَّى»
مسلماً رستگار مىشود کسى که خود را تزکیه کند
درمان شما این است که اول به «تزکیه»
روی آورید
و تزکیه راه رسیدن شما به سعادت است
وَ ذَکَرَ اسْمَ رَبِّهِ فَصَلَّى
و نام پروردگارش را به یاد آورد و نماز گزارد
تفسیر سوره مبارکه الاعلی (۲۰)
فصل سوم: آیات ۱۴- ۱۸
فصل سوم - تزکیه راه رستگاری است
آیات قران اولین گام برای دور شدن از شقاوت را «فلاح» می نامد.
قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَکَّى» رستگاری در گرو تزکیه است
فلاح به معنای رستگاری و رها شدن از موانع و رسیدن به مقصود است
چرا از فلاح نام میبرد؟
یادمان هست که در فصل قبل از
«آتش کبری»
و رسیدن انسان شقی به آن سخن گفته بود
و اینجا «فلاح» را بهعنوان نقطه مقابل همان «آتش کبری» بیان میکند و اصل را این میداند که:
«نباید به آتش بزرگ قیامت وارد شوید» بلکه باید به فلاح برسید
انسان برای رسیدن به رستگاری و سعادت ابدی آفریده شده است
این است آنچه باید به آن توجه کنید
برای سیدن به فلاح چه تغییری باید در خود ایجاد کرد؟
خود را از بیخیالی و شرور،
که مانع شما برای رسیدن به مقصود است، رها کنید
و زمین شورهزار درونتان را تبدیل به زمین مستعد و آماده
برای پذیرش باران رحمت الهی نمایید
که راهنمای شما به سوی مقصود است،
به کشاورز هم به همین دلیل
«فلّاح» گفته میشود،
چون زمین بایر را شخم میزند
و آن را از بایر بودن رها کرده و آباد میکند
و البته این کار نیاز به رنج و سختی دارد
و کشاورز بهراحتی به این مقصود دست پیدا نمیکند
انسان «مُفْلِح» هم کسی است که با رنج و تعب به این مقام میرسد نه بدون رنج.
تفسیر سوره مبارکه الاعلی (۲۱)
فصل سوم: آیات ۱۴- ۱۸
فصل سوم - تزکیه راه #رستگاری است
اولین نکتهای که خداوند، در آغاز این فصل به آن توجه داده، واژهء «فلاح» یا همان رها شدن از عذاب الهی و رستگار شدن است. و آن را بهترین راه دوری از شقاوت نامید
ابزار رسیدن به فلاح چیست؟
واژهٔ پرمعنای بعدی به همین موضوع میپردازد: «تزکیه»
میفرماید: قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَکَّى
مسلماً رستگار مىشود کسى که خود را تزکیه کند
تَزَکَّى = تزکیه کردن، به دنبال پاکی بودن
تزکیه به معنای «به دنبال پاک شدن» است
یعنی؛ تأکید می کند؛ به دنبال پاک شدن روحتان باشید؛
پاک شدن روحتان از آلودگیها و مفاسد اخلاقی
پاک شدن از نظر فکری و اعتقادی
پاک شدن از آن تعلقاتی که انسان را از یاد خدا و آخرت غافل میکند.
پاک شدن از هر عمل و اخلاق و اعتقادی که فطرت انسان با آن مخالف است.
هر عمل یا فکر و رفتاری را که روحتان را آلوده میکند، از خودتان دور کنید. تا آرامآرام این حالت بیخیالی در شما از بین برود.
توبه کنید، و علیه رفتارهای نادرست خودتان قیام کنید.
کشاورز زمین وجودتان باشید
و زمین شورهزار و بایر روحتان را با شخم زدن و کندن علفهای هرز، آباد کنید تا آماده دریافت تذکر و هدایت قرآن شوید
که گاهی عدم درک و پذیرش حقایق روشن و بدیهی، به آلودگی روحی مربوط میشود.
تفسیر سوره مبارکه الاعلی (۲۲)
فصل سوم: آیات ۱۴- ۱۸
فصل سوم : تزکیه راه #رستگاری است
بر اساس آیاتی که بیان شد، اولین چیزی که ما را به فلاح ورستگاری میرساند؛
تزکیه است
و سپس یاد خدا:
وَ ذَکَرَ اسْمَ رَبِّه فَصَلَّى(آیه ۱۵)
ِ و نام پروردگارش را به زبان آورد
ذکر خدا، یاد خدا، به هر شکلش؛
شما را از غفلت رها میکند
و آمادگی پیدا میکنید تا هدایت
قرآن را بپذیرید
ذکر میتواند یادآوری نام خدا،
با زبان باشد
با زبان، تسبیح بگویید
تحمید بگویید
تکبیر بگویید
ذکر میتواند؛ یادآورىهاى قلبى
و فکرى و عملی باشد
به قلبتان یادآوری کنید که در درون تو، خداوند
خانه دارد
و جایی که خداوند خانه دارد
ورود هر کسی جایز نیست
گاهی یک عملی را با دست یا پا
و سایر اعضای بدن انجام میدهید
ولی چون عملتان،
یادآور خداست
و به خاطر خدا انجام میشود؛
ذکر نامیده میشود
و بهطورکلی هر کاری که نمودار یاد پروردگار باشد، ذکر او است
و شما را به فلاح نزدیک میکند
خواه این ذکر و یاد کردن خدا
با زبان باشد
یا با قلب و یا با عمل
تفسیر سوره مبارکه #الاعلی (۲۳)
فصل سوم: آیات ۱۴- ۱۸
فصل سوم : تزکیه راه رستگاری است
پس از بیان تزکیه و یاد خدا به عنوان دو عامل برای رسیدن به فلاح؛ اکنون به سومین راه درمان بیماری شقاوت میپردازد و آن:
«نماز» است.
وَ ذَکَرَ اسْمَ رَبِّه فَصَلَّى (آیه ۱۵)
فَصَلَّى = پس نماز گزارد.
نماز جنبهٔ عملی یاد خداست.
همچنین نماد ذکر است،
تا نماز نباشد ادعای به یاد خدا بودن باطل است
بهاینترتیب قرآن راه درمان بیماری شقاوت و روی گردانی از تذکرات پیامبران را
در سه چیز میداند:
تزکیه
یاد خدا
و نماز،
که هر سه این عوامل در کنار یکدیگر
انسان را به «فلاح و رستگارى» میرساند.
همینکه نفس تزکیه شد
و از خودبینى و دود شهوات
و آلودگیها پاک شد؛
نور رب بر آن مىتابد و ذکر خداوند
این نور را استمرار میبخشد
و این ذکر و تابش، خشوع و گرایش بهحق مىآورد و حالت تسلیم کامل در برابر خدا و پیامبر ایجاد میکند
و نماز مصداق بارز این ذکر است و با حرکات رکوع و سجود و ... جلوه میکند
نماز بزرگترین عامل تربیتی و اصلاحی است
و اینگونه است که فلاح و رستگارى؛
باعث میشود که شما برخلاف شقی ترین(اشقی)؛
که تا ابد در آتش است،
از هنگامه مرگ ذرهای ناراحتی نداشته باشی و مشمول الطاف الهی قرار گیری و در پناه لطف او باشی.
تفسیر سوره مبارکه الاعلی (۲۴)
فصل سوم: آیات ۱۴- ۱۸ سوره اعلی
فصل سوم: تزکیه راه رستگاری است
گفته شد که روش قرآن در برخورد
با بیماریهای روحی و قساوت
در برابر آیات روشن پروردگار،
این است که ابتدا درمان را بیان میکند
و سپس به علت اصلی بیماری میپردازد
در این سوره نیز ابتدا درمان بیماری شقاوت را «فلاح» یا همان «رستن و رها شدن از بند خودخواهی» بیان میکند و راه رسیدن به آن را نیز که «تزکیه، یاد خدا و نماز» است؛ نشان میدهد.
اکنون میبینیم در ادامه آیات، علت اصلی بیماری دوری از هدایت و یاد خدا را بیان میکند
و باحالت ملامت، مردم را مخاطب قرار میدهد و بهصورت یک افسوس میگوید:
مشکل اینجاست که شما هیچیک از راهکارهای رستگاری را دنبال نمی کنید و اصلا در پی پاک شدن نیستید!
بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَیاةَ الدُّنْیا (آیه ۱۶)
بلکه شما زندگی پستتر دنیا را برمیگزینید.
مشکل اینجاست که شما تزکیه و یاد خدا ندارید. یعنی نمیخواهید که داشته باشید؛
بلکه زندگی دنیا را ترجیح داده اید و آن را انتخاب کرده اید.
وَ الْآخِرَةُ خَیْرٌ وَ أَبْقى (آیه ۱۷)
و این ترجیح دنیا بر آخرت، در حالی است که آخرت بهتر و پایدارتر از حیات زودگذر دنیاست.
تُؤْثِرُونَ:
یعنی برمیگزینید، ترجیح میدهید.
به معنای انتخاب چیزی که گمان میرود بهتر و برتر از انتخابهای دیگر است.
ابقی: پایندهتر؛ به معنای باقی ماندن در مقابل فنا و نابودی.
گمان باقی بودن دنیا و دلبستگی به آن باعث شده که آن را به آخرت ترجیح دهید.
ولی این فقط یک گمان است، توهمی بیش نیست، شما بر اساس یک احساس ناپایدار، یک گمان بیهوده؛ راه خود را انتخاب کرده اید!
الْحَیاةَ الدُّنْیا:
یعنی زندگی پستتر، منظورش از زندگی پستتر؛ پستترین زندگیهاست، نه زندگی در جهان
پستتر. اینها باهم فرق میکنند.
تفسیر سوره مبارکه الاعلی (۲۵)
فصل سوم: آیات ۱۴- ۱۸ سوره اعلی
فصل سوم: تزکیه راه رستگاری است.
مشکل اینجاست که:
بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَیاةَ الدُّنْیا (آیه ۱۶)
شما زندگی پستتر را ترجیح میدهید.
منظور زندگی است که خودِ آن زندگی پستتر است.
توضیح اینکه:
زندگی در این دنیا دو جور است:
1⃣ بعضی زندگیشان زندگی اعلی است چون در آن آلودگی وجود ندارد،
زندگی الهی است؛ بر اساس خداشناسی و خداپرستی است
2⃣ بعضی دیگر مثل کرمهایی که در لجن زندگی میکنند غرق در آلودگی هستند
و این درحالی استکه هر دو در همین دنیا زندگی میکنند.
در همین دنیا یکی حیات طیبه و اعلی را انتخاب میکند
و یکی زندگی پستتر را ترجیح میدهد
خداوند در این آیات خطاب میکند:
شما که از تذکر و هدایت و فلاح دور هستید به این دلیل است که زندگیهای پست و آلوده را بر همهچیز دیگر ترجیح میدهید
انگار میخواهد بگوید «ای افسوس که شما چنین هستید»
درحالیکه آخرت بهتر است
و جاودانهتر است و دنیا جاودانه نیست
ولی شما با دنیا جوری رفتار میکنید که انگار یک زندگی جاودانه در دنیا خواهید داشت!
با خود فکر میکنید ما که حالا هستیم، هنوز عمری نکردهایم،
این فکر درست مانند این است که بگویید ما برای همیشه در این دنیا هستیم.
ریشه نرسیدن شما به فلاح همین سرگرمی شدید و دلخوشیتان به دنیای زودگذر است
در حالیکه دنیا فقط وسیلهای است برای رشد و شکوفایی و رسیدن به فلاح.
گذرگاهی است ناپایدار،
که باید فقط از آن عبور کنید.
و گمان و برداشت اشتباه شما از دنیا، باعث ماندگاری آن نخواهد شد،
فقط روحتان را بیمار و قلبتان را در برابر تذکرات الهی سخت تر میکنید.
تفسیر سوره مبارکه الاعلی (۲۶)
فصل سوم: آیات ۱۴- ۱۸ سوره اعلی
فصل سوم: تزکیه راه رستگاری است.
علاقه و حب_شدید به دنیا
و انتخاب آن بهعنوان تنها هدف_زندگی؛
و جاودانه پنداشتن آن؛
مهمترین واصلیترین عامل دوری از صراط مستقیم و تعلیمات انبیاء است.
علاقه به دنیا شامل مال، مقام، شهوت جنسى، برتریجویی، تنپرورى، انتقامجویى و مانند اینهاست
که گاه انسانهای مؤمن را نیز درگیر میکند.
و آنان را از یاد خدا غافل میکند.
و گاه چنان طوفانى در روح انسان ایجاد مىکند که تمام معلومات او را بر باد مى دهد
و حس تشخیص او را از میان مىبرد و درنتیجه حیات دنیا را بر آخرت مقدم مى دارد.
اگر پرونده هاى جنایى را بنگریم این واقعیت را بهخوبی مشاهده مىکنیم.
هنگامیکه علل جنگها، خونریزیها، کشت و کشتارها (حتى میان برادران و دوستان) را موردتوجه قرار مىدهیم جاى پاى حب دنیا در همه آنها مشهود و نمایان است.
ممکن نیست عاشقان دنیا بر سر دوراهی
رسیدن به متاع این جهان
و نیل به «رضاى خدا» دومى را مقدم شمارند.
پس تزکیه کنید و خود را تا میتوانید به زیور یاد خدا و تسلیم در برابر او بیارایید.
تفسیر سوره مبارکه الاعلی (۲۷)
فصل سوم: آیات ۱۴- ۱۹ سوره اعلی
فصل سوم: تزکیه راه رستگاری است.
و سخن پایانی سوره این است که:
إِنَّ هذا لَفِی الصُّحُفِ الْأُولى (آیه ۱۸)
صُحُفِ إِبْراهِیمَ وَ مُوسى (آیه ۱۹)
قطعاً این حقیقت که بر شما خواندیم در کتابهای آسمانی نخستین وجود دارد.
هم در کتاب ابراهیم و هم در کتاب موسی
همه آنچه که گفتیم
از تزکیه و پاک شدن
تا یاد خدا و نماز و تسلیم و خشوع
و تأثیر علاقه شدید به دنیا در انتخاب شما،
همه و همه از اصول اساسى عالم ادیان الهی و از تعلیمات بنیادى همه انبیا و پیامبران است
و کتابهای آنان نیز مردم را به همین راه دعوت کردهاند ازجمله در کتاب آسمانی ابراهیم و موسی.
دعوت و شعار همه پیمبران نخستین و واپسین همین بوده است.
از همانگاه که آدمى از حاکمیت مطلق غرایز حیوانى آزاد شد
و داراى اختیار و ارادهاى گردید
و توانست راه زندگی و حیات را خود برگزیند،
پیامبرانى برانگیخته شدند تا اندیشهها را رشد دهند و گزینشها را بهتر گردانند
تا انسان با اختیار، خود را محکوم غرایز نگرداند.
دعوت به توحید و معاد و فضائل اخلاقی و نیز در تکمیل آنها تشریع عبادات و حدود و قوانین،
همگى در جهت گزیدن آخرت و حیات برتر است.
پایان فصل سوم
نتیجه سوم: علاقه شدید به زندگی پست تر انسان را از فلاح و رستگاری دور میکند و به بی خیالی و عناد می رساند
برای رهایی از این آلودگی باید تزکیه کرد یعنی روح را از آلودگیهای اخلاقی و اعتقادی و عملی پاک
و خشوع و تسلیم در برابر پروردگار را تقویت نمود
که مصداق بارز این خشوع و تسلیم را در نماز مشاهده میکنیم.
تفسیر سوره مبارکه الاعلی (۲۸)
کلام ماقبل آخر اینکه:
همه موجودات تسبیحگوی خداوند هستند.
و انسان هم که شاید در نظام تشریع و دینداری غافل باشد و کفر بورزد؛
و از قافله هستی جدا گردد، اما در نظام تکوین تسبیح گوی خداوند است.
اصل هستی او، یعنی دست و پا و زبان و بطور کلی آفرینش او،
تسبیحگوی خداوندند؛ هرچند زبان و حرکاتِ اختیاریش، خلاف این باشد
و پیامبران آمدند و تذکر دادند تا انسان این تسبیح را با زبان اختیاری اش نیز بازگوید.
و پیامبران آمدند تا انسان راه رفتن و رسیدن به سعادت را با انتخاب خود پیدا کند
و نزدیک ترین راه را برای رهایی از ستمِ به خود و سرنوشتش، (یعنی شقاوت) بیابد.
پس اکنون وظیفه همه ماست که؛
آموزههای این سوره نورانی را در زندگی و جامعه خود، پیاده کنیم
و تعلیمات ارزشمند پیامبر اعظم را در سراسر جهان تبلیغ کنیم
و البته باید به این نکته هم توجه کنیم که:
حتماً بسیار کسان هستند که به دلیل عدم توجه یا تیرگی قلبهایشان،
در برابر تبلیغ و دعوت به قرآن ایستادگی میکنند و در مقام مبارزه و اطفاء کلمه حق برمی آیند
بااینکه براساس فطرت بدان تمایل دارند.
ولی این را هم نباید فراموش کنیم که همیشه هم کسانی هستند که بر اثر تکرار و یادآوری کلام حق و آیات قرآن،
متذکر شده و از آن استقبال می کنند
چون نور فطرت را در درون خود خاموش نکرده اند.
در شماره آینده، ان شاءالله آخرین قسمت تفسیر سوره الاعلی را خواهید خواند.
تفسیر سوره مبارکه الاعلی (۲۹)
اما کلام آخر و پایان تفسیر سوره الاعلی
آنچه حتمی است این است که:
شنیدن و تبلیغ و تعلیم آیات قرآنى که طنین آن براى همیشه جهان را فراگرفته است؛
اجتماعات بشرى را دودسته خواهد کرد:
گروهى که برحسب فطرت خداداده از شنیدن دعوت آیات قرآن و انتشار معارف و نصایح آن،
تمایل بشنیدن حق و حقیقت پیدا کرده
و خشیت و عظمت پروردگار قلوب آنان به لرزه درآورده
و معارف اسلام و احکام آن، آنان را به خود جلب میکند و دعوت اسلام را می پذیرند
و گروهی دیگر در اثر شنیدن دعوت آیات قرآنى و عدم توجه به آن
و به دلیل سرگرمى به امور دنیوى
و بر اساس نفرت و ظلمتی که در دلهای آنان پدید آمده است،
دعوت آیات قرآنى را نمیپذیرند
و شقاوت قلوب آنان را فرا خواهد گرفت.
بگونه ای از دین مىگریزند که گویى به زیان آنهاست
و در برابر آن مانعهایی قرار مىدهند تا دیگران هم به آن نرسند
و به مبلغان دین تهمتهایی میزنند
تا خود را قانع کنند که حق با آنهاست
و اینان بدبختانی هستند که می خواهند با فوت کردن توسط دهانشان، چراغ نورافشان و خیره کننده حق را خاموش کنند
غافل از اینکه خودشان در قفس تنگ جهالت و حماقتشان گرفتار می شوند
چرا که نور «رب اعلی» هرگز خاموش کردنی نیست.
در نتیجه، شما مؤمنان، از تذکر و تبلیغ خسته نشوید که روزی قرآن و آیات کریمه اعجاز آمیزش، قلوب بشر را مىرباید
و بهتدریج طنین آن نیز فضاى جهان را فرا خواهد گرفت
و آثار و اشعه آن جاودانه خواهد شد
جهان بشریت را فرمانروائى خواهد کرد، بگونه ای که هیچ فرمانى نتواند اینچنین اثر گذار باشد.
به این ترتیب تفسیر سوره الاعلی پایان می یابد،
به زودی ان شاءالله تفسیر سوره دیگری را آغاز خواهیم کرد.
تفسیر سوره مبارکه «القدر» از آیت الله مکارم شیرازی _ درس اول
بسم الله الرحمن الرحیم
سورة القدر - سورة ۹۷ - تعداد آیات ۵
بسم الله الرحمن الرحیم
سورة القدر - سورة ۹۷ - تعداد آیات ۵
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم
إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ ﴿١﴾
وَمَا أَدْرَاکَ مَا لَیْلَةُ الْقَدْرِ ﴿٢﴾
لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ ﴿٣﴾
تَنَزَّلُ الْمَلائِکَةُ وَالرُّوحُ فِیهَا بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ کُلِّ أَمْرٍ ﴿٤﴾
سَلامٌ هِیَ حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ ﴿٥﴾
ترجمه :
بنام خداوند بخشنده مهربان
۱ - ما آن (قرآن ) را در شب قدر نازل کردیم.
۲ - و تو چه مى دانى شب قدر چیست؟!
۳ - شب قدر بهتر از هزار ماه است.
۴ - فـرشـتـگـان و «روح» در آن شـب بـه اذن پـروردگـارشـان بـراى (تـقـدیـر) هـر کـار نازل مى شوند.
۵ - شبى است مملو از سلامت (و برکت و رحمت ) تا طلوع صبح!
تفسیر: شب قدر شب نزول قرآن!
از آیـات قـرآن بـه خـوبـى اسـتـفـاده مـى شـود کـه قـرآن مـجـیـد در مـاه مـبـارک رمـضـان نازل شده است: شهر رمضان الذى انزل فیه القرآن (بقره ۱۸۵) و ظاهر این تعبیر آن است که تمام قرآن در این ماه نازل گردید.
و در نـخـسـتـیـن آیـه سـوره قـدر مـى افـزایـد: مـا آن را در شـب قـدر نازل کردیم (انا انزلناه فى لیلة القدر).
گـر چـه در این آیه صریحا نام قرآن ذکر نشده ولى مسلم است که ضمیر انا انزلناه به قرآن باز مى گردد و ابهام ظاهرى آن براى بیان عظمت و اهمیت آن است.
تـعـبـیـر بـه انـا انـزلنـاه (مـا آن را نـازل کردیم ) نیز اشاره دیگرى به عظمت این کتاب بـزرگ آسمانى است که خداوند نزول آن را به خودش نسبت داده مخصوصا با صیغه متکلم مـع الغـیـر کـه مـفـهـوم جـمـعـى دارد و دلیـل بـر عـظـمـت اسـت.
نـزول آن در شـب قـدر هـمـان شـبـى کـه مـقـدرات و سـرنـوشـت انـسـانـهـا تـعـیـیـن مى شود دلیل دیگرى بر سرنوشت ساز بودن این کتاب بزرگ آسمانى است.
از ضـمـیـمـه کـردن ایـن آیـه بـا آیه سوره بقره: (شهر رمضان الذى انزل فیه القرآن _ بقره ۱۸۵) نتیجه گیرى مى شود که شب قدر در ماه مـبـارک رمـضـان است، اما کدام شب است؟
پاسخ به این سؤال را در قسمت دوم بخوانید.
درس دوم
از ضـمـیـمـه کـردن ایـن آیـه بـا آیه سوره بقره: (شهر رمضان الذى انزل فیه القرآن _ بقره ۱۸۵) نتیجه گیرى مى شود که شب قدر در ماه مـبـارک رمـضـان است، اما کدام شب است؟
اکنون پاسخ این سؤال: از قرآن چیزى در این مورد استفاده نمى شود، ولى روایـات در ایـن باره بحث فراوان کرده اند که در پایان تفسیر این سوره به خواست خدا در این زمینه و مسائل دیگر سخن خواهیم گفت.
در ایـنـجـا سـؤ الى مطرح است و آن اینکه هم از نظر تاریخى و هم از نظر ارتباط محتواى قـرآن بـا حـوادث زنـدگـى پـیغمبر اکرم (ص) مسلم است که این کـتـاب آسـمـانـى بـه طـور تـدریـجـى و در طـى 23 سـال نـازل گـردید، این امر چگونه با آیات فوق که مى گوید در ماه رمضان و شب قدر نـازل شـده اسـت سـازگـار مـى بـاشـد؟
پـاسـخ ایـن سـؤ ال - بـه گـونـه اى کـه بـسـیـارى از مـحـقـقـان گـفـتـه انـد ایـن اسـت کـه قـرآن داراى دو نزول بوده است.
نـزول دفـعـى که در یک شب تمام آن بر قلب پاک پیغمبر اکرم (ص) یـا بـیـت المـعـمـور یـا از لوح مـحـفـوظ بـه آسـمـان دنـیـا نازل گردید.
و نزول تدریجى که در طول بیست و سه سال دوران نبوت انجام گرفت.
بـعـضـى نـیـز گـفـتـه انـد آغـاز نـزول قـرآن در لیـلة القـدر بوده نه تمام آن ولى این بر خلاف ظاهر آیه است که مى گوید ما قرآن را در شب قدر نازل کردیم.
قـابـل تـوجـه ایـنـکـه : دربـاره نـازل شـدن قـرآن در بـعـضـى از آیـات تـعـبـیـر بـه (انـزال ) و در بـعـضـى تـعـبـیر به (تنزیل ) شده است، و از پاره اى از متون لغت اسـتـفـاده مـى شـود کـه تـنـزیـل مـعـمـولا در جـائى گـفـتـه مـى شـود کـه چـیـزى تـدریـجا نـازل گـردد، ولى (انـزال ) مـفـهـوم وسـیـع تـرى دارد کـه نـزول دفـعـى را نـیـز شـامـل مى گردد. این تفاوت تعبیر که در آیات قرآن آمده مى تواند اشاره به دو نزول فوق باشد.
از ضـمـیـمـه کـردن ایـن آیـه بـا آیه سوره بقره: (شهر رمضان الذى انزل فیه القرآن _ بقره ۱۸۵) نتیجه گیرى مى شود که شب قدر در ماه مـبـارک رمـضـان است، اما کدام شب است؟
اکنون پاسخ این سؤال: از قرآن چیزى در این مورد استفاده نمى شود، ولى روایـات در ایـن باره بحث فراوان کرده اند که در پایان تفسیر این سوره به خواست خدا در این زمینه و مسائل دیگر سخن خواهیم گفت.
