سحر و جادو
سحر و جادو و مانند آن از مسلمات آموزههای قرآنی است. همه انسانها دارای توانایی روحی خاصی هستند که میتوانند در جهان ماده تصرف کنند بیآنکه از اسباب ظاهری بهره گیرند. انرژی انسانی در دو جهت مثبت و منفی میتواند تأثیرات شگرفی در جهان بیرون از نفس بگذارد
البته برخی از انسانها از انرژی قویتری برخوردارند که تحت تأثیر تعلیماتی خاص تقویت میشود. ریاضت راهبان و مرتاضان که همراه با کاهش نیروی مسلط ماده است، روح و روان آدمی را چنان قدرتمند میسازد که میتوانند تصرفات شگفت در ماده و جهان داشته باشند.
پرسش خیلی از مردم این است که آیا راهی برای رهایی از شرور تصرفات آنان هست؟ چگونه میتوانیم از ضرر و زیان این قدرتها در امان بمانیم. مطلب حاضر پاسخ این پرسشها را تبیین کرده است.
سحر و جادو، از حقایق انکار ناپذیر
از نظر یک مسلمان و مؤمن، آموزههای قرآنی نه تنها راست و درست و حجت است، بلکه از بدیهیات است. یک مسلمان، گزارههای قرآنی را قیاس برهانی میگیرد و هیچ شکی در آن نمیکند. از جمله این گزارهها ایمان به امور غیبی چون فرشتگان، جنیان، عالم برزخ و قیامت، بهشت و دوزخ، روح و مانند آن است. همچنین به اموری چون سحر و جادو معتقد است
براساس آموزههای قرآنی سحر از مصادیق معجزه یا کرامت نیست و با آنها تفاوت ماهوی دارد؛ هر چند که برخی به خطا آن دو را یکسان دانسته و بر همین اساس با سحر به جنگ معجزه رفتهاند فَلَمَّا أَلْقَواْ قَالَ مُوسَى مَا جِئْتُم بِهِ السِّحْرُ إِنَّ اللّهَ سَیُبْطِلُهُ إِنَّ اللّهَ لاَ یُصْلِحُ عَمَلَ الْمُفْسِدِینَ پس چون افکندند موسى گفت آنچه را شما به میان آوردید سحر است به زودى خدا آن را باطل خواهد کرد آرى خدا کار مفسدان را تایید نمى کند (یونس81)
وَ جَاء السَّحَرَةُ فِرْعَوْنَ قَالْواْ إِنَّ لَنَا لأَجْرًا إِن کُنَّا نَحْنُ الْغَالِبِینَ و ساحران نزد فرعون آمدند [و] گفتند [آیا] اگر ما پیروز شویم براى ما پاداشى خواهد بود قَالَ أَلْقُوْاْ فَلَمَّا أَلْقَوْاْ سَحَرُواْ أَعْیُنَ النَّاسِ وَ اسْتَرْهَبُوهُمْ وَ جَاءوا بِسِحْرٍ عَظِیمٍ گفت شما بیفکنید و چون افکندند دیدگان مردم را افسون کردند و آنان را به ترس انداختند و سحرى بزرگ در میان آوردند (اعراف113 و 116)
سحر، نشان دادن باطل به صورت حق است و به خدعه و نیرنگ نیز سحر گفته شده (معجم مقاییس اللغه ج3 ص138 سحر)
سحر در اصطلاح شرع، هر عملی است که سبب آن مخفی بوده، برخلاف حقیقت خود خیالپردازی شود. (التفسیر الکبیر، فخر رازی، ج3، ص187)
اما حقیقت و اصل سحر، چیزی جز برگرداندن و نشان دادن واقع و حق به صورت خلاف نیست. این کار با تصرف در دید ظاهری اشخاص یا تأثیر بر فکر و قلب انسانها و یا تصرف در ادراکات صحیح آنان صورت میگیرد. البته سحر، یا با توسل جستن به اسباب و وسایل خاصی که در کتابهای مربوط آمده و یا با تردستی و حیلههای پنهان از چشمها، انجام میگیرد. (التحقیق، مصطفوی، ج5، ص 68-67، «سحر»)
اما معجزه، نشانهای الهی است که پیامبران تنها برای اثبات پیامبری خود میآورند و قابل تعلیم و تعلم نیست و اگرچه در چارچوب قوانین علی و معلولی صورت میگیرد، ولی تصرفات در کائنات صورت میگیرد که تنها از خدا و پیامبرش برمیآید.
