تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

موضوعات قرآنی ؛ دینی و آموزشی : مطالب طبقه بندی شده جهت تحقیق ؛ جزوه ؛ کتاب و .....

تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

موضوعات قرآنی ؛ دینی و آموزشی : مطالب طبقه بندی شده جهت تحقیق ؛ جزوه ؛ کتاب و .....

مشخصات بلاگ
تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

آشنائی با تاریخ اسلام :
عبرت آموزی (و لقد اهلکنا القرون من قبلکم .... گذشته چراغ راه آینده است)
آشنایی با علوم و موضوعات قرآنی ( هدی و رحمه للمتقین)

آخرین نظرات
  • ۴ خرداد ۰۱، ۱۷:۲۱ - خرید پیج اینستاگرام ارزان
    Great post.


مولود کعبه

 

سیزدهم رجب ده سال قبل از بعثت داخل کعبه متولد شدند .حضرت علی ( ع ) نخستین فرزند خانواده هاشمی است که پدر و مادر او هر دو فرزند هاشم اند

فاطمه دختر اسد به هنگام درد زایمان راه مسجدالحرام را در پیش گرفت و خود را به دیوار کعبه نزدیک ساخت و چنین گفت

خداوندا ! به تو و پیامبران و کتابهایی که از طرف تو نازل شده اند و نیز به سخن جدم ابراهیم سازنده این خانه ایمان راسخ دارم

پرودگارا ! به پاس احترام کسی که این خانه را ساخت، و به حق کودکی که در رحم من است، تولد این کودک را بر من آسان فرما

لحظه ای نگذشت که دیوار جنوب شرقی کعبه در برابر دیدگان عباس بن عبدالمطلب و یزید بن تعف شکافته شد

فاطمه وارد کعبه شد، و دیوار به هم پیوست. فاطمه تا سه روز در شریفترین مکان گیتی مهمان خدا بود

و نوزاد خویش سه روز پس از سیزدهم رجب سی ام عام الفیل فاطمه را به دنیا آورد. دختر اسد از همان شکاف دیوار که دوباره گشوده شده بود بیرون آمد و گفت: پیامی از غیب شنیدم که نامش را " علی" بگذار

 

بعثت پیامبر(ص) و حضرت علی(ع)

 

شکی نیست که سبقت در کارهای خیر نوعی امتیاز و فضیلت است

و خداوند در آیات بسیاری بندگانش را به انجام آنها ، و سبقت گرفتن بر یکدیگر دعوت فرموده است

از فضایل حضرت علی(ع) است که او نخستین فرد ایمان آورنده به پیامبر(ص) باشند

ابن ابی الحدید در این باره می گوید: بدان که در میان اکابر و بزرگان و متکلمین گروه "معتزله" اختلافی نیست که علی بن ابیطالب نخستین فردی است که به اسلام ایمان آورده و پیامبر خدا را تایید کرده

 

علی از پیامبر فرصت میخواهد تا با ابوطالب مشورت نماید و بعد از چند روزبه این نتیجه میرسد که خداوند برای آفرینش من با ابوطالب مشورت نکرد و اولین مردی بود که اسلام آورد

 

علی ع آنقدر با پیامبر نزدیک بود که حدیث منزلت نازل شد

 

انت منی بمنزله هارون من موسی علی (ع)در شب هجرت در بستر محمد(ص) میخوابد و جان او را نجات میدهد،

 در جنگ بدر نزدیک به سی تن از مشرکان را به هلاکت میرساند، در احد همه گریخته اند در کنار مولایش میماند،

 یک ضربه شمشیر وی در خندق که برعمروبن عبدود میزند از طرف پیامبر برتر از عبادت انس و جن دانسته است

و بالاخره او در تمام جنگها پرچمدارسپاه اسلام است

 

2- ولادت علی علیه السلام افتخار الهی

 

ولادت علی علیه السلام عادی نبود بلکه با تحولات عجیب و معنوی توأم بوده است

مادرش خدا پرست بوده و با دین حنیف ابراهیم (ع) زندگی می کرد و پیوسته به درگاه خدا مناجات کرده و تقاضا می نمود که وضع این حمل را بر او آسان گرداند زیرا زمانی که به این کودک حامل بود، خود را مستغرق در نور الهی می دید و گویی از ملکوت اعلی به وی الهام شده بود که این مولود با سایر موالید فرق بسیار دارد

و چنین افتخار منحصر به فردی که برای علی در اثر ولادت در اندرون کعبه حاصل شده بر احدی از عموم افراد بشر چه در گذشته و چه در آینده به دست نیامده و این سخن، حقیقتی است که اهل سنت نیز به آن اقرار و اعتراف دارند

(فصول المهمه ص14)

 

3- نام حیدر

 

در بعضی روایات آمده که فاطمه بنت اسد پس از وضع حمل (پیش از اینکه به وسیله ندای غیبی، نام او علی گذاشته شود) نام کودک را حیدر نهاد و هنگامی که او را قنداق کرد و به دست شوهر خود داد، گفت «خذه فانه حیدر»

و به همین جهت آن حضرت در غزوه خیبر به مرحب، پهلوان معروف یهود فرمود: انا الذی سمتنی امی حیدرة/ضرغام اجام و لیث قسورة

 

من آن کسی هستم که مادرم نام مرا حیدر نهاد، شیر بیشه‏ ام چنان شیری که زورمند و پنجه افکن باشد

و چون نام آن حضرت علی گذاشته شد، نام حیدر جزء سایر القاب بر او اطلاق گردید و از القاب مشهورش حیدر و اسدالله و مرتضی و امیرالمؤمنین و... بوده و کنیه آن جناب، ابوالحسن و ابوتراب است

این فضیلت علوی، افتخاری الهی است که احدی از آحاد آفرینش، به آن مفتخر نشده است

 

4- شکافتن دیوار کعبه چقدر مستند است؟

 

پس از چهار روز که گذشت فاطمه از خانه ‌کعبه بیرون آمد و نوزادش امیرمؤمنان ع را روی دست داشت و گفت:

من بر زنان گذشته تاریخ برتری یافته ام زیرا آسیه دختر مزاحم، خدا را به صورت پنهانی در جایی عبادت می کرد که عبادت خدا در آنجا جز از روی ناچاری سزاوار نبود، و مریم دختر عمران آن شاخه خشکیده خرما را با دستش تکان داد تا آنکه خرمایی تازه از آن فرو ریخت و خورد

ولی من وارد خانه خدا شدم و از میوه ها و نعمتهای بهشتی خوردم و وقتی خواستم خارج شوم هاتفی به من گفت: فاطمه! او را علی نام بگذار، چرا که او بلند مرتبه است و خداوند علی اعلی می گوید نام او را از نام خودم مشتق ساختم (محمد بن فتّال نیشابوری، روضه‌ الواعظین ج1ص76)

 

ولادت امام علی ـ ع ـ در کتب اهل سنت

 

این رویداد با اندکی تفاوت در منابع بسیاری ذکر شده و از شگفتی های این واقعه مهم تاریخی این که فاطمه بنت اسد نه از در خانه بلکه با شکافته شدن دیوار آن وارد کعبه گردید تا این رویداد عجیب دلیل و برهانی روشن تر بر معجزه باشد

و آیندگان نتوانند آن را پدیده ای تصادفی و اتفاقی قلمداد کنند و جالب اینکه پس از گذشت قرن ها از آن رویداد مهم و تجدید ساختمان کعبه و تعمیر آن و پر کردن جای شکاف با نقره، هنوز هم اثر شکاف بر دیوار خانه، خود را نمایان می سازد

شهاب الدین ابوالثنا، سید محمود آلوسی، صاحب تفسیر آلوسی، در شرح بر قصیده عینیه عبدالباقی افندی عمری می نویسد

ولادت امیرمؤمنان کرم الله وجهه در درون کعبه، در سراسر دنیا مشهور است و در کتابهای هر دو فرقه شیعه و سنی روایت شده است و هرگز در مورد غیر ایشان چنین فضیلتی ثابت نشده است

6- حکمت ولادت در کعبه:

 

مهم‌تر از ولادت در داخل کعبه که در میان تمامی آحاد بشر اختصاص به امام علی ع دارد، حکم و پیام این مشیّت الهی است، چرا که اهمیت هر واقعه‌ای به حکمت و پیام آن است

ما معتقدیم که خداوند متعال علیم و حکیم است و فعلی از او صادر نمی‌شود مگر آن که حکمتی داشته باشد و حتی برگی از درختی نمی‌افتد، مگر آن که بر اساس مشیّت حکیمانه او باشد

حکمت تولد حضرت علی ع در داخل کعبه چیست و خداوند حکیم چه پیامی در این مشیّت حکمیانه برای عالمیان و به ویژه مسلمانان قرار داده؟!

 

در خصوص خلقت آدم ع به عنوان خلیفة‌الله، که روح (ملائک، انسان و جنّ) برای رشد خود و تقربش به کمال، نیازمند به جهت و قبله است

و خداوند متعال پس از آن که اسماء را به آدم (ع) تعلیم داد و سپس آنها را به ملائکه عرضه کرد

به ملائکه فرمود حال به «آدم» سجده کنید، یعنی بدانید که انسان کامل، خلیفة الله، معدن علم الهی و قبله‌ی شما به سوی من است

کعبه، عکس یا نمودی از عرش الهی و طواف ملائکه به دور آن، در زمین است، قبله قرار گرفتن «آدم خلیفة‌الله» نیز نمودی در زمین و کعبه دارد و نمی‌شود که خدا«آدم» را قبله‌ی عبادت ملائک قرار داده باشد و سپس سنگ را قبله‌ی عبادت آدم قرار دهد

 

7- حکمت ولادت در کعبه:

 

پس، علی ع در کعبه به دنیا آمد تا همگان بدانند، خداوند علیم و حکیم از انسان عاقل که اشرف است، نخواسته تا سنگ را قبله خود قرار دهد! بلکه این سنگ‌ها که به صورت دیوار مکعبی درآمده‌اند، فقط نشانی فیزیکی است

لذا باید همگان بدانند که روح کعبه و قبله‌ی موحدین، همان آدم و انسان کامل است، همان خلیفة‌الله است که همگان باید (مانند ملائکه) برای عبادت الهی بدان‌سو سجده کنند و اگر جهت را برگردانند (مانند ابلیس)، از مقام خود هبوط کرده و از جرگه عبادالرحمن و تسلیم شدگان امر الهی(مسلمانان) خارج می‌شوند