در ایـنـجـا سـؤ الى مطرح است و آن اینکه هم از نظر تاریخى و هم از نظر ارتباط محتواى قـرآن بـا حـوادث زنـدگـى پـیغمبر اکرم (ص) مسلم است که این کـتـاب آسـمـانـى بـه طـور تـدریـجـى و در طـى 23 سـال نـازل گـردید، این امر چگونه با آیات فوق که مى گوید در ماه رمضان و شب قدر نـازل شـده اسـت سـازگـار مـى بـاشـد؟
پـاسـخ ایـن سـؤ ال - بـه گـونـه اى کـه بـسـیـارى از مـحـقـقـان گـفـتـه انـد ایـن اسـت کـه قـرآن داراى دو نزول بوده است.
نـزول دفـعـى که در یک شب تمام آن بر قلب پاک پیغمبر اکرم (ص) یـا بـیـت المـعـمـور یـا از لوح مـحـفـوظ بـه آسـمـان دنـیـا نازل گردید.
و نزول تدریجى که در طول بیست و سه سال دوران نبوت انجام گرفت.
بـعـضـى نـیـز گـفـتـه انـد آغـاز نـزول قـرآن در لیـلة القـدر بوده نه تمام آن ولى این بر خلاف ظاهر آیه است که مى گوید ما قرآن را در شب قدر نازل کردیم.
قـابـل تـوجـه ایـنـکـه : دربـاره نـازل شـدن قـرآن در بـعـضـى از آیـات تـعـبـیـر بـه (انـزال ) و در بـعـضـى تـعـبـیر به (تنزیل ) شده است، و از پاره اى از متون لغت اسـتـفـاده مـى شـود کـه تـنـزیـل مـعـمـولا در جـائى گـفـتـه مـى شـود کـه چـیـزى تـدریـجا نـازل گـردد، ولى (انـزال ) مـفـهـوم وسـیـع تـرى دارد کـه نـزول دفـعـى را نـیـز شـامـل مى گردد. این تفاوت تعبیر که در آیات قرآن آمده مى تواند اشاره به دو نزول فوق باشد.
در آیه بعد براى بیان عظمت شب قدر مى فرماید: تو چه مى دانى شب قدر چیست؟
(و ما ادراک ما لیلة القدر). و بـلافـاصـله مى گوید: شب قدر شبى است که از هزار ماه بهتر است
(لیلة القدر خیر من الف شهر). ایـن تـعبیر نشان مى دهد که عظمت این شب به قدرى است که حتى پیغمبر اکرم (صلى الله عـلیـه و آله و سـلم ) بـا آن عـلم وسـیـع و گـسـتـرده اش قبل از نزول این آیات به آن واقف نبود.
مى دانیم هزار ماه بیش از هشتاد سال است، به راستى چه شب با عظمتى است که به اندازه یک عمر طولانى پر برکت ارزش دارد؟
در بـعـضـى از تـفـاسیر آمده است که پیغمبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) فرمود:
یـکـى از بـنـى اسـرائیـل لبـاس جـنـگ در تـن کـرده بـود و هزار ماه از تن بیرون نیاورد و پـیـوسته مشغول (یا آماده) جهاد فى سبیل الله بود، اصحاب و یاران تعجب کردند و آرزو داشـتـنـد چـنـان فـضـیـلت و افـتـخـارى بـراى آنـهـا نـیـز مـیـسـر مـى شـد، آیـه فـوق نازل گشت و بیان کرد که:
(شب قدر از هزار ماه برتر است).
در حدیث دیگرى نیز آمده است که پیغمبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) از چهار نفر از بـنـى اسرائیل که هشتاد سال عبادت خدا را بدون عصیان انجام داده بودند سخن به میان آورد، اصـحـاب آرزو کردند که اى کاش آنها هم چنین توفیقى پیدا مى کردند آیه فوق در این زمینه نازل شد.
در ایـنـکـه عـدد هـزار در اینجا براى تعداد است یا تکثیر؟
بعضى گفته اند: براى تکثیر اسـت، و ارزش شـب قـدر از هـزاران مـاه نـیـز برتر مى باشد، ولى روایاتى که در بالا نقل کردیم نشان مى دهد که عدد مزبور براى تعداد است،
و اصولا عدد همیشه براى تعداد است مگر اینکه قرینه روشنى بر تکثیر باشد.
سـپـس بـه توصیف بیشترى از آن شب بزرگ پرداخته، مى افزاید:
فرشتگان و روح در آن شـب بـه اذن پـروردگـارشـان بـراى تـقـدیـر هـر کـار نـازل مـى شـونـد:
(تـنـزل المـلائکـة و الروح فـیـهـا بـاذن ربـهـم مـن کل امر).
بـا تـوجـه بـه ایـنـکـه (تـنـزل) فـعـل مـضـارع اسـت، و دلالت بـر استمرار دارد (در اصـل «تـتـنـزل» بـوده) روشـن مـى شـود که شب قدر مخصوص به زمان پیغمبر اکرم (صـلى الله عـلیـه و آله و سلم ) و نزول قرآن مجید نبوده، بلکه امرى است مستمر و شبى است مداوم که در همه سال تکرار مى شود.
درس چهارم
در ایـنـکـه مـنـظـور از روح کـیـسـت؟
بـعـضـى گـفـتـه انـد: (جـبرئیل امین) است که (روح الامین) نیز نامیده مى شود، و بعضى (روح) را به معنى (وحى) تفسیر کرده اند، به قرینه آیه ۵۲ سوره شورى:
(و کذلک اوحینا الیک روحـا مـن امـرنـا): (هـمـانـگونه که بر پیامبران پیش وحى فرستادیم بر تو نیز به فرمان خود وحى کردیم).
بنابراین مفهوم آیه چنین مى شود: (فرشتگان با وحى الهى در زمینه تعیین مقدرات در آن شب نازل مى شوند).
در اینجا تفسیر سومى وجود دارد که از همه نزدیکتر به نظر مى رسد، و آن اینکه: (روح) مخلوق عظیمى است ما فوق فرشتگان.
چنانکه در حدیثى از امام صادق (علیه السلام) نـقـل شـده اسـت کـه: شـخـصـى از آن حـضـرت سـؤ ال کـرد: (آیـا روح هـمـان جـبـرئیـل اسـت؟)
امـام (عـلیـه السـلام) در پـاسـخ فـرمـود: (جـبـرئیـل مـن المـلائکـة، و الروح اعـظـم مـن المـلائکـة، ا لیـس ان الله عـز و جل یقول: تنزل الملائکة و الروح؟) جبرئیل از ملائکه است، و روح اعظم از ملائکه است، مگر خداوند متعال نمى فرماید:
ملائکه و روح نازل مى شوند؟
یعنى به قرینه مقابله، این دو با هم متفاوتند.
تفسیرهاى دیگرى نیز براى کلمه (روح) در اینجا ذکر شده چون دلیلى براى آنها نبود از آن صرف نظر گردید.
مـنـظور از (من کل امر) این است که فرشتگان براى تقدیر و تعیین سرنوشتها و آوردن هـر خـیـر و بـرکـتـى در آن شـب نـازل مـى شـونـد، و هـدف از نزول آنها انجام این امور است.
یا اینکه هر امر خیر و هر سرنوشت و تقدیرى را با خود مى آورند.
بعضى نیز گفته اند: مـنـظـور ایـن اسـت کـه آنـهـا بـه امـر و فـرمـان خـدا نـازل مى شوند، ولى مناسب همان معنى اول است.
تـعـبـیـر بـه (ربـهـم) که در آن تکیه روى مسأله ربوبیت و تدبیر جهان شده است. تـنـاسـب نـزدیـکـى بـا کـار ایـن فـرشـتـگـان دارد کـه آنـهـا بـراى تدبیر و تقدیر امور نازل مى شوند و کار آنها نیز گوشه اى از ربوبیت پروردگار است.
تفسیر «القدر» درس پنجم
و در آخـریـن آیـه مى فرماید: شبى است آکنده از سلامت و خیر و رحمت تا طلوع صبح:
(سلام هى حتى مطلع الفجر).
هـم قـرآن در آن نـازل شـده، هـم عـبـادت و احـیـاء آن مـعـادل هـزار مـاه اسـت،
هـم خـیـرات و بـرکـات الهـى در آن شـب نـازل مـى شود، هم رحمت خاصش شامل حال بندگان مى گردد، و هم فرشتگان و روح در آن شب نازل مى گردند.
بنابراین شبى است سرتاسر سلامت، از آغاز تا پایان، حتى طبق بعضى از روایـات در آن شـب شـیـطـان در زنـجیر است و از این نظر نیز شبى است سالم و توأم با سلامت.
بنابراین اطلاق (سلام) که به معنى سلامت است بر آن شب (به جاى اطلاق سالم) در حقیقت نوعى از تأکید است؛ همانگونه که گاه مى گوئیم فلان کس عین عدالت است.
بـعـضـى نـیـز گـفـتـه انـد کـه اطـلاق سـلام بـر آن شـب به خاطر این است که فرشتگان پیوسته به یکدیگر یا به مؤ منان سلام مى کنند، یا به حضور پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم) و جانشین معصومش مى رسند و سلام عرضه مى دارند.
جمع میان این تفسیرها نیز امکانپذیر است.
به هر حال شبى است سراسر نور و رحمت و خیر و برکت و سلامت و سعادت و بى نظیر از هر جهت.
در حـدیـثـى آمـده است که از امام باقر سؤ ال شد: آیا شما مى دانید شب قدر کدام شب است؟
فرمود: کیف لا نعرف و الملائکة تطوف بنا فیها: چگونه نمى دانیم، در حالى فرشتگان در آن شب در گرد ما دور مى زنند!.
تفسیر سوره «القدر» درس ششم
در داستان ابراهیم (علیه السلام ) آمده است که چند نفر از فـرشـتـگـان الهـى نزد او آمدند و بشارت تولد فرزند براى او آوردند و بر او سلام کـردنـد (هـود - ۶۹) مـى گویند لذتى که ابراهیم (علیه السلام ) از سلام این فرشتگان بـرد بـا تـمـام دنـیـا بـرابـرى نـداشـت،
اکـنـون بـاید فکر کرد که وقتى گروه گروه فـرشـتـگـان در شـب قـدر نـازل مـى شـونـد و بـر مـؤمنان سلام مى کنند چه لذت و لطف و برکتى دارد؟!
وقـتـى ابراهیم (علیه السلام ) را در آتش نمرودى افکندند فرشتگان آمدند و بر او سلام کـردند، و آتش بر او گلستان شد، آیا آتش دوزخ به برکت سلام فرشتگان بر مؤمنان در شب قدر برد و سلام نمى شود؟
آرى ایـن نـشـانـه عـظـمـت امـت مـحـمـد (صـلى الله عـلیـه و آله و سـلم ) است که در آنجا بر خلیل (علیه السلام ) نازل مى شوند و در اینجا بر این امت اسلام.
نکته ها:
یک - چه امورى در شب قدر مقدر مى شود؟
در پـاسـخ ایـن سـؤ ال، کـه چرا این شب، شب قدر نامیده شده؟ سخن بسیار گفته اند، از جمله اینکه:
۱ - شـب قـدر بـه ایـن جـهـت (قـدر) نـامـیـده شـده کـه جـمـیـع مـقـدرات بـندگان در تمام سـال در آن شب تعیین مى شود، شاهد این معنى سوره دخان است که مى فرماید:
انا انزلناه فـى لیـلة مـبـارکـة انـا کنا منذرین فیها یفرق کل امر حکیم:
ما این کتاب مبین را در شبى پر برکت نازل کردیم، و ما همواره انذار کننده بوده ایم، در آن شب که هر امرى بر طبق حکمت خداوند تنظیم و تعیین مى گردد (دخان - ۳ و ۴).
ایـن بـیـان هـمـاهـنـگ بـا روایـات مـتـعـددى اسـت کـه مـى گـویـد: در آن شـب، مـقـدرات یـکـسـال انسانها تعیین مى گردد، و ارزاق و سرآمد عمرها، و امور دیگر، در آن لیله مبارکه تفریق و تبیین مى شود.
البته این امر هیچگونه تضادى با آزادى اراده انسان و مسأله اختیار ندارد، چرا که تقدیر الهى به وسیله فرشتگان بر طبق شایستگیها و لیاقتهاى افراد، و میزان ایمان و تقوى و پاکى نیت و اعمال آنها است.
یـعـنـى بـراى هـر کـس آن مقدر مى کنند که لایق آن است، یا به تعبیر دیگر زمینه هایش از ناحیه خود او فراهم شده، و این نه تنها منافاتى با اختیار ندارد و بلکه تاءکیدى بر آن دارد
درس هفتم
۲ - بـعـضى نیز گفته اند آن شب را از این جهت شب قدر نامیده اند که داراى قدر و شرافت عـظـیـمـى اسـت.
(نـظـیـر آنچه در آیه ۷۴ سوره حج آمده است:
(ما قدروا الله حق قدره آنها قدر خداوند را نشناختند).
۳ - گـاه نـیـز گـفـتـه انـد بـه خـاطـر آن اسـت کـه قـرآن بـا تـمـام قـدر و مـنـزلتـش بر رسـول والا قـدر، و بـه وسـیـله فـرشـتـه صـاحـب قـدر نازل گردید.
۴ - یـا ایـنـکـه شـبـى اسـت کـه مـقـدر شـده قـرآن در آن نازل گردد.
۵ - یا اینکه کسى که آن شب را احیاء بدارد صاحب قدر و مقام و منزلت مى شود.
۶ - یا اینکه در آن شب ، آنقدر فرشتگان نازل مى شوند که عرصه زمین بر آنها تنگ مى شود، چون تقدیر به معنى -تنگ گرفتن نیز آمده است مانند:
(و من قدر علیه رزقه) طلاق - ۷
جمع میان تمام این تفسیرها در مفهوم گسترده (لیلة القدر) کاملا ممکن است هر چند تفسیر اول از همه مناسب تر و معروف تر است.
درس هشتم
دو - شب قدر کدام شب است؟
در ایـنـکـه لیلة القدر در ماه رمضان است تردیدى نیست، چرا که جمع میان آیات قرآن همین مـعـنـى را اقـتـضـاء مـى کـنـد،
از یـکـسـو مـى گـویـد:
قـرآن در مـاه رمـضـان نـازل شـده (بـقـره - ۱۸۵)
و از سـوى دیـگـر مـى فـرمـایـد:
در شـب قـدر نازل گردیده (آیات مورد بحث ).
ولى در ایـنـکـه کـدام شـب از شـبـهـاى مـاه رمضان است؟ گفتگو بسیار است، و در این زمینه تـفـسـیـرهـاى زیادى شده، از جمله شب اول، شب هفدهم، شب نوزدهم، شب بیست و یکم، شب بـیـسـت و سـوم، شب بیست و هفتم، و شب بیست و نهم.
ولى مشهور و معروف در روایات این است که در دهه آخر ماه رمضان و شب بـیـسـت و یـکـم یـا بـیـسـت و سـوم اسـت،
لذا در روایتى مى خوانیم که در دهه آخر ماه مبارک پـیـغـمـبـر اکـرم (صـلى الله عـلیـه و آله و سـلم ) تـمـام شـبـهـا را احـیـا مـى داشـت و مشغول عبادت بود.
و در روایتى از امام صادق (علیه السلام ) آمده است که شب قدر شب بیست و یکم یا بیست و سـوم اسـت، حـتـى هـنگامى که راوى اصرار کرد کدام یک از این دو شب است و گفت: اگر من نـتـوانـم هـر دو شـب را عـبـادت کـنـم کـدام یک را انتخاب نمایم؟!
امام (علیه السلام ) تعیین نـفـرمـود، و افـزود،
مـا ایـسـر لیـلتـین فیما تطلب:
چه آسان است دو شب براى آنچه مى خواهى!.
ولى در روایـات مـتـعـددى کـه از طـرق اهـل بیت (علیهمالسلام ) رسیده است بیشتر روى شب بـیـسـت و سـوم تـکـیـه شـده، در حـالى کـه روایـات اهل سنت بیشتر روى شب بیست و هفتم دور مى زند.
در روایـتـى از امـام صـادق (عـلیـه السـلام ) نـیـز نقل شده که فرمود:
التـقـدیـر فى لیلة القدر تسعة عشر، و الابرام فى لیلة احدى و عشرین و الامضاء فى لیلة ثلاث و عشرین.
تـقـدیـر مـقـدرات در شـب نوزدهم، و تحکیم آن در شب بیست و یکم، و امضاء در شب بیست و سوم است و به این ترتیب بین روایات جمع مى شود.
درس نهم
سه - چرا شب قدر مخفى است؟
بـسـیـارى مـعـتـقـدنـد مـخـفـى بـودن شـب قـدر در مـیـان شـبـهـاى سال، یا در میان شبهاى مـاه مـبارک رمضان براى این است که مردم به همه این شبها اهمیت دهند، همانگونه که خداوند:
رضـاى خـود را در مـیـان انـواع طـاعـات پـنهان کرده تا مردم به همه طاعات روى آورند،
و غـضـبش را در میان معاصى پنهان کرده تا از همه بپرهیزند،
دوستانش را در میان مردم مخفى کـرده تـا همه را احترام کنند،
اجابت را در میان دعاها پنهان کرده تا به همه دعاها رو آورند،
اسـم اعـظـم را در مـیـان اسـمائش مخفى ساخته تا همه را بزرگ دارند،
و وقت مرگ را مخفى ساخته تا در همه حال آماده باشند.
و این فلسفه مناسبى به نظر مى رسد.
چهار - آیا شب قدر در امتهاى پیشین نیز بوده است؟
ظـاهـر آیـات ایـن سـوره نـشـان مـى دهـد کـه شـب قـدر مـخـصـوص زمـان نـزول قـرآن و عـصـر پـیـامـبـر اسـلام (صـلى الله عـلیـه و آله و سلم ) نبوده، بلکه همه سـال تـا پـایـان جـهـان تـکـرار مـى شـود. تـعـبـیـر بـه فـعل مضارع (تنزل) که دلالت بر استمرار دارد، و همچنین تعبیر به جمله اسمیه:
(سلام هى حتى مطلع الفجر)
که نشانه دوام است نیز گواه بر این معنى است.
بعلاوه روایات بسیارى که شاید در حد تواتر باشد نیز این معنى را تأیید مى کند.
ولى آیا در امتهاى پیشین نیز بوده است یا نه.
صـریـح روایـات مـتـعـددى ایـن اسـت که این از مواهب الهى بر این امت مى باشد، چنانکه در حـدیـثـى از پـیـغـمبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) آمده است که فرمود:
ان الله وهب لامـتـى لیـلة القدر لم یعطها من کان قبلهم:
خداوند به امت من شب قدر را بخشیده و احدى از امتهاى پیشین از این موهبت برخوردار نبودند.
در تفسیر آیات فوق نیز بعضى از روایات دلالت بر این مطلب دارد.
درس نهم
سه - چرا شب قدر مخفى است؟
بـسـیـارى مـعـتـقـدنـد مـخـفـى بـودن شـب قـدر در مـیـان شـبـهـاى سال، یا در میان شبهاى مـاه مـبارک رمضان براى این است که مردم به همه این شبها اهمیت دهند، همانگونه که خداوند:
رضـاى خـود را در مـیـان انـواع طـاعـات پـنهان کرده تا مردم به همه طاعات روى آورند،
و غـضـبش را در میان معاصى پنهان کرده تا از همه بپرهیزند،
دوستانش را در میان مردم مخفى کـرده تـا همه را احترام کنند،
اجابت را در میان دعاها پنهان کرده تا به همه دعاها رو آورند،
اسـم اعـظـم را در مـیـان اسـمائش مخفى ساخته تا همه را بزرگ دارند،
و وقت مرگ را مخفى ساخته تا در همه حال آماده باشند.
و این فلسفه مناسبى به نظر مى رسد.
چهار - آیا شب قدر در امتهاى پیشین نیز بوده است؟
ظـاهـر آیـات ایـن سـوره نـشـان مـى دهـد کـه شـب قـدر مـخـصـوص زمـان نـزول قـرآن و عـصـر پـیـامـبـر اسـلام (صـلى الله عـلیـه و آله و سلم ) نبوده، بلکه همه سـال تـا پـایـان جـهـان تـکـرار مـى شـود. تـعـبـیـر بـه فـعل مضارع (تنزل) که دلالت بر استمرار دارد، و همچنین تعبیر به جمله اسمیه:
(سلام هى حتى مطلع الفجر)
که نشانه دوام است نیز گواه بر این معنى است.
بعلاوه روایات بسیارى که شاید در حد تواتر باشد نیز این معنى را تأیید مى کند.
ولى آیا در امتهاى پیشین نیز بوده است یا نه.
صـریـح روایـات مـتـعـددى ایـن اسـت که این از مواهب الهى بر این امت مى باشد، چنانکه در حـدیـثـى از پـیـغـمبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) آمده است که فرمود:
ان الله وهب لامـتـى لیـلة القدر لم یعطها من کان قبلهم:
خداوند به امت من شب قدر را بخشیده و احدى از امتهاى پیشین از این موهبت برخوردار نبودند.
در تفسیر آیات فوق نیز بعضى از روایات دلالت بر این مطلب دارد.
درس دهم
پنج - چگونه شب قدر برتر از هزار ماه است؟
ظـاهـر ایـن اسـت کـه بهتر بودن این شب از هزار ماه، به خاطر ارزش عبادت و احیاى آن شب اسـت، و روایـات فـضـیـلت لیـلة القـدر و فـضـیـلت عـبـادت آن کـه در کـتـب شـیـعـه و اهل سنت فراوان است این معنى را کاملا تأیید مى کند.
علاوه بر این، نزول قرآن در این شب، و نزول برکات و رحمت الهى در آن، سبب مى شود که از هزار ماه برتر و بالاتر باشد.
در حدیثى از امام صادق (علیه السلام) آمده است که به على بن ابى حمزه ثمالى فرمود:
فـضـیـلت شـب قـدر را در شـب بـیـسـت و یکم و بیست و سوم بطلب، و در هر کدام از این دو یکصد رکعت نماز بجاى آور، و اگر بتوانى هر دو شب را تا طلوع صبح احیا بدار و در آن شب غسل کن.
(ابوحمزه ) مى گوید:
عرض کردم:
اگر نتوانم ایستاده این همه نماز بخوانم؟
فـرمـود: نـشـسته بخوان،
عرض کردم:اگر نتوانم؟
فرمود: در بستر بخوان، و مانعى نـدارد در آغـاز شـب خـواب مـخـتـصـرى بـکـنـى و بـعـد مـشـغـول عـبـادت شـوى،
درهـاى آسـمـان در مـاه رمـضـان گـشـوده اسـت،
و شـیـاطـیـن در غل و زنجیرند،
و اعمال مؤ منین مقبول است
و چه ماه خوبى است ماه رمضان؟!.
درس یازدهم
شش - چرا قرآن در شب قدر نازل شد؟
از آنـجـا کـه در شـب قـدر سـرنـوشـت انـسـانـهـا بـراى یکسال، بر طبق لیاقتها و شـایـسـتگیهاى آنها، تعیین مى شود، باید آن شب را بیدار بود، و توبه کرد و خودسازى نمود و به درگاه خدا رفت و لیاقتى بیشتر و بهتر براى رحمت او پیدا کرد.
آرى در لحظاتى که سرنوشت ما تعیین مى شود نباید انسان در خواب باشد، و از همه چیز غـافل و بى خبر که در این صورت سرنوشت غم انگیزى خواهد داشت!
قرآن چون یک کتاب سـرنـوشـت سـاز اسـت،
و خـط سـعـادت و خوشبختى و هدایت انسانها در آن مشخص شده است،
باید در شب قدر _شب تعیین سرنوشتها_ نازل گردد!
و چه زیبا است رابطه میان قرآن و شب قدر؟
و چه پر معنى است پیوند این دو با یکدیگر؟
درس دوازدهم
هفت - آیا شب قدر در مناطق مختلف ، یکى است؟
مـى دانـیـم آغـاز مـاه هـاى قـمـرى در هـمـه بـلاد یـکـسـان نیست، و ممکن است در منطقه اى امروز اول مـاه بـاشـد و در مـنـطـقـه دیـگرى دوم ماه، بنابراین شب قدر نمى تواند یک شب معین در سـال بـوده بـاشـد، چرا که فى المثل شب بیست و سوم در مکه ممکن است شب بیست و دوم در ایـران و عـراق باشد، و به این ترتیب قاعدتا هر کدام باید براى خود شب قدرى داشته بـاشـنـد، آیـا این با آنچه از آیات و روایات استفاده مى شود که شب قدر یک شب معین است سازگار است؟!
پاسخ این سؤ ال با توجه به یک نکته روشن مى شود و آن اینکه:
شـب هـمـان سـایـه نیم کره زمین است که بر، نیم کره دیگر مى افتد، و مى دانیم این سایه هـمـراه گـردش زمـین در حرکت است، و یک دوره کامل آن در بیست و چهار ساعت انجام مى شود، بـنـابراین ممکن است شب قدر یک دوره کامل شب به دور زمین باشد، یعنى مدت بیست و چهار ساعت تاریکى که تمام نقاط زمین را زیر پوشش خود قرار مى دهد شب قدر است که آغاز آن از یک نقطه شروع مى شود و در نقطه دیگر پایان مى گیرد (دقت کنید).
