کدام موسیقی حرام است؟
موسیقی وسیله ای است بسیار مؤثر که اگر در خدمت نباشد، لاجرم
در مقابل حق خواهد بود و اینگونه نیست که موسیقی بیتفاوت باشد و به اصطلاح
مانعه الخلوّ است؛ یعنی یا در خدمت است یا در ظلمت.
قرائت قرآن و موسیقی
وقتی سراغ موسیقی میرویم، باید توجه داشت که چرا دین با این موضوع به این شکل برخورد کرده است. نه تنها در موسیقی، بلکه در تجسیم هم همین حکم را کرده است. از طرفی قرائت قرآن به هر صورت جزو موسیقی است. ما هر تعریفی از موسیقی داشته باشیم، قرائت کاملترین نوع موسیقی است
موسیقی ردیفی و آواز ایرانی را در نظر بگیرید که بسیار کامل است. اجزایی که
موسیقی آوازی را تشکیل میدهد، به جز ساز؛ حروف، کلمه و کلام است. بنابراین کسی که
آواز میخواند و شعری از حافظ، سعدی، مولانا یا هر شاعر دیگر انتخاب میکند، این
شعر را در میزان خاصی از موسیقی و با لحنی که اصطلاحاً از آن تعبیر به دستگاه
میشود، مثلاً در سه گاه، نوا، شور، دشتی انتخاب میکند و میخواند.
اما در قرائت اینگونه نیست. در قرائت
قرآن مثلاً در حجاز یا در سه گاه؛ هم کلماتش را باید به نحو موسیقایی خاص بیان
کنند و هم حروف و هم کلامش را. ولی در آواز فقط جمله است که ساختار موسیقی دارد،
اما در قرائت هم جمله، هم کلمه و هم حروف. یعنی به اصطلاح مخرجی خاص دارد
با
اینکه آواز مبنای موسیقی و تمام بحث فقه ما در مورد موسیقی آواز است، میبینیم که
موسیقیمان در شکل مذهبی و دینی اش تحول و تکامل بیشتری دارد. اینکه
در ابتدا با آن برخورد میشود، در واقع به وجهی از آن برخورد میشود که ما باید آن
وجه را پیدا کنیم که آن بخش چه تعارضی با دین میتواند داشته باشد.
هنر و مبانی فقهی
این امر مهمترین بخشی است که
اندیشمندان و فرهیختگان ما باید به آن بپردازند. هنر این نیست که ما بیاییم یک
محتوا را انتخاب کنیم و هر فرمی را که برایش ریختیم اشکالی نداشته باشد. اصلاً
اینگونه نیست. خود فرم در هنر و خود قالب معنی دارد، در مبانی هنرهای تجسمی،
مثلاً کادرها، هرکدام مفهوم و تأثیر خاصی دارند. اصولاً نسبت بین فرم و قالب و
محتوا یک نسبت منطقی و یک نسبت معنایی است.
اصولا زیباشناسی در هنر، بخشی از همین
تناسبات است. نمیتوان در موسیقی
یک شعر خوب را روی موسیقی قرار داد، بلکه برعکس این است. چون موسیقی تأثیرش
تأثیر عقلی نیست و تأثیر حسی است، یعنی شما وقتی میشنوید، قبل از آنکه تعقل
بکنید، بر شما تأثیر میگذارد، بنابراین باید دید خود موسیقی چه مفهومی دارد. این
نسبتها چه تأثیری دارند. در واقع این امر به حکمت هنر اسلامی و زیبایی شناسی
موسیقی ایرانی برمیگردد و در اینجاست که رابطة بین حکمت هنر اسلامی و موسیقی و
زیبایی شناسی با مبانی فقهی به هم گره میخورد.
انواع موسیقی
در گذشته موسیقی تفسیر شده است؛ یعنی
موسیقی عروسی، موسیقی عزا، موسیقی رزم، موسیقی ورزش، موسیقی بزم، موسیقی شادی و
موسیقی برای آن کسی که از حج آمده، وجود داشته است. همچنین موسیقی برای کسی که
جوانش مرده، با موسیقی کسی که پیرش مرده، فرق میکند. اگر کسی با موسیقی مقامی
آشنا باشد، میبیند که همه موسیقی ما تبیین شده است. حتی موسیقی ذکر داریم، مثل
موسیقی مقام الله در تربتجام که بر اساس ذکر «یاالله»، سازی است که آوازی هم
نیست و بر اساس همان تکرار کلمه «یاالله» ساخته شده و برای ذکر استفاده میکنند.
یعنی هر موسیقی جای خودش را دارد و در
واقع یکی از موهبتهای الهی است که خداوند به انسان داده و باید از آن استفاده
صحیح بکند. جالب است که همه انبیاء و پیامبران و ائمه اطهار (ع) بدون استثناء از
صدای خوب برخوردار بودند؛ یعنی این جزء ویژگیهای پیامبران بوده که صدای خوش
داشتند. این موهبتی است که خداوند به همه پیامبران داده که از آن
استفاده میکردند. وقتی حضرت سجاد(ع) قرآن قرائت میکردند، کسانی که کارشان آوردن
آب بود و آب فروش و سقاء بودند، نزدیک خانه حضرت که میرسیدند، میایستادند تا
صدای قرآن ایشان را بشنوند و راهبندان ایجاد میشد.
یا حتی زمان خود پیامبر، گوش کردن آیات
قرآنی را کفار منع کرده بودند؛ به این جهت که پیامبر با لحن و صوت خوب میخواند و
اینها میترسیدند که این صدای خوب تأثیری در نفس اینها داشته باشد. در نتیجه مانع
میشدند و نمیگذاشتند بشنوند. اگر صرف شنیدن تأثیر کامل میگذاشت؛ میبایست همه ی
کفار جهان مسلمان میشدند. بنابراین نحوه شنیدن و تأثیر آن فرق میکند، ولی این
تأثیر همراه با کلام امام و معصومین (ع) بیشتر بوده است.
موسیقی را دریابیم
در واقع خود موسیقی فینفسه یکی از
وجه های وجودی انسان است و یکی از تجلیات حق است. همه آنچه وجود دارند، تجلی
حقاند و اگر چیزی حرام محسوب میشود، از وجهی است و از جهتی است که میتواند
تباین و تنافری با حق داشته باشد و انسان را از یاد حق دور کرده و از تعادل خارج
کند و توجه به بدی دهد. با این شرایط، هرچیزی که باشد نه فقط موسیقی، حتی کلام خدا
را کسی بخواهد به این نحو بخواند و بخواهد تأثیر منفی بگذارد، آن هم حرام میشود.
در جنگ صفین، هنگامی که از کلام خدا و
از خود قرآن میخواستند استفاده بکنند، حضرت علی(ع) فرمود: من قرآن ناطقم و آن
کاغذ پاره ای بیش نیست. این تعبیر برای چیست؟ برای این است که از خود حق هم اگر
بهره گیری ناحق شود، حرام است، چه رسد به اینکه وجهی از تجلی حق باشد؛ میخواهد
موسیقی باشد یا چیزهای دیگر.
