تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

موضوعات قرآنی ؛ دینی و آموزشی : مطالب طبقه بندی شده جهت تحقیق ؛ جزوه ؛ کتاب و .....

تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

موضوعات قرآنی ؛ دینی و آموزشی : مطالب طبقه بندی شده جهت تحقیق ؛ جزوه ؛ کتاب و .....

مشخصات بلاگ
تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

آشنائی با تاریخ اسلام :
عبرت آموزی (و لقد اهلکنا القرون من قبلکم .... گذشته چراغ راه آینده است)
آشنایی با علوم و موضوعات قرآنی ( هدی و رحمه للمتقین)

آخرین نظرات
  • ۴ خرداد ۰۱، ۱۷:۲۱ - خرید پیج اینستاگرام ارزان
    Great post.

.

پیامبر(ص) و روان‌شناسی آموزشی

در روان‌شناسی آموزشی نکته‌ای را پیامبر(ص) بیان می‌کند که بسیار مهم و شگفت‌انگیز است

آن حضرت(ص) می‌فرماید: أَزْهَدُ النَّاسِ فی الْعَالِمِ أَهْلُهُ وَجِیْرَانُهُ؛ خانواده و همسایگان شخص عالم، از همه مردم نسبت به او بی‌رغبت‌ترند (نهج‌الفصاحه، ص359)

این بدان معناست که همسر و فرزندان و خویشان و همسایگان یک دانشمند و عالم، کمتر به او مراجعه می‌کنند و از او یاد می‌گیرند و کمتر از تجربه و علم و وجودش بهره می‌گیرند، در حالی که دیگران قدر او را بهتر می‌دانند و سعی در استفاده حداکثری از او دارند.
این مسئله روان‌شناسی به ما کمک می‌کند تا برای آموزش فرزندان خود افرادی را انتخاب کنیم که به نظر ما می‌توانند همان آموزش‌هایی را که خودمان می‌خواهیم یاد دهیم، به آنها یاد دهند. فرزند از دیگری همان مطلبی که شما دوست دارید بیاموزد، می‌آموزد و هدف شما برآورده می‌شود

پس به جای آنکه خودتان دست به کار شوید و بخواهید فرزندان خودتان را به اموری گرایش دهید و یا از چیزی دور سازید، از دیگران برای این کار کمک بگیرید و خودتان مستقیم وارد نشوید. بگذارید دیگری به کودک شما نماز و قرآن بیاموزد و خودتان را کنار بکشید. اگر عالم دهر هم باشید، فرزند و خویشان و همسایگان به شما توجه نخواهند کرد و از شما یاد نمی‌گیرند. پس بهتر است که دیگری در کار وارد شود و اهداف شما را برآورده سازد.
غربت امام صادق(ع) در مدینه
امامان معصوم(ع) نیز با چنین مشکلی مواجه بودند. مردم شهر مدینه برای آموزش دین به نزد آنان نمی‌آمدند. امام صادق(ع) ضمن گلایه از وضعیت مدینه درزمان خویش می‌فرماید: اَشکُوا إلَی الله وَحدَتِی وَ تَقَلقُلِی مِن أهل المدینه ؛ من از تنهائی خودم به خدا شکوه می‌کنم، از نگرانی فکری خودم درباره حمایت دین به خدا شکایت دارم. (سفینه‌البحار، شیخ عباس قمی، ج 5، ص 73؛ و نیز کافی، ج 8، ص 215).
علت این گلایه آن حضرت(ع) این بود که مردم مدینه از علوم ایشان بهره نمی‌بردند و کسانی که شاگردان ایشان بودند همه از شهرهای دیگر بودند.
آن حضرت(ع) سپس در تبیین علت و چرایی این رفتار اهل مدینه در جایی دیگر به یک نکته روان شناسی آموزشی اشاره می‌کند و می‌فرماید دوست داشتم از این شهر مهاجرت می‌کردم و در جایی دیگر مردم را راهنمایی می‌کردم

زیرا دیگران به سراغ عالم می‌آیند ولی همشهریان این گونه نیستند: من از اینکه دانشگاه الهی ام بسته است، شکایت به خدا می‌برم!‌ ای کاش این طاغوت به من اجازه می‌داد، من در طائف که از آب و هوای خوبی برخوردار است حوزه علمیّه می‌ساختم (کافی ج8، ص215).
در این مطلب به یک نکته دیگر در روان‌شناسی آموزشی نیز توجه داده شده و آن هم مسئله آب و هوا و آرامش و آسایشی است که باید استاد و شاگردان داشته باشند

مقدمه

مکتبخانه دکان یا اتاق بزرگی در کوچه یا خانه‌ای بود که مکتب‌دارهای مرد یا ملاباجی‌های زن آن را اداره می‌کردند و در آنجا به تعلیم و تربیت کودکان می‌پرداختند. صورت ظاهر آن عبارت بود از فرش حصیر یا نمد یا گلیمی مندرس، میز کوتاه و تشکچه مکتب‌دار و چند ترکه چوب روی زمین کنار میز و چوب فلکی کنار اتاق و برای زیر هر چه قطعه زیراندازهایی از قالیچه کهنه یا نمد و گلیم و گونی که از خانه‌هایشان می‌آوردند و ظرف آب و منقلی که زمستان‌ها هر صبح برایشان آتش کرده همراهشان می‌کردند.

قبل از به وجود آوردن مدارس به شیوه اروپایی مدرسه به مکانی اطلاق می‌شد که در آن علوم دینی تحصیل می‌کردند و عبارت بود از حیاطی بزرگ با ساختمان‌هایی یک طبقه و دو طبقه که ضمیمه مسجدی بوده و یا به صورت مستقل تنها به خاطر مدرسه طلاب علوم دینی احداث می‌گردید. اتاق‌های آن را حجره می‌گفتند که در هر حجره یک تا چند طلبه منزل می‌کردند. خرج  ابن طلاب از درآمد موقوفات مدرسه یا از جانب امام و مرجع تقلید وقت تامین می‌گردید. که از ماهی یک تومان و دوازده قران تجاوز نمی‌نمود.

معلمین این مدارس را «مدرس» می‌نامیدند. دروس طلاب از صرف و نحو فارسی و عربی و فقه و اصول شروع شده تا به بیان معانی و حکمت الهی و دیگر مسائل شرعی می‌رسید که باید فرا می‌گرفتند و انتهای کار در این گونه مدارس و فراغتشان از این علوم، زمانی بود که مدرس اکمال معلومات ایشان را تصدیق نموده و مجتهد یا فقیه وقت به توفیق و تعمیق و آزمایش‌شان آورده، ورق اجتهاد به ایشان می‌داد و از جانب خود او را در مسائل شرعی و دادن حکم و فرمان و دریافت حقوق الهی نظیر خمس و زکات و سهم امام و رد مظالم و.... وکیل کرده نمایندگی می‌داد.

قاعده آموزشی به این گونه بود که ابتدا مبتدیان با این جملات آغاز می‌کردند.

