کتاب های منتشر شده
zarepoorketab.blog.ir
مقدمه نویسنده
یکی از اساسی ترین مسائل در یک جامعه، مسئله عدالت اجتماعی است. در دنیای امروز گرایش به یک حالت حد وسط پیدا شده است، شاید به تقریب بتوان گفت در این زمینه در کنار دو دنیای کمونیزم و کاپیتالیزم، دنیای سومی در شرف تولد است. که به تدریج در دنیا میرود که به رسمیت رسیده و شناخته شده است. این گرایش تازه میخواهد آزادی افراد را محفوظ نگه دارد، و از این رو مالکیت خصوصی را در حد معقولی میپذیرد و هر مالکیتی را مساوی با استثمار نمیداند و حتی میگوید عدالت اجتماعی در شکل اول خودش نوعی ظلم است، سرمایه داری از آن جهت محکوم است که در بطن خود استثمار را پرورش میدهد سرمایه داری تمام بهره را به سرمایه اختصاص میدهد و این امر ایجاد نابرابری میکند. به این ترتیب شعار این گرایش جدید این است که: بیائید راهی اتخاذ کنیم تا بتوانیم جلو استثمار را بهکلی بگیریم بدون اینکه شخصیت، اراده و آزادی افراد را لگدکوب کرده باشیم کوشش کنیم انسانها به حکم انسانیت، به حکم معنویت و شرافت روحی و درد انسان داشتن، خود مازاد مخارج خود را به برادران نیازمند شان تقدیم کنند نه اینکه دارائیشان را به زور از آنها بگیریم و به دیگران بدهیم ایناندیشه که کاملا اخلاقی است چیزی است که اسلام همیشه در پی تحقق آن است اما بر خلاف مکاتب غربی، راه حلهای عملی رسیدن به آن و نیز شیوه استقرار آنرا در جامعه به دقت مشخص و معلوم کرده است. در این کتاب ابتدا تعریف و مفهوم عدل، عدالت پرداخته و سپس اعتدال و شاخصه های آن در فرهنگ اسلامی را با توجه به آیات توضیح داده و در انتها از سخنان و خطبه های امیرالمومنین علی علیه السلام و ارائه اجرای عدالت را بعد از بی عدالتی های زمان خلفا بالاخص خلیفه سوم پرداخته است. مؤلّف : محمود زارعپور
بخش اول معناى لغوى عدل :
عدل، برابرى و برابر کردن است، و رعایت حقوق دیگران، در برابر ظلم (تجاوز به حقوق دیگران) بکار مىرود، عدل را به این صورت، تعریف کرده اند: إعطاء کلِّ ذى حقٍّ حقَّه باید موجودى را در نظر گرفت که داراى حقى باشد تا رعایت آن عدل و تجاوز به آن ظلم نامیده شود.
ولى گاهى به معناى «هر چیزى را بجاى خود نهادن، یا هر کارى را به وجه شایسته، انجام دادن» بکار مىرود و به این صورت، تعریف مىشود: وَضْعُ کلِّ شىء فى مَوضعِه و طبق این تعریف، عدل مرادف با حکمت، و کار عادلانه، مساوى با کار حکیمانه مىگردد. (مصباح یزدی)
تعریف عدل .عدل عبارت است از حد وسط میان افراط و تفریط که تمام فضایل اخلاقی اعم از ظاهری و باطنی را در بر میگیرد، چنانچه صراط مستقیم که انسان در نماز طالب آن است، نیز همین سیر اعتدالی است. به تعبیر علامه طباطبایی عدل به معنای تساوی، توازن و قرار گرفتن هر چیز در جایگاه شایسته و مناسب خویش به گونه ایست که نفس انسان آن را پسندیده و تائید میکند.
رابطه عادل و قادر بودن خداوند
آیا ممکن است خدا هر کاری را که برآن قادر است انجام دهد؟ مثلا به عده ای بی دلیل ستم کند یا عده ای را بی دلیل مورد مهر قرار دهد؟
این که خداوند بر هر امری توانا است، و از سوی دیگر عادل هم هست و کاری بر خلاف عدالت نمی کند، این تصور را ایجاد می کند که آیا این اوصاف با هم در تضاد و تعارض قرار نمی گیرند؟
عدل که یکی از صفات خداوند است مرادف با حکمت، و کار عادلانه، که مساوى با کار حکیمانه است تعریف شده. بر این اساس خداوند به هیچ کس ظلم نمی کند و هر کس را به خاطر گناه کیفر داده و یا به سبب اعمال شایسته پاداش می دهد. اگر خدا حق دیگران حق الناس را ببخشد و از ستم مردم به یکدیگر صرف نظر کند، خلاف عدل است... و حال آنکه خدا از حق مردم نمیگذرد مگر خود صاحب حق بگذرد. ولی خدا از حق خود اگر بخواهد میگذرد. درباره توبه نیز باید گفت، توبه ارکانی دارد که بدون آنها توبه حقیقی حاصل نمیشود، که رکن رکین آن ندامت و پشیمانی است از گناهان و دیگر عزم بر عدم بازگشت است که این دو از مقومات ذاتی و حقیقی توبه میباشند.
چهار معنی و یا چهار مورد استعمال برای عدل:
الف . موزون بودن اگر مجموعه ای را در نظر بگیریم که در آن ، اجزاء و ابعاد مختلفی بکار رفته است و هدف خاصی از آن منظور است، باید شرائط معینی در آن از حیث مقدار لازم هر جزء و از لحاظ کیفیت ارتباط اجزاء با یکدیگر رعایت شود، و تنها در این صورت است که آن مجموعه می تواند باقی بماند و اثر مطلوب خود را بدهد و نقش منظور را ایفا نماید .
عدل به معنی تناسب و توازن، از شؤون حکیم بودن و علیم بودن خداوند است. خداوند علیم و حکیم به مقتضای علم شامل و حکمت عام خود می داند که برای ساختمان هر چیزی، از هر چیزی چه اندازه لازم و ضروری است و همان اندازه در آن قرار می دهد .
ب . معنی دوم عدل، تساوی و نفی هرگونه تبعیض است گاهی گوئیم: فلانی عادل است، منظور این است که هیچگونه تفاوتی میان افراد قائل نمی شود.
بنابراین، عدل یعنی مساوات. و اما اگر مقصود این باشد که عدالت یعنی رعایت تساوی در زمینه استحقاقهای متساوی، البته معنی درستی است، عدل، ایجاب می کند اینچنین مساواتی را، و اینچنین مساوات از لوازم عدل است،
ج . رعایت حقوق افراد و عطا کردن به هر ذی حق، و ظلم عبارت است از پامال کردن حقوق و تجاوز و تصرف در حقوق دیگران. معنی حقیقتی عدالت اجتماعی بشری، یعنی عدالتی که در قانون بشری باید رعایت شود و افراد بشر باید آن را محترم بشمارند همین معنی است. این عدالت متکی بر دو چیز است. یکی حقوق و اولویتها، یعنی افراد بشر نسبت به یکدیگر و در مقایسه با یکدیگر، نوعی حقوق و اولویت پیدا می کنند.
د . رعایت استحقاقها در افاضه وجود و امتناع نکردن از افاضه و رحمت به آنچه امکان وجود یا کمال وجود دارد موجودات در نظام هستی از نظر قابلیتها و امکان فیض گیری از مبدأ هستی با یکدیگر متفاوتند، هر موجودی در هر مرتبه ای هست از نظر قابلیت استفاضه، استحقاقی خاص به خود دارد. ذات مقدس حق که کمال مطلق و خیر مطلق است، به هر موجودی آنچه را که برای او ممکن است از وجود و کمال وجود، اعطا می کند و امساک نمی نماید.
عدل الهى یکى از مسائل اعتقادى، عدل الهى است در قرآن کریم واژه ى عَدل در مورد عدالت خدا ذکر نشده، لیکن با تعبیر نفى ظلم از ساحت مقدس خدا، این حقیقت بیان شده إِنَّ اللَّهَ لا یَظْلِمُ النَّاسَ شَیْئاً وَ لکِنَّ النَّاسَ أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ
همانا که بر بندگان هیچگاه یونس44 نخواهد ستم کرد یکتا اله
ولى مردمان خویش بر خویشتن ستم مى نمایند بر جان و تن
بلاهایى که متوجه انسان مى شود، هیچ گونه منافاتى با عدل خدا ندارد. زیرا بلاها بر دو دسته اند : .
الف. قسمتى از آن ها به دلیل اعمال خود بشر است وَ ما أَصابَکُمْ مِنْ مُصِیبَةٍ فَبِما کَسَبَتْ أَیْدِیکُمْ وَ یَعْفُوا عَنْ کَثِیرٍ (شوری30)
اگر بر شما محنتى و بلاست ز دست عملهاى زشت شماست
اگرچه که بسیار اعمال بد خدا عفو مى سازد و بگذرد
ظَهَرَ الْفَسَادُ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِمَا کَسَبَتْ أَیْدِی النَّاسِ لِیُذِیقَهُم بَعْضَ الَّذِی عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ (روم 41)
ز کردار این مردم بدنهاد به دریا و خشکى بزاید فساد
که کیفر به بعضى از اعمال بد خداوند برآن کسان مى دهد
مگر بازگردند از کار پست از این زشت اعمال شویند دست
ب. قسمتى از بلاها که از سوى خداوند نازل مى گردد، که سه صورت دارد:
1. براى ظالمان، به جهت ادب و تنبیه آن هاست وَ سْئَلْهُمْ عَنِ الْقَرْیَةِ الَّتِی کٰانَتْ حٰاضِرَةَ الْبَحْرِ إِذْ یَعْدُونَ فِی السَّبْتِ إِذْ تَأْتِیهِمْ حِیتٰانُهُمْ یَوْمَ سَبْتِهِمْ شُرَّعاً وَ یَوْمَ لاٰ یَسْبِتُونَ لاٰ تَأْتِیهِمْ کَذٰلِکَ نَبْلُوهُمْ بِمٰا کٰانُوا یَفْسُقُونَ (اعراف 163)
بپرس اى پیمبر ز قوم یهود در آن قریه خود داستانش چه بود
که بر حکم تعطیل شنبه چرا نمودند ظلم و تعدى روا
که در روز شنبه چو آن ماهیان بگشتند نزدیک ساحل عیان
بجز روز شنبه به روز دگر ز ماهى نبودى در آنجا اثر
بکردیمشان امتحان چون ز آز در کفر و عصیان نمودند باز
2. براى مؤمنان، به منظور آزمایش است وَ مٰا رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَ لٰکِنَّ اللّٰهَ رَمىٰ وَ لِیُبْلِیَ الْمُؤْمِنِینَ مِنْهُ بَلاٰءً حَسَناً انفال17
نینداختى ریگ بر دشمنان که افکند آن را خداى جهان
که تا مؤمنان را کند امتحان به پیشامدى خوش به دور زمان
3. براى اولیاى خدا، با هدف ارتقاى مرتبه و منزلت آن هاست؛ وَ إِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَامًا (بقره124)
به یاد آر وقتى که کرد امتحان خلیل نبى را خداى جهان
سرافراز چون آمدى زان برون به او گفت یزدان همانا کنون
به تو مى نمایم عطا آن مقام کز امروز بر خلق گردى امام
این اقسام سه گانه ى در حدیثى از علی علیه السلام بیان شده إِنَّ الْبَلَاءَ لِلظَّالِمِ أَدَبٌ وَ لِلْمُؤْمِنِ امْتِحَانٌ وَ لِلْأَنْبِیَاءِ دَرَجَةٌ وَ لِلْأَوْلِیَاءِ کَرَامَة بلا برای ظالم ادب نمودن و تنبیه کردن است، برای مومن امتحان است. و برای اولیا کرامت می باشیم.
بخش دوم اعتدال در فرهنگ قرآن
اعتدال از واژه عدل و عدالت، حالتی بین دو طرف از لحاظ کم یا کیف است. این واژه در فرهنگهای عربی و مصطلحات قرآنی به معنای تناسب، استقامت، قوام پیدا کردن و موزون بودن نیز آمده (لسانالعرب، ابن منظور، ذیل واژه عدل)
در فرهنگ فارسی اعتدال به معنای میانهروی به کار میرود و به رفتار و حالتی میگویند که به دور از هرگونه افراط و تفریطی باشد. بنابراین با اصطلاحات قرآنی چون وَسَط، بَینَ ذلک، لا اِلی هولاءِ وَ لا اِلی هولاء، اِستَواء، سَوی و مانند آن نزدیک است. در فرهنگ قرآن و آموزههای اسلام، اصولا سبک زندگی اسلامی و مولفه و شاخص اصلی تمدن اسلامی و جامعه مدنی قرآنی، همین مفهوم میانهروی و اعتدال است .
خداوند به صراحت در وصف امت اسلام و جامعه ایمانی و قرآنی که باید اسوه جوامع دیگر بشری باشد وَ کَذَلِکَ جَعَلْنَاکُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِّتَکُونُواْ شُهَدَاء عَلَى النَّاسِ
شما مسلمین را به اسلام ناب بقره 143 هدایت بکردیم با این کتاب
ببخشیدتان کردگار جلیل بس اخلاق نیکو و فعل جمیل
که باشید شاهد به کردار خلق بگردید سرمشق رفتار خلق
که خود یاد گیرند دیگر ملل روشهاى نیک شما در عمل
از آموزههای قرآنی به دست میآید که اعتدال و میانهروی امت زمانی تحقق مییابد که همه شاخصها و مولفههای آن مراعات شود. در اخلاق اسلامی همواره در هر حوزه و در موضوع و مسئلهای، به تبیین اعتدال اشاره شده است تا از دو سویه افراط و تفریط برحذر باشیم
در کتب اخلاقی بخش مهمی از آموزهها به ایجاد اعتدال و میانهروی در رفتارهای فردی و اجتماعی اختصاص یافته است و تلاش می شود تا مثلا از دو رفتار افراطی و تفریطی تهور و ترسویی پرهیز داده و بر شجاعت به عنوان رفتاری عقلانی، معتدلانه و عادلانه تأکید شود. از همینرو گفته شده که مثلا اعتدال در غضب، شجاعت، اعتدال در شهوت، عفت و اعتدال در عقلانیت، حکمت است.
در حوزه رفتارهای اقتصادی نیز بر عناوینی چون قوام و قصد تأکید میشود که همان میانهروی است. پس همانگونه که از هرگونه اسراف و تبذیر پرهیز داده می شود، همچنین از خساست نهی شده است؛ زیرا خساست، مصرف نکردن و بخلورزی در حق خود است.
