تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

موضوعات قرآنی ؛ دینی و آموزشی : مطالب طبقه بندی شده جهت تحقیق ؛ جزوه ؛ کتاب و .....

تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

موضوعات قرآنی ؛ دینی و آموزشی : مطالب طبقه بندی شده جهت تحقیق ؛ جزوه ؛ کتاب و .....

مشخصات بلاگ
تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

آشنائی با تاریخ اسلام :
عبرت آموزی (و لقد اهلکنا القرون من قبلکم .... گذشته چراغ راه آینده است)
آشنایی با علوم و موضوعات قرآنی ( هدی و رحمه للمتقین)

آخرین نظرات
  • ۴ خرداد ۰۱، ۱۷:۲۱ - خرید پیج اینستاگرام ارزان
    Great post.

  بزرگان دین و محدثین و راویان

 
"ثقه الاسلام" شیخ کلینی

 
جعفر محمد بن یعقوب بن اسحق رازی معروف به « ثقه الاسلام »، « شیخ مشایخ شیعه »، « رئیس محدثان علمای امامیه »، از مروجین مذهب شیعه در دوران غیبت امام زمان بود. وی صاحب کتاب «کافی» -یکی از کتب اربعه- است که در عقاید اسلامی مرجع مهمی برای محققین و علما به شمار می‌آید. به تصدیق شیخ مفید، کتاب « کافی » ارزشمندترین کتاب اسلامی و نفیس‌ترین کتاب شیعه است. کتاب « کافی » شامل شانزده هزار و یکصد و نود و نه حدیث است که طی سه قسمت « اصول » و « فروع » و « روضه » تدوین شده است. کلینی اولین محدثی بود که به جمع و نظم و ترتیب اخبار دینی پرداخت.

 
از کتب دیگر او می‌توان « تعبیر الریا »، « رد قرامطه »، « وسائل الائمه »، « کتاب الرجال »، « ما قیل فی الائمه من الشعر » را نام برد. از علمای زمان غیبت صغری بود و در ماه شعبان سال 329 هجری یعنی 69 سال پس از وفات امام حسن عسگری فوت کرد. مزار او در باب الکوفه بغداد قرار دارد.

 
ولادت : برجسته تریـن دانشمند فقیه و محـدث نامدار شیعه در نیمه دوم سده سـوم و نیمه اول سـده چهارم هجـرى، ثقه الاسلام شیخ محمـد کلینـى است، او در عهد امامت امام یازدهـم، در دهى به نام کلیـن در 38 کیـومترى شهر رى و در خانه اى مملو از عشق و محبت به اهل بیت علیه‌السلام چشـم به جهان گشود. پدرش یعقوب بـن اسحاق که مردى با فضیلت و پاک سرشت بـود از همان اوان کـودکـى تربیت فرزندش را بر عهده گـرفت و بـا زبـان عمل، اخلاق، رفتـار و آداب اسلامـى را به او آموخت . کلینـى بعد از کسب ادب از محضر پدر بزرگوار خود نزد دائی خـود که از محـدثین بزرگ و از شیفتگان مکتب اهل بیت به شمار مـى رفت، به ادامه تعلیم و تعلم پرداخت و با منابع علـم حدیث و رجال آشنا گردید. بعد از طـى تحصیلات ابتدایى براى پیمـودن مدارج کمال انسانـى به شهر رى که در آن عصر از مرتبه علمـى خاصـى برخـوردار بـود مسافرت کرد.

 اساتید : شیخ کلینـى از محضر اساتید برجسته ای که هـر یک در عصـر خـود از نـوابغ روز گار بشمار مـى رفتنـد کسب فیض نموده است که بـرخـى از آنها عبـارتند از:

 
1ـ احمد بن محمد بن عاصم کوفى.

 2ـ حسن بن فضل بن زید یمانى.

 3ـ محمد بن حسن صفار .

 4ـ سهل بن زیاد آدمى رازى .

 5ـ محمد بن حسن طایى .

 6ـ محمد بن اسماعیل نیشابورى .

 7ـ احمد بن مهران .

 8ـ احمد بن ادریس قمی .

 9ـ عبدالله بن جعفر حمیری.

 شاگردان : بسیاری از فقها و محـدثیـن بنام شیعه که مشاهیـر علماى ما بـوده انـد از جمله شاگـردان کلینـى به شمار مـى رونـد: 1ـ ابـن ابـى رافع صمیـرى.        2ـ احمد بن احمد کاتب کوفى.      3ـ احمد بن على بن سعید کوفى.

 4ـ ابو غالب احمد بن زرارى .         5ـ جعفر بن محمد بن قولویه قمى.     6ـ على بن محمد بن موسى دقاق.

 7ـ محمـد بن ابـراهیـم نعمانـى معروف به ابـن ابـى زینب.     8ـ محمد بـن احمد صفوانى.

 9ـ محمـد بـن احمـد سنـانـى زاهـرى مقیـم رى.     10ـ محمد بن على ما جیلویه .   11ـ محمـد بـن محمـد بـن عصـام کلینى.

 12ـ هارون ابن موسى.

تألیفات :

1ـ کتاب رجال 2ـ کتاب رد بر قرامطه 3ـ کتـاب رسایل ائمه علیهم السلام 4ـ کتاب تعبیر الرویا 5ـ مجمـوعه شعر، مشتمل بـر قصـایـدى که شعرا در منـاقب و فضایل اهل بیت عصمت و طهارت علیه‌السلام سـروده اند. 6ـ کتاب کـافى (کتاب با عظمت کافـى که مهمتـریـن اثـر کلینـى و بلکه جـامعـه شیعه است مشتمل بـر سه بخش است:

 الف : اصول کافى

 ب : فروع کافى

 ج : روضه کافى) کتاب اصول کافى داراى 16199 حدیث از پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم و ائمه اطهار علیه‌السلام بـوده و مشتمل بر سـى کتاب است.

 معروف تـریـن تألیفات کلینـى کتاب بـا عظمت و گـرانقـدر و نفیـس (کـافـى) است. جمله اى است منسـوب به امام زمان (عج) که فرمـود: (الکافـى کاف لشیعتنا) کافى شیعیان ما را کفایت مى کند.

 کافـى نخستیـن کتاب از کتب اربعه است سه کتاب دیگر عبارتنـداز:

 1-مـن لا یحضـره الفقیه از شیخ صـدوق 2-تهذیب از شیخ طوسى. 3-استبصار از شیخ طوسى.

 ایـن چهار کتاب از یازده قرن پیـش تا کنون ماخذ کتب فقه و حدیث مـا و مـرجع محـدثیـن و مستنـد مجتهدیـن بزرگ شیعه امامیه در استنباط احکام شرعى مى باشند.

 گفتار بزرگان درباره کلینی :

 1ـ نجاشى مى گوید: او در زمان خـود، شیخ و پیشـواى شیعه در شهر رى بـود و حدیث را از همه بیشتر ضبط کرده و بیشتر از همه مـورد اعتماد است.

 2ـ ابـن طاووس می گـویـد: تـوثیق و امانت شیخ کلینـى مـورد اتفاق همگان است.

 3ـ ابـن اثیر می گـویـد: او به فرقه امامیه در قرن سـوم، زنـدگـى تـازه اى بخشیـد و عالـم بزرگ و فاضل مشهور در آن مذهب است.

 4ـ ابـن حجر عسقلانى می گوید: کلینـى از روسا و فضلاى شیعه در ایام مقتدر عباسى است.

 5ـ محمد تقـى مجلسـى می گـوید: حق ایـن است که در میان علما شیعه مانند کلینى نیامده است و هر کـس در اخبار و ترتیب کتاب او دقت کند، در مـى یابـد که از جانب خـداونـد مـورد تاییـد بـوده است.

 هجرت : عصر کلینى را باید (عصر حدیث) نامید. نهضتـى که براى یافتـن، شنیـدن و نـوشتـن احادیث و روایات آغاز شـده بـود، سراسر ممالک اسلامى را فراگرفته بـود. کلینى را مـى تـوان یکـى از تشنگان پاک باخته علـم حـدیث به شمـار آورد. کلینـى بـا شناخت عصـر خـود و موقعیت زمانى و پى بردن به این مساله که ایـن عصر گذر گاه تشیع است و اگر احادیث و روایات از ایـن بحـران بگذرنـد بـراى همیشه تشیع مى تـواند سالـم و به دور از التقاط و انحراف مسیر خـود را ادامه دهـد. شهر رى را که تازه دوستـداران مکتب علـوى در آن به قدرت رسیده بودند، با همه زیبائیها و جاذبه هایـش رها کرده و به سـوى قـم، شهر محـدثـان و راویـان، هجـرت نمود,گرچه قـم مرکز تشیع بشمار مى رفت و جویندگان کلام اهل بیت علیه‌السلام را سیراب مى کرد اما عطـش سیرى ناپذیر کلینى به زمزم زلال نـور ایـن خانـدان او را بـر آن داشت تا آن دیار مقـدس و حرم منـور را به امید یافتـن روایات و احادیث ناشنیده ترک کند. از ایـن رو هجرت را آغاز نمـود و قـم را بـا تمـام ارزشهایـش به قصـد شهرها و روستاهاى دیگر ترک کرد کلینـى روستاها و شهرهاى بیشمارى را پشت سـر نهاد و هر جا محدث یا راوى حدیثى را مـى یافت که حـدیثـى از اهل بیت را در نزد خویـش داشت در مقابلـش زانوى ادب مى زد و پـس از مدتـى باز کـوله بار عشق و صفایـش را بر دوش مـى گرفت و راهى دیارى دیگر مى شد. کوفه یکى از شهرهایى بـود که کلینى به آن قدم نهاد، در آن زمان کـوفه یکـى از مـراکز بزرگ علمى بشمار مـى رفت کوفه شهرى بـود که (ابـن عقده) در آن حضور داشت او در حفظ کردن احـادیث شهره آفاق بـود. و بسیارى از شیفتگان علـم حـدیث را به ایـن شهر بزرگ مـى کشاند. او یکصد هزار حـدیث را با سند در خاطر داشت و کتـابهاى بسیـارى را به رشته تحـریـر در آورده یکى از ارزنده ترین آثارش، (رجال ابن عقـده) است. در ایـن کتاب ابـن عقده شاگردان امام صادق علیه‌السلام را که حـدود 4000 نفر بـوده اند نام بـرده و روایات بسیارى را نیز از حضـرت امام صادق علیه‌السلام نقل کرده است. ایـن کتاب تا زمان شیخ طوسى وجود داشته و متاسفانه پـس از آن ایـن کتاب ارزشمند به سرنوشت برخى دیگر از میراث فرهنگى اهل بیت علیه‌السلام گرفتار شده است.

 ثقه الاسلام کلینـى پـس از کسب فیض از دهها استـاد و محـدث در روستـاها و شهرهاى آن زمان سرانجام به بغداد رسیـد. مـدت مسافرت کلینـى به درستـى معلـوم نیست. اما در ایـن شکى نیست که در طـول مسافرتها چنان علم و فضل خـود را به نمایـش گذاشت و تصـویرى از یک عالـم شیعه حقیقى در اذهان مردم هر دیار مجسـم ساخت که وقتى به بغداد پاى نهاد فردى گمنام نبود.

 مقام علمى : به جرات مـى تـوان گفت که کلینى نام آورترین و بلند آوازه تریـن اندیشمند عصر خود بود. عصرى که اوج تلاش محدثیـن و علماى بزرگ و حتى نـواب خاص امام قائم علیه‌السلام مى باشد. ثقه الاسلام شیخ محمد کلینى بـا چهار سفیـر و نماینـده خاص حضـرت امام زمان علیه‌السلام که در طـول غیبت صغرى 69 سال رابط بیـن آن حضرت و شیعیان بـودنـد، هـم عصر بود. با اینکه آن چهار تـن از فقها و محدثین بزرگ شیعه بودند و شیعیـان آنها را به جلالت قـدر مـى شنـاختنـد مع الـوصف کلینـى مشهورتریـن شخصیت عالـى مقامـى بـود که در آن زمان میان شیعه و سنى با احترام مـى زیست و به طـور آشکار به ترویج مذهب حق و نشر فضایل اهل بیت عصمت و طهارت علیه‌السلام همت مى گماشت عمـوم طبقات او را به راستـى و درستـى گفتـار و کـردار و احاطه کامل بـر احادیث و اخبار مى ستودند.

 وفات : سیماى مردان خـدا که پـس از تحمل رنجها و مشقت ها امانتـى را که از جانب خـداوند به آنان سپرده است، سالـم به منزل مـى رساننـد، دیدنى است. خدا در دیدگان چنیـن انسانهایى موج مى زند و سبکبالى وصف ناپذیـرى به آنها روى مـى دهـد. آنان در آن حالات روحانـى در شـوق دیدار دوست لحظه شمارى مى کنند. کلینى در حالـى که بیـش از 70 سال از عمرش مى گذشت و پس از 20 سال تلاش در تدویـن کتاب کافى و تحمل رنجها، غربتها و مشقت هـا... اینک در آستـانه ملاقـات بـا خدا نفـس راحتى مى کشید و آرامشى احساس مى نمـود، آرامشى که نشان از ایثـار و خـودگذشتگى و اداى تکلیف او داشت.

 سال 329 هجـرى قمرى سالـى است که سال (تناثـر نجـوم) نام گرفته است سال فـرو ریختـن ستاره هاست سالـى که آسمان علـم ایـن دنیاى خاکى بى ستاره ماند. آرى در ایـن سال رادمرد بزرگ عالـم تشیع در ماه شعبان جهان فانـى را وداع کرد. دانشمنـد نامـى بغداد (ابـو قیراط) بر پیکر پاکـش نماز خـواند، شیعیان با دلى پراندوه و با احتـرام خـاصـى آن مـرد خـدا را در (بـاب کـوفه) بغداد به خـاک سپـردنـد. در این سال با رحلت آخریـن نایب امام قائم (علـى بـن محمـد سمـرى) غیبت کبـرى آن حضـرت نیز آغاز گـردید.

 منابع: لغت‌نامه دهخدا به نقل از ریحانه الارب.

 
نگاهی به زندگی و فعالیت های شیخ کلینی

 شیخ کلینی فرزند یعقوب بن اسحاق در “کلین” (روستایی در38 کیلومتری شهر ری) در حدود سال259 ق. دیده به جهان گشود. محمد مراحل ابتدایی علوم اسلامی را نزد پدر و دایی بزرگوارش علی بن محمد بن ابراهیم که از استادان علم حدیث بود گذراند. پس از گذراندن دوران آغازین تحصیل و آشنایی با منابع رجال و حدیث عازم ری شد.
زمانی که کلینی وارد شهرری شد این شهر (علی رغم حضور تعداد زیادی از اهل تسنن) به شهری شیعه نشین معروف بود. ری شهری بزرگ بود که عقاید و مذاهب گوناگون در کنار هم و در آرامش ƒ کامل در آنجا ادامه حیات می دادند. کلینی در این زمان در کنار گذراندن تحصیلات خود با عقاید و اندیشه های دیگر مذاهب و فرقه ها آشنا شده و با دیدگاهی انتقادی آنها را مورد مداقه قرار داد و با مطالعه در این خصوص هدف اصلی خود را معین ساخت. شیخ کلینی بیشترین هم خود را در این برهه مصروف آموختن علم حدیث نمود و در این را از محضر ابوالحسن کوفی بهره مند گردید. با این حال از واقعیتهای اطراف خویش و از مسائلی که شیعیان با آن دست به گریبان بودند، غافل نبود. به گونه ای که در این دوران که قرمطیان به مبارزه با عقاید و مقدسات مسلمین بر خاسته بودند، شیخ با شجاعت و فراست شیعی خود عقاید آنها را به نقد کشید و برای آگاه کردن شیعیان از این حرکت انحرافی کتاب “الرد علی القرامطه” را به رشته تحریر در آورد و تقدیم عالم تشیع کرد.
کلینی با شناخت عصر خود و موقعیت حساس زمانی، برای تکمیل هدف و رسالت خویش یعنی حفظ میراث اسلام ناب به قم که در این زمان راویان و محدثان بزرگ در هر موقعیت و جایگاهی به نقل احادیثی می پرداختند که بیشتر آنها را بدون واسطه از زبان ائمه علیه السلام شنیده بودندشیخ کلینی در محضر استادان بزرگی چون احمد بن محمد بن عیسی اشعری، احمد بن جعفر بن عیسی اشعری ، احمد بن جعفر حمیری و به ویژه علی بن ابراهیم قمی به فراگیری حدیث پرداخت .
شیخ با آنکه در شهر قم که دریای وسیعی از حدیث و محدثان بزرگ حضور داشت و از اساتید گرانقدر کسب فیض کرده بود اما به دریا قناعت نکرده در جستجوی اقیانوس بر آمد. از همین رو به مسافرت پرداخته شهر به شهر و روستا به روستا طی مسیر نمود پس از کسب علم و حدیث از دهها استاد و محدث در شهرها و روستاهای آن زمان، سرانجام به بغداد رسید.
شیخ کلینی هنگام ورود به بغداد به هیچ وجه شخص گمنامی نبود به گونه ای که در این شهر شیعیان به او افتخار می کردند و اهل سنت به دیده تحسین به او می نگریستند.
تقوا، علم و فضیلت او در اندک مدتی موجب شدکه هم شیعه و هم اهل سنت در مشکلات دینی به او مراجعه کنند، به همین سبب او اولین کسی بود که به لقب ثقه الاسلام شهرت یافت.
شیخ کلینی در بغداد فرصت یافت تا اندوخته های ارزشمند خود را در مجموعه ای گرد آوری کند او که کمبودهای جامعه شیعی را به خوبی درک کرده بود و می دید که با غیبت امام زمان (عج ) و دسترسی نداشتن همه شیعیان به نواب خاص آن حضرت، جای کتابی که در بردارنده تعالیم اسلامی و شیعی باشد، خالی است به همین دلیل او تلاش خود را در پی تنظیم احادیث گردآوری شده، به کار گرفت و در این راه تلاش فراوان نمود . حاصل کوشش ها و مجاهدات علمی وی مجموعه کتاب ”الکافی” بود که در بردارنده شانزده هزار و یکصد و نود و نه 16199() حدیث ازپیامبر اسلام (ص) ائمه معصومین (ع) می باشد.
سرانجام شیخ کلینی پس از هفتاد سا زندگی پر بار و پرکار که بیست سال آن فقط صرف تدوین کتاب نفیس و گرانقدر کافی شد، عزم دیار یار نمود. خورشید عمر این محدث بزرگ در ماه شعبان سال329 ق . در حالی غروب کرد که انوار حیات بخش آن تا همیشه تاریخ در جهان تشیع پرتو افشانی خواهد کرد

 


علامه حلی

  شیخ جمال الدین حسن بن یوسف مطهر حلی مشهور به علامه در29 رمضان سال648 هجری قمری در شهر حله دیده به جهان گشود. حله شهری بود که یکی از امیران دیالمه به نام امیر سیف الدوله دیلمی آن را بنا نهاده بود. آثار علمی علامه حلی را بیش از100 کتاب نام برده اند. تالیفات وی شامل مباحث و موضوعات فقه و اصول و کلام حکمت و ادب و تفسیر و حدیث و امثال اینها است. برخی از آثار ایشان به این شرح است:

 

 1. منتهی المطلب فی التحقیق المذهب، که یک دوره فقه تطبیقی است بین مذاهب اسلامی و علامه به این کتاب بسیار میبالیده و ادله آن را محکم و وثیق می دانسته است.   2. تلخیص المرام فی معرفه الاحکام    3. تبصره المتعلمین فی احکام الدین    4. استقصاء الاعتبار فی تحریر معانی الاخبار     5. مصابیح الانوار.

اساتیدی که علامه حلی نزد ایشان تلمذ کرده اساتیدی برجسته و مبرز به شما می روند که از مهم ترین آنها می توان به محقق حلی اشاره کرد. از اساتید دیگر وی شیخ سدید الدین یوسف، شیخ نجیب الدین یحیی صاحب جامع و سید جمال الدین احمد و سید رضی الدین علی بن طاووس و شیخ میثم بحرانی و خواجه نصیرالدین طوسی قابل اشاره می باشند.
عصری که علامه حلی در آن زندگی می کرد حساسیت خاصیداشت. علامه ده ساله بود که تهاجم دوم مغولان به رهبری هلاکو آغاز شد.بنابراین علامه در سنین نوجوانی و جوانی یکی از دهشتناک ترین وقایع تاریخ را به عینه مشاهده کرده است.
در زمانه ای که مغولان بر سرزمین های اسلامی مسلط شده بودند برخوردهای علما و دانشمندانی نظیر خواجه نصیر الدین طسی و علامه حلی از اهمینت بسزائی برخوردار بوده است.
از مهم ترین اقدامات و فعالیت های علاامه حلی نفوذ در دربار الجایتو، پنجمین ایلخان مغول ومتشیع ساختن وی بود. این واقعه یکی از نادرترین رخداد های تاریخ ایران و اسلام به شمار می رود. داستان تشیع الجایتو از این قرار بود که پس از تشرف وی به دین اسلام که توسط وزیر کاردانش خواجه رشید الدین فضل الله همدانی انجام گرفته بود بر اثر علاقه به مباحثات و مناظرات مذهبی سرانجام پس از تفوق علمی علامه حلی بر رقیبان مذهبی خود از جمله عالم متبحر دربار، شیخ نظام الادین عبدالملک مراغی به آیین تشیع در آمد. و از آن هنگام شیعیان از عزلت و انزوا بیرون آمده نام مبارک حضرت علی (ع) بر سکه درج و بر زبان خطبا جاری گردید.
بی شک این اقدام تاریخی که از سوی علامه حلی به انجام رسید مقدمه و پیش زمینه ای بود برای رسمت یافتن مذهب تشیع که چندی بعد و توسط شاه اسماعیل صفوی عملی گردید.
بصیرت و مآل اندیشی علامه هماره با استحکام فکر و عقیده وی موجب گردید تا در حساس ترین شرایط تاریخی خوانین مغول در بارب اندیشه اسلامی به زانو درآیند. از نتایج این حرکت رشد و گسترش مراکز فرهنگی و حوزوی شیعی در بلاد اسلامی بود. مباحث فقه سیاسی و نظریات علا مه حلی در مورد سیاست و حکومت ، می توان از کتاب منتهی المطلب پی گرفت.
سر انجام علامه حلی که اولین کس از فقها بود که لقب آیت الله گرفت و خدمات ارزنده نظری و عملی را به اسلام ارائه نمود در سال728 هجری قمری چشم از جهان فرو بست.

 قل است مولای متقیان علی (ع) در مسیر حرکت از کوفه به صفین بر تپه های بابل روی تل بزرگی ایستاد و اشاره به بیشه و نیزاری نمود و این سخن را فرمود: در اینجا شهری به وجود می آید که آن را «حله سیفیه» می گویند و مردی از تیره بنی اسد آن را بنا می کند و از این شهر مردمی پاک سرشت و مطهر پدید می آیند که در پیشگاه خداوند مقرب و مستجاب الدعوه می شوند.

آیت الله علامه حلی : در شب 29 رمضان 648 قمری در این شهر فرزندی از خاندانی پاک سرشت ولادت یافت که از مقربان درگاه باری تعالی قرار گرفت. نامش حسن و معروف به آیت الله علامه حلی است. مادرش بانویی نیکوکار و عفیف، دختر حسن بن یحیی بن حسن حلی خواهر محقق حلی است و پدرش شیخ یوسف سدیدالدین از دانشمندان و فقهای عصر خویش در شهر فقاهت حله است. علامه حلی از طرف پدر به «آل مطهر» پیوند می خورد که خاندانی مقدس و بزرگ و همه اهل دانش و فضیلت و تقوا بودند. از آنها آثار و نوشته های گرانقدر به یادگار مانده که تا به امروز و در امتداد تاریخ مورد استفاده دانش پژوهان قرار گرفته است. آل مطهر به قبیله بنی اسد که بزرگترین قبیله عرب در شهر حله است پیوند می خورند که مدت زمانی حکومت و سیادت از آنها بود. حسن بن یوسف پس از آموختن کتاب وحی و خط، کم کم آمادگی فراگیری دانشها را در خود تقویت نمود و در مراحل اولیه تحصیل مقدمات و مبادی علوم را در محضر پدر فاضل و فقیه خود آموخت و به سبب کسب این همه فضیلتها و نیکی ها در سنین کودکی به لقب «جمال الدین» (زینت و زیبایی دین) در بین خانواده و دانشمندان مشهور گشت. جمال الدین حسن در شهر حله بزیست و در محضر فقها، متکلمان و فلاسفه والامقام با کمال ادب زانو زد و از روح بلند معنوی و اخلاق و دانش آنان بهره کافی برد و خویشتن را به دانش و تهذیب نفس آراست و به تمام فنون و علوم مسلح گردید و از دست آنان به دریافت اجازه نامه اجتهادی و نقل حدیث مفتخر گردید. حال به اختصار به نام چند نفر از اساتید بزرگوار وی اشاره می کنیم: شیخ یوسف سدید الدین (پدر ارجمند او)، محقق حلی (602 ـ 676 ق) خواجه نصیر الدین طوسی (597 ـ 672 ق)، سید رضی الدین علی بن طاووس (589 ـ 664 ق)، سید احمد بن طاووس (متوفی به سال 673 ق)، یحیی بن سعید حلی (متوفی به سال 690)، مفید الدین محمد بن جهم حلی و .... جمال الدین حسن، ستاره پر فروغ «آل مطهر» و شهر فقاهت حله هنوز مدت زمانی از تحصیلش نگذشته بود که با ذوق سرشار خدادادی و علاقه وافر، به تمام دانشهای بشری مانند فقه و حدیث، کلام و فلسفه، اصول فقه، منطبق، ریاضیات و هندسه مسلح گردید و تجربه لازمه را به دست آورد. آوازه فضل و دانش وی به سرعت در سرزمین حله و دیگر شهرها پیچید و در مجالس درس و محیط فرهنگی نام مقدسش را به نیکی و احترام یاد می کردند و «علامه» اش می خواندند.

