📌 ماه رجب، ماه خصوصیهاست؛ ماه رمضان، ماه عمومیهاست
چرا رجبیون نزد خدا مقرب هستند؟
🔸 ماه رجب، ماه عبادت برای دوستان خاصّ حضرت حق هست. وگرنه ماه رمضان خیلیها درِ خانۀ خداوند متعال میآیند که در طول سال آنطوری درِ خانۀ خداوند متعال حاضر نمیشدند.
🔸 کسانی که در ماه رجب عبادت خودشان را پر آب و رنگ قرار میدهند، توجه بیشتری در عبادات پیدا میکنند، اینها از دوستان خاصّ حضرت حق به حساب خواهند آمد. به حدّی که روز قیامت اهل عبادت در ماه رجب جداگانه صدا زده میشوند و آنها را خداوند متعال به صورت ویژه به بارگاه خود فرا میخواند.
🔸 ماه رجب مقدّمهای است برای ماه شعبان و ماه شریف رمضان. این سه ماه را شاید بشود به سهولت فصل عبادت نامید و بهار عبادت، که اگر بهار سه ماه دارد، اینجا هم ما با سه ماه نورانی مواجه هستیم. فرمودهاند: «ماه رجب ماه خداست، ماه شعبان ماه پیامبر خدا و ماه رمضان ماه امّت اسلام بندگان خدا.»(امالی صدوق/۵۳۴)
🔸 ماه رجب ماه خصوصیهاست. ماه رمضان ماه عمومیهاست. کسی که ماه رمضان درِ خانه خداوند متعال برود زیاد هنر نکرده. اما اگر کسی ماه رجب بلند شد و عبادات ماه رمضانش را آغاز کرد، او به صورت ویژه تحویل گرفته میشود.
🔸 وقتی گفته میشود این سه ماه، ماه عبادت و بندگی خداست، معنایش این است که لازم است ما مقداری برنامههای عبادیِ خودمان را در این ماه تقویت کنیم. معنای دوّمش این است که طاعاتمان را با دقّت بیشتری انجام بدهیم. یعنی آمار گناه را کمتر کنیم، بیشتر مراقبت داشته باشیم، و از آنطرف اگر میتوانیم خیرمان به کسی برسد، در ماه رجب بیشتر به دیگران خدمت کنیم.
🔻 آغاز بهار معنوی و فصل ارتباط با خدا مبارک باد.
🔸ماه رجب را فصلی نو در ارتباط با خدا قرار دهیم.
🔸ارتباط با خداست که بیشترین گرما و هیجان را به انسان میبخشد. آرامش و لذت، وقتی بخواهند پایدار و عمیق باشند تنها در ارتباط با خدا به دست میآیند. ارتباط با خدا انسان را به خدا علاقهمند میکند و احساس عمیق تواضع به خدا را در انسان ایجاد مینماید و بندگی را با کمال افتخار برای انسان لذتبخش قرار میدهد.
🔸ارتباط با خدا هرلحظه میتواند آنچنان تازه و هیجان برانگیز بشود که گویی قبل از آن ارتباطی نبوده است. ارتباط با خدا تنها ارتباطی است که تا ابد نو و دلگرم کننده باقی میماند و هر لحظه میتواند شدیدتر بشود و هیچ آسیبی هم به دنبال نداشته باشد. خدای مهربان در این فصل معنوی به ما فرصت داده است تا ارتباط خود را با او عمیق کنیم و به دریافت تازهتری از او برسیم.
🔸برای ارتباط با خدا «وقت» بگذاریم با او مناجات کنیم و از او احتیاجات خود را بخواهیم؛ به قرائت کلماتش بپردازیم و در آنها تأمل کنیم. ما روزی نزد خدا باز خواهیم گشت و دیگر تا ابد در کنار او خواهیم بود. برای روز ملاقات با خدا آماده شویم. خدا مهربان است و چه بسا با یک گفتگوی ساده، بندهاش را به خود مقرب نماید و لذت نزدیک بودن به خودش را به ما بچشاند.
نوروز_و_معنویت (ج۱)
اولین کاری که در #اوقات_فراغت به ذهنت میآید چیست؟
آدم در وقت خوشی و فراغت، باطن خود را آشکار میکند
انسان در دو موقعیت، ضمیر و باطن خودش را آشکار میکند؛ یکی در «سختی و فشار»، دیگری در زمان «خوشی و فراغت». ببینید در اوقات فراغت(مثلا نوروز) اولین کاری که به ذهنتان میآید چیست؟ برخی هوسبازتر میشوند و برخی مهربانتر؛ شما چطور؟
بعضیها حریصِ بازی هستند. البته دین با سرگرمی و بازی مخالف نیست؛ با «کم لذت بردن» مخالف است. آدم دونهمت وقتی بیکار میشود، بهدنبال لذتهای کم و بیارزش میرود و اینگونه ضمیر خود را نشان میدهد.
بعضیها در اوقات فراغت، سراغ فعالیتهای ناب و کمیاب (مثل خدمت به دیگران) میروند. بعضیها هم در وقت فراغت، سراغ محاسبۀ نفس میروند. لااقل در تعطیلات نوروز که ایام فراغت است، به محاسبۀ نفس بپردازیم.
امیرالمومنین(ع): فراغت برای افراد معمولی زمینۀ هوسبازی است (غررالحکم/۹۷۴۳)
نوروز_و_معنویت (ج۲)
طبیعتگردی باید از رفتارهای رایج بین مؤمنین باشد
زشت است که مؤمن، تفریح معنوی در طبیعت نداشته باشد!
انس با طبیعت، یکی از ویژگیهای مؤمن است، ولی متأسفانه در جامعۀ ما طبیعتگرایی از ویژگیهای مؤمنین تلقی نمیشود.
آدم باصفا از طبیعتِ بکر-که تسبیحگوی خداست- لذت و بهرۀ معنوی میبَرد. اصل طبیعتگردی برای مؤمنین و کسانی است که نور و معنویت طبیعت را حس میکنند.
خوب است مسجدیها بهصورت هفتگی خانوادهها را به دل طبیعت ببرند. خیلی زشت است که انسان مؤمن، تفریح معنوی در طبیعت نداشته باشد!
وقتی شما اهالیِ معنویت، از طبیعت لذت نبردید، نهی از منکر شما هم زیاد اثر ندارد! خودت باید ده برابرِ آن گنهکار از طبیعت لذت ببری و الا وقتی بگویی «از طریق گناه، لذت نبر» میگوید: «پس شادیِ دین شما کجاست؟!»
وقتی از آسیبهای اینترنت و فضای مجازی صحبت میکنیم، باید بگوییم که جایگزین آن چیست؟ کسی که با طبیعت ارتباط عمیق پیدا کند، دیگر برای تفریح و سرگرمی بهسراغ فضای مجازی نمیرود که همهچیز را از پشت شیشه ببینید!
نوروز_و_معنویت(۳)
چرا پیامبر(ص) گاهی کعبه را رها میکرد و برای عبادت به کوه میرفت؟
دعای ندبهای که در کنار دریا میشود خواند، آیا جای دیگر میشود خواند؟!
چرا پیامبر(ص) که ثواب عبادت در کنار خانۀ کعبه را میدانست، گاهی آن را رها میکرد و برای عبادت به کوه میرفت؟ چرا ایشان دست از کوهنوردی برنمیداشت؟ مگر ایشان در کوه چه میدید و چه بهرهای میبرد؟
امام هادی(ع) میفرماید: «پیامبر(ص) به کوه حرا میرفت و آثار رحمت خدا در طبیعت را میدید و متذکر حضرت حق میشد» ایشان مسیر رشد و نموّ شخصیت پیامبر(ص) را در طبیعت توصیف میکند و این راه برای همۀ ما باز است.
وقتی امام رضا(ع) میفرماید نگاه به دریا عبادت است(صحیفه امامرضا(ع)/۹۰) ما انتظار داریم اهالی معنویت و انقلابیگری در کنار دریاها یادمانهای معنوی و عبادتگاه برقرار کنند؛ البته این کار با وجود تفریحگاهها منافاتی ندارد.
دعای ندبهای که در کنار دریا میشود خواند، آیا جای دیگری میتوان خواند؟! نماز شبی که در کوه میشود خواند، آیا در خانه میشود خواند؟! اگر میشد که پیامبر(ص) برای عبادت به کوه نمیرفت!
نوروز_و_معنویت(۴)
میتوانی از تفریحت سودی ببری که خیلیها از عبادت نمیبرند!
۹۹درصدِ دینداری به «نیت» است!
طبق فرمایش علی(ع) انسان با تفریح و نشاطِ خودش، میتواند آخرت بخرد(امالیصدوق/۲۲۸)
چگونه با تفریح خودمان، آخرت بهدست بیاوریم؟ یکی با تغییر نیتمان(اینکه با چه نیتی رفتار کنیم؟) و یکی با تغییر نگاهمان(اینکه چگونه به پدیدههای عالم نگاه کنیم؟)
اگر نگاهت به بهار، محبت خدا به تو باشد، آنوقت بهار برایت یک فصل معنوی خواهد بود.
اگر نیت کسی در تعطیلات نوروز، بهرهگیری برای معنویتش باشد، او از تفریحش سودی میبرد که خیلیها از عبادتشان نمیبرند!
برای تفریح خودت هم میتوانی نیت قربهالیالله داشته باشی! بگو: «خدایا! بهخاطر تو به تفریح میروم!» روغن سوخته را نذر امامزاده کن؛ خدا قبول میکند!
دیندار بودن فقط به انجام کار خوب و ترک رفتار بد نیست؛ این شاید یکدرصد ماجرا باشد، 99درصدِ دینداری به نیت است!
نیتکردن مثل «بازیِ بدون توپ» در زمین فوتبال است. آنجا که بدون عمل یا در اعمال سادۀ روزمره، نیتهای خوب داری، همانجایی است که نورانی میشوی و توفیق اعمال ویژه و قدرت ترک گناه پیدا میکنی!
در محاسبۀنفسِ آخر سال، چه سؤالاتی از خودم بپرسم؟
یکی از وجوه معنویتِ نوروز این است که در پایان هر سال، نفس خودمان را محاسبه کنیم. البته دستور محاسبۀ نفس بهطور روزانه باید انجام شود، اما حداقلش این است که سالی یکبار محاسبۀ نفس کنیم؛ همانطوری که ادارات در آخر سال، اموال خود را محاسبه و جمعبندی میکنند.
در محاسبۀ نفست بگو: «چه خلقیات و رفتارهایی دارم؟ این کارها را با چه انگیزهای انجام دادهام؟ در این سالهایی که از عمر تکلیفم گذشته، چه تغییری در خودم ایجاد کردهام؟ چرا خطاهای من تکرار شده؟» چون آدم وقتی مرتکب خطایی میشود باید متوجه نقطهضعف خودش بشود و آن خطا را تکرار نکند.
علی(ع) میفرماید: محاسبۀ نفس خود را یادداشت کن(غررالحکم/ص۴۵۳) بعد از حساب و کتاب هم صادقانه به خدا بگو: «خدایا! من از عهدۀ این نفس بر نمیآیم! خودت درستش کن!»
محاسبۀ نفس سه اثر مهم دارد: اول اینکه آدم محبوب خدا میشود. چون خدا از انسانِ مراقب و حسابگر خوشش میآید. دوم اینکه انسان به عیوبش آگاه میشود و میتواند برای رفع آنها اقدام کند. سوم اینکه هرکسی در دنیا محاسبۀ نفس کند، روز قیامت از او آسانتر حسابرسی میکنند.
آیا در فضای غیردینی به «حق انتخاب انسان» بیشتر بها میدهند؟!
تمدن غرب، چگونه حق انتخاب را از بشریت میگیرد؟
ارزش_حق_انتخاب (ج۱) - ۱
برخی میپرسند: «مگر دین هم به حق انتخاب بها میدهد؟!» درحالیکه اساساً حق انتخاب را خدا به انسان داده و بهخاطر همین حق انتخاب، انسان را بر بقیۀ موجودات عالم، فضیلت داده است.
این اشتباه است که تصور کنیم در فضای غیردینی به حق انتخاب انسانها بیشتر بها داده میشود! اصلاً فلسفۀ ارسال رسولان و ولایت اوصیاء و ظهور چیست؟ چون در فضای خارج از دین، به حق انتخاب انسان، ارزش داده نمیشود، دین آمده است تا حق انتخاب آدمها را حفظ کند.
اگر کمی در فرهنگ و تمدن غرب دقت کنی، میبینی که واقعاً برای انسانها حق انتخاب قائل نیست، بلکه با عوامل روانیِ مختلف، مردم را به یک سبک زندگی خاص وادار میکند؛ یکی از این عوامل روانی «تمسخر و سرزنش» است.
چرا تمسخر و سرزنش در دین-حتی برای وادارکردنِ افراد، به کارهای خوب- ممنوع است، اما در فرهنگ غرب اینقدر رواج دارد؟ اگر افراد را با تمسخر و سرزنش، تحت تأثیر روانی قرار بدهید، آنها نمیتوانند از حق انتخابشان، درست استفاده کنند.
مردم غرب کمکم دارند میفهمند که حق انتخاب در آنجا یک فریب است! در غرب، حق انتخاب را بهصورت بسیار پیچیده و زیرکانهای از افراد سلب میکنند؛ با روشهایی مثل تبلیغات، جنگ روانی و ساختارهای حقوقی و نظامات اجتماعی که طراحی میکنند.
برخی از اندیشمندان فرانسه میگویند «ما برای انتخاب سبک زندگیمان آزاد نیستیم» لذا آنها در حال مبارزه با فشارهای روانی و قانونی در کشورشان هستند؛ فشارهایی که دارد یک سبکزندگی خاص را به مردم تحمیل میکند.
در عرصۀ جهانی هم حیات تمدن غرب به سلب آزادی انسانهاست و الا چرا اینقدر جنگ راه میاندازند؟ اینها اگر یکروز دست از غارتگری منابع جهانسوم بردارند، سرنگون میشوند! وجودشان و بقاءشان وابسته به سلب حق انتخاب انسانهاست.
مظلومیت ولیّ خدا بهخاطر حق انتخابی است که به مردم میدهد
تنها عامل تضمینکنندۀ حق انتخاب، ولایت است
ارزش_حق_انتخاب (ج۱) - ۲
بسیاری از تعلیمات دین و زیباییهای اخلاق اسلامی مثل «تقوا» از حق انتخابِ انسانها صیانت میکند. در عرصۀ اجتماع هم ولایت، عامل صیانت از حق انتخاب مردم است.
مظلومیت ولیّ خدا بهخاطر حق انتخابی است که به مردم میدهد. نمونهاش امیرالمؤمنین(ع) است؛ و الا مگر کسی میتوانست زیر سایۀ شمشیر علیبنابیطالب(ع) به حضرت زهرا(س) صدمه بزند؟!
ما در فاطمیه، ناله میزنیم که چرا بعضیها از حق انتخابشان سوءاستفاده کردند و ظلم کردند و بعضیها هم از حق انتخاب خودشان برای دفاع از حق، استفاده نکردند و گذاشتند به آنها ظلم بشود؟! چون أمیرالمؤمنین(ع) نمیخواست آن مردم را به زور، نجات بدهد!
مردم با استفاده از حق انتخابشان، طبیعتاً باید سراغ ولیّ خدا بروند. برای تضمین حق انتخاب و استفاده از آن هم، باز باید سراغ ولایت برویم؛ بهدلیل اینکه ولایت تنها راه تضمین حق انتخاب است.
اگر راههای دیگر، مثل سیستم غربیها جواب میداد، امروز جایتکاران سیاسی در کشورهای غربی بر مردم حاکم نمیشدند که اینهمه کشتار و غارت در جهان راه بیندازند!
وقتی مردم متوجه بشوند که تنها عامل تضمینکنندۀ حق انتخاب «ولایت» است، آنوقت آمادگی برای پذیرش ولایت ولیاللهالأعظم(عج) پدید خواهد آمد
«حق انتخاب» فقط در عرصۀ سیاسی نیست؛ در تربیت خانوادگی هم باید لحاظ شود
#ارزش_حق_انتخاب (ج۱) - ۳
در خانواده و مدرسه باید کاری کنیم بچهها ارزش حق انتخابِ خودشان را درک کنند و بهسادگی تحت تأثیر کسی قرار نگیرند؛ نه تحت تأثیر تشویقِ دیگران، نه تحت تأثیر تنبیه دیگران. اکثر بچههای ما اگر متوجه ارزش حق انتخابشان بشوند، خوب انتخاب میکنند.
اگر بچه تحت فشار روانی قرار بگیرد؛ مثلاً اگر در خانه با فشار تمسخر بزرگ شود، پسفردا در جامعه ممکن است تحت تأثیر تمسخرِ رفقایش، دست به هر رفتاری بزند، چون شما در خانواده، به استقلالش لطمه زدهای.
اگر مدام بچهات را بترسانی، پسفردا ممکن است در اثر ترس از فقر، در کارش به حرام بیافتد. اگر بچهات را زیادی تشویق کنی یا زیادی لوس و اسیر محبت بار بیاوری، پسفردا با چهارتا تشویق که از دیگران ببیند، ممکن است دچار رفتارهای خلاف بشود.
امام باقر(ع) فرمود: اگر مردمِ شهر تو بگویند «تو آدم خوبی هستی» و خوشحال بشوی و اگر مردم شهر بگویند «تو آدم بدی هستی» و ناراحت بشوی، آنوقت تو از دوستان ما نخواهی بود (تحفالعقول/ص۲۸۴)
اگر مردم بتوانند با چهار کلمه، رفتارت را تغییر بدهند، پس آدم ضعیفی هستی و از حق انتخابت نمیتوانی درست بهرهبرداری کنی. خودت باید راه درست را تشخیص بدهی. قدرت تشخیص و قدرت روحی از لوازم حق انتخاب است؛ تا آدم تحت تأثیر کسی قرار نگیرد.
دین، در تربیت روحی و اخلاقی و در امور اجتماعی، در دو مرحله با آدم کار میکند:
۱- ضعفهای انسان را برطرف میکند و عوامل فشار را کنار میزند تا حق انتخاب انسان را احیاء کند.
۲-در مقام انتخاب، راهنماییات میکند تا خوب انتخاب کنی، و بعد، پاداش هم به تو میدهد.
ابتلائات فراگیر پیش از ظهور
کمال الدین - به نقل از محمّد بن مسلم-: از امام صادق علیه السلام شنیدم که میفرماید: «پیش از [ظهور] قائم، نشانههایى از جانب خداوند عز و جل براى مؤمنان پدید میآید».
گفتم: آن نشانهها چیست، قربانت گردم؟
فرمود: «سخن خداى عز و جل که: «بى گمان، شما را میآزماییم» یعنى مؤمنان را پیش از ظهور قائم، «به چیزى از ترس و گرسنگى و کاهش در مالها و جانها و محصولات، و شکیبایان را مژده ده»» و فرمود: «آنان را به اندکى ترس از پادشاهان بنى فلان در آخر سلطنتشان، و گرسنگى با گرانى قیمتها، و کاهش در اموال، میآزماید» و فرمود: «کساد کسب و کار و اندک شدن برکت و کاهش در جانها و فرمود: «مرگ فراگیر (سریع) و کاهشى در میوهها و فرمود: «یعنى کاستى در محصولات زراعى. [و افزود:] «شکیبایان را در این هنگام، به نزدیک شدن ظهور قائم علیه السلام مژده ده».
ایشان سپس به من فرمود: «اى محمّد! این است تأویل آیه. خداى متعال میفرماید: «و تأویل آن را جز خدا و راسخان در علم، کسى نمیداند»».
منبع: الغیبة، نعمانى: ص۲۵۰، ح
🔰چرا خیلیها تصور میکنند دین به آدم زور میگوید؟
🔰دین، اول میگوید «خودت باش»، بعد میگوید «خوب باش»
#ارزش_حق_انتخاب (ج۲) - ۱
🔻خیلیها تصور میکنند که دین فقط به آدم توصیه میکند «خوب باش» اما این تصور غلطی است! دین در دو مرحله انسان را به سعادت میرساند: در مرحلۀ اول میگوید «خودت باش» و در مرحلۀ دوم میگوید «خوب باش»!
🔻«خودِ» تو برای خدا ارزشمند است؛ خدا در قرآن به جان تو و آنکه جان تو را اینقدر در اوج زیبایی آفریده، قسم میخورد «وَ نَفسٍ و ما سَوّایها» (شمس/۷)
🔻اگر کسی «خودش» نباشد، «خوب» هم نمیتواند باشد، یا اگر خوب هم باشد بعداً بد میشود؛ چنین کسی نه به خوبشدن شوق پیدا میکند، نه وقتی خوب رفتار کند از خوببودن لذت میبرد. اما کسی که خودش باشد، میتواند پیام «خوب باش» را بشنود.
«خودت باش» یعنی مستقل باش، آزاد باش و حق انتخاب خودت را فراموش نکن. زندگی انسان بلکه انسانیتِ او، با بررسی و انتخاب آغاز میشود. «خودت باش» یعنی برای خوبشدن آمادگی پیدا کن؛ یعنی اول عشق خودت را به خوبیها پیدا کن!
اگر روی «خودت باش» تأکید نکنیم، خیلیها از دین فراری میشوند و تصور میکنند که دین دارد به آدم زور میگوید! درحالیکه برعکس است؛ دین میگوید: مواظب باش کسی به تو زور نگوید! حتی نگذار دیگران با تمسخر و تحقیر، تو را تحت تأثیر روانی قرار دهند و چیزی را به تو تحمیل کنند.