از اینرو موسیقی نیز مثل بقیه مفاهیم
دیگر میتواند در جامعه کنونی در خدمت جامعه انسانی- اسلامی، تفکر، انسانیت،
سلامت، دفاع، مقاومت جوامع اسلامی و مفاهیم و اعتقادات مذهبی باشد. موسیقی
وسیله ای است بسیار مؤثر که اگر در خدمت نباشد، لاجرم در مقابل حق خواهد بود و اینگونه
نیست که موسیقی بیتفاوت باشد و به اصطلاح مانعهالخلوّ است؛ یعنی یا در خدمت است
یا در ظلمت و مرز آن بسیار حساس است که متخصصان میتوانند تعیین کنند
لذا اگر موسیقی در جهت اسلام باشد، میتواند هم در هنجار جامعه و هم در تعالی آن نقش اساسی داشته باشد و اگر در این جهت نباشد، معمولاً در مقابل خواهد بود. همانگونه که لهو و غنا و ابتذال اعم از موسیقی است و وجودش در هر چیزی باعث حرمت آن است، قرآن هم اگر با غنا خوانده شود، حرام خواهد بود
احتیاط در موسیقی غنا
در موسیقی و غنا، مواردی وجود دارد که قطعاً طرب آور و مناسب
مجالس لهو و لعب است که در حرمت آن شکّی نیست،
همچنین صداهای خوبی در قرائت قرآن، دعا، مرثیه، ... به کار گرفته می شود که مناسب مجالس
لهو و لعب نیست که در حلّیت آنها شکی وجود ندارد، ولی در این میان برخی آهنگ ها و خوانندگی
هایی هست که از نظر موضوع مشکوک است و معلوم است و معلوم نیست آیا از مصادیق غناء
و موسیقی است یا نه؟
در اینگونه موارد، اگرچه اکثر فقها در مقام فتوا بر اساس اصل برائت، حکم بر جواز
می دهند، ولی در مقام عمل توصیه به احتیاط می فرمایند، یعنی شایسته است مومن از
اینگونه آهنگ ها اجتناب نماید؛ زیرا اگر اجتناب نکند، احتمال است به حرام آلوده
گردد و این احتمالِ خطر از دو جهت است: یکی اینکه مرز حلال و حرام به طور دقیق
مشخص نیست و دیگر اینکه، نفس انسان به سوی حرام بیشتر متمایل می شود و با ارتکاب
عمل مشکوک مقدمه ی افتادن به حرام قطعی فراهم می شود. بنابراین در مواردی که تحقق
غناء یا موسیقی معلوم باشد، حتماً باید از آن دوری کرد و در مواردی که مشکوک باشد
باز اجتناب بهتر است و این احتیاط بسیار مطلوب است زیرا احتیاط راه نجات است.
نصیحت علامه محمدتقی جعفری (قدس سره): هشیار باشید و در روی نوار مرزی قانون به قدم
زدن نپردازید!
در مواردی که ادای موسیقی را درمی آوریم، یا به برخی از موسیقی ها که گمان می کنیم
جزء موسیقی های ممنوع نیست گوش فرا می دهیم، اگر هم فرض کنیم که اینگونه امور
ممنوع نباشند، حداقل قدم روی نوار باریکی گذاشته ایم که یک طرف آن قطعاً قلمرو
ممنوعیت و حرمت می باشد و چون نفس آدمی لذت طلب است. لذا تدریجاً قانون را پامال
می سازد و این را هم بدانیم که طبق خاصیت پدیده ی تقلید و مقتضای قانون محاکات
نوعی از تأثر و تلقین ناخودآگاه در درون به وجود می آورد که تدریجاً سطح مربوط
روان ساییدگی پیدا می کند ... (مبانی فقهی، روانی موسیقی، ص 33)
صفحه 17 تا 29 از جزوه ی موسیقی
درباره ی موسیقی و غنا نیز علاوه بر عقاب نوازنده و خواننده، گوش دهنده نیز عقاب دارد.
بنابراین در سخنان پیشوایان معصوم علیه السلام علاوه بر نکوهش خوانندگی و نوازندگی،
از گوش دادن به آن نیز نهی شده و شخص گوش دهنده مورد مذمّت قرار گرفته است.
غنا و موسیقی، مفاهیم و احکام
غنا در «گاه» ظهوراسلام
از مهم ترین مقولات عرصه فرهنگ و هنر مسئله غنا وموسیقی است. تأثیر شگفت انگیز غنا
و موسیقی بر روح آدمی، توجه بیشتر اقوام را از دیرباز به سوی خود کشانده است.
شاعران ایرانی به وجود خوانندگی و نوازندگی درایران کهن و دوران ساسانی اشاره کرده
اند.
غنا در هنگام ظهوراسلام
آن گونه که از کتابهای تاریخی معتبر به دست می آید، فن موسیقی و غنا، پیش از آنکه در جزیرة العرب رواج یابد، در میان اقوام متمدن آن زمان، چون: ایران و روم شناخته
شده و استعمال می گردیده است.گروه مغنیان در نزد فارسیان جایگاه
ویژه ای داشته اند و مجالس مهم خویش را در همه شهرها و ایالات به آواز و صناعت
آنان، پرشور و گرم می داشته اند; اما عرب جاهلی با این هنر، همچون هنرهای زیاد
دیگری، نا آشنا بود.
ابن خلدون در این باره می نویسد: «عربها، درآغاز که به فن (شعر) آشنا شدند، کلام
خویش را با حفظ تناسب حروف متحرک و ساکن، در قالبهای شعری جدا جدا می ساختند و به
آن (بیت) می گفتند…
این تناسب شعری، قطره ای از دریای تناسب صدا در کتابهای موسیقی است، امّا عرب به
آنها آگاه نبود، پس از آن شتربانان به (حداء) تغنی می کردند و دخترکان و کنیزان،
به ترجیع صدا و ترنّم آن در خانه ها می پرداختند. اگرترنّم در شعر بود، به آن (غنا)
و اگر در قرائت بود، به آن (تغبیر) می گفتند. نوع دیگری از تغنی آنان که با دایره
و نی همراه بود و موجب سبکی می شد، سَنّاد نام داشت
البتّه این نوع تغنی آنان (فنی) نبود وگونه ای بود که بدون تعلیم نیز به آن راه برده می شد. در زمان ظهور اسلام و غلبه مسلمانان بر کشورهای دیگر، در آغاز لذت آنان در قرآن خواندن و ترنّم به اشعار (که رسم قدیم آنان بود) خلاصه می شد، امّا باکسب غنایم جنگی و حصول رفاه و خوشگذرانی و راه یافتن مغنیان حرفه ای فارس و روم به میان اعراب، کم کم عرب با زمینه های جدیدی آشنا شد. اشعار عربی را در قالب لحن های غنایی تازه وارد ریخته و برخی نیز، به فراگیری این فن مشغول شدند، نام مَعبر و ابن شریح در این زمینه مشهور شد
زمان ابراهیم بن المهدی از بنی عباس رسید و افرادی چون ابراهیم موصلی و
فرزندش، اسحاق و نوه اش، حماد به این فن مشهور شدند، در این زمان بنی عباس در لهو
غوطه ور شدند و آلات جدیدی برای رقص تهیه کردند (مقدمه ابن خلدون/426 ـ 428،
داراحیاء التراث العربی، بیروت)
ورود موسیقی فنی و پیچیده، در اثر ارتباط اقوام عرب جاهلی، با اقوام دیگر، حاصل شد.