 

 


علامه حلی چون خورشید فروزان در آسمان فقاهت درخشید و دیگران از نور وجودش استفاده کردند. در شهر حله حوزه درس تشکیل داد و علاقمندان و تشنه کامان معارف و علوم اهل بیت (ع) از گوشه و کنار جذب آن شدند و از دریای بی کرانش سیراب گشتند. یکی از دانشمندان می گوید: علامه حلی نظیری ندارد نه پیش از زمان خودش و نه بعد از آن. کسی که در مجلس درس او پانصد مجتهد تربیت شد. از جمله فرزانگان و ستارگانی که در محضرش زانو زدند و از انفاس پاک و مکتب پربار فقهی، کلامی و روح بلندش بهره ها بردند و از دست مبارکش به دریافت اجازه نامه اجتهادی و نقل حدیث مفتخر شدند اینان بودند:

 

 


فرزند عزیز و نابغه اش محمد بن حسن بن یوسف حلی معروف به «فخر المحققین» (682 ـ 771 ق)، سید عمیدالدین عبدالمطلب و سید ضیاء الدین عبدالله حسینی اعرجی حلی (خواهر زادگان علامه حلی) تاج الدین سید محمد بن قاسم حسنی معروف به «ابن معیه» (متوفی 776 ق)، رضی الدین ابوالحسن علی بن احمد حلی (متوفی 757 ق)، قطب الدین رازی (متوفی 776 ق) سید نجم الدین مهنا بن سنا مدنی، تاج الدین محمود بن مولا، تقی الدین ابراهیم بن حسین آملی و محمد بن علی جرجانی.

 

 


بعد از رحلت محقق حلی در سال 676 ق که زعامت و مرجعیت شیعیان را به عهده داشت شاگردان ممتاز وی و فقها و دانشمندان حله به دنبال فقیه و مجتهدی بودند که خصوصیات مرجعیت و زعامت را دارا باشد تا او را به عنوان مرجع تقلید معرفی کنند. آنان تنها علامه حلی را که از شاگردان برجسته و دست پرورده مکتب فقهی محقق حلی بود و فقها و مجتهدان بنام آن روزگار در حوزه درس وی شرکت می کردند شایسته مرجعیت و پیشوایی دین می شناختند و این در زمانی بود که فقط 28 بهار از عمر شریف علامه گذشته بود. این امر حاکی از نبوغ و شخصیت والای اوست که در این سنین تمام دانشها و فضایل اخلاقی و کرامتهای معنوی و انسانی را به کمال رسانده و از دیگر عالمان و مجتهدان برتری جسته و به مقام شامخ مرجع تقلید و فتوا در احکام شرع مقدس اسلام نایل گشته بود.

 

 


آری پس از رحلت محقق حلی زعامت و مرجعیت شیعیان به علامه حلی منتقل گردید و این بار امانت الهی بر دوش با کفایت او گذاشته شد. بدین سبب به لقب مقدس و شریف «آیت الله» مشهور گردید؛ که در آن روزگار تنها او به این لقب خوانده می شد و هرکس آیت الله می گفت منظورش علامه حلی بود.

 

 


حضور فقیه یگانه عصر علامه حلی در ایران و مرکز حکومت مغولان خیر و برکت بود و با زمینه هایی که حاکم مغول برای وی به وجود آورده بود کمال بهره را برد و به دفاع از امامت و ولایت ائمه معصومین (ع) برخاست. از این رو بزرگترین جلسه مناظره با حضور اندیشمندان شیعی و علمای مذاهب مختلف برگزار شد. از طرف علمای اهل سنت خواجه نظام الدین عبدالملک مراغه ای که از علمای شافعی و داناترین آنها بود برگزیده شد. علامه حلی با وی در بحث امامت مناظره کرد و خلافت بلافصل مولا علی (ع) بعد از رسالت پیامبر اسلام را ثابت نمود و با دلیلهای بسیار محکم برتری مذهب شیعه امامیه را چنان روشن ساخت که جای هیچ گونه تردید و شبهه ای برای حاضر باقی نماند.

 

 


پس از جلسات بحث و مناظره و اثبات حقانیت مذهب اهل بیت عصمت و طهارت (ع) اولجایتو (حاکم عصر وی از پادشان مغول) مذهب شیعه را انتخاب کرد و به لقب «سلطان محمد خدابنده» معروف گشت. پس از اعلان تشیع وی، در سراسر ایران مذهب اهل بیت منتشر شد و سلطان به نام دوازده امام خطبه خواند و دستور داد در تمام شهرها به نام مقدس ائمه معصومین (ع) سکه زنند و سر در مساجد و اماکن مشرفه به نام ائمه مزین گردد.

 

 


علامه حلی پس از یک دهه تلاش و خدمات ارزنده فرهنگی و به اهتزاز در آوردن پرچم ولایت و عشق و محبت خاندان طهارت (ع) در سراسر قلمرو مغولان در ایران، در سال 716 ق. بعد از مرگ سلطان محمد خدا بنده، به وطن خویش سرزمین حله برگشت و در آنجا به تدریس و تألیف مشغول گردید و تا آخر عمر منصب مرجعیت و فتوا و زعامت شیعیان را به عهده داشت.

 

 


تدریس و تألیف هر یک فضیلت بسیار مهمی برای رادمردان عرصه دانش است و علامه شخصیتی بود که در این دو جنبه از دیگر محققان و دانشوران پیشی گرفت و سرآمد روزگار شد. چنانکه گفته اند: علامه حلی زمانی از نوشتن کتابهای حکمت و کلام فارغ شد و به تألیف کتابهای فقهی پرداخت که از عمر مبارکش بیش از 26 سال نگذشته بود.

 

 


او در رشته های گوناگون علوم کتابهای زیادی دارد که اگر در مجموعه ای جمع آوری شود دایره المعارف و کتابخانه بسیار ارزشمندی خواهد شد. یکی از دانشمندان می نویسد: "اگر به نوشته های علامه دقت کنید پی خواهید برد که این مرد از طرف خداوند تأیید شده است، بلکه نشانه ای از نشانه های خداست. چنانچه نوشته های وی بر ایام عمرش ـ از ولادت تا وفات ـ تقسیم شود سهم هر روز یک دفترچه بزرگ می شود."مرحوم علامه با اندیشه و فکر مواج خویش علاوه بر تحولی که در فقه ایجاد کرد و در عصر خویش مسیر اندیشه فقها را متوجه مبانی فقه و معارف اهل بیت عصمت و طهارت (ع) نمود در فنون و دانشهای دیگر چون حدیث تحول بنیادی به وجود آورد و دریچه ای به روی محققان در طول تاریخ گشود که مشعل پر فروغی فراراه آنان شد.

 

 


عارف فرزانه و اسوه ایمان و تقوا علامه حلی با آن همه تلاش فرهنگی و تدریس و نوشتن کتابهای ارزنده، از یاد خدا و تقرب به درگاه حق غافل نبود و موفقیت در عرصه دانش و خدمات ارزشمندی و پر بار را در سایه ارتباط معنوی و تقوای الهی می دانست. او را از زاهدترین و با تقواترین مردم معرفی کرده اند.

 

 


علامه حلی پرچم ولایت را برافراشت و با تمام وجود از ولایت و رهبری صحیح دفاع کرد. این عشق سرشار به خاندان طهارت (ع) با گوشت، پوست و استخوانش آمیخته بود و آنجا که در ارتباط با آنان قلم بر صفحه کاغذ می گذاشت با اخلاص برخاسته از اعماق جانش چنین می نگاشت:

 

 


بزرگترین سرچشمه دوستی و محبت اهل بیت عصمت و طهارت (ع) اطاعت و پذیرش حکومت و ولایت آنهاست و قیام بر همان شیوه ای که آنان ترسیم کردند....

 

 


سفارش می کنم به محبت و عشق ورزی به فرزندان فاطمه زهرا (ع). چون آنان شفاعت کنندگان ما هستند در روزی که مال و فرزندان برای ما سودی نخواهند داشت....

 

 


علامه به پیروی از مولا و مقتدایش امیر المومنین (ع) نواحی وسیعی را با مال و دست خود آباد کرد و برای استفاده مردم وقف نمود و این یکی از فضیلتهای او بود که در زندگی کمتر دانشمند و فقیهی به چشم می خورد. شب جمعه که فرا می رسید بوی تربت مقدس اباعبدالله الحسین (ع) و عشق زیارت حضرتش، علامه را بی تاب می کرد و از حله به کربلا میکشاند. از این رو هر هفته روزهای پنجشنبه به زیارت مولا و آقایش می شتافت.

 

 


پایان زندگی هر کس به مرگ اوست. جز مرد حق که مرگ وی آغاز دفتر است. محرم سال 726 ق. برای شیعیان و پیروان راستین اسلام فراموش نشدنی است. عزا و ماتم آنان افزون است. بویژه حله این سرزمین مردان پاک سرشت و عاشقان اهل بیت (ع) شور و ماتم بیشتری دارد.

 

 


عجب تقارن و اتفاق! پاسدار بزرگ اسلام و فقیه شیعه، علامه حلی، ولادتش در ماه پر برکت و با فضیلت رمضان واقع شد و زندگی اش با خیر و برکت فراوان گردید و بعد از گذشت 78 سال عمر پر بار، پرواز روحش با عشق و محبتی که به اهل بیت نبوت و رابطه نا گسستنی با ولایت داشت، در ماه شهادت به وقوع پیوست و به روح مطهر سالار شهیدان امام حسین (ع) پیوند خورد. در 21 محرم سال 726 قمری مرجع تقلید شیعه، فقیه و عارف فرزانه، ستاره پر فروغ آسمان علم و فقاهت، آیت الله علامه حلی دار فانی را وداع گفت و روح ملکوتی اش به سوی خدا پرواز کرد و به رضوان و لقای معبودش شتافت. غم و اندوه بر چهره همه سایه افکند. پیکر پاکش به نجف تشییع گردید و در جوار بارگاه ملکوتی مولای متقیان علی (ع) در حرم مطهر به خاک سپرده شد. از ایوان طلای امیر المومنین (ع) دری به رواق علوی گشوده است. پس از ورود به سمت راست، حجره ای کوجک دارای پنجره فولادی، مخصوص قبر شریف علامه حلی است. زائران بارگان علوی در مقابل این حجره توقفی کرده، مرقد شریفش را زیارت می کنند و از روح بلندش مدد می جویند.

 

 


الف) آثار فقهی

 

 


منتهی المطلب فی تحقیق المذهب، تلخیص المرام فی معرفه الاحکام، غایه الاحکام فی تصحیح تلخیص المرام و ............

 

 


ب) آثار اصولی:

 

 


النکه البدیعه فی تحریر الذریعه، غایه الوصول و ایضاح السبل و ............

 

 


ج) آثار کلامی و اعتقادی:

 

 


منهاج الیقین، کشف المراد، انوار الملکوت فی شرح الیاقوت و ............

 

 


د) آثار حدیثی:

 

 


استقصاء الاعتبار فی تحقیق معانی الاخبار، مصابیح الانوار، الدرر و المرجان فی الاحادیث الصحاح و الحسان و .........)

 

 


ه) آثار رجالی:

 

 


خلاصه الاقوال فی معرفه الرجال، کشف المقال فی معرفه الرجال، ایضاح الاشتباه.

 

 


و) آثار تفسیری:

نهج الایمان فی تفسیر القرآن، القول الوجیز فی تفسیر الکتاب العزیز و ایضاح مخالفه السنه.

 

 


ز) آثار فلسفی و منطقی:

 

 


القواعد و المقاصد، الاسرار الخفیه، کاشف الاستار، الدرالمکنون، المقاومات، حل المشکلات و ...........

 

 


ح) آثار ارزنده در زمینه دعا:

 

 


الادعیه الفاخره المنقوله عن الائمه الطاهره و منهاج الصلاح فی اختصار المصباح.

 

 


ط) آثار ادبی:

 

 


کشف المکنون من کتاب القانون، بسط الکافیه، المقاصد الوافیه بفوائد القانون والکافیه و ...............

 

 


مأخذ: کتاب "گلشن ابرار" / تدوین جمعی از پژوهشگران حوزه علمیه قم / تحت نظر پژوهشکده باقرالعلوم (ع) / سازمان تبلیغات اسلامی          ***************************************

 

 


زندگی و زمانه شیخ الطایفه طوسی

 

 


ابو جعفر محمد ، معروف به «شیخ الطائفه»، در خراسان، در سال 385 هجرى متولد شد. او از ستارگان بسیار درخشان جهان اسلام است و در فقه و اصول، حدیث، تفسیر، کلام و رجال تالیفات فراوان دارد. خاندان شیخ تا چند نسل همه از علما و فقها بوده‏اند.پسرش ابو على ملقب به «مفید ثانى»

 

 


شیخ در سال 408 هجرى یعنى در 23 سالگى به بغداد مهاجرت کرد و تا پایان عمر در عراق ماند و پس از استادش سید مرتضى علم الهدى، ریاست علمى و فتوایى شیعه به او منتقل شد. شیخ طوسى مدت پنج سال نزد شیخ مفید و سید مرتضى درس خوانده است و حوزه علمیه نجف را تاسیس کرد .

 

 


شیخ طوسى کتابى در فقه دارد به نام «النهایة» که در قدیم الایام کتاب درسى طلاب بوده است. کتاب دیگر او به نام «المبسوط» که فقه را وارد مرحله جدیدى کرده است و در زمان خود مشروح‏ترین کتاب فقهى بوده است.در کتاب دیگر خود به نام «الخلاف» آراى فقهاى اهل سنت و شیعه را بیان کرده است. شیخ طوسى کتاب‏هاى دیگرى نیز در فقه دارد. شیخ طوسى یکى از چند چهره معروفى است که در سراسر فقه نام او مى‏درخشد. بعد از رحلت سید مرتضى علم الهدى رهبرى و پرچمدارى شیعه به شیخ طوسى رسید. تعداد شاگردان وى از فقها و مجتهدان و علماى شیعه، به بیش از سیصد تن رسید و در همان وقت چند صد نفر از علماى اهل سنت نیز از محضر او استفاده مى‏کردند. آوازه علم و دانش و ورع و زهد و تقواى شیخ طوسى، همچنان که از مرزهاى عراق گذشته و به اقصى نقاط دنیا رسیده بود، از دیواره هزارکنگره قصر با عظمت خلیفه عباسى نیز گذشت، به طورى که «القائم بامر الله» خلیفه عباسى، با همکارى آل بویه، کرسى تدریس کلام را در مرکز خلافت به او داد.

 

 


ترکان سلجوقى در سال 447 هجرى با استفاده از ضعف آل بویه به بغداد حمله کردند و با اشغال آن حکومت آل بویه را برانداختند. در این زمان عبد الملک وزیر متعصب طغرل بیک، به محله‏هاى شیعه‏نشین حمله کرده، به قتل و غارت آنان پرداختند و به خانه شیخ حمله کردند تا وى را به قتل برسانند، ولى چون او را نیافتند، وسایل منزل و کتاب‏هاى او را آتش زدند و نابود ساختند. بعد از این حادثه اسفبار که ضایعات جبران‏ناپذیرى به جهان علم وارد ساخت، شیخ از بغداد خارج شد و به نجف اشرف رفت. شیخ طوسى مؤلف دو کتاب از کتب اساسى و مرجع چهارگانه شیعه است، به نامهاى «تهذیب الأحکام» و «الاستبصار» که هر دو در زمینه روایات و احادیثى است که جنبه فقهى و حکمى دارند. از دیگر تألیفات اوست: عدة الأصول‏، الرجال‏، الفهرست‏، تمهید الأصول ‏و التبیان‏. شیخ بزرگوار طوسى در شب دوشنبه 22 محرم سال 460 هجرى به رحمت ایزدى پیوست و در نجف اشرف در خانه خویش به خاک سپرده شد.

 

 


بعد از رحلت سید مرتضى علم الهدى رهبرى و پرچمدارى شیعه به شیخ طوسى رسید. در این هنگام منزل شیخ در محله کرخ بغداد، پناهگاه و مقصد و مقصود مسلمانان بود. جهت درک محضر او علما و دانشمندان بسیارى از سراسر سرزمین اسلامى، قصد بغداد را مى‏نمودند تا افتخار مجالست و شاگردى او را دریابند و از چشمه خروشان علم الهى که بر زبان او جارى مى‏شد، استفاده برند.

 

 


تعداد شاگردان وى از فقها و مجتهدان و علماى شیعه، به بیش از سیصد تن رسید و در همان وقت چند صد نفر از علماى اهل سنت نیز از محضر او استفاده مى‏کردند.

 

 


آوازه علم و دانش و ورع و زهد و تقواى شیخ طوسى، همچنان که از مرزهاى عراق گذشته و به اقصى نقاط دنیا رسیده بود، از دیواره هزارکنگره قصر با عظمت خلیفه عباسى نیز گذشت، به طورى که «القائم بامر الله» خلیفه عباسى، با همکارى آل بویه، کرسى تدریس کلام را در مرکز خلافت به او داد. در آن روزگار براى این کرسى، عظمت و رتبه والایى قائل بودند، به طورى که آن را به بزرگترین دانشمند کشور واگذار مى‏کردند و این نشانه آن است که در آن زمان بالاتر و والاتر از شیخ طوسى در تمام بغداد و سرزمین‏هاى اسلامى کس دیگرى نبود که شایستگى تدریس را داشته باشد.

 

 


ترکان سلجوقى در سال 447 هجرى با استفاده از ضعف آل بویه به بغداد حمله کردند و با اشغال آن حکومت آل بویه را برانداختند. در این زمان عبد الملک وزیر متعصب طغرل بیک، به محله‏هاى شیعه‏نشین حمله کرده، به قتل و غارت آنان پرداختند و به خانه شیخ حمله کردند تا وى را به قتل برسانند، ولى چون او را نیافتند، وسایل منزل و کتاب‏هاى او را آتش زدند و نابود ساختند. بعد از این حادثه اسفبار که ضایعات جبران‏ناپذیرى به جهان علم وارد ساخت، شیخ از بغداد خارج شد و به نجف اشرف رفت.

 

 


نجف در آن هنگام ده کوچکى بود که تعداد کمى از شیعیان مشتاق، در جوار بارگاه مولاى متقیان امیر المؤمنین على علیه‏السلام زندگى مى‏کردند.بعد از فروکش کردن خشم و طغیان جاهلان، شیخ در نجف اشرف حوزه علمیه‏اى تاسیس نمود که بزرگترین حوزه علمیه در میان شیعیان گردید.

 

 


شیخ طوسى مؤلف دو کتاب از کتب اساسى و مرجع چهارگانه شیعه است، به نامهاى «تهذیب الأحکام» و «الاستبصار» که هر دو در زمینه روایات و احادیثى است که جنبه فقهى و حکمى دارند. از دیگر تألیفات اوست: النهایة، المبسوط، الخلاف‏، عدة الأصول‏، الرجال‏، الفهرست‏، تمهید الأصول ‏و التبیان‏.

 

 


شیخ بزرگوار طوسى در شب دوشنبه 22 محرم سال 460 هجرى به رحمت ایزدى پیوست و در نجف اشرف در خانه خویش به خاک سپرده شد.

 

 


بدین ترتیب جهان اسلام یکى از بزرگترین و نامورترین فقیهان خود را از دست داد. شخصیتى که تاریخ کمتر به نظیر او در جامعیت برخورد کرده است و هنوز فقهاى ما از پرتو وجود او برخوردار هستند.

 

 


هم اکنون نیز خانه او مسجد شده است.

 

 


الأمالی‏ ؛ نوشته شیخ الطائفه، ابو جعفر، محمد بن حسن طوسى (385 - 460 هجرى).

 

 


در کتب تراجم بیش از 30 کتاب با عنوان «أمالی» ذکر شده که کتب بزرگانى چون شیخ مفید، شیخ صدوق و شیخ طوسى از مشهورترین آنها است.

 

 


امالى عبارتست از مطالبى که استاد در مجلس‏ها یا زمان‏هاى خاص از حفظ یا از کتاب خود براى شاگردان مى‏خوانَد و آنها همه مطالب را مى‏نویسند، لذا به آن «المجالس» و «عرض المجالس» هم مى‏گویند.این نوع از تعلیم بهترین نوعى است که در طول تاریخ ثبت شده و دقیق‏ترین روش براى انتقال کاملا صحیح مطالب به شاگردان است.

 

 


امالى شیخ طوسى‏، شامل روایاتى است که شیخ الطائفه در نجف اشرف طى جلسات منظمى براى شاگردان خود املاء مى‏کرده.این واقعه بعد از آن است که در سال 448 هجرى حوزه نجف از رونق افتاده بود و شیخ طوسى آن را احیاء نمود و شروع به تربیت شاگردان در آن حوزه علمیه مقدس نمود.

 

 


اولین مجلس کتاب در سال 455 هجرى بوده و آخرین آنها در سال 458 هجرى برقرار شده و از مجلس 19 تا پایان کتاب روزهاى جمعه بوده که تاریخ دقیق آنها در ابتداى هر مجلس ذکر شده است. گرچه کتاب امالى ترتیب موضوعى ندارد و از این جهت به دست آوردن یک موضوع خاص در کتاب مشکل به نظر مى‏رسد ؛ اما با گذرى سریع به کتاب، خواننده آن درمى‏یابد که روایات اثبات ولایت و فضائل امیر المؤمنین علیه‏السلام حجم زیادى از کتاب را دربر گرفته است.شیخ طوسى با دقت، تمام سلسله سند روایات را ذکر کرده و کمتر روایت مرسله یا مقطوعه در آنها دیده مى‏شود ؛ لذا مى‏توان چنین گفت که امالى شیخ طوسى روایات منتخبى است که شیخ از بین هزاران روایت که در اختیار داشته انتخاب نموده است.

 

 


کتاب امالى از حیث تنوع موضوعات بسیار جالب است، چرا که موضوعات آن از اصول دین و معرفة الله و فضائل معصومین و سیره نبوى تا ادعیه مأثوره و وقایع تاریخى و سیاسى مانند هجرت به حبشه و مقتل امام حسین علیه‏السلام و قیام مختار را دربر مى‏گیرد. در کنار این روایات، روایات اخلاقى در موضوعات گوناگون و روایات آداب مانند: آداب خوردن و آشامیدن و آداب مسجد نیز به چشم مى‏خورد.

 

 


امالى شیخ طوسى توسط فرزند بزرگوار او، ابو على طوسى روایت شده و به همین خاطر بعضى، قسمتهایى از کتاب را از ابو على دانسته‏اند ؛ در حالى که صحیح نیست و تمام این کتاب املاء شیخ است به شاگردانش که از جمله آنها ابو على بوده است.

 

 


کتاب حاضر داراى 1537 روایت است که در 46 مجلس تنظیم شده‏اند و در چاپ حاضر براى روایات شماره مسلسل زده شده و روایات هر مجلس نیز شماره ردیف خورده است.

 

 


از جمله اساتید شیخ طوسى در این کتاب مى‏توان به:

 

 


1 - شیخ مفید در مجلس‏هاى 1 تا 9 و 45

 

 


2 - ابومفضل شیبانى در مجلس‏هاى 16 تا 32، که مجلس‏هایى کوتاه و مختصر است‏

 

 


3 - ابن صلت اهوازى در مجلس‏هاى 4 و 12 و 41 تا 44

 

 


4 - ابن غضائرى در مجلس‏هاى 15 و 32 و 33 و 34 و 38 و 40

 

 


5 - حسین بن ابراهیم قزوینى در مجالس 35 تا 38

 

 


6 - ابن شاذان قمى در مجالس 38 و 42 اشاره نمود.