پس کعبه، زادگاه ولایت است و از این رو قبله مسلمانان قرار گرفته

ظاهرش برای جهت‌گیری ظاهری و باطنش برای جهت‌گیری باطنی

ظاهرش دیواری از سنگ و خاک است و بدن خاکی ما در عبادت بدان سو توجه می‌کند و درون باطنش ولایت است که روح باید برای عبادت بدان‌سو توجه کند

از این روست که در زیارت‌ها نیز می‌خوانیم که «کعبه به علی شرف یافت شَرّفَ بِهِ مَکّةَ وَ مِنا، نه این که شرفِ اشرف مخلوقات پس از نبی اکرم ص به تولد در کعبه باشد

 

امام علی(ع) از نگاه دیگران

 

توماس کارلایل

 

فیلسوف نامی غرب در بخشی از کتابش که به نام قهرمانان منتشر ساخته درباره امیرالمومنین (ع ) و پایگاه پرعظمت او در جهان انسانیت چنین اظهار ارادت و شیفتگی می کند : اما علی جز آن که او را دوست بداریم و فریفته وی باشیم چاره ای نداریم ; زیرا مردی جاودانی و پاک نهاد و بزرگوار بود وجدان پاکی داشت که از مهربانی و نیکی لبریز و قلبش مملو از یاری و فداکاری بود

 

شیرمردی بود که شجاعتش در هاله ای از عطوفت و مهربانی احاطه شده بود. سپس درصدد تحلیل وضعیت حکومتی و سیاست حضرت علی بر می آید و نتیجه واپسین اتفاقات را این گونه به نقد می کشد: علی (ع ) در کوفه شهید شد و خودش از شدت عدالتی که داشت این ستم را بر خود هموار کرد; زیرا تصور می نمود که همه کس مانند او عادل و با شرافت است

امام علی(ع) از نگاه دیگران : گابریل آنگیری

 

نویسنده معروف فرانسوی کتاب مستقلی از زندگانی و شخصیت حضرت امام علی (ع) تهیه کرده و نام آن را شهسوار اسلام گذاشته است :

شخصیت علی (ع) دارای دو خاصیت برجسته و ممتاز است که در هیچ یک از قهرمانان بزرگ تاریخ نمی توان یافت : نخست آن که علی در عین حال که عنوان سردار و قهرمان (خطه توحید) و امام بودن را دارا بود مبارزی خستگی ناپذیر و عالم الهی و فصیح ترین خطبای صدر اسلام به شمار می رفت

آیا ممکن است رولان یابایار دو قهرمان مشهور تاریخ اروپا را تصور کرد که متون مقدسه را استادانه تفسیر نموده و نکات مبهم تورات و انجیل را شرح و بسط داده و از بالای منبر نطق نموده و بغرنج ترین معضلات قانون مدنی و هم چنین قانون جزا یعنی چیزی متصور نیست

 

امام علی(ع) از نگاه دیگران : میخائیل نعیمه

 

نویسنده صاحب نظر و متفکر انسانی مسیحی عرب:

 "هیچ مورخ و نویسنده ای هر اندازه هم که از نبوغ و رادمردی ممتاز برخوردار بوده باشد، نمی تواند قیافه کاملی از انسان بزرگی مانند علی(ع) در مجموعه ای که حتی دارای هزار صفحه باشد، ترسیم نماید و دورانی پر از رویدادهای بزرگ مانند دوران او را توضیح بدهد

تفکرات و اندیشه های آن مرد عرب و گفتار و کرداری را که میان خود و پروردگارش انجام داده است، نه گوشی شنیده و نه چشمی دیده است. تفکرات ، ایده ها و گفتار و کردار او خیلی بیش از آن بوده است که با دست و زبان و قلم وی بروز کرده و در تاریخ ثبت شده است

 

امام علی(ع) از نگاه دیگران : دکتر طه حسین

 

نویسنده عالیقدر و چیره‌دست مصری درباره علی(ع) می‌گوید:

محمد(ص) علی را به خانه خود بردو پرورش او را به عهده گرفت و وقتی محمد(ص) به رسالت مبعوث شد، علی بیش از 10سال نداشت ولی می‌توانیم بگوییم او با اسلام نشو و نما یافت.پیغمبر خیلی او را دوست و عزیز می‌داشت

در موقعی که پیغمبر هجرت کرد، امانتهای مردم را به علی داد تا آنها را به صاحبانشان پس بدهد و در آن شبی که قریش کمر قتل محمد(ص) را بسته بودند، او به علی امر کرد که در بسترش بخوابد

پس از آن علی به دنبال محمد(ص) به مدینه رفت و در آنجا پیامبر با علی عقد برادری بست و سپس دخترش فاطمه را به عقد ازدواج وی درآورد

علی در تمام جنگها، در رکاب پیغمبر و در ایام سختی پرچمدار او بود و حضرت محمد در جنگ خیبر به اصحاب خود گفت: «فردا پرچم را به دست کسی می‌دهم که خدا و رسولش را دوست می‌دارد و آنها هم او را دوست می‌دارند» و چون روز دیگر شد پرچم را به علی(ع) داد.

حضرت محمد(ص) در موقعی که به جنگ تبوک می‌رفت و علی(ع) را به جای خود در مدینه گذارده بود، به وی گفت: تو نسبت به من به منزله هارون نسبت به موسی می‌باشی، ولی پس از من پیغمبری نخواهد بود

 

امام علی(ع) از نگاه دیگران : عبدالفتاح عبدالمقصود

 

(نویسنده و دانشمند مصری) می‌نویسد: من همواره اخلاق و موهبتهای الهی و آنچه را تشکیل‌دهنده

شخصیت است، مقیاس شناخت عظمت انسانی قرار می‌دهم؛ از این رو بعد از پیامبر کسی را ندیده‌ام که شایسته باشد پس از او قرار گیرد یا بتواند در ردیفش باشد جز پدر فرزندان پاک و برگزیده پیامبر یعنی «علی‌بن ابی‌طالب» و من دراین سخن به طرفداری از تشیع وارد نشده‌ام بلکه این رأیی است که حقایق تاریخ گویای آن است

امام علی(ع) برترین مردی است که مادر روزگار تا پایان عمر خود چون او نزاید، و اوست که هرگاه هدایت‌طلبان به جست‌وجوی اخبار و گفتارش برآیند، از هر خبری برای آنان شعاعی می‌درخشد، آری او مجسمه‌ای از کمال است که در قالب بشریت ریخته است

 

امام علی(ع) از نگاه دیگران : جبران خلیل جبران

 

نویسنده معروف مسیحی هنرمند مشهور عرصه ادب عربی معتقد است که فریفتگان آثار و بلاغت امام علی (ع ) دو دسته اند : یا دارای خرد کاملند و یا سرشت حساس و پاکی دارند; اما گمراهان این راه نه دارای اخلاقند و نه رشت آنان پاک است جبران می نویسد :رسالت علی (ع) در میان مردم کامل و صحیح بود جز این که او درگذشت و موفق نشد اهداف و ایده های خود را به کمال برسند

 

و علی درگذشت درحالی که لبخند بر لبانش نقش بسته بود; زیرا وجدان و قلب او از آنچه روح های بزرگ بدان اطمینان دارند سرشار بود و فرزند ابی طالب نخستین عربی است که روح هستی را دریافته و همواره در ملازمت آن بوده است

 

"علی از جهان درگذشت، در حالیکه شهید عظمت خود شد. در حالی که نماز میان دو لبش بود و دلش از شوق پروردگار لبریز بود. عرب حقیقت مقام و قدر علی را نشناخت، تا از میان همسایگان پارسی آنان،

 

مردمی به پا خاستند و بین گوهر و سنگ ریزه را فرق گذاشتند

 

امام علی(ع) از نگاه دیگران : ابن‌ابی‌الحدید

 

(شارح نهج‌البلاغه و دانشمند معتزلی مذهب) می‌گوید: و ما اقول فی رجل اقر له اعداوه و خصومه بالفضل و لم یمکنهم جحد مناقبه و لا کتمان فضائله

چه بگویم درباره مردی که دشمنانش به فضایل و مناقب وی اعتراف می‌کنند و هرگز برای آنان مقدور نشد که مناقبش را انکار نموده و فضایلش را بپوشانند! سپس می‌گوید بنی‌امیه، زمامداری اسلامی را در شرق و غرب روی زمین به دست آوردند و با هر نوع حیله‌گری در خاموش ساختن نور او کوشیدند و هرگونه لعن و افترا را بر علی(ع) بالای منابر ترویج نمودند

هرکس که او را مدح و توصیف می‌کرد، مورد تهدید قرار می‌گرفت

هر روایتی که فضیلت علی(ع) را بازگو می‌کرد، ممنوع ساختند. حتی از نامگذاری به نام علی جلوگیری کردند. همه این اقدامات و تلاشها جز ظهور عظمت و جلالت شخصیت علی(ع) نتیجه‌ای در پی نداشت

ابن‌ابی‌الحدید

 

در حقیقت این همه نابکاریهای بنی‌امیه مانند پوشانیدن آفتاب با کف دست بود... من چه بگویم درباره مردی که همه فضیلتها به او منتهی می‌شود و هر مکتب و هر گروهی خود را به او منسوب می‌نماید. آری اوست رئیس همه فضیلتها...

من چه بگویم درباره مردی که همه مذاهب غیراسلامی که در جوامع اسلامی زندگی می‌کنند، به او محبت می‌ورزند و حتی فلاسفه‌ای که از ملت اسلامی نیستند، او را تعظیم می‌نمایند... (شرح نهج‌البلاغه، ابن ابی‌الحدید، ج 1، ص 16 و 28 و 29)

او که فصاحت و بلاغت حضرت علی(ع) را فوق بشر می‌داند، می‌گوید: فهو امام الفصحاء و سید‌البلغاء یعنی پیشوا و امام فصیحان و آقای کسانی بود که در سخن بلاغت داشتند. عظمت سخنش به حدی بود که گفته‌اند پائین‌تر از کلام خالق و فراتر از کلام مخلوق بود (دون کلام الخالق و فوق کلام المخلوق)- شرح نهج‌البلاغه ابن ابی‌الحدید، مقدمه، ص 120

 

امام علی(ع) از نگاه دیگران : محمد بن ادریس رئیس مذهب

 

شافعی از مذاهب اربعه اهل تسنن، درباره علی (ع) سروده ای دارد که مضمون آن چنین است:

هر گاه علی جایگاه و حقیقت خویش را برای مردم آشکار کند، هر آینه مردم دسته دسته در برابر او به سجده خواهند افتاد، شافعی مُرد و عاقبت نفهمید علی(ع) پروردگار است، یا پروردگارش مال اوست

 

در پایان می‌توان گفت که فضایل و مناقب امیر‌المؤمنین(ع) نه‌تنها درجوامع اسلامی، بلکه نور آن همه عالم را فرا گرفته است گرچه عده‌ای از دشمنان قسم‌خورده تلاش کردند که این نور را خاموش کنند

والله متم نوره ولو کره الکافرون (صف8) ولی خدا نور خود را کامل می‌کند هرچند کافران خوش نداشته باشند

علی(ع) نورخداست و نورخدا خاموش شدنی نیست

همتایی حضرت امیر (ع) با ابراهیم خلیل (ع)

 

خلافت و امامت خود را به ابراهیم خلیل عطا کرد: و ا ذ ابتلی ا براهیم ربّه بکلمات قاتمهنّ قال ا نّی جاعلک للنّاس اماماً قال و من ذریّتی قال لا ینال عهدی الظّالمین

ابراهیم خلیل بعد از گذراندن مراحل فراوانی از آزمون الهی و موفقیّت کامل در این امتحان ها مورد لطف خاص خدا قرار گرفت که عهد امامت و خلافت از طرف خدا به او رسید

این عهد از طرف خدا باید برسد؛ کسبی نیست، نصب است و نه انتخاب

ابراهیم خلیل به ذات أقدس له عرض کرد: این سمت والا را به فرزندان من هم بده، و من ذر یّتی.