سحر براساس آموزههای قرآنی، از دانشهایی است که قابل تعلیم و تعلم است وَلَکِنَّ الشَّیْاطِینَ کَفَرُواْ یُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ وَمَا أُنزِلَ عَلَى الْمَلَکَیْنِ بِبَابِلَ هَارُوتَ وَمَارُوتَ وَمَا یُعَلِّمَانِ مِنْ أَحَدٍ حَتَّى یَقُولاَ إِنَّمَا نَحْنُ فِتْنَةٌ لیکن آن شیطان [صفت]ها به کفر گراییدند که به مردم سحر مى آموختند و [نیز از] آنچه بر آن دو فرشته هاروت و ماروت در بابل فرو فرستاده شده بود [پیروى کردند] با اینکه آن دو [فرشته] هیچ کس را تعلیم [سحر] نمى کردند مگر آنکه [قبلا به او] مى گفتند ما [وسیله] آزمایشى [براى شما] هستیم (بقره102)
هرچند که برخلاف علوم قریب و آشنا، ازعلوم غریب و ناآشناست؛ زیرا تعلیم و تعلم آن ویژگیها و تواناییهای خاص میخواهد که از عهده هر کسی برنمیآید. از آیات قرآنی به دست میآید که سحر را انسان از شیاطین جنی میآموزد. (بقره102)
در حقیقت دانشی خاص جنیان است که برخی از انسانها با ارتباط با شیاطین جنی آن را میآموزند تا بتوانند درخیال انسانها تصرف کنند. این دانش و توانایی در جنیان از آنجا وجود دارد که آنان در عالم مثال منفصل زندگی میکنند؛ از همین رو جز برای کسانی که دارای قوه خیال قوی هستند قابل رویت نیستند (اعراف27)
اى فرزندان آدم زنهار تا شیطان شما را به فتنه نیندازد چنانکه پدر و مادر شما را از بهشت بیرون راند و لباسشان را از ایشان برکند تا عورتهایشان را بر آنان نمایان کند در حقیقت او و قبیلهاش شما را از آنجا که آنها را نمىبینید مىبینند ما شیاطین را دوستان کسانى قرار دادیم که ایمان نمىآورند |
|
یَا بَنِی آدَمَ لاَ یَفْتِنَنَّکُمُ الشَّیْطَانُ کَمَا أَخْرَجَ أَبَوَیْکُم مِّنَ الْجَنَّةِ یَنزِعُ عَنْهُمَا لِبَاسَهُمَا لِیُرِیَهُمَا سَوْءَاتِهِمَا إِنَّهُ یَرَاکُمْ هُوَ وَقَبِیلُهُ مِنْ حَیْثُ لاَ تَرَوْنَهُمْ إِنَّا جَعَلْنَا الشَّیَاطِینَ أَوْلِیَاء لِلَّذِینَ لاَ یُؤْمِنُونَ ﴿27﴾ |
سحر هاروت و ماروت
البته نوع دیگری از سحر و جادو وجود دارد که با سحر جنیان و شیاطین تفاوت دارد هرچند که شباهتهایی نیز با آن دارد. این نوع از سحر که در آیه معرفی شده است، آموزههایی است که دو فرشته به نام هاروت و ماروت به مردمان بابل در بینالنهرین تعلیم داده بودند. دانشی که آنان تعلیم دادند و مردم یاد گرفتند، دانش خاصی بود که کاربرد متضاد و متناقضی داشت
به این معنا که مانند دانش هستهای بود که هم کاربرد صلحآمیز و هم کاربرد جنگی داشت. در حالی که دانش شیطانی سحر تنها کاربرد منفی دارد و جز ضرر و زیان برای عالم آن و مردمان ثمرهای ندارد؛ زیرا چنانکه گفته شد سحر، تصرف در ادراکات و قلب و ذهن آدمی است تا چیزی خلاف واقع را حقنشان دهد؛ در حالی که ، تعلیمات فرشتگان دارای دو کاربرد متضاد بود. از این رو هنگامی که آنان به تعلیم مردم میپرداختند به آنان هشدار میدادند که نباید کفران نعمت کرده و جنبه منفی و زیانبار آن را یاد گرفته و به کار گیرند.