 

 


بقیه مجالس نیز از یک یا چند شیخ روایت شده که روایات هر شیخ در مجموعه‏اى جداى از دیگرى آمده است.

 

 


نسخه‏اى مربوط به سال 580 هجرى در دست است که مجالس با ذکر مشایخ شیخ طوسى شروع مى‏شود و نام ابو على طوسى در آنها نیست ؛ اما در نسخه‏هاى متأخر از آن ابتداى مجالس نقل ابو على طوسى است از پدرش با ذکر تاریخ نقل. در چاپ حاضر فهرست آیات و فهرست الفبایى روایات و فهرست اشعار و فهرست مطالب در پایان کتاب آمده و براى تمام روایات عنوان زده شده است. در پاورقى کتاب تمام روایاتى که شبیه آنها یا خود آنها در جایى دیگر از کتاب تکرار شده آدرس داده شده و تمام روایات کتاب شماره مسلسل خورده است.

 

 


الاستبصار فیما اختلف من الأخبار؛

 

 


این کتاب مجموعه‌ای است از اخبار اختلافى که از اهل بیت عصمت و طهارت علیهم‏السلام روایت شده است. شیخ طوسى در این کتاب کلیه روایاتى را که در مباحث گوناگون فقهى وارد شده و روایتى نیز بر خلاف آن آمده، جمع کرده است.

 

 


این کتاب چهارمین کتاب از کتب اربعه و از معتبرترین مجموعه‏هاى روایى شیعه به شمار مى‏آید و هر فقیه و مجتهدى هنگام استنباط احکام شرعى باید به روایات این کتاب توجه داشته باشد.

 

 


کتاب «الاستبصار» شیخ طوسى یکى از کتب اربعه و در ردیف کتاب «کافى» شیخ کلینى و «من لا یحضره الفقیه» شیخ صدوق و «تهذیب الاحکام»، کتاب دیگر شیخ طوسى است. شیخ طوسى این کتاب را بعد از کتاب تهذیب الاحکام نگاشته است. برخى از علما و شاگردان شیخ از ایشان درخواست کردند تا کتابى بنویسد که در آن روایات متعارض و مخالف را جمع آورى و به بررسى آنها پرداخته و روایات صحیح و غیر صحیح را مشخص نماید. خود ایشان در مقدمه کتاب مى‏فرماید: «گروهى از علماى اصحاب کتاب بزرگ ما به نام «تهذیب الأحکام» و روایاتى که در آن جمع آورى نموده بودم را دیدند و ملاحظه نمودند که شامل اخبار متعلق به حلال و حرام است و مشتمل بر اکثر روایات فقه و ابواب احکام است و روایتى از اصحاب و کتاب‏ها و اصول آنها نیست مگر آنکه در آن آمده مگر برخى روایات شاذ و نادر و آن کتاب سزاوار آن است که گنجینه‏اى بزرگ براى دانش پژوهان در فراگیرى علم فقه گردد و علما در یادآورى و متوسطین در کسب مهارت در استنباط احکام شرعى همه از آن کتاب بهره‏مند گردند. پس، از من درخواست نمودند تا کتاب دیگرى به نگارش درآورده و در آن احادیث و روایات مخالف را جمع آورى کرده و به بررسى و جمع میان آنها و یا تعیین روایات معتبر بپردازم».

 

 


شیخ طوسى در این کتاب ابتدا روایاتى را که معتبر و صحیح مى‏داند آورده، سپس به روایات مخالف اشاره کرده و سعى بر آن داشته تا روایتى را از قلم نیندازد.پس از آن نیز، به جمع میان روایات و بررسى آنها پرداخته است.

 

 


ویژگیهاى کتاب‏:

 

 


الف) این کتاب در نوع خود بى‏نظیر است و اولین کتابى مى‏باشد که براى جمع بین روایات مخالف نگاشته شده است.

 

 


ب) کتاب استبصار علاوه بر اعتبار بالا، از شمول خوبى نیز برخوردار است به حدّى که ابن طاووس مى‏گوید اگر درباره مسئله‏اى روایت مخالفى باشد حتما در کتاب استبصار نیز باید به آن اشاره‏اى شده باشد.

 

 


ج) در آغاز هر باب نخست به روایات معتبر یا مورد قبول اشاره شده و پس از آن دیگر روایات مطرح شده است.

 

 


کتاب استبصار شامل همه ابواب فقه نیست و فقط به ابوابى اشاره دارد که در آن روایات مخالفى وارد شده باشد ؛ ولى ترتیب ابواب به ترتیب ابواب کتاب‏هاى فقهى است یعنى از کتاب طهارت شروع شده و به کتاب دیات پایان مى‏پذیرد.

 

 


این کتاب داراى سه بخش است: بخش اول و دوم در عبادات است و بخش سوم در بقیه ابواب فقه مانند عقود و ایقاعات و احکام تا حدود و دیات.

 

 


شیخ طوسى تعداد احادیث و روایات کتاب استبصار را خود مشخص کرده تا در آن کم و زیاد نشود. این کتاب شامل 5511 روایت است. با توجه به اهمیت و ارزش کتاب استبصار، نام آن پیوسته در لیست کتاب‏هایى بوده است که علما و فقهاى شیعه روایت آن را به یکدیگر اجازه مى‏داده‏اند و از نکات جالب اینست که متن بسیارى از اجازه‏هاى روایى بر پشت نسخه‏هاى این کتاب نوشته شده است.

 

 


شیخ طوسى براى نگارش این کتاب از دو کتابخانه بزرگ آن زمان در شهر بغداد که مملو از کتاب‏هاى معتبر و نسخه‏هاى اصلى بوده استفاده کرده است. (کتابخانه استاد بزرگوارش سید مرتضى که شامل 80 هزار جلد کتاب بوده و کتابخانه شاپور که بسیار بزرگتر از آن بوده و براى علماى شیعه در منطقه کرخ بغداد تأسیس گشته بود. این دو کتابخانه شامل بهترین و ارزشمندترین کتاب‏هاى معتبر روایى و نسخه‏هاى اصلى و اولیه بوده است. بسیارى از این نسخه‏ها به خط مؤلفین آن یعنى اصحاب ائمه علیهم‏السلام نگاشته شده بود.

 

 


متأسفانه کتابخانه بزرگ شاپور در حمله ددمنشانه دشمنان اهل بیت علیهم‏السلام در آتش سوخت و جهان اسلام گنجینه‏اى گرانبها و ارزشمند را از دست داده و نسخه‏هاى منحصر به فرد آن در آتش جهالت از بین رفت.) شیخ طوسى حدود چهل سال آنچه مى‏توانست از کتاب‏هاى آن کتابخانه استفاده کرد و روایات گهربار ائمه علیهم‏السلام را در نوشته‏هاى خود براى نسلهاى بعد به ارمغان نهاد و این خود بر ارزش و اعتبار کتاب‏هاى شیخ طوسى بیش از پیش افزوده است.

 

 


آقا بزرگ تهرانى در کتاب ارزشمند «الذریعة إلى تصانیف الشیعة» مى‏گوید:«هو أحد الکتب الأربعة و المجامیع الحدیثیة التی علیها مدار استنباط الأحکام الشرعیة عند الفقهاء الاثنی عشریة منذ عصر المؤلف حتى الیوم» یعنى: کتاب استبصار یکى از کتاب‏هاى چهارگانه و یکى از مجموعه‏هاى روایى است که وسیله استنباط احکام شرعى در میان فقهاى شیعه دوازده امامى از زمان مؤلف تا این زمان بوده است.ابن ادریس در کتاب سرائر مى‏گوید: «کتاب الاستبصار عمله لِما اختُلف فیه من الأخبار بحیث یتوسط و یلائم بین الأخبار».یعنى: کتاب استبصار را شیخ طوسى براى جمع آورى روایات مخالف نگاشته است.وى در این کتاب روایات و احادیث مخالف را به هم نزدیک کرده و میان آنان توافق در معنا ایجاد مى‏کند. ابن طاووس در کتاب فتح الابواب مى‏گوید:«کتاب الاستبصار عمل لأجل ما اختلف من الأخبار فلو کان فی هذه...خلاف فی التحقیق لذکره فی الاستبصار و هذا واضح لأهل التوفیق».یعنى: کتاب استبصار براى جمع آورى روایات مخالف نگاشته شده است.حال اگر در این باره روایت مخالفى بود حتما شیخ طوسى آن را در کتاب استبصار مى‏آورد و این نکته براى کسانى که اهل تحقیق و توفیق هستند بسیار روشن است.

 

 


این کتاب بسیار مورد توجه و عنایت علماى شیعه قرار گرفته است و شرح‏هاى فراوانى نیز بر آن نگاشته‏اند که اینک به برخى از آنها اشاره مى‏کنیم:

 

 


1 - کتاب جامع الأخبار فی إیضاح الاستبصار نوشته شیخ عبد اللطیف بن على بن احمد بن ابى جامع حارثى شامى عاملى شاگرد شیخ بهائى.

 

 


2 - نکت الإرشاد در شرح استبصار نوشته شهید اول، محمد بن مکى.

 

 


3 - شرح استبصار نوشته سید میرزا حسن بن عبد الرسول حسینى زنوزى خوئى (1172 - 1223 هجرى).

 

 


4 - شرح استبصار نوشته امیر محمد بن امیر عبد الواسع خاتون آبادى داماد علامه مجلسى (درگذشت 1116 هجرى).

 

 


5 - شرح استبصار نوشته شیخ عبد الرضا طفیلى نجفى.

 

 


6 - شرح استبصار نوشته فقیه قاسم بن محمد جواد معروف به ابن الوندى و فقیه کاظمى، درگذشت بعد از سال 1100 هجرى و معاصر با شیخ حر عاملى.

 

 


7 - شرح استبصار نوشته علامه سید محسن بن حسن اعرجى کاظمى (درگذشت 1127 هجرى).

 

 


حاشیه بر کتاب‏

 

 


بر کتاب استبصار حاشیه‏هاى فراوانى نیز توسط علماى بزرگ نگاشته شده است مانند:

 

 


1 - حاشیه شیخ حسن بن زین الدین صاحب معالم‏

 

 


2 - حاشیه مولى محمد امین بن محمد شریف استرآبادى (درگذشت 1033 هجرى).

 

 


3 - حاشیه میر محمد باقر بن شمس الدین محمد حسینى مشهور به داماد (درگذشت 1041 هجرى).

 

 


4 - حاشیه فاضله حمیده دختر مولى محمد شریف رویدشتى (درگذشت 1087 هجرى).

 

 


5 - حاشیه مولى عبد الرشید بن مولى نور الدین شوشترى (درگذشت حدود 1078 هجرى).

 

 


6 - حاشیه سید میرزا محمد بن على بن ابراهیم استرآبادى رجالى معروف (درگذشت 1028 هجرى).

 

 


7 - حاشیه سید محمد بن على بن حسین موسوى عاملى، صاحب مدارک (درگذشت 1009 هجرى).

 

 


8 - حاشیه محدث جزائرى سید نعمت الله بن عبد الله موسوى شوشترى (درگذشت 1112 هجرى).

 

 


شیخ طوسى در بخش اول و دوم کتاب تمام سند را آورده ؛ ولى در بخش سوم فقط به نام راوى که روایت را از کتاب او نقل کرده اکتفا مى‏کند و در پایان کتاب سند خود را به آن راوى آورده تا روایات از ارسال خارج شده و به روایات مسند ملحق گردند.

 

 


اصطلاحا این بخش را «مشیخه» مى‏نامند، یعنى اساتید و مشایخ.

 

 


این بخش از کتاب نیز بسیار مورد توجه علماى علم رجال قرار گرفته است و بر آن شرح‏هاى فراوانى نگاشته‏اند مانند:

 

 


1 - مشیخة الاستبصار نوشته مولى شریف على بن حسن‏

 

 


2 - أسانید الاستبصار نوشته حسن بن على بن ابراهیم علوى‏

 

 


3 - عواطف الاستبصار نوشته شیخ فخر الدین بن محمد على بن احمد بن طریح نجفى (درگذشت 1085 هجرى)

 

 


تهذیب الأحکام‏

 

 


کتاب حاضر توسط شیخ الطائفه، شیخ طوسى، ابو جعفر محمد بن حسن طوسى از برجسته‏ترین علماى شیعه در قرن پنجم هجرى نگاشته شده است (385 - 460 هجرى).این کتاب یکى از معتبرترین مجموعه‏هاى روایى شیعه و سومین کتاب از کتب اربعه است و مورد قبول تمام علما و فقهاى شیعه مى‏باشد.

 

 


کتاب حاضر شامل مجموعه روایات فقهى و احکام شرعى است که از اهل بیت عصمت و طهارت علیهم‏السلام روایت شده است.

 

 


شیخ طوسى این کتاب را در شرح و توضیح کتاب «المقنعة» شیخ مفید، استاد بزرگ خود نگاشته است.

 

 


کتاب تهذیب الأحکام شامل تمام روایات فروع و احکام شرعى است و براى فقیه و مجتهدى که بخواهد اجتهاد نماید اکثر روایات مورد نیاز را فراهم آورده است.این کتاب شامل مباحث فقهى، استدلالى، اصولى، رجالى و جمع میان اخبار به وسیله شاهد و اعتبار و بسیارى از مباحث سودمند دیگر است.

 

 


شیخ طوسى در مقدمه کتاب تهذیب انگیزه خود را از نگارش این کتاب این گونه بیان مى‏فرماید:«یکى از دوستانم که مراعات حق ایشان بر من واجب است از من درخواست نمود تا احادیث اصحاب را جمع آورى و موارد اختلاف، تباین، منافات و تضاد میان آن روایات را بررسى نمایم زیرا خبرى نیست مگر آنکه روایتى بر خلاف آن وارد شده است و حدیثى نیست مگر آنکه در برابر آن روایتى که با آن منافات دارد نیز روایت شده.کار اختلاف روایات به آنجا کشیده که مخالفان به ما طعنه مى‏زنند و این را از بزرگترین عیب‏هاى مذهب ما به شمار آورده‏اند و با این وسیله مى‏خواهند مذهب ما را باطل اعلام نمایند.آنها مى‏گویند مشایخ و بزرگان شما همیشه بر مخالفان خود ایراد مى‏گرفتند که شما در دینتان که با آن خدا را عبادت مى‏کنید اختلاف دارید و دچار اختلاف کلمه در فروع دین هستید و چنین عقیده‏اى را خداى دانا و حکیم اجازه نخواهد داد ؛ اما خودتان نسبت به مخالفانتان بیشتر با هم اختلاف دارید.پس این اختلاف با وجود آنکه اعتراف مى‏کنید که دلالت بر فساد مى‏کند دلالت بر فساد مذهب خودتان نیز دارد...در اینجا بود که تصمیم گرفتم درخواست آن دوست عزیز را اجابت کرده و این کتاب را به نگارش درآوردم و اخبار و روایات متعارض را جمع آورى نموده و راه جمع میان آنها را بیان کنم و احادیث صحیح و معتبر را از روایات غیر معتبر جدا سازم.من در این کتاب، رساله استادم شیخ مفید را متن قرار داده‏ام و در شرح هر بخش از آن به روایات و احادیث وارده و جمع میان آنها اشاره دارم.در آغاز، شیوه من اشاره به تمام روایات بود اعم از روایات اصحاب و مخالفین ولى بعد دیدم که در این صورت نگارش کتاب خیلى به طول خواهد انجامید لذا فقط به روایات اصحاب اکتفا کردم.»

 

 


از ویژگیهای این کتاب می‌توان به موارد زیر اشاره داشت :

 

 


1 - به مباحث اصول عقاید اشاره‏اى ندارد و فقط به بیان فروع و احکام شرعى یعنى از اول تا آخر فقه و از کتاب طهارت تا کتاب دیات پرداخته است.

 

 


2 - ترتیب عنوان‏هاى این کتاب همان ترتیب عنوان‏هاى کتاب المقنعه شیخ مفید است.

 

 


3 - ادله‏اى که شیخ طوسى در این کتاب به آنها استدلال مى‏کند:از قرآن، ظاهر، صریح، فحوا، دلیل و یا معناى قرآن است.از روایات، احادیث قطعى مانند خبر متواتر و اخبار داراى قرائن قطعى دال بر صحت آنها است.از اجماع، به اجماع مسلمین و یا اجماع علماى شیعه است و در آخر به روایات مشهور میان اصحاب نیز اشاره دارد.

 

 


4 - شیخ طوسى به روایات مخالف اشاره کرده و به وجه جمع یا وجه فساد آنها مانند ضعف سند یا عمل اصحاب به خلاف آن نیز اشاره مى‏کند.

 

 


شیخ طوسى از سال 410 هجرى، در سن 25 سالگى شروع به نگارش این کتاب کرده است.

 

 


وى کتاب طهارت و صلات را در زمان حیات استاد خود شیخ مفید نگاشته است، یعنى تا قبل از 413 هجرى و بقیه آن را بعد از آن زمان به اتمام رسانده است.

 

 


این کتاب قبل از کتاب استبصار نگاشته شده است.

 

 


شیخ طوسى براى نگارش این کتاب از دو کتابخانه بزرگ آن زمان در شهر بغداد که مملو از کتاب‏هاى معتبر و نسخه‏هاى اصلى بوده بهره‏مند بوده است.

 

 


1 - کتابخانه استاد بزرگوارش سید مرتضى که شامل 80 هزار جلد کتاب بوده است.

 

 


2 - کتابخانه شاپور که بسیار بزرگتر از آن بوده و براى علماى شیعه در منطقه کرخ بغداد تأسیس شده بود.

 

 


این دو کتابخانه شامل بهترین و ارزشمندترین کتاب‏هاى معتبر روایى و نسخه‏هاى اصلى و اولیه، که به خط مؤلفین آنها نگاشته شده، بوده است.

 

 


این کتاب شامل 393 باب و 13590 حدیث است.

 

 


آقا بزرگ تهرانى در کتاب ارزشمند «الذریعه الى تصانیف الشیعه» درباره این کتاب مى‏فرماید:«کتاب تهذیب الأحکام نوشته شیخ الطائفه، ابو جعفر محمد بن حسن بن على طوسى است.این کتاب یکى از کتاب‏هاى چهارگانه و یکى از مجموعه‏هاى روایى قدیمى معتبر شیعه امامیه از زمان نگارش تا زمان حاضر است.جزء اول از نسخه اصل آن که به خط مؤلف آن شیخ طوسى است در این زمان نیز موجود است».

 

 


در آخر کتاب «مشیخه» آمده و آن سند شیخ طوسى به کتاب‏هایى است که از آنها روایت نقل کرده.

 

 


وى در پایان کتاب مى‏گوید:«هم اکنون که به یارى خداوند متعال از نگارش این کتاب فارغ گشته‏ام، طرق و اسنادى را که از طریق آنها این اصول و کتاب‏هاى روایى را روایت کرده‏ام به صورت مختصر مى‏آورم تا به این شکل روایات کتاب از حالت ارسال خارج گشته و به باب مسندات ملحق گردند».

 

 


شیخ طوسى سپس به ذکر سند خود به هر یک از روات و یا کتاب‏هاى آنها که در تهذیب از آنها روایت نقل کرده مى‏پردازد.

 

 


کتاب الغیبة للحجة

 

 


کتاب حاضر که نام دیگر این کتاب «إثبات الغیبة» است، اثر شیخ الطائفه، شیخ طوسى، ابو جعفر محمد بن حسن طوسى از برجسته‏ترین چهره‏هاى علمى جهان تشیع و شخصیت مورد اعتماد شیعه در قرن پنجم هجرى است (385 - 460 هجرى).

 

 


کتاب الغیبه از بهترین و مهمترین و کاملترین منابع شیعه در مورد مسئله غیبت امام زمان عجل الله تعالى فرجه الشریف است.در این کتاب به علت و انگیزه غیبت امام زمان و حکمت الهى که موجب آن گردیده اشاره شده است.

 

 


شیخ طوسى در نگارش این اثر ارزشمند و گرانبها شیوه‏هایى نو و ابتکارى به کار گرفته و به تمام جوانب غیبت امام زمان اشاره نموده و با استدلال به قرآن و روایات پیامبر و ائمه معصومین علیهم‏السلام و حکم عقل به پاسخ گویى شبهات و اشکالات مخالفین پرداخته است. این کتاب شامل بسیارى از فضایل امام زمان است و سیره و روش آن حضرت در زمان غیبت و هنگام ظهور را بیان کرده و بسیارى از علائم ظهور صاحب الزمان، خاتم اوصیاء، امام مهدى علیه افضل الصلاة و السلام را ذکر نموده است. کتاب الغیبه شیخ طوسى از بهترین کتاب‏هایى است که توسط علماى شیعه درباره امام زمان، حجة بن الحسن «أرواحُنا لِمَقدَمهِ الفِداء» نگاشته شده و شامل بهترین دلایل عقلى و شرعى بر وجود امام زمان و غیبت و ظهور آن حضرت در آخر الزمان است.

 

 


این کتاب از زمان نگارش تا حال در طول هزار سال پیوسته مورد توجه علما و فقهاى شیعه بوده و بزرگان در تألیفات خود بسیار به آن استناد کرده و از آن نقل نموده‏اند. علامه، شیخ آقا بزرگ تهرانى درباره این کتاب مى‏فرماید:«و کتاب الغیبة للشیخ الطوسى - هذا - هو من الکتب القدیمة الذى یمتاز على غیره، فانه قد تضمن اقوى الحجج و البراهین العقلیة و النقلیة على وجود الامام الثانی عشر محمد بن الحسن صاحب الزمان علیه‏السلام و على غیبته فى هذا العصر ثم ظهوره فى آخر الزمان فیملأ الأرض قسطا و عدلا بعد ما ملئت ظلما و جورا».

 

 


یعنى:«کتاب الغیبة نوشته شیخ طوسى از کتاب‏هاى قدیمى است که بر بسیارى از کتاب‏هاى دیگر برترى دارد.این کتاب شامل بهترین حجت‏ها و محکم‏ترین برهان‏هاى عقلى و نقلى بر وجود امام دوازدهم، حجة بن الحسن العسکرى، صاحب الزمان عجل الله تعالى فرجه الشریف و غیبت آن حضرت در این زمان و ظهورشان در آخر الزمان است.آن حضرت کسى است که جهان را بعد از آن که پر از ظلم و فساد شده باشد پر از عدل و داد خواهد کرد».

 

 


شیخ طوسى در مقدمه کتاب انگیزه خود را از نگارش این کتاب این گونه بیان مى‏فرماید: «من این کتاب را به درخواست شیخ بزرگوار که خداوند عمر ایشان را طولانى گرداند نگاشتم.ایشان درخواست فرموده بودند تا کتابى در باره غیبت صاحب الزمان املا نمایم و در آن سبب غیبت آن حضرت و علت طول کشیدن آن و...را بیان نمایم و اینکه چرا آن حضرت ظهور نمى‏کند؟ آیا مانعى در کار است؟ آن مانع چیست؟ و چرا ما نیازمند به آن حضرت هستیم؟من هم درخواست این شیخ بزرگوار را اجابت نموده و امر ایشان را اطاعت کردم، اگر چه وقتم کم و فکرم مشغول و مشکلات و موانع زندگى نیز فراوان است و حوادث ناگوار در این دوران یکى پس از دیگرى اتفاق مى‏افتد.من در این کتاب به نکاتى اشاره خواهم داشت که هیچ جاى شک و تردیدى باقى نگذارد و سخنم را نیز طولانى نمى‏کنم چرا که اصحاب و اساتید و مشایخ ما در این باره کتاب‏هاى فراوانى نگاشته‏اند و در آن به شرح و بسط کامل مسئله امامت پرداخته‏اند.من در این کتاب در صدد پاسخ گویى به سؤالات گوناگون در این باره هستم و براى تایید سخنان خود به برخى از روایات نیز استناد خواهم کرد تا موجب تأکید و پذیرش آن از جانب علاقه مندان به روایات گردد و از خداوند متعال در انجام این مهم یارى مى‏جویم». شیخ طوسى در بخشى از این کتاب مى‏فرماید:«جواب الاعتراض عن طول عمر الحجة الى هذا الوقت الذى هو سنة 447» و در جاى دیگر مى‏فرماید:«تا این زمان یعنى سال 444 هجرى...»