در انفاق نیز بر میانهروی تأکید میشود و از اینکه گشادهدستی شود یا بخل و تنگدستی نسبت به دیگران روا شود نهی شده است. خداوند در آیه 67 فرقان درباره اعتدال در انفاق میفرماید: وَ الَّذِینَ إِذَا أَنفَقُوا لَمْ یُسْرِفُوا وَ لَمْ یَقْتُرُوا وَ کَانَ بَیْنَ ذَلِکَ قَوَامًا
چنین مردمان وقت انفاق مال بپویند بر شیوۀ اعتدال
نورزند اسراف در این طریق نه در خست و بخل هردم غریق
کسانی که وقتی انفاق میکنند، زیادهروی نمیکنند؛ چنانکه وَ لَمْ یَقْتُرُوا یعنی دست خود را هم نمیبندند.
بعضی از افراد آنقدر دست سفتی دارند که آب از دست آنها نمیچکد و این افراد آدمهای خوبی نیستند و بعضیها هم همینطور ریخت و پاش دارند که این هم خوب نیست و حد اعتدال آن یعنی وَ کَانَ بَیْنَ ذَلِکَ قَوَامًا است. یعنی که آن روشی خوب است که حد اعتدال را رعایت کند.
اعتدال در تکوین و تشریع
از نظر آموزههای قرآنی هستی بر مدار عدالت و اعتدال متوازن سامان یافته و تناسب میان اجزاء رعایت شده است. همین اصل در نظام تشریع و قانونگذاری نیز مراعات شده است؛ زیرا تشریع در چارچوب نظام احسن هستی است و بر اینکه قانونگذاری و تشریع در چارچوب فطرت است تاکید شده است. فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفاً فِطْرَتَ اللّٰهِ الَّتِی فَطَرَ النّٰاسَ عَلَیْهٰا لاٰ تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللّٰهِ ذٰلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَ لٰکِنَّ أَکْثَرَ النّٰاسِ لاٰ یَعْلَمُونَ (روم 30)
تو با هرکه مؤمن بود بر خدا به اسلام روآور اى مصطفى
ز آیین یزدان بکن پیروى ز دین خداوند کن رهروى
خدا آفریده بشر را چنین که فطریست در او، نیاز به دین
که در آفرینش ز یکتا خدا نبودست تغییر هرگز روا
همین است آیین بس استوار ولى خلق بر غفلت خود دچار
خداوند در آیه 2 اعلی میفرماید الَّذِی خَلَقَ فَسَوَّى
جهان آفریدست، آن ذوالجلال هماهنگ کردش به حد کمال
که آفرینش موجودات به صورت معتدل از سوی خداوند انجام گرفته است و همین اعتدال در آفرینش آسمان و زمین هُوَ الَّذِی خَلَقَ لَکُمْ مٰا فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً ثُمَّ اسْتَوىٰ إِلَى السَّمٰاءِ فَسَوّٰاهُنَّ سَبْعَ سَمٰاوٰاتٍ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ (بقره29؛)
خدا هرچه را در زمین آفرید براى شما کرد یکسر پدید
پس از آن نظر کرد بر آسمان برافراشت هفت آسمان ناگهان
بیاراست هفت آسمان روى هم به هر چیز داناست از بیش وکم
و آفرینش موجودات زمینی از گیاهان و غیرگیاهان به صورت معتدل از جانب خداوند مراعات شده است؛ چرا که أنبتنا شامل همه موجودات زمینی است وَ الْأَرْضَ مَدَدْنٰاهٰا وَ أَلْقَیْنٰا فِیهٰا رَوٰاسِیَ وَ أَنْبَتْنٰا فِیهٰا مِنْ کُلِّ شَیْءٍ مَوْزُونٍ حجر19؛ و مراد از موزون، به معنای رعایت اعتدال و تناسب میان اجزاء آنهاست .
زمین را خداوند این گونه داد برآن کوههاى بلندى نهاد
بسى گونه گون چیزهاى نکو همه طبق حکمت برویاند او
خداوند درباره اعتدال در آفرینش انسان نیز با عنوان تسویه و استواء بر آن تاکید میکند قٰالَ لَهُ صٰاحِبُهُ وَ هُوَ یُحٰاوِرُهُ أَ کَفَرْتَ بِالَّذِی خَلَقَکَ مِنْ تُرٰابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ سَوّٰاکَ رَجُلاً (کهف37؛ حجر28 سجده،9؛ ص71 و 72)
رفیقى که بسیار بودى فقیر ولى عشق یزدان بُدش در ضمیر
بگفتا تو آیا به یزدان پاک که اول ترا آفریده ز خاک
سپس از یکى نطفه ات آفرید ترا کرد مردى تمام و رشید
کنون از دَرِ کفر آیى بدر ز یزدان چرا گشته اى بى خبر؟
خداوند نفس انسانی را به حالت اعتدال آفریده و اجازه نداده تا بخشی از قوا بر بخشی دیگر چیره و غالب باشند وَ نَفْسٍ وَ مَا سَوَّاهَا ولی به دلایل درونی و بیرونی این مسیر منحرف میشود و نفس دچار افراط و تفریط شده و گرفتار فسق و کفر و فجور و اسراف اعتقادی و رفتاری و اقتصادی و مانند آن شده و از جاده عدالت و اعتدال به جاده ضلالت کشیده میشود (شمس7تا10؛ بقره108 و 275؛ مائده 77)
وَ نَفْسٍ وَ مَا سَوَّاهَا به نفس بشر نیز سوگند باد قسم بر هرآن کس کمالش بداد
فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَ تَقْوَاهَا قسم بر کسى کاو به نفس بشر بفرموده الهام هر خیروشر
قَدْ أَفْلَحَ مَن زَکَّاهَا هرآن کس کند پاک، نفس از گناه سعادت بیابد ز یکتا اله
وَ قَدْ خَابَ مَن دَسَّاهَا هرآنکس کند نفس خود را پلید زیانهاى بسیار خواهد بدید
خداوند در آیه 9 نحل خود را ملتزم به بیان صراط مستقیم و راه میانه دانسته
وَ عَلَى اللّهِ قَصْدُ السَّبِیلِ وَ مِنْهَا جَآئِرٌ وَ لَوْ شَاء لَهَدَاکُمْ أَجْمَعِینَ
خدا مى شود رهنما بر بشر به انصاف و عدل و به راه دگر
اگر میل یزدان بر این امر بود شما را هدایت به ره مى نمود
از همین رو، دین اسلام به عنوان یک حقیقت از آغاز وحی تا فرجام آن، دینی معتدل بوده و در همه شرایع آسمانی نیز این اصل مراعات شده است.
به عنوان نمونه حضرت ابراهیم(علیه السلام) آیین حنیف خود را به دور از افراط و تفریط معرفی کرده وَ قَالُواْ کُونُواْ هُودًا أَوْ نَصَارَى تَهْتَدُواْ قُلْ بَلْ مِلَّةَ إِبْرَاهِیمَ حَنِیفًا وَ مَا کَانَ مِنَ الْمُشْرِکِینَ (بقره 135آل عمران 95نساء 125نحل120و123)
بگفتند قوم یهود و نصار نمائید آئین ما اختیار
بدارید آیین ما را نکو تو هم اى پیمبر بر آنها بگو
که ما مى پرستیم دین خلیل نبودى وى از مشرکان ذلیل
همچنین آیین موسوی و مسیحی، آیینی معتدل و میانه است یَا قَوْمِ ادْخُلُوا الأَرْضَ المُقَدَّسَةَ الَّتِی کَتَبَ اللّهُ لَکُمْ وَلاَ تَرْتَدُّوا عَلَى أَدْبَارِکُمْ فَتَنقَلِبُوا خَاسِرِینَ
در آن ارض قدسى که یکتا خدا مائده21 مقدر نمودست اندر قضا
درآیید و هرگز مپیچید سر که بسیار بینید از آن ضرر
اما برخی از پیروان در سیر و سلوک عبادی گرایش به افراط داشته و مثلا مذهب رهبانیت را اختراع و بدعتگذاری کردند که جزو آیین مسیحیت نبوده است. وَ رَهْبٰانِیَّةً ابْتَدَعُوهٰا مٰا کَتَبْنٰاهٰا عَلَیْهِمْ إِلاَّ ابْتِغٰاءَ رِضْوٰانِ اللّٰهِ فَمٰا رَعَوْهٰا حَقَّ رِعٰایَتِهٰ
نهادند بدعت در آیین خویش حدید27 به رهبانیت پا نهادند پیش
بر آنان نوشتیم، تنها طلب نمائید خشنودى و لطف رب
نکردند آن سان که شایسته بود مراعات آنچه که بنوشته بود
چنانکه در مسایل اعتقادی و رفتاری نیز گرفتار وسوسههای شیطانی و هواهای نفسانی شده و از جاده اعتدال خارج میشدند لَقَدْ کَفَرَ الَّذِینَ قٰالُوا إِنَّ اللّٰهَ هُوَ الْمَسِیحُ ابْنُ مَرْیَمَ وَ قٰالَ الْمَسِیحُ یٰا بَنِی إِسْرٰائِیلَ اعْبُدُوا اللّٰهَ رَبِّی وَ رَبَّکُمْ إِنَّهُ مَنْ یُشْرِکْ بِاللّٰهِ فَقَدْ حَرَّمَ اللّٰهُ عَلَیْهِ الْجَنَّةَ وَ مَأْوٰاهُ النّٰارُ وَ مٰا لِلظّٰالِمِینَ مِنْ أَنْصٰارٍ
کسانى که گفتند عیسى خداست مائده72 ندانند کاین گفته بس نارواست
به تحقیق هستند کافر به دین که رانند روى زبان این چنین
اگرچند عیسى رسول جلیل بگفتا چنین بر بنى اسرئیل
پرستش فقط خاص یکتا خداست که رب من است و خداى شماست
اگر شرک ورزد کسى بر خدا حرامست بر وى بهشت بقا
بود جایگاهش به سوزنده نار که افراد ظالم ندارند یار
اما در همین امتها افراد متعادل و میانهروی نیز بودند که در همان چارچوب دین رفتار میکردند مِّنْهُمْ أُمَّةٌ مُّقْتَصِدَةٌ وَ کَثِیرٌ مِّنْهُمْ سَاء مَا یَعْمَلُونَ (مائده66)
گروهى از آنها در اعمال خویش میانه رهى را بگیرند پیش
ولى اکثر آن کسان در ضمیر به بدکارى خویش هستند اسیر
مومنان در اسلام مکلف شدهاند تا همانند پیامبر(صلی الله علیه و آله) که موظف به اعتدال بود خُذِ الْعَفْوَ وَ أْمُرْ بِالْعُرْفِ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِینَ (اعراف199)
تو اى مصطفى راه بخشش بگیر بکن امر بر کار نیک اى بصیر
از آن جاهلان روى خود را بتاب مینداز بیهوده خود را به تاب
مراعات اعتدال و میانهروی را بکنند و از هرگونه افراط و تفریط پرهیز نمایند. از نظر اسلام شاخص امت و ایمان آن است که افراد در همه حوزهها و موضوعات اعتدال را رعایت کنند و از هرگونه افراط و تفریط در امان باشند. از همین رو شاخصه اسلام امت اسلام را امت میانه و معتدل معرفی میکند. وَ کَذلِکَ جَعَلْناکُمْ أُمَّةً وَسَطاً و بدین گونه شما را امتی میانه قرار دادیم تا بر مردم گواه باشید (بقره 143) .
البته بسیاری از مردم به دلایل گوناگون از جمله ضعف ایمان و شکست در امتحانهای الهی از مسیر اعتدال ذاتی و ماهیتی و شخصیتی خود خارج میشوند و گرایش به افراط و تفریط پیدا میکنند و تنها شماری اندک هستند که همواره بر مدار عدالت و اعتدال زندگی خود را شکل میدهند وَ إِذٰا غَشِیَهُمْ مَوْجٌ کَالظُّلَلِ دَعَوُا اللّٰهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ فَلَمّٰا نَجّٰاهُمْ إِلَى الْبَرِّ فَمِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ وَ مٰا یَجْحَدُ بِآیٰاتِنٰا إِلاّٰ کُلُّ خَتّٰارٍ کَفُورٍ (لقمان32)
هرآنگه که موجى گران همچو کوه فراگیرد آن کشتى باشکوه
به اخلاص خوانند پروردگار تضرع نمایند بر کردگار
اگر راه یابند سوى نجات دگرباره یابند جان و حیات
گروهى بمانند شاکر به وى گروهى ره کفر سازند طى
هرآن کس بود ناسپاس و کفور شود منکر روشن آیات نور
در حالی که اگر بخواهیم مهمترین شاخصه هر مسلمان و مومنی را بیان کنیم باید نخست به شاخصه اصلی یعنی عدالت و اعتدال در عقاید و افکار و رفتار اشاره کنیم؛ چرا که براساس آموزههای قرآنی، رعایت میانهروی در همه امور زندگی از ویژگیهای بندگان خداست که از جمله آنها پرهیز از کفر به عنوان ظلم و بیعدالتی و خروج از اعتدال و نوعی اسراف . أَمْ تُرِیدُونَ أَنْ تَسْئَلُوا رَسُولَکُمْ کَما سُئِلَ مُوسى مِنْ قَبْلُ وَ مَنْ یَتَبَدَّلِ الْکُفْرَ بِالْإِیمانِ فَقَدْ ضَلَّ سَواءَ السَّبِیلِ (بقره 108)
بخواهید آیا ز روى خطا بخواهید از مصطفى آنچه را
که مى خواستندى ز موسى، یهود زمانى که پیغمبر قوم بود
همانا که گم کرد راه درست هرآن کس که آیین تکفیر جست
و پرهیز از خساست و بخل و یا تبذیر و تقدیر و مانند آن است که در آیات قرآنی به آن اشاره شده است.