 «بسم‌الله الرحمن الرحیم - هوالفتاح العلیم- پس مبارک بود چو فر هما- اول کارها به نام خدا» سپس شناخت و مرور حروف الفبا که مکتب‌دار از روی کتاب نشان داده و خودش می‌خواند، آنها باید با صدای بلند توسط چوب الف‌هایی که در دست داشتند ورودی حروف می‌گذاشتند تکرار بکنند.

پس از آن نوبت شناخت صداها و حرکات حروف و جزم و مد و تشدید و تنوین و کلمه و جمله که باید به همین طریق روز در مکتبخانه و شب در خانه نوشته و خوانده و به حافظه بسپارند

الفبا، سی دو حرف فارسی و عربی بود یا به سواد شناخته شده در همه مدرسه‌ها و مکتبخانه‌ها اس اساس سواد معلوم شده بود و تغییر ناپذیر می‌گردید.

بعد از آن نوبت به صداهایی می‌رسید با شناخت صداها عمل هجاء صورت می‌گرفت و همین زحمت نخستین متعلم بود که وی را برای همیشه از مغلوط خوانی آسوده می‌کرد و با همین فراگرفتن صداها و حرکات بود که نه تنها دشوارترین کلمات فارسی بلکه جملات عربی و غیر آن را به راحتی قرائت می‌نمود.

بعد از آن نوبت به یاد دادن حروف ابجد که لفظ عرب بود می‌رسید و این نیز فوایدی داشت و هر چه جلوتر می‌رفت از آن بهره زیادتری می‌گرفت، از جمله شناخت و تمییز حروف و کلمات فارسی و عربی و دیگر آشنا شدن با صداهای حروف عربی و سهولت فراگرفتن تجوید و ادا کردن صحیح کلمات قرآن و از آموزش اعداد ابجد که پس از حروف ابجد تعلیم می‌گردید.

چوب و فلک و کتک و تنبیه از لوازم اولیه و حتمی هر مکتب‌دار بود،  کنار دست مکتب‌دار همیشه دو ترکه وجود داشت، یکی کوتاه برای بچه‌هایی که پای میز آمده و در دسترس بودند و یکی بلند جهت آنهایی که اجازه گریز به خود داده کنار می‌کشیدند یا مکانشان دورتر قرار گرفته بود. همچنین از تکالیف هر شاگرد مکتبی بوده که چنانچه خانه اش دارای درخت انار و آلبالو و مانند آن باشد به نوبت ترکه‌هایی از آن کنده برای مکتب‌دار بیاورد.

تنبیه با تغییر مدارس قدیمی و مکتبخانه‌ها به مدارس جدید همچنان جای خود را در تعلیم و تربیت حفظ کرد. تا آنجا که برای مدارس جدید داشتن زیرزمین تاریک جهت «حبس خانه» شرط اول اجاره منزل‌هایی بود که برای مدرسه می‌گرفتند.

دروس مدارس جدید در ابتدایی عبارت بود از:

قرآن، شرعیات، فارسی، دیکته، حساب و نصاب پس ازآن هندسه و در کلاس‌های متوسطه به بالا همین دروس به اضافه فیزیک، شیمی، جبر، مثلثات، طب، زبان، ریاضی که اکثرا زیر نظر درس خوانده‌های دارالفنون یا تحصیلکرده‌های اروپایی تدریس می‌شد.

ساعت اول هر روز مختص به درس قرآن بود که بعد از خواندن دعای صبحگاهی و ورود به کلاس انجام می‌شد و درس‌های دیگر بعد از آنکه باز بنا به تقدم و تاخر که مقدم بر همه زبان عربی بود تدریس می‌شد.

مدارس جدید بر دو قسم بودند. دولتی (مجانی) و ملی (پولی) که در مدارس دولتی شهریه دریافت نمی‌شد ولی در مدارس ملی، از ماهی یک قران برای کلاس ابتدایی و تا ماهی دو قران و نیم و سه قران جهت کلاس‌های پنجم و ششم شهریه می‌گرفتند

سبک های یادگیری و تدریس در مهندسی تعلیم و تربیت

دانش آموزان با روش های مختلفی یاد می گیرند؛ به وسیله دیدن و شنیدن، عمل کردن و واکنش  نشان دادن، دلیل آوردن و درک مستقیم شهودی، حفظ کردن و تجسم و ترسیم قیاسی و ساختن مدل های ریاضی مقایسه ای.
روش های تدریس هم بسیار زیاد هستند:

بعضی از معلم ها سخنرانی می کنند و با دلیل چیزی را اثبات می کنند، بعضی ها روی اصول و قواعد متمرکز می شوند و بعضی ها روی کاربرد.

بعضی ها روی حافظه و بعضی ها هم روی درک و فهم تاکید دارند. دانش آموزان در یک کلاس درس مدرسه دولتی چه مقدار با توجه به آمادگی قبلی که از نظر سبک یادگیری که دارندو میزان انطباق آن سبک با سبک تدریس معلم،  می آموزند

بین سبک های یادگیری و مهندسی سبک های تدریس، ناهمخوانی وجود دارد و در نتیجه دانش آموزان درکلاس درس خسته و بی توجه می  شوند و در آزمون ها ضعیف عمل می کنند و از دوره های آموزشی مایوس و دلسرد می شوند و بالاخره رشته تحصیلی و یا مدرسه ای را که در آن تحصیل می کنند تغییر می دهند.
اساتید با نمره های ضعیف و یا کلاس های بدون پاسخ و یا خصمانه و افت تحصیلی روبرو هستند. اساتید نمی دانند چه باید بکنند، آنها ممکن است انتقاد جدی و زیادی از دانش آموزان داشته باشند، آنها ممکن است مسائل بسیار ساده را بسیار وخیم جلوه دهند و اگر واقعا حرفه ای باشند باعث تعجب می شوند.
به طور جدی جامعه پتانسیل و استعداد عالی مهندسی آموزش را از دست می دهد.
در بحث چگونگی این وضعیت ما قصد داریم توضیح دهیم:
1-
در مهندسی آموزشی کدام جنبه از سبک  های یادگیری منحصر به فرد و معنی دار است؟
2-
کدام یک از سبک های یادگیری را اکثر دانش آموزان ترجیح می دهند و کدام یک از سبک های تدریس مورد علاقه مربیان است؟
3-
چه کار می توانیم بکنیم برای دانش آموزانی که سبک یادگیری آنها با روش های مهندسی آموزشی میزان نیست (منطبق نیست)؟
یادگیری در یک ساختار آموزشی ممکن است به طور کلی در دو فرایند دریافت و پردازش اطلاعات صورت گیرد. در مرحله دریافت اطلاعات بیرونی (شامل مشاهدات حسی) و اطلاعات درونی (شامل تجارب قبلی که از طریق طغیان یا بالا آمدن دانش قبلی جلوه می کند) در دسترس دانش آموز قرار می گیرد.
مرحله پردازش ممکن است شامل مثال ذهنی یا دلایل استقرایی و قیاسی و یا بازتاب تعامل درون گرایانه باشد و نتیجه این می شود که یا مواد آموزشی یاد گرفته می شود و یا خیر.
در ادامه یک مدل به صورت منحصر به فرد و کاربردی به منظور مهندسی آموزشی انتخاب و پیشنهاد شده است. همچنین به موازات ارائه این مدل، یک مدل از سبک های تدریس پیشنهاد گردیده که روش های آموزشی را مطابق با اجزا و ویژگی های سبک های یادگیری، طبقه بندی نموده است

بیشتر اجزا و مولفه های سبک های یادگیری و تدریس با هم موازی هستند  یک استثنا در یکی از ابعاد سبک های یادگیری بعد  فعال/ بازتابی) و (فعال/ منفعل) وجود دارد که دقیقا نمی توانند هم مرتبط باشند.