اینکه تو با اراده و انتخاب خودت نماز بخوانی، برای خدا دوستداشتنی است؛ نه اینکه چون همه دارند نماز میخوانند تو هم بخوانی! در روایت هست: کسی که به ذکر میپردازد درحالیکه اطرافیانش در غفلت هستند، مثل کسی است که وقتی همه دارند فرار میکنند، تنهایی بایستد و بجنگد. (کافی/۴/۳۷۳)
پدر و مادرها، لحظههای انتخاب خود را به بچهها نشان دهند
وقتی خودت انتخاب کنی، سختیِ راه را بهتر تحمل میکنی!
#ارزش_حق_انتخاب (ج۲) - ۲
یکی از آثار مثبت توجه به حق انتخاب این است که وقتی آدم خودش-با آگاهی و هوشیاری- انتخاب کند، پای انتخابش میایستد و سختیهای مسیر را بهتر تحمل میکند. اما وقتی خودش انتخاب نکند، سختیها خیلی اذیتش میکند و در وسط راه، کم میآورد.
پدر و مادرهای محترم، اجازه بدهید بچههای شما موقع ازدواج، فکر کنند و انتخاب کنند. آنها را هول نکنید و برایشان جوّ درست نکنید و الّا بعداً احساس مسئولیت نمیکنند و پای سختیهایش نمیایستند.
خوب است پدر و مادر، لحظههای تصمیمگیری و انتخاب خودشان را به بچه نشان بدهند، دشواریهایی را که در انتخاب دارند با صدای بلند بگویند تا بچه بفهمد که بابا و مامان، یک مسئلهای دارند به نام «انتخاب»؛ برای آن فکر میکنند، سرِ اینکه کدام راه را انتخاب کنند مردّد میشوند و در نهایت، با احتیاط انتخاب میکنند. در این صورت، بچه یاد میگیرد که او هم موقع انتخاب، فکر کند.
دینداری یک سختیهایی دارد، آدم باید از یک چیزهایی بگذرد. بیدینی هم یک سختیهایی دارد، البته سختیِ بیدینی بیشتر است. به بچهها بگویید: بیدینی هم یک خوشیهایی دارد، اگر خوشی نداشت که مردم به سمت بیدینی نمیرفتند! پس حتماً یک خوشیای دارد، اما خوشیِ دینداری خیلی بیشتر است... اینها را بگویید تا آگاهانه انتخاب کند.
برای اینکه بچهام نمازخوان شود، چهکار کنم؟
گاهی باید اجازه بدهی بچهات نتیجۀ انتخاب اشتباهش را ببیند
ارزش_حق_انتخاب (ج۲) - ۳
خیلیها وقتی میخواهند کسی را به دین دعوت کنند دچار اشتباه میشوند و فکر میکنند که باید او را مستقیم به سمت خوبیها هُل بدهند! درحالیکه اول باید کاری کنیم که او «خودش» باشد و بعد دعوتش کنیم به خوبیها.
وقتی میخواهیم بچهمان را برای نماز تربیت کنیم، اگر اول روی استقلال روحی و حق انتخاب او کار نکنیم و بخواهیم مستقیماً او را به یک نمازخوان تبدیل کنیم، مشکل پیش میآید.
باید در همان کودکی، حق انتخاب را به او بشناسانیم، قدرت انتخاب به او بدهیم و او بتواند انتخاب کند. باید اجازه بدهیم گاهی از اوقات- آنجایی که ضرر ندارد- نتیجۀ انتخاب اشتباه خودش را ببیند. اگر فقط دستور و موعظه باشد بچه، خسته و فراری میشود.
به فرزندمان بگوییم: تو حق انتخاب داری که اول وقت نماز بخوانی یا آخر وقت، یا حتی نماز نخوانی! آنهایی که نمازخواندن را انتخاب نکردند به این دلائل بوده و آنهایی که انتخاب کردند به این دلائل بوده... ببین هر کدام از این دو، به چه نتیجهای رسیدهاند؟
معلمهای محترم اگر دیدند در مدرسه، همۀ بچهها برای نماز جماعت آمدهاند، ذوق نکنند! به بچهها بگویند «چرا آمدید؟» ببینید بچهها سُر خوردند و آمدند یا اینکه واقعاً سِیر کردند؟
امامحسین(ع) شوقانگیزترین بخش دین ماست
اگر اشتیاق در وجود انسان نباشد، طبیعتاً به گناه میافتد
بیتردید کربلا و عاشورای امامحسین(ع) شوقانگیزترین بخش دین ماست. هیچ بخش دیگری از دین اینگونه نیست که بتواند در دل انسانها، اینقدر شوق ایجاد کند.
گاهی میبینید که مردم در عاشورا بیشتر از شبهای قدر، از خودشان مایه میگذارند. چون فعالیتها در عاشورا، بیشتر از نوع شوق است نه خوف؛ مثل شب قدر نیست که از سرِ خوف بروند تا مبادا مقدراتشان خراب شود یا گناهانشان بخشیده نشود. البته خوف هم خوب است اما در مقابل شوق، کم میآورد!
اگر شوق ما به نماز و سایر بخشهای دین شبیه شوق ما به عزاداری و مجالس مربوط به امامحسین(ع) بشود واقعاً برنده خواهیم بود.
اگر اشتیاق در وجود انسان نباشد، طبیعی است که انسان به گناه میافتد و زندگیاش خراب میشود. مردم برای چه گناه میکنند؟ برای اینکه یکذره شوق گناه، آنها را سرِ حال بیاورد؛ همین! بالاخره انسان شوق خود را یکجایی باید مصرف کند؛ وقتی شوق خودش را صرف اباعبدالله(ع) نکرده باشد، آن را در گناه و سرگرمیهای مبتذل صرف میکند.
دین بهجای تو انتخاب نمیکند؛ فقط کمک میکند که خوب انتخاب کنی!
دین ابتدا آدم را مستقل بار میآورد؛ بعد او را رشد میدهد
#ارزش_حق_انتخاب (ج۳) - ۱
آدم قبل از اینکه خوب باشد باید خودش باشد و قبل از اینکه دیندار باشد باید شخصیت مستقل داشته باشد. دین هم، ابتدا آدم را مستقل بار میآورد و بعد او را رشد میدهد.
ارزشگذاشتن برای حق انتخاب و استقلال روحی، جزء دین است و اساساً یکی از مشخصههای برجستۀ تربیت دینی این است که آدمها را مستقل بار میآورد.
تربیت دین، دو مرحلهای است؛ مرحلۀ اول، رسیدنِ انسان به استقلال و به رسمیت شناختنِ حق انتخاب انسانهاست، یعنی دین در مرحلۀ اول، حق انتخاب ما را سامان میدهد.
در مرحلۀ دوم، کمک میکند که خوب انتخاب کنی؛ یعنی لوازم انتخابِ مستقل را برای خودت فراهم کنی. اما بالاخره خودت باید انتخاب کنی؛ دین برای تو انتخاب نمیکند!
در دین، از کلمۀ «هدایت» استفاده شده است و خدا به پیامبر(ص) میفرماید: تو بر مردم سیطره نداری! «إِنَّمَا أَنتَ مُذَکِّرٌ* لَّسْتَ عَلَیْهِم بِمُصَیْطِر» یعنی باید استقلال و حق انتخاب آنها را به رسمیت بشناسی!
دنبالهرَوی بیدلیل از دیگران، موجب سلب استقلال و حق انتخاب انسان میشود
امامکاظم(ع): اینطور نباش که مردم هرکاری کردند تو هم انجام بدهی!
ارزش_حق_انتخاب (ج۳) - ۲
یکی از عوامل سلب استقلال و حق انتخاب انسان، دنبالهرویِ بیدلیل از دیگران است. از هرکسی تبعیت میکنیم باید دلیل داشته باشیم.
امام صادق(ع) میفرماید: بپرهیز از اینکه دنبال آدمها راه بیفتی، نباید یکنفر را بیدلیل برای خودت بُت کنی و راهنما قرار بدهی و هرچه گفت دربست بپذیری! (کافی/۲/۲۹۸) چشمهایت را باز کن؛ شاید بین حرفهایش اشتباه هم بگوید.
امامکاظم(ع) میفرماید: «إِمَّعَةً» نباشید؛ یعنی نگویید من هم یکی از مردم و مثل مردم هستم. نباید هر کاری که مردم کردند شما هم انجام دهید. (الاختصاص/۳۴۳)
نگو: «همۀ مردم اینطوری عمل میکنند، پس من هم اینطوری عمل میکنم!» ممکن است مردم اشتباه کنند. یککمی فکر کن؛ شاید دیگران عقلشان به خیلی مسائل نرسد، تو مستقل باش! چقدر لذت دارد که آدم، خودش باشد و ابتکار عمل داشته باشد.
خانوادهها در بعضی موارد-که رفتار مردم، درست نیست- خلاف مردم رفتار کنند تا استقلال را به بچهها آموزش بدهند. بعضی از کارهایی که مردم انجام میدهند، بیهوده است. مثلاً اینکه شمع را خاموش میکنند و شروع میکنند به کفزدن و خوشحالیکردن! مگر تاریکی خوشحالی دارد؟!
چطوری موبایل بچهام را چک کنم که ناراحت نشود؟!
تقوا یعنی یاد بگیریم از قدرت و حق انتخابمان سوءاستفاده نکنیم
#ارزش_حق_انتخاب (ج۴) - ۱
این قدرت تصمیمگیری، قدرت اراده و «قدرت انتخاب» است که انسانها را برجسته میکند و استعدادهای آنها را شکوفا میکند. خانمها باید این حرفها را یاد بگیرند تا بدانند چطور بچهها را تربیت کنند.
یکی از مادرها پرسید: من چطوری موبایل بچهام را چک کنم که ناراحت نشود؟ گفتم: نباید موبایل بچهات را چک کنی! بچۀ شما باید بلد باشد (باید به او یاد داده باشی) که از حق انتخابش درست استفاده کند.
تقوا یعنی اینکه یاد بگیریم از قدرت و حق انتخابمان سوءاستفاده نکنیم. تقوا یعنی رعایتِ یک ناظر پنهان؛ ناظری که فوری پاداش و جزا نمیدهد و یقۀ آدم را نمیگیرد بلکه به او قدرت و حق انتخاب داده است.
وقتی این قدرت را به کسی دادیم و او احساس کرامت، شرافت و انسانیّت پیدا کرد، سوءاستفاده نکردن از قدرت را تمرین میکند. اما وقتی همیشه مجبورش کردیم، یکجایی که فرصتی پیدا کند، از زیر کار در میرود، خلاف میکند و کِیف میکند که همه را سرِ کار گذاشته است!
اینکه یک کسی قدرت داشته باشد و خراب نشود، ارزش دارد. اوج زیباییها آنجاست که انسان قدرت دارد ولی میبخشد، یا قدرت دارد که خیانت کند، ولی خیانت نمیکند.
مقررات و اجبارهای بیرونی، قدرت انتخاب آدم را کاهش میدهند
کسی که اکثراً مجبور بوده، وقتی قدرت پیدا کند سوءاستفاه خواهد کرد
ارزش_حق_انتخاب (ج۴) - ۲
چرا دین-خیلی از اوقات- میگوید: نسبت به گناه دیگران تغافل کنید؟ چرا فرمودهاند: «الْغِیبَةُ أَشَدُّ مِنَ الزِّنَا» (خصال/۱/۶۳) وقتی آبروی افراد را بردید، دیگر مردم از ترس آبروریزی، گناه نمیکنند ولی این بهدرد خدا نمیخورد! خدا عبد میخواهد؛ نه موجودات مجبور!
مدل زندگی در تمدن غرب بهگونهای است که میخواهد آدمها را با «شدتِ کنترل» سالم نگه دارد ولی ما میگوییم که این درست نیست. اگر یک کسی را همیشه (اکثراً) مجبور کنی، گاهی که یک قدرتی پیدا کند از قدرتش سوءاستفاده خواهد کرد.
آئیننامهها و مقررات و اجبارهای بیرونی، قدرت انتخاب انسان را کاهش میدهند. مجبورشدن به یکسلسله رفتارهای خوب، مثل این است که دستهایت را با طناب به یک ماشین ببندند و دنبال آن بکشند؛ بهجای اینکه با ارادۀ خودت، حرکت کنی و بدوی!
جامعۀ خرابکنندۀ انسانها و جامعهای که تحت تأثیر تمدن غرب باشد، جامعۀ پُرمقررات است و این حُسن نیست؛ جامعه باید کممقررات باشد.
نمیگوییم خلاف مقررات عمل کنید! میگوییم: بهخاطر حفظ شخصیتِ خودت-اگر محصّل هستی- خودت دَرست را کامل بخوان؛ نه بهزورِ نمره! یا اگر در کارخانه و اداره کار میکنی، یکمقدار زودتر برو یا بیشتر بمان و کار کن، بگو: من نمیخواهم غیرانسانی با من برخورد بشود؛ نمیخواهم تا یکمقدار بیشتر کار کردم، به من پاداش بدهند!
حکومتهای باطل همه کارهایشان دروغ است!
حضرت آیت الله بهجت:
حکومتهای باطل همه کارهایشان دروغ و فقط برای این است که در حکومتهای اسلامی راه پیدا کنند. مثلاً [شاید کسی بپندارد که] الان بیش از معدن و مانند آن چیزی نمیخواهند لکن فهمیدهایم که همه چیز را میخواهند. حتی نمیخواهند مملکتی را که با اینها دوست است دین داشته باشد. خودشان هم که دینی ندارند. خودشان از دین نصاری (مسیحیت) اسمش را دارند؛ اسم تناصر دارند.
اگر اینها متنصّر(مسیحی) بودند که در زمین جنگی به پا نمیشد ولی آنها دوست دارند که در [جنگها] به یک طرف یا هر دو طرف اسلحه بفروشند میگویند: «دشمنت را از بین ببر» حالا اسلحه فروش برود و در انبارها نماند زنگ نزند! آخر اسراف و تبذیر میشود!
آیا صِرف به ستوه آمدنِ مردم از ظلم، برای تحقق فرج کافی است؟
یک تصور عامیانه از ظهور، آن است که فکر کنیم صِرف به ستوه آمدن مردم از ظلم یا به اوج رسیدن جور، برای تحقق فرج کافی است و دیگر نیازی به آمادگی مردم برای «پذیرش عدالت» نیست.
در حالی که در میان مردمی که صرفاً از ظلم خسته شدهاند، ولی تحمل عدالت را هم ندارند، تشکیل یک حکومت عادلانه اصلاً حکومت ماندگاری نخواهد بود.
زمانی که مردم برای خلافت، به امیرالمومنین اصرار میکردند، حضرت امتناع می ورزیدند. علت اساسی امتناع حضرت این بود که هرچند مردم از ظلم خسته شده بودند، اما خواهان عدالت هم نبودند. آنها اساساً نه عدالت و لوازم آن را درست میفهمیدند و نه میتوانستند آن را تحمل کنند. خیلی بین این دو فرق است.
چرا در امتحانات خدا ابهام هست؟
اگر همهچیز واضح باشد، دایرۀ حق انتخابت محدود میشود
ارزش_حق_انتخاب (ج۵) - ۱
علی(ع) میفرماید: «اللَّهَ سُبْحَانَهُ یَبْتَلِی خَلْقَهُ بِبَعْضِ مَا یَجْهَلُونَ أَصْلَه» (نهجالبلاغه /خطبه۱۹۲) در امتحانات خدا یک ابهامی هست تا معلوم بشود که قدرت تشخیص تو چقدر است و از حق انتخابت چطور استفاده میکنی؟
خداوند با یکمقدار ابهام، کارها را پیش میبَرد؛ برای اینکه وضوح زیاد، حق انتخاب ما را محدود میکند و موجب میشود قدرت تشخیصِ ما امتحان نشود.
قدرت تشخیص، پایه و گوهر حق انتخاب انسان است. برای اینکه قدرت تشخیص ما بالا برود باید یککمی توضیحات و شفافیت برای ما کمتر بشود.
خدا میخواهد قدرت تشخیص ما افزایش پیدا کند، نه اینکه صرفاً ما-به هر قیمتی- کار خوب و درست انجام بدهیم! برای اینکه قدرت تشخیص ما افزایش پیدا کند، خدا همهچیز را صریح و شفاف به ما توضیح نمیدهد، بلکه گاهی با اشاره میگوید و ما برای درک این اشارهها، باید دقت کنیم.
هدایتهای الهی یکمقدار پیچیده و ظریف است؛ خدا با تمام حادثهها، دارد با تو حرف میزند، اما برای درک آن، باید یکمقدار دقت کنی؛ ارزش تو به همین دقت و مراقبت است، ارزشت به این نیست که بههر قیمتی کار خوب انجام بدهی!
چگونه قدرت تشخیص خودمان را افزایش دهیم؟
وقتی تشخیص ساده است، درست عمل کن؛ تشخیصهای سخت را هم خواهی فهمید
ارزش_حق_انتخاب (ج۵) - ۲
یکی از راههای افزایش قدرت تشخیص این است: اگر در جایی که قدرت تشخیص داری، درست عمل کنی، آنجایی که تشخیص سخت است، خدا تشخیص را برایت آسان میکند.
یکی از پاسخهای آقای بهجت(ره) به خیلی از افراد، این بود: در همان چیزهایی که میفهمی درست عمل کن، بقیهاش را خدا یاد میدهد. (بهسوی محبوب/۴۶)
آنجاهایی که تشخیص ساده است و میفهمی، درست عمل کن، در اینصورت، تشخیصهای پیچیده را هم خواهی فهمید. اگر به آنچه میدانی، عمل کنی، آنچه را نمیدانی، خدا به تو یاد میدهد و قدرت تشخیصت بالا میرود.
به دانستۀ خودت بیتوجهی نکن، کفر یعنی پوشاندن و انکار حقیقت؛ کفر فقط این نیست که هیچ دینی نداشته باشی! آدم بعضی جاها میفهمد که حقیقت چیست، اما بیدلیل، حق را زیر پا میگذارد و توجیه میکند. وقتی این کار را بکند خدا یکمقدار از عقلش را میگیرد. اگر انسان همینطور ادامه بدهد، دیگر عقلی برایش نمیماند که بخواهد تشخیص بدهد!
قرآن میفرماید: «أفرأیتَ من اتّخذَ الههُ هواه و أضلَّه الله علی علمٍ و خَتَمَ علی سَمعِه...» کسی که از هوای نفسش تبعیت کند، با اینکه میداند و علم دارد، اما باز خطا میکند. خدا بر گوش و قلب او مهر میزند و او دیگر حقایق عالم را نمیشنود و نمیفهمد.
عجیببودن موضوع «گناه» در چیست؟
آیا موضوع گناه و توبه، شدت محبت خدا به بندگانش را نمیرساند؟!
گناه_و_توبه (ج۱) - ۱
در این عالمی که خدا همهچیز را منظم و دقیق آفریده است، به انسان اراده و اختیار و آزادی هم داده است، لذا انسان گاهی اشتباه میکند و خلافی را انجام میدهد که به ضرر خودش است.
وقتی ما گناهی انجام میدهیم، بر اساس قوانین و نظم عالم هستی، عوارض و آثار منفیِ آن کار، به سمت ما میآید. اما عجیب این است که خدا اسم این را «معصیت» گذاشته و میفرماید: «مرا نافرمانی کردید!» درحالیکه ما به خودمان ظلم کردیم و ضربه زدیم، یعنی وقتی ما به خودمان ضربه میزنیم، خدا به خودش میگیرد و ناراحت میشود!
وقتی ما بیمار میشویم و به نسخۀ پزشک عمل نمیکنیم، لازم نیست از پزشک عذرخواهی کنیم؛ چون به ضررِ خودمان کار کردهایم نه به ضرر او! همچنین وقتی یک گناهی انجام میدهیم، در واقع برای خودِ ما عوارض و آثار منفی دارد، اما خدا میفرماید: «بیا از این کار، توبه کن و از من عذرخواهی کن!»
خدا در زندگی ما، خودش را وسط آورده و میگوید: کارهایی که به نفع تو باشد، من به تو دستور میدهم! اگر انجام ندهی نافرمانیِ مرا کردهای! اگر گناه کنی و به خودت ضربه بزنی، من از تو ناراحت میشوم! انگار خدا دارد میگوید: «بهخاطر من، این کارها را انجام نده و به خودت ضربه نزن!» آیا این، شدت محبت خدا به بندگانش را نمیرساند؟!
گناه_و_توبه (ج۱) - ۲
گناه چیست؟ آیا گناه صرفاً کاری است که خدا را ناراحت میکند؟! یا اینکه گناه اولاً ضربهزدن به خود است! کسی که گناه میکند واقعاً دارد به خودش صدمه میزند؛ مثل کسی که با ساتور، انگشت خودش را قطع میکند!
خیلیها فکر میکنند که گناه، یعنی زیر پا گذاشتنِ مقدسات، خلاف اعتقادات عملکردن و یک رفتار غیرمؤمنانه انجامدادن! درحالیکه گناه، اولاً معنایش این نیست. گناه قبل از اینکه خلاف اعتقادات رفتارکردن باشد، «خلاف منافع خودمان رفتار کردن» است.
شاید ما دین را از اساس، غلط معرفی کردهایم! اینکه بگوییم «دین برنامهای است بر اساس اعتقادات و ایمان!» تلقیِ دقیقی از دین نیست. دین برنامهای است اولاً بر اساس منافع انسان؛ منافع دنیایی و آخرتی.
در مرحلۀ اول، ما باید یکمقدار آدمهای خودخواهی باشیم تا گناه نکنیم! خودخواهی بهمعنای درست کلمه (یعنی مواظب خود و منافع خود بودن) چیز بدی نیست. اگر اهلبیت(ع) به این معنا خودخواهی نداشتند، اینقدر برای بهشت و جهنم ناله میزدند؟!
قرآن میفرماید: «وَ لا تَکُونُوا کَالَّذینَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُمْ» (حشر/۱۹) کسی که آدم بدی شود و خدا بخواهد مجازاتش کند، کاری میکند که خودخواه نباشد.
