تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

موضوعات قرآنی ؛ دینی و آموزشی : مطالب طبقه بندی شده جهت تحقیق ؛ جزوه ؛ کتاب و .....

تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

موضوعات قرآنی ؛ دینی و آموزشی : مطالب طبقه بندی شده جهت تحقیق ؛ جزوه ؛ کتاب و .....

مشخصات بلاگ
تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

آشنائی با تاریخ اسلام :
عبرت آموزی (و لقد اهلکنا القرون من قبلکم .... گذشته چراغ راه آینده است)
آشنایی با علوم و موضوعات قرآنی ( هدی و رحمه للمتقین)

آخرین نظرات
  • ۴ خرداد ۰۱، ۱۷:۲۱ - خرید پیج اینستاگرام ارزان
    Great post.

پیامک های وایبری و sms ی


  

مقدمه : فرقه وهابیت ریشه در تفکر سلفى دارد که معتقد به بازگشت به شیوه علماى سلف و بازنگرى در اساس دین و پیراستن آن از بدعتها و مواردى است که بعدها به نام دین بر دین تحمیل شد، تاریخ تفکر سلفى به چند برهه تقسیم مى شود که برهه اول از آن چهره یابى چون مالک ابن انس و سفیان ثورى و برخى دیگر از محدثینى قرون اولیه مى باشد که در ادامه تجسم کامل آن را در شخصیت احمدبن حنبل مى توان یافت که پیشواى تمام وهابیون فعلى مى باشد. ارکان اساسى این تفکر را موارد زیر تشکیل مى دهند:

 

1- عدم دخالت عقل در نقل و اتکاء به ظواهر آیات در روایت و طرد هر گونه مباحث عقلى و کلامى به عنوان بدعت از جمله نتایج این نحوه تفکر افتاده به دامن "تجسیم" و "تشبیه" بوده است که بر حسب ظاهر بعضى آیات براى خداوند صفات جسمانى تأمل گردیده اند.
2- اخبارگرى و حدیث گرایى افراطى بدین معنى که هر گونه حدیثى را معتبر دانسته و آن را ملاک عمل قرار مى دادند و توجهى به درجه اعتبار احادیث نداشتند.
3- متابعت کامل از شیوه سلف (حماسه و تابعینى) حتى در امور جارى زندگى و ردّ هر گونه مغایرت با آن سیره تحت عنوان بدعت

این شیوه از تفکر به تدریج با ورود اشاعره به آن و همزمان وارد کردن عناصر عقلانى و کلامى به آن کمى از مسیر اولیه خویش منحرف گردید تا مجدداً در قرن 8 هجرى  ابن تیمیّه دمشقى مجدداً به احیاء مکتب احمدبن حنبل قیام کرد و به تقویت اساسى آن پرداخت.

 

 

2- وهابیت تکفیری؛ پیدایش، اهداف و ایده ها

1- فرقه وهابیان، فرقه اى گمراه، انحرافى و به دور از تعالیم والاى اسلامى بود که تاکنون غیر از تفرقه افکنى، تباهى و تخریب و جنایت در جهان اسلام و کشورهاى اسلامى نتیجه اى نداشته !.

2- ادعاى توحید خالص و نفى هرگونه شرک و خرافه پرستى و مبارزه با افکار و اعتقادات کفرآمیز!، همراه با قشرى گرى، یک سو نگرى، مغالطه گرى و تخریب آثار اسلامى، در عمل، سر از سازش کارى با کفار و استعمارگران جهان خوارى مانند انگلستان و آمریکا در آورده است!؟.

3- استعمارگران به خصوص استعمارِ انگلیس، در ایجاد و بهره هاى فراوانى از این فرقه و فرقه هاى مشابه مانند قادیانه در هند، بهائیت در ایران و... به چنگ آورده. این فرقه هم اکنون مهم ترین و بزرگ ترین آلتِ دست کشورهاى استعمارگر آمریکا، انگلیس و بزرگ ترین مانع اتحاد مسلمان مى باشد؟.

 

 4- وهابیان، سرزمین وحى و پیامبران الهى را، پایگاه و مرکز رفت و آمد کفار و مشرکان و تجمع نیروها و ابزار و آلات جنگى دشمنان قسم خورده اسلام و مسلمین کرده اند!.

5- در عربستان سعودى (مرکز وهابیان) در طول سال و هر روز و شب، صدها و هزاران مقاله، سخنرانى، اجلاس، کتاب و... از سوی موسسات و مراکز فرهنگی آن کشور به ویژه، رسانه های خبری وابسته به جریان سلفی- وهابی (سایت ها و ماهواره ها) در مخالفت و مبارزه با اصول و مبانى اصیل شیعه اِثنا عشری چاپ، نشر، ایراد و برگزار می شود!.

 

 
3- محمد بن عبدالوهاب کیست؟

فرقه ی وهابیت در نیمه دوم قرن 12 هجرى در منطقه نَجد جزیرة العرب (عربستان فعلى) ظهور پیدا کرد. (بنیانگذار) این فرقه، شیخ محمدبن عبدالوهاب بن سلیمان مى باشد که در سال 1115 هـ.ق در شهر عُیَیْنِه به دنیا آمد. فقه حنبلى را نزد پدر خود که از علماى حنبلى و قاضى شهر بود، آموخت

در این ایام عبدالوهاب با اظهار بعضى افکار و اعتقادات در مذمّت و بدگویى رفتار عبادى مردم مسلمان در هنگام طواف، زیارت قبور و توسل و شفاعت خواستن و... باعث ناراحتى و خشم پدرش"عبدالوهاب"، برادرش سلیمان و علماى اهل تسنن مکه و مدینه و شهرهاى دیگر شد

او با پیشوایان دینى به مخالفت برخاست و به تکفیر مؤمنان به ویژه شیعیان پرداخت. او اعلام کرد، زیارت قبر پیامبر اعظم ص و توسل به آن حضرت و سایر انبیاء و اولیاء و صالحان و زیارت قبور آن ها شرک است!؟

 

 

 4- کارنامه وهابیت در بدو پیدایش

پیروان محمدبن عبدالوهاب با حمایت قوای تحت فرمان (محمد بن سعود) به شهرهای مختلف حجاز حمله کردند و برای ترویج وهابیگری و در واقع کشور گشایی دست به کشتار و خون ریزی عجیبی زدند و اموال زیادی را به تاراج بردند. بعد از وفات محمدبن عبدالوهاب پادشاهان سعودی برنامه های او را دنبال کردند و دایره حکومت خود را گسترش داده و بر تمام نجد و حجاز تسلط یافتند

از جمله اعمال بسیار وحشتناکی که در تاریخ وهابیت ثبت گردیده قتل عام مردم طائف و از آن وحشتناک تر کشتار بی رحمانه مردم عراق به ویژه شهر کربلا است برخی مورخان عدد کشته شدگان کربلا در جریان حمله وهابی ها را یکصد وپنجاه هزار تن! نوشته اند و می گویند جوی خون در کوچه های کربلا به راه افتاد و جالب این که اسم این کار را جهاد فی سبیل الله و مبارزه برای نشر توحید می گذاردند

 

5- تفکر وهابیت همان تفکر خوارج است.

تفکر خوارج از خطرناک ترین تفکراتی بود که در تاریخ اسلام ظهور کرد که کمر به قتل حضرت علی(ع) بستند. امروز نیز تفکر خوارج در وهابیت تجلی پیدا کرده و عالمانشان فتوای قتل شیعیان را می دهند

چرا باید کودکان مسلمان میانمار سوزانده و در بحرین و عراق به طور فجیع قتل عام شوند در حالی که کشورهایی که خود را خادم حرمین اسلام می دانند اعتراضی نمی کنند و در کشتن آنان شریک هستند و علمای سلفی کشور های عربی بر کشتن شیعیان با وعده بهشت ترغیب می کنند

امروز در جنایاتی که بر علیه مسلمین صورت می گیرد، شیعه یا سنی بودن مهم نیست اما وهابیان خبیث و عالمانشان فتوای قتل شیعیان را می دهند و این تفکر چیزی جز همان تفکر خوارج نهروان نیست.

 

 

 

 6- تفکر خوارج از خطرناک ترین تفکراتی بود که در تاریخ اسلام ظهور کرد که کمر به قتل علی(ع) بستند و امروز نیز تفکر خوارج در وهابیت تجلی پیدا کرده است

وهابیت، روح را از اسلام گرفته است. اهل سنت باید بدانند جریان آنها از وهابیت جداست که این مسئله باید مورد توجه قرار گرفته و نباید با هم مخلوط شود

فقط ظاهر قرآن و سنت را حجّت می دانستند و معتقد بودند که آنچه که از ظاهر آیات و روایات فهمیده می شود، عمل بدانها و اعتقاد به آن واجب است

از این رو طبق فهم خود فتوی داده و بر آن تعصّب می‌ورزیدند. در مباحث فقهی وهّابی ها قائلند به اینکه باید به سلف صالح رجوع کرده و افکار و عقاید آنان را ملاک اجرا و عمل خود قرار دهیم، از این رو در واقع می خواهند بگویند که ما تابع یک شخص نیستیم، بلکه تابع یک خط فکری به نام سلفیّه یا سلفی گری هستیم.

 

 

 

7- وهابیت؛ مقابله با ارزشهای اسلامی و انقلابی

وهابیت نام فرقه‌ای ‌است که با‌ تکیه بر ‌مبانی ‌و ‌آرای ‌اهل سنت به ‌وجود آمد و ‌درباره اندیشه‌ها‌ و ‌اعمال‌ و ‌رفتار شرعی‌ به نظریه سازی‌ پرداخت.‌ وهابیت خود را مقابل سایر فرق و مذاهب اسلامی ‌می‌داند و مدعی‌ است که طرف مقابل یا باید عقایدش را بپذیرد و یا جزیه پرداخت نماید

آنان مخالفانشان را متهم به کفر و شرک می‌کنند و اموال و ناموس و نفوس سایرین را حلال می‌دانند

با این تفکرات خشک و بسته وهابیت بود که وقتی سعودی‌ها درسال 1344هـ ق بر مکّه و مدینه و اطراف آن تسلط یافتند، ابنیه‌ متبرک بقیع و آثار خاندان رسالت و صحابه پیامبر را شکستند و از بین بردند

چهره خشن و متعصب طالبان در افغانستان، در عرصه سیاست، حکومت و مردمداری نمونه‌ای ‌از اندیشه‌های ‌وهابیان است. در عرصه سیاست آنان جاده صاف کن دشمنان دین و اسلام بوده‌اند.

 

 

8- شالوده های فکری اندیشه وهابیت

 بخش قابل توجهی از اعتقادات وهابیت ریشه در احادیث جعلی یا خود ساخته ای است، که در قرن دوم هجری دانشمندان یهود که از شکست اسلام در صحنه جنگ های نظامی مایوس شده بودند

و از سویی دیگر با پیشرفت روز افزون اسلام و گسترش حکومت اسلامی مواجه گردیدند، بر آن شدند تا با وارد شدن در جرگه مسلمانان و قبول اسلام ظاهری، اولین بذرهای جعل حدیث و تاویل آیات متشابه قرآن کریم را، به خصوص در عهد خلافت عثمان در کانون فرهنگی دینی مسلمانان بکارند

بدینسان افرادی مانند کعب الاحبار و امثال او که در زمان صحابه تظاهر به اسلام می کردند، با اظهار نظر در مسائل اسلامی و اقدام به صدور فتوی، بسیاری از فتنه ها را در دنیای اسلام پدید آوردند و دیگر علمای یهود در دوره های پس از صحابه نیز با جعل مطالب به تحریف عقائد مسلمانان همت می گماشتند.