خـداونـدا! بـه مـا آنچنان بیدارى و آگاهى عطا کن که از فضیلت لیلة القدر بهره کافى گیریم.
پروردگارا! چشم امید ما به لطفت دوخته است مقدرات ما را بر وفق آن تعیین فرما.
بارالها! ما را از محرومان این ماه قرار مده که محرومیتى از آن بالاتر نیست.
آمین یا رب العالمین
من کدام قسمت تقدیرم را میتوانم تغییر دهم؟
بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَانِ الرَّحِیمِ اِنَّا أَنزَلْنَاهُ فىِ لَیْلَةِ الْقَدْرِ (۱)
حواسمان باشد قرآن در شب قدر آویخته شد
تا چون ریسمانی آن را محکم بگیریم
و از چاه ذلت و اندازه حیوانیت خود را بالا بکشیم.
در هرسال یکشب وجود دارد که خالق هستی تمام اندازهها و تقدیرها و قالبها را در آن مشخص میکند
ولادتها، مرگها، خیرها و شرها، طاعات و عبادات، باران و خشکی، فراوانی نعمت و قحطی، شادمانی و اندوه ...
شب قدر، شب اندازههاست
و چون ما مخلوقات انتخابگر و عاقل و دوستداشتنی خداوند هستیم و باید خودمان راه و سرنوشتمان را انتخاب کنیم
در این شب یعنی شب اندازهها، برایمان کتابی بزرگ و عظیم با دستوراتی که راهنمای انتخابمان باشد فرستاد.
یک نقشه راه برای رفتن و حرکت کردن و رسیدن به بندگی پروردگارمان.
و اینگونه شد که شب قدر با هدایت و تشریع و قانونگذاری قرآن،
ارزش و اهمیت و عظمت پیدا میکند؛
و مقدرات الهی بر اساس ظرفیت افراد و طرح و برنامهای که بر اساس قرآن در این شب برای یک سال خود میریزند به آنها داده میشود.
بر اساس ناسپاسی و شُکر، نسبت به قرآن، در شب قدر برای تو اندازهای میگیرند و به تو نعمتها و امکانانی میدهند
بر اساس کاری که تو درگذشته کردهای، سرمایهی آیندهات را تقدیر میکنند.
و در این شب تو باید برای این سرمایه و امکانات، طرح بریزی و برنامه بگذاری؛
چون هر نوع حرکتی که همراه طرح نباشد گرفتار به خرابکاری و کُندکاری و دوبارهکاری خواهد شد و از دست خواهد رفت.
وأَن لَّیْسَ لِلْإِنسَانِ إِلَّا مَا سَعَى؛ که برای انسان چیزی جز حاصل سعی او نیست
در این شب ما هر چیزی را به انتخاب و اراده و عمل خودمان، میتوانیم تصمیم بگیریم، بنویسیم و تغییر دهیم.
در حقیقت شب قدر بهترین فرصت است برای تغییر دادن سرنوشتهای نامناسبی که بهواسطه اعمال اختیاری، برای خود رقم زدهایم،
آری در این شب باید سرنوشت خود را تغییر دهیم و حرکت کنیم؛ به کدام سو؟
به سمت سرنوشتهای مناسب و خیر پس از این فرصت، نهایت استفاده را ببریم.
بسم الله الرحمن الرحیم
مجلس پنجم:
بیایید در انتخابهایمان تجدیدنظر کنیم.
حواسمان باشد که هر انتخابی نتیجه خاص خودش را دارد.
میتوانیم برای سفر، از آسمان استفاده کنیم و با هواپیما به مقصد برسیم.
و یا از زمین با شرائط خاص خودش استفاده کنیم.
و اما ادامه کلام اینکه:
1. ما یک قالب ظاهری داریم به نام جسم و بدن که شکل و اندازه خاصی دارد و برای بزرگ شدن نیازهایی دارد که باید برآورده شوند مانند:
خوردن، خوابیدن، تولیدمثل، نیاز به تفریح، معاشرت و ارتباط با دیگران و ... که امکانشان در همین جهان و روی زمین آفریدهشده است
مثل همه مخلوقات دیگر که هرکدام نیازهای خاص خودشان رادارند.
2.. یک قالب دیگر هم داریم به نام «روح» که نه خودش مادی است و نه نیازهایش،
روح ما آسمانی است و نیازهایش هم آسمانی هستند و نوع پرورش و بزرگ کردن این «روح» با جسممان متفاوت است.
روح ما با بالا بردن ظرفیت و تحمل، در عبادت، کمک به دیگران، صبر، خوشخلقی، عبادت و اطاعت خداوند، بزرگ میشود.
روح ما همان «من» است که همیشه از آن نام میبریم.
اندازه و تقدیر و میزان بزرگ شدن این «من» را خودمان تعیین میکنیم
ما این توان و اختیار را داریم که ظرفیت خود را در جهت زمینی و مادی و طلب دنیا و عیش و نوش و راحت آن بالا ببریم.
و یا با بالابردن ظرفیت و توان روحی و پرورش روانی خود، در جهت الهی و معنوی این کار را انجام دهیم.
میتوانیم این ظرفیت را در جهت خشم، کینه، انتقام، حسد، دروغ، فریبکاری و ... افزایش دهیم
و یا در جهت کمک به دیگران، عمل نیک، راستگویی، درستکاری، علم، جهاد، شهادت و ...
انتخاب با ماست
بسمالله الرحمن الرحیم
مجلس ششم:
وَ مَا أَدْرَئکَ مَا لَیْلَةُ الْقَدْرِ( آیه ۲ سوره قدر)
و چه میدانی تو که شب قدر چیست؟
حواسمان باشد که باید بخواهیم تا عظمت شب قدر را بدانیم، نکند این فرصت یکشبه از دستمان برود؟
و تو چه میدانی که شب قدر چیست؟
شب آرامش و سکون است
و تو برای انجام هر کار مهم و سرنوشت سازی نیاز به آرامش و سکون داری.
و چه میدانی تو که شب قدر چیست؟
ظرفی است محکم و استوار که هر چه در آن بریزند، هدر نخواهد رفت
و هر چه از آن بردارند کم نخواهد شد؛
و چه میدانی تو که شب قدر چیست؟
شبی است که هر چه در آن به دست بیاوری محکم و استوار در قلب و ذهن و فکرت میماند
و هیچکس نمیتواند آن را از تو بگیرد مگر کوتاهی خودت.
و چه میدانی تو که شب قدر چیست؟
شب نزول کتاب راهنما و تعیین تقدیرها و نعمتها و سرمایههاست.
و چه میدانی تو که شب قدر چیست؟
شب طرحریزی و برنامهنویسی تو برای خرج کردن نعمتها و سرمایههاست...
و چه میدانی تو که شب قدر چیست؟
مناسبترین شب برای صعود به عالم بالاست.
شبی است که باید آشفتگی روزهایت را در آن چاره سازی، برای استقبالش حرفهای بیهوده را ترک کنی؛ و به احترامش شکمت را از پرخوردن و آشفته خوردن نگاهداری. تا زمینگیر نشوی.
و چه میدانی تو که شب قدر چیست؟
شبی است که باید آن را زنده بداری با نخوابیدن و دعا خواندن، با علم آموختن و..
و باید بدانی شب قدر چیست؟
و تو باید قدر بدانی این شب قدر را که هرسال فقط یکبار تکرار خواهد شد.
و تو باید قدر بدانی این شب قدر را و هر چه که به سعادت و خیر تو منتهی میشود را در این شب از خدا بخواهی
در این شب مبارک باید برای تعالی خود برنامهریزی کنی و طرح بزنی و نقشه بکشی و آن را به خدای محبوبت عرضه بداری و از او درخواستش کنی؛ تا برایت امضایش کند و به تو هدیه کند.
و چه خسرانی است اگر قدر ندانی این شب قدر را.
بسمالله الرحمن الرحیم
مجلس هفتم:
َلیْلَةُ الْقَدْرِ خَیرٌْ مِّنْ أَلْفِ شهَْرٍ (آیه ۳ سوره القدر)
شب قدر از هزار ماه (یکعمر) بهتراست.
حواسمان باشد که یکشب طرح ریختن و برنامهریزی داشتن و هدف زندگی را تعیین کردن بر اساس فرمان خداوند، از یکعمر بدون طرح و برنامه گذراندن، بهتر است.
این شب از هزار ماه (یکعمر) بهتر و مؤثرتر است؛
اگر کسی استعداد و قابلیت از خود نشان دهد و از فیض و برکات این شب استفاده کند؛ خداوند بدون محاسبات مادی که ما به آن عادت داریم؛ روزی بی حساب میدهد.
و ما باید در این شب از خداوند هم استعداد و هم قابلیت و هم روزی بدون محاسبه را بخواهیم.
این شب از یکعمر بهتر است چون؛ به نزول قرآن مشرف شده است.
پس اگر ما هم میخواهیم شب قدرمان، از هزار ماه، از تمام عمرمان بابرکتتر باشد: باید قرآن را دریابیم.
دستوراتش را بر سر بگذاریم و در زندگی به کار بندیم.
این شب حداقل از هزار ماه (یکعمر) بهتر است چون؛ بسیاری از بندگان خدا در این شب با شبزندهداری، با درخواست کسب فیض و طرحریزی و برنامهنویسی بر اساس نقشه راه (قرآن) همه در یکزمان،
با دعا و مناجات
با درخواست عفو و بخشش، از کوتاهیهای گذشته و امید جبران در آینده، مشغول عبادتاند
و آهنگهایشان و طنین مناجاتشان و اظهار بندگیشان به درگاه پروردگار باهم به آسمان بالا میرود.
روحهای سپید و روشن و نورانی؛ بر روحهای تاریک و کدر اثر میگذارد
و قلب آنها را نیز با خداوند و قرآن و ملائکه پیوند میدهد و این شب را بهتر از یکعمر به نتیجه میرساند
این شب از هزار ماه بهتر است چون؛ در آن، هم سرمایه و نعمت میدهند و هم کتاب راهنما و هدایت
و ما باید در این شب تصمیم بگیریم که این سرمایه را بر اساس یهترین برنامه زندگی که از کتاب خدا به دست می آید، به کار بیندازیم.
و این است که بیدار ماندن در این شب توصیهشده است
بیدار بمانی تا سرمایه و نعمت بگیری و توشه یک سالت را ذخیره کنی.
من کدام قسمت تقدیرم را میتوانم تغییر دهم؟
بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَانِ الرَّحِیمِ اِنَّا أَنزَلْنَاهُ فىِ لَیْلَةِ الْقَدْرِ (۱)
حواسمان باشد قرآن در شب قدر آویخته شد
تا چون ریسمانی آن را محکم بگیریم
و از چاه ذلت و اندازه حیوانیت خود را بالا بکشیم.
در هرسال یکشب وجود دارد که خالق هستی تمام اندازهها و تقدیرها و قالبها را در آن مشخص میکند
ولادتها، مرگها، خیرها و شرها، طاعات و عبادات، باران و خشکی، فراوانی نعمت و قحطی، شادمانی و اندوه ...
شب قدر، شب اندازههاست
و چون ما مخلوقات انتخابگر و عاقل و دوستداشتنی خداوند هستیم و باید خودمان راه و سرنوشتمان را انتخاب کنیم
در این شب یعنی شب اندازهها، برایمان کتابی بزرگ و عظیم با دستوراتی که راهنمای انتخابمان باشد فرستاد.
یک نقشه راه برای رفتن و حرکت کردن و رسیدن به بندگی پروردگارمان.
و اینگونه شد که شب قدر با هدایت و تشریع و قانونگذاری قرآن،
ارزش و اهمیت و عظمت پیدا میکند؛
و مقدرات الهی بر اساس ظرفیت افراد و طرح و برنامهای که بر اساس قرآن در این شب برای یک سال خود میریزند به آنها داده میشود.
بر اساس ناسپاسی و شُکر، نسبت به قرآن، در شب قدر برای تو اندازهای میگیرند و به تو نعمتها و امکانانی میدهند
بر اساس کاری که تو درگذشته کردهای، سرمایهی آیندهات را تقدیر میکنند.
و در این شب تو باید برای این سرمایه و امکانات، طرح بریزی و برنامه بگذاری؛
چون هر نوع حرکتی که همراه طرح نباشد گرفتار به خرابکاری و کُندکاری و دوبارهکاری خواهد شد و از دست خواهد رفت.
وأَن لَّیْسَ لِلْإِنسَانِ إِلَّا مَا سَعَى؛ که برای انسان چیزی جز حاصل سعی او نیست
در این شب ما هر چیزی را به انتخاب و اراده و عمل خودمان، میتوانیم تصمیم بگیریم، بنویسیم و تغییر دهیم.
در حقیقت شب قدر بهترین فرصت است برای تغییر دادن سرنوشتهای نامناسبی که بهواسطه اعمال اختیاری، برای خود رقم زدهایم،
آری در این شب باید سرنوشت خود را تغییر دهیم و حرکت کنیم؛ به کدام سو؟
به سمت سرنوشتهای مناسب و خیر پس از این فرصت، نهایت استفاده را ببریم.
بسم الله الرحمن الرحیم
مجلس پنجم:
بیایید در انتخابهایمان تجدیدنظر کنیم.
حواسمان باشد که هر انتخابی نتیجه خاص خودش را دارد.
میتوانیم برای سفر، از آسمان استفاده کنیم و با هواپیما به مقصد برسیم.
و یا از زمین با شرائط خاص خودش استفاده کنیم.
و اما ادامه کلام اینکه:
1. ما یک قالب ظاهری داریم به نام جسم و بدن که شکل و اندازه خاصی دارد و برای بزرگ شدن نیازهایی دارد که باید برآورده شوند مانند:
خوردن، خوابیدن، تولیدمثل، نیاز به تفریح، معاشرت و ارتباط با دیگران و ... که امکانشان در همین جهان و روی زمین آفریدهشده است
مثل همه مخلوقات دیگر که هرکدام نیازهای خاص خودشان رادارند.
2.. یک قالب دیگر هم داریم به نام «روح» که نه خودش مادی است و نه نیازهایش،
روح ما آسمانی است و نیازهایش هم آسمانی هستند و نوع پرورش و بزرگ کردن این «روح» با جسممان متفاوت است.
روح ما با بالا بردن ظرفیت و تحمل، در عبادت، کمک به دیگران، صبر، خوشخلقی، عبادت و اطاعت خداوند، بزرگ میشود.
روح ما همان «من» است که همیشه از آن نام میبریم.
اندازه و تقدیر و میزان بزرگ شدن این «من» را خودمان تعیین میکنیم
ما این توان و اختیار را داریم که ظرفیت خود را در جهت زمینی و مادی و طلب دنیا و عیش و نوش و راحت آن بالا ببریم.
و یا با بالابردن ظرفیت و توان روحی و پرورش روانی خود، در جهت الهی و معنوی این کار را انجام دهیم.
میتوانیم این ظرفیت را در جهت خشم، کینه، انتقام، حسد، دروغ، فریبکاری و ... افزایش دهیم
و یا در جهت کمک به دیگران، عمل نیک، راستگویی، درستکاری، علم، جهاد، شهادت و ...
انتخاب با ماست
بسمالله الرحمن الرحیم
مجلس ششم:
وَ مَا أَدْرَئکَ مَا لَیْلَةُ الْقَدْرِ( آیه ۲ سوره قدر)
و چه میدانی تو که شب قدر چیست؟
حواسمان باشد که باید بخواهیم تا عظمت شب قدر را بدانیم، نکند این فرصت یکشبه از دستمان برود؟
و تو چه میدانی که شب قدر چیست؟
شب آرامش و سکون است
و تو برای انجام هر کار مهم و سرنوشت سازی نیاز به آرامش و سکون داری.
و چه میدانی تو که شب قدر چیست؟
ظرفی است محکم و استوار که هر چه در آن بریزند، هدر نخواهد رفت
و هر چه از آن بردارند کم نخواهد شد؛
و چه میدانی تو که شب قدر چیست؟
شبی است که هر چه در آن به دست بیاوری محکم و استوار در قلب و ذهن و فکرت میماند
و هیچکس نمیتواند آن را از تو بگیرد مگر کوتاهی خودت.
و چه میدانی تو که شب قدر چیست؟
شب نزول کتاب راهنما و تعیین تقدیرها و نعمتها و سرمایههاست.
و چه میدانی تو که شب قدر چیست؟
شب طرحریزی و برنامهنویسی تو برای خرج کردن نعمتها و سرمایههاست...
و چه میدانی تو که شب قدر چیست؟
مناسبترین شب برای صعود به عالم بالاست.
شبی است که باید آشفتگی روزهایت را در آن چاره سازی، برای استقبالش حرفهای بیهوده را ترک کنی؛ و به احترامش شکمت را از پرخوردن و آشفته خوردن نگاهداری. تا زمینگیر نشوی.
و چه میدانی تو که شب قدر چیست؟
شبی است که باید آن را زنده بداری با نخوابیدن و دعا خواندن، با علم آموختن و..
و باید بدانی شب قدر چیست؟
و تو باید قدر بدانی این شب قدر را که هرسال فقط یکبار تکرار خواهد شد.
و تو باید قدر بدانی این شب قدر را و هر چه که به سعادت و خیر تو منتهی میشود را در این شب از خدا بخواهی
در این شب مبارک باید برای تعالی خود برنامهریزی کنی و طرح بزنی و نقشه بکشی و آن را به خدای محبوبت عرضه بداری و از او درخواستش کنی؛ تا برایت امضایش کند و به تو هدیه کند.
و چه خسرانی است اگر قدر ندانی این شب قدر را.
بسمالله الرحمن الرحیم
مجلس هفتم:
َلیْلَةُ الْقَدْرِ خَیرٌْ مِّنْ أَلْفِ شهَْرٍ (آیه ۳ سوره القدر)
شب قدر از هزار ماه (یکعمر) بهتراست.
حواسمان باشد که یکشب طرح ریختن و برنامهریزی داشتن و هدف زندگی را تعیین کردن بر اساس فرمان خداوند، از یکعمر بدون طرح و برنامه گذراندن، بهتر است.
این شب از هزار ماه (یکعمر) بهتر و مؤثرتر است؛
اگر کسی استعداد و قابلیت از خود نشان دهد و از فیض و برکات این شب استفاده کند؛ خداوند بدون محاسبات مادی که ما به آن عادت داریم؛ روزی بی حساب میدهد.
و ما باید در این شب از خداوند هم استعداد و هم قابلیت و هم روزی بدون محاسبه را بخواهیم.
این شب از یکعمر بهتر است چون؛ به نزول قرآن مشرف شده است.
پس اگر ما هم میخواهیم شب قدرمان، از هزار ماه، از تمام عمرمان بابرکتتر باشد: باید قرآن را دریابیم.
دستوراتش را بر سر بگذاریم و در زندگی به کار بندیم.
این شب حداقل از هزار ماه (یکعمر) بهتر است چون؛ بسیاری از بندگان خدا در این شب با شبزندهداری، با درخواست کسب فیض و طرحریزی و برنامهنویسی بر اساس نقشه راه (قرآن) همه در یکزمان،
با دعا و مناجات
با درخواست عفو و بخشش، از کوتاهیهای گذشته و امید جبران در آینده، مشغول عبادتاند
و آهنگهایشان و طنین مناجاتشان و اظهار بندگیشان به درگاه پروردگار باهم به آسمان بالا میرود.
روحهای سپید و روشن و نورانی؛ بر روحهای تاریک و کدر اثر میگذارد
و قلب آنها را نیز با خداوند و قرآن و ملائکه پیوند میدهد و این شب را بهتر از یکعمر به نتیجه میرساند
این شب از هزار ماه بهتر است چون؛ در آن، هم سرمایه و نعمت میدهند و هم کتاب راهنما و هدایت
و ما باید در این شب تصمیم بگیریم که این سرمایه را بر اساس یهترین برنامه زندگی که از کتاب خدا به دست می آید، به کار بیندازیم.
و این است که بیدار ماندن در این شب توصیهشده است
بیدار بمانی تا سرمایه و نعمت بگیری و توشه یک سالت را ذخیره کنی.
تفسیر قرآن:
تفسیر سوره مبارکه «القدر» از آیت الله مکارم شیرازی _ درس چهارم
در ایـنـکـه مـنـظـور از روح کـیـسـت؟
بـعـضـى گـفـتـه انـد:
(جـبرئیل امین) است که (روح الامین) نیز نامیده مى شود،
و بعضى (روح) را به معنى (وحى) تفسیر کرده اند، به قرینه آیه ۵۲ سوره شورى:
(و کذلک اوحینا الیک روحـا مـن امـرنـا):
(هـمـانـگونه که بر پیامبران پیش وحى فرستادیم بر تو نیز به فرمان خود وحى کردیم).
بنابراین مفهوم آیه چنین مى شود:
(فرشتگان با وحى الهى در زمینه تعیین مقدرات در آن شب نازل مى شوند).
در اینجا تفسیر سومى وجود دارد که از همه نزدیکتر به نظر مى رسد، و آن اینکه:
(روح) مخلوق عظیمى است ما فوق فرشتگان.
چنانکه در حدیثى از امام صادق (علیه السلام) نـقـل شـده اسـت کـه:
شـخـصـى از آن حـضـرت سـؤ ال کـرد: (آیـا روح هـمـان جـبـرئیـل اسـت؟)
امـام (عـلیـه السـلام) در پـاسـخ فـرمـود:
(جـبـرئیـل مـن المـلائکـة، و الروح اعـظـم مـن المـلائکـة، ا لیـس ان الله عـز و جل یقول: تنزل الملائکة و الروح؟)
جبرئیل از ملائکه است، و روح اعظم از ملائکه است، مگر خداوند متعال نمى فرماید:
ملائکه و روح نازل مى شوند؟
یعنى به قرینه مقابله، این دو با هم متفاوتند.
تفسیرهاى دیگرى نیز براى کلمه (روح) در اینجا ذکر شده چون دلیلى براى آنها نبود از آن صرف نظر گردید.
مـنـظور از (من کل امر) این است که فرشتگان براى تقدیر و تعیین سرنوشتها و آوردن هـر خـیـر و بـرکـتـى در آن شـب نـازل مـى شـونـد، و هـدف از نزول آنها انجام این امور است.
یا اینکه هر امر خیر و هر سرنوشت و تقدیرى را با خود مى آورند.
بعضى نیز گفته اند:
مـنـظـور ایـن اسـت کـه آنـهـا بـه امـر و فـرمـان خـدا نـازل مى شوند،
ولى مناسب همان معنى اول است.
تـعـبـیـر بـه (ربـهـم) که در آن تکیه روى مسأله ربوبیت و تدبیر جهان شده است. تـنـاسـب نـزدیـکـى بـا کـار ایـن فـرشـتـگـان دارد کـه آنـهـا بـراى تدبیر و تقدیر امور نازل مى شوند و کار آنها نیز گوشه اى از ربوبیت پروردگار است.
تفسیر سوره مبارکه «القدر» از آیت الله مکارم شیرازی _ درس پنجم
و در آخـریـن آیـه مى فرماید:
شبى است آکنده از سلامت و خیر و رحمت تا طلوع صبح:
(سلام هى حتى مطلع الفجر).
هـم قـرآن در آن نـازل شـده،
هـم عـبـادت و احـیـاء آن مـعـادل هـزار مـاه اسـت،
هـم خـیـرات و بـرکـات الهـى در آن شـب نـازل مـى شود،
هم رحمت خاصش شامل حال بندگان مى گردد،
و هم فرشتگان و روح در آن شب نازل مى گردند.
بنابراین شبى است سرتاسر سلامت،
از آغاز تا پایان،
حتى طبق بعضى از روایـات در آن شـب شـیـطـان در زنـجیر است و از این نظر نیز شبى است سالم و توأم با سلامت.
بنابراین اطلاق (سلام) که به معنى سلامت است بر آن شب (به جاى اطلاق سالم) در حقیقت نوعى از تأکید است؛ همانگونه که گاه مى گوئیم فلان کس عین عدالت است.
بـعـضـى نـیـز گـفـتـه انـد کـه اطـلاق سـلام بـر آن شـب به خاطر این است که فرشتگان پیوسته به یکدیگر یا به مؤ منان سلام مى کنند، یا به حضور پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم) و جانشین معصومش مى رسند و سلام عرضه مى دارند.
جمع میان این تفسیرها نیز امکانپذیر است.
به هر حال شبى است سراسر نور و رحمت و خیر و برکت و سلامت و سعادت و بى نظیر از هر جهت.
در حـدیـثـى آمـده است که از امام باقر سؤ ال شد:
آیا شما مى دانید شب قدر کدام شب است؟
فرمود:
کیف لا نعرف و الملائکة تطوف بنا فیها:
چگونه نمى دانیم، در حالى فرشتگان در آن شب در گرد ما دور مى زنند!.
تفسیر سوره مبارکه «القدر» از آیت الله مکارم شیرازی _ درس ششم
در داستان ابراهیم (علیه السلام ) آمده است که چند نفر از فـرشـتـگـان الهـى نزد او آمدند و بشارت تولد فرزند براى او آوردند و بر او سلام کـردنـد (هـود - ۶۹) مـى گویند لذتى که ابراهیم (علیه السلام ) از سلام این فرشتگان بـرد بـا تـمـام دنـیـا بـرابـرى نـداشـت،
اکـنـون بـاید فکر کرد که وقتى گروه گروه فـرشـتـگـان در شـب قـدر نـازل مـى شـونـد و بـر مـؤمنان سلام مى کنند چه لذت و لطف و برکتى دارد؟!
