پیام های قرآنی :
http://m5736z.blog.ir/post/payam.Q1
http://m5736z.blog.ir/post/payam.Q2
http://m5736z.blog.ir/post/payam.Q3
http://m5736z.blog.ir/post/payam.Q4
http://m5736z.blog.ir/post/payam.Q5
معنای اسم سوره ها
1- فاتحه گشاینده
2- بقره گاو ماده
3- آل عمران خانواده حضرت عمران علیه السلام
4- نساء زنان
5- مائده سفره و خوان غذا
6- انعام احشام و چهار پایان
7- اعراف جائى است میان بهشت و جهنم
8- انفال منابع و ثروت هاى عمومى در طبیعت
9- توبه بازگشت
10- یونس نام یکى از پیامبران
11- هود نام یکى از پیامبران
12- یوسف نام یکى از پیامبران
13- رعد غرش آسمان و ابر
14- ابراهیم نام یکى از انبیاء
15- حجر نام سرزمین قوم ثمود
16- نحل زنبور عسل
17- اسراء حرکت شبانه
18- کهف غار
19- مریم مادر حضرت عیسى
20- طه رمزى است خطاب به پیامبر اسلام ص
21- انبیاء پیامبران
22- حجّ قصد و آهنگ و نام یکى از عبادات اسلامى که از فروع دین است
23- مؤمنون ایمان آوردگان
24- نور روشنایی و روشنی
25- فرقان جدا کننده
26- شعراء شاعران
27- نمل مورچه
28- قصص قصّه
29- عنکبوت نوعی حشره
30- روم نام کشورى است
31- لقمان نام مردی حکیم که اصلش حبشی بوده و در روزگار داود می زیسته است
32- سجده سجده کردن
33- احزاب حزب ها و گروه ها
34- سبا نام شهری که بلقیس دختر هدهاد در کشور یمن، پادشاه آن بود. او به عقد حضرت سلیمان علیه السلام در آمد
35- فاطر شکافنده، پدید آورنده
36- یس از حروف رمز قرآن و خطاب به پیامبر
37- صافّات به صفّ کشیده ها
38- ص از حروف مقطع رمز
39- زمر جمع زمره: گروه ها و دسته ها
40- مؤمن ایمان آورنده
41- فصّلت بخش بخش و فصل فصل شده
42- شورى مشورت و هم فکرى و نظر خواهى
43- زخرف زینت و زیور
44- دُخان دود
45- جاثیه به زانو افتاده
46- احقاف نام سرزمین قوم عاد در نزدیکى یمن
47- محمّد صلی الله عیله وسلم[نام پیامبر بزرگ اسلام
48- فتح پیروزى
49- حجرات حجره ها و اطاق ها
50- ق از حروف رمز اوائل سوره ها
51- ذاریات پراکنده کنندگان
52- طور نام کوهی که حضرت موسی برای مناجات با خدا به آنجا رفت
53- نجم ستاره
54- قمر ماه
55- رحمن بخشنده
56- واقعه پیش آمد، حادثه
57- حدید آهن
58- مجادله گفت و گو و جَدَل
59- حشر بیرون آمدن، بر انگیخته شدن
60- ممتحنه زن امتحان شده
61- صفّ ردیف و صفّ
62- جمعه یکی ازایام هفته
63- منافقون دو چهره ها
64- تغابن گول خوردگى و حسرت و خسران
65- طلاق رها ساختن و طلاق دادن زن
66- تحریم حرام و ممنوع ساختن
67- ملک فرمانروائى
68- قلم وسیله نوشتن
69- حاقّه آن چه سزاوار و مسلم و حقّ است
70- معارج نردبان ها، رتبه هاى بالا برنده
71- نوح از پیامبران بزرگ
72- جن موجودى نامرئى با ویژگیهائى عجیب
73- مزمّل گلیم به خود پیچیده
74- مدثّر جامه به خود پیچیده
75- قیامت برخاستن
76- دهر روزگار، دوران
77- مرسلات فرستاده شده ها
78- نبا خبر
79- نازعات آنها که از روى قوت مى کشند
80- عبس چهره در هم کشید
81- تکویر هم پیچیده شدن
82- انفطار شکافته شدن
83- مطففین کم فروشان
84- انشقاق دو شقه شدن و شکاف برداشتن
85- بروج برج ها
86- طارق ستاره ظاهر شونده
87- اعلى برتر
88- غاشیه فرا گیرنده
89- فجر سپیده دم
90- بلد شهر
91- شمس خورشید
92- لیل شب
93- ضحى نور و روشنائى
94- انشراح گشاده شدن، وسیع شدن
95- تین انجیر
96- علق خون بسته، زالو، کرم
97- قدر اندازه، سنجش، ارزش
98- بیّنه دلیل روشن و حجت آشکار
99- زلزال لرزش و زلزله
100- العادیات دوندگان
101- قارعه کوبنده
102- تکاثر افتخار به زیادى ثروت و عزّت
103- عصر زمان، بعد از ظهر، فشار و ...
104- همزه عیب جو و طعنه زن
105- فیل نوعی حیوان
106- ایلاف الفت دادن
107- ماعون ظرف غذا
http://m5736z.blog.ir/post/pand
108- کوثر خیر فراوان
109- کافرون کافرها
110- نصر یارى
111- تبّت شکسته باد
112- اخلاص خالص کردن
113- فلق صبح
114- ناس مردم
313 مقاله ی آماده درباره ی امام زمان (عج)
http://m5736z.blog.ir/post/E%20%20ZAMAN
چرا در قرآن کریم نام مهدی موعود صریح نیامده؟
قرآن کریم براى معرفى شخصیتهاى الهى از سه راه وارد مى شود، و در هر موردى طبق مصالحى از شیوه خاصى پیروى مىکند
گاهى معرفى با اسم گاهى معرفى با عدد، و گاهى نیز معرفى با صفت
اگر نام حضرت مهدى(ع) در قرآن نیست ولى صفات خصوصیات حکومت او در قرآن وارده شده
اصولا قرآن در معرفى افراد، مصالح عالى را در نظر میگیرد. گاهى مصالح ایجاب میکند تنها به صفات افراد بپردازد، چنان که درباره حضرت مهدى (عج) جریان از این قرار است که:
اولا: تشکیل چنین حکومتى، در مواردى صریحا و در موارد دیگر به طور اشاره در قرآن وارد شده است.
آیاتى که در سوره (توبه) و (صف) از انتشار و گسترش اسلام در سطح جهانى نوید مى دهد، مانند: لیظهره على الدین کله یعنى تا آن را بر همه ادیان پیروز سازد، اشاره به تشکیل این حکومت است
ثانیا: اگر نام اصلى امام زمان(ع) را نبرده، به خاطر مصلحتى است که براى اهل فضل و درک مخفى نمى باشد زیرا به همان علت که نام امام على(ع) را نبرده، نام آن حضرت را نیز ذکر ننموده
اگر نام این پیشوایان گرامى را مى برد، کینه هاى دیرینه (بدر و احد و حنین) بار دیگر زنده میشد، و لذا مطلب را به صورت کلى مطرح کرده و فرموده : بندگان شایسته من، وارث زمین خواهند بود
نام بردن از گذشتگان، مانند لقمان و ذى القرنین، قابل قیاس با افراد آینده نیست، درباره گذشتگان، حسدها و کینه ها تحریک نمى گردد، و افراد سودجو و شهرت طلب نمى توانند از آن سوء استفاده کنند، ولى بردن نام آیندگان این محظور را دارد.
آیا شما فکر مى کنید که تنها ذکر نام، دردى را دوا مى کند؟ آیا فکر مى کنید که اگر نام امام زمان در قرآن برده مى شد، امکان نداشت که در طول تاریخ، شیادان و افراد شهرت طلب آنان سوء استفاده نکنند
مگر نام پیامبر خدا ص را در انجیل نبرده است؟ ولى گروههاى مغرض، از آن بهره بردارى ناجوانمردانه کردند. بنابراین، مساله مهم، بیان خصوصیات دیگر آن حضرت است که افراد با معرفت و آگاه دل، با شناخت آنها، مهدى واقعى را از مدعیان دروغین مهدویت بشناسند
آیاتی قرآن بر اساس روایات معتبر به وجود نازنین حضرت امام مهدى(ع) و ویژگیهاى آن شخصى(ع) با عظمت و همچنین قیام و انقلاب جهانى آن حضرت, اشاره شده است :
قصص 3 و نرید ان نمن على الذین استضعفوا فى الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین
اراده ما بر این است که بر ستمدیدگان نعمت بخشیم و آنان را پیشوایان و وارثان روى زمین قرار دهیم
و حکومت مهدى, خواسته الهى؛ در قرآن مى خوانیم : اراده و مشیت ما بر این قرار گرفته
آل عمران 140 تلک الایام نداولها بین الناس این روزها را میان مردم میگردانیم
امام صادق(ع): از زمان خلقت آدم همیشه دولتی از خدا و دولتی از شیطان بوده پس در این زمان دولت خدا کو؟ آگاه باشید که صاحب دولت خدا قائم آل محمد(عج) است.
انبیاء 105 و لقد کتبنا فى الزبور من بعد الذکر أن الأرض یرثها عبادى الصّالحون به راستى بعد از ذکر، در زبور نوشتیم که بندگان صالح من وارثان زمین خواهند بود
امام صادق(ع): تمام کتب آسمانى، ذکر خداست، و بندگان شایسته خدا که وارثان زمین هستند، حضرت قائم(عج) و یاران او مى باشند.(تفسیر على بن ابراهیم ج2 ص77) یکى از این نمونه ها حکومت بنى اسرائیل و زوال حکومت فرعونیان بود
اسرا 17 یوم ندعُو کل اناس بامامهم روز قیامت روزی که هر امتی را به امامش فرا میخوانیم
زمین هیچگاه از حجت الهی خالی نبوده است. همه مردم در هر عصر و زمانی با حجتی از حجتهای الهی سر و کار داشتهاند و همچنین در روز قیامت هم هر امت و گروهی به دنبال امامی که آن را پذیرفته است خواهد رفت، این حقیقتی است که قرآن کریم به ما آموخته
آیاتی قرآن به وجود نازنین حضرت امام مهدى(ع)
مائده 3 الیوم یئس الذین کفروا من دینکم فلا تخشوهم و اخشون امروز کسانیکه راه کفر پیش گرفتهاند از دین شما نومید شدند پس از آنها نترسید بلکه از قهر من بترسید
در تفسیر عیاشی از امام باقر ع: آن روز ، روز ظهور صاحب الزمان است که بنی امیه نومید میشوند و آنها هستند که کافر گشته و از آل محمد(ص) نومید میباشند.
آیه 8 یا ایها الذین آمنوا کونوا قوامین لله شهدا بالقسط... ای کسانیکه ایمان آوردید برای خدا به داد برخیزید و به عدالت شهادت دهید. صاحب تفسیر اطیب البیان فی تفسیر القرآن در تبیین مفهوم قوامین به قائم به عنوان یکی از لقبهای حضرت مهدی اشاره کرده است.
مائده 14: و من الذین قالوا انا نصاری اخذنا میثاقهم فتسوا حظ مما ذکروا به فاغرینا بینهم العداوه و البغضاء الی یوم القیامه و سوف ینبئهم الله بما کانوا یصنعون
و از کسانیکه گفتند ما نصرانی هستیم از ایشان نیز پیمان گرفتیم و بخشی از آنچه را بدان اندرز داده شده بودند فراموش کردند و ما هم تا روز قیامت میانشان دشمنی و کینه افکندیم و بزودی خدا آنان را از آنچه میکردهاند خبر میدهد
آیاتی قرآن به وجود نازنین حضرت امام مهدى(ع)
دین حق
هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَ دِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ (فتح28)
خداوند است که پیامبرش را با هدایت و آیی حق فرستاد تا بر همه ی مکاتب پیروز شود
پیام آیه:
امام صادق(ع) در تفسیر این آیه فرمودند پیروزی حق یعنی ظهور امام زمان(عج) که بر همه ی مکاتب و احزاب پیروز شود و زمین را پر از عدالت کند
آن روز که رسول از کنار کعبه بانگ برداشت، هیچ کس باور نمی کرد که این فریاد از حلقومش فراتر رود و در گوش ها بنشیند و در دل ها راه یابد و از مرز قرن ها بگذرد و در نسل ها جای بگیرد و از قامت فریاد تا اقتدار سکوت را پشت سر بگذارد.
و آن روز که در بیابان های تخت جمشید، همراه آن شکوه و فریاد نوشانوش، آن غرور سایه انداخت، کسی باور نمی کرد که قرن ها را رها کند و نسل ها را آزاد بگذارد
انتظار رهبرى عادلانه الهى،
وَ نُریُد اَنْ نَمُنَّ عَلىَ الذَینَ اسْتُضْعِفُوا فىِ الاَْرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ اَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الوارِثینَ (قصص5)
و ما اراده کردیم که بر مستضعفان منّت گذارده و آنها را پیشوایان مردم قرار دهیم و وارث ملک و جاه فرعونیان گردانیم
در نظام جامعه و در سطح جهانى هم این سنّت و الهى نمود دارد و وعده خدا بر این است که مستضعف مؤمن و نیکوکار، مورد لطف و محبت الهى قرار گیرند و رهبران زمان و وارثان زمین شوند
سخن زیباى قرآن: اِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرا
براستى همراه با دشوارى، آسانى است
این سنّت الهى تنها در زندگى فردى جریان ندارد و مخصوص یک بُعد از ابعاد زندگى فرهنگى، اقتصادى، درمانى و خانوادگى انسان نیست
خداوند در نظام آفرینش نوش و نیش را درهم آمیخته و رنج و راحت را توأم کرده و غم و شادى را همسایه قرار داده
همیشه در کنار تنگناها، گشایشى وجود دارد و پس از شدّتها دوران رهائى و نجات فرا مى رسد و بر اثر صبر، نوبت ظفر آید
انتظار ظهور امام مهدى(عج)
برخاسته از رهنمودهاى زندگى ساز اسلام عزیز است که سنّت جارى الهى در نظام خلقت پشتوانه آن است
انتظار مهدى موعود، از یک سو روح یأس و نومیدى را خنثى نموده و آینده اى روشن فراروى انسان ترسیم مى کند و سپیده سحر ایمان و آزادى را نوید مى دهد و جشن با شکوه مرگ بیداد را یاآور مى شود؛ و از سوى دیگر انسان را به خود سازى و اصلاح خویش فرا مى خواهد.
انتظار رهبرى عادلانه الهى، منتظران را به عدالت و عبودیّت خدا دعوت مى کند و نسبت به هرگونه کفر و ظلم و عصیان هشدار مى دهد
چهل حدیث انتظار، چهل پرتو نور بر زندگى شیفتگان حضرت مهدى(عج) مى افکند و چهل شعله امید در قلب پاسداران عدالت بر مى افروزد و مسئولیّت بزرگ منتظران را یادآور مى شود
قیام مهدى آل محمّد(عج) از حقایق قطعى جهان است و از مسائل مورد اتّفاق دنیاى اسلام، بلکه پیروان دیگر ادیان آسمانى نیز در انتظار مُصلح آسمانى به سر مى برند
زمامدار زمین
أَمَّن یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوءَ وَ یَجْعَلُکُمْ خُلَفَاء الْأَرْضِ (نمل62)
ای خدایی که دعای پریشان را اجابت کند و گرفتاری او را برطرف سازد و شما را زمامداران زمین قرار دهد
پیام آیه:
امام صادق (ع) فرمودند این آیه درباره ی قائم آل محمد (ص) نازل شد هنگام ظهور در کنار مقام ابراهیم (خانه کعبه) نماز می خواند و به درگاه خداوند مناجات می کند
پیامبر فرمودند: ای سلمان آیا می خواهی جانشینان خودم را معرفی کنم؟
سپس نام دوازده امام را بیان کردند
سلمان گوید بسیار گریستم و مشتاق بودم که آنان را زیارت کنم
سپس پیامبر فرمودند: با حضور آنان این آیه معنا پیدا می کند
وعده ی خدا در آینده
وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنکُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُم فِی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ وَ لَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضَى لَهُمْ وَ لَیُبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا یَعْبُدُونَنِی لَا یُشْرِکُونَ بِی شَیْئًا وَ مَن کَفَرَ بَعْدَ ذَلِکَ فَأُوْلَئِکَ هُمُ الْفَاسِقُونَ (نور55)
خدا به کسانى از شما که ایمان آورده و کارهاى شایسته کرده اند وعده داده است که حتما آنان را در این سرزمین جانشین [خود] قرار دهد همان گونه که کسانى را که پیش از آنان بودند جانشین [خود] قرار داد و آن دینى را که برایشان پسندیده است به سودشان مستقر کند و بیمشان را به ایمنى مبدل گرداند [تا] مرا عبادت کنند و چیزى را با من شریک نگردانند و هر کس پس از آن به کفر گراید آنانند که نافرمانند
وعده ای که خدا میدهد تخلفی در آن نیست همانطور که از نام علی(ع) به صراحت نام نبرده ولی نشانه ای از ولی مومنین در اقامه نماز و ایتای زکوه می دهد و یا در آیه ای دیگر شب لیله المبیت را و خوابیدن حضرت به جای پیامبر برای رضایت و خوشنودی خدا اشاره می کند
در مورد امام مهدی هم آیه فوق را به مظلومان وعده می دهد
حاکمان آینده افرادی شایسته
وَ لَقَدْ کَتَبْنَا فِی الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُهَا عِبَادِیَ الصَّالِحُونَ (انبیاء105)
و در حقیقت در زبور پس از تورات نوشتیم که زمین را بندگان شایسته ما به ارث خواهند برد
در پنج جای زبور ، وعده الهی درمورد حکومت صالحان آمده است . حضرت داود از پیامبران بزرگ بنی اسرائیل بود که حکومت تشکیل داد و نمونه ای از حکومت صالحان را در محدوده سرزمین شام به نمایش گذاشت
براساس روایات معتبر، در آخرالزمان، به دست حضرت مهدی (ع) که از نسل رسول خداست
حکومتی برپا می شود که عدل و داد را بر جهان حاکم می کند و طومار ظالمان را در هم می زند
یاران امام مهدی (عج)
وَ مِن قَوْمِ مُوسَى أُمَّةٌ یَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ یَعْدِلُونَ (اعراف159)
از پیروان موسی(ع) کسانی هستند که به حق هدایت شدند و به آن گرویدند
پیام آیه:
امام صادق(ع) فرمودند: آن زمان که قائم آل محمد (عج) قیام کند 27 نفر در کنار کعبه همراه او خواهند شد، 15 نفر از پیروان موسی(ع) که حق مدارند
7 نفر از اصحاب کهف، یوشع جانشین موسی(ع)، سلمان، مقداد و مالک اشتر یاران و فرمانروایان حضرت خواهند بود
پیام آیه:
1- کتب آسمانی پیشین و قرآن کریم، آینده جهان را پیشگویی کرده و از برپایی حکومت بندگان صالح خدا در زمین خبر داده اند
2- حکومت بر جهان، دو شرط دارد: یکی تسلیم بودن دربرابر خداوند و قوانین و مقررات الهی و دیگری کسب صلاحیتها و شایستگی های علمی و عملی لازم برای اداره حکومت
3- حکومت بر زمین، حق مؤمنان و صالحان است، نه زورمندان و چپاولگران بنابراین اهل ایمان باید برای بدست گرفتن قدرت و حکومت تلاش کنند
4- آنچه برای سعادت فرد و جامعه با ایمان لازم است، خداوند در کتاب آسمانی ابلاغ کرده است و اهل ایمان، خود را موظف به شناخت پیام الهی و عمل به آن می دانند
5- آنچه پیامبر اسلام از جانب خداوند برای مردم آورده، مایه نجات و سعادت جامعه بشری است
6- حضرت محمد ص، پیامبر همه مردم جهان است، نه قوم و نژاد عرب لذا تعالیم و برنامه های دین اسلام، جهانشمول است و اختصاص به منطقه ای خاص ندارد
دوستان خدا
أَلا إِنَّ أَوْلِیَاء اللّهِ لاَ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلاَ هُمْ یَحْزَنُونَ (یونس62)
همانا دوستان خدا ترسی از گذشته و اندوهی از آینده نخواهند داشت
پیام آیه:
امام صادق (ع) فرمودند: ای ابابصیر، خوشا به حال شیعان بقیه الله (عج) که در غیبت منتظر ظهورش هستند
و در ظهورش پیرو او باشند آنها کسانی هستند که خداوند فرمود: الا ان اولیاء همانا دوستان خدا
اولیاء خدا کسانى هستند، که میان آنان و خدا حائل و فاصله اى نیست، حجابها از قلبشان کنار رفته، و در پرتو نور معرفت و ایمان و عمل پاک، خدا را با چشم دل چنان مىبینند که هیچ گونه شک و تردیدى به دلهایشان راه نمىیابد، و به خاطر همین آشنایى با خدا ماسواى خدا در نظرشان کوچک و کم ارزش و ناپایدار و بىمقدار است
آمدن حق و نابودی باطل
جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ إِنَّ الْباطِلَ کانَ زَهُوقاً
امام باقر (ع): زمانی که قائم(عج) قیام نماید، دولت باطل از بین خواهد رفت و مفهوم این سخن الهى این است که اذا قام القائم ذهبت دولة الباطل؛ هنگامى که امام قائم(ع) قیام کند دولت باطل برچیده مى شود
در روایت دیگر: مهدى (عج) به هنگام تولد بر بازویش این آیه نقش بسته بود و نتیجه اش پیروزى نهایى حق بر باطل در سراسر جهان مى باشد
در حالات پیامبر(ص) مى خوانیم که در روز فتح مکه وارد مسجد الحرام شد و 360 بت که از قبائل عرب بر گرد خانه کعبه چیده شده بود هر یک را پس از دیگرى با عصاى خود سرنگون مى ساخت و پیوسته همین آیه را تلاوت میکردند
این قانون کلى الهى و تخلف ناپذیر آفرینش در هر عصر و زمانى مصداقى دارد، و قیام پیامبر(ص) و پیروزیش بر لشکر شرک و بت پرستى و هم چنین قیام مهدى بر ستمگران و جباران جهان از چهره هاى روشن و تابناک این قانون عمومى است
و همین قانون الهى است که رهروان راه حق را در برابر مشکلات امیدوار و نیرومند و قوى و پر استقامت مى دارد و به ما در همه تلاشهاى اسلامى مان نشاط و نیرو مى بخشد
بَقِیَّةُ اللّهِ
بَقِیَّةُ اللّهِ خَیْرٌ لَّکُمْ إِن کُنتُم مُّؤْمِنِینَ وَمَا أَنَاْ عَلَیْکُم بِحَفِیظٍ (هود86)
اگر مؤمن باشید باقیمانده [حلال] خدا براى شما بهتر است و من بر شما نگاهبان نیستم
شخصى از امام صادق ع پرسید: آیا به قائم به (لفظ) امیرالمؤمنین سلام گفته مىشود؟ حضرت فرمود: نه این اسمى است که خدا به این اسم امام على ع را نامیده است. کسى قبل از او به این نامیده نشد و بعد از او نیز نامیده نمى شود، مگر کافر. حضرت فرمود: السَلامُ عَلَیکَ یا بَقِیَةَ اللّهِ سپس حضرت این آیه را خواند (بحارالانوار ج52 ص373 ح165)
«بقیة اللّه»؛ یعنى، هر شىء مفید و نافعى که از طرف خدا (به عنوان موهبت) براى آدمى ذخیره مىشود و مایه خیر و سعادت و فلاح او مىگردد. چون حضرت مهدى علیه السلام آخرین پیشوا و بزرگ ترین رهبر انقلابى است، پس یکى از روشن ترین مصادیق «بقیة اللّه» مىباشد و از همه به این لقب شایسته تر است.
چند نکته بَقِیَّةُ اللّهِ خَیْرٌ لَّکُمْ إِن کُنتُم مُّؤْمِنِینَ
1- هر چیزى که رنگ الهى پیدا کند، براى انسان خیر و رستگارى به همراه دارد.
جامعه نیز ـ که شأنى از شئون زندگى انسانى است ـ علاوه بر قانون، نیاز به مجرى و حاکم دارد
یک پیشواى، الهى، قطعاً سعادت آدمى را نیز در آن جامعه، به ارمغان مىآورد
2- بهترین نامها و القاب، آنهایی هستند که مفهوم درست و پشتوانه قرآنی و دینی دارند. شیخ طوسى، کتاب الغیبة، ص 184.
فرجام همه کارها
الَّذِینَ إِن مَّکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلَاةَ وَ آتَوُا الزَّکَاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنکَرِ وَ لِلَّهِ عَاقِبَةُ الْأُمُورِ (حج41)
همان کسانى که چون در زمین به آنان توانایى دهیم نماز برپا مىدارند و زکات مىدهند و به کارهاى پسندیده و امى دارند و از کارهاى ناپسند باز مى دارند و فرجام همه کارها از آن خداست
امام باقر (ع):
این آیه درحق آل محمد(ص) است در حق حضرت مهدی (عج) و یاران او که خداوند شرق و غرب زمین را تحت سلطه آنان قرار می دهد و به وسیله آنان دین را پیروز گردانده و بدعتها و باطلها را می میراند
آمدن حق و نابودی باطل
جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ إِنَّ الْباطِلَ کانَ زَهُوقاً
امام باقر (ع): زمانی که قائم(عج) قیام نماید، دولت باطل از بین خواهد رفت و مفهوم این سخن الهى این است که اذا قام القائم ذهبت دولة الباطل؛ هنگامى که امام قائم(ع) قیام کند دولت باطل برچیده مى شود
در روایت دیگر: مهدى (عج) به هنگام تولد بر بازویش این آیه نقش بسته بود و نتیجه اش پیروزى نهایى حق بر باطل در سراسر جهان مى باشد
در حالات پیامبر(ص) مى خوانیم که در روز فتح مکه وارد مسجد الحرام شد و 360 بت که از قبائل عرب بر گرد خانه کعبه چیده شده بود هر یک را پس از دیگرى با عصاى خود سرنگون مى ساخت و پیوسته همین آیه را تلاوت میکردند
این قانون کلى الهى و تخلف ناپذیر آفرینش در هر عصر و زمانى مصداقى دارد، و قیام پیامبر(ص) و پیروزیش بر لشکر شرک و بت پرستى و هم چنین قیام مهدى بر ستمگران و جباران جهان از چهره هاى روشن و تابناک این قانون عمومى است
و همین قانون الهى است که رهروان راه حق را در برابر مشکلات امیدوار و نیرومند و قوى و پر استقامت مى دارد و به ما در همه تلاشهاى اسلامى مان نشاط و نیرو مى بخشد
انعام 23 ثُمَّ لَمْ تَکُن فِتْنَتُهُمْ إِلاَّ أَن قَالُواْ وَ اللّهِ رَبِّنَا مَا کُنَّا مُشْرِکِینَ گفتند به خدا قسم ما شرک نبودیم
امام باقر ع : یعنی آنها هنگام ظهور امام زمان(عج) میگویند ما منکر ولایت علی(ع) نبودیم
البته آیه بعد هم به این موضوع اشاره میکند انظر کیف کذبوا علی انفسهم و ضل ما کانوا یفترون ببین چگونه دروغ بر خود بستند و آنچه را افترا میبستند فراموش کردند؟
آیه 37 وَ قَالُواْ لَوْلاَ نُزِّلَ عَلَیْهِ آیَةٌ مِّن رَّبِّهِ قُلْ إِنَّ اللّهَ قَادِرٌ عَلَى أَن یُنَزِّلٍ آیَةً وَلَکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لاَ یَعْلَمُونَ
گفتند: چرا معجزهای از سوی پروردگارش بر او نازل نشده است؟ بگو: بی تردید خدا قادر است که پدیدهای شگرف فرو فرستد لیکن بیشتر آنان نمی دانند
سیاری از مفسران شیعه با تکیه به روایت امام باقر ع در اینکه خداوند قادر است که پدیدهای شگرف فرو فرستد میگویند که منظور دابه الارض، خروج دجال و نزول حضرت عیسی میباشد. کنزالدقائق ج4 تفسیر جامع ج2
آیه 158 یَوْمَ یَأْتِی بَعْضُ آیَاتِ رَبِّکَ لاَ یَنفَعُ نَفْسًا إِیمَانُهَا لَمْ تَکُنْ آمَنَتْ مِن قَبْلُ
روزی که بیاید یکی از آیات پروردگارت ایمان کسانیکه قبلا ایمان نیاوردهاند سودی نبخشد
صدوق در کمال الدین و ثواب الاعمال از حضرت صادق ع روایت میکند: آیات ائمه هستند و بعض آیات قائم آل محمد(عج) است
البته مفسران علاوه بر این با اشاره بر کل آیه آنرا نشانه ظهور حضرت مهدی و نزول حضرت عیسی برشمردهاند و گروهی طلوع خورشید از مغرب را اضافه میکنند
آیه 3 توبه : وَ أَذَانٌ مِّنَ اللّهِ وَ رَسُولِهِ إِلَى النَّاسِ یَوْمَ الْحَجِّ الأَکْبَرِ
در روز حج بزرگ از جانب خدا و رسولش به مردم اعلان میشود. در تفسیر عیاشی از امام باقر(ع): حج بزرگ ظهور قائم و اعلان دعوت مردم است.
آیه 36 وَ قَاتِلُواْ الْمُشْرِکِینَ کَآفَّةً کَمَا یُقَاتِلُونَکُمْ کَآفَّةً وَ اعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ مَعَ الْمُتَّقِینَ
با همه مشرکین پیکار کنید چنانکه آنها (اگر دسترسی پیدا کنند) با شما نبرد کنند و بدانید که خداوند با پرهیزگاران است
در تفسیر عیاشی امام باقر ع فرمودند: هنوز تاویل آن نیامده. اگر قائم ما قیام کند، آن کسکه او را میبیند تاویل آن را بخوبی خواهد دید
با ظهور او شعاع دین پیغمبر(ص) چنان بالا گیرد که در روی زمین شرک و بدبینی نماند و قاتلوهم حتی لاتکون فتنه ویکون الدین کله لله با آنها پیکار کنید تا فتنهای نماند و تمام دین از آن خداوند باشد.
آیه 32 یُرِیدُونَ أَن یُطْفِؤُواْ نُورَ اللّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَ یَأْبَى اللّهُ إِلاَّ أَن یُتِمَّ نُورَهُ وَ لَوْ کَرِهَ الْکَافِرُونَ
میخواهند نور خدا را با سخنان خویش خاموش کنند ولی خداوند نمیگذارد تا نور خود را کامل کند هرچند کافران را خوش نیاید
از امام صادق ع به تلاش فرعون برای از بین بردن حضرت موسی و بنی امیه و بنی عباس برای از بین بردن نسل اهل بیت (ع) اشاره نموده و شباهت حضرت مهدی(عج) به حضرت موسی را در ولادت بیان کردهاند
توبه 33 هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَ دِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ
خدایى که پیامبرش را با هدایت و دین حق فرو فرستاد تا آن را بر همه ادیان پیروز گرداند اگرچه ناخوشایند کافران باشد
امام صادق(ع): به خدا سوگند! هنوز تأویل این آیه نازل نشده و تا زمان قیام قائم(عج) نیز نازل نخواهد شد
پس زمانىکه قائم(عج) بپا خیزد، هیچ کافر و مشرکى نمى ماند مگر آنکه خروج او را ناخوشایند مى شمارد (کمال الدین و تمام النعمة، شیخ صدوق ج2 ص670)
یونس 20 فَقُلْ إِنَّمَا الْغَیْبُ لِلّهِ فَانْتَظِرُواْ إِنِّی مَعَکُم مِّنَ الْمُنتَظِرِینَ
ای پیغمبر، بگو غیبت مال خداست پس منتظر باشید که من نیز با شما از منتظرانم. که این آیه به فضیلت انتظار اشاره میکند.
هود 8 وَ لَئِنْ أَخَّرْنَا عَنْهُمُ الْعَذَابَ إِلَى أُمَّةٍ مَّعْدُودَةٍ لَّیَقُولُنَّ مَا یَحْبِسُهُ أَلاَ یَوْمَ یَأْتِیهِمْ لَیْسَ مَصْرُوفًا عَنْهُمْ وَ حَاقَ بِهِم مَّا کَانُواْ بِهِ یَسْتَهْزِئُونَ
اگر عذاب را تا مدت معینی به تاخیر بیندازم حتما خواهد گفت: چه چیز آن را بازداشت؟ آگاه باش روزی که عذاب به آنها برسد از ایشان بازگشتنی نیست و آنچه را که مسخره میکردند آنانرا فرو خواهد گرفت
از امام علی (ع): اصحاب قائم آل محمد(ص) هستند که 313 نفرند اصحاب القائم الثلاث مائه و البضعه عشر
هود 86 : بَقِیَّةُ اللّهِ خَیْرٌ لَّکُمْ إِن کُنتُم مُّؤْمِنِینَ وَ مَا أَنَاْ عَلَیْکُم بِحَفِیظٍ
اگر مومن باشید، باقیمانده خدا برای شما بهتر است و من بر شما نگاهبان نیستم
گروهی با اشاره بقیت الله آن را به عنوان یکی از ویژگیهای خاص مهدی(عج) میدانند (تفسیر نعمانی مجمع البیان ج4 العیاشی ج1 ترجمه المیزان ج7)
رعد 29 : الَّذِینَ آمَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ طُوبَى لَهُمْ وَ حُسْنُ مَآبٍ
کسانیکه ایمان آورده و کارهای شایسته کردهاند خوشا به حالشان خوش سر انجامی دارند
مفسران با نقل حدیث طوبی لمن تمسک بامرنا فی غیبه قائمنا از امام صادق ارزش ایمان در دوره غیبت را استنباط کردهاند (کنزالدقائق ج6)
ابراهیم 5 وَ لَقَدْ أَرْسَلْنَا مُوسَى بِآیَاتِنَا أَنْ أَخْرِجْ قَوْمَکَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَ ذَکِّرْهُمْ بِأَیَّامِ اللّهِ إِنَّ فِی ذَلِکَ لآیَاتٍ لِّکُلِّ صَبَّارٍ شَکُورٍ
و در حقیقت موسی را با آیات خود فرستادیم و به او گفتیم که قوم خود را از تاریکیها بسوی روشنایی بیرون آور و روزهای خدا را به آنان یادآوری کن که قطعا در این یادآوری برای هر شکیبایی سپاسگزاری عبرتها است
در خصال صدوق از امام باقر(ع) نقل شده: ایام الله سه روز است؛ روز قیام قائم آل محمد، روز رجعت و روز قیامت (تفسیر جامع ج3)
نحل 1 أَتَى أَمْرُ اللّهِ فَلاَ تَسْتَعْجِلُوهُ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى عَمَّا یُشْرِکُونَ
امر خدا در رسید، پس در آن شتاب مکن او منزه و فراتر است از آنچه با وی شریک میسازند
امام صادق(ع) به 3 مورد اشاره میکنند؛ 1- ندای آسمانی از علائم ظهور 2- بیعت سایر بیعت کنندگان با حضرت 3- نزول جبرئیل از آسمان بهعنوان اولین بیعت کننده با امام مهدی(عج). (کنزالدقائق ج7- ترجمه المیزان ج12- البرهان ج3)
آیه 45 أَ فَأَمِنَ الَّذِینَ مَکَرُواْ السَّیِّئَاتِ أَن یَخْسِفَ اللّهُ بِهِمُ الأَرْضَ أَوْ یَأْتِیَهُمُ الْعَذَابُ مِنْ حَیْثُ لاَ یَشْعُرُونَ
آیا کسانیکه تدبیرهای بد میاندیشند ایمن شدند از اینکه خدا آنان را در زمین فرو ببرد یا از جایی که حدس نمیزنند عذاب برایشان بیاید؟
در تفسیر عیاشی از امام باقر(ع): عهد و پیمان پیغمبر(ص) بعد از حضرت ابا عبدالله به علی بن الحسین(ع) رسید
پس از آن حضرت به محمد بن علی (ع) منتقل گشت. آنگاه خداوند آنچه خواهد میکند. وقتی ائمه طاهرین(ع) در صحنه دنیا محکوم دشمنان شدند مردی از آنها قیام میکند که 313 مرد فداکار با وی باشند و بیرق پیغمبر با اوست و به طرف مدینه رهسپار میگردد تا اینکه از بیدا میگذرد و میگوید: آن قوم دشمنان خدا هستند که به زمین فرو میروند.
اسراء 81 وَ قُلْ جَاء الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ کَانَ زَهُوقًا
بگو حق آمد و باطل از بین رفت، همانا باطل نابود شدنى است
امام باقر(ع)در باره آیه فرمود: زمانى که قائم(عج) قیام نماید، دولت باطل از بین خواهد رفت (الروضة ص287)
دیو چو بیرون رود فرشته در آید
آرزوى بشر از دیرباز اجراى عدالت و بـرچیـده شـدن بساط ظلـم و بى عدالتى بـوده است, قرآن کریـم نیز نوید بخش تحقق این آرزوى دیرین بوده و فرا رسیدن روزى را مژده داده است که در سرتاسر جهان حق حکومت کند و باطل نابود گردد
و بى جهت نیست که هنگام تولد حضرت مهدى(ع) بر بازوى نازنینش این آیه نقش بسته بود که ایـن وعده الهى که پیروزى نهایى حق در زمان حضرت مهدى(ع) به طـور کامل محقق خواهد شد
@@@
غافر 51 إِنّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنا وَ الَّذینَ آمَنُوا فی الحیوةِ الدُّنْیا وَ یَوْمَ یَقُومُ الأَشْهاد
بطور یقین، ما پیامبرانمان و کسانى را که ایمان آوردند در زندگى دنیا و روزى که شاهدان (حضرات معصومین(ع) بپاخیزند، یارى مى نماییم
28ـ9 وَ یَقُولُونَ مَتى هذا الفَتْحُ إنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ * قُلْ یَوْمَ الفَتحِ لایَنْفَعُ الّذینَ کَفَروا اِیمانُهُمْ وَ لاهُمْ یُنْظَرُون
در مورد روز قیام منجى بشریّت، و سرنوشت کافران، چنین آمده و ناباوران مى گویند: پس کى این پیروزى بزرگ فرا مى رسد اگر شما راست مى گویید؟ بگو (اى پیامبر) روزى که فتح و پیروزى فرا رسد، دیگر ایمان آوردن براى کسانى که قبلاً ایمان نداشتند سودى ندارد، و به آنان مهلت و فرصتى داده نمى شود
صافّات 171ـ173 وَ لَقدْ سَبَقَتْ کَلِمَتُنا لِعِبادِنَا الْمُرسَلِینَ * إنّهُمْ لَهُمُ الْمَنْصُورونَ * وَ إنَّ جُنْدَنا لَهُمُ الغالِبوُنَ
ولى (وقتى قرآن آمد) به آن کافر شدند، و زودا که بدانند، و قطعاً فرمان ما درباره بندگان فرستاده ما از پیش (چنین) رفته است، که آنان (بر دشمنان خودشان) حتماً پیروز خواهند شد
از مجموع آیات یاد شده به خوبى استفاده مى شود که
جهان روزى را در پیش دارد که حکومت مطلق دنیا به دست پاکان و صالحان و افراد با ایمان خواهد افتاد،
و طبق روایات و نویدهاى تمام انبیاى الهى، آن عصر درخشان و روزگار طلایى که مورد انتظار بشر و همه مسلمانان و شیعیان جهان است،
همان روز قیام منجى عالم بشر، و دوران پر شکوه ظهور مبارک مهدى موعود (عج) خواهد بود
لطف بیپایان خداوند
فَأَمَّا الْیَتِیمَ فَلا تَقْهَرْ ...
هرگز «یتیم» را با قهر، تحقیر مکن که تو نیز روزگارى «یتیم» بودى
خدا به ما زیاد میبخشد، ولی از ما کم میخواهد
ما را غنی میکند، ولی از ما نمیخواهد فقیر را غنی کنیم
یا مَنْ یُعْطِی الْکَثیرَ بِالْقَلیلِ
ای که می دهد (عطای) بسیار در برابر (طاعت) اندک
شما کاه که می برید، کوه بجاش میده این خدا خدایست که وقتی خیلی کم می بری، خیلی زیاد عکس العمل نشون میده
یا مَنْ یُعْطی مَنْ سَئَلَهُ ای که عطا کنی به هرکه از تو خواهد
یا مَنْ یُعْطی مَنْ لَمْ یَسْئَلْهُ ای که عطا کنی به کسی که از تو نخواهد
توجه به یتیمان
روزى کودکى نزد پیامبر آمد و گفت:
اى پیامبر خدا!