آری دین اسلام از آدم (علیه السلام) تا خاتم(صلی الله علیه و آله) آیینی مبتنی بر اعتدال و میانهروی است تا هماهنگی میان تکوین و تشریع وجود داشته باشد. خود قرآن و آموزههای آن می فرماید کتابی معتدل و به دور از هرگونه انحراف و کژی است وَ تَمَّتْ کَلِمَتُ رَبِّکَ صِدْقًا وَ عَدْلًا لاَّ مُبَدِّلِ لِکَلِمَاتِهِ وَ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ (انعام 115 کهف 1و 2)
رسیدست گفت خداوند، حال به صدق و عدالت به حد کمال
چنین آیه ها را دگر هیچ کس نشاید نماید کنون پیش و پس
که یزدان نیوشنده هست و سمیع علیم است و داراى علمى وسیع
و تنها بر مدار عدالت و اعتدال مردم را تعلیم و تزکیه میکند تا تودههای مردم به عدالت قیام کنند و اعتدال و میانهروی را اصل در زندگی خود قرار دهند. وَ أَنْزَلْنٰا مَعَهُمُ الْکِتٰابَ وَ الْمِیزٰانَ لِیَقُومَ النّٰاسُ بِالْقِسْطِ (حدید25)
کتابى عطا کرد و میزان نهاد که مردم گرایند یکسر به داد
بخش سوم شاخصههای میانهروی و اعتدال
1- اعتدال در حوزه عقاید : توحید مهمترین شاخص در اعتدال شخص است. از همین رو کفر و شرک به عنوان خروج از عدالت و اعتدال و اسراف معرفی شده است. خداوند در آیه 108 بقره، کفر را سبب خروج از راه معتدل یعنی همان اسلام توحیدی میداند و شرک مسیحیان را موجب خروج مسیحیان از حد اعتدال معرفی میکند؛ زیرا با اعتقاد به الوهیت مسیح(علیه السلام)، مسیحیان از دایره اعتدال توحیدی بیرون رفتهاند لَقَدْ کَفَرَ الَّذِینَ قالُوا إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْمَسِیحُ ابْنُ مَرْیَمَ (مائده72) از نظر قرآن کسی که از دایره حق خارج شود و گرفتار باطل و ضلالت شود در حقیقت از حالت اعتدال و عدالت بیرون رفته. قُلْ یا أَهْلَ الْکِتابِ لا تَغْلُوا فِی دِینِکُمْ غَیْرَ الْحَقِّ وَ لا تَتَّبِعُوا أَهْواءَ قَوْمٍ قَدْ ضَلُّوا مِنْ قَبْلُ وَ أَضَلُّوا کَثِیراً وَ ضَلُّوا عَنْ سَواءِ السَّبِیلِ (مائده77)
بگوى اى پیمبر بر اهل کتاب گزافه نگوئید در هیچ باب
که در دین خود، ناحق از روى آز نمایید این گونه اغراق باز
از افکار و اهواء آن قوم دون اطاعت نسازید هرگز کنون
که خود گمرهند و ز خیل بشر نمودند گمراه جمعى دگر
ز راه حقیقت فتادند دور نجستند راهى بر آیین نور
پس تمایلات نفسانی موجب خروج از حد اعتدال در دین میشود و نباید تحت تاثیر تمایلات نفسانی زندگی کرد؛ زیرا چنین رفتاری در نهایت منجر به دین گریزی و خروج از عدالت و اعتدالی میشود که دین بدان دعوت میکند و فطرت، آن را میسازد. عقاید و رفتارهای باطل فرعونی از همین نظر به عنوان اسراف معرفی میشود. فَلَمَّا أَلْقَوْا قالَ مُوسى ما جِئْتُمْ بِهِ السِّحْرُ إِنَّ اللَّهَ سَیُبْطِلُهُ إِنَّ اللَّهَ لا یُصْلِحُ عَمَلَ الْمُفْسِدِینَ (یونس81؛ غافر43)
چو جادو بکردند آنها تمام پس آنگه چنین راند موسى کلام
که البته سحر شما را خدا کند باطل و مى دهد بر فنا
که افراد مفسد چو ورزند کار نمى سازد اصلاح آن کردگار
2- اعتدال در شخصیت: از نظر آموزههای قرآنی انسان در شخصیت خود موجودی مستوی و معتدل است و قوای موجود در انسان به گونهای است که او را در حالت طبیعی و فطریاش در اعتدال نگه میدارد. در این میان عقل به عنوان مدیری که توانایی برقراری این اعتدال را دارد نقش مهم و ارزندهای ایفا میکند. پس انسان معتدل و متعادل از نظر شخصیت کسی است که بتواند عاقلانه و خردمندانه زندگی کند و میان قوای نفسانی گوناگون براساس مدیریت و تدبیر عقل، اعتدال را مراعات کند. وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها (شمس 7 تا 10) . پس پلیدىها و پاکىهایش را به او الهام کرد به راستى رستگار شد، آن کس که نفس خود را تزکیه کرد. البته برخی از رفتارهای اقتصادی و اعتقادی موجب میشود که انسان تعادل شخصیتی خود را از دست دهد و از دایره اعتدال خارج شود . از آیه 275 بقره چنین برمیآید که رفتار غلط اقتصادی چون ربا موجب میشود که شخص از نظر روانی نیز دچار مشکل شود و از حالت تعادل و اعتدال بیرون رود. الَّذِینَ یَأْکُلُونَ الرِّبا لا یَقُومُونَ إِلَّا کَما یَقُومُ الَّذِی یَتَخَبَّطُهُ الشَّیْطانُ مِنَ الْمَسِّ ....
کسانى که خوردند سود ربا برآیند از گور روز جزا
همانند آن کس که ابلیس دون نموده ورا مبتلا بر جنون
اعتدال در مشی و سبک زندگی : از جمله مهمترین قواعد اسلامی در رفتار اجتماعی آن است که انسان مسلمان میبایست به دور از هرگونه رفتار افراطی و تفریطی در جامعه باشد. پس درمشی و سبک زندگی خود رفتاری را درپیش میگیرد که مبتنی بر اعتدال است. وَ اقْصِدْ فِی مَشْیِکَ وَ اغْضُضْ مِنْ صَوْتِکَ (لقمان19)
میانه روى کن به رفتار خویش رهى معتدل را تو مى گیر پیش
سخن گوى آرام، بانگى مدار بود بدترین صوت، صوت حمار
3- اعتدال عبادی: در حوزه عبادت نیز بر اموری که موجب میانهروی میشود تاکید شده است. از جمله هنگام عبادت و دعا و نماز میفرماید که صوت نه زیاد بلند باشد و نه بیصدا، بلکه میانهروی در آهنگ صدا باید مراعات شود. قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمنَ أَیًّا ما تَدْعُوا فَلَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنى وَ لا تَجْهَرْ بِصَلاتِکَ وَ لا تُخافِتْ بِها وَ ابْتَغِ بَیْنَ ذلِکَ سَبِیلًا (اسراء110)
بگو اى پیمبر سزد گر شما به هر اسم خوانید یکتا خدا
گر او را به الله خوانید نام و گر نیز رحمان بنامید نام
که اسماء او هست بس بى شمار صفتهاى نیکوست از کردگار
به وقت نماز اى پیمبر صدا نه آهسته مى کن نه خیلى رسا
بکن حالت اعتدال اختیار که نیکوست در نزد پروردگار
لذا خواندن نماز با صدای معتدل به دور از آواز بلند یا صدای بسیار آهسته در دستور عبادتهای اسلامی قرار گرفته است. .
4- اعتدال در رفتار اجتماعی و سیاسی : همانطور که گذشت آیه 19 لقمان لزوم رعایت میانهروی در رفتارها و گفتارها و مناسبات اجتماعی را مورد تاکید قرار میدهد؛ به گونهای به قصد و اعتدال در مشی توجه میدهد که شامل تمام اقوال و افعال بشود. به سخن دیگر، واژه مشی تنها اختصاص به راه رفتن ندارد، بلکه مراد، مشی و رفتار شخص در تمام رفتارها و گفتارها و مناسبات اجتماعی است . خداوند در آیه 1 ممتحنه به صراحت درباره شاخصهای اعتدال در عملکرد سیاسی مردم و جامعه اسلامی میفرماید که رابطه دوستانه مؤمنان با دشمنان خود و خدا، سبب خروج آنان از راه معتدل میشود. این بدان معناست که شاخصه اعتدال در حوزه عمل سیاسی عدم ارتباطگیری بهویژه ولایتمدارانه (محبت و سرپرستی) با کافران و دشمنان اسلام است. یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا عَدُوِّی وَ عَدُوَّکُمْ أَوْلِیَاء تُلْقُونَ إِلَیْهِم بِالْمَوَدَّةِ وَ قَدْ کَفَرُوا بِمَا جَاءکُم مِّنَ الْحَقِّ
الا مؤمنان به پروردگار که هستید ثابت قدم و استوار
نبایست از کافران دغا که خصم منند و عدوى شما
بگیرید یار و گزینید دوست که این قوم، با اهل ایمان عدوست
همانا که در حق قرآن کتاب ره کفر را کرده اند انتخاب
پس اگر کسی یا جامعهای بخواهد با دشمنان ارتباط ولایتمدارانه با دشمنان و کافران و مشرکان برقرار کند از دایره اعتدال اسلامی خارج شده است. از نظر قرآن، مراعات عرف عقلانی و شرعی در جوامع، مهمترین عامل در ایجاد اعتدال و بقای رفتارهای هنجاری و معروف خواهد بود .
5. اعتدال در رازگویی : در هر کاری اعتدال خوب است به ویژه کارهای اجتماعی مهم و اساسی که با حیثیت یا امنیت و یا جان و مال دیگران در ارتباط است. در اسلام آمده که در دوستی با دیگران اگر رازی از رازهای خودت را میگویی میبایست به گونهای رفتار کنی که همه رازها گفته نشود تا بعد علیه تو استفاده شود. همچنین رفاقت و مصاحبت و صمیمی بودن و دوست گرمابه و گلستان بودن نباید موجب شود که مگوها گفته شود.
بخش چهارم اصول و قواعد اعتدال در مسائل اقتصادی
1- اعتدال اقتصادی: از نظر قرآن، رفتار اقتصادی می بایست معتدل و مبتنی بر قوامیت اقتصادی برای جامعه وَ لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ أَمْوالَکُمُ الَّتِی جَعَلَ اللَّهُ لَکُمْ قِیاماً وَ ارْزُقُوهُمْ فِیها وَ اکْسُوهُمْ وَ قُولُوا لَهُمْ قَوْلًا مَعْرُوفاً (نساء5)
از اموال خاصى که یکتا خدا دهد بر قوام حیات شما
مبادا به چنگ سفیهان خام سپارید آن مال را در مرام
همیشه بپویید بر این نمط که از مال آنها به آنها فقط
لباس و خوراکى ببخشید و بس به قدرى که کافى بود بهر کس
نماییدشان شاد با گفتگو به گفتار نیک و به خلق نکو
همچنین آموزههای اسلامی بر عدالت و اعتدال در تولید ثروت، توزیع و مصرف آن تاکید دارد به گونهای که به محیط زیست آدمی و نیز منابع، ضرر و زیان و فسادی نرسد. پس در مصرف لازم است به گونهای رفتار کرد که منابع و نعمتهای الهی تباه نشود. یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تُحَرِّمُوا طَیِّباتِ ما أَحَلَّ اللَّهُ لَکُمْ وَ لا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ الْمُعْتَدِینَ (مائده87)
الا مؤمنان آن غذاهاى پاک که باشد حلال و نکو روى خاک
مبادا نمایید بر خود حرام نجویید بیزارى از آن طعام
تعدى مرانید در حق خویش نگیرید راه ستم نیز پیش
محبت نورزد خدا نیز هم بر آنها که ورزند هردم ستم
خدا در آیه اخیر میفرماید که از حلالها استفاده کنید؛ ولی نه به گونهای که از حد بگذرانید. در آموزههای رفتاری اسلام در همه حوزهها، اصل میانهروی و اعتدال، یک اصل اساسی بنیادین است. اسلام در حوزه مسائل اقتصادی مانند دیگر حوزههای عمل و رفتار، بر اعتدال بویژه در مصرف تاکید میکند. .
2- اعتدال در انفاق: خداوند به صراحت از اعتدال در انفاق سخن به میان آورده و حتی به پیامبرش فرمان میدهد که نباید دستخوش احساسات و عواطف انسانی قرار گیرد و بیرون از دایره اعتدال انفاق کند. پس نه آن اندازه انفاق کند که خود در تامین زندگی خود بماند و نه آن که بخل ورزد و چیزی را به دیگری انفاق نکند.
و به دور از هرگونه افراطی چون تبذیر و ریخت و پاش و اسراف، یا تقتیر، بخل، خساست و مانند آن باشد. وَ لا تَجْعَلْ یَدَکَ مَغْلُولَةً إِلى عُنُقِکَ وَ لا تَبْسُطْها کُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُوماً مَحْسُوراً اسراء29 و (فرقان،63 و 67 و 75؛ بقره219)
نه هرگز چنان دست خود بسته دار که مانند از بخششت برکنار
نه بسیار مى باش گسترده بال که بسیار بخشى به مردم ز مال
اگر خودنمایى یکى زین دو کار به حسرت نشینى سرانجام، زار
3- اعتدال در مصرف: چنانکه گذشت اسلام بر قناعت و زهد و مانند آن تاکید میکند که معنای آن اعتدال در مصرف است. این اعتدال در مصرف میبایست به گونهای باشد که حق و حقوق اعضا و جوارح به خوبی ادا شود و ظلمی به هیچ یک از قوا و اعضا نشود. پس تغذیه سالم و طیب و پاک و حلال همه آنها از وظایف یک مسلمان است. همانگونه که از نظر اسلام ریخت و پاش و تبذیر وَ آتِ ذَا الْقُرْبى حَقَّهُ وَ الْمِسْکِینَ وَ ابْنَ السَّبِیلِ وَ لا تُبَذِّرْ تَبْذِیراً (اسراء26)
ادا کن حقوق همه قوم و خویش هرآن کس که دارى تو نزدیک خویش
ز مسکین بکن دستگیرى تو چند بده حق ابن السبیل نژند
از اسراف و تبذیر پرهیز کن بِکن ریشه آن خود از بیخ و بن
یا زیادهروی در مصرف و اسراف حرام است قُلْ أَمَرَ رَبِّی بِالْقِسْطِ وَ أَقِیمُوا وُجُوهَکُمْ عِنْدَ کُلِّ مَسْجِدٍ وَ ادْعُوهُ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ کَما بَدَأَکُمْ تَعُودُونَ اعراف29
بگوى اى پیمبر که یزدان راد شما را کند امر بر عدل و داد
چو خواهید رو بر عبادت برید فقط روى بر سوى او آورید
به اخلاص خوانید یکتا خدا نورزید نیرنگ و روى و ریا
همان سان که یزدان به روز نخست بفرمودتان خلق، کردى درست
همین گونه هم باز، فرجام کار نمایید رجعت به پروردگار
همچنین عدم تامین نیازهای هریک از اعضا و تغذیه نامناسب حرام است. وَ الَّذِینَ إِذا أَنْفَقُوا لَمْ یُسْرِفُوا وَ لَمْ یَقْتُرُوا وَ کانَ بَیْنَ ذلِکَ قَواماً (فرقان 67)
چنین مردمان وقت انفاق مال بپویند بر شیوۀ اعتدال
نورزند اسراف در این طریق نه در خست و بخل هردم غریق
امام حسن مجتبی(علیه السلام) در رابطه با تلاش اقتصادی و حدومرز آن فرمود: «در طلب (روزی) چنان مکوش که کوشش بر تو چیره گردد (و همه وقت و توانت را بگیرد)، و بر تقدیر اعتماد نکن، مانند اعتماد کسی که (کارها را) وانهاده است، زیرا که طلب روزی بیشتر سنت و اعتدال در کسب عفت است، وعفت ورزی هیچ روزیای را از بین نمیبرد، و آزمندی و حرص زدن، هیچ زیادتی را جذب نمیکند، زیرا که روزی تقسیم شده است، و حرص ورزی موجب درافتادن در گناهان است (بحارالانوار، ج 78، ص 106 2- همان، ج 103، ص 33)
در همین رابطه امام صادق(علیه السلام) می فرماید: باید کسب تو برای تامین زندگی، از حد آدمهای کم کار بگذرد، و به اندازه اشخاص حریص دنیادوست و دل به دنیا داده نیز نرسد، پس خود را در کسب و کار، در حد انسانی با انصاف و آبرودار نگاه دار، و از اشخاص سست و ناتوان بالاتر بیاور، و به کسب آنچه برای انسان مورد نیاز است بپرداز.