وقـتـى ابراهیم (علیه السلام ) را در آتش نمرودى افکندند فرشتگان آمدند و بر او سلام کـردند، و آتش بر او گلستان شد، آیا آتش دوزخ به برکت سلام فرشتگان بر مؤمنان در شب قدر برد و سلام نمى شود؟
آرى ایـن نـشـانـه عـظـمـت امـت مـحـمـد (صـلى الله عـلیـه و آله و سـلم ) است که در آنجا بر خلیل (علیه السلام ) نازل مى شوند و در اینجا بر این امت اسلام.
نکته ها:
یک - چه امورى در شب قدر مقدر مى شود؟
در پـاسـخ ایـن سـؤ ال، کـه چرا این شب، شب قدر نامیده شده؟ سخن بسیار گفته اند، از جمله اینکه:
۱ - شـب قـدر بـه ایـن جـهـت (قـدر) نـامـیـده شـده کـه جـمـیـع مـقـدرات بـندگان در تمام سـال در آن شب تعیین مى شود، شاهد این معنى سوره دخان است که مى فرماید:
انا انزلناه فـى لیـلة مـبـارکـة انـا کنا منذرین فیها یفرق کل امر حکیم:
ما این کتاب مبین را در شبى پر برکت نازل کردیم، و ما همواره انذار کننده بوده ایم، در آن شب که هر امرى بر طبق حکمت خداوند تنظیم و تعیین مى گردد (دخان - ۳ و ۴).
ایـن بـیـان هـمـاهـنـگ بـا روایـات مـتـعـددى اسـت کـه مـى گـویـد: در آن شـب، مـقـدرات یـکـسـال انسانها تعیین مى گردد، و ارزاق و سرآمد عمرها، و امور دیگر، در آن لیله مبارکه تفریق و تبیین مى شود.
البته این امر هیچگونه تضادى با آزادى اراده انسان و مسأله اختیار ندارد، چرا که تقدیر الهى به وسیله فرشتگان بر طبق شایستگیها و لیاقتهاى افراد، و میزان ایمان و تقوى و پاکى نیت و اعمال آنها است.
یـعـنـى بـراى هـر کـس آن مقدر مى کنند که لایق آن است، یا به تعبیر دیگر زمینه هایش از ناحیه خود او فراهم شده، و این نه تنها منافاتى با اختیار ندارد و بلکه تاءکیدى بر آن است.
تفسیر سوره مبارکه «القدر» از آیت الله مکارم شیرازی _ درس هفتم
۲ - بـعـضى نیز گفته اند آن شب را از این جهت شب قدر نامیده اند که داراى قدر و شرافت عـظـیـمـى اسـت.
(نـظـیـر آنچه در آیه ۷۴ سوره حج آمده است:
(ما قدروا الله حق قدره آنها قدر خداوند را نشناختند).
۳ - گـاه نـیـز گـفـتـه انـد بـه خـاطـر آن اسـت کـه قـرآن بـا تـمـام قـدر و مـنـزلتـش بر رسـول والا قـدر، و بـه وسـیـله فـرشـتـه صـاحـب قـدر نازل گردید.
۴ - یـا ایـنـکـه شـبـى اسـت کـه مـقـدر شـده قـرآن در آن نازل گردد.
۵ - یا اینکه کسى که آن شب را احیاء بدارد صاحب قدر و مقام و منزلت مى شود.
۶ - یا اینکه در آن شب ، آنقدر فرشتگان نازل مى شوند که عرصه زمین بر آنها تنگ مى شود، چون تقدیر به معنى -تنگ گرفتن نیز آمده است مانند:
(و من قدر علیه رزقه) طلاق - ۷
جمع میان تمام این تفسیرها در مفهوم گسترده (لیلة القدر) کاملا ممکن است هر چند تفسیر اول از همه مناسب تر و معروف تر است.
تفسیر سوره مبارکه «القدر» از آیت الله مکارم شیرازی _ درس هشتم
دو - شب قدر کدام شب است؟
در ایـنـکـه لیلة القدر در ماه رمضان است تردیدى نیست، چرا که جمع میان آیات قرآن همین مـعـنـى را اقـتـضـاء مـى کـنـد،
از یـکـسـو مـى گـویـد:
قـرآن در مـاه رمـضـان نـازل شـده (بـقـره - ۱۸۵)
و از سـوى دیـگـر مـى فـرمـایـد:
در شـب قـدر نازل گردیده (آیات مورد بحث ).
ولى در ایـنـکـه کـدام شـب از شـبـهـاى مـاه رمضان است؟ گفتگو بسیار است، و در این زمینه تـفـسـیـرهـاى زیادى شده، از جمله شب اول، شب هفدهم، شب نوزدهم، شب بیست و یکم، شب بـیـسـت و سـوم، شب بیست و هفتم، و شب بیست و نهم.
ولى مشهور و معروف در روایات این است که در دهه آخر ماه رمضان و شب بـیـسـت و یـکـم یـا بـیـسـت و سـوم اسـت،
لذا در روایتى مى خوانیم که در دهه آخر ماه مبارک پـیـغـمـبـر اکـرم (صـلى الله عـلیـه و آله و سـلم ) تـمـام شـبـهـا را احـیـا مـى داشـت و مشغول عبادت بود.
و در روایتى از امام صادق (علیه السلام ) آمده است که شب قدر شب بیست و یکم یا بیست و سـوم اسـت، حـتـى هـنگامى که راوى اصرار کرد کدام یک از این دو شب است و گفت: اگر من نـتـوانـم هـر دو شـب را عـبـادت کـنـم کـدام یک را انتخاب نمایم؟!
امام (علیه السلام ) تعیین نـفـرمـود، و افـزود،
مـا ایـسـر لیـلتـین فیما تطلب:
چه آسان است دو شب براى آنچه مى خواهى!.
ولى در روایـات مـتـعـددى کـه از طـرق اهـل بیت (علیهمالسلام ) رسیده است بیشتر روى شب بـیـسـت و سـوم تـکـیـه شـده، در حـالى کـه روایـات اهل سنت بیشتر روى شب بیست و هفتم دور مى زند.
در روایـتـى از امـام صـادق (عـلیـه السـلام ) نـیـز نقل شده که فرمود:
التـقـدیـر فى لیلة القدر تسعة عشر، و الابرام فى لیلة احدى و عشرین و الامضاء فى لیلة ثلاث و عشرین.
تـقـدیـر مـقـدرات در شـب نوزدهم، و تحکیم آن در شب بیست و یکم، و امضاء در شب بیست و سوم است و به این ترتیب بین روایات جمع مى شود.
ولى بـه هـر حـال هـاله اى از ابـهام، شب قدر را به خاطر جهتى که بعدا به آن اشاره مى شود، فرا گرفته است.
تفسیر سوره مبارکه «القدر» از آیت الله مکارم شیرازی _ درس نهم
سه - چرا شب قدر مخفى است؟
بـسـیـارى مـعـتـقـدنـد مـخـفـى بـودن شـب قـدر در مـیـان شـبـهـاى سال، یا در میان شبهاى مـاه مـبارک رمضان براى این است که مردم به همه این شبها اهمیت دهند، همانگونه که خداوند:
رضـاى خـود را در مـیـان انـواع طـاعـات پـنهان کرده تا مردم به همه طاعات روى آورند،
و غـضـبش را در میان معاصى پنهان کرده تا از همه بپرهیزند،
دوستانش را در میان مردم مخفى کـرده تـا همه را احترام کنند،
اجابت را در میان دعاها پنهان کرده تا به همه دعاها رو آورند،
اسـم اعـظـم را در مـیـان اسـمائش مخفى ساخته تا همه را بزرگ دارند،
و وقت مرگ را مخفى ساخته تا در همه حال آماده باشند.
و این فلسفه مناسبى به نظر مى رسد.
چهار - آیا شب قدر در امتهاى پیشین نیز بوده است؟
ظـاهـر آیـات ایـن سـوره نـشـان مـى دهـد کـه شـب قـدر مـخـصـوص زمـان نـزول قـرآن و عـصـر پـیـامـبـر اسـلام (صـلى الله عـلیـه و آله و سلم ) نبوده، بلکه همه سـال تـا پـایـان جـهـان تـکـرار مـى شـود. تـعـبـیـر بـه فـعل مضارع (تنزل) که دلالت بر استمرار دارد، و همچنین تعبیر به جمله اسمیه:
(سلام هى حتى مطلع الفجر)
که نشانه دوام است نیز گواه بر این معنى است.
بعلاوه روایات بسیارى که شاید در حد تواتر باشد نیز این معنى را تأیید مى کند.
ولى آیا در امتهاى پیشین نیز بوده است یا نه.
صـریـح روایـات مـتـعـددى ایـن اسـت که این از مواهب الهى بر این امت مى باشد، چنانکه در حـدیـثـى از پـیـغـمبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) آمده است که فرمود:
ان الله وهب لامـتـى لیـلة القدر لم یعطها من کان قبلهم:
خداوند به امت من شب قدر را بخشیده و احدى از امتهاى پیشین از این موهبت برخوردار نبودند.
در تفسیر آیات فوق نیز بعضى از روایات دلالت بر این مطلب دارد.
تفسیر سوره مبارکه «القدر» از آیت الله مکارم شیرازی _ درس دهم
پنج - چگونه شب قدر برتر از هزار ماه است؟
ظـاهـر ایـن اسـت کـه بهتر بودن این شب از هزار ماه، به خاطر ارزش عبادت و احیاى آن شب اسـت، و روایـات فـضـیـلت لیـلة القـدر و فـضـیـلت عـبـادت آن کـه در کـتـب شـیـعـه و اهل سنت فراوان است این معنى را کاملا تأیید مى کند.
علاوه بر این، نزول قرآن در این شب، و نزول برکات و رحمت الهى در آن، سبب مى شود که از هزار ماه برتر و بالاتر باشد.
در حدیثى از امام صادق (علیه السلام) آمده است که به على بن ابى حمزه ثمالى فرمود:
فـضـیـلت شـب قـدر را در شـب بـیـسـت و یکم و بیست و سوم بطلب، و در هر کدام از این دو یکصد رکعت نماز بجاى آور، و اگر بتوانى هر دو شب را تا طلوع صبح احیا بدار و در آن شب غسل کن.
(ابوحمزه ) مى گوید:
عرض کردم:
اگر نتوانم ایستاده این همه نماز بخوانم؟
فـرمـود: نـشـسته بخوان،
عرض کردم:اگر نتوانم؟
فرمود: در بستر بخوان، و مانعى نـدارد در آغـاز شـب خـواب مـخـتـصـرى بـکـنـى و بـعـد مـشـغـول عـبـادت شـوى،
درهـاى آسـمـان در مـاه رمـضـان گـشـوده اسـت،
و شـیـاطـیـن در غل و زنجیرند،
و اعمال مؤ منین مقبول است
و چه ماه خوبى است ماه رمضان؟!.
تفسیر سوره مبارکه «القدر» از آیت الله مکارم شیرازی _ درس یازدهم
شش - چرا قرآن در شب قدر نازل شد؟
از آنـجـا کـه در شـب قـدر سـرنـوشـت انـسـانـهـا بـراى یکسال، بر طبق لیاقتها و شـایـسـتگیهاى آنها، تعیین مى شود، باید آن شب را بیدار بود، و توبه کرد و خودسازى نمود و به درگاه خدا رفت و لیاقتى بیشتر و بهتر براى رحمت او پیدا کرد.
آرى در لحظاتى که سرنوشت ما تعیین مى شود نباید انسان در خواب باشد، و از همه چیز غـافل و بى خبر که در این صورت سرنوشت غم انگیزى خواهد داشت!
قرآن چون یک کتاب سـرنـوشـت سـاز اسـت،
و خـط سـعـادت و خوشبختى و هدایت انسانها در آن مشخص شده است،
باید در شب قدر _شب تعیین سرنوشتها_ نازل گردد!
و چه زیبا است رابطه میان قرآن و شب قدر؟
و چه پر معنى است پیوند این دو با یکدیگر؟
تفسیر سوره مبارکه «القدر» از آیت الله مکارم شیرازی _ درس دوازدهم
هفت - آیا شب قدر در مناطق مختلف ، یکى است؟
مـى دانـیـم آغـاز مـاه هـاى قـمـرى در هـمـه بـلاد یـکـسـان نیست، و ممکن است در منطقه اى امروز اول مـاه بـاشـد و در مـنـطـقـه دیـگرى دوم ماه، بنابراین شب قدر نمى تواند یک شب معین در سـال بـوده بـاشـد، چرا که فى المثل شب بیست و سوم در مکه ممکن است شب بیست و دوم در ایـران و عـراق باشد، و به این ترتیب قاعدتا هر کدام باید براى خود شب قدرى داشته بـاشـنـد، آیـا این با آنچه از آیات و روایات استفاده مى شود که شب قدر یک شب معین است سازگار است؟!
پاسخ این سؤ ال با توجه به یک نکته روشن مى شود و آن اینکه:
شـب هـمـان سـایـه نیم کره زمین است که بر، نیم کره دیگر مى افتد، و مى دانیم این سایه هـمـراه گـردش زمـین در حرکت است، و یک دوره کامل آن در بیست و چهار ساعت انجام مى شود، بـنـابراین ممکن است شب قدر یک دوره کامل شب به دور زمین باشد، یعنى مدت بیست و چهار ساعت تاریکى که تمام نقاط زمین را زیر پوشش خود قرار مى دهد شب قدر است که آغاز آن از یک نقطه شروع مى شود و در نقطه دیگر پایان مى گیرد (دقت کنید).
خـداونـدا! بـه مـا آنچنان بیدارى و آگاهى عطا کن که از فضیلت لیلة القدر بهره کافى گیریم.
پروردگارا! چشم امید ما به لطفت دوخته است مقدرات ما را بر وفق آن تعیین فرما.
بارالها! ما را از محرومان این ماه قرار مده که محرومیتى از آن بالاتر نیست.
آمین یا رب العالمین
yon.ir/lwpkG
💌💌💌💌💌💌💌💌💌
🍀بسم الله الرحمن الرحیم🍀
مجلس دوم: تقدیر چیست؟ قضا و قدر چگونه است؟
حواسمان باشد زیبایی و برتریمان را در خلقت ارزان نفروشیم،
این ما هستیم که بلندی یا پستیمان را تعیین میکنیم نه هیچچیز دیگر.
✳آغاز کلام
🎇هر حادثه و پدیدهای در عالم،
علت و اندازهای دارد.
جهان بیحسابوکتاب نیست؛
👈مثلاً سنگی به شیشهای پرتاب میکنیم:
بر طبق قضای الهی شیشه بهگونهای قرار دادهشده که شکننده است
و با وارد شدن ضربه میشکند
و در سنگ خاصیت سنگینی و قدرت
در شکستن اجسام قرار دادهشده است.
✳پس بهحکم این قوانین حتمی و بدون تغییر شیشه میشکند
ولی میزان شکستگی شیشه و اندازه و حدود آن، به کوچکی و بزرگی سنگ و قوت و فشار دست و نزدیکی و دوری فاصله و مانند اینها بستگی دارد
✅ این میشود تقدیر اجباری یا تکوینی
که مربوط به جهان هستی و همه آن چیزهایی است که در آن قرار دارد
و تمام علوم تجربی بر اساس همین قوانین و قضای حتمی و بدون تغییر ایجادشده است
◀ و نشاندهنده نظم عالم و وجود خالق دانا و حکیم برای آن است.
✳نقش انسان در اینجا این است که
بااراده و اختیار خود که خداوند برای
او مقدر کرده تصمیم میگیرد که از
این قوانین به چه شکل استفاده کند
آیا به شیشه سنگ بزند یا نه؟
ولی نتیجه این زدن یا نزدن در دست او نیست
👈یک مثال دقیقتر: کسی را در نظر بگیرید که خود را از بالای بام بلندی به روی زمین سنگفرش پایین میافکند:
1⃣ قضا و قدر الهی سنگ را که کف زمین از آن فرش شده، سخت و محکم آفریده است.
2⃣ قضا و قدر الهی؛ جمجمه انسان را از استخوان نازک خلق کرده است.
3⃣قضا و قدر الهی؛ به زمین قوه جاذبه داده است.
4⃣قضا و قدر الهی؛ چنین مقرر کرده که اگر کسی خود را از بلندی به زمین سختی پرت کند، جمجمهاش شکسته و مغزش صدمه شدید میبیند.
5⃣قضا و قدر الهی این است که اگر کسی مغزش صدمه شدید دید فوراً بمیرد.
6⃣قضا و قدر الهی این است که بشر دارای اختیار و اراده باشد و بتواند خود را از بام پرت کند و بمیرد و یا آنکه از راه پله ها، پلهپله به زیر آید و بماند.
⬅ پس به آنکسی که روی بام بهقصد افکندن خود ایستاده است، باید گفت:
⏪تقدیر خداوند درباره مرگ و حیات شما تابع اراده و اختیار شما است.
گر افکندن از بام را اختیار کنی،
مقدر است بمیری
و اگر پلهها را انتخاب کنی، مقدر است زنده بمانی
که البته همین اراده و اختیار انسان را هم خداوند برای او تقدیر کرده است.
👈علم خداوند به اتفاقات جهان و هستی و آینده و گذشته و حال انسان
همانند علم پزشک از روند بهبود فرد بیمار یا پیشرفت بیماری اوست، که تأثیری در تحقق این علل ندارد،
👈 یا همانند علم معلم به اینکه در این امتحان کدام دانشآموز نمره کامل خواهد گرفت و کدام رفوزه خواهد شد؛
یقیناً این علم از قبل در ذهن معلم نقش بسته است،
اما ممتاز یا رفوزه شدن دانش آموزان علتهای خاص خودش را دارد و خودشان در این امر نقش کلیدی و مؤثر دارند.
yon.ir/lwpkG
💌💌💌💌💌💌💌💌💌
🍀بسم الله الرحمن ال حیم🍀
مجلس سوم: اندازه و تقدیر ما در این جهان چیست؟
🌸 حواسمان باشد
ما بهعنوان انسان،باید؛
بر اساس تعقل و اختیار و انتخاب
از میان راههای دور و نزدیک
و کجراهه و بیراهه
و درست و مستقیم که همه به یک مقصد یعنی روز حساب میرسند،
بهترین و نزدیکترین راه انتخاب کنیم.
🔸اندازه یکدانه، گیاه شدن است
و این تقدیر اوست،
🔹 اندازه یک رود، به دریا پیوستن و اندازه یک هلال ماه در چشم انداز ما، قرص کامل شدن،
برای یک جوجه از تخم بیرون آمدن
و پرنده شدن و ...
📝و اینها اندازههایی است که برای جهان طبیعت نوشته و تقدیر شده است که بهخودیخود و ناآگاهانه و بیاختیار، ولی خیلی دقیق و منظم به سمت آن حرکت میکنند.
📩و برای یک انسان مختارِ عاقلِ باوجدان،
استعداد درونی و امکانات بیرونی برای حرکت در مسیری که او را از زمین پست به سمت آسمان بلند میبرد.
نوشته و تقدیر شده است
🌟مسیری خداپسندانه و مستقیم
که او را به سعادت و عبادت پروردگارش میرساند
📜 برای ما قوانین و فرمانهای الهی وضع و تشریع شده است
که در آن وظایف فردی و اجتماعیمان
را مشخص کردهاند
✏مثل واجب بودن نماز و روزه و خمس و حجاب و یا حرام بودن ربا و دزدی و شراب و ...
که اینها قضای الهی در تعیین وظایف انسان است و هیچگاه تغییر نمیکند
👈ولی ما را هیچکس مجبور به حرکت
در این راه نمیکند
و رفتن یا نرفتن به صراط مستقیم و
مسیر بندگی خداوند ؛
به اختیار و اراده خودمان است
👈فقط نتیجه رفتن یا نرفتن، رسیدن یا نرسیدن را برایمان بهوسیله پیامبران توضیح دادهاند
رفتن به هر راهی و رسیدن به هر
مقصدی نیازمند این است که:
🔸 یا خودت راه را کاملاً بشناسی و از پیچوخمها و هموار و ناهموار آن آگاه باشی
🔸و یا اینکه یک بلد راه داشته باشی تا تو را بهسلامت و بدون کمترین آسیبی به مقصدت برساند
◀پس ما برای حرکت در مسیر تعیینشدهٔ هدایت،
نیازمند یک راهنما هستیم،
که راه درست را از بیراهه بشناسد
و ما را خیلی آسان به مقصد برساند
◀و اینگونه شد که خداوند خالق انسان،
پیامبران و کتب آسمانی را که در آنها بایدها و نبایدها، برای حرکت در صراط مستقیم، تشریع شده بود، برای هدایت او فرستاد
👈 و این خود ما هستیم که به نسبت درخواست و تلاشمان از اسباب و امکانات هدایت استفاده میکنیم و تقدیرمان را شکل میدهیم
yon.ir/lwpkG
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌸مجلس چهارم:
من کدام قسمت تقدیرم را میتوانم تغییر دهم؟
🍀 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَانِ الرَّحِیمِ اِنَّا أَنزَلْنَاهُ فىِ لَیْلَةِ الْقَدْرِ (۱) 🍀
📓حواسمان باشد قرآن در شب قدر آویخته شد
✅تا چون ریسمانی آن را محکم بگیریم
و از چاه ذلت و اندازه حیوانیت خود را بالا بکشیم.
💥در هرسال یکشب وجود دارد که خالق هستی تمام اندازهها و تقدیرها و قالبها را در آن مشخص میکند
✉. ولادتها، مرگها، خیرها و شرها، طاعات و عبادات، باران و خشکی، فراوانی نعمت و قحطی، شادمانی و اندوه ...
❇ شب قدر، شب اندازههاست❇
💖و چون ما مخلوقات انتخابگر و عاقل و دوستداشتنی خداوند هستیم و باید خودمان راه و سرنوشتمان را انتخاب کنیم
🌟در این شب یعنی شب اندازهها، برایمان کتابی بزرگ و عظیم با دستوراتی که راهنمای انتخابمان باشد فرستاد.
👈یک نقشه راه برای رفتن و حرکت کردن و رسیدن به بندگی پروردگارمان.
❇ و اینگونه شد که شب قدر با هدایت و تشریع و قانونگذاری قرآن،
ارزش و اهمیت و عظمت پیدا میکند؛
◀ و مقدرات الهی بر اساس ظرفیت افراد و طرح و برنامهای که بر اساس قرآن در این شب برای یک سال خود میریزند به آنها داده میشود.
🔸بر اساس ناسپاسی و شُکر، نسبت به قرآن، در شب قدر برای تو اندازهای میگیرند و به تو نعمتها و امکانانی میدهند
🔸بر اساس کاری که تو درگذشته کردهای، سرمایهی آیندهات را تقدیر میکنند.
👈و در این شب تو باید برای این سرمایه و امکانات، طرح بریزی و برنامه بگذاری؛
☑چون هر نوع حرکتی که همراه طرح نباشد گرفتار به خرابکاری و کُندکاری و دوبارهکاری خواهد شد و از دست خواهد رفت.
🍀وَأَن لَّیْسَ لِلْإِنسَانِ إِلَّا مَا سَعَى؛ که برای انسان چیزی جز حاصل سعی او نیست
✏در این شب ما هر چیزی را به انتخاب و اراده و عمل خودمان، میتوانیم تصمیم بگیریم، بنویسیم و تغییر دهیم.
📝در حقیقت شب قدر بهترین فرصت است برای تغییر دادن سرنوشتهای نامناسبی که بهواسطه اعمال اختیاری، برای خود رقم زدهایم،
آری در این شب باید سرنوشت خود را تغییر دهیم و حرکت کنیم؛
به کدام سو؟
🍀 به سمت سرنوشتهای مناسب و خیر 🍀
🍀 پس از این فرصت، نهایت استفاده را ببریم. 🍀
yon.ir/lwpkG
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🍀بسم الله الرحمن الرحیم🍀
مجلس پنجم:
بیایید در انتخابهایمان تجدیدنظر کنیم.
👈 حواسمان باشد که هر انتخابی نتیجه خاص خودش را دارد.
🔸میتوانیم برای سفر، از آسمان استفاده کنیم و با هواپیما به مقصد برسیم.
🔹 و یا از زمین با شرائط خاص خودش استفاده کنیم.
✳ و اما ادامه کلام اینکه:
1⃣ما یک قالب ظاهری داریم به نام جسم
و بدن که شکل و اندازه خاصی دارد
و برای بزرگ شدن نیازهایی دارد
که باید برآورده شوند مانند:
⬅ خوردن، خوابیدن، تولیدمثل، نیاز به تفریح، معاشرت و ارتباط با دیگران و ...
که امکانشان در همین جهان و روی زمین آفریدهشده است
🔹مثل همه مخلوقات دیگر که هرکدام
نیازهای خاص خودشان رادارند.
2⃣یک قالب دیگر هم داریم به نام «روح»
که نه خودش مادی است
و نه نیازهایش،
روح ما آسمانی است و نیازهایش هم آسمانی هستند
⬅و نوع پرورش و بزرگ کردن این «روح» با جسممان متفاوت است.
👈روح ما با بالا بردن ظرفیت و تحمل،
در عبادت، کمک به دیگران، صبر، خوشخلقی، عبادت و اطاعت خداوند، بزرگ میشود.
✳روح ما همان «من» است که همیشه از آن نام میبریم.
✨ اندازه و تقدیر و میزان بزرگ شدن این «من» را خودمان تعیین میکنیم
◀ما این توان و اختیار را داریم که ظرفیت خود را در جهت زمینی و مادی و طلب دنیا و عیش و نوش و راحت آن بالا ببریم.