من سایه پدر بر سر ندارم و خواهرى نیز دارم که بسان من یتیم است، و مادرم بانویى است شوهر مرده؛ پس ما را سیر کنید که خدا شما را از نعمتهایش هر آنچه مىخواهید ارزانى دارد و خشنودتان گرداند!
پیامبر فرمود:
پسر جان! چقدر زیبا و سنجیده سخن گفتى!
آنگاه به بلال دستور داد به خانه برود و هر چه موجود است بیاورد. «بلال» شتابان به خانه رفت و شمارى خرما آورد.
پیامبر هفت عدد از آن را به آن پسرک داد، و هفت عدد به وسیله او براى خواهرش فرستاد و هفت عدد هم براى مادرش.
رفتار با یتیمان
امّا تو اى پیامبر!
به پاس آن نعمتهاى گران، اینک هرگز یتیم را میازار،
از آنجایى که در جامعه آن روز عرب، «یتیم» را ز مال خود مىراندند و حقوق او را پایمال ساختند، خدا در احیاى حقوق این انسانهاى ناتوان و بى دفاع روشنگرى مىکند که مبادا اجازه دهى در جامعه حق یتیمى پایمال شود و او را با قهر و غلبه از مال و ثروتش برانند.
پس
هرگز «یتیم» را تحقیر مکن که تو نیز روزگارى «یتیم» بودى.
پیامبر گرامى در زندگى خویش هماره در مورد یتیمان رفتار و سیاستى تحسین برانگیز و نیکو داشت و در مورد آنان به نیکى سفارش مىفرمود.
سفارش در مورد یتیمان
پیامبر اکرم:
هر یک از شما مردم، سرپرستى و تربیت یتیمى را به عهده گیرد و کارش را خداپسندانه انجام دهد، و دست پدرى بر سرش کشد، خدا به شمار هر مویى که از زیر دست او بگذرد پاداشى نیکو براى او مىنویسد، و به هر مویى گناهى از پرونده زندگىاش مىزداید و به هر مویى درجهاى به او مىبخشد.
همچنین فرمود:
کسى که دست بر سر یتیمى بکشد و او را خداپسندانه و بشردوستانه نوازش کند، به شمار هر مویى که از زیر دست او مىگذرد، در روز رستاخیز نورى خواهد داشت.
و نیز فرمود:
من و سرپرست یتیم - اگر پرواى خدا را در کارش پیشه سازد - بسان این دو، در بهشت خواهیم بود، و آنگاه به انگشت «سبابه» و «وسط» خود اشاره فرمود.
و نیز فرمود:
هنگامى که یتیم گریه مىکند، به خاطر گریه او عرش خدا به لرزه مىآید، و خدا به فرشتگان مىفرماید:
هان اى فرشتگان من! چه کسى این کودک را که پدرش در دل خاک نهان شده، به گریه انداخته است؟
پاسخ مىدهند
خدایا، تو داناترى.
آنگاه مىفرماید:
شما گواه باشید که هر کس او را خاموش سازد و قلبش را شاد کند، من در روز رستاخیز او را شاد و خشنود خواهم ساخت.
دوری از امام معصوم ، سختتر از یتیمیِ کودک دور از پدر...
#امام_عسکری علیهالسلام از اجداد مطهّرشان صلوات الله علیهم روایت فرمودند:
«شدیدتر و سختتر از یتیمیِ کودکی که از پدرش جدا شده،
یتیمیِ کسی است که از امامش جدا شده است و توانایی دستیابی به وی را ندارد و حکم امامش را درباره مسائل دینیِ مورد ابتلائش نمیداند؛
آگاه باشید هر یک از شیعیان ما که عالم به علوم ما باشد و افراد ناآگاه به شریعت ما که از دیدار ما محروم اند و همچون یتیمانِ دور افتاده از پدر هستند، را هدایت و راهنمایی کند و شریعت ما را به آنان بیاموزد، در مقام "رفیق أعلی" با ما خواهد بود.»
مستدرک الوسائل، ج۱۷، ص۳۱۷
درک حقایق
چگونه مىتوانیم حقایق را آنگونه که هست، ببینیم؟
وَاتَّقُوااللَّهَ وَیُعَلِّمُکُمُ اللَّهُ(بقره282) از خدا پرواکنید تا خدا،حقیقت را به شما بیاموزد
تقوى به معناى دورى از انواع بدىها و زشتىهاست
آرى،افراد آلوده از درک بسیارى حقایق محرومند
کسى که تعصّب قومى،حزبى،نژادى و... دارد،حق را آنگونه که هست نمىفهمد،
مثل کسیکه عینک سرخ گذاشته و همه چیز را سرخ مىبیند و شلغم را لبو مىپندارد و اگر عینک سبز بگذارد،کاه را علف مىبیند
اگر آیینه را صیقل دهیم، عکس را درست نشان مىدهد
آئینه دل نیز باید صیقلى باشد تا معارف را درک کند
دلهاى کینهدار مثل ظرفهاى آلوده است که اگر آب تمیز هم درآن ریخته شود، آلوده مىشود
گناه غبارى است که نمىگذارد انسان واقع بین باشد
قلب پاک و با تقوا، همچون آینه علوم و حقایق را مىگیرد«وَاتَّقُوااللَّهَ وَ یُعَلِّمُکُمُ اللَّهُ»
خدا تمام نیازهاى مادّى و معنوى شمارا مىداند و براساس آن،احکام و قوانین را براى شما بیان مىکند
قانون گذار باید آگاهى عمیق و گسترده داشته باشد«وَاللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیم»
وقتی لطف خداوند شامل حال بنده ای شود …
اللّهُ لَطیفٌ بِعِبادِهِ یَرزُقُ مَن یَشاءُ و هُو القَویُّ العَزیزُ (شوری20)
خداوند به بندگان خود لطف بسیار دارد به هر کس بخواهد روزی میدهد و او توانای مطلق و مقتدر غالب است
امام صادق ع در مورد این آیه :
خداوند به بندگانش لطف بسیار دارد، هر که را بخواهد روزی میدهد
چه توضیحی دارد؟
فرمودند :
یعنی ولایت علی بن ابیطالب (ع) را روزی میدهد.
کافی۴۳۵/۱ ، کتاب الحجة باب فیه نکت و نتف …ح٩٢
http://m5736z.blog.ir
Sapp.ir/ghuraan
نکته ها
در معناى لطف، نرمى و دقّت نهفته است. خداوند لطیف است یعنى به دقایق امور احاطه دارد و هر کارى را، به سهولت و آسانى انجام مىدهد.
اراده آخرت نشانهى:
وسعت دید، دل کندن از دنیا، ایمان به وعدههاى الهى، رنگ بقا دادن به فانىها و در یک جمله نشانه عقل و انتخاب احسن است.
در آیه 20، انسان به کشاورز، عمل او به کشت، نیّت او به بذر و دنیا و آخرت، به مزرعه و محل برداشت تشبیه شده است.
آخرت از دنیا مهمتر است زیرا:
1. براى آخرتخواهان توسعه و رشد است. «نَزِدْ لَهُ فِی حَرْثِهِ»
2. آخرتخواهان از دنیا بهره کمى مىبرند ولى دنیاخواهان هیچ بهرهاى از آخرت ندارند. «ما لَهُ فِی الْآخِرَةِ مِنْ نَصِیبٍ»
3. آخرتخواهان به همه اهداف خود مىرسند. «نَزِدْ لَهُ فِی حَرْثِهِ» ولى دنیاخواهان تنها به گوشهاى از اهداف خود مىرسند. «نُؤْتِهِ مِنْها»
پیام ها
۱- بر خلاف مخلوقات که لطیف آنها قوى نیست و قوى آنها لطیف نیست، خداوند هم لطیف است و هم قوى. لَطِیفٌ ... الْقَوِیُ
۲- قدرت خداوند هرگز شکست نمىپذیرد. «الْقَوِیُّ الْعَزِیزُ»
۳- رزق الهى برخاسته از لطف خداست. «لَطِیفٌ بِعِبادِهِ یَرْزُقُ»
۴- قدرت و لطف خدا ضامن روزىرسانى به مردم است. لَطِیفٌ بِعِبادِهِ یَرْزُقُ ... وَ هُوَ الْقَوِیُ
۵- انسان در انتخاب راه آزاد است. مَنْ کانَ یُرِیدُ ... مَنْ کانَ یُرِیدُ ...
۶- ارزش کار انسان وابسته به اهداف دور و نزدیک و نیّت اوست. «یُرِیدُ حَرْثَ الْآخِرَةِ- یُرِیدُ حَرْثَ الدُّنْیا»
۷- همه دادهها از خداست. «نَزِدْ لَهُ- نُؤْتِهِ مِنْها» و عطاى خدا متناسب با نیّت و انتخاب انسان است. مَنْ کانَ یُرِیدُ .... مَنْ کانَ یُرِیدُ
۸- نقش انسان تنها در انتخاب و تصمیم است، مقدار کامیابى مربوط به اراده خداست. «نَزِدْ لَهُ- نُؤْتِهِ مِنْها»
۹- هدف قرار دادن دنیا سبب محرومیّت کامل از آخرت است. یرث حرث الدنیا ... ما لَهُ فِی الْآخِرَةِ مِنْ نَصِیبٍ
نکته ها
ابنابىالحدید که از علماى قرن هفتم اهلسنّت است، در شرح نهجالبلاغه خود آورده است: تمام مفسّران گفتهاند این آیه درباره علىبنابىطالب علیه السلام نازل شده است که در لیلةالمبیت در بستر رسول خدا صلى الله علیه و آله خوابید. و این موضوع در حدى از تواتر است که جز کافر یا دیوانه آنرا انکار نمىکند.
مشرکانِ مکّه، قرار گذاشتند از هر قبیلهاى یک نفر را براى کشتن پیامبر صلى الله علیه و آله انتخاب کنند و آن حضرت را دسته جمعى از بین ببرند تا بنىهاشم به خونخواهى او قیام نکنند و با این عمل از دعوت پیامبر راحت شوند. پیامبر صلى الله علیه و آله از نقشهى آنان با خبر شد و على علیه السلام براى اینکه پیامبر به سلامت از مکّه خارج شود، در بستر ایشان خوابید و این آیه در شأن آنحضرت نازل گردید.
همین که على علیه السلام در آن شب خطرناک به جاى پیامبر خوابید، خداوند به دو فرشتهى خود، جبرئیل و میکائیل فرمود: کدامیک از شما حاضرید فداى دیگرى شوید؟! هیچکدام از آنها حاضر نشدند. خداوند فرمود: اینک مشاهده کنید که چگونه علىبنابىطالب علیهما السلام حاضر است جان خود را فداى رسول خدا کند.
پیام ها
۱-نااهل،حرفش زیباست وانسان رابه تعجّب وامىدارد،ولى مؤمن،عملش دنیارا متعجّب مىکند«مِنَ النَّاسِ مَن یُعجِبُکَ قَولُهُ»،«مِنَ النَّاسِ مَن یَشْری نَفْسَهُ»
۲-یادایثارگران رازنده بداریم
۳- پیش مرگِ اولیاى خدا شدن،یک ارزش است
۴- بزرگترین سود آن است که انسان بهترین متاع راکه جان اوست به خالق خودبفروشد،آن هم نه براى بهشت و یا نجات از دوزخ،بلکه فقط براى کسب رضای او
۵- در راه خدا، استقبال از خطر و آمادگى براى جانفشانى همچون دریافت خطر است. با توجّه به شأن نزول آیه، ستایش از کسى است که جان خود را در معرض خطر قرار داد، هرچند حادثهاى اتفاق نیفتاد. «مَنْ یَشْرِی نَفْسَهُ ...»
۶- رأفت خداوند، بهترین پاداش است. خداوند براى هرکارى پاداشى قرار داده است، امّا در این آیه مىفرماید: خداوند رئوف است «اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ»
نظم در منظومه
الَّذِی خَلَقَ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ طِبَاقًا
ﺁﻧﻜﻪ ﻫﻔﺖ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺮ ﻓﺮﺍﺯ ﻳﻜﺪﻳﮕﺮ ﺁﻓﺮﻳﺪ
ما تَرَىٰ فِی خَلْقِ الرَّحْمَٰنِ مِن تَفَاوُتٍ
ﺩﺭ ﺁﻓﺮﻳﻨﺶ [ﺧﺪﺍﻯ] ﺭﺣﻤﺎﻥ، تفاوت و اختلافی ﻧﻤﻰ ﺑﻴﻨﻰ
فارْجِعِ الْبَصَرَ هَلْ تَرَىٰ مِن فُطُورٍ (ملک٣)
ﭘﺲ ﺑﺎﺭ ﺩﻳﮕﺮ ﺑﻨﮕﺮ ﺁﻳﺎ ﻫﻴﭻ شکافی ﻣﻰﺑﻴﻨﻰ ؟ (ﺧﻠﻞ ﻭ ﻧﺎﺑﺴﺎﻣﺎﻧﻰ ﻭ ﻧﺎﻫﻤﮕﻮﻧﻰ و بی نظمی میبینی؟)
ﺍﮔﺮ ﺁﻧﭽﻪ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺳﺘﺎﺭﮔﺎﻥ ثاﺑﺖ ﻭ ﺳﻴﺎﺭ ﻣﻰ ﺑﻴﻨﻴﻢ ﻫﻤﻪ ﺭﺍ ﺟﺰء ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺍﻭﻝ ﺑﺸﻤﺮﻳﻢ ﻣﻌﻠﻮم ﻣﻰ ﺷﻮﺩ ﻛﻪ ﺩﺭ ﻣﺮﺍﺣﻞ ﺑﺎﻟﺎﺗﺮ ﻋﻮﺍﻟﻢ ﺩﻳﮕﺮﻯ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻳﻜﻰ ﺑﺮﺗﺮ ﺍﺯ ﺩﻳﮕﺮﻯ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺭﺩ
ﻭ ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺁﻥ ﻣﻰ ﺍﻓﺰﺍﻳﺪ: ﺩﺭ ﺧﻠﻘﺖ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺭﺣﻤﺎﻥ ﻫﻴﭻ ﻧﻘﺺ ﻭ ﺗﻀﺎﺩ ﻭ ﻋﻴﺒﻰ ﻧﻤﻰ ﺑﻴﻨﻰ (ﻣﺎ ﺗَﺮﻯ ﻓِﻰ ﺧَﻠْﻖِ ﺍﻟﺮَّﺣْﻤﻦِ ﻣِﻦْ ﺗَﻔﺎﻭُﺕٍ)
ﺑﺎ ﺗﻤﺎم ﻋﻈﻤﺘﻰ ﻛﻪ ﻋﺎﻟﻢ ﻫﺴﺘﻰ ﺩﺍﺭﺩ ﻫﺮ ﭼﻪ ﻫﺴﺖ ﻧﻈﻢ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﺳﺘﺤﻜﺎم، ﻭ ﺍﻧﺴﺠﺎم، ﻭ ﺗﺮﻛﻴﺒﺎﺕ ﺣﺴﺎﺏ ﺷﺪﻩ، ﻭ ﻗﻮﺍﻧﻴﻦ ﺩﻗﻴﻖ ﻭ ﺍﮔﺮ ﺑﻰ ﻧﻈﻤﻰ ﺩﺭ ﮔﻮﺷﻪ ﺍﻯ ﺍﺯ ﺟﻬﺎﻥ ﺭﺍﻩ ﻣﻰ ﻳﺎﻓﺖ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻧﺎﺑﻮﺩﻯ ﻣﻰ ﻛﺸﻴﺪ
نقش عقل و نقل در هدایت انسانها چه حدی است؟
کلَُّمَا أُلْقِىَ فِیهَا فَوْجٌ سَأَلهَُمْ خَزَنَتهَُا أَ لَمْ یَأْتِکمُْ نَذِیرٌ(۸)
قَالُواْ بَلىَ قَدْ جَاءَنَا نَذِیرٌ فَکَذَّبْنَا وَ قُلْنَا مَا نَزَّلَ اللَّهُ مِن شىَْءٍ إِنْ أَنتُمْ إِلَّا فىِ ضَلَالٍ کَبِیرٍ(۹)
وَ قَالُواْ لَوْ کُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ مَا کُنَّا فىِ أَصحَْابِ السَّعِیرِ.
هرگاه که گروهى در جهنم انداخته می شوند، نگهبانانش از آنها مىپرسند:
مگر بیم دهنده اى برای شما نیامد؟
جواب می دهند:
چرا؛ آمد ولى ما او را انکار کردیم و گفتیم:
خدا هیچ چیز نازل نکرده و شما بیم دهندگان هم در گمراهى بزرگى هستید
آنگاه مىگویند:
اگر ما به دعوت نجاتبخش آنان گوش کرده بودیم یا در حقایق خلقت تعقّل کرده بودیم؛ کارمان به اینجا نمی کشید و الان بین جهنمیان نبودیم (ملک۱۰)
پیام ها
۱- خداوند که هدفش تکامل معنوى انسان است، باید رهبر آسمانى بفرستد وگرنه این هدف عملى نمىشود. «قالُوا بَلى قَدْ جاءَنا نَذِیرٌ»
۲- نتیجه انکار عمدى و آگاهانه دین دوزخ است. أُلْقُوا فِیها ... جاءَنا نَذِیرٌ فَکَذَّبْنا
۳- خلافکار کار خود را توجیه مىکند. (کافران براى توجیه تکذیب خود مىگفتند: اصلًا خدا چیزى نازل نکرده است.) «فَکَذَّبْنا وَ قُلْنا ما نَزَّلَ اللَّهُ مِنْ شَیْءٍ»
۴- ریشه تکذیب، عدم تعقّل است. فَکَذَّبْنا ... لَوْ کُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ (تعالیم اسلام مطابق با عقل است، اگر تعقل مىکردیم مؤمن مىشدیم.)
۵- عقل واقعى آن است که انسان حق را بشنود، بپذیرد و پیروى کند تا از قهر الهى خود را نجات دهد. «لَوْ کُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ ما کُنَّا فِی أَصْحابِ السَّعِیرِ»
۶- روحیه لجاجت به جایى مىرسد که گمراهان، به پیامبران الهى نسبت گمراهى مىدهند، آنهم گمراهى بزرگ! «إِنْ أَنْتُمْ إِلَّا فِی ضَلالٍ کَبِیرٍ»
۷- اعتراف به گناه در دنیا ممکن است سبب عفو شود، ولى در آخرت هرگز.
فَاعْتَرَفُوا بِذَنْبِهِمْ ... لِأَصْحابِ السَّعِیرِ
۸- کفّار در قیامت هم شکنجه جسمى مىشوند: «اصحاب السعیر»، هم شکنجه روحى. «سحقا» (دور بودن از رحمت الهى)
اهمیت انتقاد و انتقادپذیری
در آموزه های دینی، واژه های نصیحت، تذکر، موعظه، استماع قول، اتّباع احسن، تواصی به حق، دعوت به خیر، و امر به معروف و نهی از منکر، هر یک به گونه ای، اهمیت و جایگاه انتقاد و انتقادپذیری را بیان می کنند
فَبَشِّرْ عِبادِ الَّذینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ
پس بندگان مرا که به سخن گوش فرا می دهند، آنگاه بهترین آن را پیروی می کنند، مژده بده!
در کلمه «استماع» نکته نغز ویژه ای نهفته که در «سماع» نیست
شنیدن سخن دیگران، با آن صورتی که ناخواسته سخن دیگری به گوش برسد، تفاوت دارد
آن که گوش فرا می دهد، نقد و بررسی نیز می کند، تمام پیامدهای خوب و بد و زیبا و زشت سخن را می سنجد، آن گاه دست به گزینش می زند.
به هنگام برگزیدن نیز، میان خوبها و خوب ترها، به گونه ای ارزیابی می کند و در پایان با آگاهی و بررسی همه جانبه، سخن نیکوتر و پیشنهاد به واقع نزدیک تر و طرح و برنامه خردمندانه تر را برمی گزیند.
وَ ذَکِّرْ فَإِنَّ الذِّکْری تَنْفَعُ الْمُوءْمِنینَ
و پند ده! زیرا که پند در موءمنان سودمند می افتد
این آیه در کنار فرمان به اعراض از کافران طغیانگر، به تذکّر دادن و انتقاد به مؤمنان سفارش مىکند تا گمان نشود که تنها کافران نیاز به هشدار و تذکّر دارند. فَتَوَلَ ... وَ ذَکِّرْ
در شنیدن اثرى است که در دانستن نیست.
سوز و اخلاص و شیوه بیان گوینده مىتواند اثرى برتر در انسان بگذارد.
لذا پیامبر مأمور مىشود تا پیوسته مؤمنان را تذکّر دهد.
در محضر خدا
دفترزندگی خودرانیزپاک نگاه دار،چون معلمی هست هر لحظه آنرامینگردوبه تونمره میدهد
امام خمینی:
عالم محضر خداست، در محضر خدا معصیت نکنی
وضعیت دفتر شما چطور است؟؟؟
أَلَا إِنَّ لِلَّهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ قَدْ یَعْلَمُ مَا أَنْتُمْ عَلَیْهِ وَ یَوْمَ یُرْجَعُونَ إِلَیْهِ فَیُنَبِّئُهُمْ بِمَا عَمِلُوا وَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ (نور64
آگاه باشید که برای خدا است آنچه در آسمانها و زمین است، او میداند آنچه را که شما بر آن هستید، و روزی که به سوی او باز میگردند آنها را از اعمالی که انجام دادند آگاه میسازد، و خدا به هر چیزی آگاه است
ریشه طغیان دو چیز است:
یکى آنکه خود را بىنیاز مىبیند «رَآهُ اسْتَغْنى»
دیگر آنکه خدا را نمىبیند و گمان مىکند خدا هم او را نمىبیند «أَ لَمْ یَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ یَرى»
قبله حقیقی انسان کامل!
پس چه کسی سزاوارترست که قبله باشد،سنگها یاکسی که سنگهارا باولایت خودقداست بخشیده؟
قبله آنست که بواسطه آن بسوی خداروی آورده وشناخته شودقبله حقیقی همان انسان کامل ست
مثل علی (ع)
قبله حقیقی همان انسان کامل است که با آن خداوند شناخته می شود و او صورت یا وجه خداوند است که با آن با خلق مواجه گردید، پس توجه به او توجه به خداوند است
و انسان کامل همان علی بن ابی طالب (ع)، سرور اوصیاء و اولیاء است که خداوند او را از کعبه خارج فرمود تا به انسانها بگوید همانا این انسان قبله شماست و حج شما به سوی اوست
و نیز به مردم بگوید که همانا من کعبه را نیافریدم مگر برای علی (ع) و برای اینکه علی (ع) در آن به دنیا بیاید، پس اگر من فرزندی داشتم او همان کسی بود که در خانه ام به دنیا آمده است
پیام ها
1- در گفتگو با مخالفان مدارا و مماشات کنیم. «إِنْ کانَ لِلرَّحْمنِ وَلَدٌ» این جمله به خاطر کوتاه آمدن در گفتگو است و گرنه خداوند فرزند ندارد و باید جملهى «لو کانوا» بکار رود.
2- هرگاه در سخنى احتمال نقص براى خداوند بود مناسب است او را تنزیه کنیم. إِنْ کانَ لِلرَّحْمنِ وَلَدٌ ... سُبْحانَ
3- پروردگار هستى چه نیازى به فرزند دارد. «رَبِّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ رَبِّ الْعَرْشِ»
الأمَانَاتِ : امانتها
هرچیز که حق دیگران بدان تعلّق گیردونگهداری وپسدادن آن به صاحب آن واجب باشد دانش،مال،تکالیف خدا و ودائع مردم امانت است
نکته ها
امانتدارى و رفتارعادلانه و دورازتبعیض،از نشانههاى مهم ایمان است،چنانکه خیانت به امانت،علامت نفاق است
حدیث:به رکوع و سجود طولانى افرادنگاه نکنید،بلکه به راستگویى وامانتدارى آنان بنگرید
در روایات متعدّد،منظور از امانت،رهبرى جامعه معرّفى شده که اهلش اهلبیت علیهم السلام مىباشند
این مصداق بارز عمل به این آیه است
آرى،کلید خوشبختى جامعه،برسرکاربودن افرادلایق ورفتارعادلانه است و منشأ نابسامانىهاى اجتماعى،ریاست نااهلان و قضاوتهاى ظالمانه است
علی ع:
هرکس خودرا درجامعه بردیگران مقدّم بدارد و پیشوا شود درحالى که بداندافرادلایقتر ازاو هستند،قطعاً اوبه خدا و پیامبر ومؤمنان خیانت کرده.
شایدبتوان گفت:خیانت درامانت شامل کتمان علم،حرفه وحقّ،تصاحب اموال مردم،اطاعت ازرهبران غیرالهى،انتخاب همسریامعلّم نااهل براى فرزندان و ... مىشود
امامباقر ع:
اوامرونواهى خدا امانتهاىالهى هستند
امانت سه گونه است:
الف: میان انسان و خدا. (وظایف و واجباتى که بر انسان تعیین شده است)
ب: میان انسان و دیگران (اموال یا اسرار دیگران نزد انسان)
ج: میان انسان و خودش (مثل علم و عمر و قدرت که در دست ما امانتند)
پیام ها
۱- سپردن امور به کاردانان و قضاوت عادلانه، از مصادیق عمل صالح و از نشانههاى ایمان است (با توجّه به آیه قبل)
۲- هر امانتى صاحبى دارد و هر کس لیاقت و استعداد کار و مقامى را دارد «أَهْلِها»
۳- در اداى امانت و دادگرى، ایمان شرط نیست. نسبت به همهى مردم باید امین و دادگر بود «أَهْلِها، النَّاسِ»
۴- قاضى و حاکم باید عادل باشد «تَحْکُمُوا بِالْعَدْلِ»
۵- تشکیل حکومت لازم است. لازمهى سپردن مسئولیّتها به اهلش و قضاوت عادلانه برقرارى نظام و حکومت الهى است. تُؤَدُّوا الْأَماناتِ ... تَحْکُمُوا بِالْعَدْلِ
۶- موعظهى خوب، آن است که علاوه بر پندهاى اخلاقى، به مسائل اجتماعى و قضایى هم توجّه کند. «نِعِمَّا یَعِظُکُمْ بِهِ»
۷- اگر مردم هم خیانت در امانت یا ستم در قضاوت را نفهمند، خدا بینا و شنواست «إِنَّ اللَّهَ کانَ سَمِیعاً بَصِیراً»
نکته ها
کلمهى «صِرّ»، به معناى گرما و سرماى سوزان است.
بارها قرآن اعلام کرده که نه مال، نه فرزند، نه خویشان، نه همسر، نه دوست، نه سرپرست و نه هیچ چیز دیگر، در برابر قهر خدا ذرّهاى کارساز نیست.
تمام تلاشها و بودجههایى که کفّار در راه باطل صرف مىکنند، همچون بذرپاشى در کشتزارى است که با یک باد سوزان نابود مىشود. از ابتداى ظهور اسلام تاکنون، هرگونه توطئه، تهاجم و تبلیغات علیه اسلام با شکست روبرو شده و دین الهى هر روز رشد و گسترش یافته است و سرانجام پیروزى با اسلام است.
"لِیُظهِرَهُ عَلَی الدّینِ کُلِّهِ"
ان شاء الله
پیام ها
۱- عقیده، در عمل تأثیرگذار است. کفر، سبب محرومیّت از برکات انفاق مىگردد. «إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا ... مَثَلُ ما یُنْفِقُونَ»
۲- از عوامل حوادث و بلایاى طبیعى، گناهان بشر است. «رِیحٍ فِیها صِرٌّ أَصابَتْ حَرْثَ قَوْمٍ ظَلَمُوا»
۳- گناه، کارهاى نیک را نابود مىکند. «ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ فَأَهْلَکَتْهُ»
۴- قهر خداوندى ظلم نیست، بلکه بازتاب عملکرد خود انسان است. «وَ ما ظَلَمَهُمُ اللَّهُ وَ لکِنْ أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ»
مراقب گناهان کوچک باشیم
در صحرا هیزم های بزرگ را با هیزم های کوچک و ریز روشن می کنند.
گناهان بزرگ هم با گناهان کوچک شروع می شوند.
به همین خاطر است که قرآن کریم روی گناهان ریز و کوچک حساسیت نشان داده و می گوید:
اگر به سراغ شرارت بروید، هرچند کم و ناچیز باشد، نتیجه آن را خواهید دید.
وَ مَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَهُ (زلزال8)
و هر که هموزن ذرهاى بدى کند [نتیجه] آن را خواهد دید
شأن نزول آیات 7 و 8:
مقاتل و سعید بن جبیر گویند:
وقتى که آیه «وَ یطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى حُبِّهِ مِسْکیناً وَ یتِیماً وَ أَسِیراً» نازل گردید، مسلمین مى پنداشتند که اگر مال کمى را انفاق و بخشش کنند داراى پاداش و ثواب نخواهند بود
و نیز اگر گناهانى که به نظرشان کوچک مى آمد از قبیل دروغ و نگاه کردن از روى شهوت به نوامیس مردم و غیبت کردن را مرتکب گردند، مؤاخذه نخواهند شد.
سپس این آیات نازل گردید و به آنها فهمانید که بر کوچکترین اعمال خیر و شر پاداش و کیفر خواهند دید
و نیز گویند:
پیامبر با ابوبکر مشغول خوردن غذا بودند این آیات نازل شد
پیام ها
۱- قیامت روز تحیّر انسان است. «قالَ الْإِنْسانُ ما لَها»
۲- هستى شعور دارد. «یَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبارَها»
۳- زمین از گواهان قیامت است. «یَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبارَها»
۴- در قیامت راه هرگونه انکار بسته است. «لِیُرَوْا أَعْمالَهُمْ»
۵- همه مردم در دادگاه عدل الهى یکساناند. فَمَنْ یَعْمَلْ ... فَمَنْ یَعْمَلْ ...
۶- کیفر و پاداش الهى، بر اساس عمل است. فَمَنْ یَعْمَلْ ... فَمَنْ یَعْمَلْ ...
۷- عمل هر چه هم کوچک باشد، حساب و کتاب دارد. لذا نه گناهان را کوچک شمرید و نه عبادات را. «مِثْقالَ ذَرَّةٍ»
10- تجسم و دیدن عمل در آن روز خود عذاب یا لذت است. «یَرَهُ»
مِثْقالَ» از «ثقیل» به معناى میزان سنگینى است و کلمه «ذَرَّةٍ» یا به معناى کوچکترین مورچه است و یا به معناى ذرات سبک پراکنده در هوا.
البته امروز به اتم نیز ذرّه مىگویند.
ولى به هر حال مراد از آن کوچکترین واحد وزن است.
در روایات مىخوانیم:
مرد عربى وارد مسجد پیامبر اکرم شد و گفت: «علمنى بما علمک الله» از آنچه خدا به تو یاد داده مرا یاد بده!
حضرت شخصى را مأمور آموزش قرآن به او کردند.
معلم براى او سوره إِذا زُلْزِلَتِ ... را خواند، همین که به آیه فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ... رسید، مرد عرب گفت: «کفانى» مرا بس است و سپس رفت.
پیامبر فرمود: «رجع فقیها»
در سوره لقمان نیز، لقمان به فرزندش مىفرماید:
اگر به اندازه وزن خردلى عمل نیک یا بد داشته باشى، در دل سنگ یا در اوج آسمان یا در زمین باشد، خداوند در قیامت براى حساب مىآورد. «یا بُنَیَّ إِنَّها إِنْ تَکُ مِثْقالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ فَتَکُنْ فِی صَخْرَةٍ أَوْ فِی السَّماواتِ أَوْ فِی الْأَرْضِ یَأْتِ بِهَا اللَّهُ»
حسان:
مردگان خیزند بر پا کُلّهم
تا همه مردم یَرَوا اَعمالَهُم
هر که آرد ذَرّةً خَیراً یَرَه
یا که آرد ذرَّةً شَرّاً یَرَه
چون در آن هنگام جَنّت اُزلِفَت
خود بداند هرکسى ما اَحضَرَت
در خطبه 157 نهجالبلاغه
عباد الله احذروا یوما تفحص فیه الاعمال و یکثر فیه الزلزال و تشیب فیه الاطفال» بندگان خدا! بترسید از روزى که در آن، تمام اعمال بررسى شود، زلزلهها زیاد مىشود و کودکان (به خاطر طولانى بودن یا سختى آن روز) پیر مىشوند.
وَ نُریدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ
فَاسئَلوا اَهلَ الذِّکر
اِنَّ الاَرضَ یَرِثُها عِبادِیَ الصّالِحونَ
پیام ها
۱- محور و پایهى دین اسلام، حقّ است. «دِینِ الْحَقِّ» (همهى ادیانآسمانى حقّند، ولى به خاطر پیدایش تحریف در آنها، حقّانیت آنها مخدوش شده است)
۲- حقّ بر باطل پیروز است. «لِیُظْهِرَهُ»
۳- اراده و حرکت خود را با ارادهى الهى هماهنگ سازیم، وگرنه محو و نابود خواهیم شد. «لِیُظْهِرَهُ، وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ»
مسألهى حضرت مهدى علیه السلام و قیام جهانى او، در روایات بسیارى از طریق شیعه و اهلسنّت آمده و در اغلب کتب حدیثى عامّه نیز مطرح شده و از مسلّمات اعتقادى مسلمانان است. هرچند برخى از جمله وهابیّت به دروغ این عقیده را مخصوص شیعه دانستهاند.
امام باقر علیه السلام فرمودند: زمانى خواهد آمد که هیچ کس باقى نخواهد ماند، مگر اینکه به رسالت حضرت محمّد صلى الله علیه و آله اقرار خواهد کرد.
در مورد حاکمیّت دین در سراسر گیتى، احادیث بسیارى است؛ از جمله از حضرت على علیه السلام روایت شده است که در زمان ظهور امام زمان علیه السلام، هیچ خانهاى و هیچ قریهاى نخواهد بود، مگر آنکه اسلام وارد آن خواهد شد، چه بخواهند، چه نخواهند. و صداى اذان هر صبح و شام در هر قریهاى شنیده خواهد شد.
نکته ها
این آیه به همین صورت، علاوه بر این سوره در دو سورهى دیگر نیز آمده است: سورهى فتح، آیهى۲۸ و سورهى صفّ، آیهى۹.
گرچه اسلام از نظر منطق و استدلال همیشه پیروز بوده است، امّا این آیه، غلبهى ظاهرى و وعدهى حاکمیّت اسلام بر جهان را بیان مىکند.
چنانکه در آیات دیگرى نیز «ظَهَرَ» به معناى استیلا یافتن آمده است، مثل: «إِنْ یَظْهَرُوا عَلَیْکُمْ یَرْجُمُوکُمْ» اگر بر شما غالب شوند، سنگسارتان مىکنند. ودربارهى کفّار آمده:
«إِنْ یَظْهَرُوا عَلَیْکُمْ لا یَرْقُبُوا فِیکُمْ إِلًّا وَ لا ذِمَّةً» اگر بر شما غالب شوند، هیچ عهد و پیمانى را مراعات نمىکنند.
در داستان تغییر قبله نیز خداوند قبلهاى قرار داد که پیامبر اسلام راضى باشد؛ «قِبْلَةً تَرْضاها» (بقره۱۴۴)
و نیز: «وَ لَسَوْفَ یُعْطِیکَ رَبُّکَ فَتَرْضى» ضحى۵.
از یک سو این آیه تاکنون تحقّق نیافته است و از سویى دیگر خداوند وعدهى حاکمیّت کلّى اسلام را داده و وعدهاش دروغ نیست، در نتیجه همان گونه که در روایات بسیارى آمده است، این آیه به ظهور حضرت مهدى عج اشاره دارد.
پیام ها
۱- قوانین و سنّتهاى ثابتى بر تاریخ بشر حاکم است که شناخت آن، براى بشر مفید است. «قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِکُمْ سُنَنٌ»
۲- تاریخ گذشتگان، چراغ راه زندگى آیندگان است. «فَسِیرُوا ... فَانْظُروا»
۳- جهانگردىِ هدفدار و بازدیدِ توأم با اندیشه، بهترین کلاس براى تربیت انسانهاست. «فَسِیرُوا ... فَانْظُروا»
۴- شما با سایر امّتها فرقى ندارید. عوامل عزّت یا سقوط همه یکسان است.
«فَسِیرُوا ... فَانْظُروا»
۵- شناخت تاریخ و رفتار و سرنوشت پیشینیان در انتخاب راه مفید است.
«فَسِیرُوا ... فَانْظُروا»
لازم است. «فَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ»
۷- بررسى و تحقیق در تحولات تاریخ، لازم است. «فَسِیرُوا ... فَانْظُروا»
۸- در مطالعهى تاریخ، جلوهها مهم نیست، پایان کار مهم است. «فَسِیرُوا ... فَانْظُروا کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الْمُکَذِّبِینَ»
۹- کیفرهاى الهى تنها مربوط به قیامت نیست، گاهى در همین دنیا قهر الهى به سراغ گردنکشان مىآید. «عاقِبَةُ الْمُکَذِّبِینَ
تاریخ گذشتگان آئینه ی عبرت برای آیندگان
نکته ها
این آیه، به اهمیّت جامعهشناسى و شناخت اصول عزّت و ذلّت جوامع اشاره دارد.
سنّتهایى که در اقوام پیشین وجود داشته :
الف: حقّ پذیرى
که سبب نجات و سعادت آنان شده است.
ب: تکذیب حقّ
که موجب هلاک و نابودى آنها شده است.
ج: آزمایشات الهى
که براى آنها وجود داشته.
د: امدادهاى غیبى
که براى حقطلبان بوده.
ه: به ستمگران فرصت و مهلت داده شده است.
و: مقاومت مردان خدا سبب رسیدن به هدفهاى والا شده.
ز: توطئه کفّار و خنثى سازى آن از جانب خدا.
نکته ها
در روز فتح مکه، هنگامى که پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله روى کوه صفا از مردان بیعت گرفت، زنان نیز نزد حضرت آمدند تا بیعت کنند، این آیه نازل شد و چگونگى بیعت را شرح داد.
بیعت پیامبر با زنان، این گونه بود که حضرت دست مبارکشان را در ظرف آبى قرار دادند و سپس به زنان فرمود: براى بیعت کردن دست خود را در آب فرو بردند. «ادخلن ایدیکن فى هذه الماء فهى البیعة»
شروطى که در این آیه نام برده شده، از اصول اعتقادى و اخلاقى است که زن و مرد، هر دو باید مراعات نمایند.
مشارکت زنان در مسائل اجتماعی
یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِذَا جَاءکَ الْمُؤْمِنَاتُ یُبَایِعْنَکَ (ممنحنه۱۳)
ای پیامبر وقتی که زنان مومن نزد تو می آیند تا با تو بیعت کنند (بیعت آنان را بپذیر)...
زنان، همچون مردان، در انتخاب راه و پذیرش دعوت پیامبر آزادند. در جامعه ی جاهلی، زنان در انتخاب راه زندگی، آزاد نبودند
اما قرآن کریم، عقاید جاهلی را از بین برد و زنان را در بیعت با پیامبر و انتخاب اسلام، مستقل دانست و به آنان حق رای و حضور در مسائل اجتماعی داد
پیام ها
۱- زن، موجودى مستقل، با اراده، انتخابگر و داراى شخصیّت حقیقى و حقوقى مستقل است، تا آنجا که در صدر اسلام، زنان مستقیماً با پیامبر اسلام گفتگو و اظهار نظر مىکردند. یا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِذا جاءَکَ الْمُؤْمِناتُ یُبایِعْنَکَ ...
۲- برخورد رهبر اسلامى نسبت به زن و مرد تفاوتى ندارد و در دسترس همه است. «جاءَکَ الْمُؤْمِناتُ»
۳- دین از سیاست جدا نیست. «الْمُؤْمِناتُ یُبایِعْنَکَ» (بیعت، امرى سیاسى است.)
۴- گرایش به کثرتِ آمار مسلمانان، شما را از ارزشها غافل نکند و هر کس را نپذیرید. یُبایِعْنَکَ عَلى أَنْ لا یُشْرِکْنَ ...
۵- ایمان به تنهایى کافى نیست، تعهد و بیعت بر عمل و اطاعت از رهبر جامعه اسلامى لازم است. الْمُؤْمِناتُ یُبایِعْنَکَ عَلى ...
۶- سلامتِ زن از مفاسد، زمینه سلامت جامعه است.
۷- زنان در مسایل عقیدتى، اجتماعى، اخلاقى و سیاسى در کنار مردان هستند و پیامبر ص در پرتو وحى با آنان رفتار عادلانه داشت. «فَبایِعْهُنَّ»
۸- شرایط بیعت، باید شفّاف و متناسب با آسیب پذیرى بیعت کنندگان باشد.