برای مثال یک دانش آموز که به ادراک درونی توجه دارد به آموزشی که در آن بر مفاهیم تاکید می شود خیلی خوب پاسخ می دهد تا واقعیت ها (مواد عینی) و یک دانش آموز که به ادراک دیداری توجه دارد با مربی ای که از نمودار عکس، فیلم استفاده می کند خیلی راحت خواهد بود.
مدل های یادگیری/ سبک های تدریس
سبک یادگیری دانش آموزان را احتمالا می توان به طور وسیعی در پاسخگویی به این پنج سوال مشخص نمود؛
  1-
دانش آموزان ترجیح می دهند چه نوع اطلاعاتی را ادراک نمایند؛ به صورت حسی/ دیدن/ شنیدن/ احساسات فیزیکی و یا به صورت شهودی (درونی) بینشی/ چیزهای امکان پذیر/ حس وقوع امری در آینده؟
  2-
به طور کلی از کدام کانال حسی خارجی ادراک به طور خیلی موثری صورت می گیرد؛

دیداری: عکس/ نمودار/ طرح خطی/ نمایش،

شنیداری: کلمات/ صداها (دیگر کانال های حسی شامل لامسه/ چشایی/ بویایی در محیط های آموزشی اهمیت کمتری دارند و در اینجا مد نظر ما نیستند؟
3-
دانش آموزان با کدام یک ازسازماندهی های اطلاعات راحت تر هستند؛

استقرایی: شامل بررسی حقایق و مشاهدات و استنباط اصول مورد نظر و یا قیاسی:

مقایسه اصول داده شده و نتیجه گیری و هدایت کردن و کاربرد اصول؟
4-
دانش آموزان ترجیح می دهند اطلاعات را چگونه پردازش نمایند؛ به صورت فعال (انجام دادن فعالیت های فیزیکی و یا بحث و جدل) یا به صورت بازتابی و به صورت کلی درون گرایی؟
5-
دانش آموزان (مواد آموزشی) را چگونه ادراک می کنند؛ به صورت زنجیره ای و در گام های به هم پیوسته و یا به صورت کلی و یا یک پرش بزرگ کل نگرانه؟
سبک های تدریس نیز بر حسب پاسخی که به پنج سوال فوق الذکر داده می شود به شرح زیر طبقه بندی می  گردد:
1-
چه نوع از اطلاعات مورد نظر مربی می باشد؛ عینی (واقعی) یا انتزاعی (مفهومی/ نظریه ای)؟
2-
به چه مدل از نحوه ارائه اصرار می گردد؛

دیداری: شامل عکس/ نمودار/ فیلم/ نمایش و یا شفاهی شامل سخنرانی/ خواندن/ بحث و گفتگو؟
3-
مواد آموزشی جهت ارائه چگونه سازماندهی شده است؛ به صورت قیاسی و یا به صورت استقرایی؟
4-
مدل ادراک دانش آموزان چگونه است و با کدام نحوه ارائه مواد آموزشی راحت تر هستند؛ به صورت فعال (مثل) گفتگوی دانش آموزان/ حرکت کردن و یا به صورت منفعل(مثل) تماشاکردن و گوش کردن؟
5-
چه نوع چشم انداز یا دورنمایی از نحوه ارائه مواد آموزشی از قبل تدارک دیده شده است؛ زنجیره ای و به صورت گام به گام و یا به صورت کلی و یکپارچه(به عبارت دیگر) زمینه ای و ارتباطی؟
احساس کردن و یادگیرندگان شهودی
در نظریه روان شناسی کال یانگ احساس و شهود به عنوان دو روشی که افراد تمایل دارند از طریق آنها جهان را ادراک کنند معرفی شده است.
احساس شامل مشاهده و جمع آوری اطلاعات کلی حسی است و شهود شامل هدایت ادراک به وسیله روشی ناهشیار، گمانه زنی و احساس وقوع امری در آینده می باشد.
افراد عموما از هر دو روش استفاده می کنند اما بیشتر افراد علاقه  دارند از یکی از دو روش استفاده نمایند.
در سال1940  خانم ایزابل بریگز میرز نشانگر اندازه گیری کننده ای به نامMBTI  را توسعه داد. با استفاده از این نشانگر می توان درجه ای را تعیین نمود که افراد ترجیح می دهند از احساس یا از شهود استفاده کنند.
متعاقب آن ده هاMBTI  به هزاران نفر در زمینه های استعداد، سبک مدیریت، سبک یادگیری و علایق مختلف رفتاری ارائه شد و ویژگی های نوع حسی و رویکرد مستقیم شهودی مورد بررسی و مطالعه قرار گرفت.
در نتیجه این مطالعات معلوم شد که یادگیرند گان حسی در مسائل پیچیده بیمار گونه عمل می کنند و در مقابل یادگیرندگان شهودی به طور گسترده ای با جزئیات و پیچیدگی ها (مانوس) هستند.
یادگیرندگان حسی در حفظ کردن حقایق بسیار خوب هستند و در مقابل یادگیرندگان شهودی در درک مفاهیم جدید خیلی خوب هستند.
یادگیرندگان حسی خیلی خوب هستند اما ممکن است کند باشند و در مقابل یادگیرندگان شهودی خیلی سریع هستند اما ممکن است بی دقت باشند.
الگوهای رفتاری و فرصت هایی که به افراد داده می شود می تواند نشان بدهد آنها در کدام یک از دو رویکرد فوق الذکر قوی هستند؟
در تمایز مهم یادگیرندگان حسی از یادگیرندگان شهودی باید گفت که یادگیرندگان شهودی با علایم و سمبل ها بسیار راحت هستند و ترجمه آنها به چیزی که نشان می دهند طبیعتا درک مستقیم شهودی است و با احساس در ستیز و کشاکش می باشد.
یادگیرندگان حسی در ترجمه کلمات آهسته هستند از این رو ممکن است قبل از اینکه بخواهند به سوالات پاسخ دهند مجبور باشند آنها را چندین بار بخوانند و اغلب خسته می شوند. از طرف دیگر یادگیرندگان شهودی ممکن است در آزمون ها ضعیف عمل کنند زیرا ممکن است بی دقت بوده و اشتباه داشته باشند.
بیشتر مهندسی  های دوره های آموزشی به غیر از دوره های تجربی روی استفاده از مفاهیم و حقایق تاکید دارند و از سخنرانی و خواندن (کلمات- نمادها) برای رساندن اطلاعات استفاده می کنند که بیشتر مورد علاقه یادگیرندگان شهودی است در حالی که اکثریت دانش آموزان یادگیرندگان حسی هستند.
وجود عدم تطابق بین دو سبک یاد شده به طور اساسی توسط گودلسکی ارائه شده است. او اولین کسی است که فهمید در درس شیمی و دوره های الکترونیک دانش آموزانی که درک شهودی دارند تقریبا غیر محتمل است که به نمرات بالاتر دست یابند تا دانش آموزانی که درک حسی دارند، البته باید گفت که هم دانش آموزان حسی و هم دانش آموزان شهودی به درستی در کلاس های درس به کار گرفته نمی شوند و هر دو گروه تاوان مهندسی غلط آموزشی را می پردازند.
برای اینکه مهندسی آموزشی موفق باشد باید به هر دو نوع یادگیرندگان (حسی و شهودی) توجه کند و مواد آموزشی باید مخلوطی از اطلاعات (حقایق/ داده ها/ پدیده های قابل مشاهده) و مفاهیم انتزاعی (اصول/ نظریات/ مدل های ریاضی باشد.
 