 

 

9- عملکرد وهابیت پس از پیروزی ‌انقلاب اسلامی:

باپیروزی ‌شکوهمند انقلاب اسلامی دشمنان اسلام در داخل و خارج از مکاتب سیاسی ‌گرفته تا مذاهب دینی ‌و بویژه فرقه وهابیت به شدت خود را در معرض خطر دیدند و این به علت سستی‌ عقاید و بی‌اساس بودن مبانی ‌ایدئولوژی‌شان بود

لذا طبیعی است برای ‌جلوگیری ‌از تاثیر و نفوذ انقلاب به محدوده فعالیتهای‌ خود اقدام همه جانبه خویش را در بازسازی ‌عقاید ضاله و منحرف خود و تهاجمات عقیدتی ‌و سیاسی‌ و بویژه در بسیاری ‌از موارد تهاجمات نظامی ‌آغاز نمودند:
1)تهاجم رسانه‌ای ‌و تبلیغاتی ‌بر ضد تشیع:
2)افزایش تبلیغات فرهنگی ‌و سیاسی ‌بر ضد ایران:
3)زمینه سازی ‌برای‌ تبلیغات غرب در پروژه اسلام زدایی ‌و ایران هراسی:
4)شبهه افکنی ‌در موضوع کربلا و شهادت، مهدویت و ولایت فقیه: "
5)توسعه فعالیتها در سطح جهانی:
6)اقدامات نظامی ‌و تأسیس گروهک‌های‌ تروریستی

 

 

 10- دشمنی وهابی ها با شیعه

وهابی ها به دلیل مبانی فکری ضد دینی و ضد قرآنی خود ، شیعه را به استناد برخی از اعتقادات و رفتارها همانند توسل به اولیا ، ساختن ضریح برای قبور اولیا و اعتقاد به شفاعت، غیرمسلمان دانسته و علاوه بر تبلیغ علیه شیعیان، ریختن خون آنان را نه تنها مباح بلکه واجب می دانند

در عربستان سعودی کتابها و نشریات فراوان به صورت مستمر و فراگیر برعلیه شیعه به رشته تحریر در می آید و در سراسر جهان اسلام توزیع می گردد

در ایام حج که فصل تعمیق وحدت بین مسلمانان است؛ وهابی ها از این فرصت، برای تبلیغ علیه شیعه و فقه آل محمد(ص) استفاده می کنند . حدود 12 سال قبل یکی از علمای وهابی در عربستان کتابی را با عنوان "الشیعه و التقریب" چاپ و منتشر ساخت .! شیعیان قرآن را تحریف شده می دانند،

 

 11- تکفیر شیعه ؛ مهمترین ابزار وهابیون

وهابی‌ها شیعیان حضرت علی (ع) را مشرک و واجب القتل دانسته و خون و مال و ناموس آن‌ها را حلال می شمارند دلایل کفر شیعیان:
1 - آنان نسبت به قرآن طعنه زده و بدگویی می‌کنند و معتقد به تحریف قرآن هستند و هرکس به قرآن طعنه زند کافر هست و منکر آیه شریفه «وإنا له لحافظون» می‌باشد.
2 - به سنت پیامبر و احادیث کتاب‌های صحیح طعنه می‌زنند و روایات این کتاب‌ها را که از صحابه نقل شده باطل می شمارند و صحابه را کافر می‌دانند.
3 - شیعیان، اهل سنت را کافر دانسته و آن‌ها را نجس می شمارند.
4 - شیعیان نسبت به علی و فرزندان او غلوّ کرده و آنان را به صفاتی که ویژه خداوند است توصیف می‌کنند.
و دیگر دلایل باطلی که دال بر دشمنی وهابیان با اهل‌بیت پیامبر (ص) و شیعیان و دوستداران آن‌ها می‌باشد.

 

 12- جنایات وهابیت در طول تاریخ : یوم الهدم

در شوال سال 1343 ه.ق. (می 1925 میلادی) وهابیان به سرکردگی «عبدالعزیز بن سعود»، پس از پیروزی بر «شرفای حاکم بر حجاز» و اشغال مکه ، روی به مدینه آوردند و پس از محاصره و جنگ با مدافعان شهر، آن را اشغال نمودند

آنان پس از اخراج مأموران عثمانی، در هشتمین روز این ماه، اقدام به تخریب قبور ائمه بقیع و دیگر قبور آن ـ مانند قبر عمو، پسر و زنان پیامبر اکرم (ص)، قبر ام‌البنین مادر حضرت ابوالفضل العباس (ع)، قبر اسماعیل فرزند امام صادق(ع) و بسیاری قبور دیگر ـ کردند

آن‌ها حتی قصد داشتند گنبد و بارگاه خود پیامبر (ص) را نیز تخریب کنند که به دلایلی موفق به انجام این کار نشدند. حمله به مدینه و تخریب قبور مطهر بقیع، تنها دست‌اندازی آنان به مقدسات اسلامی نبود

بارگاه امام حسن مجتبی، امام سجاد، امام محمد باقر و امام جعفر صادق نیز ویران شد.

 

13- حمله به کربلای معلی در ماه ذی‌القعده سال 1316 امیر سعود در رأس نیروهای بسیاری از مردم نجد و حبوب و حجاز و تهامه و نواحی دیگر به قصد عراق حرکت نمود و کربلا را محاصره کرد

مردم کوچه و بازار را به قتل رسانیدند و نزدیک ظهر با اموال و غنائم فراوان از شهر خارج شدند. خمس اموال را خود سعود برداشت و بقیه را به هر پیاده یک سهم و به هر سوار دو سهم قسمت کرد

گنبد روی قبر (یعنی قبر امام حسین ع) را ویران ساختند و صندوق روی قبر را که زمرد و یاقوت و جواهرات دیگر در آن نشانده بودند، برگرفتند و آنچه در شهر از مال و سلاح و لباس و فرش و طلا و نقره و قرآن‌های نفیس و جز آن‌ها یافتند، غارت کردند و نزدیک ظهر از شهر بیرون رفتند در حالی که قریب به 2000 تن از اهالی کربلا را کشته بودند

پس از تسلط وهابیان بر مدینه آن‌ها ضمن تخریب قبور آثاری که بر روی قبور قرار داشت را نیز از بین بردند. پس از قتل و غارت در کربلا، متوجه نجف اشرف گردید و آن را محاصره کرد

 

  14-  وهابیون و بدعت

«بدعت» به معنی نوآور یا نوآورده است و در اصطلاح کلام و علوم دینی به «پدید آوردن رسم، آیین یا باوری تازه در دین» گفته می‌شود؛ رسم و آیین و باوری که ریشه در قرآن و سنت پیامبر ص و ائمه ع ندارد

احادیث فراوانی در مذّمت بدعت و بدعتگذار وارد شده . و در واقع افزودن چیزی است در دین که اسلام آن را معتبر نمی‌داند و دین ناب تأییدش نمی‌کند

اموری که وهابیان از آن با عنوان بدعت یاد می کنند، مانند زیارت پیامبر و ساخت ضریح بر قبور اولیاء و صالحان و ...

هیچگونه نهی ای از شارع مقدس نرسیده و نتیجتا هر گونه نهی و تحریم آن امور از جانب فرقه وهابیت بدون دلیل بوده و خود این تحریمها نوعی بدعت آشکار می باشد

چرا که کاری را که در دین نهی نشده است، نهی کردن و آن را حرام دانستن، بدعت واضح است و مخالفت با کتاب و سنت است.

 
15- وهابیان اگر چه مذاهب دیگر اسلامی را بدعت گذار دانسته و به کفر یا شرک متهم می کنند، خود گرفتار بدعتی بزرگ در دین هستند که با اعتقادات التقاطی و دست بردن در مصادیق حلال و حرام دچار آن گردیده اند

آنچه را که آنان بدعت می دانند، که یا قرآن کریم به صراحت بدان اشاره دارد و یا در زمره مصادیق عموم و اطلاق آیات قرار می گیرد

بلکه شایان توجه است که تعاریفی را که این فرقه از توحید و لوازم آن ارائه می دهند، تحریفی است که نسبت به متشابهات در قرآن و سنت ارائه می دهند، که این خود بهتانی عظیم و بدعتی بزرگ به شمار می آید

وَ لا تَقُولُوا لِما تَصِفُ أَلْسِنَتُکُمُ الْکَذِبَ هذا حَلالٌ وَ هذا حَرامٌ لِتَفْتَرُوا عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ إِنَّ الَّذینَ یَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ لا یُفْلِحُونَ  به خاطر دروغى که بر زبانتان جارى مى‏شود (و چیزى را مجاز و چیزى را ممنوع مى‏کنید) نگویید: «این حلال است و آن حرام»، تا بر خدا افترا ببندید به یقین کسانى که به خدا دروغ مى ‏بندند، رستگار نخواهند شد!

 

 16- وهابیان خود بدعتگذارند :

مفتیان وهابی به نام بدعت، مسلمین را کافر دانسته و آنان را با بهانه های واهی، واجب القتل می دانند

از سویی دیگر با افتخار صلیب را که علامت کفر و الحاد است از رئیس جمهور آمریکا به عنوان هدیه پذیرفته و آن را به گردن خویش می نهند

از سویی مفتیان وهابی عمل کردن به سنت و سیره متشرعه مسلمین را بدعت نام نهاده و از سویی دیگر بدعتهایی در اصول و فروع دین می گذارند که هر انسان عاقلی با شنیدن استدلال ها و فتاوای مفتیان آنها حکم به نقص عقل و یا عقب ماندگی فکری و تمدنی آنها می کند

که بدعت هایی که وهابیان تاکنون در دین از خود ابداع کرده اند، از صدر اسلام تا کنون، بجز در اسرائیلیات و آنچه یهودیان به عمد در اسلام وارد نموده اند، در هیچ جای دیگری یافت نمی شود.


17- موضوعات برخی از شبهات وهابیت که به آنها پاسخ داده شده است :

شفاعت· توسل· تبرّک· زیارت قبر پیامبر (ص) و سایر قبور اولیاء . گریه بر اموات و اقامه مجلس عزا· بزرگداشت مواعید و اقامه جشن سوگند به غیر خدا . نذر و...

توسل در اصل به معنای آنست که به وسیله چیزی به کسی نزدیکی بجوییم

یا به عبارتی وسیله قرار دادن و دست به دامن شدن است. توسل تنها کمک گرفتن و واسطه قرار دادن مورد نظر بوده

توسل این است که به وسیله قرآن یا نبی یا امام به درگاه خدا تقرب بجوییم، اتَّقُوا اللَّهَ وَابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسِیلَةَ  مائدة 35 چنانکه پیراهن یوسف(ع) داروی چشمان نابینای یعقوب(ع) می شود و هیچ گاه توسل جستن به پیراهن به معنای شرک نبوده است (یوسف۹۶)

این وسایل ممکن است نماز و صبر و روزه یا چیز یا شخص باشد استعینو باصبر و الصلوه

برای اینکه انسان به خداوند نزدیک شود و محبوب خداوند گردد لازم است که به پیامبر(ص) نزدیک شود و با اطاعت و پیروی از ایشان، محبوب در نزد پروردگارش شود.(آل عمران۳۰)

 

18- بنابراین، تمسک به اسباب و مظاهر مادی و معنوی الهی هرگز به معنای شرک و خروج از توحید نیست و تنها زمانی شرک معنا می یابد که شخص قائل به استقلال برای اسباب شود یا آن را در عرض خداوند قرار دهد

اما اگر آن را در طول یا به عنوان مظاهر قدرت الهی بشناسد دیگر شرک معنایی نخواهد داشت. توسل جستن به اولیای الهی چون پیامبران(ع) و امامان معصوم(ع) همانند توسل جستن به پزشک و داروی گیاهی و شیمیایی، بلکه یک درجه بالاتر، عین توحید است

کسی که می گوید: انبت الربیع البقل، بهار سبزه را رویانید، می داند که در حقیقت خداوند است که سبزه می رویاند و بهار و باران و خورشید و دیگر اسباب، تنها ابزاری در دست خداوند است همانند واژه کن که به اراده الهی فیکون می کند (بقره117)

چرا که می داند خداوند است که می رویاند نه چیز دیگر و آنها تنها اسباب و مظاهر قدرت الهی در جهان مادی هستند.(واقعه72)

 

19- توسل به اولیای الهی به دو صورت انجام می گیرد :

۱ . توسل به ذات آنها :مثلا بگوید: خدایا من به پیامبرت محمد(ص) توسل می جویم که حاجت مرا روا کنی

۲. توسل به مقام و مرتبه بلند آنان نزد خداوند: مثلا بگوید خدایا من مقام و حرمت محمد(ص) و حق او را نزد تو وسیله قرار می دهم که نیاز مرا برآورده سازی

وقتی شیعه به پیامبر (ص) توسل می کند یا یکی از ائمه(ع) را زیارت می کند هرگز این تصور به ذهنش نمی آید که آنها خدا و پروردگار او هستند بلکه در نظر او انها واسطه های فیض و حلقه های وصل و رابط بین خدا و بندگان او هستند

سیوطی :  در آن سال که قحطی به اوج خود رسید عمر به وسیله عباس بن عبدالمطلب طلب باران کرد و خداوند به وسیله او آنان را سیراب نمود و زمین ها را خرم ساخت

عمر رو به مردم کرد و گفت: عباس وسیله ماست به سوی خدا و مقامی بلند نزد او دارد.(اسد الغابه ج ۱۳ص۱۱۱)

 

 20- نمونه های توسل :

توسل عمر به عباس بن عبدالمطلب در هنگام مراسم استسقا یا طلب باران، متوسل شدن صفیه، عمۀ پیامبر اکرم، به آن حضرت با سرودن اشعاری در رثای ایشان

توسل به صالحان و بندگان برگزیدۀ خدا به انگیزۀ تحصیل قرب الهی، ویژۀ زمان پیامبر و دین اسلام نبوده، بلکه در سیرۀ اولیا و انبیای پیشین نیز وجود داشته، از جمله توسل حضرت آدم ع به حق پیامبر اکرم یا پنج تن برای پذیرش توبۀ خود

در وسایل و اسباب طبیعی تنها شرط تمسک به اسباب، وجود رابطهای عادی میان وسیله و چیزی است که بدان توسل میجویند

این رابطۀ طبیعی با علم و تجربه قابل کشف است ولی شناخت وسیله در امور ماورای طبیعی و مکنونات غیبی تنها از طریق شرع و وحی قابل شناسایی است

از این رو، از دیدگاه اسلام توسل به یک چیز برای به دست آوردن رضایت پروردگار و بخشش گناهان و استجابت دعا و برآورده شدن خواستها هنگامی مطلوب است که شارع آن چیز را وسیله ای مناسب معرفی کرده باشد.