(مسئله سرقت، زنا، فرزند کشى، تهمت در خانوادههاى جاهلیّت رواج بیشترى داشت). یُبایِعْنَکَ عَلى أَنْ ... فَبایِعْهُنَ
مریم نمونه یک زن فاضل
وَ الَّتِی أَحْصَنَتْ فَرْجَها فَنَفَخْنا فِیها مِنْ رُوحِنا [انبیاء۹۱]
و آن زن که شرمگاه خود نگه داشت و ما از روح خود در او دمیدیم
خدا براى هر نسلى و براى هر فردى و براى هر طبقه اى و براى تمام حالات بشرى نمونه اى آفریده که به او اقتدا کند
از نمونه هاى مطلوب در هر زمانى و بویژه در زمان حاضر که یک زن مىتواند سر مشق همگان قرار گیرد مریم (ع) دختر عمران است.
مریم خود را از رذایل دور داشت و خدا عیسى را به او عنایت کرد پس از آن که جبرییل در گریبان او دمید بدون اینکه به او دست بزند.
وَ جَعَلْناها وَ ابْنَها آیَةً لِلْعالَمِینَ و او و فرزندش را براى جهانیان عبرتى گردانیدیم
زنى دوشیزه که هنوز شوى نکرده و هیچ بشرى به او دست نزده فرزندى مىزاید. مسلم است که این معجزه اى است بزرگ
خداوند مریم را براى تمام نسلها آیتى از آیات خود گردانید تا دلیل بر قدرت و عظمت ذات کبریایى باشد در سراسر عالم وجود (تفسیر هدایت ج7 ص298)
نکته ها
«أَحْصَنَتْ» از «حصن» به معناى قلعه، در مورد زنان، رمز عفت و پاکدامنى است.
در این آیه چهار کمال براى حضرت مریم بیان شده است: پاکدامنى، نفخهى روح، تصدیق پیامبران و کتب آسمانى و اطاعت محض در برابر خدا.
در تفاسیر شیعه و سنّى آمده است که زنان کامل چهار نفرند: آسیه همسر فرعون، مریم دختر عمران، خدیجه دختر خویلد و فاطمه دختر حضرت محمّد ص
تنها زنى که نامش در قرآن آمده، حضرت مریم است که 31 مرتبه در دوازده سوره از او نام برده شده که 12 بار آن به صورت عیسىبنمریم است و یک سوره قرآن، به نام اوست.
الگو باید مختلف با شرایط ومحیطهاى گوناگون باشد تا قابل تطبیق با هرکس و هر زمان و شرایط مختلف باشند: زن فرعون، حضرت مریم، حضرت ابراهیم و حضرت محمّد علیهم السلام.
خداوند از پاکان دفاع مىکند. چون به حضرت مریم تهمت ناپاکى زدند، «وَ قَوْلِهِمْ عَلى مَرْیَمَ بُهْتاناً عَظِیماً»
خداوند در قرآن دو بار فرمود: او پاکدامن است. «أَحْصَنَتْ فَرْجَها»
پیام ها
1- قرآن، حضرت مریم را به عنوان الگوى پاکدامنى براى مردان و زنان معرّفى کرده. لِلَّذِینَ آمَنُوا ... مَرْیَمَ ابْنَتَ عِمْرانَ
۲- ارزش زن به پاکدامنى اوست. «مَرْیَمَ ابْنَتَ عِمْرانَ الَّتِی أَحْصَنَتْ فَرْجَها»
۳- گام اول را باید انسان بر دارد، آنگاه الطاف الهى سرازیر مىشود. «أَحْصَنَتْ فَرْجَها فَنَفَخْنا فِیهِ مِنْ رُوحِنا»
۴- فرزند پاک از دامان پاک برمىخیزد. «أَحْصَنَتْ فَرْجَها فَنَفَخْنا فِیهِ مِنْ رُوحِنا»
۵- عمل به احکام و دستورات الهى، بهترین تصدیق آنهاست. «صَدَّقَتْ بِکَلِماتِ رَبِّها وَ کُتُبِهِ»
۶- خضوع و خشوع در عبادت خداوند، در کنار تصدیق قولى لازم است. صَدَّقَتْ ... وَ کانَتْ مِنَ الْقانِتِینَ
آیا زن دو قلب دارد؟ ❤️❤️
(ما جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَیْنِ فِی جَوْفِهِ وَ ....):
ما برای مرد دو تا قلب قرار ندادیم [احزاب ۴]
چرا خداوند متعال گفته "مرد" و نگفته "انسان"...!!!
همه انسانها دارای یک قلب هستند، حالا چه زنان باشند یا مردان ...
محال است که، به این جواب رسید مگر با تفکر عمیق در آیات الهی...
بله مرد محال است که، دارای دو قلب باشد در درونش... اما زن هرگاه که باردار شد با خود غالبا دو تا قلب حمل می کند.
یکی قلب خودش و دیگری قلب بچه ای که به آن حامله است...
نگاه کنید به معجزه پروردگار بروی کره خاکی!!!
کتاب پروردگار باتمام کلماتش معجزه است.
همه آیاتش، خداوند متعال هیچ کلمه ای را در آیه ای قرار نداده مگر اینکه، دارای حکمتی استوار است، که اگر کلمه ای در جای کلمه دیگری قرار گیرد، معنی آن بهم می خورد.
ما جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَیْنِ فِی جَوْفِهِ وَ ....
قرآن، احساسات و عواطف و گرایشهاى درونى را به قلب انسان نسبت مىدهد.
پیام ها
۱- گرایشهاى قلبى و فطرى انسان، یک چیز بیشتر نیست و هر چه انسان بر خلاف آن بگوید یا عمل کند، نفاق شخصى اوست نه ارادهى الهى. «ما جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَیْنِ»
۲- در یک دل، دو دوستى متضادّ جمع نمىشود. «مِنْ قَلْبَیْنِ» (دوستى و پیروى از وحى، با ولایت و پیروى از کافران و منافقان سازگار نیست)
۳- رابطهى پدر و مادر با فرزند، یک رابطهى حقیقى و طبیعى است نه تشریفاتى و قراردادى. (نه همسر، مثل مادر مىشود، «ما جَعَلَ أَزْواجَکُمُ اللَّائِی تُظاهِرُونَ مِنْهُنَّ أُمَّهاتِکُمْ» و نه فرزند خوانده، فرزند مىشود. «ما جَعَلَ أَدْعِیاءَکُمْ أَبْناءَکُمْ»
۴- یکى از وظایف انبیا، زدودن خرافات از جامعه است. ما جَعَلَ ... ذلِکُمْ قَوْلُکُمْ بِأَفْواهِکُمْ
۵- معیار حقّ و باطل، وحى الهى است، نه رسم و رسوم و آداب و عادات اجتماعى. «ذلِکُمْ قَوْلُکُمْ بِأَفْواهِکُمْ وَ اللَّهُ یَقُولُ الْحَقَّ
ایام نحس و مبارک
فَأَرْسَلْنا عَلَیْهِمْ رِیحاً صَرْصَراً فِی أَیَّامٍ نَحِساتٍ .... «فصلت۱۶»
پس ما بادى سرد و توفنده و مسموم کننده را در ایامى نحس بر آنان فرستادیم تا عذاب خوار کنندهاى را در همین دنیا به آنان بچشانیم، و قطعاً عذاب آخرت رسوا کنندهتر است و آنان یارى نخواهند شد.
در اسلام سعد و نحس بعضی ایام به خاطر وقایعی که در آن اتفاق افتاده، پذیرفته شده
تا به این وسیله مردم به وقایع گذشته توجه کنند و از آن درسها و عبرتها گرفته و برای دفع آن به خدا متوسل شوند، از او مدد جویند و از مجازات و مکافات اعمال خویش غافل نباشد
هر چند افراط در مسأله سعد و نحس ایام به هیچ وجه مورد پذیرش اسلام نیست، اینکه انسان به هر کاری بخواهد دست بزند
مثلاً به سراغ سعد و نحس ایام برود و عملاً از بسیاری فعالیتها باز بماند، نه مورد تأیید عقل است و نه مورد تأیید شرع، درست نیست که انسان به جای بررسی عوامل شکست و پیروزی خود، گناه همه شکستها را به گردن شومی ایام اندازد، بیتردید چنین کاری جز فرار از حقیقت و تبیین خرافی حوادث زندگی نیست
ایام نحس و مبارک۲
در آیات قرآن تنها در ۲ مورد اشاره به نحوست ایام شده :
ما بر [سر] آنان در روز شومى به طور مداوم تندبادى توفنده فرستادیم
إِنَّا أَرْسَلْنَا عَلَیْهِمْ رِیحًا صَرْصَرًا فِی یَوْمِ نَحْسٍ مُّسْتَمِرٍّ ﴿قمر۱۹﴾
[که] مردم را از جا مىکند گویى تنه هاى نخلى بودند که ریشه کن شده بودند تَنزِعُ النَّاسَ کَأَنَّهُمْ أَعْجَازُ نَخْلٍ مُّنقَعِرٍ ﴿قمر۲۰﴾
«نحس» در لغت به معنای سرخ شدن افق همچون مس گداخته است
و در اصطلاح به هر چیز شوم نحس گفته میشود فراهم نشدن مقدمات و امور کارها نیز نحس تلقی میشود
فَأَرْسَلْنا عَلَیهِمْ رِیحاً صَرْصَراً فِی أَیامٍ نَحِساتٍ (فصلت۱۶) مانند بادی سخت و سرد در روزها شومی بر آنها مسلّط ساختیم.
یعنی بخاطر عملکرد و گناهشان نه اینکه روز شوم و نحس باشد
ایام نحس و مبارک۳
وجود وقایعی که در این ایام واقع شده باعث سعد و یا نحس آن شده، چنانکه در بعضی روایات دیگر میخوانیم که روز سوّم ماه صفر روز نحسی است، چرا که آدم و حوا در آن روز از بهشت رانده شدند و لباس بهشتی از تن آنها کنده شد و یا اینکه روز هفتم ماه روز مبارکی است
چرا که حضرت نوح سوار بر کشتی شد
در نقطه مقابل، تعبیر «مبارک» نیز در بعضی از آیات قرآن دیده میشود إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیلَةٍ مُبارَکَةٍ ما قرآن را در شبی پربرکت نازل کردیم (دخان۳)
در سورهى «حاقّه» از آیهى ۶ به بعد دربارهى قوم عاد چنین مىخوانیم:
قوم عاد توسط بادى سرد و مسموم کننده که ۷شب و ۸روز بر آنان وزید هلاک شدند و همچون تنهى درخت خرما به زمین افتادند.
پیام ها
۱- عوامل طبیعت، مأموران اجراى فرمان خداوند هستند. «فَأَرْسَلْنا عَلَیْهِمْ رِیحاً»
۲- علّت عذاب الهى، عملکرد خود مردم است. «کانُوا بِآیاتِنا یَجْحَدُونَ- فَأَرْسَلْنا»
۳- با ارادهى خدا نقش سازندهى باد، به نقش سوزنده تبدیل مىشود. «رِیحاً صَرْصَراً»
۴- قهر الهى، گاهى در یک لحظه قومى را نابود مىکند و گاهى به تدریج و در چند شبانه روز. «فِی أَیَّامٍ»
۵- حوادث خوب و بد که در طول روز یا شب اتفاق مىافتد، آن روزها و شبها را به مبارک و نحس تقسیم مىکند. «أَیَّامٍ نَحِساتٍ»
۶- تلخىهاى دنیا نسبت به آخرت درحدّ چشیدن است. «لِنُذِیقَهُمْ»
۷- عاقبت استکبار، خوارى است. فَاسْتَکْبَرُوا ... عَذابَ الْخِزْیِ
۸- کسانى که با شعار انبیا را تحقیر مىکردند، در دنیا و آخرت خوار مىشوند«إِنَّا بِما أُرْسِلْتُمْ بِهِ کافِرُونَ»
بیهوده نبودن آفرینش
نکته ها
قرآن براى آفرینش انسان اهدافى را بیان کرده است از جمله:
۱.عبادت «وَما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ»
من جن و انس را نیافریدم جز براى اینکه عبادتم کنند (و از این راه تکامل یابند و به من نزدیک شوند)
۲.آزمایش «خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَیاةَ لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا»
(خدا)مرگ و حیات را آفرید تا شما را بیازماید،که کدام یک از شما بهتر عمل مىکنید
۳.براى دریافت رحمت الهى «إِلَّا مَنْ رَحِمَ رَبُّکَ وَ لِذلِکَ خَلَقَهُمْ»
مگر کسى که پروردگارت به او رحم کند و (خدا)براى همین(رحمت)مردم را آفرید
حضرت على:
«رحم الله امرء عرف قدره»خدا رحمت کند کسى راکه ارزشو اعتبار خودرا بشناسد
و بداند ازکجا آمده،اکنون درکجاست وسپس به کجامىرود
امام حسین:
«ان الله ماخلق العباد الالیعرفوه فاذا عرفوه عبدوه فاذاعبدوهاستغنوا بعبادته عن عبادة من سواه»
خدا بندگانش را نیافریده مگر براى این که اورا بشناسند،آنگاه که اورا شناختند، عبادتش کنند و چون خدارا عبادت کردند،با پرستش او از پرستش غیر او بىنیاز شوند.
حضرت على علیه السلام فرمود:
«الدنیا خلقت لغیرها و لم تخلق لنفسها»
دنیا براى دیگرى آفریده شده و براى خود آفریده نشده(دنیا وسیلهاى است براى رسیدن به آخرت)
آرى، کسانى که همهى هدفهاى خود را در درون دنیا جستجو مىکنند، زمینگرا و زمینگیر مىشوند
چنانکه در۱۷۶ اعراف آمده:
«أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ»
هر دم از عمر گرامى هست گنج بىبدل
مىرود گنجى چنین هرلحظه بر باد آه آه
پیام ها
1- آفرینش انسان، هدفدار است. «أَ فَحَسِبْتُمْ أَنَّما خَلَقْناکُمْ عَبَثاً»
2- همهى محاسبات انسان، واقع بینانه نیست. «أَ فَحَسِبْتُمْ»
3- در کار خداوند عبث و بیهودگى راه ندارد. أَ فَحَسِبْتُمْ ... عَبَثاً
4- زندگى دنیا بدون آخرت، بیهوده ولغو است. «عَبَثاً»
5- انسان مسئول و متعهّد است. (باید خود را براى پاسخ گویى در قیامت آماده کنیم). أَ فَحَسِبْتُمْ ... لا تُرْجَعُونَ
6- هدف آفرینش انسان، در این جهان خلاصه نمىشود. أَ فَحَسِبْتُمْ ... لا تُرْجَعُونَ
Sapp.ir/ghuraan
أَ فَحَسِبْتُمْ أَنَّما خَلَقْناکُمْ عَبَثاً وَ أَنَّکُمْ إِلَیْنا لا تُرْجَعُونَ [مؤمنون115)
این جمله کوتاه و پر معنى یکى از زنده ترین دلائل رستاخیز و حساب و جزاى اعمال را بیان مىکند، و آن این که اگر راستى قیامت و معادى در کار نباشد زندگى دنیا عبث و بیهوده خواهد بود
زیرا زندگى این جهان با تمام مشکلاتى که دارد و با این همه تشکیلات و مقدمات و برنامه هایى که خدا براى آن چیده است اگر صرفا براى همین چند روز باشد بسیار پوچ و بى معنى مىباشد
این گفتار یعنى عبث نبودن خلقت، سخن مهمى است که نیاز به دلیل محکم دارد
اگر قرار است زندگی کنیم، چرا باید بمیریم و اگر قرار است بمیریم، چرا به دنیا آمدیم❓
الَّذِی خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَیَاةَ لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا ۚ وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْغَفُورُ ﴿٢ملک﴾
همانکه مرگ و زندگى را پدید آورد تا شما را بیازماید که کدامتان نیکوکارترید، و اوست ارجمند آمرزنده
پیام ها
۱- نشانهى خردمندى، یاد خدا در هر حال است. «لِأُولِی الْأَلْبابِ الَّذِینَ یَذْکُرُونَ اللَّهَ»
۲- اهلذکر باید اهل تعقل و تفکر باشند. «الَّذِینَ یَذْکُرُونَ ... وَ یَتَفَکَّرُونَ»
۳- ایمان بر اساس فکر و اندیشه ارزشمند است. «یَتَفَکَّرُونَ فِی خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ»
۴- ایمان و اعتراف با تمام وجود ارزش دارد. نباید به اعتراف زبانى اکتفا کرد.
«یَتَفَکَّرُونَ ... رَبَّنا ما خَلَقْتَ ...»
۵- ذکر وفکر، همراه یکدیگر ارزش است. متأسفانه کسانى ذکر مىگویند، ولى اهل فکر نیستند و کسانى اهل فکر هستند، ولى اهل ذکر نیستند
۶- آنچه سبب رشد و قرب الهى است، ذکر و فکر مستمر است نه مقطعى و موسمى. «یَذْکُرُونَ» و «یَتَفَکَّرُونَ» فعل مضارعاند که نشان استمرار است.
۷- شناختِ حسّى طبیعت کافى نیست، تعقّل و تفکّر لازم است. «یَتَفَکَّرُونَ فِی خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ»
۸- کسى که در آفرینش آسمانها و زمین فکر کند، پى مىبرد که خالق هستى، پروردگار ما نیز هست. «یَتَفَکَّرُونَ ... رَبَّنا»
۹- آفرینش بیهوده نیست، گرچه همه اسرار آن را درک نکنیم. «ما خَلَقْتَ هذا باطِلًا»
۱۰- اوّل تعقّل و اندیشه، سپس ایمان و عرفان و آنگاه دعا و مناجات. «یَتَفَکَّرُونَ ... رَبَّنا ... فَقِنا»
۱۱- اگر هستى بیهوده و باطل نیست، ما هم نباید بیهوده و باطل زندگى کنیم.
۱۲- هستى هدفدار است، پس هر چه از هدف الهى دور شویم به دوزخ نزدیک مىشویم. «فَقِنا عَذابَ النَّارِ»
۱۳- قبل از دعا، خدا را ستایش کنیم. «سُبْحانَکَ فَقِنا ...»
۱۴- ثمرهى عقل و خرد، ترس از قیامت است. «لِأُولِی الْأَلْبابِ ... فَقِنا عَذابَ النَّارِ»
طبیعت کلاس توحید است
وَ یَتَفَکَّرُونَ فی خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلاً سُبْحانَکَ فَقِنا عَذابَ النَّارِ (آل عمران۱۹۱)
و در اسرار آفرینش آسمانها و زمین میاندیشند؛ (و میگویند:)
بار الها! اینها را بیهوده نیافریدهای! منزهی تو! ما را از عذاب آتش، نگاه دار!
به عایشه گفتند یک خاطره شیرین از پیامبر(ص) بگو!!!
گفت: همه خاطراتش شیرین است و یکی از آنها این که سحرها میآمد به اطراف آسمانها نگاه میکرد و میفرمود: رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلاً
کلاس توحید همین شعر است:
برگ درختان سبز در نظر هوشیار
هرورقش دفتری است معرفت کردگار
http://m5736z.blog.ir/post/eajaz
نکته ها
به فرمودهى امام باقر علیه السلام، افراد سالم، نماز را ایستاده و افراد مریض، نشسته و افراد عاجز و ناتوان، به پهلو خوابیده، به جا آورند.
ما همه از آن خداییم
[همانا] کسانى که چون مصیبتى به آنان برسد مىگویند ما از آن خدا هستیم و به سوى او باز مىگردیم
الَّذِینَ إِذَا أَصَابَتْهُم مُّصِیبَةٌ قَالُواْ إِنَّا لِلّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعونَ ﴿بقره۱۵۶﴾
این سخن ما که می گوییم «ما همه از آن خداییم» اقراری است به بندگی، و اینکه می گوییم «بازگشت ما به سوی او است» اعترافی است به نابودی خویش در دنیا و بازگشت جاودانه به سوی خدا
و مَا أَنتُم بِمُعْجِزِینَ فِی الْأَرْضِ وَ مَا لَکُم مِّن دُونِ اللَّهِ مِن وَلِیٍّ وَ لَا نَصِیر (شُّوریٰ۳۱)
و شما هرگز نمیتوانید در زمین از قدرت خداوند فرار کنید ؛ و غیر از خدا هیچ ولیّ و یاوری برای شما نیست
نکته ها
صابران، به جاى خود باختگى و پناهندگى به دیگران، تنها به خدا پناه مىبرند.
زیرا از دید آنها، تمام جهان کلاس درس و میدان آزمایش است که باید در آن رشد کنیم.
دنیا جاى ماندن نیست، خوابگاه و عشرتکده نیست و شداید و سختىهاى آن نیز نشانهى بىمهرى خداوند نیست. ناگوارىها براى آن است که زیر پاى ما داغ شود تا تندتر و سریعتر حرکت کنیم، بنابراین در تلخىها نیز شیرینى است. زیرا شکوفا شدن استعدادها، کامیابى از پاداشهاى الهى را بدنبال دارد.
مصیبتهایى که از طرف اوست، تصرف مالک حقیقى و خداوند در مملوک خود است
اگر انسان بداند که خداوند حکیم و رحیم است و او نیز بندهاى بوده که قبلًا هیچ نبوده؛ «لَمْ یَکُ شَیْئاً» و حتّى بعد از مراحلى هم چیز قابل ذکرى نبوده است؛ «لَمْ یَکُنْ شَیْئاً مَذْکُوراً خواهد پذیرفت که من باید در اختیار او باشم
او مرا از جماد به نبات، و از نبات به حیوان و از مرتبهى حیوانیّت به انسانیّت سوق داده و این حوادث را براى رشد و ارتقاى من قرار دادهاست
همانگونه که ما دانهى گندم را زیر فشار، آرد مىکنیم و بعد نیز در آتش تنور، تبدیل به نان مىکنیم تا مراحل وجودى او را بالا بریم.
شعار صابران «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ» است
در حدیث مىخوانیم:
هرگاه با مصیبتى مواجه شدید، جملهى «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ» را بگویید
گفتن «إِنَّا لِلَّهِ» و یاد خدا به هنگام ناگوارىها، آثار فراوان دارد:
الف: انسان را از کلام کفر آمیز و شکایت باز مىدارد.
ب: موجب تسلیت و دلدارى و تلقین به انسان است.
ج: مانع وسوسههاى شیطانى است.
د: اظهار عقاید حقّ است.
ه: براى دیگران درس و الگو شدن است.
مردم در برابر مشکلات و مصایب چند دستهاند:
۱. گروهى جیغ و داد مىکنند. «إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً»
۲. گروهى بردبار و صبور هستند. «وَ بَشِّرِ الصَّابِرِینَ»
۳. گروهى علاوه بر صبر، شکرگزارند. «اللهم لک الحمد حمد الشاکرین لک على مصابهم»
این برخوردها، نشانهى معرفت هر کس نسبت به فلسفهى مصایب و سختىهاست
همان گونه که کودک، از خوردن پیاز تند، بىتابى مىکند و نوجوان تحمّل مىکند، ولى بزرگسال پول مىدهد تا پیاز خریده و بخورد.
پیام ها
۱. ریشهى صبر، ایمان به خداوند، معاد وامید به دریافت پاداش است. «الصَّابِرِینَ الَّذِینَ ... قالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ»
۲. روح، بعد از مرگ باقى است، هرچند جسم و بدن متلاشى شود.
۳- سرچشمه بسیارى از تحلیلها، ناآگاهى از واقعیّات است
۴. نگرشهاى محدود مادّى را باید با ایمان به خدا و گفتههاى او تکمیل و تصحیح کرد
۵. تکالیف سخت، نیاز به پشتوانه اعتقادى و جبران خسارتها دارد
رهبرانقلاب:
بسیج سرمشقی شد برای بعضی از کشورهای دیگر که به سراغ جوانهایشان بروند برای حلّ مشکلات گوناگون
بسیج مصداق این آیهی شریفه است: اَلَّذینَ قالَ لَهُمُ النّاسُ اِنَّ النّاسَ قَد جَمَعوا لَکُم فَاخشَوهُم فَزادَهُمْ إِیماناً وَ قالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکِیلُ (آل عمران۱۷۳)
مؤمنان کسانى هستند که (چون) مردم (منافق) به ایشان گفتند:
بى شک مردم (کافر مکّه) بر ضد شما گرد آمده (و بسیج شده) اند، پس از آنان بترسید، (آنها به جاى ترس) بر ایمانشان بیافزود و گفتند: خداوند ما را کفایت مىکند و او چه خوب نگهبان و یاورى است.
۱۳۹۷/۰۷/۱۲
نکته ها
عوامل تبلیغاتى دشمن و برخى از مردمان ساده اندیش و ترسو، به رزمندگان و مجاهدان تلقین و نصیحت مىکنند که دشمن قوى است و کسى نمىتواند حریف آنان بشود، پس بهتر است درگیر جنگ نشوید.
مّا مسلمانان واقعى، بدون هیچ ترس و هراسى، با آرامش خاطر و با توکّل به خداوند، به آنان پاسخ مىگویند.
امام صادق ع:
تعجّب مىکنم از کسى که مىترسد و به گفتهى خداوند «حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکِیلُ» پناه نمىبرد».
پیام ها
۱. در برابر تبلیغاتِ و جنگ روانى دشمن نهراسید. «فَاخْشَوْهُمْ فَزادَهُمْ إِیماناً»
۲. در جبههها، مواظب افراد نفوذى دشمن باشید. «فَاخْشَوْهُمْ»
۳- قوىترین اهرم در برابر تهدیدات دشمن، ایمان و توکّل به خداست. «حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکِیلُ»
۴. مؤمن وقتى در گرداب بلا قرار مىگیرد، توکّل و اتصال خود را با خدا بیشتر مىکند. «فَزادَهُمْ إِیماناً»
۵. هم حرکت و تلاش لازم است، هم ایمان و توکّل. «اسْتَجابُوا ... حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکِیلُ»
لقب و عیبجویی
لَا تَلْمِزُوا أَنفُسَکُمْ و َلَا تَنَابَزُوا بِالْأَلْقَاب
ِاز یکدیگر عیب مگیرید و به همدیگر لقبهاى زشت مدهید (حجرات۱۱)
اقتضای فضای مجازی بحث و گفتگوست
آنجا که قرار است با کسی بحثی داشته باشیم بگذاریم تقوایمان حرفی برای گفتن داشته باشد...
یکدیگر را مورد طعن و عیبجویى قرار ندهید"
فرق میان" همز" و" لمز" را چنین گفته اند که" لمز" شمردن عیوب افراد است در حضور آنها، و" همز" ذکر عیوب در غیاب آنها است،
و یا
" لمز" عیبجویى با چشم و اشاره است، در حالى که" همز" عیبجویى با زبان است
جالب اینکه قرآن در این آیه با تعبیر" انفسکم" به وحدت و یکپارچگى مؤمنان اشاره کرده و اعلام مىدارد که همه مؤمنان به منزله نفس واحدى هستند و اگر از دیگرى عیبجویى کنید در واقع از خودتان عیبجویى کرده اید!.
و بالآخره در مرحله سوم مى افزاید:"
و یکدیگر را با القاب زشت و ناپسند یاد نکنید"
وَ لا تَنابَزُوا بِالْأَلْقابِ
بسیارى از افراد بى بند و بار در گذشته و حال اصرار داشته و دارند که بر دیگران القاب زشتى بگذارند،
و از این طریق آنها را تحقیر کنند، شخصیتشان را بکوبند، و یا احیانا از آنان انتقام گیرند،
و یا اگر کسى در سابق کار بدى داشته سپس توبه کرده و کاملا پاک شده باز هم لقبى که بازگو کننده وضع سابق باشد بر او بگذارند.
اسلام صریحا از این عمل زشت نهى مىکند، و هر اسم و لقبى را که کوچکترین مفهوم نامطلوبى دارد و مایه تحقیر مسلمانى است ممنوع شمرده.
لقب و عیبجویی ۴
لَا تَلْمِزُوا أَنفُسَکُمْ و َلَا تَنَابَزُوا بِالْأَلْقَاب
ِاز یکدیگر عیب مگیرید و به همدیگر لقبهاى زشت مدهید (حجرات۱۱)
﴿خدا زیر و زبرشان کرد ﴾!
أَفَلَمْ یَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ... دَمَّرَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ وَ لِلْکَافِرِینَ أَمْثَالُهَا (محمد۱۰)
مگر در زمین نگشته اند تا ببینند فرجام کسانى که پیش از آنها بودند به کجا انجامیده ست خدا زیر و زبرشان کرد و کافران را نظایر [همین کیفرها در پیش] است
ای رسول ما این کفار زمان تو نیز امثال این عقوبتها در انتظارشان است چون سرنوشت همه کافران و مکذبان و مستکبران یکسان است همانطور که خدا همه امتهای مکذب سابق را هلاک نمود، اینها را نیز نابود خواهد کرد.
در همین جریان جنگ احزاب با یک مُشت شن مسئله حلّ شد!
در جریان عملیات طبس هم همینطور بود؛ منتها حالا کمتر کسی این عنایت را دارد
دیگر معجزه چه میخواهد باشد؟!
معجزه زید و عمرو و امام و مأموم نیست،
گاهی به وسیله همین مجاهدان اسلامی و گاهی هم به وسیله علل و عوامل دیگر؛
معجزه قرآن و عترت است!
هواشناسی را بررسی کردند، دریاشناسی را بررسی کردند، زمینشناسی بررسی کردند و آمدند
اما این شنِ ناشناخته راه افتاده!
این صحرای ناشناخته راه آمده!
اینها همه را اینطور نیست که همینطوری اینها را رها کرده باشند و آمده باشند
فینظروا ) بنظر فکری و تاملی و تدبری
من قبلهم ) قوم نوح, عاد, ثمود, قوم لوط, قوم شعیب, فرعونیان و امثال آن ها حتی قوم ا برهه و اصحاب فیل
دمرالله علیهم )
دمار از روزگار آنها برداشت و به غرق و باد و صاعقه و امطار حجاره آ نها را از بین برد و هلاک نمود,
و للکا فر ین ا مثا لها)
بترسند از این نوع بلاها ز یرا سنت الهی تغییر پذیر نیست..
و اینکه چهار روز مهلت میدهد حکمی دارد,
یا اینکه در نسل آنها مؤمنی بوجود می آید, یا اینکه بعض آن ها بشرف اسلام و ایمان مشرف میشو ند,
یا اینکه بار خود را سنگین کند با ازدیاد کفر و فسق و فجور یا حکم دیگر
فتنه در قرآن
انَّما أَمْوالُکُمْ وَ أَوْلادُکُمْ فِتْنَةٌ... «تغابن15»
نکته ها
مشابه این آیه، آیه 28 سوره انفال است. «وَ اعْلَمُوا أَنَّما أَمْوالُکُمْ وَ أَوْلادُکُمْ فِتْنَةٌ وَ أَنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ أَجْرٌ عَظِیمٌ»
«فتنه» هم به معناى رنجها و مشکلات و مصیبتها و امورى است که انسان گرفتار آنها مىشود و سبب آزمایش است و هم به معناى توطئه و افساد دشمنان است که قرآن براى جلوگیرى از آن مىفرماید:
«وَ قاتِلُوهُم حَتَّى لا تَکُونَ فِتنَةٌ»
با آنان بجنگید تا دیگر فسادى نباشد.
جالب آن که همین مال و فرزند که سبب آزمایشند، زینت دنیا نیز هستند.
«اَلمالُ وَ البَنُونَ زینَةُ الحَیاةِ الدُّنیا»
حضرت على علیه السلام مىفرماید:
از گرفتار شدن به فتنه به خدا پناه نبرید که آن حتمى است، بلکه از انحراف و گمراه شدن به وسیلهى فتنهها به خدا پناه ببرید.
سپس حضرت این آیه را تلاوت کردند.
اگر باور کنیم که دارایى و ثروت، ابزار آزمایش و فتنه است، از کمى مال رنج نخواهیم برد.
زیرا امتحانش آسانتر خواهد بود.
مال، سبب آزمایش است، زیرا باید از راه حلال بدست آید، باید به مصرف حلال برسد، باید حقوق واجب آن پرداخت شود، باید شکر آن ادا شود.
فرزند، سبب آزمایش است، زیرا والدین باید در انتخاب همسر، در پرداخت مهریه حلال به همسر، در تغذیه سالم فرزند، در محبت و نظارت بر تعلیم و تربیت، در ازدواج، در اشتغال، در گرایشهاى گوناگون او کمال دقت را داشته باشند که عبور از تمام این مراحل امتحانى سخت است، البته اگر والدین وظیفه خود را به خوبى انجام دهند و از عهده آزمایش برآیند، در تمام کارهاى خوب فرزند شریک خواهند بود.
اگر دشمنى همسر و فرزند در آیه قبل، مربوط به بعضى از آنهاست، اما وسیله فتنه و آزمایش شدن مربوط به همه آنهاست.
پیام ها
۱- علاقهى افراطى به مال و فرزند، انسان را به خیانت مىکشد. لا تَخُونُوا ... وَ اعْلَمُوا ... و حتّى گاهى موجب دست برداشتن از اصول انسانى و دینى (امانت و اداى امانت) مىشود. (با توجّه به شأن نزول آیه قبل)
۲- مال و فرزند مىتوانند دو دام فریبنده باشند «أَنَّما أَمْوالُکُمْ وَ أَوْلادُکُمْ فِتْنَةٌ»
۳- توجّه به پاداش بزرگ الهى، از اسباب دل کندن از دنیا و ترک خیانت است«أَنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ أَجْرٌ عَظِیمٌ»
۴- مال وفرزند با تمام جاذبههایى که دارند، در مقایسه با الطاف وپاداشهاى الهى ناچیز هستند. (در برابر «أَمْوالُکُمْ وَ أَوْلادُکُمْ»، عبارت «أَجْرٌ عَظِیمٌ» آمده است)
اکنون که این سطرها را مىنویسم، شب عاشوراى حسینى است که امام حسین علیه السلام همه چیز خود را در یک روز با خدا معامله کرد و داغهایى دید که هر یک به تنهایى کافى است تا انسانى را از پا در آورد، ولى آنچه امام را در برابر تمام حوادث استوار کرد این بود که آنها را در برابر خداوند ناچیز دید.
حتّى وقتى کودک شش ماههاش را در برابرش شهید کردند، فرمود: «همین که خداوند ناظر بر این صحنه است، مرا کافى است».
و حضرت زینب علیها السلام عصر عاشورا که بدن قطعه قطعه شده برادرش امامحسین علیه السلام را دید فرمود: «خداوندا! این قلیل را از ما قبول کن».
و در مجلس یزید نیز فرمود:
«آنچه در کربلا دیدم، جز جمیل و زیبایى از خداوند چیزى نبود».
آرى، با ایمان به کم بودن و عارضى بودن دنیا و ایمان به بزرگى و اجر عظیم نزد خداوند، مىتوان با سختترین حوادث مقابله کرد.
sapp.ir/ghuraan
وَ ما أَرْسَلْنا قَبْلَکَ مِنَ الْمُرْسَلِینَ إِلَّا إِنَّهُمْ لَیَأْکُلُونَ الطَّعامَ وَ یَمْشُونَ فِی الْأَسْواقِ وَ جَعَلْنا بَعْضَکُمْ لِبَعْضٍ فِتْنَةً أَ تَصْبِرُونَ وَ کانَ رَبُّکَ بَصِیراً «20»
و ما پیش از تو هیچ پیامبرى نفرستادیم مگر آن که آنان(نیز) غذا مىخوردند و در بازارها راه مىرفتند، و ما بعضى از شما را وسیلهى آزمایش بعضى دیگر قرار دادیم.
آیا صبر و تحمّل از خود نشان مىدهید؟
و پروردگار تو همواره بیناست.
رسول خدا روزى على و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام را نزد خود در اطاق جمع کرد و در را بست سپس فرمود:
اى اهل بیت من که اهل اللَّه نیز هستید خداوند بر شما سلام میرساند و جبرئیل هم اکنون در این اطاق نزد ما قرار دارد و میگوید که خدا میفرماید من دشمنان شما را براى شما وسیله آزمایش و فتنه قرار داده ام شما در این باره چه عقیده اى دارید؟
همه گفتند:
ما بر این آزمایش صبر و شکیبائى را پیشه خود میسازیم و به قضاى الهى راضى و خشنود میشویم تا این که به رحمت و لطف خدا واصل گردیم و بالاترین اجر و ثواب او را بدست آوریم زیرا میدانیم که صابرین در بلایا و مصائب بزرگترین پاداش خیر را دریافت خواهند نمود.
پیامبر پس از این گفتار به گریه افتاد به قسمتى که صداى گریه رسول خدا از بیرون اطاق شنیده میشد سپس این قسمت از آیه «وَ جَعَلْنا بَعْضَکمْ لِبَعْضٍ فِتْنَةً أَتَصْبِرُونَ وَ کانَ رَبُّک بَصِیراً» نازل گردید.
از ابن عباس روایت ست که مشرکین پیامبر را شماتت کرده و به او عیب مى گرفتند که ما چگونه به مرد فقیرى که غذا میخورد و در میان بازار راه میرود، ایمان آورده و بگرویم.
رسول خدا از این موضوع دلگیر و محزون گردید، خدا این آیه را به رسول خدا ص نازل فرمود
فتنهانَّما أَمْوالُکُمْ وَ أَوْلادُکُمْ فِتْنَةٌ... «تغابن15»
نکته ها
مشابه این آیه، آیه 28 سوره انفال است. «وَ اعْلَمُوا أَنَّما أَمْوالُکُمْ وَ أَوْلادُکُمْ فِتْنَةٌ وَ أَنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ أَجْرٌ عَظِیمٌ»
«فتنه» هم به معناى رنجها و مشکلات و مصیبتها و امورى است که انسان گرفتار آنها مىشود و سبب آزمایش است و هم به معناى توطئه و افساد دشمنان است که قرآن براى جلوگیرى از آن مىفرماید:
«وَ قاتِلُوهُم حَتَّى لا تَکُونَ فِتنَةٌ»
با آنان بجنگید تا دیگر فسادى نباشد.
جالب آن که همین مال و فرزند که سبب آزمایشند، زینت دنیا نیز هستند.
«اَلمالُ وَ البَنُونَ زینَةُ الحَیاةِ الدُّنیا»
حضرت على علیه السلام مىفرماید:
از گرفتار شدن به فتنه به خدا پناه نبرید که آن حتمى است، بلکه از انحراف و گمراه شدن به وسیلهى فتنهها به خدا پناه ببرید.
سپس حضرت این آیه را تلاوت کردند.
اگر باور کنیم که دارایى و ثروت، ابزار آزمایش و فتنه است، از کمى مال رنج نخواهیم برد.
زیرا امتحانش آسانتر خواهد بود.
مال، سبب آزمایش است، زیرا باید از راه حلال بدست آید، باید به مصرف حلال برسد، باید حقوق واجب آن پرداخت شود، باید شکر آن ادا شود.
فرزند، سبب آزمایش است، زیرا والدین باید در انتخاب همسر، در پرداخت مهریه حلال به همسر، در تغذیه سالم فرزند، در محبت و نظارت بر تعلیم و تربیت، در ازدواج، در اشتغال، در گرایشهاى گوناگون او کمال دقت را داشته باشند که عبور از تمام این مراحل امتحانى سخت است، البته اگر والدین وظیفه خود را به خوبى انجام دهند و از عهده آزمایش برآیند، در تمام کارهاى خوب فرزند شریک خواهند بود.
اگر دشمنى همسر و فرزند در آیه قبل، مربوط به بعضى از آنهاست، اما وسیله فتنه و آزمایش شدن مربوط به همه آنهاست.
پیام ها
۱- علاقهى افراطى به مال و فرزند، انسان را به خیانت مىکشد. لا تَخُونُوا ... وَ اعْلَمُوا ... و حتّى گاهى موجب دست برداشتن از اصول انسانى و دینى (امانت و اداى امانت) مىشود. (با توجّه به شأن نزول آیه قبل)
۲- مال و فرزند مىتوانند دو دام فریبنده باشند «أَنَّما أَمْوالُکُمْ وَ أَوْلادُکُمْ فِتْنَةٌ»
۳- توجّه به پاداش بزرگ الهى، از اسباب دل کندن از دنیا و ترک خیانت است«أَنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ أَجْرٌ عَظِیمٌ»
۴- مال وفرزند با تمام جاذبههایى که دارند، در مقایسه با الطاف وپاداشهاى الهى ناچیز هستند. (در برابر «أَمْوالُکُمْ وَ أَوْلادُکُمْ»، عبارت «أَجْرٌ عَظِیمٌ» آمده است)
اکنون که این سطرها را مىنویسم، شب عاشوراى حسینى است که امام حسین علیه السلام همه چیز خود را در یک روز با خدا معامله کرد و داغهایى دید که هر یک به تنهایى کافى است تا انسانى را از پا در آورد، ولى آنچه امام را در برابر تمام حوادث استوار کرد این بود که آنها را در برابر خداوند ناچیز دید.