براساس همین آیه ، سحر شیطانی میتواند تاثیراتی داشته باشد، ولی ضرر مستقیمی نمیرساند؛ چرا که سحر شیطانی تصرف در ذهن و قلب آدمی است و تاثیر مستقیم در کائنات نمیگذارد، بلکه با تصرف در ادراکات و ذهن و قلب آدمی میتواند فرد مسحور را به خدمت گیرد و او را به رفتارهای زیانبار بکشاند و تصرفاتی را در کائنات ایجاد کند؛ به این معنا که کارکرد سحر چیزی شبیه وسوسههای شیطانی است با این تفاوت که این تصرفات به سبب همراهی ساحر انسانی، قویتر و زیانبارتر از وسوسههای قلبی شیاطین خواهد بود.
اما سحر فرشتگان و تعلیمات آنان اینگونه نیست بلکه توانایی تصرف در کائنات را دارا میباشد. شاید تعلیمات فرشتگان در بابل برای این انجام گرفت که سحر شیطانی در آن عصر در بابل گسترش یافته بود و نیاز بود تا با این سحر شیطانی مقابله شود و فرشتگان با سلاح سحر برتر، به مقابله با آنان فرستاده شدند؛ اما از آنجایی که هر علمی دارای کارکردهای متضاد است، برخی از عالمان، آن را به خدمت گرفتند تا درآمد بیشتری داشته باشند و بتوانند با بهرهگیری از دو جنبه مثبت و منفی یعنی سحر شیطانی کردن و ابطال آن، به ثروت و درآمد خود بیفزایند. این حقیقت در آیه بصراحت بیان شده است.
به هر حال، براساس آیات قرآنی دو نوع مختلف از سحر وجود دارد:
1- تعلیمات شیاطین جنی
2- تعلیمات فرشتگان یعنی هاروت و ماروت. البته خداوند از تعلیمات فرشتگان به عنوان سحر یاد نکرده، بلکه آن را به عنوان تعلیمات و آموزههای ملکین هاروت و ماروت یاد نموده است تا از سحر شیطانی جنیان متمایز شود. برای اینکه این تفاوت در ادامه مطالب، مورد تاکید قرار گیرد از تعلیمات فرشتگان به عنوان «علم هاروتی» یاد میشود.
محدوده تاثیر سحر شیطانی و علم هاروتی
چنان که گفته شد تفاوت ماهوی میان سحر شیطانی و علم هاروتی وجود دارد. هر چند که هر دو از علوم غریبه و قابل تعلیم و تعلم هستند، ولی کارکرد سحر که از تعلیمات جنیان به ویژه جنیان شیطانی است، کارکرد ضرری و زیانی است، در حالی که علم هاروتی دارای کارکردهای دوگانه مثبت و منفی است.