ابوالفرج اصفهانی می نویسد: «مهم ترین ابزاری که عربان حجاز، پیش از اسلام، برای
نواختن به کار می بردند، دف چهارگوش و نی لبک و نی بلند بود (اغانی، ابوالفرج
اصفهانی، ج2/157) در حدود دوران پیامبران اسلام(ص) نفوذ موسیقی از دیگر سرزمینها،
در قلمرو عرب، آغاز شده بود. امیران غسانی،
دسته های هم آوازی از دختران نغمه گر داشتند. لحمیان حیره (عود) را از ایران گرفته بودند و حجازیان، از
ایشان گرفتند، بنابر روایتی، نضربن حارث بن کلده، این ابزار را از حیره، به مکه
برد (مروج الذهب) مسعودی، 8/93 ـ 94، دارالمعرفه، بیروت) روایت دیگری، آوردن عود
ایرانی را به ابن سریج نسبت می دهد ( اغانی، 1/98)
این نغمه پردازی، در دوران جاهلیت، وجود داشته است و بیشتر، زن بوده اند. ابوالفرج
اصفهانی، نام شمار زیادی از آنان را آورده است ( همان مدرک، ج8/3; 10/48) خنساء،
بزرگ ترین زن شاعر عرب، که در روزگار پیامبر(ص) می زیسته، مرثیه هایی در رثای
برادرش سروده که با آواز، خوانده می شده است ( اغانی، ج3/140) با ظهور اسلام در
میان جامعه متعهد به دین، به دلایل فراوانی، از جمله، وضعیت انقلابی روزگار
پیامبر(ص) و فراوانی جنگها و درگیریها، از وجود زنان آواز خوان و موسیقی شهوانی،
خبری نبوده است.
در زمان پیامبر(ص)، (حداء) رواج داشته، آن هم به نقل ابن منظور، ویژه شتربانان
نبوده، بلکه عرب در وقتهای فراغت، بدان زمزمه می کرده است. امّا
پیامبر(ص) دوست تر می داشته که به جای (تغنی) به گونه (رکبانی) (آوازهای رایج در
میان عرب)، به قرائت قرآن بپردازند. در این نقل، گرچه پیامبر اکرم(ص) درخواست
تبدیل (ماده) زمزمه آنان را به قرآن دوست می داشته، ولی نسبت به چگونگی زمزمه به
قرآن، دستور جدیدی نداده و یا گونه خاصی را، پیشنهاد نکرده است.
اینک عبارت ابن منظور: «قال ابن الاعرابی: کانت العرب، تتغنّی بالرُّکبانیّ [نشید
بالمد و التمطیط] اذا رکبت الابل و اذا جلست فی الأفنیة و علی اکثر أحوالها، فلمّا
نزل القرآنُ أحبَّ النبیُّ، ص، ان یکون هجِّیراهُم مکان
التَّغنیِّ بالرُّکبانیِّ (لسان العرب، ابن منظور، ج10/135)
روشن است که یکی از جلوه های هنر خوشخوانی
در دوران نزول قرآن، در قرائت قرآن جلوه کردکه به مواردی از آن، در آغاز این نوشته،
اشاره گردید. امّا غنا، به طور مطلق، کم کم در دوره های بعدی، در فرهنگ مردم،
بویژه در منش خلفا، جایگاه ویژه ای یافت. در روزگار عثمان، گرایش به غنا، بیشتر شد
و مردم، باهماهنگی صوت و ابزار موسیقی، آشنا شدند. این، همان چیزی است که مورخان
عرب، آن را نغمه دقیق و ظریف نامیده اند.
برای نخستین بار، مردانی زن نما (مُخَنثَّان) به میدان آمدند و موسیقی گرانی بنام
شدند. از جمله: طویس
از مردم مدینه که پدر آواز در اسلام به شمار می رفت. به احتمال قوی، همو، نخستین
کسی است که وزن را به موسیقی عرب، وارد کرد و نخستین آواز خوانی است که با دف، سروده ها را هماهنگ ساخت ( اغانی، ج2/170 ـ 173)
از کتاب اغانی، که در بر دارنده تاریخ جامعی از موسیقی دانان است (تا زمان
نویسنده) به دست می آید، در دوران بنی امیه و بنی عباس، در فن موسیقی و غنای
شهوانی، گامهای بزرگی برداشته شده و تشویقهای فراوان از خوانندگان صورت گرفته و
جایزه های سنگینی نیزبه موسیقی دانان و نوازندگان و خوانندگان داده می شده است ( اغانی)، ج3/239؛ ج5/41،
52; ج6/8، 12; ج21/226، 237) اینها همه، نشانگر تحقق مفهوم ثانوی برای غنا، در
روزگار بنی امیه، بویژه بنی عباس، یعنی در دوران صدور روایات صادقین(ع)، است که در
ظهور غنای شاهانه و آلوده به شراب و شاهد دارد.
با توجه به تفاوت لحن روایات نبوی و روایات صادقین(ع) درباره غنا، می توان از این
تفاوت شیوه اجرای موسیقی و غنا، در این دو عصر، تفسیر مناسبی را به دست آورد.
البته وجود غنای لهوی، در میان عربان جاهلی، بویژه استفاده از کنیزان آواز خوان،
انکار نمی شود، ولی در دوران بیان تفصیلی احکام (دوران مدینه) و در میان جامعه ای
که مخاطب بیان احکام بودند هرگز چنین غنایی رواج نداشته است
بدین جهت، گرچه بعضی از مورّخان به وجود کنیزکان آواز خوان که با صدای خوش و استفاده از آلات لهو و لعب در جذب مردان فاسق می کوشیدند، اشاره کرده و بعید نیست که آیه شریفه: «ولا تکرهوا فتیاتکم علی البغاء ان اردن تحصناً» (اغانی، ج3/239؛ ج5/41، 52؛ ج6/8، 12; ج21/226، 237) نیز به نهی موالی این کنیزان از این عمل ناپسند نظرداشته است، ولی با این همه، در عصر بیان احکام از این عادت ناپسند، مسلّماً در میان جامعه اسلامی اثری نبوده است. با توجه به این نکته، نمی توان همچون بعضی از فقها و نویسندگان، غنای زمان پیامبراکرم(ص) را دارای حقیقت عرفیه در غنای لهوی و شهوانی دانست، گرچه پذیرش حقیقت عرفیه غنا و غنای لهوی در زمان صادقین(ع) پس از رواج این گونه غنا در دستگاه بنی امیه و بنی عباس ناصواب نیست.