 

 21- چرا مردم از ائمه حاجت می‌خواهند؟

اگر شیعه به ائمه متوسل می‌شوند و از ایشان چیزی طلب می‌نمایند، از این جهت است که ائمه حجّت خدا بوده و وسیله و واسطه بین خلق و خدای تعالی می‌باشند

و هر عطایی که از ایشان برسد به اذن خدای تعالی و فضل اوست وابتغوا الیه الوسیلة برای تقرب به خدا وسیله‌ای بجویید. آیا می‌توان حضرت عیسی7 را به شرک متهم نمود؟ از آنجا که به نصّ قرآن حضرت عیسی مردگان را به اذن خدای تعالی زنده می‌نماید و این مطلب شرک نمی‌باشد انجام این امور از اوصیاء پیامبران: و اولیاء الهی نیز شرک نبوده و عین توحید می‌باشد.

اقسام توسل 1- توسل به دعای رسول اکرم 2- توسل به دعای برادر مؤمن 3- توسل به کارهای نیک    4- توسل به اسما و صفات الهی 5- توسل به قرآن کریم 6- توسل به اقرار به گناهان 7- توسل به دعای پیامبر در زندگانی برزخی او     8- توسل به پیامبران و صالحان 9- توسل به حق و منزلت صالحان 10- توسل به مقام و منزلت پیامبر اکرم نزد خداوند

 

 22- در دعا و درخواست حاجت از خداوند انبیا و اولیا

را واسطه قرار دهد که این ممکن است به چند روش انجام شود:

۱.توسل به ذات انان مثل این که بگوید: خدایا توسل می جویم به تو به واسطه پیامبرت محمد (ص) این که حاجت مرا برآورده فرمایی.

۲.توسل جستن به مقام و منزلت آنان مثل این که گفته شود: خدایا توسل می جویم به مقام و منزلت و حرمت محمد که حاجت مرا برآورده کنی.

۳.این که گفته شود: اتوجه به الیک توجه پیدا می کنم به واسطه او به سوی تو.

۴.مثل این که بگوید: اقدمه بین یدی حاجتی یعنی مقدم می دارم او را پیش روی حاجت خودم.

۵.گفته شود: خدایا تو را قسم می دهم به محمد و ال محمد که حاجت مرا برآورده فرمایی.

 

23- تبرّک :

ادله بسیارى وجود دارد که در هنگام حیات ایشان به زیادى آب وضو، تار سو، آب دهان و موارد دیگر تبرّک جسته و به عنوان شفا آنها را استفاده مى کرده اند

اولا- تلقى وهابیت از بدعت تلقى غلطى است

ثانیاً- در مورد تبرّک دلائل بسیارى وجود دارد که اینکار از امور مستحب مى باشد و قطعاً جایز است "اذهبوا بقمیصى هذا فالقوه على وجه ابى یأت بصیراً" (یوسف91) مى بینید که پیراهن یوسف (ع) مى تواند چشم یعقوب (ع) را شفا بخشد و تبرّک به آن مجاز مى باشد. عبداللّه بن عمر دست خود را بر منبر پیامبر مى کشد و سپس بر روى خود مى مالد. (طبقات ابن سعد 2/13)

ثالثاً- اینکه استدلال گردیده که در حیات پیامبر تبرّک جایز، امّا در ممات ایشان جایز نیست. چه وجهى مى تواند داشته باشد

رابعاً- خود وهابیون پس از صرف ناهار حاضرین به تبرّک غذاى باقى مانده ماى بن باز پرداختند و مورد نهى و نکوهشى نیز قرار نگرفتند.

 

 24- شفاعت نوعی دعا و طلب مغفرت است :

معـنای شفاعـت، طلـب و درخـواسـت چیزی است از صاحب شفاعـت برای شفاعـت شـونده. در این صـورت شفاعـت پیامبـر یا غیر او به معنای دعا و نیایش به درگاه الهـی است و او بخشش گناه و بر طرف کردن نیازها را از خداوند خواهان است، پس شفاعت نوعی دعا است

صاحب شفاعت :

طبق آیات و روایات، شفاعت در روز قیامت مخصوص خداوند است. خداوند در آیه 256 بقره می‌فرماید: برای اوست هر چه در آسمانها و زمین است. کیست که بدون اذن او بتواند نزد او شفاعت کند؟ من الذی یشفع عنده الا باذنه

در آیه 44 زمر آمده: همه شفاعت برای خداوند است» ولی خداوند به افرادی که خودش بخواهد اذن شفاعت می دهد؛ همان طور که خداوند علم غیب را مخصوص خود می داند اما در آیه 27 سوره جن.

 

25- اهمیت عقیده به شفاعت

اعتقاد به شفاعت، پدیدآورنده امید در دل گنهکاران و مایه بازگشت آنان در نیمه زندگی به سوی خداست

اگر حقیقت شفاعت، درست مورد بررسی قرار گیرد خواهیم دید که اعتقاد به شفاعت نه تنها مایه جرأت و سرسختی در مقابل خداوند نیست؛ بلکه سبب می‏شود گروهی، به امید اینکه راه بازگشت به سوی خدا به روی آنان باز است، بتوانند به وسیله اولیای خدا آمرزش الهی را نسبت به گذشته جلب کنند و از عصیان دست بردارند و به سوی حق بازگردند

در واقع، شفاعت از عوامل سازنده و نیروبخش در دگرگون ساختن اوضاع و نابسامانی‏های بشر است و او را از محیط تیره و تار نومیدی به فضای روشن امیدواری وارد می‏کند. شفاعت اولیای خدا، منوط به اذن پروردگار جهان است و تا اجازه خدا نباشد هیچ کس نمی‏تواند شفاعت نماید.

 
26- محدوده شفاعت: گنهکاران بر دو دسته اند:

1. کسانى که تمام پل هاى پشت سر خود را خراب کرده اند، اینان مشمول شفاعت نیستند

2. آن دسته از آلودگانِ به گناه که موفّق بر توبه نشده، امّا پل هاى پشت سر خویش را نیز ویران نکرده اند، این گروه مستحق شفاعتند

در صحنه کربلا دو نفر را مى یابیم که هر یک مصداق یکى از دو گروه بالاست; عمر بن سعد گنهکارى است که موفّق بر توبه از خطاها و گناهان و اشتباهات خود نشد، ولى تمام پلهاى پشت سر خود را خراب کرد

اما حرّ بن یزید ریاحى هر چند گناه بزرگى چون بستن راه بر امام معصوم را در کارنامه دارد، ولى تمام پل هاى پشت سر خویش را خراب نکرد

هنگامى که با سپاه امام حسین(ع) روبه رو شد، و راه را بر امام بست، و امام از این کار زشت او عصبانى شد، و به او نفرین کرد: «ثکلتک امک; مادرت به عزایت بنشیند»

 

27- شرایط شفاعت گر چه مسئله شفاعت از اصول مسلّم و قطعی اسلام است، اما تابع شرایط و مقتضیات ویژه‏ای است.

1- اذن الهی : چنانکه در بسیاری از آیات قرآن کریم مشاهده نمودیم یکی‏ از شرایط اصلی و اساسی شفاعت این است که با اذن الهی باشد.
2- رضایت خدا نسبت به شفیع : نمی‏توان از هر کس توقع شفاعت داشت و نیز هر کسی‏ نمی‏تواند مدعی حق شفاعت شود.
3- رضایت خدا نسبت به فرد مورد شفاعت : در مسئلهء شفاعت،رضایت خداوند نسبت به شفاعت شوندگان نیز شرط است

یعنی چنین نیست که فیض شفاعت‏ بدون استثنا شامل حال همه بشود، بلکه اسباب و ملاک خاصی‏ دارد که هر کس این ملاک را تحصیل کرده باشد مشمول شفاعت شفاعت‏کنندگان‏ قرار می‏گیرد و در غیر این صورت از این فیض محروم خواهد ماند

اگر زنگارهای سیاهی و پلیدی و گناه‏ آن قدر زیاد باشد که به طور کلی سنخیّت بین دو گروه از بین رفته باشد، شفاعت‏ هیچ اثری نخواهد داشت.

 

 28- شفاعت واسطه فیض الهی:

یکی از مسلمانان گناهی را مرتکب شد، از شدت شرمندگی خود را پنهان کرد و به حضور پیامبر(ص) نمی آمد. روزی حسن(ع) و حسین(ع) را بر روی شانه هایش سوار کرد، و با همان حال به حضور رسول خدا(ص) آمد: «ای رسول خدا! من به وسیله این دو نور دیده، به تو پناه آورده ام و توبه کردم

پیامبر گرامی (ص) وقتی این منظره را دید، آن چنان خندید که ناچار دستش را بر دهانش گرفت. سپس به آن مرد گنهکار فرمود «برو جانم، تو آزاد هستی اذهب فانت طلیق» پس پیامبر(ص) به حسن و حسین(ع) فرمود: « او شما را شفیع و واسطه آمرزش قرار داد» در این هنگام این آیه نازل شد:

و اگر این گنهکاران هنگامی که به خود ستم کردند و گناه نمودند به نزد تو می آمدند و از خداوند طلب آمرزش می کردند و پیامبر هم برای آنها استغفار می کرد، همانا خدا را توبه پذیر و مهربان می یافتند

آیه 63 سوره نساء....... و لو انهم اذ ظلموا انفسهم جاءوک فاستغفروا الله و استغفر لهم الرسول لوجدوالله توابا رحیما 135 سوره آل عمران و الذین اذا فعلوا فاحشه او ظلموا انفسهم ذکروا الله و استغفروا لذنوبهم ......

 
 29- شافعان در دنیا :

1ـ توبه : توبه راهی است برای بخشش و آمرزش گناهان و نزدیکی به خدای متعال.

2ـ ایمان : ایمـان آوردن به رسـول خـدا که همـان ایمـان به خـداسـت، سبـب نـزول رحمـت خـدا و مغفرت گناهان می شود.

3ـ عمل صالح : آمرزش و مغفرت وکسب پاداش و اجرعظیم درمقابل ایمان وعمل صالح است.

4 ـ قرآن : خداوند به بـرکت آن (قـرآن)، کسانی را که ازخشنـودی او پیـروی کنند، به راههـای سلامت هـدایت کند.

5ـ پیامبران : نساء آیۀ 64 و اگر ایـن مخالفـان هنگامی که به خـود ستـم می کردند به نزد تو می آمدند و طلـب آمرزش می کردند و پیامبرهم برای آنها استغفار می کرد خدا را توبه پذیر و مهربان می یافتند.