اصول و قواعد اعتدال در مسائل اجتماعی و سیاسی و قضائی
در رفتارهای اجتماعی نیز اسلام بر اعتدال تاکید ویژهای دارد. همه قواعد و اصول اسلامی که در قالب احکام کلی و جزئی بیان شده براساس آن است که انسانی معتدل پرورانده و جامعه و امت وسط و میانهرو شکل گیرد که در چارچوب حق به دور از هرگونه افراط و تفریطی زندگی میکند.
1- اصالت صحت، اصل حاکم اعتدالگرایی: در اسلام قواعد کلی مطرح است تا زندگی امت اسلام بر مدار اعتدال سامان یابد. این قواعد البته اختصاص به حوزه عمل سیاسی و اجتماعی ندارد، بلکه شامل حوزههای دیگر از جمله اقتصاد نیز میشود. به عنوان نمونه اصل اصالت صحت میگوید که عمل دیگران را بر درستی و راستی حمل کنیم. پس اگر مالی را در دست شخصی دیدیم اصل آن است که مال اوست. اگر معاملهای انجام شد اصل آن است که بر مدار سلامت و عقلانیت و عرفیات صورت گرفته و صحیح است. اگر زن و مردی را با هم دیدیم اصل این است که نوعی حرمت میان آنان از قبیل زناشویی و حسب و نسب وجود دارد و رابطه آن دو بیرون از مدار عقل و شرع و عرف نیست. این اصل به ما کمک میکند تا به دور از هرگونه افراط و تفریط زندگی دیگران را تفسیر عقلانی، شرعی و عرفی کنیم.
2. اصالت برائت: یکی دیگر از اصول اجتماعی اسلام قاعده و یا اصل برائت است. به این معنا که دیگران از هرگونه اتهام و پلیدی و زشتی مبرا و منزه هستند مگر آنکه دلایل و شواهد محکمهپسندی باشد و اتهام ثابت شده باشد. این اصل به ما کمک میکند که همواره بر اساس اعتدال رفتار کنیم و درباره دیگران اتهام نزنیم و تا چیزی ثابت نشده آنها را به امری متهم نکنیم.
اینگونه است که فارغ از هرگونه افراط و تفریط میتوان درباره دیگران قضاوتی به دور از بدگمانی داشت و با آنان زندگی مسالمتآمیز داشت.
3. اصل احراز صلاحیت: اگر در تعامل با مردم عادی جامعه لازم است که اصل برائت اجرا شود، اما برای مسایل مهم باید اصل را احراز صلاحیت قرار داد. مثلا اگر بخواهیم به کسی مسئولیت اقتصادی بدهیم و مال را در اختیار او بگذاریم باید او را امتحان کرده و بیازماییم که آیا صلاحیت مسئولیت را دارد یا نه؟ اگر کسی در اختیار ماست که باید آموزش ببیند باید این آموزشها داده شود تا انس به کار بگیرد و صلاحیت پیدا کند. پس باید صلاحیت برای مسئولیتهای اجتماعی در حوزه عمل اقتصادی یا سیاسی و نظامی احراز شود سپس مسئولیت به او واگذار گردد. این رویه عین رویه عقل است که حکم به اعتدال در قالب احتیاط میکند. هر مسئولیتی صلاحیتهای خاص خود را دارد که باید احراز شود. قالَتْ إِحْداهُما یا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ إِنَّ خَیْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِیُّ الْأَمِینُ
بگفتا از آن دختران یک نفر قصص26 که این مرد را کن اجیر اى پدر
امین و تواناست باشد رشید ببایست او را به خدمت گزید
در حوزه عمل سیاسی و روابط بیرونی و بینالمللی، نمیتوان به کافران اعتماد کرد؛ زیرا آنان صلاحیت ارتباطی را ندارند که بتوان بر آن تکیه کرد و روابط دوستانه بیش از تعاملات اقتصادی و مانند آن داشت. اِن یَثْقَفُوکُمْ یَکُونُوا لَکُمْ أَعْداءً وَ یَبْسُطُوا إِلَیْکُمْ أَیْدِیَهُمْ وَ أَلْسِنَتَهُمْ بِالسُّوءِ وَ وَدُّوا لَوْ تَکْفُرُونَ ممتحنه1و2
اگر کافران به یکتا خدا مسلط بگردند خود بر شما
همان دشمنانِ قدیمند و بس ترحم نورزند بر هیچ کس
بکرده عداوت به حد توان به دست و عمل با کلام و زبان
به دل دوست دارند کافر شوید دگرباره بر راه کفران روید
4. قاعده عسر و حرج: این قاعده نیز گواه دیگری بر اعتدالگرایی در همه اصول و احکام اسلامی است؛ زیرا هرگونه عاملی که انسان را در عسر و حرج قرار دهد و زندگی را بر او سخت کند، سلب شده است. پس انسان مسلمان در اعتدال به دور از هرگونه افراط و تفریطی میتواند به قوانین اسلام عمل کند. وَ جاهِدُوا فِی اللَّهِ حَقَّ جِهادِهِ هُوَ اجْتَباکُمْ وَ ما جَعَلَ عَلَیْکُمْ فِی الدِّینِ مِنْ حَرَجٍ حج78
سزد کرد با نفس بدخو جدال وز آن سوى با دشمنان هم قتال
ز اسلام گشتید بس سرفراز شما را در لطف گردید باز
به تکلیف هرگز براى شما نه رنج و نه زحمت نهاده خدا
و اگر شرایط برای شخصی سخت شد میتواند آن وظیفه را ترک کند. مقصود از قاعده «نفی عسر و حرج» این که خداوند احکامی که موجب مشقت و سختی میشود، در دین قرار نداده. ... فَمَنْ شَهِدَ مِنْکُمُ الشَّهْرَ فَلْیَصُمْهُ وَ مَنْ کَانَ مَرِیضًا أَوْ عَلَى سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ أَیَّامٍ أُخَرَ ... (بقره 185)
هرکه یابد ز فیض این مه بهر بایدش حکم روزه در این شهر
و آنکه باشد مریض یا به سفر صوم او هست روزهاى دگر
به تو خواهد خدا سهولت و یسر حق نخواهد به تو صعوبت و عسر
5. قاعده لا ضرر: این نیز یک قاعده است که برای ایجاد اعتدال در سبب زندگی بیان شده. این قاعده در همه حوزهها میتواند اعتدال را موجب شود؛ چرا که هر عمل فردی یا اجتماعی، عبادی یا غیرعبادی اگر موجب ضرر باشد در اسلام وضع نشده است، این نیز ناظر به اعتدالگرایی است. پس هر نقصانی در مال، آبرو، جان و یا در یکی از شئون وجودی انسان از طریق رفتاری به وجود آید، به حکم این قاعده لازم نیست که انسان آن را انجام دهد .... إِذا تَدایَنْتُمْ بِدَیْنٍ إِلى أَجَلٍ مُسَمًّى فَاکْتُبُوهُ وَ لْیَکْتُبْ بَیْنَکُمْ کاتِبٌ بِالْعَدْلِ وَ لا یَأْبَ کاتِبٌ أَنْ یَکْتُبَ کَما عَلَّمَهُ اللَّهُ فَلْیَکْتُبْ وَ لْیُمْلِلِ الَّذِی عَلَیْهِ الْحَقُّ وَ لْیَتَّقِ اللَّهَ .... (بقره282)
پس اى مؤمنان چون کسى از عباد به وقتى معین به کس وام داد
بباید که متن فروش و قرار نویسد نویسنده اى راستکار
نباید کند از نوشتن ابا که آموخت او را نوشتن خدا
چو آنها نوشتند متن قرار به امضاء کشاند سند، قرض دار
بباید بترسد ز یزدان خویش نگیرد همى راه نیرنگ پیش
6. اعتدال در اوقات روزانه زندگی : یک بعدی و نامتعادل حرکت کردن در زندگی هیچگاه انسان را به سر منزل مقصود نرساند، بدین لحاظ امام کاظم(علیه السلام) در زمینه ایجاد تعادل و توازن در زندگی: اوقات خود را به چهار بخش تقسیم :
1- بخشی برای عبادت و مناجات با خدا.
2- بخشی برای امور زندگی و تامین معاش.
3- بخشی برای رفت و آمد با برادران و اشخاص مورد اعتماد، که عیبهای شما را به شما بگویند، و در باطن دوست شما باشند.
4- بخشی برای پرداختن به لذتهایی که حرام نباشد. و به سبب این بخش (پرداختن به استراحت و درک لذت) است، که برای انجام کارهای سه بخش دیگر، آماده میشوید و توان پیدا میکنید. (بحارالانوار، ج 78)
بخش پنجم مرز اعتدال و جریان معتدل
برای پیدا کردن مرز اعتدال، ابتدا باید دو جریان افراطی و تفریطی را شناخت. نمونه بارز آن در بحث تحریفات عاشورا دیده میشود. برای رسیدن به راه اعتدال پرهیز از تحجر و جمود است، که در مجموع به عنوان دو بیماری خطرناک فراروی انسان قرار دارد. اگر ما نتوانستهایم از راه ائمهاطهار(علیهم السلام) درست پیروی کنیم و از راه اعتدال باز ماندیم، یا به سوی جهالت رفتهایم یا به سوی جمود (اسلام و مقتضیات زمان، ج1، ص184) .
جریان خوارج به عنوان اولین جریان جمودآمیزی که در تاریخ اسلام پیدا شد، جریان اخباریگری به عنوان جمود و از اجتهاد به عنوان اعتدال. ما امروز باید وظیفه خودمان را در میان جمودها و جهالتها بهدست آوریم.
یعنی از جهت اینکه مسلمان هستیم، از نظر مقتضیات زمان نه باید جاهل و مفرط و تندرو باشیم و نه باید جامد و متقشر باشیم. باید معقول بود. اعتدال هم در فرد و هم در جامعه لازم است. اجماع در حد خودش حالت اعتدالی دارد که اگر انحرافی از این اعتدال پدید آید سقوط خواهد کرد. جامعه مانند بدن احتیاج به اعتدال دارد. .
خطر افراط و تفریط : دو بیماری خطرناک همواره آدمی را در این زمینه تهدید میکند: بیماری جمود و بیماری جهالت. نتیجه بیماری اول، توقف و سکون، باز ماندن از پیشروی و توسعه است و نتیجه بیماری دوم، سقوط و انحراف است. فرد متحجر و جامد از هرچه نو است متنفر است و جز با کهنه، خو نمیگیرد،
و جاهل هر پدیده نوظهوری را با نام مقتضیات زمان به نام تجدد و ترقی موجه میشمارد. جامد هر تازهای را فساد و انحراف میخواند و جاهل، همه را یکجا به حساب تمدن و توسعه علم و دانش میگذارد. جامد میان هسته و پوسته است، بین وسیله و هدف فرق نمیگذارد.
از نظر او قرآن نازل شده است برای اینکه جریان زمان را متوقف کند و اوضاع جهان را به همانجایی که هست میخکوب نماید. این دو بیماری را باید به عنوان دو هشدار اساسی در نظر داشت که نمیگذارد اسلام ناب، خوب عرضه شود و همواره باید در مراحل مختلف زندگی، برای از میان برداشتن این دو مانع از سر راه ترقی و پیشرفت اسلام ناب کوشش کرد.
از جمله خاصیتهای بشر، افراط و تفریط است و پرهیز از افراط و تفریط و گرایش به اعتدال در هر کاری خالی از دشواری نیست. گویی همیشه راه اعتدال یک خط باریک است که اندکی بیتوجهی موجب خروج از آن است.
بخش ششم اهمیت رعایت اعتدال و میانه روی
ضرورت اعتدال نظام عالم براساس هندسه ای دقیق پی ریزی گشته است.
همه پدیده های عالم از بزرگترین کهکشان گرفته تا کوچکترین ذرات اتم، از قانون عادلانه خلقت که حقیقت نامیده می شود، پیروی می کنند، به تعبیر امام علی (علیه السلام) : ... بِالحَق قاَمَتِ السَّمواتُ وَ الارْضُ فیما بَیْنَ العِبادِ. آسمانها و زمین در میان بندگان، به حق برپا شده است.
آفریننده حکیم «عالم تکوین» فرمانده توانای «عالم تشریع» نیز هست وَ هُوَ الَّذِی فِی السَّماءِ إِلهٌ وَ فِی الْأَرْضِ إِلهٌ وَ هُوَ الْحَکِیمُ الْعَلِیمُ زخرف 84
بلى ذات یکتا از آن کبریاست که اندر زمین و آسمانها خداست
حکیم است در خلقتش کردگار به هر چیز داناست پروردگار
آفرینش انسان نیز از چنین قانونی پیروی می کند و هرگز نارسایی و نوسان در اصل خلقت او وجود ندارد از او نیز خواسته شده که هماهنگ با عالم آفرینش در صراط مستقیم عدال و اعتدال گام نهد و هیچ گاه به افراط و تفریط نگراید.
امیرمومنان علیه السلام می فرماید عَلیکَ بِالْقَصدِ فِی الاُموُرِ فَمَنْ عَدَلَ عَنِ الْقَصدِ جارَ وَ مَنْ اَخَذَ بِهِ عَدَلَ بر تو باد به میانه روی در کارها؛ هر کس از میانه روی روی گرداند، ستم می کند و هر کس به آن چنگ زند، عدالت ورزد.
نمونه های کاربردی اصل اعتدال، باید به شکل کلی و فراگیر بر سراسر زندگی فردی و اجتماعی انسان حاکم باشد و همیشه و همه جا افکار، کردار و گفتار او را در برگیرد. در این جا سه محور یاد شده را توضیح می دهیم. .
الف- افکار منشأ همه تصمیمات آدمی، فکر و اندیشه اوست؛ اگر فکر معتدل و مستقیم باشد، رفتار فرد راه اعتدال می پوید و اگر اندیشه به بیماری عدم اعتدال گرفتار شود، اعمال انسان نیز به آفت افراط و تفریط دچار می شود. امیرمومنان (علیه السلام) نقش کلی و حیاتی اندیشه را چنین بیان می کند: مَنْ فَکَّرَ قَبْلَ الْعَمَلِ کَثُرَ صَوابُهُ هر کس پیش از اقدام اندیشه کند، درستی عملش افزون می گردد. و در سخنی نغز و حکیمانه، به سنجش راستگرایی و چپگرایی با اعتدال اندیشه پرداخته، می فرماید: اَلیَمینُ وَ الشِّمالُ مَضَلَّةٌ وَ الطَّریقُ الوُسطی هِیَ الجادَّة؛ راست روی و چپ روی، گمراهی است و راه میانه، جاده زندگی است.