علی بن أبی طالب ذریّه ابراهیم خلیل است از یک سو، از بهترین و پاک ترین عادل ها و معصوم های ذریّه خلیل حق است از سوی دیگر

وعده الهی هم که تخلّف ناپذیر است از سوی سوّم؛ روی این مبادی قرآنی عهد ذات أقدس له که خلافت و امامت است به وجود مبارک امیر المؤمنین یقیناً می رسد

 

انا ابن ا براهیم خلیل الله

 

وجود مبارک امیر المؤمنین کاری کرد که وجود مبارک خلیل خدا می کند، چون فرزند همان خلیل و حبیب الهی است

مرحوم کلینی (ره) نقل می کند: وقتی منصور دوانقی دستور داد خانه امام صادق (ع) را طعمه حریق کنند و با سوزاندن خانه امام صادق آن حضرت را به اسارت بیاورند، مأمورین حریق خانه امام صادق (ع) دیدند وقتی این خانه را به آتش کشیدند، امام صادق (ع) پا روی امواج آتش گذاشت، بدون اینکه آسیب ببیند فرمود:

انا ابن ا براهیم خلیل الله، انا ابن اعراق الثّری. یعنی ما فرزندان همان خلیل خدائیم، ما وارثان همان کریمه یا نار کون ی برداً و سلاماً علی ا براهیم هستیم

 

در مقابله با بت پرستی

 

وجود مبارک امیر المؤمنین کاری کرد که ابراهیم خلیل کرد

 اگر ابراهیم خلیل بعد از اتمام حجت و استدلال و برهان بر نفی هر گونه وثنیّت و صنمیّت، هر گونه بت پرستی و اثبات توحید هیچ راهی نداشت جز مبارزه با تبر و دست به تبر برد و بت ها را شکست؛ فرمود:

افّ لکم و لما تعبدون من دون الله ، وجود مبارک امیر المؤمنین هم به رهبری رسول گرامی (ص) همین کار را کرد

یعنی بعد از اینکه براهین فراوانی بر حقانیّت توحید و نفی بت پرستی اقامه کردند و دیدند این براهین سودمند نیست، در جریان فتح مکه همه بت ها را از بالای دیوار کعبه به دور انداختند و اینها را زیر پا قرار دادند

مستحب است کسانی که برای زیارت کعبه وارد حرم خدا و مسجد الحرام می شوند، از در بنی شیبه بگذرند؛ سرّش این است: این بت ها را زیر خاک این در ورودی بنی شیبه قرار داد

 

همتایی حضرت امیر (ع) در رؤیت « ملکوت »

 

اگر وجود مبارک امیر المؤمنین ذریّه معصوم و عادل خلیل خداست و مورد لطف الهی است و عهد خلافت و ولایت و امامت به او می رسد؛ او هم باید اهل ملکوت باشد، رؤیت ملکوت نصیبش بشود

چون ذات أقدس له در سوره انعام فرمود: و کذلک نری ا براهیم ملکوت السّموات و الأرض. «ملکوت » آن چهره ارتباط اشیاء به خداست

چون اشیاء یک رابطه ای با مبدأ فاعلی خود دارند؛ هیچ موجودی نیست، مگر اینکه زمامش به دست علّت فاعلی اوست، یعنی خدا: ما من دابّه لا هو آخ أ ب ناصیت ها

آن چهره ارتباط خلق به خالق را می گویند ( ملکوت)

آنهائی که در عالم می اندیشند، جنبه ملک را می نگرند، بدنه اشیاء را می نگرند؛ احیاناً از شهود مبدأ فاعلی غافلند

امّا آنها که تلاش و کوشش شان این است ببینند زمام این اشیاء به دست کیست، آنها هم در ملکوت نگاه می کنند؛ گاهی این (نظر) آنها به » رؤیت » می رسد

 

ما اهل رؤیت ملکوتیم، نه اهل نظر، نه اینکه نگاه بکنیم!

 

وجود مبارک امیر المؤمنین می فرماید ما اهل رؤیتیم: و ارانا من ملکوت قدرته و عجائب ما نطقت به آیات حکمته

در خطبه دیگر می فرماید: ما اهول ما نری من ملکوتک و ما احقر [ او اصغر ] ما غاب عنّا من سلطانک

خدایا ! آنچه که از ملکوت تو ما دیدیم، خیلی هولناک است و آنچه را هم که ما ندیدیم، بیش از آن است که ما دیدیم

پس کسی ولیّ خداست که باطن نگر باشد، از درون با خبر باشد و ملکوت را بنگرد و اهل شهود ملکوت باشد

اگر در سوره انعام ذات أقدس له خلیل خود را اهل رؤیت ملکوت می داند، در جای جای نهج البلاغه وجود مبارک امیر المؤمنین خود را هم اهل رؤیت ملکوت می داند که فرمود: ما را ذات أقدس له از ملکوت خود با خبر کرده است

 

ما می بینیم آنچه را که دیگران می نگرند که شاید ببینند ! چنین انسانی می تواند اهل امامت و اهل خلافت باشد و عهد الهی به او برسد و خدای سبحان هم هرگز خلف وعده نخواهد کرد، چه اینکه خلف وعده قبیح است و از ذات أقدس له محال !

 

علی(ع) پیشوای همه بشر است،

 

شبلی شمیل می‌گوید: علی(ع) پیشوای همه بشر است، شرق و غرب در گذشته و حال نظیر او را ندیده است :

الف) علی و عدالت:

مالی نزد علی نمی‌آوردند مگر آن که بی‌درنگ آن را تقسیم می‌کرد و چیزی از آن را در بیت‌المال نمی‌گذاشت مگر آن که در آن روز مستحقّی نمی‌یافت

ابن ابی الحدید:

مؤثرترین عاملی که مردم را از اطراف علی پراکنده نمود، عدالت او در تقسیم اموال بود، زیرا او اشراف را بر دیگران برتری نمی‌داد و همچون پادشاهان با سران قبایل ساخت و ساز نمی‌کرد

و هیچ کس را با بیت‌المال به سوی خود جلب نمی‌کرد ولی معاویه برخلاف او مردم را با بیت‌المال جذب می‌کرد، لذا اینگونه افراد به سراغ معاویه می‌رفتند

 

ب) زهد علی علیه السلام:

 

این اثیر می‌گوید: «ما از ترسیم زهد علی ناتوانیم» علی آمد تا نظریه اسلام را در حکومت نشان دهد

او آمد تا نان جویی را که آردش به دست همسرش تهیه می‌شد بخورد و بر کیسه آن نان خشک مهر بزند و بگوید:

من دوست ندارم از غذایی که نمی‌دانم چگونه تهیه شده بخورم و هرگز در قصرهای مجلل و باشکوه سکونت نکرد

 

ج) شجاعت و فداکاری:

امام صادق:

پرچمداران کفر در جنگ احد نُه نفر بودند که همه آن‌ها به دست علی به هلاکت رسیدند

خوابیدن علی در بستر پیامبر در لیله المبیت نشانی از خودگذشتگی و فداکاری آن حضرت است که در راه اعتلای اسلام از هیچ کوششی دریغ نکرد

 

دـ) انفاق به فقرا و یتیمان:

 

به اتفاق مفسران آیه 274 بقره:

کسانی که اموال خود را (در راه فقرا) شب و روز پنهان و آشکار انفاق می‌کنند، درباره علی نازل شده و آن حضرت پیوسته از یتیمان و مستمندان دستگیری می‌کرد و روح بزرگ و مهربان او تا پایان عمر از انفاق به فقرا لحظه‌ای آرام نگرفت. در این زمینه شواهد بسیاری موجود است

 

ه-) آزاد کردن بردگان:

 

این کار از مستحبات مورد تأکید در اسلام است و از رسول اکرم روایت شده : هر کس بنده مؤمنی را آزاد ساخت، خداوند عزیز جبّار در برابر هر عضوی از آن بنده عضوی از شخص آزاد کننده را از آتش جهنم آزاد می‌سازد

علی در این زمینه نیز پیشگام بود و موفق شد از حاصل دسترنج خود (نه از بیت‌المال) هزار بنده را بخرد و آزاد سازد و امام صادق به این حقیقت گواهی داده است

 

و-) صبر و بردباری:

 

زندگانی امام علی ع بعد از پیامبر را به دوره‌های زیر می‌توان تقسیم کرد:

1ـ دوره صبر و مدارا که 25 سال طول کشید (از سال 11 هجری تا 35 هجری)

2ـ دوره به قدرت رسیدن امام (چهار سال و نُه ماه)

جرج جرداق:

آیا حکمرانی را سراغ دارید که از پوشیدن لباس نرم خودداری کند، زیرا که در گوشه و کنار کشور کسانی هستند که لباس زیر به تن دارند؟! و بیم داشته باشد از این که در همی پس‌انداز کند چون در بین مردم تهیدستان هستند و اگر نمی‌تواند گرسنگان را سیر کند خود نیز گرسنه بماند

و حتی از فرزندان و اصحاب خود بخواهد که آن‌ها نیز گرسنه باشند

بنابراین صبر و تحمل حضرت بسیار زیاد بوده و با همین ویژگی توانسته از اسلام و مسلمین حفاظت نماید

چرا اسم علی(ع) و ائمه در قرآن نیامده است؟

 

قرآن همواره کلیات مسایل را بیان می فرماید و تفسیر و تفصیل احکام را بر عهده پیغمبر اکرم(ص) می گذارد

در این مورد از ائمه اطهار(ع) سؤال شد که چرا اسم علی(ع) و ائمه در قرآن نیامده است؟ و یا چرا در آیه انّما ولیّکم اللّه و رسوله و الّذین آمنوا1 الذین آمنوا معرفی نشده اند؟ یا این که چرا در آیه أطیعوا اللّه و أطیعوا الرّسول و أولی الأمرمنکم اولی الامر مشخصاً معرفی نشده اند؟

ائمه اطهار(ع) در پاسخ فرموده اند: تفسیر جزئیات احکام به عهده پیامبر اکرم(ص) گذاشته و أنزلنا الیک الذّکر لتبیّن للنّاس ما نزّل الیهم؛ ما قرآن را بر تو نازل کردیم تا تو برای مردم تفصیل آن را بیان کنی.