🌟 و یا با بالابردن ظرفیت و توان روحی و پرورش روانی خود، در جهت الهی و معنوی این کار را انجام دهیم.
♣میتوانیم این ظرفیت را در جهت خشم، کینه، انتقام، حسد، دروغ، فریبکاری و ... افزایش دهیم
💕 و یا در جهت کمک به دیگران، عمل نیک، راستگویی، درستکاری، علم، جهاد، شهادت و ...
💌انتخاب با ماست
yon.ir/lwpkG
🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀
🍀بسمالله الرحمن الرحیم🍀
مجلس ششم:
وَ مَا أَدْرَئکَ مَا لَیْلَةُ الْقَدْرِ( آیه ۲ سوره قدر)
و چه میدانی تو که شب قدر چیست؟
👈 حواسمان باشد که باید بخواهیم تا عظمت شب قدر را بدانیم، نکند این فرصت یکشبه از دستمان برود؟
و تو چه میدانی که شب قدر چیست؟
🌌 شب آرامش و سکون است
و تو برای انجام هر کار مهم و سرنوشت سازی نیاز به آرامش و سکون داری.
و چه میدانی تو که شب قدر چیست؟
ظرفی است محکم و استوار که هر چه در آن بریزند، هدر نخواهد رفت
و هر چه از آن بردارند کم نخواهد شد؛
و چه میدانی تو که شب قدر چیست؟
🌌 شبی است که هر چه در آن به دست بیاوری محکم و استوار در قلب و ذهن و فکرت میماند
و هیچکس نمیتواند آن را از تو بگیرد مگر کوتاهی خودت.
و چه میدانی تو که شب قدر چیست؟
🌌 شب نزول کتاب راهنما و تعیین تقدیرها و نعمتها و سرمایههاست.
و چه میدانی تو که شب قدر چیست؟
🌌 شب طرحریزی و برنامهنویسی تو برای خرج کردن نعمتها و سرمایههاست...
و چه میدانی تو که شب قدر چیست؟
مناسبترین شب برای صعود به عالم بالاست.✨
◀ شبی است که باید آشفتگی روزهایت را در آن چاره سازی،
◀ برای استقبالش حرفهای بیهوده را ترک کنی؛
◀و به احترامش شکمت را از پرخوردن و آشفته خوردن نگاهداری.
تا زمینگیر نشوی.
و چه میدانی تو که شب قدر چیست؟
🌌 شبی است که باید آن را زنده بداری با نخوابیدن و دعا خواندن، با علم آموختن و..
و باید بدانی شب قدر چیست؟
و تو باید قدر بدانی این شب قدر را که هرسال فقط یکبار تکرار خواهد شد.
💠و تو باید قدر بدانی این شب قدر را
و هر چه که به سعادت و خیر تو منتهی میشود را در این شب از خدا بخواهی
در این شب مبارک باید برای تعالی خود برنامهریزی کنی
و طرح بزنی و نقشه بکشی
و آن را به خدای محبوبت عرضه بداری
و از او درخواستش کنی؛
تا برایت امضایش کند و به تو هدیه کند.
و چه خسرانی است اگر قدر ندانی این شب قدر را.
بسمالله الرحمن الرحیم
مجلس هفتم:
َلیْلَةُ الْقَدْرِ خَیرٌْ مِّنْ أَلْفِ شهَْرٍ (آیه ۳ سوره القدر)
شب قدر از هزار ماه (یکعمر) بهتراست.
حواسمان باشد که یکشب طرح ریختن و برنامهریزی داشتن و هدف زندگی را تعیین کردن بر اساس فرمان خداوند، از یکعمر بدون طرح و برنامه گذراندن، بهتر است.
این شب از هزار ماه (یکعمر) بهتر و مؤثرتر است؛ اگر کسی استعداد و قابلیت از خود نشان دهد و از فیض و برکات این شب استفاده کند؛ خداوند بدون محاسبات مادی که ما به آن عادت داریم؛ روزی بی حساب میدهد.
و ما باید در این شب از خداوند هم استعداد و هم قابلیت و هم روزی بدون محاسبه را بخواهیم.
این شب از یکعمر بهتر است چون؛ به نزول قرآن مشرف شده است.
پس اگر ما هم میخواهیم شب قدرمان، از هزار ماه، از تمام عمرمان بابرکتتر باشد:
باید قرآن را دریابیم.
دستوراتش را بر سر بگذاریم و در زندگی به کار بندیم.
این شب حداقل از هزار ماه (یکعمر) بهتر است چون؛ بسیاری از بندگان خدا در این شب با شبزندهداری، با درخواست کسب فیض و طرحریزی و برنامهنویسی بر اساس نقشه راه (قرآن) همه در یکزمان، با دعا و مناجات
با درخواست عفو و بخشش، از کوتاهیهای گذشته و امید جبران در آینده، مشغول عبادتاند
و آهنگهایشان و طنین مناجاتشان و اظهار بندگیشان به درگاه پروردگار باهم به آسمان بالا میرود.
روحهای سپید و روشن و نورانی؛ ▫ بر روحهای تاریک و کدر اثر میگذارد
و قلب آنها را نیز با خداوند و قرآن و ملائکه پیوند میدهد و این شب را بهتر از یکعمر به نتیجه میرساند
این شب از هزار ماه بهتر است چون؛ در آن، هم سرمایه و نعمت میدهند و هم کتاب راهنما و هدایت
و ما باید در این شب تصمیم بگیریم که این سرمایه را بر اساس یهترین برنامه زندگی که از کتاب خدا به دست می آید، به کار بیندازیم.
و این است که بیدار ماندن در این شب توصیهشده است بیدار بمانی تا سرمایه و نعمت بگیری و توشه یک سالت را ذخیره کنی.
بسمالله الرحمن الرحمن
مجلس هشتم:
تَنزََّلُ الْمَلَئکَةُ وَ الرُّوحُ فِیهَا بِإِذْنِ رَبهِِّم مِّن کلُِّ أَمْرٍ (آیه ۴ سوره القدر)
حواسمان باشد، شب قدر؛ شب پیوند ما با حضرت ولی عصر هم هست.
شبی که ایشان نگران سرنوشت ما هستند شبی که ایشان نگران خواستهها وعملکرد ما هستند
بیایید با انتخاب درست، قلب نازنینشان را شاد کنیم.
در شب قدر، فرشتگان با همراهی «روح» که کلمه تأیید و ایجاد خداوند است به زمین میآیند
تا همه احکام و مقدرات و خواستههای اجابت شده ما را به زمین بیاورند
آنهم نه یک مَلَک و دو ملک، بلکه ملائکه فرود میآیند
شبی است که میان زمین و آسمان پیوند و ارتباط برقرار میشود.
❓این ملائکه و روح که فرود میآیند به کجا میروند؟ دستورات و تقدیرهای تعیینشده را به دست چه کسی میسپارند؟
❓چه کسی در زمین مهماندار فرشتگان است؟
❗افراد عادی که نمیتوانند میزبان فرشتگان باشند
کسی باید میزبان فرشتگان باشد که بتواند آنها را درک کند
و با آنها صحبت کند و مقدرات را از آنها تحویل بگیرد و ظرفیت و مقام معنوی عالی و بالایی داشته باشد.
این میزبان کسی نیست جز امام معصوم.
امام معصوم کسی است که توانسته است ظرفیت قالب روح خود را آنقدر بالا ببرد که هرگز دچار اشتباه و خطا و گناهی نشود.
امام معصوم کسی است که اندازه و محدودهی قالب معنوی خود را از دستاندازی شیاطین حفظ کرده است
و درنتیجه شایستگی هدایت و رهبری و راهنمایی ما را در صراط مستقیم پیداکرده است
امام معصوم کسی است که آنقدر به دستورات قرآن عمل کرده،
که خودش قرآن حاضر و ناطق شده است و تمام اعمال، حرکات، گفتار و رفتارش، همان آیات قرآن هستند؛ و به او انسان کامل میگویند
فرشتگان در شب قدر به خدمت این امام معصوم و انسان کامل میرسند
که در حال حاضر کسی نیست جز حضرت ولیعصر؛ که روح همه ما و همه عالم فدای خاک قدمش.
امام عصر فرشتگان را درک میکند؛ پیام آنان را میفهمد؛ از علم غیب الهی باخبر میشود؛
از وعدهها، وعیدها و گزارشهایی که در این سال محقق میشود، آگاهی مییابد و به اذن او این کارها در عالم طبیعت انجام میگیرد
بسمالله الرحمن الرحیم
مجلس نهم:
همهچیز برای بهرهمندی حداکثری از بقیه عمر آماده است.
حواسمان باشد فرصتها مثل ابر میگذرند و یکشب غفلت میتواند یکعمر پشیمانی به همراه داشته باشد.
گاهی در زندگی خود آنقدر حسابشده و دقیق عمل میکنیم که برای کوچکترین امکانات مادی خود؛
هرگز بدون طرح و برنامه و نقشه دستبهکار نمیشویم
و تمام سعیمان را میکنیم که نهایت استفاده را از امکانات مادی خود ببریم،
که البته بسیار صفت پسندیدهای است.
⁉ ولی آیا برای سرزمین عمرمان هماندازه گیری و تقدیر و طرح و نقشهای داریم؟
شاید نهایت هدف و برنامهریزیمان فلان دانشگاه و فلان موقعیت باشد.
⁉ آیا برای عمل به کتاب خدا و زندگی که انتهایش به روز حساب میرسد، هم برنامهای داریم؟
⁉ آیا برای بصیرت افزائی و ایجاد توانائی در خدمت به خلق خدا هم طرحی ریختهایم؟
گاهی ما مصالح خوبی داریم و از امکانات خوبی برخورداریم ولی چون؛
نقشه خوب و حسابشده و مهندسیشده نداریم
نمیتوانیم ساختمان محکم و شکیلی بسازیم و گاهی مجبور میشویم خراب کنیم و دوباره بسازیم.
برای برنامهریزی، بهترین، زمان همین شب قدر و نزول ملائکه و شب نزول قرآن است.
1⃣وقتی برای برنامهریزی آماده میشویم و برای طرحریزی اقدام میکنیم
2⃣ آنوقت احتیاج به راهنمایی داریم که ما را در این امر مهم کمک کند و چراغ راهمان باشد.
3⃣احتیاج به کتاب و دستورالعملی داریم که ما را کمککار باشد
4⃣ و باز احتیاج به نیروهایی داریم که کمک کنند و کارمان را پیش ببرند
همه این نیروها و امکانات، در شب قدر بر مقام ولایت، امام عصر نازل میشوند
و ایشان با ولایت و سرپرستی خود، کاملکنندهی نعمتها و سرمایهها و امکاناتمان میشوند و مانند یک مهندس بیدار و مدیر آگاه، ناظر و کمککننده اجرای این طرح و نقشه ما در تمام زمینهها میشوند.
چه برنامهها و پیشرفتهای مادی و چه معنوی.
اصلاً شب قدر بدون ولایت و مهندسی ایشان معنایی ندارد چون آنوقت دیگرکسی نیست که محل فرود آمدن فرشتگان و روح باشد
کسی نیست که تقدیرات عالم را تحویل بگیرد و بر اجرایشان نظارت کند.
هیچکس بهجز مقام ولایت شایستگی این نزول را ندارد.
پس چه خوب است که از ایشان بخواهیم تا در طراحی زندگی، به ما کمک کنند و مهندس عمر و زندگی مان باشد
بسمالله الرحمن الرحیم
مجلس آخر: سَلَامٌ هِىَ حَتىَ مَطْلَعِ الْفَجْرِ (آیه ۵ سوره القدر)
و فرشتگان سلام میدهند تا طلوع فجر به همه آنان که خواستار این سلاماند.
اول و آخر مجلس: سلام و سلامتی برای همه بندگان خدا، برای ما و شما
بهترین ره آورد شب قدر، توسط فرشتگان آسمانی، سلامت از آسیب رخدادهای ناگوار و گزند وسوسه ابلیس و فرمانروایی نفس «اماره به سوء» است
و تنها احیاکنندگان این شب، از چنین نعمت ویژه و ارزشمندی که ملائکه میآورند برخوردار میشوند
و نکته این است که «لیلة القدر» میگویند نه «یوم القدر»، شب قدر میگویند نه روز قدر،
تا شب است باید فکری برای خودت بکنی، هر چه میخواهی بخواهی و به بهترین شکل برای خواستههایت برنامه زیری کنی.
نکته این است که باید از ظرفیت و آرامش شب برای ارتباط با خداوند
و ملائکه و امام معصوم استفاده کنی.
که اگر روز شد و فجر طلوع کرد، شاید دیگر نتوانی با فرشتگان قدم برداری و از آنان سلام و سلامت دریافت کنی
اشتباه ما این است که در طول سال همیشه شب را از دست میدهیم
و صبح تازه به فکر برنامهریزی میافتیم
ولی خصوصیت این شب قدر همین است که ما را وادار میکند به بیدار ماندن و برنامهریزی کردن و خواستن از خدا و دعا خواندن و اشک ریختن
شب قدر این فرصت را به ما میدهد تا هم امکانات و مصالح و سرمایه خوبی به دست بیاوریم
و هم با نقشه قرآن و مهندسی امام عصر بتوانیم با این مصالح، ساختمان معنوی و درست و حسابشدهای بسازیم
تا در یک سال آینده زیر سقف محکم آن، خود را از آفات و بلاها و گناهان به دورنگه داریم و روزبهروز استعدادهایمان را بیشتر شکوفا کنیم
پس بسمالله اینقدر و اندازهی خدا
و اینقدر و تقدیر تو و این امر و برنامهی ولایت و این کتاب و طرح و تقدیر، بیا و اینها را باهم هماهنگ کن، تا ببینی به چه آثار شگفتانگیزی
میانجامد
بیا و این شب را شب سلامتی و پاکسازی از هر عیب و آفت قرار بده
بیا و از این شب، شبی بهیادماندنی بساز که آسمان و زمین به وجودت افتخار کنند و طرحی بریز که در آن؛
به خودت و خدایت قول بدهی گناه نکنی؛ نافرمانی نکنی؛
و بندهی خوبی باشی؛
همانگونه که او خدای خوبی است.
شب قدرتان پربرکت، التماس دعا
به نام خدا
گاهی به نَفس نَفس میاُفتیم از بس که کار و تلاش میکنیم ولی احساس میکنیم نتیجهٔ دلخواه را به دست نیاوردهایم
گاهی چهقدر خسته میشویم از بس که میدویم ولی به مقصد نمیرسیم
گاهی مثل عقربههای ساعت؛ شبانهروز در یک مسیر دَوَرانی میدویم، ولی فقط دور خودمان میچرخیم.
چون مقصدی در کار نیست!
هدف گذراندن زمان است...
گاهی با خود فکر میکنیم؛
چگونه است که عدهای به همهٔ آنچه میخواهند میرسند؟
چگونه است که تلاش و زحمت بعضی
به نتیجه میرسد ولی تلاش عدهای دیگر
انگار اَبتر میماند؟
این حکایت همهٔ ما در دنیاست؛
واقعیتی است که همهء ما
به آن رسیدهایم
و شاید بارها به آن فکر کردهایم.
و قرآن که نسخهٔ درمان همهٔ دردها
را در خود دارد؛
عین همین حکایت، و حال و روز ما انسانها را
در دنیای پس از مرگ، بیان میکند
حال و روزی دقیقا مثل همین دنیا؛
خستگی و تلاش بینتیجه، برای عدهای
و شادی و راحت رسیدن به ثمرهٔ سعی و تلاش،
برای عدهای دیگر
برای آشنائی با سرنوشت خود؛
در سورهای به نام «غاشیه»
با ما همراه باشید.
و نکات کلیدی این سورهٔ مبارک را دریافت کنید.
تفسیر سوره غاشیه (۱)
یک آشنایی اجمالی:
سوره مبارک غاشیه، از سورههای کوتاه قرآن است
و آهنگ آن، انذار دادن و هشدار به انسان است
از آن جهت که در آیندهای نه چندان دور، روزی خواهد رسید که باید ثمرهٔ سالها بودن و ماندن و زندگی کردن در این دنیا را ببیند
آن روز روزی است که انسان میوهٔ درخت عمرش را می چیند درست مثل باغبانی که پس از روزها و سالها مراقبت از درختانش، دلخوش به چیدن میوههای شیرین و رسیده است.
حال اگر میوههایش آفت بزنند،
خشک بشوند،
تلخ و نارس بمانند،
آتشی در آنها بیفتد و بسوزند،
چه باید کرد؟
چه سخت خواهد بود برای باغبان،
ضایع شدن سالها رنج و تلاشش!
سورهٔ مبارک غاشیه، سورهٔ انذار و بشارت است.
و حال دو گروه مردمی را توصیف میکند که روز قیامت از هر طرف احاطهشان کرده،
و لابد و ناچار و حتما و بیتردید باید میوهٔ سرمایهٔ عمرشان را بچینند.
خواه تلخ و نارس و آزار دهنده، و خواه شیرین و رسیده و شاداب کننده.
پس از این توصیف؛ علت «دو دسته شدن مردم» در نتیجه کارها و اعمال خودشان و «راهکار رسیدن به نتیجهٔ مطلوب» و بهره مندی از پاداشهای برجسته الهی در قیامت را بیان میکند.
تفسیر سوره غاشیه (۲)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ
(بخوان این سوره را) به نام خدای رحمتگر مهربان
فصل اول: رویداد فراگیر قیامت
غاشیه = پوشش و فراگیری تا حد غلبه و دربر گرفتن
غاشیه حادثه و رویدادی است که همه را زیر پوشش خود میگیرد
❓سوره با یک پرسش آغاز میشود:
هَلْ أَتَاکَ حَدِیثُ الْغَاشِیَةِ(۱)
آیا خبر آن رویداد فراگیر (روز قیامت)
به تو رسیده است؟
در اولین آیه خداوند از پیامبرش سؤالی
میپرسد.
❓آیا این سؤال خداوند، یک سؤال حقیقی است؟
آیا سؤالی است که پاسخش را نمیداند؟
اینگونه نیست که ما همیشه سؤالی را که پاسخش را نمیدانیم بپرسیم.
1⃣ گاهی برای اقرار گرفتن از کسی یا برانگیختن تعجب، سؤالی را میپرسیم که خود نیز پاسخش را میدانیم.
مانند اینکه: دیدی فلانی با ما چه کرد؟
دیدی فلانی چه گفت؟
مگر خودت ندیدی که چه شد؟
یعنی حتما دیدی و حتما شنیدی.
تو خود آنجا بودی، چشمهایت باز بود، گوشهایت میشنید.
در حقیقت منظورمان این است که از او اقرار و اعتراف بگیریم
2⃣ و یا گاهی قصد داریم توجه کسی را به مسئلهای که از آن بیخبر یا غافل است جلب کنیم و تعجبش را برانگیزیم
مانند اینکه: ⁉آیا این خبر را شنیدهای؟
⁉ آیا میدانی چه اتفاقی قرار است بیفتد؟
در اینجا هم خداوند خطاب به پیامبر میفرماید: آیا داستان آن حقیقت فراگیر به تو رسید؟
آیا داستان قیامت را شنیده ای؟
.نمیخواهد از پیامبر سؤال کند؛ آیا این خبر به تو رسیده یا نه؟
منظورش این است که:
حتما خبر این رویداد فراگیر به تو رسیده است
و در مرحلهٔ بعد:
خداوند از همهٔ انسانها این سؤال را میپرسد تا توجه و تعجب آنان را به سوی این حقیقت جلب کند
حقیقتی را که در گذر زمان و غرق شدن در روزمرگی زندگی فراموش میکنند
تا انسانها از خود بپرسند این حادثه فراگیر و پوشش دهنده چیست؟
واقعاً این چه رویدادی است؟
تفسیر سوره غاشیه (۳)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ
(بخوان این سوره را) به نام خدای رحمتگر مهربان
فصل اول: رویداد فراگیر قیامت
هَلْ أَتَاکَ حَدِیثُ الْغَاشِیَةِ(آیه ۱)
آیا خبر آن رویداد فراگیر (روز قیامت)
به تو رسیده است؟
واقعاً غاشیه چیست؟
غاشیه یکی از نامهای قیامت است.
غاشیه احاطه کننده است
چگونگی و خصوصیات آن حادثهٔ بزرگ را نمیتوان فهمید
تنها تصویری که از این حادثهٔ بزرگ میتوان داشت این است که:
غاشیه، پایان کار این جهان است و پیشآهنگ قیامت.
و سراسر زمین و آسمان و اندیشهها و اعمال را فرا میگیرد،
میلیونها عملی که از انسان سر زده است؛
از هر جهت احاطه می گردند.
و مناظر و حالات هولناک آن روز، ناگهان همه کس و همه چیز را دربر میگیرد.
این رویداد عظیم، هیچ کس را از قلم نمیاندازد از گذشتگان تا حال و آینده، را یکجا و با تمام اعمال و حالاتشان،
از هر جهت پوشش میدهد.
و گذشته و آینده از میان میرود.
آیا همه در برخورد با این رویداد یکسان هستند؟
آیا هیچ تفاوتی میان انسانها در آن روز نیست؟
البته که هست، آیات بعد به یک اصل مهم و یک تفاوت بزرگ میپردازند.
تفسیر سوره غاشیه (۴)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ
(بخوان این سوره را) به نام خدای رحمتگر مهربان
فصل اول: رویداد فراگیر قیامت
آیات ۱ - ۱۶
هَلْ أَتَاکَ حَدِیثُ الْغَاشِیَةِ(۱)
آیا حدیث آن روز احاطه کننده به تو رسیده است؟
آن روز که عملهای خیر، آزاد کننده و رهایی بخش انسان هستند و همچون پر و بال، انسان را پرواز میدهند
و به حرکت درمیآورند آن روز که اعمال شر، بار دوش انسان میشوند
اعمالی که انسان را مثل پیله کرم ابریشم،
احاطه می کند بگونه ای که هیچ منفذی برایش باقی نمی ماند.
و کاملا گرفتار می شود.
آری انسان با گناه پی در پی، مرتب به دور خودش دیوار میکشد
تا آنجا که آخرین منفذها را، بر خودش میبندد و دیگر راه بیرون آمدن نداردروز غاشیه، روزی است که، یا بهشت است و فضای باز و آزاد و یا زندان وحشتناکی است که انسان را، در خودش محبوس میکند و او را از هر جهت احاطه میکند.
تفسیر سوره غاشیه (۵)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ
(بخوان این سوره را) به نام خدای رحمتگر مهربان
فصل اول: رویداد فراگیر قیامت
آیات ۱ - ۱۶
هَلْ أَتَاکَ حَدِیثُ الْغَاشِیَةِ(۱)
سختی و آسانی آن روز فراگیر را،
سرنوشتی می سازد که انسانها
برای خود رقم زدهاند
در آن روز مردم را در دو گروه متمایز و دو چهرهٔ متقابل میبینی.
گروه اول: مردود شدهها، شکست خوردهها
آنان چه کسانی هستند؟
وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ خَاشِعَةٌ(۲)
چهرههایی در آن روز خوار و زبونند
چهرههایی سرافکنده، خاشع، شرمگین
شکستخورده
آنانکه شرمساری و اندوه و ذلّت
چهرههاشان را فراگرفته است
چهرههایی که ناگهان با محیطی
سراسر هراس روبرو میشوند.
محیطی که به این هولناکی، نه آن را پیش بینی میکردند
و نه خود را برایش آماده کرده بودند
و همین عدم آمادگی، شرمساری و ذلت
و زبونی را دوچندان میکند
ذلت و ترس از عذاب و کیفرهای سخت و دردناک،
تمام وجودشان را فرامیگیرد
یک نکته دقیق:
چهرهٔ انسان منعکس کنند حالات روحی و درونی اوست
حالاتی چون، ترس، وحشت، شادی غم، خشم، ذلت و خشوع را به راحتی میتوان در چهرهٔ افراد مشاهده کرد
و آن روز که روز ظهور همهٔ استعدادهای آدمی است، این انعکاس حالات درونی بیشترین وضوح را دارد
و به سادگی و بدون نیاز به تفکیک، و تنها بر اساس حکایت صورتها میتوان شکست خوردهها و پیروزمندان
را تشخیص داد
چرا اینان تا این حد سرافکنده و ذلیل هستند؟
تفسیر سوره غاشیه (۶)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ
(بخوان این سوره را) به نام خدای رحمتگر مهربان
فصل اول: رویداد فراگیر قیامت
آیات ۱ - ۱۶
هَلْ أَتَاکَ حَدِیثُ الْغَاشِیَةِ(۱)
وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ خَاشِعَةٌ (۲)
عَامِلَةٌ نَّاصِبَةٌ(۳)
اینان کسانی هستند که در دنیا عمل کرده
و در آخرت خسته و رنجورند
ناصبة = تَعَب و خستگی و کوفتگی
💧خستگان بینصیب
عاملة ناصبه کسانی هستند که در زندگی دنیا تلاش و کوشش زیادی به خرج میدهند.
عمل کردهاند؛
اما عملهایی که جز رنج و خستگی چیزی برایشان نداشته است؛
و نتیجهٔ اعمالشان فقط فرسوده کردن خودشان بوده است.
در آن روز میبینند که:
➖ نه عمل مقبولی در درگاه خداوند دارند،
➖ و نه چیزی از آن همه ثروتهایی که
اندوختهاند، به همراه آوردهاند،
➖ و نه نام نیکی و نه فرزند صالحی
از خود به یادگار گذاشتهاند.