دو سبک تدریسی که متناظربا سبک یادگیری حسی/ شهودی است به نام عینی و انتزاعی نامبرده شده است.
یادگیرندگان دیداری و شنیداری
روش هایی که افراد اطلاعات دریافت می کنند را می توان در سه طبقه تقسیم بندی نمود.
دیداری/ مشاهده ای : مثل تصاویر، نمودارها، نمادها

 شنیداری/ صداها : مثل کلمات جنبشی/ چشایی/

 لامسه : مثل لمس کردن، بوییدن، چشیدن
در بررسی ای که در سطح گسترده ای از افراد صورت گرفته است نشان داده شده که اکثر افراد گرایش دارند با یکی از سه بعد یاد شده بیاموزند و دوست دارند دو بعد دیگر را نادیده بگیرند.
یادگیرندگان دیداری چیزی که می بینند بهتر به خاطر می آورند (مثل) عکس ها، نمودارها، خطوط زمانی، فیلم، نمایش و در (مقابل) چیزهای ساده ای که به آنها گفته می شود فراموش می کنند.
یادگیرندگان شنیداری چیزهایی را که می شنوند بهتر به خاطر می آورند مثل توضیحات شفاهی.

در تحقیقی که درکمپانی و کیوم سوکونی انجام گرفته نشان داده شده است افراد10  درصد از آن چیزی که می خوانند26  درصد از آن چیزی که می نویسند50  درصد از آن چیزی که می بینند و70  درصد از آن چیزی که می گویند و90  درصد از چیزی که می گویند را به عنوان چیزهایی که انجام می دهند نگه می دارند (ذخیره می کنند  

برای یادگیرندگان دیداری و شنیداری چگونه باید تدریس صورت بگیرد:
سخنرانی ای که برای دانش آموزان انجام می شود باید با مواد دیداری، عکس ها، نمودارها، طرح ها و فلوچارت فرایند کارها همراه باشد. فرایندها و روش ها و عملکردهای ریاضی باید با مثال فهمانده شود و از فیلم و نمایش در هر جا که امکان پذیر بود اسفاده گردد.
یادگیرندگان استقرایی و قیاسی
یادگیرندگان استقرایی قبل از اینکه نظریات را بفهمند باید پدیده ها را ببینند.
استقرا یک پیشروی استدلال است که از ویژگی هایی همچون (مشاهدات/ اندازه ها/ داده ها) به یک کلیتی همچون (قوانین حاکم/نظریه ها) پیش می رود.
قیاس در جهت مخالف استقرا است. در قیاس شخص اصول را استنباط می کند. در قیاس نتایج و پیامدها کاهش پیدا می کند.
استقرا یک سبک عمومی یادگیری است.
کودکان نمی توانند با یک سری اصول وارد زندگی شوند اما جهان اطرافشان را مشاهده می کنند و آن را برای خود ترسیم می کنند.
بیشتر آن چیزی که ما یاد می  گیریم از طریق شخصی است و منشا آن در موقعیت و مسئله ای است که می خواهیم حل کنیم نه در اصول عمومی.
استقرا ممکن است بخشی از فرایند راه حل باشد اما هرگز تمام راه حل نیست.
 
از سوی دیگر قیاس سبک تدریس انسان (معلم ها) است.
ما از گروهی از اساتید مهندسی آموزشی خواستیم سبک های یادگیری و تدریس (دانش آموزان و معلمان  را شناسایی کنند.
46
نفر از اساتیدی که پرسش شدند اعلام کردند: نیمی از یادگیرندگان استقرایی هستند و نیمی دیگر قیاسی اما همگی موافق بودند که تدریسی که برای همه به کار گرفته می شود قیاسی می باشد. این نتیجه را می توان به طور گسترده ای تعمیم یافته دانست.
یک مسئله که به طور قیاسی ارائه می شود به طور جدی باعث گمراهی و برداشت غلط دانش آموزان می گردد.
وقتی که دانش آموزان (مجموعه ای) با نظم و ترتیب و توضیح مختصر و موجز از روابط مشتق شده آن مجموعه را می بینند دوست دارند منشا آن مجموعه را بدانند که از کجا سرچشمه گرفته است اما چون نمی توانند (با آن توضیحات مختصر) به آن برسند در نتیجه ممکن است برنامه درسی را فراتر از توانایی شان ببینند.
متاسفانه دانش آموزان هرگز فرایند واقعی حل مسائل را نمی بینند و مانند افراد نابینا دست به حرکت های گسترده اشتباه و کوشش و خطاهای زیادی می زنند.
در روش تدریس استقرایی ضروری است که مربی حیرت دانش آموزان را کم کند و ادراک واقعی آنها را افزایش دهد. تحقیقات زیادی از این عقیده حمایت می کند که تدریس استقرایی یادگیری موثر را ارتقاء می دهد و منافع و مزایایی که برای آن ادعا شده است شامل:

افزایش پیشرفت آکادمیک، افزایش مهارت های استدلال انتزاعی، یادداری یا افزایش طولانی اطلاعات، توسعه توانایی کاربرد اصول، اطمینان در توانایی حل مسئله و افزایش تفکر اختراعی و نوآورانه است.
برای یادگیرندگان استقرایی و یادگیرندگان قیاسی چگونه تدریس شود:
موثرترین روش برای هر دو گروه دنبال کردن روش علمی درکلاس درس است. ابتدا استقراء و سپس قیاس.
مربی ابتدا باید پدیده های قابل مشاهده را توضیح داده و سپس از آنها برای بیان مسائل فیزیکی (پدیده های قابل مشاهده) استفاده نماید و بعد اصولی که باعث حل مسئله می گردد را استنباط نموده و از آنها به صورت زنجیره ای برای بقیه اصول و راه حل ها استفاده نماید.
یادگیرندگان فعال و بازتابی
مجموعه فرایندهایذهنی را  که به وسیله آنها اطلاعات تبدیل به دانش می شود می توان به راحتی در دو گروه طبقه بندی کرد: آزمایشی فعال و مشاهده بازتابی.
آزمایشی فعال: شامل انجام بعضی چیزها در دنیای خارج همراه با بحث و تبادل نظر اطلاعاتی یا توضیح دادن آنها یا آزمودن آنها در چند روش.
مشاهده بازتابی : شامل بررسی و دستکاری اطلاعات از طریق خودنگری.
یادگیرنده فعال کسی است که احساس می کند با آزمایش فعال خیلی راحت است تا با مشاهده بازتابی فعالیت ها و یادگیرنده بازتابی، برعکس.
یادگیرندگان فعال درموقعیت هایی که منفعل بودن در یادگیرنده را ایجاب می کند (همچون بیشتر سخنرانی ها) نمی توانند خیلی زیاد یاد بگیرند و یادگیرندگان بازتابی در موقعیت هایی که در آن فرصت هایی برای تفکر درباره اطلاعات ارائه گردیده فراهم نشده است زیاد نمی توانند یاد بگیرند

یادگیرندگان فعال خیلی خوب در گروه کار می کنند (اما) یادگیرندگان بازتابی با خودشان بهتر کار می کنند. یادگیرندگان فعال به آزمایش و تجربه گرایش دارند و یادگیرندگان بازتابی به نظریه پردازی گرایش دارند. البته کسانی هم هستند که ویژگی های هر دو گروه را دارند.
مشاهده کنندگان بازتابی اهل نظریه و نظریه پردازی هستند آنها می توانند مسائل را تعریف کنند و راه حل ها را پیشنهاد دهند.   اشخاصی که اهل آزمایش فعال هستند ایده ها را ارزشیابی می کنند و بعد آنها را طراحی و اجرا می نمایند و راه حل ها را به صورت حرفه ای سازماندهی می کنند و تصمیم سازی می کنند.
چگونه باید به یادگیرندگان فعال و بازتابی تدریس نمود:
در ابتدا باید مربی در سخنرانی ها فرصت هایی را برای مکث یا تفکر بیشتر تدبیر کند و مباحث را خلاصه نماید (برای یادگیرندگان بازتابی) و باید فعالیت هایی برای حل مسئله تدارک ببیند و همچنین مواد آموزشی را انتخاب کند که روی حل مسئله تاکید دارند (برای یادگیرندگان فعال) البته تکنیک هایی مانند تشکیل گروه های سه و چهار نفره دانش آموزی جهت انجام فعالیت های گروهی برای یادگیرندگان فعال می تواند بسیار مفید باشد و همین طور تکنیک توفان مغزی ایجاد یک سوال بحث برانگیز و تحریک افراد به پاسخگویی) برای یادگیرندگان بازتابی مفید است.
یادگیرندگان زنجیره ای و یادگیرندگان کلی بیشتر آموزش رسمی که ارائه می شود عبارت از ارائه مواد آموزشی به یک شکل منظم، مرتب، سفارش شده و منطقی با گام های یادگیری از پیش تعیین شده که با تقویم و ساعت مشخص گردیده است و دانش آموزان بر اساس میزان تسلطی که روی مواد آموزشی دارند آزمون می شوند و در صورت موفقیت به مرحله بعد می روند.
بعضی از دانش آموزان بر اساس میزان تسلطی که روی مواد آموزشی دارند آزمون می شوند و در صورت موفقیت به مرحله بعد می روند.
بعضی از دانش آموزان با این سیستم راحت هستند و به صورت زنجیره ای می آموزند ولی بعضی دیگر نمی توانند به این شکل بیاموزند آنها ممکن است در روبرو شدن با مسائل - حتی ساده - قادر نباشند آنها را برای چند هفته حل نمایند و ممکن است درک ساده و ناقصی از مسائل داشته باشند تا اینکه ناگهان جواب مسئله را به دست آورند و مانند فلاش لام‘ برای آنها روشن شود، این گونه یادگیرندگان ممکن است در برخورد با مسائلی که پیچیده و مشکل هستند و یاد گیرندگان زنجیره ای را کاملا گیج کرده است به طوری که قادر نیستند آنها را حل نمایند خوب و به صورت یکپارچه و کلی بفهمند و حل نمایند.
یادگیرندگان زنجیره ای در حل مسائل از طریق دنبال کردن یک فرایند خطی عمل می کنند اما یادگیرندگان کلی و یکپارچه به صورت شهودی پرش می کنند و ممکن است قادر نباشند توضیح دهند چگونه به راه حل می رسند.
یادگیرندگان زنجیره ای وقتی با مواد آموزشی روبرو می شوند و لو اینکه آنها را به صورت بخشی و ظاهری بفهمند می توانند با آنها کار کنند (اما) یادگیرندگان کلی یا یکپارچه ممکن است با چنین مواد آموزشی مشکل بزرگی داشته باشند. یادگیرندگان زنجیره ای ممکن است در تفکر همگرا و تجزیه و تحلیل قوی باشند (اما) یادگیرندگان کلی یا یکپارچه ممکن است در تفکر و اگرا و ترکیب قوی باشند.
یادگیرندگان زنجیره ای وقتی که مواد ارائه شده به آنها به صورت مجموعه و یکنواخت باشد بهتر یاد می گیرند.
یادگیرندگان کلی یا یکپارچه به وسیله جهش و به صورت مستقیم می آموزند و اغلب با مواد آموزشی ارائه شده در مدارس تجربه سخت و مشکلی دارند و از این رو آنها نمی توانند به صورت یکنواخت و پی در پی و قابل استناد یاد بگیرند و رفتار آنها به احساسی بیرون از گام یا مرحله گرایش دارد و ممکن است از نظر معلمان با دانش آموزان استثنایی و ناتوان قیاس شوند این گونه دانش آموزان وقتی با مواد آموزشی درگیر می شوند ممکن است احساس کنند کند ذهن هستند، بعضی از این گونه افراد سرانجام از آموزش دلسرد می شوند و از فرایند آموزش بیرون می روند اما اگر آنها درست زمینه یابی و تشخیص داده شوند افرادی هستند ترکیب کننده، چند نظامی، جستجوگر، دارای تفکر سیستمی و اشخاصی هستند که ارتباطات را می بینند نه چیز دیگر را.
چگونه به یادگیرندگان کلی یا یکپارچه تدریس شود؟
برنامه های درسی زنجیره ای هستند، دوره های آموزشی زنجیره ای هستند، کتاب های درسی زنجیره ای هستند و بیشتر معلمان به صورت زنجیره ای یا متوالی درس می دهند.   برای رسیدگی به یادگیرندگان کلی در کلاس، معلم باید تصویر بزرگ یا هدفی از یک درس را قبل از اینکه مرحله یا گامی را ارائه دهد مهیا نماید.
معلم تا آنجا که می تواند باید زمینه و رابطه ای میان موضوع درسی و تجربه دانش آموزان ایجاد کند.
با افکاری روشن به کاربرد واگرایی مواد آموزشی بپردازد.   به دانش آموزان آزادی عمل داده تا راه های حل مسئله را تدبیر کنند و روش های خود را بر آنها تحمیل نکند تا آنها مجبور باشند خود را با استاد سازگار نمایند