بنابراین همان طور که خداوند در قرآن فرمود، نماز بخوانید، اما تعداد رکعات آن را مشخص نکرد؛ به همان صورت فرمود، از اولی الامر اطاعت کنید، اما آنها را معرفی نکرد تا مردم از پیامبر(ص) بپرسند و آن حضرت این مسأله را تبیین کند

 

پس به طور خلاصه

اولا برای این است که زمینه امتحان فراهم باشد تا مؤمنان واقعی شناخته شوند

و ثانیاً برای این که مردم در مورد تفاصیل آنها از پیامبر اکرم(ص) و ائمه اطهار(ع)سؤال کنند و بدین طریق جایگاه آنان در تبیین جزئیات احکام، برای مردم روشن شود

حال آن که خداوند هیچ گاه چنین اراده ای نداشته و ندارد که مردم به هر صورت ممکن ایمان بیاورند و مؤمن شوند.

اگر چنین اراده ای داشت قطعاً قادر بود شرایط را به گونه ای فراهم کند که همه مردم ایمان بیاورند: و لو شاء ربّک لآمن من فی الأرض کلّهم جمیعاً

ایمان امری اختیاری است و مردم باید بر اساس انتخاب و اختیار خود ایمان بیاورند لو یشاء اللّه لهدی النّاس جمیعاً؛ اگر خدا می خواست، همه را با اجبار هدایت می کرد

اما خداوند این گونه نخواسته است؛ انسان باید با اختیار خود مسیر هدایت را طی کند و کمال انسان در گرو اختیار و انتخاب آگاهانه او است

انسان باید گام نهادن در مسیر کمال را خود اراده کند، در پی شناخت آن برآید و در این جهت، حسن انتخاب داشته باشد تا با اراده و اختیار خود به مقصود برسد

علی با حق و حق با علی است

 

قال رسول الله(ص): علی مع الحق و الحق مع علی

هر کجا حق است علی هم آنجاست و هر کجا علی است حق هم همراه اوست.(بحار ج 40 ص 25)

در مقابل اقیانوس وجود علی(ع) ما قطره هم نیستیم

او دومین شخصیت عالم امکان است

آب دریا را اگر نتوان کشید، هم به قدر تشنگی باید چشید

 

پیامبر در جای دیگر می فرمایند، کلامی بسیار زیبا و ارزشمند: علی منی و انا منه علی از من است و من از اویم (بحار ج38 ص74)

از دوران کودکی در دامن من پرورش یافت، اولین کسی بود که به من ایمان آورد، لحظه ای بر من نگذشت مگر اینکه در کنار من بود، علی از من است و من از اویم

یعنی راه من، کتاب من، دین من، مرام من، اهداف الهی من با ولایت و امامت علی(ع) ادامه پیدا می کند و پا بر جای می ماند. و نیز فرمود: "علی جان! تو برای امت من همچون کشتی نوحی.

هر کس داخل این کشتی شد به ساحل نجات و فلاح و رستگاری خواهد رسید و هر کس سرباز زد در لابه لای امواج شکننده این دنیای مادی شکسته خواهد شد و در گرداب این دریای متلاطم از بین خواهد رفت

یا علی مثلک فی امتی کمثل سفینه نوح من رکبها نجا و من تخلف عنها غرق (الخصال ج2 ص580 بحار ج31 ص432)

 

پیامبر رحمت فرمودند: انا مدینه الجنه و علی بابها فمن اراد الجنه فلیاتها من بابها

 

ای مردم! من شهر بهشتم و علی در بهشت است هر کسی اراده رفتن به بهشت را دارد و می خواهد وارد آن شود باید از در آن وارد شود (بحارج40 ص 207)

و فرمودند: یا علی انت قسیم الجنه و النار

یا علی تو تقسیم کننده بهشت و دوزخی بحار ج49 ص173 می فرماید کسی که حب و عشق تو را دارد و محبت تو در سینه‌اش موج می‌زند به بهشت خواهد رفت و کسی که دشمن توست و عداوت و بغض تو را دارد، بی شک جهنمی خواهد بود.

 

علی(ع) انسان والایی است که در خانه حق (کعبه) پای به عرصه گیتی می گذارد و در محراب عبادت (مسجد کوفه) خروج خونین خود را آغاز می کند و از این سرای فانی رخت بر می بندد.

میسر نگردد به کس این سعادت / به کعبه ولادت، به مسجد شهادت

 

من قال لااله الاالله و جبت له الجنه

 

علامه امینی:

روزی کسی از صحابه در کوچه‌های مدینه فریاد می‌زد: هر کس بگوید لااله الاالله بهشت بر او واجب می شود

عمربن خطاب جلوی او را گرفت و گفت چه می گویی؟ این عبارت مردم را گستاخ می کند تا هر گناه و معصیتی انجام دهند آن شخص گفت: من از خودم نمی گویم، این سخن رسول خداست

گفت چه کسی و کجا شنیده؟ آن شخص گفت خودم امروز در مسجد شنیدم. رفتند خدمت پیامبر روبه‌رو کنند پیامبر(ص) و صحابه حضور داشتند عمر عرض کرد یا رسول الله شما فرمودید؟

پیامبر(ص) پاسخ دادند: بله من گفتم ولی به شرط ولایت هذا الرجل و با انگشت مبارک اشاره به علی(ع) کردند (الصوارم المحرقه ص6)

همان سخنی که علی بن موسی الرضا(ع) در دروازه نیشابور فرمود: به شرطها و شروطها و انامن شروطها

موقعی این شعار انسان را به بهشت می برد که پرچم دست علی(ع) یا دست علی بن موسی‌الرضا باشد

همین ولایت و همین قرآن و شعارها اگر دست علی(ع) باشد مردم به سوی بهشت هدایت می شوند و اگر دست معاویه ها باشد مردم را به جهنم می برد

 

حزب علی حزب الله و حزب اعدائه حزب الشیطان

 

پیامبر(ص)فرمود:

حزب علی حزب خداست و حزب دشمنش حزب شیطان است (هر کس که باشد) بحار ج38 ص95 و علی(ع) را نشان دادند و فرمودند: کسانی که دنباله روی او هستند رستگارند

علی و شیعه هم الفائزون یوم القیامه. بحار ج40 ص76 علی(ع) کیست؟

مظهر اخلاص و صفا، مجسمه تقوا و عدالت و گذشت و ایثار و مروت و رادمردی، قرآن ناطق، مطیع و فداکار برای پیامبر(ص) است

 

آیا جز علی(ع) کسی می تواند بگوید انا عبد من عبید محمد من بنده ای از بندگان محمدم (ص) کافی ج1 ص89 باب الکون و المکان

علی(ع) خودش چنین می فرمایند: شما دیده اید یک کودک چگونه دنبال مادر می دود من این‌گونه از پیامبر(ص). پیروی می کردم

 

اهمیت دشمن‌شناسی از منظر علی(ع)

 

درگیری اسلام و کفر مسئله‌ای نیست که در حال حاضر نیاز به اثبات داشته باشد بلکه آنچه نیاز به توجه و دقت دارد کنکاش پیرامون عوامل پیروزی یا شکست اسلام در این درگیری است

بنابراین درجنگ همه‌جانبه سیاسی، فرهنگی، اقتصادی جاری در دنیای معاصر بین جبهه کفر و نفاق و ظلم از یک طرف و جبهه توحید و ولایت و عدالت از سوی دیگر یکی از مهم‌ترین مسائل بررسی عوامل پیروزی یا شکست در این درگیری تمدنی است

به نظر می رسد یکی از مسائلی که باید در این مبارزه نفس‌گیر همواره مدنظر داشت؛‌ این است که نمی‌توان- و نباید- با چشم بسته و بدون شناخت کافی از دشمن امید به موفقیتی در این مبارزه داشت

اهمیت دشمن‌شناسی از اولین روز تأسیس حکومت علوی و نبوی به دست خاتم‌المرسلین(ص) و امیر‌المومنین(ع) همواره خودنمایی کرده و خواهد کرد

 

یکی از اساسی‌ترین شرایط پیروزی نهائی هر انقلاب شناخت دشمنان آن است

 

شناخت دشمن نه‌تنها شرط حصول و تداوم انقلاب، بلکه از مهم‌ترین علل تکامل فردی و اجتماعی انسانها و جوامع به شمار می رود

پیامبر اسلام(ص) : الا و ان اعقل الناس عبدعرف ربه فاطاعه و عرف عدوه فعصاه

آگاه باشید، عاقل‌ترین مردم کسی است که خدایش را بشناسد واز او پیروی کند و دشمنش را نیز بشناسد و آن‌گاه نافرمانیش نماید

و فرمود: مردم اگر به ده چیز شناخت پیدا کنند، سعادت دنیا و آخرتشان تأمین است... یکی از آن امور شناخت ابلیس و یاورانش می‌باشد

روشن است که ابلیس و یاورانش همان اولیاء طاغوتی هستند که جبهه دشمنان حق و حقیقت و انسانیت را شکل داده‌اند

علی(ع) در جای-جای کلمات نورانی خویش با تاکید دائمی بر ضرورت دشمن‌شناسی، پیروان خود را از مکرها و حیله‌های دشمن بر حذر داشته است

 

غفلت از دشمن

 

علی ع: لا تستصغرن عدوا و ان ضعف هرگز دشمنی را کوچک مشمار، هرچند ضعیف باشد

کن للعدو المکاتم اشد حذرا منک للعدو المبارز از دشمن پنهان بیشتر برحذر باش تا دشمن آشکار

آفه القوی استضعاف الخصم آفت قدرتمند ضعیف شمردن دشمن است

اکبر الاعداء اخفاهم مکیده بزرگ‌ترین دشمنان کسانی‌اند که حیله خود را بیشتر پنهان دارند