 

 30- شفیعان روزقیامت : شفیعان در روز قیامت فراوانند؛

1ـ پیامبران : « وَ قَالُوا اتَّخَذَ الرَّحمَنُ ... مُّکرَمُونَ » انبیاء26 و آنان(مشـرکان) گفتنـد : خداوند رحمـان فـرزنـدی برای خـود انتخـاب کـرده ، (حاشا) او منـزّه است، بلکه آنها بنـدگـان شایستۀ اویند ... وَ لَا یَشفَعُونَ اِلَّا لِمَنِ ارتَضَی انبیاء 28- 26 و آنان جز برای کسی که خدا از او راضی است شفاعت نمی کنند ...

2ـ ملائکه : « وَ کَم مَّن مَّلَکٍ ... یَرضَیَ نجم26 و چه بـسا فـرشتـگان آسمـان که شفـاعـت آنها سـودی نمی بخشـد مگر پس ازآن که خدا برای هرکس بخواهد و راضی باشد، اجازه دهد.

3ـ شهیدان : وَ لَا یَملِکُ الَّذِینَ یَدعُونَ ... وَ هُم یَعلَمُونَ زخرف86 کسانی را که غیر از او می خوانند، قـادر بر شفاعـت نیستند مگر آنها که شهادت به حق دادند و به خوبی آگاهند.

4 ـ مؤمنان : « وَ الَّذِینَ اَمَنُوا بِاللهِ ... وَالشُّهَدَاءُ عِندَ رَبَّهِم حدید19 کسانیکه به خدا و رسولش ایمان آورده اند، آنان صدیقین و شهداء نزد پروردگارشانند.

 

 31- وهابیت و مساله شفاعت؟!

طلب شفاعت از غیر خداوند به این نحوکه گفته شود اى اولیاء خدا در روز قیامت شفیع من در نزد خدا باشید تا از عذاب الهى در امان باشم، صحیح نیست و فقط باید طلب شفاعت از خود خداوند صورت گیرد.
اولا- طلب شفاعت همان "طلب دعا" مى باشد یعنى ما از افراد موجه یا ارواح مقدّسه و یا ملائکه الهى مى خواهیم که براى ما طلب آمرزش و دعا بنماید،.
ثانیاً- اینکه وهابیون عنوان مى کنند طلب دعا از فرد پس از مرگ او جایز نیست و لذا نمى توان از پیامبر یا ائمه یا سایرین پس از مرگ طلب دعا نمود، نیز نادرست است چرا که ابوبکر نیز پس از وفات پیامبر،خطاب به جسد مطهر ایشان گفت: "بابى انت و امّى طبت حیّاً و میّتاً و اذکرنا عندربکً" (السیرة الجبیه- 3/392)
ثالثاً- آنچه شرک محسوب مى شود و توجیه عبادى و توحید افعالى را مخدوش مى سازد آن است که ما وقتى طلب شفاعت از غیر خدا مى کنیم او را قادر بالاستقلال بدانیم و به جاى خداوند او را قرار دهیم

 

 32- زیارت :

ابن تیّمه و وهابیون معتقدند سفر به قصد حتى زیارت مرقد پیامبر (ص) و کلّاً هر زیارتى حرام است و مجاز نمى باشد و آن را نوعى تقرب به غیرخدا و از مقوله شرک به حساب مى آورند

اولا- ظاهراً در ابتداى اسلام پیامبر از زیارت قبور مشرکین و بت پرستان نهى مى کرده از جمله ایشان فرموده اند: زور القبور فانّها تذکرکم الاخره (سنن ابن ماجه- 1/113) ... فزدروها فانّها تزهد فى الدنیا..." (سنن ابن ماجه- 1/114) "...فانّه یرِّ القلب و یدمع القینى..." (سنن نسایى- 4/89) که تمامى اینها حاکى از آن است که زیارت قبور موجب کاهش دلبستگى به دنیا و عبرت آموزى و توجه به آخرت مى شود

ثانیاً- علامه امینى این احادیث خصوصى را جمع آورى نموده که به بعضى آنها اشاره مى گردد: من زار قبرى وجبت له شفاعتى (بروایت عبداللّه بن عمر) این حدیث را 41 تن از حفاظ حدیث اهل سنت از جمله ابن خزیم، دارقطنى، سیوطى و ابن عساکر نقل نموده اند

ثالثاً- بسیارى از فقهاء اهل سنت نیز نظر ابن تیمیّه د راین خصوص را رد نموده اند از جمله: "تقى الدین شافعى

 

 33- گریه بر اموات و اقامه مجلس عزا:

وهابى ها معتقدند گریه بر اموات و اقامه مجلس عزا، بدعت بوده و لذا حرام مى باشد

اولّاً- پیامبر (ص) پس از فوت پسرش ابراهیم بشدت گریست. وقتى پیامبر از جنگ احد برگشت و دید که زنان در فقدان شوهران مقتول خویش گریه مى کنند فرمود:

"لکن حمزة لابواکى له" که زنان چون این سخن شنیدند بر حمزه گریستند (الفصول المهّم . وقتى رقیه دختر پیامبر فوت کرد زنان بر او گریستند و عمر کوشید تا با تازیانه آنان را نهى کند

در این هنگام پیامبر(ص) فرمود: آنان را به حال خود واگذار تا بگریند... (مسنداحمد 1/335)  همچنین یعقوب پیامبر (ص) در فقدان یوسف (ع) چنان گریست که بینایى خود را از دست داد

ثانیاً- گریستن و اقامه مراسم عزا و ماتم نه تنها نشانه رحمت و عاطفه مى باشد بلکه گرامیداشت فضائل و کمالات و تجلیل از عظمت و بزرگى است.

 

 34- دعا و نماز در کنار قبور حرام است !

وهابیت به دلیل عدم شناخت صحیح تمایز میان توحید و شرک، در درک مفهوم این دو واژه و حمل مصادیق آن، دچار افراط و تفریط می شوند

این قبض و بسط نا متعارف در فتاوای وهابیان گویای نوعی وسواس فکری برآمده از عدم تحلیل صحیح می باشد، که هرازگاهی در تعریف یک فرع فقهی، و یا یک مساله اعتقادی خود را نشان می دهد

از جمله اینکه وهابیان کورکورانه و بدون بررسی دقیق و متقن آیات و روایات، و سیره پیامبر و صحابه، مساله ای مانند دعا و نماز در کنار قبور را دستاویز بهانه جوییهای خود نسبت به امت اسلامی قرار داده، و از آن به عنوان حربه ای برای تثبیت حقانیت خویش و محکومیت عقیده دیگر فرق اسلامی بهره می جویند

اگر هم نمازی در کنار قبور خوانده شود رو به قبله بوده و صرفا برای تقرب به درگاه الهی بوده و تبرک جویی به این اماکن شریف، نیز به خاطر جلب خشنودی و رضایت پروردگار می باشد.

 

 35- حرام بودن بزرگداشت ها و یادبوها ؟؟!!

وهابی ها مراسم بزرگداشتی را که از سوی مسلمانان در زاد روز یا ایام وفات مردان الهی برپا می شود بدعت و حرام می شمارند چندان که گویی با بزرگان دین و اولیای خدا دشمنی دیرینه دارند

دلیل شرعی بودن بزرگداشت ها و یادبودها : دوستی کردن با پیامبر (ص) و اهل بیت او از فرائض دینی و مورد تایید خداوند کریم درقرآن است: بگو من از شما پاداشی جز دوستی خویشاوندانم نمی خواهم (شوری۲۳)

حال اگر کسی بخواهد پس از گذشت چهارده قرن از حیات رسول خدا (ص) و خاندانش به این دستور الهی عمل کند و به دوستی با آنها اقدام کند راهش چیست؟؟ جز این که در روزهای شادمانی آنان شادی کند و در روزهای اندوهشان اندوهگین باشد و...

نشانه اى از بدعت در این عمل مشاهده نمى شود و بلکه شواهدى بر آن نیز در تاریخ اسلام موجود مى باشد. این مراسم در جهت تبلیغ فضائل انسانى و ترغیب سایرین به آن و براى تعظیم شعائر الهى است. "و من یعظم شعائر اله فانها من تقوى القلوب" (حج 32)

 

36- سوگند به غیر خدا:

وهابیون همچنین سوگند به غیر خدا را یا شرک و حرام مى شمرند

اوّلا- اگرسوگند به غیر خدا، با این نیت باشد که غیر خدا قادر بالاستقلال است شرک مى باشد وگرنه حرام نمى باشد

ثانیاً- در مواضع مختلف در قرآن و روایات نمونه هاى سوگند به غیر خدا مشاهده مى شود که بهترین نمونه آن آیات فراوانى است که به شمس، قمر، نجم و...توسط خود حضرت حق قسم خورده شده است

نتیجه گیرى: نتیجه نهایى این تحقیق آن است که وهابیون با درک نادرست از مفهوم بدعت و شرک سایر فرقه مسلمین را مطرود دانسته و اعمال آنها را تخطئه مى کنند و حال آنکه خود به اعمالى روى آورده اند که مورد آن کامل بدعت محسوب شده و تخلف از سیره قطعى پیامبر(ص) و اولیاء الهى مى باشد

و همانطور که در طول تاریخ نیز نشان داده شده، اگر نبود پشتوانه سیاسى این فرقه، این تفکرات در میان جوامع اسلامى هیچگونه جایگاهى نداشتند.

 

 37- بحث نذر برای اموات

از تهمت های دیگر آنان به شیعیان این است که می گویند شیعیان برای اهل قبور نذر می کنند مثلا برای امام حسین علیه السلام نذر می کنند و نذر برای غیر خدا شرک است

فقه شیعه و عقیده شیعیان این است که در ماهیت و حقیقت نذر "لله" بودن مدخلیت دارد و اگر لله (برای خدا) نباشد نذر نیست بلی نذر کننده می تواند ثواب کاری را که نذر کرده پس از انجام به هر کس که خواست هدیه کند

شیعیان وقتی می گویند : نذر امام یا نذر حضرت ابوالفضل یا نذر حرم نمودم مقصودشان همین است که نذر کننده ملتزم می شود کار خیر را برای خدا بجا اورد و ثواب ان را هدیه امام یا حضرت ابوالفضل یا غیره نماید.

 

 38- برخی از فتواهای فرقه وهابیت

هنگام قطع برق روزه نگیرید مشاور دیوان ملکی عربستان در فتوایی جدید اعلام کرد: لازم به ذکر است این مفتی وهابی چندی پیش قربانیان آنفلوانزای خوکی را شهید عنوان کرده بود

فتوای وهابیان در کویت: با شیعیان داد و ستد نکنید. اگر به دوستم شیر ندهی تو را طلاق میدهم! زنی با حالت گریه میگفت که شوهر وهابی متدینش! به او دستور داد که به دوستش شیر دهد تا با هم محرم شوند و دوستش بتواند ماه رمضان را با آنها در یک خانه بگذراند

نماز کارمندان نباید بیشتر از ده دقیقه طول بکشد . فتوای تحریم اهدای گل به بیماران را به اطلاع مسلمانان جهان رساندند

فتوای "یوسف قرضاوی" مبنی بر مجاز بودن نوشیدن مشروبات حاوی مقدار اندکی الکل بحث هایی را در قطر موجب شد و برخی آن را جنجال برانگیز دانستند‏.‏ اجازه ازدواج اجباری دختران کم سن و سال و حتی ده ساله با مردان مسن بوده است. مفتی، قائم مقام پیامبر(ص) بر امت اسلامی است.

 39- حمله وهابی‌های تکفیری به بارگاه :

در واقع حمله به فضایل و اصول اسلام عزیز است چرا که حجر و امثال او این همه را در پرتو همین دین کسب کرده که وهابی‌ها یکی از این خصوصیات را هم ندارند

وقتی بن باز ملعون مفتی وهابی می‌گوید ارزش عصای من از بارگاه پیامبر بیشتر است و من هرگز به زیارت قبر پیامبر نمی‌آیم در واقع نشان می‌دهد که آنان با حمله به بارگاه منور حجر در واقع به پیامبری که حجر را آنگونه پروریده که سکوت در برابر جنایات آل ابی‌سفیان را روا نمی‌دانند، حمله کرده‌اند و اگر اجازه می‌یافتند همین معامله را با قبر و بدن منور رسول‌خدا ص می‌کردند

جالب این است که اهانت‌کنندگان به دردانه‌های پیامبر(ص)، مضاجع امثال حجر و حتی مضجع پیامبر را نمادهای شرک به حساب می‌آورند و هتک و هدم آنان را در دستور قرار داده‌اند ولی اگر یک نفر به یک مفتی وهابی کمترین خطابی داشته باشد، او را مصداق یاغی و خارجی به حساب آورده و ریختن خون او را واجب می‌دانند.

