تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

موضوعات قرآنی ؛ دینی و آموزشی : مطالب طبقه بندی شده جهت تحقیق ؛ جزوه ؛ کتاب و .....

تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

موضوعات قرآنی ؛ دینی و آموزشی : مطالب طبقه بندی شده جهت تحقیق ؛ جزوه ؛ کتاب و .....

مشخصات بلاگ
تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

آشنائی با تاریخ اسلام :
عبرت آموزی (و لقد اهلکنا القرون من قبلکم .... گذشته چراغ راه آینده است)
آشنایی با علوم و موضوعات قرآنی ( هدی و رحمه للمتقین)

آخرین نظرات
  • ۴ خرداد ۰۱، ۱۷:۲۱ - خرید پیج اینستاگرام ارزان
    Great post.

 

زیبایی و خودآرایی در اسلام

خداوند زیباست و زیبایی‌ها را دوست دارد. وقتی انسان به جهان می‌نگرد، همه چیز را در زیبایی بسیار می‌یابد. با آنکه به سبب نقص ماده دنیوی امکان آن نبوده تا هر چیز در تمامیت کمال زیبایی‌های خود جلوه کند، اما باز همین مجموعه‌ای که آفریده شده، در کمال زیبایی است. این بدان معناست که ماده دنیا اجازه نمی‌دهد تا زیباتر از این پدید آید؛ پس نقص در ماده است که بخش‌هائی از دنیا در قالب زشت و شر خودنمایی می‌کند؛ ولی همین دنیا با برخی از زشتی‌هایش، در اوج کمال و زیبایی شایسته خویش قرار دارد

اصولا زیبایی به عنوان یک امر کمالی، مطلوب و محبوب خداوند است و خداوند جز کمال، خوبی و نیکی نمی‌خواهد و هرگز شر و بدی و زشتی نمی‌آفریند و بدان فرمان نمی‌دهد، چنان که بارها در آیات قرآنی این معنا مورد تأکید قرار گرفته است.
توان‌های شناختی و ادراکی انسان
با نگاهی به نظام هستی درمی‌یابیم که هستی در زیباترین شکل خود آفریده شده است؛ از این‌رو از آن به نظام احسن یعنی دستگاه و سیستم نیکو یاد می‌شود؛ چرا که هر چیزی در کمال اعتدال و تمامیت و توازن خود قرار گرفته است، بگونه‌ای که ترکیب اینها همراه با رنگ‌هایی که از آن ساطع می‌شود، چشم و دل‌نواز است و روح و روان آدمی را شاد کرده و آرامش را به او هدیه می‌کند

شاید موجودات دیگر آنگونه که ما جهان را می‌بینیم و درک می‌کنیم، نبینند و یا درک نکنند؛ زیرا ابزارهای شناختی و ادراکی آنان تفاوت‌های جدی با ابزارهای شناختی و ادراکی انسان دارد. همین انسان‌ها وقتی دچار بیماری و نقص عضوی چون کوررنگی می‌شوند، میزان شناخت آنها از حقایق و زیبایی‌های آن کاسته شده و سطح آن جابه‌جا می‌شود. از این رو گفته‌اند من فقد حسا فقد فقد علما؛ هر کسی حسی را از دست دهد علم و دانشی را از دست داده است.
ساختار چشم، گوش، قلب و دیگر ابزارهای شناختی دیگر موجودات جهان با انسان‌ها متفاوت است. لذا نمی‌توان گفت جهان را دیگر موجودات همانگونه می‌بینند که ما می بینیم. با این همه از آنجایی که انسان، اشرف مخلوقات الهی است از ابزارهای شناختی برتر و بهتری بهره‌مند است که همین مسئله موجب می‌شود تا جهان از نظر انسان بگونه‌ای دیگر دیده و درک شود. خداوند انسان را خلیفه خود قرار داده و از همین مقام به او دانش‌هایی را عنایت کرده که خاص انسان است و دیگران حتی فرشتگان نیز از آن بی‌بهره هستند. (بقره30 و 31) از همین‌رو انسان به یک معنا از چشم خداوند به هستی می‌نگرد و همان چیزی را می‌بیند که خداوند آفریده است. در حقیقت درک انسان از حقایق بیرونی و هستی، درکی کامل‌تر و به واقع نزدیکتر است.
اینکه گفته می‌شود درکی به واقع نزدیک‌تر به این معناست که انسان زمانی به درک واقعیت چنان که هست می‌رسد که بتواند در مقام مظهریت اسما و صفات الهی بنشیند تا بتواند از منظر متاله و خدایی شده به آفریده‌های خدایی بنگرد. بنابراین، تنها کسانی جهان را چنان که هست می‌بینند و درک می‌کنند که خدایی شده و همه اسما و صفات سرشته در ذات خویش را با عبودیت، فعلیت داده باشند. از این رو توده‌های مردم نمی‌توانند بسیاری از حقایق و واقعیت‌های هستی را چنان که هست بنگرند

انسان‌هایی که نتوانند اسماء و صفات الهی را در خود فعلیت و ظهور دهند، همانند انسان‌های ناقص‌الخلقه‌ای هستند که فاقد برخی از ابزارهای شناختی و ادراکی هستند. از این رو توده‌های مردم نمی‌توانند برخی از امور هستی را که قابل رویت و دیدن است ببینند، از جمله اینکه نمی‌توانند موجوداتی چون جنیان و فرشتگان را ببینند و از آنها شناخت و درکی داشته باشند. خداوند در آیه 27 سوره اعراف درباره مردم می‌گوید که شما جنیان را نمی‌بینید در حالی که آنان شما را می‌بینند. اما کسانی که به کمال برسند نه تنها آنان را می‌بینند، بلکه آنان را به خدمت خویش در می‌آورند و به کار می‌گیرند

به عنوان نمونه حضرت سلیمان(ع) این گونه بود و در ساخت ساختمان‌های گوناگون و نیز دریانوردی و غواصی از آنها بهره می‌برد. (انبیاء، آیه 82)
نگاه انسان‌های کامل به جهان، نگاهی کامل است و حقایق را همان گونه که هست می‌بینند، چرا که همه پرده‌هایی که جلوی دیدن حقایق و ادراک آن را می‌گیرد، برداشته شده است، یعنی همان گونه که در هنگام مرگ همه پرده‌ها کنار می‌رود و شناخت نسبت به حقایق و واقعیت‌های هستی کامل می‌شود (ق، آیه 22)، برای این انسان‌های کامل در همین دنیا این اتفاق می‌افتد، چنان که امیرمومنان علی(ع) می‌فرماید: لو کشف الغطاء لما ازددت یقینا، اگر پرده‌ها کنار رود چیزی بر یقین من افزوده نمی‌شود