 

 


پس تاریخ نگارش این کتاب حدودا 444 تا 447 هجرى بوده است یعنى 13 سال قبل از وفات شیخ و در دورانى که ایشان در بغداد به سر مى‏بردند. با توجه به تاریخ نگارش کتاب مى‏توان فهمید که نگارش آن قبل از آتش سوزى کتابخانه شیخ طوسى بوده و شیخ در هنگام نگارش کتاب به خیلى از منابع مهم و اصول قدما و کتاب‏هاى معتبر خطى و نسخه‏هاى اولیه آن دست رسى داشته و این خود بر ارزش و اعتبار کتاب مى‏افزاید. کتابخانه شیخ طوسى از بزرگ‏ترین کتابخانه‏هاى مهم آن دوران و از غنى‏ترین آنها به شمار مى‏رفته که شامل بسیارى از نسخه‏هاى منحصر به فرد و اصول چهارصدگانه شیعه بوده و بسیارى از آنها به دست یاران ائمه علیهم‏السلام نگاشته شده بود و سوختن آن کتابخانه یکى از غم انگیزترین حوادث ناگوار جهان اسلام به شمار مى‏آید. نکته مهم دیگر آنکه اکثر کتاب‏هاى شیخ طوسى و مهم‏ترین آنها با استفاده از کتاب‏هاى این کتابخانه نگاشته شده و این هم موجب حفظ و بقاى مطالب ارزشمند آن کتاب‏ها گردیده و هم موجب ارزش و اعتبار فراوان کتاب‏هاى شیخ طوسى گشته است.

 

 


الفهرست‏

 

 


موضوع کتاب بیان اسامى مصنفین شیعه و کتابهایى که در عالم تشیع نوشته شده و سند شیخ طوسى به آنها می‌باشد.

 

 


فهرست نویسى را مى‏توان یکى از بخشهاى علم رجال به حساب آورد ؛ چرا که معمولا بیشترین حجم کتابهاى ذکر شده در فهرستها را کتب روایى تشکیل مى‏دهد و سند مؤلف کتاب به آنها در کنار نام هر یک ذکر مى‏شود.

 

 


از میان پنج کتاب اصلى رجال سه کتاب، موضوعشان رجال و دو کتاب دیگر در موضوع فهرست مى‏باشند.

 

 


کتب رجال عبارتند از: رجال کشى‏، رجال شیخ طوسى‏(الابواب) و رجال ابن غضائرى‏

 

 


و دو کتاب فهرست عبارتند از؛ فهرست نجاشى با نام «فهرست اسماء مصنفی الشیعه» که به رجال نجاشى نیز معروف است و فهرست شیخ طوسى (کتاب حاضر)

 

 


البته این پنج کتاب اولین کتابهاى نوشته شده در این فن نیستند ؛ بلکه اولین متن‏هاى موجود در زمان ما مى‏باشند و الا چندین عنوان کتاب دیگر در قرنهاى اول و دوم و سوم هجرى تألیف شده که متن هیچیک به دست ما نرسیده است. اصول پنج گانه رجال معتبرترین منبع براى دستیابى به اطلاعات رجالى محسوب مى‏شوند و آنچه در این کتب پیرامون شخصیتى آمده بهترین دلیل بر وثاقت یا عدم وثاقت اوست. بنا بر این به استثناى رجال ابن غضائرى که در صحت مطالب آن تردیدهایى شده، هیچ شبهه‏اى در سندیت منقولات کتب چهارگانه رجال وجود ندارد و این بالاترین درجه اعتبارى است که براى یک کتاب فرض مى‏شود. نزدیکى زمان نگارش این کتب به عصر روات نیز بر اعتبار و ارزش منقولات آنها مى‏افزاید، چرا که معمولا مستند به حس هستند نه حدس.

 

 


شیخ بزرگوار طوسى، در مقدمه فهرست علت اقدام خویش به نوشتن این کتاب را چنین بیان مى‏کند:«من دیدم عده‏اى از بزرگان امامیه کتبى به عنوان فهرست مصنفات و اصول تألیف شده در شیعه، نوشته‏اند ؛ اما هیچیک به طور کامل آنها را جمع آورى نکرده، بلکه هر کس تنها کتب کتابخانه خویش و آنچه اجازه روایتش را گرفته نقل کرده است.در این میان تنها ابو الحسین احمد بن حسین (ابن غضائرى) چنین کارى کرده و دو کتاب نوشته، یکى شامل اسامى کتب و دیگرى اسامى اصول و متأسفانه این دو کتاب را کسى استنساخ نکرده بود و بعد از مرگ ناگهانى ابن غضائرى، توسط بعضى از ورثه او از بین رفتند...»

 

 


شیخ طوسى که نزدیک به 50 تألیف در رشته‏هاى مختلف دارد در موضوع رجال نیز سه کتاب مشهور دارد و در حقیقت، از اصول چهارگانه رجال که معتبرترین کتب رجال مى‏باشند سه عنوان متعلق به شیخ الطائفه است.این سه کتاب عبارتند از:

 

 


1 – الفهرست؛ کتاب حاضر در برنامه، که شیخ طوسى مؤلفین و سند خویش به آنها را ذکر کرده و در کنار آن، بعضى کتابهاى آنها و وثاقت و اعتبارشان را هم متذکر شده است.

 

 


2 – الأبواب؛ معروف به رجال شیخ طوسى، که بر طبق طبقات اصحاب پیامبر صلى‏الله‏علیه‏وآله و ائمه علیهم‏السلام تنظیم شده و به علمایى که هیچیک از ائمه را درک نکرده‏اند ختم شده است.

 

 


این کتاب که پس از فهرست تألیف شده، هدفش ذکر نام روات بوده و قصد جدا کردن ممدوحین را از مذمومین ندارد.

 

 


3 - اختیار الرجال یا اختیار معرفة الرجال؛ این کتاب مهذب کتاب «معرفة الناقلین» کشى است که اصل آن از بین رفته و تنها راه دسترسى به مطالب آن کتاب، که یکى از اصول چهارگانه رجال شیعه است همین کتاب مى‏باشد.

 

 


از ویژگیهای این کتاب می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

 

 


الف) این کتاب در ردیف مهمترین منابع براى شناخت اعتبار راویان شیعه و از عمده‏ترین منابع است.

 

 


ب) هدف اصلى از تألیف کتاب معرفى مؤلفین شیعه و کتب آنها است، لذا راویانى که کتابى ننوشته‏اند نامشان در این کتاب نیامده است.

 

 


ج) در این کتاب بعضى از مؤلفین شیعه ذکر نشده‏اند (مانند آنها که شیخ طریقى به آنها ندارد).

 

 


د) در ضمن بیان شرح حال بعضى، جرح و تعدیلى نسبت به برخى دیگر از روات ذکر شده، مانند:تضعیف کثیر بن عیاش قطّان در ترجمه زیاد بن منذر (شماره 293).

 

 


ه) شیخ طوسى عناوین مختلف هر راوى مانند: نام، لقب، کنیه‏ها و اختلافات پیرامون آنها را در موارد فراوانى تذکر داده است.

 

 


و) در جاى جاى فهرست، هنگام ذکر یک نام، تاریخ‏هایى مانند ولادت و وفات و...نیز آمده است.

 

 


ز) تذکراتى مانند عرضه کتاب بر معصومین علیهم‏السلام و تصحیح کتاب توسط آنان و اعتماد اصحاب بر یک کتاب و یا روایات کسى مانند مراسیل ابن ابى عمیر و...نیز از مطالب موجود در این کتاب مى‏باشد.

 

 


دو نکته مهم‏؛

 

 


1 - شیخ در برخى موارد مى‏گوید: «أخبرنا عدة من أصحابنا» و یا «جماعة من أصحابنا» و بعضى تصور کرده‏اند در این موارد طریق شیخ مجهول است.

 

 


جواب آن است که چنین نیست ؛ زیرا کسى که با کتاب فهرست مأنوس باشد مى‏داند شیخ عمده نقلش در این کتاب از 5 نفر است: شیخ مفید - ابن غضائرى - ابن حاشر - ابن ابى جید و ابن صلت اهوازى و از غیر اینها در موارد کمى نقل کرده است و با تتبع در کتاب بدست مى‏آید که «عده» و «جماعت» معمولا شامل شیخ مفید است و دیگران.بنا بر این شبهه‏اى در وثاقت روایات کتاب وجود نخواهد داشت.

 

 


2 - شیخ، فهرست کتب اصحاب امامیه را نوشته است، بنابراین صِرف آمدن نام یک نفر در این کتاب، دلیل بر شیعه بودن اوست مگر آنجا که تصریح به خلاف شده باشد.

 

 


پس آمدن نام افراد در این کتاب یک مدح عام را از جانب شیخ شامل او مى‏کند (رجال نجاشى و فهرست منتجب الدین و معالم العلماء نیز اینچنین هستند).

 

 


کتاب «الفهرست» داراى چنین ترتیبى نبوده و براى دسترسى هر چه آسانتر به مطالب آن عده‏اى آن را مرتب نموده‏اند از جمله:

1 - توسط شیخ على بن عبد الله مقشاعى بحرانى، متوفاى 1127 هجرى.

 

 


2 - بوسیله مولى عنایة الله قهپایى، متوفاى بعد از 1126 هجرى.(ایشان متن کتاب را در مجمع الرجال خویش هم آورده است).

 

 


3 - در سال 1005 هجرى به ترتیب الفبایى کامل در آمده که ظاهرا چاپ حاضر نیز بر اساس این ترتیب است.

 

 


کتاب شریف «الفهرست» توسط محقق حلى، ابو القاسم جعفر بن حسن بن یحیى، صاحب شرایع الإسلام (متوفاى 676 هجرى) تلخیص شده و نام کتابها و سندهاى شیخ به آنها را حذف کرده و تنها نام مصنفین را با خصوصیاتشان باقى گذاشته است.ایشان کتاب را بر اساس حروف الفباء مرتب کرده است.

 

 


همچنین شیخ سلیمان بن عبد الله بحرانى ماحوزى (متوفاى 1121 هجرى) کتاب را شرح کرده و نام آن را «معراج الکمال إلى معرفة الرجال» نهاده است.

 

 


فهرست شیخ به جهت اهمیت و اعتبارى که داشته توسط برخى از بزرگان تکمیل شده و تتمه‏اى بر آن نگاشته‏اند، از جمله:

 

 


1 - شیخ منتجب الدین، متوفاى بعد از 585 هجرى کتاب فهرست خویش را به عنوان تتمه‏اى بر فهرست شیخ نوشته و در آن اسامى مؤلفین شیعه را از زمان شیخ طوسى تا عصر خویش آورده است.

 

 


2 - معالم العلماء توسط ابن شهر آشوب مازندرانى (متوفاى 588 هجرى) تألیف شد و 300 مصنف را به فهرست شیخ اضافه نمود.

 

 


کتاب فهرست توسط شیخ طوسى براى فرزند فقیه و گرانقدرش، ابو على طوسى قراءت شد.ابو على نیز آن را براى ابن رطبه سوراوى قراءت نمود.وى نیز کتاب را براى ابو البرکات عبداد قراءت کرد.

 

 


نسخه حاضر املاء ابوالبرکات عبداد است که در 16 جمادى الأولى سال 587 هجرى آن را املاء نموده است.

 

 


کتاب حاضر که داراى ترتیب الفبایى است در مجموع 888 نفر از مؤلفین شیعه را نام برده است.البته به این تعداد باید کسانى که در ضمن ترجمه دیگرى نام برده شده اند نیز اضافه شود که در مجموع نزدیک به 900 نفر مى‏شود.

 

 


در اعتبار اصل کتاب هیچ شبهه‏اى نیست ؛ اما دو نکته پیرامون نسخه‏هاى کتاب قابل توجه است:

 

 


اول اینکه: در بین چند نسخه خطى موجود از کتاب یک نسخه تفاوت کلى و عمده‏اى با بقیه نسخه‏ها دارد.

 

 


ظاهرا مسئله چنین است که شیخ طوسى ابتدا نسخه‏اى از کتاب نوشته و زمانیکه براى بار دوم کتاب را مى‏نگاشته تغییراتى در آن داده است و احتمالا عده‏اى، از همان نسخه اول استنساخ کرده‏اند.

 

 


از قرائن پیداست نسخه تنها، ابتدا نوشته شده و بقیه نسخه‏ها از نسخه دوم شیخ مى‏باشند.مثلا در نسخه اول (تنها) پس از ذکر نام سید مرتضى دعا براى طول عمرش شده (طول الله عمره و عضد الإسلام و أهله ببقائه و امتداد أیامه)، و در بقیه نسخه‏ها (رضى الله عنه) آمده و تاریخ وفات او نیز ذکر شده است.

 

 


دوم اینکه: از کتاب دو نسخه چاپى متفاوت در دست است.یکى چاپ نجف اشرف از سال 1356 هجرى و دیگرى چاپ هند مربوط به سال 1271 هجرى.

 

 


در چاپ نجف ترتیب اصلى کتاب حفظ شده و داراى اشکالات کمى است، اما در چاپ هند ترتیب کتاب را به صورت الفبایى درآورده‏اند و متأسفانه در آن تصرفاتى کرده‏اند که کتاب از اعتبار و ارزش افتاده است.بنا بر این چاپ نجف معتبرتر بوده و داراى ارزش بیشترى است.

 

 


رجال الطوسی‏

 

 


نام دیگر این کتاب «الأبواب» است، زیرا براى اصحاب هر یک از معصومین علیهم‏السلام بابى مستقل گشوده است.

 

 


این کتاب توسط شیخ الطائفة، ابو جعفر، محمد بن حسن بن على طوسى از بزرگترین علماى شیعه در قرن پنجم هجرى و بارزترین شاگرد شیخ مفید نگاشته شده است.

‏رجال شیخ طوسى کتابى است که از جهات مختلف داراى اعتبار ویژه‏اى است از جمله آنکه:

 

 


- این کتاب از اصول پنج گانه اولیه رجال است و تمام کسانى که پیرامون رجال مطلب نوشته‏اند ناگزیر از رجوع به این اصول مى‏باشند.

 

 


- نویسنده کتاب حاضر، شیخ طوسى است که وسعت اطلاعات او و تخصص بالاى وى در رشته‏هاى مختلف علوم بر کسى پوشیده نیست.او کسى است که در بیشتر رشته‏هاى علوم اسلامى کتاب نوشته و کتابهاى او مرجعى کاملا مطمئن براى محققین در طول هزار سال بوده و هست.

 

 


- تاریخ تألیف این کتاب با توجه به ارجاعات شیخ به فهرست در این کتاب، در اواخر عمر شیخ بوده و این ویژگى مهمى براى یک اثر است که در اوج دوران علمى یک مؤلف نوشته شده باشد.

 

 


- شیخ مطالب این کتاب را از منابع متعدد و اصول فراوانى که در اختیار داشته جمع آورى نموده و پس از او منابع مذکور از بین رفته و تنها راه دستیابى ما به مطالبشان همین اصول رجال است.

 

 


کتاب حاضر، تنها قصد جمع آورى و شمارش اصحاب معصومین علیهم‏السلام را دارد.به همین جهت اشاره‏اى به مدح و ذم افراد ندارد مگر در مواردى که براى رفع شبهه و مانند آن تذکر داده است.

 

 


شیخ طوسى در مقدمه کتاب انگیزه و داعى خویش را بر نوشتن این کتاب چنین بیان نموده که"چون شیخ فاضل چندین بار از من خواسته کتابى مشتمل بر اسامى راویان از پیامبر صلى‏الله‏علیه‏وآله و ائمه بعد از او و کسانى که از آنها مستقیما روایت نکرده‏اند تهیه کنم، بخاطر اجابت خواسته او کتاب حاضر را نوشتم و براى سهولت هر چه بیشتر در بازیابى مطالب کتاب، آن را بر اساس حروف الفباء مرتب کردم."

 

 


اختلافى واقع شده در اینکه «شیخ فاضل» کیست؟ آنچه قریب به واقع مى‏نماید این است که او شاگرد شیخ و نماینده او در شام، قاضى طرابلس، عبد العزیز بن براج، متوفاى 481 هجرى است.

 

 


شیخ کتاب «الجمل و العقود» را نیز به درخواست او نگاشته است. با قطع نظر از «اختیار معرفة الرجال» که تهذیب کتاب رجال کشى است توسط شیخ طوسى، از این عالم بزرگوار دو کتاب در موضوع رجال به یادگار مانده که عبارتند از «رجال» و «فهرست». گرچه موضوع هر دو کتاب رجال است و هر دو از اصول اولیه رجال مى‏باشند اما تفاوتهاى عمده‏اى با هم دارند از جمله اینکه:

 

 


- کتاب «فهرست شیخ» با هدف شمارش مصنفین شیعه است و در ضمن، طریق مؤلف به هر کتاب هم ذکر شده است.بنا بر این در اکثر موارد ذکر نام یک شخص در این کتاب دال بر شیعه بودن اوست ؛ گرچه امامى و اثنا عشرى بودن او ثابت نمى‏شود و ممکن است واقفى یا زیدى
یا...باشد.اما کتاب رجال براى جمع آورى نام اصحاب معصومین علیهم‏السلام تهیه شده و هیچگونه توجهى به مذهب افراد ندارد، لذا کسانى چون معاویه و عمرو بن عاص نیز در شمار اصحاب پیامبر ذکر شده‏اند.

 

 


- در کتاب فهرست تنها شیعیانى که داراى تألیف بوده‏اند را مى‏توان یافت و روات فاقد کتاب توسط شیخ به شمارش در نیامده‏اند.در صورتى که رجال نظر به راوى بودن دارد (چه مؤلف کتابى باشد چه نباشد) و به همین جهت نام کسانى از اصحاب معصومین علیهم‏السلام که روایتى از معصوم نقل نکرده‏اند در این کتاب ذکر نشده است.

 

 


- با توجه به این نکات «فهرست» شامل نام مصنفین شیعه است و «رجال» شامل نام اصحاب معصومین که روایتى از آنها نقل کرده باشند.

 

 


- ذکر نام هر کس در کتاب «رجال» هیچ مدحى براى او تلقى نمى‏شود، بخلاف «فهرست» که حد اقل، شیعه بودن، در مقابل سنى بودن را اثبات مى‏کند.

 

 

 

رجال شیخ طوسى بر اساس طبقات روات از زمان پیامبر صلى‏الله‏علیه‏وآله تا امام عصر عجل الله تعالى فرجه الشریف مرتب شده و پس از آن، بابى به عنوان کسانیکه از هیچ معصومى مستقیما روایت نقل نکرده‏اند آمده و شامل افراد متأخر از زمان ائمه و کسانى است که هم عصر ائمه بوده‏اند اما روایتى از آن بزرگواران نقل نکرده‏اند.

 

 

 

هر یک از معصومین عنوانى مستقل است که ذیل آن به تعداد حروف الفباء ابوابى گشوده شده و هر حرف یک باب مستقل است ؛ اما در ترتیب اسماء تنها حروف اول آنها رعایت شده و در بیشتر ابواب شیخ طوسى شاخص‏ترین افراد آن باب را اولین نام قرار داده است (البته این کلیت ندارد و در بعضى موارد خلاف آن هم دیده مى‏شود).

 

 

 

پس از این ابواب، بابى به عنوان «الکنى» و بابى به عنوان «النساء» نیز اضافه شده است.

 

 

 

در این کتاب ابتدا نام و کنیه و لقب و نسبت افراد آمده و در بعضى موارد رابطه او با معصوم نیز ذکر شده است.

 

 

 

طبقه روات و برخى تاریخها و توثیقات و تصنیفات نیز بالمناسبة آمده است.

 

 

 

خصوصیت دیگر کتاب آن است که کمتر توجهى به مذهب یا جرح و تعدیل افراد شده و در اکثر موارد تنها نام افراد ذکر شده و هیچ توضیح اضافه‏اى براى آنها نیامده است.البته از امام کاظم علیه‏السلام به بعد این سرى نکات بیشتر ذکر شده است.

 

 

 

نکته‏اى دیگر که در اینجا تذکر آن لازم است آنکه مقصود از اصحاب یک امام در این کتاب کسانى هستند که از آن امام روایت نقل کرده باشند نه صرف دیدار و ملاقات امام ؛ بنا بر این مثلا شیخ طوسى ابن ابى عمیر را از اصحاب امام رضا علیه‏السلام مى‏داند با اینکه او امام کاظم علیه‏السلام را هم درک کرده اما از او روایتى ندارد.

 

 

 

***************************************************************

 

 


شیخ بهایی

 

 


بهاءالدین محمد بن‏ حسین عاملی[۱] معروف به شیخ بهائی (۸ اسفند ۹۲۵ خورشیدی، بعلبک تا ۸ شهریور ۱۰۰۰ خورشیدی، اصفهان) دانشمند نامدار قرن دهم و یازدهم هجری است که در دانش‌های فلسفه، منطق، هیئت و ریاضیات تبحر داشت. در حدود ۹۵ کتاب و رساله از او در سیاست، حدیث، ریاضی، اخلاق، نجوم، عرفان ، فقه ، مهندسی و هنر بر جای مانده است. به پاس خدمات وی به علم ستاره‌شناسی یونسکو سال ۲۰۰۹ را به نام او سال نجوم و شیخ بهایی نامگذاری کرد.[۲]متن پررنگ==زندگی== وی در بعلبک متولد شد. دوران کودکی را در جبل عامل در ناحیه شام و سوریه در روستایی به نام «جبع» یا «جباع» زیست، او از نژاد «حارث بن عبدالله اعور همدانی» بوده‌است (از شخصیت‌های برجسته آغاز اسلام، متوفی به سال ۶۴ خورشیدی). خاندان او از خانواده‌های معروف جبل‌عامل در قرن دهم و یازدهم خورشیدی بوده‌اند. پدر او از شاگردان برجسته شهید ثانی بوده است.[۳]محمد ۱۳ ساله بود که پدرش عزالدین حسین عاملی به خاطر اذیت شیعیان آن منطقه توسط دولت عثمانی از یک سو و دعوت شاه طهماسب صفوی برای حضور در ایران، به سوی ایران رهسپار گردید و چون به قزوین رسیدند و آن شهر را مرکز دانشمندان شیعه یافتند، در آن سکنا گزیدند و بهاءالدین به شاگردی پدر و دیگر دانشمندان آن عصر مشغول شد. وقتی او ۱۷ ساله بود (۹۷۰ ق)، پدرش به شیخ‌الاسلامی قزوین به توصیه شیخ علی مشار از سوی شاه طهماسب منصوب شد. ۱۴ سال بعد، در ۹۸۴ قمری، پدر شیخ برای زیارت خانه خدا از ایران خارج شد اما در بحرین فوت کرد.[۴]شخصیت علمی و ادبی و اخلاق و پارسای او باعث شد تا از ۴۳ سالگی شیخ‌الاسلام اصفهان شود و در پی انتقال پایتخت از قزوین به اصفهان (در ۱۰۰۶ قمری)، از ۵۳ سالگی تا آخر عمر (۷۵ سالگی) منصب شیخ‌الاسلامی پایتخت صفوی را در دربار مقتدرترین شاه صفوی، عباس اول برعهده داشته باشد.[۵]

 

 


شیخ در فاصلهٔ سال‌های ۹۹۴ ق تا ۱۰۰۸ ق سفرهایی چند به خارج از قلمروی صفویه داشت.این سفرها برای زیارت، سیاحت، دانش‌اندوزی و همچنین به گفته برخی مورخان به سفارت سیاسی بوده است. مکه، مصر و شام از جمله مقصد این سفرها بوده است.[۶]وی در سال ۱۰۰۰ خورشیدی در اصفهان درگذشت و بنابر وصیت خودش جنازه او را به مشهد بردند و در جوار مقبرهٔ علی پسر موسی (رضا) جنب موزه آستان قدس دفن کردند. هم‌اکنون قبر وی بین مسجد گوهرشاد و صحن آزادی و صحن امام خمینی در یکی از رواق‌ها است.[۷] تاریخ

تولد و مرگ شیخ بهایی

تاریخ تولد و مرگ شیخ بهایی بر روی سنگ قبر و کاشیکاری‌های دیوار اتاق مقبره اندکی متفاوت است:

 

 


تاریخ تولد:کتیبه کاشیکاری دیوار: ۲۶ ذیحجه ۹۵۳ هجری قمری (برابر با پنجشنبه ۸ اسفند ۹۲۵ خورشیدی، و ۲۷ فوریه ۱۵۴۷)

 

 


کتیبه سنگ قبر: غروب پنجشنبه محرم‌الحرام ۹۵۳ هجری قمری (برابر با فروردین ۹۲۵ خورشیدی، و مارس ۱۵۴۶)

 

 


تاریخ مرگ:کتیبه کاشیکاری دیوار: ۱۲ شوال ۱۰۳۰ هجری قمری (برابر با ۸ شهریور ۱۰۰۰ خورشیدی، و ۳۰ اوت ۱۶۲۱)

 

 


کتیبه سنگ قبر:‌ شوال ۱۰۳۱ هجری قمری (برابر با مرداد یا شهریور ۱۰۰۱، و اوت ۱۶۲۲)

 

 


کتیبه دیوار در سال ۱۳۲۴ خورشیدی در زمان استانداری علی منصور ساخته شده‌است و حاوی تاریخ روز، ماه و سال میباشد، در حالی که کتیبه سنگ قبر فقط حاوی تاریخ ماه و سال است. به نظر میرسد که در هنگام بازسازی اتاق تحقیقاتی درباره تاریخ تولد و مرگ انجام شده باشد و به این خاطر تاریخ روز به کتیبه کاشیکاری اضافه گشته است. در این صورت به نظر میرسد که تاریخ‌های کتیبه دیوار موثق‌تر باشند.