        وهابیت؛ ریشه‌ها و چالش‌ها

 

مؤسس وهابیت کیست؟ و شیوه عمل وی چگونه بوده است؟
- مؤسس وهابیت فردی است به نام محمد بن عبدالوهاب، که در سال 1115 هجری قمری در منطقه‌ای به نام عُینیه در نجد عربستان به دنیا آمده و در سال 1206 هجری قمری از دنیا رفته است. مدت عمر وی 91 سال قمری یا حدود 88 سال شمسی بود. پدرش یک قاضی حنبلی، استاد حوزه و بزرگ شهر بوده است. او نیز فقه حنبلی را در نزد پدرش خواند. و همچنانکه می‌دانیم، در برادران اهل سنت 4 فرقه یا گروه فقهی وجود دارد که عبارتند از: شافعی، مالکی، حنفی و حنبلی که نزدیک‌ترین آنها به لحاظ مبانی اعتقادی و احیانا فقهی به شیعیان، شافعی‌ها و دورترینشان، حنبلی‌ها هستند

البته جای این تذکر وجود دارد که به هر جهت این 4 فرقه دارای اصول و مبانی خاص خود بوده و وهابیت جزو هیچ یک از شاخه‌های اهل تسنن نبوده و از استانداردهای هیچ کدام تبعیت نمی‌کنند لیکن صرفا می‌توان گفت که خاستگاه آنها حنابله است.
محمدبن عبدالوهاب در سال 1139 در سن 24 سالگی، طی سفری به حوالی نجد و از آنجا به مکه و مدینه و پس از رؤیت زیارت مرقد مبارک رسول ‌الله(ص) توسط مردم، به انکار توسل به رسول خدا(ص) و حرام خواندن این کار می‌پردازد و در بازگشت به شهر خویش هم این سخنان را تکرار می‌کند و اتفاقاً با پدرش بطور جدی دچار شکاف و انکار از سوی او و علماء اهل سنت می‌شود

لذا وی تا سال 1153 هجری قمری (38 سالگی) که پدرش زنده بود، سکوت کرده و با فوت پدرش، زمینه‌ برای دعوت به تفکر خود را آماده می‌بیند و به این عمل مبادرت می‌ورزد که علمای اهل‌سنت منطقه به شدت وی را مورد انکار قرار داده و پیشنهاد تبعید محمد بن عبدالوهاب را با حاکم آن منطقه یعنی امیر عثمان بن حمد، مطرح نموده و لذا وی را به منطقه‌ای فقیر‌نشین به نام دِرعیّه تبعید می‌کنند

این تذکر لازم است که با وجود اینکه عربستان، کشور بسیار پولداری است، هم اکنون در این کشور بسیاری از مناطق، غیرآباد و فقیر نشین است. حال جا دارد 300 سال عقب‌تر رفته ببینیم چه اتفاقی می‌افتد؟! محمدبن عبدالوهاب را از یک منطقه فقیرنشین، به جایی بدتر تبعید کردند. 300 سال قبل، فقیرنشین و بدتر از بدتر، ببینید وضعیت درعیه چه می‌شود.
وی به محمد بن سعود، امیر درعیه پیشنهاد می‌کند که او زعامت دینی و امیر زعامت سیاسی، نظامی و اقتصادی را به عهده بگیرد. با این اتحاد شوم، دست به دست هم داده و به اسم مبارزه با شرک و کفر به شهرها و قصبات اطراف حمله و آنها را غارت می‌کنند. مورخین می‌گویند منطقه درعیه در کمتر از دو سال، دارای بازارهای بسیار بزرگ شد. من‌باب مثال چیزی شبیه به کیش که یک منطقه تجاری است. وضعیت اقتصادی مردم بسیار خوب شد و در آن مقطع و آن منطقه با توجه به عدم اطلاع مردم بدوی آنجا از مبانی دینی و فرهنگ و تمدن؛ از تفکرات محمد بن عبدالوهاب استقبال به عمل آمد.
از جمله اعمال بی‌خردانه این پیمان شوم می‌توان از این موارد یاد کرد. قتل عام در طائف و کربلا و خرابی و تاراج آنها، حمله به نجف و آمادگی مردم این شهر و عقب نشینی وهابیها، تخریب آثار و قبور شیعه و غیرشیعه، غارت اموال و آتش زدن کتابخانه‌ها،... دقیقاً همان مدلی که امروزه در سوریه، عراق، افغانستان و نیجریه اجرا می‌شود. در منطقه ما از ریگی تحت عنوان جندالله استفاده کردند. همین‌طور در سوریه و عراق از النصرهْ و داعش.
محمد ابن عبدالوهاب در زمان خود موافقین و مخالفین معنا داری دارد. پدر و برادرش سلیمان بن عبدالوهاب صاحب کتاب «الصواعق الالهیه فی‌ الرد علی الوهابیه» و عموم علمای اهل سنت زمانش جزو مخالفین او هستند. تا جایی که پدر و برادرش او را طرد کردند. جالب توجه اینکه گلد زیهر، صهیونیست مستشرق‌ آلمانی جزو موافقان اوست و بیان می‌دارد که محمد ابن عبد الوهاب پیامبر حجاز است. تا آنجا که به عکس برخی که فکر می‌کنند شخصیت تأثیرگذار بر محمد بن عبدالوهاب، مستر همفر بوده؛ به نظر می‌رسد که کلد زیهر هم بر وی بی‌تأثیر نبوده است

با وجود تمام آنچه بیان شد کار محمد بن عبدالوهاب بیش از منطقه نجد در سایر مناطق رونق نیافت و نهایتا او در همان تبعید مرد اما بعدها به دلیل به قدرت رسیدن آل سعود و حمایت سیاسی آنها، دوری مردم نجد از تفکر و معارف اسلامی، اضمحلال امپراطوری عثمانی به عنوان مهم‌ترین قدرت اسلامی که در تقابل با غرب بود، پیدا شدن نفت در عربستان که دندان انگلیس را تیز کرد؛ برای آل سعود این فرصت ایجاد شد تا با استخدام عده‌ای نویسنده که به نفعشان بنویسند؛ متد اجراء شده در درعیه را تکرار کنند و احیاء وهابیت از حدودسده قبل اتفاق بیفتد. و عملا هم می‌بینیم که وهابیت و آل‌سعود، هر کجا رفته، با شمشیر رفته و نمونه‌های دیگر این متد طالبان در افغانستان، و همچنین داعش و النصره در سوریه و عراق هستند.
* منشأ و پیشینه‌های پیدایش تفکر وهابیت چیست؟
- این سؤال که آیا محمدبن عبدالوهاب تنها کسی بوده که اینگونه فکر و عمل می‌کرده و یا اینکه طرز تفکر خود را از فرد یا کسانی دیگر دریافت کرده و پیشینه‌ فکری او چه کسانی‌اند، باعث می‌شود تا به دو مقطع تاریخی مراجعه کرده و آنها را قدری مورد توجه قرار دهیم.
مقطع اول، قرن چهارم هجری قمری است که عالم معروف حنبلی به نام ابو محمد حسن بن علی بن خلف بربهاری، بزرگ و رئیس حنابله بغداد و مصری‌الاصل، در زمان خلیفه عباسی زندگی می‌کرد. (متوفی329‌ه.ق ) وی شاگردی به نام عبدالله بن محمد عُکبری معروف به ابن بَطّه(متوفی387‌ه.ق) داشت که او نیز حنبلی بود، دعوتش را از مکه آغاز کرد، توسط اهل سنت انکار و تبعید شد و در تبعید هم از دنیا رفت.
بربهاری شخص بسیار خشنی بوده است. با مخالفان خود از طریق یارانش حتی به شکل قتل و غارت اموال و ارعاب بین مردم برخورد می‌کرد. مثلا با نوحه‌خوانی برای امام حسین(ع) مخالف بود. تا جایی که دستور می‌دهد تا نوحه‌خوان امام حسین(ع)
  به نام خِلب را در بغداد بکشند. از نظر بربهاری زیارت امام حسین(ع) حرام و مجازات آن قتل بوده است. و همچنین صرفا به ظاهر قرآن اعتقاد دارد و تفسیر و تأویل آیات قرآن را گناه و مستوجب قتل می‌دانست تا جایی که نقل شده از محمد بن جریر طبری، - صاحب کتاب تاریخ طبری که از علماء مورد احترام اهل‌سنت است- در خصوص احمد بن حنبل و حدیث جلوس خدا بر تخت و تفسیر آیه ثم ‌استوی علی ‌العرش (فرقان67)  سؤال شد و او اظهار داشت:

جلوس خدا بر عرش محال است و منظور این است که خداوند بر عرش مسلط است. این ماجرا را به بر بهاری خبر می‌دهند. وی به صرف اینکه حرفی خلاف نظرات او زده است دستور قتل طبری را صادر می‌کند. طبری ضمن با خبر شدن از این مسئله فرار می‌کند و به منزلش پناه می‌برد. مردم قصد کشتن او را می‌کنند و به قدری به درب منزل او سنگ می‌زنند که مورخین گفته‌اند درب منزلش پشت سنگ‌ها بسته می‌شود. تا آنجا که شخصی به نام نازوک، رئیس شرطه بغداد با دو‌هزار نیرو ‌آمده و طبری را نجات می‌دهد. سپس بر بهاری را تبعید می‌کنند و او در تبعید در سن 76 و یا 96 سالگی از دنیا می‌رود.
* شاخصه‌های تفکر بر بهاری چیست؟
- واقعیت این است که بعضی جملات ثبت شده از بربهاری( از علمای وهابی )به نوعی از یک تفکر التقاطی که وی به آن قائل بوده خبر می‌دهد که برخی از آنها را بیان می‌کنم.
الف) هر سخنی شنیدید فقط اگر از پیامبر(ص) و صحابه بود آن را بکار برید وگرنه استفاده نکنید و چیزی به آن اضافه نکنید.
ب) سخن گفتن در باره خدا تازه مرسوم شده وگرنه فقط همان که خدا در قرآن گفته و پیامبر(ص) فرموده را باید بیان کرد. یعنی در قیامت مردم خدا را با چشم سر می‌بینند و خدا بدون حاجب و مستقیم به حساب مردم می‌پردازد.
ج) همه پیامبران حوضی دارند جز حضرت صالح(ع) که حوض او پستان شترش می‌باشد.
د) پیامبر سر پل صراط از تمام گناهکاران و خطاکاران شفاعت می‌کند و تمام پیامبران و صدیقین و شهداء هم شفاعت می‌کنند.
ه) بهشت در طبقه هفتم آسمان و سقف آن عرش است و جهنم زیر طبقه هفتم خلق شده است.
و) ایمان به فرود حضرت عیسی(ع) و کشتن دجال توسط ایشان و ازدواج ایشان و همچنین نماز خواندن پشت سر قائم آل محمد(ص) و پس‌از آن مرگ حضرت عیسی(ع)
ز) تشییع جنازه بدعت است و تا هنگام بازگشت از تشییع موجب دشمنی خداست.
مقطع دوم، در حدود قرن هفتم و اوایل قرن هشتم است که فردی به نام ابوالعباس احمد بن عبدالحلیم حِرّانی معروف به ابن تیمیه (ه.ق 661-726)، در منطقه حرّان سوریه متولد می‌شود. وی حنبلی مذهب و پدرش استاد حوزه علمیه بوده است. در سن بیست سالگی پدرش را از دست می‌دهد و به جای او شروع به تدریس می‌کند. شاگردی به نام ابن قیم جوزیه (ه.ق691-751) دارد. و اتفاقا تفکر ابن تیمیه تنها در حد خود و شاگردش بُرد داشته است

طی سفری که در سال (ه.ق 691) به مکه و مدینه داشته، پس از رؤیت زیارت مرقد مبارک رسول ‌الله(ص) توسط مردم؛ به قول خودش یک نواندیشی دینی مبنی بر حرام بودن زیارت قبر رسول خدا(ص) _که اتفاقا در راستای منافع استعمار بود_ را مطرح می‌کند. همچنین می‌گوید هر کسی برای زیارت قبر رسول خدا(ص) برود، سفرش حرام بوده، روزه و نمازش کامل است