انسان‌ها در طول زندگی خویش با کارهایی، نه تنها پرده‌ها را برنمی‌دارند، بلکه بر آن می‌افزایند و امکان شناخت و ادراک حقایق هستی را از خود سلب می‌کنند (بقره، آیه 7و آیات دیگر) و به همان میزان نگاه ایشان به زیبایی‌های هستی کاهش می‌یابد. از این رو مثلا زشتی‌ها و پلیدی‌ها و زشتکاری‌ها و نابهنجاری‌های خود و دیگران را امری زیبا و پسندیده می‌بینند و امر فساد را صحیح و کار افسادی خود را اصلاح می‌بینند، چون شعور و قدرت ادراکی خود را با بستن و محدود کردن ابزارهای شناختی و ادراکی کاهش داده یا دگرگون کرده‌اند. (بقره، آیات 7 تا 12)
زیبایی و خودآرایی محبوب در نزد خداوند
به هرحال، انسان به عنوان خلیفه و اشرف آفریده‌های الهی از توان شناختی و ادراکی خوبی نسبت به حقایق و واقعیت‌های هستی برخوردار است و می‌تواند زیبایی‌های هستی را به خوبی ادراک کند. از آن‌جایی که جهان تکوین براساس عدالت، توازن، زیبایی و جمال آفریده شده است، خداوند به حکم تطابق تکوین و تشریع، خواهان آن است که انسان خودآرایی و جمال را در دستور کار قرار دهد؛ زیرا زیبایی نشانه‌ای از عدالت، توازن، خیر و مانند آن است. خداوند همان گونه که شر نیافریده است و شر را دوست نمی‌دارد و بدان فرمان نمی‌دهد، خواهان گرایش مردم به طیبات و پاکی‌ها و زیبایی‌هاست

از این‌رو آموزه‌های اسلامی که مطابق فطرت و تکوین است (روم30) بر آن است تا انسان‌ها به سوی پاکی‌ها و خوبی‌ها و زیبایی‌ها بروند و جهانی از زیبایی برای خود ایجاد کنند و از همه زشتی‌ها و بدی‌ها و پلیدی‌ها رهایی یابند؛ زیرا کمال انسان در رهایی از نواقص و شرور و رسیدن به خوبی‌ها و نیکویی‌هاست.
پس می‌توان گفت که خداوند زیباآفرین است و زیبایی‌ها را دوست دارد و هر چیزی که زیبا باشد محبوب خداوند است. از این‌رو خداوند خودآرایی به معنای زیبا کردن خود را با اموری چون نظافت و آرایش با آرایه‌های زیبا چون لباس زیبا و زیورآلات دوست می‌دارد. رسول اکرم(ص) می‌فرماید: ان الله تعالی جمیل یحب الجمال، سخی یحب السخاء، نظیف یحب النظافه؛ خداوند زیباست و زیبایی را دوست دارد، بخشنده است و بخشش را دوست دارد، پاکیزه است و پاکیزگی را دوست دارد. (نهج‌الفصاحه، ح690)
امام صادق(ع) نیز در این‌باره می‌فرماید: خداوند زیبایی و خودآرایی را دوست دارد و از فقر و تظاهر به فقر بیزار است. هرگاه خداوند به بنده‌ای نعمتی بدهد، دوست دارد اثر آن را در او ببیند. عرض شد: چگونه؟ فرمودند: لباس تمیز بپوشد، خود را خوشبو کند، خانه‌اش را گچکاری کند، جلوی در حیاط خود را جارو کند، حتی روشن کردن چراغ قبل از غروب خورشید فقر را می‌برد و روزی را زیاد می‌کند. (امالی طوسی، ص275، ح526)
با نگاهی به تصویر خداوند در قرآن از بهشت و بهشتی‌ها به خوبی روشن می‌شود که خداوند هر چیزی که موجب آرایش و زیباتر شدن موجودات از جمله بهشتی‌ها شود دوست می‌دارد و در بهشت آن را فراهم آورده است. از این‌رو در آیات قرآنی درباره حوریان بهشتی، به آرایه‌هایی که آنان برای زیباتر شدن خود بهره می‌گیرند، اشاره دارد و از لباس‌های حریر و ابریشمی و چشم‌نواز آنان سخن به میان آورده است. (کهف، آیه31؛ دخان، آیه53؛ رحمن، آیه54؛ انسان، آیه21)

خداوند همچنین در آیه زیر بیان می‌کند که همه زیبایی‌ها در قیامت از آن مؤمنان است که خود را به کمالات آراستند و زیبایی واقعی را کسب کرده و در قیامت آن را به نمایش کامل می‌گذارند: قل هی للذین آمنوا فی‌الحیوه الدنیا خالصه یوم القیامه؛ به آنها بگو که این نعمتها و موهبتها در زندگی دنیا برای کسانی است که ایمان آورده‌اند و روز قیامت نیز خاص آنان می‌باشد. (اعراف، آیه32)
خودآرایی و زینت کردن که در زبان عربی به آن تجمل گفته می‌شود به معنای زیور بستن، آذین کردن، خودآراستن با مال و بهره‌گیری از هر آن چیزی است که انسان و خانه و محیط زیست او را زیبا می‌کند. این چیزهایی که انسان خود را با آن زینت می‌دهد و می‌آراید، ابزارهایی است که در شکل جمع آن تجملات گفته می‌شود. (فرهنگ فارسی، محمد معین،امیرکبیر، 1371، ج 1، ص 1032) همچنین به آنچه که موجب نشان دادن شأن و شکوه و زیبایی باشد، تجمل گویند. (لغت‌نامه دهخدا، علی‌اکبر دهخدا، انتشارات مجلس شورای اسلامی، ج 14)

اینکه انسان به چیزی گرایش می‌یابد و آن را کمالی بشمار می‌آورد، در همان حال آن را زیبا نیز می‌یابد؛ زیرا چیز کمالی همواره زیباست و از جمال نیز بهره‌ای برده است؛ چرا که زیبایی به معنای نظم و هماهنگی و پاکی و توازنی است که در چیزی وجود دارد و عقل و تمایلات عالی انسان را تحریک کند و لذت و انبساط پدید آورد. البته سطوح ادراکی انسان‌ها متفاوت است و همین مسئله نیز موجب می‌شود که زیبایی به یک معنا امری نسبی باشد (دهخدا، ذیل کلمه زیبا).
در عربی واژگان دیگری چون زینت و مانند آن برای بیان زیبایی به کار می‌رود ولی باید توجه داشت که زینت آن است که چیزی به خودی خود ارزشمند باشد و ما آن را به خود می‌بندیم تا ارزش پیدا کنیم. زینت بر سه نوع است: زینت باطنی مانند علم و اعتقادات صحیح؛ زینت بدنی و جسمی مثل نیرومندی و زینت خارجی مانند زیور‌آلات، مال و وسائل زندگی. (المفردات فی غریب القرآن، 1412ق، ص 389) جمال بر دو نوع است، یکی آنکه در نفس انسان است یا در بدنش یا در افعال و رفتارش می‌باشد؛ و نوع دیگر جمال، آن خوبی است که انسان به دیگری می‌رساند.
البته آرایه‌های واقعی انسان همان کمالات معنوی اوست، ولی این بدان معنا نیست که انسان خود را به آرایه‌های مادی و ظاهری نیاراید. از این رو خداوند برای حضور در مساجد و کسب کمالات معنوی از طریق عبادت، خواهان بهره‌گیری از آرایه‌های ظاهری می‌شود و می‌فرماید: یا بنی آدم خذوا زینتکم عند کل مسجد؛ ای فرزندان آدم! زینت خود را به هنگام رفتن به مسجد با خود داشته باشید و خود را به زر و زیور بیارایید. (اعراف، آیه 31)
از نظر قرآن هرگونه پرهیز از پلیدی و زشتی در هر شکلی لازم است و انسان همان‌گونه که از زشتی‌های باطنی چون ظلم و ستم و کفر و شرک و مانند آن می‌بایست پرهیز کند باید از زشتی‌ها و پلیدی‌های ظاهری هم به دور باشد. از این رو نظافت و طهارت در اسلام واجب شده است. همچنین خداوند خواهان بهره‌گیری مؤمنان از همه خوبی‌ها و پاکی‌ها و زیبایی‌های مادی و معنوی است