در نتیجه، خستگیِ تلاشهای بی ثمر، بلکه مضری را که در دنیا انجام داده اند، بلائی به جان آنان شده است.
اینان عمل کنندههایی:
ناصب،
در سختی،
فرسوده،
رنجکشیده،
خسته شده
و دست خالیاند.
اعمالشان مانند ذرات خاک و خاکستر
است که در معرض تندباد، پراکنده میشود؛
و هیچ اثری از آن باقی نمیماند.
و اگر چیزی بماند غیر از سیاه روئی و تیره روزی نیست.
اینان شبانهروز میدوند،
کار میکنند،
تلاش میکنند،
ثروت جمعآوری میکنند،
حتی کارهای به ظاهر خیری هم انجام میدهند؛
ولی چرا اینقدر در روز غاشیه، خسته
و کوفتهاند؟
چرا دستانشان؛
اینقدر خالی است؟
تفسیر سوره غاشیه (۷)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ
(بخوان این سوره را) به نام خدای رحمتگر مهربان
فصل اول: رویداد فراگیر قیامت
آیات ۱ - ۱۶
هَلْ أَتَاکَ حَدِیثُ الْغَاشِیَةِ
وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ خَاشِعَةٌ
عَامِلَةٌ نَّاصِبَةٌ(۳)
احساسِ انسانِ عمل کنندهٔ
خسته وخاشعِ ذلیلِ شرمسارِ
دستِخالی در روز غاشیه،
همچون احساسِ گاوی است که:
فقط زلول و رام و یوغ به گردن، زمین دیگران را آباد کرده است.
و خود جز فرسودگی و استهلاک و خستگی و گذر عمر و علفی برای خوردن و دوباره بار کشیدن، نصیبی نبرده است
گاهی انسانها در این دنیا و برای رسیدن به نعمتهای سرشار این دنیا، تلاش میکنند
و به نسبت تلاش و کوشش خود به نتیجه هم میرسند،
حال یا از راه درست و تلاش و زحمت و یا از طریق نادرست و راههای انحرافی
ثروت میخواهند مقام و موقعیت میطلبند به دنبال علم و دانش هستند و هر روز تلاشی تازه برای رسیدن به آرزویی تازه
حتی گاهی انسان به دنبال کارهای نیک و عامالمنفعه است و در این راه خرج میکند و نتیجهٔ کارش هم، آثار و برکات و خیر دنیایی فراوان است که به دست میآورد
و نام نیکی است که از او بر سر زبانهاست
ولی یک چیز مهم و یک اصل اساسی در زندگی او در اهداف او و در سمت و سوی تلاشهای او کم است
یک حلقهٔ گم شده که میتواند همهٔ زحمتها و رنجها و تلاشها و عملهایش را علاوه بر این دنیا در روز غاشیه هم به او وصل کند تا در آن روز، خسته و کوفته و سرافکنده نباشد.
باید همین حلقه را یافت و این اصل را در دنیا پایهٔ همهٔ تلاشها قرار داد
غالبا اینگونه است که ما تلاشها و اهدافمان را جوری برنامهریزی و مدیریت میکنیم که همه در یک جهت و یک مسیر به مقصد دلخواهمان برسند
و میدانیم زحمات پیدرپی ولی پراکنده هرگز نتیجهای در بر نخواهد داشت.
با ما همراه باشید تا این حلقه مفقوده را پیدا کنیم.
تفسیر سوره غاشیه (۸)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ
(بخوان این سوره را) به نام خدای رحمتگر مهربان
فصل اول: رویداد فراگیر قیامت
آیات ۱ - ۱۶
هَلْ أَتَاکَ حَدِیثُ الْغَاشِیَةِ
وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ خَاشِعَةٌ
عَامِلَةٌ نَّاصِبَةٌ(۳)
حلقهٔ مفقوده ای که نجات بخش آدمی است، جهت دادن همه کارها بر اساس فرامین آفرینش است؛ یعنی بندگی آفریننده انسان.
اما متأسفانه؛ سراسر زندگی بعضی انسانها، در میان کوره راههای پر از نشیب و فراز میگذرد
آنها سالها برای رسیدن به سراب آرزوها و سایهٔ اوهام میکوشند
ولی چون خودخواسته و آگاهانه و از روی عمد، ارتباطشان را با پروردگار قطع کردهاند و با کفر و ناسپاسی روزگار گذرانده اند، حلقه اتصال تلاشهایشان مفقود شده است
و عملشان رنگی از بندگی خداوند ندارد اینان در این دنیا:
در غشاهای به هم پیچیدهٔ شهوات و آرزوهای گمراه کننده و بندهای غرائز حیوانی گرفتارند و گناهان فراوانی آنان را احاطه کردهاند
به این دلیل در روز غاشیه، چهرههایشان را گرد خواری و خشوع و ذلت و نومیدی پوشانده است
آنان در این دنیا هرگز از روی خواست و اراده و عزت، در برابر خداوند خاشع نبودهاند
و از روی تنبلی یا عناد، در انجام تکالیف الهی خود، سهلانگاری کردهاند و همواره از مسئولیتهای خود در برابر خداوند گریختهاند.
اینان چون خود را:
در مقابل خداوند، بنده و مسئول نمیدانند و فقط برای لذت یا شهرت این دنیا زحمت کشیدهاند
اعمال خیرشان هم، فقط آثار و بهره دنیایی برایشان دارد و در قیامت و روز غاشیه دستشان خالی است
چون مدیریت و برنامهریزی و سمت و سوی تلاشهایشان، در همین دنیا مانده است و آنان را تا روز غاشیه همراهی نکردهاند.
تفسیر سوره غاشیه (۹)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ
(بخوان این سوره را) به نام خدای رحمتگر مهربان
فصل اول: رویداد فراگیر قیامت
آیات ۱ - ۱۶
هَلْ أَتَاکَ حَدِیثُ الْغَاشِیَة★ِ وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ خَاشِعَة
عَامِلَةٌ نَّاصِبَةٌ
گفته شد که در روز غاشیه، که همه چیز
و همه کس را فرامیگیرد،
مردم دو گروه متمایز هستند
که از چهرههاشان کاملا میتوان آنها را
از هم تفکیک کرد
و خودشان هم بر اساس حالات درونیشان میدانند که جزء کدام دسته هستند.
گروه اول شکست خوردههای خسته و ترسان که دستشان از عمل سودمند خالی است
و هراس از قدرتی که احاطهشان کرده، همهٔ وجودشان را فراگرفته است.
آنان که در دنیا زیاد زحمت کشیدهاند،
بار بردهاند و شب و روز در تکاپو بودهاند
ولی اکنون محصول کار و کوشش پر از رنج آنان چیست؟
و سرانجامشان چه میشود؟
قرآن در آیات بعد پاسخ این پرسش را میدهد:
تَصْلَىٰ نَارًا حَامِیَةً(۴)
سرانجام این خستگان بینصیب،
به آتشی که خود برافروختهاند وارد میشوند
و در آن ماندگارند
رنج این خستگان بینصیب به همین ورود به آتش ختم نمیشود بلکه وقتی تشنه میشوند:
تُسْقَىٰ مِنْ عَیْنٍ آنِیَةٍ(۵)
بدون اختیار از چشمهای بس داغ
به آنان نوشانده میشود
غذایشان چیست؟
گیاهی تلخو تهوعآور که هیچ حیوانی
آن را نمیخورد به نام «ضَریع»
لَّیْسَ لَهُمْ طَعَامٌ إِلَّا مِن ضَرِیعٍ(۶)
غذایی جز خار خشکیده ندارند
آن هم بدون هیچ خاصیت غذایی
لَّا یُسْمِنُ وَلَا یُغْنِی مِن جُوعٍ(۷)
غذایی که نه فربه میسازد و نه گرسنگی را چاره میکند
مسلما چنین غذایی برای تقویت جسم و فرونشاندن گرسنگی نیست
غذایی است گلوگیر و عذاب آور.
براستی این آتش سوزان و این آب داغ و این خوراک تلخ و سخت از کجا پدید آمده است؟
آیا خداوند اینها را به عنوان مجازات برایشان در نظر گرفته؟
یا خود به همراه آوردهاند؟
یا کس دیگری مقصر این همه درد و رنج است؟
برای آگاهی از این پرسشها شما را به مطالعهٔ شمارههای بعد دعوت میکنیم؟
تفسیر سوره غاشیه (۱۰)
بسم اللهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ
(بخوان این سوره را) به نام خدای رحمتگر مهربان
فصل اول: رویداد فراگیر قیامت
آیات ۱ - ۱۶
هَلْ أَتَاکَ حَدِیثُ الْغَاشِیَة★ِ وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ خَاشِعَة★ٌعَامِلَةٌ نَّاصِبَةٌ
برای اینکه بدانیم چرا گروهی در روز غاشیه به چنین سرنوشت سختی گرفتار میشوند لازم است چند نکته کلیدی و اساسی را بدانیم.
اول اینکه:
هر چیزی در هر عالمی ظهور خاص و مناسب با همان عالم را دارد
مثلا گیاه شکل دیگری از دانه است،
در حقیقت گیاهی که از زمین قد کشیده و بیرون آمده،
همان دانهای است که در دل خاک است ولی به شکل دیگری آشکار شده و خودنمایی میکند.
و یا باران که در زمین به شکل قطرات آب است،
در آسمان به شکل ابرهای فشرده دیده میشود
آیا میتوانیم بگوییم باران چیزی متفاوت از ابر است؟
و یا گیاه چیزی متفاوت از دانه است؟
مسلما اینگونه نیست،
دانه و ابر همان گیاه و باران هستند
که در آسمان و زمین و خاک متناسب با همان موقعیت جلوه میکنند
و دو ظهور جداگانه و متفاوت دارند
اگر گیاهی زیباست تجسم درون همان دانه است
و اگر شیرین و یا تلخ و بدبو است باز هم تجسم درون همان دانه است.
اعمال ما هم در این دنیا به یک شکل
و در قیامت شکل دیگری دارند
عمل همان است؛
فقط شکلش فرق کرده و متناسب با آن جهان ظهور میکند
تفسیر سوره #غاشیه (۱۱)
بسم اللهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ
(بخوان این سوره را) به نام خدای رحمتگر مهربان
فصل اول: رویداد فراگیر قیامت
آیات ۱ - ۱۶
هَلْ أَتَاکَ حَدِیثُ الْغَاشِیَة★ِ وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ خَاشِعَة★ٌعَامِلَةٌ نَّاصِبَةٌ
در روز غاشیه خوراک ضریع تلخ و بدبو و آب جوشان،
حالت و صورت دیگر غذایی است که روح ما مصرف کرده است
انسان با هر عملی که انجام میدهد به نوعی روح خود را تغذیه میکند
ما از عمل خودمان واقعا تغذیه میکنیم ، حرف زدن نوعی خوردن است،
گوشکردن نوعی خوردن است
نگاه کردن نوع دیگر خوردن است
فکر کردن هم خوردن است
همهٔ اینها غذا میشود برای روح ما
وقتی غیبت میکنیم خیالمان این است که حرف میزنیم
ولی بهنگام غیبت، در حقیقت روح ما دارد تغذیه میکند؛
از چه؟
از غیبت!
و شکل آخرتی آن؛ مردار خوردن است.
غدای آلوده ضریع که در این سوره از آن نام برده شده حقیقت و عین گناهانی است که در دنیا انجام داده ایم.
مثل گفتگو با زبان گزنده،
خط مشی و سیره و روش گزنده و آزار دهنده داشتن؛
در زندگی دنیاست
یعنی خودِ عملش را مجسم در آن جهان میبیند، که او را از هر جهت احاطه کرده است و راه فراری از آن ندارد
چون جزئی از شخصیت اوست
تفسیر سوره غاشیه (۱۲)
بسم اللهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ
(بخوان این سوره را) به نام خدای رحمتگر مهربان
فصل اول: رویداد فراگیر قیامت
آیات ۱ - ۱۶
هَلْ أَتَاکَ حَدِیثُ الْغَاشِیَة★ِ وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ خَاشِعَة★ٌعَامِلَةٌ نَّاصِبَةٌ
گاهی اوقات چیزهایی هست که وقتی از آنها استفاده میکنیم نیرو میگیریم،
انگار پر و بال پیدا میکنیم
مثلا وقتی علم میآموزیم
و حقایقی را یاد میگیریم،
مثل آدمی هستیم که قبلا گرسنه بوده
و یک غذای مقوی خورده،
قلبمان روشن میشود و روحمان از یادگیری این حقایق تغذیه شده
و نشاط پیدا میکند
یا مثلا وقتی کار نیکی انجام میدهیم، عبادتی میکنیم،
قرآن و دعا میخوانیم،
قدم خیری برای مردم برمیداریم،
خدمتی برای رضای خدا انجام میدهیم ... احساس سبک بالی میکنیم
برعکس وقتی غیبت میکنیم،
ظاهرش لذت بخش است، اما باطنش نفرتآور
مثل اینکه یک چیز بدمزه و بدبو را میخوریم
که طعم و بوی بدش آزارمان میدهد
اولش لذت می بریم، ولی بعد از اینکه غیبتمان تمام شد احساس ناراحتی و اضطراب میکنیم
یعنی این غذای روح ما نبوده،
فقط شباهت به غذا داشته؛
در نتیجه، دائما گرسنهتر و به خوردن
و غیبت کردن حریصتر میشویم
و رنج بیشتری میبریم
ما غذای روحمان را اشتباه گرفتهایم، اشتباه خوردهایم چون با فطرتمان سازگاری ندارد
این غذاهای شبههناک و اشتباهی،
در روز غاشیه به شکل ضریع
و خار خشک و بدبو
و آب جوشان،
که متناسب با آن عالم است تجسم میکند.
و در حقیقت این غذای رنجآور و ذلت آفرین و این آب داغ را
ما از همین دنیا با خودمان بردهایم
اینها جزء شخصیت ماست و از ما جدا شدنی نیستند،
فقط شکلشان با آن عالم متناسب میشود
تفسیر سوره غاشیه (۱۳)
بسم اللهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ
(بخوان این سوره را) به نام خدای رحمتگر مهربان
فصل اول: رویداد فراگیر قیامت
آیات ۱ - ۱۶
هَلْ أَتَاکَ حَدِیثُ الْغَاشِیَة★ِ وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ خَاشِعَة★ٌعَامِلَةٌ نَّاصِبَةٌ
نکته دیگری که باید به آن توجه کنیم این است که:
باید بدانیم که سیر کننده انسان خداست و نه غذا
و سیراب کننده هم خداست و نه آب
و شفادهندهٔم انسان هم خدا است و نه دارو
خداوند اینکارها را از راه اسبابی که
خلق کرده و در اختیار انسان گذاشته، انجام میدهد
و این اسباب و وسایل هیچ اختیاری از خودشان ندارند و فقط ابزار و واسطه هستند
سیری به معنای پر شدن شکم نیست
بلکه سیری یک احساس است که خداوند به انسان داده
و اگر بخواهد میتواند آن را بگیرد
در حالات معاویهٔ ملعون داریم که به واسطه نفرین پیامبر آنقدر میخورد که
از خوردن اظهار خستگی میکرد
ولی احساس سیری به او دست نمیداد.
از این رو ممکن است انسان با خوردن زیاد معدهاش پر شود ولی احساس سیری ایجاد نشود که این عذابی فوقالعاده است
تفسیر سوره غاشیه (۱۴)
بسم اللهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ
(بخوان این سوره را) به نام خدای رحمتگر مهربان
فصل اول: رویداد فراگیر قیامت
آیات ۱ - ۱۶
هَلْ أَتَاکَ حَدِیثُ الْغَاشِیَة★ِ وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ خَاشِعَة★ٌعَامِلَةٌ نَّاصِبَةٌ
خداوند انسان را با فطرت سیریناپذیر آفریده است
که سیراب نمیشود؛
مگر به معرفت خدا و ذکر خدا
و یاد خدا و رسیدن به خدا
اما انسانی که در این دنیا با اراده
و اختیار خود،
رابطهاش را با پروردگار
و بندگی او قطع کرده
و غذای روح او،
آشامیدنی و خوردنی روح او،
از کفر و ناسپاسی
و گناه و خطاهای فراوانی است که احاطهاش کرده است
انسانی که در این دنیا،
با اختیار و کوشش خود،
کفر و گناه را انتخاب میکند
و با تکرار این رفتار و اندیشه
و اصرار بر آن،
هیزم دوزخ را برای خود فراهم میکند
و یا آنقدر در این گناه فرو میرود
که خود تبدیل به هیزم میشود
اینان در روز غاشیه، محکوم محصول و کوشش خود میشوند
و از کفر و اعمال ناهنجارشان
و از سرچشمههای بیبندوباریهایشان
و از کینهها و ظلمها و جنایاتشان،
سیلاب گدازندهای میجوشد که به جای رفع تشنگی،
سوز درونی آنها را میافزاید
و وقتی گرسنه میشوند طعامی دارند
که ظاهرش انسان را به اشتباه میاندازد
شبیه غذاست ولی فوق العاده تلخ، متعفنتر از مردار، و سوزندهتر از آتش است،
طعامی ذلت آفرین که از آن به درگاه خدا تضرع میکنند.
تفسیر سوره غاشیه (۱۵)
بسم اللهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ
(بخوان این سوره را) به نام خدای رحمتگر مهربان
فصل اول: رویداد فراگیر قیامت
آیات ۱ - ۱۶
هَلْ أَتَاکَ حَدِیثُ الْغَاشِیَة★ِ وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ خَاشِعَة★ٌعَامِلَةٌ نَّاصِبَةٌ
مروری بر مطالب گذشته:
گفته شد که غاشیه به معنای، رویداد و حادثهای است که پیشآهنگ قیامت است و حوادث سخت آن به یکباره همه را فرامیگیرد و از هر طرف انسان را احاطه میکند.
در چنین روزی انسانها در دو گروه کاملا متفاوت از یکدیگر، ظاهر میکنند و این دو نوع ظهور از چهرههای آنان کاملا آشکار است
۱- چهرههایی پر از ذلت و خواری کهپیشبینی چنین شرایط سختی را نکرده بودند و هیچ آمادگیای برای روبرو شدن با آن ندارند
اینان آنچه با خود آوردهاند، اعمالی است که نتیجهای جز خستگی، رنج و عذاب برایشان ندارد
این گروه با انتخاب خود، اعمالی انجام دادهاند و در راهی قدم برداشتهاند که صورت آن دنیاییاش، رسیدن و وصل شدن به آتش، و زندگی تلخ و سخت است.
اما گروه دوم:
وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ نَّاعِمَةٌ (۸)
چهرههایی پر از شادابی و نشاط و خرمی و رضایت.
اینان چه کسانی هستند؟
و در آن روز چه زندگیای خواهند داشت؟
و چگونه میتوان مانند آنان بود؟
تفسیر سوره غاشیه (۱۶)
بسم اللهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ
(بخوان این سوره را) به نام خدای رحمتگر مهربان
فصل اول: رویداد فراگیر قیامت
آیات ۱ - ۱۶
هَلْ أَتَاکَ حَدِیثُ الْغَاشِیَة
به دنبال توصیفی که در آیات گذشته
از حال مجرمان و بدکاران در جهان دیگر
آمد؛
اکنون در ادامه به شرح حال مؤمنان
و نیکوکاران و توصیف نعمتهای
بینظیر بهشتی آنان میپردازد.
گروه دوم در روز غاشیه:
وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ نَّاعِمَةٌ (۹)
چهرههایی که در آن روز خرم و شاداب هستند
ناعمه= اشاره به چهرههایی است که
غرق نعمت شده
و تر و تازه و شاداب
و مسرور و نورانی هستند
نعمت و انعام و رحمت از این چهرهها میبارد.
این نعمتها و انعام، از بیرون به آنها داده نشده است
بلکه از باطن آنها میجوشد و به ظاهرشان سرایت میکند
و در چهرهشان خودنمایی کرده و آشکار میشود.
اینان، نعمتها را با خود به غاشیه آودهاند
نه اینکه کسی از قبل برایشان آماده کرده باشد
صورت دیگر عملشان است که در آن روز
به شکل نعمت و رحمت ظاهر میشود
همانطور که گروه اول، ذلت و شرمندگی
و ترس درونیشان به ظاهر و چهره آنها
سرایت کرده بود
و هر کس با دیدنشان پی به احوالشان میبرد
و عذاب از درون خودشان میجوشد
و بیرون میریزد،
از کوزه همان برون تراود
که در اوست.
هر چه گروه اول، چهرههایی ذلیل
سرشکسته، ناراضی و پریشان داشته باشند؛
گروه دوم، چهرههاشان راضی،
خشنود و شاداب است
ولی این رضایت و خشنودی از کجا
و به چه دلیل است؟
آیا همینطور بیحساب قرعهای انداختهاند
و نعمت را به اینان بخشیدهاند؟
چگونه این نعمتها را با خود آوردهاند؟
با ما همراه باشید تا توضیح دهیم.
تفسیر سوره غاشیه (۱۷)
بِسْم اللهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ
(بخوان این سوره را) به نام خدای رحمتگر مهربان
فصل اول: رویداد فراگیر قیامت
آیات ۱ - ۱۶
هَلْ أَتَاکَ حَدِیثُ الْغَاشِیَة
وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ نَّاعِمَةٌ(۸)
لِّسَعْیِهَا رَاضِیَةٌ(۹)
(آن چهرههای شاداب) به دلیل سعی
و تلاشی که در دنیا کردهاند، راضی هستند
لِّسَعْیِهَا= به دلیل مساعی، کوششها
و اعمالی که در دنیا کردهاند،
درباره این گروه از واژهٔ «سعی»
استفاده کرده.
اینان سعی کردهاند و از تلاش خود هم
راضی و خشنود هستند
به کارهایشان که نگاه میکنند،
میبینند وقتشان را تلف نکردهاند
و تلاشهایشان بینتیجه نمانده است.
تلاشهایی که در پرتو لطف خداوند،
گاه ده برابر
و گاه هفتصد برابر
و گاه ببشتر، رشد و نمو یافته
و گاه جزای بیحسابی را خریداری کردهاند.
اینان تمام وعدههای خداوند را
در مورد انجام عبادات
و تکالیف و واجبات و محرمات،
مشاهده میکنند
و از این مشاهده لذت میبرند.
ولی دربارهٔ گروه قبل از «عمل»
آن هم «عمل ناصب» یاد کرده است
عملهای خستگیآور و رنجافزا.
و اینها نشان میدهد:،
«سعی» عملی است که به نتیجه مطلوب
و حقیقی برسد
و تلاش انسان را در روز «غاشیه»
به او وصل کند و رضایتمندی و شادابی را در آن روز به همراه داشته باشد
توجه داشته باشیم که هر تلاش و کوششی سعادتآور و لذتبخش نیست.
تفسیر سوره غاشیه (۱۸)
بِسْم اللهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ
(بخوان این سوره را) به نام خدای رحمتگر مهربان
فصل اول: رویداد فراگیر قیامت
آیات ۱ - ۱۶
هَلْ أَتَاکَ حَدِیثُ الْغَاشِیَة
وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ نَّاعِمَةٌ
لِّسَعْیِهَا رَاضِیَةٌ
یکی از اصول قرآن مجید،
اصل سعی و عمل است.
* وَأَن لَّیْسَ لِلْإِنسَانِ إِلَّا مَا سَعَىٰ
ﻭ قطعا ﺑﺮﺍﻯ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺟﺰ ﺁﻧﭽﻪ ﺗﻠﺎﺵ
ﻛﺮﺩﻩ (ﻫﻴﭻ ﻧﺼﻴﺐ ﻭ ﺑﻬﺮﻩ ﺍی) ﻧﻴﺴﺖ
وَأَنَّ سَعْیَهُ سَوْفَ یُرَىٰ (سوره نجم)
و تلاش او بهزودی دیده خواهد شد.
روز حساب، نمایشگاه سعی و تلاشِ به ثمر رسیده است.
مردم در آن روز در این نمایشگاه شرکت میکنند برای اینکه آثار و نتایج کارهای خود را ببینند
در آن روز هرکس ذرهای تلاش و کار خیر داشته باشد، حتما نتیجهٔ آن را خواهد دید.
ولی هر کس فقط طالب این دنیای «نقد» باشد و آخرت را نسیه بداند
و بخواهد همین چند روز اینجا را بخورد
و بچرد و زندگی پست داشته باشد
و آینده را نادیده بگیرد و دل به این
دنیای زودگذر بسپارد
معلوم نیست که حتی در همین دنیا هم به آرزوهای خود به طور کامل برسد
ای بسا طالب دنیا که هرگز به آن نرسد.
اما کسیکه:
اول: عاقبت و آخرت را بخواهد
دوم: آن اندازه که باید سعی و کوشش به خرج دهد
سوم: با ایمان و اعتقاد به خداوند و برای او تلاش کند
خداوند رسیدن به نتیجه را برایش
تضمین کرده و حتما تخلف نخواهد داشت.
تفسیر سوره غاشیه (۱۹)
بِسْم اللهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ
(بخوان این سوره را) به نام خدای رحمتگر مهربان
فصل اول: رویداد فراگیر قیامت
آیات ۱ - ۱۶
هَلْ أَتَاکَ حَدِیثُ الْغَاشِیَة
وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ نَّاعِمَةٌ
لِّسَعْیِهَا رَاضِیَةٌ
این انسانهای راضی از سعی و تلاش خود، چه جایگاهی خواهند داشت؟
فِی جَنَّةٍ عَالِیَةٍ(۱۰)
در بهشت عالی و بلندمرتبه،
چیزی که برای شما قابل تصور نیست
این بهشت عالی است؛
چون در آن حیاتی است که مرگ ندارد!