آیا موسیقی، انسان را در رسیدن به هدف والای خود کمک می کند؟
شکی نیست که همه نعمتهایی که خدای متعال در این عالم به انسان عطا فرموده میتواند در راه تکامل انسان مورد استفاده قرار گیرد و از جمله نعمت صدای خوب و آهنگین (موسیقی به معنای عام) چنان که استفاده از زیباییهای طبیعت میتواند انسان را در راه خداشناسی و پی بردن به جلال و جمال الهی کمک کنند؛ ولی از آنجا که معمولاً نعمتهای مادی ابزاری دو سویه و شمشیری دو لبه است و ممکن است در راه سقوط انسان به کار گرفته شود، خدای متعال به وسیله انبیا حدود و شرایط استفاده از نعمتها را به صورت احکام دینی بیان فرموده است
بنابراین استفاده از صدای خوش و آهنگین در صورتی که در مسیر تکامل حقیقی انسان قرار گیرد مطلوب است؛ چنان که آواز حضرت داوود یکی از مزایای بزرگ آن حضرت به شمار میرود، و خواندن قرآن به صوت خوش و همچنین سایر چیزهایی که در توجه انسان به خدا مؤثر است، مانند دعاها و مناجاتها، مورد تأکید قرار گرفته است. اما آوازهایی که معمولاً غرایز حیوانی را تحریک میکند و موجب غفلت انسان از خدا و آخرت میشود مورد نهی قرار گرفته است.( آیت الله مصباح یزدی)
لزوم پرهیز از موسیقی لهوی
ابوبصیر از اصحاب امامصادق(ع) نقل کرده است که من خدمت امامصادق(ع) بودم. مردی
آمد و گفت: یابن رسولالله! در همسایگی من کسانی هستند که مطرب و آوازهخوان میآورند،
من گاهی به دستشوییای که پشت دیوار همسایه قرار گرفته، میروم. صدای آوازهخوان
را میشنوم و بیش از مقدار لازم آنجا توقف میکنم و از شنیدن آن صدا لذت میبرم،
آیا این کار من ناپسند است؟
امام صادق(ع) فرمود: این کار را مکن. مرد گفت: آقا من که نه خودم به مجلس آنها میروم
و نه آنها را به خانه خود میآورم، تنها صدای آنها را در دستشویی خانهام میشنوم،
امام فرمود: آیا این آیه از قرآن را نخواندهای: «ان السمع و البصر و الفؤاد کل
اولئک کان عنه مسئولا» (اسراء36) همانا گوش و چشم و دل همگی ( در برابر خدا)
مسئولند
یابن رسولالله! این آیه را تا به حال نشنیده بودم، اینک در محضر شما از
این گناه استغفار میکنم و تصمیم میگیرم که دیگر این گناه را مرتکب نشوم. امام
فرمود: برو غسل توبه کن و چند رکعت نماز بخوان بعد از نماز استغفار کن و از خدا
بخواه که تو را بیامرزد و اگر با آن حال میمردی چه گرفتاریها که داشتی!
بنای بندگی صفای زندگی، آیتالله ضیاءآبادی، ص 345
تحریم غنا
در بیان مفهوم غنا سؤال اصلی این است که آیا هر صوت خوش و
زیبایی غنا است؟ مسلما چنین نیست، زیرا در روایات اسلامی آمده و سیره مسلمین نیز
حکایت میکند که قرآن و اذان و مانند آن را با صدای خوش و زیبا بخوانید.
آیا غنا هر صدایی است که در آن «ترجیع» (رفت و آمد صدا در حنجره و به اصطلاح غلت
دادن) باشد؟ آن نیز ثابت نیست. آنچه از مجموع کلمات فقها و سخنان اهل سنت در این
زمینه میتوان استفاده کرد این است که غنا، آهنگهای طربانگیز و لهو و باطل است.
و به عبارت روشنتر: غنا آهنگهایی است که متناسب مجالس فسق و فجور و اهل گناه و
فساد میباشد.
و باز به تعبیر دیگر: غنا به صوتی گفته میشود که قوای شهوانی را در انسان تحریک
مینماید، و انسان در آنجا احساس میکند که اگر در کنار آن صدا، شراب و فساد جنسی
نیز باشد کاملا مناسب است!.
این نکته نیز قابل توجه است که گاه یک «آهنگ» هم خودش غنا و لهو و باطل است و هم
محتوای آن، به این ترتیب که اشعار عشقی و فسادانگیز را با آهنگهای مطرب بخوانند،
و گاه تنها آهنگ، غنا است، به این ترتیب که اشعار پر محتوی یا آیات قرآن و دعا و
مناجات را به آهنگی بخوانند که مناسب مجالس عیاشان و فاسدان است، و در هر دو صورت
حرام میباشد.
ذکر این نکته نیز لازم است که گاه برای غنا دو نوع معنی ذکر میشود «معنی عام» و
«معنی خاص»، معنی خاص همان است که در بالا گفتیم یعنی آهنگهای تحریککننده شهوات
و متناسب مجالس فسق و فجور.
ولی معنای عام هرگونه صوت زیبا است، و لذا آنها که غنا را به معنی عام تفسیر کردهاند
برای آن دو قسم قائل شدهاند «غنای حلال» و «غنای حرام».
منظور از غنای حرام همان است که در بالا گفته شد و منظور از غنای حلال صدای زیبا و
خوشی است که مفسدهانگیز نباشد، و متناسب با مجال فسق و فجور نگردد.
بنابراین در اصل تحریم غنا میان فقها تقریبا اختلافی نیست، اختلاف در نحوه تفسیر
غنا و تشخیص مصداق آن است.
البته «غنا» مصادیق مشکوکی نیز دارد (مانند همه مفاهیم دیگر) که انسان به راستی
نمیداند فلان صوت مناسب مجالس فسق و فجور است یا نه؟ و در این صورت به حکم اصل
برائت محکوم به حلیت است. (البته بعد از آگاهی کافی از مفهوم عرفی غنا طبق تعریف
فوق).
و از اینجا روشن میشود صداها و آهنگهای حماسی که متناسب میدانهای نبرد و یا
ورزش و یا مانند آن است دلیلی بر تحریم آن نیست.
البته در زمینه غنا بحثهای دیگری نیز وجود دارد از قبیل پارهای از استثناها که
بعضی برای آن قائل شدهاند، و جمعی آن را انکار کردهاند، و مسائل دیگر که باید در
کتب فقهی از آن سخن گفت.
آنچه در بالا گفتیم
مربوط به خوانندگی است و اما استفاده از آلات موسیقی و حرمت آن بحث دیگری دارد که
از موضوع این سخن خارج است.
کلیه استفتائات مقام معظم رهبری راجع به موسیقی
س - ملاک تمیز موسیقی حلال از حرام چیست ؟ و آیا موسیقی کلاسیک حلال است , بسیار مناسب است که معیار آن را بیان فرمایید؟
ج س - هر موسیقى که
به نظر عرف موسیقى لهوى و مطرب که مناسب با مجالس عیش ونوش است باشد موسیقى حرام
محسوب مىشود و فرقى نمىکند که موسیقى کلاسیک باشد یا غیرکلاسیک. تشخصیص موضوع هم
موکول به نظر عرفى مکلف است و اگر موسیقى اینگونه نباشدبخودى خود اشکال ندارد.