لذا هرگونه تحریم چیزهای خوب و پاک و زیبا را ناروا دانسته و در مقام سرزنش می‌فرماید: قل من حرم زینه الله التی اخرج لعباده و الطیبات من الرزق؛ ای پیامبر! بگو چه کسی زینت‌های الهی را که برای بندگانش آفریده و همچنین مواهب و روزی‌های پاک و پاکیزه را تحریم کرده است. (اعراف32) پیامبر گرامی اسلام(ص) در این باره می‌فرماید: «ان الله تعالی جمیل یحب الجمال و یحب ان یری اثر نعمته علی عبده؛ خداوند متعال زیباست و زیبایی را دوست دارد و خواستار آن است که اثر نعمت خود را در بنده‌اش ببیند. (میزان الحکمه، محمدی ری‌شهری، مکتب الاعلام الاسلامی، 1367، ج2، ص 2463)

این بدان معناست که پرهیز از خودآرایی و تجمل به معنای کفران نعمت و ناسپاسی است؛ چرا که وقتی شخصی به دیگری چیزی می‌دهد دوست دارد که ببیند آن شخص از آن بهره می‌برد و استفاده می‌کند و اگر این کار را نکند گویی کفران نعمت کرده است. خداوند چیزی را که به انسان می‌دهد دوست دارد که آن، مورد استفاده قرار گیرد وهمین استفاده درست است که به معنای شکرگزاری و سپاس است. البته گاه سخن گفتن از نعمت نیز نشان دهنده این مطلب است (ضحی11) ولی نشان دادن در عمل مهمتر وگویاتر به این معناست. پس خداوند دوست دارد که از نعمت‌های الهی به درستی استفاده شود که از آن جمله آراسته شدن به آرایه‌هایی است که انسان یا محیط‌زیست او را، زیباتر می‌کند.
در همین زمینه امام جعفر صادق(ع) نیز فرموده است: خداوند زیبایی و خودآرایی را دوست دارد و بینوایی و قیافه فقرآلود را ناخوش می‌دارد. هرگاه خداوند به بنده‌ای نعمتی دهد، دوست دارد اثر آن را در او ببیند. در این هنگام یکی از یاران حضرت سؤال نمود: چگونه؟ حضرت در پاسخ وی فرمود: لباس تمیز پوشیدن؛ خوشبو نمودن خود واستعمال عطر؛ نیکو و زیبا ساختن خانه و کاشانه؛ جارو کردن جلوی در خانه؛ روشن کردن چراغ پیش از غروب که موجب رفع فقر و زیادی روزی می‌شود. (بحارالانوار، ج 76، ص 141)

در حدیث دیگری نیز امام صادق(ع) امر فرمود: البس و تجمل، فان الله جمیل و یحب الجمال ولیکن من الحلال؛ لباس زیبا بپوش؛ زیرا خداوند زیباست و زیبایی را دوست دارد، اما باید حلال باشد. (وسایل الشیعه، ج3، ص 340) نکته جالبی که امام در این حدیث بر آن تأکید می‌کند آن است که بایستی آدمی ظاهر خود را آراسته نماید و لباس زیبا و مناسب بپوشد، اما این آراستگی لازم است از راه حلال باشد، نه آن که به هر قیمتی - هرچند از راه حرام و غیرمشروع - انسان ظاهر خود را بیاراید.
آن حضرت در روایتی فرموده است که پیامبر خدا(ص) مردی را دید که موهای سرش ژولیده، لباسش کثیف و چرکین و سر و وضعش پریشان و به هم ریخته بود، به او فرمود که بهره بردن از نعمتهای الهی و نمایاندن نعمت جزء دین است. (الکافی، ج 6، ص 439)
پیامبر گرامی اسلام(ص) در فرمایش گهربار خویش تأکید می‌کند که خدای تعالی دوست دارد وقتی بنده‌اش نزد برادران خود می‌رود با هیئت و ظاهری آراسته برود. با نگاهی به سیره عملی پیامبر گرامی اسلام و امامان معصوم(ع) در برخورد با دیگران درمی‌یابیم که در عین ساده‌زیستن و پرهیز از اسراف و تجمل‌گرایی موارد زیر را رعایت می‌کردند و دیگران را نیز به آن سفارش می‌نمودند:

1- عطرزدن و خوشبو کردن خویش؛ 2- شانه‌زدن موها؛ 3- گاهی رنگین نمودن موی خود؛ 4- لباس تمیز و پاکیزه پوشیدن؛ 5- مرتب نمودن سر و وضع ظاهری در ملاقات با دیگران. (دایره‌المعارف تشیع، ج 4، ص 129)
زیبایی‌های معنوی
هرچند که زیبایی‌های ظاهری همانند نظافت و پاکی ظاهری مهم و اساسی است، ولی مهم تر و اساسی‌تر زیبایی‌ها و طهارت باطنی انسان است؛ چرا که انسان آنچه را با خود به دنیای دیگر می‌برد، همان‌ چیزی است که در شخصیت او جا گرفته و شاکله وجودی‌اش را تشکیل می‌دهد. پس اخلاق و دین، مهم ترین زیبایی‌هایی است که انسان می‌تواند خود را بدان آرایش کند. از آن جایی که در انسان فضایل اخلاقی، مهم ترین جلوه‌های زیبایی انسان است، در آیات و روایات بر آن تاکید شده تا انسان خود را بدان‌ها بیاراید

امیرمؤمنان امام علی(ع) در این باره می‌فرماید: عود نفسک الجمیل فباعتیادک ایاه یعود لذیذا؛ خودت را به کارهای زیبا عادت بده که اگر به آنها عادت کنی، برایت لذت‌بخش می‌شوند. (شرح نهج‌البلاغه، ابن ابی‌الحدید، ج 20، ص 266، ح92)
زیبایی زن نیز در حیا و عفت اوست. زن با عفت و حیای خویش، گوهر دردانه را در خود صیانت و محافظت می‌کند. از این رو امیرمؤمنان علی(ع) درباره زیبایی زن می‌فرماید: صیانه المراه انعم لحالها و ادوم لجمالها؛ محفوظ بودن زن، برای سلامتی‌اش مفیدتر است و زیبایی او را بادوام‌تر می‌کند. (غرر‌الحکم، ح5820)


پس انسان می‌تواند با اخلاق و دین‌داری و عقل‌مداری، خود را به آرایه‌هایی بیاراید که حقیقت و باطن و ملکوت او را زیبا می‌کند. انسان باید خود را به فضایل اخلاقی و دینی بیاراید تا بهتر دیده شود و حقیقت انسانیت نیز چیزی جز همین آرایه‌های معنوی نیست. سخن در این باره بسیار است ولی به همین مقدار در اینجا بسنده می‌شود.