گناه_و_توبه (ج۲) - ۱
چرا اشتباه یا خطایی که به ضرر خودمان است، خداوند اسمش را «گناه» گذاشته، آن را به «فرمان دینی» تبدیل کرده و برایش ثواب و عقاب قرار داده است؟ علاوه بر اینکه این نشاندهندۀ شدت محبت خدا به بندگان است؛ میتوان چند دلیل برایش ذکر کرد:
اول اینکه اگر خدا انسان را رها کند، انسان از سر تنبلی و راحتطلبی، خودش دنبال نفع خودش نمیرود یا نمیفهمد نفع و ضررش در چیست یا با منافع خودش بازی میکند، لذا خدا وارد میشود و به ما فرمان میدهد بلکه با فرمان او راه بیفتیم!
دوم اینکه ما غالباً منافع بلندمدت خودمان را نمیبینیم، لذا خداوند برای رسیدنِ ما به این منافع، به ما فرمان میدهد و برایش ثواب و عقاب میگذارد، چون انسان برای منافع کوتاهمدت خودش هم بهسختی انگیزهمند میشود و همّت میکند چه رسد به منافع بلندمدتِ خودش!
سوم اینکه خدا وقتی میبیند بندهاش شروع به پرستش او کرده، به او میفرماید: «به خاطر من، این گناه را که به ضررِ خودت تمام میشود، انجام نده!» یعنی خدا حسّ پرستش ما را واسطه قرار میدهد تا ما به ضرر خودمان کاری انجام ندهیم!
گناه_و_توبه (ج۲) - ۲
دینداری باید طوری باشد که بتواند برای انسان، هیجانانگیز و لذتبخش باشد، اما موانعی وجود دارد که موجب میشود ما از دینداری لذتِ کافی نبریم؛ یکی از این موانع، تصورات غلط ما از دین است.
یکی از موضوعات دینی که نسبت به آن، تصورات ناصوابی وجود دارد، موضوع گناه است. خیلیها تصور میکنند گناه فینفسه کارِ بدی نیست و ضرری برایشان ندارد؛ فقط خدا را ناراحت میکند! این یک تلقیِ غلط از گناه است که باید تغییر کند.
برخی هم تصور میکنند که افراد مؤمن و معتقد، با خدا قرار گذاشتهاند که او را نافرمانی نکنند، آنوقت اگر رفتار غلطی از آنها سر بزند، اسمش میشود «گناه!» ولی اگر ما خارج از دین باشیم، این رفتار، فینفسه کارِ اشتباهی نیست و ضرری ندارد!
قدم اول، برای شناخت گناه این است که بدانیم: گناه یعنی خطای انسان که این خطا به ضرر خودش است؛ چه دین داشته باشد، چه نداشته باشد! آدم دیندار یا بیدین، اگر با ساتور، انگشت خودش را بزند، قطع میشود و این ربطی به دین و اعتقاد آدم ندارد!
#گناه_و_توبه (ج۳) - ۱
در کنار همۀ روابطی که در این عالم وجود دارد (مثل رابطۀ زوجیّت و همسری، رابطۀ پدر و فرزندی و...) یک رابطهای هست به نام «رابطۀ عبد و مولا» که اتفاقاً عاشقانهترین رابطه است! مولا، مقتدر و بینیاز و خالق عالم است و عبد، مظهر وابستگی و نقص و نیاز!
در هر رابطۀ عاشقانهای یک چالشی هست، چالش رابطۀ عاشقانۀ عبد و مولا هم این است که مولا فرمان بدهد و عبد نتواند حق آن را بهجا بیاورید یا معصیت کند و بعد بگوید «ببخشید!» همین میشود بهانۀ عشقبازی عبد با مولای خود.
وقتی به مناجات علی(ع) نگاه کنیم، میبینیم که حضرت انگار دنبال بهانه میگردد تا دربارۀ گناه با خدا صحبت کند! ما که گنهکار هستیم، دوست نداریم درِ خانۀ خدا زیاد از گناهانمان حرف بزنیم، اما علی(ع) که گناهی نکرده، اینقدر بحث گناه را وسط میکشد! مگر چه لذتی در سخنگفتن از گناه در مناجات با خدا هست؟
در رابطۀ بین عبد و مولا، شیرینترین گفتگو از جانب مولا «فرماندادن» است و از جانب عبد «چَشمگفتن و عذرخواهیکردن» است. اگر این رابطه را نفهمیم، زیبایی این عذرخواهی و صحبتکردن سرِ معصیت و نافرمانی خدا را نمیفهمیم.
چالش اصلی رابطۀ عبد و مولا «فرماندادن مولا» و «عذرخواهی عبد» است. بههمین دلیل، اولیاء خدا در مناجاتهای خودشان موضوع گناه و جهنم را رها نمیکنند و مدام به استغفار میپردازند.
کسانی که زیبایی رابطۀ عبد و مولا را درک میکنند، عاشق استغفار هستند؛ اینها بدون معصیت هم استغفار میکنند و خدا هم عاشق استغفار بندۀ خودش است؛ گاهی بیشتر از طاعتِ بنده!
گناه_و_توبه (ج۳) - ۲
رابطۀ خدا با موجودات دیگر مثل حیوانات، در این است که آنها را خلق میکند و به آنها رزق میدهد. ولی ما «عبد» هستیم و اصل رابطۀ خدا با ما سرِ «طاعت و معصیت» است. پس وقتی درِ خانۀ خدا میرویم، فقط دربارۀ رزق صحبت نکنیم بلکه بیشتر دربارۀ اصل رابطۀ خودمان حرف بزنیم.
رابطۀ عبد و مولا سرِ این است که مولا فرمان بدهد و عبد انجام بدهد. ولی معمولاً ما هرچقدر هم مراقبت کنیم، باز چند تا از فرمانهای خدا از زیر دستمان در میرود. اینجاست که چالش اصلی رابطۀ عبد و مولا پدید میآید و عبد و مولا موضوعی برای گپزدن و گفتگوی عاشقانه پیدا میکنند.
عبد و مولا مدام دارند سرِ موضوع «گناه» با هم حرف میزنند. این راز رابطۀ عبد و مولاست! عبد میگوید «خدایا مرا ببخش! گفته بودی این کار را انجام ندهم، ولی من دقت نکردم...» و خدا هم میبخشد.
اصلاً خدا مولا شده است تا ببخشد! خدا فرمان میدهد ولی ما نمیتوانیم همۀ فرمانهای خدا را درست اجرا کنیم، لذا باید عذرخواهی کنیم و خدا هم این حالت بندهاش را دوست دارد(إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ التَّوَّابِینَ)
اینقدر ناامید نباشید از اینکه گاهی گناه میکنید! اینقدر خودتان را در اثر چندتا معصیت دچار یأس نکنید، بلکه وارد رابطۀ عبد و مولا بشوید که با استغفار از گناه، بابش به روی شما باز شده است. این یک فرصت طلایی است و شما میتوانید تا آخر عمر، سرِ گناه خودتان با خدا صحبت کنید!
حتی وقتی خدا گناهت را بخشید، باز هم میتوانی هر شب بهصورتهای مختلف دربارۀ گناهت با خدا مناجات کنی؛ مثلاً یکبار بگو «من که این گناه را کردم، تو را یادم رفته بود» یکبار بگو «من که این گناه را کردم، نعمتهای تو را یادم رفته بود» یکبار بگو «اگر مرا ببخشی من از شرمندگی چهکار کنم؟»
گناه_و_توبه (ج۴) - ۱
ما برای خوبشدن یا موفقیت آفریده نشدهایم، مراقب باشید به ما آدرس غلط ندهند! ما آفریده شدهایم برای ارتباط با خدا! ارتباط ما با خدا هم «ارتباط عبد و مولا» است.
ما برای ارتباط گرفتن با مولا و تحقق چیزی به نام «عبودیت» آفریده شدهایم! حالا چهکار کنیم تا این اتفاقی که ما بهخاطرش خلق شدهایم، در قلبمان بیفتد؟
ارتباط عبد و مولا، با «فرمانِ مولا» و «اطاعت عبد» شکل میگیرد؛ غیر از این، شکل نمیگیرد! عبودیت، با رفتن به کلاس اعتقادی و فهمیدنِ اینکه «من عبد هستم و او مولاست» درست نمیشود، بلکه با تمرین درست میشود؛ تمرین اطاعت از فرمان مولا!
کسی که میخواهد مفهوم عبدبودن برایش جا بیفتد و به هدف خلقت نزدیک شود، مدام باید در مقابل فرمان خدا بگوید «چَشم!» مدام باید دستور خدا را بپذیرد و اجرا کند تا معلوم بشود عبدِ آن مولاست!
خدا که لیست طاعتها، معصیتها، مستحبات و مکروهات را اعلام کرده است! خُب شروع کن به «دستور اجرا کردن» تا حس عبدبودن به وجودت بیاید. بگو: «خدایا اینقدر دستورات تو را اطاعت میکنم تا مزۀ عبدبودن را بچشَم!»
گناه_و_توبه (ج۴) - ۲
مهمترین دریافتی که یک عبد، دوست دارد از مولا داشته باشد «امر و نهی» است. عبد از دریافت امر و نهی مولا لذت میبرد؛ چون وقتی مولا به او امر و نهی میکند، احساس میکند که مولا او را آدم حساب کرده است. وقتی عبد این دریافت را از مولا نداشته باشد، ناراحت میشود و میگوید «خدایا، تو دیگر من را حساب نکردی؟»
اگر به جایی برسی که عاشق امر و نهی خدا بشوی، یعنی عاشق این هستی که خدا برایت مرز گناه تعیین کند، آنوقت به اینجا میرسی که مدام دوست داری بروی درِ خانۀ خدا و بگویی «خدایا من معذرت میخواهم؛ من نتوانستم دقیق اجرا کنم، ولی تو فرمانهایت را برای من ادامه بده...»
وقتی حس عبودیت در انسان تقویت شود، مدام دنبال استغفار و عذرخواهی از خدا خواهد بود؛ این یکی از عوارض ذاتی حس عبودیت است؛ چون عبد همیشه خودش را مقابل مولا مقصر میداند و میگوید «خدایا! آنطور که باید، نتوانستم فرمان تو را اجرا کنم...»
اولیاء خدا عیش و لذتشان به ذکر خداست «مَولایَ بِذِکرِکَ عاشَ قَلبی» میدانید اولیاء خدا وقتی میخواهند ذکر خدا کنند، چه میگویند؟ اکثرش «استغفار» است و از این کار، بهشدت لذت میبرند؛ نه اینکه فکر کنید رنج میبرند! نه؛ اولیاء خدا بدون گناه هم، استغفار میکنند، با طاعت هم استغفار میکنند که «خدایا ببخش؛ نتوانستم قشنگ اطاعت کنم» انگار درِ خانۀ خدا کاری جز استغفار و عذرخواهیکردن ندارند.
گناه_و_توبه (ج۵) - ۱
اولاً چرا دین اینقدر نیاز به تبلیغ و تبیین دارد؟ ثانیاً چرا نسبت به دین بیش از هر مقولۀ دیگری در جامعۀ بشری؛ تمسخر و استهزاء انجام میگیرد؟ چرا بعضیها حرفهای دینی را مسخره میکنند و گاهی دینداران را نادان یا غیرعاقل تلقی میکنند؟
پاسخ هر دو سؤال، این است که «دین یک امر عمیق است» چون دستورات دین برای انسان است و انسان یک موجود عمیق با نیازهای پیچیده و پنهان است که بسیاری از این نیازهای خودش را نمیبیند. لذا وقتی دین میخواهد به نیازهای پنهان انسان پاسخ دهد، بهسادگی درک نمیشود و نیاز به تبیین و تبلیغ دارد.
دستورات دینی بسیار ژرف و پیچیده هستند لذا افراد سطحینگر و عقلهای اندک و کوچک، دستورات دین را نمیفهمند و ممکن است آنها را غیرعاقلانه تلقی کرده و حتی آنها را مضر به حال بشریت تشخیص بدهند! کمااینکه بعضیها روزه را مضر میدانستند!
دین مقولۀ بسیار هوشمندانهای است لذا آدمهای باهوش دینداری میکنند. یکروزی خواهد رسید که در جامعۀ بشری هرکسی دینداری کند میگویند «عجب آدم باهوشی است!» و هر کسی بیدین باشد میگویند «عجب آدم نادانی است!» این کلام قرآن است: چه کسی از دین دور میشود، جز آدم نادان! (...إِلاَّ مَنْ سَفِهَ نَفْسَهُ؛ بقره/۱۳۰)
دین چون حرفهای عمیق میزند، گاهی تنها میماند، مثل آدم عاقل که وقتی در میان جمعی از سفهاء قرار بگیرد، معمولاً تنها میماند و حرفش را نمیفهمند و حتی او را مسخره میکنند!
گناه_و_توبه (ج۵) - ۲
چرا ما اینقدر باید وقت صرف کنیم تا نسبت به دینداری متقاعد بشویم؟ آیا دین خیلی تلخ یا سخت است؟ دین نه تلخ است، نه سخت؛ بلکه عمیق است! اینطور نیست که دین مقولۀ سختی باشد و فقط بهدرد یک گروه یا یک تیپهای خاصی بخورد!
دین به نیازهای عمیق بشر اشاره دارد؛ نیازهایی که معمولاً انسان به آنها پی نبرده است. ضمن اینکه دین با برخی از نیازهای سطحی بشر مقابله میکند (مثل پرهیز از آب و غذا هنگام روزه) لذا انسانها به سادگی برای دینداری متقاعد نمیشوند.
هرکسی میخواهد راحت دینداری کند باید عمیقبودن دین را بفهمد و برای خودش جا بیندازد. البته منظور از «فهم دین» بسیاری از این آموزشهای دینی در مدرسه و دانشگاه نیست! منظور این است که «آدم متقاعد بشود این کار، گناه است و نباید انجامش بدهد!»
اینکه برای شما لیست کنند «اینها گناه است و اینها کارهای خوب است...» این فهم عمیق از دین نیست! محور فهم عمیق از دین، این است که «من متقاعد بشوم گناه نکنم» و اینکه چرا نباید گناه کنم؟ چرا خدا به من دستور داده و گناه و ثواب گذاشته است؟
متقاعدکردن انسان برای ترک گناه، کار سختی است، چون اولاً ترک گناه مربوط میشود به یک نیاز عمیق انسان و تو نیاز عمیقت را بهسادگی درک نمیکنی که متقاعد بشوی گناه نکنی.
ثانیاً برای ترک گناه باید در مقابل یک نیاز سطحی خودت بایستی و تو بهسادگی نمیتوانی از نیاز سطحی خودت چشمپوشی کنی، مگر اینکه عمیقاً بفهمی این کار به نفع خودت است!
گناه_و_توبه (ج۶) - ۱
یک انسان را چگونه میشود متقاعد کرد به اینکه گناه نکند؟ انسان در مسیر متقاعدشدن به ترک گناه، چه مراحلی را باید طی کند؟
قدم اول برای متقاعدکردن انسانها به ترک گناه، این است که افراد را اهل برنامهریزی، تدبیر، دقت در رفتار و «منظم» بار بیاورید.
در دوران دبستان (۷ تا ۱۴سالگی) اول باید این را برای بچهها جابیندازید که «ما برای اینکه بتوانیم زندگی خودمان را اداره کنیم باید برنامهریزی و نظم داشته باشیم» باید جا بیندازید که زندگی تصادفاً اداره نمیشود و برای رسیدن به هر منفعتی نیاز به تدبیر و تلاش منظم داریم.
کسی که اهلِ «با برنامه زندگی کردن» نشده است و همیشه موجودی منفعل بوده و مدام او را-با تشویق و تنبیه و تهدید- به انجام کارها وادارش کردهاند، چنین انسانی نمیتواند دیندار خوبی باشد.
تا وقتی این برای کسی جا نیفتاده باشد که «بدون برنامه و تدبیر، نمیشود زندگی کرد» شما اگر خدا را هم برایش جابیندازید، اثری ندارد؛ او نمیتواند خدا را اطاعت کند، لذا کمکم زیرآبِ خدا را میزند؛ چون برایش زور دارد که به او دستور بدهند.
کسی که با برنامه و منظم زندگی نمیکند، وقتی میبیند یک کسی میخواهد او را منظم کند، قبول نمیکند. آدم بیبرنامه و منفعل، حاضر نیست ضابطهمند بشود؛ حالا چه خدا این ضابطه را از او بخواهد چه غیر خدا!
گناه_و_توبه (ج۶) - ۲
بعضیها میپرسند: «بچهام نماز نمیخواند، چهکار کنم که نماز بخواند؟» در پاسخ میگوییم: شما عنصر کلیدی و حیاتی زندگی بچهات را-که همان «ادب» است- به او یاد دادهای؟
اگر بیادب(بدون رعایت آداب) غذا بخوریم، بیادب سلامعلیک کنیم، بیادب بخوابیم، بیادب بیدار شویم، بیادب راه برویم، بیادب لباس بپوشیم و... در این صورت نمیتوان انتظار داشت که بچۀ ما نمازخوان بشود!
اگر توانستی بچهات را باادب بار بیاوری، برای آدم باادب، اضافهکردن یکی دوتا ادب در بین آداب دیگر، سخت نیست. آدمِ باادبی که نسبت به همسایه، آداب را رعایت میکند، در مورد خوابیدن و بیدارشدن و... هم یکسری آداب را رعایت میکند، حالا اگر یک ادبِ دیگر هم به آن اضافه کنید، اجرا میکند و برایش سخت نیست (نماز هم درواقع «ادب نسبت به خداوند» است)
بچهای که نمازخواندن برایش سخت است، انگار در آن خانه، ادب نیست! مهربانی هست، خشم هست، اعتقاد به خدا هست، معنویت هست... اما ادب نیست!
گناه_و_توبه (ج۷) - ۱
دستورات دینی غالباً با برنامه است؛ زمان دارد، شیوه دارد، ادب و آداب دارد! آدم دیندار، باید در مسائل مالی هم برنامهریزی دقیق داشته باشد؛ باید حساب دخل و خرج خودش را داشته باشد. اگر بخواهی دیندار باشی حتماً باید اهل برنامه و حساب و کتاب باشی.
اگر در یک مدرسهای بچهها را «اهل برنامه» بار نمیآورند و تحمل بچهها برای برنامهداشتن، کم است و حتی دیپلم گرفتهاند اما برنامهریز نشدهاند، دیگر در این مدرسه هرچه قرآن و روایت و دعا هم یاد بدهند، این مدرسه اسلامی نیست، خیالتان راحت!
کسی که اهل برنامه نباشد، اگر نماز هم بخواند، به این نمازخواندنش شک میکنیم؛ چون معلوم نیست روی چه حسابی دارد نماز میخواند؟ این فرد، نتوانسته روح خودش را منظم کند. لذا احتمال میدهیم او یکروز-مثل فنری که جمع شده و رها میشود- از دین بیرون برود، چون روحش آمادگی دینداری ندارد و اساساً آدم منظم و بابرنامهای نیست.
آدمی که برنامهپذیر نیست، بلکه برنامهگریز است، اگر بههر دلیلی، طبق برنامه عمل کند، از این لحظههایی که دارد به برنامه عمل میکند، لذت نمیبرد. این شخصیت و این روحیه، به درد دینداری نمیخورد. دین مال آدمهای اهل برنامه است.
برای اینکه ایمان انسان زیاد شود، روح او باید از هوای نفس پاک شود؛ هوای نفس هم-به تعبیری- یعنی بیبرنامهبودن! یعنی هروقت هرچیزی دلم بخواهد، انجام بدهم نه اینکه طبق برنامه عمل کنم. مقابله با هوای نفس هم یعنی بابرنامه زندگیکردن؛ البته این قدم اولش است.
گناه_و_توبه (ج۷) - ۳
کسی که اهل برنامه شد، از بههم ریختن برنامهاش متأثر و ناراحت میشود. چنین کسی وقتی کمکم وارد فضای دین شد، آماده است برای اینکه از چیزی بهنام «گناه» خیلی متأثر و ناراحت بشود.
میدانید گناه چرا آدم بابرنامه را متأثر میکند؟ چون گناه یعنی خطایی که در اجرای برنامه رخ داده است. کسی که اهل برنامه باشد، چکلیستِ برنامۀ خودش را نگاه میکند و با ناراحتی میگوید: «من امروز این دوتا مورد را در برنامهام خراب کردم یا درست اجرا نکردم!»
اگر اهل برنامه باشی، خدا خطایت را جبران میکند. تو یک خدایی داری که وقتی در برنامهات خطا میکنی و میآیی درِ خانۀ خدا و خطایت را با او در میان میگذاری، میفرماید: میدانم الان که برنامهات خراب شده، خیلی ناراحت هستی، بیا خودم درستش میکنم، اینقدر خودت را زجر نده!
آدم بابرنامه، اهل جبران خطا و توبه میشود، اما کسی که اهل برنامه نیست و گُترهای (بدون حساب و کتاب) زندگی میکند، اصلاً توبه چه میفهمد چیست؟! چون خطا و اشتباه در برنامه اصلاً برایش مهم نیست!
آدم هوسران، از خطا در اجرای برنامه، متأثر نمیشود و میگوید «شد شد، نشد نشد!» چنین کسی اگر هم یکروز تا آخر وقت، تمام برنامههایش را دقیق انجام بدهد، کِیف نمیکند. یعنی نه از اجرای برنامه لذت میبرد نه از خطای در برنامه ناراحت میشود!
گناه_و_توبه (ج۸)
قدم دوم برای متقاعدشدن به دینداری و ترک گناه، این است که آدمها باید منفعتطلب و خودخواه بشوند! تا منفعتطلب و خودخواه نشوی، نمیتوانی دینداری کنی! خودت را نفروش، خودت را فراموش نکن، منافع خودت را در نظر بگیر!