آنها باید طی دوره های زمانی با مفاهیم آشنا شوند قبل از اینکه مفاهیم به آنها معرفی شود.   روش ارزشمند برای مربیان در جهت خدمت به یادگیرندگان کلی، واگذار کردن مسائل خلاقانه شامل (تولید تدابیر و راه حل ها در مواد آموزشی دوره ها) می باشد و همین طور دلگرم کردن آنها در خصوص اینکه می توانند مسائل را حل نمایند

راه دیگر حمایت از این گونه افراد این است که فرایند یادگیریشان به آنها توضیح داده شود زیرا آنها معمولا از سبک یادگیریشان اندوهگین هستند و این کار می تواند مانند وحی برای آنها عمل کند. یادگیرندگان کی اگر بفهمند فرایند یادگیریشان چگونه است می توانند بحران کمتری داشته باشند و به آموزش عمومی مثبت نگاه کنند و سیستم آموزش عمومی نیز باید موجبات دلگرمی آنان را فراهم کند و به آنها فرصت دهد تا توانایی هایشان را نشان دهند. در این صورت اساسا شانس پیشرفت و کاربرد این توانایی ها متعاقبا در زندگیشان افزایش خواهد یافت.

نوآوری در علم و فناوری

  تاکید بر شعار ما می توانیم بود که یک ملت را از بندهای رژیم ستمشاهی رهایی بخشید و تاریخ جدید این سرزمین را ورق زد. اتفاق مهمی که باعث بر هم خوردن بسیاری از معادلات در سطح جهان و منطقه شد و تغییری که منافع بسیاری را به خطر انداخت.

برای همین خیلی ها بیکار ننشسته و دنبال فرصت هایی بودند که به نظام مقدس جمهوری اسلامی ضربه وارد نمایند و در این زمینه تلاش زیادی کردند. از جمله جنگ تحمیلی، ترور شخصیت های مهم و موثر نظام، محاصره اقتصادی و ... تا بتوانند این چراغ عالم افروز را خاموش نمایند اما ملت ایران با اعطای هزاران شهید، ویرانی شهرها، کارخانجات و تحمل خسارت های زیاد بر محصولات و امکانات زیر بنایی کشور و ...

با تکیه بر توان بالقوه خود خواستار خودکفایی در تمام زمینه ها اعم از علمی، اقتصادی و ادامه مسیر درخشان انقلاب خود بود و در سایه این ایستادگی زمینه بروز موفقیت های زیادی برای کشور فراهم شد و اکنون نیز چالش های دنیای استکباری چالش با ملتی است که توانستن را در حوزه فناوری های پیشرفته تجربه کرده است.

تجربه ای که پشتوانه آن همت بزرگ، توان و فکر ایرانی است و تحقق فرمایش پیامبر بزرگوار اسلام (ص)  که “علم اگر در ثریا هم باشد مردانی از پارس به آن دسترسی پیدا خواهند کرد” می باشد.
و امروز شاهدیم که در سایه انقلاب اسلامی جوانانی از خاک پرگوهر ابن سیناها،رازی ها، خواجه نصیرها و ... سر بر آورده اند که دستاورد آنها یک دانش بومی است که بالندگی را برای ایران عزیز در پی داشته و به این نتیجه رسیده اند که در عصر حاضر انسانی موفق است که با درک زمان خودش را مجهز به علم روز کرده تا از قافله تمدن و پیشرفت عقب نماند

چون این تکنولوژی و پیشرفت محصول فکری جامعه بشری است و کاربردهای آن را میزان اطلاعات و آگاهی و اراده فردی و جمعی تعیین می کند و از ویژگی های بارز این عصر که از اهمیت فوق العاده ای برخوردار است و توجه به آن امری ضروری است نه محوریت دانش و اطلاعات بلکه کاربرد این دانش و اطلاعات در یک چرخه و بازخورد فزاینده میان نوآوری و کاربرد نوآوری است و بر این باورند که با وجود این همه پیشرفت، کشورها باید در تربیت نیروی انسانی خویش متناسب با علوم روز اقدام نمایند.

چون کشورها پیشرفت نخواهند کرد مگر اینکه شخصیت های رشد یافته و مغزهای اندیشمند و دست های ماهر و توانا برای امر ما می توانیم تربیت شود. چون توسعه و افتخار هر ملتی بسته به پرورش صحیح مغزها و توسعه فرهنگی، اندیشه ها و ... است و منابع انسانی آگاه و کارآمد هر جامعه موتور حرکت و کلید فتح مشکلات و سرمایه توسعه و تعالی آن کشورهستند

و در عصر حاضر تنها به وسیله هدایت منابع انسانی به سمت کارکردگرایی قادر به بهبود و پیشرفت مستمر در مسیر تعالی و نوآوری هستیم زیرا ماهیت پیچیده و شتاب تصاعدی تغییر و تحولات جهانی به گونه ای است که سرعت فزاینده این نو شدن نسبت به دهه های قبل قابل مقایسه نیست و این شتاب نه فقط در تغییر ابزار و فناوری بلکه در نوع نگرش انسان نسبت به خودش و جهان پیرامونش رخ داده است و زندگی در جهان پرتکاپو ، چابکی علم، نوآوری و تحول در فناوری را می طلبد تا آثار و نتایج آن در جامعه ملموس شود.

مقام معظم رهبری در این زمینه می فرمایند:

جوانان عزیز اهمیت کار علمی درجه یک است. اگر ما برای یک کشور عزت، آبرو، رفاه و اقتدار جهانی و پیشرفت های علمی بخواهیم باید از طریق علم وارد شویم و قطعا علم نه فقط یک شرط لازم بلکه یک شرط بسیار مهم است.

بنابراین اهمیت علم معلوم است. اگر امروز کشوری از لحاظ علمی پیشرفت نکرد نه اقتصادش، نه اقتدارش و نه سطح زندگی مردم پیشرفت نخواهد کرد و در کشور ما از لحاظ توانایی های بشری امکان پیشرفت علمی است. ما از لحاظ استعداد از سطح متوسط دنیا بالاتریم و کشور ما از لحاظ استعدادهای استثنایی هم یکی از کشورهای پیشرفته است.

دلیلش شخصیت های بزرگ چه از لحاظ فلسفه، چه از لحاظ علم مثل ابن سیناها، فارابی ها و رازی ها و ... می باشد.