 

 


شخصیت علمی استادان

 

 


نام برخی از اساتید شیخ بهایی از این قرار است [۸]:

  1. فقه و اصول، تفسیر، حدیث و ادبیات عرب را نزد پدرش شیخ عزالدین حسین عاملی.

 

 


  1. 2.       منطق و کلام و معانی و بیان و ادبیات عرب را نزد عبدالله بن شهاب‏الدین حسین یزدی، معروف به ملاعبدالله یزدی[۹].

 

 


  1. 3.       ریاضی، کلام و فلسفه را از مولانا افضل قاینی مدرس سرکار فیض کاشانی فرا گرفت.

 

 


  1. 4.       طب را از حکیم عماد الدین محمود، طبیب ویژه شاه طهماسب و مشهورترین پزشک ایران در آن دوره آموخت.
  2. صحیح بخاری را نزد ابی الطیف مقدسی فرا گرفت[۱۰].

 

 


  1. 6.       همچنین نقل است نزد ملا محمد باقر یزدی مؤلف کتاب مطالع الانوار که از ریاضی‌دانان عصر خود بوده نیز درس خوانده‌است.
    تعداد کثیری از دانشوران نامی قرن یازدهم نزد وی تحصیل کرده‌اند. یکی از محققان معاصر [۱۱] ۳۳ تن از شاگردان او را نام برده‌است که در این‏جا به مشهورترین آن‏ها اشاره می‏کنیم:
  2. ملا محمد محسن بن ‏مرتضی بن محمود فیض کاشانی، متوفی ۱۰۹۱ ق.

 

 


  1. 2.       سیدمیرزا رفیع‏الدین محمدبن حیدر حسینی طباطبایی نائینی، متوفی ۱۰۹۹ ق.

 

 


  1. 3.       ملامحمدتقی بن مقصود علی مجلسی، معروف به مجلسی اول، متوفی ۱۰۷۰ ق.

 

 


  1. 4.       صدرالدین محمدبن‏ابراهیم شیرازی، معروف به ملاصدرا، حکیم مشهور قرن یازدهم، متوفی ۱۰۵۰ ق.

 

 


  1. 5.       ملامحمدباقربن‏محمد مؤمن خراسانی سبزواری، معروف به محقق سبزواری، شیخ‏الاسلام اصفهان، متوفی ۱۰۹۰ ق.

 

 


شاگردان

 

 


  • ·         صدرالدین محمد بن ابراهیم شیرازی، معروف به ملاصدرا، فیلسوف بنیانگذار حکمت متعالیه، متوفی به سال ۱۰۵۰ ق.
  • ملا محمد تقی بن مقصود علی مجلسی، معروف به مجلسی اول، وفات ۱۰۷۰ ق.

 

 


  • ·         ملا محمدباقر بن محمد مومن خراسانی سبزواری، معروف به محقق سبزواری، شیخ الاسلام اصفهان، وفات ۱۰۹۰ ق.

 

 


  • ·         سید میرزا رفیع الدین محمد بن حیدر حسینی طباطبایی نائینی، وفات ۱۰۹۹ ق.

 

 


آثار و تالیفات

 

 


دستخط منسوب به شیخ بهائی. مورخ ۱۰۰۸ق. در کتاب تحریراکر در موضوع ریاضی

 

 


بهاءالدین عاملی در علومی که در آن زمان مرسوم بود، بویژه در اخبار و احادیث، تفسیر، اصول فقه و ریاضیات دارای تالیفات بسیار است. تالیفات شیخ بر اساس پژوهش یکی از محققان [۱۲] بالغ بر ۹۵ کتاب و رساله‌است. برخی از نویسندگان نیز آثار او را ۱۲۰ عنوان ذکر کرده‏اند [۱۳]. در این‏جا برخی از آثار علمی شیخ را بررسی می‌کنیم [۱۴]:

 

 


جامع عباسی

 

 


شاخص‏ترین اثر شیخ است درفقه و به زبان فارسی که این خود ابتکاری نو در نگارش متون فقهی به شمار می‌رفت تا آن‏جا که برخی از صاحب نظران از آن به عنوان اولین دوره فقه فارسی غیر استدلالی که به صورت رساله عملیه نوشته شده است‏یاد می‏کنند، این کتاب از یک مقدمه و بیست ‏باب (از طهارت تا دیات) تشکیل شده‌است.[۱۵]

 

 


الزبده فی الاصول

مهم‏ترین اثر شیخ است در اصول. تاریخ نگارش آن یعنی سال ۱۰۱۸ ق و به قولی در سال ۱۰۰۵ ق، حکایت از اهمیت آن دارد، زیرا اوایل قرن یازدهم، عصر سیطره اخباریان در حوزه فقه و اصول شیعی بوده‌است.[۱۶]

 

 


اربعین

 

 


تالیف اربعین از سوی محدثان و عالمان شیعی بر اساس حدیث معروفی است که از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل شده‌است. شیخ بهایی نیز به پیروی از این سنت معمول، به تالیف اربعین حدیث پرداخت، با این امتیاز که شرح کافی و جامع در باره احادیث‏یاد شده دارد و در مجموع، از بهترین و معروف‏ترین اربعین‏ها می‏باشد. این اثر بعد از مثنوی سوانح حجاز، تنها اثری است که شیخ در آن به مباحث ‏سیاسی پرداخته‌است، مؤلف در شرح حدیث پانزدهم (که در باره حرمت اعانت ظالمان و گرایش قلبی به آن‏ها وارد شده‌است) به تفصیل دیدگاه‏های خود را مطرح کرده‌است. شیخ در باره این موضوع به طور صریح و شفاف سخن گفته‌است، از این رو می‏توان دیدگاه و عقیده باطنی او در مورد رفتار با حاکم جور، و نیز علل و عوامل همکاری علما با شاهان صفوی را به دست آورد، همچنین وی در این اثر به بحث از امر به معروف و نهی از منکر، شرایط و مراحل آن پرداخته‌است.[۱۷]

 

 


مثنوی سوانح الحجاز(نان و حلوا)

 

 


این کتاب آمیخته‏ای از مواعظ، طنز، حکایت، تمثیل و لطایف عرفانی و معارف برین بشری است.با زبانی روان و دلنشین. نان و حلوا ترسیمی است از ریاکاری، تلبیس و غرور به مال و منال و عنوان و منصب دنیایی. بهایی در یکی از بخش‏های این مثنوی به دوری از سلاطین که خود آن را از نزدیک تجربه کرده بود اشاره می‏کند، چرا که قرب شاهان غارت دل و دین را در پی دارد در مجموع، مثنوی نان و حلوا از جمله آثار شیخ بهایی است که در تبیین دیدگاه و اندیشه سیاسی او می‏توان بدان استناد کرد.

 

 


کشکول

 

 


این کتاب بصورت جُنگی آزاد، شامل شعرها و نثرهای مورد علاقه بهایی است که برخی از خود وی و برخی نیز گردآوری او از دیوان‌ها و کتاب‌های مورد علاقه‌اش بوده‌اند. این مطالب اغلب بی‌هیچ نظم خاصی به دنبال هم آمده‌اند. لکن بیش از سایر تالیفات وی خواننده را به ضمیر فکری بهایی نزدیک می‌کند.

 

 


شخصیت ادبی شیخ بهائی:

 

 


بهائی آثار برجسته ای به نثر و نظم پدید آورده است. وی با زبان ترکی نیز آشنایی داشته است. بهترین منبع برای گردآوری اشعار بهائی، کشکول است تا جایی که به عقیده برخی محققان، انتساب اشعاری که در کشکول نیامده است به بهائی ثابت نیست. از اشعار و آثار فارسی بهائی دو تالیف معروف تدوین شده است؛ یکی به کوشش سعید نفیسی با مقدمه ای در شرح احوال بهائی، دیگری توسط غلامحسین جواهری وجدی که مثنوی منحول «رموز اسم اعظم» (ص 94 - 99) را هم نقل کرده است. با این همه هر دو تالیف حاوی تمام اشعار و آثار فارسی شیخ نیست. اشعار فارسی بهائی عمدتا شامل مثنویات، غزلیات و رباعیات است. وی در غزل به شیوه فخرالدین عراقی و حافظ، در رباعی با نظر به ابوسعید ابوالخیر و خواجه عبدالله انصاری و در مثنوی به شیوه مولوی شعر سروده است. ویژگی مشترک اشعار بهائی میل شدید به زهد و تصوف و عرفان است. ازمثنویات معروف شیخ می توان از اینها نام برد: «نان و حلوا یا سوانح سفر الحجاز...»«نان و پنیر»، این اثر نیز بر وزن و سبک مثنوی مولوی است؛ «طوطی نامه» نفیسی این مثنوی را که از نظر محتوا و زبان نزدیک ترین مثنوی بهائی به مثنوی مولوی است، بهترین اثر ادبی شیخ دانسته و با آنکه آن را در اختیار داشته جز اندکی در دیوان بهائی نیاورده و نام آن را نیز خود بر اساس محتوایش انتخاب کرده است. «شیر و شکر»، اولین منظومه فارسی در بحر خبب یا متدارک است. در زبان عربی این بحر شعری پیش از بهائی نیز مورد استفاده بوده است. «شیر و شکر» سراسر جذبه و اشتیاق است و لحن حماسی دارد و منظومهای بدین سبک و سیاق در ادب فارسی سروده نشده است؛ مثنوی هایی مانند «نان و خرما» و «رموز اسم اعظم» را نیز منسوب بدو دانسته اند. شیوه مثنویسرایی بهائی مورد استقبال دیگر شعرا، که بیشتر از عالمان امامیه اند واقع شده است. تنها نثر فارسی بهائی که در دیوانهای چاپی آمده است، «رساله پند اهل دانش و هوش به زبان گربه و موش» است.

 

 


بهائی در عربی نیز شاعری چیرهدست و زبان دانی صاحب نظر است و آثار نحوی و بدیع او در ادبیات عرب جایگاه ویژه ای دارد. مهم ترین و دقیقترین اثر او در نحو، «الفوائد الصمدیه» معروف به صمدیه است که به نام برادرش عبدالصمد نگاشته است و جزو کتب درسی در مرحله متوسط علم نحو در حوزه های علمیه است. اشعار عربی بهائی نیز شایان توجه بسیار است.

 

 


از بررسی شیوه نگارش بهائی در اکثر آثارش، این نکته هویداست که وی مهارت فراوانی در ایجاز و بیان معما آمیز مطالب داشته است. وی حتی در آثار فقهی اش این هنر را به کار برده که نمونه بارز آن «رسائل پنج گانه الاثناعشریه» است. این سبک نویسندگی در «خلاصه الحساب، فوائد الصمدیه، تهذیب البیان و الوجیزه فی الدرایه» آشکارتر است. بهائی تبحر بسیاری در صنعت لغز و تعمیه داشته و رسائل کوتاه و لغزهای متعدد و معروفی به عربی از وی بر جا مانده است. مانند: «لغز الزبده» (لغزی است که کلمه زبده از آن به دست می آید)، «لغز النحو»، «لغز الکشاف»، «لغز الصمدیه»، «لغز الکافیه» و «فائده.» نامدارترین اثر بهای «الکشکول«، معروف به «کشکول شیخ بهایی» است که مجموعه گرانسنگی از علوم و معارف مختلف و آینه معلومات و مشرب بهائی محسوب می شود. از برجسته ترین آثار چاپ شده بهائی می توان از اینها نام برد: «مشرق الشمسین و اکسیر السعادتین» «جامع عباسی»، از نخستین و معروف ترین رساله های علمیه به زبان فارسی؛ «حبل المتین فی احکام احکام الدین»، «الاثنا عشریه» در پنج باب طهارت، صلات، زکات، خمس، صوم و حج است. بهائی دراین اثر بدیع، مسائل فقهی هر باب را به قسمی ابتکاری بر عدد دوازده تطبیق کرده است. خود وی نیز بر آن شرح نگاشته است. «زبده الاصول»، این کتاب تا مدت ها کتاب درسی حوزه های علمی شیعه بود و دارای بیش از چهل شرح و حاشیه و نظم است. «الاربعون حدیثا» معروف به اربعین بهائی، «مفتاح الفلاح» در اعمال و اذکار شبانه روز به همراه تفسیر سوره حمد. «حدائق الصالحین» (ناتمام)، شرحی است بر صحیفه سجادیه که هر یک از ادعیه آن با نام مناسبی شرح شده است. از این اثر تنها الحدیقه الهلالیه در شرح دعای رویت هلال (دعای چهل و سوم صحیفه سجادیه) در دست است. «حدیقه هلالیه» شامل تحقیقات و فوائد نجومی ارزنده ای است که سایر شارحان صحیفه از جمله سید علیخان مدنی در شرح خود موسوم ریاض السالکین از آن بسیار استفاده کرده اند. همچنین فواید و نکات ادبی، عرفانی، فقهی و حدیثی بسیار در این اثر موجز به چشم می خورد

 

 


**************************************

 

 


رئیـس المحـدثیـن، شیخ صـدوق

 

 


بعد از سـال 305 هـ . ق، که نـایب دوم امام زمـان عج از دنیا رفت، شیخ اجل حسین بـن روح نوبختى به عنوان نایب سـوم امام مهدی عج بیـن شیعیان و حضرت گردید. على بـن بابـویه قمى پدر شیخ صدوق که از علماى قـم بـود، وارد بغداد شد، و چون تا آن زمان صاحب فرزنـدى نشـده بـود، و از ایـن نظر رنج مـى برد لذا فرصت را مغتنم شمرد، و ضمن نامه اى به حسین بـن روح نوبختى، از او تقاضا نمـود که در حیـن شرفیابـى به محضر آقا امام زمان علیه‌السلام نامه او را به آن حضرت تقدیم نماید.
وى در آن نامه اشتیاق خود را به داشتـن پسرى ابراز کرده بـود، و جواب امام زمان هـم به او رسید که ما براى تو دعا کردیـم و بزودی خـداوند پسرى فقیه و پاک سرشت به تـو خواهد داد سـال 311 هـ. ق.
ابو جعفر محمد بن علی بن حسین بن موسی بن بابویه قمی معروف به شیخ صدوق (ابن بابویه) نزد اساتید زیادی از جمله پدرش شاگردی کرد و ادب و فقه را فرا گرفت . پدرش قمی، نیز از فقهای شیعه بود که با حسین بن روح، نائب سوم امام زمان، نیز ملاقات داشت .
او در روزگار جـوانى پـس از فرا گرفتـن علـوم مقـدماتـى، علـم حـدیث و فقه را از مفاخـر فقها و محدثیـن قـم همچون پدرش على بن بابویه و محمد بن حسـن بـن ولید، پیشواى فقهاى قم، احمد بن على بن ابراهیم قمى، حسیـن بـن ادریس قمى و دیگران آموخت و چون در روزگار سلاطیـن شیعى آل بویه به سر مـى برده و آنها بر قسمت اعظم دنیاى اسلام تسلط داشتنـد به منظور دیـدار مشایخ دیگـر در سایر نقاط شیعه نشیـن، و سیـر و سیاحت به مسافرت دور و درازى همت گماشت.
فقیه عظیـم الشأنى همچون بحر العلوم او را (رئیس محدثیـن) خوانده است .«من لایحضره الفقیه» «علل الشرایع»«ثواب الاعمال» « الخصال»« الاعتقادات»«عیون اخبار الرضا « التوحید، کمال الدین و اتمام النعمه، ، مصادقه الاخوان ،معرفت و کتاب امالى و
شیخ الطایفه محمد بـن حسـن طوسى متوفى به سال 460 با یک واسطه، شاگرد شیخ صـدوق بـود وفات: شیخ صـدوق پـس از هفتاد و چند سال زندگانى پرافتخار و انجام مسافرتهاى طـولانـى و تصنیف 300 جلـد کتـاب بـا ارزش، سـرانجام در سال 381 هـ . ق، در شهر رى چشـم از جهان فـرو بست و آرامگاهـش امروز در شهر رى به نام ابـن بابویه و زیارتگاه مردم مسلمان است.

 

 


نگاهی به زندگی و آرای سیاسی شیخ صدوق

 

 


محمد بن علی بن حسین بابویه قمی فرزند علی بن بابویه به روایتی در قم و در حدود سال305 هجری قمری دیده به جهان گشود. در خصوص پدر ایشان یعنی علی بن بابویه باید اشاره کنیم که ایبشان از مراجع و علمای بزرگ تشیع بوده و مورد وثوق علما و مجتهدین می باشد. به طوری که رساله ای از سوی ایشان خطاب به فرزندش “شیخ صدوق” نگارش یافته است که از نظر علمای شیعه و مجتهدین بزررک رساله مذکور و روایات و احادیث مندرج در آن اعتبار فراوانی داشته و منبعی موثق و مستند در عین حال پر اهمیت به حساب می آید. از جمله موارد مهمی که درباره ایشان نقل کرده اند نامه ای است که از طرف امام یازدهم امام حسن عسکری (ع) خطاب به وی تقریر شده است. در نامه مذکور و به طور مشخص در آغاز آن عبارات جالب توجهی جلب نظر می نمایند؛ عباراتی نظیر: “یا شیخی” و “فقیهی” و “معتمدی” در این نامه به کار رفته است. به کار بردن چنین القابی آن هم از سوی یکی از ائمه معصومین در مورد هر شخصی نشان از جایگاه والا و شخصیت مورد اطمینان آن فرد به شمار می رود که ابن بابویه مفتخر به آن شده است.
شیخ صدوق در دورانی می زیست که می توان از آن به دوره تنفس شیعه یاد کرد؛ دوره ای کوتاه که طی آن سلسله شیعه مذهب آل بویه بر ایران و نیز با تسلط بر خلیفه در واقع بر ممالک اسلامی حکم می راندند. این دوره به واسطه حکومت شیعه مذهبان و علی رغم اعلان رسمی مذهب تشیع به عنوان مذهب غالب فضای نسبتا مساعد و مستعدی را برای علما و فقهای شیعه به وجود آورد که طی آن اقدامات مهمی برای تکوین فقه شیع به انجام رسید که از مهمترین آنها فعالیت های شیخ صدوق بود.
ضروری است اشاره شود که شیخ صدوق از علمای اقدم شیعه به شمار می رود و یکی از ارزشمندترین و ماندگارترین آثار فقهی مذهب شیعه به وسیله این عالم بزرگوار تالیف شده است. این اثر کتاب نفیس موسوم به من لایحضره الفقیه می باشد که از جمله کتب اربعه شیعی به شمار می رود و هم اکنون نیز مورد وثوق علما و مجتهدین است و طلاب، روحانیون و همه کسانی که در مذهب تشیع مداقه و مطلاعه می کنند خود را بی نیاز از این اثر ذی قیمت نمی دانند.
اما شیخ علاوه بر تالیف من لا یحضره الفقیه دست به تحریر و تدلیف آثار مهم و ارزشمند دیگری نیز بردند. از جمله کتاب های روایی شیخ، که در زمینه فقه حکومتی مطالب و فتاوای مهمی را در بر دارد، کتاب “المقنع” و کتاب “الهدایه بالخیر” را می توان نام برد.ایشان در مورد موضوع مهم جهاد که از جمله موضوعات فقه حکومتی به شمار می رود در کتاب الهدایه بالخیر چنین آورده است: “جهاد با دشمن بر همه امت فرض و واجب است. به گونه ای که اگر آن را ترک کنند، عذاب بر آنان فرود خواهد امد و این عذاب از نوع عذاب های گروهی و اجتماعی است. بر امام مسلمین واجب است در این مورد امت مسلمان را سامان بخشیده و به همراه شان بر ضد دشمن جهاد کند.”
همچنین شیخ صدوق در کتاب معروف خود “من لا یحضره الفقیه” با نقل احادیث مستند و مستدل پذیرش حکومت طاغوت و مراجعه به آن را حرام دانسته و تبعیت از امام عادل را فرض و واجب شمرده است.
وجود آرا و فتاوایی در خصوص امر حکومت در در نظرات شیخ صدوق که علمای اقدم تشیع به شمار می رود حکایت از توجه جدی علمای شیعه به مسئله حکومت در آغازین زمان های دوران پس از غیبت کبری به شمار می رود که در طول زمان در عین تحول تکوین نیز یافته است.
شیخ صدوق در سال381 هجری قمری در حالی که آثار گرانبهایی را برای عالم تشیع به یادگار گذارده بود دعوت حق را لبیک و دار فانی را وداع گفت.

 

 



نگاهی به زندگی شیخ مفید

 

 


محمد بن محمد نعمان بغدادی ملقب به شیخ مفید در ذیقعده سال 336 هجری قمری در ده فرسنگی بغداد متولد شد.وی استاد شیخ طوسی و سید مرتضی بود. فقیه و متکلم شیعی که بیشتر در علم کلام تبحر داشت و مکتب کلامی شیعه در عصر او به اوج کمال رسید. او در مناظرات دینی مهارت خاصی داشت و مناظراتش با قاضی عبدالجبار (رئیس فرقه متعزله بغداد) و قاضی ابوبکر باقلانی رئیس اشاعره معروف بود.گویند لقب «مفید» را علی بن عیسی معتزلی در عهد جوانی، در نتیجه مباحثه با وی به او داد. در حدود 200 اثر به او نسبت داده شده که این کتاب‌ها از جمله آنهاست:« ارکان فی دعائم الدین »،
« العیون و المحاسن »، « اصول الفقه» «الکلام فی وجوه اعجاز القرآن»، «تاریخ الشریعه».بسیاری از این تالیفات در رد مذاهب دیگر و بسیاری در باب عقاید مخصوص شیعه و احکام فقهی است. رساله «المقنعه» نیز -که متن فقهی جامع و محکمی است- از آثار اوست که توسط شیخ طوسی شرح گردید و به صورت «التهذیب»، یکی از کتب اربعه حدیث، در آمد.شیخ بزرگوار شیخ مفید در شب جمعه 3 رمضان سال 413 هـ.ق در بغداد، پس از 75 سال تلاش و خدمت ارزنده درگذشت و مورد تـجـلـیـل فـراوان مردم و قدردانی علما و فضلا قرار گرفت و به تعبیر شاگرد بزرگوارش شیخ طوسی که خود حاضر در صحنه بوده است، روز وفات او از کثرت دوست و دشمن برای ادای نماز و گـریستن بر او، همانند و نظیر نداشته است. هشتاد هزار تن از شیعیان او را تشییع کردند و سید مرتضی علم الهدی بر او نمازگزارد و در حرم مطهر امام معصوم جواد الائمه علیه‌السلام پائین پای آن حضرت و نزدیک قبر استادش ابن قولویه مدفون گردید.می‌گویند سخنوران غیر شیعه که از تاثیر سخن شیخ و استحکام منطق او در دعوت به مذهب تشیع به تنگ آمده بودند با درگذشت وی آسوده شدند.