خدا ما را منفعتطلب آفریده است و دینداری یعنی منفعتطلبی؛ منتها کدام منفعت؟ منفعتِ کم یا منفعت زیاد؟ اگر بخواهیم روی خودخواهی و منفعتطلبی یک قید بگذاریم، میگوییم: «همۀ منافعتان را بخواهید، بیشترین منفعتطلبی را داشته باشید، از یکذره منفعت خودتان هم چشمپوشی نکنید!»
میدانید چرا آدمها بیدین میشوند؟ چون خودشان را نمیخواهند و منافع خودشان را نمیخواهند! کسی که منافع خودش را نخواهد، لااقل یکچهارم قرآن-که از بهشت و جهنم سخن میگوید- اصلاً به دردش نمیخورد! ترس از جهنم و شوق به بهشت برای کسی است که خودش را میخواهد.
آدم باید خودخواه و منفعتطلب باشد تا بتوانیم به او بگوییم: «منافع تو اینهاست...» کسی که رسیدن به منافعش، برایش مهم نیست، چطور میشود دربارۀ دین- که برنامۀ تأمین منافع است- با او صحبت کرد؟!
بچه را باید طوری بار بیاوریم که منافع بلندمدت خودش را بخواهد. بچهای که منافع ده سال بعدش را به او گوشزد کنید و او بیتوجهی کند و برایش مهم نباشد، معمولاً اهلِ دین هم نخواهد شد، چون دین میخواهد ما را به منافع بلندمدت و بیشتر برساند
گناه_و_توبه (ج۹)
اگر بنا باشد ما در دینداری خودمان، منفعتطلب و برنامهریز بشویم، پس عشق و عاطفه در این وسط چه میشود؟ صحبتکردن عاشقانه با خدا چه میشود؟ آیا دینداری منفعتطلبانه یکمقدار سرد و خشک نیست؟
اولاً اگر مناجاتها و دعاهای اولیاء خدا را نگاه کنید، میبینید که اکثراً منفعتطلبانه است! کدامیک از اهلبیت(ع) در مناجات خودشان اینطور صدا میزدند که «خدایا عاشقت هستم؛ دلم برایت تنگ شده است...» محور دعاها استغفار است و استغفار هم یک کار منفعتطلبانه است.
🔸 ثانیاً انسان موجودی است که عمیقترین محبت در دلش، جدای از منافعش نیست و از سر منفتطلبی عاشق میشود. عشق این نیست که آدم خودش را فدا کند! خداوند حتی دربارۀ شهادت هم از عبارت خرید و فروش استفاده کرده و میفرماید: خدا جان مؤمنین را میخرد و آنها سود میبرند (توبه/۱۱۱)
🔸 اگر عشق میخواهی، بیا منفعتطلبی کن تا عاشق خدایی بشوی که تمام منافعت را تأمین میکند؛ این عشق «عشق متواضعانه» است، خدا عشق متکبرانه نمیپذیرد! رابطۀ عاشقانۀ عبد و مولا، رابطۀ بین گدا و داراست؛ عشق به خدا را با عشق به فرزند یا همسر اشتباه نگیریم!
🔸 با خدا وارد تجارت بشو؛ ببین خدا چطور منافع تو را تأمین میکند و چقدر پُرسود با تو رفتار میکند و بابت هر یک کار خوبِ تو، دهها برابر پاداش میدهد. آنوقت ذره ذره عاشق و شرمندۀ او خواهی شد و به احسان او مدیون خواهی شد؛ چون انسان عبید احسان است.
گناه_و_توبه (ج۱۰)
معنای عشق این نیست که از همۀ منافع خودت بگذری یا خودت را بهطور مطلق، فنا کنی! حتی اولیاء خدا هم اینطور نیست که بهخاطر خدا از منافع خودشان بگذرند؛ آنها از نفعِ کمتر گذشتند برای نفع بیشتر!
منافع کوچک، علاقۀ شدید بههمراه ندارد، دل ما را نمیبرد و عشق را برنمیانگیزد، اما منافع بزرگ و عالی، میتواند دل ما را ببرد. کسی که منافع عالی خودش را دید؛ عاشق آن خواهد شد و برایش اشک خواهد ریخت! شهدا هم منافع عالی خود را دیدند و منافع کمتر را فدا کردند.
کسی که میگوید «من مالم را فدای تو میکنم» در واقع یک تمایل برتری را دارد پاسخ میدهد و بعد لذت میبرد از اینکه اموال خودش را فدای عشقش کرده است! او درواقع به نفع خودش اقدام کرده است.
همه دوست دارند عاشق بشوند، پس چرا نمیشوند؟ چون برای عاشقشدن باید از منفعت کم خودت بگذری! البته نه اینکه کلاً از منافعت بگذری، بلکه باید به منافع عالی خودت توجه کنی و از منافع دانی خودت چشمپوشی کنی.
طبق روایات، انسان به محبت خدا نمیرسد مگر اینکه تمام محبت به دنیا را از دلش خارج کند (مجموعه ورام/۲/۱۲۲) یعنی تا وقتی چشمت دنبال منافع اندکت باشد، عشقی که منافع عالی در دل انسان ایجاد میکند، اصلاً در وجودت شعلهور نمیشود
گناه_و_توبه (ج۱۱)
آیا دینداریِ منفعتطلبانه میتواند عاشقانه هم باشد؟ منفعتطلبی چگونه با عاشقانه دینداری کردن و با شور و هیجان و لذتبخش بودن دین، قابل جمع است؟
منفعتطلبی اساساً چیز بدی نیست. کدام منفعتطلبی، بد است؟ اول اینکه انسان دنبال منفعت کم باشد. دوم اینکه جهتِ منفعتطلبی، بد باشد. اما اگر منفعتطلبی، جهتش خوب باشد، حتی اگر منفعت دنیایی هم باشد، چیز خوبی است (مثلاً اینکه پول را ابزار بندگی قرار بدهی)
🔸انسان موجود منفعتطلبی است که در اثر منفعت، محبت پیدا میکند، لذا هرکسی به او احسان و خوبی کند، دوستش میدارد. البته کسی که به تو منفعت میرساند، اگر کم منفعت برساند، زیاد عاشقش نمیشوی، اما اگر منفعت زیاد به تو برساند، عاشقش میشوی!
🔸خداوند به موسی(ع) فرمود: من را در دلِ مردم، محبوب کن! گفت: چگونه؟ فرمود نعمتهای من را پیش آنها یادآوری کن و خودت هم به آنها خوبی کن. من انسان را طوری آفریدهام که هرکسی به او نیکی کند دوستش دارد. (ارشادالقلوب/۱/۱۱۶)
راه عاشقشدن به خدا این است که ببینیم خدا چقدر منافع ما را تأمین کرده است! ما چرا عاشق خدا نشدهایم؟ چون نمیتوانیم نعماتش را درست ببینیم. اگر با چشم باز و دقیق، نعمتهای خدا را نگاه کنیم، کمکم عاشق خدا میشویم.
ما دربارۀ انسان، عشق بدون منفعت نداریم! وقتی انسان به کسی علاقه پیدا میکند، اگر بعد از مدتی ببیند که به نفعش نیست، این علاقه از سرش میافتد. یا اگر ببیند این علاقه به ضررش است، حتی علاقهاش تبدیل به نفرت هم میشود!
گناه_و_توبه (ج۱۲) - ۱
کسی که میخواهد دینداری کند باید یک مقدماتی را در شخصیت خودش ایجاد کند تا بتواند با دین و خصوصاً «ترک گناه» رابطۀ خوبی برقرار کند. در جلسات قبل بیان شد که قدم اول و دوم، این است که «اهل برنامه» و «منفعتطلب» باشیم.
قدم سوم برای اینکه یک «شخصیت دیندار» پیدا کنیم و نسبت به گناه حساس باشیم، این است که «اهل مسابقه» باشیم؛ اهل تأمین منافع حداقلی نباشیم! یعنی هم منفعت را بخواهیم، هم بیشترین منافع را بخواهیم، هم سریع بخواهیم، هم بهتر از همه بخواهیم.
کسی که زیاد منفعت نمیخواهد، و فقط دنبال یکذره شعور اخلاقی است، دین را برای چه میخواهد؟! برود پای سریالهایی بنشیند که پیامهای اخلاقی دارند!
دین، مال آنهایی است که حداکثر منافع را میخواهند. کسی که دنبال حداکثر منافع نیست، دین به چه دردش میخورد؟! مثلاً به او میگویید: «موسیقیِ بد گوش نده؛ چون نمیگذارد تو به حد بالا برسی» میگوید: «من نمیخواهم به حد بالا برسم!» خُب دیگر حرفی باقی نمیماند که به او بگوییم!
کسی که اهل رسیدن به حداکثر منافع و بالاترین درجات نیست، اصلاً شخصیت دینی نمیتواند داشته باشد. چنین کسی برای گناه خودش هم گریه نمیکند، چون نمیفهمد که گناه چقدر به او ضربه زده و از رسیدن به چه درجاتی او را بازداشته است!
اهل مسابقه باش؛ و اِلا چطور میخواهی گناه را درک کنی؟! میدانی گناه یعنی چه؟ یعنی یک خطایی کردهای و این مرحله از مسابقه را از دست دادهای. البته اگر توبه کنی، خدا میتواند برایت جبران کند!
گناه_و_توبه (ج۱۲) -
دین فقط برای این نیامده که ما را از بدبختی نجات بدهد! دین آمده است ما را در جریان یک مسابقۀ بزرگ، به اوج برساند! یعنی فقط بحث نجات از بدبختی نیست! اصلاً خاصیت دین همین است که «در آن مسابقه هست»
🔸 قرآن میفرماید: «فَاسْتَبِقُوا الْخَیْراتِ» مسابقه بگذارید برای خوبیها! رسولخدا(ص) میفرماید: «التَّقِیُّ سَابِقٌ إِلَى کُلِّ خَیْر» (اعلامالدین/۱۸۶) آدم متقی برای هر خیری مسابقه میگذارد! یعنی با هیچ خیری، حداقلی برخورد نمیکند!
🔸 حس مسابقه بگیرید! بچهها و کودکان را ببینید که چه حسّ خوبی دارند؛ مدام میخواهند با هم مسابقه بگذارند. این حسّ قشنگ در وجود انسان هست ولی متاسفانه ما معمولاً این حسّ خودمان را سرکوب میکنیم!
🔸 بچه، همهاش میخواهد مسابقه بگذارد ولی ما میگوییم «بنشین سر جایت! خودت را جمع کن!» او هم یواشکی میرود با لپتاپ و موبایل، در مسابقهها و بازیهای غیرواقعی در فضای مجازی و... شرکت میکند. درحالیکه باید او را وارد مسابقههای جدّی زندگیاش کنیم.
🔸 کسی که برای نجات از بدبختی دارد میدود، با آن کسی که برای برندهشدن در یک مسابقه دارد میدود، حال کدامشان بهتر است؟ خُب، کسی که برای مسابقه میدود حالش بهتر است. اما متأسفانه مادرها گاهی بچهها را بیچاره میکنند و از حس مسابقه در میآورند و میگویند: «اگر درس نخوانی، بدبخت میشوی!»
🔸 دین به ما میگوید «حس مسابقه بگیرید!» اما بعضی از اندیشمندان اخلاقی و آرامشدهندگان روانی میگویند: «حس مسابقه نگیرید! چون استرسِ بردن و ناراحتیِ باختن، شما را اذیت میکند!»
گناه_و_توبه (ج۱۳)
انسان باید چند ویژگی داشته باشد تا برای پذیرش دین، آمادگی پیدا کند. علاوه بر منفعتطلبی، اهل برنامه و اهل مسابقه بودن-که در جلسات قبل بیان شد- چهارمین ویژگی یا عاملی که موجب میشود نسبت به دینداری و ترک گناه، متقاعد بشویم، این است که بفهمیم در چه جهانی داریم زندگی میکنیم؟
🔸 ما در یک جهان بسیار منظم، حسابشده و دارای عکسالعمل، زندگی میکنیم. آثار بینظمیِ ما در این جهان، کاملاً به خودِ ما برمیگردد و به ما لطمه میزند. لذا ما نمیتوانیم با این جهانِ بهشدت منظم، هماهنگ نباشیم.
🔸 جهان ما جهانی است که باید مطابق با ضابطههای آن زندگی کرد؛ البته بعضیها میخواهند این ضابطهها را فراموش کنند تا راحتتر زندگی کنند! این روش درستی نیست و به انسان ضربه میزند. اما روش پیشنهادیِ دین، این است که راحتی را در عادتکردن به مراقبت و رعایتکردنِ قوانین و ضوابط عالم، پیدا کنیم.
🔸 اگر دین به ما دستوراتی میدهد-که وقتی انجام ندهیم اسمش میشود گناه- باید بدانیم منشأ این دستورات، نظم و حسابشدهبودنِ عالم است! شما نمیتوانی در این جهان، بدون نظم و برنامه زندگی کنی و الا به خودت ضربه خواهی زد.
🔸 کسی که بخواهد دین را بپذیرد و بعد نسبت به موضوع «ترک گناه» متقاعد شود-که چالش اصلی دین هست- اول باید بپذیرد که در یک جهان بسیار منظم و حسابشده دارد زندگی میکند که عکسالعمل رفتارهایش به او برمیگردد.
گناه_و_توبه (ج۱۴)
🔸 ما در مسیر تربیتیمان برای بچهها باید به آنها یاد بدهیم که این جهان، جهان عمل و عکسالعمل است و نتیجۀ بینظمیِ ما در این جهان، به خود ما برمیگردد.
🔸 نظم حاکم بر عالم، واقعاً وحشتناک است و به طبعِ ما انسانها نمیخورد، لذا خیلیها سعی میکنند آن را فراموش کنند تا راحت باشند؛ چون انسان دوست دارد هرکاری دلش میخواهد انجام بدهد و هیچ نظمی بر او حاکم نباشد!
🔸 قرآن میفرماید: انسان تا خودش را مستغنی میبیند طغیان میکند! (علق/۶) پایۀ اول، برای از بینبردن حالتِ استغنای انسان، توجه به نظم حاکم بر طبیعت است!
🔸 انسان باید ضعف خودش را در مواجهه با طبیعت و نظم عالم ببیند. قبل از اینکه انسان را تسلیم خدا کنید، اول او را تسلیم طبیعت و نظم حاکم بر جهان کنید!
🔸 توجه به «حرکت بیوقفه و بیرحمانۀ زمان» بهعنوان زیرمجموعۀ نظم حاکم بر جهان-که انسان، مقهور آن است- یک عنصر کلیدی و پایهای در تربیت نسل جوان محسوب میشود.
🔸 امیرالمؤمنین(ع) وقتی میخواهد به نسل جوان، آموزش دین بدهد-در ابتدای نامۀ ۳۱ نهجالبلاغه- میفرماید: این نامه از جانب یک پدر فانی است که اقرار دارد به زمان؛ به قاهریت زمان! کسی که تسلیم روزگار است... یعنی من نتوانستم بر این روزگار سلطه پیدا کنم. روزگار هم یعنی چرخش ایام و همین طبیعت تغییرناپذیر!
گناه_و_توبه (ج۱۵)
تا اینجا چهار ویژگی یا مرحله برای متقاعدشدن به دینداری و ترک گناه بیان کردیم؛ از منفعتطلبی و برنامهپذیر بودن، تا اهلِ مسابقه بودن و دیدن محدودیتهای حیات دنیا. اینها مراحلی است که پایههای تکوین شخصیت یک دیندار را شکل میدهد و انسان را آمادۀ پذیرش دین میکند.
🔸 پنجمین ویژگیای که انسان برای داشتن یک شخصیت دیندار باید پیدا کند، باور معاد و آخرت است؛ این ویژگی نهتنها در باور و شناخت انسان بلکه در شخصیت او هم باید حضور پیدا کند، چون باور معاد، یک مقولۀ صرفاً شناختی نیست؛ یک مقولۀ شخصیتی است.
🔸 عمیقترین درخواست انسان، جاودانگیطلبی است که فعالتر از خداپرستی است. حس جاودانگیطلبی یعنی اینکه «من نمیخواهم نابود بشوم» پذیرش جاودانگی، فطریِ ما انسانهاست و ما نمیتوانیم بپذیریم که جاودانه نیستیم!
🔸 میل به جاودانگی، انسان را به سمت آخرتاندیشی میکشاند و کسی که معاد را باور کرد، جهانش بزرگتر خواهد شد. همۀ بدبختیهای انسان از «کوچکیِ جهان انسان» شروع میشود، همۀ خوشبختیها هم از «بزرگیِ جهان انسان» شروع میشود.
🔸 انسان وقتی جهان آخرتِ بسیار بزرگ را بپذیرد، خودش هم بزرگ میشود؛ این همان اثر شخصیتیِ باور معاد است. بعد وقتی انسان بزرگ شد «بزرگوار» میشود و وقتی انسان بزرگوار شد، دیگر بدی ندارد. هرکسی آدم بدی شد، معلوم میشود که جهانش کوچک است!
🔸 وقتی جهانِ کسی بزرگ شد، کمکم نسبت به پدیدۀ «گناه» حساس میشود و زشتیِ گناه برایش مشخص میشود؛ چون گناه علامت حقارت و کوچکی است، لذا از گناه، ننگش میآید.
گناه_و_توبه (ج۱۶)
دنیا پر از سختیها و محدودیتهایی است که در اطراف ما بهصورت یک حصار کشیده شدهاند و دارند ما را به یک سمتی سوق میدهند؛ به سمتی که «نقطۀ رهایی» است و دیگر محدودیتی وجود ندارد.
باوجودِ اینهمه محدودیتهای دنیا برای انسانی که ذاتاً رهاییطلب است، آیا جایی وجود دارد که انسان به رهایی برسد؟ بله؛ این نقطۀ رهایی وجود دارد، اما در «آخرت» است نه در دنیا!
در عالم آخرت است که انسان رها میشود و هرچه دلش خواست تحقق پیدا میکند. «فیها ما تَشْتَهیهِ الْأَنْفُس» و اِلا در این دنیا حتی وقتی به یک موفقیت یا لذتی هم برسی، بعدش سَرخوردگی و رنج هست!
امام(ره) میفرماید: چون انسان راحتیِ مطلق را میطلبد، پس باید جایی باشد که به این خواستۀ انسان پاسخ بدهد! اما راحتیِ مطلق در این دنیا یافت نمیشود و ناچار در عالم آخرت باید محقق شود. (شرحچهلحدیث/۱۸۶)
🔸 معاد یک مسئلۀ انسانی است نه یک مسئلۀ صرفاً دینی! همانطور که «مرگ» هم یک مقولۀ دینی نیست؛ یعنی اگر دین هم نباشد این مرگ برای انسانها وجود دارد!
🔸 بیایید دربارۀ عالم آخرت بیندیشیم؛ حتی بدون دین! از سرِ میل به جاودانگی و میل به راحتیِ مطلق، به آخرت بیندیشم؛ از سر میل به جهان آزادِ آزاد؛ جهانی که من در آن خسته نمیشوم.
🔸 یکی از پایههای معنویت و پذیرش دین و متقاعدشدن به ترک گناه این است که عالم آخرت را ببینیم و مشتاق آنجا بشویم. میدانید گناه کِی برای انسان تلخ میشود؟ وقتی که فکر عالم آخرتِ شیرین، آدم را شاد کند! آنوقت اگر دچار گناه بشوی، خودت خیلی ناراحت میشوی و میگویی «خدایا من را از این گناه نجاتم بده؛ دارم اذیت میشوم...»
گناه_و_توبه (ج۱۷) - ۱
در جلسات قبل، پنج ویژگی را بهعنوان مقدمۀ دینداری بیان کردیم؛ اینکه انسان اهلمنفعتطلبی، اهل برنامه و اهل مسابقه باشد، محدودیتهای دنیا را بپذیرد و جهان آخرت و معاد را باور کند.
کسی که این ویژگیها را ندارد، برای دینداری و ترک گناه آمادگی ندارد و اصلاً شخصیتش به دین نمیخورد! بهعبارتی میتوان گفت که با این ویژگیها «تقوای قبل از ایمان» بهدست میآید.
منظور از تقوای قبل از ایمان، این است که آدم اهل مراقبت و دقت باشد و عقلانی رفتار کند، چنین کسی شخصیتش برای پذیرش ایمان، آماده است.
🔸 اینکه در همان اول قرآن، میفرماید: این کتاب، متقین را هدایت میکند «ذلِکَ الْکِتابُ لا رَیْبَ فیهِ هُدىً لِلْمُتَّقینَ» شاید منظور از تقوا در اینجا، تقوای قبل از ایمان باشد. یعنی اول باید یکمقدار تقوا داشته باشی تا این کتاب، بتواند تو را هدایت کند.
🔸 کسی که جوهرِ تقوا را نداشته باشد، قرآن هدایتش نمیکند. برای چنین کسی، هرچقدر هم استدلال بیاورید و خدا را برایش ثابت کنید، نمیپذیرد و اگر هم بپذیرد، فایده ندارد.
گناه_و_توبه (ج۱۷) - ۲
🔸 هرکسی باید به این سؤال پاسخ بدهد: «وقتی به همۀ اهدافم رسیدم، بعدش چی؟ آخرش چی؟» انسان دنبال هدفی میگردد فراتر از اهداف مقدماتی و میانی در هر بخشِ زندگیاش؛ هدفی که هیچوقت تمام نشود!
🔸 روح انسان به یک هدف برتر نیاز دارد؛ به «بالاترین هدف» که وقتی به آن فکر کرد، با قلبش آن را حسّ کند و آرامش پیدا کند و دیگر نگوید «بعدش چی!» این هدفِ بینهایت هم چیزی غیر از خدا نمیتواند باشد.
🔸 کسی که اهل برنامهریزی باشد، همین برنامهریزی، در نهایت او را به خدا میرساند، چون وقتی اهدافش را میشمارد، دنبال عالیترین هدف میگردد و میگوید: «بالاتر از این هدف، چه هدفی هست؟» کسی که منفعتطلب هم باشد، دنبال بالاترین منفعت میگردد و آخرش به خدا میرسد.