این راه میانه، همان تفکر ناب توحیدی است که در میان کلافهای سردرگم، اندیشه های خرافی کفر، شرک، دوگانه پرستی، تثلیث رهبانیت، جبر و تفویض، تناسخ، تجسم، مادیگری، گزافه پرستی و... با عنوان «صراط مستقیم» خودنمایی می کند و همه موحدان حق جو را در خویش جای می دهد و به سر منزل مقصود (یعنی قرب الهی) می رساند. .
تندروهای افراطی، به کلی منکر آفریدگار جهان و نظم و حکمت حاکم بر آن می شوند، حتی واقعیت های محسوس را منکر می شوند و به تعبیر قرآن : وَ إِذا قیلَ لَهُمْ ما ذا أَنْزَلَ رَبُّکُمْ قالُوا أَساطیرُ الْأَوَّلینَ (نحل24)
از آنها چو پرسند یکتا خدا چه آیت فرستاد بهر شما
بگویند آنچه شدستى بیان بود داستانها ز پیشینیان
ولی همین پرسش اگر از صاحبان اندیشه معتدل و مستقیم پرسیده شود، چنین پاسخ می دهند وَ قِیلَ لِلَّذِینَ اتَّقَوْا مٰاذٰا أَنْزَلَ رَبُّکُمْ قٰالُوا خَیْراً لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا فِی هٰذِهِ الدُّنْیٰا حَسَنَةٌ وَ لَدٰارُ الْآخِرَةِ خَیْرٌ وَ لَنِعْمَ دٰارُ الْمُتَّقِینَ نحل30
چو پرسیده گردد که یکتا خدا چه آیاتى آورد بهر شما
بگویند اندر کتاب مجید به ما نیک آیاتى از او رسید
کسانى که کردند کار نکو که بودند خوش سیرت و نیک خو
به دنیا بیابند نیکى سزا به دار البقا نیز نیکو سرا
مجلل بود خانۀ متقین چه نیکو سرائیست بر اهل دین
تفریط گرایان کندرو نیز هر موجود ناتوان و ناقصی را به خدایی می گیرند و از کهکشان گرفته تا سنگ و چوب را می پرستند و افراد بی سروپا را برابر با خدا فرمان می برند و تا آنجا پیش می روند که مانند یهودیان نابکار معتقد می شوند که خدا در صحنه آفرینش بیکاره و دست بسته در گوشه ای نشسته ناظر کارکرد دیگران در ملک خویش است قالَتِ الْیَهُودُ یَدُاللَّهِ مَغْلُولَه غُلَّتْ أَیْدِیهِمْ وَ لُعِنُوا بِما قالُوا بَلْ یَداهُ مَبْسُوطَتانِ (مائده 64)
یهودان بگفتند دست خدا شده بسته اینک به دور قضا
دروغست این قول و گفتار خام دروغ است این صحبت و این کلام
بلى دست آنهاست بسته ز کار به لعن خداوند گشته دچار
امام صادق (علیه السلام) در تفسیر این آیه فرمود: یهود گفتند: خداوند ( با آفرینش نخستین) دست از آفرینش کشید و فزونی و کاستی ایجاد نمی کند ولی خداوند با این آیه اظهارات آنان را تکذیب کرد. (البرهان، ج1، ص .286) جمله نغز و گرانمایه لا جَبرَ وَ لا تَفویضَ بَل اَمرُ بَینَ اَمرین ( بحارالانوار، ج 4، ص .197) نیز نشان دهنده تفکر اصولی و مستقیم اعتدال در فرهنگ اسلام اصیل و ناب است.
ب- کردار رفتار عادلانه، نتیجه اندیشه معتدل است و مؤمنان با تصحیح افکار و عقاید خویش، به تعدیل کردار خود می پردازند و در هیچ کاری به افراط و تفریط نمی گرایند. رهنمود کلی قرآن مجید در این مورد چنین است: وَ لَا تُطِیعُوا أَمْرَ الْمُسْرِفِینَ 151 الَّذِینَ یُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ وَ لَا یُصْلِحُونَ 152شعراء
اطاعت نسازید زین رهبران که هستند اسرافکار این سران
نمایند روى زمین بس فساد نه دنبال صلحند هرگز نه داد
امیر مؤمنان علی (علیه السلام) نیز در این باره می فرماید: وَ لْیَکُنْ أَحَبَّ الاْمُورِ إِلَیْکَ أَوْسَطُهَا فِی الْحَقِّ وَ أَعَمُّهَا فِی الْعَدْلِ ... باید دوست داشتنی ترین کارها نزد تو، میانه ترین آنها در حق و گسترده ترین آنها در عدالت باشد.
آیات و روایات و احکام و مقررات اسلامی نیز به طور گسترده و پیگیر درصدد تنظیم همه امور فردی و اجتماعی مسلمانان بر محور حق و اعتدال و پیشگیری از نامیزانی و افراط و تفریط اند گاه نیز به خاطر اهمیت موضوع با شاخص بودن آن به تعیین مصداق می پردازد : .
1- خواب و خوراک: خرد آدمی حکم می کند که هر موجود زنده ای باید به اندازه نیاز خویش از منابع غذایی بهره ببرد و در عین حال هرگونه افراط و تفریط در خورد و خوراک، زیان آور و نامعقول است.
قرآن مجید در این زمینه می فرماید: یٰا بَنِی آدَمَ خُذُوا زِینَتَکُمْ عِنْدَ کُلِّ مَسْجِدٍ وَ کُلُوا وَ اشْرَبُوا وَ لاٰ تُسْرِفُوا إِنَّهُ لاٰ یُحِبُّ الْمُسْرِفِینَ (اعراف 31)
بنى آدمى چون عبادت کنید همه زیورآلات را برکنید
ز دریاى الطاف پروردگار خورید و بنوشید در روزگار
نورزید اسراف اما در آن که نَبْوَد خدا دوست با مسرفان
خوردن و آشامیدن بیش از گنجایش، سبب ویرانی جسم و روح آدمی می شود. امام صادق (علیه السلام) درباره پرخوری می فرماید لَیسَ شَیْءٌ اَضَرَّ عَلی قَلْبِ المُؤمِنِ مِنْ کَثْرَهِ الاکْلِ وَ هِیَ مُورِثَهٌ لِشَیْئَیْنِ قَسْوَهِ القَلْبِ وَ هَیْجانِ الشَّهوَهِ (مصباح الشریعه، باب .34)
برای قلب مؤمن، چیزی زیان بارتر از پرخوری نیست، چنین کاری سبب سنگدلی و تحریک شهوت می شود.این دو پدیده شوم سنگدلی و شهوترانی منشأ بسیاری از مفاسد فردی و اجتماعی می شود که به طور یقین قابل مهار و کنترل نیستند. همین طور خواب بیش از اندازه و یا کم خوابی مذموم و زیان آور است.
2- کار و عبادت: انسان، موجودی دوبعدی است و بایستی نیازمندی های جسمی و روحی خود را از راه های مشروع و معقول تأمین کند؛ هم به جسم و نیازهای مادی آن توجه کند و هم در پرورش روح و تهذیب آن بکوشد هم آخرت خود را مدنظر داشته باشد و هم دنیای خویش را ضایع نسازد.
برای تأمین نیازمندی های زندگی و مشارکت در رفع نیازهای اجتماعی باید به کار و تلاش بپردازد. و برای خودسازی و تأمین سعادت اخروی به دریافت معارف دینی و پرستش و نیایش با پروردگار همت گمارد.
قرآن مجید، در این باره می فرماید: وَ ابْتَغِ فِیمٰا آتٰاکَ اللّٰهُ الدّٰارَ الْآخِرَةَ وَ لاٰ تَنْسَ نَصِیبَکَ مِنَ الدُّنْیٰا وَ أَحْسِنْ کَمٰا أَحْسَنَ اللّٰهُ إِلَیْکَ وَ لاٰ تَبْغِ الْفَسٰادَ فِی الْأَرْضِ إِنَّ اللّٰهَ لاٰ یُحِبُّ الْمُفْسِدِینَ قصص77
از آنچه که یزدان بکردت عطا تو تحصیل کن اَجر دار البقا
ولى بهرۀ دنیوى هم ببر کنون جامۀ ظلم بر تن بدر
هرآنچه توانى نکویى نما همان سان که نیکى نمودت خدا
نخیزى تو روى زمین بر فساد خدا دوست با مفسدان خود مباد
مؤمنان واقعی، عمر خود را میان دنیا و آخرت تقسیم می کنند و برای هر یک به اندازه لازم وقت می گذارند، هم زندگی دنیایی خود را به شکلی ساده و آبرومند اداره می کنند و هم با عشق و علاقه، به عبادت و آمادگی برای سرای آخرت می پردازند و هیچ یک را فدای دیگری نمی کنند،
چنانکه امام کاظم علیه السلام فرمود: لَیسَ مِنّا مَن تَرَکَ دُنیاهُ لِدِینِه وَ دینَهُ لِدُنیاه (تحف العقول، ص 433) کسی که دنیایش را برای دینش و دینش را برای دنیایش ترک کند، از ما نیست.
3- مصرف و هزینه : مؤمن موظف است در حد توان و نیروی خویش به گردش چرخ اقتصادی جامعه مدد رساند و علاوه بر تأمین هزینه های زندگی در رونق و سازندگی میهن اسلامی سهیم شود.
در اسلام، راه های درآمد حلال و مجاز از راه های حرام و ممنوع مشخص شده و هر کس درآمد مشروعی به دست آورد، مالک آن می شود و مجاز است طبق نظر عقل و شرع آن را به مصرف برساند در این میان افراط و تفریط در مصرف و هزینه، امری نامعقول است.
سیاست اقتصادی فردی و اجتماعی مسلمانان باید براساس این آیه تنظیم گردد و در هر برنامه ای از خست و تنگ نظری از یک سو و تبذیر و زیاده روی از سوی دیگر، باید اجتناب کنند و با برنامه ریزی حساب شده، حد اعتدال و میانه را برگزینند که بطور قطع موفقتر خواهد بود.
بخش هفتم عقلانیت و اعتدال در اخلاق اجتماعی
اسلام در حوزه عمل و رفتار اجتماعی بر دو عنصر عقلانیت و اعتدال تکیه میکند، هر چند که در حوزه معرفت و احسان و ایثارگری فراتر از اعتدال تجویزاتی دارد، ولی مبنای رفتارها به ویژه رفتار اجتماعی میبایست عقلانیت و اعتدال باشد.
جایگاه عقل و اعتدال در رفتار اجتماعی از نظر قرآن عقل به معنای قوه فهم و ادراک و کاشف حقایق و تشخیصدهنده حق و باطل، خوب و بد، پاکی و ناپاکی تعریفی که آموزههای وحیانی اسلام از عقل به دست میآید.
چگونه شما مردم را به نیکوکاری دستور میدهید و خود را فراموش میکنید و حال آنکه کتاب خدا را میخوانید، چرا اندیشه نمیکنید؟ اَ تَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَ تَنْسَوْنَ أَنْفُسَکُمْ وَ أَنْتُمْ تَتْلُونَ الْکِتابَ أَ فَلا تَعْقِلُونَ (بقره44) و (مائده100).
شمائى که دائم به خلق خدا سفارش نمائید کار سزا
چه گشتست امروز اى قوم دون که از یاد بردید خود را کنون
بخوانید اینک، کتاب خدا کتابى که نازل شد از کبریا
و لیکن در آیات یکتا اله تعقل نورزید خود هیچگاه
بنابراین در اهمیت و ارزش عقل همین بس که انسانیت انسان به آن است و انسان برای رسیدن به هر کمالی از آن بهرهمند میشود، زیرا اگر عقل نبود انسان توانایی شناخت حقایق و قدرت تشخیص حق و باطل را نداشت و در انتخاب مسیر کمالی و رشدی دچار خطا و اشتباه میشد و نمیتوانست خوب و بد را بشناسد و از پاکی و ناپاکی و نیز زیبایی و زشتی آگاه شود. انسان از دارایی عظیمی چون عقل میبایست بهره برد نه آن که آن را بیاستفاده بگذارد و بیهوده رها سازد.
خداوند در هیچ یک از آیات قرآنی، عقل را به شکل اسمی به کار نبرده و همه جا آن را در قالب فعلی چون فعل ماضی و مضارع مانند «یعقل»، «عقلوا»، «یعقلون» و «تعقلون» به کار گرفته است، زیرا آن چه ارزشی است همان به کارگیری و استفاده از عقل یعنی تعقل و خردورزی است. نتیجه این خواهد بود که عقل انسانی نظام هستی را بر عدالت یافته است و از انسان میخواهد تا خود را با این نظام احسن سازگار و موافق سازد.
پس به طور طبیعی انسان به حکم عقل و خرد میبایست موجودی معتدل نیز باشد؛ زیرا اعتدال به معنای رعایت تناسب و موازنه و استوا به گونهای است که نتیجه طبیعی آن اجتناب از افراط و تفریط، دست یابی به قوامیت و استقامت است. از همینروست که آموزههای قرآنی که خود دارای اعتدال است قَیِّماً لِیُنْذِرَ بَأْساً شَدِیداً (کهف 2) زیرا قیم به معنای معتدل و مستقیم و مستوی است که در آن تناقض نیست. (مجمعالبیان)
در چارچوب نظام احسن هستی که آن نیز بر اعتدال است (حجر19) بر آن است تا انسانی که خداوند او را معتدل آفریده الَّذِی خَلَقَکَ فَسَوَّاکَ فَعَدَلَکَ (انفطار 7) و (کهف37؛ حجر28 و 29؛ سجده9)
خدائى که از هیچ دادت وجود چنینت بیاراست زیبا نمود
در همان نظام احسن زندگی خود را سامان داده و به کمال برسد. اسلام به عنوان کتاب راهنمای الهی برای بشر بر آن است تا انسان دارای اراده و اختیار و انتخاب و آزادی را به مسیر دعوت کند که همان صراطمستقیم عدالت در هستی است تا انسان به آزادی و اختیار خود، کمال را که در قالب عدل تحقق مییابد بهدست آورد.
اسلام به عنوان دینی که برای تعلیم و تزکیه وَ یُزَکِّیکُمْ وَ یُعَلِّمُکُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ (بقره151) یعنی آموزش حقایق هستی و تربیت انسان در چارچوب عدل و اعتدال از سوی خداوند نازل شده بر آن است. تا همانند عقل، انسانی را بر عدالت و اعتدال تربیت کند. وَ أَنْ أَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفاً وَ لا تَکُونَنَّ مِنَ الْمُشْرِکِینَ (یونس105)
خداوند من را نموده خطاب کنم روى خود را به اسلام ناب
مرا امر کردست مى کن تلاش بر آیین افراد مشرک مباش
پیامبر(صلی الله علیه و آله) در بیان این معنا فلسفه بعثت خود را اتمام مکارم اخلاقی در بشر میداند که بیگمان فضیلت عقلانی عدالت و اعتدال در اوج این مکارم اخلاقی قرار میگیرد.