همچنین سحر شیطانی تنها تصرف در ذهن و قلب و ادراکات شخص مسحور است تا خلاف حقیقتی را حقیقت جلوه داده و او را به کارهایی دعوت کند که برخلاف حقیقت است. مثلا ریسمان را مار و جانوری زنده نشان میدهد. این تصرفات در تخیل آدمی انجام میگیرد و آدمی تصویری که در ذهن از خارج دریافت میکند تصویری غلط و نادرست و خلاف واقع خارجی است
یعنی ذهن به جای آن که مانند آینه عمل کند و تصویر خارجی را نقش بگیرد، با تصرف سحر شیطانی تصویر دروغین از بیرون شکل میگیرد. از این رو ریسمان و طناب و چوب دستی را مار و جانور تصور میکند و از آن میگریزد. (طه66)
گفت [نه] بلکه شما بیندازید پس ناگهان ریسمانها و چوبدستى هایشان بر اثر سحرشان در خیال او [چنین] مىنمود که آنها به شتاب مىخزند |
|
قَالَ بَلْ أَلْقُوا فَإِذَا حِبَالُهُمْ وَعِصِیُّهُمْ یُخَیَّلُ إِلَیْهِ مِن سِحْرِهِمْ أَنَّهَا تَسْعَى ﴿66﴾ |
تعلیمات شیطانی این گونه است که شخص گمان میکند همسرش خیانت میکند و با کسی دیگر سخنانی از جنس معاشقه دارد. تصرف در تخیل آدمی، همانند وسوسه ولی بسیار قویتر عمل میکند و آدمی را به رفتارهایی میکشاند که ساحر شیطانی میخواهد. پس این تعلیمات مستقیما تاثیری به جا نمیگذارد بلکه اعمال زیانبار و ضرررسان از مسحور سر میزند.
اما علم هاروتی فراتر از این عمل میکند و لذا تاثیرات مستقیمی دارد، زیرا این پادزهر قویتر از زهر است. پس اگر این پادزهر به عنوان زهر مورد استفاده قرار گیرد، ضرر آن قویتر و شدیدتر خواهد بود.
خداوند در آیه 102 سوره بقره میفرماید که تاثیرات علم هاروتی در ضرررسانی، موقوف و مشروط به اذن الهی است، ولی نباید این نکته را فراموش کرد که مراد از اذن الهی یعنی مشیت خداوندی و حکمت بالغه الهی. پس این گونه نیست که این علم هاروتی تاثیر خود را نگذارد، زیرا مشیت الهی به این تعلق گرفته که علم هاروتی همانند علم و دانش هستهای در اختیار بشر قرار گیرد، در حالی که دارای دو کارکرد زیانبار و مفید است
پس مراد از اذن الهی در اینجا اذن موردی و خاص نیست، بلکه اذن کلی به عنوان مشیت است، زیرا هیچ امری در جهان و کائنات بیاذن الهی تحقق نمییابد و تاثیرگذار نخواهد بود. پس سنت و قانون الهی اقتضای این را دارد که علم هاروتی تاثیرات مثبت و منفی خود را به جا گذارد. این تاثیرات میتواند موجب ابطال سحر شیطانی و بازسازی حقیقت و واقعیت در تخیل شخص مسحور باشد و واقعیت را در تخیل بازسازی کند یا آن که میتواند موجب تقویت آن شود به گونهای که اختلاف در زن و شوهر ایجاد کرده و موجبات جدایی و طلاق آنان را فراهم آورد. (بقره102)
رهایی از التقاط در فلسفه و سبک زندگی
یکی از مشکلات جوامع بشری این است که تعلیمات خود را از دو منبع متفاوت الهی و شیطانی دریافت میکند. به این معنا که هر انسان و جامعه انسانی از این استعداد برخوردار است که تنها از عقل و وحی الهی بهره گیرد یا آن را به تعلیمات شیطانی نیز پیوند زند.
خداوند در آیاتی از جمله آیات 101 و 102 بقره میفرماید برخی از اهل کتاب و یهودیان، به جای آن که از علم الهی بهره گیرند و آن را بیاموزند و به دیگران تعلیم دهند، از علم سحر شیطانی میآموختند و آن را به مردم تعلیم میدادند.