(اجوبه الاستفتاءات ج2 )
س - منظور از موسیقی مطرب و لهوی چیست ؟
و راه تشخیص موسیقی مطرب و لهوی از غیر آن چیست ؟
ج س - موسیقى مطرب و لهوى آن است که به
سبب ویژگیهائى که دارد انسان را از خداوند متعال و فضائل اخلاقى دور نموده و به
سمت بى بندو بارى و گناه سوق دهد و مرجع تشخیص موضوع عرف است. (اجوبهالاستفتاءات
ج2 ص19-20)
س - آیا استماع نوار اگر باعث تحریک
انسان نشود مجاز است؟
ج س - موسیقى طرب انگیز و موسیقى که
شایسته مجلس لهو و باطل است حرام است و تشخیص موضوع موکول به نظر مکلف عرفى است،
(اجوبةالاستفتاآت، ج 2، مسأله 42).
گفتنى است ملاک در تشخیص موضوع عرف
مکلفین است؛ یعنى، اگر عرف مردم متدین بگویند فلان موسیقى طرب انگیز است کافى است
اگرچه براى یک نفر تأثیر چندانى هم نداشته باشد.
س - آیا معیار حرمت موسیقی فقط مطرب و
لهوی بودن آن است یا اینکه میزان تحریک و تهییج آن هم تاثیر دارد؟ و اگر باعث حزن
و گریه شنونده شود, چه حکمی دارد؟ خواندن و شنیدن غزلهایی که به صورت سه ضرب و
همراه با موسیقی خوانده می شوند, چه حکمی دارد؟
ج س - ملاک
آن ملاحظه کیفیت نواختن موسیقى با در نظر گرفتن همه خصوصیات و ویژگیهاى آن است و
اینکه از نوع موسیقى مطرب و لهوى مناسب با مجالس لهو و گناه باشد هر موسیقى که به حسب
طبیعت خود از نوع موسیقى لهوى باشد حرام است اعم از اینکه مهیج باشد یا خیرو موجب
ایجاد حزن و اندوه و حالات دیگر در شنونده بشود یا خیر و هرگاه غزلهائى که همراه
با موسیقى خوانده مىشوند به صورت غنا و آواز لهوى مناسب مجالس لهو و لعب درآیند
خواندن و شنیدن آنها حرام است. (اجوبهالاستفتاءات، ج2، ص20)
س - حکم استعمال تک تک آلات موسیقی را
بیان کنید.
ج س - نواختن و خرید و فروش و تعلیم و
تعلّم آلات موسیقى مختص به حرام یا آلات مشترکه براى موسیقى حرام استفاده می شود،
حرام است. اما آهنگ آلاتى که نوعى استفاده حلال از آنها مىشود اشکال ندارد؛ ولى
باید با آنها آهنگهاى حرام نواخته نشود و قصد استفاده حلال داشته باشید و اگر
نوازنده و خواننده زن باشد حرمت آن شدیدتر است و حضور در جلسه گناه مانند جلسات
موسیقى حرام، حرام است مگر این که بتوانند با حضور خود از گناه جلوگیرى کنند، (اجوبةالاستفتاآت، ج 2، ص 19 - 30 و 119).
س - استفاده از گیتار چه حکمی دارد و در
صورت حرمت ادله آن چیست ؟
ج س - به طور کلى استفاده از آلات
موسیقى براى نواختن موسیقى هاى طرب انگیز و شایسته مجالس لهو و لعب به طور مطلق
حرام است و دلیل آن همان ادله است که براى حرمت استعمال آلات لهو و لعب و موسیقى
مطرب داریم که عبارت از آیات و روایات است و استنباط و بررسى و تحقیق در آنها شأن
فقیه است، (اجوبةالاستفتاآت مقام معظم رهبرى، ج2، ص 24).
س - گوش دادن به ترانه چه حکمی دارد اگر
خواننده آن مرد باشد؟
ج س - گوش دادن به موسیقى مطرب که مناسب
مجالس لهو و لعب است و آواز غنایى جایز نیست و در این جهت فرقى نیست که خواننده
مرد باشد یا زن و یا به طور مستقیم باشد یا از طریق نوار، (اجوبةالاستفتاآت، ج 2،
س 46 و 56).
س - اجرای موسیقی توسط زن برای جمع چه حکمی دارد؟
ج س - اگر نوازنده و خواننده زن باشد
حرمت آن شدیدتر است و حضور در جلسه گناه مانند جلسات موسیقى حرام، حرام است مگر
این که بتوانند با حضور خود از گناه جلوگیرى کنند، (اجوبةالاستفتاآت، ج 2، ص 19 -
30 و 119).
س - موسیقی
که از رادیو و تلویزیون جمهوری اسلامی پخش می شود, چه حکمی دارد؟ آیا این گفته که
حضرت امام (قدس سره ) موسیقی را بطور مطلق حلال اعلام کرده اند, صحیح است ؟
ج س - نسبت حلال دانستن موسیقى به طور
مطلق به حضرت امام خمینى (قدس سره) کذب و افتراء است. امام معتقد به حرمت
موسیقى مطرب و لهوى مناسب با مجالس لهو و معصیت بودند و نظر ما هم همین است ولى
اختلاف در دیدگاهها از تشخیص موضوع نشأت مىگیرد زیرا تشخیص موضوع موکول به نظر
خود مکلف است
گاهى نظر نوازنده با نظر شنونده تفاوت پیدا مىکند که در این صورت
موسیقى که به تشخیص مکلف لهو و مناسب با مجالس گناه است بر او گوش دادن به آن حرام
مىباشد و اما صداهاى مشکوک محکوم به حلیت هستند و پخش از رادیو و تلویزیون به
تنهایى دلیل شرعى بر مباح و حلال بودن آنها محسوب نمىشود. (اجوبهالاستفتاءات ج2
ص 23ـ22 )
س - با توجه به این که صدا و سیما زیر
نظر مقام معظم رهبری اداره می شود آیا موسیقی که پخش می شود حلال است؟
ج س - هر موسیقى که از صدا و سیما پخش گردد و مطابق با معیار موسیقى
حرام
باشد پخش و استماع آن جایز نیست. و پیرامون وظیفه رهبرى در این راستا بایستى گفت:
آهنگهایى که از رادیو و تلویزیون پخش مىگردد فراوان است و در این میان ممکن است
موسیقى حرامى نیز پخش گردد که درصد آن نسبت به آهنگهاى حلال اندک است
ناگفته
نماند مقام معظم رهبری فرصت کافى براى مشاهده تمام برنامهها و آهنگهایى که از رسانه
مزبور پخش مىشود ندارند تا اینکه نظر دهند. بله اگر چنانچه موسیقىهاى حرام در
رسانه مزبور به حدى باشد که درصد آن مساوى یا بیش از موسقىهاى حلال باشد و یا به
طور نسبى درصد آن زیاده باشد (که این چنین نیست) در این صورت ایشان بایستى تذکر
علنى دهند و مردم را بیدار کنند و مسؤول سازمان صدا و سیما را عزل نمایند.