یا می‌گوید خدا همانند واعظی است که از منبری فرود می‌آید و بر منبری سوار می‌شود. وی صرفا به ظاهر قرآن کریم قائل است و آیاتی همانند: «یدالله فوق ایدیهم...»،«...ثم استوی علی العرش»،«و جاء ربک والملک صفاً صفا» را بر مبنای وجود جسمانیت برای خدا تفسیر می‌کند. لذا در اثر اینگونه انحرافات فکری، علمای اهل سنت وی را انکار و تبعید می‌کنند و در تبعید هم از دنیا می‌رود.
ابن تیمیه بعداً از حنبلی بودن هم بیرون آمد. و بیان می‌داشت هر چه من می‌گویم درست است و لذا آن مقدار از آموزه‌های حنبلی‌ها که با حرف‌های من همخوانی دارد، درست است. در واقع وهابیت، تفکری دارد مبنی بر اینکه هر چه ما از دین فهمیدیم، همان درست است. به خاطر همین وهابیت با خودش هم می‌جنگد. بطور نمونه می‌بینیم داعش و النصره نیز گاهی بین هم درگیری و تبادل آتش دارند

داعش می‌گوید من خلیفه ‌الرسول هستم، النصره هم می‌گوید من خلیفه الرسول هستم. می‌گویند هر چه ما از دین فهمیدیم، همان درست است، غیراز آن هم فقط قرآن را بخوان و ثواب ببر. حنبلی بودن، آغاز دعوت از مکه، ادعای نواندیشی دینی و اسلام واقعی، کافر دانستن سایر مسلمانان، انکار و تبعید شدن توسط برادران اهل سنت و اتفاقا عدم درگیری و نشو و نما در مناطق شیعه نشین و همچنین مرگ در تبعیدی که توسط برادران اهل سنت برای آنها اعمال شده بود، از ویژگی‌های مشترک بین بر بهاری، ابن تیمیه و محمد بن عبدالوهاب است و به نظر می‌رسد تفکرات وهابیت بطور جدّی از ابن تیمیه گرفته شده است.
پس یک مقطع در قرن چهارم هجری قمری، استاد و شاگردی ادعاهایی شبیه به تفکرات وهابیت را مطرح کردند و در همان مقطع هم به پایان رسید. یک مقطع هم در قرن ششم و هفتم هجری، ابن تیمیه و ابن قیم جوزیه این آموزه‌ها را طرح کردند. مقطع دیگر هم 500 سال بعد است که محمد بن عبدالوهاب داعیه‌دار وهابیت می‌شود و شاگردی هم نداشته است. سپس 200 سال خبری از این نوع تفکر نیست تا اینکه در سده اخیر وهابیت نظام‌مند شده است. بنابراین برخی از خاستگاه‌های فکری وهابیت، قدیمی است اما وهابیت یک مسلک و فرقه جاری و ساری نبوده است بلکه شخصی حرف‌هایی زده و پس از صدها سال شخص دیگری که به نوعی اینگونه سخنان با روحیاتش سازگار بوده، همان حرف‌ها را تکرار کرده است.
* نام وهابیت از کجا گرفته شده است؟
- نام وهابیت نیز توسط مخالفین این گروه بر آنان نهاده شده تا یاد‌آور اولین مخالف سرسخت آن یعنی عبد الوهاب و تداعی گر عدم اقبال اهل سنت حتی پدر موسس آن، از این فرقه منحرف باشد. و اینکه طی چند دهه اخیر وهابیت سعی در سنی جلوه دادن خود و مخالفت با شیعه داشت شعاری بوده که اصلا صحت ندارد و اتفاقا در طول این صده عموما اهل سنت با جدیت قابل توجهی با این فرقه مخالفت کرده و از این گذار لطمات فراوانی دیده که نمونه‌های بارز آن شرایط سوریه، افغانستان، نیجریه و استانهای سنی نشین عراق است که حدود هشتاد درصد از کشته‌ها و شهداء حملات وهابیت را برادران اهل سنت تشکیل می‌دهند.
* شاخصه‌های کلی تفکر وهابیت چیست و این شاخصه‌های فکری چه نسبتی با استکبار جهانی دارد؟
- برای پاسخ به این سؤال شاید لازم باشد که مقدمه‌ای نسبتا مبسوط مطرح شود و آن اینکه: اصلا بکاربردن اصطلاح استکبار جهانی در مورد چه کسانی می‌تواند صحیح باشد؟ جا دارد به بعضی از تذکرات قرآن کریم در خصوص یهودیت و مسیحیت تحریف شده بپردازیم.
نکته اول اینکه آیا اصلا می‌توان با استکبار جهانی بر خوردی سازنده و متعادل داشت یا نه؟ خدای متعال در سوره مبارکه بقره آیه 120 می‌فرماید: «وَلَن تَرْضَى عَنکَ الْیَهُودُ وَلاَ النَّصَارَى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ... و هرگز یهودیان و ترسایان از تو راضى نمى‏شوند مگر آنکه از کیش آنان پیروى کنى..» همچنانکه ملاحظه می‌شود، قرآن کریم با استفاده از کلمه (لن) در صدد نفی ابدی برای همکاری و تعامل صحیح یهودیت و مسیحیت تحریف شده با اسلام و حتی شخص رسول اکرم(ص) است چه رسد به پیروان حضرتش

پس این تفکر که اگر ما بنای بر تعامل سازنده با دنیای غرب داشته باشیم، - مثلا آمریکا به عنوان مدعی مسیحیت و اسرائیل به عنوان مدعی یهودیت- یک خیال واهی و خام بیش نیست. چرا که قرآن لاریب فیه از منشاء غیب، بطور مطلق کوتاه آمدن و راضی شدن آنها را نفی نموده است. پس با این حساب جا دارد که اینان را متکبران و استکبار جهانی بنامیم.
نکته دوم؛ حال که در هیچ زمانی نمی‌توان نسبت به داشتن روابط سالم با استکبار جهانی خیالی آسوده داشت، چه کنیم که از ناحیه آنها دچار گزند نشویم؟ قرآن کریم با ارشادی داهیانه یگانه راه معقول را در آیه 60 سوره انفال این‌گونه معرفی می‌کند که: وَ أَعِدُّواْ لَهُم مَّا اسْتَطَعْتُم مِّن قُوَّةٍ وَمِن رِّبَاطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدْوَّ اللّهِ وَعَدُوَّکُمْ... و هر چه در توان دارید از نیرو و اسبهاى آماده بسیج کنید تا با این [تدارکات] دشمن خدا و دشمن خودتان و [دشمنان] دیگرى را جز ایشان که شما نمى‏شناسیدشان و خدا آنان را مى‏شناسد بترسانید...

در واقع طبق منطق قرآن کریم حال که انتظار برخوردهای متعادل و منصفانه از سوی استکبار جهانی منتفی است، باید به گونه‌ای خود را تقویت کنیم که از سر ترس هم که شده احتمال حمله و انواع گزند از طرف آنها منتفی بشود. تا اگرچه اصلاح در روابط به صورت واقعی اصلا قابل انجام نیست، اقلا امنیت اجباری برقرار گردد.
نکته سوم، حال با این وجود آیا ممکن است استکبار جهانی، هر چند با کراهت و یا از سر ترس، بنا به مصالحی در بعضی از عرصه‌ها قصد تعامل با اسلام را داشته باشد؟ پاسخ به صورتی کاملا واضح مثبت است. یعنی بله ممکن است چرا که در طول تاریخ بسیار دیده شده که افراد حقیقی و یا حقوقی در جهت نیل به اهداف خود احیانا به نظرات دیگران استناد کرده و با استناد به رأی آنها در جهت تقویت رأی و نظر خود بهره جسته‌اند و این حتی در بین بت پرستان صدر اسلام هم متداول بود که با وجود آنکه حضرت مسیح(ع) و مسیحیت را قبول نداشتند

اما در جهت نفی تعالیم عالیه رسول خدا(ص) در نظام توحیدی و تقویت مبانی نظری چندین خدایی خودشان، به سه خدایی بودن مسیحیت استناد می‌کرده و  از آن به عنوان دین آسمانی یاد می‌کرده‌اند تا بگویند در آخرین دین آسمانی هم خداوند حداقل سه تا بوده است و مثلا آموزه‌های اسلام حتی بر خلاف آموزه‌های سایر ادیان آسمانی است که این مطلب در آیات 5 تا 7 از سوره مبارکه ص مورد توجه قرار گرفته است.
لذا استکبار جهانی در کسب پاره‌ای منافع با پیروی از این الگو در بعضی مواقع اقدام به تعامل با اسلام می‌کند اما چون بحث منافع مطرح است پس تبعا با آن اسلامی تعامل خواهد کرد که منافع آنها را رعایت و تأمین نماید. که این نوع از اسلام در یک نگاه کلی و توسط امام خمینی«ره» تحت عنوان اسلام آمریکایی نام نهاده شد. این شد که استکبار جهانی از انواع این اسلام آمریکایی و انگلیسی و صهیونیستی اقدام به ساخت و تولید اسلام و فرقه‌ای ضاله با عنوان وهابی و یا تکفیری کرد.

 

هرکس غیرمن فکر کند باید کشته شود!