اینان هر چند که علم هاروتی را یاد میگرفتند، ولی آن بخش را به کار میبردند که موجب اختلاف بود. از هر علمی آن را یاد میگرفتند که ضرررسان بود و نفعی برای خودشان و جامعه نداشت، زیرا آنان دنبال درآمد بودند و کاری به خوب و بد راهی نداشتند که با آن درآمد کسب میکردند.
مشکل بسیاری از جوامع این است که عالمان آن، که مسئول تعلیم فلسفه و سبک زندگی هستند، علوم عقلانی و الهی را یاد نمیگیرند و به مردم تعلیم نمیدهند، بلکه هر علمی را از هر جا میآموزند تا منافع فردی و اجتماعی جامعه خود را تامین کنند. این گونه است که فلسفهها و سبکهای التقاطی در جوامع شکل میگیرد. این التقاط فکری و رفتاری موجب میشود که هیچ گاه جوامع نتوانند در مسیر درست حرکت کنند، زیرا پیوندهایی که انجام گرفته نامناسب است و پازلها در جای خود قرار نمیگیرد تا تصویری روشن و راهی آشکار به دست آید.
سحر و معجزه در قرآن
سحر و معجزه هر دو در حد خود حقیقت و صحت دارند. و نمى توان گفت که : سحر و جادو، خیال است و واقعیت ندارد. یکى از فرقهاى سحر با جادو آن است که سحر علم است و قابل تعلیم و تعلم مى باشد و نمى تواند از اقسام معجزه باشد. ولى معجزه آن است که مردم از آوردن مثل آن عاجز باشند و نتوانند نظیر آن را بیاورند. مثل مار شدن عصاى موسى یا زنده شدن مرده به دست حضرت عیسى علیه السلام .
فرقى که در قرآن مجید درباره سحر و معجزه آمده آن است که : معجزه حقیقت دارد و شى ء خارجى را تغییر مى دهد. ولى سحر فقط در فکر و چشم انسان اثر مى گذارد بدون آنکه شى ء خارجى را تغییر دهد، مثلا عصاى موسى - علیه السلام - واقعا در خارج مبدل به مار و اژدها گردید و خواب و خیال بود
و همچنین ناقه حضرت صالح و غیره .اما درباره ساحران فرعون ، آمده است که آنها در فکر مردم اثر گذاشتند بدون آنکه در خارج ریسمانها و چوبها حرکت کنند؛ مثلا در سوره طه آمده قال بل القوا فاذا حبالهم و عصیهم یخیل الیه من سحرهم انها تسعى فاوجس فى نفسه خیفة موسى ، قلنا لا تخف انک انت الاعلى موسى گفت : شما بیندازید و آنها انداختند. ناگاه ریسمانها و چوبهاى آنها به خیال موسى آمد که حرکت مى کنند. موسى از فریفته شدن مردم خوف نمود، گفتیم : نترس تو غالب هستى
در اینجا مى فرماید: یخل الیه به خیا ل و نظر موسى چنان مى آمد که آنها به شدت حرکت مى کنند، با آنکه آنها اصلا حرکت نداشتند. و سحر فقط در خیال موسى و دیگران ، آن اثر را گذاشته بود.
و در سوره اعراف آمده قال القوا فلما القوا سحروا عین الناس واسترهبوهم وجاؤ بسحر عظیم موسى گفت : سحر خود را بیاورید و ریسمانهاى خود را بیندازید و چون انداختند. چشمهاى مردم را سحر کردند. و مردم را ترسانیدند و سحر بزرگى آوردند .