آدم اگر عاقبتاندیش باشد، آخرش به خدا میرسد، چون میگوید: «اگر یکمدتی-مثلاً یکمیلیارد سال- در بهشت بودم و از نعمات بهشتی لذت بردم، بعدش چی؟ بعدش حوصلهام سر نمیرود و خسته نمیشوم؟!»
اگر عمیقاً به این سؤال فکر کنی، دنیا دیگر به چشمت نمیآید، حتی آخرت هم به چشمت نمیآید و میگویی: «یک هدفی را به من معرفی کن که تا ابد، رهایش نکنم و از آن سیر نشوم!»
آغاز توجه انسان به خدا آنجایی است که او را بهعنوان بالاترین هدف در نظر میگیرد؛ هدفی که بعد از همهچیز میخواهد به آن برسد و فقط با رسیدن به خودِ او آرام میشود!
وقتی «ملاقات خدا» را عالیترین هدف خودت قرار دادی، کمکم محبتش به دلت میافتد و یک کششِ بسیار قوی نسبت به او پیدا میکنی. وقتی این رابطۀ قوی شکل گرفت «گناه» میشود همان چیزی که انسان را از خدا دور میکند؛ لذا از گناه، بدت میآید.
📌«هوی» فقط در یکمورد، خوب است و آن «هواییشدن برای اهلبیت(ع)» است
🔻دعای ابراهیم(ع): خدایا دلهای مردم را بهسوی اهلبیت(ع) هوایی کن!
🔻هروقت دلت هوای زیارت کربلا کرد، بدان که این یک الهام است
⚡️ کلمۀ «هوی» در قرآن و روایات، معمولاً بهمعنای «دوستداشتنِ چیزهای بیارزش» بهکار میرود. لذا معنای «هوی» خوب نیست و معمولاً دربارۀ هواپرستان استفاده میشود (أَفَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواه؛ جاثیه/23) کسی که دنبال هوای نفسش میرود، منطق ندارد و میگوید «دلم میخواهد!» نه به حرف منطقی دیگران گوش میکند نه خودش فکر میکند.
🔰استفاده از کلمۀ «هوی» فقط در یک مورد، خوب است و آنهم دربارۀ دوستداشتنِ اهلبیت(ع) است. کمااینکه ابراهیم(ع) دعا میکند «فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوی إِلَیْهِمْ» (ابراهیم/37) یعنی خدایا هوای بچههای مرا به دلِ مردم بینداز و مردم را به آنها علاقهمند کن. جالب است که در اینجا از کلمۀ «حبّ» یا «ودّ» استفاده نشده بلکه از «هوی» استفاده شده است!
⚡️امامباقر(ع) میفرماید: اینکه ابراهیم(ع) فرمود «تَهْوِی إِلَیْهِمْ» یعنی «إِلَیْنَا» (...تَهْوِی إِلَیْهِمْ فَقَالَ آلُ مُحَمَّدٍ آلُ مُحَمَّدٍ ثُمَّ قَالَ إِلَیْنَا إِلَیْنَا؛ تفسیر عیاشی/2/234) لذا این دعای ابراهیم(ع) یعنی: خدایا کاری کن دلهای مردم بهسوی اهلبیت(ع) هوایی شود و هوای اهلبیت(ع) به سرشان بزند.
🔰میگوید: «هوس کردهام به کربلا بروم، دلم هوای زیارت حسین(ع) کرده است؛ دلم میخواهد» هروقت دلت هوای زیارت کرد، بدان که این یک الهام است! این ظاهرش، هوی و هوس است، اما خیلی حرفهای عمیقی پشت آن هست.
💬 گفتگوی کوتاه با دانشجویی که میخواست کار فرهنگی بکند
🔰«علاقۀ به خلق» یکی از اموری است که گاهی در میان علاقهمندان به «حق» مورد غفلت واقع میشود. البته ریشۀ علاقه به خلق را باید در همان علاقۀ به حق جستوجو کرد. اگر علاقۀ انسان به خدا زیاد شود، آدم کمکم روحیهای پیدا میکند که به شدت نسبت به مردم عاطفه پیدا کرده و مهربان میشود. در نتیجه سرنوشت انسانها که بندگان خدا و مورد علاقۀ پروردگار هستند، برای او مهم میشود.
🔰کسی که مردم را دوست داشته باشد نمیتواند انسانها را در ورطۀ باطل رها کند و تنها به نجات خودش بیندیشد. چنین کسی انگار به خودش میگوید: «گیرم من راهم را پیدا کردم، پس بقیه مردم چه میشوند؟»
➕روزی جوان دانشجویی که برای مشورت در مورد کار فرهنگی در دانشگاه آمده بود، گفت:
➖میخواهم در دانشگاهمان کار فرهنگی کنم، چه کار کنم بهتر است؟
➕از او پرسیدم: بلد هستی رخت و لباس بشویی؟
➖گفت: بله، رخت و لباس که بلدم بشویم، امّا این چه ربطی به کار فرهنگی دارد؟ من میخواهم کار فرهنگی کنم.
➕گفتم: حاضری لباسهای هماتاقی خودت در خوابگاه را بشویی؟
➖گفت: نه، کار سختی است. بعد به شوخی گفت: اینجا که جبهه نیست تا ما از اینجور ایثارگریها کنیم.
➕گفتم: جبهه نیست، ولی هماتاقی تو که «آدم» هست. تو برای آدم بودن او چقدر ارزش قائلی؟
➖گفت: ممکن است بچه خوبی نباشد.
➕گفتم: اتفاقاً چون ممکن است بچه خوبی نباشد، دارم این سؤال را میکنم. آیا قیمت آدم بودنش برای تو این قدر هست که اگر یک وقت پیش آمد، بتوانی با طیب خاطر و لذت، لباسش را بشویی و بگویی دارم لباس یک انسان را میشویم؟
➖صادقانه گفت: نه، من این جوری نیستم.
➕صمیمانه گفتم: اگر یک انسان این قدر نزد تو اهمیت ندارد، چرا میخواهی برای هدایتش کار فرهنگی بکنی؟ به تو چه ربطی دارد که نگران بهشت و جهنم مردم باشی؟ تو که آدمها را دوست نداری، چه کار به سرنوشتشان داری؟
🔰البته موضوع شستن لباس دیگران، صرفاً یک شیوۀ برآورد است. نه اینکه واقعاً شستن لباس دیگران یک شاخص قطعی باشد. به هر حال انسان باید نگاه کند و ببیند چقدر برای دیگران ارزش قائل است.
📌 رسول خدا(ص) یادآور قدرتمندی و سیاستورزی
👈🏻 متأسفانه تصویر صحیحی از رسول خدا(ص) ارائه نکردهایم
📌چرا با نام پیامبر فقط یاد مهربانیهای او میفتیم نه یاد قدرتمندیها و سیاستورزیها او؟
🔸1400 سال است طواغیت حاکم بر جوامع اسلامی سعی کردهاند طوری از رسول خدا(ص) برای ما حرف زده شود که وقتی نام پیامبر(ص) را میشنویم فقط به یاد «مهربانیهای» او بیفتیم، نه به یاد «قدرتمندیها» و «سیاستورزیهای» او؛ به یاد «اخلاق فردی» او بیفتیم نه به یاد «اخلاق سیاسی» که ایشان دنبال میکردند.
🔸به همین دلیل در بین همۀ ما، حدیث «انّی بُعِثتُ لِاُتَمّمَ مَکارِمَ الاخلاق» بسیار مشهور است، با اینکه این حدیث از سندِ محکمی برخوردار نیست. شاید به این دلیل که توجه به این حدیث میتواند غیرسیاسی بودن پیامبر(ص) را القاء کند، اینهمه ترویج شده است.
🔸اگر از اخلاق پیامبر(ص) سخن میگوییم، بهتر از هر نکتۀ اخلاقی در سیرۀ پیامبر(ص) این است که اخلاق سیاسی ایشان را تبیین کنیم تا هم از سیاست غفلت نشده باشد و هم به مهمترین نیاز جامعه که «اخلاق سیاسیون» است پرداخته باشیم.
🔸خداوند متعال خودش در قرآن کریم میفرماید: «وَ لَقَدْ بَعَثْنا فی کُلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوت» (نحل/36) هر پیامبری که فرستادیم برای آن است که به مردم بگوید: «خدا را عبادت کنید و از تبعیت طاغوت اجتناب کنید.» در واقع هر پیغمبری را فرستادیم، دو هدف داشته است-که این دو هدف دو روی یک سکه هستند- یکی عبادت خدا و دیگری درگیری با طاغوت است که وارد شدن به مقولۀ قدرت است. تمام درگیریهای انبیاء الهی بر سرِ مسائل سیاسی و بهخاطر درگیر شدن با قدرتطلبان بوده است.
🔸اینکه پیامبر اکرم(ص) به دنبال به دست گرفتن قدرت بودند، به این دلیل بود که بدون قدرت، نجات بشر امکان ندارد. و همان اخلاق و معنویات، زیر سایۀ قدرت است که امکان ترویج پیدا میکند. روشن است اینکه پیامبر به دنبال به دست گرفتن قدرت بودند به این دلیل نبود که بخواهند با اعمال قدرت، کسی را با زور هدایت کنند، بلکه این قدرتطلبها هستند که با انواع زورگوییها و فریبکاریها موجب اغفال مردم و مانع رشد انسانها شده و آنها را فاسد میکنند.
🔻تا وقتی مدیران جامعه سالم نباشند، کارِ فرهنگی کردن در آن جامعه شبیه «شوخی» و بسیار کم اثر است! بزرگترین اقدام فرهنگی و اخلاقی در یک جامعه این است که قدرتمندان آن جامعه، افراد صالحی باشند
🔸رسول خدا(ص) یک سیاستمدار بزرگ بود و اولین اقدامش پس از بیعت مردم مدینه و قبل از هجرت، تعیین مسئولان مدینه بود؛ درحالیکه هنوز بسیاری از مردم مدینه مسلمان نشده بودند.
🔸ما باید برای تبلیغات دینی در جامعۀ خودمان متأسف باشیم که تاکنون تصویر دقیق و صحیحی از رسول خدا(ص) به جامعه ارائه نشده است.
📚بنده مبلغ این کتاب هستم!
🔻با مطالعۀ کتاب "سلام بر ابراهیم" نگاه و رفتارتان عوض میشود. به جوانهایی که اهل تفریح و خوشگذرانی هستند، پیشنهاد میکنم این کتاب را بخوانند. افسانههای فیلمهای اکشن غربی به پای داستانهای جذاب زندگی شهید #ابراهیم_هادی نمیرسند.
⚡️«ذکر گفتن» چه موقع اثر دارد؟
📌اگر ذکر ما «مرور ایمان و اعتقاد ما باشد» قطعاً اثر خواهد داشت. اگر با تفکر و احساس عمیق قلبی، ذکرها را بگوییم، یقیناً اثر خواهد داشت! مثلاً وقتی میگویی «لَا قُوَّةَ إِلَّا بِالله» عمیقاً توجه کنی به اینکه واقعاً هیچ کسی جز خدا قدرت ندارد!
📌هر روز صبح که بلند شدی، اول از دلت اندوهزدایی کن! و یکی از اصلیترین عوامل اندوهزدا این است که با ذکر، اعتقادت به خدا را مرور کنی. اغلب تعقیبات نماز صبح از همین جنس است.
🌀اربعین عالیترین مصداق «تعظیم شعائر الهی» در طول تاریخ بشریت است
🔸 در این سالهای اخیر، میلیونها نفر از سراسر جهان برای اربعین حسینی جمع میشوند و با این حرکت عظیم، دارند نام امامحسین(ع) را جهانی میکنند. عالیترین مصداقِ «یُعَظِّمْ شَعائِرَ اللَّهِ» (حج/32) در طول تاریخ بشریت، همین اربعین است.
🔸بزرگداشت شعائر الهی، به این شکلی که در اربعین انجام میشود، بهتر از هر صورت دیگری است؛ مثلاً بهتر از برگزاری یک هیئت 2هزار نفری در شهر خودتان هست. مگر این سینهزنی در داخل یک حسینیه، چقدر نام امامحسین(ع) را در جهان، بزرگ میکند؟! اما ببیند این حرکت عظیم اربعین، چقدر نام امامحسین(ع) را در جهان، پرآوازه میکند! لذا این اربعین، مصداق عالیِ «تعظیم شعائر الهی» است.
📌چهکار کنیم که همۀ زندگیمان لذتبخش شود؟
⚡️یک گلفروش هر روز بارها دستهگل درست میکند، اما اگر یکروز بخواهد برای معشوق خودش دستهگلی درست کند، حتماً اینکار را با انگیزه و نشاط خاصی انجام میدهد و بیشتر از همیشه از این کارش لذت میبرد!
🔻اگر معشوق کسی به او بگوید «یک لیوان آب به من بده!» او از انجام همین کار ساده چه حس خوبی پیدا میکند! مهم این است که تو برای چه کسی و در محضر چه کسی این کار را انجام میدهی؟ حالا تصور کن که در محضر بزرگترین معشوق عالم هستی!
⚡️ما که هنوز عاشق خدا نشدهایم چه؟ یک مدت از سرِ «احترام خدا» کارهایت را بهخاطر خدا انجام بده؛ کمکم عاشقش میشوی! وقتی عاشق خدا شدی، یک زندگیِ عالی خواهی داشت که از هر لحظهاش لذتها میبری!
🔻منتظر نباش یک شیرینی خاصی در زندگیات پیدا شود تا لذت ببری؛ کاری کن از همین زندگیِ عادیات خیلی نشاط پیدا کنی! هر کار سادهای را هم «بهخاطر خدا» انجام بده تا از آن لذت ببری!
📌 مردهایی که نمیتوانند تکیهگاه همسرشان باشند!
🔸رهبر انقلاب: گاهی اتفاق میافتد مرد در خانه نقش زن را پیدا میکند. زن حاکم مطلق میشود و به مرد دستور میدهد این کار را بکن، آن کار را نکن. مرد هم دست بسته تسلیم است. خب چنین مردی دیگر نمیتواند تکیه گاه زن باشد. زن یک تکیه گاه خوب را دوست میدارد. ۷۸/۱۲/۲۲
📌چهار ذکر کلیدی برای «رفع اندوه» از دل
🔹برای رسیدن به نشاط معنوی اول باید اندوههای دنیایی را از دلمان بزداییم، که یک راهش استفاده از ایمان است. متاسفانه ما زیاد عادت نداریم از ایمانمان استفاده کنیم درحالیکه میتوانیم از ایمان خودمان سرور بگیریم.
🔹عملیات بهرهگیری از ایمان برای رفع اندوه و ایجاد سرور قلبی، چگونه است؟ یک عمل مهم، استفاده از ذکر است. امام صادق(ع) با معرفی چهار ذکر کلیدی، راه رفع اندوه-که مقدمۀ کسب نشاط معنوی است- را به ما نشان داده است(عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ...؛ خصال صدوق/۱/۲۱۸)
1️⃣ برای از بین بردن خوف و ترس: کسی که میترسد چرا بهسوی این سخن خدا فرار نمیکند «حَسْبُنَا الله وَ نِعْمَ الْوَکِیل» (آلعمران/۱۷۳) یعنی خدا برای ما کافی است و خدا وکیل خوبی است!
2️⃣ برای رفع اندوه و دلگرفتگی: کسی که دلش گرفته، چرا سراغ این سخن خدا نمیرود «لَّا إِلَاهَ إِلَّا أَنتَ سُبْحَانَکَ إِنىِّ کُنتُ مِنَ الظَّلِمِین» (انبیاء/۸۷) که این به #ذکر_یونسیه مشهور است.
3️⃣ برای در امان بودن از مکر و فریب دیگران: کسی که به او مکر شده و فریبش دادهاند، چرا این آیه را نمیخواند «وَ أُفَوِّضُ أَمْری إِلَى الله إِنَّ الله بَصیرٌ بِالْعِبادِ» (غافر/۴۴) یعنی کارم را به خدا واگذار کردم و خدا نسبت به بندگانش بصیر است.
4️⃣ برای رسیدن به خواسته و آرزوی دنیایی: کسی که دنیا میخواهد چرا این آیۀ قرآن را نمیخواند «مَا شَاءَ الله لَا قُوَّةَ إِلَّا بِالله» (کهف/۳۹) یعنی هرچه خدا بخواهد! و هیچ کسی جز خدا قدرت ندارد.
📌هر اندوه بیهودهای را با تعقل و تفکر میتوان برطرف کرد!
🔻اگر میخواهی حال خوش معنوی داشته باشی، لیزرِ عقلت را روی اندوههای دلت بینداز و آنها را نابود کن؛ خوب فکر کن و اندوههای بیخود را از دلت بیرون بریز!
⚡️مثلاً به خودت بگو: ۱. این مشکل هم یک امتحان الهی است ۲. الان خدا از اینکه تو داری زجر میکشی نارحت است؛ حتی بیشتر از خودت! و برایت جبران خواهد کرد ۳. هستند کسانی که بیشتر از تو مشکل دارند ۴. این مشکل برطرف خواهد شد و یک زمانی میرسد که اصلاً این غصه از یادت میرود...
🔻هر اندوه بیهودهای را با تعقل و تفکر میتوان برطرف کرد. اما چرا بعضیها وقتی فکر میکنند، اندوهشان برطرف نمیشود بلکه نگرانتر میشوند؟ چون عقلشان درست کار نمیکند! کسی که عقل درستی ندارد، هرچه تفکر کند مسرور نمیشود بلکه گاهی تفکر حتی برایش ضرر هم دارد!
👈 راه مقابله با کفّار
👤حضرت آیتالله بهجت(ره):
🔹بزرگان ما هر چه به ما گفتند: با کفار محبت و مودّت نداشته باشید، با آنها همپیمان نشوید، آنها را یاری و تقویت نکنید. گوش نکردیم، و حالا هم شنیده شده که کفار گفتهاند: اوضاع مسلمانها دست ماست.
چه کار باید کرد؟ بهحسب ظاهر هیچ کاری لازم نیست، مگر اینکه مسلمانها در یک جا جمع شوند و تصمیم بگیرند بلاد اسلامیه با کفار رابطه نداشته باشند. رابطه ما با آنها رابطه مملوک با مالک است؛ «عَبْدًاً ممْلُوکاً لا یقْدِرُ عَلَی شَیءٍ؛ بنده مملوکی که توان انجام هیچ چیزی را ندارد».(نحل: ۷۵) آیا ذلتی از این بالاتر؟! …
🔹بیدار نیستیم، بیدار نمیشویم، که در خواب غفلت به سر میبریم. معلوم میشود لایق نیستیم که رئیس و رهبر و امام ما غیبت نموده است.
📚 در محضر بهجت، ج۲، ص۲۷۷
📌«کنترل ذهن» مهمترین تمرین برای افزایش قدرت روحی است
👈 #کنترل_ذهن_در_مسیر_تقرب (ج۱)-قسمت اول
🔹افعال انسان دو نوعند: افعال ظاهری و افعال باطنی یا درونی. هرچند رفتارهای ظاهری انسان از اهمیت بالایی برخوردارند، ولی مهمترین افعال خوب و مهمترین افعال بدِِ انسان، از نوع افعال درونی هستند.
🔹رفتارهای درونی هم دو نوعند: یکی رفتارهایی که بیشتر مربوط به عواطف و احساسات ما میشوند که کنترل اینها بسیار دشوار است. دوم، رفتارهایی که مربوط به اندیشه و دایرۀ ذهن انسان هستند که کنترل اینها آسانتر است.
🔹کنترل رفتارهای قلبی هم بیشتر از طریق کنترل ذهن میتواند انجام بگیرد؛ مثلاً اینکه دربارۀ چه چیزی فکر کنیم و دربارۀ چه چیزی فکر نکنیم. این قدرتی که انسان برای ذهن خودش اِعمال میکند، بالاترین قدرت یک انسان است.
🔹کنترل ذهن، واقعاً یک ورزش است! همانطور که انسان با انجام حرکات ورزشی، عضلات بدن خود را تقویت میکند، برای تقویت عضلات روح نیز مهمترین ورزش و تمرین، کنترل ذهن است.
🔻یکی از مصادیق مهم کنترل ذهن «نیّت» است
🔻اگر اصلِ نیّت هم در قلب باشد لااقل «دستگیرهاش» ذهن است
👈 #کنترل_ذهن_در_مسیر_تقرب (ج۱)-قسمت دوم
🔹یکی از مصادیق مهم کنترل ذهن، نیّت است. نیّت نصفش مربوط به ذهن است و نصفش مربوط به قلب است. نیّت همهاش در ذهن نیست؛ خواستِ قلبی انسان هم هست که این خواستِ قلبی، در ذهن انسان مرور میشود.
🔹نیّت، ترکیبی از فکر(ذهن) و دل است، اگر اصلِ نیّت هم در قلب باشد، لااقل میتوان گفت که دستگیرهاش ذهن است. گاهی اوقات برخی علاقههای انسان ضعیف هستند اما این دستگیرۀ ذهن، میتواند آن علاقههای ضعیف را بگیرد و بیرون بکشد. یعنی میتوانی آن علاقۀ خوب را که در وجودت گُم شده بود، بهوسیلۀ ذهنت پیدا کنی، بالا بیاوری و تقویت کنی.
📌چهکار کنیم که همۀ زندگیمان لذتبخش شود؟
⚡️یک گلفروش هر روز بارها دستهگل درست میکند، اما اگر یکروز بخواهد برای معشوق خودش دستهگلی درست کند، حتماً اینکار را با انگیزه و نشاط خاصی انجام میدهد و بیشتر از همیشه از این کارش لذت میبرد!