 

 


شیخ مفید؛ زعیم روشنگر

 

 


محمد بن محمد بن نعمان مشهور به شیخ مفید در سال338 متولد شد وی را از آن روی شیخ مفید می نامیدند که عمر خود را در خدمت اسلام و عالم تشیع صرف نموده و خدمات بسیار ارزنده و مفیدی را برای اسلام انجام داد.
پیش از شیخ مفید علم کلام و اصول فقه در میان دانشمندان اهل سنت رونقی به سزا داشت فقها و متکلمین بسیاری خدمات ارزنده ای را انجام داده بودند و هر چند علم کلام پیش از مفید نیز در میان شیعیان سابقه داشته است , ولی دراثر محدودیتی که در کار شیعیان از نظر سیاسی بود, این موضوع از مرحله تالیف وتدوین کتاب تجاوز نمی کرد، شیخ مفید با استفاده از مبانی علم کلام و اصول فقه، شیعیان را با روش های استدلالی آشنا ساخت و راهی را برای این مهم گشود. شیخ مفید نزد اساتید بزرگی زانوی تلمذ بر زمین نهاد که از جمله مهم ترین آنها می توان به شیخ صدوق، ابن ولید قمی، ابوغالب ، ابن جنید اسکافی، ابوعلی صولی بصری، ابوعبدالله صفوانی و .. می باشند. ایشان همچنین به تربیت شاگردان بسیاری هم همت گماشت که مشهور ترین آنها سید مرتضی علم الهدی، برادر سید رضی، شیخ طوسی، نجاشی، ابوالفتح کراچکی و ... قابل اشاره هستند. مشهور ترین کتاب شیخ مفید مقنعه است. وی در این کتاب به تفصیل به ابراز و اظهار نظریات سیاسی و حکومتی خود را درباره حاکمیت اسلامی در عصر غیبت بیان داشته و به همین خاطر از دید بعضی از علما فتاوای روشن و به دور از ابهام او در خصوص مسائل حکومتی، تحول بی نظیری تا آن زمان است. مجموعه نظریات شیخ در باب حاکمیت اسلامی را می توان به شرح زیر خلاصه کرد:
1 - ولایت در زمینه های مربوط به قضا، اجرای حدود و تدبیر امور مسلمین و تاسیس حکومت از آن سلطان اسلام است که از جانب خداوند تعیین شده باشد. سلاطین منصوب از جانب خدا ، ائمه معصومینند که آخرین آنان حضرت صاحب الامر (عج است.
2 - در زمان غیبت حضرت صاحب الامر (عج) اختیارات و ولایت از جانب آن حضرت به فقهای شیعه تفویض می شود.
3 - فقها می توانند در صورت تمکن و بسط ید، وظایف سلطان حقه اسلام را بر عهده بگیرند و جامعه را طبق احکام اسلام و آیین ال محمد اداره کنند.
4 - در صورت عدم تمکن شخصی، فقها می توانند حتی در دستگاه حکومت جور نیز وارد شوند و از آن طریق اجرای حدود الهی، از حقوق مومنین محافظت کنند؛ لکن به موارد خلاف قانون خدا، به ویژه در مورد خونریزی حتی با تقیه نیز نمی توانند عمل کنند.
5 - بر مومنین واجب است فقهای شیعه را در اجرای امور حکومتی کمک کنند.
6 - بر مومنین حرام است که سلاطین و حکام جور را یاری کنند.
7 - اگر فقیهی توان تدبیر امور و اداره شئون حکومتی مسلمین رانداشته باشد تصدی ولایت بر او حرام است. معرفت احکام و داشتن فقاهت به علاوه قدرت بر اداره امور، شرط صلاحیت برای تصدی ولایت و حکومت است.
با توجه به خدمات ارزنده شیخ مفید و نظریات بدیعی که از سوی وی در خصوص فقه حکومتی ابراز شده است می توان عصر شیخ مفید را دوران روشنگری و تحول در عرصه فقه حکومتی دانست که تحت زعامت علمی شیخ محقق شد.

 

 

 

سر انجام خورشید عمر شیخ مفید در حالی در سال413 قمری غروب نمود که 75 سال در عالم اسلامی درخشیده بود و در همیشه تاریخ نیز افکار ، آرا و خدمات علمی ایشان فروغ جاودانه خواهد داشت

 

 


آثار: شیخ نجاشی که از شاگردان اوست در کتاب رجال خود ۱۷۱ اثر او را نام برده‌است.[۵] برخی از آثار او عبارت‌اند از

 

 


علم کلام و عقاید: اوائل المقالات شرح عقاید صدوق اجوبه المسائل السرویه نکت الاعتقادیه

 

 


علم فقه المقنعه الاعلام المسائل الصاغانیه جوابات اهل الموصل فی العدد الرویه جواب اهل الرقه فی الاهله و العدد

 

 


اخلاق اسلامی و حدیث: الامالی (مفید) غیبت امام دوازدهم: الفصول العشره فی الغیبه الجوابات فی الخروج المهدی(عج)

 

 


دیگر: الفرائض الکلام فی دلائل القرآن وجوه اعجاز القرآن النصرة فی‏ فضل القرآن البیان فی تالیف القرآن الافصاح الایضاح الارکان الارشاد العیون شیخ مفید. کتابخانه طهور. 2 عقیقی بخشایشی، فقهای نامدار شیعه، وبگاه حوزه 3 شیخ مفید. کتابخانه طهور. 4 شیخ مفید. کتابخانه طهور. 5 عقیقی بخشایشی، فقهای نامدار شیعه، وبگاه حوزه شیخ مفید. کتابخانه طهور

 

 


او دارای شاگردان بسیاری بود که معروفترین آنان عبارت‌اند از:سید مرتضی علم الهدی برادر سید رضی

 

 


سید رضی شیخ طوسی شیخ نجاشی ابوالفتح کراجکی ابویعلی جعفر بن سالار‏

 

 


شیخ مفید در شب جمعه ۳ رمضان ۴۱۳ در بغداد، در سن ۷۵ سالگی درگذشت. هشتاد هزار تن از شیعیان او را تشییع کردند و سید مرتضی علم الهدی بر او نمازگزارد و در پائین پای امام جواد استادش ابن قولویه مدفون گردید

 

 


****************************************

 

 


علامه مجلسی

 

 


تداعی گر بزرگترین و پراهمیت ترین رساله های شیعی و حدیثی است. ملامحمد باقر مجلسی معروف به علامه مجلسی از مشهورترین عالمان شیعی ایرانی تبار است که در دوران حاکمیت سلسله صفویه بر مسند فقاهت و زعامت دینی قرار گرفت. برجسته ترین عالمان شیعی حوزه علمیه اصفهان، علامه مجلسی بود که نهاد روحانیت شیعه را به اقتدار کامل رساند تا بدان جا که نهاد سلطنت مشروعیت خود را مستلزم تأیید آن می دانست. علامه مجلسی مجاهد راه علم و دانایی از جمله علمای عصر صفوی است که با وجود برخورداری از علوم عقلی آن را رها کرد و برای احیای علوم نقلی به آیات و روایات روی آورد. محمد باقر مجلسی فرزند محمد تقی مجلسی در سال 1037 هجری برابر با حروف ابجد «جامع کتاب بحار الانوار» چشم به جهان گشود. وی در خاندانی رشد یافت که از نیمه قرن پنجم هجری به مذهب تشیع روی آورده و در قرن دهم و یازدهم از دانشمندان معروف زمان خود بودند. پدر بزرگ محمد باقر، ملا مقصود از دانشمندان با تقوا و از مروجین مذهب تشیع بود و به خاطر کلام زیبا و اشعار دلنشین در محافل و مجالس به «مجلسی» لقب گرفت. محمد باقر در چهار سالگی به درس و بحث روی آورد و در چهارده سالگی از ملاصدرا اجازه روایت دریافت کرد. گذشته از این در مکتب دانشمندانی چون شیخ حر عاملی، ملامحسن استر آبادی، ملامحسن فیض کاشانی، ملاصالح مازندرانی تلمّذ کرده است، طوریکه گفته اند شمار اساتید وی به بیست و یک استاد می رسد. علامه مجلسی در اندک زمانی بر دانش های صرف و نحو، معانی و بیان، لغت و ریاضی، تاریخ و فلسفه، حدیث و رجال، درایه و اصول، فقه و کلام مسلط شد و پس از فوت پدر به زعامت مسجد و مدرسه جامع اصفهان پرداخت. در درس او بیش از هزار طلبه حاضر می شدند. در مکتب این علامه عصر صفوی شخصیت های بزرگی از دانشمندان دانش آموخته اند که می توان از مولی ابراهیم جیلانی، ملامحمد باقر لاهیجی، ملا حسین تفرشی، عبدالحسین مازندرانی، سید عزیز الله جزایری، ملامحمد کاظم شوشتری و سید نعمت الله جزایری نام برد. سید مصلح الدین مهدوی در کتاب زندگینامه علامه مجلسی به نام 181 نفر از شاگردان وی اشاره کرده است. علامه علاوه بر علم و دانش در عرصه سیاست نیز فعال بود و پس از فوت مرحوم ملا محمد باقر سبزواری در سال 1090 به منصب شیخ الاسلامی دست یافت. علامه در این سالها علاوه بر مبارزه علیه صوفیان با کشیشان دربار، بیگانگان، نمایندگان مؤسسات و شرکت های غربی به مبارزه با بت پرستان پرداخت و خدمات شایانی به مذهب حقه جعفری کرد. علامه مجلسی از جمله علمایی بود که سعی در ایجاد وحدت میان شیعه و سنی را داشت و این در خواسته وی از سلطان حسین صفوی هنگام تاجگذاری هویدا است. وی از شاه خواسته بود طی فرمانی نوشیدن مسکرات، جنگ میان فرقه ها و کبوتر بازی را ممنوع اعلام کند. در خواسته علامه مجلسی سه نکته ای که ملتهای بزرگ با آرمانهای متعالی را به زانو درمی آورد، مورد توجه قرار گرفته و آن فساد، تفرقه و بی تفاوتی نسل جوان بود. نکته مهمی که در سیاست علامه در دربار به چشم می خورد، این است که در زمان شیخ الاسلامی ایشان هیچ برخوردی بین ایران و همسایگان اهل سنت رخ نداد و به هیچ یک از ولایتهای اهل تسنن ایران از سوی شیعیان تعدی نشد. آنچنان که مشهور است علاوه بر تربیت شاگردان کتابهای گرانبهای بسیاری تألیف کرده است؛ حق الیقین، عین الحیاة، حلیة المتّقین، حیوة القلوب. بسیاری دیگر از کتب فارسی و عربی که بر اساس نیاز مردم تحریر شده است که مشهورترین و معروفترین این کتابها که در حقیقت دایره المعارفی بزرگ درباره تشیع می باشد، کتاب بحار الانوار است که بالغ بر 100 جلد است. علامه در مسیر احیای علوم اهل سنت (ع) با وجود برخورداری از علوم عقلی آن را رها کرد و برای احیای علوم نقلی به آیات و روایات روی آورد که در آن زمان طلاب علوم دینی از آن دور مانده بودند و در اولین گام کتب اربعه را به درس و بحث حوزه های علمیه آن زمان کشاند. در گام بعدی با جمع آوری گهرهای گرانبهای اهل بیت که در اطراف پراکنده بود در بحار الانوار جمع کرد. علامه در مقدمه بحارالانوار چنین می نگارد: «در آغاز کار به مطالعه کتاب های معروف و متداول پرداختم و بعد از آن به کتاب های دیگری که در طی اعصار گذشته به علل مختلف متروک و مهجور مانده بود رو آوردم. هر جا که حدیث نسخه حدیثی بود سراغ گرفتم و به هر قیمتی که ممکن شد بهره برداری می کردم. شرق و غرب را جویا گشتم تا نسخه های بسیار گردآوری نمودم. در این مهم دینی جماعتی از برادران مذهبی مرا یاری نمودند و به شهرها و قصبه ها و بلاد دور سر کشیدند تا به فضل الهی مصادر لازم را بدست آوردند ... بعد از تصحیح و تنقیح کتاب ها بر محتوای آنها واقف شدم، نظم و ترتیب کتاب ها را نامناسب دیدم و دسته بندی احادیث را در فصل ها و ابواب متنوع راهگشای محققان و پژوهشگران نیافتم، از این رو به ترتیب فهرستی همت گماشتم که از هر جهت جالب و مفید باشد. در سال 1070 هجری این فهرست را ناتمام رها کردم و از فهرست بندی سایر کتاب ها دست کشیدم که اقبال عمومی را مطلوب ندیدم و سران جامعه را فاسد و نامطبوع دیدم.. ترسیدم که در روزگاری بعد از من باز هم نسخه های تکثیر شده من در طاق نسیان متروک و مهجور شود و یا مصیبتی از ستم غارتگران زحمات مرا در تهیه نسخه ها بر باد دهد، لذا راه خود را عوض کردم- از خدا یاری طلبیدم- و به کتاب بحارالانوار پرداختم... در این کتاب پربار قریب 3000 باب طی 48 کتاب علمی خواهید یافت که شامل هزاران حدیث است، شما در این کتاب برای اولین بار با نام برخی از کتاب ها آشنا می شوید که سابقه علمی ندارد و طرح آن کاملا ً تازه است. پس ای برادران دینی که ولایت امامان را در دل و ثنای آنان را بر زبان دارید به سوی این خوان نعمت بشتابید و با اعتراف و یقین کتاب مرا دست به دست ببرید و با اعتماد کامل به آن چنگ بزنید و از آنان نباشید که آنچه را در دل ندارند بر زبان می آورند.» اما فرصت کم و مشاغل زیاد او مانع از آن شد که به تصحیح روایات بپردازد. به همین علت در مقدمه چنین نگاشت: «در نظر دارم که اگر مرگ مهلت دهد و فضل الهی مساعدت نماید، شرح کاملی متضمن بر بسیاری از مقاصدی که در مصنفات سایر علما باشد بر آن (بحارالانوار) بنویسیم و برای استفاده خردمندان، قلم را به قدر کافی پیرامون آن به گردش درآورم.» علامه مجلسی قدرت تصحیح روایات و احادیث را به خوبی دارا بود، همان گونه که این قدرت و ژرف نگری خود را در مراه العقول به نمایش گذارده است. علامه بزرگوار سرانجام در 27 رمضان 1110 هجری قمری در زمان شاه سلطان حسین صفوی و در سن هفتاد و سه سالگی در اصفهان درگذشت و در جامع عتیق اصفهان، در جوار مرقد پدر بزرگوارش، جایی که امروزه «بقعه مجلسی» خوانده می شود، به خاک سپرده شد

 

 


ستاره درخشان جهان تشیع نیاکان مجلسی:
جد پدریِ علامه مجلسی، ملا محمد مقصود علی اصفهانی، نخستین فرد از این خاندان است که به «مجلسی» شهرت یافت و این شهرت پس از آن بر فرزندانش اطلاق شد.
پدر مجلسی: پدر ارجمند علامه محمد باقر مجلسی، ملا محمد تقی مجلسی، مشهور به مجلسی اول است. او از مشاهیر علمای اصفهان در روزگار صفوی بود که در سالهای نخستین قرن یازدهم زاده شد. محمد تقی مجلسی، آثار ارجمند بسیاری از خود بر جای گذاشت. وی شاگردان بسیاری چون آقا حسین خوانساری و ملا صالح مازندرانی را پروراند و در نهایت، خود به سال 1070 ق در اصفهان درگذشت. روح علمی: پژوهش در آثار علمی علامه مجلسی و بویژه بحارالانوار، پرده از این حقیقت برمی دارد که علامه پیش از آنکه در پایه و مایه علمی خویش، مدیون استاد دیدن و شرکت در حلقات درسی بزرگان باشد، وامدار روح جستجوگر و پژوهنده خود بود. هرچند او استادان فاضلِ بسیاری ـ از جمله مرحوم پدرش ـ داشته، ولی اهتمام به مطالعه و پژوهش و گفتگوی علمی و آگاهی از آخرین تحقیقات معاصران و مذاکره با علمای زمان در حل مشکلات حدیثی و یاری دادن و یاری جستن از همگنان در سلوک علمی، از او شخصیت علمی همه جانبه ای ساخته بود و انصافا ً اگر این گستردگی دانسته ها و روح تتبع و کاوش و پژوهش و اهتمام خستگی ناپذیر او در فراگیری دانش نبود، از عهده تدوین و تألیف بزرگترین دایرة المعارف حدیثی شیعه یعنی بحارالانوار برنمی آمد. جایگاه مجلسی در نزد عالمان دین:
بسیاری از اهل تدین از مجلسی با عنوان بزرگترین احیاگر حدیث شیعه و از مروجان موفق و کم مانند امامیه یاد می کنند. تعبیراتی چون یگانه روزگار، کاونده دریاهای حقایق الهی، روشن کننده مسائل پیچیده شریعت، جامع نیکیها و فضیلتها، عالم ربانی، خدمتگزار اخبار امامان، خاتم المحدثین، جامع معقول و منقول، کشاف حقایق ظاهری و باطنی قرآن، و سرآمد گذشتگان و آیندگان، که در نوشته های دانشمندانی چون اردبیلی، شیخ حر عاملی، یوسف بحرانی و سید بحرالعلوم آمده، نشان از پایگاه بلند او در نزد دانشمندان علوم دینی دارد

 

 


*********************

 

 


شیخ الرئیس . حجته الحق . ریس العقلا . ابوعلی سینا

 

 


شرف الملک ابوعلی سینا ( حسین پسر عبدالله حسن پسر علی پسر سینا )
در دنیای امروز کمتر ملتی است که به مفاخر گذشته خود توجه نکند زیرا یکی از علایم حیات و زنده بودن ملت ها ملتفت بودن و توجه داشتن به مفاخر گذشته فلسفی. علمی.فرهنگی .ادبی .سیاسی.اجتماعی و ملی انهاست که این گذشتگان با وجود گذشت روزگار و سیر زمان و وقوع حوادث نا گوار با هزاران خون دل برای اینده گان خود به میراث گذ اشته اند که باید انرا گرامی و عزیز داشت و انرا بارور ساخت.
شیخ الرئیس نواسه علی سینا، ‌معروف به ابن سینا . به قولی در ماه صفر سال 370 هجری قمری(مطا بق 980 میلادی ) از پدر بلخی ایی بنام عبدالله ( از سبب وزیر مالیه بودن در زمان سلطنت نوح بن منصور به بخارا مرکز ماورالنهر و خراسان انزمان انتقال نموده بود) و مادر بخارایی بنام ستاره در قریه خورمیثن(قریه ای میان بلخ و بخارا)طفلی چشم به جهان گشود .که نامش را حسین گذاشتند .
شرکت در جلسات بحث از دوران کودکی ، به واسطه پدر که از پیروان آنها بود . بوعلی را خیلی زود با مباحث و دانش های مختلف زمان خود آشنا ساخت . استعداد وی در فراگیری علوم ، پدر را بر آن داشت تا به توصیه استاد وی ابو عبدالله ابراهیم بن حسین ناتلی ، ‌ابن سینا را به جز تعلیم و دانش اندوزی به کار دیگری مشغول نکند . و چنین شد که وی به دلیل حافظه قوی و نبوغ خود در ابتدای جوانی در علوم مختلف زمان خود از جمله طب مهارت یافت .
تا آنجا که پادشاه بخارا ، نوح بن منصور ( 366 تا 387 هجری قمری ) به علت بیماری خود ، وی را به نزد خود خواست تا او را تداوی نماید ابو علی ابن سینا بعد از تداوی از نوح تقاضا کرد تا به کتابخانه عظیم دربار سامانی دست یابد و از ان استفاده نماید این تقاضا مورد قبول نوح قرار گرفت . به این ترتیب وی توانست با استفاده از این کتابخانه در علوم مختلف از جمله حکمت ،‌ منطق و‌ ریاضیات تسلط یابد ( خاندان سامانیان از مردم بلخ بودند و دین زردشتی داشتند سامان خدا از روشناسان و حاکم بلخ بود والی عربی خراسان در نصف قرن هشتم میلادی با سامان دوست شد و سامان دین اسلام اختیار کرد از جمله نواسه هایش اسمعیل پسر احمد در سالی 892 میلادی بعد از مرگ برادر ش نصر و گرفتن سمرقند سلسله سامانیان را بنیان گذاشت .
وی با وجود پرداختن به کار سیاست در دربار منصور ، پادشاه سامانی و دستیابی مقام وزارت ابوطاهر شمس الدوله دیلمی و نیز درگیر شدن با مشکلات ناشی از کشمکش امرا که سفرهای متعدد و حبس چند ماهه وی توسط تاج الملک ، حاکم همدان ، را به دنبال داشت . بیش از صدها جلد کتاب و تعداد بسیاری رساله نگاشته که هر یک با توجه به زمان و احوال او به رشته تحریر در آمده است . وقتی در دربار امیر بود و آسایش کافی داشت و دسترسی اش به کتب میسر بود ،‌ به نوشتن کتاب قانون در طب و کتاب الشفا یا دائره المعارف بزرگ فلسفی خود مشغول می شد که اوج کمال تفکر قرون وسطی است که بدان دست یافت و در تاریخ تفکر انسانی از تحقیقات معتبر جهان بشمار میرود .
اما در هنگام سفر فقط یادداشت ها و رساله های کوچک می نوشت از میان تالیفات ابن سینا ،‌ شفا در فلسفه و قانون در طب شهرتی جهانی یافته است . کتاب شفا در هجده جلد در بخش های علوم و فلسفه ، یعنی منطق ، ریاضی ، طبیعیات و الاهیات نوشته شده است . منطق شفا امروز نیز همچنان به عنوان یکی از معتبرترین کتب منطق مطرح است و طبیعیات و الاهیات آن هنوز مورد توجه علاقمندان است . کتاب قانون در طب در هفت جلد نیز که تا قرن ها از مهمترین کتب طبی به شمار می رفت . شامل مطالبی درباره قوانین کلی طب ، دواهای ترکیبی و غیر ترکیبی و امراض مختلف می باشد . این کتاب در قرن دوازدهم میلادی همراه با آغاز نهضت ترجمه به زبانهای لاتین و تا امروز به زبان های انگلیسی ، فرانسوی و آلمانی و ایرانی نیز ترجمه شده است و به عنوان متن درسی طبی در پوهنتون های اروپایی تا سال 1650 میلادی به عوض آثارجالینوس و موندینو در دانشگاه هایLavain و Monpellier تدریس میشد.
ابن سینا در زمینه های مختلف علمی نیز اقداماتی ارزنده به عمل آورده است . او اقلیدس را ترجمه کرد . رصدهای نجومی را به عمل درآورد و در زمینه حرکت ، نیرو ، فضای بی هوا ( خلا ) ، نور ، حرارت تحقیقات ابتکاری داشت . رساله وی درباره معادن و مواد معدنی تا قرن سیزدهم در اروپا مهمترین مرجع علم زمین شناسی بود . درباره این رساله فیگینه در کتاب دانشمندان قرون وسطی چنین آورده است : ابن سینا رساله ای دارد که اسم لاتین آن چنین است : De Conglutineation Lagibum . در این رساله فصلی است به نام اصل کوه ها که بسیار جالب توجه است . در آنجا ابن سینا می گوید : ممکن است کوه ها به دو علت به وجود آمده باشند . یکی برآمدن قشر زمین . چنان که در زمین لرزه های سخت واقع می شود و دیگر جریان آب که برای یافتن مجرا ، سبب حفر دره ها و در عین حال سبب برجستگی زمین می شود . زیرا بعضی از زمین ها نرم هستند و بعضی سخت . آب و باد قسمتی را می برند و قسمتی را باقی می گذارند . این است علت برخی از برجستگی های زمین .
ابن سینا خرد مبتنی بر منطق داشت و به تقدم عالم معتقد بود و می گفت ( وجود خداوند بر جهان تقدم ذاتی دارد نه زمانی) او به موجودیت جن و زنده شدن بعد از مرگ معتقد نبود .....سینا میگفت افعال و حوادث مستقیما از خدا بوجود نمی اید بلکه در نتیجه عمل غایی داخلی تکامل میابد . سینا کوشش زیاد کرد تا نظریات فلسفی خود را با عقاید عامه مسلمانان توافق دهد سینا همه قضایا را تنها به روش عقلی و کاملا مستقل از قران مورد بحث قرار میداد از این سبب بود که تا قرن ها از طرف خلافت ها و هیت های حاکم ارتجاعی او را مظهر کفر و الحاد میدانستند و سوزاندن کتابهایش از سیاستهای متداول طی چند قرن در کشور های اسلامی منطقه بود زمانیکه او را کافر و ملحد گفتن او گفت .

 

 


((کفری چو منی گزاف و اسان نبود محکم تر از ایمان من ایمان نبود در دهر چو من یکی و ان هم کافر پس در همه دهر یک مسلمان نبود)) و به واسطه عقل منطقی و نظام یافته خود حتی در طب نیز تلاش داشت تداوی را تا سرحد امکان تابع قواعد ریاضی سازد . تسلط بر فلسفه را کمال برای یک دانشمند می دانست . وی برای آگاهی از اندیشه های ارسطو و درک دقیق آن ،‌ آن گونه که خود در شرح احوالش نوشته است ، 40 بار کتاب علم الهی و یا مابعدالطبیعه(متا فیزیک ) ارسطو را خواند و به حکم تصادف با استفاده از کتاب که ابونصر فارابی که درباره اغراض ما بعد الطبیعه نوشته بود ، به معانی آن راه یافت . ابن سینا در دوران عمر خود از لحاظ عقاید فلسفی دو دوره مهم را طی کرد . اول دوره ای که مصروف مطالعه ای فلسفه .عقاید و علوم مشاهی (ارسطو یی )بود و دوم دوره ای که از آن عقاید عدول کرد و به قول خودش طرفدار حکمت مشرقین و پیرو فلسفه اشراق شد با مرگ سینا تقریبا دوران فلسفه در مشرق به سر رسید روجر بیکن اورا بزرگترین استاد فلسفه بعد از ارسطو لقب داده اند (فلسفه ابن سینا فلسفه مشاهی و متاثر از فلسفه نوع افلا طونی و دین اسلام است وی کوشیده است که فلسفه را با دین اسلام توفیق دهد معذالک جمع او را کافر و ملحد خوانده اند اگر چه او و ابن رشد هر دو از پیروان ارسطو بودند اما شیخ الرئیس کمتر از ابن رشد تابع اصیل یونان بودند .