* چگونگی تعامل استکبار جهانی با وهابیت و بهره‌مندی لازم از آن.
نماز جماعت مسجد الحرام و همچنین پاره‌ای از مناسک حج که تبعا در کشور عربستان به اجراء در می‌آید، بدون کم و کاست در شبکه‌های تلویزیونی وابسته به صهیونیسم جهانی در ساعات مختلف شبانه روز پخش و انعکاس داده می‌شود. یعنی استکبار جهانی با وجود آنکه هیچ نوع و شکلی از اسلام را قبول ندارد، اما سعی می‌کند نوعی از اسلام را به عنوان اسلام صحیح و مورد تأیید و تعامل خود جلوه داده و از این گذر به اهداف مد نظر خود برسد. لذا برای درک صحیح از این موضوع جا دارد به شاخصه‌های موجود در منش و تفکرات وهابیت و خاصیت آن برای استکبار جهانی پرداخت.
* شاخصه‌های موجود در منش و تفکرات وهابیت چیست؟ و چه تناسب و خاصیتی برای استکبار جهانی دارد؟
وهابیت یا مجسِّمه 4 شاخصه کلی دارد که عبارتند از:
تجسم‌گرایی برای خداوند متعال، کاستن از مقامات بزرگان دین، تکفیر مسلمین و سلفی‌گری.
اتفاقا به دلیل داشتن شاخصه نخست به وهابیت اسم دیگری به نام مجسِّمه می‌دهند. مجسَمه چیزی است که ساخته و تجسم شده است. مجسِّمه کسی است که آن را ساخته یا تجسم کرده است.
وهابیت با استناد به ظاهر قرآن و مثلا آیاتی که اظهار می‌دارد: دست خدا بالاتر از دست دیگران است؛ خدا و ملائکه در روز قیامت صف به صف می‌آیند و آیاتی از این دست... ؛ بیان می‌دارد که لابد خدا دست دارد و مکانی دارد که در آن راه می‌رود و ... خوب که دقت کنیم می‌بینیم همین شاخصه‌ها به بیانی دیگر در یهودیت و مسیحیت تحریف شده به دست استکبار جهانی وجود دارد. آنجا که یهودیت تحریف شده قائل به این است که خدای متعال بر روی زمین آمده و با حضرت یعقوب(ع) کشتی گرفته و ضمن مغلوب شدن با قول اینکه او و فرزندانش پیامبر شوند، توانسته از دست حضرت یعقوب(ع) خلاصی یابد. یا فرزند داشتن خدا که هر دو گروه اهل کتاب
البته آنها که تحریف شده اند- به آن قائل شده‌اند.
در واقع استکبار جهانی در صدد کسب آبرو برآمده و همانند بت پرستان صدر اسلام در جهت یافتن یک شریک در تفکرات پوچ خود است که بیان کند این فقط ما نیستیم که به جسمانیت برای خدا قائلیم بلکه مسلمانان هم به عنوان یک دین آسمانی برای خدا جسمانیت قائلند. لذا می‌بینیم که وهابیت در این خصوص به نوعی با سرویس دهی خود، به یهودیت و مسیحیت تحریف شده خدمت کرده و برای آنها کسب آبرو می‌کنند.
استکبار جهانی به این نتیجه رسیده که اگر بخواهد بر دوش جوامع بشری سوار شده و تمامی اهداف خود را به پیش ببرد، مهم‌ترین و مطمئن‌ترین راه، به فساد کشیدن افراد در جوامع گوناگون است و اگر افراد بطور جدی معطل شهوات و انواع گناهان بشوند، دیگر روحیه مطالبه حق را از دست خواهند داد. لذا استکبار بر آن شده تا به ترویج فساد در جوامع مختلف دست بزند و در این راستا زیاد دیده می‌شود که فطرت خداجوی افراد استقامت‌های زیادی نشان می‌دهد، پس استکبار می‌باید گناه را مقدس جلوه داده و از سوی بزرگان ادیان آن را امری سهل و متداول جلوه دهد، لذا در یهودیت و مسیحیت منحرف شده انواع تهمت‌های زشت و زننده و اعمال شنیع را به انبیاء الهی نسبت داده‌اند و برای اینکه باز هم کسب آبرو کنند و بگویند فقط ما نیستیم که به چنین اقوالی قائلیم، از فرقه ضاله وهابیت استفاده کرده و مستند به اقوال و فتاوی مستهجن وهابیت اظهار می‌دارند که در اسلام هم به عنوان یک دین آسمانی پیامبران انواع گناهان را انجام داده‌اند، پس اشکال ندارد که جوانان و کلا سایر انسان‌ها هم به اعمال وقیحانه و گناه آلود دست بزنند. لذا می‌بینیم که وهابیت در این خصوص هم به نوعی با سرویس دهی خود، به یهودیت و مسیحیت تحریف شده خدمت کرده و برای آنها کسب آبرو می‌کند.
وهابیت می‌‌گوید هر کس غیر ما فکر می‌کند، کافر است. در ادامه این تفکر به قرآن کریم استناد می‌کنند که می‌فرماید: «...قَاتِلُواْ الْمُشْرِکِینَ کَآفَّةً...» (توبه ـ 36) «با مشرکان، دسته جمعی پیکار کنید». «...فَقَاتِلُواْ أَئِمَّةَ الْکُفْرِ...» (توبه - 12) «پس با پیشوایان کفر بجنگید». اینکه وهابی‌ها می‌‌گویند اگر تعدادی شیعه را بکشیم، به بهشت می رویم، از همین شاخصه‌شان نشأت گرفته است، لذا اقدام به تکفیر مسلمین می‌کنند. حال اگر تفکر تکفیری‌ها در جامعه اسلامی جا افتاد، یعنی همه مسلمانان این‌طور فکر کنند که هرکس برخلاف فکر من فکر کند، باید او را کشت، شاید حداکثر چند هزار نفر می‌مانند که یک جور هستند. خود اینها هم اگر برخلاف یکدیگر فکر کنند، همدیگر را می‌کشند همچنانکه مدتی قبل عده‌ای از اعضای داعش به جرم کشیدن سیگار محاکمه شدند. در محاکمه اینها، گروهی گفتند اینها باید تنبیه شوند، گروه دیگر گفتند باید کشته شوند، خود این 2 گروه با هم درگیر شدند و همدیگر را کشتند. و بارها و بارها دیده و شنیده ایم که گروه‌های تکفیری با یکدیگر نبرد کرده و اصلا همدیگر را قبول ندارند. پس عملا مسلمانان خودشان ریشه اسلام را قطع می‌کنند و این چیزی نیست جز منافع آمریکا و اسرائیل.
اکنون در قواره‌ای کلان می‌بینیم عربستان و قطر تعهد کرده‌اند که برای براندازی سوریه 250 میلیارد دلار بپردازند. این مبلغ
  1250 برابر پولی است که آمریکا برای براندازی نظام جمهوری اسلامی تصویب کرده بود. یعنی 250 میلیارد دلار پول از کشورهای اسلامی خارج شود، صنایع نظامی آمریکا و اسرائیل 250 میلیارد دلار تسلیحات بفروشند، در این میان هم مسلمانان قربانی شوند. از طرفی تازه مسلمانان اروپایی را هم به جنگ در سوریه ترغیب کنند که یا مردم سوریه کشته می‌شوند که به نفع آمریکا و اسرائیل است و یا این تازه مسلمانان اروپایی در قالب گروه‌های تکفیری، که باز به نفع آمریکا و اسرائیل است زیرا مسلمانی که می‌خواست به اروپا برگردد و عده دیگری را مسلمان کند، کشته شده است. پس شاخصه سوم تفکر وهابی هم در خدمت استکبار جهانی است.
اما جا دارد از وهابیت سؤال شود که چرا تا حالا با اسرائیل نجنگیده اید؟ آیا آنها مثل شما فکر می‌کنند؟ پس صهیونیست هستید. وگرنه دلیل دیگری نمی‌تواند داشته باشد.
* آیا سلفی‌گری که شاخصه دیگر وهابیت است، هم می‌تواند در راستای منافع استکبار باشد؟
اتفاقا چهارمین ویژگی وهابیت همین ادعای سلفی گری آنهاست. سلف نقطه مقابل خلف است. خلف به معنای جانشین است. مثلا کسی که جانشین پدرش می‌شود، پدرش جزو گذشتگان است. در اینجا به پدر، سلف و به جانشینش، خلف می‌گویند. سلفی‌گری به این معناست که وهابیت می‌گوید سلف صالح یا گذشتگان ما هر چیزی که لازم بوده را از پیامبر(ص) پرسیده‌اند. هرچقدر آنها معرفت دینی داشتند، کافی است. ما باید مانند آنها زندگی کنیم، سؤالی نباید پرسید. قرآن هم بخوان و ثواب ببر. کتابخانه‌ها و آثار باستانی را از بین می‌برند. در وهابیت و سلفی‌گری واقعی حتی پست و تلگراف و تلفن هم ممنوع است.
* این در حالی است که گروه‌های تکفیری از تجهیزات مخابراتی و ماهواره‌ای استفاده می‌کنند.
اگر از علمای متعصب وهابی بپرسید، آنها پست و تلگراف و تلفن را هم حرام می‌دانند. در عربستان هم هنوز وهابیت کامل پیاده نشده است. حتی می‌گویند باید در بیابان چادر بزنیم. در درگیری‌ها هم از چوب و چماق استفاده کنیم. اگر وهابیت واقعی در جامعه اسلامی جا بیفتد و همه مسلمانان وهابی شوند، جهان اسلام بیش از یک هزاره به عقب خواهد رفت و دشمن به راحتی بر آنها غالب و آنها را نابود می‌کند. خوب که دقت کنیم، می‌بینیم این شاخصه وهابیت هم کاملا در راستای خدمت به دشمن اسلام یعنی استکبار است. لذا شاخصه‌های وهابیت به صورتی کاملا خط‌کشی شده در راستای منافع استکبار جهانی است.
* در سوال قبلی بیان شد که وهابیت ادعای سلفی گری دارند و به آن عمل نمی‌کنند. سوال این است که آیا اصلا وهابی‌ها سلفی هستند یا این هم دروغی دیگر از سوی این فرقه ضاله است؟
سلفیه گروهی هستند که در قرن چهارم زندگی می‌کردند. خود را حنبلی معرفی می‌کردند اما مورد مخالفت علمای حنبلی آن زمان قرار گرفتند. سلفی‌ها از این نظر که معتقد بودند ما به مذهب سلف صالح عمل می‌کنیم، با اشاعره مخالف بودند. با معتزله هم از این نظر که قائل به بحث‌های عقلانی بود و طریقه فلاسفه و منطق یونانی را می‌پذیرفت، اختلاف داشتند زیرا سلفیه معتقد بودند که عقائد اسلامی فقط از کتاب و سنت اخذ می‌شود. البته اینکه خودشان هم به این مسئله عمل می‌کنند یا خیر، بحث دیگری است.
برادران اهل سنت خیلی جاها اجتهاد در برابر نص را هم قبول دارند. اینجا می‌گویند اجتهاد نمی‌‌کنیم، در جای دیگر نه تنها اجتهاد می‌کنند، بلکه در جایی که روایت قطعی هم داریم، اجتهاد می‌کنند. پس نگاه سلفیه این است که فقط قرآن راه ماست، یا اجمالی یا
  تفصیلی‌اش، چه در اعتقادات و چه در استدلالات.
نمی‌خواهم بگویم سلفیه درست است یا غلط. می‌خواهم بگویم سلفیه اصلا چیست تا بعد ببینیم وهابیت که مدعی سلفی بودن هستند، آیا واقعا سلفی هم هستند. سنی نبودنشان را قبلا ثابت کردیم. وهابیت سلفی هم نیستند زیرا عملکرد همین سلفیه، چیزی نیست که وهابیت انجام می‌دهد.
سلفیه توحید را اصل اول اسلام می‌دانند اما سایر امور را که حتی فرق مختلف اسلامی قبول دارند، مخالف توحید می‌دانند. مانند توسل به غیر خدا، زیارت روضه پیامبر(ص) و برپایی شعائر در اطراف آن و خواندن خدا روبروی ضریح پیامبر(ص) و اولیای الهی.
سلفیه این امور را مخالف توحید می‌دانند اما معتقد نیستند که بابت اینها باید کسی را کشت. در حالی که وهابیت می‌گوید هر کسی غیر من فکر می‌کند، باید کشته شود.
سلفیه در خصوص صفات ثبوتیه و سلبیه، اختلاف را در فکر و نظر افراد می‌دانند نه در حقیقت و اصل این امور. می‌گویند اصل صفات ثبوتیه و سلبیه سرجایش است، حالا افراد از این صفات چیزی می‌فهمند، این اختلاف نظر افراد است، خدا که کم و زیاد نمی‌شود، لذا نباید برای این اختلاف نظر، افراد را کافر دانست. بیان می‌کنند که این اختلافات موجب تکفیر دیگران نمی‌شود. برعکس وهابیت که هر کسی غیر از خودش
  فکر کند را کافر می‌داند. پس وهابیت نه سنی است، نه شیعه و نه سلفی. اصلا مسلمان نیست. اما مدتی ادعا می‌کرد که سنی است از نوع سلفی.
سلفیه در خصوص شئون خدا، به آنچه در قرآن و سنت آمده، اعتقاد داشتند. در نتیجه محبت، غضب، سخط، فرود آمدن در میان مردم، رضا، ندا، کلام، استقرار بر عرش و خلاصه ظاهر آیات را قبول دارند و به تفسیر و تاویل قرآن قائل نیستند. اما اگر کسی این اعتقاد را نداشته باشد، حکم به قتل او نمی‌دهند. در صورتی که بربهاری ادعای سلفی بودن داشت و می‌گفت هر کسی غیر از من فکر می‌کند را بکشید. همچنین محمدبن عبدالوهاب یا وهابیت کنونی از یک طرف مدعی سلفی بودن هستند، از طرف دیگر مسلمین را کافر می‌دانند و می‌گویند باید آنها را کشت. در صورتی که سلفیه چنین فکری را نداشتند.
* درتحلیل انحرافات عقیدتی فرقه ضاله وهابیت چه وجوه دیگری قابل بررسی است؟
تاکنون وجوه عام اختلاف وهابیت با سایر فرق اسلامی را بیان کردیم. جا دارد لیستی از وجوه خاص این اختلافات را بیان کنیم که عبارتند از: توحید و انواع آن، زیارت قبور و حتی سفر برای زیارت، بزرگداشت قبور پاکان مانند قبر اصحاب کهف، حیات برزخی، توسل، شفاعت، درخواست شفاعت از شافعین راستین، مقامات بزرگان دین، تبرک به پیامبر و اهل بیت(ع)، بزرگداشت موالید اولیای الهی، نامگذاری فرزندان با پیشوند یا پسوند عبد و غلام، عمل نیک و اهدای پاداش آن، سوگند دادن خدا به حق بزرگان و برگزیدگان او، سوگند به غیر خدا خوردن، گریه بر فراق عزیزان. که البته زیرمجموعه 4 شاخص اصلی وهابیت است.
*نحوه عملکرد، تبلیغ و یا برخورد وهابیت به چه شکل است؟
وهابیت 2 تیپ سیستم عمل دارد. اگر بتوانند با اصطلاحات به ظاهر علمی و دینی عمل می‌‌کنند. به استناد آیاتی مانند «یدالله فوق ایدیهم» برای خدا جسمانیت قائلند. وهابیت به ظاهر اکتفا می‌کنند و تا جایی که می‌توانند با ظاهر جلو می‌روند. در این خصوص ذکر داستانی خالی از لطف نیست. مرحوم آیت‌الله سید محسن حکیم به بن‌باز، مفتی‌ وهابی و پدر همسر فهد گفته بود تو در قیامت کور و گمراه محشور می‌شوی و جایت در جهنم است. بن‌باز علتش را پرسیده بود. مرحوم حکیم گفته بود زیرا قرآن فرمود «وَمَن کَانَ فِی هَذِهِ أَعْمَى فَهُوَ فِی الآخِرَةِ أَعْمَى وَأَضَلُّ سَبِیلًا» (اسراء ـ 72) «کسی که در این جهان نابینا بوده است، در آخرت نیز نابینا و گمراه‌تر است» بن‌باز گفته بود نه اینجا منظور کوری ظاهر نیست بلکه کوری باطنی است. چند دقیقه‌ای صحبت کرده بود. مرحوم آیت‌الله حکیم گفته بود خب ما هم می‌گوییم که قرآن یک ظاهر و یک مفاهیمی دارد. چطور اینجا که به تو رسید، منظور ظاهر نیست، مفاهیمش است؟ آنجا که ما می‌گوییم قرآن مفاهیم دارد، می‌گویید نه خیر حق ندارید.