🔻اگر معشوق کسی به او بگوید «یک لیوان آب به من بده!» او از انجام همین کار ساده چه حس خوبی پیدا میکند! مهم این است که تو برای چه کسی و در محضر چه کسی این کار را انجام میدهی؟ حالا تصور کن که در محضر بزرگترین معشوق عالم هستی!
⚡️ما که هنوز عاشق خدا نشدهایم چه؟ یک مدت از سرِ «احترام خدا» کارهایت را بهخاطر خدا انجام بده؛ کمکم عاشقش میشوی! وقتی عاشق خدا شدی، یک زندگیِ عالی خواهی داشت که از هر لحظهاش لذتها میبری!
🔻منتظر نباش یک شیرینی خاصی در زندگیات پیدا شود تا لذت ببری؛ کاری کن از همین زندگیِ عادیات خیلی نشاط پیدا کنی! هر کار سادهای را هم «بهخاطر خدا» انجام بده تا از آن لذت ببری!
🌀دین میگوید: کنترل ذهنت را خودت بهدست بگیر!
🌀چرا یک عامل بیرونی باید توجّه تو را جلب کند؟!
🌀یکی از مهمترین وجوه قدرت انسان «توانایی کنترل ذهن» است
💎 #کنترل_ذهن_در_مسیر_تقرب (ج۳) – قسمت اول- ۱
🔹کسی که مدام پُرخوری کند، هم به خودش ضرر زده و هم در نظر دیگران بهعنوان «شکمباره» تلقی میشود. اما کسی که مدام از وسایل جلبکنندۀ توجه (مثل تلویزیون، اینترنت و...) استفاده میکند، رفتارش هنوز در جامعۀ ما یک رفتار بد، تلقی نمیشود، درحالیکه ضرر این کار، خیلی بیشتر از پُرخوری است!
🔹روانشناسها میگویند «اگر کسی زیاد تلویزیون نگاه کند، خرفت میشود» اگر از رادیو، داستان گوش بدهی بهتر از این است که از تلویزیون، سریال نگاه کنی؛ چون یکمقدار فعالیت ذهنیات بیشتر است و ذهنت آنقدر تنبل نمیشود!
🔹امروزه وسایل و عوامل مختلفی برای جلبِ توجه مردم ایجاد شده و این درواقع توهین به شخصیت انسانهاست! چون دارد میگوید «بگذار من برایت تعیین کنم که الان به چه چیزی توجه کنی!» اصلاً چرا یک عامل بیرونی باید توجّه تو را جلب کند؟!
🔹آدم زیاد نباید در فضایی قرار بگیرد که دیگران توجّه او را جلب کنند؛ حتی در فضای سخنرانیهایِ خوب مذهبی! یعنی اگر همیشه بخواهی یک کسی توجّه تو را به امور معنوی جلب کند تا حالت خوب بشود، این هم بد است.
🔹بهترین لحظات عبادت، سحر است که نه موعظهکنندهای هست و نه دعاخوانی؛ فقط خودت هستی و خودت! آن لحظهها تعیینکننده است؛ اینجا اگر توانستی خودت توجّه خودت را به چیزی جلب کنی و عمیقاً به آن فکر کنی درست است! این یکی از مهمترین وجوه قدرت آدمی است و خدا قدرتمندان را دوست دارد.
🌀چرا معمولاً دنیا دلِ انسانها را میبَرد ولی آخرت نه؟
🌀دنیا با نقد بودنش تو را خراب نمیکند؛ این فکر و ذکر دنیاست که خرابت میکند!
💎 #کنترل_ذهن_در_مسیر_تقرب (ج۳) – قسمت اول- ۲
🔹در دین، تعابیر متعددی هست که به «کنترل ذهن» اشاره دارد؛ یکی از آنها کلمۀ «ذکر» است. در مقابلش «غفلت» بهمعنای عدم کنترل ذهن است؛ یعنی عدم توانایی در توجه پیداکردن.
🔹امام صادق(ع) میفرماید: ریشۀ همۀ بدبختیها غفلت است و ریشۀ همۀ سعادتها ذکر است (مصباحالشریعه/55)
🔹چرا ما باوجود اینهمه گرایش خوبی که داریم، و باوجود اینکه گرایشهای بدمان ضعیف است، معمولاً بد میشویم و خوب نمیشویم؟ به خاطر «ذکر»!
🔹خیلیها فکر میکنند که دنیا بهخاطر اینکه نقد و شیرین است، دلِ ما را بُرده و آخرت هم چون نسیه است و شیرینیهایش را نچشیدهایم، دل ما را نبرده است. این افراد بهشدّت اشتباه میکنند!
🔹اتفاقاً نقدبودنِ دنیا به تو اثبات میکند که دنیا شیرین نیست! دنیا در کنار هر لذّتش، زجری به تو میدهد که باعث میشود حالت از دنیا بههم بخورد! آخرت هم چون نسیه است، شیرینتر است؛ چون خیالِ شیرینی از خود آن شیرینی بالاتر است!
🔹دنیا چون ذکرش بیشتر در ذهن ما هست و بیشتر به یادش هستیم، دلمان را برده است؛ یعنی خودمان سرِ خودمان را کلاه میگذاریم و دنیا را شیرین تصور میکنیم! دربارۀ آخرت هم چون کمتر به یادش هستیم، لذا کمتر دل به آن دادهایم.
🌀خوبیهای درونت را با کمک «فکر و ذکر» بیدار کن!
🌀 کسی که ذهنش را رویِ «نداشتههایش» متمرکز کند، عقدهای میشود
💎 #کنترل_ذهن_در_مسیر_تقرب (ج۳) – قسمت دوم- ۲
🔹امامحسن(ع) میفرماید: شما را به تفکرِ طولانی، مستمر و عمیق، توصیه میکنم؛ تفکّر، پدر و مادر هر خوبیای است (مجموعه ورام/1/52)
🔹در وجود ما، خوبیهای فراوانی هست که باید با «فکر و ذکرِ خوب» آنها را جلا بدهیم و بیدار کنیم. برای اینکه فکر و ذکرِ خوب داشته باشیم، باید قدرت کنترل ذهن پیدا کنیم.
🔹امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: مؤمن، غرق فکر است (نهجالبلاغه/حکمت333) البته تفکّرِ خوب، نیاز به تمرین دارد؛ همانطوری که توجّه و ذکر، نیاز به تمرین دارد.
🔹هیچکسی بیفکر نیست؛ ولی اگر فکر خودت را رها کنی، هرزگی میکند. بعضیها تا فکر میکنند، فکرشان میرود سراغ حسرتها، حسادتها، حرصها و نقشههایی که نابودشان میکند.
🔹معمولاً انسان وقتی چیزی را نداشته باشد، خیلی بیشتر میخواهدش! و گاهی تا آنجا پیش میرود که به چیز دیگری غیر از آن، فکر نمیکند؛ لذا کمکم عقدهای میشود. کسی که زیاد به فکر نداشتنیهای خودش باشد و ذهنش زیاد روی نداشتههایش متمرکز بشود، عقدهای میشود.
🔹در روایت هست: اگر چیزی از دنیا را خواستی و به آن نرسیدی، اینطور در نظر بگیر که انگار اصلاً این خواسته، به ذهنت خطور نکرده بود؛ یعنی مسئله را در ذهن خودت حل کن (کشفالغمه/1/572)
💎 #کنترل_ذهن_در_مسیر_تقرب (ج۴) – قسمت اول- ۱
🔹خیلیها ناراحت میشوند از اینکه دین گفته است «دنبال علاقههای بد نروید» چون قدرت مخالفت با علاقههای خود را ندارند. خیلیها ناراحت میشوند از اینکه دین دستور داده است «کارهای خوب انجام بدهید» چون به این کارها علاقه ندارند.
🔹اما حرف دین مهمتر از این است که بگوید «دنبال علاقههای بد نرو! یا علیرغم نداشتنِ علاقههای خوب، کارهای خوب را انجام بده!» دین میگوید: «علاقههایت را تغییر بده!» یعنی علاقههای بد را تضعیف و علاقههای خوب را تقویت کن.
🔹به انسان برخلاف حیوان «قدرت تغییر علاقهها» داده شده است. اگر کسی بتواند علاقههایش را تغییر بدهد، میتواند به آخرت علاقهمند شود، از دنیا دل ببُرد و علاقههای بد (مثل حسادت و تکبّر و...) را در وجودش از بین ببرد.
🔹دو راه عمده برای تغییر علاقهها وجود دارد: 1. «عمل و رفتار» (خصوصاً عملِ مداوم)، 2. «کنترل ذهن»: آدم به هر موضوعی بیاندیشد و توجّه کند، علاقۀ آن را در خودش تقویت کرده است و به هر موضوعی توجه و فکر نکند، علاقۀ آن را تضعیف کرده است.
🔹به علاقۀ بد فکر نکن؛ ضعیف میشود! به علاقۀ خوب فکر کن؛ قوی میشود! علی(ع) میفرماید: کسی که زیاد به لذّتها فکر کند، مغلوبِ آنها میشود (غررالحکم/8564) خیلیها این هنر را نیاموختهاند که «به بعضی چیزها نباید فکر کرد!»
🔰چگونه باید از ۹دی قدردانی کنیم؟
🔻۹دی پایانی بر دوقطبی کردن ناصحیح جامعه بود!
🔻هیچوقت دستهبندی #اصلاحطلب و #اصولگرا، دستهبندی صادقانهای نبوده است.
⚠️برای جلوگیری از تکرار فتنۀ۸۸ از اول نباید جامعه را دوقطبی کرد!
🔻اختلافنظر خوب است ولی دوقطبی کردن جامعه و به جان هم انداختن این دو قطب، غلط است
👈 قدردانی از ۹دی این است که ما دیگر اجازه ندهیم دوقطبیهای ناصحیح در جامعه پدید بیاید.
👌 اگر کسی به شما گفت: «شما حزبالهی هستید و ما غیر از شما هستیم» شما نپذیرید و به او ثابت کنید که او در تصور خودش دربارۀ این تفاوت دارد اشتباه میکند. به او ثابت کنید که هم او دارای برخی از ویژگیهای حزباللهی است و هم شما در خیلی از ویژگیها ضعف دارید. مگر حزبالهی کیست؟! چرا باید یک تصور باطلی دربارۀ حزبالهی پیدا کند و بعد هم یک تصور باطلی دربارۀ اختلاف نظر پیدا کند؟ باید این سوء تفاهمها را برطرف کنیم. بنده معتقدم که حتی برای بسیاری از ضدانقلابها هم سوء تفاهم ایجاد کردهاند.
🔻۹دی پایانی بر دوقطبی کردن ناصحیح جامعه بود و قدردانی از ۹دی این است که ما دیگر اجازه ندهیم دوقطبیهای ناصحیح در جامعه پدید بیاید.
💎 #کنترل_ذهن_در_مسیر_تقرب (ج۴) – قسمت اول- ۲
🔹انسان این توانایی را دارد که علاقههای خود را تغییر دهد. اگر کسی از همان سنین کودکی، یاد بگیرد که علاقههایش را تغییر دهد (علاقههای بد را تضعیف و علاقههای خوب را تقویت کند) قدرتمند و سعادتمند خواهد شد.
🔹دین به انسان میگوید: «علاقههایت را تغییر بده و آنها را مدیریت کن!» اما فرهنگ غرب میگوید: صرفاً دنبال تأمین علاقههایت باش! (آنهم علاقههای سطحی و دمِ دستی)
🔹کسی که صرفاً دنبال تأمین علاقههایش باشد، ضعیف میشود؛ امّا کسی که دنبال تغییر علاقههایش باشد، قوی میشود. همانطور که اگر کسی ورزش کند، بدنش قوی میشود؛ کسی که علاقههایش را تغییرِ دهد، روحش قوی میشود.
🔹کنترل ذهن، یک راه مهم برای تغییر علاقههاست؛ آدم به هر علاقهای بیاندیشد و به آن توجّه کند، آن علاقه در وجودش قوی میشود؛ کمااینکه وقتی نور خورشید بر روی گیاه، بتابد؛ آن گیاه رشد میکند و قوی میشود.
👈#بزرگداشت_۹دی
🔻قشر گستردهای از مردم هستند که در این انقلاب، دچار سوءتفاهم شدهاند و ما همیشه بهواسطۀ این سوءتفاهم، داریم هزینه میدهیم؛ هم مردم در انتخابات، بازی میخورند و همه ضرر میکنند، هم در مواردی مثل فتنۀ 88 بعضیها از این سوءتفاهم بهشدت سوءاستفاده میکنند.
🔰دوقطبیِ «اصلاحطلب و اصولگرا» یک سوءتفاهم و یک دوقطبی کاذب است. این جناحبندیها و دوقطبیهای دروغین در جامعه، اجازه نمیدهد اوضاع ما بهتر بشود. کمااینکه اگر دانشجوها بخواهند اساتید خود را بر اساس همین دیدگاه جناحی انتخاب کنند؛ طبیعتاً «علم» ضربه میخورَد. در زمینههای دیگر هم اگر بخواهیم جناحی برخورد کنیم، قطعاً ضربه خواهیم خورد.
🔻دوقطبیِ سیاسی کاذب، موجب میشود در انتخاباتها، افراد ضعیف اما زرنگ و سودجو انتخاب شوند. چون طرفداران این گروه میگویند: «اگر به اینها رأی ندهیم، جناح مقابل رأی میآورد! لذا هرچند شایسته نیستند به اینها رای میدهیم!» طرفداران آن گروه هم، همین را میگویند. لذا افراد غیرشایسته و ضعیف، بر سر کار میآیند.
🔰البته اختلافنظر و تفاوتِ جریانهای سیاسی در کشور لازم است و موجب رشد ما خواهد شد، اما وقتی دوقطبیسازی بشود، اختلافنظرها دچار خفقان سیاسی میشود و بهخوبی بروز پیدا نمیکند. چون اگر کسی در یک جناح سیاسی، بخواهد برخی از نظرات جناح مقابل را تأیید کند، بهشدت مورد هجمه قرار میگیرد که «چرا جناح مقابل را تقویت میکنی؟!»
🔻خفقان سیاسی و دیکتاتوری سیاسی، نتیجۀ جناحبندیها و دوقطبیهای غیرواقعی است. این دیکتاتوری سیاسی، الان در اروپا دارد تجربه میشود. الان در فرانسه، این یک موضوع جدّی است؛ مردم دنبال نجات از این دوقطبیهایی هستند که سرشاخههای هر دوقطب در دست صهیونیستهاست!
🔰جناحبندیِ سیاسیِ کاذب که مانع شایستهسالاری است، بدتر از دیکتاتوری است. علامه طباطبایی(ره) میفرمود: دموکراسی از دیکتاتوری بدتر است (ترجمه المیزان/4/194) امروز همین نوع دموکراسی است که دارد اینهمه در جهان، جنایت میکند.
💎 #بزرگداشت_۹دی
🔰آیا این جناحبندیِ موجود در جامعۀ ما حقیقی است؟! دوقطبیِ «اصلاحطلبی و اصولگرایی» یک سوءتفاهم است، این دوئیّت، اصالت ندارد! دشمنان ما هم در داغکردن دعوای اصلاحطلبی و اصولگرایی نقش داشتهاند!
🔻دوقطبیِ اصیل و حقیقی، دوقطبیِ «توهّم و تعقّل» است. دو قطبیِ اصیل، غربگرایی و مقامت است؛ غربگرایی که ناشی از توهم است و مقاومت و استقلالطلبی که ناشی از تعقل است.
🔰دعوای انقلابی و غیرانقلابی، دعوای تعقل و توهم است؛ از همان روز اول انقلاب، همینطور بود! مثلاً اختلاف بنیصدر با انقلابیها بهخاطر توهمِ او بود که در ابتدای جنگ، میگفت: «زمین میدهیم، زمان میگیریم!»
🔻برخی میگویند «انقلابیها واقعبین نیستند و صرفاً دنبال ارزشها هستند!» درحالیکه انقلاب، نتیجۀ واقعبینی بود و اهداف انقلاب هم واقعبینانه است. اما بحث بر سرِ «نوع واقعبینی» است. کمااینکه در موضوع برجام، اختلاف نظر سرِ این بود که «اعتماد به دشمن، واقعبینانه نیست!» و برخی گفتند «واقعبینانه است» اما بعد معلوم شد که این یک توهم بود.
🔰حقیقت دین چیزی جز منفعتطلبی نیست و حقیقت انقلاب هم چیزی جز برخورد عقلانی با منافع بشری نیست. شما یک نمونه بیاورید که امام(ره) غیرعقلانی یا به تعبیر بعضیها، صرفاً «ارزشی» برخورد کرده باشد و خلاف واقعبینی عمل کرده باشد! نهفقط امام(ره) بلکه در تاریخ معصومین هم چنین نمونهای پیدا نمیکنید!
💎 #کنترل_ذهن_در_مسیر_تقرب (ج۴) – قسمت دوم- ۱
🔹معمولاً آدمها اینگونهاند که اگر برای یک لحظه بتوانند به یک موضوعِ خوب، توجّه کنند، خیلی زود حواسشان پرت میشود و توجهشان به سمت دیگری میرود؛ یعنی زورشان نمیرسد توجهِ خود را سرِ آن موضوع، نگه دارند. اما کنترل ذهن، این قدرت را به آدم میدهد که مدّتی بتواند به یک موضوعِ خوب، عمیقاً توجّه کند.
🔹اگر قدرت کنترل ذهن داشته باشی، به چیزهای بیارزش توجه نمیکنی. امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: ذهنتان را به امور پَست و بیارزش متوجه نکنید، تا قیمت و ارزش خودتان را زیاد کنید (تحفالعقول/۲۲۴)
🔹خیلیها پای سریالها و فیلمهای مختلف مینشینند، ولی اگر بپرسید که «این فیلم چه اثری بر شما دارد؟ این چیزی که وارد ذهنت میشود، میخواهد با تو چهکار کند؟» میگویند «نمیدانم!»
🔹قرآن میفرماید: آدم باید به غذای خودش نگاه کند «فَلْیَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلى طَعامِهِ» (عبس/۲۴) این دقت، صرفاً مربوط به غذای جسم نیست، بلکه انسان به هرچیزی که میخواهد بشنود و ببیند و هرچیزی که ذهن او را تحت تأثیر قرار میدهد، باید دقت کند تا از آن، اثر منفی نپذیرد.
🌀بهترین جای استفاده از قدرت کنترل ذهن «نماز» است
🌀چگونه سرِ نماز، توجه پیدا کنم؟ هروقت حواست پرت شد، بَرش گردان!
💎 #کنترل_ذهن_در_مسیر_تقرب (ج۴) – قسمت دوم - ۲
🔹قدرت کنترل ذهن موجب میشود که انسان بتواند توجه خود را سرِ یک موضوع نگه دارد و بتواند یک موضوع را از ذهن خودش بیرون ببرد و به آن فکر نکند. بهترین جای استفاده از قدرت کنترل ذهن در «نماز» است.
🔹رسولخدا(ص) میفرماید: اگر انسان هوا و قلبش در طول نماز، متوجّه خدا باشد (و ذهنش را کنترل کند) وقتی نمازش را تمام کرد، مانند روزی است که از مادرش بهدنیا آمده است (مستدرکالوسایل/۴/۱۰۲) آدم با دو رکعت نماز میتواند اینهمه نورانیت پیدا کند!
🔹متأسفانه ما در نماز، معمولاً توجّه به خدا نداریم؛ چون مرغِ خیال ما به اینطرف و آنطرف میپرد و زورمان به او نمیرسد. البته «توجه به خدا با تمامِ قلب» کار امیرالمومنین(ع) است؛ ما اگر با یک گوشۀ قلبمان هم به خدا توجه کنیم؛ کلّی فایده برایمان دارد.
🔹از آقای بهجت(ره) پرسیدند: چهکار کنیم که سرِ نماز به خدا توجه پیدا کنیم؟ ایشان فرمودند: هرموقع حواست پرت شد، توجهت را دوباره به نماز برگردان! (بهسوی محبوب/ص۶۳)
🌀اگر تمرینِ «کنترل ذهن» انجام ندهی، ذهنت خودبهخود بیمار میشود
🌀چرا اگر خودمان را رها کنیم، خراب میشویم؟ مگر فطرت ما الهی نیست؟!
💎 #کنترل_ذهن_در_مسیر_تقرب (ج۵) – قسمت اول
🔹امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: خودت را به کارهای خوب و کسب فضیلتها وادار کن و الّا بهطور طبیعی دچار رذائل خواهی شد. (غررالحکم/2477) یعنی اگر خودت را بهسمت کارها و حالات خوب نبَری، هم کارهایت و هم حالِ روحیات بد میشود.
🔹چرا اگر خودمان را رها کنیم، خراب میشویم؟ مگر فطرت ما الهی نیست؟! مگر ما اساساً آدمهای بدی هستیم؟! مگر خدا به نفسِ انسان و کسی که این نفس را بهزیبایی آفریده، قسم نخورده است؟! (وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها؛ شمس/7)
🔹ما اساساً آدمهای خوبی هستیم ولی اگر خودمان را رها کنیم خراب میشویم؛ کمااینکه غذا هرچقدر هم خوب و مفید باشد، اگر آنرا در محیط و دمای مناسب نگهداری نکنید، خراب میشود، یعنی برخی میکروبها و موجودات، آنرا نابود میکنند. دربارۀ انسان هم این خطر وجود دارد؛ میکروبی که قبل از انسان آفریده شده و دشمن انسان هم هست «ابلیس» است.
🔹غیر از وجود ابلیس (دشمن بیرونی) ساز و کارِ درونی انسان هم بهگونهای است که اگر تربیت نشود، خراب میشود. انسان بهشدّت عاشق رشد است و بههمین خاطر، برای رسیدن به رشد و تعالی، عجله میکند و همهچیز را خراب میکند؛ مگر اینکه صبر را به او یاد بدهید. مثل انرژی هستهای که اگر رها شود و کنترل نشود، همهچیز را خراب میکند ولی اگر کنترل شود و در نیروگاه، از آن بهصورت حسابشده استفاده شود، خیلی میتواند مفید باشد.