البته مقام معظم رهبری به صورت های
مختلف به مسؤول این سازمان تذکر مىدهند ولى در اثر عدم آگاهى برخی دست اندرکاران
نسبت به تشخیص موسیقى حلال از حرام در مواردى موسیقى حرامى پخش مىگردد بنابراین
تفاوت است میان پخش موسیقى حرام از روى عمد و پخش آن به خاطر ناآگاهى به حکم و
موضوع موسیقی، در هر حال همه در برابر پخش آهنگهاى حرام مسؤل هستیم و لازم است
با تذکر پیاپى پخش آهنگهاى حرام را کاهش دهیم.
در این باره خاطره ای (از زبان محافظ
مقام معظم رهبری )
من بارها دیده ام که وقتی تلویزیون یا
رادیو موسیقی تند و شبهه ناکی پخش می کند، آقا بلافاصله می گویند خاموش کنید. ما
هم که پس از مدتی دیگر دستمان آمده بود که آقا در مقابل این سنخ موسیقی ها حساسیت
نشان می دهند، دیگر قبل از تذکر ایشان در ماشین یا هر جای دیگر وقتی رادیو چنین
موسیقی هایی را پخش می کرد خاموش می کردیم. از دیدگاه ایشان این که صدا و سیما
پسوند اسلامی دارد دلیل بر حلیت تمامی آنچه که پخش می کند، نیست
البته ایشان
معتقدند که در اینگونه موارد همه افراد باید حساسیت نشان دهند. من یادم هست یک بار
که آیت الله خزعلی از موسیقی های صدا و سیما به ایشان شکایت کرد فرمودند: من به
سهم خودم تذکر می دهم، اما شما خودتان هم باید تذکر بدهید، امر به معروف و نهی از
منکر بر همه واجب است.
س - ایجاد بانک نوار موسیقی غیرمطرب در
مسجد, چه حکمی دارد؟
ج س - واضح است که مسجد جایگاه شرعى
خاصى دارد، لذا پخش موسیقى در آن منافى با احترام مسجد است و حرام است، حتى اگر موسیقى غیرمطرب باشد، (اجوبةالاستفتاآت، ج 1، مسأله 418).
س - آموزش موسیقی چه حکمی دارد؟
ج س - آموزش موسیقی طرب انگیز که مخصوص
مجالس لهو و لعب است , مانند گوش دادن آن حرام است و شرکت در این گونه کلاس ها
جایز نیست و خرید و فروش وسائل مخصوص به این موسیقی ها حرام است , اما خرید و فروش
وسائل مشترکه , مثل طبل و استفاده از
آن در موسیقی که طرب انگیز نیست , اشکال ندارد, (استفتاآت
مقام معظم رهبری , ج 2 , ص 20).
ناگفته نماند موسیقی از جمله موضوع های
بحث انگیز و پرهیاهو و پر پرسش است. به همین جهت مردم به ویژه جوانان، در هر فرصتی
که به دست می آورند، خواهان آنند که از حکم موسیقی و علت آن آگاه شوند.
در سال 1377 در دیداری که جوانان با
مقام معظم رهبری داشتند چنین پرسشی طرح شد. معظم له در پاسخ به ملاک موسیقی حلال و
حرام و فلسفه حرمت موسیقی پرداختند
مشخصه
های موسیقی حلال و حرام
ببینید موسیقی اگر انسان را به بیکارگی،
ابتذال، بی حال و واخوردگی از واقعیت های زندگی و امثال اینها بکشاند، این موسیقی،
موسیقی حلال نیست، موسیقی حرام است.
موسیقی اگر چنانچه انسان را از معنویت
از خدا و ذکر غافل کند، این موسیقی حرام است. موسیقی اگر انسان را به گناه و شهوت
رانی تشویق کند، این موسیقی حرام است. از نظر اسلام این است؛ موسیقی اگر این
خصوصیات مضر و موجب حرمت را نداشته باشد، البته آن وقت حرام نیست.
بعضی از آنها در
موسیقی بی کلام و در سازها است، بعضی هم حتی در کلمات است. یعنی ممکن است، فرضا یک
موسیقی ساده ای بی ضرر را اجرا کنند، لیکن شعری که در این موسیقی خوانده می شود،
شعر گمراه کننده ای باشد؛ شعر تشویق کننده بی بند و باری، به ولنگاری، به شهوت
رانی، به غفلت و این طور چیزها باشد؛ آن وقت حرام می شود.
لهو چیست؟
آن چیزی که شاخص حرمت و حلیت
در موسیقی است و نظر شریف امام در اواخر حیات مبارکشان که آن نظریه را در باب
موسیقی دادند به همین مطلب بود، این است. موسیقی لهوی داریم. ممکن است به اصطلاح
فقهی اش موسیقی لهوی باشد. لهو، یعنی غفلت، یعنی دور شدن از ذکر خدا، دور شدن از
معنویت، دور شدن از واقعیت های زندگی، دور شدن از کار و تلاش و فرو غلطیدن در
ابتذال و بی بند و باری، این موسیقی می شود حرام.
اگر این با کیفیت اجرا حاصل بشود، اگر
با کلام حاصل بشود، فرقی نمی کند شما می گویید زبان بین المللی. آن موسیقی که به قول خود شما، مرزها را در نور دیده و در
جاهایی پخش شده، آیا این لزوما موسیقی خوبی است؟ صرف این که یک موسیقی از مرز فلان
کشور خارج شد و توانست به مثلا کشورهای مختلف برود و یک عده طرفدار پیدا کند، مگر
دلیل خوب بودن موسیقی است؟ نه، به هیچ وجه، ممکن است یک موسیقی باشد که به شهوت
رانی و تحرکات نشاط های شهوی جوانی را تحریک می کند، طبیعی است که یک مشت جوانی که
غفلت زده هستند، از این موسیقی خوششان می آید، هر جایی که در دنیا دستشان به این
نوار بیتفد، از آن نوار استفاده می کنند؛ این دلیل خوب بودن موسیقی نیست.
موسیقی اصیل و سنتی ایران
نمی توان گفت که
موسیقی اصیل ایرانی، موسیقی حلال است؛ نه این طور نیست آن موسیقی که منادیان دین و شرع همیشه
در دوره های گذشته با آن مقابله می کردند و گفتند حرام است، همان موسیقی سنتی
ایرانی خودمان است که به شکل حرامی در دربارهای سلاطین، در نزد افراد بی بند و
بار، در نزد افرادی که به شهوات تمایل داشتند و خوض در شهوات می کردند، اجرا می
شده. این همان موسیقی حرام است.
بنابراین مرز موسیقی حرام و حلال عبارت
از ایرانی بودن، سنتی بودن، قدیمی بودن، کلاسیک بودن، غربی بودن یا شرقی بودن نیست.