عدالت در روابط اجتماعی از نصوص قرآنی در اینباره میتوان این نکته را برداشت کرد که خدا خود در همه مواضع عادل است و به عدالت نیز در همه موضوعات و جوانب آن امر کرده. در روابط اجتماعی نیز این اصل براساس نگاه دینی باید در جامعه وجود داشته باشد در روایات و سیره ائمه طاهرین(علیهم السلام) نیز این نگاه به طریق و با راهکار عینی آن توصیه و ترویج شده است اِعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوى ... (مائده 8)
عدالت بورزید کز هر عمل به تقواست نزدیکتر در عمل
پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله): ای علی! آن چه برای خود نمیپسندی برای دیگران مپسند و آن چه برای خود دوست داری برای برادر و دوست خود دوست بدار؛ تا به عدالت رفتار کرده باشی... و ساکنان آسمانها تو را دوست داشته باشند، و دلهای ساکنان زمین جای محبت تو باشد (الحیاه ج9 ص791، تحفالعقول، ص14).
توجه به نکته در روایت فوق بسیار مهم و راهگشاست به این معنا که بهطور طبیعی اگر انسان معیار رفتار خود را طوری تنظیم کند که همان گونه که دوست دارد با او رفتار شود با دیگران رفتار کند به طرز گستردهای اعمال و رفتار اجتماعی انسان تغییر خواهد کرد.
مثلاً همان گونه که دوست دارد ظلم نبیند پس خود نباید ظلم بکند یا همان گونه که از تحقیر خود توسط دیگران تبری میجوید دیگران را نیز نباید تحقیر بکند و...
در روایتی از امام صادق(علیه السلام) : برادران و دوستان در میان خود به سه چیز نیاز دارند؛ اگر آنها را به کار بستند (برادری پایدار خواهد بود) وگرنه از یکدیگر جدا خواهند شد و نسبت به هم کینه خواهند ورزید، (تحفالعقول 238)
1- در حق هم انصاف دادن 2- باهم مهربان بودن 3- ریشه حسادت را کندن
همچنین در روایت دیگری از امام سجاد(علیه السلام) : ای محمدبن مسلم! مسلمانان را هم چون خانواده خود بدان، یعنی: بزرگشان را پدر خود فرض کن و کوچکشان را فرزند خود و همسال خود را برادر!
(در این صورت) آیا به کدام یک از اینان دوستداری ستم کنی؟ و کدام یک را دوست داری طرف دعوا قرار دهی؟ و کدامیک را دوست داری راز نهانش را آشکار سازی. .
می شود نتیجه گرفت که از خود انگاشتن دیگران در جامعه، اصلی اساسی و رکنی بنیادین در روابط اجتماعی از نگاه اسلام است که هم از لحاظ روانی باعث پیوند روحی و محبتی بین اعضا و افراد جامعه خواهد شد و هم از لحاظ اجتماعی.
بخش هشتم شاخصها و نمونههای عقلانیت و اعتدالگرایی
1. عقلانیت و اعتدال در مسایل اقتصادی: خداوند بارها در آیات قرآنی به اشکال گوناگون از مردم خواسته تا در رفتار اقتصادی میانهروی و اعتدال را مراعات کنند که حکم عقل نیز است. این که اقتصاد را به این نام نامیدهاند خود گواه صادقی است که میان دخل و خرج باید توازن و اعتدال و تناسب باشد؛ زیرا قصد و اقتصاد به معنای میانهروی و وسطیت است. این اعتدال و اقتصاد میبایست در حوزه مصرف و انفاق به شدت مراعات شود؛ زیرا اگر این گونه عمل نشود، به رشد اقتصادی جامعه ضربه وارد میشود و جامعه دچار بحران خواهد شد. (آیه 219 بقره، 29 اسراء و آیات 63 و 67 فرقان و 87 مائده) که قبلا اشاره شده.
2- عقلانیت اعتدالی در رفتار اجتماعی و عمل سیاسی: همچنین در حوزه رفتارهای اجتماعی، مشی معتدلانه در گفتارو رفتار مورد تاکید است و از مردمان خواسته شده که به دور از هرگونه رفتارهای تند و سریع، تفاخرآمیز، تکبرآمیز، ذلتآور و نیز سخنان بلند چون فریادهای خران پرهیز کنند. (لقمان13 و 19) قبلا بیان شد.
3- عقلانیت اعتدالی در دعوت و تبلیغ: در مسایل تبلیغی نیز میبایست هماره بر اصول اساسی عدالت و اعتدال حرکت کرد که حکم عقل و شرع است. و اگر آنها را به راه هدایت خوانید نخواهند شنید یعنی بتان چون گوش و بتپرستان چون هوش ندارند دعوت اسلام را نپذیرند. وَ إِنْ تَدْعُوهُمْ إِلَى الْهُدى لا یَسْمَعُوا وَ تَراهُمْ یَنْظُرُونَ إِلَیْکَ وَ هُمْ لا یُبْصِرُونَ اعراف198
چو خوانیدشان بر صراط نکو نخواهند بشنید آن گفتگو
ببینى که آنان ترا بنگرند ولى هیچ بهره ز تو نابرند
(گویا به تو مىنگرند، ولى نگاهشان خالى از هرگونه شعور و دقّت است). خُذِ الْعَفْوَ وَ أْمُرْ بِالْعُرْفِ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْجاهِلِینَ (199)
تو اى مصطفى راه بخشش بگیر بکن امر بر کار نیک اى بصیر
از آن جاهلان روى خود را بتاب مینداز بیهوده خود را به تاب
از نظر آموزههای قرآنی، عرف عقلایی ملاک و معیاری است که میبایست مراعات کرد؛ زیرا چنین عرف و معروفی که عقلا آن را مراعات میکنند بیانگر حکم عقل است و منشأ عقلایی و عقلانی دارد و به عدالت نزدیکتر است. پس میبایست عرف عقلایی و معروف آنان را معیاری برای رفتار اجتماعی و اخلاقی خود قرار داد
فراتر از اعتدال در معرفت و احسان و ایثارگری در حوزه معرفتی و شناختی وسطیت و میانهروی معنایی ندارد؛ چنان که در حوزه عمل شخصی مرتبط با جامعه چون احسان و ایثار خروج از اعتدال یک فضیلت است؛ زیرا اگر گفته شد که در مقام عمل انسان میبایست اعتدال به معنای میانهروی، وسطیت، اجتناب از افراط و تفریط را داشته باشد، به این معنا نیست که در مقام معرفت و شناخت یا حتی در برخی از اعمال شخصی افراط نداشته باشیم، بلکه افزون خواهی در حوزه معرفتی و احسان و ایثار عین فضیلت و کمال است.
بیگمان مراعات همین آموزههای تعلیمی و تربیتی قرآن میتواند جامعهای عادلانه و متوسط را ایجاد کند که میزان و معیار درست یک جامعه مدنی انسانی به جهانیان باشد و آنان بتوانند از این نمونه عینی الگوبرداری کرده و جوامع مشابه و همانندی را در جای جای جغرافیای جهان ایجاد کنند؛ زیرا این گونه است که میتوان براساس مفاد آیه 25 سوره حدید به فلسفه بعثت توجه و اهتمام کرد
و موجبات گرایش تودههای مردم از هر زبان و ملت و قوم و نژاد و فرهنگ را به سوی عدالت و برپایی آن فراهم آورد و زمینهساز دولت جهانی عادلانه مهدوی (عجل الله تعالی فرجه) شد. لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکِتابَ وَ الْمِیزانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ
شاخصهای عقلانیت و اعتدال در اینکه آموزهها و تعالیم حیاتبخش اسلام برپایه عقل و منطق استوار است و روش و منش پیامبران، ائمه و اولیای خدا بر مبنای اعتدال و به دور از هرگونه افراط و تفریط بوده است شکی نیست.
محورهایی را که عمدتا از احادیث الهام گرفته شده :
1- روی مرز خود حرکت میکند. 2- عادلانه و بدور از هرگونه افراط و تفریط عمل میکند. 3- طبیبوار با مردم تعامل دارد. 4- قول و فعلش یکی است.
5- از تجربههای دیگران پند میگیرد. 6- دیگران را حقیر نمیشمرد. 7- غیبت نمیکند و تهمت نمیزند. 8-گفتاری اندک، جالب و مستدل دارد.
9- اعتماد به افکار خود (استبداد رای) ندارد، و متحجر نیست.
10- هرچیزی را در جای خودش قرار میدهد. 11- با هوای نفس خود مخالفت میکند. 12- غضب و خشم خود را مهار میکند. 13- قدرت انتخاب بد از بدتر و اهم و مهم را دارد. 14- عجب و خودپسندی در او راه ندارد.
15-خود سر نیست و مشورت میکند. 16- لجاجت و سرکشی نمیکند.
17- به عیوب خود بیشتر از عیوب دیگران میپردازد.
18- مدارا و خوش رفتاری و حسن سلوک دارد.
19- دیگران را استهزاء نمیکند. 20- اطاعت و بندگی خدا را میکند.
21- خود را جای دیگران در تصمیمگیریها قرار میدهد.
بخش نهم رابطه عادل و قادر بودن خداوند
چرا عدل یکی از اصول مذهب شیعه است؟ خداوند را باید عادل دانست زیرا ما باید دلائل و براهین عقلی خدائی را ثابت کنیم که هیچ گونه نیاز و نقص در او نیست و دانش او نیز بیپایان است و ضمناً همه کارها را از روی حکمت و برای غرضی انجام میدهد و محال است که او کاری برخلاف عدالت انجام دهد، آیات و روایات زیادی نیز این حقیقت را تأیید میکند
در جلد پنجم بحارالانوار روایات زیادی در این موضوع نقل شده است:
حضرت صادق (علیه السلام) میفرماید و اما العدل فان لاتنسب الی خالقک ما لامک علیه عدل این است که کارهایی را که خداوند با آن تو را ملامت و سرزنش نموده به او نسبت ندهی. و باز در صفحه 19 همین جلد ضمن روایت دیگری جور و ستم و بیهودگی و ظلم و تکلیف نمودن بندگان به اموری که قدرت آن را ندارند اشاره کرده است. آیا بین عدل و سایر صفات کمال خداوند چه فرقی هست که عدل جزء اصول مذهب شیعه شیعه قرار داده شده است؟
اولا محال است خداوند بندگان را بر کارهای زشت و معصیت مجبور کند و بعد آنها را بر همان کارها عقاب نماید.
ثانیاً شیعه عدل را به طور جدا از صفات دیگر خداوند جزء اصول مذهب قرار داد معنای این کار این است که شیعه میگوید که من خدا را عادل حقیقی و واقعی میدانم و مقیاس درستی نیز برای عدالت در دست دارم نه آنکه اسماً خدا را عادل بدانم و در ضمن همه گونه کارهای زشت و ناشایسته به او نسبت دهم (مانند اشاعره) خداوند بعد از رحلت پیامبرصلی الله علیه وآله مردم را به حال خود رها نکرد بلکه خداوند عادل حتماً برای آنها رهبری تعیین فرمود که آنها را در راه پیشرفت و تکامل راهنمایی کند و غیر اینها از حقایق دیگر که شیعه بر اساس اعتقاد به عدالت خداوند به آنها اعتقاد دارد.
نظر شیخ مفید : من مىگویم که خداى جلّ جلاله بر خلاف عدل توانا است، به همان گونه که بر عدل توانا است، ولى او ستم و ظلم و کار بد نمىکند.
شیخ مفید من مىگویم که خداى عزّ و جلّ عادل و کریم است. آفریدگان را براى عبادت خود آفریده و آنان را به اطاعت از خود فرمان داده و از نافرمانى منع کرده است. همه را مشمول راهنمایى خود قرار داده و به خواست خود نعمت به ایشان ارزانى داشته و در حقّشان نیکى کرده است. هیچ کس را به بیش از توانایى وى مکلّف نساخته، و جز به چیزى که توانایى بر انجام دادن آن دارد فرمان نداده است. در آنچه ساخته هیچ چیز بیهوده، و در آفرینش او هیچ چیز برون از اندازه نیست، و در فضل او هیچ ناشایستگى و زشتى وجود ندارد. از مشارکت با بندگانش در افعال به دور است، و از مجبور کردن آنان به کارهایى که مىکنند منزّه است.
هیچ کس را جز بر گناهى که مرتکب شده کیفر نمىدهد، و هیچ بندهاى را جز بر کار بدى که کرده سرزنش نمىکند لا یَظْلِمُ مِثْقالَ ذَرَّةٍ؛ وَ إِنْ تَک حَسَنَةً یُضاعِفْها وَ یُوتِ مِنْ لَدُنْهُ أَجْراً عَظِیماً [نساء40]
نراندست ظلمى یگانه اله نکردست بر کس ستم هیچگاه
چو کار نکو سر زند از عباد کند نیکى آن عمل را زیاد
هم از جانب خود یگانه خدا کند نیک مزدى بر آنها عطا
شیخ مفید، براى دور کردن شبهه بىعدالتى و ستمگرى از خدا، درباره این نکته تأکید مىکند که خدا مردمان را تنها براى گناهان و کارهاى بدى که انجام دادهاند مجازات مىکند. (اندیشه هاى کلامى شیخ مفید ص209)
بخش دهم شاخههای کلی عدل الهی
1- عدل تکوینی: خداوند به هر موجودی به اندازه توانایی و قابلیتهای وجودی آن توجه میکند، و هیچ شایستگی و ظرفیتی را نادیده نمیانگارد. به بیان دیگر، عدل عبارت است از رعایت استحقاقها در افاضه وجود و امتناع نکردن افاضه و رحمت به آنچه امکان وجود و کمال دارد.
2- عدل تشریعی: خداوند در وضع تکالیف و آنچه سعادت بشر در گرو آن است، اهمال نمیورزد علاوه بر آن انسان را بیش از توان و طاقتش مکلف نمیسازد. شریعت الهی به هر دو معنای یادشده عادلانه است.
3- عدل جزایی: خداوند جزای هر انسانی را متناسب با اعمال و افعال صورت گرفته توسط او در نظر میگیرد. اعطاء کل ذی حق حقه و هیچ انسانی را به سبب تکلیفی که به او ابلاغ نشده مجازات نمیکند.
در احادیث وارده در خصوص توبه چنین مطرح شده که برخی افراد گاه پس از یک عمر ارتکاب معصیت و گناه و غرق بودن در رذایل و خبائث به درگاه خداوند باز گشته، و طلب بخشش و استغفار میکنند، و آن گونه پاک و مطهر میگردند که کودک از مادر زاییده شده دارای قلبی پاک و بی آلایش است. حال سوال در اینجاست که آیا این اتفاق منافاتی با عدالت الهی ندارد؟ آیا افرادی که عمری را به طهارت نفس و تربیت روح خویش پرداخته و در این مسیر مرتکب اندک گناهان صغیره یا کبیره شدهاند با فردی که عمری را به گناه سپری کرده آیا عادلانه است که از حیث طهارت روح و پاکی پرونده اعمال به درجهای مساوی با هم نایل شوند؟ آیا بخشیدن گناه بیچارگان و درماندگان که از روی جهالت خلافی را مرتکب شدند، ظلم است؟ آری اگر خدا حق دیگران «حق الناس» را ببخشد و از ستم مردم به یکدیگر صرف نظر کند، خلاف عدل است...