و لذتی است که آمیخته با درد و اَلَم نیست
و سروری است که با هیچ غم و اندوهی درآمیخته نمی باشد.
و اهل بهشت نه تنها هرچه دوست دارند
در دسترسشان هست؛
بلکه برایشان لذائذی هست که مافوق خواست آنان است.
از خصوصیات بهشت این است که:
در آنجا اشیاء تابع ارادهٔ انسان است
در آنجا خداوند به انسان ارادهای میدهد؛
که همه اشیاء به فرمان او در می آیند و تابع او می شوند.
به گونهای که هرچه بخواهد برایش موجود میشود!....
پس خوشا بحال نیکوکاران با تقوی...
تفسیر قرآن:
تفسیر سوره غاشیه (۲۰)
بِسْم اللهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ
(بخوان این سوره را) به نام خدای رحمتگر مهربان
فصل اول: رویداد فراگیر قیامت
آیات ۱ - ۱۶
هَلْ أَتَاکَ حَدِیثُ الْغَاشِیَة
وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ نَّاعِمَةٌ
لِّسَعْیِهَا رَاضِیَةٌ
دورنمایی از نعمتهای روحپرور بهشتی
پس از بیان جایگاه عالی و بلندمرتبه سعادتمندان،
نعمتهای این بهشت را که به اصطلاح
شبیه نعمتهای دنیاست،
توصیف میکند
لَّا تَسْمَعُ فِیهَا لَاغِیَةً(۱۱)
هرگز سخن بیهودهای در آنجا نمیشنوند
لغو و لاغیه = ضایعات و هر چیزی که قابل توجه و اعتنا نباشد
چه سخن باشد و چه غیر سخن
هر چیزی که ناپسند و زشت باشد
به آن لغو گفته میشود
هر چیزی که آزار دهنده و اضافه باشد
و هیچ سودی در آن نباشد
در بهشت هیچ نوع لغوی نیست
و آرامش کامل برقرار است.
فِیهَا عَیْنٌ جَارِیَةٌ (۱۲)
در این بهشت، چشمههایی است روان
فِیهَا سُرُرٌ مَّرْفُوعَةٌ (۱۳)
در آن تختهایی بلند است
این تختهای بلند،
حکایت از بلند بودنِ مقام و منزلت
کسی دارد که به آنها تکیه میزند
وَأَکْوَابٌ مَّوْضُوعَةٌ (۱۴)
در کنار آن چشمهها، تنگهایی نهاده شده است.
وَنَمَارِقُ مَصْفُوفَةٌ(۱۵)
و بالشهایی کنار هم چیده شده
نمرق = پشتی کوچکی که معمولا به هنگام استراحت کامل به آن تکیه میدهند
مصفوفه = اشاره به نظم خاصی است که بر آن پشتیها حاکم است
این آیه نشان میدهد که بهشتیان جلسات اُنس دستهجمعی تشکیل میدهند
و این اجتماع، خالی از هرگونه لغو و بیهودگی است
در این جلسات، تنها
از الطاف الهی
و نعمتهای بیپایان او
و نجات از درد و رنجهای دنیا
و عذاب آخرت،
سخن گفته میشود
و این حالت، چنان لطف و لذتی دارد
که چیزی با آن برابری نمیکند
و سپس به فرشهای فاخر بهشتی اشاره میکند
وَزَرَابِیُّ مَبْثُوثَةٌ(۱۶)
و فرشهایی فاخر و گسترده
فرشهای عالی خواب آور که هم نرم و راحت است
و هم زربافت و گرانبها
اینها گوشهٔ کوچکی بود از نعمتهای بهشتی که نصیب سعادتمندان میشود
تو خود حدیث مفصل بخوان از این از این مُجمَل
تفسیر سوره غاشیه (۲۱)
سْم اللهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ
(بخوان این سوره را) به نام خدای رحمتگر مهربان
فصل اول: رویداد فراگیر قیامت
آیات ۱ - ۱۶
هَلْ أَتَاکَ حَدِیثُ الْغَاشِیَة
وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ نَّاعِمَةٌ
لِّسَعْیِهَا رَاضِیَةٌ
خلاصه اینکه:
بهشت فضایی است باز و آزاد،
و هرگز برای انسان زندان نیست
این جهنم است که برای انسان زندان است.
گناه، انسان را در زندان خودش محبوس میکند
ولی طاعت و عبادت خالصانه،
همچون بال است؛
انسان را با خودش حرکت و پرواز میدهد
بهشت، همچون جهنم نیست
که به مؤمنین احاطه داشته باشد
و از هر سو راه را بر آنان ببندد
بلکه این مؤمنین هستند که بر آن اِشراف داشته و احاطه دارند
بهشت تابع ارادهٔ انسان بهشتی است
بهشت جایگاهی است از هر جهت بینظیر
و خالی از هرگونه ناراحتی و جنگ و جدال،
با انواع میوههای رنگارنگ و نغمههای دلپذیر
و چشمههای آب جاری
و شراب طهور
و خدمتگذارانی شایسته
و همسرانی بیمانند
و دوستانی باصفا
و...
نعمتهایی که نه با الفاظ محدود
این جهان قابل شرح است
و نه در عالم خیال قابل درک و تصور
و همهٔ اینها در انتظار مقدم
مؤمنانی است که با اعمال صالح خود،
اجازه ورود به این کانون نعمت الهی
را کسب کردهاند
و فراتر از این لذات مادی؛
لذات معنوی
و بالاتر از آن لقاءالله است
و جلوه.های محبوب خداوند
و الطاف آن معبود بزرگ
که دستیابی به یک لحظهٔ آن،
بر تمام نعمتهای مادی بهشت
برتری دارد.
تفسیر سوره غاشیه (۲۲)
بسم اللهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ
(بخوان این سوره را) به نام خدای رحمتگر مهربان
فصل اول: رویداد فراگیر قیامت
آیات ۱ - ۱۶
هَلْ أَتَاکَ حَدِیثُ الْغَاشِیَة
وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ نَّاعِمَةٌ
لِّسَعْیِهَا رَاضِیَةٌ
چقدر جنگ و جدالهای این دنیا،
آزارمان میدهد
از کوچکترین حرفها
و درگیریهای لفظی و شخصی
تا بزرگترین جنگ و جدالها و
درگیریهای قومی و نژادی و...
چقدر لذتهای همراه با رنج
و زحمت این دنیا،
آزارمان میدهد
در اوج هر خوشی و لذتی،
نگران اضطراب
و پریشانی هستیم
که ممکن است همراه آن لذت
و یا بعد از آن،
برایمان پیش بیاید
چقدر مزاحمتها و ضایعات
و دخالتها
و بیهودگیها، در اطرافمان هست
که عیش و خوشی ما را
با تلخی همراه میکند
و موانعی که از همه سو
احاطهمان کرده است
و قدرت رشد و آزادی را
از ما میگیرد
چقدر گاهی تکراری بودن همه چیز،
برایمان کسل کننده میشود
همیشه در درونمان به دنبال
راحتی و آرامش،
و آسایش و خوشیای میگردیم
که پایان نداشته باشد
و هیچ مزاحمتی آن را برایمان قطع و تلخ نکند
آرامش و آسایشی از جنسِ
نشستن در کنار چشمهای آرام
و روان بدون دغدغهٔ شنیدنها
و گفتنها و درگیریهای مزاحم
و لغو چقدر گاهی به دنبال مکانی
میگردیم که حتی برای لحظاتی هم که شده
در آنجا بیخیال افکار مزاحم
و اوهام دلهرهآور اندکی آرام بگیریم
و اینجاست که میتوان جنت عالی
و بهشت بلندمرتبه را که هیچ لغوی در آن نیست
و فضای آن را آرامشِ آب روان
پر کرده است احساس کرد!
تفسیر سوره غاشیه (۲۳)
بِسْم اللهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ
(بخوان این سوره را) به نام خدای رحمتگر مهربان
فصل اول: رویداد فراگیر قیامت
آیات ۱ - ۱۶
هَلْ أَتَاکَ حَدِیثُ الْغَاشِیَة
وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ نَّاعِمَةٌ
لِّسَعْیِهَا رَاضِیَةٌ
شاید برای ما این سؤال پیش بیاید
که تفاوت بهشت با این دنیا در چیست؟
و چرا نعمتهای بهشت،
به شکل نعمتهای دنیا توصیف میشود؟
پاسخ این است که:
خداوند از کلمات و واژههای آشنا
و ملموس برای رساندن مقصود خود استفاده میکند
حیات محدود این دنیا، امکان درک بیش از این را برای ما فراهم نمیکند
ما بیش از این و فراتر از آنچه میبینیم
و احساس میکنیم را،
نمیتوانیم درک کنیم
چشم ما، حواس ما و قدرت تصور ما
در حد همین نعمتهای دنیایی است
واژهای و اصطلاحی و تصویری،
برای توصیف آن نعمتها در خزانهٔ اطلاعات ما وجود ندارد
پس خداوند در قرآن نیز،
به اندازهٔ وسعت دنیا
و دیدمان با ما حرف میزند
آیا میتوان برای جنینی که در عالم رحم است
دنیای خارج از رحم را توصیف کرد؟
آیا میتوان برای یک نابینا
رنگ سفید، زلالی آب دریا،
لطافت آبی آسمان را توصیف کرد؟
آری میتوان ولی فقط با دانستهها و ملموسات محدود خودش
و نه بیش از آن.
که مسلما هرگز حق مطلب ادا نخواهد شد
چقدر تصوری که یک نابینا از رنگ سفید
و آبی آسمان
و زلالی و مواج بودن دریا
دارد با واقعیت متفاوت است؟!
پس به طور یقین تخت و چشمه و فرش و درختان انبوه و ... بهشت،
بسیار با آنچه ما تصور میکنیم متفاوت است
اگر حقیقت آنها را میدانستیم،
ذرهای در رسیدن به آنها کوتاهی نمیکردیم.
و البته در کنار این نعمتهای مادی،
نعمتهای معنوی بسیاری برای طالبان آن فراهم است.
تفسیر سوره غاشیه (۲۴)
بِسْم اللهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ
(بخوان این سوره را) به نام خدای رحمتگر مهربان
فصل دوم - خداوند هم خالق است، هم مربی
آیات : ۱۷ - ۲۶
تا اینجا دانستیم گروهی در روز غاشیه سرافکنده و شرمسار هستند؛
چون عمل به قوانین و دستورات الهی نداشتهاند
اینان همهٔ تلاش و کارشان را در این دنیا گذاشتهاند
و خود دست خالی راهی روز غاشیه شدهاند
و گروهی دیگر که چهرههاشان شاداب است، راضی از عبودیت و سعی و تلاش خود هستند.
اما یک سؤال:
چه چیزی باعث میشود گروهی خود
را مُلزم به اطاعت از دستورات خداوند بدانند
و گروهی دیگر چنین نباشند؟
چه تفکری در پشت این مقید بودن به اجرای قوانین الهی وجود دارد؟
به عبارت دیگر آن نکتهٔ اصلی که باعث میشود گروهی به عمل خود در روز غاشیه مسرور باشند
و عدهای خوار و ذلیل، کدام است؟
در فصل دوم سوره؛ به این سؤالات پاسخ داده میشود.
در این فصل ابتدا خداوند،
انسان را با حالت توبیخ آمیز،
دعوت میکند تا در کیفیت خلقت،
تفکر و دقت کند
تا از این راه به ربوبیت حق آگاه شود
تفسیر سوره غاشیه (۲۵)
بِسْم اللهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ
(بخوان این سوره را) به نام خدای رحمتگر مهربان
فصل دوم - خداوند هم خالق است، هم مربی
آیات : ۱۷ - ۲۶
در آیات گذشته سخنهای فراوانی پیرامون بهشت و نعمتهای آن آمده بود.
اما در این آیات سخن از کلید اصلی رسیدن به آن همه نعمت است.
اما راه رسیدن به این کلید را اینگونه نشان میدهد که:
ابتدا با لحنی توبیخآمیز این سؤال را مطرح میکند که چرا عدهای
به «کیفیت آفرینش» توجه نمیکنند؟
و چند مورد را به عنوان نمونه ذکر میکند.
أَفَلَا یَنظُرُونَ إِلَى الْإِبِلِ کَیْفَ خُلِقَتْ(۱۷)
آیا به شتران نمینگرند که چگونه آفریده شدهاند؟
وَإِلَى السَّمَاءِ کَیْفَ رُفِعَتْ(۱۸)
و به آسمان نمینگرند که چگونه برافراشته شده است؟
وَإِلَى الْجِبَالِ کَیْفَ نُصِبَتْ(۱۹)
و به کوهها نمینگرند که چگونه روی زمین نصب شدهاند؟
وَإِلَى الْأَرْضِ کَیْفَ سُطِحَتْ(۲۰)
و به زمین نمینگرند که چگونه گسترده و هموار شده است؟
آیا هدف از این سؤالات چیست؟
و چرا خداوند به این نکته یعنی چگونگی خلقت توجه داده است؟
تفسیر سوره غاشیه (۲۶)
بِسْم اللهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ
(بخوان این سوره را) به نام خدای رحمتگر مهربان
فصل دوم - خداوند هم خالق است، هم مربی
آیات : ۱۷ - ۲۶
أَفَلَا یَنظُرُونَ إِلَى الْإِبِلِ کَیْفَ خُلِقَتْ(۱۷)
وَإِلَى السَّمَاءِ کَیْفَ رُفِعَتْ(۱۸)
وَإِلَى الْجِبَالِ کَیْفَ نُصِبَتْ(۱۹)
وَإِلَى الْأَرْضِ کَیْفَ سُطِحَتْ(۲۰)
وجه مشترک این آیات چیست؟
آن نکتهٔ اساسی که هم در خلقت شتر،
و هم در خلقت آسمان، کوه و زمین وجود دارد کدام است؛
که خداوند برای هدایت به آن استناد میکند؟
اگر به این چهار آیه دقت کنیم خواهیم دید یک واژه در آنها مشترک است،
واژهء «کیف» چگونگی، کیفیت، نوع ساخته شدن،
اینکه شتر یک حیوان است و موجود زنده،
و یا اینکه اندازه زمین چقدر است
و یا چند آسمان وجود دارد،
و تعداد و اندازهٔ کوهها چه تفاوتی
با هم دارد؛
مورد نظر نیست.
اینکه آسمان بالای سر ما است
و زمین زیر پایمان
مورد نظر نیست!
اینکه هر کدام از چه جنسی آفریده شدهاند
وچهاستفادهای از آنها میشود،
همهٔ این موارد در جای خود مهم است
اما آنچه هدف این آیات است
بسیار فراتر از اینهاست.
آنچه مهم است این است که کیفیت خلقت و همهٔ آنها و همهٔ موجودات یکی است.
آیا خلقت زمین از مسطح بودنش جدا است؟
آیا خلقت آسمان چیزی جز برافراشته کردن آن است؟
آیا خلقت کوهها چیزی جز نصب کردنشان بر روی زمین است؟
به عبارت دیگر ما آسمان را با برافراشته بودنش میشناسیم
و زمین را با مسطح بودنش زمین میدانیم.
و کوهها را با نصب و ثابت بودنشان بر روی زمین، کوه میدانیم
و تصوری غیر از اینها نداریم
شتر را با تمام عجائب خلقتش، شتر میدانیم.
آیا میتوانیم بگوییم خداوند ابتدا کوه را خلق کرد و سپس آن را بر روی زمین نصب نمود؟
یا اینکه آسمان را خلق کرد و سپس بر فراز زمین برافراشت؟
یا اینکه زمین را مانند یک فرش ابتدا بافت و بعد از آن زیر پای ما پهن کرد؟
و یا اینکه اجزاء شتر را آفرید و آنگاه بر روی هم سوار کرد و موجودی به نام شتر ساخته شد؟
مثل ساختنهای خودمان؟
با ادامه این بحث شیرین با ما همراه باشید
تفسیر سوره غاشیه (۲۷)
بِسْم اللهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ
(بخوان این سوره را) به نام خدای رحمتگر مهربان
فصل دوم - خداوند هم خالق است، هم مربی
آیات : ۱۷ - ۲۶
یک بار دیگر آیات را با هم مرور میکنیم.
شروع آیات با این جمله:
أَفَلَا یَنظُرُون؟ = آیا نمینگرند؟
«نظر کردن» به معنای نگاه با تعمق و تحقیق است
و در معنای آن تأمل و تدبر همراه با جستوجوگری و چارهاندیشی نهفته است.
ابتدا پرسش توبیخی، که چرا با دقت و تأمل و از یک زاویهٔ تازه نمینگرید.
به چه چیزی؟
َ إِلَى الْإِبِلِ به شتر
وَإِلَى السَّمَاءِ به آسمان
وَإِلَى الْجِبَالِ به کوه
وَإِلَى الْأَرْضِ به زمین
اینها همان چیزهایی است که برایتان ملموس و قابل مشاهده است
همان چیزهایی است که مایهٔ حیات شما است.
چه نوع دیدن و تأملی؟
کَیْفَ خُلِقَتْ(۱۷) به کیفیت خلقت شتر
کَیْفَ رُفِعَتْ(۱۸) به کیفیت برافراشتن و بلندی آسمان
کَیْفَ نُصِبَتْ(۱۹). به چگونگی نصب و ثابت نگه داشتن کوه
کَیْفَ سُطِحَتْ(۲۰). به چگونگی تسطیح زمین
قرآن یک فراخوان عمومی میدهد.
و انسان را به یک تغییر اساسی در روش نگاه کردن و زندگی کردن دعوت میکند.
نگاهی که پایهٔ سعادت اوست.
« از طبیعت و ظاهر خارج شوید وبه خلقت و منشأ آن توجه کنید»
درباره این کیفیتبخشی به نگاه کردن
در شمارههای بعد بیشتر توضیح خواهیم داد.
تفسیر سوره غاشیه (۲۸)
بِسْم اللهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ
(بخوان این سوره را) به نام خدای رحمتگر مهربان
فصل دوم - خداوند هم خالق است، هم مربی
آیات : ۱۷ - ۲۶
غالباً اینگونه است که،
نگاه ما به موجودات، نگاه از روی عادت
و طبیعت ظاهری آنها است.
ما همیشه به آسمان نگاه میکنیم،
ولی یک نگاه طبیعی و مادی.
یا به زیبایی آن توجه داریم یا به منافعی که در آن برای ما وجود دارد.
نگاهمان به زمین و همه آنچه در آن است.
هم به همین شکل است.
در تولید و بهرهبرداری از طبیعت،
فراوان رنج میبریم.
ولی همهٔ رنجها و نگاههایمان،
اَبتر و بیثمر است
چون فقط از جنبهٔ مادی و طبیعت،
با همه چیز برخورد میکنیم.
انسان به علوم تجربی فراوانی دست یافته است
علم زمین شناسی
علم نجوم و کیهان شناسی
علم زیست شناسی و فیزیولوژی
و علم ...
انسان به پرسشهای فراوانی دربارهٔ ریزترین اجزا و موجودات این جهان،
تا پهنهٔ گسترده و پر راز و رمز
و شگفتانگیز کهکشانها و ستارگان،
پاسخ داده است
اما دربارهٔ باطن دنیا که با ابزار آزمایشگاهی شناخته نمیشود،
توفیقی نداشته است
انسان تنها یک روی سکهٔ آفرینش را میبیند
و از روی دیگر آن غافل است
خصوصیت انسان اینگونه است که،
فقط به اندازهای که دانش دارد
و میشناسد،
طلب میکند.
و قرآن حکیم میخواهد نگاه او را اصلاح کند
از همین رو همهٔ موجودات را «خلقت» معرفی میکند
تا ما را از نگاه ظاهربین و طبیعتگرای صِرف، دور کند
تفسیر سوره غاشیه (۲۹)
بِسْم اللهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ
(بخوان این سوره را) به نام خدای رحمتگر مهربان
فصل دوم - خداوند هم خالق است، هم مربی
آیات : ۱۷ - ۲۶
محدودهء ارادهٔ هر کس،
به اندازهٔ دانش و فکر اوست.
و تا چیزی را نشناسد آن را نمیخواهد.
وقتی انسان،
فقط دنیاشناسی را آموخت
و از علوم مختلف،
فقط به جنبهٔ ظاهری و طبیعت موجودات بسنده کرد،
از باطن این دنیا که آخرت است،
غافل میشود
و در نتیجه به آن ایمان نمیآورد.
افلا ینظرون،
یعنی مغز این عالم را هم ببینید
باطن این دنیا را هم بنگرید.
افلاینظرون، یعنی:
شما در علوم تجربی و شناخت پدیدههای جهان، پیشرفت حیرتانگیزی کردهاید
اما از لُب و درون پدیدهها اطلاع دقیقی ندارید
آنچه شما از موجودات میدانید این استکه:
در گذشته چه بودهاند
اکنون چه ویژگیهایی دارند
در آینده چگونه خواهند بود
اما اینکه آیا چه کسی آنها را آفریده است
و چرا آنها را پدید آورده است،
پرسشی است که علوم تجربی، توان پاسخ به آن را ندارد.
افلاینظرون یعنی:
خود را از این مرحله بالا بکشید
در ظاهر دنیا نمانید
اگر علوم تجربی را با تفکر و تدبر در ژرفای هستی موجودات، همراه نکنید،
از ملکوت عالم، غافل میشوید.
تفسیر سوره غاشیه (۳۰)
بِسْم اللهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ
(بخوان این سوره را) به نام خدای رحمتگر مهربان
فصل دوم - خداوند هم خالق است، هم مربی
آیات : ۱۷ - ۲۶
افلا ینظرون الیالابل ...
چرا به کیفیت آفرینش شتر دقت نمیکنید؟
چرا فقط به منافع ظاهری آن مینگرید؟
برای عرب آنزمان که جز شتر نمیدید
و جز شتر نمیشناخت.
و از خلقت عجیب و منافع بسیارش آگاه بود
شناخت شتر یک تلنگر بود
و امروز همان شتر هست با همان خلقت پیچیده و عجیبش که نیازمند تأمل است.
شتر شناسی کنایه از علم انسان است.
نگاهتان را تغییر دهید
شناخت شتر ( یا همان علم) نوعی خلقت شناسی است
همهٔ علوم به نوعی خلقت شناسی هستند
همین شتر
همین آسمان
همین زمین و کوه
نشانههای قدرت الهی هستند
تدبیر الهی
حکمت الهی
علم الهی
و خواست الهی را در این مخلوقات ببینید
افلاینظرون الیالابل
افلاینظرون الیالسماء
.الیالارض
الیالجبال
به کیفیت خلقت این نمونهها
و همهٔ مثالهای دور و نزدیک دقت کنید
یک مثال:
ما وقتی میخواهیم وسیلهٔ
جدیدی را بسازیم
ابتدا تمام لوازم اولیه را
که موجود هستند
فراهم میکنیم
و سپس با کار و تلاش خود
آن را میسازیم
یا اینکه وقتی میخواهیم به مدارج علمی برسیم
آن علم وجود دارد
ما فقط با حرکت و تلاش خود
به سمت آن علم حرکت میکنیم
و به آن میرسیم و به دست میآوریم.
ولی آیا مثلا میوهها هم که در رنگها
و طعمها و شکلهای رنگارنگ
وجود دارند، همینطور هستند؟
یعنی ابتدا رنگ و طعم و شکل وجود داشته است
و سپس میوه با حرکت خود به آنها رسیده
و آنها را به خود ملحق کرده است؟
یا اینکه خالقی توانا و قدرتمند
و مدبر و مربی،
با تدبیر و مهندسی خود
آفرینشی با کیفیت پدید آورده و مراحل رشد و کمال آن را مهندسی کرده و هدایت میکند؟
تفسیر سوره غاشیه (۳۱)
(بخوان این سوره را) به نام خدای رحمتگر مهربان
فصل دوم - خداوند هم خالق است، هم مربی
آیات : ۱۷ - ۲۶
کَیْفَ خُلِقَتْ
آیا خلق کردن موجودات با
تدبیر و ادارهٔ آنها متفاوت است؟
آیا میتوانید بگویید خداوند ابتدا اجزایی را خلق کرد
و سپس با ترکیب آنها شتر و سایر موجودات را آفرید؟
آیا خلقت موجودات جدای از کیفیت بخشی به آنهاست؟
کَیْفَ خُلِقَتْ یعنی:
اینها همه همان تدبیر خداوند هستند
که از ربوبیت او منشأ میگیرند.
کَیْفَ خُلِقَتْ یعنی:
ربوبیت خداوند نسبت به عالم را باور کنید
دست تدبیر خداوند را در عالم باور کنید
خداوند را «رب» عالم بدانید
خداوند را مربی خود و همهٔ مخلوقات بدانید
تفسیر سوره غاشیه (۳۲
(بخوان این سوره را) به نام خدای رحمتگر مهربان
فصل دوم - خداوند هم خالق است، هم مربی
آیات : ۱۷ - ۲۶
کَیْفَ خُلِقَتْ یعنی:
همانکس که شتران را آفریده،
این ویژگیها را در وجودشان،
نهادینه کرده است که:
روزهای متمادی،
بدون نیاز به آب و غذا
در صحرای خشک و سوزان
بر روی شنزارهای صعبالعبور
و در میان توفان شن و خاک حرکت کند
و سوار و کالایش را حمل کند
آیا آفریدگار شتر، پروردگاری تدبیر کننده نیست؟
او هم رب شتر است
و هم ربّ شما که این شتر،
با این کیفیت را برایتان خلق کرده است.
تا بدین وسیله امورتان را تدبیر کند.