حتّى وقتى کودک شش ماههاش را در برابرش شهید کردند، فرمود: «همین که خداوند ناظر بر این صحنه است، مرا کافى است».
و حضرت زینب علیها السلام عصر عاشورا که بدن قطعه قطعه شده برادرش امامحسین علیه السلام را دید فرمود: «خداوندا! این قلیل را از ما قبول کن».
و در مجلس یزید نیز فرمود:
«آنچه در کربلا دیدم، جز جمیل و زیبایى از خداوند چیزى نبود».
آرى، با ایمان به کم بودن و عارضى بودن دنیا و ایمان به بزرگى و اجر عظیم نزد خداوند، مىتوان با سختترین حوادث مقابله کرد.
sapp.ir/ghuraan
وَ ما أَرْسَلْنا قَبْلَکَ مِنَ الْمُرْسَلِینَ إِلَّا إِنَّهُمْ لَیَأْکُلُونَ الطَّعامَ وَ یَمْشُونَ فِی الْأَسْواقِ وَ جَعَلْنا بَعْضَکُمْ لِبَعْضٍ فِتْنَةً أَ تَصْبِرُونَ وَ کانَ رَبُّکَ بَصِیراً «20»
و ما پیش از تو هیچ پیامبرى نفرستادیم مگر آن که آنان(نیز) غذا مىخوردند و در بازارها راه مىرفتند، و ما بعضى از شما را وسیلهى آزمایش بعضى دیگر قرار دادیم.
آیا صبر و تحمّل از خود نشان مىدهید؟
و پروردگار تو همواره بیناست.
رسول خدا روزى على و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام را نزد خود در اطاق جمع کرد و در را بست سپس فرمود:
اى اهل بیت من که اهل اللَّه نیز هستید خداوند بر شما سلام میرساند و جبرئیل هم اکنون در این اطاق نزد ما قرار دارد و میگوید که خدا میفرماید من دشمنان شما را براى شما وسیله آزمایش و فتنه قرار داده ام شما در این باره چه عقیده اى دارید؟
همه گفتند:
ما بر این آزمایش صبر و شکیبائى را پیشه خود میسازیم و به قضاى الهى راضى و خشنود میشویم تا این که به رحمت و لطف خدا واصل گردیم و بالاترین اجر و ثواب او را بدست آوریم زیرا میدانیم که صابرین در بلایا و مصائب بزرگترین پاداش خیر را دریافت خواهند نمود.
پیامبر پس از این گفتار به گریه افتاد به قسمتى که صداى گریه رسول خدا از بیرون اطاق شنیده میشد سپس این قسمت از آیه «وَ جَعَلْنا بَعْضَکمْ لِبَعْضٍ فِتْنَةً أَتَصْبِرُونَ وَ کانَ رَبُّک بَصِیراً» نازل گردید.
از ابن عباس روایت ست که مشرکین پیامبر را شماتت کرده و به او عیب مى گرفتند که ما چگونه به مرد فقیرى که غذا میخورد و در میان بازار راه میرود، ایمان آورده و بگرویم.
رسول خدا از این موضوع دلگیر و محزون گردید، خدا این آیه را به رسول خدا ص نازل فرمود
فتنه و آزمایش درقرآن۳
وَ ما أَرْسَلْنا قَبْلَکَ مِنَ الْمُرْسَلِینَ إِلَّا....
نکته ها
در آیهى هفتم این سوره، بهانهجویى کفّار دربارهى زندگى عادى پیامبر عنوان شده.
خداوند در این آیه مىفرماید:
همهى انبیا غذا مىخوردند و با مردم و در میان آنان بودند و در بازارها رفت و آمد داشتند.
پیام ها
۱- فرستادن انبیا، از برنامهها و سنّتهاى الهى است«وَ ما أَرْسَلْنا قَبْلَکَ مِنَ الْمُرْسَلِینَ»
۲- آشنایى با تاریخ، هم بهانهجویان را خلع سلاح مىکند و هم مایهى تسلى پیامبر است. وَ ما أَرْسَلْنا قَبْلَکَ ... إِنَّهُمْ لَیَأْکُلُونَ الطَّعامَ
۳- تمام انبیا، زندگى مردمى داشتند. لَیَأْکُلُونَ الطَّعامَ وَ یَمْشُونَ ...
۴- مربّى باید با مردم حشر و نشر داشته باشد. «یَمْشُونَ فِی الْأَسْواقِ»
۵- زندگى ساده انبیا، براى مردم آزمایش است. «یَمْشُونَ فِی الْأَسْواقِ- وَ جَعَلْنا بَعْضَکُمْ لِبَعْضٍ فِتْنَةً»
(آرى، اگر پیامبران، زندگى مرفّه و کاخ و طلا داشتند، مردم به خاطر دنیاطلبى، گرد آنان جمع مىشدند که چنین گرایشى ارزش نداشت.
ارزش در این است که انسان از فردى در ظاهر عادّى، اطاعت کند.)
۶- یکى از وسایل آزمایش مردم، خود مردماند. «جَعَلْنا بَعْضَکُمْ لِبَعْضٍ فِتْنَةً» گاهى کسى ثروتمند است تا معلوم شود شکر مىکند یا طغیان. و کسى فقیر است تا آزمایش شود که آیا صبر مىکند یا بر ثروتمند حسد مىورزد.
۷- کلید موفّقیّت در آزمایشهاى الهى صبر است. «فِتْنَةً أَ تَصْبِرُونَ»
۸- فلسفهى آزمایشهاى الهى، پرورش انسانهاست «رَبُّکَ»
۹- در آزمایشهاى الهى، مسألهاى براى خدا کشف نمىشود، زیرا او به همه چیز آگاه است. «وَکانَ رَبُّکَ بَصِیراً»
(آزمایشهاى او براى شکوفا شدن خصلتهاى درونى انسان است، زیرا کیفر و پاداش بر اساس بروز و ظهور خصلتها است.)
۱۰- علم به این که زیر نظر خدا هستیم، عامل پیداش صبر است. «أَ تَصْبِرُونَ وَ کانَ رَبُّکَ بَ
فتنه و آزمایش درقرآن۴
وَ ما جَعَلْنا أَصْحابَ النَّارِ إِلَّا مَلائِکَةً وَ ما جَعَلْنا عِدَّتَهُمْ إِلَّا فِتْنَةً لِلَّذِینَ کَفَرُوا لِیَسْتَیْقِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ وَ یَزْدادَ الَّذِینَ آمَنُوا إِیماناً وَ لا یَرْتابَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ لِیَقُولَ الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَ الْکافِرُونَ ما ذا أَرادَ اللَّهُ بِهذا مَثَلًا کَذلِکَ یُضِلُّ اللَّهُ مَنْ یَشاءُ وَ یَهْدِی مَنْ یَشاءُ وَ ما یَعْلَمُ جُنُودَ رَبِّکَ إِلَّا هُوَ وَ ما هِیَ إِلَّا ذِکْرى لِلْبَشَرِ «31»
و نگهبانان آتش را جز از فرشتگان قرار ندادیم و تعداد آنها را جز وسیله آزمایش براى کسانى که کفر ورزیدند قرار ندادیم، تا اهل کتاب یقین کنند (که قرآن کتاب آسمانى است.
زیرا همین عدد در تورات و انجیل نیز آمده) و کسانى که ایمان آوردهاند بر ایمان خود بیفزایند و اهل کتاب و مؤمنان، گرفتار شک و تردید نشوند و (به علاوه، عدد۱۹سبب شد) تا کفّار و بیماردلان بگویند خدا از این مثال چه ارادهاى کرده؟ این گونه خدا هرکس را بخواهد گمراه و هدایت مىنماید و شمار لشگریان پروردگارت را کسى جز او نمىداند و این جز تذکّرى براى بشر نیست.
فتنه و آزمایش در قرآن۵
نکته ها
فخر رازى درتفسیر کبیر:
عدد۱۹که تعداد ماموران دوزخ است، از چند راه موجب یقین اهل کتاب و مسلمانان مىشود:
الف) چون همین عدد در کتابهاى آسمانى قبلى یعنى تورات و انجیل آمده است، اهل کتاب گفتند: یک نفر درس نخوانده چگونه از آن آگاه شده؟ پس حتماً به او وحى مىشود.
ب) ایمان اهل کتاب به حقانیّت قرآن، سبب زیاد شدن ایمان مسلمانان مىشود.
ج) این که تعداد ماموران دوزخ۱۹نفر باشد، براى بعضى سبب مسخره و تعجب مىشود و انسان به طور معمول چیزى نمىگوید که مردم به او بخندند. اکنون که قرآن این عدد را به عنوان تعداد مأموران دوزخ ذکر کرده، معلوم مىشود که این کلام از وحى است.
در برخى آیات قرآن، گمراه کردن مردم به خدا نسبت داده شده «یُضِلُّ اللَّهُ مَنْ یَشاءُ» لکن باید بدانیم که مراد از «اضلال» رهاکردن انسان نااهل به حال خود است. مانند کشاورزى که دانه و هسته فاسد و خراب را رها کرده و کنار مىگذارد، ولى دانه سالم را نگه مىدارد و اسباب رشد آن را فراهم مىکند.
مطالعه تورات و انجیل و مقایسه میان قرآن و آن دو، یکى از راههاى افزایش ایمان مؤمنان است. زیرا هم موارد تحریف شده آن دو کتاب پیشین را در مىیابند و هم به موارد مشترک بسیار برمىخورند که حقانیّت قرآن را به اثبات مىرساند.
نسبت به احکام و مطالب دینى، برخوردى محترمانه داشته باشیم و هیچگاه نسبت به امورى که براى ما تعجّبآور است، توهین و تحقیر و تمسخر نکنیم.
بیان اینکه تعداد مأموران دوزخ، ۱۹نفر مىباشد، وسیلهاى است براى آزمایش که چه کسانى مىپذیرند و چه کسانى به تمسخر مىگیرند.
اداره و تدبیر امور هستى، بسیار دقیق و حساب شده است. کارگزاران نظام هستى، به تعداد مورد نیاز در جاى خود قرار مىگیرند، نه یک نفر بیش و نه یک نفر کم.
بر اساس علم الهى، ۱۹فرشته براى اداره دوزخ و دوزخیان کافى است، پس یک نفر هم
اضافه نمىشود و این بهترین درس براى مدیران است که در استخدام کارکنان، در حدّ نیاز و ضرورت اقدام کنند.
فتنه و آزمایش درقرآن۶
وَ ما أُنْزِلَ عَلَى الْمَلَکَیْنِ بِبابِلَ هارُوتَ وَ مارُوتَ وَ ما یُعَلِّمانِ مِنْ أَحَدٍ حَتَّى یَقُولا إِنَّما نَحْنُ فِتْنَةٌ بقره102
و(نیز)از آنچه بر دو فرشته، هاروت و ماروت، در شهر بابل نازل شده بود، پیروى نمودند.
آنها سحر را(براى آشنایى به طرز ابطال آن)به مردم مىآموختند)
نکته ها
این آیه، گناه و انحراف رها کردن تورات و پیروى از شیاطین سحرآموز را بیان مىکند که یهود به جاى تورات از آنچه شیاطین در زمان سلیمان بر مردم مىخواندند، پیروى مىکردند.
آنان براى توجیه کار خویش، نسبت سحر به سلیمان نیز مىدادند، در حالى که سلیمان مرد خدا بود و کارش معجزه، و شیاطین در جهت مخالف او و کارشان سحر بود.
بدین طریق، خدا دو فرشته را به نام «هاروت»و«ماروت» به صورت انسان در شهر «بابل» درمیان مردم قرارداد که روش ابطال و خنثى سازى سحر و جادو را به آنان بیاموزند.
چون انسان تا فرمول ترکیبى چیزى را نداند، نمىتواند آنرا خنثى نماید.
لذا فرشتهها، ابتدا طریق سحر و سپس طریقه ابطال آن را مىآموختند و قبل از آموزش با شاگردان خود شرط مىکردند که از آن سوء استفاده نکنند و مىگفتند:
این کار مایهى فتنه و آزمایش است، مبادا در مسیر خلاف بکار گیرید. امّا یهود از آن آموزش سوء استفاده نموده و از آن براى مقاصد ناشایست بهره بردند و حتّى براى جدایى میان مرد و همسرش بکار گرفتند.
فتنه و آزمایش درقرآن۷
پیام ها
۱- در حکومت حقّ و زمامدارى حاکم الهى نیز همهى مردم اصلاح نمىشوند، گروهى کجروى مىکنند«وَاتَّبَعُوا ما تَتلُوا الشَّیاطِینُ عَلى مُلْکِ سُلَیْمانَ»
۲- شیاطین، در حکومت سلیمان نیز بیکار نمىنشینند و پى در پى القاى سوء مىکنند.
۳- حکومت، با نبوّت منافات ندارد.
برخى انبیا حکومت داشتهاند«مُلْکِ سُلَیْمانَ»
۴- ساحران براى مقدّس جلوه دادن و توجیه کار خود، سلیمان را نیز ساحر معرّفى مىکردند. «وَ ما کَفَرَ سُلَیْمانُ»
۵- خدا، از مقام انبیا در برابر تهمت دیگران دفاع مىکند«وَماکَفَرَسُلَیْمانُ»
۶- تعلیم وتعلّم واعمال سحر، در ردیف کفر است «کَفَرُوا یُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ»
۷- براى مقابله با علوم مضرّ و عقاید انحرافى، آگاهى صالحان از آنها لازم است«ما أُنْزِلَ عَلَى الْمَلَکَیْنِ»
۸- در مقام تعلیم، معلّم باید نسبت به کاربردهاى منفى علوم هشدار دهد. «وَ ما یُعَلِّمانِ ... حَتَّى یَقُولا ... فَلا تَکْفُرْ»
۹- انسان در بین دو آموزش قرار داد:
هم وساوس شیطانى؛ «یُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ» و هم الهامات الهى«وَ ما یُعَلِّمانِ»
۱۰- فرشتگان نیز مىتوانند معلّم انسانها شوند«ما یُعَلِّمانِ ... حَتَّى یَقُولا»
۱۱- گاهى علم و دانش، وسیله آزمایش ست«إِنَّما نَحْنُ فِتْنَةٌ»
۱۲- تفرقه انداختن میان زن و شوهر، کارى شیاطینى و در حدّ کفراست «فَلا تَکْفُرْ فَیَتَعَلَّمُونَ مِنْهُما ما یُفَرِّقُونَ بِهِ بَیْنَ الْمَرْءِ ...»
۱۳- دانش وآموزش همیشه مفید نیست، گاهى مضرّوزیانآور نیز مىباشد«یَتَعَلَّمُونَ ما یَضُرُّهُمْ وَ لا یَنْفَعُهُمْ»
۱۴- سحروجادو واقعیّت دارد ودر زندگى انسان مؤثّر است«یُفَرِّقُونَ بِهِ..»
۱۵- ساحر دست به کارهایى مىزند، ولى تمام تأثیر و تأثرات زیر نظر خداست.
مىتوان از طریق پناه بردن به خدا و استعاذه و توکّل و دعا و صدقه از توطئهها نجات یافت. «وَ ما هُمْ بِضارِّینَ»
۱۶- ساحران شاید به پول و شهرتى برسند، ولى در قیامت بهرهاى ندارند«ما لَهُ فِی الْآخِرَةِ مِنْ خَلاقٍ»
۱۷- کسى که به سراغ تفرقه اندازى و سحر مىرود، انسانیّت خود را از دست مىدهد«لَبِئْسَ ماشَرَوْابِهِ أَنْفُسَهُمْ»
فتنه و آزمایش درقرآن۸
وَ إِنْ أَدْرِی لَعَلَّهُ فِتْنَةٌ لَکُمْ وَ مَتاعٌ إِلى حِینٍ «۱۱۱»
و من نمىدانم، شاید این(تأخیردرعذاب) براى شما آزمونى باشد و (فرصتى براى) کامیابى تا مدّتى دیگر.
نکته ها
اگر گاهى در تحقّق وعدههاى الهى تأخیرى دیده مىشود، این به معناى بىخبرى وغفلت او نیست که او طبق صریح آیهى قرآن، همه چیز را مىداند و از همه جا آگاه است، بلکه به دلایل مختلف است، از جمله:
الف: تا هر میزان که خلافکار مىتواند، پیمانه گناه خودرا پر کند«إِنَّما نُمْلِی لَهُمْ لِیَزْدادُوا إِثْماً» همانا به آنان مهلت مىدهیم تا گناهانشان زیاد شود.
ب: خطاکار توفیقى بیابد و توبه کند.
ج: کارهاى نیک گناهکار مصرف شود و او دیگر در قیامت طلبى نداشته باشد.
فتنه و آزمایش در قرآن۹
پیام ها
۱- براى خداوند غیب و شهود تفاوتى ندارد. یَعْلَمُ الْجَهْرَ ... یَعْلَمُ ما تَکْتُمُونَ
۲- وقتى خداوند پنهانکارىها را مىداند، دیگر توطئه و نفاق براى چیست؟ «یَعْلَمُ ما تَکْتُمُونَ»
۳- علم پیامبران نسبت به علم خداوند، محدود است. «إِنْ أَدْرِی»
۴- تأخیر قهر و کیفر الهى یا بخاطر آزمایش است و یا بجهت پر شدن پیمانه مهلت. «فِتْنَةٌ- مَتاعٌ إِلى حِینٍ»
۵- کامیابىها و لذّتجویىهاى دنیا موقت است. «إِلى حِینٍ»
فتنه و آزمایش درقرآن۱۰
وَ حَسِبُوا أَلَّا تَکُونَ فِتْنَةٌ فَعَمُوا وَ صَمُّوا ثُمَّ تابَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ ثُمَّ عَمُوا وَ صَمُّوا کَثِیرٌ مِنْهُمْ وَ اللَّهُ بَصِیرٌ بِما یَعْمَلُونَ «مائده۷۱»
(یهودیان چون خود را برتر از مردم و اولیاى خدا مىپنداشتند) گمان کردند کیفر و آزمایشى (برایشان) نخواهد بود، پس (از دیدن حقایق) کور و (از شنیدن حقایق) کر شدند.
سپس خداوند (لطف خویش را بر آنان باز گرداند و) توبهشان را پذیرفت. دگر بار بسیارى از آنان (از دیدن و شنیدن آیات الهى) کور و کر شدند و خداوند به آنچه مىکنند، بیناست.
نکته ها
«فتنة» در آیه، یا به معناى آزمون و یا به معناى عذاب است.
بنىاسرائیل مىپنداشتند آزمایشها یا قهر و عذاب الهى، مربوط به دوران حضرت موسى علیه السلام بوده و شامل آنان نمىشود.
از این رو سرگرم زندگى مادّى، رفاهطلبى و بىتفاوتى نسبت به آیات الهى شدند.
امام صادق ع: «و حسبوا ...» مقصود زمانى است که پیامبر ص در بین آنان بوده، «فَعَمُوا وَ صَمُّوا» زمانى است که پیامبر از دنیا رفت، «ثُمَّ تابَ اللَّهُ» مراد زمانى است که امیرمؤمنان علیه السلام به خلافت رسید و «ثُمَّ عَمُوا وَ صَمُّوا» مراد تا روز قیامت است.
فتنه و آزمایش درقرآن۱۱
پیام ها
۱- آزمایش الهى عمومى است، هرگز از فتنهها غافل نشویم. «حَسِبُوا أَلَّا تَکُونَ فِتْنَةٌ»
۲- عقائد نباید بر اساس حدس و گمان باشد. حَسِبُوا ...
۳- براى مدّتى در خط مستقیم بودن مهم نیست، مهم حسن عاقبت است. «ثُمَّ تابَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ ثُمَّ عَمُوا وَ صَمُّوا» «ثُمَّ عَمُوا» نشانه آناست که بنىاسرائیل بعد از بازگشت لطف خداوند، تا مدّتى در خط صحیح بودند؛ ولى دوباره منحرف شدند.
۴- غرور و خودبرتربینى و گمان و وهم، انسان را کور و کر و از شناخت صحیح، محروم مىسازد. وَ حَسِبُوا ... فَعَمُوا وَ صَمُّوا
۶- کسى توقّع نداشته باشد که بىامتحان، به جایى برسد. «حَسِبُوا أَلَّا تَکُونَ فِتْنَةٌ»
۶- لطف الهى تا حدّى است که حتّى بدون عذرخواهى انسان، به سوى او سرازیر مىشود. «فَعَمُوا وَ صَمُّوا ثُمَّ تابَ اللَّهُ»
۷- خداوند مهربان است، ولى انسانها لجوجاند. «تابَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ ثُمَّ عَمُوا»
۸- کثرت رهرو نشانهى حقّانیّت راه نیست. «ثُمَّ عَمُوا وَ صَمُّوا کَثِیرٌ مِنْهُمْ»
۹- ایمان به نظارت خداوند در زندگى انسان نقش مهمى دارد. «وَ اللَّهُ بَصِیرٌ»
حروف مقطعه
ضمن محاسبه اى که روى (سوره مریم) و (زمر)، نسبت(درصد)مجموع حروف (ک،ه،ى،ع،ص) درهر دو سوره،مساوى است، با اینکه باید در سوره مریم بیشتر باشد؛زیرا لفظ(کهیعص) فقط در آغاز سوره مریم آمده.
اما همین که نسبت گیرى را از رقم سوم اعشار بالا رود،روشن شود که نسبت مجموع این حروف درسوره مریم یک ده هزارم(0001/0) بیش از سوره زمر ست
این تفاوتهاى جزئى، راستى عجیب و حیرت آور است.
آیا اگر مشاهده کردیم انسانى در مدت ۲۳ سال با آن همه گرفتارى سخنانى آورد که نه تنها مضامین آنها حساب شده و از نظر لفظ و معنا و محتوا در عالیترین صورت ممکن بود، بلکه از نظر نسبت ریاضى و عددى حروف، چنان دقیق و حساب شده بود که نسبت هر یک از حروف الفبا در هریک از سخنان او یک نسبت دقیق ریاضى دارد.
آیا نمى فهمیم که کلام او از علم بى پایان پروردگار سرچشمه گرفته؟
حروف مقطعه درهرسوره ضریب19میباشدکه تعدادحروف بسم الله الرحمن الرحیم میباشد و یا برابرست باتعداد کلمات ابتدایی سوره علق که درمبعث بر پیامبر نازل شد
با این اعجاز اعدادی آیامیشود یک کلمه حتی یک حرف از قرآن حذف نمود؟؟
@ghuraan
http://m5736z.blog.ir/post/ASHNAEI%20قران
معنا و تعابیر حروف مقطعه ۱
دررابطه بامعناى این حروف،اقوالى ست که مرحوم امین الاسلام طبرسى درمجمع البیان درسوره بقره آنهارا به ۱۱ قول رسانده که آنها به قرار ذیل مى باشند:
اول : از امامان شیعه نقل شده که آنها از آیات متشابهاتند نه محکمات،که علم آنها مخصوص خدا و راسخون در علم میباشد
حروف مقطعه و تاویل آنها را جز خدا کسى نمى داند.
اهل سنت از امیرالمؤمنین ع نقل کرده اند: ان لکل کتاب صفوة هذا الکتاب الحروف التهجى.
دوم: این حروف نام سوره هایى هستند که در اوایل آنها واقع شده اند؛ مثلا نام سوره اعراف(المص)
سوم : مراد از آنها(اسماء الله)ست؛ مثل (الم) که سه حرف است(انا،الله،اعلم) منم خداى داناتر.
المر که چهار حرف است :انا،الله،اعلم،ارى؛ منم خدا که مى دانم و مى بینم
چهارم: آنها اسماء الله که حرف حرف اند. و اگر مردم تالیف آنها را بدانند اسم اعظم را خواهند دانست
پنجم : آنها سوگندهایى هستند که خداوند به آنها سوگند یاد کرده و آنها از (اسماء) خدا مى باشند.
ششم : آنها نامهاى قرآن کریم هستند
@ghuraan
معنا و تعابیر حروف مقطعه ۲
هفتم : هر حرف از آنها کلید اسمى از(اسماء الله)است درمیان آنها حرفى نیست مگر آنکه راجع به مدت قومى و اجل اقوام دیگرست
هشتم : مراد از آنها مدت بقاى امت اسلامى است
نهم : مراد بیان حروف تهجى که 28 حرف مى باشد با ذکر آنها احتیاج به ذکر حروف دیگر نبوده.
دهم: آنها براى وادار کردن کفار به شنیدن قرآن بوده؛ چون کفار تصمیم داشتند که به قرآن گوش ندهند، ولى چون آن حروف را مى شنیدند، به نظرشان چیز دیگرى مى آمد که گوش مى کردند
یازدهم : منظور از این حروف آن است که ایها الناس، این قرآن از همین حروف تالیف شده که در اختیار همه شماست. و از آنها در گفتار خود استفاده مى کنید. اکنون که نمى توانید نظیر آن را بیاورید، پس بدانید که این قرآن از جانب خداست
دوازدهم : نظریه دکتر رشاد مصرى
خلاصه نظریه او این است که این حروف اشاره است به اینکه (درصد) این حروف در این سوره بالاتر از درصد آنها در همه سوره هاى دیگر است
و آن جز اعجاز مى تواند باشد.
فکر نکنید که این عمل، کار آسانى است.
نسبت این حرف(ق) به سایر حروف سوره(ق) که این حرف درآغاز آن واقع شده، از نسبت آن به تمام حروف سوره هاى 114 گانه بیشترست
@ghuraan
نساء 115
نکته ها
این آیه دربارهى کسانى است که پس از پذیرش اسلام و رسالت پیامبر، به مخالفتِ آگاهانه با دستورات ایشان مىپردازند و راهِ خود را از راه جماعت مسلمانان جدا مىکنند.
«مُشاقّه رسول» یعنى خودت را یک شِقّ و رسول اکرم صلى الله علیه و آله را شِقّ دیگر قرار دهى. به کارشکنى بپردازى و دست به مخالفت آگاهانه همراه با عداوت بزنى.
شقاق و مخالفت با پیامبر خدا انواع مختلفى دارد، مانند: انکار کل دین، ایمان به بعضى و کفر به بعضى دیگر، تحریف، توجیه و حیلههاى شرعى.
@ghuraan
شناخت قرآن
@ghuraan
http://m5736z.blog.ir/post/ASHNAEI%20قران
پیام ها
1- علم و شناخت مسئولیّتآور است و کیفر مخالفان پیامبر زمانى است که حقّانیت پیامبر اکرم را فهمیده باشند. وَ مَنْ یُشاقِقِ الرَّسُولَ مِنْ بَعْدِ ما تَبَیَّنَ لَهُ ... نُصْلِهِ جَهَنَّمَ
2- سیرهى عملى مسلمانان به شرطى حجّت است که با سنّت و راه رسولاللَّه مخالفتى نداشته باشد. مَنْ یُشاقِقِ الرَّسُولَ .... یَتَّبِعْ غَیْرَ سَبِیلِ الْمُؤْمِنِینَ ... نُصْلِهِ جَهَنَّمَ
3- پیامبر اسلام و مؤمنان در یک جبهه قرار دارند و مخالفت با جامعه اسلامى، مخالفت با پیامبر است. یُشاقِقِ الرَّسُولَ ... وَ یَتَّبِعْ غَیْرَ سَبِیلِ الْمُؤْمِنِینَ
4- تسلیم بودن در برابر رسول خداوند واجب و مخالفت با او حرام است. «وَ مَنْ یُشاقِقِ الرَّسُولَ»
5- تفرقهافکنى در صفوف مسلمانان سبب دوزخ است. یَتَّبِعْ غَیْرَ سَبِیلِ الْمُؤْمِنِینَ ... نُصْلِهِ جَهَنَّمَ
6- خداوند، کسى را بدون اتمام حجّت به دوزخ نمىبرد. «بَعْدِ ما تَبَیَّنَ لَهُ الْهُدى»
7- حساب افراد قاصر و مستضعف که صداى حقّ را نمىشنوند، یا قدرت تشخیص ندارند، از حساب افراد آگاه ولجوج، جداست. «بَعْدِ ما تَبَیَّنَ لَهُ الْهُدى»
8- مقدّمات سقوط انسان، به دست خود اوست. مَنْ یُشاقِقِ الرَّسُولَ ... نُصْلِهِ جَهَنَّمَ
9- هر راهى جز راه مؤمنان واقعى، به دوزخ منتهى مىشود. یَتَّبِعْ غَیْرَ سَبِیلِالْمُؤْمِنِینَ ... نُصْلِهِ جَهَنَّمَ
10- نتیجهى مخالفت با رسول خدا و امّت اسلامى، تحت ولایت غیر خدا در آمدن و سقوط در جهنّم است. «نُوَلِّهِ ما تَوَلَّى»
11- خداوند، نعمتهاى خود را از منحرفان قطع نمىکند و هر کس را در مسیرى که خودش انتخاب کرده است، یارى مىدهد. «نُوَلِّهِ ما تَوَلَّى»
@ghuraan
هر روز به رنگى درآمدن، یا به خاطر عدم تحقیق در پذیرش دین است، یا از روى توطئه و نقشه براى متزلزل کردن عقیدهى مؤمنان.
در آیهى 72 آلعمران نیز از این نقشه پرده برداشته که آنان، طرف صبح ایمان مىآورند و آخر روز کافر مىشوند تا مسلمانان را متزلزل کنند.
از مصادیق بارز این آیه، کسانى همچون «شَبَثبن ربعى» هستند که در تاریخ آوردهاند: او در زمان پیامبر مسلمان شد، پس از پیامبر مرتد شد، سپس توبه کرد و یار حضرت على گشت.
امّا بعد فرمانده خوارج شد وجنگ نهروان را به راه انداخت. باز توبه کرد ویار امامحسن و امامحسین علیهما السلام شد واز کسانى بود که به امام دعوت نامه نوشت، امّا در کوفه با مسلم بىوفایى کرد.
در کربلا جزء لشکر یزید شد وبه شکرانه قتل امامحسین علیه السلام مسجدى در کوفه ساخت.
پیام ها
1- خطر ارتداد و بازگشت از دین، هر مؤمنى را تهدید مىکند. «آمَنُوا ثُمَّ کَفَرُوا»
2- بىثباتى در عقیده، به گمراهى نهایى و عدم آمرزش الهى مىانجامد. آمَنُوا ثُمَّ کَفَرُوا ... لَمْ یَکُنِ اللَّهُ لِیَغْفِرَ لَهُمْ وَ لا لِیَهْدِیَهُمْ
@ghuraan
نکته ها
در صدر اسلام گروهى از اهل کتاب در حضور مسلمانان اظهار ایمان مىکردند و براى القاى شبهه دوباره کافر مىشدند و دلیل کفر خود را نادرستى اسلام قلمداد مىکردند
چنانکه قوم یهود ابتدا به موسى ایمان آوردند، سپس گوسالهپرست شدند، سپس توبه کرده و خداپرست گشتند،
باز بر عیسى علیه السلام کفر ورزیدند و سپس با کفر خود به پیامبر اسلام، بر کفر خود افزودند، که چنین کسانى توبهشان پذیرفته نیست و گمراهان واقعى مىباشند.
@ghuraan
آل عمران 90
پیام
1- امکان مرتد شدن برای همه افراد وجود دارد. هیچ بعید نیست که مؤمنین بیدین شوند.
2- در گذر زمان امکان فزونی بیدینی مرتدین وجود دارد. گذر زمان از کلمه «ثم» در آیه استنباط میشود «ثم» یعنی ازدیاد بیدینی با تأخیر صورت میگیرد. آنکس که از دین برمیگردد دو گزینه بیشتر در مقابلش نیست یا بلافاصله توبه کند یا به ارتداد خود ادامه دهد. اگر به ارتداد و بیدینی ادامه داد بیدینیاش علی الدوام گسترش پیدا میکند « ازْدادُوا کُفْراً »
3- اگر فردی بعد از ایمان مرتد شد و در ارتداد پیشروی کرد هرگز توبهاش پذیرفته نمیشود.
4- اگر کسی به سرعت بازگشت به دین نداشته باشد در زمره گمراهان قرار میگیرد ، زیرا مسیر انتخاب شدهاش مسیر صحیحی و درستی نیست. نه دستگیری خدای سبحان نصیبش میشود و نه رستگار میگردد.
5- مهمترین پیام آیه آن است که اگر انسان به سرعت مقابله با انحرافات نکند انحرافات به سرعت پیشرفت مینماید و در نهایت فرد را از بسیاری توفیقات محروم میگرداند.
@ghuraan
یاأَهلَ الکِتابِ لاتَغلُوافی دینِکُم وَلاتَقُولُواعَلَى اللَّهِ إِلَّاالحَقَّ إِنَّماالمَسیحُ عیسَى ابنُ مَریَمَ رَسُولُ اللَّهِ وَ کَلِمَتُهُ أَلقاها إِلى مَریَمَ وَرُوحٌ مِنهُ فَآمِنُوابِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَلاتَقُولُوا ثَلاثَةٌ انتَهُوا خَیراًلَکُم إِنَّمَااللَّهُ إِلهٌ واحِدٌ سُبحانَهُ أَن یَکُونَ لَهُ وَلَدٌ لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَمافِی الأَرضِ وَ کَفى بِاللَّهِ وَکِیلًا«171»
اى اهل کتاب!در دین خود غلوّنکنید و جزحقّ،به خدا نسبتى ندهید
همانا مسیح،عیسى پسرمریم،فرستادهى خدا و کلمهى اوست که به مریم القا نمودو روحى ست ازجانب او
پس بخداوپیامبرانش ایمان آورید و به تثلیث قائل نشوید
(ازاین حرف)دست برداریدکه به نفع شماست
جز این نیست که اللّه خدایى ست یکتا،و ازاینکه فرزندى داشته باشد منزّه ست
آنچه درآسمانها و زمین ست ازآن اوست و خدابراى تدبیروسرپرستى هستى کافى ست
نکته ها
کَلِمَةُ اللَّه»به انبیا و اولیا گفته مىشود
عیسی را فرزندخدادانستن احترام به وی نیست،زیاده روی دردین ست،خدا بی نیاز ازهرچیزی و مسیح سخنش بعنوان بنده ی خدا(قال انی عبدالله)حجت ست
@ghuraan
پیام ها
1-رازدارى و حفظ اخبارامنیّتى وظیفه مسلمانان ست و افشاى اسرارآنهاحرام ست
2-پخش شایعات،ازحربههاى منافقان ست أَذاعوا
3-اخبارجبهه و اسرارنظامى بایدبه یک نقطه برسدوپس ازارزیابى و تشخیص به اندازهى مصلحت منتشرگردد رَدُّوهُ إِلَى الرَّسولِ
4-عوام وعموم مردم،بایدبه اهل استنباط رجوع کنند
5-اولى الامر بایدازمیان خودِمؤمنین باشد«أُولِی الأَمرِ مِنهُم
6-مسلمانان بایدداراى حکومت وتشکیلات ورهبرى باشنداولى الامرصاحب دولت وحکومت وقدرت ست
7-کنترل وهدایت اخبارامنیّتى واسراراجتماعى،ایجادتشکیلات خبرى براى جمعآورى و ارزیابى خبرهاى سرنوشتساز و عرضه آن به مردم ازشئون رهبرى ست لَعَلِمَهُ الَّذینَ یَستَنبِطُونَه
8-بین ولایت وفقاهت رابطهى تنگاتنگ ست اولوالامر بایداهل استنباط باشند
9-استنباط،تنها مخصوص احکام فقهى نیست
10-خنثى سازى توطئه ازراه قراردادن مراجع صلاحیّتدار درجریان اخباروبررسى آنها،مصداق فضل ورحمت الهى ست
11-تعیین رسول اللّه و اولوالامر بعنوان مرجع مردم،و رهانیدن مردم ازپیروى شیطان بزرگترین فضل ورحمت خداست
12-مرکزیّت صحیح مانع انحراف است و جامعهى بى رهبر در دام شیطان مىافتد
@ghuraan
شأن نزول:
هنگامى که رسول خدا صلى الله علیه و آله از زنان خود گوشه گرفته بود، داخل مسجد شد
بعضی گفتند: پیامبر زنان خویش را رها کرده و طلاق داده و استنباط غلطی کردند
نکته ها
نشر و پخش اخبار محرمانه و شایعات همیشه به مسلمانان ضربه زده است.
نشر اخبار سرى معمولًا از روى سادگى، انتقام، ضربه زدن، آلت دست شدن، طمع مادّى، خودنمایى و اظهار اطلاعات صورت مىگیرد.
اسلام به خاطر جامعیّتى که دارد، به این مسأله پرداخته و در این آیه از افشاى رازهاى نظامى نکوهش مىکند و نقل اخبار پیروزى یا شکست را پیش از عرضه به پیشوایان، عامل غرور نابجا یا وحشت بىمورد از دشمن مىداند.
و اگر هشدارها و عنایتهاى الهى نبود، مسلمانان بیشتر در این مسیر شیطانى (افشاى سر) قرار مىگرفتند.
امام صادق علیه السلام:
کسى که اسرار ما را فاش کند، همانند کسى است که به روى ما شمشیر کشیده باشد.
امام باقر علیه السلام: مراد از اهلاستنباط در آیه، ائمّه معصومین هستند.
@ghuraan
وَ کَذلِکَ أَوحَینا إِلَیکَ رُوحاً مِن أَمرِنا ما کُنتَ تَدرِی مَا الکِتابُ وَ لَاالْإِیمانُ وَ لکِن جَعَلناهُ نُوراً نَهدِی بِهِ مَنْ نَشاءُ مِنْ عِبادِنا وَ إِنَّکَ لَتَهْدِی إِلى صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ «شوری52»
صِراطِ اللَّهِ الَّذِی لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ أَلا إِلَى اللَّهِ تَصِیرُ الْأُمُورُ «53»
و بدین گونه ما روحى (به نام قرآن) را از فرمان خود به تو وحى کردیم و تو نه کتاب را مىدانستى چیست و نه ایمان را، ولى ما آن را نورى قرار دادیم که هر که از بندگانمان را بخواهیم به وسیله آن هدایت کنیم و همانا تو (مردم را) به راه راست هدایت مىکنى.
راه خداوندى که آنچه در آسمانها و زمین است براى اوست. بدانید که همه امور به سوى او باز مىگردد.
@ghuraan
وَ کَذلِکَ أَوحَینا إِلَیکَ رُوحاً مِن أَمرِنا
نکته ها
این سوره با آیه وحى شروع شد، «حم، عسق، کَذلِکَ یُوحِی إِلَیْکَ» و با آیه وحى پایان مىپذیرد. «وَ کَذلِکَ أَوْحَیْنا إِلَیْکَ»
مراد از «روح» در این آیه را بعضى روح الامین گرفتهاند و بعضى فرشتهاى بالاتر از سایر فرشتگان که همراه آنهاست، نظیر «تَنَزَّلُ الْمَلائِکَةُ وَ الرُّوحُ فِیها» و گروهى قرآن دانستهاند که به نظر این معنا بهتر است.
روح مایه حیات و زندگى است و قرآن رمز حیات معنوى انسان است.
همان گونه که جسم بدون روح متلاشى و متعفن مىشود، جامعهى بدون کتاب و قرآن در معرض متلاشى شدن است.
آن گونه که حقیقت روح درک نشدنى است، حقیقت قرآن نیز درک ناشدنى است و آن طور که روح کهنه نمىشود قرآن نیز کهنه شدنى نیست.
امام على علیه السلام : «لقد قرن الله به صلى الله....» همانا خداوند از لحظه از شیر گرفتن پیامبر، یکى از بزرگترین فرشتگان خود را همراه او گرداند تا راه مکارم و محاسن اخلاق را شب و روز به او تعلیم دهد.
بنابراین مراد از جمله «وَ لَا الایمانُ» رها بودن و گمراه بودن و بىایمان بودن پیامبر، قبل از بعثت نیست، بلکه مراد آن است که پیامبر از جزئیّات و محتویّات آئین خبر نداشت.
براى حرکت معنوى انسان امورى لازم است از جمله: راه، «صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ» راهنما، «إِنَّکَ لَتَهْدِی» نور، «وَ لکِنْ جَعَلْناهُ نُوراً» نقشه، «أَوْحَیْنا إِلَیْکَ رُوحاً مِنْ أَمْرِنا» و هدف و مقصد. «إِلَى اللَّهِ تَصِیرُ الْأُمُورُ»
@ghuraan
پیام ها
1- وحى به پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله استمرار وحى به انبیاى پیشین است. «وَ کَذلِکَ أَوْحَیْنا إِلَیْکَ»
2- سه نوع وحى که در آیه قبل آمده بود براى پیامبر اسلام بوده است. «وَ کَذلِکَ أَوْحَیْنا إِلَیْکَ»
3- پیامبر اسلام امّى و درس نخوانده بود. «ما کُنْتَ تَدْرِی مَا الْکِتابُ»
4- حتّى پیامبران بدون هدایت الهى راهى از پیش نمىبرند. ما کُنْتَ تَدْرِی ...