شر الأعداء ابعدهم غورا و اخفاهم مکیده

دقت در این نهیب‌های هشداردهنده امیر‌المومنین(ع) و دیگر گفتارهایی که در این باره از امامان معصوم(ع) وارد شده، نمایان‌گر این امر مهم است که یکی از اساسی‌ترین عوامل شکست، غفلت از دشمن است

 

تاریخ هرگز ملاقاتهای شبانه امام علی(ع) و حضرت زهرا(س) با یاران پیامبر اسلام را برای افشای چهره غاصبان خلافت فراموش نمی‌کند

 

همان گونه که هرگز گفتار مستدل و منطقی اول مظلوم عالم(ع) و فریادهای برخاسته از دل او را که برای افشای چهره دشمنان انقلاب می‌فرمود از یاد نمی‌برد

همین تمسک به دشمن‌شناسی علوی بود که در جریان انقلاب اسلامی کبیر ملت ایران به رهبری فرزند علی(ع) و زهرا(س) در حکم شاه کلید پیروزی جبهه مقاومت عمل کرد

استقامت و افشاگری حضرت روح الله(ع) و نمایاندن دشمن حقیقی به ملت ایران بود که باعث اتحاد ملی و همگانی شدن انقلاب و فروپاشی «جزیره ثبات» دنیای کفر در قلب دنیای اسلام شد

 

امروز نیز اهمیت بصیرت در شناخت دشمن اگر بیشتر از دیروز نباشد، یقینا کمتر نخواهد بود

 

دشمن‌شناسی هم در پیروزی هر انقلابی نقش اساسی دارد و هم در ادامه یافتن آن

تاکید همواره علی(ع) در دوران حکومت خود بر اینکه: من نام لم ینم عنه آن کس که از دشمن غافل شود ضرورتا دشمن نیز از او غافل نخواهد شد به خوبی ضرورت شناخت دشمن و پرهیز از غفلت از آن در حکومت ولایی را نشان می‌دهد

به بیان صریح تر انقلابی که زلزله‌ای عظیم در جهان کفر و نفاق به وجود آورده و با مهر پایان زدن بر دوران انزوای اسلام، فروغ امید در دل تمامی مستضعفان عالم پدیدار نموده است، دشمنان قسم خورده‌ای خواهد داشت که مترصد لحظه‌ای غفلت از سوی امام و امتند تا کاری ترین ضربات را به اسلام و مسلمین وارد آورند

 

جایگاه دشمنان و مخالفان در نگرش سیاسی امام علی (ع)

 

در نگرش حضرت علی(ع) مخالف و دشمن، انسانی
خطاکار است که باید هدایت شود و مهم‏ترین وظیفه انبیا و اولیای الهی (و همه حکومت‏های مبتنی بر دین) زمینه ‏سازیِ هدایت انسان‏ها و نشان دادن راه حق و حقیقت به آنان است

در نگاه آن حضرت، انسان اشرف مخلوقات است و تکریم هر انسانی ـ فارغ از عقیده و مذهب او ـ بر همگان واجب است

مهم‏ترین مؤلفه تکریم انسان، حفظ خون اوست و خون‏های به ناحق ریخته شده، اول چیزی است که روز قیامت مورد سؤال قرار خواهد گرفت

تبیین نگرش آن حضرت به مخالفان و دشمنان و نشان دادن جایگاه آنان در نظام سیاسی ایشان و نحوه برخورد حضرت با آنان است

احترام به اندیشه و آزادی مخالفان، عدم تعرض به توهین‏ کنندگان، نفی خشونت و خونریزی و پای‏بندی به اخلاق در جنگ و برخورد با دشمن

 

الف. احترام به آزادی و اندیشه مخالفان

 

طلحه و زبیر پس از بیعت با علی(ع) درپی حکومت بصره و کوفه، بودند ولی حضرت امتناع کرد و در تقسیم بیت ‏المال آن‏ها را برتری نبخشید

از این‏رو تصمیم گرفتند که از مدینه خارج شوند و به مکه بروند به بهانه حج عمره برای اجازه نزد امام(ع) رفتند

حضرت فرمود: من دوست دارم همین‏جا بمانید؛ ولی آنان بر رفتن اصرار کردند حضرت فرمود: به خدا برای عمره نمی‏روید؛ بلکه حیله و نیرنگی در کارتان است و می‏خواهید به بصره بروید

طلحه و زبیر سوگند خوردند و اطمینان دادند که نقض بیعت و فتنه و فساد نخواهند کرد

ابن‏ عباس گفت که اگر مسأله این‏قدر برای شما روشن است، چرا به آنان اجازه دادی که بروند؟ فرمود: ای ابن ‏عباس! آیا به من امر می‏کنی که به ظلم آغاز کنم و قبل از نیکی بدی مرتکب شوم و قبل از وقوع عمل بر آن مؤاخذه کنم؟ هرگز!

 

ب. عدم توهین و هتک حرمت

 

در جنگ صفین، حضرت شنید که گروهی از یارانش به معاویه و شامیان دشنام می‏گویند و توهین می‏کنند؛ آنان را از این کار منع کرد و فرمود: من خوش ندارم شما دشنام گو باشید، لیکن اگر کرده‏ های آنان را بازگویید و حالشان را فرایاد آرید، به صواب نزدیک‏تر بود و در عذرخواهی رساتر

و به جای دشنام بگویید خدایا! ما و ایشان را از کشته شدن برهان و میان ما و ایشان سازش قرار گردان و از گمراهی‏شان به راه راست برسان، تا آن‏که حق را نمی‏داند بشناسد و آن که برای دشمنی می‏رود و بدان آزمند است بازایستد

تمام این‏ها ممکن است در عرف سیاست غیرعقلانی قلمداد شود، اما با مبانی اخلاقی و اعتقادی امام(ع) سازگار است

هدف حضرت آگاه ساختن مردم و احیای ارزش‏های اخلاقی در جامعه بود و جنگ امام با معاویه نیز برای همین منظور صورت گرفت

از نظر حضرت، هنر حکومت، تکریم انسان، هدایت انسان و زمینه‏ سازی برای تکامل و تعالی اوست

 

ج. عدم تعرض به توهین‏ کنندگان

 

عرصه سیاست دارای قواعدی است که یکی از مهم‏ترین آن‏ها گفت‏وگوست

مخالفان علی(ع) گاهی شخص ایشان را مورد توهین و هتک حرمت قرار می‏دادند و حضرت کریمانه می‏گذشت و با روی خوش به آنان می‏گفت: اگر مایل باشید حاضرم با شما بحث کنم

شاید نتوان در طول تاریخ حاکمانی را پیدا کرد که در اوج قدرت مورد توهین و اهانت مردم قرار بگیرند و با این حد از تحمل و کرامت از کنار آن بگذرند، یا مخالفان را به بحث فراخوانند

حضرت علی(ع) نه تنها خودش در اوج تعالی و علو اخلاقی قرار داشت، بلکه درصدد بنیان‏گذاری نظام سیاسی و ایجاد جامعه‏ ای بود که ریشه در اخلاق و ارزش‏های الهی و انسانی داشته باشد و گذشت، بزرگواری، کرامت، منطق و استدلال جای توهین و تهمت را بگیرد

 

د. نفی خشونت و خونریزی

 

حضرت علی(ع) تحت هیچ شرایطی خشونت و خونریزی را روانمی‏دانستند

به دلایل مختلف عقلی، نقلی و سیاسی اجتماعی

امام(ع) بعد از رسول گرامی اسلام(ص) باید به عنوان حاکم و رهبر جامعه قدرت را به دست می‏گرفت ولی برای مدت طولانی و چند دوره حکومت، از حق خود چشم پوشید و از اهرم‏هایی که می‏توانست استفاده کند، استفاده نکرد

حضرت یکی از مهم‏ترین دلایل این امر را پیشگیری از بروز خشونت و خونریزی در جامعه ذکر می‏کند

به همین دلیل به فرزندش امام حسن(ع) فرمود: هرگز کسی را برای مبارزه دعوت نکن و به حاکم مصر سفارش کرد که از صلحی که دشمن، تو را بدان فرامی‏خواند و رضای خدا در آن است، روی متاب که صلح باعث آرامش سربازان، از بین رفتن غم‏ها و امنیت شهره می‏شود

 

در تمام دوران حکومت علی(ع) حتی یک مورد سراغ نداریم که ایشان بدون اتمام حجت و قبل از بحث و استدلال دست به شمشیر برده باشند، یا شروع‏ کننده جنگ باشند

 

ه. اخلاق‏ مداری در جنگ و برخورد با دشمن

 

علی(ع) در جنگ‏های خود و در برخورد با دشمنانش نیز به اصول اخلاقی و انسانی خود مقید بود

حضرت در جنگ‏های خود قبل از نبرد به یاران خود سفارش می‏کرد و حتی در حین جنگ منادی می‏فرستاد و دستور می‏داد که هیچ فراری و زخمی را نکشید؛ عورتی را آشکار مکنید و هیچ کشته‏ای را مُثله نکنید

چون به محل سکونت و اردوی دشمن رسیدید، پرده‏ای را پاره نکنید و بدون اجازه وارد هیچ خانه ‏ای نشوید و چیزی از اموال آنان را نگیرید

و هیچ زنی را آزار ندهید؛ هر چند به شما و فرماندهان و نیکوکارانتان دشنام دهد و ناسزا گوید

در مورد قاتل خود اگر زنده ماندم خود می‏دانم با او چه کنم، و اگر از دنیا رفتم، برای قصاص فقط یک ضربه به او بزنید؛ چون او یک ضربه به من زده است

مبادا او را مُثله کنید یا به بهانه این‏که رهبر جامعه کشته شده است، دست به خونریزی بزنید و خارج از عدالت رفتار کنید

 

و. تحلیل نگرش امام علی(ع)

 

نگرش امام علی(ع) به مخالفان و دشمنان، برای حکومت نوپای حضرت علی(ع)، که معاندان و کج ‏اندیشان از هر سو احاطه ‏اش کرده بودند، هزینه بسیار سنگینی به دنبال داشت

آزادی مخالفان و دشمنان نه تنها برای حکومت امام علی(ع) هیچ فایده و پیامد مثبتی نداشت

حکومت و حاکمان جهت اصلی حرکت‏شان حق باشد و اهدافی همچون هدایت جامعه، رشد و توسعه و در نهایت سعادت و تکامل و تعالی انسان‏ها را دنبال کنند