دارای مرز است. این ملاک را می شود به دست شما بدهیم؛ اما این که
آیا این نوار جزو کدام هاست، این را نمی توان مشخص کرد.
البته، الان دستگاه هایی هستند که دارند
ممیزی می کنند؛ ،
گاهی می آیند به ما می گویند که یک نوار بسیار بد یا مبتذلی را دارند به صورت مجاز
پخش می کنند، گاهی هم ممکن است عکس این اتفاق بیفتد.
موسیقی می تواند
گمراه کننده باشد، می تواند انسان را به شهوات دچار کند، می تواند انسان را غرق در
ابتذال و فساد و پستی بکند، می تواند هم این نباشد و می تواند عکس این باشد؛ مرز
حلال و حرام اینجاست.
من امیدوارم که شما جوانان با این زاد و
تقوا بتوانید وارد میدان بشوید وتولیدهایی داشته باشید که به معنای کلمه همه
خصوصیات موسیقی خوب و بلیغ را داشته باشد و به معنای حقیقی تأثیرگذار مثبت باشد و
حقیقتا جوانان و روح ها را، به صفا و معنویت و به حقیقت رهنمون کند (دیدار با
جوانان در دومین روز دهه فجر سال 77 [روزنامه جمهوری اسلامی، یکشنبه، 18 بهمن ماه
1377]).
موسیقیدانان مسلمان
در صدر اسلام یعنی در قرن دوم به بعد علمای اسلامی بحثهای مفصل و مستوفی انجام دادند و الحق آثار گرانبهایی تا قرن نهم خلق کردند. متأسفانه از آن به بعد این امر کمرنگ شده، به حدی که اکنون مردم نه این افراد و نه آثارشان را میشناسند و حتی شناختی از آنچه در گذشته داشتیم یعنی از قرن سوم نیز ندارند
در این دوره افرادی مثل ابراهیم زلزل و اسحاق موصلی، بحثهای بنیادی را شروع کرده و میگویند جامعه ای که تفکر توحیدی و اسلامی بر آن حاکم است، بالطبع باید همه موضوعات آن منطبق با این تفکر باشد
اسحاق موصلی به صراحت بیان میکند که ما دو نوع موسیقی داریم؛
یک نوع موسیقی یونانی است و نوع دیگر موسیقی دربار است.
وی میگوید: به دلیل اینکه تفکر یونانی،
تفکر مادی است و برای نیازهای مادی جامعه مناسب است، بنابراین موسیقی یونانی
نمیتواند منطبق با تفکر جامعه اسلامی باشد. این نوع نگاه، هوشمندی بسیاری
میخواهد. موسیقی درباری هم از آن رو که برای بهره گیری از مفاسد و ابتذال و شهوت
و چیزهای دیگر بوده، نمیتواند موسیقی جامعه اسلامی را تشکیل دهد. این سخن متعلق
به قرن دوم و سوم است.
از همان ابتدا نوشتن علائم و به اصطلاح
آوانگاریها را برای ثبت موسیقی و وضع موسیقی انجام دادند که بعدها توسط افرادی
مثل فارابی، صفیالدین ارموی، عبدالقادر مراغی، قطبالدین شیرازی، بوعلی سینا و
غیره به تدریج کاملتر شد و افرادی مثل خواجه نصیرالدین طوسی و حتی خیام، رسالههایی
در باب موسیقی نوشتند و بحثهای بسیار اساسی را منطبق با تفکر مطرح کردند. برای
نمونه بزرگترین کاتب قرآن که در فاصله ی قرن هفتم تا قرن دهم شهرت جهانی دارد و
حاکم علیالاطلاق خوشنویسی در جهان اسلام به شمار میرود، یاقوت مستعصمی است که
در دربار مستعصم بود.
بعد که مستعصم کشته میشود، به دربار
جوینی ها میآید و نقل شده است که بیش از سیصد قرآن کتابت کرده است. در تحقیقی که
از آثار او جمعآوری شده، بیش از چهل قرآن شناسایی و فهرست شده است. اما استاد
یاقوت کیست؟ صفیالدین ارموی. صفیالدین ارموی بزرگترین موسیقیدان تاریخ دوره های
اسلامی است و حتی در کشورهای غیراسلامی نیز مشابهاش را نداریم. هم مفسر است، هم
موسیقیدان و هم خطاط. کاتب قرآن قطبالدین شیرازی؛ یکی از بزرگترین مفسرین تاریخ
است. او هم فقیه است و هم موسیقیدان و نیز صاحب کتاب دُرّهالتاج.
عبدالقادر مراغی میگوید: در صغر سن
حافظ کل قرآن بودم و برای اینکه صدای خوب را از بد تشخیص دهم و از قرآن بتوانم به
نحو متناسب استفاده کنم و قرآن را خوب بخوانم، پدرم مرا به کلاس موسیقی فرستاد.
در کلاس موسیقی فهمیدم استعدادی که خداوند در موسیقی به من داده، از بقیه هنرها
بیشتر است.
بنابراین در این رشته متمرکز شده و
آثاری را به وجود آوردم. فواصلی را کشف و سازهایی را اختراع کردم. خوب ایشان فقیه
است، حکیم است، حافظ کل قرآن است و قاری بزرگی است که خیلی ها معتقد بودند بعد از
حضرت داوود (ع) هیچکس زیبایی صدای عبدالقادر مراغی را نداشته است. موسیقی سریال
امام علی(ع) را فرهاد فخرالدینی از موسیقی عبدالقادر مراغی گرفته و حتی شعر اوست.
متن و ساختار موسیقی و تصنیفش متعلق به
خود او است. هم شعر عربی میگفت و هم شعر فارسی و هم ترکی و در واقع به هرسه زبان
شعر میگفت. این نوع آدمها را در اوائل اسلام و در صدر اسلام داریم. صفیالدین
ارموی تمام نسبتهای موسیقی را که با گوش انسان ملایمت دارد، مشخص و تدوین میکند،
مثل جدول مندلیف. تمام نسبتهایی را که انسان میتواند بشنود همه را جدول کرده و
میگوید مثلاً این سی و سه هزار نسبت وجود دارد و این تعدادش ملایم و مناسب گوش
انسان هست و این تعداد نسبتها با گوش انسان تنافر و تباین دارد و یا این تعداد
نسبتش کمتر یا زیادتر است. در حالی که در موسیقی معاصر، نه در ایران و نه در
کشورهای غربی که بسیار نیز زحمت کشیده اند، به این حد از موسیقی نرسیدند.
بحث فیزیک در موسیقی الان بحث نویی است.
بحث این نسبتها با انسان و با گوش او، بحث بسیار پیچیده ای است که هنوز هم
نتوانسته اند کار مشخصی را و به ویژه ملایمت طبع را ترسیم کنند. این بحث بسیار
مهم، هم به روانشناسی و هم به فیزیک برمیگردد که در آن زمان اینها انجام دادند.