5- صفا و صداقت نشانه نبوّت است. رهبران عادّى حاضر نیستند سابقهى خود را این گونه براى مردم مطرح کنند. ما کُنْتَ تَدْرِی ...
6- گرچه هدایت به دست خداست «مَنْ نَشاءُ» لکن بستر هدایت، روح بندگى و دورى از تکبّر است. «عِبادِنا»
7- کسى که مىخواهد دیگران را هدایت کند باید خود بر راه حقّ مسلط باشد. «إِنَّکَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ عَلى صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ»، «إِنَّکَ لَتَهْدِی إِلى صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ»
8- قرآن و رسول وسیله هدایتند. نُوراً نَهْدِی بِهِ ... إِنَّکَ لَتَهْدِی
9- ملاک، لیاقت فعلى افراد است، گرچه در گذشته دست آنها خالى باشد. ما کُنْتَ تَدْرِی ... إِنَّکَ لَتَهْدِی
10- تکامل حتّى براى انبیا نیز هست. ما کُنْتَ تَدْرِی ... إِنَّکَ لَتَهْدِی
11- اگر لطف خدا شامل حال انسانى شود، ناآگاه دیروز معلم امروز مىشود. ما کُنْتَ تَدْرِی ... إِنَّکَ لَتَهْدِی
12- قرآن به تنهایى کافى نیست، با اینکه قرآن نور هدایت است نُوراً نَهْدِی بِهِ ...لکن باز هم نیاز به رسول است. «إِنَّکَ لَتَهْدِی»
13- راه راست همان راه خداست. (مکاتب غیر الهى از تعیین راه درست براى بشر عاجزند.) «صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ صِراطِ اللَّهِ الَّذِی»)
14- راه کسى را بپیمائیم که فرمانرواى هستى باشد. صِراطِ اللَّهِ الَّذِی لَهُ ما فِی السَّماواتِ ...
15- اهل ایمان دلشاد باشند و اهل لجاجت و کفر هشدار یابند که پایان کار آنها با خداست. «إِلَى اللَّهِ تَصِیرُ الْأُمُورُ»
16- حرکت جهان هستى، هدفدار و تکاملى است. «إِلَى اللَّهِ تَصِیرُ الْأُمُورُ»
@ghuraan
شأن نزول: [نساء100]
«شیخ طوسی»:
وقتى که آیه 97 نازل گردید مسلمین این آیات را نوشتند و براى دوستان و برادران خود در مکه فرستادند در این موقع عده اى از آنها بیرون آمدند و گفتند: از براى ما عذرى باقى نمانده سپس مهاجرت کردند،
وَ مَنْ یُهاجِرْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ یَجِدْ فِی الْأَرْضِ مُراغَماً کَثِیراً...
نکته ها
یکى از مسلمانان مکّه بیمار شد گفت مرا از مکّه بیرون ببرید تا جزء مهاجران باشم. همین که او را بیرون بردند، در راه درگذشت. سپس این آیه نازل شد.
همهى هجرتهاى مقدّس، مثل هجرت براى جهاد، تحصیل علم، تبلیغ و ... مصداق این آیه است.
امام صادق ع: کسى که براى معرفت امام زمان خود از خانه و شهر خود خارج شود، ولى اجل به او مهلت ندهد، از مصادیق این آیه است.
@ghuraan
[نساء100]
پیام ها
1- هجرت، زمینهساز گشایش و توسعه است. مَنْ یُهاجِرْ ... یَجِدْ فِی الْأَرْضِ مُراغَماً
نابرده رنج، گنج میسّر نمىشود.
2- ما مکلّف به وظیفهایم، نه نتیجه.
مهم خروج از منزل است، نه وصول به مقصد. «وَ مَنْ یَخْرُجْ مِنْ بَیْتِهِ»
3- راه خدا و رسول را بروید، نگران مرگ و حیات نباشید. «ثُمَّ یُدْرِکْهُ الْمَوْتُ»
4- پاداش «مهاجر» با خدا و بالاتر از بهشت است. «وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ»
@ghuraan
وَ لا تُطِعِ الْکافِرِینَ وَ الْمُنافِقِینَ وَ دَعْ أَذاهُمْ وَ تَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ وَ کَفى بِاللَّهِ وَکِیلًا «احزاب48»
کافران و منافقان را اطاعت مکن، و به آزارشان اعتنا مکن، و بر خدا توکّل نما که خداوند براى وکالت کافى است.
نکته ها
بىاعتنایى به آزار و اذیّت دشمنان به معناى سستى و کوتاهى در برخورد با آنان نیست، بلکه به معناى توکّل و امیدوارى به رحمت الهى، دلسرد نشدن از برخوردهاى آنان است.
زیرا که سرگرم شدن با آنان از مسئولیت اصلی خود باز خواهد ایستاد و پیامبر رسالتش بایستی انجام شود و فرصت را از دست ندهد.
پیامبر، از جانب خداوند مأمور مىشود تا به مؤمنان بشارت دهد که لطف و فضل ویژه او شامل حال آنان مىشود و این خود بزرگترین لطف خداست.
@ghuraan
پیام ها
1- ایمان، شرط دریافت الطاف ویژهى الهى است. «بَشِّرِ الْمُؤْمِنِینَ»
2- رهبر باید به مؤمنان بشارت دهد.
3- کسى که به سرچشمهى قدرتِ حقّ دلگرم شد، مىتواند از منحرفان جدا شود وَ لا تُطِعِ ...
5- بى اعتنایى به کار شکنىهاى کفّار و منافقان و مقاومت در برابر خواستههاى آنان، به توکّل نیاز دارد. «لا تُطِعِ- دَعْ أَذاهُمْ- تَوَکَّلْ»
6- کفّار و منافقان در یک خط هستند «وَ لا تُطِعِ الْکافِرِینَ وَ الْمُنافِقِینَ» کار هر دو آزار دادن مؤمنان است. «أَذاهُمْ»
7- در شرایطى، رهبر باید فقط ارشاد کند و به فکر مقابله به مثل و انتقام از مخالفان نباشد. «دَعْ أَذاهُمْ»
8- به خداوند توکّل کنیم، زیرا او وکیل لایق و با کفایتى است «وَ کَفى بِاللَّهِ وَکِیلًا»
@ghuraan
قُل لاأَقولُ لَکُم عِندی خَزائِنُ اللَّهِ وَلاأَعلَمُ الغَیبَ وَلاأَقولُ لَکُم إِنِّی مَلَکٌ إِن أَتَّبِعُ إِلَّامایوحى إِلَیَّ قُل هَل یَستَوی الأَعمى والبَصیرُ أَفَلاتَتَفَکَّرون«50»
وَ أَنذِربِهِ الَّذینَ یَخافونَ أَن یُحشَرواإِلى رَبِّهِم لَیسَ لَهُم مِن دونِهِ وَلِیٌّ وَلاشَفیعٌ لَعَلَّهُم یَتَّقُون«51»
وَلاتَطرُدِالَّذینَ یَدعونَ رَبَّهُم بِالغَداةِ وَالعَشِیِّ یُریدونَ وَجهَهُ ماعَلَیکَ مِن حِسابِهِم مِن شَیءٍوَمامِن حِسابِکَ عَلَیهِم مِن شَیءٍفَتَطرُدَهُم فَتَکونَ مِنَ الظَّالِمین«52»
وَکَذلِکَ فَتَنَّابَعضَهُم بِبَعضٍ لِیَقولواأَهؤُلاءِمَنَّ اللَّهُ عَلَیهِم مِن بَینِناألَیسَ اللَّهُ بِأَعلَمَ بِالشَّاکِرین«انعام53»
(اى پیامبر!به مردم)بگو:من ادّعانمىکنم که گنجینههاى خدانزدمن ست و من غیب هم نمىدانم وادّعانمىکنم که من فرشتهام،من جزآنچه رابه من وحى مىشودپیروى نمىکنم بگو:آیا نابیناوبینا برابرند؟آیانمىاندیشید؟
و بوسیلهى آن(قرآن)کسانى راکه ازمحشورشدن نزدپروردگارشان بیم دارند هشدار ده(زیرا)غیرازخدا، براى آنان یاوروشفیعى نیست،شایدکه پرواکنند
@ghuraan
نکته ها آیه50 انعام
گویا مردم بى ایمان خیال مىکردند کسى مىتواند پیامبر باشد که خزائن الهى در اختیارش باشد، یا انتظار داشتند تمام کارهاى خود را از مسیر غیب حل کند، پیامبر اکرم در این آیه مأمور مىشود با صراحت جلوى توقّعات نابجا و پندارهاى غلط آنان را بگیرد و محدودهى وظائف خود را بیان کند و بگوید: معجزات من نیز در چهارچوب وحى الهى است، نه تمایلات شما و بدانید که هر کجا به من وحى شد معجزه ارائه خواهم داد، نه هر کجا و هرچه شما هوس کنید.
در این آیه، غیب دانستن پیامبر به صورت مستقل نفى شده، ولى گاهى آگاهىهایى از غیب به پیامبر عطا شده است.
خداوند بارها دربارهى تاریخ حضرت یوسف و مریم و نوح و ... به پیامبر ص فرموده است: «ذلِکَ مِنْ أَنْباءِ الْغَیْبِ نُوحِیهِ إِلَیْکَ» این قصهها، اطلاعات غیبى است که به تو مىدهیم.
در آخر سورهى جنّ هم فرموده است: خداوند علم غیب دارد و آن را جز به اولیاى خویش عطا نمىکند. پس علم غیب مخصوص خداست و اگر بخواهد گوشهاى از آن را در اختیار اولیاى خود قرار مىدهد.
برخورد همهى انبیا با مردم یکسان بوده است. همین سخنان را حضرت نوح هم به مردم خود مىگفت.
@ghuraan
پیام های انعام۵۰
1- صداقت انبیا، تا آنجاست که اگر فاقد قدرتى باشند، به مردم اعلام مىکنند «قُلْ لاأَقُولُ»
2- از پیامبران، توقعات بیجا نداشته باشید «لا أَقُولُ لَکُمْ عِنْدِی خَزائِنُ اللَّهِ»
3- زندگى، اهداف و شیوهى کار رهبر باید صریح و روشن براى مردم بیان شود. قُلْ لا أَقُولُ ...
4- نگذارید مردم، شما را بیش از آنچه هستید بپندارند (شخصیّتها اگر القاب کاذب را از خود نفى کنند، جلوى غلوها و انحرافات گرفته مىشود) لا أَقُولُ لَکُمْ عِنْدِی خَزائِنُ اللَّهِ ...
5- انبیا، با پول و تهدید و تطمیع کار نمىکردند، تا دیگران از روى ترس و طمع، دور آنان جمع نشوند و خیال نکنند که اگر با پیامبر باشند، از علم غیب یا خزانهى الهى مشکلاتشان حل خواهد شد قُلْ لا أَقُولُ ...
6- پیامبر براى زندگى شخصى یا ادارهى حکومت، همچون دیگران از مسیر عادّى اقدام مىکند و از علم غیب و خزانهى الهى استفاده شخصى نمىکند، گرچه براى اثبات نبوّت لازم است استفاده کند «لا أَعْلَمُ الْغَیْبَ»
7- گرچه پیامبر خزائن الهى و علم غیب ندارد، ولى چون به او «وحى» مىشود باید از او پیروى کرد «یُوحى إِلَیَّ»
8- کار پیامبر، نه بر اساس خیال و سلیقه است، نه بر اساس تمایلات اجتماعى یا محیط زدگى، بلکه تنها بر اساس پیروى از وحى است «إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا ما یُوحى إِلَیَّ»
9- رفتار و گفتار پیامبران، براى ما حجّت است، چون بر مبناى وحى است «إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا ما یُوحى إِلَیَّ»
10- پیروى از انبیا، بصیرت و اعراض از آنان، نابینایى است «قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الْأَعْمى وَ الْبَصِیرُ»
11- فکر صحیح، انسان را به پیروى از انبیا وامىدارد و بهانهها و توقعات را کنار مىگذارد «أَ فَلا تَتَفَکَّرُونَ»
@ghuraan
نکته های آیه۵۱ انعام
در قرآن بارها خداوند به پیامبر ص فرموده است که هشدار تو تنها در دل خداترسان اثر مىکند، مثل: «إِنَّما تُنْذِرُ مَنِ اتَّبَعَ الذِّکْرَ وَ خَشِیَ الرَّحْمنَ»
و
«إِنَّما تُنْذِرُ الَّذِینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَیْبِ»
تنها کسى را (مىتوانى) هشدار دهى که از ذکر (قرآن) پیروى کند و در درون و نهان از خداى رحمان بترسد، پس او را به آمرزش و پاداشى پر ارزش بشارت ده.(یس11)
و
تو تنها کسانى را که در نهان از پروردگارشان مىترسند و نماز به پا مىدارند هشدار مىدهى، (فاطر18)
@ghuraan
پیام ها
1- آمادگى افراد، شرط تأثیر گذارى هدایت انبیاست. «الَّذِینَ یَخافُونَ»
2- عقیده به معاد، کلید تقواست. یَخافُونَ أَنْ یُحْشَرُوا ... لَعَلَّهُمْ یَتَّقُونَ
@ghuraan
نکته ها
شأن نزول:
کفّارپولدار، چون دیدند فقیرانى مانند: عمار و بلال و ...دور پیامبر را گرفتهاند، پیشنهاد کردند که آن حضرت، اینان را طردکند تا آنان گرد او جمع آیند
پیامبرخدا پس از نزول این آیه، از مجلس فقرا برنمىخاست تا آنکه اوّل فقیران برخیزند
منظور از خواندن خدا در صبح و شب، نمازهاى روزانه ست
@ghuraan
پیام ها
1-حفظ نیروهاى مخلص و فقیرومجاهد،مهمتر ازجذب سرمایهداران کافرست «لاتَطرُد
2-هدف،وسیله راتوجیه نمىکند براى جذب سران کفر،نبایدبه مسلمانان موجود،اهانت کرد
3-اسلام،مکتب مبارزه باتبعیض،نژادپرستى، امتیازطلبى و باج خواهى ست
4-اغلب طرفداران انبیا، پابرهنگان بودند
5- بهانه گیران،اگر از رهبرومکتب نتوانند عیب بگیرند،از پیروان و وضع اقتصادى آنان عیبجویى مىکنند
6-هیچ امتیازى با«ایمان»برابرى نمىکند «یُریدونَ وَجهَه
7-میزان، حال فعلى اشخاص ست. اگرمؤمنان فقیر،خلاف قبلى داشته باشند،حسابشان باخداست «ما عَلَیکَ مِن حِسابِهِم مِن شَیءٍ
8-حساب همه باخداست،حتّى پیامبر نیز مسئول انتخاب وعمل دیگران نیست و خودنیزحساب وکتاب دارد
۹-طردِپابرهنگان ومحرومان مخلص،ظلم ست «فَتَکونَ مِنَ الظالمین
@ghuraan
انعام۵۳
ترجمه
و اینگونه بعضى از مردم را به وسیلهى بعضى دیگر آزمایش کردیم، تا (از روى استهزا) بگویند: آیا اینانند آنهایى که خدا، از میان ما بر آنها منّت نهاده؟ آیا خدا به حال شاکران داناتر نیست؟
نکته ها
بارها قرآن، بلند پروازى و پر توقّعى سرمایهداران کافر را مطرح و محکوم کرده است. آنان توقّع داشتند وحى و قرآن بر آنان نازل شود، از جمله: «أَ أُلْقِیَ الذِّکْرُ عَلَیْهِ مِنْ بَیْنِنا» آیا در میان ما وحى بر او نازل شد؟! «لَوْ لا نُزِّلَ هذَا الْقُرْآنُ عَلى رَجُلٍ مِنَ الْقَرْیَتَیْنِ عَظِیمٍ» چرا وحى بر مرد بزرگى از آن دو قریه نازل نشد؟!
مؤمن واقعى، شاکر نعمت ایمان است.
شخصى نزد امام کاظم علیه السلام از فقر خود شکایت کرد.
حضرت فرمود: غنىترین افراد به نظر تو کیست؟ گفت: هارون الرشید.
پرسید: آیا حاضرى ایمان خود را بدهى و ثروت او را بگیرى؟ گفت: نه.
فرمود: پس تو غنىترى، چون چیزى دارى که حاضر به مبادله با ثروت او نیستى.
@ghuraan
پیام های انعام ۵۳
1- تفاوتهاى اجتماعى، گاهى وسیلهى آزمایش و شکوفا شدن خصلتها و رشد آنهاست. اغنیا، با فقرا آزمایش مىشوند. «فَتَنَّا بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ»
2- برخى اغنیا، فقرا را تحقیر مىکنند و خود را ارزشمند مىپندارند. أَ هؤُلاءِ ... مِنْ بَیْنِنا
3- فقراى با ایمان، برگزیدگان خدایند. «مَنَّ اللَّهُ عَلَیْهِمْ»
4- پاسخ توهینهاى کافران، با نوازش و مهر الهى به مؤمنان داده مىشود. أَ هؤُلاءِ ... بِأَعْلَمَ بِالشَّاکِرِینَ
5- منّت الهى بر فقیران، نتیجهى شکر آنان است. مَنَّ اللَّهُ ... بِالشَّاکِرِینَ
6- خداوند طبق حکمتش عمل مىکند، نه توقّع مردم. «أَ لَیْسَ اللَّهُ بِأَعْلَمَ بِالشَّاکِرِینَ»
7- انبیا، نمونهى بارز شاکران هستند. «بِالشَّاکِرِینَ» (فقرایى هم که هدایت انبیا را پذیرفتهاند، شاکر نعمت هدایت هستند) «بِأَعْلَمَ بِالشَّاکِرِینَ»
@ghuraan
جمعه 6
نکته ها
در آیاتى از قرآن آمده است که یهود، خود را برتر از دیگران و حتى خود را فرزندان خدا مىدانستند و شعار «نَحْنُ أَبْناءُ اللَّهِ» سر مىدادند، با این که مردمى ثروتاندوز و دنیادوست بودند، چنانکه قرآن مىفرماید: «أَحْرَصَ النَّاسِ عَلى حَیاةٍ» این آیه گویا با آنان مباهله مىکند که اگر راست مىگویید که از اولیاى خدا هستید، باید به استقبال مرگ بروید.
شما که مىگویید: تنها اهل بهشت ما هستیم، «لَنْ یَدْخُلَ الْجَنَّةَ إِلَّا مَنْ کانَ هُوداً أَو ْنَصارى»، پس چرا حاضر نیستید آرزوى مرگ کنید. «قُلْ إِنْ کانَتْ لَکُمُ الدَّارُ الْآخِرَةُ عِنْدَ اللَّهِ خالِصَةً مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ»
@ghuraan
از ابوذر پرسیدند: چرا از مرگ مىترسیم؟ فرمود: شما دنیا را آباد و آخرت را خراب کردهاید، پس کراهت دارید که از آبادى به سوى خرابى بروید.
حضرت على علیه السلام مىفرمود: به خدا سوگند انس من (على) به مرگ از انس طفل به سینه مادرش بیشتر است.
و هنگام ضربت خوردن در محراب مسجد کوفه فرمود: «فزت و رب الکعبة»به پروردگار کعبه سوگند که رستگار شدم.
@ghuraan
امام حسین علیه السلام ضمن خطبه مفصّلى مىفرمایند: مرگ براى فرزندان آدم، مثل گردنبند بر گردن عروسان، زیباست.
گرچه خطاب این آیه به یهودیان است، ولى آمادگى براى مرگ، وسیلهاى براى سنجش همه مدّعیان ایمان و ولایت الهى است. «فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ»
@ghuraan
پیام ها
1- خداوند، شیوه بحث و استدلال با ادیان دیگر و محاجّه با مخالفان را به پیامبر و امّت او آموزش مىدهد. «قُلْ یا أَیُّهَا الَّذِینَ هادُوا»
2- با منطق وجدان، شبهات و برداشتهاى پوچ را پاسخ دهید. «إِنْ زَعَمْتُمْ أَنَّکُمْ أَوْلِیاءُ لِلَّهِ»
3- انحصارطلبى در امور معنوى و دینى، ممنوع است. «مِنْ دُونِ النَّاسِ»
4- جلوى بلند پروازىها و تخیّلات نابهجا را باید گرفت. إِنْ زَعَمْتُمْ ... فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ»
5- معیار صداقت در ادّعاى ایمان، آمادگى براى مرگ است. «فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ» هر دوستى، به ملاقات دوست خود علاقمند است، اگر شما دوست خدا هستید، چرا به ملاقات خداوند علاقمند نیستند؟ إِنْ زَعَمْتُمْ أَنَّکُمْ أَوْلِیاءُ لِلَّهِ ... فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ
6- آن گونه استدلال کنید که دشمن حرفى براى زدن نداشته باشد. فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ ... وَ لا یَتَمَنَّوْنَهُ أَبَداً
7- ریشه فرار از مرگ، اعمال خود انسانهاست. «وَ لا یَتَمَنَّوْنَهُ أَبَداً بِما قَدَّمَتْ أَیْدِیهِمْ»
8- چه بسا کسانى به دروغ ادّعاىِ اولیاء اللّه بودن دارند، اما خداوند به باطن ناپاک آنان آگاه است. «وَ اللَّهُ عَلِیمٌ بِالظَّالِمِینَ»
@ghuraan
آل سعود و وهابیت همان یهودیان صدر اسلامند
وقتى که اسلام ظهورکرد دانشمندان یهود موقعیت خودرادرخطردیدند
لذا اوصافى را که درباره پیامبر اسلام ص درتورات آمده بود تغییر دادند و صفاتى ضد آن را در تورات نوشتند تا عوام یهود بسوى اسلام جذب نشوند
قرآن در سرزنش آنان:
فَوَیلٌ لِلذّینَ یَکتُبُون الکِتابَ بِاَیدیهِم ثمّ یَقولونَ هذا من عنداللَّه لِیَشتروا بِه ثَمَناًقَلیلاً فَویل لَهم ممّاکَتَبت اَیدیهم و وَیل لَهم ممّایَکسِبون(بقره78)
واى برآنهاکه مطالبى بادست خودمىنویسند سپس آن را به خدا نسبت مى دهند تا به بهاى کمى آن را بفروشند.
واى بر آنها از آنچه با دست خود نوشتند و واى بر آنها از آنچه از این راه به دست آوردند
نظیر این مطلب در آیه 6 لقمان وَ مِنَ النَّاسِ مَن یَشْتَرِی لَهْوَ الْحَدِیثِ لِیُضِلَّ عَن سَبِیلِ اللَّهِ بِغَیرِ عِلمٍ وَ یَتَّخِذَهَا هُزُوًا أُولَئِکَ لَهُم عَذَابٌ مُّهینٌ
تاجر مشرکى که به فارس آمده بود،داستان هاى رستم و اسفندیار را فرا گرفت و به حجاز بازگشت و گفت:اگر محمد ص داستان عادوثمود مىگوید،من هم داستان رستم و اسفندیار مىگویم که آیه مذکور درسرزنش او نازل شد
@ghuraan
وَاضرِب لَهُم مَثَلًارَجُلَینِ جَعَلنالِأَحَدِهِماجَنَّتَینِ مِن أَعنابٍ وَحَفَفناهُما بِنَخلٍ وَجَعَلنا بَینَهُمازَرعاً«کهف32»
(اى پیامبر!)براى آنان(سرگذشت)۲مردى را مثَل بزن که براى یکى ازآندو،۲باغ انگورقراردادیم و دورآنهارابانخل پوشاندیم ومیان آن کشتزارقراردادیم
نکته ها
ازاین آیات مىتوان اصول باغدارى یااحداث باغهاى نمونه و دلربا رااستفاده کرد،که عبارت ست از:
الف:درختان کوتاه دروسط«أَعنابٍ»و درختان بلنددراطراف باغ باشد«نخل
ب: باغهاباهم فاصله داشته و اطرافشان بازباشد«جَعَلنا بَینَهُما
ج:زمینهایى که درفاصله میان باغهاست کشت شده باشد«بَینَهُمازَرعاً
د:میان باغها آب جارى باشد«فَجَّرناخِلالَهُما
ه:باغهاسست وضعیف و آفتزانباشد«لَم تَظلِم مِنهُ شَیئاً
بنابراین بهترین منظره،ازباغهاى انگورگوناگون«أَعنابٍ»وانگور و خرمادرکنارهم«أَعنابٍ و نخل»وانواع کشتها«زَرعاً»و کِشتى که دراطرافش درخت باشد«حَفَفناهُما
و آبهااززیردرختان وکنارمزرعه جارى باشد«فَجَّرناخِلالَهُمانَهَراً» پدید مىآید
این آیات،گویا پاسخى بدرخواست کفّارسرمایهدارست که مىخواستندپیامبر،فقرا راازدور او برانند
@ghuraan
منظره، از باغهاى انگور گوناگون«أَعْنابٍ» و انگور و خرما در کنارهم، «أَعنابٍ و نخل» و انواع کشتها، «زَرعاً» و کِشتى که در اطرافش درخت باشد، «حَفَفْناهُما»
و آبها از زیر درختان و کنار مزرعه جارى باشد، «فَجَّرْنا خِلالَهُما نَهَراً» پدید مىآید.
این آیات، گویا پاسخى به درخواست کفّار سرمایهدار است که مىخواستند پیامبر، فقرا را از دور خویش براند تا آنان به گرد حضرت آمده و ایمان آورند، خداوند در پاسخ آنان مىفرماید:
نه فقر نشانهى ذلّت است و نه ثروت نشانهى عزّت انسان. چنانکه در آیه 28 نیز به پیامبرش فرمود: وَ اصْبِرْ نَفْسَکَ مَعَ الَّذِینَ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ ...
پیام ها
1- از سادهترین، فطرىترین و عمومىترین شیوههاى انتقال مطلب، استفاده از تمثیل و ضربالمثل است. «وَ اضْرِبْ لَهُمْ مَثَلًا»
2- تفاوت فقر و غناى انسان، از جانب خداوند حکیم است. جَعَلْنا لِأَحَدِهِما ...
3- کشاورز حقیقى خداست، نه انسان. «حففنا فَجَّرْنا جَعَلْنا»
@ghuraan
أَ أَنتُم أَشَدُّ خَلقاً أَمِ السَّماءُبَناها« رَفَعَ سَمکَها فَسَوَّاها «وَ أَغطَشَ لَیلَها وَ أَخرَجَ ضُحاها» وَ الأَرضَ بَعدَ ذلِکَ دَحاها« أَخرَجَ مِنها ماءَها وَ مَرعاها« وَ الجِبالَ أَرساها» مَتاعاً لَکُم وَ لِأَنعامِکُم«نازعات33
آیا آفرینش شما سختتر است یا آسمانى که او بنا کرده؟سقفش را برافراشت و آنرا استوارساخت
شبش را تیره و روزش را روشن گرداند.بعد از آن،زمین را گسترش داد.و از آن آب و چراگاه بیرون آورد.و کوهها را استوار و پابرجا گردانید.تا وسیله برخوردارى شما و چارپایان شماباشد
پیام ها
1- در تبلیغ،شیوه سؤال بسیار مفید است«أَ أَنتُم أَشَدُّ خَلقاً أَمِ السَّماء
2- بهترین راه خداشناسى،توجّه به نعمتهاى اوست. باید ازمحسوسات براى پى بردن به معقولات استفاده کرد«رَفَعَ سَمکَها فَسَوَّاها
3- دنیابراى ماست،نه ما براى دنیا«مَتاعاًلَکُم وَ لِأَنعامِکُم
4- در کامیابىهاى مادى،انسان و چهارپا درکنارهم هستندآنچه مایه امتیاز انسان ست کمالات معنوى است
5- نعمتها براى بهرهگیرى انسان است،تحریمها و ریاضتهاى نابجا بىمعناست
6- گسترش زمین و گردش آن در فضا،بعداز آفرینش آسمانهاست
@ghuraan
نکته ها
غفلت و بى توجّهى 2گونه ست:
الف: غفلتى که شخص باهشدار بیدار مىشود
ب: غفلتى که مقدّمهى اعراض ست، یعنى شخصِ غافل نمىخواهد بیدار شود. همچون کسى که خودش را به خوابزده که باصدا زدن نیز چشم خودرا بازنمىکند
از آنجا که غالب مردم از معاد و حساب غافلند، خدا این غفلت را به همه مردم نسبت داده وگرنه همیشه گروهى از مردم، استثنا هستند
در آیه 97 همین سوره، به اقرار به غفلت از زبان خود مردم نیز اشاره شده «یا وَیلَنا قَدکُنَّا فی غَفلَةٍ مِن هذا»
نگاهى به مسئله حساب در روز قیامت
آنچه از آیات بدست مىآید این است که:
1- همهى افراد مورد سؤال قرار مىگیرند
2- همهى اعمال مورد محاسبه واقع مىشود
3- همهى احوال مورد رسیدگى قرار مىگیرد
4- از همهى اعضاى بدن انسان سؤال خواهدشد
5- از نعمتهاى الهى سؤال مىشود «ثُمَّ لَتُسئَلُنَّ یَومَئِذٍ عَنِ النَّعیمِ»
6- همه کارها را در هر کجا و و به هر اندازه که باشد حاضر خواهند ساخت «إِن تَکُ مِثْقالَ
@ghuraan
آزادى هاى جنسى در دید اوّل،نوعى لذّت و کامجویى ست،لیکن باتوجّه به عوارض فردى واجتماعى آنها،بزرگترین سقوط وانحراف ست
بى بند و بارى،جسم راذوب،فکر رامشغول،اموال راتباه و اطمینان راسلب مىکند. میل به تشکیل خانواده راازبین مىبرد،فرزندان نامشروع به جامعه تحویل مىدهد،امراض مقاربتى و روانى به ارمغان مىآورد و دریک کلمه،آزادى جنسى،بزرگترین اسارتها رابدنبال دارد
پیام ها
۱-محدودیّت ها و قیودى که در ازدواج مطرح است، رمز لطف خدا به انسان و جامعه بشرى است. «واللّه یریدان یتوب علیکم»
۲-درمسیر شهوترانان گام ننهیدو ازآنان تقلیدنکنیدکه دشمن شمایند«یریدالّذین یتّبعون الشهوات
۳-هوسبازان بى بندوبار،به چیزى جزغرق شدن شمادرشهوات،قانع نمىشوند و مىخواهندشمارفیق راهشان باشید«ان تمیلوا میلاً عظیماً
۴-اخلاق جنسى دراسلام،معتدل و دور ازافراط وتفریط است،ولى هوس پرستان راه افراطى رابراى شمامىخواهند«میلاً عظیماً
۵ -در انتخاب راه دقّت کنیم درآیه2بار کلمه«یُرید»بکاررفته؛یک اراده ازخداى علیم حکیم و یک اراده ازهوسبازان بدخواه. به سراغ کدام اراده هامىرویم «واللّه یرید..یریدالّذین یتّبعون الشهوات
@ghuraan
یَعلَمُ خائِنَةَ الأَعیُنِ وَماتُخفِی الصُّدور
خداوند از خیانت چشمها و آنچه دلها مخفى مىکنند،آگاهاست
نکته ها
نگاه به نامحرم،نگاه تحقیرآمیز به دیگران و نگاه براى تشویق به فساد،از نمونههاى خیانت چشم ات
از امام صادق ع درباره آیه پرسیدند، حضرت فرمود: مراد نگاههاى زیر چشمى است. «ینظر الى الشىء و کانه لا ینظر فذلک خائنة الاعین»
امام کاظم علیه السلام فرمود: هیچ مؤمنى نیست که بعد از گناه ناراحت نشود و اگر ناراحت نشد مؤمن نیست و شفاعت براى او نیست و او ظالم است. سپس این آیه «ما لِلظَّالِمِینَ مِنْ حَمِیمٍ وَ لا شَفِیعٍ یُطاعُ» را تلاوت فرمودند.
@ghuraan
پیام ها
1- ارزشها بر اساس انگیزههاست. یک نگاه با انگیزههاى متفاوت مىتواند عبادت باشد و یا خیانت باشد. «خائِنَةَ الْأَعْیُنِ»
2- ایمان به اینکه خداوند باطن همه چیز را مىداند انسان را از ظلم باز مىدارد. ما لِلظَّالِمِینَ مِنْ حَمِیمٍ ... یَعْلَمُ خائِنَةَ الْأَعْیُنِ
3- علم خداوند تنها به ظاهر نیست، او باطن را هم مىداند. «خائِنَةَ الْأَعْیُنِ وَ ما تُخْفِی الصُّدُورُ»
@ghuraan
به مؤمنان بگو چشم هاى خود را (از نگاه به نامحرمان) فرو گیرند، و عفاف خود را حفظ کنند; این براى آنان پاکیزه تر است; خدا از آنچه انجام مى دهند آگاه است!(نور30)
مفهوم آیه فوق این نیست که مردان در صورت زنان خیره نشوند تا بعضى از آن چنین استفاده کنند که نگاههاى غیر خیره مجاز است، بلکه منظور این است که انسان به هنگام نگاه کردن معمولا منطقه وسیعى را زیر نظر مىگیرد، هر گاه زن نامحرمى در حوزه دید او قرار گرفت چشم را چنان فرو گیرد که آن زن از منطقه دید او خارج شود یعنى به او نگاه نکند اما راه و چاه خود را ببیند و اینکه" غض" را به معنى کاهش گفته اند منظور همین است (دقت کنید)
دومین دستور در آیه فوق همان مساله حفظ" فروج" است.
" فرج" در اصل به معنى و کنایه از عورت مىباشد و ما براى حفظ معنى کنایى آن در فارسى کلمه" دامان" را به جاى آن مىگذاریم.
منظور از"حفظ فرج" بطورى که در روایات واردشده پوشانیدن آن از نگاه کردن دیگران ست
@ghuraan
در حدیثى از امام صادق علیه السلام :
کل آیة فى القرآن فیها ذکر الفروج فهى من الزنا الا هذه الایة فانها من النظر:
" هر آیه اى که در قرآن سخن از حفظ فروج مىگوید، منظور حفظ کردن از زنا است جز این آیه منظور از آن حفظ کردن از نگاه دیگران است"
و از آنجا که گاه به نظر مىرسد که چرا اسلام از این کار که با شهوت و خواست دل بسیارى هماهنگ است نهى کرده، در پایان آیه مىفرماید:" این براى آنها بهتر و پاکیزه تر است" (ذلِکَ أَزْکى لَهُمْ).
سپس به عنوان اخطار براى کسانى که نگاه هوس آلود و آگاهانه به زنان نامحرم مى افکنند و گاه آن را غیر اختیارى قلمداد مىکنند مىگوید:" خداوند از آنچه انجام مىدهید مسلما آگاه است" (إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِما یَصْنَعُونَ).
@ghuraan
شعراء 80
1- در پیدایش بیمارى، خود ما مقصّریم. «مَرِضْتُ» و نفرمود: «أمرضنى»
2- شفا از خداست. دارو وسیله است و تأثیر آن نیز به اراده اوست. «فَهُوَ یَشْفِینِ»
3- شفاى روح و شفاى جسم در کنار هم لازم است. «فَهُوَ یَهْدِینِ- فَهُوَ یَشْفِینِ»
4- در سخن و خطابه، آهنگین بودن کلمات یک ارزش است. «یَهْدِینِ- یَسْقِینِ- یَشْفِینِ- یُحْیِینِ»
5- در جهان بینى الهى، مرگ پایان کار نیست، یکى از مراحل زندگى است. «یُمِیتُنِی ثُمَّ یُحْیِینِ»
6- همه کارهى هستى خداست. (توحید افعالى) «یَهْدِینِ- یَسْقِینِ- یَشْفِینِ- یُحْیِینِ»
@ghuraan
اشاره اى اجمالى به داستان(اصحاب ایکه)که قوم شعیب(ع)بودند و اصحاب حجر که مردم و قوم صالح(ع)بودند تاییددیگرى کرد
ازمغفرت خدا، مأیوس واز رحمت او ناامیدنباشید
نبىء عبادى...و ان عذابى هو العذاب الالیم
مقصودازکلمه(عبادى) مطلق بندگان ست، و سخن آنکس که گفته متقین و یا مخلصین، سخنى است غیرقابل اعتناء
اول فرمود: (اناالغفور...) و دردومى فرمود: (هوالعذاب)، و میفهماند مغفرت و رحمت، و الیم بودن عذاب، به آخرین درجه و نهایت حد خودرسیده اند، بطورى که دیگرنمى توان باهیچ مقیاسى آنها را اندازه گیرى نمود،و چیزى راباآنها قیاس کرد
آرى،هیچ مغفرت و رحمتى نیست مگراینکه ممکن ست فرض شودکه مانعى نگذارد آن مغفرت و رحمت به ما برسد، ویا اندازه گیرى بتواند آنرا اندازه بگیرد، و یا حدى برایش معین نماید ولى خداى تعالى چنین نیست که کسى بتواند جلومغفرت اورا بگیرد(لامعقب لحکمه)ویا بدون مشیت او،امرى آنرا تحدیدنماید
پس بااینحال دیگرجائزنیست کسى ازمغفرت او مایوس و ازروح ورحمتش ناامیدگردد،زیرانمىتوان این یاس ونومیدى رابه مانعى که جلو مغفرت خدارا بگیرد توجیه نمود
تنهاچیزى که مایه وحشت ست و بایدهم باشد ترس ازخود خداست
@ghuraan
نوح 10
هدف انبیا نجات بشر از قهر الهى است. از اول سوره تا اینجا، سه مرتبه سخن از استغفار شد.
آیه سوم: «یَغْفِرْ لَکُمْ»،
آیه هفتم: «دَعَوْتُهُمْ لِتَغْفِرَ لَهُمْ»
و این آیه: «اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ»
پیام ها
1- از انسان استغفار، از خدا بخشش. اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ ... إِنَّهُ کانَ غَفَّاراً
2- عفو و بخشش، از سنّت هاى الهى است. «کانَ غَفَّاراً»
3- براى دعوت به خیر، تشویق معنوى و مادى لازم است. غَفَّاراً ... مِدْراراً
4- آمرزش گناهان، زمینه دریافت الطاف بعدى است. اسْتَغْفِرُوا ... یُرْسِلِ السَّماءَ عَلَیْکُمْ مِدْراراً
5- باران، یکى از مهم ترین نعمتهاى الهى است. «یُرْسِلِ السَّماءَ عَلَیْکُمْ مِدْراراً»
@ghuraan
هَل أَتاکَ حَدیثُ ضَیفِ إِبراهیمَ المُکرَمِینَ«24» إِذدَخَلُوا عَلَیهِ فَقالواسَلاماً قالَ سَلامٌ قَومٌ مُنکَرُون«25»
آیا داستان میهمانان گرامى ابراهیم به تو رسیده است؟ آنگاه که بر او وارد شدند و سلام گفتند.
(ابراهیم در پاسخ) گفت: سلام، شما را نمىشناسم
نکته ها
«راغ» بمعناى آن ست که انسان به گونهاى از حضور حاضران بیرون برود که نفهمند براى چه کارى مىرود
گروهى از فرشتگان براى بشارت تولّد فرزند، به خانه حضرت ابراهیم وارد شدند امّا آن حضرت آنان را نشناخت ولى با این حال به خانه دعوت کرد و اسباب پذیرایى را فراهم نمود
امّا چون دید که غذا نمىخورند، نگران شد و دلیل آن را پرسید و آنان خود را معرّفى کردند
در مواردى، فرشتگان به شکل انسان ظاهر شدهاند که نمونههایى از آن در قرآن آمده، همچون: نزول جبرئیل بر حضرت مریم(س) حضور هاروت و ماروت در حکومت سلیمان و نزول فرشتگان بر حضرت ابراهیم
آداب مهمانى:
1. مهمان، محترم ست. ضَیفِ ... المُکرَمینَ
2. مهمان، وقتى وارد شد، سلام کند «فَقالُوا سَلاماً»
3. جواب سلام او لازم ست «قال سَلامٌ»
4. صاحب خانه دور از چشم مهمان به سراغ تهیه غذا برود
و...