🔹ذهن انسان هم نیاز به کنترل و مراقبت دارد؛ اگر انسان برای کنترل ذهن، تمرین نکند، ذهنش خودبهخود، بیمار میشود. ذهن ما توانمندیهایی دارد که باید درست و کنترلشده از آنها استفاده کنیم؛ نه اینکه آنها را رها کنیم؛ یکی از این ویژگیها «حسرتخوردن» است.
🔹اگر آدم ویژگیِ حسرتخوردن و سرزنشگری را نداشته باشد، توبه نمیکند. با قدرت نفسِ لوّامه(سرزنشگر) است که انسان از نفس امّاره نجات پیدا میکند. اما همین نیروی سرزنشگر را اگر رها کنی (مثل انرژی هستهایِ رهاشده) ذهن و روح تو را متلاشی میکند. شما حق نداری هرطوری خودت را سرزنش کنی؛ حتی برای گناهان! بعضیها طوری دربارۀ گناه، خودشان را سرزنش میکنند که موجب یأس آنها میشود و این غلط است!
🌀«تقوای ذهنی» یعنی مراقبت کنی که ذهنت هرجایی نرود
🌀اگر به ذهنت، معصیت یا فکر منفی خطور کرد، استغفار کن
💎 #کنترل_ذهن_در_مسیر_تقرب (ج۵) – قسمت دوم
🔹بعضیها بهجای کنترل ذهن از کلمۀ «مدیتِیشن» یا «قدرت تمرکز» استفاده میکنند. ما به این توانایی، میگوییم «قدرت مراقبت» یا «تقوای درونی» (تقوای ذهنی یا روحی) یعنی اینکه مراقبت کنی ذهنت هر جایی نرود.
🔹آیتالله حقشناس(ره) میفرمود: «مقام مراقبه این است که بدانیم در حضور و محضر کسی هستیم که حتی نسبت به خطورات و تصوّرات ذهنی ما هم آگاه است...خیالِ معصیت که میکنید در حضور و محضر پروردگار است.»
🔹امامصادق(ع) میفرماید: بندۀ مؤمن، اگر یک گناهی به ذهنش برسد، از روزیِ او کم میشود (محاسن/1/116) شاید بپرسید: «چرا؟ او که هنوز کاری نکرده است!» خُب فعالیت ذهنی هم در واقع یکنوع فعل است؛ البته «فعل باطنی»
🔹ذهنِ انسان، پیش خدا خیلی محترم است؛ هروقت فکر گناه یا هر فکر منفی و باطلی خواست به ذهنت بیاید، سریع جلوی آن را بگیر و به ذهنت بگو: «کجا داری میروی؟!» و اگر به ذهنت، معصیت یا فکر منفی خطور کرد، استغفار کن.
🔹 آیتالله حقشناس(ره) میفرماید: «اولیاء خدا از این خطورات ذهنیه خائف هستند، باید در اثر توجه به پروردگار این خطورات ذهنیه و قلبیه از ذهن و قلب انسان پاک بشود. باید آنقدر در مقام مراقبه باشی تا خطورات قلبی به کلّی نابود شود و صفحۀ دل نورانی شده، جای پروردگار شود.»
📌برخی حرفهای خوبِ بلندپروازانه، همّت آدم را نابود میکند!
📌لازمۀ توجه به خدا این نیست که یکدفعهای خوبِ خوب بشوی!
🌀فلسفۀ تربیت روحی نماز، کنترل ذهن است؛ چون «توجه» اصل حقیقت نماز است
💎 #کنترل_ذهن_در_مسیر_تقرب (ج۶) – قسمت اول- ۱
🔹دین فقط برنامهای برای کنترل و اصلاح رفتارهای ما نیست؛ یکی از برنامههای مهمّی که دین به آن اهتمام دارد، این است که بتوانیم رفتارهای درونی و ذهنی خودمان را کنترل کنیم؛ در ذهن خودمان از حرام جلوگیری کنیم و از خوبیها استقبال کنیم.
🔹دین، اصلیترین هدف برنامۀ تربیتیاش یعنی «نماز» را برای کنترل ذهن گذاشته است. فلسفۀ تربیت روحی نماز، کنترل ذهن است؛ چون «توجه» اصل حقیقت نماز است.
🔹دین به توجهِ ما خیلی اهمیت میدهد، لذا برایش، روزی ۵بار برنامه داده است (یعنی نمازهای واجب یومیه)؛ درحالیکه برای خیلی از کارهای خوب دیگر-مثل خمس و زکات و...- برنامۀ روزانه نداریم.
🔹خداوند میفرماید: نماز را بهخاطر ذکر من بخوان! «أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِکْری» (طه/۱۴) امام باقر(ع) میفرماید: هر مقدار در نمازت توجه داری، همان مقدارش را از تو میپذیرند «فَعَلَیْکَ بِالْإِقْبَالِ عَلَى صَلَاتِکَ...» (کافی/۳/۲۹۹) اقبال یعنی همان «کنترل ذهن»
🌀استرسهای ما ناشی از این است که ذهنمان سراغ «سوءظن به خدا» میرود
🌀اگر میخواهی از زندگیات لذّت کافی ببری، راهش کنترل ذهن است
💎 #کنترل_ذهن_در_مسیر_تقرب (ج۶) – قسمت اول - ۲
🔹آثار کنترل ذهن در همۀ زندگی انسان، دیده میشود: از یکسو اگر بخواهی لذّت کافی از زندگیات ببری، راهش کنترل ذهن است(چون به انسان قدرت میدهد) و از سوی دیگر، بسیاری از ضعفها و مریضیهای ما ناشی از فکر منفی و انواع استرسهای ذهنی است. وسوسۀ ابلیس هم بیشتر در ذهن انسان میآید؛ اصلاً دینداری و معنویتِ ما در همینجاست!
🔹یکی از بدترین گناهان، سوءظنّ به خداست که در ذهن انسان شکل میگیرد. میدانید روزانه چندبار این معصیت را انجام میدهیم؟ تمام استرسها و نگرانیهای ما بهخاطر همین ذهنی است که سراغ سوءظن به خدا رفته است.
🔹شیرینترین میوۀ عالم، این است که «سوءظن به خدا یک لحظه هم به ذهنمان نیاید؛ یک لحظه هم فکر نکنیم که تنها هستیم و خدا ما را رها کرده یا اینکه ما را کم دوست دارد!»
🔹آیتالله حقشناس میفرمود: خدا همیشه خودش را به شما نشان میدهد؛ اگر به او توجه کنید، سایر خطورات ذهنی شما را محو میکند. البته فقط دربارۀ شخص امام(ع) است که تمام خطورات ذهنی محو میشود و تمام وجودش در حضور و محضر پروردگار است. در باقیِ مردم، خطورات ذهنی و قلبی ضعیف میشود (به کلّی از بین نمیرود)
🌀کنترل زبان یکی از مهمترین راههای کنترل ذهن است
🌀چرا یک مدیر باید قدرت کنترل ذهن داشته باشد؟
💎 #کنترل_ذهن_در_مسیر_تقرب (ج۶) – قسمت دوم
🔹 آدم با قدرت کنترل ذهن، در سطح اعلای موفقیت قرار میگیرد. دین هم اهتمامش را برای کنترل ذهن ما گذاشته است؛ اصلیترین برنامهها و دستورهای دین (مثل نماز) در خدمت کنترل ذهن ما قرار دارد.
🔹کنترل زبان-که دین خیلی بر آن تأکید میکند- یکی از مهمترین راههای کنترل ذهن است. حرفزدن راحتترین فعل است؛ تا چیزی به ذهن آدم خطور میکند، بلافاصله میتواند بهزبان بیاورد و خودش را نشان بدهد. لذا اگر زبانت را کنترل کنی، در واقع ذهنت را کنترل کردهای؛ انگار به ذهنت مهار زدهای!
🔹کسی که مهار ذهنش را در دست دارد، خوشفهم میشود و یک مدیر باید این ویژگی را داشته باشد. مدیریت از مغز و ذهن انسان شروع میشود؛ مدیر باید درست نگاه کند، عاقبت و نتایج امور را نگاه کند (أَعْقَلُ النَّاسِ أَنْظَرُهُمْ فِی الْعَوَاقِب؛ غررالحکم/3367) ابعاد مسئله را بررسی کند و تشخیص بدهد که «الان باید این کار، انجام بگیرد»
🔹مدیران و مسئولان مملکت باید قدرت کنترل ذهن داشته باشند و الّا نمیتوانند درست مدیریت کنند، آنها باید آدمهایی باشند که «نمازهای باتوجه» میخوانند. نماز عالیترین تمرین برای کنترل ذهن است و مدیریت نیاز به کنترل ذهن دارد؛ لذا یک مسئول و مدیر، باید خوب نماز بخواند تا بتواند خوب مدیریت کند.
📌لذتهای معنویِ خود را اظهار کنید تا دیگران هم ترغیب شوند
📌اهلبیت(ع) لذایذ معنوی خود را پنهان نمیکردند
💎 #لذتهای_معنوی (۱)
🔸ما معمولاً دربارۀ لذتهای معنوی-مثل لذت معنویِ سحر، تلاوت قرآن و...- باهم گفتگو نمیکنیم و حتی بعضاً لذتهای معنویِ خودمان را پنهان میکنیم، درحالیکه اهلبیت(ع) لذایذ معنوی خودشان را پنهان نمیکردند.
🔸امامصادق(ع) مینشستند و به یکی از دوستان خود میفرمودند: «قرآن بخوان» او میخواند و حضرت اشک میریختند. این گریۀ حضرت، یک جلوۀ لذت معنوی است و اینطور نبود که بفرمایند: «من گریه نمیکنم تا ریا نشود!»
🔸ما باید دربارۀ لذتهای معنوی گفتگو کنیم و آن را در ذهنها، برجسته کنیم تا دیگران هم ترغیب شوند بهسمت این لذتها بیایند؛ همانطور که بعضیها، لذتهای بیخود و بیمزۀ دنیا را خیلی راحت برای هم تبلیغ میکنند!
🔸شما مؤمنین، اینقدر دربارۀ لذتهای معنوی باهم حرف بزنید که دیگران، حسرتزده بگویند: «مگر چه خبری هست؟ مگر اینها چقدر لذت میبرند!» تا آنها هم کمکم بهسمت لذتهای معنوی بیایند. کسی که لذت معنوی را تجربه کند، دیگر دستبردار نیست!
🔸لذت معنویِ «محبتِ اهلبیت(ع)» یک لذت معنویِ آشکار است. همانطور که شما این را صریحاً ابراز میکنید؛ در هئیت دورِ هم جمع میشوید و از محبت اهلبیت(ع) لذت میبرید و این را پنهان نمیکنید، دربارۀ بقیۀ لذتهای معنوی هم، اینگونه برخورد کنید.
📌اگر لذتهای معنوی خودمان را اظهار کنیم، ریا نمیشود؟
💎 #لذتهای_معنوی (۲)
🔸لذتبردنِ معنوی برای ما یک امرِ حیاتی است ولی ما با سکوت دربارۀ لذتهای معنوی، درواقع داریم همدیگر را به مُردن (زندگیِ حداقلی) تشویق میکنیم! پس امر بهمعروف چه میشود؟! امر بهمعروف را در اینباره هم انجام دهیم.
🔸ما طوری با لذتهای معنوی برخورد میکنیم که انگار باید پنهانشان کرد؛ شاید برای اینکه میترسیم ریا بشود! لذت معنوی که ریا ندارد؛ چون آدم واقعاً سود کرده و دیگر جایی برای ریا نیست. کمااینکه وقتی یک غذای خوشمزه میخوری، دیگر جای تظاهر و ریا نیست؛ چون لذتش را بردهای!
🔸خیال نکنیم اگر یکمقدار لذتِ معنوی بردیم، خیلی آدمِ خوبی شدهایم که بعداً بخواهیم کار را به تظاهر و ریاکاری برسانیم! اتفاقاً وقتی لذت میبریم، به خدا بدهکارتر میشویم؛ لذا احساس شرمندگی ما باید بیشتر شود.
🔸شاید صحبتکردن دربارۀ لذتهای معنوی، جزو مصادیق «وَ أَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّکَ فَحَدِّثْ» (ضحی/11) باشد، یعنی اینکه نعمت خدا را بیان کنید.
🔸در جبهه، این اتفاقِ قشنگ میافتاد که بچهها کم و بیش، همدیگر را از لذتهای معنوی خبردار میکردند؛ ما هم اینکار را انجام دهیم؛ مثلاً دربارۀ لذتِ «نماز جعفر طیا» باهم صحبت کنیم؛ این نمازِ پیشنهادی رسولالله(ص) است، اگر تجربهاش کنید، میبینید که چقدر لذتبخش است!
🔰برخی اشکالات موجود در نظام آموزشی حوزههای علمیه
💠طلبهای که با مقررات آموزشی و فشار حضور و غیاب، سرِ کلاس درس حاضر شود و امتحان بدهد، معمولاً از رشد کافی برخوردار نخواهد بود. چنین فردی بعدها چطور میتواند مردم را به تقوا دعوت کند؛ درحالیکه خودش فرصت نیافته با تقوا زندگی کند، بلکه با مقررات زندگی کرده است؟! هرچند همیشه افرادی هستند که با قوت روحی خود میتوانند در هر شرایطی به کسب تقوا بپردازند.
💠براساس روایات، دوران اعمال مقررات و نظارت مستمر بر افراد، در هفت سال دبستان است. از چهاردهسالگی به بعد، باید جوان احساس کرامت کند و به تمرین تقوا بپردازد و اولیاء هم او را در این زمینه کمک کنند.
💠«نظم» باید نتیجۀ تقوا و برآمده از رعایت «استقلال» افراد باشد، نه «مقررات سختگیرانۀ آموزشی»/ نظام موجود در مقررات مدارس علمیه، زمینۀ کسب تقوا را در خیلیها تضعیف میکند.
#لذتهای_معنوی (۳)
🔸لذتِ معنوی در چیست؟ یک نمونهاش لذتِ گوشکردن به تلاوت قرآن است؛ همچنین لذتِ علم و حکمت، لذتِ مطالعۀ زندگی شهدا، لذت مطالعۀ احادیث، لذت خواندنِ تاریخ! (مخصوصاً آنچه مربوط به زندگی رسولخدا(ص) و امیرالمؤمنین(ع) است)
🔸برخی دیگر از لذتهای معنوی موجود در عالم، اینهاست: لذت معنوی در اثر ذکر خدا و اهلبیت(ع)، لذت زیارت(که خودش یک جلوۀ ذکر است)، لذت قُرب (تقرب به خدا)، لذتِ کارهای خوب و ایثارگرانه، لذت انجام طاعت و ترکِ گناه.
🔸در روایت هست: کسی که از نگاه حرام، چشمپوشی کند، خدا یک لذتِ معنوی به او میچشاند که حلاوتش را در قلبش حس میکند (جامعالاخبار/145) و هرکسی از یک حرام صرف نظر کند، خدا به او توفیق میدهد، عبادتی بکند که لذت ببرد (امالیطوسی/182) و قطعاً این لذت خیلی بیشتر از آن لذت حرام است.
🔸اساساً دو اقدام عمده و کلیدی برای لذتبردنِ معنوی وجود دارد: یکی «ترک لذتهای کمتر» و دیگری «تحمل برخی از تلخیها». مراقب باشید؛ اگر سراغ لذتهای دیگر بروید، شاید از لذتهای معنویتان کم کنند! اگر صبرِ در طاعت و عبادت، بهخرج دهید، کمکم میتوانید لذتهای معنوی را تجربه کنید.
🔸یک اقدام مؤثر دیگر این است که «تواضع خودتان را به خدا، زیاد کنید» مثلاً سجدههای خودتان را طولانی کنید(این یکی از آن فنهای مخصوص است!) تمنای خودتان را از خدا، زیاد کنید؛ بدون اینکه اضطرار خاصی در زندگیتان داشته باشید، مضطرّانه ناله بزنید. عبد با مولا، چگونه باید صحبت کند؟ این را یاد بگیرید تا از مناجات با خدا، لذت ببرید.
🌀یکی از آثار قرآنخواندن این است که اتفاقهای خوبی در ذهنت میافتد
💎 #کنترل_ذهن_در_مسیر_تقرب (ج۷) – قسمت اول - ۱
🔹 گاهی در ذهن انسان، اتفاقهای خوبی میافتد که موجب سعادت میشود؛ مثل یک آرزوی خوب که در ذهن مرور شود. اینها برای خدا ارزش دارد و گاهی مقدّرات ما را بر اساس همین خطورات مثبت ذهنی تنظیم میکند. مثلاً آدم پیش خود میگوید «خدا هوای مرا دارد» و قبلاً بنا بوده یک بلایی بر سرش بیاید، اما خدا بهخاطر همین حسنظنِ او، آن بلا را برمیدارد.
🔹 مادرِ حضرت مریم گفت: خدایا، نذر میکنم این فرزندی که دارم حمل میکنم، برای تو باشد. (رَبِّ إِنِّی نَذَرْتُ لَکَ ما فی بَطْنی مُحَرَّراً؛ آلعمران/۳۵) بچهاش شد حضرت مریم! بهخاطر اینکه به ذهنش خطور کرد: «خدایا این بچۀ من، صرف تو بشود.»
🔹 یکی از اتفاقهای خوبِ ذهن «حسرتِ درست» یا «مذمّتِ نفس» است که از ۴۰سال عبادت بهتر است (ذَمُّکَ لِنَفْسِکَ أَفْضَلُ مِنْ عِبَادَتِکَ أَرْبَعِینَ سَنَةً؛ کافی/۲/۷۳) مثلاً میگویی: «ای وای! چقدر از خدا دور بودم!» یعنی به نفسِ خودت نهیب میزنی. بهظاهر کار خاصی نکردهای، فقط یکسری افکار خوب را در ذهن خودت مرور کردهای.
🔹 دنبال اتفاقهای خوب در ذهن خودمان باشیم. یکی از آثار قرآنخواندن این است که اتفاقهای خوبی در ذهنت میافتد. اول بگو «أعوذُ بالله مِنَ الشیطانِ الرّجیم» به خدا پناه ببر، تا پای آیههای قرآن، چیزهای خوب به ذهنت برسد.
🔹 امیرالمؤمنین(ع) فرمود: مؤمن وقتی قرآن میخواند، به پاداشهای خدا شوق پیدا میکند (نهجالبلاغه/خطبه۱۹۳) خدا به این خطورات ذهنیِ ما بها میدهد. اصلاً قرآن بخوان برای اینکه حرفهای خوب، به ذهنت برسد.
🌀دنبال رقمزدن «اتفاقهای خوب» در ذهنت باش!
🌀یکی از آثار قرآنخواندن این است که اتفاقهای خوبی در ذهنت میافتد
💎 #کنترل_ذهن_در_مسیر_تقرب (ج۷) – قسمت اول - ۱
🔹 گاهی در ذهن انسان، اتفاقهای خوبی میافتد که موجب سعادت میشود؛ مثل یک آرزوی خوب که در ذهن مرور شود. اینها برای خدا ارزش دارد و گاهی مقدّرات ما را بر اساس همین خطورات مثبت ذهنی تنظیم میکند. مثلاً آدم پیش خود میگوید «خدا هوای مرا دارد» و قبلاً بنا بوده یک بلایی بر سرش بیاید، اما خدا بهخاطر همین حسنظنِ او، آن بلا را برمیدارد.
🔹 مادرِ حضرت مریم گفت: خدایا، نذر میکنم این فرزندی که دارم حمل میکنم، برای تو باشد. (رَبِّ إِنِّی نَذَرْتُ لَکَ ما فی بَطْنی مُحَرَّراً؛ آلعمران/۳۵) بچهاش شد حضرت مریم! بهخاطر اینکه به ذهنش خطور کرد: «خدایا این بچۀ من، صرف تو بشود.»
🔹 یکی از اتفاقهای خوبِ ذهن «حسرتِ درست» یا «مذمّتِ نفس» است که از ۴۰سال عبادت بهتر است (ذَمُّکَ لِنَفْسِکَ أَفْضَلُ مِنْ عِبَادَتِکَ أَرْبَعِینَ سَنَةً؛ کافی/۲/۷۳) مثلاً میگویی: «ای وای! چقدر از خدا دور بودم!» یعنی به نفسِ خودت نهیب میزنی. بهظاهر کار خاصی نکردهای، فقط یکسری افکار خوب را در ذهن خودت مرور کردهای.
🔹 دنبال اتفاقهای خوب در ذهن خودمان باشیم. یکی از آثار قرآنخواندن این است که اتفاقهای خوبی در ذهنت میافتد. اول بگو «أعوذُ بالله مِنَ الشیطانِ الرّجیم» به خدا پناه ببر، تا پای آیههای قرآن، چیزهای خوب به ذهنت برسد.
🔹 امیرالمؤمنین(ع) فرمود: مؤمن وقتی قرآن میخواند، به پاداشهای خدا شوق پیدا میکند (نهجالبلاغه/خطبه۱۹۳) خدا به این خطورات ذهنیِ ما بها میدهد. اصلاً قرآن بخوان برای اینکه حرفهای خوب، به ذهنت برسد.
🌀 کسی که دچار ضعف کنترل ذهن است، حتماً گناهان ذهنی زیاد مرتکب شده است!
💎 #کنترل_ذهن_در_مسیر_تقرب (ج۷) – قسمت اول - ۲
🔹 برخی از معصیتهای نابودکننده، مثل «ریا» و «عُجب»-که موجب حبط عمل میشود- در واقع یک اتفاق ذهنی است. اگر به ذهن کسی خطور کند که «من آدم خوبی هستم» همۀ اعمالش به فنا میرود.