 زینت و آراستگی از نگاه رسول اکرم(ص)

 از آنجا که در امر زینت، مصالحی برای انسان بویژه زنان نهفته است، شارع مقدس آن را مستحب دانسته و دستورهایی در این راستا صادر کرده است. البته این دستورها، ایجابی و سلبی‌­اند. در بعد ایجابی، افراد مؤمن باید آراسته باشند و از زینت حتی هنگام عبادت استفاده کنند. شرع مقدس، به زنان بیش از سه روز اجازه ترک زینت نداده است. پیامبر فرمود:
لا یَحلُ لِاِمرَأةٍ تؤمِنُ باللهِ وَ الیَومِ الآخِرٍ اَن تَحُدًَ عَلَی مَیِّتٍ فَوقَ ثَلاثِ لَیالٍ إلّا عَلَی زَوجٍ اَربَعَةَ اَشهُرٍ وَ عَشرا؛
برای زنی که به خدا و روز جزا ایمان دارد، جایز نیست به خاطر مرده ای بیش از سه روز آرایش را ترک کند، مگر برای زوج خود که واجب است چهار ماه و ده روز آرایش نکند(1).
پیامبر در جایی دیگر فرمود:
ان الله یحب من عبده اذا خرج الی اخوانه ان تهیاء لهم و یتجمل.(2)
خداوند دوست دارد بنده اش وقتی برای دیداردوستانش خارج می شود، خود را آماده کند و برای آنان زیبا سازد.
بر اساس سخن تاریخ نگاران، رسول خدا(ص)نه تنها مخالف زیبایی و آرایش نبود، بلکه بر آن تأکید می ورزید و حتی رهنمودهایی نیز برای زیباسازی ارائه می کرد. توجه به این گزارش‌ها، به خوبی نمایانگر جایگاه آرایش و زیبایی از دیدگاه آن حضرت است. در این بخش، به بیان نمونه هایی از این موارد می پردازیم.
امام صادق(ع) فرمود: پیامبر به زنی به نام ام عطیه که آرایشگر بود، گفت: ای ام­عطیه، وقتی دختری را آرایش می کنی، صورتش را با پاره پارچه پاک مکن. بی شک، تکه پارچه، جلوه چهره را می گیرد.(3)
این جریان نشان­دهنده توجه رسول خدا نسبت به آرایش و زیبایی و بهداشت پوست برای حفظ زیبایی است. همچنین از امام صادق(ع) چنین نقل شده است:زن آرایشگری محضر رسول گرامی اسلام وارد شد. حضرت از جمله سفارش­هایی که به وی کرد، این بود که برای زیباتر شدن زنان، گیسو را به گیسو گره مزن.(4)
پیامبر درباره موی سر زنان که یکی از جلوه‌­های زیبایی است، چنین فرمود:اذَا اَحَبَّ اَحدًکم اَن یَتَزَوَّجَ اِمرَأَةَ فَلیَنظر اِلی شِعرِها کَمَا یَنظر اِلی وَجهِها فَاِنَّ الشِّعرَ اَحَدا الجَمالَین(5)،
  هنگامی که یکی از شما دوست داشت با زنی ازدواج کند، پس به موی سرش نگاه کند، همان گونه که به صورتش نگاه می کند؛ زیرا موی زن یکی از زیبایی هاست.
رسول خدا (ص) به زنان اجازه می داد تا موهای خود را با رنگ بیارایند. ایشان به زنان همسردار فرمود خود را با رنگ برای شوهرانشان آرایش دهند و زنان بی همسر را دستور داد تا دست های خود را حنا ببندند تا به دست های مردان شباهت نداشته باشند.(6)
بر اساس سیره رسول خدا، زینت و آراستگی در نظر شارع مقدس، محبوب است و از جمله مستحبات، زینت به قصد اظهار نعمت های الهی است. توجه به زینت، تخلق به اخلاق الهی است. ازاین رو, پیامبر می فرمود: «ان الله جمیل و یحب الجمال».(7)
در سیره نبوی، مسئله زینت و توجه به وضع ظاهر چنان مهم است که حضرت به کسانی که به این امر بی‌­توجه بودند، اعتراض و با آنان برخورد می کرد. ابن­‌عباس نقل می کند:
پیامبر به یکی از همسران خود که مویی ژولیده و ظاهری ناآراسته داشت، تذکر داد و به وضع ظاهری او اعتراض کرد.(8)
در روایتی آمده است:شخصی به­ نام ابوریحانه به حضور رسول خدا(ص) رسید و عرض کرد: ای رسول خدا من زیبایی را دوست دارم، حتی زیبایی کفش را. آیا این از تکبر است؟ حضرت فرمود: «خداوند زیباست و زیبایی را می پسندد و دوست دارد که اثر نعمت خود را در بنده اش ببیند».(9)
از منظر دین، هزینه کردن برای زینت و آرایش جزو امور ضروری و لازم است و حتی این امر از انفاق در راه خدا پسندیده‌تر است. پیامبر اکرم(ص) در وصایای خود به امیر مؤمنان(ع) فرمود:دِرهَمٌ فِی الخِضابِ اَفضَلُ مِن اَلفِ دِرهَمِ فی سَبیلِ اللهِ و فیه اَربَعَ عَشَرَةً خَصلَةً.(10)
هزینه یک درهم برای خضاب ارزشمندتر از هزینه هزار درهم در راه خداست و در خضاب کردن چهارده فائده است.
دلیل این سخن پیامبر، وجود آثار مثبت خضاب است. آن زمان که پیامبر فهرست جهیزیه دخترش را تهیه کرد، عطر جزء یکی از کالاها بود. این موضوع نشان­دهنده اهمیت مسئله زینت است. همچنین از حضرت رسول نقل شده است:
احسنوا لباسکم و اصلحوا رحالکم حتی تکونوا کانکم شاته فی الناس.(11)
زیبا لباس بپوشید و مرکب خوب سوار شوید تا در نگاه مردم خوب جلوه کنید.
سفارش برای بهره‌­مندی از عطر، خضاب، مسواک و داشتن لباس پاکیزه، همه بر استحباب مسئله زینت دلالت دارد.
ذکر این نکته ضروری است که تمام تاکیدات اسلام در خصوص اهمیت آراستگی وزینت
  که در سخنان وسیره پیامبر(ص)وائمه(ع)آمده همگی در چارچوب شرع و ضوابط ومحدودیتهای تعیین شده برای مرد وزن در رعایت حلال وحرام ومحرم و نامحرم معنا پیدا می‌کند.
 مرکز پژوهشهای اسلامی صدا و سیما
ـــــــــــــــــــــ
1. شرح اللمعة الدمشفیه، ج2، کتاب الطلاق، التراث العربی، ص 424.
2. میزان الحکمة، ج 1، ص 414.
3. کافی، ج 5، ص 118؛ ج 6، ص 38؛ تهذیب، عبدالقادر بدران، ج 6، بیروت، دارالمیسره، 1398 هـ.ق، چ2، ص 361، ح 156؛
ج 7، ص 446، ح 49.
4. کافی، ج 5، ص 119.
5. الخطیب العدنانی، الملابس و الزینه فی الاسلام، مؤسسه الانتشار الاسلامی، 1999 م، چ 1.
6. وسائل الشیعه، ج 1، ص 444، باب 13، ابواب آداب الحمام.
7. تفسیر مجمع البیان،
ج 4، ص 673.
8. اصول کافی، باب الزی و التجمل، ج 5، ص 118.
9. صادق احسان بخش، آثار الصادقین، ج 2، قم، دارالعلم، 1366، ص 312.
10. وسائل‌الشیعه, ج2, ص85.
11. میزان الحکمة، ج 1، ص 414.