و حال آنکه خدا از حق مردم نمیگذرد مگر خود صاحب حق بگذرد. ولی خدا از حق خود اگر بخواهد میگذرد. توبه ارکانی دارد که بدون آنها توبه حقیقی حاصل نمیشود، که رکن رکین آن ندامت و پشیمانی است از گناهان و دیگر عزم بر عدم بازگشت است که این دو از مقومات ذاتی و حقیقی توبه میباشند. انسان به مجرد آنکه بگوید توبه کردم از او پذیرفته نمیشود، بلکه انسان تائب آن است، که هر چه به ناحق از مردم برده باید به آنها رد کند، یا آنکه صاحب حق را راضی نماید، و هر چه از واجبات الهیه را ترک کرده نیز قضا کند حتی اگر از انجام تمام آنها ناتوان است، به مقدار امکان به جا آورد.
افراد پس از توبه و استغفار حقیقی و به واسطه حکم عقل و از باب تفضل و عنایت حضرت حق، گناهانشان بخشیده میشود اما این امر هیچگاه به معنای برابری اینگونه افراد با افراد طیب و طاهر نیست . چراکه فرد متقی به واسطه تقوای خویش و نیز عنایات حضرت حق به حسب میزان تقوای خود پلههای ترقی و صعود الی الله را طی نموده و به درجاتی بالاتر از انسانیت نایل گشته است و حال آنکه این امر در خصوص فرد توبه کننده صادق نمیباشد. طهارت و پاکی روح و نفس فرد متقی با توبه کنندگان از معاصی در یک درجه نمیباشد
چراکه فرد متقی اجازه بسته شدن نقش سیاه معصیت بر لوح دل خویش را نداده است اما فرد توبه کننده این اجازه را داده و لوح خویش را آلوده نموده است که هیچ گاه چنین نفس گنهکاری و او پس از توبه نصوح نیز به درجه و رتبه نفس متقی نمیرسد . در روایات نیز داریم که التّائبُ مِنَ الذَّنبِ کَمَن لا ذَنبَ لَهُ بدین معنا که فرد توبه کننده همانند فرد غیر گنهکار است و این همانندی به معنای مثلیت و مطابقت از نظر درجه و رتبه و مقام و نیز پاکی روح و صفای باطن نیست.
بخش یازدهم جایگاه مصلحت طلبی در حکومت امام علی علیهالسلام
ادیان بزرگ یکی از اهداف خود را برقراری عدل و داد معرفی میکنند؛ حکومت حضرت علی (علیه السلام) بعد از حکومت حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) تنها حکومتی است که نمونه کامل حکومت عدل الهی گردید؛ به خاطر اهمیتی که این مسئله در تاریخ اسلام و چه بسا تاریخ حکومتهای بزرگ دارد، لزوم عدالت در جوامع انسانی را بر اساس کلام گهربار آن حضرت، بویژه در نهج البلاغه مورد تبیین و بررسی قرار گیرد. .
مصادیق و معانی عدالت
1- برابری افراد: حضرت علی(علیه السلام) به منظور تاکید بر اثبات این عدالت جهانی که حاکی از برابری کامل بین افراد جامعه است، اشاره میکند که عموم انسان ها با هم برابرند؛ چرا که انسانیت و وجود آنها یکی هست و جز به عمل و سود رساندن به دیگران بر یکدیگر امتیازی ندارند. چنان که در نامه ای خطاب به محمد بن ابوبکر (حاکم مصر) فرمودند: همه را با یک چشم بنگر تا بزرگان جهت ظلم به دیگران در تو طمع نکنند و انسان های ضعیف از عدالت تو مایوس نگردند.
در قضیه عقیل، برادر حضرت علی(علیه السلام) که از روی فقر و نداری مطالبه سهم بیشتری از بیتالمال داشت نیز دیده میشود که حضرت چطور با نزدیک ساختن آهن گداخته، ایشان را نسبت به عواقب کارشان متنبه کردند. این داستان در کنار دیگر شواهد حاکی از آن است که ایشان بعد از رسیدن به خلافت، محور کارهای خود را مساوات، برابری و احقاق حقوق ستمدیدگان قرار دادند؛ خطبه 15 نهج البلاغه در بردارنده همین مطلب است: مقابله با جرایمی از جمله رشوه و ربا که امروزه گریبانگیر جوامع مختلف از جمله جوامع اسلامی نیز شده،
از اهمیت ویژه ای برخوردار است. کلام امیرمومنان در خ53 خطاب به مالک اشتر، گویای همین مطلب است: آن چنان قاضی را به بذل مال و افزایش حقوق توانگر ساز که در دادرسی مردم، دهان به رشوه نیالاید.
پاسخ حضرت علی (علیه السلام) به ملاحظه مصلحت در امر حکومت چه بود؟
به خدا سوگند هر آنچه عثمان بیهوده بخشیده در هر کجا یابم گرچه با آنان زنانی را عقد کرده و یا کنیزانی خریداری کرده باشند همه را به بیت المال باز می گردانم. و در این راه کمترین انعطافی از خود نشان ندادند؛ چنان که وقتی برخی اصحاب به ایشان پیشنهاد دادند که کمی در ایده خود تجدیدنظر کنند و مصلحت را نیز در نظر گیرند حضرت فرمودند: اگر آسمان های هفتگانه و آنچه که در آنهاست را به من ببخشند تا پوست جویی به ستم از دهان موری بازستانم و خدای را نافرمانی کنم، هرگز چنین نخواهم کرد. در واقع علت پذیرش خلافت توسط آن حضرت صرفاً اجرای عدالت بود، لذا ارزش حکومت نزد ایشان از کفش کهنهای کمتر بود مگر آن که بوسیله آن عدالتی اجرا شود.
1- برابری افراد :
2- برپایی حق: امام علی(علیه السلام) در خطبه 216 برپایی حق را عامل اصلاح روزگار و دوام حکومت بیان میفرماید.
3-بازگرداندن حقوق غصب شده: خطبه 15 در این مورد ایراد شده است.
4- نظارت بر فعالیتهای اقتصادی: برای جلوگیری از کم فروشی و احتکار .
5- مبارزه با فساد اقتصادی: مقابله با جرایمی از جمله رشوه و ربا که امروزه گریبانگیر جوامع مختلف از جمله جوامع اسلامی نیز شده است
6- مبارزه با تبعیض: در نظام حکومتی مبتنی بر حق، خاصه حکومت حضرت علی(علیه السلام) همه با هم برابرند.
سیاه و سفید، عرب و عجم، مسلمان و غیرمسلمان؛ این در حالی است که اینک سازمان FBI مامور برخورد تبعیض آمیز با اقلیتهای سیاه پوست و مسلمان است که این پدیده، بویژه بعد از واقعه 11 سپتامبر تشدید یافته است. .
7- حمایت از محرومان و مظلومان: آن حضرت معتقدند جامعه ای که حق محرومان در آن نادیده گرفته شود، قداست ندارد . .
8- رعایت حقوق بشر: امروزه اکثر جوامع، خصوصاً جوامع غربی، ندای حقوق بشر سر می دهند، اما دریغ از عمل؛ چنان که همواره شاهدیم انسان های سیاه پوست به جرم سیاهی، فقیران به جرم فقر و اقلیت های مذهبی به جرم پیروی از مذاهب، از حقوق اولیه و طبیعی خود محرومند، ولی بر اساس نظر امام علی(علیه السلام) همه انسان ها آزاد آفریده شده و همه بندگان خدا هستند.
سخن گهربار ایشان در نامه 31 گویای همین مطلب است: بنده غیر خودت نباش؛ چرا که خداوند تو را آزاد آفریده. این سخن دربردارنده مفهوم کرامت والای انسانی است؛ چرا که در دین اسلام انسان، جانشین خداوند در زمین معرفی شده است، لذا شایسته تکریم است، برخلاف غرب که اندیشه حقوق بشر، ریشه در تفکر اومانیستی (انسان گرایی) دارد. علت پذیرش خلافت توسط آن حضرت صرفاً اجرای عدالت بود، لذا ارزش حکومت نزد ایشان از کفش کهنهای کمتر بود مگر آن که بوسیله آن عدالتی اجرا شود
مذموم دانستن کار کشیدن از افراد در جوانی و رها کردن آنها در پیری
ناگفته نماند که امیر مومنان توجه خود را صرفاً به زیردستان مسلمان مبذول نداشته اند، بلکه دیگر اقلیتهای مذهبی نیز مشمول عنایت حضرتش بوده اند؛ چنان که روزی ایشان در مسیرشان به پیرمرد یهودی برمیخورند که در اثر پیری و کار زیاد فرتوت گشته و برای امرار معاش محتاج دیگران شده بود، لذا می فرمایند درست نیست وقتی که این پیرمرد توان کار کردن داشت، او را به کار گماشته و حال که ناتوان گشته او را به حال خود وانهاده اند؛ سپس وی را مورد تفقد قرار دادند. همچنین وقتی خبر رسید که یکی از سپاهیان معاویه به خانه یک زن مسلمان و یک زن غیر مسلمان هجوم برده و خلخال، دستبند و گوشواره هایش را کنده اند و آنها جز گریه و فریاد چیزی برای دفاع نداشته اند به خشم آمده و فرمودند: اگر به خاطر این حادثه مرد مسلمانی از اندوه بمیرد، برای او ملامتی نیست بلکه نزد من سزاوار و بجاست. البته دایره این عدالتخواهی به قدری گسترده است که حتی قاتلش را نیز در بر میگیرد.
ایشان بعد از ضربت خوردن به دست ابن ملجم خطاب به فرزندانشان می فرمایند: من دیروز با شما همدم بودم و امروز عبرتی برای شما هستم و فردا از شما جدا میشوم. اگر زنده بمانم اختیار خونم در دست خودم میباشد و اگر از دنیا رفتم، کوچ از این دنیا وعده گاه من است و اگر قاتل را ببخشم، بخشش برای من وسیله تقرب به خداست و پاداش نیکی نیز برای شما دارد.
در باب صلح طلبی آن حضرت در جنگ ها همواره میکوشیدند، آغازکننده جنگ نباشند و مسئله را به مذاکره فیصله دهند؛ در جریان جنگ جمل برای زدودن ترس از دشمن و جلب اعتماد آنها علاوه بر امان دادن به دشمنان، کشتار غیر نظامیان (زنان، اطفال و سالخوردگان) را بشدت محکوم میکنند؛ این در حالی است که امروزه سیاستهای جنگ طلبانه قدرت های بزرگ مانند آمریکا و اسرائیل، بیشتر غیر نظامیان را هدف گرفته و ما همواره شاهد قتل عام و مجروح شدن کودکان بی گناه هستیم؛ که این مسئله ما را بر آن می دارد تا بپرسیم ای منادیان حقوق بشر این رفتارهای ددمنشانه در کدام بند از حقوق بشر جا گرفته؟ و چطور می توانید مفهوم عدالت را بر این اساس تفسیر و تبیین کنید؟
رعایت عدالت با همگان
امام علی(علیه السلام) نیز در توصیه به امام حسین(علیه السلام میفرمایند: فرزندم! تو را به رفتار عادلانه درباره دوست و دشمن سفارش میکنم. (الحیات ج 7 ص 400) در سیره و گفتار ائمه معصومین این رعایت عدالت نه تنها با مسلمین بلکه به رفتار با غیرمسلمانان هم تسری داده شده تا جایی که پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) فرموده اند هر کس بر غیر مسلمان اهل ذم های ظلم کند با من طرف شده است (تحف العقول ص 195)
هم چنین نقل است که یک یهودی از پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) چند دینار طلب کار بود او طلب خود را از پیامبر(صلی الله علیه و آله) خواست. پیامبر به یهودی گفت: ]الان[ چیزی ندارم تا به تو بپردازم یهودی گفت ای محمد! من از تو جدا نمیشوم تا بدهیت را بپردازی! پیامبر(صلی الله علیه و آله) به او گفت پس من در کنار تو مینشینم.
پیامبر(صلی الله علیه و آله) با او نشست تا نماز ظهر و عصر و مغرب و عشا و صبح روز بعد را در همان جا به جای آورد. اصحاب پیامبر(صلی الله علیه و آله) یهودی را تهدید میکردند] و به خاطر این عمل او را سرزنش نمودند [پیامبر(صلی الله علیه و آله) به آنان نگریست و گفت این چه کاری است که میکنید؟ گفتند: ای پیامبر خدا یک یهودی تو را زندانی میکند ]و گرو نگه میدارد [پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: خداوند مرا به پیامبری مبعوث نکرد که به کسی از اهل ذمه یا دیگری ستم کنم. وقتی روز شد و آفتاب برآمد یهودی شهادتین گفت و مسلمان شد و گفت نیمی از ثروتم را در راه خدا دادم. (امالی صدوق ص 417)
این واقعه و وقایع از این دست نشان از اهمیت مسئله اجرای عدالت و جلوگیری از ظلم و ستم با همه طبقات جامعه حتی غیرمسلمانان دارد.
عدالت خواهی؛ فریاد علی «علیه السلام» در محراب عبادت
اقامه قسط و عدل در میان مردم طبق بیان قرآن کریم هدف بعثت انبیاء بوده است و این هدف بزرگ، تنها با قدرت و حکومت به دست آمدنی است. در این راستا نیز علی علیه السلام تنها هدف پذیرش حکومت را احقاق حق و ابطال باطل اعلام فرموده است. در دیدگاه امیرالمؤمنین علیه السلام آن اصلی که تعادل اجتماع را حفظ می کند و همه را راضی و پیکر اجتماع را قرین سلامت و به روح اجتماع آرامش می دهد عدالت است.
حضرت امیر در نامه ای به مالک اشتر نوشته است: «بهترین چشم روشنی والیان برقراری عدل در شهرهای تحت حکومت آنها و در نتیجه ابراز مودت و علاقه رعیت به آنهاست. در روایات آمده است که فردی از امام سؤال می کند، عدالت برتر است یا جود؟ امام می فرماید: عدل جریان ها را در مجرای طبیعی خود قرار می دهد و جود آن را از مجرای خود خارج می سازد. عدالت، قانون عام و مدبر و مدیری است که شامل همه اجتماع می شود، حال آن که جود این گونه نیست، پس عدالت برتر است. .