سحروا اعین الناس نشان مى دهد که سحر آنها فقط در چشم تماشاگران اثر گذاشته بود نه اینکه ریسمانها را حرکت دهد. پس اثر سحر فقط در فکر و دید انسان است نه آنکه واقعا خارج را تغییر دهد
در سوره مبارکه بقره درباره هاروت و ماروت مى فرماید: و ما انزل على الملکین ببابل هاروت و ماروت و ما یعلمان من احد حتى یقولا انما نحن فتنه فلا تکفر فیتعلمون منهما ما یفرقون به بین المرء و زوجه یهود به آنچه نازل شده بود بر دو فرشته در بابل که هاروت و ماروت بودند، تابع شدند و آنها به کسى سحر را یاد نمى دادند مگر آنکه بگویند: ما امتحان هستیم ، به آنچه از ما آموخته اى کافر مباش . و آنها از آن دو یاد مى گرفتند سحرى را که با آن ، میان مرد و زنش جدایى و عداوت مى انداختند... از این آیه نیز فهمیده مى شود که اثر سحر، فقط در فکر و ذهن انسان است نه آنکه بتواند شى ء خارجى را تغییر دهد.
طالعبینی؛ خرافه یا واقعیت
طالعبینی از جمله اموری است که افراد مختلفی به انجام آن برای اطلاع یافتن از آینده، تشخیص شخصیت و آگاهی بر اموری پیچیده، رغبت نشان میدهند و گاه در این میان به بیراهه میروند
* طالعبینی و به نوعی پیشگویی از آینده به چه معناست و تا چه اندازه میتوان به آن اعتماد کرد؟ آیا اساسا این مقوله قابل دفاع است یا از نظر اهل فن و بزرگان رد و مطرود است؟
برای پاسخ به این سوال باید ابتدا گفت بین شخصیت و رفتارهای انسان با حرکت سیارات ارتباط وجود دارد در حقیقت میان اجرام آسمانی با اجرام سفلی (انسان) ارتباط وجود دارد که این را هم بزرگان دین و هم اندیشمندانی همچون ابن سینا و ابوریحان به آن اذعان کردهاند
یعنی بین زمین و آنچه در آسمان اعم از سیارات و ستارگان هست، ارتباط وجود دارد و وقتی فردی به دنیا میآید، در مجموعه هستی سماوی (آسمان) اتفاقات خاصی میافتد و در این زمان ستاره یا ستارگانی در حال طلوع یا غروب هستند.
علم طالع بینی زیر مجموعهای از علم نجوم است که علم نجوم میتواند اموری از آینده را پیشگویی کند.
* آیا این حقیقت در دین و سیره بزرگان و اهل بیت (ع) تصریح شده است؟ به طور کلی نظر اسلام در این خصوص چیست؟
بله، اینکه از طریق علم نجوم که طالعبینی بخشی از آن را تشکیل میدهد، بتوان به حقایقی دست یافت و آینده را پیشگویی کرد واقعیت و حقیقت دارد اما باید دانست بر اساس روایات این علم تنها در ید و اختیار اهل بیت (ع) است چرا که آنها اشراف کامل به هستی دارند و از بالا به پایین مینگرند
در این روایات بیان شده است این علم تنها در اختیار معصوم(ع) است و سایر افراد یا نمیتوانند به آن دست پیدا کنند یا به صورت ناقص آن را کسب میکنند.
* آیا شاهد قرآنی هم صحت طالعبینی را از نظر دین تایید میکند و هم ناقص بودن این علم را در دست بشر؟
بله. جریان خواب فرعون و معبران و کاهنان از مبرزترین و ملموسترین این قضایا است.آنجایی که کاهنان با استفاده از اوضاع سماوی (آسمانی) پیشگویی کردند که فردی به دنیا میآید که حکومت و سلطنت فرعون را در هم خواهد پیچید
اما این پیشگویی ناقص بود و با اینکه فرعون نوزادان و کودکان بسیاری را کشت، موسی (ع) را نتوانست از بین ببرد و ایشان در قصر او پرورش یافت. ناقص بودن علم کاهنان و افرادی که میخواهند به این امور دست پیدا کنند در همین جا هویدا میشود به این معنا که کاهنان نمیتوانستند پیشگویی کنند این فرد چه کسی است و حتی نتوانستند بفهمند این کودک جزو نزدیک ترین افراد دربار فرعون میشود.