دیده زیبا بین داشته باشیم !!

تمامی جهان هستی، مظهر زیبایی و صفات جمال و کمال خداوند متعال است. به تعبیری، خداوند کمال و زیبایی مطلق است و جمال بی انتهای او همه‌هستی را در برگرفته است. خداوند هر موجودی را در ظرفیت وجودی‌اش زیبا و کامل آفریده و برای دستیابی به هدفش از خلقت، همه ابزارها و راهنمایی‌ها را در اختیارش قرار داده‌است

گذشته از اینکه، حس زیباگرایی را در وجود انسان نهادینه نموده‌است؛ همچنان که حسّ کنجکاوی ،‌ نیکی‌گرایی، خداگرایی و عشق و پرستش را در فطرت او نهادینه کرده، حس زیباگرایی را هم با سرشت و طبیعت انسان در آمیخته است، از این جا به بعد به انسان مختار و صاحب اراده بستگی دارد که با کدام عینک زشت یا زیبا و از چه نگرشی به جهان و حوادث و موجودات آن نگاه کند.

آیا از حس زیبایی دوستی‌اش به شایستگی و مقتضای هدف آفرینش استفاده می‌کند و به مقام "انسانیت" می‌رسد، یا همان گونه که آیه 7 سوره روم می فرماید: به زیبایی‌های ظاهری و سطحی بسنده می‌کند؟! در اینجا بی مناسبت نیست که انواع زیباگرایی و ابزار چگونه زیبا دیدن را مورد برسی قرار دهیم:

الف) زیبایی‌های حسی: یعنی واقعیت‌هایی مثل باغ‌ها و جنگل‌های سبز و خرّم، کوه و دریاها و چشمه‌سارها و... که انسان می‌تواند از راه حواس پنجگانه و ادراکات حسی، زیبایی‌های آن‌ها را احساس ‌کند و از هماهنگی آن با طبیعت و فطرت زیباگرایی خودش لذت ببرد.

در نتیجه محرومیت از هر یک از حواس ظاهری، محرومیت از درک بخشی از نعمت‌های الهی و لذت بردن از زیبایی‌های طبیعت را به همراه دارد.به همین جهت هم هست که ائمه(علیهم‌السلام) به ما آموزش داده‌اند از خدا بخواهیم تا زنده‌ایم ما را از صحت و سلامتی حواس برخوردار نماید: خدایا، ما را از شنوایی و بینایی و توانمان تا زمانی که زنده‌ایم، بهره‌مند ساز) قسمتی از دعای روز نیمه شعبان.(

ب) زیبایی‌گرایی تخیلی: همچنان‌که شاعران، هنرمندان، نقاشان و سایر اصناف اهل هنر، با به تصویر کشیدن صحنه‌هایی از طبیعت و آن چه را که در قوة"وهم و خیال" خویش مجسم می‌‌نمایند و حس زیباگرایی و زیباآفرینی خود را به ظهور و فعلیت می‌رسانند، یعنی از راه قوه خیال، هم بخشی از زیبایی‌ها را ادراک می‌کنند و هم زیباآفرینی می‌کنند.

ج) زیبایی‌های عقلانی: وقتی اندیشه انسان از حالت "قوه"به "فعلیت" برسد و در مسیری که مقتضای فطرت اوست، به بار نشسته و شکوفا شود، از فهم و درک معانی و معارف و علوم، لذّت معنوی ویژه‌ای می‌برد، به شکلی که گاهی لذّت‌های حسی و مادی، در مرحله پایین‌تری از آن لذّت قرار می‌گیرند.

د) زیبایی‌های قلبی و شهودی یا جمال عرفانی: بخشی از زیبایی‌ها هست، که تنها با داشتن قلبی پاک و دور از زَنگار گناه، می‌توان حقیقت آن را درک کرد.این زیبایی‌ها که برتر از زیبایی عقلی است، مربوط است به فضایل و کمالات روحی و اخلاقی. هر چقدر انسان از لحاظ روحی پاک‌تر و کامل تر باشد، آثار زیبایی‌های معنوی و قلبی را بیشتر و بهتر درک خواهد نمود

درک زیبایی‌های محبت، از خودگذشتگی، ‌جانبازی، شهادت، صبوری و تحمّل رنج‌ها و سختی‌ها و مصایب، نیازمند قلبی خالص و زیبا و صیقل یافته چون آیینه است، تا دایره درکش به نقطه‌ای برسد که بتواند با بصیرت و چشم باطن‌نگر خویش، عمق و باطن اندیشه و کردار خود و گاه دیگران را ببیند و زیبایی‌های فضایل و زشتی‌های رذایل را با تمام وجود، مشاهده نماید. امام سجاد (ع) در مناجات الراغبین عرض می‌کند: "خدایا! از تو درخواست می‌کنم به حق تجلیّات وجه و انوار قدست، و عواطف رحمت و مهربانی‌ات... مرا از "مشاهده حُسن و جمالت" بهره‌مند گردان. در پایان مطلب، برخی از مصادیق زیبایی‌های حقیقی از نگاه امیرالمۆمنین(ع) بیان خواهد شد:

1-جمال ظاهری انسان در صورت زیبای او است و باطن زیبا را در قلب پاک و باطن نیکو جستجو کنید.

2- زیبایی شخص با ایمان، پارسایی او است. 3- زیبایی بنده و بندگی، در اطاعت و فرمانبرداری از معبود است.

4- زیبایی آزادمرد، در پرهیز از ننگ و ذلت است. 5- زیبایی زندگی، در قناعت است.

6- زیبایی نیکوکاری، در انجام دادن کار و منّت نگذاشتن است. 7- زیبایی دانشمند در"عمل" است.

8- زیبایی علم، در نشر و گسترش آن است. 9- زیبایی سیاست، عدالت در حکومت و عفو و گذشت به هنگام قدرت است. 10- زیبایی برادری (یا خواهری) احسان و نیکی به هنگام خوشی و ثروت، و از خودگذشتگی و ایثار در موقع سختی و تنگدستی است.