 عربستان یک عمر در نظر من و شما به عنوان افرادی بودند که حال جنگیدن ندارند و عملیات نظامی انجام نمی‌دهند، اما به محض اینکه شرایط مهیا شد، سوریه را با بدترین وضع ممکن به خاک و خون کشیدند. ما که قبلا می‌گفتیم آل‌سعود با کشت و کشتار و خاک و خون عربستان را تسخیر کردند، شاید برای کسی قابل تصور نبود. در حالی که متدی که در سوریه، عراق و افغانستان توسط گروه‌های تکفیری اجرا می‌شود، همان متدی است که سال‌ها قبل در عربستان اجرا شد و آل سعود وهابی عربستان را با این شیوه خشن تسخیر کرد.
پس اینها در وهله اول ظاهر سازی می‌کنند. حتی در این مسیر از ظاهر قرآن استفاده می‌کنند. اگر نشد، وارد تیپ دوم سیستم عملشان می‌شوند، مبنی بر اینکه می‌گویند هدف وسیله را توجیه می‌کند. مثلا وقتی قرار است که تکفیری‌ها سوریه را تسخیر کنند، اگر در این راه هزاران نفر را سر ببرند یا زنا کنند، اشکالی ندارد. مِن باب مثال یکی از مفتیان فتوای نکاح جهادی داده بود اما عده‌ای از تکفیری‌ها در برابر این حکم مقاومت کرده بودند. برای اینکه در آنها این باور را ایجاد کند که حلال است، جلوی جمع با نوه دختری خود اقدام به انجام اعمال شنیع کرده بود. یا مثلا می‌گویند اگر با ایجاد رعب و وحشت می‌توانی نظرت را جلو ببری، این کار را انجام بده. خلبان را در قفس می‌اندازند و آتش می‌زنند تا همه بترسند که با اینها نمی‌شود جنگید.
وهابیت در شیوه‌های استفاده از آیات قرآن، از تقطیع بسیار استفاده می‌کنند. قسمتی از قرآن را که به دردشان می‌خورد، استفاده می‌کنند. مثلا اگر آیه «ویل للمصلین» را به تنهایی مطرح کنیم و آیات بعدش را نیاوریم، مصداق تقطیع است زیرا منظور از این آیه نمازگزار ریاکار، کاهل نماز و خسیس است. مهم‌ترین سیستمی که وهابیت دارد، تقطیع است. بعد از آن، ترجمه یا توضیح گزینشی و این در حالی است که می‌دانیم هرکس قرآن را به رأی خود تفسیر کند، جایگاهش در آتش است. با این حال، وهابیت خودش هم عمل کردن به ظاهر قرآن را قبول ندارد. مثلا قرآن فرمود «فَلا یُسرِف فِی‌القَتلِ» اما تکفیری‌ها در سوریه مردم را می‌کشند. کاری ندارند که مردم جنگیده‌اند یا نه.
*در خصوص ماهیت علماء وهابیت
بسیاری از علمای وهابیت کور مادرزاد هستند. خیلی اوقات علمایشان را از بین نابیناها انتخاب می‌کنند. وقتی فرد نابیناست، تصوری از رنگ‌ها و زیبایی و زشتی ندارد. این افراد عالم می‌شوند. همسران اینها هم عموما نفوذی هستند. این همسران چهره‌های مضحک و وحشتناک از عالمان وهابی درست می‌کنند. غرب ابتدا از باب کسب آبرو، اسلام وهابیت را به عنوان اسلام معرفی می‌کند. سپس می‌گویند طبیعتا اسلام خروجی دارد و آن خروجی علماء اسلام هستند که اینگونه چهره‌های وحشتناک و هیولایی دارند. در حالی‌که کشیش‌های مسیحی منظم و خوش‌تیپ هستند. یعنی غرب چه آنجا که می‌خواهد کسب آبرو کند و چه آنجا که می‌خواهد اسلام‌هراسی کند، از اسلام وهابی مایه می‌گذارد و این خدماتی است که وهابیت به استکبار جهانی در جهت پیشبرد اهدافشان ارائه می‌کند.
این علماء خود فروخته از جهت دیگری هم در بحث اسلام‌هراسی با غرب همکاری می‌کنند. مثلا در سال 2003 از بن‌باز که در سال 1366 حکم واجب القتل بودن حاجیان ایرانی را صادر کرد و بعدها در گذشت، کتابی تحت عنوان گردش خورشید به دور زمین منتشر شد. وی در این کتاب می‌گوید همچنان که می‌دانیم تا به حال همه جا گفته‌اند خورشید طلوع کرد و کسی نمی‌گوید زمین طلوع کرد. از مسافرها و جهانگردها هم در سراسر دنیا پرسیدیم، می‌گویند خورشید طلوع کرد و هیچ‌کس نمی‌گوید زمین طلوع کرد. نتیجه می‌گیریم که زمین ثابت است و خورشید به دور زمین می‌گردد و طلوع و غروب می‌کند. بحث به اینجا ختم نمی‌شود و او نمی‌گوید هر کس غیراز این فکر کند دچار اشتباه نجومی شده بلکه می‌گوید هرکسی غیر از این فکر کند، کافر است.
خب می‌دانیم که وهابیت می‌گوید هرکسی کافر است، باید کشته شود. پس داستان اینطور می‌شود؛ خورشید به دور زمین می‌چرخد و هرکس غیر از این بگوید کافر است و باید کشته شود. پس هرکسی قائل به این باشد که زمین به دور خورشید می‌چرخد، باید کشته شود. آن‌وقت چه اتفاقی می‌افتد؟ غرب تا آنجایی که می‌خواهد برای خرافات خودش همراه بتراشد، به وهابی‌ها متمسک می‌شود و آنجا که می‌خواهد اسلام‌ هراسی کند، در اروپا این مطلب را پخش می‌کند. بعد به اروپایی‌ها می‌گوید گالیله شما 800 سال پیش چنین حرفی ‌زد و کلیسای متعصب می‌خواست او را اعدام کند و شما بعدا به این رسیدید که دین از سیاست جداست، این را بدانید که اگر اسلام حاکم شود یا همه باید قائل به این شوید که زمین ثابت است و خورشید به دورش می‌چرخد و یا اینکه بخاطر این واقعیت علمی باید کشته شوید. ببینید چه اسلام‌ هراسی دقیقی را دارند اجرا می‌کنند.
*گستره وهابیت در کشورهای اسلامی چگونه است؟
البته عربستان تنها کشوری است که رسما وهابیت در آن حاکم است. البته وهابیت در کل عربستان نیست. حتی وهابیت در عربستان اکثریت نیستند. بلکه با زور حاکم هستند. عربستان حدود 17 درصد شیعه دارد. وهابیت این کشور هم نباید بیش از این مقدار باشد. وهابیت در یمن، پاکستان، افغانستان، الجزایر، مراکش، مناطقی از چچن و مصر گسترش پیدا کرده است. خود اخوان المسلمین یک گروه از وهابیت است. در بحرین، کویت و اردن هم در حال توسعه هستند.
*نتیجه ترویج تفکر وهابی چه بوده است؟
نتیجه این نوع تفکر که هر کسی غیراز ما فکر کند، کافر است و قرآن می‌فرماید که با کافران بجنگید، می‌شود تشکیل گروه‌های تکفیری جهادی مانند القاعده، داعش، طالبان، النصره، بوکوحرام و امثالهم. به ظهور و بروز رسیدن این نوع گروه‌ها نخستین نتیجه این نوع تفکر است. البته در تفکر وهابی چند نوع گروه داریم. تبلیغی، تکفیری، تکفیری جهادی، سلفی و اخوانی. اینها تفکرات مختلفی دارند.
دومین نتیجه؛ استفاده جدی صهیونیست یهودی از صهیونیست‌های سنی است. همچنانکه صهیونیست با وجود آنکه از دل یهودیت درآمده اما دیگر یهودی نیست و صهیونیست است، وهابیت هم از دل سنی درآمد اما دیگر سنی نیست از این جهت می‌گوییم صهیونیسم یهودی و صهیونیسم سنی. در واقع وهابیت را با سنی کاری نیست. بهترین شاهد این مدعی تعداد بسیار زیاد کشته شدگان اهل سنت توسط وهابیت است.
سومین نتیجه؛ کمک جدی به بحث جدایی دین از سیاست است. غرب بطور جدی در حال پیگیری بحث جدایی دین از سیاست است. بعد می‌آید وهابیت را به عنوان اسلام اصیل ولی بسیار پر اشتباه جلوه می‌دهد. مانند اینکه می‌گوید زمین ثابت است و خورشید به دور آن می‌چرخد، که بگوید آنجا که ما به شما در مسیحیت گفتیم دین از سیاست جداست و نتیجه آن را دیدیم، در اسلام هم علت اینکه مسلمانان به جایی نمی‌رسند، این است که دین و سیاست را با هم مخلوط کردند و اتفاقا می‌خواهند با تغییر چهره دین به این مطلب برسند. شبیه قرون وسطی در واقع این یک جور تکفیر دینی است، اسلام را تکفیر دینی می‌کنند.
چند کتاب درباره شناخت وهابیت و پاسخ به شبهات آن
«کشف الارتیاب» علامه سید محسن امین جبل عاملی، «آیین وهابیت» آیت‌الله جعفر سبحانی، «معالم المدرستین» علامه عسکری، «وهابیت بر سر دو راهی» آیت‌الله مکارم شیرازی، «مجموعه فی رحاب اهل بیت(ع)» محققین مجمع جهانی اهل بیت(ع)، «مع الدکتر ناصر غفاری»؛ «مجموعه کتاب‌های دکتر عصام العماد»، «رویکرد عقلانی بر باورهای وهابیت» نجم‌الدین طبسی، «سلفی گری و پاسخ به شبهات» علی اصغر رضوانی، کتاب دیگری هست از مجموعه کتاب‌های دکتر سید محمد تیجانی سماوی، مجموعه کتاب‌های دکتر صالح الوردانی مصری، «نرم افزار بیراهه» کاری مشترک از رادیو معارف و بعثه مقام معظم رهبری، «وهابیان و بررسی و تحقیق گونه‌ای درباره عقاید و تاریخ فرقه وهابیت» علی اصغر فقیهی، «وهابیت چه می‌گوید» سید محمد حسینی قزوینی، «طوبای هدایت پاسخ به شبهات وهابیت» احمد رضا آقادادی، «حق با کیست» ابوالفضل بهرامپور، و همچنین کتاب بسیار خوب و قوی به نام «پیشوایی نور در امامت و پاسخ به بحث‌های وهابیت» از استاد محمد رضا فریدونی که خار چشم وهابیت بود به طوری‌که سال گذشته که ایشان فوت کردند، شبکه کلمه که از شبکه‌های وهابیت است، مرگ ایشان را تبریک گفت

 

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">