* درخصوص طالعبینی شخصیت افراد چطور؟ آیا اینکه یکسری خصوصیات را به متولدین هر ماه نسبت و تعمیم میدهند، پایه علمی دارد و میتوان بر صحت آن مهر تایید زد؟
اینکه فصول و زمانهای مختلف تولد در شکلگیری شخصیت انسان تاثیر دارد، امری عقلی و درست است اما آنچه که امروز در طالعبینی افراد مد است، با آنچه در اصل باید باشد فاصله بسیار دارد و میتوان گفت گزافهای بیش نیست. برای توضیح این مطلب باید گفت اینکه مثلا میگویند متولدین فلان ماه افرادی خونگرم یا اهل کشمکش هستند نمیتواند در مورد همه صدق کند. اما نمیتوان شرایط مکانی و زمانی را شکل گیری افراد نادیده گرفت
به طور مثال افرادی که در مناطق سردسیر مانند سوئد و نروژ زندگی میکنند قطعا به لحاظ خلق و خو، بلوغ، رفتارهای اجتماعی و ... با متولدین منطقه استوایی تفاوت دارند
اما این طالعبینی رایج در مورد خصوصیات شخصیتی افراد، محصول تحقیق افرادی چینی و هندی در جامعه آماری بسیار محدود بوده که استقرایی ناقص است و نمیتوان آن را بر 7 میلیارد انسان تعمیم داد! در واقع نمیتوان این همه شرایط را نادیده گرفت در صورتی که حتی نوع خوراک و فصول بر شخصیت افراد تاثیر میگذارد. حتی کامل بودن ماه یا هلال بودن آن در هنگام تولد افراد و حرکت سیارات، بر شخصیت انسانها تاثیر میگذارد.
* با این توصیف افراد زیادی هستند که به دنبال این قبیل مباحث وقت و هزینه خود را صرف میکنند و به آن علاقهمندند؛ آیا در جریان این فرآیند قرار گرفتن میتواند نتیجه سویی به دنبال داشته و سبک زندگی افراد را دچار دگرگونی کند؟
باید توجه داشت به دنبال این امور رفتن که امروز واقعا دکان بازار و شیادی بیش نیست، تباهی افراد را در پی دارد. اهل بیت (ع) قطعا افراد را از پیگیری این امور نهی کردهاند و چه بسا افراد خود را به این جریان ها میسپارند و نتیجهای منفی دریافت میکنند
به طور کلی باید دانست طالعبینی و اطلاع از امور غیبی جز برای معصوم (ع) میسر نیست و گاه ممکن است با عنایت خدا در قالب خواب یا الهام به افرادی که ظرفیت این موضوع را دارند، عطا شود. اما طالعبین ها افرادی هستند که روانشناسی خوبی از افراد دارند و غالبا با طرح چند سوال و پشتوانهای که از تجربیاتی که دارند میتوانند اموری را بازگو کنند که افراد گمان کنند این خبر از آینده است!
این قبیل مسائل تنها با استقرایی ناقص به دست آمده که بشر ظرفیت این علم را ندارد و نمیتوان به هیچ عنوان بر پیش گوییهای طالعبینان اعتماد کرد. ضمن آنکه بر فرض دانستن امری، نمیتوان در آن تغییری ایجاد کرد همانطور که کاهنان به فرعون خبر دادند کودکی تخت تو را از بین میبرد و فرعون دست به کشتار کودکان زد اما در نهایت همان کودک در قصر او پرورش یافت و این پیشگویی هیچ کمکی به او نکرد
بنابراین بر فرض پیشگویی، نمیتوان جلوی پیشامدی را گرفت و اتفاقا خبر نداشتن از آینده نعمتی است که خدا به انسان عنایت کرده در غیر این صورت زندگی افراد دچار اختلال میشد و هیچ حرکت و رشدی صورت نمیگرفت.