 

 


اما سینا قبل از ابن رشد بین فلسفه و احکام شریعت شکافی به وجود اورد و اولین کسی است که در اسلام کتب جامع و منظم در فلسفه نوشته است و کتاب الشفا او در حکم دایره المعارف فلسفی است تاریخ اجتماعی ایران ج هشتم ) .وی به پشتوانه تلاش یک صد ساله ای که پیش از او از سوی کسانی همچون رازی و فارابی برای شکل گیری فلسفه صورت گرفته بود ، موفق شد نظام فلسفی منسجمی را ارائه دهد . با توجه به این که پیش از او مقدمات این کار فراهم شده بود ، کار و وظیفه ابن سینا این بود که مشکلات و پیچیدگی ها را کشف و حل کند و آنها را به نحوی مظبوط و موجز شرح نماید . فروع جزئی را به تصول شامل ارتباط دهد و اطراف آن را به هم بیاورد .
او با ارائه نظر خود در مورد نحوه ارتباط و نسبت بین مفاهیم کلی مثل انسان ،‌ فضیلت و جزئیات حقیقی به یکی از پرسشهای علمای قرون وسطی که مدت های طولانی ذهن آنها را به خود مشغول کرده بود پاسخ داد . تاثیر آرای فلسفی ابن سینا ، ‌همچون آموزه های طبی او ، ‌بر علاوه قلمرو اسلامی ، ‌در اروپا نیز امری قطعی است . آلبرتوس ماگنوس ،‌ دانشمند آلمانی فرقه دومینیکی (1200 تا 1280 میلادی ) ‌نخستین کسی بود که در غرب تفسیر و شرح جامعی بر فلسفه ارسطو نوشت . به همین دلیل اغلب او را پایه گذار اصلی ارسطوگرایی مسیحی می دانند . وی که جهان مسیحیت را با سنت ارسطویی الفت داد ،‌ در شناخت آثار ارسطو سخت به ابن سینا متکی و معتقد بود. همچنین فلسفه ما بعد الطبیعه ابن سینا ، ‌خلاصه مطالبی است که متفکران لاتینی دو قرن بعد از او بدان رسیدند در قرن پنجم هجری به وسیله پیشوایان مذهب و پیروان خانقاه مبارزه گسترده و شدید علیه علم و حکمت و مخصوصا فلسفه اغاز شد و در مدارس و مکاتب اهل علم تدریس هر گونه علم .فلسفه و حکمت را حذف کردند و جای انرا به تفسیر قران.احادیث. و اصول فقه واگذار کردند . علما مورد تکفیر اربابان مذهب قرار گرفت از جمله کسانیکه که با تمام قوا بر ضد فلسفه و علم طغیان کرد حجته اسلام غزالی(450 الی 505هجری) بود که عمری فلسفه را اموخت و به علت یاس و حیرت و واهمه عجیبی که به او دست داد از مدرسه به خانقاه رفت و دامن عرفان را محکم گرفت و از جمله دشمنان سر سخت فلسفه .علم و حکمت گردید.
غزالی در تهافت الفلا سفه (فارابی) و سینا را رد میکند و میگوید(علی التحقیق انها را ظلماتی فوق ظلمات فرا گرفته است) در المنقذ من الضلال متذکر شده است که این دو فیلسوف در بیست مورد در موضوع الهیات اشتباه کرده اند .در سه مورد مستوجب تکفیر و در هفده مورد مستوجب تبعید اند) و سه مورد که انها را از اسلام جدا میسازد و مورد تکفیر قرار میگیرند مینویسد: (1- معتقد بودن انها بر اینکه خداوند حاکم بر کلیات است نه جزییات . 2- اعتقاد شان به تقدم عالم. 3- اینکه اجساد حشر ندارد ثواب و گناه مربوط روح است نه جسم .)
تعرض به سینا بدینجا پایان نمپذیرد بعضی از دانشمندان کوته استین در قرون بعدی نیز به او تاخته اند از جمله عثمان بن عبدالرحمن موسوم به ابن صلاح (643) سینا را مرتد و بی دین شمرده و او را از جمله علمای خارج مذهب دانسته و خواندن کتاب های سینا را برای مسلمانان جایز نمی شمارد و گناه کبیره میداند و سینا را شیطانی از شیاطین لقب داده است) غافل از اینکه او خودش شیطان بزرگ بود . هر قدر از قرن وسطی دور تر میشویم و هر قدر رایره نفوذ دین بیشتر میشود این اعتراظات بیشتر و شدید تر میشود علت هم معلوم است زیرا منطق و نحوه استنتاج سینا با مبادی ظاهر بینان دین که پایه اش بر تعصب نهاده شده سازگار نیست مخصوصا که با هجوم ترکان عثمانی دین را با خرافات . اساطیر و فانتزی ها امیخته ساختند و توده های کشور های اسلامی را در جهل و خرافه نگهداشتن تا هیت هایی حاکم بتواند براحتی حاکمیت نمایند و تنها دشمنی که در مقابل هر گونه جهل و خرافه ایستادگی میکند علم و معرفت است بنابر این مخالفت ها متدینین ظاهر نما با اشاعه فلسفه و حکمت امری طبعیی بشمار میرود.
ابوعلی سینا در سال 428 هجری قمری ، زمانی که تنها 58 سال داشت ،‌ در حالی رخت از جهان بربست که با ادای دین خود به دانش بشری ، نامی به صلابت تمدن خراسانی از خود به جای گذاشت اما دریغ و درد که امروز این صلابت تمدن خراسانی دارد که اهسته اهسته به باد فراموشی سپرده شود

 

 


ابن سینا و جانشینی زعیم فقیه

 

 


در دیدگاه حکیم ابن سینا شریعت و عدالت ممیز اجتماع مدنی از اجتماع طبیعی است و تحقق مدنیت به تحقق سنت و عدل است که توسط سنت گذار و دادگستر صورت می گیرد. در نظر او سنت گذار همان است که اجتماع بشری را از اجتماع طبیعی به سوی اجتماع مدنی انتقال می دهد و آن را کامل می کند.
بنابراین نظریه مدینه عادله و اجتماع مدنی با نبی شارع آغاز می شود و مرتبط با بحث اساسی نبوت است. سیاست از نظر ابن سینا جز از مجرای قانونگذاری برای تاسیس مدینه فاضله (عادله) امکان پذیر نیست و بارزترین و عالی ترین نمونه این قوانین، قانون شریعت و واضع آن پیامبر است. به همین دلیل ابن سینا بحث سیاسی خود را به دو بخش سیاست به معنای دقیق کلمه یعنی ریاست سیاسی و اداره امور مدینه و نبوت یعنی بحث در تشریع تقسیم می کند. هدف شریعت این است که یک نظم سیاسی مبتنی بر عدالت را برقرار ساخته و انسانها را قادر سازد که در دنیا و آخرت به سعادت برسند.» سعادتی که شیخ الرئیس نیز همانند فارابی حکیم آن را جز در اجتماع قابل حصول نمی داند چرا که آدمی مدنی الطبع است و باید سعادت خویش را با نیل به کمال در مدینه و اجتماع حاصل کند و البته نباید از یاد برد که «سعادت عالی سعادت نفوس است پس از مرگ نفوس بدین درجه از سعادت می رسند که کمال برای ایشان ملکه شده باشد و کمال ملکه نفوسی می گردد که به مرحله عرفان رسیده و بر حسب تعبیر فارابی اهل مدینه فاضله شده باشند . نفوس جاهله هم به اندکی از این سعادت عالی نایل می آیند، در صورتی که مقید به لذات حسی نباشند زیرا در عالم آخرت نفوس در همان درجهای خواهند بود که بدان تعلق دارند.
چون نفس در لذات جسمانی غوطه ور شد و به خیر مطلق نرسید خواه عالم باشد و خواه جاهل در عالم آخرت به شقاوت ابدی خواهد افتاد. سعادت و شقاوت در عالم آخرت به مقیاس معرفت خواهد بود. در اینجا ابن سینا با استاد خود فارابی به مخالفت برخاسته است زیرا فارابی می گفت نفوس جاهلان فاسد بعد از موت معدوم می شوند. در هر صورت ابن سینا برای پیامبر دو جنبه مهم نظری و عملی در نظر گرفته و لحاظ می کند و لذا به این ترتیب پیغمبر از حکما و اولیاء تمایز پیدا می کند از آن جهت که اولا دریافت معرفت وی از عقل الهی کامل و تمام است. در حکما و اولیا این دریافت جزئی است و ثانیا اینکه پیغمبر قانون و شریعت را با خود می آورد و زندگی مردمان و اجتماعات را اداره می کند در صورتی که حکما و اولیاء در صدد یافتن معرفت و کمال باطنی هستند و وظیفه آوردن شریعت ندارند. به همین جهت حکما و اولیاء در عین آنکه خود از اکثریت مردمان که دارای موهبت پیغمبری نیستند برتر و ارزنده ترند در تحت فرمان پیغمبران قرار می گیرند.» به این ترتیب مشاهده می کنیم که در فلسفه ابن سینا حکمت نظری مستقل از دیانت است ولی حکمت عملی فرع بر دیانت می باشد و در چنین شرایطی اگر قرار باشد که سیاست فرع بر شریعت باشد و حدود حکمت عملی نیز در شریعت معین گشته باشد، آن گاه علم فقه عهده دار این امور خواهد بود و نیازی به حکمت جهت ورود استقلالی به این حوزه ها نخواهد بود و همچنان که از بخشهای پایانی الهیات شفا و کتاب نجات بر می آید، بوعلی سینا در حیطه سیاست حرفی ورای سخن فقها ندارد گویی که شریعت تکلیف گزاره های سیاسی را کاملا معین ساخته است و تنها باید مقتضیات زمان و مکان را در نظر گرفت و از صدور احکام جزئی به مثابه ثوابت در شرایط متغیر پرهیز نمود و این راز عدم عنایت ابن سینا به حکمت عملی می تواند باشد و البته تناقضی در این میان باقی می ماند و آن این است که چرا ابن سینا به عنوان مبدع و مبتکر حکمت و اقسام آن، خود تقسیم بندی اش را رعایت نکرده و بحث فشرده ای از اخلاق و سیاست را در انتهای مابعدالطبیعه و اقسام حکمت نظری آورده است چون اگر سیاست، حکمت عملی است جایش نباید در بخش الهیات شفا باشد و اگر جایش آنجاست پس تقسیم بندی حکمت به نظری و عملی چه می شود؟ مگر اینکه دقت کنیم در سیاست مدن، شریعت اصل است و سیاست به عنوان فرع بر آن فقط باید تبیین کلامی شود و سیاست مدن تبدیل به علم کلام شود و اگر اعرف بودن به شریعت و افقه بودن صفات عمده و لازم حاکم بوده باشد پس به احتمال زیاد در منظر ابن سینا زعیم فقیه شایسته ترین جانشین معصوم خواهد بود.

 

 


***************************

 

 


مبارز خستگی ناپذیر سید جمال‌الدین اسدآبادی؛

 

 


در شهر اسد آباد همدان در محله با سابقه «امامزاده احمد» مردمانی نجیب از سادات حسینی زندگی می‌گذرانند و پاکمردی از تبار پیامبر (ص) راهبری آنان را بر عهده دارد. سید صفدر عالمی پرهیزگار و دانشمندی پارساست که ساکنان کوچه سیدان، سالاری آن بزرگوار را پذیرفته و دل به فرمانش سپرده اند.سید صفدر و همسرش (سکینه بیگم) که زنی باسواد و آشنا بر آن بود همچون شوی خویش از تربیت خانوادگی و نجابت ذاتی برخودار بود. سید جمال الدین در ماه شعبان 1254 ق (1217 ش) در چنین خانواده پاک وارسته ای پا به عرصه وجود نهاد.‏

 

 


تحصیلات سید از پنج سالگی در نزد پدر و مادر آموزش قرآن را آغاز کرد و مقدمات عربی را طی سالهای اول تحصیل به‌خوبی فرا گرفت.در سال 1264 ق، به همراه پدرش «سید صفدر» وارد شهر قزوین می شود و چهار سال در آنجا ماندگار می گردد. وی با پشتکار و جدیت در حوزه علمیه این شهر به درس و بحث پرداخت و علوم و فنون مختلف را با اشتیاق یاد گرفت و در ادبیات عرب، منطق، فقه و اصو سرآمد همدرسان خود شد.سید جمال الدین در سال 1266 ق به همراه پدر وارد تهران شد. در این هنگام امیر کبیر در سمت صدارت عظمی همچنان قدرت را در دست داشت.سید در تهران تحصیلات خود را ادامه داد و نبوغ علمی و فضل و کمال سید به‌سرعت فضای شهر تهران را فرا گرفت.‏

 

 


هجرت به نجف سید صفدر در مدت اقامت خود در تهران، به اسرار پیچیده ای که در روح و روان فرزند دلبندش نهفته بود، بیش از پیش پی برد. او جوان خود را در برخورد با عالمان بزرگ و مجتهدان بلند پایه، همانند دانشمندی زبردست و مطلع از رموز علوم یافت که زبانی گویا و سخنی نافذ داشت. بر این اساس مصمم شد وی را به مرکز حوزه علوم و معارف اسلامی (نجف اشرف) ببرد و به دریای پرتلاطم علم شیخ انصاری (استاد بزرگوار خود او) وصل سازد.سید در سال 1266 ق همراه پدر به قصد نجف اشرف از تهران حرکت
می‌کند. و در آنجا به خدمت شیخ مرتضی انصاری ـ طاب ثراه ـ می رسد. وی چهار سال در خدمت آن عالم فرزانه مشغول تحصیل علوم اسلامی می‌شود و در علوم تفسیری، حدیث، فقه، اصول، کلام، منطق، فلسفه، ریاضی، طب، تشریح، هیئت و نجوم به تحقیق می پردازد و در تمام این مدت مخارج سید‌جمال الدین را شیخ انصاری به عهده می گیرد و در نهایت درجات علمی او را تصدیق و به فتوا دادن در امور شرعی اجازه اش می فرماید. این در حالی بود که آوازه فراست و نبوغ سید جمال، عالمان نجف، کربلا و سامرا به حیرت واداشته بود، تا اینکه مورد حسد و کینه برخی نا اهلان قرار گرفت و به توصیه استاد بزرگش، در سال 1270 ق روانه شهر بمبئی در هندوستان شد. ‏

 

 


سید در هند و افغان وی در 16 سالگی به همراهی یکی از علمای مورد وثوق به هندوستان رفت. در مدت دو سال اقامت در آنجا و ضمن ملاقات با عالمان و روشنفکران و مشاهده زندگی مردم به‌خوبی دریافت که هندوستان یکسره در اختیار دولت انگلیس است و کشور بریتانیا گرچه به اندازه یک ایالت هندوستان نیست و جمعیتش در مقایسه با جمعیت هندوستان ناچیز به شمار
می‌رود توانسته است به آسانی این کشور پهناور را زیر سلطه در آورد.از این زمان بود که فعالیتهای سیاسی و اصلاحی سید جمال الدین آغاز شد. او در ضمن شناسایی دشمن استعمارگر و بررسی جنبه های قوت و رمز موفقیتشان، به تجزیه و تحلیل علل و منشأ ضعف مسلمین برآمد و در پی یافتن راه حلها ، شب و روز تلاش کرد.‏ او در سال 3ـ1272 ق (1234 ش) به قصد مکه و زیارت خانه خدا از هندوستان خارج شد. پس از زیارت خانه خدا به افغانستان رفت و حدود پنج تا 6 سال در آنجا اقامت کرد و دوباره به هندوستان بازگشت.و با سخنرانیهای آتشین به روشنگری مردم هندوستان بر ضد استعمار پیر پرداخت.دولت انگلیس بیش از این نتوانست تماشاگر این صحنه ها باشد لذا دستور اخراج وی از هند را صادر کرد. این بود که سید تصمیم گرفت هندوستان را به سوی کشور مصر ترک گوید. ‏

 

 


حضور در مصر او در سال 1285 ق، از راه دریا وارد مصر شد و در مدرسه جامع الازهر با علمای بزرگ آن کشور ملاقات کرد و در اقامتگاه خود برای جوانان عرب کرسی درس برپا نمود و با سخنرانیهای پرشور آنان را مجذوب خویش ساخت. ولی این سفر چهل روز دوام نیاورد زیرا حکم اخراج وی از سوی «خدیو مصر» صادر شد و سید به ناچار روانه اسلامبول شد. وقتی ترکان عثمانی خبر آمدن سید را شنیدند بسیار خوشحال شدند و دو شخصیت علمی و سیاسی امپراتور عثمانی «عالی پاشا» صدر اعظم و «فؤاد پادشا» به پیشواز سید شتافتند و او را در دربار مورد تکریم و مشاور خویش قرار دادند. ولی چندی نگذشت که در اثر کج اندیشی و ترس درباریان و حسادت «شیخ الاسلام»، سلطان عثمانی دستور داد تا سید مدتی را به خارج از اسلامبول سفر کند. از این رو، وی در سال 1287 ق. به بهانه سفر سیاحتی و مشاهده آثار باستانی بار دیگر وارد کشور مصر شد. در این سفر، پس از دیداری که میان سید و ریاض پاشا (رئیس دولت مصر) انجام پذیرفت، ریاض پاشا سخت شیفته کمالات روحی و معنوی سید شد و از او خواست تا در مصر اقامت گزیند. سیدجمال الدین از این فرصت طلایی استفاده جست و نخست در منزل جلسه درس و بحث برای جوانان دانشگاهی و طلاب پر شور تشکیل داد و سپس آن را به دانشگاه الازهر انتقال داد و شاگردان بسیاری را مشتاق خویش ساخت. او علاوه بر اساتید و دانشمندان بزرگ مصر با روشنفکران و مردم ارتباط برقرار می کرد. حتی در قهوه خانه های مصر حاضر می شد و افکار و اندیشه های خود را برای مردم بیان می داشت، به طوری که در طول چند سال اقامت در آن کشور توانست تحولات بزرگی را از نظر فرهنگی، سیاسی و اجتماعی در اذهان مردم ایجاد کند.‏

 

 


ضمن رشد و آگاهی دادن به مردم، توطئه های پشت پرده دشمنان را برایشان معرفی کرد.تا اینکه در شب 17 رمضان 1299 توقیف و بار دیگر از این کشور تبعید گردید. پس از آن به مکه عزیمت کرد و با شخصیتهای مهم اسلامی تماس برقرار ساخت. آن‌گاه به سوی کشور هند روانه گشت.سید در پی توطئه های دشمنان اسلام خصوصا استعمار پیر مرتب از این کشور به آن کشور سفر می کرد.وی پس از تبعید از مصر به هند رفته و برای چندمین بار از هند اخراج گردید.بعد از آن به قلب اروپا، پاریس رفت و مبارزات خود را در آنجا دنبال نمود و در آنجا بود که تبدیل به یک چهره جهانی گشت.از عمده فعالیت های او در سال های تبعید می توان به موارد زیر اشاره کرد:‏ تالیف کتاب رد طبعیون تشکیل جمعیت سری عروه در حیدر آباد هند و تربیت جوانان شجاع و بزرگی همچون محمد اقبال, شوکت علی و محمد علی جناح.راه اندازی مجله عروه الوثقی, دیدار با ارنست رنان حکیم و مورخ مشهور فرانسوی و تغییر بسیاری از عقاید او در باره اسلام و قرآن. دیدارهای وی با «چرچیل» ، «سردروندلف» و «لرد سالسبری» در مورد حل مسئله سودان. در این دیدار رهبران سیاسی از انگلستان پس از تعریف و تمجید از وی، پادشاهی کشور سودان را به سید پیشنهاد کردند. او بر آشفت و گفت:‏ ‏« این تکلیف بسی شگفت انگیز است و این کارها دلیل نادانی در امور سیاسی شماست. حضرت لرد اجازه دهید که از شما سئوالی نمایم. آیا سودان را مالک شده اید که می خواهید مرا پادشاه آن کنید؟! » ‏

 

 


بازگشت به وطن وی با هدف ایجاد مرکز خلافت اسلامی در جزیره العرب از پاریس به سوی قطیف رهسپار گشت. در این ایام سید توسط اعتماد السطنه و حاج سیاح محلاتی از طرف ناصرالدین شاه به تهران دعوت شد.‏ در روز 23 ربیع الاول 1304 ق وارد تهران شد و در منزل حاج امین الضرب برای خود مسکن گزید، ولی دیری نپایید که مورد ترس و وحشت و کینه شاه و اطرافیان قرار گرفت. شاه به طور محرمانه از حاجی امین الضرب خواست تا عذر مهمان خود را بخواهد! از طرفی سید نیز که بنا به درخواست سیاستمدار و روزنامه نگار روسی (کاتکوف) به مسکو دعوت شده بود، در نهم شعبان 1304 ق به آن کشور عزیمت کرد. وی در آنجا دو سال اقامت گزید و با رجال سیاسی، نظامی و مذهبی روسیه دیدار و مذاکره نمود. یک روز تزار روسیه از وی خواست تا «شیخ الاسلامی» مسلمانان آن کشور را به عهده گیرد ولی سید در جواب گفت: من خود را مدافع منافع تمام مسلمانان جهان می‌دانم. به علاوه سید از تیرگی میان دولت روس و انگلیس استفاده مناسب کرد و افشاگریهای وسیعی را بر ضد دولت بریتانیا در نشریات روسیه انجام داد که تا آن روز نظیر نداشت. در این زمان بود که ناصرالدین شاه بار دیگر از سید برای آمدن به ایران و اصلاح وضع سیاسی و اقتصادی کشور دعوت نمود.‏ سید نخست وارد مذاکره با رجال سیاسی روسیه شد و آنها را راضی کرد تا از امتیازاتی که در آن زمان می خواستند از ایران بگیرند، دست بردارند. سپس در هفتم ربیع الثانی همان سال به ایران بازگشت تا کار اصلاحات را به طور جدی آغاز کند.ولی در اثر توطئه های پشت پرده استعمار پیر (انگلستان)، زمینه بدبینی درباریان و شاه فراهم شد. هنوز شش ماه از حضور سید در تهران نگذشته بود که از حکم اخراج خود آگاه گردید. سید به عنوان اعتراض به شهر ری (حرم حضرت عبدالعظیم حسنی) عزیمت کرد و در آنجا اعلان تحصن نمود و با سخنرانیهای پرشور، حرم را به دژی استوار مبدل ساخت. چندی بعد فشار سفارت بریتانیا فزونی یافت و ناصرالدین شاه حکم توقیف و اخراج وی را صادر کرد. وقتی دستخط شاه به دست «مختارخان» حاکم شهر ری رسید، بی درنگ بیست نفر فراش فرستاد و سید را از بست حرم حضرت عبدالعظیم بیرون آورده، در 28 جمادی الاولی 1308 ق. روانه غرب کشور کرد.

سید جمال‌الدین اسدآبادی؛ پیشگام بیداری اسلامی

 

 


سید جمال ‌الدین اسد آبادی از جمله اندیشمندان معروف جهان اسلام است که در جهت تحکیم وحدت و روابط دینی و سیاسی مسلمانان با یکدیگر تلاش و فعالیت‌ های زیادی نمود. اسد آبادی از جمله نخستین کسانی است که مسئله بیداری اسلامی را در جهان اسلام مطرح ساخت. بسیاری از دانشمندان علوم و معارف اسلامی سید جمال‌الدین اسد آبادی را پیشگام بیداری اسلامی ملل مسلمان می‌دانند. ایشان در دوران استیلای استعمار و استکبار جهانی بر حیات اجتماعی مسلمانان، فعالیت‌های علمی و سیاسی ارزشمندی را جهت آگاه ‌سازی ملل مسلمان از نقشه‌ها و طرح ‌های دشمنان آغاز نمودند و تا حد زیادی توانستند در بیداری افکار عمومی و تربیت شاگردان دیندار موفق باشند. سید اسد آبادی نهضت آگاهی بخش و روشنگرانه خود را در اوضاعی آغاز نمود که کشورهای اسلامی در معرض تجاوز استعمارگران و غارت چپاولگران قرار داشتند و بیگانگان سرنوشت این امت را بازیچه خود قرار داده بودند و هر اقدام و فعالیتی را بدون درنظرگیری آینده مسلمانان انجام می‌دادند، در چنین اوضاعی اکثر حکام سیاسی و مردم در خواب غفلت و بی‌خبری بودند. سید با دعوت تمامی مسلمانان جهان و ملل اسلامی به حرکت و جنبش و خیزش، آنان را با دسیسه‌‌های دشمنان آگاه ساخت. سید جمال ‌الدین برنامه ‌های خود را بر پایه چند اصل آغاز نمود و با طرحی منسجم و آینده ‌نگر توانست افکار عمومی را بیدار سازد. برنامه‌ انقلابی و خیزش اسلامی ایشان، نتایج و دستاوردهای ارزشمندی را برای ملل مسلمان به همراه داشته که با گذشت دهه‌ها، هنوز هم می‌توان نتایج آن را در سرزمین ‌های اسلامی به وضوح درک نمود. اصول و پایه‌ های این برنامه به ترتیب در زیر تحلیل می‌گردد:

 

 


اصل اول: در درجه اول، سید جمال ‌الدین تلاش و برنامه خیزش اسلامی خود را معطوف به آگاهی و توجه دادن مردم به اوضاع جامعه نمود. ایشان با بسط آگاهی میان مسلمانان و توجه دادن مردم به فساد و عقب‌ماندگی وحشتناک اوضاع اجتماعی، سیاسی و فرهنگی، تمامی مردم را به سعی و جهاد برای اصلاح جامعه و تجدید حیات مذهبی ملل مسلمان دعوت نمودند تا متناسب با اهداف دینی، اصول اسلامی و ارزش ‌های اخلاقی جامعه‌ای مذهبی را بنیان نهند. چرا که تا مردم از ابعاد مختلف یک مسئله آگاهی پیدا نکنند، نخواهند توانست برای آینده جامعه خود، برنامه‌ای تعیین نمایند. گسترش فساد و سوء استفاده از منابع و امکانات کشورهای اسلامی، توسط جوامع استعماری، باعث عقب ‌ماندگی شدید مسلمین شده بود، لذا لازم بود تا دست اجانب و بیگانگان از دارایی‌ها و ذخایر ملی این سرزمین‌ها کوتاه گردد و امت اسلام با اتحاد و همبستگی، بتوانند متناسب با اصول دینی، جامعه خود را به سوی پیشرفت هدایت نمایند. لذا اصل اول بر پایه آگاهی مردم از اوضاع اجتماع و اقدامات دول استعماری و بیداری آنها از غفلت پایه‌ریزی شده بود.