برای چنین حکومت‏هایی، وجود مخالفان بدون تردید یک لطف و مرحمت الهی است و برای موفقیت آن حکومت، ضروری به شمار می‏رود

حضرت علی(ع) حرمت و احترام را پاس می داشت، کرامت انسانی آنان را مورد تکریم قرار می داد و حق آزادی آنان را در مخالفت با خودش محفوظ داشت

 

38- اصول مشترک روش برخورد امام علی (ع) با دشمنان

 

الف. هدایت و ارشاد:

وظیفه اصلی رهبران جامعه اسلامی، تلاش برای هدایت مردم جامعه به سوی خداست

اگر چه در این مسیر، مخالفان ؛ افرادی لجوج باشند و شکی درانحراف و دشمنی آنها نسبت به خدا و اولیای الهی نباشد

رسول خدا(ص) هنگامی که امیر المومنین علی(ع) را به سوی یمن روانه می کرد، فرمودند: به خدا قسم اگر خداوند یک نفر را به وسیله تو هدایت کند از آنچه خورشید بر آن طلوع یا غروب می کند، بهتر است

از سویی دیگر ما در سیره امام علی(ع) می بینیم که حضرت تلاش وسیع و وافری را برای هدایت دشمنان و مخالفان خویش به کار می برند که این مطلب در تمامی خطب و مکاتباتی که بین ایشان و مخالفان انجام گرفته است، کاملاً مشهود است

 

39- ب.گفتگو و مذاکره:

 

یکی از شیوه های برخورد امام با مخالفان سیاسی خود این بود که مستقیماً و بدون واسطه با آنان وارد مذاکره می شد تا عقاید و نظرات آنان را از نزدیک و از خودشان بشنود تا زمینه برای حل اختلافات و پاسخگویی مستقیم فراهم آید

 

ج. ارائه تحلیل و هشدار به موقع:

 

امام با راهنمایی و آینده نگری در شرایط حساس و بحرانی و فضای فتنه، با درایت و بصیرت به تبیین صحیح اوضاع و احوال شرایط با تحلیل جامع می پرداختند

ایشان از سویی به یاران خویش هشدار و آگاهی می دادند تا از خطرغفلت و نفوذ دشمن، هوشیار شوند و در مقاطع بحرانی و غبار آلود بتوانند حق و باطل را از هم تشخیص بدهند و از سویی دیگر به دشمنان و مخالفان حکومت دینی هشدار می دادند تا دست از لجاجت و کینه ورزی خود بردارند

 

40- و. پرهیز از اهانت و تمایل به افشاگری:

 

امام در برابر سرسخت ترین دشمنانش هیچ گاه از طریق عدالت و انصاف عدول نکردند و توهین، فحاشی و ناسزا به دشمن را امری مذموم می پنداشتند

 

همچنین علی(ع) با افشاگری خود اولاً عموم مردم را از توطئه های دشمن آگاه می کردند

و ثانیاً از الگو شدن منحرفان برای نسل های جدید ممانعت به عمل می آوردند و اینکه نسل جوان پی به سابقه ی ننگین و شرارت های دشمنان ببرند

 

41- ه. جدا کردن صف فریب خوردگان از صف طراحان فتنه:

 

در اکثر جریان های اجتماعی، یک عده ی قلیلی با سوار شدن بر موج احساسات عموم مردم و با تحریک عواطف و در سایة شعارهای عوام فریب و نیز با مشوش و بحرانی نشان دادن فضای جامعه، سعی می کنند اهداف و مقاصد پلید خویش را پیاده نمایند

بنابراین امام با تیز بینی و فهم عمیق جریانات سیاسی، دستهای عوامل اصلی و کارگردانان آشوب ها و فتنه ها را افشا و رو می کردند و با توجیه و تفسیر درست قضایا، مردم را از کج فهمی، ابهام و سر درگمی در می آوردند و صف آنها را که فریب خورده بودند از صف محورهای شرارت و برنامه ریزان تفرقه و اختلاف جدا می نمودند

و اگر آنها به هیچوجه حاضر به برگشت و اصلاح نمی شدند و در مقام هرج و مرج خواهی و مبارزه با حکومت اسلامی در می آمدند، امام(ع) با قاطعیت و صلابت در مقابله و نبرد با آنها می ایستادند

 

42- اقسام دشمن

 

به طور کلی در برخورد و مواجهه با دشمنان ما با دو نوع دشمن روبرو هستیم: الف. دشمن آشکار

ب. دشمن پنهان

بی تردید از صدر تاریخ اسلام تا الان مسلمانان و دین مبین اسلام بیشتر از آنکه از دشمن آشکار ضربه بخورند، توسط دشمن پنهان دچار آسیب، ضعف ، اختلاف و دو دستگی شده اند. علت این مسئله به سبب آن است که انسان از دشمن آشکار هر لحظه انتظار برخورد، عداوت و دشمن را دارد

اما دربارة دشمن پنهان که در لباس دوست، جلوه می کند و در ظاهر خود را هم مسلک و پایبند به ارزشهای اسلامی نشان می دهد، انسان اصلاً احتمال و توقع ضربه و حمله از سوی او را ندارد

یکی از مقاطع حساس تاریخ زندگی امام علی(ع) برخورد ایشان با جریان نفاق بود

 

43- ثمره و آثار دشمن شناسی

 

در سیره امام علی(ع) به وفور موارد ذیل دیده می شود و امام اکثراً این مسائل را به یاران خویش گوشزد می نمودند

 

1.کشف توطئه و تاکتیک های دشمن 2. تشخیص حق و باطل

3. آمادگی برای سرکوبی تحرکات دشمن 4. عدم غافلگیر شدن و بستن راه نفوذ دشمن

5. در مواقع بحرانی، تصمیم درست اتخاذ کردن 6. عدم اهمال کاری و کوچک شمردن دشمن

7. کشف نقاط ضعف و قوت خود و دشمن 8. بیداری و هوشمندی و آینده نگری در برابر دشمن

9. استقامت و صبر در مسیر حق 10. تحت تأثیر اکاذیب، شایعات، افتراء، تحریف و تهمت دشمن واقع نشدن

11. پیروزی، اتحاد و همدلی در برابر دشمن 12. برخورد فعالانه با دشمن نه برخورد منفعلانه

13. مدیریت حوادث و استفاده بهینه از امکانات و استعدادها 14. عدم همکاری با دشمن

15. معرفی و پرده برداشتن از چهره دشمن

 

44- دشمن شناسی و روش برخورد با دشمن در سیره علوی

 

در طول نزدیک به پنج سال از حکومت امیرالمومنین علی (ع)، سه جنگ سرنوشت ساز و هرکدام با پیچیدگی خاص خود به وقوع پیوست

الف. جنگ با عهد شکنی و مقام پرستی

ناکثین کسانی بودند که به خاطر جاه و مقام درصدد ریاست خواهی و قدرت طلبی بودند

همچنین اینان در خط مقدم بیعت کنندگان با حضرت به شمار می روند

مخالفت جریان سازان سقیفه و نیز طراحان و مجریان جنگ جمل از این نگاه قابل توجه است

این افراد جنگ جمل را علیه حکومت نوپای علوی به راه انداختند. از زشت ترین شیوه و خصائص این گروه اینکه با آمدن همسر رسول خدا (ص) و با سوء استفاده از موقعیت اجتماعی او سعی در رسیدن به قدرت و بسیج نیرو را داشتند

روش برخورد حضرت با این گروه ابتدا جلوگیری از به قدرت رسیدن آنها بود سپس گفتگو و مذاکره برای برگشت آنها از مسیری که در پیش گرفته بودند

 

45- مبارزه با مکر و نیرنگ

 

دومین گروه مخالف امام علی (ع) ،معاویه و یاران او بودند

قاسطین کسانی بودند که از حکومت های قبلی صاحب اموال هنگفت از بیت المال شده بودند

و از امتیازات ویژه در زمان آنها استفاده می کردند

پس با آغاز حکومت امام علی(ع) همه منافع و امتیازات خود را از دست داده و در خطر دیدند، از این رو سر به شورش برداشتند و یا بعضی ها برای رسیدن به بیت المال و ثروت در کنار معاویه قرار گرفتند

اینان کینه های درونی و فروخورده خویش را از جنگ های صدر اسلام که در آن خویشاوندان و پدران خود را توسط امام(ع) از دست داده بودند، آشکار می کردند

روش برخورد حضرت در این جنگ عبارت بود از اینکه ابتدا به نیروهای خویش آموزش تاکتیک های نظامی را تعلیم می دهند

 

46- پیکار با کج فهمی و تحجّر

 

سومین جریان مخالف که با تحجّر، قشری گرائی بر جهل خویش پافشاری می کردند و چیزی جز ظاهر و پوسته دین را ملاک عمل خویش قرار نداده بودند؛ خوارج بودند

حساس ترین برخوردهای امام با این گروه بوده است

چرا که اغلب، قاریان قرآن با پیشانی های پینه بسته و ظاهر صلاح بودند و بعد از جریان حکمیت بر علیه امام قیام کردند

مارقین صرفاً به جنبه های عبادی دین توجه کرده بودند و جنبه های اجتماعی دین را بر نمی تابیدند

کسانی که درک عمیق و درستی از تعالیم اسلام نداشتند. روش برخورد امام(ع) با خوارج این بود که در ابتدا و قبل از جنگ به افشای گمراهی خوارج اقدام نمودند

سپس بر اثر پافشاری خوارج در شورشگری، امام علی(ع) به قرارگاه آنها می روند و در زمینه مبارزه با شامیان و نیز جریان قرآن بر سر نیزه کردن آنها خطبه ای ایراد می فرمایند

 

 

7- ولادت امام علی ـ ع ـ در کتب اهل سنت

 

این رویداد با اندکی تفاوت در منابع بسیاری ذکر شده و از شگفتی های این واقعه مهم تاریخی این که فاطمه بنت اسد نه از در خانه بلکه با شکافته شدن دیوار آن وارد کعبه گردید تا این رویداد عجیب دلیل و برهانی روشن تر بر معجزه باشد

و آیندگان نتوانند آن را پدیده ای تصادفی و اتفاقی قلمداد کنند و جالب اینکه پس از گذشت قرن ها از آن رویداد مهم و تجدید ساختمان کعبه و تعمیر آن و پر کردن جای شکاف با نقره، هنوز هم اثر شکاف بر دیوار خانه، خود را نمایان می سازد

 

شهاب الدین ابوالثنا، سید محمود آلوسی، صاحب تفسیر آلوسی، در شرح بر قصیده عینیه عبدالباقی افندی عمری می نویسد

ولادت امیرمؤمنان کرم الله وجهه در درون کعبه، در سراسر دنیا مشهور است و در کتابهای هر دو فرقه شیعه و سنی روایت شده است و هرگز در مورد غیر ایشان چنین فضیلتی ثابت نشده است

 

8- همتایی حضرت امیر (ع) با ابراهیم خلیل (ع)

 

خلافت و امامت خود را به ابراهیم خلیل عطا کرد: و ا ذ ابتلی ا براهیم ربّه بکلمات قاتمهنّ قال ا نّی جاعلک للنّاس اماماً قال و من ذریّتی قال لا ینال عهدی الظّالمین

ابراهیم خلیل بعد از گذراندن مراحل فراوانی از آزمون الهی و موفقیّت کامل در این امتحان ها مورد لطف خاص خدا قرار گرفت که عهد امامت و خلافت از طرف خدا به او رسید

این عهد از طرف خدا باید برسد؛ کسبی نیست، نصب است و نه انتخاب

ابراهیم خلیل به ذات أقدس له عرض کرد: این سمت والا را به فرزندان من هم بده، و من ذر یّتی.