نظر اسلام در مورد هیپنوتیزم چیست؟
قطعاً نیروى اراده انسان، قدرت و توانایی فراوانى دارد و هنگامى که در پرتو ریاضت هاى نفسانى قوی تر شود، کارش به جایى مى رسد که در موجودات محیط خود تأثیر مى گذارد. ریاضت ها گاهى مشروع و گاهى نامشروع است. ریاضت هاى مشروع در نفوس پاک، نیروى سازنده ایجاد مى کند، و ریاضت هاى نامشروع نیروى شیطانى، و هر دو ممکن است منشأ خارق عادت گردد که در اوّلى مثبت و سازنده و در دومی مخرّب است [تفسیر نمونه ج1 ص381]
از آنجا که پدیدۀ هیپنوتیزم یکی از مسائل نسبتاً جدید در منابع دینی است، سخن از آن در میان علمای گذشته کمتر به چشم می خورد، و علمای معاصر نیز، این موضوع را بیشتر ذیل بحث از سحر و جادو آورده اند. توضیح آنکه امروزه علومی از قبیل خواب مغناطیسى، هیپنوتیزم، مانیه تیزم و تله پاتى وجود دارد که در گذشته ساحران با استفاده از آنها برنامه هاى خود را عملى مى ساختند
البته این علوم نیز از علوم مثبتى است که مى تواند در بسیارى از شئون زندگى مورد بهره بردارى صحیح قرار گیرد، ولى ساحران از آن سوء استفاده مى کردند و براى فریب مردم، آنها را به کار مى گرفتند. لذا اگر امروز هم کسى از آنها چنین استفاده اى در برابر مردم بی خبر داشته باشد، در حکم سحر بوده و جایز نخواهد بود، و این جایز نبودن هم احتمالا فلسفه هاى متعددى را داراست، از جمله:
1. خارج ساختن مسیر زندگى از مجراى عادى و طبیعى؛
2. زمینه بسیارى از فریبکارى ها و شیادى ها چنانکه هم اکنون از طریق هیپنوتیزم و اسپریتسم و در گذشته از طریق سحر و جادو و فالگیرى مرسوم بوده است.
3. احیاناً موجب کشف و افشاى اسرار دیگران شدن؛ زیرا یکى از کارهاى خواب وارهگر خواندن ذهن شخص مورد نظر است.
4. تصرف غیر اختیارى در نفوس دیگران
در هر حال، فقها در این موضوع دیدگاه های مختلفی دارند:
یک. برخی هیپنوتیزم را به طور مطلق حرام می دانند؛ مانند این که امام خمینی(ره) در پاسخ به پرسشی می گوید: هیپنوتیزم جایز نیست [ استفتاءات ج2 ص22]
دو. برخی دیگر نیز با شرایطی هیپنوتیزم را جایز شمرده اند، که در زیر چند نمونه بیان می شود:
آیت الله خامنه ای: بطور کلى یادگیرى هیپنوتیزم و استفاده از آن به غرض عقلائى حلال و قابل ملاحظه، اشکال ندارد به شرط اینکه با رضایت و موافقت کسى باشد که مىخواهد به خواب مصنوعى برود و ضرر معتنابهى هم براى او نداشته باشد
آیت الله مکارم شیرازی: استفاده از هیپنوتیزم براى مقاصد طبّى و مانند آن مشروع است، مشروط بر اینکه تجربه و آگاهى کافى داشته باشد، و آثار منفى و خلاف شرعى بر آن مترتب نگردد. ولى براى کشف امور پنهانى، یا اطّلاع از گذشته و آینده و حال جایز نیست
آیت الله تبریزی: در هیپنوتیزم، چنانچه خوف ضرر بر کسى که این عمل با او انجام مىگیرد یا شخصى دیگر داده شود جایز نیست
آیت الله گلپایگانی: هیپنوتیزم حرام است و براى معالجه [بیمار ]، در صورتى که طریق معالجه منحصر به آن باشد و موجب کشف اسرار دیگران نشود اشکال ندارد.