 

 


اصل دوم: بعد از اصل آگاهی، نوبت به اصل مبارزه با استکبار و قدرت ‌های شیطانی که درصدد تضعیف اسلام بودند، می‌رسد. باید در یک حرکت انقلابی و فعالیت مبارزاتی، اجانب و استعمار را از بلاد مسلمین بیرون رانده و اجازه دخالت بیگانگان در امور داخلی کشور را نداد. لذا مسلمین باید روحیه استقلال ‌طلبی و اعتماد به نفس خود را افزایش می‌دادند و در مقابله با تمدن و فرهنگ غربی به تمدن ناب اسلام تکیه نموده و فرهنگ بومی ـ اسلامی خود را در جامعه بسط می‌دادند. بنابراین اصل دوم چنین خلاصه می‌شود: تلاش برای نابودی استیلای استعمار بر برخی سرزمین ‌های اسلامی و احیای روحیه استقلال ‌طلبی و آگاهی مسلمانان به داشته‌ های معنوی و مادی خود تا حس اعتماد به نفس واقعی در آنها بیدار گشته و حالت وابستگی و احساس حقارت از روح جامعه زدوده شود تا ملل مسلمان در برخورد با فرهنگ و تمدن غربی، کورکورانه دستاوردهای آنان را تقلید و تعریف ننمایند و با تکیه بر تمدن و فرهنگ اصیل و پاک اسلام، کشور خود را به سوی مرزهای توسعه رهنمون می‌ساختند.

 

 


اصل سوم بعد از دو اصل آگاهی و تلاش، آخرین پایه برنامه خیزش اسلامی سید جمال ‌الدین، جهاد و کوشش برای بازسازی سرزمین اسلامی بود. چرا که با خروج اجانب و دشمنان از سرزمین ‌های اسلامی، باید با توسل جستن به قوانین و آرمان‌‌های دینی و معنوی، امور سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و اعتقادی بلاد اسلامی را اداره نمود. اکنون نوبت مسلمانان رسیده بود تا با همبستگی فکری، علمی و سیاسی بتوانند در مقابل چشم دشمنان، جامعه خود را به سوی آرمان‌های اسلامی پیش برده و با حفظ اتحاد و وحدت دشمنان را نابود سازند. این اصل در سایه تشکیل حکومت اسلامی مقتدر و جهانی امکان ‌پذیر بود. در واقع باید عرصه ‌های نظامی و سیاسی کشور توسط قوانین اسلامی اداره شود تا بتواند دیگر ابعاد اجتماع را هدایت سازد. بدین ترتیب می‌توان اصل سوم را چنین خلاصه نمود: احیای امت مسلمان از طریق بازگشت به عملی ساختن تمامی اصول و احکام اسلامی و تحکیم وحدت و همبستگی آنان در پناه حکومت واحد اسلامی.

 

 


دردهای جامعه اسلامی
دردهایی که سیدجمال در جامعه اسلامی تشخیص داد، عبارت بود از:
1. استبداد حکام
2. جهالت و بی‌خبری توده مسلمان و عقب ماندن آن‌ها از کاروان علم و تمدن
3. نفوذ عقائد خرافی در اندیشه مسلمانان و دور افتادن آن‌ها از اسلام‌ نخستین
4. جدایی و تفرقه میان مسلمانان به عناوین مذهبی و غیر مذهبی‌
5. نفوذ استعمار غربی
سید برای چاره این دردها و بدبختی‌ها از همه وسائل ممکن، مسافرت‌ها، تماس‌ها، سخنرانی‌ها، نشر کتاب، مجله، تشکیل حزب و جمعیت، حتی ورود و خدمت در ارتش بهره جست. در عمر شصت‌ساله خود ازدواج نکرد و تشکیل عائله نداد، زیرا با وضع غیر ثابتی که داشت که هر چندی در کشوری‌ به سر می‌برد و گاهی در تحصن یا تبعید یا تحت نظر بود، نمی‌توانست‌ مسئولیت تشکیل خانواده را برعهده گیرد. ***********************************

 

 


«علامه امینی»

 

 


عبدالحسین احمد امینی که بعدها به «علامه امینی» معروف شد، بیش از یک قرن پیش یعنی در سال 1285 هجری شمسی، در یکی از روستاهای سراب از توابع تبریز به دنیا آمد. وی پس از کسب معارف اولیه در مدرسه علمیه تبریز و بهره‌مندی از محضر اساتیدی هم‌چون سیدمحمد موسوی (مولانا) و حضرات آیات سیدمرتضی خسروشاهی و حسن توتونچی، در سن 16 سالگی راهی نجف اشرف شد.

 

 


شیخ عبدالحسین در نجف، از محضر اساتیدی هم‌چون سیدابوالحسن اصفهانی، میرزا محمد نائینی، شیخ محمدحسین کمپانی، شیخ محمدحسین کاشف‌الغطاء، سیدمحمد حسینی فیروزآبادی، سیدابوتراب خوانساری، میرزا علی ایروانی و میرزا ابوالحسن مشکینی بهره‌مند شد.

 

 


او پس از 16 سال تلمّذ از محضر اساتید و بهره‌مندی از معنویات امیرالمؤمنین(ع) در نجف اشرف، در سن 32 سالگی به کشور بازگشت، اما شیفتگی او به مقام امیرالمؤمنین (ع) بار دیگر او را به نجف بازگرداند و در این مراجعت، به درجه اجتهاد نائل آمد.

 

 


مرحوم علامه امینی، از مجتهدان بزرگی از جمله سید ابوالحسن موسوی اصفهانی، علی‌اصغر ملکی تبریزی و آقابزرگ تهرانی اجازه روایت و نقل حدیث دریافت کرد.

 

 


علامه امینی پس از مدتی تدریس، به تألیف کتاب‌های دینی روی آورد و رسالاتی چون «شهداء‌الفضیلة»، «سیرتنا وسنّتنا»، «تفسیر فاتحة‌الکتاب»، «ثمرات الأسفار»، «ریاض الأنس» و «المقاصد العلیة» را به رشته تحریر در آورد.

 

 


مهم‌ترین اقدام علامه امینی در حوزه تألیف، کتاب 20 جلدی «الغدیر» است که به گواهی مرحوم سیدجعفر شهیدی (از یاران علامه در تهران و نجف)، مرحوم علامه امینی چهل سال متوالی، هر روز در حدود 16ساعت در تهیه مطالب «الغدیر» همت گماشت.

 

 


وی در تبیین هدف خود از نگارش الغدیر می‌گوید: «الغدیر، ملل اسلامی را در یک صف واحد، متحد و متشکل می‌سازد. مجموعه مطالب این اثر اتحادی را که در زمان رسول خدا (ص) در سایه هم‌دلی اسلامی بین صفوف مسلمین بود، دوباره به جوامع اسلامی باز می‌گرداند».

 

 


علامه امینی در «الغدیر» کوشیده است با نام‌بردن از 110 تن از صحابه و 84 نفر از تابعین پیامبر (ص) ـ که حدیث غدیر را رویات کرده‌اند ـ ولایت مطلقه ائمه معصومین را از طریق اثبات خلافت بلافصل امام علی (ع) اثبات کرده و سپس ولایت غیر معصوم را نفی کند.

 

 


علامه امینی می‌گوید: «من برای نوشتن الغدیر، 10 هزار کتاب را از بای بسم‌الله تا تای تمّت خوانده‌ام و به 100 هزار کتاب مراجعه مکرر داشتم.»

 

 


علامه امینی در دوازدهم تیرماه سال 1349 در تهران دار فانی را وداع گفت. مزار این عالم ربانی در نجف اشرف است و به عقیده بسیاری از علما، علامه امینی با نگارش کتاب «الغدیر» دل امیرالمؤمنین (ع) و شیعیان آن حضرت را شاد کرد.

 

 


* اثبات صحت ماجرای نماز‌ 1000 رکعتی امیرالمؤمنین(ع)

 

 


حجت‌الاسلام والمسلمین محمد مسعودی از استادان رجال و علوم حدیث حوزه علمیه قم درباره یکی دیگر از اقدامات مهم علامه امینی می‌گوید: علامه امینی(ره) احوالات عجیبی داشت. ما شنیده‌ایم که امیرالمومنین علی علیه‌السلام در هر شب هزار رکعت نماز می‌خواندند. این مسئله مورد نقد برخی مخالفین قرار گرفت که مگر در یک شب، انسان چقدر می‌تواند نماز بخواند که هزار رکعت شود؟! در احوالات علامه امینی است که ایشان در سفری که به مشهد مقدس داشت، در حرم امام رضا علیه‌السلام شب‌ها هزار رکعت نماز می‌خواند تا ثابت کند چنین امری محال نیست.

منظر اجتماعی دین در گفت‌وگوی الحیاه با امام‌موسی صدر

امام موسی‌صدر در سال 1338 پا به خاک لبنان نهاد و درپی ارتحال علامه شرف‌الدین و وصیت‌نامه آن مرحوم به عنوان امام جماعت مسجد صور وارد این کشور شد. موسی‌صدر پس از دو دهه فعالیت در سرزمین تمدن‌ها و فرهنگ‌های تاریخی و دیار طوایف گوناگون دینی، رهبری شیعیان لبنان را در همه قلمروها و ابعاد حیات فردی و اجتماعی به عهده گرفت و با دو بال علوم و اجتهاد حوزوی در معارف دینی از حوزه قم و نجف و تحصیلات دانشگاهی در رشته حقوق از دانشگاه تهران، چنان منظومه فکری و سیره عملی و نظام مدیریتی از خود به نمایش گذاشت که جایگاه ویژه و مقبولیت عامی نزد تمامی طوایف مسلمان و غیرمسلمان لبنان پیدا کرد. از یک سو با اهل سنت گفت‌وگو می‌کرد، و از سوی دیگر با مسیحیان و رهبران آنان دیدار می‌کرد. هم با مفتی اهل سنت و دانشگاه الازهر و دیگر بزرگان عرب همچون عبدالناصر به صحبت می‌نشست و هم پاپ را ملاقات می‌کرد. مجموعه این روابط و تعاملات و محتوایی که از اسلام در سیره نظری و عملی خود به مخاطبان ارائه می‌داد، از ایشان چهره‌ای فراطائفه‌ای، جهانی و بین‌المللی ساخت که همه طوائف 17 گانه لبنان از وی الهام می‌گرفتند و کلیساهای کاتولیک لبنان برای اولین بار در تاریخ مسیحیت از یک روحانی شیعه برای سخنرانی دعوت به عمل می‌آوردند و ایشان کنفرانس‌ها و سخنرانی‌های متعددی در کلیساهای لبنان ارائه داد و چهره‌ای از اسلام را برای آنان به نمایش گذاشت که جرج جرداق مسیحی  در وصف ایشان می‌گوید: اگر تمامی روحانیون مسلمان مانند امام موسی صدر اسلام را عرضه می‌کردند دیگر نه از مسیحیت و نه از سایر ادیان اثری باقی نمی‌ماند. آری شخصیتی همچون امام موسی صدر با چنین جامعیتی گمشده نسل جوان امروز ما است و در این رابطه بررسی ابعاد و زوایای فکری و رفتاری امام موسی صدر یکی از اولویت‌های جوامع مسلمان به حساب می‌آید، همان‌گونه که شاگردان مکتب امام موسی صدر در لبنان با الهام از آموزه‌ها و ارزش‌های فکری و سلوکی امام موسی‌صدر در قالب حزب‌الله، حماسه‌هایی آفریده‌اند که امروزه یکی از محبوب‌ترین گروه‌های موجود در جامعه لبنان و جهان به حساب می‌آیند.
گوشه‌ای از ابعاد فکر مشارکتی و منظر اجتماعی دینی امام موسی صدر در جامعه لبنان
* می‌دانم که ریشه و تبار لبنانی دارید. اما مایلم که بدانم نیاکان شما چه وقت و چرا هجرت کردند؟
- نسبت من به سید صالح شرف‌الدین می‌رسد که حدود 150 سال پیش به اتفاق پسرش سیدصدرالدین از لبنان هجرت و در عراق اقامت کرد. این هجرت به سبب حمله معروف جزار به سرزمین ما بود که در اثر آن فجایع و مصیبت‌های بی‌شماری بر عالمان جبل عامل وارد آمد. از آن پس، این خانواده در کشورهای ایران و عراق گسترش یافتند و نام صدر را برای خود برگزیدند.
* چه سالی متولد شدید؟
- در سال 1926 میلادی (1307 شمسی) در شهر قم به دنیا آمدم.
* علوم دینی را نزد چه کسانی فرا گرفتید؟
- در قم نزد آیت‌الله بروجردی و در نجف اشرف نزد آیت‌الله سیدمحسن حکیم.
* معروف است که شما از دانشکده حقوق فارغ‌التحصیل شده‌اید. چه زمانی، در کجا و به چه زبانی؟
- تحصیلاتم را در دانشگاه تهران و به زبان فرانسه گذراندم.
* به چه زبان‌هایی تسلط دارید؟ آیا تألیفاتی هم دارید؟
- به زبان‌های عربی و فارسی و فرانسه تسلط دارم. کتابی تألیف نکرده‌ام، اما در فقه مقالاتی نگاشته‌ام.
* آیا در کنار وظایف دینی هدف خاصی را دنبال می‌کنید؟
- فعالیت‌های دینی من، قبل از هر چیز، ارتقای زندگی اجتماعی مردم به‌طور عام و فرهنگ دینی مسلمین به‌طور خاص است. بر این باورم که تا وقتی زندگی اجتماعی مردم در این سطح است، وضع دینی آنان را نمی‌توان بهبود بخشید. از این‌رو، درصدد تأسیس مؤسسه‌ای اجتماعی در شهر صور هستم تا برای بیکاران اشتغال ایجاد کند، به نیازمندان یاری رساند، یتیمان را پناه دهد و با استفاده از شیوه‌های جدید به آنان حرفه و صنعت بیاموزد. اخیراً موافقت اداره کل احیای اجتماعی (مصلحه الانعاش الاجتماعی) را جلب کرده‌ام تا با تقبل یک سوم هزینه‌های این مؤسسه، ما را در این امر یاری دهد.
* منظورتان از حرفه و صنعت چیست؟
- در رأس همه صنعت فرش ایران و در بخش کشاورزی کشت چای.
* چگونه چنین کارهایی ممکن است. اصلاً آیا خاک ما برای کشت چای مناسب است؟
- درمورد صنعت فرش استاد خبره‌ای از تهران خواهم آورد. در مورد کشت چای از حیث کارشناسی و فنی اعتقاد دارم آب و هوای اینجا برای تولید این محصول مناسب است، چراکه منطقه کشت چای باید مرطوب باشد. البته، برای شناسایی هرچه بیشتر خاک نمونه‌هایی به آزمایشگاه خواهم فرستاد. به هرحال، در حد توان خود خواهم کوشید تا با این عقب‌ماندگی رایج اجتماعی در منطقه جنوب مبارزه کنم.
* درمورد وظایف دینی چطور؟
- این وظیفه در نزد من بر یک مبنا استوار است و آن مبنا را از این آیه شریفه برگرفته‌ام: «فأقم وجهک للدین حنیفا فطرت الله التی فطرالناس علیها لا تبدیل لخلق الله ذلک الدین القیم» «به یکتاپرستی رو به دین‌ آور. فطرتی است که خدا همه را بدان فطرت بیافریده است و در آفرینش خدا تغییری نیست. دین پاک و پایدار این است.» (روم، 30) این باور مرا بر آن می‌دارد تا همه مردم را برای پذیرش دعوت دینی درست آماده بدانم. بنابراین، دایره دعوت و تبلیغ خود را به مؤمنان و اهل مسجد محدود نخواهم کرد، بلکه فراتر از مسجد، در باشگاه‌ها و مدارس و دانشگاه‌ها نیز به سخنرانی می‌پردازم. می‌کوشم تا اعتماد جوانان را به توانمندی و صلاحیت دین در انطباق و همگامی با زندگی جدیدشان- هر قدر هم که پیشرفته و تحول‌ یافته باشد- به دست آورم.
این حرکت، به‌طور مستقیم و غیرمستقیم، کانون خانواده را ارتقا می‌بخشد و قابلیت‌های ذاتی آن را برای تکامل دینی و اخلاقی در دو جهان تقویت می‌کند. با این روش، درپی اجرای فرموده خداوند هستم که: «من عمل صالحاً من ذکر أو انثی و هو مؤمن فلنحیینه حیوه طیبه و لنجزینهم أجرهم بأحسن ما کانوا   یعملون.» «هر زن و مردی که کار نیکو انجام دهد، اگر ایمان آورده باشد زندگی خوش و پاکیزه‌ای بدو خواهیم داد و پاداشی بهتر از کردارشان عطا خواهیم کرد.» (نحل، 97) این آیه ما را به این نکته رهنمون می‌کند که دین نه تنها با پیشرفت‌های علمی و اجتماعی ناسازگار نیست، بلکه با نیرویی توانمندتر جامعه را به سوی پیشرفت‌های مادی و معنوی بیشتر سوق خواهد داد.
* برخی بر این باورند که دین با علم جدید سازگاری ندارد.
- من چنین باوری ندارم. برعکس، دانش را چراغ روشنگری می‌دانم که ما را به فعل خدای سبحان و عظمت و اتقان صنع او رهنمون می‌شود.
* درباره تعدد فرق و فرقه‌گرایی در لبنان چه روشی را پیش می‌گیرید؟
- اسلام، بنابر این آیه کریمه «فاستبقوا الخیرات» پس در خیرات بر یکدیگر پیشی گیرید (مائده- 48) به ما می‌آموزد که در سازندگی کشور و بالا بردن سطح زندگی مردم، آن هم در تمامی ابعاد اخلاقی و اجتماعی آن، بدون توجه به تعصب‌ها و روش‌های تخریبی و آثار منفی و رنج‌های فراوانی که تاکنون برده‌ایم، با دیگر اقوام و مذاهب به رقابت برخیزیم. (ان هذه امتکم امه واحده و أنا ربکم فاعبدون» «این شریعت شماست، شریعتی یگانه، و من پروردگار شمایم، مرا بپرستید.» (انبیا، 93)
به یاری خدا این شیوه را پیش می‌گیرم و پیروان همه مذاهب را دعوت خواهم کرد تا توانمندی‌های خود را در سازندگی و فعالیت‌های مثبت به کار گیرند. فرقه‌ای پیشرفت خواهد کرد که آیینش با تحولات زمانه همراه باشد و از راه اجتهاد دینی، راهکارهایی بهتر برای حل مشکلات این روزگار ارائه دهد.
* جامعه ما تحت سیطره مجموعه‌ای از احزاب و گرایش‌های فکری مختلف قرار گرفته است. نظر شما در قبال این جریانات چیست؟
- ما بر این باوریم که مسلمان باید به امور دیگر مسلمانان و اهل کتاب اهتمام ورزد. فعالیت‌های اجتماعی و مصالح مردم را می‌توان به دو دسته مستقیم و غیرمستقیم تقسیم کرد. فعالیت مستقیم یعنی اصلاحاتی که خود می‌توانیم درپی آنها برآییم و برای تحققشان تلاش کنیم. فعالیت غیرمستقیم یعنی تلاش برای تجدید نظام تا براساس مصلحت مردم و هدایت آنان برپا شود.
آنچه برای من از آمدن یا رفتن یک وزیر و پیروزی یا ناکامی یک کاندیدا اهمیت بیشتری دارد، آن است که این وزیر یا آن نماینده را کمک کنم تا کاری سازنده و ثمربخش صورت دهد و سطح زندگی شهروندان این کشور را ارتقا دهد. بنابراین، حوزه فعالیت و اختیارات و توانمندی من با احزاب تفاوت دارد، زیرا فعالیت یک حزب غالباً در این زمینه است که زمام قدرت را به دست گیرد یا حکومت را حمایت کند تا بلکه از این طریق به اهداف خود جامه عمل بپوشاند. خواهش می‌کنم از همین‌جا دانسته شود که من با همه احزاب و گرایش‌ها بر مبنای این شعار رفتار خواهم کرد: «ادع الی سبیل ربک بالحکمه و الموعظه الحسنه.» «مردم را با حکمت و اندرز نیکو به راه پروردگارت بخوان.» (نحل، 125)
* باتوجه به اینکه شما به لحاظ سنی و فرهنگی پیشتاز نسل جوان هستید، چه پیشنهادهایی برای جوانان دارید؟
- ( با لبخندی جواب داد:) باید اعتراف کرد که جوانان آمال و آرزوهایی خاص خود دارند. درعین حال، این بدان معنا نیست که در آرزوهای خود غرق شوند یا چندان افراط کنند که جسم و عقلشان در برابر حوادث بی‌اعتنا شود. از این‌رو، در برخورد با جوانان، هم از شیوه تسامح استفاده می‌کنم و هم از نصیحت. من در مواجهه با جوانان، چشمی را باز می‌کنم و چشم دیگر را می‌بندم. آرزوی من این است که جوانان آن‌گونه باشند که درخور حسن ظن وطن باشند، چراکه جوانان پشتوانه شریان حیاتی و گل خوشبوی کشورند و همواره رایحه‌ای از بهشت با خود به همراه دارند. آرزو دارم که آرمان‌های ملی و ادبی و اخلاقی جوانان تحقق یابد تا در جامعه‌ای که خداوند برایشان برگزیده است، از حمایت بیشتر و نیز ارزشی والاتر برخوردار شوند.
* پیشتر و قبل از آنکه به‌طور قطعی به صور برگردید، چند ماهی در این شهر اقامت داشتید. در آن زمان چه برنامه‌هایی به اجرا گذاشتید که این‌گونه آوازه‌اش لبنان را فرا گرفته است؟
- البته، در مقایسه با وظایفی که برعهده دارم کاری انجام نداده‌ام، آنچه بدان اشاره می‌کنم، برخی کارهای خودجوش است که امیدوارم هر مسئولی در شهر و منطقه خود به آنها بپردازد:
اولاً، تکدی‌گری را به‌طور جدی ممنوع کردم. و این پس از آن بود که به نمایندگی از افراد متمکن مسئولیت تأمین خوراک و پوشاک و نیازهای اساسی متکدیان را تأمین کردم، به‌گونه‌ای که نیازمندان اکنون مستمری خود را در منازل دریافت می‌دارند.
ثانیاً، ترتیبی داده شد تا برای هر بیمار نیازمند در کمترین زمان پزشک و وسایل درمان رایگان فراهم شود. در این خصوص سپاسگزار پزشکان شهریم که یاریگر ما هستند.
ثالثاً، جلسات دینی و اجتماعات عمومی را سامان دادم، به‌گونه‌ای که بتوانند به تحقق اهداف خیرخواهانه و نیز به گسترش روح محبت و دوستی در میان مردم، آن هم همه مردم، کمک کنند.
البته، این فعالیت‌ها و موارد دیگری که الان فرصت ذکر آنها نیست همه در چارچوب برنامه‌های جمعیت احسان و نیکوکاری شهر صور صورت می‌پذیرد که روز به روز بر دامنه فعالیتش افزوده می‌شود.
منبع : موسسه فرهنگی تحقیقاتی امام موسی صدر

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">