🔹 یکی دیگر از گناهان ذهنی، سوءظنّ به خداست، یعنی انسان در ذهن خودش به خدا شک کند؛ البته نه شکِ اعتقادی، بلکه شکهای اخلاقی! مثلاً اینکه خدا را زیاد به «مهربانبودن» قبول نداشته باشد و با تردید بگوید: «یعنی خدا واقعاً هوای من را دارد؟!»
🔹 کسی که دچار «ضعف کنترل ذهن» است، حتماً گناهانی که در ذهن اتفاق میافتد، زیاد مرتکب شده است. وسوسۀ ابلیس هم که روی ذهن انسان کار میکند؛ لذا کسی که در مقابل ابلیس، قدرت کنترل ذهن ندارد (و عادت به استعاذه هم ندارد) افکار بد و منفی به ذهنش خطور میکند.
🔹 خیلی از نیتها و افکار بد تا وقتی به عمل نرسد، گناه محسوب نمیشود اما در همان مرحلۀ ذهن، تأثیر روحیِ مخرّب دارد و روحیۀ آدم را خراب میکند. لذا باید بهطور خاص برای گناهان ذهنی استغفار کنیم؛ چون امام باقر(ع) میفرماید: بهخدا سوگند، از گناه نجات پیدا نمیکند مگر کسی که به آن اقرار کند (...إِلَّا مَنْ أَقَرَّ بِه؛ کافی/۲/۴۲۶)
🔹 باید بگویی «خدایا من این نقطهضعف را در ذهنم دارم؛ این را ببخش!» البته خدا کریم و بخشنده است، اما ضرورتِ اعتراف در این است که «باید خودت بفهمی، این عیب را داری» لذا باید پیش خدا به این عیب و گناه خودت اقرار کنی.
🌀 چشمت را به دنیای دیگران ندوز و به آن فکر نکن
🌀 کسی که مدام به نعمتهای دیگران فکر کند، دچار حسادت و ناشکری میشود
💎 #کنترل_ذهن_در_مسیر_تقرب (ج۷) – قسمت دوم
🔹 برای فاصلهگرفتن از دنیا از کنترل ذهن شروع کن! قرآن میفرماید: «لا تَمُدَّنَّ عَیْنَیْکَ إِلى ما مَتَّعْنا بِهِ أَزْواجاً مِنْهُمْ» (طه/۱۳۱) چشمت را به دنیای دیگران ندوز! یعنی به نعمتهایی که به دیگران دادهام، فکر نکن. چرا ذهنت را درگیر میکنی؟! تو چهکار داری من به کی، چی دادهام؟! این واقعاً اخلاق آدم را فاسد میکند.
🔹 اگر آدم مدام دربارۀ نعمتهای دنیایی دیگران فکر کند، دچار حسادت و ناشکری میشود. میدانید ناشکری چقدر بد است! قرآن میفرماید: «هَلْ نُجازی إِلاَّ الْکَفُورَ» (سبأ/۱۷) آیا ما جز افراد ناسپاس(کفرانکننده) کسی را مجازات میکنیم؟!
🔹 امامصادق(ع) میفرماید: وقتی یک چیزِ دنیایی را دوست داری، زیاد در ذهنت، از آن یاد نکن، داغونت میکند! «إِذَا أَحْبَبْتَ شَیْئاً فَلَا تُکْثِرْ مِنْ ذِکْرِهِ فَإِنَّ ذَلِکَ مِمَّا یَهُدُّک» (کافی/۶/۴۵۹) اگر ذهنت، غرق این مسائل بشود، خیلی صدمه میخوری. کنترل ذهن برای این جاها لازم است.
🌀 یکی از بهترین راههای کنترل ذهن «غفلت» است!
🌀 حواست را از «اموری که نباید به آنها فکر کرد» پرت کن!
💎 #کنترل_ذهن_در_مسیر_تقرب (ج۸) – قسمت اول
🔹تمرکز پیدا کردن-به چیزهایی که خصوصاً ماورایی و غیبی باشند- دشوار است؛ اما پرتکردنِ حواس یا غافلشدن، آسان است، یعنی آدم میتواند حواس خودش را-از اموری که نباید به آنها فکر کرد- پرت کند. این یکی از مهمترین تمرینها برای کنترل ذهن است. لذا هرکسی باید بداند: «من به چه چیزهایی نباید فکر کنم؟»
🔹آقای بهجت(ره) میفرمود: علاجِ ریا این است که ریا کنی؛ یعنی برای خدا ریا کن! (بهسوی محبوب/۷۰) بگو: خدایا چرا من خودم را به دیگران نشان بدهم؛ خُب به تو نشان میدهم! نفسِ تو میخواهد خودش را پیش یک کسی عزیز کند، خُب برو پیش خدا ریا کن و خودت را عزیز کن.
🔹علاجِ غفلت هم غفلت است! هروقت دنیا به فکرت آمد، کنارش بزن. آقای بهجت(ره) میفرمود: «خواطر سوء را-که غیرِ ارادی به ذهنت میرسد- از ذهنت بیرون کن. اگر دوباره آمد، دوباره بیرون کن!» نمیخواهد خودت را اذیت کنی. هر موقع متوجه شدی که فکرت دارد به یک سمتی میرود، آن فکر را از ذهنت بیرون کن.
🔹یکی از بهترین راههای کنترل ذهن «غفلت» است. عملیات غفلت میتواند ارادی باشد؛ ما که غیرِ ارادی از خدا غافل میشویم؛ خُب سعی کنیم ارادی از دنیا غافل بشویم! این ذهنی که از خدا غافل میشود، وادارش کنیم به اینکه از دنیا غافل بشود و اینطوری انتقام بگیریم!
🌀 هنرِ «فکرنکردن» داشته باش!
🌀 افکار منفی را به ذهنت راه نده!
💎 #کنترل_ذهن_در_مسیر_تقرب (ج۸) – قسمت دوم
🔹بعضیها مجسّمۀ غفلت هستند و ذهن شما را به سمت لجنزاری از افکار منفی میبرند. شما سعی میکنی به برخی امور باطل فکر نکنی، ولی آنها فکر شما را به آن امور مشغول میکنند. اصلاً با این افراد مصاحبت و همنشینی نکن! در روایت هست: با کسی همنشینی کن که تو را به یاد خدا و خوبیها بیندازد. (کافی/۱/۳۹)
🔹هنرِ «فکرنکردن» داشته باش و افکار منفی را به ذهنت راه نده! افکار منفی هم فهرست فراوانی دارد؛ مثلاً امامصادق(ع) میفرماید: دربارۀ فقر، فکر نکن «لَا تُحَدِّثْ نَفْسَکَ بِفَقْر» (تحفالعقول/۲۱۱)
🔹قرآن میفرماید: «الشَّیْطانُ یَعِدُکُمُ الْفَقْر» (بقره/۲۶۸) شیطان به شما وعدۀ فقر میدهد. البته فقر، فقط فقرِ مالی نیست، شیطان در هر عرصهای ما را میترساند که «یکوقت، کم نیاوری!» نترس و بگو: من خدا را دارم! «وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ» (فاطر/۱۵) خدا غنیّ است و داراییهای خدا هم مال من است!
🔹یک تکنیک برای مقابله با افکار منفی این است که-طبق روایت- اگر چیزی از دنیا را میخواستی و به آن نرسیدی، فکر کن اصلاً به ذهنت نرسیده که آن را بخواهی! (کشفالغمه/۱/۵۷۲) مثلاً اگر میخواستی فلان ماشین یا فلان خانه را بخری و نشد؛ دیگر فکر آن را از ذهنت خارج کن، فقط همینقدر به ذهنت بیاید که «میخواستم، ولی نشد» و الا فکرکردن دربارۀ آن، به تو صدمه میزند.
🌀 اگر «قدرت انصراف ذهن» نداشته باشیم، در لحظۀ مرگ، با چه بلایی روبرو میشویم؟
💎 #کنترل_ذهن_در_مسیر_تقرب (ج۱۰) - ۲
🔹یکی از وجوه کنترل ذهن این است که بتوانیم ذهن خودمان را از اموری که بهطور طبیعی به آنها توجّه میکنیم منصرف کنیم و به آنها توجه نکنیم. البته اینکار خیلی سخت است؛ چون موضوعات زیادی وجود دارد که ذهن انسان را بهشدت درگیر میکند.
🔹انسان موجود خودخواهی است. وقتی پای درد و بلای خودش بهمیان بیاید به چیز دیگری فکر نمیکند! لذا فرمودهاند مواظب باشید موقع مرگ، شیطان ایمانتان را نگیرد؛ چون آن لحظه، اوجِ درد انسان است.
🔹ابلیس در لحظۀ مرگ انسان، وسوسه میکند و میگوید: «ببین خدا دارد جانت را میگیرد؛ این کارِ خداست!» یعنی میخواهد او را در لحظۀ مرگ، بیدین کند، میخواهد در قلب انسان نسبت به خدا ناراحتی و دشمنی ایجاد کند.
🔹علاقههایی که در دنیا به آن توجّه میکنی و گمان میکنی که «زیاد هم مهم نیست!» موقع مرگ به ذهنت میآید و برایت بزرگ و مهم میشود، لذا نمیتوانی از این علاقهها جدا بشوی و دل بکَنی!
🔹سختیِ جانکندن برای این است که توجّهت از دوستداشتنیهای دنیاییات کنده شود. لحظۀ وحشتناک و هولناکی است؛ اما گریهکن امامحسین(ع) در این لحظۀ سخت، یک سرمایۀ بزرگ دارد؛ موضوعی که هروقت به آن فکر میکند، اصلاً خودش را فراموش میکند، آن هم «حسین» است...
🔰 امام خمینی(ره): شاید مسائل ایران جزو مسائلی باشد که جبرئیل در آن ۷۵روز برای حضرتزهرا(س) نقل میکرد
🔸حضرت صادق(ع) میفرماید: فاطمه(س) بعد از پدرش ۷۵روز زنده بودند در این دنیا، بودند و حزن و شدت بر ایشان غلبه داشت و جبرئیل امین میآمد خدمت ایشان و به ایشان تعزیت عرض میکرد و مسائلى از آینده نقل میکرد... [یُخْبِرُهَا بِمَا یَکُونُ بَعْدَهَا فِی ذُرِّیَّتِهَا ؛ کافی/۱/۲۴۱]
🔸جبرئیل بهطور مکرر در این ۷۵ روز وارد مىشده و مسائل آتیهاى که بر ذریه او مىگذشته است، آن مسائل را مىگفته است و حضرت امیر(ع) هم ثبت مىکرده است.
🔸و شاید یکى از مسائلى که گفته است، راجع به مسائلى است که در عهد ذریه بلندپایۀ او حضرت صاحب(ع) است، براى او ذکر کرده است که مسائل ایران جزو آن مسائل باشد، ما نمىدانیم، ممکن است.
🔻 صحیفۀ امام/ج۲۰/ص۴و۵
🔰امام خمینی(ره): بشارت انقلاب اسلامی در شب میلاد رسولخدا(ص) طبق حدیث معتبر
📌 اینکه ۱۴کنگره از طاق کسری فرو ریخت شاید یعنی ۱۴قرن بعد، بنای ظلم شاهان فرو میریزد
🔸در ولادت حضرت رسول(ص) قضایایى واقع شده است، قضایاى نادرى به حسب روایات ما و روایات اهل سنت وارد شده است که این قضایا باید بررسى بشود که چى است. از جمله قضیه شکستخوردن طاق کسرى و فرو ریختن چهارده کنگره از آن قصر و از آن جمله، خاموششدن آتشکدههای فارس و ریختن بتها بهروى زمین...
🔸اینکه چهارده کنگره از کنگرههای قصر ظلم خراب شد، به نظر شما نمیآید که یعنى در قرن چهاردهم این کار میشود، یا چهارده قرن بعد این کار میشود؟ به نظر شاید بیاید این، محتمل هست که این بناى ظلم شاهنشاهى بعد از چهارده قرن از بین میرود و بحمداللَّه رفت از بین.
🔻 صحیفۀ امام/ج۱۹/ص۴۳۲و ۴۳۵
🌀من نمیتوانم به خدا توجّه کنم چون عوامل غفلت در دنیا زیاد است!
🌀به مهربانی خدا هم نمیتوانی توجّه کنی؟!
💎 #کنترل_ذهن_در_مسیر_تقرب (ج۱۱) - ۱
🔹خداوند در پشت پردۀ غیب است و اگر بنا باشد ما فقط به امورِ ظاهری توجّه کنیم و قدرت کنترل ذهن نداشته باشیم-جز در برخی لحظات خاص و گذرا- نمیتوانیم به یاد خدا بیفتیم.
🔹توجّه به خدایی که او را نمیبینیم-خصوصاً برای مدت طولانی- کار بسیار دشواری است، چون عذابها و ثوابهای خدا فوری نیست و زود عکسالعمل نشان نمیدهد، لذا غفلت از این خدا آسان است.
🔹در میان اسماء الهی، نگاه به «رحمانیت خدا» قدرت توجهِ طولانی به خدا را به ما میدهد. چون مهربانی برای انسان شیرین است و با طبع او سازگار است، ضمن اینکه خدا دوست دارد به مهربانیاش نگاه کنیم.
🔹اگر کسی بگوید «من نمیتوانم به خدا توجّه کنم چون عوامل غفلت در دنیا زیاد است» میگوییم: به مهربانی خدا هم نمیتوانی توجّه کنی؟! توجه به مهربانی خدا که آسان است و تو هر لحظه به مهربانی او نیاز داری!
🔹مرحوم قاضی(ره) میفرماید «در عالم مکاشفه دیدم که مظهر رَحمَةُ اللهِ الواسعة، امامحسین(ع) است» اگر به رحمت خدا فکر نمیکنی، به امامحسین(ع) هم نمیتوانی فکر کنی؟! بدون حسین زندگی نکن. از حسین جدا نشو؛ حسین(ع) یعنی مهربانی خدا!
🌀 اگر به مهربانی خدا بیتوجه باشیم، چه خطری ما را تهدید میکند؟
💎 #کنترل_ذهن_در_مسیر_تقرب (ج۱۱) - ۲
🔹چرا اینقدر تأکید شده است در آغاز کارها «بسمالله الرحمن الرحیم» بگویید؟ چون توجه به مهربانی خدا واقعاً مورد نیاز ماست! این ذکرِ پرتکرار، دوبار ما را به یاد مهربانی خدا میاندازد: یکبار با کلمۀ «رحمن» و یکبار با «رحیم»
🔹اگر به مهربانی خدا بیتوجه باشیم، بدبخت میشویم! قرآن میفرماید: «وَ مَنْ یَعْشُ عَنْ ذِکْرِ الرَّحْمنِ نُقَیِّضْ لَهُ شَیْطاناً فَهُوَ لَهُ قَرینٌ» (زخرف/۳۶ ) هر کسی در زندگیاش به یادِ خدای رحمن(یعنی خدایی که به همه مهربان است) نباشد، یک شیطان بهسراغش میفرستیم که به او بچسبد و با او همنشین شود!
🔹اینکه مدت زیادی به یاد خدای رحمن (خدای مهربان) نباشیم، برایمان خطرناک است! اگر مدّتها غرق زندگی باشیم و به یاد مهربانی خدا نیفتیم، خدا یک شیطان به ما میچسباند که دائماً همراه و همنشین ما باشد.
🔹بیایید قرار بگذاریم دائماً به یاد رحمانیّت و مهربانی خدا باشیم. هر سکون و حرکتی را با «بسمالله الرحمن الرحیم» شروع کنیم؛ این یک برنامۀ عمومی است که اهلبیت(ع) به ما دادهاند. هر کاری خواستی انجام بدهی «بسمالله الرحمن الرحیم» بگو و به مهربانی خدا توجه کن.
🌀 شکر نعمت، یکنوع تمرین کنترلذهن و مثبتاندیشی است
🌀 همینکه نعمتهای خدا را یادآوری کنی، خودش شکر است
💎 #کنترل_ذهن_در_مسیر_تقرب (ج۱۲) – قسمت اول
🔹ذهن انسان اگر رها باشد، سراغ امور منفی و نگرانیها میرود. اگر بخواهیم ذهن ما سراغ نداشتهها نرود و دچار حسرت گذشته و نگرانی از آینده نشود، باید تمرین بسیار برجستهای را که دین به ما داده است، اجرا کنیم و آن «شکر» است.
🔹شکر نعمت-که اینهمه پاداش برایش شمردهاند- در واقع میخواهد زاویۀ دید ما را تغییر بدهد. یعنی «به خودمان عادت بدهیم همیشه نیمۀ پُر لیوان را ببینیم؛ به داشتههای خودمان نگاه کنیم و بهخاطرش خدا را شکر کنیم»
🔹روی داشتههایت متمرکز بشو و فکر کن که «میشد همینها را هم نداشته باشی؛ یعنی خدا میتوانست اینها را به تو ندهد» اگر به این نوع نگاه، عادت کنی، کلاً ذهنت مثبت و گرم میشود و تحت کنترل درخواهد آمد.
🔹امروزه در دنیا مباحث زیادی دربارۀ مثبتنگری و مثبتاندیشی مطرح میشود که مورد استقبال مخاطبان هم قرار میگیرد. اما در این حرفها یک نوع تقلّب وجود دارد و آن اینکه نقش خدا و مقدّرات او برای بندگانش را حذف میکنند.
🔹اگر بخواهیم «مثبتنگریِ با خدا» را تحلیل کنیم اسمش همان «شکر» میشود. شکر، یکنوع تمرین کنترل ذهن و عادتدادن ذهن به مثبتاندیشی است. طبق روایت، همینکه نعمتهای خدا را یادآوری کنی، خودش شکر است (وسایلالشیعه/۷/۴۰)
چرا بعضیها با خدا دوست نمیشوند؟
🌀 دین میگوید: برای اینکه بیشتر لذت ببری؛ از لذتهای کمتر چشمپوشی کن!
💎 #اشتراک_هدف_دینداران_بیدینها (۲)
🔹ما میتوانیم با یک ادبیاتی با مردم عالم حرف بزنیم که سوءتفاهمها کمتر شود. در یک سطحی میتوان گفت که هدف ما با بیدینها یکی است! نگو: «هدف ما تقرّب به خداست ولی هدف آنها فقط دنیاست!» آخرِ آخرش را بگو که برایت چه میماند؟ «لذت!»
🔹چرا بعضیها با خدا دوست نمیشوند؟ چون فکر میکنند با خدا، شاد و راحت نیستند یا نمیتوانند لذت ببرند؛ خُب این اشتباه است!
🔹خدا بخیل نیست که بفرماید «بندۀ من، شاد نباش؛ من خوشم نمیآید!» خدا اینجوری نیست؛ اتفاقاً خدا میخواهد ما را شاد کند و به لذت برساند؛ اما شادی و لذت عمیق و ماندگار!
🔹هرکسی سراغ گناه میرود، دارد اشتباه میکند. با چه هدفی داری سراغ گناه میروی؟ با همان هدف، باید میرفتی نماز شب میخواندی! مگر آخرِ گناه چیزی جز لذتبردن است؟! خُب دین هم میخواهد تو را به لذت برساند و میگوید: برای اینکه بیشتر لذت ببری، استعدادهای لذتبَری خودت را شکوفا کن؛ با چشمپوشی از لذتهای کمتر!
راهِ پایاندادن به تحریمها، منّتکشی از دشمن نیست؛ ترساندنِ دشمن است!
🌀 چرا بعد از ۴۰سال از انقلاب، هنوز برخی مشکلات ما حل نشده است؟
💎 #اشتراک_هدف_دینداران_بیدینها (۳)
🔹دشمنان ما دنبال این هستند که دنیای ما آباد نشود و ما به هدفمان نرسیم. در مقابل این دشمن باید چهکار کنیم؟ باید دشمن را از قدرت خودمان بترسانیم؛ این دستور قرآن است «تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَ عَدُوَّکُمْ»
🔹اگر دشمن از قدرت ما بترسد، از دستش خلاص میشویم و تحریمها هم تمام میشود، راهش همین است؛ راهش منّتکشی از دشمن نیست، دشمن رحم ندارد!
🔹ما میتوانیم دشمن را از قدرت خودمان بترسانیم اما عناصر وابسته نمیگذارند از این توانایی خودمان استفاده کنیم تا مردم از تحریمها خلاص شوند.
🔹متأسفم برای برخی سیاستمداران ضعیف کشورهای اسلامی که هنوز آمریکا را همهکارۀ دنیا میدانند؛ شیشۀ عمر آمریکا زیر پای ما قرار دارد ولی به او اطمینان میدهند که «نمیشکنیم!»
🔹چرا بعد از ۴۰سال از انقلاب، هنوز برخی مشکلات باقی مانده است؟ یک دلیلش این است که هنوز دشمن را آنطور که باید، از قدرت خودمان نترساندهایم. باید سیاستمدارانی به میدان بیایند که دشمن از آنها بترسد؛ نه کسانی که از دشمن میترسند!
چرا دشمن جرأت کرده خون ۲۷ جوان ما را بریزد؟
🌀 دشمن فقط درصورتی به ما لطمه میزند که ببیند سیاسیون ما بیعرضه هستند
💎 #اشتراک_هدف_دینداران_بیدینها (۴)
🔹چرا دشمن جرأت کرده است خون ۲۷ جوان ما را بریزد؟ طبق تجربههایی که از پشت صحنههای معادلات سیاسی بینالمللی وجود دارد، دشمن فقط در یکصورت جرأت میکند به ما لطمه بزند؛ اینکه ببینند سیاسیون ما بیعرضه هستند!
🔹اگر کسانی مثل بنیصدر حاکم نبودند صدام به ایران حمله میکرد؟ ابداً! اگر در اول انقلاب، کسانی مثل هیئت دولت موقت،