تجمل‌گرایی در سبک زندگی دینی

تجمل‌گرایی با توجه به مفهوم رایج و متداول آن یک ضد ارزش محسوب می‌شود، زیرا در آن انسان هدف‌گذاری و محور زندگی خود را بر اساس جلوه‌های ظاهری دنیا بنا می‌گذارد. به طور طبیعی صرف نظر از معنای لغوی و واژگانی تجمل، به نظر می‌رسد که تجمل‌گرایی و حرکت به سمت آن با شأن انسانی سازگار نبوده و یک نوع غفلت و بی‌خبری از جایگاه، شأن و هدف انسان را با خود به همراه دارد

وقتی انسان از آن جایگاه والای خود تنزل می‌کند و از سبک زندگی دینی اسلامی دور می‌شود به تدریج حضور خداوند در زندگی او کم رنگ خواهد شد و مبنا و مفهوم دیگری را خواهد پذیرفت، که در این زمینه خداوند در قرآن در سوره طه می‌فرماید: «آن‌هایی که از یاد ما غافل می‌شوند و ما را فراموش می‌کنند زندگی سراسر رنجی را باید تجربه کنند». به تعبیر حضرت امیر المومنین(ع) رابطه دنیا و آخرت همانند رابطه مشرق و مغرب است؛ در مسیر حرکت از مشرق به سمت مغرب هر چه قدر از مشرق دور می‌شویم به مغرب نزدیک می‌شویم. بر عکس این قضیه هم حاکم است؛ از این رو این دو را به راحتی با هم نمی‌توان جمع کرد؛ بلکه نیازمند معرفتی خارج از معرفت رایج بشری است.

وقتی اندیشه و نگرش غربی با آن تفکرات لیبرالیستی که سقف آرزوها و آرمان‌های آن دنیا و مطالبات دنیایی است در جامعه اسلامی رواج پیدا کند، نتیجه آن خواهد شد که ما چشم از روی دنیا ماوراء الطبیعه‌ای که قرآن از آن به عنوان عالم غیب و ملکوت نام می‌برد بربندیم

وقتی ما تدبیر و مدیریت‌مان متناسب با این سبک‌های دنیایی شد، آن آرمان‌ها، امنیت، آزادی و عدالت را در چهارچوب‌های تنگ دنیا خواهیم دید و به طور طبیعی جذابیت‌ها، زیبایی‌ها و شادمانی در این سقف و حد متوقف خواهد ماند. وقتی جذابیت‌ها و زیبایی‌ها را محدود به دنیای مادی کردیم و آن را با دنیای خاکی پیوند دادیم، شاهد این اتفاقات در جامعه خواهیم شد و از آن‌جایی که در ذات انسان حس زیبا دوستی و جمال طلبی وجود دارد، فرد در برخورد با تنوع محصولات و لوازم زندگی دچار تجملات خواهد شد". پیامدها و آفت‌های تجمل گرایی در زندگی انسان بسیار است

این که اسلام با این پدیده مخالفت می‌کند به دلیل عوارض متعددی است که بر زندگی یک انسان در پی خواهد داشت. بی‌خبری، نسیان و خارج کردن خدا از زندگی و نیز دوری از رحمت و رأفت خدا از تعاملات و مناسبات زندگی، نمونه‌هایی از آفت‌های حاصل از تجمل گرایی است. این‌ در حالی است که خداوند بزرگ‌ترین مجازات‌ها را برای انسان، خود فراموشی و خدا فراموشی دانسته است. وقتی فرد خود را از یاد ببرد و نداند که ساخته شده است برای رسیدن به اهداف متعالی در یک دنیای بزرگ‌تر از دنیای مادی، بی‌شک خود را مشغول به کارهای هیچ و پوچ و بسیار جزئی و سطحی خواهد کرد، که این از بزرگ‌ترین آفت‌های تجمل گرایی در جامعه محسوب می‌شود.

بی تردید اسلام به عنوان یک دین کامل و مرجع جامع برای تمام ابعاد وجودی انسان برنامه‌ریزی دقیقی دارد که با مطالعه اجمالی آن، هر پژوهشگری این مطلب را خواهد فهمید که دین آسمانی اسلام برای کوچکترین جزء زندگی، برنامه‌های ویژه‌ای دارد و حتی در آن برای مواردی هم‌چون طرز راه رفتن، سخن گفتن، معامله کردن و کیفیت ورود به مسجد دستورالعمل‌های ویژه ای وجود دارد

این‌که انسان اعتقاد داشته باشد مدیریت این عالم در ابعاد ریز و درشت آن به دست توانای خالق یکتایی است که غیر از خیر و مصلحت انجام نمی‌دهد نوعی تسلیم و آرامش به وجود می‌آورد و آینده‌ای روشن برای انسان‌ می‌سازد. اگر اعتقاد به قدرت لایزال خدای متعال در دل انسان وجود نداشته باشد آینده مبهم انسان، آرامش وی را به کلی سلب می‌کند.

مدگرایی، تلاش برای تمامیت در زیبایی کمالی

حس زیبایی، یکی از ویژگی های مخصوص انسان است که ریشه در فطرت او دارد. خودآرایی و زینت، به عنوان بخشی از حس زیبایی، نه تنها آثار مطلوب بسیاری در روح و روان فرد دارد، بلکه موجب تعالی و رشد او نیز می شود. انسان به گونه ای آفریده شده که همواره از حالت یکنواختی گریزان بوده و در مقابل، از تحول و نوآوری در زندگی استقبال می کند

این تمایل، در حالت عادی و در صورتی که پذیرش تحول و نوآوری از روی آگاهی و به تدریج صورت پذیرد، ظاهر زندگی آدمی را خوشایند و دلپذیر می سازد. حس زیباگرایی و زیبادوستی موجب می شود تا در پیرامون خود تغییراتی را ایجاد کند و به بهره گیری از رنگ ها بهجت و سرور و شادی را در زندگی خود وارد کند. جهان نیز در خدمت این حس انسانی است و خداوند در آیاتی اشاره می کند که جهان را به گونه ای آفریده است که بهجت را به آدمی هدیه کند. (ق7و 8) طبیعتی که خداوند برای آدمی آفریده سرشار از علل و عوامل زیبایی و سرور هستند. (آل عمران41؛ نحل5و 8؛ نمل44و 06 و آیات دیگر)

مدگرایی افراطی، امری ضدارزشی
مد و مدگرایی، نه ارزش است و نه ضدارزش و گرایش به مد نیز هم می تواند مثبت و اخلاقی باشد و هم منفی و غیراخلاقی. از آنجا که در فرهنگ دینی ما هرگونه پدیده جدید، با معیارها و ارزش های دینی مبین اسلام سنجیده و پذیرفته می شود، اگر گونه ای از مد، با هنجارها و ارزش های دینی جامعه مغایر باشد، ضدارزش به شمار می رود