عدالت در زبان عمل عدالت یکی از مهم ترین و اصلی ترین فلسفه بعثت پیامبران است. مجسمه عدالت امیرمؤمنان علی(علیه السلام) پیشوای نخست شیعیان در محراب مسجد کوفه به سبب همین شدت عمل در اجرای عدالت به شهادت می رسد. نکته ای که قابل تأمل است این که همه مردمان آرمان بلندی را به عنوان عدالت می شناسند و عدالت در کنار آزادی و صلح و مانند آن از مهم ترین و زیباترین واژگانی است که از آن یاد می کنند. اما این زیباترین واژه در زبان برای بسیار از مردم زشت در عمل است و نه تنها گرایشی به آن ندارند بلکه همواره از آن گریخته و شمشیر علیه آن آخته اند.
عدالت علوی شهرت جهانی دارد حضرت علی (علیه السلام) مظهر عدالت است و عدالت علوی شهرت جهانی دارد و همیشه در تاریخ از حضرت علی با عنوان شهید راه عدالت یاد می شود. اما سؤال اینجاست که چرا حضرت امیر قربانی عدالت ورزی خود شد؟ وقتی صحبت از عدالت خواهی حضرت علی(علیه السلام) می شود، منظور این نیست که علی(علیه السلام) در عرصه عدالت فردی، انسانی عادل بوده است
علی(علیه السلام) تنها عادل نبوده، عدالتخواه بود و در آیه قرآن نیز بر این نکته تأکید شده است که قیام کنندگان به داد و عدل باشید. از همین رو آن حضرت اجرای عدالت را به همه توصیه می کند و بر حاکمان ضروری می شمارد و اگر خود خلافت را می خواست، برای آن بود که سنت رسول خدا را برپای دارد و عدالت را در جامعه پیاده کند. نه آنکه دل به حکومت خوش کند و مردم را به حال خود واگذارد. حضرت علی (علیه السلام) رضایت عمومی اجتماع را در گرو اجرای عدالت می داند و عدالت را نه تنها تضمین کننده آرامش درونی افراد می داند که گنجایش ظرف عدالت را وسیع می داند، درحالی که گستره ظلم را تنگ می شمارد.
عدالت خواهی امری فراگیر عدالت خواهی در آموزه تشیع امری فراگیر است و ائمه(علیهم السلام) عموماً به این موضوع با دیده ضرورت می نگریسته اند. امام سجاد(علیه السلام) در ضمن دعای مکارم الاخلاق بسط و گسترش عدل و عدالت را از خداوند طلب می کند. اقامه عدل اگرچه از سوی یک یا چند نفر در جامعه مطلوب است ولی قدر و منزلت بزرگ در زمینه عدالت گستردگی و اقامه آن در سطح وسیع اجتماع است
علی(علیه السلام) هرگز در راه اجرای عدالت مسامحه را جایز نمی داند به ویژه در جایی که پای بیت المال در میان باشد، می خروشد.
درباره اموال فراوان بیت المال که یکی از حکام به بعضی از خویشاوندان خود بخشیده بود فرمود: به خدا سوگند بیت المال تاراج شده را هر کجا بیابم به صاحب اصلی آن بازمی گردانم گرچه با آن ازدواج کرده، یا کنیزی خریده باشند. زیرا در عدالت گشایش برای عموم است و آن کس که عدالت برای او گران آید، تحمل ستم برای او سخت تر است. اگر در جامعه ای این پندار غالب شود که روی آوری به عدالت و اجرای آن در هر شرایطی از وجود ستم در جامعه والاتر است، آن جامعه خود به اجرای عدالت خواهد پرداخت و مردم قیام به قسط خواهند کرد.
حب دنیا مانع اجرای عدالت عدالت علوی شهرت جهانی دارد و بیشترین شناختی که محققان نسبت به مولا علی(علیه السلام) دارند نسبت به عدالت ایشان است. ضمن اینکه آموزه های علوی نمایانگر سیره عملی ایشان است. عدالت ایشان در وهله اول یک سطح بین المللی دارد که تمام آحاد انسانی را دربر می گیرد، از این رو حاکمان و دولتمردان باید این عدالت علوی را سرلوحه کارهای خود قرار دهند. حضرت در برخورد با همه انسانها عدالت را به کار می برد و این بیانگر همه عدالت انسانی بین تمام بشریت است از این رو عدالت اسلامی حضرت امیر در راستای گفتمان عدالت نبوی است
این نوع عدالت، عدالتی است که تمام انبیاء و صلحا مؤظف به برپایی آن هستند و حضرت امیر در تبیین و تحقق آن در زمان خود وقتی همه مردم در مقابل منزل ایشان اجتماع کردند به همه فرمودند که به مسجد بروند و آنجا به همه اتمام حجت کردند که بیت المال را به صاحبان اصلی خود برمی گردانند و از این روی بود که عده ای به معاویه پیوستند. محبت به امام و اطاعت و تبعیت از ایشان بهترین راهکاری است که ما شیعیان آن حضرت می توانیم در مسیر عدالت کوشا و تابع باشیم و درحد توان در عرصه مسئولیت پذیری عدالت را پیاده کنیم و عدالت نبوی، اسلامی، علوی و عقیدتی را در تک تک امور جامعه به کار ببریم و گام های بعدی رسیدن به شاخه های عدالت اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی است. جامعه باید در این مسیر حرکت کند تا عدالت تحقق یابد.
عدالت فریاد علی است حضرت علی مربی و امامی است که اهل ملل و ادیان عالم به عظمت او اقرار می کنند. ادیب مسیحی جرج جرداق لبنانی او را «صوت عدالت انسانی» می نامد و در یکی از کتاب های خود دست تمنا به سوی تاریخ می گشاید و به تاریخ خطاب می کند: «آیا نمی شود- به نام تکرار تاریخ- یک علی ابن ابی طالب دیگر به بشریت ارزانی داری؟ خون عدالت که به هنگام نماز صبح از پیشانی نورانی او بر محراب ریخت، هر بامداد خورشید را بیدار می کند تا فریاد علی را همگان بشنوند، عدالت، و سرانجام این عدالت است که بر همه جا و همه چیز حاکم می گردد. اجرای عدالت از نظر علی(علیه السلام) با نیت پاک و کاستن از طمع و افزودن بر ورع و پرهیزکاری میسر است و سرانجام علی(علیه السلام) به لقاء حق رسید و عدالت نگاهبان امین و برپا دارنده مجاهد خود را از دست داد.
عدالت محوری در سیره و منش عملی حضرت علی(علیه السلام)
تحولات اروپا و اکنون آمریکا نشان می دهد که فرهنگی جدید در ساختار نظام بین الملل درحال شکل گیری است و آن رویکرد ملت ها به مقابله با ساختارهای غیرمردمی و وابسته به نظام سرمایه داری است. صحنه بین الملل از دیپلماسی دولت ها به سمت دیپلماسی ملت ها درحال گسترش است و اکنون این ملت ها هستند که برای جهان تصمیم می گیرند. فرهنگ عدالت و عدالت خواهی در کلام علی(علیه السلام) ، منطق علی(علیه السلام) ، سیره و منش عملی ایشان همچون خون در رگ ها جریان دارد. یکی از کامل ترین اسناد بشری که به قلم مبارک حضرت علی(علیه السلام) نگاشته شده عهدنامه مالک اشتر است. این عهدنامه، همچنان زنده در ردیف کامل ترین اسناد حقوق بشر قرار دارد. جرج جرداق، دانشمند مسیحی و نویسنده کتاب الامام علی(علیه السلام) صدای عدالت انسانی ، عهدنامه مالک اشتر را میزان قرار داده و مفاد اعلامیه حقوق بشر را بند به بند با آن مقایسه می
اولا عهدنامه مالک اشتر 1400 سال پیش تنها به قلم و اندیشه یک نفر نگاشته شده درحالی که برای مفاد اعلامیه حقوق بشر سازمان ملل جمع کثیری از اندیشمندان از سراسر دنیا اظهارنظر داشته اند. علمایی که در عصر حاضر مفاد اعلامیه حقوق بشر را نوشته اند دائما بر سر کشورهای ضعیفی که مفاد به نفع آنها نوشته و تصویب شده منت گذاشته و به آنها تفاخر داشته اند، اما علی(علیه السلام) به احد تفاخر نداشتند. .
در گذر زمان همگان می دانند که مصوبین مفاد حقوق بشر در عصر حاضر بنیان گذاران دروغین حقوق بشر هستند. هرگاه منافع شان به خطر بیفتد، خلاف مفاد عمل می کنند، درحالی که امام(علیه السلام) ذره ای از عهدنامه عدالت خود خارج نشدند و به آن چه نوشته بودند، دقیقا عمل کردند. ایشان در خطبه 126 نهج البلاغه می فرمایند: تا زمانی که ستاره ای به دنبال ستاره ای هست، به خدا قسم ذره ای ظلم نخواهم کرد. لذا آنجا که خطاب به ایشان پیشنهاد دادند حالا که مردم قصد بیعت با شما را کرده اند، شما هم به معاویه روی خوش نشان بده، ایشان فرمودند: پیروزی را با ستمگری به دست آورم؟! از دوستی خدا محروم شوم و به دوستی غیر درآیم؟! ایشان دائما تأکید داشتند که اگر حکومت برپایه عدالت نباشد، چون صلاح و شایستگی و شایسته سالاری از جامعه رخت بر می بندد، تباهی به دنبال خواهد داشت. در نامه 62 نهج البلاغه صراحتا می فرمایند: بیم آن را دارم که حکومت به دست ابلهان بیفتد.
بخش : دوازدهم انصاف .
معنا و مفهوم انصاف میان عدالت و انصاف تفاوت ظریف معنایی است که می بایست در کاربرد آن توجه داشت و آن دو را مترادف و هم معنا نشمرد؛ امام حسن(علیه السلام) فرمود: صاحِبِ النّاسَ مِثلَ ما تُحِبُّ أن یُصاحِبوکَ با مردم چنان رفتار کن که دوست داری با تو آن گونه رفتار کنند. حضرت در این عبارت کوتاه به یکی از مهمترین عوامل تحکیم روابط اجتماعی و حسن همجواری اشاره میکنند که در اصطلاح به آن انصاف گویند.
اولا انصاف همردیف عدل و حق است و شخص منصف به کسی گفته می شود که هم عادل باشد و هم حقگرا. در مقابل، شخص غیرمنصف کسی است که به نحوی مرتکب ظلم و باطل میشود.
ثانیا انسان غیرمنصف وقتی از جاده حق و عدالت خارج میشود در واقع مرتکب گناه و فعل حرام شده است. به تعبیر علی(علیه السلام): ظالمترین روش آن است که از مردم انتظار انصاف داشته باشی اما خود با مردم با انصاف عمل نکنی. در روایت، انصاف را از سختترین واجبات شمرده است. (اصول کافی ج 3)
علی(علیه السلام): اَلانصافُ أَفضَلُ الفَضائِلِ؛ انصاف، برترین ارزشهاست. (غررالحکم، ج1، ص203، ح805) در آموزه های اسلامی، انصاف همانند عدالت از فضایل اخلاقی دانسته شده است؛ البته مراعات انصاف همانند مراعات عدالت بویژه عدالت علیه خود و خویشان سخت و دشوار است. انسان ها بطور طبیعی عدالت به نفع خود را می پسندند و به شدت برای تحقق آن شعار داده و وارد عمل می شوند، اما زمانی که اجرای عدالت به ضرر خود و خویشان باشد، به شدت مقاومت کرده و ظلم و ستم را ترجیح می دهند یا توجیه می کنند . انصاف یعنی حمایت و اظهار نمودن حق و ایستادگی برای حقیقت میباشد.
در مقابل، اگر حق را کتمان کرده و از آن حمایت نکنیم از جاده انصاف خارج شده و نام چنین حالتی را عصبیت (تعصب ناپسند) میگذارند (معراجالسعاده ص256) امیرالمؤمنین(علیه السلام) در تفسیر آیه 90 نحل إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسَانِ عدل را به معنای انصاف و احسان را به معنای بخشش و تفضل میداند. (حکمت 231)
رعایت انصاف در نقد دولتمردان
اما وظیفه ملت و رعیت این است که با مراعات قانون و هنجارهای پسندیده عقلی و عقلایی و شرعی، بهترین سلوک را درپیش گیرند و گرایش به ناهنجاری های اجتماعی نداشته باشند تا موجبات دردسر و مشکلات اجتماعی جامعه شوند و در برابر یکدیگر و بویژه دولت و دولتمردان قضاوت منصفانه داشته باشند
و انصاف را در داوری درباره کارکرد دولت و مطالبات اجتماعی خود مراعات کنند و از دولت و دولتمردان چیزی را نخواهند که بیرون از توان و امکانات مادی و منابع انسانی آن است
اصولا انسان در مقام قدرت و اقتدار، کمتر می تواند مراعات عدل و انصاف کند، همانطور که در مقام خشم و غضب به سبب خروج از حالت اعتدال و فشار هیجانی شدید، نمی تواند عدالت را اجرا کند. از این رو وقتی به ارزش گذاری میان افراد اقدام می شود تا بهترین ها و برترین ها در هر امری شناخته شود،
درباره برترین ها و بهترین ها در حوزه عدالت ورزی، امیرمؤمنان علی(علیه السلام) می فرماید: أعدل الناس من أنصف من ظلمه؛ عادل ترین مردم کسی است که با کسی که به او ظلم کرده با انصاف رفتار کند. (غررالحکم، ج2، ص435، ح3186) محور جامعه اسلامی بر مدار عدالت و عزت است. به این معنا که قدرت و اقتداری که برای دولت و دولتمردان تعریف شده با خاستگاه ولایتی است که عدالت، بنیاد آن است و قدرتی که برای دولت تحقق می یابد در سایه عدالت ورزی و انصاف است. پس اگر دولت و جامعه اسلامی بخواهد عزت خویش را در ظلم و بی عدالتی بجوید از حقیقت دور افتاده و ذلت را برای خود رقم زده است.
از این رو علی(علیه السلام) به افراد جامعه اسلامی هشدار می دهد که عزت و اقتدار واقعی را در انصاف و عدالت بجویید نه در ظلم و بی عدالتی و باطل گرایی.
آن حضرت در این باره می فرماید: هر کس عزت را با ظلم و باطل طلب کند، خداوند به انصاف و حق، ذلت را نصیبش می کند. (شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج20، ح536)
وَ السّلام
منابع : تفسیر المیزان . نمونه . نور
رسانه ها
و برداشت های مولّف
به نام خدا
مطالب جمع آوری شده در زمینه های مفاهیم قرآنی و تاریخی
از سال 1354 و بارگذاری آن در سال 1380 در سایت
تاریخی فرهنگی قرآنی
و از سال 1393 به تدریج بعضی از مقالات تبدیل به کتاب شده
و به حول قوه الهی در مهر سال 1399 به 40 جلد کتاب رسیده است.
نام : محمود زارع پور متولد تهران محله قلهک شمیران 1336
کارشناسی علوم قرآن و دینی ، دبیر و 25 سال مدیریت مدرسه