علی بن أبی طالب ذریّه ابراهیم خلیل است از یک سو، از بهترین و پاک ترین عادل ها و معصوم های ذریّه خلیل حق است از سوی دیگر

وعده الهی هم که تخلّف ناپذیر است از سوی سوّم؛ روی این مبادی قرآنی عهد ذات أقدس له که خلافت و امامت است به وجود مبارک امیر المؤمنین یقیناً می رسد

 

9- انا ابن ا براهیم خلیل الله

 

وجود مبارک امیر المؤمنین کاری کرد که وجود مبارک خلیل خدا می کند، چون فرزند همان خلیل و حبیب الهی است

مرحوم کلینی (ره) نقل می کند: وقتی منصور دوانقی دستور داد خانه امام صادق (ع) را طعمه حریق کنند و با سوزاندن خانه امام صادق آن حضرت را به اسارت بیاورند، مأمورین حریق خانه امام صادق (ع) دیدند وقتی این خانه را به آتش کشیدند، امام صادق (ع) پا روی امواج آتش گذاشت، بدون اینکه آسیب ببیند فرمود:

انا ابن ا براهیم خلیل الله، انا ابن اعراق الثّری. یعنی ما فرزندان همان خلیل خدائیم، ما وارثان همان کریمه یا نار کون ی برداً و سلاماً علی ا براهیم هستیم

 

10- در مقابله با بت پرستی

 

وجود مبارک امیر المؤمنین کاری کرد که ابراهیم خلیل کرد

 اگر ابراهیم خلیل بعد از اتمام حجت و استدلال و برهان بر نفی هر گونه وثنیّت و صنمیّت، هر گونه بت پرستی و اثبات توحید هیچ راهی نداشت جز مبارزه با تبر و دست به تبر برد و بت ها را شکست؛ فرمود:

افّ لکم و لما تعبدون من دون الله ، وجود مبارک امیر المؤمنین هم به رهبری رسول گرامی (ص) همین کار را کرد

یعنی بعد از اینکه براهین فراوانی بر حقانیّت توحید و نفی بت پرستی اقامه کردند و دیدند این براهین سودمند نیست، در جریان فتح مکه همه بت ها را از بالای دیوار کعبه به دور انداختند و اینها را زیر پا قرار دادند

مستحب است کسانی که برای زیارت کعبه وارد حرم خدا و مسجد الحرام می شوند، از در بنی شیبه بگذرند؛ سرّش این است: این بت ها را زیر خاک این در ورودی بنی شیبه قرار داد

 

11- همتایی حضرت امیر (ع) در رؤیت « ملکوت »

 

اگر وجود مبارک امیر المؤمنین ذریّه معصوم و عادل خلیل خداست و مورد لطف الهی است و عهد خلافت و ولایت و امامت به او می رسد؛ او هم باید اهل ملکوت باشد، رؤیت ملکوت نصیبش بشود

چون ذات أقدس له در سوره انعام فرمود: و کذلک نری ا براهیم ملکوت السّموات و الأرض. «ملکوت » آن چهره ارتباط اشیاء به خداست

چون اشیاء یک رابطه ای با مبدأ فاعلی خود دارند؛ هیچ موجودی نیست، مگر اینکه زمامش به دست علّت فاعلی اوست، یعنی خدا: ما من دابّه لا هو آخ أ ب ناصیت ها

آن چهره ارتباط خلق به خالق را می گویند ( ملکوت)

آنهائی که در عالم می اندیشند، جنبه ملک را می نگرند، بدنه اشیاء را می نگرند؛ احیاناً از شهود مبدأ فاعلی غافلند

امّا آنها که تلاش و کوشش شان این است ببینند زمام این اشیاء به دست کیست، آنها هم در ملکوت نگاه می کنند؛ گاهی این (نظر) آنها به » رؤیت » می رسد

 

12- ما اهل رؤیت ملکوتیم، نه اهل نظر، نه اینکه نگاه بکنیم!

 

وجود مبارک امیر المؤمنین می فرماید ما اهل رؤیتیم: و ارانا من ملکوت قدرته و عجائب ما نطقت به آیات حکمته

در خطبه دیگر می فرماید: ما اهول ما نری من ملکوتک و ما احقر [ او اصغر ] ما غاب عنّا من سلطانک

خدایا ! آنچه که از ملکوت تو ما دیدیم، خیلی هولناک است و آنچه را هم که ما ندیدیم، بیش از آن است که ما دیدیم

پس کسی ولیّ خداست که باطن نگر باشد، از درون با خبر باشد و ملکوت را بنگرد و اهل شهود ملکوت باشد

اگر در سوره انعام ذات أقدس له خلیل خود را اهل رؤیت ملکوت می داند، در جای جای نهج البلاغه وجود مبارک امیر المؤمنین خود را هم اهل رؤیت ملکوت می داند که فرمود: ما را ذات أقدس له از ملکوت خود با خبر کرده است

 ما می بینیم آنچه را که دیگران می نگرند که شاید ببینند ! چنین انسانی می تواند اهل امامت و اهل خلافت باشد و عهد الهی به او برسد و خدای سبحان هم هرگز خلف وعده نخواهد کرد، چه اینکه خلف وعده قبیح است و از ذات أقدس له محال !


سکوت 25ساله امیر المومنین(علیه السلام) پس از اطلاع از جریان سقیفه

خبر واقعه شورای سقیفه به امیرالمؤمنین(ع) رسید، در حالی که آن حضرت پیکر مبارک پیامبر اسلام(ص) را تجهیز کرده و در قبر گذاشته بود. با شنیدن این خبر بیل را در زمین فرو کرد، سر مبارک را به آسمان بلند کرد و آیات ابتدای سوره عنکبوت را تلاوت کردند


بسم اللّه الرّحمن الرّحیم . الم. أحسب النّاس أن یترکوا أن یقولوا آمنّا و هم لا یفتنون. و لقد فتنّا الّذین من قبلهم فلیعلمنّ اللّه الّذین صدقوا ولیعلمنّ الکاذبین. أم حسب الّذین یعملون السّیّئات أن یسبقونا ساء ما یحکمون
و فرمودند این همان امتحان و فتنه الهی است که خداوند فرموده هیچ امتی از آن بی نصیب نخواهند ماند (بحارالانوار ج 28 باب 4 ص181) آیا مردم تصور می کنند با صرف ادعای ایمان، خداوند آنها را رها کرده، نمی آزماید؟


51- استدلال حضرت امیر (ع) درباره سکوت خویش


نهج البلاغه : عدّه ای جمع شدند و من تنها ماندم و حسنین بودند و اعضای اوّلی خاندان من و من دیدم الآن اینجا خون دادن مثل آن است که انسان خون را در بیابان به پای شن بریزد
آخر به شن خون دادن اثری ندارد! ولی به لاله خون دادن اثر دارد، فرمود: فضننت بهم، من ضنّت ورزیدم؛ یعنی بخیل شدم، اینجا حاضر نبودم سخاوتمندانه خون بدهم، الآن اگر من را می کشتند، حسنین را می کشتند، هیچ اثری از شهادت ما نبود!


51- علی (ع) تسلیم وصیت پیامبر اکرم (ص)

امیرمؤمنان ع در تمام دوران زندگی‌اش، مطیع محض فرمان‌هاى الهى بوده و آن‌چه او را به واکنش وامى‌داشت، فقط و فقط اوامر الهى بود و هرگز به خاطر تعصب، غضب و منافع شخصى از خود واکنش نشان نمى‌داد
آن حضرت از جانب خدا و رسولش مأمور به صبر و شکیبائى در برابر این مصیبت‌هاى عظیم بوده و طبق همین فرمان بود که دست به شمشیر نبرد


52- امام علی (ع)، حافظ وحدت مسلمین
:

وحدت امت اسلامی برای علی ع از اصول بسیار مهم و اساسی بود
حضرت، حکومت و رهبری را نیز برای حفظ این اصل می خواست و تمام مصیبت ها و رنج های زمانه را هم بدان سبب تحمل می کرد
هنگامی که علی ع مشغول تدفین پیامبر ص بود، عده ای در سقیفه برای انتخاب خلیفه اجتماع کردند
افزون بر خطر ارتداد، اختلاف مهاجران و انصار در پایتخت کشور اسلام، امری نمایان بود موضعگیری های انصار و مهاجران در جریان سقیفه که به طرح شعار منا امیر و منکم امیر شد، نشانی از زمینه اختلاف بین این دو گروه بود
به رغم این که پیامبر ص پیوسته برای ایجاد برادری و الفت بین مهاجران و انصار، فراوان کوشید (انفال 63)


53- حس عصبیت و نژاد پرستی برخی افرا
د

باعث شد بعد از رحلت پیامبر گرامی، مهاجران و انصار دائم همدیگر را به جنگ تهدید کنند
ابوسفیان که شم سیاسی نیرومندی داشت، زمانی که خبر بیعت مردم را با ابوبکر شنید، زمینه اختلاف مسلمانان را آماده تر دید و ابراز کرده بود که «إنّی لأَری عجاجة لا یطفؤها الاّ الدّم
طوفانی می بینم که جز خون چیز دیگری نمی تواند آن را خاموش سازد
برای رسیدن به هدف شوم خود، درِ خانه امام علی ع را زد و به وی پیشنهاد کرد که دستت را بده تا من با تو بیعت کنم
امیر مؤمنان در این لحظه جمله تاریخی خود را درباره ابوسفیان گفت: مازلت عدوا للاسلام و اهله؛ تو بر دشمنی خود با اسلام باقی هستی (ابن ابی الحدید ج2ص45)