اگر ما به قرن چهارم هجری که قرن اوج شکوفایی تمدن اسلامی است دقت کنیم خواهیم دید که در قرن چهارم هجری یعنی قرن یازدهم میلادی اوج ظلمت در اروپا که هیچ چیز نبوده اوج شکوفایی اسلامی مربوط به ایران است.

تمدنی که شکوفایی آن عالمگیر بود، مردم آن با کمک ایمان که به عنوان ذخیره الهی در وجود انسان به ودیعه نهاده شده است در راه علم قدم گذاشته و شاهد موفقیت زیادی شدند که قبلا در سایه عدم توجه حکومت های ناکارآمد به مرور این استعدادها رو به افول می رفت و تمام امکانات زیر بنایی کشور در اختیار دیگران قرار می گرفت و با بهره برداری از آنها کشور خودشان را شکوفا و دستاوردهای دست چندم و از رده خارج خود را با هزاران منت و پیش شرط تحویل ما می دادند و به بهانه ارائه خدمات پس از فروش کشور ما را محل کار هزاران تکنیسین و مستشار خود می کردند.


 در حالی که بیکاری و مشقت زندگی در اوج خودش بود و کسانی هم که به هر دلیل می خواستند قد علم کنند مورد بی اعتنایی و بی توجهی و سرکوفت قرار می گرفتند و حاکمان زمان به علم و تکنولوژی وارداتی و آماده بسنده می کردند. غافل از اینکه توسعه و تحقق آرمان های یک کشور نیاز به دانش، تکنولوژی و از همه مهمتر بهره برداری درست و کاربست مناسب این امکانات و ظرفیت های موجود در آن کشور دارد و  برای رسیدن به چنین اهداف و آرمان هایی باید از منابع، پتانسیل ها و استعدادها و از همه مهمتر از منابع انسانی خود و امکانات موجود به نحو شایسته استفاده کرد.
مقام معظم رهبری در 19 مهر 87 در دیدار با سرآمدان و موفقین در المپیادها و کنکورها به اهمیت موضوع تشویق و توجه به اصحاب استعداد فرمودند: اگر مشوقان و قدردان ها و زمینه سازان و فراهم کنندگان وسایل برای اصحاب استعداد نباشد این استعدادها به هدر خواهد رفت و احیانا به دام دیگرانی که از ما زرنگترند خواهد افتاد و باید در این زمینه تشویق و فراهم کردن امکانات ادامه پیدا کند.

این جوانان بسیار خوب نشان دادند که اولا استعداد خوبی دارند و ثانیا همت هم دارند، استعداد هست، همت هست،  ما باید امکانات فراهم کنیم تا این افراد بتوانند از لحاظ علمی خودشان را پیش ببرند و از لحاظ تحقیقات خودشان را اشباع کنند.
انقلاب اسلامی، انسداد سیاسی را در ایران شکست و هویت اسلامی و ایرانی را به ملت ایران برگرداند و باعث خودباوری، اعتماد به نفس ملی و احساس توانمندی شد و شعار ما نمی توانیم را به شعار ما می توانیم تبدیل کرد. کشور ما با دستاوردهای بزرگی که در زمینه های علمی، فنی، پزشکی و هسته ای به دست آورده است، در مسیر پیشرفت گام بر می دارد و مسیر پیشرفت را به سرعت در همه جوانب طی می کند.

از ویژگی های انقلاب اسلامی این بود که توانسته سریعا رشد کرده و نیازهای خود را تامین و آفت ها، آسیب ها و موانع را رفع کند.

امروز به مدد این انقلاب محیط های علمی گسترش یافته و زمینه فعالیت برای تمام علوم در داخل کشور در حد توان وجود دارد و از طالبان علم حمایت می شود تا به یاری فکر مستعد فرزندان خاک حاصلخیز، مملکت و جامعه به رشد و تعالی برسد و تمام امکانات موجود به نحو شایسته به چرخه تولید و تکنولوژی پیوسته و در راه آبادانی و ارتقای نام ایران و ایرانی به کار گرفته شود.

از مراکزی که باید در این زمینه فعال و پیشقدم باشند دانشگاه ها و مراکز استعدادهای درخشان هستند.

دانشگاهی که در زمینه مسائل علمی نواندیش باشد و درتولید نه انتقال علم کوشا باشد و مصرف کننده فرآورده های محض علمی دیگران نباشد و برای تحقق این امر بنا به فرمایش مقام معظم رهبری دو چیز لازم است@ یکی قدرت علمی و دیگری جرات علمی. ای بسا کسانی باشند که از قدرت علمی برخوردار باشند اما ذخیره علمی آنها هیچ  نداشته باشد. پس در این زمینه جرات علمی و نوآوری لازم است و تقویت بنیه علمی کشور.
کشور ما با این همه جوان امتیاز بزرگ و ثروت ارزشمندی را داراست. ثروتی که ارزش آن از اورانیوم، طلا و الماس هزار مرتبه بالاتر است و چون با کمک فکر این جوانان اینها تبدیل به شی ارزشمند و در خدمت منافع بشریت قرار می گیرند باید نوآوری در علم و تکنولوژی سرلوحه این ثروت ملی قرار بگیرد و به باور قلبی برسند که واقعا ایرانی و هر کسی که تلاش کند می تواند. امام خمینی ( ره) خطاب به جوان ها می گفتند: شما می توانید.
این جوان ها می توانند قله های علم را بگشایند چون در دنیا خیلی چیزها هست که بشر نمی داند. باید این جوانان ایرانی آن رازها را کشف و به بشریت معرفی کنند. انقلاب اسلامی زمینه های تعلیم و تربیت هدفمند و مبتنی بر حکمت و نظامات اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی مبتنی بر قسط و عدالت را برای کشف، جذب، پرورش و شکوفایی استعدادهای خلاق فرزندان خود فراهم آورد چرا که امیرالمومنین حضرت علی (ع) فلسفه اصلی بعثت انبیا الهی را قابلیت بخشیدن به استعدادهای فطری و خلاقیت انسان ها بر شمرده است.
دانشمندان معتقدند که در شرایط معمولی فقط هشت درصد از توانایی های فکری و عقلی انسان به کار گرفته می شود و فقط در یک فضای مناسب فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و نظام آموزشی ، پژوهشی و تربیتی است که این توانمندی های بالقوه عظیم انسانی فرصت فعلیت و بروز پیدا خواهد کرد و توسعه علمی کشور پیش نیاز توسعه فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی است و توسعه علمی نیز مبتنی بر توسعه ا نسانی است و توسعه انسانی نیز نیازمند فضای علمی و معنوی محیط اجتماعی باثبات و پویا می باشد.
برای یک کشور خیلی مهم است که اولا نیازهای حقیقی واساسی خودش را درست بشناسد و تصمیم بگیرد که این نیازها را برطرف کند، ثانیا ابزار بر طرف کردن این نیازها را که در درجه اول فکر و نیروی انسانی است در اختیار داشته باشد.