میبینیم که موسیقی از نظر اسلام، از این جهت به یک تکامل رسیده؛ یعنی به همان
میزان که ادبیات ما در گذشته رشد کرده، موسیقی نیز در آن زمان رشد کرده است؛ یعنی
حافظ خوش الحان، همانقدر که شعر میگوید، همانقدر هم قرآن را خوب میخواند و
همانقدر صدای خوبی دارد. نمیتواند یک هنرش در اعلا و هنر دیگرش در حضیض باشد،
یعنی زمانی که سعدی یا حافظ را در اوج داریم؛ نجوم، ریاضیات، هندسه و موسیقی ما هم
به همان میزان در اوج است. آثار تجسمی و معماری قرن هفتم و هشتم هیچ کمی از ادبیات
ما ندارد.
موسیقی در عرصه جدید
بعد از دوران صفویه در همه بخشها نزول
داشتیم، به خصوص در موسیقی به دلیل تأثیر خاص حکومت عثمانی بر مردم و تحریک آنها
به سوی عوامگرایی و درگیری که توجه مسلمین و دانشمندان را از مباحث علمی گرفته و
به درگیریهای مذهبی و سیاسی کشاندند. در زمان سعدی نمی فهمید سعدی شیعه است یا
سنی و یا شیعه بودن حافظ و بقیه شعرا هم همینگونه است. یاقوت و افرادی که در این
زمان بودند، نمیشود فهمید حتی مذهبشان چیست. آنقدر نسبتشان با حق وضوح داشت
که آدم آن صفتهایی را که به عنوان صفتهای ممیّزی بوده، اصلاً نمیبیند. بیان
مولوی در احوال شیعه و ائمه قابل توجه است. این زمانی است که مردم نسبتشان با
دین و تفکر، خیلی مشخصتر است و اصولاً تفکر دینی در جامعه آتی مشکل دارد.
یعنی ما همه ابزارهای هنری و مصادیق
هنری را داریم، از کاشی گرفته تا سفال، از معماری تا ادبیات، هرکدام را که بخواهیم
تجزیه اش بکنیم، وجه تفکر دینی را در آن میبینیم. مشکل فقهی در آن زمان به صورت
فعلی نداریم. بعدها در بررسی احادیث میگویند موسیقی از شیطان است. گوش نکنید، لهو و لعب است و...
بنابراین احتیاطاً فقها
میگویند گوش نکنید حرام است.
باید بررسی کنیم آنچه گفته شده مربوط به
چه چیزی بوده و آیا مربوط به موارد خاص بوده یا مربوط به این مسئله بوده که
میخواستند بیان احکام کنند. این دو با هم خیلی فرق میکنند. ما خیلی از
احادیثمان و خیلی از فقهایمان این اعتقاد را دارند که احادیثی که در مذمّت
موسیقی وجود دارد، احادیثی است که اشاره میکند به همان لهو و لعبی که درباریان
اموی داشتند و خود اهل موسیقی هم همان را حرام میدانند، یعنی همانطور که ائمه
حرام میدانسته اند، آنها هم حرام میدانسته اند.
اکنون اگر بخواهید استادان موسیقی را
شکنجه بکنید، باید یک موسیقی مبتذل برای آنها بگذارید. موسیقی
بد را نمیتوانند تحمل بکنند؛ چون میزان معرفتی که افراد نسبت به یک موضوع دارند،
به همان نسبت نیز تأثیرپذیری بیشتری از آن دارند؛ یعنی در شکل خوبش بهتر لذت
میبرند و نسبت به وجه زیبابی شناسی بیشتر درک پیدا میکنند و در شکل بدش نیز
بیشتر تنفر دارند. خیلی از فقها اعتقادشان بر آن است که شناخت زمان و مکان و
شرایط به ویژه در فقه شیعه بسیار اهمیت دارد و اصولاً ولی فقیه کسی است که اضافه
بر شرایط فقهی، نسبت به دوران و زمان و شرایط سیاسی اجتماعی، آگاهی کامل داشته
باشد.
اگر سینه زنی ها را به مردم آمریکای
لاتین نشان دهند و به آنها بگویند این چیست، قطعاً میگویند این سماعی است متعلق
به کشورهای شرقی؛ چون در ساختار موسیقیاش هم ریتم دارد و هم حرکت موزون، منتها
محتوایی دارد که محتوای غنایی نیست. محتوایی است که انسان را به حال تفکر، به
عدالت و به چیزهایی سوق میدهد که ارزشمند است. معمولاً تا حد زیادی با مسائل و
موضوعات غیرتخصصی برخورد میکنیم.
در بحثهای علم اصول برای بیان حکم،
شناخت موضوع لازم است. اگر راجع به موسیقی قضاوت میکنیم، باید آن را بشناسیم. اگر
ما این اصل را بخواهیم بپذیریم، آن وقت معنیاش این میشود که کسی که میخواهد در
باب موسیقی نظری بدهد، باید از موسیقی شناخت داشته باشد که این موسیقی چیست و سپس
برایش حکم صادر بکند. با توجه به اینکه موسیقی جمع ضدّین است، جامع
نقیضین است.
یعنی موسیقی از وجهی در آن تقرب شرط
است، مثل قرائت قرآن. یعنی اینکه شرط پرهیزگاری، شرط طهارت وضو و تقرب برای رضای
خدا در آن میباشد؛ از طرفی میتوان رذلترین کارها را با موسیقی انجام داد و
حتی در انسان خشونتی ایجاد کرد که سبب قتل نفس شود و یا به پستی و رذالت بکشاند.
در واقع موسیقی میتواند جامع نقیضین و جامع خیر و شر باشد.
در مورد همین اصطلاحات که در کتب فقهی
داریم، یکی میگوید غنا حرام است و اصلاً کلمه موسیقی را به کار نمیبرد. آیا
موسیقی با غنا یکی است. بعد غنا را تعریف میکند که غنا صوتی است انسانی، آواز
انسانی که طرب انگیز باشد و مناسب مجالس لهو و لعب است. مثلا در آواز آمریکای
لاتین، اصلاً چهچهه مترادف با طربانگیزی وجود ندارد. در قرآن آمده است که از لهو
و لعب بپرهیزید. هر عمل بیهوده ای حرام است.
پس بسیاری از کارهایی که در رسانه های
جمعی انجام میگیرد و صرفاً برای پر کردن اوقات فراغت است، در واقع به نحوی لهو و
لعب است و میتواند نوعی موسیقی لهو و لعب باشد. از طرفی میدانیم تعابیری که به
کار گرفته شده، جامعتر از موسیقی میباشد و میتواند شامل موسیقی و کارهای دیگر
هم باشد. بنابراین میفهمیم که این امر شناخت موضوع نیست؛ یعنی چیزی را حرام میدانیم
که نمیدانیم چیست، جمعیتش چیست، محدوده اش چیست و اجزایش چیست؟ محدوده موسیقی از
یک طرف شامل قرائت قرآن و الحان مذهبی میشود و از طرف دیگر شامل رذلترین چیزها
میشود، بنابراین باید کاربرد اینها را مشخص کنیم.