@ghuraan
5. غذا را در خانه و به کمک خانواده تهیه کنیم «إِلى أَهلِهِ»
6. پذیرایى سریع باشد «فَجاءَ» (حرف «فاء» نشانه سرعت و زمانى کوتاه است)
7. بهترین غذاها فراهم شود. «بِعِجلٍ سَمینٍ»
8. مهمان را نزد سفره نبریم، بلکه سفره را نزد مهمان بیاندازیم «فَقَرَّبَهُ إِلَیهِم»
9. از مهمان نپرسیم که غذا خوردهاى یا نه. «فَراغَ إِلى أَهلِهِ فَجاءَ» (حضرت ابراهیم بدون پرسش به سراغ خانواده و تهیه غذا رفت)
10. شخصاً از مهمان پذیرایى کنیم. «فَجاءَ» (خود حضرت غذا آورد)
11. غذا در دسترس مهمان باشد. «فَقَرَّبَهُ إِلَیْهِمْ»
12. مهمان غذا را بپذیرد و میل کند، که صاحب خانه دغدغه نداشته باشد «أَ لا تَأْکُلُونَ»
13. اول پذیرایى، بعد گفتگو. فَجاءَ بِعِجْلٍ سَمینٍ ... بعد پرسیدند: «فَما خَطْبُکُمْ أَیُّهَا الْمُرْسَلُونَ»
14. اگر مهمان خبر تلخ و شیرینى دارد، اول خبر شیرین و سپس تلخ را عنوان کند. بَشَّرُوهُ ...
أُرْسِلْنا إِلى قَوْمٍ مُجْرِمینَ (ابتدا بشارت فرزند سپس نزول عذاب بر مجرمان)
@ghuraan
پیام ها
1- سرگذشت ابراهیم و مهمانان او شایان شنیدن و آموختن است «هَلْ أَتاکَ»
2- در ارشاد و هدایت، هم از شیوه تمثیل استفاده کنیم و هم از شیوه داستان «مثل
أَنَّکُمْ تَنْطِقُونَ هَلْ أَتاکَ حَدِیثُ ...»
3- مهمانى، یک ارزش و گرامى داشتن مهمان، سیرهى ابراهیمى است «ضَیْفِ إِبْراهیمَ الْمُکْرَمِینَ»
4- در سلام کردن، همهى واردان سلام کنند نه بعضى «فَقالُوا سَلاماً»
5- سلام کردن، باید سریع و بلافاصله پس از ملاقات باشد «فَقالُوا» (حرف «فاء» نشانه سرعت و زمانى کوتاه است)
6- آغاز سخن با سلام، یکادب آسمانى حتّى میان فرشتگان است «فَقالُوا سَلاماً»
7- سلام دیگران را پاسخ دهیم گرچه ناشناس باشند «قالَ سَلامٌ قَوْمٌ مُنْکَرُونَ»
8- مهمان گرامى است، گرچه ناشناس باشد. ضَیْفِ ... الْمُکْرَمِینَ ... قَوْمٌ مُنْکَرُونَ
9- علم حضرت ابراهیم پیامبر، محدود بود «قَوْمٌ مُنْکَرُونَ» (مهمانان را نشناخت)
10- از مهمانان ناشناس نیز پذیرایى کنیم. قَوْمٌ مُنْکَرُونَ فَراغَ إِلى أَهْلِهِ ...
11- آشپزخانه نباید در معرض دید مهمان باشد
12- زن و مرد در تهیه غذا و پذیرایى از مهمان، مشارکت کنند
13- میزبان باید نسبت به پذیرایى از میهمان و حالات او حسّاس باشد «فَقَرَّبَهُ إِلَیْهِمْ قالَ أَ لا تَأْکُلُونَ»
14- فرشته حتّى اگر به صورت انسان درآید، غذا نمىخورد
@ghuraan
1- سرگذشت ابراهیم و مهمانان او شایان شنیدن و آموختن است. «هَلْ أَتاکَ»
2- در ارشاد و هدایت، هم از شیوه تمثیل استفاده کنیم و هم از شیوه داستان. «مثل
أَنَّکُمْ تَنْطِقُونَ هَلْ أَتاکَ حَدِیثُ ...»
3- مهمانى، یک ارزش و گرامى داشتن مهمان، سیرهى ابراهیمى است. «ضَیْفِ إِبْراهِیمَ الْمُکْرَمِینَ»
4- در سلام کردن، همهى واردان سلام کنند نه بعضى. «فَقالُوا سَلاماً»
5- سلام کردن، باید سریع و بلافاصله پس از ملاقات باشد. «فَقالُوا» (حرف «فاء» نشانه سرعت و زمانى کوتاه است)
6- آغاز سخن با سلام، یکادب آسمانى حتّى میان فرشتگان است. «فَقالُوا سَلاماً»
7- سلام دیگران را پاسخ دهیم گرچه ناشناس باشند. «قالَ سَلامٌ قَوْمٌ مُنْکَرُونَ»
8- مهمان گرامى است، گرچه ناشناس باشد. ضَیْفِ ... الْمُکْرَمِینَ ... قَوْمٌ مُنْکَرُونَ
9- علم حضرت ابراهیم پیامبر، محدود بود. «قَوْمٌ مُنْکَرُونَ» (مهمانان را نشناخت)
10- از مهمانان ناشناس نیز پذیرایى کنیم. قَوْمٌ مُنْکَرُونَ فَراغَ إِلى أَهْلِهِ ...
11- آشپزخانه نباید در معرض دید مهمان باشد. فَراغَ إِلى أَهْلِهِ فَجاءَ ...
12- زن و مرد در تهیه غذا و پذیرایى از مهمان، مشارکت کنند. «فَراغَ إِلى أَهْلِهِ فَجاءَ»
13- میزبان باید نسبت به پذیرایى از میهمان و حالات او حسّاس باشد. «فَقَرَّبَهُ إِلَیْهِمْ قالَ أَ لا تَأْکُلُونَ»
14- فرشته حتّى اگر به صورت انسان درآید، غذا نمىخورد. «قالَ أَ لا تَأْکُلُونَ»
💢انگیزههای شرک💢
[۱]
مردم، یا به خاطر قدرت به سراغ کسی میروند که قرآن میفرماید: تمام مردم حتّی قدرت آفریدن یک مگس را ندارند، «لن یخلقوا ذباباً و لو اجتمعوا له» [۲]
یا برای لقمه نانی به سراغ این وآن میروند، که قرآن میفرماید: «لایملکون لکم رزقاً» [۳]
یا به خاطر رسیدن به عزّت به سراغ کسی میروند که قرآن میفرماید: «فانّ العزّة للّه جمیعاً» [۴]
یا به خاطر نجات از مشکلات، دور کسی جمع میشوند که قرآن میفرماید: «فلایملکون کشف الضرّ عنهم» [۵]
و در جای دیگر میفرماید: کسانی که به جای خدا به سراغشان میروید، بندگانی مثل خودتان هستند: «عباد امثالکم» [۶] چرا شما بهترین آفریننده را رها میکنید و به دیگران توجّه دارید؟ «تذرون احسن الخالقین» [۷]
[۱]: ۴۶. ذیل آیه ۱۳ سوره لقمان.
[۲]: ۴۷. حج، ۷۳.
[۳]: ۴۸. عنکبوت، ۱۷.
[۴]: ۴۹. نساء، ۱۳۹.
[۵]: ۵۰. اسراء، ۵۶.
[۶]: ۵۱. اعراف، ۱۹۴.
[۷]: ۵۲. صافّات، ۱۳۵.
💢نشانههای شرک💢
🔹یکی از نشانههای شرک، بهانه گیری در برابر قانون الهی است. قرآن به بعضی از آنها اشاره نموده، میفرماید:
* آیا هرگاه پیامبر قانونی آورد که با سلیقه ی شما هماهنگ نبود، تکبّر میورزید؟ «أفکلّما جاءکم رسول بما لاتهوی انفسکم استکبرتم» [۸]
* همین که فرمان جهاد میرسید، میگفتند: چرا به ما دستور جنگ و جهاد دادید؟ «لِمَ کتَبتَ علینا القِتال» [۹]
* هنگامی که غذا برای گروهی از بنی اسرائیل رسید، گفتند: چرا این غذا؟ «لن نَصبِرَ علی طعام واحد» [۱۰]
ص: ۲۰
* هرگاه خداوند مثالی میزد، میگفتند: چرا این مثال؟ «ماذا اراد اللّه بهذا مثلاً» [۱]
🔸نشانه ی دیگر شرک، برتری دادن فامیل، مال، مقام و... بر اجرای دستور خدا است. در آیه ۲۴ سوره توبه میخوانیم: اگر پدران، فرزندان، برادران، همسران، فامیل، ثروت، تجارت و مسکن نزد شما از خدا و رسول و جهاد در راه او محبوب تر باشد، منتظر قهر خدا باشید.
شرک به قدری خطرناک است که با وجود آن که قرآن چهار مرتبه در کنار توحید، به احسانِ والدین سفارش کرده، امّا اگر والدین فرزند خود را به غیر خدا فرا خوانند، قرآن میفرماید: نباید از آنها اطاعت کرد. [۲]
[۸]: ۵۳. بقره، ۸۷.
[۹]: ۵۴. نساء، ۷۷.
[۱۰]: ۵۵. بقره، ۶۱.
[۱]: ۵۶. بقره، ۲۶.
[۲]: ۵۷. عنکبوت، ۸ و لقمان، ۱۵.
💢آثار شرک💢
۱. حبط عمل:
شرک، کارهای خوب انسان را از بین میبرد، همان گونه که آتش، درختانِ سبز یک جنگل را از بین میبرد. قرآن، خطاب به پیامبر میفرماید: «لئن اشرکت لیحبطنّ عملک» [۳] اگر مشرک شوی، تمام اعمالت نابود میشود.
۲. اضطراب و نگرانی:
هدف یک فرد خداپرست و موحّد، راضی کردن خدای یکتاست که زود راضی میشود، امّا کسی که به جای خدا در فکر راضی کردن دیگران باشد، دائماً گرفتار اضطراب و نگرانی است. زیرا تعداد مردم زیاد است و هر کدام هم خواستهها و توقّعات گوناگونی دارند.
حضرت یوسف علیه السلام در زندان به دوستان مشرک خود فرمود: «ءارباب متفرّقون خیرام اللّه الواحد القهّار» [۴]، آیا چند سرپرست و ارباب بهتر است یا یک خدای واحد.
قرآن میفرماید: مثال کسی که از خدا جدا شود، مثال کسی است که از آسمان پرتاب شود و طعمه ی انواع پرندگان قرار گیرد و هر ذرّه ی او به مکان دوری پرتاب شود. «و مَن یشرک باللّه فکانّما خَرَّ من السّماء فتَخطَفه الطیَر او تَهوی به الرّیح فی مکان سَحیق» [۵]
آری، توحید و بندگی خالص خداوند، قلعه ی محکمی است که انسان را از هدر رفتن، به هرکس دل بستن، دور هرکس چرخیدن، به هرکس امید داشتن، تملّق و ستایش از هرکس و ترسیدن از هرکس، حفظ میکند. در حدیث میخوانیم: «کلمة لااله الاّاللّه حِصنی فمن دَخل حِصنی أمِنَ من عذابی» [۱]، توحید قلعه و دژ محکمی است که هرکس در آن وارد شود، از عذاب خداوند در امان خواهد بود.
۳. اختلاف و تفرقه:
در جامعه ی توحیدی، محور همه چیز خداوند است، رهبر، قانون و راه را خدا تعیین میکند و همه دور همان محور میچرخند، ولی در جامعه ی شرک آلود، به جای خدای واحد، طاغوت ها، سلیقهها و راههای متعدّد وجود دارد و مردم را دچار اختلاف و تفرقه مینماید. قرآن میفرماید: «لاتکونوا من المشرکین من الّذین فرّقوا دینهم» [۲] از مشرکان نباشید، از کسانی که (به خاطر سلیقههای شخصی و نظریّات از پیش ساخته)، عامل تفرقه میشوند.
۴. خواری و ذلّت در قیامت:
قرآن میفرماید: «لاتَجعل مع اللّه الهاً آخَرَ فتُلقی فی جهنّم مَلوماً مَخذولاً» [۳] با خدای واحد، معبود دیگری قرار ندهید که با ملامت به دوزخ پرتاب خواهید شد.
[۳]: ۵۸. زمر، ۶۵.
[۴]: ۵۹. یوسف، ۳۹.
[۵]: ۶۰. حج، ۳۱.
[۱]: ۶۱. بحار، ج ۴۹، ص ۱۲۷.
[۲]: ۶۲. روم، ۳۲.
[۳]: ۶۳. اسراء، ۳۸. زمانی شاه ایران با تکیه بر ابرقدرتها مردم ایران را سرکوب میکرد، ولی چیزی نگذشت که گریه کنان و با ذلّت گریخت و این است معنای آیه که میفرماید: به سراغ غیر خدا رفتن عاقبتی جز سرافکندگی ندارد.
💢مبارزه با شرک💢
اوّلین پیام و هدف تمام انبیا، مبارزه با شرک و دعوت به بندگی خالصانه خداوند است. «ولقد بعثنا فی کلّ اُمّة رسولاً اَنِ اعبدوا اللّه واجتنبوا الطاغوت» [۴]
تمام گناهان، مورد عفو قرار میگیرد، جز شرک. «اِنّ اللّه لایغفر ان یشرک به و یغفر مادون ذلک» [۵] انبیا مأمور بودند با صراحت کامل از انواع شرکها برائت جویند. [۶] شریک قرار دادن
ص: ۲۲
برای خداوند مردود است، گرچه درصد آن بسیار کم باشد. اگر ۹۹%!ک(MISSING)ار برای خداوند و تنها یک درصد آن برای غیر خدا باشد، تمام کار باطل است. چنانکه قرآن میفرماید: «و اعبدوا اللّه و لا تشرکوا به شیئاً» [۱]
نه تنها بتها و طاغوت ها، بلکه انبیا و اولیای الهی نیز نباید شریک خداوند قرار گیرند. خداوند به حضرت عیسی میفرماید: آیا تو به مردم گفتی که من و مادرم را شریک خدا قرار دهید. «ء انتَ قلتَ للناس اتّخذونی وامّی الهَین من دون اللّه» [۲] شریک دانستن برای خداوند، افترا، تهمت و گناه بزرگ است. «و مَن یشرک باللّه فقد افتری اثماً عظیماً» [۳]
شرک، به قدری منفور است که خداوند میفرماید: پیامبر و مؤمنین حقّ ندارند برای مشرکان، حتّی اگر از خویشاوندانشان باشند، استغفار نمایند. «ما کان للنبیّ والّذین آمنوا اَن یستغفروا للمشرکین و لو کانوا اولی قُربی» [۴]
اسلام، با استدلال و منطق به مبارزه با شرک میپردازد و میفرماید: غیر خدا چه آفریده که شما به آن دل بسته اید؟! «ماذا خلقوا من الارض» [۵] مرگ و حیات شما به دست کیست؟ عزّت و ذلّت شما به دست کیست؟
آری، رها کردن خداوندی که قدرت و علم بی نهایت دارد و به سراغ افراد و اشیائی رفتن که هیچ کاری به دستشان نیست، بزرگ ترین ظلم به انسانیّت است. اسیر جماد و انسان شدن و تکیه به صنعت کردن و کمک از عاجز خواستن خردمندانه نیست. یکی از اهداف نقل داستانها و تاریخ گذشتگان در قرآن، ریشه کن کردن رگههای شرک است.
[۴]: ۶۴. نحل، ۳۶.
[۵]: ۶۵. نساء، ۴۸ و ۱۱۶.
[۶]: ۶۶. هود، ۵۴.
[۱]: ۶۷. نساء، ۳۶.
[۲]: ۶۸. مائده، ۱۱۶.
[۳]: ۶۹. نساء، ۴۸.
[۴]: ۷۰. توبه، ۱۱۳.
[۵]: ۷۱. فاطر، ۴۰.
آزادى هاى جنسى در دید اوّل،نوعى لذّت و کامجویى ست،لیکن باتوجّه به عوارض فردى واجتماعى آنها،بزرگترین سقوط وانحراف ست
بى بند و بارى،جسم راذوب،فکر رامشغول،اموال راتباه و اطمینان راسلب مىکند. میل به تشکیل خانواده راازبین مىبرد،فرزندان نامشروع به جامعه تحویل مىدهد،امراض مقاربتى و روانى به ارمغان مىآورد و دریک کلمه،آزادى جنسى،بزرگترین اسارتها رابدنبال دارد
پیام ها
۱-محدودیّت ها و قیودى که در ازدواج مطرح است، رمز لطف خدا به انسان و جامعه بشرى است. «واللّه یریدان یتوب علیکم»
۲-درمسیر شهوترانان گام ننهیدو ازآنان تقلیدنکنیدکه دشمن شمایند«یریدالّذین یتّبعون الشهوات
۳-هوسبازان بى بندوبار،به چیزى جزغرق شدن شمادرشهوات،قانع نمىشوند و مىخواهندشمارفیق راهشان باشید«ان تمیلوا میلاً عظیماً
۴-اخلاق جنسى دراسلام،معتدل و دور ازافراط وتفریط است،ولى هوس پرستان راه افراطى رابراى شمامىخواهند«میلاً عظیماً
۵ -در انتخاب راه دقّت کنیم درآیه2بار کلمه«یُرید»بکاررفته؛یک اراده ازخداى علیم حکیم و یک اراده ازهوسبازان بدخواه. به سراغ کدام اراده هامىرویم «واللّه یرید..یریدالّذین یتّبعون الشهوات
@ghuraan
یَعلَمُ خائِنَةَ الأَعیُنِ وَماتُخفِی الصُّدور
خداوند از خیانت چشمها و آنچه دلها مخفى مىکنند،آگاهاست
نکته ها
نگاه به نامحرم،نگاه تحقیرآمیز به دیگران و نگاه براى تشویق به فساد،از نمونههاى خیانت چشم ات
از امام صادق ع درباره آیه پرسیدند، حضرت فرمود: مراد نگاههاى زیر چشمى است. «ینظر الى الشىء و کانه لا ینظر فذلک خائنة الاعین»
امام کاظم علیه السلام فرمود: هیچ مؤمنى نیست که بعد از گناه ناراحت نشود و اگر ناراحت نشد مؤمن نیست و شفاعت براى او نیست و او ظالم است. سپس این آیه «ما لِلظَّالِمِینَ مِنْ حَمِیمٍ وَ لا شَفِیعٍ یُطاعُ» را تلاوت فرمودند.
@ghuraan
پیام ها
1- ارزشها بر اساس انگیزههاست. یک نگاه با انگیزههاى متفاوت مىتواند عبادت باشد و یا خیانت باشد. «خائِنَةَ الْأَعْیُنِ»
2- ایمان به اینکه خداوند باطن همه چیز را مىداند انسان را از ظلم باز مىدارد. ما لِلظَّالِمِینَ مِنْ حَمِیمٍ ... یَعْلَمُ خائِنَةَ الْأَعْیُنِ
3- علم خداوند تنها به ظاهر نیست، او باطن را هم مىداند. «خائِنَةَ الْأَعْیُنِ وَ ما تُخْفِی الصُّدُورُ»
@ghuraan
به مؤمنان بگو چشم هاى خود را (از نگاه به نامحرمان) فرو گیرند، و عفاف خود را حفظ کنند; این براى آنان پاکیزه تر است; خدا از آنچه انجام مى دهند آگاه است!(نور30)
مفهوم آیه فوق این نیست که مردان در صورت زنان خیره نشوند تا بعضى از آن چنین استفاده کنند که نگاههاى غیر خیره مجاز است، بلکه منظور این است که انسان به هنگام نگاه کردن معمولا منطقه وسیعى را زیر نظر مىگیرد، هر گاه زن نامحرمى در حوزه دید او قرار گرفت چشم را چنان فرو گیرد که آن زن از منطقه دید او خارج شود یعنى به او نگاه نکند اما راه و چاه خود را ببیند و اینکه" غض" را به معنى کاهش گفته اند منظور همین است (دقت کنید)
دومین دستور در آیه فوق همان مساله حفظ" فروج" است.
" فرج" در اصل به معنى و کنایه از عورت مىباشد و ما براى حفظ معنى کنایى آن در فارسى کلمه" دامان" را به جاى آن مىگذاریم.
منظور از"حفظ فرج" بطورى که در روایات واردشده پوشانیدن آن از نگاه کردن دیگران ست
@ghuraan
در حدیثى از امام صادق علیه السلام :
کل آیة فى القرآن فیها ذکر الفروج فهى من الزنا الا هذه الایة فانها من النظر:
" هر آیه اى که در قرآن سخن از حفظ فروج مىگوید، منظور حفظ کردن از زنا است جز این آیه منظور از آن حفظ کردن از نگاه دیگران است"
و از آنجا که گاه به نظر مىرسد که چرا اسلام از این کار که با شهوت و خواست دل بسیارى هماهنگ است نهى کرده، در پایان آیه مىفرماید:" این براى آنها بهتر و پاکیزه تر است" (ذلِکَ أَزْکى لَهُمْ).
سپس به عنوان اخطار براى کسانى که نگاه هوس آلود و آگاهانه به زنان نامحرم مى افکنند و گاه آن را غیر اختیارى قلمداد مىکنند مىگوید:" خداوند از آنچه انجام مىدهید مسلما آگاه است" (إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِما یَصْنَعُونَ).
@ghuraan
شعراء 80
1- در پیدایش بیمارى، خود ما مقصّریم. «مَرِضْتُ» و نفرمود: «أمرضنى»
2- شفا از خداست. دارو وسیله است و تأثیر آن نیز به اراده اوست. «فَهُوَ یَشْفِینِ»
3- شفاى روح و شفاى جسم در کنار هم لازم است. «فَهُوَ یَهْدِینِ- فَهُوَ یَشْفِینِ»
4- در سخن و خطابه، آهنگین بودن کلمات یک ارزش است. «یَهْدِینِ- یَسْقِینِ- یَشْفِینِ- یُحْیِینِ»
5- در جهان بینى الهى، مرگ پایان کار نیست، یکى از مراحل زندگى است. «یُمِیتُنِی ثُمَّ یُحْیِینِ»
6- همه کارهى هستى خداست. (توحید افعالى) «یَهْدِینِ- یَسْقِینِ- یَشْفِینِ- یُحْیِینِ»
@ghuraan
اشاره اى اجمالى به داستان(اصحاب ایکه)که قوم
شعیب(ع)بودند و اصحاب حجر که مردم و قوم صالح(ع)بودند تاییددیگرى کرد
ازمغفرت خدا، مأیوس واز رحمت او ناامیدنباشید
نبىء عبادى...و ان عذابى هو العذاب الالیم
مقصودازکلمه(عبادى) مطلق بندگان ست، و سخن آنکس که گفته متقین و یا مخلصین، سخنى است غیرقابل اعتناء
اول فرمود: (اناالغفور...) و دردومى فرمود: (هوالعذاب)، و میفهماند مغفرت و رحمت، و الیم بودن عذاب، به آخرین درجه و نهایت حد خودرسیده اند، بطورى که دیگرنمى توان باهیچ مقیاسى آنها را اندازه گیرى نمود،و چیزى راباآنها قیاس کرد
آرى،هیچ مغفرت و رحمتى نیست مگراینکه ممکن ست فرض شودکه مانعى نگذارد آن مغفرت و رحمت به ما برسد، ویا اندازه گیرى بتواند آنرا اندازه بگیرد، و یا حدى برایش معین نماید ولى خداى تعالى چنین نیست که کسى بتواند جلومغفرت اورا بگیرد(لامعقب لحکمه)ویا بدون مشیت او،امرى آنرا تحدیدنماید
پس بااینحال دیگرجائزنیست کسى ازمغفرت او مایوس و ازروح ورحمتش ناامیدگردد،زیرانمىتوان این یاس ونومیدى رابه مانعى که جلو مغفرت خدارا بگیرد توجیه نمود
تنهاچیزى که مایه وحشت ست و بایدهم باشد ترس ازخود خداست
نوح 10
هدف انبیا نجات بشر از قهر الهى است. از اول سوره تا اینجا، سه مرتبه سخن از استغفار شد.
آیه سوم: «یَغْفِرْ لَکُمْ»،
آیه هفتم: «دَعَوْتُهُمْ لِتَغْفِرَ لَهُمْ»
و این آیه: «اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ»
پیام ها
1- از انسان استغفار، از خدا بخشش. اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ ... إِنَّهُ کانَ غَفَّاراً
2- عفو و بخشش، از سنّت هاى الهى است. «کانَ غَفَّاراً»
3- براى دعوت به خیر، تشویق معنوى و مادى لازم است. غَفَّاراً ... مِدْراراً
4- آمرزش گناهان، زمینه دریافت الطاف بعدى است. اسْتَغْفِرُوا ... یُرْسِلِ السَّماءَ عَلَیْکُمْ مِدْراراً
5- باران، یکى از مهم ترین نعمتهاى الهى است. «یُرْسِلِ السَّماءَ عَلَیْکُمْ مِدْراراً»
@ghuraan
هَل أَتاکَ حَدیثُ ضَیفِ إِبراهیمَ المُکرَمِینَ«24» إِذدَخَلُوا عَلَیهِ فَقالواسَلاماً قالَ سَلامٌ قَومٌ مُنکَرُون«25»
آیا داستان میهمانان گرامى ابراهیم به تو رسیده است؟ آنگاه که بر او وارد شدند و سلام گفتند.
(ابراهیم در پاسخ) گفت: سلام، شما را نمىشناسم
نکته ها
«راغ» بمعناى آن ست که انسان به گونهاى از حضور حاضران بیرون برود که نفهمند براى چه کارى مىرود
گروهى از فرشتگان براى بشارت تولّد فرزند، به خانه حضرت ابراهیم وارد شدند امّا آن حضرت آنان را نشناخت ولى با این حال به خانه دعوت کرد و اسباب پذیرایى را فراهم نمود
امّا چون دید که غذا نمىخورند، نگران شد و دلیل آن را پرسید و آنان خود را معرّفى کردند
در مواردى، فرشتگان به شکل انسان ظاهر شدهاند که نمونههایى از آن در قرآن آمده، همچون: نزول جبرئیل بر حضرت مریم(س) حضور هاروت و ماروت در حکومت سلیمان و نزول فرشتگان بر حضرت ابراهیم
آداب مهمانى:
1. مهمان، محترم ست. ضَیفِ ... المُکرَمینَ
2. مهمان، وقتى وارد شد، سلام کند «فَقالُوا سَلاماً»
3. جواب سلام او لازم ست «قال سَلامٌ»
4. صاحب خانه دور از چشم مهمان به سراغ تهیه غذا برود
و...
هل اتیک حدیث ضیف ابراهیم... 2
5. غذا را در خانه و به کمک خانواده تهیه کنیم «إِلى أَهلِهِ»
6. پذیرایى سریع باشد «فَجاءَ» (حرف «فاء» نشانه سرعت و زمانى کوتاه است)
7. بهترین غذاها فراهم شود. «بِعِجلٍ سَمینٍ»
8. مهمان را نزد سفره نبریم، بلکه سفره را نزد مهمان بیاندازیم «فَقَرَّبَهُ إِلَیهِم»
9. از مهمان نپرسیم که غذا خوردهاى یا نه. «فَراغَ إِلى أَهلِهِ فَجاءَ» (حضرت ابراهیم بدون پرسش به سراغ خانواده و تهیه غذا رفت)
10. شخصاً از مهمان پذیرایى کنیم. «فَجاءَ» (خود حضرت غذا آورد)
11. غذا در دسترس مهمان باشد. «فَقَرَّبَهُ إِلَیْهِمْ»
12. مهمان غذا را بپذیرد و میل کند، که صاحب خانه دغدغه نداشته باشد «أَ لا تَأْکُلُونَ»
13. اول پذیرایى، بعد گفتگو. فَجاءَ بِعِجْلٍ سَمینٍ ... بعد پرسیدند: «فَما خَطْبُکُمْ أَیُّهَا الْمُرْسَلُونَ»
14. اگر مهمان خبر تلخ و شیرینى دارد، اول خبر شیرین و سپس تلخ را عنوان کند. بَشَّرُوهُ ...
أُرْسِلْنا إِلى قَوْمٍ مُجْرِمینَ (ابتدا بشارت فرزند سپس نزول عذاب بر مجرمان)
هل اتیک حدیث ضیف ابراهیم... 3
پیام ها
1- سرگذشت ابراهیم و مهمانان او شایان شنیدن و آموختن است. «هَلْ أَتاکَ»
2- در ارشاد و هدایت، هم از شیوه تمثیل استفاده کنیم و هم از شیوه داستان. «مثل
أَنَّکُمْ تَنْطِقُونَ هَلْ أَتاکَ حَدِیثُ ...»
3- مهمانى، یک ارزش و گرامى داشتن مهمان، سیرهى ابراهیمى است. «ضَیْفِ إِبْراهِیمَ الْمُکْرَمِینَ»
4- در سلام کردن، همهى واردان سلام کنند نه بعضى. «فَقالُوا سَلاماً»
5- سلام کردن، باید سریع و بلافاصله پس از ملاقات باشد. «فَقالُوا» (حرف «فاء» نشانه سرعت و زمانى کوتاه است)
6- آغاز سخن با سلام، یکادب آسمانى حتّى میان فرشتگان است. «فَقالُوا سَلاماً»
7- سلام دیگران را پاسخ دهیم گرچه ناشناس باشند. «قالَ سَلامٌ قَوْمٌ مُنْکَرُونَ»
8- مهمان گرامى است، گرچه ناشناس باشد. ضَیْفِ ... الْمُکْرَمِینَ ... قَوْمٌ مُنْکَرُونَ
9- علم حضرت ابراهیم پیامبر، محدود بود. «قَوْمٌ مُنْکَرُونَ» (مهمانان را نشناخت)
10- از مهمانان ناشناس نیز پذیرایى کنیم. قَوْمٌ مُنْکَرُونَ فَراغَ إِلى أَهْلِهِ ...
11- آشپزخانه نباید در معرض دید مهمان باشد. فَراغَ إِلى أَهْلِهِ فَجاءَ ...
12- زن و مرد در تهیه غذا و پذیرایى از مهمان، مشارکت کنند. «فَراغَ إِلى أَهْلِهِ فَجاءَ»
13- میزبان باید نسبت به پذیرایى از میهمان و حالات او حسّاس باشد. «فَقَرَّبَهُ إِلَیْهِمْ قالَ أَ لا تَأْکُلُونَ»
14- فرشته حتّى اگر به صورت انسان درآید، غذا نمىخورد. «قالَ أَ لا تَأْکُلُونَ»
@ghuraan
إِنَّاعَرَضنَاالأَمَانَةَ عَلَى السَّمواتِ وَالأَرضِ وَالجِبالِ فَأَبَینَ أَن یَحمِلنَهاوَأَشفَقنَ مِنهَاوَحَمَلَها الإِنسَانُ إِنَّهُ کانَ ظَلومًاجَهولًا(احزاب-72)
از پذیرش امانتى بزرگ به وسیله انسان خبر داده است. امانتى که آسمان ها، زمین و کوه ها از پذیرش آن سرباز زدند و از آن هراسیدند؛ ولى انسان آن را پذیرفت؛ از همین رو برخى این آیه را «آیه امانت»نام نهاده اند
ترجمه:
ما این امانت را برآسمانها و زمین وکوهها عرضه داشتیم،از تحمل آن سرباز زدند و از آن ترسیدند انسان آن امانت بردوش گرفت،که او ستمکارونادان بود زیرااو میتواند عادل و یاظالم عالم ویاجاهل باشد
امانت الهى مسئولیّتآورست آنکه امانت راحفظ کندمشمول رحمت وآنکه باکفر وشرک،خیانت کند،کیفر مىبیند
عدم توجه جدی به وظایفی که انسان دربرابر خالق خویش داردموجب سرپیچی ازفرامین وی و ستم درابعادواشکال مختلف آن میگردداین وضعیتی ست که اکثرمردم جهان گرفتارآنندالبته نه مطلق،بلکه نسبی ونه یکسان بلکه بامراتب مختلف ومسلما این مسأله درمان پذیرست ویکی ازفلسفه های بعثت انبیا درمان بیماری باشد
منظور از امانتی که در آیه👆ذکر شده تفاسیر متعددی هست:
۱. منظور از امانت ولایت الهیه و کمال صفت عبودیت است که از طریق معرفت و عمل صالح حاصل می شود
۲. منظور صفت اختیار و آزادی اراده است
۳. منظور عقل است که ملاک تکلیف و مناط ثواب و عقاب است
۴. منظور معرفه الله است
۵. منظور ولایت اهل بیت است
و جمع اینها به این است که امانت الهی همان قابلیت تکامل به صورت نامحدود، آمیخته با اراده و اختیار و رسیدن به مقام انسان کامل و بنده خاص خدا و پذیرش ولایت الهیه از مسیر ولایت اهل بیت که البته همه مواهب الهی امانت های خدا هستند ولی این امور از اهمیت بالاتری برخوردار است.
@ghuraan
لا ترکه الابصار
کلمه «بَصَر»بمعناى چشم و هم به معناى بصیرت
بنابراین آیه رامى توان چنین معنا کرد: نه چشم ظاهرى،خدا را مى بیند و نه دل به عمق معرفت او راهى دارد
«لطیف»چند معنى دارد:
۱- آنکه عطاى خودرا کم بشمارد و طاعت مردم را بسیار،
۲- دقیق،رسیدگى پنهانى به امور و باریک بینى
۳- خالق اشیاى ظریف و ناپیدا
۴- اهل مدارا و رفاقت،
۵ - پاداش دهنده اهل وفا و بخشاینده اهل جفا
امام رضا(ع):افکار و اوهام برخدا احاطه ندارد و ذات او آنگونه که هست قابل ادراک نیست
خدا، هرگز دیدنى نیست.همین که حضرت موسى از زبان مردم درخواست دیدن خدا را نمود،پاسخ شنید:«لَن تَرانِى»هرگز مرا نخواهى دید
برخى از اهل سنّت گفته اند:خدا در قیامت دیده مى شود و به آیاتى همچون «الى ربّها ناظِرَة»استدلال مى کنند.غافل از آنکه خدا،جسم و مادّه نیست و مراد از نظر به خدا،نگاه باچشم دل است،زیرا دیدن باچشم،جایى ست که چیزى داراى جسم،مکان،محدودیّت،رنگ و... باشد و همه اینها نشانه نیاز و عجز ست که خدا از این نقص ها مبرّا مى باشد
امام على(ع):نه تنها چشم او را نمى بیند، بلکه وهم و فکر نیز نمى تواند بر او احاطه کند
سعدى در ترسیم این مطلب مى گوید:
اى برتر از خیال و قیاس و گمان و وهم و از آنچه گفته اند و شنیدیم و خوانده ایم
مجلس تمام گشت و به آخر رسید عمر ما همچنان در اوّل وصف تو مانده ایم
مراد از جمله «یدرک الابصار»، علم او به دیده هاى انسان است، مانند «سمیع» و «بصیر» که به معناى علم او به شنیدنى ها و دیدنى هاست.
پیام ها
۱- خداوند، جسم مادّى نیست. «لاتدرکه الابصار»
۲- هیچ کس از ذات خداوند آگاه نیست. «هو اللطیف»
۳- هیچ پرده و مانعى جلوى علم خدا را نمى گیرد. «هواللطیف الخبیر»
۴- با اینکه زشتى هاى ما را مىداند باز هم به ما لطف دارد. «وهو اللطیف الخبیر»
۵ - خداوند به همه لطائف و رموز هستى آگاه است. «هواللطیف الخبیر»
✳️ وَ کُلاًّ نَّقُصُّ عَلَیْکَ مِنْ أَنبَاء الرُّسُلِ مَا نُثَبِّتُ بِهِ فُؤَادَکَ وَجَاءکَ فِی هَذِهِ الْحَقُّ وَمَوْعِظَةٌ وَذِکْرَى لِلْمُؤْمِنِینَ (هود120)
💠 و هر یک از سرگذشتهاى پیامبران را که بر تو حکایت می کنیم چیزى است که دلت را بدان استوار می گردانیم، و در اینها حقیقت براى تو آمده، و براى مؤمنان نیز پند و عبرت و تذکر باشد.
تاریخ چراغ روشن آینده است بدین جهت قرآن در جاهای مختلف تذکر داده که عبرت بگیرید و بیاندیشید و .... عاقبت کار متقین و یا تکذیب کنندگان را ببینید و ...
⭐️ عطف به این آیه شریفه که به تامل و تدبر در قصص انبیای الهی سفارش میکند، تلاوت آیاتی از سوره های مختلف قرآن که روایتگر سرگذشت پیامبران می باشد را با نوای دلنشین استاد مصطفى اسماعیل، بشنوید.
@ghuraan
باز شدن درب خانه حضرت زهراء(س) 🖕
💚برای#زیارت و#تبرک آن بیت نورانی
فِی بُیوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَن تُرفَعَ و یُذکَرَ فِیهَااسمُهُ یُسَبِّحُ لَهُ فِیهابِالغُدُوِّ وَالآصالِ«نور36»
(این نور هدایت) در خانههایى است که خدا اذن داده رفعت یابند و نام او در آنها ذکر شود. در آنها بامدادان و شامگاهان او را تسبیح گویند.
این خانه تنها خانه ای است که یک درب داشت و آن درب رو به #مسجد باز میشد. وقتی فرمان بسته شدن همه درهایی که به مسجدالنبی باز شده بود از سوی خداوند صادرشد، به جز بیت فاطمه (س) و سدالابواب الا بابها، تا همگان بدانند تنها راه رسیدن به #وحی الهی بیت #فاطمه (س) است.تا همگان بدانند اهل این خانه به پاکی و طهارت فرشتگان الهی و بالاتر هستند..
#پیامبر(ص) در توضیح آیه "فی بیوت أذن الله أن ترفع و یذکر فیها اسمه"خانه #علی و فاطمه(علیهم السلام) را افضل و بهترین خانه انبیاءمعرفی کردند
(الدر المنثور:6/203 تفسیرآیة النور،روح المعانی:18/174 تفسیر الثعلبی:7/107 الکشف والتبیان للمسفوی )
آنهاکه به این خانه هجوم آوردند،درواقع به فرموده #قرآن، کمر به قتل انبیا بستند.. بقره61)
#شیعه #اهل_سنت
نکته ها
در زیارت جامعه خطاب به ائمّه معصومین علیهم السلام مىخوانیم: جعلکم فى بیوت أذن الله أن ترفع ... بنابراین حرم امامان معصوم علیهم السلام، یکى از مصادیق این آیه است.
کلمهى «تُرْفَعَ» در آیه به معناى بلندى مکانى نیز مىتواند باشد، نظیر آیهى «إِذْ یَرْفَعُ إِبْراهِیمُ الْقَواعِدَ مِنَ الْبَیْتِ وَ إِسْماعِیلُ» که حضرت ابراهیم پایههاى کعبه را بلند ساخت.
امام باقر علیه السلام فرمود: مراد از «بیوت» در این آیه، خانههاى انبیا و حکما و امامان معصوممىباشد. و «ثعلبى» در تفسیر خود نقل مىکند: روزى پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله مشغول تلاوت این آیه بود. ابوبکر برخاست و پرسید: آیا خانهى فاطمه علیها السلام و على علیه السلام از مصادیق این آیه است؟ فرمود: آرى، از بهترین مصادیق این آیه است.
امام کاظم علیه السلام فرمود: مراد از «بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ» در آیه، اوقات نماز است
در فرهنگ قرآن، در موارد متعدّدى به جاى نماز، واژه تسبیح آمده، مانند: «وَ سَبِّحْ بِالْعَشِیِّ وَ الْإِبْکارِ»، «وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَ قَبْلَ الْغُرُوبِ»
پیام ها
1- راهیابى به نور هدایت خداوند، با رفت و آمد به مساجد به دست مىآید. اللَّهُ نُورُ ... یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ ... فِی بُیُوتٍ ...
2- مکانها یکسان نیستند و بعضى از آنها، بر بعضى دیگر برترى دارند. «فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ»
3- مساجد باید از خانههاى دیگر بهتر و برتر باشند. «أَنْ تُرْفَعَ»
4- بزرگى و عظمت، مخصوص خدا و مواردى است که او اجازه مىدهد. «أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ»
5- اصل در استفاده از مساجد، نماز و ذکر خداست، نه مراسم دیگر. «یُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ»
6- درهاى مسجد باید در اوقات نماز باز باشد و کسى حقّ ندارد آن را ببندد.
«یُسَبِّحُ لَهُ فِیها بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ»
7- تسبیح خداوند، باید هر صبح و شام تکرار شود. یُسَبِّحُ ... بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ (عنصر زمان و مکان در عبادت موثر است.
@ghuraan
وَیَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لَا یَحْتَسِبُ ۚ وَمَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ ۚ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ ۚ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِکُلِّ شَیْءٍ قَدْرًا
و از جایی که گمان نَبَرد به او روزی عطا کند، و هر که بر خدا توکل کند خدا او را کفایت خواهد کرد که خدا امرش را نافذ و روان میسازد و بر هر چیز قدر و اندازهای مقرّر داشته است (و به هیچ تدبیری سر از تقدیرش نتوان پیچید)
نکته
در قرآن، هم مهر الهى با جمله، «مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ» آمده و هم قهر الهى.
«فَأَتاهُمُ اللَّهُ مِنْ حَیْثُ لَمْ یَحْتَسِبُوا» یعنى گاهى مهر و قهر الهى غیر منتظره و به شکلى که گمان نمىرود به انسان مىرسد.