54- در نامه ای به مردم مصر، علت سکوت خود

به خدا سوگند! من هرگز گمان نمی کردم که عرب خلافت را از خاندان پیامبر ص بگیرد یا مرا از آن باز دارد
مرا به شگفتی وانداشت جز توجه مردم به دیگری
ابوبکر که دست او را برای بیعت می فشردند؛ از این رو من دست نگاه داشتم
دیدم گروهی از مردم از اسلام بازگشته اند و می خواهند آیین محمد ص را محو کنند. ترسیدم که اگر به یاری اسلام و مسلمانان نشتابم، در پیکر آن رخنه و ویرانی مشاهده کنم که مصیبت و اندوه آن بر من بالاتر و بزرگ تر از حکومت چند روزه ای است که به زودی مانند سراب یا ابر از میان می رود
سپس به مقابله با حوادث برخاستم و مسلمانان را یاری کردم تا آن که باطل محو شد و آرامش به آغوش اسلام و جامعه اسلامی بازگشت (نهج البلاغه نامه62)


55- حضرت نه تنها هنگام رحلت پیامبر ص مردم را از اختلاف باز داشت

در شورای شش نفری نیز که بیعت عبدالرحمن با عثمان را نیرنگی بیش نمی دانست، عملاً جلو اختلاف مردم را گرفت و خطاب به اعضای شورا فرمود
گرچه رهبری، حق من است و گرفتن آن از من، ظلم شمرده می شود، مادامی که کار مسلمانان رو به راه باشد و فقط به من جفا شود، مخالفتی نخواهم کرد (نهج البلاغه خ74)
پیش از ورود به جلسه شورا، عباس عموی پیامبر از علی ع می خواهد در جلسه حضور نیابد؛ زیرا نتیجه آن را که عثمان انتخاب خواهد شد، به طور قطع می دانست
امام ضمن تأیید عباس در مورد نتیجه آن جلسه، پیشنهاد وی را رد کرد و فرمود: انی اکره الخلاف من اختلاف را دوست ندارم (ابن ابی الحدید ج1ص191


56- اسلام با کمترین غفلت تباه می‌شد

ابن ابی الحدید نقل می‌کند که وقتی فاطمه زهرا«س» به امیرالمومنین«ع» گفتند که باید اعتراض را گسترش دهیم، همزمان صدای اذان می‌آمد که می‌گفت
اشهد ان محمد رسول الله. حضرت امیر«ع» فرمود:
اگر می‌خواهی که اسم رسول خدا و این اذان بماند باید تحمل و سکوت کنیم
حضرت امیر«ع» در‌نامه 58 نهج البلاغه می‌فرماید:
من منتقد این وضعیت هستم اما هیچ کس حریص‌تر از من برای وحدت و الفت امت اسلام نیست
خداوند با جریانات بعد از پیامبر«ص» ما را امتحان کرد و من با اعمال خود هدفی جز رضایت و پاداش خداوند نداشتم
در حکمت 22 نهج البلاغه نیز می‌فرماید:
ما حقی داشتیم و آن را گفتیم اگر این حق داده شود به وظیفه ام عمل می‌کنم وگرنه پشت شتر می‌نشینم و به کار خود مشغول می‌شوم


57- حکومت ،وسیله است و اسلام هدف

حضرت امیر«ع» حکومت را هم برای اسلام می‌خواست
می‌فرمود اگر بخواهم وسیله را به دست آورم، اصل هدف از بین می‌رود
برای علی«ع» اسلام مهم‌تر از حکومت علی بود
الان هم استدلال ما همین است که هدف اصلی که اسلام است، با درگیری مذهبی از بین می‌رود
تشیع مساوی است با ولایت علی بن ابی طالب«ع»
ولی ولایت علی«ع» هم وسیله‌ای است برای هدفی بالاتر که اصل اسلام است
نمی‌شود به اسم حبّ علی«ع» کاری کرد که اصل اسلام که علی«ع» خودش را فدای آن کرد، به خطر بیفتد
اصلا علی«ع» برای رفع اختلاف آمد علی«ع» منشأ اختلاف نیست
علی«ع» مظهر اتحاد است نه مبدا اختلاف


58- حضرت امیر«ع» بین خلفا و معاویه فرق می‌گذاشت

حضرت امیر«ع» منتقد خلفا بودند ولی درگیر نمی‌شدند
هرگز موضع ایشان در برابر خلفا مانند موضع شان در برابر معاویه نبوده
خود حضرت امیر«ع»در نهج البلاغه تفاوت میان خلفا و معاویه را بیان می‌فرماید
معاویه به حضرت امیر«ع» ‌نامه می‌نویسد و به ایشان توهین می‌کند و طعنه می‌زند که خلفا از تو افضل بوده اند
حضرت امیر«ع»: در‌نامه ات نوشته‌ای که افضل اصحاب فلانی و فلانی هستند چیزی گفتی که اگر درست باشد به درد تو نمی‌خورد و اگر غلط باشد باز هم به درد تو نمی‌خورد به تو چه که چه کسی افضل است و چه کسی نیست؟!
ایشان برای تداوم اسلام به خلفا مشورت می‌داده و آنان را کمک می‌کرده


59- صلاح امت اسلامی

همه افعال و اقوال امیرالمومنین ع بر اساس وظیفه شرعی و الهی که خود آن حضرت از همه مردم آگاه تر به آن بوده و بر اساس صلاح جامعه اسلامی بوده و هرگاه وظیفة الهی شان و صلاح امت اسلامی اقتضاء می کرده قیام و مبارزه مسلحانه نموده
و هرگاه وظیفه الهی شان و صلاح امت اسلامی مقتضی سکوت و بردباری در برابر ستم هایی که در حق آن ها روا داشته شده است بوده سکوت اختیار نموده اند
و این سکوت هیچ گاه به منزله کوتاه آمدن و چشم پوشی در قبال وظایف الهی و شرعی و بر خلاف مصلحت امور مسلمین نبوده
بلکه در حقیقت نقش قیام و مبارزه علنی و مصلحانه را ایفا نموده و با سکوتشان همان کاری را کرده اند که گاهی به مقتضای زمان و مصلحت دین حرکت و قیام علنی که منجر به ریختن خون ها گردیده نموده اند


60- عوامل اصلی سکوت امام


الف) بی وفایی مردم و پشت کردن آن ها به حقیقتی که رسول مکرم اسلام ص در زمان حیاتش و در مقاطع مختلف به آن توصیه فرموده بود، خصوصاً تفرقه و نفاق سران و بزرگان صحابه برای به دست آوردن منصبی که بعد از رحلت پیامبر اکرم آماده می دیدند
و لذا در چنین شرایطی که تعداد حامیان امام از عدد انگشتان دست تجاوز نمی کرد همان گونه که خود امام در صدر خطبه به آن اشاره فرمود (بدون دست) هرگونه قیام و مبارزه علنی و مسلحانه غیر ممکن و در حکم انتحار محسوب می شد
ب) پرهیز از اختلاف و دو دستگی بلکه چند دستگی در جامعه نوپای اسلامی که ثمره سال ها مبارزه و جهاد و خون دل خوردن های پیامبر عظیم الشأن اسلام ص و مسلمانان بود
چنانچه خودش فرمود، بسان سرباز گمنام در مقاطع مختلف با ارشاد و راهنمایی خلفاء خصوصاً در زمان عمر، کجروی ها و اشتباهات آنان به آن ها گوشزد می فرمود، چنانچه در منابع سنی و شیعه نقل شده که عمر مکرر می گفت: اگر علی نبود عمر هلاک می گردید


61- خطبه ها و نامه های امام و علت سکوت

در نهج البلاغه در بیش از پانزده خطبه و نامه و حکمت امام ع به مساله خلافت و علل و عوامل سکوت خودش در برابر خلفاء ثلاثه به تصریح و اشاره سخن گفته است
خطبه های شماره: 3، 33، 37، 66، 152، 161، 169، 171 و 188،
و نامه های شماره: 6، 36 و 45
و حکمت های شماره: 21، 181 و 175.


62- خطر تازه مسلمانانَ. حمله رومیان. مدعیان و سکوت امام

1ـ اگر حضرت با توسل به قدرت و قیام مسلحانه در صدد قبضة حکومت و خلافت بر می آمد، بسیاری از عزیزان خود را که از جان و دل به امامت و رهبری او معتقد بودند،‌ از دست می داد،‌ علاوه بر این ها گروه بسیاری از صحابه پیامبر(ص) که به خلافت امام راضی نبودند، کشته می شدند

2ـ از آن جاکه بسیاری از گروه ها و قبایلی که در سال های آخر عمر پیامبر(ص) مسلمان شده بودند، ‌هنوز آموزش های لازم اسلامی را ندیده بودند و نور ایمان کاملاً در دل آنان نفوذ نکرده. هنگامی که خبر در گذشت پیامبر (ص) در میان آنان منتشر گردید گروهی از آنان پرچم ارتداد و بازگشت به بت پرستی را برافراشتند


62 - ب

3ـ علاوه بر خطر مرتدین،‌ مدعیان نبوت و پیامبران دروغین مانند "مسیلمه کذاب"، "طلیحه" و "سجاح" نیز در صحنه ظاهر شده و هر کدام طرفداران و نیروهایی دور خود گرد آوردند و قصد حمله به مدینه را داشتند که با همکاری و اتحاد مسلمانان پس از زحماتی نیروهای آنان شکست خوردند

4ـ خطر حمله احتمالی رومیان نیز می توانست مایة نگرانی دیگری برای جبهة مسلمانان باشد؛ زیرا تا آن زمان مسلمانان سه بار با رومیان رو در رو، یا درگیر شده بودند، و رومیان مسلمانان را خطری جدی تلقی می کردند و در پی فرصتی بودند که به مرکز اسلام حمله کنند

64- فلسفه ی سکوت حضرت علی(علیه السلام)

1-کمی یاران و بی وفایی دوستان ( خطبه های 3 و 26 و 217)

2- یاوری جزء اهل بیت نداشتن (خ 26 و217)

3- راضی به کشتن اهل بیت نبودن (خ 26 و217)

4-یاری اسلام و طرفدارانش در آن شرایط (خ74 و نامه 62)

5- از بین رفتن آشوب و غوغا و استقرار یافتن دین برادرش محمد(ص) (خ 74 و نامه 62)

6-آگاهی داشتن از علوم پنهان و حوادث آینده (خ 5)

7-راضی و تسلیم بودن در برابر خواسته های خدای سبحان (خ 37)

8-عمل به عهد و پیمان با پیامبر (خ 37)

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">