کلید اصلی هم علم و فناوری است. حدیثی از امیرالمومنین حضرت علی (ع) در کلام مقام معظم رهبری در دیدار با نخبگان علمی شاید بهترین گواه و دلیل این مطلب باشد@ العلم سلطان: من وجده صال و من لم یجده صیل علیه. علم، قدرت است(از این دو حال خارج نیست) هر کس دانش را به دست آورد می تواند قدرتمندی و قدرت نمایی کند. هر کس دانش را به دست نیاورد قدرت نمایی و قدرتمندی علیه او انجام می گیرد.
امروز در سایه انقلاب شکوهمند اسلامی و با توجه به دو مورد از بندهای سند چشم انداز 1404 نظام “برخورداری از دانش پیشرفته، توانا در علم و فناوری، متکی بر سهم برتر منابع انسانی و سرمایه اجتماعی و تولید ملی ما
و “دست یافتن به جایگاه اول اقتصادی، علمی و فناوری در سطح منطقه آسیای جنوب غربی (شامل آسیای میانه، قفقاز، خاورمیانه و کشورهای همسایه  با تاکید بر جنبش نرم افزاری و تولید علم، رشد پرشتاب و مستمر اقتصادی، ارتقای نسبی در آمد سرانه و رسیدن به اشتغال کامل” می خواهیم نشان دهیم که اولا چشم اندازی که برای آینده نظام ترسیم شده دور از واقعیت نبوده

و ثانیا ایرانی می تواند و انقلاب یکی از همت هایش به این امر گماشته شده که هم به دنیا و هم به ملت خود بگوید که ما این توان و اراده را داریم و الحمدالله در این زمینه با همت والا و خودباوری جوانان، محققان، پژوهشگران و ... توانسته است به این شعار خود جامعه عمل پوشانده و سربلند باشد.
هر روز در گوشه و کنار کشور شاهد شکوفایی علمی، دسترنج ایرانی در خودکفایی در چرخش صنایع زیربنایی موفقیت در مجامع علمی بین المللی، علوم پزشکی، فرستادن موشک به فضا و هزاران مثال از این نوع می باشیم که همه و همه در سایه اعلام استقلال و خودباوری به وجود آمده است. در حالی که برای به دست  آوردن هر کدام از اینها باید سال ها منتظر الطاف و پیش شرط های کشورهای صنعتی دنیا می بودیم.
منابع:  رهبر و استعدادهای درخشان- نشر سمپاد
فرهنگ بهره وری، دکتر سید علی اکبر ساداتی و صادق علی موحدمنش

نوآوری و ابتکار در تدریس

           شاید در شرایط کنونی کشور که بحث توسعه و پیشرفت در تمامی زمینه های اقتصادی و معنوی و... بحث همیشگی و دائمی است، بهتر آن است که هر کسی در هر جا و مکانی که به حرفه ای مشغول است سعی در باور کردن هر چه بیشتر شغل خود داشته باشد و این امکان پذیر نمی باشد مگر با نوآوری و خلق راهکارهای جدید در این سمت و سو. نوآوری و ابتکار در کارها به شکل ریشه ای به صورت یک آرمان برای تمامی افراد یک جامعه است.

پس درست این است که آموزگاران گرامی که در واقع بسترهای حقیقی و سالم پیشرفت و توسعه را به صورت تربیت نیروی انسانی آماده می کنند، برای هر چه بیشتر و آماده کردن مردان و زنان آینده، سعی و تلاشی وافر نمایند و با روش های بهتر و تدریس و مطالعه بیشتر و کسب علوم مدرن و مطلع شدن از روش ها و فنون جدید، تدریس خود را علمی تر نموده تا بتوانیم فاصله سطح آموزش را با ملل پیشرفته به حد اقل برسانیم که این خود نیاز به گذشت و برنامه ریزی در سطح خرد و کلان دارد.

اما آنچه که سهم آموزگاران در این میدان می باشد، این است که در عین داشتن بسیاری گرفتاری ها و مشکلات مادی و روحی، چشم به آینده دوخته و روش های کهنه و تکراری را کنار گذاشته و تدریس را درختی تصور کنند که نیاز به رسیدگی دارد. بیاییم ضمن استفاده صحیح از تجربیات گذشته عزیزان، روش های ابداعی و تازه خود و دیگران را برای هر چه بارور کردن این درخت به کار ببریم تا به یاری خدای منان، حاصلی مفید به جامعه تقدیم کنیم.


هدف از نوآوری در تدریس

 

      زمانی که از لفظ نوآوری می خواهیم استفاده کنیم منظور این است که معلم سعی کند با گریز از تدریس یکنواخت و بمباران کلمات، دانش آموز را به گونه ای که خود معلم بهتر از هر کس در روند کاری خود می داند به سمت عمل و حرکت وادارد.

این میسر نمی شود مگر به سر شوق آوردن دانش آموز و این شوق زمانی صورت می گیرد که معلم را دانش آموز بپذیرد و این پذیرش زمانی اتفاق می افتد که معلم با مدیریت خاصی که در کار اعمال می کند به دانش آموز تفهیم کند که از حفظ کردن مطالب فقط به منظور نمره آوردن در امتحان دوری کرده و سعی در تحقیق و کندوکاو مطالب داشته باشد. تنوع در شیوه یادگیری می بایست هدف هر آموزگاری باشد.

در عمل تدریس، معلم باید به نکات زیر توجه کند؛ 


. 1 چه روشی برای تدریس یک موضوع اثر بخش است    روش نمایشی، سخنرانی و...؟
 . 2
چه وسایلی برای این کار، مناسب ترین هستند؟


   
معلم باید سعی کند شیوه تدریس خود را به وسیله کارهای دسته جمعی و طرح های واحد تجربی و بحث و روش تحقیق و دادن کنفرانس و نمایش، متنوع سازد.

نوآوری در روش های تدریس و فعالیت های مختلف و مناسب معلم، کار یادگیری دانش آموزان را به مراتب سهولت می بخشد. معلم باید تشخیص دهد که برای تدریس هر موضوعی چه روشی یا فعالیت بخصوصی به کار گیرد. معلم باید سعی کند تا حد امکان در کلاس برای صحبت خود وقت محدود تری در نظر بگیرد و سعی کند درس خود را از نقطه نظر خواسته های دانش آموزان شروع کند.

رغبت و ذوق شاگردانش را زنده نگه دارد و موضوع درس خود را با تخیل و تنوع بیاموزد. شاگردانی که دائم حرف های یکنواخت بشنوند وقتی تمرین به آنها داده می شود خسته می شوند. استفاده از تنوع در روش تدریس و ارائه تقویت کننده های مختلف، متکی بر اصل تازگی است.

معلمی که پیوسته درس می دهد و کلاسش خشک و بی روح است، فرایند آموزش و پرورش را به شکست و ناکامی دچار می کند. معلم برای جلوگیری از آن می تواند در روش کار خود تغییری به وجود آورد و به شیوه های مختلف، شاگردان را به درس و تحصیل علاقه مند سازد.

 


نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">