أثر تقوا فقط در آخرت نیست. امام صادق علیه السلام در مورد جمله، «مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ» فرمود: این گشایش روزى، براى تقوا پیشهگان در دنیاست
هنگامیکه حضرت موسی ازطرف خدا، برای رفتن به سوی فرعون و دعوت او به خداپرستی، مأمور گردید، احساس خطر میکرد به فکر خانواده و بچّههای خود افتاد، و به خدا عرض کرد:
«پروردگارا چه کسی از خانواده بچّههای من، سرپرستی میکند؟!»
خدا فرمان داد:«عصای خود را بر سنگ بزن»
موسی عصایش را بر سنگ زد، آن سنگ شکست، در درون آن، سنگ دیگری نمایان شد، با عصای خود یک ضربه دیگر بر سر آن سنگ زد، آن نیز شکسته شد و در درونش سنگ دیگری پیدا گردید، ضربه دیگری با عصای خود بر سنگ سوم زد، و آن سنگ نیز شکسته شد، او در درون آن سنگ، کرمی را دید که چیزی به دهان گرفته و آن را میخورد.
پردههای حجاب از گوش موسی به کنار رفت و شنید آن کرم میگوید:
سُبْحانَ مَنْ یرانِی و یسْمَعُ کَلامِی و یعْرِفُ مَکانِی و یذْکُرُنِی و لا ینْسانِی؛
(پاک و منزه است آن خداوندی که مرا میبیند، و سخن مرا میشنود، و به جایگاه من آگاه است، و به یاد من هست، و مرا فراموش نمیکند)
#تفسیر_روح_بیان، ج 4، ص 96 و 97.
پیام ها
1- زن و شوهرى که به ناچار با طلاق از هم جدا مىشوند، اگر تقوا را مراعات کنند، مشمول لطف ویژه خداوند مىشوند. «یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ»
2- کسانى که با گناه زندگى خود را تأمین مىکنند، راه دریافت روزىهاى پیش بینى نشده را به روى خود مىبندند. وَ مَنْ یَتَّقِ اللَّهَ ... یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ
3- اراده خدا در چارچوب محاسبات انسان نیست. «یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ»
4- رعایت امور معنوى، در زندگى مادّى اثر گذار است. (امدادهاى غیبى، در زندگى انسان نقش مؤثرى دارند.) «مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ»
6- همیشه رزق زیاد وابسته به کار زیاد نیست. وَ مَنْ یَتَّقِ اللَّهَ ... یَرْزُقْهُ (همان گونه که همیشه مقدار و کمّیت آن مهم نیست. امام صادق علیه السلام در تفسیر «یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ» فرمود: خداوند در آنچه به او داده برکت مىدهد. «2»)
7- تقوا و توکل دو اهرم براى خروج از بن بست است. وَ مَنْ یَتَّقِ اللَّهَ ... وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ ...
8- براى تأمین زندگى امروز، تقوا وَ مَنْ یَتَّقِ اللَّهَ ... یَرْزُقْهُ و براى آینده، توکل لازم است. «وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ»
9- تقوا، مقدّم بر توکل است. وَ مَنْ یَتَّقِ اللَّهَ ... وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ
10- بدون لطف خداوند، هیچ عامل دیگرى کارآمد و کافى نیست. «فَهُوَ حَسْبُهُ»
11- در اراده و خواست تمام افراد و حکومتها، احتمال شکست و ناکارآمدى و بن بست وجود دارد. تنها امرى که شکست در آن راه ندارد، خواست و اراده خداوند است. «إِنَّ اللَّهَ بالِغُ أَمْرِهِ»
12- دلیل توکل ما، قدرت بى نهایت الهى است. وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ ... إِنَّ اللَّهَ بالِغُ أَمْرِهِ
13- معناى توکل ما و قدرت خداوند آن نیست که انسان به همه خواستههاى خود مىرسد، زیرا تمام امور هستى قانونمند است و حساب و کتاب دارد. «وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِکُلِّ شَیْءٍ قَدْراً»
@ghuraan
اشاره اى اجمالى به داستان(اصحاب ایکه)که قوم شعیب(ع)بودند و اصحاب حجر که مردم و قوم صالح(ع)بودند تاییددیگرى کرد
ازمغفرت خدا، مأیوس واز رحمت او ناامیدنباشید
نبىءعبادى...و ان عذابى هوالعذاب الالیم
مقصودازکلمه(عبادى) مطلق بندگان ست،و سخن آنکس که گفته متقین و یا مخلصین، سخنى است غیرقابل اعتناء
اول فرمود: (اناالغفور...)و دردومى فرمود: (هوالعذاب)،و میفهماند مغفرت و رحمت،و الیم بودن عذاب،به آخرین درجه و نهایت حد خودرسیده اند،بطورى که دیگرنمى توان باهیچ مقیاسى آنها را اندازه گیرى نمود،و چیزى راباآنها قیاس کرد
آرى،هیچ مغفرت و رحمتى نیست مگراینکه ممکن ست فرض شودکه مانعى نگذارد آن مغفرت و رحمت به ما برسد، ویا اندازه گیرى بتواند آنرا اندازه بگیرد، و یا حدى برایش معین نماید.ولى خداى تعالى چنین نیست که کسى بتواند جلومغفرت اورا بگیرد(لامعقب لحکمه) ویا بدون مشیت او، امرى آنرا تحدید نماید
پس بااینحال دیگرجائزنیست کسى ازمغفرت او مایوس و از روح و رحمتش ناامیدگردد، زیرانمى توان این یاس ونومیدى را به مانعى که جلومغفرت خدارا بگیرد توجیه نمود
تنهاچیزى که مایه وحشت ست و بایدهم باشد ترس ازخود خداست
@ghuraan
الرَّحْمنُ «1» عَلَّمَ الْقُرْآنَ «2»
خداوندِ رحمان، قرآن را آموخت.
نکته ها
خداوندِ رحمان، قرآن را آموخت.
نکته ها
خداوند، رحمان ست «الرَّحمنُ»
پیامبرش، مایهى رحمت است «وَ ما أَرْسَلْناکَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعالَمِینَ»
قرآنش نیز رحمت است «وَ رَحمَةٌ لِلمُؤمِنِین»
«رحمن»نام مخصوص خداست که 169 بار درقرآن آمده و 114مرتبه در هر«بِسمِ اللَّهِ» تکرار شده
قرآن، باید محور امور باشد در سوره قبل(قمر)، بارها آسان بودن قرآن مطرح شد:«لَقَدیَسَّرنَا القُرآنَ لِلذِّکرِ» در این سوره خدا،اولین معلّم آن معرّفى مىشود «عَلَّمَ القُرآنَ
علمى جلوهى رحمت ست که آموزش خداباشد الرَّحمنُ عَلَّمَ
علمى جلوهى رحمت است که جامع باشد «تِبیاناًلِکُلِّ شَیءٍ
علمى جلوهى رحمت ست که پاداشى ازما نخواهد و براساس رحمت باشد
علمى جلوهى رحمت است که در هر زمان کاربرد داشته باشد
علمى جلوهى رحمت است که بصیرت آفرین و تقوا آفرین باشد
علمى جلوهى رحمت است که سعادت فرد و جامعه و این جهان و آن جهان را تأمین کند
تعلیم قرآن توسّط خدا «عَلَّمَ القُرآنَ»،یعنى:
تعلیم حقّ «نَزَّلَ عَلَیکَ الکِتابَ بِالحَقِّ»
تعلیم آنچه فراگیرى آن از راههاى عادّى ممکن نیست. «وَ عَلَّمَکَ ما لَمْ تَکُنْ تَعْلَمُ»
تعلیم برهان. «قَدْ جاءَکُمْ بُرْهانٌ»
تعلیم عمل صالح. وَ الَّذِینَ یُمَسِّکُونَ بِالْکِتابِ ... إِنَّا لا نُضِیعُ أَجْرَ الْمُصْلِحِینَ
تعلیم موعظه، شفاى دل، هدایت و رحمت. «قَدْ جاءَتْکُمْ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَ شِفاءٌ لِما فِی الصُّدُورِ وَ هُدىً وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِینَ»
تعلیم غیب. «ذلِکَ مِنْ أَنْباءِ الْغَیْبِ»
تعلیم بهترین داستانها. «نَحْنُ نَقُصُّ عَلَیْکَ أَحْسَنَ الْقَصَصِ»
تعلیم شناخت حقایق. «تِبْیاناً لِکُلِّ شَیْءٍ»
تعلیم برترینها. «وَ لا یَأْتُونَکَ بِمَثَلٍ إِلَّا جِئْناکَ بِالْحَقِّ وَ أَحْسَنَ تَفْسِیراً»
تعلیم میزان شناخت حق از باطل. «أَنْزَلَ الْکِتابَ بِالْحَقِّ وَ الْمِیزانَ»
تعلیم سالمترین سخن. «لا یَأْتِیهِ الْباطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ»
تعلیم موعظه. «فَذَکِّرْ بِالْقُرْآنِ مَنْ یَخافُ وَعِیدِ»
تعلیم رشد. «یَهْدِی إِلَى الرُّشْدِ»
تعلیم کتابى که بقاى آن بیمه شده است. «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ»
سرچشمه قرآن:
قدرت و عظمت: «تَنْزِیلًا مِمَّنْ خَلَقَ الْأَرْضَ وَ السَّماواتِ الْعُلى»
عزّت و حکمت: «تَنْزِیلُ الْکِتابِ مِنَ اللَّهِ الْعَزِیزِ الْحَکِیمِ»
لطف و رحمت: «تَنْزِیلٌ مِنَ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ»
ربوبیّت و رشد: «تَنْزِیلٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمِینَ»
پیام ها
1- خداوند، اولین معلّم قرآن است. «الرَّحْمنُ عَلَّمَ الْقُرْآنَ»
2- شریعت، بر اساس رحمت است
3- شبهات را باید پاسخ داد. در برابر کسانى که مىگویند: قرآن را بشرى به پیامبر آموخته است: «یُعَلِّمُهُ بَشَرٌ» «10»، باید گفت: خدا آموخت
4- تعلیم قرآن به انسان، جلوهاى از رحمت الهى است.
5- معلّمى، شأن خداوند است
6- کار تعلیم و تعلّم، باید بر اساس محبّت و رحمت باشد.
7- قرآن، قابل درک و شناخت براى بشر است. «عَلَّمَ الْقُرْآنَ»
@ghuraan
وَ أَذانٌ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ إِلَى النَّاسِ یَوْمَ الْحَجِّ الْأَکْبَرِ أَنَّ اللَّهَ بَرِیءٌ مِنَ الْمُشْرِکِینَ وَ رَسُولُهُ فَإِنْ تُبْتُمْ فَهُوَ خَیْرٌ لَکُمْ وَ إِنْ تَوَلَّیْتُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّکُمْ غَیْرُ مُعْجِزِی اللَّهِ وَ بَشِّرِ الَّذِینَ کَفَرُوا بِعَذابٍ أَلِیمٍ «توبه3»
(و این آیات، اعلامى است) از سوى خدا و پیامبرش (به مردم) در روز حجّاکبر (عید قربان یا روز عرفه) که خدا و رسولش از مشرکان بیزارند. (با این حال) اگر توبه کنید (و دست از شرک و کفر بردارید،) این برایتان بهتر است. و اگر روى بگردانید، پس بدانید که (کارى از شما ساخته نیست و) هرگز نمىتوانید خدا را ناتوان کنید. و کافران را به عذابى دردناک بشارت ده.
نکته ها
آیهى اوّل این سوره، اعلام برائت به خود مشرکان بود، اینجا اعلام برائت از مشرکان به عموم مردم است.
«حجّ اکبر»؛ یا روز عید قربان است، یا روز عرفه و یا مراسم حج، در برابر مراسم «عمره» که حجّ اصغر است.
پیام ها
1- براى جلوگیرى از مظلومنمایى دشمن و تبلیغ علیه شما، مردم را در جریان بگذارید. أَذانٌ .... إِلَى النَّاسِ
2- در تبلیغ، از عنصر زمان و مکان غفلت نکنید. «یَوْمَ الْحَجِّ الْأَکْبَرِ»
3- از تشویق و تهدید، هر دو استفاده کنید. فَإِنْ تُبْتُمْ ... خَیْرٌ لَکُمْ وَ إِنْ تَوَلَّیْتُمْ فَاعْلَمُوا
4- هنگام قطع روابط، روزنهاى براى پیوند باقى گذارید. «فَإِنْ تُبْتُمْ»
5- مهلت چهار ماهه، نشان لطف خداست، نه عجز او. «غَیْرُ مُعْجِزِی اللَّهِ»
@ghuraan
سوره اعراف آیه 204
وَإِذَا قُرِئَ الْقُرْءَانُ فَاسْتَمِعُواْ لَهُ وَأَنْصِتُواْ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ
و هرگاه قرآن خوانده شود، به آن گوش دهید و ساکت شوید (تا بشنوید)، باشد که مورد رحمت قرار گیرید
نکته ها
کلمه ی «اِنصات»، به معنای ساکت شدن برای گوش سپردن است.
این آیه می گوید: هنگام تلاوت قرآن، از روی ادب سکوت کرده و آیات آن را گوش دهید.
اگر فرمان سکوت هم نبود، خرد و ادب اقتضا می کرد که در برابر کلام خالق، سکوت کنیم. زیرا که خدا با انسان سخن می گوید و بین سخن خدا صحبت کردن جایز نیست.
حضرت علی علیه السلام در نماز بود که فرد منافقی چندین بار بلند قرآن خواند، در هر بار حضرت سکوت می کردند و سپس نماز را ادامه می دادند.
@ghuraan
پیام ها
1- در برابر تلاوت قرآن از سوی هرکس که باشد، باید سکوت کرده و گوش بسپاریم. «و اذا قُرء القرآن فاستمعوا له» («قُرِء» مجهول آمده است)
2- سکوت و گوش سپردن به قرآن، زمینه ی برخورداری از رحمت الهی است. «لعلّکم تُرحمون»
@ghuraan
اى که ایمان آورده اید!
(در برابر مشکلات و هوسها) استقامت کنید و (در برابر دشمنان نیز) پایدار باشید (و دیگران را به صبر دعوت کنید) و از مرزها مراقبت کنید و از خداوند پروا داشته باشید، شاید که رستگار شوید
نکته ها
این آیه،صبر دربرابر انواع حوادث و مصائب را توصیه مىکند؛
در مرحله ى اوّل دربرابر ناگوارىهاى شخصى و هوسها صبر کنید«اصبروا»
در مرحله ى دوّم دربرابر فشارهاى کفّار،مقاومت بیشتر کنید«صابروا»
در مرحله ى سوّم درحفظ مرزهاى جغرافیایى از هجوم دشمن،حفظ مرزهاى اعتقادى و فکرى،ازطریق مباحثات علمى و حفظ مرزدلها،از هجوم وسوسه ها بکوشید«رابطوا»
در روایات،«رابطوا» بمعناى انتظار اقامه ى نماز آمده
گویا مسلمانان دل و جان خود را با پیوندى که در نماز ایجاد مىکنند، محکم مىسازند.
امام صادق ع: «اصبروا على الفرائض» در برابر واجبات صبر کنید.
«صابروا على المصائب»دربرابر مشکلات صبرکنید
«ورابطوا على الائمّه»از پیشوایان خود دفاع کنید
رسول خداص: بر نمازهاى شبانه روزى پایدارى کنید و درجهاد بادشمن، فعّال ودر راه خدا با یکدیگر هماهنگ باشید تا رستگار شوید
پیام ها
1- در سایه ى ایمان، به کمالات مىرسید «.. امنوا اصبروا و صابروا...»
2- تا در مشکلات فردى صابر نباشید، نمىتوانید در برابر دشمنان دین مقاومت کنید. ابتدا «اصبروا» سپس «صابروا»
3- از دیگران عقب نمانید، اگر کفّار در کفر خود مقاومت مىکنند، کشته مىدهند و مال خرج مىکنند، شما نیز در راه خدا با جان و مال پایدارى کنید.
4- مسلمانان باید مشکلات یکدیگر را تحمل کنند، و یکدیگر را به صبر سفارش کنند.
5 - اسلام، دین ارتباط است. ارتباط با مردم، خدا و پیامبران «رابطوا»
6- صبر و مصابره و مرابطه باید جهتدار باشد و در مسیر تقوى و رضاى الهى قرار گیرد، وگرنه کفّار هم این امور را دارند «صابروا و رابطوا واتقوااللَّه»
7- اسلام دین جامعى است، صبر و تقوى در کنار توجّه به مرزها بیان شده است. «اصبروا... رابطوا»
8 - تقوى، مرتبه اى بالاتر از ایمان است «امنوا... واتقوا»
9- صبر، زمینه ى رسیدن به سعادت و پیروزى است. «لعلّکم تفلحون»
@ghuraan
وَ ما یَستَوِی الْأَعمى وَ البَصِیرُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ لَا المُسِیءُ قَلِیلًا ماتَتَذَکَّرُونَ«58»
نابینا و بینا یکسان نیستند و کسانى هم که ایمان آورده و کارهاى شایسته انجام دادهاند، با (مردم) بدکار برابر نیستند؛ چه کم متذکّر مىشوید.
پیام ها
1- تکبّر، بزرگترین مانع حقّ بینى و حقّ پذیرى است (متکبّر مانند کور است)«ما یَسْتَوِی الْأَعْمى وَ الْبَصِیرُ»
2- ایمان و بینش، بر عمل مقدّم است. آمَنُوا وَ عَمِلُوا ...
3- آن چه محور است، علم و تذکّر است نه آمار و ارقام. أَکْثَرَ النَّاسِ لایَعْلَمُونَ ..
4- انسان بىاعتنا به حقایق کور است. الْأَعْمى ... قَلِیلًا ما تَتَذَکَّرُونَ
5- تودهى مردم نمىدانند و گروه بینا و پندپذیر، اندک هستند.
6- در آیهى قبل خواندیم که: «اکثر مردم نمىدانند» در این آیه فرمود: «افراد کمى متذکّر مىشوند و پند مىپذیرند» پس دانستن مهم نیست، هوشیار بودن مهم است. «قَلِیلًا ما تَتَذَکَّرُونَ»
@ghuraan
وَ ما مَنَعَ النَّاسَ أَنْ یُؤْمِنُوا إِذْ جاءَهُمُ الْهُدى وَ یَسْتَغْفِرُوا رَبَّهُمْ إِلاَّ أَنْ تَأْتِیَهُمْ سُنَّةُ الْأَوَّلینَ أَوْ یَأْتِیَهُمُ الْعَذابُ قُبُلاً(کهف۵۵)
ترجمه
و مردم را بازنداشت از اینکه ایمان آورند، هنگامی که هدایت بدانها رسید، و از پروردگارشان طلب آمرزش کنند، جز اینکه [گویی منتظر بودند] سنت پیشینیان به سراغشان آید یا عذاب، رویارو و بالعیان، به آنها رسد.
نکته ها
«سُنَّةُ الأوَّلِینَ»: سنّت و قاعدهای که خداوند درباره گذشتگان اجرا کرده است که هلاک جملگی ایشان است
کافران عذاب الهی را در برابر خود مشاهده میکنند. «إِلآّ أَن تَأْتِیَهُمْ سُنَّةُ الأوَّلِینَ» سرنوشت این گونه اقوامِ گمراه، هلاکِ حتمی است و انگار ایشان در انتظار آنند. این بدان میماند که به فرد سرکشی بگوئیم: تو فقط میخواهی مجازات شوی. یعنی مجازاتْ سرنوشتِ حتمی تو است.
«قبل» یا به معناى مقابل و رو در رو است و یا جمع «قبیل» و اشاره به انواع مختلف عذاب.
پیام ها
1- سرباز زدن از ایمان با دیدن آن همه آیات، نشانه جدالگرى انسان است.
«جَدَلًا وَ ما مَنَعَ النَّاسَ»
2- خدا، حجّت را بر مردم تمام مىکند تا هیچ راه و بهانهاى براى کفر باقى نماند. «وَ ما مَنَعَ النَّاسَ»
3- تنها ایمان کافى نیست، استغفار از لغزشها هم لازم است «یُؤْمِنُوا یَسْتَغْفِرُوا»
4- لازمه ربوبیّت او، باز گذاردن راه توبه و استغفار است «وَ یَسْتَغْفِرُوا رَبَّهُمْ»
5- تاریخ، سنّتهاى ثابتى دارد که باید از آن درس گرفت «سُنَّةُ الْأَوَّلِینَ»
6- موعظه و استدلال همه جا کارساز نیست، گاهى عقوبت لازم است. «یَأْتِیَهُمُ الْعَذابُ» گاهى هیچ یک از عوامل تربیت از قبیل: وحى آسمانى، تبلیغ دائمى، مشاهده تاریخ و عبرتها، در انسان لجوج اثر ندارد.
7- ایمان و استغفار، مانع عذاب الهى است. یُؤْمِنُوا ... یَسْتَغْفِرُوا ... یَأْتِیَهُمُ الْعَذابُ
8- دست خدا براى عذاب باز است، چه عذابى از نوع پیشینیان یا عذابى جدید.
وَمَن یُسلِم وَجهَهُ إِلَی اللَّهِ وَهُوَ مُحسِنٌ فَقَدِ استَمسَکَ بِالعُروَةِ الوُثقَی وَإِلَی اللَّهِ عَاقِبَةُ الْأُمُور
و هرکس روی خود را (به حقیقت)بسوی خدا کند،در حالیکه نیکوکار باشد،پس بی تردید به دستگیره (و رشته ی)محکمی چنگ زده،و پایان همه ی کارها بسوی اوست
نکته ها
درآیه قبل گروهی از مردم به نیاکان منحرف خود دل بسته وبه آنان رو می کنند؛در این آیه می خوانیم: نیکان و پاکان،به خدای متعال دل می بندند و بسوی او رو می کنند
در آیه قبل،دعوت شیطان از مردم و کشاندن آنان بسوی دوزخ مطرح شد؛
این آیه راه نجات از وسوسه های شیطان را تسلیم خدا شدن و انجام کار نیک می داند.
تسلیم غیرخدا بودن، بردگی و اسارت است،
ولی تسلیم خدا بودن،آزادی و رشدست
چنانکه:«فمَن اَسلم فاولئک تَحَرَّوا رَشَداً»جنّ14
راستی اگرتمام هستی تسلیم خدایند، چرا ما نبایدتسلیم او باشیم؟!
قرآن میفرماید: «أفغیردین اللّه یبغون وله اسلم مَن فی السّموات و الارض»آل عمران83 آیا به سراغ غیرخدا میروید درحالیکه هرکس درآسمانها و زمین ست، تسلیم اوست.
خدا،فرمانِ تسلیمِ بشر را صادرفرموده «فله اَسلِموا» حج34
پیامبر نیز باید تسلیم خدا باشد «اُمرت أن أکون أوّل من أسلم»انعام14
درآیه ای دیگر:«مَن اَسلم وجهه للّه و هو محسن فله أجره عند ربّه» بقره112
نیکوکاری که خالصانه، تسلیم خدا باشد، پاداشی تضمین شده دارد
یا می خوانیم:
«و مَن أحسن دیناً ممّن اَسلم وجهه للّه» نساء125
چه کسی بهترست از آنکه خود را تسلیم خدا کرده.
انسان برای نجات و پیروزی خود، تکیه گاه های متعدّدی انتخاب می کند و به ریسمان های گوناگونی چنگ می زند، مانند: قدرت، ثروت، مقام، فامیل، دوست، نَسَب و...
ولی همه ی این طناب ها روزی پاره می شوند و این تکیه گاه ها کارایی خود را از دست می دهند
تنها چیزی که پایدار، ماندگار و عامل نجات است، چنگ زدن به ریسمان محکم الهی و تسلیم بودن در برابر او و انجام اعمال صالح است.
در روایات:
رهبران معصوم و اهل بیت پیامبرعلیهم السلام و علاقه و مودّت آنان، ریسمان محکم الهی و عروةالوثقی می باشند. «نحن العروة الوثقی»
بحار،ج26،ص260، «العروة الوثقی المودّة لآل محمّد» بحار،ج24،ص85
پیام ها
1- تسلیم خدا شدن، یک امر اختیاری است و اکراه و اجباری وجود ندارد. «مَن یسلم وجهه»
2- تسلیم خدا بودن، باید با عمل همراه باشد. «یسلم... و هو محسن»
3- نیکوکار بودن، به تنهایی کافی نیست، اخلاص در عمل هم لازم است. «یسلم وجهه... و هو محسن»
4- معنویات را با تمثیل و تشبیه به محسوسات و مادیّات بیان کنیم. (عملِ خالصانه، به ریسمانی محکم تشبیه شده است). «عروة الوثقی»
5 - با توجّه به معاد و تفّکر درباره ی آینده، راه خود را انتخاب کنیم. «و الی اللّه عاقبة الامور»
6- آفرینش، همه به یک سوی و یک هدف روانه است. «و الی اللّه عاقبة الامور»
@ghuraan
«قاف12تا14»
کَذَّبَت قَبلَهُم قَومُ نُوحٍ وَأَصحابُ الرَّسِّ وَثَمُودُ« وعادٌ وَفِرعَونُ وَإِخوانُ لُوطٍ«وَأَصحابُ الأَیکَةِ وَقَومُ تُبَّعٍ کُلٌّ کَذَّبَ الرُّسُلَ فَحَقَّ وَعِید
پیش ازاینان،قوم نوح و اصحاب رس و قوم ثمود،(پیامبرانشان را)تکذیب کردند و(نیزقوم)عاد و فرعون و برادران(قبیلهاى)لوط.
و اصحاب ایکه(قوم شعیب)و قوم تُبَّع(پادشاهان یمن) همگى پیامبران راتکذیب کردند،پس وعده عذاب من،برآنان قطعى شد(و نابودشدند)
نکته ها
«اصحاب رسّ»در یمامه زندگى مىکردند و پیامبرى بنام حنظله داشتندکه پیامبرشان را تکذیب کرده، او را در چاه انداختند
چون «رَسّ» بمعناى چاه مىباشد آن قوم را اصحاب رسّ نامیدند. برخىآنان را قومى مىدانند که درخت صنوبر را معبود خود قرارداده و آن را مىپرستیدند.
امام صادق علیه السلام در مورد علّت عذاب اصحاب رسّ فرمودند: زنانشان به زنان اکتفا مىکردند (و همجنسباز بودند)
قوم ثمود، قوم حضرت صالح و قوم عاد، قوم حضرت هود ست
اصحاب ایکه، یک گروه از قوم حضرت شعیب بودند که در بیشهزارها زندگى مىکردند در سوره حجر و شعراء از آنان نام برده شده است
پیام ها
1- آشنایى با تاریخ و مشکلات انبیا، مایهى دلدارى پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله است. «کُلٌ کَذَّبَ الرُّسُلَ»
2- تضادّ میان حق و باطل، در طول تاریخ وجود داشته است. «کُلٌّ کَذَّبَ الرُّسُلَ»
3- خداوند با فرستادن انبیا، اتمام حجت مىکند و اگر مردم لجاجت کردند و نپذیرفتند، کیفر مىکند. کَذَّبَ الرُّسُلَ ... فَحَقَّ وَعِیدِ
4- کیفر برخى اقوام لجوج، در دنیا بوده است. «فَحَقَّ وَعِیدِ»
5- تاریخ و سرنوشت اقوام پیشین، درس عبرتى براى آیندگان است. کُلٌّ کَذَّبَ الرُّسُلَ ... فَحَقَّ وَعِیدِ
6- تکذیب هر یک از پیامبران، عذاب و قهر الهى را به دنبال دارد. «کُلٌّ کَذَّبَ الرُّسُلَ»
«تُبّع» لقب پادشاهان یمن است و قوم تُبّع، به گروهى از مردم یمن گفته شده که پیرو پادشاهان خود بودهاند. نام آنان در سوره دخان آیه 37 نیز آمده است.
در حدیث مىخوانیم که پادشاه یمن (تبّع) به دو قبیله أوس و خزرج گفت: شما در همین یثرب بمانید تا پیامبر اسلام مبعوث شود و من هم اگر آن پیامبر را درک کنم، به او خدمت مىکنم و با او همراه مىشوم.
از آنجا که قوم حضرت لوط، همگى از اقوام و خویشان او بودند، لذا قرآن در مورد آنان به «اخوان لوط» تعبیر کرده است. البتّه قرآن، پیامبران را برادران مردم مىداند و شاید از این جهت نیز به قوم لوط، برادران او اطلاق شده است.
@ghuraan
اللَّهُ الَّذِی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَراتِ رِزْقاً لَکُمْ وَ سَخَّرَ لَکُمُ الْفُلْکَ لِتَجْرِیَ فِی الْبَحْرِ بِأَمْرِهِ وَ سَخَّرَ لَکُمُ الْأَنْهارَ»
وَ سَخَّرَ لَکُمُ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ دائِبَیْنِ وَ سَخَّرَ لَکُمُ اللَّیْلَ وَ النَّهارَ «ابراهیم33»
وَ آتاکُمْ مِنْ کُلِّ ما سَأَلْتُمُوهُ
خداست که آسمانها و زمین را آفرید و از آسمان، آبى فرو فرستاد، پس با آن براى رزق شما از (زمین) میوهها بیرون آورد و کشتى را رام شما نمود تا به فرمان او در دریا به حرکت درآید و براى شما نهرها را مسخّر نمود.
و (خداوند) خورشید و ماه را که دایماً در حرکت هستند، براى شما رام نمود و نیز شب و روز را براى شما مسخّر نمود.
و از هر چه از او خواستید به شما عطا کرد؛ یعنی
خداوند در جهان به ودیعت نهاده است هر آنچه را که در زندگی بدان نیازمندید و خواهان آنید.
نکته ها آیه۳۳
«دائِبَیْنِ» از «دأب» به معناى عادت مستمرّه است. مانند: «کَدَأْبِ آلِ فِرْعَوْنَ»
«دائبین» به معناى «دائمین فى الحرکة» است، مانند: «کُلٌّ فِی فَلَکٍ یَسْبَحُونَ»
آرى خورشید، نیروگاه بزرگى است که دائماً کار مىکند. بر خلاف نیروگاههاى بشرى که هر چند وقت یک بار تعطیل و تعمیر مىشوند.
اگر خورشید مدّتى نباشد چه مىشود؟ حیات انسانها و گیاهان و حیوانات به کجا منتهى خواهد شد؟
وجود میکروبهاى فراوان و نبودن گرما و بخار و ... جهان را با چه مصیبتى روبهرو خواهد کرد؟
ابر و باد و مه و خورشید و فلک درکارند
تا تو نانى به کف آرى و به غفلت نخورى
همه از بهر تو سرگشته و فرمان بردار
شرط انصاف نباشد که تو فرمان نبرى.
پیام ها
1- شناخت نعمتهاى خداوند، بهترین راه خداشناسى است که با فهم عموم و عشق و انگیزه و عبادت همراه است. خَلَقَ السَّماواتِ ... سَخَّرَ لَکُمُ
2- در میان همهى نعمتهاى خداوند، آب یکى از مهمترین آنهاست. «ماءً- فِی الْبَحْرِ الْأَنْهارَ»
3- آفرینش هستى، براى انسان است. «رِزْقاً لَکُمْ- سَخَّرَ لَکُمُ»
4- گرچه اسباب مادّى نقش دارند، امّا تمام عوامل به فرمان خداست. «بِأَمْرِهِ»
5- انسان، بر طبیعت حاکم است «سَخَّرَ لَکُمُ»
۶- نه فقط زمین و نعمتهاى زمینى، بلکه آسمان و اجرام آسمانى نیز براى بهرهگیرى بشر و مطابق نیازهاى او آفریده شدهاند. «سَخَّرَ لَکُمُ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ»
@ghuraan
کهیعص ﴿۱﴾
حروف رمز میان خدا و اولیاءش
ذِکْرُرَحْمَتِ رَبِّکَ عَبْدَهُ زَکَرِیَّا﴿۲﴾
[این] یادى از رحمت پروردگار تو [در باره] بنده اش زکریاست(۲)
إِذْ نَادَى رَبَّهُ نِدَاءًخَفِیًّا﴿۳﴾
آنگاه که [زکریا] پروردگارش را آهسته ندا کرد(۳)
@ghuraan
سوره مریم (سلام الله) مردم را به سه طائفه تقسیم میکند:
1- آنهایی که خدا انعامشان کرد که یا انبیاء بودند و یا اهل اجتباء و هدایت
2- اهل بغی، یعنی آنهایی که مایه و استعداد رشد خود را از دست دادند
3- آن کسانی که توبه نموده ایمان آوردند، و عمل صالح کردند که به زودی به اهل نعمت و رشد میپیوندند.
و آن گاه ثواب توبه تائبین و مسترشدین و عذاب غاویاکه همنشینان شیطان و از اولیای اویند را تذکر میدهد
@ghuraan
وعد الله الذین آمنوا
امام صادق(ع):
تأویل و مصداق این آیه هنوز نیامده. هنگامى که قائم ما قیام کند کسى که او را درک مىکند، تأویل این آیه را مىبیند:هرآینه دین محمد(ص) به هرجایى که شب برسد،مىرسد(همه کره زمین)؛به صورتىکه هیچ مشرکى بر روى زمین نخواهدبود؛همان گونه که خدا فرمود: (یعبدوننى...) بحارالانوار،ج51،ص55،ح41
پیامها
1.اسلام،دین آینده ى جهان ست.آینده ى تاریخ به سود مؤمنان و شکست سلطه ى کافران ست«وَعَدَ اللَّهُ ... لَیُمَکِّنَنَّ لَهُم دِینَهُم»
2.پیروزى نهایى اهل حقّ،یک سنّت الهى ست«کَمااستَخلَفَ الَّذِینَ مِن قَبلِهِم»
3.هدف ازپیروزى و حکومت اهل ایمان،استقرار دین الهى درزمین و رسیدن به توحید و امنیّت کامل ست. «لَیُمَکِّنَنَّ لَهُم دینَهُمُ لَیُبَدِّلَنَّهُم لایُشرِکُون»
4.دست خدا را درتحولات تاریخ ببینیم
5.دین اسلام،تنها دین موردرضایت الهى ست«دِینَهُمُ الَّذی ارتَضى لَهُم»
6.امنیّت واقعى،در سایه ى حکومت دین ست«وَ لَیُبَدِّلَنَّهُم مِن بَعدِ خَوفِهِم أَمناً»
7. امنیّت در جامعه ى اسلامى،شرایط مناسبى براى عبادت فراهم مىسازد«أَمناً یَعبُدونَنی»(هدف نهایى وعده هاى الهى،عبادت خالصانه خداست
دین حق
پیام آیه:
امام صادق(ع) در تفسیر این آیه فرمودند پیروزی حق یعنی ظهور امام زمان(عج) که بر همه ی مکاتب و احزاب پیروز شود و زمین را پر از عدالت کند
@ghuraan
گرچه اسلام از نظر منطق و استدلال همیشه پیروز بوده، امّا این آیه، غلبهى ظاهرى و وعدهى حاکمیّت اسلام بر جهان را بیان مىکند
چنانکه در آیات دیگرى نیز «ظَهَرَ» به معناى استیلا یافتن آمده،
اگر بر شما غالب شوند، سنگسارتان مىکنند.
و دربارهى کفّار آمده:
اگر بر شما غالب شوند، هیچ عهد و پیمانى را مراعات نمىکنند.
این آیه از آیاتی است که هنوز محقق کامل نشده و با ظهور آقاجانمون مهدی صاحب زمان تحقق خواهد یافت
ان شاءالله بزودی
@sapp.ir/ghuraan
چهلمین سالگرد پیروزی انقلاب معجزه آسا و شکوهمند جهانی اسلام در ایران عزیز را به خداباوران مومن، و هموطنان انقلابی و دوستداران عظمت اسلام و استقلال کشور مقاوممان با هدیه ای طلایی از قرآن مجید تهنیت عرض میکنم🌷
نگوئیم همه ناراحتند و در فشار، بله بعداز پیروزی انقلاب و شروع تحریم ها و تحمیل جنگ و حالا مسئولین بی کفایت در راس کار هستند
و از طرفی دیگر در قرآن:
*أکثَرَ النّاسِ ﻻﻳَﻌﻠَﻤﻮﻥ*
بیشتر مردم نمۍدانند
*أکثَر النّاسِ ﻻﻳَﺸﻜُﺮﻭﻥ*
بیشتر مردم ناسپاس اند
*أکثَر النّاسِ ﻻﻳﺆﻣِﻨﻮﻥ*
بیشتر مردم ایمان نمی آورند.
*أکثَرَهُم ﻓﺎﺳِﻘﻮﻥ*
بیشترشان گناهکارند.
*أکثَرَهُم ﻳَﺠﻬَﻠﻮﻥ*
بیشترشان نادانند.
*أکثَرهُم ﻣُﻌﺮِﺿﻮﻥ*
بیشترشان اعتراض گرند.
*أکثَرَهُم ﻻﻳَﻌﻘِﻠﻮﻥ*
بیشترشان تعقل نمۍکنند.
*أکثَرَهُم ﻻﻳَﺴﻤَﻌﻮﻥ*
بیشترشان ناشنوای اند.
*ﻭَ ﻗَﻠﻴﻞُُ ﻣِﻦ ﻋِﺒﺎﺩِﻱَ ﺍﻟﺸَّﻜﻮﺭ*
و کم اند بندگانی که شاکرند.
*ﻭَ ﻣﺎ ﺁﻣَﻦَ ﻣَﻌَﻪُ ﺇلّا ﻗَﻠﻴﻞ*
و جز اندکی ایمان نمی آورند.
پس نه تنها نظر اکثریت نشانه حقانیت نیست بلکه در مورد زیادی اکثریت بر خلاف معیارهای الهی رفتار مےکنند.
اما مؤمنین اگرهم در اقلیت باشند چون : "یدالله فوق ایدیهم" مدد کار و سایه گسترشان هست همیشه در مصاف با دشمنانشان و دسیسه های شیاطین پیروز و فاتح میادین مبارزه خواهند بود.
اِن شاءَ الله
وَ قُلْ جَاء الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ کَانَ زَهُوقًا
بگو حق آمد و باطل از بین رفت، همانا باطل نابود شدنى است
امام باقر(ع)در باره آیه فرمود:
زمانى که قائم(عج) قیام نماید، دولت باطل از بین خواهد رفت (الروضة ص287)
آرزوى بشر از دیرباز اجراى عدالت و بـرچیـده شـدن بساط ظلـم و بى عدالتى بـوده, قرآن کریـم نیز نوید بخش تحقق این آرزوى دیرین بوده و فرا رسیدن روزى را مژده داده است که در سرتاسر جهان حق حکومت کند و باطل نابود گردد
دیو چو بیرون رود فرشته در آید
🌷با عرض زیباترین و شیرین ترین تبریکهای قلبی خود در دهه فجر انقلاب،
چهلمین سالگرد پیروزی انقلاب معجزه آسا و شکوهمند جهانی اسلام در ایران عزیز را به خداباوران مومن ، و هموطنان انقلابی و دوستداران عظمت اسلام و استقلال کشور مقاوممان، تهنیت عرض میکنم🌷
به نثر: 🖕
به نظم: 👇
بگو خود رسولی ز حق آمدست
که باطل از او گشته نابود و پست
سایه زایل شود چو نور امید
غیب بگریخت چون حضور آمد
امام خمینی :
این انقلاب اسلامی، ان شاء الله مقدمه ی ظهور است
دیو چو بیرون رود فرشته در آید
پیروزی انقلاب مبارک
تا ظهور ان شاء الله
آیه به قیام مهدى (عج) تفسیر شده
جابر بن عبدالله به من گفت: بعد از فتح مکه با رسول خدا صلى الله علیه و آله داخل مکه شدیم و به خانه خدا وارد گشتیم در حالتى که 360 بت در آن بود. پیامبر دستور فرمود: همه بت ها را از خانه خدا بیرون آورده، بشکنند و یک بت بسیار بزرگ در آن بود که به آن هبل مى گفتند.
پیامبر به سوى امام على علیهالسلام نظر افکند و فرمود: یا على بر روى شانه من سوار شو تا این که از پشت خانه کعبه آن بت بزرگ را بشکنى.
امام باقر(ع):
اذا قام القائم ذهبت دولة الباطل
هنگامىکه قائم قیام کند دولت باطل برچیده مى شود
مهدى (عج) بهنگام تولد بر بازویش، وَ قُلْ جَاء الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ کَانَ زَهُوقًا، بود
@ghuraan
پیام ها
1- پیامبر باید با قاطعیّت، پیروزى نهایى حقّ را به مردم اعلام کند. «قُلْ جاءَ الْحَقُّ»
2- باید حقّ را به میدان آورد تا باطل از بین برود. جاءَ ... زَهَقَ
3- عاقبت، باطل رفتنى و نابود شدنى است و حقّ، باقى و پایدار. جاءَ ... زَهَقَ (فعل ماضى نشانه قطعى بودن است.)