چه بسا مدگرایی با بینش و خط مشی های جدید، عاملی برای ایجاد تفکر نو در انسان و رشد و توسعه جوامع بشری باشد و حتی تغییرات سریع مدها نشاط و شادمانی را در جوامع موجب شود. گرایش جوانان به امروزی بودن باعث می شود که به سراغ هنر زمان خود بروند و از محصولات و تولیدات جدید استفاده کنند و همین مسئله عاملی برای نوآوری و رشد و تولید می شود؛ چنان که لذت و شعف را نیز در ایشان برمی انگیزد.
اما آنچه درجامعه ایرانی شاهد آن هستیم پیروی و تقلید کورکورانه از ظواهر غربی گاه درحد افراطی آن است. کارشناسان معتقدند که مدگرایی افراطی می تواند باعث از بین بردن قدرت تعقل، خلاقیت، ابتکار و تصمیم گیری در افراد شده آسیب های اجتماعی و فرهنگی را در جامعه موجب شود و از رشد و توسعه اقتصادی و علمی بکاهد و حرکت رو به رشد جوامع را با مشکل مواجه کند

همچنین مدگرایی افراطی، آدمی را به سوی اسراف و تبذیر می برد که امری ضداخلاقی و خلاف احکام و قوانین عقلانی و شرعی است. خداوند در آیاتی، خشم خود را نسبت به مسرفان و تبذیرکنندگان بیان می کند. (انعام 141؛ اعراف 13؛ یونس 38؛ اسراء 72) رفتارهای اسرافی و تبذیری می تواند عامل عقب افتادگی خانواده و جامعه شود و جلوه ای از مصرف گرایی زیانبار تلقی گردد.

جوّ زدگی، عامل مدگرایی افراطی
یکی از علل و عوامل مدگرایی، تنوع طلبی افراد است. برخی از افراد از یک نوع پوشش یا محیط یا رفتار و تکرار آن خسته می شوند؛ از آنجا که انسان تنوع طلب است، گرایش به تنوع طلبی، او را به مدگرایی نیز سوق می دهد. اما غیر از عوامل پیش گفته می بایست به عامل جوزدگی بویژه در نوجوانان و جوانان و حتی بزرگسالان توجه کرد. نوجوانان گرایش به گروه های همسالان دارند و می کوشند تا خود را در گروه تعریف کنند و جایگاهی برای خود در گروه بیابند. از این رو به محیط پیرامونی می نگرند تا با گروه همراهی کنند. همین مسئله آنها را به مدگرایی سوق می دهد.
افراد جامعه می کوشند تا خود را با سبک زندگی زمانه خودشان هماهنگ کنند و از اکثریت جامعه باز نمانند. اینکه در روایات اسلامی آمده است که فرزند زمان خود باش، به معنای این است که از نظر سبک زندگی به زمان خود تأسی کن و از آن جدا و دور نباش. در زمانی که ندانستن رایانه، بی سوادی و استفاده از اینترنت و کار با رایانه دانش تلقی می شود، داشتن رایانه، کار با آن و استفاده از تلفن همراه مثلا، مدگرایی منفی و غیرسازنده تلقی نمی شود

مدگرایی افراطی تنها در پوشش و لباس و استفاده از محصولات و تولیدات جدید خلاصه نمی شود؛ بلکه دامنه آن به تغییرات در رفتار و بدن نیز کشیده می شود. به این معنا که برخی برای اینکه از قافله مد عقب نمانند به جراحی در اندام نیز دست می زنند. «مد» تنها محدود به لباس، آرایش مو و صورت یا استفاده از انواع زیورآلات عجیب و غریب نمی شود، بلکه طرز نشستن، صحبت کردن، راه رفتن، استفاده از وسایل زندگی و غیره نیز هر روز با مد تغییر می کند و افراد بدون اطلاع از فلسفه و ماهیت آنها، از این گونه رفتارها پیروی می کنند. اما در سنین بعد از بلوغ، افراد به ویژه بانوان تلاش می کنند تا دریابند چه نوع پوشاک و زیورآلات و نحوه آرایش در اجتماع، مورد پذیرش همگان بوده و جدید می باشد و این درست برابر با مفهوم نوگرایی است.

تفاوت مدگرایی و نوگرایی
برخی بر این باورند که مد یک چیز است و نوگرایی چیز دیگر. «مد»ها الگوهای فرهنگی هستند که توسط بخشی از جامعه پذیرفته می شوند و دارای یک دوره زمانی نسبتاً کوتاهند و سپس فراموش می شود. در حالی که نوگرایی در خلاقیت و ابتکار افراد، پدیده ای مثبت و در «مد»، پدیده ای منفی است؛ چون انسان موجودی اندیشه مند و خلاق است و گرایش به مد به این معنا، از شئونات و اخلاق انسانی به دور است. بشر با نوگرایی در مسیر زندگی خود، همواره به دنبال بهتر زیستن، بهتر پوشیدن و نیکو گشتن است و برای ارضای این غریزه، همواره علاقه دارد تا با دیگران تفاوت داشته باشد

گستره مد به اندازه گستره زندگی انسان است و تمام شئونات او را در بر می گیرد. تغییرات مدگونه در علوم و فنون، نظریه ها، گرایش به جنبه های مختلف علمی، الگوهای تربیتی، سبک منش و رفتار، پوشش، آرایش، محیط آرایی و غیره قابل تسری است.
افراد گرفتار مدگرایی منفی و مقلدان کورکورانه مد، لباسی می پوشند که به آن مباهات کنند، ماشینی سوار می شوند که آنها را برتر نشان دهد و خانه ای می خرند که به دیگران فخر بفروشند. حال آنکه اسلام، انسان را از هرگونه تلاش برای جلوه گری و انگشت نما شدن نهی می کند، چنان که رسول خدا(ص)، پیروی از هوا و هوس و کبر و فخرفروشی را از دام های شیطان می داند و می فرماید: از جمله دام های شیطان این است که به بخشش های خداوند تفاخر کنند و بر بندگان تکبر ورزند و پیرو هوس شوند

باز از آن حضرت نقل است: «هر که جامه ای بپوشد که بدان مباهات کند و مردم بدو نگرند، خدا به او ننگرد تا آن لباس را بر کند». امام صادق(ع) نیز می فرماید: «در ذلت و خواری انسان، همین بس که لباسی به تن کند یا مرکبی سوار شود که او را مشهود و انگشت نما سازد». شگفتا که گاه این جلوه گران مدپرست حتی نمادهای جنسیتی خود را فراموش می کنند، مردان، لباس زنان و زنان لباس مردان را برای جلوه گری بیشتر بر تن می کنند و با این اقدام، خود را شامل لعن خدا و رسول خدا(ص) می سازند. رسول خدا(ص) در نکوهش این کار می فرماید: «خدا مردی که چون زن لباس بپوشد و زنی را که چون مرد لباس بپوشد، لعنت کند».