کَیْفَ خُلِقَتْ یعنی:
آیا آفرینش زمین چیزی جز تسطیح آن برای فراهمسازی امکان سکونت، کشت و زرع و تلاش برای کسب معاش است؟
و آیا تسطیح زمین، تدبیر ربْ او و ربّ کسانی که زمین برایشان مسطح شده نیست؟
کَیْفَ خُلِقَتْ یعنی:
نکته این است که توجه کنید
اصل آفرینش از کیفیت آفرینش جدا نیست
و قطعا آفریمنده شما و همهٔ موجودات، پرورش دهنده و مربی هم هست
و آنقدر این ربوبیت خالق آشکار است که ندیدن شما و دقت نکردنتان جای تعجب دارد.
تفسیر سوره غاشیه (۳۳)
(بخوان این سوره را) به نام خدای رحمتگر مهربان
فصل دوم - خداوند هم خالق است، هم مربی
آیات : ۱۷ - ۲۶
آنکس که از کیفیت آیات و نشانه های خدا غافل است
ربوبیت خداوند را هم نسبت به عالم انکار میکند
کسی که خدا را رب عالم ندانست،.
خود را موظف به عمل برطبق فرمان و هدایت او نخواهد دانست و وعدهٔ عذاب یا پاداش را باور نخواهد کرد
پس ابتدا باید ربوبیت خدا را در عالم باور کنید تا سیر هدایت او را نیز بپذیرید
اگر شما علاوه بر توجه به اصل آفرینش
پدیدهها، به چگونگی این آفرینش هم دقت کنید
هرگز آفریدن و تدبیر ربوبی را از هم جدا نمیکنید
باید بپذیرید همان کس که شما را آفرید، امور شما را تدبیر میکند
اوست که کیفیت زیستن را به شما میآموزد
اوست که چگونه زیستن وچگونه حرکت کردن را با خلقت شما همراه کرده است.
در حقیقت شما با حرکت خود بهشت و دوزخ را میسازید نه اینکه آنها ساخته شده باشند
و شما به سوی آنها حرکت کنید.
پس خالق شما آموزگارتان نیز هست ایناین جهت حرکتتان را به شما نشان دهد
این است تفاوت آنان که خود را ملزم به رعایت و اطاعت از دستورات خداوند میدانند
و آنان که هیچجایی برای مربیگری او در زندگی خود قائل نیستند
گروهی ربوبیت، تدبیر، مربیگری، آموزگاری و وضع قوانین از سوی خداوندِ خالق را میپذیرند
و گروهی آفرینش را از آموزگاری جدا میدانند
گمان میکنند خداوند آنها را خلق کرده و سپس به حال خود رهایشان کرده است.
و یا باید که چنین کند.و آنها را پس از آفرینش به حال خود بگذارد تا هرطور میخواهند حرکت کنند
در حالیکه جدا بودن آفرینش از تدبیر امور امکان پذیر نیست.
تفسیر سوره غاشیه (۳۴)
(بخوان این سوره را) به نام خدای رحمتگر مهربان
فصل دوم - خداوند هم خالق است، هم مربی
آیات : ۱۷ - ۲۶
آنچه تا اینجا آیات سوره غاشیه به ما آموختند:
در آیات ابتدای سوره (فصل اول)
از دو گروه بودن مردم در ر,سیدن به بهشت و نعمتهایش سخن گفت.
و در آیات بعد « فصل دوم»
کلید اصلی رسیدن به آن نعمتها را نشان داد.
و با ذکر چهار نمونه از مظاهر قدرت خداوند، از خلقت بدیع خدا و دعوت انسان به مطالعه درباره آنها، راه ورود به بهشت را که همان، پذیرش ربوبیت و مربیگری
و تربیت خداوندی است سخن گفت..
از شتر نام برد و خلقت عجیبش، ویژگیهای این حیوان چنان است که دقت در آفرینش او، انسان را متوجه خالق بزرگ و آفرینندهٔ آن میکند
و از زمین نام برد که چگونه گسترده شده است، بطوریکه این شایستگی را دارد که انسان روی آن مسکن گزیند و تمام احتیاجاتش را از آن برآورد
و از آسمان نام برد که چگونه برپا شده است و در پرتو اکتشافات علمی امروز شگفتیهایش روز به روز بیشتر جلوهگر میشود
و از کوه نام برد کهریشههای آن به یکدیگر متصل است و همچون حلقههای زره، گرداگرد زمین را فراگرفته و لرزشهای ناشی از مواد مذاب درونی
و جزر ومد ناشی از جاذبههای ماه و خورشید را به حداقل میرساند.
کوههایی که پناهگاهی مطمئن و سپری در مقابل طوفانها است و اگر این کوهها نبودند، زمین تبدیل به بیابانی غیرقابل سکونت میشد.
کوههایی که آب را در خود حفظ میکنند و تدریجا به سوی سرزمینهای تشنه روان میسازند و نشاط و حیات و سرسبزی و خرمی را به زمین اهدا میکنند
اینها همه آثار توحید پروردگار هستند
آیا شایسته نیست که انسان در این آثار و خالق و مدبر آنها تفکر کند؟
و اقرار کند که خداوند «ربِّ» آسمان و زمین و موجودات بین آنهاست و در نتیجه «ربِّ» انسانها نیز هست.
و بر انسانها واجب است ربوبیتش را گردن نهند و مسیر و راه حرکت زندگیشان را از تعلیمات او دریافت کنند و با حرکت خود بهشت را با تمام نعمتهایش برای خود بسازند
و در روز غاشیه، که همه را فرا میگیرد، خود را به رحمت پروردگار و نعمتهای بیانتهایش وصل شوند.
تفسیر سوره غاشیه (۳۵)
(بخوان این سوره را) به نام خدای رحمتگر مهربان
فصل دوم - آیات ۲۱ - ۲۶
وظیفه پیامبر فقط تذکر، و بازگشت شما به سوی خداوند است
با هم تا آیه بیست و یکم سوره مبارکه غاشیه، آشنا شدیم
اکنون ادامه آیات که نتیجه گیری از آیات قبل است
در ادامه، خداوند خطاب به پیامبر میفرماید:
فَذَکِّرْ إِنَّمَا أَنتَ مُذَکِّرٌ(۲۱)
ای پیامبر، پس -ربوبیت خداوند یکتا را- به مردم تذکر ده که تو فقط تذکر دهندهای.
لَّسْتَ عَلَیْهِم بِمُصَیْطِرٍ(۲۲)
و بر آنان مسلط و چیره نیستی
إِلَّا مَن تَوَلَّىٰ وَکَفَرَ(۲۳)
مگر کسی که از تذکر تو روی برگرداند و -به ربوبیت خدای خالق- کفر بورزد.
فَیُعَذِّبُهُ اللَّهُ الْعَذَابَ الْأَکْبَرَ(۲۴)
که خدا او را به بزرگترین عذاب، کیفر خواهد داد
إِنَّ إِلَیْنَا إِیَابَهُمْ(۲۵)
زیرا همانا بازگشت همه مردم به سوی ما است.
ثُمَّ إِنَّ عَلَیْنَا حِسَابَهُم(۲۶)
سپس حساب اعمالشانبر عهدهء ما خواهد بود.
خداوند ابتدا میفرماید که وظیفهٔ تو ای رسول ما، فقط تذکر دادن است متنبه کردن و بیدار کردن است و تو هیچ مسئولیتی در مقابل ایمان آوردن یا نیاوردن مردم نداری
این تذکری که خداوند از آن نام میبرد به چه معناست؟
اصلا جایگاه تذکر نسبت به قرآن چیست؟
پیامبر چهمطلبی را باید تذکر بدهد؟
و چرا خداوند از عدم مسئولیت ایشان و مسلط نبودن نسبت به ایمان مردم سخن میگوید؟
این مطالب را در شمارههای آینده پیگیری میکنیم
انشاءالله
تفسیر سوره غاشیه (۳۶)
بِسْم اللهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ
(بخوان این سوره را) به نام خدای رحمتگر مهربان
فصل دوم - آیات ۲۱ - ۲۶
وظیفه پیامبر فقط تذکر است.
تذکر به معنای یادآوری است.
یادآوری در جایی استفاده میشود که ما قبلا چیزی را میدانستیم ولی به دلایلی آن را فراموش کردهایم.
یا برای این است که برای بار دوم یادآوری شود تا از یاد نرود ولی جایی که مطلبی برای اولین بار گفته میشود و مخاطب تازه با آن آشنا میشود
به آن یادآوری نمیگوییم، بلکه این تعلیم است.
در این آیه نیز خداوند به پیامبر میفرماید:
«فَذَکِّر» یادآوری کن
چه چیزی را؟
ای پیامبر اکنون که آفرینش آسمان
و زمین و کوه و حیوانات، نشان میدهد
که این عالم بیحساب نیست
و آفرینش انسان نیز هدفی دارد،
پس ای پیامبر با تذکرات خود،
به انسانها اهداف خلقت و ربوبیت را یادآوری کن
به آنها یادآوری کن که خدای سبحان،
«ربِّ» آنها است
و «ربِّ» دیگری جز او ندارند
و آنها را در مسیر تکامل رهبر و راهنما باش.
ای پیامبر اکنون که قیامت حتمی است
و سرانجام در روز غاشیه هر کس نتیجه کار و تلاش خود را خواهد دید
پس تذکر بده و یادآوری کن تا بیدار شوند
و به راه سعادت و توحید بیایند.
ای پیامبر این حقایق را به آنها یادآوری کن
حال یک سؤال مطرح میشود:
با توجه به معنای «تذکر» = یادآوری
چرا خداوند از این واژه استفاده میکند؟
یعنی ما تعالیم پیامبر را از قبل میدانیم
و فراموش کردهایم؟
یا اینکه میدانیم و ایشان دوباره میگویند تا فراموش نکنیم؟
تفسیر سوره #غاشیه (۳۷)
بِسْم اللهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ
(بخوان این سوره را) به نام خدای رحمتگر مهربان
فصل دوم - آیات ۲۱ - ۲۶
وظیفه پیامبر فقط تذکر است.
چرا قرآن تعالیم پیامبر را فقط تذکر = یادآوری مینامد؟
قرآن برای انسان قائل به یک فطرت الهی است
و همیشه بر این مطلب تکیه دارد که در نهاد همهٔ انسانها یک حس خدایی وجود دارد اعتقاد به حق و ایمان به مبدأ و معاد و وحی در وجود همهء انسانها تعبیه شده است فطرت انسان از آتش نگران و منزجر و در مقابل به بهشت و مغفرت الهی علاقهمند است.
بر همین اساس تعالیم پیامبران، یک آموزش ابتدایی و بیسابقه و بیگانه برای انسان نیست بلکه فطرت انسان ایمان به خدا را میپذیرد از آتش نگران و منزجر،
و در مقابل به بهشت و مغفرت الهی علاقهمند است.
در حقیقت فطرت و درون انسان با توحید و گرایش به عالم ابد (معاد) سرشته شده است.
و پیامبران الهی چیزی از بیرون بر ما تحمیل نمیکنند.
هدف آنان تعلیم ابتدایی و برای بار اول نیست، بلکه پیامبران با بیان خود، با انذار و تبشیر خود، فقط پردههای فراموشی و غفلت را از پیش روی انسان کنار میزنند.
تا در مسیر درست و حق قرار بگیرد.
انبیای الهی آمدهاند تا پردههای جهل را کنار زده و برای مردم مسیر ظلمت را از روشنایی آشکار کنند.
آنان آمدهاند تا با شکوفا کردن سرمایهٔ درونی انسان، یعنی همان گرایش به خدای یکتا، و شوق به نیکی و بهشت، و نفرت از بدی و دوزخ، او را به بلوغ فکری برسانند
انسان وقتی به رشد عقلی برسد و عالمِ و آگاه شود، هرگز با حُسن اختیار خود، تاریکی و ظلمت را انتخاب نمیکند.
تفسیر سوره غاشیه (۳۸)
بِسْم اللهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ
(بخوان این سوره را) به نام خدای رحمتگر مهربان
فصل دوم - آیات ۲۱ - ۲۶
وظیفه پیامبر فقط تذکر، و بازگشت شما به سوی خداوند است
اکنون معلوم شد که چرا خداوند، پیامبر را فقط، «مذکِر» = تذکر دهنده و به یادآورنده مینامد.
فَذَکِّر یعنی:
همۀ ما از همان ابتدای خلقت، میدانیم که از کجا آمدهایم، و به کجا قرار است برویم
فَذَکِّر یعنی:
همۀ ما میدانیم چه چیزی خوب،
و چه چیزی بد است.
فَذَکِّر یعنی:
همۀ ما به عالم ابد و معاد، گرایش داریم و این میل به جاودانگی و عمر طولانی نشانۀ همین آگاهی دورنی ما است.
میل به جوان ماندن، میل به داشتن بهترین و کاملترین از هر چیز، میل به کمک و یاری دیگران، پناه بردن به منبع لایزال و قدرت بیمانند در هنگام سختی، و احساس تنفر از بدی و ظلم و بدکار و ظالم همه و همه نشانۀ همین فطرت و گرایش درونیمان به توحید و معاد است
فَذَکِّر یعنی:
ما خطوط کلی و اصلی رسیدن به سمت توحید را میدانیم فقط نیاز به این داریم که خطوط فرعی و خطرگاهها و کمینگاهها را بشناسیم
نیاز به علامتهایی داریم که راه و بیراه را برایمان مشخص کند
تا در گیر و دار و مشغلۀ زندگی دنیا و وسوسه شیاطینی که قصد منحرف کردنمان از مسیر اصلی را دارند، راه را گم نکنیم
و پردههای ظلمت و کدورتی که بر فطرت پاکمان مینشیند را کنار بزنیم
فَذَکِّر یعنی:
و این کس همان پیامبر است که مرتب به ما یادآوری میکند که:
ای انسان یادت نرود که تو خدایی داری که از سوی اوبه این زمین آمدهای
یادت نرود که تو معاد و بازگشتی به سوی همین خدا داری
یادت باشد تو خوبیها را میدانی پس با دستورات و قوانینی که برایت میگویم، به سوی این خوبیها حرکت کن
یادت باشد تو از بدیها دوری میکنی
و آنها را دوست نمیداری، پس با امر و نهیهایی که از سوی خداوند برایت آوردهام از آنها دوری کن.
و اینگونه است که سِمَت پیامبر فقط تذکر دهنده و یادآوری کننده است.
و در آیه بعد ادامه میدهد:
لَّسْتَ عَلَیْهِم بِمُصَیْطِرٍ(۲۲)
و بر آنان مسلط و چیره نیستی
تفسیر سوره #غاشیه (۳۹)
بِسْم اللهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ
(بخوان این سوره را) به نام خدای رحمتگر مهربان
فصل دوم - آیات ۲۱ - ۲۶
وظیفه پیامبر فقط تذکر است
فَذَکِّرْ إِنَّمَا أَنتَ مُذَکِّرٌ(۲۱)
ای پیامبر، پس -ربوبیت خداوند یکتا را- به مردم تذکر ده که تو فقط تذکر دهندهای.
لَّسْتَ عَلَیْهِم بِمُصَیْطِرٍ(۲۲)
و بر آنان مسلط و چیره نیستی
ای پیامبر وظیفهٔ تو این نیست، که مردم را با جبر و زور به سوی دین بیاوری اگر مردم گوش نکردند، تو مسئول آنها نیستی.
وظیفهٔ تو فقط بیدار کردن است.
اختیار قلبها در دست تو نیست
که آنها را وادار به ایمان آوردن کنی.
نفوذ در حوزهٔ دل،
مقدور غیر خدا نیست.
ایمان یک امر اختیاری است
ایمان کار قلب است و مقلبالقلوب فقط خداوند است.
چرا خداوند پیامبر را فقط تذکردهنده مینامد؟
چرا به او تأکید میکند که تو نمیتوانی
به اجبار کسی را مؤمن کنی؟
میتواند دلیلش شوق فراوان پیامبر به ایمان آوردن مردم باشد دلسوزی بیش از حد ایشان برای هدایت مردم و پذیرش ربوبیت خداوند است.
میتواند رنجی باشد که ایشان
از کفر و بیایمانی و انحراف از حق در مردم میبردند.
و میتواند دلیلش اصراری باشد که عدهای در کفر خود داشتند و لجاجتی که در مخالفت با هدایت پیامبر به خرج میدادند.
همۀ اینها میتوانست ایشان را تحت فشار زیادی قرار دهد.
به طوری که خود را مسئول همه چیز بداند.
و خداوند به این وسیله پیامبرش را دلداری میدهد و دلگرم میکند
و به او یادآور میکند که وظیفۀ تو فقط ابلاغ وحی است و نه چیز دیگری.
ولی آیا این مسئله به معنی این است که انسان آزاد و رها شده تا هر طور مایل بود زندگی کند؟
آیا تفاوتی میان آنان که متذکر شده و ایمان میآورند با کسانی که تذکر را نمیپذیرند، وجود ندارد؟
در آیات بعد مشخص میشود.
تفسیر سوره غاشیه (۴۰)
بِسْم اللهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ
(بخوان این سوره را) به نام خدای رحمتگر مهربان
فصل دوم - آیات ۲۱ - ۲۶
وظیفه پیامبر فقط تذکر است.
همه در برابر تذکر پیامبر به
ربوبیت خداوند مسئولند.
فَذَکِّرْ إِنَّمَا أَنتَ مُذَکِّرٌ(۲۱)
ای پیامبر وظیفه تو یادآوری ربوبیت خداوند است.
ولی:
لَّسْتَ عَلَیْهِم بِمُصَیْطِرٍ(۲۲)
بر آنان مسلط و چیره نیستی ای پیامبر تو بر مردم سلطه نداری تا آنها را مجبور به ایمان کنی ولی این سخن به معنی این نیست که تکذیب کنندگان تو رها شدهاند تا هر کاری خواستند انجام دهند
بلکه:
إِلَّا مَن تَوَلَّىٰ وَکَفَرَ(۲۳)
مگر کسی که از تذکر تو روی برگرداند و - به ربوبیت خدای خالق- کفر بورزد
کسانی که کفر میورزند و ربوبیت خداوند را انکار میکنند
و نعمت آفرینش را کفران میکنند و در عین حال به مبارزه با دعوت و رسالت تو برمیآیند
خداوند هر عقیدهای را نمیپذیرد و پس از آگاهی، عذری برای کسی باقی نمیماند
مسلط نبودن پیامبر بر ایمان مردم، به معنی تساوی دو راه کفر و ایمان نیست زیرا پایان یکی بهشت، و فرجام تلخ دیگری دوزخ خواهد بود
و هر گاه کسی با اختیار خود کفر پیشه کند و در صدد نشر کفر برآید و از تبلیغ ایمان جلوگیری کند، و مانع نفوذ رهبران الهی در بین مردم آمادۀ پذیرش حق باشد، قیام بر ضد او و دفاع از کیان دین، وظیفۀ مسلمانان خواهد بود.
که تو در مقام مبارزه و دفاع با دنیای شرک و کفرشان بر آنان تسلط خواهی یافت.
تفسیر سوره غاشیه (۴۱)
بِسْم اللهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ
(بخوان این سوره را) به نام خدای رحمتگر مهربان
فصل دوم - آیات ۲۱ - ۲۶
وظیفه پیامبر فقط تذکر است
*خداوند کافران را تهدید میکند*
فَیُعَذِّبُهُ اللَّهُ الْعَذَابَ الْأَکْبَرَ(۲۴)
که خدا او را (آنان که کفر میورزند)
به بزرگترین عذاب، کیفر خواهد داد
إِنَّ إِلَیْنَا إِیَابَهُمْ(۲۵)
زیرا همانا بازگشت همه مردم به سوی ما است.
ثُمَّ إِنَّ عَلَیْنَا حِسَابَهُم(۲۶)
سپس حساب اعمالشانبر عهدهٔ ما خواهد بود در این دنیا و در عالم تشریع، هیچ چیز
و هیچکس به حال خود رها نخواهد شد.
پیامبر نسبت به تبهکاران که انذار در آنها اثر نمیکند، هیچ مسئولیتی ندارد زیرا آنان پس از اینکه آیات الهی به روشنی برای آنها ثابت شد، به جای پیمودن راه سعادت، عمداً به راه شقاوت رفتند.
کار پیامبر ابلاغ وحی است او رسول و مبلغ است نه مسئول و وکیل و حفیظ امت پیامبر مسئول راهنمایی و ارائه طریق است و اگر پس از راهنمایی او کسی به مقصد نرسید، او مسئول نیست
هر کس خود مسئول اعمال و رفتار خویش است.
مسلط نبودن پیامبر بر ایمان آوردن مردم به معنای آزادی عقیده در نظام تشریع نبست بلکه همه مکلف به دوری از کفر هستند زیرا انسان برای لاابالیگری خلق نشده.
پیامبر مسئول نیست زیرا پس از تبیین کفر از ایمان و نشان دادن راه رشد، تبلیغ کامل میشود و آنان که بر اثر عناد، ایمان نمیآورند و مانع رسیدن دعوت اسلام به دیگران میشوند و راه خدا را می بندند؛ باید از سر راه برداشته شوند، تا راه بسوی خدا باز شود.
تفسیر سوره غاشیه (۴۲)
بِسْم اللهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ
(بخوان این سوره را) به نام خدای رحمتگر مهربان
فصل دوم - آیات ۲۱ - ۲۶
وظیفه پیامبر فقط تذکر است.
إِنَّ إِلَیْنَا إِیَابَهُمْ(۲۵)
زیرا همانا بازگشت همه مردم، به سوی ما است.
و همه پس از گذر از راهها و عوالم متفاوت، سرانجام به پبشگاه خداوند حاضر خواهند شد
این دنیا مبدأ پیدایش انسان نیست و پایان هستی او هم نیست،
این دنیا فقط یکی از منازل و ایستگاههای
میانۀ راه سیر انسان است.
منزل و ایستگاهی که برای پرورش استعدادهای او
و به فعلیت رساندن توانمندیهایش
در مسیر حرکت او قرار گرفته است.
این مسیر طولانی سرانجام به همانجا
ختم میشود
که از آنجا شروع شده بود
به سوی خداوند یکتا و خالق و مربی انسان.
این بازگشت یک ویژگی خاص دارد
و آن پس دادن حساب است که در انتظار اوست.
ثُمَّ إِنَّ عَلَیْنَا حِسَابَهُم(۲۶)
و چون بازگشت و حساب آنان تنها و تنها به سوی ما است،
پس عذاب اکبری که به آن وعده داده میشوند، حتما محقق خواهد شد.
همۀ انسانهای بالغ و عاقل مکلفاند،
و چون تکلیف با مسئولیت همراه است
در قیامت از همه انسانها سؤال میشود
در آنجا خداوند سبحان، سائل است
و همه از تکالیف دینیشان سؤال میشوند
همه نسبت با آگاهیشان و دانستههاشان، مسئولند
و نتیجه کوشش و کسب وجودی خود را خواهند دید
تفسیر سوره غاشیه (۴۳)
بسم اللهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ
(بخوان این سوره را) به نام خدای رحمتگر مهربان
آنچه از سوره مبارک غاشیه آموختیم:
1⃣ این سوره با مسأله قیامت آغاز شد.
★ از دو نوع چهره در رویداد فراگیر قیامت سخنگفت.
★ از چهرههایی گفت که بعضی خسته از اعمال بیهوده بودند
اینان به رنج و سخنی روز غاشیه گرفتار شدند.
★ اینان همان کسانی هستند
که از تذکرات و راهنمائیهای پیامبر
دوری میکنند
★و در برابر آن لجاجت می ورزند
★ اینها از برنامه دین که لازمه اعتقاد به
آموزگاری و مربیگری خداوند است،
پیروی نمیکنند.
★ و در نتیجه اعمالشان، بیهوده و بیهدف است.
★زیرا هدفی برای خلقت و زندگی قائل نیستند، به جز خواستهها و امیال خودشان.
★ برخی دیگر که راضی از تلاش خویش اند
به اوج بهرهمندی از نعمت آرامبخش بهشت رسیده اند.
★ اینان همان کسانی هستند که به تذکرات و راهنماییهای پیامبر ایمان آوردهاند
★ اینان ربوبیت و مربیگری پروردگار را در تمام مراحل زندگی پذیرفتهاند
★ و برنامه زندگیشان را در چارچوب دین پایهگذاری کرده اند.
★ با کمی توجه به کیفیت آفرینش،
خواهیم دانست که:
تدبیر، مربیگری و آموزگاری خداوند،
بر تمام مخلوقاتش کاملا آشکار است.
★ از این سوره آموختیم که توحید و گرایش به اطاعت از پروردگار در فطرت همه انسانها نهادینه شده است.
★ و هیچ انسانی برای بار اول،
نیازمند آموزش و تعلیم خداشناسی نیست.
★ و پیامبران فقط یادآوری کننده
و تذکر دهنده هستند.
★و راهنما و ارائه دهندۀ طی طریق
و چگونگی حرکت به سمت روز غاشیه.
3⃣ بازگشت همه به سوی خداوند است
★ و هیچکس به حال خود رها نخواهد شد.
★ و هر کس مسئول دانستهها و اعمال خویش است.
★ و حساب همگان به عهدۀ خداست.
★ و آنان که از تذکر پیامبر روی برمیگردانند
★ و به ربوبیت خدا کفر میورزند،
★و مانع ایمان آوردن دیگران میشوند
★ به عذابی سخت که باطن
اعمال خودشان است، گرفتار میشوند.
به این ترتیب تفسیر سوره مبارکه «غاشیه» به پایان میرسد....