4- از جلوهها و مانورهاى باطل نباید هراسید که دوامى ندارد. «کانَ زَهُوقاً»
نکته ها
«حق»، به معناى ثابت و باقى است. لذا خدا و هرچه از سوى او باشد، حقّ است.
«حق» یکى از نامهاى خداوند است.
کلمهى «زهوق» به معناى رفتن است.
«زهق نفسه» یعنى روح از بدنش خارج شد.
براى این آیه مصادیقى همچون ظهور اسلام، ورود به مدینه، فتح مکّه و شکستن بتها را گفتهاند که در همهى آنها باطل شکست خورده است.
ولى آیه داراى مفهوم گستردهاى است و فناى باطل و بقاى حق را نوید مىدهد.
بقاى حقّ و نابودى باطل، یک سنّت و قانون الهى است، نه پندارى و تصادفى، هر چند پیروان حقّ کم و طرفداران باطل زیاد باشند.
چرا که حقّ همچون آب، ثابت و ماندگار و باطل مانند کف، ناپایدار و فانى است. «فَأَمَّا الزَّبَدُ فَیَذْهَبُ جُفاءً وَ أَمَّا ما یَنْفَعُ النَّاسَ فَیَمْکُثُ فِی الْأَرْضِ»
قرآن مىفرماید: «نَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَى الْباطِلِ فَیَدْمَغُهُ» ما حقّ را بر سر باطل مىکوبیم و آن را نابود مىسازیم.
و در این صورت است که باطل رفتنى است.
بنابراین حقّ باید باقدرت و کوبنده بر باطل هجوم آورد.
@ghuraan
تَبَّت یَدَا أَبی لَهَبٍ و َتَبَّ ۱
بریده باد دو دست ابی لهب (مرگ بر او باد) ۲
مال وی و آنچه را به دست آورده دردی را از او دوا نکرد ۳
به زودی وارد آتشی شعله ور شود با زنش که بارکش هیزم است ۴
و طنابی تابیده (از لیف خرما) به گردن دارد ۵
دو فعل تبّت و تبّ به معنای نفرین «کوتاه و نابود باد و یا نابود شده است»
نسبت فعل تبت، به دو دست(یدا) دلالت بر شکست و زیان نام برده در کوشش ها و انجام کارهایش دارد،زیرا دست،عضو کار و بروز نیات و اخلاق است،تثنیه ی آن(یدا)گویا اشاره به تلاش و کوشش وسیع است و تبّ درمورد شخص ابولهب میباشد
پس مرگ بر ابولهب ها
نسبت ابولهب(عمو) با پیامبر و داشت زنی اشرافی (خواهر ابوسفیان) و دادن وعده ی ثروت و مقام به پیامبر در ماموریت و رسالت پیامبر اثری ندارد
امام خمینی هم از جد بزرگوارش پیامبر برای پیروزی انقلاب و رسالتی که بر دوش داشت همینگونه بود
دستور قاطع امام در برخورد با نوه ی خود
برخوردهای امام(ره) با نزدیکان و منسوبین خود نقل های بسیاری هست
2 سوره تبت
مَا أَغْنَىٰ عَنْهُ مَالُهُ وَمَا کَسَبَ :
این است که ابولهب گمان داشت مالی که اندوخته و قدرت و نفوذی که فراهم ساخته او را از هر چه بی نیاز می کند و در برابر حوادث از او دفاع می نماید و از سقوطش باز می دارد اندوهی که بر سینه ی پر کینه اش فشار آورد او را از پای در آورد و دیگر بر نخاست تا بدنش را بیماری آبله چنان چرکین و عفونی کرد که کسی به او نزدیک نمی شد و چشم از دنیا بست
شاه با تمام امکاناتی که فراهم کرده بود و با تکیه بر استکبار هیچ وقت فکر دربدر شدن و مرگ با ذلت در خارج از وطن را نکرده بود ورست همانند پدرش که جسدش در جایی که هیچگونه پیش بینی نمی توان کرد عاقبتی غیر باور .....
و یا خاندانش را با مرگ های مشکوک و خودکشی کردن
سَیَصْلَىٰ نَارًا ذَاتَ لَهَبٍ :
سَیَصْلَىٰ، خبر از آینده است و دلالت به نزول این سوره پیش از مرگ ابولهب دارد
نَارًا : آتش خاصی را می نمایاند
ذَاتَ لَهَبٍ : اشعار به این دارد که آتش این آتش افروز، دارای ریشه و منشأ و شراره ای است چنانکه حسد و کینه جوئی در درون تاریک ابولهب ریشه داشت و از زبان واعضایش زبانه می کشید
سوره تبت
وَامرَأَتُهُ حَمالَةَ الحَطَب:کنایه از زن سخن چین و فتنه انگیزست
وقایع تاریخی
این سوره در مکه نازل شد. از نظر ترتیب نزول ششمین سوره است
پیامبر (ص) روزی بالای کوه صفا رفتند مردم راصداکردند مردم بسوی آن حضرت روی آوردند گفتند چه شده؟
فرمود اگر به شما خبر بدهم که دشمن در صبح یا در شب در کمین شماست از من باور می دارید یا نه؟ گفتند بلی باور می کنیم سپس فرمود بدانید که من نذیر و ترساننده ی شما هستم از عذابی که بعلت گمراهی و جهالت در جلوی روی شما قرار گرفته است.
ابولهب در آن جمع بود گفت تبّاً لک به خاطر این موضوع ما را به اینجا خوانده ای؟
سپس خدا این سوره را نازل کرد
گویند : خانه ابولهب نزدیک خانه پیامبر بود و زنش خار و هیزم می آورد در راه آن حضرت می ریخت.
این مرد و زن تا هنگام مرگ یکی از بزرگترین و سرسختترین دشمنان ملی پیغمبر اعظم(ص) بودند
۴ سوره تبت
تقسیم بندی زن و مرد در پذیرش حق
1- مرد حق را نپذیرفت ولی زن پذیرفت مثل فرعون مصر و زنش آسیه
2- مرد پذیرنده حق بود اما زنش نه مثل حضرت لوط (ع) و زنش
3- مرد و زن پذیرنده حق بودند مثل حضرت رسول(ص) و خانم خدیجه (س)
4- مرد و زن پذیرنده حق نبودند مثل ابولهب و زنش ام جمیل
@ghuraan
پیام های سوره
1- اگرکسی با تمام قوا یا به تنهایی درمقابل وحی قرار گیرد نابود می شود .
2- نرمش دربرابر منکران و فتنه گران ممنوع (تبّ) .
3- ثروت ومال اندوخته شده ، انسان را بی نیاز نمی کند .
4–مخالفت با وحی وحقیقت جایگاه اش جهنمی است که آتش آن دارای زبانه خاصی است .
5- زن هم اگر فتنه گر باشد جایگاهش جهنم خواهد بود .
6- نمونه ی شاخص فتنه در زمان پیامبر (ص) ابولهب و همسرش بودند
#
آیه
أَمَّنْ یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوءَ
یا کیست آنکس که دعاى مضطر را اجابت مى کند و گرفتارى را برطرف مى سازد،
آرى در آن هنگام که تمام درهاى عالم اسباب به روى انسان بسته مى شود کارد به استخوانش مى رسد، و از هر نظر درمانده و مضطر مى گردد،تنها کسىکه مىتواند قفل مشکلات را بگشاید،و بن بستها را برطرف سازد،و نور امید دردلها بپاشد،و درهاى رحمت بروى انسان درمانده بگشاید،تنها ذات پاک او است و نه غیر او.
ازآنجاکه این واقعیت بعنوان یک احساس فطرى در درون جان همه انسانها است،بتپرستان نیز به هنگامىکه درمیان امواج خروشان دریاگرفتارمىشوند تمام معبودهاى خودرافراموش کرده،دست به دامن لطف اللَّه مىزنند همانگونه که قرآن مىگوید:فَإِذارَکِبُوا فِی الفُلکِ دَعَوُااللَّهَ مُخلِصِینَ لَهُ الدِّینَ:هنگامىکه سوار کشتى مىشوند خدارا مىخواننددرحالىکه پرستش رامخصوص اومىدانند(65عنکبوت)
سپس مى افزاید:نه تنها مشکلات و ناراحتیها رابرطرف مىسازد بلکه شمارا خلفاى زمین قرارمىدهد(وَ یَجعَلُکُم خُلائف الارض
آیابااینهمه معبودى باخداست؟(أَإِلهٌ مَعَ اللَّهِ)ولى شماکمترمتذکرمیشوید
2 امن یجیب
منظور از خُلَفاءَ الْأَرْضِ ممکن است به معنى ساکنان زمین و صاحبان آن باشد، چرا که خدا با آن همه نعمت و اسباب رفاه و آسایش و آرامش که در زمین قرار داده انسان را حکمران این کره خاکى ساخته، و او را براى سلطه بر آن آماده کرده است.
مخصوصا هنگامى که انسان در اضطرار فرو مى رود و به درگاه خدا رو مى آورد و او به لطفش بلاها و موانع را بر طرف مى سازد، پایه هاى این خلافت مستحکمتر مى شود (و از اینجا رابطه میان این دو بخش از آیه روشن مى گردد).
و نیز ممکن است اشاره به این باشد که خدا ناموس حیات را چنین قرار داده که دائما اقوامى مى آیند و جانشین اقوام دیگر مى شوند که اگر این تناوب نبود، تکاملى صورت نمى گرفت .
گرچه خداوند دعاى همه را - هر گاه شرائطش جمع باشد- اجابت مى کند ولى در آیات فوق مخصوصا روى عنوان مضطر تکیه شده است، به این دلیل که یکى از شرائط اجابت دعا آن است که انسان چشم از عالم اسباب بکلى برگیرد و تمام قلب و روحش را در اختیار خدا قرار دهد، همه چیز را از آن او بداند و حل هر مشکلى را به دست او ببیند، و این درک و دید در حال اضطرار دست مى دهد.
2 اَمَّن یُجیبُ
منظور از خُلَفاءَ الْأَرْضِ ممکن است به معنى ساکنان زمین و صاحبان آن باشد، چرا که خدا با آن همه نعمت و اسباب رفاه و آسایش و آرامش که در زمین قرار داده انسان را حکمران این کره خاکى ساخته، و او را براى سلطه بر آن آماده کرده است.
مخصوصا هنگامى که انسان در اضطرار فرو مى رود و به درگاه خدا رو مى آورد و او به لطفش بلاها و موانع را بر طرف مى سازد، پایه هاى این خلافت مستحکمتر مى شود (و از اینجا رابطه میان این دو بخش از آیه روشن مى گردد).
و نیز ممکن است اشاره به این باشد که خدا ناموس حیات را چنین قرار داده که دائما اقوامى مى آیند و جانشین اقوام دیگر مى شوند که اگر این تناوب نبود، تکاملى صورت نمى گرفت .
گرچه خداوند دعاى همه را - هر گاه شرائطش جمع باشد- اجابت مى کند ولى در آیات فوق مخصوصا روى عنوان مضطر تکیه شده است، به این دلیل که یکى از شرائط اجابت دعا آن است که انسان چشم از عالم اسباب بکلى برگیرد و تمام قلب و روحش را در اختیار خدا قرار دهد، همه چیز را از آن او بداند و حل هر مشکلى را به دست او ببیند، و این درک و دید در حال اضطرار دست مى دهد.
@ghuraan
پیامبرص عبا بر دوش گرفته
و علی(ع) فاطمه(س)
حسن و حسین (علیهما السلام)
را زیر آن عبا گرد آورده
آیه از سوی خدا نازل شد
نسل و ذریه پـیـامـبـر(ص) بـوسـیـلـه حضرت زهرا در جهان انتشار یافت نسلى که نه تنها فرزندان جـسـمـانى پیغمبر بودند بلکه آیین او و تمام ارزشهاى اسلام را حفظ کردند, و به آیندگان ابلاغ نمودند
@ghuraan
خواست خدا چنین ست که هرپلیدی را از خاندانش دور کند و آنان را از هرآلودگی پاک نماید
پیامبر 6ماه هنگام رفتن برای نماز صبح از کنار خانه زهرا عبور میکردند و می فرمودند:
ای اهل بیتم نماز و آیه فوق ر اتلاوت می فرمودند
@ghuraan
۴۰ سال اشتباه گفتند که:
#دیو_چو_بیرون_رود_فرشته_درآید !
هیچ دیوصفتی آنقدر احمق نیست که اختیارا ترک قدرت کند!
کما اینکه زمانی نه چندان دور دیوی چون #رضا_پالانی بیرون رفت و دیو بدتری چون فرزند سفّاکش درآمد!
.
❓پس حقیقت چیست؟
حقیقت آن است که خداوند فرمود:
💠جَاءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ...[اسرا۸۱]
#حق آمد و #باطل نابود شد...
دیو بیرون رود، فرشته چو آید...
▶ باید اول #حق پدیدارشود، اظهار وجود کند، #استقامت ورزد تا باطل #مجبور به ترک قدرت شود...
تا #نور نتابد، #تاریکی ترک حضور کِی کُنَد؟!
هرچه پرنورتر، سیاهی دورتر...
.
✅ #امام خمینی (که رحمت خدا بر او باد) ۱٢ بهمن ۱٣۵٧ نیامد! چندین سال زودتر از این آمده بود.
همان زمان که جرقه #روشنگری را در دلها آغاز نمود.
.
👺و البته آن دیو هم تا فرشته را دید و آن تاریکی تا جرقه را دید، پا به فرار نگذاشت! و برای حفظ قدرت از هیچ جنایتی فروگذار نکرد.
آن نور را دور کرد تا خیالش راحت شود؛ اما زهی خیال باطل...
.
آن جرقه های دهه۳۴، سال۵٧ تولد نور کوچکی🔅بود که باطل را از این کشور بیرون ریخت.
🔆۴۰سال است که از هیچ جنایتی فروگذار نکردند تا خاموشش کنند اما نشد و تمام رشته های باطل را پنبه کرد.
و بازهم زهی خیال باطل... به فضل خداوند متعال در ادامه نیز این نور به ☀خورشید #ظهور متصل خواهد شد و تاریکی را از سراسر جهان محو خواهد کرد.
ان شاءالله...
.
یُرِیدُونَ لِیُطْفِؤُا نُورَاللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ لَوْکَرِهَ الْکافِرُونَ..[صف۸]
مىخواهند نور خدا را به دهانهایشان خاموش کنند ولى خدا کامل کننده نور خویش است، اگرچه کافران را ناخوش آید..
@ghuraan
نکته ها
سؤال:
را مطرح می کنند و می گویند:سرچشمه ی مذهب ترس ست
انسانی که بترسد،در کودکی به مادر و در بزرگسالی به قدرتی موهوم به نام خدا پناه می برد
آیا این آیه که می گوید:
بعضی مردم، هنگام احساس خطر و غرق شدن،خدا را می خوانند،نظریّه ی آنان را تأیید نمی کند؟
پاسخ:
آیه:توجّه به خدا به هنگام ترس است،نه آنکه اصل وجود خدا،مولود ترس است.مثلاً ما به هنگام دیدن سگ و احساس خطر،رو به سنگ می رویم؛ امّا این،بدان معنانیست که اصل سنگ به خاطر سگ به وجود آمده باشد
وجودقدرتی لایزال در هستی،امری فطری ست که به هنگام حوادث،موردتوجّه انسان واقع میشود
پیام ها
1- ترس،غبارهای غفلت را برطرف و فطرت خداجویی را بیدار می کند«رکبوا...دعوااللّه»
2- ایمان نباید موسمی و مقطعی باشد«فلمّا نجّاهم... یشرکون»
3- زمین و زمان،مثال های قرآن راکهنه نمیکند.کشتی سواری درطول تاریخ بشر بوده«رکبوا فی الفلک»
4- مهم تر ازاخلاص،حفظ آن ست«مخلصین»
5 -دعای خالصانه،مستجاب ست«دعوااللّه مخلصین»(پس ازدعا،حرف«ف»در«فلمّا»،نشانه ی استجابت دعاست)
6-نجات ازمشکلات وحوادث،راهی ست برای شکر نه شرک
نکته ها
«دهر»بمعناى زمان و دوران
«أَمْشاجٍ»جمع «مشیج»بمعناى مخلوط
امام باقر:«نُطْفَةٍ أَمْشاجٍ»، اختلاط نطفه مرد با زن
امام باقر:«کان شیئا لم یکن مذکورا»انسان،چیزى بود ولى قابل ذکرنبود و بعداً قابلیّت پیداکرد
امام صادق: انسان در تقدیرالهى بود، ولى چیز موجودى نبود«لَم یَکُن شَیئاًمَذکوراً
براى بیدار کردن وجدان خفته،گاهى مسائل قطعى درقالب سؤال مطرح مىشود چنانکه مادر ازفرزند خودمىپرسد: آیا من به تو شیرندادم؟در این آیه هم کلمه«هَل» بمعناى«قد»مىباشد
هَل أَتى عَلَى الإِنسان یعنى به تحقیق،بر هرانسانى دورانى گذشته کهچیز قابل ذکرنبوده ست
ناچیزبودن انسان گاهى طبیعى ست«لَم یَکُن شَیئاًمَذْکُوراً» ولى گاهى بخاطر عملکرد نامناسب،انسان خودش را به مرز ناچیزبودن مىرساند
قرآن، 12مرتبه از آفرینش انسان از نطفه یادکرده، تاهم قدرت خدا معلوم شودکه از نطفهاى انسان مىسازد و هم انسان دچار غرور و تکبّر نگردد
پیام ها
1- انسان، باید درباره منشأ وجود خود فکر کند. «لَمْ یَکُنْ شَیْئاً مَذْکُوراً»
2- انسان موجودى نوآفریده و حادث است. «لَمْ یَکُنْ شَیْئاً مَذْکُوراً»
3- انسان در مسیر وجودى خود، روند تکاملى داشته و مراحلى را طى نموده است: ابتدا وجود نداشت، «لَمْ یَکُ شَیْئاً» بعد از بوجود آمدن هم، چیز قابل ذکرى نبود «لَمْ یَکُنْ شَیْئاً مَذْکُوراً»
4- یاد ضعفها، غرور انسان را برطرف و او را تسلیم خداوند مىکند. «لَمْ یَکُنْ شَیْئاً مَذْکُوراً»
5- آفرینش انسان از نطفهاى ناچیز، جلوهاى از عظمت الهى است. إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ نُطْفَةٍ ...
6- خداوند، با صورتگرى روى آب، قدرت نمایى مىکند. «مِنْ نُطْفَةٍ أَمْشاجٍ»
7- آفرینش انسان، حکیمانه و هدفدار است. خَلَقْنَا الْإِنْسانَ ... نَبْتَلِیهِ
8- انسان، موجودى مسئول و مکلّف است. (آزمایش کردن نشانه تکلیف است.) «نَبْتَلِیهِ»
9- همه انسانها در طول تاریخ مورد آزمایش الهى واقع مىشوند. «نَبْتَلِیهِ»
10- بیان دو ویژگى شنوایى و بینایى براى نمونه است وگرنه تمام اعضاى بدن مورد امتحان واقع مىشوند. «سَمِیعاً بَصِیراً»
@ghuraan
وَماکانَ اللَّهُ لِیُعَذِّبَهُم وَ أَنتَ فیهِم وَماکانَ اللَّهُ مُعَذِّبَهُم وَهُم یَستَغفِرُون«انفال33»
ولى تا تو در میان مردمى،خدا بر آن نیست که آنانرا عذاب کند،و تا آنان استغفارمىکنند،خدا عذاب کنندهى آنان نیست
نکته ها
با توجّه به اینکه در آیهى بعد،کفّار مکّه به عذاب تهدید شدهاند،معلوم مىشودکه منظوراز نفى عذاب،برداشته شدن عذاب عمومى ازمسلمانان به برکت وجودشخص پیامبرص ست،مثل عذابهاى اقوام پیشین،وگرنه اشخاصى درمواردخاصّى گرفتارعذاب الهى شدهاند
درحدیث:خدا بخاطر وجودبرخى افراد پاک و علماى ربّانى،سختى و عذاب راازدیگران برمىداردچنانکه درماجراى قلع و قمع قوم لوط،حضرت ابراهیم به فرشتگان مأمورعذاب گفت:«إِنَّ فیهالُوطاً» یعنى آیا باوجود یک مردخدایى درمنطقه،آنجارا نابودمىسازید؟! فرشتگان گفتند:مامىدانیم که لوط درآنجاست و به او دستوردادیم تا ازآنجاخارج شود
یا حضرت على ع پس از رحلت پیامبر ص فرمود:«یکى از دو امان ازمیان ما رفت، أمان دیگر راکه استغفار ست حفظ کنید»
و یا امام رضا ع به زکریا ابن آدم فرمود:«درشهرقم بمان! که خداهمانگونه که بواسطهى امام کاظم ع بلاوعذاب رااز اهل بغدادبرداشت
وَ ما کانَ اللَّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَهُمْ یَسْتَغْفِرُونَ
پیام ها
1- وجود پیامبر ص و مردان خدا، مایهى امان براى اهل زمین است. «لِیُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فِیهِمْ»
2- استغفار، مانع بلاست. هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ (برگشت از کفر و الحاد نیز نوعى استغفار است.)
3- توبه و استغفار، اهمیّت ویژهاى نزد خدا دارد، چنانکه سرنوشت امّتى را نیز تغییر می دهد. یَسْتَغْفِرُونَ
۴. خداوند در آیهاى دیگر مىفرماید: «وَ ما کانَ رَبُّکَ لِیُهْلِکَ الْقُرى بِظُلْمٍ وَ أَهْلُها مُصْلِحُونَ» تا وقتى که مردم اهل صلاح و اصلاح باشند، خداوند آنان را هلاک نمىکند.
وَ ما کانَ اللَّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَهُمْ یَسْتَغْفِرُونَ
پیام ها
1- وجود پیامبر ص و مردان خدا، مایهى امان براى اهل زمین است. «لِیُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فِیهِمْ»
2- استغفار، مانع بلاست. هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ (برگشت از کفر و الحاد نیز نوعى استغفار است.)
3- توبه و استغفار، اهمیّت ویژهاى نزد خدا دارد، چنانکه سرنوشت امّتى را نیز تغییر می دهد. یَسْتَغْفِرُونَ
۴. خداوند در آیهاى دیگر مىفرماید: «وَ ما کانَ رَبُّکَ لِیُهْلِکَ الْقُرى بِظُلْمٍ وَ أَهْلُها مُصْلِحُونَ» تا وقتى که مردم اهل صلاح و اصلاح باشند، خداوند آنان را هلاک نمىکند.
@ghuraan
📚راهپیمایی در قرآن :
...... وَ لایَطَئونَ مَوطِئاََ یَغیظُ الکُفّارَ و لا یَنالونَ مِن عَدوِِّ نَیلاََ الّا کُتِبَ لهم بهِ عملُُ صالحُُ انّ اللهَ لایُضیعُ اجرَ المحسنین
هیچ حرکت دسته جمعی که کفار را عصبانی کند، صورت نمی گیرد مگر اینکه:
رای آن پاداش عمل صالح ثبت می شود و خدا هرگز اجر نیکوکاران را ضایع نخواهد کرد!
توبه،آیه۱۲۰
@ghuraan
همه ساله دشمن و استکبار با سخنانی احمقانه باعث هرچه با شکوه تر برگزار شدن راهپیمایی و دفاع از اصل انقلاب را داریم
آمریکا : مردم ایران ۴۰ سالگی انقلاب شان را نخواهند دید!!!!!
یعنی هر گروه از مسلمانها که دسته جمعی بروند به شرطی که آن حرکت دسته جمعی، «یَغیظُ الْکُفَّارَ»، کفار را به غیض در بیاورد هر حرکت دسته جمعی که کفار را به غیض در بیاورد این عمل صالح است و در نزد خدا پاداش دارد
@
اِنَّ اللّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَومٍ حَتّیَ یُغَیِّروا ما بِاَنفُسِهِم". رعد11
روایاتى از امام صادق (ع):
پدرم همواره مى فرمود: خدا قضاى حتمى رانده که از هیچ بنده اى نعمتى را که به او ارزانى داشته از او سلب نکند، مگر آنکه خود بنده کارى کند که مستوجب سلب نعمت شود، در آن صورت آن نعمت رابخاطر آن گناه سلب مى کند، و این همانست که در قرآن کریم آمده
و نیز از امام رضا (ع) : پس زمام امور به دست خداست
از امام سجاد(ع): گناهانى که نعمت را تغییر مى دهند عبارتند از: ظلم بر مردم، ترک عمل خیرى که بدان عادت شده، کفران نعمت، و ترک شکر، و این همان آیه ان اللّه لا یغیر ما...
و نیز از امام رضا(ع) در ذیل آیه(هوالذى یریکم البرق خوفاوطمعا)فرموده خوف براى مسافر و طمع براى حاضر و مقیم ست، (مسافرخواهان نبودآن، و حاضرخواهان آنست)
باور کردن وعدههای الهی،نجات دهنده امت اسلام ازعقبماندگی
اگر وعدههای الهی را باورکردیم،آن وقت راه بسوی عزت،بسوی وحدت،بسوی اقتدار درمقابل امت اسلامی بازخواهدشد،امت اسلام از عقبماندگی نجات پیدا خواهد کرد «ان ینصرکم اللَّه فلا غالب لکم اگر خدا شمارا نصرت بکند،هیچ قدرتی برشما غلبه نخواهد
اشتباه دشمن در اینست که،درسلسله محاسبات دقیق و پیچیده وی جایی برای خداوجودندارد!
سوره قصص۳
سلسله محاسبات دقیق دشمن :
۱.اِنَّ فِرعَون عَلا فِی الاَرض،فرعون از همه چیز برای برتری جویی استفاده کرد از توان،جادو،مدیریت،قاطعیت و ...
۲.وَ جَعَلَ اَهلَها شِیَعاََ
تفرقه بیندازوحکومت کن،مردم را۲دسته کرد(یکی مرفه و غرق نازونعمت)
ودیگری:
۳.یَستَضعَفُ طائِفَةََ مِنهُم،گروهی ازآنهاراضعیف نگهداشت(نگذاشت قدرت پیداکنند)چگونه؟
۴.یَذبَحُ اَبنائَهُم،پسران(نیروهای کاروتولیدوفهم ومبارزه)راسرمیبرید
۵.وَیَستَحیی نِسائَهُم،زنان را(برای بردگی وبیگاری وفسادوفحشا)زنده نگه می داشت
۶.اِنَّهُ کانَ مِنَ المُفسِدین،اوازمفسدان بود(طرح و برنامه همه مفسدان همین ست)به ظاهر برنامه نقص نداردهمه چیزبرای حکومت فرعون فراهم ست
اما!!
خداکجای این برنامه ست؟
۱.وَنُریدُ،مااراده میکنیم!بله ما!!
۲.اِن نَمُنُّ عَلَی الَّذینَ استُضعِفوافِی الاَرض،برهمانهاکه ضعیف نگهداشته شدندو اجازه رشدوقدرت گرفتن نداشتندبرهمانها منت بگذاریم
۳.وَ نَجعَلهُم اَئِمّةََ،آنهارا الگو وامام دیگران قراردهیم
۴.وَ نَجعَلهُمُ الوارِثین،حکومت رابه صالحان
5. وَ نَری فِرعونَ وَ هامانَ وَ جُنودَهُما مِنهُم ماکانوا یَحذَرون، به فرعون و هامان و لشکریانشان همانی راکه ازآن می ترسیدندنشان دهیم
شاه با ساواک و زندان های مخوف و طرح های خائنانه اش و ..... و امام خمینی با مظلومیتش و تبعید و آوارگی در ترکیه و عراق و اروپا و مردم حامیش در پانزده خرداد و هفده شهریور و.....
اما خدا اراده کرد!
۴۰سال است این امام با امتش الگوی افتخار و امید، همه مظلومان جهان شده،
آری خدا اراده کرد
شاه رفت
امام آمد
خرمشهر آزاد شد
تحریم ها بی اثر گشت
فتنه کور شد
داعش از صفحه گیتی محو شد
و خدا اراده می کند!!
نابودی استکبار و اسرائیل و ...
و مظلومان عالم قلبشان با انقلاب اسلامی ....
و افتخارات ۴۰ساله....
اینها نشانه دست قدرت خداست
به وعده هایش اعتماد کنیم ؟!
اِنَّ اللّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَومٍ حَتّیَ یُغَیِّروا ما بِاَنفُسِهِم" 2
این را هم خود قرآن به ما گفته: «ان تنصروااللَّه ینصرکم،«ولینصرنّاللَّه من ینصره»؛ شما خدا را نصرت کنید، دین خدا را نصرت کنید، برای خدا قیام کنید، خدا شما را نصرت خواهد کرد. هر جا ملتها برای دین خدا قیام کردند،نیروشان را آوردند وسط صحنه، خدای متعال آنها را نصرت کرد. و وقتی خدا آنها را نصرتکرد، دیگر هیچ کس نتوانست بر آنها غلبه پیدا کند. ما نمونهاش را در خودمان دیدیم. ما آزمودیم، تجربه کردیم که «انّ اللَّه لا یغیّر ما بقوم حتّی یغیّروا مابأنفسهم». این را ما ملت ایران آزمایش کردیم؛ این را در عمل آزمودیم. در خودمان تغییر ایجاد کردیم، خدای متعال هم اوضاع ما را تغییر داد. عجیب هم این است که اگریک قدم ما برداریم، خدا ده قدم برمیدارد. ما اندکی خودمان را تغییر دادیم، خدامبالغی به ما کمک کرد، اوضاع ما را تغییر داد.
امروز هم داریم در دنیامیبینیم. الان ملت مصر را نگاه کنید. همان اللَّهاکبر است و همان نماز جماعت استو همان شعارهای اسلامی است؛ آمدند توی میدان، خدای متعال نصرت داد. مگر آمریکامیخواست که این اتفاقات در مصر بیفتد؟ مگر جبههی خبیثِ صهیونیستی که در همهیقدرتهای غربی نفوذ دارد، میخواستند این اتفاق بیفتد؟ مگر وابستگان سیاسیشان درمنطقه به خودشان حاضر بودند این فکر را راه بدهند که یک چنین اتفاقی خواهد افتاد؟اما افتاد. چرا؟ چون «ینصرکم اللَّه فلا غالب لکم» خدا که نصرت کرد، دیگر همهیقدرتها پوچند. اینجوری ملتها باید عزتشان را به دست بیاورند. «و للَّه العزّة ولرسوله و للمؤمنین»؛ عزت مال خداست. «تعزّ من تشاء و تذلّ من تشاء»؛ او عزتمیدهد. از خدا عزت را بخواهید.۱۳۹۰/۰۴/۱۴
@ghuraan
سوره نصر ۱
إِذا جاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَ الْفَتْحُ....
پیام ها
1-پیروزى درسایه نصرت الهى است«نَصرُاللَّهِ وَ الفَتح»
2-نابودى سران کفروشرک،زمینه براى ورود مردم به توحید و یکتاپرستى است یَدخُلونَ فی دینِ اللَّهِ
3-مسلمانان وظیفه دارند درحدّتوان و امکان خود تلاش کنندتازمینه ورود دیگران به اسلام فراهم شود
4-اگرموانع برطرف شود،مردم گروه گروه ایمان مىآورند.«یَدخُلونَ... أَفواجاً»
5-تا قبل ازفتح مکه مردم یکى یکى مسلمان مىشدند،ولى بعداز فتح مکه،گروه گروه
6- فتح و پیروزى شمارا مغرورنسازدکه هرچه هست ازخداست فَسَبِّح بِحَمدِ رَبِّکَ
7-تنزیه خدا از عیب و نقص و ظلم، بایدهمراه باسپاس ازنعمتها و ستایش او باشد
8- سپاس و ستایش و تسبیح خدا، مقدمه استغفار و آمرزشطلبى است «بِحَمدِ... وَ استَغفِرهُ»
9- صالحان که به قدرت مىرسندبه جاى غرور و غفلت،جان و روح خودرا بایادخدا معطرمىکنند
10- خداوند منزّه است از اینکه یاران دینش را تنها بگذارد ... فَسَبِّحْ
11- هرکس،حتى پیامبر، هرقدر هم تسبیح و تحمیدکند،در پایان آن استغفار کند «وَ استَغفِرهُ»
12- توبه پذیرى سنت خداست«إِنَّهُ کانَ تَوَّاباً
إِذا جاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَ الْفَتْحُ.... ۳
پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله بعد از فتح مکه، عفو عمومى اعلام کردند و همه را بخشیدند و مکه بدون خونریزى فتح شد.
حتى هنگامى که حضرت دید سعد بن عبادة شعار انتقام مىدهد و مىگوید «الیوم، یوم الملحمة» یعنى امروز تلافى مىکنیم، حضرت پرچم را از او گرفت و به دست حضرت على علیه السلام داد و فرمود: شعار را عوض کنید و بگویید: «الیوم، یوم المرحمة» امروز روز رحمت است.
فتح و نصرت واقعى از جانب خداست، پس به ابزار و تجهیزات و نیروى انسانى تکیه نکنید که ممکن است همه امکانات باشد ولى باز هم شکست بخورید «وَ مَا النَّصْرُ إِلَّا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ»
انقلاب اسلامی با تکیه به وحدت و رهبری امام پیروز شد نه با سلاح و اسلحه.
در فتح مکه، امید بتپرستان به یأس و مرکز شرک به پایگاه توحید تبدیل شد. موانعى که بر سر راه مؤمنان بود، برچیده شد، اسلام تثبیت گشت و براى صدور به کشورهاى دیگر آماده شد.
فرمان استغفار یا براى نورانیّت بیشتر قلب است یا براى زدودن غرور پیروزى یا براى گناهان امّت و یا به خاطر معرفت بالاى حضرت نسبت به خداست.
نکته ها
عموم مفسرین، این سوره را مربوط به زمان فتح مکه درسال۸هجرى مىدانندکه گروهى از مردم به خاطر حقانیّت اسلام، ایمان آوردند و بعضى از ترس به اسلام تظاهر کردند، نظیر ابوسفیان که امام على علیه السلام درباره آنان فرمود: «ما اسلموا و لکن استسلموا و اسرّوا الکفر» آنان در ظاهر مسلمان شدند ولى در دل کافر ماندند.
در قرآن براى ایمان دو نوع دخول آمده :
یکى دخول مردم در دین «یَدْخُلُونَ فِی دِینِ اللَّهِ»
و دیگرى دخول ایمان در دل مردم در سوره حجرات «وَ لَمَّا یَدْخُلِ الْإِیمانُ فِی قُلُوبِکُمْ» هنوز دین داخل قلبهاى شما نشده است.
در حدیث مىخوانیم:
هنگامىکه حضرت مهدى عج ظهور کنند، مردم دنیا فوج فوج به او ایمان مىآورند.
قرآن به تسبیح خداوند، بیش از تکبیر و تحمید سفارش کرده و در قرآن بیش از واژههاى تکبیر و تحمید، آمده.
هنگام فتح مکه، پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله ابتدا وارد مسجد الحرام شد و نماز گزارد.
نصرت خداوند، منوط به یارى مردم از دین اوست. «إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ یَنْصُرْکُمْ»
کلمه «تَوَّابٌ» یازده بار در قرآن آمده که نه بار همراه با واژه رحمت «تَوَّاباً رَحِیماً»، یکبار همراه با حکمت و یک بار به طور مطلق در این سوره آمده
إِذا جاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَ الْفَتْحُ.... ۴
نگاهى گذرا به فتح مکّه
بعد از صلح حدیبیه، چون مشرکان پیمانشکنى کردند، پیامبر نیرویى فراهم و مکه را بدون خونریزى فتح کرد و شرح ماجرا چنین است: مسلمانان در چند کیلومترى مکه اردو زدند و ابوسفیان که شبانه براى سرکشى از مکه خارج شده بود با عباس عموى پیغمبر ملاقاتى داشت. عباس گفت: پیامبر با ده هزار سرباز به سراغ شما آمده است. ابوسفیان ترسید و به عباس پناهنده شد و پیامبر امان دادن عباس را پذیرفت. پیامبر فرمود: هر کس به مسجد الحرام پناه ببرد یا به خانه ابوسفیان برود یا در خانه خود بماند، در امان است.
پیامبر به عباس فرمود: ابوسفیان را در تنگهاى که گذرگاه مکه هست ببر تا لشگریان الهى که از آنجا مىگذرند، او ببیند. ابوسفیان با دیدن این مانور وحشت کرد و به عباس گفت:
سلطنت فرزند برادرت بسیار عظیم شده است، عباس گفت: سلطنت نیست بلکه نبوت است. سپس عباس به او گفت: به سراغ مردم مکه برو و آنها را از مقابله با لشگر اسلام بازدار.
ابوسفیان وارد مسجدالحرام شد و به مردم گفت: محمّد با جمعیّتى وارد مکه مىشود که توان مقابله با او را ندارید، پس به مسجد الحرام یا خانه من یا خانه خود پناهنده شوید و اسلام بیاورید تا سالم بمانید.
إِذا جاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَ الْفَتْحُ.... ۵
پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله وارد مکه شد و به یاد روزى که از مکه مخفیانه خارج شد و به شکرانه اینپیروزى سجده کرد.
سپس پیامبر با تلاوت سوره فتح وارد مسجد الحرام شد و مسلمانان همراه آن حضرت تکبیر مىگفتند. حضرت نزدیک کعبه آمد و بتها را مىشکست و مىفرمود:
«جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ إِنَّ الْباطِلَ کانَ زَهُوقاً»
از آنجا که دست حضرت به بتهاى بزرگ بالاى کعبه نمىرسید، به حضرت على علیه السلام دستور داد تا پا بر دوش پیامبر نهد و بتها را سرنگون کند. سپس حلقه کعبه را گرفت و از مردم مکه پرسید:
شما امروز چه انتظارى از من دارید؟ گفتند:
بخشش.
اشک در چشم حضرت جمعشد و مردم گریه کردند.
حضرت سخن یوسف را که به برادرانش فرمود:
«لا تَثْرِیبَ عَلَیْکُمُ الْیَوْمَ»
امروز هیچ سرزنشى بر شما نیست، به زبان آورد و فرمود: همه آزادید.
آنگاه جملات لااله الّا اللّه وحده وحده انجز وعده نصر عبده ... را خواند و فرمود:
هیچ کس از خونهاى ریخته شده و اموال غارت شده گذشته سخنى نگوید و تمام پروندههاى گذشته مختومه و همه مشمول عفو عمومى شدید، پس وارد زندگى نوین شوید.
@ghuraan
قَد أَفلَحَ مَن تَزَکّی
وَ ذَکَرَ اسمَ رَبِّهِ فَصَلّی
به راستى رستگار شد آن کس که خود را (از پلیدىها) پاک گردانید.
نام پروردگارش را یاد کرد و نماز گذارد.
پیام ها
1- قرآن در پایان برخى آیات مىفرماید:
امید است رستگار شوید «لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ»
زیرا کار خیر از افرادى که تزکیه نکردهاند، با ریا و غرور و گناه و منّتگذارى محو مىشود.
ولى درباره تزکیه شدگان مىفرماید: قطعاً رستگارند «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَکَّى»
2- تزکیه خود به خود حاصل نمىشود، باید به سراغ آن رفت. «تَزَکَّى»
3- تزکیه بدون نماز و عبادت نمىشود. «تَزَکَّى، ذَکَرَ اسْمَ رَبِّهِ فَصَلَّى»
قَد أَفلَحَ مَن تَزَکّی «اعلی14»
وَ ذَکَرَ اسْمَ رَبِّهِ فَصَلَّى
به راستى رستگار شد آن کس که خود را (از پلیدىها) پاک گردانید.
نام پروردگارش را یاد کرد و نماز گذارد.
نکته ها
تزکیه، آن است که فکر از عقاید فاسد و نفس از اخلاق فاسد و اعضاء از رفتار فاسد، پاک شود
و
زکات، پاک کردن روح از حرص و بخل و مال از حقوق محرومان است.
در مکتب انبیا، رستگاران پاکان هستند «قَدأَفلَحَ مَن تَزَکَّى»
ولى در مکتب طاغوتیان،رستگاران زورمندانند.
فرعون مىگفت:
هر کس پیروز شود رستگار است «قَد أَفلَحَ الیَومَ مَنِ استَعلى»
در قرآن رستگارى قطعى، هم براى مؤمنان آمده «قَد أَفلَحَ المُؤمِنون»
و هم براى کسانى که خود را تزکیه کردهاند
«قَد أَفلَحَ مَن تَزَکّی» پس مؤمن واقعى همان کسانى هستند که خود را تزکیه کرده باشند.