زشترین انسان کیست؟

 

 

از امام صادق علیه السّلام روایت مى‏کند که فرمود: در زمان پیامبر اکرم ص مردى بود که (ذو النمره) نامیده مى‏شد. او از زشت‏ترین مردم بود و به سبب همین زشتى او را (ذو النمره) مى‏نامیدند. یک روز او خدمت پیامبر ص رسید و عرض کرد: اى پیامبر خدا! به من بگو خداى عزّ و جلّ بر من چه واجب کرده است؟ پیامبر اکرم ص فرمود: خداوند بر تو واجب کرده است هفده رکعت نماز در شبانه روز، و روزه ماه مبارک را در صورتى که زنده ماندى و آن را درک کردى، و حج را اگر استطاعت یافتى، و زکات را، و آن را براى او شرح داد

آن مرد گفت: سوگند بخدایى که تو را بحق به پیامبرى برانگیخت، براى پروردگار خود افزون بر آنچه براى من واجب گردانیده به جاى نخواهم آورد. پیامبر ص فرمود: چرا اى ذو النمره؟ عرض کرد: زیرا که مرا چنین زشت آفریده است. در این هنگام جبرئیل بر پیامبر ص نازل شد و عرض کرد: اى پیامبر خدا! پروردگارت به تو دستور مى‏دهد که از سوى او به ذو النمره سلام برسانى و به او بگویى: پروردگارت مى‏فرماید: آیا خشنود نیستى که در روز رستاخیز تو را به زیبایى جبرئیل محشور کنم.
پیامبر ص به او فرمود: اى ذو النمره! این جبرئیل است که به من دستور داده به تو سلام رسانم و به تو بگویم که پروردگار متعال فرموده است: آیا خشنود نیستى که در روز رستاخیز تو را به زیبایى جبرئیل محشور گردانم. ذو النمره گفت: پروردگارا! من خشنود شدم و بعزّتت سوگند من نیز [به اعمالم آن قدر] بیفزایم تا خشنود گردى. (بهشت کافى ترجمه روضه کافى386 )

اما مقصود ما از زشت و زیبایی این نیست. حضرت علی ع تصویر دیگری از انسان زشت ارائه داده است که کمترین رنگ و بویی از ظاهر و صورت در آن به چشم نمی‌خورد چنانکه ذو النمره نیز با قدم گذاشتن در راه حق توان به دست آوردن زیبایی حضرت جبرئیل را در آخرت خواهد داشت و میان این زیبایی با آن زیبایی تفاوت از زمین تا آسمان است.
علی ع در خطبه 87 پس از معرفی بهترین بنده خدا به معرفی و توصیف حال افرادی می‌پردازد که ادعای علم و دانش داشته.این فرد عالم نمایی بیش نیست که با استفاده از وجهه‌ی اجتماعی و به ظاهر علمی خویش قصد فریب و گمراه کردن مردم را دارد و اوست که با دور کردن افراد از راه حق و حقیقت و گمراه ساختن آنان به عنوان زشترین انسان معرفی شده است. و علت زشتی او چیزی نیست جز انحراف از راه حق و وقتی این زشتی بیشتر و بیشتر می‌شود که فرد به حق و حقیقت آگاه باشد اما از آن روی گرداند و موجب روی گردانی دیگر افراد نیز گردد
زشت ترین انسان کیست؟
حضرت علی ع در باب عالم نمایان چنین سخن گفته‌اند: «و دیگرى که او را دانشمند نامند امّا از دانش بى‏بهره است ، یک دسته از نادانى‏ها را از جمعى نادان فرا گرفته ، و مطالب گمراه کننده را از گمراهان آموخته، و به هم بافته ، و دام‏هایى از طناب‏هاى غرور و گفته‏هاى دروغین بر سر راه مردم افکنده ، قرآن را بر امیال و خواسته‏هاى خود تطبیق مى‏دهد ، و حق را به هوس‏هاى خود تفسیر مى‏کند

مردم را از گناهان بزرگ ایمن مى‏سازد ، و جرائم بزرگ را سبک جلوه مى‏دهد. ادّعا مى‏کند از ارتکاب شبهات پرهیز دارد امّا در آنها غوطه مى‏خورد. مى‏گوید: از بدعت‏ها دورم، ولى در آنها غرق شده است. چهره ظاهر او چهره انسان ، و قلبش قلب حیوان درنده است ، راه هدایت را نمى‏شناسد که از آن سو برود ، و راه خطا و باطل را نمى‏داند که از آن بپرهیزد ، پس مرده‏اى است در میان زندگان. »(نهج البلاغة خطبه 87)
امام علی ع در خطبه 87 پس از معرفی بهترین بنده خدا به معرفی و توصیف حال افرادی می‌پردازد که ادعای علم و دانش داشته.این فرد عالم نمایی بیش نیست که با استفاده از وجهه‌ی اجتماعی و به ظاهر علمی خویش قصد فریب و گمراه کردن مردم را دارد و اوست که با دور کردن افراد از راه حق و حقیقت و گمراه ساختن آنان به عنوان زشترین انسان معرفی شده است. و علت زشتی او چیزی نیست جز انحراف از راه حق و وقتی این زشتی بیشتر و بیشتر می‌شود که فرد به حق و حقیقت آگاه باشد اما از آن روی گرداند و موجب روی گردانی دیگر افراد نیز گردد.
مسعدة بن زیاد از امام صادق علیه السّلام، و آن حضرت از امیر مۆمنان على علیه السّلام روایت کرده است که فرمود: به راستى که در دوزخ، آسیابى هست که مشغول به کار است، آیا نمى‏خواهید بدانید که چه چیزى را آسیاب مى‏کند؟! پرسیدند: چه چیزى را آسیاب مى‏کند؟! فرمود: (گوشت و پوست و استخوان) دانشمندان نابکار، و کسانى که قرآن را تلاوت مى‏کنند ولى فاسقند، و ستمکاران متجبر، و وزیران خیانت پیشه و سردمداران لاف زن و دروغگو را؛ و در دوزخ، شهرى است که بدان «حصینه» مى‏گویند، آیا نمى‏پرسید که در آن چیست؟ پرسیدند: چه چیزى در آن است؟! حضرت فرمود: در آن دستهاى پیمان‏شکنان قرار دارد
از پیغمبر (ص) رسیده که فرموده:محقّقا من بر امّت و کسانى که بر آنان مبعوث و فرستاده شده‏ام از مۆمن و گرویده بخدا و رسول و از مشرک و انبازگیرنده براى خدا نمیترسم، امّا (از) مۆمن (نمیترسم براى اینکه) ایمان وگرویدنش او را (از گفتار و کردار ناروا و فتنه و تباهکارى) منع نموده و باز میدارد، و امّا (از) مشرک (نمیترسم، زیرا) کفر و نگرویدنش او را ذلیل و خوار میگرداند (مردم گفتار و کردار شایسته را از او توقّع نداشته و چشم‏براه نیستند) و لیکن بر شما میترسم از منافق و دورو که داناى زبان آور است، آنچه را میشناسید (حق و درست است بزبان) میگوید، و آنچه را کراهت داشته و نمى‏پسندید (میدانید حقّ و درست نیست) بجا مى‏آورد. (بنادر البحار /229)
سخن آخر اینکه ملاک زشت و زیبای انسان‌ها صورت ظاهرشان نیست چراکه ظاهر آدمی را خدا به انسان هدیه داده و افتخاری بدان نیست و در این میان افکار و افعال و گفتار و در مجموع شخصیت و خرد آدمی که ثمره تلاش و کوشش خود اوست ، ملاک ارزشگذاری و یا به عبارت دیگر زشت و زیبایی‌ و زینت اوست است.
زینت نه به جامه است ای مرد خدا در علم شود زینت مردان پیدا
از مرگ پدر نمى‏شود طفل یتیم‏ آن است یتیم کز خرد ماند جدا

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">